گفتگو با دوستان 54 | کینه و نفرت = تولید بیماری - صفحه 1 (به ترتیب امتیاز)

335 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    الهام سیاوشی فرد گفته:
    مدت عضویت: 800 روز

    به نام تنها فرمانروای کل کیهان خدای مهربانم خدای وهابم خدای رزاقم سپاسسسسسگزارم

    سلام خدا جونم سپاسگزارم سلام استاد عزیزم ومریم نازنینم

    سلام دوستان معنوی و ارزشمندم

    خدایا شکرت که از زمانی که مرا هدایت کردی و من از درون تشنه این آگاهی های فراموش شده ام بودم هر روز آرام‌تر صبورتر و بهتر شده ام

    چرخ زندگی ام روانتر شده

    به اندازه ای که من تغییر کرده ام جهان هم به همان اندازه شرایط اتفاقات و ایده ها و الهامات و افراد و زیبایی های بیشتری را برایم بوجود آورده

    من یاد گرفتم که در لحظه زندگی کنم و هر لحظه خودم را به چالش بکشم و خودم را اصلاح کنم

    قوانین جهان همواره یکی است

    من با کانون توجه و تمرکزم با افکار و باورها و فرکانس های خودم دارم اتفاقات را خلق میکنم

    حالا که من خالق زندگی خودم هستم پس آگاهانه به زیبا ییها ی بیشتر و شکر گذاری های بیشتر به خاطر هر آنچه که هست معطوف کنم کانون توجهم را

    خدایا شکرت که من همواره در بهترین زمان و بهترین مکان و بهترین موقعیت قرار دارم

    جهان و خداوند دست به دست هم دارن همه جوره به رشدو تکامل من کمک میکنند

    من از وقتی با تضاد بیماری های گوارشی و نداشتن سلامتی روحی و جسمی رنج می‌بردم به لطف خداوند به دوره عالی قانون سلامتی آشنا شدم و چقدر حال و احساس من بهتر شد چقدر اعتماد به نفس و عزت نفس من بیشتر شد وقتی تعهد دادم که با عشق به این مسیر زیبا ادامه بدهم سلامتی من هرروز بیشتر و عالیتر شد ه انرژی و وقت و سلامتی من معجزه ای عالیتر شده تمام زندگی ام برکت و نعمت الهی شده خداوند بینهایت روزی دهنده بی حساب است و خودش برام تغذیه سالم شده است

    خدا یا شکررررررت راضی و خوشحال هستم که در این مسیر زیبا و الهی هدایت شدم

    وقتی این مسیر زیبا و الهی که داره همه جور ه به من کمک میکند پس با ایمان بیشتر و اعتماد و امید و توکل ادامه میدهم به لطف خداوند که هنوز از هر نظر بهتر و بهتر هستم

    و دوباره خداوند با ادامه دادن و ثابت قدم بودن من در مسیر به دوره‌های عالی قانون آفرینش هدایت شدم و کلی آگاهی و عمل کردن به آنچه از درونم بود ومن فراموش کرده بودم هدایت شدم و خداوندباز هم ثابت قدم ومتعهد تر و ایمان مرا تحسین مردود به دوره فوق العاده عالی احساس لیاقت هدایت کرد و خودش پول دوره ها رو برام معجزه ای تهیه کرد و من به الهامات الهی واضح تر شده ام و قدرت کنترل ذهن را بیشتر تقویت کرده ام و سقف توقعات و انتظاراتم را از بقیه به شدت پایین آورده ام و حس قربانی و دنبال مقصر نیستم و میدانم که حاصل تمام اتفاقات زندگی ام باورها و فرکانس های من است

    و خدا یا شکررررررت که بهم یاد دادی که من هم میتوانم ببخشم

    من اجازه دادم که جریان الهی در وجودم جاری شود

    من تکه ای ارزشمند از وجود پاک خداوند هستم

    من خالق زندگی خودم هستم

    من وجود این بخشش را دارم که تمام انسانهای اطرافم را بپذیرم و هر کسی به من بدی کرده را ببخشم و خودم را آزاد و رها کنم

    از وقتی که بخشش را در وجودم قرار دادم هم جسم و هم روح‌و روانم سالم‌تر شدن خدایا شکرت

    من بخشیدم همه را تا خداوند مرا ببخشد و هدایتم کند به مسیرهای درست و لذت بخش تر

    خدایا شکرت که نگاهم به خداوند توحیدی تر شده

    وقتی من آسان شدن بر آسانی ها خداوند هم کمکم کرده که روی خوش زندگی را ببینم

    و این روزها خیلی ایمانم قوی تر و اعتمادم بخدای درونم بیشتر شده و روزانه بیشتر و بیشتر زمان بیشتری برای کار کردن روی خودم و باورهای قویتر گذاشته ام به یاری خداوند. که نتایجم هر روز بزرگتر و بزرگتر شود و به امید روزی نزدیک که از نتایج بزرگترم همینجا در این سایت الهی بنویسم .

    خدایا شکرت که هر کجا رو میکنم تو را میبینم

    ای نور آسمان ها وزمین اصل تویی کامل و خالص تویی

    مرا وابسته خودت کن که از هر خیری از تو به من برسد من سخت نیازمند وفقیرم و محتاجم

    خدایا شکرت که تمرکزم را روی رسد و پیشرفت و تکامل خودم گذاشتم و هر روز از سلامتی و ثروت و فراوانی و نعمت و برکت و معنویت و خوشبختی و روابط عالی و سعادت در دنیا و آخرت بیشتر قرار دارم

    چقدر با قرآن راحترم چقدر عالیتر درک میکنم کلام حق را

    بخدا که همه اینها کاره خداست

    خدایا شکرت کردیت تمام کارهایم تمام اتفاقات خوب زندگی ام را بتو سپرده ام تو همه کاره ام هستی

    هر خیری به من برسد از خداست

    و هر سری به من برسد از خودمه از ذهن محدود خودم است

    جهان خداوندعالم بر پایه خیر ونیکی خلق شده

    یاد گرفتم که دست از گله و شکایت و خودخوری و سرزنش خودم بردارم و با خودم رفیق تر و آسان‌گیر تر رفتار کنم چون هر چه هست در وجود من است

    دیدم را به جهان بزرگتر و بیشتر کنم

    جهان سرشار از نعمت و ثروت و فراوانی و برکت خدا ست

    خدایا شکرت که منبع تمام نعمتهاو ثروت‌ها هستی

    روی نیازم فقط به توست

    خدایا شکرت که مرا به زیباترین و بهترین و آرام ترین و پر درامدتربن شغل دنیا در زمان مناسب و مکان مناسب با داشتن وقت عالی که هم با عزیزانم باشم هم برای خودم و زندگی ام ارزش قائل باشم هم تفریح کنم و هم در میان روابط درست باشم هدایتم کردی

    خدای من سپاسسسسسگزارم بابت تمام داشته های زندگیم

    بابت آگاهی های ناب الهی و هر روز که به من میافزایی سپاسسسسسگزارم

    خدایا شکرت که من لایق دریافت الهامات الهی هستم

    من لایق بندگی کردن دانسته ای که به درخواست‌های کن پاسخ دادی و مرا به راه راست هدایت کردی

    خدایا شکرت که هر لحظه فرکانس های عالی به جهان میفرستم پ دریافت کننده بهترین اتفاقات و شرایط عالی هستم

    خدایا شکرت که اینقدر احساس عالی و شاد در جهت بهبود شخصیتم دارم هرروز برایم سرشار از عشق الهی شده سرشار از تجربه های عالی و لذت بردن از لحظات زندگی ام

    خدایا شکرت

    در پناه الله یکتا شاد سلامت ثروتمند خوشبخت وسعادتمند باشید در دنیا و آخرت دوستون دارم الهام جون عزیز دردانه خداوند عالم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 36 رای:
  2. -
    فاطمه گندمکار گفته:
    مدت عضویت: 1863 روز

    سلام به عشق ترین استاد دنیا😍😍

    استاد قبل از اینکه حرفامو شروع کنم میخوام یگم که چقدر اینجا این سایت خوبه چقدر من راحت میتونم عشق بورزم به شما به بچه ها فارغ از جنسیتشون، این جا کسی ادم و قضاوت نمیکنه و همه از جنس خودمن انگار همه عشق وجودیمو میفهمن😍😍😍

    سوالاتتون رو گفتید منم پاز کردم ویدیو رو و شروع کردم برای خودم نتایجی که از دوره‌ها گرفتم رو بازگو کردم..

    بگم که من از فایلهای رایگان استفاده می کنم اول که باهاتون آشنا شدم توی کانال های تلگرام دوره های شما بود حتی یکی دو جلسه دوره عزت نفس را هم دیدم ولی تاثیر خاصی روم نداشت و بعدها متوجه شدم که این کار اشتباهه و و باید در مدار قرار بگیرم و کلاً دیگه پاک کردم اون دوره ها را.

    نتایج من:

    🤍 استاد من با شما،با حرفهای شما خدا را حس کردم من همیشه آرزوم این بود که بتونم خداوند رو حس کنم و اون آرامشی که از احساس کردن این جریان در من ایجاد میشه رو داشته باشم ولی اون موقع با باورهایی که داشتم فکر میکردم با نماز خیلی زیاد خوندن و حجاب خیلی سفت و سخت به دست میاد و برام یه چیز دور از دسترس بود چون برام عذاب آور بود که بخوام بشینم از صبح تا شب نماز بخونم که لذت برام نداشته باشه یا بخوام خودم رو خفه کنم با حجاب. اما از وقتی با شما آشنا شدم خدارو حس کردم نه فقط یکبار یا دوبار هر وقت بخوام هر وقت که روی خودم کار می کنم و در جریان این جریان قرار میگیرم حسش می کنم .حسش اینجوریه که واقعا انگار رو ابرایی. وجودت پر از شوقه .مثلا ساعت شب ۱۲ شب یک شبه ولی تو پر از انرژی پر از حس خوبی دوست داری بلند بلند بخندی دوست داری بدوی و با تمام وجودت احساس شادی می کنی با تمام وجودت سپاسگزاری.

    🤎 بیشتر موندن تو احساس خوب و شادی و آرامش. در واقع شاد بودن خیلی برام راحت شده و و در طول ماه شاید یک دوباره باشه که یه خورده فرکانسم جابجا بشه که نیاز به کنترل ذهن قوی ترس داشته باشم که اونم خیلی عالی و قدرتمند انجامش میدم و باعث میشه قوی تر بشم. راحت میتونم ذهنم رو کنترل کنم میتونم به زیبایی ها توجه کنم من با آسمونی که ابرای گل کلمی داره به شوق میام با دیدن یک گربه تو خیابون با شنیدن صدای پرنده ها به شوق میام من حتی ظرف شستن هم با لذت انجام میدم و میگم که چه دستای فوق العاده و قوی ای دارم. کلا خیلی لذت میبرم از همه چی و این هی داره بیشتر و بیشتر میشه.

    💜 از تغییراتی بگم که تحت تاثیر خانم شایسته اتفاق افتاد مستقل شدن من بود. آشپزی می کنم کارم و خودم انجام میدم قبلا به بهونه درس خوندن کارام رو مامانم انجام میداد حتی کارای شخصی اما الان دیگه خودم کارو انجام میدم خودم آشپزی می کنم و برای خودم ارزش قائل میشم و اعتماد به نفس خیلی بیشتری را کسب می کنم.

    یاد گرفتم که یک زن به تنهایی با خدای خودش کافی هست و میتونه همه کارا رو خودش انجام بده و وابسته به کسی نباشه.

    💕من یاد گرفتم که وابستگی توی روابط چیه و حواسم بود که دچارش نشم و البته میشد بعضی وقتا میدیدم خفیف داره وارد میشه اما سریع با آموزه های شما اوکیش کردم.

    💙 من با شما یاد گرفتم که پاروی ترسام بزارم من وارد ترسم از حیوانات شدم و اونارو لمس کردم

    بهم اجازه نمی دادند که تنهایی برم بیرون ولی وارد این ترسم شدم و تنهایی بیرون رفتم..

    ❤️من فهمیدم توحید چیه شرک چیه. و توی زندگیم آگاهانه دارم سعی میکنم که اختیار و دست عوامل بیرونی ندم و به خدا تکیه کنم…بخاطر همسن توقعم از افراد خیلی خیلی کم شده، اونموقع از بابام توقع داشتم که حتما بهم پول بده و وظیفشه و ..اما الان رزق و دست بابام نمیبینم، اون موقع توقع داشتم مامانم حتما آشپزی کنه و کارامو انجام بده اما الان میگم اون داره به تو لطف میکنه (مثلا چند شب پیش که بشدت گرسنه بودم و غذا نپخته بود و نون هم نداشتیم با اینکه دائم به خودم میگفتم توقع نداشته باش تما عصبی شدم یکم اما بعدش بزای اولین بار از مامانم معذرت خواستم و گفتم تو وظیفت نیست تو داری لطف میکنی،،،درسته که عصبی شدم اولش اما این درکه که قبلش با خودم خیلی صحبت کردم خیلی برام باارزشه و من قبلا اصلا اینطوری نبودم و اصلا قبول نداشتم همچین حرفایی رو).

    💚توی بحث روابط این تغییر و داشتم که از طرف مقابلم توقع عشق و محبت ندارم و آزاد و رها هستم حتی وقتی که پریود میشم(قبلا وقتی پریود میشدم بخاطر شنیده هام فکر میکردم توجه عالم و ادم باید به من باشه و سر همسن موضوع تو روابطم به مشکل بر میخوردم)

    💛همونطور که آریای عزیز اشاره کرد منم خیلی بخشنده تر شدم و با کسی قهر نمسکنم و سعی مسکنم تا جای ممکن به ویژگی های بد کسی غکر نکنم چون ارامش خودم و بشدت میگیره، یادمه با داداشم قهر بودم و این انرژیمو خیلی گرفته بود و اصلا ارامش نداشتم و اونموقع تازه اول آشناییم با استاد بود،یکی از فایلاشون و گوش کردم و فهمیدم باید امین و ببخشم حالا اون هر طور میخواد باشه، بخشیدمش و بعدش چه آرامشی که وارد زندگیم نشد.

    🧡من میتونم الهاماتی که بم میشه رو تشخیص بدم میتونم با نشونه عا تصمیم بگیرم و درک عمیقی نسبت به این مسائل پیدا کردم، جوری شده که بقیه هم به حسم ایمان آوردن و اگر یه موضوعی رو شک دارن میگن از حست بپرس ببین چی میگه😂

    ❣️اعتماد به نفس و عزت نفسم خیلی بیشتر شده و یه روند صعودی رو در پیش گرفته،

    🫂عشقم به آدم ها بیشتر شده کاری ندارم طرف زنه یا مرده، دختره یا پسره، من روح وجودیش و میبینم و اون جریانی که بواسطه هم نوع بودنمون بینمون برقراره..کلا عشقم به همه ادما حیلی بیشتر شده..مثلا تو خیابون میرم به آدما لبخند میزنم لباسشون قشنگه بهشون میگم (البته این تحسینای یهویی از غریبه ها فعلا فقط برا خانوما انجامش دادم)

    🫀یه رشد دیگه مه داشتم توی موضوع اعتماد به نفس این بود که باور نکنم که به خاطر جنسیتم توی خیابون میتونم مورد آزار قرار بگیرم و درواقع مظلوم باشم تا ظالمی هم پیدا بشه و بخاطر همین فکر هیچوقت هیچوقت گزندی ندیدم.و فقط احترام دیدم.

    💜از تنها بودن با خودم لذت میبرم برای خودم گل میخرم برای خودم ظرف مخصوص میخرم و به قول خانم نفیسه حاج محسن عزیزم هر چی که بهم احساس بی لیاقتی میده رو حذف میکنم..

    🧡با اینکه تلاش تمرکزی روی بحث ثروت نداستم و فقط سعی کردم تمرکز کنم روی فراوانی ها و نعمت ها و رزق و از خدا ببینم و ورودی هامو کنترل کنم،،پولو ثروت خیلی خیلی بیشتری نسبت به قبلا جذب میکنم مثلا امروز هم بدون اینکه از کسی بخوام بهم پول بده با پول خودم هندزفری بیسیم خریدم(من خودم یه کنکوری هستم و درامد شخصی ندارم)یا مثلا یبار رفتم لوازم و التحریر و با آزادی مالی از هر چی که خواستم بهترینش و خریدم💜💜💜💜

    البته تاثیرات که خیلی خیلی زیاد بودن الان همشون یادم نیست…

    خب بریم سراغ فایل…

    استاد مرسی بابت یادآوری هاتون..من باید تا زمانی که نتیجه پایدار نگرفتم روی اون موضوع کار کنم بصورت مداوم و مداوم…من راستش هر از گاهی که خیلی قوی رو خودم کار میکنم یمدت بعدش و شل میکنم و میگم خب بسه زیاد کار کردم و دوباره همه چی بهم میریزه و من نیاز دارم این حرف و درک کنم که بطور مدااااااااااوم……

    استاد یه راهکار عملی که از همین امروز انجامش میدم اینکه که هر روز دو تا کار دارم یکی اینکه کارایی که باید برا اهدافم انجام بدم و انجام بدم و دو روی موضوعات پاشنه آشیلم کار کنم حتی اگر اون لحظه در وضعیت خوبی باشن.

    راستش با خودم یه عهدی بستم و از خدا میخوام که بهم یاری کنه کمک کنه که بتونم عالی انجامش بدم و اون اینه که راجب آرزو هام با هیچکس حرف نزنم و فقط با نتایجم حرف بزنم…

    استاد یاد مامانم افتادم، آدم زودرنجی هست و از آدما خیلی ناراحت میشه به خاطر همین همیشه مریضه…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 40 رای:
  3. -
    سهیلا سلیمی گفته:
    مدت عضویت: 943 روز

    سلام استاد جان ممنونم از شما وخانم شایسته ی گلم بابت اینکه با فایلهای بی نظیرتون بهمون آگاهی میدید

    من بعد سالها داشتن باورهای غلطی که طبق گفته ی کتاب چهار میثاق از خانواده جامعه رسانها مدرسه وآدمهای جورواجور در وجودم نقش بسته بود وهزاران سوال بی جوابی که خیلی وقتها مرا در خودشون فرو میبردن البته مقصر دانستن دیگران جز فرافکنی چیز دیگری نمیتواند باشد واین خود ما هستیم که اجازه ورود هر نازیبایی را در سرزمین وجودمون میدیم

    استاد داستان از جایی شروع شد که من در سن 22 سالگی که اولین فرزندم به دنیا اومد ووقتی یک ساله شد همسرم یک مغازه لباس فروشی زد وچون خودش فرهنگی بود به صورت نیمه وقت من در مغازه مشغول به کار شدم اما دوست داشتم زمانهایی که مشتری ندارم خودم را مشغول به کاری کنم عضو کتابخانه ی نزدزک به مغازه مان شدم وهر هفته کتاب میگرفتم ومطالعه میکردم یادم هست اولین کتاب که چندین بار تمدید کردم وخواندم این بود چگونه ذهنتان را تغییر دهید تا زندگیتان تغییر کند این کتاب حسابی به دلم نشست اما هنوز در مدارش نبودم وصرفا برام یک کتابی بود که لذت بهم میداد

    من در کنار کتابی که میگرفتم یک مجله خانواده که بخشیش در مورد حوادث خصوصا خیانتها دزدیها و……

    خلاصه نئشه میشدم از خواندن اونها داستانها که در آخرش مینوشت ادامه دارد ومن مشتاقانه هفته ای دوسه مرتبه به کتابخانه مراجعه میکردم

    کم کم اطرافم پر شد از آدمهایی که هزار ویک مشکل در رابطه ی با سلامتی روابطشون وضعیت مالی واز همه بدتر افرادی که بهشون خیانت شده بود ومن شده بودم مثل یک مشاور که دلم میخواست کمکشون کنم وطبق قانون افرادی که نیاز به کمک داشتن به سمت من هدایت میشدن استاد زندگی خودم هم دچار مشکل شد ومن که کلاس نقاشی هم میرفتم وکلی پیشرفت کرده بودم به خاطر یک مشکل که در زندگیم درخصوص روابطم ایجاد شد مجبور به ترک کلاسم شدم وشخصی را مقصر میدانستم وبه خاطرش کینه ونفرت را باخودم سالهای سال میکشیدم اطرافیانم بهم بدی میکردن چون همیشه خودم را قربانی میدانستم واوضاع بسیار بسیار مسخره بود

    اما همیشه از خدا یاری میخواستم وفقط او برایم مانده بود که فقط روی خودش حساب کردم وگذشت وگذشت ما لباس فروشیمان را جمع کردیم وبه شهر دیگری که نیم ساعت با جای قبلیمون فاصله داشت رفتیم من مشغول شغل دیگری در خانه خودمان شدم ولی اوضاع روحی مناسبی هم نداشتم یک روز مشتری به من مراجعه کرد ونمیدانم صحبت چه چیزی شد که بهم پیشنهاد داد که در یک گروهی که تمام بچه های گروه اصفهانی هستن منم عضو بشوم واز مطالبشون استفاده کنم ومنم باکمال میل قبول کردم وچند هفته ای کلیپهای انگیزشی ومطالب میخوندم وحسم بهتر میشد

    یکبار یک کلیپ از آقای عرشیانفر توی گروه دیدم بنام خودش میرفسته

    استاد خیلی خوشم اومد وبرای خواهرم فرستادم وایشون که خیلی آدم پیگیریه ایشون را پیدا کردوبهم گفت وهر دو وارد پیج استاد شدیم وچقدر لذت بردیم تا اینکه بعد از چند ماهی استاد حرف از جون دل زد وگفت ایشون را تحسین میکنم که چقدر زیبا خدا را فریاد میزنه ومن وخواهرم مشتاقانه ایشون را هم پیدا کردیم وهمون سال یعنی 99 چالش 18 روزه را شرکت کردیم استاد چقدر حالمون عالی شد دیگه خبری از ناامیدی حس قربانی شدن وغیره تمام

    استاد در یکی از لایوهاش که با شما داشتن من وخواهرم با شما آشنا شدیم وبه قول خواهرم با ورود به سایت شما در واقع وارد اقیانوس شدیم

    استاد عزیزم استادهای قبلی هم عالی وبی نظیرند ولی ما بایستی این مراحل را طی میکردیم استاد ما با شما آشنا شدیم واین لطف الهی بود برما

    الان 3ساله در این مسیر قرار گرفتیم

    به والله که دیگه سهیلا وسمیه ی سابق نیستیم دو خواهری که دوشادوش یکدیگه در حرکتیم روی خودمون کار میکنیم چقدر نتایج بی نظیر کوچک وبزرگ

    استاد به خدا که روابطمون با اطرافیانمون خصوصا همسر وبچه هامون عالی عالی شده از لحاظ سلامتی 20 از لحاظ حس لیاقت داشتن از لحاظ مالی وخرج کردن به آسانی استاد نمیدونم چطوری بگم به خدا آدمهای منفی خود به خود از زندگیهامون رفتن اون هم بدون اینکه تلاشی کنیم ما دوره ی 12قدم را از سایت خریداری کردیم وداریم کار میکنیم وحالا قدم 9 هستیم

    استاد چقدر اطرافیانمون خصوصا بچه هامون عوض شدن استاد خدا را چقدر زیباتر میشناسیم وچقدر به داشته هامون افتخار ولذت میبریم حرفهامون وقتی در کنار هم هستیم فقط وفقط درمورد قوانینه وچقدر لذت میبریم

    ما داریم روی باورهای غلط گذشتمون کار میکنیم

    استاد من دوباره خیلی معجزه وار هدایت شدم به کلاس نقاشی والان دارم ادامه میدم وقصد دارم کلاس برای نقاشی کودکان بگذارم

    واستادم خیلی دوستم داره وبهم پیشنهاد داده تابستون در کنار خودش آموزش کودکان را داشته باشم

    الان 47 سالمه فقط یک پاشنه ی آشیلی که دیگه از سن من گذشته را داشتم ولی خواهرم کلی بهم کمک کرد توی این زمینه وبهم میگهمگه استاد نمیگه اینها از احساس کمبودها نشات میگیره وکلی باهام در این مورد حرف میزنه ما در کنار هم هر جلسه ای که میبینیم اعم از فایلهای 12 قدم وفایلهای دانلودی وفایلهای جدید کلی درموردشون باهم صحبت میکنیم البته استاد این راهم بگم ما روی وابستگیمون به همدیگه هم کار میکنیم چون یک سال پیش مساله ی مهاجرت براشون پیش اومد واونجا بود که فهمیدم که چقدر بهش وابسته ام اما مهاجرتشون کنسل شد ومن گفتم باید روی خودم کار کنم

    استاد خیلی حرفها دارم خیلی نتایج

    کتابهایی که خوندم نیمه ی تاریک وجود چها میثاق معجزه ی شکرگزاری وچند تای دیگه وهمگی عالی وبی نظیر بودن

    من هنوز اول راهم ومیدونم هرروز پیشرفتم توی تمام جنبه ها بهتر وبهتر خواهد شد چون خدا دوست داره من عالی باشم وعالی زندگی کنم دستهام توی دستهاشه وقول داده منا به جاهایی ببره که بهم خوش بگذره پس منم دست خدا را باز میزارم ومیدونم هر روز از هر لحاظ بهتر وبهتر میشوم به لطف الله سپاسگزارم از شما که دستی شدید از دستان او ممنونم سپاسگزارم

    سهیلا از اصفهان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 42 رای:
  4. -
    علیرضا بهرامی گفته:
    مدت عضویت: 2800 روز

    بنام خدای مهربان

    سلام استاد عزیزم

    استاد جان! توی این جلسه اسم منو صدا کردید و نمی دونم چرا ارتباط برقرار نمیشد…

    این جلسه علاوه بر آگاهی های عالی که داشت، باعث شد که بفهمم چقدر تغییر کردم

    باعث شدکه بفهمم چقدر چیزها برای گفتن دارم

    باعث شد که بفهمم چقدر تغییر کردم ولی خودم خبر ندارم

    یه جورایی غافل هستم از این تغییرات و باید اونها بررسی، شناسایی و تائید کنم تا به تغییرات و پیشرفت های بیشتر و بیشتر هدایت بشم

    به همین خاطر گفتم حالا که نشد صحبت کنیم (حتماً یه دلیلی داشته) بیام اینجا از تجربه این جلسه فوق العاده بگم

    این جلسه برای اولین بار بود که موفق شدم توی کلاب حضور داشته باشم

    وقتی به خانمم گفتم امشب استاد برنامه دارن، ایشونم خیلی خوشحال شد و گفت حتماً ما هم باید صحبت کنیم

    گفتم من که نتیجه خاصی نگرفتم، نه من صحبت نمی کنم. ایشون گفت پس من صحبت می کنم و گوشی رو گرفته بود و یه لحظه هم زمین نمی گذاشت اما وقتی ما رو آوردید بالا با وجود اینکه اینترنت، میکروفن و هم چی درست بود متاسفانه ارتباط برقرار نشد

    قبلش، زمانی که خانمم گفت باید صحبت کنی، من گفتم آخه درباه چی صحبت کنم من که نتیجه خاصی نگرفتم

    همین باعث شد که با هم یه بررسی داشته باشیم از تغییراتی که در زندگی ما بوجود اومده:

    اینکه از سال ۹۶ که با شما آشنا شدم تا الان درآمدم بیش از ۱۵ برابر شده، کارم بسیار کمتر و آسون تر شده، ساعت کاری تقریباً برام معنا ندارم و هر موقع که خودم بخوام میرم و میام

    اینکه از یه خونه ۷۵ متری تو منطقه ۴ به یه خونه ۱۵۰ متری تو منطقه ۲ رفتیم و الان ۴ ساله که اینجا هستیم

    روابط مون عالی شده و با استفاده از آموزه های عشق و مودت درک بسیار خوبی از خودمون، همدیگه، انتظارات و خواسته های همدیگه داریم

    چقدر صبرم زیاد شده و چقدر دیدگاهم نسبت به جهان، زندگی، خدا و نعمت های خدا تغییر کرده

    از نظر سلامتی

    توی این یک ماه نزدیک ۱۰ کیلو وزن کم کردم و چربی دور شکم دیگه تقریباً ندارم (که البته وزنم از حد نرمال هم کمتر شده و دارم با ساخت عضله، مجدداً وزن می گیرم)

    دیگه مثل قبل عرق نمی کنم، بدنم بوی عرق نمیده، شب بیدار نمی شم برای دستشویی و …

    یادگفتم که بخشیدن دیگران، ربطی به اون شخص نداره و فقط به خودت مربوط میشه و اگه بتونی کسی رو ببخشی، درواقع خودت رو بخشیدی و این بخشش بار سنگینی رو از روی گاریت برمیداره و فقط به یک بخشش ساده ختم نمی شده و راه های ورود ثروت، نعمت، سلامتی و شادی رو به زندگیت باز می کنه

    یادگرفتم که ثروت، سلامتی، معنویت، روابط عاطفی، سخاوت، بخشندگی، ارتباط خدا و … همگی به هم مرتبط هستند و همگی از یک جنس هستند، همگی از جنس انرژی یکسانی هستندکه شاید شکل شون تفاوت داشته باشه ولی همگی از یک ریشه هستند، همگی از یک خانواده هستند، همگی از خانواده عشق هستند، از خانواده رحمت

    یاد گرفتم اگه در مدار مناسب باشی لاجرم با عشق برخورد می کنی، با نعمت، با ثروت، با سلامتی، با شادی، با آرامش

    الان که دارم می نویسم بهتر درک می کنم این کلمه “لاجرم” رو

    دارم درک می کنم چطوری بدون اینکه کار خاصی انجام بدم، بدون اینکه تلاش و تقلا کنم به سلامتی هدایت شدم، منی که اصلا یادم نیماد کی مریض شدم، آخرین سرماخوردگیم به ۴ سال پیش بر می گرده، اما شبا عرق می کردم و اصلاً هم دوست نداشتم دکتر برم ولی این خواسته رو داشته که این حال طبیعی نیست و باید حل بشه و بدون تقلا هدایت شدم به دوره سلامتی

    انشاالله بقیه نتایج رو در نوبت های بعدی ثبت می کنم

    امروز لازم دونستم که بیام و حتماً ازتون تشکر کنم

    هم تشکر بابت اینکه ما رو بالا آوردید ( که متاسفانه نشد صحبت کنیم) و هم تشکر بابت این همه نتیجه که به لطف خدا و آموزش های بی نظیر شماست

    اومدم اینجا تا یه ردپایی از خودم بزارم برای اینکه بعداً فراموش نکنم چقدر تغییر کردم

    راستی پسرم کوروش (۶ سالشه) خیلی دوست داره شما رو ببینه، هر وقت می پرسیم کجا بریم؟ میگه بریم تمپا خونه “استاد عباسمنش دات کام”😊😊

    پایدار و سلامت باشد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 46 رای:
    • -
      آزاده کاکاوندی گفته:
      مدت عضویت: 1445 روز

      سلام علیرضا جان عزیز برادر بزرگوار خوشحالم از نتایجتون و سلامتی و روابط عاطفی زیباتون با عزبز دلت و درامد عالی و نتایج عالی شخصیتتون بسیار تحسینتون میکنم ب خاطر این نتایجت باخودم گفتم وقتی علیرضا تونسته منم میتونم ب خواسته هام برسم دوست داشتم احساسم رو بیان کنم انشاللله ب خواسته هاو نتایج عالی تر هم میرسید موفق و پیروز باشید

      بازم ازتون سپاسگذارم ک نتایجتون رو با ما اشتراک گذاشتید

      و از استاد عزیز بابت این برنامه کلوب هاوس ک نتایج دوستان میشنویم ک آقا جون اگ اونا تونستن ب نتیجع برسن من هم میرسم

      درپناه الله باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  5. -
    سمیه پیروز گفته:
    مدت عضویت: 2095 روز

    سلام استاد عزیزم و مریم جانم

    استاد جانم واقعا عاشقتونم 😍آرزو میکنم بتونم با شما صحبت کنم

    استاد من توی این ۳۹ سال زندگیم همیشه کارای سطح پایین از نظر حقوق و جایگاه رفتم و اینو فهمیدم هم بخاطر حس بدم و هم باورهای نامناسبم بوده و همیشه یا اخراج شدم یا خودم اومدم بیرون، من دوره عزت نفس شما رو از طریق خواهرم که دوره رو خریدند گوش دادم و فهمیدم چقدر عزت نفس ندارم و ریشه ی مشکلات من همین بوده.

    از طریق لایو مشترک با یکی از دوستانتون باز هدایت شدم سمت شما و از فایل های رایگان شما شروع کردم ۱۰۰ قسمت از زندگی در بهشت که بخاطر مهربونی مریم جون مهربون درست شده رو دیدم، و باورهای توحیدی تون رو بارها گوش دادم و سعی کردم کمتر از آدم ها بترسم بخاطر پول و جایگاه اونا، خیلی سخته که یک شبه شرک رو بگذاری کنار و قدم قدم مدارم رو دارم طی میکنم، استاد طبق حرفاتون که گفتید ایمان بدون عمل حرف مفته رفتم سر کار فقط بخاطر اینکه به کائنات اعلام کنم من اهل کارم و آماده ی کارم و خوشبختانه اخراج شدم 😁 اما فردای اونروز رفتم دنبال کار و کاری بسیار بهتر پیدا کردم خیلی سطح بالاتر و با حقوق بالاتر، کاملا شهودی بود چون انگار کسی بمن گفت برو مصاحبه و اتفاقا با روی خوش برو و جالبه بعدا بمن گفتند از اون روی خندان فهمیدیم به کار مسلطی و تو آدم ما هستی

    استاد کارم مربوط به فروش ادوات کشاورزی هستش و چون زندگی در بهشت رو میدیدم و عاشق طبیعت شده بودم و تراکتور ها رو دیده بودم و اون دوستتون که توی کار تابوت و کشاورزی بود دقیقا هدایت شدم به این کار و جالبه بمن میگن چقد علاقه داری و کم پیدا میشه دختری که، علاقه به ادوات کشاورزی داشته باشه 😁

    استاد من کامپیوتر مسلط نبودم و اتفاقا کارای آسون تر بم پیشنهاد شد ولی نرفتم گفتم باید بمونی و بری کلاس ICDLکه پا بذاری رو ترسات، الان دارم کلاس میرم و چقد یادگیری من بالاست، همکارام کلاس شنا میرن و من باز ترس داشتم و گفتم من باید برم شنا یاد بگیرم

    و قصد دارم حتما به این ترسم غلبه کنم

    هر حرفی می‌شنوم از دیگران میگم این مشکل درون منه باورت رو الهی کن نترس

    ارتباط با دیگران رو هم بگم تمرکز میذارم رو نکات مثبت مدیر و همکارام و قصد دارم بنویسم نکات مثبت اونا رو، الان که دارم مینویسم آخر هفته میخوام برم مسافرت کاری برای شغلی که قبلا تو دفترم نوشته بودم دوست دارم مسافرت کاری برم براش

    استاد سال ۱۴۰۱ برای من خیلی شهودی داره میره جلو من تسلیم تسلیم دارم میرم تو دل ترسام و بقول مسی میگم من نمیدونم چی میشه ولی هر چی بشه اون بهترینه

    راستی میخوام گواهینامه هم بگیرم اینم یکی از ترسامه که میخوام برم تو دلش

    استاد عاشقتونم براتون خیر دنیا و آخرت رو میخوام دوستون دارم خیلی زیاد

    یه مریم جون بگید منم مث شما که شب اول تو پارادایس تنها موندید و شب نخوابیدید دارم میرم تو دل ترسام، میبوسمتون 🤩🤩🤩

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 50 رای:
  6. -
    نرگس در مسیر توحید گفته:
    مدت عضویت: 1610 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز

    سلام خدمت دوستان عزیزم

    خدایا شکرت چقدر آگاهی این فایل عالیه منو برد به زمانی که تازه این مسیر رو شروع کرده بودم

    حرفهای اول فایل استاد عالیه

    در مورد مسیر درست

    در مورد ادامه دادن و پایداری نتایج

    در مورد تکامل

    در مورد نتایج کوچک و بزرگ دیدنشون

    در مورد پیشرفت

    در مورد احساس خوب

    در مورد کنترل ذهن

    در مورد اینکه میشه هر روز بهتر از دیروز باشیم

    چقدر نتایج دوست عزیزمون آقا آریا عالی بوده از فایلهای دانلودی

    در مورد تنفر

    میخوام از تجربه ی خودم بگم

    من قبلا از همه شاکی بودم

    اگر یه اتفاق بظاهر بدی برام میوفتاد بقیه رو مقصر میدونستم و از افراد بدم میومد یا همون متنفر بودن

    البته سعی میکردم همیشه که ببخشم ولی اون فاصله ی بین من و خدا و قدرت دادن به شیطان نمیذاشت تا میومدم بگم من گذشتم نجوا میومد که یادته باهات چیکار کرد باز نمیشد و هی اون کینه بیشتر میشد

    بخاطر همین تنفر هرروز حالم بدتر از دیروزم میشد چون وقتی از کسی متنفر باشی یعنی داریم بهش قدرت میدیم و کل روزمون بجای اینکه به فکر خودمون و زندگی خودمون باشیم ذهنمون کلا درگیر اون طرفه برای چی؟

    برای اینکه چطور انتقام بگیرم ازش

    یعنی کل زندگی مون رو هواست

    تنفر مساوی احساس بد میشه و احساس بد مساوی اتفاقات بد میشه

    من اون موقع هیچی از قانون نمیدونستم

    بعد اینکه اومدم در این مسیر خیلی زود به این رسیدم که بقیه ای در زندگیم وجود نداشته باشه

    ذهنم رو خالی کنم از دیگران

    منم مثل آریای عزیز از فایلهای دانلودی بینهایت نتیجه گرفتم

    بعد گفتم خوب چیکار کنم؟

    گفتم مگه استاد نمیگه خدا گونه رفتار کنیم تا به خدا نزدیک تر بشیم خب خداوند بخشنده است پس باید همه ی اون کسانی که از نظر خودم اذیت شدم رو ببخشم

    اومدم یه لیست از اسمای اون افراد نوشتم و یادم نیست برای چند وقت اینکار رو کردم ولی هرروز اون برگه رو برمیداشتم و با تمام وجودم و از ته قلبم میگفتم من فلانی رو بخشیدم و آرزوی خوشبختی و سلامتی و حال خوب و به هر چی که میخواد برسه میکردم

    هر روز و هر روز حالم بهتر میشد

    انگار یه بار سنگینی مثل یه تریلی پر از بتن رو از دوشم دارن میارن پایین

    حسش خیلی ناب بود

    انقدر اینکار رو کردم تا دیگه همه ی اون افراد از ذهنم حذف شدن و بعد یه چند مدت کلا از زندگیم خود به خود حذف شدن اصلا نفهمیدم چطوری

    الان وقتی یه رفتار نامناسب از اطرافیانم میبینم نمیگم چرا اون اینکار رو کرد میگم من چرا این رفتار اون فرد رو جذب کردم با چه باوری

    دیگه مقصر عوامل بیرونی رو نمیدونم چون میدونم همه چیز درون منه و بیرون هیچ خبری نیست

    این منم که زندگیم رو میسازم و تا جایی که تونستم عمل کنم بینهایت نتیجه گرفتم

    الان این بخشیدن شده برام عادت شاید همون لحظه اول شیطان نجوا بده ولی درجا سر این موضوع مچش رو میگیرم و میگم نه اون فرد هیچ کارست من خلق کردم پس از اون طرف میگذرم

    موضوع بعدی دین و نتیجه ی خودم

    منم خیلی چراها داشتم در ذهنم و الان بخاطر همون چراهاست که الان اینجام

    چیزی که از دین اسلام میدونستم قبلا این بود که

    نماز بخون ولی هیچ کس نمیدونست چرا باید نماز بخونیم

    قرآن بخون ولی هیچ کس نمیدونست چرا باید قرآن بخونیم

    زمانی که عزیزی رو از دست میدی تا چهل روز نه خنده و نه شادی فقط گریه و لباس مشکی داشته باشی

    روزه بگیر ولی هیچ کس نمیدونست چرا

    و هیچ کس دنبال این چراها نبود در اطرافیانم و هیچکس حرفی نمیزد وقتی میپرسیدم میگفتن ما همین جوری یاد گرفتیم نمیدونیم چرا خوب باید انجام بدیم چون پدرم انجام داده

    هر کاری که میکردم میگفتن نکن گناه داره و در ته جهنم میسوزی بخاطر این کارت

    هیچ کس در مورد خدا هیچی نمیگفت فقط شنیده بودم که من بنده ی خدا هستم ولی بدون هیچ احساسی

    هیچکس از خدا هیچی نمیدونست همه سعی میکردن که یه جوری بقیه رو از خدا بترسونن

    کلی چیزی که از دین و مذهب و اسلام شنیده بودم همینا بوده

    البته این افراد هستن الانم ولی من از مدارشون خارج شدم به لطف خدای مهربان

    من همیشه دنبال این چرا ها بودم ولی هیچکس پاسخگو نبود

    همیشه دنبال حقیقت بودم ولی هیچکس هیچی نمیدونست

    شروع کردم تو اینترنت دنبال حقیقت گشتن

    گشتم دنبال حقیقت جهان

    یادمه اولین چیزی که سرچ کردم توی گوگل آفرینش جهان بود خوندم و فیلم دیدم چند وقتی توی در و دیوار بودم و اون چیزی که بهم آرامش بده نبود

    که بعد چند وقت هدایت شدم به کلاس تندخوانی( که توی کامنتهای قبلیم گفتم در موردش) استادمون یه حرفایی از خدا میزد که هر کلمه اش مثل مهر محکم میچسبید به قلبم

    چیزهایی که تا اون زمان هیچ جا نشنیده بودم و نخونده بودم

    من توی کلاس محو گفته های استاد میشدم اگر یک هفته هم میموندم توی کلاس خسته نمیشدم از بس این حرفها شیرین بود برام چیزی که همیشه دنبالش بودم

    توی اون کلاس و حرفهای استاد خیلیا بودن ولی تنها کسی که لطف خدا شامل حالش شد و دریچه ی قلبش باز شد من بودم

    بقیه اینکار هیچی نمیشنیدن همونی که توی قرآن میگه بر دلها و گوشها و چشمهایشان مهر زده شده

    در اون زمان سال ۹۸ نمیدونم چطوری ولی توی تلگرام چندین تا کانال به اسم استاد عباسمنش اومده بود برام که هر روز فایلهای اون کانالها رو هم گوش میدادم کلی لذت میبردم و هر روز حواب اون چراها رو میگرفتم و میدیدم که حرفهای استاد عباسمنش و استاد کلاس تندخوانی مون دقیقا مثل همه من از ایشون پرسیدم ولی هیچی نگفتن فقط گفتن یه گروهی هستیم که استادمون بهمون آموزش میده بعد چند وقت من فایلهای استاد رو که از همون کانالهای تلگرامی داشتم بهشون نشون دادم گفتن آره ایشون استاد عباسمنش استاد ما هستن و اگر میخوای نتیجه بگیری این سایت و فقط این دوتا کانال تلگرام رو دارن و بقیه برای خودشون نیست

    گفتم اوکی هدایت شدم به سایت و عضو شدم تا امروز که دارم این کامنت رو مینویسم خدا رو شکر به لطف خدای مهربان ثابت قدم هستم در این مسیر

    وقتی گفتهای استاد عباسمنش رو در مورد دین و اسلام و توحید میشنیدم فقط از شوق خوشحالی گریه 😭میکردم که خداوند چطور واضح پاسخ میده

    بعد وارد شدنم در این مسیر اولین باری که در مورد توحید و یکتا پرستی شنیدم از زبان استاد عباسمنش بود

    اولین باری که معنی اسلام رو فهمیدم در فایلهای استاد بود

    که اسلام به این معنی نیست که روسری تو تا چشمات بکشی پایین که یه تار موت معلوم نشه

    اسلام به این معنی نیست که آستینات تا مچ دستت باید باشه

    اسلام به این معنا نیست که زن باید بشینه توی خونه و مرد باید بره بیرون

    معنی حقیقی اســــلــــام یعنی تـــســـلــــیـــم باش در برابر خدای یکتا

    یعنی اگر واقعا مسلمانی دنبال فرعیات نباش دنبال دین ابراهیم یکتا پرست باش که او موحد بود و مشرک نبود دینی که خود خدا در قرآن گفته در آیه ی ۱۶۱ تا ۱۶۵ سوره ی انعام

    بگو مرا پروردگارم به راهی راست که دین استوار و آیین پاک ابراهیم است -که هرگز از مشرکان نبودرهنمایی کرده است‌ (۱۶۱)

    بگو نماز و نیایش من و زندگانی و مرگ من، در راه خدا، پروردگار جهانیان است‌ (۱۶۲)

    که شریکی ندارد، و به همین [راه و روش‌] فرمان یافته‌ام و من پیشوای مسلمانانم‌ (۱۶۳)

    بگو آیا جز خداوند پروردگاری جویم، و او پروردگار همه چیز است، و هیچ کس هیچ کاری نکند مگر آنکه سود و زیانش با خود اوست، و هیچ بردارنده‌ای بار گناه دیگری را بر ندارد، سپس بازگشتتان به سوی پروردگارتان است، آنگاه شما را آنچه در آن اختلاف داشتید آگاه می‌سازد (۱۶۴)

    و او کسی است که شما را جانشینان بر روی زمین برگماشت، و بعضی را بر بعضی دیگر به درجاتی برتری داد تا شما را در آنچه به شما بخشیده است بیازماید، بی‌گمان پروردگارت زودکیفر و همو آمرزگار مهربان است‌ (۱۶۵)

    این فقط یه گوشه ای از آگاهیه قرآنه

    خیلی درک بالا میخواد که هرچه بیشتر کار کنم روی خودم بیشتر درکش میکنم

    هر چقدر بیشتر بتونم ذهن و روح رو هماهنگ تر کنم اتفاقات خوب بیشتری رو میتونم تجربه کنم و شاد ترم

    در دین ابراهیمی نیازی نیست سرت رو ببری بالا و خدا رو فریاد بزنی فقط کافیه زمزمه کنی خدا همه چیز رو میشنوه

    در دین ابراهیمی نیازی نیست بدبختی و زجر بکشی تا خدا ازت راضی باشه در این دین باید لذت ببری و شادی کنی و متصل میشی به خدا با حال خوب

    در دین ابراهیمی نیازی نیست مردم رو متفاوت ببینی در این دین همه ی مردم جهان رو به یک چشم میبینی همه خوبن همه خلق شده ی یک خدا هستیم زن و مرد و ایرانی و خارجی نداریم همه یکی هستیم همه یک خدا رو میپرستیم

    در دین ابراهیمی بازگشت تمام بنده ها فقط بسوی خداست

    در دین ابراهیمی آزادی و رهایه از هر قید و بندی

    در دین ابراهیمی اول شک میکنی بعد به یقین میرسی

    دین ابراهیمی دینی نیست که با هر بادی بلرزه دینی ثابت و محکمه

    در دین ابراهیمی ما جانشین خداوند بر روی زمین هستیم

    در دین ابراهیمی تنهایی معنا نداره ولی کلی معنی داره

    در دین ابراهیمی کسی وابسته ی کسی نیست جز وابسته ی خدا

    در دین ابراهیمی همه چیز خداست

    در دین ابراهیمی خداوند همه چیزه برای هرکی که ایمان داره

    همون ابراهیمی که لقب خلیل الله بهش داده شده

    خدایا با تمام وجودم تسلیمت هستم در لحظه به لحظه ی زندگیم

    یکی از دوستان سایت برام کامنت گذاشته بود در یکی از فایلهای مصاحبه گفته بود که من حس میکنم که شما فامیل استاد هستن و باید بگم ما اینجا و در این مسیر همه یک خانواده هستیم و خانواده ی صمیمی عباسمنش و استاد عباسمنش برای من مثل پدری هست که همیشه در رویا میدیدم پدری که حرف میزنه، نصیحت میکنه ولی اینش خیلی مهمه و خودش عمل میکنه و از نتیجه اش به من میگه با تمام وجودم با افتخار میگم استاد عزیزم عاشقتم و بینهایت خوشحالم که در این مسیر توحیدی هستم

    آرزو میکنم که همیشه تسلیم خدا باشید نه بنده ی خدا

    عاشقتونم بینهایت

    ♥♥♥♥♥♥♥

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 97 رای:
    • -
      احمد فردوسی گفته:
      مدت عضویت: 1475 روز

      سلام بردوست عزیزم

      کامنتتوخوندم فوق العاده بودحس خوبی داشت حس رهایی وازادی

      خیلی روی باورهای توحیدیت کارکردی احسنت برشما

      خداوندبرای ماکافی هست

      من هم به طورعجیبی بااستاداشناشدم ودرمداراستادقرارگرفتم دربرج۷سال۹۹باکانال تلگرامی که مربوط به استادنبوددرشرکت دوستم واصلاشرایط روحی خوبی نداشتم وهمش تواین ۲سال ازخداونددرخواست میکردم که کمکم کنه که یکی اونجاگفت بهم که این فایل هاروگوش کن ومن واردکانال فیک شدم که اصلی نبود وواقعاازهمون شب فایل هاروگوش کردم وحس عحیبی داشتم البته اینوبگم که قبل ازاون۲سال بااساتیددیکه کارمیکردم وکتاب های موفقیت میخوندم وتصمیم گرفته بودم کهدتغییرکنم وزندگیموازنوبسازم مخصوصامالی ولی تاثیرزیادی نداشت وبازم حالم خوب نبودوباطی کردن تکاملم واردمداربالاترشدم یعنی اشنایی بااستادعزیزم باکوش دادن فایل های رایگان وقانون افرینش روکه نمیدونستم استادبرای دوره هاراضی نیست ولی تویک فایلی شنیدم که استادگفت که دوره قانون افرینش روازروسایت برداشتم منم به خودم گفتم که حتمااستادراضی هستندکه الان توسایتشون نیست وبعدبه سایت استادهدایت شدم بعدچندماه ودیدم تمام فایل هاروی سایت هست ودیگه قانون افرینش روگوش نردم وپاک کردم وگفتم استادراضی نیست وازفایل های رایگان شروع کردم بعدکتاب هاوالان هم قدم۳هستم خدایاشکرت

      وازهمون رورهای اویل نشونه هاشودیدم که اولش ارامش واحساس خوب بودکه چندسال نداشتم

      اگه استادعباس منش تونسته من هم میتونم

      پس ادامه میدیم این مسیرروباقاطعیت بیشترومتعهدترتابهشتوبه قول استادتوهمین دنیاتجربه کنیم

      ارزوی سلامتی وسعادت وثروت وتوحیدی ترشدن برای شماودیگراعضای سایت رودردنیاواخرت ازخداوندمهربانم خواهانم

      احمدفردوسی

      ۱۴۰۱/۲/۱۸

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      فرشته بهرامی گفته:
      مدت عضویت: 734 روز

      سلام دوست عزیزم چقدر زیبا و تاثیرگذار نوشتی حقیقتا لذت بردم انگار این آگاهی از قلبت گذشته و به قلمت رسیده به به نوش وجودت که لایقش هستی چقدر این مفهوم زیبا بود

      دین ابراهیمی اول شک میکنی بعد به یقین میرسی،

      عمیقا سپاسگزارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    مونا ترحمی گفته:
    مدت عضویت: 2112 روز

    به نام خداوند هدایتگر

    سلام به استاد عزیزم و خانوم شایسته عزیز

    سلام به همه دوستان خوبم

    خدایا شکرت که لایق دریافت این آگاهی های ارزشمند هستم

    استاد من از آموزشهای شما تو همه زمینه ها نتیجه گرفتم و زندگیم از همه نظر تغییر کرده که اگه بخوام از تغییرات بنویسم میتونم یه کتاب بنویسم

    شما یه فایلی دارین به نام

    شخصیتمان باید تغییر کند نه اینکه ادا دربیاریم

    اوایل که تازه اومده بودم تو سایت خیلی متوجه نمیشدم یعنی چی که باید شخصیتم تغییر کنه چون اون موقع ها خیلی تو مدار نبودم

    ولی الان دارم خودم و میبینم که واقعا شخصیتم تغییر کرده

    و بهترین نتایجم از عزت نفس بوده

    یعنی افزایش عزت نفس باعث شد هم از نظر مالی تغییر کنم و هم روابطم عالی بشه

    و هم خودم و بهتر بشناسم

    البته خیلی جای کار دارم خیلی ترس ها دارم که باید باهاشون رو به رو بشم ولی نسبت به گذشته اصلا یه آدم دیگه شدم

    روند رشد و تغییر شخصیت من از جایی اوج گرفت که خانوم شایسته تو سریال زندگی در بهشت از خودشون و از کارهایی که انجام میدادن فیلم گرفتن و دیدم که تنها میمونن تو پارادایس و در نبود استاد همه کارها رو انجام میدن و چطوری بر ترس هاشون غلبه میکنن

    و این برای من خیلی تاثیر گزار بود

    استاد ما الان یک و سال و نیم میشه که اومدیم تو خونه جدیدمون

    تو این یک سال و نیم من حتی یک بار حیاط خونه رو تمیز نکرده بودم یعنی همیشه همسرم انجام میداد و من فکر میکردم این کار من نیست

    دیروز در نبود همسرم برای اولین بار رفتم حیاط و تمیز کنم بعد دیدم یه درخت یاس هست که خشک شده و جلو رشد بقیه درختا رو هم گرفته

    و کلی شاخه هست که جلو دید و گرفته و نمیزاره که خوب آسمون رو ببینم شروع کردم به بریدن شاخه ها و پاک سازی

    اول فکر کردم از پسش برنمیام ولی وقتی رفتم تو دلش دیدم نه بابا اصلا کار سختی نیست این توهم بوده که من نمیتونم

    کل حیاط شده بود پر از شاخه های خشک شده

    همه چیز و پاک سازی کردم فضا رو خلوت کردم و حیاط و تمیز و مرتب شستم

    بعد از خودم پرسیدم چرا تا به حال حتی یک بار من حیاط و تمیز نکرده بودم حتی یه جارو معمولی نزده بودم ؟

    بعد که کارم تموم شد گفتم واقعا این من بودم که این کارها رو انجام دادم ؟

    کاری که فکر میکردم وظیفه همسرم هست و همیشه منتظر بودم که اون بیاد و انجام بده

    و چقدربیشتر سپاسگزار همسرم شدم

    چقدر بیشتر فهمیدم که چه کار با ارزشی انجام میده همیشه

    اصلا یکی از تغییراتم هم همینه که شخصیتم سپاسگزار تر شده

    و چون تو دوره سلامتی هستم

    از ساعت 10 صبح تا 7 شب یک سره این فعالیت های فیزیکی شدید رو انجام دادم بدون اینکه بخوام خسته بشم یا استراحت کنم اونم بدون غذا و فقط با قهوه و آب

    باورم نمیشد که یک روزه غذا نخوردم و انقدر انرژی دارم و این حد از فعالیت فیزیکی رو انجام دادم

    من که غذا میخوردم و دو ساعت بعد گرسنه میشدم و زود خسته میشدم الان اصلا با قبل قابل مقایسه نیستم

    تقویت عزت نفسم تو شغلم خیلی تاثیر گذاشته

    من که اصلا بلد نبودم با مشتریا صحبت کنم و راهنماییشون کنم الان خیلی راحت باهاشون ارتباط برقرار میکنم راهنماییشون میکنم و از همه مهمتر نتیجه میده و میان پای قرارداد تازه کلی هم از من تشکر میکنن که انقدر قشنگ وقت گذاشتم و بهشون توضیح دادم و راهنماییشون کردم

    الان در نبود همسرم میتونم کارها رو به خوبی مدیریت کنم

    و انقدر این تغییر شخصیت که در اثر افزایش عزت نفس به وجود میاد شیرین و لذت بخشه که هرروز عطشم بیشتر میشه که یه قدم دیگه برای بهبود شخصیتم و پا گذاشتن روی ترس هام بردارم و میدونم که این بهتر شدن واقعا سقف نداره و من هر چقدر هم که پیشرفت کنم بازم میتونم بهتر بشم

    استاد چقدر الان خودم و دوست دارم و با خودم در صلحم

    چقدر عالی تونستم مفهوم احساس قربانی بودن رو درک کنم و این مشکل رو تو خودم حل کنم و از بین ببرم و اصلا زندگیم یه آرامش دیگه ای پیدا کرد

    اصلا همین که سطح توقعت از دیگران بالا باشه همین باعث میشه احساس قربانی بودن داشته باشی چون تو هیچ وقت احساس رضایت نمیکنی

    اصلا همینکه از دیگران کینه میگیری و نمیتونی اونارو ببخشی بهت احساس قربانی بودن میده

    وقتی رو عزت نفست کار میکنی دیگه از دیگران دلخور نمیشی

    اصلا استاد الان یه جوری شدم وقت نمیکنم از کسی دلگیر بشم

    یعنی انقدر هدف دارم و دارم رو خودم کار میکنم اصلا حرفهای دیگران و رفتاراشون برام اهمیتی نداره

    اصلا دلم نمیخواد برگردم و به گذشته فکر کنم به اینکه یه آدمی یه روزی یه حرفی زده یا یه رفتاری کرده که من ناراحت شدم

    چون اگه این کار و کنم به خودم گاری بستم و سرعت رسیدن به اهدافم کند میشه

    خیلی وقتا میشه که خوب به گوش آدم میرسه که فلانی پشت سر تو یا همسرت یه حرفی زده یا یه قضاوتی کرده

    من میگم اون طرف داره احساس خودش و بد میکنه که درباره من قضاوت میکنه یا غیبت میکنه

    اون داره فرکانس نامناسب ارسال میکنه

    اگه منم بخوام بهش فکر کنم یا ازش دلخور بشم منم میرم تو احساس بد منم فرکانس بد ارسال میکنم و نتیجه اش میشه اتفاقات نادلخواه

    اگه بهش اهمیت بدم از مسیر اصلیم دور میشم

    و در زمینه مالی

    خیلی خوشحالم که همه چیز به شکل طبیعی داره اتفاق میفته و ثروت داره به شکل طبیعی وارد زندگیمون میشه

    هر چقدر که من رو خودم رو باورهام رو عزت نفسم رو مهارت هام بیشتر کار میکنم ثروت هم با سرعت بیشتری میاد

    وقتی چشمت دنبال وام و ارث و برنده شدن تو قرعه کشی و …… نیست

    وقتی دنبال این نیستی که یه اتفاق عجیب و غریبی بیفته یا شب بخوابی و صبح بیدار بشی ببینی ثروتمند شدی

    و میبینی که هر چقدر تو بیشتر رو خودت کار میکنی روند رشدت سریع تر میشه

    هرروز کسب و کارت داره بهتر میشه و درآمدت داره میره بالاتر و حساب بانکیت پر تر میشه و داری یکی یکی به خواسته هات میرسی اونم به شکل طبیعی و تکاملی

    باورهات خیلی قوی تر میشه چون خودت داری خلق میکنی

    چقدر یاد گرفتم که وقتی از داشته های الانم لذت ببرم از همین چیزی که الان هست لذت ببرم و سپاسگزار باشم نعمت های بیشتری وارد زندگی من میشه

    و این اتفاق هرروز داره تو زندگی من میفته

    هرروز نعمت و ثروت تو زندگیم بیشتر میشه

    اصلا همین که دیگه نگران آینده نیستم و آرامش دارم

    همین که خودم و میسپارم به جریان و اجازه میدم که خداوند هدایتم کنه

    همین که دارم از زندگیم لذت میبرم و میتونم داشته هام و ببینم

    نعمت هایی که قبلا هم داشتم ولی نمیدیدمشون

    همه اینا یعنی تغییر شخصیتم

    استاد عاشقتم و سپاسگزارم برای دوره سلامتی

    هرروز صبح به عشق این از خواب بیدار میشم که ببینم چه اتفاق جدیدی و خوبی تو بدنم داره رخ میده

    انقدر این دوره درست و دقیق هست که هرروز نشانه های سلامتی داره بیشتر خودش و نشون میده

    اصلا همین دوره سلامتی و داشتن سبک تغذیه جدید عزت نفس من و چسبونده به سقف

    اینکه آگاهانه یه سبکی انتخاب کردی و بهش وفاداری خیلی عزت نفس آدم و تقویت میکنه

    استاد عاشقتم

    در پناه خدای مهربان باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 118 رای:
    • -
      علي عادل گفته:
      مدت عضویت: 2269 روز

      سلام مونا جان

      چقدر من لذت بردم از کامنت و نتایجی که گرفتی واقعا تحسینت میکنم و بهت تبریک میگم بخاطر موندنت در این مسیر بخاطر ادامه دادن و موندنت در مسیر درست به قول استاد نتایج پایدار حاصل تکرار یه روند درسته و شما این تکرار رو به خوبی انجام دادی و طبیعتا نتایجش رو میبینی و جهان عاشق بنده هایی مثل شماست که بهای هدف هاشون رو با عشق پرداخت میکنن

      جالبه که جدیدا ادم هایی مثل شمارو خیلی بیشتر میبینم و تایید و تحسین میکنم و چقدر خوشم میاد یه شخصی مسیر رو به این زیبایی و راحتی طی میکنه و اخرش ثروت و شادی و ارامش نتیجه طبیعی اون مسیر میشه

      خیلی کیف کردم وقتی گفتی هر روز به عشق این بیدار میشی تا ببینی چه اتفاق جدید و خوبی افتاده و این نشون میده که خیلی عالی حواست به نتایج ریز هست واقعا تحسینت میکنم خواهر جان هزار ماشاالله

      چقدر گل گفتی که هر چقدر روی باورهام و مهارتم و خودم که کار میکنم ثروت با سرعت بیشتری میاد حلالت باشه شما لیافتش رو داری من قبلا کامنت های شما و همسر عزیزت رو خوندم در ذهنم موندین

      بخاطر روابطتون هم تحسینتون میکنم میدونم که روابطتون هم بینظیره چون بینظیر عمل میکنید نتایج هم بینظیره

      عاشقتونم امیدوارم هر روز بیشتر وبیشتر تو این مسیر زیبا حرکت کنید و هر لحظه ثابت قدمتر باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  8. -
    سعیده شهریاری گفته:
    مدت عضویت: 1282 روز

    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ

    لَا تَجْعَلْ مَعَ اللَّهِ إِلَٰهًا آخَرَ فَتَقْعُدَ مَذْمُومًا مَخْذُولًا ﴿٢٢﴾

    با خدا معبودی دیگر قرار مده که نکوهیده و بی یار و یاور شوی.

    وَقَضَىٰ رَبُّکَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِیَّاهُ وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا ۚ إِمَّا یَبْلُغَنَّ عِنْدَکَ الْکِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ کِلَاهُمَا فَلَا تَقُلْ لَهُمَا أُفٍّ وَلَا تَنْهَرْهُمَا وَقُلْ لَهُمَا قَوْلًا کَرِیمًا ﴿٢٣﴾

    و پروردگارت فرمان قاطع داده است که جز او را نپرستید، و به پدر و مادر نیکی کنید؛ هرگاه یکی از آنان یا دو نفرشان در کنارت به پیری رسند [چنانچه تو را به ستوه آورند] به آنان اُف مگوی و بر آنان [بانگ مزن و] پرخاش مکن، و به آنان سخنی نرم و شایسته [و بزرگوارانه] بگو.

    وَاخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَهِ وَقُلْ رَبِّ ارْحَمْهُمَا کَمَا رَبَّیَانِی صَغِیرًا ﴿٢4﴾

    و برای هر دو از روی مهر و محبت، بال فروتنی فرود آر و بگو: پروردگارا! آنان را به پاس آنکه مرا در کودکی تربیت کردند، مورد رحمت قرار ده.

    رَبُّکُمْ أَعْلَمُ بِمَا فِی نُفُوسِکُمْ ۚ إِنْ تَکُونُوا صَالِحِینَ فَإِنَّهُ کَانَ لِلْأَوَّابِینَ غَفُورًا ﴿٢5﴾

    پروردگارتان به نیّت ها و حالاتی که [نسبت به پدر و مادرتان] در دل های شماست [از خود شما] آگاه تر است، اگر مردم شایسته ای باشید،زیرا او نسبت به بازگشت کنندگان بسیار آمرزنده است.

    =======================================================================================

    سلام به استاد عزیزم،سلام به دلبرِ عزیز استادم،سلام به تموم رفیق های ارزشمند غار حرای من ….

    خداروصدهزارمرتبه شکر برای شروع یک روز جدید….برای نعمت تجربه هوای سرد زمستونی….برای فرصت شکرگزاری و بندگی….برای تجربه ی عشق بازی با الله …برای یک نفس توحیدی تازه کردن….

    خدا…؟خدا همه چیزه….

    خدا زمانه…خدا مکانه…

    خدا صداست…خدا تصویره…خدا حسه…

    خدا من …خدا تو…خدا همه…

    خدا یک حشره ست…خدا…یک ستاره ست…

    خدا …یک انرژیه…که همه چیز رو دربرگرفته…

    خدا….یک قانونه…خدا…یک نظمه…

    یک تعادله ….نمیشه گفتنش…نمیشه گفتنش ….

    استادجان…؟این جریان هدایت دیگه داره یکم ترسناک میشه:))) وقتی بهش گفتم میخوام یک کامنت دیگه برای این فایل بزارم و از موضوع بخشش بنویسم …برای موضوع کامنت من،از نور خودت به من ببخش و هدایتم کن به آیه های مربوط به کامنتم….صاف منو برد تو سوره اسرا….گفت بنویس….

    مگه داریم…؟مگه میشه…؟

    آره سعیده …آره…خدا بیرون از تو نیست…خدا از رگ گردن بهت نزدیکتره….خدا از درون داره نگاهت میکنه….اون بیرون هیچ خبری نیست….هیچ جا دنبال هیچی نگرد…از خودش بخواه…صاف ببرت سر اصل مطلب….

    استادجان؟کی به من یاد داد از جریان هدایت استفاده کنم؟کی به من یاد داد چطور این جریان رو هر بار برای خودم سلیس تر کنم؟اصلا شما بگو چطور دور سرتون بگردم که بتونم برگردم؟؟؟ :)))

    اصلا همین فایل….همین موضوع بخشش….

    چطور خداوند از گلوی شما با من حرف زد…

    گفت بابات رو ببخش سعیده!

    این کاری که تو باید انجامش بدی….

    باید از بابات رها بشی و این یکی بزرگترین ترمز های زندگیت هست که اگر برداشته بشه من میتونم برات کن فیکن کنم….

    میدونی چرا استاد؟برای اینکه من هر هدف گزاری که میکنم و میام مینویسم خب اگر بخوام این کار رو انجام بدم،بزرگترین سنگ جلوی پام چیه؟ اولین چیزی که ذهنم میگه اینه! بابات!!

    استاد من بعد شنیدن این فایل صدای خدارو شنیدم که گفت اگر بابات رو ببخشی،همین ترمز ذهنت رو برداری،من همونی که فکر میکنی بزرگترین مانع تو برای رسیدن …من ی کاری میکنم بشه بزرگترین حامی زندگیت…من نتنها قلبش رو برات نرم میکنم که یک کاری میکنم مثل کوه پشت سرت وایسه! تو ببخشش….

    میخواستم بیام و بنویسم به تاریخ 11 اسفند 1402،من بابام رو بخشیدم برای تموم تجربه های ناخواسته ای که ازش داشتم…اما آگاهی های جلسه 4 حل مسئله یادم اومد…استاد شایسته به یاد داده چطور پشتِ شیطان کمال گرایی رو زمین بزنم و از مسیر بهبود گرایی به راحتی به خواسته هام برسم…

    پس…امروز 11 اسفند 1402…

    من میخوام تلاش کنم از امروز تمرکزم روبزارم روی ویژگی های مثبت پدرم و آروم آروم تجربیات تلخ گذشته رو پاک کنم و ازش بگذرم ….میخوام هر روز توی شکرگزاریم بخاطر ویژگی های مثبت پدرم از خداوند سپاسگزار باشم …

    و توی این مسیر از خداوند طلب هدایت میکنم تا کمکم کنه …آروم آروم به این لوح سیاه…رنگ سفید بپاشم ….

    استادجان اگر اشتباه نکنم،توی یکی از فایل های دوازده قدم شما میگید شما با بچه تون همون رفتاری رو دارید که بخاطر همون رفتار از پدرومادرتون شاکی بودید!اینو فقط کسایی میفهمند که بچه داشته باشند…

    دست تسلیم من بالا….

    من هم خیلی وقت ها رفتار هایی با نیلانیکا میکنم که دقیقا عین رفتار پدرم با خودم در قدیمه …

    بعد خودم متعجب میشم میگم ای بابا!من که دارم انقدر روی خودم کار میکنم….دارم انقدر تلاش میکنم رابطه ی خوبی با بچه هام داشته باشم…باز چرا شبیه پدرم رفتار کردم…؟

    البته که سریع سعی میکنم رفتارم رو جبران کنم…و نمیزارم همینجوری بمونه…

    اما همین موضوع برای من یک منطق قویه برای بخشش والدینم و پاک کردن خاطرات تلخ گذشته ….

    که اون ها هم مثل من قصد اذیت کردن من رو نداشتن،اون ها میخواستن بهترین خودشون رو ارائه بدن…

    اون ها میخواستن پدر و مادر خوبی باشند که بچه های سالم و صالح تحویل جامعه بدند…

    هیچکس کامل نیست…هیچ کمال مطلقی وجود نداره…همه اشتباه میکنند…

    منم توی رفتارم با بچه هام اشتباه میکنم!!!

    مگه قصد آزارشون رو دارم؟

    مگه میخوام عذابشون بدم؟

    مگه عاشقشون نیستم؟

    مگه حاضر نیستم جونمم براشون بدم؟

    پس باید این موضوع رو منطق ذهنم قرار بدم که باید از گذشته و خاطرات تلخش بگذره…و ببخشه و رها بشه…

    خدا میدونه اگر من آروم آروم بگذرم از تاریکی های گذشته و ببخشم و رها بشم….با برداشتن این ترمز بزرگ ذهنم….چه اتفاقات فوق العاده ای خود به خود برام رخ میده …

    همیشه صدای استاد توی گوشم هست که میگه:

    اتفاقات بزرگ زندگی من،که خیلی براشون سپاسگزار هستم،خودبه خود رخ داده :)))

    خدای عزیز و شیرین و دلبرم؛ازت ممنونم که خودت رو بهم هدیه دادی…

    ممنونم که قبل از مرگم من رو هدایت کردی….

    خدایا من با پیدا کردنت،طعم بهشت رو تجربه کردم…

    بهشت شمایی خدا ….

    بهشت اون لحظه ای که خودم رو در آغوشت احساس میکنم که محکم بغلم کردی و میگی…

    پدرت منم…مادرت منم…عشقت منم سعیده….

    أَلَیْسَ اللَّهُ بِکَافٍ عَبْدَهُ ۖ

    آیا خداوند برای بنده‌اش کافی نیست؟!

    الهی دور سرت بگردم که اینجوری سوال میپرسی!

    به من بگو،اگر شما کافی نباشی،کی کافیه؟

    بگو کجا؟دنبال چی بگردم؟

    خدایا….به میزانی که خودم رو باهات هماهنگ کردم…تو تموم جهان رو به تسخیر من درآوردی….

    هرجا که بیراهه رفتم و روی عقل پوک خودم حساب کردم…چک و لگدش رو خوردم….

    خدایا از شر جن و انس و همزات شیاطین به تو پناه میارم که عالم ملک فرمانروایی شماست…

    رَبَّنَا إِنَّنَا سَمِعْنَا مُنَادِیًا یُنَادِی لِلْإِیمَانِ أَنْ آمِنُوا بِرَبِّکُمْ فَآمَنَّا ۚ رَبَّنَا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَکَفِّرْ عَنَّا سَیِّئَاتِنَا وَتَوَفَّنَا مَعَ الْأَبْرَارِ

    پروردگارا! بی تردید ما [صدای] ندا دهنده ای را شنیدیم [که مردم را] به ایمان فرا می خواند که به پروردگارتان ایمان آورید. پس ما ایمان آوردیم. پروردگارا! گناهان ما را بیامرز، و بدی هایمان را از ما محو کن، و ما را در زمره نیکوکاران بمیران.

    استاد عباسمنش عزیزم،استاد شایسته جانم،سپاسگزاری ازتون به کلمات نمیاد…

    به قول آقا هادی…ما هیچ جوری نمیتونیم ازتون تشکر کنم در خور و شایسته شما باشه….

    دعا میکنم بتونم ی روزی با نتایجم خوشحالتون کنم….

    به امید دیدارتون در بهترین زمان ومکان

    قلبِ فراوانِ فراوانِ فراوان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 158 رای:
    • -
      ابراهیم گفته:
      مدت عضویت: 1392 روز

      سعیده عزیز دوباره سلام

      باز هم نوشتی و فرکانس نوشتنت چنانبا شور شوق بود که تا درون قلبم رسوخ کرد.تحسین میکنم این نوع نوشتنت و این نوع تعهدت و این نوع عمل به الهامات درونی ات

      خدا همه چیزه اما ما نمیبینیم و اتفاقا خداوند بخاطر اینکه ما نمیبینمش و ایمان میاریم ما رو خلق کرده

      چه لطفی کرده و چه افتخاری به ما داده و خلیفه الله نامیده

      خدایا شکرت

      سعیده عزیز نورانی ،نورت افزون باد و بابت صلاتت سپاسگزارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
    • -
      Rojina گفته:
      مدت عضویت: 1786 روز

      وَ عَسَی أنْ تَکْرَهُوا شَیئاً وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُم وَ عَسی أنْ تُحِبُّوا شیئاً و هُوَ شَرٌّ لَکُم

      چه بسا چیزی را دوست نمی‌دارید و آن برای شما خوش تر باشد، و چه بسا چیزی را دوست دارید و آن برای شما بدتر باشد و خدا می‌داند و شما نمی‌دانید.

      فالله فلیتوکل المومنون

      به راستی مومنان فقط باید بر خدا توکل کنند

      الیس الله بکاف عبده

      ایا خداوند برای بنده اش کافی نیست؟

      واقعا کسی که به خداوند توکل میکنه، خدا برایش کافی است.

      خدایا شکرت

      سلام سعیده ی عزیزم

      ازت فقط به خاطر دو تا آیه ای که اول کامنتت آوردی کلییی تشکر میکنم و ازت سپاسگزارم،

      که اشک منو درآوردی

      که بهم نشون دادی خداروشکر خداروشکر خداروصدهزار مرتبه شکر از یه امتحان الهی، از یه تضاد سربلند بیرون اومدم

      و همین اول کار همش مراقبم که به خودم غره نشم و تمام اعتبارش رو بدم به خدا…

      خدایا شکرت

      خدا عجیب هدایت میکنه…

      ماجرا از این قراره که یه جایی بود که من خیلی دوست داشتم برم، چون همه جوره همه شرایطش برام جذاب بود. ولی وقتی با والدینم مطرح کردم واکنشی که انتظار داشتم رو نگرفتم و شرایط عکس شد.

      واکنش طبیعی قبلی این بود که به هم بریزم و جنگ و دعوا کنم. ولی خداوند بینشی رو به من داد، بصیرتی رو به من داد تا بتونم اولا قدرت رو در هر حالی بدم به خودش و خودِش و تنها خودش رو توی زندگیم اصل ببینم، دوما از یه دیدگاه منطقی به قضیه نگاه کنم و دوباره بهش فکر کنم و دیدگاهم رو نو کنم که بتونم با درک صحبت های اونا تصمیم بگیرم.

      که هیجانی عمل نکنم و اونا رو درک کنم، خودمم درک کنم و همزمان با تمام اینا قدرت رو توی وجودم به خداوند بدم و این در نهایت خودم باشم که تصمیم درست رو گرفته باشم، نه اینکه چیزی بهم تحمیل شده باشه…

      و خدایا شکرت که بهترین نتیجه رو گرفتم، خودش تفکر، آگاهی، بینشی رو به من الهام کرد که با دیدنش از اون زاویه آرام شدم. هم خودم آرام شدم و هم عزیزانم رو آرام کردم.

      و کردیت تمام اینها فقط به خداوند میرسه. فقط و فقط به خودش میرسه…

      خدایا صدهزار مرتبه شکرت…

      خدایا شکرت برای این بصیرت و بینشی که نسبت به این مسئله بهم دادی

      خدا رو صد هزار باااااااار شکر

      و کامنت تو سعیده جان مهر تاییدی بر سیر امشب من بود و به راستی که چه مهر زیبا و شایسته ای است…

      خودش از طریق پاسخ یکی از دوستان به کامنتم، به این صفحه هدایتم کرد که دقیقا زیر کامنت خودم، کامنت شما رو ببینم و این پیام ها رو دریافت کنم…

      البته این رو بگم که من فقط آیه های اول کامنتت رو خوندم و هنوز کامل مطالعه اش نکردم، ولی مطمئنم کامنتی که مقدمه اش این همه جوشش در درونم ایجاد کرد، متنش برام حامل آگاهی های خیلی بیشتریه…

      خدایا شکرت…

      عزیزم ازت سپاسگزارم…

      هر جا هستی شاد و سلامت باشی:)

      استاد و خانم شایسته عزیز شما هم که پایه ثابت سپاسگزاری های من هستید برای فراهم کردن این بستر عالی و بی‌مانند که هیچ جا شبیهش پیدا نمیکنم…

      خدایا شکرت…

      شاد، سلامت، موفق و سربلند باشین همگی:)

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    • -
      حسین و نرگس گفته:
      مدت عضویت: 1803 روز

      سلام خدمت خواهر گلم، منو خانمم به جد رد پاهای شما رو دنبال میکنیم و من به شخصه دارم سعی میکنم تاتی تاتی پا جای پای شما بزارم و مسیر توحیدو که شما دارین میرین یاد بگیرم و همیشه تحسینتون میکنم… شما واقعا به اون حد از آگاهی رسیدین که به روشنی نجواها رو از الهامات تمییز میدین …«وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رَسُولٍ وَ لا نَبِیٍّ إِلاَّ إِذا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّیْطانُ فی‏ أُمْنِیَّتِهِ فَیَنْسَخُ اللَّهُ ما یُلْقِی الشَّیْطانُ ثُمَّ یُحْکِمُ اللَّهُ آیاتِهِ وَ اللَّهُ عَلیمٌ حَکیمٌ»؛ (هیچ پیامبرى را پیش از تو نفرستادیم مگر اینکه هر گاه آرزو مى کرد ، شیطان القائاتى در آن مى کرد، امّا خداوند القائات شیطان را از میان مى برد، سپس آیات خود را استحکام مى بخشید و خداوند علیم و حکیم است…. و این برای من واقعا یه هدف و خواسته بزرگه که ان شااالله بهش برسم… براتون آرزوی موفقیت میکنم و میدونم ان شاالله در زمان مناسب خبر موفقیتتونو اینجا در این سایت الهی میخونم و براتون کف میزنم و انگیزه میگیرم که برای من هم میشه… من هم رسمی هستم و این خواسته رو دارم که تکاملی و هدایتی به اون جا برسم که کسب و کار خودمو داشته باشم و دیگه به دولتی بودن حتی فکر هم نکنم و این طاغوت رو بشکنم… هر جا هستین در پناه خداوند منان شاد و پیروز باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      مریم حسینی مطلق گفته:
      مدت عضویت: 984 روز

      بنام روزی رسان نهنگها

      سلام سعیده جان

      بازم قلبم باز شد با خوندن کامنتهات

      ان شالله ازین به بعد رگباری کامنت بزاری

      قلب ما با خوندنش باز بمونه

      و همش در حالت هماهنگی باشیم با ارباب خودمون،خدای عزیزم

      سعیده جان

      ازت ی درخواستی داشتم

      میشه هربار که کامنت میزاری شکرگذاری هاتوهم بزاری

      چون اولا قشنگ مینویسی

      دوما وقتی متنتو میخونم و بعدش مثل این کامنت رسیدم به جمله

      خدایا ازت ممنونم که خودتو بهم هدیه دادی

      واقعاااا سپاسگزاریو احساس کردم

      دوباره اون حس ناب

      میدونم این حس خوده خداست که تمام وجودمو در برگرفته

      عاشق این احساس هستم

      و دوست دارم همیشه و همیشه داشته باشمش

      میدونم تو این دنیا میسر نمیشه

      چون هیچوقت به کمال مطلق نمیرسیم

      ولی همیشه به خدا میگم

      خدای خوب من

      من باشم و تو باشی و این احساس ناب

      بهشت همینه

      من و تو و این احساس

      من فکر نمیکنم بااین تجربه احساس چیزی دیگه مثل شراب و حوری و باغهایی که نهرها از زیرش روانه و اینا به چشمم بیاد

      واقعا بالاترین پاداش برای من همین احساس نزدیکی و یکی شدن به خداست.

      خدایا سپاسگزارم ازت

      بخاطر این همه احساس خوب

      این همه کامنت خوب

      استاد عزیزم و مریم شایسته جانم

      و برای اینکه منو از ظلمات به سمت نور هدایتم کردی

      منه گمگشته ی تو تاریکی ها غرق شده رو نجاتم دادی

      خداجونم دوستت دارم و تنها تورو میپرستم ارباب من و تنها و تنها و تنها از تو یاری میجویم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      جواد یوسفی گفته:
      مدت عضویت: 2733 روز

      سلام و درود خدمت خواهر بزرگوار شمالی مان خانم شهریاری

      اولش بگم این پاسخ به کامنتتون نیست

      چند تا ایده برادرانه است که امروز به ذهنم رسید گفتم شاید براتون مفید باشه براتون بفرستم

      چون از شجاعت شما و پریدنتون بیرون قبل از هلاکت هنوز تو هنگم ولی واقعا کارتون رو تحسین می‌کنم چون خودمم کردم

      اما ایده ها

      اول

      فروش لوازم طبی ، آرایشی و بهداشتی میشه اگه حتی الان سرمایه برای افتتاح مغازه ندارین از تولید کنندگان و کل فروشان بخاین محصولات اونا رو براشون بفروشین و پورسانت بگیرین مثلا ازطریق پیح تون یا فروش اول به نزدیکان و بعد دایره کارتون رو گسترش بدین

      2. خدمات پرستاری در منزل که احتمالا خیلیا هستن تو شهرستان شما که مریضشون رو بردند خونه و نمیخان تو بیمارستان باشه به هر دلیلی اما دوست دارن یه پرستار حاذق مثل شما بالاسر مریضشون باشه شما هم که ماشاالله بدترین شرایط مریضا رو رد کردین

      نه آقابالاسر دارین نه ساعت و نه داستانهای بیمارستان و ‌…

      بعدا میتونین تیم درست کنید از پرستاران که طرحشون تموم شده هنوز استخدام نشدن و کم کم میشه یه شرکت خدمات بهداشتی پرستاری در منزل تاسیس کنین و با برد بیشتر کار کنین

      3. ما یه پرستار داریم تو شهرستان که درامد مطبش اگه از پزشکها بیشتر نباشه کمتر نیست یه مطب زده خیلی وقته در کنار مطب یه دکتر هم هست ختنه، حجامت،بخیه ، تزریقات ، پانسمان تازه از این مدل جدیداش پانسمان نوین،دراوردن شیٕ خارجی از چشم و بدن و همه کارهای سرپایی رو انجام میده برا خودش منشی داره و … تازه جمعیت شهرستان ما بزور با روستاهاش به 90 هزار نمیرسه

      4. کاشت مو

      درامدش واقعا خوبه دوره یک هفته ای آموزش داره و میشه از تختهای مراکز زیبایی هم بصورت اجاره در همون مرکز استفاده کنید اینو که دارم میگم همسایه مون پرستاره تمام آخر هفته ها رو میره مشهد کاشت مو انجام میده تو پیجش میزاره و ملت تو نوبتن تازه 3 ماهه رفته تو این کار و الان تو فکر انتقال به مشهده که بره تو ایام آف همونجا کار کنه

      5. مرکز مشاوره خدمات مراقبت پوست که الان ماشاالله خیلی هم خوب داره استقبال میشه و میشه با کلی از برندهای معروف آرایشی بهداشتی قرارداد بست و از طرفی اعتمادی که ملت به یه پرستار با کلی سابقه کار دارند که خودشون رو بسپرند دستش خیلی بیشتر از یه آدم عادیه

      6.طب سوزنی

      چقدر خوب جواب میده اگه دوره اش رو برین و یه حرکت خوب شروع کنین البته که در کنارش میتونین زالو درمانی و حلزون تراپی رو هم داشته باشین که بازم بخاطر رشته و سابقه کار شما خیلی عالی هست.

      7. این دیگه یه مقدار جسارت بیشتر میخاد ولی انجام دادنش خیلی هیجان انگیز و جالب میتونه باشه

      شرکت خدمات پیش بیمارستانی و فوریت پزشکی و آمبولانس خصوصی

      دقت کردین خیلیا به بیمارستان اعتماد زیادی ندارن خصوصا دولتی ؟ و از طرفی خیلیا هم در افه هاشون میان میگن مثلا بابامون رو بردیم بیمارستان خصوصی فلان جا مرکز تخصصی فلان و از این داستانها

      خب اگه یه اورژانس خصوصی و خدمات پیش بیمارستانی هم باشه به همین شکل خصوصا در شهر های بزرگتر حتما جواب میده. ما تو شهرستان یه نفر این حرکت رو زده بود آملی بود اگه اشتباه نکنم بعد استخدام شد ولش کرد یه کم استیکر از اونایی که حمید حنیف میگه با دست بر پیشانی میکوبه

      والا خوب داشت میرفت جلو الانم شاید تو شمال داشته باشه همون بابا

      چون آمبولانس اجاره کرده بود و …

      چند تا دیگه هم رسید به ذهنم اما با شرایط الانتون مثل جلسه 4 قدم اول نمیخونه و الا شدنیه

      اگه میخواین کلا از کار بهداشتی فاصله بگیرید هم که باز داستان خودش رو داره

      مثلا یه خانومی تو همون گرگان روستای زیارت کارمند اداره کل میراث فرهنگی بوده انصراف داده با شوهرش ادویه و خشکبار بسته بندی میکنن پیج دارن سایتم دارن .

      به هر حال این ها به ذهنم رسید امروز که براتون بنویسم

      هیچ چیزی اتفاقی نیست…

      موفق باشید

      والله خیر حافظا و هو ارحم الراحمین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
      • -
        سعیده شهریاری گفته:
        مدت عضویت: 1282 روز

        سلام به برادر عزیز توحیدی راه دور من آقا جواد

        سلام و سلامتی و نور وعشق و رحمت و ثروت الله به جسم و جان و روح توحیدی عزیز شما و خانواده ی قشنگتون…

        سپاسگزارم که یکبار دیگه وقت ارزشمندتون رو گذاشتید و برای من نوشتید.

        صبح امروز با 3 تا نقطه ی آبی پربرکت شروع شد!

        هر 3 تاش رو توی تپ های جداگانه باز کردم!

        میدونید من دیگه نمیگم آخ جون 3 تا نقطه ی آبی!

        میگم آخ جون! 3 تا هدایت!

        یعنی الله رو گواه میگیرم هر نقطه ی آبی،یک ناک اوتی از رب العالمینه و میاد که مسیر من رو روشن و روشن تر کنه …

        بعد دیدید مثلا بین 3 تا خوراکی اونیکه از همه بیشتر برات عزیزه میزاری آخر؟که دیرتر تموم بشه؟نقطه ی آبی پربرکت شما رو گذاشتم بعد ازون 2 تا بخونم…

        یکسال پیش وقتی قصد انصراف داشتم شما برادرانه به من لطف کردید و به ندای قلبتون گوش دادید و در زمان مناسب من رو هدایت کردید….و حالا بعد یک یکسال هنوز رحمت الله شامل حال من هست و این داستان ادامه داره …

        این روز ها به شدت تمرکز کردم روی دوره روانشناسی ثروت،ازون طرف هی توانایی هام رو شخم میزنم تا کار رو از ی جا شروع کنم……

        هرچند که بعد از 8 سال کار درمانی سخت انجام دادن،به شدت فراری ام ازش و اسم دارو درمان و آمپول میاد میخوام مثل میگ میگ فرار کنم ….ولی حتما بین ایده هایی که بهم دادید هدایتی دریافت میکنم شک ندارم …

        ادامه میدم …پیش میرم …و اجازه میدم جریان هدایت من رو ببره اونجایی که باید ….

        ﻛﺴﻲ آﻣﺪ ﻛﻪ ﺣﺮف ﻋﺸﻘﻮ ﺑﺎ ﻣﺎ زد

        ‫دل ﺗـﺮﺳـﻮی ﻣﺎ ﻫﻢ دل ﺑﻪ درﻳﺎ زد

        ﺑﻪ ﻳﻚ درﻳﺎی طوﻓﺎﻧﻲ ‫دل ﻣﺎ رﻓـﺘـﻪ ﻣﻬﻤﺎﻧﻲ

        ﭼﻪ دوره ﺳﺎﺣﻠﺶ ‫از دور ﭘﻴﺪا ﻧﻴﺴﺖ

        ﻳﻚ ﻋﻤﺮی راﻫﻪ و در ﻗﺪرت ﻣﺎ ﻧﻴﺴﺖ

        ‫ﺑﺎﻳـﺪ ﭘـﺎرو ﻧـﺰد وا داد ‫ﺑﺎﻳﺪ دل رو ﺑﻪ درﻳﺎ داد

        ﺧﻮدش ﻣﻲﺑ‪ﺮَدِت ﻫﺮﺟﺎ دﻟﺶﺧﻮاﺳﺖ

        ‫ﺑﻪ ﻫﺮﺟﺎ ﺑﺮد ﺑﺪون ﺳﺎﺣﻞ ﻫﻤﻮﻧﺠﺎﺳﺖ

        عشق و مودت ورحمت الله رو از روشنی قلبم براتون میفرستم و از خداوند متعال براتون از هرچیزی که خودتون میخواد بهترین هاش رو درخواست میکنم.

        درپناه نورآسمون ها و زمین،همیشه غرق احساس خوشبختی بی قید وشرط باشید.

        به امید دیدارتون در بهترین زمان و مکان

        قلبِ فراوانِ فراوانِ فراوان

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
        • -
          مریم حسینی مطلق گفته:
          مدت عضویت: 984 روز

          بنام الله روزی رسان همیشگی

          سلام سعیده جان

          ازینکه جسارت به خرج دادی و از کار اومدی بیرون بهت تبریک میگم

          من سال گذشته اینکارو کردم و منم ی جورایی کادر درمان بودم و از هرچی خون و آمپول و سرم و مریض زخمی فراری

          6 ماه طول کشید تا استعداد و علاقه مو پیدا کنم

          استعدادی که از 5 سالگی بروز پیدا کرده بود ولی من پی اش نرفتم

          استعدادی که همه میگفتن این نیاز به تحصیلات نداره

          تو باید ی لیسانسی چیزی بگیری

          تو باهوشی و باید تحصیلکرده بشی

          بله در این شکی نبود و من دختر باهوشی هستم هنوز

          ولی این استعدادی که خدا بهم داده و امسال بهم هدایتش کرد رو اگر نرم دنبالش خیلی بنده بدی هستم

          خدا الکی هدایتم نکرد

          سعیده جان من ریاضیاتم فوق العاده اس

          فوق العاده

          حتی تو دانشگاه هم 20 بودم

          نقاشیم محشره

          بدون هیچ پیش زمینه ای تو 15 دقیقه صورت ی نفری که جلوم وایساده رو جوری میکشم که میتونه قابش کنه بزنه به دیوار

          ولی میدونی چیه

          من شخم زدم اینارو

          اون لذتی که استاد در موردش میگه

          اون احساس خوب

          اون از خود بی خود شدن رو احساس نکردم جز توی خیاطی

          دیدم اررره

          اره

          من حتی میشد به ناهار نع میگفتم و پای چرخ بودم

          و حال میکردم

          حال میکردم

          از خلق ی مانتو برای خودم لذت میبردم

          از نتیجه لذت میبردم

          از بریدن پارچه

          کشیدن الگو

          دوختنشون بهم

          ی ترفند جدید بکار بردن

          حتی بدون الگو لباس دوختن بهم احساس خوبی میداد

          پس من فهمیدم همینه

          ان شالله که هدف از آفرینش من در این جهان و رد پای مریم در این دنیا اثبات استعداد سرشارم توی همینه

          من دوره خاصی نرفته بودم اخه

          ولی این همه توانایی تحسین برانگیز بود

          پس رفتم

          رفتم دنبالش

          بابام مخالف بود

          خانوادم گفتن تو لیسانس داری

          تو کادر درمانی

          گفتم به خودم نه

          متزلزل نشو

          استاد گفت پاداش در مسیر علایق ادامه دادن ثروت

          پاداش بدیهیشه

          تازه تو اون لذت رو توی هیچیییی حس نمیکنی

          حتی استعدادشونم داری ولی این احساسو بهت نمیدن

          این اولین باریه که مسیری که خودم میخوام،نه هیچکس دیگه،چیزی که قلبم گواهش هست رو دارم میرم توش،میدونم خدا همراهمه وگرنه جسارت تغییر بهم نمیداد

          رفتم تو بازار کار

          شاید 15،20 تا مزون رفتم و گفتن نعععع

          ولی کوتاه نیومدم

          به مامان بابامم نگفتم

          من 6سال کارو گذاشتم کنار و رفتم تو دل خواسته هام

          توکل کردم به خودش

          پس تنهام نمیزاره

          و نذاشت

          هدایتم کرد به کارگاهی که ی خانم بود و تو همون نگاه اول گفت چراکه نه

          بیا

          من گفتم بدون حقوق

          به قبلیاهم گفتم

          ولی این گفت اررره

          و الان 2ماهه میرم

          امروز بهم گفت میخوام حقوق بهت بدم بابت این دوماه

          هرچند که من خیییلی چیزا یاد گرفتم

          سعیده جان اسم اون خانم هم سعیده است

          ی چیز جالب دیگه

          ببین خدا منو هدایت کرده پیش دختری که اونم دقیقااااااا 10 دی بدنیا اومده

          دقیقااااا روزی که من بدنیا اومدم

          این شگفت انگیز نیست؟

          اینکه ی دفتر شکرگذاری داره و مینویسع

          اینکه شجاع و خدارو روزی رسان میدونه

          اینکه باورهاش در مورد ثروت و زندگی و روابط فوق العادس

          هم مداری با این خانم مثبت اندیش و شاد همون کبوتر با کبوتر باز باز استاد که لاجررررم اتفاق افتاد

          اینکه منم پراز برکت بودم براش

          و با ورودم به اونجا ایشون بعداز 5 سال باردار شد

          و جالبه که دیروز یکی دیگه از دخترای کارگاه ازم پرسید مریم تو دوره چی رفتی و گفتم 5 جلسه کلا مانتو دوز

          و اونجا بود که همه گفتن تو واقعاااا استعداد داری

          غیر ممکنه کسی اینقد زود راه بیفته

          اینجا باید برای خودم دست بزنم

          اینقد پیشرفت کردم تو کارم به لطف الله که کسی که خبره اینکاره اینجور منو تحسین میکنه

          سعیده جان من نظر بقیه علی الخصوص مخالفتها و هدم حمایتهای پدرم رو ی نشونه دونستم که اررره اگر اونا میگن غلطه و به جایی نرسیدن پس مسیر من درسته

          ادامه میدم

          و دارم ادامه میدم

          و میبینم درهارو که داره برام باز میشه به لطف الله

          ادامه بده

          خدا بهت نشون میده استعدادت توی چیه

          چی بهت احساس خوب میده

          و روحتو ارضا میکنه

          برای من خیاطی بوده و میبینم درهارو که دارن باز میشن

          عجله ای هم نیست

          من دارم لذت میبرم

          ان شالله برای شماهم بزودی رخ میده

          موفق باشی و در پناه الله یکتا

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      سحر صدیقی گفته:
      مدت عضویت: 1462 روز

      ی سلام از قلب پر مهرم به سعیده توحیدی

      دیگه باید چشمات به دیدن و خواندن کامنت های من عادت کنه….)

      میخوام واست از معجزات تمرکز بر نکات مثبت پدرم و تحسین و سپاسگزاری بابتشون واست بگم.

      یعنی این تمرکز بر نکات مثبت که استاد بارها با تمام وجود فریاد میزنه که اگه تمام کار و تمرکزتون بشه تمرکز بر نکات مثبت و دیدن زیبایی ها بخدا از در و دیوار واستون نعمت میباره.شنیدن کجا و عمل کردن کجا

      از لحظه ای که شروع کردم روی نکات مثبت پدرم از همون لحظه ،خدا انگار ی پدر دیگه واسه من متولد کرد،پدری که تا به من میرسه یجوری آروم شده و کار به کارم نداره و دست از سرزنش و مقایسه برداشته که من فقط میگم خدایا دمت گرم که اینقدر قانون دقیق عمل می‌کنه.

      من از پدرم یک مانع خیلی بزرگ ساخته بودم که به هر آزادی فکر میکردم اول پدرم میومد تو ذهنم،بعد به خودم اومدم ،گفتم مگه خود همین شرک نیست که تو داری از پدرت می‌ترسی که مثلاً واسه فلان کار موافقت نکنه و اجازه نده،مگه نمیگی مالک تمام عیار و صد در صد من بدون هیچ شکی رب العالمینه.

      قربون این خدا بشم که در هرلحظه هدایت می‌کنه.

      گفتم خدایا اجازه و اختیار من دست خودت،صاحب من تویی من فقط توکلم به خودته ،و معجزه رخ داد .

      اینم بگم که از وقتی با کامنتات برخوردم به طرز عجیبی این خواسته در من شکل گرفته که ی سفر به کیش بیام و شایدم دستان خدا سعادت بده که ببینمت.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  9. -
    سعیده شهریاری گفته:
    مدت عضویت: 1282 روز

    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ

    وَلَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ ۗ وَبَشِّرِ الصَّابِرِینَ ﴿١55﴾

    و بی تردید شما را به چیزی اندک از ترس و گرسنگی و کاهش بخشی از اموال و کسان و محصولات [نباتی یا ثمرات باغ زندگی از زن و فرزند] آزمایش می کنیم. و صبرکنندگان را بشارت ده.

    الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِیبَهٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ ﴿١56﴾

    همان کسانی که چون بلا و آسیبی به آنان رسد گویند: ما مملوک خداییم و یقیناً به سوی او بازمی گردیم.

    أُولَٰئِکَ عَلَیْهِمْ صَلَوَاتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَرَحْمَهٌ ۖ وَأُولَٰئِکَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ ﴿١5٧﴾

    آنانند که درودها و رحمتی از سوی پروردگارشان بر آنان است و آنانند که هدایت یافته اند.

    =======================================================================================

    سلام به استاد عباسمنش عزیزم،سلام به استاد شایسته ی من،سلام به تموم رفیق های نازنین غارحرای من

    از خداوند متعال طلب هدایت و رحمت و نور میکنم برای اینکه به عقل و درک من بباره و اجازه بده افکارم رو به رشته ی تحریر دربیارم.

    استاد جانم من این فایل رو علاوه دفعات قبلی،از صبح دوسه بار بهش گوش دادم و حالا برای نوشتن کامنت دقیقه 6 فایل رو پاز کردم تا بیام بنویسم که چقدر همیشه دلم میخواست حرف مفت نزنم،دلم میخواست هرچقدر قشنگ مینویسم،قشنگ عمل کنم،من ایمان داشتم این قانون درسته،ایمان داشتم کلام شما وحی منزله و گفتم حالا که اینطوریه من زندگیم رو میسازم و ادامه میدم و ناامید نمیشم وشک ندارم بالاخره نتایج دلخواه از راه میرسه….

    استاد ی جایی توی دوازده قدم ازتون شنیدم کسایی که از دوره های شما نتایج فوق العاده گرفتن اتفاقا زیاد کامنت نمیزارن چون نمیخوان شناخته بشند یا به هر دلیل دیگه ای!همون موقع این حرف شما تو سر من زنگ زد!

    گفتم من که به استاد ایمان دارم!من اون شاگردی میشم که هم به آموزش های استاد عمل میکنم هم از خودم رد پا میزارم و مدار به مدار از نتایج خودم مینویسم….

    و تا جایی که تونستم به این الهامم عمل کردم و اون موقع که این تصمیم رو گرفتم اعتراف میکنم بیشتر دلم میخواست مثلا من اون شاگرد خاص استاد باشم اما….همین رد پا گذاشتن ها …همین نوشتن ها …قدم به قدم من رو از خودم بزرگتر کرد…چه درس ها که برای خود من داشت.. و استاد به الله قسم….هرجا داشتم دیگه گیوآپ میکردم و میگفتم دیگه خراب شد و دیگه جواب نمیده،خداوند دستمو گرفت و من رو هدایت کرد به یکی از کامنت های خودم و دوباره هدایتم کرد و مسیرم رو رگلاژ کرد…

    پس چرا این مسیر روادامه ندم؟آره هنوزم دوست دارم شاگرد اول استاد باشم!آره کسی بدش نمیاد تاپ کامنت سایت باشه!آره منم لذت میبرم از هر نقطه ی آبی پر از عشق….اما از اول این نبود…اول هیچکی کامنت های منم نمیخوند…چه برسه به پاسخ دادن….

    تو یکی از جلسات دوره ی احساس لیاقت استاد میگه،یکی براش کامنت گذاشته که خودتون اگر این سایت رو و این کامنت هارو نداشتید بازم احساس لیاقت میکردید؟استاد جواب میده میگه اصلا خود این سایت از کجا اومد؟اون موقع که من دوره گذاشتم و فقط یک نفر ثبت نام کرد!و من دوره رو برگزار کردم با همون یک نفر یعنی چی؟این از یک خود باوری و احساس لیاقت درونی میومد دیگه….همون استمرار و اون نتیجه ها رسید به اینجا…اگر من احساس لیاقتم رو به تعداد شاگردهام وصل کرده بودم که همونجا باید گیوآپ میکردم…..

    این هارو میگم برای اینکه اگر دوست عزیزی این کامنت رو میخونه بدونه از ی جایی شروع کنه برای ردپا گذاشتن ….برای صلات در سایت …

    الله گواه برمن که این موضوع که، وقتی شما توی سایت کامنت میزاری فقط یک نوشته ی ساده نیست این صلاته،خود خدا بهم الهام کرد ….

    گفت ببین…صلات…یعنی توجه به الله…یعنی بلند مرتبه داشتن مقام خداوند ….وقتی شما توی کامنتت از توحید و قرآن و حتی اتفاقات و معجزات کوچیک روزانه ت مینوسی …من برات ثواب صلات درنظر میگیرم…

    و بچه ها…

    ادامه ی این الهام رو میخوام بنویسم برای خودمم سنگینه…

    شاید فقط کسی که توی مدار هست این رو درک میکنه….

    خدا گفت…

    اگر حتی یک نفر این کامنت رو بخونه و قلبش به نور من روشن بشه…این دیگه یک صلات فردی نیست…..این یک صلات و نماز جماعته….

    گفت هر کامنت…شبیه یک نمازجماعت پر از نور و عشق و رحمت منه ….

    برای اینکه من هروقت میخوام کامنت بنویسم …اول وضو میگیرم….بعد از قرآن هدایت میخوام …و بعد از خودش طلب هدایت میکنم تا صلات درستی انجام بدم ….

    این هارو نگفتم که سختش کنم…نه…بهم گفت اینو بگو..منم گفتم…اما میخوام بازم بگم از ی جایی این صلات رو شروع کنید و بنویسید و اجازه بدید نور خداوند به دستانتون بباره…به قلبتون بباره…و ی روزی به خودتون میاید میبینید کل زندگیتون پر ازنوره …

    واقعا به نظرتون استاد با این همه نتیجه،چرا هنوز داره کامنت هارو خودش میخونه…؟خودش منتشر میکنه….؟

    استاد حواسش به نورِ این صلات ها هست….

    ما چقدر میتونیم به نتایج استاد دسترسی پیدا کنیم؟

    به اندازه ای که مثل استاد عمل کنیم!

    ایمانی که عمل نیاورد!حرف مفت است

    استاد منو ببخش برای تموم پرحرفی هام،من لذت میبرم از نوشتن توی سایت…از خدا و قانون و قرآن نوشتن ….

    الان دیگه میرم سر اصل مطلب…

    اونجا که میگید لطفا دوستانی دستشون رو بیارن بالا که میخوان از نتایجشون صحبت کنن!

    استاد منم دستمو آوردم بالا….

    اجازه میدید یک گزارش کار بدم خدمتتون…؟ :)))

    یک خلاصه شرح حال بنویسم….

    جریان هدایت ازونجا شروع شد که به من گفت بچه هات رو بفرست پیش پدرومادرت گرگان،بدون اینکه اثری از انتقالی من باشه،گفت میخوای ابراهیم باشی؟از بچه هات بگذر!

    گذشتم استاد!

    وسط سال پرونده هاشون رو گرفتم وبردمشون گرگان ثبت نامشون کردم!

    راحت بود؟نه اصلا!ولی من میگفتم خدا گفته باید انجامش بدم ….

    به محض فرستادن بچه ها،پروسه انتقالی من شروع شد…به طرز عجیب غریب…یکی اومد گفت من از گرگان میخوام بیام فریدونکنار…یکی اومد برای من درخواست ماموریت ثبت کرد،همه میگفتن قبول نمیکنن گفتم من چیکاره م؟کار خداست…

    در کمال ناباوری رییس بیمارستان گفت من با درخواست انتقالیت موافقت میکنم!

    جابه جایی یک پرستار رسمی با یک خدمات که فقط مدرک کمک بهیاری گرفته…؟

    هیچکس جز خدا نمیتونست این کار رو انجام بده …

    نامه ی موافقت انتقالی من از بیمارستان به دانشگاه علوم پزشکی ارسال شد!

    من به شدت در حال تمرکز روی دوره حل مسئله بودم ..

    استاد میگفت تموم مولفه هارو آزاد کن…میگفت تو کویر نمیتونی برنج بکاری…

    من نمیفهمیدم چی میگه استاد…نمیفهمیدم کویرم کجاست….

    دانشگاه درخواست انتقالی من رو به علت هم تراز نبودن جایگزین رد کرد!

    من گیج و منگ بودم چرا پس این پروسه ی انتقالی که هدایتی پیش رفت متوقف شد؟

    اردیبهشت من دوباره به یک تضاد توی روابط خوردم!

    فردای همون رو نشانه ی روزانه منو هدایت کرد به سمت دوره ارزش تضاد!

    و من اومدم یکبار دیگه ویژگی هایی که از یک رابطه میخوام نوشتم …

    و نشانه ها از چپ و راست اومد…کویرت رو رها کن…

    یکبار دیگه ایمان فعالت رو نشون بده…

    تو چسبیدی به این رابطه و میگی فقط با این آدم!

    فایل های دانلودی معرفی دوره ی کشف قوانین شروع شد،من شروع کردم به پیدا کردن ترمز هام…و دونه دونه منطقی برداشتنشون…

    فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَلَٰکِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ ۚ وَمَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَلَٰکِنَّ اللَّهَ رَمَىٰ

    به الله قسم…وقتی ترمز هام رو برداشتم و تلاش کردم کویر رو رها کنم…

    یک شب قبل خواب بهم گفت برو از قسمت درخواست ملاقات عمومیِ سایت، به رییس دانشگاه مستقیم نامه بزن بگو میخوای بری گرگان!

    من لپ تاپ رو بازکردم و 2تا خط نوشتم به این دلیل میخوام انتقالی بگیرم!و درخواست ملاقات حضوری دادم که شرایطم رو توضیح بدم…ساعت 12 شب لپ تاپ رو بستم و خوابیدم …

    ساعت 7ونیم با صدای زنگ موبایل بیدار شدم!

    تماس مستقیم از دفتر رییس دانشگاه!

    خانم شهریاری،با درخواست انتقالی شما بدون جایگزین موافقت شده،حتی نیاز نیست حضوری تشریف بیارید،از نقل و انتقالات پیگیر باشید

    و جواب داد…یک بار دیگه قانون جواب داد…

    سفر به دور آمریکا دوباره شروع شد و من هم آزاد ورها منتظر بودم پروسه ی اداری انتقالی تموم بشه…خودمو بسته بودم به صلات در سایت و آموزش های استاد…

    همه ش بهم میگفتن برو پیگیر باش!برو ببین چرا انقدر طول کشید!

    من میگفتم نه…خدا هیچ وقت دیر نمیکنه …همه چیز در بهترین زمان ومکان اتفاق میفته!

    از شهریور تمرکز گذاشتم روی دوره ی عشق ومودت …

    مهرماه شد دوره ی احساس لیاقت اومد…

    استاد توی دوره ی احساس لیاقت گفت…

    شما در سطح درونی،روی باورهاتون کار میکنید و جهان به باور های شما قطعا پاسخ خواهد داد

    و ….

    همیشه پلن خداوند از برنامه ریزی های ما بهتره

    من داشتم روی احساس لیاقت درونیم کار میکردم…و جهان هزارتا اتفاق برام رقم زد…

    از گرگان خبر اومد شما به جای icuبزرگسال منتقل شدی به بیمارستان کودکان!

    کودکان؟ من هیچی از کودکان نمیدونم!من هیچی ازشون بلد نیستم!

    صدای الله اومد…آروم باش سعیده…تسلیم باش سعیده ….

    تسلیم شدم و ماموریت کاریِ من از 1 آذر در گرگان رقم خورد!

    ماموریت کاری…؟نه!

    این یک ماموریت الهی بود!

    این پلن بی نظیر الله بود!

    استاد من که هیچی از کودکان نمیدونستم!

    فرستادنم اورژانس کودکان!

    مثل اینکه کسی که بلد نیست تفنگ رو دستش بگیره،بندازش وسط میدون جنگ!

    بلد نیستی؟اشکال نداره!یا میکشی یا کشته میشی!

    شیفت های سنگین و طاقت فرسا…با فشار وحشتناک ذهن…

    خدا میدونه من زیر سرمِ قرآن میرفتم شیفت…با گریه برمیگشتم…

    اما مثل تجربه ی آقاهادی که توی فروش بیمه ی عمر،میدونستم من باید ازین مرحله بگذرم!

    استاد روزی هزار بار به خودم میگفتم امکان نداره اون شیفت های آروم و استیبل به اینجا ختم بشه!

    امکان نداره قانون اشتباه کنه!

    این پلن خداونده!

    من فقط باید تسلیم باشم…

    خدا…قرآن…آموزش های شما…

    من رو سرپا نگه میداشت….

    شیفت هایی میشد که از درد کمر بخاطر فشار کار،قدم از قدم نمیتونستم بردارم،ولی ادامه دادم…

    شیفت هایی میشد که از فشار نجواهای ذهن و اون محیط وحشتناک،احساس میکنم الان میزنم زیر گریه …ولی تسلیم نشدم ادامه دادم…

    شیفت های میشد که یک جوجه دوماه میدادن دستم…میگفتن ازش رگ بگیر…من فقط به خدا میگفتم خدایا من تموم عمرم با بزرگ سال ها کار کردم…خدایا این بچه رو تو آفریدی…تو بهتر از من میدونی رگش کجاست…تو آنژیوکت رو جای درستش بزار…

    خدایا منو جلوی پدر ومادرش شرمنده نکن…

    و استاد…خدا…خدا دست منو گرفت من در اولین ترای رگش رو گرفتم…کاری که حتی به چشم دیدم اونایی که توی PICU کار میکردند باید چندبار بچه رو سوراخ میکردند…

    وقتی پدر بچه ازم تشکر کرد ازت ممنونم که انقدر خوب رگش رو گرفتی…و نزاشتی اذیت بشه…

    من هیچی نداشتم بگم…جز اینکه توی قلبم تکرار کنم…

    فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَلَٰکِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ ۚ وَمَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَلَٰکِنَّ اللَّهَ رَمَىٰ

    استاد روز ها گذشت و من با ایمان…با توکل…با استمرار…با ناامید نشدن…اون جهنم رو برای خودم درستش کردم…

    وقتی میگم جهنم…فقط اونایی میفهمن جهنم یعنی چی که توی این 3 ماه یکسری به اورژانس کودکان زده باشند….

    قشنگ میدون جنگ بود ….

    حتی خود مسئولینش تعجب میکردن چرا انقدر همه چیز بهم ریخته…

    شما میگید اتفاقی بود…؟

    نه!

    این بهترین زمان و مکان بود برای من!

    جهان من براساس احساس لیاقت من،برام پلن چیده بود ….

    وقتی اوضاع برام استیبل تر شد…وقتی کار رو یاد گرفتم…

    وقتی دیگه به جای اینکه به من بگن برو جاچسبی هارو بشمر!

    بچه های بدحال رو میدادن به من،میگفتن تو علمش رو داری،بدیم دست تو خیالمون راحت تره ….

    وقتی من عزت نفسم رشد کرد…وقتی دیگه به خودم افتخار میکردم که من اینجارم به تسخیر خودم درآوردم…

    وقتی زیر فشار جهان…توحیدی عمل کردم…

    استاد ندای الله اومد ….

    استاد با بغض و اشک برات دارم مینویسم…

    خدا واضح و روشن گفت بپر سعیده!

    گفتم جان؟!

    گفت بپر سعیده!

    گفتم یعنی چی؟!

    گفت آب رو داغ کردم که بپری!

    الان وقت انصراف از کاره!

    یکبار دیگه ایمان عملیت رو نشون بده!

    مگه راحت بود استاد؟

    به خانواده چی بگم؟

    تازه این تنها دلیل من برای گرگان موندن بود!

    اگر انصراف میدادم باید دوباره برمیگشتم توی همون خونه!

    گفت برو به بابات بگو هم میخوای انصراف بدی!هم دیگه برنمیگردی به فریدونکنار!

    راحت نبود استاد…با اون رابطه ای که من با پدرم دارم….اصلا راحت نبود…

    از قرآن هدایت خواستم و این آیه اومد:

    فَمَا کَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَنْ قَالُوا اقْتُلُوهُ أَوْ حَرِّقُوهُ فَأَنْجَاهُ اللَّهُ مِنَ النَّارِ ۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ

    اما جواب قوم او جز این نبود که گفتند: «او را بکشید یا بسوزانید!» ولی خداوند او را از آتش رهایی بخشید؛ در این ماجرا نشانه‌هایی است برای کسانی که ایمان می‌آورند.

    ازین واضح تر؟ازین قشنگتر؟گفتم اشکال نداره!هر اتفاقی بیفته،خدا منو نجات میده!

    خدایا من از بابام نمیترسم،از تو میترسم!

    خودت کمکم کن….

    خلاصه استاد…سرت رو به دردنیارم….

    من شروع کردم به دادن آمادگی به خانواده ….

    که من نتنها میخوام از کارم انصراف بدم…که به محل سابق زندگیم برنمیگردم….

    و خداوند…

    قدم به قدم بهم کمک کرد…

    خدا دل همه رو آروم آروم برام نرم کرد….

    خدا…خدا شد همه کس من…خدا شد وکیل مدافع من…

    و استاد جانم….

    من یکبار دیگه ایمان عملیم رو به خدا نشون دادم و به الهامم عمل کردم …انصرافم از کار رو از یک اسفند اعلام کردم…

    این به این معنی نیست که من نشستم توی خونه تا یک کیسه پول ازون بالا بیفته پایین نه….

    من تموم تمرکزم رو گذاشتم توی سایت…و البته دوره ی روانشناسی ثروت…

    نشستم توانایی هام رونوشتم

    ویژگی های شغلی که میخوام رونوشتم….

    و دارم توی مسیر حرکت میکنم….

    همین دیشب رفتم میدون شهرداری،آگهی های کار رو خوندم ببینم کدومش برام چشمک میزنه تا از یک جایی شروع کنم…

    کامنتم خیلی طولانی شد …ولی دلم میخواد ادامه بدم…از معجزه های خدا بگم…

    من هیچی از کارهای اداری انصراف نمیدونستم…هرچی هم به خدا میگفتم بزار برم فلان اداره …برم به فلانی بگم….

    خدا میگفت بشین سرجات…روی خودت کار کن…من بهت میگم….

    ده روز از اول اسفند گذشت…

    و امروز صبح درحالیکه داشتم شکرگزاری هامو مینوشتم…دستان خداوند خودشون تماس رفتند گفتن این نامه رو بنویس ببر بده رییس….

    استاد!

    باورت میشه نه…؟

    وقتی نامه رو نوشتم رفتم بیمارستان…

    حتی نیاز نشد برم توی اتاق رییس…

    همزمان با حضورمن،همون دست خدا اومد گفت بده بخونم چی نوشتی؟کم و کسر نباشه!

    وقتی خوندگفت اوکیه برو!

    گفتم کجا برم…؟

    باید برم نامه رو بدم به رییس دیگه!

    گفت نمیخواد!خودم بقیه ی کارهات رو انجام میدم :))))

    بی مزد و منت استاد!

    کی این کارهارو انجام میده؟

    فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَلَٰکِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ ۚ وَمَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَلَٰکِنَّ اللَّهَ رَمَىٰ

    اصلا امروز یک معجزاتی رو خدا رقم زد که اگر بخوام همینجوری بنویسم تا صبح تموم نمیشه….

    استاد من عمل کردم و رفتم برای مرحله ی بعدی….

    استاد نشستم روی دوش خدا ….و انقدر ازین بالا مناظر زیباست که نگو و نپرس….

    استاد….

    قانون جواب داد…

    احساس لیاقت های درونی من،داره جهان اطراف من رو یکبار دیگه به کرنش درمیاره…

    نشونه های ثروت داره از چپ و راست میاد…

    من دارم تکاملم رو طی میکنم…

    من ادامه میدم…

    من توی این جاده ی جنگلی …با اسکوتر…با کوله پشتی پر از خوراکی…سوت زنان به سمت نعمت و ثروت و خوشبختی ها درحرکتم…

    درحالیکه دارم لذت میبرم…

    دارم هوای مهربانی الله رو نفس میکشم….

    هر نفس آواز عشق می‌رسد از چپ و راست

    ما به فلک می‌رویم عزم تماشا که راست

    ما به فلک بوده‌ایم یار ملک بوده‌ایم

    باز همان جا رویم جمله که آن شهر ماست

    خود ز فلک برتریم وز ملک افزونتریم

    زین دو چرا نگذریم منزل ما کبریاست

    رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتِی أَنْعَمْتَ عَلَیَّ وَعَلَىٰ وَالِدَیَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَصْلِحْ لِی فِی ذُرِّیَّتِی ۖ إِنِّی تُبْتُ إِلَیْکَ وَإِنِّی مِنَ الْمُسْلِمِینَ

    بار خدایا، مرا بر نعمتی که به من و پدر و مادر من عطا فرمودی شکر بیاموز و به کار شایسته‌ای که رضا و خشنودی تو در آن است موفق دار و فرزندان مرا صالح گردان، من به درگاه تو باز آمدم و از تسلیمان فرمان تو شدم.

    به امید سعادت یک صلات دیگه در این غار حرا ….و نوشتن از نتایج قانون ….

    به دستان قدرتمند الله یکتا میسپارمتون…

    غرق نورِ آسمون ها و زمین باشید همیشه…

    قلبِ فراوانِ فراوانِ فراوان….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 188 رای:
    • -
      آقای ظاهری گفته:
      مدت عضویت: 3533 روز

      سلام سعیده جان.

      ارادت

      واست کامنت میزارم و میدونم‌که ازش استفاده میکنی.

      من استخدام رسمی بودم‌و انصراف دادم.یادمه از نظر همه احمق بودم چون‌هیچی‌نداشتم نه خونه نه ماشین نه پول نه هیچی.فقط خرج روزمره بود.ولی از درون‌میگفتم‌کار درستی کردم.

      ولی یه نکته میگم ازش استفاده کن:

      فقط فکر نکن و اولین چیزی که بهت پیشنهاد داده میشه قبول کن.قطعا ممکنه ایده آل شما نباشه ولی پله ی اوله .

      یادمه من‌فکر نکردم و درجا عمل کردم.

      کار ذهنی و کار عملی همزمان باهم‌پیش ببر.

      احساس لیاقت منجر به حرکت‌میشه یادت باشه.

      سرعتت اول کمه‌ولی کم کم افزایش پیدا میکنه.

      فقط شروع کن و به نتیجه اصلا فکر نکن.نتایج کم کم‌میاد.

      من هرجا که بدون فکر و با اطمینان قلبی شروع کردم و سرعت عملمو بالا بردم‌جواب گرفتم.

      دوست داشتم این‌نکته رو بهت بگم چون خودم یه روزی تجربه کردم.

      فقط عمل کن و برو جلو .مراقب باش دچار فکر بیش از حد نشی و درگیر درون زیاد نشی.

      همزمانی درون و بیرون باهم جواب میده .مثل ایمان و عمل.

      مطمئنم شش ماه آینده ت قابل قیاس با امروز نیست.

      موفق باشی دختر.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای:
    • -
      ناعمه احمدی گفته:
      مدت عضویت: 1278 روز

      سلام سعیده جانم سلام عزیزم

      شاگرد زرنگ، توحید در عمل رو باید ازت یاد بگیرم، خیلی تحسین ات میکنم نوش جانت برات هدیه هایی الهی ک در آینده قراره بخاطر توحیدت از خدا دریافت کنی، مطمئن باش این جسارت پاداش داره، یکی اش رو همین الان داری آرامش و حال خوب، حس اطمینان ک این خدا هیچ وقت دیر نمیکنه و بهترین مدیربرنامه است.

      کامنت امشبت برای امشب من بود، قبل از خوندنش دفترم رو باز کردم گفتم خدایا آرومم کن، میخوام تقوا کنم، میخوام تو این شرایط ک نجواها اومده و ترس از فرداها میده و میخواد منو نا امید کنه، میخوام تو همین شرایطم صدای امیدبخش تو رو بالا ببرم و بهش بگم برو یه گوشه بشین وز وز نکن. ب یادم آر لطف و رحمتت را.

      نوشتم و نوشتم بهم گفت یادته پارسال این موقع کجا بودی؟ اره از شرکت قبلی ام ک منطقه امنم شده بود استعفا دادم با وجود هزاران نجوا(منم 1 اسفند اولین روز آزادی ام بود) ، با وجودی ک نمی دونستم قراره حتی فردا چی پیش بیاد. و الان کجایی؟ اگر پارسال بهت میگفتن قراره برسی ب این آزادی زمانی، این آزادی فکری ک عاشقش بودی ک فقط رو بهبود شخصیت ات و آگاهی های سایت کار کنی، باورت میشد؟ عمرا خداجون

      باورت میشد پارسال گیر حقوق رئیس ات بودی و حساب کتاب میکردی ک تا آخر ماه کم نیاری، ولی الان 4 برابرش رو تو ی ماه بهت عطا میکنم. انقدر آروم آروم اتفاقات افتاد ک فراموشم شده بود گذشته ام رو. گفتم خدایا کمکم کن از ناسپاسان و فراموش کاران نعماتت نشم.

      این کامنتم رو از مغازه ام برات می نویسم عزیزم، نوشتم تا بگم شجاعت در دل خودش نبوغ و رشد داره، من از وقتی کسب و کار خودم رو راه انداختم خیلی شخصیتم رشد کرده، باورهای مالی رو بهتر میفهمم، الان میتونم عملی کنم، توحید در عمل رو، تقوا در عمل رو، صبر ب همراه امید در عمل رو، بهبود و بهبود رو، عاشق خلق ثروت بودن، مولد بودن رو دوست دارم. خواستم برات از نتایجم بگم، ک میشه عزیزم مطمئن باش همونطور ک من خودم نفهمیدم از کجا و چطور ولی دستان بی نظیرش میان سراغت.

      من امشب نیاز ب مهر تایید تقوام داشتم و ب محض خوندن آیه اول کامنت ات جوابم رو گرفتم و خدا بشارت اش رو بهم داد گفت من باهاتم بروووو بریم، ادامه بده، استمرار و استمرار و تقوا در هر شرایطی ک داری. اونجا ک گفتی استاد با 1 نفر ثبت نامی سمینار برگزار کرده…

      میدونی اوایل از نیومدن مشتری استرس میگرفتم اوایل چیه همین 2 روز پیش، ولی نمیدونم امشب ی حال عجیبی اومده بود سراغم، امشب اون سکینه ای ک خودش تو قلب مومنان میزاره رو درک کردم، این آرامش رو حتی 2 روز پیش نداشتم، احساس میکنم درونم قلبم بزرگ تر شده، حس بزرگ منشانه ای اومده سراغم. الا باذکر الله تطمئن القلوب وقتی آرومم خدا رو کنار خودم حس میکنم و این لحظات ب خودم میگم خدایا شکرت من ثروتمندترین آدم روی زمینم، چون تو را دارم و ب یاد میارم لطف و موهبت هاش رو و غرق آرامش بیشتر میشم.

      ازت ممنونم ک نوشتی، همیشه برام قابل تحسینی، این تهعد، این عشق، این توحید، این تصمیمات ابراهیمی ات، وابسته نبودن ب انسان ها حتی فرزندن، آرامشی ک داری و منتظری خدا برات ب آسانی در زمان مناسبش وقتی ظرفت آماده بود خواسته هات رو برآورده کنه، نوش جانت این نتایجی ک گرفتی و اونهایی ک قراره در آینده بگیری، پیشاپیش مبارکت باد، در پناه الله باشی عزیزم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
    • -
      ابراهیم گفته:
      مدت عضویت: 1392 روز

      سلام سعیده عزیز

      دستانت پرتوان،خدا قوت نمونه سایت

      در حین خواندن کامنت شما داشتم تخم کدو خام میخوردم،رسیدم جای عمل به هدایت ها و عمل به اونها،ندای درونی گفت تخمه کدو رو بزار کنار و تخمه آفتابگردون نمی زده بخور،گفتم چشم ،چند تا که خوردم یک دفعه گفت بسه نخور،دوباره تخم کدو بخور،هنوز به تخم آفتابگردان لای دندونام بود و داشتم میشکستم که گفت اون یه دونه هم نخور ،گفتم چشم و بعد گفتم یعنی چه ،گفت میخواستم امتحانت کنم که انجام میدی یا نه

      خدا رو شکر که کمک کرد به الهام ام عمل کنم

      اما شما سعیده بزرگوار اینقدر ظرفیتت گران و اضافه شده که هدایتها رو عمل میکنی و جواب میگیری.

      سپاسگزارم که می‌نویسی

      استاد زمانی که الهام بستن دفاتر بهشون شد،بالای 30میلیون در آمد خالص تو اون سال داشتن،اصلا کار ساده ای نبوده که دفترها رو ببندن اما ایمان ایشون خیلی قوی بوده.

      و شما هم خدا رو شکر ایمان قوی داری و می‌دونی که می‌تونه و هدایت می‌کنه

      سعیده عزیز برات آرزوی خیر و خوشی و رسیدن به تمام آرزوهات دارم.

      از خدا میخام من هم که تازه کارم بتونم به هدایت ها عمل کنم و ظرفیتم بزرگتر بشه

      سپاسگزارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
    • -
      محدثه شمس گفته:
      مدت عضویت: 1660 روز

      سلام سعیده جان قشنگم

      سلام دوست عزیزم

      بعد چند وقت هدایت شدم

      به کامنتات

      به نوشته های قشنگت

      به همون خدایی که میپرستی

      هر وقت کامنتاتو میخونم

      انگار از زبون من داری حرف میزنی

      همون اتفاق مشابه برا منم افتاده

      یا بعدش میفته

      مثل بخشیدن پدرم

      مثل رفتارم با بچه هام

      من خیلی وقته همه رو بخشیدم

      حتی بهشون حق دادم

      با خودم گفتم ومیگم که از کجا معلوم اگه من جای اون بودم همین کار نمیکردم

      ومیگم این پلن خداست برای من ومن با این اتفاق باید بزرگ شم

      باید درسشو بگیرم ورد شم ازش

      وجلوی حرف زدن ذهن میگیرم

      چرخ زندگیم خیلی خیلی روغن کاری شده

      روووون شده

      یادته تو یکی از کامنتات نوشته بودی18تومن تو حسابت مونده یا هست

      به الله یکتا قسم

      چند روز بعد خیلی اتفاقی متوجه شدم

      منم 18تومن دارم

      چه جااب قانون جواب میده

      از اون روز به بعد هر جور دوست دارم خرید میکنم

      هر چی دوست دارم میخرم

      قبلا اینطور بود که پول تموم میشد وتازه چیزایی که میخواستم هم نمیتونستم بخرم

      اما الان هر چی رو میخوام میخرم

      باز ته حسابم

      پول میمونه

      باز پول هم اصلا نمیدونم از کجا وارد حسابم میشه

      خیلی ارومم

      هر لحظه به خدا میگم تسلیمم

      کنترل ذهن خیلی برام راحت شده

      کمتر خودمو سرزنش میکنم

      به لطف دوره لیاقت

      خودمو میپذیرم همینجور که هستم

      مسولیت کل زندگیمو میپذیرم

      میپذیرم که من خالق زندگی‌خودمم

      نگران نیستم

      همین الان این ذهن میخواست بگه پس کی به خواسته هات میرسی

      جواب دادم عجله نکن

      درزمان درستش اتفاق میفته

      امروز جزیی از پلن خداوند

      وباید بگذره

      بعد اروم میشم

      بزودی میخوام دوره ثروت بخرم

      از نتایجت نوشتی

      بمن گفت توام بنویس توام از نتایج بنویس

      اره سعیده قاون خیلی جاها برام جواب داده

      خیلی دلهارو برام نرم کرده

      این روزا وقتی ذهنم میگه چجوری ؟

      مگه پارتی داری؟

      میخوای چکار کنی ؟

      میگم مگه استاد پارتی داشت

      مگه سعیده پارتی داشت

      خدا همه کار براش کرد

      خدا صمد

      خدا بی نیاز

      اون هیچی لازم نداره جز اینکه بهش ایمان داشته باشم

      نمیدونم میخوام چیکار کنم ولی میدونم هدایت میشم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    • -
      پاکیزه بارکزی گفته:
      مدت عضویت: 832 روز

      به نام خدای که به تنهایی و به شدت کافی هست

      خدای که نا امیدی در درگاهش روا نیست

      سلام به دلنشین ترین بنده خدا

      سلام به زیباترین سعیده دنیا

      سلام سعیده عزیزم رفیق خوش قلبم

      عزیزم برایت بی نهایت کف میزنم و با جان و دلم تحسینت میکنم رفیق جان

      این ایمان و توحیدت را تحسین میکنم

      میرسی بخیر انشالله به عالی ترین ها میرسی چون لایقش هستی

      میدانی سعیده عزیزم خود خداوند ما را به این دنیا آورده خودش هم یاری میکند

      بعضا که من میبینم نجوای های شیطان میخواهد من را ناراحت بسازد با خودم میگویم اخرش قرار هست بمیرم چرا ناراحت باشم چرا از این زنده گی لذت نبرم چرااا به خدای خودم اعتماد نکنم چرا خودم را رها نکنم خود خدا همه چیز را عالی و درست میسازد

      این جهان بازی هست بازی که خود ما بازیکن اصلی آن هستیم

      و نباید این بازی را زیاد و بیش از حد جدی بیگریم

      آمدم که تحسینت کنم و بگویم چقدرررر از تک تک کلماتت لذت بردم و عشق کردم خیلییییییییییی زیبا نوشتی و تحسینت میکنم تحسینت میکنم

      من هنوز درست هدایت خداوند درک نمیتوانم بکنم یعنی هنوز درست هدایت خدا را نمیدانم

      همیشه وقتی به خداوند میگویم خدایاااا خودت بگو چی کنم چگونه قدم بردارم میگوید آرام باش خودم برایت میسازم

      حس میکنم همین نجوای های شیطان هست که میخواهد اینگونه احساسم را بد کند که تو قدم برنمی‌اری حرکت نمیکنی خوب بگذریم

      میدانی یک لحظه تصور کردم انگار رو به رویم نشستی و داریم از قانون خدا حرف میزنیم

      خلاصه برایت بگویم سعیده عزیزم

      یادت باشه خدا خیلییییی بزرگ هست

      میدانی در گوش ات چی میگوید؟

      میگوید سعیده عزیزم از طوفان های سر راهت نترس من پشتمممم من کنارتم خودم کمکت میکنم خودم درست میسازم برایت با قدرت پیش برو چون دستت در دست من هست

      عاشقتم رفیق

      گر نگهدار من آن هست که من میدانم

      شیشه را در بغل سنگ نگهمیدارد

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
      • -
        مریم ابراهیمی گفته:
        مدت عضویت: 1107 روز

        به نام خداوندی که بخشنده هست و مهربان

        سلام به همه اهل دل سایت الهی

        سلام به تک تک انسانهای ارزشمند این سایت که میخوان در خودشون تغییر ایجاد کنند،

        سلام پاکیزه جونم دختر قشنگم ، من کامنتاتو که پر از جملات ارزشمند از زیبایی و توصیف پرودگار هست میخونم و لذت میبرم، چقدر پروفایلت زیباست چون خودت زیبایی

        اومدم برات کامنت بذارم و ازت سپاسگزاری کنم خدا رو شکر بخاطر وجودت در این دنیا که قراره دنیامون با وجود افرادی مثل شما گسترش پیدا کنه،

        چقدر لذتبخشه که خدا رو در کنارمون احساس کنیم، میدونی عزیزم هر روز که دفتر سپاسگزارمو مینویسم اولش از خدا میخوام در تک تک لحظات زندگیم حضورشو احساس کنم و یا دم بیاد که خدا کنارمه با منه ، چون اکثر لحظات یادم میره ولی خدا رو صدهزار مرتبه شکر که تو این زمینه پیشرفت داشتم ،توجه ام به خدا بیشتر شده چون دارم باور میکنم که همه چیزه ربه ، میخوام یه پله به خدا نزدیکتر بشم و وجودشو در کنارم در ذهنم احساس کنم و صداشو احساس کنم که عاشق منه و بخاطر خلقت من به خودش افتخار میکنه

        بهر حال دختر خوب و با انگیزه ،همینجوری به حال خوبت ادامه بده با توکل بیشتر به خدا به خواسته هات نزدیکتر بشی و یادمون باشه قدرت دست خداست.

        انشالا خیلی زود به خواسته های قشنگت برسی

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
        • -
          پاکیزه بارکزی گفته:
          مدت عضویت: 832 روز

          به نام خدای مهربان و عزیزم

          به نام رفیق یکتا و همیشه گی من

          به نام عشق مطلق من

          به نام یار نزدیکتر از رگم

          خدایااا کروررر کروررر شکرت

          سلاممم به زیباترین مریم دنیا

          سلامم به خوش قلب ترین مریم دنیا

          سلام به شجاع ترین مریم دنیا

          مریم عزیزم سلام به روی ماهت به قلب درخشانت عزیزم

          با نقطه آبی ات و با یاد یار عزیزم دلم را غرق نور خودش کردی

          مریم عزیزم چقدررر قانون زیباست به خدا به هر چی توجه کنی از جنس همان بیشتر بیشتر وارد زنده گی ات میشود

          مریم جانم چند روز پیش چشمم به پروفایلت افتاد شروع کردم به تحسین کردن زیبایی صورت و جای زیبایی که نشستی و این عکس زیبا را گرفتی

          و بیبیبین امروز برایم کمنت گذاشتی بخدا هیچ چیز در جهان اتفاقی نیست هیچ چیز بدون اجازه فرکانس های ما نمیتواند وارد زنده گی ما شود

          بخدا ما خالق تک تک لحظه های زنده گی مان هستیم ما خالق بدون چون چرا زنده گی خودمان هستیم

          بیام روی عشق واقعی ام

          مریم عزیزم چی بگویم از عشق خدا

          چطور بگویم ازمهربانی خدا

          چطور بگویم از هدایت های خدا

          چگونه برایت بگویم که خدا بدون قیط و شرط عاشق ما هست

          خدا خیلییییییی زیباست مریم

          خدا در قلب ما عاشقانه برای خودش جا انتخاب کرده

          خدا از دریچه چشم ما به جهان نگاه میکند

          خدا از رگ گردن به ما نزدیکتر هست

          خدا رفیق واقعی ما هست

          خدا هیچ وقت دست ما را رها نمیکند

          خدا هیچ وقت ما را خالی و تنها نمیکذارد

          مریم خدا هیچ وقت به ما پشت نمیکند

          مریم خدا همیشه آماده اجابت دعا های ما هست

          خدا خیلیییییییی خداست

          خدا خیلییییی بزرگ هست

          میدانی خداوند خیلیییییی مهربان هست

          همیشه مراقب ما هست همیشه حواسش به ما هست

          هیچ وقت از دیدن ما سیر نمیشود ما که همرایش صحبت میکنیم دلش غرق شادی و عشق میشود

          خداوند سرشار از عشق هست

          خداوند سراسر زیبایی هست مریم

          خداوند همه چیز میشود ما را

          خداوند هر لحظه ما را هدایت میکند

          خداوند عاشقانه به ما نگاه میکند عزیزم

          خدا عشق خاص من هست

          بی حد و اندازه عاشق خدا شدیم

          هر لحظه به خدا فکر میکنیم لحظه یی نمیتوانم بدون او زنده گی کنم

          لحظه یی نمیتوانم از یادش غافل شوم خدا عشق ابدی من هست

          قصه یاد خداست

          اگر یاد خدا در آن نباشد اون قصه یخ میکند

          بوی خداست که جان انسان را به وجد میارد

          هر کجا بوی خدا میاید خلق بین بی سر پا میاید

          من شیفته خدا هستم

          من عاشق خدا هستم

          مردم شیفته خدا هست

          هر کس که سخنش بوی خدا بدهد

          نقاشیش بوی خدا بدهد

          چهره اش بوی خدا بدهد

          همه عاشقش میشوند

          چون تمام عشق از اون سرچشمه میگیرد

          تمام عشق اوست

          تمام زیبایی ها به عشق او تولید میشود

          خدای عزیزم مقصود من تویی

          عشق من تویی

          معشوق من توییی

          مریم عزیزم دوستتت دارم

          از خداوند عشق خودش را برایت میخایم

          تا نشوی مست خدا

          غم نشود از تو جدا

          الهی که غرق و مست خدا شوی

          بوس به صورت زیبایت عزیز جان

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
          • -
            مریم ابراهیمی گفته:
            مدت عضویت: 1107 روز

            به نام خدایی که بخشنده هست و مهربان

            سلام دختر قشنگم سلام عزیز دردونه خدا ، اشکمو در اومد وقتی از این همزمانی که گفتی ، چقدر زیبا در مورد خدا برام گفتی که این روزها دارم بیشتر بهش توجه میکنم ، میدونم هنوز خیلی راه دارم که با بردن نام مبارکش قلبم آروم بشه ولی دارم سعی میکنم بیشتر تو این مسیر حرکت کنم ، پاکیزه جانم مهربونم هزار مرتبه ازت سپاسگزارم بخاطر تک تک جملاتی که از خدا برام گفتی .

            خدا همه چیز میشود همه کس را

            ای خدایی که فقط تو فقط تو همه کس من هستی. تنها تو را دارم و تنها از تو کمک میخوام،

            ای که مرا خوانده ای راه نشانم بده

            در شب ظلمانیم چاه نشانم بده

            سرخوشی این جهان لذت یک آن بود

            آنچه تو را خوشتر است. راه به آنم بده.

            پاکیزه جونم خدا رو چه دیدی ،یه روز ممکنه ما دو تا رو هم مسیر کنه، با هم بریم ماهان کرمان و به این باغ زیبای شازده که وسط یه عالمه خشکی هست بعدش یه عالمه در مورد اون زیباییها در مورد خدای زیباییها با هم هم کلام بشیم ، میدونی وقتی از دور نگاه میکنی یا از نزدیک بهش نگاه میکنی فقط فقط خدا رو میبینی که میتونه نزدیک کویر این باغ زیبا رو توسط دستانش با اون همه آبی که با فشار جریان داره رو بسازه،

            پاکیزه جونم امیدوارم همونطور که دلمو با صدای توحیدی نوازش کردی خدا شما رو به سمت خواسته هات مثل آب خوردن و با لذت هدایتت کنه، دوستت دارم در پناه خدا همیشه لبخند به لب و در آرامش باشی عزیزم

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      مهشید گفته:
      مدت عضویت: 1634 روز

      سعیده جان….. سعیده قشنگم

      بازم خدا با کامنت تو باهام صحبت کرد

      یکی دو روز پیش یکی از کامنتهات رو خوندم که آیه 17 از سوره سجده رو نوشته بودی (پیروی از هدایت الهی و پدیده همزمانی) ….

      من این آیه رو از چند پیش، روی یک بکگراند قشنگ نوشتم و اسکرین لاک گوشیمه…

      اون روز وقتی توی کامنتت این آیه رو دیدم، به خودم گفتم ااا چه جالب… این همون آیه ایه که من روی گوشیم گذاشتم….

      الان که این کامنتت رو شروع کردم بخونم، دیدم 2 تا آیه نوشتی که من این یکی دو روز و به خصوص امروز، سعی کردم با تکرار و یادآوریشون به خودم قوت قلب بدم و احساسم رو خوب نگه دارم…

      این چند وقت خیلی اتفاقای قشنگی داره توی زندگیم میوفته. فقط یه موضوع کوچولو اون وسطا پیش اومده که میدونم اونم خیلی زود و عالی خود خدا برام مدیریتش میکنه و همه چیز ان شا الله عالی میشه….

      با این حال امروز هر بار که اون موضوع یادم میومد، سعی میکردم با یکی از آگاهی هایی که از استاد یاد گرفتم حال خودم رو خوب نگه دارم، که یاد این آیه افتادم و پیش خودم گفتم شاید یه امتحان باشه و من باید ایمانم خودم رو اینجور جاها نشون بدم و بعدش ادامه آیه (ما از خداییم و به سوی او باز میگردیم) رو با خودم تکرار کردم…

      این دفعه که دوباره این همزمانی رو توی کامنتت دیدم، دیگه نمیگم ااا چه جالب! همون آیه هایی که من امروز تکرار کردم…

      میگم: خدا امروز من رو به یاد این آیه ها انداخت و توی ذهن من تکرارشون کرد که منو آروم کنه و قلبم رو مطمئن کنه…

      میگم: خدا دوباره توی کامنت سعیده بهم یادآوریشون کرد که ایمانم رو حفظ کنم…

      میگم: که خدا همه جوره هوای منو داره و حواسش به همه چیز هست…

      خدایا خودم و تمام زندگیم رو دست خودت میسپارم…

      خدایا هیچوقت منو به حال خودم رها نکن…

      سعیده جان بازم بنویس …

      هر روز بنویس…

      ما چقدر خوشبختیم که اینجا، توی این سایت هستیم…

      خدایا شکرت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      فهیمه زارع گفته:
      مدت عضویت: 2970 روز

      بنام ویاد الله

      سلام به روی ماه قشنگت احسنت سعیده جان دوست توحیدی وموحد من کلمه به کلمه کامنتت که خواندم شجاعت ،ایمان وتوکلت را تحسین کردم عزیز دلم این حال خوب عالی، نوش جانت مبارک وجودت برام جالب بود من چند وقت دارم فایلهای سریال زندگی در بهشت را نگاه میکنم برا کنترل ورودیها چند شب پیش بهم گفته شد کامنت هم بنویس تا تمرکزت بالا بره در صورتی که قبلا به من الهام شد برا نگاه داشتن احساس خوبم فقط فایلها را نگاه کنم ولی ناخودآگاه پریشب یه الهام دیگه ای شد وهمانطور که اشاره کردی کامنت نوشتن هم صلات هست ومنم تصمیم گرفتم هر فایلی میبینم در موردش بنویسن

      سپاسگزار وجود ارزشمندت خیلی دوستت دارم

      یا حق

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      زهراء گفته:
      مدت عضویت: 3432 روز

      سلام سعیده عزیز سعیده توحیدی و قوی در ایمان

      شما مثل خواهر منی، وقتی با مسیر اشنا شد دیگه ایمان صددرصد اورد

      شما تسلیم محض شدی

      با تمام وجود

      خودت رو در حزب خدا قرار دادی

      ایمان قوی به هدایت،دل دادی به هدایت

      چقدر خوب

      برای من این نوع از تسلیم و ایمان و هدایت پذیری خیلی برام تحسین برانگیزه

      و دوست دارم خودم هم بهش برسم. از خدا میخوام شک و تردید رو کامل از دلم بیرون کنه و دریافت کننده هدایت و نشونه های واضح خدا بشم.

      بعضی وقتا به خودم میگم دانشمند شکاک

      خیلی اتفاقا تدبر میکنم در قانون و مسیر و لطف خدا شامل حالمه و منو به درک و اگاهی رسونده، به لطف خدا پوست اندازی کردم واقعا و زهرای جدیدی دارم میسازم

      اما حس میکنم یه چیزی برای عبد مخلص شدن کمه در من. یعنی میشه گفت همین تسلیم محض همین هدایت پذیری، در جریان هدایت افتادن

      میبینی سعیده جان، برای همینه به خودم میگم دانشمند شکاک

      بهت تبریک میگم، تو هم یک کیس استادی به عنوان دانشجوی نمونه استاد هستی

      میدونید هر کدوم از دانشجویان استاد در یک مسیر مخصوص به خودشون راهنمای ما در این سایت هستند.

      پاداش های الهی که ثمره صبر، ثابت قدم بودن، ایمان، باور به وجود خدایی خود بودن، گوارای وجودت

      لعلک ترضی بشی

      چقدر درسها داره صلات تو در سایت

      اونجا که گفتی به ندای رب گوش دادی که گفته تمرکز کن روی اموزه ها و اگاهی ها در عین حال که ننشستم یه گوشه که یه کیسه پول از بالا بیوفته

      شعری که نوشتی

      هر نفس اواز عشق میرسد از چپ و راست

      …..

      یک شوری در من راه انداخت انگیزه و انرژی منو تازه کرد.

      ممنون که نوشتی، سپاسگزارم که مینویسی

      برات ارزوی خوشبختی سلامتی و عشق و رزقی که خودش دنبال تو باشه ارزو میکنم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      Nafis گفته:
      مدت عضویت: 1062 روز

      سلام سعیده جان

      سلام بر بندگان صالح خدا

      عزیزم هزاران تبریک و شاد باش .

      از اون بالا رو دوش خدا میبینم داری دست تکون میدهی ، خیلی خوشحالم برات از ته ته قلبم.

      کامنتت سراسر انگیزه و شارژ روحی است چون همش توحید را فریاد می‌زند اما

      آن تکه ای که از رگ گیری بچه گفتی دلم را لرزوند و اشکم جاری شد خودم را دیدم جای پدر و مادر اون بچه ، من هم وقتی بچه ام یک ماه و اندی اش بود این اتفاق را تجربه کردم و خودت خوب میدونی چی می گم قلب مادر با هر بار سوزن زدن به بچه اش پاره می شود . چقدر تحسینت می کنم که در هر حالی یاد الله هستی و فقط از خودش کمک می خواهی پس نوش جانت گوارای وجودت سواری تو جاده جنگلی آسفالت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      جمال خسروی گفته:
      مدت عضویت: 1270 روز

      سلام سعیده جان

      سلام وصد سلام

      اشکم در اومد بخدا

      ممنوو‌عزیزم چقدر لذت بردم بخدا خیلی وقت بود بغض کرده بودم وامشب با این جملات زیبا وپر محتوا وتوحیدی تو بانوی زیبا اشک ریختم ممنون وسپاسگذارم

      این هارو میگم برای اینکه اگر دوست عزیزی این کامنت رو میخونه بدونه از ی جایی شروع کنه برای ردپا گذاشتن ….برای صلات در سایت …

      الله گواه برمن که این موضوع که، وقتی شما توی سایت کامنت میزاری فقط یک نوشته ی ساده نیست این صلاته،خود خدا بهم الهام کرد ….

      گفت ببین…صلات…یعنی توجه به الله…یعنی بلند مرتبه داشتن مقام خداوند ….وقتی شما توی کامنتت از توحید و قرآن و حتی اتفاقات و معجزات کوچیک روزانه ت مینوسی …من برات ثواب صلات درنظر میگیرم…

      و بچه ها…

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      نسرين خالقي گفته:
      مدت عضویت: 1297 روز

      سعیده جانم سلام ،

      این صلات ها و پاداشهای خدا نوش جونت به راستی که وعده های خدا حق است و خدا کافی است وقتی با کار و تمرکز روی خودت الهامات را درست دریافت می کنی و اونها را با شجاعت کافی عمل می کنی مستحق نتایج عالی هستی جایگاه تو اغوش گرم پرودگار میشه ، دستان خدا پشت و پناهت باشه الهی به أسونی لفرش کره روی نان ، کارهات سریع و اسان پیش بره و نور ثروت و برکت و سلامتی و روابط عالی به روی تو دو قلو هات بباره و غرق در شادی و ارامش باشی.

      خدا بار و نگهدار تو باشه

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      فاطمه گفته:
      مدت عضویت: 2535 روز

      سلام به سعیده عزیزم دختر توحیدی که همیشه با خوندن کامنت های قشنگش احساسم عالی میشه و دلم پر از نور خدا

      از خدا خواستم باهام حرف بزنه و دلم را آرام کنه ،قدم به قدم هدایت شدم به کامنت قشنگ و پر نورت.

      در ابتدا نوشته بودی که کامنت نوشتن توی سایت صلاته و واقعا چیزی جز این نیست وقتی داریم راجع به خدا و توحید و هدایت شدن و معجزات کوچیک و بزرگ صحبت می کنیم و می نویسیم داریم به خدا به خوبی ها و زیبایی ها توجه می کنیم ، همین طور که شما و خیلی از دوستان از نتایجتون میگید برای بقیه نور هدایتی میشه و باور پذیر که مسیر را ادامه بدیم .

      عزیزم سطر به سطر کامنتت برای من هدایت و نور الله بود ، ممنونم ازت که با قلبت برامون می نویسی در پناه الله شاد و سلامت و سعادتمند باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      یاسمن نیشابوری گفته:
      مدت عضویت: 852 روز

      سلام و درود به استاد عزیزم

      و خانوم شایسته مهربون

      سلام سعیده دختره توحیدی سایت (:

      خیلی وقته کامنت نزاشتم

      و بعد این همه مدت یخورده سختمه

      اما باید شروع کنم رد پا گزاشتنو و صلاتمو انجام بدم

      مدتیه نشونه میاد کامنت گزاشتن و شروع کن

      اما من پشت گوش مینداختم و توجه ای نمی‌کردم

      سعیده حتی گفتی برا خودتم سنگین بوده این الهام

      برا من خیلی سنگین بود

      چون هر دفعه کامنتاتو به راحتی میخونم و نورش جاری میشه

      اما این یکی هی رفتم و اومدم تا بالاخره هدایتو دریافت کردم و عینن برا من بود

      واضح باهام حرف زد،گفت شروعش کن تا ببینی نتیجه هاشو

      بالاخره شروع شد دست به قلم شدم نجواهارو کنار زدم و باید مینوشتم

      در حال حاضر از تضاد بزرگ زندگیم یجواریی گذر کردم

      خیلی مرحله سختی بود خیلی خواستم گیواپ کنم

      من اونجا که کم میوردم کامنتات خیلی منو آروم میکرد،بهم جون دوباره میداد،از ته قلبم ممنونم ازت که نور خدارو به قلبم جاری میکردی

      خیلی مشرک بودم که رها نکردم و تسلیم نبودم

      و همش رو خودم حساب کردم

      جهانم با چک لگد درساشو بهم داد

      درسای بزرگی که به قول استاد باید کد گذاری میشد در ذهنم …

      خداروشکر میکنم دریک شرایط رو به رشدم

      همون حقوقی که عید خواسته بودم ازش برام رقم زد

      سرمایه گذاری کردم پولای پس اندازمو از خودش خواستم چجوری سرمایه‌گذاری کنم اومد به خوابم گفت و من انجامش دادم و دیگه پیگیر نشدم…

      همخونه ای که میخواستم بهترین آدمو سر راهم قرار داد

      و قراره خونه رو جابجا کنیم

      سر یه تضادی باعث شد زودتر از موعد قرار داد دنبال خونه جدید باشیم

      یه خونه بهتر…با امکانات و صاحب خونه ای خداگونه

      اولش ناراحت شدم از صاحب خونه و خواستم یجوری حل شه بمونیم تا روز موعدش

      اما آروم شدم و قبول کردم زور نزنم

      تسلیم شدم

      و هدایت اومد که مهاجرت کن

      رابطه ام با اطرافیانم خیلی در صلح و آرامشه بیشتر ترسام ریخته

      و سعی میکنم خود واقعیم باشم و چقد لذت بخشه خود واقعیتو زندگی کنی

      مسئله ای که کلنجار میرم و استاپ کردم کار کردن رو دوره احساس لیاقته

      من خیلی مشتاق خرید دوره بودم و میگفتم تمام مسائلم با این دوره حل میشه آسون میشم برا آسونی ها

      و به لطف خدا عید به خودم هدیه دادم این دوره رو

      اما ازون زمان تا الان فقط تا جلسه چهارمش گوش دادم و کم و بیش عمل کردم به همون چند جلسه اول و نتایجش اومد برام

      و هی ذهنم مانع میشه برم قسمت بعدی و بیشتر و تمرکزی وقت بزارم

      منی که اونهمه اشتیاق داشتم و تلاش کردم تا بخرمش الان انگار نه انگار

      باید جهاد به راه بندازم و شروع کنم تمرکزی وقت گذاشتن رو دوره احساس لیاقت

      قطعا خدا منو ثابت قدم نگه داره در این مسیر

      ممنون بابت صلاتت در این سایت الهی که منو دوباره وارد مسیر کرد

      عشق برات از مشهد تا جزیره زیبای کیش(:

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      تاجر سعادتمند گفته:
      مدت عضویت: 2071 روز

      سلام وقت بخیر

      بر بانوی توحیدی سعیده خانم

      من هم هدایت شدم به کامنت شما و می‌دونم که این جهان دقیقاً داره با نظم کار می‌کنه و من نه شما رو دیدم و نه می‌شناسم اما باید این رو به شما می‌گفتم و تمام

      از کامنت شما متوجه شدم که از بیمارستان انصراف دادید و میخواهید که کسب و کار خودتان رو شروع کنید

      با توجه به اراده ای که دارید و همچنین هدایت‌های هر لحظه خداوند در این جا

      من توصیه میکنم که حتما شغل تجارت رو در پیش بگیرید

      شغلی که خدا در قرآنش ازش یاد می‌کنه و شغل انبیأ هم تجارت بوده

      حتما سوال پیش میاد که چجوری و از کجا حتما راهنماییتون میکنم

      موفق باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      انسیه زمانی مهر گفته:
      مدت عضویت: 692 روز

      سلام سعیده عزیزم

      چقدر عشق کردم و قلبم لرزید ازاین کامنت بی‌نظیر دوست عزیزم واقعا توحید به همین آسانی که شما می‌گویید اعمال مارا می‌پذیرد دوست نازنینم من کسی هستم که همیشه از خدا می‌ترسیدم چون فکر میکردم من را دچار رنج و ناراحتی می‌کند آن هم به خاطر شرایط زندگی و فرهنگی من بود وقتی هدایت شدم به این جا دیدم قضیه عکس آنچه که من فکر میکردم بود هر چه بیشتر این جا هستم بیشتر خدا را باور میکنم دوست عزیزم سپاسگزارم به خاطر این صلات زیبا ودسته جمعی که شما پیش نمازش بودی چه حال خوب و سبکی بالی دارم استاد عزیزم از شماهم خیلی سپاسگزارم که اینقدر مدارتان بزرگ و زیبا شده است

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    آریا گفته:
    مدت عضویت: 1660 روز

    سلاااااام استاااد😍😍👋

    سلام خانم شایسته ❤

    منم آریا

    وای استاد یادم رفت بهت بگم چقد دوست دارم یادم رفت بهت بگم عاشقتم❤

    خانم شایسته خیلی دوست دارم❤

    کلی حرف برات دارم استاد

    باورت نمیشه ولی میشه😅

    پری شب که با هم حرف زدیم قبلش به دوستام تو گروهمون گفتم من با استاد حرف میزنم به شوخی ها😅

    بعد دقیقا ۵ دقیقه قبل شروع کلاب شما رفتیم کلاب ۴ نفری که حرف بزنیم ولی من هیچی نگفتم😅

    کلا استاد من تا الان فارسی حرف نزدم 😅

    و هی دوستای عزیزم بهم میگفتن حرف بزن منم خجالت میکشیدم حرف نمیزدم🙈😅

    هر کاری هم میکردم درست نمیشد تمرین میکردم😅

    بعد اون شب اولین نفر گفتین آریا گفتم منو که نمیگه مگه میشه مگه داریم😅

    حتما یه آریا دیگه میگه

    بعد تو کلاب وقتی نوبت حرف زدنت باشه میری بالا من فک کنم چون نتم ضعیف بود نیومدم بالا گفتم خب دیگه منو نمیگه ولی بزار یه سلام بکنم

    وای بعد جواب دادین🙈😅

    کلی استرس گرفتم خدا من خوابم حتما😅🙈

    وایییییی این صدایی که ۲ سال شب و روز بهش گوش میدادم الان داره با من صحبت میکنه🙈😍

    دیگه استاد وای نگم برات چه شبی بود

    واقعا داشتم میمردم که یه کلمه بیشتر بگم انقد سخت بود وای😅🙈

    شما واسه من غول مرحله آخر بودین 😅 بعد اینکه با شما حرف زدم جلو چند هزار نفر

    دیگه راحت وُیس میدم😅😍 وای خیلی خوشحالم این مشکلم کامل از بین رفت

    و اون شب خدا میدونست من میترسم

    منو انداخت جلو که ترسم بریزه😅 وای این قراره خیلییییی بهم کمک کنه😍 و تا الانم خیلی کمک کرده

    با مشتری ها با عزت نفس بالا حرف میزنم🥰

    و ۲۰ تا از دوستای عباسمنشیم اون شب تو کلاب بودن

    واااییی استاد خیلی دوست دارم ❤

    اون شب که حرف زدیم میخواستم قط کنم چون همون غول مرحله آخر بود برام😅

    ولی گفتم انجامش بده داغونم بودی باید پات رو ترست بزاری

    استادِ ها همه آرزو دارن باهاش هم کلام بشن😍

    دیگه انجامش دادم

    استاد عزیزم اونجا که گفتی ایشالله که ببینمت و دفعه بعد برامون کوردی حرف بزن خیلی خوشحال شدم

    انقد استرس داشتم کوردی حرف زدن یادم رفت😅واقعا دست پام دهنم میلرزید وقتی حرف میزدم

    و تا دو ساعت بعدش ادامه داشت😅

    استاد قول میدم با نتایج بزرگت تری برگردم

    من تو روابط واقعا ترکوندم اگه قانون همین باشه من هیچی نمیخوام این مشکل زندگیم حل شد🥺😍 و بقیه روابطم داره عالی میشه استاد عزیزم

    خدا رو صد هزار مرتبه شکر

    استاد زندگی شما با زندگی من تقریبا یکی بود ولی شما سخت تر و واسه همین خیلی باهاتون ارتباط برقرار میکنم و خیلی دلایل دیگه🫂

    الان داستان کاملم رو میگم

    بابامون مثه هم بودن همیشه جنگ دعوا من تو سن کم ابتدایی فرار میکردم از خونه میرفتم تو پارک تا نصف شب

    همون حرف شما دوس داشتم طلاق بگیرن راحت تر میشدم و شاید باورش واسه بقیه سخت باشه

    ۱۵ سال بیشتر تنها ۲ روز تو هفته خونه ما صلح برقرار بود

    و استاد تمام وجودمو تنفر گرفته بود هر روز گریه میکردم استاد همیشه میگفتم خدا کجاست پس؟؟

    میگفتن به زودی حقتون رو میگیره ازش چون به ما ظلم کرده

    ولی الان میدونم هیچ ظلمی نیست جز ظلم خودم به خودم 😭 استاد خیلی دوست دارم اگه همین قضیه ظلم رو متوجه میشدم بازم برام کافی بود

    و سال ها گذشت منتظر خدا بودم خب کجاست پس گفتم حتما خدا نمیتونه

    منتظرش بودم یه عذابی بفرسته اصلا خدای واقعی تو ذهنم نبود وای😅🤦‍♂️

    استاد بعدش رفتم دنبال جواب چرا هام

    چرا من تو این خونوادم و راهکار چیه من راهکار میخوام یه راهکار دقیق

    استاد انقد کجکاو بودم و سوال میپرسیدم از همه به ظاهر علما

    استاد من تو خونواده مذهبی بزرگ شدم سنی مذهب و شیخ پرست

    یادمه بچه بودم با عمه هام میرفتیم پیش شیخ که درمان بشن بعد اونم یه قند یا آب بهشون میداد میگفت تبرکه بخورید خوب میشین در کمال تعجب اونا هم خوب میشدن و این هی برام سوال بود و قلبم اصلا دوسش نداشت از بچگی مخالف بودم😅 که چطور ولی الان دیگه میدونم 😅 استاد عزیزم به لطف تو خدا خیرتون بده🫂

    ولی نچسپیدم به اعتقادات اونا

    کلی دنبال دین بهتر مسیحی ، یهودی و.. گشتم انقد خوندم و خوندم به اسلام خودم رسیدم ولی از این فرقه به اون فرقه

    یه روز به خودم گفتم دلم با اینا خوش نیست من هی مسلمانم و سنی بس اینا مال قبل آشنایی با شما بود

    بعد استاد من چند سال کلاس دینی میرفتم چند سال مسجد وای استاد خودت میدونی دیگه چی میگن دیگه

    و هیچوقت حس خوبی نداشتم هی منو عصبی تر میکردن حجاب غیرت فقط موضوع بود

    و تنفر منو بیشتر و اکثر شبا گریه میکردم

    دوس داشتم بمیرم هرچه زودتر

    استاد پیش روانشناس میرفتم قرص بهم میداد ولی خوبتر نمیشدم که هیچ بدترم میشدم

    و استاد یه روزی یه اتفاق جالبی برام افتاد مسیر زندگیم از اونجا عوض شد

    من همیشه از خدا میخواستم که آدم بهتری شم و درک کنم همه چیو

    یه شب تابستونی بود که رفتم دوچرخه سواری قبل اشنایی با شماست این داستان مال دو سال پیش

    و یهو زمین خوردم گوشیم شکست اون موقه ناراحت شدم و هزینه تعمیرش پول گوشی بود😅

    دیگه من نداشتم پولشو بابامم نداشت

    گفتم خب یه گوشی ساده فعلا هست کارت حافظه گوشی هوشمندم که شکست در میارم میزارم رو این

    و دیگه من تو خونه نه گوشی داشتم که برم توش ساعت ها بگردم نه کامپیوترم کار میکرد😅

    من بودمو سقف اتاق

    بعدش به خودم گفتم خب بیا هرچی کتاب تو خونه هستو بخون رفتم تقریبا ۳۰ تا کتاب رو تو ۳۰ روز خوندم

    دقیقا ساعت ۱۱ شب بود که دیگه کتابام تموم شد

    بعد فردا صبحش باز من بودمو سقف اتاق😅

    دلم کتاب میخواست با تمام وجودم ولی پولشو نداشتم گفتم خب الان که وقت دارم برم آرایشگاه موهامو کوتاه کنم😅

    استاد رفتم یه اتفاق عجیب افتاد

    رفتم تو ۱ نفر جلوم بود

    کلا ۴ نفر داخل بودیم

    اولی آقای آرایشگر که داشت موهای یه بچه ۴ ساله رو کوتاه میکرد

    دومی هم همون بچه ۴ ساله

    سومی هم باباش که عینکی بود

    چهارمی هم خودم دیگه😁

    بعد منتظر نشسته بودم

    که آقای عینکی داستان گفت من یه کارتون پر کتاب دارم میخوام اهداش کنم

    آقای آرایشگر گفت خب ببر کتاب خونه

    اونم گفت نه دوس ندارم 😅

    گفت خب بده به فامیلاتون اونم گفت نه

    منم چون خجالتی بودم چیزی نگفتم

    آقای آرایشگر گفت خب بیار تو ببینیم😍

    آوردش من اول رفتم کارتونو گشتم چون اقای آرایشگر دستش بند بود وای وای استااااد

    ۲۰ تا کتاب برداشتم قیمت ش به اون موقه ۳۰۰ هزار تومن میشد

    باورت نمیشه استاد 😂 ولی باورت میشه دیگه اینا واسه تو عادیه استاد عزیزم😂

    یه کتابی که خیلی دوس داشتم داخلش بود اونم هر ۴ جلدش تو یه کتاب😭 قبلا خیلی دنبالش گشتم نبود و چند تا کتاب برایان تریسی

    وای استاد بغلش کردم کتابا رو و برگشتم خونه 😅 اون موقه چون به کلمه شانس اعتقاد داشتم نمیفهمیدم این هدایت خدا بود طبق خواسته من اونم دستان خدا

    استاد حتا با اینکه قبلا مذهبی بودم ولی به شانس اعتقاد داشتم آخه چرا واقعا خدا که میگه اگر شکرگذار باشید شما را میافزایم و اگر ناسپاس از شما گرفته میشود

    چرا اصلا فکر نکردم

    ولی😉 یه چیزیو خوب یادمه همون هفته من حالم عالی بود بعد اون اتفاق خوب برام افتاد که کتاب بهم دادن😍

    بعد استاد اونم خوندم تو یه ماه

    بعدش یادم افتاد دوستم قبلا چندتا فایل هدف گذاری رو از یه شخصی به اسم عباسمنش برام فرستاده بود تو گوشی قبلیم و تو کارت حافظه گوشیم بود که درش آوردم انداختم رو اون گوشی ساده

    بعد گوش دادم ببینم چی میگه

    بعدش من این بودم 👈 😮

    😅😅 خدا این آدم کیه چرا انقد دقیقه و حرفاش منطقی وای خدا همینو میخواستم بعد دوستم اومد بهم یه استاد آمریکایی دیگه رو معرفی کرد همون کوین ترودو اونو گوش دادم ولی عباسمنش نشد بعد استاد اومدم دیدم پیج اینستاتون رو گفتم استادم ایشونه😍

    اون موقه خیلی خوشحال شدم

    بعد فایلای شما رو گوش دادم تو تلگرام همراه با پولی ها گفتم نتیجه گرفتم پس میدم ولی جهان قرضی کار نمیکنه 😅

    استاد همه دوره های شما رو داشتم ولی هیچ نتیجه ای نگرفتم اصلااا

    و یاد حرف شما افتادم که اول هر فایلتون میگفتین از راه درستی برید

    گفتم خب برم رایگانا رو شروع کنم

    استاد من با رایگانا روابطم رو بهتر کردم استاااد من هر نتیجه ای گرفتم از فایلای دانلودی بود به خدا تا الان

    استاد بعد من کلی استاد دیدم

    شما بهترین استاد دنیایی با اختلاف

    خیلی دوست دارم❤

    استاد الان همه چیو درک میکنم استااااد الان میفهمم😭 هر روز بهتر از دیروز😍

    استاد چند سال که میرفتم نماز جمعه اون امام مسجد هی از بدبختی میگفت میگفت چیزی جز غم نمونده

    تا شما بهم گفتین استاد که خدا میگه غمگین نباشین و نجوا از سوی شیطانه فقط😭

    پس اینم داره حرفای شیطان رو میگه

    وای خدا چرا قبلا هیچ فکری نمیکردم آخه

    ولی میدونم چرا چون میترسیدم فک میکردم اونا بلدن میفهمن نه من ولی الان با عشق قران رو میخونم ❤

    وای فایل مصاحبه با استاد قسمت ۲۶ چقد بهم کمک کرد وای استاد چقد منطقی خدا رو تعریف کردین استاد عاشقتم منننن

    الان منم یکتا پرستم استاد عزیزم😍 ینی سعی میکنم ابراهیمی عمل کنم

    یه داستان دیگه هم بگم و تمومش کنم😅

    دلم میخواست باهاتون صوتی حرف بزنم اینا رو بگم ولی اشکالی نداره

    استاد من خیلی خوشحالم که زمین خوردم اون روز و گوشیم شکست خدارو صد هزار مرتبه شکر استاد من گذشته مو دوس دارم باور کنین الان اگه برگردم میگم همین زندگی رو انتخاب میکنم بازم

    استاد با همین داستان زندگیم به چند نفر کمک کردم 😭 استاد عاشقتم

    فایل روزا رو یادتونه قسمت ۳۷ بود😍

    گفتگو با دوستان

    چقد فایل بینظیری بود😭

    بیشتر از ۱۰ بار گوش دادم هر بار بیشتر یاد گرفتم

    و با همون فایل من قدم برداشتم استاد😭

    اون روزی که میخواستم برم دنبال کار اونو ۵ بار گوش دادم و نوشتم و نوشتم شکرگذاری نوشتم و نوشتم مثل روزا

    و پام رو گذاشتم رو ترسم و ایمانم رو نشون دادم وای بعد به کار دلخواهم هدایت شدم😭😍درسته الان پولش اونقد زیاد نیست شغلو دوس دارم استاد درامدشم به کمک خدا بیشترم میکنم😍

    فایل روزا بینظیر بود یه دوره کامل بود😍😭واقعا هرکی بهش عمل کنه اونم هدایت میشه

    استاد خواهرم کیمیا هم سلام میرسونه خیلی دوست داریم با هم شروع کردیم❤

    استاد یه چیزی یادم اومد میدونی اون شبی که تصادف کردم گوشیم شکست طبق خواسته من بود استاد فایلای شما رو دوستم بهم داده بود چند ماه قبلش ولی اصلا گوش نمیدادم چون تو مدار دریافتش نبودم

    فقط با گوشی تو سوشال میدیا بودم یا بازی میکردم خدا اینجوری بهم فهموند و منو به خواستم رسوند خدا رو شکر

    و دیگه امیدوارم این کامنت به بقیه دوستای عزیزم کمک کنه❤

    با عشق برات نوشتم استاد ۲ ساعته دارم تایپ میکنم 😅

    معجزه قشنگ من❤

    بازم هی دوست دارم و دوست دارم❤

    در پناه الله❤

    بای بای تا کامنت بعدی دیگه قول دادم واسه هر فایلی یه کامنت بنویسم😁

    آریا قبل از حرف زدن با شما و آریای بعد از حرف زدن با شما😇

    آها استاد اینو یادم اومد وقتی آگاهانه بخشیدم چطور شد که اون باهام خوب شد بدون اینکه بگم دوست دارم یا هرکار دیگه ای بکنم

    دلیلش اینه چون وقتی بخشیدم دیگه رو به بدی هاش توجه نکردم قبلا همیشه بدی هاش رو میدیدم

    و شاید اون موقه خوبی نمیدیدم ازش ولی بدی هم نمیدیدم آگاهانه توجه م رو گذاشتم رو خوبی های اطرافم

    بیرون آینه درون من است🥰

    یه روزی میام آمریکا میبینمت اونجا رو خیلی دوس دارم😍

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 261 رای:
    • -
      فاطمه گندمکار گفته:
      مدت عضویت: 1863 روز

      سلام آریای عزیزم..

      چقدر خوندن کامنتت لذت بخش بود و از اولش لبخند رو لبام بود.،داستان هدایتت چقدر بی نظیر بود خیلی قشنگه که یه اتفاق به ظاهر ناجالب کلی پیشرفت میاره بعدش و خدا داره اون طوری هدایتت میکنه بشرطی که تو هم اجازه بدی و ذهنت و کنترل کنی، مثلا خودت اگر بعد از تصادفت احساست تا مدت ها بد بود مطمئنا به خوندن کتاب و بعدش هم استاد هدایت نمیشدی💗💗

      خیلی ممنونم بابت حرفات و بهبودی که تو مسئله روابط داشتی که باعث شد همه ماها یبار دیگه برگردیم دقت کنیم توی روابطمون و بتونیم ادم بهتری باشیم و ببخشیم و به خدا نزدیک تر بشیم💜💜

      خیلی جالبه که هر کس که تو این سایته میگه از اولش از خدا میخواستم که بهم کمک کنه که اگاه بشم یا ادم بهتری بشم و هر چیز شبیه به این. مثلا خود من همیشه آرزوم این بود و هست که نهایت نزدیکی به خدا رو داشته باشم و دائما توی آرامش درک حضورش باشم و داستان هدایت منم خیلی جالب و عجیب بود💗💗

      امیدوارم سالم و شاد باشی و روز به روز پر قدرت تر جلو بری.

      عاشقتم😍❤️

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 23 رای:
    • -
      زهرا شریف زاده گفته:
      مدت عضویت: 2089 روز

      سلام آریای عزیز

      بهت تبریک میگم .چقدر کامنتت رو خوب و کامل نوشتی و چقدر زیبا و با حوصله نحوه ی هدایت به سایت و مسیر رشد و تغییرات بی نظیرت رو توضیح دادی.

      مطرح کردن بخشش توی روابط یه تلنگر به من زد که ببینم با خودم و خدام چند چندم .به این نتیجه رسیدم که تا وقتی که در قلبمون کینه و دلخوری نسبت به دیگران نگه میداریم راه ورود خدا به قلبمون رو می بندیم حتی اگه اون دلخوریه ظاهراً به حق به نظر برسه بازم نتیجه اینه که قلبمون به روی خداوند و هدایت‌ها و الطافش بسته است .این یکی از قوانین مهم و بدیهیه کیهانی هست . قلب ما خانه ی خداست و وقتی اون رو از تنفرها ،ناراحتی ها ،کینه ها و عداوتها و…پاک می کنیم ،شاهد حضور خداوند توی قلبمون میشیم و اینطوری میشه که در تمامی زمینه ها از جمله روابط اتوماتیک وار ، رشد صعودی به سوی آرامش و بهبودی پیدا می‌کنیم و این حضور خداوند هست که درون ما رو جلا میده و این جلای قلبی باعث دریافت و درک الهامات الهی میشه و ما رو به سوی سعادت ابدی سوق میده .

      تجربه خودم به من ثابت کرد که اولین قدم برای کار کردن روی خودت و ایجاد تغییر ،طبق حرف استاد پذیرفتن مسئولیت صد در صدی اتفاقات و تجربیات زندگیمون و بخشش و پاکسازی قلب و درونمون از آشغالهایی هست که اونجا نگه داشتیم و به محض شروع کردن به بخشش، شاهد حضور خدا و شهود میشیم که دیگه لحظه به لحظه ما رو به مسیر های الهی تر نزدیک می‌کنه.

      دلت را خانه ی ما کن

      مصفا کردنش با من

      آریا جان برات آرزوی سعادت و رشد روز افزون دارم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
    • -
      رویا مهاجرسلطانی گفته:
      مدت عضویت: 2194 روز

      سلام آریای عزیز

      اول از همه بگم چقدر اسم زیبایی دارید . اسم مورد علاقه ی من در مورد آقایون بود و همیشه دوست داشتم یک پسر به این اسم داشتم🙋‍♀️🤣 ..

      عکس پروفایل تون هم دیدم و کلی تحسین تون کردم که در این سن و سال نوجوانی بمدت یکسالی هم هست که در این سایت هدایت شدید واقعا هر چقدر تشویق تون کنم بازم جای تشویق داردید احسنت آفرین 🥀🥀🥀👏👏👏

      آن شب من توی کلاب هاووس صدای لرزان شما رو شنیدم با اون لهجه کردی 🤣 واقعا اولش فکر کردم شما اصلا نمی تونید حرف بزنید ولی استاد عزیزمون خیلی خوب تشخیص داد که شما هول شدید و از لهجه تون تشخیص داد شما کرد هستید.. بازم خوب شد که فوری هدایت شدید به کنترل ذهن و زیاد طولش ندادید .. نمیدونم اگر من بخوام با استاد صحبت کنم میتونم حرف بزنم ؟؟ یا همینطوری حیران می مونم 🙄🤔😏 هر دفعه میخوام توی کلاب صحبت کنم انگار یک ترسی ترمزم میشه .. چون فکر میکنم باید یک نتیجه ی عالی بدست بیارم بعد بیام صحبت کنم هر چند نتایجم خوبع ولی باید بیشتر تلاش کنم.‌و مثل شما با شجاعت اقدام کنم .🤩

      نکته ی خیلی قشنگی که مطرح کردید در مورد روابط بود .. واقعا خدارو شکر که اینقدر قلب پاکی داشتید که آن شخص رو بخشیدید و به نکات مثبتش توجه کردید .‌ 👏👏👏👏 آفرین آفرین به چنین دیدگاهی و باز هم آفرین که نتیجه گرفتید تحسین تون کردم و بهتون تبریک میگم.. خدارو شکر که در چنین خانواده و سایتی حضور دارم ..

      و از اینکه به کامنت شما هدایت شدم خدارو شکر گذارم و چقدر قشنگ داستان هدایتون رو اینجا بازگو کردید .‌ آریای عزیز امیدوارم همیشه بدرخشید و موفق باشید و بازم برامون از نتایج تون بنویسید.‌

      اسم شما رو سیو کردم که همیشه از کامنتاتون باخبر بشم.. بهترینع

      بهترین ها در تمام ابعاد زندگی شما و همه مون رو آرزومندم ..

      شاد و موفق و سلامت و تندرست در نور و عشق بدرخشید 👏👏🌿🌱🌿💐🥀🥀🌲🌳🌳

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    • -
      النازصالحی گفته:
      مدت عضویت: 1270 روز

      سلام دوست عزیزم

      هم از شنیدن صداتون وهم از خوندن کامنتِ بسیــــــــــــار زیباتون لذت بردم 😍

      واقعا تحسینتون میکنم 👏👏👏👏،میدونم چه قدر لحظه ی ترسناکیه وقتی قراره با بزرگترین ترس هات رو برو بشی و شما عالــــــــــــــــی از پسش بر اومدید ،البته که استاد برای همه مون عزیز و بزرگوار هستند و حستون رو درک میکنم وقتی قراره با قهرمان و الگوی بزرگ زندگیت صحبت کنی و به طور خاص مخاطبش باشی چه احساسی داره….

      دمتون گرم خیلی حس قشنگی داشتم وقتی استاد ازتون پرسید چه طور اون فرد رو بخشیدید و گفتید :«به خودم کمک میکنم و هرکسی رو ببخشم انگار خودم رو بخشیدم »👌👏👏 ممنونم ازتون این جمله به من کمک میکنه که بتونم خیـــــــــــــــــلی راحت تر ببخشم ….

      واقعا از خوندن کامنتتون لذت بردم قشنگ اون ذوقتون رو ،اون احساس خوبی که موقع نوشتن داشتید رو گرفتم به قول استاد فرکانسش رو حس کردم 😍چه قدر خوشحالم که هر روز دارید رشد میکنید و ادامه میدید و نتایج عالی میگیرید ……

      براتون بهتــــــــــــرین آرزوهارو دارم ،هر روز شادتر از دیروز باشید🌺🌺🌺🌺🌺🌺

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      احسان کفاشی مطلق گفته:
      مدت عضویت: 2272 روز

      سلااااام آریا جانم🙋‍♂️

      پسر تو محشری،فوق العاده ای

      اول فایل که حرف زدی خندیدم،کامنتت رو هم که خوندم باز کلی خندیدم وترکیدم ازخنده 😄😂👌👍

      کارت درسته

      کلی آگاهی و درس خوب دادی بهمون،چقدر محشری آخه،چه بااحساس

      من یه دوره‌ی حضوری و غیرحضوری کتابنویسی شرکت کردم که استادم شاگرد استاد مون بود،طبق همون آموزه ها میگم که استعداد نوشتنت عالیه

      کتاب نوشتن خیلی آسونه ،کتاب خودت رو بنویس

      مرسی از کامنتی که نوشتی واقعا عالیه،توفقط بنویس

      برات یه دنیا سلامتی وحال خوب و خنده و شادی و ثروت و سعادت دردنیاوابدیت آرزو میکنم

      مسیرت درسته ،باهمین فرمون برو جلو

      هربژی کاک آریا

      (آذری زبان بدنیا اومدم ولی همه ی لحجه ها و زبان هارو دوست دارم)

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      زهرا حسینی گفته:
      مدت عضویت: 2331 روز

      به نام خدای مهربانم وسلام به آریای عزیز

      چقدر از کامنتت لذت بردم

      اونقدر سادگی و خود بودن در کلمات شما موج میزنه که درک میکنم هم مدار استادم هستی همین باعث شد در کلاب هاوس، هم کلاس استادمون بشی

      برات بهترینها رو آرزو دارم و امیدوارم به یاری خدای یکتا، به تک تک آرزوهات که لایقشون هستی برسی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      مژده ایروانی گفته:
      مدت عضویت: 2083 روز

      سلام آریای عزیز کامنتت غرق شادی و اشک کرد منو دوتا دختر دارم که دارن باتعجب نگام میکنن ولی مهم نیست 😊

      وقتی گفتی چقد بین ادیان مختلف گشتی و آخر چقد ساده جوابتو پیدا کردی چقد لذت بردم چون برای منم تقریبا همین اتفاق افتاد البته اعتراف میکنم که هنوز شک دارم به سبکی که دارم زندگی میکنم بخاطر باورهای سیمانی ای که از بچگی به مغزم چسبوندن نمیدونم آیا مجبور نیستم روسری سر کنم؟ایا مجبور نیستم نماز رو به اون سبکی که از بچگی یادمون دادن بخونم؟ایا عاشقانه هایی که با خدا دارم کافیه؟؟!! و وقتی کامنتهای اینچنینی رو میخونم باورم قویتر میشه که بله بله کافی و عالیه الان داری لذت بیشتری از ارتباط با خداوند میبری یا اونهمه سال که بدون لذت و حتی با کسالت نماز عربی میخوندی ؟!

      واقعا که ما لذت بردن از زندگی رو گم کرده بودیم خدایا هزار بار ازت سپاسگزارم که هر روز بیشتر مطمئنم میکنی که زندگی درست یعنی همینی که الان توش هستم

      اونجایی که گفتی اگر بازم قرار باشه متولد بشم همین زندگی رو انتخاب میکنم باورم رو تقویت کرد که هر کس توی هر خانواده ای متولد میشه بهش ظلم نشده و اشتباهی اتفاق نیفتاده بلکه اون ادم میتونه توی همان شرایط سخت پتانسیل هاش رو پیدا کنه و شکوفا بشه و اصلا همون سختیها خودش میتونه سوخت موشک انگیزش باشه

      ممنون از کامنت زیبات که واقعا برای تکمیل حرفات توی کلاب هاوس لازم بود

      برات بهترینها رو آرزو میکنم🥰🥰🥰🥰

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      محبوبه استخری گفته:
      مدت عضویت: 1730 روز

      سلام آریای عزیز باخوندن کامنتت اشکم دراومد خدایی که اینهمه دقیق داره به همه بندهاش پاسخ میده وهدایتشون میکنه خیلی خوشحالم که اینقدر نتیجه گرفتی وتازه اول راهی وکلی قرار نتایج عالی بگیری خیلی تحسینت کردم پسر و وقتی فایل گوش دادم چقدر به اگاهیم اضافه شد وفهمیدم خودمم اینجوری بودم وسالها این نبخشیدن منو در غل زنجیر کرده بود .

      بهت افتخار میکنم که تواین سن بااینکه خیلی از بچه ها رو ببینم که دنبال هزارتا کارای ناجور هستن تو این جور متعهد داری رو خودت کار میکنی آفرین پسر امیدوارم که ادامه بدی و بهترینا رو از این جهان دریافت کنی راستی لهجت هم خیلی عالی دلنشین بود شاد باشی 😗😗❤

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      سیده معصومه هاشمیان رستمی گفته:
      مدت عضویت: 2678 روز

      سلام به اریابالهجه شیرینش

      کل کامنتت رو با صدای خودت تو گوشم خوندم ،فقط اشکه 😭که میادو میاد از خوشحالی برای شما از خالی شدن خودم واینکه میشود وخوب خدا پازلهارو کنار هم میچیند تا به تو بگوید که من حواسم صد درصد بهت هست فقط تو هم حواست رو به خودت وحالت بده تا خوب نگهش داری تا از انچه دادمت لذت ببری نه برای ندادها بغض کنی ودرگیرشون بشی.

      سرکارم هستم چنتا موضوع برام نگرانی وناراحتی بوجود اورد واگاهانه میدونستم که نبتید دراین حالت بمونم پس کارو بیخیال شدم وگفتم میرم توسایت هم صدای استاد رو بشنوم وهم کامنت بخونم تا حالم خوب بشه وچون کلاپهوس ندارم رو گوشی وپیام صحبت استاد رو بابچها در تلگرام دیده بودم مشتاق اومدن این فایل در سایت بودم ویراست بعد نشونه امروز من که انگار فقط برای من بود ومن سپاسگزارم از استاد نازنینمون وخانم شایسته جان اومدم تا مصاحبه رو گوش کنم وصدای شما ونوع صحبت شما در مورد رابطه وبهبودی واون استرس بالای شما یکم فکرمو مشغول کرد بعدش هم بعد توضیح استاد ا‌مدم تا کامنتهارو بخونم وکامنت شمابود ودگرگونی حال من

      وای خدای رفیقم چه میکنی❤

      خدایا سپاسگزارم ازت

      آریای عزیز که حکم پسرمو داری چون حتی از دخترم کوچکتری ،پسر جسور کرد که دنبال تغییر وتحول بودی وخدا خوب هدایتت کرد برات ارزو میکنم مسیر خوشبختیت هموارتراز روز قبل باشه 🤲🌹🌹

      موفق وسربلند باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
      • -
        مخمر هامین گفته:
        مدت عضویت: 1212 روز

        با سلام درود بر استاد عزیزم و خانم مریم عزیز که همیشه در کنار استاد زحمت میکشند از خداوند بسیار بسیار سپاسگزارم که من را با استاد عباس منش آشنا کرد آریا جان عزیز من برات آرزوی سلامتی خوشبختی دارم منهم از شماهم درس گرفتم خیلی قشنگ کامینت کردی آرامشی در دلم ‌‌‌جاری شود که این همه لایق تحسین هستی ممنونم از در پناه الله باشی

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      پریشاد گفته:
      مدت عضویت: 1877 روز

      سلام اقا اریای گل

      سپاس که وقت گذاشتی و برامون این توضیحات کامل رو دادی. واقعا صحبتت با استاد رو تکمیل کرد. و صحبتهای تکمیلی استاد بعد از شما من رو رسوند به ی پاشنه آشیل اساسی که باید روش کار کنم. برات ارزوی موفقیت میکنم و امیدوارم هر روز هدایت های الهی رو بیشتر از روز قبل دریافت کنی🌷🌷🌷🌷

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      فاطمه کدخدا گفته:
      مدت عضویت: 2105 روز

      سلام اریای عزیز ،تبریک میگم بهت که داری اینقد متعدانه روی باورهاتون کار میکنید،منم خیلی تحت تاثیر فایل ۳۷ قرار گرفتم و بارها بارها گوش میدادم ،هر جایی که مسئله ای برام پیش میومد صحبت های رزا رو به یاد میاوردم ودوباره برمیگشتم به سایت و فایل ها رو گوش میدادم و تمرین شکرگزاری رو انجام میدادم ،ممنونم استاد عزیز

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      مینا ترابی گفته:
      مدت عضویت: 1997 روز

      سلام آریا عزیز

      پسر دوستداشتنی عجب کامنت جذابی و با چه نگارش قشنگی نوشتی منو همسرم کامنتت رو خوندیم و هم کلی خندیدیم ، هم کلی تحسینت کردیم .

      پسر ، صحبت کردنت با نوشتنت کلی فرق داره اولش باور نشد تو همون آریایی هستی که تو کلاب با استاد حرف زدی ولی بعد کم‌کم دیدم نه خود خودشی خیلی نگارش خوبی داری

      لذت بردم از خوندن داستانت .

      ایشاله سری بعد تو کلاب صداتو بشنویم زیبا تر از نگارشت‍️

      البته الان دیگه با استاد صحبت کردی، اعتماد به نفس بالااااا

      در پناه الله یکتا شاد و سلامت و ثروتمند باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      علی رضایی گفته:
      مدت عضویت: 1697 روز

      سلام خدا جونم

      وای خداجون چقدر سریع الجوابی

      چقدر بندهاتو دوست داری

      و برای هر در خواستی ازت دارم چه بزرگ چه کوچیک باشه باعشق و لذت پاسخ میدی

      این گفتگو آریای عزیز و دلوار مرد نشانه امروز من بود.

      اول فایلو تا اونجایی که آریا جان صحبت کردی گوش دادم و چقدر لذت بردم و تحسینت کردم گفتم ماشاءالله به جسارتت آفرین به اعتماد به نفست اومدی و حرفاتو زدی از نتیجه هات گفتی چقدر موأدبانه چقدر حرفات به دل میشینه آفرین آفرین و آفرین…. بعد تو دلم گفتم کاش موقع کلاپ هاوس من حضور داشتم و تصویر آریا جانو میدیدم چون خیلی دوست داشتم ببینمت و بهت تبریک بگم و همونجا تحسینت کنم.

      بعد چندثانیه همینجوری دلم گفت برو کامنت دوستانو بخون بعد بیا ادامه گفتگو رو گوش کن.

      منم گفتم چشم واومدم زدم به ترتیب امتیاز و یه دفعه اول کامنتت اونجا که نوشتی

      منم آریا

      چشمام درشت شد اصلا موندم

      گفتم وای این خود آریا ست یه لبخندی اومد روی لبم و خدارو سپاسگزار شدم که انقدر زود جواب داد

      بله خود آریا جانه خدایا سپاسگزارم برای جواب دادن این درخواستم

      با اجازه زدم روی اسمت و عکستو دیدم و واقعا از صمیم قلبم تحسینت کردم و همینجوری که عکستونو میدیم گفتم تو به تمام آرزوهات میرسی به بهترین شکل ممکن به آسونی آسون ️️️

      بعدش کامنت زیباتونو خوندم وای خدا بعضی جاهاش میخوندم موهای بدنم سیخ شد.

      چقدر درس بهم دادی

      چقدر خوشحالم که درکم و فرکانسم رفته بالا و انرژی گرفتم.

      آریا جان آرزوی سلامتی️موفقیت ️ثروت ️سربلندی ️و هرآنچه در دل داری بهترینشو کسب کنی.

      در پناه حق. ️️️

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      الناز افرنگ گفته:
      مدت عضویت: 983 روز

      سلام من تا حالا کامنت نذاشتم .اما با خوندن کامنتت گریه کردم اریای عزیز.خیلی اهل تایپ نیستم .اینجا میگم آریا واقعا عاشقتم همشهری عزیزم .و استاد نازنینم هزاران بار سپاس گذارتم.اگه هزاران صفحه بنویسم و بگم بازم نمیتونم وصف کنم که خدا شدی بر روی زمین می‌دونی استاد دمت خیلی خیلی گرمه حتی نمی‌دونم میبینی این کامنت رو یا نه اما امشب با حال عجیبی نوشتم اینو برات و عاشقتم استاد عاشقتم.و برای آریای 22ساله که اینقدر زلال نوشته بود .آریا اون بالا ببینمت گرچه همین الآنم بالایی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      سپیده گفته:
      مدت عضویت: 1371 روز

      اریای عزیز دوست هم فرکانسی خوبم چقدر خوشحالم ک ب این فایل و کامنت شما هدایت شدنم…

      خیلی برات خوشحالم ک تونتستی توی روابطتت چیزی رو خلق کنی ک دوس داری…

      سخته بخخشیدن کسی ک سال ها ازش متنفری و دیدن خوبی های کسی ک سال ها ازش بدی دیدی و تو تونستی و بهت افتخار میکنم تحسینت میکنم ک ب شکرانه داشتن توانایی بخشش تونستی ببخشی تونستی زیبایی و خوبی ببینی، و در نهایت تو ارام بشی و در کمال معجزه رابطه ات خوب بشه…

      چ درس هایی از صحبت هات و از کانتت گرفتم ممنونم ک با استاد حرف زدی و مرسی ک کامنت نوشتی…

      جایی ک گفتی چون حالت توی هفته گذشته خوب بوده تونستی کتاب ها رو دریافت کنی ب من یاداوری کرد ک احساس خوب=اتفافات خوب…

      حایی ک گفتی جهان قرضی کار نمیکنه برام درس بزرگی داشت ک من توی تصمیمی ک میخوام بگیرم بیشتر فکر کنم….

      جایی ک گفتی از گذشتت راضی هستی ب من یاداوری کرد ک به هم زمانی و هم مکانی خدا اعتماد داشته باشم …

      جایی ک گفتی بعدا فهمیدی ک تصادفت و شکستن گوشیت چقدر باعث پیشرفتت شد یادم انداخت ک ب خدا توکل کنم و توی این تصمیم و توی تضادی ک ب ظاهر تضاد هست ب خدا اعتماد کنم اون بهترین هل رو برام چیده فقط کافیه من فرکانس مناسب خواسته هام بفرستم فقط باید به خواسته هام توجه کنم و ترمز هایی رو در خودم دارم پیدا میکنم ک ب زودی خدای سریع الجوابم بهم میگه ک چجوری ترمز هامو کمرنگ تر کنم و ب جاش چجوری باور های قدرتمند کننده ای رو در خودم پرورش بدم…

      و در نهایت ک با جمله(بیرون ایینه درون من است) تیر خلاصی رو زدی و تمام چیز هایی رو ک میدونستم و اندازه مدارم درکش کرده بودم رو یادم انداختی ک سپیده توی مسیرت ثابت قدم باش و استمرار داشته باش…

      ارایای عزیزم بهترین ها رو برات ارزو میکنم چون تو لایق بهترین هایی…

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      نجمه جعفری گفته:
      مدت عضویت: 1445 روز

      عالی بودی اریا منم هفت هشت ماهه با استاد اشنا هستم ینی عاشقش شدم ینی هر فایلی رو گوش میدم فقط انگار با خود من داره حرف میزنه و راهنماییم میکنه و هر فایل رو چندین بار گوش کردم و هر بار به چیز جدید ازش یاد گرفتم 😌 ولی متاسفانه یع یک ماهی هست گوش نکردم و کار نکردم رو خودم ،خلاصه که موفق باشی و پیروز من از بوشهر برات مینویسم شهر جم 😊

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
      • -
        آریا گفته:
        مدت عضویت: 1660 روز

        مرسی وای خیلی ممنونم🥰❤ خیلی خوبه که با استاد آشنا شدی منم دقیقا هر فایل رو چند بار گوش کردم هر بار یه چیز جدید میفهمم و اصلا ناراحت نباش میدونی منم ۲ ماه ولش کردم پاک نابود شدم😅 باید همیشه رو خودمون کار کنیم خوبه این یه ماه باعث میشه بفهمی که این یه کار همیشگیه مثه آب خوردن اگه نخوریم کم کم میمیریم

        من تو اون دو ماه که ول کردم کار کردن رو خودم رو خیلی خوب فهمیدم 😅

        مرسی با هم موفق باشیم😘❤

        بوشهر شهر جم وای خیلی خوشالم کردی😍 قربونت برم منم از کرمانشاه شهر روانسر برات مینویسم❤ دوست عزیزم🫂

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      سمیرا ذوالقدری گفته:
      مدت عضویت: 2270 روز

      سلام آریای عزیزم.

      چه کامنت زیبایئ چقدر تحسینت کردم. چقدر خوشحالم که حالت خوبه وهدایت شده هستی من هم درس گرفتم از این کامنت زیبات افرین که روی خودت کار می کنی. عمل می کنی. برات ارزوی بهترینها رو دارم ومطمن هستم موفق خواهی شد منتظر موفقیت های بزرگتری هستیم ازت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      ام البنین بیگدلی فر گفته:
      مدت عضویت: 3070 روز

      سلام آریا عزیز

      تحسینت میکنم ، آفرین ، کامنتت خیلى زیبا بود و لذت بردم . بخصوص آنجا که گفتید (استاد من خیلی خوشحالم که زمین خوردم اون روز و گوشیم شکست خدارو صد هزار مرتبه شکر استاد من گذشته مو دوس دارم باور کنین الان اگه برگردم میگم همین زندگی رو انتخاب میکنم بازم)

      این نشان از درک و فرکانس بالاى شماست .

      بهترینها رو براتون آرزو میکنم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      زیبا قاسمی گفته:
      مدت عضویت: 592 روز

      سلام به اریای عزیز

      وای چقدر قشنگ و دقیق نوشتی با اون شکلک ها خیلی عالی نوشته هاتو درک کردم

      چقدر لذت بردم

      چقدر برات خوشحالم و کاملا درکت میکنم

      منم با کلی اتفاق به ظاهر بد وارد این سایت شدم و خیلی خوب درکت میکنم

      منم روزی هزار بار میگم خدایا شکرت برای تضادی که باعث شد من با استادم اشنا بشم

      و خیلی تحسینت میکنم که با این سن کمت به این اگاهی ها رسیدی

      حس خوبت و به ما هم منتقل کردی وهم کلی خندیدم و هم اشکم در اومد

      چه انرژی داشت نوشته هات

      واقعا کیف کردم

      امیدوارم به نتایج عالی و پایدار برسی و بهترین ها رو برات ارزومندم

      خدا روشکر برای داشتن استادی عالی و توحیدی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: