گفتگو با دوستان 54 | کینه و نفرت = تولید بیماری - صفحه 19

335 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    میثم شهریاری گفته:
    مدت عضویت: 1767 روز

    به نام خداوند یکتا

    سلام

    سلام

    ردپای 179

    در مورد استقامت در مسیر درست که من نتونستم.

    همیشه از یه گوشه ای افسار ذهن از دستم در رفته و تمام.

    خدارو هزاران مرتبه شکر

    الان اومدم تو مسیر و دارم رو خودم کار میکنم .

    و توی یک چالش کنترل ذهن هستم

    و هی کم میارم و به خود خداوند پناه میبرم

    و اوست که یاریم میکند.

    در مورد تضاد دقیقا همین چند دقیقه پیش نجوای ذهنی داشتم که نه تو هم رشدی نکردی تو این مسیر و الکی دلخوشی و………..

    همینجا با این نوشتن میخوام بزنم تو دهنش که خون بالا بیاره.

    آخه یادته از کجا اومدی و الان کجا هستی

    اینا از برکات این مسیره مگه نه.

    خوب پس ساکت شو ذهن عزیز من دل بده به آگاهی های فایل ها

    فقط روی الله حساب کن ولا غیر

    تا درهای نعمت و ثروت و سلامتی هر چه بیشتر و بیشتر به روت باز بشن.

    در مورد کینه و رنجش به لطف رب جهانیان

    خیلی نسبت به قبل بهتر شدم.

    البته که جای بسی بهتر شدن دیگه هست

    اما خوب کمتر میرنجم کمتر توقع دارم

    و زودتر هم میبخشم ولی با کمک های خداوند

    که خود من به تنهایی این کاره نیستم.

    واقعا که از رگ گردن نزدیک تر هست

    هر وقت صداش میکنم بلافاصله پاسخ میده

    من کم لطفم و عجول

    خدایا کمکم کن تا از هدایت یافتگان باشم

    و از کسانی که به آنها نعمت داده ای نه کسانی که بر آنها غضب کرده ای و نه گمراهان.

    خدایا سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    یگانه ثروت گفته:
    مدت عضویت: 1757 روز

    الیسَ الله بِکاف عَبده؟!

    به نام خدایی که برای ما کافی است.

    سلام به شما دوست ارزشمندم، ابراهیم عزیز.

    ابراهیم جان اینو بگم که من کاملاً هدایتی کامنت شما رو دیدم و یه حسی از درون بهم گفت بیا بهش جواب بده.

    در حالی که من مدت‌هاست در فایل‌های دانلودی و عقل کل و کلاً در سایت کامنت نذاشتم و تایپ برام کمی سخت شده.

    ابراهیم جان من از خودم چیزی ندارم. تجربه مشابه هم نداشتم. هر چی می‌نویسم با هدایت خودشه. و من حالا حالاها و تا آخر عمر شاگردی استاد عباس‌منش عزیزم رو می‌کنم که با هدایت الله زندگی رو برای من معنا کرده، هر چند که من به اندازه یه قطره از اقیانوس عظیم آگاهی ایشون رو چشیده و درک کرده باشم.

    من سه تا نکته طلایی از استاد رو سعی کردم همیشه چراغ راهم قرار بدم.

    یک اینکه: سعی کنم ذهنم رو کنترل کنم. افسار ذهنم رو به دست بگیرم و نذارم هر جایی بره.

    دو اینکه: احساس خوب = اتفاقات خوب.

    و سه اینکه: باورهای ما هستند که زندگی ما رو رقم می‌زنند. حالا که اینطوره، بیاییم باورهامون رو اصلاح کنیم. کدوم باور به ما احساس قدرت می‌ده؟ همون باور رو در خودمون ایجاد و تقویت کنیم.

    —————————————————————–

    استاد در جلسه 4 قدم ششم می‌گن:

    ما آدمایی هستیم که چه بخوایم و چه نخوایم اطلاعاتی که وارد مغز ما می‌شه، ثبت می‌شه. و اگه تکرار بشه و پایگاه‌های قوی منطقی داشته باشه، تبدیل می‌شه به باور، و بعد همون باورها زندگی ما رو generate می‌کنند، اتفاقات زندگی ما رو تولید می‌کنند.

    چرا؟

    چون تک تک اتفاقات زندگی ما به واسطه افکار ماست؛ افکاری که زیاد تکرار می‌شن نه افکار لحظه‌ای. افکاری که زیاد تکرار می‌شن که ما بهش می‌گیم باور. و اونها دارند زندگی ما رو رقم می‌زنند.

    وقتی من این رو فهمیدم، تصمیم گرفتم آگاهانه تمام وجودم رو بذارم برای اینکه باورهای مناسبی رو ایجاد کنم، برای اینکه باورهایی رو ایجاد کنم که هم‌جهت باشه با خواسته‌هام.

    اگه باورها با خواسته‌ها هم‌جهت باشه، هر چی رو که بخواید در زندگی‌تون به دست میارید.

    ولی در 99 درصد مواقع باورها و خواسته‌ها هم‌جهت نیستند.

    ابراهیم جان خود من نیاز دارم حرفای استاد و همین چند دقیقه از این جلسه رو هزاران بار دیگه گوش بدم.

    از باورها بی‌نهایت مثال‌ می‌شه آورد. و استاد عباس‌منش عزیز هم چندین مثال میارن. اینکه کسی فکر می‌کنه اگه یه بار آب آلوده بخوره مریض می‌شه. و واقعاً هم می‌شه. در حالی که یه عده دارند در جاهایی زندگی می‌کنند که مدام آب گل‌آلود می‌خورند و سالم هم هستند.

    کسی که فکر می‌کنه اگه به سگ دست بزنه، مریض می‌شه، و واقعاً هم می‌شه. در حالی که یکی دیگه سگ داره، مثلاً یه لیس خودش به بستنی می‌زنه یه لیس هم سگش می‌زنه. مریض هم نشده. هاری هم نگرفته.

    می‌گن بیمارستان منبع بیماری و ویروسه، باید مراقب بود. در حالی که این همه کادر درمان صحیح و سالم‌اند.

    و الی آخر.

    باور، باور، باور.

    این باور که خانواده همسرتون دعوایی هستند و فلان…؟ یا این باور که اونا هم بالاخره خانواده محترمی هستند و شما دو نفر مدت‌ها با هم زندگی کردید و لحظات و ساعت‌ها و یا روزهای خوبی با هم داشتید و لذت بردید. حالا این مشکل پیش اومده و اینم حل می‌شه، همون طور که مشکلات قبلی حل شده. خدا کمک می‌کنه. و…

    کدوم یکی از باورها به ما بیشتر کمک می‌کنه؟! بیاییم اونا رو انتخاب و تقویت کنیم.

    گفته بودند استیون هاوکینگ در 20وخرده‌ای سالگی می‌میره. هر کسی این بیماری رو گرفته بدون شک در این سن مرده. هاوکینگ گفت تنها کاری که کردم این بود که باورشون نکردم. گفتم دکترها چرت و پرت می‌گن. و 76 سال عمر کرد.

    —————————————————————–

    بیایید باورهای خوب بسازید. باورهای هم‌جهت با خواسته‌تون. در ذهنتون سناریو بسازید. همون طوری که می‌خواید.

    بیایید تمرکزتون رو بذارید روی خواسته‌هاتون، نه ناخواسته‌ها. می‌خواید چه اتفاقی بیفته؟ زمان بذارید و با حس خوب، حس خوب، حس خوب اون چیزی رو که می‌خواید تجسم کنید. در ذهنتون بسازید. صبح و شب. در اول روز و آخر شب و هر وقت دیگه. مدام در ذهنتون با حس خوب تجسم کنید که اینطوری می‌شه و اون اتفاق می‌افته. اتفاقاً خانواده همسرم هم خیلی راحت برخورد می‌کنن و فلان و…

    بیایید تمرکز کنید به ویژگی‌های مثبت همسرتون. بالاخره ایشون ویژگی‌های مثبتی داشتند و دارند و شما زمان‌هایی با حس خوب کنار هم بودید و عشق دریافت کردید. به اونها فکر کنید.

    بیایید حتی اگه کلاً رابطه خوبی بین شما دو نفر نبوده، به ویژگی‌های خوب ایشون در مقابل خانواده و دوستانشون فکر کنید. به ویژگی‌های خوب پدر و مادر ایشون فکر کنید؛ اینکه چقدر از دخترشون حمایت می‌کنن و…

    و حتی اگه این کار رو هم نمی‌تونید بکنید، کلاً

    بیایید به چیزهای خوبِ دیگه در زندگی‌تون فکر کنید. احساستون رو از بد بیارید به سمت خنثی و بعد به سمت خوب.

    چطوری؟ هر طوری که می‌شه. استاد بارها در جاهای مختلف مثال‌های مختلف می‌زنند، مثلاً از دیدن یه بچه زیبا که تو خیابون می‌بینیم تا باد خنک کولر، تا یه غذای خوشمزه‌ای که می‌خوریم، تا برخورد خوب همکارمون، تا دوش خوبی که می‌گیریم و سرحال می‌شیم، تا لباس قشنگی که دوستمون پوشیده، تا گلدون قشنگی که روی میزمون داریم و… اینا در حرف خیلی ساده است ولی عمل بهشون مهمه.

    بیایید از خدا هدایت بخواید، از فایل‌های استاد کمک بخواید و هر روز هدایتی یک فایل رو پلی کنید. اگه به دلتون نشست، (که من بارها تجربه کردم و وقتی با حالت تسلیم گفتم تو بهم بگو چی کار کنم و یه فایل رو هدایتی گوش کردم، دقیقاً زده به هدف و جوابم رو گرفتم و آروم شدم)، بارها و بارها گوشش بدید و نکته‌هاش رو دربیارید.

    بیایید خودتون رو بزنید به کوچه علی چپ! خیلی سخته. اما این کار رو بکنید. علی بی‌غم باشید! تفریح کنید، خوش بگذرونید و… بی‌خیال باشید. در یک کلام، کنترل ذهن کنید.

    استاد یه جا می‌گن: من می‌گفتم شما اصلاً فکر کنید من سیب‌زمینی‌ام! مگه برام مهمه؟! یا یه جای دیگه می‌گن من هر جور بود حسم رو خوب می‌کردم، حالا حتی با بازی کامپیوتری یا خوابیدن.

    ابراهیم عزیز، وقتی که ما از حالت عقل کل خارج می‌شیم و در برابر قدرت مطلق جهان تسلیم می‌شیم و ازش کمک می‌خوایم، اون کمکش رو می‌فرسته. کافیه ازش بخوایم.

    چه جوری بخوایم؟ از درون. نه به زبون.

    تسلیم باشیم. مثل موسی، مثل ابراهیم…

    آره، آره، مثل حضرت ابراهیم. که شما هم‌نامش هستید. ازش بخواه. خودش براتون همه چیز می‌شه. خودش دل‌ها رو براتون نرم می‌کنه. مگه با موسی و ابراهیم و یوسف و محمدص چنین نکرد؟!

    ایمان بیاریم که اون همراهمونه. بهمون می‌گه. کمک می‌رسونه. اون مراقبمونه. اون برای ما کافیه. اون آتش رو بر ما سرد می‌کنه. مگه برای ابراهیم نکرد؟ شما هم مثل همون ابراهیمِ پیامبر ازش بخواه. کارها رو بسپر به خودش.

    استاد می‌گه (نقل به مضمون): تا وقتی که منم منم می‌کنی، می‌گه بخور تا بیاد! اما وقتی که می‌گی خدایا من نمی‌دونم، من نمی‌تونم راه برم، من رو بذار روی شونه‌ت و راه ببر، می‌گه باشه. بچه‌ها اون (خدا) داره جهان رو مدیریت می‌کنه!

    آره ابراهیم جان، خدایی که داره جهان رو مدیریت می‌کنه، نمی‌تونه کار جدایی شما رو از همسرت مدیریت کنه؟! صددرصد می‌تونه. بسپر به خودش. فرمون رو بده دست خودش. یه چند روز، چند وقت، نمی‌دونم، چند هفته، بیا بی‌خیال این موضوع شو. آروم باش، آروم باش، ذهنت رو کنترل کن. فکرت رو ببر جای دیگه. بذار خدا کارش رو انجام بده. اون در بهترین زمان کارش رو انجام می‌ده.

    ابراهیم جان، استاد درباره جدایی خودشون از همسرشون هم می‌گن که (نقل به مضمون) من اصلاً کاری نکردم. استاد اجازه طلاق به همسرشون دادند و گفتند من مشکلی ندارم، اگه می‌خواید، خودتون برید اقدام کنید. و ایشون اقدام کردند و کار راحت و بدون دادگاه و فلان و بهمان انجام شد.

    در واقع استاد گفتند من سمت خودم رو انجام می‌دم، خدا هم سمت خودش رو خوب انجام می‌ده. من فرکانسم رو تنظیم می‌کنم. جهان کار خودش رو بلده. انسان‌های ناهم‌مدار رو به‌راحتی، بچه‌ها به‌راحتی، آقا جان به‌راحتی، نه با جنگ و دعوا و خونریزی، به‌راحتی از زندگی ما خارج می‌کنه. بچه‌ها اگه افرادی در زندگی ما هستند که ما نمی‌خوایم، به این معنیه که ما هنوز به اندازه کافی روی خودمون کار نکردیم و با اونها در یک مدار هستیم. اگه به اندازه کافی روی خودمون کار کنیم، مدار ما عوض می‌شه و جهان ما رو از اونها جدا می‌کنه.

    ————————————————————-

    ابراهیم جان حالا بیا صدای خدا رو بشنویم که بهترین حسن‌ختامه. ببینیم اون بهمون چی می‌گه.

    بخونیم و بارها و بارها بخونیم و باورش کنیم.

    … أَلَیْسَ اللَّهُ بِکَافٍ عَبْدَهُ ۖ وَ یُخَوِّفُونَکَ بِالَّذِینَ مِنْ دُونِهِ. از آیه 36 زمر

    … آیا خدا برای بنده‌اش کافی نیست؟! و مردم تو را از قدرت غیر خدا می‌ترسانند!…

    … إِنْ یَکُنْ مِنْکُمْ عِشْرُونَ صَابِرُونَ یَغْلِبُوا مِائَتَیْنِ ۚ وَإِنْ یَکُنْ مِنْکُمْ مِائَهٌ یَغْلِبُوا أَلْفًا مِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا یَفْقَهُونَ. از آیه 65 انفال.

    … اگر بیست نفر از شما (مؤمنان) صبور و پایدار باشند، بر دویست نفر غالب خواهند شد و اگر صد نفر بوده، بر هزار نفر از کافران غلبه خواهند کرد، زیرا آنها گروهی بی‌دانش‌اند.

    … وَمَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ ۚ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ… از آیه 3 طلاق

    … و هر که بر خدا توکل کند، خدا او را کافى است. خدا کار خود را به اجرا مى‌رساند…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    محمدرضا قناد باشی گفته:
    مدت عضویت: 774 روز

    سلام دوستان عزیزم

    چقدر بخشیدن کمک میکنه ..ولی چیزی که هنوز نتونستم درست اش کنم اینکه یک اتفاق بد که پیش میاد هنوز کامل نمیتونم ببخشمش

    مثلا دیروز داشتم راجبه عصبانی نشدن آدم ها و خودم فکر میکردم و فکر میکردم هر چی آدم کمتر عصبانی بشه پولدار تر میشه که یک کسی از دوستان ترشی داشت حمل می‌کرد و کاملا ریختش داخل ماشین و تشک ماشین کاملا بوی ترشی گرفت به خدا گفتم ببین میخام عصبی نشوم ولی آخه مگه میزارن ولی یک اتفاقی افتاد درونم قبلا انرژی منفی رو در درونم حس میکردم حتی انتقال می‌دادم ولی الان به طور معجزه آسایی از انرژی منفی خبری نبود با اینکه توی ذهنم سناریو داشت می‌ساخت ولی نمیدونم چرا انقدر حسم خوب بود ..شروع کردم کاملا با تاید و آب و اسپری اون قسمت رو شستن ولی نرفت فقط بوش کم تر شد ..تا اینکه امروز هم زمانی با این نوشته ها و فایل اتفاق افتاد ….در ضمن این جملات آقای احسان مقدم هم زلزله ایی به پا کرد که برای نگه داری این جملات ارزشمند و یاد آوری آن در زیر براتون مجدد میزارم ..البته از تمامی دوستان خوبم در سایت و نوشته هاشون الهام گرفتم و سپاس گذارم …..دزمانی که احساسات کنترل میشه تسلیم معنا پیدا میکنه

    یعنی بحث تسلیم بحث قانون اصلی زندگیه، احساس خوب=اتفاقات خوب

    موضوع انجام یک کار خاص یا شجاعانه نیست، ممکنه همه ما تو زندگی خیلی کارهای شجاعانه‌ای رو انجام داده باشیم اما یا حین یا بعدش احساس خوبی نداشتیم و اون هیچ ثمره‌ای برامون نداشته.

    تسلیم یعنی پرورش و والایش حس خوب

    یعنی رها شدن از غل و زنجیرهایی که به واسطه نجواهای شیطان باعث شده احساس آرامشمون رو در زندگی از دست بدیم.

    سوالی که من همیشه از خودم دارم درباره این موضوع اینکه چرا ما باوجود این همه تجربه از تسلیم همچنان مقاومت داریم در پذیرش این موضوع و همچنان فکر میکنیم که عقل ماست که میتونه یاری دهنده ما باشه.

    اگر من از تمام آموزش‌های استاد و قرآن یک چیز رو بخوام برای همیشه یاد بگیرم اون هم موضوع تسلیمه. با توجه به مهارت بسیار بالای استاد در درک قوانین جهان هستی به نظرم اگر ایشون روی یک دوره جامع درخصوص این موضوع کار کنند بسیار میتونه برای همه ما مفید باشه و من از ایشون این درخواست رو دارم.

    درحقیقت اگر بخواهیم واژه تسلیم رو به معنای پذیرفتن در نظر بگیریم باید به یاد داشته باشیم که چیزی که به این اقدام معنا میبخشه احساس ماست یعنی با احساس خوب پذیرفتن

    خیلی از مواقع هست که ما از خدا هدایت می‌خوایم و به ایده‌ها هم عمل میکنیم اما احساسمون خوب نیست و بعد با خودمون میگیم خدایا من که گفتم تسلیمم چرا هیچ اتفاقی نمیفته یعنی با نگرانی داریم این رو عرضه میکنیم، شاید این همه به خاطر فیلم‌ها گروگان‌گیری باشه که تا حالا دیدیم و شاید اولین و بیشترین جایی که از این واژه استفاده کردیم در همین فیلم‌ها و برای توضیح همین حالت بوده و ناخودآگاه یه جورایی احساس میکنیم که تسلیم شدن یه کار خطرناکه و به همین خاطر انجامش نمیدیم چون تو بسیاری از فیلما هر وقت کسی تسلیم میشده لزوماً نجات پیدا نمیکرده یا حتی ممکن بوده کشته بشه اما مقام تسلیم در پیشگاه خدا به معنای واقعی و به شرط اینکه احساس خوب باشه 100% باعث نجات میشه.

    شاید ما فکر میکنیم تسلیم به معنای عجزه و ناتوانیه اما به نظرم تسلیم به معنای قدرته اوج قدرت

    اوج قدرت یک انسان زمانیه که تسلیم میشه. اگر دقت هم کرده باشید و در تجربیات مرور کرده باشید میبینید که ما زمان‌هایی که تسلیم هستیم یه روحیه خیلی قدرتمندی داریم و انگار هیچ‌کسی جلوداره ما نیست، انگار دقیقاً وصل شدیم به منبع و باطریمون تموم نمیشه.

    اگه آدم خودش رو تنها ببینه عاجز میشه اما وقتی خدارو ببینه تسلیم میشه. در ظاهر شاید این دو تا خیلی شبیه بهم بیان اما به نظرم شیطان حتی در این زمان هم میتونه به سراغ ما بی بهاد و با عاجز یاد کردن خودمون مارو در مسیر احساسی منفی ببره. اینو به خودم میگم برای همیشه و در همه زمان‌ها که یادم باشه من اگر قوی باشم تسلیم میشم

    یکی از مهم‌ترین دلایلی که ما نمیتونیم تسلیم باشیم اینکه قدرت خداوند رو درک نکردیم یعنی خوب خدارو نشناختیم. این خیلی موضوع مهمیه

    ما همه چیز رو با متر و معیار عقلمون میسنجیم و نمیتونیم درک کنیم که این انرژی چقدر نامحدود میتونه شکل بگیره. واسه همین نمیتونیم به شکل دلخواهمون شکلش بدیم و احساس خودمون رو خراب میکنیم.

    در واقع این انرژی برای تبدیل شدن گاهی نیاز داره به شکل‌ها مختلفی تغییر پیدا کنه دقیقاً ما هم برای اینکه انرژی خواستمون رو به درستی شکل بدیم باید یه سری تغییرات انرژی در خودمون ایجاد کنیم و بعد اون اتفاق رخ میده.

    اگر این مکانیزم به خوبی درک بشه ما خیلی ساده‌تر میتونیم احساس خودمون رو کنترل کنیم.

    اول و آخرش هم موضوع همین بحث احساس خوبه

    تسلیم شدن به این معناست که خدا عین یه استاد فیزیک خیلی متخصص میمونه که میگه شاگرد عزیزم من میدونم که تو چجوری باید این انرژی‌هارو تبدیل کنی تا به نتیجه دلخواه برسی بنابراین به جای اینکه به ایده خودت بچسبی از مسیری که من میرم برو

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    علیرضا طاهرزاده اصفهانی گفته:
    مدت عضویت: 1717 روز

    سلام استاد عزیزم.

    بینهایت رب یکتای جهانیان را سپاسگزارم که باز هم این فایل را گوش دادم. فایلی که برای من پر از درس بود.

    استاد هرچی بیشتر میگذره، بیشتر درک میکنم که فقط من هستم که زندگی خودم را می‌سازم.

    هرچی بیشتر میگذره، بیشتر به اهمیت احساس خوب= اتفاقات خوب پی میبرم.

    تو این چند وقت به لطف الله یکتا یه سری از دانسته ها را هر روز بیاد اوردم، طی فایلهای مختلف، طی اتفاقات مختلف.

    بیشتر بیاد آوردم باید تسلیم باشم.

    بیشتر بیاد آوردم تاثیر عوامل بیرونی در زندگی من صفر هست.

    بیشتر بیاد آوردم باید موحد باشم و مشرک نباشم.

    به لطف الله یکتا به یک کتاب هدایت شدم تا بهتر و دقیق تر خودم را بشناسم.

    کتابی که به اسم روانشناسی است ولی رد پای موحد بودن درون اون نهفته است.

    تا همینجا حس می‌کنم کافیه و خداروشکر میکنم که هدایتم کرد به این فایل عالی.

    عاشقتونم اساتید عزیزم.

    ان شاءالله هرکجا هستید در پناه رب العالمین شاد، سالم، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  5. -
    ندا گلی گفته:
    مدت عضویت: 1811 روز

    سلام بر همه عزیزان

    روزشمار 179 فصل ششم

    خدایا شکرت که باز هم آگاهی های استاد عزیز و نوش جان میکنم

    نکات مهم فایل :

    * تا وقتی مسیر درست نریم نتایج درست و پایدار هم نداریم

    خود من وقتی قرار باشه 1ماه روی خودم کار کنم نتایج عالی بگیرم هر روز پر از احساس خوب بعد همش و یه اتفاق ناجالب بیاد همون یدونه بخواد کل سیستم کار کردن من روی قوانین و بهم بریزه که این نشد کار کردن روی خودم پس مسیر درست و پایدار اینو نیاز دارم بارها به خودم بگم داری پله ها رو یکی یکی بالا میری اما نیازه که جای پاتو رو هر پله محکم کنی که اگه یه موقعی اشتباهی افتادی پله قبلی پله محکم باشه و تو نیفتی خیلی راحت دوباره اشتباهت فرکانس غلط خودتو پیدا کنی و برگردی پله بالا و هی بالاتر…

    * ذهن عادت داره همه چیز و هر مشکلی و بزرگ کنه و تمام تمرکزت و ببره اون سمت در صورتی که باید با منطق بگی بابا اینهمه اتفاق خوب برام افتاده حالا یبارم همچین مورد ی پیش اومده و سعی کنی با منطق از نجواهای منفی که احساست و بد میکنه دورش کنی

    اینم در راستای همون صحبت بالاترمه و خب چی ازین قشنگتر وقتی قانون و اصولی یاد بگیری حتی استاد قشنگت بیاد بهت بگه اگه به همچین موردی برخوردی اینجوری حلش کنی و وقتی این اصول و جزئی از روند زندگیت کنی و عادتش کنی دیگه منفی فکر کردن به حداقل میرسه یا اگه هم باشه تو راهکارش و بلدی که چجوری باهاش مقابله کنی و نزاری رشد کنه و حست و بد کنه

    * و باز هم همون مبحث قضاوت نکردن دیگران در صورتی که جای اونها نیستیم

    واقعا به جرات میتونم بگم اخیرا وقتی روی این موضوع خیلی بیشتر کار کردم و دارم کار میکنم آرامشی بهم تزریق شده که هیچ کجا نمیتونستم گیرش بیارم و این باعث شده زومم از روی دیگران هم برداشته بشه با همون منطق به ذهنم بگم آقا جان اون آدم شاید اون لحظه که فلان کار و کرده در شرایط روحی مناسبی نبوده یا بارها رفتارش خوب بوده حالا یبارم پرخاشگر شده هزاران بار و که فدای یکبار نمیکنن و اینجوری هم تمرکزم از روی نجواهای منفی برداشته میشه هم اون آدم دیگه رفتارش و تکرار نمیکنه اصلا محاله اگه من خوب روی این بخش کار کننم مجدد اون رفتار و ازون شخص ببینم پس باز میرسم به این موضوع که من خالق شرایطمم اگه نمیخوام همچین رفتاری باهام نشه پس بیام ذهنیتمو دربارش تغییر بدم اصلا ته ته ش اینجوری بگم که این یه امتحان اللهیه حتی اگه دیدم طرف تو شرایط مناسبی هم بوده بقول استاد هیچ جوره نزارم منفی ها در من رسوخ کنه و به هر ریسمانی چنگ بزنم برای نجات ازون وضع که بهترینش منطق هست

    * قانون جهان اینه وقتی از دست کسی ناراحتی داری به خودت ضربه میزنی و تو این قضیه سطح توقعت و از آدمها بیار پایین کلن سطح توقعت از آدمها رو پایین بیاری بجاش از خدا توقع داشته باشی این بهترین و درست ترین روش رسیدن به آرامش و خواسته هاته

    * و وقتی از کسی کینه داری یا نفرت داری این خودش و بصورت جسمی نشون میده و بیمار میشی و وقتی هم که میبخشیش اولین نشونش اینه که بیماریت برطرف میشه و خوب میشی

    خدایا بابت تمام این مطالب که هربار به شیرین تر و قشنگترین نحو میشنومش ازت سپاسگزارم استاد نازنینم ممنونم بابت حضورتون بابت اینکه با عشق برامون صحبت میکنین و بهمون آموزش میدین دوستتون دارم و ممنونم از مریم قشنگم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  6. -
    مریم جهانبخش گفته:
    مدت عضویت: 3073 روز

    بنام خدا

    خدایا تنها تورو میپرستم ..وتنها از تو یاری می‌جویم ..مارا به راه راست هدایت کن …راه کسانی که به آنها نعمت دادی …ونه راه گمراهان

    خدایا ازت ممنونم که منو هدایت کردی به این فایل

    کینه ونفرت ….

    استاد جان ممنونم که چشم دل مارو باز میکنی تا قوانین رو بشناسیم

    من اگر از کسی کینه داشته باشم به خودم ضربه میزنم …

    قانون جهان هستی میگه وقتی شما از کسی ناراحتی به خودت ضربه میزنی …..

    استاد میگه سطح توقع ات رو از آدمها بیار پایین .نگاهت جوری نباشه که تورو راضی کنند

    خدایا چقدر یکی یکی شرک های وجودم رو دارم درک میکنم

    استاد من قبلا خیلی از آدمها توقع داشتم از کسی های که مدام میموندن خونه ام و چند روز پیشم میموندند … کلا استاد از همه توقع داشتم چون من همه کار براشون میکردم …. اما از یک جای به بعد توقع از آدمها رو گذاشتم کنار … ولی بعضی موقع‌ها باز یادم می‌بره

    استاد راست میگید وقتی یک اتفاق بدی براتون میفته حتمن توش خیرتی هست

    منم آدم ها رو فهمیدم وقتی بهشون خیلی احتیاج داشتم .. دوست داشتم چند شب کنار میمونند … منو دراغوش می‌گرفتن … دلداری میدادن تو زمان کرونا من عزیزم رو از دست دادم

    وای استاد همه از دور نگاهت میکردن … حتی هیچ کسی نیومد تورو در آغوش بگیره … حتی همسرت هم یکبار تورو بغلت نکرد دلداریت نداد

    وچه لحظه ای دردناکیه اولش خیلی ناراحت شدم …میگفتم کجاید پس چرا نیستید مامانم برای همه بوده الان که مامانم رفته چرا هیچ کس نیست … خودت هم گریه کنی ..هم کار کنی ..خیلی سخته …اینها رو گفتم …

    تا بگم من بعد فهمیدم توقع رو از آدمها بیارم پایین …فهمیدم نباید نگاهم جوری باشه که منو راضی کنند … من اونجا خدا رو بیشتر درک کردم …ولی قبلش یک مشرک بودم … اما بعدش سعی کردم کم کم طول کشید اما شد همه رو رها کردم اینجوری خودم راحت شدم شایدم بخشیدمشون

    دیگه گفتم به هیچ عنوان از کسی توقع نداشته باشم

    بعد از چند سال از اون اتفاق

    امسال جهزیه دخترم رو بردم تهران ..یعنی از هیچ کسی توقع نداشتم که بیان با من کمک کنند …ناراحت هم نشدم … حتی حالم هم خوب بود …منو همسرم دخترم تنهایی رفتیم خونه اشو چینیدیم ….

    چرا اینها رو گفتم چون شما گفتید بیان از نتایج حرف بزنید استاد جان منم تغییر کردم … وتمام سعی ام رو میکنم که بازم بهتر از دیروزم باشم

    راستی استاد امروز یک اتفاقی افتاد اما خوب نبود .. اتفاق ناراحت کننده بود … دقیقاً من خودم ساختمش وچقدر زود جواب داد …اولش ذهنم مدام ور..ور..ور میکرد که اینجوری میشه بعد منم باهاش هم راستا شدم … گفتم آره بخاطر همون کارت رو برد … داشتم فایل گوش میدادم … همینجور که ذهنم نجوا میکرد … وفایل از اینور توی گوشم میخوند ….بعد یک دفعه یک صدای اومد گفت چرا داری اینجوری فکر می‌کنی ….

    به جای اون فکر بیا بگو کارت برد که طرف بره موهاشو کوتاه کنه فکر خوب کن

    بعد یوهو حالم خوب شد ..گفتم آره اینجوری باید فکر کنم …

    حالا بعدش همسرم اومد … ولی چه اتفاقی افتاد … افکار منفی من خلق کرد همون فکری که میکردم … اولش یکم ناراحت شدم … اما بعدش خوشحال شدم چرا چون فهمیدم من خلقش کردم …. فهمیدم از این به بعد یک جور فکر کنم بعد همه چیز درست میشه … بجای ناراحتی …واقعا خوشحالم استاد

    الهی به امید تو رو دگارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      محمد کرمی گفته:
      مدت عضویت: 1218 روز

      سلام مریم خانوم عزیز

      بسیار لذت بردم و احساساتی شدم وقنی کامنت پر محتواتونو خوندم

      تسلیت عرض میکنم بهتون وواز خداوند طلب رحمت دارم برای مادر بزرگوارتون ،واقعا مادر فرشته ای هست که هر لحظه باید داشتنشو سپاسگزار خداوند بود ،من وقتی رحمت و مهربانی خدا رو بیشتر درک کردم که این جمله رو توی یکی از کامنتها و فایل استاد که در مورد توحید بود شنیدم که میگفت خداوند حتی از مادر به شما مهربانتره

      این جمله اینقدر برای من جای تعقل داشت که هر وقت به زبون میارمش اشکم در میاد و بزرگی و رحمت خداوند برای من تداعی میشه ،همه مادرا فرشتن و بی نهایت مهربان و خداوندی که حتی از مادر به ما مهربانتره

      مریم خانوم خیلی خوب درک میکنم بحث توقعه ای از مردیم داریم و چه مشکلاتی که برای همه ما بوجود آورده ،مثالی که زدین داستان هدایت من به این سایت رو تداعی کرد و تمام اون روزهای که آگاهانه بدنبال بهتر کردن زندگیم رفتم و مشکلات و ترمزهای خودمو برطرف میکردم بیاد آوردم

      من از وقتی که کاسبکار شدم و بواسطه کارم با انواع و اقسام دوستان آشنا شدم و کلی اعتبار بدست آوردم و همیشه چاکرم و نوکرم میکردن برام ،اینقدر خداوند آدمها رو دور من جمع کرده بود که یادم رفت این نعمات از کی دارم و مغرور شدم ،خداوند فراموش کردم و آدمها رو در زندگیم بزرگ کرده بودم ،همه برای من خدا بودن به جز الله ای که من خلق کرد ،از روابط عاطفی که داشتم گرفته که همش وابستگی و زجر بود برام تا دوستانی که همیشه فاز رفاقت داشتن ولی توی برهه ای بدهکارشون شدمو همون آدمها چنان عوض شدن که باورم نمیشد ،هر بار که چک میخوردم ازشون این جمله استاد بیشتر درک کردم که آدمها رو هیچ وقت بزرگ نکنید این آدمها همونطور که الان بزرگت کردن توانایی اینو دارن که از همون بالا بندازنت پایین

      و این موضوع من بارها تجربه کردم ،از یه جای به بعد وابستگی به هر کسی حتی فرزندم و همسرمو صفر کردم چه برسه دوستان و فقط الله رو منبع رزق برکت کردم برای خودم ،دیگه دستمو جلو هیچ کس دراز نکردم و فقط از خودش خواستم ،همه چی عوض شد و من آرام آرام محکمتر شدم و سرم جلوی هر کسی جز خدا بالا رفت ،دیگه از هیچ کسی جز خدا حساب نمیبرم و هر وقت مشکلی دارم به خودش میگم ،آدمهای که یه روز خیلی خاص بودن برام الان معمولی ترین آدمهای زندگیم شدن ،از کسی ناراحت نمیشم چون از کسی توقع ندارم ،حس میکنم خیلی زندگیم زیباتر شده و همه رو دلی دوسدارم و این بزرگترین نعمتی هستی که از بخشیدن خودم و دیگران بدست آوردم

      شپاسگزارم ازت خانوم جهانبخش عزیز که باعث شدی دست به قلم شم و صلاه خودم اینجا و در این لحظه زیبا بجا بیارم

      بی نهایت سپاسگزارتونم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    مریم احدی گفته:
    مدت عضویت: 1003 روز

    سلام استاد عزیزم و دوستان گلم

    خداروشکر که این پیام رو دریافت کردم والهامات قلبی م بهم گفت بیام این فایل روببینم

    الان من حسم ازخوب به سمت منفی رفت که عاملش نبخشیدن یه ادم هایی توزندگیمه

    این رنجش حس خوب منو به بد میبره واین کار ذهنه میدونم که باید با خودم به صلح برسم دارم تلاش میکنم ولی هنوز هم گاهی که یادش میفتم بهم میریزم

    قبلاً نمیدونستم باید چیکار کنم تواین شرایط

    ولی حالا میدونم که اعراض کنم ونزارم تو حس بد بمونم

    چون میدونم اگر تو حس منفی بمونم همه چیزبدتر میشه واحساس بدم اتفاقات بدتری رورقم میزنه

    من قدم کار میکنم وباید بتونم رهایی رو تجربه کنم

    من توی ذهن گیر میکنم وگاهی یک مساله به چالش کشیده میشه

    من کینه ندارم ولی رنجش دارم که تاثیرات منفی اون اتفاقات خیلی جاها ضرر بدی بهم زده

    کاش بتونم ازاین رنجش رها بشم چون ادامه داره امیدوارم راهشو پیدا کنم

    صحبتهای استاد ودوست عزیزم آریا خیلی عالی بود ولی نمیتونم بگم من متحول شدم بخشیدم من به زمان نیاز دارم

    سطح توقع من ازاون ادم درحد خودم بود ولی این اشتباه بود چون اون ادم مثل من فکر نمیکنه فعلآ نتونستم کاملآ ببخشم ولی بهتر شدم ودارم روش کار میکنم

    به خاطر خودم وارزش خودم باید اعراض کنم

    استاد عزیزم ممنونم بابت این مطلب عالی وتاثیر گذار

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    سجاد بوستانی گفته:
    مدت عضویت: 2616 روز

    سلام

    میخاستم بیام نشانه من بزنم گفتم خدایا از تو گفتگو با دوستان باشه و بود این فایل نشانه امروز من بود که واقعا بهش نیاز داشتم

    باخدم فکر میکردم مشکل کارم از چی و چیه ولی خدا گفت نه از یجا دیگس

    واقعا کینه خیلی عمیقه مثل یه کنه به جونت میچسبه و ریشه وجودت رو میمکه

    من ادم کینه ای نبودم ولی الان نیگاه میکنم میبینم کینه ای شدم یکم و باید دوباره روی خدم کار کنم

    بنظرم مهمترین وتاثیر گذارترین راهش نوشتن دلایل بخششه

    وقتی برای بخشیدنت دلیل داشته باشی راحت میبخشی و خدتو خلاص میکنی از این اذیت و تنگنا

    خدایا شکرت

    تیکه اول فایل هم که استاد گفتین راجع به نتایج حال صحبت کن نه اینده خیلی درس داشت برام باید برم بارها گوشش بدم

    شکر

    تشکر.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    آقای نیکو گفته:
    مدت عضویت: 3072 روز

    بنام پرودگار یکتا و بی همتا

    سلام به استاد عباسمنش عزیز

    سلام به خانم شایسته

    سلام به همراهان این مسیر زیبا

    دوران کودکی و نوجوانی تا حدود سن 25 سالگی من خیلی آدم خنده رویی بودم و هر کی من رو میدید از روی لبخندی که روی لبان من بود طرف مقابل هم با لبخند باهام صحبت میکرد، یادمه اون زمان هیچوقت کینه ای از کسی به دلم راه نمیدادم

    اما یادمه بخاطر همین لبخند بارها مورد مسخره قرار گرفتم (ترمز اهمیت دادن به حرف دیگران) و یه جورایی به افراد نشون میدادن که طرف آدم الکی خوشیه و یا اینکه یه تختش کمه،

    یادمه اون زمان چون دید خوبی به اجتماع داشتم و بدون اینکه بدونم در جهت احساس خوب مساوی با اتفاقات خوب حرکت میکردم، نتایجم هم عالی بود و چه از نظر مالی چه از نظر روابط و چه از نظر سلامتی و آرامش نتایج خوبی در زندگیم ملموس بود، تا سن حدود سی سالگی، اما از اون به بعد کم کم بخاطر اینکه مورد تمسخر دیگران قرار نگیرم سعی می‌کردم خیلی جدی باشم و کم کم از یه سری افراد بخاطر یه حرف بی‌مورد کینه به دل میگرفتم و سالها بخاطر یه مسئله کوچک ذهنم درگیر بود و اغلب مواقع با خودم در صلح نبودم که چرا فلانی به من همچین حرفی زد و یا چرا به موقع جواب فلانی رو ندادم،

    خب طبق قانون وقتی احساست خوب نباشه نتایج هم به همون شکل تغییر میکنه، هر جا سرمایه گذاری میکردم یا درجا میزد یا با ضرر همراه بود، تا اینکه از سال 95 با قوانین جذب و موفقیت آشنا شدم و یک سال بعد با استاد عباسمنش آشنا شدم و فایلهای رایگان استاد رو دنبال میکردم از همون ابتدا متوجه شدم این کینه توزی و نجواهای ذهنی برام سمه و سعی کردم افراد رو ببخشم و دیگه به اون مسائل فکر نکنم و بهترین و سریعترین نتیجه برای من همین احساس آرامش بود البته که باورهای مخرب زیادی در وجودم بود که حتی به استاد عباسمنش هم اعتماد نمیکردم که از دوره ها استفاده کنم، تا زمانی که نتایج چند تا از دوستان بصورت تصویری یا صوتی با زبان خود دوستان بیان شد و تازه اونجا باور کردم که وقتی این دوستان نتیجه گرفته اند من هم میتوانم و از حدود یک سال ونیم پیش متعهدتر عمل کردم و دوره های شیوه حل مسائل، دوره روانشناسی ثروت یک، دوره عزت نفس، دوره قانون سلامتی و الان هم دوره دوازده قدم رو تهیه کردم و در قدم هفت هستم،

    خدا روشکر به صلح واقعی با خودم و خدای خودم رسیدم، خیلی راحت میخندم هر لباسی که دوست دارم میپوشم هر جایی که دوست داشته باشم میرم و اصلا به نگاه دیگران توجهی ندارم، البته که قولنین و عرف جامعه رو هم سعی میکنم رعایت کنم و یه کسی بی احترامی نکنم،

    قبلا اگه نماز هم میخوندم بخاطر نگاه مردم بود، اما الان اصلا برام مهم نیست که دیگران چه فکری در رابطه من میکنن.

    از نتایجم هم بخوام بگم از نظر سلامتی عالیم و 10 کیلو وزن کم کردم و به وزن دلخواهم رسیدم، یه سری مشکلات از نظر سلامتی داشتم مثل رفلکس معده، مثل درد در ناحیه قلب و دست چپ هنگام پیاده روی و همچنین کبد چرب که به لطف خدا همگی برطرف شده، از نظر روابط خیلی عالی شدم بطوری که در سفر اخیری که تنهایی رفتم خیلی زود با افرادی که در یک هتل بودیم دوست شدم و جاهای تفریحی رو با هم میرفتیم و از همصحبتی با هم لذت میبردیم، طوریکه دوستانی که اونجا پیدا کردم شماره من رو گرفتن و گفتن با شما خیلی بهمون خوش گذشت و گفتن در سفرهای بعدی که میخوان برن تماس میگیرن که اگه من تونستم باهاشون همراهی کنم، از نظر روابط با همسر و فرزندانم هم روابطم عالی شده، حتی در بزرگترین ترمز من که عوامل بیرونی و ادارات بود الان خیلی عالی کارم رو انجام میدن در حالیکه در گذشته همون کارمندا کارم رو ماه‌ها عقب مینداختن و صد البته که همه اینها برمیگرده به روابطی که با خدای خودم تجربه میکنم و لذت میبرم

    از نظر مالی خداروشکر نتایج بسیار عالی و ملموس شده خداوند مشتریان عالی برام ردیف کرده بطوری که همه از رکود بازار صحبت میکنن اما برای واحدهایی که من می‌سازم مشتری صف کشیده و با اینکه فعلا من فروشنده نیستم اما مشتریها ول کن نیستن و خدا روشکر سود خیلی خوبی از ساختمان‌های اخیر نصیبم شده

    خلاصه که آسان شدم برای آسانیها و درهمه امور سعی میکنم به الهامات توجه کنم و به خداوند اعتماد کنم و در کارها بهش توکل کنم

    دیگه دنبال نتیجه نیستم و از مسیر لذت میبرم

    حتی در سایت استاد هم که میام نگاه میکنم قلبم بهم چی میگه مثلا همین دیشب یه کامنتی رو حدود یک ساعت بود که نوشتم و زمانیکه میخواستم ثبت کنم بهم الهام شد که ثبت نکنم و گفتم چشم و کامنتم رو حذف کردم

    الان هم اومدم چند خط درباره موضوع کینه و حسد بنویسم که نمیدونم چطور شد که ختم شد به نوشتن نتایج

    خداروشکر میکنم که به این مسیر الهی هدایت شدم

    خداروشکر میکنم که استادی مثل استاد عباسمنش دارم و از آموزه های ایشان استفاده میکنم

    و خداروشکر میکنم که دوستان خوبی در این سایت دارم که با نوشتن کامنتهای عالی کمک میکنن در مسیر درست حرکت کنم

    با تشکر خدانگهدار

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 27 رای:
  10. -
    کبری مشتاقی گفته:
    مدت عضویت: 906 روز

    به نام الله‌ یکتا فرمانروای این جهان‌پهناور خدای عالم و آگاه به همه چیز قدرته مطلق خدایا تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری می‌جویم

    سلام استاد جان سلام مریم عزیزم

    بازم فایل جدید و بازم تشکر ما از شما بابت این همه آگاهی‌های ناب و با ارزش خدایا شکرت که منو هدایت میکنی به این سایت

    و موندن در این سایت و کنار این استاد عزیزو دوستان خوبم جونه دوباره میگیرم زنده میشم ممنونتون هستیم

    وقتی میبینی یه مدته آرامش داری کارهات روان انجام میشه نگران نیستی زیبایی میبینی و به جای زیبا میری بدون در مسیر درست هستیم و باید همینو ادامه بدیم و هر روز بهتر و بهتر کنیم

    نتایج پایدار یعنی ما داریم مدام روی خودمون و افکار و باورها و ذهنمون کار میکنیم اگر دوروز دست از کار کردن روی خودمون بکشیم کنترل ذهن نداشته باشیم به همان اندازه نتیجه میگیریم و یه پله میایم پایین

    اما ما دانشجویان این سایت هر روز داریم روی بهبود خودمون کار میکنیم چون همه هم آزادی مالی و هم آزادی زمانی و آزادی مکان رو میخوان نعمت و ثروت و آرامش و شادی میخوان پس باید گوش دادن و عمل کردن به این فایلها رو تا زنده هستیم ادامه بدیم و نتایج هم پایدار و بنیادین میشن

    آره واقعا خشم و کینه از کسی از درون داغونت میکنه باید ببخشی تا خداوند بهت ببخشه

    ما چند ساله پیش 8 یا 9 ساله پیش مشکلی برامون پیش اومد طرف رو اصلا نمیبخشیدیم و نفرت زیاد ازش داشتیم همش نفرین و گریه بود و کارمون هم گره تو گره می‌افتاد و هر روز بدتر و بدتر میشد اینقدر متوجه نمی‌شدیم از کجا داریم میخوریم از نظر روحی اذیت شدیم از زندگی هیچی نمیفهمیدیم تا اینکه شکر خدا یکی از اقوام استاد عزیز رو به ما معرفی کردن و کم کم بعد از مقاومت‌های بسیار فهمیدیم و پذیرفتیم که اشکال از ماست و اومدیم اولین کاری که کردیم طرف رو بخشیدیم و نفرت و کینه رو از دل و ذهن و روحمون پاک کردیم

    و خداوند هم طبق قانون قشنگش دستاشو فرستاد و جهان دست بکار شدو همه چیز رو به خداوند سپردیم

    تا زمانی که روی نیروی خودت حساب کنی نتیجه منفی ست ما از زمانی که قدرت خداوند رو باور کردیم عظمتش رو باور کردیم معنی تسلیم شدن رو فهمیدیم به جای نگرانی فقط و فقط از خودش خواستیم و بهش اجازه دادیم تا به زندگی و مشکلمون وارد بشه و خدا اومد و قشنگ و معجزه وار برامون درست کرد و سر به سجده گذاشتم خدایا قدرتتو شکر میگویم

    و هر اندازه ما روی خودمون کار کردیم و افکار و باورهای مخرب و منفی رو کمرنگ کردیم به همون اندازه مشکلمون حل شد و الان خدا رو هزاران مرتبه شکر میکنم قدرت و عظمتشو شکر میکنم همه چیز رو درست کرد که هیچ آرامش و شادی و نعمت و سلامتی و ثروت هم بهمون عطا کرد خدایا ممنونتیم

    خدایا به من قدرت بده تا هر روز تو را بهتر بشناسم

    خدایا من تسلیمم تو هدایتم کن

    راه درست رو تو به من نشان بده

    خدایا مرا به آزادی مالی و آزادی زمانی و آزادی مکان برسان

    خدایا به من قدرت بده تا شخصیتمو بهبود بدم

    خدایا شکرت سپاسگزارم

    استاد عزیزم‌و مریم جان ممنونتم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای: