گفتگو با دوستان 55 | احساس لیاقت بی قید و شرط - صفحه 8

196 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مسلم عبدلاهی گفته:
    مدت عضویت: 740 روز

    سلام ب استاد عزیزم. خانم شایسته دوست داشتنی سپاسگزارم از این صحبت های بسیار عالی شما استاد عزیزم

    سپاسگزارم از خدای مهربان و خداوندی ک در لحظه پاسخ می‌دهد خداوند سریع الحساب

    صحبت هایاین فایل دقیقا مربوط می‌شد ب اتفاقات دیشب ک همون دیشب ک میخواستم بخوابم با خدای خودم صحبت کردم و بهش گفتم خدایا من نمیدونم کارم درست بود یا ن مشکلی چیزی اگه داشت بهم بگو و خلاصه صبح بیدار شدم و اومدم تو سایت این فایل رو گوش دادم و جواب سوالتم را گرفتم

    بسیار سپاس گذارم از دوست عزیزمون ک واقعا بسیار زیبا جامع و توضیحات عالی نتایجشون رو گفتن من هم بسیار لذت بردم از صدای رسا و این محکم صحبت کردنشون ک نشون میده چقدر عالی روی خودشون کار کردن

    نکته ایی ک متوجه شدم از صحبت هاشون در مورد عزت نفس ک میخواستن ی جورایی وصل کنند خودشون رو ب موفقیت و دستاورد هاشون و این باور رو بذارن توی ذهنشون ک من ارزشمندم ب دلیل این موفقیت هایی ک کسب کردم ووو مواردی ک گفتن.

    خود من هم این دیدگاه رو داشتم و خودم رو مهم و قدرتمند. ارزشمند میدونستم ب این دلیل ک این کارها این موفقیت ها را کسب کردم این نتایج را ایجاد کردم ک ی دفتر هم داشتم ک اینها را می‌نوشتم ک الان ک بعضی اوقات میخونم اون رو رد پای هدایت خداوند رو در همه اش می‌بینم

    اما یکم ک گذشت دیدم این نوشتن و تکرار موفقیت ها خیلی عالیه بسیار عزت نفس من رو بالابرده و من رو از اون آدمی ک همش پشت گوش مینداخت کارها و ب تعویق مینداختم کار ب جایی رسید ک دیگه پرونده کار رو می‌بستم و تمام البته ک همیشه این طور نیست اما ب نسبت گذشته تو این موضوع واقعا خیلی بهتر شدم

    اما خودم احساس کردم ک اون حس دوست نداشتن خودم و اون احساس لیاقت رو ندارم و با این نوشتن موفقیت ها و نتایج انگار ی خلائی هست ک این جوری پر نمیشه یعنی ی چیز درونی رو من میخواستم با عامل بیرونی پر کنم ک ب لطف الله مهربان و استاد عزیزم دوره لیاقت آماده شد و این موضوع در وجودم یکم بهتر شد

    و من رو آرام تر کرد و سعی کردم ک مثل قبل زور نزنم تا با عاملی بیرونی این احساس لیاقت و مهم بودن رو پر کنم البته ک حالا حالا ها جا دارم برای بهبود اما همین آدم متوجه میشه ک این مسیرش درست نیست و پایدار نیست و وارد مسیر درست میشه همین خیلی ب آرامش بیشتر کمک میکنه

    و بیشتر سعی میکنم روی ویژگی های شخصیتی ام تمرکز کنم و اون ها رو بهبود بدم صداقتم رو درستکاری در شغلم کیفیت کارم رو بهبود بدم

    درمورد جدی بودن و این ویژگی ها من خودم این مدلی هستم یعنی نسبتا آدم جدی هستم و هنوز خودم رو نپذیرفتم و کلنجار میرم بعضی وقتا ک ناخودآگاه ی حرف ها و کارهایی ک انجام میدم و بازتاب اون رو هم می‌بینم

    اما مثالی یادم اومد از حرف های استاد ک گفتن بعضی ها جدی و خشک هستن و پذیرفتن و بقیه هم مشکلی ندارن من ب چشم این مثال رو دیدم

    فردی هست تو محل ما مغازه دار هست و واقعا هم خشک هست یعنی میری تو مغازه سلام من این رو میخوام اول جنسش رو بهت میگه این قیمت ها انتخاب میکنی کارتت رو میکشه و جنس رو بهت میده و اصلا هم من ندیدم ک شوخی یا مسخره بازی کنه تو مغازه و الان میفهمم ک کاملا هم خودش پذیرفته همه بهش احترام میذارن مشتری خیلی خوبی داره همه خودشون اول کارت بهش میدن حتی من خودم ک رفتم ناخودآگاه اصلا از فرکانسش دریافت کردم و گفتم روغن میخوام و اول هم ناخودآگاه ها کارت بهش دادم کشید بعد رفت جنسش رو آورد و داد بهم

    یعنی دقیقا برعکس تمام حرف هایی ک شنیده بودم در مورد یک مغازه دار ک باید نرم باشه و شوخی کنه با مشتری و بخندونه ی جورایی و من هم انجام دادم و چون ک خودم این رو درونی قبول نداشتم نتیجه برعکس میگرفتم

    استاد هم ک مشخصه کلا توی آموزش هاشون کاملا جدی و محکم حرفشون رو میزنن و همین محکم گفتن و اون چیزی ک میگن عمل کردن رو باعث میشه تو گوش من و خیلی هامون زنگ بزنه

    نتایج مالی دوستمون عالی بود تو 2 سال 20 برابر بسیار عالی هست و تکاملی ک طی کردن

    و باور های بسیار قدرتمند کننده ایی ک گفتن تو گوش من همین الان هم زنگ زد ک درآمدی ربطی ب ساعت کاری ات نداره و اون ولع پول ساختن ک من اصلا در خودم نمیبینم اون ولع پول ساختن یا پول خرج کردن

    الان مثلا تو ذهنم این هست ک ی درآمدی داشته باشم هزینه هام رو بگذرونم ی پس اندازی کنم تا بعدش ببینم چی میشه. ک بعدش هم استاد جوابم رو دادن ک آدم هر چقدر روی باور هاش کار میکنه ب مسیر های بهتر راحت تر و روان تر هدایت می‌شود

    بسیار نکته های زیاد دیگه ایی هست ک انشالله در کامنت بعدی ام حتما در موردش مینویسم

    عاشق همتونم استاد خانم شایسته دوستان سایت

    سپاسگزارم از همه. در پناه الله یکتا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  2. -
    fatemeh saeeidi گفته:
    مدت عضویت: 1759 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام استاد عزیزم

    من هم میخواهم از نتایجم بگم

    خیلی تغییر کردم. از لحاظ عزت نفس و احساس لیاقت مثل نگار جان خیلی تغییر کردم

    شروع تغییرم با دوره عزت نفس بود که تمام تمریناتم را انجام دادم و واقعا ادم دیگه ای شدم و در ادامه با دوره احسلس لیاقت خیلی خیلی بهتر شدم

    این باور خیلی به من کمک کرد که:

    من فقط به این دلیل که به دنیا اومدم و نفس میکشم ارزشمندم

    من ارزشمندم بی قیدو شرط

    استاد من یه خانم خانه دار بودم

    علاقه ام را پیدا کردم با استفاده از دوره های شما

    دوره حل مسائل و دوره کشف قوانین خیلی به من کمک کرد

    و الان شروع کردم کسب و کار مورد علاقه ام را استارت زدم و خیلی حس خوبی دارم

    و وقتی به نتایج خوبتر برسم حتما میام و کامنت میگذارم

    استاد من واقعا ادم دیگری شدم

    اینو از باز خوردهایی که اطرافیانم به من دادن میگم

    در زمینه معنویت چقدر تغییر کردم

    استاد من خدا را از طریق شما بیشتر شناختم

    من اصلا نمیدونستم هدایتی هست و ما میتوانیم از خدا هدایت و رحمتش را بخواهیم

    استاد دوستتون دارم

    و از شما خیلی تشکر میکنم

    و همچنین از پروردگارم بینهایت ممنونم که من را هدایتم کرد که به این مسیر الهی هدایت شدم

    در پناه الله یکتا باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای:
  3. -
    سعیده شهریاری گفته:
    مدت عضویت: 1289 روز

    بِسْمِ ٱللَّٰهِ ٱلرَّحْمٰنِ ٱلرَّحِیمِ

    وَهُدُوا إِلَى الطَّیِّبِ مِنَ الْقَوْلِ وَهُدُوا إِلَىٰ صِرَاطِ الْحَمِیدِ(24حج)

    و به گفتار خوش و طریق خدای ستوده هدایت شوند.

    =======================================================================================

    سلام به استاد عباسمنش عزیزم

    سلام به استاد شایسته جانم

    سلام به دوستان نازنین و توحیدی

    خداروشکر برای شروع یک روز توحیدی دیگه،هنوز زنده م،نفس میکشم،هنوز امید دارم،ایمان دارم،توکل دارم،احساس قربانی شدن ندارم،به جاش به خلق کردن فکر میکنم،به تجربه ی یک روز بهتر،آروم تر،متوکل تر و دریافت هدایت های بهتر و بهتر ….

    استاد تو جلسه 2 قدم پنج میگه:این ایمان که کارهارو پیش میبره،این توکل که کار هارو پیش میبره،خیلی وقت ها بخاطر مداری که توش هستیم نمیتونیم مثبت فکر کنیم،هی میگیم چه جوری؟چه جوری میخواد اوضاع تغییر کنه؟

    وضعیت دیشب من!درگیر همزات شیطان شده بودم و حریف اشکام نبودم،هرکاری میکردم به افکار مثبت فکر کنم و با حال بهتر بخوابم نمیتونستم…قرآن خوندن و گوش کردن و تکرار عبارت تاکییدی های مثبت هم نمیتونست ذهنم رو کنترل کنه،کم پیش میاد انقدر ضعیف بشم در مقابل شیطان ولی خب…پیش میاد!پیش میاد که بیفتم تو دل تاریکی و درگیر آینده ی ترسناکی بشم که شیطان برام مصور میکنه …هیچی دیگه،با همون گریه ها خوابم برد،صبح که بیدار شدم میدونستم افکارم از همونجایی که قطع شده شروع میشه،پس سریع با گوش کردن به سوره ی حدید در نطفه خفه ش کردم!

    وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿١﴾

    وَهُوَ عَلَىٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ ﴿٢﴾

    وَهُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ ﴿٣﴾

    وَهُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ مَا کُنْتُمْ ۚ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ ﴿4﴾

    ۚوَإِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ ﴿5﴾

    وَهُوَ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ ﴿6﴾

    این عبارت ها، فقط تیکه ی آخر 6 تا آیه ی اوله …که قدرت توحید از هر حرفِ هر کلمه ش میچکه …و خیلی به کنترل ذهنم و کم شدن نجواها و ایمان و توکلم کمک میکنه،برای اینکه از ناخواسته ها و کمبود ها اعراض کنم و سعی کنم به اهدافم و خواسته هام فکر کنم و به جای حساب کردن روی توان نامحدود خودم،روی توانایی نامحدود الله حساب کنم.

    خب اوضاع یکم بهتر شد،و بعد نوبت گوش کردن به فایل بنر سایت بود،مطمئن بودم خداوند برام پیغام آورده،مطمئن بودم جواب یکسری از سوال هام اینجا هست،جریان هدایت همیشه با من هست در هر لحظه از هر فایل این سایتِ الهی، با من صحبت میکنه،با هر کامنت،با هر نقطه ی آبی،با هر نشانه ی روزانه،با هر صحبت استاد،مسیر توحیدی من رگلاژ میشه به سمت الله …و همین هم شد! از دقیقه ی 23 به بعد رو چند بار و چند بار و چند بار گوش کردم و هربار با شنیدن صحبت های استاد،نفسم تازه تر شد.

    افرادی هستند که یکسری چیزهارو رفتند یاد گرفتند،بعد میان اون هارو توضیح میدن،اصلا هم اشتباه نیست،اصلا هم کار بدی نیست،اصلا هم چیز ناپسندی نیست،خیلی هم خوبه،آدم میره یک علمی رو یاد میگیره و بعد میاد توضیح میده!اما این چیزی بود که من اصلا بهش علاقه ای نداشتم و ندارم و نخواهمم داشت!من چیو دوست داشتم؟من دوست داشتم رول مادل باشم،دوست داشتم که الگو باشم،دوست داشتم کسی باشم که آنچه که میگوید چیزی باشد که به آن عمل کرده است و از آن نتیجه گرفته است،آدمی باشه که نتایجش صحبت کند نه حرفاش!بخاطر همین به خودم سخت گرفتم،خیلی به خودم سخت گرفتم،خیلی جاها هم خیلی اذیت شدم سر اینکه میخواستم الگوی خوبی باشم،خیلی جاها خیلی به خودم فشار آوردم و بعضی موقع ها میگفتم اصلا چه غلطی کردم من،اصلا گور بابای همه چی،اصلا من هیچی نمیخوام،اصلا من نمیخوام الگو باشم،چرامن اینقدر باید به خودم فشار بیارم؟چرا باید انقدر مواظب تک تک رفتارام باشم،مواظب تک تک پروسه ی پیشرفتم باشم،یک جاهایی این فشار خیلی بهم میومد ولی باز به خودم میگفتم که یا نباید صحبت کنی،یا اگر میخوای برای دیگران صحبت کنی باید خودت تمام و کمال به اون ها عمل کرده باشی،انتخاب!این دیگه قربانی کردن یک سری چیزهاست،باید بهاشو بپردازی.

    گرفتم استاد!گرفتم!خیلی با شرایط خودم کنار اومدم،شرایط من،پاسخ به درخواست های خود منه.

    من هم مثل خیلی از بچه ها زمانی که با شما آشنا شدم،به شدت دنبال موفقیت مالی بودم،تموم فکر و ذهنم این بود که اگر شرایط مالی رو درست کنم من بالاخره خوشبختی رو تجربه میکنم،هرچقدر بیشتر پیش رفتم و همزمان که شرایط مالیم هم بهتر میشد،من با عشقی خیلی خیلی بزرگتر آشنا شدم و اون عشق توحید بود! دیگه من شدم یک مجنون و دیوانه برای رشد شخصیت توحیدی…البته که با تاکیید میگم توحید و ثروت از هم جدا نیست،اما اون چیزی که برای من اهمیتش بیشتر بود این بود که توحید رو درک کنم و بهش عمل کنم و تموم ابعاد زندگیم رو باهاش بسازم.هرچقدر بیشتر تونستم بهش عمل کنم،سرعت تغییرات زندگیم بیشتر شد و ایمان و توکل من بیشتر و بیشتر …استاد من هیچ وقت علاقه ای به آموزش و استاد موفقیت بودن نداشتم اما بینهایت دلم میخواست یک کمک کوچیکی به گسترش جهان توحیدی کرده باشم،اما نه با حرف،با عمل و نتیجه…من بالغ بر هزارتا کامنت و رد پا توی سایت دارم ولی بیرون ازین سایت با ده نفر هم درمورد این قوانین صحبت نکردم،من اصلا کاری به کسی ندارم،من فقط میخوام با توحید نتیجه کسب کنم و نتایجم با بقیه صحبت کنه،قبلا هم توی یکی از کامنت هام نوشته بودم که وقتی از خدا شخصیتِ توحیدی میخوای،خدا از آسمون با زنبیل برات توحید نمیفرسته!توحید یعنی عمل! توحید یعنی رفتن تو دل ترس هات،توحید یعنی حفظ ایمان وتوکل و اعتماد به رب.

    یک چیزی شبیه همون مفهوم السابقون سوره ی واقعه که خدا میگه اینا فیوریت های منن!

    السابقون اونایی هستند که میرند تو دل ترس هاشون،با ایمان و توکل پیش میرندو بعد با نتایجشون با بقیه صحبت میکنند!

    این به معنی سختی و زحمت و گرسنگی و بیخانمانی کشیدن نیست….اتفاقا هربار جهان اطراف من جوری تغییر کرده که همه چیز ساده تر شده،پول ساختن ساده تر،آدم های با کیفیت تر،امکانات بیشتر،اعتماد به نفس و عزت نفس بیشتر ….

    اما کنترل ذهن!کنترل ذهن!کنترل ذهن!

    چه کنترل ذهنی میخواد که بچه ی شیرخواره رو روی رود نیل رها کنی و اعتماد کنی به الهام قلبت که وعده ی خدا حقه و بچه حتما سالم به مقصد میرسه؟!

    چه کنترل ذهنی میخواد که مریم مقدس باشی و بعد بچه بغل بری توی شهر!و ایمان داشته باشی خدا در زمان دقیقش به کمکت میاد!

    چه کنترل ذهنی میخواد که وقتی دارند میندازنت توی آتیش تو دست ازتوحید و یکتا پرستی برنداری؟

    چه کنترل ذهنی میخواد که وقتی با اصحابت از دست فرعونی ها فرار کردی و اومدی کنار دریا و هر لحظه سپاه دشمن داره نزدیک و نزدیکتر میشه…همه ترسان و هراسان بهت میگن ما گیر افتادیم و کارمون تمومه و تو بگی:

    قَالَ کَلَّا ۖ إِنَّ مَعِیَ رَبِّی سَیَهْدِینِ

    موسی گفت: هرگز چنین نیست، که خدا با من است و مرا به یقین راهنمایی خواهد کرد.

    خدا میدونه ازون روزی که از کیش برگشتم چندبار با این ذکر ذهنم رو در شرایط سخت کنترل کردم،هربار بهم میگفت دیگه بدبخت شدی و کارت تمومه،بهش میگفتم:کَلَّا ۖ إِنَّ مَعِیَ رَبِّی سَیَهْدِینِ

    هنوزم دارم میگم،…هر روز…

    بار آخری که اومده بودم تهران،عید نوروز بود،یک ماهی بود که طبق هدایتم از کار پرستاری انصراف داده بودم،درواقع یک سفر هدایتی بود که خود خدا پلنش رو برام ریخت تا بتونم ذهنم رو کنترل کنم اما همون موقع هم من هی میگفتم چطوری؟چطوری؟خدایا چطوری؟

    هنوز فروردین تموم نشده بود که خدا برام درهارو از جایی باز کرد که به عقل جن هم نمیرسید،اما الان که باز توی همون موقعیتم،طبق هدایتم از کارم انصراف دادم و بازهم با پلن خداوند،اومدم تهران،ذهنم داره همون بازی رو برام درمیاره…شیطانه دیگه،شیطان!قسم خورده تا لحظه ی آخر مارو از مسیر توحید دور کنه …اما من هم دیگه بازی دستم اومده!

    من برای دریافت توحید بیشتر،بهای بیشتری دارم پرداخت میکنم،شیطان هم لجش گرفته از چپ و راست و بالا و پایین میخواد حمله کنه …یک وقتایی هم موفق میشه و من میشم مثل استاد و میگم عجب غلطی کردم! من اصلا توحید عملی بیشتر نخواستم بابا!ولکن!چرا باید این همه فشار رو تحمل کنم؟!

    ولی درهر صورت توی این مسیر نور الله و وعده ی حقش با من هست:

    إِنَّ عِبَادِی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطَانٌ ۚ وَکَفَىٰ بِرَبِّکَ وَکِیلًا

    یقیناً تو را بر بندگانم هیچ تسلّطی نیست، و کافی است که پروردگارت نگهبان و کارساز [آنان] باشد.

    وقتی داشتم این کامنت رو مینوشتم،مامانم ازم پرسید میری پشت لپ تاپ،چی مینویسی؟گفتم درس و مشق هام!

    گفت درس و مشقت چی هست؟گفتم درس ومشق های خودم دیگه!همونایی که این دوسال دارم انجامش میدم! درس های موفقیت و خودشناسی و معرفت و خداشناسی و قرآن …

    گفت خب چی مینویسی؟

    گفتم مادر من،مگه شما یک جمله از حرفای من قبول داری که من الان بیام برات توضیح بدم؟توی این دوسال کدوم از یک حرفای منو تایید کردی که من الان بگم چی دارم مینویسم؟

    اونم طبق معمول شونه هاش رو انداخت بالا و رفت پیِ کارهایی که خودش داشت…

    این مسیری که من این مدت طی کردم،این رفتار من با بقیه ست،حتی با مادرم که از جانم عزیزتره و از همه بیشتر برام زحمت کشیده،من دنبال بلندگو بودن نیستم،من حرفای استاد رو گوش نمیدم که برم به بقیه بگم،من قرآن رو نمیخونم که به بقیه یادش بدم،من کامنت نمینویسم که تاپ کامنت بشم؛یا بقیه بیان فقط تحسینم کنند …

    من برای بهتر شدن زندگی خودم به حرفای استاد گوش میدم.

    من برای درک بیشتر خودم قرآن میخونم.

    من کامنت مینویسم برای ردپا گذاشتن از خودم و تکرار و تمرین قانون.

    حالا بقیه میخوان هرچی بگن،بگن،به قول استاد من ازین مسیر نتیجه گرفتم!من نتیجه دستمه!

    آخ چقدر عاشق این جمله ی استادم:)

    اگر تموم جهان بیان بگن مسیرت اشتباست،من نتایجمو میکوبم تو صورت جهان:)))

    استاد اتفاقا من عصبانیت و جدی بودنت رو دوست دارم،بینهایت …

    من هیچ وقت توی زندگیم،آدم با اراده ای نبودم! همیشه اهدافم رو نصفه و نیمه رها میکردم …اما قسم به اون روزی که من هدایت شم به این سایت مقدس!به این غار حرا …بزرگترین هدف من شد توحید و هر روز برای رسیدن بهش مصمم تر شدم.

    و این مسیر ادامه داره ….

    امروز ده شهریور ماه 1403،و من مثل همیشه تسلیم مسیر توحید و خودشناسی و خداشناسی و جریان هدایتم!حتی اگر خدا بگه خونه ی کیش رو به صاحبش پس بده و برگرد فریدونکنار و تو همون خونه زندگی کن،وبرای رسیدن به اهدافت از صفر همه چیز رو دوباره شروع کن،من میگم چشم اوستا!هرچی شما بگی!

    من نه چیزی میدونم و نه چیزی بلدم!

    تو میدونی و تو بلدی …

    هرچی تو گفتی،همون!

    لَا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا ۚ لَهَا مَا کَسَبَتْ وَعَلَیْهَا مَا اکْتَسَبَتْ ۗ رَبَّنَا لَا تُؤَاخِذْنَا إِنْ نَسِینَا أَوْ أَخْطَأْنَا ۚ رَبَّنَا وَلَا تَحْمِلْ عَلَیْنَا إِصْرًا کَمَا حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذِینَ مِنْ قَبْلِنَا ۚ رَبَّنَا وَلَا تُحَمِّلْنَا مَا لَا طَاقَهَ لَنَا بِهِ ۖ وَاعْفُ عَنَّا وَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا ۚ أَنْتَ مَوْلَانَا فَانْصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْکَافِرِینَ ﴿٢٨6﴾

    خدا هیچ کس را جز به اندازه توانایی اش تکلیف نمی کند. هر کس عمل شایسته ای انجام داده، به سود اوست، و هر کس مرتکب کار زشتی شده، به زیان اوست. [مؤمنان گویند:] پروردگارا! اگر فراموش کردیم یا مرتکب اشتباه شدیم، ما را مؤاخذه مکن. پروردگارا! تکالیف سنگینی برعهده ما مگذار، چنان که بر عهده کسانی که پیش از ما بودند گذاشتی. پروردگارا! و آنچه را به آن تاب و توان نداریم بر ما تحمیل مکن؛ و از ما درگذر؛ و ما را بیامرز؛ و بر ما رحم کن؛ تو سرپرست مایی؛ پس ما را بر گروه کافران پیروز فرما.

    پایان این صلات با ندای الله اکبر اذان ظهر همراه شد…

    الله اکبر…الله اکبر از تموم نگرانی هامون …

    پیش به سوی خیر العمل ….

    «در شگفتم که سلام آغاز هر دیداریست، ولی در نماز پایان است.شاید این بدین معناست که پایان نماز آغاز دیدار است.»

    درپناه نور باشید همیشه…نورآسمون ها وزمین…خدای نُورٌ عَلَىٰ نُورٍ ۗ

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 196 رای:
    • -
      هاجر صالحی گفته:
      مدت عضویت: 1639 روز

      سلام سعیده ی عزیزم

      خداقوت بابت این صلات هات که مدام توحید رو مرور میکنی.

      سعیده جان یکجای حرفات عجیب درکت میکنم، اون قسمت ک گفتی وقتی توحید میخای ،خداوند تو زنبیل نمینذازه برات.

      دقیقا، همینطوره ، من مهاجرت کرده بودم، همینطور ک خواسته م رو به خدا گفتم،گفتم خدایا میخام آدم موحدی بشم.

      آقا جریاناتی پیش اومد ،در شرایط و موقعیت هایی قرار گرفتم که هی باید انتخاب میکردم بین توحید و شرک رو.

      اون هدف اصلی یکطرف،اصن این جریانی ک باز شده بوذ یکطرف، گاهی وقتا متعجب میشدم، چرا این حجم از اتفاقات و شرابط پیش میاد ،اونم از زمانی ک دارم روی خودم کار میکنم، اتفاقات و تجربیاتی ک درسایی رو بم میداد ک دز طول زنذگی و مدرسه و دانشگاه اصن یک هزارمش رو یاد نگرفته بودم.

      تا یکم مشرک عمل میکردم قشنگ میدیدم نتیجع چطور بد میشه سریع.

      اون زمانم الهامی به من شد، ک اینا بخاطر درخواست خودته.

      دیدی ذهن همیشه میاد الهامات رو توهم جلوه میده،، در همین افکار بودم پارسال اینا ک یک قسمت از مستند خدا که مورگان فری من هست رو دیدم،دقیقا همین جمله رو گفت ،گفت ک وقتی ک از خدا میخای صبور بشی، خدا ی دکمه نمیزنه ک صبور بشی، شرایطی رو پیش میاره ک تو رو صبور کنه.

      توحید عملی ، خداوند هم یک مسیر شخصی،یک داستان شخصی بزای هر کس هست.

      من صدسال هم ک فایلای توحید عملی رو گوش میدادم ولی تو این مسبر وارد نمیشدم، درک نمیکردم، خدا ی تجربه ست، جایی هست ک مطابق قانونش عمل میکنی و میبینی ک چطور میاد تو صحنه و کارا رو برات درشت میکنه، ک خودتم هزاران بار تجربه کردی

      بهترین ها رو برات میخام عزیزم

      با عشق

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      فاطمه(نرگس) علی پور گفته:
      مدت عضویت: 1319 روز

      سلام و درود به سعیده عزیز!…

      سعیده جان طبق پیشرفتهایی که در این چند ماه عمل به قوانین داشتم…هر روز که میگذره خداوند داره یسری تمرینات توحیدی رو بهم میده..

      .

      قبلا من آدم بسیار عجولی برای پیشبرد کارم داشتم.یادمه حتی دانشجو هم که بودم…همین رگ عجله همیشه برام سختی و رنج رو بهمراه ،’میداشت…

      امروز طبق هدایتم به یکی از توضیحات خانم شایسته عزیز.منو درک بیشتری از مفهموم توحید عملی و شرک’برام قابل درکتر کرد…

      انگار نوشته های شما..شد گل سر سبد این جنس از درک من!

      واقعا درک توحید به خرف زدن نیست نیاز به عمل داره….

      توحید عملی که برای منم یسری تمرینات پا گذاشتن روی ترسهام و کلی کار در همین چند ماه رو بهم،’الهام کرده….

      سعیده چقدر ما انسانها بعضی وقتها نادون میشیم..یه لحظه مثل شما..که نجوا میاد میگه چطوری؟اینروزا منم در همین استیبل قرار گرفتم..امروز چند دقیقه وارد این کنترل ذهن شدم..اینقدر فشارش زیاد بود..که فقط میگفتم خدا بهم کمک کن..

      مامانم یوصل بهم میگه..دختر چکار میکنی با گوشیت..اون نمیدونه ولی از طرف یدونه از خاهرم خیلی مورد سوال قرار می گیرم..

      .ولی میخام بگم ارزششو داره..ولی همیشه سعی کردم.جاهایی که اشتباه کردم..اینروزا زیپ دهنمو ببندم..

      و سعی کنم به قانون خوب عمل کنم.تا اونجایی که سعی میکنم..سعی کردن.تا عمل کردن یسری تفاوتهایی رو داره…

      .

      الله اکبر از بزرگی خداوند…که وقتی ازش هدایت میخای..و میخای تو مسیرش قدم برداری..بسته به ظرفت بهت تمرین میده..اگه تونستی انجامش بدی موفق میشی برای مدار بعدی..

      منم اینروزا منتظر الهامات خداوند برای قدم بعدایم هستم..

      یوقتایی کنترل ذهن برام سخت میشه.میگم چطوری؟!..(همون صحبت استاد که اونم یجاهایی کم میورده..دلمو بیشتر به ارامش رسوند که ادامه بدم)..جون نجوا هست..اون تقوای منه که ادامه بدم..و اصل همینه!

      بهشت به بها میدن نه بهانه!

      میدونی هر چی بهتر قانون رو میدونم..داره بیشتر منو بخودش پایبندتر میکنه!..منو بیشتر ترغیب میکنه تا دست از اون رفتارهای قدیمی ایم بردارم…

      واقعا یه موقعه هایی برام سخت میشه.اشک میدیزم..ولی بهم میگه باید این جنس از یادگیری رو خوب درک کنی…

      امان از دست عجله!

      ولی با باور توحیدی و هدایت به قرآن داره بیشتر صبورترم میکنه!..

      سعیده این عطش توحیدی…داره باور گذشتمو زغال میکنه..

      من یه ادم بسیار شبطون و عجله..و پافشار برای رسیدن به هر جنبه ایی از خاسته ام…بقول خودمون ادم بی حوصله!

      الان خداوند داره تمرین صبور بودن و آرامش داشتن رو بیشتر برام بازگوتر میکنه.بیشتر داره بهم یاد میده..که من ناتوانم.چند روز پیش یه سرما خوردگی شدید خوردم.مثل روغن در آب جیز ولیز میخوردم..

      نا نداشتم..بهم گفت دیگه عجله میکنی!.

      وای چقدر درک توحید خداوند داره بیشتر بهم یاد میده…

      که یادت بمونه تو بنده من کجای کاری!ناتوانی خودمو در این چند روز دیدم.بدون یه زره قرص بخورم.خودش این بیماری رو از بدنم خارج کرد!.

      سعیده جان!…میدونی چیه…یه عمر اشتباه فکر کردن و باور ساختن ،….خیلی سخته که بخای یه شبه بدونی درک کنی قوانین خداوند رو…

      میدونی مو رو از ماست میکشه بیرون….و با تکامل تو رو پیش میبره

      الان میدونم این توحید یعنی چه.میدونم این یادگیری و تسلیم بودن انتهایی نداره…و من باید هر روز هر روز پیش بسوی این مسیر الهی ثابت قدم باشم!

      پیامتون یه ارامش مضاعفی رو بصورت عملی بهم نشون داد!..تا بدونم مسیر خداوند بحرف مفت نیست.به کارکردشه!….

      تشکر از شما دوست عزیزم!منم تا آخر این توحید عملی،’ پابرجا هستم.و میدونم بازگشت من یعنی نابود شدنم!…

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    فهیمه زارع گفته:
    مدت عضویت: 2976 روز

    به نام او که هرچه دارم از اوست ،ومن بی او هیچ هیچم وبه هرخیری ازجانب او سخت محتاجم

    به نام خداوندرحمن ورحیم

    سلام به استاد ارجمندم مریم بانوی زیبا ومهربان ودوستان الهی ام

    خدای من الله اکبر از این هم زمانی من دیشب داشتم به علت موضوعی آگاهی‌های جلسات دوره احساس لیاقت را با خودم مرور میکردم به هر طرفم که نگاه میکردم فقط محبت بود که در آن جمع نثارم می‌شد آنهم از افرادی که من اصلا شناختی ازآنها نداشتم به خودم گفتم همینه وقتی تو برا خودت ارزش قائل هستی ،وقتی میگی فهیمه جان خودت رو عشقه بی خیال بقیه، جهان هم در مقابل احساس تو کرنش می کند وصبح فایل روز شمار زندگی گفتگو استاد با دوستان : احساس لیاقت بی قید وشرط باشد

    الله اکبر از این هدایت خداوند ،مریم جان شما فوق العاده وبی نظیرید از کجا میدونید که ما باید امروز چی گوش بدیم وآگاهی های آن را تمرین کنیم، سپاسگزار وجود نازنین وسخاوتمندتم

    من نگار جان را تحسین می‌کنم که اینقدر عالی رو خودش کار کرده وبه خودشناسی رسیده ودر تمام زمینه ها نتایج فوق‌العاده‌ای را بدست آوردند صحبت‌های نگار عزیز در خصوص بحث ثروت قابل تأمل بود ومن از دوست عزیزم سپاسگزارم

    عدالت در ثروت یعنی به اندازه ای که من خودم را لایق ثروت بدونم ثروت ونعمت به من داده میشود

    توضیحات مفصل استاد جان در خصوص بحث دوست داشتن خودمون وعزت نفس فارغ از اینکه چه توانایی‌هایی داریم وچه موفقیت هایی بدست آوردیم وهمین طور دوست داشتن دیگران فارغ از اینکه چه مهارت‌ها وچه توانایی هایی دارند که سبب میشه ما رابطه بهتری با خودمون ودیگران داشته باشیم ودیگران را همانطور که هستند دوست داشته باشیم اگر ما باور داشته باشیم که ما به غیر از خودمون نمیتونیم کسی را تغییر بدیم تلاش می‌کنیم دیگران را همین طور که هستند دوست داشته باشیم

    وقتی که ما خودمون را دوست داشته باشیم خیلی راحت خودمون را می‌بخشیم خیلی راحت خودمون رو دوست داریم خیلی راحت می تونیم بابقیه هم ارتباط برقرار کنیم

    نکته : ما آدمهایی هستیم با ویژگی‌های متفاوت بعضی ها یکم تند ورک هستند وبعضی ها مهربانتر ،بعضی افراد از لحاظ جسمانی قوی وبعضی ضعیف تر ند…..

    ماها یکسری اخلاقها و ویژگی‌هایی داریم که باید خودمون را بشناسیم وبا خودمون در صلح باشیم ،خیلی مهم هست که خودمون رو بپذیریم خیلی مهم هست که بفهمیم ما قرار نیست که در همه چی عالی واز بهترینها باشیم

    قراره ما خودمون باشیم وبریم سراغ چیزهایی که علاقه وتوانایی اش را داریم وبپذیریم که آدم‌ها باهم متفاوت هستند حتی در مورد اخلاق های شخصیتی

    که بعضی ها رک هستند ،وآن فرد با این قضیه اوکی هست وجالب هست که آدم‌های دیگه با این ویژگی این شخص اوکی هستند وپذیرفتتد این ویژگیها را چون آن شخص خودش این ویژگی را پذیرفته ورابطه خیلی خوبی با دیگران دارد دقیقا استاد من همسرم خیلی رک هست وخیلی راحت حرفش رو میزند البته که هیچ وقت بی احترامی وبد دهنی نمی‌کند ولی همه خانواده اش هم خبر دارند که ایشون خیلی رک هستند وبه اصطلاح اصلا با کسی رودر بایستی ندارند اوایل وقتی بحثی در خانواده اش پیش میومد ومن میدیدم که ایشون خیلی رک وراحت حرفش را میزنه که شاید به مزاج افرادی از خانواده اش حتی خوش نبود با اینکه من نگران بودم که بقیه ناراحت شوند می دیدم همه اوکی هستند بدون ناراحتی بحث را تموم می‌کردند وایشون فردی هست که هم در خانواده خودش وهم من از محبوبیت خاصی برخوردار هست وروابط اجتماعی عالی دارد وامروز خوب این امر را درک کردم چون ایشون خودشون با این ویژگیشون اوکی هستند بقیه هم مشکلی ندارند

    تردید و شک ودودلی که نسبت به خودمون داریم که همیشه باعث میشه ما فکر کنیم آن کاری که میکنم اشتباه هست آن رفتارم اشتباه هست وآن عدم عزت نفس واعتماد به نفس وعدم دوست داشتن خودمون سبب میشه ما همیشه در تردید باشیم ،در هر کار ورفتاری که انجام می دهیم وجهان چی را به ما نشون میده ؟هما ن شک وتردید را به ما نشون میدهد واکنش های منفی دیگران را به ما نشون میدهد

    بنابراین ما اولا باید خودمون را دوست داشته باشیم دوما بتونیم که بپذیریم تفاوتمون را با دیگران ونخواهیم خودمون را به یه لول برسانیم از هر جهت که بشیم یه استاندار جهانی افراد موفق هیچ موقعه استاندار جهانی نبودند

    استاد عزیزم ومریم مهربانم از شما سپاسگزارم

    در پناه الله شاد وثروتمند وسعادتمند وسلامت باشید در دنیا وآخرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 27 رای:
  5. -
    حسین نظری گفته:
    مدت عضویت: 3087 روز

    به نام خداوند مهربان

    سلام به اهل بهشت

    استاد شما در دوره احساس لیاقت گفتید کسی که احساس لیاقت نداشته باشه نمیتونه توی زندگیش هیچ غلطی بکنه و خب منم با تمام وجودم به این جمله ایمان دارم و الان که داریم نزدیک میشیم به اولین سالگرد بارگذاری دوره ی احساس لیاقت اومدم خودم رو بررسی کردم که آیا من هنوز همون الهه قبلم یا ادا دراوردم که عوض شدم دیدم نه واقعا یه چیزایی در درونم تغییر کرده من با یکسال پیشم خیلی فرق کردم بیشتر مواقع حالم خوبه …با چهرم اوکی شدم و بدون ارایش بیشتر خودم رو دوست دارم …در مورد زندگیم حرف مردم نسبت به قبل برام کمتر تاثیر می‌ذاره …زود خودم رو می‌بخشم …دارم با خودم مهربان برخورد میکنم …تونستم در بعضی مواقع که برام سخت بود نه بگم دارم کلمه نه رو عملی میگم ….از جاهایی که فکر نمی‌کردم هدیه های گوناگون گرفتم …..وقتی دست از مقایسه فرزندم با دیگران برداشتم استاد الان داره برام شعر میخونه بدون اینکه من اونو و خودمو اذیت کنم ….استاد مدتی شرک مارو داشت از پا درمیاورد و بعد از متوجه شدن و رفع اون و بخشیدن خودمون الان همسرم به شغلی هدایت شده که دوستش داره ….احترام ها به من خیلی بیشتر از قبل شده .زندگیم رو وسایلم رو دوست دارم و با عشق باهاشون برخورد میکنم …سپاسگذار تراز همیشه شدم و بیشتر از قبلم خدارو باور کردم و تسلیم شدن رو یاد گرفتم ..تا جایی که بتونم ذهنم رو کنترل میکنم وکمترازقبل واکنش عصبی نشون میدم ..قدرت خالق بودن خودم رو بیشتر از قبل درک کردم …و بیشتر روی هدایت خداوند حساب باز میکنم تا عقل خودم ..

    زمانی من بتونم با خودم در صلح باشم با خودم مهربان باشم جهان دربرابر من سر تعظیم فرود میاره و من اسان میشم بر اسانی ها ومن دارم هرروز خودم رو با تولدی دوباره آغاز میکنم و بزرگ ترین نتیجه ی من اینکه دارم خودم میشم همون اصل خودم

    اهان اینم بگم که من عاشق این بودم که کار کردن در یک آرایشگاه رو تجربه کنم و ببینم محیطش رو دوست دارم یانه و من توی اگهی های کار سایت دیوار داشتم می‌گشتم و هدایت شدم به یک اگهی و اونا سابقه کار نمیخواستن و بهشونم گفته بودم که اصولی اصلاح بلد نیستم و اونا اصلا پیام منو نخوندن و منم کلا فراموشم شد که همچین پیامی دادم تا اینکه من درستاره قطبیم نوشتم خدایا من می‌خوام کار در ارایشگاه و تجربه کنم و فقط تو میتونی برام اینکارو جور کنی خودت برام درستش کن و نوشتم و تجسمم کردم و رهاش کردم هنوز یکساعتم از نوشتن و درخواست کردنم نگذشته بود که توی دیوار پیام اومد از فردا بیایید این ادرس و من فقط سپردم به خودش و خودش همه چی رو برام جور کرد و رفتم و با اینکه اصولی بلد نبودم ولی با احساس لیاقت و اینکه من از پسش برمیام رفتم جلو و سریع یاد گرفتم و همون روز سه نفر رو اصلاح کردم و روز دوم دونفر رو و چون راهم خیلی دور بود و داشت به سختی تبدیل میشد و نشانه ها اومد که بیا بیرون چون واقعا نشانه ها خیلی واضح بودند من از اون محیط اومدم بیرون ولی تجربه بسیار عالی بود که هم احساس لیاقتم بالا رفت هم اعتماد به نفسم که من تونستم اون محیط رو تجربه کنم ولی باید اونقدر مدارم رو ببرم بالا و حتی تخصصم رو تا به جاهای بهتر هدایت بشم به امید الله

    دوستتون دارم امیدوارم در پناه خداوند هرچی میخواهید همون بشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  6. -
    شاهین حسن زاده گفته:
    مدت عضویت: 1375 روز

    به نام خداوند بخشاینده مهرربان

    سلام به استاد عزیزم وخانم شایسته نازنین

    وهمه ی دوستان هم فرکانسی عزیزم

    در این مسیر توحیدی

    دیروز هدایت شدم به دیدن فیلم محمد رسوالله نسخه قدیمیش قبلا این فیلم رو دیده بودم اما نه با دید الانم اینکه همونطور خدا در قران میگه پیروزی فقط نزد الله است و واقعا خیلی بهتر درک کردم وقتی خدا بخواد چیزی رو رقم بزنه و کسی رو هدایت کنه هیچ کسی جلودارش نیست

    در مورد این فایل بنویسم من بیشتر از ده بار این فایل رو گوش دادم وچقدر به من کمک کرده چقدر تونستم باهمین یک فایل تغییر تو وجود خودم ایجاد کنم واقعا بینظیره صحبت های دوستمون تحسینش میکنم بخاطر موفقییت های که به دست اورده

    اونجایی که ما باید خودمون بدون هیچ دلیلی بدون هیچ قید وشرطی لایق بدونیم نه به خاطر موفقیت هایی که به دست اوردیم بدون هیچ دلیلی چقدر ذهن من مقاومت میکرد وچقدر دست وپا میزد که نه برای این که لایق بشی باید اینجوری یا اونجوری باشی

    من پاشنه اشیلم احساس لیاقته الان 5ماهه دارم روش کار میکنم هر روز بلا استسناء

    وخدا شاهده که چقدر این باور مخفی ودرونیه که هربار از یه جنبه ای سرک میکشه

    وچقدر با تغییر اندکی که ایجاد کرردم زندگی برام راحت تر شده چقدر همه چی متفاوت شده چقدر ارام تر شدم

    ازاونجایی که استاد میگن عزت نفس پایه تمام موفقیت هاست

    واحساس لیاقت بیس عزت نفسه

    واقعا اگر تا اخر عمر روش کار بشه باز کمه

    اینو منی میگم که 5ماهه روش کار میکنم وهنوز احساس میکنم هیچ کاری انجام ندادم

    توحید واحساس لیاقت توی یک راستا هستند من چقدر خودم رو لایق دریافت الهامات میدونم وچقدر خودم رو لایق همه چی میدونم فقط به این دلیل که خلق شدم وروح خدا تو وجودمه وبه این دنیا اومدم

    احساس لیاقت «هویت تغییر ناپذیر »ماست

    این جمله متن معرفی دوره احساس لیاقته فقط یکم ادم به این فکر کنه هویت تغییر ناپذیر من

    یعنی من تو هر شرایطی هر مکانی هر موقعیتی لایق هستم این هویت منه نمیشه تغییرش داد من لایقم بودم هستم وخواهم بود واین نیاز به توضیح اثبات مذاکره گفت وگو و هیچی نداره لایقم فارخ از دست اوردهام حساب بانکیم قیافه ام خانواده ام و هر چیز دیگه ای من لایقم و نیاز به اثباتش به هیچکسی ندارم

    در پناه حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
  7. -
    نسرین سیفی گفته:
    مدت عضویت: 1053 روز

    به نام خدا

    سلام به استاد عزیزم و سلام به مریم جان عزیزم

    تو این یکی‌ دوماه اخیر شاید بیشتر از سه چهار بار که من هدایت شدم تا این قسمت رو گوش کنم

    نحوه بیان نگار انقدر شیواست انقدر دقیق و منظم توضیح میده که آدم راغب میشه تا با گوش جان بشنوه این فایل رو

    در مورد دوست نداشتن خود من کلمه‌به کلمه این گفتگو رو میفهمم من هم اصلا و اصلا خودم رو دوست نداشتم با خودم تو صلح نبودم الان مدت کوتاهیه‌ که دارم به خودم علاقمند میشم و خودم رو سرزنش نمیکنم

    برای مثال شاید قبلا توی یه روز میومدم کلی کار خوب انجام می‌دادم تو خونه و آشپزی و تمیزکاری و … ولی اگه یکیش درست انجام نمیشد یا غذا اون توقعی که من از طعمش داشتم رو نداشت من کلا اون روز و ندید میگرفتم و فوکوس میکردم رو اون موضوع(داخل پرانتز بگم که تازه به نظر من خوب نبود و گرنه که قابل قبول بود) و همش اونو بولد میکردم

    حالا این تو کل زندگیم صدق می‌کرد همش سعی داشتم برای اینکه دوست داشتنی باشم از خواسته‌های خودم بگذرم چه تو مسائل کوچیک و چه تو مسائل بزرگ و در حقیقت اینجوری یاد گرفته بودم که آدمی که از خودگذشتگی داره دیگه بهترین آدم نمونه بارز یه آدم فوق‌العادست در صورتی که قشنگ میدیدم‌ که اینطور نیست و در آخر همه اون آدمی رو تحسین میکنن که اصلا از خودگذشتگی نکرده و به فکر خودش بوده همونطوری که استاد میگه شاید یکی یه خصوصیتی داشته باشه که خیلی از دید اجتماعی پذیرفته نباشه ولی همه باهاش اکی باشن من بی‌نهایت آدم تو اطرافم میشناسم که اینجورین وحتی برعکسش

    مثلا حتی کسانی رو میشناسم که حق کسی رو میخورن اما خوب انقدر خودشون رو قبول دارن و درستکار میدونن که اون آدما خودشون‌ راضی شدن که این افراد حقشونو بخورن و به نظرشون این افراد بهترینن من همیشه میموندم تو این موضوع که چجوریه اینا کاراشون انسانی نیست ولی قابل قبول همست تا اینکه این فایل رو شنیدم و دیدم بله اونا چون خودشون رو قبول دارن باعث میشه اکثریت هم قبولشون داشته باشن(البته که ساز و کار جهان هم جوری هست که اون آدما چون بارشون کجه یه جاهایی چک و لگد اساسی هم خوردن ها ولی من به اون بخشش زیاد کار ندارم چون سیستم خودش حواسش هست)

    مثلا تو حوزه کاری خودمون آدمی رو میشناسم که همه املاکیا شاکین از دستش که حق کمیسیون املاکیا رو حتی با وجود اینکه براش موردای خوب پیدا میکنن کم میده ولی دقیقا همون املاکیا باز هم براش موردای خوب پیدا میکنن من این آدم رو تقریبا از نزدیک میشناسم و یه چیز و خوب فهمیدم این آدم خودش اصلا کارش و بد نمیدونه و خودشو خیلی قبول داره

    اما در رابطه با خودم من مدتیه که از مسائل کوچیک شروع کردم ارزش قائل شدن به خودم و همین قدمای کوچیک برام نتایج شگفت‌انگیز داشته و باعث شده قدم‌هام بزرگتر بشه

    قبلا اگه کسی به من می‌گفت بریم جایی حتی اگه خسته بودم به خاطر اینکه اون طرف رو ناراحت نکنم و یا اینکه میگفتم فرصتش از دست میره و الان با همیم و این حرفا میگفتم باشه ولی الان اگه دوست داشته باشم میرم و دوست نداشته باشم نمیرم البته که جا داره رو خودم خیلی کار کنم

    یه مسئله دیگه راجع به دوست داشتن خود اینکه نگار گفت نشسته و خودش رو کالبد شکافی کرده من وعشقم چند وقت پیش با هم که صحبت میکردیم انگار یه چراغی برامون روشن شد و خوبی‌های خودمون رو فارغ از مسائل مالی دیدیم‌ و کشف کردیم که ما خصوصیاتی داریم که تو کمتر آدمی شاید باشه که اون

    راستگویی‌ مونه

    سالم زندگی کردنمونه‌

    درگیر حاشیه نبودنمون

    راجع‌به مسائل مملکت و اینا که اصلا صحبت نمیکنیم

    درک بالایی نسبت به آدما داریم

    به هیچ‌وجه کسی رو مسخره نمیکنیم

    منفی صحبت نمیکنیم

    ایراد نمیگیریم از کسی

    تو ذوق کسی نمی‌زنیم

    و درصد حسادتمون پایینه

    کینه‌ای نیستیم

    رزق و روزی حلال وارد زندگیمون میکنیم

    اهل قرض و وام نیستیم

    تقریبا از کسی توقع کمک نداریم

    رو هیچ کسی حساب باز نمیکنیم

    فقط از خدا میخوایم

    اهل تفریحات پوچ نیستیم

    حاضر نیستیم به هر قیمتی با هر کسی رفت و آمد کنیم

    اهل چک و چونه نیستیم،

    ارزش آدم ها رو میدونیم

    قدر دانی کردن بلدیم

    به اصلاح بازاری تو سر مال کسی نمی‌زنیم

    اهل ناله کردن از زمین و زمان و دولت و … نیستیم

    چشم و دلمون سیره

    و اعراض کردن بلدیم

    اهل بخشش هستیم

    دست و دلبازیم

    مهمون نوازیم و اکثرا کسی مهمونی ما میاد خیلی راحت

    و جمع چهار نفره خودمون بهترین اکیپ دنیاست و خیلی بهمون خوش میگذره وقتی کنار همیم و حوصلمون سر نمیره خوشی هامون و وابسته به آدما نکردیم قدر آرامش خونمون رو میدونیم

    و با خودمون گفتیم واقعا این‌ها خصوصیاتی هستن که خیلی خیلی ارزشمنده و با هیچ پولی خریدنی نیست

    در رابطه با پذیرش آدم‌ها هم با همه خصوصیاتشون مدتیه که دارم اینو تمرین میکنم سخته ولی من دارم سعی میکنم و تو بعضی موارد هم موفق بودم و این باعث شده از رفتار آدما کمتر دلگیر بشم و خودمو اسیر نجوا کنم نه به خاطر اون آدما بلکه اول به خاطر آرامش خودم

    الان که دارم اینو مینویسم همسرم رفته سر کار و بچه هام آروم خوابیدن شبا وقتی رخت‌خوابارو‌ پهن میکنم که بخوابیم انقدر شیطونی میکنن و می‌خندن و مارو میخندونن‌ که چند بار لامپا خاموش و روشن میشه تا بخوابیم و آخرش هم با تهدید میخوابن و من اکثر مواقع عاشق دیدن این‌ صحنه ها و شلوغ کاریای‌ قبل خواب هستم و میتونم امنیت و آرامش بچه‌ هامو درک کنم

    در رابطه با مسائل مادری من همیشه خودمو یه مادر ناکافی دونستم و مدتیه که دارم تمرین میکنم خصوصیات خوبم رو ببینم مثلا من آدمی نیستم که به بچه‌ها برای غذا خوردن اصرار کنم و دنبالشون بیفتم و یا اگه غذایی رو دوست نداشتن پاشم و براشون چیز دیگه‌ای بیارم یا درست کنم و این باعث شده بچه‌هام خیلی خوب و کافی غذا بخورن و بهونه‌ گیر و افاده‌ای نباشن حالا همه هم میگن نه بچه‌هات خوش‌خوراکن‌ و از اول خوب بودن یه سری بچه ها کلا از اول خوب غذا میخورن یه سری هم نه ولی من که میدونم اونا دارن خودشون و تبرئه میکنن این موضوع به خاطر اینه‌که خدا به من این توانائی‌ رو داده که دلسوزی بیجا در حق بچه‌هام نکنم و اصرار نکنم‌ به خوردنشون دنبالشون نیفتم و اگه یه وقتی خوب غذانخوردن نگران نشم و اونا تو 99 درصد مواقع خوش‌خوراک باشن

    در رابطه با ثروت اینکه به هر کسی به اندازه لیاقتش داده میشه من واقعا بهش ایمان آوردم و این باعث شده دلسوزی نکنم در حق کسی و اگه کمکی‌ هم به کسی کردیم بدون توقع باشه

    ممنونم ازتون استاد و مریم جان خدا پشت و پناهتون همیشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
  8. -
    مریم مهدوی فر گفته:
    مدت عضویت: 907 روز

    توکّلم به خدایی ست

    که به مصلحت اوست برگی اگر می ریزد

    هرچقدر آرام بی‌صدا در کنج یک دیوار

    سلام به استادعزیزم ومریم جانم

    وهمه دوستانم در این محفل لبریز از عشق و معرفت خداوندمان

    خداروشاکروسپاسگزارم بابت این لحظه ام که سرشار از انرژی مثبت،حال عالی و احساسی بی نظیر هستم که هرروز صبح به خودم تزریق می کنم با سلامی گرم محضر خداوندم وبا شروع حمد وستایش او بابت سلول به سلول داشته هایم واین فوق‌العاده اثربخش است ویتامینی قوی که با روح وروانم چه ها کرده ،خدایاشکرت.

    به لطف خداوند امروز هم ساعت چهار صبح بیداروبا مصطفی ،جاتون سبز رفتیم کنار دریای دلوار ،وااای تاریکی هوا،باریکی قرص قمر،آسمانی لبریز از نگین های زیبایش وجاده خلوت ومسیری عالی وخداوندی که چه زیبا هدایت می کند وقتی تمام وجودت را لبریز از او می کنی، انگار خوشبخت ترین انسان روی زمین هستی یک جور ساکن بودنش در قلب وذهنم وحسی که با خودت داری وزمزمه می کنی خدایا به تو عشق می ورزم تا شکوفه های معطر وزیبای عبودیتت در قلبم شکفته شوند ….

    خلاصه به سلامتی زیر سایه حمایت های بی دریغ خداوند رفتیم و دیدن دریا وبعد طلوع زیبا وجادویی خورشید با اون رنگ نارنجی زیبا الله اکبر،

    شناکردن واشک شوق جاری شدن از این همه شکوه وقدرتمندی خداوند که تکراری نمی شود هرگز…..

    وبعد خود را لایق بندگی چنین معبودی دیدن وبا تمام وجودت لمس کردن واین خود صلح درون است خودشناسی که آرام آرام کنار استادی که تمام عیار است و آموختن وهرروز با ایشان ادامه دادن وبعد بازتاب ارزشمندی خودت به دنیا وپاسخ دنیا به این ارزشمند بودنت وقتی تعهد داده وپای تعهداتت سعی می کنی بمانی وعمل کنی تا ارزش این مسیر خدایی و درک بهبودی که ثمره اش ابتدا حال واحساس عالیست را با تمام وجودت احساس کرده وبعد شاهد معجزات خداوند باشی که لاجرم می فرستد، هرآنچه تو درخواست می کنی وآنجاست که درصد ارزشمندیت معنا پیدا می کند ،درصد روی خود سرمایه گذاری کردنت ،از همه چیز وهمه کَس بریدن و یک تنهایی لذت بخش را تجربه کردن ودیگر فقط خداوند بشود دوست،رفیق ویارویاورت واقعا نه ترسی می ماند ونه غمی ،بلکه امیدوارانه وبا قدرت ایمان وتوکل چشم انداز جلو را دیدن وهرروز شخصیتی عالی تر ساختن وتمرکز فقط وفقط روی خودم وخودم ونوشتن هایی که چه زود ستاره هایش می درخشند وقلبت را نورانی می کنند وارزشمندیت را چندین برابر وعزت نفسی که حاصل آن می شود ،

    و بعد دنیا بسان سلف سرویسی برایم می شود که هر چقدر لیاقتم را نشان دهم وتغییراتم را ،نعمت ها را در یافت می کنم ،همه چیز در همه جا موجود است چون خداوند یکتایمان فراوانی هایش در تمام جهان وجود دارد کافیست در راه راستش گام برداشته ،باورهایم مثبت شود وحالم عالی تا کن فیکون کند به یکباره همه چیز را …..

    امروز صبح که مغازه با نام عشق، خداوند رزاق باز شد،مصطفی چون داشت حمام می کرد ،تلفنش زنگ خورد وبعد قطع شد و متوجه شد یکی از مشتریان محترم است وبه مشتری زنگ زد وبا اینکه مشتری مسافت طولانی رفته بود وجالبه ایشان سوپری شبانه روزی دارند واز غروب تا فردا صبح خودشان هستند اما با این وجودبا دوستش برگشتند وصبحانه سفارش دادند و نوش جان کرده ورفتند و

    خداوندی که عجیب روزی رسان بی حساب است واین به لطف خداوند، همان با کیفیت کار را ارائه دادن ولذت بردن از کارمان است که نتیجه های عالی دارد ، چون هم مشتری لذت می برد از تمیزی،آرامش مکان ،احترام،طعم ومزه عالی وبا کیفیت و……هم خودمان واین لذت دو طرفه نورعلی نور می شود ویکی از کلیدهای موفقیت مان است وصدردرصد اهمیت دانستن و عمل به رعایت قوانین الهی که از دیدگاه من رعایت همین نکات است ،

    حالا در هرچیزی رفتاری،کسب وکارو… که روزانه رعایت می شود ،بعد شاهدروند صعودی در رشدوپیشرفت مان وبعد زندگی مان که با توجه به تجربیات مان در این دوسال وعمل به رهنمودهای ناب استادمان ثابت شده و خداوند تضمین می کند…..

    در پناه خداوندمهربانم هرنفس شاد، سلامت وعالی باشید و بدرخشید، عاشقتونم.

    خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت

    متشکرم متشکرم متشکرم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  9. -
    الهام تهرانی گفته:
    مدت عضویت: 1442 روز

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز

    اول از هر چیز باید بگم خدا رو شکر میکنم که در مسیر صحیح قرار گرفتم

    با آموزه های شما آشنا شدم

    استاد امروز صبح که بیدار شدم میخواستم فیلتر شکن ام فعال کنم چون واتساپ پیام جدید داشتم ولی با خودم گفتم نه میخوام وارد سایت بشم قطعا استاد ی فایل جدید گذاشته

    سایت عباس منش و وجود شما

    أُجیبُ دَعْوَهَ الدّاعِ إِذا دَعانِ

    هست

    هر لحظه هر آگاهی ای که نیاز داری و دنبالش هستی از زبان شما جاری میشه

    من چند روزی هست دارم روی دوره ی کشف قوانین زندگی کار میکنم

    ی خواسته ای که مدت ها دنبالش هستم ولی انجام نمیشد گفتم باید ترمزهایی که در موردش دارم برطرف کنم

    باااااید روی ترمز هام کار کنم

    اول با خودم گفتم من شاید یک ترمز داشته باشم

    و میدونم اون ی ترمز چیه

    ولی با خودم گفتم باید تمرینات جلسه ی 2 و 3 کشف قوانین زندگی کار کنم تا ترمز هام کامل پیدا کنم

    استاد وقتی تمرینات حل کردم نزدیک 20 تا ترمز پیدا کردم

    تعجب کردم که با داشتن این همه ترمز چه طور توقع داشتم به راحتی به خواسته ام برسم.

    که در اغلب موارد وقتی میخواستم ریشه ای ترمز برطرف کنم به عدم عزت نفس می‌رسیدم

    2 روزه با خودم میگم چه طور میتونم عزت نفس ام تقویت کنم

    چه طور میتونم ترمز عدم عزت نفس برطرف کنم

    حتی 2 روزه صبح تو تمرین ستاره قطبی مینویسم خدایا ترمز هایی که مانع رسیدن من به این خواسته ام شده بهم بشون بده

    چند تا موضوع تو این فایل بود که من از خدا خواسته بودم بهم بگه مثل:

    باور فراوانی

    عزت نفس

    خود شناسی

    اینها چیزهایی بود که من چند روزه دنبالش ام

    و کی بهتر از خدا میتونه تو رو به خواسته هات برسونم

    کی بهتر از خدا میدونه نیاز الان تو چیه

    کسی که بدون نقض جهان کنترل میکنه و روزی میده

    خدایی که در قوانینش کوچک ترین تغییری وجود نداشته

    قوانینی که میگه همه چیز آسان اتفاق میوفته

    تا حالا شده درخت ها تو فروردین میوه بدن

    تا حالا شده 2 روز خورشید طلوع نکنه

    تا حالا شده درخت هلو به جای هلو پرتغال بده

    تا حالا شده هضم غذا رو تو معده متوجه بشیم

    حتی حرکت غذا در بدنمون کلی مسیر طی میکنه و حرکت داره اما کوچکترین احساسی نداریم

    ما با همچین خدایی سر و کار داریم

    چیزهایی رو به من گفت با ای فایل که

    اصلا خودت رو میشناسی

    چه طور باید خودت بهتر بشناسی

    چه طور باید مثل این دوست عزیز روی خودت کار کنی

    چه طور از خودت راضی باشی

    چه طور دنبال ویژگی هایی در خودت بری که برای خودت اهمیت داره نه اینکه دنبال خودت تو چشم مردم کردن باشی

    چه طور میشه که ی نفر میتونه خودش دوست داشته باشه

    چه طور میتونی آرام آرام روی خودت کار کنی و چیزی که امروز برای تغییر بهش نیاز داشتی در مورد عزت نفس همین چند دقیقه صحبت های استادت بود بقیه ی نیازها رو بعد از اینکه روی اینها کار کردی بهت میگم

    خدایا ازت سپاسگذارم سپاسگذارم سپاسگذارم

    چقدر من دوره های مختلف گذراندم

    چقدر هر آموزشی رو که شنیدم خوبه رفتم

    از نظر دیگران خییییییلی قوی و با علم و اگاهی توانا هستم

    از دید بقیه خیلی آدم درست کار و خوبی هستم

    من کللللی توانایی در کارم دارم که منحصر به فرده و دیگران حتی اساتیدم میگن چقدر این توانایی تو خوبه و حد تو از بقیه بالاتره

    از نظر بقیه خیلی اخلاق خوبی دارم

    خیلی اندام خوبی دارم

    همه ی مردم عاشق اخلاق آرام و مهربون و صبور من هستن

    ولی اینها اصلا برای خودم نقطه قوت حساب نمیشد

    و همیییشه احساس کمبود میکردم

    همیشه از خودم با داشتن این همه توانایی راضی نبودم

    در صورتی که میدونستم بقیه یک صدم توانایی های من رو هم ندارن

    الان تازه فهمیدم من دنبال چی بودم

    به دنبال راضی نگه داشتن مردم با صبوری

    به دنبال راضی نگه داشتن مردم و خانوادم با خرج نکردن و آدم کم خرجی بودن

    به دنبال کوچک نشون دادن خودم که ی وقت دیگران احساس کمبود و حقارت نکنن در برابر من

    به دنبال اینکه خودم متواضع نشون بدم تا دیگران درک کنم و حس درک طرف مقابل بهشون بدم

    به دنبال گذشتن از خواسته ی خودم چون خانوادم احتمال داره ناراحت بشن و دلگیر بشن از رسیدن من به اون خواسته

    و همه ی این رفتارها ریشه در عزت نفس من داره

    من کمبود هایی که به خاطر شنیده ها و دیده ها و مقایسه هایی که از بچگی با دیگران شدم در وجودم با این رفتارها تغذیه کردم و با این کار همیشه اشغال ها رو زیر مبل ریختم…

    هیچ وقت نتونستم با این همه مدرک و توانایی و تحصیلات و آموزه ها و مهارت های مختلف احساس رضایت از خودم داشته باشم

    چون ریشه ای باور عزت نفس ام مشکل داشته

    و الان فهمیدم عزت نفس یعنی چی

    استاد صبح که این فایل گوش کردم و شما در مورد عزت نفس توضیح دادید

    دلم میخواست صدای تشکر و سپاسگذاری قلبیمو بهتون برسونم

    و بگم تو این چند سال که با شما و آموزه های شما آشنا شدم زندگیم در همه ی جنبه ها تغییر کرده و اصلا الهام چند سال پیش نیستم

    خیلی دوست دارم ی روزی بتونم از نتایج عالی مالی و روابط ام براتون بگم

    از وجودتون تو زندگیم بینهایت از خدا سپاسگذارم

    استاد دلمون برای شما و خانم شایسته خیییلی تنگ شده خیلی وقت هست ندیدیمتون

    من با شما زندگی میکنم و مشتاق دیدارتون هستیم

    استاد خدا نگهدار و پشت پناهتون باشه

    و سپاسگذار وجود شما تو زندگیم هستم

    ️️️️️️️️️️️️️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  10. -
    حسین و نرگس گفته:
    مدت عضویت: 1809 روز

    با یاد و نام خدا و عرض سلام خدمت استاد عباسمنش و دوستان توحیدی

    فذکر ان الانسان لذکری…

    یاد یه موضوعی افتادم..علامه حسن زاده ره میگفتن مثل شکارچی باشید

    چطور شکارچی موقع شکار هر لحظه مراقبه و هیچ زمانی رو نمیتونه از دست بده همونطوری باید مراقب باشم که چه فکری میاد تو ذهنم سریع مچشو بگیرم…و من خیلی تو این داستان ضعف دارم و باید روش کار کنم…

    اما موضع جالبی که خواستم بگم اینه که گاهی بعضی اتفاقات هستن که به شدت آدمو میبرن تو ناخودآگاه و گذشته و اون لحظه به شدت آسیب پذیر میشیم که گاهی اوقات مقایسه عامل اون داستان هست…همون زمانهایی که احساساتمون به شدت برانگیخته میشه..این برانگیختگی نشان از یه موضوع داره که در گذشته اتفاق افتاده و پنهانه یا ناشی از یه نگرش ریشه داره و اگه حضور نداشته باشیم اون اتفاق اون احساس رو فراخوانی میکنه و اگه پیداش نکنیم حتی آگاهانه نمیتونیم ذهنمونو کنترل کنیم…و نشونش برانگیختگی احساسی شدیده…مثل کشش های شدید جنسی…یا تمایل به خشونت و یا ترس شدید… یا حتی احساس گناه…و در این حالت اگه انسان آگاه نشه به شدت آسیب پذیره و لقمه راحتی میشه برای شیطان ذهن…جالبه که ترس شدید بیشتر از ناشناخته هاییه که اتچ شده به یه اتفاق ناگوار در گذشته… و الا ترس خیلی شدید نیست و در حد احتیاطه…

    این یه مدل…

    مدل دوم عکس مدل قبلیه…یه اتفاقاتی برامون میفته که هیچ دیتایی نداریم ازش و اون لحظه دچار بیذهنی میشیم (چون ذهن اجازه میده تجربش کنیم و اون لحظه ساکت میشه)…بسته به شدت اون اتفاق این حالت بی ذهنی میتونه خیلی سطحی یا عمیق باشه.. و نشانش احساس شعف بی نظیره…که میتونه از یک باشه تا بی نهایت…

    و جالبه که تمام اتفاقات بزرگ برای بشر در اون لحظه میفته..مثل مولانا که اون اشعار رو در اون حالت بی ذهنی میگه..یا اکتشافات علمی قبلش یه گپ از بی ذهنی داره…و اون لحظه بی ذهنی بخاطر خاموش شدن ذهن الهاامات میاد و بصورت شعر اختراع و خیلی موضوعات دیگه خودشو نشون میده… یا حتی احساس شعف ناشی از بوییدن یه گل جدید یا دیدن یه صحنه لذت بخش که تاحالا تجربش نکردیم و اون لحظه چون ذهن خاموشه اونو با وجود خودمون تجربش میکنیم و لذت میبریم…و در اون لحظه آگاه هستیم و به مبدا هستی متصل و حتی الهامات رو میتونیم خیلی روشن دریافت کنیم (چون مقاومت های ذهنی مانع دریافت الهامات میشه..هر کس در زمینه ای که مقاومت نداره بهتر الهامات رو دریافت میکنه چون صدای ذهن کمتره)

    اما یه کارایی هست که من اسمشو میزارم بت شکنی یه اتفاق بزرگی رو در ذهن رقم میزنه… این مدل عملکرد بین این دو نوع اتفاق که گفتم یه تعامل ایجاد میکنه…یعنی یه موضوعی بوده در گذشته مثل باور به این که من نباید با این ظاهر تو همچین مجلسی ظاهر بشم یا من کارهایی از این دست که خیلی احساس ارزشمندیمون بهشون گره خورده و ذهن خیلی روش مقاومت داره و شما میای بر خلاف اون دیتای ذهنی عمل میکنی و تبر دستت میگیری میفتی به جون اون بت…

    اینجوری شما بعدش یه حالتی از اون لذت و بی ذهنی رو تجربه میکنی و احساس خوبی بهت دست میده و حس رهایی تا چند لحظه باهات همراه میشه… حالا هرچی اون مقاومت بزرگتر باشه شدت آگاهی بعدش بیشتره… یاد فیلم بند باز افتادم که طرف وقتی رفت روی طناب بین دو تا ساختمان بزرگ و با وجود ترس وحشتناکش این کار رو میکنه و هیچ طنابی به خودش نمیبنده وقتی پاشو روی طناب میزاره اونقدر غرق در آگاهی میشه که ترس هاش فرو میریزه و نزدیک به یکساعت روی اون طناب عشق بازی میکنه و از گذشته و آینده رها میشه و خدا رو احساس میکنه تا جایی که روی طناب سجده میکنه در مقابل این جریان عظیم هستی…

    ولی اکهارت توله میگه میشه این فرآیند بی ذهنی رو با مراقبه دایمی پایدارش کرد و مدتش رو افزایش داد…یا روشی که استاد میفرمایند که توجه دایمی و آگاهانه به زیبایی ها و شکر گذاری ..خلاصه اینکه ذکر . و مداومت بر ذکر انسان رو به اون آگاهی دایمی میرسونه…

    حالا بیایم سراغ بحث این جلسه و ارتباطش با موضوع…وقتی ما نگاهمون به ارزشهامون ذهنی باشه طبیعیه که هر لحظه در خطر یکی شدن با ذهنی باشیم که احساس ارزشمندیمونو به الگوهاش گره زدیم و این خطر دایمی و نجوای دایمی ایجاد میکنه… و باید تبر آگاهی و احساس لیاقت بی قید و شرط بر پیکره این الگوها بزنیم و این کار تکامل میخواد…ان شااالله

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای: