گفتگو با دوستان 60 | ایمانی که عمل می آورد - صفحه 13

271 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    علیرضا بهرامی گفته:
    مدت عضویت: 2812 روز

    بنام خدای مهربان

    سلام به استاد عزیزم، خانم شایسته و همه بچه های عزیز سایت

    “خدا همیشه منو سورپرایز میکنه”

    خدای من عجب جمله زیبا و تاثیر گذاری

    این که باور داشته باشی که خدا همیشه سورپرایزت می کنه

    این که همیشه انتظار سورپرایز از سمت خداوند رو داشته باشی

    این که باور داشته باشی خدا همیشه خوشحالت میکنه

    این که منتظر اتفاقات خوب از سمت خداوند باشی

    فوق العاده است

    یعنی انتظار مثبت

    یعنی توجه به نکات مثبت

    یعنی انتظار مثبت

    چقدر این مفهموم ” انتظار مثبت” اونم از سمت خودِ خدا، آرامش بخش و توحیدیه

    چقدر مفهوم ایمان در عمل رو میشه توی این جمله درک کرد

    “خدا همیشه منو سورپرایز می کنه”

    چقدر احساس دوستی، آشنایی، فامیلی، راحتی و … با خدا رو میشه توی این جمله پیدا کرد

    اما نکته دیگه ای که توجهم رو جلب کرد، واکنش و رفتار استاد توی این مصاحبه بود

    استاد یعنی کسی که از هر رفتارش بشه چیز یاد گرفت، اونقدر که از حرف زدنش میشه چیز یاد گرفت و آگاهی کسب کرد، صدها برابر باید از نگاه کردن بهش، از حرف نزدنش آگاهی کسب و چیز یاد گرفت

    موقعی که آزاده خانم داشت صحبت می کرد، استاد حتی یک کمه هم نگفت، حتی جاهایی که آزاده خانم انتظار داشت استاد حرفشو قطع کنه هم استاد با کمال آرامش فرصت می داد تا مهمان برنامه اش نفسی تازه کنه و هرگز صحبتش رو قطع نکرد

    با خودم می گفتم استاد که خدا حرف زنه، خدای دانش و آگاهیه چطور میتونه فقط گوش کنه و هیچ حرفی نزنه

    چند وقت پیش یه لایو اینتساگرامی می دیدم که یه بنده خدایی یه نفر دیگه رو دعوت کرده بود و ازش سوال می پرسید و طرف مقابل هم خیلی خوب و آگاهی دهنده صحبت می کرد ولی تا می خواست کلامش منعقد بشه و به یه جایی برسه حرفشو قطع می کرد و خودش شروع می کرد توضیح دادن

    این رفتار استاد از اون کارهایی هست که همه باید یاد بگیریم

    باید یادبگیرم صبر داشته باشیم

    باید یاد بگیریم چطور به دیگران احترام بذاریم

    باید یاد بگیریم حتی اگر حرفی برای گفتن داریم لزومی نداره همه جا اونو بگیم

    باید یاد بگیریم شنونده باشیم

    باید شنونده بودن رو یاد بگیریم

    باید شنونده خوبی باشیم، اگر می خوایم موفق باشیم، اگر می خوایم رستگار باشیم

    عالی باشید عزیزان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  2. -
    عصمت جعفری گفته:
    مدت عضویت: 1749 روز

    سلام استاد عزیزم و مریم جان

    من امروز برام یه اتفاقی پیش اومد ک میخوام درموردش اینجا حرف بزنم… بعد از چند روزی رفته بودم خونه ی یکی از اقوامم، و دختر خالمم اونجا بود. سر یه موضوعی شد و ایشون جلوی بقیه گفتن ک اره عصمت اون موقع همچین حرفی رو زده (حالا محتواشو نیاز نیست بگم ولی در کل درمورد این بود که من یه حرف اشتباهی رو خطاب ب دونفر از بستگانمون زده بودم. و دخترخالمم اومد این حرف منو امروز گذاشت کف دست همون دونفر) خلاصه دوبار تکرار کردو منم بهش گفتم حالا ی موقع ی نفر عصبی میشه ی چیزی میگه، نیاز نیست اینقدر بازگوش کنی ک…

    اون موقع رها کردم دیگه ولی دیدم دارم عصبی میشم و استادم گفتن ک شما هزارتا دلیل هم داشته باشی ک حالت بد باشه برای جهان فرقی نمیکنه، احساس بد=اتفاقات بد هست.

    خلاصه گفتم پس باید ی جوری حالمو خوب کنم دیگه سعی کردم بهش اصلا فکر نکنم چون نمیتونستم درمورد اون موضوع ب احساس خوب برسم. یاد حرف استاد افتادم ک گفتن اگه نمیتونید در مورد اون موضوع خاص ب احساس خوب برسید سعی کنین در موضوعات دیگه حالتون رو خوب کنین و فاصله فرکانسی رو پر کنین و بعد بیاین تو اون موضوع خاص ب احساس خوب برسین…بعد یواش یواش اروم تر شدم تا اینکه کم کم خدا بهم حرفایی رو الهام کرد و هدایت هایی رو کرد ک گفتم این واقع خودِ کنترل ذهنه، خودِ تقواس و خودِ راه حل…حالا چی بهم الهام شد؟

    اینکه تو چرا این دختر خالتو ی کسی از طرف خدا نمیدونه ک اومده ماموریتشو انجام بده؟ اون ادم اومده درس هایی رو بهت یاد بده و بره. چرا دیدگاه الخیر فی ما وقع رو نمیبینی در این اتفاق؟

    بعد یاد حرفای استاد تو دوره قانون افرینش افتادم ک گفتن وقتی ی اتفاقی براتون افتاده ک دیگه گذشته، کاری نمیشه کرد ولی از خودتون بپرسین ک چ درسیو میتونین ازش بگیرین؟

    میدونی چی میشه؟ اصن من اینجوری ک فکر کردم ی لحظه دیدگاهم نسبت ب دختر خالمم عوض شد منی ک نمیخواستم نگاهش کنم وقتی اینا بهم الهام شد دیگه حالم خوب بود. اتفاقا اون لحظه ک من درحال فکر کردن ب این چیزا و تو این حالات معنوی بودم😁😂 دختر خالم داشت میرفتو با عشق ازش خدافظی کردم🤣💔🚶‍♀

    چون میگفتم اره اصلا جهان مبناش ک بر خیره و عسی ان تکرهو شیئا و هو خیر لکم…چ بسا ب چیزی کراهت دارین و اون براتون خوبه…

    اره حالا من باید با کنترل ذهن درسامو میگرفتمو شادو خوشحال ادامه میدادم راهمو…

    پس اومدم تو دفترم بنویسم.. یاد حرف استاد افتادم ک گفتن باید طوری ب گذشته نگاه کنی ک بع احساس خوب برسی…

    پس گفتم مسیرت درسته عصمت، بیا بنویس چ چیزایی یاد گرفتی و ازش درس بگیر

    یاد حرف استاد افتادم ک تو دوره قانون تضاد میگفتن تضادها میان تا شمارو از تضادهای بزرگ تر در امان نگه دارن. این الهام ها همش مهر تاییدی بود برای نوشتن درس هام

    خب اولین درسی ک گرفتم چی بود…

    ۱. وقتی عصبی هسی از دست ی نفر، خیلیی باید مواظب حرفات باشی، مواظب رفتارت، کنترل ذهن اون موقع سخته ولی اگه نتونی انجامش بدی و حرف ناروایی بزنی نتیجش این هست ک باعث جدایی تو از ادم های دور و برت میشه و اونا ازت رنجیده خاطر میشن. اگه اون رفتار اشتباه گذشتم امروز ب من یاداوری نشده بود و من نمیدونستم، قطعا روش ب این شدتی ک از امروز ب بعد میخوام کار کنم، کار نمیکردم و خدا میدونه ممکن بود چ رفتارهای نادرستی رو در من ب وجود بیاره و باعث شد از تضادهای بزرگ تر در اینده جلوگیری بشه. خصوصا منی ک از مهر باید برم سرکلاس و ب هر دلیلی ممکنه بچه ها کاری بکنن ک من عصبی بشم ولی باید حواسم باشه و رو خودم کار کنم…

    ۲. دومین درسی ک گرفتم این بود ک بهم یادآور شد قرار نیس همه با من همراه باشن و منو تمجید کننو حس خوب بهم بدن اون منم ک باید رو خودم کار کنم و در مقابل انتقاد و قضاوت های ادما قوی باشم و بیخیال، درسمو بگیرم و رد بشم…اتفاقا تو اینستاگرام ی فایلی رو دیدم ازتون استاد ک میگین ادم هایی ک عزت نفسشون بالاس درمقابل انتقاد و قضاوت و سرزنش عکس العمل خاصی نشون نمیدن…واقعا استاد فکر میکنم من درسایی رو ک یاد میگیرم ازتون خدا خیلی ب موقع ازمایشم میکنه ک ببینه چقدر تو عمل میتونم نشون بدم ایمانم ب حرفاتون رو…

    خلاصه من یاد گرفتم در مقابل حرفای منفی ادما خیلی عکس العمل نشون ندم و نخوام خودم رو ثابت کنم. بپذیرم ک ادم ممکنه اشتباه بکنه و منم قرار نیس با ی حرف ی ادم خورد بشم چون بقیه منو میشناسن و از سبک شخصیت من اگاهن..

    اتفاقا در حال فکر ب همین ایه ی الخیر فی ما وقع بودم ک تو گوگل این ایه برام بالا اومد…

    إِنَّ الَّذِینَ جَاءُوا بِالْإِفْکِ عُصْبَهٌ مِنْکُمْ ۚ لَا تَحْسَبُوهُ شَرًّا لَکُمْ ۖ بَلْ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ ۚ لِکُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ مَا اکْتَسَبَ مِنَ الْإِثْمِ ۚ وَالَّذِی تَوَلَّىٰ کِبْرَهُ مِنْهُمْ لَهُ عَذَابٌ عَظِیمٌ

    همانا کسانی که آن بهتان را بستند گروهی همدست از (منافقان) شمایند؛ نپندارید ضرری از آن به آبروی شما می‌رسد بلکه خیر و ثواب نیز (چون بر تهمت صبر کنید از خدا) خواهید یافت؛ هر یک از آنها به عقاب گناه خود خواهند رسید؛ و آن کس از منافقان که رأس و منشأ این بهتان بزرگ گشت هم او به عذابی بزرگ معذب خواهد شد.

    دقیقا همون چیزی بود ک داشتم ب خودم میگفتم، الله اکبر….

    میگه نپندار ک بهت اسیبی زده باشن بلکه خیر و ثواب نیز خواهی یافت و او ب عقاب گناه خودش میرسه..

    اره واقعا من ک برام خیر بود و اون ادما هم فقط خودشون رو با کاراشون خورد میکنن…

    واقعا خداروشکر بابت همچین هم زمانی و داستان امروز ک ب من این درس ها و یاداوری کنترل ذهن رو داد…

    الخیر فی ما وقع…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  3. -
    سپیده گفته:
    مدت عضویت: 1927 روز

    سلام به استادبزرگوار و دوستان عزیز

    خدا را شاکر و سپاسگزارم که هر روز دری از رحمت و آگاهی را برما می گشاید. تشکر می کنم از استاد عزیز و مریم جان دوست داشتنی به خاطر زحماتی که برای توسعه آگاهی ما می کشند و از آزاده عزیز که تجربیات ارزنده خود را با ما به اشتراک گذاشته و ما را در سفر زندگی و قدمهای خود همراه کرده.

    تا امروز فکر می کردم معنی تسلیم و رها بودن را فهمیده ام اما با گوش دادن چندباره این فایل گویی پرده هایی از دیدگانم کنار زده شدند و با واژه های تسلیم و رهایی از منظری دیگر آشنا شدم.

    قبلا فکر می کردم رهایی یعنی اینکه بدونی چی می خوای اما به خواسته ات نچسبی و حرکت کنی اما غافل از اینکه ترمزهایی هم هستند که شاید با رهایی می توان آنها را برطرف کرد.

    به نطر من آزاده جان به خوبی این مقوله را در زندگی خود پیاده کرده است.

    آزاده جان رها بود از هر نگرانی ای درباره فکر و نظر و قضاوت اطرافیان ودیگران (مثلا هنگام استارت کار تدریس به بچه های محل و حتی هنگام صرف زمان برای اریابی کودکان اجازه نداد این فکر که والدین این بچه ها پول دادند باید از ساعتهایشان بهترین استفاده را ببرند و… در ذهنش بچرخد)

    -او رها بود از نگرانی اینکه پدرم از من دلگیر نشود خلاف میلش عمل می کنم.

    او رها بود از ترس اینکه نکنه زمان را از دست بدهم!(هنگامی که دو روز را برای ارزیابی کودکان صرف کرد)

    او رها بود ازفکر کردن به هر مانع و محدویتی ، اجازه نداد اینکه قوانین چه هستند مانع حرکتش بشود. فراتر از قوانین انسانی حرکت کرد. قوانین ثابت جهان فراتر از هر قانونی هستند که انسانها وضع می کنند.

    درواقع این قوانین جهان هستند که کار می کنند نه قوانین انسانی به شرطی که محدودیت قوانین انسانی را نپذیری. این مطلب را استاد در قانون آفرینش آموزش داده و مثال زده اند و در فایلی هم که درباره سفر ایشون به آمریکاست توضیح دادند و در یکی از فایلهای سفر دور آمریکا، در کنار آبشار نیاگارا مریم جان مطلب کوتاه و بسیار زیبایی را بیان کردند که آن هم چراغ روشنی برای من شد.

    وقتی رهایی ذهنت باز میشه و ایده ها میان.البته شاید در صورت عدم رهایی ایده داشته باشی اما برای عملی کردن آن قدم برنمی داری.

    آزاده جان تمام تمرکزش روی هدفش بود ، روی کاری که دوست داشت انجام دهد و می رفت تا ۱۰۰درصد خودش را روی آن کار بگذاره و در مقابل نتیجه تسلیم بود. نه اینکه هرچی شد شد، اگر شد چه خوب اگر نشد خب نشد میام میشینم سر جام یا یه کار دیگه از سر می گیرم بلکه می گفت من کارم را انجام دادم اگر نشد میرم یه موسسه دیگه درخواست میدم و این یک تجربه خوب بود که کسب کردم. (احساس شکست و سرخوردگی نداشت)

    فهمیدم آدم هدفمند تسلیم و رها با شرایط نمی جنگه. مغلوب شرایط هم نمیشه.اجازه نمیده بادهای ناموافق وطوفانهای اطرافش مانع حرکتش به سمت هدفش بشن. درست مثل یک مورچه عمل میکنه.

    اگر راه را به یک مورچه بندی راهش را کج می کنه تا از طرفی دیگه بره، هربار که این کار را می کنی او تغییر مسیر میده تا مانع را رد کنه نهایتا اگر مجبور شه از روی مانع عبور می کنه اما هدفش را گم نمی کنه همین طور مایوس نمیشه.

    انسان هدفمند با عزم راسخ می تونه بر هر شرایطی فائق شه.(وقتی در مواجه با تدریس کودکان خردسال قرار گرفت، هدفمندی و عزم راسخش کمک کرد تا به خودش بگه شرایط الان اینه و من این شرایط را مدیرت می کنم حالا باید ببینم چه طور این کار را کنم و تصمیم گرفت دو جلسه زمان برای ارزیابی بچه ها و شرایط کلاس بگذاره) {یا در کلاس نوجوان و بزرگسالان گفت شرای الان اینه و من باید این را مدیریت کنم هرچند با شرایط قبلی فرق داشت)

    در مواجهه با هدفمندی و عزم راسخ احساس عجز و ناتوانی کوله بارش را می بنده و میره.که البته به نظرم داشتن ایمان و توکل موجب هدفمندی و عزم راسخ میشه.

    مواردی که در مسیر آزاده جان به وضوح مشخصه:

    -هدف مندی

    -عزم راسخ

    -احساس توانمندی (که به نظرم چیز عجیبی نیست و در صورت داشتن هدف وعزم راسخ در انسان ایجاد می شود.)

    -شروع کردن (به فراخور همان نقطه ای که در ان بود هم به اندازه تو.انمندیش قذم برداشت هم به فراخور شرایط که اجازه کار دربیرون را نداشت ، به فکر کار در محل اقامت افتاد)

    -اقدام کردن با وجود داشتن ترس

    -بالا بردن استاندارهاو مهارتهای خوددر طی مسیر

    -ایمان و توکل در عمل

    – تسلیم و رها بودن

    -ارزیابی ( ارزیابی به آدم بینش و چشم انداز میده هم درباره مسیر طی شده و نتایح موجود هم درباره مسیری که می خواهی طی کنی تا نتیجه مطلوب را به دست بیاری. جایی که آدم ندونه با چی طرفه یا شرایط و وضعیت چه طور نمی تونه درست اقدام کنه. درست مثل اینه که تو مه شدید می خوای مسیر نا آشنایی را بری)

    -داشتن ذهن باز (که به نظر من نتیجه تسلیم و رها بودن و مهم نبودن و بی تاثیر بودن حرف مردم در زندگی است) –

    -بی اهمیت بودن نظر مردم که احتمالا پاشنه آشیل خیلی هاست مخصوصا در فرهنگی که ما در آن بزرگ شدیم که از زمانی که چشم باز کردیم هر روز طی سالهای متمادی در گوش ما تکرار شده : مردم چی میگن؟ مردم چه فکری می کنند؟ آبرومون جلوی مردم نره! آبرو مثل آبه آبی که بریزه دیگه برنمی گرده و……….نهایتا منجر به تربیت افرادی تایید طلب می شود).

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    شیما گفته:
    مدت عضویت: 1782 روز

    سلام به استاد عزیزم و بانو شایسته و مهمان عزیزشون خدارو هزاران بار شاکرم که همواره مرا در بهترین زمان و مکان هدایت میکند و درست موقعی که استارت مجدد هدفی رو که نصفه نیمه های راهش بودم رو زدم این فایل رو دیدم چقدر درسهای اساسی و مهمی تو این گفته ها بود چه مسیر زیبا و روشنی خدایا شکرت شروع از خواسته سپس حرکت در مسیر خواسته ایمان داشتن و ادامه دادن کوتاه نیامدن و بجای جنگیدن با موانع راه درست رو پیداکزدن در جهت خواسته با امید قدم برداشتن شجاعت رفتن در دل ترسها و پاداشهای خداوند به این شجاعت و نتیجه که بدست اومد باز قویتر شدن اعتماد بنفس و باز لیاقت ساختن خدایا چه پاشنه آشیلی واووو لیاقت لیاقت که میگفتیم ساختنیه نه داشتنی خدایا شکرت که این پاشنه آشیلم رو باز برام نمایان کردی دیگه بجای آه و ناله و هر حاشیه پردازی باید به اصل رجوع کرد استاد زده به سیم آخر و داره راه رو بر شیطان وجودمون سد میکنه که دیگه هیچ بهانه ای برای تغییرات مثبت و دلخواه زندگیمون نداشته باشیم دیوانه این آموزشهام استاد نمیدونم چجوری بگم نمیدونم چجوری ذوقمو بیان کنم فقط دوس دارم عمل کنم و با نتیجه بیام اونجوری با ذوق بیان کنم که خدایا چقدرررر سپاسگزارتم تا همینجاشم آرامشم بازگشتم به مسیر خواسته هام و به اصل زندگیم سپاسگزار شدنم و بسیاری از مسیرهای روشنی که رفتم رو مدیون این بنده عزیز و دوست داشتنی و همراه های عزیزش بانو شایسته و دوستانش هستم خدا میدونه که عباسمنش قراره چه کنه خدا میدونه که چه غوغایی راه انداخته از وقتی که شوق این مسیر درست زندگی تو وجود خودش روشن شده از همون اول چقدر انسانو با خودش به سمت راه زیبای درست زندگی کردن اورده به درک واقعی رسیده چه الگوهایی رو معرفی کرده خدایا هزاران بارتحسین میکنم این همه اصول روشن رو و این مسیر راست و درست رو و این زیبایی که در دل همراه شدن با اصول حاکم برجهان و همراه شدن با استاد عزیزو الگوهای موفقی هست که بهمون نشون میده این نشونه ر بعد مدتها از خودم بجا گذاشتم تا بدونم و یادم نره که خدا چجوری باهام اتمام حجت کرد و چجوری نشونم داد و دیگه وقت عمل کردن و با دست پر برگشتن منه که منم بیام و یک داستان زیبا از اون چیزهایی که یاد گرفتم از خدا توسط استاد عزیزم‌بگم و چراغ راه این مسیر در دستان منم قرار بگیره و منم قطعا این کار رو خواهم کرد و میدونم که چقدر از هر عمل کردنی به قوانین نعمت و برکت و سود و سود وسود به خودم وجهان خواهد رسید خدایا هزاران بار سپاس

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  5. -
    سمیه اسفندیاری گفته:
    مدت عضویت: 1884 روز

    سلام به استاد عزیزم و آزاده جاان و دوستانی که کامنتم رو میخونن

    واقعا بهتون تبریک میگم آزاده عزیز چقدر مدارتون بالاست که استاد رو ملاقات کردید قابل تحسین فراوانی

    استاد فاکتورهاش، برای صحبت با افراد بالاست شما چقدر موفق و اعتماد به نفس بالایی دارید و چقدر سعادتمند هستید که استاد رو ملاقات کردید و هم نشین استاد شدید تبریک به شما

    و تبریک به این موفقیت که شنیدن داستان حرکت تلاش و ارزش خلق کردنتون چقدر تأثیر برانگیز بود برای من برای منی که تازه شروع کسب کارم هست و پر از تضادها و ترسها و نگرانی هاست و اینو بازم برام تکرار کرد که با وجود ترسها باید حرکت کنی ترسها هستن کار خودشون رو میکنن توهم کار خودت رو انجام بده ایمانت رو نشان بده ارزش بساز و هی نگو کو پول کو مشتری،به خدایا میاد وقتش میاد،جهان درست عمل میکنه این منم که هماهنگ نیستم واقعا ایراد از منه و باورهای منه اینو هر چی به خودم بگم‌بازم کمه من باید لایق دریافت بشم وگرنه دنیا که پره از ثروت از مشتری از ایده از راهکار و خداوند هم همواره داره منو هدایت میکنه اگر روی این ذهنم نباشم و فقط صدای قلبم رو بشنوم و منطقی نباشم که این منطق شده بلای جانم واقعا که سمجه،

    ولی شنیدن فایل که الان واقعا بهش نیاز داشتم و تکرار قانونه و درک تکامل که واقعا فراموش میکنم که باید خودم ارزش خلق کنم خودم نه کسی دیگه خودم باید توانای هام رو باور کنم خودم باید باورهام رو تغییر بدم اونم اساسی و بشه جزیی از زندگیم و رفاقت با خدارو تقویت کنم و با همین امکاناتی که در دسترسم هست تبلیغ کنم بدون هیچ زجر و زور زدنی که‌در زور زدن یه جای کار میلنگه،اینو تکرار کنم و با خودم در صلح باشم و بپذیرم بپذیرم چقدر ارزشمندم و تواناااا چقدر میتونم با خدا رفیق باشم و میتونم همه کارهام رو به خدا بسپارم که برای من کافیست

    حرفهای آزاده و داستان حرکتش واقعا انگیزه داد به من وتحسینش کردم و اینو برام تکرار کرد که هر کس هر جایی هست همون جای درستشه،همون جاییه که باید باشه و جهان به شجاعان و ایمان و تقوای ما پاسخ و پاداش میده به رفتن تو دل ترسها و به قول استاد عملگرایی، که چقدر ما بچه به این قانون نیازمندیم نیازمند عمل و حرکت…

    واقعا سپاسگزارم سپاسگزارم برای تلاش استاد برای ساختن فایلهای ارزشمند و به راحتی هم خداوند براش شرایط رو جور میکنه و همش درسه درس و پر از آگاهی

    سپاسگزارم از شما استاد و آزاده عزیز و دوستانی که زحمت کشیدند و کامنت گذاشتند و بر درک ما از قانون کمک میکنند❤❤

    مشتاقانه منتظر ادامه فایل هستم🥳🤩

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  6. -
    کالی انگشتان گفته:
    مدت عضویت: 1312 روز

    سلام به استاد عزیزم و خانواده ی بزرگ عباسمنش

    امروز اومدم از بات این فایل خارق العادهو تمامی فایل های بینظیرتون تبریک و تشکر بکنم و همچنین نقطه ی عطف بین منی که فقط اطلاعات جمع میردم با منی که الان هستم و مصصم برای عمل کردن که دیدن این فایل یه جور نشونه بود از طرف پروردگارم

    دلم میخواست راجع به تصمیمی که میخوام عملی کنم حرف بزنم و طولانی مدت حرف بزنم اما میخوام که نتیجه رو ببینم و بعد با قدرت بیام و براتون حرف بزنم فقط این رو میدونم که ایده ای که در سر دارم مشکلات خیلی زیادی رو در زمینه ی مدرسه رفتن یعنی سال اول مدرسه ی کودکان مناطق محروم حل میکنه و من از این را ه نیتونم ایده ام رو عملی کنم .خدارو صد هزار مرتبه سکر بخاطر حال عالی که دارم و روز به روز عالیتر از قبل میشه چون روز به روز توانایی ام برای کنترل ذهنم بیشتر میشه خدارو هزاران بار سپاس بابت ذهن مثبت نگری که دارم که من رو به این سایت بینظیر هدایت کرد و من رو به گنجی بینظیر که تا هخر عمر بینیازم کنه از تمامی گنج ها .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  7. -
    نیما مرادی گفته:
    مدت عضویت: 2464 روز

    سلام بر استاد عزیز و خانم شایسته عزیز

    عاشقتونم ❤️

    این فایل مصاحبه استاد و چند بار دیدم

    و با هر بار دیدن سیر نمیشم

    تجربه آزاده جان رو هم من خودم تجربه کردم

    روز هایی که دوست داشتم کاری انجام بدم اما نمی‌دونستم باید چطور شروع کنم ، همراه با کمی ترس

    من علاقه زیادی به کار دکوراسیون داخلی و کابینت و پارتیشن بندی داشتم اما هیچ بلد نبودم اما دوست داشتم یاد بگیرم و برای خودم کار کنم

    به قول استاد که میگه

    تو پای در راه بده هو هیچ مپرس

    خود راه بگویدت که چون باید کرد

    واقعا همینطوره هست

    بی نظیر هستید استاد 👌👌🌹🌹

    با اینکه هیچی از کار نمی‌دونستم اما اولین آگهی رو زدم و بعد از چند ساعت اولین سفارش رو گرفتم و خداوند هدایتم کرد که چیکار کنم و از کجا شروع کنم و به شکل معجزه وار انسانهایی سر راه من قرار گرفتند و بهم توضیح دادن و بهم کمک کردن تا اولین سفارش خودم رو با موفقیت به پایان برسونم 🙌🙏

    دقیقا از اولین سفارش که دو روز فقط طول کشید

    من سه میلیون و پانصد هزار تومان سود کردم

    و فقط میگفتم خدایا شکرت

    خیلی خوشحال بودم ، انگار رها و پر از آرامش همراه با هیجان بودم

    خدایا شکرت که هدایتم کردی

    از اولین سفارش من حدود 18 ماه میگذره و من در کار مورد علاقه ام کلی پیشرفت کردم

    الان سفارشات من رسیده به ده واحد یکجا که براشون کار کنم و در آمدم به چند ده میلیون در ماه رسیده

    و مطمئن هستم به زودی به چند صد میلیون تومان در ماه میرسم

    دقیقا قانون تکامل رو با تمام وجودم حس میکنم

    داستان زندگی آزاده عزیز رو وقتی شنیدم به روز های خودم فکر میکردم

    خدایا شکرت که هدایتم کردی

    خدایا شکرت بابت این مسیر زیبا

    خدایا شکرت بابت اتفاق هایی که هر روز من رو شگفت زده می‌کنه

    خدایا شکرت بابت استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز

    عاشقتم و دوستون دارم یه دنیا ❤️🌹❤️🌹❤️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  8. -
    محمدحسین رضازاده گفته:
    مدت عضویت: 1924 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    سلام خدمت استاد عزیزم امروز اومدم راجب تجربه زیبایی که از حل مسائل ونوع نگاه به مسائل واینکه چه احساسی به اتفاقات دارم که چقد متفاوت از گذشته خودم هست رو به اشتراک بزارم واقعا چقداحساس فوق العاده ای دارم واقعا چقد صبر دارم الان استاد چقد هرلحظه دارم به خودم یادآوری میکنم چقد خودمو ارزشمند میدونم استاد دیدم بهترین جایی میتونم بیام به اشتراک بزارم همین فایل زیباست اصلا تصویر شما وازاده جان رو دیدم گفتم بیام همینجا به اشتراک بزارم واقعا یاد گرفتم به احساسم بهم میگه عمل کنم اصلا سعی میکنم هرچیزی دلم میگه روانجام بدم فارغ ازاینکه چه نتیجه ای خواهد داشت اصلا نگران نتیجه نیستم چون ایمان دارم وقتی به ندای درون گوش بدی صددرصد نتیجه اش هم عالیه الخیر فی ماوقع خواهد بود اصلا هیچ شکی ندارم به این موضوع به همین علت آرومم دیگه وهیچ نگرانی نخواهد بود استاد دارم یه مدتی توکارم باتمرکز بالا دارم تکاملی عمل میکنم دارم سعی میکنم مرحله به مرحله پیش برم دارم یکی یکی مسائل توکارم میرم تودلشون چیه لطف الله حلشون میکنم اومدم کشیدم بیرون ترسها وضعفهامو توکارم مخصوصا دارم روشون لیزری کارمیکنم استاد چقد واقعا فشارمیاره خداییش چقد ذهنم میخواد بزنه تومسیری قدیمی خودش چقد دوست داره بره توغار آسایش خودش چقد ذهنم بهم میگه بابا بیخیال بزار یه وقت دیگه الان بیخیال شو چقد ذهنم میگه سخته نرو فعلا بیخیال بزار یه وقت دیگه میریم انجامش میدم دست بکش ولی استاد میخوام ازاین لحظات بگم که چه چیزی داره کمک می‌کنه که ذهنم روکنترل کنم تودل این نجواها درکل چه نوع نگاهی که بااموزشهای شما ساختم برای خودم که داره به من کمک می‌کنه تودل این مسائل کلیدی توکارم تودل این پاشنه های اشیلم یعنی استاد یه چیزایی پیدا کردم راجب کارم یه ترمزهایی که خیلی خیلی لنتشون قوی واقعا چه فشاری داره میاره استاد یعنی فشاری میاره که روزبعدش کلا میفتم بعد انجامش یعنی استاد ازفشار هی عرق میریزم ولی لذت بخش استاد نوع نگاهی که به من کمک میکنه این موقعها مخصوصا یاداوری قانون تکامل خیلی خیلی داره به من کمک می‌کنه میگم عیبی نداره قانون تکامل میگه آقا باید بری وعملی روانجامش بدی درسته اولش سخته فشار ولی هی روزبع روز همینجور عمل کنی روزبه روز قوی ترمیشی این موضوع برطرف میشه عیبی ندارن فقط صبر کن همینجور ادامه بده وتنها راه برطرف شدن این موضوع اینه بری تودلش عمل کنی ودرستش کنی یعنی هیچ راهی دیگه نداره فقط باید بری روبه روبشی باهاش درسته فشار داره میاد عیبی نداره اوکی میشه همیشه همینجور نمیمونه یعنی استاد دیگه دارم برای ذهنم منطقی میکنم که فقط باید عمل کنی اون کارو باید انجام بدی تا برطرف بشه وخداروشکر ذهنم داره روزبه روز مقاومتهاش کمتر میشه ودارم حس میکنم خیلی راحت از قبل دارم اون کارو انجام میدم استادواقعا یه کارایی دارم انجام میدم واقعا قبلا می‌ترسیدم حتی فکرکنم توکارم بهشون ولی دارم انجامشون میدم اینو واقعا مدیون اموزشهای شما هستم چقد واقعا دارن به من کمک میکنندتواین لحظات استاد موضوع بعدی داره به من کمک می‌کنه امیدواری دادن به خودمه تو این لحظات اینکه یاداوری میکنم خدارو قدرت خدارو ایه های قران رومثل ایه ای که میگه همراه هرسختی اسانیست که خداباصابرین واقعا خیلی خیلی کمک می‌کنه نگاه توحیدی به مسائل چقد کمک می‌کنه واقعا تواوج اون فشارها یه دفعه فشارها تموم میشه میری تواوج لذت یه دفعه یه آرامشی سرتاسر وجودت رومیگیره سبک میشی چقد این تجربه لذت بخش برای من واقعا یه دفعه تو اوج فشارها یه دفعه یه آب خنکی میریزه رو اتیش دلم تواون لحظات آه… آروم میشم با یادآوری خدا وقوانینش اصلا کیف میکنم این لحظات امیدوارم همه این احساس روتجربه کنم خیلی خیلی لذت بخش واقعا میدونم که دوستان عزیز تجربه کردن این حسی که من میگم رو چون من برای خودم تازگی داره چون قبلنا نبوده چنین احساسی خیلی خیلی حال میده این حال کمک می‌کنه دوباره انرژی بگیری بری تودل کار دوباره استاد موضوع بعدی واقعا خیلی خیلی کمک می‌کنه تصویر سازی از نتیجه ای که بعدازانجام اون کار یا حل اون مسائل به دست میاد وای وقتی به خودم میگم ببین یه لحظه فکرکن اگر این موضوع حل بشه و همینجوری ازاین به بعدعمل کنی چه پیشرفت های توکارت میکنی چه درآمدهایی خلق میشه اصلا معجزه میشه واقعا یه انرژی میگیرم واقعا موشک میشم اون لحظه ومیرم تودلش وباقدرت پا میزارم روی ترسها ومیرم انجامش میدم واقعا این چیزایی بود که واقعا زمان حل مسائل زمانی که نجواها اومدن تاتورو تسلیم کنن کمک میکنم تو تسلیم نشی چیزی تودلش ذهنت روکنترل کنی چون امروز دوباره این تجربه روداشتم گفتم بیام به اشتراک بزارم هم یادآوری باشه برای خودم درمرحله اول وکمک کننده باشه برای دوستانم که مثل خودم مسائل زیادی دارند حالا توهرموضوعی امیدوارم کمک کننده باشه چون من واقعا باهمین چیزا تااین لحظه سعی کردم دیگه مثل قبل تسلیم مسائل نشم وخداروشکر کمک کننده هم بوده برای من یادآوری همین چیزا واقعا خیلی وقتها یه نجواهایی میاد که خیلی ذهن رو پیچیده می‌کنه کلافه میشه آدم اینجاها خیلی خیلی سخت میشه کنترل ذهن هیچی غیر یادآوری کمک کننده نیست واقعا چیزی که من واقعا دارن تجربه میکنم وتجربه کردم تنهاراه کنترل ذهن اینه که به ذهن یاداوری کنی تا ذهن آروم بگیره ساکت بشه.بازم استاد ممنونم که هستی ممنونم که این سایت رو ایجاد کردی ممنون که اومدی دستی شدی ازطرف خدا برای ما وراه رونشون مادادی واقعا ممنون توهستم ای خدای مهربونم که اینقد به ما حال دادی وداری میدی به وسیله دست مهربانت استاد عباسمنش عزیز.

    امیدوارم درپناه حق شادوسالم وثروتمند وسعادتمند دردنیا واخرت باشید

    دوست دارم خدا 🤍🕋❤️😍😘

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    بهار بختیاری گفته:
    مدت عضویت: 1682 روز

    به نام ربم

    سلام بر استادم و بر آزاده ی عزیز

    سلام به مریم عزیزم و تو دوست ارزشمندم

    این مصاحبه یک مصاحبه معمولی نیست این داستان شجاعت هست، داستان سبک شخصی است. داستان اعتماد به نفس، قدم برداشتن، آرزو داشتن، خواستن و رفتن در دل ماجراست.

    داستانی است که حتی استاد عزیزم هم اولین بار است میشنود و چقدر من لذت بردم از کنترل احساس استاد. نگاه نافذ استاد و اینکه در حین شنیدن داستان برای اولین بار هم باز استاد دنبال تایید قوانین هستند.

    آزاده ی عزیز و شجاع را تحسین میکنم که در پانزده سالگی به فکر اثبات ارزشمندی اش بوده، چقدر زیبا که این دختر با داشتن باورهای توحیدی و ثروت ساز در پی ساختن پول بوده، پول نه برای پول نه برای برطرف کردن نیازهایش، بلکه برای احساس لیاقت و ارزشمندی اش. از جایی دم دستش. از همون فیزیک و شیمی و ریاضی و فیزیک و زبانی که بلد بوده در همون حد دبیرستان،

    اینکه برای همون دانشش ارزش قایل بوده و قشنگ درک کرده بوده که من توانایی های دارم که ارزشش را دارد. که خواهانش را دارد که میشود از اینها استفاده کرد و در ازایش پول طلب کرد. پول این فیزیک ارزشمند و مقیاسی برای سنجش توحید تو.

    صد در صد که رفاقت آزاده با خدا کارها را جلو برده، اخیرا بیشتر میبینم که هر جا موفقیتی هست، توحید هم آنجاست، باج دادن به خدا و نه غیر خدا آنجاست و هر چه این توحید بیشتر، موفقیت و پول هم بیشتر.

    صد در صد رفاقت آزاده با خدا باعث شده که آزاده صدای خدا را بشنود که برو و این توانایی آت را روی کارتن بنویس و بزن به در و دیوار، صد در صد در پس این رفاقت بوده که آزاده شنیده: نترس من دلها را برای تو نرم میکنم و شماره خانه ی پدربزرگت را بزن پای آگهی. صد در صد همون رفاقت بوده که گفته نترس، مخالفتها با من و من اندازه ی آنها را برای تو کوچک میکنم.

    آفرین به آزاده و استاد و تمام کسانی که این صدا را میشنوند و ازش تبعیت میکنند.

    آفرین که این رفاقت را از کوچکی داشته آید. آفرین که ذهنتان نپذیرفتن مرزها را. فراتر از مرزها فکر کردن میشود همین، همین که در پانزده سالگی میتوانی پول بسازی مثل استاد و آزاده و میلیون ها انسان دیگر. احسنت.

    چقدر لذت بردم که قانون همیشه عمل میکند چه تو بدانی و بخواهی و چه ندانی و ناخودآگاه به کار بگیری اش. اینکه تو دوست داری زبان درس بدهی بعد دوستی داشته باشی که مادرش آمریکایی باشد. و بعد اینقدر خودت و خواسته آت را بشناسی که درخواست بدهی به من آموزش زبان میدهید و اینگونه پازل زندگی آزاده چیده می‌شود برای مهاجرتش به آمریکا اون هم با لهجه ی نزدیک به آمریکایی که میشود شکسته نفسی را در چهره ی آزاده خوند وقتی از لهجه ی خویش حرف میزند. احسنت به تو دختر.

    داشتم از قانون میگفتم از قانون که دنیا شکلش را در مقابل فرکانس های تو عوض میکند و از مادر آمریکایی دوستت تا مواجه با توریست ها. تو فقط بخواه، من برایت انجام میدهم.

    و بعد با تمام نجواها میروی و درخواست کار میدهی. مگر میشود ایمان باشد و نشود؟؟؟

    مگر میشود ایمان باشد و عملگرایی نباشد؟؟؟

    و بعد سربلندی از درس دادن به کلاسهای درس سخت و زیبایی تکامل، از جایی که تو میگویی کلاسهایی را به من بده که بقیه نمیخواهند تا جایی که هر شاگرد خصوصی ای را نپذیری.

    استاد اعتراف میکنم تکامل را در کنار شما شنیدم، یاد گرفتم و تمرین میکنم و این تکامل چه آرامشی را ریخته به زندگی ام.

    تکامل وقتی وارد کلاس میشوی و دو جلسه را میگذاری برای فهمیدن بچه ها، تکامل در نحوه ی درس دادن تا حدی که شاگرد و خواسته اش را بشناس و متناسب با آن درس بده.

    دوست دارم هزار بار بنویسم احسنت به آزاده. این ویژگی را دوست دارم که دوزاری آت زود بیوفتد، این ویژگی را دوست دارم که درخواستت را بکن و از جواب نترس.

    در دوران دانشجویی ام دو تا از دوستانم که شب و روزم با آنها بود پول میساختن، هم درس هم کار آفرین به دوزاری صافشان. نمی‌دونم آیا اینکه الان یکی از آنها آمریکا زندگی میکند و دیگری در کانادا به دوزاری صافشان برمیگردد یا نه؟؟؟

    اینکه همکارم به من می‌گفت درخواستت را بکن، نترس، از جواب نترس، به این ربط دارد که در حال خرید دومین خونه اش هست؟

    مگر میشود شجاع باشی و پاداش نگیری؟؟؟

    دوست دارم اینا را هم بدانم،

    چرا آزاده،

    چرا یه زن،

    چرا از آموزش زبان اون هم در شرایطی که یکی از اتاق های خونه ام را کردم کلاس درس زبان برای بچه های سه تا هفت سال،

    و چرا این قصه در آمریکا و در کنار استاد عزیزم.

    اینها فقط نشانه اند برای من. این همه زیبایی، شجاعت، صداقت، قدم برداشتن، عملگرایی و هزاران هزاران زیبایی دیگر این فایل را تحسین میکنم و وعده ی خداوند را ارج می‌نهم.

    بی صبرانه مشتاق دیدن الباقی این مصاحبه ی بی نظیر و یونیک هستم.

    سپاسگزارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  10. -
    سمیرا بیات گفته:
    مدت عضویت: 1831 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    سلام استاد عزیزم و خانم مهربانِ سایت ما

    و خانم زیبا آزاده خانم .مهمون خوشبخت صفحات سایت و مخاطب خاص کامنت بچه ها .

    چقدر استمرار در عمل شما خوب جلوه گر شد .

    و مصاحبه ی استاد با شما چقدر به نظر من عالیه و این اتفاقیه که نصیب هر کسی بشه قطعا نتیجه هاش بزرگ و بزرگتر میشه .

    و شما نمونه ی یک زن موفق هستید

    عمل گرا .خالق شرایط. به دل ترسها زدن .

    و ….

    و در نتیجه نتیجه میشه یک آزاده ی موفق و خوشبخت .

    بهتون از اعماق وجودم تبریک میگم .

    و قطعا هر کدوم از ما میتونیم یک آزاده ی موفق بشیم اگه از اگر ها و تشویش ها دست برداریم .

    و با یک چاقوی بزرگ به قربانی کردن اونچه که سالها در نهان دلمون بود برویم و قسمتی از خودمونو قربانی کنیم که فوق العاده بهش عادت کردیم و دوستش میداریم .

    به نظر من بزرگترین قربانی و عملی که نتیجه میدهد

    در یک کلام کنترل نجواهاست .

    و این نجواها چه کار نمیکنه با ما

    وقتی که به همه چنگ میزنی و مشرک میشی به نیروی قدرتمند خداوند و ، وقتی که ارتباط ت با منبع کم رنگ میشه اون وقت همه چیز سخت و سخت تر میشه اما اون لحظه ای که به خودت میای و میبینی که بابا چرا بازم قانون رو فراموش کردی و احساست رو بد کردی و اون وقت دیگه هرچقدر دستت و رو زمین بکشی نمیتونی آبی رو که ریختی جمع کنی .

    اون وقته که باید بلند بشی و دستت رو زانوهات بزاری و از این آب روی زمین یه صحنه بزاری تو ذهنت و بگی باشه حالا فهمیدم که دفعه بعد دسته ی سطل رو چه جوری بگیرم .

    مچ نجواها رو در نطفه باید خفه کنی

    باید بتونی اون قسمت سیاه خودت رو رشد ندی

    و بزاری اون قدر بهش نور نرسه که اون زیر توان رشد کردن نداشته باشه .

    اما بازهم این خودمون هستیم که با کاهلی سو سوی

    نوری بهش میرسونیم .

    پس نگیم تضادها اومدن .

    من خودم تضادها رو میارم

    با افکار مسموم و عبثم .

    من بارها و بارها این کار و کردم و نتیجه شم مشخصه من کجا هستم و دیگران در کجا .

    امیدوارم هر روز پیش کشی برای اهدافم داشته باشم اینجوری زندگی هدفمندی دارم .

    و قطعا نیروی هدایتگرم من و به سمت خواستهام هدایت میکنه .

    کامنت من خیلی مرتبط به صحبت های دلنشین شما و استاد عزیز نبود .

    اما این کامنتها برای من اثر بخشه .امیدوارم در همه ی جنبه ها موفق باشید دوست عزیز همه ی ما 😘😘😘😘😘

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: