گفتگو با دوستان 54 | کینه و نفرت = تولید بیماری - صفحه 21

335 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    Shahla گفته:
    مدت عضویت: 2556 روز

    سلام خدمت شما استاد عزیزم.

    استاد من، سالها تا یادم میاد، از مادرم، بینهایت رنجش و ناراحتی داشتم، بینهایت ازش متنفر بودم. برعکس پدرم که عاشقانه دوستشون داشتم و رابطه بسیار خوبی باهم داشتیم.

    باورتون نمیشه کینه و نفرت من از مادرم بحدی بود که وقتی سال جدید شروع می‌شد، و موقع تحویل سال، من عزا میگرفتم چطوری مادرم را ببوسم و بهش تبریک بگم. یعنی این سخت‌ترین کار دنیا بود برای من.

    ولی الان 5ساله هیچ اثری، از اون همه نفرت درون من پیدا نمیشه و همش تبدیل شد به عشق و خیر خواهی.

    البته راحت انجام نشد اینکار ولی پله پله شروع شد تا رسیدم به اینجایی که الان وجودم پراز عشق هست نسبت به مادرم.

    من یادم نمیاد اون موقع ها، من با مادرم تونسته باشیم چندتا جمله باهم حرف بزنیم.

    ولی الان بارها من مادرمو بغل میکنم، بوسش میکنم، باهاش حرف میزنم، از تجربه هام براش تعریف میکنم، آرزوهای خوب براش میکنم، با شادیش واقعا شاد میشم و…

    و استاد این یکی از تغییرات بینهایت بینهایت بزرگ من بود، که برام ایجاد شد.

    مادری که من حسرت یه سرسوزن محبت دیدن ازش، روی دلم مونده بود، الان اینقدر عشقو محبتو توجه ازش میبینم که اشک شادی و شکرگزاری میریزم.

    تا وقتی می‌جنگیدم باهاش سر یه ذره توجه و محبت، تا وقتی مدام تمام توجهم روی نکات منفی و بی محبتیش بود، تا وقتی که مدام درباره مادرم و رفتاراش با دیگران صحبت می‌کردم همه چیز بدترو بدتر میشد.

    تا چندسال پیش که بکل خسته شدم دیگه از جنگیدن های خودم، از اون رویه و ارتباط و بکل دیگه بیخیال مادرم شد.

    و اول کار از سرناامیدی و خستگی، بیخیالش شدم نه اینکه قانون را درست درک کرده باشم.

    ولی بعد درک از قانون هم کم کم، به وجودم اضافه شد و واقعا اصلا انگار همه چیزو فراموش کرده بودم.

    البته نه اینکه فراموش بشه، ولی دیگه بهش فکر نمیکردم، دیگه برام مهم نبود، سرگرم کارها و امورات خودم شده بود و یه لحظه چشم باز کردم دیدم چقدر همه چیز تغییر کرده، چقدر رهاتر شدم، چقدر احساس بهتری دارم، چقدر راحت‌تر تونستم ببخشم.

    و بدنبالش چقدر راحت عشق از مادرم دیدم، محبت دیدم، توجه دیدم، مهربونی دیدم.

    چیزهایی که حسرتش بدلم مونده بود.

    حتی یبار زنگم زد و گریه کنان ازم حلالیت طلبید ازم بخشش خواست و منم باعشق جوابشو دادم.

    حالا برام غذاهایی را درست میکنه که دوست دارم، و باهام تماس میگیره و دعوتم میکنه برم پیشش.

    هربار یچیزی میخره برام…

    یعنی استاد من هیچوقت هیچوقت، فکرنمیکردم یروزی توی زندگیم برسه، که شاهد چنین چیزایی بشم از سمت مادرم.

    الهی صدهاهزاران مرتبه شکر.

    وقتی دست از اون جنگیدن ها برداشتم و بدنبالش عشق جاری شد توی وجودم، اولین موضوع و میشه گفت، حسرتی که اومد توی وجودم این بود که: چقدر حیف، سالهایی که میتونست پراز عشق و لذت بگذره، همش درگیر جنگیدن و گلایه کردن شد.

    و تصمیم گرفتم دیگه اجازه ندم بقیه عمرم هم مثل قبل با جنگ سپری بشه، و عشق و درک را جایگزین جنگو نفرتو توقع کردم.

    استاد بینهایت سپاسگزار شما هستم بخاطر کلمه به کلمه، حرفها و آگاهی هایی که از وجود و زبونتون جاری میشه و سخاوتمندانه و باعشق در اختیار ما میزارین.

    بینهایت دوستتون دارم.

    درپناه خداوند باشین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  2. -
    مریم دیناشی گفته:
    مدت عضویت: 1045 روز

    روز 179 فصل ششم روز شمار تحول زندگی من:

    نکات مهم این فایل برای من:

    مریم دیناشی عزیز یادت بمونه:

    وقتی به یه تضاد یا ناخواسته ای برخورد کردی تمرکز نکن روی اون تضاد و سعی کن نتایج ریز و درشتی که از این مسیر بدست آوردی نعمت ها و

    موهبت هایی که داری رو بارها و بارها به خود بگو

    و سپاسگزار داشته هات باش و ببینشون قدر دان خودتو دستاوردهات باش

    بدون که الخیر و فی ما وقع

    هر چه قدر سطح توقع ام رو از آدم ها پایین آوردم

    به همون نسبت کمتر ناراحت شدم بیشتر کارهایی رو انجام میدادم که خودم و شاد میکرد ( باید بیشتر در این مورد رو خودم کار کنم)

    وقتی فهمیدم بخشیدن دیگران به خودم حس آرامش و رهایی میده و بهم کمک می‌کنه که حس خوبی رو تجربه کنم چند سال پیش یکبار نشستم لیست افرادی که ازشون ناراحت بودم رو نوشتم و یکی یکی بخشیدم و رو اسم شون خط کشیدم

    و الان حتی یادم نمیاد کیا بودن چرا ازشون ناراحت بودم

    اما انجام اون تمرین سالها پیش کمک بزرگی به سلامت آرامش و حس رهایی و موفقیتم کرد.

    خدایا سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    عسل گفته:
    مدت عضویت: 739 روز

    1403/10/9روز176

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    سلام به استاد و مریم عزیز ودوستان گل

    خدایا شکرت بخاطر یک روز عالی و یک فایل بی نظیر دیگه

    استاد وقتی میگید توهم نزنید و عمل کنید و درمورد نتایج حرف بزنید و شما دوست دارید با این مدل افراد صحبت کنید و نتایج رو بشنوید خیلی انگیزه و باور خوبی میده اینکه پس حتما شدنی که استاد ازما توقع داره

    خودم این روزا احساس می‌کنم جنس کامنت هام تغییر کرده و هرموقع میخوام بنویسم دنبال اینم که چه باوری و چه عملی و چه نتیجه ایی ایجاد کردم تا درموردش بنویسم

    خداروشکر این روزا اینقدر احساسم خوبه خدایا مرسی که همیشه همراه منی و هدایتم میکنی

    هر روز من شده پرازمعجزه چون منتظر معجزه هستم طبق قانون اتفاق میفته ،امروز یه پروژه طراحی دوباره اومد برام ،امروز دوباره کلی ارتباطات عالی برقرار کردم

    دیروز که سفر میکردم توی ماشین جلسه اول و دوم احساس لیاقت و گوش کردم دوباره اینکه مقایسه چقدر میتونه احساس لیاقت مارو ازبین ببره وقتی خودمو با همین هفته پیشم مقایسه می‌کنم کلی ذوق می‌کنم و رشد و پیشرفت خودم و میبینم و پرازانگیزه میشم که قوی تر ادامه بدم درسته نتایج کوچیکه اما همین نتایج طبق روانشناسی ثروت 1 نشانه اس یعنی من دارم مسیر و درست میرم خداجونم شکرت بخاطر این همه نعمت و فراوانی و آرامش ‌سلامتی دادی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    ندابشارتی گفته:
    مدت عضویت: 1380 روز

    باسلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته

    روز 134

    سطح توقع

    استاد با توجه به اموزش های گرانبهای شما،من فکر میکنم واقعا توقعم از انسانها به مینیمم ترین حالته ممکن رسیده

    و بخاطر همین موضوع هست،که از جهان لطفو محبته بیشتری میبنیم

    بخاطر همین هست ک گاهو بیگاه،از غریبه و اشنا،محبتو کادو و کمکو مهربونی شامل حالم میشه

    قبلا این طور بودم که توقع داشتم در فلان شرایط بحرانی،خواهری برادری دوستی،کنارم باشه

    برای شرایط خاص مامان،متوقع بودم که بقیه خانوادم هم باید باشن چرا اونا پی خوشیو زندگین و نمیان همراه باشن!؟

    کم کم دیدم من نقش یک ادم قربانی رو دارم که همه وقتو زندگیشو نادیده گرفته

    کم کم پی بردم که تا وقتی خودت برای خودت هدف نداشته باشی جهان برات کار جور میکنه تا بیکار نمونی

    کم کم فهمیدم گاهی برای تایید گرفتنه بقیه خانوادم ،این همه از خود گذشتگی کردم

    و در اخر با فهمیدنه احساسه ارزشمندیه خودم،که ندا لازم نیس از همه چیت بگذری تا خودتو قربانیه بقیه کنی تا بگن دختر دلسوزمونه

    تو همین جوری کاملی لایقی،همین که روی زمینه خدا،داری قدم میزنی و نفس میکشی،ارزشمندی

    لازم نیست واقعا به زحمت بندازی خودتو برای هرکسی

    فکر نکن با کمک نکردنه تو،از چشم ادمها میفتی

    روزها روی خودم کار کردم تا به این برسم که اگه حتی میخوای دستی باشی از دستای خدا برای کسی،باید با حس خوب اینکارو کنی،نه با خشمو کینه از بقیه که چرا اونا کمک نمیکنن

    ببین خدا در تو چه ویژگی هایی قرار داده و ازین ویژگی ها چطور میتونی کمک کنی برای بهبود شرایط

    نشستم نوشتم

    دیدم من دختر قویی هستم

    دیدم من دختری هستم که میتونم کنترل کنم شرایطه بحرانیو

    دیدم من شجاعم برای یکسری کارا ک شابد بقیه خانوادم نباشن

    دیدم دختره تمیزو مرتبی هستم

    دیدم دختری هستم با تجربه و علم برای یکسری شرایط مامان

    و …

    خلاصه دیدم خب خدا این همه ویژگی در من گذاشته

    چطور ازشون استفاده کنم!؟

    برای هر ویژگی،یکاری انجام میدادم

    از تمیز کردنه خونه تا مراقبتهای ویژه ی مامان

    ولی اینبار با احساس قدرت

    با باور اینک چقدر من شاکرم که این همه ویژگی دارم و دارم استفاده میکنم

    و البته ک جهانم پاسخ میداد

    اینبار خواهرو برادرام همراه تر بودن

    من دیگ از کارو برنامه هام نمیزدم

    پدرم چقدررررر همراهو عشقه

    خلاصه حسم برای اون شرایط عوض شد و این نتیجه ی خودشناسیی بود که از دوره ی با ارزش احساس لیاقت و همینطور فایلهای رایگان یادگرفتم

    باور قشنگی که همیشه با خودم تکرارش میکنم،اینه ک اگه قراره من دستی باشم از دستای خدا،خودش اتفاق میفته

    بدونه سختی برای من

    بدون تقلا برای من

    بدون قربانی شدنم

    و البته ک من نیازی به تشکر بفیه و تایید شدنو …هرانچه ک از بیرونه ندارم

    چیدمانه خداست و حتما همه ی خیرش برای خودمه

    چون من به این انرژی ایمان دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  5. -
    وحید ولاشجردی گفته:
    مدت عضویت: 1331 روز

    به نام خدا

    سلام و درود به شما استاد عزیز و همه دوستان

    استاد 2 3 روز که نمیتونم بیام تو سایت یا درست فایل هارو گوش بدم خیلی واضح افت فرکانسی رو متوجه میشم

    احساس خوب و ارامشی که کم میشه رو متوجه میشم ترسی که سریع میخواد جای ایمان رو بگیره متوجه میشم

    و میفهمم اون حرف شما رو که هر روز و هرروز باید روی خودمون کار کنیم تا کد های مخرب قبلی فعال نباشن

    هر لحظه باید تو مسیر درست باشیم و اگاه باشیم به افکارمون اینده رو خیلی بزرگ‌نکنیم این لحظه الان هست که زندگی مارو خلق میکنه پس تمام تلاشمون باید برای الان باشه

    هر روز باید کنترل ذهن کنترل کانون توجه ورودی های انجام بشه هرروز باید قانون یاداوری بشه به خصوص تو پاشنه های اشیلمون تا بتونیم بهتر بشیم اصلاح بشیم و جلوتر بریم

    هر مساله کوچکی توسط ذهن ما بزرگ‌میشه و همه موفقیت های گذشته رو فراموش میکنیم

    استاد من داشتن یه ماشین ارزوم بود وقتی 206 گرفتم کانون توجهم رو گذاشتم روی مثلا فلان صدا این خط کوچیک یا اروم برم که چیزی نشه و …همه فکرا باعث شد که لذت نبرم و برعکس هر بار یه هزینه جدید که شاید سالی یکبار واس کسی پیش نیاد ولی من با کانون توجهم اونارو جذب کردم و امشب فهمیدم که ریشه اینا کجاس

    بخشش و نفرت .بخشیدن خیلی سخت میشه وقتی ما دائما برای یکی دادگاه میذاریم تو ذهنمون و خودمون درگیر اون شخص میکنیم و هربار نفرت بیشتر میشه

    ولی با بخشش به اوج رهایی میرسیم انگار یه وزنه رو از پامون باز کردن و میگن و حالا پرواز کن

    پایین بودن سطح توقعمون از بقیه باعث ارامش کمتر ازرده شدن و حرکت میشه

    چون ما از کسی انتظار نداریم جز خودمون و لاجرم حرکت میکنیم

    ناراحتی از یه نفر در اصل ضربه رو به خودمون وارد میکنه

    با بخشیدن به احساس رهایی و خوب میرسیم و جای خالی باز میکنیم برای عشق و افراد مناسب و شرایط بهتر

    ممنون از شما استاد عزیز و همه دوستان

    خدایا شکرت که اینجام و هر لحظه به حال بهتر میرسم و اگاه تر میشم️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    مریم احدی گفته:
    مدت عضویت: 1001 روز

    بنام خدا

    روزشمار تحول زندگی من روز 179یک فصل دیگه از تحول من وبودنم دراین مسیر گذشت خداروشکربرای امروز خیلی جالبه الان داشتم جلسه بیست ویکم دوره روان شناسی ثروت یک رو گوش میدادم که همین موضوع رو استاد عنوان کرد

    نتیجه مهمه نه حرف الکی زدن واعتماد به نفس کاذب داشتن اصلأ درست نیست

    واقعا همینه باید جوری روی خودمون کار کنیم که بتونیم ازنتایج خودمون حرف بزنیم

    دقیقا مثل استاد که هرحرفی که میزنه نتیجه ش توی رفتار وزندگیش کاملآ مشهوده

    بزرگ ترین تغییر من توی روابط من بوده که خیلی عالی شده وتونستم باخودم به صلح برسم عزت نفس واعتماد به نفس مو با تمرینات که انجام دادم به اوج برسونم اینکه خودمو دوست داشته باشم

    اینا کاملآ توی روابطم مشهوده صددرصد نشده وهنوز خیلی جا داره ولی همین که متعهدانه دارم روی خودم کار میکنم خوشحالم

    به اریای عزیز تبریک میگم وتحسینت میکنم که تونستی به صلح برسی وداری روی خودت کار میکنی

    وراجب اون موضوع که استاد تعریف کردن راجب تنبیه پدرشون من هم از یه سری ادمها رنجش وکینه دارم که نتونستم ببخشمشون وهربار که اسم اون شخص میاد حالم واقعا بدمیشه بااینکه دیگه نمیبینمش شاید چون هرگز نخواسته جبران کنه من نه راجبش حرف میزنم نه بهش فکر میکنم ورابطه مو کاملآ کات کردم ولی توذهنم میاد وباکنترل ذهن واعراض کردن سعی میکنم تو احساس بدومنفی نمونم این تمرین خیلی بهم کمک میکنه که نزارم احساس منفی منو ببره تو فرکانس منفی چون به خودم ضربه میزنم ممنونم از شما که این موضوع رو بهم باز هم یادآوری کردین که حواسم به خواسته هام نکات مثب زندگی باشه تمرکزم روی خودم باشه

    موفق باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    نگار گفته:
    مدت عضویت: 545 روز

    سلام به استاد خوبم ،خانم شایسته نازنین و دوستای عزیزم

    خداروشکر که منو به این فایل فوق العاده هدایت کرد.

    این جمله رو‌که استاد گفتن(بانفرت ار دیگران فقط به خودمون اسیب میزنیم )رو با گوشت و استخونم درک کردم .یکی از ایراد های بزرگ من غیبت کردنه و واقعا دارم نتایج بدشو توی زندگیم میبینم ولی متوجه نبودم که دلیلش چیه .

    با غیبت کردن راجب یک ایراد کوچیک در یه فرد احساس تنفر بهم دست میده و کل روز دارم سناریو های دعوا با اون فرد رو توی سرم میچینم و این ارامشم رو بهم میزنه.یه چند وقتی بود دنبال این بودم ک چرا من چند وقت یکبار مریض میشم؟ با گوش دادن به این فایل حس کردم جوابمو گرفتم من همش در خال غیبت و‌کینه توزی ام .

    الان ک دقیق فکر‌میکنم میبینم که منم بی ایراد نیستم منم خیلی کارهای ناپسند انجام دادم پس چرا باید با نفرت حال خودمو بد کنم .

    اگه از کسی خوشم نمیاد میتونم باهاش قطع ارتباط کنم نه اینکه با غیبت و نفرت کاری کنم رابطمون با یه دعوا و اعصاب خوردی تموم بشه .

    این کامنتو نوشتم که به خودم بفهمونم ک غیبت چه کارایی باهام میکنه امیدوارم با یاری خدا بتونم این عادت بد رو ترک کنم .

    خداروشکر برای این آگاهی ها

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    سعید گفته:
    مدت عضویت: 619 روز

    به نام خداوند غفور و رحیم

    قدم 179

    سلام به دوستان

    من قبلا شخصی بودم که خیلی زود از افراد ناراحت میشدم و کلا حالم سرجاش نبود . مثلا از پدرم به خاطر رفتارهایی که با من و مادرم داشت خیلی تنفر داشتم و این تا همین 5 سال پیش ادامه داشت یا از این دین و مذهب ناراحتی داشتم چون انگشت اتهامم به سوی اون ها بود و اون ها رو مسئول ضعف خودم میدونستم و موقعی که با استاد اشنا شدم فهمیدم که این که دیگران رو مسئول میدونستم و یا اینکه خودم رو قربانی جامعه یا افراد یا مذهب باعث شده من بیشتر ضربه بخورم برای همین سعی کردم که اینها رو از ذهنم رها کنم و روی خودم تمرکز کنم و جهان داره به باورهای من مثل آینه پاسخ میده و برای همین خیلی حالم بهتر هست. گذشته ها رو باید رها کرد و در این لحظه زندگی کرد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    عسل گفته:
    مدت عضویت: 739 روز

    1403/8/24روز131

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    سلام به استاد و مریم عزیز ودوستان گل

    خدایا شکرت بخاطر یک‌روز فوق العاده خدایاشکرت بخاطر این هوای بارونی و پاییزی که توی ایران هست

    پرازحس خوب و ناب و فوق العاده است.

    وقتی به گذشته ام نگاه می‌کنم میبینم اگر قرار بود ادمارو نبخشم هیچوقت نمیتونستم رشد کنم هیچوقت نمیتونستم آرامش داشته باشم البته که به این وضوح با قوانین آشنا نبودم فقط ادمارو میبخشیدم و‌رها میکردم چون میگفتم من لایق آرامشم و‌بخاطر خودم میبخشم

    اما الان میفهمم که چقدر مهم بوده این قضیه و دلیل بعضی از بیماری های که تجربه میکردم و الان میفهمم

    وقتی این فایل و‌گوش میکردم یهو 2نفر اومدن توی ذهنم و فهمیدم که من هنوز ازشون ناراحتم (نفرت ندارم) اما دلخورم یا یجورایی اونارو مقصر میدونم برای شرایط فعلی ام ( 2تا از مدیران شرکتی که کارمیکردم و اخراج شدم. وهنوز علامت سوال وتعجب توی ذهنمه و دلیل اخراجم و نمی‌دونم؟!) هنوز دلم ازشون صاف نیست اینجا میخوام بنویسم و به صورت کامل رها کنم .

    یکی اینکه هنوز دارم عوامل بیرونی و مقصر میدونم و هنوز شرک درون دارم .

    یکی اینکه ازدیگران توقع دارم .

    یکی اینکه مسئولیت صددرصد زندگی خودمو نپذیرفتم و هنوز باور نکردم که این خود منم که ادما و شرایط و به وجود میارم .

    پس اگر من با اون تضاد برخورد کردم بخاطر باورهای خودم بود

    ‌واینکه اگر با اون تضاد برخورد نمیکردم شاید حالا حالا تصمیم نمیگرفتم که دیگه نباید برای کسی کارکنم

    تصمیم نمیگرفتم که دوره های آموزشی بخرم و مهارتم و رشد بدم

    تصمیم نمیگرفتم دوره روانشناسی ثروت عزت نفس قانون آفرینش و کتاب رویاها کتاب چگونه فکرخدارا را بخوانیم حتی شروع این فایلهای رایگان تحول روزشمار بخرم و شروع کنم

    تصمیم نمیگرفتم که باید زندگیمو متحول کنم تصمیم نمیگرفتم که باید شرک درونم و ازبین ببرم

    متوجه پاشنه های آشیلم مثل وابستگی مثل شرک مثل پایین بودن عزت نفس مثل مقصر دونستن عوامل بیرونی و… نمیشدم

    اون تضاد درد زیادی داشت اما من باید اون درد و میکشیدم تا به خودم بیام تا خدای خودمو پیدا کنم و اون انسان‌ها وسیله شدن برای اینکه من این تضاد و تجربه کنم

    الانکه اینارو نوشتم چقدر قلبم بازشد وقتی نگاه می‌کنم به این ماجرا میبینم چقدر خوب شد که اخراج شدم . چون توی این 4ماه من کلی پیشرفت مهارتی و شغلی و خودشناسی و خدا شناسی داشتم خداروشکر

    اگر مونده بودم توی اون شرکت هیچوقت اینارو تجربه نمیکردم اینجا و امروز مینویسم که من اون دوتا آدم و بخشیدم به این دلیل که خودم لایق آرامشم به این دلیل که میپذیرم خودم با باورهای خودم اون شرایط و رفتارهارو به وجود آوردم و اینکه خداروشکر می‌کنم و ازشون ممنونم بخاطر اخراجشون چون باعث پیشرفت و ارتقا من شدن

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  10. -
    مهشید و شیرین گفته:
    مدت عضویت: 1239 روز

    به نام خداوند مهربان

    سلام استاد و خانم شایسته عزیز

    همواره مسیر درست را طی کنیم : تا نتایج درست بگیریم

    زمانی که مسیر درست را طی کرده ادامه و استقامت و پایداری داریم:

    نتایج پایدار تر و بزرگتر شده و به صورت تصاعدی بیشتر و بیشتر خواهد شد

    هر زمان که با مشکل و تضادی مواجه شدیم باید تمرکز خود را بر موفقیت و پیشرفت های خود قرار دهیم

    ذهن بسیاری از افراد زمانی که کسی انها را ناراحت کرده و دلشان را شکسته است:

    بر نکات منفی و نا زیبایی های طرف مقابل تمرکز می کند

    شاید ما رفتارهایی به مراتب بدتر با افراد داشته باشیم اما زمانی که کسی همان رفتار را با ما انجام می دهد:

    از رفتار او ناراحت و شاکی می شویم

    لازم نیست به رفتار نامناسب افراد و نقاط منفی آنها توجه کنیم: با انجام چنین رفتاری تنها به خودمان آسیب می رسانیم

    قانون:

    زمانی که از دست کسی ناراحت و عصبانی می شویم تنها به خود ضربه و آسیب می رسانیم

    باید:

    سطح توقع خود را از افراد پایین بیاوریم نگاهمان به افراد این نباشد که: آنها به شیوه ای با ما برخورد کنند که باعث جلب رضایت ما شود این مورد به ما کمک می کند : از افراد و رفتار آنها ناراحت نشویم و به خود ضربه نزنیم

    ایرادها و اشتباهات خود را: به راحتی بپذیریم و با خودمان مانند رفیق مهربان رفتار کنیم در این صورت می توانیم: اشتباهات دیگران را هم به راحتی بپذیریم و آنها را ببخشیم

    یکی از بزرگترین دلایل بیماری در درون ما:

    داشتن کینه و نفرت است و به محض ایجاد کینه و نفرت: آثار آن را در جسم خود مشاهده خواهیم کرد

    زمانی که دیگران را می بخشیم: جسم ما سلامت شده بیماری ما به طرز معجزه آسایی : برطرف خواهد شد

    بپذیریم: نه ما و نه دیگران کامل نیستیم و همه ی افراد ممکن است اشتباه کنند

    ما با باورهای مذهبی نادرست: بمباران شده ایم خداوند: یکتا است رب است و جهان را طبق قانون مدیریت می کند

    کافی است: قوانین خداوند را به درستی درک کنیم و وارد فضای دین و مذهب نشویم

    پذیرفتن این باور به ما کمک می کند:

    هر کسی با هر دین و مذهب و عقایدی را بپذیریم

    چون تعصب خاصی نداریم به هیچ وجه لازم نیست بخواهیم دیدگاه خود را به دیگران تحمیل کنیم

    رابطه ی دو طرفه بین ما و خداوند: وجود دارد که بسیار ساده است و ربطی به دیگران ندارد

    مشکل ما:

    داشتن باورها و افکار نامناسب در مورد خداوند و قوانین است قرآن : کتابی منطقی است که می توان قوانین را از آن استخراج کرده و هیچ ربطی به دین و مذهب ندارد

    خدایا شکرت

    عاشقتونیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای: