https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/09/abasmanesh-12.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2023-09-22 22:39:532023-09-25 02:08:50سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 215
519نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام به استاد عزیز و بانوشایسته گرامی و همه دوستان توحیدیِ نازنین در این جمع زیبا ، جمعی زیبا و بهشتی از جنس “لَّا یَسۡمَعُونَ فِیهَا لَغۡوًا إِلَّا سَلَـٰمࣰا”
سلامی به زیبایی خدای فراوانی ، آن هم از نوع فراوانی اَندر فراوانی ، چیزی که ما آن را زیاد در این فایل ها میبینیم ، از درختان گرفته تا آبِ روان و جاری…
خدایا شکرت برای این صدای دل نشین آبِ روان و در حال حرکت که با موسیقی اش حاملِ این پیام است برای ما که
“حمد و سپاس مخصوص خدایی که فراوان آفرید”
و اما حکایت این آبی که از آسمان فرود می آید ، چیست؟
این آب حکم خنک کننده کره زمین را داشت در زمانیکه این کره خاکی ما یک گویِ آتشین غیر قابل سکونت بود
(أَنَّا صَبَبۡنَا ٱلۡمَاۤءَ صَبࣰّا)
[سوره عبس 25]
باران های پیاپی آمد و در جنگ بین این آب باران و این گوی آتشین آب باران پیروز شد و این زمین آتشین را خنک کرد و تبدیل به سنگ کرد
×××××××××××××××××××××××××××××××××
ذکر این نکته شاید جالب باشد که این جدال بین آب و آتش(مواد مذاب داغ) کماکمان ادامه دارد و در صورت تمایل در اعماق اقیانوس ها و دریاها و چگونگی تشکیل چشمه های آب گرم و جزایر آتشفشانی تفکر کنید و درمورد معجزه یِ این آیه قرآن تدبر کنید که میفرماید
(وَٱلۡبَحۡرِ ٱلۡمَسۡجُورِ)
[سوره الطور 6]
و بعد در لحظه ای که این مواد مذاب داغ آتشین بر آب غلبه میکنند و یکی از نشانه های قیامت به وقوع می پیوندد نیز تامل کنید ، نشانه ای که میفرماید
(وَإِذَا ٱلۡبِحَارُ سُجِّرَتۡ)
[سوره التکویر 6]
تفکر کنید در این قرآن که نشانه های زیبایی را در طبیعت گفته است……
فرق ما و اعراب زمان پیامبر این است که ما در عصر حاضر مجهز به تکنولوژی و اینترنت هستیم که راحت تر میتوانیم با قرآن و معجزات علمی اش آشنا شویم
در زمان پیغمبر یوتیوب و گوگل نبود که با آن راحت جستجو کنیم که این داستان بحرِ مَسجور چیست؟
اصلا شخصی که سواد خواندن و نوشتن ندارد چگونه این گونه حقایقی را بیان میکند که بعد از 1400 سال ، در عصر حاضر ، این حقایق کشف میشود؟ آیا از خودش گفته یا به یک بایگانی اطلاعاتی از سمتِ نیروی برتری که دانای کُل است ، دست پیدا کرده؟
×××××××××××××××××××××××××××××××××
حال بعد از غلبه اولیه آب بر آتش و تبدیل آن به سنگ ، مجددا در جدال با این کره سنگی پیروز شد و بخشی از این سنگ را تبدیل به خاک کرد ، خاکی که میتوانست پذیرای درختان و موادغذایی شود…( اگر به اشکال هندسیِ سنگ هایی که استاد در قسمت های قبل با ما به اشتراک گذاشته بودند ، دقت کنیم بهتر درک میکنیم که چگونه آب توانسته بود برخی سنگ ها را دچار تغییر کند)
حال به برکت این خاک و درختان و سرسبزی ای که بواسطه آن ایجاد شد ، این سیاره زمین قابل سکونت شد و بعد ما وارد این سیاره شدیم ، سیاره ای که خداوندِ کریم آن را آب و جارو کرد برای میهمانی از ما که اشرف مخلوقاتش می باشیم و تاج “کَرَّمۡنَا بَنِیۤ ءَادَمَ” را بر فرقِ سر داریم….
مهمان خدای کریمی هستیم که هر چه داشت را وسط این سفره گذاشته تا لذتش را ببریم
(مَّتَـٰعࣰا لَّکُمۡ وَلِأَنۡعَـٰمِکُمۡ)
[سوره عبس 32]
چه زیبا بود
آسمان را آفرید و بعد به برکت آسمان آب را آفرید و به برکت آب درختان پدید آمدند و اکنون ما ترکیب آب و درخت را داریم ، ترکیبی که خدا از آن استفاده میکند و میگوید
اگر تمام درختان روی زمین قلم شوند و تمام دریاها جوهر شوند جهت نوشتن کلمات و نعمت ها خدا ، نمیتوانند کلمات و آثار و نعمت های خدا را بنویسند…
[سوره لقمان 27]
او خدایی است با این پیشینه و قدرت و ثروت ، خدایی که عظمت و ثروتش را به رخ ما کشیده تا به ما بگوید که ثروت و عظمت مرا ببینید و دلتان را به من خوش کنید ، به قول مولانا که از زبان خدا میگوید
شاد باشُ و فارغُ و ایمن که من
آن کنم با تو که باران با چمن
(دقیقا مثل پدری که پولدار است و دوست دارد بچه اش همواره دلش به وجود چنین پدری قرص باشد)
پس باید به او که خدای فراوانی اَندر فراوانی است ، دل ببندیم و حواسمان باشد که یوقت غصه کمبود را نخوریم زیرا که شایسته نیست که با وجود چنین خدایی ، زانوی غم بغل بگیریم و غصه بخوریم که چرا خیار سبز از کیلویی 10 هزارتومان ؛ تبدیل شده به کیلویی 11 هزارتومان…
شایسته نیست با وجود خدایی که به سادگی و آسانی و بدون اینکه از او بخواهیم ، 37.000.000.000.000.000.000 سلول فوق هوشمند در وجود من قرار داده است ؛ بنشینیم و غصه بخوریم که فلانی رئیس شد و حقوق ما را کم کرد و الان دیگه بیچاره شدیم رفت….
شایسته نیست که در برابرش ناسپاس باشیم ، زیرا که اگر شخصی محبتی به ما بکند ، ما نمک گیر او میشویم ؛ حال ما را چه شده است که این همه محبت خدا را در زندگی دیدیم و نمک گیرش نشدیم…
ما را چه شده است که به خدا دل نمیبندیم در حالیکه ما را هدایت کرده است؟؟؟
[سوره إبراهیم ١٢]
خدایی که وقتی در شکم مادرم بوده ام و بدون اینکه از او بخواهم ، فراوان به من روزی داد و چشم و گوش و دست و… داد ؛ با خدای الانم که فرقی نکرده…
پس تفاوت در چیست؟؟؟
تفاوت در این است که اون موقع من تسلیم محض بودم و برای خدا خط و نشان نمیکشیدم ولی الان که کمی بزرگتر شده ام فکر میکنم برای خودم کسی شدم و به خدا میگم این کار را بکن و آن کار را نکن و…
و خبر ندارم که این خط و نشان کشیدنم برای خدا ، خودش نوعی شرک خفی است بدین صورت که خودم را قدرتی در برابر خدا میدانم و… ، به قول مولانا
این باید و آن باید از شرک خفی زاید
آزاد بود بنده زین وسوسه چون سوسن
و تنها کار من این است در برابر مولای خودم عبد شوم و این “منِ دروغین” در درون خودم را بیندازم و با خدای راستین خودم یکی شوم ، به قول عطار…
تو مباش اصلاً کمال این است و بس
وقتی که مثل موسی “فَٱخۡلَعۡ نَعۡلَیۡکَ” شویم وارد “بِٱلۡوَادِ ٱلۡمُقَدَّسِ طُوࣰى” میشویم و آن وادی یکی شدن من و خدای یگانه ای است که از روح خودش در من دمید و در آن لحظه در من تجلی میکند و برایم “وَمَا رَمَیۡتَ إِذۡ رَمَیۡتَ” میشود
اگر اینگونه شویم و این “منیت” را از درون خود خارج کنیم مثل یک شخص مرده که در دستان غسّال است ، تسلیم خدا میشویم و آن موقع خدا همه کار برای ما میکند…
اگر اینگونه شویم و قبل از روز مرگ اصلی مان ، با اختیار خود در لحظه اکنون بمیریم و خود را در وجود خدا فانی کنیم ، در تاریخ ماندگار میشویم و “وَیَبۡقَىٰ وَجۡهُ رَبِّکَ ذُو ٱلۡجَلَـٰلِ وَٱلۡإِکۡرَامِ” میشویم ، مثل حضرت محمد که سواد خواندن و نوشتن نداشته و در روزگاری زندگی میکرده که اینترنت و شبکه اجتماعی نبوده ، ولی اکنون نامش در عالم ماندگار شده یا مثل مولانا و سعدی و حافظ که اشعارشان را در دیوارهای شهر و کتب درسی و…میبینیم
کافیست همین را باور کنیم و تلاش کنیم تا “منیت” را از درون خود خارج کنیم و وارد فضای یکتایی با خدا شویم…
دقیقا مثل داستان حضرت مریم در قرآن
در لحظاتی که حضرت مریم مضطرب بود که الان با این نوزاد در بغلم که به میان قومم برمیگردم ، چجوری جواب آنها را بدهم که این بچه حلال زاده است و من کار خلافی نکردم ، خدا به او میگوید
لذت ببر از خوردن و آشامیدنت و چشمت را به جمال نوزادت روشن کن و شاد باش و اگر کسی از تو چیزی در مورد این بچه پرسید ، بگو من روزه سکوت گرفتم و با هیچ کس سخن نمیگویم
[سوره مریم ٢6]
خدا بهش میگه که تو هیچی نگو ، تو فقط ساکت باش و کار خاصی نکن ، داره میگه تنها کار تو این است که ساکت باشی و بقیه اش را بسپار به من…
و حضرت مریم تسلیم محض خدا شد و سکوت کرد و بعد خدا برای او شاهکار کرد که نوزادش به اذن خدا به سخن درآمد که
دقیقا مثل هاجر و اسماعیل که هاجر تابِ دیدن تشنگی بچه اش را نداشت و هفت بار بین کوه صفا و مروه دوید و عاجز شد از پیدا کردن یک قطره آب و همینکه برگشت به نزد بچه اش ، مشاهده کرد آب از زیر پای بچه اش در حال جوشیدن است ، آبی که به زمزم معروف است و به برکت این آب شهر مکه پدید آمد و دعای “فَٱجۡعَلۡ أَفۡـِٔدَهࣰ مِّنَ ٱلنَّاسِ تَهۡوِیۤ إِلَیۡهِمۡ وَٱرۡزُقۡهُم مِّنَ ٱلثَّمَرَ ٰتِ” ابراهیم در حقشان مستجاب شد
نکته این داستان هاجر و اسماعیل این بود که خدا میخواست به هاجر بگوید نیازی نبود اینقدر تلاش کنی برای آب ، فقط کافی بود کنار بچه ات باشی و آرام باشی تا در نهایت آرامش ، شاهد جوشیدن آب از زیر پایش باشی…
یا در داستان مادر موسی و نوزادش تامل کنیم که خدا به مادر موسی میگه تو فقط بچه را شیر بده و هر موقع که ترسیدی آن را بروی آب رها کن و به من بسپارش تا ببینی که چه شاهکاری برایت آماده کردم
فقط به او گفت بسپارش به من و از سر راه من برو کنار و مثلِ یک شخص مرده که در دستان غسّال است و هیچ پارازیتی در کار غسّال نمیندازد ، در برابر من هم اینگونه باش…
نمیدانم چه شد بحث به اینجا کشیده شد ولی زیبا شد ، داستان سه مادر و نوزادهایشان…
خدایا توفیق بده تسلیم محض تو باشیم ، تسلیمی از جنس این مصرع مولانا که میگوید
که در تسلیم ما چو مُردگانیم
تسلیمی که تو بگویی و ما بگوییم چشم و هیچ پارازیتی در دستور تو نیندازیم که خدایا حالا نمیشه یه راه دیگه ای بگی و…
خدایا توفیق بده که بمیریم قبل از آن مردن اصلی ای که در پیش داریم ، به قول مولانای عزیز
این باور محدود کننده.(چون زن هستی نمیتونی مثل یه مرد باشی و زن ضعیفه هستش و زن تنهایی هیچ کاری نمیتونه انجام بده ..زن تنها تو این جامعه کلی حرف پشتش هست و…در مذهبی بودن به من میگفتن)
و من هربار در جوابشون میگفتم پس حضرت زینب چطور تک و تنها در کربلا اینقدر شجاع بود و همه بچه ها رو کاروان رو جمع کرد؟؟؟؟در جوابم میگفتن اون حضرت زینب بود …اما تو که نیستی؟؟؟؟؟
خلاصه با این سوالها هدایت شدم به این سایت توحیدی….وبعد فهمیدم که کدوم مذهب؟؟؟؟؟اینا خودشون اصلا دین ندارن….
و مهمترین اصل
در هر شرایطی تسلیم محض خدا باشم مثل یک شخص مرده که در دستان غسّال ..ساکت وآرام باشم..
(تسلیمی که تو بگویی و ما بگوییم چشم و هیچ پارازیتی در دستور تو نیندازیم که خدایا حالا نمیشه یه راه دیگه ای بگی و…)
خدایا من تسلیمممم.خودت از هر راهی که صلاح میدانی مرا به خواسته هام هدایت کن..
سلام مجدد بر الهام خانم نازنین و آقا ابراهیم عزیز…
من نمیدانم این اول مهرماه حامل چه پیامی برای من است؟؟؟!!!
این چه نظمِ ریاضیِ پنهانی است که در چهارچوبِ هندسه یِ فراکتال یا همان الگوی تکرارشونده یِ زندگی من رقم خورده است؟!
چند وقت پیش آقا محسن نیکوکار ، پاسخی درکامنتی از من نوشت که تاریخ بارگزاری آن کامنت مربوط به اول مهرماه 1401 بود و اینک شما پاسخی در کامنتی از من نگارش کردید که تاریخ آن به اول مهرماه 1402 برمیگردد…
مسلما این همزمانی اتفاقی نیست و حامل یک پیام برای من است…
به اول مهرماه 1402 که نگاه میکنم یادلحطاتی میفتم که شیرینی آن روز هنوز زیر زبانم هست…
روزی که منتظر یک خبری نسبتا سرنوشت ساز بودم ولی هنوز خبری از آن نشده بود ولی به لطفِ الله آرامِ آرامِ آرام بودم که جای بسی تامل و تعجب است که چرا در آن شرایط من آرام بودم؟؟!!
الان که با خودم فکر میکنم ، میگم که چرا واقعا در آن لحظات ، من آرام بودم و توانستم در خلوت خودم چنین کامنتی را برای حالِ خودم و آن دسته از دوستانی که در مدار خواندن آن هستند ، بنویسم؟؟؟
و به تنها جوابی که میرسم این است که این آرامش توفیقی بود از سمت خدا…
وَمَا تَوۡفِیقِیۤ إِلَّا بِٱلله
و توفیقِ من جز به دستان خدا نیست
[سوره هود ٨٨]
واقعا ما هر چه که داریم بخاطر توفیقی است که خدا به ما میدهد حتی در لحظاتی که در فرکانسِ صبرِ راستین هم هستیم ، توفیقی است از جانب خدا…
وَٱصۡبِرۡ وَمَا صَبۡرُکَ إِلَّا بِٱلله
و صبر پیشه کن که این صبر تو هم توفیقی از جانب خداست
[سوره النحل ١٢7]
امیدوارم این دو آیه تلنگری برای همه ما باشد که هیچ گاه عظمت و قدرت خدا را فراموش نکنیم و توهّم نزنیم که این من بودم که فلان کار را کردم تا همیشه در برابر قدرتِ الله مهربان خاضع و خاشع و فروتن باشیم و متوجه این حقیقتِ آسمانی باشیم که…
در هر لحظه و هر ثانیه و هر دَم و بازدَم ، محتاجُ و فقیرِ به قدرتِ خدا هستیم و چنانچه عنایات او نباشد نابودِ نابودِ نابود میشویم
به قول شاعرِ نازنین…
افتادگی آموز اگر طالبِ فِیضی
هرگز نخورد آب ، زمینی که بلند است
واقعا جای بسی خنده است که نیروی برتری را که در حال مدیریتِ شب و روز است ؛ فراموش کنیم و درگیر غرور و منیّت شویم و فکر کنیم که این ما هستیم که داریم کارها را پیش میبریم و انجام میدهیم ، گویا در لحظاتی که لطفُ و عنایتِ پروردگار را فراموش میکنیم و منم منم منم میکنیم ، خدا با لبخندی ملیح میگوید که…
عزیزم ، میخوای یک میخِ ریزه میزه در مسیر لاستیک ماشینت قرار بدم تا تعادلِ ماشینت در حین رانندگی بهم بخوره و مرگ را جلویِ چشات ببینی تا ببینم در آن لحظات هم منم منم منم میکنی یا….؟؟؟!!!
عزیزم ، میخوای کاری کنم که یک لقمه یِ ریزه میزه در گلویت گیر کند و تو را به مرز خفگی برساند تا ببینم که در آن لحظات هم منم منم منم میکنی یا…؟؟؟!!!
به تعبیر مولانای عزیز…
این همه گفتیم لیک اندر بسیچ
بیعنایاتِ خدا هیچیم هیچ
همبن دیگه ، دائم باید این حقیقت را به خودمان متذکر شویم تا درگیر یک منِ جعلی و تقلبی نشویم بلکه همواره در فرکانسِ همان منِ راستین و با اصالتِ خود بمانیم ، همان منِ اصیلی که “وَحْدَهُ لاَ شَرِیکَ لَهُ” ، همان منِ با اصالتی که…
همانا این منم که خدای یکتا هستم و خدایی جز من نیست ، پس مرا عبادت کن و صلات《نماز》 را برای من بپا دار
[سوره طه 14]
واقعا چقدر درس در این آیه نهفته است… ، خب کمی بیاندیشیم…
عههه ، چقدر خدا در این آیه منم منم منم کرد؟؟!! خب یبار میگفت ما میفهمیدیم دیگه!!! ، دیگه نیازی به این همه تاکید و منم منم منم کردن نبود تا ما بفهمیم که اله و معبودی جز او نیست و فقط باید او را بپرستیم و…
گویا خداوند با لبخندی ملیح میگوید…
جوووجه ، این همه منم منم منم کردم و نفهمیدی و از منی که منِ اصیل و راستین تو بودم فاصله گرفتی و به من های جعلی و تقلبی روی آوردی و از آن هویت گرفتی و آنها را بُتِ خودت کردی و پرستیدی و… ، دیگه وای از اون روزی که یبار میگفتم منم…
عهه چه زیبا… ، به قول شاعری نازنین که از زبان خدا این پیام را برای ما دارد…
هر که گوید او مَنم ، او مَن نشد
خوشه یِ او لایقِ خرمن نشد
من مَشو از من بشو تا من شوی
خوشه شو تا لایق خرمن شوی
چه زیبااا ، گویا که اولین قدم برای ورود به کشف و استفاده از قوانینِ حاکمِ بر این سیاره خاکی ، این است که…
پاک شویم از منیّت و غرور و منم منم منم کردن هایی که همه آنها ریشه اش در یک من جعلی و تقلبی است و احیا شوم به من راستین و با اصالتم
در واقع کسی که به من راستین خود زنده شده باشد ، به چنان عزت نفسی میرسد که بی نیاز میشود از اینکه خودنمایی کند و برای تایید دیگران زندگیکند تا این منِ جعلی خودش را قوت ببخشد و….
وقتی کسی که منیت و غرور خود را کنترل نکرده باشد و واردِ مسیر استفاده از قوانین الله یکتا قدم شود ، نابود میشود زیرا که تمامی جذب های حاصل شده توسط او از قوانین ثابت و بدون تغییر خداوند ، بلایِ جانِ او میشود…
آری ، فرقی نمیکند که مومن باشی یا منافق یا اینکه مسلمان باشی یا کافر ، وقتی که خودکار را از بالا بیندازی ، به خاطر وجود قانون جاذبه به زمین میفتد و این یعنی که قانون برای همه عمل میکند منتها تفاوت در میزان برکتی است که از استفاده از آن اتفاق حاصل شده از قانون میبریم…
شخصی که منیت و خودبرتر بینی داشته باشد ، از قوانین علمِ کیمیا و فیزیک و… استفاده میکند و موشک میسازد و با آن به جنگُ و کشتار میپردازد ولی کسی که منِ الهی داشته باشد ، موشک میسازد جهت ارسال آن به فضا برای کشفِ ابعاد ناشناخته زمین در راستای خدمت به بشریت…
آری ، کسی که با منیت وارد مسیر قوانین الله شود جذب های او وسیله ای میشود برای شوآف کردن و نشان دادن به این و آن با این نیت که ببینید من برتر از شما هستم و من عالم هستم و شما نادان و… ؛ و این غرور او را همچون قارون وفرعون میکند و…
ولی اگر کسی پاک پاک پاک باشد از منیت و وارد این مسیر شود ، بهشت را به معنایِ فراتر از تصورش خواهد چشید ، بهشتی از جنسِ “کُن فَیَکُونُ”…
پس باید قدم اول را محکم برداشت و چه زیباست که وقتی این قدم را بر میداریم انگار آخرین قدم را هم برداشته ایم ، زیرا که…
هُوَ ٱلۡأَوَّلُ وَٱلۡـَٔاخِرُ…
اوست که اول و آخر است…
[سوره الحدید 3]
اصلا وقتی که حُبابِ منِ جعلی ام را که همچون حجابی جلوی چشمانم است را بترکانم و به من حقیقی ام زنده و احیا شوم ، دیگر همه چیز دارم و… ، کافیست کمی در این آیه زیبای قرآنی غرق شویم…
وَفِیۤ أَنفُسِکُمۡۚ أَفَلَا تُبۡصِرُونَ؟؟!!
…و در درون خودتان ، آیا به چشمِ بصیرت نگاه نمیکنید؟؟!!
آنکس که تو را از دست داد ، چه چیزی را یافت؟! و آنکس که تو را یافت ، چه چیزی از دست داد؟! بى گمان، آن که به غیر تو رضایت داد ، محروم گشت و آن که جز تو را جُست ، زیان کرد.
واقعا نمیدانم که چگونه باید عمق معارفِ این فراز از دعای ایشان بیان شود که میفرمایند…
لَقَد خابَ مَن رَضِیَ دونَکَ بَدَلاً…
واژگان مناسبی برای ترجمه این عبارت پیدا نمیشود که نشان دهنده عمق معارفِ این فراز باشد ولی خب نشانه ای است تا کمی بیشتر به عمق آن برسیم و آن نشانه ، تفکر در سوال زیر است که…
چرا باید طلای خالص و عیاردار را رها کنم و سراغِ بَدَلیجات بروم؟؟
آری ، طلای خالص من همان من راستین است و بدلیجات من ، همان من جعلی و تقلبی است…
همین دیگه… ، به قول ملاصدرا…
مگر از زندگی چه می خواهید که در خداییِ خدا یافت نمی شود که به شیطان پناه می برید؟
پس با این اوصاف به کمپِ ترکِ اعتیادِ منِ تقلبی و جعلی ام میروم به شوق پاک شدن و توبه میکنم و به نادانیِ خود اعتراف میکنم که چقدر ساده لوح بودم که منی که همچون یک قطره آب بودم ، فکر میکردم میتوانستم روی پای خودم بایستم اما غافل بودم از این حقیقت که…
آفتاب ، قطره آب را نابود میکند و اثر آن را محو میکند گویا که هیچ وقت نبوده است ولی هیچ گاه نمیتواند اقیانوس را نابود و محو کند…
پس خودم را به اقیانوس میرسانم تا… ، به قول مولانای عزیز…
هین بِده ، ای قطره خود را این شَرَف
در کفِ دریا شُو ایمِن از تَلَف
آری ، تلاش میکنم تا وجود قطره گونه ام را در اقیانوس بیکران او محو و فانی کنم به شوق “وَیَبۡقَىٰ وَجۡهُ رَبِّکَ ذُو ٱلۡجَلَـٰلِ وَٱلۡإِکۡرَامِ” شدن
آری ، پس به نیستی خودم در پیشگاه پادشاه عالم اقرار میکنم و توبه میکنم و همچون حضرت علی علیه السلام اینگونه اظهار عجز میکنم که…
اى آقاى من اى آقاى من ، تو وجودی باقى و ماندگار هستی و من مخلوقى فانی و نابودشدنی و آیا در حقِ فانىِ نابود شدنى ؛ کسی جز ذاتِ باقىِ و ماندگار ترحّم خواهد کرد؟
بگذریم…
◇◇◇◇◇◇◇◇
خلاصه موعد رسیدن آن خبری که انتظارش را در اول مهر داشتم ، مصادف شد با چند روز بعد که شنیدن آن آرامشِ آمیخته با استرس مرا به شادی تبدیل کرد که ان شاءالله در مجالِ مناسب و به وقتش ذکر میکنم که داستان چی بود و چی شد و….
من سپاسگزارم بابتِ پیامِ یادآوری بخشی که برای من نوشتید که بسیار بسیار بسیار برای من ضروری بود مخصوصا در عرصه شرکِ خفی که به تعبیر حضرت محمد ، نفوذ آن به وجود ما ؛ همچون مورچه کوچولویی است که در دل تاریکی شب بروی یک سنگ سیاه راه میرود ، همینقدر مخفی و…
حال راه و چاره برای در امان بودن از آن چیست؟؟!!
عهه ، لفظ چاره به میان آمد… ، خب چه چاره ای بهتر از این مصرع مولانا که از زبان خداست به همه ما…
آنرا که منم چاره ، بیچاره نخواهد شد
پس شایسته است که باز اقرار کنیم که خدایا ما بلد نیستم و نمیدانیم و تو میدانی ، لطفا راه و چاره را بگو…
مگر در لحظاتی که حضرت آدم مرتکب خطا شد و نمیدانست چه کند ، این خودِ خودِ خودِ خدا نبود که لقمه را در دهانش گذاشت و گفت اینگونه بگو که…
پس حضرت آدم ، کلماتی را از پروردگارش دریافت کرد و با آنها توبه کرد و خدا هم توبه او را پذیرفت…
[سوره البقره 37]
خب آیا این خدا توانایی این را ندارد که برای ما هم لقمه ای بگیرد و در دهانمان بگذارد تا طبق آنعملکنیم که از شرک خفی درامان باشیم؟؟؟!!!
پس شایسته است که این عبارت یوسف نبی را به جهت اظهار عاجز بودن به درگاه خدا ، در زیر لب زمزمه کنیم تا نسیم لطف و عنایتِ رحمت الهی بر وجود ما بخورد به امید اینکه از شرک خفی در امان باشیم…
به به ، چه زیبا ؛ این نسیم رحمت الهی بر هر که برخورد کند او را احیاء میکند و جانی دوباره به او میبخشد همچون زمینی که در فصلِ بهارِ بعد از زمستان احیا و سر سبز میشود
پس ما هم از خداوند رحمن و رحیم ، طلبِ نسیمِ رحمت خودِ خودِ خودش را میکنیم و اینقدر خود را تشنه دریافتِ رحمتِ حق میکنیم تا این در رحمت الهی باز شود و شستشو دهد ما را از غبارِ شرک نهان و آشکار که قطع به یقیق ما محتاجِ چنین عنایتی از جانب الله هستیم که اگر نباشد بیچاره ایم ، به تعبیر مولانا…
یک زمان از وی عنایت بَرکَند
عقلِ زیرک ابلهی ها می کند
و پناه میبریم از اینکه به اندازه یک پلک بر هم زدنی از او غافل شویم و دنبال نخود سیاه برویم و وارد فرکانسی شویم که از آنها به عنوان گمراهانی یاد میکند که در سوره حمد میخوانیم که “وَ لَا ٱلضَّاۤلِّینَ” و در قانون یا همان علمِ صوت و لحنِ زبانِ عربی ، این کلمه کشیده میشود تا تبدیل به یک مانترایِ قدرتمندی از جنس “وَ لَا ٱلضَّاااااالِّینَ” شود که با تمامِ قدرت چنین ارتعاشی را ساطع کند که…
خدایا ، ما را به راهِ کسانی که دنبالِ نخود سیاه رفته اند ، نفرست ؛ خلاصه حواست به ما باشه…
من سپاسگزارم از شما بابت این پیامی که برایم فرستادید تا مرور کنم آنچه را که نوشته ام ، خصوصا این چند خطی که وقتی آنها را خواندم کمی به فکر فرو رفتم و این حقیقت را به خود یادآور شویم که…
باید از منِ جعلی و تقلبی ای که برای خود ساخته ایم کوچ کنیم به همان من راستینی که اصالت دارد ، همان من با اصالتی که از همانجا آمده ایم ، به تعبیر مولانا…
زِ کجا آمده ای ، میدانی
زِ میانِ حرمِ سبحانی
(در صورت تمایل این غزل کوتاه مولانا را که بیت اولش را نوشتم ، بخوانید و در آن تفکر کنید و ببینید که…)
و اما آن جملاتی که به برکت پاسخ شما ، در کامنت منتشر شده ام دراول مهرماه 1402 مرور کردم و برایم تلنگری بود را دوباره مینویسم تا….
◇◇◇
خدایی که وقتی در شکم مادرم بوده ام و بدون اینکه از او بخواهم ، فراوان به من روزی داد و چشم و گوش و دست و… داد ؛ با خدای الانم که فرقی نکرده…
پس تفاوت در چیست؟؟؟
تفاوت در این است که اون موقع من تسلیم محض بودم و برای خدا خط و نشان نمیکشیدم ولی الان که کمی بزرگتر شده ام فکر میکنم برای خودم کسی شدم و به خدا میگم این کار را بکن و آن کار را نکن و…
و خبر ندارم که این خط و نشان کشیدنم برای خدا ، خودش نوعی شرک خفی است بدین صورت که خودم را قدرتی در برابر خدا میدانم و… ، به قول مولانا
این باید و آن باید از شرک خفی زاید
آزاد بود بنده زین وسوسه چون سوسن
و تنها کار من این است در برابر مولای خودم عبد شوم و این “منِ دروغین” در درون خودم را بیندازم و با خدای راستین خودم یکی شوم ، به قول عطار…
تو مباش اصلاً کمال این است و بس
وقتی که مثل موسی “فَٱخۡلَعۡ نَعۡلَیۡکَ” شویم ، وارد “بِٱلۡوَادِ ٱلۡمُقَدَّسِ طُوࣰى” میشویم و آن وادی یکی شدن من و خدای یگانه ای است که از روح خودش در من دمید و در آن لحظه در من تجلی میکند و برایم “وَمَا رَمَیۡتَ إِذۡ رَمَیۡتَ” میشود
اگر اینگونه شویم و این “منیت” را از درون خود خارج کنیم مثل یک شخص مرده که در دستان غسّال است ، تسلیم خدا میشویم و آن موقع خدا همه کار برای ما میکند…
اگر اینگونه شویم و قبل از روزِ مرگِ اصلی مان ، با اختیار خود در لحظه اکنون بمیریم و خود را در وجود خدا فانی کنیم ، در تاریخ ماندگار میشویم و “وَیَبۡقَىٰ وَجۡهُ رَبِّکَ ذُو ٱلۡجَلَـٰلِ وَٱلۡإِکۡرَامِ” میشویم ، مثل حضرت محمد که سواد خواندن و نوشتن نداشته و در روزگاری زندگی میکرده که اینترنت و شبکه اجتماعی نبوده ، ولی اکنون نامش در عالم ماندگار شده یا مثل مولانا و سعدی و حافظ که اشعارشان را در دیوارهای شهر و کتب درسی و…میبینیم
کافیست همین را باور کنیم و تلاش کنیم تا “منیت” را از درون خود خارج کنیم و وارد فضای یکتایی با خدا شویم…
◇◇◇
و اما حُسنِ ختامی بر این نوشته ، مطلبی باشد که شما در کامنت خود در مورد الگوبرداری از حضرت زینب نقل کردید که بسیار زیبا بود ولی یک مساله بسیار مهم در این زمینه وجود دارد که شما نسبت بدان آگاه بودید و این درحالی بود که کسانی که آنها را مخاطب قرار میدادید از آن غافل بودند و آن این است که…
وقتی در جمعِ کسانی که درگیر تعصب شده اند و از عظمتِ خویشتن غافلند و احساس لیاقتِ خود را خدشه دار کرده اند ؛ صحبت از الگوبرداری از افرادی همچون حضرت زینب و امام حسین و… میکنیم ؛ واکنش های شدیدی نشان میدهند از این قبیل که…
ما کجا و آنها کجا؟؟؟
ما سگِ کوی آنها هم نیستیم چه برسه به اینکه بخواهیم مثل آنها رفتار کنیم…
ما همین که بتوانیم کبوتر بارگاه آنها باشیم ، برای ماکافیست و…
و…
وقتی که حرف های این گروه را میشنویم و به خلوت خود میرویم تا با چاشنی تفکر آنها را آنالیز کنیم ؛ متوجه یک حقیقت زیبا از حضرت محمدی میشویم که پدربزرگ همه ی این بزرگواران بود و آن حقیقت این است که ایشان به میان مردم میرفتند و یادآور این نکته به آنها میشدند که…
ای محمد به آنها بگو که من بشری از جنس شما هستم و به من وحی میشود که…
[سوره فصلت 6] ؛ [سوره الکهف 110]
چقدر حقیقت های زیبا و آشکاری در این گفتارِ حضرت محمد نهفته است ؛ حقایقی که ما در اثر هم نشینی با انسان های فرکانس پایین و درگیرشدن به روزمرگی هایمان ، نسبت بدانها غافل بودیم ولی خب الان…. ، به تعبیر مولانای عزیز
دوستیِّ تو و از تو ناشِگِفت
حَمدَ لله عاقبت دستم گرفت
واقعا خدا را شکر که به برکت دوستی با حضرت محمدی که نور قرآن را از ملکوتِ خدا برای ما به ارمغان آورد ، آگاه شدیم و این حقیقتِ ناب را از اینکتاب آسمانی درک کردیم و…
حال که آگاه شدیم ، باید با استعانت از الله یکتا ؛ این آگاهی را وارد عرصه عمل کنیم تا الگوی مخرب گذشته را که میگفت “ما کجا و آنها کجا” را پاک کنیم و این الگویِ ذهنی را در ذهنِ خود تثبیت کنیم که…
اگر آنها توانستند ، ما هم میتوانیم زیرا که آنها هم بشری چون ما بودند…
اگر حضرت محمد توانست قلب خودش را همچون فرودگاهی برای حاملین وحیِ خداوند کند ، ما هم…(واضحه دیگه؟؟!!!)
به تعبیر مولانای عزیز…
بدران قَبایِ مَه را که زِ نورِ مصطفایی
اصلا میتوانیم بروی این عبارتِ قرآنی تفکر کنیم که خدا پیامبر را الگوی حسنه معرفی میکند تا متوجه شویم که این مطلبی که ذکر شد ، یکی از محکماتِ قرآن است که تا اکنون ما از آن غافل بوده ایم…
قطع به یقین در سیره و روش رسول خدا 《حضرت محمد》 ، برای شما الگویی نیکو وجود دارد…
[سوره اﻷحزاب 21]
واقعا چرا ما کمی تفکر نمیکنیم و پاسبانِ فضایِ ذهنِ خود نیستیم و هر چی گفتند را براحتی قبول میکنیم؟؟؟!!! به تعبیر قرآن…
أَفَلَا یَعۡقِلُونَ؟؟!!
آیا عقل خود را به کار نمیگیرید تا اندیشه کنید؟؟!!
[سوره یس 68]
در واقع حقیقت خیلی خیلی خیلی ساده است و پیچیدگی ندارد ولی به شرط اینکه دنبال نخود سیاه نباشیم…
خب چیزی که عیان است ، چه حاجت به بیان است…
طلا میتواند الگویی برای طلا باشد ، طلا نمیتواند الگویی برای آهن باشد و به تعبیری دیگر ، برای سنجشِ عیار طلا از یک طلای تمام عیار استفاده میکنند و هیچ گاه سنجشِ طلا را با آهن گره نمیزنند…
پس در بحث الگوبرداری باید جنس ها یکی باشد…
اگر این بزرگوارانی که نامشان ذکر شد ، انسانهایی فضایی بودند ؛ نمیتوانستند الگویی برای ما باشند زیرا از جنس ما نیستند ، پس از این امر که قرآن حضرت محمد را انسانی مثل همه انسان ها و الگویی برای بشریت معرفی میکند ، به این نتیجه میرسیم که آنها هم انسان های بودند از جنس ما که با انجام یک سری اصول به جایگاه هایی والا رسیدند…
پس آنان ، افرادی هستند که ما باید از زندگی راستینِ آنان درس بگیریم و آموزه هایِ راستین و اصیلِ آنها را در زندگی خود بکار ببریم و از متشابهات زندگی آنها خودداری کنیم…
حال جای بسی تعجب است که چرا افرادی می آیند و این بزرگواران را مُردگانی میپندارند که سالیانی گذشته زندگی کردند و رفتند و تمام شدند!!!!!
اصلا بیخیال قرآن که آنها را زندگانی خطاب میکند که نزد پروردگارشان روزی میخورند…
کافیست کمی چشمانمان را در همین شرایط کنونی باز کنیم و در ثروت و دارایی حضرت رضایی تامل کنیم که ظاهرا در بین ما نیست ولی به برکتِ بِرَندی که از خود در 1400 سال پیش بجای گذاشت ، اینهمه کارخانه و زمین های کشاورزی و… را به عنوانِ داراییِ خود به رُخِ ما میکشد ، همان ثروتی که هم اکنون متولی آن نهادی است به اسم آستانِ قدس رضوی…
کافیست لحظاتی را در خلوتِ خود به تفکر بپردازیم و خود را مخاطب سوالاتی مشابه این سوالات قرار دهیم که…
آیا مُرده من هستم که در خرجُ و مخارجِ روزانه خودِ خودِ خودم مانده ام یا حضرت رضایی که روزانه 30 هزار نفر را مهمان سفره با کیفیت خودش میکند؟؟؟!!! (اگر اهل تحقیق باشیم ، متوجه میشویم که در مهانسرای حضرت رضا روزانه 30 هزار پُرس غذا در سه وعده صبحانه و نهار و شام ، توزیع میشود که این رقم در ایام ماه رمضان به بالای 100 هزار پرس هم میرسد)
آیا مُرده منم که در عرصه عشق و مودت با همسر و پدر و مادر و دوستانم ، دچار مشکل هستم یا حضرت رضایی که بوی خدا میدهد و این همه خاطرخواه دارد و…؟؟؟!!! ، به تعبیر مولانا…
هر کجا بوی خدا میآید
خلق بین بیسر و پا میآید
آیا مُرده منم که وام گیرنده از این و آن هستم و تا خرخره زیر قرض هستم یا حضرت رضایی که برای خودش یک کشور یک نفره است و وام دهنده است ، یک وام دهنده ی کلان که حتی به دولت ایران هم وام داده است؟؟؟!!!(خب اگر اهل تحقیق باشید متوجه میشوید که دولت ایران با این همه سرمایه نفتی و… در برهه ای از زمان از….)
آیا مُرده منم که….یا…..؟؟؟!!!
مسلما کسی که زرنگ باشد ، خود را مخاطبِ سوالاتی این چنینی قرار میدهد و از رفتن به حاشیه هایی مثل توسّل و شفاعت و… خودداری میکند و از این سوالات کَره ای میگیرد تا قوّت جان و روانش شود درمسیر هجرت به سمت فراوانی و ثروت بی حدُ و حساب
مثالی بزنم تا این پاراگراف بالا را زیباتر درک کنید…
روزگاری منم درگیر بحث و جدل با افرادی بودم که درخواست هایشان را از حضرت رضا درخواست میکردند ولی این بحث و جدل ها جز خستگی برایم چیزی نداشت…
استادی داشتم و به او مراجعه کردم و گفتم که چجوری میتوانم این افراد را قانع کنم که از خدایِ حضرت رضا بخواهند و…؟؟؟!!!
استادم با شدت هر چه تمامتر گفت که هرگز وارد این بحث ها نشو و خودت را خسته مکن ، بلکه بیا یک درس قشنگ و ثروت ساز از این اتفاق و سِکانس بگیر و خودت را تقویت کن در مسیر کسب ثروت…
گفتم یعنی چجوری؟؟!!
گفت بیا به ثروت حضرت رضا و مقبره این بزرگوار که پر از طلاکاری و نقره کاری است ، نگاه کن و غرق در این اندیشه شو که…
هر چه ثروتمندتر شوی به خدا نزدیکتر میشوی در حدی که تو را با خدا اشتباه میگیرند و این یعنی که ثروت تو را به خدا میرساند..
این جمله استاد عجیب به دلم نشست که
در حدی که تو را با خدا اشتباه میگیرند
وقتی که این را از زبانِ استادم شنیدم ، گفتم که آره خودِ خودِ خودشه و…
پس بیاییم از رفتن به حاشیه خودداری کنیم و با تمرکز بروی خودمان کار کنیم و سعی کنیم شاگرد زرنگی باشیم که از هر اتفاق و سکانس کَره میگیرد تا به نتایج زیباتری برسد و با زبانِ نتایج دعوت کننده انسانها به سوی الله باشد
خب بیاییم ، تفکر کنیم در همان سوالاتی که ذکر شد و یک سوال مهم دیگر با این عنوان که…
چرا من پدربزرگِ پدربزرگِ خودم را که در 300 سال قبل تر از من زندگی میکرده را نمیشناسم و اگر هم بشناسم در حد یک اسم است ولی من حضرت ابراهیمی را میشناسم که چندین هزار سال قبل تر از من زندگی میکرده و جُدا از شناختی که از نام او دارم ، درس هایِ زیبا از هم او آموخته ام؟؟؟!!!
خب واقعا چراااا؟؟ باید تفکر کنیم با چاشنی این بیت سعدی…
سعدیا مردِ نِکونام نَمیرد هرگز
مُرده آنَست که نامَش به نِکویی نَبَرند
باید تفکر کرد در انسان هایِ صالحی همچون حضرت ابراهیم و یوسف نبی و موسی کلیم الله و حضرت علی و فرزندان و نوادگانِ ایشان با چاشنیِ تامل در آموزه های سوره صافات که حاوی یک پیام مهم است و آن این است که بعد از ذکر نام حضرت نوح و ابراهیم و موسی و إِل یَاسِینَ ، از آنان تعریف و تمجید میکند با چنین عبارتی که…
(إِنَّهُۥ مِنۡ عِبَادِنَا ٱلۡمُؤۡمِنِینَ)
همانا او از بندگان مومن ما هست
[سوره الصافات 81 ؛ ١١١ ؛ 122 ؛ 132]
ترجمه صحیح این آیه بسیار بسیار بسیار مهم هست که دراکثر ترجمه ها اشتباه نوشته شده است…
ترجمه غلط ، این است که مینویسند…
همانا او از بندگان مومن ما بود…
و ترجمه صحیح همان چیزی است که در ذیل آیه ذکر شد
فرق است بین بود و هست ، اگر خدا میخواست بگوید “بود” ؛ از واژه “کان” استفاده میکرد به این صورت که “إِنَّهُۥ 《کان》مِنۡ عِبَادِنَا ٱلۡمُؤۡمِنِینَ” و این واژه در قواعدِ عربی جزو افعال ناقصه است و معنای گذشته میدهد ، یعنی همان بود
خب بنشینیم و کمی تفکر کنیم که چرا از واژه “هست” استفاده کرد و از واژه “بود” استفاده نکرد ، چرا گفت که حضرت ابراهیم از بندگان مومن خدا هست؟؟؟ ، مگر حضرت ابراهیم در چندین سال پیش به رحمت خدا نرفتند و کارشان تمام نشد؟؟!! خب پس باید اینچنین بگوید که حضرت ابراهیم از بندگان مومن خدا بود!!! ولی چرا نگفت؟؟؟!!!
مسلما در این سوالات و تفکر ، نشانه های بسیار زیبایی است برای کسانی که تفکری راستین و بدور از تعصب و حاشیه داشته باشند…
تفکر بدون تعصب و حاشیه ، یعنی اینکه فارغ شویم از مذهب و دینی که تااکنون آموخته ایم و به عنوان یک انسانی که خالی شده از آموخته های گذشته است ؛ میخواهیم در جست و جوی آموزه های راستین و اصیل توحیدی باشیم…
شاید همین واژه “هست”ِ موجود در آیه حکایت از این امر دارد که…
ما در فرکانسِ مُردگان زندگی میکنیم و نیاز به شوک داریم تا احیا و زنده شویم تا ببینیم که آنها زنده بودند و هستند و خواهند بود و در نزد پروردگارشان روزی میخورند و این مائیم که بویی از سرزمینی نبرده ایم که آنان در آن هستند و…
…وَأَرۡضࣰا لَّمۡ تَطَـُٔوهَا…
…و زمینِ دیگری که بر آن پا نگذاشته بودید…
[سوره اﻷحزاب ٢7]
شاید همان واژه “هست”ِ موجود در آیه حامل این پیام برای ما هست که اینقدر درگیر صداهای مختلف شده ایم که از شنیدن صدایی که احیابخش ما است ، غافل شده ایم ؛ همان صدایی که عطارِ نازنین در وصفش چنین میفرماید…
دوست یکدم نیست ، خاموش از سخن
گوش کو تا بِشنود آواز او؟
شاید من در فرکانسِ مردگان هستم و دنبال نخود سیاه هستم
شاید من فریبِ جریانِ خطیِ نوارِ قلبِ کالبدِ جسمانی و فیزیکیِ خودم را خورده ام که خطی صاف نیست و اینگونه خودم را زنده میپندارم ولی حقیقت این نیست که نیست بلکه باید کمی فراتر رویم و خود را متوجه این سوال کنیم که…
آیا جریانِ خطیِ موجود در نوارِ قلبِ کالبدِ روحانی و متافیزیکیِ من هم صاف هست یا…؟؟؟!!!
عهه ، یعنی ما قلبِ دیگری هم داریم؟!
لَهُمۡ قُلُوبࣱ لَّا یَفۡقَهُونَ بِهَا
برای آنان قلب هایی است که با آنها تفقّه و اندیشه نمیکنند
[سوره اﻷعراف ١79]
عهه ، چه جالب…
تازه جالب تر اینجاست که میگه برای آنان قلب هایی است که…
خب میتوانست بگوید برای آنان قلبی است که…
چرا از واژه قلوب که جمع است و معنای قلب ها میدهد استفاده کرد؟؟؟!!! یعنی…؟؟؟!!! جای بسی تامل است ، بسی نه بلکه بسسسسسسییییییییی…
باشد که خدا توفیق دهد که سفری به عالم درونِ خودِ خودِ خودمان داشته باشیم تا به خود شناسیِ زیباتری برسیم که این خودشناسی مقدمه ای است بر خداشناسی ، به تعبیر حضرت علی علیه السلام…
من عرف نفسه ، فقد عرف ربّه
هر کس که خودش را بشناسد ، گویا که خدا را شناخته است…
باشد که خدا توفیق دهد که آموزه های اصیل و راستینِ توحیدی را بیاموزیم مثل همان اموزه هایِ راستین و اصیلِ عیسی مسیح…
عیسی مسیح بشری بود از جنسِ مردم که به عنوان رسولی از سمت خدا به سمتِ مردمِ زمانه خویش رفت…
وَرَسُولًا إِلَىٰ بَنِیۤ إِسۡرَ ٰۤءِیلَ…
او حامل یک پیام ناب از ملکوتِ خدا برای آنان بود ، یک پیام زیبا…
او با اذن الله برای آنان یک سری کارهای خداگونه کرد ، مثلا با استفاده از گِل شکلی از پرنده درست میکرد و در آن می دمید و آن را به پرنده ای واقعی تبدیل میکرد و بعد از چنین کاری ؛ تاکید میکرد که این کار با اذن الله انجام شد…
جریان تاریکی از روزنه همین کارهای خارق العاده عیسی مسیح وارد شد و این تلقین ها را به ذهن مردم کرد که…
ما کجا و عیسی کجا؟؟؟!!!
ما خاکِ پای عیسی هم نمیشویم؟؟!!
ما سگ کوی عیسی مسیح هم نیستیم؟؟؟!!!
و…
و اینگونه شد که خدا فراموش شد و خداپرستی تبدیل به عیسی پرستی شد
اما ، این وسط عده ای هم بودند که پیام ناب و ملکوتیِ عیسی مسیح را دریافتند که…
عیسی بشری بود از جنسِ ما و چنین کارهایی کرد ، ما هم از جنس عیسی هستیم ، یعنی ما هم میتوانیم؟؟؟!!!
آری ، آنها سوغاتی ملکوتی و ناب و راستینِ عیسی مسیح را دریافتند که…
ما از جنس شاه جهان هستیم و جوهرِ ما و فرمانروای کیهان یکی است و…
به تعبیر مولانای عزیز…
چو مسیح دم روان کن که تو نیز از آن هوایی…
پس بیاییم ما هم تفکر کنیم و ساده از کنار این حقیقتِ حضرتِ عیسی نگذریم با این توجیه که حضرت عیسی شخصی بود و در یک دروه ای آمد و تمام شد و رفت و حالا این وسط یک سری چیزها برای قومش گفت و…
بیاییم ساده از کنار این مساله نگذریم ، زیرا که در انتهایِ همان آیه ای که از کرامات عیسی گفت ، اینحقیقت ناب را به هر کسی که دنبال کننده آموزه های قرآن است ، میگوید و آن این است که…
ترجمه این ایه به زبان خودمانی مان اینگونه است که خداوند به ما میگوید که…
عزیزم ، تاکسی اینترنتی برایت گرفتم و الان اومده و دمِ در منتظرِ تو هست تا سوارش شوی و بیایی و در ملکوتِ من هم نشینِ صالحانی شوی که “وَ حَسُنَ أُولَائکَ رَفِیقࣰا” ولی متاسفانه تو نشستی و سرگرمِ تحلیلِ افزایشِ قیمتِ خیارسبز از 10 هزار تومان به 11 هزار تومان هستی و…
زبانم قادر به بیان هیچ کلمه ای نیست. ازتون بابت همه آگاهیهای که در سایت در اختیار ما میذارید صمیمانه سپاسگزارم.
امروز غروب وقتی رسیدم خونه می خواستم نماز بخونم اما اینقدر خسته بودم گفتم برم اول یه کامنت عالی بخونم وانرژی بگیرم وبعد با حال عالی برم نماز بخونم .دوست نداشتم با احساس خستگی جسمانی مقابل خدا بایستم.
واز خدا هدایت خواستم بهم گفت برو به پروفایل آقای احمدی سربزن. راستش انتطار نداشتم کامنت جدید گداشته باشید وقتی دیدم اشکم در اومد. وقتی کامنت جدیدتون دیدم نخونده اونقدر انرزی گرفتم که رفتم سراغ نماز.
همون لحظه براتون کامنت نوشتم اما پاک شد والان دوباره اومدم ازتون تشکر کنم.
گاهی میگم اینجا کجاست؟
اگر اینجا بهشت نیست پس کجاست؟
اگر بهشته پس بهشت اصلی دیگه چیه……
گاهی برای سپاسگزاری از خدا فقط سکوت می کنم چون زبانم قادر به سپاسگزاری نیست….
والان دقیقا همین حسو دارم دوست دارم چند ساعتی تنها باشم وفقط سکوت کنم وبیندیشم و تامل کنم در این همه عظمت وقدرت خدا……..
واقعا نمیشه فقط 5 ستاره داد و رد شد و چند خطی تشکر نکرد،
خدا رو شکر میکنم که در مدار خواندن کامنت شما هستم، چقدر آگاهی چقدر دانش و چقدر نور الله در کامنت شما هست، چندین بار باید خونده شود تا بیشتر درک بشه، بی نهایت از شما سپاسگزارم که هستید و این آگاهی های ناب را با ما به اشتراک میگذارید.
به قول استاد،
عاشقتم، هر جا هستید درپناه خداوند سالم، شاد و ثروتمند و آخر عاقبت بخیر در دنیا و آخرت باشید.
سلامی پر از نور الهی تقدیم به دستان پاک مردی که این آیات زیبا را مکتوب کرده و با هربار خواندنش نور الهی را در قلبها جاری میکند.
سپاسگزارم از شما برای مکتوب کردن این آیات و درک زیبایتان از آیات قرآن ، این حد از درک زیبای آیات الهی و علم و حکمت که خدا برایتان جاری کرده بسیار قابل تحسین هست.
همیشه از خواندن کامنت های ارزشمندتان لذت برده و غرق تحسین میشوم.
همیشه فیض می برم از درک بالا ، آگاهی های نابی که با آیات قرآن و اشعار بزرگان ترکیب میکنید و مارو از این شراب مستی برخوردار میکنید
آقای احمدی چند وقتی هست سوالی فکرم رو مشغول خودش کرده ، حسی به من گفت از شما بپرسم و راهنمایی بخوام تا از مدار آگاهی که شما در اون هستید ان شالله به جواب برسم
من در خلوت خودم بسیار احساس خوب و لذت بخشی با خدا دارم صحبت میکنم قرآن میخونم سپاسگزاری میکنم و گاهی به احساسی میرسم که میتونم بگم چیزی در جهان وجود نداره که منو به همچین احساسی برسونه
ولی چرا این احساس شور ولذت الهی البته در حد وسع خودم سریع بخار میشه ، وقتی میرم سرکار در هیاهوی آدمها و مشغله کاری صدای خداوند ضعیف و کمرنگ میشه و من تا به خودم میام فرسنگها از اون حس و حال فاصله دارم که باز به یاری ومدد قرآن و فایلهای استاد خودم رو بالا میکشم واین چرخه هرروز تکرار میشه
چکار کنم که همیشه در اتصال باشم؟
کمی طبیعیه کمرنگ بشه با جماعت ولی دوست دارم باشه همون کمش هم باشه که سررشته روگم نکنم
با وجود تمام نجوی های ذهنم که میگه خودت باید به جواب برسی ولی من میپرسم شاید تسلط شما به قرآن و احادیث چراغ راهم بشه
اگر وقت عالی اجازه داد خوشحال میشم مرقوم بفرمایید.
سلام و درود بر شما فرزانه خانم ، دوست نازنین و بزرگوارم…
اول از همه بسیار سپاسگزارم از لطفُ و محبت شما بابتِ ابرازِ محبتی که نسبت به نوشته های من دارین…
دوم از همه عذرخواهی بنده را بابت تاخیر در جواب پذیرا باشین که این امر بخاطر مشغله هایی که داشتم و دارم ، اتفاق افتاد…
و از آنجاییکه برای استاد عباس منش و بانو شایسته و شما و دیگر دوستانِ نازنینم ، ارزش بسیار والایی قائل هستم ، دوست دارم جوابی ارزشمند و شایسته ؛ تقدیم حضورِ شما و دوستانی که در مدارِ خواندن این نوشته هستند ، کنم…
البته ناگفته نماند که به برکتِ دوستانی چون شما و نگارش نوشته هایی که در جوابِ سوالات شما مینویسم ، خودِ من هم یاد میگیرم و درس ها می آموزم و از خدا توفیق عمل به آنها را خواستارم…
در جوابِ سوال شما و سوالاتی که همه ما با آنها دست و پنجه نرم میکنیم ، یک نکته بسیار اساسی وجود دارد و آن نکتهِ اساسی همان اصلی است که من در جواب پروین خانم دادم که کامنت ایشان و جواب من به ایشان ، کمی بالاتر از همین کامنت شماست که امیدوارم بخوانیدش و در خلوت خودتان در آن تفکر کنید…
در آن کامنت یک اصلِ بسیار مهم و فراموش شده را یادآور شدم که نسبت بدان غافل شدیم و آن اصل این است که…
چرا از صدایِ شهود و ندایِ درون خودم مشورت نگیرم؟؟؟!!!
کمی فکر کنیم در این نشانه ای که در برابر چشمانمان هست که…
کارگردانِ حاضر در اتاق فرمان ، برای برگزاری یک برنامه جذاب و مخاطب پسند ، از طریق یک هندزفری بی سیمی با مجری حاضر بروی صحنه ؛ ارتباط میگیرد و به او میگوید که چنین بگو و چنین مگو ، حال مساله این است که…
کارگردان چنین عالمی که وسعت آن تریلیاردها کهکشان و… است ، چگونه با منی که یکی از دستانِ بی شمارش برای گسترش جهانش هستم ؛ ارتباط میگیرد؟؟؟!!!
اگر همین مساله را باور کنیم دیگه همه چی تمامه…
اگر این حقیقت را باور کنیم ، آن را همچون گمشده ای میبینیم که دربدر بدنبال آن میرویم تا طعمِ زندگی با هدایت های الله را به گونه ای زیباتر بچشیم…
آری ؛ ندایِ درون و صدای شهود ، صدایی است که اگر آن را بیابیم و از آن استفاده کنیم ، میتوانیم طعمِ زیبای “اهۡدِنَا ٱلصِّرَ ٰطَ ٱلۡمُسۡتَقِیمَ” را به لطفِ آن بچشیم…
آری ، فرق بسیار بسیار بسیار زیادی است بین کسی که ندای درونش را فعال میکند و از آن استفاده میکند با کسی که نسبت بدان بی توجه است…
کسی که نسبت به آن بی توجه باشد باید صدها و یا شاید هزاران راه را به صورت آزمون و خطا طِی کند تا به جواب برسد ولی کسی که ندای درونش را جدی بگیرد میتواند از طریقِ مشورت با آن ، از یک مسیرِ بسیار ساده و کوتاه ، به جوابی بسیار باکیفیت برسد و این یعنی همان…
آری ، برای کسی که میخواهد از تهران به مشهد برود راه های فراوانی وجود دارد ولی…
فرق است بین کسی که مسیر مستقیمِ تهران به مشهد را انتخاب میکند با کسی که ابتدا به بندرعباس برود و سپس از آنجا به مشهد برود ، هر دو بالاخره به مقصد میرسند ولی این کجا و آن کجا؟؟!!
و حال شرطِ مهم فعالسازی این ندای درون دو چیز است که استاد عباس منش به زیبایی هر چه تمامتر در فایلی با عنوان “توحید عملی 11” آن را توضیح داده اند…
اولی همان احساس لیاقتی است که باید داشته باشیم بدین معنا که همه ما لایق هم صحبتی با خدا هستیم
و دومی که بسیار بسیار بسیار مهم است این مسئله است که در برابر خداوند فروتن و عاجز باشیم و این ذکر مقدس را زیر لب داشته باشیم که…
خدایا من نمیدانم و تو میدانی
چنین ذکر زیبایی را میتوان در یک بیت مولانا ببینیم که الهام گرفته شده از این آیه قرآن است که فرشتگان در جواب خدا میگویند…
و فرشتگان در برابر خداوند گفتند که ما هیچ علمی نداریم جز آنچه را که تو به ما آموخته ای ، همانا تو دانایِ حکیم هستی
[سوره البقره ٣٢]
و اما آن بیت مولانا این است که…
چون ملائک گوی لا علم لنا
تا بگیرد دست تو علّمتنا
معنای بیت این است که ای انسان ؛ تو هم همچون فرشتگان در برابر پروردگاری که عالم و دانا نسبت به همه چیز است اظهارِ تواضع و ندانستن کن تا شایسته دریافت علم و هدایت الله شوی…
دقیقا مثل امام حسین که این جمله ایشان در دعای عرفه ، مرا عجیب به فکر فرو میبرد…
معنای این فراز دعای ایشان به زبان خودمانی مان اینگونه است که…
خدایا! وقتی که با داشتن یک سری علوم ، جاهل هستم و هیچی نمیدانم ، دیگه چگونه وقتی که در مقابل دریای بیکران علمِ تو قرار میگیرم و معلوم میشود که به معنای واقعی کلمه هیچی نمیدانم ؛ جاهل نباشم《تا در اثر اعتراف به جهل خود در برابر دریای بیکران علمِ تو ؛ خودم را متصل به دریای علمِ اصیل و بیکرانِ تو نکنم؟》
پس شرطِ مهم فعال کردن این ندای درونی ، همین مساله تواضع دربرابر پادشاه عالم است…
شاید بتوان با اندکی تفکر در این مثالِ خیالی ، کمی بهتر و زیباتر این مسالهِ تواضع در برابر خدا را درک کرد
کافیست یک مادر را تصور کنیم که دو کودک خردسال دارد که میخواهد برای آنها لقمه بگیرد…
کودکِ اول با حالت ادب و تواضع در حضور مادر مینشیند و منتظر لقمه ای میماند که مادر برایش میگیرد و کودک دوم برای خودش بَلَدم بَلَدم بَلَدم میکند و خود را بی نیاز از کمک مادر میبیند…
خب مساله این است که مادر برای کدام کودک لقمه میگیرد و کدام یکی را به حالِ خودش رها میکند تا خودش غذا بخورد و…؟؟؟ (واضحه دیگه؟)
آری ، آنها که در بارگاه الهی بَلَدم بَلَدم بَلَدم میکنند ، محروم میشوند از نسخه ی الله یکتا که بسیار ساده است و خیلی سریع جواب میدهد ولی آنها که خود را همچون حضرتِ موسی فقیرِ هدایت های الله میدانند….
همین دیگه…
مساله بسیار ساده است
کافیست اندکی در سیستم تنفسی خود بیاندیشیم که با زبانِ بی زبانی خود به خدا گفته ایم که من نمیدانم و بَلَد نیستم که چگونه آنرا مدیریت کنم ، پس لطفا تو مدیر و مدبر آن باش و انصافا هم خدا چقدر قشنگ و زیبا در حال مدیریت دَم و بازدَم ما است…
حال سوال این است که آیا این خدایی که به این قشنگی و زیبایی در حال مدیریتِ سیستم تنفسی من است ، قادر نیست مدیر و مدبر کلِ سیستم زندگی من شود؟؟؟!!!
آره ، مساله خیلی خیلی خیلی واضحه و آن این نکته است که…
خدا زمانی در زندگی ما دست بکار میشود که ما با ذکرِ مقدس من نمیدانم و تو میدانی از سر راه او کنار برویم و اجازه دهیم که او همه کاره سیستمِ زندگیِ ما شود…
همین دیگه…
در هر کجا که بَلَدم بَلَدم بَلَدم کردیم جز خرابی چیزی به بار نیاوردیم و در هر کجا که تواضع به خرج دادیم ، شربتی از دستِ خودِ خودِ خودش گرفتیم و نوش جان کردیم که طعم و مزهِ آن تا قیام قیامت فراموشمان نمیشود… ، به قول مولانا…
شربتی خوردم زِ الله اشتَری
تا به مَحشَر تشنگی ناید مرا
پس امیدوارم که خداوند ما را در این امر موفق کند که همواره در بارگاه او حالتِ تواضع را داشته باشیم و لقمه از دستِ خودِ خودِ خودش دریافت کنیم و….(تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل)
و اما داستانِ سوالِ موجود در کامنت شما
وقتی که کامنت شما را خواندم و به چند روز قبل خود مراجعه کردم ، مات و مبهوت ماندم از این جریان هدایت الله که چگونه قدم به قدم هدایت میکند…
داستان از این قرار است که چند روز پیش داشتم بروی مساله ای تحقیق میکردم که دقیقا جوابِ همین سوالی است که شما در کامنت خود پرسیده اید…
حالا این وسط چی شد که احساسی در وجود فرزانه خانم برانگیخته میشود و چنین سوالی را میپرسند و…(الله اعلم)
قطع به یقین این هدایتِ خالصِ خالصِ خالصِ الله است…
قبل از هر چیزی باید متذکر این نکته شوم که یکی از ویژگی های من این است که ته همه چی را باید دربیارم…
این ویژگی در وجودِ من اینقدر زیاد است که در سال 91 از بین رشته مهندسی نفت و علوم قرآن و حدیث ، احساسی شدید مرا به سمت رشته علوم قرآن و حدیث سوق داد که آخه این قرآن و حدیث چیه عاخه؟؟!! و…
آن روزها از جانب اطرافیانم ، دیوانه خطاب شدم که چرا رشته ای که داخلش پووول هست را رها کردی و رفتی سراغ رشته ای که تهش هیچی نیست…
ولی خب دیگه آن احساس شدید مرا به سمتِ آن رشته سوق داد و یهو چشم باز کردم و دیدم دانشجوی رشته علوم قرآن و حدیث هستم…
حقیقتا آن روزها حکمتِ این انتخاب را نفهمیدم ولی به لطف الله این روزها کمی بهتر حکمتِ آن انتخاب را درک میکنم…
و منتظر آن وعده ی خدایی هستم که در طول این مسیر به من داد تا به نزد همان کسانی برگردم که مرا دیوانه خطاب میکردند و با حالتِ سکوت جلوی رویشان بنشینم و…
و اما حکایتِ آن تحقیق این است که به سخنی از حضرت محمد برخورد کردم که دقیقا جوابِ سوال شما و من و کسانی است که با این مساله روبرو هستند که درانتها بدان اشاره میکنم….
قبل از اینکه به آن سخن بپردازم ، لازم است به این مساله بپردازم ، مساله ای بنام قدرتِ ارتعاشی هر انسان…
خب سوال این است که قدرتِ ارتعاشیِ انسان دیگه چه صیغه ای هست؟؟؟!!!
جواب این است که هر انسان یک سطح ارتعاشی و به تعبیر دیگر سطح انرژی دارد که تعیین میکند که در برابر ارتعاشِ هم نوعانش پیروز باشد یا شکست خورده…
حال چنانچه که در سطح انرژی بالایی باشد توانایی این را دارد که بر محیط اطرافش پیروز باشد و بروی آن اثر مثبت بگذارد…
ولیچنانچه در سطحِ ارتعاشی پایینی باشد ، تحتِ تاثیرِ محیط اطرافش قرار میگیرد و دچار کسالت روحی میشود و….
《البته قبل از ادامه این بحث باید بگویم که این وضعیتی که شما دارید که در خلوت خود و خدای خود احساسات عالی را تجربه میکنید ولی در حضور دیگران دچارِ کسالت روحی میشوید ، خیلی خیلی خیلی عالی است که نشان از پیشرفت شما و روند صعودی شما دارد که باید از اینی که هست تقویت شود و به شیطان اجازه داده نشود که از روزنه ناامیدی در شما نفوذ پیدا کند و… 》
به عنوان نمونه و فهم بهتر این مسالهِ قدرتِ ارتعاشی انسان میتوانیم در قصه یِ یوسف نبی که به تعبیر قرآن “أَحۡسَنَ ٱلقَصَصِ” است ، تامل کنیم…
حضرت یوسف از چنان ارتعاشی در عرصه زیبایی بهره مند بود که به محضِ ورود به مجلسِ زنان مصر ، همه ساکت شدند و غرق در تحسین او شدند به گونه ای که دستانشان را بریدند و یک آخ هم نگفتند و چنین جمله ای را بر لب جاری کردند که…
پس هنگامی که زنانِ مصر او را دیدند ، او را بزرگ پنداشتند و دستانِ خود را با شدت هر چه تمامتر بریدند و گفتند که حاش لله ، او از جنس بشر نیست بلکه فرشته ای کریم است.
[سوره یوسف ٣١]
حال همین حضرت یوسفی که اینگونه بر محیط اطرافِ خودش در آن مهمانیِ ساختگیِ همسر عزیز مصر تاثیر گذاشت ، تحت تاثیر ارتعاشِ قدرتِ همسرِ عزیزِ مصر قرار میگیرد و طعمِ یک شکست را تجربه میکند که الان من ذکر میکنم که چه شد تا این واقعه عبرتی برای ما باشد که به مدد الله در این تله و دام نیفتیم…
نکته در اینجاست که زلیخا وقتی که از اطاعت یوسف در برابر خواسته خودش ناامید بود ، با شدت هر چه تمامتر میگوید که…
…و همسر عزیز مصر اینگونه گفت که چنانچه که یوسف در برابر دستور من برای انجام کاری که از او میخواهم ، نافرمانی کند ، حتما به زندان افکنده خواهد شد و از خوارشدگان خواهد گشت
[سوره یوسف 32]
و حال در اینجا یوسف نبی ، وقتی که شدت حرف او را میشنود و از طرفی قدرت او را که همسر عزیز مصر است میداند ، تحت تاثیر ارتعاش کلامِ او قرار میگیرد و چنین جمله ای را در قالب دعا بیان میکند که…
و یوسف گفت که خدایا زندان نزد من محبوبتر است از آنچه که آنها مرا بدان فرامیخوانند..
[سوره یوسف 33]
حال نکته در کلمه “ٱلسِّجنُ” موجود در آیه است که به معنای زندان است و در تفسیر این آیه نوشته اند که یوسف در زندان به خدا میگوید که خدایا چرا زندان روزی ما شد ، حالا نمیشد به گونه ای دیگر مرا از شر زنان مصر دور میکردی؟؟؟!!
و جواب خدا اینگونه است که به او میگوید که…
این چیزی بود که خودت سفارش دادی ، چرا به جای واژه زندان نگفتی که عافیت برای من دوست داشتنی تر است از آنچه که مرا به آن میخوانند؟!
خب دیگه ، چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است؟؟!!
او تحت تاثیر ارتعاش کلام همسر عزیز مصر قرار گرفت و لفظ زندان را به کار برد و طبق قانون ، نتیجه توجه خود را مشاهده کرد که زندان بود و….(مسلما درس های زیادی در این واقعه برای ما هست منتها به شرط تفکر)
این یک داستان از سوره یوسف بود تا کمی زیباتر مساله قدرت ارتعاشی هر انسان را درک کنیم…
خب چنانچه که جزو دسته اول باشیم باید خدا را شاکر باشیم و از خداوند طلب این را داشته باشیم که توفیقات ما را زیادتر کند…
و چنانچه جزو دسته دوم باشیم نباید ناامید شویم و باید به مدد الله یکتا از آن اتفاق بازخورد بگیریم تا بفهمیم که بروی کدام وجه درونی مان باید کار کنیم تا شاهد اصلاح چنین امری در بیرون زندگی خود باشیم ، زیرا این یک قانون است که…
هر که باطن و درون خود را اصلاح سازد ، خداوند هم ظاهر و بیرونِ او را اصلاح میکند
و به تعبیر مولانا…
وان گنه در وِی زِ عَکسِ جُرم توست
باید آن خو را زِ طبع خویش شُست
در واقع وقتی از این زاویه نگاه میکنیم ، دید ما نسبت به محیط و انسان های اطرافمان بهتر میشود و آنان را معلمان و مامورانی از طرف الله یکتا میدانیم که همچون آینه ای هستند که در حال انعکاس وجه درونی مان به خودمان هستند تا آنها را اصلاح کنیم
درک همین نکتهِ نهفته در پاراگراف بالا پذیرشِ بالایی را میطلبد که اکثریت ما نسبت بدان غافلیم و باید تمرین کنیم تا با اتفاقات بیرونی مان در صلح قرار بگیریم و در صورت مشاهده اتفاقات نازیبا در بیرون ، نسبت به آنها واکنش نشان ندهیم و بلکه بیاییم و خودمان را بشکنیم و به اصلاح درونِ خود بپردازیم…. ، به قول شاعر عزیز نظامی گنجوی….
آینه چون نقشِ تو بنمود راست
خود شکن ، آیینه شکستن خطاست
بگذریم…
حال مساله این است که اکثریت ما جزو دسته دوم هستیم که تاثیر پذیر هستیم و در طی یک فرآیند تکاملی در حال تلاش هستیم تا به دسته اول برسیم…
خود حضرت محمد هم در ابتدای امر جزو دسته دوم بودند و به پشتوانه ندای درونشان ، هدایت را دریافت میکردند و بروی خود کار میکردند و…
کافیست کمی در آیه زیر که مخاطب آن حضرت محمد است ، تامل کنیم تا هیچ وقت ناامید نشویم و در این مسیر استقامت بورزیم تا به مطلوبِ خود برسیم….
ای محمد ؛ ما میدانیم که بخاطر گفتار آنان ، دچارِ گرفتگی و کسالتِ روحی میشوی
[سوره الحجر ٩7]
حال همین شخصیت حضرت محمد ، با کارکردن بروی خود و ارتقایِ شخصیتِ خود به چنان ارتعاش قدرتمندی رسیدند که میتوانستند بروی اطراف خود تاثیر بگذارند به گونه ای که هر کسی در محدوده فرکانسی ایشان قرار میگرفت و هم نشین ایشان میشد ، آرامِ آرامِ آرام میشد و احساساتِ ملکوتی به او دست میداد…
و حال اینجا جای آن سخن است که مستند به تاریخ است تا بهتر این مساله را درک کنیم که من آن را با اضافاتی از خودم و زبان عامیانه خودمان به بیانی که قابل فهمِ بهتر باشد ، بیان میکنم…
داستان از این قرار است که عده ای از افراد چنین سوالی را در برابر حضرت محمد مطرح کردند که چرا وقتی ما کنار شما هستیم احساساتِ ناب و فوق العاده ای را تجربه میکنیم ولی وقتی که از کنار شما میرویم و درگیر روزمرگی میشویم ؛ دچار کسالتِ روحی میشویم؟؟؟!!!
خب جواب ایشان اینگونه بود که اینها در اثر القائات شیطانی است که میخواهد شما را در ارتعاش پایین نگه دارد و جای ناامیدی هم نیست که چرا اینجوری شد ، زیرا که انسان دائما در معرضِ چنین اتفاقاتی هست که برای لحظاتی فصلِ بهار را تجربه میکند و برای لحظاتی دیگر فصل پاییز را که طبیعتا باید هر لحظه خود را در معرض استغار و توبه و سپاسگزاری قرار دهد تا به سطح ارتعاشیِ بالایی برسد و…
خلاصه بعد از این نکات جمله ای را ایشان بیان میکنند که جای بسی تامل است و آن این است که…
ترجمه آن به زبان ساده تر این است که ایشان به نام خدا سوگند میخورند که اگر آن حالتِ احساسیِ نابی را که وصفش کردید ، حفظ کنید و بر آن مداومت داشته باشید میتوانید هم نشین ملائک شوید و کارهای خارق العاده کنید ، مثل راه رفتن بروی آب…
همین دیگه…
پس همواره باید بکوشیم تا در ارتعاش بالا باشیم و…
در ارتعاشات بالا قدرت های نهفته ای که خدا در وجود انسان تعبیه کرده است ، فعال میشود… ، مثل یعقوب نبی که توانست بوی پیراهن یوسف را از مصر درک کند درحالیکه هم نوعان ایشان از آن غافل بودند ولیمساله این است که…
چرا او بوی یوسف را زمانی که در چاهی در نزدیکی همان کنعان بود حس نکرد ولی بعد از گذشت چندین سال بوی پیراهن او را از مصر که کیلومترها دورتر از کنعان بود حس کرد؟؟؟!!!
جواب همان ارتعاش بالای او بود که منجر به فعالسازی قدرتهایِ نهفتهِ درونِ وی بود…
چه چیزی باعث شد که عیسی مسیح قدرتِ این را پیدا کند که مرده را زنده کند و بیماران را شفا دهد و…؟؟!!
…وَأُحۡیِ ٱلۡمَوۡتَىٰ بِإِذۡنِ ٱلله و…[سوره آل عمران 49]
خب واضحه دیگه ، همان افزایش سطح ارتعاشی او بود
انسانهای با ارتعاش بالا ، به سادگیِ نوشیدن آب کارهایی میکنند که انسان های فرکانس پایین بویی از آن حقایق نبردند و از آنجاییکه این کارها برای آنان قابل درک نیست ، نسبت خدایی به آنان میدهند و آنان را خدا میخوانند و به پرستش آنان روی می آورند و خدای حقیقی را به حاشیه میرانند
آری ؛ این قدرت انرژی و ارتعاش و فرکانس است که به برکت آن ، دانشمندان عصر حاضر توانسته اند اختراعاتی را به عرصه ظهور برسانند که برای انسان های 200 سالِ گذشته ، عجیب و غریب است مثلا بانک را جلوی چشمانمان حاضر میکنند و ما را بی نیاز میکنند از رفتن به خیابان و… برایِ رسیدن به بانک جهت انجام یکسری امور بانکی
خب آن مامور دربار سلیمان که علمی از مجموعه قوانین الله داشت ؛ توانست تخت ملکه سبا را جلوی چشمانِ سلیمان حاضر کنند و دانشمندان عصر حاضر توانسته اند که به برکت اپلیکیشن های بانکی ، بانک را جلوی چشمان ما حاضر کنند و چنانچه در عرصه کشفِ علوم و مجموعه قوانین الله پیشرفته تر شوند ، قادر میشوند که کارهای خارق العاده تری در راستایِ گسترشِ جهان و خدمت به بشریت انجام دهند…
اگر کمی در نشانه های اطرافمان توجه کنیم ، متوجه میشویم که همه چیز واضح است و همه اینها را گفتم تا بهتر این فراز از سخن حضرت محمد را درک کنیم که فرمودند که اگر در حالتِ ارتعاشی بالا باشید میتوانید روی آب راه بروید…
نمیدانیم ، شاید درمجموعه قوانین الله قانونی وجود داشته باشد که بتوان به برکت آن بروی آب راه رفت…
اینکه ما تا اکنون ندیده ایم ، دلیل نمیشود که به سادگی و بدون تفکر در این سخن ، از کنار آن رد شویم ، زیرا که چندین سال پیش همهیچ کس باور نمیکرد که بشود از فلز وسیله ای ساخت که در هوا پرواز کند ولی ساخته شد…
(البته ناگفته نماند که به برکت ساختُ کشتی های غول پیکر کروز ، ما میتوانیم به مدت چند هفته و چند ماه بروی آب زندگی کنیم و راه برویم و….)
پس بیاییم جزو کسانی نباشیم که میگویند باید ببینم تا باور کنم بلکه بیاییم جزو کسانی باشیم که با شعار ابتدا باور میکنم و سپس میبینم ، فراتر از زمان خود زندگیمیکنند
بیاییم در این آیه قرآن تامل کنیم که میگوید…
…وَمَاۤ أُوتِیتُم مِّنَ ٱلۡعِلۡمِ إِلَّا قَلِیلࣰا
…و جز بهره ای اندک از علمِ قوانین الله به شما داده نشده است
[سوره اﻹسراء 85]
و مراقب باشیم که این آیه قرآن ما را به این جایگاه نرساند که همینی که هست و غافل کند از شاگرد زرنگی همچون حضرت محمد که ارتعاش خود را بالا برد و ندای درونش فعال شد و اینگونه او را راهنمایی کرد که…
وَقُل رَّبِّ زِدۡنِی عِلۡمࣰا
ای محمد ، اینگونه بگو که پروردگارا ؛ بر علمِ من 《نسبت به قوانینت》 بیفزا
[سوره طه 114]
آره دیگه…
ما هم بیشتر میخواهیم…
خدایا از مجموعه قوانینت بیشتر به ما بده…
همین دیگه…
حیف است که روزگار بر ما بگذرد و بجای تحلیل و بررسی مجموعه قوانین الله یکتا و کشف ابعاد جدیدتر آن ، مشغول تحلیلِ شامِ عروسیِ دخترِ آقای x شویم که چرا بجای نوشابه زرد ، از نوشابه مشکی استفاده کرد و….
همین دیگه…
باید همواره بکوشیم که ارتعاش خود را با تمرینِ تمرکز بر نکات مثبت و شکرگزاری و “وَصَدَّقَ بِٱلۡحُسۡنَىٰ” کردن ، ارتقا بخشیم و پرهیز کنیم از جلساتِ تحلیلگران افزایش قیمت خیارسبز که دور هم مینشینند و افزایش قیمت خیارسبز را از 10 هزارتومان به 11 هزارتومان تحلیل و بررسی میکنند تا شاهدِ نتایج زیبا و خارق العاده در زندگی خود باشیم…
و حسن ختامی بر این نوشته این مطلب باشد که…
در کل ما مجموعه ای از احساساتی هستیم که دائما در حال رفت و برگشت بین احساس خوب و بد هستیم و نیاز به تمرین داریم و چنانچه تمرین نکنیم ، مشمول خسارت خواهیم شد ، خسارتی بسیار بسیار بسیار سنگین از جنسِ “إِنَّ ٱلۡإِنسَانَ لَفِی خُسر”
پس به همان منطقی که یک مغازه دار برای خود دفتر حساب و کتابی اختصاص میدهد تا در هر شب ، میزان ورودی و خروجی دخلِ مغازه خود را حسابرسی کند تا مشمول خسارت نشود ، ما هم باید هر شب به حسابرسی و آنالیز رفتارهای روزانه یِ خود بپردازیم و….
شایسته است دفتری برای اینکار اختصاص دهیم و به حسابرسی خود بپردازیم و طبق قانونِ تکامل《دنباله ریاضیِ فیبوناچی》، ارتعاش وجودی خود را ارتقا بخشیم…
پس بسم الله الرحمن الرحیم…
روز اول
الهی شکر که به لطف الله توانستیم به مدت 10 دقیقه در احساسات عالی باشم…
روز دوم
الهی شکر که به لطف الله توانستم به مدت 10 دقیقه دیگر در ارتعاشاتِ عالی باشم و…
روز سوم
الهی شکر که به مدد الله مهربان ، توانستم به مدت 20 دقیقه احساسات عالی را تچربه کنم و بروی محیط اطرافم اثر گذارتر باشم…
روز پنجم و ششم وهفتم و….
روز بیست و یکم
الهی شکر که به مدد پادشاه عالم ، توانستم به مدت 4 ساعت در ارتعاشات عالی عالی عالی باشم و تحت تاثیر اتفاقات اطرافم قرار نگیرم…
روز بیست و دوم و بیست و سوم و….
روز چهلم
الهی شکر که مدد پادشاه عالم تمام روزم را غرق در ارتعاشات عالی هستم و به ندرت پیش می آید که منفی شوم و در صورت چنین اتفاقی ، خیلی سریع به احساسات عالی برمیگردم..
و به موسی سی شب وعده دادیم و آن را با ده شب دیگر به اتمام رساندیم ، پس میقات پروردگارش به چهل شب تمام شد.
[سوره اﻷعراف 142]
و حضرت محمد هم چهل شبانه روز از عمر خویش را در غار حرا به سر میبرد و بدور از هیاهوی شهر و… ، خود را با فرکانس طبیعت یکی میکرد و سعی در پیداکردن گمشده ی خود داشت و…
و حضرتِ حافظ هم در قالبِ شعر و با مثالِ صاف شدن شراب در طی چهل روز (أربعین) ، یک سوغاتی زیبا را برایِ ما به ارمغان می آورد…
سحرگه رهروی در سرزمینی
همی گفت این معما با قرینی
که ای صوفی شراب آنگه شود صاف
که در شیشه بماند اربعینی
همین دیگه…(تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل)
سپاسگزار خداوند هستم که به من این فرصت را داد که چنین مطلبی را در جواب بنده خوبش “فرزانه خانم” به نگارش درآورم…
بسیار بسیار سپاسگزارم از پاسخ شیوا و پر محتوایی که زمان ارزشمند تون رو گذاشتید و مرقوم فرمودید.
پاسخ شما مثل یک شجره طیبه و سرشار از کلمات طیبه بود که در سپیدهدم صبح بر دل و جانم نشست و روحم رو شستشو داد و باز منو در حیرت هدایت الله فرو برد…
روز قبل از اینکه پاسخ شما رو ببینم عصرش ارتعاشم پایین بود و دنبال راهی بودم برای رسیدن به آرامشی ماندگار…
از خدا هدایت خواستم نمیدانم چی شد که به یک فیلم خارجی هدایت شدم به اسم دستبند مرحمت …
در این فیلم خانمی بود که در شرایط اسفناک در کلیسا از خدا هدایت خواست, دقیقا گفت
Guide me and point me in right direction
و این خانم دستبندی پیدا کرد با چند تا مهره که زمان دبیرستان هرروز به تعداد مهره ها موهبت های اون روز رو ذکر میکرده و از خدا تشکر میکرده ،
دوباره این کار رو با حس و حال عالی شروع میکنه و تازه دستبندها ی دیگه ای هم درست میکنه و به دوستانش هدیه میده و کم کم به کارآفرینی تبدیل میشه که این دستبندها رو به طور انبوه تولید میکنه و به فروش میرسونه و کلی هم به کلیسا از این طریق میکنه ،
خلاصه زندگیش زیر رو میشه
منم به فکرم رسید که دستبندی که داشتم رو به عنوان یک یادآور همیشه دستم داشته باشم و هروقت فرکانسم پایین بود شروع کنم و با 23 تا مهره ای که داره موهبت هام رو بشمارم با قلبی باز و احساس خوب و حسم گفت 40 روز این کارو انجام بدم و صبح شبی که این تصمیم گرفتم ساعت نزدیک 5 خدا بیدارم کرد و اومدم سایت و کامنت شمارو دیدم که توصیه شما هم چهل روز صیقلی کردن خودم با سپاسگزاری و صدق بالحسنی کردن بود .
آخرش از هدایتهای الله دیوانه میشم…
نمیدونم تا حالا چند بار کامنت شمارو خوندم و به جمله جمله اش فکر کردم و احساس مسوولیت کردم ، و از همه ی بلدم بلدم های زندگیم خجالت کشیدم از خدا
مثل پیغام الهی روی چشمم میگذارم و ان شالله عمل کنم.
الان دستبند بنفش 23 مهره ای دستمه ، شب میخوام بخوابم نعمتها رو می شمارم و صبح همینطور ،در طول روز هم باز به توفیق الله، همینطور
همه اعتبارش هم با الله یکتا
همین امروز گشایش هایی و هدایت هایی رخ داد که فهمیدم از فضل خدا مشمول لازیدنکم آیه هفت سوره ابراهیم شدم، خدارو صدهزاران بار شکر
خدارو شکر برای دوستان فهیم و عالمی مثل شما
چقدر خوب که هدایت شدید به رشته قرآن و حدیث …
از خدا خواستم مشغله های شمارو خودش طوری تدبیر کنه تا با فراغ خاطر، درک و دریافت های خودتون رو بنویسید و مارو به فیض برسونید.
فوق العاده بود واقعا لذت بردم و چندین بار اشکم جاری شد بابت این آگاهی های خالص و ناب
امیدوارم خدا کمکم کنه بتونم عمل کننده به این آگاهی ها باشم
در تکمیل فرمایشات زیبای شما در مورد اینکه چرا ما باید خود رو در احساس خدایا من نمیدانم قرار بدیم تا الهامات را دریافت کنیم باید عرض کنم که
بر اساس قانون اختیار وقتی تو احساس دانستن داری خدا نمیتواند به تو کمکی کند چون تو عقل خود را انتخاب کردی و خدا این قدرت اختیار رو به تو داده و تو را مختار خلق کرده
ولی وقتی میگویی خدایا من نمیدانم و با تمام وجود این احساس عجز رو تجربه میکنی اون موقع است که بر اساس قانون اختیار علم خدا رو و هدایت اون رو انتخاب کردی و اینگونه هدایت الله فعال میشود
سلام اقارضای عزیزسلام اقارضای اگاه سلام اقارضای توحیدی سلام اقارضای همه چیزتموم که بااین کامنتت همه چیزوتموم کردی توذهن من طبق معمول باایه های قران عشق بازی میکنی دلبری میکنی ارتعاش ماروماورای میکنی مهرتائیدبرحرفهای استادفرزانه مامیزنی پرفایلتونگاه میکنم میبینم متوجع یه موضوعی میشم که بابافایلهای رایگان سریال سفربه دورامریکاه زندگی دربهشت دریای اگاهی اگرچشماتوبازکنی اقاابوالفضل ممنومنم اذت اقارضای خوش بیان خوش خط وخوش تپ الحق که ارتعاش بالای داری سپاسگزارخداوندم که تواین مسیرتواین جمع تواین این عصرحضوردارم توعصری که همه توحاشیه دارن دستوپامیزنن من ابوالفضل مثل بچه ای که ذوق راه رفتن داره بااین که هی میخورم زمین ولی بلندمیشه واشک ریزان دوباره راه میوفته دنبال ردپای استادپدرگونه اش ودوستان نش به داه رفتن ادامه میده وهی یه خودش امیدمیده ادامه بده ببین پاکیزه باکری ارام شدببین سعیدشهریای ارام شدببین رضارارعی به گذشته ای مثل خودت ارام شداصلاچراازخودم نگم ابوالفضلی که با15سال تخریب مصرف موادپاک شد ابوالفضلی که روزی دوسه خشاب کدئین میخوردیادش نمیاداخرین قرص داروشوکی خورده ابوالفضلی که راه به راه کمرش میگرفت وزمین گیرش میکرددیگه خبری ازکمردردنیست ابوالفضلی که توعمر50ساله اش یک بارعاشقتم برای کسی اززبونش درنیومده بودالان راه به راه به همسرش میگه عاشقتم ابوالفضل 102کیلوی الان یه لطف قانون سلامتی رو72 فکس شده وهمه بهم میگن مثل جون 14ساله هاشدی واخرین گل بزرگم ترک سیگاربعد35سال دریک لحظه تصمیم گرفتم تودیوارخاموش کردم ودیگه 8ماه و20روزدیگه روشن نشداره ایناگوشه ازچیزهای بایدهی باخودم واین ذهن عزیزمم تکرارکنم تافراموش نکنم که بابا به لطف الله تاهمین حالاشم کارهای کردم که خیلیهاحتی فکرشم نمیتونن بکنن خداروشکر خداروشکرخداروشکرکه مقاومت ذهنم شکستم ونوشتم بازم ممنونم اقارضای عزیزاذت بی نهایت سپاسگزارم ازتک تک دوستان بی نهایت سپاسگزارم ودراخرمیخوام این تیکه کامنت شماروکپی کنم که خیلی منتققوی توش داره برای تک تک حرفای استاد (( بیاییم جزو کسانی نباشیم که میگویند باید ببینم تا باور کنم بلکه بیاییم جزو کسانی باشیم که با شعار ابتدا باور میکنم و سپس میبینم ، فراتر از زمان خود زندگیمیکنند))
استادفرزانه من پیام رسان خدای من رسالتتونو تمام کمال انجام دادیدانشالله درپناه نورالله سلامت سلامت سلامت باشید
اقا رضا سه روز دارم کامتون رو باز میکنم و فرصت نمیشه بخونم اقا رضا اصن موندم توش دمت گرم خا یارو یاورت باشه خدا نگهدارت باشه نوش جانت این همه عشق الله نوش جانت…
چقدر قشنگ توضیح دادی ممنونم از فرزانه خانوم که این سوال رو پرسید اخه من موندم دهنم باز باز…
این حجم اگاهی زیبا این حجم نمیدونم چی بگم..
صد ها بار باید این کامنت رو بخوم صدها بار ..
و سپاس گزار الله نازنینم هستم برای وجود شما بینهایت مشتاق دیدارت هستم رضای عزیزم رضای عزیز کرده خدا…
چقدر مثال یوسف برام قشنگ بود خودت زندان رو خواستی …
چقدر این ارتعاش زیباست چقدر عالیه این جهان هستی رضااا ممنونم ازت نمیدونم چطور ازت تشکر کنم …
روی ماهت رو میبوسم و سپاس گزار الله هستم برای حضورت مرد نازنین…..
و این دیالوگ زیباهت که من رو از نو ساخت…
و همیشه دارمش و دوستش دارم واس یک کامنت دیگتون بود….
(شایسته نیست که در برابرش ناسپاس باشیم ، زیرا که اگر شخصی محبتی به ما بکند ، ما نمک گیر او میشویم ؛ حال ما را چه شده است که این همه محبت خدا را در زندگی دیدیم و نمک گیرش نشدیم…)
اقا رضا نوش جانت این همه اگاهی ناب نوش جانت این همه تسلیم بودن…
از کجای کامنتت حرف بزنم به قول شما از سه مادر بگم…
از نمک گیری بگم.
از نشانه های زیبایی که در قران اومده است بگم…
از اینکه کا مهمان خدا هستیم و همیشه سفرش پر برکت برای ما…
از اونجااییی که باید دلمون به خدا خوش کنیم بگم و……
اقا رضا کل کامنت یکطرف این این پاراگراف من رو نابود کرد من رو هزار بار زد زمین الله اکبر..
خدایا خودت مارو بیامورز الله اکبر…
(شایسته نیست که در برابرش ناسپاس باشیم ، زیرا که اگر شخصی محبتی به ما بکند ، ما نمک گیر او میشویم ؛ حال ما را چه شده است که این همه محبت خدا را در زندگی دیدیم و نمک گیرش نشدیم…)
اخه چطور میشه که هر لحظه هر ثانیه سر به سجده نبرد برای این خالق خدایا شکرت خدایا بینهایت سپاس از تو..
اقا رضا این کامنت رو باید قاب گرفت باید هر روز بخونمش هر روز و هر روز خدایا شکرت بینهایت
خدایا خود بیامورز گناهانم رو که عذاب و کیف فرود اورد
خدایا خودت بیامورز ان گناهانم رو که اجابت دعا باز دارد….
اقا رضا ازتون بینهایت ممنونم و بینهایت سپاس گزارم خدایا شکرت که همین الان همین الانی که فیش حقوقیم رو واریز کردن به این کامنت هدایت شدم الهی شکرت رب من صد هزار بارشکرت خدای من….خدایا شکرتتتتتتتتت بینهایت سپاس از تو سپاس از توووو
در پناه جان جانان رب العاالمین شاد سلامت و ثروتمند باشی
نکته این داستان هاجر و اسماعیل این بود که خدا میخواست به هاجر بگوید نیازی نبود اینقدر تلاش کنی برای آب ، فقط کافی بود کنار بچه ات باشی و آرام باشی تا در نهایت آرامش ، شاهد جوشیدن آب از زیر پایش باشی…
گمون کنم ذره ای از حکمت اعمال حج رو درک کردم با این جملات
که ما 7 بار سعی صفاومروه می کنیم و به چیزی نمیرسیم و دست آخر دور همان خانه خدا میچرخیم که اصل همان است
یعنی نیازی نیست خودت را در دور تسلسل های باطل و روتین و تکراری دنیا بیندازی کافی است دور اصل و مبدا جهان بگردی و از آن منبع عظیم همه چیز دریافت کنی،
داستان سه مادر و سه نوزاد من رو به فکر فرو برد
سه مادر که پیامبر و امام و… نبودند
تقریبا انسانهایی عادی بودند اما شرف حضور در قرآن عزیز رو یافتن ، خوش به سعادتشون
ولی شاید حکمت این شرافت ، عمل به الهامات الهی بود
مریم : روزه سکوت و شاد بودن
مادر موسی: افکندن طفل به نیل
و
هاجر : زدن عصا بر زمین خشک و جاری شدن زمزم
من داستان زیبای هدایت شما رو هم خوندم، یک قسمتی نوشته بودید هدایت شدید به استاد خوشنویسی که تحول عظیمی در خط شما ایجاد کرد ، میشه نام اون استاد یا شیوه و روش تدریسشون رو که بنظر شما متحول بود بفرمایید؟؟
من بسیار ممنونم از کامنت شما و نکته ای که در مورد فلسفه حج و سعی بین صفا و مروه که گفتین که باید برای ما نشانه و نماد باشد…
یک نکته زیبا تقدیم به شما باد که اینگونه اهل تحقیق و تفحص هستید
ما در فیزیک یک قانون داریم به نام قاعده دست راست برای تعیین جهت و میدان مغناطیسی دور سیم برق و…که با انگشتِ شصتِ دستِ راستِ و چهار انگشتِ دیگر انجام میشود و به واسطه آن میتوانیم جریان و حرکتِ میدانِ مغناطیسی را تشخیص میدهیم
حالا شما عکسی از خانه کعبه که مردم در حال طواف به دور آن هستند را از اینترنت دانلود کنید و انگشت شصت دست راستتون را روی سقف خانه کعبه بگذارید به گونه ای که انگشست شصت به سمت بالا(آسمان) باشد و بعد به حرکت چرخشی حاجیان نگاه کنید و مقایسه کنید با آن قانون فیزیکی که ذرات کوانتومی به دور سیم جریان دارند…
خیلی نکات قشنگی میتواند برای شمایی داشته باشد که از حرکت بین صفا و مروه هاجر ، اینگونه قشنگ به چنین نکات نابی رسیدین
در مورد استاد خوشنویسی که فرمودین من نزد استاد براتی کار کردم و بعد از ایشان نزد استاد علی علی(هم اسم و هم فامیلشان علی است) رفتم که خیلی با متانت و آرامش خاصی قواعد و قانون خوشنویسی را بیان میکردند و چون خیلی آرام بودند و آرامش عجیبی داشتند ، مجذوب ایشان شدم و همین ارتباط آرامش بخشی که با ایشان داشتم کمکم کرد تا زیباتر یاد بگیرم
در مورد نکته ای هم که در مورد هاجر گفتین که عصا را بر زمین زد و چشمه جاری شد ، اینگونه نبوده ، بلکه اون شخص حضرت موسی بوده که سر و کارش با عصا بوده که با عصایش از دل سنگ آب جاری کرد ، هاجر فقط نشست کنار بچه اش و اینگونه که میگویند ، چون نوزادش تشنه بوده و بی تابی میکرده و دست و پا میزده ، در اثر کشیدن پایش به روی زمین ، سطح خاک کنار میرود و نازکتر میشود و آب میتواند زمین را بشکافد و بجوشد…
من بسیار ممنونم از نکته زیبایی که در مورد حج و صفا و مروه گفتین ، من تا الان اینگونه به این موضوع نگاه نکرده بودم که خیلی برایم جالب و گوارا بود
سلام و درود الله قادر بر جناب احمدی عزیز البته ادب حکم میکنه استاد احمدی بزرگوار خطابتون کنم
استاد ببخش که من کوچک وارد درس بزرگ شما شدم بدون اینکه تکامل رو گذرودنده باشم
این رو بزارید روی حساب پررو بودن و عجول بودن بنده که خب از طبیعتمه و خودم رو سرزنش نمیکنم
استاد این سوال موقع خوندن قسمتی از کامنتتون برام پیش اومد (آخر کامنت کپی ش میکنم )،
چون خودم هر بار که میشینم خواسته هام رو مینویسم ته دلم اندوهی میشینه که چرا اصلا تووعه بنده داری برای خدا تعیین تکلیف میکنی تو کی هستی که برای خدا تعیین تکلیف میکنی تو از کجا میدونی صلاحت چیه…؟
ته دلم یکی میگه که وقتی چیزی از خدا میخوای یعنی راضی نیستی ؟؟؟ و این خودش ناشکریه
سوال بنده اینه بالاخره من از خدا مادیات و ثروت و روابط خوب رو بخواااام ؟ تجسمممم کنم ؟ تو دفترم بنویسم ؟
یا نه؛ فقط ازش بخوام من و تسلیم محض خودش کنه ؛ حقیقتا این دعا که من و عالم به
حقیقت جهان هستی و دیوانه و عاشق و شیدای خودش کنه همیشه ورد زبونم هست
اماااا
بعضی وقتها حتی تو ستاره قطبی خجالت میکشم خواسته های زمینی م رو بهش بگم
و فقط مینویسم خدایا شکرت برای همه چیز و قناعت میکنم به همین.
پیش خودم میگم مگه تو برای خدا چیکار کردی که خدا باید تو رو ثروتمند بی نیاز کنه
یه جوابایی میدم به خودم ولی قانع نمیشم
ممنون میشم اگر فرصت داشتید در حد سوادم برام بازش کنید که بفهمم تکلیفم چیه
این قسمت از کامنتتون رو که فرمودید
{ تفاوت در این است که اون موقع من تسلیم محض بودم و برای خدا خط و نشان نمیکشیدم ولی الان که کمی بزرگتر شده ام فکر میکنم برای خودم کسی شدم و به خدا میگم این کار را بکن و آن کار را نکن و…
و خبر ندارم که این خط و نشان کشیدنم برای خدا ، خودش نوعی شرک خفی است بدین صورت که خودم را قدرتی در برابر خدا میدانم و… ، به قول مولانا
این باید و آن باید از شرک خفی زاید
آزاد بود بنده زین وسوسه چون سوسن }
پیشاپیش سپاسگزارم از اینکه وقت گرانبهاتون رو در اختیارم قرار دادید
و سپاس فراوان از استاد عباس منش بزرگ و بانو شایسته عزیز
… پروردگارا ، این را باطل و بیهوده نیافریدی ؛ پاک و منزهی تو از هر گونه عیبُ و نقص ، پس ما را از عذابِ آتش محفوظ دار*
[سوره آل عمران ١٩١]
سلام و درود بر پروین خانم ، دوستِ نازنین و بزرگوارم…
من بدون مقدمه سراغ اصل مطلب میروم ، اصلی که اگر درک شود و در زندگی تک تکِ ما فعال شود ؛ قادر است جوابگوی تمامی سوالات ما باشد…
مسلما همه ما در طول عمر خود اخبار گوش کرده ایم و شاهد چنین دیالوگی از زبان گوینده خبر بوده ایم که…
به خبری که هم اکنون به دستِ من رسید ، توجه فرمایید….
این دیالوگ برای ما باید بسیار بسیار بسیار الهام بخش باشد…
این دیالوگ از طریق یک هندزفری تعبیه شده درگوش گویندهِ خبر به او گفته میشود
آها ، پس پایِ یک هندزفری در میان است که میتواند نشانه ای بسیار زیبا باشد تا ما را به تفکر در این دو آیه قرآن سوق دهد که گنج های فراوانی در آنها نهفته است…
در زمین نشانه هایی است برای اهل یقین و در درونِ خودتان ؛ آیا با چشم بصیرت نگاه نمیکنید؟!
[سوره الذاریات ٢٠- ٢١]
خب پس کمی بیاندیشیم…
یک گوینده خبر از طریق یک هندزفریِ فیزیکی با اتاقِ فرمان در ارتباط است و…
آیا در وجودِ من هم یک هندزفری وجود دارد که از طریقِ آن با اتاق فرمانِ این عالم که کارگردان آن خداست ، در ارتباط باشم؟؟!!
جای بسی تامل و تفکر است ، بسی نه بلکه بسییییییییی
اگر کمی فکر کنیم متوجه میشویم که سنسوری در وجود همه ما تعبیه شده که خدا از طریق آن با ما سخن میگوید…
همان سنسوری که در وجودِ محمد با لفظ “قُل” سخن میگوید ، مثلا میگوید…
(قُلۡ أَعُوذُ بِرَبِّ ٱلۡفَلَقِ)
ای محمد اینگونه بگو که پناه میبرم به خدایِ شکافنده
[سوره الفلق 1]
همان سنسوری که خدا از طریق آن ، موسی را راهنمایی میکند و… مثلا به او میگوید…
ٱذهَبۡ إِلَىٰ فِرۡعَوۡنَ…
ای موسی به سمت فرعون برو…
[سوره طه 24]
همام سنسوری که در دقیقه 2 و ثانیه 9 فایلی بنام “رابطه ی ما با انرژی ای که «خدا نامیدهایم»” با استاد عباس منش سخن گفت و…(یعنی اونجا دیگه خیلی واضح واضح واضح بود که…)
همان سنسوری که وجودش را در کامنت دوستانمان در این سایت میبینیم…
مثلا در کامنت قبل تر از شما که متعلق به شخصی بنام سادات است چنین ذکر کرده که…
خدا بهم گفت…
خب مساله این است که…
این سنسورِ تعبیه شده در وجود پروین خانم چه جوابی برای این سوالِ ایشان دارد؟؟؟!!!
مسلما جواب او بهترین جواب است که از درونِ ایشان بلند میشود…
مثلا به ایشان میگوید که…
ای پروین ، اینجوری بخواه که…
ای پروین ، اینجوری تجسم کن که…
ای پرورین ، اینجوری بنویس که…
واضحه دیگه؟؟!!
کارگردانِ عالم بزرگترین و با کیفیت ترین ها را میگیوید زیرا که او “وَهُوَ ٱلۡعَلِیُّ ٱلۡعَظِیمُ” و در شان او نیست که…
قطع به یقین چیزهایی میگوید از این قبیل که…
ای پرورین ، خودت را در حالی تجسم کن که از آسمان برایت طلا میبارد و از زمین برایت چشمه های الماس میجوشد…
ای پرورین ، اینگونه…(واضحه دیگه؟!)
پس باید همه ما بکوشیم که این سنسور گمشده درونمان را احیا کنیم و چکاری بهتر از این که اینگونه شروع کنیم و بنویسیم که…
خدایا ، عمری همه جور صدایی را شنیدم الا صدای تو را و الان آمده ام که ساکن کوی تو شوم و به اندازه یک دَم و بازدم از تو و راهنمایی هایت غافل نباشیم ، لطفا مرا احیا کن…
آری ، به در خانه خدا میرویم و زنگ آن را میزنیم و اینقدر مینشینیم تا در باز شود ، زیرا که بالاخره این در بروی کسی که با حسنِ نیت به سویِ رب العالمین روی آورد باز میشود… ؛ به تعبیر مولانا…
باز گردد عاقبت این در بلی
رو نماید یارِ سیمین بر بلی
در باز میشود و خودِ خودِ خود کارگردان عالم می آید و ما را به تعمیرگاه خودش میبرد و این سنسور زنگارگرفته را شست و شو میدهد و…
همین دیگه …. ، همه چیز واضحه دیگه…
پس من شروع میکنم و در بدر دنبالِ این گمشده ی خود میگردم و این سخنِ حضرتِ علی علیه السلام را نصب العین خود قرار میدهم که…
عَجِبتُ لِمَن یَنشُدُ ضالَّتَهُ و قَد أضَلَّ نَفسَهُ فلا یَطلُبُها
در شگفتم از کسى که گمشده خود را مى جوید، امّا خویشتن را گم کرده و آن را نمى جوید
آری ، مینشینم و این سخن را سرلوحه خودم قرار میدهم و درمحتوای آن تفکر میکنم به شوقِ احیا شدنی مجدد… ، مثلا مینشینم و با تکیه بر این سخن زیبا تفکر میکنم در سوالاتی این چنینی…
چرا من در بدر دنبال شارژر گوشی خودم میگردم تا گوشی ام را شارژ کنم و بروم داخل اینستا و تلگرام و… ولی دربدر دنبال احیا این سنسور فراموش شده ام نیستم که نیستم؟؟!!!
چرا من دربدر دنبال……میروم ولی دنبال احیاکردن این سنسور فراموش شده ام نیستم؟؟؟!!!
همین دیگه…
به قول آن جمله معروف…
تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل
حسن ختامی بر این نوشته این خبر دست اولی باشد که هم اکنون و در حین نوشتن این نوشته اتفاق افتاد….
حقیقت امر این است که من سعی بر این دارم که اهل ذخیره برای روز مبادا نباشم و عمل کننده به این آگاهی مولانا باشم که میفرماید…
بخور آن را که رسیدت ، مَهِل از بَهر ذخیره
که تو بر جُویِ روانی ، چو بِخُوردی دگر آید
برای همین ، خرج میکنم و اهل پس انداز و ذخیره هم نیستم و برای خودم و همسرم هم میخرم و لذتش را میبریم و انصافا هم خداوند برای ما شاهکار میکند…
خلاصه کلام ، دیروز یک مقدار پول ته حسابم بود و روی آن حساب کرده بودم که آن را کنار بگذارم و زنگ بزنم به آرایشگرم و نوبتی برای صبح روز بعد که در واقع امروز صبح میشود بگیرم
خلاصه آمدم که زنگ بزنم که قبلش یکی از اقوامم زنگ زد و خلاصه مهمان ناخوانده ما شد و من با خودم گفتم که الخیر فی ما وقع و مهمان حبیب خداست و از این حرفا و آن موجودی ته حسابم را جهت پذیرایی از آن بزرگوارن کشیدم و تمام شد و رفت…
بعد از اینکه موجودی حسابم کم شد و مقدار آن کمتر از میزانی شد که می بایست صرف آرایشگاهم کنم ، خداوند گفت که خب عزیزم زنگ بزن نوبت بگیر…
حال از آنجایی که اولین باری بود که چنین حسی را تجربه میکردم ، من هم در جوابِ خدا با لحنی محترمانه گفتم که مگر نمیبینی که تمام شد و رفت و الان چجوری برم موهای سرم را اصلاح کنم؟؟!!
دوباره آن ندا گفت که زنگ بزن و خیالت جمع باشه ولی باز من مقاومت کردم…
ناگفته نماند که کمی هم به هم ریخته بودم و اعصابم داغون شده بود چونکه تا آن لحظه موجودی حسابم اینقدر ته نکشیده بود و…
در همین حین با حالتی عاجزانه که با احساس خوب بود به خدا گفتم که ببین خدایا من ایمانم ضعیفه و دارم اعتراف میکنم دیگه ، خلاصه یه کاری کن که قوی بشه
هیچی دیگه گذشت و امروز صبح شد که برای لحظاتِ سحر بلند شدم تا با خودم خلوت کنم و داشتم جوابی برای کامنت شما مینوشتم که یک پیامک واریز 10 میلیون تومانی برایم آمد ، آنهم از جایی که گمان نمیکردم…
من انتظار این را داشتم که در دو سه روز آینده پولی حساب شده به حسابم بیاید ولی خدا را شاهد میگیرم که انتظار نداشتم که این 10 میلیون تومانی که مدت ها بود از نهادی طلبکار بودم ، دقیقا در همین امروز صبحی به حسابم بیاید و یک درسِ عملی از اعتماد خدا برایم شود
هیچی دیگه ، سجده شکر لازمه البته بعد از ذکر استغفار…
حکایت استغفار همان سوره نصر…
(فَسَبِّحۡ بِحَمۡدِ رَبِّکَ وَٱسۡتَغۡفِرۡهُۚ إِنَّهُۥ کَانَ تَوَّابَۢا)[سوره النصر 3]
در پناه الله یکتا غرق در فراوانی و رحمت و نور الله یکتا باشید…
استاد احمدی عزیز خیلی ممنون و سپاسگزارم از خداوند که اجازه دادند شما پاسخ بنده رو بدهید. خداوند کریم انشاالله کراماتی را نصیب جنابعالی کند که در مخیله ما هم نمیگنجد.
حقیقتا زمانی که داشتم سوال رو برای شما مینوشتم جوابها ها پشت سر هم بهم الهام میشد
ولی باز اون حس کنجکاوی و اینکه واقعا دوست داشتم از زبان شخصی چون شما هم بشنوم سوالم رو ارسال کردم .
الحمدالله الرب العالمین از زمانی که با این سایت الهی آشنا شدم
ارتباطم و به قول شما سنسورم کمییی فعال شده ولی خیلیییی تشنه تر هستم و نیاز به
پاکسازی بیشتری دارم
من قربون اون خدای مهربونم برم که هروقت روش تمرکز میکنم اشک از چشمانم جاری میش شدم مایه خنده و گاهی تمسخر همسر و بچه هام که میگن مامان همش جو گیر میشه و اشکش میاد
دیگه اونا نمیدونن من چه حسی دارم و چه ارتباطی با عشقم گرفتم .
در پناه خداوند یکتا باشید جناب احمدی عزیز
راستی اصلاح الهامی سر مبارکتون هم خیلیییی مبارک ….)))
راستش من یه سخنرانی از شیخ حسین انصاریان دیدم که میگفت یه بنده رومیبردن به جهنم درحالی که داشته به خدا میگفته من این همه اعمال خوب داشتم برا چی منو میفرستی جهنم . خدا بهش میگه عمل خوب انجام میدادی ولی امیدی به من نداشتی که پاداشی بهت بدم
راستش من الان اینجوریم خدارو دوست دارم باهاش حرف میزنم باهاش دوستم رفیقمه ولی دلم ازش گرفته من نمیخوام اینجوری باشم نمیدونم چیکار کنم
میگم خدا دلم ازت بگیره میدونم تو ناراحت نمیشی میدونم محکمتر دستمو میگیری محکمتر بغلم میکنی و منو میبخشی میدونم دوستم داری ولی خدا این دل غمگینمو چکار کنم این اشک چشممو چکار کنم تو عاشق منی اختیار این دل گرفته م به دست توعه خدایا تو خیلی صبوری در حالی که من مثل تو صبور نیستم خدا جونم یه جوری حرف بزن من بفهمم خدایا چجوری بهت اعتماد صددرصد پیدا کنم چطوری باورت کنم درحالی که من میخوام همون لحظه جوابمو بدی ولی تو خیلی طولش میدی من یه انسانم من مثل توصبور نیستم غیر تو هیچکس هم ندارم و واقعا هم ندارم
آقای احمدی چطوری به خدا اعتماد صددرصدی پیدا کنم چطوری باورش کنم این دوست و رفیق و پدر و مادرم رو بعضی وقتا طاقتم از دست میره و اعتمادمو بهش از دست میدم چکار کنم
اول از همه سپاسگزار لطف و محبت شما نسبت به نوشته هایم هستم که اعتبارهمه اینها به هوش برتری برمیگردد که اگر به اندازه یک پلک بر هم زدن مرا به حال خودم رها کند و از فرکانس عنایت خویش دور کند ، نابودِ نابودِ نابود میشوم….
وَمَا تَوْفِیقِی إِلَّا بِاللَّهِ
وتوفیق من جز به خدا نیست.[آیه 88 سوره هود]
و به تعبیر مولانای عزیز…
این همه گفتیم لیک اندر بسیچ
بی عنایاتِ خدا ، هیچیم هیچ
کامنت شما را که خواندم کاملا درک کردم که چه لحظاتی را تجربه کرده اید و میکنید ، اصلا این مساله ای که در کامنت خود ذکر کردید برای همه انسان ها اتفاق می افتد ، منتها برای یکی بیشتر و برای یکی کمتر…
حال مساله این است که چرا خدای بخشنده و مهربان ، لحظاتی را برای برخی از بندگانش تعبیه میکند که در آن لحظات احساس میشود که خدا او را از درگاه خود رانده است؟؟؟
خب طبیعتا حکمتی زیبا در پشت این اتفاق نهفته است که در آن لحظات از آن بی خبریم ولی مسلما در آینده ای نزدیک متوجه آن میشویم ، به تعبیر پروین اعتصامی در آن شعر معروف که استاد عباس منش هم به برکت آن شعر یک فایل14دقیقه ای زیبا با عنوان “«الخیر فی ما وقع» ، در شعر پروین” ؛ آماده کرده اند…
هر بلائی کز تو آید ، رحمتی است
هر که را فقری دهی ، آن دولتی است
و در چند بیت جلوتر بیتی را می آورند که عجییییب…
ناتوانی زان دهی بر تندرست
تا بداند کآنچه دارد زان تست
{این شعر پروین اعتصامی عجیب بوی خدا را میدهد ، در صورت تمایل آن را بخوانید و تکرار کنید و…}
حال سؤال بعدی این است که نسخه درمانی برای چنین مساله ای چیست؟
یک نسخه بسیار بسیار بسیار زیبا در این عرصه وجود دارد که برای شروع بهتر است از این غزل الهی مولانا استفاده کنیم ، غزلی که شروعش با این بیت زیبا است…
هله نومید نباشی که تو را یار براند
گرت امروز براند نه که فردات بخواند؟
چقدر من این غزل مولانا را دوست دارم و تکرار کردنش برایم حکم یک قرص آرامبخشی را دارد که از داروخانه ای تهیه شده که آدرس آن در “فِی کِتَابٍ مَکْنُون”ی است که “لَا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ”…
پس نسخه همان احساس امیدواری به پادشاه عالم است ، امیدی که با چاشنی صبر همراه باشد و ما را از در خانه خدا جُدا نکند تا بتوانیم دستور“ثُمَّ اسْتَقَامُوا” الله یکتا را اجرا کنیم و لایق گشایشی شویم از جنسِ “تَتَنَزَّلُ عَلَیۡهِمُ ٱلۡمَلَـٰٓئِکَهُ…” ، به تعبیر مولانای عزیز…
جهتِ تو زِ فلک آمدهاند
خوبرویان خوشِ پنهانی
آری ، اگر در آن لحظاتی که کمی دچار گرفتگی میشویم استقامت بورزیم و امید خود را با چاشنی یک صبر زیبا حفظ کنیم لایقِ گشایش میشویم ، گشایشی از جنسِ این بیت زیبای مولانا…
در اگر بر تو ببندد مرو و صبر کن آن جا
زِ پس صبر، تو را او به سر صدر نشاند
آری ، حکایت امید است ، همان کلمه ای که شما هم آنرا در کامنت خود ذکر کردید…
امید چهارحرف بیشتر ندارد ولی در پشت این لفظ معنایی عمیق نهفته است ، معنا نه بلکه معناااااااااااا….
حکایت امید به الله یکتا…
وقتی که درمقوله امید به پادشاهِ عالم تفکر میکنم غرق در احساس خوب میشوم و وقتی که این تفکر با چاشنی داستان قرآنی ساحران فرعون همراه باشد ، چنان غرق در حال خوب میشوم که نمیتوانم آنرا وصف کنم (در ادامه کامنت به این داستان زیبا اشاره میکنم)
بهتر است برای تفکر در مقوله امید از این سوال شروع کنیم که معمولا مخاطب آن ثروتمندان هستند با این عنوان که…
ببخشید ، سرمایه شما چقدر است؟؟؟
حال کافیست خود را ثروتمندی تجسم کنیم که توسط عده ای زیادی خبرنگارِ قلم به دست احاطه شده ایم و مخاطب این سوال واقع شدیم و میخواهیم جواب دهیم…
خب طبیعتا اکثریت ما بعد از ذکر نام الله و یک شکرگزاری ساده شروع میکنیم به شمردن سرمایه هایمان که مثلا من100هکتار زمین زراعی دارم که در آنها خیارسبز کشت میکنم ،10 عدد پسر قوی و توانمند و15 عدد دختر هنرمند دارم که از هرانگشتشان هزارتا هنر میبارد ، 888 هزار میلیارد تومان سرمایه در بانک دارم و….
خب مسلما اکثریت ما چنین جوابی میدهیم و به خیال خود جواب زیبایی هم دادیم ولی مسلما میتوانستیم که جوابی زیباتر و شایسته تر دهیم…
عهه ، خب من اولش نام الله را بردم و یک شکرگزاری ساده هم کردم ، دیگه چجورررری بگم؟؟؟
کافیست کمی در باور و اندیشه زیبای یکی از ثروتمندان تاریخ که حضرت علی علیه السلام است ؛ تفکر کنیم تا بفهمیم که چگونه میتوانیم جوابی شایسته تر به این سوال بدهیم و رسم ادب را به شایستگی هر چه تمامتر در برابر پادشاه عالم ، ادا کنیم…
قبل از ذکر آن باور و اندیشه این بزرگمرد لازم است که در مورد دارایی و ثروت این انسان ثروتمند تاریخ بگویم که به برکت موضوع پایان نامه ام که با محوریت “ثروت و معنویت” بود ، بدنبال مستنداتی از زندگی بزرگوارانی چون حضرت علی علیه السلام وفرزندان ایشان بودم که به مدد الله یکتا به مستندانی تاریخی برخورد کردم و غرق در تعجب شدم از چیزهایی که تا آن لحظه شنیده بودم و چیزهایی که با چشم خودم دیدم و…
خب طبیعتا اینجا مجال نگارش آن مستندات نیست ولی در صورت تمایل اگر دوست داشته باشید که در گوشه ای از ثروت ایشان تحقیق کنید میتوانید واژه “آبار علی” را در حضرت آیه الله گوگل سرچ کنید و ببینید و بخوانید و تحقیق کنید و تفکر کنید و…{آبار علی منطقه ای در هشت کیلومتری جنوب مدینه است که…}
خب همه این ها را از این مردِ ثروتمند گفتم تا به اینجا برسم که این مرد در عاشقانه اش با پادشاه عالم در دعای کمیل ، سرمایه و دارایی خودش را چگونه معرفی میکند….
یَا سَرِیعَ الرِّضَا ؛ اغْفِرْ لِمَنْ لا یَمْلِکُ إِلا الدُّعَاءَ
ای کسی که زود راضی میشوی ؛ بیامرز کسی را که تنها مُلک و دارایی اش ، دعا به آستان توست
آری ، ملک و دارایی او دعا است ، دعا به آستان کسی که همواره همراه اوست و عاشقانه منتظر این است که از او طلب کند ، زیرا که خودِ خودِ خودِ خودش دستور داده است که…
وَ قالَ رَبُّکُمُ ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ…
پروردگار شما گفته است که مرا بخوانید تا دعاى شما را اجابت کنم.[آیه 60 سوره غافر]
و هرگاه بندگان من از تو در باره من بپرسند ، بگو که من نزدیکم و دعاىِ دعاکننده را به هنگامى که مرا بخواند اجابت مى کنم…[آیه 186 سوره بقره]
حال این بزرگمرد در ادامه عاشقانه اش در دعای کمیل چنین مطلبی را در برابر پادشاه عالم مطرح میکند که اوج اوج اوج فروتنی در برابر اوست و اگر غرق در تفکر در آن شویم به جاهای بسیار زیبا کشیده خواهیم شد…
ارْحَمْ مَنْ رَأْسُ مَالِهِ الرَّجَاءُ
ای پادشاه عالم ، رحم کن بر کسی که سرمایه اش امید به خودت است.
همین دیگه ، در زبان عربی واژه ” رَأْسُ مَال” که به معنای سرمایه است برای میزان دارایی هر شخص بکار میرود و…(تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل)
شاید بخاطر شنیده هایی که تاکنون داشته ایم ، درک این مساله برای ما کمی سخت باشد که آخه یعنی چی که سرمایه انسان امید به الله است نه آن پول و زمین و فرزند و… ولی کافیست کمی در این مثال بسیار ساده و راهگشا تامل کنیم تا زیباتر درک کنیم…
کافیست دو فردِ تریلیاردر را در نظر بگیریم که یکی از آنها به سرمایه های مالی خود مینازد و دیگری به تنها سرمایه خودش که امید به الله است ، حال فرض کنیم که دزدی می آید و همه سرمایه این دو نفر را به غارت میبرد… ، حال سوال این است که کدام یک از این دو نفر براحتی هر چه تمامتر ، میتواند آن چیزهایی را که داشته دوباره از نو بسازند؟؟؟
مساله خیلی واضح است…
شاید الان کمی بهتر این مساله را درک کنیم که چرا خداوند یکی از بزرگترین گناهان کبیره را ناامیدی از درگاهش ، معرفی کرد؟؟؟… ، به تعبیر حضرت صادق علیه السلام که با استناد به آیه زیر ؛ یکی از بزرگترین گناهان کبیره را ناامیدی از رحمت الله میدانند…
و از رحمت خدا مأیوس نشوید؛ که تنها گروه کافران ، از رحمت خدا مأیوس مىشوند.[آیه 87 سوره یوسف]
شاید الان کمی بهتر، ازاین توطئه جریان تاریکی باخبر شویم که میخواهد امید را از وجود انسان های ساکن این سیاره خاکی بگیرد و آنها را به سمت کمبود و غر زدن و نخود سیاه بفرستد و… ، زیرا اگر امید در وجود کسی بمیرد دیگر…
…وَلَا تَجِدُ أَکْثَرَهُمْ شَاکِرِینَ
… و بیشترشان را شکرگزار نخواهى یافت.[آیه 17 سوره اعراف]
ولی از طرفی دیگر خدایی که خودش را “تَوَّابٌ رَحِیمٌ” و “هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ” میکند با یک فراخوان عمومی زیبا ، امید را در دل بندگانش احیا میکند و با ندای “هر آنچه هستی باز آ” ، آنها را به سمت خود فرا میخواند.
بگو اى بندگان من که بر خویشتن زیاده روى روا داشته اید ، از رحمت خدا نومید مشوید در حقیقت خدا همه گناهان را مى آمرزد که او خود آمرزندهِ مهربان است.[آیه 53 سوره زمر]
همین دیگه
سرمایه اصلی ما همان امید به الله مهربان است و حقیقتا خسارت محض آن است که او را فراموش کنیم و به غیر او دلخوش کنیم…
پس شایسته است که در جواب آن سوالی که میپرسد “ببخشید ، سرمایه شما چقدر است؟” با ذکر یک مقدمه ای زیبا در وصف حال امید داشتن به پادشاه عالم ، کمی زیباتر پادشاه عالم را یاد کنیم وسرمایه اصلی خود را امید به او عنوان کنیم و در انتها بگوییم که برکت وجود چنین سرمایه ای بود که به چنین موهبت ها و سرمایه هایی در عرصه مالی و املاک و…رسیده ام.
آری ، کسی که سرمایه خود را امید به الله قرار میدهد همچون کوهی استوار میشود که هیچ زلزله ای او را تحت الشعاع خویش قرار نمیدهد ولی کسی که خدا را فراموش میکند و سرمایه خود را میزان داریی بانکی اش میداند در برابر شنیدن خبر افزایش قیمت خیارسبز از 10 هزار تومان به 11 هزار تومان چنان…(واضحه دیگه؟؟)
وقتی که سرمایه ما امید به پادشاه عالم باشد نگاهمان به سمت جیب خدا میرود و رؤیاهایمان را بر اساس جیب خدا انتخاب میکنیم ، رؤیاهایی که اگر آنها را برای دیگرانی که بویی از حقیقت نبرده اند ، تعریف کنیم ما را همچون دیوانه ای توهم زده خطاب میکنند ولی آنها غافلند از گنجی که ما به پشتوانه آن صحبت میکنیم و… ، به قول نظامی
آن کس که زِ شهر آشنایی است
داند که مَتاعِ ما کجایی است
ووقتی که نگاهمان به جیب خودمان باشد ، رؤیایمان میشود خرید نیم کیلو خیارسبز برای صرف یک صبحانه با پنیر(البته بدون گردو)…
همین دیگه ، مساله خیلی واضح است…
و اما آن داستان زیبا ودیوانه کننده ساحران فرعون که گره خورده با امید است…
این داستان زیبا بر گرفته شده از سخنی از حضرت علی علیه السلام است که من آن را با زبان عامیانه خودمان بیان میکنیم ، یک سخن زیبا با چاشنی قرآن که هدف از چنین سخنی این بوده است که با تفکر در آن همواره در بالاترین فرکانس امید باشیم…
ایشان سخنی ناب و گهربار دارند که مستند به قرآن است که شروعش با این عبارت است…
کُن لِما لا تَرجُو أرجى مِنکَ لِما تَرجُو
به آنچه امیدش را ندارى امیدوارتر باش از آنچه که بدان امید دارى.
عه چی شد؟؟؟ به چیزی که امیدی به آن ندارم امیدوارتر باشم؟؟؟ خب یعنی چی؟؟؟
باید کمی تفکر کرد با چاشنی قرآن…
همه ما داستان موسی را در قرآن خوانده ایم که اودر دل تاریکی شب ، نوری را میبنید و به امید اینکه آتش است به سمت آن میرود تا با آن به نزد خانواده اش برگردد و گرما بخش اهل و عیالش شود ولی وقتی که به سمت خانواده اش برمیگردد با درجه ی پیامبر برمیگردد و این در حالی است که او حتی یک سر سوزن هم امیدی به این نداشت که به درجه پیامبری برسد…
«دوست داشتم با تکیه بر این آموزه قرآنی این مطلب را متذکر شوم که بهتر است در موقع خداحافظی با اهل خانواده برای رفتن به بیرون منزل جهت انجام یک سری کارهایی که امید به انجامش داریم ، این بخش از داستان حضرت موسی گوشه ذهنمان باشد تا هموراه در بالاترین فرکانس امید باشیم ، مثلا لیلی خانم کرمی به امید خریدن سیصد کیلو خیارسبز از اهل خانه خداحافظی میکند و به میوه فروشی محله میرود ولی وقتی که به خانه برمیگردد با یک خبر بسیار بسیار بسیار خوشحال کننده برمیگردد و…»
همه ما داستان بلقیس خانم که ملکه سبا بود را در قرآن خوانده ایم که به نزد سلیمان نبی میرود تا یک مذاکراتی صلح آمیز در چهارچوب قلمروهای حکمرانی خویش ، با او داشته باشند ولی وقتی بر او وارد میشود ، مسلمان میشود و به آیین یکتاپرستی روی می آورد
نکته در اینجاست که او به امید مذاکره رفت و هیچ امیدی به این نداشت که تغییر دین و آیین بدهد ولی دیگه شد تا داستانی برای ما شود که بفهمیم که همواره به آنچه که امیدش را نداریم ، امیدوار تر باشیم.
و اما داستان ساحران فرعون که عجیب با روح و روان من بازی میکند…
آنها در شب قبل از روزیکه بخواهند در آن جلسه تدارک دیده شده توسط فرعون برای شکست دادن موسی حاضر شوند به این امید خوابیدند که فردا صبح میرویم و موسی را شکست میدهیم ویک ارتقاء شغلی توپِ توپ از دستانِ فرعون دریافت میکنیم و طبیعتا صبحشان را هم با این امید آغاز کردند ولی چه شد…
به چنان درجه ای از ایمان رسیدند که ایمانشان در برابر تهدیدهای وحشیانه فرعون هم متزلزل نشد که نشد و…
عه چی شد این وسط؟؟؟ آنها رفته بودند به امید شکست موسی و سربلند کردن فرعون و دریافت ارتقاء شغلی و اصلا امیدی هم نداشتند که به درجه ایمانی برسند که حاضر شوند در برابر تهدید وحشیانه فرعون بگویند ما را بکش ما دیگه از تو نمیترسیم و…
قَالُوا لَا ضَیْرَ إِنَّا إِلَى رَبِّنَا مُنْقَلِبُونَ.[آیه 50 سوره شعراء] {امیدوارم این داستان زیبا را در قرآن بخوانید}
همین دیگه ، برای آنهایی که به تعبیر امام حسین علیه السلام در دعای عرفه که روزگاری دراز نعمت های خدا را میخوردند و بر علیه خدا تبلیغ ضد خدایی میکردند ، شد ؛ حالا برای کسانی که در طول عمرشان حداقل یک “الهی به امید تو”ِ زبانیِ ساده گفته اند چه میشود؟؟؟ به تعبیر مولانا که از زبان خدا میگوید…
ز خاص خاص خودم لطف کی دریغ آید؟
که از کمالِ کرم ، دستگیرِ اغیارم
باشد که این آموزه قرآنی از داستان ساحران فرعون برای همه ما پیام آور این نکته باشد که خدا قادر است که ما را از فرش به عرش ببرد به شرط اینکه باور کنیم که وقتی خدا برای آنان چنین کاری کرد برای ما هم میکند…
پس شایسته است روز خود را با این ذکر مقدس و چشمک زدنی به سمت به آسمان شروع کنیم که…
بسم الله الرحمن الرحیم ؛ الهی به امید تو
و حکایت آن چشمکی که به آسمان میزنیم این است که به خدا میگویم که…
خدایا تو با ساحران فرعونی که روزشان را با این نیت شروع کردند که بروند و بر علیه تو کار کنند ، اینگونه رفتار کردی ؛ حالا با منی که به روزم را با امید به تو شروع کردم چه میکنی؟؟؟
به به…، هر روز بهتر از دیروز ، هر لحظه بهتر از لحظه قبل و…
خدایا شکرت بابت این اگاهی ها
باشد که خود خود خودت این توفیق را به ما بدهی که عمل کننده به همین آگاهی ساده باشیم که روزمان را با یاد و امید به خودت شروع کنیم ، زیرا که انجام همین کار هم توفیقی از جانب توست برای مایی که فقیرِ فقیرِ فقیر به هر خیر ورحمتی از سمت تو هستیم…، به تعبیر مولانا
{لا شیم همان مخفف لا شیء است به این معنا که ما در برابر پادشاه عالم هیچ هیچ هیچیم}
مجددا سپاسگزارم از شما لیلی خانم بزرگوار و از خداوند متعال هم سپاسگزارم که این توفیق را به من عطا کرد که نویسنده این آگاهی ها برای بنده خوبش لیلی خانم و دیگر عزیزانِ نازنینی باشم که در مدار خواندن این نوشته هستند…
حقیقتش تو ذهن من کامنت های شما مساوی شده با کامنت های یاد گرفتن تسلیم بودن, هروقت نشستم پاش گریم گرفته, دیگه از تحسین گذشته واقعا داشتن همچین روح لطیفی رو از خدا خواستارم
چندوقت پیش جلسات وابستگی رو گوش میکردم و کم کم همه ی زندگیم جلوی چشمام مرور شد که دیدم هیییچ وقت هیچ کس جز خدا تو هیچ زمینه ای نتونسته بهم کمک کنه
کدوم دکتری کدوم کتابی کدوم غذایی کدوم …. تونسته به کسی سلامتی بده؟ دیدم ادمهایی که هر روزه برا دردهاشون میرن بهترین دکترها و روزها تو صف و اخرشم خوب نمیشن و هر روز بدتر, من ندیدم هنوز کسی با دکتر رفتن خوب بشه! تازه اینها دردهای قابل تحمله, دردهای بزرگو که دیگه میگن فقط معجزه البته اونم بعد کلی دوا درمون
فکر کردن بهش مو به تن ادم سیخ میکنه که پس این همه دکتر الکیه؟ میشه همه سالم باشند؟ نه نمیشه چون همه سلامتی رو تو خدا ندیدند, گفتیم فلان دکتر, فلان داروی خارجی, فلان …..
یادمه بچه که بودم رفته بودیم مشهد و یکدفعه یکی داد زد و گفتن شفا گرفته از پنحره فولاد, فلج بود ولی به لطف خدا شفا گرفت, اون موقع هم کسی نگفت خدا گفتن اون فلزات پنجره و اون دستمال سبزه و عنایت امام, چرا هیچوقت هیچ کس نگفت خدا!!! به چشم دیدم وقتی تو هر زمینه ای فقط منبعو خدا دیدم بی نیازم کرد از غیر ,از دکتر, دوا, غدای خاص, مولتی ویتامین , انرژی زا و… یه جوری ادمو بی نیاز میکنه که صبح میری کوه عصر دوچرخه بقیه تایم هم درس میخونی و حتی ظهر یه چرت کوتاه هم نمیزنی, من خیلییییی وابسته بودم به هرشب قرص سردرد,مربی باشگاه برای رژیم دادن, انواع و اقسام مولتی ویتامین های خارجی برای التماس کردن به پوست و موهام , تایم غذا و خوردن دمنوشهای طب سنتی, روزی چقد پروتئین و…… اصلا وحشت میکنم که چطووور بدون هیچی خدا منو بی نیازم کرد از هر چیز بیرونی, واقعا بدون هیچی! اغراق نیست چون هیچ کدوم اینا چندساله نیستند
کاش میتونستم تو ثروت هم به این مرحله برسم ولی هنوز طعم یک میلیارد هم نچشیدم چه برسه به صد میلیارد ولی همه ی اینارو گفتم که بگیم اصلا بدون امید به خدا کجا میشه رفت؟ چیکار میشه کرد؟ به کی میشه متوسل شد؟ به خودم؟ درس هایی که خوندم؟ به پدرم؟ پولم؟ رییس جمهورم؟ به چی میشه امید داشت
هروقت میخوام به خودم یاداوری کنم اگه خدا نباشه هیچی نمیتونه یه لحظه هم بهم کمک کنه میگم فکر کن داری میری یه شهر دیگه تو بیابونای نزدیک اصفهانی که خلوتم هست, زمستونه و ماشینت خاموش میشه و بخاطر وسط جاده بودن انتن هم نداری ,دم غروبه و صدای حیوونها هم ممکنه از کوههای اطراف جاده بیاد ! الله اکبر
کی میتونه این وسط به من کمک کنه؟! کی اصلا میتونه جلوی این اتفاقو بگیره؟
خودمو همینقدر مستاصل میسپارم, چاره ای جز امید نیست
کامنت های شما خیلی الهیه ,واقعا ازتون سپاسگزارم که برامون می نویسید
ممنون که وقت گذاشتی و برامون درس ایمان و توحید و هدایت رو تکرار کردی
آفرین به این قلم روان و زیبایت
تحسینت میکنم برای نوشتن آیات و روایت و شعرهای مرتبط و زیبا
چقدر عالی طنز شیرینی رو در کلامت جاری میکنی
لذت بردم
حظ کردم
چه خوب گفتی که از خود خدا بخواهیم که این گیرنده هدایت رو فعال و تقویتش بکنه
اتفاقا این روزها به این قضیه فکر میکردم که چطور میتونم هدایت الهی رو درک کنم
چون طبق قانون همیشه ما در حال هدایتیم و فقط باید بتونیم درکش بکنیم و متوجهش بشیم.
همین دیشب مهمون داشتم و داشتم کباب روی منقل درست میکردم با خودم گفتم بیام از خدا برای کباب کردن کمک بخوام، برای همین پلن خودم رو گذاشتم کنار و گفتم خب خدا تو بهم بگو، گوش قلبم رو تیز کردم و هدایتها اومد، میگفت الان سیخ ها رو بچرخون، ذغالشو زیاد کن، الان باد بزن، دیگه باد نزن، الان سس رومالش رو بزن اون سیخ رو بردار آماده هست، این سیخ رو دوباره بزار رو منقل و من هم مو به مو انجام دادم و خلاصه در نهایت یه کباب مشتی که رنگ خدایی گرفته بود درست شد که خیلی هم خوشمزه شد( به امید روزی که با بچه های سایت و استاد با هم دور هم جمع بشیم و منم یه کباب هدایتی براتون بزنم)
به نظرم استفاده از هدایت منطقی ترین کار دنیاست و هر روشی بدون استفاده از هدایت الهی نتیجه دلچسبی نخواهد داشت و انسان زرنگ کسی هست که همه کارهاشو به وسیله هدایت انجام بده.
خب چه کاریه ،وقتی یکی هست که رایگان و با عشق همه کارها رو با بهترین و راحت ترین صورت بهت میگه، حالا من بیام روی خودم یا دیگران حساب کنم، معلومه که آدم عاقل راه اول رو انتخاب میکنه.
از طریق ایمیل کامنت آقای احمدی، هدایت شدم به کامنت شما، و علی رغم اینکه جناب احمدی مثل همیشه، با قلم زیبا و تاثیرگذارشون پاسخ سوال شما رو داده بودن، قلبم بهم گفت که من هم بنویسم.
اولین چیزی که با خوندن کامنتتون توی ذهنم اومد این بود که:
خب اگه اینا رو از خدا نخوایم، از کی بخوایم پس؟!
مگر کسه دیگه ای هم هست که بتونه خواسته های من رو اجابت کنه؟؟!!
یا نکنه اصلا درخواست کردن و خواسته داشتن، چیز خوبی نیست و ما فکر میکنیم بنده خوب، بنده ای که هیچ درخواستی نداشته باشه و به هر چه داره قانع باشه؟
وقتی داشتم اینارو توی ذهنم مرور میکردم، یه بخشی از آیه ای توی ذهنم مرور شد که میفرماید:
بر شما گناهی نیست که از فضل و روزی پروردگارتان بطلبید….
آیه اش رو که سرچ کردم، متوجه شدم که همراه با آیه هایی که درمورد انجام مراسم حج ذکر شده و خیلی از مترجمها، توی پرانتز ذکر کردن که «در زمان مراسم حج، گناهی نداره که تجارت کنید و….».
بر شما گناهی نیست که [در ایام حج] از پروردگارتان [به وسیله تجارت و داد و ستد] فضل و روزی و منافع مادی بطلبید. و هنگامی که از عرفات کوچ کردید، خدا را در مشعر الحرام یاد کنید. [آری] او را یاد کنید همان گونه که شما را هدایت کرد. و همانا شما پیش از این از گمراهان بودید.
آیه های زیاد دیگه ای هست که بارها ذکر شده که از فضل خدا بجویید و حتی اگر منظور این آیه در زمان حج باشه، این هم نشون میده که حتی زمانی که افراد دقیقا به قصد عبادت و زیارت خانه خدا رفته باشن هم، خود خدا داره اجازه تجارت و داد و ستد و جستجوی روزی رو بهشون میده…
چند آیه که دیگه رو سرچ کردم که براتون کپی میکنم…. فقط لطفا به کلمات پایانی آیات دقت کنید:
و اوست که دریا را رام و مسخّر کرد تا از آن گوشت تازه بخورید، و زینتی را که می پوشید از آن بیرون آورید و در آن کشتی ها را می بینی که آب را می شکافند [تا شما را برای حمل کالا، تجارت و داد و ستد جابجا کنند] و برای اینکه از فضل واحسان خدا طلب کنید، و [در نهایت] به سپاس گزاری خدا برخیزید.
و از نشانه هاى او این است که بادهاى بشارت آور را مى فرستد تا بخشى از رحمتش را به شما بچشاند، و تا کشتى به فرمانش روان گردد و تا از فضل او [روزى] بجویید و امید که سپاسگزارى کنید.
و دو دریا یکسان نیستند. این یک شیرین تشنگى زدا [و] نوشیدنش گواراست و آن یک شور تلخ مزه است، و از هر یک گوشتى تازه مى خورید و زیورى که آن را بر خود مى پوشید بیرون مى آورید و کشتى را در آن موجشکاف مى بینى تا از فضل او جستجو کنید و امید که سپاس بگزارید
هنگامی که بندگانم از تو درباره من بپرسند، [بگو:] یقیناً من نزدیکم، دعای دعا کننده را زمانی که مرا بخواند اجابت می کنم؛ پس باید دعوتم را بپذیرند و به من ایمان آورند، تا راه یابند
اصلا چرا خدا خودش رو اجابت کننده معرفی کرده، اگر قرار بود ما هیچ درخواستی مطرح نکنیم؟؟؟
دوست دارم به این سوال فکر کنید:
اگر قرار نبوده که ما از خدا درخواستی داشته باشیم، صفاتی مثل وهاب و بخشنده و اجابت کننده و رزاق بودن، چجوری باید به فعلیت دربیان؟
و خداى را نامهاى نیکوست، پس او را با آنها بخوانید، و کسانى را که در نامهاى او کجروى مى کنند، واگذارید، به زودى به جزاى کار و کردار خویش مى رسند.
منظور از نام (اسم)، همون صفتها و ویژگی های خداونده….
صفت رزاق بودن…
صفت وهاب بودن….
اگر قرار بود ما درخواستی از خدا نداشته باشیم، چجوری با این وجه خدا ارتباط بر قرار میکردیم؟
مگر نه اینکه هر کدوم از این صفات، وجهی از وجوه خداوند رو به ما نشون میده؟
مگر نه اینکه خود خدا گفته که کسی وَلَسَوْفَ یَرْضَ نمیشه مگر اینکه:
إِلَّا ابْتِغَاءَ وَجْهِ رَبِّهِ الْأَعْلَى
مگر اینکه در اون کاری که انجام میده، وجه پروردگارش رو طلب کنه… وجه پروردگار شامل نگاه کردن به رزاق بودن هم میشه… شامل وهاب بودن هم میشه… شامل بخشنده بودن هم میشه…
اصلا مگر این طور نیست که ما در زمانهایی که درخواستی داریم، بیشتر به یاد خدا هستیم؟
فکر نمیکنید شاید این حربه شیطانه برای اینکه کمتر یاد خدا باشید؟
اونم وقتی که این همه آیه در قرآن هست که خود خدا داره میگه از فضل خدا بجویید (لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ)؟
مگر کلید خزائن آسمانها و زمین در دست خدا نیست؟ مگر واسع علیم نیست؟ مگر اجابت کننده نیست؟ مگه او بی نیاز و ما نیازمند او نیستیم؟…..
پس چرا ازش نخوایم؟
اصلا به این فکر کنیم که اگر از خدا چیزی طلب نکنیم، چجوری نیازمند بودنمون به خدا رو، نشون بدیم؟؟
توی این آیه خود خدا داره میگه خدا رو به نامهای نیکوش صدا کنید: وَلِلَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى فَادْعُوهُ بِهَا….
و بگو: پروردگارا! مرا در جایگاهی پرخیر و برکت فرود آور، که تو بهترین فرودآورندگانی.
توی این 2 آیه، خداوند در آیه اول سفارش میکنه که به خاطر این نعمتی که بهتون دادم و شما رو نجات دادم سپاسگزار باشید، و بعد در ادامه هم میفرماید منزگاهی بابرکت ازم درخواست کنید….
خودش داره میگه ازم بخواهید و در درخواستتون، من رو به یکی از اسما نیکویم صدا کنید (خیر المنزلین)
حالا ببینید چقدر فرق هست بین این نگاهی که در قرآن هست با این نگاه که:
««چرا اصلا تووعه بنده داری برای خدا تعیین تکلیف میکنی تو کی هستی که برای خدا تعیین تکلیف میکنی تو از کجا میدونی صلاحت چیه…؟»»
البته این نگاه کاملا منطقیه و فکر میکنم خیلی از ما، از جمله خودم، در یه دوره ای اینجوری فکر میکردیم ولی،
برای اینکه تفاوت نگاه خداوند رو با نگاه منطقی و انسانی خودمون متوجه بشیم، استاد یک کتابی در این زمینه دارن به نام چگونه فکر خدا رو بخوانیم و البته فایلهای جلسات قرآنی دوره 12 قدم، و همچنین فایل ظلم به خود از دیدگاه قرآن، که جز فایلهای دانلودی هست، میتونه خیلی راهگشا باشه.
در ادامه هم، این به ذهنم رسید که برای رفع چنین ذهنیتی، شاید بررسی مصداقهای ناشکری توی قرآن هم، کمک کننده باشه که بررسی اونو رو به خودتون واگذار میکنم.
امیدوارم در این مسیر، به بهترین نعمتها و پاداشهایی که خود خدا وعده شون رو داده، هدایت بشید.
چه قدر خدا منو لایق دونسته که به کامنتهای شما هدایتم کرده
فوقالعاده مینویسید و مثال میزنید و از ایات قران و سخنان بزرگان استفاده میکنید
سطر سطر نوشته های شما ضربات محکم و قاطعی هست به باورهای محدودکننده ای که سالها به شیوه های مختلف تو ذهنمون ساخته شده
داستان های قرانی که برامون نوشتین، داستان سه مادر و فرزندانشون، موضوع فرکانس و ارتعاشی که بیان کردین، موضوع ثروت و فراوانی نعمت ها و روزی دهنده بودن خداوند، بحث احساس خوب و شکرگزار و سپاسگزاری اونم به اندازه تک تک سلول های بدنمون و تمام موضوعاتی که گفتین ادم رو با تفکر وامی داره
اینقدر واضح و رسا مینویسید و از مثال های بجایی استفاده میکنین که دائم نوشته ها تون بکگراند ذهن ادم مرور میشه
موضوع افزایش توان مالی و ثروتمند بودن و استفاده از داستان های قرانی و مثال های بینظیری که زده بودین، یه شاهکار بود
شاهکار ارزشمندی که همچنان دارم اون رو میخونم و لذت میبرم
ایشالا که خداوند رحمتهای زیباش رو تو زندگیتون بیشتر و بیشتر کنه
بازم از شما دوست و استاد عزیز سپاسگزاری و تشکر میکنم
سلام به اساتید عزیزم که با به اشتراک گذاشتن سفرنامه و با به اشتراک گذاشتن کامنت دوستان ارزشمندم باعث گشایش درک و فهم و احساسات عالیمون میشن. بینهایت سپاسگزارم به خاطر ایجاد این فضای کاملا توحیدی و فرکانسی که هرکسی به حد و اندازه خودش ازش استفاده میکنه و لذت میبره.
سلام به دوستان بینظیرم که با به اشتراک گذاشتن آگاهیهاشون باعث گسترش این جهان قدرتمند زیبا میشن. بابت سلامتی ذهن و روان و احساستون و به خاطر دستان و چشمها و قلب و وجودتون شکر میکنم خدارو به این خاطر که شمارو دریچه های ورود آگاهی خودش قرار داده برای هممون .. الهی که در آغوش گرم و امنش همواره در مسیر آسانی و زیبایی قرار بگیرید .
به نظر من توحید مثل این میمونه که پدرت داره با عمو یا یکی که برات عزیزه و میخوای توجهش رو هم جلب کنی ورق بازی میکنه. بعد تو کوچولویی . میری بهش میگی بابا منم بازی . پدرت تورو بغلت میکنه و میذارتت رو پاش و با عموت ورق بازی میکنه .
در واقع بازم خودش داره بازی میکنه فقط تو تو بغلش نشستی . بعد هربار که یه امتیاز میگیره میگه واااای تو امتیاز گرفتییی . تو برنده شدی
دست اخر که بازیو میبره بازم میگه تو بازیو بردی . یعنی خودش بازی میکنه اما اعتبار بازیو به تو میده . بعدش میره برا این که بهت حال بده به همه میگه دخترم/پسرم بازیو بررد . وقتی اومد تو بغلم نشست ما خیلی قوی شدیم . خیلی بچه تیزهوشیه خیلی خفنه . همه رو میبررره !
بعد تو چشمات برق میزنه. راست قامت میشی. به خودت افتخار میکنی !
تو این چند وقت که هرروز سعی میکنم با خدا صحبت کنم و مثل رفیق بدونمش و براش از همه چی بگم ، احساس میکنم دقیقا مثل اون بچه ای هستم که تو بغل پدرشه و پشتش گرمه ..
امروز صبح داشتم فکر میکردم که ما چی داریم از خودمون ؟؟ چی داریم که پروردگار جهان (یکم به ابهتش فکر کنیم) مارو شایسته دونسته ؟ همه چیزو خودش داره اداره میکنه. خودش داره بازی میکنه ! ولی میگه تو بیا بشین تو بغلم تا لذتش برای تو هم باشه .
بعد میگه چی میخوای ؟ هرچی که بخوای برات میخرم .
هرجا که بخوای میبرمت . هر تجربه ای رو که بخوای من برات فراهم میکنم .
سفر میخوای ، میبرمت سفر.
رفیق میخوای ، بهترین آدمامو سرراهت قرار میدم .
مسیر میخوای ؟ خودم تو رو توی بهترین مسیر قرار میدم . خودم میبرمت .
ثروت میخوای ؟ بهت میدم هرچقدر که بخوای. چون همه ش برای منه !
محبوبیتو مورد توجه بودن میخوای ؟ بهت میدم ، اینا که چیزی نیست برای من .
تو فقط منو باور کن . تو روی من حساب کنننن .. من بهت میدم همه چیزاییو که تو فکر میکنی بهت حال خوبی میدن .
چند روز پیش میخواستم که عادت تو خونه موندن و نقطه ی امنمو بشکنم و برم بیرون از خونه و دوستامو هم ببینم . رفتم بیرون و دیدم اون دوستایی که من دوستشون دارم و هربار باهاشون میرم پیاده روی نیستن . خیلی بهم نچسبید . وقتی اومدم خونه همسرم گفت بهت خوش گذشت ؟ دوستاتو دیدی ؟گفتم نه راستش . دوستای واقعی خودم امروز تو محوطه نبودن !
گفت من خودم دوست واقعی توام . بعد سرمو بوسید..
این جمله ش انقدر به من چسبید . انقد دلم گرم شدم با شنیدنش.
الان که داشتم میگفتم خدا چطوریه دوباره یاد اون حس افتادم. قطعا میلیونها برابر بهتر و باحال تر و قویتر از هر آدم خوبیه که ما تو زندگیمون دیدیم .
دیروز که دوستان توحیدی و با لیاقت و عزیزم برای کامنت قسمت قبلی ابراز لطف کردن و برام نوشتن و من خیلی خیلی ممنونم از تک تکشون و بینهایت یاد گرفتم از تک تک جملاتشون ، واقعا داشتم به این فکر میکردم که من چیکاره بودم جز اینکه فقط دلم عجیب میگفت اینو بنویس
به قول آقا ابراهیم حتی یک درصد هم خودت نمیتونی تصور کنی که این کامنت چه تاثیری داشت چون تو نبودی که اینو نوشتی . اونی بود که گفته “اقرا بسم ربک الذی خلق”
ببین تو شایسته ای درست ! اما خدا داره کارارو انجام میده …
تو بالیاقتی درست . اما حدت رو بدون .
خداست که داره روزی میده و آدما رو میاره تا کاراتو انجام بدن یا بهت توجه کنن .
پس وقتی داری شکر میکنی نگو خدایا مرسی که امروز تونستم فلان کارو انجام بدم !
مگه تو بودی که اون کارو انجام دادی ؟ خدا بود .
به خودت نگیر رفیق !
تو همون بچه ی کوچیکی هستی که روی پای پدرش نشسته و پدرش داره بازی میکنه و بازیو میبره !
شما آنان را نکشتید ولی خدا آنان را کشت و هنگامی که [تو اى پیامبر خاک و ریگ به صورت آنها] پاشیدی تو نپاشیدی ولی خدا پاشید و [چنین کرد] تا مؤمنان را با آزمایشى نیکو، بیازماید؛ زیرا خدا شنوای داناست.
ای کاش بفهمم !! که من فقط باید طبق قانون خدااوند پیش برم و ایمان داشته باشم و احساس شایستگی کنم .
اونه که کارهارو انجام میده !
دیروز داشتم فکر میکردم که من هرجااا که یکم به خودم افتخار کردم گفتم خب این اتفاقای خوبی که داره میفته رو خودم درست کردم و هرجا که رو علم خودم حساب کردم یه جای کار یه طوری لنگیده که ماهها طول کشیده که درست بشه . اونم وقتی درست شده که من گفتم خدایا تو بودی که همه اون کارارو کرده بودی . من با قدرتمندتر دونستن خودم به خودم ظلم کردم . تو درستش کن . تو قدرتمندی . پناهم بده . همراهم باش . من غیر از تو هیچ کسیو ندارم . تو بزرگ منی. تو پادشاه منی. خدای من منو ببخش که شرک ورزیدم . ببخش که روی خودم حساب کردم .
من فقط بنده ی تو ام . تو منو در آغوش امنت جا بده و خودت دست به کار شو !
یاد آیه 17 سوره قصص افتادم که خداوند در اون گفته :
قارون] گفت: جز این نیست که این ثروت به خاطر دانشى که نزد خود دارم به من داده شده است. و آیا [قارون] ندانسته است که خدا بیگمان، نسل هایى را پیش از او هلاک نمود که در قدرت از او توانمندتر و در جمعآورى مال [از او] بیشتر بودند و خطاکاران [هنگام عذاب] از گناهانشان سؤال نمیشود [و عذاب خدا، ناگهانى فرا مىرسد] .
چند وقت پیش بررسی میکردم افرادیو که از نظر من خیلی شایسته و موفق و مورد توجه هستن .
دیدم اینا انگار به یه جایی وصلن .
در عین حال که خییلی خودشونو با لیاقت میدونن و این در تمام رفتارهاشون پیداست ، یه تواضع بینظیری دارن که میشه فهمید خودشونو اونقدراام مهم نمیدونن. وقتی بهشون میگی فلان موفقیتو تو به دست آوردی! از زیر بار مسئولیتش در میرن. میگن ای بابا اینطوریاام نیست. حالا اونایی که قانونو میدونن میگن خداست که هدایت میکنه و اعتبارشو میدن به اون،
اونا که قانونو نمیدونن یطور دیگه بیان میکنن.مثلا میگن نه بابا شانس آوردم.
بعد من اول فکر میکردم میگفتم نه اینا اون نوع رفتارو بلدن و اونو انجام میدن. یا فلان کار خاصو انجام میدن که اینطوری میشه. بعد
درحالی که چند وقته فهمیدم نه باباااا ! این آدما خیییلی متصلن. خیلی ایمان دارن که یکی دیگه ست که داره پیش میبره . برا همین در عین احترامی که به خودشون میذارن و احساس شایستگی که دارن، اما خودشونو خیلی مهم نمیدونن و غرور برشون نمیداره . برا همینه که هی همه چی تو زندگیشون باحالتر و بهتر میشه. به قول استاد فرکانس خیلی خیلی دقیق و قوی کار میکنه . خیلی خالصه . یعنی ممکنه منِ نوعی رو خودم کار کنم اما ببینم ای بابا جواب نمیده . هی خودمو به این در و اون در میزنم و هی فایل گوش میدم تمرین میکنم میبینم نعععع! نمیشه که نمیشه . یعنی میشه ها .ولی اونی که من میخوام نمیشه . به قول استاد ، این داستان فرکانسه که باید درست پیش بره . باید خالص باشه . اگر داری انجام میدی ولی نتیجه نمیده یعنی فرکانست خالص نیست . کی میتونه بفهمه فرکانسمون خالصه یا نه ؟ فقط و فقط خود هر آدمی. نه هیچ کَس دیگه.
خدای من سپاسگزارم به خاطر این فضای بینظیرِ فرکانسی که تو ایجادش کردی و منِ بنده میتونم از بقیه بندگانت که خیلی عزیزن یاد بگیرم .
میتونم اینجا به واسطه ی نعمتی که از فضلت بهم دادی زیبایی هارو ببینم و تحسین و تجسم کنم . میتونم به واسطه ی هدایت هات که توسط عزیزانت جاری کردی بخوانم . بفهمم . خدای من ازت ممنونم که هستی و حضورت هرروز در زندگیم پررنگ تر میشه
مرسی که از وقتی که خواستم رفیقت بشم تو رفیقترم شدی . خدایا من ارزش این مسیرو میدونم . ازت میخوام که منو حتی یک لحظه به مدار قبلی که در اون تو پررنگ نبودی برنگردونی. خدای من ، من با تو جهانم رنگیه !
خدای من . خدای بینظیر من . پادشاه جهانم . خدایا من بدون نگاه و توجه توهیچی نیستم .
خدایا مارو به حال خودمون رها نکن . مارو تنهامون نذار . مسیر سعادت و خوشحالی و رضایت رو تو میشناسی .مارو هدایت کن . دریچه های فهم و درک و قلبمون رو بگشا تا هدایت هاتو بفهمیم . تا مسیر درست و الهیتو از مسیر نادرست تشخیص بدیم .
خدایا ما از خودمون هیچی نداریم .. مارو توی آغوشت بگیر و خودت بازی کن!
کمکمون کن تا حد خودمون رو بدونیم و به بزرگی و وهابیتت ایمان داشته باشیم و از فضلت بخوایم .
کامنت قبلی شما را خواندم که در مورد احساس ارزشمندی بود و آمدم کامنتی بگذارم به نشانه تشکر از شما که اتفاقی افتاد که نشد
و الان هدایت شدم به این کامنت شما و سپاسگزار خدا هستم برای این هدایت
گفتم قبل از اینکه بخوابم ، بیام کامنتی بخوانم و بعد بخوابم که الان با این کامنت شما خواب از سرم پرید…
چقدر فرکانس این کامنت شما خالصِ خالصِ خالص بود…
چقدر مثال شما در مورد ورق بازی زیبا بود
نه نه نه ، بگذارید جمله ام را درست کنم
چقدر مثال او در مورد ورق بازی زیبا بود
انگار خودتان بروی زانوهای او نشسته بودید و او داشت صحبت میکرد و اعتبارش را به شما میداد…
نه نه نه بگذارید جمله ام را درست کنم
انگار شما نیست شده بودید و حجاب بین خود و او را کنار زده بودید و او در شما تجلی کرده بود که چنین کلماتی بر دستان شما جاری شده بود
الهی که همیشه در این فضای یکتایی با رب العالمین بمانید
چقدر این فضا زیباست…
فضای حیرانی است ، اینکه خدایا من توام یا تو منی؟؟؟ دقیقا مثل وقتی که جلوی آینه می ایستیم و نمیفهمیم که الان اینی که توی آینه هست منم ؟؟؟ اگر این تصویر در آینه من هستم پس اینی که الان اینجا در برابر آینه وایساده کیه؟؟؟
و توحید راستین یعنی همین که من بدانم که من و او یکی هستیم ، در واقع ما همان تصویر منعکس شده خدا در آینه هستیم ، به قول استاد در فایل “رابطه ما با انرژی که آن را خدا نامیده ایم”
“خدا منم ، خدا تویی ، اصلا همه چی خودشه”
او انرژی ای است که در همه جا متجلی شده ، حتی در وجود من ولی پرده ای بین من و اوست بنام “منیت” که اگر کنار رود ، لحظه وصال فرا میرسد ، به قول مولانای عزیز
هم خویش را بیگانه کن ، هم خانه را ویرانه کن
وانگه بیا با عاشقان هم خانه شو ، هم خانه شو
در پناه خدا سرشار از حس هم صحبتی با خدایی باشین که بهترین رفیقان است..
خیلی خیلی ممنونم که با نوشتن این متن بینظیر منو یاری کردین برای درک بهتر .
انقدر سطح نوشت تون بالا بود و همینطور آگاهی بخش بود که منو به فکر فرو برد . باید حتما وقت بذارم و بهش فکر کنم تا بیشتر بفهمم .
خیلی دلم میخواد هرروز به درک جدیدی از توحید و همصحبتی و رفاقت با خدا برسم .
پاسخ شما نشانه ای از طرف خدای شنوای دانا بود که غزل ببین یه مدار بالاتر اینه . اگر میخوای بیشتر باهم رفیق بشیم و معجزه هارو بیشتر ببینی و درک کنی باید بیای بالاتر .
سپاسگزارم از وقتی که گذاشتین و کلام الهی که جاری کردین .
عاشقِ نوشتن از زندگیِ حقیقیِ خودمون در لابه لای کامنت ها…
اینطوری بهتر درک میکنم.
یاد میگیرم.
یادآوری میشه برام.
دوست دارم بنویسم اولین روزِ پاییز مبارک همه مون باشه، هنوز یه ربع مونده تا وارد روز دوم پاییز بشیم.
پاییز جان خوش آمدی قشنگم.
غزلِ نازنینم، مبارکت باشه در آغوشِ خدا بودنت.
در لابه لای خطوطت خودم و احساسم رو دیدم و پیدا کردم.
دوست دارم بیشتر رفیق شم با خدا.
انقدر که تو هر ثانیه قفل کردم و دلم یه رفیق خواست، یه حلّالِ مشکل خواست، یه هدایتگر خواست، یه کمک کننده خواست، یه روزی دهنده خواست، یه آرامش و امنیت خواست و کلا هر چی خواست، بدو برم سراغِ خودش بدونِ یه لحظه تعلل…
خوب شدم، میخوام بهتر شم.
دو روز هست خودش هدایتم کرده به سپاس گزاری در لحظه…
منم در لحظه شروع میکنم به نوشتن هر اون چیزی که دارم و یادمه و دوست دارم…
نمیرم سراغِ مواردی که تو نوشتنشون احساسی ندارم.
دقیقا و به عمد میرم سراغِ نوشتن چیزهایی که دارم و دلم قنج میره براشون….
فکر کنم همین فرکانسِ خالص تولید میکنه برام.
قلبم روشن شد با خوندنِ کامنتت، دقیقا بعد از خوندنِ کامنتِ سعیده جانِ شهریاریِ نازنینم که در مورد دوران تحصیل خودش و داداشش نوشته بود، اومدم سراغِ کامنتت.
و قلبم گفت بنویس برای غزل.
چون غزل بهت حس خوب داده با کامنتش.
باید که تحسین شه حتما.
چقدر قشنگ دست گذاشتی روی اصل:
فقط روی خدا حساب کن، نه خودت نه دیگران
همون چیزی که روزهاست روش قفلی زدم و اتفاقا امروز تمرکز بیشتری روش گذاشتم، به عبارتی میخوام لیزر فوکس بذارم روش…
من باید کنترل ذهن داشته باشم.
اینطوری جواب میاد.
قبلا تست کردم دیدم وقتی فقط روی خدا حساب کردم و نجواها رو ساکت کردم، چطوری ازم پذیرایی کرده خدا، انقدر که کَف کردم از حجم فراوانی و نعمتش، چیزی بیشتری از انتظار من…
حالا هم وارد این تمرین جدی شدم، میدونم نجواها بیکار نمیشینن و حسابی وول میخورن تو ذهنم، اما من روی خدا حساب میکنم واسه کنترل ذهنم هم…
خلاصه که دیدم نوشتی روی خدا حساب کن، نتونستم طاقت بیارم و بدو بدو اومدم بنویسم برات.
آفرین بهت برای این مناجاتِ قشنگت با خدا که نوشتی و به اشتراک گذاشتی بینِ همه مون.
آرزوی درخششی عظیم دارم برات.
از همه ی ابعاد.
بوس و عشق فراوان برای غزل عزیزم از طرف سمانه جانم.
یه کشفی هم الان کردم و مشاهده کردم، ساعت ثبت کامنتهام تو سایت، همیشه یک ساعت جلو میزد، الان دیدم دقیق شده، ذوق کردم.
سلام به سمانه ی عزیزم .دوست موحدِ دوست داشتنی و لطیفم.
عزیز دلم من خیلی از کامنتهات یاد میگیرم . هرجایی که بنویسی . خیلی آگاهی بخشن .
مرسی که با نوشتنت ، یه مثال دیگه آوردی ازین که اگر توحیدی نگاه کنی به قضیه، جواب میده .
سمانه جانم دقیقا باهات موافقم . هروقت که سعی میکنیم ذهنمونو کنترل کنیم و فقط رو خدا حساب کنیم یطوری کارارو انجام میده و یجوری ازمون پذیرایی میکنه با نعمتها و برکاتش که در حیرت میمونیم .
من امروز داشتم فکرر میکردم به این موضوعِ دوستی و همصحبتی با خدا و این که چقدر میتونه موثر باشه .
من الان چندین و چند ماه بود که داخل بینیم خیلی خشک میشد هرکاری هم میکردم خوب نمیشد و بدتر میشد. یطوری که اگر دست کسی میخورد به بینیم اشکم درمیومد.
دقیقاا همین چند روز که هی درباره مسائل مختلف باخدا حرف میزنم ، دقیقا همییین چند روز ، هدایت شدم به این که چای نخورم و به جاش جوشونده بخورم و کاملا خوب شدم .
داشتم فکر میکردم که ببین همین چند وقت چقدر ریزه کاریایی که من توشون مونده بودمو حل کرده خدا .
مثل این میمونه که یه مادر به بچه ش بگه اگر به خاطر شکلاتی که دست دوستات هست گریه نکنی و به من بگی ، من برات شکلات بزرگتری میخرم . بعد بچه ش که تونست تحمل کنه و غصه نخوره وقتی سکلات دست دوستش میبینه ، مامانه براش شکلات بزرگتر بخره پارک هم ببرتش ..
اینطوری بچه اعتمادش جلب میشه که واای من اینکار درستو انجام دادم و اصلا تصور نمیکردم که این اتفاق خوبه هم بیفته ولی جایزه بزرگترم گرفتم.
الان دقیقا حس میکنم من یه سری چیزارو میخواستم که اصلا راه حلی براشون نداشتم ، از وقتی دارم باخدا حرف میرنم به ساده ترین حالت ممکن اونارو هم حل میکنه .
بعد واقعا حس میکنم که بهم میگه اگر توحیدی تر باشی و فقط منو باور کنی فلان مسئله ی بزرگترو هم خودم برات حل میکنم. تو نمیدونی چطوری . مثل الان که نمیدونستی واسه این مسئله ی کوچیک چیکار کنی و من برات حلش کردم
سمانه جانم. به چه تمرین عالی هدایت شدی. شکرگزاری در لحظه . ممنونم که برای منم نوشتی. منم حتما با احسااس اینکارو میکنم .
منم از راه دور اما با قلبی نزدیک بهت بوسه های فراوان برات میفرستم :*
ممنونم از سخاوتمندی و عشق و حال خوبی ه جاری کردی عزیز دلم
از تمرین ستاره قطبی دوره دوازده قدم که سالهاست انجامش میدم، یه چیزی یاد گرفتم: وقتی چیزی رو صبح درخواست میکنم و عصری محقق میشه، اون رو خودم انجام دادم…خودم محقق کردم! به قول استاد: خدا چیزی واسه ما نمیخواد…که بخواد محقق کنه!
منتهی این رو هم یادمون باشه که ما از گل و خاک تنها نیستیم…خدا روحش رو در ما دمیده که اشرف مخلوقات شدیم.
تقوا داشتن، یعنی تمرکز روی این نکته که هر کاری محقق میکنیم، از روح خدایی آفرینشگر خود ماست و اعتبارش مال خداونده…به این خاطر لحظه لحظه شکر درگاهش رو به جا میاریم و رو نکات مثبت و نعمتهای اطرافمون تمرکز میکنیم و از ناخواسته ها اعراض میکنیم.
عزت نفس یعنی اینکه با تکیه بر همین پشتوانه پدر عزیزمون، اعتبار برد تو بازی این دنیا رو به خودمون نسبت بدیم….من بودم که بردم! چرا؟! چون پدرمون اینو میخواد! البته یادمون باشه و لحظه لحظه اعتبار این برد رو نزد خودمون از بابا بدونیم!
من فقط خواستم این رو بیان کنم تا چیزی رو که از شما یاد گرفته م، به نحو خودم گفته باشم. قطعا همه کار رو خدا میکنه، ولی من هم دستهاش رو زمینم! منم براش بازی میکنم، از روحش تو تن من هم هست!پس محترم هستم! بابا هم دلش میخواد من رو قوی ببینه، من رو آفرینشگر ببینه…به همین خاطره که من رو میشونه رو پاش، موقع ورقبازی، وگرنه دلش برام نسوخته! ممنونم بابا، که همه چیز از توئه! سربلندت میکنم، به خاطر اعتمادت به دستای من. بازی رو یاد میگیرم، ولی دلیلش تو بودی، بابا!
من، خیلی رفیق باز بودم و هستم…ولی سالهاست همسرم بهترین رفیقم هست! با فاصله زیاد! رفقای قدیمی م هم اینو میدونند. چه خوبه که بهترین رفیق ادم، همسرش باشه!
غزل جان این فایل نشانه امروز من بود و چند تا نکته داشت برام….
اول اینکه به کامنت قبلی خودم هدایت شدم و دیدم توی اون کامنت راجع به یه موضوعی نوشتم که دقیقا دیشب راجع بهش داشتم با یه دوستی صبحت میکردم….
بعد هدایت شدم به کامنت قشنگ شما
چقدر مثال ورق بازی رو خوب در اینجا استفاده کردی… چقدر آدم با تمام وجودش حسش میکنه….
اینکه بشینی روی پای بابات، اون بازی کنه، اون بِبَره و آخره سر هم به همه پز بده که دخترم برد….
یه چیز جالب بهت بگم…
یکم پیش هدایت شدم به یه سوال یکی از دوستان توی عقل کل، که کلیت سوالش این بود که خدا رو باید دوست خودمون بدونیم یا یه انرژی بدونیم؟
از خدا خواستم که هدایتم کنه که بتونم براش پاسخی بنویسم و در حد درک خودم، اون چیزی که به ذهن خودم میرسید رو براش نوشتم، و توی یه قسمتی از متن براش این قسمت از دعای جوشن کبیر رو نوشتم:
یَا رَفِیقَ مَنْ لا رَفِیقَ لَهُ
بعدش اومدم کامنتهای فایل نشانه ام رو بخونم، که رسیدم به کامنت شما و این جمله:
رفیق میخوای، بهترین آدمامو سرراهت قرار میدم.
یه دفعه یادم اومد که آره اتفاقا من و غزل رو هم، خود خدا به طرز جادوییی سر راه هم قرار داد…
و بعد این جمله:
مرسی که از وقتی که خواستم رفیقت بشم تو رفیقترم شدی
هم اشک توی چشمام جمع شده بود و هم یه لبخند رضایت بخش اومد روی لبام….
یه جا گفتی از پیاده روی برگشتی و گفتی که دوستای واقعیت رو ندیدی، و همسرت گفت: من خودم دوست واقعی توام. بعد سرمو بوسید…
من فکر کنم این خدا بوده که هم از زبان همسرت بهت گفته که خودش برات دوست میشه، و هم با لبهای همسرت بوسیدت.
غزل جان،
جملات زیادی توی کامنتت هست که دلم میخواد اینجا بنویسمشون که اگه بازم هدایت شدم به این کامنت، اینا رو ببینم و برام بولد باشن:
ما چی داریم از خودمون ؟؟ چی داریم که پروردگار جهان (یکم به ابهتش فکر کنیم) مارو شایسته دونسته؟ همه چیزو خودش داره اداره میکنه. خودش داره بازی میکنه! ولی میگه تو بیا بشین تو بغلم تا لذتش برای تو هم باشه.
بعد میگه چی میخوای؟ هرچی که بخوای برات میخرم.
هرجا که بخوای میبرمت، هر تجربه ای رو که بخوای من برات فراهم میکنم.
سفر میخوای، میبرمت سفر.
رفیق میخوای، بهترین آدمامو سرراهت قرار میدم.
مسیر میخوای؟ خودم تو رو توی بهترین مسیر قرار میدم. خودم میبرمت.
ثروت میخوای؟ بهت میدم هرچقدر که بخوای. چون همه ش برای منه!
محبوبیتو مورد توجه بودن میخوای؟ بهت میدم، اینا که چیزی نیست برای من.
تو فقط منو باور کن. تو روی من حساب کنننن.. من بهت میدم همه چیزاییو که تو فکر میکنی بهت حال خوبی میدن.
و این آیه رو هم برات مینویسم چون یه جمله ای توی کامنتت بود که منو یاد این آیه انداخت، اونجا که نوشتی:
خدایا من ارزش این مسیرو میدونم. ازت میخوام که منو حتی یک لحظه به مدار قبلی که در اون تو پررنگ نبودی برنگردونی. خدای من، من با تو جهانم رنگیه!
سلام و درود خداوند بر استاد عباسمنش گرانقدر، شایسته خانم و همسفران عزیزم . سفر به دور آمریکا _ قسمت 23
درسهایی از یک فایل
امروز صبح قبل از رفتن به محل کارم فرصت کافی داشتم تا فایل رو ببینم زیرا زودتر از روزای قبل بیدار شده بودم.
وقتی که داشتم فایل رو نگاه می کردم، گفتگوهای ذهنی ای با خودم داشتم که دوست دارم درسی که برایم داشت را بنویسم تا بهتر و بیشتر به خاطرم بسپارمش!
عزیزانی که فایل های سفرنامه قبلی رو دیده باشند می دونند فایل های سفرنامه قبلی بحدی زیبا بودن که هر قسمتی که روی سایت می اومد همه ما میگفتیم مگه میشه ازین زیباتر؛ مگه میشه ازین بهتر و هر بار دهانمون از تعجب باز می ماند! اینها رو گفتم که پس زمینه ذهنیم را داشته باشید. حالا با این پس زمینه فکری، هر بار که فایل جدید سفرنامه که الان قسمت 23 است روی سایت می آمد؛ من با این پس زمینه فایلها رو نگاه می کردم و با این که سعی می کردم تمرکزم را به دیدن نکات مثبت و زیبائی های فایل متمرکز کنم ولی ناخودآگاه در ذهنم به مقایسه می پرداختم!
مقایسه این فایلها با فایلهای سفرنامه قبلی و مقایسه این فایلها با زیبائی هایی که خودم تجربه کرده ام و نتیجه این بود که هیچ گاه نتونستم اون احساس و فرکانس بالایی که در سفرنامه قبلی تجربه کرده بودم رو تجربه کنم و همواره این در ذهنم بعنوان یه سوال مطرح بود که یه چیزی این وسط کمه!
میدونستم یه چیزی این وسط کمه ولی باز بصورت پس زمینه فکری فکر می کردم آن چیزی که کمه مربوط به این فایلها میشه! تا اینکه صبح وقتی به استاد توجه می کردم که با چه ذوقی می گفتند اینجا عالیه! در حالی که برای من یه رودخانه کم آب معمولی بود که اصلا به چشمم نمی اومد! وقتی که صندلی شو برداشت و رفت وسط رودخونه نشست، ذهن من هم زمان داشت این مقایسه را انجام می داد و این حرکت استاد را منم دقیقا انجام داده بودم و چقدر هم لذت بخش بود با این تفاوت که رودخانه ای که من تجربه کرده بودم بسیار زیباتر و پر آب تر از این رودخانه بود و اتفاقآ دیروز که جمعه بود میخواستم بعدظهر برم اونجا ولی همسرم قرار عیادت با کسی رو گذاشته بود و نشد بریم و حالا امروز با دیدن این صحنه دوباره اون تصویر در ذهنم بالا آمد و نشانه ای شد که ان شاالله اگه شد فردا که باز تعطیله برم آنجا و این لذتو باز تجربه کنم.وقتی که استاد وسط رودخونه نشسته بود و با ذوق خدا رو شکر می کرد و میگفت باورت میشه، باورت میشه این حرفاش مثل همون الو الو کردن های درون دره در ذهن من هزار بار پژواک کرد و تلنگر عجیبی به من زد که پسر آن چیزی که کمه در نگاه توئه نه در فایل ها! و برای یه لحظه در جایم میخکوب شدم! با خودم گفتم هر کسی این شخص (استاد عباسمنش) رو نشناسه و این فایل رو ببینه ممکنه تصور کنه که ایشون تا به حال جایی رو ندیده که اینقدر ذوق داره و شکرگزار و سپاسگزار است. و همینجور بیاد آوردم که ببین این شور و ذوق و شکرگزاری رو کسی داره انجام میده که حداقل فایلهایی که من ازش دیدم در مقابل این فایل یک به 1000 هم نمیشه ولی چیزی که این وسط تغییر نکرده این شور و شوق و این ذوق و این شکرگزاری و سپاسگزاری است!
با خودم گفتم اگه روزی به جایی رسیدی که تونستیدهیچوقت مقایسه نکنید (حتی در ذهنت) و بابت هر چیزی که در زندگیت میبینی اینجور ذوق کنی و شکرگزار باشی؛ آنوقت است که میتونی ادعا کنی شاگرد عباسمنشی!
هنر این نیست که یه چیز فوق العاده رو ببینیم و براش ذوق کنیم زیرا اینکارو اکثرآ بلدن (نمیگم همه) ولی اگه تونستی نگاهت رو اینقدر زیبا کنی که از دیدن چیزای معمولی زندگیت نیز اینجور ذوق کنی و شکرگزار باشی؛ آنوقت است که به سرمنزل مقصود رسیده ای و باز به ذهنم اومد که بسط بدهم و گسترش بدهم این شور و شوقم را وقتی که دخترم را نگاه میکنم یا برایم می خندد یا بهم زنگ میزند و صدایش را می شنوم انگار دنیا مال من است را به سایر جنبه های زندگیم و اگر سعی کنم اینجور باشم و گسترش بدم این عمق نگاهو در مورد هر چیزی آنوقت است که بی نیازترین خواهم بود! همان نگاهی که صبح از خواب بیدار شدم و مانتو و مقنعه اتو شده و جوراب و کیف نو دخترم رو که همسرم براش کنار گذاشته بود دیدم؛ چنان ذوقی برایش کردم که جوراب هایش را در دست گرفتم و بوسیدم و انگار قند دردلم آب شد و با چنین احساس و نگاهی وقتی این فایل رو دیدم این درس بزرگ رو یاد گرفتم که چطور باید زندگی کنم و چطور باید نگاه کنم به زندگی و این هم از معجزات همین فایل هایی است که رایگان و سخاوتمندانه در اختیار ما قرار می گیرد و ذهن نجواگر میخواهد به ما بگوید که چی؟! خودت بهترشو تجربه کردی!!!!
در پایان از همه عزیزانم که با کامنت های پرمهرشون روشنی بخش و شادی بخش لحظاتم بودند تشکر و قدردانی میکنم و از این که میسر نشد جواب کامنت هایشان را بدهم پوزش می طلبم اما به رسم ادب از عزیزانم بانو وجیهه بانوی عزیز (بانوی عشق) و همسر عزیزشون آفا سید حبیب حافظان (عالیجناب عشق)؛ بانو مریم جوان عزیز؛ آزاده خانم کاکاوندی عزیز؛ بانو زهرای فرجی عزیز؛ بانو مژگان مومنی عزیز؛ آقا پوریا کاتبی گل؛ آقا فرشاد نصیری عزیز؛ نازگل بانوی گل؛ فاطمه خانم عزیز همسر آقا رسول خانکی عزیز؛ بانو ژیلا موسوی عزیز؛ خانم مستانه اقبالهء عزیز؛ لیلی خانم امانی عزیز و رضوان جان یوسفی عزیز کمال تشکر رو دارم .یا حق
و من همیشه متحیر میشم از قوانین ثابت الهی ، که هر لحظه در حال هدایت ما هستند..
راستش دیروز داشتم یادداشت برداریهای گذشته م ، از آموخته های پیشین رو میخوندم شاید باورتون نشه مطلبی که میخوندم موضوعش این بود:
« کسی که اکنون از چشمانِ من جهان را میبیند ،نفسِ من است ،
با ایرادهای مختلف
با نقص های متفاوت
با ذهنی قضاوت گر
ولی اگر قلبم را به روی خداوند بگشایم … قلبم میشود شهر خدا
آنگاه خداست که از چشمان من میبیند و از فکر من اندیشه میکند..
در این زمان هر چه ببینم زیبایی ست
هر سو نظر کنم نور است
میشود ما رایت الا جمیلا
و هر اندیشه ایی از ذهنم بگذرد همه خیر است و عشق است و نیکی….
و….. »
و الان که کامنت شما رو خوندم خداوند مهر تأییدی زد که ببین چشم کالبد فیزیکی تو نمیتونه به تنهایی آنچه نادیدنیست رو ببینه.. با من باش تا بهت نشون بدم هرررر انچه زیبایی ست رو….
ممنونم داداش اسدالله عزیز از این کامنت زیبا و پر بارتون خدایا شکرت که توفیق خوندن دست داد.
وقتی داشتم این متن رو براتون مینوشتم این شعر هم توی ذهنم زمزمه شد گفتم شاید جاش اینجا باشه :)
خداوند رو شاکر و سپاسگزارم که فرصتی فراهم شد که مراتب ارادت و ادب خود را خدمتتان عرض کنم.
کسی که اکنون از چشمانِ من جهان را میبیند ،نفسِ من است ،با ایرادهای مختلف،با نقص های متفاوت
با ذهنی قضاوت گر،ولی اگر قلبم را به روی خداوند بگشایم … قلبم میشود شهر خدا
آنگاه خداست که از چشمان من میبیند و از فکر من اندیشه میکند..
در این زمان هر چه ببینم زیبایی ست
هر سو نظر کنم نور است
میشود ما رایت الا جمیلا
الله اکبر از این جملات! چه نت برداری ای کرده ای بانو! چقدر این جملات آگاهی بخش و توحیدی و پر فرکانسن! چند بار خوندم و توی گوشیم کپی کردم که بارها بخونم و بخاطر بسپارم و عمل کنم. واقعآ همینست که در این جملات الهی اومده. اگر فرمان زندگیمان را بدهیم دست خدا و نخواهیم خودمان هدایت آنرا بدست بگیریم، آنگاه معجزه های خداوند را در زندگیمان خواهیم دید و چقدر این نت برداری شما مکمل این فرکانس ما بود.
خدایاااا شکررررررت بقول پاکیزه عزیز کرورررر کرورررر که هر لحظه در حال هدایت ما هستی.
در تائید این کامنت ها خدمتتون عرض کنم که بعدظهر به اتفاق خانواده به همان جایی رفتم که قبلا مثل استاد وسط رودخانه نشستم و این بار با حس و حال و نگاه متفاوتی اینکار را تکرار کردم و هزاران بار خداوند را شکر کردم بابت نعمت هایش. باور می کنید صحنه هایی دیدم، زیبائی هایی دیدم که تو عمرم ندیده بودم! انگار خداوند جهان رو ول کرده بود که کنار ما باشد از ماهی هایی که دور ما در رودخانه جمع شده بودند و ما رو سرگرم کرده بودند با غذا دادن بهشون و بازی هایی که میکردن تا پرواز منظم و دسته ای پرستوها که انگار خداوند با مهارت خاصی آنها رو چیده بود که برای ما نمایش بدهند. و این تصاویر بحدی زیبا بود که من فقط در کتابها دیده بودم. وقتی آب خوردن گله گوسفندان رو تماشا می کردم که لب رودخونه اومده بودن یا به روستایی که در مسیر رودخانه قرار داشت نگاه می کردم؛ همش زیبایی بود و چقدر عکس و فیلم گرفتم. ولی اینبار نگاهم از جنس نگاه استاد عباسمنش بود و اینو همونجا درک کردم که دلیل دیدن این همه زیبایی تغییر نوع نگاه من است و گرنه چیزی عوض نشده است!
ممنونم بابت جریان انداختن این فرکانس الهی. قطعآ بدون وصل شدن به نیروی لایزال هستی مدیریت کردن و رخ دادن این اتفاقات و همزمانی ها محال است و اینها نشانه ها و معجزاتی هستند که باید بارها و بارها به خودمان یادآوری کنیم و بابتش شکرگزاری کنیم و سپاسگزار خداوند باشیم.
اومدن این شعر به ذهنتون هم جز الهام الهی چیزی نمیتواند باشد و ممنونم که تسلیم بودی و پذیرفتی و نوشتی: این شعر هم توی ذهنم زمزمه شد گفتم شاید جاش اینجا باشه :)
عشق اینجا اوج پیدا میکند…
قطره اینجا کار دریا میکند!
پرده بالا رفت و دیدم هست و نیست
راستی نا دیدنی ها دیدنیست؟!
راستی نا دیدنی ها دیدنیست؟!
راستی نا دیدنی ها دیدنیست؟!
لحظه لحظه های زندگیتون لبریز از هدایت و عشق و نعمت الهی خواهر عزیز.یا حق
شروع سال تحصیلی جدید رو به دختر گلت تبریک میگم و از خدا براش خیر وبرکت میخوام
مثل همیشه کامنت شما عالی بود به چه نکته طلایی اشاره کردید و اون شوق استاد و مریم بانو برای حتی معمولی ترین تصاویر البته از دید ما معمولی هست و برای استاد هر تصویر ، هر دریا ، هر درخت ، هر جنگل تازگی داره و مثل ی بچه که تازه ی چیزی رو کشف کرده ذوق میکنه و میشه گفت که این خودش ی کلید هست برای ورود به مسیر خوشبختی و همیشه در دوره ها استاد از شوق و اشتیاق میگه و اینکه خودش مثل سوخت جت میمونه برای ادامه دادن و موفق شدن .
من خودم باید تمرین کنم که توجه به نکات مثبت دیدن چیزهای عجیب و غریب و یهویی نیست بلکه دیدن تصاویر هر روزه از فرزندم ، خانه ای که دارم ، ماشینی که دارم ، هوایی که دارم تنفس میکنم و همین چیزهای هر روزه هست با ذوق و شوق هست و احساس سپاسگزاری از عمق وجودم نه فقط بر روی زبانم
از شما سپاسگزارم که این نکته بسیار عالی و بمن یادآوری کردید .
ممنونم از دعای خیرتون و قلب پاک و مهربانتان که منشاء و منبع خیر و نیکی است.
چقدر کامنت و پاسخ های شما و وجیهه بانوی عزیز امروز برای من درسها داشت که در جواب کامنت قبلی به آن اشاره کردم و حالا کامنت و جملات شما مهر تائید دوباره خداوند برایم بود.و این قسمت از کامنتتون رو بارها خوندم و کپی میکنم تا باز هم بخوانم و باور بسازم که:
نگاه مثبت دیدن چیزهای عجیب و غریب و یهویی نیست بلکه دیدن تصاویر هر روزه از فرزندم ، خانه ای که دارم ، ماشینی که دارم ، هوایی که دارم تنفس میکنم و همین چیزهای هر روزه هست با ذوق و شوق هست و احساس سپاسگزاری از عمق وجودم نه فقط بر روی زبانم است.
ممنونم از وقتی که گذاشتید و نکات ارزشمندی که منتقل کردید که قطعآ هدایتگر ما خداست.
در مورد دره زیبای ویژ درون نیز قطعا خداوند این نگاه زیبا بینی که به شما بخشیده، هدایتتان خواهد کرد به دیدن و تجربه زیبائی های بیشتر و لازمه اینم اضافه کنم بهترین زمان برای رفتن به این منطقه اردیبهشت ماه تا پایان مهر ماه است زیرا اختلاف دمای داخل دره با محیط بیرون مانع از حضور در پائیز و زمستان می شود و برای رفتن به آنجا حتمآ باید راهنمای ماهر یا همراه تور بروید و اگر شنا بلد باشید که لذت بیشتری خواهید برد و قسمت های بیشتری رو تجربه خواهید کرد. این برادرتان هم هر وقت تشریف آوردید خبر بدهید در خدمتتان خواهم بود و زمینه حضورتان را فراهم خواهم کرد. در پناه خداوند سالم باشید و سعادتمند و ثروتمند.یا حق
سلام و درود خدمت اسداله عزیز،،لذت بردم از خوندن کامنتت،،مثل همیشه عالی،،و یاداوری بر اینکه هر بار دخترمو دیدم بیشتر لذت ببرم از وجودش،،و لذت بردم از این دیدگاهت،(با خودم گفتم اگه روزی به جایی رسیدی که تونستیدهیچوقت مقایسه نکنید (حتی در ذهنت) و بابت هر چیزی که در زندگیت میبینی اینجور ذوق کنی و شکرگزار باشی؛ آنوقت است که میتونی ادعا کنی شاگرد عباسمنشی!)درپناه خداشاد و سلامت و ثروتمند باشی،برادر ارجمند…
امیدوارم هر کجا که هستید سرحال و قبراق شاداب باشی دوست عزیزم.روی ماه دریا خانومو (امیدوارم اسمشو اشتباه نکرده باشم) جای من ببوسید. واقعا داشتن دختر نعمت بزرگ خداوند در زندگیمان است که من هر روز و هر لحظه بابتش از خداوند سپاسگزارم. کامنتت این شعرو در ذهنم شروع به نواختن کرد که دختر، کوهِ نمک… دختر عزیزه… چشماشوُ می بنده؛ می خنده ریزه ریزه…. و واقعا هم همینه! ممنونم که برایم نوشتی؛ غرق سلامت و سعادت و ثروت باشید حمید عزیز.یا حق
درود و تحسین به نوشته زیباتوون. نکته بسیار زیبایی اشاره کردیین..
دقیقا ذهن همینه دوستداره فقط تخریبت کنه..
ولی همینکه بیاد اوردین قانون رو و نگارش کردین من سپاسگزارتونم..
مخصوصا قسمتی که لباس اتو کشیده دخترتون و بوسیدنش..واقعا همین لذتها هست که تو زندگیمون داریمم.ولی ای دل غافل ذهن نجواگر خیلی داره حرفهای بی اساس رو میزنه..
بازم سپاسگزار خداوندیم. که تو جمعی پیوستیم..اگه کسی این همه خوشبختیها رو از بیرون بیاد یدفعه بهش بگی…حسادتهاش نمیتونه قبول کنه..
که اشرف مخلوقات خداوند بودن..میتونه زندگی عالی در تمامی جنبه ها داشته باشه!..(همین متفاوت بودنها و متفاوت فکر کردنها هست.که خداوند پاسخ میده)
وخداوند در قرآن مدام اشاره کرده.! برای کسانی که ایمان آوردند درهای رزق و نعمت را از اسمان و زمین بر سرشون جاری میکنیم..
اسدالله عزیز..اسمتون خیلی شریفه!منم به این نقطعه خیلی رسیدم..دقیقا ذهن نحواگر مثل غذای فاسدی هست که وقتی بدنمون قبولش نمیکنه..بهیچ وجه نمیتونه اونو در درونش نگه داره..باید بریزش دور..
دقیقا پاشنه های ما هم همینجوره..موقعه ایی پدیدار میشه..که شروع میکنه مقایسه..
یا تو جاهای مختلف خودشو نشون میده..
که اینجا هست باید عملگراییمونو انجام بدییم..و برای همیشه..
همینه استاد میگه قانون مثل خوردن غذا مثل تمییز کردن بدن محیط اطرافته..باید همیشه روش کار کرد..
پیامتون رو اول صبح در یک هوای مطبوع و ابری پائیزی دریافت کردم و وقتی نقطه آبی کنار اسمم که برای من چشم خداست روشن شده بود خیلی تعجب کردم چون یکساعت پیش بود که قبل از اومدن سر کار فایل جدید سفرنامه رو دانلود کرده بودم و پیامی نداشتم و دیدم امروز از صبح زود چقدر حالم خوبتر است و وقتی قطرات باران روی شیشه ماشینم می نشست چقدر لذت میبردم و سپاسگزار خداوند بودم و منطق اومدن پیامتون رو اینجور تفسیر کردم که قانون همینه! وقتی حالت خوب باشه و شکرگزار خداوند باشی بابتداشته هات؛ اینجور خداوند حال بهتری رو برات میفرسته تا بیشتر لذتشو ببری و بیشتر شکر گزار باشی و ممنونم از شما دوست عزیزم که سبب این حال خوبتر شدی و از خداوند بی همتا و بی نظیرررر که از صبح برایم معجزه پشت معجزه آورده و من از شکرگزاری و سپاس گزاریش ناتوانم.
خدا رو شکر بابت نگاه زیباتون فاطمه جان؛ خدا رو شکر بابت درک درستتون از قوانین؛ خدا رو شکر که نعمت حضور در اینجا را لمس می کنی و خدا رو شکر که عزیز دل خداوندی.
آره فاطمه عزیز درست اشاره کردید به نجواهای ذهنی که با روحمان و خدایمان منطبق نیست و قصد داره حالمون رو مثل یه غذای فاسد بد کنه! و سلاح قدرتمندشم مقایسه کردنه!
استاد در جلسه اول دوره احساس لیاقت مفصل به آفت های مقایسه کردن در زندگیمان اشاره کردند و اهمیت مقایسه نکردن برای داشتن حالخوب و دیدن نعمت های زندگیمان و به تبع داشتن روحیه سپاسگزاری به حدی است که خداوند در قرآن خطاب به رسولش می فرمایند: به نعمت هایی که به دیگران دادیم چشم نینداز! زیرا نتیجه توجه به نعمت های دیگران چیزی جز مقایسه ذهن و احساس بد نیست و نتیجه احساس بد هم مشخص است!
قانون مثل خوردن غذا مثل تمییز کردن بدن محیط اطرافته.باید همیشه روش کار کرد.
دقیقآ همینه، رشد و تعالی ما در گرو یادگیری و عمل کردن دائمی به آگاهی هاست.دقیقا مانند غذا خوردن! همینقدر واجب و ضروری.
ممنونم بابت پیام قشنگت که مثل درونت زیباست و باعث شد کامنت خودمو و قوانین رو بار دیگه مرور کنم و یاد بگیرم. آرزو میکنم همواره غرق سلامتی و نعمت و ثروت باشی دوست عزیز.یا حق
سلام و بازم درود بشما اسدالله عزیز.دوست هم فرکانسیم.دوستی که ما از یه روح هستیم و با هم عشقبازی با (ربمون )میکنیم..
دوست من.مگه میشه ..ثانیه ایی باشه که من این نعمت بزرگ رو فراموش کنم.
نعمتی که بعد از 30خورده ایی سال ازش محروم بودم..
خواسته ایی بوده که همیشه دوست داشتم تو زندگیم داشته باشمش..
یه زندگی فراتر از حامعه ایی که درونشم…متفاوت فکر کنم.
چند هفته پیش..تو اتاقم داشتم در مورد قانون فکر میکردم.یه لحظه بهم گفت همینجوری دراز بکش حالا سرتو تو شیشه اتاقت کن..
نگاه کردم دیدم آه…پیچک خونمون که روبرو پنجره اتاقمه..در میان این همه خشکی برگها..یه لایه رگه نازک پر از برگ سر سبز شده.الانم دارم بهش نگاه میکنم.
دیدم آره خداوند داره بهم میگه تو در میان تضادهایی که الان داخلشی..رشد کردی ادامه بده..
چی بگم!هدایت الله خیلی برام زیاده..خیلی زیاده..
من بیشتر وقتا بخاطر نعمتی که خداوند بهم داده..مثل این کوه زیبایی که پر از درخت (سدر)پوشیده شده و مکان الهیم..هر وقت خداوند بهم بگه..یه کفش دارم یه لباس راحتی..میزنم در دل کوه…مثل کسی که عاشقه..و جاگیر نیست باید بره..
با یه زنبیل کوچک صورتی رنگ میرم یجای مخفی..برام شده تختخواب.همونجا تا شب در تنهایی با خداوندم حرف میزنم..
مکانیه که شده عطر وجود پروردگارم..هر چی از این زیبایی کوهمون بگم کمه..
انشالله خداوند هدایتم کنه پروفایلم با ویوی خونمون رو بزارم تا عمق زیباییاشو ببینی ..
همیشه میگفتم من باید یه گنجی رو تو کوه پیدا کنم..
گنجی رو پیدا کردم که واقعا از توان سپاسگزاریش برنمیام..مبهوتم از این عظمتش..
نور الهی که همیشه واقعا یه زیبایی به تمامه..
اگه کسی ازم بپرسه که چرا میری کوه!فقط میگم دوستدارم.
بهم میگن نمیترسی؟میگم نه از چی بترسم.
و سوالات دیگه …نمیدونن من به جایی رسیدم.که هیچ وقت تو خوابم نمیدیمش..
جاییه که قدرت سپاسگزاری واقعا کم میاره..
بهرحال دوست عزیزم.چقدر درمورد افصل یک احساس لیاقت..زیبا صحبت کردین..
راجع بهمین مقایسه کردنه.
هنوز لطف الهی شامل حالم نشده تا دوره ها رو بخرم..بجز کتابها.ولی میدونم باید باید تلاش کنم تا به نقطعه ایی برسم و در زمان و مکان مناسبش حتما هدایت میشم..
من اینجا همه چیز دیدم.و باور کردم همه چیز میشه..
بزرگترین پاشنه همین نکته زیباتتونه…تمام این سالها.که سالهای رنجم بود..بخاطر همین مقایسه کردنها هست..مخصوصا پاشنه ما ایرانییها..و فضاهای مجازی..
سبک شخصیمونو زیر سوال برده.و لذت شادی.رو از درونمون به عوامل بیرون انتقال داده..
خیلی جنگیدم تا ذهنمو منطقی کنم.و مثال براش آوردم..و تسلیمم شد..تا بدونه کجا بودم!
من سپاسگزار این خداوندم..که زیباییهاش حرف نداره..
پنجره اتاقمو کردم پر از نشونه های خداوند..نشونه هایی که برام فقط درس داشت..درسی بزرگ برای اینکه همیشه فقط روی نیروی الهیم حیتب باز کنم..فقط توحید توحید..
توحیدی که هر روز داره قوی میشه..
بازم سپاسگزار این فضای الهی هیتم..که کل گوشیم شده نشانه خدا و پیام های زیبای شما..و صحبتهای استادم..
تمام فضای مجازی که جز افراد منفی بودم.خودش خود به خود حذف شدن.و اینقدر این روزها غرق خداوندم.
اصلا نمیدونم چی شده..
و خودمو مقایسه میکنم.میگم خدایا خیلی سپاسگزارتم که داری منو از عموم جامعه دور میکنی.
دوست عزیزم نشانهام خیلی زیاده..جاهایی که واقعا سردرگم میشم.همیشه لطف خداوند شامل حالم میشه..
انشالله شما هم پر از نور الهی.و عشق سپاسگزاری رو در هر لحظه داشته باشی..
که بازم اینم خودش تکامل میخاد..همه چیز برمیگرده به تکامل.
خواهر عزیزم چقدر کامنتتون زیبا بود، وقتی که داشتم می خوندم (البته چند بار خوندم) انگار داشتم کارتون می دیدم اینقدر زیبا و با جزئیات صحبت کردید و من تصاویرشو در ذهنم می دیدم!
خیلی تحسیینتون میکنم بابت این تنهایی و عشقی که به خودتان دارید
تو جلسه دوم دوره عزت نفس استاد می گوید اگه از تنهایی با خودتون لذت می برید بدونید که خیلی رشد کردین، بدونید که خیلی وضعتون خوبه!. و من با کامنتتون یاد این جملات افتادم و واقعا برام تحسین برانگیزی خواهر عزیزم.
راجع به دوره ها هم من باورهای خیلی خوبی در کامنتتون دیدم که در این دوره ها تلاش میشه در شخصیتمان ایجادش کنیم که خدا رو شکر شما داریدشون! فایلهای رایگانی که استاد میذارند آگاهی های نابی داره که هیچ تفاوتی با دوره ها نداره، امیدوارم نهایت استفاده رو از این فایلها بکنید و قطعا در زمان مناسبش به دوره ها هدایت خواهید شد.
منتظر پروفایل زیباتون و نصویر قشنگی که در ذهنم ساختید خواهم بود و به خداوند مهربان می سپارمتون، لحظه لحظه زندگیتون خدایی فاطمه عزیز.یا حق
میدونی داشتم فکر میکردم که ما چیزی رو داریم که 99/9٪ مردم جهان ندارن
داشتم به این فکر میکردم که من همیشه میخواستم دورم آدمایی باشن که بتونم ازشون یادبگیرم و چیزی به من اضافه کنن نه همه اش من بخوام یه چیزی یادشون بدم
من همین الان این خواسته رو دارم
دارمش توی زندگیم
من با هر جمله ی توی کامنتا از دوستانم یاد میگیرم
و وقتی دوستانم رو میبینم که انقدر عاشقانه و خالصانه تحسین میکنن با تمام وجودشون با این عملشون یاد گرفتم بیشتر از قبل که من باید تحسین کنم و این تحسین هم حالمو خوب میکنه هم بهم الگو میده اگه برای یه نفر شده عه پس چه عالی منم میتونم و انجامش بدم یا داشته باشمش ..و چقدر این نگاه جدید به من احساس بهتری میده و ذهنم رو آزاد تر نگهداشته
واقعا هرروز شگفت زده میشم که چقدر عالی همه بهتر و بهتر میشن و درحال رشد هستن و چققققددددددر کیفیت کامنت ها بالاتر رفته و بااینکه اتفاقا تعداد کامنت ها نسبت به قبل خیلی خیلی بیشتر شده روی هرفایل
و اما آقای زرگوشی بسیار سپاسگزارم که انقدر عالی به این نکته اشاره کردید
من هم دقیقا در سفر قبلیمون همین احساس رو داشتم و چقققدر هم پیشرفت کردم
اما نسبت به این سری سختم بود که بتونم به همون اندازه تحسین کنم هرچند حواسم بود ولی انگار همه اش دنبال قسمتی بودم که شباهت داشته باشه که فصل قبلی سفرمون..
و اتفاقا امروز داشتم فکر میکردم بهش که یعنی جریان چیه
و حالا هدایت شدم به کامنت شما..
انگار من هم در ذهنم مقایسه میکردم
و مشکل از منه که نتونستم بیشتر ازاینها لذت ببرم و زیبایی هارا تحسین کنم و بیشتر سپاسگزار این سفرمون باشم
ریحانه جان من سعیم این است که پاسخ کامنت ها رو تا جایی که میتونم در اولین فرصت بدهم ولی نمیدانم چجور شده که پاسخ کامنتتون رو دارم با تاخیر میدم و وقتی میخواستم برایت بنویسم گفتم مطمئنم خیریتی در این کار بوده و خداوند بهترین زمان پاسخ دادن به این کامنت رو الان تعیین کرده!
از اینکه اینقدر زیبا متوجه نعمت حضور در این سایت الهی شده اید برایم خیلی قابل تحسینی و خدا رو شاکرم که ما رو هدایت کرد به این مکان مقدس تا از گمراهان نباشیم.
کاملا با نظرتون موافقم که کیفیت کامنتها خیلی بالا رفته و قابل قیاس حتی با چندین ماه گذشته هم نیست.و این نشون میده که فرشته های اینجا متعهدند به آموزش ها و دارند بخوبی یاد می گیرند و عمل می کنند.
ریحانه عزیزم ما در جهانی فرکانسی داریم زندگی می کنیم که مثل جی پی اس عمل میکنه و فرکانس های ما رو دریافت میکنه و ما رو هدایت میکنه به اتفاقات و شرایط و خواسته هایی از همان جنس فرکانس! و دلیل این همه شگفتی ها و معجزات خداوند نیز همین دنیای فرکانسی است.به همین دلیل شما برای من کامنت نوشتید (فک کنم بار اول باشه، البته چون پروفایلتون عکس نداره مطمئن نیستم) و من هم دارم برایتان کامنت مینویسم. پس وقتی ساز و کار جهان اینه چرا نیایم فرکانس خواسته هامونو نفرستیم؟ فرکانس ثروت و نعمت و سلامتی و زیبایی نفرستیم؟ و اطمینان داشته باشیم که خداوند به این فرکانس ها پاسخ می دهد.
ممنونم خواهر عزیزم بابت کامنت زیباتون؛ اسم شما هم اسم خواهر خانمم است و ایشان یک زن قوی و خودساخته هستند. مطمئنم شما هم یک زن زیبا و خودساخته هستید. در پناه حق بهترینها سهم لحظه لحظه زندگیت باشد دوست عزیز.یا حق
سلام به استادان عزیزم و سلام به بچهایی که برام کمتر از استاد نیستن چون از کامنتاشون خیلی یاد میگیرم
صدای منو میشنوین از بین گهواره ی دوقلوها که اروم خوابیدن ،نیم ساعت پیش میخواستم برم شام بخورم ولی ترسیدم بلند شم برم بچها بیدار بشن چون یکیشون گریه کنه اون یکی هم شروع میکنه به گریه کردن میخواستم به شوهرم که داشت میرف بیرون بگم حواست به اینا باشه تا برم شام بخورم بیام یهو یاد این ایه افتادم
صاحب اختیار مشرق و مغرب نیست معبودی جز الله اورا کارساز و نگهبان خود بگیر
و گفتم خدایا من میرم شام بخورم حواست به بچها باشه بیدار نشن و میدونستم اون میشنوه
قالَ لا تَخافا ۖ إِنَّنی مَعَکُما أَسمَعُ وَأَرىٰ
نترسید!من با شما هستم میبینم و میشنوم
(تو پرانتز بگم هر وقت این ایه رو با خودم تکرار میکنم ضربان قلبم تند میشه یه حس ترس همراه خشوع منو میگیره ترس از عظمتش و حظورش)
و بعد رفتم شام خوردم خیلی هم اروم و با ارامش شاممو خوردم اومدم دیدم خوابن با اینکه قبلش هر بار تا اتاق خواب میرفتم میومدم میدیدم بیدار شدن
اینارو دارم به خودم میگم این ایه هارو واسه خودم میارم تا توحید برام تکرار بشه
یه مدت پیش خیلی رفته بودم تو دیوار شرک داشت منو نابود میکرد خیلی متوقع شده بودم فکر میکردم کسی میتونه بهم کمک کنه کسی قدرتی داره که بخواد بهم کمک کنه بخاطر همین هرروز بیشتر تو منجلاب شرک فرو میرفتم و خداروفراموش کرده بودم و دست به سوی غیر اون دراز کرده بودم
اما یه جایی به خودم اومدم و گفتم روی کی داری حساب میکنی؟از کی کمک میخوای ؟
شروع کردم به گوش دادن فایل های توحید عملی حسم عالی بود بخدا گفتم خودت کمکم کن منو قوی کن یادم بیار که تو هستی نه من !یادم بیار زمانی رو که برای اولین بار پیدات کرده بودم رو که به دست و پاهام نگاه میکردم و با اشک شوق و قلبی لرزون میگفتم این دستای من نیست این دستای خداست این پاهای من نیست این پاهای خداست زمانی رو به یادم بیار که خودم رو نمیدیدم و کاملا درک کردم منصور حلاج چرا گفتانا الحق زمانی رو یادم بیار که چند شب پشت هم با اشک شوق حضورت در وجودم میخوابیدم زمانی که مثل نوجوون ها که برای اولین بار عاشق میشن و قلبشون میلرزه اون حس رو داشتم و مدام راه میرفتم و با خودم حرف میزدم گفتم خدایا حذف کن از دایره ی معاشرتم کسانی رو که باعث نشت انرژی هستن و بزار فقط من باشم و تو و بزار تمرکز کنم رو خودت و فقط خودت کمکم کنی
و شد همان که شد
یه قول استاد وقتی توحیدی میشی تمام جهان میخوان به تو کمک کنن و تو متحیر میشی ولی حواست باشه که دوباره حساب نکنی رو ادم ها که این نعمت از دستت میره
از هیچ کس توقع نداشته باش چون هیچ کس نمیتونه به تو کمک کنه انسان با ایمان از هیچکس توقع نداره
من الان حتی از نزدیک ترین ادم های زندگیم هم توقع ندارم حتی از شوهرم هم توقع ندارم که مثلا تو بچه داری بهم کمک کنه ولی قشنگ اینجاست که خودشون میان و کمک میکنن بدون خواست من و قشنگتر این که خدا خودش کارهامو ساده میکنه خودش هدایتم میکنه که روش هایی رو برم که کارهام هی ساده تر میشه
دورت بگردم خوشگلترین مامان رویا،چقدر دوست دارم،چقدر بهت احساس نزدیکی دارم،چقدر منو یاد چند سال پیش انداختی …وقتی نیلانیکا نوزاد بودند…من اون موقع توحید رو بلد نبودم رویا،اون موقع کتک خورم خیلی ملس بود،اون موقع اقامت در ودیوار رو داشتم …خداروصدهزاااار مرتبه شکر که شما الان تو مدار توحیدی،چقدر قششنگ نوشتی،چقدر لذت بردم،قلبم روشن شد با کامنت…الهی که الله به روح و جسم و توانت نووور بباره رویاجانم،من میدونم بزرگ کردن بچه های دوقلو یعنی چی…دعا میکنم جهانت سرشار از انسان های شایسته ای باشه که همییشه به کمکت بیان بدون اینکه خودت درخواست کنی …
وعده ی الله حقه رویا …به الله توکل کن و ببین چطور برات پرستارِ بچه میشه …چطور آرامششون میشه…چطور انرژی مضاعفت میشه …
با اشک چشم هام و عشق توی قلبم،آیه 12 سوره ابراهیم خلیل الله رو به روی ماهت هدیه میدم و به دستان قدرتمند الله یکتا میسپارمت
و ما را چه عذر و بهانه ای است که بر خدا توکل نکنیم، در حالی که ما را به راه هایِ [خوشبختی و سعادت] مان هدایت کرد، و قطعاً بر آزاری که از ناحیه شما به ما می رسد، شکیبایی می ورزیم، پس باید توکل کنندگان فقط بر خدا توکل کنند.
خیلی باحال و هیجان انگیز میشه که من یادم بمونه از کوچک تا بزرگِ درخواست هام، مواردی که کمک میخوام، مواردی که راهنمایی و مشورت می خوام، روزی می خوام، پول می خوام، آرامش میخوام، روابط خوب می خوام، کنترل ذهن می خوام، صلح درونی می خوام، اسان شدن بر اسانی می خوام، کلا هر چی میخوام رو از همون اول به خودِ خدا بگم…
همون اصلِ مهم و حیاتی:
فقط روی خدا حساب کن، نه خودت و نه دیگران
چقدر عالی میشه زندگی وقتی همین یه دونه اصلِ توحیدی رو رعایت کنم تو لحظاتِ بیشتری از زندگیم…
سپاس گزار خدا هستم که دائم و بدون توقف داره این اصل رو بهم یادآوری میکنه، الان هم از طریق کامنت خوب رویایِ نازنین، مامانِ قشنگِ دوقلوهای نازنین، مجدد بهم یادآوری کرد.
کامنتت خیلی شیرین بود.
خیلی دلچسب بود.
عینِ عسل بود و رفت نشست روی قلبم….
اینکه به خودش بگم…
حتی لازم نیست به همسر بگم…
به مادر بگم…
به خانواده بگم…
به دوست بگم…
فقط به خودش بگم، بعد خدا خودش لشگری از دست هاشو بدونِ انتظارِ من میفرسته…
خدایا شکرت که تو زندگیمی و هر لحظه کمکم میکنی.
از کی کمک بگیریم که از خدا بهتر و کاملتر و مهربونتر و آگاه تر و باهوش تر باشه؟
همچین کسی اصلا وجود نداره که من بخوام ازش کمک بگیرم.
کسی که از همه ی ابعاد کامل و فراتر از کامل باشه….
فقط خداست که فراتر از کامله تو همه ی ابعاد…
حالا چی میشه که من یادم میره لحظاتی و متوسل میشم به خودم؟
به دیگران؟
از فراموشی و عجله ی من میاد…
خدا بهم یادآوری میکنه و برمیگردم تو مسیر توحید…
خوب شدم، انقدر که متوجه این نکات میشم یعنی خیلی پیشرفت دارم نسبت به قبلم که چیزی از این نکات درک نمیکردم و نمیدونستم.
خدایا شکرت که هستی و هر لحظه کمکم میکنی و یادآوری ام میکنی که:
فقط روی خدا حساب کن، نه خودت، نه دیگران
رویای عزیزم، لحظاتی سرشار از حس نابِ توحید و تو بغلِ خدا بودن رو برای خودت، دوقلوهای نازنینت، همسر محترمت و خانواده ی عزیزت از خدا میخوام.
برای همه مون همینو میخوام.
بوس و بغل و عشقِ فراوان برای مامان رویایِ قشنگ و موحد.
خدایا شکرت که کامنتهای توحیدی رو بهم نشون میدی تا بخونم.
چشمام با دیدن کامنتت ذوق کرد ،چه قشنگ حرفای خدارو بهم گفتی و چه دعای لذت بخشی اول کامنتت خوندی ،دعای که قلبمو محکم میکنه از حضور خدا،خدایی که میگع متوقع شدن از بقیع شرکه و من شرکو بر هیچ کسی نمیخشم ….
ی خداقوت جانانانه بهت میگم و از خدا میخوام همیشه یاری رسانت باشه در راه بزرگ کردن دوقلوهای نازنینت
عزیزم چقد خوب نوشته بودی چقد خوب یادمون اوردی که در شرک بودیم و نوری دیدیم و راهی جاده توحیدی شدیم درسته هنوز کار زیادی داریم البته من خودمو میگم ولی همین قدم برداشتن خودش سرآغاز خوبی هست و شعله این نور روزی تمام مسیر رو برامون روشن میکنه
این دعای زیبا چقد به دلم نشست و باید اونو تکرار کنم و تکرار کنم
* گفتم خدایا حذف کن از دایره ی معاشرتم کسانی رو که باعث نشت انرژی هستن و بزار فقط من باشم و تو و بزار تمرکز کنم رو خودت و فقط خودت کمکم کنی
آیه زیبایی که از سوره طه متذکر شدی باعث شد برم و این سوره رو بخونم و دوباره غرق در حضور حضرت یار بشم
حضور مقتدرانه و درعین حال لطیف خداوند رو بهخوبی در نوشته زیبات حس کردم
برای لحظاتی وقتی گفتی رفتم شام بخورم خودم رو در اتاق فرزندان عزیز و زیبات دیدم که آرومه آروم خوابیدن و دارن در ملوکت با خدا عشقبازی میکنند
دستان خدا رو روی محل خوابشون حس کردم که داشت تکونشون میداد و براشون لالایی میخوند، مثل زمانهایی که مادرم یه بالشت میذاشت رو پاشو و انقدر آروم تکان میداد و لالایی میخوند تا خوابم ببره
چی میشه که یادمون میره این حضور ارزشمند رو؟
چی میشه که احساس میکنیم تنهاییم؟
چی میشه که مثل موسی تا دم معجزه میریم اما یه لحظه ترس همه وجودمون رو میگیره و منتظر میشیم که خدا دوباره بگه آروم باش نگران نباش من هستم
حس میکنم دوباره وارد دوران خوش کودکی خودم شدم
زمانی که هیچی نه برام مهم بود نه اصلاً خبر داشتم و نگران بودم که قراره فردا چی بشه
انگار قرارمون با خدا هم همین بود
اون موقع که داشت اجازه ورودمون به این دنیا رو صادر میکرد
مثل والدینی که وقتی میخوان بچشون رو بفرستن یه جایی برای بازی میگن ببین حواست باشه ها اینجوری کن مراقب خود باش و ازین حرفا
خدا هم بهمون گفته ببین حواست باشه ها، فکر نکن از من دور میشی، فکر نکن من نمیبنیمت، فکر نکن حتی برای یه لحظه هم حواسم ازت پرت میشه، فراموش نکنی من هستما، هر جا بری هواتو دارم
میدونم ممکنه حواست پرت بشه
میدونم ممکنه پات بلغزه
دستت سر بخوره
دردت بیاد
اما بلند شو
یادت باشه بچه من حق نداره بازنده باشه
یادت باشه من برای باخت نفرستادمت
میفرستمت بازی کن و لذت ببری
تا وقتی منو داری از هیچ چیز نترس
هر جا رفتی و تو هر شرایطی که قرار گرفتی سرت رو بالا بگیر و بگو من بچه فلانی هستم
بذار همه بفهمن طرف حسابشون کیه
بذار همه بدونن زیر بته عمل نیمدی
ای کسی که از هر پدر و مادر به ما نزدیکتری
ای کسی که از هر عاشقی عاشقتری
خیلیا تو مسیر زندگیمون خواسته و ناخواسته رفیق نیمهراه شدن
اما تو همیشه بودی
دوبار یه بچه از برزگترش پول بخواد
بار سوم هزار تا انگ میزنه بهش و میگه انقدر مفتخور نباش
خوشحال شدم ک با کامنت پر از توحید شما روبروشدم و کلی احساس خوب در وجودم حس کردم سبک شدم چقدر ب این تکرار توحیدی بودن نیاز داشتم چقدر این نوشته ها در من جاری شدن و یادآور یکتاپرستی برام شدن چقدر خوبه ک خدا همینجاست درمن در تو در نوشته ها چقدر خوبه ک ب موقع جواب میده منم این روزا شرایطی دارم ک شاید گاهی دچار شرک شدم و از دیگران انتظار کمک داشتم ولی ب لطف خدا باز ایمان ب غیب داشتم ک داره ی سری کارا برام انجام میشه و خودمو ذهنمو کنترل کردم تا در حال باشم و سپاسگزار باشم و بسپارم ب خودش ک هم بیناست هم شنوا و لذت ببرم از هم اکنون و چقدر این ایمان ب موقع جواب میده چون خدا دوست داره رو خودش حساب کنی درجا جواب میده و این بهترین جواب بود برای درخواست این روزای من ک از کامنت شما دریافت کردم درکنار عزیزانت شادو سالم باشی دوقلوهات زیر سایه پدرومادر ب موفقیت برسن سپردمت ب خالقت ک بهترینه درخدا شادباشید..
رویای عزیزم،رویای توحیدی چقدر زیبا نوشتی.نتونستم به دادن امتیاز بسنده کنم.با اینکه اصلا نمیدونستم چی باید برات بنویسم،اما دلم خواست که ازت تشکر کنم.منم این روزها روی فایلهای توحیدی کار میکنم و فقط خود خدا میدونه ک چقدر آرومم و منم ازش خواستم که از من بگیره هرآنچه رو ک خودش رو از من میگیره.
امیدوارم که منم مثل شما عزیز دل و مثل تمام بچه های توحیدی سایت بتونم توحید رو در عمل اجرا کنم.
یه قول استاد وقتی توحیدی میشی تمام جهان میخوان به تو کمک کنن و تو متحیر میشی ولی حواست باشه که دوباره حساب نکنی رو ادم ها که این نعمت از دستت میره
از هیچ کس توقع نداشته باش چون هیچ کس نمیتونه به تو کمک کنه انسان با ایمان از هیچکس توقع نداره
من الان حتی از نزدیک ترین ادم های زندگیم هم توقع ندارم حتی از شوهرم هم توقع ندارم که مثلا تو بچه داری بهم کمک کنه ولی قشنگ اینجاست که خودشون میان و کمک میکنن بدون خواست من و قشنگتر این که خدا خودش کارهامو ساده میکنه خودش هدایتم میکنه که روش هایی رو برم که کارهام هی ساده تر میشه
احسنت به این کامنت توحیدی و کلمات نابی که نوشتی. لذت بردم عزیزم و درکت کردم چون این روزهای شما رو سپری کردم.
منم دو بار تجربه زیبای مادر شدن رو داشتم.
و این جمله شما خیلی توگوشم زنگ خورد. «ولی حواست باشه که دوباره حساب نکنی رو ادم ها که این نعمت از دستت میره»
واقعا از حساب کردن روی هرکسی، هرکسی غیرخدا
چک و لگ های محکمی از جهان خوردم تا این جمله رو درک کنم. و بزرگ تر و قوی تر بشم و بهاشو پرداختم. و چه زیبا با این کامنت به یاد اوردم. هر زمان دل به کمک کسی بستم ضعیف تر شدم و هروقت به خدا توکل کردم شرایط عالی پیش رفت ولی در همون شرایط خوب اروم اروم نجوا ها میاد و اگه لغزش کنیم و به اون دست هایی که خداوند فرستادن دل ببندیم!! باید منتظر چک و لگ جهان باشیم.
و این فقط با بودن در مسیر و استمرار امکان پذیره که صدای هدایت رو بشنویم و لغزش نکنیم. چه قدر این مسیر زیباست و پر برکته و در اینجا بودن ارامش برامون میاره.
محتوای کامنت شما برام تو این روزا هدایت داشت و احسنت به درک شما مامان عزیز و زیبا و توحیدی.
درود و خداقوت به استاد جان، خانم شایسته نازنین و همه همسفران درجه یک در این سفر معنوی
احساسم به این فایلها اینکه روحم جلا پیدا میکنه
قشنگ حس میکنم که بند بند وجودم ازم راضیه که این فرصت رو در اختیارشون قرار دادم تا این زیباییهارو ببینند
احساس میکنم وقتی دارم این فایلها رو میبینم خدا دستش رو بغلم قرار میده و یه وقتایی به من نگاه میکنه لبخند میزنه دوباره نگاهمون میره به سمت فایل
خداروشکر میکنم که انقدر شفاف شدم انقدر لطیف شدم نسبت به دیدن زیباییهای خداوند
شاید من و خیلی از دوستانی که با آموزشهای استاد آشنا میشند یه فاصله فرکانسی بین فضایی که استاد دارند تجربه میکنند و زندگی خودشون احساس کنند، شاید همین احساس یه وقتایی حس آدم رو ناجالب کنه.
من این موضوع رو نمیتونستم درک کنم که چرا منی که دارم رو خودم زمان میذارم و سعی میکنم آگاهانه به نعمتها توجه کنم و بابتشون از خدا سپاسگزار باشم، هنوز انقدر دهنه سطلم باریکه، عمقش کمه، تهش سوراخه!
یا موضوع دیگه این بود که نمیتونستم منطق این رو که چی میشه که یه نفر رو خودش کار میکنه خودش رو لایق یه نعمت و خواستهای که داره میکنه به درستی پیدا کنم، یعنی اینکه دقیقاً چه فرایندی داره طی میشه که این اتفاق میفته؟
از زمانی که دوره کشف قوانین رو شروع کردم مفهوم ترمزها رو خیلی بهتر درک کردم
یعنی وقتی شروع کردم با آگاهیهای دوره کشف قوانین رفتم سراغ ثروت1 دیدم من از همان جلسه اول اصلاً داستان باورها رو بهدرستی درک نکردم، بیدلیل هم نیست که همچین احساسی نسبت به سطلت داری
یعنی من عاشق این هماهنگی بین دورهها هستم، هر دورهای که سپری میکنی باز انگار دورههای دیگه همه همزمان با اون نیاز به بهروزرسانی دارند تو ذهنت و انگار بهت میگن بیا و حالا با آگاهیهای جدیدت ما رو مرور کن و زمانی که این کار رو انجام میدم میفهمم که همه چیزهایی که ما تجربه میکنیم بهواسطه مدار فرکانسیه که درش هستیم.
وقتی داشتم ثروت1 رو گوش میدادم احساس کردم که من فقط یه سری چیزایی رو شنیدم، مثل این میمونه که شما فقط فایلهای سفرنامه رو دیده باشی و یه بار هم نه تحسین کرده باشی، نه خواسته باشی که تجربش کنی و نه خودن نظر دیگران برات مهم بوده باشه.
اما منطقی نکرده بودم برای ذهن خودم چون کارکرد ذهن رو بهخوبی نمیدونستم، یعنی مثلاً وقتی رو باور فراوانی یا احساس لیاقت کار میکردم نمیفهمیدم چه ربطی داره الان من بگم مثلاٌ همه جا فراوانیه یا من لایقم چطور میتونه این اتفاق بیفته، یه سری نتیجهها میمومد اما نه بزرگ بود خیلی نه ادامه دار و دلیلش این بود که من قانون منطقیسازی رو بهش توجه نکرده بودم فقط ورودی میدادم، منطقیش نمیکردم، واسه همینه استاد میگن شما دنبال این نباش بخوای گاز بدی سعی کن پات رو از رو ترمز برداری
بعد مثلاٌ درخصوص احساس لیاقت به این رسیدم که چی میشه وقتی که ما نسبتبه چیزهایی که میخوایم احساس لیاقت نداریم، یعنی وقتی داریم به اون خواسته فکر میکنیم یا تجسمش میکنیم چه چیزی باعث میشه فکر کنیم نمیتونیم برسیم
بعد به این فکر کردم که ما قانون فرکانس و جریانهایی که در جهان وجود داره رو درک نکردیم، دقیقاً مثل صحنهای که خانم شایسته راجعبهش حرف زدن و انگار این برای من بود تا باز این موضوع رو بهتر درک کنم، یعنی جریانها وجود داره اما ما چون نمیبینمشون کلاً فکر میکنیم هیچ اتفاقی نمیفته.
تا اینکه یه الگویی رو دیدم که خیلی من رو تحت تأثیر قرار داد و اون هم همین چند روز پیش اتفاق افتاد، یعنی همان داستان خانم فاطمه حمامی و دیدارش با رونالدو
به خودم گفتم 80 میلیون ایرانی دوست داشتن رونالدو رو ببینند، 80 هزار نفر از در و دیوار و کوه بالارفتن تا رونالدو رو ببیند اما فقط چند نفر تونستند ایشون رو از نزدیک ببینند و بین اون چند نفر هم فقط 2 نفر در عزتمندانهترین حالت ممکن دیدار کردند و بیش از اونکه اونها خوشحال شدن ازینکه رونالدو رو دیدن رونالدو از دیدن اونها خوشحال شد و اون هم یه پسر بچه و فاطمه بودند.
به ذهنم گفتم برای اینها چه توجیهی داری؟
بهش گفتم همه ما انسان هستیم
به همه ما این قدرت داده شده تا چیزهایی رو درخواست کنیم و تجربش کنیم
نکتش اینجاست
فارغ از هر جایگاه و توانایی و اعتباری که دادیم
قبل از همه اینها
خداوند این اعتبار و عزت رو به ما داده که هر چیزی که خواستیم درخواست و دریافتش کنیم، یعنی فرایند دریافت بلافاصله بعد از درخواست اتفاق میفته اما ترمزهای ما باعث میشن پروسه دریافت زمانبر بشه، یعنی هر خواستهای نیاز به تکامل خاص خودش برای هر فرد رو داره.
الگو میخوای؟
الگوهایی که تا حالا دیدی برات منطقی نکرده لیاقت رسیدن به خواستههارو؟
بیا اینم الگو
این 2 نفر به ما ثابت میکنند که ما لایق هستیم، همینجوری، قبل از اینکه هر چیز و در هر جایگاهی باشیم میتونیم خواستههامون رو تجربه کنیم، منتهی ما میایم ربطش میدیم به داشتن یه سری پیشنیازهای اساسی که هیچوقت تمومی هم نداره.
این فرق میکنه که ما برای خواستههامون قدم برداریم.
اما باز همان قدمه مهم نیست
مهم باوریه که پشت اون قدمست
اگه باورت این باشه که حالا بریم ببینیم چی پیش میاد
میری میبینی چیزی که میخوای پیش نمیره
اما وقتی با باوری که من رقم میزنم چیزی که میخوام رو نتیجه از زمین تا آسمون متتفاوت میشه
تو جهان رو به تحرک در میاری با این طرز فکر
ما اکثراً جز او ن 80 هزار نفری هستیم که فقط پشت اتوبوسهای خوشبختی میدویم
هیچوقت عمیقاً نیمدیم فکر کنیم بابا من اصلاً برای اینکه بخوام چیزی رو داشته باشم نیاز ندارم آدم خاص و عجیب غریبی باشم
دیگه فاطمه حمامی آیا کسی میتونه پیدا بشه بگه من شرایط نامناسبتری از دیدگاه عموم از ایشون رو دارم؟
به خودش و ذهنش این فرصت رو داد که بره و بدون هیچ مرزی چیزی که میخواد رو طلب کنه و در عزتمندانهترین حالت ممکن دریافت کنه.
از این به بعد همه چیز رو اینجوری دنبال میکنم
بوی دوره احساس لیاقت رو یواش یواش دارم حس میکنم
دورهای که درخصوص اساسیترین پاشنه آشیل ماست و من مشتاقانه دوست دارم موعد مقرر برسه و از آگاهیهای فوقالعادش بهرهمند بشم
خدارو صدا هزار مرتبه شکر برای تمام این زیباییها و نعمتهایی که به ما دادی
استاد چقدر خوب از قانون استفاده میکنید
همین عادت صحبت در مورد خواستهها چقدر قدرتمند
همین عادت انتظارات مثبت داشتن
واقعاً من یه نفر که خیلی ضعیف هستم در تکرار عادت
با بررسی این موضوعات به مفهوم آیه استعینو بالصبر و صلاه خیلی بیشتر دقت کردم
گفتم ببین خدا عین این باباهایی که میخوان بچشون رو نصحیت کنند برای تحقق خواستهها میگه دو تا چیزو انجام بده
اولش هم صبر
که از یه اطمنیان قلب میاد
یعنی وقتی منطقها رو پیدا میکنی و باور میکنی دیگه نه عجله میکنی نه وابستگی داری نه حتی برات مهمه که کِی قرار رخ بده واسه همین حالت خوبه
صلاه هم که از همان مرحله اول میاد میشه توجه دائمی داشتن به این مسیر
نه برای یه ساعت
نه برای یه روز
برای اینکه اون چیزی که میخوای رو جزئی از زندگیت ببینی و حسش کنی کاملاً
صلاه داره این کار رو برات انجام میده
حالا بهتر میفهمی وقتی که چراییها به اندازه کافی قوی باشند به چگونگیهای هموار هدایت میشی
حالا میفهمی که چقدر انجام سمت خودت مهمه
چقدر توکل و اعتماد به خدا و جریان هدایت تاثیرگذاره
چقدر توحید همه چیزه
خدارو صدهزار مرتبه شکر که در این مسیر هستم
که فردی استاد ما در این راه شده که از همه متعدتره به درک و اجرای قوانین و باعث میشه ما هر لحظه به فکر اصلاح مسیر خودمون باشیم
خیلی کامنت پرمحتوا و تاثیرگذاری بود از نکات جالبی که در مورد دوره ثروت 1 گفتی ، فاصله فرکانسی با درخواستها ، از قدمهایی که با ایمان باید برداشته شه ، از احساس لیاقتی که در خودمون ایجاد نکردیم ، از منطقی کردن مسائل برای ذهن و اعتباری که خدا بما داده برای تحقق خواسته ها و نکات بسیار زیادی که تو کامنت شما بود و من چندین بار اونو خوندم
جمله شما در مورد اینکه گفتید : ما اکثراً جز او ن 80 هزار نفری هستیم که فقط پشت اتوبوسهای خوشبختی میدویم
تلنگر سختی بود و راستش رو بخواید بهم برخورد من دلم میخواد سوار اون اتوبوس باشم نه دنبال اون و با خودم عهد کردم که از این ثانیه بیشتر رو خودم کار کنم و عملگراتر باشم
از شما سپاسگزاری و قدردانی میکنم بابت این کلمات و جملات زیبایی و پراز آگاهی که نوشتید
سلام به احسان عزیز.دوست توحیدی که مشخصه دوره هارو حسابی کار میکنی.این کامنت شما یه جورایی مرور کاملی بود بر تمام جلسات کشف قوانین.چه قشنگ از کشف ترمز و حل اون و کدنویسی شروع کردید و چه قشنگتر رسیدی به انتظار مثبت داشتن و درواقع با پیشفرض مثبت زندگی کردن.
شمارو تحسین میکنم و از رب العالمین برای شما سلامتی خوشبختی رزق به غیر حساب خواستارم والبته برای همه ی بچه های سایت.دوستان بی نظیر الهی من
چقدر لذت میبرم از خوندن کامتهای پر از آگاهیای که مینویسی
و چقدر هر بار زیبا و زیباتر مرور میکنی آگاهیها و دانستهها رو و نشانهها و فکرهای زیبایی که با خودت داری و قانون رو برات منطقیتر میکنه، بیان میکنی
خیلی دارم ازت چیز یاد میگیرم و بهتر میفهمم چجور باید پیش برم
ممنونم که مینویسی
عدهای از دوستامون توی این فضای ارزشمند هستین که خیلی قشنگ و عالی دارین پیش میرین و شماها هم با این نوشتناتون دارین از خودتون رد پا میذارین و این چقدر عالیه که این کار رو میکنین و به ماها هم کمک میکنین
چقدر کامنت فوق العاده ای بود مثل همه کامنتهای دیگتون که من دنبال میکنم و کلی چیز ازتون یاد میگیرم
با خوندن این کامنت کنجکاو شدم که ببینم فاطمه حمامی کیه
یه سرچ زدم و همینکه اومد بالا اصلا در لحظه شوکه شدم فکرشو نمیکردم دختری معلول هنرمند و با اینهمه توانایی
خدای منننن
چقدر توانا چقدر با مهارت چقدر با عزت نفس خدااای من
امشب به شدت دارم غافلگیر میشم هر کامنتی که میخونم یه شگفتی توش هست
من مصاحبه با این دختر نازنینو خوندم و حرفی که زده به شدت به دلم نشست و قابل ذکره
( برای این آرزو سالها صبر کرده بودم، لحظه شماری میکردم. امیدوار بودم.
وقتی خدا بخواهد هرچیزی ممکن میشود. من خدا را دارم، خدا خیلی بزرگ است، همیشه خدا در کنار من بوده، در تمام لحظات زندگیام.
میخواهم یک چیزی را به شما بگویم، من حتم دارم یک روز مسی را از نزدیک میبینم، درست مثل رونالدو، آن روز دیر نیست. وقتی خدا هست همه چیز ممکن میشه. من خدار و دارم.)
چقدر متحیر و احساساتی شدم از این حد از ایمان و امید
خدا رو شکر میکنم برای لطف و رحمت بی نهایتش که من رو هدایت کرد به این مسیر الهی.
استاد ازتون صمیمانه تشکر میکنم برای تک تک آموزش های خالصانه ای که میکنید اون خدا شاهده که با تمام خلوص نیت دارین توحید و راه رسیدن به خواسته ها و قوانین ثابت جهان رو به ما با جون و دل آموزش میدید.
استاد میدونم این پیامم رو میخونید.
من هنوز فایل رو ندیدم ولی خواستم بیام اینجا از طریق این قسمت در قالب کلمات ازتون تشکر کنم.
استاد خبر خوش اینکه من با یکی از اعضای سایت خانم مهری حصاری ازدواج کردم.
استاد من و خانمم از دانشجو های شما هستیم
و همیشه از شما و خانم شایسته بعنوان بهترین الگو برای رابطه عاطفی برای هم قانون رو یاد آوری میکنیم.
که میشه به خدا سپرد و جلوی نجوا ها رو گرفت و فقط منتظر هم زمانی ها و خبر های خوش بود.
استاد خود من باورم نمیشه که در عرض 1 هفته همه هماهنگیها و کارها به خوبی انجام شد.
توی این مدت واقعا ی ذره از توکل و سپردن به خدا رو تجربه کردم.
چقدر خدا رو بیشتر حس کردم.
توی مراسم خواستگاری و عقد حضور خدا رو چقدر دیدم ووحس کردم که انگار داره همه چی رو انجام میده و من فقط نظاره گر اون بودم
و داشتم از شدت حس حضور خدا به گریه می افتادم که مکان برای گریه نبود و اگر ن دوست داشتم از خوشحالی فقط فقط گریه کنم و از خدا تشکر کنم که چقدر به قولش وفا کرد و تمام کار ها رو برامانجام داد .
چقدر استاد بهتر درک کردم که هدف این جهان رشد و گسترش هستش و اگه دراین مدار قرار بگیری جهان هستی از بی نهایت طریق کمکت میکنه.
استاد استاد
بهترین هم زمانی زندگی ام
و بهترین مراسم تولدم
و بهترین کادوی تولدم
رو در روز عقد از دستان خدا گرفتم .
استاد روز مراسم عقدم دقیقا هم زمان شد با رو تولدم
و چقدر شیرین بود این هم زمانی
بدون اینکه من اصلا بدونم و خبر داشته باشم
هم زمان هم مراسم عقد گرفته شد و هم مراسم تولد و شمع فوت کردم.
استاد اشک ها بی اختیار داره میریزه از خوشحالی .
خدا رو شکر میکنم وارد رابطه ای شدم که خانمم از بچه های سایت هست و هم مدار و هم فرکانس هستیم و از دوره ها تون داریم استفاده میکنیم
و چقدر این قانون کبوتر با کبوتر رو درککردم و خوشحالم
حال و احساس عجیبی دارم
فقط میتونم ازتون بابت آموزش هاتون که توی جهان نظیرش نیست تشکر کنم
اگر لطف کنید از داستان هدایتتون که باعث شد با کسی ازدواج کنید که هم مدارتون هست و از بچه های سایت هست بگید خیلی خیییییلی مارو خوشحال تر میکنید و پیامی میشید برای تقویت ایمان بیشتر که هرآنچه که میخواهیم میتوانیم در زندگی مان خلق کنیم
با سلام خدمت محمدرضا یکتای مقدم و سرکار خانم مهری حصاری عزیز هزاران بار تبریک میگم چقدر خوب خدارو شکر که زوجهای سایت دارن زیاد میشن
این ازدواج بر شما مبارک باشه
چقدر لذت بردم از این جمله شما
داشتم از شدت حس حضور خدا به گریه می افتادم که مکان برای گریه نبود و اگر ن دوست داشتم از خوشحالی فقط فقط گریه کنم و از خدا تشکر کنم که چقدر به قولش وفا کرد و تمام کار ها رو برامانجام داد
اییییی جااانم که دلم نیومد برای کامنتت پاسخی نزارم
ممنونم عزیزم از ابراز مهر و محبتت…
لیلی جان یقین داشته باشه هررررررر آنچه رو خالص از خدا بخوای بهت عطا میکنه
و چقدر مهمه که آدم در ادامه مسیرش بتونه همراهی همدل و عاشق داشته باشه که هم مسیر براش لذت بخش تر بشه و دوم این همراهی بتونه باعث رشد و تعالی هر دو باشه…
لیلی جان از خداوند برات بهترین و عاشقانه ترین تجربه های دو نفره رو میخوام…
و ان شاءالله خوشبخت و سعادتمند و ثروتمند در دنیا و آخرت باشی عزیزم
سلام و درود فراوان به محمدرضا عزیز. الهی صد هزار مرتبه شکر، الهی صد هزار مرتبه شکر.
بسیار بسیار تحسینت میکنم و بسیار بسیار خدمت شما و همسر گرانقدرتون تبریک میگم. الهی صد هزار مرتبه شکر بخاطر این هم مداری و هم فرکانسی ،الهی که این بال پرواز همدیگه بودن شما رو تا اوج توحید به پرواز دربیاره و «لَعَلَّکَ تَرضَیٰ» باشید.
در پناه هدایتهای رب العالمین همیشه و هر لحظه از زندگی تون توحیدی و زیبا و عاشقانه باشه و نور هدایت قرآن زندگی تون رو نور ببخشه. اونقدر نعمت و ثروت و آرامش و شادی دریافت کنید که اشک شوق بریزید و دفترها پر کنید از شکرگزاری و فیلم نتایج تون رو از همین سایت ببینیم.
خیلی خیلی به شما و مهری خانم تبریک میگم بابت این موفقیت بینظیرتون
واقعا قابل تحسین هست این موفقیت….
هدایت شدن به کامنت شما و خوندنش یه نشونه بینظیر بود برای من….
چون من بعد از دوسال حضورم در سایت و گرفتن کلی نتایج مالی، روابط و سلامتی، معنویت و احساس خوشبختی و عزت نفس و……. اخرای شهریور یه هدف برا خودم مشخص کردم، و اونم اینکه میخام یک رابطه عاطفی توحیدی، شاد و…… (و کلی ویژگی های مد نظر خودم) را تجربه کنم……
و شروع تعهدم از اول مهر، یعنی دیروز بود و. تو همون شروع کار کلی نشونه های واضح و فوق العاده دیدم…..
که بلدترینش خبر ازدواج شما با مهری خانم بود(کامنت شما رو دیشب خوندم)
یعنی دقیقا انگار خدا داشت باهام صحبت میکرد…
که ببین یه رابطه دیگه با اون ویژگی که تو میخای اتفاق افتاده(دوتا آدم هم فرکانس باهم ازدواج کردن)
و مهر تایید به خواستم خورد که همین مسیر رو ادامه بده…..
واقعا از شما ممنونم که اون احساس شادی و خوشبختی تون را با ما به اشتراک گذاشتین
خداروشکر به خاطر حضورم در این سایت و توحیدی تر شدنم….
خدای مننننننننن چه خبررررر خوبییییییی،خدایاشکرت که این سایت سراسر برکته و برکت،چقدر بهتون تبریک میگم دوستای خووووبم،از خدا براتون خوشبختی آرزو میکنم ،در کنار هم هر لحظه شاد باشین و هماهنگ و هماهنگ تر ،منم از خدا میخوام که آدمی بیاد تو زندگیم که هماهنگ با منه و از قوانین میدونه،خوشحالم برات دوستم ،چه هم مسیر خوبی خدا بهت هدیه داد.
سلام هم استانی گرامی.تبریک من را پذیرا باشید هم برای ازدواجتون هم تولدتون.چقدر عالی که با خانمتون تو این مسیر هستین مطمئنم پله های ترقی رو با رشد بیشتری در کنار هم طی میکنین.بالاخره جواب این همه کنترل ذهن وفعالیت تو سایت وکامنت گذاشتن رو گرفتین وچه نتیجه ای شیرینتر از این که با انسان هم فرکانسی ازدواج کنین.خوش بختی وسعادت وسلامتی را براتون ارزومندم.خیلی خبر خوبی بود سر صبحی خوشحال شدم که یکی از اعضای این خانواده ام دوباره با فرکانسهاش خلق کرده است.
به نام رب العالمین. سلام به دوست عزیزم و سلام خدمت استاد و مریم جانم…اقا محمدرضا به شما و خانمتون تبریک میگم .واز صمیم قلب براتون ارزوی خوشبختی دارم..و مطمعن هستم اینده خوبی در پیش دارید..واقعا تحسینتون میکنم..و خیلی خوشحال شدم که دوتا همدار و هم فرکانس باهم ازدواج کردن..تولدتون هم بهتون تبریک میگم.. درپناه حق باشید
آقا چقدر خوشحال شدم ز این وصلت فرخنده ،به به چه سعادتی که با یک خانم دقیقا هم مدار و خداشناس واقعی ازدواج کردی مبارکتون باشه انشالله و درجات معنوی و رشد روحیتون مستدام باشه
انشالله که با هم دیگه بهترین و رویایی ترین رابطه رو تجربه کنید
یعنی اینطور بگم که انرژی ذوق کردنت اینقدر زیاد بود که میشد کاملا از نوشته هات دریافتش کرد
تولدت هم بهت تبریک میگم و براتون آرزوی بهترین سرنوشت رو دارم
سلام درود فراوان به برادر ایران زمینم آقای یکتا مقدم سلام.
مبارکه مبارکه مبارکه
چقدر خوشحال شدم که این خبر رو خوندم از صمیم قلبم برای شما وخانم حصاری عزیز نوعروس خانم سایت مون آرزوی خوشبختی دارم و تبریک و شادباش میگم. انشاالله در پناه الله یکتا خوشبخت وسعادتمند در دنیا وآخرت باشید.
چقدر خلق روابطی که آگاهانه و با ارسال فرکانس آگاهانه لذت بخش خبرش هم برای اعضای سایت لذت بخش خوشحال کننده است. آقای یکتا مقدم کامنت شما رو اکنون در محل تدریسم که قبل از شروع کلاسم می باشد می نویسم. چون دوست داشتم قبل از شروع روز کاریم حتما براتون کامنت و تبریک رو بنویسم.
کامنت شما رو که خوندم انگاری یکی کارت عروسی داد دستم و با خوندن کامنتهای بچه ها که براتون نوشته بودن انگار تو عروسی بودم و داشتیم تک تک بهتون تبربک میگفتیم. خیلی حس خوبی داشت. مخصوصا که عروسی نزدیک باشه و تو مشهد خودمون باشه.
خیلی خیلی بهتون تبریک میگم بخاطر این ازدواج الهی. انشاالله هر روز عشقتون بیشتر، زندگی تون روانتر، شادکامیهاتون بیشتر، جیباتون پرپولتر و دلاتون روشنتر به نور الله باشه.
سلام آقا محمدرضا یکتای مقدم وقتت بخیر امیدوارم حالت عالی باشه وقتی خبر ازدواجتو خوندم خیلی خیلی خوشحال شدم و خواستم بهتون تبریک بگم انشالله شاد سالم ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.
باعث افتخاره که بچههای این سایت اللهی وقتی به قوانین پایبند باشند و به اونها متعهدانه عمل کنند،خیلی زود نتایجش رو میبینند.
سلام ب شما محمدرضای عزیز و همسر گل تون آقا مبارک باشه با تمام وجودم خوشحال و ذوق زده ام بازهم تبریک میگم و امیدوارم سال های سال در کنار هم عاشق باشید و خوشبخت
حسابی بچه های سایت رو به شور و شوق اوردی و میبینم ک دوستان همگی باعشق به شما تبریک گفتند و باشما در حس مثبت و شادی سهیم شدند برای همه ی دوستان آرزوی زندگی ای سرشار از عشق و آزادی و لذت دارم
خدا یا شکر ات بخاطر این خبر خوش که قلبم سرشار از احساس خوب شد چقدر احساس خوشی کردم با شنیدن این خبر انگار خودم وارد چنین رابطه یی عاشقانه بی شده ام
رضا جان از صمیم قلبم برایت یک زندگی پر از شادی لذت را خواهانم
خدا ره شکر میکنم شنیدن این چنین خبر های خوب و خوش ایمان آدم را نسبت به قوانین خداوند بیشتر میسازد که جهان جهان چگونه کبوتر با کبوتر باز با باز را رعایت میکند
خدای آمرزنده و مهربان رو سپاسگزارم برای زیبایی های این فایل ها و این طبیعت بکر
الهی شکرت برای دیدن و لذت بردن از این صحنه های بی نظیر
بهترین استاد توحید در جهان باشی ولی ساده باشی
ثروت و نعمت و پول فراوان داشته باشی ولی با یک دم پایی ساده بری تو دل طبیعت و لذت ببری از خودت و داشته هات
میلیون ها نفر عضو سایتت باشند ، ولی جوری رفتار کنی که مطلوب دل خودت باشه و نه تایید بقیه!
میلیون ها بازدید کننده داشته باشی ، ولی سادگی و صداقت اولین اصل تو باشه
میلیون ها نفر زندگی تو رو ببیند ولی تو جوری زندگی می کنی که خودت دوست داری
بهترین آموزش دهنده روانشانسی ثروت باشی و با ساده ترین امکانات ،از لحظه لحظه سفرها و زندگی روزمزه لذت ببری
و اصلا برات مهم نباشه که این سبک زندگی برای بقیه خوشایند هست یا نه
میلیون ها نفر این فایل ها رو می بینند ولی اونجوری رفتار می کنی که خوشایند خودت هست
عزیز دل این استاد باشی ولی هر جور که دلت بخواد عکس بگیری و جلوی دروبین ، خودِ خودت باشی
با ژست های مختلف اون جور که دوست داری عکس بگیری و لذت ببری از وجود خودت و این طبیعت بی نظیر ، و اصلا برات مهمه نباشه که الان ببینده چی میگه؟؟!!
ثروت و نعمت فراوان داشته باشی ، ولی ذره ای به دنبال لاکچری بودن و فخر فروشی …
بهترین انسانی باشی که میتونه در مورد خدا ،قرآن ، قوانین جهان و مباحث موفقیت ، و سلامتی جسم ، بهترین آموزش ها رو داشته باشی ، ولی بسیار خالص و ساده و خاکی باشی
اینها همه نتیجه توحید و درک صحیح دنیا و آخرت هست
اینکه دنیا کلا یک بازی و سرگرمی بیش نیست
باید بدونی که اومدی که بسازی
نه اینکه بسازی برای موندن
بلکه زندگی و جهان اطرافت رو به بهترین شکل بسازی
ارزش خلق کنی
از جهان لذت ببری و کاری کنی که میلیون ها نفر هم از این جهان لذت ببرند
بدون چشم داشت
این یعنی استاد سید حسین عباسمنش
که من شخصا نمونه ای حتی شبیه به ایشون رو ندیدم
استاد واقعا نوش جانتون باشه این حجم از زیبایی و لذت و شادی و خوشبختی و آرامش و نعمت
خدا نور آسمان ها و زمین است؛ وصف نورش مانند چراغدانی است که در آن، چراغ پر فروغی است، و آن چراغ در میان قندیل بلورینی است، که آن قندیل بلورین گویی ستاره تابانی است، [و آن چراغ] از [روغن] درخت زیتونی پربرکت که نه شرقی است و نه غربی افروخته می شود، [و] روغن آن [از پاکی و صافی] نزدیک است روشنی بدهد گرچه آتشی به آن نرسیده باشد، نوری است بر فراز نوری؛ خدا هر کس را بخواهد به سوی نور خود هدایت می کند، و خدا برای مردم مثل ها می زند [تا حقایق را بفهمند] و خدا به همه چیز داناست
استاد عباسمنش عزیز
خدا شما رو برای ما مثال زده
نوری که هر روز بیشتر می شود
زیبایی هایی که هر روز بیشتر می شود
آرامشی که هر روز بیشتر می شود
ایمانی که هر روز بیشتر می شود
در دنیایی که توحید حلقه گم شده است
در دنیایی که شرک عامل مشکلات و سختی ها شده ، خدا برای ما یک نفر رو شبیه به ابراهیم خودش برای ما مثال زده
مثالی واضح برای :
توحید
برای شجاعت و جسارت
تسلیم بودن
تعهد
تمرکز بر زیبایی ها
صدق بالحسنی
اعراض از زشتی ها
هدایت پذیری
رها بودن
در صلح بودن
ساده بودن
اعتماد به نفس
عزت نفس
بهبود
امید
انگیزه
اراده
دوری از شرک
مثالی برای اینکه هر کجا و در هر شرایط به ظاهر زشت و سختی که باشی ،با توکل به خالق خودت ،می تونی اوضاع رو به نفع خودت تغییر بدی
میلیون ها نفر از شما یاد گرفتیم که خالق زندگی خودمون هستیم
یاد گرفتیم که همه چیز به دست خودمون رقم می خوره
بعضی اوقات آگاهانه و بیشتر اوقات ناآگاهانه
یاد گرفتیم که درک قوانین و عمل آگاهانه ، هر انسانی رو از هر شرایط بدی نجات میده
یادگرفتیم که آرامش انتهایی نداره
زیبایی ها انتهایی ندارند
ثروت نهایتی نداره
خنده ، خنده میاره
شادی ،شادی میاره
خوشبختی زیاد ، هیچ ایرادی که نداره در عوض خوشبختی بیشتری میاره
این حرفها برخلاف حرف پدران و گذشتگان و مذهب هست
ولی من تصمیم گرفتم که یاد بگیرم و عوض بشم
و شک کنم به هر چیزی که شنیدم
چون نتیجه ای که گرفتم ، چیزی نبود که می خواستم
چون هیچ لذت و شادی پایداری در زندگیم نبود
شرایط و اتفاقات بود که زندگیم رو رهبری می کرد
.
.
ولی من از شما یاد گرفتیم ، قبول کردم و عمل کردم
و زندگی خودم رو که دریایی طوفانی با موج های سهمگین و گرداب های وحشتناک بود رو ،تغییر دادم
زندگی که قرار بودم بچه دوم خومون رو به دلیل تصمیم به جدایی سقط کنیم!!
زندگی که با قرص آرام بخش ،به زور حفظ شده بود
زندگی که 99 درصد لحظاتش دعوا و تحقیر و توهین بود
زندگی که روزنه ای از امید و آینده مطلوب در اون دیده نمی شد
زندگی که هیچ روانشناس و مشاوره خانواده ای ، هیچ کاری براش نتونسته بودند انجام بدهند
زندگی که به یک باتلاق تبدیل شده بود و من و همسرم و دخترم و پسرم در حال فرو رفتن در اون بودیم
زندگی که چند تا چیزش در حال بیشتر شدن بود : بدهی و دعواها و ناراحتی و غم و گریه بچه ها
و چند تا چیز هم در حال از بین رفتن بود : آرامش و احترام و خنده و لذت و خوشبختی !!!
ولی وقتی کم آوردم
وقتی به ضعف و ناتوانی خودم رسیدم
ارحم الراحمین درستم رو گرفت و هدایت شدم به استادعباسمنش
3 سالی طول کشید و درک کنم
ولی ادامه دادم
تکرار کردم
تمرین کردم و کم نیاوردم
و نور خدا در دلم بیشتر و بیشتر شد
.
.
به لطف الله همه چیز بهتر و بهتر شد
عشق ، صمیمیت ، روابط عالی ،عزت نفس ،ثروت و بهبود وارد زندگیم شد
خوشبختی از زیر پوست زندگیم نمایان شد
خوشبختی که وجود داشت ولی من نمی شناختمش
به لطف الله خنده هامون بیشتر شده
شادی هامون بیشتر شده
قدردانی مون از نعمت ها بیشتر شده
من و همسرم عشق گمشده خودمون رو پیدا کردیم
این عشق رو با کمک خدا جلا دادیم
گردگیری کردیم
و هر روز این روند بی نهایت عالی رو برای خودمون مرور می کنیم و خدا رو شکر می کنیم.
و بعد از دوره 12 قدم و عزت نفس و در این اواخر با دوره کشف قوانین زندگی ،تونستم رهبر زندگیم خودم بشم.
و هر وقت بخوام تو جاده خاکی بزنم ، این نتایج و بهبودها رو برای ذهنم مرور می کنم
و به خودم یادآوری می کنم که دلیل این نتایج و بهبودها ،تغییر من بوده
و هیچ چیز تصادفی و شانسی وجود نداره
.
خدای مهربان ، طول عمر همراه با تندرستی و عزت و موفقیت روزافزون ،
ثروت بغیر الحساب و شادی و خوشبختی و زیبایی های بیشتری رو ،
نصیب استادم ،عزیز دلشون و تک تک دوستانم در این مجموعه بگردان
برای قلب سرشار از وجود خداوند که این چنین مهربان و بخشنده هستید که با صداقت کلامتون و با احساس ناب الهی تون من رو تحسین می کنید.
این احساس نتیجه فرکانس بسیار عالی شما و مدار بالایی هست که در اون قرار گرفتید.
دوست عزیزم ،
خداوند رو شاکرم که نتایج اولیه من در آغاز راهم ، براتون مفید واقع شده.
همه چیز از اوست
همه خوبی ها ، این کامنت ها ، کلمات من و شما ، نتایج خوب ما، انرژی خالص و روحانی همه دوستانمون ، همه و همه وجود انرژی پاک خداست.
خداوند به استاد ما و عزیز دل محترم ایشان ، ثروت و سلامتی و موفقیت و خوشبختی و سعادت و زیبایی بغیرالحساب عطا کند که با آموزش های بی نظیرشون ، ما در حال رشد هستیم.
و چقدر این مسیر و خواندن و نوشتن کامنت ها ، به صورت جادویی حال همه ما رو بهتر و بهتر می کنه.
من که بسیار قدردان این فضا و این جمع بی نظیر در کل کیهان هستم.
الحمدلله رب العالمین
انشاالله شما و تک تک عزیزانتون در پناه خداوند یکتا و توانا همیشه شاد و تندرست و موفق و ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.
و شکرگزار خداوند بزرگ هستم برای وجود عزیز و نازنین شما و تک تک دوستانِ بی نظیرم در این مسیر بی نهایت زیبا
ممنونم از شما برای نگاه زیبا و سرشار از لطف و محبتتون
احساس خوب و عالی و انرژی روحانی ، که از نظرات و نگاه های زیبای شما و تک تک دوستانم دریافت می کنم ، بی نهایت برای من ارزشمند و گرانبهاست.
خدای مهربان رو شکرگزارم که حرفهای دلم ، برای شما مفید واقع شده.
انرژی خالص و فرکانس بالای شما و قدرت تحسین شما ، بی نهایت برای من آموزنده است.
تحسین می کنم شما رو برای داشتن روح بزرگ
برای داشتن قلبی که سرشار از حضور خداست
همیشه به خودم یادآوری می کنم که جواد ، خواندت کامنت ها و پاسخ دادن به دوستان بی نظیرم ، یکی از مهم ترین دلایل ماندن در احساس خوب و بالا رفتن مدارم هست.
به الله قسم که از تک تک کلمات شما و همه همسفران بهشتی خودم درس می گیرم و در حال رشد هستم.
چون فهمیدم که رشد و بهبود هیچ انتهایی نداره.
فهمیدم که هر چقدر کار کنم و تعییر کنم ، با زهم جا داره.
یادگیری و بهبود رو برای خود مثل حرف انیشتین، یک دوچرخه سواری می دونم ، فقط اگر یک لحظه رکاب نزنم ….
پس باید هر روز حرکت کنم
از تک تک دوستانم یاد بگیرم
و بدونم که مسیر خوشبختی و سعادت دقیقا همینه
هر روز یک مقدار بهتر از دیروز
سپاسگزارم از کامنت زیباتون که کلی درس برای من به همراه داشت
اشناالله در پناه الله مهربان همیشه شاد و تندرست و ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.
سلام به آقای بایرامی عزیز که همیشه از خوندن کامنت هاشون دریایی از آگاهی به قلبم روانه میشه
درود میفرستم به شما…و تحسین میکنم شما رو که رهبر زندگی خودتون شدید و اینچنین توحیدی میتازید زیر سایه توحید و رب العالمین و بهشت رو برای خودتون ساختید…
نوش جان شما …گوارای وجود مبارکتان دوست عزیزم….
تا باد چنین بادا….
دقیقا دقیقا ….چیزی که من دیشب با نگاه کردن به این فایل ازش درس گرفتم.
خلوص و سادگی و رها بودن استاد عزیز …در عین اینکه زندگی شاهانه ای داره….
اقا تبریک میگم بهتون چه خبرخوبی برای داشتن زندگی عالی کنارهمسر وفرزندان گلتون
تحسین میکنم شمارو که تواون شرایط بد ذهن خودتون روکنترل کردید وباعمل به قانون وباایمان وتعهدی که داشتید زندگی که ازبین رفته بود رو دوباره جان تازه ای بخشیدید
خداروشکر برای اینکه کنارخانواده شادوخوشحالید
خداروشکرکه بعداز 3سال نتیجه رو باچشم دلتون لمس کردید
خداروشکرکه بچه ها الان توی فضای اروم وپرازعشق بزرگ میشن ویادمیگیرن خوب زندگی کردن رو…
خیلی براتون خوشحالم و بهتون تبریک میگم وتحسینتون میکنم
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته و همه ی دوستان خوبم.
من بخاطر اینکه به صورت تمرکزی متعهد شدم که جوری روی روابطم کار کنم که عید سال 1403 ببببهترین عشق رو با همسرم، همدم تجربه کنم و کسی تو زندگیم باشه که هررر لحظه بابت بودنش خداروشکر کنم، این روزها دارم تمرکزی روی این موضوع کار میکنم،
من قبلاً روابطم رو که از الان بسیار بسسسیار نابود تر بود رو به شرایطی رسوندم توسط همین قانون و همین مسیر که هممممه متعجب بودن از این همه تغییر و این همه عشق صادقانه!
اما بخاطر چند تا موضوع روابطم دوباره نابود شد، به همون روال قبل برگشت.
دلایلی که باعث خراب شدنه دوباره رابطه بود اینا بودن
1/نداشتن عزت نفس
وقتی عزت نفس نداشته باشی، از دوست داشته شدن، توسط دیگران، مؤدب میشی و هررررررکاری میکنی که اون محبت رو جبران کنی و خودتو در شأن و اون حد از احترام و عشق نمیدونی و بخاطر همین خودتو حقیر میکنی، در نتیجه!
با آدمه حقیر در حد لیاقتش بهش عشق داده میشه!
2/به قول استاد سقف آرزوهام خیییییلی خیییییییییییلی کوچیک بود در زمینه ی روابط!
یعنی وقتی روابطم عالی شد موندم دیگه چی از روابطم بخوام!!
گفتم این دییییگه آخرشه!!
یادمه 8،7 سالم بود پسر خالم بردم بازار گفت هررررررچی که دوست داری بگو تا برات بخرم!
بعد گفتم نه نه! شیشتا میخوام،بعد گفتم نه ننه 9 بسته برام بخر!
ییییعنی سقف آرزوهای من داشتنه 9 بسته عکس بود، مثله اینه که تو زنگ بزنی به یکی بگی 25 هزار تمن میتونی بهم قرض بدی؟!
تو روابطمم به دلیل کوتاه بودنه سقف آرزوهام روابطم تو همون سطح موند و بعدشم وقتی خودتو رشد ندی برمیگردی به عقب!
3/ادامه ندادن به تعهد 1 ساله به ادامه ی مسیر!
وقتی بخاطر تضادهای زندگیت یه مدت بصورت متعهدانه و جدی روی رسیدن به هدفت کار میکنی، شرایط خیییییلی زود تغییر میکنه، اما با اینکه شرایط و شخصیت تغییر کنه نیاز به کار کرده زیاد داره.
و متأسفانه من بعد از 4 ماه دوباره شرایط خراب شد، چون من تعهدم مثله روز اول نبود
حالا این مسئله چه ربطی به این فایل داره!؟
میگم خدمتتون.
من امروز بهم الهام شد که برو تمامه دفترهایی که از سال 1400 نوشتی رو بشین بخون.
دیدم توی روابطم همون روزا که شرایط از فاجعه هم بدتر بود تو شکرگزاری هام نوشته بودم
1/خدایا شکرت که همسرم بهم گفت اون یکی شلوارت رو بپوش، این یعنی که لباس پوشیدنه من واسش مهمه و من رو دوست داره
2/خدایا شکرت که امروز همسرم سفره رو پهن کرد که کنار هم غذا بخوریم در صورتی که روزای قبل از هم جدا غذا میخوردیم
3/خدایا شکرت که همسرم بهم گفت برام سیر پاک کن دستام بو میگیره، در صورتی که دیروز وقتی نکدون رو میخواست، با اینکه نمکدون پیشه من بود به من نگفت، به مادرش گفت نمکدون رو میخوام!!!بعد همینجوری که میرفتم صفحه های بعد دییییدم دارم بابت مواردی شکرگزاری میکنم که خودمم باورم نمیشد!
مثلا تو 10، 12 روز بعد نوشته بودم خداروشکر که همسرم گفت دستتو بهم بده بگیرم تا خوابم ببره، در صورتی که همین 2 هفته پیش حتی بدش میومد نزدیک هم دیگه بشینیم!
بعد دیدم من تو شرایط فاجعه برای چه چیزای خیییییلی خیییییییییییلی کوچیکی شکرگزاری مینوشتم!
و همون نوشتن و شکرگزاری برای چیزای کوچیک نتایج بزرگ رو رقم زد.
از طرفی دیروز تو قسمت نشانه ی امروز من، یه فایلی اومد واسم که هرررکس که ندیدش یک تیکه طلای پنهان رو از دست داده!
فایل شکارچی نکات مثبت باشیم!
این فایل کککلا تکلیف منو مشخص کرد.
حالا من چرا اینها رو نوشتم!!!
وقتی میبینم استاد از دیدنه یه آب روان و ساده ایییقدر لذت میبره و حریصه واسش که همینطور آب داره میره یا بطریشو پر میکنه، یا میاد با آب دست و صورتش رو میشوره، یا صندلیشو میزاره وسط آب و پاهاشو میزاره تو آب، و به هررررر روشی که فکرشو کنی داره به این نعمت توجه میکنه، و با استفاده کردن از اون نعمت داره شکرگزاریشو بجا میاره، معلومه که خدا دریاچه ای به وسعت دوتا زمین فوتبال بهش هدیه میده!
معلومه لز بس بخاطر چیزای کوچیک شکرگزاری کرده چیزای بزرگ تر بهش داده میشه!
و من فهمیدم باااااید بهذایتوی روابطم با همسرم به کووووچکترین نکات مثبتش توجه کنم.
نتیجه ی تعهد بر کارکردن روی خودم چی میشه!؟
میشه اینی چه دیروز همسرم بهم میگه واسه تولدت یه کادوی35 تا 50 میلیونی در نظر گرفتم!
من نیمدونم همسرم این کارو میکنه یا نه، ولی میدونم همین حرفش هم بازتاب افکاره خودمه، همونجور که بحث هامون نتیجه ی افکارمه!
من اینو به خودم میگم که بزززززرگترین اشتباهه من اینه که میگم، من زمانی احساس خوشبختی میکنم و از صمیم قلبم شکرگزارم که:
روابطم با همسرم خوب بشه
اما اینو باید بدونم که یک خیال باطله که منتظر بمونم تا کسی تغییر کنه که من احساس خوشبختی کنم!من از همین جایی که هستم باید شکرگزاری کنم تا نتایج کم کم تغییر کنه و گرنه نتایج تغییر نمیکنه
به نام خدای مهربونی ک همیشه نشونه هاشو برامون میفرسته و راهو نشونمون میده
خیلی لذت بردم از کامنتتون و علت هایی ک بررسی کردید و ی جوری تماما خودتونو مسئول دونستید و فقط دنبال اصلاح خودتون هستین من شمارو تحسین میکنم
جمله اخرتون برای من مثل ی نشونه بود ک این حرفی ک جدیدا تو ذهنم همش پلی میشه باید جدی تر بگیرم
اینکه من نباید منتظر بهتر شدن شرایط و یا رفتن از هر جایی باشم که بظاهر راحت بشم
من هرکجا ک برم با هر فرد جدیدی ک باشم این ایرادا تو وجود من هست و فقط اشغالا میکنم زیر مبل
من باید بتونم همینجا ، همین الان ، تو همین شرایط خوب زندگی کنم و حالم عالی باشه .
باید بتونم نکات مثبت اطرافیانم هرچند کوچیک بیاد بیارم و شکر گزارشون باشم .
الهی شکرت واقعا بابت این شرایط به ظاهر بدی ک ایجاد میکنی تا به واسطه همین تضادا خودمون بهتر بشناسیم و با دقت بیشتری درون خودمونو بررسی کنیم خدامیدونه ک ما چقدر شخصیتمون رشد میکنه بعد از این مسائل
ما گاهی اوقات فراموش میکنیم دلیل این تضادارو ک تهش اینه ما عزت نفس و ایمانمون بیشتر میشه و از تو بیشتر بخوایم و همش بخاطر خودمونه ولی تو کمکمون کن دستمونو بگیر
خداجونم لحظه ای منو با افکار منفی تنها نزار خودت مراقبم باش در برابر هر وسوسه ای که منو گمراه میکنه
الهی شکرت بابت این پاییز دوست داشتنی و باد خنکی ک از پنجره میادو منو عاشق تر تو میکنه الهی شکرت
دقیقاً امروز داشتم با خودم این قانون رو به یاد میاوردم که ما با توجه به هر چیزی اون رو در زندگی خودمون گسترش میدیم
دلیل اینکه ما یه سری خواستهها رو به دست میاریم اما خیلی زود از دست میدیم یا به یه سری خواستهها نزدیک میشیم اما نتیجه نهایی بدست نمیاد همین موضوعه که ما مسیر رو تایید نمیکنیم، ما بهبودهای کوچک رو حس نمیکنیم، ما سپاسگزاری رو بهشکل صحیح انجام نمیدیم، در کل ما تکامل رو رعایت نمیکنیم، ما صبور نیستیم و درک نکردیم که مقصد مهم نیست مسیر مهمه.
قشنگ این حس رو دارم که خداوند با نرسوندن من به خواستههام میخواد مسیر درست رسیدن رو یاد بگیرم چون این چیزیه که من میخوام
آرامش
عشق
خوشبختی
نه تجربه یه موقعیت خاص
این حالت هم با تکامل بوجود میاد
من خودم یکی ازون کسائی بودم که تو زمینه روابط خیلی بد عمل میکردم همیشه
یعنی اون فرد دلخواه میومد اما رابطه پایدار نبود
یا فرد دلخواهم رو باهاش برخورد میکردم اما نمیتونستم باهاش ارتباط برقرار کنم
بعد متوجه شدم که من تکامل رو رعایت نمیکنم که این حالت اتفاق میفته یعنی بهجای اینکه بیام بگم خب من نیاز ندارم یدفعه همه چیز خوب بشه و سعی میکنم آرام بهبود ایجاد کنم و پیشرفتها رو تایید کنم همین بهم آرامش میده و باعث میشه من در مدار آسانیها قرار بگیرم و آرام و بهسادگی و عزتمندانه به چیزی که میخوام برسم، میخوام با یه برخورد یا حرکت خاص، یه حرف خاص یه روز کار کردن روی باورها اون هم نتیجه رو به یکدفعه ایجاد کنم
من اگر اون فرد دلخواهم رو میبینم باید سپاسگزاری کنم و تایید کنم مسیر رو
اگر یه قدم جلو میرم نباید انتظار داشته باشم همه چیز یه دفعه برسه به نقطه آخر، بهجاش از این زمانی که در اختیار دارم بیام برای انتظار مثبت ساختن و فضاهایی که میخوام تجربه کنم استفاده کنم، بیام هدایت الله رو بهیاد بیارم بگم ببین خدا داره آرام آرام هدایتم میکنه، بیام نگرانیهامو با ایجاد و منطقی کردن باورهای مثبت کمتر کنم و امیدواریم رو بیشتر
این حقیقت رو به یاد بیارم که هیچ واقعیت مشخص و ثابتی وجود نداره از قبل، من دارم در هر لحظه میسازمش، وقتی اینجوری فکر میکنم بهجای اینکه بیام با پیشفرضهای منفی برم سراغ بهبودها میام پیشفرضهای مثبت ایجاد میکنم چون میدونم این سمتیه که من باید انجامش بدم این همان کاریه که من برای تحقق خواستم بهش نیاز دارم
درسته هنوز اون نتیجه نهایی ایجاد نشده اما شرایط نسبت به قبل هم متفاوت شده من دارم یه سری واکنشهای متفاوت رو دریافت میکنم و این یعمی فرکانسهای من دارند کار خودشون رو میکنند، من یه ذره رو خودم کار کردم به ذره نتایج متفاوت شد، برای اینکه به نتیجه دلخواه برسم باید بیشتر رو خودم کار کنم بیشتر افکارم رو به سمت دلخواهم جهت بدم
آرامتر باشم
آرامش و احساس خوبم رو نشانه درستی مسیرم بدونم و با احساسی عالیتر ادامه بدم
تکمل یعنی همین
یعنی بالاخره به خواستت میرسی
یعنی خدا برات کارهارو انجام میده اگر تو سمت خودتت رو که همین بهبودهاست به درستی انجاج بدی
احساس لیاقت اون خواسته در مسیر همین بهبودها آرام آرام ایجاد میشه
باز هم از شما دوست عزیزم بسیار سپاسگزارم که با این نوشته زیبا باعث شدی این قوانین رو مرور کنیم
چقدر در زمان درست کمنتت را خواندم کاملا نجوا هایم را آرام کرد
دلیل اینکه ما یه سری خواستهها رو به دست میاریم اما خیلی زود از دست میدیم یا به یه سری خواستهها نزدیک میشیم اما نتیجه نهایی بدست نمیاد همین موضوعه که ما مسیر رو تایید نمیکنیم، ما بهبودهای کوچک رو حس نمیکنیم، ما سپاسگزاری رو بهشکل صحیح انجام نمیدیم، در کل ما تکامل رو رعایت نمیکنیم، ما صبور نیستیم و درک نکردیم که مقصد مهم نیست مسیر مهمه.
قشنگ این حس رو دارم که خداوند با نرسوندن من به خواستههام میخواد مسیر درست رسیدن رو یاد بگیرم چون این چیزیه که من میخوام
امروز مادرم برایم گفت برو یک جای معلمی کن تجربه ات بیشتر میشود من حالم بد شد چون نه این شغل را دوست دارم و اینکه تکامل فراموش میکنم و منی که هیچ درآمد ندارم دوست دارم به درآمدی برسم که از سطح نصف جامعه بالاست یا بروم مهاجرت کنم به بهترین کشور دنیا و کار دلخواه خودم را داشته باشم
به خودم گفتم درست هست اینا چیزی نیستن که تو نتوانی نرسی به بیشتر اینا میرسی چون لایق عالی ترین ها را داری و زمین آسمان را خدا مسخر تو کرده هست ولی باید از یک جایی شروع کنی باید تکاملت را طی کنی
یا زهنم نجوا میداد چرا او دوستت بدون درک قانون به آسانی مهاجرت کرد حالا بهترین زنده گی را دارد ……..
و چقدررر زیبا شنیدم که گفت چی میدانی که تورا به اندازه آرزو های بزرگت بزرگ میسازم تا معنی زنده گی را بدانی تا لذت ببری تا عمیق زنده گی کنی تا هر روز بزرگ بزرگ شوی و به انکه میخواهی باشی تبدیل شوی
و چقدر خداوند زیبا هدایت میکند زیبا حمایت میکند عالی هوایت را دارد
کافی هست عجله نکنیم کافی هست نگران نشویم کافی هست چی وقت ، چگونه نگویییم کافی هست بدانیم او بلد هست او حواسش هست او خداست
او فراموش نمیکند او کنارت هست او از تو بیشتر دوست دارد به خواسته هایت برسی و شاد زنده گی کنی
به خودم گفتم چرا نگران میشوی
به خودم گفتم وقتی میگویی تسلیم هستم پس تسلیم باش هر چی پیش آمد هدایت خداست به خیرت هست عالی هست
اگر یه قدم جلو میرم نباید انتظار داشته باشم همه چیز یه دفعه برسه به نقطه آخر، بهجاش از این زمانی که در اختیار دارم بیام برای انتظار مثبت ساختن و فضاهایی که میخوام تجربه کنم استفاده کنم، بیام هدایت الله رو بهیاد بیارم بگم ببین خدا داره آرام آرام هدایتم میکنه، بیام نگرانیهامو با ایجاد و منطقی کردن باورهای مثبت کمتر کنم و امیدواریم رو بیشتر
کمنتتتت بی نهایت زیبا و عالی بود ممنونت هستم دوست عزیز
از خداوند برایت بهترین ها را میخواهیم انشالله به آسانی و زیبایی به تک تک خواسته هایت میرسی و خودت هم میدانی که الله به بیشتر از اونای که دوست داری برسی برایت عطا میکند
من هر چی که در حین نوشتن کمنت ها از قلبم میگذرد مینویسم و بدون فکر کردن به قضاوت دیگران مینویسم چون واقعا دوست دارم از هر لحظه خودم رد پا بگذارم که کجا بودم
و همین حالا از قلبم گذر کرد که برایت بگویم سه سال پیش چنین شخصیت زیبا را نساخته بودی درک عالی از قانون را نداشتی و لذتی که امروز از لحظه لحظه زنده گیت میبری او وقت چنین لذت را نمیبردی و در یک کلام خداوند آماده میسازید درونت را صیقل میدهد خداگونه میسازید کافی هست باورش کنی کافی هست ایمانت را قوی قوی تر بسازی کافی هست بدانی خداوند در هر لحظه هوایت را دارد تو فقط لذت ببر و توکل کن
از صمیم قلب بهترین ها را برایت خواهان هستم و الهی به زودی به زیبایی و آسانی نتایج عالی را که دوست داری خلق کنی و بسازی و با فرد دلخواه ات زنده گی بهشتی را تجربه کنی
زمان هایی ک به کامنت شما هدایت میشم واقعا با دقت بیشتری میخونم چون ازت زیاد یادمیگیرم و تو میسر رشد و تکاملم هربار اگاهی بیشتری باخوندن کامنت های شما دوستان توحیدی بهم اضافه میشه و این رشد شخصیت و بهبود و ب قول استاد هرروز بهتر از روز قبل شدن مشهود تر میشه و قشنگ متوجه اش میشم و این رشد دادن دائمی و مستمر توام با لذت و احساس خوب صددرصد نتیجه اش فراتراز حدتصور ما خواهد
بود برای همه دوستان و شما و ابراهیم عزیز ارزوی سعادت و خوشبختی دارم
چقدر خوب مسائل رو ریشه یابی میکنید شاید باورتون نشه ولی من زندگیم از شما داغون تر بود ولی از وقتی کامنتهای شما رو دنبال میکنم ونتایج خوبتون والبته نتایج دیگر دوستان تغییرات خیلیخوبی توی زندگیم داره رخ میده
هر روز تلاش میکنم خودم رو به بهترین شکل تغییر بدم عژت نقسم وبالا ببرم عاشق خودم باشم با تنهایی خودم وخدا لذت ببرم واین باعث شده رفتار اطرافیانم هم تغییر کنه وحالم هر روز عالی تر بشه
خداروشکر که استاد عباس منش هست
این سایت هست
شماها هستین
خداروشکر که همه این ها دست به دست هم داده تا امثال من بفهمن مزه زندگی واقعی چیه
هنوز کلی راه دارم ولی همین که توی مسیرش اومدم وهدایت شدم خدا رو هزار مرتبه شکرمیکنم
اینکه یه مرد با تمام ویزگیهای خاص مردونه ای که داره میتونه اینقدر خودش باشه و عزت نفسش رو اینقدر قوی پرورش داده که بیاد این کامنت پر از اگاهی و درس رو بنویسه، هزاران و هزاران و اصلا میلیاردها بار جای تشویق و تحسین داره.
دمتون گرم.کیفتون کوک
جدا از رشد و پیشرفتتون و بالا رفتن عزت نفستون باید بگم که برام جالب بود که منم برم دفترای سالای قبلمو بردارم و یه مواردی مث شما پیدا کردم.
اینکه از امور کوچیک سپاسگزاری کنم تا به درشتهاش برسم.
هر جا کار نکنیم از مسیر دور میشیم.
و ممنونم که کامنتتون برام یاداوری بود که گریزی به گذشته داشته باشم.
مثال نمکدون و شلوار عالی بود.
همین دو موردی که شاید اصلا به چشم نیان و در ظاهر بی اهمیت باشن ولی میتونه یه زندگی رو تغییر بده.
و روی دنیای هزاران نفر تاثیر بزاره.
از جمله خود من که یادم اومد حواسم باشه زندگی برداشتن همین قدمهای کوچولوی به ظاهر خنده داره.
موفقیت از همین کوچولوها شروع میشه و به بزر گترین ها ختم میشه.
پشتکارتون رو تحسین میکنم
خودتون بودن رو تحسین میکنم
تواضع تون رو تحسین میکنم
و دونه دونه قدمهایی که برای بهبود خودتون و زندگیتون بر میدارین تحسین میکنم.
هوار تا جیغ و کف و هورااااااااااااااااااا……………………….
فرشته الله من بی نهایت بالایت افتخار میکنم قشنگم شما صبر کنید به خدا توکل کنید از این رفتارر مادر و پدر تان اعراض کنید قشنگ کوچکترین موضوعات را شکرگذاری کنید بیبینید خدا چگونه برایت پاداش میدهد وعده خداوند حقققققق هست
چگونه خداوند آن چیز را که دوست داری برایت میرساند آینده ات را زیبا و رویای میسازد به خدا که کاری ندارد و بدون شک همینطور هم میشود
من آمدم که پاسخ احسان عزیز در کمنتم بخوانم که کمنت خودت را دیدم فرشته عزیزم با قلبم برایت پاسخ مینویسم و دوست دارم برایت بنویسم
میدانی چیست خداوند قوی میسازید خداوند برایت قشنگی ها زنده گی ات را نشان میدهد تا قشنگی های زنده گیت را بیبینی شکرگذاری کنی و بعدا خواسته ات را برایت عطا میکند با ویرژن جدیدت که بیشتر لذت ببری عمیق زنده گی کنی هر لحظه خودت را کنار الله در آغوش الله حس کنی غرق عشق خودش شوی قانون را به زیبایی درک کنی
فرشته عزیز اینگونه نگاه کن که مادر و پدرت شما عزیز دردانه خدا را بی نهایت دوست دارد و عاشقت هستن و از این سبب نگرانت میشوند اصلا اینگونه بیبین و شکرگذاری کن ( که من چقدرر پدر مادر مهربان دارم که در فکر من هستن زیاد انسان ها هستن که در آرزوی داشتن پدر و مادر هستن یا در آرزو داشتن پدر و مادر مسوولیت پذیر پس با خودت بگو خدایا شکرت که چنین نعمتی به من عطا کردی و من چقدر خوشبختم )))
از خدا برایت میخواهم روزی در بهترین کشور دنیا در بهترین ویلای دنیا یعنی ویلای خودت مستقل زنده گی کنی
در بهترین و لاکچری ترین رستورانت ها کافه ها و هوتل ها مصروف سفارش آبمیوه باشی
زنده گی سراسر پر از عشق ارامش و لذت را داشته باشی عزیز من
ابراهیم عزیز من مطمین هستم روزی خانم تان درک میکند که چقدر یک انسان عالی مهربان دوست داشتنی یک انسان خداگونه در زنده گی شان هست کنار شان هست و خودش را بابت بودن تان خوشبخت ترین انسان روی زمین میداند
و چقدررر شما خوب و مهربان هستین
چقدررر شما عالی هستین
چقدرررر من شما را تحسین میکنم
چقدرررر کامنت های تان دوست دارم و با عشق میخوانم و شکرگذار هستم
الهی روزی بیایی به همین زودی ها و چنان رابطه عالی بسازی و از نتایج زیبایت برای مان بگویی که غرق سپاسگذاری و حال خوب شویم و ایمان مان قوی شود عین استاد و مریم عزیز زنده گی بهشتی را تجربه کنی
الهی زنده گی پر از زیبایی شادی خوشبختی ثروت و پر از حال خوب را با همسر عزیزت تجربه کنی
ساعت 01:01بامداد یکشنبه هست،همین الان داشتم به خدا میگفتم که خدایا این بچه های سایت از کدوم فضا و سیاره ای اومدن که انقدر خفنن!!؟؟؟؟
خدایا اینا چطوری تورو انقدر درک کردن که نور شدی به کلامشون،انرژی شدی به کلماتشون که این خرت و پرت های درونت رو میریزن بیرون مرتب میکنن و میزارن سرجاش!!!
خدایا من چه فرکانس و چه پتانسیلی توی خودم داشتم که همنشین اینچنین جماعت نورانی شدم؟؟؟؟؟
خدایا واقعا فکرت چی بوده که این جهان رو خلق کردی که یه عده ای بیان خاک درگاهت بشن اینگونه مست و مدهوش عظمتت بشن و تو اونا رو عزت و جلالشون دادی؟؟؟؟؟؟
خدایا این استاد عباسمنش دیگه کی بوده که یک صدم اتفاقات این مسیری که برای استاد پیش اومد رو تبدیل به دیتا میکردی از طریق آمپول بهش تزریق میکردی سی پیوش درجا میسوخت،ولی این بشر ایمان نشون داد جلو رفت؟؟؟؟
این آخریه رو جوابشو میدونم چون هزاران بار استاد تو تک تک جملاتش ،فایل هاش،رفتارش،عملکردش،تعهدش گفته و نشون داده
چون خود منم دارم ذره ذره این صحبت های استاد رو درک میکنم زندگی میکنم،اونجایی که استاد عزیز تو یکی از فایل های رایگانش میگه منم سختی زیاد کشیدم در به دری کشیدم بالا و پایین شدم،نجوا هم سراغم اومد تو اون لحظه به خدا معترض هم میشدم ولی فقط به اصولم پایبند بودم و تحت هر شرایطی اجراش کردم و الان اگر بهم بگن برگردی عقب و باز دوباره به این نتایج میرسی ولی بازم باید همین مسیری که اومدی رو طی کنی با کمال میل از صمیم قلبم دوباره همین مسیر رو میام
واقعا به به،اشک تو چشمام جمع شد وقتی این کلام شنیدم، لعلکم ترضی یعنی همین که میدونی سختی زیادی کشیدی در طی مسیر ولی انقدر محو تماشای عظمت و زیبایی الله یکتا و معجزاتش در زندگیت هستی که اگر بگن برگرد و همین مسیر رو بیا با کمال میل قبول میکنی
یادم خودم افتادم از گذشتم همیشه مینالیدم با اینکه از دید دیگران از بیرون یه زندگی ایده آل داشتم،من پدرم بیست و اندی سال کارگری کرد تا چندرغاز حقوق بازنشستگی بهش دادن من تو سال سوم استقلال مالیم سه برابر دسترنج عمر پدرم درآمد داشتم ولی از زندگیم لذت نمیبردم تکرار میکنم از زندگیم لذت نمیبردم چون معنا و مفهوم این زندگی رو درک نکرده بودم یعنی توحید و یکتاپرستی رو ،همه ی اون ایده آل هام رو از دست دادم ولی بجاش یه هدیه الهی دریافت کردم یه ذهنیت خداشناس،توحید سنج،زیبا بین
یه برجی روی آب ساخته بودم خراب شد تا بیام از پایه خودم گود برداری کنم،بُتون ریزی کنم ،صفحه ستون بزنم آروم بیام بالا و اون قصر و عمارت مجلل خداگونه رو روش بنا کنم
به ولله زندگی انقدر آسونه که گاهی اوقات سخت گرفته میشه،از آسونی زیاد سختش میکنیم برای خودمون،یه قانون ثابتی هست که میگه اگر شما انقدر ایمان داشتی و جَنم از خودت نشون دادی که تحت هر شرایطی تو هر وضعیتی تونستی طوری افکار و ذهنیت رو کنترل کنی که به احساس خوب برسی،طبق کلام و قوانین الله یکتا آسمون بیاد زمین،زمین بره آسمون برای تو فقط اتفاق خوب میفته
میدونین من بخودم گفتم ،الان چرا دست و پا میزنی واسه مسائل مالی،میخوای دوباره پول بیاد توی دستت و طبق قانون اگر از نظر فرکانسی لیاقت دریافت اون پول رو نداشته باشی لاجرم باید اون پول رو از دست بدی مثل گذشته که از دست دادی،و من نیومدم این مسیر رو یاد بگیرم که فقط پولدار بشم اومدم که این مسیر رو تا آخر عمر اجرا کنم و طی کنم برم جلو پس از همین جایی که الان هستم باید بخودم یادآوری کنم که بیا بجای صرفآ نتیجه گرفتن اون شخصیت عملگرا به اصل و اساس رو در خودت ایجاد کن ،مثل استادی که فرزندش رو از دست میده ولی بجای مراسم ختم گرفتن بخودش میگه ،اگر الان ذهنت رو کنترل نکنی و درگیر فرع بشی قطعا اتفاقات بد تری در انتظارت هست و سریع خودش رو جمع و جور میکنه بعد از یک هفته از فوت فرزند به روند عادی زندگیش برمیگرده الله اکبر گفتنش هم دل و جرات میخواد وای بحال انجامش
ولی کسی میتونه براحتی این مسئله رو اجرایی کنه که ایمان داره به یه نیرویی که این نیرو یه قانون ثابت وضع کرده و بشارت و انزار داده که آقاپسر دختر خانوم ،آهای عشقی اگر طبق این قانون عمل کنی نتیجه قطعا اون چیزی میشه که سعادتت درون اون هست و اگر نتونی عمل کنی هیچ نجات دهنده و یاوری برای رفع گرفتاری ازون بلایا نخواهی یافت
خدایا من در این لحظه واقعا از جایی که هستم راضیم و اگر هزاربار دیگ برگردم عقب و بدونم که میام همین جایی که الان هستم باز هم همین مسیر رو طی میکنم
سلام آقای کاتبی عزیز چقد کامنتت حس خوبی داشت ادم دلش قرص میشه واقعا کامنتا بچه های سایت با هیچ چیزی نمیشه مقایسه کرد بهتون تبریک میگم که به این سطح درک رسیدید دقیقا وقتی وارد سایت شدم کامنت شمارو خوندم خیلی احساسم بهتر شد من الان تو زمانی هستم که تمام کارای شرکت خودم نصفه موند و استپ خورد و شرکتی که الان مدیر فروشش هستم با تمام ایدهای که اومد و عملی کردم استپ خورده بود ممنون بابت کامنتت اینجای کامنتت که نوشتی اگر شما انقدر ایمان داشتی و جَنم از خودت نشون دادی که تحت هر شرایطی تو هر وضعیتی تونستی طوری افکار و ذهنیت رو کنترل کنی که به احساس خوب برسی،طبق کلام و قوانین الله یکتا آسمون بیاد زمین،زمین بره آسمون برای تو فقط اتفاق خوب میفته انگار برای من نوشته بودی سپاسگزارم
قطعا و بدون تردید شک نداشته باشید که ما به لطف فضل خداوند چنان قدرتی بهمون اعطا شده که میتونیم نتیجه هر اتفاق و عملی رو فقط با تغییر دیدگاهمون به نفع خودمون تغییرش بدیم
امروز یه برگه لای دفتر دوره ی حل مسائلم پیدا کردم و خوندم مال چندماه پیش بود که در دل یه تضاد که داشت ب قیمت عمر و جونم تموم میشد نوشته بودمش یه خط از کلام خدا که تو اون لحظه بهم گفته بود رو برای شما مینویسم
همه رو دوست داشته باش و به همه عشق بِورز،از کسی دلگیرنشو و اینو بدون که هر اتفاق خوب از سمت من هستش و هر اتفاق بد نتیجه ی کار خودت و همون اتفاق بد پیامی هست که خودت رو ارتقا بدی پس اندوهگین نشو
چقدر قشنگ از قانون گفتی و یع جملت مهر تااییدی بود بر قلبم و نشانه ای بود از سمت خدا،اینکه پولو به کسی میدن که از درون برای خودش ارزش قائل باشه و احساس لیاقت داشته باشه،چیزی که قبلا من اندازه سر سوزن نداشتم ،خداروشکر که با دوره عزت نفس خیلی بهتر شدم و اینا به لطف خدایی که استادو سر راهم قرار داده:)
چقدر خوشحالم که از زندگی خودتون راضی هستین و بهتون برای این ثابت قدم بودنتون تبریک میگم .
واقعا سپاسگزارم از لطف شما و ممنونم که منو مهمون کلامتون کردین
همین پارسال یه تایمی بود تو اینستاگرام هم از خودم عکسی یا فیلمی شِیر میکردم و هزاران هزار بازدیدونظر میگرفتم اما این کجا و آن کجا
واقعا انقدر روند تغییر تدریجی و گام به گام هستش که اگر من و شما و هرکسی که این مسیر رو انتخاب کرده آگاهانه تغییرات رو بخودش یادآوری نکنه ذهن به راحتی میتونه گولت بزنه و دنیایی از تغییرات و نتایجت رو مثل شعبده باز ها جلوی چشمات غیبش کنه در صورتی که واقعا هست و وجود داره
امیدوارم حال دلت عالی باشه و در بهترین زمان این نقطه ی آبی رو تحویل بگیری
ممنون بابت نکاتی ک تو کامنتت نوشتی و خیلی درسا ب من یاد دادی درست میگی واقعا بچه های سایت عالی و بینظیری و قلمشون واقعا قلم خداست
من خودم اولا خیلی کامنت نمینوشتم و حس میکردم نمیتونم چیزی بنویسم ولی وقتی ک خیلی متعهد تر شدم و اومد کامنتا رو خوندم و لذت بردم گفتم چرا ک ن منم مینویسم منم تکاملمو طی میکنم و یاد میگیرم از دوستانی ک فعالترن و این ندای شیطانی ک انقد کمال گراعه رو خاموش کردم
پوریا جان از این قسمت کامنتت خیلی خوش اومد
اگر شما انقدر ایمان داشتی و جَنم از خودت نشون دادی که تحت هر شرایطی تو هر وضعیتی تونستی طوری افکار و ذهنیت رو کنترل کنی که به احساس خوب برسی،طبق کلام و قوانین الله یکتا آسمون بیاد زمین،زمین بره آسمون برای تو فقط اتفاق خوب میفته
واقعا همه چیز احساس خوبه و اینه ک اصله اگه این باشه همه ی اتفاقات خود ب خود اتفاق میوفتن
ممنون ک این کامنت ی یادآوری بزرگ برام داشت دمت گرم پسر عالی نوشتی ازت سپاس گزارم
قبل از هر کلام دیگه ای واقعا از صمیم قلبم بهتون تبریک میگم که جز این دسته از خانوم هایی هستین که بجای دغدغه هایی مثل وای امشب چی بپوشم در این سایت الهی مشغول عبادت و ساخت بهشت هستین
خانوم هایی از جنس این سایت الهی همیشه منو به وجد میارند
امیدوارم از صمیم قلبم سالیان سال در این سایت عالی از حضور پر مهر و نورانی خودتون من و تمام دوستان این مسیر الهی رو بهره مند کنید
ممنون بابت کامنت عالی که نوشتی خداوند به قلمت برکت بده
منم از بچهای سایت تشکر میکنم بابت کامنتهای عالیشون تشکر میکنم که اینقدر دست و دلبازانه کامنت میزارند و آگاهی هاشون رو با ما به اشتراک میزارند. به نظر من کامنتهای این بخش از سفر به دور آمریکا ترکیبی از تمام دورهای استاد هست که بچها به زیبایی بیانش میکنن . خداوند بهتون قوت بده
و باز هم ممنونم بابت کامنت عالی شما کلی بهم افزوده شد و قانون برام تکرار شد . و از خداوند میخام که کمکم کنه عملگرا باشم و فقط به چشم کلمات زیبا نبینم این آگاهی ها و برای حس خوبی که فقط الان بهم داده بیام تحسینشون کنم و بیام در عمل هم اجرا کنم و سبک زندگیم و شخصیتم رو بر پایه این قوانین بنا کنم و همیشه برام تکرار و تکرار و تکرار بشن .
ممنونم بابت این جملات زیباتون سپاسگزارم که من رو مورد لطف و محبتتون قرار دادین
در این مسیر انقدر احساس ناب تجربه میکنید که معتادش خواهید شد و قطعا جدا شدن ازین مسیر سخت ترین و ناممکن ترین کار روی کره زمین براتون خواهد شد،امیدوارم هرروز نزدیک و نزدیکتر به اصل خودمون بشیم
سلام و عرض ادب خدمت آقا پویای گل دوست و برادر همفرکانسیم
چقدر زیبا نوشتی کلام خدا را و قوانین بدونه تغییر خداوند را واقعا لذت بردم و خداوند را سپاسگزارم برای هدایتم به این کامنت زیبا و تاثیر گزار، خدایا شکرت ازاینکه من را در مسیر شناخت خودت قرار دادی
خدایا شکرت بابت شاگردی در کلاس استاد عباسمنش و خانم شایسته عزیز
خدایا شکرت بابت قوانین بدونه تغییرت
خدایا شکرت بابت این خانواده دوست داشتنی
خدایا شکرت که به ما فهموندی که زندگی ثروت و خانه و روابط و خورد و خوراک نیست، زندگی فقط مسیر توحیدی هست که در کنارش همه ی جوانب هم اوکی می شه
خدایا شکرت که دید ما را به زندگی زیبا بین کردی
خدایا شکرت از این آرامش در زندگی
خدایا شکرت ازاینکه شب بدونه هیچ نگرانی یک خواب سنگین را تجربه می کنم
و شاه کلید همه دوره های استاد شکر گزاری وقدرت ندادن به هیچ عامل بیرونی به جز خداوند
واقعا همینطور که شما میفرمایید هست همه چیز شکرگزاریه ولی نه شکرگزاری زبانی،شکر گزاری که از عمق وجود برخواسته از حال خوبه،وقتی ما دنبال این حالت از شکرگزاری تو هر حالتی باشیم قطعا هدایت میشیم باور ها و افکار نامتناسب با این حالت رو در خودمون رفع کنیم
سلام پوریا جان دوست نازنین وزیبای پر افتخارم .لذت بردم کیف کردم جملات چیده شده بدست شما دوست قشنگ وبادرک وبا ایمانم بسیار زیبا وعالی.
سپاسگذارم زحمت کشیدی ومکتوب کردی آنچه از دلت تراوش کرده ممنون حرف منو هست سپاسگذارم
هر جا هستی هرجور هستی سلامت وشاد وبادرک باشی
بنام نامی یزدان
سلام خدمت استاد عزیزم و سرکار خانوم شایسته
ساعت 01:01بامداد یکشنبه هست،همین الان داشتم به خدا میگفتم که خدایا این بچه های سایت از کدوم فضا و سیاره ای اومدن که انقدر خفنن!!؟؟؟؟
خدایا اینا چطوری تورو انقدر درک کردن که نور شدی به کلامشون،انرژی شدی به کلماتشون که این خرت و پرت های درونت رو میریزن بیرون مرتب میکنن و میزارن سرجاش!!!
خدایا من چه فرکانس و چه پتانسیلی توی خودم داشتم که همنشین اینچنین جماعت نورانی شدم؟؟؟؟؟
خدایا واقعا فکرت چی بوده که این جهان رو خلق کردی که یه عده ای بیان خاک درگاهت بشن اینگونه مست و مدهوش عظمتت بشن و تو اونا رو عزت و جلالشون دادی؟؟؟؟؟؟
خدایا این استاد عباسمنش دیگه کی بوده که یک صدم اتفاقات این مسیری که برای استاد پیش اومد رو تبدیل به دیتا میکردی از طریق آمپول بهش تزریق میکردی سی پیوش درجا میسوخت،ولی این بشر ایمان نشون داد جلو رفت؟؟؟؟
این آخریه رو جوابشو میدونم چون هزاران بار استاد تو تک تک جملاتش ،فایل هاش،رفتارش،عملکردش،تعهدش گفته و نشون داده
چون خود منم دارم ذره ذره این صحبت های استاد رو درک میکنم زندگی میکنم،اونجایی که استاد عزیز تو یکی از فایل های رایگانش میگه منم سختی زیاد کشیدم در به دری کشیدم بالا و پایین شدم،نجوا هم سراغم اومد تو اون لحظه به خدا معترض هم میشدم ولی فقط به اصولم پایبند بودم و تحت هر شرایطی اجراش کردم و الان اگر بهم بگن برگردی عقب و باز دوباره به این نتایج میرسی ولی بازم باید همین مسیری که اومدی رو طی کنی با کمال میل از صمیم قلبم دوباره همین مسیر رو میام
واقعا به به،اشک تو چشمام جمع شد وقتی این کلام شنیدم، لعلکم ترضی یعنی همین که میدونی سختی زیادی کشیدی در طی مسیر ولی انقدر محو تماشای عظمت و زیبایی الله یکتا و معجزاتش در زندگیت هستی که اگر بگن برگرد و همین مسیر رو بیا با کمال میل قبول میکنی
یادم خودم افتادم از گذشتم همیشه مینالیدم با اینکه از دید دیگران از بیرون یه زندگی ایده آل داشتم،من پدرم بیست و اندی سال کارگری کرد تا چندرغاز حقوق بازنشستگی بهش دادن من تو سال سوم استقلال مالیم سه برابر دسترنج عمر پدرم درآمد داشتم ولی از زندگیم لذت نمیبردم تکرار میکنم از زندگیم لذت نمیبردم چون معنا و مفهوم این زندگی رو درک نکرده بودم یعنی توحید و یکتاپرستی رو ،همه ی اون ایده آل هام رو از دست دادم ولی بجاش یه هدیه الهی دریافت کردم یه ذهنیت خداشناس،توحید سنج،زیبا بین
یه برجی روی آب ساخته بودم خراب شد تا بیام از پایه خودم گود برداری کنم،بُتون ریزی کنم ،صفحه ستون بزنم آروم بیام بالا و اون قصر و عمارت مجلل خداگونه رو روش بنا کنم
به ولله زندگی انقدر آسونه که گاهی اوقات سخت گرفته میشه،از آسونی زیاد سختش میکنیم برای خودمون،یه قانون ثابتی هست که میگه اگر شما انقدر ایمان داشتی و جَنم از خودت نشون دادی که تحت هر شرایطی تو هر وضعیتی تونستی طوری افکار و ذهنیت رو کنترل کنی که به احساس خوب برسی،طبق کلام و قوانین الله یکتا آسمون بیاد زمین،زمین بره آسمون برای تو فقط اتفاق خوب میفته
میدونین من بخودم گفتم ،الان چرا دست و پا میزنی واسه مسائل مالی،میخوای دوباره پول بیاد توی دستت و طبق قانون اگر از نظر فرکانسی لیاقت دریافت اون پول رو نداشته باشی لاجرم باید اون پول رو از دست بدی مثل گذشته که از دست دادی،و من نیومدم این مسیر رو یاد بگیرم که فقط پولدار بشم اومدم که این مسیر رو تا آخر عمر اجرا کنم و طی کنم برم جلو پس از همین جایی که الان هستم باید بخودم یادآوری کنم که بیا بجای صرفآ نتیجه گرفتن اون شخصیت عملگرا به اصل و اساس رو در خودت ایجاد کن ،مثل استادی که فرزندش رو از دست میده ولی بجای مراسم ختم گرفتن بخودش میگه ،اگر الان ذهنت رو کنترل نکنی و درگیر فرع بشی قطعا اتفاقات بد تری در انتظارت هست و سریع خودش رو جمع و جور میکنه بعد از یک هفته از فوت فرزند به روند عادی زندگیش برمیگرده الله اکبر گفتنش هم دل و جرات میخواد وای بحال انجامش
ولی کسی میتونه براحتی این مسئله رو اجرایی کنه که ایمان داره به یه نیرویی که این نیرو یه قانون ثابت وضع کرده و بشارت و انزار داده که آقاپسر دختر خانوم ،آهای عشقی اگر طبق این قانون عمل کنی نتیجه قطعا اون چیزی میشه که سعادتت درون اون هست و اگر نتونی عمل کنی هیچ نجات دهنده و یاوری برای رفع گرفتاری ازون بلایا نخواهی یافت
خدایا من در این لحظه واقعا از جایی که هستم راضیم و اگر هزاربار دیگ برگردم عقب و بدونم که میام همین جایی که الان هستم باز هم همین مسیر رو طی میکنم
اول ازهمه باید بگم لهجه ی بسیار شیرین و دلنشین شما زیبایی کلماتتون رو چندین برابر کرده و دوم اینکه الهی شکر که خدا دوستانی چون شما رو همنشین لحظات آرامشم کرد بی نهایت سپاسگزارم ازش
امروز داشتم موقع باشگاه فایل نتایج پایدار رو گوش میدادم دوس دارم اینجا یه تیکشو براتون بزارم
بچه ها این رو بدونین که تا زمانی که توی مسیر درست حرکت میکنید نتایج میتونه بهتر و بهتر بشه و هیچ انتهایی نمیشه براش تصور کرد
چقدر زیبا نوشتید از اینکه باید بجای اینکه برای نتیجه دست و پا بزنیم اول شروع کنیم اون شخصیتی ک باید رو ایجاد کنیم برای خودمون تا بتونیمتااخر عمرمون از این شخصیت قوی که از قوانین پیروی میکنن استفاده کنیم
اینطوری نتایج هم عمری میشه
ولی اگه بخایی فقط برای ثروت پیش بری ممکنه بخاطر نداشتن احساس لیاقت از دستش بدی
پس ساختن شخصیت خیلیی مهمتر از هرچیز دیگه ایه
چون کسی ک شخصتیش قویه هیچ طوفانی به لرزه نمیندازتش
الان که دارم جواب کامنت شمارو میدم نت بشدت سر ناسازگاری داره سرعتش پایینه
ولی انقدر ذوق و شوق تشکر و ارتباط گرفتن با دوستانی مثل شمارو درونم حس میکنم که با عشق فقط دوس دارم ازتون تشکر کنم که با دیدگاه زیباتون انقدر حال من رو زیبا و شادب کردین
واکنون که از آنان و آنچه غیر خدا می پرستند، کناره گرفته اید، پس به این غار پناه گیرید تا پروردگارتان از رحمتش بر شما بگستراند و در کارتان آسایش و آسانی فراهم آورد. (16)
و خورشید را می بینی که وقتی طلوع می کند، از سمت راست غارشان متمایل می شود، و وقتی غروب می کند، سمت چپشان را ترک می کند، و آنان در محل وسیعی از آن غارند [که نسیم مطبوعش آنان را فرا می گیرد]؛ این از نشانه هایِ [قدرتِ] خداست. خدا هر که را هدایت کند، راه یافته است و هر که را گمراه نماید، هرگز برای او یاور و دوست هدایت کننده ای نخواهی یافت. (17)
خدای قشنگ و دلبر و نازنینم،آبی روشن آسمون،موج های لاجوردی دریای جلوی چشم هام،بوی خوشِ عود روی میزم،شیرینی قرآن کنار دستم،روشنی قلبم،فرمانروای جهان،به من،به عقلم،به درکم ببار و اجازه بده با جریان هدایتت بنویسم،من برای صلاتت به نورت فقیرم،اگر تو دستمو نگیری و هدایتم نکنی در من توانی برای نوشتن نیست.
ربِّ اشْرَحْ لی صَدری و یَسِّرْ لی أمری و احْلل عُقدهً مِنْ لسانی یَفقَهوا قَوْلی
سلام به استادِ دلبرم،به دلبرِ شیرینِ استادم،به رفیق های غار حرای من
عشق و نور ورحمت الله به بندگان صالح خداوند،خداروصدهزار مرتبه شکر برای سعادت دیدن یک قسمت دیگه از سریال،دیدن زیبایی ها و تمرکز بر نکات مثبت و آگاهانه رقم زدن آینده ای شیرین
اول مهر و اول هفته و شروووع فصل پاییز هزار رنگ بر همممون مبارک و خجسته وپررربرکت
رنگ خداست (که به ما رنگ ایمان و سیرت توحید بخشیده) و چه رنگی بهتر از رنگ (ایمان به) خدا؟ و ما او را پرستش میکنیم.
قبل از هرچیز بگم هدف گزاری برای این سه ماه پربرکت یادتون نره!کاری که خودم انجامش دادم و تمرکز لیزری گذاشتم فقط برای یک هدف خاص و خداوند شاهده از همون روز اول،معجزاتش رو به چشمم دیدم،برای اینکه مسیر رو از اول درست پایه گذاری کنید بهتون پیشنهاد میدم این فایل استاد رو قبلش ببینید و بعد هدفتون رو مشخص کنید.
یک طرف داستان من بودم،شرو شیطون و پرحاشیه و عاشق مدرسه رفتن و پلنِ خرابکاری ریختن با بچه ها
یک طرف داستان امیرمحمد بود،مظلوم و ساکت و متنفر از درس و مدرسه!
این آهنگ برای من شروع روزهای خوش بود،برای امیرمحمد حالت انزجار!
هنوزم صدای این آهنگ رو میشنوه حالش بهم میخوره:))))))
یک طرف داستان سعیده ی شیطون بود،که خیلی هم درس نمیخوند اما نمره های خوبی میگرفت و تو شاگرد های برتر کلاس بود،یک طرف داستان امیرمحمد که خیلیم تلاش میکرد برای درس خوندن اما دوران مدرسه براش خیلی سخت میگذشت!
داداش اگر این کامنت رو میخونی منو ببخش :)
ولی حیفم میاد اینو تعریف نکنم.یک روز امیر از مدرسه اومد،یادمه ماه رمضون هم بود،با ذووق برگه ی املاش رو نشون داد گفت ماااامااان املااا هفت شدم :))))) مامانم گفت چی؟ هفت؟ بعدشم بنده ی خدا از فشار روزه و این خبر خوش، غش کرد ویک گوشه افتاد :)))))
بعد امیر با انگشتاش 7تا رو شمرد و گفت مامااان …1…2….3…4…5…6…7…. !
7 گرفتم مامانی!
فکر میکرد هفت خیلی زیاده :))))))
خلاصه یک امیر محمد بود و یک تلاش زیاد برای درس خوندن و نتیجه ی خوبی هم نگرفتن و سرزنش های پدرم که همیشه با چشم غره ای که الان خودم یادم میفته تنم میلرزه :)))) بهش میگفت توووو هیچی نمیشی!!!!
روزهای تحصیلی میگذشت و هربار معلم من به مادرم میگفت این بچه اگر شیطنتش رو کمتر کنه،حتما انسان موفقی میشه و راحت پزشکی قبول میشه!
معلمِ امیر میگفت نیاز به تلاش بیشتر داره!بیشتر کار کنه! بیشتر درس بخونه!
من رسیدم به کنکور و با تموم شیطنت هام و درس نخوندام،پرستاری دانشگاه علوم پزشکی گلستان قبول شدم و بعد دیگه از 18،19 سالگی وارد سیکل معیوب شدم وازدوااج و …..یک ده سالی رو کامل به فنا دادم ….
و اما امیرمحمد از تموم اون سرزنش ها،تو هیچی نمیشی ها،هفت گرفتن ها،برای خودش پله ساخت،رفت توی اتاق و در رو روی خودش و دنیای بیرون بست و بکوب نشست روی درس هاش …
یعنی این لیزرفوکس و اراده ی این پسر طوری بود که من همش بهش میگفتم داداش از اتاق که بیرون نمیای!
حداقل چند تا تخم مرغ بزار زیرت جوجه بشه،یک خیری به ما برسه! :)))))
ترکیبِ اراده،انرژی گرفتن از تضاد،تمرکز لیزری،استمرار در رسیدن به هدف برای امیرمحمد قصه ی ما چه نتیجه ای رقم زد؟
از دانشگاه دولتی برقِ علی آباد گرگان لیسانسش رو گرفت!
از دانشگاه خواجه نصیر طوسی تهران، با بهترین دفاع و بهترین نمره،ارشدش رو گرفت!
مقاله ش توی مجله های خارجی که اسمشو نمیدونم چاپ کردند!
به عنوان استاد تو آزمایشگاه دانشکده مشغول به کار شد!
چندتا پروژه از سازمان های دولتی گرفت!
و اما نقطه ی عطف داستان:
با تموم موفقیت های خوبی که امیر به دست آورده بود،روحش از قوانین کیهانی بیخبر بود!
من اوایل خیلی سعی کردم با قانون آشناش کنم،سایت شمارو بهش معرفی کردم،حتی جلسه 1 قدم 1 رو روی لپ تاپ گذاشتم که حتما ببینه!
اما قانون رو نمیشه دور زد!
امیر هنوز آماده ی آشنایی با شما نبود!
تا زمستان 1401 که به مشکل سختی برخورد و به شدت بهم ریخت،و این تضاد باعث شد که بالاخره تسلیم بشه و خودش آگاهانه دنبال قانون بگرده!
با درخواست کمک خودش،من سعی کردم مسیر رو براش روشن کنم و فقط چراغ دستش بدم تا بتونه راه رو پیدا کنه!
استاد ورود امیرمحمد به سایت همانا و شروع موفقیت های کوآنتومی همانا …
یعنی خودش در تعجب بود ابجی چطور ممکنه هر چیزی میخوام اتفاق میفته؟ چطور همه چیز انقدر ساده شد؟چطور هر روزم پر از معجزه ست!چرا من زودتر با این قوانین آشنا نشدم؟
و حالا این پسر بعد از دوره ی عزت نفس و حل مسئله و شروع قدم ها …هیچ ربطی به امیرمحمد یکسال پیش نداره!
و خبر عالی اینکه !
همین دوشنبه یک مصاحبه داره با استادی از
department of electrical and computer engineering university of central florida
که از روزمه ی امیر محمد خوشش اومده و به امید الله میخواد به عنوان دانشجوی دکترا بهش پذیرش بده!
من خودم در شگفتی و تعجبم که چقدر قانون درست و شسته رفته برای همه جواب میده!
جاده و اسب مهیاست؛ بیا تا برویم… :))))
فلوریدا منتظر ماست! بیا تا برویم… :))))
بهم گفت: آبجی به نظر میاد من زودتر از تو میتونم استاد رو ببینم!
گفتم:
آره ! آره چرا که نه! تو لیاقتشو داری!
تو این زندگی رو خودت ساختی!
تو تسلیمِ هیچی نمیشی هایی که شنیدی نشدی!
حقته به خیلی خیلی بالاتر ازینا برسی!
گفت: استرس دارم برای مصاحبه!خدا کنه از پسش بربیام!
گفتم امیرمحمد!
سرپرست و ولی تو الله و بس!
الله از اهل ایمان دفاع میکنه!
الله که کنارت میشینه وقت مصاحبه،علمت میشه،تسلط به زبانت میشه،جوابِ سوالت میشه!
الله برات دل ها رو نرم میکنه!
تموم نگرانی هات رو فقط به اون بسپار ….
استاد عزیز و مهربونم،خودت بیخبری که چه گره ها از زندگیمون باز کردی،چه موفقیت ها برامون رقم زدی،چه آرامش ها برامون به ارمغان آوردی،چه عشق بازی ها با خدا یادمون دادی
نووووش جووونت این زندگی بهشتی، نوووش جووونت این آزادی زمانی و مالی و مکانی ….
لیاقتتون خیلی خیلی بیشتر ازیناست و من براتون سلامتی و طول عمر باعزت از الله در خواست میکنم که حضورتون روی کره زمین مایه برکت برای همه ی ماست.
پروردگارا! بی تردید ما [صدای] ندا دهنده ای را شنیدیم [که مردم را] به ایمان فرا می خواند که به پروردگارتان ایمان آورید. پس ما ایمان آوردیم. پروردگارا! گناهان ما را بیامرز، و بدی هایمان را از ما محو کن، و ما را در زمره نیکوکاران بمیران.
سلام درود فراوان به دختر ایران زمینم سعیده جان سلامممم
تبریک به برادر عزیز تون بابت موفقیت هاش با آرزوی بهترین پذیرش در بهترین دانشگاه جهان.
سعیده جان ممنونم که آمدی از موفقیت های عشق جانت برادرت نوشتید. خدابهت ببخش برادرتو
چقدرررر لذت بردم چقدر عشق کردم وقتی با یه انرژی خالص که پاسخ برادرت رو با تمام حس حال خوب با جان دل دادی چقدر لذت بخش وقتی آدم برای برادرش بهترین ها رو می خواد رابطه خواهر برادری رابطه ای که هیچ جای دنیا نمی تونی پیداش کنی. منم دوتا داداش دارم یکیش عشق خواهر سیو توی گوشیم یکیش لبخند خواهر. خیلی خیلی دوست شون دارم همیشه هم برام سوال چرا من این دو رو اینقدر دوست دارم نمی دانم. همیشه هم با تمام وجودم براشون بهترین ها رو ازخدا خواستم وقتی شما با اون حس حال خوب که پاسخ هایی که به برادرتون دادید می خوندم انگاری این احساس در من زنده شد ویاد وقتایی افتادم که ازخدا براشون بهترین ها رو خواستم با چه حس حالی ومن اون حس حال رو در کامنت شما دیدم.درک کردم به قول استاد عزیزمان انرژیش رو دریافت کردم.
سعیده جان کامنت هاتو که همیشه باعطر ایات قران خوش بو معطرش می کنی به جان دلم میشینه هربار که کامنت هاتو می خونم به خصوص معانی آیات رو چنان برام آسان میشه فهمش شاید باورت نشه من شاید این آیات رو توی قران می خونم اما اون خواندن کجا این خوندن در کامنت شما کجا؟ واقعااااا آیات قران زنده هستند و با ما حرف می زنند در هر زمان و هر لحظه وقتی آیات رو می خونی انگاری یه درکی متناسب با آن حال احوالت بهت می ده اینه که کامنت هاتو خیلی دوست دارم.
و تبریک و تحسینت می کنم دختر اینقدر فعال پرجنب جوش هستید هم سرکار می ری هم شیفت شب داری هم مادری هم مسئولیت زندگی با تمامی همه اینها به کار کردن روی خودت وفعال بودن درسایت پایبندی. درود برتو
نمی دونم چه باوری داری که زمان همیشه برات کش می آد ودر مدار فراوانی زمان قرار گرفتی که اینقدرخوب در مدارت داری پیشرفت می کنی و من طی این مدت در سایت شاهد این پیشرفت مدارت و حال خوبت و کیفت کامنت های عالیت هستم که این کیفیت و نشانه اش خوب ومستمر وپیوسته کار کردن روی خودت بودهست تحسینت می کنم هزاران بار.
ازت سپاسگزارم که وقت ارزشمندت رو گذاشتی و برام نوشتی و با نقطه ی آبی من رو غرق عشق الله کردی
الهی که همیشه خودت و برادر های عزیزت،غرق خوشبختی و نور خداوند باشید.
واقعا عشق خواهربرادری خیل خالصه و از جنس نور الله ..برای همینه که انقدر دلنشینه!
عارفه ی عزیزم،از برکت زمان گفتی،یک سال پیش همین موقع،درحالیکه داشتم بچه هام رو میخوابوندم و صدای آهنگ از گوشیم میومد،همزمان با گوشی کامنت میخوندم،گاهی از صدای زیادِ آهنگ،از سوال های پشت سرهم نیلا نیکا،همزمان تلاش برای خوندن کامنت،به سردرد میفتادم!
اما تسلیم نمیشدم،فقط از ته قلبم درخواست میکردم خدایا به من آزادی زمانی بیشتری بده برای کار کردن روی خودم،و طبق صحبت های استاد در دوره ی راهنمای عملی دست یابی به رویاها،وقتی جهان اراده ی شما رو ببینه بالاخره به کرنش درمیاد و براتون زمان آزاد میکنه!
والبته که وعده ی خداوند و استاد حق بود،این اتفاق برای من افتاد و الان آزادی زمانی من هیچ ربطی به یکسال پیش نداره،من براحتی وقت های زیادی دارم که برای کار کردن روی خودم ….
دعا میکنم خداوند،از هرچیز که خودت میخوای،بهترینِ بهترین هاش روبرات به ارمغان بیاره…
دوستت دارم بی نهایت و به دستان قدرتمند الله یکتا میسپارمت.
سلام به سعیده عزیز بنده توحیدی وعزیز دردانه خدا سعیده جان چقدر لذت بردم از کامنت چقدر خندیدم از داستان نمره گرفتن داداشت وچقدر داداشت رو تحسین کردم که با اراده ومصمم تونست تواناییهایش را به خودش ودیگران ثابت کند نمیدونی سعیده جان هرکلمه ای که میخواندم در عین حالی که لذت میبردم خداروشکر میکردم بخاطر موفقیتهای امیرعلی عزیز
عزیز دلم سعیده جانم من تحسین میکنم کودک شیطون درونت رو
تحسین میکنم این روح پاک وبی آلایشت
تحسین میکنم این عشق به امیرعلی عزیز را
سپاسگزار وجود ارزشمندتم ممنون که هستی ومرسی که نوشتی وازاینکه هدف گذاری سه ماهه رو یادآوری کردی بی نهایت ازت ممنونم وسخاوت به خرج دادی ولینک فایل استاد را به اشتراک گذاشتی احسنت
ازت ممنونم یکبار دیگه من رو لایق هم صحبتی قرار دادی و برام نوشتی …
فهیمه جانم نمیدونی این فایل هدف گزاری چه انرژی در من آزاد کرده،امیدوارم بچه ها قدر این گنجینه ی طلا رو بدونن و طبق آگاهی هاش عمل کنند و به سرعت موشک به خواسته هاشون برسند.
واوووووو لذت بردم…خندیدم از ته دل با شمارش امیر محمد از نمره املاش…
سلام به سعیده قشنگ و بی نظیر و توحیدی سایت عباسمنش دات کام…
تبریک میگم موفقیت امیر محمدی که تسلیم هیچی نشدن ها نشد و نشست و ساخت و به خودش ثابت کرد بلههههه همه چی شدم…..اینه همون لیزر فوکس و خواستن توانسته…
خیلی تحسینش میکنم….
از همینجا برای این مرد بزرگ آرزوی موفقیت در مصاحبه پیش روش رو دارم….
الله یکتا یار و نگه دارش باشه…
اونجایی که نوشتین …
«««. ترکیبِ اراده،انرژی گرفتن از تضاد،تمرکز لیزری،استمرار در رسیدن به هدف برای امیرمحمد قصه ی ما چه نتیجه ای رقم زد؟»»
قشنگ امروز درکش کردم …تضادی که چند روز پیش توش گیر کردم و بلند شدم و لیزر فوکس دوباره روی سایت و فایلها گذاشتم..و امروز شنبه با شروع سال تحصیلی که داشتم میرفتم در سنگر تدریس…معجزات پشت سرهم رخ داد …یعنی شووووووکه اون خدایی شدم که اینقدر سریع الاجابست ….که خودش بهتری وکیل و حامی و نگهبانی…
الهی شکرت خدای خوبم
و واقعا ما هرچیزی که داریم تجربه میکنم هر احساس خوبی هر معجزه ای هر اتفاقی هرچیزی که باعث شده ما دیگه شبیه خود قبلی مون نباشیم….همش همش همش از استادی استادی هست که این راه رو متعهدانه رفته و عمل کرده و داره برای ما با جون و دل میگه…
امروز یه حسی بهم گفت..برو کامنتی سعیده رو که تو صفحه گوگلت هست بیار بخون..
هر موقع میخواد مدارم تغییر کنه یه تضادی از درون برام پیش میاد تا من تلاش کنم بیشتر خدادند دزونمو مورد ستایش قرار بدم..
چون میدونم همه چیز توحید هست..
اومد پیام شما رو خودنم یه حسی بازم بهم گفت برو پروفایل سعیده رو دانلود کن..الله اکبر از این هدایت پروردگار.
دیدم یه ایه محکم قرآنیه..بازش کردم صبح زود بیدار شدم انگار یچیزی دزونمو غوطه ور کرده بود..دیشب تا حالا یه حس عجیبی دلمو گرفته بود…
تا اینکه اومدم دیدم آیه زیبایی از سوره طور هست..شماره 47..واصبر لحکم ربک فانک باعیننا..
در کار حکم پروردگارت شکیبا باش!یقینا تو زیر نظر ما هستی..(زیر حمایت ما هستی..همون محافظت خداوند به ما..)
با خودم گفتم خدایا من خیلی سپاسگزارتم که هر لحظه داری ما رو هدایت میکنی…
بازم در ایه ایی که امروز و هر روز طبق معمول با ایه قرآن کارمو شروع میکنم.آخرای سوره هود اومد بازم راجع به شکیبا بودن..و از انچه که بهت وحی میکنیم شکیبا باش..
خدایا من سپاسگزار تو هستم.که هر کدوممون با قلبمون که تو (باشی)..داری به ما خدمت رسانی میکنی..
یهر کدوم از ما روزانه به طریق خاصی مدارمونو قوی میکنه.تا بتونیم در برابر نجوای شیطان قوی عمل کنیم …
چون دیگه نیرنگ نجوای ذهنو دارم بیشتر برای خودم بولدش میکنم..نحوا یعمی ترس نگرانی عجول بودن..مقایسه کردن
ولی هدایت پروردگار در همه جوانب بهش فکر کنی جز ازامش چیز دیگه ایی مشاهده نمیکنی.
باز سپاسگزار شما دوست عزیزم هستم.که واقعا عطر خداوند رو دارین در دلهامون قوی تر میکنین…تا یادمون بمونه…
خداوند هیچ نیازی به ما نداره..ما هستیم که به شدت بخداوند نیازمندیم..چون میخاییم بیشتر آرامش رو در دلامون قوی کنیم.
انرژی الهی در جهان در همه چیزه..فقط با ارامش کسب میشه..که اینم بازم نیتز به تکامل و تداوم داره…و هر روز بهبود. مستقیم ..آزادی و رها بودن در برابر هدایت الله.
به امید یه زندگی عالی برای تک تک افرادی که در این سایت هستن..و دارن تلاش میکنن.و خدمت رسانی میکنن.انشالله دلهامون همیشه آکنده از وجود الهی باشه..تا سعادت دنیوی و اخروی را شامل حالمون بشه.
الهی شکر به خاطر این همه نتیجهی فوقالعاده از برادرتون آقا امیرمحمد عزیز
چقدر خوشحال شدم و تحسینش کردم و لذت بردم
خدایااااا شکرت
چقدر شما رو تحسین می کنم که عاشقانه هوای برادرت رو داشتی و تا اونجایی که می توانستی بهش کمک کردی
دمت گرم ، واقعاً شما یک شیرزنی و قلب خیلی خیلی مهربونی داری
فکر می کنم این همون اتفاق دوست داشتنی ای بود که چند وقت بود داشتی ازش صحبت می کردی و می گفتی که به زودی ازش خبر میدهی… درست فهمیدم؟
========================
این تعریف کردن داستان برادرتون برای من یک درس بزرگ دیگه هم داشت
اینکه وقتی یه فردی خودش تشنهی این آگاهی باشه و دوست داشته باشه پیشرفت کنه هیچ چیز جلو دارش نیست
آقا امیر محمد از زمستون پارسال دقیقاً هم نمیدونم چه ماهی تا الان چندین و چند دوره رو گذرونده و…
و این همه نتایج عالی رو خلق کرده :)))
ماشاالله به اراده و پشت کار و استمرارش
آقا امیر اگه صدای منو می شنوی بدون که با قلبم تحسینت می کنم بهت خدا قوت میگم مرد بزرگ
========================
سعیده خانم اونجایی که تو دیدگاهت نوشته بودی…
جاده و اسب مهیاست؛ بیا تا برویم
فلوریدا منتظر ماست! بیا تا برویم
یک عالمه خندیدم و قشنگ می توانستم اون حس ذوق و شوق و لبخند عمیقی که روی صورتت هست رو حس کنم
خودم هم الان که دارم می نویسم خیلی ذوق دارم اصلاً اشک تو چشامه به خدا :)))
سعیده خانم جدیداً توی سپاسگزاری هایم بیشتر توحیدی رفتار می کنم
بیشتر به خداوند میگم که من بنده هستم و تو ارباب منی، من بدون تو هیچی نیستم…
و اگه تو هدایتم نکنی و دستم رو نگیری قطعاً از گمراهان خواهم بود
همین دیشب هم داشتم فایل باورهای توحیدی حضرت علی در دعای کمیل رو می دیدم
باورت میشه این فایل در دسته بندی باورهای ثروت سازه ؟!
این ثابت می کنه توحید و ثروت چیزی جدا از هم نیست ؟!
خلاصه می خواهم بگم به خاطر زیاد کامنت خواندن از شما و آقا حمید و بقیه دوستان
من هم به لطف خدا داره شخصیتم توحیدی تر میشه و دارم بیشتر و بیشتر با خدا رفیق میشم و مقام بندگی خودم رو می پذیرم
واقعاً بندگی هدا عزتِ
خدایی که میگه بندهی من با من باش پادشاهی کن هر چیزییییی که بخواهی بهت میدهم عزت اعتبار ثروت رابطهی عاشقانه و…. مثل استاد عباس منش تو فقط من رو بپرست و فقط از من کمک بخواه
دیگه زندگی از این شیرین تر ، از این لذت بخش تر ، از این ساده تر هم داریم ؟؟
ازت سپاسگزارم برادر راه دور من که با این نقطه ی آبی قلب من رو روشن کردی.
خداوند به قلب من گواهه،به همون اندازه که برای امیر خوشحالم،از خوندن موفقیت هات خوشحال میشم و ذوق میکنم بی نهایت …
راستش از بس این روزها اتفاقات خوب و جالب میفته که نمیدونم منظورم کدومش بوده،ولی احتمالا در مورد انتقالیم بوده که من فقط منتظرم به امید الله هروقت این مسیر به سرانجام رسید بیام از معجزاتش بگم.
محمدحسین جان،توحیدی تر شدنت رو بینهایت بهت تبریک میگم،این رو کاملا از عشق و نور و قشنگی کامنتات میشه لمس کرد.
از قلب مهربونت بی نهایت سپاسگزارم و به دستان قدرتمند الله یکتا میسپارمت عزیزم.
نکتهی مهمی رو بیان کردی توی کامنتت که خواستم بخاطرش ازت تشکر کنم
اونم اینکه با خوندن کامنتای عالی و توحیدی دوستانمون در این فصای توحیدی ما هم توحیدیتر میشیم و از ایمان این دوستان بهرهای هم به ما هم میرسه و رشد میکنیم
همیشه همیشه خداروشکر میکنم که از بچگی دوستان خوبی داشتم و این یک نعمت خیلی بزرگی برای من نبوده و هست که هیچوقت در دام دوستان بد و ناجالب نبودم و این همش لطف خودش بوده و بس
و الان میبینم که دوستانی دارم توحیدی تر با ایمان تر و با خداتر و چقدر خوشبختم من که چنین دوستانی دارم مثل تو سعیده عزیز
هر وقت که کامنت های زیبای تو رو میخوندم قلبم پر میشه از عشق خداوند و چشم هام پر از اشک و افتخار میکنم به خودم و خودت و بقیه دوستان عزیزم که در این مسیر الهی هستیم و داریم از هم دیگه یاد میگیریم من هنوز فایل رو ندیدم اما کامنت ها خبرهای خوشی بهم میدهند
و اینکه تحسین میکنم امیرمحمد داستانمون رو که به چنین موفقیت های بزرگی رسیده و قطعا لایق بوده و هست و خدا براش برنامه های ویژه ای داره
امیدوارم هرجا که هستید شاد و موفق باشید در پناه الله مهربان
ازت سپاسگزارم که یکبار دیگه من رو لایق مودت قلب روشنت قرار دادی و برام نوشتی.
این نقطه های آبی برای من نورِ خداونده که هرکدومش یک درجه قلبم رو،روشن میکنه…
آقاجواد،من هم به شدت احساس خوشبختی دارم درکنار بچه های سایت،همین امروز داشتم فکر میکردم من با میلیارد میلیارد هزینه کردن نمیتونستم همچین رفیق های نابی رو برای خودم جور کنم …و قیمت رفیق های غار حرای من از میلیارد دلار هم بیشتره،چون همشون بویِ بهشت میدن …
بازم ازت سپاسگزارم و از خداوند برات از هرچیزی که خودت میخوای،بهترینِ بهترین هارو میخوام.
خدا بزرگتر از آن است که وصف شود، خدا بزرگتر از آن است که وصف شود، معبودی جز خدا نیست و خدا بزرگتر از آن است که وصف شود و ستایش ویژه خداست و ستایش ویژه خداست بر آنچه ما را بدان هدایت کرد و او را سپاس بر آنچه به ما ارزانی داشت.
با اشک چشم هام برات مینویسم و با قلبی روشن …به امید دیدار روی ماهتون در بهترین زمان و مکان
اونم چی نوشتی دعایی از جنس نور خدا وعظمت خدا و هدایت خداوند.
خدایی که واقعا دلهارو نرم میکنه
و قلب هارو روشن .
مطمئنم با این همه کارکردن روی خودت و باورهای توحیدی قشنگت ، بزودی به هدف هات میرسی و کرور کرور از شادی ها ونتایجت برامون مینویسی و لذت میبریم عزیزدلم.ان شاالله.
از خواندن کامنتت بسیار لذت بردم تک تک جملاتت بیانگر توحید بود و بوی خداوند میدادو حساب کردن فقط روی الله بود و خداوند را بسیار سپاسگزارم که افرادی توحیدی مثل شما در این سایت الهی حضور دارند و کامنتهایشان باعث ایمان بیشتر به رب العالمین و درستی مسیر است خدایا صد هزار مرتبه شکرت که من را به این سایت الهی هدایت کردی و به این دوستان توحیدی
بی نهایت ازتون سپاسگزارم که وقت ارزشمندتون رو گذاشتید و برام نوشتید.
تحسین شما،نشون دهنده ی قلب روشن و الهی خودتونه …
از خداوند میخوام همیشه در پناه نورِ خودش شمارو حفظ کنه وبراتون آرزو میکنم که هر روز غرق احساس عمیق خوشبختی بی قید و شرط باشیدو به همه ی خواسته هاتون به راحتی و به بهترین روش ممکن،برسید.
وای سعیده با اون آیه ای که اول کامنتت گذاشتی قلب من رو زیر و رو کردی،چند بار خوندمش و هر بار انگار نور به قلبم میبارید
واقعا راسته که میگن از همونننننن لحظه ی اولی که شروع میکنی به کار کردن رو خودت و به خودت تعهد میدی که تو مسیر الله باشی ، به سرعت معجزات و هدایتای خدای قشنگت رو میبینی.
خداوند از طریق کامنت زیبای تو و اون آیه ای که اول کامنتت نوشتی با من حرف زد خیلی صریح و ساده و بی پرده
بهم گفت این غاری که بهش پناه گرفتی این سایت توحیدی دقیقا جای درستیه
بهم گفت دمت گرم ژینا که شبکه های اجتماعیت رو پاک کردی و چسبیدی به این سایت.
دقیقا طبق اون آیه زیبا اینجا همون جاییه که وقتی از آدمای مشرک ، آدمایی که غیر از خدا رو پرستش میکنن خسته میشی به اینجا پناه میگیری و از همون روز اول خدا گشایش و آسانی در کارت ایجاد میکنه
خدایا شکرت
ازت ممنونم سعیده قشنگم که از طریق کامنت زیبات مهر تاییدی زده شد بر راه درستی که پیش گرفتم.
سلام به زیباترین ژینای دنیا،چنین دلنشین و دلبر چرایی….؟
سلام و سلامتی و نور و عشق ورحمت الله به قلب مهربونت
ازت سپاسگزارم که برام نوشتی،دقیقا تعبیر من از آیه 16 سوره کهف، فقط و فقط سایت و دوره های استاده،همیشه خداوند با این آیه بهم تاکیید میکنه فقط روی خودت کار کن و توی سایت مقیم بمون تا هدایت های من بهت برسه …
ژینای نازنینم، یک پاسخ ازت در عقل کل خوندم که از من به نیکی یاد کردی، ازت سپاسگزارم عزیزم
الهی که بزودی بیای و خبر خانوم دکتر شدنت رو بهمون بدی
واکنون که از آنان و آنچه غیر خدا می پرستند، کناره گرفته اید، پس به این غار پناه گیرید تا پروردگارتان از رحمتش بر شما بگستراند و در کارتان آسایش و آسانی فراهم آورد. (16)
این آیه قرآن برای من مصداق همین سایت رو داره که با ورود به این مکان مقدس بریده میشی از نازیبایی ها و افکار منفی و نتیجه اون ورود نعمته که شامل آرامش و آسایش و سلامتی و شادی و ثروت هست و آسون میشه همه چی
سعیده جانم از خدا میخوام که همیشه نورش به قلب همه ما بتابه و همیشه در پناه خدا باشی
سلااااام به برادر عزیییزم،صدااای من رو میشنوی از وسط بخش ICU شیفت شب!
همزمان که دارم به این آهنگ گوووش میدم :)) تازه با دستم بشکنم میزنم :)))
دوربین حراستم بالاسرمه:)
چه اهمیتی داره؟! :))
داداش عرضم به حضورت که طبق معمول ،5تا مریض داریم با 3تا پرستار،منم کلا یک مریض بی دردسر دارم،نشستم واسه خودم کامنت میخونم،قران میخونم،اهنگ گوش میدم،شلنگ تخته میندازم :))))
دور سر هر چهارتاتون بگردم،الهی که همیششه به رقص و شادی باشید،الهی بزودی در بهترین زمان ومکان با دوستای هم مدار همدیگرو ببینیم و با این آهنگ تا صبح بزنیم برررقصیییم:)
بعد من به فااااطمه جااان اشاره کنم و بگم داداااش رسووول:
تورم اون خوشگله خوب تو تله انداخت
ولی حق داری خوب چیزیه الحق و الانصاف
:)))))
دوستون دارم بی نهایتِ بی نهایت
جمع چهار نفرتون همیشه غرق نور الله ،نورِ آسمون هاوزمین
با اینکه سنت از من خیلی بیشتره ولی خیلی حرف هات توی قلبم میشینه
امروز خدا منو هدایت کرد به کامنت تو
جالبه اول منو هدایت کرد به فایل هدفگذاری و بعد این کامنت…
من دارم مهاجرت میکنم خداروهزار مرتبه شکر، با کمک های خودش…اصن خود خدا داره منو میبره…
و همش داشتم فکر میکردم چجوری این همه زبان بخونم(راستش هم باید انگلیسی بخونم هم زبان همون کشوری که میخوام برم رو)
و چکار کنم که نمیتونم تمرکز کنم و هیچ پیش زمینه ای ندارم
خدا با این کامنت تو باهام حرف زد…قشنگ بهم گفت تمرکز لیزری بذار روی زبانت…
شاید برای خیلیا واضح باشه ولی من هیچ ایده ای نداشتم چکار کنم که بتونم زبان بخونم و از ذهنم نپره که خدا راهو بهم نشون داد. با اینکه عاشق یادگیری زبان جدیدم ولی چگونگی شو نمیدونستم و الآن خدا بهم گفت.
اول از خدا و بعد از شما ممنونم، خیلی خیلی زیاد:>>> بابت نوشتن این داستان که از تک تک جملاتت خدا باهام حرف زد…
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام به استاد عزیز و بانوشایسته گرامی و همه دوستان توحیدیِ نازنین در این جمع زیبا ، جمعی زیبا و بهشتی از جنس “لَّا یَسۡمَعُونَ فِیهَا لَغۡوًا إِلَّا سَلَـٰمࣰا”
سلامی به زیبایی خدای فراوانی ، آن هم از نوع فراوانی اَندر فراوانی ، چیزی که ما آن را زیاد در این فایل ها میبینیم ، از درختان گرفته تا آبِ روان و جاری…
(وَٱلسَّمَاۤءَ بَنَیۡنَـٰهَا بِأَیۡی۟دࣲ وَإِنَّا لَمُوسِعُونَ)
[سوره الذاریات 47]
خدایی که آسمان را آفرید و روز بروز در حال گسترش آن است ، گسترشی در جهت فراوانی و پیشرفت بیشتر
و اما حکایت آسمان چیست؟
(وَفِی ٱلسَّمَاۤءِ رِزۡقُکُمۡ وَمَا تُوعَدُونَ)
[سوره الذاریات ٢٢]
آسمان منبع رزق ماست ، به قول مولانای عزیز
حق تعالی گر سماوات آفرید
از برای دفعِ حاجات آفرید
از همین آسمان نعمتی بر ما نازل میشود که به برکت آن نعمت ، سیراب میشویم و از زندگی لذت میبریم…
…فَأَنزَلۡنَا مِنَ ٱلسَّمَاۤءِ مَاۤءࣰ فَأَسۡقَیۡنَـٰکُمُوهُ…
[سوره الحجر 22]
آب ، نعمتی ارزشمند است که اولین حرفی بوده که در کلاس اول ابتدایی آموخیتم “آ+ب”
نعمتی ارزشمند که به برکت آن زنده ایم و حیات و قوام دیگر نعمت ها به برکت وجود این نعمت است
…وَجَعَلۡنَا مِنَ ٱلۡمَاۤءِ کُلَّ شَیۡءٍ حَیٍّ…
[سوره اﻷنبیاء ٣٠]
فقط کافیست تجسّم کنیم به مدت نصف روز از این نعمت محروم باشیم تا ارزش این نعمت را بیشتر بفهمیم…
خدایا شکرت برای این فراوانیِ آبی که آن را در بالای کوه ها و در سفره های زیر زمینی ، ساکن میکنی تا از آن بهره مند شویم و…
وَأَنزَلۡنَا مِنَ ٱلسَّمَاۤءِ مَاۤءَۢ بِقَدَرࣲ فَأَسۡکَنَّـٰهُ فِی ٱلۡأَرۡضِ…
[سوره المؤمنون 18]
خدایا شکرت برای این صدای دل نشین آبِ روان و در حال حرکت که با موسیقی اش حاملِ این پیام است برای ما که
“حمد و سپاس مخصوص خدایی که فراوان آفرید”
و اما حکایت این آبی که از آسمان فرود می آید ، چیست؟
این آب حکم خنک کننده کره زمین را داشت در زمانیکه این کره خاکی ما یک گویِ آتشین غیر قابل سکونت بود
(أَنَّا صَبَبۡنَا ٱلۡمَاۤءَ صَبࣰّا)
[سوره عبس 25]
باران های پیاپی آمد و در جنگ بین این آب باران و این گوی آتشین آب باران پیروز شد و این زمین آتشین را خنک کرد و تبدیل به سنگ کرد
×××××××××××××××××××××××××××××××××
ذکر این نکته شاید جالب باشد که این جدال بین آب و آتش(مواد مذاب داغ) کماکمان ادامه دارد و در صورت تمایل در اعماق اقیانوس ها و دریاها و چگونگی تشکیل چشمه های آب گرم و جزایر آتشفشانی تفکر کنید و درمورد معجزه یِ این آیه قرآن تدبر کنید که میفرماید
(وَٱلۡبَحۡرِ ٱلۡمَسۡجُورِ)
[سوره الطور 6]
و بعد در لحظه ای که این مواد مذاب داغ آتشین بر آب غلبه میکنند و یکی از نشانه های قیامت به وقوع می پیوندد نیز تامل کنید ، نشانه ای که میفرماید
(وَإِذَا ٱلۡبِحَارُ سُجِّرَتۡ)
[سوره التکویر 6]
تفکر کنید در این قرآن که نشانه های زیبایی را در طبیعت گفته است……
فرق ما و اعراب زمان پیامبر این است که ما در عصر حاضر مجهز به تکنولوژی و اینترنت هستیم که راحت تر میتوانیم با قرآن و معجزات علمی اش آشنا شویم
در زمان پیغمبر یوتیوب و گوگل نبود که با آن راحت جستجو کنیم که این داستان بحرِ مَسجور چیست؟
اصلا شخصی که سواد خواندن و نوشتن ندارد چگونه این گونه حقایقی را بیان میکند که بعد از 1400 سال ، در عصر حاضر ، این حقایق کشف میشود؟ آیا از خودش گفته یا به یک بایگانی اطلاعاتی از سمتِ نیروی برتری که دانای کُل است ، دست پیدا کرده؟
×××××××××××××××××××××××××××××××××
حال بعد از غلبه اولیه آب بر آتش و تبدیل آن به سنگ ، مجددا در جدال با این کره سنگی پیروز شد و بخشی از این سنگ را تبدیل به خاک کرد ، خاکی که میتوانست پذیرای درختان و موادغذایی شود…( اگر به اشکال هندسیِ سنگ هایی که استاد در قسمت های قبل با ما به اشتراک گذاشته بودند ، دقت کنیم بهتر درک میکنیم که چگونه آب توانسته بود برخی سنگ ها را دچار تغییر کند)
(ثُمَّ شَقَقۡنَا ٱلۡأَرۡضَ شَقࣰّا)×(فَأَنۢبَتۡنَا فِیهَا حَبࣰّا)
[سوره عبس 27_26]
حال به برکت این خاک و درختان و سرسبزی ای که بواسطه آن ایجاد شد ، این سیاره زمین قابل سکونت شد و بعد ما وارد این سیاره شدیم ، سیاره ای که خداوندِ کریم آن را آب و جارو کرد برای میهمانی از ما که اشرف مخلوقاتش می باشیم و تاج “کَرَّمۡنَا بَنِیۤ ءَادَمَ” را بر فرقِ سر داریم….
مهمان خدای کریمی هستیم که هر چه داشت را وسط این سفره گذاشته تا لذتش را ببریم
(مَّتَـٰعࣰا لَّکُمۡ وَلِأَنۡعَـٰمِکُمۡ)
[سوره عبس 32]
چه زیبا بود
آسمان را آفرید و بعد به برکت آسمان آب را آفرید و به برکت آب درختان پدید آمدند و اکنون ما ترکیب آب و درخت را داریم ، ترکیبی که خدا از آن استفاده میکند و میگوید
(وَلَوۡ أَنَّمَا فِی ٱلۡأَرۡضِ مِن شَجَرَهٍ أَقۡلَـٰمࣱ وَٱلۡبَحۡرُ یَمُدُّهُۥ مِنۢ بَعۡدِهِۦ سَبۡعَهُ أَبۡحُرࣲ مَّا نَفِدَتۡ کَلِمَـٰتُ ٱللَّهِۚ إِنَّ ٱللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمࣱ)
اگر تمام درختان روی زمین قلم شوند و تمام دریاها جوهر شوند جهت نوشتن کلمات و نعمت ها خدا ، نمیتوانند کلمات و آثار و نعمت های خدا را بنویسند…
[سوره لقمان 27]
او خدایی است با این پیشینه و قدرت و ثروت ، خدایی که عظمت و ثروتش را به رخ ما کشیده تا به ما بگوید که ثروت و عظمت مرا ببینید و دلتان را به من خوش کنید ، به قول مولانا که از زبان خدا میگوید
شاد باشُ و فارغُ و ایمن که من
آن کنم با تو که باران با چمن
(دقیقا مثل پدری که پولدار است و دوست دارد بچه اش همواره دلش به وجود چنین پدری قرص باشد)
پس باید به او که خدای فراوانی اَندر فراوانی است ، دل ببندیم و حواسمان باشد که یوقت غصه کمبود را نخوریم زیرا که شایسته نیست که با وجود چنین خدایی ، زانوی غم بغل بگیریم و غصه بخوریم که چرا خیار سبز از کیلویی 10 هزارتومان ؛ تبدیل شده به کیلویی 11 هزارتومان…
شایسته نیست با وجود خدایی که به سادگی و آسانی و بدون اینکه از او بخواهیم ، 37.000.000.000.000.000.000 سلول فوق هوشمند در وجود من قرار داده است ؛ بنشینیم و غصه بخوریم که فلانی رئیس شد و حقوق ما را کم کرد و الان دیگه بیچاره شدیم رفت….
شایسته نیست که در برابرش ناسپاس باشیم ، زیرا که اگر شخصی محبتی به ما بکند ، ما نمک گیر او میشویم ؛ حال ما را چه شده است که این همه محبت خدا را در زندگی دیدیم و نمک گیرش نشدیم…
وَمَا لَنَاۤ أَلَّا نَتَوَکَّلَ عَلَى ٱللَّهِ وَقَدۡ هَدَانَا سُبُلَنَا
ما را چه شده است که به خدا دل نمیبندیم در حالیکه ما را هدایت کرده است؟؟؟
[سوره إبراهیم ١٢]
خدایی که وقتی در شکم مادرم بوده ام و بدون اینکه از او بخواهم ، فراوان به من روزی داد و چشم و گوش و دست و… داد ؛ با خدای الانم که فرقی نکرده…
پس تفاوت در چیست؟؟؟
تفاوت در این است که اون موقع من تسلیم محض بودم و برای خدا خط و نشان نمیکشیدم ولی الان که کمی بزرگتر شده ام فکر میکنم برای خودم کسی شدم و به خدا میگم این کار را بکن و آن کار را نکن و…
و خبر ندارم که این خط و نشان کشیدنم برای خدا ، خودش نوعی شرک خفی است بدین صورت که خودم را قدرتی در برابر خدا میدانم و… ، به قول مولانا
این باید و آن باید از شرک خفی زاید
آزاد بود بنده زین وسوسه چون سوسن
و تنها کار من این است در برابر مولای خودم عبد شوم و این “منِ دروغین” در درون خودم را بیندازم و با خدای راستین خودم یکی شوم ، به قول عطار…
تو مباش اصلاً کمال این است و بس
وقتی که مثل موسی “فَٱخۡلَعۡ نَعۡلَیۡکَ” شویم وارد “بِٱلۡوَادِ ٱلۡمُقَدَّسِ طُوࣰى” میشویم و آن وادی یکی شدن من و خدای یگانه ای است که از روح خودش در من دمید و در آن لحظه در من تجلی میکند و برایم “وَمَا رَمَیۡتَ إِذۡ رَمَیۡتَ” میشود
اگر اینگونه شویم و این “منیت” را از درون خود خارج کنیم مثل یک شخص مرده که در دستان غسّال است ، تسلیم خدا میشویم و آن موقع خدا همه کار برای ما میکند…
اگر اینگونه شویم و قبل از روز مرگ اصلی مان ، با اختیار خود در لحظه اکنون بمیریم و خود را در وجود خدا فانی کنیم ، در تاریخ ماندگار میشویم و “وَیَبۡقَىٰ وَجۡهُ رَبِّکَ ذُو ٱلۡجَلَـٰلِ وَٱلۡإِکۡرَامِ” میشویم ، مثل حضرت محمد که سواد خواندن و نوشتن نداشته و در روزگاری زندگی میکرده که اینترنت و شبکه اجتماعی نبوده ، ولی اکنون نامش در عالم ماندگار شده یا مثل مولانا و سعدی و حافظ که اشعارشان را در دیوارهای شهر و کتب درسی و…میبینیم
کافیست همین را باور کنیم و تلاش کنیم تا “منیت” را از درون خود خارج کنیم و وارد فضای یکتایی با خدا شویم…
دقیقا مثل داستان حضرت مریم در قرآن
در لحظاتی که حضرت مریم مضطرب بود که الان با این نوزاد در بغلم که به میان قومم برمیگردم ، چجوری جواب آنها را بدهم که این بچه حلال زاده است و من کار خلافی نکردم ، خدا به او میگوید
(فَکُلِی وَٱشۡرَبِی وَقَرِّی عَیۡنࣰاۖ فَإِمَّا تَرَیِنَّ مِنَ ٱلۡبَشَرِ أَحَدࣰا فَقُولِیۤ إِنِّی نَذَرۡتُ لِلرَّحۡمَـٰنِ صَوۡمࣰا فَلَنۡ أُکَلِّمَ ٱلۡیَوۡمَ إِنسِیࣰّا)
لذت ببر از خوردن و آشامیدنت و چشمت را به جمال نوزادت روشن کن و شاد باش و اگر کسی از تو چیزی در مورد این بچه پرسید ، بگو من روزه سکوت گرفتم و با هیچ کس سخن نمیگویم
[سوره مریم ٢6]
خدا بهش میگه که تو هیچی نگو ، تو فقط ساکت باش و کار خاصی نکن ، داره میگه تنها کار تو این است که ساکت باشی و بقیه اش را بسپار به من…
و حضرت مریم تسلیم محض خدا شد و سکوت کرد و بعد خدا برای او شاهکار کرد که نوزادش به اذن خدا به سخن درآمد که
(قَالَ إِنِّی عَبۡدُ ٱللَّهِ ءَاتَانِیَ ٱلۡکِتَـٰبَ وَجَعَلَنِی نَبِیࣰّا)
[سوره مریم 30]
و…(ادامه داستان را خودتان در قرآن بخوانید)
به همین راحتی
دقیقا مثل هاجر و اسماعیل که هاجر تابِ دیدن تشنگی بچه اش را نداشت و هفت بار بین کوه صفا و مروه دوید و عاجز شد از پیدا کردن یک قطره آب و همینکه برگشت به نزد بچه اش ، مشاهده کرد آب از زیر پای بچه اش در حال جوشیدن است ، آبی که به زمزم معروف است و به برکت این آب شهر مکه پدید آمد و دعای “فَٱجۡعَلۡ أَفۡـِٔدَهࣰ مِّنَ ٱلنَّاسِ تَهۡوِیۤ إِلَیۡهِمۡ وَٱرۡزُقۡهُم مِّنَ ٱلثَّمَرَ ٰتِ” ابراهیم در حقشان مستجاب شد
نکته این داستان هاجر و اسماعیل این بود که خدا میخواست به هاجر بگوید نیازی نبود اینقدر تلاش کنی برای آب ، فقط کافی بود کنار بچه ات باشی و آرام باشی تا در نهایت آرامش ، شاهد جوشیدن آب از زیر پایش باشی…
یا در داستان مادر موسی و نوزادش تامل کنیم که خدا به مادر موسی میگه تو فقط بچه را شیر بده و هر موقع که ترسیدی آن را بروی آب رها کن و به من بسپارش تا ببینی که چه شاهکاری برایت آماده کردم
(وَأَوۡحَیۡنَاۤ إِلَىٰۤ أُمِّ مُوسَىٰۤ أَنۡ أَرۡضِعِیهِۖ فَإِذَا خِفۡتِ عَلَیۡهِ فَأَلۡقِیهِ فِی ٱلۡیَمِّ وَلَا تَخَافِی وَلَا تَحۡزَنِیۤۖ إِنَّا رَاۤدُّوهُ إِلَیۡکِ وَجَاعِلُوهُ مِنَ ٱلۡمُرۡسَلِینَ)
[سوره القصص ٧]
فقط به او گفت بسپارش به من و از سر راه من برو کنار و مثلِ یک شخص مرده که در دستان غسّال است و هیچ پارازیتی در کار غسّال نمیندازد ، در برابر من هم اینگونه باش…
نمیدانم چه شد بحث به اینجا کشیده شد ولی زیبا شد ، داستان سه مادر و نوزادهایشان…
خدایا توفیق بده تسلیم محض تو باشیم ، تسلیمی از جنس این مصرع مولانا که میگوید
که در تسلیم ما چو مُردگانیم
تسلیمی که تو بگویی و ما بگوییم چشم و هیچ پارازیتی در دستور تو نیندازیم که خدایا حالا نمیشه یه راه دیگه ای بگی و…
خدایا توفیق بده که بمیریم قبل از آن مردن اصلی ای که در پیش داریم ، به قول مولانای عزیز
بمیرید بمیرید به پیش شهِ زیبا
بَرِ شاه چو مُردید همه شاهُ و شَهیرید
خدایا شکرت
یا حق
هزاران سلام و درود خداوند به شما آقای احمدی عزیز
بی نهایت از شما برادر فرهیخته و دانش پژوهم سپاسگزارم
راستش من یک بار کامنت شما رو بعد از انتشار خوندم …
اینقدرررررررر مطالب مهم و سنگین بود که دلم میخواست در طول زمان حرعه حرعه با روحم بنوشم…
و برای چندمین مرتیه که خوندم بر خودم واجب دونستم پاسخی به این کامنت نورانی بنویسم ، که چنان با آیات الهی پر نور شده که قلبمو روشن کرد..
خدایا شکرت
خیلی ممنون ازتون اقای احمدی عزیز و چقدرررررررررررررر تحسین میکنم این تسلط شما به قرآن و تفسیر اون رو…کاملا درک کردم که به آیات و مفاهیم قرآن آشنایید…
واقعا خیلی قابل تحسین و تقدیر هست
و سپاس بابت این ابیات ناب از مولانای جان و جناب عطار عزیز که دیگه حظ منو کامل کرد…
دوست دارم این دو بیتی از مولانای عزیز رو که تقدیم کنم به شما دوست و برادر ارزشمندم که بی ربط هم با مطالب شما نیست :
هر که گوید او منم او من نشد
خوشه ی او لایق خرمن نشد
من مشو از من بشو تا من شوی
خوشه شو تا لایق خرمن شوی
و به قول شما :
« خدایا توفیق بده تسلیم محض تو باشیم ، تسلیمی از جنس این مصرع مولانا که میگوید
که در تسلیم ما چو مُردگانیم
تسلیمی که تو بگویی و ما بگوییم چشم و هیچ پارازیتی در دستور تو نیندازیم که خدایا حالا نمیشه یه راه دیگه ای بگی و…»
الهییییی آمییین
بسیار ممنونم ازتون بابت این کامنت بینظیرتون
در پناه نور و عشق الهی باشید
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام بر شما وجیهه بانو گرامی و بزرگوار ، وجیهه خانومی که اهل شعر و کلام شاعران است و ذوق هنری بسیار زیبایی دارند…
من بی نهایت ممنونم از شما بابت این دوبیتی زیبا که مرا مات و مبهوت این دو بیتی کرد ، خاصه این مصرع…
^من مَشو از من بِشو تا من شَوی^
ایمان دارم که مولانا این معارف ناب را از ملکوت یا همان “لَوۡح مَحۡفُوظ” خدا دریافت کرده…
مثنوی معنوی حکم همان قرآنی را دارد که حاوی الهاماتِ مولانا جلال الدین بلخی ، را دارد
واقعا سیر نمیشوم از خواندن این دوبیتی ، خیلی لطفِ بزرگی در حقم داشتین بابت این دوبیتی…
و به نشانه تشکر از شما ، این تک بیتی زیبا از عطّار ؛تقدیم نگاه شما باد
یک تک بیتی زیبا که از زبان شیطان یک نصیحتِ گرانبها به حضرت موسی میکند
گفت دائم یاد دار این سخن
مَن مگو تا تو نگردی همچو مَن
در پناه خدا باشین وجیهه خانم و غرقِ غرقِ غرق باشید در فضایِ یکتایی با خودِخودِخودش…
سلام آقا رضا عزیز و دوسداشتنی
من هر وقت کامنتای شما رو میخونم قلبم خود به خود صیقل میشه ،اشوام جاری میشه
مخصوصا با این آیهای زیبا (موسی ،ابراهیم،حضرت مریم )دوست توحیدی من ازت یه دنیا سپاسگزارم
همیشه بنویس همیشه از قرآن بگو برای ما
یک دنیا ممنونتم دوست عزیزم
سپاسگزار استاد و مریم خانوم هستم که همچین جایی آماده کردین برای ما
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام آقا محمد عزیز و دوست داشتنی
سپاس گزارم ازت آقا محمد عزیز بابت نظری که در اینجا برایم ثبت کردی که برایم انرژی بخش و الهام بخش بود
قلب صیقلی شده و اشک های جاری شده ات را دوست دارم ، خوشا به حالت
قلب که صیقلی شود ، چیزهایی میبینید که تاکنون نمیدیده ، به قول مولانا…
هر که صیقل بیش کرد ، او بیش دید
و اشکی که جاری شود ، حامل این پیام است که قلب ، نرم شده است و حالت سخت به خود ندارد…
خوشا به حالت آقا محمد…
در پناه رب العالمین باشی…
سلام به استاد و برادر عزیز توحیدی ام
این فایل نشانه ی روزانه ام بود و اومدم کامنتتون خوندم و دیوانه ومجذوب شدم….
چقدر قشنگ اون درکتون رو از آیات وبا این تصاویر فایل استاد نوشتید..
ومن اینجا برای یادگیری بهتر خودم مینویسم..
وَٱلسَّمَاۤءَ بَنَیۡنَـٰهَا بِأَیۡی۟دࣲ وَإِنَّا لَمُوسِعُونَ)
[سوره الذاریات 47]
خدایی که آسمان را آفرید و روز بروز در حال گسترش آن است ، گسترشی در جهت فراوانی و پیشرفت بیشتر
(وَفِی ٱلسَّمَاۤءِ رِزۡقُکُمۡ وَمَا تُوعَدُونَ)
[سوره الذاریات ٢٢]
آسمان منبع رزق ماست
از همین آسمان نعمتی بر ما نازل میشود که به برکت آن نعمت ، سیراب میشویم و از زندگی لذت میبریم…
…فَأَنزَلۡنَا مِنَ ٱلسَّمَاۤءِ مَاۤءࣰ فَأَسۡقَیۡنَـٰکُمُوهُ…
[سوره الحجر 22]
آب ، نعمتی ارزشمند است..
نعمتی ارزشمند که به برکت آن زنده ایم و حیات و قوام دیگر نعمت ها به برکت وجود این نعمت است
…وَجَعَلۡنَا مِنَ ٱلۡمَاۤءِ کُلَّ شَیۡءٍ حَیٍّ…
[سوره اﻷنبیاء ٣٠]
خدایا شکرت برای این فراوانیِ آبی که آن را در بالای کوه ها و در سفره های زیر زمینی ، ساکن میکنی تا از آن بهره مند شویم و…
وَأَنزَلۡنَا مِنَ ٱلسَّمَاۤءِ مَاۤءَۢ بِقَدَرࣲ فَأَسۡکَنَّـٰهُ فِی ٱلۡأَرۡضِ…
[سوره المؤمنون 18]
درسهای مهم کامنت شما
( دیدن نعمتهای خدا و باورفراوانی)
با سه تا مثال از سه تا زن
(مریم و مادر موسی وهاجر)
اینا زنهای قدرتمند بودن چرا؟؟؟
چون تسلیم خدا شدن و کنترل ذهن عالی انجام دادن.
پس من هم میتوانم و خواستن توانستن است..
این باور محدود کننده.(چون زن هستی نمیتونی مثل یه مرد باشی و زن ضعیفه هستش و زن تنهایی هیچ کاری نمیتونه انجام بده ..زن تنها تو این جامعه کلی حرف پشتش هست و…در مذهبی بودن به من میگفتن)
و من هربار در جوابشون میگفتم پس حضرت زینب چطور تک و تنها در کربلا اینقدر شجاع بود و همه بچه ها رو کاروان رو جمع کرد؟؟؟؟در جوابم میگفتن اون حضرت زینب بود …اما تو که نیستی؟؟؟؟؟
خلاصه با این سوالها هدایت شدم به این سایت توحیدی….وبعد فهمیدم که کدوم مذهب؟؟؟؟؟اینا خودشون اصلا دین ندارن….
و مهمترین اصل
در هر شرایطی تسلیم محض خدا باشم مثل یک شخص مرده که در دستان غسّال ..ساکت وآرام باشم..
(تسلیمی که تو بگویی و ما بگوییم چشم و هیچ پارازیتی در دستور تو نیندازیم که خدایا حالا نمیشه یه راه دیگه ای بگی و…)
خدایا من تسلیمممم.خودت از هر راهی که صلاح میدانی مرا به خواسته هام هدایت کن..
لوازم سپاسگزارم از کامنت بینظیر تون.
در پناه الله بدرخشید
بسم الله الرحمن الرحیم…
سلام مجدد بر الهام خانم نازنین و آقا ابراهیم عزیز…
من نمیدانم این اول مهرماه حامل چه پیامی برای من است؟؟؟!!!
این چه نظمِ ریاضیِ پنهانی است که در چهارچوبِ هندسه یِ فراکتال یا همان الگوی تکرارشونده یِ زندگی من رقم خورده است؟!
چند وقت پیش آقا محسن نیکوکار ، پاسخی درکامنتی از من نوشت که تاریخ بارگزاری آن کامنت مربوط به اول مهرماه 1401 بود و اینک شما پاسخی در کامنتی از من نگارش کردید که تاریخ آن به اول مهرماه 1402 برمیگردد…
مسلما این همزمانی اتفاقی نیست و حامل یک پیام برای من است…
به اول مهرماه 1402 که نگاه میکنم یادلحطاتی میفتم که شیرینی آن روز هنوز زیر زبانم هست…
روزی که منتظر یک خبری نسبتا سرنوشت ساز بودم ولی هنوز خبری از آن نشده بود ولی به لطفِ الله آرامِ آرامِ آرام بودم که جای بسی تامل و تعجب است که چرا در آن شرایط من آرام بودم؟؟!!
الان که با خودم فکر میکنم ، میگم که چرا واقعا در آن لحظات ، من آرام بودم و توانستم در خلوت خودم چنین کامنتی را برای حالِ خودم و آن دسته از دوستانی که در مدار خواندن آن هستند ، بنویسم؟؟؟
و به تنها جوابی که میرسم این است که این آرامش توفیقی بود از سمت خدا…
وَمَا تَوۡفِیقِیۤ إِلَّا بِٱلله
و توفیقِ من جز به دستان خدا نیست
[سوره هود ٨٨]
واقعا ما هر چه که داریم بخاطر توفیقی است که خدا به ما میدهد حتی در لحظاتی که در فرکانسِ صبرِ راستین هم هستیم ، توفیقی است از جانب خدا…
وَٱصۡبِرۡ وَمَا صَبۡرُکَ إِلَّا بِٱلله
و صبر پیشه کن که این صبر تو هم توفیقی از جانب خداست
[سوره النحل ١٢7]
امیدوارم این دو آیه تلنگری برای همه ما باشد که هیچ گاه عظمت و قدرت خدا را فراموش نکنیم و توهّم نزنیم که این من بودم که فلان کار را کردم تا همیشه در برابر قدرتِ الله مهربان خاضع و خاشع و فروتن باشیم و متوجه این حقیقتِ آسمانی باشیم که…
در هر لحظه و هر ثانیه و هر دَم و بازدَم ، محتاجُ و فقیرِ به قدرتِ خدا هستیم و چنانچه عنایات او نباشد نابودِ نابودِ نابود میشویم
به قول شاعرِ نازنین…
افتادگی آموز اگر طالبِ فِیضی
هرگز نخورد آب ، زمینی که بلند است
واقعا جای بسی خنده است که نیروی برتری را که در حال مدیریتِ شب و روز است ؛ فراموش کنیم و درگیر غرور و منیّت شویم و فکر کنیم که این ما هستیم که داریم کارها را پیش میبریم و انجام میدهیم ، گویا در لحظاتی که لطفُ و عنایتِ پروردگار را فراموش میکنیم و منم منم منم میکنیم ، خدا با لبخندی ملیح میگوید که…
عزیزم ، میخوای یک میخِ ریزه میزه در مسیر لاستیک ماشینت قرار بدم تا تعادلِ ماشینت در حین رانندگی بهم بخوره و مرگ را جلویِ چشات ببینی تا ببینم در آن لحظات هم منم منم منم میکنی یا….؟؟؟!!!
عزیزم ، میخوای کاری کنم که یک لقمه یِ ریزه میزه در گلویت گیر کند و تو را به مرز خفگی برساند تا ببینم که در آن لحظات هم منم منم منم میکنی یا…؟؟؟!!!
به تعبیر مولانای عزیز…
این همه گفتیم لیک اندر بسیچ
بیعنایاتِ خدا هیچیم هیچ
همبن دیگه ، دائم باید این حقیقت را به خودمان متذکر شویم تا درگیر یک منِ جعلی و تقلبی نشویم بلکه همواره در فرکانسِ همان منِ راستین و با اصالتِ خود بمانیم ، همان منِ اصیلی که “وَحْدَهُ لاَ شَرِیکَ لَهُ” ، همان منِ با اصالتی که…
(إِنَّنِیۤ أَنَا ٱلله لَاۤ إِلَـٰهَ إِلَّاۤ أَنَا۠ فَٱعۡبُدۡنِی وَأَقِمِ ٱلصَّلَوٰهَ لِذِکۡرِیۤ)
همانا این منم که خدای یکتا هستم و خدایی جز من نیست ، پس مرا عبادت کن و صلات《نماز》 را برای من بپا دار
[سوره طه 14]
واقعا چقدر درس در این آیه نهفته است… ، خب کمی بیاندیشیم…
عههه ، چقدر خدا در این آیه منم منم منم کرد؟؟!! خب یبار میگفت ما میفهمیدیم دیگه!!! ، دیگه نیازی به این همه تاکید و منم منم منم کردن نبود تا ما بفهمیم که اله و معبودی جز او نیست و فقط باید او را بپرستیم و…
گویا خداوند با لبخندی ملیح میگوید…
جوووجه ، این همه منم منم منم کردم و نفهمیدی و از منی که منِ اصیل و راستین تو بودم فاصله گرفتی و به من های جعلی و تقلبی روی آوردی و از آن هویت گرفتی و آنها را بُتِ خودت کردی و پرستیدی و… ، دیگه وای از اون روزی که یبار میگفتم منم…
عهه چه زیبا… ، به قول شاعری نازنین که از زبان خدا این پیام را برای ما دارد…
هر که گوید او مَنم ، او مَن نشد
خوشه یِ او لایقِ خرمن نشد
من مَشو از من بشو تا من شوی
خوشه شو تا لایق خرمن شوی
چه زیبااا ، گویا که اولین قدم برای ورود به کشف و استفاده از قوانینِ حاکمِ بر این سیاره خاکی ، این است که…
پاک شویم از منیّت و غرور و منم منم منم کردن هایی که همه آنها ریشه اش در یک من جعلی و تقلبی است و احیا شوم به من راستین و با اصالتم
در واقع کسی که به من راستین خود زنده شده باشد ، به چنان عزت نفسی میرسد که بی نیاز میشود از اینکه خودنمایی کند و برای تایید دیگران زندگیکند تا این منِ جعلی خودش را قوت ببخشد و….
وقتی کسی که منیت و غرور خود را کنترل نکرده باشد و واردِ مسیر استفاده از قوانین الله یکتا قدم شود ، نابود میشود زیرا که تمامی جذب های حاصل شده توسط او از قوانین ثابت و بدون تغییر خداوند ، بلایِ جانِ او میشود…
آری ، فرقی نمیکند که مومن باشی یا منافق یا اینکه مسلمان باشی یا کافر ، وقتی که خودکار را از بالا بیندازی ، به خاطر وجود قانون جاذبه به زمین میفتد و این یعنی که قانون برای همه عمل میکند منتها تفاوت در میزان برکتی است که از استفاده از آن اتفاق حاصل شده از قانون میبریم…
شخصی که منیت و خودبرتر بینی داشته باشد ، از قوانین علمِ کیمیا و فیزیک و… استفاده میکند و موشک میسازد و با آن به جنگُ و کشتار میپردازد ولی کسی که منِ الهی داشته باشد ، موشک میسازد جهت ارسال آن به فضا برای کشفِ ابعاد ناشناخته زمین در راستای خدمت به بشریت…
آری ، کسی که با منیت وارد مسیر قوانین الله شود جذب های او وسیله ای میشود برای شوآف کردن و نشان دادن به این و آن با این نیت که ببینید من برتر از شما هستم و من عالم هستم و شما نادان و… ؛ و این غرور او را همچون قارون وفرعون میکند و…
ولی اگر کسی پاک پاک پاک باشد از منیت و وارد این مسیر شود ، بهشت را به معنایِ فراتر از تصورش خواهد چشید ، بهشتی از جنسِ “کُن فَیَکُونُ”…
پس باید قدم اول را محکم برداشت و چه زیباست که وقتی این قدم را بر میداریم انگار آخرین قدم را هم برداشته ایم ، زیرا که…
هُوَ ٱلۡأَوَّلُ وَٱلۡـَٔاخِرُ…
اوست که اول و آخر است…
[سوره الحدید 3]
اصلا وقتی که حُبابِ منِ جعلی ام را که همچون حجابی جلوی چشمانم است را بترکانم و به من حقیقی ام زنده و احیا شوم ، دیگر همه چیز دارم و… ، کافیست کمی در این آیه زیبای قرآنی غرق شویم…
وَفِیۤ أَنفُسِکُمۡۚ أَفَلَا تُبۡصِرُونَ؟؟!!
…و در درون خودتان ، آیا به چشمِ بصیرت نگاه نمیکنید؟؟!!
[سوره الذاریات ٢١]
به تعبیر امام حسین علیه السلام در دعای عرفه…
ماذا وَجَدَ مَن فَقَدَکَ ؟ ومَا الَّذی فَقَدَ مَن وَجَدَکَ ؟ لَقَد خابَ مَن رَضِیَ دونَکَ بَدَلاً ، ولَقَد خَسِرَ مَن بَغى عَنکَ مُتَحَوِّلاً
آنکس که تو را از دست داد ، چه چیزی را یافت؟! و آنکس که تو را یافت ، چه چیزی از دست داد؟! بى گمان، آن که به غیر تو رضایت داد ، محروم گشت و آن که جز تو را جُست ، زیان کرد.
واقعا نمیدانم که چگونه باید عمق معارفِ این فراز از دعای ایشان بیان شود که میفرمایند…
لَقَد خابَ مَن رَضِیَ دونَکَ بَدَلاً…
واژگان مناسبی برای ترجمه این عبارت پیدا نمیشود که نشان دهنده عمق معارفِ این فراز باشد ولی خب نشانه ای است تا کمی بیشتر به عمق آن برسیم و آن نشانه ، تفکر در سوال زیر است که…
چرا باید طلای خالص و عیاردار را رها کنم و سراغِ بَدَلیجات بروم؟؟
آری ، طلای خالص من همان من راستین است و بدلیجات من ، همان من جعلی و تقلبی است…
همین دیگه… ، به قول ملاصدرا…
مگر از زندگی چه می خواهید که در خداییِ خدا یافت نمی شود که به شیطان پناه می برید؟
پس با این اوصاف به کمپِ ترکِ اعتیادِ منِ تقلبی و جعلی ام میروم به شوق پاک شدن و توبه میکنم و به نادانیِ خود اعتراف میکنم که چقدر ساده لوح بودم که منی که همچون یک قطره آب بودم ، فکر میکردم میتوانستم روی پای خودم بایستم اما غافل بودم از این حقیقت که…
آفتاب ، قطره آب را نابود میکند و اثر آن را محو میکند گویا که هیچ وقت نبوده است ولی هیچ گاه نمیتواند اقیانوس را نابود و محو کند…
پس خودم را به اقیانوس میرسانم تا… ، به قول مولانای عزیز…
هین بِده ، ای قطره خود را این شَرَف
در کفِ دریا شُو ایمِن از تَلَف
آری ، تلاش میکنم تا وجود قطره گونه ام را در اقیانوس بیکران او محو و فانی کنم به شوق “وَیَبۡقَىٰ وَجۡهُ رَبِّکَ ذُو ٱلۡجَلَـٰلِ وَٱلۡإِکۡرَامِ” شدن
آری ، پس به نیستی خودم در پیشگاه پادشاه عالم اقرار میکنم و توبه میکنم و همچون حضرت علی علیه السلام اینگونه اظهار عجز میکنم که…
مَوْلاَیَ یَا مَوْلاَیَ أَنْتَ الْبَاقِی وَ أَنَا الْفَانِی وَ هَلْ یَرْحَمُ الْفَانِیَ إِلاَّ الْبَاقِی
اى آقاى من اى آقاى من ، تو وجودی باقى و ماندگار هستی و من مخلوقى فانی و نابودشدنی و آیا در حقِ فانىِ نابود شدنى ؛ کسی جز ذاتِ باقىِ و ماندگار ترحّم خواهد کرد؟
بگذریم…
◇◇◇◇◇◇◇◇
خلاصه موعد رسیدن آن خبری که انتظارش را در اول مهر داشتم ، مصادف شد با چند روز بعد که شنیدن آن آرامشِ آمیخته با استرس مرا به شادی تبدیل کرد که ان شاءالله در مجالِ مناسب و به وقتش ذکر میکنم که داستان چی بود و چی شد و….
من سپاسگزارم بابتِ پیامِ یادآوری بخشی که برای من نوشتید که بسیار بسیار بسیار برای من ضروری بود مخصوصا در عرصه شرکِ خفی که به تعبیر حضرت محمد ، نفوذ آن به وجود ما ؛ همچون مورچه کوچولویی است که در دل تاریکی شب بروی یک سنگ سیاه راه میرود ، همینقدر مخفی و…
حال راه و چاره برای در امان بودن از آن چیست؟؟!!
عهه ، لفظ چاره به میان آمد… ، خب چه چاره ای بهتر از این مصرع مولانا که از زبان خداست به همه ما…
آنرا که منم چاره ، بیچاره نخواهد شد
پس شایسته است که باز اقرار کنیم که خدایا ما بلد نیستم و نمیدانیم و تو میدانی ، لطفا راه و چاره را بگو…
مگر در لحظاتی که حضرت آدم مرتکب خطا شد و نمیدانست چه کند ، این خودِ خودِ خودِ خدا نبود که لقمه را در دهانش گذاشت و گفت اینگونه بگو که…
فَتَلَقَّىٰۤ ءَادَمُ مِن رَّبِّهِۦ کَلِمَـٰتࣲ فَتَابَ عَلَیۡهِ…
پس حضرت آدم ، کلماتی را از پروردگارش دریافت کرد و با آنها توبه کرد و خدا هم توبه او را پذیرفت…
[سوره البقره 37]
خب آیا این خدا توانایی این را ندارد که برای ما هم لقمه ای بگیرد و در دهانمان بگذارد تا طبق آنعملکنیم که از شرک خفی درامان باشیم؟؟؟!!!
پس شایسته است که این عبارت یوسف نبی را به جهت اظهار عاجز بودن به درگاه خدا ، در زیر لب زمزمه کنیم تا نسیم لطف و عنایتِ رحمت الهی بر وجود ما بخورد به امید اینکه از شرک خفی در امان باشیم…
…إِنَّ ٱلنَّفۡسَ لَأَمَّارَهُۢ بِٱلسُّوۤءِ إِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّی…
…مسلما نفسِ انسان پیوسته به بدی امر میکند مگر آنکه پروردگارم بر من رحم کند و نجات بخش من باشد…
[سوره یوسف 53]
حکایت نسیمِ رحمت الهی همان دعای قرآنی است که…
(رَبَّنَا لَا تُزِغۡ قُلُوبَنَا بَعۡدَ إِذۡ هَدَیۡتَنَا وَهَبۡ لَنَا مِن لَّدُنکَ رَحۡمَهً إِنَّکَ أَنتَ ٱلۡوَهَّابُ) [سوره آل عمران 8]
حکایتِ نسیمِ رحمتِ الهی همان دعای جوانانی است که به اصحاب کهف مشهور هستند ، آن هم در شرایطی که به یک فضای غاری سر بسته پناه برده بودند و…
(إِذۡ أَوَى ٱلۡفِتۡیَهُ إِلَى ٱلۡکَهۡفِ فَقَالُوا۟ رَبَّنَاۤ ءَاتِنَا مِن لَّدُنکَ رَحۡمَهࣰ وَهَیِّئۡ لَنَا مِنۡ أَمۡرِنَا رَشَدࣰا) [سوره الکهف 10]
به به ، چه زیبا ؛ این نسیم رحمت الهی بر هر که برخورد کند او را احیاء میکند و جانی دوباره به او میبخشد همچون زمینی که در فصلِ بهارِ بعد از زمستان احیا و سر سبز میشود
فَٱنظُرۡ إِلَىٰۤ ءَاثَـٰرِ رَحۡمَتِ ٱللَّهِ کَیۡفَ یُحیِ ٱلۡأَرۡضَ بَعۡدَ مَوۡتِهَا [سوره الروم 50]
پس ما هم از خداوند رحمن و رحیم ، طلبِ نسیمِ رحمت خودِ خودِ خودش را میکنیم و اینقدر خود را تشنه دریافتِ رحمتِ حق میکنیم تا این در رحمت الهی باز شود و شستشو دهد ما را از غبارِ شرک نهان و آشکار که قطع به یقیق ما محتاجِ چنین عنایتی از جانب الله هستیم که اگر نباشد بیچاره ایم ، به تعبیر مولانا…
یک زمان از وی عنایت بَرکَند
عقلِ زیرک ابلهی ها می کند
و پناه میبریم از اینکه به اندازه یک پلک بر هم زدنی از او غافل شویم و دنبال نخود سیاه برویم و وارد فرکانسی شویم که از آنها به عنوان گمراهانی یاد میکند که در سوره حمد میخوانیم که “وَ لَا ٱلضَّاۤلِّینَ” و در قانون یا همان علمِ صوت و لحنِ زبانِ عربی ، این کلمه کشیده میشود تا تبدیل به یک مانترایِ قدرتمندی از جنس “وَ لَا ٱلضَّاااااالِّینَ” شود که با تمامِ قدرت چنین ارتعاشی را ساطع کند که…
خدایا ، ما را به راهِ کسانی که دنبالِ نخود سیاه رفته اند ، نفرست ؛ خلاصه حواست به ما باشه…
من سپاسگزارم از شما بابت این پیامی که برایم فرستادید تا مرور کنم آنچه را که نوشته ام ، خصوصا این چند خطی که وقتی آنها را خواندم کمی به فکر فرو رفتم و این حقیقت را به خود یادآور شویم که…
باید از منِ جعلی و تقلبی ای که برای خود ساخته ایم کوچ کنیم به همان من راستینی که اصالت دارد ، همان من با اصالتی که از همانجا آمده ایم ، به تعبیر مولانا…
زِ کجا آمده ای ، میدانی
زِ میانِ حرمِ سبحانی
(در صورت تمایل این غزل کوتاه مولانا را که بیت اولش را نوشتم ، بخوانید و در آن تفکر کنید و ببینید که…)
و اما آن جملاتی که به برکت پاسخ شما ، در کامنت منتشر شده ام دراول مهرماه 1402 مرور کردم و برایم تلنگری بود را دوباره مینویسم تا….
◇◇◇
خدایی که وقتی در شکم مادرم بوده ام و بدون اینکه از او بخواهم ، فراوان به من روزی داد و چشم و گوش و دست و… داد ؛ با خدای الانم که فرقی نکرده…
پس تفاوت در چیست؟؟؟
تفاوت در این است که اون موقع من تسلیم محض بودم و برای خدا خط و نشان نمیکشیدم ولی الان که کمی بزرگتر شده ام فکر میکنم برای خودم کسی شدم و به خدا میگم این کار را بکن و آن کار را نکن و…
و خبر ندارم که این خط و نشان کشیدنم برای خدا ، خودش نوعی شرک خفی است بدین صورت که خودم را قدرتی در برابر خدا میدانم و… ، به قول مولانا
این باید و آن باید از شرک خفی زاید
آزاد بود بنده زین وسوسه چون سوسن
و تنها کار من این است در برابر مولای خودم عبد شوم و این “منِ دروغین” در درون خودم را بیندازم و با خدای راستین خودم یکی شوم ، به قول عطار…
تو مباش اصلاً کمال این است و بس
وقتی که مثل موسی “فَٱخۡلَعۡ نَعۡلَیۡکَ” شویم ، وارد “بِٱلۡوَادِ ٱلۡمُقَدَّسِ طُوࣰى” میشویم و آن وادی یکی شدن من و خدای یگانه ای است که از روح خودش در من دمید و در آن لحظه در من تجلی میکند و برایم “وَمَا رَمَیۡتَ إِذۡ رَمَیۡتَ” میشود
اگر اینگونه شویم و این “منیت” را از درون خود خارج کنیم مثل یک شخص مرده که در دستان غسّال است ، تسلیم خدا میشویم و آن موقع خدا همه کار برای ما میکند…
اگر اینگونه شویم و قبل از روزِ مرگِ اصلی مان ، با اختیار خود در لحظه اکنون بمیریم و خود را در وجود خدا فانی کنیم ، در تاریخ ماندگار میشویم و “وَیَبۡقَىٰ وَجۡهُ رَبِّکَ ذُو ٱلۡجَلَـٰلِ وَٱلۡإِکۡرَامِ” میشویم ، مثل حضرت محمد که سواد خواندن و نوشتن نداشته و در روزگاری زندگی میکرده که اینترنت و شبکه اجتماعی نبوده ، ولی اکنون نامش در عالم ماندگار شده یا مثل مولانا و سعدی و حافظ که اشعارشان را در دیوارهای شهر و کتب درسی و…میبینیم
کافیست همین را باور کنیم و تلاش کنیم تا “منیت” را از درون خود خارج کنیم و وارد فضای یکتایی با خدا شویم…
◇◇◇
و اما حُسنِ ختامی بر این نوشته ، مطلبی باشد که شما در کامنت خود در مورد الگوبرداری از حضرت زینب نقل کردید که بسیار زیبا بود ولی یک مساله بسیار مهم در این زمینه وجود دارد که شما نسبت بدان آگاه بودید و این درحالی بود که کسانی که آنها را مخاطب قرار میدادید از آن غافل بودند و آن این است که…
وقتی در جمعِ کسانی که درگیر تعصب شده اند و از عظمتِ خویشتن غافلند و احساس لیاقتِ خود را خدشه دار کرده اند ؛ صحبت از الگوبرداری از افرادی همچون حضرت زینب و امام حسین و… میکنیم ؛ واکنش های شدیدی نشان میدهند از این قبیل که…
ما کجا و آنها کجا؟؟؟
ما سگِ کوی آنها هم نیستیم چه برسه به اینکه بخواهیم مثل آنها رفتار کنیم…
ما همین که بتوانیم کبوتر بارگاه آنها باشیم ، برای ماکافیست و…
و…
وقتی که حرف های این گروه را میشنویم و به خلوت خود میرویم تا با چاشنی تفکر آنها را آنالیز کنیم ؛ متوجه یک حقیقت زیبا از حضرت محمدی میشویم که پدربزرگ همه ی این بزرگواران بود و آن حقیقت این است که ایشان به میان مردم میرفتند و یادآور این نکته به آنها میشدند که…
قُلۡ إِنَّمَاۤ أَنَا۠ بَشَرࣱ مِّثۡلُکُمۡ یُوحَىٰۤ إِلَیَّ…
ای محمد به آنها بگو که من بشری از جنس شما هستم و به من وحی میشود که…
[سوره فصلت 6] ؛ [سوره الکهف 110]
چقدر حقیقت های زیبا و آشکاری در این گفتارِ حضرت محمد نهفته است ؛ حقایقی که ما در اثر هم نشینی با انسان های فرکانس پایین و درگیرشدن به روزمرگی هایمان ، نسبت بدانها غافل بودیم ولی خب الان…. ، به تعبیر مولانای عزیز
دوستیِّ تو و از تو ناشِگِفت
حَمدَ لله عاقبت دستم گرفت
واقعا خدا را شکر که به برکت دوستی با حضرت محمدی که نور قرآن را از ملکوتِ خدا برای ما به ارمغان آورد ، آگاه شدیم و این حقیقتِ ناب را از اینکتاب آسمانی درک کردیم و…
حال که آگاه شدیم ، باید با استعانت از الله یکتا ؛ این آگاهی را وارد عرصه عمل کنیم تا الگوی مخرب گذشته را که میگفت “ما کجا و آنها کجا” را پاک کنیم و این الگویِ ذهنی را در ذهنِ خود تثبیت کنیم که…
اگر آنها توانستند ، ما هم میتوانیم زیرا که آنها هم بشری چون ما بودند…
اگر حضرت محمد توانست قلب خودش را همچون فرودگاهی برای حاملین وحیِ خداوند کند ، ما هم…(واضحه دیگه؟؟!!!)
به تعبیر مولانای عزیز…
بدران قَبایِ مَه را که زِ نورِ مصطفایی
اصلا میتوانیم بروی این عبارتِ قرآنی تفکر کنیم که خدا پیامبر را الگوی حسنه معرفی میکند تا متوجه شویم که این مطلبی که ذکر شد ، یکی از محکماتِ قرآن است که تا اکنون ما از آن غافل بوده ایم…
لَّقَدۡ کَانَ لَکُمۡ فِی رَسُولِ ٱللَّهِ أُسۡوَهٌ حَسَنَه…
قطع به یقین در سیره و روش رسول خدا 《حضرت محمد》 ، برای شما الگویی نیکو وجود دارد…
[سوره اﻷحزاب 21]
واقعا چرا ما کمی تفکر نمیکنیم و پاسبانِ فضایِ ذهنِ خود نیستیم و هر چی گفتند را براحتی قبول میکنیم؟؟؟!!! به تعبیر قرآن…
أَفَلَا یَعۡقِلُونَ؟؟!!
آیا عقل خود را به کار نمیگیرید تا اندیشه کنید؟؟!!
[سوره یس 68]
در واقع حقیقت خیلی خیلی خیلی ساده است و پیچیدگی ندارد ولی به شرط اینکه دنبال نخود سیاه نباشیم…
خب چیزی که عیان است ، چه حاجت به بیان است…
طلا میتواند الگویی برای طلا باشد ، طلا نمیتواند الگویی برای آهن باشد و به تعبیری دیگر ، برای سنجشِ عیار طلا از یک طلای تمام عیار استفاده میکنند و هیچ گاه سنجشِ طلا را با آهن گره نمیزنند…
پس در بحث الگوبرداری باید جنس ها یکی باشد…
اگر این بزرگوارانی که نامشان ذکر شد ، انسانهایی فضایی بودند ؛ نمیتوانستند الگویی برای ما باشند زیرا از جنس ما نیستند ، پس از این امر که قرآن حضرت محمد را انسانی مثل همه انسان ها و الگویی برای بشریت معرفی میکند ، به این نتیجه میرسیم که آنها هم انسان های بودند از جنس ما که با انجام یک سری اصول به جایگاه هایی والا رسیدند…
پس آنان ، افرادی هستند که ما باید از زندگی راستینِ آنان درس بگیریم و آموزه هایِ راستین و اصیلِ آنها را در زندگی خود بکار ببریم و از متشابهات زندگی آنها خودداری کنیم…
حال جای بسی تعجب است که چرا افرادی می آیند و این بزرگواران را مُردگانی میپندارند که سالیانی گذشته زندگی کردند و رفتند و تمام شدند!!!!!
عهه ، پس این حقیقت قرآنی چه میشود؟
(وَلَا تَحۡسَبَنَّ ٱلَّذِینَ قُتِلُوا۟ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ أَمۡوَاتا بَلۡ أَحۡیَاۤءٌ عِندَ رَبِّهِمۡ یُرۡزَقُونَ) [سوره آل عمران 169]
اصلا بیخیال قرآن که آنها را زندگانی خطاب میکند که نزد پروردگارشان روزی میخورند…
کافیست کمی چشمانمان را در همین شرایط کنونی باز کنیم و در ثروت و دارایی حضرت رضایی تامل کنیم که ظاهرا در بین ما نیست ولی به برکتِ بِرَندی که از خود در 1400 سال پیش بجای گذاشت ، اینهمه کارخانه و زمین های کشاورزی و… را به عنوانِ داراییِ خود به رُخِ ما میکشد ، همان ثروتی که هم اکنون متولی آن نهادی است به اسم آستانِ قدس رضوی…
کافیست لحظاتی را در خلوتِ خود به تفکر بپردازیم و خود را مخاطب سوالاتی مشابه این سوالات قرار دهیم که…
آیا مُرده من هستم که در خرجُ و مخارجِ روزانه خودِ خودِ خودم مانده ام یا حضرت رضایی که روزانه 30 هزار نفر را مهمان سفره با کیفیت خودش میکند؟؟؟!!! (اگر اهل تحقیق باشیم ، متوجه میشویم که در مهانسرای حضرت رضا روزانه 30 هزار پُرس غذا در سه وعده صبحانه و نهار و شام ، توزیع میشود که این رقم در ایام ماه رمضان به بالای 100 هزار پرس هم میرسد)
آیا مُرده منم که در عرصه عشق و مودت با همسر و پدر و مادر و دوستانم ، دچار مشکل هستم یا حضرت رضایی که بوی خدا میدهد و این همه خاطرخواه دارد و…؟؟؟!!! ، به تعبیر مولانا…
هر کجا بوی خدا میآید
خلق بین بیسر و پا میآید
آیا مُرده منم که وام گیرنده از این و آن هستم و تا خرخره زیر قرض هستم یا حضرت رضایی که برای خودش یک کشور یک نفره است و وام دهنده است ، یک وام دهنده ی کلان که حتی به دولت ایران هم وام داده است؟؟؟!!!(خب اگر اهل تحقیق باشید متوجه میشوید که دولت ایران با این همه سرمایه نفتی و… در برهه ای از زمان از….)
آیا مُرده منم که….یا…..؟؟؟!!!
مسلما کسی که زرنگ باشد ، خود را مخاطبِ سوالاتی این چنینی قرار میدهد و از رفتن به حاشیه هایی مثل توسّل و شفاعت و… خودداری میکند و از این سوالات کَره ای میگیرد تا قوّت جان و روانش شود درمسیر هجرت به سمت فراوانی و ثروت بی حدُ و حساب
مثالی بزنم تا این پاراگراف بالا را زیباتر درک کنید…
روزگاری منم درگیر بحث و جدل با افرادی بودم که درخواست هایشان را از حضرت رضا درخواست میکردند ولی این بحث و جدل ها جز خستگی برایم چیزی نداشت…
استادی داشتم و به او مراجعه کردم و گفتم که چجوری میتوانم این افراد را قانع کنم که از خدایِ حضرت رضا بخواهند و…؟؟؟!!!
استادم با شدت هر چه تمامتر گفت که هرگز وارد این بحث ها نشو و خودت را خسته مکن ، بلکه بیا یک درس قشنگ و ثروت ساز از این اتفاق و سِکانس بگیر و خودت را تقویت کن در مسیر کسب ثروت…
گفتم یعنی چجوری؟؟!!
گفت بیا به ثروت حضرت رضا و مقبره این بزرگوار که پر از طلاکاری و نقره کاری است ، نگاه کن و غرق در این اندیشه شو که…
هر چه ثروتمندتر شوی به خدا نزدیکتر میشوی در حدی که تو را با خدا اشتباه میگیرند و این یعنی که ثروت تو را به خدا میرساند..
این جمله استاد عجیب به دلم نشست که
در حدی که تو را با خدا اشتباه میگیرند
وقتی که این را از زبانِ استادم شنیدم ، گفتم که آره خودِ خودِ خودشه و…
پس بیاییم از رفتن به حاشیه خودداری کنیم و با تمرکز بروی خودمان کار کنیم و سعی کنیم شاگرد زرنگی باشیم که از هر اتفاق و سکانس کَره میگیرد تا به نتایج زیباتری برسد و با زبانِ نتایج دعوت کننده انسانها به سوی الله باشد
خب بیاییم ، تفکر کنیم در همان سوالاتی که ذکر شد و یک سوال مهم دیگر با این عنوان که…
چرا من پدربزرگِ پدربزرگِ خودم را که در 300 سال قبل تر از من زندگی میکرده را نمیشناسم و اگر هم بشناسم در حد یک اسم است ولی من حضرت ابراهیمی را میشناسم که چندین هزار سال قبل تر از من زندگی میکرده و جُدا از شناختی که از نام او دارم ، درس هایِ زیبا از هم او آموخته ام؟؟؟!!!
خب واقعا چراااا؟؟ باید تفکر کنیم با چاشنی این بیت سعدی…
سعدیا مردِ نِکونام نَمیرد هرگز
مُرده آنَست که نامَش به نِکویی نَبَرند
باید تفکر کرد در انسان هایِ صالحی همچون حضرت ابراهیم و یوسف نبی و موسی کلیم الله و حضرت علی و فرزندان و نوادگانِ ایشان با چاشنیِ تامل در آموزه های سوره صافات که حاوی یک پیام مهم است و آن این است که بعد از ذکر نام حضرت نوح و ابراهیم و موسی و إِل یَاسِینَ ، از آنان تعریف و تمجید میکند با چنین عبارتی که…
(إِنَّهُۥ مِنۡ عِبَادِنَا ٱلۡمُؤۡمِنِینَ)
همانا او از بندگان مومن ما هست
[سوره الصافات 81 ؛ ١١١ ؛ 122 ؛ 132]
ترجمه صحیح این آیه بسیار بسیار بسیار مهم هست که دراکثر ترجمه ها اشتباه نوشته شده است…
ترجمه غلط ، این است که مینویسند…
همانا او از بندگان مومن ما بود…
و ترجمه صحیح همان چیزی است که در ذیل آیه ذکر شد
فرق است بین بود و هست ، اگر خدا میخواست بگوید “بود” ؛ از واژه “کان” استفاده میکرد به این صورت که “إِنَّهُۥ 《کان》مِنۡ عِبَادِنَا ٱلۡمُؤۡمِنِینَ” و این واژه در قواعدِ عربی جزو افعال ناقصه است و معنای گذشته میدهد ، یعنی همان بود
خب بنشینیم و کمی تفکر کنیم که چرا از واژه “هست” استفاده کرد و از واژه “بود” استفاده نکرد ، چرا گفت که حضرت ابراهیم از بندگان مومن خدا هست؟؟؟ ، مگر حضرت ابراهیم در چندین سال پیش به رحمت خدا نرفتند و کارشان تمام نشد؟؟!! خب پس باید اینچنین بگوید که حضرت ابراهیم از بندگان مومن خدا بود!!! ولی چرا نگفت؟؟؟!!!
مسلما در این سوالات و تفکر ، نشانه های بسیار زیبایی است برای کسانی که تفکری راستین و بدور از تعصب و حاشیه داشته باشند…
تفکر بدون تعصب و حاشیه ، یعنی اینکه فارغ شویم از مذهب و دینی که تااکنون آموخته ایم و به عنوان یک انسانی که خالی شده از آموخته های گذشته است ؛ میخواهیم در جست و جوی آموزه های راستین و اصیل توحیدی باشیم…
شاید همین واژه “هست”ِ موجود در آیه حکایت از این امر دارد که…
ما در فرکانسِ مُردگان زندگی میکنیم و نیاز به شوک داریم تا احیا و زنده شویم تا ببینیم که آنها زنده بودند و هستند و خواهند بود و در نزد پروردگارشان روزی میخورند و این مائیم که بویی از سرزمینی نبرده ایم که آنان در آن هستند و…
…وَأَرۡضࣰا لَّمۡ تَطَـُٔوهَا…
…و زمینِ دیگری که بر آن پا نگذاشته بودید…
[سوره اﻷحزاب ٢7]
شاید همان واژه “هست”ِ موجود در آیه حامل این پیام برای ما هست که اینقدر درگیر صداهای مختلف شده ایم که از شنیدن صدایی که احیابخش ما است ، غافل شده ایم ؛ همان صدایی که عطارِ نازنین در وصفش چنین میفرماید…
دوست یکدم نیست ، خاموش از سخن
گوش کو تا بِشنود آواز او؟
شاید من در فرکانسِ مردگان هستم و دنبال نخود سیاه هستم
شاید من فریبِ جریانِ خطیِ نوارِ قلبِ کالبدِ جسمانی و فیزیکیِ خودم را خورده ام که خطی صاف نیست و اینگونه خودم را زنده میپندارم ولی حقیقت این نیست که نیست بلکه باید کمی فراتر رویم و خود را متوجه این سوال کنیم که…
آیا جریانِ خطیِ موجود در نوارِ قلبِ کالبدِ روحانی و متافیزیکیِ من هم صاف هست یا…؟؟؟!!!
عهه ، یعنی ما قلبِ دیگری هم داریم؟!
لَهُمۡ قُلُوبࣱ لَّا یَفۡقَهُونَ بِهَا
برای آنان قلب هایی است که با آنها تفقّه و اندیشه نمیکنند
[سوره اﻷعراف ١79]
عهه ، چه جالب…
تازه جالب تر اینجاست که میگه برای آنان قلب هایی است که…
خب میتوانست بگوید برای آنان قلبی است که…
چرا از واژه قلوب که جمع است و معنای قلب ها میدهد استفاده کرد؟؟؟!!! یعنی…؟؟؟!!! جای بسی تامل است ، بسی نه بلکه بسسسسسسییییییییی…
باشد که خدا توفیق دهد که سفری به عالم درونِ خودِ خودِ خودمان داشته باشیم تا به خود شناسیِ زیباتری برسیم که این خودشناسی مقدمه ای است بر خداشناسی ، به تعبیر حضرت علی علیه السلام…
من عرف نفسه ، فقد عرف ربّه
هر کس که خودش را بشناسد ، گویا که خدا را شناخته است…
باشد که خدا توفیق دهد که آموزه های اصیل و راستینِ توحیدی را بیاموزیم مثل همان اموزه هایِ راستین و اصیلِ عیسی مسیح…
عیسی مسیح بشری بود از جنسِ مردم که به عنوان رسولی از سمت خدا به سمتِ مردمِ زمانه خویش رفت…
وَرَسُولًا إِلَىٰ بَنِیۤ إِسۡرَ ٰۤءِیلَ…
او حامل یک پیام ناب از ملکوتِ خدا برای آنان بود ، یک پیام زیبا…
…أَنِّی قَدۡ جِئۡتُکُم بِـَٔایَهࣲ مِّن رَّبِّکُمۡ…
او با اذن الله برای آنان یک سری کارهای خداگونه کرد ، مثلا با استفاده از گِل شکلی از پرنده درست میکرد و در آن می دمید و آن را به پرنده ای واقعی تبدیل میکرد و بعد از چنین کاری ؛ تاکید میکرد که این کار با اذن الله انجام شد…
أَنِّیۤ أَخۡلُقُ لَکُم مِّنَ ٱلطِّینِ کَهَیۡـَٔهِ ٱلطَّیۡرِ فَأَنفُخُ فِیهِ فَیَکُونُ طَیۡرَۢا بِإِذۡنِ ٱلله….
یا مثلا بیماران را شفا میداد و مرده را هم زنده میکرد و باز تاکید میکرد که این کاری که انجام دادم با اذن الله انجام شد و من به خودی خود هیچِ هیچِ هیچم…
وَأُبۡرِئُ ٱلۡأَکۡمَهَ وَٱلۡأَبۡرَصَ وَأُحۡیِ ٱلۡمَوۡتَىٰ بِإِذۡنِ ٱلله…
[سوره آل عمران 49]
اما چه شد…
جریان تاریکی از روزنه همین کارهای خارق العاده عیسی مسیح وارد شد و این تلقین ها را به ذهن مردم کرد که…
ما کجا و عیسی کجا؟؟؟!!!
ما خاکِ پای عیسی هم نمیشویم؟؟!!
ما سگ کوی عیسی مسیح هم نیستیم؟؟؟!!!
و…
و اینگونه شد که خدا فراموش شد و خداپرستی تبدیل به عیسی پرستی شد
اما ، این وسط عده ای هم بودند که پیام ناب و ملکوتیِ عیسی مسیح را دریافتند که…
عیسی بشری بود از جنسِ ما و چنین کارهایی کرد ، ما هم از جنس عیسی هستیم ، یعنی ما هم میتوانیم؟؟؟!!!
آری ، آنها سوغاتی ملکوتی و ناب و راستینِ عیسی مسیح را دریافتند که…
ما از جنس شاه جهان هستیم و جوهرِ ما و فرمانروای کیهان یکی است و…
به تعبیر مولانای عزیز…
چو مسیح دم روان کن که تو نیز از آن هوایی…
پس بیاییم ما هم تفکر کنیم و ساده از کنار این حقیقتِ حضرتِ عیسی نگذریم با این توجیه که حضرت عیسی شخصی بود و در یک دروه ای آمد و تمام شد و رفت و حالا این وسط یک سری چیزها برای قومش گفت و…
بیاییم ساده از کنار این مساله نگذریم ، زیرا که در انتهایِ همان آیه ای که از کرامات عیسی گفت ، اینحقیقت ناب را به هر کسی که دنبال کننده آموزه های قرآن است ، میگوید و آن این است که…
إِنَّ فِی ذَ ٰلِکَ لَـَٔایَهࣰ لَّکُمۡ إِن کُنتُم مُّؤۡمِنِینَ
همانا در داستان عیسی و قومش ، نشانه ای برای شما است ، اگر ایمان داشته باشید…
[سوره آل عمران 49]
حسنِ ختامی بر این نوشته این آیه قرآن باشد که عجیب به انسان تلنگر میزند…
(یَـٰۤأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوا۟ مَا لَکُمۡ إِذَا قِیلَ لَکُمُ ٱنفِرُوا۟ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ ٱثَّاقَلۡتُمۡ إِلَى ٱلۡأَرۡضِۚ أَرَضِیتُم بِٱلۡحَیَوٰهِ ٱلدُّنۡیَا مِنَ ٱلۡـَٔاخِرَهِۚ فَمَا مَتَـٰعُ ٱلۡحَیَوٰهِ ٱلدُّنۡیَا فِی ٱلۡـَٔاخِرَهِ إِلَّا قَلِیلٌ) [سوره التوبه 38]
ترجمه این ایه به زبان خودمانی مان اینگونه است که خداوند به ما میگوید که…
عزیزم ، تاکسی اینترنتی برایت گرفتم و الان اومده و دمِ در منتظرِ تو هست تا سوارش شوی و بیایی و در ملکوتِ من هم نشینِ صالحانی شوی که “وَ حَسُنَ أُولَائکَ رَفِیقࣰا” ولی متاسفانه تو نشستی و سرگرمِ تحلیلِ افزایشِ قیمتِ خیارسبز از 10 هزار تومان به 11 هزار تومان هستی و…
یا حق…
در پناه الله یکتا شاد و ثروتمند باشید…
سلام آقای احمدی عزیز
آقا شما چه میکنید با ما
از خوندن کامنت شما نفسم به شماره افتاده
اشک از چشمانم جاری شده
انقدر آگاهی ها زیاده نمیتونم هضمش کنم
هنوز به آخر کامنت شما نرسیدم و دیگه طاقت نداشتم و گفتم بیام از شما تشکر کنم
من نمیدونم چطور سپاس گزارم خدا باشم که من رو با این آگاهی آشنا کرد
خدایا خودت سپاسگزاری بیشتر رو به من بده
از دیشب که زیر باران تهران قدم میزدم که در این فصل بی سابقه بود این حجم از باران و رزق بغیر الحساب از خداوند بود برام و الان کامنت گوهر بار شما
خداوند از هر جهت داره به من رزق میرسونه، خدایا شکرت
باز هم بی نهایت از شما سپاسگزارم دوست توحیدی ما
به نام الله که بخشاینده و با رحمت است
سلام و درود بر دوستِ نازنین و بزرگوارم ، ریحانه خانم رحمتی…
چقدررر اسم و فامیل شما زیباست…
یک اسم زیبا که حال و هوای بهشت و گل های خوشبویش را تداعی میکند…
(وَٱلۡحَبُّ ذُو ٱلۡعَصۡفِ وَ ٱلرَّیۡحَانُ)
و حبوبات داری پوسته و گیاهان خوشبو
[سوره الرحمن ١٢]
(فَرَوۡحࣱ وَ رَیۡحَانࣱ وَجَنَّتُ نَعِیمࣲ)
نصیب او رحمت و راحتی و بهشت پر نعمت است…
[سوره الواقعه 89]
و فامیلی که تداعی کننده رحمانیت خداوندی است که رحمتش همه چیز را فرا گرفته…
وَ رَحۡمَتِی وَسِعَتۡ کُلَّ شَیۡءࣲ
و رحمتِ من همه چیز را فراگرفته…
[سوره اﻷعراف 156]
این اسم و فامیل زیبایِ شما مرا به کجاها که نبرد…
به قول مولانا…
رَحمت اَندر رَحمت آمد تا به سَر
خدا رو شاکرم که این پیام به دل شما نشست و…
خدا رو شاکرم بخاطر وجودِ دوستانی مثل شما و بقیه عزیزانی که نوشته های مرا میخوانند و نظری ثبت میکنند و…
وقتی که پیام شما را خواندم حال و هوای من به سمت وسویی رفت و پیش خودم گفتم که خوشا بحال ریحانه خانم…
و بعدش گفتم بگذار این مساله را درجواب ایشان بنویسم…
من این جایگاه رفیق و والای شما را تحسین میکنم ، جایگاهی شایسته و والا همچون ادریس نبی…
(وَرَفَعۡنَـٰهُ مَکَانًا عَلِیًّا)
و او را به مقامی بس بلند رفعت بخشیدیم.
[سوره مریم 57]
و او هم همچون شما جزو کسانی بود که یکی از ویژگی های آنها این بود که…
إِذَا تُتۡلَىٰ عَلَیۡهِمۡ ءَایَـٰتُ ٱلرَّحۡمَـٰنِ خَرُّوا۟ سُجَّدࣰا وَبُکِیࣰّا
و هنگامی که آیات خداوند رحمن بر آنها عرضه میشود ، گریان به سجده می افتادند
[سوره مریم 58]
حکایت اشک ، حکایتی زیبا است
چشمه اشک وقتی سرایز شود ، نشانه ای بسیار بسیار بسیار زیباست که نشانه ای از پاکی قلب و وجودِ بلورین شما دارد…
خوش به سعادتتان…
وقتی که پیامِ شما را خواندم ، یاد این آیه قرآن افتادم که…
إِنَّمَا ٱلۡمُؤۡمِنُونَ ٱلَّذِینَ إِذَا ذُکِرَ ٱلله وَجِلَتۡ قُلُوبُهُمۡ…
همانا مومنان کسانی هستند که وقتی یاد خدا میکند ، قلب هایشان به لرزه می افتد…
[سوره اﻷنفال ٢]
همین دیگه ، خوشا بحالتان…
آرزوی سعادت و خوشبختی و نور الله یکتا را برای شما دارم…
سلام آقای احمدی عزیز
نمی دونم چطور میشه از خدا تشکر کرد؟
الله اکبر
الله اکبر
الله اکبر
الحمدلله
الحمدلله
الحمدلله
سبحان الله
سبحان الله
سبحان الله
زبانم قادر به بیان هیچ کلمه ای نیست. ازتون بابت همه آگاهیهای که در سایت در اختیار ما میذارید صمیمانه سپاسگزارم.
امروز غروب وقتی رسیدم خونه می خواستم نماز بخونم اما اینقدر خسته بودم گفتم برم اول یه کامنت عالی بخونم وانرژی بگیرم وبعد با حال عالی برم نماز بخونم .دوست نداشتم با احساس خستگی جسمانی مقابل خدا بایستم.
واز خدا هدایت خواستم بهم گفت برو به پروفایل آقای احمدی سربزن. راستش انتطار نداشتم کامنت جدید گداشته باشید وقتی دیدم اشکم در اومد. وقتی کامنت جدیدتون دیدم نخونده اونقدر انرزی گرفتم که رفتم سراغ نماز.
همون لحظه براتون کامنت نوشتم اما پاک شد والان دوباره اومدم ازتون تشکر کنم.
گاهی میگم اینجا کجاست؟
اگر اینجا بهشت نیست پس کجاست؟
اگر بهشته پس بهشت اصلی دیگه چیه……
گاهی برای سپاسگزاری از خدا فقط سکوت می کنم چون زبانم قادر به سپاسگزاری نیست….
والان دقیقا همین حسو دارم دوست دارم چند ساعتی تنها باشم وفقط سکوت کنم وبیندیشم و تامل کنم در این همه عظمت وقدرت خدا……..
سلام آقا رضای عزیز
واقعا نمیشه فقط 5 ستاره داد و رد شد و چند خطی تشکر نکرد،
خدا رو شکر میکنم که در مدار خواندن کامنت شما هستم، چقدر آگاهی چقدر دانش و چقدر نور الله در کامنت شما هست، چندین بار باید خونده شود تا بیشتر درک بشه، بی نهایت از شما سپاسگزارم که هستید و این آگاهی های ناب را با ما به اشتراک میگذارید.
به قول استاد،
عاشقتم، هر جا هستید درپناه خداوند سالم، شاد و ثروتمند و آخر عاقبت بخیر در دنیا و آخرت باشید.
ارادتمند شما
علی
سلامی پر از نور الهی تقدیم به دستان پاک مردی که این آیات زیبا را مکتوب کرده و با هربار خواندنش نور الهی را در قلبها جاری میکند.
سپاسگزارم از شما برای مکتوب کردن این آیات و درک زیبایتان از آیات قرآن ، این حد از درک زیبای آیات الهی و علم و حکمت که خدا برایتان جاری کرده بسیار قابل تحسین هست.
همیشه از خواندن کامنت های ارزشمندتان لذت برده و غرق تحسین میشوم.
برایتان بهترین های دنیا و آخرت را آرزومندم.
سلام آقای احمدی بزرگوار ، خوش نیت و خوش قلم
همیشه فیض می برم از درک بالا ، آگاهی های نابی که با آیات قرآن و اشعار بزرگان ترکیب میکنید و مارو از این شراب مستی برخوردار میکنید
آقای احمدی چند وقتی هست سوالی فکرم رو مشغول خودش کرده ، حسی به من گفت از شما بپرسم و راهنمایی بخوام تا از مدار آگاهی که شما در اون هستید ان شالله به جواب برسم
من در خلوت خودم بسیار احساس خوب و لذت بخشی با خدا دارم صحبت میکنم قرآن میخونم سپاسگزاری میکنم و گاهی به احساسی میرسم که میتونم بگم چیزی در جهان وجود نداره که منو به همچین احساسی برسونه
ولی چرا این احساس شور ولذت الهی البته در حد وسع خودم سریع بخار میشه ، وقتی میرم سرکار در هیاهوی آدمها و مشغله کاری صدای خداوند ضعیف و کمرنگ میشه و من تا به خودم میام فرسنگها از اون حس و حال فاصله دارم که باز به یاری ومدد قرآن و فایلهای استاد خودم رو بالا میکشم واین چرخه هرروز تکرار میشه
چکار کنم که همیشه در اتصال باشم؟
کمی طبیعیه کمرنگ بشه با جماعت ولی دوست دارم باشه همون کمش هم باشه که سررشته روگم نکنم
با وجود تمام نجوی های ذهنم که میگه خودت باید به جواب برسی ولی من میپرسم شاید تسلط شما به قرآن و احادیث چراغ راهم بشه
اگر وقت عالی اجازه داد خوشحال میشم مرقوم بفرمایید.
با سپاس بی کران
در پناه حق تعالی
به نام الله یکتا که بخشاینده و بارحمت است…
سلام و درود بر شما فرزانه خانم ، دوست نازنین و بزرگوارم…
اول از همه بسیار سپاسگزارم از لطفُ و محبت شما بابتِ ابرازِ محبتی که نسبت به نوشته های من دارین…
دوم از همه عذرخواهی بنده را بابت تاخیر در جواب پذیرا باشین که این امر بخاطر مشغله هایی که داشتم و دارم ، اتفاق افتاد…
و از آنجاییکه برای استاد عباس منش و بانو شایسته و شما و دیگر دوستانِ نازنینم ، ارزش بسیار والایی قائل هستم ، دوست دارم جوابی ارزشمند و شایسته ؛ تقدیم حضورِ شما و دوستانی که در مدارِ خواندن این نوشته هستند ، کنم…
البته ناگفته نماند که به برکتِ دوستانی چون شما و نگارش نوشته هایی که در جوابِ سوالات شما مینویسم ، خودِ من هم یاد میگیرم و درس ها می آموزم و از خدا توفیق عمل به آنها را خواستارم…
در جوابِ سوال شما و سوالاتی که همه ما با آنها دست و پنجه نرم میکنیم ، یک نکته بسیار اساسی وجود دارد و آن نکتهِ اساسی همان اصلی است که من در جواب پروین خانم دادم که کامنت ایشان و جواب من به ایشان ، کمی بالاتر از همین کامنت شماست که امیدوارم بخوانیدش و در خلوت خودتان در آن تفکر کنید…
در آن کامنت یک اصلِ بسیار مهم و فراموش شده را یادآور شدم که نسبت بدان غافل شدیم و آن اصل این است که…
چرا از صدایِ شهود و ندایِ درون خودم مشورت نگیرم؟؟؟!!!
کمی فکر کنیم در این نشانه ای که در برابر چشمانمان هست که…
کارگردانِ حاضر در اتاق فرمان ، برای برگزاری یک برنامه جذاب و مخاطب پسند ، از طریق یک هندزفری بی سیمی با مجری حاضر بروی صحنه ؛ ارتباط میگیرد و به او میگوید که چنین بگو و چنین مگو ، حال مساله این است که…
کارگردان چنین عالمی که وسعت آن تریلیاردها کهکشان و… است ، چگونه با منی که یکی از دستانِ بی شمارش برای گسترش جهانش هستم ؛ ارتباط میگیرد؟؟؟!!!
اگر همین مساله را باور کنیم دیگه همه چی تمامه…
اگر این حقیقت را باور کنیم ، آن را همچون گمشده ای میبینیم که دربدر بدنبال آن میرویم تا طعمِ زندگی با هدایت های الله را به گونه ای زیباتر بچشیم…
آری ؛ ندایِ درون و صدای شهود ، صدایی است که اگر آن را بیابیم و از آن استفاده کنیم ، میتوانیم طعمِ زیبای “اهۡدِنَا ٱلصِّرَ ٰطَ ٱلۡمُسۡتَقِیمَ” را به لطفِ آن بچشیم…
آری ، فرق بسیار بسیار بسیار زیادی است بین کسی که ندای درونش را فعال میکند و از آن استفاده میکند با کسی که نسبت بدان بی توجه است…
کسی که نسبت به آن بی توجه باشد باید صدها و یا شاید هزاران راه را به صورت آزمون و خطا طِی کند تا به جواب برسد ولی کسی که ندای درونش را جدی بگیرد میتواند از طریقِ مشورت با آن ، از یک مسیرِ بسیار ساده و کوتاه ، به جوابی بسیار باکیفیت برسد و این یعنی همان…
(ٱهۡدِنَا ٱلصِّرَ ٰطَ ٱلۡمُسۡتَقِیمَ) [سوره الفاتحه 6 ]
آری ، برای کسی که میخواهد از تهران به مشهد برود راه های فراوانی وجود دارد ولی…
فرق است بین کسی که مسیر مستقیمِ تهران به مشهد را انتخاب میکند با کسی که ابتدا به بندرعباس برود و سپس از آنجا به مشهد برود ، هر دو بالاخره به مقصد میرسند ولی این کجا و آن کجا؟؟!!
و حال شرطِ مهم فعالسازی این ندای درون دو چیز است که استاد عباس منش به زیبایی هر چه تمامتر در فایلی با عنوان “توحید عملی 11” آن را توضیح داده اند…
اولی همان احساس لیاقتی است که باید داشته باشیم بدین معنا که همه ما لایق هم صحبتی با خدا هستیم
و دومی که بسیار بسیار بسیار مهم است این مسئله است که در برابر خداوند فروتن و عاجز باشیم و این ذکر مقدس را زیر لب داشته باشیم که…
خدایا من نمیدانم و تو میدانی
چنین ذکر زیبایی را میتوان در یک بیت مولانا ببینیم که الهام گرفته شده از این آیه قرآن است که فرشتگان در جواب خدا میگویند…
قَالُوا۟ سُبۡحَـٰنَکَ لَا عِلۡمَ لَنَاۤ إِلَّا مَا عَلَّمۡتَنَاۤ إِنَّکَ أَنتَ ٱلۡعَلِیمُ ٱلۡحَکِیم
و فرشتگان در برابر خداوند گفتند که ما هیچ علمی نداریم جز آنچه را که تو به ما آموخته ای ، همانا تو دانایِ حکیم هستی
[سوره البقره ٣٢]
و اما آن بیت مولانا این است که…
چون ملائک گوی لا علم لنا
تا بگیرد دست تو علّمتنا
معنای بیت این است که ای انسان ؛ تو هم همچون فرشتگان در برابر پروردگاری که عالم و دانا نسبت به همه چیز است اظهارِ تواضع و ندانستن کن تا شایسته دریافت علم و هدایت الله شوی…
دقیقا مثل امام حسین که این جمله ایشان در دعای عرفه ، مرا عجیب به فکر فرو میبرد…
إِلَهِی أَنَا الْجَاهِلُ فِی عِلْمِی فَکَیْفَ لا أَکُونُ جَهُولا فِی جَهْلِی
معنای این فراز دعای ایشان به زبان خودمانی مان اینگونه است که…
خدایا! وقتی که با داشتن یک سری علوم ، جاهل هستم و هیچی نمیدانم ، دیگه چگونه وقتی که در مقابل دریای بیکران علمِ تو قرار میگیرم و معلوم میشود که به معنای واقعی کلمه هیچی نمیدانم ؛ جاهل نباشم《تا در اثر اعتراف به جهل خود در برابر دریای بیکران علمِ تو ؛ خودم را متصل به دریای علمِ اصیل و بیکرانِ تو نکنم؟》
پس شرطِ مهم فعال کردن این ندای درونی ، همین مساله تواضع دربرابر پادشاه عالم است…
شاید بتوان با اندکی تفکر در این مثالِ خیالی ، کمی بهتر و زیباتر این مسالهِ تواضع در برابر خدا را درک کرد
کافیست یک مادر را تصور کنیم که دو کودک خردسال دارد که میخواهد برای آنها لقمه بگیرد…
کودکِ اول با حالت ادب و تواضع در حضور مادر مینشیند و منتظر لقمه ای میماند که مادر برایش میگیرد و کودک دوم برای خودش بَلَدم بَلَدم بَلَدم میکند و خود را بی نیاز از کمک مادر میبیند…
خب مساله این است که مادر برای کدام کودک لقمه میگیرد و کدام یکی را به حالِ خودش رها میکند تا خودش غذا بخورد و…؟؟؟ (واضحه دیگه؟)
آری ، آنها که در بارگاه الهی بَلَدم بَلَدم بَلَدم میکنند ، محروم میشوند از نسخه ی الله یکتا که بسیار ساده است و خیلی سریع جواب میدهد ولی آنها که خود را همچون حضرتِ موسی فقیرِ هدایت های الله میدانند….
همین دیگه…
مساله بسیار ساده است
کافیست اندکی در سیستم تنفسی خود بیاندیشیم که با زبانِ بی زبانی خود به خدا گفته ایم که من نمیدانم و بَلَد نیستم که چگونه آنرا مدیریت کنم ، پس لطفا تو مدیر و مدبر آن باش و انصافا هم خدا چقدر قشنگ و زیبا در حال مدیریت دَم و بازدَم ما است…
حال سوال این است که آیا این خدایی که به این قشنگی و زیبایی در حال مدیریتِ سیستم تنفسی من است ، قادر نیست مدیر و مدبر کلِ سیستم زندگی من شود؟؟؟!!!
آره ، مساله خیلی خیلی خیلی واضحه و آن این نکته است که…
خدا زمانی در زندگی ما دست بکار میشود که ما با ذکرِ مقدس من نمیدانم و تو میدانی از سر راه او کنار برویم و اجازه دهیم که او همه کاره سیستمِ زندگیِ ما شود…
همین دیگه…
در هر کجا که بَلَدم بَلَدم بَلَدم کردیم جز خرابی چیزی به بار نیاوردیم و در هر کجا که تواضع به خرج دادیم ، شربتی از دستِ خودِ خودِ خودش گرفتیم و نوش جان کردیم که طعم و مزهِ آن تا قیام قیامت فراموشمان نمیشود… ، به قول مولانا…
شربتی خوردم زِ الله اشتَری
تا به مَحشَر تشنگی ناید مرا
پس امیدوارم که خداوند ما را در این امر موفق کند که همواره در بارگاه او حالتِ تواضع را داشته باشیم و لقمه از دستِ خودِ خودِ خودش دریافت کنیم و….(تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل)
و اما داستانِ سوالِ موجود در کامنت شما
وقتی که کامنت شما را خواندم و به چند روز قبل خود مراجعه کردم ، مات و مبهوت ماندم از این جریان هدایت الله که چگونه قدم به قدم هدایت میکند…
داستان از این قرار است که چند روز پیش داشتم بروی مساله ای تحقیق میکردم که دقیقا جوابِ همین سوالی است که شما در کامنت خود پرسیده اید…
حالا این وسط چی شد که احساسی در وجود فرزانه خانم برانگیخته میشود و چنین سوالی را میپرسند و…(الله اعلم)
قطع به یقین این هدایتِ خالصِ خالصِ خالصِ الله است…
قبل از هر چیزی باید متذکر این نکته شوم که یکی از ویژگی های من این است که ته همه چی را باید دربیارم…
این ویژگی در وجودِ من اینقدر زیاد است که در سال 91 از بین رشته مهندسی نفت و علوم قرآن و حدیث ، احساسی شدید مرا به سمت رشته علوم قرآن و حدیث سوق داد که آخه این قرآن و حدیث چیه عاخه؟؟!! و…
آن روزها از جانب اطرافیانم ، دیوانه خطاب شدم که چرا رشته ای که داخلش پووول هست را رها کردی و رفتی سراغ رشته ای که تهش هیچی نیست…
ولی خب دیگه آن احساس شدید مرا به سمتِ آن رشته سوق داد و یهو چشم باز کردم و دیدم دانشجوی رشته علوم قرآن و حدیث هستم…
حقیقتا آن روزها حکمتِ این انتخاب را نفهمیدم ولی به لطف الله این روزها کمی بهتر حکمتِ آن انتخاب را درک میکنم…
و منتظر آن وعده ی خدایی هستم که در طول این مسیر به من داد تا به نزد همان کسانی برگردم که مرا دیوانه خطاب میکردند و با حالتِ سکوت جلوی رویشان بنشینم و…
و اما حکایتِ آن تحقیق این است که به سخنی از حضرت محمد برخورد کردم که دقیقا جوابِ سوال شما و من و کسانی است که با این مساله روبرو هستند که درانتها بدان اشاره میکنم….
قبل از اینکه به آن سخن بپردازم ، لازم است به این مساله بپردازم ، مساله ای بنام قدرتِ ارتعاشی هر انسان…
خب سوال این است که قدرتِ ارتعاشیِ انسان دیگه چه صیغه ای هست؟؟؟!!!
جواب این است که هر انسان یک سطح ارتعاشی و به تعبیر دیگر سطح انرژی دارد که تعیین میکند که در برابر ارتعاشِ هم نوعانش پیروز باشد یا شکست خورده…
حال چنانچه که در سطح انرژی بالایی باشد توانایی این را دارد که بر محیط اطرافش پیروز باشد و بروی آن اثر مثبت بگذارد…
ولیچنانچه در سطحِ ارتعاشی پایینی باشد ، تحتِ تاثیرِ محیط اطرافش قرار میگیرد و دچار کسالت روحی میشود و….
《البته قبل از ادامه این بحث باید بگویم که این وضعیتی که شما دارید که در خلوت خود و خدای خود احساسات عالی را تجربه میکنید ولی در حضور دیگران دچارِ کسالت روحی میشوید ، خیلی خیلی خیلی عالی است که نشان از پیشرفت شما و روند صعودی شما دارد که باید از اینی که هست تقویت شود و به شیطان اجازه داده نشود که از روزنه ناامیدی در شما نفوذ پیدا کند و… 》
به عنوان نمونه و فهم بهتر این مسالهِ قدرتِ ارتعاشی انسان میتوانیم در قصه یِ یوسف نبی که به تعبیر قرآن “أَحۡسَنَ ٱلقَصَصِ” است ، تامل کنیم…
حضرت یوسف از چنان ارتعاشی در عرصه زیبایی بهره مند بود که به محضِ ورود به مجلسِ زنان مصر ، همه ساکت شدند و غرق در تحسین او شدند به گونه ای که دستانشان را بریدند و یک آخ هم نگفتند و چنین جمله ای را بر لب جاری کردند که…
…فَلَمَّا رَأَیۡنَهُۥۤ أَکۡبَرۡنَهُۥ وَقَطَّعۡنَ أَیۡدِیَهُنَّ وَقُلۡنَ حَـٰشَ لِلَّهِ مَا هَـٰذَا بَشَرًا إِنۡ هَـٰذَاۤ إِلَّا مَلَکࣱ کَرِیمࣱ
پس هنگامی که زنانِ مصر او را دیدند ، او را بزرگ پنداشتند و دستانِ خود را با شدت هر چه تمامتر بریدند و گفتند که حاش لله ، او از جنس بشر نیست بلکه فرشته ای کریم است.
[سوره یوسف ٣١]
حال همین حضرت یوسفی که اینگونه بر محیط اطرافِ خودش در آن مهمانیِ ساختگیِ همسر عزیز مصر تاثیر گذاشت ، تحت تاثیر ارتعاشِ قدرتِ همسرِ عزیزِ مصر قرار میگیرد و طعمِ یک شکست را تجربه میکند که الان من ذکر میکنم که چه شد تا این واقعه عبرتی برای ما باشد که به مدد الله در این تله و دام نیفتیم…
نکته در اینجاست که زلیخا وقتی که از اطاعت یوسف در برابر خواسته خودش ناامید بود ، با شدت هر چه تمامتر میگوید که…
…وَلَئن لَّمۡ یَفۡعَلۡ مَاۤ ءَامُرُهُۥ لَیُسۡجَنَنَّ وَلَیَکُونࣰا مِّنَ ٱلصَّـٰغِرِینَ
…و همسر عزیز مصر اینگونه گفت که چنانچه که یوسف در برابر دستور من برای انجام کاری که از او میخواهم ، نافرمانی کند ، حتما به زندان افکنده خواهد شد و از خوارشدگان خواهد گشت
[سوره یوسف 32]
و حال در اینجا یوسف نبی ، وقتی که شدت حرف او را میشنود و از طرفی قدرت او را که همسر عزیز مصر است میداند ، تحت تاثیر ارتعاش کلامِ او قرار میگیرد و چنین جمله ای را در قالب دعا بیان میکند که…
قَالَ رَبِّ ٱلسِّجۡنُ أَحَبُّ إِلَیَّ مِمَّا یَدۡعُونَنِیۤ إِلَیۡهِ…
و یوسف گفت که خدایا زندان نزد من محبوبتر است از آنچه که آنها مرا بدان فرامیخوانند..
[سوره یوسف 33]
حال نکته در کلمه “ٱلسِّجنُ” موجود در آیه است که به معنای زندان است و در تفسیر این آیه نوشته اند که یوسف در زندان به خدا میگوید که خدایا چرا زندان روزی ما شد ، حالا نمیشد به گونه ای دیگر مرا از شر زنان مصر دور میکردی؟؟؟!!
و جواب خدا اینگونه است که به او میگوید که…
این چیزی بود که خودت سفارش دادی ، چرا به جای واژه زندان نگفتی که عافیت برای من دوست داشتنی تر است از آنچه که مرا به آن میخوانند؟!
خب دیگه ، چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است؟؟!!
او تحت تاثیر ارتعاش کلام همسر عزیز مصر قرار گرفت و لفظ زندان را به کار برد و طبق قانون ، نتیجه توجه خود را مشاهده کرد که زندان بود و….(مسلما درس های زیادی در این واقعه برای ما هست منتها به شرط تفکر)
این یک داستان از سوره یوسف بود تا کمی زیباتر مساله قدرت ارتعاشی هر انسان را درک کنیم…
خب چنانچه که جزو دسته اول باشیم باید خدا را شاکر باشیم و از خداوند طلب این را داشته باشیم که توفیقات ما را زیادتر کند…
و چنانچه جزو دسته دوم باشیم نباید ناامید شویم و باید به مدد الله یکتا از آن اتفاق بازخورد بگیریم تا بفهمیم که بروی کدام وجه درونی مان باید کار کنیم تا شاهد اصلاح چنین امری در بیرون زندگی خود باشیم ، زیرا این یک قانون است که…
زندگی بیرون من ، بازتابی از درون من است…
به تعبیر حضرت علی علیه السلام
مَنْ أَصْلَحَ سَرِیرَتَهُ ، أَصْلَحَ اللَّهُ عَلَانِیَتَهُ
هر که باطن و درون خود را اصلاح سازد ، خداوند هم ظاهر و بیرونِ او را اصلاح میکند
و به تعبیر مولانا…
وان گنه در وِی زِ عَکسِ جُرم توست
باید آن خو را زِ طبع خویش شُست
در واقع وقتی از این زاویه نگاه میکنیم ، دید ما نسبت به محیط و انسان های اطرافمان بهتر میشود و آنان را معلمان و مامورانی از طرف الله یکتا میدانیم که همچون آینه ای هستند که در حال انعکاس وجه درونی مان به خودمان هستند تا آنها را اصلاح کنیم
درک همین نکتهِ نهفته در پاراگراف بالا پذیرشِ بالایی را میطلبد که اکثریت ما نسبت بدان غافلیم و باید تمرین کنیم تا با اتفاقات بیرونی مان در صلح قرار بگیریم و در صورت مشاهده اتفاقات نازیبا در بیرون ، نسبت به آنها واکنش نشان ندهیم و بلکه بیاییم و خودمان را بشکنیم و به اصلاح درونِ خود بپردازیم…. ، به قول شاعر عزیز نظامی گنجوی….
آینه چون نقشِ تو بنمود راست
خود شکن ، آیینه شکستن خطاست
بگذریم…
حال مساله این است که اکثریت ما جزو دسته دوم هستیم که تاثیر پذیر هستیم و در طی یک فرآیند تکاملی در حال تلاش هستیم تا به دسته اول برسیم…
خود حضرت محمد هم در ابتدای امر جزو دسته دوم بودند و به پشتوانه ندای درونشان ، هدایت را دریافت میکردند و بروی خود کار میکردند و…
کافیست کمی در آیه زیر که مخاطب آن حضرت محمد است ، تامل کنیم تا هیچ وقت ناامید نشویم و در این مسیر استقامت بورزیم تا به مطلوبِ خود برسیم….
(وَلَقَدۡ نَعۡلَمُ أَنَّکَ یَضِیقُ صَدۡرُکَ بِمَا یَقُولُونَ)
ای محمد ؛ ما میدانیم که بخاطر گفتار آنان ، دچارِ گرفتگی و کسالتِ روحی میشوی
[سوره الحجر ٩7]
حال همین شخصیت حضرت محمد ، با کارکردن بروی خود و ارتقایِ شخصیتِ خود به چنان ارتعاش قدرتمندی رسیدند که میتوانستند بروی اطراف خود تاثیر بگذارند به گونه ای که هر کسی در محدوده فرکانسی ایشان قرار میگرفت و هم نشین ایشان میشد ، آرامِ آرامِ آرام میشد و احساساتِ ملکوتی به او دست میداد…
و حال اینجا جای آن سخن است که مستند به تاریخ است تا بهتر این مساله را درک کنیم که من آن را با اضافاتی از خودم و زبان عامیانه خودمان به بیانی که قابل فهمِ بهتر باشد ، بیان میکنم…
داستان از این قرار است که عده ای از افراد چنین سوالی را در برابر حضرت محمد مطرح کردند که چرا وقتی ما کنار شما هستیم احساساتِ ناب و فوق العاده ای را تجربه میکنیم ولی وقتی که از کنار شما میرویم و درگیر روزمرگی میشویم ؛ دچار کسالتِ روحی میشویم؟؟؟!!!
خب جواب ایشان اینگونه بود که اینها در اثر القائات شیطانی است که میخواهد شما را در ارتعاش پایین نگه دارد و جای ناامیدی هم نیست که چرا اینجوری شد ، زیرا که انسان دائما در معرضِ چنین اتفاقاتی هست که برای لحظاتی فصلِ بهار را تجربه میکند و برای لحظاتی دیگر فصل پاییز را که طبیعتا باید هر لحظه خود را در معرض استغار و توبه و سپاسگزاری قرار دهد تا به سطح ارتعاشیِ بالایی برسد و…
خلاصه بعد از این نکات جمله ای را ایشان بیان میکنند که جای بسی تامل است و آن این است که…
وَ اَلله لَوْ تَدُومُونَ عَلَى اَلْحَالَهِ اَلَّتِی وَصَفْتُمْ أَنْفُسَکُمْ بِهَا لَصَافَحَتْکُمُ اَلْمَلاَئِکَهُ وَ مَشَیْتُمْ عَلَى اَلْمَاءِ
ترجمه آن به زبان ساده تر این است که ایشان به نام خدا سوگند میخورند که اگر آن حالتِ احساسیِ نابی را که وصفش کردید ، حفظ کنید و بر آن مداومت داشته باشید میتوانید هم نشین ملائک شوید و کارهای خارق العاده کنید ، مثل راه رفتن بروی آب…
همین دیگه…
پس همواره باید بکوشیم تا در ارتعاش بالا باشیم و…
در ارتعاشات بالا قدرت های نهفته ای که خدا در وجود انسان تعبیه کرده است ، فعال میشود… ، مثل یعقوب نبی که توانست بوی پیراهن یوسف را از مصر درک کند درحالیکه هم نوعان ایشان از آن غافل بودند ولیمساله این است که…
چرا او بوی یوسف را زمانی که در چاهی در نزدیکی همان کنعان بود حس نکرد ولی بعد از گذشت چندین سال بوی پیراهن او را از مصر که کیلومترها دورتر از کنعان بود حس کرد؟؟؟!!!
…قَالَ أَبُوهُمۡ إِنِّی لَأَجِدُ رِیحَ یُوسُفَ لَوۡلَاۤ أَن تُفَنِّدُونِ
…و پدرشان یعقوب نبی گفت که اگر نگویید که من دیوانه ام ، من بویِ پیراهنِ یوسف را احساس میکنم
[سوره یوسف 94]
چه چیزی در حضرت یعقوب تغییر کرد که منجر به این اتفاق شد؟!!
خب جواب همان ارتعاش است… ، ارتعاش یعقوب بالاتر رفت و…
چه چیزی در حضرت محمد تغییر کرد که توانستند به معراج بروند و فاصله بین مسجد الحرام تا مسجد الاقصی را در یک چشم بر هم زدن طی کنند؟؟!!
سُبۡحَـٰنَ ٱلَّذِیۤ أَسۡرَىٰ بِعَبۡدِهِۦ لَیۡلࣰا مِّنَ ٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡحَرَامِ إِلَى ٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡأَقۡصَا ٱلَّذِی…. [سوره اﻹسراء ١]
جواب همان افزایش سطحِ ارتعاشِ ایشان است…
چه چیزی منجر به این شد که آن مامور دربار سلیمان در کمتر از چشم بر هم زدن تخت ملکه سبا را جلوی سلیمان نبی حاضر کند؟؟؟!!!
قَالَ ٱلَّذِی عِندَهُۥ عِلۡمࣱ مِّنَ ٱلۡکِتَـٰبِ أَنَا۠ ءَاتِیکَ بِهِۦ قَبۡلَ أَن یَرۡتَدَّ إِلَیۡکَ طَرۡفُکَ…. [سوره النمل 40]
جواب همان ارتعاش بالای او بود که منجر به فعالسازی قدرتهایِ نهفتهِ درونِ وی بود…
چه چیزی باعث شد که عیسی مسیح قدرتِ این را پیدا کند که مرده را زنده کند و بیماران را شفا دهد و…؟؟!!
…وَأُحۡیِ ٱلۡمَوۡتَىٰ بِإِذۡنِ ٱلله و… [سوره آل عمران 49]
خب واضحه دیگه ، همان افزایش سطح ارتعاشی او بود
انسانهای با ارتعاش بالا ، به سادگیِ نوشیدن آب کارهایی میکنند که انسان های فرکانس پایین بویی از آن حقایق نبردند و از آنجاییکه این کارها برای آنان قابل درک نیست ، نسبت خدایی به آنان میدهند و آنان را خدا میخوانند و به پرستش آنان روی می آورند و خدای حقیقی را به حاشیه میرانند
آری ؛ این قدرت انرژی و ارتعاش و فرکانس است که به برکت آن ، دانشمندان عصر حاضر توانسته اند اختراعاتی را به عرصه ظهور برسانند که برای انسان های 200 سالِ گذشته ، عجیب و غریب است مثلا بانک را جلوی چشمانمان حاضر میکنند و ما را بی نیاز میکنند از رفتن به خیابان و… برایِ رسیدن به بانک جهت انجام یکسری امور بانکی
خب آن مامور دربار سلیمان که علمی از مجموعه قوانین الله داشت ؛ توانست تخت ملکه سبا را جلوی چشمانِ سلیمان حاضر کنند و دانشمندان عصر حاضر توانسته اند که به برکت اپلیکیشن های بانکی ، بانک را جلوی چشمان ما حاضر کنند و چنانچه در عرصه کشفِ علوم و مجموعه قوانین الله پیشرفته تر شوند ، قادر میشوند که کارهای خارق العاده تری در راستایِ گسترشِ جهان و خدمت به بشریت انجام دهند…
اگر کمی در نشانه های اطرافمان توجه کنیم ، متوجه میشویم که همه چیز واضح است و همه اینها را گفتم تا بهتر این فراز از سخن حضرت محمد را درک کنیم که فرمودند که اگر در حالتِ ارتعاشی بالا باشید میتوانید روی آب راه بروید…
نمیدانیم ، شاید درمجموعه قوانین الله قانونی وجود داشته باشد که بتوان به برکت آن بروی آب راه رفت…
اینکه ما تا اکنون ندیده ایم ، دلیل نمیشود که به سادگی و بدون تفکر در این سخن ، از کنار آن رد شویم ، زیرا که چندین سال پیش همهیچ کس باور نمیکرد که بشود از فلز وسیله ای ساخت که در هوا پرواز کند ولی ساخته شد…
(البته ناگفته نماند که به برکت ساختُ کشتی های غول پیکر کروز ، ما میتوانیم به مدت چند هفته و چند ماه بروی آب زندگی کنیم و راه برویم و….)
پس بیاییم جزو کسانی نباشیم که میگویند باید ببینم تا باور کنم بلکه بیاییم جزو کسانی باشیم که با شعار ابتدا باور میکنم و سپس میبینم ، فراتر از زمان خود زندگیمیکنند
بیاییم در این آیه قرآن تامل کنیم که میگوید…
…وَمَاۤ أُوتِیتُم مِّنَ ٱلۡعِلۡمِ إِلَّا قَلِیلࣰا
…و جز بهره ای اندک از علمِ قوانین الله به شما داده نشده است
[سوره اﻹسراء 85]
و مراقب باشیم که این آیه قرآن ما را به این جایگاه نرساند که همینی که هست و غافل کند از شاگرد زرنگی همچون حضرت محمد که ارتعاش خود را بالا برد و ندای درونش فعال شد و اینگونه او را راهنمایی کرد که…
وَقُل رَّبِّ زِدۡنِی عِلۡمࣰا
ای محمد ، اینگونه بگو که پروردگارا ؛ بر علمِ من 《نسبت به قوانینت》 بیفزا
[سوره طه 114]
آره دیگه…
ما هم بیشتر میخواهیم…
خدایا از مجموعه قوانینت بیشتر به ما بده…
همین دیگه…
حیف است که روزگار بر ما بگذرد و بجای تحلیل و بررسی مجموعه قوانین الله یکتا و کشف ابعاد جدیدتر آن ، مشغول تحلیلِ شامِ عروسیِ دخترِ آقای x شویم که چرا بجای نوشابه زرد ، از نوشابه مشکی استفاده کرد و….
همین دیگه…
باید همواره بکوشیم که ارتعاش خود را با تمرینِ تمرکز بر نکات مثبت و شکرگزاری و “وَصَدَّقَ بِٱلۡحُسۡنَىٰ” کردن ، ارتقا بخشیم و پرهیز کنیم از جلساتِ تحلیلگران افزایش قیمت خیارسبز که دور هم مینشینند و افزایش قیمت خیارسبز را از 10 هزارتومان به 11 هزارتومان تحلیل و بررسی میکنند تا شاهدِ نتایج زیبا و خارق العاده در زندگی خود باشیم…
و حسن ختامی بر این نوشته این مطلب باشد که…
در کل ما مجموعه ای از احساساتی هستیم که دائما در حال رفت و برگشت بین احساس خوب و بد هستیم و نیاز به تمرین داریم و چنانچه تمرین نکنیم ، مشمول خسارت خواهیم شد ، خسارتی بسیار بسیار بسیار سنگین از جنسِ “إِنَّ ٱلۡإِنسَانَ لَفِی خُسر”
پس به همان منطقی که یک مغازه دار برای خود دفتر حساب و کتابی اختصاص میدهد تا در هر شب ، میزان ورودی و خروجی دخلِ مغازه خود را حسابرسی کند تا مشمول خسارت نشود ، ما هم باید هر شب به حسابرسی و آنالیز رفتارهای روزانه یِ خود بپردازیم و….
شایسته است دفتری برای اینکار اختصاص دهیم و به حسابرسی خود بپردازیم و طبق قانونِ تکامل《دنباله ریاضیِ فیبوناچی》، ارتعاش وجودی خود را ارتقا بخشیم…
پس بسم الله الرحمن الرحیم…
روز اول
الهی شکر که به لطف الله توانستیم به مدت 10 دقیقه در احساسات عالی باشم…
روز دوم
الهی شکر که به لطف الله توانستم به مدت 10 دقیقه دیگر در ارتعاشاتِ عالی باشم و…
روز سوم
الهی شکر که به مدد الله مهربان ، توانستم به مدت 20 دقیقه احساسات عالی را تچربه کنم و بروی محیط اطرافم اثر گذارتر باشم…
روز پنجم و ششم وهفتم و….
روز بیست و یکم
الهی شکر که به مدد پادشاه عالم ، توانستم به مدت 4 ساعت در ارتعاشات عالی عالی عالی باشم و تحت تاثیر اتفاقات اطرافم قرار نگیرم…
روز بیست و دوم و بیست و سوم و….
روز چهلم
الهی شکر که مدد پادشاه عالم تمام روزم را غرق در ارتعاشات عالی هستم و به ندرت پیش می آید که منفی شوم و در صورت چنین اتفاقی ، خیلی سریع به احساسات عالی برمیگردم..
همین دیگه…
وَ وَاعَدۡنَا مُوسَىٰ ثَلَـٰثِینَ لَیۡلَهࣰ وَأَتۡمَمۡنَـٰهَا بِعَشۡرࣲ فَتَمَّ مِیقَـٰتُ رَبِّهِۦۤ أَرۡبَعِینَ لَیۡلَه…
و به موسی سی شب وعده دادیم و آن را با ده شب دیگر به اتمام رساندیم ، پس میقات پروردگارش به چهل شب تمام شد.
[سوره اﻷعراف 142]
و حضرت محمد هم چهل شبانه روز از عمر خویش را در غار حرا به سر میبرد و بدور از هیاهوی شهر و… ، خود را با فرکانس طبیعت یکی میکرد و سعی در پیداکردن گمشده ی خود داشت و…
و حضرتِ حافظ هم در قالبِ شعر و با مثالِ صاف شدن شراب در طی چهل روز (أربعین) ، یک سوغاتی زیبا را برایِ ما به ارمغان می آورد…
سحرگه رهروی در سرزمینی
همی گفت این معما با قرینی
که ای صوفی شراب آنگه شود صاف
که در شیشه بماند اربعینی
همین دیگه…(تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل)
سپاسگزار خداوند هستم که به من این فرصت را داد که چنین مطلبی را در جواب بنده خوبش “فرزانه خانم” به نگارش درآورم…
در پناه الله یکتا باشین فرزانه خانم…
أَلَمْ تَرَ کَیْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا کَلِمَهً طَیِّبَهً کَشَجَرَهٍ طَیِّبَهٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِی السَّماءِ
سوره مبارکه ابراهیم آیه 24
سلام آقای احمدی بزرگوار
بسیار بسیار سپاسگزارم از پاسخ شیوا و پر محتوایی که زمان ارزشمند تون رو گذاشتید و مرقوم فرمودید.
پاسخ شما مثل یک شجره طیبه و سرشار از کلمات طیبه بود که در سپیدهدم صبح بر دل و جانم نشست و روحم رو شستشو داد و باز منو در حیرت هدایت الله فرو برد…
روز قبل از اینکه پاسخ شما رو ببینم عصرش ارتعاشم پایین بود و دنبال راهی بودم برای رسیدن به آرامشی ماندگار…
از خدا هدایت خواستم نمیدانم چی شد که به یک فیلم خارجی هدایت شدم به اسم دستبند مرحمت …
در این فیلم خانمی بود که در شرایط اسفناک در کلیسا از خدا هدایت خواست, دقیقا گفت
Guide me and point me in right direction
و این خانم دستبندی پیدا کرد با چند تا مهره که زمان دبیرستان هرروز به تعداد مهره ها موهبت های اون روز رو ذکر میکرده و از خدا تشکر میکرده ،
دوباره این کار رو با حس و حال عالی شروع میکنه و تازه دستبندها ی دیگه ای هم درست میکنه و به دوستانش هدیه میده و کم کم به کارآفرینی تبدیل میشه که این دستبندها رو به طور انبوه تولید میکنه و به فروش میرسونه و کلی هم به کلیسا از این طریق میکنه ،
خلاصه زندگیش زیر رو میشه
منم به فکرم رسید که دستبندی که داشتم رو به عنوان یک یادآور همیشه دستم داشته باشم و هروقت فرکانسم پایین بود شروع کنم و با 23 تا مهره ای که داره موهبت هام رو بشمارم با قلبی باز و احساس خوب و حسم گفت 40 روز این کارو انجام بدم و صبح شبی که این تصمیم گرفتم ساعت نزدیک 5 خدا بیدارم کرد و اومدم سایت و کامنت شمارو دیدم که توصیه شما هم چهل روز صیقلی کردن خودم با سپاسگزاری و صدق بالحسنی کردن بود .
آخرش از هدایتهای الله دیوانه میشم…
نمیدونم تا حالا چند بار کامنت شمارو خوندم و به جمله جمله اش فکر کردم و احساس مسوولیت کردم ، و از همه ی بلدم بلدم های زندگیم خجالت کشیدم از خدا
مثل پیغام الهی روی چشمم میگذارم و ان شالله عمل کنم.
الان دستبند بنفش 23 مهره ای دستمه ، شب میخوام بخوابم نعمتها رو می شمارم و صبح همینطور ،در طول روز هم باز به توفیق الله، همینطور
همه اعتبارش هم با الله یکتا
همین امروز گشایش هایی و هدایت هایی رخ داد که فهمیدم از فضل خدا مشمول لازیدنکم آیه هفت سوره ابراهیم شدم، خدارو صدهزاران بار شکر
خدارو شکر برای دوستان فهیم و عالمی مثل شما
چقدر خوب که هدایت شدید به رشته قرآن و حدیث …
از خدا خواستم مشغله های شمارو خودش طوری تدبیر کنه تا با فراغ خاطر، درک و دریافت های خودتون رو بنویسید و مارو به فیض برسونید.
بازهم ممنون و سپاسگزارم
در پناه الله یکتا باشید آقای احمدی بزرگوار
سلام بر جناب احمدی عزیز
فوق العاده بود واقعا لذت بردم و چندین بار اشکم جاری شد بابت این آگاهی های خالص و ناب
امیدوارم خدا کمکم کنه بتونم عمل کننده به این آگاهی ها باشم
در تکمیل فرمایشات زیبای شما در مورد اینکه چرا ما باید خود رو در احساس خدایا من نمیدانم قرار بدیم تا الهامات را دریافت کنیم باید عرض کنم که
بر اساس قانون اختیار وقتی تو احساس دانستن داری خدا نمیتواند به تو کمکی کند چون تو عقل خود را انتخاب کردی و خدا این قدرت اختیار رو به تو داده و تو را مختار خلق کرده
ولی وقتی میگویی خدایا من نمیدانم و با تمام وجود این احساس عجز رو تجربه میکنی اون موقع است که بر اساس قانون اختیار علم خدا رو و هدایت اون رو انتخاب کردی و اینگونه هدایت الله فعال میشود
به نام خدای مهربان
سلام اقارضای عزیزسلام اقارضای اگاه سلام اقارضای توحیدی سلام اقارضای همه چیزتموم که بااین کامنتت همه چیزوتموم کردی توذهن من طبق معمول باایه های قران عشق بازی میکنی دلبری میکنی ارتعاش ماروماورای میکنی مهرتائیدبرحرفهای استادفرزانه مامیزنی پرفایلتونگاه میکنم میبینم متوجع یه موضوعی میشم که بابافایلهای رایگان سریال سفربه دورامریکاه زندگی دربهشت دریای اگاهی اگرچشماتوبازکنی اقاابوالفضل ممنومنم اذت اقارضای خوش بیان خوش خط وخوش تپ الحق که ارتعاش بالای داری سپاسگزارخداوندم که تواین مسیرتواین جمع تواین این عصرحضوردارم توعصری که همه توحاشیه دارن دستوپامیزنن من ابوالفضل مثل بچه ای که ذوق راه رفتن داره بااین که هی میخورم زمین ولی بلندمیشه واشک ریزان دوباره راه میوفته دنبال ردپای استادپدرگونه اش ودوستان نش به داه رفتن ادامه میده وهی یه خودش امیدمیده ادامه بده ببین پاکیزه باکری ارام شدببین سعیدشهریای ارام شدببین رضارارعی به گذشته ای مثل خودت ارام شداصلاچراازخودم نگم ابوالفضلی که با15سال تخریب مصرف موادپاک شد ابوالفضلی که روزی دوسه خشاب کدئین میخوردیادش نمیاداخرین قرص داروشوکی خورده ابوالفضلی که راه به راه کمرش میگرفت وزمین گیرش میکرددیگه خبری ازکمردردنیست ابوالفضلی که توعمر50ساله اش یک بارعاشقتم برای کسی اززبونش درنیومده بودالان راه به راه به همسرش میگه عاشقتم ابوالفضل 102کیلوی الان یه لطف قانون سلامتی رو72 فکس شده وهمه بهم میگن مثل جون 14ساله هاشدی واخرین گل بزرگم ترک سیگاربعد35سال دریک لحظه تصمیم گرفتم تودیوارخاموش کردم ودیگه 8ماه و20روزدیگه روشن نشداره ایناگوشه ازچیزهای بایدهی باخودم واین ذهن عزیزمم تکرارکنم تافراموش نکنم که بابا به لطف الله تاهمین حالاشم کارهای کردم که خیلیهاحتی فکرشم نمیتونن بکنن خداروشکر خداروشکرخداروشکرکه مقاومت ذهنم شکستم ونوشتم بازم ممنونم اقارضای عزیزاذت بی نهایت سپاسگزارم ازتک تک دوستان بی نهایت سپاسگزارم ودراخرمیخوام این تیکه کامنت شماروکپی کنم که خیلی منتققوی توش داره برای تک تک حرفای استاد (( بیاییم جزو کسانی نباشیم که میگویند باید ببینم تا باور کنم بلکه بیاییم جزو کسانی باشیم که با شعار ابتدا باور میکنم و سپس میبینم ، فراتر از زمان خود زندگیمیکنند))
استادفرزانه من پیام رسان خدای من رسالتتونو تمام کمال انجام دادیدانشالله درپناه نورالله سلامت سلامت سلامت باشید
همگی درپناه الله باشید
بنام خداونده بخشنده و مهربانم…
سلام اقا رضا سلام بزرگ قلب سلام
اقا رضا سه روز دارم کامتون رو باز میکنم و فرصت نمیشه بخونم اقا رضا اصن موندم توش دمت گرم خا یارو یاورت باشه خدا نگهدارت باشه نوش جانت این همه عشق الله نوش جانت…
چقدر قشنگ توضیح دادی ممنونم از فرزانه خانوم که این سوال رو پرسید اخه من موندم دهنم باز باز…
این حجم اگاهی زیبا این حجم نمیدونم چی بگم..
صد ها بار باید این کامنت رو بخوم صدها بار ..
و سپاس گزار الله نازنینم هستم برای وجود شما بینهایت مشتاق دیدارت هستم رضای عزیزم رضای عزیز کرده خدا…
چقدر مثال یوسف برام قشنگ بود خودت زندان رو خواستی …
چقدر این ارتعاش زیباست چقدر عالیه این جهان هستی رضااا ممنونم ازت نمیدونم چطور ازت تشکر کنم …
روی ماهت رو میبوسم و سپاس گزار الله هستم برای حضورت مرد نازنین…..
و این دیالوگ زیباهت که من رو از نو ساخت…
و همیشه دارمش و دوستش دارم واس یک کامنت دیگتون بود….
(شایسته نیست که در برابرش ناسپاس باشیم ، زیرا که اگر شخصی محبتی به ما بکند ، ما نمک گیر او میشویم ؛ حال ما را چه شده است که این همه محبت خدا را در زندگی دیدیم و نمک گیرش نشدیم…)
خدایا شکرتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت بنهایت شکرت…..
در پناه جان جانان رب العامین شاد سلامت و ثروتمند باشی
با عشق حسین عبادی بنده خوب خدا
سلام برادرعزیزآقای احمدی
چشم هایم فرصت نوشتن نمیدهد، چه خوب صدای خدارابه ما،به مایعنی کسایی که دنبال حقیقت هستیم رساندید، خداوندزندگیتان راپرازثروت ونوروآرامش کند، خیلی مطالب نابی رابابه اشتراک گذاشتید.
آقای احمدی کامنت شماجواب خواسته امروزمن ازخدابود.به قول دوستان دربهترین زمان ودرسترین مکان بدستم رسید.
خدایاشکرت برای قوانین ثابت وبدون تغییرجهانت
خدایاشکرت برای دریافت این آگاهیها
خدایاشکرت برای وجودبرادری همچون آقای احمدی دراین سایت الهی
بنام خداونده بخشنده و مهربانم…
سلام به اقا رضای نورانی
اقا رضا نوش جانت این همه اگاهی ناب نوش جانت این همه تسلیم بودن…
از کجای کامنتت حرف بزنم به قول شما از سه مادر بگم…
از نمک گیری بگم.
از نشانه های زیبایی که در قران اومده است بگم…
از اینکه کا مهمان خدا هستیم و همیشه سفرش پر برکت برای ما…
از اونجااییی که باید دلمون به خدا خوش کنیم بگم و……
اقا رضا کل کامنت یکطرف این این پاراگراف من رو نابود کرد من رو هزار بار زد زمین الله اکبر..
خدایا خودت مارو بیامورز الله اکبر…
(شایسته نیست که در برابرش ناسپاس باشیم ، زیرا که اگر شخصی محبتی به ما بکند ، ما نمک گیر او میشویم ؛ حال ما را چه شده است که این همه محبت خدا را در زندگی دیدیم و نمک گیرش نشدیم…)
اخه چطور میشه که هر لحظه هر ثانیه سر به سجده نبرد برای این خالق خدایا شکرت خدایا بینهایت سپاس از تو..
اقا رضا این کامنت رو باید قاب گرفت باید هر روز بخونمش هر روز و هر روز خدایا شکرت بینهایت
خدایا خود بیامورز گناهانم رو که عذاب و کیف فرود اورد
خدایا خودت بیامورز ان گناهانم رو که اجابت دعا باز دارد….
اقا رضا ازتون بینهایت ممنونم و بینهایت سپاس گزارم خدایا شکرت که همین الان همین الانی که فیش حقوقیم رو واریز کردن به این کامنت هدایت شدم الهی شکرت رب من صد هزار بارشکرت خدای من….خدایا شکرتتتتتتتتت بینهایت سپاس از تو سپاس از توووو
در پناه جان جانان رب العاالمین شاد سلامت و ثروتمند باشی
با عشق حسین عبادی بنده خوب خدا
سلام آقای احمدی بزرگوار
اولین کامنتی ست که از شما میخونم
بسیار لذت بردم و استفاده کردم
مرا عمیقا به فکر فرو بردید
خصوصا اون جمله که نوشتید
نکته این داستان هاجر و اسماعیل این بود که خدا میخواست به هاجر بگوید نیازی نبود اینقدر تلاش کنی برای آب ، فقط کافی بود کنار بچه ات باشی و آرام باشی تا در نهایت آرامش ، شاهد جوشیدن آب از زیر پایش باشی…
گمون کنم ذره ای از حکمت اعمال حج رو درک کردم با این جملات
که ما 7 بار سعی صفاومروه می کنیم و به چیزی نمیرسیم و دست آخر دور همان خانه خدا میچرخیم که اصل همان است
یعنی نیازی نیست خودت را در دور تسلسل های باطل و روتین و تکراری دنیا بیندازی کافی است دور اصل و مبدا جهان بگردی و از آن منبع عظیم همه چیز دریافت کنی،
داستان سه مادر و سه نوزاد من رو به فکر فرو برد
سه مادر که پیامبر و امام و… نبودند
تقریبا انسانهایی عادی بودند اما شرف حضور در قرآن عزیز رو یافتن ، خوش به سعادتشون
ولی شاید حکمت این شرافت ، عمل به الهامات الهی بود
مریم : روزه سکوت و شاد بودن
مادر موسی: افکندن طفل به نیل
و
هاجر : زدن عصا بر زمین خشک و جاری شدن زمزم
من داستان زیبای هدایت شما رو هم خوندم، یک قسمتی نوشته بودید هدایت شدید به استاد خوشنویسی که تحول عظیمی در خط شما ایجاد کرد ، میشه نام اون استاد یا شیوه و روش تدریسشون رو که بنظر شما متحول بود بفرمایید؟؟
سپاسگزارم
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام بر پریا خانم یکتاپرست بزرگوار
من بسیار ممنونم از کامنت شما و نکته ای که در مورد فلسفه حج و سعی بین صفا و مروه که گفتین که باید برای ما نشانه و نماد باشد…
یک نکته زیبا تقدیم به شما باد که اینگونه اهل تحقیق و تفحص هستید
ما در فیزیک یک قانون داریم به نام قاعده دست راست برای تعیین جهت و میدان مغناطیسی دور سیم برق و…که با انگشتِ شصتِ دستِ راستِ و چهار انگشتِ دیگر انجام میشود و به واسطه آن میتوانیم جریان و حرکتِ میدانِ مغناطیسی را تشخیص میدهیم
حالا شما عکسی از خانه کعبه که مردم در حال طواف به دور آن هستند را از اینترنت دانلود کنید و انگشت شصت دست راستتون را روی سقف خانه کعبه بگذارید به گونه ای که انگشست شصت به سمت بالا(آسمان) باشد و بعد به حرکت چرخشی حاجیان نگاه کنید و مقایسه کنید با آن قانون فیزیکی که ذرات کوانتومی به دور سیم جریان دارند…
خیلی نکات قشنگی میتواند برای شمایی داشته باشد که از حرکت بین صفا و مروه هاجر ، اینگونه قشنگ به چنین نکات نابی رسیدین
در مورد استاد خوشنویسی که فرمودین من نزد استاد براتی کار کردم و بعد از ایشان نزد استاد علی علی(هم اسم و هم فامیلشان علی است) رفتم که خیلی با متانت و آرامش خاصی قواعد و قانون خوشنویسی را بیان میکردند و چون خیلی آرام بودند و آرامش عجیبی داشتند ، مجذوب ایشان شدم و همین ارتباط آرامش بخشی که با ایشان داشتم کمکم کرد تا زیباتر یاد بگیرم
در مورد نکته ای هم که در مورد هاجر گفتین که عصا را بر زمین زد و چشمه جاری شد ، اینگونه نبوده ، بلکه اون شخص حضرت موسی بوده که سر و کارش با عصا بوده که با عصایش از دل سنگ آب جاری کرد ، هاجر فقط نشست کنار بچه اش و اینگونه که میگویند ، چون نوزادش تشنه بوده و بی تابی میکرده و دست و پا میزده ، در اثر کشیدن پایش به روی زمین ، سطح خاک کنار میرود و نازکتر میشود و آب میتواند زمین را بشکافد و بجوشد…
من بسیار ممنونم از نکته زیبایی که در مورد حج و صفا و مروه گفتین ، من تا الان اینگونه به این موضوع نگاه نکرده بودم که خیلی برایم جالب و گوارا بود
بسیار ممنونم از شما
در پناه رب العالمین باشین…
سلام و درود الله قادر بر جناب احمدی عزیز البته ادب حکم میکنه استاد احمدی بزرگوار خطابتون کنم
استاد ببخش که من کوچک وارد درس بزرگ شما شدم بدون اینکه تکامل رو گذرودنده باشم
این رو بزارید روی حساب پررو بودن و عجول بودن بنده که خب از طبیعتمه و خودم رو سرزنش نمیکنم
استاد این سوال موقع خوندن قسمتی از کامنتتون برام پیش اومد (آخر کامنت کپی ش میکنم )،
چون خودم هر بار که میشینم خواسته هام رو مینویسم ته دلم اندوهی میشینه که چرا اصلا تووعه بنده داری برای خدا تعیین تکلیف میکنی تو کی هستی که برای خدا تعیین تکلیف میکنی تو از کجا میدونی صلاحت چیه…؟
ته دلم یکی میگه که وقتی چیزی از خدا میخوای یعنی راضی نیستی ؟؟؟ و این خودش ناشکریه
سوال بنده اینه بالاخره من از خدا مادیات و ثروت و روابط خوب رو بخواااام ؟ تجسمممم کنم ؟ تو دفترم بنویسم ؟
یا نه؛ فقط ازش بخوام من و تسلیم محض خودش کنه ؛ حقیقتا این دعا که من و عالم به
حقیقت جهان هستی و دیوانه و عاشق و شیدای خودش کنه همیشه ورد زبونم هست
اماااا
بعضی وقتها حتی تو ستاره قطبی خجالت میکشم خواسته های زمینی م رو بهش بگم
و فقط مینویسم خدایا شکرت برای همه چیز و قناعت میکنم به همین.
پیش خودم میگم مگه تو برای خدا چیکار کردی که خدا باید تو رو ثروتمند بی نیاز کنه
یه جوابایی میدم به خودم ولی قانع نمیشم
ممنون میشم اگر فرصت داشتید در حد سوادم برام بازش کنید که بفهمم تکلیفم چیه
این قسمت از کامنتتون رو که فرمودید
{ تفاوت در این است که اون موقع من تسلیم محض بودم و برای خدا خط و نشان نمیکشیدم ولی الان که کمی بزرگتر شده ام فکر میکنم برای خودم کسی شدم و به خدا میگم این کار را بکن و آن کار را نکن و…
و خبر ندارم که این خط و نشان کشیدنم برای خدا ، خودش نوعی شرک خفی است بدین صورت که خودم را قدرتی در برابر خدا میدانم و… ، به قول مولانا
این باید و آن باید از شرک خفی زاید
آزاد بود بنده زین وسوسه چون سوسن }
پیشاپیش سپاسگزارم از اینکه وقت گرانبهاتون رو در اختیارم قرار دادید
و سپاس فراوان از استاد عباس منش بزرگ و بانو شایسته عزیز
به نام الله که بخشاینده و با رحمت است…
کدام الله؟
همان نیرویِ هدایتگری که یک زنبورِ عسل را قدم به قدم هدایت میکند تا یک عسل شفا بخش ، تحویل انسانی دهد که اشرف مخلوقاتش است ، همان خدایِ…
وَأَوۡحَىٰ رَبُّکَ إِلَى ٱلنَّحۡلِ أَنِ…
و پروردگارت به زنبور عسل وحی کرد که…
[سوره النحل 68]
به درستی که همین تفکر در آناتومیِ بدن زنبور عسل و سیستمِ تولیدِ عسل آن کافیست تا در برابر آن خدای هدایتگر به سجده بیفتیم و زیر لب زمزمه کنیم که…
…رَبَّنَا مَا خَلَقۡتَ هَـٰذَا بَـٰطِلࣰا سُبۡحَـٰنَکَ فَقِنَا عَذَابَ ٱلنَّارِ
… پروردگارا ، این را باطل و بیهوده نیافریدی ؛ پاک و منزهی تو از هر گونه عیبُ و نقص ، پس ما را از عذابِ آتش محفوظ دار*
[سوره آل عمران ١٩١]
سلام و درود بر پروین خانم ، دوستِ نازنین و بزرگوارم…
من بدون مقدمه سراغ اصل مطلب میروم ، اصلی که اگر درک شود و در زندگی تک تکِ ما فعال شود ؛ قادر است جوابگوی تمامی سوالات ما باشد…
مسلما همه ما در طول عمر خود اخبار گوش کرده ایم و شاهد چنین دیالوگی از زبان گوینده خبر بوده ایم که…
به خبری که هم اکنون به دستِ من رسید ، توجه فرمایید….
این دیالوگ برای ما باید بسیار بسیار بسیار الهام بخش باشد…
این دیالوگ از طریق یک هندزفری تعبیه شده درگوش گویندهِ خبر به او گفته میشود
آها ، پس پایِ یک هندزفری در میان است که میتواند نشانه ای بسیار زیبا باشد تا ما را به تفکر در این دو آیه قرآن سوق دهد که گنج های فراوانی در آنها نهفته است…
(وَفِی ٱلۡأَرۡضِ ءَایَـٰتࣱ لِّلۡمُوقِنِینَ وَفِیۤ أَنفُسِکُمۡۚ أَفَلَا تُبۡصِرُونَ)
در زمین نشانه هایی است برای اهل یقین و در درونِ خودتان ؛ آیا با چشم بصیرت نگاه نمیکنید؟!
[سوره الذاریات ٢٠- ٢١]
خب پس کمی بیاندیشیم…
یک گوینده خبر از طریق یک هندزفریِ فیزیکی با اتاقِ فرمان در ارتباط است و…
آیا در وجودِ من هم یک هندزفری وجود دارد که از طریقِ آن با اتاق فرمانِ این عالم که کارگردان آن خداست ، در ارتباط باشم؟؟!!
جای بسی تامل و تفکر است ، بسی نه بلکه بسییییییییی
اگر کمی فکر کنیم متوجه میشویم که سنسوری در وجود همه ما تعبیه شده که خدا از طریق آن با ما سخن میگوید…
همان سنسوری که در وجودِ محمد با لفظ “قُل” سخن میگوید ، مثلا میگوید…
(قُلۡ أَعُوذُ بِرَبِّ ٱلۡفَلَقِ)
ای محمد اینگونه بگو که پناه میبرم به خدایِ شکافنده
[سوره الفلق 1]
همان سنسوری که خدا از طریق آن ، موسی را راهنمایی میکند و… مثلا به او میگوید…
ٱذهَبۡ إِلَىٰ فِرۡعَوۡنَ…
ای موسی به سمت فرعون برو…
[سوره طه 24]
همام سنسوری که در دقیقه 2 و ثانیه 9 فایلی بنام “رابطه ی ما با انرژی ای که «خدا نامیدهایم»” با استاد عباس منش سخن گفت و…(یعنی اونجا دیگه خیلی واضح واضح واضح بود که…)
همان سنسوری که وجودش را در کامنت دوستانمان در این سایت میبینیم…
مثلا در کامنت قبل تر از شما که متعلق به شخصی بنام سادات است چنین ذکر کرده که…
خدا بهم گفت…
خب مساله این است که…
این سنسورِ تعبیه شده در وجود پروین خانم چه جوابی برای این سوالِ ایشان دارد؟؟؟!!!
مسلما جواب او بهترین جواب است که از درونِ ایشان بلند میشود…
مثلا به ایشان میگوید که…
ای پروین ، اینجوری بخواه که…
ای پروین ، اینجوری تجسم کن که…
ای پرورین ، اینجوری بنویس که…
واضحه دیگه؟؟!!
کارگردانِ عالم بزرگترین و با کیفیت ترین ها را میگیوید زیرا که او “وَهُوَ ٱلۡعَلِیُّ ٱلۡعَظِیمُ” و در شان او نیست که…
قطع به یقین چیزهایی میگوید از این قبیل که…
ای پرورین ، خودت را در حالی تجسم کن که از آسمان برایت طلا میبارد و از زمین برایت چشمه های الماس میجوشد…
ای پرورین ، اینگونه…(واضحه دیگه؟!)
پس باید همه ما بکوشیم که این سنسور گمشده درونمان را احیا کنیم و چکاری بهتر از این که اینگونه شروع کنیم و بنویسیم که…
خدایا ، عمری همه جور صدایی را شنیدم الا صدای تو را و الان آمده ام که ساکن کوی تو شوم و به اندازه یک دَم و بازدم از تو و راهنمایی هایت غافل نباشیم ، لطفا مرا احیا کن…
آری ، به در خانه خدا میرویم و زنگ آن را میزنیم و اینقدر مینشینیم تا در باز شود ، زیرا که بالاخره این در بروی کسی که با حسنِ نیت به سویِ رب العالمین روی آورد باز میشود… ؛ به تعبیر مولانا…
باز گردد عاقبت این در بلی
رو نماید یارِ سیمین بر بلی
در باز میشود و خودِ خودِ خود کارگردان عالم می آید و ما را به تعمیرگاه خودش میبرد و این سنسور زنگارگرفته را شست و شو میدهد و…
همین دیگه …. ، همه چیز واضحه دیگه…
پس من شروع میکنم و در بدر دنبالِ این گمشده ی خود میگردم و این سخنِ حضرتِ علی علیه السلام را نصب العین خود قرار میدهم که…
عَجِبتُ لِمَن یَنشُدُ ضالَّتَهُ و قَد أضَلَّ نَفسَهُ فلا یَطلُبُها
در شگفتم از کسى که گمشده خود را مى جوید، امّا خویشتن را گم کرده و آن را نمى جوید
آری ، مینشینم و این سخن را سرلوحه خودم قرار میدهم و درمحتوای آن تفکر میکنم به شوقِ احیا شدنی مجدد… ، مثلا مینشینم و با تکیه بر این سخن زیبا تفکر میکنم در سوالاتی این چنینی…
چرا من در بدر دنبال شارژر گوشی خودم میگردم تا گوشی ام را شارژ کنم و بروم داخل اینستا و تلگرام و… ولی دربدر دنبال احیا این سنسور فراموش شده ام نیستم که نیستم؟؟!!!
چرا من دربدر دنبال……میروم ولی دنبال احیاکردن این سنسور فراموش شده ام نیستم؟؟؟!!!
همین دیگه…
به قول آن جمله معروف…
تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل
حسن ختامی بر این نوشته این خبر دست اولی باشد که هم اکنون و در حین نوشتن این نوشته اتفاق افتاد….
حقیقت امر این است که من سعی بر این دارم که اهل ذخیره برای روز مبادا نباشم و عمل کننده به این آگاهی مولانا باشم که میفرماید…
بخور آن را که رسیدت ، مَهِل از بَهر ذخیره
که تو بر جُویِ روانی ، چو بِخُوردی دگر آید
برای همین ، خرج میکنم و اهل پس انداز و ذخیره هم نیستم و برای خودم و همسرم هم میخرم و لذتش را میبریم و انصافا هم خداوند برای ما شاهکار میکند…
خلاصه کلام ، دیروز یک مقدار پول ته حسابم بود و روی آن حساب کرده بودم که آن را کنار بگذارم و زنگ بزنم به آرایشگرم و نوبتی برای صبح روز بعد که در واقع امروز صبح میشود بگیرم
خلاصه آمدم که زنگ بزنم که قبلش یکی از اقوامم زنگ زد و خلاصه مهمان ناخوانده ما شد و من با خودم گفتم که الخیر فی ما وقع و مهمان حبیب خداست و از این حرفا و آن موجودی ته حسابم را جهت پذیرایی از آن بزرگوارن کشیدم و تمام شد و رفت…
بعد از اینکه موجودی حسابم کم شد و مقدار آن کمتر از میزانی شد که می بایست صرف آرایشگاهم کنم ، خداوند گفت که خب عزیزم زنگ بزن نوبت بگیر…
حال از آنجایی که اولین باری بود که چنین حسی را تجربه میکردم ، من هم در جوابِ خدا با لحنی محترمانه گفتم که مگر نمیبینی که تمام شد و رفت و الان چجوری برم موهای سرم را اصلاح کنم؟؟!!
دوباره آن ندا گفت که زنگ بزن و خیالت جمع باشه ولی باز من مقاومت کردم…
ناگفته نماند که کمی هم به هم ریخته بودم و اعصابم داغون شده بود چونکه تا آن لحظه موجودی حسابم اینقدر ته نکشیده بود و…
در همین حین با حالتی عاجزانه که با احساس خوب بود به خدا گفتم که ببین خدایا من ایمانم ضعیفه و دارم اعتراف میکنم دیگه ، خلاصه یه کاری کن که قوی بشه
هیچی دیگه گذشت و امروز صبح شد که برای لحظاتِ سحر بلند شدم تا با خودم خلوت کنم و داشتم جوابی برای کامنت شما مینوشتم که یک پیامک واریز 10 میلیون تومانی برایم آمد ، آنهم از جایی که گمان نمیکردم…
من انتظار این را داشتم که در دو سه روز آینده پولی حساب شده به حسابم بیاید ولی خدا را شاهد میگیرم که انتظار نداشتم که این 10 میلیون تومانی که مدت ها بود از نهادی طلبکار بودم ، دقیقا در همین امروز صبحی به حسابم بیاید و یک درسِ عملی از اعتماد خدا برایم شود
هیچی دیگه ، سجده شکر لازمه البته بعد از ذکر استغفار…
حکایت استغفار همان سوره نصر…
(فَسَبِّحۡ بِحَمۡدِ رَبِّکَ وَٱسۡتَغۡفِرۡهُۚ إِنَّهُۥ کَانَ تَوَّابَۢا) [سوره النصر 3]
در پناه الله یکتا غرق در فراوانی و رحمت و نور الله یکتا باشید…
استاد احمدی عزیز خیلی ممنون و سپاسگزارم از خداوند که اجازه دادند شما پاسخ بنده رو بدهید. خداوند کریم انشاالله کراماتی را نصیب جنابعالی کند که در مخیله ما هم نمیگنجد.
حقیقتا زمانی که داشتم سوال رو برای شما مینوشتم جوابها ها پشت سر هم بهم الهام میشد
ولی باز اون حس کنجکاوی و اینکه واقعا دوست داشتم از زبان شخصی چون شما هم بشنوم سوالم رو ارسال کردم .
الحمدالله الرب العالمین از زمانی که با این سایت الهی آشنا شدم
ارتباطم و به قول شما سنسورم کمییی فعال شده ولی خیلیییی تشنه تر هستم و نیاز به
پاکسازی بیشتری دارم
من قربون اون خدای مهربونم برم که هروقت روش تمرکز میکنم اشک از چشمانم جاری میش شدم مایه خنده و گاهی تمسخر همسر و بچه هام که میگن مامان همش جو گیر میشه و اشکش میاد
دیگه اونا نمیدونن من چه حسی دارم و چه ارتباطی با عشقم گرفتم .
در پناه خداوند یکتا باشید جناب احمدی عزیز
راستی اصلاح الهامی سر مبارکتون هم خیلیییی مبارک ….)))
سلام آقای احمدی
کامنتهای شما همیشه حس و حال خوبی به من میده
راستش من یه سخنرانی از شیخ حسین انصاریان دیدم که میگفت یه بنده رومیبردن به جهنم درحالی که داشته به خدا میگفته من این همه اعمال خوب داشتم برا چی منو میفرستی جهنم . خدا بهش میگه عمل خوب انجام میدادی ولی امیدی به من نداشتی که پاداشی بهت بدم
راستش من الان اینجوریم خدارو دوست دارم باهاش حرف میزنم باهاش دوستم رفیقمه ولی دلم ازش گرفته من نمیخوام اینجوری باشم نمیدونم چیکار کنم
میگم خدا دلم ازت بگیره میدونم تو ناراحت نمیشی میدونم محکمتر دستمو میگیری محکمتر بغلم میکنی و منو میبخشی میدونم دوستم داری ولی خدا این دل غمگینمو چکار کنم این اشک چشممو چکار کنم تو عاشق منی اختیار این دل گرفته م به دست توعه خدایا تو خیلی صبوری در حالی که من مثل تو صبور نیستم خدا جونم یه جوری حرف بزن من بفهمم خدایا چجوری بهت اعتماد صددرصد پیدا کنم چطوری باورت کنم درحالی که من میخوام همون لحظه جوابمو بدی ولی تو خیلی طولش میدی من یه انسانم من مثل توصبور نیستم غیر تو هیچکس هم ندارم و واقعا هم ندارم
آقای احمدی چطوری به خدا اعتماد صددرصدی پیدا کنم چطوری باورش کنم این دوست و رفیق و پدر و مادرم رو بعضی وقتا طاقتم از دست میره و اعتمادمو بهش از دست میدم چکار کنم
به نام الله که بخشاینده و با رحمت است
سلام و درود بر لیلی خانم بزرگوار و نازنین
اول از همه سپاسگزار لطف و محبت شما نسبت به نوشته هایم هستم که اعتبارهمه اینها به هوش برتری برمیگردد که اگر به اندازه یک پلک بر هم زدن مرا به حال خودم رها کند و از فرکانس عنایت خویش دور کند ، نابودِ نابودِ نابود میشوم….
وَمَا تَوْفِیقِی إِلَّا بِاللَّهِ
وتوفیق من جز به خدا نیست. [آیه 88 سوره هود]
و به تعبیر مولانای عزیز…
این همه گفتیم لیک اندر بسیچ
بی عنایاتِ خدا ، هیچیم هیچ
کامنت شما را که خواندم کاملا درک کردم که چه لحظاتی را تجربه کرده اید و میکنید ، اصلا این مساله ای که در کامنت خود ذکر کردید برای همه انسان ها اتفاق می افتد ، منتها برای یکی بیشتر و برای یکی کمتر…
حال مساله این است که چرا خدای بخشنده و مهربان ، لحظاتی را برای برخی از بندگانش تعبیه میکند که در آن لحظات احساس میشود که خدا او را از درگاه خود رانده است؟؟؟
خب طبیعتا حکمتی زیبا در پشت این اتفاق نهفته است که در آن لحظات از آن بی خبریم ولی مسلما در آینده ای نزدیک متوجه آن میشویم ، به تعبیر پروین اعتصامی در آن شعر معروف که استاد عباس منش هم به برکت آن شعر یک فایل14دقیقه ای زیبا با عنوان “«الخیر فی ما وقع» ، در شعر پروین” ؛ آماده کرده اند…
هر بلائی کز تو آید ، رحمتی است
هر که را فقری دهی ، آن دولتی است
و در چند بیت جلوتر بیتی را می آورند که عجییییب…
ناتوانی زان دهی بر تندرست
تا بداند کآنچه دارد زان تست
{این شعر پروین اعتصامی عجیب بوی خدا را میدهد ، در صورت تمایل آن را بخوانید و تکرار کنید و…}
حال سؤال بعدی این است که نسخه درمانی برای چنین مساله ای چیست؟
یک نسخه بسیار بسیار بسیار زیبا در این عرصه وجود دارد که برای شروع بهتر است از این غزل الهی مولانا استفاده کنیم ، غزلی که شروعش با این بیت زیبا است…
هله نومید نباشی که تو را یار براند
گرت امروز براند نه که فردات بخواند؟
چقدر من این غزل مولانا را دوست دارم و تکرار کردنش برایم حکم یک قرص آرامبخشی را دارد که از داروخانه ای تهیه شده که آدرس آن در “فِی کِتَابٍ مَکْنُون”ی است که “لَا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ”…
پس نسخه همان احساس امیدواری به پادشاه عالم است ، امیدی که با چاشنی صبر همراه باشد و ما را از در خانه خدا جُدا نکند تا بتوانیم دستور“ثُمَّ اسْتَقَامُوا” الله یکتا را اجرا کنیم و لایق گشایشی شویم از جنسِ “تَتَنَزَّلُ عَلَیۡهِمُ ٱلۡمَلَـٰٓئِکَهُ…” ، به تعبیر مولانای عزیز…
جهتِ تو زِ فلک آمدهاند
خوبرویان خوشِ پنهانی
آری ، اگر در آن لحظاتی که کمی دچار گرفتگی میشویم استقامت بورزیم و امید خود را با چاشنی یک صبر زیبا حفظ کنیم لایقِ گشایش میشویم ، گشایشی از جنسِ این بیت زیبای مولانا…
در اگر بر تو ببندد مرو و صبر کن آن جا
زِ پس صبر، تو را او به سر صدر نشاند
آری ، حکایت امید است ، همان کلمه ای که شما هم آنرا در کامنت خود ذکر کردید…
امید چهارحرف بیشتر ندارد ولی در پشت این لفظ معنایی عمیق نهفته است ، معنا نه بلکه معناااااااااااا….
حکایت امید به الله یکتا…
وقتی که درمقوله امید به پادشاهِ عالم تفکر میکنم غرق در احساس خوب میشوم و وقتی که این تفکر با چاشنی داستان قرآنی ساحران فرعون همراه باشد ، چنان غرق در حال خوب میشوم که نمیتوانم آنرا وصف کنم (در ادامه کامنت به این داستان زیبا اشاره میکنم)
بهتر است برای تفکر در مقوله امید از این سوال شروع کنیم که معمولا مخاطب آن ثروتمندان هستند با این عنوان که…
ببخشید ، سرمایه شما چقدر است؟؟؟
حال کافیست خود را ثروتمندی تجسم کنیم که توسط عده ای زیادی خبرنگارِ قلم به دست احاطه شده ایم و مخاطب این سوال واقع شدیم و میخواهیم جواب دهیم…
خب طبیعتا اکثریت ما بعد از ذکر نام الله و یک شکرگزاری ساده شروع میکنیم به شمردن سرمایه هایمان که مثلا من100هکتار زمین زراعی دارم که در آنها خیارسبز کشت میکنم ،10 عدد پسر قوی و توانمند و15 عدد دختر هنرمند دارم که از هرانگشتشان هزارتا هنر میبارد ، 888 هزار میلیارد تومان سرمایه در بانک دارم و….
خب مسلما اکثریت ما چنین جوابی میدهیم و به خیال خود جواب زیبایی هم دادیم ولی مسلما میتوانستیم که جوابی زیباتر و شایسته تر دهیم…
عهه ، خب من اولش نام الله را بردم و یک شکرگزاری ساده هم کردم ، دیگه چجورررری بگم؟؟؟
کافیست کمی در باور و اندیشه زیبای یکی از ثروتمندان تاریخ که حضرت علی علیه السلام است ؛ تفکر کنیم تا بفهمیم که چگونه میتوانیم جوابی شایسته تر به این سوال بدهیم و رسم ادب را به شایستگی هر چه تمامتر در برابر پادشاه عالم ، ادا کنیم…
قبل از ذکر آن باور و اندیشه این بزرگمرد لازم است که در مورد دارایی و ثروت این انسان ثروتمند تاریخ بگویم که به برکت موضوع پایان نامه ام که با محوریت “ثروت و معنویت” بود ، بدنبال مستنداتی از زندگی بزرگوارانی چون حضرت علی علیه السلام وفرزندان ایشان بودم که به مدد الله یکتا به مستندانی تاریخی برخورد کردم و غرق در تعجب شدم از چیزهایی که تا آن لحظه شنیده بودم و چیزهایی که با چشم خودم دیدم و…
خب طبیعتا اینجا مجال نگارش آن مستندات نیست ولی در صورت تمایل اگر دوست داشته باشید که در گوشه ای از ثروت ایشان تحقیق کنید میتوانید واژه “آبار علی” را در حضرت آیه الله گوگل سرچ کنید و ببینید و بخوانید و تحقیق کنید و تفکر کنید و…{آبار علی منطقه ای در هشت کیلومتری جنوب مدینه است که…}
خب همه این ها را از این مردِ ثروتمند گفتم تا به اینجا برسم که این مرد در عاشقانه اش با پادشاه عالم در دعای کمیل ، سرمایه و دارایی خودش را چگونه معرفی میکند….
یَا سَرِیعَ الرِّضَا ؛ اغْفِرْ لِمَنْ لا یَمْلِکُ إِلا الدُّعَاءَ
ای کسی که زود راضی میشوی ؛ بیامرز کسی را که تنها مُلک و دارایی اش ، دعا به آستان توست
آری ، ملک و دارایی او دعا است ، دعا به آستان کسی که همواره همراه اوست و عاشقانه منتظر این است که از او طلب کند ، زیرا که خودِ خودِ خودِ خودش دستور داده است که…
وَ قالَ رَبُّکُمُ ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ…
پروردگار شما گفته است که مرا بخوانید تا دعاى شما را اجابت کنم. [آیه 60 سوره غافر]
و در جای دیگر فرموده است…
وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَهَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ…
و هرگاه بندگان من از تو در باره من بپرسند ، بگو که من نزدیکم و دعاىِ دعاکننده را به هنگامى که مرا بخواند اجابت مى کنم… [آیه 186 سوره بقره]
حال این بزرگمرد در ادامه عاشقانه اش در دعای کمیل چنین مطلبی را در برابر پادشاه عالم مطرح میکند که اوج اوج اوج فروتنی در برابر اوست و اگر غرق در تفکر در آن شویم به جاهای بسیار زیبا کشیده خواهیم شد…
ارْحَمْ مَنْ رَأْسُ مَالِهِ الرَّجَاءُ
ای پادشاه عالم ، رحم کن بر کسی که سرمایه اش امید به خودت است.
همین دیگه ، در زبان عربی واژه ” رَأْسُ مَال” که به معنای سرمایه است برای میزان دارایی هر شخص بکار میرود و…(تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل)
شاید بخاطر شنیده هایی که تاکنون داشته ایم ، درک این مساله برای ما کمی سخت باشد که آخه یعنی چی که سرمایه انسان امید به الله است نه آن پول و زمین و فرزند و… ولی کافیست کمی در این مثال بسیار ساده و راهگشا تامل کنیم تا زیباتر درک کنیم…
کافیست دو فردِ تریلیاردر را در نظر بگیریم که یکی از آنها به سرمایه های مالی خود مینازد و دیگری به تنها سرمایه خودش که امید به الله است ، حال فرض کنیم که دزدی می آید و همه سرمایه این دو نفر را به غارت میبرد… ، حال سوال این است که کدام یک از این دو نفر براحتی هر چه تمامتر ، میتواند آن چیزهایی را که داشته دوباره از نو بسازند؟؟؟
مساله خیلی واضح است…
شاید الان کمی بهتر این مساله را درک کنیم که چرا خداوند یکی از بزرگترین گناهان کبیره را ناامیدی از درگاهش ، معرفی کرد؟؟؟… ، به تعبیر حضرت صادق علیه السلام که با استناد به آیه زیر ؛ یکی از بزرگترین گناهان کبیره را ناامیدی از رحمت الله میدانند…
وَلَا تَیْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِنَّهُ لَا یَیْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْکَافِرُونَ
و از رحمت خدا مأیوس نشوید؛ که تنها گروه کافران ، از رحمت خدا مأیوس مىشوند. [آیه 87 سوره یوسف]
شاید الان کمی بهتر، ازاین توطئه جریان تاریکی باخبر شویم که میخواهد امید را از وجود انسان های ساکن این سیاره خاکی بگیرد و آنها را به سمت کمبود و غر زدن و نخود سیاه بفرستد و… ، زیرا اگر امید در وجود کسی بمیرد دیگر…
…وَلَا تَجِدُ أَکْثَرَهُمْ شَاکِرِینَ
… و بیشترشان را شکرگزار نخواهى یافت. [آیه 17 سوره اعراف]
ولی از طرفی دیگر خدایی که خودش را “تَوَّابٌ رَحِیمٌ” و “هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ” میکند با یک فراخوان عمومی زیبا ، امید را در دل بندگانش احیا میکند و با ندای “هر آنچه هستی باز آ” ، آنها را به سمت خود فرا میخواند.
قُلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَهِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ
بگو اى بندگان من که بر خویشتن زیاده روى روا داشته اید ، از رحمت خدا نومید مشوید در حقیقت خدا همه گناهان را مى آمرزد که او خود آمرزندهِ مهربان است. [آیه 53 سوره زمر]
همین دیگه
سرمایه اصلی ما همان امید به الله مهربان است و حقیقتا خسارت محض آن است که او را فراموش کنیم و به غیر او دلخوش کنیم…
پس شایسته است که در جواب آن سوالی که میپرسد “ببخشید ، سرمایه شما چقدر است؟” با ذکر یک مقدمه ای زیبا در وصف حال امید داشتن به پادشاه عالم ، کمی زیباتر پادشاه عالم را یاد کنیم وسرمایه اصلی خود را امید به او عنوان کنیم و در انتها بگوییم که برکت وجود چنین سرمایه ای بود که به چنین موهبت ها و سرمایه هایی در عرصه مالی و املاک و…رسیده ام.
آری ، کسی که سرمایه خود را امید به الله قرار میدهد همچون کوهی استوار میشود که هیچ زلزله ای او را تحت الشعاع خویش قرار نمیدهد ولی کسی که خدا را فراموش میکند و سرمایه خود را میزان داریی بانکی اش میداند در برابر شنیدن خبر افزایش قیمت خیارسبز از 10 هزار تومان به 11 هزار تومان چنان…(واضحه دیگه؟؟)
وقتی که سرمایه ما امید به پادشاه عالم باشد نگاهمان به سمت جیب خدا میرود و رؤیاهایمان را بر اساس جیب خدا انتخاب میکنیم ، رؤیاهایی که اگر آنها را برای دیگرانی که بویی از حقیقت نبرده اند ، تعریف کنیم ما را همچون دیوانه ای توهم زده خطاب میکنند ولی آنها غافلند از گنجی که ما به پشتوانه آن صحبت میکنیم و… ، به قول نظامی
آن کس که زِ شهر آشنایی است
داند که مَتاعِ ما کجایی است
ووقتی که نگاهمان به جیب خودمان باشد ، رؤیایمان میشود خرید نیم کیلو خیارسبز برای صرف یک صبحانه با پنیر(البته بدون گردو)…
همین دیگه ، مساله خیلی واضح است…
و اما آن داستان زیبا ودیوانه کننده ساحران فرعون که گره خورده با امید است…
این داستان زیبا بر گرفته شده از سخنی از حضرت علی علیه السلام است که من آن را با زبان عامیانه خودمان بیان میکنیم ، یک سخن زیبا با چاشنی قرآن که هدف از چنین سخنی این بوده است که با تفکر در آن همواره در بالاترین فرکانس امید باشیم…
ایشان سخنی ناب و گهربار دارند که مستند به قرآن است که شروعش با این عبارت است…
کُن لِما لا تَرجُو أرجى مِنکَ لِما تَرجُو
به آنچه امیدش را ندارى امیدوارتر باش از آنچه که بدان امید دارى.
عه چی شد؟؟؟ به چیزی که امیدی به آن ندارم امیدوارتر باشم؟؟؟ خب یعنی چی؟؟؟
باید کمی تفکر کرد با چاشنی قرآن…
همه ما داستان موسی را در قرآن خوانده ایم که اودر دل تاریکی شب ، نوری را میبنید و به امید اینکه آتش است به سمت آن میرود تا با آن به نزد خانواده اش برگردد و گرما بخش اهل و عیالش شود ولی وقتی که به سمت خانواده اش برمیگردد با درجه ی پیامبر برمیگردد و این در حالی است که او حتی یک سر سوزن هم امیدی به این نداشت که به درجه پیامبری برسد…
فَلَمَّا قَضَىٰ مُوسَى الْأَجَلَ وَسَارَ بِأَهْلِهِ آنَسَ مِنْ جَانِبِ الطُّورِ نَارًا قَالَ لِأَهْلِهِ امْکُثُوا إِنِّی آنَسْتُ نَارًا لَعَلِّی آتِیکُمْ مِنْهَا بِخَبَرٍ أَوْ جَذْوَهٍ مِنَ النَّارِ لَعَلَّکُمْ تَصْطَلُونَ. [آیه 29 سوره قصص] {داستانش را در قرآن بخوانید…}
«دوست داشتم با تکیه بر این آموزه قرآنی این مطلب را متذکر شوم که بهتر است در موقع خداحافظی با اهل خانواده برای رفتن به بیرون منزل جهت انجام یک سری کارهایی که امید به انجامش داریم ، این بخش از داستان حضرت موسی گوشه ذهنمان باشد تا هموراه در بالاترین فرکانس امید باشیم ، مثلا لیلی خانم کرمی به امید خریدن سیصد کیلو خیارسبز از اهل خانه خداحافظی میکند و به میوه فروشی محله میرود ولی وقتی که به خانه برمیگردد با یک خبر بسیار بسیار بسیار خوشحال کننده برمیگردد و…»
همه ما داستان بلقیس خانم که ملکه سبا بود را در قرآن خوانده ایم که به نزد سلیمان نبی میرود تا یک مذاکراتی صلح آمیز در چهارچوب قلمروهای حکمرانی خویش ، با او داشته باشند ولی وقتی بر او وارد میشود ، مسلمان میشود و به آیین یکتاپرستی روی می آورد
نکته در اینجاست که او به امید مذاکره رفت و هیچ امیدی به این نداشت که تغییر دین و آیین بدهد ولی دیگه شد تا داستانی برای ما شود که بفهمیم که همواره به آنچه که امیدش را نداریم ، امیدوار تر باشیم.
…وَأَسْلَمْتُ مَعَ سُلَیْمَانَ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ. [آیه 44 سوره نمل]
و اما داستان ساحران فرعون که عجیب با روح و روان من بازی میکند…
آنها در شب قبل از روزیکه بخواهند در آن جلسه تدارک دیده شده توسط فرعون برای شکست دادن موسی حاضر شوند به این امید خوابیدند که فردا صبح میرویم و موسی را شکست میدهیم ویک ارتقاء شغلی توپِ توپ از دستانِ فرعون دریافت میکنیم و طبیعتا صبحشان را هم با این امید آغاز کردند ولی چه شد…
به چنان درجه ای از ایمان رسیدند که ایمانشان در برابر تهدیدهای وحشیانه فرعون هم متزلزل نشد که نشد و…
عه چی شد این وسط؟؟؟ آنها رفته بودند به امید شکست موسی و سربلند کردن فرعون و دریافت ارتقاء شغلی و اصلا امیدی هم نداشتند که به درجه ایمانی برسند که حاضر شوند در برابر تهدید وحشیانه فرعون بگویند ما را بکش ما دیگه از تو نمیترسیم و…
قَالُوا لَا ضَیْرَ إِنَّا إِلَى رَبِّنَا مُنْقَلِبُونَ. [آیه 50 سوره شعراء] {امیدوارم این داستان زیبا را در قرآن بخوانید}
همین دیگه ، برای آنهایی که به تعبیر امام حسین علیه السلام در دعای عرفه که روزگاری دراز نعمت های خدا را میخوردند و بر علیه خدا تبلیغ ضد خدایی میکردند ، شد ؛ حالا برای کسانی که در طول عمرشان حداقل یک “الهی به امید تو”ِ زبانیِ ساده گفته اند چه میشود؟؟؟ به تعبیر مولانا که از زبان خدا میگوید…
ز خاص خاص خودم لطف کی دریغ آید؟
که از کمالِ کرم ، دستگیرِ اغیارم
باشد که این آموزه قرآنی از داستان ساحران فرعون برای همه ما پیام آور این نکته باشد که خدا قادر است که ما را از فرش به عرش ببرد به شرط اینکه باور کنیم که وقتی خدا برای آنان چنین کاری کرد برای ما هم میکند…
پس شایسته است روز خود را با این ذکر مقدس و چشمک زدنی به سمت به آسمان شروع کنیم که…
بسم الله الرحمن الرحیم ؛ الهی به امید تو
و حکایت آن چشمکی که به آسمان میزنیم این است که به خدا میگویم که…
خدایا تو با ساحران فرعونی که روزشان را با این نیت شروع کردند که بروند و بر علیه تو کار کنند ، اینگونه رفتار کردی ؛ حالا با منی که به روزم را با امید به تو شروع کردم چه میکنی؟؟؟
به به…، هر روز بهتر از دیروز ، هر لحظه بهتر از لحظه قبل و…
خدایا شکرت بابت این اگاهی ها
باشد که خود خود خودت این توفیق را به ما بدهی که عمل کننده به همین آگاهی ساده باشیم که روزمان را با یاد و امید به خودت شروع کنیم ، زیرا که انجام همین کار هم توفیقی از جانب توست برای مایی که فقیرِ فقیرِ فقیر به هر خیر ورحمتی از سمت تو هستیم…، به تعبیر مولانا
اول و آخر تویی ، ما در میان
هیچِ هیچی که نیاید در بیان
هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ. [آیه 3 سوره حدید]
و باز هم به تعبیر مولانا
هم بگو تو ، هم تو بشنو ، هم تو باش
ما همه لاشیم ؛ با چندین تراش
{لا شیم همان مخفف لا شیء است به این معنا که ما در برابر پادشاه عالم هیچ هیچ هیچیم}
مجددا سپاسگزارم از شما لیلی خانم بزرگوار و از خداوند متعال هم سپاسگزارم که این توفیق را به من عطا کرد که نویسنده این آگاهی ها برای بنده خوبش لیلی خانم و دیگر عزیزانِ نازنینی باشم که در مدار خواندن این نوشته هستند…
در پناه پادشاه عالم باشید…
سلام دوست الهیم ,اقارضای بزرگوار
حقیقتش تو ذهن من کامنت های شما مساوی شده با کامنت های یاد گرفتن تسلیم بودن, هروقت نشستم پاش گریم گرفته, دیگه از تحسین گذشته واقعا داشتن همچین روح لطیفی رو از خدا خواستارم
چندوقت پیش جلسات وابستگی رو گوش میکردم و کم کم همه ی زندگیم جلوی چشمام مرور شد که دیدم هیییچ وقت هیچ کس جز خدا تو هیچ زمینه ای نتونسته بهم کمک کنه
کدوم دکتری کدوم کتابی کدوم غذایی کدوم …. تونسته به کسی سلامتی بده؟ دیدم ادمهایی که هر روزه برا دردهاشون میرن بهترین دکترها و روزها تو صف و اخرشم خوب نمیشن و هر روز بدتر, من ندیدم هنوز کسی با دکتر رفتن خوب بشه! تازه اینها دردهای قابل تحمله, دردهای بزرگو که دیگه میگن فقط معجزه البته اونم بعد کلی دوا درمون
فکر کردن بهش مو به تن ادم سیخ میکنه که پس این همه دکتر الکیه؟ میشه همه سالم باشند؟ نه نمیشه چون همه سلامتی رو تو خدا ندیدند, گفتیم فلان دکتر, فلان داروی خارجی, فلان …..
یادمه بچه که بودم رفته بودیم مشهد و یکدفعه یکی داد زد و گفتن شفا گرفته از پنحره فولاد, فلج بود ولی به لطف خدا شفا گرفت, اون موقع هم کسی نگفت خدا گفتن اون فلزات پنجره و اون دستمال سبزه و عنایت امام, چرا هیچوقت هیچ کس نگفت خدا!!! به چشم دیدم وقتی تو هر زمینه ای فقط منبعو خدا دیدم بی نیازم کرد از غیر ,از دکتر, دوا, غدای خاص, مولتی ویتامین , انرژی زا و… یه جوری ادمو بی نیاز میکنه که صبح میری کوه عصر دوچرخه بقیه تایم هم درس میخونی و حتی ظهر یه چرت کوتاه هم نمیزنی, من خیلییییی وابسته بودم به هرشب قرص سردرد,مربی باشگاه برای رژیم دادن, انواع و اقسام مولتی ویتامین های خارجی برای التماس کردن به پوست و موهام , تایم غذا و خوردن دمنوشهای طب سنتی, روزی چقد پروتئین و…… اصلا وحشت میکنم که چطووور بدون هیچی خدا منو بی نیازم کرد از هر چیز بیرونی, واقعا بدون هیچی! اغراق نیست چون هیچ کدوم اینا چندساله نیستند
کاش میتونستم تو ثروت هم به این مرحله برسم ولی هنوز طعم یک میلیارد هم نچشیدم چه برسه به صد میلیارد ولی همه ی اینارو گفتم که بگیم اصلا بدون امید به خدا کجا میشه رفت؟ چیکار میشه کرد؟ به کی میشه متوسل شد؟ به خودم؟ درس هایی که خوندم؟ به پدرم؟ پولم؟ رییس جمهورم؟ به چی میشه امید داشت
هروقت میخوام به خودم یاداوری کنم اگه خدا نباشه هیچی نمیتونه یه لحظه هم بهم کمک کنه میگم فکر کن داری میری یه شهر دیگه تو بیابونای نزدیک اصفهانی که خلوتم هست, زمستونه و ماشینت خاموش میشه و بخاطر وسط جاده بودن انتن هم نداری ,دم غروبه و صدای حیوونها هم ممکنه از کوههای اطراف جاده بیاد ! الله اکبر
کی میتونه این وسط به من کمک کنه؟! کی اصلا میتونه جلوی این اتفاقو بگیره؟
خودمو همینقدر مستاصل میسپارم, چاره ای جز امید نیست
کامنت های شما خیلی الهیه ,واقعا ازتون سپاسگزارم که برامون می نویسید
انشالله هرجا هستید شاد باشید
سلام بر لیلی دوست داشتنی
با خوندن کامنتت من هم اشک ریختم یاد درد و دلهای خودم با خدا تو روزهای جهنمیم افتادم
من شاگرد کوچیک کلاس درسم و مثل اساتید حاضر در سایت شاید نتونم خوب مطلب رو انتقال بدم
خیلی خلاصه میگم لیلی جون
من از روزی که
همه چی رو رها کردم..
تسسسسلیمممم شدم ..
ایمان به ذات یکتا و قدرتمند خدا آوردم ..
فهمیدم کل زندگیم شرک داشتم …
(صحبتهای آخوندای مشرک تلوزیون و گذاشتم کنار و فقط به خودش گوش دادم )
هدایت شدم به این سایت الهی
و درهای رحمت خدا یکی یکی به روم باز شد و آروم شدم
من اول راهم خیلی ایرادات دارم ولی چون باور دارم که دارم تکامل رو طی میکنم
خودم رو همین طور میپذیرم و دوست دارم و از خدا هم خواستم خودش تربیتم کنه.
سلام رضا جان
وقتت به خیر و شادی
ممنون که وقت گذاشتی و برامون درس ایمان و توحید و هدایت رو تکرار کردی
آفرین به این قلم روان و زیبایت
تحسینت میکنم برای نوشتن آیات و روایت و شعرهای مرتبط و زیبا
چقدر عالی طنز شیرینی رو در کلامت جاری میکنی
لذت بردم
حظ کردم
چه خوب گفتی که از خود خدا بخواهیم که این گیرنده هدایت رو فعال و تقویتش بکنه
اتفاقا این روزها به این قضیه فکر میکردم که چطور میتونم هدایت الهی رو درک کنم
چون طبق قانون همیشه ما در حال هدایتیم و فقط باید بتونیم درکش بکنیم و متوجهش بشیم.
همین دیشب مهمون داشتم و داشتم کباب روی منقل درست میکردم با خودم گفتم بیام از خدا برای کباب کردن کمک بخوام، برای همین پلن خودم رو گذاشتم کنار و گفتم خب خدا تو بهم بگو، گوش قلبم رو تیز کردم و هدایتها اومد، میگفت الان سیخ ها رو بچرخون، ذغالشو زیاد کن، الان باد بزن، دیگه باد نزن، الان سس رومالش رو بزن اون سیخ رو بردار آماده هست، این سیخ رو دوباره بزار رو منقل و من هم مو به مو انجام دادم و خلاصه در نهایت یه کباب مشتی که رنگ خدایی گرفته بود درست شد که خیلی هم خوشمزه شد( به امید روزی که با بچه های سایت و استاد با هم دور هم جمع بشیم و منم یه کباب هدایتی براتون بزنم)
به نظرم استفاده از هدایت منطقی ترین کار دنیاست و هر روشی بدون استفاده از هدایت الهی نتیجه دلچسبی نخواهد داشت و انسان زرنگ کسی هست که همه کارهاشو به وسیله هدایت انجام بده.
خب چه کاریه ،وقتی یکی هست که رایگان و با عشق همه کارها رو با بهترین و راحت ترین صورت بهت میگه، حالا من بیام روی خودم یا دیگران حساب کنم، معلومه که آدم عاقل راه اول رو انتخاب میکنه.
باز هم ازت ممنونم بابت مطالب مفید و تاثیرگذارت.
رضا جان برات بهترینها رو آرزومندم.
پروین خانم سلام
از طریق ایمیل کامنت آقای احمدی، هدایت شدم به کامنت شما، و علی رغم اینکه جناب احمدی مثل همیشه، با قلم زیبا و تاثیرگذارشون پاسخ سوال شما رو داده بودن، قلبم بهم گفت که من هم بنویسم.
اولین چیزی که با خوندن کامنتتون توی ذهنم اومد این بود که:
خب اگه اینا رو از خدا نخوایم، از کی بخوایم پس؟!
مگر کسه دیگه ای هم هست که بتونه خواسته های من رو اجابت کنه؟؟!!
یا نکنه اصلا درخواست کردن و خواسته داشتن، چیز خوبی نیست و ما فکر میکنیم بنده خوب، بنده ای که هیچ درخواستی نداشته باشه و به هر چه داره قانع باشه؟
وقتی داشتم اینارو توی ذهنم مرور میکردم، یه بخشی از آیه ای توی ذهنم مرور شد که میفرماید:
بر شما گناهی نیست که از فضل و روزی پروردگارتان بطلبید….
آیه اش رو که سرچ کردم، متوجه شدم که همراه با آیه هایی که درمورد انجام مراسم حج ذکر شده و خیلی از مترجمها، توی پرانتز ذکر کردن که «در زمان مراسم حج، گناهی نداره که تجارت کنید و….».
لَیْسَ عَلَیْکُمْ جُنَاحٌ أَنْ تَبْتَغُوا فَضْلًا مِنْ رَبِّکُمْ فَإِذَا أَفَضْتُمْ مِنْ عَرَفَاتٍ فَاذْکُرُوا اللَّهَ عِنْدَ الْمَشْعَرِ الْحَرَامِ وَاذْکُرُوهُ کَمَا هَدَاکُمْ وَإِنْ کُنْتُمْ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الضَّالِّینَ ﴿بقره/198﴾
بر شما گناهی نیست که [در ایام حج] از پروردگارتان [به وسیله تجارت و داد و ستد] فضل و روزی و منافع مادی بطلبید. و هنگامی که از عرفات کوچ کردید، خدا را در مشعر الحرام یاد کنید. [آری] او را یاد کنید همان گونه که شما را هدایت کرد. و همانا شما پیش از این از گمراهان بودید.
آیه های زیاد دیگه ای هست که بارها ذکر شده که از فضل خدا بجویید و حتی اگر منظور این آیه در زمان حج باشه، این هم نشون میده که حتی زمانی که افراد دقیقا به قصد عبادت و زیارت خانه خدا رفته باشن هم، خود خدا داره اجازه تجارت و داد و ستد و جستجوی روزی رو بهشون میده…
چند آیه که دیگه رو سرچ کردم که براتون کپی میکنم…. فقط لطفا به کلمات پایانی آیات دقت کنید:
وَمِنْ رَحْمَتِهِ جَعَلَ لَکُمُ اللَّیْلَ وَالنَّهَارَ لِتَسْکُنُوا فِیهِ وَلِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ وَلَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ ﴿قصص/73﴾
و از رحمتش برایتان شب و روز را قرار داد تا در این بیارامید و از فزونبخشى او بجویید، باشد که سپاس بدارید.
وَهُوَ الَّذِی سَخَّرَ الْبَحْرَ لِتَأْکُلُوا مِنْهُ لَحْمًا طَرِیًّا وَتَسْتَخْرِجُوا مِنْهُ حِلْیَهً تَلْبَسُونَهَا وَتَرَى الْفُلْکَ مَوَاخِرَ فِیهِ وَلِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ وَلَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ ﴿نحل/14﴾
و اوست که دریا را رام و مسخّر کرد تا از آن گوشت تازه بخورید، و زینتی را که می پوشید از آن بیرون آورید و در آن کشتی ها را می بینی که آب را می شکافند [تا شما را برای حمل کالا، تجارت و داد و ستد جابجا کنند] و برای اینکه از فضل واحسان خدا طلب کنید، و [در نهایت] به سپاس گزاری خدا برخیزید.
فَإِذَا قُضِیَتِ الصَّلَاهُ فَانْتَشِرُوا فِی الْأَرْضِ وَابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللَّهِ وَاذْکُرُوا اللَّهَ کَثِیرًا لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ ﴿جمعه/10﴾
و چون نماز گزارده شد، در زمین پراکنده گردید، و فضل خدا را جویا شوید، و خدا را بسیار یاد کنید، باشد که شما رستگار گردید
اللَّهُ الَّذِی سَخَّرَ لَکُمُ الْبَحْرَ لِتَجْرِیَ الْفُلْکُ فِیهِ بِأَمْرِهِ وَلِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ وَلَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ ﴿جاثیه/12﴾
خدا همان کسى است که دریا را به سود شما رام گردانید تا کشتیها در آن به فرمانش روان شوند و تا از فزون بخشى او طلب نمایید، و باشد که سپاس دارید.
وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ یُرْسِلَ الرِّیَاحَ مُبَشِّرَاتٍ وَلِیُذِیقَکُمْ مِنْ رَحْمَتِهِ وَلِتَجْرِیَ الْفُلْکُ بِأَمْرِهِ وَلِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ وَلَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ ﴿روم/46﴾
و از نشانه هاى او این است که بادهاى بشارت آور را مى فرستد تا بخشى از رحمتش را به شما بچشاند، و تا کشتى به فرمانش روان گردد و تا از فضل او [روزى] بجویید و امید که سپاسگزارى کنید.
وَمَا یَسْتَوِی الْبَحْرَانِ هَذَا عَذْبٌ فُرَاتٌ سَائِغٌ شَرَابُهُ وَهَذَا مِلْحٌ أُجَاجٌ وَمِنْ کُلٍّ تَأْکُلُونَ لَحْمًا طَرِیًّا وَتَسْتَخْرِجُونَ حِلْیَهً تَلْبَسُونَهَا وَتَرَى الْفُلْکَ فِیهِ مَوَاخِرَ لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ وَلَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ ﴿فاطر/12﴾
و دو دریا یکسان نیستند. این یک شیرین تشنگى زدا [و] نوشیدنش گواراست و آن یک شور تلخ مزه است، و از هر یک گوشتى تازه مى خورید و زیورى که آن را بر خود مى پوشید بیرون مى آورید و کشتى را در آن موجشکاف مى بینى تا از فضل او جستجو کنید و امید که سپاس بگزارید
رَبُّکُمُ الَّذِی یُزْجِی لَکُمُ الْفُلْکَ فِی الْبَحْرِ لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ إِنَّهُ کَانَ بِکُمْ رَحِیمًا ﴿اسراء/66﴾
پروردگار شما کسى است که کشتى را در دریا براى شما به حرکت در مى آورد تا از فضل او براى خود بجویید چرا که او همواره به شما مهربان است
این همه آیه هست که درشون ذکر شده که از فضل خدا بجویید…. از فضل خدا طلب کنید
و البته در ادامه، بر سپاسگزاری تاکید شده.
توی بخشی از کامنتتون نوشته بودید:
ته دلم یکی میگه که وقتی چیزی از خدا میخوای یعنی راضی نیستی ؟؟؟ و این خودش ناشکریه
خب این جمله داره میگه: درخواست کردن مساوی با ناشکری است.
حالا من یه سوال دارم ازتون:
آیا اون زمان که حضرت موسی از خدا درخواست کرد برادرش هارون رو باهاش همراه کنه، داشته ناشکری میکرده؟
آیا اون زمان که حضرت زکریا از خدا فرزندی درخواست کرد، داشته ناشکری میکرده؟
یا نکنه درخواست مادی داشتن بده؟
اون زمان که حضرت سلیمان درخواست حکومتی رو کرد که خدا به هیچ کس نمیده، آیا ناشکری کرده؟
مجددا سوال اولم رو مطرح میکنم:
اگر اینها رو از خدا نخوایم، پس از کی بخوایم؟
اونم خدایی که خودش رو اینجور معرفی میکنه:
وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَهَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْیَسْتَجِیبُوا لِی وَلْیُؤْمِنُوا بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ ﴿بقره/186﴾
هنگامی که بندگانم از تو درباره من بپرسند، [بگو:] یقیناً من نزدیکم، دعای دعا کننده را زمانی که مرا بخواند اجابت می کنم؛ پس باید دعوتم را بپذیرند و به من ایمان آورند، تا راه یابند
اصلا چرا خدا خودش رو اجابت کننده معرفی کرده، اگر قرار بود ما هیچ درخواستی مطرح نکنیم؟؟؟
دوست دارم به این سوال فکر کنید:
اگر قرار نبوده که ما از خدا درخواستی داشته باشیم، صفاتی مثل وهاب و بخشنده و اجابت کننده و رزاق بودن، چجوری باید به فعلیت دربیان؟
بیاین کمی به این آیه فکر کنیم:
وَلِلَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى فَادْعُوهُ بِهَا وَذَرُوا الَّذِینَ یُلْحِدُونَ فِی أَسْمَائِهِ سَیُجْزَوْنَ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ ﴿180﴾
و خداى را نامهاى نیکوست، پس او را با آنها بخوانید، و کسانى را که در نامهاى او کجروى مى کنند، واگذارید، به زودى به جزاى کار و کردار خویش مى رسند.
منظور از نام (اسم)، همون صفتها و ویژگی های خداونده….
صفت رزاق بودن…
صفت وهاب بودن….
اگر قرار بود ما درخواستی از خدا نداشته باشیم، چجوری با این وجه خدا ارتباط بر قرار میکردیم؟
مگر نه اینکه هر کدوم از این صفات، وجهی از وجوه خداوند رو به ما نشون میده؟
مگر نه اینکه خود خدا گفته که کسی وَلَسَوْفَ یَرْضَ نمیشه مگر اینکه:
إِلَّا ابْتِغَاءَ وَجْهِ رَبِّهِ الْأَعْلَى
مگر اینکه در اون کاری که انجام میده، وجه پروردگارش رو طلب کنه… وجه پروردگار شامل نگاه کردن به رزاق بودن هم میشه… شامل وهاب بودن هم میشه… شامل بخشنده بودن هم میشه…
اصلا مگر این طور نیست که ما در زمانهایی که درخواستی داریم، بیشتر به یاد خدا هستیم؟
فکر نمیکنید شاید این حربه شیطانه برای اینکه کمتر یاد خدا باشید؟
اونم وقتی که این همه آیه در قرآن هست که خود خدا داره میگه از فضل خدا بجویید (لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ)؟
مگر کلید خزائن آسمانها و زمین در دست خدا نیست؟ مگر واسع علیم نیست؟ مگر اجابت کننده نیست؟ مگه او بی نیاز و ما نیازمند او نیستیم؟…..
پس چرا ازش نخوایم؟
اصلا به این فکر کنیم که اگر از خدا چیزی طلب نکنیم، چجوری نیازمند بودنمون به خدا رو، نشون بدیم؟؟
توی این آیه خود خدا داره میگه خدا رو به نامهای نیکوش صدا کنید: وَلِلَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى فَادْعُوهُ بِهَا….
بخشنده بودن هم اسم خداست دیگه….
وهاب بودن هم اسم خداست دیگه….
رزاق بودن هم اسم خداست دیگه….
2 تا آیه دیگه باهم ببینیم:
فَإِذَا اسْتَوَیْتَ أَنْتَ وَمَنْ مَعَکَ عَلَى الْفُلْکِ فَقُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی نَجَّانَا مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ ﴿28﴾
پس هنگامی که تو و آنان که با تو هستند، بر کشتی سوار شدید، به خاطر این نعمت بگو: همه ستایش ها ویژه خداست که ما را از این گروه ستم پیشه نجات داد.
وَقُلْ رَبِّ أَنْزِلْنِی مُنْزَلًا مُبَارَکًا وَأَنْتَ خَیْرُ الْمُنْزِلِینَ ﴿مومنون/29﴾
و بگو: پروردگارا! مرا در جایگاهی پرخیر و برکت فرود آور، که تو بهترین فرودآورندگانی.
توی این 2 آیه، خداوند در آیه اول سفارش میکنه که به خاطر این نعمتی که بهتون دادم و شما رو نجات دادم سپاسگزار باشید، و بعد در ادامه هم میفرماید منزگاهی بابرکت ازم درخواست کنید….
خودش داره میگه ازم بخواهید و در درخواستتون، من رو به یکی از اسما نیکویم صدا کنید (خیر المنزلین)
حالا ببینید چقدر فرق هست بین این نگاهی که در قرآن هست با این نگاه که:
««چرا اصلا تووعه بنده داری برای خدا تعیین تکلیف میکنی تو کی هستی که برای خدا تعیین تکلیف میکنی تو از کجا میدونی صلاحت چیه…؟»»
البته این نگاه کاملا منطقیه و فکر میکنم خیلی از ما، از جمله خودم، در یه دوره ای اینجوری فکر میکردیم ولی،
برای اینکه تفاوت نگاه خداوند رو با نگاه منطقی و انسانی خودمون متوجه بشیم، استاد یک کتابی در این زمینه دارن به نام چگونه فکر خدا رو بخوانیم و البته فایلهای جلسات قرآنی دوره 12 قدم، و همچنین فایل ظلم به خود از دیدگاه قرآن، که جز فایلهای دانلودی هست، میتونه خیلی راهگشا باشه.
در ادامه هم، این به ذهنم رسید که برای رفع چنین ذهنیتی، شاید بررسی مصداقهای ناشکری توی قرآن هم، کمک کننده باشه که بررسی اونو رو به خودتون واگذار میکنم.
امیدوارم در این مسیر، به بهترین نعمتها و پاداشهایی که خود خدا وعده شون رو داده، هدایت بشید.
وَمِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ رَبَّنَا آتِنَا فِی الدُّنْیَا حَسَنَهً وَفِی الْآخِرَهِ حَسَنَهً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ ﴿201﴾ أُولَئِکَ لَهُمْ نَصِیبٌ مِمَّا کَسَبُوا وَاللَّهُ سَرِیعُ الْحِسَابِ ﴿بقره/202﴾
و گروهی از آنان می گویند: پروردگارا، به ما در دنیا نیکی و در آخرت هم نیکی عطا کن، و ما را از عذاب آتش نگاه دار.
اینانند که از آنچه به دست آورده اند، نصیب و بهره فراوانی دارند، و خدا حسابرسی سریع است.
سلام مهشید عزیزم خواهر خوش قلبم
هرچقدر ازت تشکر کنم باز هم کمه که وقت ارزشمندت رو برام گذاشتی و کلام
نورانی خداوند رو بهم یادآوری کردی
این ردپا تلنگری باشه به خودم
پری جان برای پرسش هات اول تفکر و تحقیق کن و از خدا طلب هدایت کن
«أَ فَلا تَعْقِلُون»، «أَ فَلا تَتَفَکَّرُون» «أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآن»
پری جان
بارها قران رو خوندی ولی بااااز فراموش کردی که معبود یکتا
اجابت کننده هر نوع درخواستی هست به شرطی که سپاسگزار باشی
خدایا سپاسگزارتم که من رو به این کلاس درس توحیدی هدایت کردی
سپاسگزارم برای بنده های خوبت ، استاد عباس منش عزیزم استاد احمدی
استاد مهشید عزیزم و همه دوستان و عزیزان دلم که مایه روشنایی قلبم هستند
در پناه الله یکتا باشید
سلام و درود فراوان خدمت اقا رضا احمدی عزیز
استاد بزرگ مسلط به ایات و روایات
چه قدر خدا منو لایق دونسته که به کامنتهای شما هدایتم کرده
فوقالعاده مینویسید و مثال میزنید و از ایات قران و سخنان بزرگان استفاده میکنید
سطر سطر نوشته های شما ضربات محکم و قاطعی هست به باورهای محدودکننده ای که سالها به شیوه های مختلف تو ذهنمون ساخته شده
داستان های قرانی که برامون نوشتین، داستان سه مادر و فرزندانشون، موضوع فرکانس و ارتعاشی که بیان کردین، موضوع ثروت و فراوانی نعمت ها و روزی دهنده بودن خداوند، بحث احساس خوب و شکرگزار و سپاسگزاری اونم به اندازه تک تک سلول های بدنمون و تمام موضوعاتی که گفتین ادم رو با تفکر وامی داره
اینقدر واضح و رسا مینویسید و از مثال های بجایی استفاده میکنین که دائم نوشته ها تون بکگراند ذهن ادم مرور میشه
موضوع افزایش توان مالی و ثروتمند بودن و استفاده از داستان های قرانی و مثال های بینظیری که زده بودین، یه شاهکار بود
شاهکار ارزشمندی که همچنان دارم اون رو میخونم و لذت میبرم
ایشالا که خداوند رحمتهای زیباش رو تو زندگیتون بیشتر و بیشتر کنه
بازم از شما دوست و استاد عزیز سپاسگزاری و تشکر میکنم
در پناه الله یکتا سربلند و پیروز باشید
سلام آقا رضای عزیز
واقعا تحسینت میکنم به خاطر تسلطت به آیات قرآن
چقد تسلیم بودن رو قشنگ با توجه به آیات توضیح دادی
من همیشه پیگیر کامنتات هستم وهمیشه تحسنت می کنم ولذت می برم از نوشته هات
خدا رو شکر به خاطر دوستان خوبی مثل شما
در پناه حق شاد وسلامت باشی
به نام خداوند شنوا ی وهابم
سلام به اساتید عزیزم که با به اشتراک گذاشتن سفرنامه و با به اشتراک گذاشتن کامنت دوستان ارزشمندم باعث گشایش درک و فهم و احساسات عالیمون میشن. بینهایت سپاسگزارم به خاطر ایجاد این فضای کاملا توحیدی و فرکانسی که هرکسی به حد و اندازه خودش ازش استفاده میکنه و لذت میبره.
سلام به دوستان بینظیرم که با به اشتراک گذاشتن آگاهیهاشون باعث گسترش این جهان قدرتمند زیبا میشن. بابت سلامتی ذهن و روان و احساستون و به خاطر دستان و چشمها و قلب و وجودتون شکر میکنم خدارو به این خاطر که شمارو دریچه های ورود آگاهی خودش قرار داده برای هممون .. الهی که در آغوش گرم و امنش همواره در مسیر آسانی و زیبایی قرار بگیرید .
به نظر من توحید مثل این میمونه که پدرت داره با عمو یا یکی که برات عزیزه و میخوای توجهش رو هم جلب کنی ورق بازی میکنه. بعد تو کوچولویی . میری بهش میگی بابا منم بازی . پدرت تورو بغلت میکنه و میذارتت رو پاش و با عموت ورق بازی میکنه .
در واقع بازم خودش داره بازی میکنه فقط تو تو بغلش نشستی . بعد هربار که یه امتیاز میگیره میگه واااای تو امتیاز گرفتییی . تو برنده شدی
دست اخر که بازیو میبره بازم میگه تو بازیو بردی . یعنی خودش بازی میکنه اما اعتبار بازیو به تو میده . بعدش میره برا این که بهت حال بده به همه میگه دخترم/پسرم بازیو بررد . وقتی اومد تو بغلم نشست ما خیلی قوی شدیم . خیلی بچه تیزهوشیه خیلی خفنه . همه رو میبررره !
بعد تو چشمات برق میزنه. راست قامت میشی. به خودت افتخار میکنی !
تو این چند وقت که هرروز سعی میکنم با خدا صحبت کنم و مثل رفیق بدونمش و براش از همه چی بگم ، احساس میکنم دقیقا مثل اون بچه ای هستم که تو بغل پدرشه و پشتش گرمه ..
امروز صبح داشتم فکر میکردم که ما چی داریم از خودمون ؟؟ چی داریم که پروردگار جهان (یکم به ابهتش فکر کنیم) مارو شایسته دونسته ؟ همه چیزو خودش داره اداره میکنه. خودش داره بازی میکنه ! ولی میگه تو بیا بشین تو بغلم تا لذتش برای تو هم باشه .
بعد میگه چی میخوای ؟ هرچی که بخوای برات میخرم .
هرجا که بخوای میبرمت . هر تجربه ای رو که بخوای من برات فراهم میکنم .
سفر میخوای ، میبرمت سفر.
رفیق میخوای ، بهترین آدمامو سرراهت قرار میدم .
مسیر میخوای ؟ خودم تو رو توی بهترین مسیر قرار میدم . خودم میبرمت .
ثروت میخوای ؟ بهت میدم هرچقدر که بخوای. چون همه ش برای منه !
محبوبیتو مورد توجه بودن میخوای ؟ بهت میدم ، اینا که چیزی نیست برای من .
تو فقط منو باور کن . تو روی من حساب کنننن .. من بهت میدم همه چیزاییو که تو فکر میکنی بهت حال خوبی میدن .
چند روز پیش میخواستم که عادت تو خونه موندن و نقطه ی امنمو بشکنم و برم بیرون از خونه و دوستامو هم ببینم . رفتم بیرون و دیدم اون دوستایی که من دوستشون دارم و هربار باهاشون میرم پیاده روی نیستن . خیلی بهم نچسبید . وقتی اومدم خونه همسرم گفت بهت خوش گذشت ؟ دوستاتو دیدی ؟گفتم نه راستش . دوستای واقعی خودم امروز تو محوطه نبودن !
گفت من خودم دوست واقعی توام . بعد سرمو بوسید..
این جمله ش انقدر به من چسبید . انقد دلم گرم شدم با شنیدنش.
الان که داشتم میگفتم خدا چطوریه دوباره یاد اون حس افتادم. قطعا میلیونها برابر بهتر و باحال تر و قویتر از هر آدم خوبیه که ما تو زندگیمون دیدیم .
دیروز که دوستان توحیدی و با لیاقت و عزیزم برای کامنت قسمت قبلی ابراز لطف کردن و برام نوشتن و من خیلی خیلی ممنونم از تک تکشون و بینهایت یاد گرفتم از تک تک جملاتشون ، واقعا داشتم به این فکر میکردم که من چیکاره بودم جز اینکه فقط دلم عجیب میگفت اینو بنویس
به قول آقا ابراهیم حتی یک درصد هم خودت نمیتونی تصور کنی که این کامنت چه تاثیری داشت چون تو نبودی که اینو نوشتی . اونی بود که گفته “اقرا بسم ربک الذی خلق”
ببین تو شایسته ای درست ! اما خدا داره کارارو انجام میده …
تو بالیاقتی درست . اما حدت رو بدون .
خداست که داره روزی میده و آدما رو میاره تا کاراتو انجام بدن یا بهت توجه کنن .
پس وقتی داری شکر میکنی نگو خدایا مرسی که امروز تونستم فلان کارو انجام بدم !
مگه تو بودی که اون کارو انجام دادی ؟ خدا بود .
به خودت نگیر رفیق !
تو همون بچه ی کوچیکی هستی که روی پای پدرش نشسته و پدرش داره بازی میکنه و بازیو میبره !
به قول قران در آیه ی 17 سوره انفال : فَلَمۡ تَقۡتُلُوهُمۡ وَلَٰکِنَّ ٱللَّهَ قَتَلَهُمۡۚ وَمَا رَمَیۡتَ إِذۡ رَمَیۡتَ وَلَٰکِنَّ ٱللَّهَ رَمَىٰ وَلِیُبۡلِیَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ مِنۡهُ بَلَآءً حَسَنًاۚ إِنَّ ٱللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٞ
شما آنان را نکشتید ولی خدا آنان را کشت و هنگامی که [تو اى پیامبر خاک و ریگ به صورت آنها] پاشیدی تو نپاشیدی ولی خدا پاشید و [چنین کرد] تا مؤمنان را با آزمایشى نیکو، بیازماید؛ زیرا خدا شنوای داناست.
ای کاش بفهمم !! که من فقط باید طبق قانون خدااوند پیش برم و ایمان داشته باشم و احساس شایستگی کنم .
اونه که کارهارو انجام میده !
دیروز داشتم فکر میکردم که من هرجااا که یکم به خودم افتخار کردم گفتم خب این اتفاقای خوبی که داره میفته رو خودم درست کردم و هرجا که رو علم خودم حساب کردم یه جای کار یه طوری لنگیده که ماهها طول کشیده که درست بشه . اونم وقتی درست شده که من گفتم خدایا تو بودی که همه اون کارارو کرده بودی . من با قدرتمندتر دونستن خودم به خودم ظلم کردم . تو درستش کن . تو قدرتمندی . پناهم بده . همراهم باش . من غیر از تو هیچ کسیو ندارم . تو بزرگ منی. تو پادشاه منی. خدای من منو ببخش که شرک ورزیدم . ببخش که روی خودم حساب کردم .
من فقط بنده ی تو ام . تو منو در آغوش امنت جا بده و خودت دست به کار شو !
یاد آیه 17 سوره قصص افتادم که خداوند در اون گفته :
قَالَ إِنَّمَآ أُوتِیتُهُۥ عَلَىٰ عِلۡمٍ عِندِیٓۚ أَوَلَمۡ یَعۡلَمۡ أَنَّ ٱللَّهَ قَدۡ أَهۡلَکَ مِن قَبۡلِهِۦ مِنَ ٱلۡقُرُونِ مَنۡ هُوَ أَشَدُّ مِنۡهُ قُوَّهٗ وَأَکۡثَرُ جَمۡعٗاۚ وَلَا یُسۡـَٔلُ عَن ذُنُوبِهِمُ ٱلۡمُجۡرِمُونَ 78
قارون] گفت: جز این نیست که این ثروت به خاطر دانشى که نزد خود دارم به من داده شده است. و آیا [قارون] ندانسته است که خدا بیگمان، نسل هایى را پیش از او هلاک نمود که در قدرت از او توانمندتر و در جمعآورى مال [از او] بیشتر بودند و خطاکاران [هنگام عذاب] از گناهانشان سؤال نمیشود [و عذاب خدا، ناگهانى فرا مىرسد] .
چند وقت پیش بررسی میکردم افرادیو که از نظر من خیلی شایسته و موفق و مورد توجه هستن .
دیدم اینا انگار به یه جایی وصلن .
در عین حال که خییلی خودشونو با لیاقت میدونن و این در تمام رفتارهاشون پیداست ، یه تواضع بینظیری دارن که میشه فهمید خودشونو اونقدراام مهم نمیدونن. وقتی بهشون میگی فلان موفقیتو تو به دست آوردی! از زیر بار مسئولیتش در میرن. میگن ای بابا اینطوریاام نیست. حالا اونایی که قانونو میدونن میگن خداست که هدایت میکنه و اعتبارشو میدن به اون،
اونا که قانونو نمیدونن یطور دیگه بیان میکنن.مثلا میگن نه بابا شانس آوردم.
بعد من اول فکر میکردم میگفتم نه اینا اون نوع رفتارو بلدن و اونو انجام میدن. یا فلان کار خاصو انجام میدن که اینطوری میشه. بعد
درحالی که چند وقته فهمیدم نه باباااا ! این آدما خیییلی متصلن. خیلی ایمان دارن که یکی دیگه ست که داره پیش میبره . برا همین در عین احترامی که به خودشون میذارن و احساس شایستگی که دارن، اما خودشونو خیلی مهم نمیدونن و غرور برشون نمیداره . برا همینه که هی همه چی تو زندگیشون باحالتر و بهتر میشه. به قول استاد فرکانس خیلی خیلی دقیق و قوی کار میکنه . خیلی خالصه . یعنی ممکنه منِ نوعی رو خودم کار کنم اما ببینم ای بابا جواب نمیده . هی خودمو به این در و اون در میزنم و هی فایل گوش میدم تمرین میکنم میبینم نعععع! نمیشه که نمیشه . یعنی میشه ها .ولی اونی که من میخوام نمیشه . به قول استاد ، این داستان فرکانسه که باید درست پیش بره . باید خالص باشه . اگر داری انجام میدی ولی نتیجه نمیده یعنی فرکانست خالص نیست . کی میتونه بفهمه فرکانسمون خالصه یا نه ؟ فقط و فقط خود هر آدمی. نه هیچ کَس دیگه.
خدای من سپاسگزارم به خاطر این فضای بینظیرِ فرکانسی که تو ایجادش کردی و منِ بنده میتونم از بقیه بندگانت که خیلی عزیزن یاد بگیرم .
میتونم اینجا به واسطه ی نعمتی که از فضلت بهم دادی زیبایی هارو ببینم و تحسین و تجسم کنم . میتونم به واسطه ی هدایت هات که توسط عزیزانت جاری کردی بخوانم . بفهمم . خدای من ازت ممنونم که هستی و حضورت هرروز در زندگیم پررنگ تر میشه
مرسی که از وقتی که خواستم رفیقت بشم تو رفیقترم شدی . خدایا من ارزش این مسیرو میدونم . ازت میخوام که منو حتی یک لحظه به مدار قبلی که در اون تو پررنگ نبودی برنگردونی. خدای من ، من با تو جهانم رنگیه !
خدای من . خدای بینظیر من . پادشاه جهانم . خدایا من بدون نگاه و توجه توهیچی نیستم .
خدایا مارو به حال خودمون رها نکن . مارو تنهامون نذار . مسیر سعادت و خوشحالی و رضایت رو تو میشناسی .مارو هدایت کن . دریچه های فهم و درک و قلبمون رو بگشا تا هدایت هاتو بفهمیم . تا مسیر درست و الهیتو از مسیر نادرست تشخیص بدیم .
خدایا ما از خودمون هیچی نداریم .. مارو توی آغوشت بگیر و خودت بازی کن!
کمکمون کن تا حد خودمون رو بدونیم و به بزرگی و وهابیتت ایمان داشته باشیم و از فضلت بخوایم .
الهی آمین .
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام بر شما غزل خانم بزرگوار
کامنت قبلی شما را خواندم که در مورد احساس ارزشمندی بود و آمدم کامنتی بگذارم به نشانه تشکر از شما که اتفاقی افتاد که نشد
و الان هدایت شدم به این کامنت شما و سپاسگزار خدا هستم برای این هدایت
گفتم قبل از اینکه بخوابم ، بیام کامنتی بخوانم و بعد بخوابم که الان با این کامنت شما خواب از سرم پرید…
چقدر فرکانس این کامنت شما خالصِ خالصِ خالص بود…
چقدر مثال شما در مورد ورق بازی زیبا بود
نه نه نه ، بگذارید جمله ام را درست کنم
چقدر مثال او در مورد ورق بازی زیبا بود
انگار خودتان بروی زانوهای او نشسته بودید و او داشت صحبت میکرد و اعتبارش را به شما میداد…
نه نه نه بگذارید جمله ام را درست کنم
انگار شما نیست شده بودید و حجاب بین خود و او را کنار زده بودید و او در شما تجلی کرده بود که چنین کلماتی بر دستان شما جاری شده بود
الهی که همیشه در این فضای یکتایی با رب العالمین بمانید
چقدر این فضا زیباست…
فضای حیرانی است ، اینکه خدایا من توام یا تو منی؟؟؟ دقیقا مثل وقتی که جلوی آینه می ایستیم و نمیفهمیم که الان اینی که توی آینه هست منم ؟؟؟ اگر این تصویر در آینه من هستم پس اینی که الان اینجا در برابر آینه وایساده کیه؟؟؟
و توحید راستین یعنی همین که من بدانم که من و او یکی هستیم ، در واقع ما همان تصویر منعکس شده خدا در آینه هستیم ، به قول استاد در فایل “رابطه ما با انرژی که آن را خدا نامیده ایم”
“خدا منم ، خدا تویی ، اصلا همه چی خودشه”
او انرژی ای است که در همه جا متجلی شده ، حتی در وجود من ولی پرده ای بین من و اوست بنام “منیت” که اگر کنار رود ، لحظه وصال فرا میرسد ، به قول مولانای عزیز
هم خویش را بیگانه کن ، هم خانه را ویرانه کن
وانگه بیا با عاشقان هم خانه شو ، هم خانه شو
در پناه خدا سرشار از حس هم صحبتی با خدایی باشین که بهترین رفیقان است..
سلام به برادر بزرگوارم جناب آقای احمدی.
خیلی خیلی ممنونم که با نوشتن این متن بینظیر منو یاری کردین برای درک بهتر .
انقدر سطح نوشت تون بالا بود و همینطور آگاهی بخش بود که منو به فکر فرو برد . باید حتما وقت بذارم و بهش فکر کنم تا بیشتر بفهمم .
خیلی دلم میخواد هرروز به درک جدیدی از توحید و همصحبتی و رفاقت با خدا برسم .
پاسخ شما نشانه ای از طرف خدای شنوای دانا بود که غزل ببین یه مدار بالاتر اینه . اگر میخوای بیشتر باهم رفیق بشیم و معجزه هارو بیشتر ببینی و درک کنی باید بیای بالاتر .
سپاسگزارم از وقتی که گذاشتین و کلام الهی که جاری کردین .
سلام به غزل زیبا و زیبا سخن.
من عاشقِ این مناجات هام.
عاشقِ نوشتن از زندگیِ حقیقیِ خودمون در لابه لای کامنت ها…
اینطوری بهتر درک میکنم.
یاد میگیرم.
یادآوری میشه برام.
دوست دارم بنویسم اولین روزِ پاییز مبارک همه مون باشه، هنوز یه ربع مونده تا وارد روز دوم پاییز بشیم.
پاییز جان خوش آمدی قشنگم.
غزلِ نازنینم، مبارکت باشه در آغوشِ خدا بودنت.
در لابه لای خطوطت خودم و احساسم رو دیدم و پیدا کردم.
دوست دارم بیشتر رفیق شم با خدا.
انقدر که تو هر ثانیه قفل کردم و دلم یه رفیق خواست، یه حلّالِ مشکل خواست، یه هدایتگر خواست، یه کمک کننده خواست، یه روزی دهنده خواست، یه آرامش و امنیت خواست و کلا هر چی خواست، بدو برم سراغِ خودش بدونِ یه لحظه تعلل…
خوب شدم، میخوام بهتر شم.
دو روز هست خودش هدایتم کرده به سپاس گزاری در لحظه…
منم در لحظه شروع میکنم به نوشتن هر اون چیزی که دارم و یادمه و دوست دارم…
نمیرم سراغِ مواردی که تو نوشتنشون احساسی ندارم.
دقیقا و به عمد میرم سراغِ نوشتن چیزهایی که دارم و دلم قنج میره براشون….
فکر کنم همین فرکانسِ خالص تولید میکنه برام.
قلبم روشن شد با خوندنِ کامنتت، دقیقا بعد از خوندنِ کامنتِ سعیده جانِ شهریاریِ نازنینم که در مورد دوران تحصیل خودش و داداشش نوشته بود، اومدم سراغِ کامنتت.
و قلبم گفت بنویس برای غزل.
چون غزل بهت حس خوب داده با کامنتش.
باید که تحسین شه حتما.
چقدر قشنگ دست گذاشتی روی اصل:
فقط روی خدا حساب کن، نه خودت نه دیگران
همون چیزی که روزهاست روش قفلی زدم و اتفاقا امروز تمرکز بیشتری روش گذاشتم، به عبارتی میخوام لیزر فوکس بذارم روش…
من باید کنترل ذهن داشته باشم.
اینطوری جواب میاد.
قبلا تست کردم دیدم وقتی فقط روی خدا حساب کردم و نجواها رو ساکت کردم، چطوری ازم پذیرایی کرده خدا، انقدر که کَف کردم از حجم فراوانی و نعمتش، چیزی بیشتری از انتظار من…
حالا هم وارد این تمرین جدی شدم، میدونم نجواها بیکار نمیشینن و حسابی وول میخورن تو ذهنم، اما من روی خدا حساب میکنم واسه کنترل ذهنم هم…
خلاصه که دیدم نوشتی روی خدا حساب کن، نتونستم طاقت بیارم و بدو بدو اومدم بنویسم برات.
آفرین بهت برای این مناجاتِ قشنگت با خدا که نوشتی و به اشتراک گذاشتی بینِ همه مون.
آرزوی درخششی عظیم دارم برات.
از همه ی ابعاد.
بوس و عشق فراوان برای غزل عزیزم از طرف سمانه جانم.
یه کشفی هم الان کردم و مشاهده کردم، ساعت ثبت کامنتهام تو سایت، همیشه یک ساعت جلو میزد، الان دیدم دقیق شده، ذوق کردم.
خدایا شکرت برای کامنتهای دلبر سایت
سلام به سمانه ی عزیزم .دوست موحدِ دوست داشتنی و لطیفم.
عزیز دلم من خیلی از کامنتهات یاد میگیرم . هرجایی که بنویسی . خیلی آگاهی بخشن .
مرسی که با نوشتنت ، یه مثال دیگه آوردی ازین که اگر توحیدی نگاه کنی به قضیه، جواب میده .
سمانه جانم دقیقا باهات موافقم . هروقت که سعی میکنیم ذهنمونو کنترل کنیم و فقط رو خدا حساب کنیم یطوری کارارو انجام میده و یجوری ازمون پذیرایی میکنه با نعمتها و برکاتش که در حیرت میمونیم .
من امروز داشتم فکرر میکردم به این موضوعِ دوستی و همصحبتی با خدا و این که چقدر میتونه موثر باشه .
من الان چندین و چند ماه بود که داخل بینیم خیلی خشک میشد هرکاری هم میکردم خوب نمیشد و بدتر میشد. یطوری که اگر دست کسی میخورد به بینیم اشکم درمیومد.
دقیقاا همین چند روز که هی درباره مسائل مختلف باخدا حرف میزنم ، دقیقا همییین چند روز ، هدایت شدم به این که چای نخورم و به جاش جوشونده بخورم و کاملا خوب شدم .
داشتم فکر میکردم که ببین همین چند وقت چقدر ریزه کاریایی که من توشون مونده بودمو حل کرده خدا .
مثل این میمونه که یه مادر به بچه ش بگه اگر به خاطر شکلاتی که دست دوستات هست گریه نکنی و به من بگی ، من برات شکلات بزرگتری میخرم . بعد بچه ش که تونست تحمل کنه و غصه نخوره وقتی سکلات دست دوستش میبینه ، مامانه براش شکلات بزرگتر بخره پارک هم ببرتش ..
اینطوری بچه اعتمادش جلب میشه که واای من اینکار درستو انجام دادم و اصلا تصور نمیکردم که این اتفاق خوبه هم بیفته ولی جایزه بزرگترم گرفتم.
الان دقیقا حس میکنم من یه سری چیزارو میخواستم که اصلا راه حلی براشون نداشتم ، از وقتی دارم باخدا حرف میرنم به ساده ترین حالت ممکن اونارو هم حل میکنه .
بعد واقعا حس میکنم که بهم میگه اگر توحیدی تر باشی و فقط منو باور کنی فلان مسئله ی بزرگترو هم خودم برات حل میکنم. تو نمیدونی چطوری . مثل الان که نمیدونستی واسه این مسئله ی کوچیک چیکار کنی و من برات حلش کردم
سمانه جانم. به چه تمرین عالی هدایت شدی. شکرگزاری در لحظه . ممنونم که برای منم نوشتی. منم حتما با احسااس اینکارو میکنم .
منم از راه دور اما با قلبی نزدیک بهت بوسه های فراوان برات میفرستم :*
ممنونم از سخاوتمندی و عشق و حال خوبی ه جاری کردی عزیز دلم
سلام غزل جان
چه قشنگ! چه کامنت قشنگی بود، ممنونم!
از تمرین ستاره قطبی دوره دوازده قدم که سالهاست انجامش میدم، یه چیزی یاد گرفتم: وقتی چیزی رو صبح درخواست میکنم و عصری محقق میشه، اون رو خودم انجام دادم…خودم محقق کردم! به قول استاد: خدا چیزی واسه ما نمیخواد…که بخواد محقق کنه!
منتهی این رو هم یادمون باشه که ما از گل و خاک تنها نیستیم…خدا روحش رو در ما دمیده که اشرف مخلوقات شدیم.
تقوا داشتن، یعنی تمرکز روی این نکته که هر کاری محقق میکنیم، از روح خدایی آفرینشگر خود ماست و اعتبارش مال خداونده…به این خاطر لحظه لحظه شکر درگاهش رو به جا میاریم و رو نکات مثبت و نعمتهای اطرافمون تمرکز میکنیم و از ناخواسته ها اعراض میکنیم.
عزت نفس یعنی اینکه با تکیه بر همین پشتوانه پدر عزیزمون، اعتبار برد تو بازی این دنیا رو به خودمون نسبت بدیم….من بودم که بردم! چرا؟! چون پدرمون اینو میخواد! البته یادمون باشه و لحظه لحظه اعتبار این برد رو نزد خودمون از بابا بدونیم!
من فقط خواستم این رو بیان کنم تا چیزی رو که از شما یاد گرفته م، به نحو خودم گفته باشم. قطعا همه کار رو خدا میکنه، ولی من هم دستهاش رو زمینم! منم براش بازی میکنم، از روحش تو تن من هم هست!پس محترم هستم! بابا هم دلش میخواد من رو قوی ببینه، من رو آفرینشگر ببینه…به همین خاطره که من رو میشونه رو پاش، موقع ورقبازی، وگرنه دلش برام نسوخته! ممنونم بابا، که همه چیز از توئه! سربلندت میکنم، به خاطر اعتمادت به دستای من. بازی رو یاد میگیرم، ولی دلیلش تو بودی، بابا!
من، خیلی رفیق باز بودم و هستم…ولی سالهاست همسرم بهترین رفیقم هست! با فاصله زیاد! رفقای قدیمی م هم اینو میدونند. چه خوبه که بهترین رفیق ادم، همسرش باشه!
خوشبخت و خوش شانس و پولدار باشید.
سلام به برادر بزرگوارم آقا علی .
خیلی خیلی ازتون ممنونم که از دیدگاه خودتون قانونو توضیح دادین. خیلی عالی بود و من ازتون یاد گرفتم واقعا .
کامنتتون سرشار از احساس خوب بود . خصوصا اونجا که درباره بابا صحبت کرده بودین، خیلی دلنشین بود .
از تک تک جملاتی که نوشتین استفاده کردم و یادگرفتم .
خداروشکر میکنم که هدایت شدین به نوشتن این پاسخ سراسر آگاهی
سلام روز بخیر غزل جان
میخوندم در واقع هدایت میشی به خوندن و چقدر عالی بود خدایا وقتی اعتبار کاری رو بخدا میدی دوباره کارها درست میشه
وقتی فقط خودش رو میخوای اوکی میشه
و انسانهای موفق دیدگاه خدایی دارند
خدایا لطف تو هر لحظه شامل حال من کن
اونجا که نشستیم تو بغل بابا و هر بردی به من نسبت داد در واقع خودش،بود و اعتبارش بادمن داد
اعتبار اصلی خودش است و بس
همچنین گفتگو آخر با خدا هم قشنگ بود ممنون دوست من
سا موفق و ثروتمند باشید در دنیا و آخرت
غزل قشنگم سلام
امیدوارم که حالت خیلی خوب باشه دوست من
غزل جان این فایل نشانه امروز من بود و چند تا نکته داشت برام….
اول اینکه به کامنت قبلی خودم هدایت شدم و دیدم توی اون کامنت راجع به یه موضوعی نوشتم که دقیقا دیشب راجع بهش داشتم با یه دوستی صبحت میکردم….
بعد هدایت شدم به کامنت قشنگ شما
چقدر مثال ورق بازی رو خوب در اینجا استفاده کردی… چقدر آدم با تمام وجودش حسش میکنه….
اینکه بشینی روی پای بابات، اون بازی کنه، اون بِبَره و آخره سر هم به همه پز بده که دخترم برد….
یه چیز جالب بهت بگم…
یکم پیش هدایت شدم به یه سوال یکی از دوستان توی عقل کل، که کلیت سوالش این بود که خدا رو باید دوست خودمون بدونیم یا یه انرژی بدونیم؟
از خدا خواستم که هدایتم کنه که بتونم براش پاسخی بنویسم و در حد درک خودم، اون چیزی که به ذهن خودم میرسید رو براش نوشتم، و توی یه قسمتی از متن براش این قسمت از دعای جوشن کبیر رو نوشتم:
یَا رَفِیقَ مَنْ لا رَفِیقَ لَهُ
بعدش اومدم کامنتهای فایل نشانه ام رو بخونم، که رسیدم به کامنت شما و این جمله:
رفیق میخوای، بهترین آدمامو سرراهت قرار میدم.
یه دفعه یادم اومد که آره اتفاقا من و غزل رو هم، خود خدا به طرز جادوییی سر راه هم قرار داد…
و بعد این جمله:
مرسی که از وقتی که خواستم رفیقت بشم تو رفیقترم شدی
هم اشک توی چشمام جمع شده بود و هم یه لبخند رضایت بخش اومد روی لبام….
یه جا گفتی از پیاده روی برگشتی و گفتی که دوستای واقعیت رو ندیدی، و همسرت گفت: من خودم دوست واقعی توام. بعد سرمو بوسید…
من فکر کنم این خدا بوده که هم از زبان همسرت بهت گفته که خودش برات دوست میشه، و هم با لبهای همسرت بوسیدت.
غزل جان،
جملات زیادی توی کامنتت هست که دلم میخواد اینجا بنویسمشون که اگه بازم هدایت شدم به این کامنت، اینا رو ببینم و برام بولد باشن:
ما چی داریم از خودمون ؟؟ چی داریم که پروردگار جهان (یکم به ابهتش فکر کنیم) مارو شایسته دونسته؟ همه چیزو خودش داره اداره میکنه. خودش داره بازی میکنه! ولی میگه تو بیا بشین تو بغلم تا لذتش برای تو هم باشه.
بعد میگه چی میخوای؟ هرچی که بخوای برات میخرم.
هرجا که بخوای میبرمت، هر تجربه ای رو که بخوای من برات فراهم میکنم.
سفر میخوای، میبرمت سفر.
رفیق میخوای، بهترین آدمامو سرراهت قرار میدم.
مسیر میخوای؟ خودم تو رو توی بهترین مسیر قرار میدم. خودم میبرمت.
ثروت میخوای؟ بهت میدم هرچقدر که بخوای. چون همه ش برای منه!
محبوبیتو مورد توجه بودن میخوای؟ بهت میدم، اینا که چیزی نیست برای من.
تو فقط منو باور کن. تو روی من حساب کنننن.. من بهت میدم همه چیزاییو که تو فکر میکنی بهت حال خوبی میدن.
و این آیه رو هم برات مینویسم چون یه جمله ای توی کامنتت بود که منو یاد این آیه انداخت، اونجا که نوشتی:
خدایا من ارزش این مسیرو میدونم. ازت میخوام که منو حتی یک لحظه به مدار قبلی که در اون تو پررنگ نبودی برنگردونی. خدای من، من با تو جهانم رنگیه!
سوره بقره:
صِبْغَهَ اللَّهِ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَهً وَنَحْنُ لَهُ عَابِدُونَ ﴿138﴾
رنگ خداست و چه رنگی بهتر از رنگ خدا؟ و ما او را پرستش میکنیم.
غزل جانم، برات بهترینها رو از دوست و سرپرستِ قدرتمند و مهربانمون آرزو میکنم.
به نام یگانه فرمانروای هستی
سلام و درود خداوند بر استاد عباسمنش گرانقدر، شایسته خانم و همسفران عزیزم . سفر به دور آمریکا _ قسمت 23
درسهایی از یک فایل
امروز صبح قبل از رفتن به محل کارم فرصت کافی داشتم تا فایل رو ببینم زیرا زودتر از روزای قبل بیدار شده بودم.
وقتی که داشتم فایل رو نگاه می کردم، گفتگوهای ذهنی ای با خودم داشتم که دوست دارم درسی که برایم داشت را بنویسم تا بهتر و بیشتر به خاطرم بسپارمش!
عزیزانی که فایل های سفرنامه قبلی رو دیده باشند می دونند فایل های سفرنامه قبلی بحدی زیبا بودن که هر قسمتی که روی سایت می اومد همه ما میگفتیم مگه میشه ازین زیباتر؛ مگه میشه ازین بهتر و هر بار دهانمون از تعجب باز می ماند! اینها رو گفتم که پس زمینه ذهنیم را داشته باشید. حالا با این پس زمینه فکری، هر بار که فایل جدید سفرنامه که الان قسمت 23 است روی سایت می آمد؛ من با این پس زمینه فایلها رو نگاه می کردم و با این که سعی می کردم تمرکزم را به دیدن نکات مثبت و زیبائی های فایل متمرکز کنم ولی ناخودآگاه در ذهنم به مقایسه می پرداختم!
مقایسه این فایلها با فایلهای سفرنامه قبلی و مقایسه این فایلها با زیبائی هایی که خودم تجربه کرده ام و نتیجه این بود که هیچ گاه نتونستم اون احساس و فرکانس بالایی که در سفرنامه قبلی تجربه کرده بودم رو تجربه کنم و همواره این در ذهنم بعنوان یه سوال مطرح بود که یه چیزی این وسط کمه!
میدونستم یه چیزی این وسط کمه ولی باز بصورت پس زمینه فکری فکر می کردم آن چیزی که کمه مربوط به این فایلها میشه! تا اینکه صبح وقتی به استاد توجه می کردم که با چه ذوقی می گفتند اینجا عالیه! در حالی که برای من یه رودخانه کم آب معمولی بود که اصلا به چشمم نمی اومد! وقتی که صندلی شو برداشت و رفت وسط رودخونه نشست، ذهن من هم زمان داشت این مقایسه را انجام می داد و این حرکت استاد را منم دقیقا انجام داده بودم و چقدر هم لذت بخش بود با این تفاوت که رودخانه ای که من تجربه کرده بودم بسیار زیباتر و پر آب تر از این رودخانه بود و اتفاقآ دیروز که جمعه بود میخواستم بعدظهر برم اونجا ولی همسرم قرار عیادت با کسی رو گذاشته بود و نشد بریم و حالا امروز با دیدن این صحنه دوباره اون تصویر در ذهنم بالا آمد و نشانه ای شد که ان شاالله اگه شد فردا که باز تعطیله برم آنجا و این لذتو باز تجربه کنم.وقتی که استاد وسط رودخونه نشسته بود و با ذوق خدا رو شکر می کرد و میگفت باورت میشه، باورت میشه این حرفاش مثل همون الو الو کردن های درون دره در ذهن من هزار بار پژواک کرد و تلنگر عجیبی به من زد که پسر آن چیزی که کمه در نگاه توئه نه در فایل ها! و برای یه لحظه در جایم میخکوب شدم! با خودم گفتم هر کسی این شخص (استاد عباسمنش) رو نشناسه و این فایل رو ببینه ممکنه تصور کنه که ایشون تا به حال جایی رو ندیده که اینقدر ذوق داره و شکرگزار و سپاسگزار است. و همینجور بیاد آوردم که ببین این شور و ذوق و شکرگزاری رو کسی داره انجام میده که حداقل فایلهایی که من ازش دیدم در مقابل این فایل یک به 1000 هم نمیشه ولی چیزی که این وسط تغییر نکرده این شور و شوق و این ذوق و این شکرگزاری و سپاسگزاری است!
با خودم گفتم اگه روزی به جایی رسیدی که تونستیدهیچوقت مقایسه نکنید (حتی در ذهنت) و بابت هر چیزی که در زندگیت میبینی اینجور ذوق کنی و شکرگزار باشی؛ آنوقت است که میتونی ادعا کنی شاگرد عباسمنشی!
هنر این نیست که یه چیز فوق العاده رو ببینیم و براش ذوق کنیم زیرا اینکارو اکثرآ بلدن (نمیگم همه) ولی اگه تونستی نگاهت رو اینقدر زیبا کنی که از دیدن چیزای معمولی زندگیت نیز اینجور ذوق کنی و شکرگزار باشی؛ آنوقت است که به سرمنزل مقصود رسیده ای و باز به ذهنم اومد که بسط بدهم و گسترش بدهم این شور و شوقم را وقتی که دخترم را نگاه میکنم یا برایم می خندد یا بهم زنگ میزند و صدایش را می شنوم انگار دنیا مال من است را به سایر جنبه های زندگیم و اگر سعی کنم اینجور باشم و گسترش بدم این عمق نگاهو در مورد هر چیزی آنوقت است که بی نیازترین خواهم بود! همان نگاهی که صبح از خواب بیدار شدم و مانتو و مقنعه اتو شده و جوراب و کیف نو دخترم رو که همسرم براش کنار گذاشته بود دیدم؛ چنان ذوقی برایش کردم که جوراب هایش را در دست گرفتم و بوسیدم و انگار قند دردلم آب شد و با چنین احساس و نگاهی وقتی این فایل رو دیدم این درس بزرگ رو یاد گرفتم که چطور باید زندگی کنم و چطور باید نگاه کنم به زندگی و این هم از معجزات همین فایل هایی است که رایگان و سخاوتمندانه در اختیار ما قرار می گیرد و ذهن نجواگر میخواهد به ما بگوید که چی؟! خودت بهترشو تجربه کردی!!!!
در پایان از همه عزیزانم که با کامنت های پرمهرشون روشنی بخش و شادی بخش لحظاتم بودند تشکر و قدردانی میکنم و از این که میسر نشد جواب کامنت هایشان را بدهم پوزش می طلبم اما به رسم ادب از عزیزانم بانو وجیهه بانوی عزیز (بانوی عشق) و همسر عزیزشون آفا سید حبیب حافظان (عالیجناب عشق)؛ بانو مریم جوان عزیز؛ آزاده خانم کاکاوندی عزیز؛ بانو زهرای فرجی عزیز؛ بانو مژگان مومنی عزیز؛ آقا پوریا کاتبی گل؛ آقا فرشاد نصیری عزیز؛ نازگل بانوی گل؛ فاطمه خانم عزیز همسر آقا رسول خانکی عزیز؛ بانو ژیلا موسوی عزیز؛ خانم مستانه اقبالهء عزیز؛ لیلی خانم امانی عزیز و رضوان جان یوسفی عزیز کمال تشکر رو دارم .یا حق
هزاران سلام به برادر عزیز و بزرگوارم
کامنت تون برام بسیاااااااااااااااااااار تأمل برانگیز بود..
اگر بگم مو به تنم سیخ شد اغراق نکردم..
و من همیشه متحیر میشم از قوانین ثابت الهی ، که هر لحظه در حال هدایت ما هستند..
راستش دیروز داشتم یادداشت برداریهای گذشته م ، از آموخته های پیشین رو میخوندم شاید باورتون نشه مطلبی که میخوندم موضوعش این بود:
« کسی که اکنون از چشمانِ من جهان را میبیند ،نفسِ من است ،
با ایرادهای مختلف
با نقص های متفاوت
با ذهنی قضاوت گر
ولی اگر قلبم را به روی خداوند بگشایم … قلبم میشود شهر خدا
آنگاه خداست که از چشمان من میبیند و از فکر من اندیشه میکند..
در این زمان هر چه ببینم زیبایی ست
هر سو نظر کنم نور است
میشود ما رایت الا جمیلا
و هر اندیشه ایی از ذهنم بگذرد همه خیر است و عشق است و نیکی….
و….. »
و الان که کامنت شما رو خوندم خداوند مهر تأییدی زد که ببین چشم کالبد فیزیکی تو نمیتونه به تنهایی آنچه نادیدنیست رو ببینه.. با من باش تا بهت نشون بدم هرررر انچه زیبایی ست رو….
ممنونم داداش اسدالله عزیز از این کامنت زیبا و پر بارتون خدایا شکرت که توفیق خوندن دست داد.
وقتی داشتم این متن رو براتون مینوشتم این شعر هم توی ذهنم زمزمه شد گفتم شاید جاش اینجا باشه :)
عشق اینجا اوج پیدا میکند…
قطره اینجا کار دریا میکند!
پرده بالا رفت و دیدم هست و نیست
راستی نا دیدنی ها دیدنیست؟!
در پناه عشق و نور الهی باشید
سلام و درود خدا بر خواهر عزیزم بانوی عشق
خداوند رو شاکر و سپاسگزارم که فرصتی فراهم شد که مراتب ارادت و ادب خود را خدمتتان عرض کنم.
کسی که اکنون از چشمانِ من جهان را میبیند ،نفسِ من است ،با ایرادهای مختلف،با نقص های متفاوت
با ذهنی قضاوت گر،ولی اگر قلبم را به روی خداوند بگشایم … قلبم میشود شهر خدا
آنگاه خداست که از چشمان من میبیند و از فکر من اندیشه میکند..
در این زمان هر چه ببینم زیبایی ست
هر سو نظر کنم نور است
میشود ما رایت الا جمیلا
الله اکبر از این جملات! چه نت برداری ای کرده ای بانو! چقدر این جملات آگاهی بخش و توحیدی و پر فرکانسن! چند بار خوندم و توی گوشیم کپی کردم که بارها بخونم و بخاطر بسپارم و عمل کنم. واقعآ همینست که در این جملات الهی اومده. اگر فرمان زندگیمان را بدهیم دست خدا و نخواهیم خودمان هدایت آنرا بدست بگیریم، آنگاه معجزه های خداوند را در زندگیمان خواهیم دید و چقدر این نت برداری شما مکمل این فرکانس ما بود.
خدایاااا شکررررررت بقول پاکیزه عزیز کرورررر کرورررر که هر لحظه در حال هدایت ما هستی.
در تائید این کامنت ها خدمتتون عرض کنم که بعدظهر به اتفاق خانواده به همان جایی رفتم که قبلا مثل استاد وسط رودخانه نشستم و این بار با حس و حال و نگاه متفاوتی اینکار را تکرار کردم و هزاران بار خداوند را شکر کردم بابت نعمت هایش. باور می کنید صحنه هایی دیدم، زیبائی هایی دیدم که تو عمرم ندیده بودم! انگار خداوند جهان رو ول کرده بود که کنار ما باشد از ماهی هایی که دور ما در رودخانه جمع شده بودند و ما رو سرگرم کرده بودند با غذا دادن بهشون و بازی هایی که میکردن تا پرواز منظم و دسته ای پرستوها که انگار خداوند با مهارت خاصی آنها رو چیده بود که برای ما نمایش بدهند. و این تصاویر بحدی زیبا بود که من فقط در کتابها دیده بودم. وقتی آب خوردن گله گوسفندان رو تماشا می کردم که لب رودخونه اومده بودن یا به روستایی که در مسیر رودخانه قرار داشت نگاه می کردم؛ همش زیبایی بود و چقدر عکس و فیلم گرفتم. ولی اینبار نگاهم از جنس نگاه استاد عباسمنش بود و اینو همونجا درک کردم که دلیل دیدن این همه زیبایی تغییر نوع نگاه من است و گرنه چیزی عوض نشده است!
ممنونم بابت جریان انداختن این فرکانس الهی. قطعآ بدون وصل شدن به نیروی لایزال هستی مدیریت کردن و رخ دادن این اتفاقات و همزمانی ها محال است و اینها نشانه ها و معجزاتی هستند که باید بارها و بارها به خودمان یادآوری کنیم و بابتش شکرگزاری کنیم و سپاسگزار خداوند باشیم.
اومدن این شعر به ذهنتون هم جز الهام الهی چیزی نمیتواند باشد و ممنونم که تسلیم بودی و پذیرفتی و نوشتی: این شعر هم توی ذهنم زمزمه شد گفتم شاید جاش اینجا باشه :)
عشق اینجا اوج پیدا میکند…
قطره اینجا کار دریا میکند!
پرده بالا رفت و دیدم هست و نیست
راستی نا دیدنی ها دیدنیست؟!
راستی نا دیدنی ها دیدنیست؟!
راستی نا دیدنی ها دیدنیست؟!
لحظه لحظه های زندگیتون لبریز از هدایت و عشق و نعمت الهی خواهر عزیز.یا حق
سلام دوست عزیز
شروع سال تحصیلی جدید رو به دختر گلت تبریک میگم و از خدا براش خیر وبرکت میخوام
مثل همیشه کامنت شما عالی بود به چه نکته طلایی اشاره کردید و اون شوق استاد و مریم بانو برای حتی معمولی ترین تصاویر البته از دید ما معمولی هست و برای استاد هر تصویر ، هر دریا ، هر درخت ، هر جنگل تازگی داره و مثل ی بچه که تازه ی چیزی رو کشف کرده ذوق میکنه و میشه گفت که این خودش ی کلید هست برای ورود به مسیر خوشبختی و همیشه در دوره ها استاد از شوق و اشتیاق میگه و اینکه خودش مثل سوخت جت میمونه برای ادامه دادن و موفق شدن .
من خودم باید تمرین کنم که توجه به نکات مثبت دیدن چیزهای عجیب و غریب و یهویی نیست بلکه دیدن تصاویر هر روزه از فرزندم ، خانه ای که دارم ، ماشینی که دارم ، هوایی که دارم تنفس میکنم و همین چیزهای هر روزه هست با ذوق و شوق هست و احساس سپاسگزاری از عمق وجودم نه فقط بر روی زبانم
از شما سپاسگزارم که این نکته بسیار عالی و بمن یادآوری کردید .
از خداوند برای شما بهترین ها رو آرزو دارم
سلام و درود خداوند بر مریم عزیز
ممنونم از دعای خیرتون و قلب پاک و مهربانتان که منشاء و منبع خیر و نیکی است.
چقدر کامنت و پاسخ های شما و وجیهه بانوی عزیز امروز برای من درسها داشت که در جواب کامنت قبلی به آن اشاره کردم و حالا کامنت و جملات شما مهر تائید دوباره خداوند برایم بود.و این قسمت از کامنتتون رو بارها خوندم و کپی میکنم تا باز هم بخوانم و باور بسازم که:
نگاه مثبت دیدن چیزهای عجیب و غریب و یهویی نیست بلکه دیدن تصاویر هر روزه از فرزندم ، خانه ای که دارم ، ماشینی که دارم ، هوایی که دارم تنفس میکنم و همین چیزهای هر روزه هست با ذوق و شوق هست و احساس سپاسگزاری از عمق وجودم نه فقط بر روی زبانم است.
ممنونم از وقتی که گذاشتید و نکات ارزشمندی که منتقل کردید که قطعآ هدایتگر ما خداست.
در مورد دره زیبای ویژ درون نیز قطعا خداوند این نگاه زیبا بینی که به شما بخشیده، هدایتتان خواهد کرد به دیدن و تجربه زیبائی های بیشتر و لازمه اینم اضافه کنم بهترین زمان برای رفتن به این منطقه اردیبهشت ماه تا پایان مهر ماه است زیرا اختلاف دمای داخل دره با محیط بیرون مانع از حضور در پائیز و زمستان می شود و برای رفتن به آنجا حتمآ باید راهنمای ماهر یا همراه تور بروید و اگر شنا بلد باشید که لذت بیشتری خواهید برد و قسمت های بیشتری رو تجربه خواهید کرد. این برادرتان هم هر وقت تشریف آوردید خبر بدهید در خدمتتان خواهم بود و زمینه حضورتان را فراهم خواهم کرد. در پناه خداوند سالم باشید و سعادتمند و ثروتمند.یا حق
سلام و درود خدمت اسداله عزیز،،لذت بردم از خوندن کامنتت،،مثل همیشه عالی،،و یاداوری بر اینکه هر بار دخترمو دیدم بیشتر لذت ببرم از وجودش،،و لذت بردم از این دیدگاهت،(با خودم گفتم اگه روزی به جایی رسیدی که تونستیدهیچوقت مقایسه نکنید (حتی در ذهنت) و بابت هر چیزی که در زندگیت میبینی اینجور ذوق کنی و شکرگزار باشی؛ آنوقت است که میتونی ادعا کنی شاگرد عباسمنشی!)درپناه خداشاد و سلامت و ثروتمند باشی،برادر ارجمند…
سلام و درود خداوند بر حمید عزیزم
امیدوارم هر کجا که هستید سرحال و قبراق شاداب باشی دوست عزیزم.روی ماه دریا خانومو (امیدوارم اسمشو اشتباه نکرده باشم) جای من ببوسید. واقعا داشتن دختر نعمت بزرگ خداوند در زندگیمان است که من هر روز و هر لحظه بابتش از خداوند سپاسگزارم. کامنتت این شعرو در ذهنم شروع به نواختن کرد که دختر، کوهِ نمک… دختر عزیزه… چشماشوُ می بنده؛ می خنده ریزه ریزه…. و واقعا هم همینه! ممنونم که برایم نوشتی؛ غرق سلامت و سعادت و ثروت باشید حمید عزیز.یا حق
سلام و عرض ادب خدمت شما دوست عزیزم..
درود و تحسین به نوشته زیباتوون. نکته بسیار زیبایی اشاره کردیین..
دقیقا ذهن همینه دوستداره فقط تخریبت کنه..
ولی همینکه بیاد اوردین قانون رو و نگارش کردین من سپاسگزارتونم..
مخصوصا قسمتی که لباس اتو کشیده دخترتون و بوسیدنش..واقعا همین لذتها هست که تو زندگیمون داریمم.ولی ای دل غافل ذهن نجواگر خیلی داره حرفهای بی اساس رو میزنه..
بازم سپاسگزار خداوندیم. که تو جمعی پیوستیم..اگه کسی این همه خوشبختیها رو از بیرون بیاد یدفعه بهش بگی…حسادتهاش نمیتونه قبول کنه..
که اشرف مخلوقات خداوند بودن..میتونه زندگی عالی در تمامی جنبه ها داشته باشه!..(همین متفاوت بودنها و متفاوت فکر کردنها هست.که خداوند پاسخ میده)
وخداوند در قرآن مدام اشاره کرده.! برای کسانی که ایمان آوردند درهای رزق و نعمت را از اسمان و زمین بر سرشون جاری میکنیم..
اسدالله عزیز..اسمتون خیلی شریفه!منم به این نقطعه خیلی رسیدم..دقیقا ذهن نحواگر مثل غذای فاسدی هست که وقتی بدنمون قبولش نمیکنه..بهیچ وجه نمیتونه اونو در درونش نگه داره..باید بریزش دور..
دقیقا پاشنه های ما هم همینجوره..موقعه ایی پدیدار میشه..که شروع میکنه مقایسه..
یا تو جاهای مختلف خودشو نشون میده..
که اینجا هست باید عملگراییمونو انجام بدییم..و برای همیشه..
همینه استاد میگه قانون مثل خوردن غذا مثل تمییز کردن بدن محیط اطرافته..باید همیشه روش کار کرد..
ایمان و عمل.که همیشه باید ادامه بدییم.
بازم ممنونم از پیام زیباتون موفق باشید.
سلام و درود خدا بر فاطمه عزیز
پیامتون رو اول صبح در یک هوای مطبوع و ابری پائیزی دریافت کردم و وقتی نقطه آبی کنار اسمم که برای من چشم خداست روشن شده بود خیلی تعجب کردم چون یکساعت پیش بود که قبل از اومدن سر کار فایل جدید سفرنامه رو دانلود کرده بودم و پیامی نداشتم و دیدم امروز از صبح زود چقدر حالم خوبتر است و وقتی قطرات باران روی شیشه ماشینم می نشست چقدر لذت میبردم و سپاسگزار خداوند بودم و منطق اومدن پیامتون رو اینجور تفسیر کردم که قانون همینه! وقتی حالت خوب باشه و شکرگزار خداوند باشی بابتداشته هات؛ اینجور خداوند حال بهتری رو برات میفرسته تا بیشتر لذتشو ببری و بیشتر شکر گزار باشی و ممنونم از شما دوست عزیزم که سبب این حال خوبتر شدی و از خداوند بی همتا و بی نظیرررر که از صبح برایم معجزه پشت معجزه آورده و من از شکرگزاری و سپاس گزاریش ناتوانم.
خدا رو شکر بابت نگاه زیباتون فاطمه جان؛ خدا رو شکر بابت درک درستتون از قوانین؛ خدا رو شکر که نعمت حضور در اینجا را لمس می کنی و خدا رو شکر که عزیز دل خداوندی.
آره فاطمه عزیز درست اشاره کردید به نجواهای ذهنی که با روحمان و خدایمان منطبق نیست و قصد داره حالمون رو مثل یه غذای فاسد بد کنه! و سلاح قدرتمندشم مقایسه کردنه!
استاد در جلسه اول دوره احساس لیاقت مفصل به آفت های مقایسه کردن در زندگیمان اشاره کردند و اهمیت مقایسه نکردن برای داشتن حالخوب و دیدن نعمت های زندگیمان و به تبع داشتن روحیه سپاسگزاری به حدی است که خداوند در قرآن خطاب به رسولش می فرمایند: به نعمت هایی که به دیگران دادیم چشم نینداز! زیرا نتیجه توجه به نعمت های دیگران چیزی جز مقایسه ذهن و احساس بد نیست و نتیجه احساس بد هم مشخص است!
قانون مثل خوردن غذا مثل تمییز کردن بدن محیط اطرافته.باید همیشه روش کار کرد.
دقیقآ همینه، رشد و تعالی ما در گرو یادگیری و عمل کردن دائمی به آگاهی هاست.دقیقا مانند غذا خوردن! همینقدر واجب و ضروری.
ممنونم بابت پیام قشنگت که مثل درونت زیباست و باعث شد کامنت خودمو و قوانین رو بار دیگه مرور کنم و یاد بگیرم. آرزو میکنم همواره غرق سلامتی و نعمت و ثروت باشی دوست عزیز.یا حق
سلام و بازم درود بشما اسدالله عزیز.دوست هم فرکانسیم.دوستی که ما از یه روح هستیم و با هم عشقبازی با (ربمون )میکنیم..
دوست من.مگه میشه ..ثانیه ایی باشه که من این نعمت بزرگ رو فراموش کنم.
نعمتی که بعد از 30خورده ایی سال ازش محروم بودم..
خواسته ایی بوده که همیشه دوست داشتم تو زندگیم داشته باشمش..
یه زندگی فراتر از حامعه ایی که درونشم…متفاوت فکر کنم.
چند هفته پیش..تو اتاقم داشتم در مورد قانون فکر میکردم.یه لحظه بهم گفت همینجوری دراز بکش حالا سرتو تو شیشه اتاقت کن..
نگاه کردم دیدم آه…پیچک خونمون که روبرو پنجره اتاقمه..در میان این همه خشکی برگها..یه لایه رگه نازک پر از برگ سر سبز شده.الانم دارم بهش نگاه میکنم.
دیدم آره خداوند داره بهم میگه تو در میان تضادهایی که الان داخلشی..رشد کردی ادامه بده..
چی بگم!هدایت الله خیلی برام زیاده..خیلی زیاده..
من بیشتر وقتا بخاطر نعمتی که خداوند بهم داده..مثل این کوه زیبایی که پر از درخت (سدر)پوشیده شده و مکان الهیم..هر وقت خداوند بهم بگه..یه کفش دارم یه لباس راحتی..میزنم در دل کوه…مثل کسی که عاشقه..و جاگیر نیست باید بره..
با یه زنبیل کوچک صورتی رنگ میرم یجای مخفی..برام شده تختخواب.همونجا تا شب در تنهایی با خداوندم حرف میزنم..
مکانیه که شده عطر وجود پروردگارم..هر چی از این زیبایی کوهمون بگم کمه..
انشالله خداوند هدایتم کنه پروفایلم با ویوی خونمون رو بزارم تا عمق زیباییاشو ببینی ..
همیشه میگفتم من باید یه گنجی رو تو کوه پیدا کنم..
گنجی رو پیدا کردم که واقعا از توان سپاسگزاریش برنمیام..مبهوتم از این عظمتش..
نور الهی که همیشه واقعا یه زیبایی به تمامه..
اگه کسی ازم بپرسه که چرا میری کوه!فقط میگم دوستدارم.
بهم میگن نمیترسی؟میگم نه از چی بترسم.
و سوالات دیگه …نمیدونن من به جایی رسیدم.که هیچ وقت تو خوابم نمیدیمش..
جاییه که قدرت سپاسگزاری واقعا کم میاره..
بهرحال دوست عزیزم.چقدر درمورد افصل یک احساس لیاقت..زیبا صحبت کردین..
راجع بهمین مقایسه کردنه.
هنوز لطف الهی شامل حالم نشده تا دوره ها رو بخرم..بجز کتابها.ولی میدونم باید باید تلاش کنم تا به نقطعه ایی برسم و در زمان و مکان مناسبش حتما هدایت میشم..
من اینجا همه چیز دیدم.و باور کردم همه چیز میشه..
بزرگترین پاشنه همین نکته زیباتتونه…تمام این سالها.که سالهای رنجم بود..بخاطر همین مقایسه کردنها هست..مخصوصا پاشنه ما ایرانییها..و فضاهای مجازی..
سبک شخصیمونو زیر سوال برده.و لذت شادی.رو از درونمون به عوامل بیرون انتقال داده..
خیلی جنگیدم تا ذهنمو منطقی کنم.و مثال براش آوردم..و تسلیمم شد..تا بدونه کجا بودم!
من سپاسگزار این خداوندم..که زیباییهاش حرف نداره..
پنجره اتاقمو کردم پر از نشونه های خداوند..نشونه هایی که برام فقط درس داشت..درسی بزرگ برای اینکه همیشه فقط روی نیروی الهیم حیتب باز کنم..فقط توحید توحید..
توحیدی که هر روز داره قوی میشه..
بازم سپاسگزار این فضای الهی هیتم..که کل گوشیم شده نشانه خدا و پیام های زیبای شما..و صحبتهای استادم..
تمام فضای مجازی که جز افراد منفی بودم.خودش خود به خود حذف شدن.و اینقدر این روزها غرق خداوندم.
اصلا نمیدونم چی شده..
و خودمو مقایسه میکنم.میگم خدایا خیلی سپاسگزارتم که داری منو از عموم جامعه دور میکنی.
دوست عزیزم نشانهام خیلی زیاده..جاهایی که واقعا سردرگم میشم.همیشه لطف خداوند شامل حالم میشه..
انشالله شما هم پر از نور الهی.و عشق سپاسگزاری رو در هر لحظه داشته باشی..
که بازم اینم خودش تکامل میخاد..همه چیز برمیگرده به تکامل.
پایدار باشید.منتظر کامنت زیبای بعدیتون هستم.
سلام و درود مجدد خداوند بر فاطمه جان عزیزم
خواهر عزیزم چقدر کامنتتون زیبا بود، وقتی که داشتم می خوندم (البته چند بار خوندم) انگار داشتم کارتون می دیدم اینقدر زیبا و با جزئیات صحبت کردید و من تصاویرشو در ذهنم می دیدم!
خیلی تحسیینتون میکنم بابت این تنهایی و عشقی که به خودتان دارید
تو جلسه دوم دوره عزت نفس استاد می گوید اگه از تنهایی با خودتون لذت می برید بدونید که خیلی رشد کردین، بدونید که خیلی وضعتون خوبه!. و من با کامنتتون یاد این جملات افتادم و واقعا برام تحسین برانگیزی خواهر عزیزم.
راجع به دوره ها هم من باورهای خیلی خوبی در کامنتتون دیدم که در این دوره ها تلاش میشه در شخصیتمان ایجادش کنیم که خدا رو شکر شما داریدشون! فایلهای رایگانی که استاد میذارند آگاهی های نابی داره که هیچ تفاوتی با دوره ها نداره، امیدوارم نهایت استفاده رو از این فایلها بکنید و قطعا در زمان مناسبش به دوره ها هدایت خواهید شد.
منتظر پروفایل زیباتون و نصویر قشنگی که در ذهنم ساختید خواهم بود و به خداوند مهربان می سپارمتون، لحظه لحظه زندگیتون خدایی فاطمه عزیز.یا حق
سلام،
چقدر خوشبختیم همه ی ما که در این سایت هستیم
میدونی داشتم فکر میکردم که ما چیزی رو داریم که 99/9٪ مردم جهان ندارن
داشتم به این فکر میکردم که من همیشه میخواستم دورم آدمایی باشن که بتونم ازشون یادبگیرم و چیزی به من اضافه کنن نه همه اش من بخوام یه چیزی یادشون بدم
من همین الان این خواسته رو دارم
دارمش توی زندگیم
من با هر جمله ی توی کامنتا از دوستانم یاد میگیرم
و وقتی دوستانم رو میبینم که انقدر عاشقانه و خالصانه تحسین میکنن با تمام وجودشون با این عملشون یاد گرفتم بیشتر از قبل که من باید تحسین کنم و این تحسین هم حالمو خوب میکنه هم بهم الگو میده اگه برای یه نفر شده عه پس چه عالی منم میتونم و انجامش بدم یا داشته باشمش ..و چقدر این نگاه جدید به من احساس بهتری میده و ذهنم رو آزاد تر نگهداشته
واقعا هرروز شگفت زده میشم که چقدر عالی همه بهتر و بهتر میشن و درحال رشد هستن و چققققددددددر کیفیت کامنت ها بالاتر رفته و بااینکه اتفاقا تعداد کامنت ها نسبت به قبل خیلی خیلی بیشتر شده روی هرفایل
و اما آقای زرگوشی بسیار سپاسگزارم که انقدر عالی به این نکته اشاره کردید
من هم دقیقا در سفر قبلیمون همین احساس رو داشتم و چقققدر هم پیشرفت کردم
اما نسبت به این سری سختم بود که بتونم به همون اندازه تحسین کنم هرچند حواسم بود ولی انگار همه اش دنبال قسمتی بودم که شباهت داشته باشه که فصل قبلی سفرمون..
و اتفاقا امروز داشتم فکر میکردم بهش که یعنی جریان چیه
و حالا هدایت شدم به کامنت شما..
انگار من هم در ذهنم مقایسه میکردم
و مشکل از منه که نتونستم بیشتر ازاینها لذت ببرم و زیبایی هارا تحسین کنم و بیشتر سپاسگزار این سفرمون باشم
چقدر درس بزرگی به من دادید
بی نهایت سپاسگزارم
سپاسگزارم که آگاهم کردی سپاسگزارم.
خدایاشکرت برای این سایت
سلام و درود خداوند بر ریحانه عزیز
ریحانه جان من سعیم این است که پاسخ کامنت ها رو تا جایی که میتونم در اولین فرصت بدهم ولی نمیدانم چجور شده که پاسخ کامنتتون رو دارم با تاخیر میدم و وقتی میخواستم برایت بنویسم گفتم مطمئنم خیریتی در این کار بوده و خداوند بهترین زمان پاسخ دادن به این کامنت رو الان تعیین کرده!
از اینکه اینقدر زیبا متوجه نعمت حضور در این سایت الهی شده اید برایم خیلی قابل تحسینی و خدا رو شاکرم که ما رو هدایت کرد به این مکان مقدس تا از گمراهان نباشیم.
کاملا با نظرتون موافقم که کیفیت کامنتها خیلی بالا رفته و قابل قیاس حتی با چندین ماه گذشته هم نیست.و این نشون میده که فرشته های اینجا متعهدند به آموزش ها و دارند بخوبی یاد می گیرند و عمل می کنند.
ریحانه عزیزم ما در جهانی فرکانسی داریم زندگی می کنیم که مثل جی پی اس عمل میکنه و فرکانس های ما رو دریافت میکنه و ما رو هدایت میکنه به اتفاقات و شرایط و خواسته هایی از همان جنس فرکانس! و دلیل این همه شگفتی ها و معجزات خداوند نیز همین دنیای فرکانسی است.به همین دلیل شما برای من کامنت نوشتید (فک کنم بار اول باشه، البته چون پروفایلتون عکس نداره مطمئن نیستم) و من هم دارم برایتان کامنت مینویسم. پس وقتی ساز و کار جهان اینه چرا نیایم فرکانس خواسته هامونو نفرستیم؟ فرکانس ثروت و نعمت و سلامتی و زیبایی نفرستیم؟ و اطمینان داشته باشیم که خداوند به این فرکانس ها پاسخ می دهد.
ممنونم خواهر عزیزم بابت کامنت زیباتون؛ اسم شما هم اسم خواهر خانمم است و ایشان یک زن قوی و خودساخته هستند. مطمئنم شما هم یک زن زیبا و خودساخته هستید. در پناه حق بهترینها سهم لحظه لحظه زندگیت باشد دوست عزیز.یا حق
به نام او که هر چه هست از اوست
سلام به استادان عزیزم و سلام به بچهایی که برام کمتر از استاد نیستن چون از کامنتاشون خیلی یاد میگیرم
صدای منو میشنوین از بین گهواره ی دوقلوها که اروم خوابیدن ،نیم ساعت پیش میخواستم برم شام بخورم ولی ترسیدم بلند شم برم بچها بیدار بشن چون یکیشون گریه کنه اون یکی هم شروع میکنه به گریه کردن میخواستم به شوهرم که داشت میرف بیرون بگم حواست به اینا باشه تا برم شام بخورم بیام یهو یاد این ایه افتادم
رَبُّ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ فَاتَّخِذْهُ وَکِیلًا
صاحب اختیار مشرق و مغرب نیست معبودی جز الله اورا کارساز و نگهبان خود بگیر
و گفتم خدایا من میرم شام بخورم حواست به بچها باشه بیدار نشن و میدونستم اون میشنوه
قالَ لا تَخافا ۖ إِنَّنی مَعَکُما أَسمَعُ وَأَرىٰ
نترسید!من با شما هستم میبینم و میشنوم
(تو پرانتز بگم هر وقت این ایه رو با خودم تکرار میکنم ضربان قلبم تند میشه یه حس ترس همراه خشوع منو میگیره ترس از عظمتش و حظورش)
و بعد رفتم شام خوردم خیلی هم اروم و با ارامش شاممو خوردم اومدم دیدم خوابن با اینکه قبلش هر بار تا اتاق خواب میرفتم میومدم میدیدم بیدار شدن
اینارو دارم به خودم میگم این ایه هارو واسه خودم میارم تا توحید برام تکرار بشه
یه مدت پیش خیلی رفته بودم تو دیوار شرک داشت منو نابود میکرد خیلی متوقع شده بودم فکر میکردم کسی میتونه بهم کمک کنه کسی قدرتی داره که بخواد بهم کمک کنه بخاطر همین هرروز بیشتر تو منجلاب شرک فرو میرفتم و خداروفراموش کرده بودم و دست به سوی غیر اون دراز کرده بودم
اما یه جایی به خودم اومدم و گفتم روی کی داری حساب میکنی؟از کی کمک میخوای ؟
شروع کردم به گوش دادن فایل های توحید عملی حسم عالی بود بخدا گفتم خودت کمکم کن منو قوی کن یادم بیار که تو هستی نه من !یادم بیار زمانی رو که برای اولین بار پیدات کرده بودم رو که به دست و پاهام نگاه میکردم و با اشک شوق و قلبی لرزون میگفتم این دستای من نیست این دستای خداست این پاهای من نیست این پاهای خداست زمانی رو به یادم بیار که خودم رو نمیدیدم و کاملا درک کردم منصور حلاج چرا گفتانا الحق زمانی رو یادم بیار که چند شب پشت هم با اشک شوق حضورت در وجودم میخوابیدم زمانی که مثل نوجوون ها که برای اولین بار عاشق میشن و قلبشون میلرزه اون حس رو داشتم و مدام راه میرفتم و با خودم حرف میزدم گفتم خدایا حذف کن از دایره ی معاشرتم کسانی رو که باعث نشت انرژی هستن و بزار فقط من باشم و تو و بزار تمرکز کنم رو خودت و فقط خودت کمکم کنی
و شد همان که شد
یه قول استاد وقتی توحیدی میشی تمام جهان میخوان به تو کمک کنن و تو متحیر میشی ولی حواست باشه که دوباره حساب نکنی رو ادم ها که این نعمت از دستت میره
از هیچ کس توقع نداشته باش چون هیچ کس نمیتونه به تو کمک کنه انسان با ایمان از هیچکس توقع نداره
من الان حتی از نزدیک ترین ادم های زندگیم هم توقع ندارم حتی از شوهرم هم توقع ندارم که مثلا تو بچه داری بهم کمک کنه ولی قشنگ اینجاست که خودشون میان و کمک میکنن بدون خواست من و قشنگتر این که خدا خودش کارهامو ساده میکنه خودش هدایتم میکنه که روش هایی رو برم که کارهام هی ساده تر میشه
وَٱذۡکُرِ ٱسۡمَ رَبِّکَ وَتَبَتَّلۡ إِلَیۡهِ تَبۡتِیلٗ
و نام پروردگارت را یاد کن و از غیر او ببر و فقط به او دل ببند
سلام به دلنشین ترین رویای دنیا
دورت بگردم خوشگلترین مامان رویا،چقدر دوست دارم،چقدر بهت احساس نزدیکی دارم،چقدر منو یاد چند سال پیش انداختی …وقتی نیلانیکا نوزاد بودند…من اون موقع توحید رو بلد نبودم رویا،اون موقع کتک خورم خیلی ملس بود،اون موقع اقامت در ودیوار رو داشتم …خداروصدهزاااار مرتبه شکر که شما الان تو مدار توحیدی،چقدر قششنگ نوشتی،چقدر لذت بردم،قلبم روشن شد با کامنت…الهی که الله به روح و جسم و توانت نووور بباره رویاجانم،من میدونم بزرگ کردن بچه های دوقلو یعنی چی…دعا میکنم جهانت سرشار از انسان های شایسته ای باشه که همییشه به کمکت بیان بدون اینکه خودت درخواست کنی …
وعده ی الله حقه رویا …به الله توکل کن و ببین چطور برات پرستارِ بچه میشه …چطور آرامششون میشه…چطور انرژی مضاعفت میشه …
با اشک چشم هام و عشق توی قلبم،آیه 12 سوره ابراهیم خلیل الله رو به روی ماهت هدیه میدم و به دستان قدرتمند الله یکتا میسپارمت
وَمَا لَنَا أَلَّا نَتَوَکَّلَ عَلَى اللَّهِ وَقَدْ هَدَانَا سُبُلَنَا ۚ وَلَنَصْبِرَنَّ عَلَىٰ مَا آذَیْتُمُونَا ۚ وَعَلَى اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُتَوَکِّلُونَ
و ما را چه عذر و بهانه ای است که بر خدا توکل نکنیم، در حالی که ما را به راه هایِ [خوشبختی و سعادت] مان هدایت کرد، و قطعاً بر آزاری که از ناحیه شما به ما می رسد، شکیبایی می ورزیم، پس باید توکل کنندگان فقط بر خدا توکل کنند.
سلام به رویای نازنین.
چقدر لذت بردم از کامنتت.
این آیه رو تو نوت موبایلم ذخیره کردم:
قالَ لا تَخافا ۖ إِنَّنی مَعَکُما أَسمَعُ وَأَرىٰ
نترسید!من با شما هستم میبینم و میشنوم
مرسی که نوشتیش.
خیلی باحال و هیجان انگیز میشه که من یادم بمونه از کوچک تا بزرگِ درخواست هام، مواردی که کمک میخوام، مواردی که راهنمایی و مشورت می خوام، روزی می خوام، پول می خوام، آرامش میخوام، روابط خوب می خوام، کنترل ذهن می خوام، صلح درونی می خوام، اسان شدن بر اسانی می خوام، کلا هر چی میخوام رو از همون اول به خودِ خدا بگم…
همون اصلِ مهم و حیاتی:
فقط روی خدا حساب کن، نه خودت و نه دیگران
چقدر عالی میشه زندگی وقتی همین یه دونه اصلِ توحیدی رو رعایت کنم تو لحظاتِ بیشتری از زندگیم…
سپاس گزار خدا هستم که دائم و بدون توقف داره این اصل رو بهم یادآوری میکنه، الان هم از طریق کامنت خوب رویایِ نازنین، مامانِ قشنگِ دوقلوهای نازنین، مجدد بهم یادآوری کرد.
کامنتت خیلی شیرین بود.
خیلی دلچسب بود.
عینِ عسل بود و رفت نشست روی قلبم….
اینکه به خودش بگم…
حتی لازم نیست به همسر بگم…
به مادر بگم…
به خانواده بگم…
به دوست بگم…
فقط به خودش بگم، بعد خدا خودش لشگری از دست هاشو بدونِ انتظارِ من میفرسته…
خدایا شکرت که تو زندگیمی و هر لحظه کمکم میکنی.
از کی کمک بگیریم که از خدا بهتر و کاملتر و مهربونتر و آگاه تر و باهوش تر باشه؟
همچین کسی اصلا وجود نداره که من بخوام ازش کمک بگیرم.
کسی که از همه ی ابعاد کامل و فراتر از کامل باشه….
فقط خداست که فراتر از کامله تو همه ی ابعاد…
حالا چی میشه که من یادم میره لحظاتی و متوسل میشم به خودم؟
به دیگران؟
از فراموشی و عجله ی من میاد…
خدا بهم یادآوری میکنه و برمیگردم تو مسیر توحید…
خوب شدم، انقدر که متوجه این نکات میشم یعنی خیلی پیشرفت دارم نسبت به قبلم که چیزی از این نکات درک نمیکردم و نمیدونستم.
خدایا شکرت که هستی و هر لحظه کمکم میکنی و یادآوری ام میکنی که:
فقط روی خدا حساب کن، نه خودت، نه دیگران
رویای عزیزم، لحظاتی سرشار از حس نابِ توحید و تو بغلِ خدا بودن رو برای خودت، دوقلوهای نازنینت، همسر محترمت و خانواده ی عزیزت از خدا میخوام.
برای همه مون همینو میخوام.
بوس و بغل و عشقِ فراوان برای مامان رویایِ قشنگ و موحد.
خدایا شکرت که کامنتهای توحیدی رو بهم نشون میدی تا بخونم.
دوستم خوبم سلام.
چشمام با دیدن کامنتت ذوق کرد ،چه قشنگ حرفای خدارو بهم گفتی و چه دعای لذت بخشی اول کامنتت خوندی ،دعای که قلبمو محکم میکنه از حضور خدا،خدایی که میگع متوقع شدن از بقیع شرکه و من شرکو بر هیچ کسی نمیخشم ….
رَبُّ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ فَاتَّخِذْهُ وَکِیلًا
صاحب اختیار مشرق و مغرب نیست معبودی جز الله اورا کارساز و نگهبان خود بگیر
قالَ لا تَخافا ۖ إِنَّنی مَعَکُما أَسمَعُ وَأَرىٰ
نترسید!من با شما هستم میبینم و میشنوم،،،،،اینو که از خدا شنیدم قلبمو روحمو به صدا اومد که آخیششششش،سبک شدم ،رها شدم.
الله من امور زندگیمو بهت میسپارم ،جایی که راه باریک میشه و پس و پیشی در کار نیست،عشق من شکرت میکنم که دست میشی تو لحظام.
دوست خوبم سبک شدم و محکم از کامنتت زیبات.
زندگیت توحیدی:)
سلام رویا جان
ی خداقوت جانانانه بهت میگم و از خدا میخوام همیشه یاری رسانت باشه در راه بزرگ کردن دوقلوهای نازنینت
عزیزم چقد خوب نوشته بودی چقد خوب یادمون اوردی که در شرک بودیم و نوری دیدیم و راهی جاده توحیدی شدیم درسته هنوز کار زیادی داریم البته من خودمو میگم ولی همین قدم برداشتن خودش سرآغاز خوبی هست و شعله این نور روزی تمام مسیر رو برامون روشن میکنه
این دعای زیبا چقد به دلم نشست و باید اونو تکرار کنم و تکرار کنم
* گفتم خدایا حذف کن از دایره ی معاشرتم کسانی رو که باعث نشت انرژی هستن و بزار فقط من باشم و تو و بزار تمرکز کنم رو خودت و فقط خودت کمکم کنی
عزیز دلم از خدا برات بهترین ها رو آرزو دارم
درود بر رویای زیبا و عزیز
شما خیلی دوست داشتنی و لطیف هستی
آیه زیبایی که از سوره طه متذکر شدی باعث شد برم و این سوره رو بخونم و دوباره غرق در حضور حضرت یار بشم
حضور مقتدرانه و درعین حال لطیف خداوند رو بهخوبی در نوشته زیبات حس کردم
برای لحظاتی وقتی گفتی رفتم شام بخورم خودم رو در اتاق فرزندان عزیز و زیبات دیدم که آرومه آروم خوابیدن و دارن در ملوکت با خدا عشقبازی میکنند
دستان خدا رو روی محل خوابشون حس کردم که داشت تکونشون میداد و براشون لالایی میخوند، مثل زمانهایی که مادرم یه بالشت میذاشت رو پاشو و انقدر آروم تکان میداد و لالایی میخوند تا خوابم ببره
چی میشه که یادمون میره این حضور ارزشمند رو؟
چی میشه که احساس میکنیم تنهاییم؟
چی میشه که مثل موسی تا دم معجزه میریم اما یه لحظه ترس همه وجودمون رو میگیره و منتظر میشیم که خدا دوباره بگه آروم باش نگران نباش من هستم
حس میکنم دوباره وارد دوران خوش کودکی خودم شدم
زمانی که هیچی نه برام مهم بود نه اصلاً خبر داشتم و نگران بودم که قراره فردا چی بشه
انگار قرارمون با خدا هم همین بود
اون موقع که داشت اجازه ورودمون به این دنیا رو صادر میکرد
مثل والدینی که وقتی میخوان بچشون رو بفرستن یه جایی برای بازی میگن ببین حواست باشه ها اینجوری کن مراقب خود باش و ازین حرفا
خدا هم بهمون گفته ببین حواست باشه ها، فکر نکن از من دور میشی، فکر نکن من نمیبنیمت، فکر نکن حتی برای یه لحظه هم حواسم ازت پرت میشه، فراموش نکنی من هستما، هر جا بری هواتو دارم
میدونم ممکنه حواست پرت بشه
میدونم ممکنه پات بلغزه
دستت سر بخوره
دردت بیاد
اما بلند شو
یادت باشه بچه من حق نداره بازنده باشه
یادت باشه من برای باخت نفرستادمت
میفرستمت بازی کن و لذت ببری
تا وقتی منو داری از هیچ چیز نترس
هر جا رفتی و تو هر شرایطی که قرار گرفتی سرت رو بالا بگیر و بگو من بچه فلانی هستم
بذار همه بفهمن طرف حسابشون کیه
بذار همه بدونن زیر بته عمل نیمدی
ای کسی که از هر پدر و مادر به ما نزدیکتری
ای کسی که از هر عاشقی عاشقتری
خیلیا تو مسیر زندگیمون خواسته و ناخواسته رفیق نیمهراه شدن
اما تو همیشه بودی
دوبار یه بچه از برزگترش پول بخواد
بار سوم هزار تا انگ میزنه بهش و میگه انقدر مفتخور نباش
اما تو
هر بار که میبخشی
میگی این تازه شروعشه
بیا پیش خودم
بیا عزیزم
بیا پسر خوبم
بیا دختر قشنگم
بیا قربونت برم
من که گفتم هواتو دارم
یادت رفت؟
من که گفتم نگران هیچی نباش
فراموش کردی؟
فدای سرت
من که نمیخوام تلافی کنم
من میخوام تو حال دلت همیشه خوب باشه
هرچقدرم خطا کنی
هرچقدر بخوری زمین
هرچقدرم از خودت بدت بیاد
اما
من
همیشه
عاشقت هستم
فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَیِّنًا لَعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ أَوْ یَخْشَ
این خود خود عشقه
دیدی یکی که خیلی دوستش داری و به هر دلیلی یه خورده بینتون شکراب شده
بعد یکی واسط میشه که آشتیتون بده بهش میگی
ببین بهش بگو من همان رفیق جون جونیتما
همان که با هم عشق و حال میکردیم
به احترام اون روزا و اون احساسها و تجربیات فوقالعاده برگرد
فقط حواست باشه آروم بهش بگیا
خیلی نرم
اون یکم حساسه
برو ولی اذیتش نکن
بذار هر تصمیمی که خودش دوست داره بگیره
نمیخوام اذیتش کنم
دوست دارم حالش خوب باشه
این برای من مهمه
خدایی که با فرعونش اینجوری عشق و حال میکنه
با ما داره چیکار میکنه
خداروشکر میکنم برای دنیایی با نسل مادرهایی مثل شما
برای شما و خانواده محترمت بهترینها رو آرزومندم
﷽
بنام خداوند بسیار بخشنده ، ستایش مخصوص پروردگار جهانیان است
سلامبه دوست عزیزم رویا عزیز
ممنون وسپاسگزارم از کامنت زیبا ونورانی شما
خیلی استفاده و لذت بردم
منتظر خواندن خبرهای خوب و پیشرفتهای شما در تمام زمینه ها انشا الله هستم
در پناه رب العالمین جوان و شاد ، سالم و ثروتمند وموفق باشید
وحید ربانی
به نام خداوند بخشنده و مهربان
حمد و سپاس مخصوص پروزدگاریست که صاحب اختیار عالم است.
معبودا، تنها تورا میپرستیم و تنها از تو یاری میجویم.
درود بر خواهر توحیدی خودم ، رویا خانم یکتا پرست
خدا رو شکر میکنم بابت همه نعمتها و موهبتهائی که به جمع ما عنایت کرده
لذت بردم از خوندن دل نوشته های زیبایی که در مورد توکل زدید
به راستی که اگر با تمام وجود به معبود بی همتا توکل کنی، به همه چیزی های خوبی که میخواهی میرسی.
شما الحمدالله در مسیر هدایت هستی و هر روز بیشتر توحیدی میشید.
برای شما و همسر محترمتون و دو تا فرشته های بهشتی، بهترینها رو آرزو میکنم.
در پناه آلله یکتا شاد و موفق باشی. آمین
سلام دوست وهمفرکانس عزیزم
خوشحال شدم ک با کامنت پر از توحید شما روبروشدم و کلی احساس خوب در وجودم حس کردم سبک شدم چقدر ب این تکرار توحیدی بودن نیاز داشتم چقدر این نوشته ها در من جاری شدن و یادآور یکتاپرستی برام شدن چقدر خوبه ک خدا همینجاست درمن در تو در نوشته ها چقدر خوبه ک ب موقع جواب میده منم این روزا شرایطی دارم ک شاید گاهی دچار شرک شدم و از دیگران انتظار کمک داشتم ولی ب لطف خدا باز ایمان ب غیب داشتم ک داره ی سری کارا برام انجام میشه و خودمو ذهنمو کنترل کردم تا در حال باشم و سپاسگزار باشم و بسپارم ب خودش ک هم بیناست هم شنوا و لذت ببرم از هم اکنون و چقدر این ایمان ب موقع جواب میده چون خدا دوست داره رو خودش حساب کنی درجا جواب میده و این بهترین جواب بود برای درخواست این روزای من ک از کامنت شما دریافت کردم درکنار عزیزانت شادو سالم باشی دوقلوهات زیر سایه پدرومادر ب موفقیت برسن سپردمت ب خالقت ک بهترینه درخدا شادباشید..
رویای عزیزم،رویای توحیدی چقدر زیبا نوشتی.نتونستم به دادن امتیاز بسنده کنم.با اینکه اصلا نمیدونستم چی باید برات بنویسم،اما دلم خواست که ازت تشکر کنم.منم این روزها روی فایلهای توحیدی کار میکنم و فقط خود خدا میدونه ک چقدر آرومم و منم ازش خواستم که از من بگیره هرآنچه رو ک خودش رو از من میگیره.
امیدوارم که منم مثل شما عزیز دل و مثل تمام بچه های توحیدی سایت بتونم توحید رو در عمل اجرا کنم.
هرچی آرزوی خوبه برای تو دوست عزیزم
سلام وصد سلام
سپاسگذارم
سپاسگذارم بابت مکتوبات زیبا
سپاسگذارم رویا جان
ممنون وهمیشه شا وسلامت باشی
یه قول استاد وقتی توحیدی میشی تمام جهان میخوان به تو کمک کنن و تو متحیر میشی ولی حواست باشه که دوباره حساب نکنی رو ادم ها که این نعمت از دستت میره
از هیچ کس توقع نداشته باش چون هیچ کس نمیتونه به تو کمک کنه انسان با ایمان از هیچکس توقع نداره
من الان حتی از نزدیک ترین ادم های زندگیم هم توقع ندارم حتی از شوهرم هم توقع ندارم که مثلا تو بچه داری بهم کمک کنه ولی قشنگ اینجاست که خودشون میان و کمک میکنن بدون خواست من و قشنگتر این که خدا خودش کارهامو ساده میکنه خودش هدایتم میکنه که روش هایی رو برم که کارهام هی ساده تر میشه
وَٱذۡکُرِ ٱسۡمَ رَبِّکَ وَتَبَتَّلۡ إِلَیۡهِ تَبۡتِیلٗ
و نام پروردگارت را یاد کن و از غیر او ببر و فقط به او دل ببند
سپاسگذارم
به نام خداوند مهربان و بخشنده
سلاممم پر از عشق به قلب زیبایت عزیزم
سلامم خدا به رویا عزیز
سلام خدا به زنده گی بهشتی ات
سلام خدا به قلب درخشانت
سلام خدا به کلمات زیبایت
رویا جان عزیزم چقدررر زیبا نوشتی چقدررر عالی بیان کردی چقدرررر کلماتتت قلبم را لمس کرد
زیاد تحسینت میکنم عزیز من که اینگونه روی خدا حساب میکنی
چقدرررر خوشحالم برایت بابت درک این مطلب
خدا خیلی زیباست
خدا بسیارر رحیم هست
خدا بسیارر عاشق هست
خدا میبینه میشنوه جواب میته
خدا هست خدا هست خدا هست
خدا همیشه حواسش به ما هست
خدا هیچ وقت ما را فراموش نمیکنه
خدا قدرتمندترین امپراطور جهان هست
اول آیه که نوشتی قلبم را لمس کرد
حالم عالی عالی شد
چقدررر دوستتت دارم عزیزم
از خدا برایت بهترین ها را میخواهم
این کمنت هم عشقی از طرف الله
در پناه الله شاد سالم و ثروتمند باشی
سلام رویا جون
چقد قشنگ نوشته بودی
چقد قشنگ بهم یاد دادی توحیدی باشم
منم گاهی اون حس نزدیکی و تنهایی با خدا رو تجربه کردم واقعا آدم از زمان و مکان جدا میشه
خوش بحال دوقلوهای نازنینت که مادری مهربون و توحیدی دارن
ایشاله خدا براتون حفظشون کنه و به منم دوقلو بده چون عاشق دوقلو هستم
خیلی لذت بردم از خوندن کامنت تون
خواستم ازتون تشکر کنم
در پناه خدا باشید عزیزم
سلام و خداقوت به رویای عزیز.
احسنت به این کامنت توحیدی و کلمات نابی که نوشتی. لذت بردم عزیزم و درکت کردم چون این روزهای شما رو سپری کردم.
منم دو بار تجربه زیبای مادر شدن رو داشتم.
و این جمله شما خیلی توگوشم زنگ خورد. «ولی حواست باشه که دوباره حساب نکنی رو ادم ها که این نعمت از دستت میره»
واقعا از حساب کردن روی هرکسی، هرکسی غیرخدا
چک و لگ های محکمی از جهان خوردم تا این جمله رو درک کنم. و بزرگ تر و قوی تر بشم و بهاشو پرداختم. و چه زیبا با این کامنت به یاد اوردم. هر زمان دل به کمک کسی بستم ضعیف تر شدم و هروقت به خدا توکل کردم شرایط عالی پیش رفت ولی در همون شرایط خوب اروم اروم نجوا ها میاد و اگه لغزش کنیم و به اون دست هایی که خداوند فرستادن دل ببندیم!! باید منتظر چک و لگ جهان باشیم.
و این فقط با بودن در مسیر و استمرار امکان پذیره که صدای هدایت رو بشنویم و لغزش نکنیم. چه قدر این مسیر زیباست و پر برکته و در اینجا بودن ارامش برامون میاره.
محتوای کامنت شما برام تو این روزا هدایت داشت و احسنت به درک شما مامان عزیز و زیبا و توحیدی.
خداوند بهترین ها رو نصیبتون کنه. سپاسگذارم.
به نام خالق عشق و زیبایی
درود و خداقوت به استاد جان، خانم شایسته نازنین و همه همسفران درجه یک در این سفر معنوی
احساسم به این فایلها اینکه روحم جلا پیدا میکنه
قشنگ حس میکنم که بند بند وجودم ازم راضیه که این فرصت رو در اختیارشون قرار دادم تا این زیباییهارو ببینند
احساس میکنم وقتی دارم این فایلها رو میبینم خدا دستش رو بغلم قرار میده و یه وقتایی به من نگاه میکنه لبخند میزنه دوباره نگاهمون میره به سمت فایل
خداروشکر میکنم که انقدر شفاف شدم انقدر لطیف شدم نسبت به دیدن زیباییهای خداوند
شاید من و خیلی از دوستانی که با آموزشهای استاد آشنا میشند یه فاصله فرکانسی بین فضایی که استاد دارند تجربه میکنند و زندگی خودشون احساس کنند، شاید همین احساس یه وقتایی حس آدم رو ناجالب کنه.
من این موضوع رو نمیتونستم درک کنم که چرا منی که دارم رو خودم زمان میذارم و سعی میکنم آگاهانه به نعمتها توجه کنم و بابتشون از خدا سپاسگزار باشم، هنوز انقدر دهنه سطلم باریکه، عمقش کمه، تهش سوراخه!
یا موضوع دیگه این بود که نمیتونستم منطق این رو که چی میشه که یه نفر رو خودش کار میکنه خودش رو لایق یه نعمت و خواستهای که داره میکنه به درستی پیدا کنم، یعنی اینکه دقیقاً چه فرایندی داره طی میشه که این اتفاق میفته؟
از زمانی که دوره کشف قوانین رو شروع کردم مفهوم ترمزها رو خیلی بهتر درک کردم
یعنی وقتی شروع کردم با آگاهیهای دوره کشف قوانین رفتم سراغ ثروت1 دیدم من از همان جلسه اول اصلاً داستان باورها رو بهدرستی درک نکردم، بیدلیل هم نیست که همچین احساسی نسبت به سطلت داری
یعنی من عاشق این هماهنگی بین دورهها هستم، هر دورهای که سپری میکنی باز انگار دورههای دیگه همه همزمان با اون نیاز به بهروزرسانی دارند تو ذهنت و انگار بهت میگن بیا و حالا با آگاهیهای جدیدت ما رو مرور کن و زمانی که این کار رو انجام میدم میفهمم که همه چیزهایی که ما تجربه میکنیم بهواسطه مدار فرکانسیه که درش هستیم.
وقتی داشتم ثروت1 رو گوش میدادم احساس کردم که من فقط یه سری چیزایی رو شنیدم، مثل این میمونه که شما فقط فایلهای سفرنامه رو دیده باشی و یه بار هم نه تحسین کرده باشی، نه خواسته باشی که تجربش کنی و نه خودن نظر دیگران برات مهم بوده باشه.
اما منطقی نکرده بودم برای ذهن خودم چون کارکرد ذهن رو بهخوبی نمیدونستم، یعنی مثلاً وقتی رو باور فراوانی یا احساس لیاقت کار میکردم نمیفهمیدم چه ربطی داره الان من بگم مثلاٌ همه جا فراوانیه یا من لایقم چطور میتونه این اتفاق بیفته، یه سری نتیجهها میمومد اما نه بزرگ بود خیلی نه ادامه دار و دلیلش این بود که من قانون منطقیسازی رو بهش توجه نکرده بودم فقط ورودی میدادم، منطقیش نمیکردم، واسه همینه استاد میگن شما دنبال این نباش بخوای گاز بدی سعی کن پات رو از رو ترمز برداری
بعد مثلاٌ درخصوص احساس لیاقت به این رسیدم که چی میشه وقتی که ما نسبتبه چیزهایی که میخوایم احساس لیاقت نداریم، یعنی وقتی داریم به اون خواسته فکر میکنیم یا تجسمش میکنیم چه چیزی باعث میشه فکر کنیم نمیتونیم برسیم
بعد به این فکر کردم که ما قانون فرکانس و جریانهایی که در جهان وجود داره رو درک نکردیم، دقیقاً مثل صحنهای که خانم شایسته راجعبهش حرف زدن و انگار این برای من بود تا باز این موضوع رو بهتر درک کنم، یعنی جریانها وجود داره اما ما چون نمیبینمشون کلاً فکر میکنیم هیچ اتفاقی نمیفته.
تا اینکه یه الگویی رو دیدم که خیلی من رو تحت تأثیر قرار داد و اون هم همین چند روز پیش اتفاق افتاد، یعنی همان داستان خانم فاطمه حمامی و دیدارش با رونالدو
به خودم گفتم 80 میلیون ایرانی دوست داشتن رونالدو رو ببینند، 80 هزار نفر از در و دیوار و کوه بالارفتن تا رونالدو رو ببیند اما فقط چند نفر تونستند ایشون رو از نزدیک ببینند و بین اون چند نفر هم فقط 2 نفر در عزتمندانهترین حالت ممکن دیدار کردند و بیش از اونکه اونها خوشحال شدن ازینکه رونالدو رو دیدن رونالدو از دیدن اونها خوشحال شد و اون هم یه پسر بچه و فاطمه بودند.
به ذهنم گفتم برای اینها چه توجیهی داری؟
بهش گفتم همه ما انسان هستیم
به همه ما این قدرت داده شده تا چیزهایی رو درخواست کنیم و تجربش کنیم
نکتش اینجاست
فارغ از هر جایگاه و توانایی و اعتباری که دادیم
قبل از همه اینها
خداوند این اعتبار و عزت رو به ما داده که هر چیزی که خواستیم درخواست و دریافتش کنیم، یعنی فرایند دریافت بلافاصله بعد از درخواست اتفاق میفته اما ترمزهای ما باعث میشن پروسه دریافت زمانبر بشه، یعنی هر خواستهای نیاز به تکامل خاص خودش برای هر فرد رو داره.
الگو میخوای؟
الگوهایی که تا حالا دیدی برات منطقی نکرده لیاقت رسیدن به خواستههارو؟
بیا اینم الگو
این 2 نفر به ما ثابت میکنند که ما لایق هستیم، همینجوری، قبل از اینکه هر چیز و در هر جایگاهی باشیم میتونیم خواستههامون رو تجربه کنیم، منتهی ما میایم ربطش میدیم به داشتن یه سری پیشنیازهای اساسی که هیچوقت تمومی هم نداره.
این فرق میکنه که ما برای خواستههامون قدم برداریم.
اما باز همان قدمه مهم نیست
مهم باوریه که پشت اون قدمست
اگه باورت این باشه که حالا بریم ببینیم چی پیش میاد
میری میبینی چیزی که میخوای پیش نمیره
اما وقتی با باوری که من رقم میزنم چیزی که میخوام رو نتیجه از زمین تا آسمون متتفاوت میشه
تو جهان رو به تحرک در میاری با این طرز فکر
ما اکثراً جز او ن 80 هزار نفری هستیم که فقط پشت اتوبوسهای خوشبختی میدویم
هیچوقت عمیقاً نیمدیم فکر کنیم بابا من اصلاً برای اینکه بخوام چیزی رو داشته باشم نیاز ندارم آدم خاص و عجیب غریبی باشم
دیگه فاطمه حمامی آیا کسی میتونه پیدا بشه بگه من شرایط نامناسبتری از دیدگاه عموم از ایشون رو دارم؟
به خودش و ذهنش این فرصت رو داد که بره و بدون هیچ مرزی چیزی که میخواد رو طلب کنه و در عزتمندانهترین حالت ممکن دریافت کنه.
از این به بعد همه چیز رو اینجوری دنبال میکنم
بوی دوره احساس لیاقت رو یواش یواش دارم حس میکنم
دورهای که درخصوص اساسیترین پاشنه آشیل ماست و من مشتاقانه دوست دارم موعد مقرر برسه و از آگاهیهای فوقالعادش بهرهمند بشم
خدارو صدا هزار مرتبه شکر برای تمام این زیباییها و نعمتهایی که به ما دادی
استاد چقدر خوب از قانون استفاده میکنید
همین عادت صحبت در مورد خواستهها چقدر قدرتمند
همین عادت انتظارات مثبت داشتن
واقعاً من یه نفر که خیلی ضعیف هستم در تکرار عادت
با بررسی این موضوعات به مفهوم آیه استعینو بالصبر و صلاه خیلی بیشتر دقت کردم
گفتم ببین خدا عین این باباهایی که میخوان بچشون رو نصحیت کنند برای تحقق خواستهها میگه دو تا چیزو انجام بده
اولش هم صبر
که از یه اطمنیان قلب میاد
یعنی وقتی منطقها رو پیدا میکنی و باور میکنی دیگه نه عجله میکنی نه وابستگی داری نه حتی برات مهمه که کِی قرار رخ بده واسه همین حالت خوبه
صلاه هم که از همان مرحله اول میاد میشه توجه دائمی داشتن به این مسیر
نه برای یه ساعت
نه برای یه روز
برای اینکه اون چیزی که میخوای رو جزئی از زندگیت ببینی و حسش کنی کاملاً
صلاه داره این کار رو برات انجام میده
حالا بهتر میفهمی وقتی که چراییها به اندازه کافی قوی باشند به چگونگیهای هموار هدایت میشی
حالا میفهمی که چقدر انجام سمت خودت مهمه
چقدر توکل و اعتماد به خدا و جریان هدایت تاثیرگذاره
چقدر توحید همه چیزه
خدارو صدهزار مرتبه شکر که در این مسیر هستم
که فردی استاد ما در این راه شده که از همه متعدتره به درک و اجرای قوانین و باعث میشه ما هر لحظه به فکر اصلاح مسیر خودمون باشیم
سلام آقای مقدم عزیز
خیلی کامنت پرمحتوا و تاثیرگذاری بود از نکات جالبی که در مورد دوره ثروت 1 گفتی ، فاصله فرکانسی با درخواستها ، از قدمهایی که با ایمان باید برداشته شه ، از احساس لیاقتی که در خودمون ایجاد نکردیم ، از منطقی کردن مسائل برای ذهن و اعتباری که خدا بما داده برای تحقق خواسته ها و نکات بسیار زیادی که تو کامنت شما بود و من چندین بار اونو خوندم
جمله شما در مورد اینکه گفتید : ما اکثراً جز او ن 80 هزار نفری هستیم که فقط پشت اتوبوسهای خوشبختی میدویم
تلنگر سختی بود و راستش رو بخواید بهم برخورد من دلم میخواد سوار اون اتوبوس باشم نه دنبال اون و با خودم عهد کردم که از این ثانیه بیشتر رو خودم کار کنم و عملگراتر باشم
از شما سپاسگزاری و قدردانی میکنم بابت این کلمات و جملات زیبایی و پراز آگاهی که نوشتید
در پناه الله شادکام و سعادتمند و و پیروز باشید
سلام به احسان عزیز.دوست توحیدی که مشخصه دوره هارو حسابی کار میکنی.این کامنت شما یه جورایی مرور کاملی بود بر تمام جلسات کشف قوانین.چه قشنگ از کشف ترمز و حل اون و کدنویسی شروع کردید و چه قشنگتر رسیدی به انتظار مثبت داشتن و درواقع با پیشفرض مثبت زندگی کردن.
شمارو تحسین میکنم و از رب العالمین برای شما سلامتی خوشبختی رزق به غیر حساب خواستارم والبته برای همه ی بچه های سایت.دوستان بی نظیر الهی من
بنام خدای هدایتگر
سلام احسان جان
چقدر لذت میبرم از خوندن کامتهای پر از آگاهیای که مینویسی
و چقدر هر بار زیبا و زیباتر مرور میکنی آگاهیها و دانستهها رو و نشانهها و فکرهای زیبایی که با خودت داری و قانون رو برات منطقیتر میکنه، بیان میکنی
خیلی دارم ازت چیز یاد میگیرم و بهتر میفهمم چجور باید پیش برم
ممنونم که مینویسی
عدهای از دوستامون توی این فضای ارزشمند هستین که خیلی قشنگ و عالی دارین پیش میرین و شماها هم با این نوشتناتون دارین از خودتون رد پا میذارین و این چقدر عالیه که این کار رو میکنین و به ماها هم کمک میکنین
کارتون درسته و دمتون گرم
بازم ممنونم احسان جان
با آرزوی بهترینها برای همگیمون
﷽
بنام خداوند بسیار بخشنده ، ستایش مخصوص پروردگار جهانیان است
سلامبه دوست عزیزم احسان عزیز
ممنون وسپاسگزارم از کامنت زیبا ونورانی شما
خیلی استفاده و لذت بردم
منتظر خواندن خبرهای خوب و پیشرفتهای شما در تمام زمینه ها انشا الله هستم
در پناه رب العالمین جوان و شاد ، سالم و ثروتمند وموفق باشید
وحید ربانی
سلام آقای مقدم دوست عزیزم
چقدر کامنت فوق العاده ای بود مثل همه کامنتهای دیگتون که من دنبال میکنم و کلی چیز ازتون یاد میگیرم
با خوندن این کامنت کنجکاو شدم که ببینم فاطمه حمامی کیه
یه سرچ زدم و همینکه اومد بالا اصلا در لحظه شوکه شدم فکرشو نمیکردم دختری معلول هنرمند و با اینهمه توانایی
خدای منننن
چقدر توانا چقدر با مهارت چقدر با عزت نفس خدااای من
امشب به شدت دارم غافلگیر میشم هر کامنتی که میخونم یه شگفتی توش هست
من مصاحبه با این دختر نازنینو خوندم و حرفی که زده به شدت به دلم نشست و قابل ذکره
( برای این آرزو سالها صبر کرده بودم، لحظه شماری میکردم. امیدوار بودم.
وقتی خدا بخواهد هرچیزی ممکن میشود. من خدا را دارم، خدا خیلی بزرگ است، همیشه خدا در کنار من بوده، در تمام لحظات زندگیام.
میخواهم یک چیزی را به شما بگویم، من حتم دارم یک روز مسی را از نزدیک میبینم، درست مثل رونالدو، آن روز دیر نیست. وقتی خدا هست همه چیز ممکن میشه. من خدار و دارم.)
چقدر متحیر و احساساتی شدم از این حد از ایمان و امید
خدایا شکر واسه دیدن این الگوهای فوق العاده
در پناه رب
به نام خدای خالق
سلام و درود خدمت استاد عزیزم
و سلام گرم خدمت خانم شایسته و
دوستای هم فرکانسی ام.
خدا رو شکر میکنم برای لطف و رحمت بی نهایتش که من رو هدایت کرد به این مسیر الهی.
استاد ازتون صمیمانه تشکر میکنم برای تک تک آموزش های خالصانه ای که میکنید اون خدا شاهده که با تمام خلوص نیت دارین توحید و راه رسیدن به خواسته ها و قوانین ثابت جهان رو به ما با جون و دل آموزش میدید.
استاد میدونم این پیامم رو میخونید.
من هنوز فایل رو ندیدم ولی خواستم بیام اینجا از طریق این قسمت در قالب کلمات ازتون تشکر کنم.
استاد خبر خوش اینکه من با یکی از اعضای سایت خانم مهری حصاری ازدواج کردم.
استاد من و خانمم از دانشجو های شما هستیم
و همیشه از شما و خانم شایسته بعنوان بهترین الگو برای رابطه عاطفی برای هم قانون رو یاد آوری میکنیم.
که میشه به خدا سپرد و جلوی نجوا ها رو گرفت و فقط منتظر هم زمانی ها و خبر های خوش بود.
استاد خود من باورم نمیشه که در عرض 1 هفته همه هماهنگیها و کارها به خوبی انجام شد.
توی این مدت واقعا ی ذره از توکل و سپردن به خدا رو تجربه کردم.
چقدر خدا رو بیشتر حس کردم.
توی مراسم خواستگاری و عقد حضور خدا رو چقدر دیدم ووحس کردم که انگار داره همه چی رو انجام میده و من فقط نظاره گر اون بودم
و داشتم از شدت حس حضور خدا به گریه می افتادم که مکان برای گریه نبود و اگر ن دوست داشتم از خوشحالی فقط فقط گریه کنم و از خدا تشکر کنم که چقدر به قولش وفا کرد و تمام کار ها رو برامانجام داد .
چقدر استاد بهتر درک کردم که هدف این جهان رشد و گسترش هستش و اگه دراین مدار قرار بگیری جهان هستی از بی نهایت طریق کمکت میکنه.
استاد استاد
بهترین هم زمانی زندگی ام
و بهترین مراسم تولدم
و بهترین کادوی تولدم
رو در روز عقد از دستان خدا گرفتم .
استاد روز مراسم عقدم دقیقا هم زمان شد با رو تولدم
و چقدر شیرین بود این هم زمانی
بدون اینکه من اصلا بدونم و خبر داشته باشم
هم زمان هم مراسم عقد گرفته شد و هم مراسم تولد و شمع فوت کردم.
استاد اشک ها بی اختیار داره میریزه از خوشحالی .
خدا رو شکر میکنم وارد رابطه ای شدم که خانمم از بچه های سایت هست و هم مدار و هم فرکانس هستیم و از دوره ها تون داریم استفاده میکنیم
و چقدر این قانون کبوتر با کبوتر رو درککردم و خوشحالم
حال و احساس عجیبی دارم
فقط میتونم ازتون بابت آموزش هاتون که توی جهان نظیرش نیست تشکر کنم
و همین جا تعهد میدم که روی خودم کار کنم
و با گرفتن نتایج و گفتنش شما رو خوشحال کنم.
از همه دوستان و بچه های سایت تشکر میکنم
برای همه آرزو موفقیت و ثروت میکنم .
با تشکر
محمدرضا تازه داماد عباسمنشی
شهر مشهد
سلام به دوست عزیزم.
بهت تبریک میگم. هم به شما و هم به همسر عزیزتون.
ایشالا هر لحظه در پناه خدای واحد موفق باشید.
اگر لطف کنید از داستان هدایتتون که باعث شد با کسی ازدواج کنید که هم مدارتون هست و از بچه های سایت هست بگید خیلی خیییییلی مارو خوشحال تر میکنید و پیامی میشید برای تقویت ایمان بیشتر که هرآنچه که میخواهیم میتوانیم در زندگی مان خلق کنیم
با سلام خدمت محمدرضا یکتای مقدم و سرکار خانم مهری حصاری عزیز هزاران بار تبریک میگم چقدر خوب خدارو شکر که زوجهای سایت دارن زیاد میشن
این ازدواج بر شما مبارک باشه
چقدر لذت بردم از این جمله شما
داشتم از شدت حس حضور خدا به گریه می افتادم که مکان برای گریه نبود و اگر ن دوست داشتم از خوشحالی فقط فقط گریه کنم و از خدا تشکر کنم که چقدر به قولش وفا کرد و تمام کار ها رو برامانجام داد
هزاران بار تبریک بر این توکل و اعتماد به خدا
سلام و صد سلام به دوست خوبم
لیلی جان چقدر احساس کردم قلبت زلاله …
و صد البته جای تعجب نیست کسی که در مسیر نور الهی گام بر میداره و اجازه میده قلبش خونه خدا بشه قداستی پیدا میکنه که ارزشش از کعبه بیشتر میشه…
برام قابل تحسین بود که برای دوستمون از شوق و خوشحالی گریه ت گرفت..
به داشتن دوستان خوب و پاکی چون شما که قلبهاشون رو صیقل دادن تا خداوند نورش رو بتابونه به وجودشون افتخار میکنم..
الهی سراسر زندگیت پر باشه از دریافت خواسته هات..
الهی سعادتمندی و خوشبختی و ثروتی بی نهایت در دنیا و اخرت نصیب وجود مقدست باشه.. الهی آمین
غرق نور و عشق الهی باشی دوست نازنینم
سلام بر وجیهه بانوی زیبای سایت ملکه قصر عالیجناب عشق
مهربان بانو شما خودت پر از عشقی پر از نوری پر از زیبایی هستی
اینقدر لذت میبرم و حالم خوب میشه وقتی کامنتهای عشاقانه شما و سید حبیب عزیز رو که برا هم مینویسید میخونم
از خدا میخوام سالهای سال در کنار هم خوشبخت وسعادتمند و سرفزار باشین و هر لحظه عشقتون پایداتر و استوارتر باشه
و از خدا برا خودم و بقیه دوستان مجرد سایت هم چنین عشق پایداری رو طلب میکنم
در نور و مهر خدا باشید سپاسگزارم از دعای خیر شما
سلاااااااااااااااامممممم لیلی عزیزم
اییییی جااانم که دلم نیومد برای کامنتت پاسخی نزارم
ممنونم عزیزم از ابراز مهر و محبتت…
لیلی جان یقین داشته باشه هررررررر آنچه رو خالص از خدا بخوای بهت عطا میکنه
و چقدر مهمه که آدم در ادامه مسیرش بتونه همراهی همدل و عاشق داشته باشه که هم مسیر براش لذت بخش تر بشه و دوم این همراهی بتونه باعث رشد و تعالی هر دو باشه…
لیلی جان از خداوند برات بهترین و عاشقانه ترین تجربه های دو نفره رو میخوام…
و ان شاءالله خوشبخت و سعادتمند و ثروتمند در دنیا و آخرت باشی عزیزم
در پناه نور و عشق الهی
بنام پیوند دهنده قلبها
سلام به محمدرضای عزیز
دیشب که اقا علیرضا خبر ازدواج و خواستگاریتون رو گفت خیلی خوشحال شدیم و بهتون تبریک گفتیم
الانم که به کامنت خودتون هدایت شدم خدایا صدهزار مرتبه شکرت برای پیوند مبارک و آسمانی با خانوم مهری حصاری عزیز
چقدر خوبه ادم همسرش هم فرکانسش باشه
وچقدر خوبه روز تولدش عقد و عروسیش باشه
مبارک باشه بهت تبریک میگم منم از اینجا دست جیغ هوار و کل میشکم براتون ️هورااا
گلیلیلیلیلیلیلیلیلیلیلیلیلیلیلی
بادابادا مبارک بادا
ارزوی خوشبختیو سعادت برای شما وهمسر عزیزت مهری خانوم
و همه بچه های مجرد سایت
سلام و درود فراوان به محمدرضا عزیز. الهی صد هزار مرتبه شکر، الهی صد هزار مرتبه شکر.
بسیار بسیار تحسینت میکنم و بسیار بسیار خدمت شما و همسر گرانقدرتون تبریک میگم. الهی صد هزار مرتبه شکر بخاطر این هم مداری و هم فرکانسی ،الهی که این بال پرواز همدیگه بودن شما رو تا اوج توحید به پرواز دربیاره و «لَعَلَّکَ تَرضَیٰ» باشید.
در پناه هدایتهای رب العالمین همیشه و هر لحظه از زندگی تون توحیدی و زیبا و عاشقانه باشه و نور هدایت قرآن زندگی تون رو نور ببخشه. اونقدر نعمت و ثروت و آرامش و شادی دریافت کنید که اشک شوق بریزید و دفترها پر کنید از شکرگزاری و فیلم نتایج تون رو از همین سایت ببینیم.
سلام دوست و همسفر خوبم
تبریک میگم این اتفاقِ خوبِ زندگی تو
نتیجهی کنترل ذهنت و گرفتی
خیلی خوبه که ی هم فرکانس تو زندگیِ آدم باشه
یکی مثل خانم شایسته که ذهن و فکرش با تو هم مسیر باشه
براتون آرزوی سلامتی و شادی میکنم
موفقیت های بزرگ تون رو بشنوم ایشالا
چرخِ زندگیتون روان بچرخه ایشالا
مسیر زندگی براتون هموار و لذتبخش باشه
افراد خوب و اتفاقای خوب تو مسیرتون باشه
نعمتهای خدا رو دریافت کنید و لذت ببرید ایشالا
خیلی خبر خوبی بود
این بچه های مشهد هم به شدت ازدواجیان هاااااا
سیدعلی خوشدل و محمدرضا
الگو برداریشون تو این زمینه خیلی خوبه انگار
در پناه الله باشید
سلام به آقای محمدرضا
داماد عزیز سایت
و عروس خانوم مهری حصاری جانم
بادا بادا مبارک بادا
ایشالا مبارک بادا
الهی که شما زوج عاشق و عضو سایت در کنارهم همیشه سالم وشاد و عشقولانه باشین لبتون بخنده دلتون شاد باشه و زندگی تون بر وفق مراد خواسته هاتون باشه .
تحسین میکنم که این هم مداری تونو و رابطه ی زیبا و به هم رسیدن تونو .
ان شاالله برامون از نتایج عالی تون بنویسین ولذتشو ببریم .
کلی دست وهورااااااا …….
کلی قلب فراوون تقدیم وجودتون.
سلام به یار دلبرررررررر و خوشگل داداش رسولمون…
دختر خیلی خوشگلی هااااا
بزنم به تخته ماشاالله مثل قالی کرمونی….
داداش رسول خیلی خوشبخته با داشتن یه همسر بهشتی و مادر بی نظیر چون شما….
اونجایی که خوندین
بادا بادا مبارک بادا…
شونه هام قشنگ باهاش لرزید.
خخخخخخخ
همیشه شاد باشی کنار ،اقا رسول…
فکر کنم این روحیه شعر و رقص شما به همون رقص قالی شستن آقا رسول برمیگرده …هنوز اثراتش هست هاااااا
ببین چیکار میکنه انرژی مثبت و انجام دادن کارها از روی عشق….
برای شما هم بادا بادا مبارک بادا این عشقققق
بوس به روی ماهت خوشگل خانم
سلاااااااااام فرزانه جانم
سپاس از کامنت خوشگلت
سپاس از نگاه خوشگلت
اره واقعا این رقصیدن چه ها میکنه
چه فرکانسی داره
بعد وسطش کلی دستت بازه برای ادا وشکلک در آوردن
تازه ورزش هم حساب میشه
خلاصه که ما تو برنامه خونه مون خدایی رقص و موزیک یه ساعته داریم .
باید شاد بود و لذت برد دیگه.
سالم وشاد وثروتمند باشی عزیزم.
سلام بر آقامحمدرضای عزیز
تبریک میگم ازدواجتون رو،ان شالله که سالیانه سال باعششق درکنار مهری خانم عزیز ودوست داشتنی باهمدیگه زندگی عاشقانه توحیدی وبه دورازوابستگی روتجربه کنید
هزاران هزاربار این رابطه ی عاشقانتون رو تحسین میکنم و ازخداوند براتون آرزوی روابط توأم باعشق سلامتی و سرشارازثروت وآرامش دارم
خیلی زیاد تحسینتون میکنم که جهان شمادوزوج عزیز وهم فرکانس رو باهمدیگه هماهنگ کرد و تونستید یک رابطه ی عاشقانه رو باهمدیگه تجربه کنید
تولدتون رو هم صمیمانه تبریک میگم ان شالله که هروزتون روبایک تولدی سرشاراز عشقوسلامتی اغازکنید
برای هردوتون آرزوی موفقیت و رشدوپیشرفت میکنم
هرکجاهستیدشادوسلامت باشید
چرخش روزگار یار بیمویی می کنار
دل تیسه بَوه خِمار جانان من
در طلب عشق تو دل بِشتِمه گِرو
بَوی دل آرزو جانان من
مثلا عاشق بَووم دل تیسه هاکِنه تپش یارا
مثلا عاشق بَویم بهم برسیم آخرش یارا
عروس خاندان بَوِئی
نیمه می جان بَوِئی
یک شبه لیلی تموم ایران بَوِئی
دستتتت و جییییغ وکِللللل فراااوااااان
مبااااارکه مباااااررررکه مبااااررررکه(کلی قلب و چشم قلبی و رقص و جییییغ)
آقا محمدرضا،مهری عزیزم،نور الله به پیوند مبارکتون بباره
عشق و شادی و رحمت و مودت قلبم رو همراه با شعر مازندارنی از شمال ایران براتون میفرستم که قلبم با پیوندتون رووووشن شد…
در پناه نورِ آسمون ها و زمین،همیشه غرق عشق و خوشبختی روووز افزون باااشید
قلبِ فراوانِ فراوانِ فراوان برای چرخیدن دور سر قشنگترین عروس و دوماد دنیا
سلاااااام و دورود بیکران و هزاران شاد باااااش و مبارکی به شاه داماد توحیدی سایت عباسمنش دات کام
به به….بهترین خبری که شنیدم ، بهترین اتفاق ممکنی که باید متوجهش میشدم تا خوشی های امروزم رو تکمیل کنه…شنیدن وصال زوج زیبا و توحیدی سایت بود…
الهی هزاران بار شکرررررت…
نوش جان شما باشد…تا باد چنین بادا…
هزاران تبریک و عشق رو از قلبم به شما روانه میکنم…
زیااااااد خوشبخت باشید پرشور و عاشق و ثروتمند….
بدرخشید..
دوستتون دارم پرنده های عاشق الهی
به نام پیوند دهنده قلب ها
برادر عزیزم خیلی خوشحال شدم از شنیدن خبرازدواجتون بایک عزیز عباسمنشی
خوشبخت ترین باشین درپناه خداوند مهربان که این چنین زیبا همه کارهای شماروانجام میده
روزهایی سراسر آرامش ،ذوق وشوق وزیبایی وپراز سلامتی وثروت داشته باشین
سلام براقای یکتای مقدم ومهری عزیز دوستان الهی من
خیلی تبریک میگم خدمتتان ازدواج توحیدی شمارا
ماخانواده صمیمی عباسمنش هستیم وخانواده عروس وداماد هستیم برهمه مبارک باشد
انشالا سلامت وشاد وخوشبخت باشید ودرپناه خداوند مهربان روزگارتان خوش وشیرین باشد
هردواز اعضای سایت هستید انشالا برکت حضور در این فضای الهی زندگی تان راغرق نور شادی وآرامش وعشق ومهر کند
سلام به عروس و داماد عباسمنشی
تبریک می گم ازدواجتونو
امیدوارم یه زندگی پر از حال خوب و پربرکت رو شروع کنید
و توی این مسیر زیبایی توحیدی لحظه های رویایی رو در کنار همدیگه تجربه کنید
براتون بهترین هارو ارزو می کنم و امیدوارم در کنار هم طعم شیرین خوشبختی رو با همه وجود نوش جان کنید
خداروشکر خیلی خوشحال شدم دوست عزیز وهم خانواده عزیزم.
چرخ زندگیتون الهی که همیشه بر وفق مرادتون بچرخه.
رابطه عالی والهی رو تجربه کنید
هر روز بهتر وبیشتر پیشرفت کنید
واقعا خوشحالم براتون ..برای انتخاب اگاهانتون .. که حتما شادی وخوشحالی وحس خوب همیشه همراهش خواهد بود.
خدایا شکرت
گل در بر و می در کف و معشوق بکامست
سلطان جهانم بچنین روز غلامست
گو شمع میارید در این جمع که امشب
در مجلس ما ماه رُخ دوست تمامست
همایون باد این پیوند
گرامی باد این سوگند
درود بر شما محمدرضا جان و مهری عزیز
خدا میدونه که چقدر از ته دلم برای جففتون و خودمون خوشحال شدم
یه زوج خوشبخت دیگه از دانشگاه عشق الهی فارغالتحصیل شدن
چقدر این لحظه مبارک و پر یمن و شکوهه
به خدا حس کردم برادر خواهرای تنی خودم با هم وصلت کردن انقدر که ذوق زده شدم
خیلی مبارکتون باشه
انشالله در کنار هم از جام عشق الهی هر روز بنوشید و لبریزتر بشید
انقدر حس رمانتیک و شاعرانم گل کرده دوست دارم همه چیز رو با ادبیات شاعرانه بگم
الهی که جلوه و نور عشقتون بر زندگی همه عزیزانی که بدنبال همچین عشقی هستند بتابه
خداروشکر میکنم برای این لحظه
از خدای مهربان برای شما عزیز گرامی بهترین لحظات و نابترین احساسات رو آرزومندم
به نام خدای هدایتگرم
سلام دوست هم فرکانسیم
خیلی خیلی به شما و مهری خانم تبریک میگم بابت این موفقیت بینظیرتون
واقعا قابل تحسین هست این موفقیت….
هدایت شدن به کامنت شما و خوندنش یه نشونه بینظیر بود برای من….
چون من بعد از دوسال حضورم در سایت و گرفتن کلی نتایج مالی، روابط و سلامتی، معنویت و احساس خوشبختی و عزت نفس و……. اخرای شهریور یه هدف برا خودم مشخص کردم، و اونم اینکه میخام یک رابطه عاطفی توحیدی، شاد و…… (و کلی ویژگی های مد نظر خودم) را تجربه کنم……
و شروع تعهدم از اول مهر، یعنی دیروز بود و. تو همون شروع کار کلی نشونه های واضح و فوق العاده دیدم…..
که بلدترینش خبر ازدواج شما با مهری خانم بود(کامنت شما رو دیشب خوندم)
یعنی دقیقا انگار خدا داشت باهام صحبت میکرد…
که ببین یه رابطه دیگه با اون ویژگی که تو میخای اتفاق افتاده(دوتا آدم هم فرکانس باهم ازدواج کردن)
و مهر تایید به خواستم خورد که همین مسیر رو ادامه بده…..
واقعا از شما ممنونم که اون احساس شادی و خوشبختی تون را با ما به اشتراک گذاشتین
خداروشکر به خاطر حضورم در این سایت و توحیدی تر شدنم….
سلام و درود و تبریک بیکران به دوتا از بهترین اعضای خونواده صمیمیم آقای محمدرضا یکتای مقدم عزیز و خانم مهری حصاری گل!
از صمیم قلبم ازدواج و تولدتون رو تبریک میگم این همزمانی زیبا رو بهتون تبریک میگم!
خیلی خوشحال شدم خدایا شکرت!
امروز تو تمرین ستاره قطبیم نوشتم خداوندا امروز یه خبر خوش و یه نشونه عشقی میخوام.
خبر ازدواج شما بهترین خبر خوش و نشونه عشقی امروزم بود.
هورااااا مبارکهههههه
سلام به محمد رضای عزیز
خیلی خوشحال شدم از خوندن کامنت شما و بسیار زیاد مبارک باشه
چقدر عالی که مدارتون و فرکانستون شما رو سمت یه زوج عباسمنشی هدایت کرده
مشخصا باید خیلی باخودتون در صلح باشید یا خیلی خوب رو دوره روابط کار کرده باشید که به یه رابطه ایدهآل هدایت بشید
یکی از بزرگترین موهبت های خداوند و بزرگترین لذت های زندگی داشتن یه همراه خوبه
خیلی خوشحال شدم ،خوشبخت باشید همواره در آرامش باشید
سلاااام به دوست خوبم.
خدای مننننننننن چه خبررررر خوبییییییی،خدایاشکرت که این سایت سراسر برکته و برکت،چقدر بهتون تبریک میگم دوستای خووووبم،از خدا براتون خوشبختی آرزو میکنم ،در کنار هم هر لحظه شاد باشین و هماهنگ و هماهنگ تر ،منم از خدا میخوام که آدمی بیاد تو زندگیم که هماهنگ با منه و از قوانین میدونه،خوشحالم برات دوستم ،چه هم مسیر خوبی خدا بهت هدیه داد.
در پناه خدا باشی.
به نام خداوند مهربان وهدایتگر
سلام به همه دوستانم
و سلام به شاداماد سایت عباسمنش
خبر ازدواج شما با عروس خانم باعث شادی و سرور در بین اعضای سایت شده خدارا شکر میکنم که با فرد خوبی ازدواج کردی .
برای شما داداش خوبم آرزوی خوشبختی و موفقیت روزافزون دارم
انشاالله همیشه در مسیر توحید ثابت قدم باشی.
علیرضا یکتای مقدم
مشهد مقدس
سلام هم استانی گرامی.تبریک من را پذیرا باشید هم برای ازدواجتون هم تولدتون.چقدر عالی که با خانمتون تو این مسیر هستین مطمئنم پله های ترقی رو با رشد بیشتری در کنار هم طی میکنین.بالاخره جواب این همه کنترل ذهن وفعالیت تو سایت وکامنت گذاشتن رو گرفتین وچه نتیجه ای شیرینتر از این که با انسان هم فرکانسی ازدواج کنین.خوش بختی وسعادت وسلامتی را براتون ارزومندم.خیلی خبر خوبی بود سر صبحی خوشحال شدم که یکی از اعضای این خانواده ام دوباره با فرکانسهاش خلق کرده است.
سلام محمدرضا عزیز… خیلی خیلی خیلی خیلی برات خوشحالم و آرزوی موفقیت روز افزون برات دارم…
از این خبرِ خوش بسیار لبم خندان و دلم شاد شد…
خوشبخت بشید و همیشه زندگی تون پر از آرامش و سلامتی
خدا همه چیزه
خدا قوانین انسان ها رو که نوشتن، برای تو تغییر میده
اگر به خودش توکل کنه
به نام رب العالمین. سلام به دوست عزیزم و سلام خدمت استاد و مریم جانم…اقا محمدرضا به شما و خانمتون تبریک میگم .واز صمیم قلب براتون ارزوی خوشبختی دارم..و مطمعن هستم اینده خوبی در پیش دارید..واقعا تحسینتون میکنم..و خیلی خوشحال شدم که دوتا همدار و هم فرکانس باهم ازدواج کردن..تولدتون هم بهتون تبریک میگم.. درپناه حق باشید
سلام به اقا داماد سایت الهیمون
به به چه خبر خوبی
جناب مبارک باشه این پیوندزیباتون
مبارکتون باشه حضورهرلحظه خدا توزندگی ومراسمتون
مبارکتون باشه همسرنازنین وعباسمنشیتون
مبارتون باشه قدم به دنیای روابط عاشقانه ودنیای دونفره عشقو محبت
واقعا براتون خوشحالم وارزوی خوشبختی عمیق دارم براتون
درپناه خداباشید
بانام خداوند پیونددهندهی قلبها
سلام وصدسلام برشمامحمدرضای یکتای مقدم عزیز وسرکا خانم مهری حصاری نازنین
هزاران هزار تبریک وشادباش بابت این وصلت وازدواج فرخنده بهترینها رابرایتان آرزو دارم همواره درپناه خداوند رحمان ورحیم سلامت پیروز و سربلند باشید.
سلام آقا محمدرضای عزیز
آقا چقدر خوشحال شدم ز این وصلت فرخنده ،به به چه سعادتی که با یک خانم دقیقا هم مدار و خداشناس واقعی ازدواج کردی مبارکتون باشه انشالله و درجات معنوی و رشد روحیتون مستدام باشه
انشالله که با هم دیگه بهترین و رویایی ترین رابطه رو تجربه کنید
یعنی اینطور بگم که انرژی ذوق کردنت اینقدر زیاد بود که میشد کاملا از نوشته هات دریافتش کرد
تولدت هم بهت تبریک میگم و براتون آرزوی بهترین سرنوشت رو دارم
بنام خداوند مهربان
سلام و درود و تبریک و شادباش منو پذیرا باشید
واقعا نعمت بزرگیه ازدواج با کسی که با شما از لحاظ ذهنی همسو باشه و انشاءالله بر صراط مستقیم
منم در کنار شما شکرگزار این نعمتم برادر عزیز
برای خودتون و همسر نازنینتون عالی ترین ها رو از درگاه حضرت عشق آرزو دارم و مطمئنم بیشتر و بیشتر از شما و موفقیت های کوانتمی و تصاعدی تون خواهم شنید
سلام درود فراوان به برادر ایران زمینم آقای یکتا مقدم سلام.
مبارکه مبارکه مبارکه
چقدر خوشحال شدم که این خبر رو خوندم از صمیم قلبم برای شما وخانم حصاری عزیز نوعروس خانم سایت مون آرزوی خوشبختی دارم و تبریک و شادباش میگم. انشاالله در پناه الله یکتا خوشبخت وسعادتمند در دنیا وآخرت باشید.
چقدر خلق روابطی که آگاهانه و با ارسال فرکانس آگاهانه لذت بخش خبرش هم برای اعضای سایت لذت بخش خوشحال کننده است. آقای یکتا مقدم کامنت شما رو اکنون در محل تدریسم که قبل از شروع کلاسم می باشد می نویسم. چون دوست داشتم قبل از شروع روز کاریم حتما براتون کامنت و تبریک رو بنویسم.
درپناه االله مهربان
سلام به اقا محمدرضا و مهری خانم عزیز
وای که چقدر خبر عروسی خوبه
مبارکتون باشه الهی
کامنت شما رو که خوندم انگاری یکی کارت عروسی داد دستم و با خوندن کامنتهای بچه ها که براتون نوشته بودن انگار تو عروسی بودم و داشتیم تک تک بهتون تبربک میگفتیم. خیلی حس خوبی داشت. مخصوصا که عروسی نزدیک باشه و تو مشهد خودمون باشه.
خیلی خیلی بهتون تبریک میگم بخاطر این ازدواج الهی. انشاالله هر روز عشقتون بیشتر، زندگی تون روانتر، شادکامیهاتون بیشتر، جیباتون پرپولتر و دلاتون روشنتر به نور الله باشه.
سلام آقامحمد رضا
خیلی خبر خوشی بود بهتون تبریک میگم که با یه همسر همفرکانسی ازدواج کردین به مهری خانم عزیز هم تبریک میگم که به همسری مثل شما هدایت شده
امیدوارم همیشه مثل استاد و خانم شایسته در کنار هم با لذت زندگی کنید
امیدوارم تا آخر عمرتون با همین ذوق و خوشحالی که نوشتین بمونین از نوشته هاتون معلومه که خیلی خوشحالین
خداوند یکتا همیشه همراهتون باشه
سلام آقا محمدرضا یکتای مقدم وقتت بخیر امیدوارم حالت عالی باشه وقتی خبر ازدواجتو خوندم خیلی خیلی خوشحال شدم و خواستم بهتون تبریک بگم انشالله شاد سالم ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.
باعث افتخاره که بچههای این سایت اللهی وقتی به قوانین پایبند باشند و به اونها متعهدانه عمل کنند،خیلی زود نتایجش رو میبینند.
البته اگر هم عمل نکنند باز هم منتظر عواقبش هستند.
خدایا شکرت!!!! خدایا شکرت!!!! خدایا شکرت!!!!
سلااام سلااام
ب محمد رضای عزیز
عجب خبر خوبی الهی صدهزاررر بارشکرت
از صمیممم قلبم ب شما و مهری عزیز تبریک میگم این پیوند مقدس آسمانی و
خیییلی خوشحال شدم
چشام گرم خواب بود ک ب ی کامنت تبریک عروسی هدایت شدم
خواب از سرم پرید از شدت ذوق
کامنتارو دنبال کردم
تااینکه رسیدم ب شاداماد سایت
نمیدونید چقد خوشحال شدم وقتی متوجه شدم ک با یکی از دوستان سایت ازدواج کردین
این معرکه س ونشون میده چقددد عالی روخودتون کار کردین تا همدارشدین
خیییلی تحسینتون میکنم
واینکه برای ما باورپذیر ترشد ک میشود ک امکان پذیراست
ک هیچ غیرممکنی برای خدا وجود نداره
بازم بهتون تبریک میگم واز الله یکتا
زندگی سراسر خوشبختی
آرامش
سعادت
ثروت
و لحظات خوش
برای شما دوعزیزدل خواستارم
در پناه الله یکتا باشید
سلام ب شما محمدرضای عزیز و همسر گل تون آقا مبارک باشه با تمام وجودم خوشحال و ذوق زده ام بازهم تبریک میگم و امیدوارم سال های سال در کنار هم عاشق باشید و خوشبخت
حسابی بچه های سایت رو به شور و شوق اوردی و میبینم ک دوستان همگی باعشق به شما تبریک گفتند و باشما در حس مثبت و شادی سهیم شدند برای همه ی دوستان آرزوی زندگی ای سرشار از عشق و آزادی و لذت دارم
به امید خبرهای خوش بیشتر…
سلام به شاه داماد و عروس خانم گل
آقا محمد رضا من از صمیم قلبم براتون آروزی بهترین ها رو دارم
الهی حال دلتون همیشه عالی باشه و زندگیتون پر از نور خدا
چون من خودم دارم برای یک رابطه عاطفی زیبا تمرکزی کار میکنم باید حتما این تبریک رو به شما میگفتم…
ممنونم که از اتفاق قشنگ زندگیتون نوشتین
سلام
خانم یاوری
ممنون از تبریکتون
منم برای شما بهترین رابطه عاطفی دنیا رو از خدا میخوام.
راهی که من رفتم و خانمم تمرکز داشتن روی رابطه خانم شایسته و استاد و تحسین رابطه شون .
و الگو قرار دادن استاد وخانم
شایسته .
و اینکه همسرت همتوی سایت باشه و روی دوره ها کار کنه
واقعا مسیر تغییر باور ها چقدر عالی میشه.
خدایا هزاران مرتبه شکر
سلام هم خانواده های عزیز
سلام به رضایی عزیز
خدا یا شکر ات بخاطر این خبر خوش که قلبم سرشار از احساس خوب شد چقدر احساس خوشی کردم با شنیدن این خبر انگار خودم وارد چنین رابطه یی عاشقانه بی شده ام
رضا جان از صمیم قلبم برایت یک زندگی پر از شادی لذت را خواهانم
خدا ره شکر میکنم شنیدن این چنین خبر های خوب و خوش ایمان آدم را نسبت به قوانین خداوند بیشتر میسازد که جهان جهان چگونه کبوتر با کبوتر باز با باز را رعایت میکند
فقط باید با تعهد به این مسیر پایبند باشیم
الاهی شکر ات
به نام مهربان ترین مهر بان ها
خدای آمرزنده و مهربان رو سپاسگزارم برای زیبایی های این فایل ها و این طبیعت بکر
الهی شکرت برای دیدن و لذت بردن از این صحنه های بی نظیر
بهترین استاد توحید در جهان باشی ولی ساده باشی
ثروت و نعمت و پول فراوان داشته باشی ولی با یک دم پایی ساده بری تو دل طبیعت و لذت ببری از خودت و داشته هات
میلیون ها نفر عضو سایتت باشند ، ولی جوری رفتار کنی که مطلوب دل خودت باشه و نه تایید بقیه!
میلیون ها بازدید کننده داشته باشی ، ولی سادگی و صداقت اولین اصل تو باشه
میلیون ها نفر زندگی تو رو ببیند ولی تو جوری زندگی می کنی که خودت دوست داری
بهترین آموزش دهنده روانشانسی ثروت باشی و با ساده ترین امکانات ،از لحظه لحظه سفرها و زندگی روزمزه لذت ببری
و اصلا برات مهم نباشه که این سبک زندگی برای بقیه خوشایند هست یا نه
میلیون ها نفر این فایل ها رو می بینند ولی اونجوری رفتار می کنی که خوشایند خودت هست
عزیز دل این استاد باشی ولی هر جور که دلت بخواد عکس بگیری و جلوی دروبین ، خودِ خودت باشی
با ژست های مختلف اون جور که دوست داری عکس بگیری و لذت ببری از وجود خودت و این طبیعت بی نظیر ، و اصلا برات مهمه نباشه که الان ببینده چی میگه؟؟!!
ثروت و نعمت فراوان داشته باشی ، ولی ذره ای به دنبال لاکچری بودن و فخر فروشی …
بهترین انسانی باشی که میتونه در مورد خدا ،قرآن ، قوانین جهان و مباحث موفقیت ، و سلامتی جسم ، بهترین آموزش ها رو داشته باشی ، ولی بسیار خالص و ساده و خاکی باشی
اینها همه نتیجه توحید و درک صحیح دنیا و آخرت هست
اینکه دنیا کلا یک بازی و سرگرمی بیش نیست
باید بدونی که اومدی که بسازی
نه اینکه بسازی برای موندن
بلکه زندگی و جهان اطرافت رو به بهترین شکل بسازی
ارزش خلق کنی
از جهان لذت ببری و کاری کنی که میلیون ها نفر هم از این جهان لذت ببرند
بدون چشم داشت
این یعنی استاد سید حسین عباسمنش
که من شخصا نمونه ای حتی شبیه به ایشون رو ندیدم
استاد واقعا نوش جانتون باشه این حجم از زیبایی و لذت و شادی و خوشبختی و آرامش و نعمت
جای این آیه از سوره نور همین جاست :
لِیَجْزِیَهُمُ اللَّهُ أَحْسَنَ مَا عَمِلُوا وَیَزِیدَهُمْ مِنْ فَضْلِهِ ۗ وَاللَّهُ یَرْزُقُ مَنْ یَشَاءُ بِغَیْرِ حِسَابٍ ﴿٣٨﴾
تا خدا بهتر از آنچه انجام مى دادند به ایشان جزا دهد و از فضل خود بر آنان بیفزاید و خدا هر که را بخواهد بی حساب روزى مى دهد.
اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۚ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَاهٍ فِیهَا مِصْبَاحٌ ۖ الْمِصْبَاحُ فِی زُجَاجَهٍ ۖ الزُّجَاجَهُ کَأَنَّهَا کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ یُوقَدُ مِنْ شَجَرَهٍ مُبَارَکَهٍ زَیْتُونَهٍ لَا شَرْقِیَّهٍ وَلَا غَرْبِیَّهٍ یَکَادُ زَیْتُهَا یُضِیءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ ۚ نُورٌ عَلَىٰ نُورٍ ۗ یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشَاءُ ۚ وَیَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ ۗ وَاللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ ﴿٣5﴾
خدا نور آسمان ها و زمین است؛ وصف نورش مانند چراغدانی است که در آن، چراغ پر فروغی است، و آن چراغ در میان قندیل بلورینی است، که آن قندیل بلورین گویی ستاره تابانی است، [و آن چراغ] از [روغن] درخت زیتونی پربرکت که نه شرقی است و نه غربی افروخته می شود، [و] روغن آن [از پاکی و صافی] نزدیک است روشنی بدهد گرچه آتشی به آن نرسیده باشد، نوری است بر فراز نوری؛ خدا هر کس را بخواهد به سوی نور خود هدایت می کند، و خدا برای مردم مثل ها می زند [تا حقایق را بفهمند] و خدا به همه چیز داناست
استاد عباسمنش عزیز
خدا شما رو برای ما مثال زده
نوری که هر روز بیشتر می شود
زیبایی هایی که هر روز بیشتر می شود
آرامشی که هر روز بیشتر می شود
ایمانی که هر روز بیشتر می شود
در دنیایی که توحید حلقه گم شده است
در دنیایی که شرک عامل مشکلات و سختی ها شده ، خدا برای ما یک نفر رو شبیه به ابراهیم خودش برای ما مثال زده
مثالی واضح برای :
توحید
برای شجاعت و جسارت
تسلیم بودن
تعهد
تمرکز بر زیبایی ها
صدق بالحسنی
اعراض از زشتی ها
هدایت پذیری
رها بودن
در صلح بودن
ساده بودن
اعتماد به نفس
عزت نفس
بهبود
امید
انگیزه
اراده
دوری از شرک
مثالی برای اینکه هر کجا و در هر شرایط به ظاهر زشت و سختی که باشی ،با توکل به خالق خودت ،می تونی اوضاع رو به نفع خودت تغییر بدی
میلیون ها نفر از شما یاد گرفتیم که خالق زندگی خودمون هستیم
یاد گرفتیم که همه چیز به دست خودمون رقم می خوره
بعضی اوقات آگاهانه و بیشتر اوقات ناآگاهانه
یاد گرفتیم که درک قوانین و عمل آگاهانه ، هر انسانی رو از هر شرایط بدی نجات میده
یادگرفتیم که آرامش انتهایی نداره
زیبایی ها انتهایی ندارند
ثروت نهایتی نداره
خنده ، خنده میاره
شادی ،شادی میاره
خوشبختی زیاد ، هیچ ایرادی که نداره در عوض خوشبختی بیشتری میاره
این حرفها برخلاف حرف پدران و گذشتگان و مذهب هست
ولی من تصمیم گرفتم که یاد بگیرم و عوض بشم
و شک کنم به هر چیزی که شنیدم
چون نتیجه ای که گرفتم ، چیزی نبود که می خواستم
چون هیچ لذت و شادی پایداری در زندگیم نبود
شرایط و اتفاقات بود که زندگیم رو رهبری می کرد
.
.
ولی من از شما یاد گرفتیم ، قبول کردم و عمل کردم
و زندگی خودم رو که دریایی طوفانی با موج های سهمگین و گرداب های وحشتناک بود رو ،تغییر دادم
زندگی که قرار بودم بچه دوم خومون رو به دلیل تصمیم به جدایی سقط کنیم!!
زندگی که با قرص آرام بخش ،به زور حفظ شده بود
زندگی که 99 درصد لحظاتش دعوا و تحقیر و توهین بود
زندگی که روزنه ای از امید و آینده مطلوب در اون دیده نمی شد
زندگی که هیچ روانشناس و مشاوره خانواده ای ، هیچ کاری براش نتونسته بودند انجام بدهند
زندگی که به یک باتلاق تبدیل شده بود و من و همسرم و دخترم و پسرم در حال فرو رفتن در اون بودیم
زندگی که چند تا چیزش در حال بیشتر شدن بود : بدهی و دعواها و ناراحتی و غم و گریه بچه ها
و چند تا چیز هم در حال از بین رفتن بود : آرامش و احترام و خنده و لذت و خوشبختی !!!
ولی وقتی کم آوردم
وقتی به ضعف و ناتوانی خودم رسیدم
ارحم الراحمین درستم رو گرفت و هدایت شدم به استادعباسمنش
3 سالی طول کشید و درک کنم
ولی ادامه دادم
تکرار کردم
تمرین کردم و کم نیاوردم
و نور خدا در دلم بیشتر و بیشتر شد
.
.
به لطف الله همه چیز بهتر و بهتر شد
عشق ، صمیمیت ، روابط عالی ،عزت نفس ،ثروت و بهبود وارد زندگیم شد
خوشبختی از زیر پوست زندگیم نمایان شد
خوشبختی که وجود داشت ولی من نمی شناختمش
به لطف الله خنده هامون بیشتر شده
شادی هامون بیشتر شده
قدردانی مون از نعمت ها بیشتر شده
من و همسرم عشق گمشده خودمون رو پیدا کردیم
این عشق رو با کمک خدا جلا دادیم
گردگیری کردیم
و هر روز این روند بی نهایت عالی رو برای خودمون مرور می کنیم و خدا رو شکر می کنیم.
و بعد از دوره 12 قدم و عزت نفس و در این اواخر با دوره کشف قوانین زندگی ،تونستم رهبر زندگیم خودم بشم.
و هر وقت بخوام تو جاده خاکی بزنم ، این نتایج و بهبودها رو برای ذهنم مرور می کنم
و به خودم یادآوری می کنم که دلیل این نتایج و بهبودها ،تغییر من بوده
و هیچ چیز تصادفی و شانسی وجود نداره
.
خدای مهربان ، طول عمر همراه با تندرستی و عزت و موفقیت روزافزون ،
ثروت بغیر الحساب و شادی و خوشبختی و زیبایی های بیشتری رو ،
نصیب استادم ،عزیز دلشون و تک تک دوستانم در این مجموعه بگردان
آمین یا رب العالمین
درود بر شما جواد جان
چقدر از خوندن نوشته پر از مهر و نورت لذت بردم
انقدر زیبا و لطیف نوشتی که باعث شدی یه گفتوگوی بینظیر با الله داشته باشم
با هر جمله نوشتت احساس میکردم ایمانم برای صحبت بیشتر و عقدههای زبانم بازتر میشه
بهش گفتم همین امروز رو میخوام بهت اعتماد کنم
بهت اجازه بدم که کمکم کنی
فقط برای همین امروز همین لحظه
مطمئن هستم پشیمان نخواهم شد
فراموش نخواهم کرد امروز رو
نشستم در تراس زیبای خونمون و باهاش حرف زدم
هر تکانی که به برگ درختان میخورد برام حکم سرتکون دادن به نشانه تایید خداوند رو داشت
عشق و لذت و امید که در نوشتت بود بر قلبم اثر گذاشت
با خدا بودن و اعتماد کردن بهش شهامت میخواد
باز گذاشتن دستان خدا شهامت میخواد
اجازه دادن به خدا برای اینکه مدیریت کنه امور زندگیت رو و کارهارو بهسادگی برات انجام بده شهامت میخواد
به چطور فکر نکردن و اعتماد به کاردانی و راهگشایی و بینهایت دستان خدا شهامت میخواد
از شما دوست عزیزم بینهایت سپاسگزارم برای این نوشته نورانی و هدایتگر
برای شما و خانواده عزیزت بهترین لحظات و نابترین احساسات رو آرزومندم
سلام و درود خدمت احسان عزیزم
سپاسگزارم از نگاه سرشار از مهربانی و عشق و محبت شما
ممنون از انرژی بسیار خالص و مملو از حس پاک الهی که در کلام و تحسین شما وجود داره
ابتدا خیلی دوست دارم چهره بسیار زیبا و بی نظیرتون رو تحسین کنم
به خدا قسم لذت بردم از لبخند بی نهایت زیبا و مملو از آرامش الهی شما
چشم های بسیار زبیا و نگاه آرام تون ، آرامش بسیار زیادی دارند
موهای زیبا و دندان های بسیار قشنگ شما زیبایی چهره تون رو صد برابر کرده
در کل یک آرامش و ایمان و عشق بسیار عالی در چهره شما موج می زنه که نمی تونستم ازش ساده بگذرم…..
از کامنت مختصر و مفید شما ، کلی درس گرفتم
مخصوصا جملات بی نظیری که در مورد شهامت نوشتید
یک دنیا حرف در این چند جمله شما نهفته
میشه ساعت ها در مورد شهامت هایی که گفتید حرف زد
با خدا بودن و اعتماد کردن بهش شهامت میخواد
باز گذاشتن دستان خدا شهامت میخواد
اجازه دادن به خدا برای اینکه مدیریت کنه امور زندگیت رو و کارهارو بهسادگی برات انجام بده شهامت میخواد
به چطور فکر نکردن و اعتماد به کاردانی و راهگشایی و بینهایت دستان خدا شهامت میخواد
چقدر کلامتون شیوا و بلیغ هست
انرژیِ کلام شما در کنار عکس زیباتون یک ترکیب بی نظیر رو در وجودم شکل داده
احسان عزیزم
بی نهایت سپاسگزارم از شما
قلبم رو باز کردید
چه آگاهی هایی در کلام تک تک بچه ها وجود داره…
الله اکبر
هیچ کلمه ای از زبان استاد بدون حساب و کتاب زده نمی شه.
یاد جمله های استاد عزیزم افتادم که یک جایی می فرمودند :
اکثر کامنت های بچه ها ، بسیار با ارزش تر دهها کتاب انگیزشی هست
تک تک دوستان نازنینم ، ستاره های درخشانی در این جهان هستند که به هر کامنت مثل ستاره از خودشون نورهای خیره کننده ساطع می کنند.
این سطح از آگاهی و مدار بسیار بالای شما و فرکانس خالص تون رو با تمام وجود تحسین می کنم احسان جان…
آفرین بر شما
یک باور جدید به باورهای من اضافه کردید :
هر تکانی که به برگ درختان میخورد برام حکم سرتکون دادن به نشانه تایید خداوند رو داشت
من بعد هر وقت در دل طبیعت بودم با خدای خودم حرف زدم ، تکان خوردن برگ های درختان برای من تایید خداوند و جواب او خواهد بود
چقدر حس و حال نیایش شما ناب و خالصانه است …
ممنون از درسی که به من دادی
امروز خداوند با کلام شما و سایر دوستان کلی آگاهی رو به من عنایت کرد.
از خدای توانا و حکیم برای شما دوست نازنینم ثروت و موفقیت و خوشبختی و آرامش و سعادت روزافزون رو خواستارم.
حال دلت خدایی
سلام آقای بایرامی عزیز
سپاس از کامنت بسیار بسیار بسیار خوشگلتون و
قدردانی بی نظیرتون از استاد عباسمنش و آگاهی هایی که به ما میدن
دم شما گرم بزرگوار .
خیلی خوشحالم از اینهمه نتایج در زندگی تون که برامون نوشتین
آفرین برشما که به گفته های استاد وقوانین عمل کردین ونتیجه گرفتین
واقعا تحسین تون میکنم .
ان شاالله در کنار خانواده عزیزتون سالم وشاد وثروتمند باشین .
سلام و درود خدمت دوست عزیزم
بسیار متشکرم از نگاه زیباتون
ممنونم از لطف و محبت و انرژی بسیار خالص شما
با تمام وجودم شما رو تحسین می کنم و آفرین بر شما
برای قلب سرشار از وجود خداوند که این چنین مهربان و بخشنده هستید که با صداقت کلامتون و با احساس ناب الهی تون من رو تحسین می کنید.
این احساس نتیجه فرکانس بسیار عالی شما و مدار بالایی هست که در اون قرار گرفتید.
دوست عزیزم ،
خداوند رو شاکرم که نتایج اولیه من در آغاز راهم ، براتون مفید واقع شده.
همه چیز از اوست
همه خوبی ها ، این کامنت ها ، کلمات من و شما ، نتایج خوب ما، انرژی خالص و روحانی همه دوستانمون ، همه و همه وجود انرژی پاک خداست.
خداوند به استاد ما و عزیز دل محترم ایشان ، ثروت و سلامتی و موفقیت و خوشبختی و سعادت و زیبایی بغیرالحساب عطا کند که با آموزش های بی نظیرشون ، ما در حال رشد هستیم.
و چقدر این مسیر و خواندن و نوشتن کامنت ها ، به صورت جادویی حال همه ما رو بهتر و بهتر می کنه.
من که بسیار قدردان این فضا و این جمع بی نظیر در کل کیهان هستم.
الحمدلله رب العالمین
انشاالله شما و تک تک عزیزانتون در پناه خداوند یکتا و توانا همیشه شاد و تندرست و موفق و ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.
حال دلتون خدایی …
سلام به آقا جواد عزیز
برادر عزیزم چقدر کامنت توحیدی بود.
قلم بسیار شیوایی هم داری.
تحسینت میکنم
چقدر قشنگ درک کردی قانون را
قشنگ استاد را الگو قرار دادی و برای ما به زیبایی هرچه تمامتر توصیف کردی
لذت بردم از نگاه قشنگ
و تحسینت میکنم نتایج قشنگ زندگیت
عشق رویایت با همسرت
با بچه های دوست داشتنیت
ثروت زیادت
استقللال مالیت
عزت نفس بالات
تحسینت میکنم از همه لحاظ
ثروت و سلامتی و شادی و آرامش و عشق و زیبایی بیشتری از خدا میخام وارد زندگیت کنه
سلام و درود قلبی من خدمت شما خانم ارزشمند عزیز
سپاسگزار خداوندی هستم که خالق دوستان بهشتی من هست
و شکرگزار خداوند بزرگ هستم برای وجود عزیز و نازنین شما و تک تک دوستانِ بی نظیرم در این مسیر بی نهایت زیبا
ممنونم از شما برای نگاه زیبا و سرشار از لطف و محبتتون
احساس خوب و عالی و انرژی روحانی ، که از نظرات و نگاه های زیبای شما و تک تک دوستانم دریافت می کنم ، بی نهایت برای من ارزشمند و گرانبهاست.
خدای مهربان رو شکرگزارم که حرفهای دلم ، برای شما مفید واقع شده.
انرژی خالص و فرکانس بالای شما و قدرت تحسین شما ، بی نهایت برای من آموزنده است.
تحسین می کنم شما رو برای داشتن روح بزرگ
برای داشتن قلبی که سرشار از حضور خداست
همیشه به خودم یادآوری می کنم که جواد ، خواندت کامنت ها و پاسخ دادن به دوستان بی نظیرم ، یکی از مهم ترین دلایل ماندن در احساس خوب و بالا رفتن مدارم هست.
به الله قسم که از تک تک کلمات شما و همه همسفران بهشتی خودم درس می گیرم و در حال رشد هستم.
چون فهمیدم که رشد و بهبود هیچ انتهایی نداره.
فهمیدم که هر چقدر کار کنم و تعییر کنم ، با زهم جا داره.
یادگیری و بهبود رو برای خود مثل حرف انیشتین، یک دوچرخه سواری می دونم ، فقط اگر یک لحظه رکاب نزنم ….
پس باید هر روز حرکت کنم
از تک تک دوستانم یاد بگیرم
و بدونم که مسیر خوشبختی و سعادت دقیقا همینه
هر روز یک مقدار بهتر از دیروز
سپاسگزارم از کامنت زیباتون که کلی درس برای من به همراه داشت
اشناالله در پناه الله مهربان همیشه شاد و تندرست و ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.
سلام به آقای بایرامی عزیز که همیشه از خوندن کامنت هاشون دریایی از آگاهی به قلبم روانه میشه
درود میفرستم به شما…و تحسین میکنم شما رو که رهبر زندگی خودتون شدید و اینچنین توحیدی میتازید زیر سایه توحید و رب العالمین و بهشت رو برای خودتون ساختید…
نوش جان شما …گوارای وجود مبارکتان دوست عزیزم….
تا باد چنین بادا….
دقیقا دقیقا ….چیزی که من دیشب با نگاه کردن به این فایل ازش درس گرفتم.
خلوص و سادگی و رها بودن استاد عزیز …در عین اینکه زندگی شاهانه ای داره….
دقیقا این رفتاراشون خیلی چشمم رو گرفت
براتون بهترین حال جهان را از رب العالمین خواستارم
بدرخشید
سلام و درود قلبی من خدمت خانم ارزشمند عزیز و متعهد و مهربان
احساس شما و تک تک کلمات شما همچون اسم شما بی نهایت ارزشمند هست .
پاسخ های شما ، همیشه سرشار از انرژی پاک الهی هست که مستقیم از قلب شما صادر میشه.
این احساس پاک شما رو با تمام سلولهای بدنم دریافت میکنم.
از دل بر میاد و لاجرم بر دل می نشینه
بسیار سپاسگزارم از نگاه زیبا و لطف و محبت شما نسبت به من.
خودم رو در حال سوار شدن به قطاری می بینیم که قصد حرکت به سمت خوشبختی و زیبایی ها و نعمت های بی پایان الهی رو داره.
تازه بعد از 3 سال تونستم مسیر و ریل موفقیت رو پیدا کنم
هدایت بشم به مسیر راست
و تازه قصد سوار شدن به این قطار رو دارم و میخوام ایستگاه رو ترک کنم
ایستگاهی که حاصل باورها و افکار و رفتارهای قبلی من بود و با اون افکار و باورها هدایت شده بودم به اون ایستگاه
و حالا میخوام سوار قطار موفقیت و توحید و خوشبختی و سعادت و زیبایی بشم
قطاری که لوکوموتیو ران اون یک فرستاده از طرف خداست و کمک کننده اون ، هارون موسی است.
قطاری که میلیون ها دوست بهشتی و نازنین چون شما داره
قطاری که تا بی نهایت حرکت خواهد کرد
و فثط و فقط روزی که عمر با برکت من در این جهانِ سرشار از زیبایی و شگفتی و قشنگی به اتمام برسه ، از این قطار پیاده خواهم شد.
هر کامنتی در این سایت که میخونم و لذت میبرم ، حکم سوت اون قطار روبرام داره که هشدار میده که در حال حرکت هستیم هاااا….
جا نمودید!!!
قطار موفقیت زیاد در ایستگاه توقف نمی کنه …
کوله بار خودتون رو بردارید که میخواهیم حرکت کنیم…
حرکت به سوی ایستگاه های بعدی
و در هر ایستگاه مجددا دوستان بهشتی جدیدی سوار می شوند و جمع ما بهشتی تر و ناب تر میشه
الهی شکرت…
به قول کلمه زیباتون
الماس با تراش می درخشد
و انسان با تلاش
منتهی تلاش ما ، بر خلاف اکثریت جامعه تلاش ذهنی هست
برای شما و تک تک عزیزانتون، ثروت و سلامتی و موفقیت و تندرستی و شادی بی نهایت رو از خداوند مهربان آرزو می کنم.
حال دلتون خدایی
به نام خداوند بخشنده و مهربان
به نام یگانه فرمانروایی جهان
سلاممم پر از عشق خدا به بنده عزیز خدا
سلام به اقا جواد مهربان و عزیز
سلام به اقا جواد ارزشمند
دوست عزیزم من انقدرررر از کامنت هایتان لذت میبرم که با عشق میخوانم
چون واقعا عالی نوشته میکنن
تک تک کلمات تان زیبا هست
چقدررر من تحسین تان میکنم که زیبا قانون درک کردید
چقدررر شما عالی عمل میکنن
چقدرررر از استاد به خوبی یاد کردید
من هم نهایت کوشش خود را میکنم که مثل استاد عمل کنم و انشالله به لطف الله پیروز میشوم
از شما بی نهایت تشکر میکنم دوست عزیزم بخاطر تک تک کامنت های عالی تان
بخاطرر وجود ارزشمند تان
بخاطرر نوشتن کلمات زیبایی تان
سپاسگذارت هستم رفیق خوبم
در پناه خداوند شاد سلامت و ثروتمند باشید
به نام خالق توانا و حکیم که ما را خالق زندگیمان خلق کرد
خانم بارکزیِ عزیز و مهربان
دوست بهشتی و ارزشمند من
با تمام وجودم از لطف و محبت و مهربانی و احساس پاک و زلال شما سپاسگزارم
این کلمات و جملاتِ زلال و پاک ، از یک روح مطهر و قلب پاکی که غرق در وجود خداست ، جاری می شود.
توانایی تحسین کردن شما ، ستودنی است
من خودم چنین توانایی رو هنوز کسب نکرده ام
اما سعی می کنم از دوستان بی نظیر و ارزشمندم چون شما یاد بگیرم
بسیار احساس خوشبختی و شادی و لذت می کنم که تجربیات و دستاوردهای من در ابتدای این مسیرِ بی نهایت ، برای شما مفید واقع شده.
خدا رو شکرگزارم بابت این موهبت
همه این نوشته های من و نتایج و شرایط ، همگی به دست خدا رقم می خورد
و من در برابر خالق توانا ، هیچِ هیچِ هیچ هستم
هر روز که بیشتر روی خودم کار می کنم و زیبایی های بیشتری رو تجربه می کنم ، بیشتر به ضعف و ناتوانی و فقر و احتیاج خودم به رب العالمین پی می برم…
عجب داستانِ شیرین و شگفت انگیزی هست این بندگی کردن و تسلیم بودن…
خودم رو در اولین قدم در این مسیر بی نهایت می بینم.
و تازه قدم از قدم برداشته ام و قصد حرکت کردن دارم
و این نتایج و بهبود ها و لذت ها و نعمت ها و شادی ها ، قطره ای از دریای بی کران رحمت الهی هست
حالا درک می کنم که وقتی استاد عزیزم فرمود : وقتی ما یک قدم به سمت خدا برمی داریم ، انصافا خدا هزار قدم به سمت ما میاد…
درسته که بیش از 3 سال طول کشید تا قوانین رو درک کنم
درسته که انصافا در ابتدا شاگرد تنبل استاد بودم
درسته که تغییرات اساسی در شخصیت ام زمان برد
ولی ایراد از قوانین نبود و من دیرتر تغییر کردم
ولی بسیار بسیار خرسند و خوشحال و خوشبخت و شادم هستم برای درک قوانین
خیلی خوشحالم که مغز کلام استادم رو درک کردم
و تازه از این به بعد باید شروع کنم این درک و فهم و آگاهی ها رو ، در لحظه لحظه دقایق زندگیم ، اجرا کنم
خانم بارکزی عزیز
دوست بسیار ارزشمند من
با تمام قلبم از شما سپاسگزارم که با کلام الهی خودون باعث نوشتن این کامنت شدید
ممنونم که وقت گذاشتید و به کامنت من پاسخ دادید
و دست خداوند شدید برای من که درهای آگاهی و الهامات برای من باز شوند
برای شما و همه عزیزانتون از خداوند مهربان لحظاتی سرشار از آرامش و شادی و لذت و خنده و خوشبختی رو آرزومندم
انشاالله در پناه رب العالمین ثروتمند و تندرست و سلامت و خوشبخت و موفق و سعادتمند باشید
حال دلتون هر روز خدایی تر از روز قبل
سلام آقا بایرامی عزیز دوست هم فرکانسی
خیلی خوشحالم از نتایجی ک گرفتین و خیلی خوشحالم ک روابطتتون با همسرتون عالی شده
چ خوب ک در کنار دوفرزندتون زندگی عالی ای دارین
خداروشکر ک تو این راه موندین و استقامت ب خرج دادین و یاد گرفتین قوانین و عمل کردین بهشون
خداروشکر
چقدر عکس پروفایلتون هم زیباست
خدا حفظشون کنه دختر و پسر گلتون رو
از طرف من ببوسیدشون
سلام ب خانوم بزرگوارتون برسونید
بازم از نتایجتون برامون بگید
ب رب جهانیان میسپارمتون
سلام و عرض ادب خدمت خانم گازرانی عزیز
ممنون و متشکرم از لطف و محبت شما
من هم بسیار خوشحال و خرسند هستم برای وجود نازنین شما و تک تک دوستان عزیزم
با تمام وجودم شما رو تحسین می کنم به خاطر قلب پاک و مهربونتون
و به خاطر روح بزرگی که پرورش دادید
تحسین می کنم تعهد و شخصیت والای شما رو که مهربانانه وقت می گذارید و تایپ می کنید و ابزار محبت و لطف خودتون رو ابراز می کنید
سپاسگزارم برای این انرژی بسیار مثبت و خالص شما
برای شما و تک تک عزیزانتون سلامتی و ثروت و تندرستی و خوشبختی و سعادت و شادی روزافزون رو از خداوند مهربان ، با تمام وجودم طلب می کنم.
منتظر خلق نتایج عالی توسط شما و خوندن کامنت های شما هم هستیم.
بهترین لحظات رو براتون از رب العالمین خواستارم
حال دلتون هر لحظه خدایی …
سلام به اقاجوادعزیز
اقا تبریک میگم بهتون چه خبرخوبی برای داشتن زندگی عالی کنارهمسر وفرزندان گلتون
تحسین میکنم شمارو که تواون شرایط بد ذهن خودتون روکنترل کردید وباعمل به قانون وباایمان وتعهدی که داشتید زندگی که ازبین رفته بود رو دوباره جان تازه ای بخشیدید
خداروشکر برای اینکه کنارخانواده شادوخوشحالید
خداروشکرکه بعداز 3سال نتیجه رو باچشم دلتون لمس کردید
خداروشکرکه بچه ها الان توی فضای اروم وپرازعشق بزرگ میشن ویادمیگیرن خوب زندگی کردن رو…
خیلی براتون خوشحالم و بهتون تبریک میگم وتحسینتون میکنم
درپناه خداباشید
سلام و عرض ارادت خدمت زهرا خانم عزیز
بسیار ممنونم از ابراز احساسات پاک و مهربانانه شما
سپاسگزارم که وقت گذاشتید کامنت من رو خوندید
و با نگاه زیباتون ، پاسخ زیبا به من دادید
خدای مهربان رو برای وجود بسیار ارزشمندِ دوستانی مثل شما ، شکرگزارم
من هم شما رو تحسین می کنم برای توانایی فوق العاده تحسین کردن دیگران
که یک موهبت و توانایی بسیار ارزشمند هست که شما به اون دست پیدا کردید
رسیدن به این حد از توانایی و ابراز محبت ، نیازمند داشتن قلبی بزرگ و سرشار از وجود خداست
انشاالله به لطف الله رحمن و رحیم ، هر روز در این مسیر بسیارررر لذت بخش ، موفق و پیروز باشید و خالق تک تک لحظات زندگیتون باشید.
با تمام وجودم برای شما و تک تک عزیزان دلتون زندگی سرشار از زیبایی و لذت و آرامش و ثروت و نعمت روز افزون رو از خدای مهربان ، خواستارم
انشاالله در پناه خدای رحمن و رحیم ، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید
هر لحظه تون سرشار از آرامش
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته و همه ی دوستان خوبم.
من بخاطر اینکه به صورت تمرکزی متعهد شدم که جوری روی روابطم کار کنم که عید سال 1403 ببببهترین عشق رو با همسرم، همدم تجربه کنم و کسی تو زندگیم باشه که هررر لحظه بابت بودنش خداروشکر کنم، این روزها دارم تمرکزی روی این موضوع کار میکنم،
من قبلاً روابطم رو که از الان بسیار بسسسیار نابود تر بود رو به شرایطی رسوندم توسط همین قانون و همین مسیر که هممممه متعجب بودن از این همه تغییر و این همه عشق صادقانه!
اما بخاطر چند تا موضوع روابطم دوباره نابود شد، به همون روال قبل برگشت.
دلایلی که باعث خراب شدنه دوباره رابطه بود اینا بودن
1/نداشتن عزت نفس
وقتی عزت نفس نداشته باشی، از دوست داشته شدن، توسط دیگران، مؤدب میشی و هررررررکاری میکنی که اون محبت رو جبران کنی و خودتو در شأن و اون حد از احترام و عشق نمیدونی و بخاطر همین خودتو حقیر میکنی، در نتیجه!
با آدمه حقیر در حد لیاقتش بهش عشق داده میشه!
2/به قول استاد سقف آرزوهام خیییییلی خیییییییییییلی کوچیک بود در زمینه ی روابط!
یعنی وقتی روابطم عالی شد موندم دیگه چی از روابطم بخوام!!
گفتم این دییییگه آخرشه!!
یادمه 8،7 سالم بود پسر خالم بردم بازار گفت هررررررچی که دوست داری بگو تا برات بخرم!
منم بخاطر سقف آرزوهای کوچیکم و احساس لیاقت ضعیفم،گفتم 3 بسته عکس میخوام! (دهه60، 70دیا میدونن کدوم عکسارو میگم همونایی که عکس بازیکنا روشون بود)
بعد گفتم نه نه! شیشتا میخوام،بعد گفتم نه ننه 9 بسته برام بخر!
ییییعنی سقف آرزوهای من داشتنه 9 بسته عکس بود، مثله اینه که تو زنگ بزنی به یکی بگی 25 هزار تمن میتونی بهم قرض بدی؟!
تو روابطمم به دلیل کوتاه بودنه سقف آرزوهام روابطم تو همون سطح موند و بعدشم وقتی خودتو رشد ندی برمیگردی به عقب!
3/ادامه ندادن به تعهد 1 ساله به ادامه ی مسیر!
وقتی بخاطر تضادهای زندگیت یه مدت بصورت متعهدانه و جدی روی رسیدن به هدفت کار میکنی، شرایط خیییییلی زود تغییر میکنه، اما با اینکه شرایط و شخصیت تغییر کنه نیاز به کار کرده زیاد داره.
و متأسفانه من بعد از 4 ماه دوباره شرایط خراب شد، چون من تعهدم مثله روز اول نبود
حالا این مسئله چه ربطی به این فایل داره!؟
میگم خدمتتون.
من امروز بهم الهام شد که برو تمامه دفترهایی که از سال 1400 نوشتی رو بشین بخون.
دیدم توی روابطم همون روزا که شرایط از فاجعه هم بدتر بود تو شکرگزاری هام نوشته بودم
1/خدایا شکرت که همسرم بهم گفت اون یکی شلوارت رو بپوش، این یعنی که لباس پوشیدنه من واسش مهمه و من رو دوست داره
2/خدایا شکرت که امروز همسرم سفره رو پهن کرد که کنار هم غذا بخوریم در صورتی که روزای قبل از هم جدا غذا میخوردیم
3/خدایا شکرت که همسرم بهم گفت برام سیر پاک کن دستام بو میگیره، در صورتی که دیروز وقتی نکدون رو میخواست، با اینکه نمکدون پیشه من بود به من نگفت، به مادرش گفت نمکدون رو میخوام!!!بعد همینجوری که میرفتم صفحه های بعد دییییدم دارم بابت مواردی شکرگزاری میکنم که خودمم باورم نمیشد!
مثلا تو 10، 12 روز بعد نوشته بودم خداروشکر که همسرم گفت دستتو بهم بده بگیرم تا خوابم ببره، در صورتی که همین 2 هفته پیش حتی بدش میومد نزدیک هم دیگه بشینیم!
بعد دیدم من تو شرایط فاجعه برای چه چیزای خیییییلی خیییییییییییلی کوچیکی شکرگزاری مینوشتم!
و همون نوشتن و شکرگزاری برای چیزای کوچیک نتایج بزرگ رو رقم زد.
از طرفی دیروز تو قسمت نشانه ی امروز من، یه فایلی اومد واسم که هرررکس که ندیدش یک تیکه طلای پنهان رو از دست داده!
فایل شکارچی نکات مثبت باشیم!
این فایل کککلا تکلیف منو مشخص کرد.
حالا من چرا اینها رو نوشتم!!!
وقتی میبینم استاد از دیدنه یه آب روان و ساده ایییقدر لذت میبره و حریصه واسش که همینطور آب داره میره یا بطریشو پر میکنه، یا میاد با آب دست و صورتش رو میشوره، یا صندلیشو میزاره وسط آب و پاهاشو میزاره تو آب، و به هررررر روشی که فکرشو کنی داره به این نعمت توجه میکنه، و با استفاده کردن از اون نعمت داره شکرگزاریشو بجا میاره، معلومه که خدا دریاچه ای به وسعت دوتا زمین فوتبال بهش هدیه میده!
معلومه لز بس بخاطر چیزای کوچیک شکرگزاری کرده چیزای بزرگ تر بهش داده میشه!
و من فهمیدم باااااید بهذایتوی روابطم با همسرم به کووووچکترین نکات مثبتش توجه کنم.
نتیجه ی تعهد بر کارکردن روی خودم چی میشه!؟
میشه اینی چه دیروز همسرم بهم میگه واسه تولدت یه کادوی35 تا 50 میلیونی در نظر گرفتم!
من نیمدونم همسرم این کارو میکنه یا نه، ولی میدونم همین حرفش هم بازتاب افکاره خودمه، همونجور که بحث هامون نتیجه ی افکارمه!
من اینو به خودم میگم که بزززززرگترین اشتباهه من اینه که میگم، من زمانی احساس خوشبختی میکنم و از صمیم قلبم شکرگزارم که:
روابطم با همسرم خوب بشه
اما اینو باید بدونم که یک خیال باطله که منتظر بمونم تا کسی تغییر کنه که من احساس خوشبختی کنم!من از همین جایی که هستم باید شکرگزاری کنم تا نتایج کم کم تغییر کنه و گرنه نتایج تغییر نمیکنه
در پناه خدای واحد موفق باشید
به نام خدای مهربونی ک همیشه نشونه هاشو برامون میفرسته و راهو نشونمون میده
خیلی لذت بردم از کامنتتون و علت هایی ک بررسی کردید و ی جوری تماما خودتونو مسئول دونستید و فقط دنبال اصلاح خودتون هستین من شمارو تحسین میکنم
جمله اخرتون برای من مثل ی نشونه بود ک این حرفی ک جدیدا تو ذهنم همش پلی میشه باید جدی تر بگیرم
اینکه من نباید منتظر بهتر شدن شرایط و یا رفتن از هر جایی باشم که بظاهر راحت بشم
من هرکجا ک برم با هر فرد جدیدی ک باشم این ایرادا تو وجود من هست و فقط اشغالا میکنم زیر مبل
من باید بتونم همینجا ، همین الان ، تو همین شرایط خوب زندگی کنم و حالم عالی باشه .
باید بتونم نکات مثبت اطرافیانم هرچند کوچیک بیاد بیارم و شکر گزارشون باشم .
الهی شکرت واقعا بابت این شرایط به ظاهر بدی ک ایجاد میکنی تا به واسطه همین تضادا خودمون بهتر بشناسیم و با دقت بیشتری درون خودمونو بررسی کنیم خدامیدونه ک ما چقدر شخصیتمون رشد میکنه بعد از این مسائل
ما گاهی اوقات فراموش میکنیم دلیل این تضادارو ک تهش اینه ما عزت نفس و ایمانمون بیشتر میشه و از تو بیشتر بخوایم و همش بخاطر خودمونه ولی تو کمکمون کن دستمونو بگیر
خداجونم لحظه ای منو با افکار منفی تنها نزار خودت مراقبم باش در برابر هر وسوسه ای که منو گمراه میکنه
الهی شکرت بابت این پاییز دوست داشتنی و باد خنکی ک از پنجره میادو منو عاشق تر تو میکنه الهی شکرت
به نام خداوند بخشنده و مهربان
به نام تنها افریدگار جهان هستی
سلاممم به صورت چون ماهت امینه عزیزم
سلامم به نور درخشان وجودت
سلام به خدای با عظمت قلبت
چقدررر کمنت ابراهیم جان زیبا توضیح دادی و چقدررر زیبا نوشتی
چقدررر عالی قانون درک کردی و عالی بیان کردی
من تحسینت میکنم عزیزم
چقدر شما زیبا هستین
چقدرر چهره آرام و دلنشین دارین
الهی به همه خواسته های دل تان به آسانی و زیبای برسید عزیز من
الهی خداوند هر لحظه هر ثانیه یار یاروت باشد
زیاد لذت بردم از کامنت تان
در پناه الله یکتا شاد سالم و ثروتمند باشید
درود بر شما ابراهیم جان
مثل همیشه نوشتت برام هدایتگر بود
دقیقاً امروز داشتم با خودم این قانون رو به یاد میاوردم که ما با توجه به هر چیزی اون رو در زندگی خودمون گسترش میدیم
دلیل اینکه ما یه سری خواستهها رو به دست میاریم اما خیلی زود از دست میدیم یا به یه سری خواستهها نزدیک میشیم اما نتیجه نهایی بدست نمیاد همین موضوعه که ما مسیر رو تایید نمیکنیم، ما بهبودهای کوچک رو حس نمیکنیم، ما سپاسگزاری رو بهشکل صحیح انجام نمیدیم، در کل ما تکامل رو رعایت نمیکنیم، ما صبور نیستیم و درک نکردیم که مقصد مهم نیست مسیر مهمه.
قشنگ این حس رو دارم که خداوند با نرسوندن من به خواستههام میخواد مسیر درست رسیدن رو یاد بگیرم چون این چیزیه که من میخوام
آرامش
عشق
خوشبختی
نه تجربه یه موقعیت خاص
این حالت هم با تکامل بوجود میاد
من خودم یکی ازون کسائی بودم که تو زمینه روابط خیلی بد عمل میکردم همیشه
یعنی اون فرد دلخواه میومد اما رابطه پایدار نبود
یا فرد دلخواهم رو باهاش برخورد میکردم اما نمیتونستم باهاش ارتباط برقرار کنم
بعد متوجه شدم که من تکامل رو رعایت نمیکنم که این حالت اتفاق میفته یعنی بهجای اینکه بیام بگم خب من نیاز ندارم یدفعه همه چیز خوب بشه و سعی میکنم آرام بهبود ایجاد کنم و پیشرفتها رو تایید کنم همین بهم آرامش میده و باعث میشه من در مدار آسانیها قرار بگیرم و آرام و بهسادگی و عزتمندانه به چیزی که میخوام برسم، میخوام با یه برخورد یا حرکت خاص، یه حرف خاص یه روز کار کردن روی باورها اون هم نتیجه رو به یکدفعه ایجاد کنم
من اگر اون فرد دلخواهم رو میبینم باید سپاسگزاری کنم و تایید کنم مسیر رو
اگر یه قدم جلو میرم نباید انتظار داشته باشم همه چیز یه دفعه برسه به نقطه آخر، بهجاش از این زمانی که در اختیار دارم بیام برای انتظار مثبت ساختن و فضاهایی که میخوام تجربه کنم استفاده کنم، بیام هدایت الله رو بهیاد بیارم بگم ببین خدا داره آرام آرام هدایتم میکنه، بیام نگرانیهامو با ایجاد و منطقی کردن باورهای مثبت کمتر کنم و امیدواریم رو بیشتر
این حقیقت رو به یاد بیارم که هیچ واقعیت مشخص و ثابتی وجود نداره از قبل، من دارم در هر لحظه میسازمش، وقتی اینجوری فکر میکنم بهجای اینکه بیام با پیشفرضهای منفی برم سراغ بهبودها میام پیشفرضهای مثبت ایجاد میکنم چون میدونم این سمتیه که من باید انجامش بدم این همان کاریه که من برای تحقق خواستم بهش نیاز دارم
درسته هنوز اون نتیجه نهایی ایجاد نشده اما شرایط نسبت به قبل هم متفاوت شده من دارم یه سری واکنشهای متفاوت رو دریافت میکنم و این یعمی فرکانسهای من دارند کار خودشون رو میکنند، من یه ذره رو خودم کار کردم به ذره نتایج متفاوت شد، برای اینکه به نتیجه دلخواه برسم باید بیشتر رو خودم کار کنم بیشتر افکارم رو به سمت دلخواهم جهت بدم
آرامتر باشم
آرامش و احساس خوبم رو نشانه درستی مسیرم بدونم و با احساسی عالیتر ادامه بدم
تکمل یعنی همین
یعنی بالاخره به خواستت میرسی
یعنی خدا برات کارهارو انجام میده اگر تو سمت خودتت رو که همین بهبودهاست به درستی انجاج بدی
احساس لیاقت اون خواسته در مسیر همین بهبودها آرام آرام ایجاد میشه
باز هم از شما دوست عزیزم بسیار سپاسگزارم که با این نوشته زیبا باعث شدی این قوانین رو مرور کنیم
به نام خداوند مهربان و بخشنده
سلاممم به احسان عزیز
امید دارم حال دلت عالی عالی باشد
چقدر در زمان درست کمنتت را خواندم کاملا نجوا هایم را آرام کرد
دلیل اینکه ما یه سری خواستهها رو به دست میاریم اما خیلی زود از دست میدیم یا به یه سری خواستهها نزدیک میشیم اما نتیجه نهایی بدست نمیاد همین موضوعه که ما مسیر رو تایید نمیکنیم، ما بهبودهای کوچک رو حس نمیکنیم، ما سپاسگزاری رو بهشکل صحیح انجام نمیدیم، در کل ما تکامل رو رعایت نمیکنیم، ما صبور نیستیم و درک نکردیم که مقصد مهم نیست مسیر مهمه.
قشنگ این حس رو دارم که خداوند با نرسوندن من به خواستههام میخواد مسیر درست رسیدن رو یاد بگیرم چون این چیزیه که من میخوام
امروز مادرم برایم گفت برو یک جای معلمی کن تجربه ات بیشتر میشود من حالم بد شد چون نه این شغل را دوست دارم و اینکه تکامل فراموش میکنم و منی که هیچ درآمد ندارم دوست دارم به درآمدی برسم که از سطح نصف جامعه بالاست یا بروم مهاجرت کنم به بهترین کشور دنیا و کار دلخواه خودم را داشته باشم
به خودم گفتم درست هست اینا چیزی نیستن که تو نتوانی نرسی به بیشتر اینا میرسی چون لایق عالی ترین ها را داری و زمین آسمان را خدا مسخر تو کرده هست ولی باید از یک جایی شروع کنی باید تکاملت را طی کنی
یا زهنم نجوا میداد چرا او دوستت بدون درک قانون به آسانی مهاجرت کرد حالا بهترین زنده گی را دارد ……..
و چقدررر زیبا شنیدم که گفت چی میدانی که تورا به اندازه آرزو های بزرگت بزرگ میسازم تا معنی زنده گی را بدانی تا لذت ببری تا عمیق زنده گی کنی تا هر روز بزرگ بزرگ شوی و به انکه میخواهی باشی تبدیل شوی
و چقدر خداوند زیبا هدایت میکند زیبا حمایت میکند عالی هوایت را دارد
کافی هست عجله نکنیم کافی هست نگران نشویم کافی هست چی وقت ، چگونه نگویییم کافی هست بدانیم او بلد هست او حواسش هست او خداست
او فراموش نمیکند او کنارت هست او از تو بیشتر دوست دارد به خواسته هایت برسی و شاد زنده گی کنی
به خودم گفتم چرا نگران میشوی
به خودم گفتم وقتی میگویی تسلیم هستم پس تسلیم باش هر چی پیش آمد هدایت خداست به خیرت هست عالی هست
اگر یه قدم جلو میرم نباید انتظار داشته باشم همه چیز یه دفعه برسه به نقطه آخر، بهجاش از این زمانی که در اختیار دارم بیام برای انتظار مثبت ساختن و فضاهایی که میخوام تجربه کنم استفاده کنم، بیام هدایت الله رو بهیاد بیارم بگم ببین خدا داره آرام آرام هدایتم میکنه، بیام نگرانیهامو با ایجاد و منطقی کردن باورهای مثبت کمتر کنم و امیدواریم رو بیشتر
کمنتتتت بی نهایت زیبا و عالی بود ممنونت هستم دوست عزیز
از خداوند برایت بهترین ها را میخواهیم انشالله به آسانی و زیبایی به تک تک خواسته هایت میرسی و خودت هم میدانی که الله به بیشتر از اونای که دوست داری برسی برایت عطا میکند
من هر چی که در حین نوشتن کمنت ها از قلبم میگذرد مینویسم و بدون فکر کردن به قضاوت دیگران مینویسم چون واقعا دوست دارم از هر لحظه خودم رد پا بگذارم که کجا بودم
و همین حالا از قلبم گذر کرد که برایت بگویم سه سال پیش چنین شخصیت زیبا را نساخته بودی درک عالی از قانون را نداشتی و لذتی که امروز از لحظه لحظه زنده گیت میبری او وقت چنین لذت را نمیبردی و در یک کلام خداوند آماده میسازید درونت را صیقل میدهد خداگونه میسازید کافی هست باورش کنی کافی هست ایمانت را قوی قوی تر بسازی کافی هست بدانی خداوند در هر لحظه هوایت را دارد تو فقط لذت ببر و توکل کن
از صمیم قلب بهترین ها را برایت خواهان هستم و الهی به زودی به زیبایی و آسانی نتایج عالی را که دوست داری خلق کنی و بسازی و با فرد دلخواه ات زنده گی بهشتی را تجربه کنی
در پناه الله یکتا شاد سالم و ثروتمند باشید
درود بر روح و قلم پاکت پاکیزه جان
خوندن نوشته پر از عشق و الهیت اشک چشمهایم را جاری و روحم را زنده کرد
بدون شک این یک تذکر جدی و واضح از سوی خداوند برای من بود
برای یک لحظه رفتم تو حالوهوای اون موقع که مثل یک تشنه در پی سراب میدوید و میدوید و میدوید
و حالا در هر لحظه دارم از چشمه بیکران آگاهی و عشق و ثروت الهی نوشجان میکنم و مینوشم و مینوشم و مینوشم
این است نشانه حضور خداوند
خدایی که یادش آرامبخش روح و روان
در حساسترین زمانها تنها یاد و نام خودشه که آتش را بر ابراهیم وجودت گلستان میکنه
این آتشها، هجرتها و آزمونها میآیند و میروند
خوشا به سعادتی کسانی که در لحظههای حساس خود را تسلیمتر از همیشه تقدیم پروردگار میکنند
بهجای عقل، قلبشان را محضر اعتماد به خدا میکنند
بسیار زیاد تحت تأثیر نوشته شما قرار گرفتم
تحت تأثیر وجود و روح پاک و نازنینت
خیلی برای خودم خوشحالم برای حضور ارواح مبارکی مثل شما در زندگیم
از قلب و قلم مهربونت بسیار سپاسگزار هستم که روزی امروز من شدید
یادآور یار نازنینم
برات از خدای زمین و آسمانها و هرچه میان آندوست همان را میخواهم که میخواهی
سلام احسان عزیز
زمان هایی ک به کامنت شما هدایت میشم واقعا با دقت بیشتری میخونم چون ازت زیاد یادمیگیرم و تو میسر رشد و تکاملم هربار اگاهی بیشتری باخوندن کامنت های شما دوستان توحیدی بهم اضافه میشه و این رشد شخصیت و بهبود و ب قول استاد هرروز بهتر از روز قبل شدن مشهود تر میشه و قشنگ متوجه اش میشم و این رشد دادن دائمی و مستمر توام با لذت و احساس خوب صددرصد نتیجه اش فراتراز حدتصور ما خواهد
بود برای همه دوستان و شما و ابراهیم عزیز ارزوی سعادت و خوشبختی دارم
بنام رب
سلام ابراهیم جان
بابا خدا قوت عالی بود
واقعا نداشتن عزت نفس بیداد میکنه
اقا من یه کامنتی از شما خوندم داخل عقل کل میخواستم منم کامنت بذارم اما نشد الان که کامنتتو دیدم گفتم وقتشه
اونجا گفته بودی من خیلی خوبم و تمام ویژگی های خوبتونو گفته بودی
منم کلی فکر کردم به حرفات دیدم آره
من یه خانم مهربون؛با ادب؛ بامعرفت؛مستقل؛زیباو…..
پس چرا روابطم خراب بود
که البته خیلی خیلیییی بهتر شده
اون وقتا از خدا گله میکردم
من که آدم خوبی ام پس چرا
یادم میاد بابام همیشه میگفت اگه همسرت ادم بدی باشه تو صبر کنی در واقع تحمل کنی میری بهشت
و مثاله حضرت محمد رو میزد که یکی از همسراش بد اخلاق بوده
خب منم که الگوم پدرم بود
دیگه مشخص بود نتیجه چی میشه!!
اما وقتی با استاد آشنا شدم متوجه شدم نه
این اونی نیس که من میشنیدم
الگومو عوض کردم
و خیلی رفتارامو تغییر دادم
البته خیلی جای کار دارم هنوز
به قول شما اول که متعهد میشی کلی تلاش میکنی و با گذر زمان تلاشت هی کم و کمتر میشه با اینکه نتیجه هم میگیریا!!!”
چند وقت پیش متوجه شدم درسته من خیلی صبور و مهربونم امااااااا
همیشه تو ذهنم وقایع ناگوار میومد
دعوا و ناراحتی
خب نتیجه میشد همون دعوا و ناراحتی
اما از بیرون یه ادم خوب بودم که خیلی میخواد مثبت باشه!!
دارم تمام تلاشمو میکنم هر وقت فکر منفی میاد یا اون دعواهه میاد سریع ذهنمو مثبت کنم
با اینکه استاد همیشه اینارو میگفتن و من شنیده بودم
اما انگار متوجهش نمیشدم که ایراد کار کجاست
اره من بهترینم اما از درون بهترین نبودم برای خودم
اما از بیرون برای دیگران بهترین بودم
الان دیگه فقط خودم مهمم
با این ویژگی های خوب چقدر خودمو کوچیک میکردم که همسرم دوسم داشته باشه و اون ترس از دست دادن ترس از رها شدن
ووووو اون شرک
منو تا کجاها برد
تا اینکه بگم تسلیمم و شد این سایت و ……
الان خوبم
روابطم خیلی بهتر شده یعنی عالی شده
اما من دیگه برام مهم نیس همسرم باشه یا نباشه
یعنی از وابستگی صد رسیدم به 10
نمیگم صفر چون میدونم هنوز صفر نیس
اما خیلی رها شدم
دیگه منتظر نیستم حالمو خوب کنه
منتظر نیستم وقتی جایی میریم حواسش بمن باشه
منتظر نیستم بگه دوستت دارم
دیگه فقط خودمم و خدای خودم
و نتیجه اش
خودش همش میاد سمتم
خودش مدام ابراز علاقه میکنه
و من میفهمم این خداست که از طریق همسرم داره بهم عشق میده
از همسرم تشکر میکنم اما ته دلم میدونم قضیه چیه و از کجا آب میخوره
تو این مدت کوتاه خیلی تغییر کردم و البته قبلش با یه آیدی و ایمیل دیگه تو سایت بودم اما امان از نجواها
فقط بودم تغییری نبود
اما اینبار تعهد منو اینجا کشوند
البته من بخاطر روابط تعهد دادم اما الان هدفم روابط نیست
هدفم درامدمه و کارم
دیگه روابطو گذاشتم فعلا کنار
با اینکه نتیجه هم دارم میگیرم
اما یه روزی حس کردم تمرکزم روی روابط داره منو از همه چی دور میکنه دقیقا مثل اون حرفت که فکر میکردم رابطه ام درست نشه هیچی ندارم
پس گفتم ولش میکنم
الان فقط کارم درامدم
خودم
اعتماد به نفسم
و این باعث شد نچسبم بهش
و اگه اتفاقی هم میافته میگم من هدفم ثروته و باعث میشه به اون اتفاقه فکر نکنم و خود به خود حل میشه
این الهامی بود که بمن شد و انجامش دادم
خداروشکر ارامشم چندین برابر شده
اصلا خودم میفهمم چقدر اعتماد به نفسم بالاتر رفته
و مهم خودمم که میدونم چقدر تغییر کردم
ابراهیم جان نمیدونم چی شد اینارو نوشتم اما برات ارزوی خوشبختی میکنم
شما لیاقتشو داری
لیاقت بهترین ها رو
بهت ایمان دارم چون ایمان داری به خودت
منتظرم یه روزی بیای کامنت بذاری و بگی شد
و من کلی ذوق کنم
موفق باشی و مرررررسی بابت کامنت فوق العاده ات
در پناه الله یکتا شاد و موفق و سربلند باشی
سلام به همه اعضای سایت
سلام به آقا ابراهیم
چقدر خوب مسائل رو ریشه یابی میکنید شاید باورتون نشه ولی من زندگیم از شما داغون تر بود ولی از وقتی کامنتهای شما رو دنبال میکنم ونتایج خوبتون والبته نتایج دیگر دوستان تغییرات خیلیخوبی توی زندگیم داره رخ میده
هر روز تلاش میکنم خودم رو به بهترین شکل تغییر بدم عژت نقسم وبالا ببرم عاشق خودم باشم با تنهایی خودم وخدا لذت ببرم واین باعث شده رفتار اطرافیانم هم تغییر کنه وحالم هر روز عالی تر بشه
خداروشکر که استاد عباس منش هست
این سایت هست
شماها هستین
خداروشکر که همه این ها دست به دست هم داده تا امثال من بفهمن مزه زندگی واقعی چیه
هنوز کلی راه دارم ولی همین که توی مسیرش اومدم وهدایت شدم خدا رو هزار مرتبه شکرمیکنم
امیدوارم همیشه موفق وپیروز وسر بلند باشید
سلام اقا ابراهیم
خدا قوت پهلوون
اینکه یه مرد با تمام ویزگیهای خاص مردونه ای که داره میتونه اینقدر خودش باشه و عزت نفسش رو اینقدر قوی پرورش داده که بیاد این کامنت پر از اگاهی و درس رو بنویسه، هزاران و هزاران و اصلا میلیاردها بار جای تشویق و تحسین داره.
دمتون گرم.کیفتون کوک
جدا از رشد و پیشرفتتون و بالا رفتن عزت نفستون باید بگم که برام جالب بود که منم برم دفترای سالای قبلمو بردارم و یه مواردی مث شما پیدا کردم.
اینکه از امور کوچیک سپاسگزاری کنم تا به درشتهاش برسم.
هر جا کار نکنیم از مسیر دور میشیم.
و ممنونم که کامنتتون برام یاداوری بود که گریزی به گذشته داشته باشم.
مثال نمکدون و شلوار عالی بود.
همین دو موردی که شاید اصلا به چشم نیان و در ظاهر بی اهمیت باشن ولی میتونه یه زندگی رو تغییر بده.
و روی دنیای هزاران نفر تاثیر بزاره.
از جمله خود من که یادم اومد حواسم باشه زندگی برداشتن همین قدمهای کوچولوی به ظاهر خنده داره.
موفقیت از همین کوچولوها شروع میشه و به بزر گترین ها ختم میشه.
پشتکارتون رو تحسین میکنم
خودتون بودن رو تحسین میکنم
تواضع تون رو تحسین میکنم
و دونه دونه قدمهایی که برای بهبود خودتون و زندگیتون بر میدارین تحسین میکنم.
هوار تا جیغ و کف و هورااااااااااااااااااا……………………….
بنام پروردگار جهانیان
سلام اقا ابراهیم برادر عزیز و دوستداشتنی من
از اینکه اینقدر قشنگ درباره دفترهای گذشتتون گفتید خیلی ممنونم
من اینروزا توسط محدودیت های خانوادهام باز تحت فشارم
نمیدونید چقدررررر گیردادن های مادرپدرمرو مخم هستن
چقدر اذیت میشم از اینکه ازادانه نمیتونمبرم بشینم تو کافه و برای خودم ابمیوه سفارش بدم و راحت بخورم و نترسم از اینکه اگه پدر مادرم فهمیدن چیمیشه؟
یا ازینکه شب دیر برسم خونه قوقا به پا نشه قبل از رسیدنم ک مادرم حسابی با زنگ هاش حالمو میگیره
همه این محدودیت ها این گیردادن ها بخاطر افکارخودمه
گاهی ک تضادها شدید میشه میشینم راجب اینده راجب مسافرتها خونه مجردیم تنهاییم سکوت ارامش اتاقم
اینکه پامیشمخودم صبونه درست میکنم و…..
مینویسم
بعد قشنگ میفهمم که ذهنم بلند بلند میخنده .
خیلیییی مثال خوبی زدید خیلی الگوی خوبی هستید برام
خیلی خوبه ک تو سایت عضوم و استفاده میکنم
خیلی خوبه دوستای قویی مثل شما دارم و منم یادمیگیرم قوی بشم
من موضفم که ازادیم رو خلق کنم
ازتون یاد میگیرم و برای ازادی هامسپاسگزاری میکنم
برای کوجیکترینشون
خیلی قشنگ بود کامنتتون
سپاسگزارم
به نام خداوند مهربان
به نام خداوند بخشنده و مهربان
سلام به عزیز من
سلام به رفیق مهربان من
سلام به خواهر قشنگ من فرشته عزیزم
فرشته الله
عزیز دردانه خدا
قشنگ خدا
سلاممم خدا به قلب و وجود ارزشمندت عزیز من
فرشته الله من بی نهایت بالایت افتخار میکنم قشنگم شما صبر کنید به خدا توکل کنید از این رفتارر مادر و پدر تان اعراض کنید قشنگ کوچکترین موضوعات را شکرگذاری کنید بیبینید خدا چگونه برایت پاداش میدهد وعده خداوند حقققققق هست
چگونه خداوند آن چیز را که دوست داری برایت میرساند آینده ات را زیبا و رویای میسازد به خدا که کاری ندارد و بدون شک همینطور هم میشود
من آمدم که پاسخ احسان عزیز در کمنتم بخوانم که کمنت خودت را دیدم فرشته عزیزم با قلبم برایت پاسخ مینویسم و دوست دارم برایت بنویسم
صبر کن قشنگ خواهر
الله همرایت هست
خداوند میبینید خداوند آماده میسازید اگر امروز نداری فردا حتما تجربه میکنی
میدانی چیست خداوند قوی میسازید خداوند برایت قشنگی ها زنده گی ات را نشان میدهد تا قشنگی های زنده گیت را بیبینی شکرگذاری کنی و بعدا خواسته ات را برایت عطا میکند با ویرژن جدیدت که بیشتر لذت ببری عمیق زنده گی کنی هر لحظه خودت را کنار الله در آغوش الله حس کنی غرق عشق خودش شوی قانون را به زیبایی درک کنی
فرشته عزیز اینگونه نگاه کن که مادر و پدرت شما عزیز دردانه خدا را بی نهایت دوست دارد و عاشقت هستن و از این سبب نگرانت میشوند اصلا اینگونه بیبین و شکرگذاری کن ( که من چقدرر پدر مادر مهربان دارم که در فکر من هستن زیاد انسان ها هستن که در آرزوی داشتن پدر و مادر هستن یا در آرزو داشتن پدر و مادر مسوولیت پذیر پس با خودت بگو خدایا شکرت که چنین نعمتی به من عطا کردی و من چقدر خوشبختم )))
از خدا برایت میخواهم روزی در بهترین کشور دنیا در بهترین ویلای دنیا یعنی ویلای خودت مستقل زنده گی کنی
در بهترین و لاکچری ترین رستورانت ها کافه ها و هوتل ها مصروف سفارش آبمیوه باشی
زنده گی سراسر پر از عشق ارامش و لذت را داشته باشی عزیز من
بوووووووس به روی ماهت قشنگم
سلام به دوست عزیزم پاکیزه خوشگل من
خیلیی از پاسخ قشنگت سپاسگزارم
خیلی دید قشنگی راجب این موضوع داشتی ک خودم فکر نکرده بودم .فقد سعی میکردم باتموم وجود اعراض کنم
واقعن این یک حقیقت است ک در درون هرچیزی هرموضوعی یک موهبت و هدیه ای است فقد باید با دید باز بهش نگاه کنی
ازت خیلییی ممنونم عزیزه دلم
انشالله میام از مستقل زندگیی کردنم براتون مینویسم
این ارزو زیاد دور نیست و باعشق تجربه اش میکنم
درپناه الله یکتا باشی و روز به روز به خاسته هایت نزدیکتر شوی خاهریکی یدونه من
به نام خداوند بخشنده و مهربان
به نام خداوند عزیز و رحمان
سلامممم به ابراهیم عزیز
سلامم به دوست توحیدی من
سلامم خدا به وجود ارزشمند تان به قلب بزرگ تان
ابراهیم عزیز من مطمین هستم روزی خانم تان درک میکند که چقدر یک انسان عالی مهربان دوست داشتنی یک انسان خداگونه در زنده گی شان هست کنار شان هست و خودش را بابت بودن تان خوشبخت ترین انسان روی زمین میداند
و چقدررر شما خوب و مهربان هستین
چقدررر شما عالی هستین
چقدرررر من شما را تحسین میکنم
چقدرررر کامنت های تان دوست دارم و با عشق میخوانم و شکرگذار هستم
الهی روزی بیایی به همین زودی ها و چنان رابطه عالی بسازی و از نتایج زیبایت برای مان بگویی که غرق سپاسگذاری و حال خوب شویم و ایمان مان قوی شود عین استاد و مریم عزیز زنده گی بهشتی را تجربه کنی
الهی زنده گی پر از زیبایی شادی خوشبختی ثروت و پر از حال خوب را با همسر عزیزت تجربه کنی
برادر عزیز و ارزشمندم
اقا ابراهیم عزیز سلام
نمیدونم روابطتتون ب اون پیشرفت و بهبودی ک مدنظرتون بود ه ، رسیده یا نه
من پارسال از طریق عقل کل با شما اشنا شدم
درمورد بهبود رابطتتون نوشته بودین
چقدر تحسینتون کردم ک چطور شرایط رو ب نفعتون تغییر دادین
این فایل نشانه امروزم بود و من هدایت کرد که ورزشم رو شروع کنم ( از ادرسی که سعیده جان تو کامنت گذاشته بود هدایت شدم به یک فایل دیگه)
روزای خوبی رو از لحاظ عاطفی نمیگذرونم
مخصوصا الان
که تا نیم ساعت قبل داشتم ب خودم میگفتم
چ غلطتی کردم ب این مرد بله گفتم
یعنی سیر شدم از زندگی متاهلی و مادر بودن
دلم بشدت تنهایی میخواد
میدونم که خودم ساختمش
و خسته ام
از اینکه هنوز برای پیش پا افتاده ترین چیزها
همسرم ایراد میگیره
مثلا این بپوش
اون و نپوش
بعد از این همه سال با هم بودن
ما هنوز نمیتونیم یک کلمه مث دوتا ادم باهم حرف بزنیم
حالا همین مایی که تو این شرایطیم
برای رسیدن ب هم زمین و زمان بهم دوختیما
میدونی همون اوایل ازدواج هم فهمیدم باید از این زندگی خارج بشم
ولی حرات نداشتم و
جهان من کوبونداااا
خداروشکر که اگاهتر شدم و مدارم تغییر کرد
که اون داستانهای دو سال اول ازدواجم پرونده اش بسته شد
دیشب همش داشتم فکر میکردم میگفتم خدایا ترمزم بهم نشون بده
اون کد خرابم چیه
فعلا تنها چیزی ک برام بولد شد
داشتن الگوهای له و لورده و داغون از بچگی تا زمان ازدواجمه
مردهای زورگو
بشدت محدود کننده ( ک اصلا ی دلیل ازدواجم همین بوده )
کسایی که ب زن نگاه خدمتکار دارن
و غیرتی هستن ب زن و دختر و خواهرشون
ولی از اون طرف سرگوششون میجنبه
میدونم اون خواسته ام که میخوام تنها باشم
پاک کردن صورت مسیله اس
چون اگر من از این زندگی برم بیرون
نفر بعدی هم با همین خصوصیات ولی با اسم متفاوت وارد زندگیم میشه
کار من باید قطع کردن این سیکل معیوب باشه
واقعا استاد راست میگن
کنترل ذهن خیلییی سخته
از کار کردن فیزیکی هم سختتر
من سعی میکنم خودم مشغول کنم
ولی مکه گفتگوی ذهنی ول میکنه
خدارو شکر نشخوارهایی که قبلاا روزهااا من رها نمیکرد الان نهایت ب دو روز یا یک روز ختم میشه و این خودش پیشرفت
میدونم که ورودی بد = احساس بد
احساس بد = اتفاقات بد
اون پاراگراف اخرتوون عالی بود
و باید تلاش کنم
خودم باید تغییر کنم
چون خودم با افکار و فرکانسم این زندگی رو خلق کردم
باز هم از نتایجتون و هدایتهاتون در این مسیر ردپا بذارین
تا چراغ راهی برای ما باشه
در پناه خدا ثروتمند ، سلامت و شاد باشی
بنام نامی یزدان
سلام خدمت استاد عزیزم و سرکار خانوم شایسته
ساعت 01:01بامداد یکشنبه هست،همین الان داشتم به خدا میگفتم که خدایا این بچه های سایت از کدوم فضا و سیاره ای اومدن که انقدر خفنن!!؟؟؟؟
خدایا اینا چطوری تورو انقدر درک کردن که نور شدی به کلامشون،انرژی شدی به کلماتشون که این خرت و پرت های درونت رو میریزن بیرون مرتب میکنن و میزارن سرجاش!!!
خدایا من چه فرکانس و چه پتانسیلی توی خودم داشتم که همنشین اینچنین جماعت نورانی شدم؟؟؟؟؟
خدایا واقعا فکرت چی بوده که این جهان رو خلق کردی که یه عده ای بیان خاک درگاهت بشن اینگونه مست و مدهوش عظمتت بشن و تو اونا رو عزت و جلالشون دادی؟؟؟؟؟؟
خدایا این استاد عباسمنش دیگه کی بوده که یک صدم اتفاقات این مسیری که برای استاد پیش اومد رو تبدیل به دیتا میکردی از طریق آمپول بهش تزریق میکردی سی پیوش درجا میسوخت،ولی این بشر ایمان نشون داد جلو رفت؟؟؟؟
این آخریه رو جوابشو میدونم چون هزاران بار استاد تو تک تک جملاتش ،فایل هاش،رفتارش،عملکردش،تعهدش گفته و نشون داده
چون خود منم دارم ذره ذره این صحبت های استاد رو درک میکنم زندگی میکنم،اونجایی که استاد عزیز تو یکی از فایل های رایگانش میگه منم سختی زیاد کشیدم در به دری کشیدم بالا و پایین شدم،نجوا هم سراغم اومد تو اون لحظه به خدا معترض هم میشدم ولی فقط به اصولم پایبند بودم و تحت هر شرایطی اجراش کردم و الان اگر بهم بگن برگردی عقب و باز دوباره به این نتایج میرسی ولی بازم باید همین مسیری که اومدی رو طی کنی با کمال میل از صمیم قلبم دوباره همین مسیر رو میام
واقعا به به،اشک تو چشمام جمع شد وقتی این کلام شنیدم، لعلکم ترضی یعنی همین که میدونی سختی زیادی کشیدی در طی مسیر ولی انقدر محو تماشای عظمت و زیبایی الله یکتا و معجزاتش در زندگیت هستی که اگر بگن برگرد و همین مسیر رو بیا با کمال میل قبول میکنی
یادم خودم افتادم از گذشتم همیشه مینالیدم با اینکه از دید دیگران از بیرون یه زندگی ایده آل داشتم،من پدرم بیست و اندی سال کارگری کرد تا چندرغاز حقوق بازنشستگی بهش دادن من تو سال سوم استقلال مالیم سه برابر دسترنج عمر پدرم درآمد داشتم ولی از زندگیم لذت نمیبردم تکرار میکنم از زندگیم لذت نمیبردم چون معنا و مفهوم این زندگی رو درک نکرده بودم یعنی توحید و یکتاپرستی رو ،همه ی اون ایده آل هام رو از دست دادم ولی بجاش یه هدیه الهی دریافت کردم یه ذهنیت خداشناس،توحید سنج،زیبا بین
یه برجی روی آب ساخته بودم خراب شد تا بیام از پایه خودم گود برداری کنم،بُتون ریزی کنم ،صفحه ستون بزنم آروم بیام بالا و اون قصر و عمارت مجلل خداگونه رو روش بنا کنم
به ولله زندگی انقدر آسونه که گاهی اوقات سخت گرفته میشه،از آسونی زیاد سختش میکنیم برای خودمون،یه قانون ثابتی هست که میگه اگر شما انقدر ایمان داشتی و جَنم از خودت نشون دادی که تحت هر شرایطی تو هر وضعیتی تونستی طوری افکار و ذهنیت رو کنترل کنی که به احساس خوب برسی،طبق کلام و قوانین الله یکتا آسمون بیاد زمین،زمین بره آسمون برای تو فقط اتفاق خوب میفته
میدونین من بخودم گفتم ،الان چرا دست و پا میزنی واسه مسائل مالی،میخوای دوباره پول بیاد توی دستت و طبق قانون اگر از نظر فرکانسی لیاقت دریافت اون پول رو نداشته باشی لاجرم باید اون پول رو از دست بدی مثل گذشته که از دست دادی،و من نیومدم این مسیر رو یاد بگیرم که فقط پولدار بشم اومدم که این مسیر رو تا آخر عمر اجرا کنم و طی کنم برم جلو پس از همین جایی که الان هستم باید بخودم یادآوری کنم که بیا بجای صرفآ نتیجه گرفتن اون شخصیت عملگرا به اصل و اساس رو در خودت ایجاد کن ،مثل استادی که فرزندش رو از دست میده ولی بجای مراسم ختم گرفتن بخودش میگه ،اگر الان ذهنت رو کنترل نکنی و درگیر فرع بشی قطعا اتفاقات بد تری در انتظارت هست و سریع خودش رو جمع و جور میکنه بعد از یک هفته از فوت فرزند به روند عادی زندگیش برمیگرده الله اکبر گفتنش هم دل و جرات میخواد وای بحال انجامش
ولی کسی میتونه براحتی این مسئله رو اجرایی کنه که ایمان داره به یه نیرویی که این نیرو یه قانون ثابت وضع کرده و بشارت و انزار داده که آقاپسر دختر خانوم ،آهای عشقی اگر طبق این قانون عمل کنی نتیجه قطعا اون چیزی میشه که سعادتت درون اون هست و اگر نتونی عمل کنی هیچ نجات دهنده و یاوری برای رفع گرفتاری ازون بلایا نخواهی یافت
خدایا من در این لحظه واقعا از جایی که هستم راضیم و اگر هزاربار دیگ برگردم عقب و بدونم که میام همین جایی که الان هستم باز هم همین مسیر رو طی میکنم
شکر به درگاهت ای نور آسمان ها وزمین
سلام آقای کاتبی عزیز چقد کامنتت حس خوبی داشت ادم دلش قرص میشه واقعا کامنتا بچه های سایت با هیچ چیزی نمیشه مقایسه کرد بهتون تبریک میگم که به این سطح درک رسیدید دقیقا وقتی وارد سایت شدم کامنت شمارو خوندم خیلی احساسم بهتر شد من الان تو زمانی هستم که تمام کارای شرکت خودم نصفه موند و استپ خورد و شرکتی که الان مدیر فروشش هستم با تمام ایدهای که اومد و عملی کردم استپ خورده بود ممنون بابت کامنتت اینجای کامنتت که نوشتی اگر شما انقدر ایمان داشتی و جَنم از خودت نشون دادی که تحت هر شرایطی تو هر وضعیتی تونستی طوری افکار و ذهنیت رو کنترل کنی که به احساس خوب برسی،طبق کلام و قوانین الله یکتا آسمون بیاد زمین،زمین بره آسمون برای تو فقط اتفاق خوب میفته انگار برای من نوشته بودی سپاسگزارم
سلام ندا خانوم بزرگوار و موفق
خیلی ممنونم از لطف شما
قطعا و بدون تردید شک نداشته باشید که ما به لطف فضل خداوند چنان قدرتی بهمون اعطا شده که میتونیم نتیجه هر اتفاق و عملی رو فقط با تغییر دیدگاهمون به نفع خودمون تغییرش بدیم
امروز یه برگه لای دفتر دوره ی حل مسائلم پیدا کردم و خوندم مال چندماه پیش بود که در دل یه تضاد که داشت ب قیمت عمر و جونم تموم میشد نوشته بودمش یه خط از کلام خدا که تو اون لحظه بهم گفته بود رو برای شما مینویسم
همه رو دوست داشته باش و به همه عشق بِورز،از کسی دلگیرنشو و اینو بدون که هر اتفاق خوب از سمت من هستش و هر اتفاق بد نتیجه ی کار خودت و همون اتفاق بد پیامی هست که خودت رو ارتقا بدی پس اندوهگین نشو
خداوند پشت و پناه شما باشه
دوست عزیز سلام .
چقدر قشنگ از قانون گفتی و یع جملت مهر تااییدی بود بر قلبم و نشانه ای بود از سمت خدا،اینکه پولو به کسی میدن که از درون برای خودش ارزش قائل باشه و احساس لیاقت داشته باشه،چیزی که قبلا من اندازه سر سوزن نداشتم ،خداروشکر که با دوره عزت نفس خیلی بهتر شدم و اینا به لطف خدایی که استادو سر راهم قرار داده:)
چقدر خوشحالم که از زندگی خودتون راضی هستین و بهتون برای این ثابت قدم بودنتون تبریک میگم .
در پناه خدا باشی دوست خوبم.
عشق و نور خدا سهمت باشه.
سلام خانوم سالاورند بزرگ و مهربون
واقعا سپاسگزارم از لطف شما و ممنونم که منو مهمون کلامتون کردین
همین پارسال یه تایمی بود تو اینستاگرام هم از خودم عکسی یا فیلمی شِیر میکردم و هزاران هزار بازدیدونظر میگرفتم اما این کجا و آن کجا
واقعا انقدر روند تغییر تدریجی و گام به گام هستش که اگر من و شما و هرکسی که این مسیر رو انتخاب کرده آگاهانه تغییرات رو بخودش یادآوری نکنه ذهن به راحتی میتونه گولت بزنه و دنیایی از تغییرات و نتایجت رو مثل شعبده باز ها جلوی چشمات غیبش کنه در صورتی که واقعا هست و وجود داره
خدا بشما عمر باعزت بده
سلام پوریا جان دوست هم فرکانسی
امیدوارم حال دلت عالی باشه و در بهترین زمان این نقطه ی آبی رو تحویل بگیری
ممنون بابت نکاتی ک تو کامنتت نوشتی و خیلی درسا ب من یاد دادی درست میگی واقعا بچه های سایت عالی و بینظیری و قلمشون واقعا قلم خداست
من خودم اولا خیلی کامنت نمینوشتم و حس میکردم نمیتونم چیزی بنویسم ولی وقتی ک خیلی متعهد تر شدم و اومد کامنتا رو خوندم و لذت بردم گفتم چرا ک ن منم مینویسم منم تکاملمو طی میکنم و یاد میگیرم از دوستانی ک فعالترن و این ندای شیطانی ک انقد کمال گراعه رو خاموش کردم
پوریا جان از این قسمت کامنتت خیلی خوش اومد
اگر شما انقدر ایمان داشتی و جَنم از خودت نشون دادی که تحت هر شرایطی تو هر وضعیتی تونستی طوری افکار و ذهنیت رو کنترل کنی که به احساس خوب برسی،طبق کلام و قوانین الله یکتا آسمون بیاد زمین،زمین بره آسمون برای تو فقط اتفاق خوب میفته
واقعا همه چیز احساس خوبه و اینه ک اصله اگه این باشه همه ی اتفاقات خود ب خود اتفاق میوفتن
ممنون ک این کامنت ی یادآوری بزرگ برام داشت دمت گرم پسر عالی نوشتی ازت سپاس گزارم
امیدوارم بهترین ها برات اتفاق بیوفته
ب رب جهانیان میسپارمت
سلام به خانوم گازرانی آسمانی
قبل از هر کلام دیگه ای واقعا از صمیم قلبم بهتون تبریک میگم که جز این دسته از خانوم هایی هستین که بجای دغدغه هایی مثل وای امشب چی بپوشم در این سایت الهی مشغول عبادت و ساخت بهشت هستین
خانوم هایی از جنس این سایت الهی همیشه منو به وجد میارند
امیدوارم از صمیم قلبم سالیان سال در این سایت عالی از حضور پر مهر و نورانی خودتون من و تمام دوستان این مسیر الهی رو بهره مند کنید
بهترین ها برای شما
سلام آقا پوریا
ممنون بابت کامنت عالی که نوشتی خداوند به قلمت برکت بده
منم از بچهای سایت تشکر میکنم بابت کامنتهای عالیشون تشکر میکنم که اینقدر دست و دلبازانه کامنت میزارند و آگاهی هاشون رو با ما به اشتراک میزارند. به نظر من کامنتهای این بخش از سفر به دور آمریکا ترکیبی از تمام دورهای استاد هست که بچها به زیبایی بیانش میکنن . خداوند بهتون قوت بده
و باز هم ممنونم بابت کامنت عالی شما کلی بهم افزوده شد و قانون برام تکرار شد . و از خداوند میخام که کمکم کنه عملگرا باشم و فقط به چشم کلمات زیبا نبینم این آگاهی ها و برای حس خوبی که فقط الان بهم داده بیام تحسینشون کنم و بیام در عمل هم اجرا کنم و سبک زندگیم و شخصیتم رو بر پایه این قوانین بنا کنم و همیشه برام تکرار و تکرار و تکرار بشن .
در پناه الله مهربان
سلام آقا فرهاد نجاتی عزیزم
ممنونم بابت این جملات زیباتون سپاسگزارم که من رو مورد لطف و محبتتون قرار دادین
در این مسیر انقدر احساس ناب تجربه میکنید که معتادش خواهید شد و قطعا جدا شدن ازین مسیر سخت ترین و ناممکن ترین کار روی کره زمین براتون خواهد شد،امیدوارم هرروز نزدیک و نزدیکتر به اصل خودمون بشیم
﷽
بنام خداوند بسیار بخشنده ، ستایش مخصوص پروردگار جهانیان است
سلامبه دوست عزیزم پوریا عزیز
ممنون وسپاسگزارم از کامنت زیبا ونورانی شما
خیلی استفاده و لذت بردم
منتظر خواندن خبرهای خوب و پیشرفتهای شما در تمام زمینه ها انشا الله هستم
در پناه رب العالمین جوان و شاد ، سالم و ثروتمند وموفق باشید
وحید ربانی
سلام به آقا وحید شاد و پر انرژی
آقا وحید خان ربانی من کامنت های زیبای شمارو تو سایت چندباری مطالعه کردم الحق انرژی شما بینظیره ممنونم که مهر و محبتتون رو ارزانی داشتین
خداوند شمارو در پناه خودش حفظ و حفاظت بکنه
قدردان خداوندی هستم که من رو در جوار دوستان نورانی و ستاره نشانی چون شما قرارداد
پیروز و موفق باشید
سلام ودرود ب توگل.احسنت بشدت ب دیدگاهت حس خوبی گرفتم ودرخودم حس کردم حرفاتو خدا ب کلامت برکت بده.دقیقا منم ی سوال ازبقیه وخودم همیشه میپرسم اونم اینه ک اگ ی پاک کن بهت بدن بگن میتونی گذشته ات روپاک کنی کدوم قسمتش پاک میکنی؟واماجواب خودم چون باگذشته کنارامدم وپذیرفتمش ومیدونم ک اینجای ک الان هستم لازمه گذروندن اون گذشته بوده پاک کن رو کنار میزارم واز این لحظه وتمام اتفاقاتی ک رخ داده لذت میبرم وسپاس گزاری میکنم بابت تک ب تک اتفاقات اخیر وحال وباتصویرسازی وتلاش ذهنی وفیزیکی وارسال فرکانس وارتعاش درست مسیرپیش رومو خلق میکنم.سپاس از دیدگاه زیبات ک کلی حس خوب درمن ایجادکرد
سلام به تو ای امیر عزیزم داداش گل و خوش خنده ی خودم
خدارو شکر میکنم که حس خوب برداشت کردی از دیدگاه من ،قطعا و بدون شک همه این ها لطف و فضل پروردگار من هست
امیدوارم اونقدر در این مسیر ایمان نشون بدی که دیگه نتونی بیرون ازین مسیر زندگی کنی این اون پاداش عظیم الهی بنظرم
موفق باشی
سلام و عرض ادب خدمت آقا پویای گل دوست و برادر همفرکانسیم
چقدر زیبا نوشتی کلام خدا را و قوانین بدونه تغییر خداوند را واقعا لذت بردم و خداوند را سپاسگزارم برای هدایتم به این کامنت زیبا و تاثیر گزار، خدایا شکرت ازاینکه من را در مسیر شناخت خودت قرار دادی
خدایا شکرت بابت شاگردی در کلاس استاد عباسمنش و خانم شایسته عزیز
خدایا شکرت بابت قوانین بدونه تغییرت
خدایا شکرت بابت این خانواده دوست داشتنی
خدایا شکرت که به ما فهموندی که زندگی ثروت و خانه و روابط و خورد و خوراک نیست، زندگی فقط مسیر توحیدی هست که در کنارش همه ی جوانب هم اوکی می شه
خدایا شکرت که دید ما را به زندگی زیبا بین کردی
خدایا شکرت از این آرامش در زندگی
خدایا شکرت ازاینکه شب بدونه هیچ نگرانی یک خواب سنگین را تجربه می کنم
و شاه کلید همه دوره های استاد شکر گزاری وقدرت ندادن به هیچ عامل بیرونی به جز خداوند
ممنونم و سپاسگزارم
سلام به حسین آقای پیمانی عزیز دل
واقعا همینطور که شما میفرمایید هست همه چیز شکرگزاریه ولی نه شکرگزاری زبانی،شکر گزاری که از عمق وجود برخواسته از حال خوبه،وقتی ما دنبال این حالت از شکرگزاری تو هر حالتی باشیم قطعا هدایت میشیم باور ها و افکار نامتناسب با این حالت رو در خودمون رفع کنیم
سلام پوریا جان دوست نازنین وزیبای پر افتخارم .لذت بردم کیف کردم جملات چیده شده بدست شما دوست قشنگ وبادرک وبا ایمانم بسیار زیبا وعالی.
سپاسگذارم زحمت کشیدی ومکتوب کردی آنچه از دلت تراوش کرده ممنون حرف منو هست سپاسگذارم
هر جا هستی هرجور هستی سلامت وشاد وبادرک باشی
بنام نامی یزدان
سلام خدمت استاد عزیزم و سرکار خانوم شایسته
ساعت 01:01بامداد یکشنبه هست،همین الان داشتم به خدا میگفتم که خدایا این بچه های سایت از کدوم فضا و سیاره ای اومدن که انقدر خفنن!!؟؟؟؟
خدایا اینا چطوری تورو انقدر درک کردن که نور شدی به کلامشون،انرژی شدی به کلماتشون که این خرت و پرت های درونت رو میریزن بیرون مرتب میکنن و میزارن سرجاش!!!
خدایا من چه فرکانس و چه پتانسیلی توی خودم داشتم که همنشین اینچنین جماعت نورانی شدم؟؟؟؟؟
خدایا واقعا فکرت چی بوده که این جهان رو خلق کردی که یه عده ای بیان خاک درگاهت بشن اینگونه مست و مدهوش عظمتت بشن و تو اونا رو عزت و جلالشون دادی؟؟؟؟؟؟
خدایا این استاد عباسمنش دیگه کی بوده که یک صدم اتفاقات این مسیری که برای استاد پیش اومد رو تبدیل به دیتا میکردی از طریق آمپول بهش تزریق میکردی سی پیوش درجا میسوخت،ولی این بشر ایمان نشون داد جلو رفت؟؟؟؟
این آخریه رو جوابشو میدونم چون هزاران بار استاد تو تک تک جملاتش ،فایل هاش،رفتارش،عملکردش،تعهدش گفته و نشون داده
چون خود منم دارم ذره ذره این صحبت های استاد رو درک میکنم زندگی میکنم،اونجایی که استاد عزیز تو یکی از فایل های رایگانش میگه منم سختی زیاد کشیدم در به دری کشیدم بالا و پایین شدم،نجوا هم سراغم اومد تو اون لحظه به خدا معترض هم میشدم ولی فقط به اصولم پایبند بودم و تحت هر شرایطی اجراش کردم و الان اگر بهم بگن برگردی عقب و باز دوباره به این نتایج میرسی ولی بازم باید همین مسیری که اومدی رو طی کنی با کمال میل از صمیم قلبم دوباره همین مسیر رو میام
واقعا به به،اشک تو چشمام جمع شد وقتی این کلام شنیدم، لعلکم ترضی یعنی همین که میدونی سختی زیادی کشیدی در طی مسیر ولی انقدر محو تماشای عظمت و زیبایی الله یکتا و معجزاتش در زندگیت هستی که اگر بگن برگرد و همین مسیر رو بیا با کمال میل قبول میکنی
یادم خودم افتادم از گذشتم همیشه مینالیدم با اینکه از دید دیگران از بیرون یه زندگی ایده آل داشتم،من پدرم بیست و اندی سال کارگری کرد تا چندرغاز حقوق بازنشستگی بهش دادن من تو سال سوم استقلال مالیم سه برابر دسترنج عمر پدرم درآمد داشتم ولی از زندگیم لذت نمیبردم تکرار میکنم از زندگیم لذت نمیبردم چون معنا و مفهوم این زندگی رو درک نکرده بودم یعنی توحید و یکتاپرستی رو ،همه ی اون ایده آل هام رو از دست دادم ولی بجاش یه هدیه الهی دریافت کردم یه ذهنیت خداشناس،توحید سنج،زیبا بین
یه برجی روی آب ساخته بودم خراب شد تا بیام از پایه خودم گود برداری کنم،بُتون ریزی کنم ،صفحه ستون بزنم آروم بیام بالا و اون قصر و عمارت مجلل خداگونه رو روش بنا کنم
به ولله زندگی انقدر آسونه که گاهی اوقات سخت گرفته میشه،از آسونی زیاد سختش میکنیم برای خودمون،یه قانون ثابتی هست که میگه اگر شما انقدر ایمان داشتی و جَنم از خودت نشون دادی که تحت هر شرایطی تو هر وضعیتی تونستی طوری افکار و ذهنیت رو کنترل کنی که به احساس خوب برسی،طبق کلام و قوانین الله یکتا آسمون بیاد زمین،زمین بره آسمون برای تو فقط اتفاق خوب میفته
میدونین من بخودم گفتم ،الان چرا دست و پا میزنی واسه مسائل مالی،میخوای دوباره پول بیاد توی دستت و طبق قانون اگر از نظر فرکانسی لیاقت دریافت اون پول رو نداشته باشی لاجرم باید اون پول رو از دست بدی مثل گذشته که از دست دادی،و من نیومدم این مسیر رو یاد بگیرم که فقط پولدار بشم اومدم که این مسیر رو تا آخر عمر اجرا کنم و طی کنم برم جلو پس از همین جایی که الان هستم باید بخودم یادآوری کنم که بیا بجای صرفآ نتیجه گرفتن اون شخصیت عملگرا به اصل و اساس رو در خودت ایجاد کن ،مثل استادی که فرزندش رو از دست میده ولی بجای مراسم ختم گرفتن بخودش میگه ،اگر الان ذهنت رو کنترل نکنی و درگیر فرع بشی قطعا اتفاقات بد تری در انتظارت هست و سریع خودش رو جمع و جور میکنه بعد از یک هفته از فوت فرزند به روند عادی زندگیش برمیگرده الله اکبر گفتنش هم دل و جرات میخواد وای بحال انجامش
ولی کسی میتونه براحتی این مسئله رو اجرایی کنه که ایمان داره به یه نیرویی که این نیرو یه قانون ثابت وضع کرده و بشارت و انزار داده که آقاپسر دختر خانوم ،آهای عشقی اگر طبق این قانون عمل کنی نتیجه قطعا اون چیزی میشه که سعادتت درون اون هست و اگر نتونی عمل کنی هیچ نجات دهنده و یاوری برای رفع گرفتاری ازون بلایا نخواهی یافت
خدایا من در این لحظه واقعا از جایی که هستم راضیم و اگر هزاربار دیگ برگردم عقب و بدونم که میام همین جایی که الان هستم باز هم همین مسیر رو طی میکنم
شکر به درگاهت ای نور آسمان ها وزمین
سپاسگذارم
سلام جمال عزیزم دوست زیبا و متعهد و با پشتکار من
دیدن دوستان قدیمی در این مسیر باعث مباهات و شادی منه
ممنونم که چشمان من رو مهمون کلام زیبای خودت کردی و برام کامنت گذاشتی بسیار بسیار احساس وصف ناپذیری از تبادل با دوستان چون شما دارم
مراقب خودت باش
به نام خداوند مهربان و بزرگ
سلاممم به قلب بزرگت پوریا عزیز
سلام به نور وجودت
سلام به خدای با عظمتت
سلام به کلمات قشنگت
خلاصه تمام کمنتت یک جمله بود
میدانی چیست ؟؟
اینکه خداوند در هر حالت از مومنان دفاع میکند
کافی هست ایمان بیاوریم و خدا را باور کنیم
پوریا عزیز دوست خوبم چقدرررر از کامنتت لذت بردم
چقدررر قلب بزرگ و مهربان و توحیدی دارید
با تمام وجودم تحسین تان میکنم
از خداوند بزرگم برای تان بهترین ها را خواهان هستم در پناه الله یکتا شاد سالم و ثروتمند در دنیا و اخرت باشید
سلام پاکیزه ترین پاکیزه دنیا
سرکارخانوم بارکزی
اول ازهمه باید بگم لهجه ی بسیار شیرین و دلنشین شما زیبایی کلماتتون رو چندین برابر کرده و دوم اینکه الهی شکر که خدا دوستانی چون شما رو همنشین لحظات آرامشم کرد بی نهایت سپاسگزارم ازش
امروز داشتم موقع باشگاه فایل نتایج پایدار رو گوش میدادم دوس دارم اینجا یه تیکشو براتون بزارم
بچه ها این رو بدونین که تا زمانی که توی مسیر درست حرکت میکنید نتایج میتونه بهتر و بهتر بشه و هیچ انتهایی نمیشه براش تصور کرد
پس بیایم برای رویاهامون سقف تعیین نکنیم
خدا پشت و پناه شما خانوم نورانی
سلام اقا کاتبی عزیز
چقدر زیبا نوشتید از اینکه باید بجای اینکه برای نتیجه دست و پا بزنیم اول شروع کنیم اون شخصیتی ک باید رو ایجاد کنیم برای خودمون تا بتونیمتااخر عمرمون از این شخصیت قوی که از قوانین پیروی میکنن استفاده کنیم
اینطوری نتایج هم عمری میشه
ولی اگه بخایی فقط برای ثروت پیش بری ممکنه بخاطر نداشتن احساس لیاقت از دستش بدی
پس ساختن شخصیت خیلیی مهمتر از هرچیز دیگه ایه
چون کسی ک شخصتیش قویه هیچ طوفانی به لرزه نمیندازتش
سپاسگزارم که به یادم اوردید که شخصیتمرو قوی کنم
درپناه الله یکتا باشید
سلام اقا پوریا کامنتتون عالی وپرازحس خوب بود
بهتون تبریک میگم که به این درجه ازایمان رسیدید که صرفا پول لذت نمیاره بایدازمسیر لذت برد
(من اینوبرداشت کردم ازحرفهاتون)
خداروشکر که تواین مسیر میشه هر روز وهر روز بهتربشیم
جمله هاتون عالی بودن تحسینتون میکنم این حدا ز درک قانون رو
انشاءلله که هممون بتونیم توعمل نشون بدیم ایمانمون رو….
درپناه خدا شاد وپیروزباشید
سلام خانوم کاسه ساز عزیز
الان که دارم جواب کامنت شمارو میدم نت بشدت سر ناسازگاری داره سرعتش پایینه
ولی انقدر ذوق و شوق تشکر و ارتباط گرفتن با دوستانی مثل شمارو درونم حس میکنم که با عشق فقط دوس دارم ازتون تشکر کنم که با دیدگاه زیباتون انقدر حال من رو زیبا و شادب کردین
ممنونم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ
وَإِذِ اعْتَزَلْتُمُوهُمْ وَمَا یَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّهَ فَأْوُوا إِلَى الْکَهْفِ یَنْشُرْ لَکُمْ رَبُّکُمْ مِنْ رَحْمَتِهِ وَیُهَیِّئْ لَکُمْ مِنْ أَمْرِکُمْ مِرْفَقًا ﴿١6﴾
واکنون که از آنان و آنچه غیر خدا می پرستند، کناره گرفته اید، پس به این غار پناه گیرید تا پروردگارتان از رحمتش بر شما بگستراند و در کارتان آسایش و آسانی فراهم آورد. (16)
وَتَرَى الشَّمْسَ إِذَا طَلَعَتْ تَزَاوَرُ عَنْ کَهْفِهِمْ ذَاتَ الْیَمِینِ وَإِذَا غَرَبَتْ تَقْرِضُهُمْ ذَاتَ الشِّمَالِ وَهُمْ فِی فَجْوَهٍ مِنْهُ ۚ ذَٰلِکَ مِنْ آیَاتِ اللَّهِ ۗ مَنْ یَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ ۖ وَمَنْ یُضْلِلْ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ وَلِیًّا مُرْشِدًا ﴿١٧﴾
و خورشید را می بینی که وقتی طلوع می کند، از سمت راست غارشان متمایل می شود، و وقتی غروب می کند، سمت چپشان را ترک می کند، و آنان در محل وسیعی از آن غارند [که نسیم مطبوعش آنان را فرا می گیرد]؛ این از نشانه هایِ [قدرتِ] خداست. خدا هر که را هدایت کند، راه یافته است و هر که را گمراه نماید، هرگز برای او یاور و دوست هدایت کننده ای نخواهی یافت. (17)
=========================================================================================
خدای قشنگ و دلبر و نازنینم،آبی روشن آسمون،موج های لاجوردی دریای جلوی چشم هام،بوی خوشِ عود روی میزم،شیرینی قرآن کنار دستم،روشنی قلبم،فرمانروای جهان،به من،به عقلم،به درکم ببار و اجازه بده با جریان هدایتت بنویسم،من برای صلاتت به نورت فقیرم،اگر تو دستمو نگیری و هدایتم نکنی در من توانی برای نوشتن نیست.
ربِّ اشْرَحْ لی صَدری و یَسِّرْ لی أمری و احْلل عُقدهً مِنْ لسانی یَفقَهوا قَوْلی
========================================================================================
سلام به استادِ دلبرم،به دلبرِ شیرینِ استادم،به رفیق های غار حرای من
عشق و نور ورحمت الله به بندگان صالح خداوند،خداروصدهزار مرتبه شکر برای سعادت دیدن یک قسمت دیگه از سریال،دیدن زیبایی ها و تمرکز بر نکات مثبت و آگاهانه رقم زدن آینده ای شیرین
اول مهر و اول هفته و شروووع فصل پاییز هزار رنگ بر همممون مبارک و خجسته وپررربرکت
الهی که تموم زندگیمون پر از رنگ الله باشه
صِبْغَهَ اللَّهِ ۖ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَهً ۖ وَنَحْنُ لَهُ عَابِدُونَ
رنگ خداست (که به ما رنگ ایمان و سیرت توحید بخشیده) و چه رنگی بهتر از رنگ (ایمان به) خدا؟ و ما او را پرستش میکنیم.
قبل از هرچیز بگم هدف گزاری برای این سه ماه پربرکت یادتون نره!کاری که خودم انجامش دادم و تمرکز لیزری گذاشتم فقط برای یک هدف خاص و خداوند شاهده از همون روز اول،معجزاتش رو به چشمم دیدم،برای اینکه مسیر رو از اول درست پایه گذاری کنید بهتون پیشنهاد میدم این فایل استاد رو قبلش ببینید و بعد هدفتون رو مشخص کنید.
abasmanesh.com
=========================================================================================
استادجان امروز میخوام برات از یک داستان واقعی بنویسم،داستان زندگی من و داداشم
روز اول مهر برای ما همیشه با این آهنگ شروع میشد:
بااااز آمددد بوی ماااه مدررررسه،بوووی شادی های رااااه مدرسه ….
یک طرف داستان من بودم،شرو شیطون و پرحاشیه و عاشق مدرسه رفتن و پلنِ خرابکاری ریختن با بچه ها
یک طرف داستان امیرمحمد بود،مظلوم و ساکت و متنفر از درس و مدرسه!
این آهنگ برای من شروع روزهای خوش بود،برای امیرمحمد حالت انزجار!
هنوزم صدای این آهنگ رو میشنوه حالش بهم میخوره:))))))
یک طرف داستان سعیده ی شیطون بود،که خیلی هم درس نمیخوند اما نمره های خوبی میگرفت و تو شاگرد های برتر کلاس بود،یک طرف داستان امیرمحمد که خیلیم تلاش میکرد برای درس خوندن اما دوران مدرسه براش خیلی سخت میگذشت!
داداش اگر این کامنت رو میخونی منو ببخش :)
ولی حیفم میاد اینو تعریف نکنم.یک روز امیر از مدرسه اومد،یادمه ماه رمضون هم بود،با ذووق برگه ی املاش رو نشون داد گفت ماااامااان املااا هفت شدم :))))) مامانم گفت چی؟ هفت؟ بعدشم بنده ی خدا از فشار روزه و این خبر خوش، غش کرد ویک گوشه افتاد :)))))
بعد امیر با انگشتاش 7تا رو شمرد و گفت مامااان …1…2….3…4…5…6…7…. !
7 گرفتم مامانی!
فکر میکرد هفت خیلی زیاده :))))))
خلاصه یک امیر محمد بود و یک تلاش زیاد برای درس خوندن و نتیجه ی خوبی هم نگرفتن و سرزنش های پدرم که همیشه با چشم غره ای که الان خودم یادم میفته تنم میلرزه :)))) بهش میگفت توووو هیچی نمیشی!!!!
روزهای تحصیلی میگذشت و هربار معلم من به مادرم میگفت این بچه اگر شیطنتش رو کمتر کنه،حتما انسان موفقی میشه و راحت پزشکی قبول میشه!
معلمِ امیر میگفت نیاز به تلاش بیشتر داره!بیشتر کار کنه! بیشتر درس بخونه!
من رسیدم به کنکور و با تموم شیطنت هام و درس نخوندام،پرستاری دانشگاه علوم پزشکی گلستان قبول شدم و بعد دیگه از 18،19 سالگی وارد سیکل معیوب شدم وازدوااج و …..یک ده سالی رو کامل به فنا دادم ….
و اما امیرمحمد از تموم اون سرزنش ها،تو هیچی نمیشی ها،هفت گرفتن ها،برای خودش پله ساخت،رفت توی اتاق و در رو روی خودش و دنیای بیرون بست و بکوب نشست روی درس هاش …
یعنی این لیزرفوکس و اراده ی این پسر طوری بود که من همش بهش میگفتم داداش از اتاق که بیرون نمیای!
حداقل چند تا تخم مرغ بزار زیرت جوجه بشه،یک خیری به ما برسه! :)))))
ترکیبِ اراده،انرژی گرفتن از تضاد،تمرکز لیزری،استمرار در رسیدن به هدف برای امیرمحمد قصه ی ما چه نتیجه ای رقم زد؟
از دانشگاه دولتی برقِ علی آباد گرگان لیسانسش رو گرفت!
از دانشگاه خواجه نصیر طوسی تهران، با بهترین دفاع و بهترین نمره،ارشدش رو گرفت!
مقاله ش توی مجله های خارجی که اسمشو نمیدونم چاپ کردند!
به عنوان استاد تو آزمایشگاه دانشکده مشغول به کار شد!
چندتا پروژه از سازمان های دولتی گرفت!
و اما نقطه ی عطف داستان:
با تموم موفقیت های خوبی که امیر به دست آورده بود،روحش از قوانین کیهانی بیخبر بود!
من اوایل خیلی سعی کردم با قانون آشناش کنم،سایت شمارو بهش معرفی کردم،حتی جلسه 1 قدم 1 رو روی لپ تاپ گذاشتم که حتما ببینه!
اما قانون رو نمیشه دور زد!
امیر هنوز آماده ی آشنایی با شما نبود!
تا زمستان 1401 که به مشکل سختی برخورد و به شدت بهم ریخت،و این تضاد باعث شد که بالاخره تسلیم بشه و خودش آگاهانه دنبال قانون بگرده!
با درخواست کمک خودش،من سعی کردم مسیر رو براش روشن کنم و فقط چراغ دستش بدم تا بتونه راه رو پیدا کنه!
استاد ورود امیرمحمد به سایت همانا و شروع موفقیت های کوآنتومی همانا …
یعنی خودش در تعجب بود ابجی چطور ممکنه هر چیزی میخوام اتفاق میفته؟ چطور همه چیز انقدر ساده شد؟چطور هر روزم پر از معجزه ست!چرا من زودتر با این قوانین آشنا نشدم؟
و حالا این پسر بعد از دوره ی عزت نفس و حل مسئله و شروع قدم ها …هیچ ربطی به امیرمحمد یکسال پیش نداره!
و خبر عالی اینکه !
همین دوشنبه یک مصاحبه داره با استادی از
department of electrical and computer engineering university of central florida
که از روزمه ی امیر محمد خوشش اومده و به امید الله میخواد به عنوان دانشجوی دکترا بهش پذیرش بده!
من خودم در شگفتی و تعجبم که چقدر قانون درست و شسته رفته برای همه جواب میده!
جاده و اسب مهیاست؛ بیا تا برویم… :))))
فلوریدا منتظر ماست! بیا تا برویم… :))))
بهم گفت: آبجی به نظر میاد من زودتر از تو میتونم استاد رو ببینم!
گفتم:
آره ! آره چرا که نه! تو لیاقتشو داری!
تو این زندگی رو خودت ساختی!
تو تسلیمِ هیچی نمیشی هایی که شنیدی نشدی!
حقته به خیلی خیلی بالاتر ازینا برسی!
گفت: استرس دارم برای مصاحبه!خدا کنه از پسش بربیام!
گفتم امیرمحمد!
سرپرست و ولی تو الله و بس!
الله از اهل ایمان دفاع میکنه!
الله که کنارت میشینه وقت مصاحبه،علمت میشه،تسلط به زبانت میشه،جوابِ سوالت میشه!
الله برات دل ها رو نرم میکنه!
تموم نگرانی هات رو فقط به اون بسپار ….
استاد عزیز و مهربونم،خودت بیخبری که چه گره ها از زندگیمون باز کردی،چه موفقیت ها برامون رقم زدی،چه آرامش ها برامون به ارمغان آوردی،چه عشق بازی ها با خدا یادمون دادی
نووووش جووونت این زندگی بهشتی، نوووش جووونت این آزادی زمانی و مالی و مکانی ….
لیاقتتون خیلی خیلی بیشتر ازیناست و من براتون سلامتی و طول عمر باعزت از الله در خواست میکنم که حضورتون روی کره زمین مایه برکت برای همه ی ماست.
وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا رَحْمَهً لِلْعَالَمِینَ
ما تو را جز برای رحمت جهانیان نفرستادیم.
قُلْ إِنَّمَا یُوحَىٰ إِلَیَّ أَنَّمَا إِلَٰهُکُمْ إِلَٰهٌ وَاحِدٌ ۖ فَهَلْ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ
بگو که بر من به یقین و درست این وحی میرسد که خدای شما خدایی است یکتا، پس آیا شما تسلیم (امر او) خواهید شد؟
خدای عزیز و نازنین و دلبرم،به ما نعمت بندگی و تسلیم و سپاسگزاری هرچه بیشتر عطا کن.
خدایا ما تنها تورا میپرستیم و تنها از تو کمک میخوایم.
مارو به راه راست،به راه بندگانت که به آنها نعمت داده ای هدایت کن.
رَبَّنَا إِنَّنَا سَمِعْنَا مُنَادِیًا یُنَادِی لِلْإِیمَانِ أَنْ آمِنُوا بِرَبِّکُمْ فَآمَنَّا ۚ رَبَّنَا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَکَفِّرْ عَنَّا سَیِّئَاتِنَا وَتَوَفَّنَا مَعَ الْأَبْرَارِ
پروردگارا! بی تردید ما [صدای] ندا دهنده ای را شنیدیم [که مردم را] به ایمان فرا می خواند که به پروردگارتان ایمان آورید. پس ما ایمان آوردیم. پروردگارا! گناهان ما را بیامرز، و بدی هایمان را از ما محو کن، و ما را در زمره نیکوکاران بمیران.
سلام درود فراوان به دختر ایران زمینم سعیده جان سلامممم
تبریک به برادر عزیز تون بابت موفقیت هاش با آرزوی بهترین پذیرش در بهترین دانشگاه جهان.
سعیده جان ممنونم که آمدی از موفقیت های عشق جانت برادرت نوشتید. خدابهت ببخش برادرتو
چقدرررر لذت بردم چقدر عشق کردم وقتی با یه انرژی خالص که پاسخ برادرت رو با تمام حس حال خوب با جان دل دادی چقدر لذت بخش وقتی آدم برای برادرش بهترین ها رو می خواد رابطه خواهر برادری رابطه ای که هیچ جای دنیا نمی تونی پیداش کنی. منم دوتا داداش دارم یکیش عشق خواهر سیو توی گوشیم یکیش لبخند خواهر. خیلی خیلی دوست شون دارم همیشه هم برام سوال چرا من این دو رو اینقدر دوست دارم نمی دانم. همیشه هم با تمام وجودم براشون بهترین ها رو ازخدا خواستم وقتی شما با اون حس حال خوب که پاسخ هایی که به برادرتون دادید می خوندم انگاری این احساس در من زنده شد ویاد وقتایی افتادم که ازخدا براشون بهترین ها رو خواستم با چه حس حالی ومن اون حس حال رو در کامنت شما دیدم.درک کردم به قول استاد عزیزمان انرژیش رو دریافت کردم.
سعیده جان کامنت هاتو که همیشه باعطر ایات قران خوش بو معطرش می کنی به جان دلم میشینه هربار که کامنت هاتو می خونم به خصوص معانی آیات رو چنان برام آسان میشه فهمش شاید باورت نشه من شاید این آیات رو توی قران می خونم اما اون خواندن کجا این خوندن در کامنت شما کجا؟ واقعااااا آیات قران زنده هستند و با ما حرف می زنند در هر زمان و هر لحظه وقتی آیات رو می خونی انگاری یه درکی متناسب با آن حال احوالت بهت می ده اینه که کامنت هاتو خیلی دوست دارم.
و تبریک و تحسینت می کنم دختر اینقدر فعال پرجنب جوش هستید هم سرکار می ری هم شیفت شب داری هم مادری هم مسئولیت زندگی با تمامی همه اینها به کار کردن روی خودت وفعال بودن درسایت پایبندی. درود برتو
نمی دونم چه باوری داری که زمان همیشه برات کش می آد ودر مدار فراوانی زمان قرار گرفتی که اینقدرخوب در مدارت داری پیشرفت می کنی و من طی این مدت در سایت شاهد این پیشرفت مدارت و حال خوبت و کیفت کامنت های عالیت هستم که این کیفیت و نشانه اش خوب ومستمر وپیوسته کار کردن روی خودت بودهست تحسینت می کنم هزاران بار.
با آرزوی موفقیت های روز افزون…
عارفه ی عزیزم،سلام به روی ماهت
ازت سپاسگزارم که وقت ارزشمندت رو گذاشتی و برام نوشتی و با نقطه ی آبی من رو غرق عشق الله کردی
الهی که همیشه خودت و برادر های عزیزت،غرق خوشبختی و نور خداوند باشید.
واقعا عشق خواهربرادری خیل خالصه و از جنس نور الله ..برای همینه که انقدر دلنشینه!
عارفه ی عزیزم،از برکت زمان گفتی،یک سال پیش همین موقع،درحالیکه داشتم بچه هام رو میخوابوندم و صدای آهنگ از گوشیم میومد،همزمان با گوشی کامنت میخوندم،گاهی از صدای زیادِ آهنگ،از سوال های پشت سرهم نیلا نیکا،همزمان تلاش برای خوندن کامنت،به سردرد میفتادم!
اما تسلیم نمیشدم،فقط از ته قلبم درخواست میکردم خدایا به من آزادی زمانی بیشتری بده برای کار کردن روی خودم،و طبق صحبت های استاد در دوره ی راهنمای عملی دست یابی به رویاها،وقتی جهان اراده ی شما رو ببینه بالاخره به کرنش درمیاد و براتون زمان آزاد میکنه!
والبته که وعده ی خداوند و استاد حق بود،این اتفاق برای من افتاد و الان آزادی زمانی من هیچ ربطی به یکسال پیش نداره،من براحتی وقت های زیادی دارم که برای کار کردن روی خودم ….
دعا میکنم خداوند،از هرچیز که خودت میخوای،بهترینِ بهترین هاش روبرات به ارمغان بیاره…
دوستت دارم بی نهایت و به دستان قدرتمند الله یکتا میسپارمت.
سلام به سعیده عزیز بنده توحیدی وعزیز دردانه خدا سعیده جان چقدر لذت بردم از کامنت چقدر خندیدم از داستان نمره گرفتن داداشت وچقدر داداشت رو تحسین کردم که با اراده ومصمم تونست تواناییهایش را به خودش ودیگران ثابت کند نمیدونی سعیده جان هرکلمه ای که میخواندم در عین حالی که لذت میبردم خداروشکر میکردم بخاطر موفقیتهای امیرعلی عزیز
عزیز دلم سعیده جانم من تحسین میکنم کودک شیطون درونت رو
تحسین میکنم این روح پاک وبی آلایشت
تحسین میکنم این عشق به امیرعلی عزیز را
سپاسگزار وجود ارزشمندتم ممنون که هستی ومرسی که نوشتی وازاینکه هدف گذاری سه ماهه رو یادآوری کردی بی نهایت ازت ممنونم وسخاوت به خرج دادی ولینک فایل استاد را به اشتراک گذاشتی احسنت
دوستت دارم وروی چون ماهت رو میبوسم
یا حق رفیق عزیز
فهیمه ی نازنینم،رفیق بهشتی من سلام بروی ماهت
ازت ممنونم یکبار دیگه من رو لایق هم صحبتی قرار دادی و برام نوشتی …
فهیمه جانم نمیدونی این فایل هدف گزاری چه انرژی در من آزاد کرده،امیدوارم بچه ها قدر این گنجینه ی طلا رو بدونن و طبق آگاهی هاش عمل کنند و به سرعت موشک به خواسته هاشون برسند.
دوستت دارم فهیمه ی عزیزم
و به دستان قدرتمند الله یکتا میسپارمت.
قلبِ فراوان
واوووووو لذت بردم…خندیدم از ته دل با شمارش امیر محمد از نمره املاش…
سلام به سعیده قشنگ و بی نظیر و توحیدی سایت عباسمنش دات کام…
تبریک میگم موفقیت امیر محمدی که تسلیم هیچی نشدن ها نشد و نشست و ساخت و به خودش ثابت کرد بلههههه همه چی شدم…..اینه همون لیزر فوکس و خواستن توانسته…
خیلی تحسینش میکنم….
از همینجا برای این مرد بزرگ آرزوی موفقیت در مصاحبه پیش روش رو دارم….
الله یکتا یار و نگه دارش باشه…
اونجایی که نوشتین …
«««. ترکیبِ اراده،انرژی گرفتن از تضاد،تمرکز لیزری،استمرار در رسیدن به هدف برای امیرمحمد قصه ی ما چه نتیجه ای رقم زد؟»»
قشنگ امروز درکش کردم …تضادی که چند روز پیش توش گیر کردم و بلند شدم و لیزر فوکس دوباره روی سایت و فایلها گذاشتم..و امروز شنبه با شروع سال تحصیلی که داشتم میرفتم در سنگر تدریس…معجزات پشت سرهم رخ داد …یعنی شووووووکه اون خدایی شدم که اینقدر سریع الاجابست ….که خودش بهتری وکیل و حامی و نگهبانی…
الهی شکرت خدای خوبم
و واقعا ما هرچیزی که داریم تجربه میکنم هر احساس خوبی هر معجزه ای هر اتفاقی هرچیزی که باعث شده ما دیگه شبیه خود قبلی مون نباشیم….همش همش همش از استادی استادی هست که این راه رو متعهدانه رفته و عمل کرده و داره برای ما با جون و دل میگه…
عاشقتم اسناد عزیزم ..
بووووووس به روی ماهت….
سعیده جان زیر نور پروردگار بدرخشید ..دوستت دارم
فرزانه ی عزیزم،دوستِ ارزشمند غار حرای من،سلام به روی ماهت
ازت سپاس گزارم که سخاوتمندانه،من رو لایقِ عشق قلب روشنت قرار دادی
عاشقتم که با این نقطه ی آبی،قلبم رو روشن کردی،برات از نورِ آسمون ها و زمین میخوام به تموم سنگرهای زندگیت به اندازه ی وهابیتش بباره…
دوستت دارم و به دستان قدرتمند الله یکتا میسپارمت.
قلبِ فراوانِ فراوانِ فراوان
سلام و درود بشما دوست عزیزم..
امروز یه حسی بهم گفت..برو کامنتی سعیده رو که تو صفحه گوگلت هست بیار بخون..
هر موقع میخواد مدارم تغییر کنه یه تضادی از درون برام پیش میاد تا من تلاش کنم بیشتر خدادند دزونمو مورد ستایش قرار بدم..
چون میدونم همه چیز توحید هست..
اومد پیام شما رو خودنم یه حسی بازم بهم گفت برو پروفایل سعیده رو دانلود کن..الله اکبر از این هدایت پروردگار.
دیدم یه ایه محکم قرآنیه..بازش کردم صبح زود بیدار شدم انگار یچیزی دزونمو غوطه ور کرده بود..دیشب تا حالا یه حس عجیبی دلمو گرفته بود…
تا اینکه اومدم دیدم آیه زیبایی از سوره طور هست..شماره 47..واصبر لحکم ربک فانک باعیننا..
در کار حکم پروردگارت شکیبا باش!یقینا تو زیر نظر ما هستی..(زیر حمایت ما هستی..همون محافظت خداوند به ما..)
با خودم گفتم خدایا من خیلی سپاسگزارتم که هر لحظه داری ما رو هدایت میکنی…
بازم در ایه ایی که امروز و هر روز طبق معمول با ایه قرآن کارمو شروع میکنم.آخرای سوره هود اومد بازم راجع به شکیبا بودن..و از انچه که بهت وحی میکنیم شکیبا باش..
خدایا من سپاسگزار تو هستم.که هر کدوممون با قلبمون که تو (باشی)..داری به ما خدمت رسانی میکنی..
یهر کدوم از ما روزانه به طریق خاصی مدارمونو قوی میکنه.تا بتونیم در برابر نجوای شیطان قوی عمل کنیم …
چون دیگه نیرنگ نجوای ذهنو دارم بیشتر برای خودم بولدش میکنم..نحوا یعمی ترس نگرانی عجول بودن..مقایسه کردن
ولی هدایت پروردگار در همه جوانب بهش فکر کنی جز ازامش چیز دیگه ایی مشاهده نمیکنی.
باز سپاسگزار شما دوست عزیزم هستم.که واقعا عطر خداوند رو دارین در دلهامون قوی تر میکنین…تا یادمون بمونه…
خداوند هیچ نیازی به ما نداره..ما هستیم که به شدت بخداوند نیازمندیم..چون میخاییم بیشتر آرامش رو در دلامون قوی کنیم.
انرژی الهی در جهان در همه چیزه..فقط با ارامش کسب میشه..که اینم بازم نیتز به تکامل و تداوم داره…و هر روز بهبود. مستقیم ..آزادی و رها بودن در برابر هدایت الله.
به امید یه زندگی عالی برای تک تک افرادی که در این سایت هستن..و دارن تلاش میکنن.و خدمت رسانی میکنن.انشالله دلهامون همیشه آکنده از وجود الهی باشه..تا سعادت دنیوی و اخروی را شامل حالمون بشه.
به نام خدای رحمت گستر
سلام به سعیده ی عزیزودوست داشتنی این دومین کامنتی هست که براتون مینویسم
بسیاربسیارلذت بردم و هزاران بار داداش گلتون روتحسین کردم که تونسته به این همه موفقیت دست پیداکنه
ان شالله که هردوتون همزمان بتونید استادعزیز رو ازنزدیک ملاقات کنید چون شماهم لایق زندگی کردن در فلوریدا هستید انقدر که عالی داری روی خودت کارمیکنی
چقدر از ماجرای نمره ی هفت اوردن برادرتون خندیدم و چقدر هم تحسینشون کردم که بااین تضاد تونست انگیزه بگیره و توانایی خودش رو بیشتر نشون بده
والا دربهترین موقعیت تحصیلی قراردارن
خداوند برای شماوخانواده ی گرامیتون حفظش کنه و همیشه مایه ی سرافرازی و سربلندی خودش و همه ی شماباشه
لذت میبرم ازاینهمه موفقیت دوستان و ازصمیم قلبم برای تک تک دوستانم آرزوی سلامتی ورشدوپیشرفت ازخداوند دارم
هرکجاهستید شادوسربلندوسعادتمند باشید
دوست عزیز و مهربونم،سلام به روی ماهت
ازت سپاسگزارم که وقت ارزشمندت رو گذاشتی و با هر نقطه ی آبیت، قلبم رو روشن کردی.
از نورِ آسمون ها و زمین میخوام به تموم زندگیت روشنی بباره…
خداوند به قلب من آگاهه که چقدر خوشحال و خوشبختم شماهارو در کنار خودم دارم.
دوستت دارم و از روشنی قلبم برات عشق میفرستم و از راه دور میبوسمت.
قلبِ فراوانِ فراوانِ فراوان
سلام به سعیده خانوم شهریاری
سعیده توحیدی که این روزا هر وقت نتیفیکیشن سایت استاد عباس منش میاد روی ایمیلم اولین اسمی که دنبالش میگردم سعیده شهریاری
فرشته توحیدی این بهشت الهی در این سایت جادویی الهی که سایه ات مستدام باشه اینجا در این بهشتی که استاد عزیزمون برامون خلق کرده ..
امیر محمد دوستداشتنی بجای من ببوس و بهش بگو دست مریضا پسر ،بزودی کنار استاد میبنمش
سعیده جان من عاشق این جملم که گفتی
“ما دلها رو نرم میکنیم برای شما”
الهی شکرت بخاطر دجود ارزشمند شما دوستان توحیدی
برادرِ عزیز و نازنین و توحیدی من،سلام به روی ماهت
سلام و سلامتی و عشق و نور ورحمت الله به قلب روشنت …
من کجا و لیاقت این دریافت عشق از بندگان صالح الله کجا؟
میدونی به یاد کدوم آیه افتادم محمد جان؟
وَمَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَلَٰکِنَّ اللَّهَ رَمَىٰ
و آنگاه که تیر مىانداختى، تو تیر نمىانداختى، خدا بود که تیر مىانداخت.
به من و لیاقت من نیست این عشق…همش کار الله ست …
ازت بینهایت سپاسگزارم که یکبار دیگه من رو لایق مودتِ قلب روشنت قرار دادی.
از نورِ آسمون ها و زمین میخوام که به تموم زندگیت نور و روشنایی بباره و به دستان قدرتمند الله یکتا میسپارمت.
به نام خدای مهربان
سلام به شما سعیده خانم عزیز
الهی شکر به خاطر این همه نتیجهی فوقالعاده از برادرتون آقا امیرمحمد عزیز
چقدر خوشحال شدم و تحسینش کردم و لذت بردم
خدایااااا شکرت
چقدر شما رو تحسین می کنم که عاشقانه هوای برادرت رو داشتی و تا اونجایی که می توانستی بهش کمک کردی
دمت گرم ، واقعاً شما یک شیرزنی و قلب خیلی خیلی مهربونی داری
فکر می کنم این همون اتفاق دوست داشتنی ای بود که چند وقت بود داشتی ازش صحبت می کردی و می گفتی که به زودی ازش خبر میدهی… درست فهمیدم؟
========================
این تعریف کردن داستان برادرتون برای من یک درس بزرگ دیگه هم داشت
اینکه وقتی یه فردی خودش تشنهی این آگاهی باشه و دوست داشته باشه پیشرفت کنه هیچ چیز جلو دارش نیست
آقا امیر محمد از زمستون پارسال دقیقاً هم نمیدونم چه ماهی تا الان چندین و چند دوره رو گذرونده و…
و این همه نتایج عالی رو خلق کرده :)))
ماشاالله به اراده و پشت کار و استمرارش
آقا امیر اگه صدای منو می شنوی بدون که با قلبم تحسینت می کنم بهت خدا قوت میگم مرد بزرگ
========================
سعیده خانم اونجایی که تو دیدگاهت نوشته بودی…
جاده و اسب مهیاست؛ بیا تا برویم
فلوریدا منتظر ماست! بیا تا برویم
یک عالمه خندیدم و قشنگ می توانستم اون حس ذوق و شوق و لبخند عمیقی که روی صورتت هست رو حس کنم
خودم هم الان که دارم می نویسم خیلی ذوق دارم اصلاً اشک تو چشامه به خدا :)))
سعیده خانم جدیداً توی سپاسگزاری هایم بیشتر توحیدی رفتار می کنم
بیشتر به خداوند میگم که من بنده هستم و تو ارباب منی، من بدون تو هیچی نیستم…
و اگه تو هدایتم نکنی و دستم رو نگیری قطعاً از گمراهان خواهم بود
همین دیشب هم داشتم فایل باورهای توحیدی حضرت علی در دعای کمیل رو می دیدم
باورت میشه این فایل در دسته بندی باورهای ثروت سازه ؟!
این ثابت می کنه توحید و ثروت چیزی جدا از هم نیست ؟!
خلاصه می خواهم بگم به خاطر زیاد کامنت خواندن از شما و آقا حمید و بقیه دوستان
من هم به لطف خدا داره شخصیتم توحیدی تر میشه و دارم بیشتر و بیشتر با خدا رفیق میشم و مقام بندگی خودم رو می پذیرم
واقعاً بندگی هدا عزتِ
خدایی که میگه بندهی من با من باش پادشاهی کن هر چیزییییی که بخواهی بهت میدهم عزت اعتبار ثروت رابطهی عاشقانه و…. مثل استاد عباس منش تو فقط من رو بپرست و فقط از من کمک بخواه
دیگه زندگی از این شیرین تر ، از این لذت بخش تر ، از این ساده تر هم داریم ؟؟
خدایا شکرت
راستی عکس پروفایل هاتم خیلی قشنگه
من با اجازه اسکیرین شات گرفتم :))
محمدحسین عزیییزم،سلام به روی ماهت
ازت سپاسگزارم برادر راه دور من که با این نقطه ی آبی قلب من رو روشن کردی.
خداوند به قلب من گواهه،به همون اندازه که برای امیر خوشحالم،از خوندن موفقیت هات خوشحال میشم و ذوق میکنم بی نهایت …
راستش از بس این روزها اتفاقات خوب و جالب میفته که نمیدونم منظورم کدومش بوده،ولی احتمالا در مورد انتقالیم بوده که من فقط منتظرم به امید الله هروقت این مسیر به سرانجام رسید بیام از معجزاتش بگم.
محمدحسین جان،توحیدی تر شدنت رو بینهایت بهت تبریک میگم،این رو کاملا از عشق و نور و قشنگی کامنتات میشه لمس کرد.
از قلب مهربونت بی نهایت سپاسگزارم و به دستان قدرتمند الله یکتا میسپارمت عزیزم.
قلبِ فراوانِ فراوان
بنام خدا
سلام محمدحسین عزیز
نکتهی مهمی رو بیان کردی توی کامنتت که خواستم بخاطرش ازت تشکر کنم
اونم اینکه با خوندن کامنتای عالی و توحیدی دوستانمون در این فصای توحیدی ما هم توحیدیتر میشیم و از ایمان این دوستان بهرهای هم به ما هم میرسه و رشد میکنیم
با آرزوی بهترینها برای همگیمون
به نام خداوند بخشنده و مهربان
سلام خواهر عزیزم
سلام سعیده جان دختر موحد و با ایمان
همیشه همیشه خداروشکر میکنم که از بچگی دوستان خوبی داشتم و این یک نعمت خیلی بزرگی برای من نبوده و هست که هیچوقت در دام دوستان بد و ناجالب نبودم و این همش لطف خودش بوده و بس
و الان میبینم که دوستانی دارم توحیدی تر با ایمان تر و با خداتر و چقدر خوشبختم من که چنین دوستانی دارم مثل تو سعیده عزیز
هر وقت که کامنت های زیبای تو رو میخوندم قلبم پر میشه از عشق خداوند و چشم هام پر از اشک و افتخار میکنم به خودم و خودت و بقیه دوستان عزیزم که در این مسیر الهی هستیم و داریم از هم دیگه یاد میگیریم من هنوز فایل رو ندیدم اما کامنت ها خبرهای خوشی بهم میدهند
و اینکه تحسین میکنم امیرمحمد داستانمون رو که به چنین موفقیت های بزرگی رسیده و قطعا لایق بوده و هست و خدا براش برنامه های ویژه ای داره
امیدوارم هرجا که هستید شاد و موفق باشید در پناه الله مهربان
سلام به برادر عزیزم،آقا جواد
ازت سپاسگزارم که یکبار دیگه من رو لایق مودت قلب روشنت قرار دادی و برام نوشتی.
این نقطه های آبی برای من نورِ خداونده که هرکدومش یک درجه قلبم رو،روشن میکنه…
آقاجواد،من هم به شدت احساس خوشبختی دارم درکنار بچه های سایت،همین امروز داشتم فکر میکردم من با میلیارد میلیارد هزینه کردن نمیتونستم همچین رفیق های نابی رو برای خودم جور کنم …و قیمت رفیق های غار حرای من از میلیارد دلار هم بیشتره،چون همشون بویِ بهشت میدن …
بازم ازت سپاسگزارم و از خداوند برات از هرچیزی که خودت میخوای،بهترینِ بهترین هارو میخوام.
قلبِ فراوانِ فروان
سلاااااااااام
سعیده عزیزم
سپاس از کامنت خوشگلت
از آیه های الهی زیبا که نوشتی
از داستان هدایت برادرعزیزت
و نتایجش که واقعا تحسین برانگیزه
کلی لذت بردم .
بهترین ها نصیب تون .
ان شاالله به زودی خودت هم ملحق بشی به آمریکا و فلوریدا .
فاطمه ی قشنگم،دلبرِ داداش رسولم،رفیق غارحرای من
سلاااام بروی ماهت،عشقِ فرااااوان از روشنی قلبم برات میفرستم الهی که به قلب نازنیت بشینه
خداوند به قلب من آگاهه من چقدر دووستون دارم،چقد از خوندن کامنتاتون ذوووق میکنم!
چنین دلنشین چرایید؟
فاطمه، رفیق بهشتی من،واقعا این عشق و محبت رو کی بین ما قرار داده ازین فاصله؟
که عمیقا بهتون احساس نزدیکی دارم و احساس میکنم سالهاست میشناسمتون و عاشقتونم؟
الله …الله ..اللهِ فاطمه؛ که دل های مارو برای هم نرم کرده …
ما دور این انرژی کل، با عشق درحال بزن و برقص و عشق بازی هستیم با احساس خوشبختی بی قید وشرط…
اللّٰهُ أَکْبَرُ اللّٰهُ أَکْبَرُ لَاإِلٰهَ إِلّا اللّٰهُ وَاللّٰهُ أَکْبَرُ اللّٰهُ أَکْبَرُ وَ لِلّٰهِ الْحَمْدُ، الْحَمْدُ لِلّٰهِ عَلَىٰ مَا هَدانا، وَلَهُ الشُّکْرُ عَلَىٰ مَا أَوْلانا.
خدا بزرگتر از آن است که وصف شود، خدا بزرگتر از آن است که وصف شود، معبودی جز خدا نیست و خدا بزرگتر از آن است که وصف شود و ستایش ویژه خداست و ستایش ویژه خداست بر آنچه ما را بدان هدایت کرد و او را سپاس بر آنچه به ما ارزانی داشت.
با اشک چشم هام برات مینویسم و با قلبی روشن …به امید دیدار روی ماهتون در بهترین زمان و مکان
سلام سعیده خوبم
سپاسگزارم که کامنت برام نوشتی
اونم چی نوشتی دعایی از جنس نور خدا وعظمت خدا و هدایت خداوند.
خدایی که واقعا دلهارو نرم میکنه
و قلب هارو روشن .
مطمئنم با این همه کارکردن روی خودت و باورهای توحیدی قشنگت ، بزودی به هدف هات میرسی و کرور کرور از شادی ها ونتایجت برامون مینویسی و لذت میبریم عزیزدلم.ان شاالله.
سلام خدمت شما سعیده عزیز خواهر گرامی
از خواندن کامنتت بسیار لذت بردم تک تک جملاتت بیانگر توحید بود و بوی خداوند میدادو حساب کردن فقط روی الله بود و خداوند را بسیار سپاسگزارم که افرادی توحیدی مثل شما در این سایت الهی حضور دارند و کامنتهایشان باعث ایمان بیشتر به رب العالمین و درستی مسیر است خدایا صد هزار مرتبه شکرت که من را به این سایت الهی هدایت کردی و به این دوستان توحیدی
برادر عزیزم،آقا صادق سلام
بی نهایت ازتون سپاسگزارم که وقت ارزشمندتون رو گذاشتید و برام نوشتید.
تحسین شما،نشون دهنده ی قلب روشن و الهی خودتونه …
از خداوند میخوام همیشه در پناه نورِ خودش شمارو حفظ کنه وبراتون آرزو میکنم که هر روز غرق احساس عمیق خوشبختی بی قید و شرط باشیدو به همه ی خواسته هاتون به راحتی و به بهترین روش ممکن،برسید.
به نام خداوند بخشنده و مهربان
خداوند از مومنان دفاع میکنند
خداوند قدرت همه عالم هست
خداوند حواسش به ما هست
خداوند از ما بیشتر مشتاق هست تا به خواسته های مان برسیم اشک شوق بریزم و شکرگذاری کنیم
سلامممم سعیده عزیزم سلام به روی ماهت به قلب درخشانت
چقدررررر شما با مزه بیان میکنید
سلام به امیر محمد عزیز و دوست داشتنی
چقدررررر من از کمنت تان لذت بردم
و چقدررررر عاشقانه عاشق این خدا هستم که مهربان هست
زیادددد خوشحال شدم به امیر عزیز
امیر جان اگر کمنت من را دیدی من بی نهایت برایت تبریک میکویم و از صمیم قلب برایت بهترین ها را از خدا میخواهم
الهی به زودی بروی فلوریدا و استاد در آغوش بگیری
الهی هر لحظه تان پر از عشق خدا شود
کمنت سعیده عزیز هم بسیارر عالی و با مزه هست
چقدررررررر در هر کمنت شما عشق و انگیزه موج میزند
به امیر عزیز بسیارررر خوشحال شدم
الهی شکرت صد هزار مرتبه که ما را خالق زنده گیخودمان هست کردی
خدایاااا کرورکرور شکرت
با خدا شاد و ثروتمند باشین
پاکییزه ی قشششنگم ،سلاااام بروی مااااهت،صدای من رومیشنوی از وسط بخش ICU، شیفت شب،کفشامو درآوردم،پاهامو انداختم روی صندلی دیگه :)
و دارم به آهنگ هنگامه گوش میدم همراه با بشکن ریز…
به خاطر تو می خونم یا تو یاهیچ کس دیگه
قدر چشاتو می دونم یا تو یا هیچ کس دیگه
به خاطر تو می شکنم یا تو یاهیچ کس دیگه
من از تو دل نمی کنم یا تو یا هیچ کس دیگه
همیشه وقت عشق بازی با خدا این آهنگ رو تو خونه میزارم و شلنگ تخته میرم برای خودم :)))
خوش میگذره پاکیزه:)
تنهایی توحیدی خیییلی خوووش میگذره:)
گاها از ذووقتویدلم جیییغ میکشم بالا وپایین میپرم :)))
شانس آوردم همسایه پایینیمون اسباب کشی کرده رفته و بعدی هنوز نیومده :)
عاشقتم باشه ؟
به امید اونروزی که این آهنگ روباخووودت گوش بدیم و بخندیم وبرقصیم و لذت ببریم از وعده ی حق خداوند
دختر مهربون سایت،قلب روشنت،صورت مثل ماهت روبه الله یکتا میسپارمت.
به امید دیدارت در بهترین زمان ومکان
سلام به سعیده عزیزو توحیدیم
خدایاشکرت در این سایت توحیدی هستیم و همه ازرنتایج هم خوشحال میشن
خیلی برای امیرمحمد عزیز خوشحال شدم افرین به همت و اراده امیر محمد
تحسینش میکنم به جای اینکه ناامید بشه با تلاشش درسشو ادامه داد و الان دعوت نامه از فلوریدای امریکا براش اومده
این ینی تعهد و عمل به قانون
افرین به همت بلندت امیر محمد جان بخ شخصه با افتخار بلند میشم و برات دست میزنم با تمام وجودم
سپاسگزارم سعیده جان که برامون نوشتی
خدایا شکرت خواهر و برادر با هم هم فرکانس هستند
خدایا شکرت براب خانواده عزیز شهریاری
به امید موفقیتهای بیشتر
به امید دیدارهممون با استاد
مرسی و سپاسگزارم نوشتی
آزاده ی نازنینم،سلام به روی ماهت
رفیقِ بهشتی من،ازت ممنونم یکبار دیگه با نقطه ی آبیت من رو غرق عشق الله کردی …
بینهایت از لطفومحبتت سپاسگزارم
الهی که در بهترین زمان ومکان هممون دور استاد جمع بشیم و از ذوقمون از سروکوله ش بالا بریم :))))
قلبِ فراوانِ فراوان
سلام بهت سعیده قشنگم
دوست عزیز و توحیدی من
وای سعیده با اون آیه ای که اول کامنتت گذاشتی قلب من رو زیر و رو کردی،چند بار خوندمش و هر بار انگار نور به قلبم میبارید
واقعا راسته که میگن از همونننننن لحظه ی اولی که شروع میکنی به کار کردن رو خودت و به خودت تعهد میدی که تو مسیر الله باشی ، به سرعت معجزات و هدایتای خدای قشنگت رو میبینی.
خداوند از طریق کامنت زیبای تو و اون آیه ای که اول کامنتت نوشتی با من حرف زد خیلی صریح و ساده و بی پرده
بهم گفت این غاری که بهش پناه گرفتی این سایت توحیدی دقیقا جای درستیه
بهم گفت دمت گرم ژینا که شبکه های اجتماعیت رو پاک کردی و چسبیدی به این سایت.
دقیقا طبق اون آیه زیبا اینجا همون جاییه که وقتی از آدمای مشرک ، آدمایی که غیر از خدا رو پرستش میکنن خسته میشی به اینجا پناه میگیری و از همون روز اول خدا گشایش و آسانی در کارت ایجاد میکنه
خدایا شکرت
ازت ممنونم سعیده قشنگم که از طریق کامنت زیبات مهر تاییدی زده شد بر راه درستی که پیش گرفتم.
سلام به زیباترین ژینای دنیا،چنین دلنشین و دلبر چرایی….؟
سلام و سلامتی و نور و عشق ورحمت الله به قلب مهربونت
ازت سپاسگزارم که برام نوشتی،دقیقا تعبیر من از آیه 16 سوره کهف، فقط و فقط سایت و دوره های استاده،همیشه خداوند با این آیه بهم تاکیید میکنه فقط روی خودت کار کن و توی سایت مقیم بمون تا هدایت های من بهت برسه …
ژینای نازنینم، یک پاسخ ازت در عقل کل خوندم که از من به نیکی یاد کردی، ازت سپاسگزارم عزیزم
الهی که بزودی بیای و خبر خانوم دکتر شدنت رو بهمون بدی
دوستت دارم و به دستان قدرتمند الله یکتا میسپارمت.
سلام سعیده جان
مثل همیشه غوغا کردی با کامنتت ، چقدر برای موفقیت برادر عزیزت خوشحال شدم و چقدر پشتکارشون رو تحسین کردم
و احساس لذتی که از این موفقیت داری رو درک میکنم و من در برابر موفقیت برادرانم ( 2 برادر دارم ) همیشه به وجد میام و سر از پا نمیشناسم
وَإِذِ اعْتَزَلْتُمُوهُمْ وَمَا یَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّهَ فَأْوُوا إِلَى الْکَهْفِ یَنْشُرْ لَکُمْ رَبُّکُمْ مِنْ رَحْمَتِهِ وَیُهَیِّئْ لَکُمْ مِنْ أَمْرِکُمْ مِرْفَقًا ﴿١6﴾
واکنون که از آنان و آنچه غیر خدا می پرستند، کناره گرفته اید، پس به این غار پناه گیرید تا پروردگارتان از رحمتش بر شما بگستراند و در کارتان آسایش و آسانی فراهم آورد. (16)
این آیه قرآن برای من مصداق همین سایت رو داره که با ورود به این مکان مقدس بریده میشی از نازیبایی ها و افکار منفی و نتیجه اون ورود نعمته که شامل آرامش و آسایش و سلامتی و شادی و ثروت هست و آسون میشه همه چی
سعیده جانم از خدا میخوام که همیشه نورش به قلب همه ما بتابه و همیشه در پناه خدا باشی
سلام به مریم نازنینم
بی نهایت سپاسگزارم که وقت ارزشمندت رو گذاشتی و برام نوشتی
الهی که همیشه خودت و برادر های عزیزت غرق عشق و نور الله باشید.
آره مریم جان،واقعا ایه 16 کهف ،فقط و فقط من رو یاد سایت و دوره های استاد میندازه…
ومن هربار خودم رو اینجا مقیم کردم خداوند درهایی برام باز کرده که به خوابمم نمیدیدم…
دوستت دارم مریم عزیزم
و به دستان قدرتمند الله یکتا میسپارمت عزیزم.
سلام و درود فراوان خدمت خانم شهریاری عزیز
ممنون از کامنت بسیار عالی شما
کلام شما همواره سرشار نور خداست
جملات شما ، مال شما نیست
از سرچشمه الهی فوران می کنه و در قالب کامنت نقش می بنده
آیه هایی که می نویسید چقدر عالی و به جا و دلنشین هستند.
همیشه از کامنت شما انرژی خالص الهی ، روزی من میشه.
توحید و توکل ایمان شما ستودنی است
درک عالی شما از بندگی حقیقی خداوند ، تحسین بار انگیز هست.
هم زمانی ها و معجزات شما که در کامنت های قبلی تون برای ما بیان کردید ، فوق العاده شگفت انگیز و متحیر کننده است.
تعهد و باور و یقین شما ، برای من بسیار آموزنده است .
با تمام وجودم پیشرفت و بهبود شما رو تحسین می کنم
آفرین بر شما بانوی توحیدی و شجاع و متعهد
لذت می برم از توانایی عالی شما در کنترل ذهن و خلق آگاهانه زندگی تون.
کلی آگاهی برای من خلق کردید
از خداوند مهربان ، برای شما و تک تک عزیزانتون سلامتی و تندرستی و شادی و خوشبختی و موفقیت و ثروت رو طلب می کنم.
تک تک ثانیه هاتون سرشار از حضور خدا…
سلام به برادر عزیزم،آقا جواد
بینهایت سپاسگزارم که وقت ارزشمندتون رو گذاشتید و برام نوشتید.
تحسین شما،تجلی قلب روشن و خوبی های خودتونه،خیلی خیلی ازتون ممنونم.
کامنت شما هم بسیار عالی بود،با شنیدن موفقیت هاتون قلبم روشن شد و ایمانم صد ها برابر
شما و خانواده ی قشنگتون رو به دستان قدرتمند الله یکتا،نورِ آسمون ها وزمین میسپارم.
قلبِ فراوانِ فراوان
سلام به سعیده ی عزیزم
وای چه خبر خوبی سعیده جان
مصاحبه استادی از فلوریدا با برادرتون
تااین قسمت کامنتوخوندم حس کردم که اینم راهی که خدا بازکرده برای رفتن سعیده جون به امریکا
واقعا خداروشکر که برادرتون عضو این سایت الهی شد وبه این زودی نتیجه گرفت
خداروشکر که به حرف شما گوش کرد وبه نجواها توجه نکرد و هدایت خداروپذیرفت
منم ارزو دارم که روزی همسرم عضو این سایت بشه و زندگی خودشوتغییر بده خییییییلی منتظر اون روزم
و امیدوارم که به زودی برام این معجزه اتفاق بیوفته
وای هنوز وقتی یادحرفتون میوفتم (مصاحبه با استادی ازفلوریدا)
دلم قنج میره
خدایاشکرت خدایا شکرت
انشاءلله که به زودی خودت هم مهاجرت میکنی ونتیجه این ایمان وعملت رومیبینی
درپناه خداباشی دختر مهربون
زهرای نازنینم،سلاااام به روی ماهت
ازت بی نهایت سپاسگزارم که برام نوشتی
الهههی که خدااا از دهنت بشنوه،منم همراه امیر راهی بلادِ توحیدی آمریکا بشم و به استاد ابراهیم نشانم بپیوندم
وااای از فکرشم ذوووق کردم و چشااام قلبی شد
مرسی زهراجونم،برات از الله از هرچی که خودت میخوای بهترینِ بهترین هارو میخوام.
دوست دارم وقلبِ فراوانِ فراوان
سلام خواهر توحیدی ودوست داشتنی
چقدر از خواندن کامنتت لذت بردم
چقدر نکته ودرس برام داشت
ممنونم سعیده عزیز که با کامنتهای قشنگت کلی درس به ما میدهی ومسیر
را برامون روشنتر میکنی
برای امیر محمد عزیز آرزوی موفقیت دارم
بهترین نتایج را برای سعیده عزیزم آرزومندم در پناه حق باشید ️
منیژه ی عزیزم،سلامبرویماهت
ازت سپاسگزارم بی نهایت که برامنوشتی.
خیلی خیلی ممنونم از لطفی که بهم داشتی،حقیقت اینه که من کاره ای نیستم،اگر جمله ای از کامنت من براتون تاثیرگزار بود اعتبارش از الله و بس ..
دوستت دارم و به دستان قدرتمند الله یکتا میسپارمت عزیزم.
بنام خدای مهربان
سلام عزیزه دلم
دوست هم مدار و همفرکانسی من
بینهایییییییتتتتتت لذت بردم
از خداوند برای برادر عزیزتون ارزوی خوشبختی و موفقیتهای بیشمار رو میخام
سعیده عزیزم همیشه در پناه الله یکتا باشی
ایده نوشتن هدف برای پاییز امسال خیلیییی عالی بود
همین فردا میشینم و لیزر فوکس میزارمروش و انجامشمیدم
خیلی ممنونم ازت دوست خوب من
درپناه الله یکتا باشی
سلام به فرشته ی فرشته
ازت سپاسگزارم بی نهایت که لطف کردی و برام نوشتی
خداروصد هزااار مرتبه شکر که برای خودت هدف انتخاب کردی
زودی بیا وبرامون از معجزات تمرکزت بنویس و قلبمون رو به نور ایمان الله روشنتر کن.
بوووس به کله ی قشنگت
قلبِ فراوان
سلام به سعیده توحیدی
خواهر جانم
الهی که تنت سالم باشه همیشه
آبجی جان خوب داری بالا بالا میری آسانسوری
فرکانسهات باعشق دریافت میکنم
نوش جان میکنم
الهی خدا به هر لحظه زندگیت برکت بده
خدارا شکر برای حضورت
خدارا شکر برای بودنت تو سایت
خدارا شکر برای این جملات و تجربیات توحیدی
الهی خدا نگهدارت باشه آبجی جان
خدا میدونه هر وقت حالم بالای بالا باشه باید برات کامنت بنویسم
جالبه که الان با یه ربع رقص چهار نفری با آهنگ عمو حسن یادت کردیم
و هم من و هم فاطمه جان با عشق برات نوشتیم
الهی که در پناه کریمانه الله یکتا شاد سلامت و ثروتمند باشی.
یه طرف جنگه یه ور خنده یه ور مسخره بازی
نبینم یه وقت اینجا، کسی به کم بشه راضی
نه نمیدیم امون اصن
میخوایی بشینی تو نمون اصن
از همین حالا تا خود صبح رو ریپیته عمو حسن
(نرو حالا خیلی زوده، نرو حالا خیلی زوده)
امشب جمعن گرگ و پلنگا
تو راهن باز بگو وا کنه چند تا
تورم اون خوشگله خوب تو تله انداخت
ولی حق داری خوب چیزیه الحق و الانصاف
سلااااام به برادر عزیییزم،صدااای من رو میشنوی از وسط بخش ICU شیفت شب!
همزمان که دارم به این آهنگ گوووش میدم :)) تازه با دستم بشکنم میزنم :)))
دوربین حراستم بالاسرمه:)
چه اهمیتی داره؟! :))
داداش عرضم به حضورت که طبق معمول ،5تا مریض داریم با 3تا پرستار،منم کلا یک مریض بی دردسر دارم،نشستم واسه خودم کامنت میخونم،قران میخونم،اهنگ گوش میدم،شلنگ تخته میندازم :))))
دور سر هر چهارتاتون بگردم،الهی که همیششه به رقص و شادی باشید،الهی بزودی در بهترین زمان ومکان با دوستای هم مدار همدیگرو ببینیم و با این آهنگ تا صبح بزنیم برررقصیییم:)
بعد من به فااااطمه جااان اشاره کنم و بگم داداااش رسووول:
تورم اون خوشگله خوب تو تله انداخت
ولی حق داری خوب چیزیه الحق و الانصاف
:)))))
دوستون دارم بی نهایتِ بی نهایت
جمع چهار نفرتون همیشه غرق نور الله ،نورِ آسمون هاوزمین
قلبِ فراااوانِ فرااااوان
وای سعیده نمیدونی چقدر دوستت دارمممم
با اینکه سنت از من خیلی بیشتره ولی خیلی حرف هات توی قلبم میشینه
امروز خدا منو هدایت کرد به کامنت تو
جالبه اول منو هدایت کرد به فایل هدفگذاری و بعد این کامنت…
من دارم مهاجرت میکنم خداروهزار مرتبه شکر، با کمک های خودش…اصن خود خدا داره منو میبره…
و همش داشتم فکر میکردم چجوری این همه زبان بخونم(راستش هم باید انگلیسی بخونم هم زبان همون کشوری که میخوام برم رو)
و چکار کنم که نمیتونم تمرکز کنم و هیچ پیش زمینه ای ندارم
خدا با این کامنت تو باهام حرف زد…قشنگ بهم گفت تمرکز لیزری بذار روی زبانت…
شاید برای خیلیا واضح باشه ولی من هیچ ایده ای نداشتم چکار کنم که بتونم زبان بخونم و از ذهنم نپره که خدا راهو بهم نشون داد. با اینکه عاشق یادگیری زبان جدیدم ولی چگونگی شو نمیدونستم و الآن خدا بهم گفت.
اول از خدا و بعد از شما ممنونم، خیلی خیلی زیاد:>>> بابت نوشتن این داستان که از تک تک جملاتت خدا باهام حرف زد…
سلام خواهر مهربانم
اول بزار اشکم رو پاک کنم
اول که کامنت رو خوندم حسودیم شد که چرا همچین خواهری تو زندگیم نبوده
بعد دیدم چرا باید این حس خوبو خراب کنی آخه و حسم و بهتر وبهتر کردم با چند بار خوندن متن
بعد یاد حرف خدا افتادم که این روابط بین ماها نه بوده و نه خواهد بود و ما همه ازخداییم
پس شما هم خواهر منی (:
خیلی کامنتت قشنگ بود که دلم رو لرزوند و قلبم رو باز کرد
خدایا خیرت بده که اینقدر ما رو به جاهای خوب بردی و احساس خوب برامون ساختی
بازم ازین متنای عالی بزار
در پناه خدا باشی و همیشه با بهترینها