https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/10/208.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2023-09-08 23:34:582024-08-22 19:38:50سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 208
478نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلاااام به استاد خوش تیپ خودم و مریم جون دوست داشتنی و همه بچه های سایت
به به عجب کاوری برای این قسمت انتخاب کردین استاد من عاشق استخر و شنا کردن هستم
چه حس قشنگیه که تو این هوا با عزیزدلت تو آب گرم راه بری و تمام مدت حست رو خوب نگه داری و توجهت فقط رو نکته های مثبت اطرافت باشه
دیدین چقدر مریم جون با عشق داشت از اون بچه فیلم میگرفت چقدر با حس خوب و عشق داشت راجبش حرف میزد اصلا تعریف کردن مریم جون منم ذوق کردم از دیدن اون کوچولو با اون تاج و تختش
چقدر تحسین کردم استادم و عزیزدلش رو که هر لحظه فقط داشتن توجه میکردم به قسمت های مثبت اطرافشون و چقدر با ذوووق و شوووق راجبش حرف میزدن
چقدر درس داره هر قسمت همین سفر دور آمریکا برام با هر بار دیدنش و نگاه کردن به رفتار شما کلی درس میگیرم و قانونی که در هر دوره راجبش صحبت کردین برام مرور میشه
با خودم میگم ببین هر لحظه باید توجهت رو نکات مثبت باشه هر لحظه باید شکرگزار باشی هر لحظه باید حست رو خوب کنی تا زندگی خوب عشق ثروت سلامتی و هرچی که میخوای رو بتونی وارد زندگیت کنی
چقدر خوبه این قانون
تو لذت میبری از قشنگی های اطرافت جهان قشنگی های بیشتری رو بهت نشون میده
تو شکرگزاری میکنی برای نعمت هایی که داری جهان نعمت بیشتری رو برات میاره
تو اعراض میکنی از اتفاقات بد اطرافت جهانم از اون کمتر یا اصلا نشونت دیگه نمیده
و تو به هرچی توجه میکنی رو بیشتر و بیشتر میاره تو زندگیت
خدایا شکرت عجب قانون خوبی گذاشتی برامون آخه چجوری شکرت کنم من که تا این حد داری باهامون راه میای و اینقدر دوستمون داری
در کامنت یکی از بچه ها دیشب خوندم این آیه رو در کامنتش نوشته بود که خیلی برام قشنگ بود
و اگر همه درختان روی زمین قلم شود، و دریا برای آن مرکّب گردد، و هفت دریاچه به آن افزوده شود، اینها همه تمام میشود ولی کلمات خدا پایان نمیگیرد؛ خداوند عزیز و حکیم است
این همه زیبایی رو آخه ببینی بازم بخوای توجه کنی به ناراحتی و مشکلات دیگه واقعاً مشکل از ذهن ناشکر خودمون هست اینهمه ثروت و نعمت و روابط عالی رو ببینی بازم بخوای شاکی باشی دیگه مشکل از خودمون هستش
این آب گرم رو در این طبیعت ببینی وسط کوه ها بعد خدارو شکر نکنی
این ماهی های به این خوشگلی رنگی رنگی رو با این طرح های خوشگل ببینی بعد شکرش نکنی
آخه خدایا چقدر این جهان رو زیبا آفریدی هر گوشه این دنیا اینقدر زیبایی داره که اگر الآنم تصمیم بگیرم هر روز یکی از قشنگی هارو ببینم عمرم کفاف نمیده
به نام خداوند هدایتگرم به زیبایی و راحتی و لذت بخش ترین راه ممکن به سمت خواسته هام
سلام به کیمیای عزیز سپاس گذارم ازتون بابت این کامنت زیبا و توحیدی واقعا چطور میشه که ما این همه زیبایی رو میبینیم و بازم توجه میکنیم به ناخواسته ای کوچیک و فرع زندگی…باید هر روز و هرروز در دفتر شکر گذاریمون بابت آسمون زیبا و پهناور بابت زمین پر خیر وبرکت بابت آواز زیبای پرنده ها و بابت این نفسی که میکشیم بابت خونی تو رگهامون جاریه و… شکرگذار باشیم واقعا اگر تمام درختان مرکب و تمام درختان قلم بشن بازم کم میاریم برای شکر گذاری از نعمت هایی که خداوند بهمون بخشیده…
از خداوند میخام هدایتمون به سمتی که زیبایی ها رو ببینیم به آسونی ها هدایت بشیم و لذت ببریم از نعمت های پروردگار که تنها راه سپاس گذاری لذت بردن از بخشیده هاشه…
سپاس گذار خداوندم که چشم من رو لایق دیدن کامنت زیبای شما دوست عزیز کرد امیدوارم همه چیز برات عالی پیش بره کیمیا جان
و از نشانه های [قدرت و ربوبیت] او این است که برای شما از جنس خودتان همسرانی آفرید تا در کنارشان آرامش یابید و در میان شما دوستی و مهربانی قرار داد؛ یقیناً در این [کار شگفت انگیز] نشانه هایی است برای مردمی که می اندیشند،
رو نوشته بودن.
یه لحظه با خودم فکر کردم گفتم کلمه «از جنس خودتان» یعنی چی؟
خداوند همیشه حاضر جواب گفت تو از چی ساخته شدی؟
گفتم یعنی چی؟
گفت زندگی تو رو چی ساخته و اطرافت و زندگیت رو چی ساخته؟
گفتم خب به قول استادم زندگی مگه چیه بغیر از باورهای ما؟. فرکانس ها و باورهام.
گفت آفرین. خب حالا همون باورها و ارتعاش ها و فرکانس های که باهاش زندگیت رو خلق کردی، همون هوایی که اتفاقات هر روزت رو رقم میزنن، و همون باورهایی هم که در مورد شریک زندگی خودت داری، همون باورها میشن همسرانی از جنس خودتان.
گفتم: آهاااا. خدایا شکرت به همین سادگی یکی از سوال های مهمی رو که در لحظه برام پیش اومد رو جواب دادی.
بعد برا تایید گفت ببین زندگی خواهرهات، قبل ازدواج که پیش تو بودن چه فرکانس هایی رو میفرستادن، چه باورهایی درمورد خودشون داشتن و به چه چیزهایی توجه میکردن. چه چیز های براشون مهم بود و چطور زندگی میکردن.
حالا شوهر هاشون رو نگاه کن که چه قدر الان به فرکانس ها و باورها و کانون توجهات شون شبیه هستن و چه قدر دقیق همون ها رو دریافت کردن.
زندگی داشت رو نگاه کن، که چطور بود، چه رفتاری داشت، چه قدر اینطوری بود یا چه قدر اونطوریه، حالا خانومش رو نگاه کن، آیا زندگیش چیزی غیر از باورهاشه، چیزی غیر از کانون توجه شه؟
گفتم نه نه نه اصلا. You right خداوند مهربانم. کاااملا حق با شماست.
بعد ادامه داد گفت خب حالا تو هم هر فرکانسی که دوست داری شریک زندگیت داشته باشه رو برا خودت مشخص کن، توجه کن به همون خصوصیات، توجه کن به کانون توجه خودت که چی میفرستی، همون ها رو تنظیم کن و جهان زیبا همون ها رو هم برات میاره.
گفتم خدایا دمتگررررم، اصن در کمترین زمان بهترین نجوای ممکن رو بهم دادی.
همچنان ادامه داد، خب حالا به نظرت بهترین کار چیه؟
گفتم اینکه قیمت خودم رو درست، کامل، دقیق و با احساس خوب انجام بدم و از اونجایی که خیلی دوست دارم یه شریک زندگی عالی خداوند مهربان نصیبم کنه، به لطف و یاری خداوند یه انسان فوق العاده و از همه نظر عالی رو میارم توی زندگی خودم مثل استاد عباس منش و مریم جان.
خلاصه دیروز کلی حال کردم با خدای خودم و تازه بعدش هم کلی اتفاق خوب افتاد که نشانه ای بودن بر تایید باورهایی که هر لحظه با خودم تکرار میکردم و میکنم.
خب بریم سراغ این فایل زیبا.
خدایا شکرت که بازهم نعمت دیدن و شکرگزاری از این نعمت های زیبا رو بهم دادی تا عاشقانه و مشتاقانه شکرگزاری کنم و ازشون لذذت ببرم.
خدایا شکرت برای اون سگ فوقالعاده زیبا با اون چشمهای خشگلش، یه چشم آبی و یه چشم قهوه ای. اصن اینجا همه چیز اوججج زیبایی و نهایت زیبایی در طراحیه، طبیعت، مردمانش، حیواناتش، و همه و همه در نهایت زیبایی و جذابیتن ، خدایا شکرت.
همیشه اعتقاد داشتم و دارم که حیوانات یک منطقه از کوچیک ترین شون گرفته تا بزرگترین شون شبیه مردمان اون منطقه ان، نمیدونم این اعتقاد از کجا اومده ولی با دیدن این سگ بهم ثابت شد که فعلا درست فکر میکنی و حیوانات این منطقه هم زیبان و هم با خودشون توی صلحن، آنقدر که حتی در برابر مقابل نوازش یه فرد غریبه فرندلی و به گرمی استقبال میکنن و راحت پذیرای مهربونیش میشن
خدایا شکرت برای کوه های سربه فلک کشیده و زیبا که با ایستادگی هر چه تمام تر سرجای خودشون دارن رخ نمایی و خود نمایی میکنن و به قول خداوند مهربان همچون ابر در گذرند:
و کوهها را مىبینى و مىپندارى که بىحرکتند، در حالى که آنها همچون ابر در حرکتند. (این) صنعت (ماهرانه) خداست که هر چیزى را با دقّت ساخته است، او به هرچه انجام مىدهید آگاه است.
خدایا شکرت برای این مردمان زیبا، همیشه اروم، همیشه مرتب و منظم، همیشه در صلللح با خودشون و محیط اطرافشان که آدم وقتی برای اولین بار توی محیط شون قرار میگیره اصلا احساس تازه واردی بهش دست نمیده و این رو میشه حتی از قاب دوربین هم متوجه شد. خدایا شکرت
خدایا شکرت برای این زندگی دوستانه و مسالمت آمیز انسان و طبیعت که نهایت زیبایی، راحتی و حال خوب رو فراهم آورده و چه قدر قشنگه آدم ها اینقدر با طبیعت دوست باشن به حدی که آسمون هر روز شفاف تر و زیباتر، زمین پاک تر و تمیزتر، و فقط و فقط صدای خنده و بازی بچه ها و طبیعت میاد که آمد حتی توی همچین جاهایی هم میتونه به راحتی مدیتیشن کنه و از بودن توی این محیط ها لذذت رو ببره، خدایا شکرت
خدایا شکرت که ثروت چه قدر میتونه خوشی و خوشحالی بیاره، حال خوب بیاره، و جهان به شدت از انسان های که در مسیر ثروتمند شدن حرکت میکنند حمایت میکنه تا هر چه بیشتر و بیشتر گسترش پیدا کنه و نعمت هاش رو بیشتر کنه خدایا شکرت.
خدایا شکرت برای این کشور که سراسر زیبایی و زیبایی و احساس خوبه و مردمان اینقدر آروم و با حال خوب و فوقالعاده کنار هم زندگی میکنن و هر روز لذت های بیشتری رو تجربه میکنن خدایا شکرت.
چه گفت و گوی زیبایی داشتی بین خودتو الله،چه زیبااا خدا قانونو بهت گفته،اینکه،کبوتر با کبوتر باز با باز ،کند همجنس با همجنس پرواز ،خیلی عااالی از قانون گفتی دوست من ،اینکه وظیفه مااا اینکه اول روی خودمون کار کنیم و بهترین باشیم ،بعد خداوند انسان های همسنگ با مارو تو مسیر ما قرار میده،
به نام خداوند بخشنده، هدایتگر و روزی رسانِ بی حساب!
سلام
آخرین باری که تو سایت نوشتم برمیگرده به 7-8 قسمت قبل زمانی که تو اتوبوس کنار همسفر عالیم، شب هنگام نشسته بودم، 25 نفری از تهران به سمت یروان پایتخت کشور ارمنستان تو همسایگی شمال غرب ایران میرفتیم.
حال عجیبی داشتم! یک کوچولو استرس به نظر چرا که اولین سفر خارجیم بود و البته پرهیجان و پرانگیزه از داشتن تجربه های نو کمی کمی اون ورتر، جلوتر. اوهوم
الان که دارم مینویسم دیروز از سفر برگشتم بعد از 14 روز و میتونم بگم که بهترین سفر خارجیم بود و البته اولین سفر خارجیم ( اموجیِ خنده بلند ) خب واقعااا واقعاا میتونم بگم که چقدرر چقدررر بزرگ شدم تو همین دو هفته چقدر رشد کردم چقدررر خواسته هام به وضوح رسید برام، چقدر متوجه شدم که خدا و سیستمش چطوری داره برای من طبق باورهام کار میکنه و چطوری ِ کارش، چقدر برام به وضوح رسید که همسفر را میشه تو خودِ سفر شناخت و چقدررر همسفرر خوب نعمتِ و چقدر فوق العاده و لازم (گاهی)، چقدررر بیشتر حالا خودم را شناختم، توانایی هام را شناختم و دقیقاااا همونجوری که خودم را باور داشتم و نگاه به خودم میکردم دقیقااااا آدم های جدید زندگیم که نه ملیتشون مثل من نه زبانشون نه اسمشون نه خانواده ای که توش بزرگ شدند و هر تفاوت دیگه ای، همون چیزهایی را بهم گفتن، برام نوشتن، که دقیقااا خودم به خودم میگم و خودم میدونم این صفت ها را دارم … یک قلب بزرگ؟ یک صدای زیبا؟ یک انسانِ مثبت و بسیار پرانرژی؟ یک هنرمند؟ یک باریستای فوق العاده؟ یک انسان جذاب و خوشتیپ؟ و … آره دقیقا همینا را میشنوم.
واقعااا درسسسس هااا بسیاررر بسیاررر زیادن و از خدا هدایت میخوام که اون چیزی که لازمِ را بنویسم چون واقعاا حجم اتفاقات خوب انقدررر زیاده که نمیشه توی نظر نوشت و کتاب باید براش پر کرد اما میتونم بگم و خوشحالم که کل سفر را اومدم سفرنامه کردم تو طول سفر با اینکه وقت میگرفت ولی عاشق ِ این کارممم من عاشق اینم که این دلیل های حال خوبم را به دنیا نشون بدم اونایی که محرمن استفاده میکنند و زندگی بهتری را بسازنند برای خودشون، حالشون بهتر بشه، اتفاقات بهتری بیافته. همین دیگه همین شعار مقدس؛ شاد زندگی کن و کمک کن که دنیا جای بهتری برای زندگی بشه. منم در راستای تقویت همین باور دارم حرکت میکنم.
و چقدر ثروت مقدس و معنوی پسر … چقدرر چقدرر واقعاا یعنی کل ارمنستان (که وسعتش نصفه استان خوزستانم نمیشه) را بگردی بالا بری پایین بیای چپ بری راست بری تو کلل کشور فقط ماشین خوب میبینی تویوتا میبینی، بنزز اخ اخخ چقدرر بنز، چقدر پورشه، حتی لامبورگینی، فورد، چقدر تسلا ( اموجی ذوق و شوق ) لکسوس، آقااا جون ماشین خوب بهترین ماشین های زندگیم را تو همین سفر در قالب یاندکس ( یا همون اوبر یا اسنپ خودمون) سوار شدم.
چقدررر پسر یروان زیباست چقدر مردمش فوق العاده ان اصلا چقدر ارمنی هاا را مهربان دیدم، چقدر رانندگیشون خوبه، چقدر کل مردممم کلل مردم به قوانین احترام میذارن چقدر قشنگ تو کل شهر چراغ راهنما هست چراغ عابر پیاده هست چقدر مردم به راننده ها احترام میذارن و برعکس یعنی اگر حواستم نباشه چراغ ابر پیاده قرمز باشه و تو رد بشی حتی اون زمانم که ماشین ها اجازه دارند رد بشند ولی وقتی تو را میبیند می ایستند تماما و نه بوقی برات میزنند نه چیزی .. اصلا یک جنس شیرازی طور تو همشون دیدم ( ریلکسن و صبور ) خنده.
چقدر کل شهر تمییز بود خداشاهده یادم نمیاد آشغالی دیده باشم و چقدر قشنگ مردم میان موقع خرید با خودشون کیسه میبرند که خریدهاشون را تو اون بذارند و نایلون کمتری استفاده کنند چرا که اعتقادشون اینه که نایلون کمتر = حفظ محیط زیست بیشتر.
چقدر قیشنگ این کشور اومده از سیستم سولار استفاده دارند میکنند مردم و برق خودشون را اکثرا خودشون تولید میکنند. حتی تو شهرهای دور و حومه های شهر تو میتونی ببینی.
چه میزبان های فوق العاده ای داشتیم ماا خداروصدهزار مرتبه شکر ناستیای عزیز که یک آدم روسی هست برای چند شب و میشای روس که تو کل سینما هست و چند روزی هم میشا میزبان ما بود.
چه دوست های فوق العاده ای را جذب کردیم یک جایی تو سفر روی پلی بودیم با دوستای جدیدمون و یهو به همسفرم گفت، رضاا من احساس نمیکنم که اصلا تو ارمنستان هستیم و این ادمایی که الان بامون هستند انگاررر سال هاست که میشناسم انگار سال هاست که با هم بیرون رفتیم …
و این اگر همین قانون نیست پس چیه؟
که تو جهان هر چیزی چیزی را جذب میکند گرم گرمی را سرد؟ سردی را …
تو هر جای جهان بری باورهات باهاته و از همون جنس را جذبش میکنی.
و چقدر این خدا کارش قشنگه چقدر تحسین برانگیز چقدر خدا قشنگ هدایت میکنه، یک جاهایی از خدا چیزهایی میخواستم که فقط از خودش میخواستم و چقدر عالی در بهترین زمان و مکان مناسب اجابت میشد، چه دست هایی اومدند تا این سفر بهترین سفر بشه قشنگ تر بشه.
اون روزی که ردپای قبلی را به جا گذاشتم، نوشتم که فهمیدیم که هیچ اتوبوس ایرانی برای برگشتی نیست تا 23 شهریور به دلیل اربعین که اتوبوس ها را مجبور میکنند برن مرز، ولی من همون روز وقتی حالمونو دیدم که این مسئله هست به رضا گفتم ببین الان وقتشه! ما بایدددد الان به اون خواسته ها و تجربه هایی که دوست داریم داشته باشیم باید تماما توجه کنیم نه به این ناخواسته، اونم خدا کریمه درست میشه … هدایت میشیم و این هم شد.
ما با ون ارمنی با ادمای ارمنی اومدیم اصلا تا خود مرز و بعدشم با دو تا ماشین از مرز تا جلفا و از جلفا تا تبریز و از تبریز تا تهران با اسنب به راحتی اومدیم و چقدرر قشنگ خب ساعت 11 شب بود ما 3 ساعت دیگه میرسیدیم تهران و به اخرین اتوبوس تهران تا شوش نمیرسیدیم میزبانی هم نداشتیم که بمونیم پیشش تا صبح که با اولین اتوبوس برگردیم چی شد؟ واقعاا عاجز شده بودم و گفتم خداایاا این تلاش من بدرد نمیخوره تو بگو من ساده ترین راه را میخوام .. یکم تو همون ماشین تو این شرایط اومدم مراقبه کردم یکم بیشتر با خود خودش صحبت کردم و یهو تو خواب و بیداری گفت برو بلیط هواپیما را چک کن رفتم چک کردم تهران دزفول دیدم پره گفت اهواز را بزن آقا زدم گللل از گلم شکفت!! سه تا ظرفیت داشت برای ساعت 05:35 صبح رفتممممم گرفتممم اصلااا بیدارر شده بودم و گفتمم خدایاا دمت گرمم که هدایت میکنی و سریع اجابت میکنی … و این جوری دیگه زابرا هم نشدیم و سروقت رسیدیم تهران و سروقت پرواز کردیم و وایی واییی وقتیی که رفتیم بالای ابراااا توی ارتفاع 30 هزارتایی به گفته ی کاپیتان وای وای چقدررر صحنه ی رویایی بود افتاب را بایستی میدیدی در بالاتر از اقیانوسی از ابرهای توده ای پفکی … چقدرر خدا بزرگه پسرر و چقدرر مااا کوچیک چقدر کل تهران زیر پات بودد بزرگترین ساختمون های نووو درن دشت تهران که آرزوی خیلییییی هاا فقط یک واحد نقلیِ! تو اون تصویررر چیزی جز ناخن کوچیکه تو هم نمیشدد اگر میشد! هه
الله اکبر.
چقدرر قشنگ متوجه شدم که مسائلی که برای ما حالا ایرانی هاا شاید مسئله باشه برای کسایی دیگه اصلا مسئله ای نیست و برعکس و برعکس دقیقااا.
میدونی استاد اینو متوجه شدم بیشتر از همیشه که من کی هستم؟ و تو چه شرایطی الان هستم و ساختم؟ دیدم که آدمای موفق اطرافم تو چه لولی دارند بازی میکنند؟ مثلا تو دل داستان که بودم و سبک سفرمون را اومدم دیدم و گذاشتم گوشه ی ذهنم و حالا مثلا سبک سفر شما چطوره چه آزادی هست چه جوریه این همه قسمت های سفر به دور آمریکا اصلا زندگی تو آمریکا بازم گذاشتم کنار اون تصویر ذهنیم، اومدم دوباره ادمایی که ایرانین و جاهای مختلف زندگی میکنند و تو این سفر دیدیم را گوش کردم چی میگن خب باورهاشونو فریاد میزدند، اینم گذاشتم کنار دو تصویر دیگه، اومدم بازم ایرانی هایی که خارج زندگی میکنند، خارجی های دیگه اومدم بازم نشستم حرف هایی که شنیدم از زندگیشون و دیدم را کنار تصویرهای دیگه گذاشتم و چقدررر اخخ آخخ اون لحظه!!
اون لحظه!
.
چقدر خداروشکر کردم که میتونم اصلا ببینم تفاوت ها را شباهت ها این خودش اصلا نعمته این خودش جای شکر داره.
خیلی برای من محمد وقتی این تصاویر را با موضوعات مختلف کنار هم گذاشتم خیلی چیزهااا برام به وضوح رسید خیلی. واقعاا بچه ها هر چقدر در مورد نعمت سفر ویژگی های تمام مثبتی که داره کمه.
برام به وضوح رسید که دوست دارم همواره تو سفر باشم و کارم همین باشه، و جوری باشه که تو اوایل حداقل بعد از یک مدت دو هفته ای سفر کردن به اون کشور برگردم به ایران و بعد دوباره بعد از چند روز و هفته دوباره به یک کشور دیگه و کم کم مدتش بیشتر بشه تکامل اینکه اینجوری بگم حالا خنده دار هست ولی واقعا بودش برام، سه چهار روز گذشته بود از سفر و ما بعد از تست کردن غذاهای محلی واقعا خوشمزه ارمنی مثل آریشگاتس، دلمه، آرارات سالاد، پل مینی و .. به همسفرم گفتم بابا من چقدررر دلم تنگ شده برای غذای ایرانی اخ اخ برای موسیقی سنتی ایرانی و همونجا فهمیدم که من باید یک تکاملی را طی کنم برای اینکه یک مدت طولانی نخوام تو ایران باشم.
بگذریم فعلا.
خداوند قشنگ هدایت کرد و میکنه و قشنگ خواسته هام را برام به وضوح رسوند از کسب و کار از ارتباطات از زبان خارجی از داشتن یک سری وسیله ها خداروشکر … خداروشکر.
خداروشکر که چشم و گوش سالمی داریم، قلب بزرگی داریم، شکر که میتونیم نفس بکشیم راه بریم بخندیم بخندونیم حتی با دیلی هامون
خداروشکر که میشه ارتباطات جدیدی برقرار کرد میشه خدا را بیشتر دید تو قلب و چهره و تفاوت هااای بیشمار
خداروشکر که میشه توانایی کنترل ذهن و مسئولیت پذیری ادمای دیگه تو یک شهر و کشور دیگه را میشد دید و با ذهن ثروتمندت تحسینشون کرد وطبق قانون از همین جنس توجه را بیشتر خواهی دید.
خداروشکر برای نعمت پول ارزشمند شکر برای اینکه درامدم خیلی بیشتر شده خداروشکر چندین و چند برابر شده از کارهای ساده از ایده های ساده تو دل خود کار بابااا جون کندن نداشت که ساده بود راحت بود و با درآمد بیشتر تجربه های بیشترم را ساخت پس پول مقدس ارزشمند معنویه واقعا و وواقعاا معنوی ترین کار دنیاست، اتفاقا یک دوست امریکا به نام جوشا که یهودی هم بود جفت و جور شدیم و یک تایمی را با هم بودیم از امریکا اومده بود ارمنستان و بعدش رفت آذربایجان و گرجستان و ترکیه و …
کلی دوست فوق العاده پیدا کردیم، میخوام اسم هاشونو بنویسم که اگر یک روزی بعدا با فرکانس هام دوباره پیام اومد زیر همین کامنت ببینمشون و کلی خاطره های قیشنگم مرور بشه و به خودم افتخار کنم و این خدااا و این زندگی …
خداروشکر برای نعمت سفر و این ویژگی مثبتش که آدماا را به هم نزدیک تر میکنه، یکی میکنه.
خداروشکر برای اینکه سفر بعدی هم بهم گفته شد! قبل سفر از خدا خواستم که سفر بعدی هم بهم گفته بشه و خدا چقدر قشنگ از زبان دستش بهم گفت، ازبکستان و نشانهاش هم بلافاصله با دستی دیگه داد تا جای هیچ شکی نباشه و یقین باشه.
خداروشکر برای این صحنه های قشنگی که یادمه، مثل وقتی که با بچه های جوون روس رفتیم به یک پارک بزرگ کنار پل قدیمی یروان و نشستیم و بچه ها برامون گیتار زدند و اهنگ روسی خواندند و منم اهنگ های قدیمی ایرانی را خواندم چه حس خوبی میداد … و چند بار دیگه این کار تکرار شد تو جاهای دیگه شهر و خونه های دیگه.
اصلا دوست ندارم که تمومش کنم این کامنتم را .. ولی خب باید برم قسمتی از انیمیشن سریالی را ببینم که برای تقویت زبان انگلیسیم هدایت شدم بهش، سیمسون ها و بعدش کافه.
الهی شکر.
عاشقتونم من بچه ها خانواده ی دوست داشتنی من
عاشقتونم من استاد جونم مریم جونم خداروشکر برای وجود ارزشمند شماها تو زندگی من. دوستون دارم
محمد جان عاشقتم من مرسی که به یادگار گذاشتی .. دوست دارم این حالم را ..
چه کارت پستالی! شروع فایل، از یک مکان رویایی ست. یک شهری مثل شهرهای کوهستانی استانهای غربی زاگرسی خودمان. مشابه این نما را در شهرهای استان کهگیلویه خودمان دیده بودم.
چه قشنگ! استاد عباسمنش زیباییهای اطرافش را از ایران، از همه محلهای روزمره زندگیش ، توصیف و تحسین میکند تا به یک کارت پستال از ایالت سرد مرکزی آمریکا با کوههای سر به فلک کشیده میرسد که تصاویری مشابه زیباییهای کودکیهایش را ارائه میدهد! سبحان الله از این زیباییهای تکرار شونده در بازه ی چند ده ساله زندگی!
آبشار زیبا و مسیر سرد و خنک منتهی به آن هم چنین داستانی را در خود دارد. خود من، امثال این مسیر و شبیه این آبشار را در اطراف شیراز و استان کهگیلویه، دیده ام، نه به این بلندی…خدایا شکرت به خاطر زیباییهای محاصره کننده ات! در جای جای کره زیبای خاکی ات!
چه برکه کوچک خوش رنگ و آبی…صدها ماهی و لاکپشت و آبزیان زیبا در این آبگیر زندگی میکنند، یک آبگیر مصنوعی در نزدیکی چشمه های آبگرم شهر اوری …چقدر رنگ ماهیها مسحور کننده ست…سپاس که چشمانم این ترکیب رنگ را میبیند!
آن ماهی غول آسای کف! چه هیکل اساطیری عجیبی! انگار تجمع هزاران و صدها ماهی تناسخ یافته ، هزاران روح سرگردان ماهی، در کف برکه ست! چه چیز عجیبی!
چه جالب! اینهمه آبگیر حوضچه آبگرم با دماهای مختلف! درجه بندی دارد! یاد یلوستون افتادم…تفاوتش با آبگرمهای آنجا در پاکی و تمیزی آبهای اینجا و درجه بندی شدن دما در اینجاست! چه جالب و قشنگ: این نهایت استفاده کردن از خواص کوههای آتشفشانی برای رسیدن به پول و لذت بردن از هر آنچه که داریم است! این یعنی تسلیم زیبایی و فلسفه ی زندگی بودن! این یعنی ساختن خوشبختی و حال خوب از دل آتشفشان! دمتان گرم، مردم مهربان اوره ی کلرادو!
یاد آبگرم سرعین اردبیل خودمان افتادم! یادش بخیر، سال 76، دیسک کمرم را برای 14 سال درمان کرد! خدا میداند که چه خواص معرکه عجیبی در این آبهای آتشفشانی است! زنده باد اینهمه خیر و خوبی!
زیباییها و نعمتهای این دنیا در همه جا چشمگیر و تکرار شونده و جادویی در زندگی ما نمایان میشوند…فقط چشم بینا و شاکر ماست که از زیباییهای بدیهی و ظاهری این دنیا، بهشت میسازد، بدون اینکه منتظر آن دنیای ندیده و نشناخته بماند!
استادم سلام. امروز بیش از پیش خودم رو خوشبخت و در عین حال در برابر عظمت توحید شما کوچک می بینم. چاره ای ندارم جز بالا بردن دست تسلیم در برابر حقی که از دهان شما خارج میشه و در منش و کردارتون داره خودش رو فریاد میزنه.
استاد بیشتر از هر روز و شدیدتر از هر حالت روحی دیگه ای که در زندگیم توش قرار گرفتم شما رو تحسین می کنم و سر تعظیم فرود میارم در مقابل قلب خالصتون که ذوبش کردید در برابر عظمت الله. شما ذهن سرکش رو رام کردید. شما سخت ترین کار جهان رو ممکن کردید.
استاد امروز دلم می خواد تمام تحسینم رو معطوف شخص شما کنم.
درسته که توی قلبم همه اعتبارها از خداست، همه هدایتها و محبتها و فضل و ثروت از جانب خداست ولی….. ولی مهم اینجاست که کی شایسته دریافتش میشه؟ خدا که برای همه مون همون خداست. چرا برای یکی میشه فرشته عذاب و آیه بدبختی و مریضی و شکست و سقوط ولی برای کسانی دیگه همون خدا میشه خدای رحمان، خدای رحیم، خدای وهاب و کریم؟
چون اون بنده پا روی غم گذاشت. در دل ترس هجوم برد. منیت و غرور خودش رو با تبر تکه تکه کرد و در هر تکه ای در جستجوی اصل و اساس گشت.
کسی که در اجرای توحید در عمل صبوری کرد و به وعده صدق پروردگارش اعتماد کرد که خداوند به صابران پاداش می دهد. از خودش پاداش خواست و فقط به خودش رو کرد.
به الله رو انداخت نه به غیر.
به الله درخواست داد نه رییس و مدیر.
از الله استخاره کرد نه فالگیر.
از الله ترسید نه بنده ای که قادر نیست آزار یک مگس رو از خودش دفع کنه.
استاد شمایید که وجه قدرتمند و مهربان خدا رو به ما نشون دادید. شمایید که عزت الهی رو به ما معرفی کردید با نشون دادن عزت خودتون. استاد شمایید که لایق بودن رو تعریف کردید.
استاد من همیشه حتی وقتی درکی از قوانین به سبک و سیاقی که شما معرفی کردید نداشتم هم سپاسگزار خداوند بودم، ولی اون سپاس کجا و این کجا؟ و این کجا و ادامه مسیرم کجا؟
انقدر به روش و منش شما ایمان پیدا کردم که حتی حاضرم فراش منزل شما باشم ولی از نزدیکتر بتونم درکتون کنم. هرچی که میگید رو دارم عملا انجام میدم. توانم هنوز در کنترل ذهنم کمه ولی دارم تلاشم رو می کنم که شبیه شما رفتار کنم شاید سرعت رشد و تغییرم بیشتر بشه.
دلم نمی خواد بیام اینجا چهارتا حرف خوشگل بزنم ولی شب سرمو با عذاب وجدان بگذارم روی بالش. خودمو سرزنش کنم که چرا فلان کار کردی یا نکردی؟
از طرفی میگم گوشه نشین نشو، بنویس بذار روحت همیشه وصل بمونه. بذار قدرت کلامت تاثیرش رو روی ذهنت بگذاره. و می نویسم.
استاد وقتی احساس بهتری نسبت به خودم پیدا می کنم که می بینم بعضی نشانه هایی که از حال خوب و نعمت در سفرنامه شما می بینم داره وارد زندگیم میشه و مثل همین الان دیگه اشک شوق و سپاس امونم رو میبره.
بخدا دیروز یکی از بزرگترین روزهای زندگیم بود. باورم نمیشه چه بهشتی رو با چشمام دیدم. خدا چقدر به من فضل عطا کرده در حالیکه من کار بزرگی برای این همه نعمت نکردم. به ولله قسم من به اندازه 1 درصد هم کار شاقی نکردم ولی این نعمت خودش انگار اومد منو در آغوشش گرفت.
این ماهیهای رنگارنگ نااااااز رو که دیدم، بغضم ترکید چون دیروز من دقیقا همین ماهیها رو توی دریاچه مصنوعی باغ گلهای پارک چمران کرج دیدم.
بذارید از اولش بگم.
دیروز به همراه جمعی از خانواده همسرم رفتیم پارک چمران ناهار بردیم. جای همه دوستانم خالی.
خوب فضای پارک با سکوهای قشنگی که زیر انبوه درختای کهن و سرسبز میزبان مردم دلشاد هستند با یک جوی آب خنک چنان آرامشی به آدم میده یادش میره از کجا اومده و به کجا میخواد بره. بعد از صرف ناهار یک صحبت ناخواسته پیش اومد که ناراحت شدم. نه از دست کسی. دیدم فضا داره میره سمتی که دارم مظلوم نمایی می کنم و برای 5 دقیقه توجهم رفته روی ناخواسته ها و نازیباییها. همه هم دارن باهام همدردی می کنن و هرکسی یه حرفی میزنه که مثلا منو تسلا بده ولی این حالم رو بدتر کرد. داشتم خفه می شدم و ترجیح دادم فضا رو ترک کنم. ابراهیم عشق نازنینم هم متوجه شد و سریع گفت کفشاتو بپوش بریم یه دوری بزنیم. دست انداخت دور گردنم و با چندتا جمله آرومم کرد در حالیکه خودم مصمم بودم حالمو خوب کنم.
رفتم سرویس بهداشتی جلوی آینه ایستادم و گفتم تو میتونی با حال بد این بهشت رو برای خودت جهنم کنی و روز تفریحت رو زهرمار کنی. انتخاب کن. بعد مسئولیت شروع اون صحبت رو به عهده گرفتم و از خودم و خدای خودم عذرخواهی کردم. خودمو بخشیدم و بابت روز و لحظه و تمام عمرم سپاسگزاری کردم(در عرض 2 دقیقه) و تمااااام.
با انرژی پاک و حال عالی برگشتم به بهشت.
بعدش چندتا عکس گرفتیم و چون شنیده بودیم باغ گلها هم بازه بلیط گرفتیم و رفتیم باغ….
وای وای وااااااای نگم که دیوانه شدم….. به خدای احد و واحد قسم زیباتر از این باغ توی همه عمرم ندیده بودم با اینکه قبلا چند بار همین باغ رفته بودم ولی دیروز اصلا یه چیز دیگه بود.
اونهمه کل تر و تازه با رنگهای شفاف و درخشان. درختایی که شاید هزار رنگ سبز متفاوت رو با سایه روشنهای عجیب و غریبشون نشون می دادن.
دریاچه ای پر از ماهیهای زرد و نارنجی و قرمز و سفید و سیاه با دوتا قوی باشکوه سفید درخشان. چه عظمتی الله اکبر چه شکوه و ملکوتی! فتبارک الله احسن الخالقین.
چه عکسایی گرفتیم کاش میشد بذارم همه ببینن.
و این شد که دیروز که می تونست از نیمه به بعدش برام یه فاجعه باشه تبدیل شد به پردیس عشق و ملکوت پروردگار. باغ گلها شد یک محراب عبادت و کنترل ذهنم شد یک تمرین برای توحید عملی. 2 دقیقه بخدا فقط 2 دقیقه خلوت و محکم ایستادن روی اعتقاد قلبی اینهمه نعمت و برکت به روحم داد.
از طرفی انقدر حس خوبی از طرف خانواده همسرم دریافت کردم که هیچگونه دلسوزی هم توش نبود، انقدر راحت بودم چون دقیقا حس کردم قدرت روح منو درک کردن و منو بخاطر خودم دوست دارن. اینو دیروز و امروز لمس کردم. الهی شکر.
حالا با این حس قوی که در مورد دریافت نعمتها از طریق توجه به فایلهای سفرنامه شما استاد نازنینم دارم برمی گردم به زیباییهای این فایل فوق العاده.
از مریم جان عزیزم چیزی نگم واقعا نامردیه. این بانوی عزتمند و دوست داشتنی که با قلبش زندگی میکنه. مریم خانم شایسته شما رو باید قاب کرد و گذاشت روی طاقچه دل. مریم جان دلم از شما باید کتابها نوشت. از ادبتون. از شادی و نشاط درونیتون. به قول استاد کسی هستید که بیشترین صلح درونی رو با خودتون دارید. ناراحت ترین و منفی ترین موجودات جهان از 5 متری شما رد شدن آروم می گیرن. صورتت انقدر آرامش داره، انقدر بزرگمنشی انقدر به همه جهان حس خوب امنیت میدی که آدم نمیتونه شبفته رفتار و کردارت نشه عزیزدلم.
استادم دیدید اون عدم تقارن چشمهای هاسکی چقدر عجیب و زیباست. یکی آبی و یکی قرمز! یک استثناء جذاب. اینم یه نشانه برای کسانیکه یه استثناء مادرزادی دارن که بجای اینکه ازش خجالت زده باشن برعکس بهش افتخار کنن.
استاد ازتون یاد گرفتم برای هدف داشتن و طبق برنامه عمل کردن هیچ بهانه ای وجود نداره. در 5 دقیقه مابین برنامه های مختلف زندگی میشه ورزش کرد اونم جلوی جمع روی زمین. تازه چه زیباتر هم میشه تو طبیعت خدا. این یک جور ساسگزاری از جسم سالم هم هست. این یکجور عبادته که روی سنگ یا زمین ورزش کنی. این بندگی کردن از جنس توحید استاد ماست.
مریم جان قشنگم با بردن دوربین توی آب گرم اون گرمای شفابخش که هدیه کوهستان دست و دلباز خداست رو به همه ما منتقل کردی. با هر قدمت من حسش کردم. چقدر مایوی شما زیبا بود.چقدر پوشیدگیش رو دوست داشتم. فکر می کنم درستش اینه که آدم همیشه یک مقداری از بدنش رو پوشیده نگه داره و زیباتره که حرمت تنش رو حفظ کنه.
خیلی برام جذاب بود دیدن اون خانم مسلمان محجبه کنار استخر. لذت بردم از اون آزادی و درک عمیق مردم از ماهیت و احترام به پوشش همدیگه.
شناگرای حرفه ای رو دیدم که توی اون آب گرم چه انرژی مصرف می کنن و این چه قدرتی به بدنشون میده. شنا عارفانه ترین ورزش دنیاست. آدم وقتی روی آب شناور میشه انگار تنش رو به نیرویی می سپاره که از تمام جهان جداش میکنه. یادم اومد که منم مثل اون شناگرها بلدم سالتو بزنم. چه شناگر ماهری بودم و یادم رفته بود. باید دوباره استخر رفتن رو شروع کنم.
وااااای از اون نی نی تپل ناز با لپای خوردنیش. چقدر این نعمت بزرگه خدایا شکرت. واقعا آدم باید گهگاهی با بچه ها بخصوص نوزادهای زیر یک سال وقت بگذرونه. آخه اونا تازه از پیش خدا اومدن. کاملا یک فرشته هستن که بوی خدا رو میدن. دیدنشون روح آدم رو میبره به منتها الیه لطافت و شادی.
در آخر دلم می خواد احساس بندگی و سپاسگزاری خودم رو تقدیم کنم به خدای اون آبشار ابتدای فیلم. حسش کردم…. جشمامو بستم و قطرات آب پخش شده اش رو روی صورتم لمس کردم. خنکی نسیمش رو که توی موهام می پیچید حس کردم. بوی سنگهای نمدار…. شفافیت و درخشندگی سنگهای رنگارنگ که نمی دونم چند هزارساله که اونجا زندگی می کنن و از قدمهای بازدیدکنندگان با تن سختشون پذیرایی می کنن.
صدای پای آب همیشه برای من الهام بخش و سرشار از آرامش و روح زندگی بوده. استاد و بانوجان ازتون بی نهایت سپاسگزارم که چشمای منو مهمون این بزم الهی کردید. خدا بهتون عزت بیشتر و تندرستی در پناه عشق خودش عطا کنه. عاشقتونم.
درودی بیکران آمیخته به عطر الله به روح بزرگت سعیده جان
سلامی به طراوت همون آبشاری که چشمهاتو براش بستی تا بهتر و عمیق تر حسش کنی
دوست بینهایت خوبم ، چنان انرژی ایی از پاکی و لطافت اون روح بزرگ و الهیت در کامنتت موج میزد که دلم خواست برات بنویسم تا قاطی بشم با اون نورِ الهی وجودت….
ممنونم که خاطره عالی خودت رو از کنترل دو دقیقهای ذهنت ثبت کردی.
چه رد پای خوبی بجا گذاشتی…
میدونی بعضی رد پاها مثل یک علامت میمونن که اگر احساس کردیم مسیر رو گم کردیم… یا مسیر رو داریم اشتباه میریم ، میتونیم برگردیم و پامون بزاریم درست جای اون رد پا و راه رو از بیراهه بفهمیم…
چقدررررر خوشحال شدم و تحسین کردم برای اون دور همی لذت بخش خانوادگی تون…
چقدررررررر خوشحال شدم و تحسینت کردم که دیدنیها و زیبایی پارک رو بیشتر و بهتر از همیشه درک کردی…
چقدررررر خوشحال شدم و تحسینت کردم که همسر بزرگوارت در اون لحظه همراهت شد..
چقدررررر خوشحال شدم برات و تحسینت کردم که در دو دقیقه ی عرفانی خداوند رو به قلبت راه دادی و تا اخر سفر ، همسفرش شدی..
چقدر خوشحال شدم که بهت زیاد خوش گذشته خواهر دوست داشتنیم…
و چقدررررر خوشحال شدم که این کامنت زیبا رو که با قلبت نوشتی با قلبم دریافتش کردم…
خدایاااااااااااااااا غرق الطاف و نعمتهای توایم الحمدالله…
ممنونم سعیده جان خوبم برای خط به خط و کلمه به کلمه این کامنت الهی…
راستی عکس پروفایلت مبارک بانوجان ، یک کادر کوچیک پر از نعمت و زیبایی و عشق بهه بهه…
همین عکس پروفایل شما آرزوی بسیااااااااااااااااااااری از انسانهاست…
خدایاااااااااااااااا شکررررررررررت برای همه نعمتهای فوقالعاده ی زندگیمون..
ای جاااان دلم باز هم نوری از آینه قلب نازنین وجیهه بانو جانم!
سلام و تحیت الهی هزاران بار تقدیم به روح زیبای شما که اینهمه نور و آگاهی رو انتشار میدی و باعث میشی ما کوچیکترها دلگرم بمونیم به مسیرمون.
فرمودید که رد پا بجا بگذاریم تا چراغ راه آینده خودمون بشه. بله دقیقا همینه. من گاهی بخاطر عملکرد ضعیف خودم در عمل به قوانین از خودم شاکی میشم و عذاب وجدان می گیرم، ذهنم میگه ننویس چون نوشتنت ریاکارانه میشه. می دونم که داره سعی میکنه حالم رو بد کنه. چون وقتی می نویسم نه تنها احساسم بد نمیشه بلکه از هر احساسی تو دنیا برام لذتبخش تره.
و طبق قانون وقتی احساست خوبه یعنی کارت درسته. همون فرمون برو جلو. پس می نویسم و حرف لغو ذهنم رو باور نمی کنم.
می دونم و ایمان دارم که همین توجه به نکات مثبت و نوشتنها و نقطه آبی دریافت کردنها پله های صعود به خواسته هاست.
با دیدن و لمس کردن و تجسم کردنه که خواسته ها شکل می گیرن و با با مقایسه خودمون با ردپاهای قبلمون هست که سرعت حرکتمون رو می سنجیم. به فکر میفتیم که خودمون رو بهتر کنیم و با دیدن نتایج دوستان دلگرم میشیم تا استمرارمون رو حفظ کنیم.
عاشقتونم وجیهه بانوی عزیزم و امیدوارم روز دیدار از نزدیک به زودی برسه و حسابی لذتش رو ببریم.ممنونم از جریان مهر و عشقی که از قلب نازنینت روانه میکنی به قلبم.
تک تک کلمه ها و خط ها و نوشتارتون همراه با اون حس و فرکانسی که ارسال کردید برایم هدیه ای شد تا خدا رو بهتر بشناسم و حس کنم
کنترل ذهن در موقع وجود مشکل کار بسیار بزرگیه که فقط از کسایی بر می آد که واقعا شخصیت خودشون رو عوض کردن و نه اینکه ادا در بیارن،این موفقیت رو به شما تبریک میگم
به همه ریزه کاریهای فایل توجه کردید و این نشانه تیزبینی توحیدی شماست و باز هم تحسین میکنم و تحسین میکنم و تحسین میکنم این نگاه توحیدی و فرکانس توحیدی و شاکرانه شما رو و برای شما و آقا ابراهیم همسر ارزشمندتون و فرزند عزیزتون آرزوی بهترین و زیباترین روزها و اوقات دارم
خیلی خیلی ممنون و سپاسگزارم از اینهمه لطف و توجه شما. با اجازه تون پیامتون رو که دیدم پروفایلتون رو چک کردم و دیدم ماشاالله تمام محصولات استاد رو خریدید. بی نهایت خوشحال شدم و تحسینتون کردم. امیدوارم که در پناه لطف و فضل الهی و با استفاده از آموزشهای بی نظیر استادمون در عمل در همه جنبه های زندگیتون بهترین نتایج رو بگیرید. دم شما هم گرم!
سپاسگذارم که هستین واین احساسات عالی وبی نظیر رو در هوای این خانواده بزرگ وسبز بخش کردین سپاسگذارم سعیده عزیز …
سپاسگذارم که هستین بودنت آرامش دارد
سپاسگذارم
درسته که توی قلبم همه اعتبارها از خداست، همه هدایتها و محبتها و فضل و ثروت از جانب خداست ولی….. ولی مهم اینجاست که کی شایسته دریافتش میشه؟ خدا که برای همه مون همون خداست. چرا برای یکی میشه فرشته عذاب و آیه بدبختی و مریضی و شکست و سقوط ولی برای کسانی دیگه همون خدا میشه خدای رحمان، خدای رحیم، خدای وهاب و کریم؟
چون اون بنده پا روی غم گذاشت. در دل ترس هجوم برد. منیت و غرور خودش رو با تبر تکه تکه کرد و در هر تکه ای در جستجوی اصل و اساس گشت.
کسی که در اجرای توحید در عمل صبوری کرد و به وعده صدق پروردگارش اعتماد کرد که خداوند به صابران پاداش می دهد. از خودش پاداش خواست و فقط به خودش رو کرد.
به الله رو انداخت نه به غیر.
به الله درخواست داد نه رییس و مدیر.
از الله استخاره کرد نه فالگیر.
از الله ترسید نه بنده ای که قادر نیست آزار یک مگس رو از خودش دفع کنه.
استاد شمایید که وجه قدرتمند و مهربان خدا رو به ما نشون دادید. شمایید که عزت الهی رو به ما معرفی کردید با نشون دادن عزت خودتون. استاد شمایید که لایق بودن رو تعریف کردید.
استاد من همیشه حتی وقتی درکی از قوانین به سبک و سیاقی که شما معرفی کردید نداشتم هم سپاسگزار خداوند بودم، ولی اون سپاس کجا و این کجا؟ و این کجا و ادامه مسیرم کجا؟
الهی شکر که در این مکان روحانی همه در کنار همدیگه داریم بزرگ میشیم. قد می کشیم و زیر سایه خدا رشد می کنیم. دیروز فایل نشانه تم منو هدایت کرد به گفتگوی استاد با یکی از عزیزان سایت که در نروژ زندگی می کنن و این خانم انقدر قشنگ از دیدگاه زیبای خودش کشور نروژ و مردمانش رو توصیف کرد که همون لحظه دلم خواست اونجا باشم. و استاد هم به زیبایی این آگاهی رو تکمیل کردن که بله، تا ذهن چیزی رو نبینه از وجودش و خصوصیاتش مطلع نمیشه و اونو آرزو نمیکنه.
به لطف خدا و آموزشهای استاد بهتر یاد گرفتم که باید دید و شنید. باید پای صحبت همه نشست تا از درونش خواسته ها رو پیدا کرد.
این روندیه که تا ابد ادامه داره و نتیجه اش قطعا اگه با باورهای درست و اقدام عملی ترکیب بشه بی نظیر خواهد بود. ان شاالله
درود و خداقوت به استاد عزیز و بانو شایسته زیبا و همه همسفران خودم در این سفر خودسازی و خودشکوفایی
زمانی که عکس کاور این فایل رو دیشب دیدم متوجه شدم که حرفهای زیادی برای گفتن برام داره، صبح که بلند شدم بهم گفته شد که تمرین جلسه 2 دوره شیوه حل مسائل رو انجام بده. این تمرین معجزه میکنه یعنی هر چیزی که من نوشتم تمامش محقق شده، هر بار هم سعی میکنم به شیوهای انجامش بدم که برام تازگی داشته باشه وتمام تمرکزم رو درگیر کنه تا بتونم بهتر ذهنم رو بشناسم و ترمزهارو شناسایی کنم.
در حین انجام این تمرین متوجه شدم که یک باور که البته بارها همگی خودمون باهاش آشنا هستیم بهشدت بر روی نتایجم تأثیرگذاره و اون هم باور احساس لیاقت و ارزشمندی است اما این بار میخوام یه جنبه خیلی مهم از این باور رو برای خودم و دوستان عزیزی که دارند این نوشته رو میخونند باز کنم.
اولین چیزی که با دیدن زیباییهایی این فایل به ذهنم رسید این بود که هیچ تردیدی درخصوص شایستگی و ارزشمندی این مرد برای تجربه چنین زیباییهایی وجود نداره، یعنی خود من خیلی اوقات گفتم هر کی لایق تجربه این زیبایی نباشه استاد هست. این برای من نشاندهنده این موضوعه که استاد خیلی زیاد روی بحث ارزشمندی خودش کار کرده و بسیار این موضوع در وجود و زندگی ایشون ریشه دوانده.
یه سپاسگزاری خیلی مهمی که امروز از خدا داشتم این بود که دارم قانون رو از جنبههای مختلفی خیلی بهتر از گذشته درک میکنم. قبلاً اگر خواستهای رو بدست میوردم خیلی نمیتونستم بهخوبی منطقش رو درک کنم، درست مثل اون مثال فن زدن توی پلیاستیشن که یه دفعه دکمههارو میزدی طرف یه حرکت خاصی میزد و بعدش هربار که سعی میکردی اون کار رو تکرار کنی دیدی نمیشد اما قطعاً میدونستی که این اتفاقی رخ نداده و یه سری کدها دارند کار میکنند که اتفاق داره رخ میده، بنابراین دوباره سعی میکردی تا تکرارش کنی انقدر که دیگه منطقش رو بهخوبی درک کردی و بارها و بارها تونستی خلقش کنی و متوجه شدی که از این طریق نه تنها اون فن خاص بلکه خیلی فنهای دیگه هم میتونه کار بکنه چون سازنده بازی زمینه انجام این کار رو فراهم کرده و تنها لازمه که تو یادشون بگیری.
چقدر خوب میشه از طریق این مثال منطق قوانین جهان رو درک کرد. هر بار که ما به یه خواستهی میرسیم در خلق خواستههامون حرفهایتر میشیم. دلیل اینکه همه ما انقدر پیگیر داریم این مسیر رو ادامه میدیم به این خاطره که داریم یه سری چیزهای خیلی مهم رو تو زندگیمون خلق میکنیم و این بر کسی پوشیده نیست، شاید گاهی در درک منطق خلق خواستهها دچار شک و تردید و خستگی بشیم اما اینکه دوباره به مسیر برمیگردیم به خاطر منطقیه که قانون در زندگیمون ایجاد کرده که: میشود داشته باشی و همه ما الگوها و دستانی هستیم تو جنبههای مختلف که این منطق رو هربار برای هم دیگه واضحتر و شفافتر و باورپذیرتر میکنیم.
وقتی به آموزشهای استاد نگاه میکنم و تأثیری که در زندگیم گذاشته و تجربهای که از زندگی شخصی خودشون میبینم متوجه میشم که همه اون کدها و قوانینی که استاد دربارشون صبحت میکنند در کنار هم باید به کار گرفته بشوند تا نتایج شکل دلخواهتری به خودش بگیره، درواقع باید به این درک برسیم که معجونی از فرکانسهاست که داره اتفاقات رو رقم میزنه که برای خودش کاملاً منطقیه اتفاقات اما از اونجایی که ما گاهی در درک قانون ناآگاه هستیم متوجه نمیشیم این منطق رو و تصور میکنیم که اشتباهی رخ داده.
دلیل اینکه تمرین جلسه 2 شیوه حل مسائل و تمرینات دوره کشف قوانین انقدر مهم و تأثیرگذار هستند به این خاطره که هربار خودم بهتر درک میکنم که من هستم که دارم اتفاقات زندگیم رو خلق میکنم و هر بار که نشتیهای فرکانسی رو شناسایی میکنم و تمرکزم رو میگذارم روی بهبود ترمزها متوجه تغییر نتایج میشم. هربار هم قبل از اینکه این تمرین رو انجام بدم آگاهیهای جلسه 1 شیوه حل مسائل و منطقش رو برای خودم از تجربیات قبلی خودم تکرار میکنم تا با ایمان بیشتری تمرین رو انجام بدم، اینکه تمام مسائل حل شدنی هستند و راهحلهایی بسیار ساده دارند و ما از پس اونها برمیایم. هربار منطق این باورها با خلق خواستههای قبلی محکمتر و ایمان برای قدم برداشتن در مسیر حل مسائل راحتتر میشه.
این بار که به احساس ارزشمندی و لیاقت رسیدم متوجه پروسه خیلی مهمی در خلق خواستهها شدم و اون اینکه ما احساس لیاقت و ارزشمندی خودمون رو مشروط میدونیم یعنی وقتی درباره خواستهای یا ارزشمندی خودمون فکر میکنیم حتی برای یادآوری این احساس هم ما رجوع میکنیم به منطقهایی که از بیرون داره برامون ایجاد میشه.
من ارزشمند هستم چون فلان خانواده رو دارم
من ارزشمند هستم چون فلان قدر پول ساختم، فلان بیزینس رو دارم، با فلان کس ارتباط دارم، فلان مدرک رو دارم و قص علی هذا
این باور که من بهخودی خودم انسان ارزشمندی هستم، بی قید و شرط، بدون وابستگی به هیچ چیز دیگهای. این تفاوت داره با اینکه ما بفهمیم ارزشمندی روی هوا ساخته نمیشه.
دلیل اینکه ما احساس ارزشمندی خودمون رو شرطی کردیم چیزهایی است که در کودکی تجربه کردیم.
به قول فایل 8 آرامش در پرتو آگاهی از بچگی به ما گفتند دوستت دارم به شرط ….
دوست داشته باش به شرط ….
و حالا ارزشمند هستی به شرط ….
دوست داشتنی هستی به شرط ….
و این تبدیل شده به ملاکهای ارزشمندی و از اونجایی که گاهاً بسیار دور هستی از اون ملاکها نمیتونی خواستههات رو تجربه کنی.
منطق این قانون رو من در مسائلی که ربطی به مباحث مالی نداشتند خیلی بهتر درک کردم، زمانهایی که میدونستم الان هیچ رقمی به من کمکی نمیکنه، چه من میلیاردر باشم چه فقیر این شرایطی نیست که بشه با پول تغییرش داد، بنابراین هربار که با این نگاه رفتم سراغ ارزشمندی خودم و حل مسئله اون مسئله به شیوهای بینظیر حل شده.
اگر ما بدون هیچ قید و شرط خودمون رو ارزشمند ندونیم، هرچقدر هم که توانمند باشیم، هرچقدر هم که شرایط و ملاکها عالی باشه، نمیتونیم اون احساس ارزشمندی رو از طریق تجربه خواستههامون تجربه کنیم چون انگار همیشه یه چیزی برای خوب بودن و مناسب بودن کم داریم.
به خودم میگفتم که همه افراد با نگاه ارزشمند دونستن خودشون تونستن ارزشهای بیشتری رو در وجود خودشون کشف کنند و تجربیات دلخواهشون رو داشته باشند. این الگو رو ما تو زندگی خودمون و بسیاری از افراد دیگه میتونیم به راحتی ببینیم، خصوصاً زندگی ورزشکاران، همه ما میدونیم که موضوع ورزش نیست، چیزی که رونالدو رو از سایرین جدا میکنه اون نگاه ارزشمندانهای است که به خودش داره، دلیل اینکه رونالدو میشه بهترین، نه به این خاطره که هیچ کس به اندازه اون فرد خوب نیست، تو همچین فضاهای رفابتی این موضوع به این معناست که هیچ کس به اندازه رونالدو از این توانایی ذهنی خودش نتونسته استفاده کنه، به همین خاطر هدایت شده این فرد به موقعیتهایی که باورهاش رو تقویت کنه، بازیکنهایی که جلوش قرار میگیرند با یه حالت متفاوتی نسبت به سایرین باشند و همین پروسه نتایج بازیکنی مثل رونالدو بهتر میکنه.
دلیل اینکه ما این الگو رو در ورزشکاران بهتر متوجه میشیم اینکه همچنان عوامل فیزیکی رو موثرتر میدونیم وگرنه کارآفرینی که با کار فیزیکی کم و راحت به درآمد و شهرت خیلی بیشتری میرسه از نظر من قابل احترامتره اما ازونجایی که این ترمزها در ذهنمون هست با این ابزار راحتتر براش منطقی میشه که موضوع فعالیت فیزیکی نیست، نه اینکه اون فعالیتها هیچ تأثیری ندارند، نه، اتفاقاً بسیار مهم هستند اما چیزی که مهمتره درک این مسئله است که اصلاً این تواناییها با چه باور و ذهنیتی به این حد از پرورش رسیدند؟
بهنظرم مهمترین مهارتی که در خودمون باید ایجاد کنیم یادآوری احساس ارزشمندی بدون قید و شرطمونه، زمانی که این باورها به خوبی ایجاد میشن اقدامات صورت میگیره و نتایج به سادگی رخ میده. اصلاً ما وارد مدارهایی میشیم که همه چیز برامون خیلی ساده رخ میده.
وقتی داشتم زیباییهای این فایل رو میدیدم گفتم تجربه همچین طبیعت و تفریحاتی با دیگر تجربهها چه فرقی داره؟ هیچی
پس چی میشه که ما وقتی این فایل رو نگاه میکنیم احساس فاصله فرکانسی داریم با اونها؟
به خاطر اینکه لیاقت داشتن چنین تجربیاتی رو مشروط میدونیم، یعنی ما ذهنمون در دریافت نعمتها شرطی شده و نمیتونه باور کنه که آقا خدا به تو این چنین نگاه نمیکنه عزیز من. خدا برای دادن نعمتها به تو تنها شرطی که داره ایمانه، باور. کجا گفته برو کار خاصی انجام بده برای اینکه نعمتها رو بهت بدم؟
گفتش که پس برو این کار خاص رو انجام بده تا باور کنی.
حکایت ما حکایت تو کوه دویدنه ابراهیمه، وگرنه خدا که از همون اول قادر به انجام این کار بود، ابراهیم قدم برداشت تا باور خودش تقویت بشه.
ما هم برای خواستههامون قدم برمیداریم که باورهای خودمون قویتر بشه وگرنه خیلی از خواستههایی که ما داریم رو دیگران خیلی خیلی سادهتر از ماها دریافتش کردند و میکنند.
این خدا که تفاوتی نداره، ما داریم بهتر ازش استفاده میکنیم.
به همین خاطر خدا نشانه ایمان رو اقدام صالح قرار داده، تا زمانی که ما قدمی برنداریم ایمانی نداریم. قدم برداشتن با امید و ایمان و صبر تفاوت داره با هیچ کاری انجام ندادن. کار خاص ما ارسال فرکانسه هم جهت با خواستمونه، کنترل ذهنمونه، منطقی کردن باورهامونه، نه صرفاً فعالیت فیزیکی خاص.
خدایی که زمین بایر رو به زمین قابل کشت تبدیل میکنه بوسیله باران رحمت خودش، آیا نمیتونه این باران رحمت به کویرهای خشک و بیآب و علف زندگی ما در ابعاد مختلف بباره؟
این آگاهیها همون باران رحمت الهیه که داره برات منطقی میکنه تحقق خواستههارو.
کسبوکارت بایره؟ با ایمان به باران رحمت الهی قدم بردار و فروانی فرصتها و لیاقت خودت رو باور کن
احساس عاشقانت بایره؟ با یادآوری عشق و رحمت خدا جان بگیر و خودت رو لایق تجربه عشقی از جنس خدا بدون
چقدر این آیه من رو یاد تمثال کویرهامون در دریافت نعمتها میندازه
زمینهای بایر ما همون افکار محدودکننده ماست که اجازه دریافت نعمتها رو نمیده.
میخوای مشتریای خوب وارد بیزینست بشه حتماً باید اینجوری و اونجوری باشی
میخوای با فلان کسی رابطه داشته باشی حتماً باید اینجوری و اونجوری باشی
اینا همون کویرهاست
اتفاقاً باران رحمت الهی همین کویرها رو زنده میکنه، همون زمینهای بایر ذهنمون رو
فقط کافیه باور کنیم
باور کنیم که خدا همچین قدرتی داره تو زندگیمون
یه چیز خیلی جالبه بگم
کلاً وقتی دارم متنی رو مینویسم برای خودم بلند میخونم و مینویسم اما جایی که صحبت از توحید میشه ناخودآگاه ساکت میشم و مینویسم، موهای تنم سیخ شد اینو گفتم اما قشنگ حس میکنم دیگه خدا الله داره تایپ میکنه و من فقط انگشتام داره میره رو صفحه کیبورد.
خداروشکر میکنم برای زیباییهای این مسیر
همه ما لایق دریافت نعمتها هستیم بدون هیچ پیشنیازی
وقتی این رو باور میکنیم درهای رحمت به رومون باز میشه
این در به شکل یک قدم به شکل یک امید و ایمان استوار و مثال زدنی، به شکل یک سکوت، به شکل یک صبر و شکیبایی بیسابقه، بهشکل یک لبخند، حرکت باد، تماس و یا هر چیز دیگهای میتونه باشه
کافیه ما تاییدش کنیم، نگیم چه فایده؟ بگیم این نشانه خداست
هربار که دارم با خدا صحبت میکنم و باد میوزه میگم ایول این هم تایید خدا
از تایید نشانهها به احساس لیاقت و خوب بیشتری برس
احساس لیاقت از همین طریق ایجاد میشه، پرورش پیدا میکنه، از همین تاییدها
تو پیش از نتیجه پیروز هستی وقتی که تایید میکنی نشانههارو
خداروشکر میکنم برای این زیباییهای این فایل، واقعاً هر قسمت داره برام زیباتر و آموزندهتر میشه
قبلاً فکر میکردم آموزش فقط محدود به دورههاست اما میفهمم که همه چیز میتونه برات آموزنده باشه
وقتی که اون لاکپشت داشت شنا میکرد دقیقاً متوجه شدم که طبیعت چطور میتونه به ما آموزش بده، دقیقاً همون شکل حرکات دست و پای لاک پشت رو انسان هم اگر انجام بده میتونه روی آب بایسته، قوانین برای همه موجودات یکسان عمل میکنه.
اگر ما برای خودمون زندگی کنیم. از حالت خوشحالی اون خانم بعد از پرتاب موفقیتآمیزش و واکنشی که به تحسین خانم شایسته انجام داد که یه وقفهای بینش افتاد، متوجه شدم که با تمام تمرکز فقط برای خودش انجام داده و اصلاً شاید متوجه نبوده که کسی داره تماشاش یا تحسینش میکنه یا نه و انگار بعدش یادش اومد که عه دو نفر دیگه هم دارند نگاهش میکنند.
اینه تفاوتها. تفاوت کاری که برای خودت و با تمرکز انجام بشه و کاری که برای جلب توجه و توجه دیگران که خودش یکی از نشانههای بارز عزت نفسه
دیدن این ماهیها و لاک پشتها، افراد مختلف با تفاوتهای سلیقه این رو به یادم آورد که ما زیباییهای خاص خودمون رو داریم و باید به جای مقایسه خودمون با دیگران خودمون رو تحسین کنیم.
خدایا شکرت برای این قوانین ثابتت
به ما قدرت شناخت، درک و استفاده بیشتر از این قوانین رو بده
سلام ب شما دوست عزیز احسان جان و سلام به استادهای عزیزم جناب عباسمنش و مریم جون و سلام ب تک تک دوستای عزیزم در این سایت بینظیر….چقدر زیبا نوشتید احسان جان چقدر زیبا مینویسید همیشه.. چقدرررررر تحسین میکنم این درک و آگاهی های نابتون رو چقدر خوشحالم ک تو این سایت هستم ک میتونم از آگاهی های شما عزیزان استفاده کنم و منم فقط رو ب جلو برم و این قوانین زیبا و بی تغییر و سریع الجواب کیهانی رو بیشتر درک و در زندگی زیبام عملی کنم و هر روزم رو بهتر از روز قبلم زندگی کنم چقدر تو این مدتی ک تصمیم گرفتم خودم،افکارم،باورها و شخصیتم رو به بهترین شکل ممکن و تکاملی(هر روز کمی بهتر از روز قبل)طی کنم کامنت های شما عزیزان خیلی بهم کمک میکنه بخصوص اینفایلهای سفر ب آمریکا و زندگی در بهشت استادان عزیز ک دیگه دیوانم کرده و چقدر خودم رو تحسین میکنم بابت روندی ک در رشد و بهبود خودم خصوصا روابطم دارم و به لطف انرژی جانم تکاملم رو دارم در اوج آرامش و لذت و شادی طی میکنم….خیلی کامنتتون زیبا بود و حیفم اومد تحسین و تشکر نکنم منم خیلی دوست دارم به این درک از آگاهی برسم و مثل شما و سید علی جان خوشدل و ابراهیم عزیز(ک خیلی کامنت روابطشون ب من کمک کرد،و همینجا ازشون تشکر و بینهایت تحسینتون میکنم) و خیلی از دوستای عزیزمون ک اینقدر زیبا درک کردید قانون رو و اینقدر زیباااا عمممل میکنید ..منم ب این مدار و آگاهی ها برسم و فقط رو به جلو برم تا بی انتها تا وقتی جانی بر بدن نازنین دارم فقط تو این مسیر باشم و رو به جلو به سمت موفقیت های بیشتر و بیشتر و به قول استاد عزیز بشکن زنان و رقص کنان فقط رو ب جلو برم
در پناه انرژی جان ههممون شاد و سالم و پر آرامش و خوشبخت و ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشیم
سلام اقای مقدم از اینکه آگاهی هاتون رو با ما به اشتراک گذاشتید از شما سپاسگزارم واقعا احساس لیاقت و دوست داشتن خودمون همینجوری که هستیم نکته خیلی مهمیه و یکی از بزرکترین ترمزهای منه من چون شغلم کارگری هست و با اینکه هزاران بار از استاد شنیدم که خداوند انرژیه و یک انسان نیست و نگاه انسان گونه نداره ولی بازم دریافت نعمت هارو به نوع شغل و مهارت های خودم گره زدم و فکر میکنم خداوندهم مثل انسانها نگاه میکنه که چه کاری انجام میدی تا در قبال اون کار بهت پاداش بده و درک اینکه خداوند از بینهایت طریق می تونه به من نعمت بده برام سخته ووقتی الگوهایی رو میبینم که به چه راحتی دارن ثروت خلق میکنن و از زندگی لدت میبرن ذهن من میگه اره اونا چون شغل آزاد دارن میتونن با کار کردن روی خودشون و بهبود باورهاشون رشد کنند اما تو همه چیت ثابت و تعریف شده است از اونجاییم که توی این 38سال تمام الگوهای دور و برم از پدروبرادر گرفته تا دوستانم کارگر بودن و تازه خوشحال که بیمه داریم واب ته جوب دیگه دنبال یادگیریه حرفه خواصی نرفتم و اینم یه دلیل دیگه برا ذهنم هست که تو هرچقدرم که فایل گوش بدی و حالت خوب باشه اتفاق خواصی برات نمیوفته خواستم ازتون بابت کامنتتون تشکر کنم نمیدونم چیشد این حرفها زده شد امیدوارم همیشه با آرامش در زمان مناسب در مکان مناسب باشید
سپاسگزارم دوست خوبم بخاطر کامنت زیبا ودلنشینتون جِداً که لذت بردم از این حد از درک ازقوانین سپاسگزارم که اینقدر خوب وعالی روی باورهاتون کار کردین وعلاوه براینکه سودش به زندگی خودتون رسیده ومیرسه،ازطریق کامنتاتون ماروهم سیراب میکنید.
سپاسگزارم چقدر با کلامتون حالم خوب شد سپاسگزار خداوندم که هر لحظه بهش نیاز پیدا میکنی دستی از دستانش رو برای کمک بهت میرسونه.وامروز شما یکی از دستان خدابودین برای خوب کردن حال من
چقدر زیبا ونکته بینانه به این مسئله اشاره کردین درمورد اون خانم مسن:
از حالت خوشحالی اون خانم بعد از پرتاب موفقیتآمیزش و واکنشی که به تحسین خانم شایسته انجام داد که یه وقفهای بینش افتاد، متوجه شدم که با تمام تمرکز فقط برای خودش انجام داده و اصلاً شاید متوجه نبوده که کسی داره تماشاش یا تحسینش میکنه یا نه و انگار بعدش یادش اومد که عه دو نفر دیگه هم دارند نگاهش میکنند.
سپاسگزارم که اینقدر دقت وتمرکز لیزری روی مسائل اطرافتون دارین. وبرای من همین یه جمله چقدر درس داشت.
کمنتتون پر از آگاهیه، کپیش کردم بخونم چندین بار تا بهتر درک کنم
این دو جمله تون محشره که گفتین این آگاهی ها همون باران رحمت الهیی هست برای منطقی کردن نعمت ها
و اینکه گفتین اگر نشانه ها رو تاییذ کنید قبل از نتیجع پیروز هستین
من دارم به رسیدن ب یک خواسته م کار میکتم، از در و دیوار نشانه میاد و من مکتوبشون میکتم و تایید
با کشف قوانین هم دارم ترمزامو پیدا میکنم، ترمز عدم لیاقت رو دارم
ب چ نکته ی خوبی اشارع کردین من گیر کرذم بین این موضوغ کع لایقم بی قید و شرط و اینکه احساس لیاقت رو نمیشه رو هوا ساخت و ساختن باورا منطق میخاد. و من دلرم منطق این بی قید و شرط بودن رو بنده ی خدا بودن ،در این جهان بودن میذارم و اینکع وقتی خدا اینهمه نعمت رو آفرید و منم آفزید پس برای من آفرید دیگع
من صرفا با اینکه بنذه ی خدام و در این جهانم لیاقت بهم داده شده
و این منطق ک تیکع ای از خدام مگه میشه رو خدا قیمت گذاشت یا مگه از ارزش خدا کم میشه
و هچنین وقتی ک من خالقم ،قدرت خلق داده شده پس قبلش لیاقت تمام نعمت ها بهم داده شدع
چون اینو تجربع کردم که وقتی میای احساس لیاقتت رو روی موقعیت اجتماعی و کاری و مالی میذلری اگر اونا رو از دست بدی، احساس عدم عزت نفس خیلی قوی میشع
من این تجربه رو دارم برا همین،چیزایی کع نوشتی رو خیلی خوب دزک کردم
سپاسگزارم ازتون دوست عزیز، خوشحال میشم از تجربیاتتون و منطق هاتون درباره ی این بیشتر بنویسین
و اینو به یادم آورد که دیدن و درکِ نشانه ها یعنی اینکه تو مسیر هستی.
یعنی تو مدار چیزی که داشتی بهش فکر میکردی هستی.
یعنی همون لحظه خدا باهات صحبت میکنه.
یعنی اینکه دکمه تایید میگیری.
چند دقیقه پیش یه کبوتر رو جلوی پنجره آشپزخانه دیدم.
بعدش یه گنجشک رو روی شاخه ی روبه روم تو اتاق.
بعدش 3 تا گنجشک که از این درخت به اون درخت پریدن، دقیقا دو درخت روبه روی دیدِ من.
و بعد کامنت شما رو خوندم در رابطه با نشانه ها.
در رابطه با احساس ارزشمندی و لیاقتِ درونی.
از توجهت به خانمی که توپ رو با تمرکز و فارغ از نگاه دیگران داخل حلقه کرد.
از حرکت لاک پشت.
انقدر خوشم میاد با مصداق و مثال مینویسی که حد نداره.
آفرین به تو گل پسر، قندِ عسل:)
امیدوارم در منزلِ جدید حسابی جا افتاده باشین، طبیعتِ اطراف منزل رو حسابی کشف کرده باشی و از پنجره های خونه وقتی نگاهت به بیرون میوفته زیبایی های خدا رو شکار کنی و حض ببری.
این پنجره ها، دریچه های کشفِ زیبایی های خدا هستن برای من.
چون زیبایی ها رو از تو یه قابِ ثابت ولی هر لحظه پر از تنوع بهم نشون میدن.
یه زمانی به تلویزیون میگفتن قابِ جادویی، من به پنجره و منظره ی بیرونش میگم قابِ جادویی.
پر از درک و آگاهی باشی همیشه و عملیاتیشون کنی در زندگیت.
همینطور هم هست.
برای همه مون و خودمم اینو میخوام.
مرسی که خدا میگه و شما مینویسی تا منم بخونم و لذت ببرم.
حقیقتا که همه مون دست های خدا هستیم تو هر کامنت، برای انتقال و یاداوریِ آگاهی های ناب به همدیگه.
خوشحالم که هدایت شدم به کامنتت، من از خدا خواستم خودش منو بیاره سر وقت کامنتهای خوب و کاربردی و آموزنده و آگاهی بخش، امروز شما سومین کامنتِ این گروه هستی.
سپاس گزارم از استاد، شما، سایت، مریم جون، خودم و همه ی اعضای صمیمی خانواده عباس منش.
خدایا شکرت که منو آوردی اینجا، این لحظه، لذت این لحظه.
چقدر خدارو شکر میکنم که به کامنت شما هدایت شدم . پر از آگاهی های عالی بود .مخصوصا در باره احساس لیاقت و اون قسمت که نوشته بودی،
” از تایید نشانهها به احساس لیاقت و خوب بیشتری برس
احساس لیاقت از همین طریق ایجاد میشه، پرورش پیدا میکنه، از همین تاییدها ”
میدونی دیروز تو کامنت بچه ها به یه آگاهی از شکرگزاری رسیدم که خیلی برام جالب بود و اون این بود شکرگزاری استفاده درست از اون نعمت هست یعنی قدر اون نعمت رو بدونیم درست ازش استفاده کنیم و احساس عالی داشته باشیم و خدارو شکر کنیم .
امروز هم هدایت شده به این آگاهی که شما دادید حتما با اجازتون ازش کپی میگیرم و هر روز میخونمش و تو زندگیم اجراش میکنم .
وسلام و درود بر بانو شایسته شایسته! و همسفران عزیزم
سفر به دور آمریکا- قسمت 16
چشم و دلمون رو میسپاریم به یک فایل و یک قسمت دیگر از زیبائی های خداوند تا با ورودی های ناب ذهن و روحمان را سیراب کنیم و نتیجه و حاصلش هدایت و تجربه همین جنس اتفاقات در زندگیمان خواهد بود.
الان که به لطف دیدن همین تصاویر زیبا خودم هم در سفرم و دارم زیبائی ها را طبق قانون بدون تغییر خداوند تجربه میکنم دوست دارم بیشتر در این خصوص حرف بزنم و افکارم و قانون رو با استاد و همسفران عزیزم مرور کنم.
قانون کلی اینه ( قانون توجه) که به هر چیزی توجه کنیم از همان جنس جذب زندگیمان خواهد شد.
چیزی که در فایلهای سفرنامه برای من خیلی جالب بود تمیزی فوق العاده محیط و طبیعت بود که در کامنت هام بارها بهشون اشاره کرده ام. و حالا که در سفرم، هدایت شده ام به جایی که از لحاظ زیبایی واقعا بی نظیره! چه از لحاظ محیط و محوطه و حتی ساحلی که بهش دسترسی داریم تا تمیزی محل ویلا و وسایل داخلی و بخصوص دستشویی و حمام!
و اینها رو با هم براب اولین باره تجربه میکنم و بقول همسرم اینجا بهترین جائی است که تا به حال اومدیم. و وقتی دقت کردم دیدم اینها تجربه تحسین و توجهی بوده که به فایلهای سفرنامه داشته ام و الان دارم تجربش میکنم.
مورد بعدی خلوتی محیط و آرامش فوق العاده اینجاست. و وقتی دقت کردم می دیدم من همیشه جاهائی رو که استاد میرفتند و می دیدم چقدر خلوته برام جالب و تحسین برانگیز بود با وجود آنهمه جمعیت آمریکا و حالا خودم در مجتمعی ساکنم که بگونه ای طراحی شده که 96 تا ویلا رو در خودش جا داده و هر ویلا به سبک خانه های آمریکا بدون حیاط و فضای جانبی است و فضای سبز وسیعی که در اختیار همه است حیاط همه ماست و از هر ویلا به ساحل دید داره و معماری جالبی دارند که دوستان میتونند سرچ کنند و ببینند.و در مورد خلوتی و آرامش اینجا به حدی است که تصور می کنی 6- 5 ویلا دارای سکنه هستند و واقعآ محیط آرامی رو داریم تجربه می کنیم. این شرایط در حالی است که ازدحام جمعیت و شلوغی اماکن عمومی و ساحل دریا در شمال کشور قابل مقایسه با هیچ سالی نبوده و وضعیت بگونه ای است که بقول مردم انگار اربعین شمال بوده خخخ. و همین مساله باز برایم تائید دیگری بود بر قانون که مهم نیست وضعیت دیگران چگونه خواهد بود، وضعیت جامعه چجور خواهد بود، وقتی که داریم به قانون عمل می کنیم لاجرم هدایت میشویم به شرایط و موقعیت هایی که دلخواهمون خواهد بود و شرایط عامه مردم رو تجربه نخواهیم کرد و جهان و قانون بدون تغییر خداوند ما رو از دیگران جدا خواهد کرد.
مورد بعدی که دوست دارم راجع بهش صحبت کنم اینه که خداوند نعمت خا و لطفشو به همه بندگانش ارزانی داشته و اگر کسانی مثل استاد عباسمنش الان دائما این ثروت و نعمت و زیبایی رو دارمد تجربه می کنند برای اینست که این زیبائی ها رو در کشورمان هم دیده اند و درست استفاده کرده و شکرش رو به جا آورده امد که جهان پاداش اینکارشون رو با هدایت به سمت نعمت ها و ثروت های بیشتر داده است. و تفاوت جایی که مردم آمریکا و عباسمنش ها هستند نه به خاطر تفاوت نعمت و ثروت و زیبایی هاست بلکه بخاطر فرهنگ استفاده درست و شکرگزاری بابت نعمت هاست. به قول شاعر شکر نعمت ، نعمتت افزون کند، کفر نعمت از کفت بیرون کند
چقدر از مردم ما برای داشتن نعمت ها و ثروت هایشان شکرگزار خداوندند؟
چقدر از مردم ما بابت این زیبائی های الهی و این طبیعت زیبا شکر گزار خداوندند؟
چقدر فرهنگ استفاده ما با فرهنگ استفاده مردم آمریکا ازین نعمت ها زمین تا آسمان است؟!
به خدا این کشور نعمت و زیبایی کم ندارد ولی تا دلتون بخواهد فرهنگ استفاده درست و شکرگزاری نعمت کم دارد! و شاید همین تفاوت اصلی ما با مردم آمریکاست و باید رو آن کار شود و جای کار بسیار هم دارد.
در پایان میخوام این توصیه رو به عزیزانم بکنم که اگه تصویر یا فایل قشنگی در گوشیتون دارید مه مربوط به شهرتون یا محلتونه یا هر جای دیگه مثل آمریکاست، اونو سعی کنید بارها و بارها نگاه کنید و تحسین کنید و شکرگزاری کنید، مهم داشتن احساس خوب و ورودی خوب است نه اینکه فایل مربوط به ده ما باشه یا تمپای فلوریدا! مهم دیدن زیبائیه، مهم توجه به زیباییه،مهم عادت ذهن به دیدن داشته هاست، اینها رو دارم به خودم میگم که نشیم حکایت آن ضرب المثل که آنچه خود داشت زبیگانه تمنا می کرد زیرا در این چند روز که در مسافرت هستم دائما برایم بولد می شود که اگه فرصت شد در موردش بعدا صحبت خواهم کرد.
خداوند رو شاکر و سپاسگزارم که در کنار همه این لحظات زیبا و قشنگی ها، توانی بهم داد و وقتی برایم خالی نمود که نه تنها در کنار خانواده لذت این لحظات رو ببرم بلکه 15 امین کامنت خودمم از صبح تا حالا بنویسم! در پناه خدا عزیزانم، عاشقتونم خیلی زیاد( ایموجی چشم قلبی و چشم ستاره ای و هر چه که یاسمن صلاح دونست ) یا حق.
سلام به آقا حبیب عزیز و یک سلام و ارادت هم داشته باشم به وجیهه بانوی زیبا و دوست داشتنی و گرانقدر
من دیروز خیلی اتفاقی از طریق کامنت سعیده شهریاری عزیزم و پاسخی که شما به کامنت ایشون داده بودید به آشنایی با رابطه فوق العاده زیبا و عاشقانه شما و وجیهه بانو هدایت شدم و فوق العاده لذت بردم
این شد که وارد پروفایلتون شدم و آگاهانه تمام کامنتهایی که در پاسخ به وجیهه بانو نوشته بودید رو با عشق و جانانه خوندم و حتی ازشون اسکرین شات گرفتم چرا که من به دنبال الگوهایی هستم که روابط عاشقانه بسیار زیبایی رو دارند تجربه میکنند و هر بار به خودم میگم که ببین الهه میشه میشه این آدمها دارن یک رابطه زیبا و فوق العاده عاشقانه رو با هم تجربه میکنند
اونجایی که توی کامنتهاتون همسرتون رو با لقب ملکه کاخم خطاب کرده بودید بینهایت لذت بردم چون من همیشه تصورم این هستش که من ملکه خدا روی زمین هستم و هر کس که با من باشه من رو ملکه خطاب میکنه
و چقدر از ادبیات شما از طبع شعر شما از جملات عاشقانه شما در مقابل همسرتون بینهایت لذت بردم و واقعاً تحسینتون میکنم با تمام وجودم تحسینتون میکنم و از خدا عشقی چنین زیبا و پاک را آرزومندم
بله شما درست میگید یک عشق واقعی و خالصانه باعث ایجاد انگیزه رشد و هم افزایی میشه و من با تمام وجودم دوست دارم که یک رابطه عاشقانه توحیدی را تجربه کنم یک رابطهای که بر پایه توحید باشه و در اون هم افزایی رخ بده
از اینکه انقدر زیبا عشقتون را نثار همسرتون میکنید خیلی ممنونم و خیلی ازتون یاد گرفتم در پناه خدا باشید
حبیب خدا ما هر چه داریم از شاگردی بزرگانی چون شماست و حالا حالاها باید شاگردی کنیم تا بتونیم گام جای قدم های شما بگذاریم.
امروز هم وجودم از کامنت های زیبا و دیالوگ های بینظیرتان با همسر دلبندتان سیراب شد و کلی تحسینتون کردم و لذت بردم بابت این عشق و همدلی . ممنونم که هستید حبیب خدا، برایتان در کنار خانواده عزیزتان سلامتی و سعادت و ثروت آرزومندم.یا حق
چه نکته های خوبی رو گفتین. دقیقاً همینطوره که فرهنگ شکرگزاریه که مهمه…مثلاً یه چیزی که اینجا اول برای من خیلی عجیب بود این بود که اینا چقدر برای هر چیزی از همدیگه تشکر می کنن. مثلاً یادمه اولین روزی که رفتم سر کار وقتی کارم تموم شد و می خواستم برگردم مدیرم گفت مرسی به خاطر کمک های امروزت! بعد روزای بعد دیدم هر روز سوپروایزر هر تیمی هر موقع یکی شیفتش تموم میشه و میخواد بره ازش تشکر میکنه که امروز اومد سر کار و کمک کرد!! خلاصه که شکرگزاری واقعاً همه چیز رو قشنگ میکنه.
…
15 تا کامنت رو کجای دلم بذارم؟! ماشالله و خدا به انگشتان شما برکت بده.
روندِ استفاده ی شما از ایموجی ها هم تحسین برانگیز و رضایت بخشه، البته سعی کنین تنوعش رو بیشتر کنین!
چقدر مثال خوبی زدیدن از زندگی روزمره و کاریتون و ازین بابت ازتون بسیار بسیار ممنونم.
همین کار به ظاهر ساده و بدون هزینه چقدر میتونه احساس ارزشمندی به ما بده! چقدر میتونه انرژی ما رو مضاعف کنه و خستگی یه روز کاری رو از تنمون بدر کنه! چقدر میتونه شوق دوباره آغاز کردن و شروع بکار را در ما شعله ور کنه! در حالی که 90 درصد افراد وقتی صبح میخواهند سر کار بروند مثل جرری (گربه مارتون تام و جری) چنگ میزنن به زمین و باید پاهاشونو بکشی ببری با خودت ( ایموجی خنده اشک دار)
اینکه روند استفاده از اینوجی ها براتون رضایت بخش بوده، موجب خرسندی و امیدواری است ( ایموجی چشم ستاره ای) امیدوارم استانداردهای لازم رو پاس کنم و تحت لیسانستون قرار بگیرم( ایموجی چشمک)
به قول شما توجه به زیبایها شمارو به زیبایهای بیشتر هدایت میکنه
این قانون خیلی مهمه و استاد هم از این قانون در ایران استفاده کرد که الان به چنین زیبایهایی هدایت میشوند
درست گفتی ایران به زیبایی کم نداره حتی زیباتراز امریکاست اگ نگاه کنی اما فرهنگشون سطح پایین هستش و دلیل پیشرفت نکردنش همبن کمبود فرهنگه
چیزی که از بچگی به ما یاد ندادن.کاش به جای مرگ بر امریکا یادمون مبدادن از بجگی که شهرما خانه ماست.که اگر دستشویی عمومی استفاده میکنی درست و تمیز نگه داری کن
اگ کوه و دشت میری و جنگل و دریا درست و تمیز ازش نگهداری کن
هرکدام ازما ایرانیها بجای تمرکز بر اینکه خودمون مسیول زندکی خودمون هستیم نه کسی دیگه
مسیولیت به گردن دولت نمینداختبم و کشورمون رو اباد میکردیم از لحاظ تمیزی و زیبایی
نه اینکه بگیم به من ربطی نداره من اشغال میریزم مامور شهرداری میاد جمع میکنه
افسوس خوردن هم فایده نداره
ولی خداراشکر ما تو این سایت یادگرفتیم توجه خودمون رو زیبایها بزاریم و مسیولیت زندگیمونو بپذیریم تا خدا مارو هدایت کنه به زیبایها و تمیزیهای بیشتر طبق قانون بدون تغییر خداوند
سپاسگزارم گفتی داداش عزیزم
راستی درمورد نتایجم یه داستان طولانی گفتم تو همین قسمتدوست داشتی مطالعه اش کن .هرچند من بلد نیستم مثل بقیه قشنگ بنویسم هرچه که دلم گفت به صورت ساده نوشتم چون برام مهم نیست چجوری بنویسم مهم اون حسمه که بیان میکنم
اگه بخواهیم کلیدی ترین و مهمترین اصلی رو که با کار کردن روی خودمون یاد گرفتیم رو عنوان کنیم که کلید همه تغییراتمان هست همین بعهده گرفتن و قبول مسئولیت خودمان در زندگیمان است. به قول مولانا شاعر و عارف نامی کشورمان: بیرون ز تو نیست هرچه در عالم هست
در خود بطلب هر آنچه خواهی که توئی
نتایجتونو با عشق خوندم و کلی تحسینتون کردم و میخواهم خودتون ، خودتوتونو صد برابر من تشویق کنید و بدونید افرادی مثل شما در این جهان انگشت شمارند! تا بیشتر به خودت افتخار کنی و راهتو ادامه بدی شیر زن کورد دوست دارم و بهت افتخار میکنم. در پناه خدا باشی و دائما شاهد حال خوب و موفقیت هایت باشیم.یا حق
جای همه عزیزانم هنگام دیدن و تجربه این زیبائی ها سبز، کاش میشد به طریقی این زیبائی ها رو به اشتراک میذاشتم و چشمان زیبای عزیزانم را به دیدن این زیبائی ها دعوت می کردم.
یاد کامنت خودم قبل از مسافرت برای سعیده نورانی افتادم که نوشته بودم چقدر دوست دارم باران و در تابستون تجربه کنم و دلم برای باران تنگ شده و این چند روز که اینجائیم کلی بارون باریده و حتی باران دیشب یکی از شدیدترین باران های چند وقت اخیر بود. دیروز که بارون میبارید بدون چتر رفتم ساحل و روی ماسه ها زیر باران کلی قدم زدم و شکر خدا رو بجا آوردم، اصلا یه صحنه هایی که نگم برات فقط میگفتم تبارک الله احسن الخالقین.
اتفاقا زیر آن بارون زیبا یاد شمام افتادم و گفتم قدر این بارون رو فهیمه و مردم کویر می دونند. و امیدوارم هدایت بشید به تجربه این زیبائی ها و وجود نازنینت رو سیراب کنی از این نعمت ها.در پناه خداوند همیشه سالم باشی و سرحال و دلشاد.یا حق
سلام و درود خدمت اسداله عزیز،،خوشحالم که الان در مسافرت ب سر میبری و برات بهترینا رو آرزو میکنم،،راستش من شمال رفتم چندباری،سمت نوشهر و اون طرف نرفتم،،ولی فکر کنم از نطر زیبایی حرفی نداشته باشه،،من اون 2،،3 باری ک رفتم شمال سمت نمک ابرود و سلمانشهر بوده ،و استارا و رشت
،بیشتر از نوشهر بگی ممنون میشم تا آشنایی بیشتر پیدا کنیم،راستی چکار میکنی با قانون سلامتی و سفر،،من تو این چندماه ک تو دوره بودم،زمانی ک خونه بودم و میومدم سر کار ،تقریبا رعایت میکردم و صبحانه ک اصلا میل نداشتم بخورم و تا ساعت 3،،4 عصر ک ی موقع غذا بخورم،،ولی ایام عید ک 3،،4 روزی رفتیم دزفول،،نمیدونم حال و هوا فرق میکرد،،طبق عادت سفرای قبلی بود،عجیب ساعت مثال 10 صبح گشنم میشد عجیب،،،ک اونجا دیگه از خجالتش در اومدم و سرشیر گاومیش و گردو زدم جات خالی،،یه بارم خامه چرب با گردو خوردم،،ولی بعد پیش خودم فکر کردم،گفتم اون اهرمه رو تو سفرم باید استفاده کنم،،خلاصه،،تحسینت میکنم که زدی رفتی شمال،،امیدوارم همیشه در زمان درست در مکان درست قرار بگیری،،و فقط لذت ببری…
حمید جان منم تمرکز بیشتر سفرهام از نوشهر تا فومن و ماسال بوده و این نوار ساحلی و جنگلی رو بارها و بارها گشته و دیده و تجربه کرده ام از ساری تا رویان رو یکی دو بار رفتم چند وقته پیش و امسال فرصت بیشتری بود برای رفتن به شهرهای این مسیر، کلا هر کجا که باشی جاذبه و دیدنیهای خودش رو داره و من از تجربه جاهای جدید لذت میبرم.
در مورد قانون سلامتی هم من از قبل تدارک لازم رو دیده بودم و گوشت و سیخ و یخچال سیار و ذغال و کباب پز و آب قلم با خودم برده بودم و از این بابت مشکلی نداشتم.
همیشه در سفر و تجربه زیبائی ها باشی دوست عزیز. برایتان بهترینها رو آرزو میکنم.یا حق
منم هفته پیش یه سفرعالی شمال رو تجربه کردم سفری که به جرات میگم سفر رویایی بود
فقط باتوجه و تحسین هرچه زیبایی هست این سفر کاملاخداگونه وطبق قوانین بدون تغییر خداوندبرامون جورشد درکمال ناباوری برای ما
واقعا حرفتون درسته که هرچه به زیبایی هابیشترتوجه کنید بیشتر تجربشون میکمیم وشماهم باسفرعالی که رفتید مهرتاییدی شدید برای اثبات قوانین بدون تغییر خداوند زیبا
سفری هم که مارفتیم مجتمع تفریحی محمودابادبود باکلی تجربه واحساس ناب الهی
وقتی شماگفتید که خانمتون میگن بهترین سفریه که تاحالا رفتید واقعا حس وحالتون رودرک کردم
واقعا تحسینتون میکنم که 15 تا کامنت شایدم بیشترتویه روزگذاشتید این نشونه تعهدشماست
خدا رو شکر که شما هم وجودتون رو از این نعمت ها و زیبائی ها سیراب نموده ای و قوانین بدون تغییر خداوند رو تجربه کرده اید.
مجتمع تفریحی محمود آباد جز بهترین مجموعه های تفریحی کشوره و به خودتون افتخار کنید که این تجربه زیبا رو زندگی کردید.قطعا دیدن و بیاد آوردن لحظات زیبایی که سپری کردید باز زیبائی ها و نعمتهای بیشتری را به زندگیتان خواهد گشود و حال خوب و لذت بیشتری را تجربه خواهید کرد. امیدوارم این کامنتم که چشم آبی کنار اسم زیبایتان را روشن می کند موجب روشنی درونتون بشه و حال خوبتون رو خوبتر کنه. در پناه حق دوست عزیز
سلام به استادیار و مریم شایسته ی ارزشمند و قشنگ مون
سلام به همسفرا و اعضای خانواده صمیمی و بانگرشم
سلام به خودم به خودت به خدا، به همه به هیچکس
سلام به سکوت به هیاهو
سلام به همه چیز و همه کس که در دنیای امروزم دارم شون و بهشون عشق میورزم.
خدارو سپاسگزارم برای این فرصت، برای این آرامش، برای این سکوتی که در اختیارم قرار داده تا بیام تو بهترین جای دنیای خودم و لذت ببرم. لذت ببرم از سفر در سفـر…
به به در شهر اُرِی Ouray در ایالت کلرادو داریم میچرخیم.
WELCOM TO OURAY
_در این مسیر تابلویی با عنوان Box canyon lodge & hot springs میبینیم.(اقامتگاه باکس دره و چشمههای آب گرم) و راستش بازم باکس چون نباید اینجا معنی جعبه میداد و سرچی که کردم با همین زبان دست و پا شکسته بنظرم منظور از کلمه BOX یک اتاقک یا لژ و منظور از کلمه LODGE کلبه و کلمه CANYON یعنی دره…خب این حاشیه های جاده است بریم که بقیه زیبایی های این جاده و این سفر و ماجراجویی هاشو ببینیـــم.
چه شهر کوهستانی جالبی، چه ویو و منظره ایی داره این شهر. کوه و جنگل و سرسبزی. واقعا زیباست. چقدر ساختمان های رنگی رنگی باحالی داره. چقدر جالب بود تابلو محدودیت سرعت رو وسط یک جعبه بزرگ گل گذاشته بودن و جالب ترش هم این بود که 14 بود. چقدر اونجا باید محتاط رانندگی کرد آروم و با حوصله.
من امروز صبح این قسمت زیبا رو در جایی متفاوت دیدم خونه پدری ام در سفری که هستیم اونم تو یک تلویزیون بزرگ.(آخه همیشه با لپ تاپ یا نهایت گوشی دیدیم.) و دوبار هم با لپ تاپ خودمو و چشمامو مهمون دیدن این زیبایی ها کردم.چقدر فضای زیبایی بود، چقدر تمیز،چقدر آروم. چقدر خیابون هاش شیب داشت. کلا استایل متفاوتی داشت و برام جالب بود.واقعا زیباست واقعا ترکیب آسمون آبی و اون کوه های زیبا واقعا زیبا و دیدنی بود.
بــه بــه میریم دوباره شارش یک آب رو ببینیم از دل سنگ و صخره ها و کوه ها. چه آبشار زیبایی بود، بنظرم آبشار جوانی بود و شایدم فصلی و یا شاید هم تازه کوه ریزش کرده و این آبشار قدمت زیادی نداره چون سنگ ها گوشه های تیزی داشتن و دچار انحنا و گردشدگی نبودن و این نشون میده این آبشار یک تفاوتی با بقیه ابشارهایی که دیدیم داره.چقدر زیبایت صدای آبشار صدای برخورد آب به سنگ ها، صدای حرکت و سقوط آب. واقعا زیبا بود. من خیلی شده تو طبیعت برم و اینقدر غرق دیدن این زیبایی یا عکس گرفتن بشم و نفهمم کجا بودم و کجا رفتم و برخورد کنم با سنگی، شاخه درختی…اصلا یک وضعیتی. جــا داره اینجا یک خاطره از سفر چند هته پیش بگم در مسیر یک رودخونه زیبا داشتیم میرفتیم و منم گوشی به دست و غرق دیدن و شکار زیبایی ها. یک عصای موسی ایی هم تو اب پیدا کرده بودم و برای خودم داشتم حملش میکردم و مثلا ازش گاهی کمک میگرفتم تا لیز نخوردم یا به خیال خودم راحت تر تو اب و اون وضعیت قدم بردارم. آقا همسر قشنگ مون منو صدا زد و گفت اینجا ازم عکس بگیر (یک فاصله کمی هم داشتیم باهم) من چرخیدم تا پامو یکجای درست و خوب بزارم وتعادلم حفظ بشه تا بتونم عکس بگیرم و چچوب رو گذاشتم یک کناری و بعد برای اینکه خیس نشه نمیدونم برای چی همون موقع اون چوب عصای موسی ایی رو برداشتم گذاشتم یک سمت دیگه(دقیقا سمتی که خودمو میخواستم برم و عکس بگیرم) لای یک سنگ هایی گیرش انداختم و بعد گوشی رو از جیبم درآوردم و قدم اول رو برداشتم و به روبه رو نگاه کردم قدم دوم بود یا سوم دقیقا رفتم تو نوک و تیزی همون چوبی که همراهم بود و خودم چند ثانیه قبل جابجاش کردم و تالاپ تعادلم از دست رفت. چون کفش پام حالت صندل باز داشت و رفت تو کفشم و منو گیر انداخت و افتادم. آقــا یکجوری با شدت خوردم بهش که کلا برای ثانیه ایی ساق پامو حس نمیکردم و وقتی بلند شدم و خندیدیم و دیدم به چوبه برخورد کردم گفتم اخه چرا…یعنی چی.(من خیلی خود زنی و خوددرگیری دارم با خودم فکر کنم….خخخخ فکر کنم بیشترین اسیب ها رو خودم به خودم وارد کردم نه هیچکسی) اصلا یک وضعیتی شد (بماند که تپه بزرگ و کبود که قلبمه بودن ساق پام از روی شلوار هم مشخص بود،در این حد روی ساق پام باد کرده بود)و بعد چنان میترسیدم باز هم تو اب و بقیه مسیر رودخونه قدم از قدم بردارم و پام و زانوهام سست شده بود که اصلا با تمام وجودم ترس رو حس کردم.یعنی ترسیــدمــا…بعد همونجا تو ذهنم با خودم مرور کردم چرا این اتفاق بد افتاد؟ چه احساسی باعث این اتفاق بد شد؟ چه باوری چه فرکانسی؟؟؟…خلاصه وقتی چوب رو میخواستم دوباره بردارم که برگردیم بیخیالش شدم با اینکه شاید خیلی لازمش داشتم اما همونجا پرتش کردم دور دورا…بعد وقتی به اون سوالی که از ذهنم رد شد یک جواب خوب بهش دادم یعنی جواب منطقی و ریشه ایی براش پیدا شد. قبلش اینم بگم کل روز حس و حال خوبی داشتیم وکلی اتفاق های خوب رو تجربه کرده بودیم و چند ثانیه قبلش هم اینقدر در حس و حال سپاسگزاری از خدا بودیم که یکجورایی اشک تو چشمامون جمع شده بود.(تو مسیر رودخونه سه نفر بودیم.) خلاصه من با چیزی که از قانون درک کردم متوجه شدم یک چیز ریشه ایی تر هست و اصلا به احساس اون لحظه و اون روزم این اتفاق به ظاهر بــد ربط نداشت. وقتی چوب رو ناخودآکاه برداشتم و پرتش کردم فکری و ایده ایی که اومد این بود تــــرس، فهیمه تو چرا اصلا این چوب رو برداشته بودی؟ تو ترسیدی.تو تیکه کردی به چوب و قدم برداشتی، تو روی خودتو توانایی خودت و گاهای قوی و سالم خودت تکیه نکردی، تو شرک آمیز عمل کردی و قدم برداشتی. میدونی درسش ایــنه تو اگر به خودت، به خدا اعتماد داری دیگه ک عامل بیرون از خودت دیگه چرا، استفاده از چوب به عنوان عصا چرا، تو ترسیدی و ناخودآگاه با دیدن یک چوب خودتو بهش گره زدی حالا نوش جونت این پای قلبمه و درد. میخواست از اول رو پای خودت بایستی و به توانایی خودت و توکل به خدا قدم برمیداشتی توی این اب رودخونه، این سنگ…حالا قراره همین رودخونه ایی که بهت حس خوب داد تو رو بشوره و بهت درس بده درسش اینــه نترس و حرکت کن حتی اگر تومسیر پر از سنگه تو توانایی ات بیشتر از سنگ های کوچیک و بزرگی هست که تو مسیرت قرار داره، خدایی که بهش اعتماد داری خودش خوب میدونه تو رو کجا آورده . هدایتت کرده پس برای حرکت در این مسیر هم روی اون فقط روی خدا حساب کن …فقط روی خدا حساب کن و نتــرس و مشرک نشو…
اینم یک خاطره که یادم اومد و برای خودم هروقت اون اتفاق یادم میاد درسش رو با دردش به یاد میارم و میگم این عاقبت شرکه. پس حواست باشه مشرک نشی و اجازه نده شرک مثل اون مورچه ی سیاه ریز در دل تاریک شب روی سنگ سیاه بیاد حرکت کنه و تو اصلا از وجودش خبردار نشی، تو باید دقیق و تیزبین باشی برای دیدن و پیدا کردن این شرک ها و علت رفتارهات…خلاصه که اینم برداشت من از اتفاق به ظاهر بد که خیلی خوب بود…
عجب خاطره در خاطره و سفر در سفری شد.
یعنی استادجانم ماشالا به شما، به این همت، به این قدم های استواری که درمسیر دیدن زیبایی ها و شگفتی های خدا برمیدارید واقعا تحسین تون میکنم استاد خوش اندام و زیبا صورت و زیبا سیرت من.واقعا زیبا از اون مسیر سنگلاخی بالا رفتین و مریم جان هم زیبا فیلمبرداری کردند و لذت بردم از دیدن اون آبشار و اون غار کوچیک تو دل این کوه صخره ایی…
سپاس برای این تدوین ها، این فیلمبرداری ها. چه صدای زیبایی داشت این آبشار…
فقط اون کوه های سخت و صخره ایی و درخت هایی که روشون سبز شده بودن.
به به میریم یک مرکز تفریحی که چشکه آبگرم داره.
بچه ها زیر تابلو اون مرکز دیدین پرچم آگهی استخدام زده بودن نوشته بود (NOW HIRING) یعنی چقدر موقعیت برای پولسازی هست، چقدر ایده، چقدر گسترش، چقدر فراوانی، چقدر موقعیت برای کار و پول ساختن.خــدایــا شکرت که این همه رو میبینیم و در مدار دیدن تجربه درک زیبایی ها و فراوانی ها هستیم.
بعد چی دیدیم اون مجسمه ایی که یک مرد کارگر یا معدنکار و یا شاید حفاری رو دیدیم که داشت انگار سر مته بود یا چی بود با تلاش عوض میکرد و مشغول کار بود.
واوووووووووو خدایا من، چه فضای زیبایی طراحی کردن. چقدر بزرگ، چقدر زیبا،چقدر تمیز.اون با ویو کوهستان…فوق العاده بود. یک چیزی بگم اصلا کم میارم صحنه ها و زیبایی ها رو که میبینم وحس میکنم رو توصیف کنم و واقعا اعتراف میکنم نوشتن کم میاره از تبدیل زبان تصاویر به زبان کلمات. ولی من تلاشم رو میکنم چون این کار رو دوست دارم و به چالش کشیده شدن رو هم دوست دارم.(کاری که مرا نکشد، قوی ترم میکند.)
_ خدایا اون حوض پر از ماهی رو دیدین. ماهی های قرمز و آبی، بزرگ و کوچیک. طرح دار و ساده.لاک پشت و بقول استاد جان شاخ لاک پشت ها و پدربزرگ شون که استاد اوگبی هم اونجا تو اون حوض ماهی داشتن. (خیلی باحال گفتن استادجان) خدایا اون ماهی بزرگه سیاه رنگی که اومد رو ببیــن. همه چی همه جا داریم…واقعا زیبان واقعا…
(راستی وقتی همه ماهی ها لبه اون حوض نزدیک شما جمع شدن یا اون موقع افتادم که از کلبه تو پرادایس میومدین بیرون و یکجورایی ماهی ها شرطی شده بودن و میومدن نزدیک سطح آب دریاچه و منتظر غذا بودن، چون اکثر اوقات صدای در همزمان با ریختن غذا در همون حوالی دریاچه اونا رو شرطی کرده بود.اینا هم یکجورایی همه اومدن سمت شما…اصلا شما جاذب مخلوقات شدین ماهی و مرغ و پرنده و …)
_مریم جان چه ژست های باحالی میگیری خیلی خوب بود که با اون ماهی ها هم عکس انداختین.
_خدایا اون سگ رو ببین یک چشم ابی یکی عسلی قهوه ایی بود یک رنگ خاصی داشت واقعا سگ زیبایی بود.
_چقدر اون تابلو اطلاعات دمای آب باحال بود.
_خدایا شکرت برای دیدن این همه آدم ثروتمند و شاد
خدایا شکرت برای دیدن اون خانم مسن که داشت بسکتبال بازی میکرد.
دیدن استاد که از امکانات موجود استفاده میکنن و ورزش میکننمنم از خودم یک گزارش بدم. منم امروز شنا رفتم سه تا ست 15 تایی.((هیچ بهونه ایی برای انجام کار درست نیست حتی توی سفر))
_خدایاا اون بچه تپلی رو ببین اومده تو آب معدنی…وای یاد این افتادم الان قراره داداش و زن داداشم بیان با نوه و بچه تازه خانواده که حدود سه ماهش داره میشه. (من همون روزهای اولش دیدم عمه شدم امسال)
حدایا نی نی حوشگل ما هم قراره بیاد آقا پارسا پژوهنده نی نی ناناز…خدایا شکرت چه روزی بشه امروز.
_چقدر این حوضچه هاش قشنگه، چه طراحی باحالی کردین. چقدر داغ.چه عکس های باحالی. مریم جان عاشق اون جمله ات شدم که گفتی اینجا میزگرد واقعیه و میزگرد بعدی در دل یک طبیعت زیبا،با آب چشمه طبیعی همه با هم اونجا به امید الله یکــتا
خدایا شکرت برای این تجربه زیبا
خدایا شکرت برای این آزادی عقیده و پوشش(جالب بود خانمی با مانتو و روسری تو این محوطه که بعضی ها لخت بودن)
خدایا شکرت برای این تنوع
خدایا شکرت برای اون دوش های عالی و پرفشارِ باحالش
خدایا شکرت برای استخر شنا و تور بسکتبال، پل بادی معلق روی آب،…
خدایا شکرت برای این تنوع در تفریح و لذت بردن
خدایا شکرت چقدر ثروتمند شدن باشکوه و معنویــه
خدایا شکرت که این فرصت رو داشتم تا بازم بیام و از خودم ردپا بزارم و در این سفر با شما همسفران عزیزم همراهی کنم و قدردان شما عزیزان باشم خداروشــکر
سلام فهیمه عزیزم خوش خبر باشی عزیزم چقدر خوشحال شدم حدایا نی نی حوشگل ما هم قراره بیاد آقا پارسا پژوهنده نی نی ناناز…خدایا شکرت چه خبری دل انگیزی یک نفر دیگه به خانواده ی عباسمنشی ها اضافه شد خدایا شکر روزی بشه آقا پارسای ما از همه مون جلو بزنه .. بخاطر اینکه پدر و مادرش الص جنس عباسمنشی هستند..
فهیمه جون اینقدر از این خبرت خوشحال شدم که بقیه ی کامنتتتو نخونده بدو بدو آمدم ابراز شادی کنم و بهتتون تبریک بگم به امید خدا کی قدم به این جهان زیباتون میذارند!!!!؟؟؟
.حداقل بدونیم منتظرش باشیم!!!
در ضمن تولد خودت هم مبارک باشه چقدر خوبه جشن در جشن . خدا رو شکرت بخاطر این خبرهااااا
فهیمه جونم کامنتت فوق العاده زیبا بود بخصوص اون تابلو ها رو با ترجمه برامون نوشتی ممنونم عزیز و از اینکه اون تابلوی استخدام رو به وفور و فراوانی ثروت ربطش دادی واقعا تحسین برانگیزی .چقدر خوبه این حجم از پول و ثروت و فراوانی و بیشتر از هر چیز دیگری که توجه منو جلب می کنه آزادی هست واقعا چقدر خوبه پول و ثروت و نعمت و آزادی در همه ی کارها و امورات و آزادی در انجام کارها آزادی زمانی و آزادی مکانی . خدایا شکر . در ضمن مواظب اون چوب عصای موسی باش که داشتی کار دست خودت میدادی هاااااا خدا رو شکر که بخیر گذشت و درسشو بهت داد و رفت ..
فهیمه جان ممنون و سپاسگذارم برای تمام کامنت های زیبایی که برامون می نویسی .. من دیگه برم بقیه ی کامنت ها رو بخونم و و همچنین کامنت نیمه کاره ای یهویی هیجانی شده بودم ..
دم شما گرم دوست عزیزم بخاطر این شخم زدن باور ها و رسیدن به این نتیجه زیبا و مهم که مارو هم به فکر واداشت واقعا همینطوره شکر همینقدر ظریف در ذهن ما بین افکار ما رخنه کرده و چقدر خوبه که با توجه به اصل و هدایت پروردگار دوستانی مثل شما پیدا میکنیم و با هم به کنترل ذهنمون میپر دازیم دمتون گرم خدا عزتتون بده ، بابت نکات مثبتی که از فایل گفته بودید و باعث شدید دوباره تمرکز کنیم به نکات مثبت ازتون ممنونم ، روزو روزگارتون خوش دوست عزیزم و راهتون مستدام 🪻🪻🪻
فهیمه جان خیلی زیبا نوشتی تمرکزت واقعا عالی بود خیلی ریزبین تمام نکات رو ثبت کردی بهت تبریک میگم به خاطر این همه دقت و تمرکز روی نکات مثبت با نوشته هات تمام فیلم برام دوباره بارگزاری شد
راستش با خوندن کامنتت وسوسه شدم سری به پروفایلت بزنم تصویرتون با همسرت رو دیدم خیلی زیبا بود
از مسیری که گفتی ونوشته بودی کلی لذت بردم از خرید محصولاتی که انجام دادی و موفقیتت های که کسب کردی
خوشحالم که منم توی مشهد هستم و خیلی دوست دارم یه روز ببینمت ودر فرکانست قراربگیرم
برات بهترینها رو آرزو میکنم چون لایقش هستی دوست خوبم
یک نکته جالب بگم، همین الان کنار داداشم نشستم روی یک مبل توی جمع خانواده خونی ام. اما الان دلم خواست بیام تو جمع خانواده صمیمی و عزیزم و بعد دیدم بازم نقطه آبی رنگ دارم و خوشحال و شاد و خندان….اونم با همون چند جمله اول شما اصلا خیلی در درون گل از گلم شکفت.
سپاسگزارم که برام از وجود و حضورتون ردپا گذاشتین…
جالبه خودمم فردا یعنی 20شهریور در سال 1367 بدنیا اومدم و قدم به زمین گذاشتم.
باز هم سپاسگزارم برای تک تک کلمات و جملاتی که برام نوشتید.
سلام به استاد عزیزم، خانم شایسته و همه ی دوستان خوبم.
بچه ها قبول دارید این همه خوشبختی با همدیگه برای استاد یه مقدار غیر طبیعیه!؟
داشتنه یک همسر فوقالعاده خوش خنده، مهربون، صبور، فهمیده، شخصی بدور از حاشیه، عاشق و متعهد بهاین رابطه، شخصی بی نهایت صادق و درست کار، داشتنه همسری که مهمترین اولیت زندگیش بهبود وضعیت شخصیتی خودش باشه، بسیار هم فکر و هم مسیر با استاد(این از رابطه)
دیدنه طبیعتی که خیلی از ماها حتی تو عکس هم ندیدیم،لذت های جورواجور، از دیدنه طبیعت های بسیار متفاوت، دیدنه آبشارهای متفاوت، آسمون های آبی، قرمز، صورتی و…،داشتنه دوستانی بینهایت خوش قلب که بینهایت از بودن کنار استاد لذت میبرند و استاد هم همینجور از بودنه کنار اونها لذت میبرند، داشتنه ثروت بی نهایت که هرچقدر هم خرج کنه تموم نمیشه و آزادی زمانی و مکانی کامل داره و و و
اما چی میشه که یه شخصی از خوشبختی هممممه جورش رو داره!؟
وقتی که داشتم نگاه فایل میکردم خدا 2 تا موضوع رو بهم گفت که دلیل اصلی تمامه این نعمت ها 2 تا چیزه:
1/شکرگزاریه وااااقعی و ممنون خداوند بودن بابته هرچیزی، حتی بابت داشتنه پلک های چشمش که از ورود نور جلوگیری میکنه موقع خواب
و این شکرگزاری بود که همه چیز رو بهش داد من این روزها در یک تضادی هستم که هررر کاری میکنم به اون خواسته ام نمیرسم، 2،3 روزه دارم از خدا پرسم دلیلش چیه!؟
بهم گفت ببین ابراهیم!
تو 9 تا چیز داری، اما 1 چیز نداری و تمامه شبانه روزت فکرت درگیر همون یک چیزه که نداری!
تو فکر میکنی اگه اون 1 چیز رو هم بهت بدم دیگه راضی میشی! دیگه شکرگزاری! ؟
دیگه حالت خوبه!؟
نه اینجور نیست!
تو برای همون 9 مورد هم شکرگزاری نکردی ازم!
تو مگه نه خودت بودی که آرزوی همون 9 مورد رو داشتی، حالا چی شد! چرا نمیبینیشون!؟
اگه میخوای اون مورد رو بهت بدم اول شکر هرچی که الان داری بجا بیار تا اون یک مورد رو هم بدست بیاری
اون چیزی که میخوای در دسترسه اما تو آمادگی دریافتش رو نداری!
و دیدم واقعآ هم همینه
2/رفتنه مسیری برخلافِ تمااامه آدمای دنیا، برخلاف چیزایی که شنید و بهش گفتن که باااید بحث کنی، برای گرفتن حقت باید بحث کنی و درگیر بشی، باید برای انجام رفتار دلخواه همسرت بهش بفهمونی که چجور رفتار کنه، باید از بدبخیتات برای بقیه بگی تا بقیه بهت توجه کنن و دلشون برات بسوزه و مهم بشی تو زندگیشون، بهمون گفتن خوبی که از حد بگذرد نادان خیال بد کند، بهمون گفتن خدا خیییییلی خشمگینه جوری که اگه پاتو کج گذاشتی اگه خطا کردی با نهایت خشم بهت نگاه میکنه و بهت غضب میکنه و دیییگه کاری باهات نداره، بهمون گفتن دین یعنی گریه کردن، ناراحتی و غمگین بودن،بهمون گفتن باید زجر بکشی تا به شرایط مالی برسی که متعادل بشی ، بهمون گفتن همه ی چیزای خوبه دنیا محاله تو یه زندگی با هم دیگه یه جا جمع بشه، اما استاد عزیزم تو هیچکدوم رو باور نکردی،
تو اگه داری تو از چشمه ی آب گرم دا ی لذت میبری دلیلش اینه که :
وقتی عصبانی میشدی به هررر ترفندی جلوی دهنتو میگرفتی از اینکه شکوه و شکایت کنی
دلیلش اینه که :
گفتی مرگ یه بار شیون یه بار! بزار هرررچی میشه بشه من تحت حمایت خداوندم و میرفتم تو دله ترسام
دلیلش اینه به خودت سخت نگرفتی اگه جایی اشتباه میکردی، به خودت میگفتی دوباره بلند میشم و دوباره ادامه میدم
دلیلش اینه که
با همه محرمانه و موأدبانه صحبت کردی، به همه به چشمه ذره ای از وجود خدا نگاه میکردی
دلیاش اینه
ادامه دادی و ادامه دادی و ادامه دادی
استاد عزیزم کافیه همین کامنتی که نوشتم رو تو زندگیم اجرا کنم، تا زندگیم زیر و رو بشه
خدایا شکرت که این آگاهی ها رو بهم دادی
اصلا هرکی مه به قانون هم باور نداشته باشه کافیه امتحان کنه همونجور که وقتی فحش میده، عصبانی میشه، همونجور هم وقتی با عشق صحبت کنه، جواب با عشق و با لبخند میشنوه
از وقتی داستان استخدامت رو توی صنایع فولاد خوندم هروقت از خدا چیزی میخوام سعی می کنم به مدل شما ازش بخوام. بهش میگم یه جوری بهم بدش که ازش کتاب بنویسم. ولی راحت و بالذت.
خودت ماشاالله استادی در تشخیص اصل از فرع و تشخیص نیاز الانت. چرا که اوندی 9 تا که نه 900 تا نعمت موجود در حال حاضر زندگیت رو لیست کردی، داری تاییدشون می کنی و میدونی که روش به دست آوردن نعمت بیشتر حال بهتر مداوم داشتنه.
از طرف دیگه خیلی هوشمندانه و باذکاوت اون یکی نکته رو هم بهش اشاره کردی که باید اقدام کرد. پا روی ترس گذاشت و دل به دریای ناشناخته ها زد.
من که دارم این حرفها رو میزنم اعتراف می کنم که بسیار در این قضیه جای کار دارم و خودم هنوز می لنگم ولی حداقلش اینه که میدونم مسیر درست کدومه.
فقط میخوام بهت بگم به قول استاد خودمون رو سرزنش نکنیم و احساسمون به خودمون بد نشه از اینکه هنوز قدمون به دستگیره در نمیرسه. باید غذا بخوریم تا بزرگ شیم. غذامون چیه؟ همین فایلها و تمرینات. همین توجه به داشته هامون و زیبایی های اطرافمون.
می دونم که سخته با کسی زندگی کنی که باهاش تنش داری. همیشه انگار توی یک میدون جنگی که مجبوری برای مثبت و امیدوار موندن تلاش اضافه بکنی ولی مکه راه دیگه ای هم هست؟
هرآنچه مرا نکشد قویترم خواهد ساخت
من همیشه توی زندگیم سعی کردم داشته هام رو به رخ کسی نکشم چون ممکنه از درون احساس بدی پیدا کنه، غصه بخوره. بخاطر همین هیچوقت اهل استوری عاشقانه گذاشتن و اینم غذای امروزم واسه آقایی و این چرت و پرتهای خاله زنکی نبودم. در تمام شبکه های مجازی هم عکس تکی خودم رو می گذارم.
ولی این سایت قضیه اش فرق میکنه. اینجا اصلا دستم نمیره عکس تکی بذارم و یک بار هم که گذاشتم حسم گفت نه خانوادگی بذار و سریع عوضش کردم. چرا؟
چون اینجا اکثر آدمها دنبال حس خوب هستن. دنبال الگوی خوب می گردن. و من به نشانه سپاسگزاری از خداوندی که زندگی مشترک عالی رو به من عطا کرده عکس خودم رو در کنار همسر و دخترم میگذارم تا نوری در دل کسی روشن بشه و بگه آخیییششش چه حس خوبی داره این عکس! منم اینجوری میخوام.
برادر عزیزم دلم از ته ته ته اعماقش میخواد که همه عزیزانم در این فضای مقدس که اسم بلندمرتبه الله توش همیشه تکرار میشه، از نعمت زندگی مشترک سالم و عاشقانه برخوردار باشن و بابتش همیشه شکرگزاری کنن.
دلم میخواد حس خوب من منتقل بشه به کسی که الان در ظاهر اون نعمت رو نداره ولی تو قلبش مطمئن باشه که خواسته اش همین الان محقق شده فقط در دنیای محدود مادی هنوز به عینیت نرسیده. به قول پروین اعتصامی:
رهرو ما اینک اندر منزل است
شما اگر حس خوبی نسبت به وعده صدق خداوند داری، اگر ته دلت قرصه که رابطه دلخواهت شکل می گیره و لذت عشق الهی رو تجربه می کنی در کنار یک فرد هم فرکانس، پس همین الان داریش. خیالت تخت.
دفعه دیگه هم رفتی استخر یه استارت حرفه ای به جای من بزن. اصلا یه 200 متر کرال مدیونی اگر بجام نری. و یه 100 متر پروانه.
حتما میخواین سایت بی ابراهیم بشه که میگین 20چ متر کرال و 100 متره پروانه رو برم!
آخه مایکل فیلیپس ام!
دوست دارم تصور کنید اومدم خونتون مهمان شما و همسر نازنینتون هستم هرآنچه که از الان مینویسم رو دارم با نهایت آرامش روی مبل های خونتون باهاتون صحبت میکنم!
چایی هم روی میزه ولی من و شما دوست داریم حرفایی که تو سایت میزنیم رو حضوری هم بزنیم و چهره به چهره با هم صحبت کنیم.
ببینید من قبلا یه جایی تو کامنتم گفته بودم اینو که ما هرکدوممون یه اسماعیل داریم واسه قربانی کردن!
اگه توجه کرده باشین، سسخت ترین امتحان ابراهیم، قربانی کردنه اسماعیل بود، برای همین آخرین معجزه ی ابراهیم بود، جدا از ساخت کعبه،که اون امتحان نبود ماموریت بود
چرا!؟
چون ابراهیم برای بزرگترین آزمونش باید تکاملش رو طی میکرد و برای همین امتحان آخر ابراهیم، قربانی کردنه اسماعیل بود.
حالا ماها هرکدوممون یه اسماعیل داریم که باید قربانی کنیم، یکی روابط زناشوئی، یکی بچه دار نشدن، یکی مرگ عزیزش، یکی مهاجرت کردن، یکی شروع شغل دلخواهش، یکی رهایی از پناه گاه امنش و…
روی صحبتم هم با شماست، هم آقا ابراهیم همسر عزیزتون، هم همسر گلم که با تعجب داره این سبک از حرفهای من رو میشنوه و داره به این فکر میکنه که این چرا هیچوقت این سبک از صحبتهاشو نشنبدمو به من نگفت!!!
ببینید!
هر کس که بتونه اسماعیلش رو قربانی کنه، به چنان قدرتی میرسه که تا سالها میتونه واااقعا دوشاشوش حضرت ابراهیم تو جامعه خدایی کنه!
چچچنان قدرتمند میشه که کمتر تضادی میتونه ذره ای زمینش بزنه، چنان جسارتی پیدا میکنه که بعید میدونم چیزی تو دنیا بتونه اون رو به عقب نشینی وادار کنه، چنان توحیدی در قلبش شکل میگیره، که وقتی راه میره احساس میکنه کف کفشاش با زمین چند سانتی فاصله داره، به چنان آرامشی میرسه که آدمای اطرافش تو هر سنی، با هر جنسی، با هر شغلی عاااشقش میشن و بی اختیار قلبشون میره واسه ی اون طرف و علنی سرتاپای اون شخص رو تحسین میکنن و به زبون میارن که ای کاش همه مثله تو بودن!!! (من تمامه اینارو تجربه کردم)
ببینید من جوری بودم که با لباس عادی ایستاده بودم سرکار، تو جمع 10،12 نفری همکارم یه جوری داشت نگاهم میکرد، دیدم گفت که ابراهیم! تو خیییییلی خوشتیپ و شیک پوشی!
انگار یه دختر بچه ی 8 ماهه رو دیده بود که لپاش تو گرما قرمز شده بود آویزون بود از صورتش که اینقدر با ذوق داشت نگاهم میکرد، بعد از 10دقیقه گفت خیلی خوشم میاد از نوع لباس و سلیقه ات
واااقعا خوش سلیقه و شیک پوشی.
یه روز یه دکتری رو سوار کردم تو اسنپ،حدودا اون آقا 60 سالش بود، بعد از چند دقیقه صحبت کردنم بهم گفت، ای کااااش همه مثله تو بودن میشه شمارتون رو داشته باشم!
دوباره یه روز ماشینم خراب شد یدک کش اومد ماشینمو جابجا کنه، تو همون شرایط این آقا چنان شیفته شده بود دوست نداشت مسیر تموم بشه و به زبوو آورد که تو چچچقدر حسه آرامش داری!
و ده ها مورد دیگه!
ببینید اما 2 تا مسئله ی بییینهایت مهم وجود داره اونم اینکه
1/این جایگاه به سختی بدست میاد!
واااقعا به سختی بدست میاد!
واااقعا چاقو گذاشتن پای شاهرگ اسماعیلمون برای هر کدوممون سخت ترین کاره دنیاست!
موضوع دوم اینکه:
2/اگر از این جایگاه مراقبت نکنیم مثله رویایی که بعد از بیدار شدنمون از بین میره، اون شرایط هم کاااملا از بین میره در حدی که حتی اون روزا و اون احساسس رو حتی به یاد نمیاریم!
اینا از کجا اومد خدا من که قبلا این کامنت شما رو خونده بودم چی شد که دوباره نقطه ی آبی اومد کنار اسمم و کامنت شما اولین بود!!!
قربانی کردنه اسماعیل بببقدری سخته واسه هرکدوم از ماها، که باااارها و بااارها میریم تا نزدیکی انجام ماموریت، اما دوباره برمیگردیم مثله کسی که از پریدن تو آب میترسه و چند بار میره تا نزدیکی لبه پرتگاه دوباره برمیگرده
اوایلش که حتتی فکر کردن بهش هم تن آدم رو میلرزونه چه برسه به انجامش.
حالا من تو این شرایط چجوری سعی میکنم خودم ایمانم رو قوی کنم!؟
با 2 تا کار
یک اینکه نتایجی رو که از اعتماد به خداوند به دست آوردم تو ذهنم مرور کنم
دوم آیات قرآن!
ببینید من خیلی خیییییلی تند و با توپ و تشر بعضی وقتا با خدا صحبت میکنما!
الان یه مقدار سایت دستم رو بسته وگرنه میگفتم چجور باهاش حرف میزدم.
جوری که خداشاهده دختر عمم وقتی لحن حرف زدنم رو با خدا رو بهش میگم میترسه میگه بسه دیییه الان یه بلایی سرمون ایای، بعد خودش میخنده میگه با تو خو کار نداره الان سر من خالی میکنه، جوری که میگه وااااای بسه دیه بخدا الآن خشکمون ایکنه!!!!
من مثلا دیشب داشتم تو ساحلی قدم میزدم بهش گفتم ببین!
من به تو اعتماد کردم!
من سر حرفایی تو قرآنت زدی حساب کردم!
به بزرگی خودت اگگگگر ببینم به چیزی که تو قرآن قولش رو دادی و عمل نکردی اون دنیا یقه تو میگیرم!
اون دنیا من میدونم و تو!
ممممن تو رو سوال جواب میکنم!!!
فققققط نگام کن که تو این شرایط فاجعه بار چجوری سکوت کردم و نشسته ام تا به حرفایی که تو قرآن زدی عمل میکنی!
بعدش کم کم آروم میشم، چون میدونم اون زیر قولش نمیزنه!
هم اشکام اومدن، نخودای هر کامنت!
چون میدونم اون بهترین وکیله برای من!
چون اون هیچوقت منو بی جواب نزاشت!
چون هیچوقت اون بهم خیانت نکرد و پشتم رو خالی نکرد!
چون اون خیر خواه ترینه!
چون اون نزدیک ترینه
اون شب تو اووووجه حال بدیم 1 جمله بهم گفت که سکوت کردم وسکوت کردم و سکوت کردم!
بهم گفت:
الیس الله بکاف عده!؟
(آیا خدا برای بنده ی خویش کافی نیست)
شما جای من!
چی داری جوابشو بدی جز اینکه سرتو بندازی پایین و بری!
مگه میتونی بری اگه اون قدرت رو ازت بگیره!
مگه میتونی بدونه اذن اون تو حرف بزنی!
مگه میتونی حتی ازش درخواست کنی اگه اون نخواد چه برسه به اینکه بخوای محاکمه اش کنی!
من تنها فیلمی که از دیدنش هیییچوقت سیر نمیشم و هرر بار با دیدنش تمامه غم های دنیا از دلم میره و اشک میریزم،، فیلم ابراهیم خلیل الله است!
جایی که ابراهیم با خستگی و نا امیدی تمام و با نهایت عجز و تسلیم وار اسماعیل رو میبره قربانی کنه!
جایی که تو فیلم جبرائیل میگه ابراهیم اسماعیییل!
ابراهیم میگه پاااره ی تنم!
دوباره میگه اسماعییییل!
ابراهیم میگه عزیزتر از جااانم!
دوباره میگه اسماعییییل!
ابراهیم میگه حتی یک شب بی یاد او نخوابیدم!
و میگه اسماعیل باید قربانی شود!!!
جایی که شیطان میاد و بالای سر اسماعیل شیوون میکنه و ابراهیم با نهااایت ناتوانیش باز هم دست از توحید بر نمیداره و سنگ میزنه به شیطان
، جایی که ابراهیم دور اسماعیلش میچرخه و نگاهش میکنه
جایی که ابرهیم داااد میزنه رو به آسمون و میگه پروردگارا من اسماعیلم رو در راه تو قربانی میکنم و چاقو رو میزاره پای گردنش، و چاقو رو میکشه اما چاقو نمیبره و بعد میگه ابراهیم تو از این آزمون الهی سر بلند بیرون آمدی!!!
منو ببخشید
خیلی وقتتون رو گرفتم و کامنتم طولانی شد
نفهمیدم چی دارم مینویسم، چند دقیقه انگشتام و اشکام اختیار رو ازم گرفتن.
وسطاش ذهنم هی میگفت بسه دیگه
بسه دیگه تمومش کن
بسه دیگه
اما قلبم گفت تو ادامه بده، واسه دل خودت بنویس
بزار هیشکی این کامنت رو نخونه، تو واسه دله خودت بنویس.
یه دستمال کاغذی لطف میکنید!
ببخشید، خیلی زحمتتون دادیم، در پناه خدای واحد موفق باشید
سلام به گل سرسبد سایت. یل صنایع فولاد!!!!! (اگه اون کلیپ مهدی منجزی، مهدیییییی یل صنایع فولاد رو دیدی می دونی چی میگم!)
پییییعععع والا ایطور که تو با خدا سر جنگ نهادی همه مونه باهم سنگ اکنه!
امروز برای کاری با مترو رفتم تهران و توی مسیر رفت اومدم با هندزفری فایل جلسه 4 قدم 5 رو برای چندمین بار گوش بدم ولی یه چیزی ته دلم می گفت نه، یه چیز دیگه گوش بده. رفتم یه چرخی زدم تو سایت نقطه آبی قند تو دلم آب کرد. حرفهای دل نازنینت رو چندین بار خوندم و هربار هم اشک ریختم هم کلی خندیدم. گودوم جهندوم که مردم فکر کنن لیوه ووبیدوم، من که دارم کیف می کنم بذار اونا هم از خنده من شاد بشن.
روی یکی از جمله هات قفل شدم. روی نقطه ضعفم. اسماعیلمون ممکنه شروع یک شغل باشه….
هرکسی یکی یا چندتا پاشنه آشیل مهم و واضح داره که بخاطرش دست به دامن سایت عباسمنش.کام شده.
اگر افسار ذهن سرکش رو بسپره به دل، به جریان هدایت، به نور پاشیده شده به جهانش از طریق فانوس دریایی استاد عباسمنش، اگر با روح الهی خودش همون فطرت ابراهیمی خودش آشتی کنه، به همون میزان با توحید آشنا میشه.
حالا اگه مثل شما فنداسیون رو با پایه های توحیدی بسازه، با عزت نفس تقویتش کنه که نور علی نوره.
الهی شکر بعد از دو سه سال افتان و خیزان حرکت کردن بالاخره از اول امسال دروازه دلم به روی توحید باز شد. نمیگم اصلا ادعا نمی کنم انسان توحیدی شدم، شاید به اندازه 10 درصد بهتر از قبلم شدم در این موضوع ولی دارم نور می بینم. به قول قیصر امین پور:
این روزها که می گذرد، هر روز احساس می کنم که کسی در باد فریاد می زند، احساس می کنم که مرا از عمق جاده های مه آلود، یک آشنای دور صدا می زند… آهنگ آشنای صدای او مثل عبور نور، مثل عبور نوروز، مثل صدای آمدن روز است.
دقیقا گهگاهی صدایی می شنوم، نوری رو می بینم، که جنسش با تمام لحظات عمرم فرق میکنه. دوست دارم مثل خودت مثال بزنم. چون کلی نوشتن لطفی نداره. ازت یاد گرفتم و ممنونم ازت
به لطف نور هدایتی که از آموزشهای استاد دریافت کردم حواسم بیشتر به ندای درونیم هست. حرفشو بیشتر می شنوم و گوش میدم. و چقدر رفتارم با جهان بهتر شده. چقدر لبخند میزنم. سبکم، شادترم، مردم چقدر با من مهربونن و تحسینم می کنن. من چقدر همه رو با عشق تحسین می کنم.
مثلا دیشب خواهرشوهرم خونمون بود (به پیشنهاد و هزینه خودش اومد موهامو بوتاکس تراپی کرد) صبح که می خواست بره گفت بیا برسونمت تا مترو. گفتم نه گوشیم شارژ نداره تو برو من نیم ساعت دیگه خودم میرم. با عشق ازش تشکر کردم و رفت.
منم که حسسساس رو شارژ صحیح گوشیم، یک ساعت بعدش رفتم با اینکه می دونستم دیگه به قطار تندرو نمیرسم ولی برام مهم نبود. (بخاطر اعتقاد به همزمانیها و حکمت هر تاخیر) رفتم سوار شدم و دلم گفت روی این صندلی نه، اینم نه، بشین اینجا. نشستم.
دلم گفت الان فایل گوش نده. یه کار دیگه بکن. نشستم کامنت شما رو خوندم. روحم شاد شد. حالم عالی بود که یهو سر صحبتم با مادر و دختری که بغل دستم نشسته بودن باز شد.
اصلا رابطه رویایی که بین این دو نفر دیدم تو خوابم هم نمی دیدم. مادر چنان با عششششق به صورت دختر 29 ساله اش نگاه می کرد انگار که مثل فیلم هندیا بعد از 20 سال به هم رسیدن. همش درحال شوخی و خنده و عشق دادن به هم یگه بودن. و به من…
قضیه اش مفصله ولی طوری شد که ازشون شماره گرفتم بیشتر باهاشون آشنا بشم. بی نهایت شاد و مسلط به قوانین الهی بدون اینکه کسانی مثل استاد عباسمنش رو بشناسن یا حرفاشونو گوش داده باشن. مادری که وقتی همین دخترش 7 روزه بوده همسرش فوت میشه. پسرش هم در روز دامادیش که روز تولدش هم بوده فوت میشه ولی مادر انقدر آرومه که 9 تا از اعضای بدن پسرش رو اهدا میکنه. و الانم انقدر سرزنده و شوخ و با خودش در صلحه. این جمله اش تکونم داد که گفت اگه این دختر هم بره من بازم شاد میمونم و خدا رو شکر می کنم.
چطور شد که من با این دو نفر فوق العاده آشنا شدم؟ چطور شد که با مترویی رفتم که یه گیتاریست جوان فوق العاده با صدای محشرش اومد واگن بانوان و ما رو به چندتا آهنگ توپ تو مسیر مهمون کرد و روحمونو تازه کرد؟ همزمانی و لذت بردن از لحظه. تسلیم هدایت الله شدن…
بگذریم…. از مترو که پیاده شدم یه شماره بهم زنگ زد، دیدم خانم مدیر مدرسه غیرانتفاعیه که یک ماه پیش درخواست تدریس داده بودم. گفت می خوامت بیا!
من که عشق تدریس فیزیک و ریاضی ام بعد از چندین سال دور بودن از میادین دوباره امسال درخواست دادم و در اولین تلاش (حتی بدون داشتن برگه گزینش) ازم دعوت به کار شد. تازه من رشته ام فیزیکه ولی واسه ریاضی خواستنم. خانمه گفت خودم معرفیت می کنم واسه گزینش تو فقط بیا. نه همدیگه رو دیدیم نه می شناسیم. من فقط تلفنی باهاش حرف زدم یک بار. من قبلا توی دانشگاه آزاد و پیام نور شوشتر و دبیرستانهای اهواز تدریس می کردم. اصلا کسی منو تو کرج نمیشناسه.
خوب دو تا مثال از همین امروز زدم که بجز ردپای خدا توجیه دیگه ای ندارن، همون خدایی که تا کم میاریم مسلسل می گیریم سمتش.
اگه من تغییر نکرده بودم خدا میومد می گفت بیا عزیزم یه جا واست آماده کردم تو دانشگاه شریف برو فیزیک تدریس کن؟
نههههه، همونطوری که خودت به لطف خدا داری ذره ذره تغییر می کنی و منچ و ماکارونی دستپخت بی بی داره وارد زندگیت میشه، منم حس می کنم یه باریکه نوری داره تابیده میشه که اینم نتیجه اش.
چقدر بجا گفتی تا ولش کنی عین فنر درمیره. همیشه باید مراقب این نهال تازه روییده باشیم وگرنه خشک میشه.
بفرما منزل خودته برادر. با افتخار در خدمتیم. بی زحمت بادوم شور هم بیار با خوت.
دوست عزیزم انقدررر کامنت های عالی هست شگفت انگیز و تحسین برانگیز هست که حد ندارد
من بی نهایت تحسینت میکنم برادر عزیزم
ابراهیم عزیز یک سوال داشتم خودت فقط یک محصول عزت نفس و کتاب چگونه فکر خدا را بخوانیم تهیه کردی یا کدام محصول دیگر استاد را هم تهیه کردی ؟؟؟
تک تک باور های که یاد کردی در همه ما وجود دارد
و استاد چقدررر عالی عمل کرد امروز کمنتی یکی از بچه ها را خواندم که از چهار پنج سال پیش بود
زیبا بیان کرده بود گفته بود استاد دیگر چگونه برای مان بگویید که همین مسیر درست هست خودتان همه چیز به وجود میاورید شما خالق زنده گی تان هستین همه چیز باور هست
گفت دیگر چگونه به این زهن منطقی ما ثابت کنن با این همه نتیجه که گرفتین و ما باور کنیم
حالا او کمنت پنج سال پیش بود نتیجه های استاد روز به روز بیشتر میشود
پس چرا باور نمیکنم که همین راه درست هست همه چیز فرکانس و باور خودمان هست کافی هست باور کنیم
استاد خودش بار ها گفته بچه ها من برای به دست آوردن هیچ یک از اینا زجر نکشیدم من فقط شکرگذاری کردم واقعا شکرگذار داشته هایم هستم و بودیم
اگر شکرگذاری کنید هم حال تان خوب هست هم شاد هستین هم لاجرم نعمت ثروت وارد زنده گی تان میشود باور کنید
دقیقا حرفی که خداوند برای شما گفت دو روز پیش برای من هم گفت و چقدرر خداوند زیبا سخن میگوید من به خواسته خودم مهاجرت چسپیده بودم یعنی زیاد به خدا گفتم چهار پنج سال هست من از تو در خواست مهاجرت دارم چرا نمیتی ؟؟؟
دقیقا همین حرف های خودت را گفت ، که اگر به این خواسته برسی حس میکنی حالت عالی میشود ………. وووو
نی باید همین جا لذت ببری همین جا حالت خوب باشد خواسته ات به تو داده شده فقط باید هم فرکانس شوی تا دریافتش کنی
و من چقدرررر آرام شدم گفتم اگر بخاطرر لذت بردن باشد این به خودم برمیگردد که چگونه لذت ببرم فرق نمیکند کجا باشم
((تو 9 تا چیز داری، اما 1 چیز نداری و تمامه شبانه روزت فکرت درگیر همون یک چیزه که نداری!))
من به اندازه ظرف خودم برای خودم تحلیل اش میکنم که چقدرررررر شکرگذاری برای اینکه توجه ما را سمت داشته های ما ببرد مهم هست چون توجه ما قدرت آفرینش دارد
دوم زمانی که ما به داشته های مان تمرکز و توجه کنیم چی فرکانسی به جهان ارسال میکنیم فرکانس مثبت حس عالی و این سبب میشود بیشتر بیشتر ما نعمت را دریافت کنیم ظرف مان بزرگ شود
بعضی از مردم خدا را تنها با زبان میپرستند ؛ همین که خیری به آنان برسد، حالت اطمینان پیدا میکنند؛ اما اگر مصیبتی برای امتحان به آنها برسد، دگرگون میشوند هم دنیا را از دست دادهاند، و هم آخرت را؛ و این همان خسران و زیان آشکار است!
یقیناً خدا کسانی را که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند، در بهشت هایی در می آورد که از زیرِ [درختانِ] آن نهرها جاری است؛ مسلماً خدا هر چه را بخواهد انجام می دهد.
خدای عزیز و نازنین و دلبر و قدرتمندم،به عقل و درک و آگاهی من ببار و اجازه بده رشته ی افکارم رو به تحریر دربیارم تا بتونم گوشه ای از عظمت عشق شمارو گسترش بدم.نور آسمون ها و زمین نشون به اون نشون که گفتی وَمَنْ لَمْ یَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُورًا فَمَا لَهُ مِنْ نُورٍ اجازه ی صلات در غارِ حرا رو صادرکن که من برای هر ثانیه زندگی به نورت محتاجم ….
=================================================
سلام و سلامتی و نور و عشق و رحمت الله به استاد های نازنین و دلبرم و به تموم رفیق های قشنگ توحیدی من،رفقایی که از هر فامیل سببی و نسبی به قلبم نزدیکترند و همیشه از رحمت خداوند،من رو لایق مودتِ قلب روشنشون قرار میدند.
سلام از سعیده بعد ازشبکاری،روزمون رو به امید خدا پربرکت و پررر انرژی شروع میکنیم «قربه الی الله» :)))))))
استاد جانم این قسمت بینظیر سفرنامه و قشنگی هاش رو دیشب وسط شیفتم دیدم و بسسسی لذت بردم،با اینکه همون موقع کلی حرف داشتم برای گفتن، بخاطر یکم خواب آلودگی ترجیح دادم نوشتن کامنت رو موکول کنم به فردا …
آره تی جان قوربان،من همون شاگرد پرستارتم که تو icu کار میکنم وسط مریض های بدحال،همون که پاشو میزاشت تو بیمارستان از زمین و زمان براش مریض بدحال میومد،همش اعزام بود،همش تو درگیری با هدنرس و همراه مریض بود…
الان با لذت میره شیفت،با لذت برمیگرده،اون پرستاری که تو شیفت هاش کد99 نمیخوره کیه؟ منم من :)
اونیکه از دم در نگهبانی تاااا وسط بخش همه ی جوری باهاش سلام علیک و حال احوال میکنند انگار چندساله ندیدنش کیه؟ منم من :)
اونیکه وسط بدحال ترین مریض ها کار میکننه ولی همیشه توی شیفتاش مریض ها استیبلن،کیه؟منم من :)
دیدم کار داره سخت پیش میره،چندثانیه مکث کردم با خودم گفتم نه، کار نباید انقدر سخت پیش بره،ی ایرادی هست،من باز دارم روی خودم حساب میکنم و این آیه رو چند بار خوندم: وَ ما رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَ لکِنَّ اللهَ رَمى
صداش زدم: قربون شکل ماهت،ما بلد نیستیم، شما بلدی؛شمایی که رگ رو پیدا میکنی،شمایی که آنژیوکت رو سرجاش میزاری،شما ترای کن،من چیکاره م؟
نتیجه چیشد؟ ایزی ایزی تامام سریع یک رگ پیدا شد و داروی مریض که خیلیم حیاتی بود داده شد …
حالا من همه ی اینارو میگم،ولی پیش اومده توی شیفت من از صدتاشیفت یک کد CPR هم رفتم، از صدتامریض،یک مریض بدحال هم بهم خورده،از صدتا برخورد،یک بارم چرت و پرت شنیدم،اما به قول استاد در قدم نه:
چون ما تو محیط ایزوله نیستیم که ذهنمون رو صد در صد مثبت نگه داریم،ی وقتایی هم اتفاقات ناخواسته میفته امااااا
کی شود دریا به پوز سگ نجس؟؟؟
بین این همه اتفاق خوووب،یک اتفاق ناخواسته هم گزندی نداره،دردی نداره!اتفاقا باعث قدر دونستن نعمت ها میشه
مثل اتفاق دیشب،یک همکار با سابقه خیلی کاردرست دارم که یکم زبان سرخش همرو میچزونه بی دلیل،منم که طبق معمول این مواقع سعی میکنم اصلا باهاش یک جمله هم هم کلام نشم که راه باز بشه برای شنیدن ناخواسته یا غیبت!
اما دیشب توی یک موقعیت گیر کردم نه راه پس داشتم نه راه پیش…
این بنده ی خدا هم شرررروع کرد از ناخواسته ها گفتن و من رو مورد تفقد خودش قرار دادن مخصوصا سر داستان انتقالی
منم گفتم سعیییده سعیییده،الان وقت عمل به آگاهی هاست،این یک امتحان که قراره شما ازش سربلند بیرون بیای…
این بنده ی خدا حرف میزد،منم نگاهش میکردم ازین نگاه های بزغاله ای،که نمیفهمم چی میگی:)
ایشون میگفت داری زندگیتو خراااب میکنی:)
من تو دلم میگفتم إِنَّ اللَّهَ یُدافِعُ عَنِ الَّذینَ آمَنوا
ایشون میگفت به شما میگن مادر؟بچه ها تو فرستادی داری عشق و حال میکنی،تو اصلا مادر نیستی
من به پهنای صورتم میخندیدم و تو دلم میگفت خدااایاااا شکرت برای این مدار آسونی ها ….
و بندگانم را بگو که همیشه سخن بهتر را بر زبان آرند، که شیطان (بسیار شود به یک کلمه زشت) میان آنان دشمنی و فساد برمیانگیزد، زیرا دشمنی شیطان با آدمیان واضح و آشکار است.
و بندگان رحمان کسانی اند که روی زمین با آرامش و فروتنی راه می روند، و هنگامی که نادانان آنان را طرف خطاب قرار می دهند [در پاسخشان] سخنانی مسالمت آمیز می گویند،
و کسانی که شهادت به باطل نمیدهند (و در مجالس باطل شرکت نمیکنند)؛ و هنگامی که با لغو و بیهودگی برخورد کنند، بزرگوارانه از آن میگذرند.
یعنی خدا نمیتونست بگه بندگان من،هرکی چرت و پرت گفت بزنید دهنش رو سرویس کنید؟چرا میتونست بگه!اما قانون قانون فرکانسه! اگر با کسی که داره لغو وبیهوده میگه یکی بدو کنی! شماهم باهاش میای پایین!شماهم افت انرژی داری…مگه من انرژیم رو از سر راه آوردم که حروم یک آدمی بکنم که سر وته زندگیش یک نشونه ی مثبت نداره؟
و اینطوری شد که این بنده ی خدا دید،هرچی بگه ازین میزِ استیشن پرستاری صدا درمیاد،از سعیده نه!
بعد که ایشون رفت،یک چندتا نفس عمیق کشیدم و به خدا گفتم من که میدونم قدرت مطلق تویی،من که میدونم فرمانروا تویی،من که میدونم تو هوامو داری،من میدونم تو مسیر درستی ام،اگر تا فردا صبح هم این بنده خدا از شرک و هجویات میگفت من خاطرم مکدر نمیشد چون من ایمان دارم بهت،ولی الان ازت درخواست نور دارم،خودت میدونی فرکانس منفی،خواه ناخواه اثرش رو میزاره،شما بیا روشنی قلبم شو،شما اطمینان و ایمان من شو،شما آرامشم شو …با من حرف بزن ….میخوام بدونم حواست بهم هست …
و از قرآن هدایت خواستم تا صداشو بشنوم …..
(بچه ها،من خودم چند ثانیه دست از نوشتن کشیدم برای نوشتن عظمت خداوند،عظمت این انرژی،این حجم ازین عشق…دست از نوشتن کشیدم و خیره شدم به آسمون و براش خوندم …اوست نشسته درنظر…من به کجا نظر کنم…اوست گرفته شهر دل…من به کجا سفر برم …. وبقیه ی این کامنت رو با اشک چشم ها مینویسم …اشکِ شوق از پیدا کردن این عشق لایتنهایی…)
و با گوشی رفتم تو سایتی که رندم یک صفحه از قرآن رو باز میکنه …
وهدایت شدم به صفحه ی 335 و 336 …آیات 24 تا 38 سوره ی حج …
از صبر وصلات کمک بخواهید و بی تردید این کار جز بر کسانی که در برابر حق قلبی فروتن دارند دشوار و گران است.
انقدر اهمیت صبر و صلات و توجه به خداوند مهمه که خود خدا میگه این کار سخت رو هرکسی نمیتونه انجام بده جز خاشعین
اگر داری روی خودت کار میکنی،اگر هنوز به نتایج دلخواهت نرسیدی ولی داری ادامه میدی،اگر ایمانت رو حفظ کردی،اگر بجای غر زدن و شکایت کردن و اخبار دنبال کردن و مقصر دونستن عالم و آدم،برخلاف نودونه درصد مردمِ جامعه،لغو نمیگی،سکوت میکنی،صبر داری، امید داری… به خودت افتخار کن رفیق
این کاری که هرکسی نمیتونه انجامش بده،خود خدا میگه از دست هرکسی برنمیاد…
و نعمت های دیگری که آن را دوست دارید [و به شما عطا می کند] یاری و پیروزی نزدیک از سوی خداست. و مؤمنان را مژده ده.
مژده بده، مژده بده، یار پسندید مرا
سایه ی او گشتم و او برد به خورشید مرا
جانِ دل و دیده منم، گریه ی خندیده منم
یارِ پسندیده منم، یار پسندید مرا
کعبه منم، قبله منم، سوی من آرید نماز
کان صنمِ قبله نما خم شد و بوسید مرا
پرتو دیدار خوشش تافته در دیده ی من
آینه در آینه شد: دیدمش و دید مرا
خدایا ازت سپاسگزارم که منت سرم گذاشتی و اجازه دادی دست کوچیکی باشم تا عشق رو گسترش بدم،این صلات به اندازه ی لیاقت من نبود،لطف و رحمت و عشق شما بود که این سعادت رو بهم داد….
سلام ودرود وعشق من را از،شهر یزدپذیرا باش دوست همفرکانسی من
چقدر کامنتت بوی الهی میداد. دوست خوبم بی نهایت سپاسگزارم بخاطر این کامنت که جواب امروز من بود
امروز از یکی ازنزدیکانم حرفهایی شنیدم که بی نهایت حالم رابدکرد ولی سریع شروع کردم به عبارت تاکیدی گفتن. فایل گوش دادن. تجسم وتفکر کردن
بعدازظهری دوباره نجواها شروع شد پاشدم رفتم پیاده روی. برای خودم خرید کردم. هدیه گرفتم. به خودم گفتم تو لایق هدیه هستی ارزشمندی
وقتی اومدم خونه. از خدا هدایت خواستم. گفتم خدا قلبم را روشن کن. من تلاش خودم راکردم که تمرکز کنم به خوبی ها. حالا نوبت توهه که قلبم را آروم کنی با کلامت.
وهدایت شدم به کامنت شما دوست عزیزم
انگار خود خدا داشت اززبان شما باهام حرف میزد. روان وساده
خیلی وقته که میخوام بابت کامنت هات بابت ایمانت بابت ایجاد انگیزه بیشتر برای بچه های سایت برای اینکه بیان و کامنت بخونن برای تمام ارتعاشات مثبتی که به این سایت ارسال میکنی تشکر کنم. ولی انگار الان وقتش بود .نمیتونم بگم که چند بار با خوندن کامنتات و اون عشق بازی که با الله داری اشک ریختم نمیتونم بگم چقدر کامنت هات با فرکانس نابش منو در خودش غرق کرد.تو راست میگی باید ایمان داشت به این مسیر باید از صابرین بود .من که هیچ وقت حاضر نیستم این ریسمان نجات رو رها کنم دلم نمیخواهد باز هم در اعماق چاه جهالت و گمراهی منتظر یه منجی باشم .یه جمله استاد سالهاست که در گوش من زنگ میخوره که «مگر از زندگی چه میخواهید که در خدایی خدا یافت نمیشود».
امروز بعد ظهر بصورت هدایتی و بدون تصمیم قبلی تصمییم گرفتیم بریم بابلسر، در مسیر به فریدونکنار که رسیدیم تعجب کردم چون تصورم این بود که فریدونکنار بعد بابلسره( این سمت مازندران برخلاف نوشهر تا ماسال که خیلی رفتم، کم آمده ام) در همون حین که تابلوها رو نگاه می کردم به خانمم گفتم سعیده اینجا کار میکنه، و بیاد آورد که شغلتون پرستاره، بهش گفتم بیمارستانتون رو سرچ کنه ببینم در مسیر مون هست یا نه و در عین تعجب دیدم نرم افزار مسیر حرکت ما رو به جای کمربندی به داخل شهر نشان می داد و از آن جالبتر اینکه این مسیر دقیقا از جلوی بیمارستان گذشت و همون لحظه به همسرم گفتم این نشانه ایه که به دیدن این فرشته بهشتی خداوند بریم. تصمیم داشتم در برگشت بیام ببینمت ولی قبل از حرکت کامنتها اومد رو سایت و متوجه شدم دیشب شیفت بودی و امروز احتمالا رست هستی باز تصمیم گرفتم مطمئن بشم به سه شماره از شماره های بیمارستان زنگ زدم دوتاش گوشی رو بر نداشت و سومی هم به محض اینکه برداشت وصل کرد به خط دیگه که باز کسی جوابگو نبود، دیگه دیدم نشانه اینه که امروز تشریف ندارید. و سعادت نداشتیم زیارتتون کنیم.
وقتی از داخل شهر و جلوی بیمارستان رد شدم یه ندایی بهم گفت سعیده مال این شهر نیست و اینو میخوام مژده بهت بدم که بزودی از این شهر نقل مکان خواهید کرد.
خلاصه اتفاق عجیبی بود برام و فقط این جمله میومد ذهنم که چقدر نزدیک، چقدر دور! بودیم. در پناه حق بهترینها رو برات آرزو میکنم، به امید دیدارتون در بهترین زمان و در بهترین مکان.
داستان عجیبی بود…به قول خودتون چقدر دور ..چقدر نزدیک….
دقیقا نفهمیدم چه تایمی شما فریدونکنار بودید…وجالب اینکه خط ثابت بیمارستان همیشه کار میکنه و همیشه از بیرون باهامون تماس میگیرن …
این یعنی قانون فرکانس پابرجاست و سعیده سعادت دیدار روی ماه خانواده ی زرگوشی رو نداشت….و باید خیلی بیشتر ازینا روی خودش کار کنه …تا با انسان های ارزشمندی چون شما،هم فرکانس بشه …
منو ببخشید که سعادت میزبانیتون رو نداشتم …نمیدونم الان کجا تشریف دارید …الهی که هرجا هستید غرق شادی و لذت سفر باشید …
به امید دیدارتون در بهترین زمان و مکان ….
(همیشه به احساست اعتماد کن بنده ی برگزیده ی خدا …خبرهای خوبی برای سعیده در راهه…بزودی…بزودی…به امید الله)
فکر کنم حدود ساعت 5 عصر بود که ما وارد فریدونکنار شدیم.
دقیقآ با نظرتون کاملا موافقم و این جمله رو بعد از سومین تماسم با بیمارستان به خودم گفتم که تلاش و تقلای بیهوده نکن ما در فرکانس دیدار همدیگه نیستیم!زیرا یه دوست عزیزی هم بهم کمک کرد. و اینگونه درس دیگری از قانون گرفتم که فرکانس است که داره جهان رو با دقتی ریاضی وار اداره میکنه و مو لای درزش نمیره. جالبه بدونید همان نرم افزار در برگشت ما رو به کمربندی هدایت کرد و اصلا وارد شهر نشدیم! واسه این گفتم داستان عجیبی بود ولی پر از درس!
درس دیگه این اتفاق تائید ندای درون و احساسم بود، و الان که این احساس و وجود اتفاقات رو تائید کردید برایم بسیار ارزشمند بود و خدا رو شکر کردم که احساسم قوی است.و از فرشته نورانیش هم تشکر میکنم که با کامنتش باورهای مرا تقویت کرد.
این کامنت رو دارم از شهر زیبای رشت (ساعت 22:30 دقیقه) برات مینویسم. با آرزوی دیدارت در زمان و مکان مناسب.یا حق
هر رفتاری، هر حرفی، هر کاری که از کسی سر بزنه و باعث بشه که نتیجه ی اون عملکرد، قلب دیگران رو شاد کنه و دیگران رو به یاد خدا بندازه، این یعنی اون عمکرد خداپسندانه و کلام خداوند بوده.
و کسی قادر به بیان کلام خداوند نیست مگر اینکه قلبش لبریز از نزدیکی به خداوند باشه.
کامنت های شما بار ها وبارها حیرت و اشک بچه های این سایت رو درآورده ازجمله خوده من، و بابت این قلب پاکتون بهتون تبریک میگم
پس قافله ای را نیازمند آب نمود تا او را از چاه بیرون آورد سپس عزیز مصر را نیازمند فرزند نمود تا او را به فرزندی بپذیرد.
سپس پادشاه را محتاج تعبیر خواب کرد تا او را از زندان خارج کند سپس همه مصریان را نیازمند غذا نمود تا او عزیز مصر شود.
اگر خدا عهده دار کارت شود همه عوامل خوشبختی را بدون اینکه احساس کنی برایت آماده میکند فقط با صداقت بگو کارم را به خدا می سپارم.
خدایا فقط تو ما را کافی هستی ….
سلامممم از روشنی قلبم به شما خواهر بهشتیم
سلام به روشنی قلبت سعیده عزیزم
چقدررر کمنت هایت زیباست
چقدرررر بی نظیر هست بوی خدا را میدهد
چقدررر قشنگ خدا را درک کردی حس کردی و رفاقت را آغاز کردی
میدانی سعیده عزیزم همین عشقی که جنس کامنت هایت دارد همین عشقی که بچه ها نسبت به خودت دارد همین برای ایمان آوردن من به این نیرو کافی هست توکل کردن کافی هست
من خودم از کسانی هستم که نمیتوانم خودم را کنترول کنم در مقابل ناسزا گفتن دیگران
تمرین میکنم که احساساتم را کنترول کنم همین چند روز پیش برادرم زیاد از خدا گفت این که سر لچ کردن بی حیایی هست زیاد گپا در باره استاد هم گفت انسان ها را منحرف میسازد اینا دین اصلا نمیشناسد من زیاد در مقابلش هر چی گفتم عصبانی شدم
حالی که خودت از سکوت گفتی من درک میکنم چقدر کار سخت هست کار هرکس نیست
من تبریک میکویم برایت عزیزم این درجه عالی را
این حد از عالی شدن را
شما کاری را انجام میدهید که کار هر کس نیست
از همان دقیقه به بعد خدا برایم گفت پاکیزه آرام باش اصلا همه تو را کافر بدانند مگر مهم هست
مهم رابطه من و تو هست مهم عشق من و تو هست مهم شادی تو هست
دیگران را بگذار هر چی فکر میکنند بکنند
من از درونت آگاه هستم من میدانم تو چی در سر داری
بعد رفتم برادرم را به آغوش گرفتم و با خودم عهد بستم که از این به بعد هر چی گفت من سکوت کنم
نه تنها در مقابل برادرم در مقابل هر آدم
سعیده عزیزم من تبریک میگویم برایت من تحسینت میکنم من بی نهایتتتتت تحسینت میکنم من از شما یاد میگیرم پاکیزه حاضر جواب حالا خودش را زیاد کنترول میکند حالا زیاد سکوت میکند میگذارد دیگران هرچی دلشان هست بگویند
خواهر عزیز من این شراب عشق را که نوشیدی نوش جانت
میدانی سعیده عزیزم بعضا که خدا را عمیقا حس میکنم عشقش من را به حالی میرساند که هر کجا باشم میگویم فقط سجده کنم فریاد بزنم که خدایا من بی نهایت دوستتتت دارم و زمین به این بزرگی اش نمیتواند من را جا بدهد
بعضا یاد شما میفتم با این عشقی که از خدا درک کردید این جنس از عشق ،
خدا میداند چی حالی دارید
عشق خدا چیز دیگر هست که با هیچ چیز نمیتوان مقایسه کرد
از همین خاطر هست که میگوید آن را که یار خوب در کنار هست از دریا غم کناره خواهد رفت
این عشق خدا انسان را به گونه دیگر میسازد
من حرف های دلم را برایت نوشتم خواهر عزیزم
بی نهایت دوستتتت دارم
بی نهایت تحسینت میکنم با عشق کامنت هایت میخوانم
این را هم بگویم عشق خداوند من پاکیزه حسود را به پاکیزه عاشق تبدیل کرد
من پاکیزه مشرک را به پاکیزه با ایمان تبدیل کرد
من پاکیزه قضاوت گر را به پاکیزه که تحسین میکند تبدیل کرد
عشق خدا چی نمیکند ؟؟؟
انکه تو را دارد چی ندارد ؟
و انکه تو را ندارد چی دارد ؟
امروز زمانی که قدم میزدم با خدا حرف میزدم گفتم خدایا شکرت من بی نهایت عمیقا حس خوشبختی میکنم
گفتم خدایا مگر حس بودن تو و حس کردن آغوشت مکان خاص میخواهد جای زیبا میخواهد
فرق نمیکند افغانستان باشی ایران باشی عراق باشی امریکا باشی
وقتی خدا را حس کردی وقتی با خدا قدم برداشتی وقتی در آغوش خدا بودن را حس کردی احساس عمیق خوشبختی و شادی میکنی حس بهشت را میکنی
او وقت فرق نمیکنه که در شیفت های شفاخانه باشی یا در یک پارک بزرگ و زیبا
فرق نمیکنه تمام روز در اطاقت باشی یا در سیاحت باشی
من نمیگویم بودن در سیاحت یا پارک زیبا بد هست نی من میگویم یعنی اگر در چنین مکانی هم نباشی شاد میباشی حس خوشبختی میکنی آرامش داری
چون معشوق همه جا همرایت هست کافی هست حسش کنی کافی هست عشقش را درک کنی آنوقت مکان برایت معنی ندارد که کجا در چی وضعیت هستی همه جا برایت بهشت میشود
به همه آرزو دارم که هر لحظه خدا را حس کنیم خود را در بغل خدا بیابیمممم
سعیده عزیزم رفیق زیبایی من رفیق با ایمان من از خدا هر چی میخواهی به بیشتر از اونا برسی
هر چی که میخواهی میدانم که میدانی خدا برایت همان میشود
دختر چقدر زیبا خلوت خودت با خدای خودتو اینجا با کلمات بیان کردی و اشک شوق و تسلیم شدن در چشمان ما جاری کردی
چقدر دوستدارم و چقدر برای من قابل تحسینی که در هر جای خودتو در آغوش خدا رها کردی و ازش هدایت میخوای
چه کسی وفادار تر از خداوند به وعده خویش است
دل دادی به خدا و دلها گرفتی ازش ..بدون شک همه ما بچهای این سایت با خوندن کامنت زیبات دعاهای خیر خودمونو برات بر زبان آوردیم و این پاداش کسانی است که ایمان آوردنن
یک دنیا سپاسگزارتم که حس زیبای خودتو با ما به اشتراک گذاشتی
آیا کسی که خدا سینه اش را برای [پذیرفتن] اسلام گشاده است، و بهره مند از نوری از سوی پروردگار خویش است [مانند کسی است که سینه اش از پذیرفتن اسلام تنگ است؟] پس وای بر آنان که دل هایشان از یاد کردن خدا سخت است، اینان در گمراهی آشکار هستند. (22)
خوب سرکار خانم تعهد میدن شرح صدر رو در عمل پیاده کنن و بخش ICU براشون میشه هلو بپر تو گلو. این از این….
خدا نیکوترین سخن را نازل کرد، کتابی که [آیاتش در نظم، زیبایی، فصاحت، بلاغت و عمق محتوا] شبیه یکدیگر است، مشتمل بر داستان های پندآموز [و امر، نهی، وعده، وعید، حلال و حرام] است؛ از شنیدن آیاتش پوست کسانی که از پروردگارشان می هراسند به هم جمع می شود، آن گاه پوستشان و دلشان به یاد خدا نرم می گردد و آرامش می یابد. این هدایت خداست که هر که را بخواهد به آن راهنمایی می کند؛ و هر که را خدا [به کیفر کفر و عنادش] گمراه کند، او را هیچ هدایت کننده ای نخواهد بود. (23)
سرکار خانم پرستار تا یه وقت خالی پیدا میکنه بدو بدو میپره میره سراغ فایلهای استاد و قرآن گوشی که وقتی اونا رو لمس میکنه پوستش مورمورش میشه. بعد همون کسی که مو به تنش سیخ کرده خودشم تطمئن القلوبش میشه و این میشه جریان هدایت.
و آنکه سخن راست و درست آورد و کسانی که آن را باور کردند، اینانند که پرهیزکارانند. (33)
استادش، پیامبرش و قرآنش از طرف الله سخن صدق آوردند و خانم پرستار باورش کرد. باور کرد نه اینکه فقط تایید کرد بلکه در عمل این باور خودش رو نشون داد. اثباتش کرد هر روز با هر تضاد این خانم خانما خواهری خودشو به قوانین دنیا اثبات کرد.
تا خدا [به رحمتش] زشت ترین اعمالی که انجام دادند از آنان محو کند، و آنان را بر پایه بهترین عملی که همواره انجام می دادند پاداش دهد. (35)
حتی بدترین کارهایی که تو عمرش کرده براش محو می کنیم. همه رو صفر می کنیم. رحمت و نعمت و ثروت که بماند به جای خود!
حالا این خانم پرستارمون که داره مدام تلاش خودش رو در باتقوا باقی موندن میکنه جهان میاد یخورده قلقلکش میده. یه همکار رومخی میفرسته که ببینه سعیده خانم چه تصمیمی می گیره؟ پاش میلغزه یا نه؟
آیا خدا برای بنده اش [در همه امور] کافی نیست؟ و مشرکان [به پندار خود] تو را از کسانی که غیر خدا هستند، می ترسانند و هر که را خدا به کیفر [کفر و عناد] ش گمراه کند، او را هیچ هدایت کننده ای نخواهد بود؛ (36)
و هر که را خدا هدایت کند، او را هیچ گمراه کننده ای نخواهد بود. آیا خدا توانای شکست ناپذیر و صاحب انتقام نیست؟ (37)
خدا واسه بنده خودش کافیه. نیازی نیست اون بنده لب باز کنه و یک کلام جواب بده. عین یه دسته گل ساکت بی حرکت می شینه تا حرفای لغو تموم بشه. بعدشم می سپاردش به خدای عزیز ذی انتقام. به قول خودت ایزی ایزی تامام تامام!
اگر از آنان بپرسی: چه کسی آسمان ها و زمین را آفرید؟ بی تردید می گویند: خدا. بگو: پس مرا درباره معبودانی که به جای خدا می پرستید خبر دهید، که اگر خدا آسیبی را برای من بخواهد، آیا آنها می توانند آسیب او را از من برطرف کنند؟ یا اگر رحمتی را برای من بخواهد، آیا می توانند رحمتش را باز دارند؟ بگو: خدا مرا کافی است. توکل کنندگان فقط بر او توکل می کنند. (38)
اومدم منم از تجربم بگم از تجربه ای که دیگه شده شیوه زندگیم
اومدم بگم چقدر هر جا وا دادم و گذاشتم خدا پیش ببره چقدررررر عالی پیش برد
من کلا زود سر سپرده میشم جدیدا
رفتم خرازی میخواستم برام دکمه پارچه ای بزنه
خانومه گفت الان 3 روزه غالب دکمه گم شده منم گفتم خوب تو این همه وسیله یه چیز کوچیک که کار ما نیست پیداش کنیم
پس خدایا خودت مستقیم مارو ببر همونجایی که هست
خانومه لبخند زد و گفت نه سه روزه گم شده
گفتم به خدای من مطمئن باشین بگین خدایا خودت پیدا کن حلله
اگه نشد واسم یه سایز دیگه رو بزنین
رفت غالب سایز دیگه رو بیاره دید اون توش گیر کرده
من چطور میتونم عاشق این قدرت نباشم
چطور میتونم عاشق این خدا نباشم
چطور دلم میاد سبک سنگین کنم و بگم نه این دیگه توقع زیادیه خدا اگه نتونه چی
دارم به خودم میگم زهرا این قدرت دانای مطلقه توانای مطلقه
مطلق میدونی یعنی چی
یعنی همین است و بس
یعنی سبک سنگین مفهوم نداره به محض اینکه بگوید باش میشود
همینجور تو این حال و هوای عمیق اتصال بودم یهو گفتم حالا که دارم باهات عشق بازی میکنم بزار بازم بیشتر ایمان بیارم پس همین الان بگو فلانی بهم زنگ بزنه یکی دو دقیقه طول کشید گفتم چرا دیلی داری مگه به محض خواستن اجابتم نمیکنی
جواب به وضوح به قلبم گفته شد گفت ایمانت قوی تر باید بشه و زنگ خورد گوشیم
من تو کارم اصلااا هیچ قسمتی رو دیگه گردن نمیگیرم همه چیز میسپرم به خدا
میگم بابا من توانم محدوده نامحدود رب عالمینه
من به منبع وصلم انژیم از خداست
ایده هام از خداست
استاد همیشه میگن من لیاقت اینو دارم که راجع به ثروت راجع به موفقیت صحبت کنم
تازه میفهمم چقدر احساس بینظیریه که میفهمیم لیاقت داریم
من اینجا دارم میگم من لیاقت اینو دارم خیاطی رو به شیوه اسون یاد بدم
لیاقت دارم چون مثل بازی شده برام
اینو هم از استاد یاد گرفتم که همیشه اصل و فرع از هم تشخیص میدم
این که اصل بشناسی به جای اینکه دور خودت بچرخی کار 1 روزو تو 1 ساعت شاید نیم ساعت انجام میدی
کاری که یکی تو نیم ساعت انجام میده تو 3 دقیقه انجام میدی
اینا قدرت دادن به رب
اینا اطمینان کردن به این که هر کاری از این قدرت مطلق برمیاد
همه اینارو نوشتم تا یادم بیاد
که همون طور که تو این دوسال با ادامه دادن انقدرررر زندگیم وضعیت مالیم روابطم مهارتم عالی شد ازین به بعد هم میشود
میخوام به یاد بیارم و خوشحال باشم از تصاعدی که قراره زندگی رو بهتر و بهتر و بهتر کنه
چه داستان زیبای گفتی و چقدر من تسلیم تر شدم در مقابل خداوند
دقت کردین از هر 10 کامنتی که بچها مینویسن 9 تاش از خداوند و توحید صحبت میشه ..
من هر وقت این احساس زیبای شما رو توی کامنتها میخونم خودبخود حسودیم میشه به استاد عباس منش که یه روزی یه تصمیم گرفت که دنیا رو با توحید آشنا کنه و الان هر روز داره تعداد بچهای این سایت بیشتر میشه و هر کدومشون پر از آگاهی هستن ..
حال همه خوبه همه با خودشون در صلحن و مطمئنم وقتی استاد داره یکی یکی این کامنتها رو میخونه به خودش میباله که ایمانشو در عمل ثالت کرد و پاداششم این سایت فوق العاده و این بچها آگاه ..و میدونم چقدر لذتبخش برای استاد دیدن همچین صحنه ای که الان شده جزو خواستهای من ..
سپاسگزارم ازت دوست توحیدی من خانوم قنبری عزیز ..از خداوند براتون عمر با عزت میطلبم
خیلی قشنگ مینویسی و به شخصه لذت میبرم و یاد میگیرم، عملکردتون در مقابل اون شخص خیلی عالی بود و نمونه بارز اعراض بود با رسم شکل.
من وقتی بخام کامنتی در مورد ترمزا و کار روشون بنویسم تو دوره کشف قوانین مینویسم وه جدیدا اگر بخام از توحید بگم میام زیر کامنت شما مینویسم، امشب مغازم خیلی شلوغ شد، یعنی چپ و راست مشتری و چندتا چندتا ساندویچ میبردن وه 3 بار فرستادم نون ساندویچ اضافه اوردن واسم، بعد هر مشتری می اومد بعضا سن بالا میگفتم والا طول میکشه تا آماده بشه که اگر اذیت میشن برن از مغازه هایی که نزدیکمن بخرن و عجیب همه میگفتن مشکلی نیست منتظر میمونیم، تو فاصله صد متر 4 تا ساندویچی هستیم، بعد یکیشون روبرومه نگاه کردم هیچکس توش نبود ولی مغازه من خیلی شلوغ و کسی نمیرفت اون مغازه ها، همونموقه تو اون شلوغی خدا رو شکر کردم که اینطور دلها رو نرم میکنه و واقعا مگه من بلدم اینطور دلها رو نرم کنم؟ اصلا من بلدم دوتا مشتری جذب کنم؟ من وقتی مغازه رو باز میکنم چمیدونم امروز قراره چی بشه و اینا همه از خداوندن و واقعا تو این مورد هیچ ادعایی ندارم، 9 شب که تازه وقت شامه من مغازه رو بستم، بعد مغازه هایی هستن تا 2 شب میمونن و اندازه من نمیفروشن، هرچند واقعا دوس دارم همه بفروشن، این اگر لطف خدا نیست پس چیه؟
ازتون سپاسگزارم که منت سرم میزارید و کامنت من رو لایق صحبت های توحیدیتون میدونید.
خداوند به قلب من آگاااهه من چقددددر خوشحالم میشم وقتی از بازار کار وفراوانی مشتری های فوق العاده تون میگید…به ایمان و باور من نور میپاشید،الهی که خداوند به تموم لحظه های زندگیتون نور بپاشه …
امیدوارم و دعا میکنم هر روز بر تعداد مشتری هاتون و به برکت مالتون اضافه کنه …به منم سعادت بده یک روزی تو مغازه ی توحیدی شما،یواشکی قانون سلامتی رو دووور بزنم و خودم رو به یک ساندویچ خوشمزه توحیدی مهمون کنم …
بینهایت ازتون سپاسگزارم برای نقطه ی آبی ارزشمندتون
و بندگانم را بگو که همیشه سخن بهتر را بر زبان آرند، که شیطان (بسیار شود به یک کلمه زشت) میان آنان دشمنی و فساد برمیانگیزد، زیرا دشمنی شیطان با آدمیان واضح و آشکار است
من این آیه رو تاحالا ندیده بودم و درکش نکردم
عجب آرامشی داشت
رفتم آیه رو نگاه کردم وآیه های قبلش و
و ایمانم هزاران بار بیشتر شد
چیزی ک درک کردم ازشو میخوام بنویسم
تو آیه های قبلی خداوند 21یکبار ب پیامبر میگه بگو اونا دوباره سوال میپرسن و دوباره خدا ب پیامبر میگه چی پاسخ بده وبگو
میپرسن وقتی ما مردیم و پوسیده شدیم دوباره زنده میشیم؟
پیامبر میگن بله حتما برانگیخته میشید
دوباره میپرسن کی میخواد مارو زنده کنه برگردونه؟
بهشون بگو پیامبر همون کسی ک نخستین بارشمارو آفرید
بعد یک مرتبه سرشونو ب سمت تو میارن
میپرسن پس کی خواهد بود؟
این بحث ها همین طور ادامه داره
وبعد ک میبینه اونا تو مدار نیستند و اهمیت نمیدن
ک خداوند ب پیامبر توصیه میکنه چطور با اینها تا بکن
رفتارت با اینا چگونه باشه!
پیامبر ب بندگان من بگو اونهایی ک پنجره دلشون و روب خدا باز کردن
مشتاق شنیدن تذکرات خدا هستن
بگونه ای با مخالفین صحبت کن
ک احسن باشه
یعنی ازاون بهتر نمیشه
چرا ک شیطان روابط
شمارو بهم میزنه
ایجاد آشوب میکنه
خدای من ،من همیشه تواین مورد ضعف داشتم ونتونستم ذهنم و کنترل کنم
و میدون میدادم دست شیطان ک بتازونه برای خودش
ولی الان خداروشکر خیییلی بهتر شدم البته خیییییلی بیشتر وبیشتر باید یادآوری کنم این آیه رو ب خودم
ک خدا چقد قشنگ داره راهکار میده ک هرکی مخالف توبود و تو مدار تو نبود تو بهترین برخورد و باهاش داشته باش
و خودتو درگیر افکار وباورهاش نکن ک تورو هم باخودش میبره پایین
الهی صدهزار بارشکرت این مورد خییلی برای من نشتی انرژی داشت همیشه و خداروشکر هدایت شدم بهش
دیروز یکی از آجیام ک تقریبا4ساله ازدواج کرده باهام تماس گرفت
رفته بود خونه بابابزرگم ک دزفول هست
گفت خاله کوچیکه م ک جوونم هست
بهم گفته راستی زکیه برای عروسی تو خییلی خوب رقصیده و خیلی وقته ندیدمش و کلی تعریف دیگه
بعد صدای مادر اومد از پشت گوشی ک اره اون موقع خیلی شاد و پرانرژی بود ولی از وقتی داره عباسمنش گوش میده هیچ نمیرقصه خخخخخ
بعد یادم اومد ک اره اون موقع روزی حداقل یک ساعت آهنگ شاد میزاشتم و میرقصیدم تا حالمو خوب کنم
چون تازه ی چیزایی از قانون متوجه شدم ک اگه حالت خوب باشه اتفاقات خوب میفته برات و سعی میکردم شاد باشم و بیشتر وانمود میکردم وخدایی هم حالم خوب میشد
ولی الان ک دقت میکنم من از درون حالم خوبه خیییلی هم خوبه هااا
و دیگه نیاز ب ادا درآوردن ندارم نیاز ندارم ک آهنگ شاد گوش بدم تا حالم خوب بشه
برقصم تا حالم خوب بشه الان فقط کافیه ی سر بیام سایت و ی کامنت بخونم
ک همین کامنت خوندن خودش بهم سوخت جت میده و منو خوشبخت ترین دختر دنیا میکنه
چون فهمیدم ک من خودم هستم ک زندگیم و خلق میکنم
درهرلحظه
با افکار وباورهام و الان مهم ترین کار زندگیم همین شده ارسال فرکانس مناسب برای رسیدن ب خواسته هام
همین فک کردن ب خواسته هام منو سر کیف میاره
الهی صدهزارررر بارشکرت خدای عزیزم ک منو ب این مسبر الهی هدایت کردی
سلام و تجلی نور و عشق الهی به قلب نازنینت سعیده جان فرشته نورانی حق
سعیده پرهیزکار ،عزیز خدا
بر کامنت زیبایت الله، الله ،الله
الله اکبر بر اینهمه آگاهی ناب که بر قلب مهربانت جاری شده ،ستاره هدایتگری بود در دل تاریکی
خدایا ازت متشکرم هدایت گر هر لحظه ام هستی
مثل همیشه نیت کردم و شروع کردم به خوندن
خدایا پناه بر تو به حق هر دم و بازم دم
به حق هر تپش قلبم
خدایا هرچی شکرت بگم کم گفتم خدایا ازت ممنونم اونقدر واضح بهم جواب میدی خدایا به خاطر وجود نازنین سعیده عزیزم ممنونم که عاشقانه هاتون با ما در میون میزاره با آیات هدایتی دیوانه ام کردی
خدایا متشکرم ما را هم به رستگاری وصل میکنه
لا حول ولا قوه الا بالله
سعیده عزیزم چقدر زیبا ما رو حی علی الصلاه هدایت کردی
یکبار دیگه به جا آوردن صلات برام محیا کردی
و سخن استاد مثل یه اکسیر شفا بخش بود و آب به روی آتش
“”چون ما تو محیط ایزوله نیستیم که ذهنمون رو صد در صد مثبت نگه داریم،ی وقتایی هم اتفاقات ناخواسته میفته امااااا
کی شود دریا به پوز سگ نجس؟؟؟
بین این همه اتفاق خوووب،یک اتفاق ناخواسته هم گزندی نداره،دردی نداره!اتفاقا باعث قدر دونستن نعمت ها میشه””
سعیده جان چقدر لذت بردم از کامنتت تمام حال واحساس قشنگت رو درک کردم چقدر حرفات جمله هات خدایی اند به دل میشینه روح آدم جلا میده آیه هایی که از سوره حج گفتی سعیده جان منقلبم کرد رفیق چقدر لذت بردم که ما یه همچین ربی داریم ربی که همه ما خود او هستیم
اگر داری روی خودت کار میکنی،اگر هنوز به نتایج دلخواهت نرسیدی ولی داری ادامه میدی،اگر ایمانت رو حفظ کردی،اگر بجای غر زدن و شکایت کردن و اخبار دنبال کردن و مقصر دونستن عالم و آدم،برخلاف نودونه درصد مردمِ جامعه،لغو نمیگی،سکوت میکنی،صبر داری، امید داری… به خودت افتخار کن رفیق
این جمله ات برای من بود سعیده عزیزم این روزا تا یه ذره سختی پیش میاد میگم خدایامیدونم که من باید ایمانم رو نشون بدم میدونم که باید نشون بدم عملم رو چون ایمان بدون عمل حرف مفت دیگه رها میشم آروم میشم
سعیده جان عزیز دلم ممنون که هستی ممنون که نوشتی تا منم یاد بگیرم ازت
تو فوق العاده وبی نظیری سعیده عزیزم
صورت چون ماهت را میبوسم به امید روزی که تو را به آغوش بگیرم
همین چندساعت پیش داشتم به خدا میگفتم خدایا تو که همیشه کمکم کردی اینبارم کاری کن از دست این نجواها ی شیطان رها بشم و این کامنت چیزی بود که به وسیله ی اون نجات داده شدم
هر وقت کامنتهای شما رو میبینم برای دقیقا اون حال من نوشتید خیلی ازتون سپاسگذارم که دارین با تمرکز بالا رو خودتون کار میکنید تا دستی از دستان خدای من باشید تا حرفای پر از ارامششو بهم بزنه
ممنون از ایاتی که میذارین این ایات تو کامنت های شما و لابلای نقل قول هایی که از استادجان میذارین یه تاثیر دیگه ای داره
این دومین کامنتی هست که برای تو مینویسم، انگار سالهاست که میشناسمت و خیلی دوستت دارم. سعیده جان خیلی از تو سپاسگزارم که مینویسی و دل نوشته هایت را به اشتراک میگذاری تا ما هم استفاده ببریم واقعا به قول دوستان، من دوبار از هر فایلی لذت میبرم یکبار با دیدن فایل و یکبار با خوندن کامنت دوستانی چون شما که انگار مکمل فایل ها هست یعنی تا کامنت ها را نخونم برداشت زیادی از فایل ندارم. بازم ازت بی نهایت بار سپاسگزارم که دریافت ها و هدایت هایت را مینویسی.
سعیده جان یه جایی در کامنتت گفتی که سایتی که رندم یه صفحه از قرآن را میاره باز میکنی و اینجوری هدایت از قرآن میگیری اگر امکان داره میشه لطفا اسم اون سایت را بگی. خیلی ازت ممنونم.
خیلی دوستت دارم.
همیشه رو دوش خدا سوار باشی و به سمت بهترین هایی که لایقش هستی در روابط و سلامتی و نعمت و ثروت هدایت بشی.
سلام به شاگرد برتر این کلاس بی نظیر خودشناسی و توحید
خواستم بهت تبریک بی نهایت بگم بابت این حد از قوی شدن در اعراض کردن و کنترل ذهن
چقدر من لذت بردم اونجایی که گفتی در مقابل حرفهای ناخوشایند همکارت هیچی نگفتی و سکوت کردی در حالی که میتونستی باهاش بحث کنی یا حتی روشو کم کنی!!
اما تو مسیر درست مسیر قانون احساس خوب رو انتخاب کردی و این وااااااااقعا کار هرکسی نیست…من کاملا میفهمم چه کنترل ذهنی کردی و هرچقدر بیشتر بتونی بر احساست مسلط بشی این کار راحت تر میشه
من که دقیقا توی کامنت امروزم هم نوشتم این اعراض کردن پاشنه آشیل منه
شاید بتونم خیلی خوب به زیبایی ها توجه کنم و حتی شکارچی زیبایی هایی باشم ک کمتر کسی بهشون توجه میکنه اما موضوعی که خیلی مهمه و در اون باید به مهارت برسم اعراض کردن از ناخواسته ها و سکوت کردن و بحث نکردن در مقابل حرفای ناخواسته ست
خیلی دوس دارم اگر تونستی از مسیری ک طی کردی تا به این درجه از اعراض کردن برسی بهم بگی و تجربه ارزشمندت رو بدونم
درود بر شما برای این کامنت توحیدی که چه زیبا از آیات قرآن برای بیان قوانین استفاده کردیید
آنجا که میگید وقتی روی خودمون حساب باز می کنیم وفکر می کنیم ما هستیم که کارها رو انجام میدیم وقدرت رو از خدا میگیریم آنجا هست که خراب می کنیم وباید بدانیم تمام قدرت از آن خداونده وخداست که کارها رو انجام میده نه ما
خوندن کامنتت کامل و جامعت حااااال و احوالم رو دگرگون کرد پیگیر کامنتهای پرشورت که قششششنگ رنگ و بوی تغییر تعهد رو میده حالمو خوب میکنه دیدن این حجم از حس و حال خوب و رفاقت با خالق و تلاش برای هرروز کمی بهتر شدن و دیدن نشانه ها در مسیرتون به من انگیزه میده .
همیشه در کامنتها گفتم الآنم میگم هرگز فکر نکنید اشتراک گذاشتن یک موفقیت و حال خوب کوچیکتون اهمیتی ندارد نه .
اون میتونه الهام بخش باشه انگیزه دهنده باشه و حال خوب دیگری رو تضمین کنه و چراغ راه باشه .
بینهایت از ذکر آیات و اشعار زیبا در کامنتت لذت بردم . سپاس از وقتی که گذاشتی .
برای همه دوستان آرزوی موفقیتهایی فراووون و دلچسب دارم .
بواقع الان دیگه دست و پاشکسته همچون الف بای راه رو یاد گرفتیم و حالا باید دید که کی اهل عمله .
این کامنت شما یه نشونه ی خیلی خیلی واضح برای من بود
منی که چند روز پیش یه مشاجره با همکارم داشتم. کاری ندارم مقصر می بود ولی دوست داشتم سریع تر همه چیز رفع و رجوع بشه که البته خداوند مهربان داره قدم به قدم هدایتم میکنه که انشاالله به همون دوستی و گرمی قبل برسیم.
منتهی هر چی فکر میکردم از یه طرف خدا می گفت تمومش کن، ارزشش رو نداره،اینطوری داری کانون توجه و فرکانست رو خراب میکنی، حیفه ذهن و مدت رو با این چیزها مشغول نکن و حواست رو بده به همون چیزی که همیشه میخوای، حواست و تمرکزت رو بده به همون زندگی که دوست داری داشته باشی و همیشه ازم میخوای.
از یه طرف دیگه هم نجواها تو سرم میچرخیدم که اینطور شد و اونطور شد. ولی در مجموع خودم دوست داشتم تموم بشه و خداوند مهربانم خودش هست و میبینه که هر وقت نجواها دارن زور میگیرن و کانون توجهم رو منحرف میکنن این معنی آیه رو میخونم مثل جن و بسم الله غیبشون میزنه:
همانا نجوا از شیطان است تا مومنان را ناراحت کند.
خداوندی که دنیا رو جایی پر نعمت، شاد، سرسبز و عالی خلق کرده این احساس تو خلاف همه این قوانینه و باید هر چی سریع تر جمع کنی خودت رو.
این جمله شما آبی بود بر روی خاکسترهای داغ و سوزانی که هی زور میزنم خاموششون کنم و هر از گاهی شعله میکشن:
« چون ما تو محیط ایزوله نیستیم که ذهنمون رو صد در صد مثبت نگه داریم،ی وقتایی هم اتفاقات ناخواسته میفته امااااا
کی شود دریا به پوز سگ نجس؟؟؟
بین این همه اتفاق خوووب،یک اتفاق ناخواسته هم گزندی نداره،دردی نداره!اتفاقا باعث قدر دونستن نعمت ها میشه »
و این آیه هم که دیگه تیر خلاص رو زد تا بتونم خستگی بیدار موندن دیشب سرکارم رو، قبل از خواب امروزم دَر کنم و خیالم راحت باشه که به خیر ختم میشه انشاالله،
سلام بر شما که امشب آیت و نشانه ی خداوند برای من هستید. سعیده ی عزیزم مدت هاست که دارم روی خودم کار میکنم و در جهادی اکبر روی خودم و ذهنم کار میکنم ولی تو این هفته که گذشت اتفاقاتی برام افتاد که حالم رو بسیار بد کرد و من با وجود تلاش برای کنترل ذهنم و تمرکز روی نکات مثبت این اتفاق، کم آوردم و حسابی فرکانسم به هم ریخت . من همیشه برای تنظیم دوباره ی خودم میام سراغ سایت. ولی این چند روزه شرایط جوری بود که داشتم از مسیر دور میشدم. جالبه امشب اومدم سفرنامه رو ببینم حالم بهتر بشه برای اینکه دخترم کنارم خوابش ببره گفتم اول برم یه سری به نظرات بزنم تند و تند داشتم رد میشدم که به آیه ای که شما در اول متن زیباتون آوردید رسیدم. متن شما عیناً پاسخ خداوند مهربانم بود در پاسخ به سوالاتی که این چند روزه ذهنم رو درگیر کرده بود. دوست عزیزم افتخار بزرگی بود آشنایی با شما و همکلاسی با شما در این دانشگاه بزرگ. از شما سپاسگزارم که الهامات قلبیتان را به این زیبایی نوشتید. از خداوند مهربان برای خودم و تمام دوستان توفیق عمل به دانسته ها و استمرار در این مسیر الهی را خواستارم.
ربنا لاتزغ قلوبنا بعد اذهدیتنا و هب بنا من لدنک رحمه انک انت الوهاب.
اگر داری روی خودت کار میکنی،اگر هنوز به نتایج دلخواهت نرسیدی ولی داری ادامه میدی،اگر ایمانت رو حفظ کردی،اگر بجای غر زدن و شکایت کردن و اخبار دنبال کردن و مقصر دونستن عالم و آدم،برخلاف نودونه درصد مردمِ جامعه،لغو نمیگی،سکوت میکنی،صبر داری، امید داری… به خودت افتخار کن رفیق
سعیده عزیز و خاشع!دوست هم فرکانسی ام!بسیار زیباو پر از آگاهی های ناب بود کامنتتان!منم هر وقت گیر میکنم یه جایی،کم میارم !قرآن رو که باز میکنم انگار همون آیه همین الان بر من نازل شد اون قدری زیبا و شفاف خدا پاسخت رو میده که میمونه از قدرت بی نهایتش!قرآنی که هزاران سال پیش نازل شده ولی انگار همی الان برای توی بنده گفته شد و راهتو باز میکنه…
منم هر روز از خوده خدا هدایت میخوام و این روزا فکر میکنم هدایت های خدا رو روشن تر و واضح تر درک میکنم و به قول استاد فکرخدا رو یواش یواش میخونم ولی آرام بقدر درک و تکامل
ثروتمند مادی و معنوی،سعادتمند دنیوی و اخروی و پایدار و سلامت باشید
بعضی از مردم خدا را تنها با زبان میپرستند ؛ همین که خیری به آنان برسد، حالت اطمینان پیدا میکنند؛ اما اگر مصیبتی برای امتحان به آنها برسد، دگرگون میشوند هم دنیا را از دست دادهاند، و هم آخرت را؛ و این همان خسران و زیان آشکار است!
یقیناً خدا کسانی را که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند، در بهشت هایی در می آورد که از زیرِ [درختانِ] آن نهرها جاری است؛ مسلماً خدا هر چه را بخواهد انجام می دهد.
خدای عزیز و نازنین و دلبر و قدرتمندم،به عقل و درک و آگاهی من ببار و اجازه بده رشته ی افکارم رو به تحریر دربیارم تا بتونم گوشه ای از عظمت عشق شمارو گسترش بدم.نور آسمون ها و زمین نشون به اون نشون که گفتی وَمَنْ لَمْ یَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُورًا فَمَا لَهُ مِنْ نُورٍ اجازه ی صلات در غارِ حرا رو صادرکن که من برای هر ثانیه زندگی به نورت محتاجم ….
بخداااا که استاد درست میگن ،کامنت بچه هااا از هزاران کتاب موفقیت عالی تر و کامل تره.
عزیزممممم چقدر حرفای دلمو زدی و چقدر قشنگ دست خدا شدی برام ،با خوندن کامنتت به خودم افتخار کردم که تو این یکسال ،به مسیرم پای بند بودم و حتی به قول استاد یک روزم چیت نداشتم ،به خودم میبالم که برای چشم و گوشم تو این یکسال ارزش قائل شدم و نزاشتم هررر ورودی بیاد،به خودم میبالم که اگه در مواردی ام ناخواسته دیدم تونست با عشق ذهنمووو کنترل کنم و خواسته هارو ببینم،به خودم افتخار میکنم که هر روز روی خودم کار میکنم و با عشق پیش میرم .
پیامت باعث شددد خیلی به خودم افتخار کنم دختر ناز.
برات از خدا عشق میخوامو نور،،،،،کامنتت چنان درونش عشق بود که نمیدونم کی به آخرش رسیدم،،،،،،،،
خدا رو شکر میکنم که عضو این سایت توحیدى و در جمع دوستان توحیدى مثل شما هستم.
امروز هر وقت ذهنم مى خواست راه خودش بره و ساز ناسازگارى بزنه ، آیه ى إِنَّ اللَّهَ یُدَافِعُ عَنِ الَّذِینَ آمَنُوا که در کامنتتون آوردید رو تکرار میکردم ، الان هم دوباره کامنت شما رو خوندم تا ذهنم رو بهتر کنترل کنم ، از کامنت زیباتون ممنونم .
وَ ما رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَ لکِنَّ اللهَ رَمى .
آرزو میکنم همیشه قبل از هر کار و تصمیمى این آیه رو بیاد بیارم و از خودش کمک بخوام .
اتصال همیشگى به منبع ، به رب العالمین رو براتون آرزو میکنم.
سعیده ی عزیزم چقد زیبا نوشتی عزیزم ، چقدر زیبا وصف کردی چقدر زیبا توضیح دادی ، چقدر خوب جواب دادی به سوالاتمون ، چقدر زیبا دست خدا شدی برای ما ، از همون ابتدا اشک تو چشمامون حلقه زد نه ازونجا که خودت گریه کردی ، از همون ابتدا تحت تاثیر این همنشینیت با خدا قرار گرفتیم آفرین به تو آفرین به خالق تو🩷🪻
کلمه به کلمه کامنت زیباتون پر از توحید بود .داشتم کامنت شما رو میخوندم یه جا فان بود کلی لبخند زدم یه جاش منو برد تو دل توحید مشخص بود از جای داره گفته میشه که لاجرم هر قلبی که با توحید آشنا باشه مجذوبش میشه
یادم به سوره بقره افتاد که بصورت داستان وار همه قوانین درش موج میزنه ،از توحید و توکل گرفته تا حتی نحوه ورود به خانه دیگران و حتی تربیت فرزندان ،
و کامنت شما هم دست کمی از این سوره نداشت و بسیار زیبا و پر از توحید گفته شد
سپاسگزارم از شما دوست عزیزم و ازتون خواهشمندم همیشه از آیات قرانی در کامنتای زیباتون استفاده کنید
چطوری ازت تشکر کنم بخاطر این همه اگاهی ک با ما به اشتراک میزاری
نوشته هات هم پر از ایه های نورانی قرآنه هم پر از طنز و لطافت
هم اشک شوق از چشمامون سرازیر میکنی هم لبخند به لب مون میاری
ازت بی نهایت سپاسگزارم ک ایه های زیبا رو اینجا میاری تا اونایی ک مثل من تنبل هستن و خودشون سراغ قران نمیرن حداقل اینجا به لطف شما فیض ببرن و تشویق بشن جدی تر برن سراغ قران
چقد عالیه ک قوانین رو با اتفاقات روزمره زندگیت بیان میکنی
ی بار برات پیام گذاشتم و راهنمایی خواستم ولی جوابمو ندادی گفتم اشکال نداره شاید ندیدیش
اومدم ازت تشکر کنم بابت وقتی ک میزاری و با عشق برامون مینویسی
اومدم بهت بگم الگو شدی برای من و خیلی از بچه های سایت
این کامنت رو اول صبح با عشق برات نوشتم چون روزمو ساختی با کامنت قشنگت
واقعا تبریک میگم بهتون که رابطتون اینقدر با خدای خودتون عمیق شده و انشاالله روز به روز عمیق ترهم خواهد شد.تشکر بابت انرژی مثبتی که میفرستید،بسیار لذت میبرم از خوندن کامنت های توحیدی شما،چقدر خوب به آیات قرآن تسلط دارید و اونارو با اتفاقات ارتباط دادید که یه جاهایی ناخواسته اشک توی چشمام جمع میشد.
سخن عشق نه آن است که آید به زبان… واقعا این عشق بین خدا و بنده اش رو نمیشه به زبان آورد، یه ارتباط دلیه و امیدوارم هممون این عشق و علاقه خالص رو با تمام وجود تجربه اش کنیم.
از جنس کامنت هاتون به وضوح تغییر رو میشه دید واقعا درسته سخنی که از دل برآید بر دل نشیند.
این کامنت هم همانند کامنتهای قبلی بسیار تاثیر گذار بود بسیار توحیدی و خداگونه واقعا از خوندنش لذت بردم و کلی انرژی گرفتم و خیلی از ایراداتم بهم یادآوری شد.
شک ندارم بزودی تحولات عظیمی در زندگی شما نمایان میشه که کاملا وجود خداوند رو در زندگی شما نشون میده
با تمام وجود برایتان آرزوی پیشرفتهای برق آسا دارم چرا که مشخصه لایق همه جور نعمت هستید.
استاد از شما هم تشکر ویژه ای دارم بخاطر اینکه چنین افراد توحیدی را در کنار هم جمع کردید تا از وجودشان لذت ببریم.
سعیده ی عزیزم باز هم مثل همیشه چقدر قشنگ نوشتی . همیشه از کامنت هات درس میگیرم مخصوصا از آیاتی که مینویسی.
من بااینکه هیچوقت کاری به کار کسی ندارم و به همه احترام میذارم ولی وقتی کسی حرفی میزد که نباید ، تیکه ای مینداخت فکر میکردم اگه جوابشو ندم از بی عرضگیمه و یجوری کوبنده جواب طرفو میدادم و چقدرم با خودم حال میکردم اون لحظه خخخ
ولی ایاتی که نوشتی و خوندم اصلا دیدمو و قطعا رفتارمو در آینده عوض کرد .
ماجرایی که از خودت تعریف کردی و در برابر حرف های بیهوده سکوت کردی شد یه الگو واسه من ، به خودم قول میدم در برابر چرت و پرتای افراد سکوت کنم که بحث کردن باهاشون واقعا انرژی آدمو میگیره و نباید خودمو در حد اون افراد پایین بیارم. ماهایی که داریم قرآن رو میخونیم و تلاش میکنیم عمل کنیم باید فرق داشته باشیم با خیلیا. چون تو با بد بد کنی پس فرق چیست ؟!
ممنونم ازت نوشته ها همیشه همیشه برای من مفیده خیلی دوست دارم بوس بهت
اینکه کلامتون با آیه های قرآن ترکیب میشه درکش خیلی قشنگ میشه و اصلا وقتی متن کامنت رو می خوندم و به آیه ها می رسیدم اشک در چشمان جمع میشد
منم اتفاق تقربا مشابه داشتم وقتی توی ماشین همه دارن از زمین و زمان ایراد میگیرن و قتی توی صف ها افراد غر میزنن انقدر ارامش دارم که حد نداره و اتفاقا دنبال درگیر نمی کنم که توی ذهنم پاسخ بدم که اینا رو ببین چقدر راهشون اشتباهه
اوایل اینطوری بودم اما الان راحت میشنم و از اطرافم لذت میبرم از توکلی که به خدا دارم حال می کنم
امیدوارم حالت خوب و خوش باشه و سالم و سرحال در کنار دختران زیبایت در شهر زیبای کیش ایام بکامت باشه
این فایل نشانه امروزم و درخواستم از خداوند برای هدایت شدنم به جواب سوالها و ابهاماتی که تو کدنویسی فایل کشف قوانین دارم بود
هربار که سوال خیلی مهمی دارم و هدایت میشم به یه فایل سفر به دور امریکا یا زندگی در بهشت متوجه میشم که اول خدا میخواد توجهم رو ببره به سمت زیبایی ها و بعد جوابم اکثرا یا تو کامنت منتخبه یا کامنت تاپ استار اون فایل
این کامنتو قبلا هم خونده بودم وبرام سراسر تحسین و زیبایی بود اینبارم که شروع کردم انقدر محو جملات زیبا و دلنشینت شدم که یه ان یادم رفت باید دنبال جواب سوالم باشم
نمیدونم خدا میخواست با آیه
ما رمیت اذ رمیت
یا با ایه واستعینو بالصبر والصلاه
جوابمو بده
ولی فک کنم هردوشونم تو یه راستان
یعنی خدا میگه تو که قرارنیست کد بتویسی من کد میزنم برات و بعدش اگه فک میکنی خودتم باید یه کاری کنی از خودم با صبر وصلاه کمک بگیر
هروقت خواستی کد بزنی اولش با صبور بودن با ارامش با صلح بودن با خودت وبا توجه کردن بمن به نعمتهات باشکرگزاری وحس خوب بگو خدایا من نمیدونم من به هرخیری ازجانبت فقیرم تو بگو من بنویسم
تواگه کمکم نکنی د نمیشه دیگه و بعد بنویس
خدایاشکرت برا این هدایت
سعیده جونم پیگیر داستان زندگیت والهامات معجزه وار خداوند هستم خیلی خوشحالم برات و بهت تبریک میگم برا این جسارت و ایمان و توکلت به ذات حق
امیدوارم همیشه سبز باشی و هربار با ردپایی که میزاری ایمان ما رو هم به هدایتهای ناب خداوند بیشتر کنی عزیزم.
امروز صبح به این فایل هدایت شدم و فقط فایل رو دیدم و گفتم بعدا میرم کامنت هاش رو میخونم .
صبح که از خواب بلند شدم به خودم گفتم: امروز برای بهبود شخصیتم از آدم های نزدیک و دور و برم که احساس میکنم شاید باهاشون مقاومت دارم، بیام تحسینشون کنم
به خدا گفتم :میخوام کمکم کنی تا ظرفم بزرگتر بشه .
امروز ساعت 10 صبح رفتم فروشگاه سر کوچه مون خرید کنم خانم فروشنده حال روحی خوبی نداشت و بعد یک مسئله ایی تو حساب و کتاب به وجود اومد و داشت هی با عصبانیت به زبان ترکی استانبولی به من توضیح میداد و من کامل متوجه حرفهاش نمیشدم و فقط گفتم اوکی و آگاهانه بحث نکردم و ناراحتی به خودم راه ندادم و مسئله کاملا حل شد و موقع بیرون اومدن از فروشگاه با لبخند بهشون گفتم وقتتون بخیر ،روزی خوبی داشته باشید .دقیقا مثل اتفاقی که برای شما افتاد .
وقتی اومدم خونه به خودم گفتم من نمیدونم اون بنده خدا تو چه شرایط روحی بوده، من تو زندگی تون نیستم . شاید من هم به جاش بودم همین کار رو میکردم و تو دلم ایشون رو تحسین کردم چون دیده بودم تو تعطیلات رسمی که بقیه فروشگاه دیگه بسته بودند ولی این فروشگاه باز بود و ایشون سرکار بودند و خلاصه تو خلوتم خیلی تحسینشون کردم و اصلا به خودم اجازه ندادم ذره ایی حالم بد بشه .
و الان هدایت شدم به کامنت شما
کامنت شما پیغامی بود از طرف خدا بابت این چند مدتی که دارم به صورت لیزری روی بهبود شخصیتم کار میکنم .
خدایا من چقدر خوشبختم من
خدایا سپاسگزارم به خاطر نوری که به قلبم تاباندی.
خدایا سپاسگزارم به خاطر این سایت ملکوتی و استاد عزیزم و مریم جااااان عزیزم و دوستان عزیزم
سعیده عزیزم بی نهایت از سپاسگزارم به خاطر این قلم زیبایی که داری و چقدر به من کمک کردی ان شاءالله یک روزی در زمان و مکان مناسب در کنار استاد و مریم جان عزیز همدیگر رو ملاقات میکنیم .
سلام به سعیده ی عزیز و سلام ب استاد و مریم جون و تمام عزیزانی ک تو این سایت الهی حضور دارن سعیده جان چقدر زیبا مینویسید چقدر تحسین میکنم این همه عشق و آگاهی های نابتون رو واقعا نوش جونتون چقدر دوست دارم این عشق و آگاهی های ناب و این آرامش الهی رو منم با تک تک سلولهای بدنم حس کنم من چند بار دیگه کامنت شما رو خونده و لایک و امتیاز داده بودم و کلی تو دلم تحسینتون کردم ولی امروز ک دوباره اتفاقی هدایت شدم به کامنتتون نمیدونید چه حس و حال عجیبی گرفتم اصلا اشک نمیزاره ببینم چی تایپ میکنم البته ک اشک حال خوبه واقعاااا تک تک آیه هایی ک نوشتید انگار خودش داشت باهام حرف میزد انگار همش واسه من بودازتون بی نهایت سپاسگزارم بانو ک این حال زیبا و این آگاهی های نابتون رو با ما هم ب اشتراک میزارید و واقعا تحسینتون میکنم بابت بهبود در شرایط کاری و زندگی زیباتون رو و امیدوارم ک هممون بتونیم اینقدر قشنگ روی خودمون کار کنیم و ثابت قدم باشیم و به یاری انرژی جان تکاملمون رو به درستی و در اوج لذت و شادی و آرامش سپری کنیم و تا بینهایت خوشبختی و آرامش و لذت و شادی و ثروت در تمام جوانب رو تجربه کنیم و استاد گونه زندگی کنیم همیشه بدرخشیم و در پناه انرژی جان شاد،سالم،پر انرژی،خوشبخت،ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشیمدوست دارم سعیده ی عزیز و نازنین
سعیده ی نازنینم خدا قوت عزیزم انشالله همیشه بدرخشید .. وقتی به اینجای کامنتت رسیدم دیگه نتونستم طاقت بیارم گفتم باید همینجا استپ کنم و برای سعیده جو و عزیزم پرستار شیفت شب بنویسم که گفتیبچه ها،رفیق های نازنین بهشتی من
توروخدا کم نیارید
خداوند به شجاعان پاسخ میده
خداوند از اهل ایمان دفاع میکنه
خداوند به صابرین بشارت داده
تو شرایط سخته که باید ایمانمون رو حفظ کنیم و ادامه بدیم،بعد درها باز میشه دقیقا الان من در چنین وضعیتی هستم .. بخصوص چند روزه کریستال های گوش میانی ام بهم ریخته و مدام سرگیجه دارم ولی به امید خدا از دیگر اعضای بدنم تشکر و قدردانی می کنم .. اصل حالم خوبه چون میام کامنت ها رو می خونم و حالم خوبتر میشه.
سعیده ی نازنین ممنونم که در هر شرایطی وقت رو غنیمت می شماری و برامون می نویسی عزیزم خدا قوت ..
از اون شعرت چقدر خندیدم دختر .من تو سرم عروسی گرفته بودم با این آهنگ محضض رضااای دخترووو خوددمووو تو گِل میپلکوونوووم لهه پیتووو پیته پیتووو :))))))
به نام الله هدایت گرم
سلاااام به استاد خوش تیپ خودم و مریم جون دوست داشتنی و همه بچه های سایت
به به عجب کاوری برای این قسمت انتخاب کردین استاد من عاشق استخر و شنا کردن هستم
چه حس قشنگیه که تو این هوا با عزیزدلت تو آب گرم راه بری و تمام مدت حست رو خوب نگه داری و توجهت فقط رو نکته های مثبت اطرافت باشه
دیدین چقدر مریم جون با عشق داشت از اون بچه فیلم میگرفت چقدر با حس خوب و عشق داشت راجبش حرف میزد اصلا تعریف کردن مریم جون منم ذوق کردم از دیدن اون کوچولو با اون تاج و تختش
چقدر تحسین کردم استادم و عزیزدلش رو که هر لحظه فقط داشتن توجه میکردم به قسمت های مثبت اطرافشون و چقدر با ذوووق و شوووق راجبش حرف میزدن
چقدر درس داره هر قسمت همین سفر دور آمریکا برام با هر بار دیدنش و نگاه کردن به رفتار شما کلی درس میگیرم و قانونی که در هر دوره راجبش صحبت کردین برام مرور میشه
با خودم میگم ببین هر لحظه باید توجهت رو نکات مثبت باشه هر لحظه باید شکرگزار باشی هر لحظه باید حست رو خوب کنی تا زندگی خوب عشق ثروت سلامتی و هرچی که میخوای رو بتونی وارد زندگیت کنی
چقدر خوبه این قانون
تو لذت میبری از قشنگی های اطرافت جهان قشنگی های بیشتری رو بهت نشون میده
تو شکرگزاری میکنی برای نعمت هایی که داری جهان نعمت بیشتری رو برات میاره
تو اعراض میکنی از اتفاقات بد اطرافت جهانم از اون کمتر یا اصلا نشونت دیگه نمیده
و تو به هرچی توجه میکنی رو بیشتر و بیشتر میاره تو زندگیت
خدایا شکرت عجب قانون خوبی گذاشتی برامون آخه چجوری شکرت کنم من که تا این حد داری باهامون راه میای و اینقدر دوستمون داری
در کامنت یکی از بچه ها دیشب خوندم این آیه رو در کامنتش نوشته بود که خیلی برام قشنگ بود
وَلَوْ أَنَّمَا فِی الْأَرْضِ مِن شَجَرَهٍ أَقْلَامٌ وَالْبَحْرُ یَمُدُّهُ مِن بَعْدِهِ سَبْعَهُ أَبْحُرٍ مَّا نَفِدَتْ کَلِمَاتُ اللَّهِ ۗ إِنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ
و اگر همه درختان روی زمین قلم شود، و دریا برای آن مرکّب گردد، و هفت دریاچه به آن افزوده شود، اینها همه تمام میشود ولی کلمات خدا پایان نمیگیرد؛ خداوند عزیز و حکیم است
این همه زیبایی رو آخه ببینی بازم بخوای توجه کنی به ناراحتی و مشکلات دیگه واقعاً مشکل از ذهن ناشکر خودمون هست اینهمه ثروت و نعمت و روابط عالی رو ببینی بازم بخوای شاکی باشی دیگه مشکل از خودمون هستش
این آب گرم رو در این طبیعت ببینی وسط کوه ها بعد خدارو شکر نکنی
این ماهی های به این خوشگلی رنگی رنگی رو با این طرح های خوشگل ببینی بعد شکرش نکنی
آخه خدایا چقدر این جهان رو زیبا آفریدی هر گوشه این دنیا اینقدر زیبایی داره که اگر الآنم تصمیم بگیرم هر روز یکی از قشنگی هارو ببینم عمرم کفاف نمیده
به نام خداوند هدایتگرم به زیبایی و راحتی و لذت بخش ترین راه ممکن به سمت خواسته هام
سلام به کیمیای عزیز سپاس گذارم ازتون بابت این کامنت زیبا و توحیدی واقعا چطور میشه که ما این همه زیبایی رو میبینیم و بازم توجه میکنیم به ناخواسته ای کوچیک و فرع زندگی…باید هر روز و هرروز در دفتر شکر گذاریمون بابت آسمون زیبا و پهناور بابت زمین پر خیر وبرکت بابت آواز زیبای پرنده ها و بابت این نفسی که میکشیم بابت خونی تو رگهامون جاریه و… شکرگذار باشیم واقعا اگر تمام درختان مرکب و تمام درختان قلم بشن بازم کم میاریم برای شکر گذاری از نعمت هایی که خداوند بهمون بخشیده…
از خداوند میخام هدایتمون به سمتی که زیبایی ها رو ببینیم به آسونی ها هدایت بشیم و لذت ببریم از نعمت های پروردگار که تنها راه سپاس گذاری لذت بردن از بخشیده هاشه…
سپاس گذار خداوندم که چشم من رو لایق دیدن کامنت زیبای شما دوست عزیز کرد امیدوارم همه چیز برات عالی پیش بره کیمیا جان
سلام دوست خوبم
ازت ممنونم برای این کامنت زیبایی که برام گذاشتی
قطعا اگه تمام توجهمون روی نکات مثبت اطرافمون باشه و فقط شکرگزاری کنیم معجزه ها رخ میده من که معجزه رو در زندگیم دارم میبینم
وقتی مقایسه میکنم زمانی که شکرگزاری نمیکردم و زمانی که شکرگزاری رو شروع کردم زمین تا آسمون فرق بینشون هست
خدا همیشه به وعده های که داده عمل میکنه
دوست توحیدی من از خدا برات آرامش و ثروت و سلامتی میخوام
سلام به استاد عزیز و خانم شایسته عزیز و مهربون
سلام به همه دوستان
یک پکیج دیگه ای از تمام زیباییها، نکات مثبت و احساس های خوبی که انسان ها و طبیعت میتونن همزمان ایجاد کنم رو به لطف خداوند مهربان و بخشنده امروز دیدیم
کامنت های فایل قسمت قبل رو دیروز داشتم میخوندم دو جا دوستان کامنت نویس فوق العاده، در واقع اساتید دست به قلم و قلم به دست توی کامنت هاشون آیه ی
وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْکُنُوا إِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّهً وَرَحْمَهً إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ
و از نشانه های [قدرت و ربوبیت] او این است که برای شما از جنس خودتان همسرانی آفرید تا در کنارشان آرامش یابید و در میان شما دوستی و مهربانی قرار داد؛ یقیناً در این [کار شگفت انگیز] نشانه هایی است برای مردمی که می اندیشند،
رو نوشته بودن.
یه لحظه با خودم فکر کردم گفتم کلمه «از جنس خودتان» یعنی چی؟
خداوند همیشه حاضر جواب گفت تو از چی ساخته شدی؟
گفتم یعنی چی؟
گفت زندگی تو رو چی ساخته و اطرافت و زندگیت رو چی ساخته؟
گفتم خب به قول استادم زندگی مگه چیه بغیر از باورهای ما؟. فرکانس ها و باورهام.
گفت آفرین. خب حالا همون باورها و ارتعاش ها و فرکانس های که باهاش زندگیت رو خلق کردی، همون هوایی که اتفاقات هر روزت رو رقم میزنن، و همون باورهایی هم که در مورد شریک زندگی خودت داری، همون باورها میشن همسرانی از جنس خودتان.
گفتم: آهاااا. خدایا شکرت به همین سادگی یکی از سوال های مهمی رو که در لحظه برام پیش اومد رو جواب دادی.
بعد برا تایید گفت ببین زندگی خواهرهات، قبل ازدواج که پیش تو بودن چه فرکانس هایی رو میفرستادن، چه باورهایی درمورد خودشون داشتن و به چه چیزهایی توجه میکردن. چه چیز های براشون مهم بود و چطور زندگی میکردن.
حالا شوهر هاشون رو نگاه کن که چه قدر الان به فرکانس ها و باورها و کانون توجهات شون شبیه هستن و چه قدر دقیق همون ها رو دریافت کردن.
زندگی داشت رو نگاه کن، که چطور بود، چه رفتاری داشت، چه قدر اینطوری بود یا چه قدر اونطوریه، حالا خانومش رو نگاه کن، آیا زندگیش چیزی غیر از باورهاشه، چیزی غیر از کانون توجه شه؟
گفتم نه نه نه اصلا. You right خداوند مهربانم. کاااملا حق با شماست.
بعد ادامه داد گفت خب حالا تو هم هر فرکانسی که دوست داری شریک زندگیت داشته باشه رو برا خودت مشخص کن، توجه کن به همون خصوصیات، توجه کن به کانون توجه خودت که چی میفرستی، همون ها رو تنظیم کن و جهان زیبا همون ها رو هم برات میاره.
گفتم خدایا دمتگررررم، اصن در کمترین زمان بهترین نجوای ممکن رو بهم دادی.
همچنان ادامه داد، خب حالا به نظرت بهترین کار چیه؟
گفتم اینکه قیمت خودم رو درست، کامل، دقیق و با احساس خوب انجام بدم و از اونجایی که خیلی دوست دارم یه شریک زندگی عالی خداوند مهربان نصیبم کنه، به لطف و یاری خداوند یه انسان فوق العاده و از همه نظر عالی رو میارم توی زندگی خودم مثل استاد عباس منش و مریم جان.
خلاصه دیروز کلی حال کردم با خدای خودم و تازه بعدش هم کلی اتفاق خوب افتاد که نشانه ای بودن بر تایید باورهایی که هر لحظه با خودم تکرار میکردم و میکنم.
خب بریم سراغ این فایل زیبا.
خدایا شکرت که بازهم نعمت دیدن و شکرگزاری از این نعمت های زیبا رو بهم دادی تا عاشقانه و مشتاقانه شکرگزاری کنم و ازشون لذذت ببرم.
خدایا شکرت برای اون سگ فوقالعاده زیبا با اون چشمهای خشگلش، یه چشم آبی و یه چشم قهوه ای. اصن اینجا همه چیز اوججج زیبایی و نهایت زیبایی در طراحیه، طبیعت، مردمانش، حیواناتش، و همه و همه در نهایت زیبایی و جذابیتن ، خدایا شکرت.
همیشه اعتقاد داشتم و دارم که حیوانات یک منطقه از کوچیک ترین شون گرفته تا بزرگترین شون شبیه مردمان اون منطقه ان، نمیدونم این اعتقاد از کجا اومده ولی با دیدن این سگ بهم ثابت شد که فعلا درست فکر میکنی و حیوانات این منطقه هم زیبان و هم با خودشون توی صلحن، آنقدر که حتی در برابر مقابل نوازش یه فرد غریبه فرندلی و به گرمی استقبال میکنن و راحت پذیرای مهربونیش میشن
خدایا شکرت برای کوه های سربه فلک کشیده و زیبا که با ایستادگی هر چه تمام تر سرجای خودشون دارن رخ نمایی و خود نمایی میکنن و به قول خداوند مهربان همچون ابر در گذرند:
وَتَرَى الْجِبَالَ تَحْسَبُهَا جَامِدَهً وَهِیَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ ۚ صُنْعَ اللَّهِ الَّذِی أَتْقَنَ کُلَّ شَیْءٍ ۚ إِنَّهُ خَبِیرٌ بِمَا تَفْعَلُونَ
و کوهها را مىبینى و مىپندارى که بىحرکتند، در حالى که آنها همچون ابر در حرکتند. (این) صنعت (ماهرانه) خداست که هر چیزى را با دقّت ساخته است، او به هرچه انجام مىدهید آگاه است.
خدایا شکرت برای این مردمان زیبا، همیشه اروم، همیشه مرتب و منظم، همیشه در صلللح با خودشون و محیط اطرافشان که آدم وقتی برای اولین بار توی محیط شون قرار میگیره اصلا احساس تازه واردی بهش دست نمیده و این رو میشه حتی از قاب دوربین هم متوجه شد. خدایا شکرت
خدایا شکرت برای این زندگی دوستانه و مسالمت آمیز انسان و طبیعت که نهایت زیبایی، راحتی و حال خوب رو فراهم آورده و چه قدر قشنگه آدم ها اینقدر با طبیعت دوست باشن به حدی که آسمون هر روز شفاف تر و زیباتر، زمین پاک تر و تمیزتر، و فقط و فقط صدای خنده و بازی بچه ها و طبیعت میاد که آمد حتی توی همچین جاهایی هم میتونه به راحتی مدیتیشن کنه و از بودن توی این محیط ها لذذت رو ببره، خدایا شکرت
خدایا شکرت که ثروت چه قدر میتونه خوشی و خوشحالی بیاره، حال خوب بیاره، و جهان به شدت از انسان های که در مسیر ثروتمند شدن حرکت میکنند حمایت میکنه تا هر چه بیشتر و بیشتر گسترش پیدا کنه و نعمت هاش رو بیشتر کنه خدایا شکرت.
خدایا شکرت برای این کشور که سراسر زیبایی و زیبایی و احساس خوبه و مردمان اینقدر آروم و با حال خوب و فوقالعاده کنار هم زندگی میکنن و هر روز لذت های بیشتری رو تجربه میکنن خدایا شکرت.
در پناه الله مهربان شاد، ثروتمند، و سلامت باشید.
سلام به دوست عزیزم، آقا محسن عزیز
آقا خیلی سپاسگزارم بابت این تفسیر زیبا از وجود آدم روی کره خاکی!
خیلی خوب توضیح و موشکافی کردید…به هر حال، چیزی بود که خیلی مایل بودم بشنوم یا بخوانم، چون به نظرم درست است.
اشرف مخلوقات، فرکانس میفرستد و با فرکانسهایش، سرنوشت میسازد…روی اطرافش موثر است، برگی توی باد نیست که سرنوشتش به عامل بیرونی گره خورده باشد.
ممنونم بابت این بسط و توضیح کامل که تیشه ی محکمی بود روی سیمانهای سفت مغز من.
خوشبخت و خوش شانس و پولدار باشید
بنام حق
سلام به محسن عزیز.
چقدر کامنتت عااالی بود و فوق العاده .
چه گفت و گوی زیبایی داشتی بین خودتو الله،چه زیبااا خدا قانونو بهت گفته،اینکه،کبوتر با کبوتر باز با باز ،کند همجنس با همجنس پرواز ،خیلی عااالی از قانون گفتی دوست من ،اینکه وظیفه مااا اینکه اول روی خودمون کار کنیم و بهترین باشیم ،بعد خداوند انسان های همسنگ با مارو تو مسیر ما قرار میده،
واقعااا چقدر این هماهنگی زیباست خدایاشکرت.
ممنون از توضیحات زیبا و کاملت.
سلام به اقا محسن عزیز
کامنت خیلی زیبا بود
اونجایی که آیه در مورد عشق و مودت را نوشته بودی و معنیشو خداوند بهت داد
وقتی گفتی منم همسری و رابطه اس میخام شبیه خانوم شایسته و استاد و انشالله وارد زندگیم میشه ناخوداگاه لبخند رو لبم اومد
انشالله در زمان و مکان مناسب به همچین رابطه و همسری هدایت میشی و میای از نتایجت میگی
سپاسگزارم برای وجودت آقا محسن عزیز
دوست دارم
در پناه الله باشی
به نام فرمانروای کل عالم
درود بر محسن عزیز و یکتا پرست
به رسم ادب و همیشه شاکر خداوند مهربان هستم بابت همه نعمتها و موهبتهای که به جمع ما عنایت کرده
آقا محسن دمت گرم
چه حس خوبی
چه احساس قشنگی
چه فهم دقیقی از قوانین
ماشاءالله
برقرار باشی
فقط به رسم تشکر و احساس عشق به روح بزرگت، چند خطی رو نوشتم
ساز دلت همیشه کوک کوک باشه
آمین
به نام خداوند بخشنده، هدایتگر و روزی رسانِ بی حساب!
سلام
آخرین باری که تو سایت نوشتم برمیگرده به 7-8 قسمت قبل زمانی که تو اتوبوس کنار همسفر عالیم، شب هنگام نشسته بودم، 25 نفری از تهران به سمت یروان پایتخت کشور ارمنستان تو همسایگی شمال غرب ایران میرفتیم.
حال عجیبی داشتم! یک کوچولو استرس به نظر چرا که اولین سفر خارجیم بود و البته پرهیجان و پرانگیزه از داشتن تجربه های نو کمی کمی اون ورتر، جلوتر. اوهوم
الان که دارم مینویسم دیروز از سفر برگشتم بعد از 14 روز و میتونم بگم که بهترین سفر خارجیم بود و البته اولین سفر خارجیم ( اموجیِ خنده بلند ) خب واقعااا واقعاا میتونم بگم که چقدرر چقدررر بزرگ شدم تو همین دو هفته چقدر رشد کردم چقدررر خواسته هام به وضوح رسید برام، چقدر متوجه شدم که خدا و سیستمش چطوری داره برای من طبق باورهام کار میکنه و چطوری ِ کارش، چقدر برام به وضوح رسید که همسفر را میشه تو خودِ سفر شناخت و چقدررر همسفرر خوب نعمتِ و چقدر فوق العاده و لازم (گاهی)، چقدررر بیشتر حالا خودم را شناختم، توانایی هام را شناختم و دقیقاااا همونجوری که خودم را باور داشتم و نگاه به خودم میکردم دقیقااااا آدم های جدید زندگیم که نه ملیتشون مثل من نه زبانشون نه اسمشون نه خانواده ای که توش بزرگ شدند و هر تفاوت دیگه ای، همون چیزهایی را بهم گفتن، برام نوشتن، که دقیقااا خودم به خودم میگم و خودم میدونم این صفت ها را دارم … یک قلب بزرگ؟ یک صدای زیبا؟ یک انسانِ مثبت و بسیار پرانرژی؟ یک هنرمند؟ یک باریستای فوق العاده؟ یک انسان جذاب و خوشتیپ؟ و … آره دقیقا همینا را میشنوم.
واقعااا درسسسس هااا بسیاررر بسیاررر زیادن و از خدا هدایت میخوام که اون چیزی که لازمِ را بنویسم چون واقعاا حجم اتفاقات خوب انقدررر زیاده که نمیشه توی نظر نوشت و کتاب باید براش پر کرد اما میتونم بگم و خوشحالم که کل سفر را اومدم سفرنامه کردم تو طول سفر با اینکه وقت میگرفت ولی عاشق ِ این کارممم من عاشق اینم که این دلیل های حال خوبم را به دنیا نشون بدم اونایی که محرمن استفاده میکنند و زندگی بهتری را بسازنند برای خودشون، حالشون بهتر بشه، اتفاقات بهتری بیافته. همین دیگه همین شعار مقدس؛ شاد زندگی کن و کمک کن که دنیا جای بهتری برای زندگی بشه. منم در راستای تقویت همین باور دارم حرکت میکنم.
و چقدر ثروت مقدس و معنوی پسر … چقدرر چقدرر واقعاا یعنی کل ارمنستان (که وسعتش نصفه استان خوزستانم نمیشه) را بگردی بالا بری پایین بیای چپ بری راست بری تو کلل کشور فقط ماشین خوب میبینی تویوتا میبینی، بنزز اخ اخخ چقدرر بنز، چقدر پورشه، حتی لامبورگینی، فورد، چقدر تسلا ( اموجی ذوق و شوق ) لکسوس، آقااا جون ماشین خوب بهترین ماشین های زندگیم را تو همین سفر در قالب یاندکس ( یا همون اوبر یا اسنپ خودمون) سوار شدم.
چقدررر پسر یروان زیباست چقدر مردمش فوق العاده ان اصلا چقدر ارمنی هاا را مهربان دیدم، چقدر رانندگیشون خوبه، چقدر کل مردممم کلل مردم به قوانین احترام میذارن چقدر قشنگ تو کل شهر چراغ راهنما هست چراغ عابر پیاده هست چقدر مردم به راننده ها احترام میذارن و برعکس یعنی اگر حواستم نباشه چراغ ابر پیاده قرمز باشه و تو رد بشی حتی اون زمانم که ماشین ها اجازه دارند رد بشند ولی وقتی تو را میبیند می ایستند تماما و نه بوقی برات میزنند نه چیزی .. اصلا یک جنس شیرازی طور تو همشون دیدم ( ریلکسن و صبور ) خنده.
چقدر کل شهر تمییز بود خداشاهده یادم نمیاد آشغالی دیده باشم و چقدر قشنگ مردم میان موقع خرید با خودشون کیسه میبرند که خریدهاشون را تو اون بذارند و نایلون کمتری استفاده کنند چرا که اعتقادشون اینه که نایلون کمتر = حفظ محیط زیست بیشتر.
چقدر قیشنگ این کشور اومده از سیستم سولار استفاده دارند میکنند مردم و برق خودشون را اکثرا خودشون تولید میکنند. حتی تو شهرهای دور و حومه های شهر تو میتونی ببینی.
چه میزبان های فوق العاده ای داشتیم ماا خداروصدهزار مرتبه شکر ناستیای عزیز که یک آدم روسی هست برای چند شب و میشای روس که تو کل سینما هست و چند روزی هم میشا میزبان ما بود.
چه دوست های فوق العاده ای را جذب کردیم یک جایی تو سفر روی پلی بودیم با دوستای جدیدمون و یهو به همسفرم گفت، رضاا من احساس نمیکنم که اصلا تو ارمنستان هستیم و این ادمایی که الان بامون هستند انگاررر سال هاست که میشناسم انگار سال هاست که با هم بیرون رفتیم …
و این اگر همین قانون نیست پس چیه؟
که تو جهان هر چیزی چیزی را جذب میکند گرم گرمی را سرد؟ سردی را …
تو هر جای جهان بری باورهات باهاته و از همون جنس را جذبش میکنی.
و چقدر این خدا کارش قشنگه چقدر تحسین برانگیز چقدر خدا قشنگ هدایت میکنه، یک جاهایی از خدا چیزهایی میخواستم که فقط از خودش میخواستم و چقدر عالی در بهترین زمان و مکان مناسب اجابت میشد، چه دست هایی اومدند تا این سفر بهترین سفر بشه قشنگ تر بشه.
اون روزی که ردپای قبلی را به جا گذاشتم، نوشتم که فهمیدیم که هیچ اتوبوس ایرانی برای برگشتی نیست تا 23 شهریور به دلیل اربعین که اتوبوس ها را مجبور میکنند برن مرز، ولی من همون روز وقتی حالمونو دیدم که این مسئله هست به رضا گفتم ببین الان وقتشه! ما بایدددد الان به اون خواسته ها و تجربه هایی که دوست داریم داشته باشیم باید تماما توجه کنیم نه به این ناخواسته، اونم خدا کریمه درست میشه … هدایت میشیم و این هم شد.
ما با ون ارمنی با ادمای ارمنی اومدیم اصلا تا خود مرز و بعدشم با دو تا ماشین از مرز تا جلفا و از جلفا تا تبریز و از تبریز تا تهران با اسنب به راحتی اومدیم و چقدرر قشنگ خب ساعت 11 شب بود ما 3 ساعت دیگه میرسیدیم تهران و به اخرین اتوبوس تهران تا شوش نمیرسیدیم میزبانی هم نداشتیم که بمونیم پیشش تا صبح که با اولین اتوبوس برگردیم چی شد؟ واقعاا عاجز شده بودم و گفتم خداایاا این تلاش من بدرد نمیخوره تو بگو من ساده ترین راه را میخوام .. یکم تو همون ماشین تو این شرایط اومدم مراقبه کردم یکم بیشتر با خود خودش صحبت کردم و یهو تو خواب و بیداری گفت برو بلیط هواپیما را چک کن رفتم چک کردم تهران دزفول دیدم پره گفت اهواز را بزن آقا زدم گللل از گلم شکفت!! سه تا ظرفیت داشت برای ساعت 05:35 صبح رفتممممم گرفتممم اصلااا بیدارر شده بودم و گفتمم خدایاا دمت گرمم که هدایت میکنی و سریع اجابت میکنی … و این جوری دیگه زابرا هم نشدیم و سروقت رسیدیم تهران و سروقت پرواز کردیم و وایی واییی وقتیی که رفتیم بالای ابراااا توی ارتفاع 30 هزارتایی به گفته ی کاپیتان وای وای چقدررر صحنه ی رویایی بود افتاب را بایستی میدیدی در بالاتر از اقیانوسی از ابرهای توده ای پفکی … چقدرر خدا بزرگه پسرر و چقدرر مااا کوچیک چقدر کل تهران زیر پات بودد بزرگترین ساختمون های نووو درن دشت تهران که آرزوی خیلییییی هاا فقط یک واحد نقلیِ! تو اون تصویررر چیزی جز ناخن کوچیکه تو هم نمیشدد اگر میشد! هه
الله اکبر.
چقدرر قشنگ متوجه شدم که مسائلی که برای ما حالا ایرانی هاا شاید مسئله باشه برای کسایی دیگه اصلا مسئله ای نیست و برعکس و برعکس دقیقااا.
میدونی استاد اینو متوجه شدم بیشتر از همیشه که من کی هستم؟ و تو چه شرایطی الان هستم و ساختم؟ دیدم که آدمای موفق اطرافم تو چه لولی دارند بازی میکنند؟ مثلا تو دل داستان که بودم و سبک سفرمون را اومدم دیدم و گذاشتم گوشه ی ذهنم و حالا مثلا سبک سفر شما چطوره چه آزادی هست چه جوریه این همه قسمت های سفر به دور آمریکا اصلا زندگی تو آمریکا بازم گذاشتم کنار اون تصویر ذهنیم، اومدم دوباره ادمایی که ایرانین و جاهای مختلف زندگی میکنند و تو این سفر دیدیم را گوش کردم چی میگن خب باورهاشونو فریاد میزدند، اینم گذاشتم کنار دو تصویر دیگه، اومدم بازم ایرانی هایی که خارج زندگی میکنند، خارجی های دیگه اومدم بازم نشستم حرف هایی که شنیدم از زندگیشون و دیدم را کنار تصویرهای دیگه گذاشتم و چقدررر اخخ آخخ اون لحظه!!
اون لحظه!
.
چقدر خداروشکر کردم که میتونم اصلا ببینم تفاوت ها را شباهت ها این خودش اصلا نعمته این خودش جای شکر داره.
خیلی برای من محمد وقتی این تصاویر را با موضوعات مختلف کنار هم گذاشتم خیلی چیزهااا برام به وضوح رسید خیلی. واقعاا بچه ها هر چقدر در مورد نعمت سفر ویژگی های تمام مثبتی که داره کمه.
برام به وضوح رسید که دوست دارم همواره تو سفر باشم و کارم همین باشه، و جوری باشه که تو اوایل حداقل بعد از یک مدت دو هفته ای سفر کردن به اون کشور برگردم به ایران و بعد دوباره بعد از چند روز و هفته دوباره به یک کشور دیگه و کم کم مدتش بیشتر بشه تکامل اینکه اینجوری بگم حالا خنده دار هست ولی واقعا بودش برام، سه چهار روز گذشته بود از سفر و ما بعد از تست کردن غذاهای محلی واقعا خوشمزه ارمنی مثل آریشگاتس، دلمه، آرارات سالاد، پل مینی و .. به همسفرم گفتم بابا من چقدررر دلم تنگ شده برای غذای ایرانی اخ اخ برای موسیقی سنتی ایرانی و همونجا فهمیدم که من باید یک تکاملی را طی کنم برای اینکه یک مدت طولانی نخوام تو ایران باشم.
بگذریم فعلا.
خداوند قشنگ هدایت کرد و میکنه و قشنگ خواسته هام را برام به وضوح رسوند از کسب و کار از ارتباطات از زبان خارجی از داشتن یک سری وسیله ها خداروشکر … خداروشکر.
خداروشکر که چشم و گوش سالمی داریم، قلب بزرگی داریم، شکر که میتونیم نفس بکشیم راه بریم بخندیم بخندونیم حتی با دیلی هامون
خداروشکر که میشه ارتباطات جدیدی برقرار کرد میشه خدا را بیشتر دید تو قلب و چهره و تفاوت هااای بیشمار
خداروشکر که میشه توانایی کنترل ذهن و مسئولیت پذیری ادمای دیگه تو یک شهر و کشور دیگه را میشد دید و با ذهن ثروتمندت تحسینشون کرد وطبق قانون از همین جنس توجه را بیشتر خواهی دید.
خداروشکر برای نعمت پول ارزشمند شکر برای اینکه درامدم خیلی بیشتر شده خداروشکر چندین و چند برابر شده از کارهای ساده از ایده های ساده تو دل خود کار بابااا جون کندن نداشت که ساده بود راحت بود و با درآمد بیشتر تجربه های بیشترم را ساخت پس پول مقدس ارزشمند معنویه واقعا و وواقعاا معنوی ترین کار دنیاست، اتفاقا یک دوست امریکا به نام جوشا که یهودی هم بود جفت و جور شدیم و یک تایمی را با هم بودیم از امریکا اومده بود ارمنستان و بعدش رفت آذربایجان و گرجستان و ترکیه و …
کلی دوست فوق العاده پیدا کردیم، میخوام اسم هاشونو بنویسم که اگر یک روزی بعدا با فرکانس هام دوباره پیام اومد زیر همین کامنت ببینمشون و کلی خاطره های قیشنگم مرور بشه و به خودم افتخار کنم و این خدااا و این زندگی …
ساشا، لنا، میرون، ناستیا، روبن، میشا، کوستیا، ساناجان، فدریکو، نورزاده، ماتیلدا، نینا، جوشا، استیو، ایمان، انیس، لوسی، میلاد، یاسمین، تینا، فرزان، آنا …
خداروشکر برای نعمت سفر و این ویژگی مثبتش که آدماا را به هم نزدیک تر میکنه، یکی میکنه.
خداروشکر برای اینکه سفر بعدی هم بهم گفته شد! قبل سفر از خدا خواستم که سفر بعدی هم بهم گفته بشه و خدا چقدر قشنگ از زبان دستش بهم گفت، ازبکستان و نشانهاش هم بلافاصله با دستی دیگه داد تا جای هیچ شکی نباشه و یقین باشه.
خداروشکر برای این صحنه های قشنگی که یادمه، مثل وقتی که با بچه های جوون روس رفتیم به یک پارک بزرگ کنار پل قدیمی یروان و نشستیم و بچه ها برامون گیتار زدند و اهنگ روسی خواندند و منم اهنگ های قدیمی ایرانی را خواندم چه حس خوبی میداد … و چند بار دیگه این کار تکرار شد تو جاهای دیگه شهر و خونه های دیگه.
اصلا دوست ندارم که تمومش کنم این کامنتم را .. ولی خب باید برم قسمتی از انیمیشن سریالی را ببینم که برای تقویت زبان انگلیسیم هدایت شدم بهش، سیمسون ها و بعدش کافه.
الهی شکر.
عاشقتونم من بچه ها خانواده ی دوست داشتنی من
عاشقتونم من استاد جونم مریم جونم خداروشکر برای وجود ارزشمند شماها تو زندگی من. دوستون دارم
محمد جان عاشقتم من مرسی که به یادگار گذاشتی .. دوست دارم این حالم را ..
با خدا باش و پادشاهی کن بی خدا باش و نباش!!
سلام آقای فتحی
تبریک بخاطر اولین سفر خارجی تون
الهی که خیلی ادامه دار باشه سفرهای خارجی و حال خوب تون
انرژی این سفر و حال خوب شمارا به شخصه من دریافت کردم از کامنت تون و چقدر دوست داشتم که اسم زیبای دوستان تون را نوشتین .
آفرین بر شما و تمرکز ذهن تون و
هدایت شدن تون و پیشرفت شغلی و بالاتر رفتن مدار مالی تون
الهی که همیشه نگاه خدا تو زندگی تون جاری باشه .
بنام خداونده بخشنده و مهربانم
سلامم کاکاممممممممممممممممممممممممم خوش رسیده باشی
الهی که همیشه حال دلت قشنگ باشه و لذت ببری از زندگی الهی شکررررررررررررررررر
به امید خدا ببینمت و بشینیم یه دل سیرررررررررررر بگیم و بخندیممممم وجودت عشققققققققققققق مارکوووووووو
مبینمت دور دینا درپناه جان جانان رب العامین شاد و سلامت و موفق باشی عشقققققققققققققققق
سلام به رفقای عزیزم
چه کارت پستالی! شروع فایل، از یک مکان رویایی ست. یک شهری مثل شهرهای کوهستانی استانهای غربی زاگرسی خودمان. مشابه این نما را در شهرهای استان کهگیلویه خودمان دیده بودم.
چه قشنگ! استاد عباسمنش زیباییهای اطرافش را از ایران، از همه محلهای روزمره زندگیش ، توصیف و تحسین میکند تا به یک کارت پستال از ایالت سرد مرکزی آمریکا با کوههای سر به فلک کشیده میرسد که تصاویری مشابه زیباییهای کودکیهایش را ارائه میدهد! سبحان الله از این زیباییهای تکرار شونده در بازه ی چند ده ساله زندگی!
آبشار زیبا و مسیر سرد و خنک منتهی به آن هم چنین داستانی را در خود دارد. خود من، امثال این مسیر و شبیه این آبشار را در اطراف شیراز و استان کهگیلویه، دیده ام، نه به این بلندی…خدایا شکرت به خاطر زیباییهای محاصره کننده ات! در جای جای کره زیبای خاکی ات!
چه برکه کوچک خوش رنگ و آبی…صدها ماهی و لاکپشت و آبزیان زیبا در این آبگیر زندگی میکنند، یک آبگیر مصنوعی در نزدیکی چشمه های آبگرم شهر اوری …چقدر رنگ ماهیها مسحور کننده ست…سپاس که چشمانم این ترکیب رنگ را میبیند!
آن ماهی غول آسای کف! چه هیکل اساطیری عجیبی! انگار تجمع هزاران و صدها ماهی تناسخ یافته ، هزاران روح سرگردان ماهی، در کف برکه ست! چه چیز عجیبی!
چه جالب! اینهمه آبگیر حوضچه آبگرم با دماهای مختلف! درجه بندی دارد! یاد یلوستون افتادم…تفاوتش با آبگرمهای آنجا در پاکی و تمیزی آبهای اینجا و درجه بندی شدن دما در اینجاست! چه جالب و قشنگ: این نهایت استفاده کردن از خواص کوههای آتشفشانی برای رسیدن به پول و لذت بردن از هر آنچه که داریم است! این یعنی تسلیم زیبایی و فلسفه ی زندگی بودن! این یعنی ساختن خوشبختی و حال خوب از دل آتشفشان! دمتان گرم، مردم مهربان اوره ی کلرادو!
یاد آبگرم سرعین اردبیل خودمان افتادم! یادش بخیر، سال 76، دیسک کمرم را برای 14 سال درمان کرد! خدا میداند که چه خواص معرکه عجیبی در این آبهای آتشفشانی است! زنده باد اینهمه خیر و خوبی!
زیباییها و نعمتهای این دنیا در همه جا چشمگیر و تکرار شونده و جادویی در زندگی ما نمایان میشوند…فقط چشم بینا و شاکر ماست که از زیباییهای بدیهی و ظاهری این دنیا، بهشت میسازد، بدون اینکه منتظر آن دنیای ندیده و نشناخته بماند!
شناهایتان و گردشهایتان مستدام!
خوشبخت و خوش شانس و پولدار باشید!
درود بر مرد بردبار و خوش سخن و خوش طبع
و باز حظی نو از سبکی نو از فایلی نو
در وصف زیبایی های نو
خدایا غرق نعمتیم الحمدلله
غرق در زیبایی و ثروتیم الحمدلله
ثروت داشتن چنین استادانی
ثروت داشتن چنین دوستانی (چون شما)
خدایا هزاران مرتبه شکررررررررر که هدایت شدیم به قلم جادویی دکتر علی بردبار عزیز تا لذت دیدن این مناظر رو با دیدگاهی زیبا، زیباتر ببینیم.
علی جان ، جانت سلامت و وجودت پر از خوشبختی و عشق و ثروت در پرتو آگاهی
سلام بر عالیجناب عشق
آقا من چاکرتم!
شما که آدم رو خجالت میدی، این خجالت هم خوشمزه است، هم آدم را سرخ میکند، مضاعف!
خیلی خوشحالم که مطلب باعث لذت شما شد.
انشالله به همراه خانواده گرانقدرتان، همیشه خوشبخت و خوش شانس و پولدار باشید.
به نام خداوند چشمه های جوشان
استادم سلام. امروز بیش از پیش خودم رو خوشبخت و در عین حال در برابر عظمت توحید شما کوچک می بینم. چاره ای ندارم جز بالا بردن دست تسلیم در برابر حقی که از دهان شما خارج میشه و در منش و کردارتون داره خودش رو فریاد میزنه.
استاد بیشتر از هر روز و شدیدتر از هر حالت روحی دیگه ای که در زندگیم توش قرار گرفتم شما رو تحسین می کنم و سر تعظیم فرود میارم در مقابل قلب خالصتون که ذوبش کردید در برابر عظمت الله. شما ذهن سرکش رو رام کردید. شما سخت ترین کار جهان رو ممکن کردید.
استاد امروز دلم می خواد تمام تحسینم رو معطوف شخص شما کنم.
درسته که توی قلبم همه اعتبارها از خداست، همه هدایتها و محبتها و فضل و ثروت از جانب خداست ولی….. ولی مهم اینجاست که کی شایسته دریافتش میشه؟ خدا که برای همه مون همون خداست. چرا برای یکی میشه فرشته عذاب و آیه بدبختی و مریضی و شکست و سقوط ولی برای کسانی دیگه همون خدا میشه خدای رحمان، خدای رحیم، خدای وهاب و کریم؟
چون اون بنده پا روی غم گذاشت. در دل ترس هجوم برد. منیت و غرور خودش رو با تبر تکه تکه کرد و در هر تکه ای در جستجوی اصل و اساس گشت.
کسی که در اجرای توحید در عمل صبوری کرد و به وعده صدق پروردگارش اعتماد کرد که خداوند به صابران پاداش می دهد. از خودش پاداش خواست و فقط به خودش رو کرد.
به الله رو انداخت نه به غیر.
به الله درخواست داد نه رییس و مدیر.
از الله استخاره کرد نه فالگیر.
از الله ترسید نه بنده ای که قادر نیست آزار یک مگس رو از خودش دفع کنه.
استاد شمایید که وجه قدرتمند و مهربان خدا رو به ما نشون دادید. شمایید که عزت الهی رو به ما معرفی کردید با نشون دادن عزت خودتون. استاد شمایید که لایق بودن رو تعریف کردید.
استاد من همیشه حتی وقتی درکی از قوانین به سبک و سیاقی که شما معرفی کردید نداشتم هم سپاسگزار خداوند بودم، ولی اون سپاس کجا و این کجا؟ و این کجا و ادامه مسیرم کجا؟
انقدر به روش و منش شما ایمان پیدا کردم که حتی حاضرم فراش منزل شما باشم ولی از نزدیکتر بتونم درکتون کنم. هرچی که میگید رو دارم عملا انجام میدم. توانم هنوز در کنترل ذهنم کمه ولی دارم تلاشم رو می کنم که شبیه شما رفتار کنم شاید سرعت رشد و تغییرم بیشتر بشه.
دلم نمی خواد بیام اینجا چهارتا حرف خوشگل بزنم ولی شب سرمو با عذاب وجدان بگذارم روی بالش. خودمو سرزنش کنم که چرا فلان کار کردی یا نکردی؟
از طرفی میگم گوشه نشین نشو، بنویس بذار روحت همیشه وصل بمونه. بذار قدرت کلامت تاثیرش رو روی ذهنت بگذاره. و می نویسم.
استاد وقتی احساس بهتری نسبت به خودم پیدا می کنم که می بینم بعضی نشانه هایی که از حال خوب و نعمت در سفرنامه شما می بینم داره وارد زندگیم میشه و مثل همین الان دیگه اشک شوق و سپاس امونم رو میبره.
بخدا دیروز یکی از بزرگترین روزهای زندگیم بود. باورم نمیشه چه بهشتی رو با چشمام دیدم. خدا چقدر به من فضل عطا کرده در حالیکه من کار بزرگی برای این همه نعمت نکردم. به ولله قسم من به اندازه 1 درصد هم کار شاقی نکردم ولی این نعمت خودش انگار اومد منو در آغوشش گرفت.
این ماهیهای رنگارنگ نااااااز رو که دیدم، بغضم ترکید چون دیروز من دقیقا همین ماهیها رو توی دریاچه مصنوعی باغ گلهای پارک چمران کرج دیدم.
بذارید از اولش بگم.
دیروز به همراه جمعی از خانواده همسرم رفتیم پارک چمران ناهار بردیم. جای همه دوستانم خالی.
خوب فضای پارک با سکوهای قشنگی که زیر انبوه درختای کهن و سرسبز میزبان مردم دلشاد هستند با یک جوی آب خنک چنان آرامشی به آدم میده یادش میره از کجا اومده و به کجا میخواد بره. بعد از صرف ناهار یک صحبت ناخواسته پیش اومد که ناراحت شدم. نه از دست کسی. دیدم فضا داره میره سمتی که دارم مظلوم نمایی می کنم و برای 5 دقیقه توجهم رفته روی ناخواسته ها و نازیباییها. همه هم دارن باهام همدردی می کنن و هرکسی یه حرفی میزنه که مثلا منو تسلا بده ولی این حالم رو بدتر کرد. داشتم خفه می شدم و ترجیح دادم فضا رو ترک کنم. ابراهیم عشق نازنینم هم متوجه شد و سریع گفت کفشاتو بپوش بریم یه دوری بزنیم. دست انداخت دور گردنم و با چندتا جمله آرومم کرد در حالیکه خودم مصمم بودم حالمو خوب کنم.
رفتم سرویس بهداشتی جلوی آینه ایستادم و گفتم تو میتونی با حال بد این بهشت رو برای خودت جهنم کنی و روز تفریحت رو زهرمار کنی. انتخاب کن. بعد مسئولیت شروع اون صحبت رو به عهده گرفتم و از خودم و خدای خودم عذرخواهی کردم. خودمو بخشیدم و بابت روز و لحظه و تمام عمرم سپاسگزاری کردم(در عرض 2 دقیقه) و تمااااام.
با انرژی پاک و حال عالی برگشتم به بهشت.
بعدش چندتا عکس گرفتیم و چون شنیده بودیم باغ گلها هم بازه بلیط گرفتیم و رفتیم باغ….
وای وای وااااااای نگم که دیوانه شدم….. به خدای احد و واحد قسم زیباتر از این باغ توی همه عمرم ندیده بودم با اینکه قبلا چند بار همین باغ رفته بودم ولی دیروز اصلا یه چیز دیگه بود.
اونهمه کل تر و تازه با رنگهای شفاف و درخشان. درختایی که شاید هزار رنگ سبز متفاوت رو با سایه روشنهای عجیب و غریبشون نشون می دادن.
دریاچه ای پر از ماهیهای زرد و نارنجی و قرمز و سفید و سیاه با دوتا قوی باشکوه سفید درخشان. چه عظمتی الله اکبر چه شکوه و ملکوتی! فتبارک الله احسن الخالقین.
چه عکسایی گرفتیم کاش میشد بذارم همه ببینن.
و این شد که دیروز که می تونست از نیمه به بعدش برام یه فاجعه باشه تبدیل شد به پردیس عشق و ملکوت پروردگار. باغ گلها شد یک محراب عبادت و کنترل ذهنم شد یک تمرین برای توحید عملی. 2 دقیقه بخدا فقط 2 دقیقه خلوت و محکم ایستادن روی اعتقاد قلبی اینهمه نعمت و برکت به روحم داد.
از طرفی انقدر حس خوبی از طرف خانواده همسرم دریافت کردم که هیچگونه دلسوزی هم توش نبود، انقدر راحت بودم چون دقیقا حس کردم قدرت روح منو درک کردن و منو بخاطر خودم دوست دارن. اینو دیروز و امروز لمس کردم. الهی شکر.
حالا با این حس قوی که در مورد دریافت نعمتها از طریق توجه به فایلهای سفرنامه شما استاد نازنینم دارم برمی گردم به زیباییهای این فایل فوق العاده.
از مریم جان عزیزم چیزی نگم واقعا نامردیه. این بانوی عزتمند و دوست داشتنی که با قلبش زندگی میکنه. مریم خانم شایسته شما رو باید قاب کرد و گذاشت روی طاقچه دل. مریم جان دلم از شما باید کتابها نوشت. از ادبتون. از شادی و نشاط درونیتون. به قول استاد کسی هستید که بیشترین صلح درونی رو با خودتون دارید. ناراحت ترین و منفی ترین موجودات جهان از 5 متری شما رد شدن آروم می گیرن. صورتت انقدر آرامش داره، انقدر بزرگمنشی انقدر به همه جهان حس خوب امنیت میدی که آدم نمیتونه شبفته رفتار و کردارت نشه عزیزدلم.
استادم دیدید اون عدم تقارن چشمهای هاسکی چقدر عجیب و زیباست. یکی آبی و یکی قرمز! یک استثناء جذاب. اینم یه نشانه برای کسانیکه یه استثناء مادرزادی دارن که بجای اینکه ازش خجالت زده باشن برعکس بهش افتخار کنن.
استاد ازتون یاد گرفتم برای هدف داشتن و طبق برنامه عمل کردن هیچ بهانه ای وجود نداره. در 5 دقیقه مابین برنامه های مختلف زندگی میشه ورزش کرد اونم جلوی جمع روی زمین. تازه چه زیباتر هم میشه تو طبیعت خدا. این یک جور ساسگزاری از جسم سالم هم هست. این یکجور عبادته که روی سنگ یا زمین ورزش کنی. این بندگی کردن از جنس توحید استاد ماست.
مریم جان قشنگم با بردن دوربین توی آب گرم اون گرمای شفابخش که هدیه کوهستان دست و دلباز خداست رو به همه ما منتقل کردی. با هر قدمت من حسش کردم. چقدر مایوی شما زیبا بود.چقدر پوشیدگیش رو دوست داشتم. فکر می کنم درستش اینه که آدم همیشه یک مقداری از بدنش رو پوشیده نگه داره و زیباتره که حرمت تنش رو حفظ کنه.
خیلی برام جذاب بود دیدن اون خانم مسلمان محجبه کنار استخر. لذت بردم از اون آزادی و درک عمیق مردم از ماهیت و احترام به پوشش همدیگه.
شناگرای حرفه ای رو دیدم که توی اون آب گرم چه انرژی مصرف می کنن و این چه قدرتی به بدنشون میده. شنا عارفانه ترین ورزش دنیاست. آدم وقتی روی آب شناور میشه انگار تنش رو به نیرویی می سپاره که از تمام جهان جداش میکنه. یادم اومد که منم مثل اون شناگرها بلدم سالتو بزنم. چه شناگر ماهری بودم و یادم رفته بود. باید دوباره استخر رفتن رو شروع کنم.
وااااای از اون نی نی تپل ناز با لپای خوردنیش. چقدر این نعمت بزرگه خدایا شکرت. واقعا آدم باید گهگاهی با بچه ها بخصوص نوزادهای زیر یک سال وقت بگذرونه. آخه اونا تازه از پیش خدا اومدن. کاملا یک فرشته هستن که بوی خدا رو میدن. دیدنشون روح آدم رو میبره به منتها الیه لطافت و شادی.
در آخر دلم می خواد احساس بندگی و سپاسگزاری خودم رو تقدیم کنم به خدای اون آبشار ابتدای فیلم. حسش کردم…. جشمامو بستم و قطرات آب پخش شده اش رو روی صورتم لمس کردم. خنکی نسیمش رو که توی موهام می پیچید حس کردم. بوی سنگهای نمدار…. شفافیت و درخشندگی سنگهای رنگارنگ که نمی دونم چند هزارساله که اونجا زندگی می کنن و از قدمهای بازدیدکنندگان با تن سختشون پذیرایی می کنن.
صدای پای آب همیشه برای من الهام بخش و سرشار از آرامش و روح زندگی بوده. استاد و بانوجان ازتون بی نهایت سپاسگزارم که چشمای منو مهمون این بزم الهی کردید. خدا بهتون عزت بیشتر و تندرستی در پناه عشق خودش عطا کنه. عاشقتونم.
درودی بیکران آمیخته به عطر الله به روح بزرگت سعیده جان
سلامی به طراوت همون آبشاری که چشمهاتو براش بستی تا بهتر و عمیق تر حسش کنی
دوست بینهایت خوبم ، چنان انرژی ایی از پاکی و لطافت اون روح بزرگ و الهیت در کامنتت موج میزد که دلم خواست برات بنویسم تا قاطی بشم با اون نورِ الهی وجودت….
ممنونم که خاطره عالی خودت رو از کنترل دو دقیقهای ذهنت ثبت کردی.
چه رد پای خوبی بجا گذاشتی…
میدونی بعضی رد پاها مثل یک علامت میمونن که اگر احساس کردیم مسیر رو گم کردیم… یا مسیر رو داریم اشتباه میریم ، میتونیم برگردیم و پامون بزاریم درست جای اون رد پا و راه رو از بیراهه بفهمیم…
چقدررررر خوشحال شدم و تحسین کردم برای اون دور همی لذت بخش خانوادگی تون…
چقدررررررر خوشحال شدم و تحسینت کردم که دیدنیها و زیبایی پارک رو بیشتر و بهتر از همیشه درک کردی…
چقدررررر خوشحال شدم و تحسینت کردم که همسر بزرگوارت در اون لحظه همراهت شد..
چقدررررر خوشحال شدم برات و تحسینت کردم که در دو دقیقه ی عرفانی خداوند رو به قلبت راه دادی و تا اخر سفر ، همسفرش شدی..
چقدر خوشحال شدم که بهت زیاد خوش گذشته خواهر دوست داشتنیم…
و چقدررررر خوشحال شدم که این کامنت زیبا رو که با قلبت نوشتی با قلبم دریافتش کردم…
خدایاااااااااااااااا غرق الطاف و نعمتهای توایم الحمدالله…
ممنونم سعیده جان خوبم برای خط به خط و کلمه به کلمه این کامنت الهی…
راستی عکس پروفایلت مبارک بانوجان ، یک کادر کوچیک پر از نعمت و زیبایی و عشق بهه بهه…
همین عکس پروفایل شما آرزوی بسیااااااااااااااااااااری از انسانهاست…
خدایاااااااااااااااا شکررررررررررت برای همه نعمتهای فوقالعاده ی زندگیمون..
روی ماهت رو میبوسم دوست قشنگم..
و به نور و عشق الهی میسپارمت
ای جاااان دلم باز هم نوری از آینه قلب نازنین وجیهه بانو جانم!
سلام و تحیت الهی هزاران بار تقدیم به روح زیبای شما که اینهمه نور و آگاهی رو انتشار میدی و باعث میشی ما کوچیکترها دلگرم بمونیم به مسیرمون.
فرمودید که رد پا بجا بگذاریم تا چراغ راه آینده خودمون بشه. بله دقیقا همینه. من گاهی بخاطر عملکرد ضعیف خودم در عمل به قوانین از خودم شاکی میشم و عذاب وجدان می گیرم، ذهنم میگه ننویس چون نوشتنت ریاکارانه میشه. می دونم که داره سعی میکنه حالم رو بد کنه. چون وقتی می نویسم نه تنها احساسم بد نمیشه بلکه از هر احساسی تو دنیا برام لذتبخش تره.
و طبق قانون وقتی احساست خوبه یعنی کارت درسته. همون فرمون برو جلو. پس می نویسم و حرف لغو ذهنم رو باور نمی کنم.
می دونم و ایمان دارم که همین توجه به نکات مثبت و نوشتنها و نقطه آبی دریافت کردنها پله های صعود به خواسته هاست.
با دیدن و لمس کردن و تجسم کردنه که خواسته ها شکل می گیرن و با با مقایسه خودمون با ردپاهای قبلمون هست که سرعت حرکتمون رو می سنجیم. به فکر میفتیم که خودمون رو بهتر کنیم و با دیدن نتایج دوستان دلگرم میشیم تا استمرارمون رو حفظ کنیم.
عاشقتونم وجیهه بانوی عزیزم و امیدوارم روز دیدار از نزدیک به زودی برسه و حسابی لذتش رو ببریم.ممنونم از جریان مهر و عشقی که از قلب نازنینت روانه میکنی به قلبم.
سلام خواهر سعیده عزیز
تک تک کلمه ها و خط ها و نوشتارتون همراه با اون حس و فرکانسی که ارسال کردید برایم هدیه ای شد تا خدا رو بهتر بشناسم و حس کنم
کنترل ذهن در موقع وجود مشکل کار بسیار بزرگیه که فقط از کسایی بر می آد که واقعا شخصیت خودشون رو عوض کردن و نه اینکه ادا در بیارن،این موفقیت رو به شما تبریک میگم
به همه ریزه کاریهای فایل توجه کردید و این نشانه تیزبینی توحیدی شماست و باز هم تحسین میکنم و تحسین میکنم و تحسین میکنم این نگاه توحیدی و فرکانس توحیدی و شاکرانه شما رو و برای شما و آقا ابراهیم همسر ارزشمندتون و فرزند عزیزتون آرزوی بهترین و زیباترین روزها و اوقات دارم
سپاسگزارم
درود بر شما آقا ابراهیم عزیز.
چقدر همه ابراهیم هایی که من شناختم خوبن. الهی شکر
خیلی خیلی ممنون و سپاسگزارم از اینهمه لطف و توجه شما. با اجازه تون پیامتون رو که دیدم پروفایلتون رو چک کردم و دیدم ماشاالله تمام محصولات استاد رو خریدید. بی نهایت خوشحال شدم و تحسینتون کردم. امیدوارم که در پناه لطف و فضل الهی و با استفاده از آموزشهای بی نظیر استادمون در عمل در همه جنبه های زندگیتون بهترین نتایج رو بگیرید. دم شما هم گرم!
سلام وصد سلام
ممنون بانوی زیبا
سپاسگذارم
سپاسگذارم که هستین واین احساسات عالی وبی نظیر رو در هوای این خانواده بزرگ وسبز بخش کردین سپاسگذارم سعیده عزیز …
سپاسگذارم که هستین بودنت آرامش دارد
سپاسگذارم
درسته که توی قلبم همه اعتبارها از خداست، همه هدایتها و محبتها و فضل و ثروت از جانب خداست ولی….. ولی مهم اینجاست که کی شایسته دریافتش میشه؟ خدا که برای همه مون همون خداست. چرا برای یکی میشه فرشته عذاب و آیه بدبختی و مریضی و شکست و سقوط ولی برای کسانی دیگه همون خدا میشه خدای رحمان، خدای رحیم، خدای وهاب و کریم؟
چون اون بنده پا روی غم گذاشت. در دل ترس هجوم برد. منیت و غرور خودش رو با تبر تکه تکه کرد و در هر تکه ای در جستجوی اصل و اساس گشت.
کسی که در اجرای توحید در عمل صبوری کرد و به وعده صدق پروردگارش اعتماد کرد که خداوند به صابران پاداش می دهد. از خودش پاداش خواست و فقط به خودش رو کرد.
به الله رو انداخت نه به غیر.
به الله درخواست داد نه رییس و مدیر.
از الله استخاره کرد نه فالگیر.
از الله ترسید نه بنده ای که قادر نیست آزار یک مگس رو از خودش دفع کنه.
استاد شمایید که وجه قدرتمند و مهربان خدا رو به ما نشون دادید. شمایید که عزت الهی رو به ما معرفی کردید با نشون دادن عزت خودتون. استاد شمایید که لایق بودن رو تعریف کردید.
استاد من همیشه حتی وقتی درکی از قوانین به سبک و سیاقی که شما معرفی کردید نداشتم هم سپاسگزار خداوند بودم، ولی اون سپاس کجا و این کجا؟ و این کجا و ادامه مسیرم کجا؟
سلام به شما آقای خسروی عزیز
الهی شکر که در این مکان روحانی همه در کنار همدیگه داریم بزرگ میشیم. قد می کشیم و زیر سایه خدا رشد می کنیم. دیروز فایل نشانه تم منو هدایت کرد به گفتگوی استاد با یکی از عزیزان سایت که در نروژ زندگی می کنن و این خانم انقدر قشنگ از دیدگاه زیبای خودش کشور نروژ و مردمانش رو توصیف کرد که همون لحظه دلم خواست اونجا باشم. و استاد هم به زیبایی این آگاهی رو تکمیل کردن که بله، تا ذهن چیزی رو نبینه از وجودش و خصوصیاتش مطلع نمیشه و اونو آرزو نمیکنه.
به لطف خدا و آموزشهای استاد بهتر یاد گرفتم که باید دید و شنید. باید پای صحبت همه نشست تا از درونش خواسته ها رو پیدا کرد.
این روندیه که تا ابد ادامه داره و نتیجه اش قطعا اگه با باورهای درست و اقدام عملی ترکیب بشه بی نظیر خواهد بود. ان شاالله
براتون آرزوی بهترینها رو دارم.
به نام خالق عشق و زیبایی
درود و خداقوت به استاد عزیز و بانو شایسته زیبا و همه همسفران خودم در این سفر خودسازی و خودشکوفایی
زمانی که عکس کاور این فایل رو دیشب دیدم متوجه شدم که حرفهای زیادی برای گفتن برام داره، صبح که بلند شدم بهم گفته شد که تمرین جلسه 2 دوره شیوه حل مسائل رو انجام بده. این تمرین معجزه میکنه یعنی هر چیزی که من نوشتم تمامش محقق شده، هر بار هم سعی میکنم به شیوهای انجامش بدم که برام تازگی داشته باشه وتمام تمرکزم رو درگیر کنه تا بتونم بهتر ذهنم رو بشناسم و ترمزهارو شناسایی کنم.
در حین انجام این تمرین متوجه شدم که یک باور که البته بارها همگی خودمون باهاش آشنا هستیم بهشدت بر روی نتایجم تأثیرگذاره و اون هم باور احساس لیاقت و ارزشمندی است اما این بار میخوام یه جنبه خیلی مهم از این باور رو برای خودم و دوستان عزیزی که دارند این نوشته رو میخونند باز کنم.
اولین چیزی که با دیدن زیباییهایی این فایل به ذهنم رسید این بود که هیچ تردیدی درخصوص شایستگی و ارزشمندی این مرد برای تجربه چنین زیباییهایی وجود نداره، یعنی خود من خیلی اوقات گفتم هر کی لایق تجربه این زیبایی نباشه استاد هست. این برای من نشاندهنده این موضوعه که استاد خیلی زیاد روی بحث ارزشمندی خودش کار کرده و بسیار این موضوع در وجود و زندگی ایشون ریشه دوانده.
یه سپاسگزاری خیلی مهمی که امروز از خدا داشتم این بود که دارم قانون رو از جنبههای مختلفی خیلی بهتر از گذشته درک میکنم. قبلاً اگر خواستهای رو بدست میوردم خیلی نمیتونستم بهخوبی منطقش رو درک کنم، درست مثل اون مثال فن زدن توی پلیاستیشن که یه دفعه دکمههارو میزدی طرف یه حرکت خاصی میزد و بعدش هربار که سعی میکردی اون کار رو تکرار کنی دیدی نمیشد اما قطعاً میدونستی که این اتفاقی رخ نداده و یه سری کدها دارند کار میکنند که اتفاق داره رخ میده، بنابراین دوباره سعی میکردی تا تکرارش کنی انقدر که دیگه منطقش رو بهخوبی درک کردی و بارها و بارها تونستی خلقش کنی و متوجه شدی که از این طریق نه تنها اون فن خاص بلکه خیلی فنهای دیگه هم میتونه کار بکنه چون سازنده بازی زمینه انجام این کار رو فراهم کرده و تنها لازمه که تو یادشون بگیری.
چقدر خوب میشه از طریق این مثال منطق قوانین جهان رو درک کرد. هر بار که ما به یه خواستهی میرسیم در خلق خواستههامون حرفهایتر میشیم. دلیل اینکه همه ما انقدر پیگیر داریم این مسیر رو ادامه میدیم به این خاطره که داریم یه سری چیزهای خیلی مهم رو تو زندگیمون خلق میکنیم و این بر کسی پوشیده نیست، شاید گاهی در درک منطق خلق خواستهها دچار شک و تردید و خستگی بشیم اما اینکه دوباره به مسیر برمیگردیم به خاطر منطقیه که قانون در زندگیمون ایجاد کرده که: میشود داشته باشی و همه ما الگوها و دستانی هستیم تو جنبههای مختلف که این منطق رو هربار برای هم دیگه واضحتر و شفافتر و باورپذیرتر میکنیم.
وقتی به آموزشهای استاد نگاه میکنم و تأثیری که در زندگیم گذاشته و تجربهای که از زندگی شخصی خودشون میبینم متوجه میشم که همه اون کدها و قوانینی که استاد دربارشون صبحت میکنند در کنار هم باید به کار گرفته بشوند تا نتایج شکل دلخواهتری به خودش بگیره، درواقع باید به این درک برسیم که معجونی از فرکانسهاست که داره اتفاقات رو رقم میزنه که برای خودش کاملاً منطقیه اتفاقات اما از اونجایی که ما گاهی در درک قانون ناآگاه هستیم متوجه نمیشیم این منطق رو و تصور میکنیم که اشتباهی رخ داده.
دلیل اینکه تمرین جلسه 2 شیوه حل مسائل و تمرینات دوره کشف قوانین انقدر مهم و تأثیرگذار هستند به این خاطره که هربار خودم بهتر درک میکنم که من هستم که دارم اتفاقات زندگیم رو خلق میکنم و هر بار که نشتیهای فرکانسی رو شناسایی میکنم و تمرکزم رو میگذارم روی بهبود ترمزها متوجه تغییر نتایج میشم. هربار هم قبل از اینکه این تمرین رو انجام بدم آگاهیهای جلسه 1 شیوه حل مسائل و منطقش رو برای خودم از تجربیات قبلی خودم تکرار میکنم تا با ایمان بیشتری تمرین رو انجام بدم، اینکه تمام مسائل حل شدنی هستند و راهحلهایی بسیار ساده دارند و ما از پس اونها برمیایم. هربار منطق این باورها با خلق خواستههای قبلی محکمتر و ایمان برای قدم برداشتن در مسیر حل مسائل راحتتر میشه.
این بار که به احساس ارزشمندی و لیاقت رسیدم متوجه پروسه خیلی مهمی در خلق خواستهها شدم و اون اینکه ما احساس لیاقت و ارزشمندی خودمون رو مشروط میدونیم یعنی وقتی درباره خواستهای یا ارزشمندی خودمون فکر میکنیم حتی برای یادآوری این احساس هم ما رجوع میکنیم به منطقهایی که از بیرون داره برامون ایجاد میشه.
من ارزشمند هستم چون فلان خانواده رو دارم
من ارزشمند هستم چون فلان قدر پول ساختم، فلان بیزینس رو دارم، با فلان کس ارتباط دارم، فلان مدرک رو دارم و قص علی هذا
این باور که من بهخودی خودم انسان ارزشمندی هستم، بی قید و شرط، بدون وابستگی به هیچ چیز دیگهای. این تفاوت داره با اینکه ما بفهمیم ارزشمندی روی هوا ساخته نمیشه.
دلیل اینکه ما احساس ارزشمندی خودمون رو شرطی کردیم چیزهایی است که در کودکی تجربه کردیم.
به قول فایل 8 آرامش در پرتو آگاهی از بچگی به ما گفتند دوستت دارم به شرط ….
دوست داشته باش به شرط ….
و حالا ارزشمند هستی به شرط ….
دوست داشتنی هستی به شرط ….
و این تبدیل شده به ملاکهای ارزشمندی و از اونجایی که گاهاً بسیار دور هستی از اون ملاکها نمیتونی خواستههات رو تجربه کنی.
منطق این قانون رو من در مسائلی که ربطی به مباحث مالی نداشتند خیلی بهتر درک کردم، زمانهایی که میدونستم الان هیچ رقمی به من کمکی نمیکنه، چه من میلیاردر باشم چه فقیر این شرایطی نیست که بشه با پول تغییرش داد، بنابراین هربار که با این نگاه رفتم سراغ ارزشمندی خودم و حل مسئله اون مسئله به شیوهای بینظیر حل شده.
اگر ما بدون هیچ قید و شرط خودمون رو ارزشمند ندونیم، هرچقدر هم که توانمند باشیم، هرچقدر هم که شرایط و ملاکها عالی باشه، نمیتونیم اون احساس ارزشمندی رو از طریق تجربه خواستههامون تجربه کنیم چون انگار همیشه یه چیزی برای خوب بودن و مناسب بودن کم داریم.
به خودم میگفتم که همه افراد با نگاه ارزشمند دونستن خودشون تونستن ارزشهای بیشتری رو در وجود خودشون کشف کنند و تجربیات دلخواهشون رو داشته باشند. این الگو رو ما تو زندگی خودمون و بسیاری از افراد دیگه میتونیم به راحتی ببینیم، خصوصاً زندگی ورزشکاران، همه ما میدونیم که موضوع ورزش نیست، چیزی که رونالدو رو از سایرین جدا میکنه اون نگاه ارزشمندانهای است که به خودش داره، دلیل اینکه رونالدو میشه بهترین، نه به این خاطره که هیچ کس به اندازه اون فرد خوب نیست، تو همچین فضاهای رفابتی این موضوع به این معناست که هیچ کس به اندازه رونالدو از این توانایی ذهنی خودش نتونسته استفاده کنه، به همین خاطر هدایت شده این فرد به موقعیتهایی که باورهاش رو تقویت کنه، بازیکنهایی که جلوش قرار میگیرند با یه حالت متفاوتی نسبت به سایرین باشند و همین پروسه نتایج بازیکنی مثل رونالدو بهتر میکنه.
دلیل اینکه ما این الگو رو در ورزشکاران بهتر متوجه میشیم اینکه همچنان عوامل فیزیکی رو موثرتر میدونیم وگرنه کارآفرینی که با کار فیزیکی کم و راحت به درآمد و شهرت خیلی بیشتری میرسه از نظر من قابل احترامتره اما ازونجایی که این ترمزها در ذهنمون هست با این ابزار راحتتر براش منطقی میشه که موضوع فعالیت فیزیکی نیست، نه اینکه اون فعالیتها هیچ تأثیری ندارند، نه، اتفاقاً بسیار مهم هستند اما چیزی که مهمتره درک این مسئله است که اصلاً این تواناییها با چه باور و ذهنیتی به این حد از پرورش رسیدند؟
بهنظرم مهمترین مهارتی که در خودمون باید ایجاد کنیم یادآوری احساس ارزشمندی بدون قید و شرطمونه، زمانی که این باورها به خوبی ایجاد میشن اقدامات صورت میگیره و نتایج به سادگی رخ میده. اصلاً ما وارد مدارهایی میشیم که همه چیز برامون خیلی ساده رخ میده.
وقتی داشتم زیباییهای این فایل رو میدیدم گفتم تجربه همچین طبیعت و تفریحاتی با دیگر تجربهها چه فرقی داره؟ هیچی
پس چی میشه که ما وقتی این فایل رو نگاه میکنیم احساس فاصله فرکانسی داریم با اونها؟
به خاطر اینکه لیاقت داشتن چنین تجربیاتی رو مشروط میدونیم، یعنی ما ذهنمون در دریافت نعمتها شرطی شده و نمیتونه باور کنه که آقا خدا به تو این چنین نگاه نمیکنه عزیز من. خدا برای دادن نعمتها به تو تنها شرطی که داره ایمانه، باور. کجا گفته برو کار خاصی انجام بده برای اینکه نعمتها رو بهت بدم؟
ابراهیم بهش گفت میخوام ببینم چجوری مرده زنده میکنی؟ گفت که آقا مگه باور نداری؟ گفت نه.
گفتش که پس برو این کار خاص رو انجام بده تا باور کنی.
حکایت ما حکایت تو کوه دویدنه ابراهیمه، وگرنه خدا که از همون اول قادر به انجام این کار بود، ابراهیم قدم برداشت تا باور خودش تقویت بشه.
ما هم برای خواستههامون قدم برمیداریم که باورهای خودمون قویتر بشه وگرنه خیلی از خواستههایی که ما داریم رو دیگران خیلی خیلی سادهتر از ماها دریافتش کردند و میکنند.
این خدا که تفاوتی نداره، ما داریم بهتر ازش استفاده میکنیم.
به همین خاطر خدا نشانه ایمان رو اقدام صالح قرار داده، تا زمانی که ما قدمی برنداریم ایمانی نداریم. قدم برداشتن با امید و ایمان و صبر تفاوت داره با هیچ کاری انجام ندادن. کار خاص ما ارسال فرکانسه هم جهت با خواستمونه، کنترل ذهنمونه، منطقی کردن باورهامونه، نه صرفاً فعالیت فیزیکی خاص.
در راستای همین موضوع هدایت شدم به آیه زیبا
أَوَلَمْ یَرَوْا أَنَّا نَسُوقُ الْمَاءَ إِلَى الْأَرْضِ الْجُرُزِ فَنُخْرِجُ بِهِ زَرْعًا تَأْکُلُ مِنْهُ أَنْعَامُهُمْ وَأَنْفُسُهُمْ أَفَلَا یُبْصِرُونَ
خدایی که زمین بایر رو به زمین قابل کشت تبدیل میکنه بوسیله باران رحمت خودش، آیا نمیتونه این باران رحمت به کویرهای خشک و بیآب و علف زندگی ما در ابعاد مختلف بباره؟
این آگاهیها همون باران رحمت الهیه که داره برات منطقی میکنه تحقق خواستههارو.
کسبوکارت بایره؟ با ایمان به باران رحمت الهی قدم بردار و فروانی فرصتها و لیاقت خودت رو باور کن
احساس عاشقانت بایره؟ با یادآوری عشق و رحمت خدا جان بگیر و خودت رو لایق تجربه عشقی از جنس خدا بدون
چقدر این آیه من رو یاد تمثال کویرهامون در دریافت نعمتها میندازه
زمینهای بایر ما همون افکار محدودکننده ماست که اجازه دریافت نعمتها رو نمیده.
میخوای مشتریای خوب وارد بیزینست بشه حتماً باید اینجوری و اونجوری باشی
میخوای با فلان کسی رابطه داشته باشی حتماً باید اینجوری و اونجوری باشی
اینا همون کویرهاست
اتفاقاً باران رحمت الهی همین کویرها رو زنده میکنه، همون زمینهای بایر ذهنمون رو
فقط کافیه باور کنیم
باور کنیم که خدا همچین قدرتی داره تو زندگیمون
یه چیز خیلی جالبه بگم
کلاً وقتی دارم متنی رو مینویسم برای خودم بلند میخونم و مینویسم اما جایی که صحبت از توحید میشه ناخودآگاه ساکت میشم و مینویسم، موهای تنم سیخ شد اینو گفتم اما قشنگ حس میکنم دیگه خدا الله داره تایپ میکنه و من فقط انگشتام داره میره رو صفحه کیبورد.
خداروشکر میکنم برای زیباییهای این مسیر
همه ما لایق دریافت نعمتها هستیم بدون هیچ پیشنیازی
وقتی این رو باور میکنیم درهای رحمت به رومون باز میشه
این در به شکل یک قدم به شکل یک امید و ایمان استوار و مثال زدنی، به شکل یک سکوت، به شکل یک صبر و شکیبایی بیسابقه، بهشکل یک لبخند، حرکت باد، تماس و یا هر چیز دیگهای میتونه باشه
کافیه ما تاییدش کنیم، نگیم چه فایده؟ بگیم این نشانه خداست
هربار که دارم با خدا صحبت میکنم و باد میوزه میگم ایول این هم تایید خدا
از تایید نشانهها به احساس لیاقت و خوب بیشتری برس
احساس لیاقت از همین طریق ایجاد میشه، پرورش پیدا میکنه، از همین تاییدها
تو پیش از نتیجه پیروز هستی وقتی که تایید میکنی نشانههارو
خداروشکر میکنم برای این زیباییهای این فایل، واقعاً هر قسمت داره برام زیباتر و آموزندهتر میشه
قبلاً فکر میکردم آموزش فقط محدود به دورههاست اما میفهمم که همه چیز میتونه برات آموزنده باشه
وقتی که اون لاکپشت داشت شنا میکرد دقیقاً متوجه شدم که طبیعت چطور میتونه به ما آموزش بده، دقیقاً همون شکل حرکات دست و پای لاک پشت رو انسان هم اگر انجام بده میتونه روی آب بایسته، قوانین برای همه موجودات یکسان عمل میکنه.
اگر ما برای خودمون زندگی کنیم. از حالت خوشحالی اون خانم بعد از پرتاب موفقیتآمیزش و واکنشی که به تحسین خانم شایسته انجام داد که یه وقفهای بینش افتاد، متوجه شدم که با تمام تمرکز فقط برای خودش انجام داده و اصلاً شاید متوجه نبوده که کسی داره تماشاش یا تحسینش میکنه یا نه و انگار بعدش یادش اومد که عه دو نفر دیگه هم دارند نگاهش میکنند.
اینه تفاوتها. تفاوت کاری که برای خودت و با تمرکز انجام بشه و کاری که برای جلب توجه و توجه دیگران که خودش یکی از نشانههای بارز عزت نفسه
دیدن این ماهیها و لاک پشتها، افراد مختلف با تفاوتهای سلیقه این رو به یادم آورد که ما زیباییهای خاص خودمون رو داریم و باید به جای مقایسه خودمون با دیگران خودمون رو تحسین کنیم.
خدایا شکرت برای این قوانین ثابتت
به ما قدرت شناخت، درک و استفاده بیشتر از این قوانین رو بده
سلام اقای مقدم من اکثراکامنتهای ارزشمندشمارامیخونم وخیلی درس میگیرم واین کامنت بسیارنکات ریزوقابل تاملی درمورداحساس لیاقت داشت که بایدبارهابخونمش البته که اسکرین گرفتم تابیشتربخونمش بسیارازشماسپاسگزارم که خیلی دقیق وموشکافانه موضوعات رابررسی میکنیدوماراهم اگاه میکنیدبه نظرم این کامنت شمامروری براگاهی های احساس لیاقت بودبینهایت سپاسگزارم وبرایتان ارزوی موفقیت درتمام جنبه های زندگی دارم وازاستادعزیزم وخانم شایسته مهربان هم بابت این فایلهای ارزشمندتشکرمیکنم که بی توقع وبی منت زیباییهاوشادیهای خداوندرابامابه اشتراک میگذارند
سلام ب شما دوست عزیز احسان جان و سلام به استادهای عزیزم جناب عباسمنش و مریم جون و سلام ب تک تک دوستای عزیزم در این سایت بینظیر….چقدر زیبا نوشتید احسان جان چقدر زیبا مینویسید همیشه.. چقدرررررر تحسین میکنم این درک و آگاهی های نابتون رو چقدر خوشحالم ک تو این سایت هستم ک میتونم از آگاهی های شما عزیزان استفاده کنم و منم فقط رو ب جلو برم و این قوانین زیبا و بی تغییر و سریع الجواب کیهانی رو بیشتر درک و در زندگی زیبام عملی کنم و هر روزم رو بهتر از روز قبلم زندگی کنم چقدر تو این مدتی ک تصمیم گرفتم خودم،افکارم،باورها و شخصیتم رو به بهترین شکل ممکن و تکاملی(هر روز کمی بهتر از روز قبل)طی کنم کامنت های شما عزیزان خیلی بهم کمک میکنه بخصوص اینفایلهای سفر ب آمریکا و زندگی در بهشت استادان عزیز ک دیگه دیوانم کرده و چقدر خودم رو تحسین میکنم بابت روندی ک در رشد و بهبود خودم خصوصا روابطم دارم و به لطف انرژی جانم تکاملم رو دارم در اوج آرامش و لذت و شادی طی میکنم….خیلی کامنتتون زیبا بود و حیفم اومد تحسین و تشکر نکنم منم خیلی دوست دارم به این درک از آگاهی برسم و مثل شما و سید علی جان خوشدل و ابراهیم عزیز(ک خیلی کامنت روابطشون ب من کمک کرد،و همینجا ازشون تشکر و بینهایت تحسینتون میکنم) و خیلی از دوستای عزیزمون ک اینقدر زیبا درک کردید قانون رو و اینقدر زیباااا عمممل میکنید ..منم ب این مدار و آگاهی ها برسم و فقط رو به جلو برم تا بی انتها تا وقتی جانی بر بدن نازنین دارم فقط تو این مسیر باشم و رو به جلو به سمت موفقیت های بیشتر و بیشتر و به قول استاد عزیز بشکن زنان و رقص کنان فقط رو ب جلو برم
در پناه انرژی جان ههممون شاد و سالم و پر آرامش و خوشبخت و ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشیم
سلام اقای مقدم از اینکه آگاهی هاتون رو با ما به اشتراک گذاشتید از شما سپاسگزارم واقعا احساس لیاقت و دوست داشتن خودمون همینجوری که هستیم نکته خیلی مهمیه و یکی از بزرکترین ترمزهای منه من چون شغلم کارگری هست و با اینکه هزاران بار از استاد شنیدم که خداوند انرژیه و یک انسان نیست و نگاه انسان گونه نداره ولی بازم دریافت نعمت هارو به نوع شغل و مهارت های خودم گره زدم و فکر میکنم خداوندهم مثل انسانها نگاه میکنه که چه کاری انجام میدی تا در قبال اون کار بهت پاداش بده و درک اینکه خداوند از بینهایت طریق می تونه به من نعمت بده برام سخته ووقتی الگوهایی رو میبینم که به چه راحتی دارن ثروت خلق میکنن و از زندگی لدت میبرن ذهن من میگه اره اونا چون شغل آزاد دارن میتونن با کار کردن روی خودشون و بهبود باورهاشون رشد کنند اما تو همه چیت ثابت و تعریف شده است از اونجاییم که توی این 38سال تمام الگوهای دور و برم از پدروبرادر گرفته تا دوستانم کارگر بودن و تازه خوشحال که بیمه داریم واب ته جوب دیگه دنبال یادگیریه حرفه خواصی نرفتم و اینم یه دلیل دیگه برا ذهنم هست که تو هرچقدرم که فایل گوش بدی و حالت خوب باشه اتفاق خواصی برات نمیوفته خواستم ازتون بابت کامنتتون تشکر کنم نمیدونم چیشد این حرفها زده شد امیدوارم همیشه با آرامش در زمان مناسب در مکان مناسب باشید
سلام آقا احسان عزیز
سپاسگزارم دوست خوبم بخاطر کامنت زیبا ودلنشینتون جِداً که لذت بردم از این حد از درک ازقوانین سپاسگزارم که اینقدر خوب وعالی روی باورهاتون کار کردین وعلاوه براینکه سودش به زندگی خودتون رسیده ومیرسه،ازطریق کامنتاتون ماروهم سیراب میکنید.
سپاسگزارم چقدر با کلامتون حالم خوب شد سپاسگزار خداوندم که هر لحظه بهش نیاز پیدا میکنی دستی از دستانش رو برای کمک بهت میرسونه.وامروز شما یکی از دستان خدابودین برای خوب کردن حال من
چقدر زیبا ونکته بینانه به این مسئله اشاره کردین درمورد اون خانم مسن:
از حالت خوشحالی اون خانم بعد از پرتاب موفقیتآمیزش و واکنشی که به تحسین خانم شایسته انجام داد که یه وقفهای بینش افتاد، متوجه شدم که با تمام تمرکز فقط برای خودش انجام داده و اصلاً شاید متوجه نبوده که کسی داره تماشاش یا تحسینش میکنه یا نه و انگار بعدش یادش اومد که عه دو نفر دیگه هم دارند نگاهش میکنند.
سپاسگزارم که اینقدر دقت وتمرکز لیزری روی مسائل اطرافتون دارین. وبرای من همین یه جمله چقدر درس داشت.
شادوسالم وسعادتمند دردنیا وآخرت باشید.
سلام احسان عزیز
خدا قوت برای این کمنت عالی و سپاسگزارم
کمنتتون پر از آگاهیه، کپیش کردم بخونم چندین بار تا بهتر درک کنم
این دو جمله تون محشره که گفتین این آگاهی ها همون باران رحمت الهیی هست برای منطقی کردن نعمت ها
و اینکه گفتین اگر نشانه ها رو تاییذ کنید قبل از نتیجع پیروز هستین
من دارم به رسیدن ب یک خواسته م کار میکتم، از در و دیوار نشانه میاد و من مکتوبشون میکتم و تایید
با کشف قوانین هم دارم ترمزامو پیدا میکنم، ترمز عدم لیاقت رو دارم
ب چ نکته ی خوبی اشارع کردین من گیر کرذم بین این موضوغ کع لایقم بی قید و شرط و اینکه احساس لیاقت رو نمیشه رو هوا ساخت و ساختن باورا منطق میخاد. و من دلرم منطق این بی قید و شرط بودن رو بنده ی خدا بودن ،در این جهان بودن میذارم و اینکع وقتی خدا اینهمه نعمت رو آفرید و منم آفزید پس برای من آفرید دیگع
من صرفا با اینکه بنذه ی خدام و در این جهانم لیاقت بهم داده شده
و این منطق ک تیکع ای از خدام مگه میشه رو خدا قیمت گذاشت یا مگه از ارزش خدا کم میشه
و هچنین وقتی ک من خالقم ،قدرت خلق داده شده پس قبلش لیاقت تمام نعمت ها بهم داده شدع
چون اینو تجربع کردم که وقتی میای احساس لیاقتت رو روی موقعیت اجتماعی و کاری و مالی میذلری اگر اونا رو از دست بدی، احساس عدم عزت نفس خیلی قوی میشع
من این تجربه رو دارم برا همین،چیزایی کع نوشتی رو خیلی خوب دزک کردم
سپاسگزارم ازتون دوست عزیز، خوشحال میشم از تجربیاتتون و منطق هاتون درباره ی این بیشتر بنویسین
در پناه رب باشین بهتزین ها رو براتون میخام
سلام آقا احسانِ گل و بلبل.
داشتم کامنتت رو میخوندم و همینطوری لذت میبردم،
که رسیدم به صحبتت در مورد نشانه ها.
و اینو به یادم آورد که دیدن و درکِ نشانه ها یعنی اینکه تو مسیر هستی.
یعنی تو مدار چیزی که داشتی بهش فکر میکردی هستی.
یعنی همون لحظه خدا باهات صحبت میکنه.
یعنی اینکه دکمه تایید میگیری.
چند دقیقه پیش یه کبوتر رو جلوی پنجره آشپزخانه دیدم.
بعدش یه گنجشک رو روی شاخه ی روبه روم تو اتاق.
بعدش 3 تا گنجشک که از این درخت به اون درخت پریدن، دقیقا دو درخت روبه روی دیدِ من.
و بعد کامنت شما رو خوندم در رابطه با نشانه ها.
در رابطه با احساس ارزشمندی و لیاقتِ درونی.
از توجهت به خانمی که توپ رو با تمرکز و فارغ از نگاه دیگران داخل حلقه کرد.
از حرکت لاک پشت.
انقدر خوشم میاد با مصداق و مثال مینویسی که حد نداره.
آفرین به تو گل پسر، قندِ عسل:)
امیدوارم در منزلِ جدید حسابی جا افتاده باشین، طبیعتِ اطراف منزل رو حسابی کشف کرده باشی و از پنجره های خونه وقتی نگاهت به بیرون میوفته زیبایی های خدا رو شکار کنی و حض ببری.
این پنجره ها، دریچه های کشفِ زیبایی های خدا هستن برای من.
چون زیبایی ها رو از تو یه قابِ ثابت ولی هر لحظه پر از تنوع بهم نشون میدن.
یه زمانی به تلویزیون میگفتن قابِ جادویی، من به پنجره و منظره ی بیرونش میگم قابِ جادویی.
پر از درک و آگاهی باشی همیشه و عملیاتیشون کنی در زندگیت.
همینطور هم هست.
برای همه مون و خودمم اینو میخوام.
مرسی که خدا میگه و شما مینویسی تا منم بخونم و لذت ببرم.
حقیقتا که همه مون دست های خدا هستیم تو هر کامنت، برای انتقال و یاداوریِ آگاهی های ناب به همدیگه.
خوشحالم که هدایت شدم به کامنتت، من از خدا خواستم خودش منو بیاره سر وقت کامنتهای خوب و کاربردی و آموزنده و آگاهی بخش، امروز شما سومین کامنتِ این گروه هستی.
سپاس گزارم از استاد، شما، سایت، مریم جون، خودم و همه ی اعضای صمیمی خانواده عباس منش.
خدایا شکرت که منو آوردی اینجا، این لحظه، لذت این لحظه.
سلام آقا احسان عزیز
چقدر خدارو شکر میکنم که به کامنت شما هدایت شدم . پر از آگاهی های عالی بود .مخصوصا در باره احساس لیاقت و اون قسمت که نوشته بودی،
” از تایید نشانهها به احساس لیاقت و خوب بیشتری برس
احساس لیاقت از همین طریق ایجاد میشه، پرورش پیدا میکنه، از همین تاییدها ”
میدونی دیروز تو کامنت بچه ها به یه آگاهی از شکرگزاری رسیدم که خیلی برام جالب بود و اون این بود شکرگزاری استفاده درست از اون نعمت هست یعنی قدر اون نعمت رو بدونیم درست ازش استفاده کنیم و احساس عالی داشته باشیم و خدارو شکر کنیم .
امروز هم هدایت شده به این آگاهی که شما دادید حتما با اجازتون ازش کپی میگیرم و هر روز میخونمش و تو زندگیم اجراش میکنم .
خدایا شکرت بابت این آگاهی های ناب
از شما دوست عزیز بسیار سپاس گزارم
در پناه خداوند سلامت ، شاد و ثروتمند باشید .
ارادتمند علی
به نام یگانه فرمانروای هستی
سلااااام و درود خداوند بر استاد عباسمنش گرانقدر
وسلام و درود بر بانو شایسته شایسته! و همسفران عزیزم
سفر به دور آمریکا- قسمت 16
چشم و دلمون رو میسپاریم به یک فایل و یک قسمت دیگر از زیبائی های خداوند تا با ورودی های ناب ذهن و روحمان را سیراب کنیم و نتیجه و حاصلش هدایت و تجربه همین جنس اتفاقات در زندگیمان خواهد بود.
الان که به لطف دیدن همین تصاویر زیبا خودم هم در سفرم و دارم زیبائی ها را طبق قانون بدون تغییر خداوند تجربه میکنم دوست دارم بیشتر در این خصوص حرف بزنم و افکارم و قانون رو با استاد و همسفران عزیزم مرور کنم.
قانون کلی اینه ( قانون توجه) که به هر چیزی توجه کنیم از همان جنس جذب زندگیمان خواهد شد.
چیزی که در فایلهای سفرنامه برای من خیلی جالب بود تمیزی فوق العاده محیط و طبیعت بود که در کامنت هام بارها بهشون اشاره کرده ام. و حالا که در سفرم، هدایت شده ام به جایی که از لحاظ زیبایی واقعا بی نظیره! چه از لحاظ محیط و محوطه و حتی ساحلی که بهش دسترسی داریم تا تمیزی محل ویلا و وسایل داخلی و بخصوص دستشویی و حمام!
و اینها رو با هم براب اولین باره تجربه میکنم و بقول همسرم اینجا بهترین جائی است که تا به حال اومدیم. و وقتی دقت کردم دیدم اینها تجربه تحسین و توجهی بوده که به فایلهای سفرنامه داشته ام و الان دارم تجربش میکنم.
مورد بعدی خلوتی محیط و آرامش فوق العاده اینجاست. و وقتی دقت کردم می دیدم من همیشه جاهائی رو که استاد میرفتند و می دیدم چقدر خلوته برام جالب و تحسین برانگیز بود با وجود آنهمه جمعیت آمریکا و حالا خودم در مجتمعی ساکنم که بگونه ای طراحی شده که 96 تا ویلا رو در خودش جا داده و هر ویلا به سبک خانه های آمریکا بدون حیاط و فضای جانبی است و فضای سبز وسیعی که در اختیار همه است حیاط همه ماست و از هر ویلا به ساحل دید داره و معماری جالبی دارند که دوستان میتونند سرچ کنند و ببینند.و در مورد خلوتی و آرامش اینجا به حدی است که تصور می کنی 6- 5 ویلا دارای سکنه هستند و واقعآ محیط آرامی رو داریم تجربه می کنیم. این شرایط در حالی است که ازدحام جمعیت و شلوغی اماکن عمومی و ساحل دریا در شمال کشور قابل مقایسه با هیچ سالی نبوده و وضعیت بگونه ای است که بقول مردم انگار اربعین شمال بوده خخخ. و همین مساله باز برایم تائید دیگری بود بر قانون که مهم نیست وضعیت دیگران چگونه خواهد بود، وضعیت جامعه چجور خواهد بود، وقتی که داریم به قانون عمل می کنیم لاجرم هدایت میشویم به شرایط و موقعیت هایی که دلخواهمون خواهد بود و شرایط عامه مردم رو تجربه نخواهیم کرد و جهان و قانون بدون تغییر خداوند ما رو از دیگران جدا خواهد کرد.
مورد بعدی که دوست دارم راجع بهش صحبت کنم اینه که خداوند نعمت خا و لطفشو به همه بندگانش ارزانی داشته و اگر کسانی مثل استاد عباسمنش الان دائما این ثروت و نعمت و زیبایی رو دارمد تجربه می کنند برای اینست که این زیبائی ها رو در کشورمان هم دیده اند و درست استفاده کرده و شکرش رو به جا آورده امد که جهان پاداش اینکارشون رو با هدایت به سمت نعمت ها و ثروت های بیشتر داده است. و تفاوت جایی که مردم آمریکا و عباسمنش ها هستند نه به خاطر تفاوت نعمت و ثروت و زیبایی هاست بلکه بخاطر فرهنگ استفاده درست و شکرگزاری بابت نعمت هاست. به قول شاعر شکر نعمت ، نعمتت افزون کند، کفر نعمت از کفت بیرون کند
چقدر از مردم ما برای داشتن نعمت ها و ثروت هایشان شکرگزار خداوندند؟
چقدر از مردم ما بابت این زیبائی های الهی و این طبیعت زیبا شکر گزار خداوندند؟
چقدر فرهنگ استفاده ما با فرهنگ استفاده مردم آمریکا ازین نعمت ها زمین تا آسمان است؟!
به خدا این کشور نعمت و زیبایی کم ندارد ولی تا دلتون بخواهد فرهنگ استفاده درست و شکرگزاری نعمت کم دارد! و شاید همین تفاوت اصلی ما با مردم آمریکاست و باید رو آن کار شود و جای کار بسیار هم دارد.
در پایان میخوام این توصیه رو به عزیزانم بکنم که اگه تصویر یا فایل قشنگی در گوشیتون دارید مه مربوط به شهرتون یا محلتونه یا هر جای دیگه مثل آمریکاست، اونو سعی کنید بارها و بارها نگاه کنید و تحسین کنید و شکرگزاری کنید، مهم داشتن احساس خوب و ورودی خوب است نه اینکه فایل مربوط به ده ما باشه یا تمپای فلوریدا! مهم دیدن زیبائیه، مهم توجه به زیباییه،مهم عادت ذهن به دیدن داشته هاست، اینها رو دارم به خودم میگم که نشیم حکایت آن ضرب المثل که آنچه خود داشت زبیگانه تمنا می کرد زیرا در این چند روز که در مسافرت هستم دائما برایم بولد می شود که اگه فرصت شد در موردش بعدا صحبت خواهم کرد.
خداوند رو شاکر و سپاسگزارم که در کنار همه این لحظات زیبا و قشنگی ها، توانی بهم داد و وقتی برایم خالی نمود که نه تنها در کنار خانواده لذت این لحظات رو ببرم بلکه 15 امین کامنت خودمم از صبح تا حالا بنویسم! در پناه خدا عزیزانم، عاشقتونم خیلی زیاد( ایموجی چشم قلبی و چشم ستاره ای و هر چه که یاسمن صلاح دونست ) یا حق.
سلام بر دوست عزیزم
اسداله جان تو کامنتا گشتم تا پیدات کنم تا بشینم و بخونم یاد بگیرم که چگونه باید زندگی کرد
و ازت یاد گرفتم یادآوری آنچه یادگرفتیم
یادآوری تعالیم استاد به شیوه عملی در مبحث تمرکز و توجه به نکات مثبت
فضیلت شکرگزاری و سپاس از نعمتهای خداوند
نادیده گرفتن شرایط و بی تاثیر بودن اونا بر خواسته های ما
و….
بله واین شعر هم تایید فرمایشات شما
ای نسخهٔ نامهٔ الهی که توئی
وی آینهٔ جمال شاهی که توئی
بیرون ز تو نیست هرچه در عالم هست
در خود بطلب هر آنچه خواهی که توئی
سپاسگزارم از این همه آموزه
سلام به آقا حبیب عزیز و یک سلام و ارادت هم داشته باشم به وجیهه بانوی زیبا و دوست داشتنی و گرانقدر
من دیروز خیلی اتفاقی از طریق کامنت سعیده شهریاری عزیزم و پاسخی که شما به کامنت ایشون داده بودید به آشنایی با رابطه فوق العاده زیبا و عاشقانه شما و وجیهه بانو هدایت شدم و فوق العاده لذت بردم
این شد که وارد پروفایلتون شدم و آگاهانه تمام کامنتهایی که در پاسخ به وجیهه بانو نوشته بودید رو با عشق و جانانه خوندم و حتی ازشون اسکرین شات گرفتم چرا که من به دنبال الگوهایی هستم که روابط عاشقانه بسیار زیبایی رو دارند تجربه میکنند و هر بار به خودم میگم که ببین الهه میشه میشه این آدمها دارن یک رابطه زیبا و فوق العاده عاشقانه رو با هم تجربه میکنند
اونجایی که توی کامنتهاتون همسرتون رو با لقب ملکه کاخم خطاب کرده بودید بینهایت لذت بردم چون من همیشه تصورم این هستش که من ملکه خدا روی زمین هستم و هر کس که با من باشه من رو ملکه خطاب میکنه
و چقدر از ادبیات شما از طبع شعر شما از جملات عاشقانه شما در مقابل همسرتون بینهایت لذت بردم و واقعاً تحسینتون میکنم با تمام وجودم تحسینتون میکنم و از خدا عشقی چنین زیبا و پاک را آرزومندم
بله شما درست میگید یک عشق واقعی و خالصانه باعث ایجاد انگیزه رشد و هم افزایی میشه و من با تمام وجودم دوست دارم که یک رابطه عاشقانه توحیدی را تجربه کنم یک رابطهای که بر پایه توحید باشه و در اون هم افزایی رخ بده
از اینکه انقدر زیبا عشقتون را نثار همسرتون میکنید خیلی ممنونم و خیلی ازتون یاد گرفتم در پناه خدا باشید
سلام و درود خداوند بر عالیجناب عشق
حبیب خدا ما هر چه داریم از شاگردی بزرگانی چون شماست و حالا حالاها باید شاگردی کنیم تا بتونیم گام جای قدم های شما بگذاریم.
امروز هم وجودم از کامنت های زیبا و دیالوگ های بینظیرتان با همسر دلبندتان سیراب شد و کلی تحسینتون کردم و لذت بردم بابت این عشق و همدلی . ممنونم که هستید حبیب خدا، برایتان در کنار خانواده عزیزتان سلامتی و سعادت و ثروت آرزومندم.یا حق
سلام به اسداله عزیز!
چه نکته های خوبی رو گفتین. دقیقاً همینطوره که فرهنگ شکرگزاریه که مهمه…مثلاً یه چیزی که اینجا اول برای من خیلی عجیب بود این بود که اینا چقدر برای هر چیزی از همدیگه تشکر می کنن. مثلاً یادمه اولین روزی که رفتم سر کار وقتی کارم تموم شد و می خواستم برگردم مدیرم گفت مرسی به خاطر کمک های امروزت! بعد روزای بعد دیدم هر روز سوپروایزر هر تیمی هر موقع یکی شیفتش تموم میشه و میخواد بره ازش تشکر میکنه که امروز اومد سر کار و کمک کرد!! خلاصه که شکرگزاری واقعاً همه چیز رو قشنگ میکنه.
…
15 تا کامنت رو کجای دلم بذارم؟! ماشالله و خدا به انگشتان شما برکت بده.
روندِ استفاده ی شما از ایموجی ها هم تحسین برانگیز و رضایت بخشه، البته سعی کنین تنوعش رو بیشتر کنین!
و من الله التوفیق.
سلام و درود به روی ماه و صورت خندان یاسمن عزیز
چقدر مثال خوبی زدیدن از زندگی روزمره و کاریتون و ازین بابت ازتون بسیار بسیار ممنونم.
همین کار به ظاهر ساده و بدون هزینه چقدر میتونه احساس ارزشمندی به ما بده! چقدر میتونه انرژی ما رو مضاعف کنه و خستگی یه روز کاری رو از تنمون بدر کنه! چقدر میتونه شوق دوباره آغاز کردن و شروع بکار را در ما شعله ور کنه! در حالی که 90 درصد افراد وقتی صبح میخواهند سر کار بروند مثل جرری (گربه مارتون تام و جری) چنگ میزنن به زمین و باید پاهاشونو بکشی ببری با خودت ( ایموجی خنده اشک دار)
اینکه روند استفاده از اینوجی ها براتون رضایت بخش بوده، موجب خرسندی و امیدواری است ( ایموجی چشم ستاره ای) امیدوارم استانداردهای لازم رو پاس کنم و تحت لیسانستون قرار بگیرم( ایموجی چشمک)
در پناه خدا فرشته نازنین،یا حق
سلام بر شیرخدا
اقا 15 کامنت خداقوتت بده
هن یسه اویشن شیرخدا وپترکورد شکانی ها
دمت گرم
خداراشکر به جای زیبا و خلوتی هدایت شدی
به قول شما توجه به زیبایها شمارو به زیبایهای بیشتر هدایت میکنه
این قانون خیلی مهمه و استاد هم از این قانون در ایران استفاده کرد که الان به چنین زیبایهایی هدایت میشوند
درست گفتی ایران به زیبایی کم نداره حتی زیباتراز امریکاست اگ نگاه کنی اما فرهنگشون سطح پایین هستش و دلیل پیشرفت نکردنش همبن کمبود فرهنگه
چیزی که از بچگی به ما یاد ندادن.کاش به جای مرگ بر امریکا یادمون مبدادن از بجگی که شهرما خانه ماست.که اگر دستشویی عمومی استفاده میکنی درست و تمیز نگه داری کن
اگ کوه و دشت میری و جنگل و دریا درست و تمیز ازش نگهداری کن
هرکدام ازما ایرانیها بجای تمرکز بر اینکه خودمون مسیول زندکی خودمون هستیم نه کسی دیگه
مسیولیت به گردن دولت نمینداختبم و کشورمون رو اباد میکردیم از لحاظ تمیزی و زیبایی
نه اینکه بگیم به من ربطی نداره من اشغال میریزم مامور شهرداری میاد جمع میکنه
افسوس خوردن هم فایده نداره
ولی خداراشکر ما تو این سایت یادگرفتیم توجه خودمون رو زیبایها بزاریم و مسیولیت زندگیمونو بپذیریم تا خدا مارو هدایت کنه به زیبایها و تمیزیهای بیشتر طبق قانون بدون تغییر خداوند
سپاسگزارم گفتی داداش عزیزم
راستی درمورد نتایجم یه داستان طولانی گفتم تو همین قسمتدوست داشتی مطالعه اش کن .هرچند من بلد نیستم مثل بقیه قشنگ بنویسم هرچه که دلم گفت به صورت ساده نوشتم چون برام مهم نیست چجوری بنویسم مهم اون حسمه که بیان میکنم
دوست درم برای عزبزم
سلام و درود خداوند بر خوشک نازارم
اگه بخواهیم کلیدی ترین و مهمترین اصلی رو که با کار کردن روی خودمون یاد گرفتیم رو عنوان کنیم که کلید همه تغییراتمان هست همین بعهده گرفتن و قبول مسئولیت خودمان در زندگیمان است. به قول مولانا شاعر و عارف نامی کشورمان: بیرون ز تو نیست هرچه در عالم هست
در خود بطلب هر آنچه خواهی که توئی
نتایجتونو با عشق خوندم و کلی تحسینتون کردم و میخواهم خودتون ، خودتوتونو صد برابر من تشویق کنید و بدونید افرادی مثل شما در این جهان انگشت شمارند! تا بیشتر به خودت افتخار کنی و راهتو ادامه بدی شیر زن کورد دوست دارم و بهت افتخار میکنم. در پناه خدا باشی و دائما شاهد حال خوب و موفقیت هایت باشیم.یا حق
سلام به اسداله عزیز وثروتمند
چقدر وخوشحالم که داری زیبایی های نابی را کنار عزیزانت تجربه میکنه وچقدر تحسینت کردم که سعی کردی قوانین رو زندگی کنی
وچقدر این نگاه زیبا بینت واین دقت ونکته سنجی ات ستودنی است
وازت ممنون وسپاسگزار که این نکات ارزشمند را با ما به اشتراک گذاشتی تا قانون برای ما هم تکرار ویادآوری بشه تا من فهیمه هم یاد بگیرم عملگرا باشم
بهترین بهترینها را در بهترین زمان ومکان ممکن برایت آرزو دارم
یاحق
سلام و درود خداوند بروی ماه فهیمه عزیز
جای همه عزیزانم هنگام دیدن و تجربه این زیبائی ها سبز، کاش میشد به طریقی این زیبائی ها رو به اشتراک میذاشتم و چشمان زیبای عزیزانم را به دیدن این زیبائی ها دعوت می کردم.
یاد کامنت خودم قبل از مسافرت برای سعیده نورانی افتادم که نوشته بودم چقدر دوست دارم باران و در تابستون تجربه کنم و دلم برای باران تنگ شده و این چند روز که اینجائیم کلی بارون باریده و حتی باران دیشب یکی از شدیدترین باران های چند وقت اخیر بود. دیروز که بارون میبارید بدون چتر رفتم ساحل و روی ماسه ها زیر باران کلی قدم زدم و شکر خدا رو بجا آوردم، اصلا یه صحنه هایی که نگم برات فقط میگفتم تبارک الله احسن الخالقین.
اتفاقا زیر آن بارون زیبا یاد شمام افتادم و گفتم قدر این بارون رو فهیمه و مردم کویر می دونند. و امیدوارم هدایت بشید به تجربه این زیبائی ها و وجود نازنینت رو سیراب کنی از این نعمت ها.در پناه خداوند همیشه سالم باشی و سرحال و دلشاد.یا حق
سلام و درود خدمت اسداله عزیز،،خوشحالم که الان در مسافرت ب سر میبری و برات بهترینا رو آرزو میکنم،،راستش من شمال رفتم چندباری،سمت نوشهر و اون طرف نرفتم،،ولی فکر کنم از نطر زیبایی حرفی نداشته باشه،،من اون 2،،3 باری ک رفتم شمال سمت نمک ابرود و سلمانشهر بوده ،و استارا و رشت
،بیشتر از نوشهر بگی ممنون میشم تا آشنایی بیشتر پیدا کنیم،راستی چکار میکنی با قانون سلامتی و سفر،،من تو این چندماه ک تو دوره بودم،زمانی ک خونه بودم و میومدم سر کار ،تقریبا رعایت میکردم و صبحانه ک اصلا میل نداشتم بخورم و تا ساعت 3،،4 عصر ک ی موقع غذا بخورم،،ولی ایام عید ک 3،،4 روزی رفتیم دزفول،،نمیدونم حال و هوا فرق میکرد،،طبق عادت سفرای قبلی بود،عجیب ساعت مثال 10 صبح گشنم میشد عجیب،،،ک اونجا دیگه از خجالتش در اومدم و سرشیر گاومیش و گردو زدم جات خالی،،یه بارم خامه چرب با گردو خوردم،،ولی بعد پیش خودم فکر کردم،گفتم اون اهرمه رو تو سفرم باید استفاده کنم،،خلاصه،،تحسینت میکنم که زدی رفتی شمال،،امیدوارم همیشه در زمان درست در مکان درست قرار بگیری،،و فقط لذت ببری…
سلام و درود خدا بر حمید عزیز
حمید جان منم تمرکز بیشتر سفرهام از نوشهر تا فومن و ماسال بوده و این نوار ساحلی و جنگلی رو بارها و بارها گشته و دیده و تجربه کرده ام از ساری تا رویان رو یکی دو بار رفتم چند وقته پیش و امسال فرصت بیشتری بود برای رفتن به شهرهای این مسیر، کلا هر کجا که باشی جاذبه و دیدنیهای خودش رو داره و من از تجربه جاهای جدید لذت میبرم.
در مورد قانون سلامتی هم من از قبل تدارک لازم رو دیده بودم و گوشت و سیخ و یخچال سیار و ذغال و کباب پز و آب قلم با خودم برده بودم و از این بابت مشکلی نداشتم.
همیشه در سفر و تجربه زیبائی ها باشی دوست عزیز. برایتان بهترینها رو آرزو میکنم.یا حق
سلام اقای زرگوشی عزیز
ممنون از کامنت زیبا وپرمحتواتون
منم هفته پیش یه سفرعالی شمال رو تجربه کردم سفری که به جرات میگم سفر رویایی بود
فقط باتوجه و تحسین هرچه زیبایی هست این سفر کاملاخداگونه وطبق قوانین بدون تغییر خداوندبرامون جورشد درکمال ناباوری برای ما
واقعا حرفتون درسته که هرچه به زیبایی هابیشترتوجه کنید بیشتر تجربشون میکمیم وشماهم باسفرعالی که رفتید مهرتاییدی شدید برای اثبات قوانین بدون تغییر خداوند زیبا
سفری هم که مارفتیم مجتمع تفریحی محمودابادبود باکلی تجربه واحساس ناب الهی
وقتی شماگفتید که خانمتون میگن بهترین سفریه که تاحالا رفتید واقعا حس وحالتون رودرک کردم
واقعا تحسینتون میکنم که 15 تا کامنت شایدم بیشترتویه روزگذاشتید این نشونه تعهدشماست
دمتون گرم
خدایاشکرت برای این قوانین زیبا وبدون تغییرت
ازشماهم ممنونم برای کامنتهای زیبا وفوق العادتون
خدایاصدهزاربارشکرت
سلام و درود خداوند بر شما بانوی عزیز
خدا رو شکر که شما هم وجودتون رو از این نعمت ها و زیبائی ها سیراب نموده ای و قوانین بدون تغییر خداوند رو تجربه کرده اید.
مجتمع تفریحی محمود آباد جز بهترین مجموعه های تفریحی کشوره و به خودتون افتخار کنید که این تجربه زیبا رو زندگی کردید.قطعا دیدن و بیاد آوردن لحظات زیبایی که سپری کردید باز زیبائی ها و نعمتهای بیشتری را به زندگیتان خواهد گشود و حال خوب و لذت بیشتری را تجربه خواهید کرد. امیدوارم این کامنتم که چشم آبی کنار اسم زیبایتان را روشن می کند موجب روشنی درونتون بشه و حال خوبتون رو خوبتر کنه. در پناه حق دوست عزیز
سلام به شما دوست عزیز
همیشه کمنتهای شما یکی از تاثیرگذارترین هاست
سپاسگزارم که انقد زیبا قوانین رو یادآوری کردین مخصوصا که وقتی عمل کنی فارغ از اینکه جامعه کجان تو جدا میشی
تحسینتون میکتم برای سفر زیباتون
و آقا سوای اون نکات ارزشمندتون اون تیکه ای که گفتین انگار اربعین شمال بوده انقد منو خندوند سپاسگزارم
در پناه رب باشین
سلام و درود خداوند بر هاجر عزیز
ممنونم از حسن توجه و نگاه زیبایتون.
خدا رو شاکرم که کامنتم سبب شده خنده رو لبتون بیاد و احساس خوبتون، خوبتر بشه.
باور کنیم هیچ چیزی به اندازه همین ابخندها و احساس خوب، الهی و روحانی و خدایی نیست!
حال خوبتون مستدام و لبخندتون پاینده باد دوست عزیز. یا حق
بنام تنها فرمانروای آسمان ها و زمین
سلام به استاد عشق و شادی
سلام به استادیار و مریم شایسته ی ارزشمند و قشنگ مون
سلام به همسفرا و اعضای خانواده صمیمی و بانگرشم
سلام به خودم به خودت به خدا، به همه به هیچکس
سلام به سکوت به هیاهو
سلام به همه چیز و همه کس که در دنیای امروزم دارم شون و بهشون عشق میورزم.
خدارو سپاسگزارم برای این فرصت، برای این آرامش، برای این سکوتی که در اختیارم قرار داده تا بیام تو بهترین جای دنیای خودم و لذت ببرم. لذت ببرم از سفر در سفـر…
به به در شهر اُرِی Ouray در ایالت کلرادو داریم میچرخیم.
WELCOM TO OURAY
_در این مسیر تابلویی با عنوان Box canyon lodge & hot springs میبینیم.(اقامتگاه باکس دره و چشمههای آب گرم) و راستش بازم باکس چون نباید اینجا معنی جعبه میداد و سرچی که کردم با همین زبان دست و پا شکسته بنظرم منظور از کلمه BOX یک اتاقک یا لژ و منظور از کلمه LODGE کلبه و کلمه CANYON یعنی دره…خب این حاشیه های جاده است بریم که بقیه زیبایی های این جاده و این سفر و ماجراجویی هاشو ببینیـــم.
چه شهر کوهستانی جالبی، چه ویو و منظره ایی داره این شهر. کوه و جنگل و سرسبزی. واقعا زیباست. چقدر ساختمان های رنگی رنگی باحالی داره. چقدر جالب بود تابلو محدودیت سرعت رو وسط یک جعبه بزرگ گل گذاشته بودن و جالب ترش هم این بود که 14 بود. چقدر اونجا باید محتاط رانندگی کرد آروم و با حوصله.
من امروز صبح این قسمت زیبا رو در جایی متفاوت دیدم خونه پدری ام در سفری که هستیم اونم تو یک تلویزیون بزرگ.(آخه همیشه با لپ تاپ یا نهایت گوشی دیدیم.) و دوبار هم با لپ تاپ خودمو و چشمامو مهمون دیدن این زیبایی ها کردم.چقدر فضای زیبایی بود، چقدر تمیز،چقدر آروم. چقدر خیابون هاش شیب داشت. کلا استایل متفاوتی داشت و برام جالب بود.واقعا زیباست واقعا ترکیب آسمون آبی و اون کوه های زیبا واقعا زیبا و دیدنی بود.
بــه بــه میریم دوباره شارش یک آب رو ببینیم از دل سنگ و صخره ها و کوه ها. چه آبشار زیبایی بود، بنظرم آبشار جوانی بود و شایدم فصلی و یا شاید هم تازه کوه ریزش کرده و این آبشار قدمت زیادی نداره چون سنگ ها گوشه های تیزی داشتن و دچار انحنا و گردشدگی نبودن و این نشون میده این آبشار یک تفاوتی با بقیه ابشارهایی که دیدیم داره.چقدر زیبایت صدای آبشار صدای برخورد آب به سنگ ها، صدای حرکت و سقوط آب. واقعا زیبا بود. من خیلی شده تو طبیعت برم و اینقدر غرق دیدن این زیبایی یا عکس گرفتن بشم و نفهمم کجا بودم و کجا رفتم و برخورد کنم با سنگی، شاخه درختی…اصلا یک وضعیتی. جــا داره اینجا یک خاطره از سفر چند هته پیش بگم در مسیر یک رودخونه زیبا داشتیم میرفتیم و منم گوشی به دست و غرق دیدن و شکار زیبایی ها. یک عصای موسی ایی هم تو اب پیدا کرده بودم و برای خودم داشتم حملش میکردم و مثلا ازش گاهی کمک میگرفتم تا لیز نخوردم یا به خیال خودم راحت تر تو اب و اون وضعیت قدم بردارم. آقا همسر قشنگ مون منو صدا زد و گفت اینجا ازم عکس بگیر (یک فاصله کمی هم داشتیم باهم) من چرخیدم تا پامو یکجای درست و خوب بزارم وتعادلم حفظ بشه تا بتونم عکس بگیرم و چچوب رو گذاشتم یک کناری و بعد برای اینکه خیس نشه نمیدونم برای چی همون موقع اون چوب عصای موسی ایی رو برداشتم گذاشتم یک سمت دیگه(دقیقا سمتی که خودمو میخواستم برم و عکس بگیرم) لای یک سنگ هایی گیرش انداختم و بعد گوشی رو از جیبم درآوردم و قدم اول رو برداشتم و به روبه رو نگاه کردم قدم دوم بود یا سوم دقیقا رفتم تو نوک و تیزی همون چوبی که همراهم بود و خودم چند ثانیه قبل جابجاش کردم و تالاپ تعادلم از دست رفت. چون کفش پام حالت صندل باز داشت و رفت تو کفشم و منو گیر انداخت و افتادم. آقــا یکجوری با شدت خوردم بهش که کلا برای ثانیه ایی ساق پامو حس نمیکردم و وقتی بلند شدم و خندیدیم و دیدم به چوبه برخورد کردم گفتم اخه چرا…یعنی چی.(من خیلی خود زنی و خوددرگیری دارم با خودم فکر کنم….خخخخ فکر کنم بیشترین اسیب ها رو خودم به خودم وارد کردم نه هیچکسی) اصلا یک وضعیتی شد (بماند که تپه بزرگ و کبود که قلبمه بودن ساق پام از روی شلوار هم مشخص بود،در این حد روی ساق پام باد کرده بود)و بعد چنان میترسیدم باز هم تو اب و بقیه مسیر رودخونه قدم از قدم بردارم و پام و زانوهام سست شده بود که اصلا با تمام وجودم ترس رو حس کردم.یعنی ترسیــدمــا…بعد همونجا تو ذهنم با خودم مرور کردم چرا این اتفاق بد افتاد؟ چه احساسی باعث این اتفاق بد شد؟ چه باوری چه فرکانسی؟؟؟…خلاصه وقتی چوب رو میخواستم دوباره بردارم که برگردیم بیخیالش شدم با اینکه شاید خیلی لازمش داشتم اما همونجا پرتش کردم دور دورا…بعد وقتی به اون سوالی که از ذهنم رد شد یک جواب خوب بهش دادم یعنی جواب منطقی و ریشه ایی براش پیدا شد. قبلش اینم بگم کل روز حس و حال خوبی داشتیم وکلی اتفاق های خوب رو تجربه کرده بودیم و چند ثانیه قبلش هم اینقدر در حس و حال سپاسگزاری از خدا بودیم که یکجورایی اشک تو چشمامون جمع شده بود.(تو مسیر رودخونه سه نفر بودیم.) خلاصه من با چیزی که از قانون درک کردم متوجه شدم یک چیز ریشه ایی تر هست و اصلا به احساس اون لحظه و اون روزم این اتفاق به ظاهر بــد ربط نداشت. وقتی چوب رو ناخودآکاه برداشتم و پرتش کردم فکری و ایده ایی که اومد این بود تــــرس، فهیمه تو چرا اصلا این چوب رو برداشته بودی؟ تو ترسیدی.تو تیکه کردی به چوب و قدم برداشتی، تو روی خودتو توانایی خودت و گاهای قوی و سالم خودت تکیه نکردی، تو شرک آمیز عمل کردی و قدم برداشتی. میدونی درسش ایــنه تو اگر به خودت، به خدا اعتماد داری دیگه ک عامل بیرون از خودت دیگه چرا، استفاده از چوب به عنوان عصا چرا، تو ترسیدی و ناخودآگاه با دیدن یک چوب خودتو بهش گره زدی حالا نوش جونت این پای قلبمه و درد. میخواست از اول رو پای خودت بایستی و به توانایی خودت و توکل به خدا قدم برمیداشتی توی این اب رودخونه، این سنگ…حالا قراره همین رودخونه ایی که بهت حس خوب داد تو رو بشوره و بهت درس بده درسش اینــه نترس و حرکت کن حتی اگر تومسیر پر از سنگه تو توانایی ات بیشتر از سنگ های کوچیک و بزرگی هست که تو مسیرت قرار داره، خدایی که بهش اعتماد داری خودش خوب میدونه تو رو کجا آورده . هدایتت کرده پس برای حرکت در این مسیر هم روی اون فقط روی خدا حساب کن …فقط روی خدا حساب کن و نتــرس و مشرک نشو…
اینم یک خاطره که یادم اومد و برای خودم هروقت اون اتفاق یادم میاد درسش رو با دردش به یاد میارم و میگم این عاقبت شرکه. پس حواست باشه مشرک نشی و اجازه نده شرک مثل اون مورچه ی سیاه ریز در دل تاریک شب روی سنگ سیاه بیاد حرکت کنه و تو اصلا از وجودش خبردار نشی، تو باید دقیق و تیزبین باشی برای دیدن و پیدا کردن این شرک ها و علت رفتارهات…خلاصه که اینم برداشت من از اتفاق به ظاهر بد که خیلی خوب بود…
عجب خاطره در خاطره و سفر در سفری شد.
یعنی استادجانم ماشالا به شما، به این همت، به این قدم های استواری که درمسیر دیدن زیبایی ها و شگفتی های خدا برمیدارید واقعا تحسین تون میکنم استاد خوش اندام و زیبا صورت و زیبا سیرت من.واقعا زیبا از اون مسیر سنگلاخی بالا رفتین و مریم جان هم زیبا فیلمبرداری کردند و لذت بردم از دیدن اون آبشار و اون غار کوچیک تو دل این کوه صخره ایی…
سپاس برای این تدوین ها، این فیلمبرداری ها. چه صدای زیبایی داشت این آبشار…
فقط اون کوه های سخت و صخره ایی و درخت هایی که روشون سبز شده بودن.
به به میریم یک مرکز تفریحی که چشکه آبگرم داره.
بچه ها زیر تابلو اون مرکز دیدین پرچم آگهی استخدام زده بودن نوشته بود (NOW HIRING) یعنی چقدر موقعیت برای پولسازی هست، چقدر ایده، چقدر گسترش، چقدر فراوانی، چقدر موقعیت برای کار و پول ساختن.خــدایــا شکرت که این همه رو میبینیم و در مدار دیدن تجربه درک زیبایی ها و فراوانی ها هستیم.
بعد چی دیدیم اون مجسمه ایی که یک مرد کارگر یا معدنکار و یا شاید حفاری رو دیدیم که داشت انگار سر مته بود یا چی بود با تلاش عوض میکرد و مشغول کار بود.
واوووووووووو خدایا من، چه فضای زیبایی طراحی کردن. چقدر بزرگ، چقدر زیبا،چقدر تمیز.اون با ویو کوهستان…فوق العاده بود. یک چیزی بگم اصلا کم میارم صحنه ها و زیبایی ها رو که میبینم وحس میکنم رو توصیف کنم و واقعا اعتراف میکنم نوشتن کم میاره از تبدیل زبان تصاویر به زبان کلمات. ولی من تلاشم رو میکنم چون این کار رو دوست دارم و به چالش کشیده شدن رو هم دوست دارم.(کاری که مرا نکشد، قوی ترم میکند.)
_ خدایا اون حوض پر از ماهی رو دیدین. ماهی های قرمز و آبی، بزرگ و کوچیک. طرح دار و ساده.لاک پشت و بقول استاد جان شاخ لاک پشت ها و پدربزرگ شون که استاد اوگبی هم اونجا تو اون حوض ماهی داشتن. (خیلی باحال گفتن استادجان) خدایا اون ماهی بزرگه سیاه رنگی که اومد رو ببیــن. همه چی همه جا داریم…واقعا زیبان واقعا…
(راستی وقتی همه ماهی ها لبه اون حوض نزدیک شما جمع شدن یا اون موقع افتادم که از کلبه تو پرادایس میومدین بیرون و یکجورایی ماهی ها شرطی شده بودن و میومدن نزدیک سطح آب دریاچه و منتظر غذا بودن، چون اکثر اوقات صدای در همزمان با ریختن غذا در همون حوالی دریاچه اونا رو شرطی کرده بود.اینا هم یکجورایی همه اومدن سمت شما…اصلا شما جاذب مخلوقات شدین ماهی و مرغ و پرنده و …)
_مریم جان چه ژست های باحالی میگیری خیلی خوب بود که با اون ماهی ها هم عکس انداختین.
_خدایا اون سگ رو ببین یک چشم ابی یکی عسلی قهوه ایی بود یک رنگ خاصی داشت واقعا سگ زیبایی بود.
_چقدر اون تابلو اطلاعات دمای آب باحال بود.
_خدایا شکرت برای دیدن این همه آدم ثروتمند و شاد
خدایا شکرت برای دیدن اون خانم مسن که داشت بسکتبال بازی میکرد.
دیدن استاد که از امکانات موجود استفاده میکنن و ورزش میکننمنم از خودم یک گزارش بدم. منم امروز شنا رفتم سه تا ست 15 تایی.((هیچ بهونه ایی برای انجام کار درست نیست حتی توی سفر))
_خدایاا اون بچه تپلی رو ببین اومده تو آب معدنی…وای یاد این افتادم الان قراره داداش و زن داداشم بیان با نوه و بچه تازه خانواده که حدود سه ماهش داره میشه. (من همون روزهای اولش دیدم عمه شدم امسال)
حدایا نی نی حوشگل ما هم قراره بیاد آقا پارسا پژوهنده نی نی ناناز…خدایا شکرت چه روزی بشه امروز.
_چقدر این حوضچه هاش قشنگه، چه طراحی باحالی کردین. چقدر داغ.چه عکس های باحالی. مریم جان عاشق اون جمله ات شدم که گفتی اینجا میزگرد واقعیه و میزگرد بعدی در دل یک طبیعت زیبا،با آب چشمه طبیعی همه با هم اونجا به امید الله یکــتا
خدایا شکرت برای این تجربه زیبا
خدایا شکرت برای این آزادی عقیده و پوشش(جالب بود خانمی با مانتو و روسری تو این محوطه که بعضی ها لخت بودن)
خدایا شکرت برای این تنوع
خدایا شکرت برای اون دوش های عالی و پرفشارِ باحالش
خدایا شکرت برای استخر شنا و تور بسکتبال، پل بادی معلق روی آب،…
خدایا شکرت برای این تنوع در تفریح و لذت بردن
خدایا شکرت چقدر ثروتمند شدن باشکوه و معنویــه
خدایا شکرت که این فرصت رو داشتم تا بازم بیام و از خودم ردپا بزارم و در این سفر با شما همسفران عزیزم همراهی کنم و قدردان شما عزیزان باشم خداروشــکر
سلام فهیمه عزیزم خوش خبر باشی عزیزم چقدر خوشحال شدم حدایا نی نی حوشگل ما هم قراره بیاد آقا پارسا پژوهنده نی نی ناناز…خدایا شکرت چه خبری دل انگیزی یک نفر دیگه به خانواده ی عباسمنشی ها اضافه شد خدایا شکر روزی بشه آقا پارسای ما از همه مون جلو بزنه .. بخاطر اینکه پدر و مادرش الص جنس عباسمنشی هستند..
فهیمه جون اینقدر از این خبرت خوشحال شدم که بقیه ی کامنتتتو نخونده بدو بدو آمدم ابراز شادی کنم و بهتتون تبریک بگم به امید خدا کی قدم به این جهان زیباتون میذارند!!!!؟؟؟
.حداقل بدونیم منتظرش باشیم!!!
در ضمن تولد خودت هم مبارک باشه چقدر خوبه جشن در جشن . خدا رو شکرت بخاطر این خبرهااااا
فهیمه جونم کامنتت فوق العاده زیبا بود بخصوص اون تابلو ها رو با ترجمه برامون نوشتی ممنونم عزیز و از اینکه اون تابلوی استخدام رو به وفور و فراوانی ثروت ربطش دادی واقعا تحسین برانگیزی .چقدر خوبه این حجم از پول و ثروت و فراوانی و بیشتر از هر چیز دیگری که توجه منو جلب می کنه آزادی هست واقعا چقدر خوبه پول و ثروت و نعمت و آزادی در همه ی کارها و امورات و آزادی در انجام کارها آزادی زمانی و آزادی مکانی . خدایا شکر . در ضمن مواظب اون چوب عصای موسی باش که داشتی کار دست خودت میدادی هاااااا خدا رو شکر که بخیر گذشت و درسشو بهت داد و رفت ..
فهیمه جان ممنون و سپاسگذارم برای تمام کامنت های زیبایی که برامون می نویسی .. من دیگه برم بقیه ی کامنت ها رو بخونم و و همچنین کامنت نیمه کاره ای یهویی هیجانی شده بودم ..
مواظب خودت باش و پایدار و موفق و شاد باشی
دم شما گرم دوست عزیزم بخاطر این شخم زدن باور ها و رسیدن به این نتیجه زیبا و مهم که مارو هم به فکر واداشت واقعا همینطوره شکر همینقدر ظریف در ذهن ما بین افکار ما رخنه کرده و چقدر خوبه که با توجه به اصل و هدایت پروردگار دوستانی مثل شما پیدا میکنیم و با هم به کنترل ذهنمون میپر دازیم دمتون گرم خدا عزتتون بده ، بابت نکات مثبتی که از فایل گفته بودید و باعث شدید دوباره تمرکز کنیم به نکات مثبت ازتون ممنونم ، روزو روزگارتون خوش دوست عزیزم و راهتون مستدام 🪻🪻🪻
سلام
دختر تو چه خوب و رویایی مینویسی و تو نوشتن آزاد و رها هستی اصلا خودتی فهیمه اصل
چه خوبه که اینقدر به جزئیات توجه داشتی
چه خوبه که اینقدر حال دلت خوبه بدون شنیدن جک هم می خندی
چه خوبه که نگرش توحیدی داری
چه خوبه که همه چیز را از پنجره و زاویه خوشبختی می بینی
چقدر دختر شادی هستی
من واقعا تحسینت می کنم
با شادی روز افزون برای شما و دیگر اعضای خانواده بزرگ عباسمنش.
سلام بر فهیمه ی عزیز
فهیمه جان خیلی زیبا نوشتی تمرکزت واقعا عالی بود خیلی ریزبین تمام نکات رو ثبت کردی بهت تبریک میگم به خاطر این همه دقت و تمرکز روی نکات مثبت با نوشته هات تمام فیلم برام دوباره بارگزاری شد
راستش با خوندن کامنتت وسوسه شدم سری به پروفایلت بزنم تصویرتون با همسرت رو دیدم خیلی زیبا بود
از مسیری که گفتی ونوشته بودی کلی لذت بردم از خرید محصولاتی که انجام دادی و موفقیتت های که کسب کردی
خوشحالم که منم توی مشهد هستم و خیلی دوست دارم یه روز ببینمت ودر فرکانست قراربگیرم
برات بهترینها رو آرزو میکنم چون لایقش هستی دوست خوبم
درپناه الله یکتا باشی
سلام به ابجی عزیزم که احق پژوهندست و کوچکترین نکات زیبای از دیدش نمیتونه مخفی بمونه
انجام کار درست توی هر شرایطی حتی سفر
و این جمله طلای امروز بود برای من ..
قدم یه پژوهنده جدید به این دنیای پر از نعمت و برکت مبارک باشه برای تک تک اعضای خانواده شما
سپاسگزارم ازت بخاطر چشمان زیبابینت و این انرژی که گذاشتی برای کامنت نوشتن
سلام به شما داداش محمد کرمی عزیز
یک نکته جالب بگم، همین الان کنار داداشم نشستم روی یک مبل توی جمع خانواده خونی ام. اما الان دلم خواست بیام تو جمع خانواده صمیمی و عزیزم و بعد دیدم بازم نقطه آبی رنگ دارم و خوشحال و شاد و خندان….اونم با همون چند جمله اول شما اصلا خیلی در درون گل از گلم شکفت.
سپاسگزارم که برام از وجود و حضورتون ردپا گذاشتین…
جالبه خودمم فردا یعنی 20شهریور در سال 1367 بدنیا اومدم و قدم به زمین گذاشتم.
باز هم سپاسگزارم برای تک تک کلمات و جملاتی که برام نوشتید.
ارادتمند شما فهیمه پژوهنده
سلام به استاد عزیزم، خانم شایسته و همه ی دوستان خوبم.
بچه ها قبول دارید این همه خوشبختی با همدیگه برای استاد یه مقدار غیر طبیعیه!؟
داشتنه یک همسر فوقالعاده خوش خنده، مهربون، صبور، فهمیده، شخصی بدور از حاشیه، عاشق و متعهد بهاین رابطه، شخصی بی نهایت صادق و درست کار، داشتنه همسری که مهمترین اولیت زندگیش بهبود وضعیت شخصیتی خودش باشه، بسیار هم فکر و هم مسیر با استاد(این از رابطه)
دیدنه طبیعتی که خیلی از ماها حتی تو عکس هم ندیدیم،لذت های جورواجور، از دیدنه طبیعت های بسیار متفاوت، دیدنه آبشارهای متفاوت، آسمون های آبی، قرمز، صورتی و…،داشتنه دوستانی بینهایت خوش قلب که بینهایت از بودن کنار استاد لذت میبرند و استاد هم همینجور از بودنه کنار اونها لذت میبرند، داشتنه ثروت بی نهایت که هرچقدر هم خرج کنه تموم نمیشه و آزادی زمانی و مکانی کامل داره و و و
اما چی میشه که یه شخصی از خوشبختی هممممه جورش رو داره!؟
وقتی که داشتم نگاه فایل میکردم خدا 2 تا موضوع رو بهم گفت که دلیل اصلی تمامه این نعمت ها 2 تا چیزه:
1/شکرگزاریه وااااقعی و ممنون خداوند بودن بابته هرچیزی، حتی بابت داشتنه پلک های چشمش که از ورود نور جلوگیری میکنه موقع خواب
و این شکرگزاری بود که همه چیز رو بهش داد من این روزها در یک تضادی هستم که هررر کاری میکنم به اون خواسته ام نمیرسم، 2،3 روزه دارم از خدا پرسم دلیلش چیه!؟
بهم گفت ببین ابراهیم!
تو 9 تا چیز داری، اما 1 چیز نداری و تمامه شبانه روزت فکرت درگیر همون یک چیزه که نداری!
تو فکر میکنی اگه اون 1 چیز رو هم بهت بدم دیگه راضی میشی! دیگه شکرگزاری! ؟
دیگه حالت خوبه!؟
نه اینجور نیست!
تو برای همون 9 مورد هم شکرگزاری نکردی ازم!
تو مگه نه خودت بودی که آرزوی همون 9 مورد رو داشتی، حالا چی شد! چرا نمیبینیشون!؟
اگه میخوای اون مورد رو بهت بدم اول شکر هرچی که الان داری بجا بیار تا اون یک مورد رو هم بدست بیاری
اون چیزی که میخوای در دسترسه اما تو آمادگی دریافتش رو نداری!
و دیدم واقعآ هم همینه
2/رفتنه مسیری برخلافِ تمااامه آدمای دنیا، برخلاف چیزایی که شنید و بهش گفتن که باااید بحث کنی، برای گرفتن حقت باید بحث کنی و درگیر بشی، باید برای انجام رفتار دلخواه همسرت بهش بفهمونی که چجور رفتار کنه، باید از بدبخیتات برای بقیه بگی تا بقیه بهت توجه کنن و دلشون برات بسوزه و مهم بشی تو زندگیشون، بهمون گفتن خوبی که از حد بگذرد نادان خیال بد کند، بهمون گفتن خدا خیییییلی خشمگینه جوری که اگه پاتو کج گذاشتی اگه خطا کردی با نهایت خشم بهت نگاه میکنه و بهت غضب میکنه و دیییگه کاری باهات نداره، بهمون گفتن دین یعنی گریه کردن، ناراحتی و غمگین بودن،بهمون گفتن باید زجر بکشی تا به شرایط مالی برسی که متعادل بشی ، بهمون گفتن همه ی چیزای خوبه دنیا محاله تو یه زندگی با هم دیگه یه جا جمع بشه، اما استاد عزیزم تو هیچکدوم رو باور نکردی،
تو اگه داری تو از چشمه ی آب گرم دا ی لذت میبری دلیلش اینه که :
وقتی عصبانی میشدی به هررر ترفندی جلوی دهنتو میگرفتی از اینکه شکوه و شکایت کنی
دلیلش اینه که :
گفتی مرگ یه بار شیون یه بار! بزار هرررچی میشه بشه من تحت حمایت خداوندم و میرفتم تو دله ترسام
دلیلش اینه به خودت سخت نگرفتی اگه جایی اشتباه میکردی، به خودت میگفتی دوباره بلند میشم و دوباره ادامه میدم
دلیلش اینه که
با همه محرمانه و موأدبانه صحبت کردی، به همه به چشمه ذره ای از وجود خدا نگاه میکردی
دلیاش اینه
ادامه دادی و ادامه دادی و ادامه دادی
استاد عزیزم کافیه همین کامنتی که نوشتم رو تو زندگیم اجرا کنم، تا زندگیم زیر و رو بشه
خدایا شکرت که این آگاهی ها رو بهم دادی
اصلا هرکی مه به قانون هم باور نداشته باشه کافیه امتحان کنه همونجور که وقتی فحش میده، عصبانی میشه، همونجور هم وقتی با عشق صحبت کنه، جواب با عشق و با لبخند میشنوه
سلام به آقا ابراهیم بزرگوار رفیق فولادین همه ما
از وقتی داستان استخدامت رو توی صنایع فولاد خوندم هروقت از خدا چیزی میخوام سعی می کنم به مدل شما ازش بخوام. بهش میگم یه جوری بهم بدش که ازش کتاب بنویسم. ولی راحت و بالذت.
خودت ماشاالله استادی در تشخیص اصل از فرع و تشخیص نیاز الانت. چرا که اوندی 9 تا که نه 900 تا نعمت موجود در حال حاضر زندگیت رو لیست کردی، داری تاییدشون می کنی و میدونی که روش به دست آوردن نعمت بیشتر حال بهتر مداوم داشتنه.
از طرف دیگه خیلی هوشمندانه و باذکاوت اون یکی نکته رو هم بهش اشاره کردی که باید اقدام کرد. پا روی ترس گذاشت و دل به دریای ناشناخته ها زد.
من که دارم این حرفها رو میزنم اعتراف می کنم که بسیار در این قضیه جای کار دارم و خودم هنوز می لنگم ولی حداقلش اینه که میدونم مسیر درست کدومه.
فقط میخوام بهت بگم به قول استاد خودمون رو سرزنش نکنیم و احساسمون به خودمون بد نشه از اینکه هنوز قدمون به دستگیره در نمیرسه. باید غذا بخوریم تا بزرگ شیم. غذامون چیه؟ همین فایلها و تمرینات. همین توجه به داشته هامون و زیبایی های اطرافمون.
می دونم که سخته با کسی زندگی کنی که باهاش تنش داری. همیشه انگار توی یک میدون جنگی که مجبوری برای مثبت و امیدوار موندن تلاش اضافه بکنی ولی مکه راه دیگه ای هم هست؟
هرآنچه مرا نکشد قویترم خواهد ساخت
من همیشه توی زندگیم سعی کردم داشته هام رو به رخ کسی نکشم چون ممکنه از درون احساس بدی پیدا کنه، غصه بخوره. بخاطر همین هیچوقت اهل استوری عاشقانه گذاشتن و اینم غذای امروزم واسه آقایی و این چرت و پرتهای خاله زنکی نبودم. در تمام شبکه های مجازی هم عکس تکی خودم رو می گذارم.
ولی این سایت قضیه اش فرق میکنه. اینجا اصلا دستم نمیره عکس تکی بذارم و یک بار هم که گذاشتم حسم گفت نه خانوادگی بذار و سریع عوضش کردم. چرا؟
چون اینجا اکثر آدمها دنبال حس خوب هستن. دنبال الگوی خوب می گردن. و من به نشانه سپاسگزاری از خداوندی که زندگی مشترک عالی رو به من عطا کرده عکس خودم رو در کنار همسر و دخترم میگذارم تا نوری در دل کسی روشن بشه و بگه آخیییششش چه حس خوبی داره این عکس! منم اینجوری میخوام.
برادر عزیزم دلم از ته ته ته اعماقش میخواد که همه عزیزانم در این فضای مقدس که اسم بلندمرتبه الله توش همیشه تکرار میشه، از نعمت زندگی مشترک سالم و عاشقانه برخوردار باشن و بابتش همیشه شکرگزاری کنن.
دلم میخواد حس خوب من منتقل بشه به کسی که الان در ظاهر اون نعمت رو نداره ولی تو قلبش مطمئن باشه که خواسته اش همین الان محقق شده فقط در دنیای محدود مادی هنوز به عینیت نرسیده. به قول پروین اعتصامی:
رهرو ما اینک اندر منزل است
شما اگر حس خوبی نسبت به وعده صدق خداوند داری، اگر ته دلت قرصه که رابطه دلخواهت شکل می گیره و لذت عشق الهی رو تجربه می کنی در کنار یک فرد هم فرکانس، پس همین الان داریش. خیالت تخت.
دفعه دیگه هم رفتی استخر یه استارت حرفه ای به جای من بزن. اصلا یه 200 متر کرال مدیونی اگر بجام نری. و یه 100 متر پروانه.
در پناه حق شاد باشی.
حتما میخواین سایت بی ابراهیم بشه که میگین 20چ متر کرال و 100 متره پروانه رو برم!
آخه مایکل فیلیپس ام!
دوست دارم تصور کنید اومدم خونتون مهمان شما و همسر نازنینتون هستم هرآنچه که از الان مینویسم رو دارم با نهایت آرامش روی مبل های خونتون باهاتون صحبت میکنم!
چایی هم روی میزه ولی من و شما دوست داریم حرفایی که تو سایت میزنیم رو حضوری هم بزنیم و چهره به چهره با هم صحبت کنیم.
ببینید من قبلا یه جایی تو کامنتم گفته بودم اینو که ما هرکدوممون یه اسماعیل داریم واسه قربانی کردن!
اگه توجه کرده باشین، سسخت ترین امتحان ابراهیم، قربانی کردنه اسماعیل بود، برای همین آخرین معجزه ی ابراهیم بود، جدا از ساخت کعبه،که اون امتحان نبود ماموریت بود
چرا!؟
چون ابراهیم برای بزرگترین آزمونش باید تکاملش رو طی میکرد و برای همین امتحان آخر ابراهیم، قربانی کردنه اسماعیل بود.
حالا ماها هرکدوممون یه اسماعیل داریم که باید قربانی کنیم، یکی روابط زناشوئی، یکی بچه دار نشدن، یکی مرگ عزیزش، یکی مهاجرت کردن، یکی شروع شغل دلخواهش، یکی رهایی از پناه گاه امنش و…
روی صحبتم هم با شماست، هم آقا ابراهیم همسر عزیزتون، هم همسر گلم که با تعجب داره این سبک از حرفهای من رو میشنوه و داره به این فکر میکنه که این چرا هیچوقت این سبک از صحبتهاشو نشنبدمو به من نگفت!!!
ببینید!
هر کس که بتونه اسماعیلش رو قربانی کنه، به چنان قدرتی میرسه که تا سالها میتونه واااقعا دوشاشوش حضرت ابراهیم تو جامعه خدایی کنه!
چچچنان قدرتمند میشه که کمتر تضادی میتونه ذره ای زمینش بزنه، چنان جسارتی پیدا میکنه که بعید میدونم چیزی تو دنیا بتونه اون رو به عقب نشینی وادار کنه، چنان توحیدی در قلبش شکل میگیره، که وقتی راه میره احساس میکنه کف کفشاش با زمین چند سانتی فاصله داره، به چنان آرامشی میرسه که آدمای اطرافش تو هر سنی، با هر جنسی، با هر شغلی عاااشقش میشن و بی اختیار قلبشون میره واسه ی اون طرف و علنی سرتاپای اون شخص رو تحسین میکنن و به زبون میارن که ای کاش همه مثله تو بودن!!! (من تمامه اینارو تجربه کردم)
ببینید من جوری بودم که با لباس عادی ایستاده بودم سرکار، تو جمع 10،12 نفری همکارم یه جوری داشت نگاهم میکرد، دیدم گفت که ابراهیم! تو خیییییلی خوشتیپ و شیک پوشی!
انگار یه دختر بچه ی 8 ماهه رو دیده بود که لپاش تو گرما قرمز شده بود آویزون بود از صورتش که اینقدر با ذوق داشت نگاهم میکرد، بعد از 10دقیقه گفت خیلی خوشم میاد از نوع لباس و سلیقه ات
واااقعا خوش سلیقه و شیک پوشی.
یه روز یه دکتری رو سوار کردم تو اسنپ،حدودا اون آقا 60 سالش بود، بعد از چند دقیقه صحبت کردنم بهم گفت، ای کااااش همه مثله تو بودن میشه شمارتون رو داشته باشم!
دوباره یه روز ماشینم خراب شد یدک کش اومد ماشینمو جابجا کنه، تو همون شرایط این آقا چنان شیفته شده بود دوست نداشت مسیر تموم بشه و به زبوو آورد که تو چچچقدر حسه آرامش داری!
و ده ها مورد دیگه!
ببینید اما 2 تا مسئله ی بییینهایت مهم وجود داره اونم اینکه
1/این جایگاه به سختی بدست میاد!
واااقعا به سختی بدست میاد!
واااقعا چاقو گذاشتن پای شاهرگ اسماعیلمون برای هر کدوممون سخت ترین کاره دنیاست!
موضوع دوم اینکه:
2/اگر از این جایگاه مراقبت نکنیم مثله رویایی که بعد از بیدار شدنمون از بین میره، اون شرایط هم کاااملا از بین میره در حدی که حتی اون روزا و اون احساسس رو حتی به یاد نمیاریم!
اینا از کجا اومد خدا من که قبلا این کامنت شما رو خونده بودم چی شد که دوباره نقطه ی آبی اومد کنار اسمم و کامنت شما اولین بود!!!
قربانی کردنه اسماعیل بببقدری سخته واسه هرکدوم از ماها، که باااارها و بااارها میریم تا نزدیکی انجام ماموریت، اما دوباره برمیگردیم مثله کسی که از پریدن تو آب میترسه و چند بار میره تا نزدیکی لبه پرتگاه دوباره برمیگرده
اوایلش که حتتی فکر کردن بهش هم تن آدم رو میلرزونه چه برسه به انجامش.
حالا من تو این شرایط چجوری سعی میکنم خودم ایمانم رو قوی کنم!؟
با 2 تا کار
یک اینکه نتایجی رو که از اعتماد به خداوند به دست آوردم تو ذهنم مرور کنم
دوم آیات قرآن!
ببینید من خیلی خیییییلی تند و با توپ و تشر بعضی وقتا با خدا صحبت میکنما!
الان یه مقدار سایت دستم رو بسته وگرنه میگفتم چجور باهاش حرف میزدم.
جوری که خداشاهده دختر عمم وقتی لحن حرف زدنم رو با خدا رو بهش میگم میترسه میگه بسه دیییه الان یه بلایی سرمون ایای، بعد خودش میخنده میگه با تو خو کار نداره الان سر من خالی میکنه، جوری که میگه وااااای بسه دیه بخدا الآن خشکمون ایکنه!!!!
من مثلا دیشب داشتم تو ساحلی قدم میزدم بهش گفتم ببین!
من به تو اعتماد کردم!
من سر حرفایی تو قرآنت زدی حساب کردم!
به بزرگی خودت اگگگگر ببینم به چیزی که تو قرآن قولش رو دادی و عمل نکردی اون دنیا یقه تو میگیرم!
اون دنیا من میدونم و تو!
ممممن تو رو سوال جواب میکنم!!!
فققققط نگام کن که تو این شرایط فاجعه بار چجوری سکوت کردم و نشسته ام تا به حرفایی که تو قرآن زدی عمل میکنی!
بعدش کم کم آروم میشم، چون میدونم اون زیر قولش نمیزنه!
هم اشکام اومدن، نخودای هر کامنت!
چون میدونم اون بهترین وکیله برای من!
چون اون هیچوقت منو بی جواب نزاشت!
چون هیچوقت اون بهم خیانت نکرد و پشتم رو خالی نکرد!
چون اون خیر خواه ترینه!
چون اون نزدیک ترینه
اون شب تو اووووجه حال بدیم 1 جمله بهم گفت که سکوت کردم وسکوت کردم و سکوت کردم!
بهم گفت:
الیس الله بکاف عده!؟
(آیا خدا برای بنده ی خویش کافی نیست)
شما جای من!
چی داری جوابشو بدی جز اینکه سرتو بندازی پایین و بری!
مگه میتونی بری اگه اون قدرت رو ازت بگیره!
مگه میتونی بدونه اذن اون تو حرف بزنی!
مگه میتونی حتی ازش درخواست کنی اگه اون نخواد چه برسه به اینکه بخوای محاکمه اش کنی!
من تنها فیلمی که از دیدنش هیییچوقت سیر نمیشم و هرر بار با دیدنش تمامه غم های دنیا از دلم میره و اشک میریزم،، فیلم ابراهیم خلیل الله است!
جایی که ابراهیم با خستگی و نا امیدی تمام و با نهایت عجز و تسلیم وار اسماعیل رو میبره قربانی کنه!
جایی که تو فیلم جبرائیل میگه ابراهیم اسماعیییل!
ابراهیم میگه پاااره ی تنم!
دوباره میگه اسماعییییل!
ابراهیم میگه عزیزتر از جااانم!
دوباره میگه اسماعییییل!
ابراهیم میگه حتی یک شب بی یاد او نخوابیدم!
و میگه اسماعیل باید قربانی شود!!!
جایی که شیطان میاد و بالای سر اسماعیل شیوون میکنه و ابراهیم با نهااایت ناتوانیش باز هم دست از توحید بر نمیداره و سنگ میزنه به شیطان
، جایی که ابراهیم دور اسماعیلش میچرخه و نگاهش میکنه
جایی که ابرهیم داااد میزنه رو به آسمون و میگه پروردگارا من اسماعیلم رو در راه تو قربانی میکنم و چاقو رو میزاره پای گردنش، و چاقو رو میکشه اما چاقو نمیبره و بعد میگه ابراهیم تو از این آزمون الهی سر بلند بیرون آمدی!!!
منو ببخشید
خیلی وقتتون رو گرفتم و کامنتم طولانی شد
نفهمیدم چی دارم مینویسم، چند دقیقه انگشتام و اشکام اختیار رو ازم گرفتن.
وسطاش ذهنم هی میگفت بسه دیگه
بسه دیگه تمومش کن
بسه دیگه
اما قلبم گفت تو ادامه بده، واسه دل خودت بنویس
بزار هیشکی این کامنت رو نخونه، تو واسه دله خودت بنویس.
یه دستمال کاغذی لطف میکنید!
ببخشید، خیلی زحمتتون دادیم، در پناه خدای واحد موفق باشید
سلام به گل سرسبد سایت. یل صنایع فولاد!!!!! (اگه اون کلیپ مهدی منجزی، مهدیییییی یل صنایع فولاد رو دیدی می دونی چی میگم!)
پییییعععع والا ایطور که تو با خدا سر جنگ نهادی همه مونه باهم سنگ اکنه!
امروز برای کاری با مترو رفتم تهران و توی مسیر رفت اومدم با هندزفری فایل جلسه 4 قدم 5 رو برای چندمین بار گوش بدم ولی یه چیزی ته دلم می گفت نه، یه چیز دیگه گوش بده. رفتم یه چرخی زدم تو سایت نقطه آبی قند تو دلم آب کرد. حرفهای دل نازنینت رو چندین بار خوندم و هربار هم اشک ریختم هم کلی خندیدم. گودوم جهندوم که مردم فکر کنن لیوه ووبیدوم، من که دارم کیف می کنم بذار اونا هم از خنده من شاد بشن.
روی یکی از جمله هات قفل شدم. روی نقطه ضعفم. اسماعیلمون ممکنه شروع یک شغل باشه….
هرکسی یکی یا چندتا پاشنه آشیل مهم و واضح داره که بخاطرش دست به دامن سایت عباسمنش.کام شده.
اگر افسار ذهن سرکش رو بسپره به دل، به جریان هدایت، به نور پاشیده شده به جهانش از طریق فانوس دریایی استاد عباسمنش، اگر با روح الهی خودش همون فطرت ابراهیمی خودش آشتی کنه، به همون میزان با توحید آشنا میشه.
حالا اگه مثل شما فنداسیون رو با پایه های توحیدی بسازه، با عزت نفس تقویتش کنه که نور علی نوره.
الهی شکر بعد از دو سه سال افتان و خیزان حرکت کردن بالاخره از اول امسال دروازه دلم به روی توحید باز شد. نمیگم اصلا ادعا نمی کنم انسان توحیدی شدم، شاید به اندازه 10 درصد بهتر از قبلم شدم در این موضوع ولی دارم نور می بینم. به قول قیصر امین پور:
این روزها که می گذرد، هر روز احساس می کنم که کسی در باد فریاد می زند، احساس می کنم که مرا از عمق جاده های مه آلود، یک آشنای دور صدا می زند… آهنگ آشنای صدای او مثل عبور نور، مثل عبور نوروز، مثل صدای آمدن روز است.
دقیقا گهگاهی صدایی می شنوم، نوری رو می بینم، که جنسش با تمام لحظات عمرم فرق میکنه. دوست دارم مثل خودت مثال بزنم. چون کلی نوشتن لطفی نداره. ازت یاد گرفتم و ممنونم ازت
به لطف نور هدایتی که از آموزشهای استاد دریافت کردم حواسم بیشتر به ندای درونیم هست. حرفشو بیشتر می شنوم و گوش میدم. و چقدر رفتارم با جهان بهتر شده. چقدر لبخند میزنم. سبکم، شادترم، مردم چقدر با من مهربونن و تحسینم می کنن. من چقدر همه رو با عشق تحسین می کنم.
مثلا دیشب خواهرشوهرم خونمون بود (به پیشنهاد و هزینه خودش اومد موهامو بوتاکس تراپی کرد) صبح که می خواست بره گفت بیا برسونمت تا مترو. گفتم نه گوشیم شارژ نداره تو برو من نیم ساعت دیگه خودم میرم. با عشق ازش تشکر کردم و رفت.
منم که حسسساس رو شارژ صحیح گوشیم، یک ساعت بعدش رفتم با اینکه می دونستم دیگه به قطار تندرو نمیرسم ولی برام مهم نبود. (بخاطر اعتقاد به همزمانیها و حکمت هر تاخیر) رفتم سوار شدم و دلم گفت روی این صندلی نه، اینم نه، بشین اینجا. نشستم.
دلم گفت الان فایل گوش نده. یه کار دیگه بکن. نشستم کامنت شما رو خوندم. روحم شاد شد. حالم عالی بود که یهو سر صحبتم با مادر و دختری که بغل دستم نشسته بودن باز شد.
اصلا رابطه رویایی که بین این دو نفر دیدم تو خوابم هم نمی دیدم. مادر چنان با عششششق به صورت دختر 29 ساله اش نگاه می کرد انگار که مثل فیلم هندیا بعد از 20 سال به هم رسیدن. همش درحال شوخی و خنده و عشق دادن به هم یگه بودن. و به من…
قضیه اش مفصله ولی طوری شد که ازشون شماره گرفتم بیشتر باهاشون آشنا بشم. بی نهایت شاد و مسلط به قوانین الهی بدون اینکه کسانی مثل استاد عباسمنش رو بشناسن یا حرفاشونو گوش داده باشن. مادری که وقتی همین دخترش 7 روزه بوده همسرش فوت میشه. پسرش هم در روز دامادیش که روز تولدش هم بوده فوت میشه ولی مادر انقدر آرومه که 9 تا از اعضای بدن پسرش رو اهدا میکنه. و الانم انقدر سرزنده و شوخ و با خودش در صلحه. این جمله اش تکونم داد که گفت اگه این دختر هم بره من بازم شاد میمونم و خدا رو شکر می کنم.
چطور شد که من با این دو نفر فوق العاده آشنا شدم؟ چطور شد که با مترویی رفتم که یه گیتاریست جوان فوق العاده با صدای محشرش اومد واگن بانوان و ما رو به چندتا آهنگ توپ تو مسیر مهمون کرد و روحمونو تازه کرد؟ همزمانی و لذت بردن از لحظه. تسلیم هدایت الله شدن…
بگذریم…. از مترو که پیاده شدم یه شماره بهم زنگ زد، دیدم خانم مدیر مدرسه غیرانتفاعیه که یک ماه پیش درخواست تدریس داده بودم. گفت می خوامت بیا!
من که عشق تدریس فیزیک و ریاضی ام بعد از چندین سال دور بودن از میادین دوباره امسال درخواست دادم و در اولین تلاش (حتی بدون داشتن برگه گزینش) ازم دعوت به کار شد. تازه من رشته ام فیزیکه ولی واسه ریاضی خواستنم. خانمه گفت خودم معرفیت می کنم واسه گزینش تو فقط بیا. نه همدیگه رو دیدیم نه می شناسیم. من فقط تلفنی باهاش حرف زدم یک بار. من قبلا توی دانشگاه آزاد و پیام نور شوشتر و دبیرستانهای اهواز تدریس می کردم. اصلا کسی منو تو کرج نمیشناسه.
خوب دو تا مثال از همین امروز زدم که بجز ردپای خدا توجیه دیگه ای ندارن، همون خدایی که تا کم میاریم مسلسل می گیریم سمتش.
اگه من تغییر نکرده بودم خدا میومد می گفت بیا عزیزم یه جا واست آماده کردم تو دانشگاه شریف برو فیزیک تدریس کن؟
نههههه، همونطوری که خودت به لطف خدا داری ذره ذره تغییر می کنی و منچ و ماکارونی دستپخت بی بی داره وارد زندگیت میشه، منم حس می کنم یه باریکه نوری داره تابیده میشه که اینم نتیجه اش.
چقدر بجا گفتی تا ولش کنی عین فنر درمیره. همیشه باید مراقب این نهال تازه روییده باشیم وگرنه خشک میشه.
بفرما منزل خودته برادر. با افتخار در خدمتیم. بی زحمت بادوم شور هم بیار با خوت.
بنام خداوند ابراهیم
حمد و سپاس مخصوص صاحب اختیار عالم است.
به رسم همیشه سپاسگزار خداوند مهربون هستم بابت همه نعمتها و موهبتهای که به جمع ما عنایت کرده.
کاکام، پیش ما هم بیا
دمت تم گرم ، همیشه لذت میبرم از خوندن دل نوشته هات ،
هر که را اسرار حق آموختن
مهر کردن و دهانش دوختن
دوست دارم داش ابراهیم
برقرار و شاد باشی. آمین
جان جانان گفت تو بنده گیت کن تا سلطانت کنم
به نام خداوند مهربان و عادل
سلاممممم به عزیز خداوند
سلام به برادر بزرگوارم ابراهیم توحیدی
دوست عزیزم انقدررر کامنت های عالی هست شگفت انگیز و تحسین برانگیز هست که حد ندارد
من بی نهایت تحسینت میکنم برادر عزیزم
ابراهیم عزیز یک سوال داشتم خودت فقط یک محصول عزت نفس و کتاب چگونه فکر خدا را بخوانیم تهیه کردی یا کدام محصول دیگر استاد را هم تهیه کردی ؟؟؟
تک تک باور های که یاد کردی در همه ما وجود دارد
و استاد چقدررر عالی عمل کرد امروز کمنتی یکی از بچه ها را خواندم که از چهار پنج سال پیش بود
زیبا بیان کرده بود گفته بود استاد دیگر چگونه برای مان بگویید که همین مسیر درست هست خودتان همه چیز به وجود میاورید شما خالق زنده گی تان هستین همه چیز باور هست
گفت دیگر چگونه به این زهن منطقی ما ثابت کنن با این همه نتیجه که گرفتین و ما باور کنیم
حالا او کمنت پنج سال پیش بود نتیجه های استاد روز به روز بیشتر میشود
پس چرا باور نمیکنم که همین راه درست هست همه چیز فرکانس و باور خودمان هست کافی هست باور کنیم
استاد خودش بار ها گفته بچه ها من برای به دست آوردن هیچ یک از اینا زجر نکشیدم من فقط شکرگذاری کردم واقعا شکرگذار داشته هایم هستم و بودیم
اگر شکرگذاری کنید هم حال تان خوب هست هم شاد هستین هم لاجرم نعمت ثروت وارد زنده گی تان میشود باور کنید
دقیقا حرفی که خداوند برای شما گفت دو روز پیش برای من هم گفت و چقدرر خداوند زیبا سخن میگوید من به خواسته خودم مهاجرت چسپیده بودم یعنی زیاد به خدا گفتم چهار پنج سال هست من از تو در خواست مهاجرت دارم چرا نمیتی ؟؟؟
دقیقا همین حرف های خودت را گفت ، که اگر به این خواسته برسی حس میکنی حالت عالی میشود ………. وووو
نی باید همین جا لذت ببری همین جا حالت خوب باشد خواسته ات به تو داده شده فقط باید هم فرکانس شوی تا دریافتش کنی
و من چقدرررر آرام شدم گفتم اگر بخاطرر لذت بردن باشد این به خودم برمیگردد که چگونه لذت ببرم فرق نمیکند کجا باشم
((تو 9 تا چیز داری، اما 1 چیز نداری و تمامه شبانه روزت فکرت درگیر همون یک چیزه که نداری!))
من به اندازه ظرف خودم برای خودم تحلیل اش میکنم که چقدرررررر شکرگذاری برای اینکه توجه ما را سمت داشته های ما ببرد مهم هست چون توجه ما قدرت آفرینش دارد
دوم زمانی که ما به داشته های مان تمرکز و توجه کنیم چی فرکانسی به جهان ارسال میکنیم فرکانس مثبت حس عالی و این سبب میشود بیشتر بیشتر ما نعمت را دریافت کنیم ظرف مان بزرگ شود
شکرگذاری واقعی عالی هست عالی هست
ممنونت هستم ابراهیم عزیز برای کمنت های بی نظیرت
عالی باشی رفیق خوبم
سلام و درود خدمت دوست نازنینم
ابراهیم متعهد و توحیدی عزیز
با تمام وجودم نگاه زیبا و کلام خالصتون رو تحسین می کنم
کامنت بسیار عالی و ارزشمندی رو نوشتید
اگر من همین کامنت رو هر روز بخونم و مرور کنم و تکرار کنم ، کلی برام رشد و بهبود به همراه خواهد داشت
سپاسگزارم از شما دوست بهشتی خودم
.
بله
درست اشاره کردید
مثل بقیه فکر کردن و عمل کردن ، مساوی هست با همون نتایج
همه چیز به نگاه و رفتار ما بر می گرده
اگر در این مسیر زیبایی که اشاره کردید ، ادامه بدیم و کم نیاریم ، بدون شک و صد در صد نتایج بهتر و بهتر خواهد شد.
اشاره بسیار زیبای شما کلی ایده در ذهن من بوجود آورد
هر کلامی از تک تک دوستان نازنینم ،یک گوهر زیباست
من یک جور شکرگزاری رو می بینم
شما یک جور دیگه معنی میکنی
و دوست دیگه یک نگاه زیباتری رو مطرح می کنه
و به همین دلیل این جمعی که ما داریم ، بی نهایت زیبا و لذت بخش هست
و این زیبایی ها و لذت ها و خالص بودن کلام دوستان ، نهایتی نداره
انتها نداره
هر روز داریم بهتر میشم
هر روز مقداری رشد می کنم
و نیاز داریم که همیشه روی خودمون کار کنیم
و این تکرار کردن ، مهم ترین نکته برای خودم هست
به الله قسم که هر وقت زمان میذارم و توجه خودم رو آگاهانه روی فایل های استاد میذارم و کامنت های دوستان رو می خونم ،
حالم خوب میشه
وقتی حالم خوب میشه ، صبور تر میشم
وقتی صبورتر میشم ، شکرگزار تر میشم
آرام میشم
برای خودم صحبت استاد رو تکرار می کنم که فاصله من و خواسته فقط با احساس خوب پر میشه
درخواست می کنم و خواسته ام رو تجسم می کنم
و سعی می کنم با این کار دوباره حالم بهتر بشه
مدارم یک مقدار میره بالا
ایده های خوب میان
شکرگزاری می کنم براشون
عمل می کنم به این ایده ها
بعدش صبر با چاشنی احساس خوب رو اجرا می کنم
و موضوع رو رها می کنم و به زندگی کردن با عشق و لذت ادامه می دم و از داشته هام لذت می برم
بعد که نتایج رقم می خوره ، شکرگزاری می کنم و حواسم به رخ دادنِ اتفاقات ریز و درشتِ مورد دلخواه ، هست
از این اتفاقات لذت می برم
دوباره حالم بهتر میشه
شکرگزاری می کنم و قلبم باز میشه
و همین سیکل رو ادامه می دم.
و مجددا از هر چیزی که دارم لذت می برم
چون فهمیدم که نتایج بزرگ استاد ، به این دلیل بوده که ایشان محتاج نعمت ها و خواسته هاش نبودند
نیازمند محقق شدن خواسته نبودند
لذت می بردند از هر چیزی که داشتند
احساس خوب رو هر روز تقویت می کردند با همون داشته هاشون
تمرکز به زیبایی ها براشون در حکم نفس کشیدن بوده
اهمیتِ تمرکز به زیبایی ها مثل اهمیت دم و بازدم بوده براشون
لذت بردن از داشته ها و شکرگزاری برای اونها ، اصلی ترین کار ایشان بوده
و ادامه همین سیکل باعث رقم خوردن همون نکاتی هست که اشاره کردید
الهی شکرت….
کامنت خالص شما ، قلبم رو باز کرد و به لطف خدا این آگاهی ها داده شد
برای شما و تک تک دوستان بهشتیِ خودم ،ثروت و سلامتی و موفقیت رو از خالق توانا و حکیم خواستارم.
حال دلتون خدایی…
بِسْمِ ٱللَّٰهِ ٱلرَّحْمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ
وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَعْبُدُ اللَّهَ عَلَىٰ حَرْفٍ ۖ فَإِنْ أَصَابَهُ خَیْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ ۖ وَإِنْ أَصَابَتْهُ فِتْنَهٌ انْقَلَبَ عَلَىٰ وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْیَا وَالْآخِرَهَ ۚ ذَٰلِکَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِینُ(حج11)
بعضی از مردم خدا را تنها با زبان میپرستند ؛ همین که خیری به آنان برسد، حالت اطمینان پیدا میکنند؛ اما اگر مصیبتی برای امتحان به آنها برسد، دگرگون میشوند هم دنیا را از دست دادهاند، و هم آخرت را؛ و این همان خسران و زیان آشکار است!
یَدْعُو مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَا یَضُرُّهُ وَمَا لَا یَنْفَعُهُ ۚ ذَٰلِکَ هُوَ الضَّلَالُ الْبَعِیدُ(حج12)
او جز خدا کسی را میخواند که نه زیانی به او میرساند، و نه سودی؛ این همان گمراهی بسیار عمیق است.
یَدْعُو لَمَنْ ضَرُّهُ أَقْرَبُ مِنْ نَفْعِهِ ۚ لَبِئْسَ الْمَوْلَىٰ وَلَبِئْسَ الْعَشِیرُ(حج13)
او کسی را میخواند که زیانش از نفعش نزدیکتر است؛ چه بد مولا و یاوری، و چه بد مونس و معاشری!
إِنَّ اللَّهَ یُدْخِلُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ ۚ إِنَّ اللَّهَ یَفْعَلُ مَا یُرِیدُ(حج14)
یقیناً خدا کسانی را که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند، در بهشت هایی در می آورد که از زیرِ [درختانِ] آن نهرها جاری است؛ مسلماً خدا هر چه را بخواهد انجام می دهد.
خدای عزیز و نازنین و دلبر و قدرتمندم،به عقل و درک و آگاهی من ببار و اجازه بده رشته ی افکارم رو به تحریر دربیارم تا بتونم گوشه ای از عظمت عشق شمارو گسترش بدم.نور آسمون ها و زمین نشون به اون نشون که گفتی وَمَنْ لَمْ یَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُورًا فَمَا لَهُ مِنْ نُورٍ اجازه ی صلات در غارِ حرا رو صادرکن که من برای هر ثانیه زندگی به نورت محتاجم ….
=================================================
سلام و سلامتی و نور و عشق و رحمت الله به استاد های نازنین و دلبرم و به تموم رفیق های قشنگ توحیدی من،رفقایی که از هر فامیل سببی و نسبی به قلبم نزدیکترند و همیشه از رحمت خداوند،من رو لایق مودتِ قلب روشنشون قرار میدند.
سلام از سعیده بعد ازشبکاری،روزمون رو به امید خدا پربرکت و پررر انرژی شروع میکنیم «قربه الی الله» :)))))))
استاد جانم این قسمت بینظیر سفرنامه و قشنگی هاش رو دیشب وسط شیفتم دیدم و بسسسی لذت بردم،با اینکه همون موقع کلی حرف داشتم برای گفتن، بخاطر یکم خواب آلودگی ترجیح دادم نوشتن کامنت رو موکول کنم به فردا …
آره تی جان قوربان،من همون شاگرد پرستارتم که تو icu کار میکنم وسط مریض های بدحال،همون که پاشو میزاشت تو بیمارستان از زمین و زمان براش مریض بدحال میومد،همش اعزام بود،همش تو درگیری با هدنرس و همراه مریض بود…
الان با لذت میره شیفت،با لذت برمیگرده،اون پرستاری که تو شیفت هاش کد99 نمیخوره کیه؟ منم من :)
اونیکه از دم در نگهبانی تاااا وسط بخش همه ی جوری باهاش سلام علیک و حال احوال میکنند انگار چندساله ندیدنش کیه؟ منم من :)
اونیکه وسط بدحال ترین مریض ها کار میکننه ولی همیشه توی شیفتاش مریض ها استیبلن،کیه؟منم من :)
اونیکه اعزام نمیره،و خدا همیشه اعزام ها روبراش جابه جا میکنه کیه؟ :)))))))
ادامه بدم آیا ؟:)))
اینا کِردیتش با کیه استاد؟ با من و عقل ناقصم؟ اصلا شما بگو! مگه میشه اتفاقات شیفت بیمارستان رو از قبل پیش بینی کرد؟
اونم تو ICU؟ کی میتونه این کارهارو بکنه جز آگاهی برتر؟جز خدایی که داره کیهان رو مدیریت میکنه؟
استاد نمیدونی نمیدونی نمیدونی چه عشق بازی به من یاد دادی با این خدا
شیفت قبل،یک مریضِ بدحالِ بدرگ داشتم،چندبار ترای کردیم نتونستیم ازش رگ بگیریم که دارو بهش بدیم.
دیدم کار داره سخت پیش میره،چندثانیه مکث کردم با خودم گفتم نه، کار نباید انقدر سخت پیش بره،ی ایرادی هست،من باز دارم روی خودم حساب میکنم و این آیه رو چند بار خوندم: وَ ما رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَ لکِنَّ اللهَ رَمى
صداش زدم: قربون شکل ماهت،ما بلد نیستیم، شما بلدی؛شمایی که رگ رو پیدا میکنی،شمایی که آنژیوکت رو سرجاش میزاری،شما ترای کن،من چیکاره م؟
نتیجه چیشد؟ ایزی ایزی تامام سریع یک رگ پیدا شد و داروی مریض که خیلیم حیاتی بود داده شد …
حالا من همه ی اینارو میگم،ولی پیش اومده توی شیفت من از صدتاشیفت یک کد CPR هم رفتم، از صدتامریض،یک مریض بدحال هم بهم خورده،از صدتا برخورد،یک بارم چرت و پرت شنیدم،اما به قول استاد در قدم نه:
چون ما تو محیط ایزوله نیستیم که ذهنمون رو صد در صد مثبت نگه داریم،ی وقتایی هم اتفاقات ناخواسته میفته امااااا
کی شود دریا به پوز سگ نجس؟؟؟
بین این همه اتفاق خوووب،یک اتفاق ناخواسته هم گزندی نداره،دردی نداره!اتفاقا باعث قدر دونستن نعمت ها میشه
مثل اتفاق دیشب،یک همکار با سابقه خیلی کاردرست دارم که یکم زبان سرخش همرو میچزونه بی دلیل،منم که طبق معمول این مواقع سعی میکنم اصلا باهاش یک جمله هم هم کلام نشم که راه باز بشه برای شنیدن ناخواسته یا غیبت!
اما دیشب توی یک موقعیت گیر کردم نه راه پس داشتم نه راه پیش…
این بنده ی خدا هم شرررروع کرد از ناخواسته ها گفتن و من رو مورد تفقد خودش قرار دادن مخصوصا سر داستان انتقالی
منم گفتم سعیییده سعیییده،الان وقت عمل به آگاهی هاست،این یک امتحان که قراره شما ازش سربلند بیرون بیای…
این بنده ی خدا حرف میزد،منم نگاهش میکردم ازین نگاه های بزغاله ای،که نمیفهمم چی میگی:)
ایشون میگفت داری زندگیتو خراااب میکنی:)
من تو دلم میگفتم إِنَّ اللَّهَ یُدافِعُ عَنِ الَّذینَ آمَنوا
ایشون میگفت به شما میگن مادر؟بچه ها تو فرستادی داری عشق و حال میکنی،تو اصلا مادر نیستی
من به پهنای صورتم میخندیدم و تو دلم میگفت خدااایاااا شکرت برای این مدار آسونی ها ….
ایشون میگفت اصلا تقصیر مادرته،اون داره زندگیتو خراب میکنه،نباید انقدر کمکت میکرد!!!!
من تو سرم عروسی گرفته بودم با این آهنگ محضض رضااای دخترووو خوددمووو تو گِل میپلکوونوووم لهه پیتووو پیته پیتووو :)))))))))
ایشون گفت و گفت و گفت و منم یک جمله جوابشو ندادم!
جوابشو نداشتم؟ چرا داشتم!
نمیتونستم یجوری جوابشو بدم راهشو گم کنه؟
چرا داشتم!
آدمی که توی کل زندگیش یک نتیجه ی رضایت بخش نداره ،تکلیفش مشخصه،من چرا باید دریای قلب و فرکانسم رو با پوزِ شیطان نجس کنم؟
تازه هزاربار تو قرآن خوندم،بندگان خدا جواب بدی رو با بدی نمیدن!
هزار بار خدا میگه صحبت بد رو با صحبت خوب جواب بدین!
وَقُلْ لِعِبَادِی یَقُولُوا الَّتِی هِیَ أَحْسَنُ ۚ إِنَّ الشَّیْطَانَ یَنْزَغُ بَیْنَهُمْ ۚ إِنَّ الشَّیْطَانَ کَانَ لِلْإِنْسَانِ عَدُوًّا مُبِینًا(اسرا53)
و بندگانم را بگو که همیشه سخن بهتر را بر زبان آرند، که شیطان (بسیار شود به یک کلمه زشت) میان آنان دشمنی و فساد برمیانگیزد، زیرا دشمنی شیطان با آدمیان واضح و آشکار است.
وَعِبَادُ الرَّحْمَٰنِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا ﴿فرقان6٣﴾
و بندگان رحمان کسانی اند که روی زمین با آرامش و فروتنی راه می روند، و هنگامی که نادانان آنان را طرف خطاب قرار می دهند [در پاسخشان] سخنانی مسالمت آمیز می گویند،
وَالَّذِینَ لَا یَشْهَدُونَ الزُّورَ وَإِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کِرَامًا(64 فرقان)
و کسانی که شهادت به باطل نمیدهند (و در مجالس باطل شرکت نمیکنند)؛ و هنگامی که با لغو و بیهودگی برخورد کنند، بزرگوارانه از آن میگذرند.
یعنی خدا نمیتونست بگه بندگان من،هرکی چرت و پرت گفت بزنید دهنش رو سرویس کنید؟چرا میتونست بگه!اما قانون قانون فرکانسه! اگر با کسی که داره لغو وبیهوده میگه یکی بدو کنی! شماهم باهاش میای پایین!شماهم افت انرژی داری…مگه من انرژیم رو از سر راه آوردم که حروم یک آدمی بکنم که سر وته زندگیش یک نشونه ی مثبت نداره؟
و اینطوری شد که این بنده ی خدا دید،هرچی بگه ازین میزِ استیشن پرستاری صدا درمیاد،از سعیده نه!
تسلیم شد و گفت :خب من برم بخوابم
منم گفتم آره دیر شد،وقت استراحتتون رفت،خسته نباشید خداقوت
به همین سادگی،به همین خوشمزگی…والا بخدا …
بعد که ایشون رفت،یک چندتا نفس عمیق کشیدم و به خدا گفتم من که میدونم قدرت مطلق تویی،من که میدونم فرمانروا تویی،من که میدونم تو هوامو داری،من میدونم تو مسیر درستی ام،اگر تا فردا صبح هم این بنده خدا از شرک و هجویات میگفت من خاطرم مکدر نمیشد چون من ایمان دارم بهت،ولی الان ازت درخواست نور دارم،خودت میدونی فرکانس منفی،خواه ناخواه اثرش رو میزاره،شما بیا روشنی قلبم شو،شما اطمینان و ایمان من شو،شما آرامشم شو …با من حرف بزن ….میخوام بدونم حواست بهم هست …
و از قرآن هدایت خواستم تا صداشو بشنوم …..
(بچه ها،من خودم چند ثانیه دست از نوشتن کشیدم برای نوشتن عظمت خداوند،عظمت این انرژی،این حجم ازین عشق…دست از نوشتن کشیدم و خیره شدم به آسمون و براش خوندم …اوست نشسته درنظر…من به کجا نظر کنم…اوست گرفته شهر دل…من به کجا سفر برم …. وبقیه ی این کامنت رو با اشک چشم ها مینویسم …اشکِ شوق از پیدا کردن این عشق لایتنهایی…)
و با گوشی رفتم تو سایتی که رندم یک صفحه از قرآن رو باز میکنه …
وهدایت شدم به صفحه ی 335 و 336 …آیات 24 تا 38 سوره ی حج …
که ابتدای صفحه با این آیه شروع میشه:
وَهُدُوا إِلَى الطَّیِّبِ مِنَ الْقَوْلِ وَهُدُوا إِلَىٰ صِرَاطِ الْحَمِیدِ
و به سوی گفتار پاک و پاکیزه راهنماییشان کنند، و به راه پسندیده [که راه بهشت است] هدایتشان نمایند.
ودر آخر صفحه ی بعد با این آیه تموم میشه:
إِنَّ اللَّهَ یُدَافِعُ عَنِ الَّذِینَ آمَنُوا ۗ إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ کُلَّ خَوَّانٍ کَفُورٍ
مسلماً خدا از مؤمنان دفاع می کند، قطعاً خدا هیچ خیانت کار ناسپاسی را دوست ندارد.
خدایا چه جوری این حجم از عشقت رو ببینم و از مسیری که دارم میرم ناامید شدم …؟
بچه ها،رفیق های نازنین بهشتی من
توروخدا کم نیارید…
خداوند به شجاعان پاسخ میده
خداوند از اهل ایمان دفاع میکنه
خداوند به صابرین بشارت داده
تو شرایط سخته که باید ایمانمون رو حفظ کنیم و ادامه بدیم،بعد درها باز میشه
بخدا اینارو دارم بیشتر به خودم میگم …
برای اینکه قدم هام رو محکمتر بردارم،برای اینکه هر روز بیشتر از روز قبل روی خودم و باورهام و ایمانم کار کنم
وَاسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاهِ ۚ وَإِنَّهَا لَکَبِیرَهٌ إِلَّا عَلَى الْخَاشِعِینَ(45بقره)
از صبر وصلات کمک بخواهید و بی تردید این کار جز بر کسانی که در برابر حق قلبی فروتن دارند دشوار و گران است.
انقدر اهمیت صبر و صلات و توجه به خداوند مهمه که خود خدا میگه این کار سخت رو هرکسی نمیتونه انجام بده جز خاشعین
اگر داری روی خودت کار میکنی،اگر هنوز به نتایج دلخواهت نرسیدی ولی داری ادامه میدی،اگر ایمانت رو حفظ کردی،اگر بجای غر زدن و شکایت کردن و اخبار دنبال کردن و مقصر دونستن عالم و آدم،برخلاف نودونه درصد مردمِ جامعه،لغو نمیگی،سکوت میکنی،صبر داری، امید داری… به خودت افتخار کن رفیق
این کاری که هرکسی نمیتونه انجامش بده،خود خدا میگه از دست هرکسی برنمیاد…
و خداوند قطعا و حتما و بزودی پاسخ میده …
تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِکُمْ وَأَنْفُسِکُمْ ۚ ذَٰلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ(صف11)
به خدا و پیامبرش ایمان بیاورید، و در راه خدا با مال و جان خویش جهاد کنید. و این براى شما بهتر است، اگر دانا باشید.
یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ وَیُدْخِلْکُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ وَمَسَاکِنَ طَیِّبَهً فِی جَنَّاتِ عَدْنٍ ۚ ذَٰلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ(صف12)
گناهان شما را مىآمرزد و به بهشتهایى که درونش نهرها جارى است و نیز خانه هایى خوش و پاکیزه در بهشتهاى جاوید داخل مىکند، و این پیروزى بزرگى است.
وَأُخْرَىٰ تُحِبُّونَهَا ۖ نَصْرٌ مِنَ اللَّهِ وَفَتْحٌ قَرِیبٌ ۗ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ
و نعمت های دیگری که آن را دوست دارید [و به شما عطا می کند] یاری و پیروزی نزدیک از سوی خداست. و مؤمنان را مژده ده.
مژده بده، مژده بده، یار پسندید مرا
سایه ی او گشتم و او برد به خورشید مرا
جانِ دل و دیده منم، گریه ی خندیده منم
یارِ پسندیده منم، یار پسندید مرا
کعبه منم، قبله منم، سوی من آرید نماز
کان صنمِ قبله نما خم شد و بوسید مرا
پرتو دیدار خوشش تافته در دیده ی من
آینه در آینه شد: دیدمش و دید مرا
خدایا ازت سپاسگزارم که منت سرم گذاشتی و اجازه دادی دست کوچیکی باشم تا عشق رو گسترش بدم،این صلات به اندازه ی لیاقت من نبود،لطف و رحمت و عشق شما بود که این سعادت رو بهم داد….
سخنِ عشق نه آن است که آید به زبان
ساقیا مِی دِه و کوتاه کن این گفت و شنفت
اشکِ حافظ خِرد و صبر به دریا انداخت
چه کند سوزِ غمِ عشق نیارست نهفت
به نام خداوند بخشنده و مهربان
سلام به خواهر نازنینم
سعیده بانوی خدایی
کل کامنتت همش از نور هدایت خداوند هست تک به تکه کلمات و جز به جز این کامنت همش از زبان خداوند هست که توسط شما جاری شد
خواهرم تحسینت میکنم که چنین قلم زیبایی داری
تحسینت میکنم که چنین خداوند بزرگ رو توی قلبت پیدا کردی و داری باهاش عشق بازی میکنی
خواهرم خوشا به سعادتت
امروز داشتم به خودم میگفتم که جواد اگر همین الان جناب ازراییل عزیز بیاد و جونت رو بگیره چه میکنی آیا بهش میگی که تورو خدا ی هفته دیگه بهم مهلت بده ؟
آیا بهش میگی تورو خدا یک روز دیگه مهلت بده ؟
آیا بهش میگی که یک بار دیگه مادرم رو ببینم که 3 ماه هست که ندیدمش؟
آیا میگی که هنوز به آرزوهام و خواسته هام نرسیدم و بذار زندگی کنم ؟
آیا از لحظات زندگیت رازی بودی ؟
رازی هستی از خودت ؟
گفتم آره بخدا اگر همین الان بیاد بگه بریم میگم بریم با عشق و جان
چون میخوام به معبودم برسم میخوام به عشقم برسم میخوام هر چه زودتر به خدای بزرگم برسم چرا که نه ؟
نمیدونم چقدر قوی هستم اما الان میدونم که شاید اپسیلونی خدا رو پیدا کردم
و همش بخاطر لطف خودش بوده
اما بخدا این روز ها خیلی رهاتر هستم
خیلی آرام تر هستم
خیلی شادتر هستم
خیلی خدارو میبینم
واقعا کلمه ندارم برای شکر نعمت های بیشماری که ربم بهم داده
که بزرگترینش همین سایت استادان عزیز و دوستان خوبم هست
همین سلامتی جسم و روحم هست
سعیده جان خواهرم مسیرت درسته خدا بدجوری بغلت کرده و داره بهت عشق میده
سعیده جان خواهرم روی دوش خدا سواری و اون هم با عشق هداییتت میکنه
نوش جونت عزیزم
گوارای وجودت خواهرم زندگیت سرشار از عشق خداوند باشه
بهت افتخار میکنم
دوست دارم کامنت هات رو بارها و بارها بخونم
دوست دارم خواهرم
سلام به سعیده ی عزیزم.
چقدر لذت بردم از این قسمت.
پاسخِ سوالم بود:
تازه هزاربار تو قرآن خوندم،بندگان خدا جواب بدی رو با بدی نمیدن!
هزار بار خدا میگه صحبت بد رو با صحبت خوب جواب بدین!
بسیار بسیار ازت ممنونم که پیامهای خدا رو اینچنین زیبا و دل انگیز برامون مینویسی سعیده ی نازنینم.
در پناه رب العالمین نازنینم باشیم همگی.
خدایا شکرت که ازت نشانه خواستم، در عرضِ چند ثانیه منو آوردی اینجا، پایِ این کامنتِ فرکانس بالا.
سلام ودرود وعشق من را از،شهر یزدپذیرا باش دوست همفرکانسی من
چقدر کامنتت بوی الهی میداد. دوست خوبم بی نهایت سپاسگزارم بخاطر این کامنت که جواب امروز من بود
امروز از یکی ازنزدیکانم حرفهایی شنیدم که بی نهایت حالم رابدکرد ولی سریع شروع کردم به عبارت تاکیدی گفتن. فایل گوش دادن. تجسم وتفکر کردن
بعدازظهری دوباره نجواها شروع شد پاشدم رفتم پیاده روی. برای خودم خرید کردم. هدیه گرفتم. به خودم گفتم تو لایق هدیه هستی ارزشمندی
وقتی اومدم خونه. از خدا هدایت خواستم. گفتم خدا قلبم را روشن کن. من تلاش خودم راکردم که تمرکز کنم به خوبی ها. حالا نوبت توهه که قلبم را آروم کنی با کلامت.
وهدایت شدم به کامنت شما دوست عزیزم
انگار خود خدا داشت اززبان شما باهام حرف میزد. روان وساده
الهی صدهزارمرتبه شکرت
بی نهایت ممنون این خدای هستم که سریع الجواب هست
برات آرزومندم جیبت پراز پول. لبت خندان قلبت از عشق خدالبریزباشه
سلام سعیده عزیزم.
خیلی وقته که میخوام بابت کامنت هات بابت ایمانت بابت ایجاد انگیزه بیشتر برای بچه های سایت برای اینکه بیان و کامنت بخونن برای تمام ارتعاشات مثبتی که به این سایت ارسال میکنی تشکر کنم. ولی انگار الان وقتش بود .نمیتونم بگم که چند بار با خوندن کامنتات و اون عشق بازی که با الله داری اشک ریختم نمیتونم بگم چقدر کامنت هات با فرکانس نابش منو در خودش غرق کرد.تو راست میگی باید ایمان داشت به این مسیر باید از صابرین بود .من که هیچ وقت حاضر نیستم این ریسمان نجات رو رها کنم دلم نمیخواهد باز هم در اعماق چاه جهالت و گمراهی منتظر یه منجی باشم .یه جمله استاد سالهاست که در گوش من زنگ میخوره که «مگر از زندگی چه میخواهید که در خدایی خدا یافت نمیشود».
سعیده عزیزم برات نور و عشق و نعمت آرزو میکنم
سلام و درود خداوند بر سعیده نورانی
امروز بعد ظهر بصورت هدایتی و بدون تصمیم قبلی تصمییم گرفتیم بریم بابلسر، در مسیر به فریدونکنار که رسیدیم تعجب کردم چون تصورم این بود که فریدونکنار بعد بابلسره( این سمت مازندران برخلاف نوشهر تا ماسال که خیلی رفتم، کم آمده ام) در همون حین که تابلوها رو نگاه می کردم به خانمم گفتم سعیده اینجا کار میکنه، و بیاد آورد که شغلتون پرستاره، بهش گفتم بیمارستانتون رو سرچ کنه ببینم در مسیر مون هست یا نه و در عین تعجب دیدم نرم افزار مسیر حرکت ما رو به جای کمربندی به داخل شهر نشان می داد و از آن جالبتر اینکه این مسیر دقیقا از جلوی بیمارستان گذشت و همون لحظه به همسرم گفتم این نشانه ایه که به دیدن این فرشته بهشتی خداوند بریم. تصمیم داشتم در برگشت بیام ببینمت ولی قبل از حرکت کامنتها اومد رو سایت و متوجه شدم دیشب شیفت بودی و امروز احتمالا رست هستی باز تصمیم گرفتم مطمئن بشم به سه شماره از شماره های بیمارستان زنگ زدم دوتاش گوشی رو بر نداشت و سومی هم به محض اینکه برداشت وصل کرد به خط دیگه که باز کسی جوابگو نبود، دیگه دیدم نشانه اینه که امروز تشریف ندارید. و سعادت نداشتیم زیارتتون کنیم.
وقتی از داخل شهر و جلوی بیمارستان رد شدم یه ندایی بهم گفت سعیده مال این شهر نیست و اینو میخوام مژده بهت بدم که بزودی از این شهر نقل مکان خواهید کرد.
خلاصه اتفاق عجیبی بود برام و فقط این جمله میومد ذهنم که چقدر نزدیک، چقدر دور! بودیم. در پناه حق بهترینها رو برات آرزو میکنم، به امید دیدارتون در بهترین زمان و در بهترین مکان.
سلام به برادر عزیزم،آقا اسدالله
داستان عجیبی بود…به قول خودتون چقدر دور ..چقدر نزدیک….
دقیقا نفهمیدم چه تایمی شما فریدونکنار بودید…وجالب اینکه خط ثابت بیمارستان همیشه کار میکنه و همیشه از بیرون باهامون تماس میگیرن …
این یعنی قانون فرکانس پابرجاست و سعیده سعادت دیدار روی ماه خانواده ی زرگوشی رو نداشت….و باید خیلی بیشتر ازینا روی خودش کار کنه …تا با انسان های ارزشمندی چون شما،هم فرکانس بشه …
منو ببخشید که سعادت میزبانیتون رو نداشتم …نمیدونم الان کجا تشریف دارید …الهی که هرجا هستید غرق شادی و لذت سفر باشید …
به امید دیدارتون در بهترین زمان و مکان ….
(همیشه به احساست اعتماد کن بنده ی برگزیده ی خدا …خبرهای خوبی برای سعیده در راهه…بزودی…بزودی…به امید الله)
سلام و درود مجدد خداوند بر خواهر عزیزم
فکر کنم حدود ساعت 5 عصر بود که ما وارد فریدونکنار شدیم.
دقیقآ با نظرتون کاملا موافقم و این جمله رو بعد از سومین تماسم با بیمارستان به خودم گفتم که تلاش و تقلای بیهوده نکن ما در فرکانس دیدار همدیگه نیستیم!زیرا یه دوست عزیزی هم بهم کمک کرد. و اینگونه درس دیگری از قانون گرفتم که فرکانس است که داره جهان رو با دقتی ریاضی وار اداره میکنه و مو لای درزش نمیره. جالبه بدونید همان نرم افزار در برگشت ما رو به کمربندی هدایت کرد و اصلا وارد شهر نشدیم! واسه این گفتم داستان عجیبی بود ولی پر از درس!
درس دیگه این اتفاق تائید ندای درون و احساسم بود، و الان که این احساس و وجود اتفاقات رو تائید کردید برایم بسیار ارزشمند بود و خدا رو شکر کردم که احساسم قوی است.و از فرشته نورانیش هم تشکر میکنم که با کامنتش باورهای مرا تقویت کرد.
این کامنت رو دارم از شهر زیبای رشت (ساعت 22:30 دقیقه) برات مینویسم. با آرزوی دیدارت در زمان و مکان مناسب.یا حق
سلام به دوست خوبم.
هر رفتاری، هر حرفی، هر کاری که از کسی سر بزنه و باعث بشه که نتیجه ی اون عملکرد، قلب دیگران رو شاد کنه و دیگران رو به یاد خدا بندازه، این یعنی اون عمکرد خداپسندانه و کلام خداوند بوده.
و کسی قادر به بیان کلام خداوند نیست مگر اینکه قلبش لبریز از نزدیکی به خداوند باشه.
کامنت های شما بار ها وبارها حیرت و اشک بچه های این سایت رو درآورده ازجمله خوده من، و بابت این قلب پاکتون بهتون تبریک میگم
خداوند عهده دار کار حضرت یوسف شد.
پس قافله ای را نیازمند آب نمود تا او را از چاه بیرون آورد سپس عزیز مصر را نیازمند فرزند نمود تا او را به فرزندی بپذیرد.
سپس پادشاه را محتاج تعبیر خواب کرد تا او را از زندان خارج کند سپس همه مصریان را نیازمند غذا نمود تا او عزیز مصر شود.
اگر خدا عهده دار کارت شود همه عوامل خوشبختی را بدون اینکه احساس کنی برایت آماده میکند فقط با صداقت بگو کارم را به خدا می سپارم.
خدایا فقط تو ما را کافی هستی ….
سلامممم از روشنی قلبم به شما خواهر بهشتیم
سلام به روشنی قلبت سعیده عزیزم
چقدررر کمنت هایت زیباست
چقدرررر بی نظیر هست بوی خدا را میدهد
چقدررر قشنگ خدا را درک کردی حس کردی و رفاقت را آغاز کردی
میدانی سعیده عزیزم همین عشقی که جنس کامنت هایت دارد همین عشقی که بچه ها نسبت به خودت دارد همین برای ایمان آوردن من به این نیرو کافی هست توکل کردن کافی هست
من خودم از کسانی هستم که نمیتوانم خودم را کنترول کنم در مقابل ناسزا گفتن دیگران
تمرین میکنم که احساساتم را کنترول کنم همین چند روز پیش برادرم زیاد از خدا گفت این که سر لچ کردن بی حیایی هست زیاد گپا در باره استاد هم گفت انسان ها را منحرف میسازد اینا دین اصلا نمیشناسد من زیاد در مقابلش هر چی گفتم عصبانی شدم
حالی که خودت از سکوت گفتی من درک میکنم چقدر کار سخت هست کار هرکس نیست
من تبریک میکویم برایت عزیزم این درجه عالی را
این حد از عالی شدن را
شما کاری را انجام میدهید که کار هر کس نیست
از همان دقیقه به بعد خدا برایم گفت پاکیزه آرام باش اصلا همه تو را کافر بدانند مگر مهم هست
مهم رابطه من و تو هست مهم عشق من و تو هست مهم شادی تو هست
دیگران را بگذار هر چی فکر میکنند بکنند
من از درونت آگاه هستم من میدانم تو چی در سر داری
بعد رفتم برادرم را به آغوش گرفتم و با خودم عهد بستم که از این به بعد هر چی گفت من سکوت کنم
نه تنها در مقابل برادرم در مقابل هر آدم
سعیده عزیزم من تبریک میگویم برایت من تحسینت میکنم من بی نهایتتتتت تحسینت میکنم من از شما یاد میگیرم پاکیزه حاضر جواب حالا خودش را زیاد کنترول میکند حالا زیاد سکوت میکند میگذارد دیگران هرچی دلشان هست بگویند
خواهر عزیز من این شراب عشق را که نوشیدی نوش جانت
میدانی سعیده عزیزم بعضا که خدا را عمیقا حس میکنم عشقش من را به حالی میرساند که هر کجا باشم میگویم فقط سجده کنم فریاد بزنم که خدایا من بی نهایت دوستتتت دارم و زمین به این بزرگی اش نمیتواند من را جا بدهد
بعضا یاد شما میفتم با این عشقی که از خدا درک کردید این جنس از عشق ،
خدا میداند چی حالی دارید
عشق خدا چیز دیگر هست که با هیچ چیز نمیتوان مقایسه کرد
از همین خاطر هست که میگوید آن را که یار خوب در کنار هست از دریا غم کناره خواهد رفت
این عشق خدا انسان را به گونه دیگر میسازد
من حرف های دلم را برایت نوشتم خواهر عزیزم
بی نهایت دوستتتت دارم
بی نهایت تحسینت میکنم با عشق کامنت هایت میخوانم
این را هم بگویم عشق خداوند من پاکیزه حسود را به پاکیزه عاشق تبدیل کرد
من پاکیزه مشرک را به پاکیزه با ایمان تبدیل کرد
من پاکیزه قضاوت گر را به پاکیزه که تحسین میکند تبدیل کرد
عشق خدا چی نمیکند ؟؟؟
انکه تو را دارد چی ندارد ؟
و انکه تو را ندارد چی دارد ؟
امروز زمانی که قدم میزدم با خدا حرف میزدم گفتم خدایا شکرت من بی نهایت عمیقا حس خوشبختی میکنم
گفتم خدایا مگر حس بودن تو و حس کردن آغوشت مکان خاص میخواهد جای زیبا میخواهد
فرق نمیکند افغانستان باشی ایران باشی عراق باشی امریکا باشی
وقتی خدا را حس کردی وقتی با خدا قدم برداشتی وقتی در آغوش خدا بودن را حس کردی احساس عمیق خوشبختی و شادی میکنی حس بهشت را میکنی
او وقت فرق نمیکنه که در شیفت های شفاخانه باشی یا در یک پارک بزرگ و زیبا
فرق نمیکنه تمام روز در اطاقت باشی یا در سیاحت باشی
من نمیگویم بودن در سیاحت یا پارک زیبا بد هست نی من میگویم یعنی اگر در چنین مکانی هم نباشی شاد میباشی حس خوشبختی میکنی آرامش داری
چون معشوق همه جا همرایت هست کافی هست حسش کنی کافی هست عشقش را درک کنی آنوقت مکان برایت معنی ندارد که کجا در چی وضعیت هستی همه جا برایت بهشت میشود
به همه آرزو دارم که هر لحظه خدا را حس کنیم خود را در بغل خدا بیابیمممم
سعیده عزیزم رفیق زیبایی من رفیق با ایمان من از خدا هر چی میخواهی به بیشتر از اونا برسی
هر چی که میخواهی میدانم که میدانی خدا برایت همان میشود
مرسی که هستی عزیزم
برای فرزندان ، مادر دوست داشتنی
برای الله ، بنده عزیز الله
برای مریضان ، فرشته نجات
برای استاد عباس منش ، شاگرد زرنگ و لایق
برای من ، رفیق عالی و بی نظیر
هستی سعیده خوش قلبم
سلام بانو
دختر چقدر زیبا خلوت خودت با خدای خودتو اینجا با کلمات بیان کردی و اشک شوق و تسلیم شدن در چشمان ما جاری کردی
چقدر دوستدارم و چقدر برای من قابل تحسینی که در هر جای خودتو در آغوش خدا رها کردی و ازش هدایت میخوای
چه کسی وفادار تر از خداوند به وعده خویش است
دل دادی به خدا و دلها گرفتی ازش ..بدون شک همه ما بچهای این سایت با خوندن کامنت زیبات دعاهای خیر خودمونو برات بر زبان آوردیم و این پاداش کسانی است که ایمان آوردنن
یک دنیا سپاسگزارتم که حس زیبای خودتو با ما به اشتراک گذاشتی
سعیده ای سعییییده ای سعیییدهههه چقدر چشمای (توحید) تو عاشق فریبه!!!!
ای سعیده ناز دلم سلام رفیق قشنگم دلم برای نوشتن برات تنگ شده بود.
اومدم برای قلب نورانیت بنویسم دیدم با تو نمیشه حرف ساده زد. باید با زبون خودت صحبت کرد. با فکت قرآنی.
رو کردم به کتاب نور و ببین چی اومد. سوره دلبر زمر آیات 22 تا 40.
دیدم قشنگ وصف حال زیبای شما در کنترل ذهنت بود. اشکم دوباره سرازیر شد…
أَفَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ فَهُوَ عَلَىٰ نُورٍ مِنْ رَبِّهِ ۚ فَوَیْلٌ لِلْقَاسِیَهِ قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِکْرِ اللَّهِ ۚ أُولَٰئِکَ فِی ضَلَالٍ مُبِینٍ ﴿٢٢﴾
آیا کسی که خدا سینه اش را برای [پذیرفتن] اسلام گشاده است، و بهره مند از نوری از سوی پروردگار خویش است [مانند کسی است که سینه اش از پذیرفتن اسلام تنگ است؟] پس وای بر آنان که دل هایشان از یاد کردن خدا سخت است، اینان در گمراهی آشکار هستند. (22)
خوب سرکار خانم تعهد میدن شرح صدر رو در عمل پیاده کنن و بخش ICU براشون میشه هلو بپر تو گلو. این از این….
اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِیثِ کِتَابًا مُتَشَابِهًا مَثَانِیَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلِینُ جُلُودُهُمْ وَقُلُوبُهُمْ إِلَىٰ ذِکْرِ اللَّهِ ۚ ذَٰلِکَ هُدَى اللَّهِ یَهْدِی بِهِ مَنْ یَشَاءُ ۚ وَمَنْ یُضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ ﴿٢٣﴾
خدا نیکوترین سخن را نازل کرد، کتابی که [آیاتش در نظم، زیبایی، فصاحت، بلاغت و عمق محتوا] شبیه یکدیگر است، مشتمل بر داستان های پندآموز [و امر، نهی، وعده، وعید، حلال و حرام] است؛ از شنیدن آیاتش پوست کسانی که از پروردگارشان می هراسند به هم جمع می شود، آن گاه پوستشان و دلشان به یاد خدا نرم می گردد و آرامش می یابد. این هدایت خداست که هر که را بخواهد به آن راهنمایی می کند؛ و هر که را خدا [به کیفر کفر و عنادش] گمراه کند، او را هیچ هدایت کننده ای نخواهد بود. (23)
سرکار خانم پرستار تا یه وقت خالی پیدا میکنه بدو بدو میپره میره سراغ فایلهای استاد و قرآن گوشی که وقتی اونا رو لمس میکنه پوستش مورمورش میشه. بعد همون کسی که مو به تنش سیخ کرده خودشم تطمئن القلوبش میشه و این میشه جریان هدایت.
بعدش چی؟
وَالَّذِی جَاءَ بِالصِّدْقِ وَصَدَّقَ بِهِ ۙ أُولَٰئِکَ هُمُ الْمُتَّقُونَ ﴿٣٣﴾
و آنکه سخن راست و درست آورد و کسانی که آن را باور کردند، اینانند که پرهیزکارانند. (33)
استادش، پیامبرش و قرآنش از طرف الله سخن صدق آوردند و خانم پرستار باورش کرد. باور کرد نه اینکه فقط تایید کرد بلکه در عمل این باور خودش رو نشون داد. اثباتش کرد هر روز با هر تضاد این خانم خانما خواهری خودشو به قوانین دنیا اثبات کرد.
حالا خدا واسش چیکار میکنه؟ سعیده رضایی بشین و تماشا کن….
لَهُمْ مَا یَشَاءُونَ عِنْدَ رَبِّهِمْ ۚ ذَٰلِکَ جَزَاءُ الْمُحْسِنِینَ ﴿٣4﴾
برای آنان نزد پروردگارشان آنچه بخواهند فراهم است؛ این است پاداش نیکوکاران؛ (34)
لِیُکَفِّرَ اللَّهُ عَنْهُمْ أَسْوَأَ الَّذِی عَمِلُوا وَیَجْزِیَهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ الَّذِی کَانُوا یَعْمَلُونَ ﴿٣5﴾
تا خدا [به رحمتش] زشت ترین اعمالی که انجام دادند از آنان محو کند، و آنان را بر پایه بهترین عملی که همواره انجام می دادند پاداش دهد. (35)
حتی بدترین کارهایی که تو عمرش کرده براش محو می کنیم. همه رو صفر می کنیم. رحمت و نعمت و ثروت که بماند به جای خود!
حالا این خانم پرستارمون که داره مدام تلاش خودش رو در باتقوا باقی موندن میکنه جهان میاد یخورده قلقلکش میده. یه همکار رومخی میفرسته که ببینه سعیده خانم چه تصمیمی می گیره؟ پاش میلغزه یا نه؟
أَلَیْسَ اللَّهُ بِکَافٍ عَبْدَهُ ۖ وَیُخَوِّفُونَکَ بِالَّذِینَ مِنْ دُونِهِ ۚ وَمَنْ یُضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ ﴿٣6﴾
آیا خدا برای بنده اش [در همه امور] کافی نیست؟ و مشرکان [به پندار خود] تو را از کسانی که غیر خدا هستند، می ترسانند و هر که را خدا به کیفر [کفر و عناد] ش گمراه کند، او را هیچ هدایت کننده ای نخواهد بود؛ (36)
وَمَنْ یَهْدِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ مُضِلٍّ ۗ أَلَیْسَ اللَّهُ بِعَزِیزٍ ذِی انْتِقَامٍ ﴿٣٧﴾
و هر که را خدا هدایت کند، او را هیچ گمراه کننده ای نخواهد بود. آیا خدا توانای شکست ناپذیر و صاحب انتقام نیست؟ (37)
خدا واسه بنده خودش کافیه. نیازی نیست اون بنده لب باز کنه و یک کلام جواب بده. عین یه دسته گل ساکت بی حرکت می شینه تا حرفای لغو تموم بشه. بعدشم می سپاردش به خدای عزیز ذی انتقام. به قول خودت ایزی ایزی تامام تامام!
دلم نمیاد اینم اضافه نکنم.
وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ ۚ قُلْ أَفَرَأَیْتُمْ مَا تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ أَرَادَنِیَ اللَّهُ بِضُرٍّ هَلْ هُنَّ کَاشِفَاتُ ضُرِّهِ أَوْ أَرَادَنِی بِرَحْمَهٍ هَلْ هُنَّ مُمْسِکَاتُ رَحْمَتِهِ ۚ قُلْ حَسْبِیَ اللَّهُ ۖ عَلَیْهِ یَتَوَکَّلُ الْمُتَوَکِّلُونَ ﴿٣٨﴾
اگر از آنان بپرسی: چه کسی آسمان ها و زمین را آفرید؟ بی تردید می گویند: خدا. بگو: پس مرا درباره معبودانی که به جای خدا می پرستید خبر دهید، که اگر خدا آسیبی را برای من بخواهد، آیا آنها می توانند آسیب او را از من برطرف کنند؟ یا اگر رحمتی را برای من بخواهد، آیا می توانند رحمتش را باز دارند؟ بگو: خدا مرا کافی است. توکل کنندگان فقط بر او توکل می کنند. (38)
قُلْ یَا قَوْمِ اعْمَلُوا عَلَىٰ مَکَانَتِکُمْ إِنِّی عَامِلٌ ۖ فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ ﴿٣٩﴾
بگو: ای قوم من! شما بر همین حالت کفر و عنادی که هستید عمل کنید، من نیز [بر پایه ایمان و اخلاصم] عمل می کنم، سپس خواهید دانست، (39)
و باز هم عمل عمل عمل….
دو صد گفته چون نیم کردار نیست.
و خانم پرستار موحد ما یک شیرزن اهل عمله. اینه تفاوتش با من و خیلیها
عاشقتم خانم پرستار
سعیده ی نازنینم،سلام بروی ماهت،سلام به قلب پر از نورت
نمیدونم آیا کلمات به اندازه ی کافی قدرت رسوندن فرکانس رو دارند یا نه…
اما تلاش میکنم بنویسم…نمیدونم چند بار کامنتت رو خوندم تا یکم از حال گیجیش دربیارم…
سعیده؟
تو واقعا تو چه فرکانسی هستی ؟
باور کن همین الان دارم با تلاش زیاد برات مینویسم…
دور اون قلب روشنت بگردم که جایگاه نور خدا شده …
عزیز کرده ی خدا …رفیق نابِ من
چطور میتونم حق سپاسگزاری رو به جا بیارم برای این همه رحمت و مودت و روشنی که خداوند بهم هدیه کرده …؟
ازت ممنونم سعیده،سپاسگزاری به کلمات نمیاد…ولی میدونم فرکانسم رو دریافت میکنی که چطور سخت در آغوش گرفتمت …
قلب نازنینت رومیبوسم
و از خداوند میخوام بهم سعادت دیدار روی ماهت رو در بهترین زمان و مکان فراهم کنه …
مرسی که هستی سعیده مرسی
سلام به شما سعیده جون بینظیر
اومدم منم از تجربم بگم از تجربه ای که دیگه شده شیوه زندگیم
اومدم بگم چقدر هر جا وا دادم و گذاشتم خدا پیش ببره چقدررررر عالی پیش برد
من کلا زود سر سپرده میشم جدیدا
رفتم خرازی میخواستم برام دکمه پارچه ای بزنه
خانومه گفت الان 3 روزه غالب دکمه گم شده منم گفتم خوب تو این همه وسیله یه چیز کوچیک که کار ما نیست پیداش کنیم
پس خدایا خودت مستقیم مارو ببر همونجایی که هست
خانومه لبخند زد و گفت نه سه روزه گم شده
گفتم به خدای من مطمئن باشین بگین خدایا خودت پیدا کن حلله
اگه نشد واسم یه سایز دیگه رو بزنین
رفت غالب سایز دیگه رو بیاره دید اون توش گیر کرده
من چطور میتونم عاشق این قدرت نباشم
چطور میتونم عاشق این خدا نباشم
چطور دلم میاد سبک سنگین کنم و بگم نه این دیگه توقع زیادیه خدا اگه نتونه چی
دارم به خودم میگم زهرا این قدرت دانای مطلقه توانای مطلقه
مطلق میدونی یعنی چی
یعنی همین است و بس
یعنی سبک سنگین مفهوم نداره به محض اینکه بگوید باش میشود
همینجور تو این حال و هوای عمیق اتصال بودم یهو گفتم حالا که دارم باهات عشق بازی میکنم بزار بازم بیشتر ایمان بیارم پس همین الان بگو فلانی بهم زنگ بزنه یکی دو دقیقه طول کشید گفتم چرا دیلی داری مگه به محض خواستن اجابتم نمیکنی
جواب به وضوح به قلبم گفته شد گفت ایمانت قوی تر باید بشه و زنگ خورد گوشیم
من تو کارم اصلااا هیچ قسمتی رو دیگه گردن نمیگیرم همه چیز میسپرم به خدا
میگم بابا من توانم محدوده نامحدود رب عالمینه
من به منبع وصلم انژیم از خداست
ایده هام از خداست
استاد همیشه میگن من لیاقت اینو دارم که راجع به ثروت راجع به موفقیت صحبت کنم
تازه میفهمم چقدر احساس بینظیریه که میفهمیم لیاقت داریم
من اینجا دارم میگم من لیاقت اینو دارم خیاطی رو به شیوه اسون یاد بدم
لیاقت دارم چون مثل بازی شده برام
اینو هم از استاد یاد گرفتم که همیشه اصل و فرع از هم تشخیص میدم
این که اصل بشناسی به جای اینکه دور خودت بچرخی کار 1 روزو تو 1 ساعت شاید نیم ساعت انجام میدی
کاری که یکی تو نیم ساعت انجام میده تو 3 دقیقه انجام میدی
اینا قدرت دادن به رب
اینا اطمینان کردن به این که هر کاری از این قدرت مطلق برمیاد
همه اینارو نوشتم تا یادم بیاد
که همون طور که تو این دوسال با ادامه دادن انقدرررر زندگیم وضعیت مالیم روابطم مهارتم عالی شد ازین به بعد هم میشود
میخوام به یاد بیارم و خوشحال باشم از تصاعدی که قراره زندگی رو بهتر و بهتر و بهتر کنه
زیاااد مرسی واسه کامنتتون
بنام رب هدایتگرم
سلام ب زهرای عزیز و دوسداشتنی همکارم
خداروشکر میکنم بابت هدایتم ب کامنت پراز عشق وانرژی شما دوست عزیزم
زهرا جان
منم خیاطم و و همیشه ک میخوام پروژه جدیدمو شروع کنم از خدا هدایت مبخوام و خداروشکر
مرحله ب مرحله بهم میگه چیکار کنم
ایده هارو بهم میگه
نحوه دوخت
همه چی و واینکه من توخونه دارم خیاطی میکنم فعلا و اول راههم
دو روزه دارم رو این باور ک من ب راحتی میتونم از این تواناییم ثروت بسازم
و باهاش ب آزادی مالی و زمانی میرسم
کار میکنم دوساعت پیش هدایت شدم ب کامنت یکی از دوستان ک تولیدی پوشاک داشتن
و تازه کارشونو شروع کرده بودن ب آنلاین فروختن از اینستا ،ک خداروشکر اولین پیامک واریزی و دریافت کرده بودن
نمیدونی چقد ذوق کردم و براش کامنت نوشتم و احساسم گفتم بهشون
و الان هم ک هدایت شدم ب کامنت زیبای شما ک خداروشکر شما هم خیاط هستین
اینا داره ب من میگه زکیه ببین توهم باید ادامه بدی
توهم باید رو باورهات کارکنی
توهم باید ایمانتو نشون بدی وحرکت کنی و اینکه خداوند همیشه ب شجاعان پاسخ میده
من هرروز دارم عاشق ترمیشم
عاشق این خدا
عاشق این سیستم
عاشق کارم
چون باعث میشه من خلق کردنو تجربه کنم
و چقدررر لذت بخشه برام این خالق بودن
الان ک دارم برات مینوسم ساعت ودرصد شارژ گوشیم
511515هست
خداروصدهزاررر مرتبه شکر بابت این نشانه
الحمدلله رب العامین
مرسی عزیزم بابت کامنتی ک نوشتی
و ایمانی ک ب من افزودی
واینکه عاشقتمممم:))
وخداروشکر
سلام خانوم قنبری عزیز و دوست هم فرکانس من
چه داستان زیبای گفتی و چقدر من تسلیم تر شدم در مقابل خداوند
دقت کردین از هر 10 کامنتی که بچها مینویسن 9 تاش از خداوند و توحید صحبت میشه ..
من هر وقت این احساس زیبای شما رو توی کامنتها میخونم خودبخود حسودیم میشه به استاد عباس منش که یه روزی یه تصمیم گرفت که دنیا رو با توحید آشنا کنه و الان هر روز داره تعداد بچهای این سایت بیشتر میشه و هر کدومشون پر از آگاهی هستن ..
حال همه خوبه همه با خودشون در صلحن و مطمئنم وقتی استاد داره یکی یکی این کامنتها رو میخونه به خودش میباله که ایمانشو در عمل ثالت کرد و پاداششم این سایت فوق العاده و این بچها آگاه ..و میدونم چقدر لذتبخش برای استاد دیدن همچین صحنه ای که الان شده جزو خواستهای من ..
سپاسگزارم ازت دوست توحیدی من خانوم قنبری عزیز ..از خداوند براتون عمر با عزت میطلبم
سلام دوست عزیز
خیلی قشنگ مینویسی و به شخصه لذت میبرم و یاد میگیرم، عملکردتون در مقابل اون شخص خیلی عالی بود و نمونه بارز اعراض بود با رسم شکل.
من وقتی بخام کامنتی در مورد ترمزا و کار روشون بنویسم تو دوره کشف قوانین مینویسم وه جدیدا اگر بخام از توحید بگم میام زیر کامنت شما مینویسم، امشب مغازم خیلی شلوغ شد، یعنی چپ و راست مشتری و چندتا چندتا ساندویچ میبردن وه 3 بار فرستادم نون ساندویچ اضافه اوردن واسم، بعد هر مشتری می اومد بعضا سن بالا میگفتم والا طول میکشه تا آماده بشه که اگر اذیت میشن برن از مغازه هایی که نزدیکمن بخرن و عجیب همه میگفتن مشکلی نیست منتظر میمونیم، تو فاصله صد متر 4 تا ساندویچی هستیم، بعد یکیشون روبرومه نگاه کردم هیچکس توش نبود ولی مغازه من خیلی شلوغ و کسی نمیرفت اون مغازه ها، همونموقه تو اون شلوغی خدا رو شکر کردم که اینطور دلها رو نرم میکنه و واقعا مگه من بلدم اینطور دلها رو نرم کنم؟ اصلا من بلدم دوتا مشتری جذب کنم؟ من وقتی مغازه رو باز میکنم چمیدونم امروز قراره چی بشه و اینا همه از خداوندن و واقعا تو این مورد هیچ ادعایی ندارم، 9 شب که تازه وقت شامه من مغازه رو بستم، بعد مغازه هایی هستن تا 2 شب میمونن و اندازه من نمیفروشن، هرچند واقعا دوس دارم همه بفروشن، این اگر لطف خدا نیست پس چیه؟
به خداوند بزرگ میسپارمت دوست عزیز
برادر عزیزم،آقا یوسف
ازتون سپاسگزارم که منت سرم میزارید و کامنت من رو لایق صحبت های توحیدیتون میدونید.
خداوند به قلب من آگاااهه من چقددددر خوشحالم میشم وقتی از بازار کار وفراوانی مشتری های فوق العاده تون میگید…به ایمان و باور من نور میپاشید،الهی که خداوند به تموم لحظه های زندگیتون نور بپاشه …
امیدوارم و دعا میکنم هر روز بر تعداد مشتری هاتون و به برکت مالتون اضافه کنه …به منم سعادت بده یک روزی تو مغازه ی توحیدی شما،یواشکی قانون سلامتی رو دووور بزنم و خودم رو به یک ساندویچ خوشمزه توحیدی مهمون کنم …
بینهایت ازتون سپاسگزارم برای نقطه ی آبی ارزشمندتون
براتون بهترین هارو از خداوند درخواست میکنم.
قلبِ فراوان
بنام خدای بخشنده مهربان
سلام ب سعیده ی عزیزم
سعیده ای ک اولین کامنتی ک میخونم مال ایشون هست
سعیده ای ک داره از زبان پروردگارم باهام صحبت میکنه و بهم میگه کجاها باید بیشتر رو خودت کارکنی
خودتو بهبود بدی
قوی کنی
الهی صدهزارررر بارشکرت
سپاسگزار وجود نازنین پاره های وجود خدا هستم
پاره ای از وجود خودم
پاره ای از هستی
پاره ای از آگاهی
سعیده ی عزیزم
عجب آرامشی کل وجودمو گرفت با خوندن کامنتت
چقد تحسینت کردم
چقد بهت افتخار کردم
ک مو ب مو آیه ب آیه داری ب دستورات الله عمل میکنی
چقد زیبا ذهنتو کنترل میکنی و ب ماهم یادمیدی
اینجا این آیه منو متحیر کرد:
وَقُلْ لِعِبَادِی یَقُولُوا الَّتِی هِیَ أَحْسَنُ ۚ إِنَّ الشَّیْطَانَ یَنْزَغُ بَیْنَهُمْ ۚ إِنَّ الشَّیْطَانَ کَانَ لِلْإِنْسَانِ عَدُوًّا مُبِینًا(اسرا53)
و بندگانم را بگو که همیشه سخن بهتر را بر زبان آرند، که شیطان (بسیار شود به یک کلمه زشت) میان آنان دشمنی و فساد برمیانگیزد، زیرا دشمنی شیطان با آدمیان واضح و آشکار است
من این آیه رو تاحالا ندیده بودم و درکش نکردم
عجب آرامشی داشت
رفتم آیه رو نگاه کردم وآیه های قبلش و
و ایمانم هزاران بار بیشتر شد
چیزی ک درک کردم ازشو میخوام بنویسم
تو آیه های قبلی خداوند 21یکبار ب پیامبر میگه بگو اونا دوباره سوال میپرسن و دوباره خدا ب پیامبر میگه چی پاسخ بده وبگو
میپرسن وقتی ما مردیم و پوسیده شدیم دوباره زنده میشیم؟
پیامبر میگن بله حتما برانگیخته میشید
دوباره میپرسن کی میخواد مارو زنده کنه برگردونه؟
بهشون بگو پیامبر همون کسی ک نخستین بارشمارو آفرید
بعد یک مرتبه سرشونو ب سمت تو میارن
میپرسن پس کی خواهد بود؟
این بحث ها همین طور ادامه داره
وبعد ک میبینه اونا تو مدار نیستند و اهمیت نمیدن
ک خداوند ب پیامبر توصیه میکنه چطور با اینها تا بکن
رفتارت با اینا چگونه باشه!
پیامبر ب بندگان من بگو اونهایی ک پنجره دلشون و روب خدا باز کردن
مشتاق شنیدن تذکرات خدا هستن
بگونه ای با مخالفین صحبت کن
ک احسن باشه
یعنی ازاون بهتر نمیشه
چرا ک شیطان روابط
شمارو بهم میزنه
ایجاد آشوب میکنه
خدای من ،من همیشه تواین مورد ضعف داشتم ونتونستم ذهنم و کنترل کنم
و میدون میدادم دست شیطان ک بتازونه برای خودش
ولی الان خداروشکر خیییلی بهتر شدم البته خیییییلی بیشتر وبیشتر باید یادآوری کنم این آیه رو ب خودم
ک خدا چقد قشنگ داره راهکار میده ک هرکی مخالف توبود و تو مدار تو نبود تو بهترین برخورد و باهاش داشته باش
و خودتو درگیر افکار وباورهاش نکن ک تورو هم باخودش میبره پایین
الهی صدهزار بارشکرت این مورد خییلی برای من نشتی انرژی داشت همیشه و خداروشکر هدایت شدم بهش
دیروز یکی از آجیام ک تقریبا4ساله ازدواج کرده باهام تماس گرفت
رفته بود خونه بابابزرگم ک دزفول هست
گفت خاله کوچیکه م ک جوونم هست
بهم گفته راستی زکیه برای عروسی تو خییلی خوب رقصیده و خیلی وقته ندیدمش و کلی تعریف دیگه
بعد صدای مادر اومد از پشت گوشی ک اره اون موقع خیلی شاد و پرانرژی بود ولی از وقتی داره عباسمنش گوش میده هیچ نمیرقصه خخخخخ
بعد یادم اومد ک اره اون موقع روزی حداقل یک ساعت آهنگ شاد میزاشتم و میرقصیدم تا حالمو خوب کنم
چون تازه ی چیزایی از قانون متوجه شدم ک اگه حالت خوب باشه اتفاقات خوب میفته برات و سعی میکردم شاد باشم و بیشتر وانمود میکردم وخدایی هم حالم خوب میشد
ولی الان ک دقت میکنم من از درون حالم خوبه خیییلی هم خوبه هااا
و دیگه نیاز ب ادا درآوردن ندارم نیاز ندارم ک آهنگ شاد گوش بدم تا حالم خوب بشه
برقصم تا حالم خوب بشه الان فقط کافیه ی سر بیام سایت و ی کامنت بخونم
ک همین کامنت خوندن خودش بهم سوخت جت میده و منو خوشبخت ترین دختر دنیا میکنه
چون فهمیدم ک من خودم هستم ک زندگیم و خلق میکنم
درهرلحظه
با افکار وباورهام و الان مهم ترین کار زندگیم همین شده ارسال فرکانس مناسب برای رسیدن ب خواسته هام
همین فک کردن ب خواسته هام منو سر کیف میاره
الهی صدهزارررر بارشکرت خدای عزیزم ک منو ب این مسبر الهی هدایت کردی
سپاسگزارم ازت سعیده ی نورانی سایت
مرسی ک هستی
واینکه عاشقتمممممم:))
سلام و تجلی نور و عشق الهی به قلب نازنینت سعیده جان فرشته نورانی حق
سعیده پرهیزکار ،عزیز خدا
بر کامنت زیبایت الله، الله ،الله
الله اکبر بر اینهمه آگاهی ناب که بر قلب مهربانت جاری شده ،ستاره هدایتگری بود در دل تاریکی
خدایا ازت متشکرم هدایت گر هر لحظه ام هستی
مثل همیشه نیت کردم و شروع کردم به خوندن
خدایا پناه بر تو به حق هر دم و بازم دم
به حق هر تپش قلبم
خدایا هرچی شکرت بگم کم گفتم خدایا ازت ممنونم اونقدر واضح بهم جواب میدی خدایا به خاطر وجود نازنین سعیده عزیزم ممنونم که عاشقانه هاتون با ما در میون میزاره با آیات هدایتی دیوانه ام کردی
خدایا متشکرم ما را هم به رستگاری وصل میکنه
لا حول ولا قوه الا بالله
سعیده عزیزم چقدر زیبا ما رو حی علی الصلاه هدایت کردی
یکبار دیگه به جا آوردن صلات برام محیا کردی
و سخن استاد مثل یه اکسیر شفا بخش بود و آب به روی آتش
“”چون ما تو محیط ایزوله نیستیم که ذهنمون رو صد در صد مثبت نگه داریم،ی وقتایی هم اتفاقات ناخواسته میفته امااااا
کی شود دریا به پوز سگ نجس؟؟؟
بین این همه اتفاق خوووب،یک اتفاق ناخواسته هم گزندی نداره،دردی نداره!اتفاقا باعث قدر دونستن نعمت ها میشه””
و آخرین آیه که حجت رو تمام کرد
وَأُخْرَىٰ تُحِبُّونَهَا ۖ نَصْرٌ مِنَ اللَّهِ وَفَتْحٌ قَرِیبٌ ۗ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ
و نعمت های دیگری که آن را دوست دارید [و به شما عطا می کند] یاری و پیروزی نزدیک از سوی خداست. و مؤمنان را مژده ده.
چشم خدای مهربانم با عشق و لذت مسیر رو ادامه میدم و گوش به هدایتت میسپارم، صبر می کنم ، سکوت میکنم و لغو نمیگم و امید به تو دارم ای خدای عزیزم
سعیده عزیزم برات از عشق، نور و هدایت بیشتر آرزو دارم ، روح بزرگ و مهربانت تحسین میکنم که از پرهیزکارانی و لایق نعمت های فراوان
دوستت دارم
سلام به سعیده دوست داشتنی بنده توحیدی وموحد خدا
سعیده جان چقدر لذت بردم از کامنتت تمام حال واحساس قشنگت رو درک کردم چقدر حرفات جمله هات خدایی اند به دل میشینه روح آدم جلا میده آیه هایی که از سوره حج گفتی سعیده جان منقلبم کرد رفیق چقدر لذت بردم که ما یه همچین ربی داریم ربی که همه ما خود او هستیم
اگر داری روی خودت کار میکنی،اگر هنوز به نتایج دلخواهت نرسیدی ولی داری ادامه میدی،اگر ایمانت رو حفظ کردی،اگر بجای غر زدن و شکایت کردن و اخبار دنبال کردن و مقصر دونستن عالم و آدم،برخلاف نودونه درصد مردمِ جامعه،لغو نمیگی،سکوت میکنی،صبر داری، امید داری… به خودت افتخار کن رفیق
این جمله ات برای من بود سعیده عزیزم این روزا تا یه ذره سختی پیش میاد میگم خدایامیدونم که من باید ایمانم رو نشون بدم میدونم که باید نشون بدم عملم رو چون ایمان بدون عمل حرف مفت دیگه رها میشم آروم میشم
سعیده جان عزیز دلم ممنون که هستی ممنون که نوشتی تا منم یاد بگیرم ازت
تو فوق العاده وبی نظیری سعیده عزیزم
صورت چون ماهت را میبوسم به امید روزی که تو را به آغوش بگیرم
یا حق
با سلام
سعیده خانم خواهر گل ام
اون همکاری که پیش شما
چند ساعتی صحبت کرد،
درواقع میخواست، سیم کشی ذهن شما را مهندسی معکوس کنه،
در حالیکه، او یک جسم متحرکی بیش نیست، و هیچ تفاوتی با رباط نداره،
شاید در آینده همین هوش های مصنوعی بهتر از اونها عمل خواهند کرد،
چون اینها با انرژی و احساس متعالی بیگانه هستند،
و معنی ارتفاع و اوج گرفتن روح انسان را نشنیدند،
خیلی تلاش میکنند،
ولی عین اینکه آب در هاون میکوبند،
و..
و عجب دنیایی جالب،
با اینکه در نیم متری هم بودین
اما او فکر نمیکرد شما فرسنگها فاصله دارین،
آری اینها ومود دارند
اما وجودشون جسمانی هست
و فقط جسم و حواس پنجگانه را کار میکنند،
و بااون احساس قلبی و حس متعالی کاملا بیگانه اند
چون جسم توان مقابله با انرژی را ندارد،
و اصلا اجسام یارای دیدن انرژی را ندارند،
واسه همون اون خسته شدو خوابش گرفت، و اصلا اینطوری بگم نابود شد،
البته منظورم صرف اون شخص نیست،
در عالم تضاد دارم اشاره میکنم،
فرق هست بین آنهایی که میدانند ونمیدانند،
واقعا در چنین شرایطی کنترل ذهن خیلی سخته،
چون همانطوریکه گفتین نه راه فرار به جلو و نه عقب را داشته باشین،
اینجا واقعا جایی هست
که همه نیروها مقابل هم هستن
او با نیروی ح. اس پنجگانه اش
و ما از نیروی روح و قدرت خداوند،
واقعا تحسینتون میکنم،
به این مرحله رسیدین که در چنین شرایط سخت،
که من یکسال تجربه چنین کاری را داشتم، و اوایل برام از شکنجه بدتر بود
و بعدا تونستم به راحتی با توکل بر خدا و نیرو گرفتن از قدرت بی انتهای خداوند حل اش کردم،
و رسیدن به مرحله ایی که سکوت کنی، در حالی که دو نفر بیشتر نیستین
دیگه این نهایی ترین و زیباترین صبری هست مه خداوند برای شما عطا کرده است،
و پاسخ ات را با اون دو تا آیه ایی از سوره حج دریافت کردین
که راهت صراط المستقیم بوده است،
نهایتا این جمله طلایتون،
را همواره باید بیاد داشته باشم
خداوند به صابرین بشارت داده
“تو شرایط سخته که باید ایمانمون رو حفظ کنیم و ادامه بدیم،بعد درها باز میشه”
درود خدا بر شما خ. اهر نازنینم،
در پناه خدا همواره صابر بمانید
سلام سعیده ی عزیز
همین چندساعت پیش داشتم به خدا میگفتم خدایا تو که همیشه کمکم کردی اینبارم کاری کن از دست این نجواها ی شیطان رها بشم و این کامنت چیزی بود که به وسیله ی اون نجات داده شدم
هر وقت کامنتهای شما رو میبینم برای دقیقا اون حال من نوشتید خیلی ازتون سپاسگذارم که دارین با تمرکز بالا رو خودتون کار میکنید تا دستی از دستان خدای من باشید تا حرفای پر از ارامششو بهم بزنه
ممنون از ایاتی که میذارین این ایات تو کامنت های شما و لابلای نقل قول هایی که از استادجان میذارین یه تاثیر دیگه ای داره
به نام خدای رحمن و رحیم
سلام سعیده جان، سلام عزیزم
این دومین کامنتی هست که برای تو مینویسم، انگار سالهاست که میشناسمت و خیلی دوستت دارم. سعیده جان خیلی از تو سپاسگزارم که مینویسی و دل نوشته هایت را به اشتراک میگذاری تا ما هم استفاده ببریم واقعا به قول دوستان، من دوبار از هر فایلی لذت میبرم یکبار با دیدن فایل و یکبار با خوندن کامنت دوستانی چون شما که انگار مکمل فایل ها هست یعنی تا کامنت ها را نخونم برداشت زیادی از فایل ندارم. بازم ازت بی نهایت بار سپاسگزارم که دریافت ها و هدایت هایت را مینویسی.
سعیده جان یه جایی در کامنتت گفتی که سایتی که رندم یه صفحه از قرآن را میاره باز میکنی و اینجوری هدایت از قرآن میگیری اگر امکان داره میشه لطفا اسم اون سایت را بگی. خیلی ازت ممنونم.
خیلی دوستت دارم.
همیشه رو دوش خدا سوار باشی و به سمت بهترین هایی که لایقش هستی در روابط و سلامتی و نعمت و ثروت هدایت بشی.
در پناه رب العالمین
سلام سعیده نازنین و توحیدی ام
سلام به شاگرد برتر این کلاس بی نظیر خودشناسی و توحید
خواستم بهت تبریک بی نهایت بگم بابت این حد از قوی شدن در اعراض کردن و کنترل ذهن
چقدر من لذت بردم اونجایی که گفتی در مقابل حرفهای ناخوشایند همکارت هیچی نگفتی و سکوت کردی در حالی که میتونستی باهاش بحث کنی یا حتی روشو کم کنی!!
اما تو مسیر درست مسیر قانون احساس خوب رو انتخاب کردی و این وااااااااقعا کار هرکسی نیست…من کاملا میفهمم چه کنترل ذهنی کردی و هرچقدر بیشتر بتونی بر احساست مسلط بشی این کار راحت تر میشه
من که دقیقا توی کامنت امروزم هم نوشتم این اعراض کردن پاشنه آشیل منه
شاید بتونم خیلی خوب به زیبایی ها توجه کنم و حتی شکارچی زیبایی هایی باشم ک کمتر کسی بهشون توجه میکنه اما موضوعی که خیلی مهمه و در اون باید به مهارت برسم اعراض کردن از ناخواسته ها و سکوت کردن و بحث نکردن در مقابل حرفای ناخواسته ست
خیلی دوس دارم اگر تونستی از مسیری ک طی کردی تا به این درجه از اعراض کردن برسی بهم بگی و تجربه ارزشمندت رو بدونم
دوستت دارم دوست توحیدی و مهربونم
از راه دور میبوسمت خانم پرستار مهربان
الهه
سلام به سعیده ی عزیز شاگرد توحیدی استاد
درود بر شما برای این کامنت توحیدی که چه زیبا از آیات قرآن برای بیان قوانین استفاده کردیید
آنجا که میگید وقتی روی خودمون حساب باز می کنیم وفکر می کنیم ما هستیم که کارها رو انجام میدیم وقدرت رو از خدا میگیریم آنجا هست که خراب می کنیم وباید بدانیم تمام قدرت از آن خداونده وخداست که کارها رو انجام میده نه ما
سعیده ی عزیز ممنون از این قلم شیوا وتوحیدت
خواهر عزیزم کامنتتو با عشق خواندم
انشاالله که به تمام خواسته هات برسی
در پناه رب
سلام به سعیده زلال و شیرین
سلام به سعیده مطهر و متعهد
خوندن کامنتت کامل و جامعت حااااال و احوالم رو دگرگون کرد پیگیر کامنتهای پرشورت که قششششنگ رنگ و بوی تغییر تعهد رو میده حالمو خوب میکنه دیدن این حجم از حس و حال خوب و رفاقت با خالق و تلاش برای هرروز کمی بهتر شدن و دیدن نشانه ها در مسیرتون به من انگیزه میده .
همیشه در کامنتها گفتم الآنم میگم هرگز فکر نکنید اشتراک گذاشتن یک موفقیت و حال خوب کوچیکتون اهمیتی ندارد نه .
اون میتونه الهام بخش باشه انگیزه دهنده باشه و حال خوب دیگری رو تضمین کنه و چراغ راه باشه .
بینهایت از ذکر آیات و اشعار زیبا در کامنتت لذت بردم . سپاس از وقتی که گذاشتی .
برای همه دوستان آرزوی موفقیتهایی فراووون و دلچسب دارم .
بواقع الان دیگه دست و پاشکسته همچون الف بای راه رو یاد گرفتیم و حالا باید دید که کی اهل عمله .
در پناه حق
سلام سعیده خانم عزیز
این کامنت شما یه نشونه ی خیلی خیلی واضح برای من بود
منی که چند روز پیش یه مشاجره با همکارم داشتم. کاری ندارم مقصر می بود ولی دوست داشتم سریع تر همه چیز رفع و رجوع بشه که البته خداوند مهربان داره قدم به قدم هدایتم میکنه که انشاالله به همون دوستی و گرمی قبل برسیم.
منتهی هر چی فکر میکردم از یه طرف خدا می گفت تمومش کن، ارزشش رو نداره،اینطوری داری کانون توجه و فرکانست رو خراب میکنی، حیفه ذهن و مدت رو با این چیزها مشغول نکن و حواست رو بده به همون چیزی که همیشه میخوای، حواست و تمرکزت رو بده به همون زندگی که دوست داری داشته باشی و همیشه ازم میخوای.
از یه طرف دیگه هم نجواها تو سرم میچرخیدم که اینطور شد و اونطور شد. ولی در مجموع خودم دوست داشتم تموم بشه و خداوند مهربانم خودش هست و میبینه که هر وقت نجواها دارن زور میگیرن و کانون توجهم رو منحرف میکنن این معنی آیه رو میخونم مثل جن و بسم الله غیبشون میزنه:
همانا نجوا از شیطان است تا مومنان را ناراحت کند.
خداوندی که دنیا رو جایی پر نعمت، شاد، سرسبز و عالی خلق کرده این احساس تو خلاف همه این قوانینه و باید هر چی سریع تر جمع کنی خودت رو.
این جمله شما آبی بود بر روی خاکسترهای داغ و سوزانی که هی زور میزنم خاموششون کنم و هر از گاهی شعله میکشن:
« چون ما تو محیط ایزوله نیستیم که ذهنمون رو صد در صد مثبت نگه داریم،ی وقتایی هم اتفاقات ناخواسته میفته امااااا
کی شود دریا به پوز سگ نجس؟؟؟
بین این همه اتفاق خوووب،یک اتفاق ناخواسته هم گزندی نداره،دردی نداره!اتفاقا باعث قدر دونستن نعمت ها میشه »
و این آیه هم که دیگه تیر خلاص رو زد تا بتونم خستگی بیدار موندن دیشب سرکارم رو، قبل از خواب امروزم دَر کنم و خیالم راحت باشه که به خیر ختم میشه انشاالله،
وَهُدُوا إِلَى الطَّیِّبِ مِنَ الْقَوْلِ وَهُدُوا إِلَىٰ صِرَاطِ الْحَمِیدِ
و به سوی گفتار پاک و پاکیزه راهنماییشان کنند، و به راه پسندیده [که راه بهشت است] هدایتشان نمایند.
خیلی خیلی خداوند مهربان رو سپاسگزارم بابت شما دوستان و عزیزان دوست داشتنی.
انشاالله همیشه شاد و سلامت و پولدار در مسیر خداوند مهربان در حال لذت بردن از این جهان زیبا.
سلام سعیده جان
چقدر خوب تمرکز میکنی
چه خوب از عهده کنترل ذهن بر اومدی
تبریک میگم
خب یه باور وقتی سعیده میتونه منم میتونم
خدایا شکرت
خدایا چه خوب نوشت حتی تو شغل پرستاری هم میشه عالی عمل کرد
چه خوب از قرآن نوشتی ایول بهت
تحسین میکنم اینگونه رفتارت را
خدایا شکرت بابت دوستان روشن تر از نور
وقتی نوشتی و آیه قرآن آوردی لذت بی نهایت و شوق داشتم
بارها کامنت تو را خوندم و تحسین کردم
و بهت تبریک میگم پرستار لحظات عالی زندگی
خدایا شکرت
عشق نور و بهترین ها را تقدیم لحظات سعیده جان کن
شاد موفق و ثروتمند باشید در دنیا و آخرت
سلام بر شما که امشب آیت و نشانه ی خداوند برای من هستید. سعیده ی عزیزم مدت هاست که دارم روی خودم کار میکنم و در جهادی اکبر روی خودم و ذهنم کار میکنم ولی تو این هفته که گذشت اتفاقاتی برام افتاد که حالم رو بسیار بد کرد و من با وجود تلاش برای کنترل ذهنم و تمرکز روی نکات مثبت این اتفاق، کم آوردم و حسابی فرکانسم به هم ریخت . من همیشه برای تنظیم دوباره ی خودم میام سراغ سایت. ولی این چند روزه شرایط جوری بود که داشتم از مسیر دور میشدم. جالبه امشب اومدم سفرنامه رو ببینم حالم بهتر بشه برای اینکه دخترم کنارم خوابش ببره گفتم اول برم یه سری به نظرات بزنم تند و تند داشتم رد میشدم که به آیه ای که شما در اول متن زیباتون آوردید رسیدم. متن شما عیناً پاسخ خداوند مهربانم بود در پاسخ به سوالاتی که این چند روزه ذهنم رو درگیر کرده بود. دوست عزیزم افتخار بزرگی بود آشنایی با شما و همکلاسی با شما در این دانشگاه بزرگ. از شما سپاسگزارم که الهامات قلبیتان را به این زیبایی نوشتید. از خداوند مهربان برای خودم و تمام دوستان توفیق عمل به دانسته ها و استمرار در این مسیر الهی را خواستارم.
ربنا لاتزغ قلوبنا بعد اذهدیتنا و هب بنا من لدنک رحمه انک انت الوهاب.
اگر داری روی خودت کار میکنی،اگر هنوز به نتایج دلخواهت نرسیدی ولی داری ادامه میدی،اگر ایمانت رو حفظ کردی،اگر بجای غر زدن و شکایت کردن و اخبار دنبال کردن و مقصر دونستن عالم و آدم،برخلاف نودونه درصد مردمِ جامعه،لغو نمیگی،سکوت میکنی،صبر داری، امید داری… به خودت افتخار کن رفیق
سعیده عزیز و خاشع!دوست هم فرکانسی ام!بسیار زیباو پر از آگاهی های ناب بود کامنتتان!منم هر وقت گیر میکنم یه جایی،کم میارم !قرآن رو که باز میکنم انگار همون آیه همین الان بر من نازل شد اون قدری زیبا و شفاف خدا پاسخت رو میده که میمونه از قدرت بی نهایتش!قرآنی که هزاران سال پیش نازل شده ولی انگار همی الان برای توی بنده گفته شد و راهتو باز میکنه…
منم هر روز از خوده خدا هدایت میخوام و این روزا فکر میکنم هدایت های خدا رو روشن تر و واضح تر درک میکنم و به قول استاد فکرخدا رو یواش یواش میخونم ولی آرام بقدر درک و تکامل
ثروتمند مادی و معنوی،سعادتمند دنیوی و اخروی و پایدار و سلامت باشید
سلام وصد سلام
ممنون بانوی زیبا
سپاسگذارم
سپاسگذارم که هستین واین احساسات عالی وبی نظیر رو در هوای این خانواده بزرگ وسبز بخش کردین سپاسگذارم سعیده عزیز …
سپاسگذارم که هستین بودنت آرامش دارد
سپاسگذارم
بِسْمِ ٱللَّٰهِ ٱلرَّحْمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ
وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَعْبُدُ اللَّهَ عَلَىٰ حَرْفٍ ۖ فَإِنْ أَصَابَهُ خَیْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ ۖ وَإِنْ أَصَابَتْهُ فِتْنَهٌ انْقَلَبَ عَلَىٰ وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْیَا وَالْآخِرَهَ ۚ ذَٰلِکَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِینُ(حج11)
بعضی از مردم خدا را تنها با زبان میپرستند ؛ همین که خیری به آنان برسد، حالت اطمینان پیدا میکنند؛ اما اگر مصیبتی برای امتحان به آنها برسد، دگرگون میشوند هم دنیا را از دست دادهاند، و هم آخرت را؛ و این همان خسران و زیان آشکار است!
یَدْعُو مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَا یَضُرُّهُ وَمَا لَا یَنْفَعُهُ ۚ ذَٰلِکَ هُوَ الضَّلَالُ الْبَعِیدُ(حج12)
او جز خدا کسی را میخواند که نه زیانی به او میرساند، و نه سودی؛ این همان گمراهی بسیار عمیق است.
یَدْعُو لَمَنْ ضَرُّهُ أَقْرَبُ مِنْ نَفْعِهِ ۚ لَبِئْسَ الْمَوْلَىٰ وَلَبِئْسَ الْعَشِیرُ(حج13)
او کسی را میخواند که زیانش از نفعش نزدیکتر است؛ چه بد مولا و یاوری، و چه بد مونس و معاشری!
إِنَّ اللَّهَ یُدْخِلُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ ۚ إِنَّ اللَّهَ یَفْعَلُ مَا یُرِیدُ(حج14)
یقیناً خدا کسانی را که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند، در بهشت هایی در می آورد که از زیرِ [درختانِ] آن نهرها جاری است؛ مسلماً خدا هر چه را بخواهد انجام می دهد.
خدای عزیز و نازنین و دلبر و قدرتمندم،به عقل و درک و آگاهی من ببار و اجازه بده رشته ی افکارم رو به تحریر دربیارم تا بتونم گوشه ای از عظمت عشق شمارو گسترش بدم.نور آسمون ها و زمین نشون به اون نشون که گفتی وَمَنْ لَمْ یَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُورًا فَمَا لَهُ مِنْ نُورٍ اجازه ی صلات در غارِ حرا رو صادرکن که من برای هر ثانیه زندگی به نورت محتاجم ….
بنام الله یکتای
خدای بی همتا.
سلاااام سعیده نازنین ،دوست خوبم .
بخداااا که استاد درست میگن ،کامنت بچه هااا از هزاران کتاب موفقیت عالی تر و کامل تره.
عزیزممممم چقدر حرفای دلمو زدی و چقدر قشنگ دست خدا شدی برام ،با خوندن کامنتت به خودم افتخار کردم که تو این یکسال ،به مسیرم پای بند بودم و حتی به قول استاد یک روزم چیت نداشتم ،به خودم میبالم که برای چشم و گوشم تو این یکسال ارزش قائل شدم و نزاشتم هررر ورودی بیاد،به خودم میبالم که اگه در مواردی ام ناخواسته دیدم تونست با عشق ذهنمووو کنترل کنم و خواسته هارو ببینم،به خودم افتخار میکنم که هر روز روی خودم کار میکنم و با عشق پیش میرم .
پیامت باعث شددد خیلی به خودم افتخار کنم دختر ناز.
برات از خدا عشق میخوامو نور،،،،،کامنتت چنان درونش عشق بود که نمیدونم کی به آخرش رسیدم،،،،،،،،
دوست خوبم برات از خداااا نتایج بزرگ میخوام.
در پناه خدا باشی.
سعیده جان عزیزم سعیده نورانی عااااششششقتتتم
فقط میخواستم بهت بگم تو برگزیده خدا هستی قربونت برم . ممنون که اینقدر با کامنتهات حالمونو خوب میکنی
همیشه با خوندن کامنتهات اشک ریختم و خدا رو شکر کردم بابت وجود نازنینت. دوستت دارم عزیزم . در پناه خدا
سلام سعیده جان
خدا رو شکر میکنم که عضو این سایت توحیدى و در جمع دوستان توحیدى مثل شما هستم.
امروز هر وقت ذهنم مى خواست راه خودش بره و ساز ناسازگارى بزنه ، آیه ى إِنَّ اللَّهَ یُدَافِعُ عَنِ الَّذِینَ آمَنُوا که در کامنتتون آوردید رو تکرار میکردم ، الان هم دوباره کامنت شما رو خوندم تا ذهنم رو بهتر کنترل کنم ، از کامنت زیباتون ممنونم .
وَ ما رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَ لکِنَّ اللهَ رَمى .
آرزو میکنم همیشه قبل از هر کار و تصمیمى این آیه رو بیاد بیارم و از خودش کمک بخوام .
اتصال همیشگى به منبع ، به رب العالمین رو براتون آرزو میکنم.
سعیده ی عزیزم چقد زیبا نوشتی عزیزم ، چقدر زیبا وصف کردی چقدر زیبا توضیح دادی ، چقدر خوب جواب دادی به سوالاتمون ، چقدر زیبا دست خدا شدی برای ما ، از همون ابتدا اشک تو چشمامون حلقه زد نه ازونجا که خودت گریه کردی ، از همون ابتدا تحت تاثیر این همنشینیت با خدا قرار گرفتیم آفرین به تو آفرین به خالق تو🩷🪻
بنام خدا
سلام خدا بر شما بانوی موحد ،فرشته زمینی ،سعیده جان خوش قلب ومهربان
چقدررررر صحبت هات رنگ وبوی خدایی داشت نازنین مهربون ،من از تمام آیات الهی وجملات معنوی که از قلب قشنگت سرازیر میشد لذت بردم بغض کردم وتحسینت کردم ،
وآموختم عزیزم ،
به وجودت دراین فضای مبارک افتخار میکنم
انشالله درپناه خدای مهربان ،قلب شاد ،وجودسلامت ، وآرامش الهی پایدار داشته باشی و به همه خواسته هات به راحتی وآسانی برسی .
سلام به ابجی گلم این بانو توحیدی
کلمه به کلمه کامنت زیباتون پر از توحید بود .داشتم کامنت شما رو میخوندم یه جا فان بود کلی لبخند زدم یه جاش منو برد تو دل توحید مشخص بود از جای داره گفته میشه که لاجرم هر قلبی که با توحید آشنا باشه مجذوبش میشه
یادم به سوره بقره افتاد که بصورت داستان وار همه قوانین درش موج میزنه ،از توحید و توکل گرفته تا حتی نحوه ورود به خانه دیگران و حتی تربیت فرزندان ،
و کامنت شما هم دست کمی از این سوره نداشت و بسیار زیبا و پر از توحید گفته شد
سپاسگزارم از شما دوست عزیزم و ازتون خواهشمندم همیشه از آیات قرانی در کامنتای زیباتون استفاده کنید
در پتاه الله یکتا شاد و خرم باشید
سلام به سعیده بانوی عزیز
آخه چرا انقد تو زیبا مینویسی
چطوری ازت تشکر کنم بخاطر این همه اگاهی ک با ما به اشتراک میزاری
نوشته هات هم پر از ایه های نورانی قرآنه هم پر از طنز و لطافت
هم اشک شوق از چشمامون سرازیر میکنی هم لبخند به لب مون میاری
ازت بی نهایت سپاسگزارم ک ایه های زیبا رو اینجا میاری تا اونایی ک مثل من تنبل هستن و خودشون سراغ قران نمیرن حداقل اینجا به لطف شما فیض ببرن و تشویق بشن جدی تر برن سراغ قران
چقد عالیه ک قوانین رو با اتفاقات روزمره زندگیت بیان میکنی
ی بار برات پیام گذاشتم و راهنمایی خواستم ولی جوابمو ندادی گفتم اشکال نداره شاید ندیدیش
اومدم ازت تشکر کنم بابت وقتی ک میزاری و با عشق برامون مینویسی
اومدم بهت بگم الگو شدی برای من و خیلی از بچه های سایت
این کامنت رو اول صبح با عشق برات نوشتم چون روزمو ساختی با کامنت قشنگت
در نور و عشق الهی باشید
سلام دوست عزیز همفرکانسی و هم اسمم
خداراشاکرم بابت وجودشما عزیزان این سایت و سکان دارش
چقدر زیبا ودلنشین مینویسی
جقدر زیبا ایه های قران رو چاشنی میکنی
چقدر زیباسکوت کردی
چقدر زیبا تمثیل اوردی
چقدر زیبا هدایت شدی
چقدر زیباست قلمت فکرت روحت درونت
ممنونم ازت که این همه زیبایی درونت رو با ما هم به اشتراک میذاری
ممنون میشم اسم سایت قرانیتو برام کامنت کنی
خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت
سلام و سپاس و تبریک فراوان به سعیده خانم عزیز
واقعا تبریک میگم بهتون که رابطتون اینقدر با خدای خودتون عمیق شده و انشاالله روز به روز عمیق ترهم خواهد شد.تشکر بابت انرژی مثبتی که میفرستید،بسیار لذت میبرم از خوندن کامنت های توحیدی شما،چقدر خوب به آیات قرآن تسلط دارید و اونارو با اتفاقات ارتباط دادید که یه جاهایی ناخواسته اشک توی چشمام جمع میشد.
سخن عشق نه آن است که آید به زبان… واقعا این عشق بین خدا و بنده اش رو نمیشه به زبان آورد، یه ارتباط دلیه و امیدوارم هممون این عشق و علاقه خالص رو با تمام وجود تجربه اش کنیم.
با آرزوی بهترینها برای شما
درپناه خدای منان
سلام به سعیده عزیز قشنگ هم فرکانسی م
قلمت قلم خدا بود، منم بغضم گرفت از خوندنش،حستو کامل درک میکنم وقتی از شیفت بدون کد اونم تو icu گفتی
منم پرستاری خوندم و معنیشو میدونم
تو چه مدار بالایی هستی ک تا این حد حساب شده هدایت میشی
و چه شاگرد توحیدی خوبی
واقعا تحسین ت میکنم
میخاستم قران بخونم
ک حسم گفت برم سایت ببینم برا فایل جدید بچها چ نوشتن
ک دیدم خدای قشنگ هدایتگرم آیه ها رو چیده برام آماده
یاالله
شکرت هزاران بار
بگم کمه
والله کمه هر چه سپاسگزاری کنم
ک تویی خالق بیهمتا
چقد بندهات زیبان
عاشقتم سعیده جان
عاشق همه ی شمام
عاشق خدایم
عاشق خودم
سلام خانم شهریاری خداقوت
از جنس کامنت هاتون به وضوح تغییر رو میشه دید واقعا درسته سخنی که از دل برآید بر دل نشیند.
این کامنت هم همانند کامنتهای قبلی بسیار تاثیر گذار بود بسیار توحیدی و خداگونه واقعا از خوندنش لذت بردم و کلی انرژی گرفتم و خیلی از ایراداتم بهم یادآوری شد.
شک ندارم بزودی تحولات عظیمی در زندگی شما نمایان میشه که کاملا وجود خداوند رو در زندگی شما نشون میده
با تمام وجود برایتان آرزوی پیشرفتهای برق آسا دارم چرا که مشخصه لایق همه جور نعمت هستید.
استاد از شما هم تشکر ویژه ای دارم بخاطر اینکه چنین افراد توحیدی را در کنار هم جمع کردید تا از وجودشان لذت ببریم.
سعیده ی عزیزم باز هم مثل همیشه چقدر قشنگ نوشتی . همیشه از کامنت هات درس میگیرم مخصوصا از آیاتی که مینویسی.
من بااینکه هیچوقت کاری به کار کسی ندارم و به همه احترام میذارم ولی وقتی کسی حرفی میزد که نباید ، تیکه ای مینداخت فکر میکردم اگه جوابشو ندم از بی عرضگیمه و یجوری کوبنده جواب طرفو میدادم و چقدرم با خودم حال میکردم اون لحظه خخخ
ولی ایاتی که نوشتی و خوندم اصلا دیدمو و قطعا رفتارمو در آینده عوض کرد .
ماجرایی که از خودت تعریف کردی و در برابر حرف های بیهوده سکوت کردی شد یه الگو واسه من ، به خودم قول میدم در برابر چرت و پرتای افراد سکوت کنم که بحث کردن باهاشون واقعا انرژی آدمو میگیره و نباید خودمو در حد اون افراد پایین بیارم. ماهایی که داریم قرآن رو میخونیم و تلاش میکنیم عمل کنیم باید فرق داشته باشیم با خیلیا. چون تو با بد بد کنی پس فرق چیست ؟!
ممنونم ازت نوشته ها همیشه همیشه برای من مفیده خیلی دوست دارم بوس بهت
سلام به سعیده خانم عزیز
خیلی سپاس گزارم بابت این پیام زیبا و فوقالعاده
چه آرامشی داره کامنتتون
اینکه کلامتون با آیه های قرآن ترکیب میشه درکش خیلی قشنگ میشه و اصلا وقتی متن کامنت رو می خوندم و به آیه ها می رسیدم اشک در چشمان جمع میشد
منم اتفاق تقربا مشابه داشتم وقتی توی ماشین همه دارن از زمین و زمان ایراد میگیرن و قتی توی صف ها افراد غر میزنن انقدر ارامش دارم که حد نداره و اتفاقا دنبال درگیر نمی کنم که توی ذهنم پاسخ بدم که اینا رو ببین چقدر راهشون اشتباهه
اوایل اینطوری بودم اما الان راحت میشنم و از اطرافم لذت میبرم از توکلی که به خدا دارم حال می کنم
موفق باشید
سلام سعیده عزیزم بسیارسپاسگذارم ازکامنت بسیاراموزنده وعالیت که پرازنورخداودرس زندگی بودی جاهایی ازکامنتت اشکمودراوردوی جاهایی لبخندبهت افتخارمیکنم دوست عزیزم انشاالله دراین طریقی که قرارگرفتیم همگی سربلندوپیروزباشیم مثل استادعزیزمون موفق وسلامت باشی عزیزم خداوندشماعزیزان پرستارروبرامون حفظ کنه خداقوت دست مریزادپرتوان وپرپول باشی
بنام الله مهربان
سلام و عرض ادب
خدمت خواهر نازنینم ”
خسته نباشید و خدا قوت بهتون میگم”
حالتون عالی ومتعالی
خداوند هرگز ما رو رها نخواهد کرد”
عشق او بی قید و شرط است ”
ایمان به خدا اعتماد کردن است ”
خداوندا ”
تو عظیمی ”
تو حکیمی ”
تو رحیمی ”
تو کریمی ”
تو سزاوار ثنایی”
مرسی که نوشتی ”
الهی در های مهربونی همیشه به روی دلت باز باشه ”
الهی نسیم عشق نوازشگر لحظه هات باشه ”
الهی خدای مهربون همیشه هوا خودتو، خانواده تو داشته باشه ”
الهی همسو بشی با کائنات
مثل همیشه بهترین ها رو
برات خواهانم ”
دوست دارم و عاشقتم
فرشته ی عاشق الله
سلام سعیده جانم
امیدوارم حالت خوب و خوش باشه و سالم و سرحال در کنار دختران زیبایت در شهر زیبای کیش ایام بکامت باشه
این فایل نشانه امروزم و درخواستم از خداوند برای هدایت شدنم به جواب سوالها و ابهاماتی که تو کدنویسی فایل کشف قوانین دارم بود
هربار که سوال خیلی مهمی دارم و هدایت میشم به یه فایل سفر به دور امریکا یا زندگی در بهشت متوجه میشم که اول خدا میخواد توجهم رو ببره به سمت زیبایی ها و بعد جوابم اکثرا یا تو کامنت منتخبه یا کامنت تاپ استار اون فایل
این کامنتو قبلا هم خونده بودم وبرام سراسر تحسین و زیبایی بود اینبارم که شروع کردم انقدر محو جملات زیبا و دلنشینت شدم که یه ان یادم رفت باید دنبال جواب سوالم باشم
نمیدونم خدا میخواست با آیه
ما رمیت اذ رمیت
یا با ایه واستعینو بالصبر والصلاه
جوابمو بده
ولی فک کنم هردوشونم تو یه راستان
یعنی خدا میگه تو که قرارنیست کد بتویسی من کد میزنم برات و بعدش اگه فک میکنی خودتم باید یه کاری کنی از خودم با صبر وصلاه کمک بگیر
هروقت خواستی کد بزنی اولش با صبور بودن با ارامش با صلح بودن با خودت وبا توجه کردن بمن به نعمتهات باشکرگزاری وحس خوب بگو خدایا من نمیدونم من به هرخیری ازجانبت فقیرم تو بگو من بنویسم
تواگه کمکم نکنی د نمیشه دیگه و بعد بنویس
خدایاشکرت برا این هدایت
سعیده جونم پیگیر داستان زندگیت والهامات معجزه وار خداوند هستم خیلی خوشحالم برات و بهت تبریک میگم برا این جسارت و ایمان و توکلت به ذات حق
امیدوارم همیشه سبز باشی و هربار با ردپایی که میزاری ایمان ما رو هم به هدایتهای ناب خداوند بیشتر کنی عزیزم.
خدایاشکرت خداباشکرت خدایاشکرت
سلام به تو دوست عزیزم ، هم ولایتی
تی جان قوربان خاخور جاااااااان
امروز صبح به این فایل هدایت شدم و فقط فایل رو دیدم و گفتم بعدا میرم کامنت هاش رو میخونم .
صبح که از خواب بلند شدم به خودم گفتم: امروز برای بهبود شخصیتم از آدم های نزدیک و دور و برم که احساس میکنم شاید باهاشون مقاومت دارم، بیام تحسینشون کنم
به خدا گفتم :میخوام کمکم کنی تا ظرفم بزرگتر بشه .
امروز ساعت 10 صبح رفتم فروشگاه سر کوچه مون خرید کنم خانم فروشنده حال روحی خوبی نداشت و بعد یک مسئله ایی تو حساب و کتاب به وجود اومد و داشت هی با عصبانیت به زبان ترکی استانبولی به من توضیح میداد و من کامل متوجه حرفهاش نمیشدم و فقط گفتم اوکی و آگاهانه بحث نکردم و ناراحتی به خودم راه ندادم و مسئله کاملا حل شد و موقع بیرون اومدن از فروشگاه با لبخند بهشون گفتم وقتتون بخیر ،روزی خوبی داشته باشید .دقیقا مثل اتفاقی که برای شما افتاد .
وقتی اومدم خونه به خودم گفتم من نمیدونم اون بنده خدا تو چه شرایط روحی بوده، من تو زندگی تون نیستم . شاید من هم به جاش بودم همین کار رو میکردم و تو دلم ایشون رو تحسین کردم چون دیده بودم تو تعطیلات رسمی که بقیه فروشگاه دیگه بسته بودند ولی این فروشگاه باز بود و ایشون سرکار بودند و خلاصه تو خلوتم خیلی تحسینشون کردم و اصلا به خودم اجازه ندادم ذره ایی حالم بد بشه .
و الان هدایت شدم به کامنت شما
کامنت شما پیغامی بود از طرف خدا بابت این چند مدتی که دارم به صورت لیزری روی بهبود شخصیتم کار میکنم .
خدایا من چقدر خوشبختم من
خدایا سپاسگزارم به خاطر نوری که به قلبم تاباندی.
خدایا سپاسگزارم به خاطر این سایت ملکوتی و استاد عزیزم و مریم جااااان عزیزم و دوستان عزیزم
سعیده عزیزم بی نهایت از سپاسگزارم به خاطر این قلم زیبایی که داری و چقدر به من کمک کردی ان شاءالله یک روزی در زمان و مکان مناسب در کنار استاد و مریم جان عزیز همدیگر رو ملاقات میکنیم .
به امید اون روز
خداوند در هر لحظه نگهدارت باشه ، خاخور جان
سلام سعیده عزیز سلام جانم مهرم عزیز دلم
اینبار جلوی خودمو نگرفتم گفتم باید برات بنویسم حتی تند کامنتتو خوندمواشک ریختم باید دوباره بخونم
که نجوا نیاد بابا اینهمه تحسین کردن دیگه چی میخای بگی تو
نه نه میخوام بگم بغلت میکنم در آغوش میگیرمت و رویه ماهتو میبوسم عاشقانه خانمی
اینقدر انس داری با خدامون با قرآنمون
که الحق میتونم بگم من بیگانه ام با این همه نشونه هایی که دیدم
چه ادبیات زیبایی با خدامون داری چه عاشقانه چه عارفانه
خدای من
چه آیاتی چه آیاتی آوردی دل ههمون لرزید
چه فروتنی چه سبک خاشعانه ای
نمیدونم استاد وقتی کامنت شما عزیزان میخونه چقد به خودش میباله که چنین افرادی پرورش داده
به خدایم به خدای مهربابت قسم نیدهم مرا مورد رحمت و عنایت خود قرار دهد تا درک از داشتن و بودنش در کنارم به حد شما عزیز دل رسد و از
آبشار سرازیر آیات زیبای قرآن و کلامش به درک صحیح و زیبا
مثل شما عزیزان دل برسم
مرحباااااااا احسنت عزیز ماییی
مثل الماس میدرخشی
خدا حفظت کنه
باریکلا دختر
می ایستم و و درود سپاس به شما عزیزان که باعث نورید
میفرستم و خداجونم سپاسگزارم که شما عزیزان رو دارم
سلام به سعیده ی عزیز و سلام ب استاد و مریم جون و تمام عزیزانی ک تو این سایت الهی حضور دارن سعیده جان چقدر زیبا مینویسید چقدر تحسین میکنم این همه عشق و آگاهی های نابتون رو واقعا نوش جونتون چقدر دوست دارم این عشق و آگاهی های ناب و این آرامش الهی رو منم با تک تک سلولهای بدنم حس کنم من چند بار دیگه کامنت شما رو خونده و لایک و امتیاز داده بودم و کلی تو دلم تحسینتون کردم ولی امروز ک دوباره اتفاقی هدایت شدم به کامنتتون نمیدونید چه حس و حال عجیبی گرفتم اصلا اشک نمیزاره ببینم چی تایپ میکنم البته ک اشک حال خوبه واقعاااا تک تک آیه هایی ک نوشتید انگار خودش داشت باهام حرف میزد انگار همش واسه من بودازتون بی نهایت سپاسگزارم بانو ک این حال زیبا و این آگاهی های نابتون رو با ما هم ب اشتراک میزارید و واقعا تحسینتون میکنم بابت بهبود در شرایط کاری و زندگی زیباتون رو و امیدوارم ک هممون بتونیم اینقدر قشنگ روی خودمون کار کنیم و ثابت قدم باشیم و به یاری انرژی جان تکاملمون رو به درستی و در اوج لذت و شادی و آرامش سپری کنیم و تا بینهایت خوشبختی و آرامش و لذت و شادی و ثروت در تمام جوانب رو تجربه کنیم و استاد گونه زندگی کنیم همیشه بدرخشیم و در پناه انرژی جان شاد،سالم،پر انرژی،خوشبخت،ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشیمدوست دارم سعیده ی عزیز و نازنین
سعیده ی نازنینم خدا قوت عزیزم انشالله همیشه بدرخشید .. وقتی به اینجای کامنتت رسیدم دیگه نتونستم طاقت بیارم گفتم باید همینجا استپ کنم و برای سعیده جو و عزیزم پرستار شیفت شب بنویسم که گفتیبچه ها،رفیق های نازنین بهشتی من
توروخدا کم نیارید
خداوند به شجاعان پاسخ میده
خداوند از اهل ایمان دفاع میکنه
خداوند به صابرین بشارت داده
تو شرایط سخته که باید ایمانمون رو حفظ کنیم و ادامه بدیم،بعد درها باز میشه دقیقا الان من در چنین وضعیتی هستم .. بخصوص چند روزه کریستال های گوش میانی ام بهم ریخته و مدام سرگیجه دارم ولی به امید خدا از دیگر اعضای بدنم تشکر و قدردانی می کنم .. اصل حالم خوبه چون میام کامنت ها رو می خونم و حالم خوبتر میشه.
سعیده ی نازنین ممنونم که در هر شرایطی وقت رو غنیمت می شماری و برامون می نویسی عزیزم خدا قوت ..
از اون شعرت چقدر خندیدم دختر .من تو سرم عروسی گرفته بودم با این آهنگ محضض رضااای دخترووو خوددمووو تو گِل میپلکوونوووم لهه پیتووو پیته پیتووو :))))))
بخدا تو بینظیری قربان بشم
مژده بده، مژده بده، یار پسندید مرا
سایه ی او گشتم و او برد به خورشید مرا
جانِ دل و دیده منم، گریه ی خندیده منم*
یارِ پسندیده منم، یار پسندید مرا*
کعبه منم، قبله منم، سوی من آرید نماز
کان صنمِ قبله نما خم شد و بوسید مرا*
پرتو دیدار خوشش تافته در دیده ی من
آینه در آینه شد: دیدمش و دید مرا
سلام خانم سعیده شهریاری،
الهی همیشه سعیده بمانی چقد نوشته هات بوی خدا میده مثل کلام استاد و مثل کلام خانم شایسته و مثل نوشته های اکثر دوستان،
کلاً چقد این سایت رنگ و بوی الهی داره.
چقد خوبیم مااا
و من چقد تشنه خوندن این آگاهی ها هستم.
خیلی سپاسگزارم خییییلی
در پناه الله تندرست و شاد باشید