گفتگو با دوستان 51 | شرایط دریافت هدایت خدا - صفحه 9 (به ترتیب امتیاز)

301 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سعید صادق زاده گفته:
    مدت عضویت: 1172 روز

    سلام بر استاد عزیز

    سلام بر دوستان خوبم

    فایل های مصاحبه با استاد خیلی پر از نکته و محتواهای عالی است

    آنچه که من در این فایل یاد گرفتم برای من این بود که به قوه شهود خودم اعتماد کنم

    یاد گرفتم که از درون خودم الهام بگیرم

    درون من جایگاه خداوند است

    درون من دارای سرشت الهی است و این واقعا یک چراغ راهنمای الهی و فوق العاده است

    نکته اینجا است که گفتگوی شیطان همیشه و همه وقت وجود دارد

    من باید احساس خودم را خوب نگه دارم تا الهامات الهی را دریافت کنم

    در بدترین شرایط بد زندگی خودم هم باید بتوانم حال خودم را خوب نگه بدارم و ذهن خودم را کنترل کنم

    با این کار الهامات و ایده ها و هدایت هایی به من جاری می شود که با عمل کردن به آن می توانم موفق بشوم

    این ایده ها و هدایت ها از جانب خدای مهربان است و این جز این نیست که حال خودم را خوب نگه بدارم

    وقتیکه که من بتوانم همیشه و همه جا و در اتفاقات بد هم حال خودم را خوب نگه بدارم لاجرم اتفاقات خوب در نهایت برای من خواهد افتاد

    این بزرگترین درس امروز من از این فایل عالی و زیبا بود

    ممنونم استاد مهربان بخاطر این فایل عالی

    سپاس از خدای خوب خودم

    سپاس از خدای فراوانی ها

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  2. -
    زینب قیاسی گفته:
    مدت عضویت: 824 روز

    آغاز فصل ششم.

    امروز 4 چهارشنبه ست

    دقیقا شنبه این هفته بعد باشگاه شهودم بهم گفت برو دانشگاه و درخواست بده اصل مدارکتو بگیری.

    باخودم گفتم نه خستم اینا ولی یادم اومد ک به خودم قول دادم تا بیشتر به الهامات قلبی خودم توجه کنم

    بعد باشگاه بعداز اون همه خستگی رفتم دانشگاه

    توی راه فقط به این ویس استاد گوش میدادم ک توی سفارت امریکا کارشون 2 دقیقه انجام شده و از خدا خواستم توی بهترین حالت منو با کارمند دانشگاه ک قراره ببینمش رو به رو کنه.

    رسیدم پشت در و دیدم صدای بلند اون کارمند میاد

    که داره به همه میگه من چقدر بگم باید درخواست بدین توی سیستم تا مدرکتون بیاد‌

    منم رفتم تو وایستادم نوبتم بشه

    کارمند دانشگاه اصرار داشت ک باید از گواهی موقت تون 1 سال بگذره تا درخواست مدرک اصلی کنید

    وگرنه اصلا تایید نمیشه

    باورتون نمیشه چقدر تاکید داشت حتما باید از تاریخ بالا عکس اون گواهی موقت 1 سال بگذره.‌..

    (و من دقیقا هفته پیش درخواست مو داده بودم قبل از 1 سال چون حسم بهم گفته بود اگر میخوای از ایران بری نشون بده آماده ای مدارکتو جمع کن بده ترجمه)

    نوبت من شد با اعتماد به نفس گفتم هفته پیش بهم گفتید درخواست بدم منم دادم نگا کرد سیستم دید تایید نشده و گفت تو فارغ التحصیلی کی هستی؟

    92

    عه مدرکت نیومده

    و باورتون نمیشه سیستمش هنگ کرده بود من اصلا ورودی سال 96 هستم و 92 حتی دانشگاه نبودم بهم گفت بروپیش خانم فلانی پیگیری کن

    من رفتم اون اتاق و دیدم بله خانم فلانی نیستن و همکارش ازم خواست فردا زنگ بزنم بهش یا یادداشت بزارم ک کارمو پیگیری کنه.

    من توی نوشتن نامه فوق العاده م براش یه یادداشت عالی گذاشتم و اصلا یادم رفت فردا یا پس فرداش زنگ بزنم پیگیری کنم یهو دیشب دیدم کارای گرفتن مدرکم تا امضا رئیس دانشگاه پیش رفته

    نمیدووووونید چقدر خوشحال شدم

    از بس اون کارمند میگفت نهههههه باید یه سال از گواهی موقتت بگذره تا بعد تازه بتونی درخواست بدی اما من توی دلم این بود که نه همچین قانونی نیست

    من هرجور هست میگیرم این مدرکمو اماده میکنم و میرم سراغ بقیه مدارک مهاجرتم

    و امروز لیسانس من رفته برای چاپ……

    و همش بخاطر اعتماد به الهامی بود ک بهم گفت امروز انجامش بده…..و من بدون چون چرا رفتم و انجامش دادم……..

    فکر کنید رفتم تو دانشگاه اون کارمند عصبانی صدای بلند اون کارمند دیگه اصلا نیومده بود سرکار و همکاراشم نمیتونستند کار اونو انجام بدن

    و من توکلم و باورم این بود قلبم گفته امروز

    حتمادلیلی داشته و حتی نزاشتم غر بزنم ک امروز دانشگاه این شکلی بوده …….و نتیجه اعتماد به الهام امروز دیدم ……خدا قلبمو برای هدایت های بیشتر آماده کنه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  3. -
    افسانه نوشادی گفته:
    مدت عضویت: 704 روز

    سلام.

    خیلی وقت بود در سایت فعالیت نداشتم و یه جورایی فقط اگه روی محصولات هم کار میکنم بیشتر نکته برداری هایی که کردم رو میخونم.

    و امروز در واقع یک حرفی که شنیدم انگار داشت منو از مسیر خارج میکرد یه جور داشت احساسم رو بد میکرد فقط گفتم خدایا بهم آرامش بده من نمیخوام هیچ فکری کنم و سعی کردم به نجواها بی اعتنایی کنم پیاده روی کردم و اینا بالاخره اومدم گفتم خدایا من هیچ نمیدانم من هیچ نمیدانم تو هدایتم کن اصلا نمیخوام فکر کنم به نجواها اهمیت بدم ارزشش رو نداره احساسم بد بشه هر موضوعی که میخواد باشه هر چیزی میخواد بشه هی این نجواهه میخواست زور بگیره همینجوری هدایت خواستم یکم تو سایت کامنتهای بعضی دوستان رو خوندم همینجوری اومدم رو این فایل گفتم تایمش کمه بزار گوشش کنم و چه خوب جواب سوالمو گرفتم که باید در هر شرایطی که هستم ذهنمو کنترل کنم احساسمو خوب کنم چه خوب که استاد میگید هدایت رو دریافت نمیکنی تا وقتی‌که آروم بشی احساست خوب بشه و خدا بهت بگه هدایتت کنه فقط هر جوری هست احساست خوب بشه، شاید در همون لحظه ی برخورد با تضاد و شرایط سخت نشه احساستو زود خوب کنی ولی باید کم کم با هر روشی که‌میدونی مختص خودته خودتو آروم کنی بیای تو مسیر تا خدابهت بگه وگرنه در احساس بد و عصبانیت فقط شیطانه که داره باهات صحبت میکنه و گمراهت میکنه باید بتونی هر جوری هست احساستو خوب کنی تا هدایت ها برات بیاد تا خدا بگه چیکار کنی شاید این تضاده اومده رشدت بده یه درسی بهت بده در واقع همینم هست باید بگی الخیر فی ماوقع این اتفاق تضاد شرایط سخت اومده بهم یه چیزی بگه رشدم بده یه خیری در این کار هست که به نفع منه همونجور که برای شما اتفاق افتاد در اون شرایطی که کل سیستم کاریتونو مشکل براش ایجاد کردن و به ظاهر این بود که همه چی تموم شد ولی شما ذهنتونو آروم کردید در اون شرایط احساستونو به هر طریقی که خودتون میدونستید خوب کردید و بعد هدایت اومد که اصلا برید آمریکا وبه چه راحتی و چه قدر الان خوب دارید زندگی میکنید و سیستم کاریتونم برپاست و سایتتونم خداروشکر فعال یعنی میخواستن به شما ضربه بزنند شد باعث خیریت و شما بودید که در اون شرایط احساستونو کنترل کردید خوب کردید وتونستید به نفع خودتون استفاده کنید از این تضاد،

    چجور شد که حضرت زینب بعد اون همه مصیبت و از دست دادن عزیزانش گفت مارایت الا جمیلا و این همه شهر رو گشت غیر از اینه که با منبع در ارتباط بود به خدا نزدیک بود در احساس خوب بود و خدا اونو هدایت کرد،

    اگر بدونیم احساس بد مثله آتیشه یه آدمه عاقل هیچوقت دستشو تو آتیش تو چیزی که میدونه قطعا دستش میسوزه نمیبره ولی مشکل اینجاست که مانمیدونیم که احساس بد چقدر بد و ضربه زننده ست به ما

    امیدوارم بتونم این نکات رو در زندگیم عملی کنم بدونم خدایی هست اون منو هدایت میکنه بسپرم بهش در احساس خوب باشم در راستای قوانینش زندگی کنم تا هدایتم کنه تا راه درست رو بهم نشون بده تا از گمراهان نباشم من نمیدونم اون میدونه آگاهه عالمه اونه که باید راه درست رو بهم نشون بده‌من با عقل خودم نمیدونم و نمیتونم،

    خدای نازنینم تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میجویم تو مرا هدایت و حمایت کن که تو برایم کافی هستی.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  4. -
    رضا ملتفت گفته:
    مدت عضویت: 1981 روز

    سلام به استاد عزیزم، سلام به خانم شایسته مهربون و دوست‌داشتنی و سلام به همه دوستای عزیزم در خانواده صمیمی عباس‌منش، امیدوارم حال همگی عالی باشه.

    قسمت اول از سی روز ششم از تحول زندگی من:

    استاد جان، عجب فایل فوق‌العاده‌ای بود، این فایل درباره شهود بود.

    من این مطلب رو یاد گرفتم که ما به خداوند وصل هستیم و خداوند در هر لحظه داره ما رو هدایت میکنه و درک ما هر لحظه نسبت به قبل داره بیشتر میشه.

    شهود یعنی یه نوع درک، برداشت و فهمیدنی که از یه آگاهی جدید میاد و به ما در جهت مثبتش کمک میکنه.

    خداوند هدایت ما رو بر خودش واجب کرده:

    إِنَّ عَلَیْنَا لَلْهُدَىٰ

    به یقین هدایت کردن بر ماست،

    سوره اللیل – آیه 12

    و از طرفی خداوند هرکسی رو به راهی که بخواد هدایت میکنه، چه اونیکه بخواد بره بهشت، چه اونیکه بخواد بره جهنم:

    کُلًّا نُمِدُّ هَٰؤُلَاءِ وَهَٰؤُلَاءِ مِنْ عَطَاءِ رَبِّکَ ۚ وَمَا کَانَ عَطَاءُ رَبِّکَ مَحْظُورًا

    هر یک از این دو گروه را از عطای پروردگارت، بهره و کمک می‌دهیم؛ و عطای پروردگارت هرگز منع نشده است.

    سوره الاسراء – آیه 20

    پس چون دو تا هدایت داریم، مهمترین دعاییکه خدا به ما تقلب رسونده اینه:

    اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ

    ما را به راه راست هدایت کن…

    سوره الفاتحه – آیه 6

    صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَلَا الضَّالِّینَ

    راه کسانی که آنان را مشمول نعمت خود ساختی؛ نه کسانی که بر آنان غضب کرده‌ای؛ و نه گمراهان.

    سوره الفاتحه – آیه 7

    خدایا شکرت که بیشتر از خود من دوست داری من حالم خوب باشه، موفق و ثروتمند بشم و از نعمت‌های این دنیا استفاده کنم، من عاشقتم.

    آگاهی این فایل اینه که اون هدایت خداوند که باعث رشد ما و باعث بهتر شدن اوضاع میشه نمیتونه وقتی توی مود بد هستیم بیاد، وقتی ما توی احساس ترس، نگرانی، افسردگی، غم و هر نوع احساس بد هستیم، دسترسی به آگاهی‌های بالا نداریم.

    توی زندگی بارها اتفاقات به ظاهر بد میوفته، اما اگر ما بتونیم احساس خودمون رو خوب کنیم و ما رایت الا جمیلا کنیم، لاجرم اتفاقات خوب میوفته، این قانون بدون تغییر جهانه. قانون میگه احساس خوب مساویست با اتفاقات خوب و احساس بد مساویست با اتفاقات بد. این یعنی تقوا و کنترل ذهن که وقتی احساسمون بد میشه، قانون رو به خودمون یادآوری کنیم و از زاویه‌ای به مسئله‌مون نگاه کنیم که احساس خوبی به ما میده. اونوقته که هدایت خداوند میاد و بعد عمل می‌کنیم و نتایج رخ میده.

    مهم اینه که توی مسائل زندگیمون به جای اینکه بدنبال یه راهکار عملی باشیم که مسئله‌مون رو حل کنه، باید به دنبال یه راهکار ذهنی باشیم که ما رو به احساس یه ذره بهتر از احساس قبلی برسونه.

    کل داستان اینه که ما یه نمایشگری توی وجودمون داریم، یه سیستم احساسات داریم که باید احساسمون برامون مهم باشه، خیلی‌ها میگن خب ناراحتم دیگه، دلیلشم نمیدونم، اصلا مهم نیست، خودش خوب میشه، یه سری اتفاقات روی ریل داره میاد، چه من مثبت باشم و حالم خوب باشه و چه حالم بد باشه که فرقی نداره، این اتفاقات روی ریل داره میاد، اما داستان اینه که باید به یاد بیاریم اتفاقات به ظاهر بد گذشته رو که ختم به خیر شده، باید این باورهای عالی رو بسازیم که هر اتفاقی برای من بیوفته همون خیره، همون خوبه است، خداوند همیشه خیر مطلق برای من میخواد، ممکنه ظاهر یه اتفاق بد باشه، اما اگر من بتونم احساسم رو خوب کنم حتی اون اتفاق به نفع من میشه، این باور که هر چیزیکه مرا نکشد، قویترم خواهد ساخت، اگر من دارم ادامه میدم و هنوز زنده‌ام، یعنی قوی‌تر شدم.

    این باورها باعث میشه که به احساس خودمون توجه کنیم، این فکر رو بسازیم که احساس بد مثل آتیشه، مثل پریز برقه، از هر سمی خطرناکتره، وقتی تا این حد از ایمان به قانون رو در خودمون بسازیم، توی هر موقعیتی، سعی می‌کنیم که به یه طریقی به احساس یه ذره بهتر از قبل برسیم و همینطور یه ذره یه ذره احساسمون رو خوب میکنیم تا به آرامش برسیم، خداوند وقتی توی مود آرامش هستیم با ما صحبت میکنه، زمانیکه توی احساس بد هستیم فقط شیطان داره با ما صحبت میکنه، اگر ما آدم زرنگی باشیم، تقوا داشته باشیم و توی هر موقعیت به ظاهر بدی توی زمان کمتری حالمون رو خوب کنیم، اونوقت مصداق این کلام خداوند میشیم که میفرماید تو هیچ تسلطی بر بندگان من نداری.

    الَّذِینَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللَّهِ ۗ أَلَا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ

    آنها کسانی هستند که ایمان آورده‌اند، و دلهایشان به یاد خدا مطمئن است؛ آگاه باشید، تنها با یاد خدا دلها آرامش می‌یابد!

    سوره الرعد – آیه 28

    قَالَ رَبِّ بِمَا أَغْوَیْتَنِی لَأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَلَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ

    گفت: «پروردگارا! چون مرا گمراه ساختی، من در زمین در نظر آنها زینت می‌دهم، و همگی را گمراه خواهم ساخت،

    سوره الحجر – آیه 39

    إِلَّا عِبَادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ

    مگر بندگان مخلصت را.»

    سوره الحجر – آیه 40

    خدا رو صد هزار مرتبه شکرت.

    استاد جان، خانم شایسته عزیز، فایل فوق‌العاده‌ای بود، بخاطر آماده‌سازی سلسله فایل‌های تحول زندگی من و اصلاح محتوای متنی سلسله فایل‌های گفتگو با دوستان، بینهایت ممنون و سپاسگزارتون هستم.

    شاد و سلامت باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  5. -
    بهاره صرام گفته:
    مدت عضویت: 1235 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    به نام خداوندی که هر آنچه دارم از آن اوست ، خدایا چقدر قشنگ هدایتم کردی ، چقدر قشنگ برنامه چیدی برای دوباره گوش دادن این فایل ، خدایا چقدر قشنگی ، منو ببخش که گاهی به ندرت یادم میاد تو چقدر قشنگی .

    چند ماه پیش شایدم سال پیش که این فایل و گوش داده بودم چقدر زود گذر و سطحی گوش‌ داده بودم ، الان که اومدم و دوباره با دقت گوشش کرذم دیدم چقدر این 13 دقیقه میتونه قشنگ باشه ، چقدر زیبا بود ، و الان چقدر دریافتم بهتر شده نسبت به قبل ،

    خدارو شاکرم که الان بهم این توانایی و داده که توی شرایط های داغون و سختی که شاید چند سال پیش اگر بزام پیش میومد فقط به هم میریختم ، عصبی میشدم گریه میکردم از کوره در میرفتم ، ساکن میشدم و هیچ کاری نمیکردم ،

    الان وقتی شرایط ناجالبی دارم سریعا از خدا میخوام و باهاش حرف میزنم که منو به شرایط بهتر ، مکان بهتر از الان هدایت کن ، من میخوام حرف های خوبی بشنوم ، من میخوام الان آدم های خوبی و ببینم ، میخوام که زیبایی ببینم و از این وضعیت در بیام ،

    بخش میگم خدایا لحظات بعدی امروزم و تو قشنگ بساز توکل بهش میکنم و صبر میکنم ،

    دقیقا نیم ساعت نشده احساسم بهتر میشه فکرم باز میشه و به سمت یه کاری یه جای خوبی یه حس بهتری هدایت میشم ،

    در ضمن انقدر تغییر کردم که نه تنها شرایط خودم بلکه میتونم با نفوذ کلامم با عملم کاری کنم که حتی بقیه هم از اون شرایط نجات پیدا کنند ،

    قبلا اصلا نمیتونستم در جمعی که حال خوبی ندارن صحبت کنم فقط فرار میکردم ولی الان فرار که نمیکنم هیچی سریعا جو اون جمع و تغییر میدم ،

    همیشه به خودم میگم در شرایط خوب که‌ همه خوبن ، ببین وقتایی که شرایط سخته و حالمون بده میتونی چیکار کنی برای تغییر اوضاع.

    خدایاشمرت برای این تغییر فرکانس که کاملا باید آگاهانه اتفاق بیفته.

    خدایا تو را سپاس که هر لحظه داری نگاهم میکنی داری له راه راست و الهی خودت هدایتم میکنی.

    خدایاشکرت .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  6. -
    رضا زمانی گفته:
    مدت عضویت: 1930 روز

    سلام به استاد عزیزم

    اون شبی که این لایو برگزار شد نمیتونستم ببینم یعنی یه حسی میگفت نه نبین ، قشنگ واضح میگفت نبین جوری بود که این آگاهی ها رو میشنیدم یه جورایی داشت گمراهم میکرد تو اون زمان و مکان

    و الان خیلی بهتر میفهمم چرا گفت نبین

    اگه میدیدم احتمال خیلی زیاد این فایل ها رو سر سری میدیدم و تمرکز نمیکردم روش

    امروز یک اتفاق بی نظیر برام افتاد و یک هدایتی شدم و وارد ترسم شدم که خودم آگاهانه پلنشو نچیده بودم خدا هدایتم کردم و با موفقیت واردش شدم که حتما توی فایل مناسبش مینویسم

    میخوام در مورد الخیر فی ما وقع بگم

    میخوام بازم تاکید کنم از وقتی که سعیمو خیلی بیشتر دارم میکنم که تسلیم خدا باشم و از نگاه خدا ببینم و به هدایت ها و الهامات و نشانه هاش عمل کنم ، زندگیم بهشت شده یا بگم زندگیم بهشت بود من نمیتونستم ببینم و الان هم تکاملم قشنگ تر داره طی میشه در مورد آگاهی و هم در مورد کل زندگیم و کلی هم دارم لذت میبرم

    یادمه یه روز داشتیم میرفتیم ییلاقمون سمت هزارجریب و خب جاده ی سر بالایی و پر پیچی داره

    بعد با ماشین برادرم بودیم با مادرم و زن داداشم و داداشم و برادرزادم

    پدرم زودتر رفته بود و ما داشتیم میرفتیم پیشش

    و راننده داداشم بود

    بعد داداشم از یک نیسان یا مزدایی سبقت گرفت و یهو دیدم دود غلیظی از کولر ماشین داره میاد تو و داداشم گفت سریع کیف میف هارو جمع کنین برید بیرون یکم ملو گفت کسی هول نکنه خب منم نمیدونستم دقیق چی شده( اون تایم یه مقدار کر بود بودم و نمیفهمیدم بوی چیه)

    و یه جورایی خدا شاهده اصلا نگران نبودم کیفمو یواش گرفتم و در رو باز کردم گفتم کپسول داری داداشم گفت نه و من کیفم تو دستم بود خیلی اروم داشتم پیاده میشدم و هنوز رو صندلی نشسته بودم و تو فکر این بودم اگه آتیش گرفته باشه چجوری خاموشش کنیم

    ( اصلا نگران این نبودم که الان منفجر میشه و اینا ، درسته خبر نداشتم دقیقا چیشده و داداشم میدونست و گفت دور بشین ولی خب نگرانی هم نیومد میتونم بگم اصلا نگرانی نیومد که بدو در برو)

    ( یه اتفاق مشابه هم افتاده بود قبل آشنایی من با خدا و قوانین و استاد عزیزم که تو صندوق عقب ماشین دوستم کپسول آتشنشانی ضامنش در میره نمیدونم چی میشه که صدای فش فش وحشتناکی میده که تا دوستم میزنه بقل درجا 5 متر دور میشم که نکنه بترکه ماشین )

    (اینو گفتم که مقایسه کنید شرایط رو با هم)

    و زن داداشم متوجه شد اون دود آتیش بوده و سریع برادرزادمو گرفتو دور شد خیلی سریع ، اینقدر سریع بود که ما بعدش کلی در موردش صحبت کردیم و خندیدیم.

    بعد مادرم فقط آروم نشسته بود که گفت چمیدونستم آتیش گرفته دیدم رضا بیخیال نشسته و یواش یواش داره پیاده میشه منم تا بیام بفهمم دیر شد

    بعد حالا بماند اون آتیشی که روی موتور افتاده بود معجزه آسا و هدایتی خاموش شد

    اصلا دیوانه کننده است واقعا

    که دقیق نمیدونم آتیش چجور روشن شد و آتیش لوله آب رادیات رو فک کنم سوراخ کرده بود و اون هم مثل این اطفای حریق هتل ها عمل کرد و آتیش رو خاموش کرد ( ماشین 206 تیپ 5 بود)

    بعد من نشستم فکر کردم که سفر کنسل شده بود و به ظاهر ضد حال خوردیم و ماشین خراب شد و خرج و اینا ولی دیدم نه

    داداشم از اونجایی که معمولا با سرعت رانندگی میکنه و مهندس عمرانه و جاهای دوری میره که اتوبانه معمولا

    اگه این اتفاق اونجاها میوفتاد با سرعت 120 تا تا بیاد خاموش کنه و متوجه بشه و عمل کنه خدا میدونه چی میشد

    و اینو گفتم همونجا بهش که خوب شد این اتفاق اینجا افتاد که سربالایی بود و درجا گاز ماشینو قطع کردی نیاز به ترمز زیاد نبود و سرعت ماشین کم شد و وایستادی و سریع ماشینو خاموش کردی و اتفاق خاصی نیوفتاد

    واقعا الخیر فی ما وقع رو میشه اینجا دید تازه من یک زاویه اش رو دیدم

    بعد قشنگی این ماجرا این بود که یک ماشین هاچبک جلوی ما بود سر پیچ تند خطرناک سربالایی وایستاد و دور زد تا این صحنه رو دید و گفت دیدم آتیش زیر کاپوتت افتاد درجا دور زدم و اومد کمک کنه

    چقدر خداوند روزی رسونه و چقدر این انسان ها مهربان و زیبان واقعا لذت بردم از 3 تاجوان هم سن خودم اینجور اومدن برای کمک واقعا خدارو شکر اینجور جهان رو برای کمک به ما مسخر میکنه

    همین دیدن این صحنه کلی کمک کرد تا انسان ها رو زیباتر ببینم و اونا روی خوششون رو بهم نشون بدن

    مثال های کوچک تر و ساده اش هم الان یهو یادم اومد که تا درخواست یک وسیله جدید از خدا میکردم تا جایگزین این قدیمی بکنم ، خیلی باحال اون قدیمیه از کار می افتاد یه چیزیش میشد و من میگفتم اها ببین این یعنی قراره جدیده بیاد اینو چند بار به وضوح دیدم

    خداروشکر واقعا برای این اطمینان و آرامش و قوت قلب

    این جمله رو خیلی دوست دارم: نترس و غمین مباش ، خدا با توست

    همیشه شاد و سالم و ثروتمند باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  7. -
    زهرا گفته:
    مدت عضویت: 1718 روز

    بسم‌الله الرحمن الرحیم

    سلام خدمت استادبزرگوارم که با آموزش های خوبتون و منطقی کردن داستان های قرآن باعث شدین که خیلی خوب درک کنم کار ابراهیم رو وقتی که ما فکر می‌کنیم به گذشته ابراهیم و تکاملی که طی کرده و به این باور رسیده که با کنترل ذهنش و احساس خوبش باعث میشه هر کار غیر منطقی رو از طرف خدا انجام بده و باور داره که این اتفاق به ظاهر نامناسب به نفعش برمیگرده با تمام وجودش کار گفته شده رو انجام میده چون ایمانش رفته رفته قوی تر شده با عمل و احساس خوب ونتیجه دلخواه ایمان قویتر .

    من وقتی این فایل رو شنیدم یاد خودم میوفتم که سال گذشته هیچ باور نداشتم که میشه با کنترل ذهنم و احساس خوبم مسائل زندگیم حل بشه اما الان بعد یکسال استفاده از این آگاهی با اتفاقات کوچیک و سیع من در کنترل کردن ذهنم و تلاش برای اینکه احساسم رو خوب نگه دارم باعث شد همون اتفاقات به نفع من رخ بده و خدارو شاکرم که در این راه هستم و در همین دو روز اخیر اتفاق به ظاهر بدی برام افتاده اما من بعد یکسال باورم به این که احساس خوب باعث اتفاقات خوب میشه خیلی راحتر از گذشته دارم احساسم رو کنترل میکنم قرآن مطالعه میکنم و با این دو فایلی که گذاشتین خیلی به موقع بود برای من که بتونم ذهنم رو خیلی آسونتر کنترل کنم و خدارو شاکرم که حالم احساسم خیلی خوبه و یقین دارم که قراره بعداز این اتفاق در بزرگی بروی من و خانواده ام باز بشه همونطور که در گذشته اتفاقات مشابه این باعث پیشرفتمون شد

    و من میدونم که خداوند خیر عظیمه و فضل عظیم و من هر اتفاقی بیوفته با احساس خوب حلش میکنم به یاری خدای بزرگم استاد عباسمنش عزیزم خیلی خوشحالم که با شما هستم واز خدای بزرگ و وهابم میخوام که تا ابد منو توی این راه راست و زیبا ثابت قدم نگه داره و من میخوام که تا آخرین لحظه زندگیم در این راه باشم و هروززبهتر وبهتر شوم دوستتون دارم ❤

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  8. -
    عمران نوری گفته:
    مدت عضویت: 1984 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام خدمت دوستان و استاد عباس منش

    «« شهود یا همون کلام خدا نمیتونه تو حالت اعصبانیت یا منفی بیاد »»

    یعنی چی؟

    بیایم در مورد این موضوع بیشتر صحبت کنیم

    این موضوع چه چیز رو ثابت میکنه نشون میده دنیایی که ما توش زندگی میکنیم دنیا دو قطبیست

    خوب یا بد ، زشت یا زیبا ، بالا یا پایین ، زیاد یا کم ، روشنایی یا تاریکی، سلامتی یا بیماری

    خلاصه دنیایی که ما توش زندگی میکنیم صفر یا یک هست بین این دوحالت وجود نداره

    اینکه مردم میگن نرمال یا وسط یا عادی نداریم اینها چیزی هستند که ما انسانها از خودمون ساختیم

    هر چیزی که تو این دنیا هست یا خوبه یا بد

    چون قانون و سیستم جهان هستی بر همین مبنا ساخته شده

    خوب حالا که موضوع از این قراره

    تو بحت اینکه شهود یا الهامات نمیتونه تو حالت اعصبانیت وارد بشه

    کاملا این قضیه رو ثابت میکنه

    چرا که قلب انسان نمیتونه جای هر دو باشه

    یا باید جای کلام خدا باشه یا جای ندای شیطان

    بنابراین با درک این موضوع میریم سراغ اینکه ما چطور بتونیم از این قانون استفاده کنیم برای استفاده کردن و رسیدن به خواسته‌هامون

    این موضوع درست میشه گفت در مورد درسی که استاد تو دوره ثروت ۳ جلسه اول توضیح داده و من از اونجایی که تازه وارد این دوره شدم و دارم روی خودم با اون دورها کار میکنم

    این موضوع تو جلسه اول گفته شده

    که تو زندگی همیشه تضادها وجود دارند و مهم اینه که ما یاد بگیریم چطور تو اون لحظه بتونیم ذهن خودمون رو کنترل کنیم

    و مغزمون رو جوری اموزش بدیم که یک ذهن حلال مسئله بار بیاریم

    که تو برخورد با هر تضادی ذهن بتونه خودش رو کنترل کنه و اونجاست که از دل اون تضادها میتونه پاداشهای اون نعمت رو دریافت کنه

    حالا سوال اینجاست چطور میشه تو حالت منفی و یا برخورد با تضاد ذهن خودمون رو کنترل کنیم

    که باز هم جواب این سوال رو استاد تو ادامه این فایل خیلی خوب توضیح داده که

    «« با تفکر الخیر فی ما وقع »»

    یعنی اینکه ما بتونیم تو اون شرایط توجه کنیم خیر بودن اون مسئله و به خودمون بگیم این اتفاق برای این رخ داده

    برای اینکه من رشد کنم ، برای اینکه من بزرگتر بشم ، برای اینکه از بدنه جامعه کنده بشم ، برای اینکه ثروت بسازم ، برای اینکه بیشتر از زندگیم لذت ببرم

    باز هم استاد تو این فایل کلید داد که

    «« ما باید بتونیم یه ذره ذهنمون رو خوب کنیم و بعد که تونستیم دوباره یه ذره دیگه حالمون رو بهتر کنیم و همین جور یه ذره یه ذره پیش بریم و بعد برسیم تو حالت ارامش »»

    همین یه جمله استاد برای من شاه کلید یا بقول خود استاد برگه تقلب بوده برای من که با ایمان و توکل وارد دل ترسهام بشم و ارام ارام پیش برم و نگران نباشه و عجله نکنم و منتظر تغییرات یهویی و یه شبه نباشم

    مهم اینکه من حرکت کنم و عمل کنم و ایمان خودم رو نشون بدم و تو مسیر الهامات بمن گفته میشه

    استاد من عاشق شما هستم که اینقدر خوب و واضح و شیوا اگاهی‌های خداوند رو بما توضیح میدید واقعا سپاسگزار شما هستم

    به امید کامنت بعدی

    فعلا یا حق

    🙏🌸

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  9. -
    زهرا حسینی گفته:
    مدت عضویت: 2334 روز

    به نام خدای درونم که هر لحظه در حال هدایت منه اگه من در قلبم رو بروش باز کنم

    الهی هزاران بار شکرت

    سلام استاد متفکرم، سلام استاد قوانین ناب خوشبختی و سلام دوستان هم مسیرم

    اصلا ابن ۳ قسمت گفتگو منو متحیر کرده

    استادم، این همه آرامش شما داره از کجا نشات میگیره؟؟

    اون همه آگاهی و اون همه جوابهایی که قلبم مو به مو دریافت میکنه و باهاشون پیوند میخوره، داره از کجا میاد؟؟

    با خودم گفتم حالا که قسمت ۵۰ و ۵۱ رو پشت سر هم نتبرداری کردم بیام و بنویسم، اما از چی؟؟؟

    به خودم گفتم استاد همیشه ابن صحبت ارزشمند رو به ما میگن که : هر زمان که میخوام از چیزی صحبت کنم، نگاه میکنم ببینم خودم توی اون زمینه موفق هستم یا نه، و اگه باه، صحبت میکنم

    و من هم دقیقا به خودم گفتم صحبت این ۳ قسمت در مورد حال خوبه، احساس خوبه، اتفاقات خوبه و من هم خدا رو هزاران بار شکر در این زمینه بسیار بهتر از قبلم هستم پس میتونم و لایقم که در این باره بنویسم

    استادم من جذب همه اون آرامش و حال خوب شما شدم توی ابن ۳ قسمت گفتگو که ایمان دارم از اتصال قوی شما با منبع هست

    اگه ما همین موضوع رو درک کنیم و بفهمیمش، معنی حال خوب = اتفاقات خوب رو درک میکنیم

    وقتی من میبینم شما با چنان حال عالی و با چنان آگاهی و یقینی صحبت میکنید از اون چیزی که نتیجه گرفتید و روند عادی زندگی شما شده، آیا دیگه میشود این موارد رو فانتزی دانست؟؟؟

    البته که من هیچ زمان حتی روزای اول ورودم به سایت و یاد گرفتن هام، این موارد رو فانتزی نمیدونستم و تون ته قلبم، حس درستی بهشون داشتم و حالا بعد از تقریبا ۳ سال، آنچنان ایمانی به این درس ها و قوانین دارم که عمق وجودم تاییدشون میکنه و همین ایمان و یقین باعث شده حال من هم عالی باشه

    همه این قوانین ثابت باعث شده که من هم بتونم در خیلی از موارد خیلی خوب ذهنم رو کنترل کنم و آگاهانه ببرمش توی فضایی که خودم میخوام

    چقدر شما عالی میگید که در شرایط و اوضاع مساعد، کنترل ذهن به نسبت راحت تره تما در زمان تضادها، مسائل و مشکلات هست که ما حقیقتا خودمونو آزمون میکنیم بطور واقعی

    خواه ناخواه همه ما امکان داره وارد محیطی بشیم که دارم در مورد ناخواسته ها صحبت میکنن و من نمیخوام هم مسیر این افراد بشم و آگاهانه شروع میکنم به وویس های آرتمش بخش و تجسمی گوش دادن، فایل دیدن و یا از کامنت ها خوندن و واقعا ایمان دارم که هر چقدر خودمونو با آگاهای و عامدانه از این فضاها و حرفا دور کنیم، قلبمون آرامش بیشتری داره و همون شهود که راه ورودش، قلب باز ما هست، راحت تر در وجود ما رسوخ پیدا میکنه و دیگه جوری میشه که وقتی یه گل رو میبینی انگار رخ خداونده

    وقتی صدای پرنده ای رو میشنوی انگار صدای خداونده که داره از عشق و زیبایی میخونه و همه چیز در نظرت زیبا میشه

    همیشه دایتانهای عشاق قدیمی رو که میشنویم گفته میشه که لیلی بسیار زشت رو بوده و واقعا دلیل عشق دیوانه وار مجنون به او مشخص نیست

    اما حالا من میفهمم که عشق مجنون عشقی بوده که به خاطر نوع نگاه متفاوت او به لیلی بوده و یا هر چیز دیگه ای که شنیدیم و یا دیدیم و از نطرمون شاید غیر وافعی و عجیب بوده، دیگه فکر میکنم با این آگاهی ها عجیب نیست

    کاملا طبیعیه

    پس همه چیز ذهن منه

    همه چیز نوع نگاه منه

    همه چیز کنترل و رام کردن ذهن به یمتیه که من میخوام فارغ از ابنکه بقیه چی میگن و چی میبینن

    چقدر استادم وقتی در مورد الخیر فی ما وقع صحبت میکنید، قلبم آرامش میگیره

    کلا وقتی همه چیز رو حتی وقتی طاهر خوب نیست، خوب ببینی ، برای تو ورق بر میگرده

    امکان داره اون مورد خاص برای بقیه زشت و ناخواسته باشه و نتیجه نادلخواه اما وقتی تو سعی مبکنی با تمرین با تکرار با تکامل و با حفظ حال خوبت، به نوع دیگه ای به اون مورد نگاه کنی و اون رو خیر ببینی، برای تو عوض میشه و چنان آن زشتی، ننایج زیبایی برات داره که گاهی متحیر میشی و فقط باید ته قلبت بگی خدا جونم میدونم همش کار توئه، شکرت شکرت شکرت

    ممنونم و سپاسگذار

    چقدر ابن فایلا سراسر توحیدن

    سراسر زیبایی هستن

    سراسر راه و رسم زندگی نیکو هستن

    و سراسر خیر و رحمت و کارخانه خوشبختی ساز

    عاشقتوتم که با عشق، از فوانبن میگید

    من با عشق میرم جلو، با تکامل و بدون عجله و از مسیرم لذت میبرم و همواره سعی میکنم آگاهانه ، حال خودم رو خوب نگه دارم چون قانون همینه و بس👌👌

    تا بعد…

    🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  10. -
    حمید رجایی گفته:
    مدت عضویت: 2727 روز

    به نام خدایی که بدون نام او همه کار بدون نتیجه میماند

    استاد عزیم و همه دوستان این راه توحیدی

    این روزا خیلی برام عجیب داشت پیش میرفت و اصلا احساس خوبی نداشتم و به ظاهر هم داشتم فایل گوش میدادم و در هر شرایطی پیش خودم میگفتم که من دارم روی خودم کار میکنم و داره اوضاع درست میشه و همه امیدم روی بحث قانون و سایت و کار کردن بود ولی هر چقدر که میگذشت من نسبت به کار کردن روی خودم سست تر میشدم و اصلا نمیشد روی خودم کار کنم و اصلا بهم ریخته بودم که بابا چرا نمیشه من دارم چکار میکنم ، چرا اوضاع اینطوریه و من به ظاهر دارم روی خودم کار میکنم ولی چرا نتیجه اینجوری شده اصلا من چرا اینجام و…….

    بعد یه موقع به خودم اومدم که بابا من اصل رو فراموش کردم اون اصل توحید اون اصلی که من از خدا خواستم و اون این راه رو نشونم داد و منی که با عشق روی خودم کار میکردم و برام بسیار لذت بخش بود و اصلا زمان رو نمیشناختم

    حالا روزام همین طور داره هدر میره در حالی که فکر میکنم دارم روی خودم کار میکنم و اون روزا حتی فقط یکی دوتا دوره داشتم از قانون افرینش و جهان بینی ولی بسیار روی فایل های رایگان کار میکردم و لذت میبردم و نتیجه احساس خوب رو همون موقع میگرفتم و احساس میکردم که به هر جایی و هر چیزی بخوام میتونم برسم و خدارو شکر قدم برمیداشتم و خدا پله پله به من هدایت میکرد.

    و من توی هر اگاهی و هر نقطه ای میگفتم خدارو شکر خدارو شکر از احساس خوب و اتفاقات خوب هم روتین شده بود برام

    ولی روند از جایی تغییر کرد که من دیگه هواسم به خدا نبود میگفتم که باید اینجوری باید بشینم فلان دوره استاد رو بشدت کار کنم باید بشینم اون دوره رو کار کنم باید اون محصول استاد رو بخرم و کار کنم و لی این شده که الان ده ها دوره دارم که باید روشون کار کنم ولی نمیدونم با شدت شروع میکنم و همه چیز رو اوکی میکنم و چند جلسه پیش میرم دوباره استپ شروع دوباره استپ شروع میکنم مثلا رو ی دوازده قدم دوباره ذهن چموش میگه برو اول عزت نفس دوباره میگه مسئله مالی رو یکم بهتر کن که ذهنت آزاد بشه بتونی روی دوره ها کار کنی دوباره و دوباره و دوباره فکر میکنم الان دوسال هست که داره

    منو بازی میده و این روزا فهمیدم که من اصلا جریان هدایت رو فراموش کردم من مغرور شدم هم نسبت به مهارتم کارم و هم توی قوانین و همه چیز و خدا هم گفت خودت میدونی من چکارم برو ببینم چکار میکنی. و هیچی دیگه توی درو دیوارم و این شده که

    من دریچه قلبمو بستم و اصلا نمیدونم دارم چکار میکنم و فکر میکنم مال تغیییراتی هست که توی کارم انجام دادم

    و من قبلا توی کارم حال میکردم توی مهندسی برق و الان رفتم توی فروش و زیاد علاقه ندارم و رشدی هم ندارم .

    ولی از موقعی که محاجرت کردم و هر بار با خدا خلوت کردم و ازش میپرسم فقط یک کلام میشنوم که حمید تو باید فروشنده بشی انصافا خیلی هم برای فروشنده شدن تلاش میکنم ولی به سختی و نداشتن نتیجه خاص .

    ولی دوباره خدایی که همواره هدایتگر منه داره آروم آروم هدایتم میکنه میگه الان این الان اون و یا هدایتم میکنه به یک فایل از وسط یک دوره و داره دوباره درخت احساس خوبم جوانه میزنه نشونش هم اینه که هدایت شدم به این فایل فوق العاده نشانش اینه که الان بعد از مدت ها دارم کامنت میزارم ، نشانش اینه که امروز صبح توی ستاره قطبی از خدا طلب کار کردن روی خودم رو خواستم ، و خدا خودش کمکم کنه که توی راس همه چیز از خودش طلب هدایت کنم

    خدایا منو هدایت کن به سمت انعمت علیم و نه ظالمین و نه غضب کنندگان

    در مورد این فایل زیبا که استاد عزیزم و اقای عرشیان فر عزیز داشتند

    خیلی خوب شد که الان مدتی که کم پیش میاد بتونم توی تایم کاریم بتونم کامنت بزارم ولی از هدایت خداوند همه چیز ممکنه وقتی استاد گفت که هدایت خدا بعد از اینکه تو احساستو خوب کردی میاد اون خورشید شهود بعد از این که تو پنجره قلبتو باز کردی برای اینکه نور خدا رو دریافت کنی میاد وقتی که پاشی از توی غار خاموش و تاریک منم و شرک و غرور به طرف نور خدا که از دم غار مشخصه به وسیله احساس خوب که نتیجه تفکر االخیر فی ما وقع هست بیرون بیای و نور خدا رو ببینی که همه چیز رو برات روشن زیبا و مشخص کرده ببینی.

    در سته خدا من به خودم ظلم کردم و مرا ببخش که از ظالمین بودم و اینجا یاد آیه آیت الکرسی افتادم که میفرماید :

    اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ ۖ

    پس خدایا خودت مرا ولی و سرپرست باش و مرا از ظلمات شرک به سمت نور ایمان و هدایت ببر که تنهی تورا میپرستم و از تو یاری میخواهم و کمکم کن که همواره به یاد تو باشم و از این این مسیر توحیدی هدایت دور نشوم و خودت کمکم که همواره نور هدایتت بر من جاری باشه .

    چند روز پیش یه اسکرین شات از متنهایی که برام جالبه رو داشتم نگاه میکردم و اصلا میخکوبم کرد که نوشته بود که برای داشتن ایمان هم نیازی نیست تو کاری انجام بدهی و فقط از خودم بخواه که ایمانت را افزایش بدم .

    توی این فایل وقتی استاد شروع کرد از مثال هایی که برای کنترل ذهنش داشت میگفت فایل رو استپ کردم و شروع کردم مثال های خودم رو نوشتن :

    روزی که موتور ام رو بردن و من در حد چند دقیقه ناراحت شدم و بعدش دیگه فراموشش کردم و چند ماه بعد یه موتور بسیار زیبا و راحت و بهتر از اونو خردیم

    روزی که صاحب خونه و صاحب مغازه توی یک تایم بهم گفتند باید تخلیه کنی و من دست خالی و خدارو شکر همه شرایط برام بهتر شد

    مثل فوت پدرم که بعدش منجر به محاجرت شد

    مثل شکسته شدن شیشه ماشین توی خیابون که منجر شد همسایمون جای پارک ماشینشو به ما بدهد

    مثل هزاران بار که به ظاهر پول کم آوردم ولی جریان رو به خوبی و بهبود رفت و همه چیز درست شد

    مثل بیمار شدن فرزند خودم که نیاز به عمل داشت که خدا هدایت کرد و به خوبی همه چیز با یه دارو گیاهی ساده به خیر پیش رفت و همه و همه و صدها مورد دیگه .

    خدارو شکر چقدر سبک شدم و احساسم بهتر شد خدایا بینهایت شکرتت به خاطر این سایت و استاد عباسمنش و خانم شایسته وهمه عزیزان این سایت پر بار.

    خیلی برام جالبه چند روز پیش برای کنجکاوی رفتم سراغ هوش مصنوعی که ببینم چیه و چطور کار میکنه چند تا عکس سفارش دادم در عرض چند ثانیه برام ساخت با چه کیفیتی و گذاشتم توی خواسته هایم و بعدش چند تا سوال از ش پرسیدم

    و اون جواب داد و به عنوان پیشنهاد برای مطالعه و منابع بیشتر چند بار سایت عباسمنش دات کام رو پیشناهاد داد.

    استاد دوستون دارم براتون بهتراز اینها رو آرزو میکنم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای: