گفتگو با دوستان 54 | کینه و نفرت = تولید بیماری - صفحه 12 (به ترتیب امتیاز)

335 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    ندا گلی گفته:
    مدت عضویت: 1816 روز

    سلام بر همه عزیزان

    روزشمار 179 فصل ششم

    خدایا شکرت که باز هم آگاهی های استاد عزیز و نوش جان میکنم

    نکات مهم فایل :

    * تا وقتی مسیر درست نریم نتایج درست و پایدار هم نداریم

    خود من وقتی قرار باشه 1ماه روی خودم کار کنم نتایج عالی بگیرم هر روز پر از احساس خوب بعد همش و یه اتفاق ناجالب بیاد همون یدونه بخواد کل سیستم کار کردن من روی قوانین و بهم بریزه که این نشد کار کردن روی خودم پس مسیر درست و پایدار اینو نیاز دارم بارها به خودم بگم داری پله ها رو یکی یکی بالا میری اما نیازه که جای پاتو رو هر پله محکم کنی که اگه یه موقعی اشتباهی افتادی پله قبلی پله محکم باشه و تو نیفتی خیلی راحت دوباره اشتباهت فرکانس غلط خودتو پیدا کنی و برگردی پله بالا و هی بالاتر…

    * ذهن عادت داره همه چیز و هر مشکلی و بزرگ کنه و تمام تمرکزت و ببره اون سمت در صورتی که باید با منطق بگی بابا اینهمه اتفاق خوب برام افتاده حالا یبارم همچین مورد ی پیش اومده و سعی کنی با منطق از نجواهای منفی که احساست و بد میکنه دورش کنی

    اینم در راستای همون صحبت بالاترمه و خب چی ازین قشنگتر وقتی قانون و اصولی یاد بگیری حتی استاد قشنگت بیاد بهت بگه اگه به همچین موردی برخوردی اینجوری حلش کنی و وقتی این اصول و جزئی از روند زندگیت کنی و عادتش کنی دیگه منفی فکر کردن به حداقل میرسه یا اگه هم باشه تو راهکارش و بلدی که چجوری باهاش مقابله کنی و نزاری رشد کنه و حست و بد کنه

    * و باز هم همون مبحث قضاوت نکردن دیگران در صورتی که جای اونها نیستیم

    واقعا به جرات میتونم بگم اخیرا وقتی روی این موضوع خیلی بیشتر کار کردم و دارم کار میکنم آرامشی بهم تزریق شده که هیچ کجا نمیتونستم گیرش بیارم و این باعث شده زومم از روی دیگران هم برداشته بشه با همون منطق به ذهنم بگم آقا جان اون آدم شاید اون لحظه که فلان کار و کرده در شرایط روحی مناسبی نبوده یا بارها رفتارش خوب بوده حالا یبارم پرخاشگر شده هزاران بار و که فدای یکبار نمیکنن و اینجوری هم تمرکزم از روی نجواهای منفی برداشته میشه هم اون آدم دیگه رفتارش و تکرار نمیکنه اصلا محاله اگه من خوب روی این بخش کار کننم مجدد اون رفتار و ازون شخص ببینم پس باز میرسم به این موضوع که من خالق شرایطمم اگه نمیخوام همچین رفتاری باهام نشه پس بیام ذهنیتمو دربارش تغییر بدم اصلا ته ته ش اینجوری بگم که این یه امتحان اللهیه حتی اگه دیدم طرف تو شرایط مناسبی هم بوده بقول استاد هیچ جوره نزارم منفی ها در من رسوخ کنه و به هر ریسمانی چنگ بزنم برای نجات ازون وضع که بهترینش منطق هست

    * قانون جهان اینه وقتی از دست کسی ناراحتی داری به خودت ضربه میزنی و تو این قضیه سطح توقعت و از آدمها بیار پایین کلن سطح توقعت از آدمها رو پایین بیاری بجاش از خدا توقع داشته باشی این بهترین و درست ترین روش رسیدن به آرامش و خواسته هاته

    * و وقتی از کسی کینه داری یا نفرت داری این خودش و بصورت جسمی نشون میده و بیمار میشی و وقتی هم که میبخشیش اولین نشونش اینه که بیماریت برطرف میشه و خوب میشی

    خدایا بابت تمام این مطالب که هربار به شیرین تر و قشنگترین نحو میشنومش ازت سپاسگزارم استاد نازنینم ممنونم بابت حضورتون بابت اینکه با عشق برامون صحبت میکنین و بهمون آموزش میدین دوستتون دارم و ممنونم از مریم قشنگم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  2. -
    علی گفته:
    مدت عضویت: 1390 روز

    بنام خدای مهربان

    سلام خدمت استاد عزیز وهمراهان سایت عباسمنش

    چقدر اریا ساده وقلب پاکی داشت که خداوند هدایتش کرد که به استاد کانکت بشه وروی باورهایش کار کرده بود که در این فرکانس قرار گرفت

    برایش از خدا بهترین ها را میخواهم

    وچقدر قشنگ به موضوع بخشیدن اشاره کرد که بعد از ان همه تنفر وقتی شخص را بخشید به ارامش رسید وچقدر بی چون وچرا روابط انها از سر گرفته شد

    من کلا ادم کینه ای نیستم وانسانها را راحت میبخشم ولی هر جا از کسی رنجشی داشته ام وان را در ذهنم مرور کرده ام وروی اخلاق بدش تمرکز کرده ام نه تنها روابط بدتر شده بلکه انرژی من را به تحلیل برده وروی روابطم با خودم وخداوند هم تاثیر گزاشته وان رنجش باعث شده هر موقع به ان بیندیشم یا او راببینم از لحظه ام لذت نبرم

    اما اگر بدانیم که من مسئول فرکانس های خویشم وبه خاطر خودم وارامششم او را میبخشم نه اینکه او لایق بخشیدن باشد بزرگ میشویم ودرس ها میگیریم ودیگر رنجش ما باعث نمیشود که نقشه بکشیم وبد را بدتر کنیم

    الهی شکر بابت این اگاهی های ناب

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  3. -
    مجید نوذری گفته:
    مدت عضویت: 1318 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام استاد عزیز و خانم شایسته

    سلام به همه دوستان خانواده صمیمی عباس منش

    موضوع این فایل پاسخ دوستان به سه سوال هست که چ محصولی خریدند و چ تغییر شخصیتی داشتند هست …

    من محصول دوره عزت نفس رو حدود یک ماه هست خریدم و با وجود اینکه همیشه فکر میکردم اعتماد به نفس من خوبه و خیلی نیاز به تغییر ندارم ولی از روزی که دوره را شروع کردم فهمیدم چقددددددددررررررر نیازم بوده چقدر ایراد داشتم که به لطف خدا و تلاش های استاد متوجه شون شدم و دارم روشون کار میکنم مثلا یکی از موضوعات مورد نیازم این بود که همیشه دنبال این بودم که دل همه را بدست بیاورم و اینکه به نظر همه اهمیت بدهم و در این دوره فهمیدم که شدنی نییییییییسسسسسست

    و این طبیعی هست که کسانی باشند مخالف نظر من باشند و در هیچ کجای دنیا پیدا نمیشه که یک نظر یا عقیده یا کاری را بخواهیم انجام بدهیم و همه موافق ما باشندو اگر دیدم مخالف نظر ما کسی حرف زد سریع بهم نریزیم که بخواهیم بخاطر اینکه دل طرف رو بدست بیاوریم تغییر کنیم و این یعنی عزت نفس

    زمان نیاز دارم که این آگاهی ها در وجودم نهادینه بشن و ملکه ذهنم بشوند و اینکه تبدیل بشوند به رفتار

    و از خدا میخواهم که به همه ما کمک کند که در مسیر صراط مستقیم یعنی مسیری که خدا هم دوست داره ما در آن باشیم قرار بگیریم

    تا چند وقت پیش همیشه یک احساس عذاب وجدانی داشتم که چرا من خوب نیستم

    ولی از روزی دوره را شروع کردم اون احساس گناه ازم برداشته شده و به یک حس خوبی رسیدم که من عالیم و اینکه خدا منو دوست داره که منو در این مسیر قرار داده

    با آرزوی موفقیت و تغییر خودم و همه دوستان عباس منش

    خدا نگهدار

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  4. -
    Sorur Yaghubi گفته:
    مدت عضویت: 2027 روز

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته و دوستان

    چقدر زیبا این دوستمون گفت که وقتی کسی رو ببخشیم در واقع خودمون رو بخشیدیم … واقعا احسنت داره این «درک»

    من یه مورد رو قبلنا با این اگاهی تونسته بودم گذر کنم و ببخشم… اما الان متوجه شدم که کاملا یادم رفته بود چرا باید ببخشم …

    در واقع می بخشیم نه از روی دلسوزی و برای اون شخص، بلکه برای ارامش درونی خودمون و اینکه اون ادم نمیتونه روی زندگی ما تاثیر بذاره و نباید بذاریم مغز ما رو درگیر کنه ، پس می بخشیم تا انرژی منفی با خودمون حمل نکنیم

    سپاسگزار استاد عزیزم و خانم شایسته

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  5. -
    مهشید و شیرین گفته:
    مدت عضویت: 1246 روز

    به نام خداوند مهربان

    سلام استاد و خانم شایسته عزیز

    اگر می خواهیم زندگی ما غنی و سرشار از آرامش و خوشبختی و سعادت باشد باید به آموزه های استاد مانند وحی منزل و کلام خداوند عمل کنیم.

    نتایج ما چیزی جدا از باورهای مان نیست. افراد عملگرا آن هایی هستند که مسیر درست را انتخاب طی و ادامه داده و استقامت دارند. به تدریج با ادامه ی این روند نتایج پایدارتر و بزرگتر خواهد شد و به صورت تصاعدی بیشتر شده و پیشرفت خواهیم کرد.توهماتی که برخی افراد در مورد آن صحبت می کنند این نوع نگرش را ایجاد می کند که تلاش نکرده و نتیجه ای نیز نخواهیم گرفت چون نتایج را به آینده موکول می کنند باید قوانین خداوند و جهان را به درستی درک کرده و به آن عمل کنیم تا نتایج در زندگی ما رخ دهد نتایج در ابتدا کوچک اما برای ما در آن زمان بسیار بزرگ بوده است پس باید به خاطر هر قدم پیشرفت خوشحال و سپاسگزار باشیم در هر زمینه ای که باشد از روابط سلامتی آرامش موقعیت مالی و… .افرادی که حرکت می کنند و هر روز ذهن و کانون توجه خود را کنترل کرده و قوانین و اصول را به خود یادآوری می کنند و هر روز برای اهداف خود قدم بر می دارند، نتایج آنها به صورت تصاعدی رشد می کند .

    ممکن است زمانی که در حال پیشرفت هستیم مسائل کوچکی برای ما رخ دهد که قابل حل است. نتایج و شرایط استاد گویای عمل کردن به آموزه های ارزشمند و بی نظیرشان است و ایشان الگویی تمام و کمال برای ما هستند . زمانی که بر روی باورهای خود کار کرده و با تضادی مواجهه می شویم باید بتوانیم ذهن خود را کنترل کرده و واقع بینانه به این مسئله نگاه کنیم اما بیشتر ما زمان مواجهه شدن با تضاد، نعمت هایی که در زندگی مان هست را نادیده گرفته و فراموش کرده و درگیر مسئله ای به ظاهر بد خواهیم شد که اتفاقات بد را برای ما رقم می زند.

    در مورد کینه و نفرت نسبت به والدین یا اشخاص دیگر: ما به خاطر یک اتفاق ساده که ممکن است آن شخص عصبانی بوده یا شرایط خاصی داشته یا هر اتفاقی که افتاده دیگران را سالها نمی بخشیم اما در گذشته و شاید هم در زمان حال هزاران بار به شیوه ای نامناسب با افراد رفتار کرده ایم اما به راحتی ایرادات خود را توجیه می کنیم اما اگر کسی در حق ما بدی کرده باشد از دست او شاکی خواهیم شد.

    اصلا لازم نیست به بدی های افراد توجه کنیم اینگونه فقط احساس خود را بد می کنیم ما به خاطر رفتارهای نامناسب از افراد کم اهمیت خود را اذیت می کنیم زمانی که از دست کسی ناراحتیم به خود ضربه خواهیم زد بهترین کار این است تا جایی که امکان دارد سطح توقع خود را از افراد پایین تر آورده و نگاهمان این نباشد که رفتار آن ها باید ما را راضی کند اینگونه از رفتار آنها ناراحت نمی شویم این که بدانیم به خودمان ضربه می زنیم باعث می شود زودتر دیگران را ببخشیم زمانی که خودمان ایرادات خود را بپذیریم و در مورد ایرادات خود ،خود افشایی کنیم و با خودمان رفیق باشیم و خود را دوست داشته باشیم به همان نسبت می توانیم ایرادات دیگران را بپذیریم و اینگونه راحت با آن ها ارتباط برقرار کنیم .

    یکی از بزرگترین دلیل بیماری ها کینه و نفرت است. بدن از طریق بیماری خودش را نشان می دهد که یکی از عوامل و نشانه ها ی بسیار مهم است. زمانی که افراد را می بخشیم بیماری به طور معجزه آسایی خوب خواهد شد .

    توقعات خود را از دیگران پایین آورده ایرادات دیگران را مانند خودمان بپذیریم .

    در مورد دین و مذهب هر کسی در هر مذهبی با افکار مذهبی و اشتباه توسط افراد مختلف بمباران می شود. نباید تعصب و پافشاری زیادی روی این موضوع داشته باشیم.

    خداوند یکتا، ربی که جهان را هدایت می کند تنها کافی است قانون او را درک کنیم و وارد فضای دین و مذهب نشویم و تمام افراد را فارغ از دین آن ها بپذیریم و با آن ها دوست باشیم اگر تعصب نداشته باشیم آن ها را قانع نکرده و دیدگاه خود را به آن ها تحمیل نمی کنیم و می توانیم به آسانی با آنها ارتباط برقرار کنیم

    رابطه ی ما با خداوند بسیار ساده و دو طرفه است و ربطی به دیگران ندارد مشکلی که وجود دارد افکار و باورهای گذشته ی ما است که معیار رابطه با خداوند قرار داده ایم.

    استاد زمانی تنها برای ثابت کردن اشتباه بودن قرآن به سراغ آن رفتند و فکر می کردند ایراد دارد ولی هر چقدر بیشتر آن را مطالعه کردند متوجه شدند بسیار منطقی است. بحث های مذهبی که همه ی افراد درگیر آن هستند در قرآن بیان نشده است قرآن درکی متفاوت از خداوند به ما می دهد. اسلام به معنای تسلیم شدن است قرآن کتاب بسیار لیبرالی در مورد دین و خداوند است. خداوند بیان کرده حتی اگر جانتان در خطر است به خداوند ناسزا بگویید. تا این حد این کتاب آزاد اندیش بوده و کمک می کند خداوند و عملکرد او را مانند سیستم درک کنیم.

    -در زمینه ی کینه و نفرت داشتن از اشخاص پس از آشنا شدن با استاد در این زمینه پیشرفت کرده ایم خصوصا با گوش دادن به دوره ی عزت نفس و احساس لیاقت و این قانون که هر کسی اتفاقات و شرایط زندگی خود را رقم زده و دیگران هیچ تاثیری در زندگی ما نداشته و تنها جواب فرکانسهای ما را به ما می دهند، تا حدود زیادی توانسته ایم ذهن خود را کنترل کنیم اما برخی اوقات که رفتار نامناسب از آنها می بینیم دوباره همان احساس قبل البته با شدت کمتر به سراغ ما خواهد آمد و هر چقدر بر روی فایل های استاد بیشتر کار می کنیم به تدریج افراد و تاثیر گزاری آنها و کلا وجودشان برای ما کمرنگ تر شده و به احساس آرامش بیشتری دست می یابیم خداوند در ذهن مان بسیار پر رنگ تر از افراد است از زمانی که درک درستی از خداوند توسط استاد عزیزمان در ما شکل گرفته افراد به طرز محسوسی در ذهن مان کمرنگ شده و کار کردن بر روی خودمان و کنترل نجواهای ذهنی برایمان حتی از غذا خوردن نیز با اهمیت تر و مانند نفس کشیدن شده است.

    دوره ی قانون سلامتی نیز در کنترل ذهن عامل بسیار اساسی است که پیشرفت ما را در این زمینه تسریع کرده است و باعث شده در تمام جنبه های شخصیتی رشد سریع تری را تجربه کنیم.

    خدایا شکرت

    عاشقتونیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      ابراهیم گفته:
      مدت عضویت: 1398 روز

      مهشید عزیز و شیرین بزرگوار

      سپاسگزارم که با کامنت های زیبایتان قدرت درک مرا بالا تر میبرید.

      سپاسگزارم که اینجا هستید و جهاد اکبری راه انداخته اید تا به راه راست برسید و در این راه ثابت قدم باشید.

      نتایج ما چیزی جدا از باورهای مان نیست

      این جمله خیلی معنی بزرگی داره مخصوصا برای من که دارم یاد میگیرم.

      اگر باورهام عوض بشه لاجرم نتیجه تغییر می‌کنه و اگر نتیجه نمی‌گیرم یعنی هنوز باورم تغییر نکرده.

      سپاسگزارم از شما دو عزیز

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        مهشید و شیرین گفته:
        مدت عضویت: 1246 روز

        به نام خداوند مهربان

        سلام آقای ابراهیم

        ممنون از لطف شما و سپاسگزار برای نظری که اعلام کرده آید. بله واقعا نتایج ما جدا از باورهای ما نیست موضوع مهمی که استاد عزیزمان بارها تکرار و تاکید دارند که ایمان باید همراه با عمل بوده و البته که تا جهاد اگر بسیار فاصله داشته ولی سعی می کنیم تا حد ممکن از وقت و انرژی خود در کسب این آگاهی ها و قوانین بهره برده و شما هم قطعا به نتایج عالی و باور نکردنی با عمل به سخنان استاد گرامی خواهید رسید.

        موفق باشید.

        خدایا شکرت

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    ساناز گفته:
    مدت عضویت: 1319 روز

    به نام خدای معجزه ها

    یادگار 134

    سلام استاد عزیزم و مریم قشنگم

    و سلام به همه همراهان این مسیر الهی

    وااای استاد عزیزم ی دنیا ازتون ممنونم که چراغ راه زندگی من شدین

    ی دنیا ازتون ممنونم که معنی زندگی واقعی رو بهم یاد دادین

    ی دنیا ازتون ممنونم که تضاد و خواسته رو بهم یاد دادین

    ی دنیا ازتون ممنونم که صبر و توکل رو بهم یاد دادین

    ی دنیا ازتون ممنونم که غرق شدن در ناراحتی رو نقطه عطف سقوط تعریف کردین

    و من چقدر خوشبختم که در برهه ای از زمانی زندگی میکنم که خدا شمارو بهم هدیه داده تا بدونم چرا این دنیام و رسالتم چیه

    دقیقا همین چند روز پیش متاسفانه به خاطر بی احتیاطی خودم گرفتار ی اتفاقی شدم که تقریبا پول زیادی از دست دادم و این اتفاق باعث شد حساب بانکیم مسدود بشه و تقریبا درگیر ی روند زشت کلاهبرداری شدم

    هر چند من این وسط هیچکاره ام اما همین که باعث شد پول زیادی از دست بدم تقریبا خیلی ناراحت بودم

    از اونورم تقریبا دو نفر هم درگیر این اتقاق شده بودن که پولشون به حساب من واریز شده بود

    و من واقعا به شدت ناراحت و درگیر ی سری مسائل شکواییه و کلانتری و جوی شده بودم که اصلا دوست نداشتم

    و دقیقا روزی که این اتفاق افتاد با وکیلم تماس گرفتم رفتم که باهاش حرف بزنم که یهو برگشت گفت پرونده قبلی منو قبول نمیکنه یا اینکه باید نرخ بالایی پرداخت کنم

    خدا میدونه من با چه حالی از دفتر وکیلم بیرون زدم و به شدت گریه میکردم

    و همش میگفتم ساناز ببین این تضاد پیش اومده تا تورو رشد بده و همه چی به مسیری بستگی داره که بعد از این اتفاق انتخاب میکنی

    انصافا خیلی برام سخت بود ولی واقعا این حرفارو به خودم میزدم

    تو ماشین همش میگفتم مگه تو خدارو نداری ؟

    مگه خودت نمیدونی ناحق از تو شکایت کردن؟

    پس وکیل میخوای چیکار ؟

    تو وکیلت خدا هر کاری که قراره وکیل برات انجام بده خدا بهت هدایت میکنه و تو انجام میدی

    گفتم ساناز اینجا دقیقا نقطه ای از زندگیت هست که باید توکلتو نشون بدی

    با اینکه به شدت حالم بد بود اما فقط این جملات به ذهنم می اومد و خدا شاهده دوبار وکیل زنگ زد هر سری نزدیک نیم ساعت حرف میزد که منو قانع کنه برگردم و مجدد باهاش قرارداد ببندم اما من واقعا بدون هیچ گونه رودربایستی حرفمو زدم و قشنگ بهش حالی کردم من دیگه پیش تو برنمیگردم

    استاد اینو از شما فهمیدم

    شما گفتی وقتی ی جایی یا ی کاری با تنش شروع شد یا با سختی بود مطمئن باش مسیر درستش نیست

    گفتم وکیلی که از من پول گرفته هیچ کاری برام نکرده و هیچ جلسه ای هم شرکت نکرده و وسط راه داره دبه میکنه و میگه باید مبلغ بیشتر بدی هیچ کجای این پرونده به درد من نمیخوره

    باید شهامت نه گفتن رو داشته باشم

    باید شهامت توکل کردن رو داشته باشم

    منکه نمیخوام دروغ بگم یا کلاهبرداری کنم یا حق کسی رو بخورم میرم همه چیزو صادقانه و دقیق میگم و ایمان دارم وقتی خدا هست همه چیز درست حل میشه و هیچ نگرانی نباید باشه این وسط

    باید هم به خدا هم به خودم هم به شیطان ثابت کنم من کدوم وری هستم و تو تیم کی هستم

    و خدا میدونه فقط همین حرفا و همین تعهد و همین قول و قراری که با خدا گذاشتم حالمو خوب کرد تقریبا

    شب که اومدم خونه به شدت حالم بد بود و با کلی غصه خوابیدم با اینکه واقعا برام سخت بود ولی گفتم من به استاد قول دادم باید حالمو خوب کنم

    و این فایل رو چندین بار گوش دادم

    صبح زود خدا خودش منو 5 ونیم صبح بیدار کرد و رفتم دنبال کارای بانکی و‌کلانتری برای مسدودی حسابم

    و تقریبا خیلی راهنمایی ها بهم دادن که به نفع من بود و یادم اومد ی مشتریم ی سمتی تو نظام داره باهاش تماس گرفتم کلی بهم مشورت داد و گفته از شنبه برو فلانجا و تماس بگیر و دلت شور نزنه بهت میگم چیکار کن

    حتی بهم گفت پولتو میتونی زنده کنی اما ی کم دردسر داره

    با این که مبلغ بالایی ازم کلاهبرداری شده بود اما با اون افرادی که پولشون به حساب من واریز شده بود تماس گرفتم و بهشون گفتم اصلا نگران پولتون نباشین من ی ذره هم به پول شما چشمی ندارم و من اون حقی که ازم رفته رو از خدا میخوام و مطمئنم خدا خودش برام اوکی میکنه یا پولمو برمیگردونه یا چندین برابرشو برام میاره

    و بهشون گفتم من نهایت تلاشمو میکنم حسابمو درست کنم تا پول شمارو بهتون برگردونن

    و گفتم خدایا من این پول گذاشته بودم برای خرید ماشین

    و درسته ماشینی که انتخاب کرده بودم پولم نمیرسید و قرار بود ی مقداریشو خودت برام جور کنی الان هم بی زحمت این مبلغ که از دست دادم رو‌هم خودت برام جور کن

    گفتم دختر تو تقریبا ی سال پیش ارزو ی پول صبحونه رو داشتی

    اگه تونسته بودی این پول رو پس انداز کنی خدا بهت داده بود خودت که چیزی نداشتی

    خدا برات جنس جور میکرد به راحتی

    خدا برات مشتری می اورد به راحتی

    خدا برات میفروخت به راحتی

    اصلا ندیدی از پارسال تا الان هر لحظه زندگی تو شده معجزه

    پس نگران هیچ عددی و مبلغی نباش بازم برات جور میکنه

    ببین این اتفاق چقدر برات درس داشت

    ببین

    یاد گرفتی وقتی کسی رو نمیشناسی معامله نکنی باهاش

    یاد گرفتی طمع تمام دارایی هاتو به باد میده

    یاد گرفتی چشم بسته اعتماد نکنی

    یاد گرفتی موندن تو حال بد و غصه خوردن برات هی مشکلات میتراشه

    یاد گرفتی همیشه خدا هست همه جا خدا هست همه وقت خدا هست

    یادگرفتی وقتی ی اتفاقی می افته باید کنترل ذهن داشته باشی

    و شاید هزاران درس دیگه که مطمئن باش تو این اتفاق فقط خیر مطلق خوابیده

    خدایا هزاران بار شکرت

    و استاد من این همه قوی بودن رو فقط با این سایت فقط با این کلمات مقدس شما یاد گرفتم

    و چقدر خوشحالم که اگه ی وقتی تضادی برام پیش میاد مسکنی وجود داره که برم و باهاش حالمو خوب کنم

    خدایا هزاران بار شکرت

    خدایا هزاران بار شکرت

    خدایا هزاران بار شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  7. -
    مهشید و شیرین گفته:
    مدت عضویت: 1246 روز

    به نام خداوند مهربان

    سلام استاد و خانم شایسته عزیز

    همواره مسیر درست را طی کنیم : تا نتایج درست بگیریم

    زمانی که مسیر درست را طی کرده ادامه و استقامت و پایداری داریم:

    نتایج پایدار تر و بزرگتر شده و به صورت تصاعدی بیشتر و بیشتر خواهد شد

    هر زمان که با مشکل و تضادی مواجه شدیم باید تمرکز خود را بر موفقیت و پیشرفت های خود قرار دهیم

    ذهن بسیاری از افراد زمانی که کسی انها را ناراحت کرده و دلشان را شکسته است:

    بر نکات منفی و نا زیبایی های طرف مقابل تمرکز می کند

    شاید ما رفتارهایی به مراتب بدتر با افراد داشته باشیم اما زمانی که کسی همان رفتار را با ما انجام می دهد:

    از رفتار او ناراحت و شاکی می شویم

    لازم نیست به رفتار نامناسب افراد و نقاط منفی آنها توجه کنیم: با انجام چنین رفتاری تنها به خودمان آسیب می رسانیم

    قانون:

    زمانی که از دست کسی ناراحت و عصبانی می شویم تنها به خود ضربه و آسیب می رسانیم

    باید:

    سطح توقع خود را از افراد پایین بیاوریم نگاهمان به افراد این نباشد که: آنها به شیوه ای با ما برخورد کنند که باعث جلب رضایت ما شود این مورد به ما کمک می کند : از افراد و رفتار آنها ناراحت نشویم و به خود ضربه نزنیم

    ایرادها و اشتباهات خود را: به راحتی بپذیریم و با خودمان مانند رفیق مهربان رفتار کنیم در این صورت می توانیم: اشتباهات دیگران را هم به راحتی بپذیریم و آنها را ببخشیم

    یکی از بزرگترین دلایل بیماری در درون ما:

    داشتن کینه و نفرت است و به محض ایجاد کینه و نفرت: آثار آن را در جسم خود مشاهده خواهیم کرد

    زمانی که دیگران را می بخشیم: جسم ما سلامت شده بیماری ما به طرز معجزه آسایی : برطرف خواهد شد

    بپذیریم: نه ما و نه دیگران کامل نیستیم و همه ی افراد ممکن است اشتباه کنند

    ما با باورهای مذهبی نادرست: بمباران شده ایم خداوند: یکتا است رب است و جهان را طبق قانون مدیریت می کند

    کافی است: قوانین خداوند را به درستی درک کنیم و وارد فضای دین و مذهب نشویم

    پذیرفتن این باور به ما کمک می کند:

    هر کسی با هر دین و مذهب و عقایدی را بپذیریم

    چون تعصب خاصی نداریم به هیچ وجه لازم نیست بخواهیم دیدگاه خود را به دیگران تحمیل کنیم

    رابطه ی دو طرفه بین ما و خداوند: وجود دارد که بسیار ساده است و ربطی به دیگران ندارد

    مشکل ما:

    داشتن باورها و افکار نامناسب در مورد خداوند و قوانین است قرآن : کتابی منطقی است که می توان قوانین را از آن استخراج کرده و هیچ ربطی به دین و مذهب ندارد

    خدایا شکرت

    عاشقتونیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  8. -
    فاطمه باصبر گفته:
    مدت عضویت: 1443 روز

    سلام استادعزیزمم

    چقدر دلم میخواست با شما صحبت کنم وقتی که خواهرم‌گفت استاد در کلاب هوس گفتگو داره چقدر خواسته داشتن گوشی آیفون در دلم فریاد میزد صدای خروس چقدر زیباس زیر زمینه صحبتهای شما

    استاد عزیزم مریم مهربونم چه بگویم از نتبجه ها

    دلم میخواست بیام روی خط با شما صحبت کنم بگم استاد من دارمم باور میکنم دارم با گوشت و استخوانم درک میکنم من آمده بودم که ثروتمند شوم ولی مرا با خدایی آشنا کردی که همه چیز است ثروت آرامش آسایش سلامتی همه و همه خداونداست استاد عزیزم چه بگویم از نتایج کم‌کم صدای خداوند رو درقلبم میشنوم تازه فهمیدم میگویید خداوند هدایت میکند یعنی چی من درحال هدایت شدنم من عاشق خداوند شده ام من تازه اول راهم دلم میخواست با شما صحبت کنم به همه دوستان بگویم قدم بردارید تعهد بدید ادامه بدید ادامه بدید تا نتایج بزرگتر شود من از دوره ۱۲ قدم دارم استفاده میکنم و معجزها داره اتفاق میفته و من میدوتم که دارم تکامل رو طی میکنم

    عاشقتونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  9. -
    ساناز جمشیدیان گفته:
    مدت عضویت: 881 روز

    ممنون استاد جان و دوستانیکه میان و توضیح میدن اصولا ما که در ایران بودیم یک باور مذهبی در ذهنمون بوده و اکثرا این مسله را داریم و منم وقتی که شروع کردم قرانخوندن و صحبتهای استاد گوش دادن و تفسیر گوش دادم تازه فهمیدم چقدر دیدگاهم اشتباه بوده. ارتباطم با خدا درست شد و خیلی خیلی بهتر شدم و ادم بهتری حتی شدم بخشش را شروع کردم کینه هام پاک کردم ویژگی های خوب ادمها را دیدم قبلا منتظر بودم خدا بیاد حق منو بگیره خدا عذاب بفرسته خدا بهش تلافی کنه و جبران کنه برام و اتفاقاتی هم می افتاد که حسم این بود ببین خدا نفرین منو عمل کرد

    بعد بمرور فهمیدم خدا کاری نمیکنه منم که دارم به این موضوعات پر و بال میدم هر کسی فرکانس خودشو میگیره پس خدا نمیاد جا من بزنه تو گوش طرف این تصمیم منه یا باهاش مقابله کنم یا ببخشم

    اولش مقابله میکردم و تلافی اما حالم خوب نمیشد بلکه بدتر هم میشد تمامی نداشت یک چاهی که هر چی نفرین و نفرت بیشتر عمیقتر میشد و حس خشم وجودیم زیاد، تا اینکه بعد از اموزه ها تلاش کردم ببخشم یکسال هر روز ویژگی های مثبتش مینوشتم با سختی تا بتونم ببخشم تا نفرتم تموم شه بلاخره شد تونستم حس نفرتم کم کنم و بعد همه چیز ارام شد و من الان حتی ارتباط خوبی باهاش دارم اصلا دیگه خشم ندارم اروم شدم کلا تموم شد و این تلافی کردن مثل خره بوده که مغز منو نابود کرده بود هر روز نقشه میکشیدم چطور حالشو جا بیارم و… اما الان اصلا برام مهم نیست چکار میکنه قشنگ ذهنم اومده روی زندگیم و الان میفهمم بخشش یعنی این موضوع

    این ارامش

    توجه به خود

    الان فقط فقط شادم و لذت میبرم و حواسم به خودمه خواسته هام بدست بیارم بقیه هر کار دوس دارن بکنن چه اهمیتی داره

    دیروز به این مرحله هم رسیدم مگه من چند تا دوس میخوام الان انقدر زیاد شدن که نمیتونم مدیریت کنم به همسرم گفتم بیا همون چند تا خوب را جدا کنیم بزار قطع شه این زنجیر اشتباه

    دو تت دوست خوب کافیه

    و الان در این حد میتونم ادمها را ببخشم حذف کنم یا دوست بمونم

    خدایا شکرت بابت قدرت زیبا ببخشش که بهم دادی الان خیلی تغییر کردم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  10. -
    ناهید رحیمی تبار گفته:
    مدت عضویت: 1148 روز

    سلام به استادعزیزوگرامی ومریم جون عزیزم.

    استاد سوال کردن که کارکرد کدوم دوره ها باعث رشد یا پیشرفت شما شده ؟

    باید بگم که من اکثر دوره ها رو کار کردم وتو هر کدوم پیشرفتهای خاص خودمو داشتم.

    از اونجایی که متاسفانه تو همه ی زمینه ها نقص وضعفهای زیادی داشتم ،به همین جهت هر کدوم از دوره ها روی تغییرات من تاثیرات بسزایی داشته .

    شاید کار کرد هر دوره، اونم برای بار اول زیاد تاثیری نداشته اما وقتی چندین بار کار کردم خودم متوجه ی تغییرات شدم.

    بیشترین وموثرترین دوره ای که این اواخر کار کردم دوره ی کشف قوانین واحساس لیاقت بود که تاثیراتش بینظیر بود.

    چون بیشترش از درون عامل تغییراتم شدن .

    چیزی که شاید توجه زیادی بهش نمی‌کردم واکثر مقاومتها وترمزها هم از همین درون من شکل می‌گرفت.

    صلح درون ،هماهنگی بین ذهن وروح از درسهای بزرگ این دوره ها بود که فکر میکنم تو هر زمینه ای می‌تونه کمکم کنه .

    برای ایجاد صلح درون باید پذیرشم نسبت به اتفاقات خیلی بالا بره طوری که همیشه سعیم بر بودن در احساس خوب باشه .

    من همه ی دوره ها رو دوست داشتم و دارم .

    با وجود اینکه چندین بار هر کدوم رو جدی ومرتب ومنظم کار کردم بازم تمایل دارم ،کار کنم .هنوز از کارکرد هر کدوم لذت میبرم وبه هیچ وجه برام تکراری وخسته کننده نمیشن .

    به قول استاد انگار اینا نیازهای ما در طول شبانه روزه .

    باید باشن تا آروم باشیم .

    باید باشن تا بتونیم راحت ذهنمون رو کنترل کنیم.

    باید باشن تا درمسیر باشیم واگر نه افکار منفی درهر لحظه امکان بردن ما به مسیر نا مناسب رو دارن .

    این هفته از لحاظ جسمی کمی کسالت داشتم .طبیعتا باید از خودم مراقبت میکردم تا خوب بشم .تا اینکه بعد از گذشت چند روز خوب شدم .

    دیروز تصمیم گرفتم برای تنوع اتاقها وپذیرایی وآشپزخونه یه کم دکورتغییر بدم .

    من مثل خانومای ایرانی نیستم‌که حتمن شب عید خونه تکونی کنم .بشورم وبسابم .

    اما برای تنوع یه کارای ریزی انجام میدم .

    از همسرم درخاست کردم تو ،جا به جایی مبلها کمکم کنه .

    از اونجایی که بی نهایت تنبله وخیلی زود از کار خسته میشه .قور هم زیاد میزنه .

    خیلی بیخود وبی جهت صداشو برد بالا وگفت: رو من حساب نکن .

    من حوصله ی این کارا رو ندارم.

    با وجود اینکه می‌دونه من دست تنها سختمه واذیت میشم .

    حتی اگه پسرمم کمک کنه باز من سختمه .چون در کنارش کارای دیگه هست که اونا میشه جزع وظیفم .

    خلاصه با همین یه جمله بی خیال ماجرا شد وناهارشو خورد و بی سر و صدا از خونه رفت بیرون .

    به خیالش تا شب من تموم میکنم وبر می‌گرده .

    کاری که هر سال انجام‌میده .

    25ساله ازدواج کردیم و هر سال این برنامه رو با ایشون دارم.

    متاسفانه از اینکه کسیو بیارم خونه کمک کنه خوشم نمیاد .بیشتر معذب میشم .منظورم گرفتن کارگر.

    که حتی کارگرم بیارم باز باید خودم کنارش تو جابه جایی باشم .

    کلا این خصلتش که خیلی ادعا می‌کنه عاشق منه ولی تو عمل مثل همچین جاهایی که به هردومون ربط داره،چون خونه ی هردومونه .هردو میخاییم لذت ببریم .ولی حاضر نمیشه کمکی کنه ،منو عصبانی ورنجور می‌کنه .

    دیروز بقدری توقعم شد که خیلی کفری شدم . از اینکه خودخواهه وخیلی جاها ،بی مسولیت .واقعن عصبانی میشم .

    جا به جایی مبلها ،رو بی خیال شدم .رفتم سمت آشپزخونه وتا شب خودمو با آشپزخونه سرگرم کردم .

    هروقت از همسرم شاکی میشم .پسرم راهکارهای خوبی بهم میده .

    بهم گفت مامان انقد وابسته به کارای بابا نباش .

    بابا همینه .عوضم نمیشه .سعی کن انقدی با خودت در صلح باشی تا کاراش باعث آزارت نشه .

    ازش بی توجه بگذر.

    مال خودت باش.

    هرچقدر من بیشتر روی خودم کار میکنم که نسبت به کارای همسرم پذیرشم بیشتر بشه .فک میکنم ایشون خود خواه تر وزیاد خواه تر میشه .

    قشنگ کارای خودشو خوب پیش میبره .جایی که از جسمش کار نکشی ،خوبه . اما در خاست کنی عاجزه !

    دور از جون انگار فلج .در این حد بدش میاد بگی از جسمش کار بکشه .

    خب من به عنوان یک زن ،چطور میتونم از این رفتارش بگذرم ؟!

    تو ذهنم اولش به سختی اما در عمل متفاوت با قبل عمل میکنم .

    دیگه مثل قبل دعوا ومرافه نمیکنم اما لحظه ای که از رفتارش بدم اومد ولی باز ذهنموکنترل کردم که توجهی بهش نکنم .

    مثل همیشه رو پای خودم وایستم .

    که با سرگرمی ومشغول شدن آشپزخونه راحت خودمو کنترل کردم .

    شبم که اومد نه حرفی زدم ونه گله ای کردم .

    ظرفیتم خیلی بزرگتر ازقبل شده .

    توقعاتم خیلی کمتر شده .

    یه جاهایی تو ذهنم ته ماجرا رو در میارم بعد تصمیم درست رو میگیرم که الکی سر موضوعی سمت احساس بد نرم .

    چون وقتی احساسم بد میشه اول از همه حال خودم بد میشه .

    انقدی هم فهمیدم که محبت کردن وکمک کردن چیزی نیست که تو بخای با زور از کسی طلب کنی اونم همسر !!!

    آدمای نزدیکت، خودشون میبینن ومیدونن .

    اگه کاری نمیکنن چون نمیخان .

    پس باید بی تفاوت ازشون بگذرم .سپردمش به خدا .

    میشد دعوای شدیدی را بندازم وتا یه هفته درگیرش بشیم .من عصبانی ،ایشون عصبانی، بزنیم سر کله ی هم .

    اما دیگه حوصله ی این جنگ وستیز ها رو ندارم .

    در واقع حوصله ی رفتن به حال بد رو ندارم .

    با وجود اینکه تو دلم حالم میزون میزون نبود اما بازم خیلی بهتر از این بود که بخام عصبانیتمو بروز بدم .

    باید خشمم رو کنترل میکردم .

    شب بعد از خستگی دوش گرفتم ورفتم استراحت کردم .

    امروزم به خودم گفتم باید استراحت کنم چون بدنم نیاز به استراحت داره .

    تنها لطف همسرم به من اینه که میگه کار نکن .

    ولش کن .

    25ساله گذشته ، و تغییر نکرده حتمن از این به بعد هم تغییر نمیکنه .

    این منم که در شرایطها وموقعیتهایی که نیاز دارم باید بدونم که چ کاری انجام بدم وچطور انجام بدم بهتره ؟

    به اجبار که نمیشه از کسی درخاستی کرد.

    حتی نزدیکترین افراد خانوادت .

    منم سعی میکنم به جا و درست از خودم مراقبت کنم که جسمم خسته نشه که دوباره توقعم بزنه بالا.

    برای لذت بردن وآرامش خودم هر کاری که لازم باشه میکنم .

    احساس میکنم هنوز سر یه موضوعاتی وابستگی دارم .

    که تو خلوت خودم باید تحلیلشون ‌کنم .

    به قول استاد مهم نیست تو به چ دلیلی ناراحتی ؟

    آیا دلیل ناراحتیت منطقیه یا نه ؟ مهم احساسته که باید خوب نگهش داری .

    این از اون ‌مواردی هستش که انجامش خیلی بهم کمک می‌کنه تا زودتر از جریان ناراحتی بیرون بیام .

    در واقع همون پذیرش آدمها میشه .

    دیگه چ‌خوب چ بد باید پذیرفتشون واعتنایی نکرد تا ببینی خداوند تو چ جریاناتی تو رو هدایت می‌کنه .

    برداشتن نگاه وسرگرم کردن خودت وکنترل ذهنت از جمله کارهایی هستش که میشه کرد.

    یه جاهایی تغییر زاویه ی دید خیلی کمکت می‌کنه اما من تو این مورد ،هرکاری کردم تغییر زاویه ی دید،کمکم نکرد.

    اینکه استاد عرض کردن به آینده نمیخاد نگرشی داشته باشید وبیشترین تمرکزتون تو لحظه ی حال باشه .

    کاملا درسته .همین رویه نجات دهنده ی خیلی از احساسات مخرب ماس .که اگر فکر کنیم یه چیزایی همیشگیه وتا ابد هست، حالمونو خیلی بد می‌کنه .شایدم خیلی ناامیدمون کنه .

    .بهتره فک کنیم همه چیو میشه تو این لحظه درست کرد والان وظیفه ی من حفظ آرامش وحتی شاد بودن در لحظس . اینه که به من جواب میده ومنو‌ به همون صلح درون میرسونه .

    استاد جونم مرسی که هستی .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای: