سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 218 - صفحه 10 (به ترتیب امتیاز)

404 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سمانه گفته:
    مدت عضویت: 2358 روز

    ی سلااااام با انرژی خیلیییی زیاد به استاد جان و مریم عزیز و همه دوستان هم فرکانسی…

    با دیدن این فایل تپش قلبم بیشتر شد و به وجد اومدم .. این همهههههه زیبایی اخه…

    چقدر رویایی بود

    افتابی ک تشعشعاتش ب درختان میخورد و اونهارو زیباتر جلوه میداد

    دریاچه ب این زیبایی و ارامشی ک دراون وجود داشت .

    تمام درختانی ک قدعلم کرده بودند و جلوه ای از عظمت خدابودند

    برگ درختان سبز در نظر هوشیار

    هر ورقش دفتریست معرفت کردگار

    اینقدر زیبایی های این فایل زیاد بود ک اصلااااا دلم نمیخاست تموم بشه و اگه یک ساعت هم ادامه داشت ، با جان و دل نگاهش میکردم ..

    اون عروس و داماد رو دیده بودید ؟!!چقدررر ساده بود عروس و چقدر خودشون بودند …

    واقعا همیشه سادگی ، شیکترینه .. (امیدوارم بتونم برای عروسی خودم هم ، همینقدر ساده بگیرم و ب خودم سخت نگیرم)

    و چ دسته گل زیبایی داشتند ..

    اون بارون و تگرگ رو ک دیدم یاد چن روز پیش افتادم

    چن روز پیش، تو شهرما تو شمال ی بارون خیلی شدید شروع شد ،

    نصفه شب بود و من تنها تو اتاق خواب بودم

    با صدای بارون بیدار شدم

    اولش فکر کردم تگرگه ک ب پنجره میخوره و اینطوری صدا میده ولی بعدش ک دقیق شدم دیدم فقط بارونه و شدتش خیلییی زیاد بود

    همون موقع فقط خداروشکر کردم و محو زیبایی و صدای بارون شدم ..

    اخه من عاشق بارونم و بچه های شمال میدونن اگه ی مدت بارون نباره، همه دلتنگش میشن

    خلاصه دوباره با صدای زیبای بارون ب خواب رفتم .. صبح ک بیدارشدم برم سرکار

    ی لحظه رفتم سراغ قران و ی صفحه رو باز کردم .. عجیب بود ..

    الزخرف_ایه 11

    وَٱلَّذِی نَزَّلَ مِنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءَۢ بِقَدَرٖ فَأَنشَرۡنَا بِهِۦ بَلۡدَهٗ مَّیۡتٗاۚ کَذَٰلِکَ تُخۡرَجُونَ

    و آن خدایى که از (باران) آسمان آبى به قدر و اندازه نازل کرد و به آن صحرا و دیار مردۀ خشک را زنده گردانیدیم همین گونه شما هم (از قبرها) بیرون آورده مى شوید.

    دروصف حالم تو اون لحظه ، چیزی برای گفتن ندارم ..

    .

    .

    بعد دیدن این فایل ، انرژیم ب مراتب بالا تر رفت و خدارو هزاران بار شکر کردم ب خاطر این همه زیبایی ..

    فقط میتونستم تحسین کنم

    قربون صدقه خدا برم

    و اشک بریزم

    ک همه این زیبایی ک در کلام نمیگنجه رو مسخر من کرده تا من لذتش رو ببرم ..

    کاش قدر بدونم .. کاش قدر بدونم ..

    خدای دوست داشتنی من

    خیلی دوستت دارم

    در پناه فرمانروای جهان، شاد و سلامت و پر رزق و روزی باشید .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  2. -
    علیرضا طاهرزاده اصفهانی گفته:
    مدت عضویت: 1759 روز

    استاد عزیزم یه نکته عالی بگم.

    بخاطر مشارکت در نوشتن کامنت های این سایت الهی، به طرز عالی ای من تبحرم در نوشتن بالا رفته است. البته که قطعا این هدایت رب العالمین هست.

    خدارو بینهایت شکر و سپاس.

    استاد عزیزم بینهایت از شما و مریم خانم عزیزم هم سپاسگزارم که این سایت عالی را مدیریت میکنید و ابراهیم شدید برای ما. محمد شدید در این دوران برای من. موسی شدید و سلیمان.

    بینهایت ازتون سپاسگزارم استاد عزیزم ‌مریم خانم عزیزم .

    استاد این تیکه اش حرف دله. خانمم با حرفای شما بسیار مقاومت داشت، خداوند هدایت کرد و جالبه به یکی از شاگردان شما به نام فرمان عزیز هدایت شدیم در‌ اینستاگرام.

    این فرمان باعث شد خانمم بتونه آروم آروم شروع کنه. و جالب تر اینکه من از وقتی جلسه تکمیلی دوم دوره احساس لیاقت را گوش دادم و سعی کردم توجهم 100 در 100 بذارم روی خودم،

    ایشان خیلی راحت تر و بهتر داره هدایت میشه.

    خداروشکر.

    این پاسخ آینه وار جهان هستی به فرکانس هی من هست.

    بی نهایت خداروشکر. عاشقتونم اساتید محترم و زیبای من.

    ان شاءالله هر کجا هستید در پناه رب العالمین شاد، سالم، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    • -
      علیرضا طاهرزاده اصفهانی گفته:
      مدت عضویت: 1759 روز

      خداروشکر بینهایت خداروشکر.

      استاد عزیزم چقدر خوبه که من بیام و کامنت دو روز پیش خودم رو بخونم.

      چقدر نشون میده من با ارزش هستم. نشون میده چقدر حالم خوب بوده و نشونم میده چه مسیری را طی کردم.

      واقعا استاد هرچی میگذره بیشتر و بیشتر میفهمم اصل این‌هاست.

      کاری که عاشقشی انجام بدهی و 100 در 100 تمرکز و سرمایه گذاری ات را بذاری روی خودت.

      خداروشکر میکنم بینهایت. خداروشکر. انگار اینا رو از قبل میدونستم. اینقدر ساده است که بعضی اوقات ذهنم شک میکنه. ولی خب من الگوهای خوبی دارم. استاد عباسمنش عزیزم و کلی دوست خوبی که توی این سایت دارم.

      خداروشکر.

      استاد اسم اون خانم فرناز بود. نه فرمان. توی کار مد و پوشاک هستند و خیلی زندگی نامه عالی دارند برای اینکه بفهمیم این مسیر جوابه 100 در 100.

      استاد عزیزم. تازه فهمیدم احساس لیاقت چیست و چقدر من جا داره رو خودم، احساس لیاقت و عزت نفسم کار کنم.

      بی نهایت ازتون سپاسگزارم بخاطر سایتتون.

      ان شاءالله هرکجا هستید در پناه رب العالمین شاد، سالم، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    الهام حامد گفته:
    مدت عضویت: 2900 روز

    استاد برای سپاسگزاری و قدردانی از شما و خانم شایسته عزیزم مینویسم،

    واقعا ازتون ممنون و سپاسگزارم،

    من میدونم هم زمان راه بری توی مسیر ناهموار و فیلم برداری کنی از زیبایی‌ها چقدررر کار سختیه، اینکه تعادلت بهم نخوره و…

    واقعا ازتون ممنون و سپاسگزارم،

    این فایل یه همزمانی عالی بود برای من،

    امروز داشتم روی جلسه دوم دوره احساس لیاقت تمرکزی کار میکردم و همون اول جلسه که سوال رو در مورد گفتگوهای ذهنی پرسیدین، همونجا فایل رو استپ کردم و شروع کردم به نوشتن و نوشتن و نوشتن، ساعتها نوشتم، از اینکه بزرگترین گفتگوی ذهنی من در مورد روابط هست و جنگ و درگیری دائمی که توی ذهنم با همه آدمها دارم و همش دارم مرور میکنم اتفاقات رو و توی ذهنم سناریو می‌سازم و بعد فیلم سناریو ذهنی ساخته شده خودم رو که اصلا وجود خارجی نداره رو به صورت واضح تجسم میکنم و تصویر واضحی رو میبینم که دارم حق خودم رو ازشون میگیرم و حقانیت حرف خودم رو به اونا اثبات میکنم و…

    بگذریم….

    تیک ماجرا توی ذهنم برای من از اونجا زده شد که توی اون قسمت سریال سفر به دور آمریکا که اون خانم مسن که ورودی استیت پارک بودن انقدر زیبا و با عشق شما رو راهنمایی میکردن و شما تحسینشون کردین و سپاسگزاری کردین از خداوند و بعد دیدن اون قسمت هدایت شدم به خوندن کامنت یکی از بچه ها که نوشته بود علت اینکه آدمهای فوق العاده سر راه شما قرار میگیرن به این خاطرِ که شما انقدر رفتارهای زیبای انسانها رو تحسین میکنین که هی توی روابطتون با آدمهای بهتر و خوش برخوردتر و خوش اخلاق تر برخورد میکنین و این کامنت دوست عزیزم همیشه ته ذهنم بود و همینجا هم ازش تشکر میکنم.

    امروز که برای جلسه دوم شروع کردم به خودشناسی عمیق به این نتیجه رسیدم که من فقط تمرکزم روی نکات منفی آدمهاست و دائما دارم نکات منفی آدمها رو توی ذهنم مرور میکنم و می‌جنگم باهاشون.

    بعد یاد سریال تمرکز بر نکات مثبت شما افتادم و اینکه شما دائما دارین از هرچیزی زیبایی اون رو میبینین، با اینکه استاد شما دائما کارتون همینه ها، تو سریال سفر به دور آمریکا و زندگی در بهشت دائما دارین همین توجه بر زیبایی‌ها و نکات مثبت و شکرگزاری رو آموزش میدین ولی برای من امروز که به خاطر جواب به پرسش جلسه دوم دوره احساس لیاقت هی نوشتم و فکر کردم و نوشتم و فکر کردم و دوباره نوشتم این قضیه توجه به نکات مثبت هر چیز یه جور دیگه جا افتاد،

    من امروز توی دفترم تعهد دادم که توجهم رو بذارم روی نکات مثبت آدمها و هرجا رابطه زیبایی دیدم تحسین کنم و از خداوند هدایت و کمک خواستم و تصمیم گرفتم که از آخرین چالشم که دیروز با ناظم مدرسه دخترم بود شروع کنم و توی دفترم نکات زیبایی که در اون فرد میدیدم رو نوشتم و جالبیش اینجا بود که در حین همون نوشتن ذهن چموشم من رو برد سراغ همکارم و چالشهای صرفا ذهنی که با اون داشتم و تصمیم گرفتم نکات مثبت اون رو هم بنویسم و اولش فکر کردم نداره ولی در مورد اون هم پیدا کردم و نوشتم و ذهنم رو آروم کردم.

    استاد شما همیشه میگین اگر تو یک قدم برداری خدا برات هزاران قدم بر میداره، بعد اومدم توی سایت دیدم قسمت جدید سریال سفر به دور آمریکا اومده و من اونو دیدم و وقتی عشقولانه های شما و خانم شایسته رو دیدم اولش فقط عبور کردم ولی بعد یاد تعهدم افتادم که هر جا رابطه زیبایی دیدم تحسین کنم و من رابطه زیبای شما دو عزیز رو با تمام قلبم تحسین کردم و از خداوند به خاطر این نشانه زیبایی که از روابط عالی نشونم داد سپاسگزاری کردم و سورپرایز خدا برای من آخر این قسمت بود وقتی اون عروس و داماد زیبا رو دیدم دیگه اشک از چشمام سرازیر شد و سراسر وجودم شد حس شکرگزاری از خداوند به خاطر همه حمایت‌هایی که ما رو می‌کنه تا ما به خواسته هامون برسیم به راحتی، با لذت، با عشق،

    خدایا ازت ممنون و سپاسگزارم با تمام وجودم،

    استاد عزیزم از شما هم ممنون و سپاسگزارم به خاطر این فایلهای فوق العاده که ما توحید عملی رو یاد میگیریم و ازتون ممنون و سپاسگزارم به خاطر دوره فوق العاده و بینظیر احساس لیاقت، به قول خودتون وقتی یک کتاب عالی که خونده بودین و به ما معرفی میکردین میگفتین فوق العاده فقط برای یه لحظه شه دقیقا فوق العاده فقط برای یه لحظه این دوره ارزشمند هست.

    از خدای عزیزم می‌خوام خودش براتون جبران کنه که فقط از عهده خودش برمیاد.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  4. -
    فرنگیس محمدی گفته:
    مدت عضویت: 2690 روز

    سلام به استاد عزیزم

    چه لذتی داره لابلای فایل‌های کشف قوانین و دوره ارزشمند احساس لیاقت، سفر به دور آمریکا ببینی

    چقدر هر روز کارها راحت‌تر انجام می‌شه امکانات بیشتر می‌شه و به نسبت اون تنوع بیشتر میشه و ما به لطف پیشرفت هر روزه جهان، از نگاه درون میتونیم از روی دریاچه گذر کنیم و یک نگاه از بالا به عمق آب داشته باشیم نسیم روی دریاچه رو احساس کنیم و لطافت آب رو از بالا ببینیم و تحسین کنیم

    چه لذتی داره اون اونجایی که استاد نشون داد ،بشینی رو اون تخته سنگهاو به صدای سکوت گوش کنی با چشمای زیبایی که خدا بهت داده اون حجم از درخت سرسبزی و آب و فراوانی رو ببینی، تمام زندگی‌هایی که لابلای اون درخت‌ها در جریانه رو تصور کنی و یک آن همه چیز و خودت رو یکی بدونی، یک کل واحد..

    چقدر از آرایشگاه سیار مریم جون خوشم اومد خودم هم دقیقاً همین طوری هستم آخرین باری که به اختیار خودم آرایشگاه رفتم موقع عروسی م بود البته بعدش چند باری گذرم به آرایشگاه خورد چون اعتماد به نفس نداشتم با اینکه اصلاً دوست نداشتم اونقدر وقت و هزینه‌ام رو اونجا بگذارم اما فکر می‌کردم اینجوری نزد همسرم محبوب‌ترم و در جریان بودم که تو خونواده شون وقتی یه زن این کارا رو انجام میده یعنی برای خودش خیلی ارزش قائله و یه جور تمیزی به حساب میومد، ولی از یه جایی به بعد دیگه برای خودم زندگی کردم دیگه برام مهم نبود ،شده که بارها می‌پرسه خب چرا فلان کار رو خودت انجام میدی ،چرا وقت آرایشگاه نمیگیری ؟،حقیقت اینه که وقت من خیلی ارزشمنده ،به اندازه کافی زیبا هستم و اتفاقا همین آرایشگاه نرفتن و ور نرفتن با مو و پوست و ناخن باعث شده خیلی جوانتر و شاداب تر از سنم باشم

    چه رابطه فوق العاده‌ای چه حرف‌های زیبایی واقعاً تحسین برانگیز رابطه شما دو نفر،و همه اینا وقتی به وجود میاد که وابستگی و احتیاج و خلأ ها بره به لطف دوره فوق العاده احساس لیاقت انشالله که من هم بتونم چنن شخصیت ی رو در خودم شکل بدم و چنین رابطه‌ای رو در زندگی خودم خلق کنم

    چقدر این تیز کردن چاقو پشت پشت بندش حرف هست برای گفتن و درس هست برای گرفتن، واقعاً تو زندگیم می‌بینم که باید، باید هر روز و هر روز اهرم رنج و لذت و باورهایی که نوشتم رو کار کنم تا چاقوی تمرکز و کنترل ذهنم کند نشه

    و اما شکار لحظه‌های مریم جان ،چقدر زیبا بود،چه عروس ساده و زیبایی ،داماد خوش تیپی ،در چنین طبیعتی و کنار دریاچه چه عکس‌هایی بشه گرفت به نظرم عکس‌های عروسیشون فوق العاده بشه انگار که بک گراندشو با فتوشاپ درست کرده باشند،رویایی

    پاداش ،پاداش دادن به خودمون خیلی مهمه ،استاد تو دوره کشف قوانین میگن با خودتون مثل یک والد بی‌رحم برخورد نکنید ،یادم باشه تو تله کمال گرایی نیفتم و برا هر موفقیت کوچیکی یه پاداش در خور همون موفقیت بدم و خود ارزشمندم رو مهمون خودم کنم

    سپاس

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  5. -
    سمیه زحمتکش گفته:
    مدت عضویت: 1663 روز

    به نام خداوند بخشاینده مهربان

    بگو :خدا مرا کفایت است وجز او خدایی نیست

    من براو توکل کرده ام که اوست پروردگار عرش بزرگ

    سلام به خدای بزرگم که هرنفسی که میکشم موید حیات است وچو برمی اید مفرح ذات

    سلام ودرود به استادان عزیزم

    جالبه برام که هر قسمت از زیبایی هایی که به اشتراک می‌گذارید متفاوت وزیبایی خاص خودش رو داره

    اصلا تکراری نیست هیچ صحنه ای

    مخصوصا با دوره احساس لیاقت من دارم بیشتر درک میکنم این خود واقعی تون رو

    اینکه اینقدر روی لیاقت خودتون کار کردید که فرکانستون را میشه فهمید

    استادی که خودش اول چند ماه اومده رواین دوره احساس لیاقت کار کرده بعدمیاد می‌ذاره روسایت

    اصلا لیاقت از وجود شما منعکس میشه

    خودواقعیمون میخواد خودش باشه بدون هیچ قضاوتی بدون هیچ مقایسه ای

    چقدر لذت بخش بود که درون بچه دور مریم جون می‌چرخید واین احساس آرامش رو از چهره مریم جون میشه درک کرد

    استادی که در تحسین کردن بی نظیره وخیلی زیبا از عشقش تحسین می‌کنه

    واقعا حرف قشنگی بود شما همین جوری هم که هستید قشنگی این حرف خیلی جای تامل داره نه با مو نه بی مو

    مریم جونم که هرجا باشه خودش کارهاش رو انجام میده موهاش رو خودش بدون اینکه از استاد بخواد مرتب می‌کنه واصلاح می‌کنه

    واین یعنی من توانایی دارم وبه خودم ایمان دارم که میتونم

    عاشقتم استاد که اینقدراز جاهای عالی فیلم میگیرید مخصوصا اون چشمه که آبش زلال بود ومن رابه یاد قرآن و اون بهشتی که وعده داد انداخت استاد نوش جونت که شایسته اش هستی

    کوههای پراز درخت واون جای بکر که استاد نشون دادید وتحته سنگ بهترین جا برای مراقبه وعشق کردن با خداست مثل غاری که پیامبر می‌رفت ویکماه عبادت میکرد

    سه روز دربهشت با کمپر ودوتا بنده با ایمان چه روزی میشه وخدایی که به شما بیشتر زیبایی هایش رو نشون میده

    راستش من دیگه کلمه بالاتر از زیبایی کم آوردم نمی‌دونم چطور تحسین کنم که برازنده این بهشت هایی که خدا شما رو می‌بره باشم

    اصلا فکر می‌کنی تو یه نقاشی هستی وخدانقاش این زیباییه

    خدایی معرکه است عاشقتم خداجونم که مارو دراین فرکانس زیبایی همراه با استاد قرار دادی تا نعمت هات را بیشتر ببینم

    چقدر لذت بخش تو کمپر غذای معرکه بخوری وهمون موقع هم خدا زیبایی باران وتگرگ را نشونت بده چقدر غذا بیشتر بهت میچسبه

    واما اون صحنه آخر عروس و داماد چقدر مهر تایید خدا بود برتحسین زیبایی ها

    چقدر لباس عروس در عین سادگی زیبا بود چقدر فرکانس خوبی داشتند وچه عکس هایی بگیرند از این زیبایی ها چه عکس های بشه

    وهم زمانی خدا که شما بهترین زمان تو این فرکانس باشید واز این خانم و آقا فیلم بگیرید

    استاد من می‌خوام یه بار دیگه از شما تشکر کنم بابت دوره توحیدی احساس لیاقت

    واقعا توحیدیه چون دوره خودشناسیه خودشناسی همون خدا شناسی

    خدایا برقلبم تو جاری باش وهدایتم کن هرلحظه به یاد تو باشم به یاد تو بخوابم وله یاد تو بیدارشم و همیشه در صلات باشم

    امین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  6. -
    اکرم رستمی گفته:
    مدت عضویت: 1564 روز

    سلام به استاد بی نظیرم ومریم جان زیبا

    خیلی خوشحالم که امروز هم هدایت شدم به این همه زیبایی وطبیعتی بکر وسکوتی زیبا هوایی عالی که وقتی استاد از هوا ونیم خنک تعریف میکنه با تمام وجودم این هوارو احساس میکنم

    خدایا شکرت که هستی ومن را هدایت میکنی به راه کسانی که به آنها نعمت دادی

    اونجایی که مریم جان گفت حیاط خونمون صخره داره واین ویو حیاطمون هست رو خیلی به دلم نشست وهمیشه تحسین میکنم مریم رو وبه خودم میگم اکرم مریم بچه کرمانه وقتی تونسته پس توهم که بچه کرمانی میتونی

    خدایا شکرت که یک نمونه والگوی بی نظیر برام گذاشتی که باورهای من قوی‌تر میشه

    خیلی لذت بخشه این همه زیبایی ولطف پروردگار بزرگم

    خدایا شکرت برای این قانون سلامتی که به واسطه اون بهترین غذاها وساده ترین رو میخوریم که هم سلامتی بیشتری رو بدست میاریم هم از اندام جذاب وزیباتری بهره مند میشیم

    خدایا شکرت بابت استاد بی نظیرم

    وسپاس گزارم از شما استاد فوقالعاده ام ومریم جان بی نظیر

    امیدوارم هر روز شادتر سلامتتر وپرروزیتر باشید وخداوند من رو هدایت کنه به دیدن فایلهای بیشتر وگرفتن نتایج فوقالعاده تر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  7. -
    علی قادری چاشمی گفته:
    مدت عضویت: 2088 روز

    هزار جهد بکردم که سر عشق بپوشم

    نبود بر سر آتش میسرم که نجوشم

    به هوش بودم از اول که دل به کس نسپارم

    شمایل تو بدیدم نه صبر ماند و نه هوشم

    سلام

    واقعاً الله‌اکبر

    انسان چه می‌تواند بگوید از وجود این‌همه زیبایی این‌همه تنوع این‌همه نظم این‌همه آراستگی و پیوستگی و موزونی

    واقعاً که انسان نسبت‌به پروردگارش ناسپاس است، به خودم می‌گویم که چقدر چشمانم بر روی نعمت ها بسته بود و زیبایی‌ها را نمی‌دیدم.

    تقریباً سه هفته می‌شود که وارد مرحله جدیدی از زندگی‌ام شده‌ام و زندگیم نسبت به مراحل قبلی متفاوت شده است، که از توکل سرچشمه می‌گیرد. توکل کردم و وارد این برهه از زندگی شدم، توکل کردم و تصمیم گرفتم، توکل کردم و اقدام کردم، چه اقدامی

    ماه گذشته برایم ماه سفر رفتن به دل طبیعت بود یعنی تعطیلات پایان هفته‌ها را پشت سر هم به آغوش طبیعت می‌رفتم و تجارب بی‌نظیری داشتم و بعد از آن هم تصمیمی جسورانه مرا وارد مرحله‌ی جدیدی از زندگی‌ام کرد. در این ماه تصمیم گرفتم که هر هفته یک شب را در دل طبیعت به‌تنهایی سپری کنم و دیشب اولین هفته ای بود که این تصمیمم را عملی کردم به جنگل‌های شهرهای هم‌جوار رفتم و تنهایی در دل طبیعت با خدایم خلوت کرده بودم.

    جانم برایتان بگوید دیشب در سکوتی دل‌نشین با خدایم گفت‌وگو می کردم، خدایی که بسیار بسیار به من نزدیک بود و در آسمان پرستاره عظمتش را نظاره می‌کردم. جایی‌که بودم که مطلقاً هیچ هیاهوی شهری وجود نداشت، هیچ صدایی جز صدای خداوند طبیعت وجود نداشت.

    الله‌اکبر

    باید اعتراف کنم که من عاشق صبح طبیعت هستم یعنی وقتی‌که چشمانت را باز می‌کنی در دل طبیعت باشی و برخیزی و هوای تازه طبیعی را به ریه‌هایت هدیه بدهی و مناظر زیبای طبیعت را ببینی و مخصوصاً تسبیح پرندگان صبح را بشنوی.

    آری این تجربه‌ی امروزم بود ای کاش می‌شد تصاویر را این‌جا به اشتراک گذاشت ولی همین‌که می‌توانم در این‌جا بنویسم برایم بسیار لذت‌بخش است، گویی که دوباره به آن‌جا برگشته‌ام.

    به ندای درونی‌ام گوش کردم و پیاده‌روی صبحگاهی را شروع کردم و به سوی دره ای که صدای خروش آب از آن به گوش می‌رسید حرکت کردم و قدم به قدم هدایت شدم قدم به قدم به ندای درونم گوش سپردم و به آب رسیدم.

    به قول استاد واقعاً الله‌اکبر، چه منظره‌ی زیبایی چه حس فوق‌العاده‌ای و چه شوری

    در مسیر آب کمی پیاده رفتم و در کنار آب نشستم و شعر پروین اعتصامی را که دیشب خوانده بودم دوباره آن‌جا در کنار آب مرور کردم که درمورد این بود که

    مادر موسی چو موسی را به نیل

    در فکند از گفته رب جلیل …

    که استاد در فایلی هم درمورد آن صحبت کرد. این برایم سرآغاز مراقبه‌ای دل‌نشین در دامان رود بود و چه حس فوق‌العاده‌ای بود.

    چه احساسی قدم به قدم فقط زیبایی بود، عطر طبیعت بود، خروش رود و نمای آبشار و سنگ و درخت و بوته بود. تک‌تک این‌ها برایم همچون نمازی زنده بود و من این نماز را زندگی کردم. من در رکعات این نماز متبلور و متجلی شدم …

    بعد دوباره به محل اقامتم برگشتم و در مسیر باز نشانه‌ها باز حضور باز تجلی دوست بود

    آری دوست حقیقی

    دوستی از من به من نزدیک‌تر

    از رگ گردن به من نزدیک‌تر

    وقتی‌که دوباره به کمپ اولیه برگشتم دیگر به بالاترین سطح احساس تشکر رسیده بودم و برای تک‌تک اجزای حیات خانه‌ امروزم خدا را شکر می کردم و اشک می ریختم.

    چه حس فوق العاده ای بود، که شرحش در زبان نمی گنجد

    تازه اینجا بود که به حقیقت این دعای ابراهیم علیه السلام پی می بردم

    رَبِّ اجْعَلْنِی مُقِیمَ الصَّلَاهِ وَمِنْ ذُرِّیَّتِی ۚ رَبَّنَا وَتَقَبَّلْ دُعَاءِ

    خدایا، کاری کن که من و بچه‌ها و نسلم اهل نماز باشیم . خدایا، دعایم را برآورده بفرما.

    امروز صبح خیلی بهتر فهمیدم که هدف از زندگی ام در لحظه بودن است، وقتی که در لحظه باشی خوب متجلی می شوی و حواست به خودت و خدایت هست، شاد سپاسگزار این بودن هستی و همین که هستی شکر گزار می شوی.

    خلاصه که مثل یک باتری موبایل بودم با شارژی 100 ، فول فول

    این فایل دوباره تک تک تجربه های امروزم را به پیش چشمم آورد و اشک شوقم را سرازیر کرد…

    واقعا که الله اکبر

    سپاس سپاس سپاس

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    • -
      ناعمه احمدی گفته:
      مدت عضویت: 1322 روز

      سلام دوست عزیزم، علی آقا

      خیلی خیلی حس پاک و خدایی از کامنت تون دریافت کردم، خودم رو تصور کردم در تک تک لوکیشن ها و مخصوصا مناجات صبحگاهی

      خودم امروز صبح هوای بهشتی رو بلعیدم رفتم برای پیاده روی پارک محل مون، راستش خواهرم گفت کاشکی الان فلان جا بودم حیف چه فایده و اینا. ولی من پاشدم رفتم ک از زیبایی هایی ک الان در دسترسم هست نهایت استفاده رو ببرم و ب خدا گقتم خدایا من این کار ازم برمیاد، من باید چشم نعمت بین و قدردان رو در خودم بسازم برو بریم.

      ب قدری بهم خوش گذشت، یعنی اون لحظات رو با هیچ چیز عوض نمیکردم من. پارک خلوت، هوا عالی بهشتی بهشتی، بوی شمال رو میداد، ب قول شما صدای تسبیح پرندگان. نشستم قرآن گذاشتم تلاوت استاد عبدالباسط و محو معنی اش شدم، سوره حجرات( یعنی خدا قشنگ تو این سوره حتی گفته چه اخلاقیاتی داشته باشید یعنی کتاب راهنما از این بهتر؟ )

      به خودم گفتم ناعمه فرض کن الان توی جنگل های شمال بودی، آیا تغییر لوکیشن تاثیری روی احساس تو داشت؟ دیدم نه انصافا اصلا اون حال و هوایی ک با خدات میشنی حرف میزنی رو چه قیمتی میتونی بزاری روش ؟

      البته دلم بسیار فریاد میزنه توحیدی عمل کردن و تنهایی و هدایتی مسافرت رفتن رو. و میدونم چقدر روی رابطه ام با خدام، شناخت خودم، توحید و رفتن در دل ترس هام تاثیر میزاره.

      البته ک منم میخوام حیاط خونه جدید رو تجربه کنم، میخوام زیبایی های بیشتر جهان اطرافم رو بگردم.

      ولی شجاعت میخواد، کامنت شما برام نشانه بود، اینکه وقت عمله، اگر زیبایی میخوای بلند شو شجاعت داشته باش و با ایمان برو جلو. خدا میدونه چقدر باعث رشد شخصیت آدم میشه. خیلی بهتون تبریک میگم، کامنت تون رو 3 بار خوندم و هربار لذت بیشتری بردم نشانه ای از سمت خدا بود. سپاسگزارم ازتون. نوش جان و لذت ببرید.

      در پناه الله

      امروز صبح خیلی بهتر فهمیدم که هدف از زندگی ام در لحظه بودن است، وقتی که در لحظه باشی خوب متجلی می شوی و حواست به خودت و خدایت هست، شاد سپاسگزار این بودن هستی و همین که هستی شکرگزار می شوی.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        علی قادری چاشمی گفته:
        مدت عضویت: 2088 روز

        یا رفیق

        ناعمه جان سلاااااااااام

        اول، باید از تو بابت این کامنتت تشکر کنم و از ته دل می‌گویم سپاس‌گزارم از وجود دوستی چون شما.

        دوم این‌که چه صورت و سیرت زیبا و چه نام زیبایی دارید.

        ناعمه یعنی کسی که به او نعمت داده‌شده، نرم و لطیف.

        و سوم، داستان هدایت الهی من است در این یک ماه که تصمیم به تغییر جدیدی گرفته‌ام، باید این حرف استاد را با آب طلا بنویسیم که: ((خدا با شجاعان است.))

        هر بار تجربه خلوت کردن من با خودم در دل طبیعت وحشی و مواجهه شدن با ترس‌هایم یک عطیه بزرگ را به من هدیه می‌دهد. هربار مرا دلگرم‌تر و باایمان تر به وجود یک دوست و رفیقی بی‌نظیر می‌کند که در هر لحظه با من است و بی‌نهایت هوایم را دارد، به خودش قسم که گاهی چنان سخنانش در وجودم طنین‌انداز می‌شود که فقط اشک شوق می‌ریزم.

        این‌بار در مسیر برگشتم از طبیعت و جنگل به شهرم سمنان، در کنار چشمه ای نشستم و دو درخواست بسیار جدی و نزدیکم را با او ((دلی)) در میان گذاشتم، یعنی در چهارشنبه هفته قبل نوزده مهرماه. اولی ماشینی بهتر از پرایدم و دومی عشقی که جایش در سیاحت‌هایم در دل طبیعت بسیار خالی است.

        امروز که این مطلب را برایت می‌نویسم دوشنبه بیست و چهار مهرماه است و خواسته اولم به بهترین وجه ممکن اجابت شد، یک هیوندای ورنای فوق‌العاده تمیز و سالم که وقتی پیش مکانیک و معاینه فنی بردم با تعجب می‌گفتند: این را تو از کجا پیدا کردی!!!!!!!!

        واقعاً چه می‌توانستم به آن‌ها بگویم…

        این دو سه روز که مشغول کارهای نقل‌وانتقال ماشین بودم از سایت و فضای بهشتی اش دور بودم، ولی بسیار سعی می‌کردم تا به نشانه‌ها و زیبایی‌ها توجه کنم و انصافاً خدای من این رفیق بی نظیرم، برایم سنگ تمام گذاشت.

        وقتی وارد سایت شدم دایره آبی کنار اسمم مرا خوشحال کرد و به اینجا رسیدم. این کامنت تو برایم سرشار از نشانه هست و بوی رفیقم را می‌داد و مرا دوباره به چهارشنبه صبح و آن حس پاک الهی و نیز در شب و آن کامنت هدایتی برد (اصلاً بنا نداشتم که کامنتی در زیر آن فایل بگذارم ولی وقتی‌که آن قسمت را دیدم دیگر دست خودم نبود و هدایت شدم که بنویسم او می‌گفت و من می‌نوشتم)

        آری تصمیم گرفتم وقتی‌که برای تعویض پلاک ماشینم می‌روم همان‌جا آن را پلاک بین‌المللی بزنم و طرف خودم را برای رفتن در مدار جدیدتر انجام بدهم تا خدا هم سفرم را و هم همسفرم را به من برساند و یقین دارم که او نعم المجیبون است.

        امیدوارم که آرامشی الهی و اطمینانی قلبی قرین تو باشد.

        بسیاااااار ممنونم ازت.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
        • -
          ناعمه احمدی گفته:
          مدت عضویت: 1322 روز

          به نام خداوند هدایتگر و حمایتگرم

          سلام علی آقای توحیدی دوست عزیزم

          خدا با شجاعان است این خدا هر روز برام نشانه میفرسته، بخدا ک خودش از من مشتاق تره ک برم تو دل ترس هام، میخواد ایمانم، شجاعتم بیشتر بشه داره هلم میده و من باز هم میترسم.

          ب خدا گفتم هر روز برام نشانه بفرست برای قوت قلبم( همین امروز زندگی در بهشت هوای مه آلود رو دیدم،همین امروز فایل جلسه 7 عزت نفس برای گرفتن تصمیم رو شنیدم و باز پاسخ شما ک نشانه ای دیگر شد برام.)

          امروز صبح با نت پیانو رفتم ب جنگل های شمال و خودم رو پر غرور و راضی روی ارتفاعات و هوای مه آلود تصور کردم.

          یک جمله ای رو خوندم ک میگفت جسارت در دل خودش نبوغ و رشد را دارد و من میدونم رفتن ب دل ترسها چقدر من رو بزرگتر میکنه، تجربه دارم با هر بار بیرون رفتن از منطقه امنم من بزرگتر شدم. وقت نشان دادن ایمانه، این لحظات رو دوست دارم.هم بوی ایمان میده هم کمی ترس.

          هر بار تجربه خلوت کردن من با خودم در دل طبیعت وحشی و مواجهه شدن با ترس‌هایم یک عطیه بزرگ را به من هدیه می‌دهد. هربار مرا دلگرم‌تر و باایمان تر به وجود یک دوست و رفیقی بی‌نظیر می‌کند که در هر لحظه با من است و بی‌نهایت هوایم را دارد، به خودش قسم که گاهی چنان سخنانش در وجودم طنین‌انداز می‌شود که فقط اشک شوق می‌ریزم.

          خواهانم این حس را خواهانم

          تبریک میگم از صمیم قلب چه احساس وصف ناپذیری.

          در کمتر از یک هفته درخواست ماشین اجابت شد، خیلی خیلی بهتون تبریک میگم متشکرم بابت اشتراک این تجربه ک ب ایمان مون کمک میکنه. هیوندا ورنا دیدم عکسش رو، من از این سبک قدیمی طور ها خوشم می آید. زیبا بود. مبارک تون باشه تبررریک.

          انشالله در زمان مناسبش( ک چندان هم دور نیست مانند اجابت ماشین) در سفرهای زیبای کشور و جهان در کنار عزیز دلتان ب سیاحت لذت بخش تر مشغول شوید.

          در پناه الله باشید دوست خوبم.

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
          • -
            علی قادری چاشمی گفته:
            مدت عضویت: 2088 روز

            ناعمه جان سلاااااام

            امیدوارم در هر لحظه در حال خوب الهی باشی

            خیلی خیلی متشکرم برای کامنت سرشار از نکته و پندت و ممنونم بابت ذوق و اشتیاقی که نسبت‌به این نوشته‌ها و تجربیاتم داشتی

            میلی درونی مرا به نوشتن برایت ترغیب می‌کند گویی که با آشنایی دیرین صحبت می‌کنم

            خوشحالم که با عزیزی آگاه می‌توانم درمورد تجربیات تخصصی و ظریفم حرف بزنم که سراسر پند و تذکر و منفعت است

            به یاد این حدیث پیامبر می‌افتم که: ((مؤمن آینه‌ی مؤمن است))

            از وقتی تجربه شب تنها بودن در دل طبیعت را شروع کردم هر بار به میزان یک مدار رشد کرده‌ام. اولین‌بار بر روی پشت‌بام خانه‌ای در کنار کلاته‌ی پدربزرگم سپری شد که با امنیتی نیم‌بند شب را به صبح رساندم، دفعات بعد در کنار چشمه ای در اطراف روستایم شب را سپری می کردم و سپس برای رفتن به جنگل ابر و تنهایی دو شبه در طبیعت وحشی و مواجهه شدن با حیواناتش اقدام کردم (همه را او می گفت و من فقط با شهامت اجرا می کردم) بعد از این تجربه فوق‌العاده ارزشمند، گویی چند مدار رشد کرده بودم و توانستم تصمیمات اساسی را بگیرم و تغییر زندگی‌ام را تغییر رویه بدهم بدون هیچ دورنمایی. یکی از آن تصمیمات هر هفته یک شب تنها بودن در طبیعت است که به لطف خدا دارم انجامش می‌دهم.

            فصل مشترک تمام این تجربه‌ها احساس ترس خوشایندی است که هر بار به صورتی جدید خودش را به من می‌چسباند و به نظرم این ترس‌ها نعمت است، چون به من می‌فهماند که تو به مرز دایره راحتی ات رسیده‌ای و می‌خواهی از آن عبور کنی و رشد کنی و رشد علت شوق من برای زندگی در این جهان است، هرچند که فراموشش کرده باشم.

            لذا هر بار به شوق ایمانی که می‌خواهد از دل ترس‌هایم ظاهر شود دست به تجربه ناشناخته‌هایم می‌زنم، البته به‌اندازه‌ی ظرف خودم و مداری که در آن هستم.

              جانم برایت بگوید که چه درک هایی را وقتی‌که با او هستم دارم، چون دقیقاً بر سر یک کلاس خصوصی حاضر می‌شوم که هیچ‌کسی جز من و او نیست و نشانه و تجربه بهترین راه ارتباط او با من است، وقتی‌که ذهنت را و دلت را پاک می‌کنی و منتظر درس جدید هستی او آرام و مطمئن همچون استادی دانا و صبور با تو درس را شروع می‌کند، قسمت جالب و زیبای ماجرا این است که هر جلسه فکر می‌کنی این بهترین چیزی است که دریافت کرده‌ای. هر بار درکم از این اقیانوس بی‌نهایت عشق و آگاهی و لذت بیشتر می‌شود و ظرف درونی ام افزایش می‌یابد.

            گر بریزی بحر را در کوزه‌ای

            چند گنجد فرصت یک‌روزه‌ای

            چه کسی گفته که خدا با من حرف نمی‌زند؟!!! او در هر لحظه در حال صحبت با من است، این من هستم که گوش نمی‌کنم و به ایده‌هایی که به من می‌گوید عمل نمی‌کنم (انصافاً خیلی بهتر از گذشته به ایده‌ها عمل می‌کنم و نتیجه‌های فوق‌العاده‌اش را می‌گیرم) چون هم چیز خود اوست یعنی تک‌تک برنامه‌های بودن با او را هم خودش می‌چیند من فقط اجرایش می‌کنم، یعنی فقط وظیفه لذت بردن از این مسیر را دارم.

            چهارشنبه هفته قبل که برای وعده هفتگی ام به نزدش می رفتم او عصر این شعر  مولوی را به سرم انداخت

            ای عاشقان ای عاشقان آن کس که بیند روی او

            شوریده گردد عقل او آشفته گردد خوی او

            و آهنگی از محسن چاوشی را برایم آماده کرد که من بارها و بارها آن را زندگی کردم و تا شب گوشش دادم. قبل‌از خواب درخواست خوابی زیبا را از او کردم

            سبحان الله

            چه می‌توانم بگویم از این‌همه عشق و لطف و حمایت، خیلی بهتر این آیات را می فهمم.

            أَلَیْسَ اللَّهُ بِکَافٍ عَبْدَهُ ۖ وَیُخَوِّفُونَکَ بِالَّذِینَ مِنْ دُونِهِ ۚ وَمَنْ یُضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ

            آیا خدا کفایت‌کنندۀ بنده‌اش نیست؟! که تو را از غیرخدا می‌ترسانند. هرکه را خدا به‌حال خودش رها کند، هیچ راهبری ندارد

            وَمَنْ یَهْدِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ مُضِلٍّ ۗ أَلَیْسَ اللَّهُ بِعَزِیزٍ ذِی انْتِقَامٍ

            و دست هرکه را خدا بگیرد، دیگر کسی او را به بیراهه نمی‌برد. آیا خدا شکست‌ناپذیرِ انتقام‌گیرنده نیست؟! زمر 36 و 37

              صبح بعد از برخاستن حس خوبی داشتم و این بودن را با تمام وجود درک می کردم، سپس شروع به پیاده‌روی در کنار رودخانه کردم و کم‌کم حرف زدن هایش با من شروع شد و یکی‌یکی افکار را با دقتی بی‌نظیر وارد ذهنم می‌کرد، چون دیگر ذهنی وجود نداشت همه‌چیز با خواب پاک شده بود و صبح و هوا و صفایش مرا پذیرای تک‌تک افکارش کرده بود، یکی‌یکی درس‌هایی را که در این هفته می‌بایست بگیرم را به من گفت، وقتی‌که برگشتم به من گفت که در اینترنت سرچی برای تعبیر خوابت بزن و من سریع اجرایش کردم

              الله‌اکبر الله‌اکبر الله‌اکبر

            به خودش قسم که زبانم قاصر از عظمت و بزرگی‌اش است و هر بار شگفت‌زده‌ام می‌کند و ارمغان و افقی فوق‌العاده از زندگی‌ام را به من نشان می دهد، من دیگر به سر ذوق آمده بودم، باز گفت که صحبت کن (من یک کانال کوچکی در ایتا دارم که هر وقت حال خوبی دارم صحبت‌هایم را در آن جا می‌گذارم و چندنفری هم عضو دارد) دقیقاً بیست دقیقه زبان او شدم و او می‌گفت من حکایت می‌کردم، بعد از آن گفت که این شعر نظامی را بخوان

            ای همه هستی ز تو پیدا شده

            خاک ضعیف از تو توانا شده…

            بعد آهنگی با صدای محمد اصفهانی را دانلود کردم و وجد و سماعم شروع شد  بی‌نظیر بی‌نظیر بی‌نظیر بود بی‌نظیر شد و دوباره پر شدم دوباره سرریز از عشق و رحمت و آگاهی شدم هر بار که خودم را به او می‌سپارم این‌گونه مرا از خود بی‌خود می‌کند این‌گونه به من قدرت می‌دهد، قدرت و پذیرشی برای تجربه دوباره زندگی اجتماعی با همه‌ی اجزایش.

            راز جز با رازدان انباز نیست

            راز اندر گوش منکر راز نیس

            بسیار ممنونم که گوشی برای شنیدن این اسرار شده ای و تو را به او می سپارم.

            تا بعد…

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
            • -
              ناعمه احمدی گفته:
              مدت عضویت: 1322 روز

              سلام سلام سلام خیلی خوشحال شدم باز مناجاتی از توحیدتون رو شنیدم، چقدر عالی صحبت کردین، چقدر توحیدی واقعا تبریک میگم بهتون

              خیلی خیلی خوشحال شدم بابت پاسخ تون سپاسگزارم من.

              علی آقا کامنتم رو از روستای فیلبند براتون میفرستم، یادمه کامنت شما آخرین نشانه و تیر خلاص بود از سمت خدا ک این سفر رو بیام.خیلی بهم شجاعت و ایمان داد. ماجرای مفصلش رو در کامنت های قبلم نوشتم.

              آخرین پاسخی ک نوشتم براتون امروز صبح با نت پیانو رفتم ب جنگل های شمال و خودم رو پر غرور و راضی روی ارتفاعات و هوای مه آلود تصور کردم. بعد از 4 روز از نوشتن اون پاسخ من امروز غروب تجربه اش کردم، دیوانه شدم رفت. هنوز تو شوکم، نمیدونم چی شد اصلا. همه چیز جور شد، خدا خیلی خوب میزبانی کرد برام.

              راستش امروز غروب ک از دشت برمیگشتم، خورشید دیگه غروب کرده بود و دیده نمیشد و با اینکه آخرین فردی ک تو دشت موند من بودم، ب خودم گفتم میتونی شب اینجا بمونی؟ یاد شما افتادم گفتم آقای قادری چه ایمانی در خودتون ساختین واقعا تحسین برانگیز هست. گفتم نه من هنوز این حد از ایمان رو نساختم ولی انجامش خواهم داد.

              من بسیار دوست دارم از تجربیات توحیدی دوستانم بشنوم و حالا ‌ک کامنت شما تلفیقی از طبیعت و توحید عه خیلی به وجد میاره منو. انگار خدا از طریق شما داره این آروزی منو برآورده میکنه، خدا میشه میل درونی شما برای نوشتن این جملات توحیدی ک من دیوانه شان شدم، خیلی زیبا از توحیدی میگین آدم عاشق خداتون میشه. بهم ایمان میده حرف هاتون.

              فصل مشترک تمام این تجربه‌ها احساس ترس خوشایندی است که هر بار به صورتی جدید خودش را به من می‌چسباند و به نظرم این ترس‌ها نعمت است، چون به من می‌فهماند که تو به مرز دایره راحتی ات رسیده‌ای و می‌خواهی از آن عبور کنی و رشد کنی و رشد علت شوق من برای زندگی در این جهان است، هرچند که فراموشش کرده باشم.

              خود را رها کردن، وابسته نبودن، نماندن در منطقه امن سخت عه،ایمان میخواد ولی دقت کردین با هربار رفتن تو دل ترس و انجام الهاماتش انگار برای الهامات بعدی رام و مطیع تر میشه آدم. دیگه صدای شیطان ک میخواد بترسونه آدم رو از ته چاه میاد؟ اصن انگار گم و گور میشه این دور و اطراف نیست، نیازی ب زور خاصی نداره چون زیاد پیداش نیست، دوره.

              آیا خدا کفایت‌کنندۀ بنده‌اش نیست؟! که تو را از غیرخدا می‌ترسانند. هرکه را خدا به‌حال خودش رها کند، هیچ راهبری ندارد

              و دست هرکه را خدا بگیرد، دیگر کسی او را به بیراهه نمی‌برد. آیا خدا شکست‌ناپذیرِ انتقام‌گیرنده نیست؟!

              صبح و هوا و صفایش مرا پذیرای تک‌تک افکارش کرده بود، یکی‌یکی درس‌هایی را که در این هفته می‌بایست بگیرم را به من گفت ای خدا فردا صبح من قراره پیاده روی در دشت های سبزش داشته باشم، اینم از شما ایده گرفتم، ولی من هنوز بلدم سکوت کنم. پس اینطور میخواهمش ازش هم صحبتی را.من فکر میکردم من فقط باید صحبت کنم ولی نمیدونستم خدا … میخواهمش میخواهمش.ب قول شما

              راز جز با رازدان انباز نیست

              راز اندر گوش منکر راز نیس

              باید بیشتر پیش برم، هرچه میری جلو میگی بازم بیشتر بازم رابطه بهتر و باکیفیت تر و با ایمان تر.

              تازه داره حالیم میشه چیکارم، تازه دیدم حرف حسابت منم، طلای نابت منم …

              خرسندم از وجود دوستان نازنینم در سایت چون شما، این محبت ها فرکانس خیلی قوی داره، حتما نیازی ب فیزیک نیست، فرکانس محبت کار خودشو میکنه و خوب میشینه ب قلب.

              در پناه الله باشید دوست عزیزم.

              میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    ناهید گفته:
    مدت عضویت: 1283 روز

    به نام نامی ربّ مهربانم.

    سلام و صد سلام به شما دو عزیز دوست داشتنی،که با تمام عشقتان ،آنچه را می‌بینید وتجربه می‌کنید ،سخاوتمندانه با ما به اشتراک می‌گذارید.

    خدایا شکرت که در عصر طلایی زمین به سر می‌برم که با پرواز یک موجود کوچک و دست ساز بشر،اینگونه به تماشای زیبایی‌های سیاره ی قشنگمان ،زمین،می نشینیم.

    آغاز ویدیو تصاویر واقعا رویایی از یک جنگل سبز و پهناور که با اشعه های طلایی خورشیدِ سخاوتمند،چشم نوازِ نگاه هر بیننده ای بود.موسیقی بی کلام این ویدئو، حس پرواز بر روی این آبِ آبی و گاهی توسی به ما می‌داد ،

    خدای من ،هر چی فکر کردم این آب جاری و آرام رو به چی تشبیه کنم واقعا نتونستم ،موج های ریز ریز این آب ،خطوط بسیار بینظیری رو ،روی آب انداخته بودن.

    نگاه و خلوت خانم شایسته ی عزیز در کنار این رود ،ستودنی بود و چرخ چرخِ درون بچه ،بالای سر ایشان ،این عزیز دوست داشتنی رو به مرکز ثقل حرکتش تبدیل کرده بود.

    گوارای وجودتان تماشای این خلقت بی‌نظیر خداوند.

    شکرگزاری عمیق استاد در اول صبح با نشان دادن ویوی جلوی دیدشان ستودنی بود؛حق هم داشتند.من که از این راه دور،خنکی صبح رو در هنگام حرکت لابلای اون درختانِ سبزِ فسفری احساس کردم.دیوانه کننده بود این مناظر بکر و فوق‌العاده.اون سنجاب شیطون که لابلای درختان در حال فرار بود،اون تخته سنگهای قهوه‌ای رنگ خوش تراش،که استاد عاشقشون شده ،احساس فوق‌العاده ای به آدم می‌داد ،واقعا صد هزار مرتبه شکر.

    صحنه ی مو کوتاه کردن خانم شایسته ی عزیز در اون فضای فوق‌العاده زیبا ،با آینه ی آویزان از درخت و قربون صدقه های استاد و شوخی های نمکین این دو عزیز دوست داشتنی،ناخودآگاه لبخندی به پهنای صورت رو بر لبانمان نشاند.

    خانم شایسته جان،ما بچه های سایت ،دیگه‌خوب میدونیم که زمان شما،اونقدر ارزشمند هست که فرصتی برای وقت تلف کردن و به آرایشگاه رفتن ندارید .شما به قول استاد«کچلتون هم خوشگله»

    چقدر لذت می‌برم از این دلبری ها و روابط پر از عشق شما.

    چه چشمه ی بینظیری واقعاً ،چه صدای دلنشینی.وقتی استاد دست فرو کردن در آب چشمه و چشماشون رو بستن و با صدای بلند گفتن«ببینننننن،یخه یخ»،قشنگ میشد به یخ بودن آب کاملآ پی برد.

    چقدر اون نوشته ی روی سنگ تحسین برانگیز بود وقتی شما با خوندنش خندیدید.واقعا آفرین به این خوش ذوقیشون.«آقا جان،جون مادرتون جای پارک ما رو نگیرید ،ما بزودی برمی‌گردیم »

    «خدایا شکرت»فقط مال یه لحظه ش هست استاد،واقعا رویایی بود وقتی دوربین رو بردید روی آبی که از سنگ پایین می‌ریخت ،چه صدایی،چه سنگ‌های شفافی،چه آب یخ و تمیزی.«الله واکبر »به این صحنه‌های فوق‌العاده ،خدایا شکرت بابت نعمت موبایل و اینترنت که این احساس قشنگ رو با دیدن این تصاویر دریافت می‌کنیم.

    خانم شایسته تبدیل شدن به آهن‌ربای پول،خدای من در اون سوراخ سنبه های جنگل و چشمه پول پیدا میکنن و چقدر با احترام به پول ،اون رو به عنوان برکت در کیف صورتی خوشگلشون جا میدن.

    استاد که در حال شستن صورت دوست داشتنی شون در آب یخِ سرچشمه هستن و از دشواری مسیر تا رسیدن به اون سرچشمه میگن خانم شایسته از کفشهای جدید پیاده‌روی شون ،رونمایی میکنن ،مبارکتون باشه عزیزم.

    بعد از یه پیاده‌روی طولانی و سنگلاخی ،حالا وقت ناهاره.اونم چه ناهاری،

    تحسین می‌کنم اون چاقوتیزکن خفن رو واقعا ،تحسین میکنم اون گوشتهای ضخیم و فوق‌العاده رو که خانم شایسته ،هوشمندانه از وسط برش زدن تا بهتر پخته بشه،البته با هیولای نینجا ،هر گوشتی با هر ضخامتی ،نرم میشه.چه شکل و شمایلی داشت این استیک خوشرنگ شما.نوش جانتان.(یاد جملات استاد در یه فایلی افتادم که فرمودن:بندگی می‌کنی ؟بفرما بنده ی من…..)

    جایزه ی استاد هم برای خودشون بعد از این پیاده‌روی طولانی ،تماشای بازی لیورپول هست.

    عجب تگرگیییییی!خدای من!

    قدرتت رو شکر خدای من،چقدر درشتن،زمین واقعا سفید شد.چه لذتی داره در حین خوردن اون استیک های خوش بر و رو،یه مرتبه ضربه های تگرگ و اون تق تق شون روی سقف ماشین رو بشنوی و سریع بیای از حیاط سرسبز خونه ت فیلم بگیری.

    خلاصه، سفرتون سبز و پر از اتفاقات شیرین.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  9. -
    شهلاحیدری گفته:
    مدت عضویت: 1292 روز

    به نام خدای عزیزم

    سلام به روی ماه استاد نازینیم مریم عزیزم ودوستان نابم

    باز هم سفری دیگر زیباتر از قبل

    وقتی مریم جان میگن اینجارو ترک میکنیم به قصد دیدن زیباییهای بیشتر قطعا جهان هم به درخواستشون پاسخ میده وهر بار زیباتر از قبل

    خدایا شکرت

    عروس ودادماد زیبا وشیک وعاشق فشردن دست یار اون هم ازنوع عاشقانه وخالص سادگی عروس وداماد واون رنگ جیغ کفشهای دامادمون در نوع خودش خیلی جالب بود

    عکس عروسی درقاب زیبا در بهترین وزیباترین منطقه چقدر خاطره انگیز میشه

    خدایا شکرت

    مریم نازنینم که ساده بودن واسان گرفتن رو ازش خوب یاد گرفتم با کوتاه کردن موهاش جلوی ایینه ش مریم جان مم هم خیلی وقت با ارایشگاه رفتن رابطه خوبی دیگه ندارم

    خدایا شکرت

    گوشتهای لذیذ که هربار میبینم اب از اب ولچه ی ادم سرازیر میشه واسانی پشت اسانی

    خدایا شکرت

    اب چشمه ی گوارا که قدرت شکرگزاری رو صد چندان میکنه

    خدایا شکرت

    مهربانا تو چقدر عزیزی

    مهربانا نزدیک شدن وبه تو وابسته بودن ولا غیر اوج خوشبختی

    مهربانا رفاقت با تو اوج لذت وبرگ برنده س

    مهربانا الان که دارم این متن رو مینویسم جهان تو طوفان رو خواسته واینجا طوفان حتما حکمتی درش نهفته س ومن در کمال ارامش دارم کامنت میزارم در شرایطی که خیلیها الان احساس ترس دارن ولی من میدونم که تو هستی وهمین برام کافی کافی

    خدایا شکرت

    مهربانا هر روز باعشق تو زندگی میکنم وچه ساعتهایی رو با تو‌میگذرونم

    خدایا شکرت

    مهربانا شیفت کارم شاید از لحاظ ساعت زیاد ولی خودم میدونم که تو وقتی همراهم هستی ساعت کار معنی ومفهومی نداره

    خدایا شکرت

    مهربانا وقتی مدیرت برمیگرده بهت میگه هر کی قدر شهلا رو ندونه باید سرش رو بزاره بمیره این اعتبارش از خودت خدای مهربانم

    خدایا شکرت

    وقتی تمام لحظه به لحظه زندگیم غرق در ارامش هستم با بیست سال سابقه ی ناجیگری وسر ناجی بودن چرا هر لحظه وهر ساعت غریق تو نباشم نازنینم

    خدایا شکرت

    مهربانا از دید بقیه من خیلی تنها هستم ولی چه میدونن من تورو دارم وپر کس وکارترین ادم این دنیا هستم

    خدایا شکرت

    مهربانا ثانیه به ثانیه با بند بند وجودم تورو حس میکنم من غنی ترین انسان هستم

    خدایا شکرت

    همسفر با استا ومریم بانو ورفقای نابم هستم دیگه چی میخوام

    خدایا شکرت

    درپناه خودش هستیم وباشیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  10. -
    زری گفته:
    مدت عضویت: 796 روز

    سلام سلام به خیمه زده های این سایت الهی و استاد عزیزمممم و معشوق دلش

    واااای استاد اصلا این فایل درمورد زیبایی یک رابطه الهی و عاشقانه بود فایله عشق ورزیدن به مریم جون بود اول که دو دور درون رو دور ایشون چرخوندین

    بعدشم که مریم جان توانا که همه کار از دستش برمیاد و حتی موهاشم خودش کوتاه میکنه و زوم کردن شما تو آیینه رو صورتش اصلا این نهایت عشق بازیه

    خیلیم خوشکلی

    کچلتم خوشکله

    عشق در این حد

    که تو هرجور باشی من دوست دارم من اون روح الهی درون تورو دوس دارم حالا مو داشته باشی یا نه موهات مرتب باشه یا چپرچلاق کوتاه شده باشه بازم خوشکلی

    و در انتهای فایل یه زوج زیبا و فوق العاده که تو یه محیط طبیعی با ویویی محشر اومدن عکس میگیرن و چقدر ذوق کردم براشون چقدر لذت برم از اینکه ما باهاشون همزمان شدیم و این زیبایی رو دیدیم

    خدایا شکرت که از هر چیزی در جهان زیاد هست مثل رابطه خوب زیبا و عاشقانه

    من در این فایلهای سفر به دور آمریکا فقط و فقط ثروت و فراوانی رو میبینم من جهان ثروتمندی رو میبینم که عاشقانه و خالصه ثروت درون خودش رو در اختیار ما میزاره

    این جهان غنی از درخته غنی از آب و آبشار و رود غنی از آدمهای فوق العاده خودروهای زیبا

    این جهان سرشار از هر آنچیزی هست که در تصور ما میگنجه

    ثروتمند شدن باشکوهه

    ثروت الهیه

    ثروت پاکه

    ثروت با ارزشه

    ثروت از طرف خداونده

    ثروت بهترین نعمت خداونده

    ثروت آزادی میاره که تا هرزمان که دلت خواست بری سفر آزادی بهت میده که با هر وسیله ای خواستی بری هر غذایی خواستی بخوری و در دل طبیعت برات سکه پربرکت میفرسته

    ثروتمند بودن باشکوه است

    امروز قرار بود پولی به دستم برسه که اگه میرسید میتونستم باهاش قدم اولو بخرم ولی کنسل شد و اون شخص گفت فعلا نمیتونم ولی من ذره ای خم به ابرو نیاوردم گفتم خدای من الخیر فی ما وقع من میدونم که تو خیر منو میخوای در زمان مناسبش به دستش میارم

    و میخوام با خانوادم برم سفر تا دیروز پدرم پولی نداشت ولی گفت توکل به خدا میریم و امروز از صبح یه ریز واسه پدرم واریز میشه کسایی که ازشون طلب داشت و یا بهشون قرض داده بود پشت سر هم دارن پولشو واریز میکنن و من اشکم در اومد گفتم خدای من تویی که دلهارو واسه پدرم نرم میکنی تویی که پول این سفرو جور کردی معلومه که واسه منم میتونی خدایا من سفر میکنم فقط به امید تو فقط با توکل به خودت من نمیدونم چی قراره پیش بیاد ولی سفر یعنی رهایی و من خودمو رها میکنم در آغوش پر مهر خودت و میدونم که قراره کلی زیبایی ببینم کلی برکت وارد زندگیم بشه رشد کنم آگاه تر بشم با توکل به خودت فقط و فقط خودت

    گر سینه شود تنگ، خدا با ما هست

    گر پای شود لنگ، خدا با ما هست

    دل را به حریم عشق بسپار و برو

    فرسنگ به فرسنگ خدا با ما هست

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای: