گفتگو با دوستان 50 | خروج از مدار ناخواسته - صفحه 12 (به ترتیب امتیاز)

208 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    طیبه گفته:
    مدت عضویت: 695 روز

    به نام ربّ

    سلام با بی نهایت عشق برای شما

    150 روز شمار تحول زندگی من از این جعبه شگفتی خدا

    بگو چشم

    من وقتی صبح بیدار شدم و حاضر شدم تا با مادرم بریم پاسپورتشو درست کنیم تا با خواهرم و شوهرش که هزینه سفر کربلا شو دادن ،بره کربلا

    اینم یهویی شد که بریم تا پاسپورتشو دوباره بگیریم ، وقتی رفتیم تو راه داشتم با خدا حرف میزدم

    گفتم خدا اگر اجازه میدی من به ادن آقایی که گفت خیر هست ،عکس نقاشیامو بفرستم و بگم اگر میخواد همه رو بخره

    و گفتم تو اگر اجازه بدی من عکس نقاشیامو میفرستم اگر اجازه ندی نمیفرستم

    بعد گفتم یه باوری بهم بده که ،اعتمادم به آدما و حرفاشون بیشتر بشه و باور کنم حرفایی که میزنن رو

    اینو گفتم یهویی چشمم به برگای روی زمین افتاد که زرد شده بودن و ریخته بودن زمین و دقیقا نگاهم به یه برگ قلب شکل افتاد و خندیدم و خم شدم و اون برگ رو برداشتم و قاب گوشیمو باز کردم و تو گوشیم گذاشتم

    خیلی جالب بود به خودم گفتم بیا اینم نشونه ، نشونه مگه شاخ و دم داره ، کافیه که دلتو بدی به خدا و آروم باهاش حرف بزنی و فقط تمام حواستو بدی به حرف زدن

    اونوقته که خودش نشونه هارو برات نشون میده ،این برگ زیبای قلب شکل هم نشونه هست که آره میتونی عکس نقاشیاتو بفرستی به اون آقای خیّر

    بعد من و مادرم رفتیم پلیس +10

    بهموک گفتن باید فوت نامه بابام حتما اصلش باشه واز ثبت احوال بگیریم

    و ما برگشتیم

    من از اونجا رفتم انقلاب تا برای خودم بوم و رنگ روغن بخرم از اون پولی که داداشم برای کفش و لباس داده بود

    وقتی گرفتم و برگشتم تو راه از خدا میخواستم که کمکم کنه تا از چهره آدما کسی رو قضاوت نکنم و سعی کنم تا با دیدن آدما تکه هایی از خدارو ببینم

    خیلی حس خوبی داشتم برگشتم خونه و وقتی مادرم برگشت کلی جاکلیدی و کش مو گرفته بود تا کنار نقاشیام براش بفروشم

    خیلی خوشحالم که با تغییر من باعث شد خانواده ام هم تغییر کنن حتی الان دیگه برادرم تشویق میکنه که برم و بفروشم کارامو

    تو کل روز من از خدا میپرسیدم که خدا تو بگو کی باید به اون آقای خیّر عکس نقاشیامو بفرستم ؟

    و چون حس وسط داشتم و احساس میکردم باید منتظر باشم که خدا بهم بگه چیکار کنم ،سوالمو میپرسیدم و رها میکردم

    تا اینکه بعد تمیز کردن اتاقم اومدم تا گوشیمو بردارم اول تو اینستاگرام رفتم تا تیکه هایی از فیلم استاد عباس منش رو ببینم

    پرسیدم خدا آیا وقتشه که من به اون آقایی که تو دفتر خدمات قضایی گفت که بهش زنگ بزنم تا با دخترش همکاری کنم ؟ که موسیقی کار میکنه

    دستمو رندم رو یه فیلم تزکه ای گذاشتم دیدم یه اسب هست که وقتی یه خانم خواست باهاش عکس بگیره برگشت و پیشونیشو به پیشونی خانم به نشانه آرامش زد و برگشت

    از این نشونه نتیجه گرفتم که اجازا دارم تا همکاری کنم با دختر آقایی که تو دفتر خدمات قضایی بود و به کارمنداش سپرده بود وقتی من رفتم بهم بگن

    و بعد پرسیدم خدایا برای اون آقای خیّر عکس نقاشیامو فردا صبح بفرستم؟؟

    یه فایلی برام نشونه اومد که از الهه قمشه ای بود و دقیقا مو به مو حرفای اون آقای خیّر که به مادرم گفته بود رو میگفت

    متحیر شدم گفتم خدایا این یعنی چی ؟

    چقدر واضح و شفاف داری باهام حرف میزنی

    و گفتم چشم فردا قدم برمیدارم و باقی باتو در هر صورت از خدای من برای من خیر هست و خوبی

    و برگی که تو گوشیم بود رو برداشتم

    خواستم بذارم داخل قرآن یا مفاتیح ، گفتم خدا تو به من بگو چیکار کنم فردا پیام بدم برای فروش کارام به آقای خیّر؟؟

    بهم گفته شد نذارم لای قرآن و قشنگ حس کردم که برم سمت کمد قرآن ،رفتم و یه قرآن کوچیک بود خواستم بردارم گفته شد اون نه

    قران کوچیکتر رو بردار وقتی برداشتم خودم خواستم یه صفحه رو باز کنم

    شنیدم گفته شد صبر کن بذار من برات انتخاب کنم و گفتم چشم و چشمامو بستم و انگشتم که رفت لای یه صفحه ، همین که باز کردم دیدم نوشته دعای روز دوشنبه

    چشمام دو برابر باز شد ، گفتم خدای من چیکار داری میکنی ،الان 12:15 هست و دوشنبه شده و تو برای من دعای روز دوشنبه رو باز کردی

    اصلا مونده بودم هی میگفتم طیبه یادت باشه هرلحظه به لحظه هدایت هات رو ، خدا جرا روز سه شنبه رو نیاورد چرا جمعه نبود ؟؟ چرا درست روز دوشنبه دعای روز دوشنبه باز شد ؟؟؟.

    اینا همه هدایت خداست

    الان که دارم مینویسم واقعا حس میکنم که با هر بار نوشتن هر بار برام بیشتر و بیشتر رخ میده هدایت خدا و قشنگ حس میکنم و میشنوم و درک میکنم

    خدایا بی نهایت ازت سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    مینا کاشی گفته:
    مدت عضویت: 1264 روز

    به نام رب العالمین

    روز 150 ام روزشمار من

    سلام بر استاد عزیز

    درسی که من از این فایل گرفتم و فکر میکنم تاکید استاد هم بر این بود قانون تکامل بود.

    یعنی ما باید در مسیر باشیم و هدایت بطلبیم و به اون هدایت عمل بکنیم تا آرام آرام با توجه به فرکانس های ما ایمان ما قوی تر بشه و دریافت هامون هم با توجه به گنجایش ما خواهد شد.

    ابراهیم پیامبر هم یک روزه به این ایمان نرسیده و اگه به هرکسی این را بگویی مسلما میگه اینا همه قصه است. ولی وقتی استاد برای ما قانون تکامل را توضیح داده و دونه دونه مثال هایی که از زندگی خودشون زدند برای ما مسلم شده که بله وقتی هر دفعه که از خدا هدایت میخواهی و عمل میکنی و نتیجه را میبینی اگه یکبار ازش هدایت خواستی و به نظر هم نامعقول باشه بخاطر ایمان دفعات قبل عمل میکنی.

    حتی اگه اون لحظه هم به نظر عاقلانه نباشه.

    وقتی استاد توی فایلی در مورد حذف دوره تندخوانی گفتند زمانی بود که اون دوره خودش داشت پول میساخت.

    هر کسی بغیر از استاد بود میگفت خب آخه چرا چیزی که داره برام براحتی پول میسازه را حذف کنم.

    اون داره اون گوشه سایت برام پول میسازه.

    انگار گاو شیرده که همیشه برات شیر میده را بکشی.

    خوب این ایمان میخواد. این عمل به هدایت خدا میخواد‌.

    استاد باور داشت چون بارها و بارها به هدایت عمل کرده بود و نتیجه گرفته بود . وقتی ایندفعه هم هدایت خدا بر حذف اون فایل بوده هم عمل میکنه و نتیجه را سال ها بعد متوجه میشن.

    این ایمان یک شبه به وجود نمیاد. و تکامل میخواد.

    من در این سایت دارم شاگردی میکنم پس باید آرام آرام به هدایت هام گوش کنم و هر روز یک کم بهتر بشم . و این روند وقتی ادامه پیدا کنه دیگه وقتی صدای قلب را گوش میکنی دیگه احساست بد نیست.

    وقتی احساس بد نباشه اون یعنی ندا و صدا و هدایت خدا.

    پس وقتی با احساس خوب عمل گرا میشیم نتایج ما هم درست در میاد.

    و حتی اگه بعضی اوقات اون نتیجه را اون لحظه نمیبینیم چون حسمون خوبه دنبال دلیلش نمیگردیم چون تجربه داریم. و میگیم وقتی خدا راه را داره از اون بالا میبینه و من فقط چند متر جلوتر را میبینم پس ایمان دارم که اون درست میگه عمل میکنم حتی اگه من متوجه نشم.

    و در اصل برای من اینه من کار خودم را خوب انجام میدم به ندای قلبم گوش میکنم احساسم را خوب نگه میدارم بقیه اش را میسپارم به رب العالمین.

    مگه همیشه نمیگم ایاک نعبد و ایاک نستعین پس در عمل هم باید نشون بدم . فقط کلامی که نمیشه.

    استاد عزیز ممنونم از اینکه در این فایل قانون تکامل را به راحتی توضیح دادید و مسیر را برامون روشن کردید.

    سپاسگزارخدای مهربونم هستم بخاطر این مسیر سبز

    دوستتون دارم

    سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    سعید صادق زاده گفته:
    مدت عضویت: 1172 روز

    سلام به استاد مهربان

    سلام به دوستان خوب خودم

    ممنون خدای مهربان خودم هستم که من را به این مسیر عالی هدایت کرد

    سپاس از خدای مهربان خودم که هم مهربان است و هم مهربانی ها را دوست دارد

    تسلیم بودن برای در برابر خدای خودم

    طی کردن تکامل در خودم بسیار مهم است

    نوع دید و نگرشی که استاد در این فایل یاد من دادند

    ایمان داشتن به خدای خودم

    اینها بزرگترین درسی است که من در این فایل عالی یاد گرفتم

    لذت بردن در همه حال در مسیر زندگی خودم یکی از مهمترین نکاتی است که من در این فایل فوق العاده یاد گرفتم

    کنترل کردن ذهن یکی دیگر از نکاتی است که باید و باید همیشه در زندگی خودم از آن اطاعت و پیروی کنم

    ممنون استاد عزیز بخاطر این آگاهی های ناب

    سپاس از خدای هدایتگر خودم

    سپاس از خدای زیبایی ها

    سپاس از خدای فراوانی ها

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    فواد بنیادی گفته:
    مدت عضویت: 875 روز

    به نام خداوند مهربان و بخشنده

    روز 150

    آخرین روز فصل پنجم

    خدایا شکرت بابت این که این ایمان و تعهد خدایا شکرت

    چقدر این فایل خوبه خدایا شکرت

    شخصیت ابراهیم چقدر عالی بوده و چقدر هاشع در مقابل رب خود بوده خدای مهربانم دلبرم مهربانم تو هم هدایتم کن که شخصیت ابراهیمی داشته باشم به جز عشق تو هیچ چیز در دل نداشته باشم یا رب من هدایتم کن به راه راست به راه کسانی که به آن ها نعمت دادی هدایت کن

    خدای عزیزم تو ایمانم را قوی تر کن خدای عزیزم تو انسان های عالی را به سمت من هدایت کن خدای مهربانم تو مرا به سمت عشقم و به سمت رسالتم هدایت کن

    خدای عزیز دلبرم تنها تو را می پرستم خدایا مرا از شرک به سمت مسیر توحید هدایت کن خدایا شکرت امروز به یک تضادی بر خوردم و می خواستم کار خدا را انجام بدم همانجا خداوند گفت تو فقط بالای خودت تمرکز کن نه فرعیات خداوند مسیر را برایت هموار می کند نه آن اشخاص که در ذهنم بوت کردم

    خدایا مرا به سمت خودت هدایت کن به سمت راه درست

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      مریم اکبری گفته:
      مدت عضویت: 482 روز

      سلام فواد،

      پیامت و درخواست هات رو که خوندم ، برام خیلی جالب بود که آقایون هم تو این سمتن( درسته استاد آقا هست و پیامبران و.. منظورم تو زمان حاله)

      برام یه تیری بود که یه باور بسازم که آقایون حتی بهتر هم تو این مسیر هستند،

      موفق باشی فواد جان

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        فواد بنیادی گفته:
        مدت عضویت: 875 روز

        سلام به مریم عزیزم

        امید وارم حال دلت عالی عالی باشد و در آرامش باشی

        چقدر خوب برایت منطقی می‌کنی رسیدن به خواسته هایت را

        آفرین

        خییلی سپاسگزارم بابت کامنت شما و این کامنت که نوشته بودم یکبار دیگر اصل را به یادم آورد

        اصل توحید است

        اصل سپردن تمام امورات به دست تنها فرمانروایی کیهان است

        خییلی سپاسگزارم ازت

        امیدوارم هر کجای هستی در پناه خداوند مهربان شاد سالم ثروتمند و سعادت مند در دنیا و آخرت باشی

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  5. -
    سمیه محمودی گفته:
    مدت عضویت: 920 روز

    به نام خداوندی که هرگز من را رها نمیکند واین من هستم که با قدرت نداشتن در کنترل ذهن از این نیروی لایتنهایی فاصله میگیرم

    سلام استادو پیامبر دوران من… چقدر اتفاقی وبه جا این فایل را باز کردم

    چقدر متحول شدم

    خدای خوبم خودت میدانی همیشه بزرگترین خواسته من این بود که لحظه ای مرا به حال خودم وامگذاری که من در ناملایمات وتنش ها غرق میشم واز ااانجایی که مزه ی شیرین در جوارت بودن را چشیدم در روزهای لغزشم بی تابانه به دنبال آن حس زیبای آرامش میگردم..

    بارها وبارها وبارها از مسیرم دور شدم ومیشوم هربار خیلی خوب متوجه میشوم کج میروم

    میدانم این راه من نیست

    ولی توان غلبه بر ذهن سرکش را ندارم

    بی قرار وبی تاب آعوش خداوندم

    ولی زورم به نفس وذهنم نمیرسد

    وهر بار بعد چندین روز دوباره خداوند دستم را میگیردومن را در مسیر درست میگذاردو من می مانم حس ندامت وافسوس که خدای من دوباره لغزیدم وباید از اول شروع کنم

    هربار به خودم قول میدادم که ایندفعه دیگه مراقبم وهربار که روی خودم حساب باز میکردم میلغزیدم

    امروز با دیدن این فایل با اشک به خداوند گفتم معبودا من تسلیمم

    من ناتوان ترینم در کنترل ذهنم

    تو باید من را در آعوش بگیری ومراقبم باشی

    این بار به خدا اعتماد کردم و به نیروی نفس وذهنم تکیه نکردم

    بارالها لحظه ای مرا به حال خودم وامگذار

    آمین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    ابوالفضل درویشی گفته:
    مدت عضویت: 529 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان

    سلام استاد عزیزم

    سلام مریم بانوی عزیز

    سلام دوستان گلم

    همزمانی یعنی این فایل رو زمانی گوش دادم که یکساعت قبلش یه اتفاق خیلی خوب برام افتاد که ناسپاسی بود بعد گوش دادن این فایل کامنتش رو نمیزاشتم

    من تقریبا یه ماه پیش رفتم دانشگاه واسه انتخاب واحد ترم آخر که پول ترم قبلی رو هم پرداخت نکرده بودم و این ترم هم باید مقداریش رو میدادم که اون یه ماه قبل به دلایل خوبی دستم یکم خالی شده بود و توان پرداخت شهریه رو نداشتم و هرچی بهشون گفتم آخر ترم بیام پرداخت کنم قبول نکردن منم گفتم پس بیخیال مرخصی تحصیلی رد کنین برام که باز گفتم باید 2تومن اضافه بعدا پرداخت کنی گفتم اشکال نداره

    سر سوزن نزاشتم احساسم بد بشه و این جمله رو ک تقریبا داره عادتم میشه با خودم تکرار کردم(الخیر فی ما وقع)و درخواست مرخصی تحصیلی دادم از دانشگاه اومدم بیرون و به هیچکسم نگفتم اصن فراموش کردم که مرخصی تحصیلی گرفتم

    خلاصه بعد یکماه امروز چند بار از دانشگاه تماس گرفته بودن که من متوجه نشده بودم بعد خودم باهاشون تماس گرفتم که بهم گفتن ما برات تموم واحد هارو انتخاب کردیم فقط 60 هزارتومن باید پرداخت کنی که تایید کنیم بقیش رو هم پایان ترم که 4 ماه دیگه میشه پرداخت کن

    در حالی که امروزم حالم فوق العاده بود و از صبح زود که سرکار بودم شروع کرده بودم به گوش دادن فایلها

    انقد اون لحظه حالم بهتر شده بود که قلبم داشت کنده میشد و چقد بهم کمک کرد که ایمانم قوی تر بشه به خدا و این مسیر زیبا و این دستان فوق العادش که شما دو استاد بزرگ باشین

    من چند روزیه حالم خیلی خوبه و همینجوری پشت سرهم اتفاقات قشنگ برام میفته قشنگ داره تکامل بهتر شدن رو درک میکنم و انقدر از جاهای مختلف به اندازه باورهام،ثروت وارد زندگیم شده که کل شبانه روز حتی در حین کار کردنم میگم خدایا شکرت حتی دیشب ساعت تقریبا 3 نصف شب انقدر حالم خوب بود که اشک میرختم تو رختخوابم و پاشدم رفتم تو آشپزخونه یه لیوان آب خوردم و همونجا سجده شکر بجا آوردم

    این احساس خوب رو واقعا با هیچی نمیشه عوض کرد

    خدارو هزار مرتبه شکر برای این مسیر زیبا که تنها مسیر خوشبختی در همه‌ی جنبه های زندگیه

    خدارو شکر و خدارو شکر و خداروشکر

    استاد بینهایت ازتون سپاسگذارم و همچنین از خانوم شایسته عزیزم که بی نظیرن

    عاشقتونم️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    کبری مشتاقی گفته:
    مدت عضویت: 907 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربانم که همیشه لطفش بر سر ما بوده و هست و رحمان و رحیم بودنشو درک کردم خدایا برای تمام داشته هایم شکرت

    سلام گرم به استادم و به خانم شایسته مهربانم که بی دریغ و بی منت و با عشق توحیدی که دارن هر روز برای این سایت تلاش میکنن بی نهایت متشکرم دوستتون دارم

    وقتی در مدار ناخواسته ای قرار می‌گیریم بهترین کار اینکه با سپاسگزاری زیاده هر چیزی که اطرافمون هست میتونیم از اون مدار بیایم بیرون

    و با شکر گزاری به احساسه خوب برسیم و اگر این حالت رو ادامه بدیم اتفاقات خوب هم رخ می‌دهد و شرایط به نفع ما میشود

    هر روز باید روی خودمون کار کنیم و به دنبال ترمزها بگردیم و با استفاده از این فایلها و کامنت خوندن و سوال پرسیدن میتونیم ترمزها رو شناسایی کنیم و راه حلی برای حذفشون پیدا کنیم و سریعتر به خواسته هامون برسیم

    در کنار تکامل باید صبر هم داشته باشیم و ایمانمون رو به خداوند حفظ کنیم که اگر اینها رو اجرا کنیم مشخصا در مسیر درست هستیم

    خدایا ما دانشجویان توحیدی این سایت الهی را ثابت قدم و در مسیر درست حفظ بفرما و ما را هر لحظه به سمته خواسته هامون هدایت بفرما

    خدایا شکرت که تونستم امروز هم ردپایی بذارم خیلی خوشحالم که تا الان تونستم احساسمو کنترل کنم و خوب باشم شکرت سپاسگزارتم یاحق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  8. -
    محسن mohsenta57 گفته:
    مدت عضویت: 947 روز

    عرض ادب و احترام خدمت معلم بزرگوارم استاد عباس منش عزیز و خانم شایسته گرامی و روز معلم را با دو روز تاخیر بهتون تبریک عرض میکنم و امیدوارم خدا شما را برای ما حفظ کنه .

    خدارا سپاسگزارم بابت دیدن این فایل ارزشمندو اینکه چقدر موضوع گلایه نکردن و داشتن حس خوب را با توضیحات استاد بیشتر درک کردم ولی مطلبی که باعث شد در این پست ،کامنت بذارم درک عمیقتر موضوع تکامل بود که استاد با توضیحات کامل و به موقعی که بعد از فرمایشات جناب عرشیانفر دادند مثل یک جرقه دیگر توی ذهنم روشن شد و جای گرفت و دقیقا حالمو دگرگون کرد که وای خدای من چرا تا بحال خودم به این موضوع فکر نکرده بودم که چطور میشه که ابراهیم اینقدر راحت هر چیزی که خدا بهش میگه را قبول میکنه و چقدر ارتباط بین تکامل و تصاعد نتایج را بهتر متوجه شدم که از همین جا باز هم از استاد عزیزم تشکر میکنم و خدارا به خاطر وجودشون سپاسگزارم ..چقدر موضوع تکامل و درکش میتونه از این به بعد به من در داشتن صبر و امیدواری ناشی از اون و در نتیجه پیشرفت درست کارهام کمک کنه و دقیقا با درک این موضوع مطمئنم که از امروز راحتتر میتونم خودمو کنترل کنم که فلان کار یا فلان رفتار باید تمرین بشه و صبر داشته باشم و قطعا اگر صبر کنم و کارها را انجام بدهم ،به نتیجه مطلوب خواهم رسید و این نتیجه خوب ،خودش میشه اهرم لذتی برای صبر بیشتر و امید بیشتر و تلاش بیشتر و همینطور نتیجه بهتر و این سیکل دائما میتونه ادامه دار باشه به امید خدای مهربان

    در پناه خدای رزاق ،شاد ،پیروز و سربلند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    سعید گفته:
    مدت عضویت: 623 روز

    به نام خداوند زیبایی ها

    سلام به دوستان

    قدم 150

    تو این فایل به یک نکته بسیار مهم رسیدم که این عادت رو باید برای همیشه ایجاد کنم که احساسم خوب باشه وبه ثبات در احساس خوب برسم چرا که اگه بالا و پایین میشم این نشون میده هنوز باورهام انقدر که باید تغییر نکرده

    کار کردن رو خودم یه روند همیشگی بدونم نه کوتاه مدت . شاید این حرف ها گفتنش راحته و همه تو حرف پادشاهیم اما ممکنه من این حرف ها رو تایید کنم اما خودم کاری انجام ندم که یعنی اینکه تعهد ندارم و فقط حرف میزنم و میخوام که یه چیی تو سایت بنویسم.

    استاد خیلی ریزبینانه در مورد تکامل صحبت کردن که ابراهیم که به این ایمان رسید چون تکامل رو طی کرده و در این مدت باورهاش و ایمانش قوی شد و خداوند به اندازه توان هرکس هدایتش میکنه .

    اگر من هم مسیر تعهد و باور رو برم قطعا خیلی اوضاعم عوض میشه اما موقعی که حرکت میکنم که به این درک و ایمان باور برسم پس هرچیزی دلیلی داره

    و مهم ترین قسمت زندگی داشتن حال خوب هست انقدر که هرکاری باید انجام داد که در این حس بد نموند و هرکس باید خودش رو بشناسه و بدونه غلقش چیه که همان طور با خودش سازگار بشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  10. -
    ماریا اکبری گفته:
    مدت عضویت: 1844 روز

    به نام مهربان پروردگار باسخاوتِ هدایت گرم

    قانون احساس خوب=اتفاق خوب

    اگر صد درصد باورش کنم و درکش کنم اونوقت توحیدی تر رفتار میکنم و تسلیم ترمیشم

    آرامش بیشتری رو تجربه میکنم ودنیا درواقع برام گلستون میشه

    از وقتی این آگاهی بمن رسیده از چیزهای کوچیک شروع کردم ،دائم این تو سرم دور میزد ودرواقع تمرکزم رو این موضوع بود که مدت زمان موندن در احساس خوبم رو بیشتر کنم .

    که هنوزم بیشترین سوالی که درطول روز ازخودم میپرسم اینکه….

    ماریای من آیا این فکر ،این اندیشه این موضوعی که روش تمرکز کردی ،برات احساس خوب داره ؟یانه

    که صد البته این تغییر نگرش پشتوانه میخواد و پشتوانش باورهای قدرتمند کننده ای هست که بتونه ازپس نجواهای شیطانی و تضعیف کننده ی ذهن بربیاد تاجایی که تو بتونی ،درمواقع برخورد باتضاد احساستو همچنان خوب نگه داری چون مطمئنی احساس خوب برات اتفاقات خوب رو به ارمغان میاره

    پس من هرروز میام تو سایت ورودی های مناسب به ذهنم میدم باورهای هم جهت با خواستم میسازم وباتکرار و الگو پیدا کردن تقویتش میکنم و کوچکترین نشانه رو تحسین میکنم و بهش توجه میکنم

    تا بتونم مدت زمان بیشتری دراحساس خوب بمونم

    حالا بعد دوسالو اندی،میبینم بزرگترین دستاوردم همین دراحساس خوب موندنه

    مثالهای زیادی دارم از برخورد با تضادهام و همینطور به وضوح رسیدنام و دراحساس خوب موندنام

    وخداروشکرحال دلم خیلییییی خوبه و بسیار شاکرو قدر دان مهربان پروردگارم هستم که هدایتم کرد به این سایت توحیدی

    واز استاد عزیزمم سپاسگزارم که این آگاهی هارو دراختیار ما قرارمیدن

    وازخودم سپاسگزارم که متعهدم تا نسخه ی باشکوه تری ازخودم رو به نمایش بگذارم

    دوستتون دارم

    عشق برای همه بچه‌های سرزمین عباسمنش 💚💚💚💚❤️💚❤️❤️💚💚💚💚❤️💚❤️❤️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: