ما خالق شرایط خودمان هستیم - صفحه 58 (به ترتیب امتیاز)

سلام بر همه عزیزان

تک تک جملاتی رو که تو فایل ازش یاد کردین حالا چه ارتباطی چه مالی و ارامشی و دارایی ها و نعمتهایی که ازش نام بردین و ما تو مستند بهشتی شما دیدیم که واقعا زندگی رو زندگی کردین و اونا رو با کیفیت خیلی بالاتر و بهتر تجربه کردین نوش جونتون و اگه اونا نبود سریال زندگی در بهشت و سفر به دور امریکا با تمام درس های زندگیش ما شاید اینجوری پر قدرت ادامه نمیدادیم حداقل من یکی چون دیدنش باعث شد خواسته در من شکل بگیره و چقدر زندگیم متفاوت تر شد چقدر فهمیدم میتونم خالق شرایط خودم باشم حتی کوچیک

استاد اینروزها اینقدر به لطف دوره فوق العاده قدم دوم که چند ماهی هست تموم شده من تجسم خلاق و کانون توجه م و مدیریت کردم که خیلی تجسم کردن برام راحت تر شده و ایمانم ازینکه راجع به موضوعی صحبت میکنم و بهش توجه میکنم و خلقش میکنم زیاد شده که یه اطمینانی در من وجود اورده که ذوق میکنم براش و هربار هم راجع بهش فکر میکنم هم صحبت میکنم و هم تاییدش میکنم

بعنوان مثال چند روزی بود به اینکه الان فصل کیش هست و چقدر خوب میشه برم کیش فکر میکردم همین توجه زیاد بهش هرجا میرم هر کلیپی باز میکنم راجع به کیش هست و همه اینا رو نشانه های کوچیکی میبینم که اگه توجه م بزرگتر کنم بزودی میرم کیش همین روزا

درباره هرچیزییی غذاها، صحبت در مورد شخصی، ماشین مورد علاقه همه و همه ش همون چند دقیقه چند ساعت یا روز بعدش میبینم و دربارش میشنوم خیلی کیف میده بخدا

وقتی فایل و گوش دادم یه ایده ای به ذهنم رسید برای اینکه هم توجه م به فایل ها بیشتر بشه هم ریزتر نکات و درک کنم و تمرکزم بیشتر بشه برای هر فایلی که گوش دادم بیام موضوعات اصلی ش و ببینم رد پای قانون و در چند روز و نهایت یکماه گذشته تو زندگیم و مثال هاش یادم بیاد بنظر خودم خیلی باحال میشه و کلی نکات مثبت از هر جهت توشه

مثلا تجربه خلق شرایط:

1هفته ای بود مادرم اصرار داشت خاله م و دعوت کنه ما هم چون میدونستیم یه موضوعی برای دخترخالم که منفی بوده بوجود اومده و الان تو شرایط روحی منفی هست هربار میپیچوندیم که نه ما نیستیم یا نیان خودت برو خونشون :))) اما دیشب دیگه پیچید جلومون یعنی قبلش گفت میخوام دعوتشون کنم دیگه هربار هی عقب میندازم زشته و فلان

منم مقاومتی نشون ندادم گفتم اولا سعی میکنم توجه م و بدم به سمت اینکه میان و کلی میخندیم و خوش میگذره بعدم اگه تیکه ای انداختن که چه عجب و یه حالی از ما نمیپرسین (چون خیلی وقت بود ندیده بودیمشون و حرفم نزده بودیم) یا حتی اگه دخترخالم خواست شرایط و اتفاقاتش و دوباره بازگو کنه با احترام یا حرف و عوض میکنیم یا ته ته ش خیلی مستقیم میگم که نمیخوام بدونم :))) خدایی سخت بود اما تصمیم و گرفته بودم دیشب اون یکی دخترخالمم که دو تا بچه داره هم اومد باهاشون و کلی فضا شلوغ پلوغ شد و هرکس از هر دری حرف میزد و اصلا حتی برای ثانیه ای فضا منفی نشد هیچ یه عالمه گفتیم و خندیدیم و برنامه های شاد دیدیم و اصلا نفهمیدیم ساعت چیجوری گذشت و من با خودم گفتم آفرین ندا قبلش همچین شرایطی رو تو ذهنت بوجود اوردی و همه چیز و به خدا سپردی و حتی از تصور توام بهتر شد

و استاد عزیزم از شهریار و کردان تا امریکا و اون شرایط عالی خیلی ممنونم که این موارد و میگین و باعث میشه هربار من انگیزم بیشتر و بیشتر بشه و بگم ببین دختر میشه عالی هم میشه فقط کافیه باورش کنی مثل استاد عباسمنش

خیلی دوستتون دارم و ممنونم بابت همه چیز

خدایا شکرت