گفتگو با دوستان 50 | خروج از مدار ناخواسته - صفحه 10 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2021/12/abasmanesh-15.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2021-12-26 07:11:212024-04-29 10:10:21گفتگو با دوستان 50 | خروج از مدار ناخواستهشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام مهربان پروردگارِ سخاوتمندم که هدایتم کرد به این آگاهی ها تا با شناخت قوانین ثابت جهان هستی خالق عامدانه ی تمااااام خواسته هام باشم
سپاسگزارم از شما استاد عباس منش عزیزم که دراین مسیر توحیدی راهنما و چراغ راهم هستید
سپاسگزارم که همیشه قوانین رو بهم یادآوری میکنید تا بتونم بهتر به این شیوه زندگی کنم .
امروز موضوع نازیبایی ذهنمو مشغول کرده بود ، به سرعت اومدم سراغ دانلودها ، کلید ، فایل های مربوط به اتفاق خوب= اتفاق خوب
آره لازمه که همیشه بهم یادآوری شه که این مهم ترین اصل زندگیمه و من به عنوان موجودی فرکانسی تنها وظیفم کنترل کانون توجه تا زمانی که به احساس خوب برسم و مدت زمان بیشتری دراین احساس بمونم .
دوستتون دارم وعششششششق برای خانواده بزرگم در سایت توحیدی عباس منش عزیزم.
سلام استاد عزیزم
هزاران مرتبه سپاس برای این صحبت های ارزشمند
استاد با اینکه این قوانین را می دانم و بارها از شما شنیدم و در کامنت ها خواندم و بارها هم سعی کردم به کار ببرم و بارها هم نتیجه را دیدم و به خودم گوشزد کردم که دیدی درسته و بارها یادداشت کردم که این اتفاق برام افتاد و من اینگونه رفتار کردم و جواب گرفتم
ولی
چرا بازهم شنیدن آنها تازه است
چرا انگار دوباره مغزم میگه آها اینه
دلیلش رو متوجه نمیشم
مگر من نمی دونم احساس خوب داشته باشم اتفاقات خوب پیش میره؟
استاد نه تنها می دونم و بارها در واقعیت پیش آمده که روزی که حالم خوب نبوده به هر دلیلی دیدم که اتفاقات روان پیش نمیره هر جا میرم اتفاقات زیبا پیش نمیره و خواسته و ناخواسته قاطی پیش میاد و بارها هم پیش آمده روزی که حالم خوبه هر جا میرم همه کارها انگار از پیش برام آماده است و همه مهربون و نایس و …
استاد خیلی مهمه و برای اینکه احساسم را خوب نگه دارم برای خودم اهرم رنج و لذت نوشتم که ببین اگر احساست بد بشه به هر دلیلی حالا خیلی هم حق داری خیلی هم همه تأیید کنند که آره راست میگی حق با توست ولی قانون این رو نمیگه
یادت باشه که کارگردان جهان یکی دیگه است اگر اتفاقی به ظاهر بده تو بگو من تو کار کارگردان دخالت نمی کنم میگم باشه این اگر درسته بذار این صحنه این گونه که خداوند می خواد پیش بره و من تسلیم هستم و بعد تماشا کن آخر فیلم خوب تموم میشه
الان استاد خیلی بهتر از قبل شدم و خیلی سعی می کنم احساسم را بیخودی برای هر چی خرج نکنم روی دیگران تمرکز نکنم ناامید نباشم
به جز پاشنه آشیل ها که خیلی نیازه هی یادآوری کنم این پاشنه آشیل ها مثل علف هرزی که هرچی میکنی از ریشه دوباره وقتی بهش سر نمیزنی رشد میکنه و دوباره میاد و احساست را بد میکنه و دائم باید حواست باشه
استاد اگر از صبح تا شب به فایل ها گوش بدم بنویسم تکرار کنم خسته نمیشم و انگار این روح من تشنه است برای شنیدن و درک کردن و به کار گرفتن
استاد متشکر از شما که این قوانین را ساده و منطقی و کاربردی بیان می کنید
اصل را میگید و اجازه میدید ما درک کنیم که بازی چیه
و جمله پایانی
اگر آدم ها فکر کنند به این موضوع که بتونند احساس خودشون را خوب نگه دارند مهمه
راهی براش پیدا می کنند هر کسی به یک شیوه ای
و بعد خواهند دید که اتفاقات خوب براشون رخ میده به همین سادگی
قانون جهان اینه
استاد این مبحث را در جلسه هفتم کشف قوانین زندگی مفصل و زیبا توضیح دادند
متشکرم استاد
وَاذْکُرُوا إِذْ أَنْتُمْ قَلِیلٌ مُسْتَضْعَفُونَ فِی الْأَرْضِ تَخَافُونَ أَنْ یَتَخَطَّفَکُمُ النَّاسُ فَآوَاکُمْ وَأَیَّدَکُمْ بِنَصْرِهِ وَرَزَقَکُمْ مِنَ الطَّیِّبَاتِ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ
و یاد کنید هنگامی را که شما در زمین گروهی اندک بودید، و ناتوان و زبون شمرده می شدید، و همواره می ترسیدید که مردم [مشرک و کافر] شما را بربایند [تا شکنجه و آزار دهند و نابود کنند] پس خدا شما را [در شهر مدینه] جای داد و با یاریش نیرومندتان ساخت، و از [نعمت های] پاکیزه اش به شما روزی بخشید تا سپاس گزاری کنید.
سلام خدمت استاد عزیزم و دوستان نازنینم در این سایت توحیدی
خواستم به خودم متذکر بشم و این آیه رو بر چشمانم سرمه کنم…تا فراموش نکنم…
یادمه یه جای فایل استاد گفتن که وقتی به ناخواستهها برخورد میکنید و احساستون رو کنترل میکنید و بعد متوجه میشید که اون ناخواسته باعث یک رشد در شما شده یا یک نتیجه خوب برای شما به ارمغان آورده حتماً اون رو یادداشت بکنید که برای شما بعدها مثل یک نشونه عمل کنه و ببینید که اون اتفاق علی رغم ظاهر ناخوشایندش باعث رشد شما شده یا نتیجه بسیار مثبتی برای شما به ارمغان آورده، و دیدن این نتایج و این یادداشتها کمک میکنه به تقویت ایمان ما و همونطور که حضرت ابراهیم به یکباره به اون رشد و به اون ایمان و به اون توحید نرسید و تکامل رو طی کرد ما هم مسیر رشد و تکامل رو طی بکنیم…
———————-
بنده کارمند رسمی هستم و نمیتونم برای افزایش درآمدم تدبیر خاصی داشته باشم، اما بارها معجزه خداوند رو دیدم که علی رغم اینکه من به عنوان یک کارمند حقوق ثابتی باید داشته باشم و نمیتونم انتظاری به جز دریافتیهای مشخص داشته باشم، اونم در حالی که محل کارم دچار مشکلات مالی شده و افراد زیادی تحصن میکنند به خاطر اعتراض به پرداختیهاشون، اما خداوند از فضلش بیحساب در ماههای گذشته بارها و بارها به ما عطا کرد آنهم به حدی که برای دخترمون گوشواره طلا خریدیم تخت برای خونه خریدیم و خیلی خریدهای ریز و درشت دیگهای رو انجام دادیم که شاید هیچ کدوم از همکارای من در تصورشون نمیگنجید با اینکه پایه و رتبه بالاتر داشتن در اسنپ کار میکردند و منابع مالی دیگهای رو داشتند به عنوان شغل دوم، اما من در شرایط این خریدها را انجام دادم که اولاً خانم من کارمند نیست و من هم به طور میانگین فقط ماهی در حدود 9 تومن برام باقی میمونه!!! به خدا اینا همش معجزه است، خواستم یکی از نمونه معجزاتی که در زندگیمون اتفاق افتاده رو اینجا بنویسم تا چراغ راهی برای من باشه و هر بار با خوندنش ایمانم تقویت بشه، یادمه دیروز وقتی که متوجه شدیم که کلاً 500 هزار تومان در حسابهای من وجود داره و خانم من باید برای تستهای بارداری به بیمارستانی میرفت و کارهای دیگهای رو انجام میداد و ما حتی هزینه اسنپ گرفتن رو هم به زور داشتیم و شرایطمون طوری بود که چارهای جز قرض کردن نداشتیم، اما من با خانمم وقتی صحبت کردیم گفتیم که ما نباید از کسی قرض کنیم و خداوند به غیر الحساب به ما روزی میرسونه، همانطوری که تو این چند ماه گذشته پولهای عجیبی رو به ما رسوند که در ذهن اون هم نمیگنجید و خداوند بر این موضوع شاهده، و امروز تا هنگام غروب نجوها میومد و من با منطق با توکل ساکتشون میکردم و صد البته اینها فقط به لطف عنایت خداوند بوده و من توان این کار رو نداشتم، و وقتی همسرم به خونه مادرم رفت که نزدیک محل سونوگرافی بود اونجا دایی بنده حضور داشتند که تقریباً نزدیک دو سال هست که من ندیدمشون و اونجا به همسر بنده یک کارت هدیه چند میلیون تومنی دادن به عنوان شیرینی فرزندمون که هنوز متولد نشده هم به عنوان شیرینی خونهای که خداوند اون رو هم معجزه وار و هدایتی به ما عطا کرده بود به همسرم داد و خداوند به ما که نمیخواستیم از کسی قرض کنیم و بهش سعی نکردیم که حتی فکر بکنیم پاسخ داد، و خداوند همواره پاسخ میده
سلام آقا حسین عزیز
دوست عزیزم در حالی که اشک شوق توی چشمام هست دارم برات طلب آرزوی خوشبختی و سعادت میکنم و قدم نو رسیده رو به شما و خانوم دوسداشتنی شما تبریک میگم و هر کجا هستین سلامت و تندرست باشید
سپاسگزارتم که معجزات زندکیتو برای ما به اشتراک گذاشتین و باعث شعف و ذوق زیاد در من و هر کسی که این کامنت میخونه شدین
آقا حسین این نتیجه شما حاصل کنترل ذهنتون و چنگ زدن به ریسمان الهی و قوانین ثابت خداوند
وقتی ما با تمام وجود باورش میکنیم و همه چیز میسپاریم بهش خودش همه جوره درا رو باز میکنه و آسان میشیم برای آسانی ها
اینا همش نتیجه اعتماد به رب
منم یه داستان دارم که هر وقت به ناخواسته ای میخورم با خودم مرورش میکنم که ایمانم حفط بشه
یه روز بخاطر مسائلی که داشتم درگیر یه پروژه دادگاهی شدم ،قضیه اسن بود که من بخاطر باورهای مالی افتضاحم توی جریان دادگاه محکوم به پرداخت مبلغی به یکی از دوستانم شدم که ظاهرا بقول خودمون آدم بدقلقی بود و خیلی سخت میشد باهاش کنار اومد
خلاصه این دوست عزیز تمام سعیش این بود منو به بدترین شکل ممکنش توی منگه قرار بده و داستانها برای من درست کرد
منم که بقول استاد علی بی غم بودم و تمام تلاشم این بود کنترل ذهن کنم و سعی کردم کاری که از دستم بر میاد انجام بدم و بقیشو بسپارم به خدا
روز موعود رسید و با اینکه نشانها قبلش بهم میگفت باید کاری انجام بدم و من درکی از اعراض از ناخواسته و حل مسئله نداشتم ،اون نشانها رو پشت گوش انداختم ،اگر به نشانها دقت میکردم هیچ وقت شرایط سخت برام پیش نمیومد و راحت حل میشد
روز موعد رسید این دوست عزیز با حکم جلب رفت پاسگاه محل تمام تلاش خودشو کرد که منو طوری توی محل کارم جلب کنه که همه ببین خلاصه آبروی من بره
و منم از همه جا بی خبر داشتم کار خودمو میکردم ،این دوست عزیزمون که داشت با مامور پاسگاه بحث میکرد و تقلا میکرد برای اجرای هدفش ،درگیر شد با مامور و چیزی که اتفاق افتاد این بود که نه تنها نیومدن محل کارم بلکه خیلی محترمانه با من تماس گرفتن که برم پاسگاه و مسئله رو یه جوری حل فصل کنم بصورت توافقی
و همین اتفاقم افتاد و با تمام تلاشی که این دوست عزیزمون کرد من بدون اینکه بخوام خیلی اذیت بشم مسیله رو حل کردیم و جالب تر اینکه من بعدش متوجه شدم که چه درگیرهایی بین این دوستمون و مامورین پاسگاه پیش اومده
اون روز من تمام تلاش خودمو کردم موهبت این ناخواسته رو بفهمم و وقتی که آروم شدم به این نتیجه رسیدم که اولا من میتونستم خیلی زودتر از این موضوع به صورت کاملا توافقی حلش کنم که کوتاهی کردم
و دوما من تعهد دادن رو در اون شرایط بصورت عمیق درک کردم و وقتی که من متعهد میشم باید روی قول خودم بمونم
اینا رو گفتم که یادآوری بشه برام کنترل ذهنم و البته درسهایی که از اسن موضوع گرفتم و هم یه تشکر کنم از شما دوست عزیزم برای به اشتراک گذاشتن نتیجتون از کنترل ذهنتون
سپاسگزارم از شما
سلام خدمت برادر عزیزم. ممنون از شما بخاطر پیام زیبا و دلگرم کننده تون و براتون از صمیم قلب از خداوند توفیق روز افزون مسئلت میکنم. خواستم در تکمله کامنتی که گذاشتم نکته ای بگم… بعد از اون داستان متوجه شدیم که حتی بیمارستانی که قرار بود فرزندم به دنیا بیاد و فرزند دومم هم همونجا متولد شده بود به سامانه بیمه تکمیلی که تحت پوشش بودیم متصل شده و قبلا اینطور بود که باید نقد پرداخت میکردیم و بیمه نهایتا بخشی از مبلغ رو جبران میکرد اما به لطف خداوند طی سال گذشته نه تنها به بیمه متصل شده بود بلکه آنلاین بود و کل فرآیند زایمان همسرم در نقطه تاپ تهران جایی که از سرما میلرزیدیم با کادری مجرب و خدمات عالی کلا با 3.5 میلیون تومان انجام شد و این از لطف خداوند بود. اما این رو هم بگم که خداوند به دلمون الهام کرد که بندگان من درسته که به من توکل کردید و من هم بهتون پاسخ دادم، اما ظرف شما هنوز آنقدر بزرگ نشده که انتظار داشته باشین همیشه همینطور مستقیم روزیتونو بدم و لازمه از طریق دستانم درخواست بدین و قرض کنید…و خداوند عنایت کرد که کسانی به ما پیام دادن که مبلغی به ما قرض بدن در حالی که ما ازشون درخواستی نکرده بودیم و به راحتی مبالغی به ما داده شد تا از عهده مخارجمون با توجه به میهمانان و … بر بیایم… شاید قبلا فکر میکردم اگر قرض کنم مشرکم و یا اینکه فکر کردن بهش یعنی شرک… اما الان خداوند این درسو بهم داده که درسته من فرمانروای عالمم اما به اندازه ظرفتون میدم… ولی عزتتونو حفظ میکنم و شما روی خودتون کار کنید من تضمین میکنم که ان شااالله روزی خواهد آمد که شما دیگه به قرض کردن حتی نیاز هم نخواهید داشت… ان شااالله
سلام
استاد جان یه حسی به من گف به این فایل گوش بدم نمیدونم چرا ینی نه نشانم بود ن تو روزشمار هستم من اما حس پررنگی گف برو گوش بده امروز داشتم فقط ب شما فکر میکردم از محل کارم که برمیگشتم سوار مترو که شدم یه دختره کنارم نشسته بود ناخوداگاه چشمم رف رو گوشیش دیدم یه استاد خانوم فکر کنم مثل شما سایت داره من اصلا نمیشناسمشون ولی زیر متناش زده بود مول شما فایل داشتن زیرش نوشته بود باور فراوانی با مثلا همه چیز تویی ناخوداگاه رفتم تو مقایسه گفتم خدایا واقعا مرسی که منو هدایت کردی توی این سایت استاد من قبل شما اساتید دیگرو کار کردم همشونم نازمو کشیدن ینی اگه گفتم فلان مشکلو دارم راهکار دادن تهشم قربونم رفتن ولی شما یه جور دیگه هستین واقعا شمس زمانه شمایین نه تنها نازمونو نمیکشید بلکه پوستمونم میکنید:)))ولی من اینشکلی دوس دازم قبلا دوس داشتم اساتیدی باشن که بگن اخیش قربونت بزم اما از وقتی با شما اشنا شدم بچه پرو شدم قوی شدم به همون اندازه که رو خودم کار کردم دیدم دیگه نازکش نیستم و کاملا اینجور میپسندم چون خودمم دارم اینشکلی میشم من از وقتی یادم میاد سنگ صبور خانواده بودم ب اونا نمیتونستم بگم من محتاج تاییدم ولی اینجا میتونم بگم همیسه دلم برا داداشم میسوخت فکر میکردم خیلی در حقش ظلم شده ینی از بچگی من دل سوزش بودم با این که من یازده سال ازش کوچکترم وقتی مریض شده بود چندروز پیش اومد خونه ما حال ندار بود شروع کرد قربانی شدن همون لحظه به من گف پامو ماساژ میدی من بدون هیچ اخمی یا لحن بدی گفتم حالت بده دستات که سالمن خودت ماساژ بده بعد اومدم اتاقم احساس گناه داشت از حلقومم میزد بیرون نمیدونم بچه هایی که شبیه منن میدونن دارم از چی حرف میزنم نجوا ولم نمیکرد هرکار کردم اروم نشدم رفتم سراغ قران و شدیدا چنگ زدم به خدا اهنگ تجسمی سایتو گزاشتم تو گوشمو شروع کردم قران خوندن یکم گریه کردم ولی میتونم بگم در عرض سه دقیقه جمعش کردم و حالم خوب شد و خدا به دادم رسید اینارو گفتم که به این برسم بگم دارم خودمو شبیه شما میکنم شبیه چیزایی که یادم میدین چقدر بعدش شمارو تحسین کردم چقدر بعدش شما ابراهیم و نوح رو الگو کردم زدم به ذهنم که مگه اینا احساسات نداشتن اینام ادم بودن مگه فقط تو ادمی و انقدر از خدا گفتم کفتم گفتم که ذهنم کشید کنار مرسی واقعا اینجا همه چیش خاصه از استادانش بگیر تا شاگردانش واقعا خوشبختی بالاتر از این نمیبینم که اینجا بین شما حضور دارم و عضو این سایت الهی هستم خدایا هزاران بار مرسی بابت احازه دادنی که گزاشتی تو این سایت باشم مرسی واقعا استاد جان عاشقتون هستم
یارب العالمین
سلام به دوزوج خوشبخت بهشتی
سلام به همه دوستان عزیزم
احساس خوب=اتفاقات خوب
گفتگوی این دواستادعزیز که با داستان پیامبران، خیلی عالی از اعراض کردنهای پیامبران و تمرکزشون به توجه به زیبایها در اوج ناخواسته ها
وچقدر استاد عزیز در ادامه توضیحات دوست عزیزشون، واز زاویه دید خودشون، باز قانون تکامل رو درهمه زمینه ها عنوان میکنندکه اگر ابراهیم شد خلیل الله یه سیر تکاملی از همه نظر گذرونده که با چنین ایمانی حتی حاضرشده پسرش رو قربانی کنه، یعنی این ایمان و توکلش رفته رفته بیشتر شده، یهویی نبوده که به چنین ایمانی دست پیدا کنه.
قانون تضاد،وقتی تضادها میان اگر بتونیم همچنان حسمون رو بهتر نگه داریم و تمرکزمون رو از اون ناخواسته برداریم و هر کسی بنا به شخصیتش میتونه راهکاری برای خودش تجویز کنه، استاد اینجا اولین راهکارش اینکه بازاویه دید جدید به قضیه نگاه کنه، راهکاربعدیش اینکه گاهی اوقات نجواها انقدر زیادن که فقط با تمرکز بکار دیگه و فعالیت شدید جسمانی، طوریکه مغزshut dow شه ونتونه تمرکز به اون ناخواسته بزاره، وهی رفته رفته توجه از اون ناخواسته برداشته میشه واونجاست که پاداشها میرسه
به نام خدای مهربانم
روزشمار تحول زندگی من 150: گفتگو با دوستان 50 | خروج از مدار ناخواسته
سلام به اساتید عزیزم
سلام به دوستان خوبم
این فایل 2-3 روز پیش به عنوان 150 امین فایل روز شمار تحول زندگی در سایت قرار داده شد و یک همزمانی جالب برای من داشت ولی فرصت نکردم همون روز کامنتش رو ثبت کنم.
و حالا از بعد از اون روز، چندین بار یاد اون همزمانی افتادم و هم چون حس میکنم باید این همزمانی ها رو تائید کنم و هم برای خودم یادداشتشون کنم و هم اینکه اصلا اینکه هی مرتب داره به یادم میاد رو یه نشونه و پیغام برای انجام دادن این کار میدونم، الان اومدم که کامنتش رو ثبت کنم.
نکات و آگاهی هایی که من از این فایل درک کردم:
+ اینکه استاد عرشیانفر گفتن که پیامبران اجازه انتقاد، گله و قضاوت رو از خودشون گرفته بودن. و حضرت ابراهیم رو به طور خاص مثال میزنن که این ویژگی بیشتر از سایر پیامبران در ایشون مشهوده. من تا حالا از این زاویه به داستانهای قرآنی نگاه نکرده بودم که منم بیام سعی کنم این ویژگی رو در خودم ایجاد کنم. یعنی اصلا به این ویژگیه دقت نکرده بودم.
اینجوری دیگه حتی مثلا در مقابل بعضی رفتارهای اطرافیانم که توی ذهنم قضاوتشون میکنم یا پیش خودم غُر میزنم هم، دیگه باید سعی کنم کمتر و کمترش کنم و اصلا این اجازه رو به خودم ندم که در حضور خدا بخوام گله و شکایت کنم.
+ این داستان (داستان حضرت قربانی کردن حضرت اسماعیل)، داستان هر انسانی است که میخواد به مقام خلیل اللهی برسه… خلیل الله یعنی چی؟ یعنی دوست فابریک خدا…
حالا چی میشه که در چنین آزمایشی خودش رو نمیبازه؟
اول اینکه باید بدونیم که این آزمایشها حالت خیلی اکستریم و حد اعلای آزمایش بود که هم حضرت ابراهیم ازش سربلند بیرون آمد و هم اون اتفاق نیوفتاد.
ولی نکته ای که داره اینه که یه تکاملی برای ایشون طی شد. حضرت ابراهیم کسی بود که وقتی داشت دنبال خدا خودش میگشت، اول گفت خورشید، ماه، ستاره خدای منه…
سوره انعام:
فَلَمَّا جَنَّ عَلَیْهِ اللَّیْلُ رَأَى کَوْکَبًا قَالَ هَذَا رَبِّی فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَا أُحِبُّ الْآفِلِینَ ﴿76﴾
پس چون شب بر او پرده افکند ستاره اى دید گفت این پروردگار من است و آنگاه چون غروب کرد گفت غروب کنندگان را دوست ندارم.
فَلَمَّا رَأَى الْقَمَرَ بَازِغًا قَالَ هَذَا رَبِّی فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَئِنْ لَمْ یَهْدِنِی رَبِّی لَأَکُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّینَ ﴿77﴾
و چون ماه را در حال طلوع دید گفت این پروردگار من است آنگاه چون ناپدید شد گفت اگر پروردگارم مرا هدایت نکرده بود قطعا از گروه گمراهان بودم.
فَلَمَّا رَأَى الشَّمْسَ بَازِغَهً قَالَ هَذَا رَبِّی هَذَا أَکْبَرُ فَلَمَّا أَفَلَتْ قَالَ یَا قَوْمِ إِنِّی بَرِیءٌ مِمَّا تُشْرِکُونَ ﴿78﴾
پس چون خورشید را برآمده دید گفت این پروردگار من است این بزرگتر است و هنگامى که افول کرد گفت اى قوم من من از آنچه شریک مى سازید بیزارم.
إِنِّی وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذِی فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ حَنِیفًا وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِکِینَ ﴿79﴾
من از روى اخلاص پاکدلانه روى خود را به سوى کسى گردانیدم که آسمانها و زمین را پدید آورده است و من از مشرکان نیستم.
یعنی این فرد که از بدو تولد اینجوری نبود… یک آدمی بود که شک کرد و از خدا خواست که هدایتش بکنه… بعد یه سری اتفاقات براش افتاد: توی آتش انداختنش و آتش براش گلستان شد…. پس درواقع یه سری اتفاقات براش افتاد تا به این حد از ایمان رسید. داستان اینه.
مثلا ممکنه توی کسب و کارت، قلبت بهت بگه که یه کاری رو انجام بدی که خیلی هم منطقی به نظر نیاد و تو انجامش میدی… چند وقت بعد، یه قانونی میاد که باعث میشه هر کسی که اون کار رو انجام نداده، کار و کاسبیش بهم بخوره ولی تو یه هفته قبل انجامش داده بودی با اینکه در اون زمان اصلا کار منطقی نبوده… و حالا همه از تو میپرسن تو از کجا میدونستی که باید اینکارو انجام بدی؟!
حالا اگه تو این کار رو انجام بدی و نتیجه هم بگیری، دفعه دوم که قلبت یه چیز بهت میگه و خیلی هم منطقی نیست، خیلی راحتتر میپذیری. و اون کار رو انجام میدی و دوباره نتیجه میگیری و دوباره دفعه سوم باز راحتتر میشه دفعه چهارم باز راحتتر میشه.
برای حضرت ابراهیم هم همینطور بود. یه عالمه اتفاق براشون افتاده بوده که حالا رسیده به چنین نقطه ای. اصلا به دنیا اومدن بچه توی اون سن و سال، مگه کم معجزه ای بوده!
و وقتی با این دید نگاه میکنی، دیگه غیر منطقی نیست. چون اگه آدم از این زاویه نگاه کنه میبینه که نه آقا… اینم یه تکاملی رو طی کرده… یه سری اتفاقات افتاده.
و یا اینکه بعد از به دنیا اومدن فرزندش هم، خدا بهش میگه که اونا رو ترک کن و برو سراغ ماموریتت. و بعد حضرت ابراهیم فقط درخواست میکنه که مردم رو دور اینها جمع کن. و وقتی برمیگرده میبینه از جایی که بچه پاهاش رو به زمین زده، چشمه زمزم دراومده و یه سری قبیله ها جمع شدن اونجا و یه شهری درست کردن به نام مکه.
خوب وقتی میاد اینا رو میبینه، معلومه که ایمانش چقدرررر بالا میره. اینکه فقط به خدا بگی مردم رو دور اینا جمع کن و بعد بیای ببینی چیکاااااار کرده!!! نه تنها اتفاقی براشون نیوفتاده توی صحرا، هم آب فراهم شده براشون و هم این همه آدم و زندگی دورشون درست شده…
خوب اینا همش داره ایمان میسازه دیگه.
بعله…. وقتیکه این حد از اتفاقات میوفته و شما به الهاماتت عمل میکنی و اتفاق میوفته و عمل میکنی و اتفاق میوفته و خداوند پاسخ میده به اون وعده ای که داده، معلومه که شما ایمانت میچسبه به سقف. اگر نچسبه مشکل داره…
(هربار که صحبتهای استاد رو گوش میدم میگم خدایا چقدر این آدم قانون رو خوب و درست درک کرده و همه چیز رو چقدر خوب و دقیق با قانون توضیح میدن… یعنی احساس میکنم هیچ نکته و هیچ موضوعی نیست که استاد با قوانین نتونن منطقش رو باز کنن و توضیح بدن)
بازم استاد تکرار میکنن که این مثالها دیگه خیلی اسکتریمه. و اگر که آدم شروع کنه از جاهای کوچولوتر، و جاهایی که اتفاقات خیلی ساده ای میوفته، و ما بتونیم احساس خودمون رو خوب نگه داریم، میبینیم که همون اتفاقات به ظاهر ناخوب، باعث شد که طرف اینقدر موفق بشه توی کسب و کارش.
یعنی اگر آدم این شرط رو برای خودش بزاره که آقا من توی هر حالتی سعی میکنم که احساس خودم رو خوب نگه دارم، اونوقت میبینه که اتفاقات برمیگرده… اتفاقاتی که قراره بد بشه، خوب میشه. (البته یه بازه زمانی میخوادااا). خوب میشه ولی مشکل اینجاست که ما یادمون میره… یادمون میره که این اتفاقه قرار بوده بد بشه ولی الان خوب شده (چون یه فاصله زمانی میگذره، ما فراموش میکنیم).
حالا اگر بتونیم فراموش نکنیم، مثلا مکتوب کنیم که فلان اتفاق ناجالب افتاد
و من احساسم رو خوب نگه داشتم
و مطمئنم خداوند پاسخ میده
و من سعی میکنم توی این روزهایی که به ظاهر سخته، حال خودم رو خوب نگه دارم
با تمرکز به زیباییها،
با به خودم گفتن که از این اتفاق چه درسی میتونم بگیرم؟ و…
اگر اینارو بنویسه، بعد، 3 ماه بعد، 6 ماه بعد برمیگرده میبینه که اتفاقی که اون موقع فکر میکرده اتفاق بدیه، تبدیل شده به بهترین اتفاق زندگیش. و تعجب میکنه که چطور اون موقع فکر میکرده که این اتفاقه بده!
بعد اینجا ایمان قوی میشه… ایمان قوی میشه و دفعه بعد توی شرایط به ظاهر نامناسب، خیلی بهتر میتونه ذهنش رو کنترل کنه و میتونه پیش بره دیگه.
یعنی کل بازی همینه… کل بازی اینه که ما اولا بدونیم انسانیم…
در داستان حضرت یونس هم برای این افتاد توی شکم ماهی و بهش گفت: تو چرا ناامید شدی؟! تو چرا ناامید شدی؟!
یعنی اینا همش اتفاق میوفته برای اینکه قانون خداوند اینه که اگر احساست بد باشه، اتفاقات بد برات میوفته…. حالا هرکی که باشی… اصلا مهم نیست کی هستی.
حالا اگر ما بدونیم که قانون اینه و اگر بتونیم تا این حد بهش عمل کنیم، زندگیمون اونقدر زیبا و قشنگ میشه که هیچ ربطی به گذشتمون نداره. و اگر تلاش کنیم آروم آروم، مثل کسیکه شروع میکنه به ورزش کردن، قانون رو جدی بگیریم و آروم آروم ادامه بدیم و ادامه بدیم، بعد اونوقت:
اولا کنترل احساس، کار راحتتری میشه (مثل هر کار دیگه ای که تمرین میکنی و برات راحتتر میشه)
بعد نتایج بزرگ هی بیشتر و بیشتر میشه
بعد هی آدم ایمانش قویتر و قویتر میشه
بعد خیلی کار راحت میشه و بعد میریم توی تصاعد… میریم توی اتفاقاتی که پشت سر هم خوب میشه.
مثلا وقتیکه برای یه اتفاقی، راه حلی نداشتی بگو:
من الان نمیدونم چجوری میتونم اونو بهتر کنم… چون راه حلی ندارم فعلا ولش کن… برم سراغ چیزایی که فعلا میتونم ازشون لذت ببرم.
…………………………………………………………………………….
و حالا اون همزمانی که به خاطرش این کامنت رو مینویسم:
شب قبل از اینکه این فایل روز شمار روی سایت قرار داده بشه، من یه متنی رو توی تمرین ستاره قطبیم نوشتم که بخشیش رو اینجا کپی میکنم:
«خدای قشنگم سلام، سلام عشق من، سلام نازنینم، سلام مهربونم، سلام همه چیز من، سلام تنها کسه من، سلام پدر و مادر من، سلام خواهر و برادر من، سلام دوست و همکار من، سلام همسر و فرزند من، سلام معلم و مربی و استاد من، سلام منتور من، سلام سلام سلام و صد سلام به تنها خالق هستی، سلام به تنها قدرت هستی، سلام به مالک من، دوست من، صاحب اختیار من، یار من، هدایتگر من، پادشاه من، یاریگر من، نشانه راه من، شادی من، دوست توبه پذیر من، دوست بخشنده من، دوست صاحب اختیار من، دوست سلامتی ده من، دوست شفا دهنده من، دوست یاریگر من، دوست دانا و حکیم و همه چیز دانِ من، دوست ثروتمند ثروتمند ثروتمند من، دوستی که صاحب تمام درختان عالمی، دوستی که صاحب تمام شنهای تمام ساحل های دنیایی، دوستی که صاحب تمام گنجهای دنیایی. من چقدر خوشبختم اگر که ان شا الله با تو دوست باشم. من چقدر خوشبختم که به این راه هدایتم کردی. خدایا دوست خوبم سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم که….»
صبح فایل رو پلی کردم و مشغول شستن ظرفها بودم که همون ابتدای فایل درباره دوست بودن با خداوند صحبت کردن و من یاد نوشته دیشب افتادم و اشکهام جاری شد.
این رو اینجا نوشتم تا این همزمانی رو همیشه یادم بمونه و یادم باشه تا چند روز بعد هم مرتبا توی ذهنم میومد که بیام و ثبتش کنم…
خدای زیبا من، دوست خوب و بخشنده من سپاسگزارم.
أَلَا إِنَّ أَوْلِیَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ ﴿62﴾
آگاه باشید که بر دوستان خدا نه بیمى است و نه آنان اندوهگین مى شوند.
الَّذِینَ آمَنُوا وَکَانُوا یَتَّقُونَ ﴿63﴾
همانان که ایمان آورده و پرهیزگارى ورزیده اند.
لَهُمُ الْبُشْرَى فِی الْحَیَاهِ الدُّنْیَا وَفِی الْآخِرَهِ لَا تَبْدِیلَ لِکَلِمَاتِ اللَّهِ ذَلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ ﴿64﴾
در زندگى دنیا و در آخرت مژده براى آنان است وعده هاى خدا را تبدیلى نیست این همان کامیابى بزرگ است. (سوره یونس)
استاد عباس منش عزیز، خانم شایسته مهربان، استاد عرشیانفر سپاسگزارم.
به نام تنها فرمانروای کل کیهان خدای مهربانم خدای وهابم خدای رزاقم سپاسگزارم
سلام عزیزان جان
روز150
از سفرنامه هدایت خدا در تمام لحظات زندگی ام
خدایا شکرت که با عشق و استمرار به فصل ششم هدایتم کردی و هر لحظه همه کاره ام تویی و همه جوره هوامو داری
خدایا شکرت ازتون هدایتی ابراهیمی میخواهم من نمیدونم
خودت همه کاره ام هستی
من تسلیمم تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میجویم مرا به راه راست به راه کسانی که به آنها نعمت داده ای هدایت کن نه کسانی که بر آنها غضب کرده ای و ن گمراهان
خدایا شکرت که تمام اموراتم را به دستان قدرتمند تو سپرده ام و آرام و آسوده خاطر هستم
خدایا ایمانم را قوی تر کن خودت تکاملم را بدرستی انجام بده صبور باشم و اعتماد کنم به جریان هدایت الله
خدایا شکرت که هر لحظه در قلبم حضور داری و در هر مسئله ای خودت داری ذهنم را کنترل میکنی
با کنترل ذهن سکوتم بیشتر شده کمتر قضاوت میکنم
احساس خوب اتفاقات خوب را بیشتر تجربه میکنم
خدایا شکرت که من فقط باید تمرکز را روی بهبود خودم بزارم کاری با هیچ کسی نداشته باشم
نخواهم کسی را تغییر دهم
حتی با خدا هم از مشکلاتم صحبت نکنم
آگاهانه ذیپ دهانم رو ببندم و فقط روی خودم کار کنم باورهای محدود کننده ای که حاصل 32سال زندگی من بوده حالا با یک دکمه فشار دادن اتفاق نمیافتد
باید تکاملم را طی کنم هر بار یه اتفاق خوب یه حس و حال خوب یه حرف خوب یه برکت و رحمت و نعمتی که وارد زندگی ام میشود همه را معجزه ببینم قبلاً هم بوده تا به الان ولی الان درک و آگاهی من از قوانین بهتر شده بگم بازم میخوام بازهم اتفاق خوب میخوام بازم ایده و هدایت از طرف خدا را بیشتر میخواهم
هر لحظه با هر اتفاق خوب تصدیق و تحسین کنم بخودم بگم دیدی شد دیدی داری واضح تر میشی برای دریافت نشانه ها و ایده های الهامی وقتی بیاد بیاوریم و خدا را در همه کس و همه چیز ببینیم احساس خوب رو بیشتر پایدار میکنیم . تکامل را بهتر طی میکنیم
خدایا شکرت که همه کاره ام تویی
وقتی من دارم روی خودم کار میکنم و حالم خوبه و در یاس و ناامیدی نیستم و حضور خدا را بهتر درک میکنم و نجواهای شیطان رو کمرنگ تر کرده در وجودم باید همین مسیر را با قدرت بیشتری ادامه دهم به ذهن منطقی بگم دیدی شد من تسلیمم من نمیدونستم به صدای قلبم گوش دادم و هر بار راحتر و واضح تر میشوم به منطق هایی که از نظر من منطقی نیستن
خدایا شکرت با ایمانی که ابراهیم ساخته و تکاملش را بدرستی طی کرده و اعتماد کرده به الهامات و ایده های خداوند
منم دارم یاد میگیرم که بیشتر اعتماد کنم بیشتر عمل کنم به الهامات الهی و ایمانم را بیشتر کنم هر بار و خدا رو شکر از وقتی که خودم را به اقیانوس آرام خداوند سپرده ام هر بار بهتر و بهتر هستم رها و آزاد تر شده ام
هر کاری را از خودش میپرسم که هر بار بسته به شرایطم یه جوری بهم میفهمونه که راه درست اینه و من اعتمادم داره بیشتر میشود
و من هر بار با این باور قوی میگم خدایا شکرت که من همواره در بهترین زمان و بهترین مکان و بهترین شرایط قراردارم
خدا یا شکرت که دارم یاد میگیرم با تضاد ها درست برخورد کنم چون تضاده اومده منو بزرگتر کند منو هدایت کند و درسهاشو یاد میگیرم و میگم الخیر و فی ما وقع
بخدا همه چی این روزها برام خیر و برکت است
از کی از وقتی که ذهنم را کنترل میکنم و باور دارم هر اتفاقی بیوفته الخیر و فی ما وقع است
و همین باور باعث حال خوب من میشود و اتفاقات خوب هم رخ میدهد
و با باور قوی من خالق زندگی خودم هستم تمام اتفاقات زندگی ام بر اساس باورها و افکار و فرکانس های خودم بوجود آمده
سعی میکنم هر لحظه تسلیم باشم وخودم رو به جریان هدایت الله بسپارم تا روی موج فرکانس خداوندهماهنگ تر باشم .
خدایا شکرت که توجه او به زیبایی ها و شکر گذاری و نکات مثبت خودم و اطرافم بیشتر شده و تمرکز بر بهبود خودم هست
استاد انصافا من با تمام وجودم این کار را درک کردم زمانهایی بوده که اوضاع خیلی برامون سخت بوده و فقط تونستم با انجام دادن حرکات ورزشی مغزم آرام بشه و حالم را خوب کند
خدایا شکرت من اوایل نمیدونستم همین زمستون که در تضاد سخت مالی بودیم ولی ذهنم رو کنترل میکردم و میرفتم باشگاه و انرژی نداشتم ولی وقتی شروع میکردم به ورزش کردن بعد از اتمام ورزش اصلا مغزم دیگه کار نمیکرد و بعدش از خودم میپرسیدم چی شد تو این بازه یک ساعته حالم خوبه خوبه بلطف خداوند
و الان قشنگ متوجه کلام شما شدم
خدایا شکرت برای دید عالی استاد نسبت به هر موضوعی که این شفاف برامون باز میکنه و آگاهتر میشویم به رفتارمون
خدایا شکرت که مرا لایق دریافت الهامات و نعمتهای الهی کرده ای
خدایا شکرت که مرا لایق بندگی کردن دانسته ای
خدایا شکرت که مرا ارزشمند آفریدی
خدایا شکرت که مرا تکه ای از وجود پاک خودت آفریدی
خدایا شکرت برای این فایل بینظییییر گفتگو با دوستان و هدایت الله
خدایا شکرت
در پناه الله یکتا شاد سلامت ثروتمند و سعادتمند باشید در دنیا و آخرت دوستون دارم الهام جون عزیز دردانه خداوند عالم
به نام مهربان پروردگارِ سخاوتمندم که هدایتم کرد به این آگاهی های توحیدی ،
سپاسگزارم از شما استاد عباس منش عزیزم که این آگاهی هارو دراختیارمون قرارمیدین
سپاس که خودتون رو شناختید و خدای خودتون رو شناختید و به ما آموزش میدید
استاد عباس منش عزیزم ،قبل از آشنایی با شما دیدگاه من راجب بزرگانی که خداوند از اونها توی قرآن نام برده ، این بود که، بخاطر لطفی که خداوند از اول بهشون داشته و بخاطر اینکه اونا نظرکرده ی خداوند هستند،بخاطر همین لطف، اونا عزیز خداوند هستند و خداوند بهشون توانایی های عجیبی فراتر از قوانین فیزیک و قوانین حالم بر جهان داده ،که اسم اون توانایی ها معجزس،
که من هرگز نمیتونم به مقام اونا حتی فکر هم بکنم چه برسه به اینکه فکر کنم هدایت میشم به اینکه درست مثل اونا زندگی کنم
اصلا فکر کردن به این موضوع هم در آئین گذشته ی من با اطلاعاتی که از گذشته بمن رسیده بود کُفر محسوب میشد.
تا اینکه شما آمدید و گفتید خداوند کسی رو انتخاب نکرده ،بلکه اون ها بودند که خودشون خداوند رو انتخاب کردند
گفتید نه تنها خداوند برای همه یکسانه و همه رو دوست داره و همه رو هدایت میکنه ،بلکه هدایت شخص منوبه خودش واجب دانسته و هر لحظه درحال هدایت منه،
شما آمدید و بهم گفتید که حتی ابراهیم هم اول به خداوند شک کردوبهش شریک ورزید و کم کم طی تفکر و تکامل به جایگاه حبیب الله بودن دست پیدا کرد
چقدر این آگاهی ها آرامش بخش و زندگی ساز هستند
اینا باعث میشن تا دلم قرص بشه تا با یقین وذوق بیشتری به الهامات قلبم عمل کنم چون این نتایج باعث میشه تا من بیشتر به الهاماتم اعتماد کنم و کم کم به پشتوانه ی همین نتایج به ظاهر کوچک ، تصمیمات بزرگ زندگیم رو بگیرم و خیالم جمع باشه و دلم قرص باشه که دراین مسیر تحت حمایت همه جانبه ی خداوند هستم ومادامی که دراین مسیر هستم هر اتفاقی برام بیوفته خیره و من چقدر فقیرم به خیرهایی که ازجانب تو بهم میرسه.
خدایا منو به راه راست هدایت کن راه کسانی که به آنها نعمت دادی
خدایا کمکم کن تنها ترا بپرستم و تنها ازتو یاری بجویم
خدایا گوش هامو شنواتر و چشم هامو نسبت به هدایت هات بینا تر کن تا درکشون کنم و شجاعتی وایمانی و یقینی بده تا به این هدایت ها عمل کنم تا عضله ی تصمیم گیری برمبنای هدایتم قوی شه تا جایی که بدون اجازه ی تو حتی آب هم نخورم .
دوستتدارم مهربان پروردگارِ سخاوتمندم وعششششششق برای استاد عباس منش عزیزم و همینطور خانواده بزرگم دراین سایت توحیدی.
به نام خدای معجزه ها
یادگار 150
سلام استاد عزیزم و مریم ناز
و سلام به همه همراهان این مسیر الهی
و خدایا هزاران بار شکرت که به من توانایی این تعهد رو دادی که 150 تا فایل گوش بدم و کامنت بنویسم و برای رشد و پیشرفت خودم قدمی بردارم
خدایا هزاران بار شکرت
خدایا بی نهایت سپاس گذارم که به لطف و یاری تو من ی ورژن جدید از خودم ساختم که قطعا هزاران پله از یک سال قبل بهترم و قطعا خیلی خیلی با ایمان تر از قبل قدم برمیدارم
و استاد ی دنیا ازتون سپاس گذارم که شما باعث بانی این رشد من شدین
و هر فایلی که ی کلمه حرف از ایمان میشه کلا با ی عطش خاصی منو جذب میکنه
البته هر چند که تمام این فایل هایی که تا این لحظه گوش دادم سراسر از توحید حرف زده شده
و خدایا هزاران بار شکرت که اینجام دقیقا جایی که لایق من بود
جایی که لایق این قلب پاک من بود
جایی که من باید میبودم و لذت هامو درو کنم
خدایا هزاران بار شکرت
و عاشقتم که این فایل مقدس رو تهیه کردین
اصلا چقدر میتونه ی موضوع مقدس باشه که شما باشی استاد عرشیانفر باشه و بحث درباره ایمان حضرت ابراهیم باشه
ی جورایی بدون شواف میشه گفت خوبای این حرفه کنار هم
و خدایا صدهزار مرتبه شکرت که من لایق شنیدن این فایل بودم
و چقدر تن و بدنم لرزید وقتی توحید حضرت ابراهیم به حرف کشیده شد جایی که هیچ چرایی برای این بشر وجود نداشت
خدایا صد هزار مرتبه شکر
و چقدر تک تک این هدایت ها جلو چشمام رژه میرفت
منم اندازه ایمان خودم هزاران جا هدایت شدم
هزاران جا خدا گفت و منم گفتم چشم
و خدایی که این روزها عجیب به قلبم نزدیکه
من هر لحظه صدا میزنم
هر لحظه صحبت میکنم
هر لحظه هدایت میخوام
هر لحظه میگم بیا کنارم حرف بزنیم که فقط جای تو اینجا خالیست
خدایا صد هزار مرتبه شکر
و منی که نمیدانم چرا هر روز مسیری برای من چیده میشه که هر لحظه فقط معجزه های مقدس رخ میده
خدایا هزاران بار شکرت
خدایا تو هستی که من اینچنین غرق ارامشم
غرق شادی ام
غرق لذتم
غرق سپاس گذاری ام
خدایا تو میخواهی من چیکاره ام
اصلا وقتی تو نشانه میفرستی من چیکاره ام که اعتراض کنم
هر چه باشه برای من خیر مطلق هست
هر چه که باشه
حداقل تنها کاری که میتونم انجام بدم این روزها اینکه مث حضرت ابراهیم چرایی نداشته باشم
من خواسته هامو میگم و تو نشانه ها رو میفرستی
حتی اگه به ظاهر هم خوب نباشن وقتی تو میفرستی یعنی خیر مطلق
و من سرا پا چشم
خدایا صد هزار مرتبه شکرت
و خدایا صد هزار مرتبه شکرت
و خدایا صد هزار مرتبه شکرت
با درود بر استاد عزیز به به این نشانه ای امروز منه
و واقعآ برای من بود استاد خدا خیر برکت بهت بده و نسرین عزیز از شما هم تشکر میکنم بابت اینکه اینقدر با احساس نوشتی من بود برای من بود بخدا دمتون گرم رفیق
استاد این ۴ قدم کولا کرد برای من کلاب هوس ها دیگنگو خودش یک دوره است😢😢
دارم فایل رو گوش میدم و بغضم گرفته استاد عرشیانفر رو درام گوش میدم و که این فایل برای من بود خدا شکرت
من تکامل رو دارم طی میکنم
کمک جوشکار بود شهریور ماه، مهر ماه ۲۰ روز مرخصی اجباری بودم، آبان هم ۵ روز کمک یک بچه ای جوان ۲۲ ساله بودم با اینکه من ۳۱ سالمه و کلی فشار اقتصادی و… داشتم
استاد میدونی امروز ابزار تحویل گرفتم و رفتم جوشکاری ساپورت انجام دادم کلی هم تمرین کرده بودم توی همان مدت زمانی که کمک جوشوار بودم وقت تلف نمیکردم در حالی که بقیه نیروهای کمکی میخوابیدن من جوشکاری رو تمرین میکردم و امروز با ۴۰ روز سابقه کمک جوشکاری امروز وسیله تحویل گرفتم از انبار و رفتم برای جوشکاری و این تازه اول ماجراست
این تکامل رو خیلی پیش خودم تکرار میکنم امروز جوشم قشنگ نبود مثل جوشکارهای حرفه ای تلی خودم به خودم گفتمحاجی توقع زیادی نداشته باش همین که تونستی اعتماد بنفس داشته باشی و وسایل تحویل بگیری و یک نیروی کمکی بهت بدن و یک پله رفتی بالا برو لذت ببر شاکر باش و از خدا درخواستهای بهتری داشته باش و من هر روز خواستم که جهان بهم کمک کنه
و کمکش این بود که پیمانکارمون.سوپروایزرمون.سرپرست کارگاه. ناظر کارفا همه و همه بهم میگن مشکلی نداره تمرین کن تا جوشکاری یاد بگیری بخدا قسم چقدر خوشحال شدم و سپاسگذار بودم که توی این مدت این دستان خدا بهم کمک کردن چقدر ازشون سپاسگذاری کردم چقدر توی دلم و پیش بقیه ازشون تعریف کردم نکات مثبتشون رو تکرار کردم خدایا شکرت این روزها دارم گفتگوهای ذهنیم رو کنترل میکنم و جهت دهی میکنم چقدر نتایج عالی داره برام خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت بینهایت شکرت من عکس جوش اولی که دادم رو دارم چقدر لذت میبرم از اینکه تونستم توی کارم با طی تکامل رشد کنم هم از لحاظ روابط هم از لحاظ کاری هم درامد همه و همه
تکامل رو باید جدی گرفت
من ردزای اول الکترودم مرتب میچسبید و نمیتونستم استارت کنم ولی تکرار و تمرین چقدر همچیز رو خوب پیش میبره الحمدالله الحمدالله مطمعنم که این مسیر من رو به رشد و پیشرفت میرسونه
خدایا شکرت ای خداااااا قربونت برم چقدر همچیز عالیه چقدر همچیز خوب پیش میره
دوستان عزیزم تکامل.تکامل. تکامل رو فراموش نکنید و ارام باشید زندگی بکامتون میشه برای من همینطوره
استاد بخدا دوستت دارم دمت گرم که پیروز و موفق شدی دمت گرم که رشد کردی خدایا شکرت بخاطر همکارانم کسب کارم خوابگاهم
و همچیز همچیز خانه ای زیبای همسایه طلوع افتابی که هر روز صبح میبینم پتو بالشت گوشی لباس هر چیزی خانواده عزیزان همه چیز😂😂😂😂😂😂😂😂😂😄😄😅😅😗😘💵💰💴💶💶💷📄💵🎆🎆😄😄😃😀😂😅😁🤗😍😍😉😙😙😚🌹🌹😋😆💴💷💶💰📄 همچیز خوبه خدایا دوستت دارم عاشقتم دوست دارم صبور باشم متعهد باشم ارام باشم قوی باشم و زندگی به راحتی برای من بچرخه خدا جاااانم
عاشقتونم رفقا شب روزگارتون خوش