سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 234 - صفحه 7 (به ترتیب امتیاز)

343 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    محمد شکری گفته:
    مدت عضویت: 1490 روز

    سلام به استاد عزیزو همین طور خانم شایسته و دوستانی که پشتیبانی این سایت رو انجام میدن و تک تک دوستانی که توی سایت عباس منش دات کام هستن و دارن این کامنت بنده رو مطالعه میکنن نوشتن این کامنت صد درصد ارتباط مستقیم به اعتماد به نفس من داره اندازش رو بالاتر خواهد برد وبار بسیار مثبتی اول برای خودم داره و مطمئن هستم برای فردی هم که مطالعه میکنه بار مثبتی خواهد داشت شروع میکنم از زندگی نامه خودم به طور خلاصه میگم که از چه شرایطی در به چه شرایطی در زندگیم رسیدم و به خودم افتخار میکنم و واقعا دمم گرم و مهمترین دلیل نوشتنم هم اینه که به خودم بگم پسر تو عشقی به معنای واقعی

    طبق چیزی که شنیدم هنوز دو ماهه نبودم که پدر و مادرم از هم جدا میشن و از اونجایی که بچه گیم رو بیاد میارم یا به پدرم عادت میکردم مادرم دوس داشت منو ببینه میرفتم پیش‌مادرم اونجا به مادرم عادت میکردم پدرم منو به زور از مادرم جدا میکرد تا اینکه پدرم مهاجرت کرد به کرج و فاصله ی من از مادرم زیاد شد چون ایشون همدان بود ته دلم توی بچگیم مادرم رو بیشتر دوست داشتم چون پدرم با یک خانم دیگه ای ازدواج کرده بود که به هیچ عنوان رفتار مناسبی با من نداشت و من مجبور بودم بیشتر با مادربزرگم بمونم و به هیچ عنوان نه مهر مادری و نه مهر پدری دریافت نمیکردم مادربزرگم هم بنده خدا پیر زن بود و زیاد به من احساس راحتی نمیداد خلاصه خیلی تو همون دوران کودکی خلع داشتم یادمه اگر پدرم یا مادر بزرگم خونه نبودن نمیتونستم پامو توی خونه بزارم چون همسر پدرم کاملا رفتار زشتی میکرد و ساعتها تو کوچه وایمیسادم تا پدر یا مادربزرگم بیان همراه با اونها برم خونه و همینطور روزها درحال گذر بودن و من به هیچ عنوان احساس ارزشمندی نداشتم و یادمه حتی توی بچگیم هم احساس انزوا داشتم و همین طور روزها می‌گذشت تا اینکه 12سالم شد و متاسفانه پدرم فوت شد و بازهم دنیای من تیره تر شد یادمه توی همون بچگیم خیلی از خدا گله گی میکردم میگفتم چرا زندگیه من این شکلیه همسر پدرم با دوتا برادری که ناتنی بودن رفتن و من موندم و مادربزرگم خیلی روزهامون سختر شد تنهاتر شدیم و من واقعا هیچ احساس خوبی از زندگی نداشتم اصلا تجربه نکرده بودم یادمه 14سالم بود با دوستام میرفتیم قلیون میکشیدم و همون قلیون هم شروعی نابود کننده برای من بود متاسفانه 16سالم که شد مادربزرگم هم از دنیا رفت من موندم تنهای تنها و همین که ایشون فوت شد یادمه به چهلمش نرسیده بود سیگار دستم گرفتم و همین طور پیشروی کردم به سمت مشروبات الکلی و جالبش اینجا بود که هر روزم بدتر روز قبلم میشد فقط به دلیل نچشیدن حال خوب هر آنچه که میگفتن توش حال خوب هست من میرفتم سمتش که حالم یه مقدار بهتر بشه و من توی همون تاریکی پرسه میزدم وحتی تاریکتر هم میشد از اونجایی که یک خونه ای داشتم که داخلش تنها بودم خیلیا میموندن خونه ی من و کارهای اشتباه انجام میدادن و من میدیم اما انجام نمیدادم که البته در ادامه انجام دادم رفته رفته رفتم سربازی و اونجا هم با دوستان جدیدی آشنا شدم و یادمه ماههای آخر که سربازیم میخواست تموم بشه قرص میخوردم قرصهای اعتیاد آور و همین طور در روزهای آخر مواد مخدر مصرف کردم و همین مصرف باعث شد که من اعتیاد پیدا کنم روزهام به معنای واقعی بی معنا شده بودن و هر روز در منجلاب و باتلاق فرو میرفتم و من تشنه‌ی رسیدن به حال خوب بودم اما نمیرسیدم بلکه دورتر هم میشدم و یادمه یک روز دوتا اتفاق نازیبا پشت سرهم برام افتاد و پشت فرمون ماشین داد میزدم و گریه میکردم که چرا من از اولین روز زندگیم هیچی ندیدم چرا اینطوریه زندگیه من و یادمه که خدا صدام رو شنید و از طریق صحبت های پسر عمم جرقه بهم وارد شد که ترک کنم بعد از 4سال مصرف ترک کردم و خدارو شکر به اولین موفقیت زندگیم دست پیدا کردم و رفته رفته سیگارم رو ترک کردم و حالم بهتر شده بود به اندازه‌ای که هیچ وقت تو زندگیم به اون اندازه حالم خوب نبود دیگه مشروب هم نخوردم و همین طور رفته رفته قلیون کشیدن رو هم کنار گذاشتم اینو یادم رفت بگم از بچگیم این مشکل رو داشتم که شهوت رانی میکردم ارتباطات ناسالم رو همچنان داشتم و فکر میکردم که حالم بهتر میشه با این کار اما هر چی پیش میرفتم حالم بدتر میشد و به قدری توی این مورد ضعیف بودم که نمیتونستم بیرون بیام تمام وجود منو به تسخیر خودش در آورده بود ریشه های وحشتناکی در وجودم داشت هر کاری که به ذهنم میرسید انجام میدادم اما بازهم روز از نو روزی از نو برمیگشتم یا خودارضایی یا روابط نامشروع جنسی خیلی کتک میخوردم خیلی عذاب میکشیدم که حتی خیلی توی وجودم قویتر از مواد مخدر بود و هر کاری میکردم نمیتونستم به رهایی از این موضوع برسم یادمه سال 99داد میزدم و گریه می کردم که این چه بلاییه در وجود من که نمیتونم ازش رها بشم باید چیکار کنم اون موقع تسلیم شدم و یادمه از همون گریه آخر دیگه منو تا مدتی به رهایی رسوند منی که هر روز اینکار رو انجام میدادم وارد پوست و گوشت استخونم شده بود ناخودآگاه وارد یک جمعی شدم یک فردی در مورد یک کتاب داشت صحبت می کرد بعد از اتمام صحبت هاش باهاش صحبت کردم گفت من قانون جذب کار میکنم که منو وارد یک جمع خوبی کرد و بعد به مرور زمان از یک شخصی داخل اینستاگرام دوره عزت نفس تهیه کردم همزمان هم وارد یک گروه تلگرامی شدم که اونجا هر روز یک قسمت از صحبت های استاد رو میزاشت و من گوش میکردم اون موقع ها چون به هیچ عنوان اون حال خوبی که داشتم رو تو زندگیم تجربه نکرده بودم تو آسمونا روی ابرا زندگی میکردم و همون طور ادامه دادم معجزات عجیب و غریب برام رقم می‌خورد با یک مبلغ بسیار ناچیز رفتم منطقه یک کرج مغازه گرفتم که از افراد می‌شنیدم که میگفتن حداقل شما برای این مغازه یک و نیم میلیارد هزینه باید کرده باشید در صورتی که من با 200تومن هم مغازه رو گرفتم هم وسیله خریدم یادمه خدا از زمین و آسمان داشت برام نعمت میریخت آدمهای با کیفیت سر راهم قرار میگرفتن سفارشهای عالی توی همون اوایل کار مغازه بهم میدادن اصلا تو ابرا در حال پرواز بود که متاسفانه یک شب که داشتم میرفتم خونه با توجه به فرکانس های خودم اون خانمی که آخرین بار باهاش رابطه داشتم رو دیدم و همان دیدن همه چیز رو در زندگیه من باز هم به تاریکی کشوند مغازه رو ول کردم و کلی اتفاقات نازیبا پشت سر هم برام اتفاق افتاد اون رابطه رو رها کردم و از اونجایی که طعمه زیبای این مسیر رو چشیده بودم یادمه اومدم توی پیج اینستاگرام استاد یادمه یک سوال پرسیدم که یک دوستی نوشت وارد سایت عباس منش دات کام شو جوابت رو میگیری و من خیلی سریع ثبت نام کردم و وارد شدم و بازهم به طور قوی چسبیدم و کلی اتفاقات عالی بازهم توی زندگیه من شروع شد و کاملاً ورق زندگیم برگشت به قدری روی خودم و دیدگاه نسبت به نگاه زیبا داشتن به خانمها کار کردم که الان کلی دوست خانم دارم از ورزش و طبیعت گردی که حتی شب همین جمعه با من تماس گرفتن که توی باغ یکی از دوستان هستن رفتم و کلی خوش گذروندیم از زبون خودشون شنیدم که میگن شما انسان چشم پاک و دل پاکی هستی و شده که برای مثال تو جمع خانومانه ی آش درست کردن به من زنگ زدن شما هم تشریف بیار یادمه رفته بودم توی یکی از مکانهای بکر و زیبای تالش یک آبشار داشت و میشد توی اون آب شنا کرد و دیدم که دوسه تا خانم ایستاده بودن اونجا عکس مینداختن و یک آقا از همگروهای خودشون پیششون بود من شنیدم که به اون آقا گفتن اگه میشه شما برو از این جا ما میخوایم راحت باشیم عکس بندازیم و من توی دنیای خودم داشتم از اون مکان زیبا و آبشار و شنا کردن خودم لذت میبردم و به هیچ وجه به اونها توجهی نداشتم و یک آن چشم خورد به یکی از اون خانمها که اومد داخل آب برای شنا کردن دیدم ایشون با لباس زیر خودش اومده و اصلأ لباس نداره و همونجا کلی خدارو شکر کردم که چقدر ارتقاء پیدا کردم از درون که توی ایران که شاید به ندرت توی فضای باز این اتفاق بیفته که اون خانومها به همگروهیه خودشون بگن لطفاً برو ما میخوایم راحت باشیم و به من غریبه اعتماد کنن و بازهم برگشتم به اصل به فرکانس های خودم که دیدم فرکانس های من کاملاً سالم و سلامت هست نسبت به این موضوع و بازهم خدارو شکر

    حتی توی فامیل های خودمون هم خیلی از افراد به من راحت دست میدن و این یکی از بزرگترین دستاورد های منه که اهرمی هست برای قویتر شدنه من توی رسیدن به هر هدفی و خیلی از افرادی که به واسطه فرکانس های خودم به من بدی کرده بودن رو بخشیدم حتی همسر مادرم رو و امسال برای اولین بار براش روز مادر هدیه خریدم بردم بهش دادم و وقتی که به گذشته خودم و الان نگاه میکنم اصلا باورم نمیشه که من توی اون مسیر های اشتباه بودم چون هیچ ربطی به اون موقع ندارم در حال حاضر هشت سال هست که از مواد مخدر فاصله گرفتم که هیچ کدوم از اون افرادی که با هم مصرف میکردیم نتونستن ازش رها بشن بلکه خیلی بیشتر هم وارد منجلاب مواد مخدر شدن که البته من اصلاً نمیبینمشون و به خودم افتخار میکنم که خیلی سریع تونستم بیرون بیام و حتی خیلی به این موضوع فکر میکنم که حتی اصلا یک فردی که سیگار هم مصرف بکنه من نمی‌بینم و واقعا برام جالبه و یک دلیل برای شکر گزاری بیشتر یادمه تو گذشته خودم یک شب من لنگه 5هزار تومن پول بودم و اون شخص تبدیل شده به فردی که به راحتی میره داخل نمایشگاه های ماشین های لوکس و گران قیمت به راحتی از افراد نمایشگاه دار قیمت میپرسه با اعتماد به نفس میگه در ماشین رو باز کنید میخوام داخل ماشینو ببینم این شخص میره دقیقا توی فروشگاههای درجه یک که نمایندگی های اجناس درجه یک جهانی درشون هست این شخص خیلی شیک میره میشنه توی رستوران هتل اسپیناس غذا میل میکنه این شخص کاملا با اعتماد به نفس میره توی بهترین کافه ها کافی میل میکنه این شخص توی یک زمانی خونش به قدری کثیف بود که شاید سالی یک یا دوبار تمیزش میکرد اما الان هم لباساش هم ماشینش هم مغازش تر و تمیزه از اونجایی که به خودم احترام قائل شدم توی مغازه من بهترین اجناس توی مغازم هست که توی این منطقه به ندرت پیدا میشه و همین طور هم در کنار مغازه دارم کاری که خیلی بهش علاقه دارم رو استارت میزنم که اطمینان و اعتماد صد در صد بهش دارم که به خیلی از افراد میتونه کمک کنه و اونهم اینه که دوره ای رو آماده کردم برای رهایی از شهوت رانی که با توجه به تحقیقاتی‌که داشتم توی جهان به این اندازه در موردش کامل،دقیق و مختصر و مفید صحبت نشده که مطمئنم میگیره و به امید خدا دیگه دوس دارم برم توی سایتم فعالیت داشته باشم و به خودم ایمان دارم که میتونم الگوی خیلی از افرادی که توی زندگی شون دریای خلع ها رو داشتن باشم و قصدم از نوشتن این کامنت این هست که به خودم خودم رو نشون بدم و بگم که آقای محمد شکری عزیز شما بسیار انسان محترم و فوق‌العاده ای هستی و من در تلاش هستم که عاشقانه عاشقت باشم

    البته که خیلی تغییرات دیگه هم توی زندگیم برام رقم خورده که بخوام بگم باید تا یک هفته باید وقت بزارم و فقط بنویسم

    و بازهم از شما استاد واقعا بی نظیر تشکر میکنم که بسیار زیاد صحبت های شما و در کنارش عملکردن خودم باعث شد تا من به یک همچین شخصی تبدیل بشم که البته خیلی خیلی جای بهبودی داره و دقیقا هم با این صحبت شما که توی این فایل زدید موافق هستم که باید هر آنچه که دوس داری تو زندگیت داشته باشی رو باید احساس کنی تا بهش برسی و من با قدرت در کنار شما و آموزه هاتون خواهم بود

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
    • -
      رضوان یوسفی گفته:
      مدت عضویت: 2265 روز

      به نام خدایی که در این نزدیکی ایست

      سلام به محمد عزیز و مومن موحد و ثروتمند و خداجو

      وقتی که داشتم داستان زندگی تان را میخوندم فقط این آیه قرآن که خداوند بعد از اعتراض فرشته ها به خلقت انسان به آنها گفت: من چیزی را می‌دانم که شما نمیدانید، در گوشم می چرخید و می گفت: این است یکی از اون چیزی هایی که آنها نمی‌دانند.

      این قدرت اراده انسان که از کجا به کجا می رسد.

      محمد عزیز با چشمانی اشکبار تحسین تان می کنم و ان شاءالله روز به روز این اتصال شما قوی تر و قوی تر شود.

      و روز به روز توحیدی تر و ثروتمند تر و شادتر و موفق تر و سعادتمند تر بشید الهی آمین.

      البقره

      وَإِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلَائِکَهِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَهً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِیهَا مَن یُفْسِدُ فِیهَا وَیَسْفِکُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَنُقَدِّسُ لَکَ قَالَ إِنِّی أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ(30)

      ﻭ ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﻳﺎﺩ ﺁﺭ ﻛﻪ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺕ ﺑﻪ ﻓﺮﺷﺘﮕﺎﻥ ﮔﻔﺖ : ﺑﻪ ﻳﻘﻴﻦ ﺟﺎﻧﺸﻴﻨﻲ ﺩﺭ ﺯﻣﻴﻦ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﻰ ﺩﻫﻢ . ﮔﻔﺘﻨﺪ : ﺁﻳﺎ ﻣﻮﺟﻮﺩﻱ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺯﻣﻴﻦ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﻰ ﺩﻫﻲ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺑﻪ ﻓﺴﺎﺩ ﻭ ﺗﺒﺎﻫﻲ ﺑﺮﺧﻴﺰﺩ ﻭ ﺑﻪ ﻧﺎﺣﻖ ﺧﻮﻥ ﺭﻳﺰﻱ ﻛﻨﺪ ﻭ ﺣﺎﻝ ﺁﻥ ﻛﻪ ﻣﺎ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺑﺎ ﺳﺘﺎﻳﺸﺖ ﺗﺴﺒﻴﺢ ﻣﻰ ﮔﻮﻳﻴﻢ ﻭ ﺗﻘﺪﻳﺲ ﻣﻰ ﻛﻨﻴﻢ . [ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭ ] ﻓﺮﻣﻮﺩ : ﻣﻦ [ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺟﺎﻧﺸﻴﻦ ﻭ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﺮﻓﺘﻨﺶ ﺩﺭ ﺯﻣﻴﻦ ﺍﺳﺮﺍﺭﻱ ] ﻣﻰ ﺩﺍﻧﻢ ﻛﻪ ﺷﻤﺎ ﻧﻤﻰ ﺩﺍﻧﻴﺪ .(٣٠)

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      مرتضی آستاد گفته:
      مدت عضویت: 981 روز

      سلام دوست عزیز آقا محمد

      از کامنتی که نوشته بودی لذت بردم و اینکه از کجا به کجا رسیدی بهت تبریک میگم

      واقعا اراده خیلی قوی میخاد انجام ندادن کارهایی که. حس آدم رو برای یه لحظه عوض میکنه

      داستان هدایتت ام خوندم و استفاده کردم

      انشالله هر جا هستین شاد و سالم و موفق باشین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    علی شهناز گفته:
    مدت عضویت: 1196 روز

    بنام خدا

    استاد عزیزم با دیدن این فایل بسیار با ارزش قلبم بهم گفت بیام این مطالبو بنویسم

    من از دیدن فایل های سفر به دور آمریکا دو تا نتیجه با ارزش گرفتم

    اولی این که از وقتی این فایلها رو نگاه کردم صدرصد مشابه اونو تجربه کردم تو این یکی دوسال نمونش این که یه سفر بسیار زیبا به آنتالیا داشتم بعدش هدایت شدم یه سفر با ماشین خودم به شمال ترکیه سمت ریزه و بعد هدایت شدم به شمال ایران و چقدر صحنه هایی که دیدم برام انگار طوری بود که من قبلا این صحنه هارو دیدم بعد یادم اومده بله تو سفر به دور آمریکا از قاب دوربین شما دیدم و چقدر ایمان منو تقویت کرده نسبت به قانون خدا که دیدن زیبای ها زیبایی بیشتری رو وارد زندگیم میکنه الان بعد از گذروندن دوره احساس لیاقت دیگه خیلی عالی شده چون این تصاویر رو نگاه میکنم همزمان تو وجودم احساس لیاقتشم دارم که همه این مکانها برای همه آدمها امکان تجربش هست به شرطی که خودمون جلوشو نگیریم مثل اکسیژن که همه میتونیم استفاده کنیم به شرطی که دستمونو جلو دهنمون نگیریم

    دومین مورداین بوده که واقعا چقدر مهمه که ما شمارو داریم که این صحنه هارو نشون میدید و من به شخصه میفهمم که همچین جاهایی هست تا بعد تحسین کنم و بخوام تجربه کنم چون قبلا اصلا نمیدونستم که هستتا بخوام تجربه کنم

    مورد سوم که جدیدا از شما یاد گرفتم تو دوره احساسلیاقت اینه که جهانهمه چی داره من چی میخوام باقلبم نه به خاطر دیگران

    این جمله شما خیلی به دلم نشست توجه کنم به زیباییها رو خودم کار کنم هدایت بشم به نعمت ها در دسترسم باشن همه این نعمتها بعد مثل شما تصمیم بگیرم که حالا دوس دارم چی رو تجربه کنم از الان دوس ندارم بگم این مدلی میخوام زندگی کنم به قول شما تنها راه گذر از ثروت تجربه اون هستش پس من میخوام به خودم اجازه بدم تجربه کنم بعد تصمیم بگیرم که سبک شخصیم چی میتونه باشه

    استاد شما الگوی من هستید منهر چقدر تو این سایت بیشتر وقت میگذرونم یه نتیجه واضح میگیدم اونم اینه که ایمانم داره بیشتر میشه استاد میخوام بگم چقدر شما در مسیر خدا هستید که من خودم ایمان، خدا و خیلی چیزهای دیگر را با شما دارم میشناسم

    خدا قوت شما بدهد

    خدا به مال شما برکت بدهد

    سپاسگزار همه دوستانم هستم که تو این سایت هستن

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  3. -
    مهسا سالاروند گفته:
    مدت عضویت: 1082 روز

    الهی به امید تو

    الهی به امید تویی که اجابت میکنی دعای دعا کننده رو …..

    بنام تویی که هست کننده هستی بخشی…

    سلااااااااااام سلامممممم

    سلام به روی ماه همههههه سلااااام به روی ماه مریم جون و استاد عزیززززززز……

    خدایاشکرت که امروز فرصت دادی برای چهارمین روز همسفر این سفر زیبا باشم

    خدایاشکرت که امروز با دست نوازش منو از خواب بیدار کردی و شکر که یاد بود مهسارو بیدار کنی…..

    خدایاشکرت برای یه جفت چشمی که دادی تا باهاش ببینم زیبای هارو ،،،،کانون توجهمو با چشمام تقویت کنم و هدایت بشم به سمت چیز هایی که میخوام …..

    شهر زیبای میامی ،،،،،من یه روز میام

    یه روزی که نزدیکه یه روزی که حسش میکنم اونقدر بهم نزدیکه از الان انگار اونجام

    و من جه خوشبختم که اگاهم و یادگرفتم خواستن سخت نیست ،،،،،اجابت شدن آسونه ،،،،کافیه بخیل نباشی و فقط بخوای ،،،کافیه فقطططط از خدات بخوای ،،،،خدایی که بزرگ و کوچیک بودن خواسته براش مهم نیست فقط میگه بخواه تا اجابتت کنم،،،،،استاد با حرفاتون که روی ودیو بود ،،،،،اینکه مهم نیست تو چه شرایطی هستی و فقط کافیه ادامه و توجه کنی به خواسته هات با تحسین کردن با لذت بردن همون چیزی که داری،،،،،یه لحظه حس کردم یه پرده از جلو چشمم کشیده شد ،،،،،یهو حس کردم یه ترمز برای رسیدن به ثروت و نعمت از جلوی چشمم رفت،،،،،من چند روز پیش داشتم خواستمو کوچیک میکردم و این نشونه از ظرف وجودی من بود،،،،اما یهووو نشونه اومد که ببین خواستتو کوچیک نکن ایمانتو به من قوی کن ،،،،،و احساس لیاقت که پایه و اساس خواسته هاته اونو بیشتر کن،،،،تو لیاقتشو داری،،،،تو لایقش هستی ،،،،،،،،

    کافیه ازم بخوای چرااااا میخوای خواستتو کوچیک کنی،،،،،دیدم ارهههه،،،ناخودآگاه داشتم شرک میورزیدم و ناخودآگاه داشتم روی بقیه حساب میکردم،،،،خدایاشکرتتتتتتتت که هدایتم میکنی ……

    چه سفره با برکتی این سفرررر

    سفری که پر از الگو های فراوانی

    یه ساحل چقدرررر میتونع توش ثروت داشته باشه،،،،خونه های ویلایی رو به دریااااا کنار هر خونه یه قایق و کشتی تفریحی که اختصاص اون خونس ،،،،خونه هایی که از چند جهت به بیرون و دریا دید داره،،،،،خدا میدونه توی هررر خونه چندتا اتاق ،،،،،چندتا حموم و سرویس بهداشتی یا چندتااااا استخر هست ،،،،،خدا میدونه اونجاااا چقدر فول فرنیشه و با بهترین وسیله ‌…….

    اینا اگه اسمش ثروت نیست پس چیه؟؟؟

    آسمون خراش های خیلی بلند معلوم نیست چند طبقه ان ،،،،،وای خداااا قشنگ میتونم تجسم کنم ،،،،،توی بالاترین طبقه رو به دریاااااا ،،،،اونجا که میتونی هم طلوعو ببینی و هم غروبوووو،،،،،واییییییی دلم رفت براش

    توی هر پارکینگ بهترین ماشین هاااا باید باشهههه،،،ماشین های خارجی خفنی کهههه فوق العاده ان …….

    اینا اگه اسمش فراوانی نیست پس چیه؟؟؟؟

    تحسین میکنم این همه ثروتمندووووو

    تحسین میکنم این همههه پولو که رفاه میده ،،،آرامش میده،،،،،نزدیکی به خداوندو میده،،،،گسترش جهان هستی میده……..

    استاد ماشالهه ماشالهههههه بهتوننننن چقدرررررر زیبا تر و جوون تر شدین ،،،،،

    چقدرررر پوستتون صاف و یک دسته

    چقدررررر استایلتون فوق العاده اس

    مریم جون شماام که چقدرررر عالی شدیییی،کم مونده بود بیام لپتو بکشممممم انقدر ماشالهههه صورتتون تپلی و پوستتون صافه ……

    الان دارم میفهمم

    سایت عباسمنش واقعااااا موفقیت در تمام جنبه های زندگی ……

    میخوایی به اهدافت برسی برنامه ریزی میخوای :راهنمای عملی

    میخوای استایلت فوق العاده باشه و انرژیت فول و پوست عالی میخوای:قانون سلامتی

    ثروت و ازادی مالی میخوای :روانشناسی ثروت

    روابط عالی دوست داری ،،،،میخوای اول عاشق خودت باشیییی،،،،میخوای همه عاشقت باشن،،،،،:دوره عشق و مودت …..

    و

    …………..

    هرجی بخوای اینجا هست ….

    لازمش یه جیزه

    تعهد و ایمان…….

    خدایاشکرت که منو با استاد اشنا کردی….

    میخوام تحسین کنم دوستتون استاد ،،،،که با عشق خواست و اجابت شد

    ایمان داشت و ادامه داد و خداوندم میگه من چیزی براتون میفرستم که خودتون از پیش برام فرستادین…..

    منم توجه میکنم منم میخوام ….

    منم سفر کردن میخوام

    منم زندگی تو بهترین و ازاد ترین کشورو میخوام …..

    منم میخوام یه خونه ویلایی خوشگل و بزرگ داشته باشمممم

    قبلا اصلا نمیدونستم که هست که بخوام ،،،،ندیده بودم که بخوام درخواست کنم ،،،،اما الان میبینم و قلبم میگه توام بخواه ،،،،،وقتی بقیه تونستن توام بخواه …..

    درخواست از من

    اجابت از تو

    نمیدونم چطوری

    نمیدونم از کدوم دستت

    اما میدونم که تووووی اجابت کننده هستی بخش،،،،،

    تویی که بارمو رو زمین نمیزاری ….

    تویی که پناه لحظه های منی …..

    سفرتون به خیر و خوشی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  4. -
    حسین دانش خواه گفته:
    مدت عضویت: 788 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    سلام به همگی دوستان توحیدی عزیزم

    چقدر خونه های لب آب زیبا بودن از چندین طرف نمای اقیانوس رو دارن و چقدر زیباست چه جالب هستن که راحت جای پارک قایق تفریحی و جای پارک جت اسکی دارن و چقدر سرسبز بود دور و برشون کسانی هستن که صاحب این خانه ها هستن پس میشود چون ما همه یه سیستم مغزی داریم اگر اون تونسته پس من هم میتونم

    عاشق کشتی های کروز هستم عاشق پارک آبی هستم و عاشق اینم که با کشتی های کروز سفر کنم به کارایب یا هوایی چقدر ثروت چقدر فراوانی چقدر میتونه زندگی رویایی باشه اگه یاد بگیرم هرلحظه توجه خودم رو بزارم روی زیبایی ها و از لحظه به لحظه زندگیم لذت ببرم و کنترل ذهن کنم

    چقدر لذت بخش بود دیدن اون قایق تفریحی که وسط آب بود و افراد پریده بودن توی آب و چقدر من عاشق این کار هستم و واقعا تحسینشان میکنم خدایا شکرت

    چقدر لذت بخش بود دیدن اون کروز ها دیوانه شدم رفت خدایا شکرت

    چقدر ثروت توی همین جا که در برابر کل کیهان یه نقطه هم نیست نهفته است خدایا شکرت تمامی ثروت ها هستند فقط من باید در مدار دریافتشون قرار بگیرم

    چقدر شما آزادی دارین واقعا تحسینتون میکنم چقدر شما ثروتمند هستین که فقط میرید و لذت میبرید واقعا سپاس گذارم بابت وجودتون

    این حد از برج های زیبا و خفن چقدر نعمت وجود داره خدای من اصلا باور نکردنی هست واقعا دیوانه شدم

    این همه وسیله آبی این همه قایق تفریحی اصلا رویایی هست خدای من شکرت إلهی شکرت

    واقعا میامی شهر جادویی هست خدایا سپاس گذارم ازت بابت این همه ثروت و نعمت

    در پناه خدا شاد باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  5. -
    مریم حسینی مطلق گفته:
    مدت عضویت: 1027 روز

    بنام الله زیبایی بخش

    سلام استاد عزیزم،مریم جان زیبایم،بچه های سایت،دوستهای من

    استاد باز هم لذت و لذت و لذت از دیدن این فایل ارزشمند نصیبم شد

    پر از نکات مهم و پر از ایمان و شدن هااا،اجابت شدن ها

    از دوستتون گفتین که با توجه به این فایلها و تجسم خودشون الان به استرالیا مهاجرت کردن

    باز هم گسترش جهان

    خدایا شکرت

    اینکه خواسته ها اینقدر راحت داره اجابت میشه به من نشون میده که

    مریم عزیزم،قربون شکل ماهت برم

    همه چی به همین سادگی رخ میده هااا

    به همین راحتی رخ میده ها

    .

    چرا فکر میکنی باید سختی بکشی تا اتفاقات خوب برات رخ بده

    چیزی که تو توی ذهنت گنده اش کردی،فقط توی ذهنت گنده اس در واقعیت اصلاااا اینجور نیست

    به درامد 500 میلیونی رسیدن همونقدر ساده و راحته و قابل اجابته که به درامد 500 هزار تومنی برسی

    دنیا همینه

    ی چیز دیگه گفتین استاد عزیزم

    که شما اون موقع راننده تاکسی بودین

    ولی تجسم میکردین فقط و نکته مهم ایمان داشتین که میشه با تجسم به اونجاها هدایت شد

    هیچی نداشتین ولی ایمان کار خودشو کرد

    منم استاد تجسم کردم تو اون کشتی هستم که فیلم میگرفتین

    و همراه با همسر رویاییم هستم

    و ماهم ازمون عکس عاشقانه میگیرن و ما میخریم

    به ساختمونها نگاه میکنم و به همسرم پیشنهاد خرید ی خونه برای وقتهایی که مسافرت خواستیم بیایم میامی میکنم

    باد خنکی بهم میوزه و من دست به سینه میشم تا سرمارو کمتر حس کنم و خودمو در آغوش همسرم میکشم تا گرمم کنه

    برای هواپیماهایی که رد میشن دارم دست تکون میدم و لبخند میزنم

    شاید بقیه تو اون قایق بگن این چشه ولی من عاشق این حرکتم از بچگی

    تازه استاد اینم حس کردم که دارم دریازده میشم:)

    اول فایل رفتین ی مغازه پراز لباسهای براااق

    استاد اونجا گفتین هیچی بدرد نمیخوره ی همچین چیزی

    ولی استاد من عااااشق لباسهای شاین سفید و مشکی ام

    پر از پولکها و مهره های براق

    لباسهای شیکی که برق میزنن رو وقتی میپوشم خیلی لذت میبرم،برای دیدگاه بقیه نیست

    خودم کلا به این لباسها علاقه خاصی دارم و از پوشیدنشون فوق العاده لذت میبرم

    تا این حد دیدگاه ها متفاوته یعنی؟

    همینه که میگین ما متنوع هستیم

    مریم جان اگر نمیگفتی که اونا بالش و کوسن هست من نمیفهمیدمممممم

    چقدر شبیه اصلشون بود بابااااع

    از دیدنشون خیلی لذت بردم ولی من همون عروسکه رو ترجیح میدم تا این بالشها

    از بخش خوراکیهای سمی گذر کنیم و برسیم به اون کلاه ها

    چقدر تنوع کلاه بود و نکته اصلیش همون انحصاری کردنش بوسیله اون دستگاه گلدوزی بود

    عجب فکر بکری

    همون لحظه مشتری میگه چی میخواد رو کلاهش هک بشه و دستگاه گلدوزی براش اوکیش میکنه

    خیلی طرح جالبیه

    من از ایده اش خیلی خوشم اومد

    داشتم فکر میکردم من رفتم اونجا بودم میگفتم چه طرحی بزنه

    از اونجایی که باید انگلیسی بنویسیم

    میگفتم بنویسه in god we trust

    البته god رو بزرگتر از بقیه کلمه ها.

    استاد عزیزم ازینکه زیباییهایی رو که میبینید با ما به اشتراک میگذارید بسیار سپاسگزارم

    ازینکه آگاهی و باورهای مارو ترمیم میکنین سپاسگزارم

    و ی نکته یادم رفت

    احساس لیاقت

    یادمون باشه ما باید احساس لیاقت رو در خودمون زنده کنیم تا خداوند هم مارو به این مکانهای زیبا هدایت کنه

    تا وقتی که لایق ندونیم هدایت نمیشیم حتی اگه صبح تا شب تجسم کنیم

    باید بدونیم که ما لایق دیدن این زیبایی ها هستیم

    لایق تجربه کردن این مکانها هستیم

    لایق لذت بردن ازین شهر زیبا هستیم

    لایق سوار کروز شدن و خریدن خونه ای کنار خونه جکی چان یا ویل اسمیت یا شکیرا هستیم

    هرچند که ممکنه برای تفریح بگیریم اونجارو و خونه اصلیمون یه جای خیییلی اروم و پرایوت تری باشه

    احساس لیاقتمونو باید حتما تقویت کنیم

    خدایا کمکم کن که خودمو لایق بهترینها بدونم و توهم به بهترینها منو هدایت کنی

    خدایا سپاسگزارم ازت

    استاد عزیزم و مریم جانم سپاسگزارم ازتون

    مریم عزیزم(خودم) سپاسگزارم ازت خیلی خیلی.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  6. -
    عظیم گفته:
    مدت عضویت: 1413 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    به نام فرمانروای جهانیان که رحمت و بخشش او در همه جا گسترده است.

    به نام او که هر گاه به در بسته ای خوردی ، تازه متوجه میشی تنها پناه تو هست که هرگز تنهاست نمی گزارد

    به نام او که تنها یادش موجب آرامش وجودت میشود.

    عرض سلام و ادب و احترام به استاد عزیزم، مریم بانوی شایسته و همه دوستان‌‌

    سپاس گزار صاحب اختیار همه ی جهانیان م که به من فرصت داد تا بار دیگه بتونم بنویسم.

    به نام خدایی که از روح خودش در من دمیده و بار امانتی بر دوش من نهاد که کوه ها از پذیرش اون سرباز زدن

    سوره الأحزاب

    إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَهَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَیْنَ أَن یَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنسَانُ ۖ إِنَّهُ کَانَ ظَلُومًا جَهُولًا72

    همانا ما، امانت را بر آسمان ها و زمین و کوه ها عرضه نمودیم؛ ولی از پذیرش آن خودداری کردند و از آن ترسیدند و انسان، آن را پذیرفت.بی گمان انسان، ستمکار و نادان است

    و من انسان پذیرفتم ، ای رب من تو هدایت میکنی همواره به هر راهی که من انتخاب کنم

    از تو می خواهم هدایتم کنی تا در مداری قرار بگیرم که هدایت تو را در یابم و عمل کنم.

    ای رب من مرا هدایت‌کن تا جاهایی که باید قدم عملی بر دارم ،محکم و استوار بدون هیچ ترسی قدم بر دارم.

    ای رب من،من همون بنده ای م که همین سه ماه پیش وقتی داشتم کارگری می کردم و موجودی کل حسابم فقط 5 ملیون بود، هدایت اومد که بلند شو برو بوشهر همین رو خرما بخر و بیا تبریز بفروش. من خودم جنوبی ام و مهاجرت کردم به تبریز.

    وقتی تصمیم قطعی گرفتم و میخواستم عملی کنم اونم در شرایطی که نزدیک مهلت اجاره خونه بود و من فقط پول اجاره تو کارتم بود ، ولی باور داشتم خدا برام همه چی میشه،یک نشانه اومد ،الله اکبر، دقیقا یادمه حدود نیم ساعت بعد این تصمیم خانمم زنگ زد و گفت :دوست داداشم آقای فلانی زنگ زده گفته میخام خرما بیارم تبریز.

    خدایا من کباب میخواستم ارزونترین خرما تو برام پیارم آوردی یکی از گرونترین خرما ها

    من 5 پول داشتم. تو 163ملیون خرما برای من آوردی بدون اینکه حتی من ریالی بدم.

    خدایا هر کی ندونه من خوب می‌دونم تو این یک ماهه تو چه قدر مشتری های خوب و دست به نقد شدی برام.

    تو زمستانی که حتی خودم انتظار سخت شدن شرایط رو داشتم. تو ای رب من آسانم کردی برا آسانی ها

    تو ماهی که من فکر چگونگی دادن اجاره بودم تو چند برابر پول اجاره رو وارد زندگیم کردی.

    خدایا با تک تک سلول هام ازت میخام هدایتم کنی تا پایدار باشم در مسیر درست.

    من ازت معجزه زیاد دیدم تو این مدت.خیلی هاشم بین خودمونه.

    ازت میخام من رو کمک کنی که هرگز فراموش نکنم.اخه من انسانم تا یکم فاصله بگیرم یادم میره

    به قول استاد ما انسان ها آنقدر نامرد هستیم که تو 95 درصد اوقاتم که وضعیت خوبه باز ناسپاسیم.

    خدایا منو هدایت کن به جور دیگر دیدن.

    هدایت کن به توجه به حضور و وجود خودت در هر لحظه

    هدایت کن

    به زیبا دیدن،

    به تحسین کردن،

    به‌لذت‌بردن،

    به پایداری در احساس خوب ،

    به عبور کردن از دل ترس ها ،

    به ایجاد باور فراوانی

    به ایجاد احساس لیاقت

    به ایجاد عبادت خالص

    به توحیییید

    به اینکه فقط روی تو حساب باز کنم

    سوره الحشر

    هُوَ اللَّهُ الَّذِی لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ۖ عَالِمُ الْغَیْبِ وَالشَّهَادَهِ ۖ هُوَ الرَّحْمَٰنُ الرَّحِیمُ22

    اوست الله، ذاتی که هیچ معبود برحقی جز او وجود ندارد؛ دانای نهان و آشکار.او، پروردگار گسترده مهرِ مهرورز است.

    سوره الحشر

    هُوَ اللَّهُ الَّذِی لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِکُ الْقُدُّوسُ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیْمِنُ الْعَزِیزُ الْجَبَّارُ الْمُتَکَبِّرُ ۚ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا یُشْرِکُونَ23

    اوست الله، ذاتی که هیچ معبود راستینی جز او نیست؛ فرمانروای منزه و سالم از هر عیب و نقص؛ ایمنی بخش، نگهبان، توانای شکست ناپذیر، جبار و متکبر؛ الله از شرکی که به او می آورند، پاک و منزه است.

    سوره الحشر

    هُوَ اللَّهُ الْخَالِقُ الْبَارِئُ الْمُصَوِّرُ ۖ لَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَىٰ ۚ یُسَبِّحُ لَهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۖ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ24

    اوست الله، آفریننده، نوساز و صورتگر؛ بهترین نام ها از آنِ اوست.آنچه در آسمان ها و زمین است، او را به پاکی یاد می کند.و او، توانای شکست ناپذیر و حکیم است.

    سپاسگزارم از شما استاد عزیز به خاطر ایجاد این فضای بهشتی، و سپاسگزارم از شما که آنقدر توانمندین در شنیدن هدایت‌های الله و عمل به‌‌ اون ها. در آخر دوست دارم این شعرحافظ رو تقدیمتون کنم .این شعر همیشه شما رو یاد من می ندازه.

    منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن

    منم که دیده نیالوده‌ام به بد دیدن

    وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم

    که در طریقتِ ما کافریست رنجیدن

    به پیرِ میکده گفتم که چیست راه نجات ؟

    بخواست جامِ می و گفت عیب پوشیدن

    مرادِ دل ز تماشای باغِ عالم چیست ؟

    به دستِ مردمِ چشم از رخِ تو گل چیدن

    به می‌پرستی از آن نقشِ خود زدم بر آب

    که تا خراب کنم نقشِ خود پرستیدن

    به رحمتِ سرِ زلفِ تو واثقم ور نه

    کشش چو نبود از آن سو چه سود کوشیدن ؟

    عنان به میکده خواهیم تافت زین مجلس

    که وعظ بی‌عملان واجب است نشنیدن

    ز خطّ یار بیاموز مِهر با رخِ خوب

    که گرد عارضِ خوبان خوش است گردیدن

    مبوس جز لبِ ساقی و جامِ می حافظ

    که دستِ زهدفروشان خطاست بوسیدن

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
    • -
      فرزاد بازیار گفته:
      مدت عضویت: 820 روز

      سلام

      فقط اونجایی که حافظ میفرمایند آسمان بار امانت نتواند کشیدن

      قرعه به نام من دیوانه زدند

      واقعا هم همینه ما قدر خودمون رو نمی‌دونیم ناسپاس میشیم مشرک میشیم بعضی وقتا

      آره همینه ما از آنچه که داریم هم ناسپاسیم شکر گذار نیستیم

      زیبا بود کامنتتون

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  7. -
    شیرین حمزه ای گفته:
    مدت عضویت: 2729 روز

    بنام خدای همواره حامی وهدایتگرم

    سلام به استادعزیزم وبانوشایسته عششققق

    نوش جونتون این زیبایی هایی که واقعا وصف نشدنیه

    خدای من این هوای لطیف ونم نم بارون حتی خنکی قطره های بارون روکه روصورت ادم میخوردرومیشدحس کرد چقدهوارویاییه وشماهمیشه دربهترین زمان هدایت میشین به دیدن زیبایی ها

    وشماهمیشه تحت هرشرایطی اززمانتون لذت میبرید، رفتین به این فروشگاه هایی که پرازثروت وزیبایی بودن، لباسایی که بود زرق وبرقی بود چون باسلیقه جنوبیا میخونه، توجنوب اکثرمردم چیزای زرق وبرقی روذوست دارن

    چقداین کروززیبا بود هیولایی بود واسه خودش، خیلی دلم میخوادتجربه کنم مسافرت بااین کشتی های بینظیررو، انشالله که خداوندهدایت میکنه..

    چقدساختمونازیبابودن چقدتمیزبودن وچه انرژی فوق العاده ای داشت این صحنه هایی که ساختمونا رونشون دادین، خدایا چقدرثروت نامحذوده دزاین جهان که همین یع نقطه اینهمه ثروت هست!!

    اینکه داستان دوست عزیزتون ومهاجرتش روگفتین چقدبرای من باورپذیرکرذکه خداوندهدایت میکنه بسمت چیزی که بهش توجه کزدی، یادمه تودوره دوازده قدم شمایه جلسه که تمرکزبرنکات مثبت بودرفتین سمت ساحل ویه کشتی تفریحی سوارشدین ومن اونموقع خیلی دلم خواست که تجربه کنم، چندمدت بعدش هدایت شدم به شهرزیبای استانبول وکشتی تفریحی سوارشدم که دقیقا همون صحنه هاروتجربه کردم، خونه های ساحلی زیبا، اینکه دوست داشتم بادبزنه به موهام روعرشه اون کشتی، وکلی منظره های زیباروتماشاکردیم، خدایاشکزت

    شما توسفربه دورامریکا سری اول میرفتین توپارک که کلی درختای سرسبز داشت میرفتین پیاده روی، منم اون صحنه هاروتجزبه کردم دقیقا بلطف خدا، چون خیلی تحسین میکردم

    اینکه شما توتمپامیرفتین کنارساحل پیاده روی ومن میدیدم خانما بالباس ورزشی دارن میدون منم دوست داشتم تجربه کنم، که دقیقا هدایت شدم دراستانبول به همچومسیری برای پیاده روی، وچقدرلذتبخش بود، اینارومینویسم که به خودم بازیادآوری بشه که بازم قانون همینه ومن به هرچیزی توجه کنم تجربه اش میکنم

    وشما گفتین که دوستتون به کشورزیبای استرالیا مهاجرت کرده این برای من یه نشونه بود، چون منم خیلی دوست دارم این کشورزیبارو، وانشالله که هدایت بشم بسمتش

    خونه های افرادمشهور چقدزیبابود، وچقدخوبه که آدم خواسته هاشوتجربه کنه پربشه وازش بگذره، خیلی فرق داره ازروی پرشدن وسیری دست بکشی ازچیزی، تااینکه ازروی ناچاری وناامیدی.. بلطف دوره احساس لیاقت خیلی خواسته هام برام دست یافتنی ترشده، وخیلی بیشترخودمولایق رسیدن به خواسته ام میدونم، ودرموردخواسته باخودم حرف میزنم ولی دیگ فهمیدم که واسه بقیه تعریف کردن یعنی هرزدادن انرژیم، دیگ مثل قبل نمیشینم ازرویاهام به کسی بگم..

    استاداین فایل هدیه هم بلطف شما که روی تصاویرباصدای دلنشینتون درموردقانون صحبت کردین، یه دوره آموزشی بودخودش، بینهایت ازتون سپاسگزارم وازبانوشایسته که حواسش هست ازهیچ زیبایی نگذره وبامابچه های سایت به اشتراک بزاره، سپاسگزارم بانوی زیبااا

    خداروهزاران یارسپاسگزارم برای این فایل های زیبا که برای من مکمل جلسات احساس لیاقت شده، اونجا باورسازی رویادمیگیرم واینجا توجهم رومیزارم روی چیزی که میدونم هدایت بستا زیبایی هاست.. خدایاشکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  8. -
    حمید حیدری گفته:
    مدت عضویت: 1860 روز

    یارب العالمین

    سلام یه دوزوج خوشبخت بهشتی

    سلام به همه دوستان باعشقم

    زیبایهای سفرنامه قسمت234

    چه لذتی داره با کشتی کروز زیبایهای شهر میامی رو دید ولذت برد.

    خدای من چقدر کشتیهای فراوانی، چقدر فراوانی، چقدر کارافرینی، چقدر زیبایی،‌چقدر نماد فراوانیه.کلاه خانم شایسته چقدر زیباست و چه مارک زیبایی داره، همین نمادusa.خودش قدرت نماد فراوانی وزیبایه‌الهی شکرت.

    این میامی چقدر نماد ثروته، که خونه بزرگترین و معروفترین بازیگران جهانه، بزرگترین کشتیهای کروز تو این شهره، چقدر نعمت وثروت تو این شهر زیاده، الهی شکرت

    سیستم مغزی انسان واقعا معجزه خداونده، چقدر سیستم جهان کارش درسته، با دقتی ریاضی وار، هرچی ذهن ببینه و باچاشنی احساس آمیخته شه، لاجرم از جنس همون دیده ها خلق میشه، الهی صدهزارمرتبه شکرت.

    استاد دقیقا تو دوره احساس لیاقت همین مطالب رو گفتید، وقتی آدم بخودشناسی برسه، خواسته هاشو بشناسه، وقتی چشم رو هم چشمی نباشه، واقعا اون نیازهای کاذب کنار میره، و خواسته های اصلی نمایان میشه، وقتی که مقایسه کنار بره، اون لذتها و خواسته ها تغییر رنگ میدن به سمت رنگ خدایی

    باورپذیری، احساس لیاقت، دقیقا همینطوره وقتی از درون خودمون رو لایق زیبایها ونعمت از درون نبینیم، محاله جهان بهمون بده، همین یه جمله من لایق دریافت زیبایها هستم وبعدش اون احساس خوب به خواسته، خودش باعث میشه بصورت تکاملی نه یکدفعه به خواسته رسید، اول اول باران نعمتها آروم و کمه، بعدش هی تاییدش کردیم و با اون نعمتها راحت شدیم هی رفته رفته پله های احساس لیاقت رو طی میکنیم برای جذب نعمتهای بزرگتر، این ویروس کمالگرایی احساس لیاقت رو نابود میکنه

    الهی صدهزارمرتبه شکرت بابت این همه زیبایی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  9. -
    سارا نوید گفته:
    مدت عضویت: 2250 روز

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته ی عزیزم .

    خیلی خوشحالم بابت این فایل جدید و تک به تک قاب های زیبای اون .

    اولین مغازه من داشتم حظ وافر می بردم از تماشای اون همه لباس زیبا و هی تصویر رو نگه می داشتم ، خودم رو در اون لباس با اندامی رویایی تصور می کردم و لباس بعدی . واقعااا بالای 80 درصد اون لباس ها برای من فوق العاده بودن بعد یهو شما گفتید چیز جالبی نداشت . با خودم سریع گفتم ای بابا چرا از اینا خوشت اومده ، جالب نیست دیگه ، ببین کجای مغزت چه باور عجیب غریبی داشتی که دنبال همچین لباسایی بودی و اگه با خودت در آرامش بودی و همینجوری خودت رو دوست داشتی ، باید به یک تیشرت قانع می بودی ! این لباس اندام خیلی عالی می خواد ، کفش پاشنه بلند می خواد ، آرایش صورت و رسیدگی به مو می خواد ! تو دنبال توجه و تایید دیگران بودی حتما که همچین استایل هایی باب میلت بوده !

    (اینا تو صدم ثانیه در مغز پخش می شد با صدای خودم)

    بعد خانم شایسته گفت : نه حداقل برای ما .

    واقعا با خودم فکر کردم من چرا باید وقتی دوست دارم آرایش بکنم ، نکنم ؟ چرا باید لباس خیلی خوب و اتفاقا پر زرق و برق نپوشم ؟

    من تمام سال گذشته تی شرت پوشیدم و خییلی ساده گشتم .

    خیلی به حالم فرقی نداشت ؛ اما زمان هایی که بیشتر به خودم میرسم ، کمی آرایش و لباس خوب ، تاثیر مثبت تری درونم احساس می کنم . اما واقعا دیدم دارم تبدیل به این مرید الکیا می شم که یه آدم رو تو ذهنشون بت میکنن ! و گفتم با خودم این در تضاد با تمامی گفته های استاده و من حس خوبی از آگاهی ها میگیرم اما لایف استایلم رو تغییر داده بودم چون فکر میکردم راحتی و سادگی دقیقا همون تعریفیه که شما دارید و با خودم میگفتم خب به چیزی که ده سال بعد میخوام برسم ، بذار همین الان برسم و از همین الان استایلم این باشه . تضاد تضاد تضاد .

    بعد الان این قفله برام شکست . گفتم خب بابا ، استاد و خانم شایسته اینجوری راحتن ،‌تو لباس پف دار بپوش برو تو خیابون ، تو یه من آرایش کن اگه اینجوری راحت تری و حس بهتری بهت میده . یعنی ساختن راحتی برای من تبدیل شده بود به رنج . واقعا الان پاشدم رفتم شلوار گل گلیم رو با شلوار جین عوض کردم و گفتم من خیلی به استایل و پوشش اهمیت میدم و نباید چون راحتی از نظر یکی دیگه یه جور دیگه تعریف شده من هم همون رو راحت بدونم .

    خب اصلا روزی که استاد و خانم شایسته رو خواستم ببینم هم کلی چیتان پیتان می کنم و با بهترین استایل و پر زرق و برق میرم پیششون . همییییییینه . اینم انتخابه منه دیگه . به همین راحتی . آخه چرا باید به خودم این همه زجر میدادم و بجای احساس خوب ، احساس ناخوب می گرفتم از پوششم .

    خدا می دونه من در زمانی که طولانی مدت چادری بودم ، به شدددددت خوش تیپ بودم و همیشه بوی عطرم و صدای کفش پاشنه بلندم قبل از من میرسید . حالا فقط شدم یه تی شرت و یه جفت کتونی و اصرار به خودم که اینها نماد راحتی و اعتماد بنس و در صلح بودن با خود هست ! واقعا چرا باید اینجوری فکر می کردم ؟ که اگه یه روز استاد من رو دید ، به افکارش نزدیک تر باشم و من رو تایید کنه ؟ نه اونوقت این من نیستم و اتفاقا استاد هم اگر من خودم باشم با هر زرق و برقی ، واقعی کلی ام تحسین میکنه .

    استاد میبینید چقدر ذهنم زنجیر داره ؟ حالا اینا که باورهای سطحیه … خدا می دونه در حوزه ی کاریم اون پشت ، پس سرم ، دقیقا قسمت ناخودآگاه چیا هست .

    واقعا زوووووووووووووووووووووووووووووووووور می زنم برای تغییر باورهام … چند ساااله دارم روی خودم کار میکنم ، هر فایلی چه رایگان و چه بهادار ، هر کدوم رو هزار بار گوش می کنم ، در هر هزار بار هزارتا چیز جدید یاد میگیرم .

    واقعا دیگه احساس می کنم غرقم در باورهایی که نمیدونم چیه و این همه ورودی کنترل می کنم ، این همه تجسم می کنم ،‌این همه سعی می کنم باورهای خوب رو مدام تکرار کنم اما خودم باب میل خودم نیستم … همش یه درخت جدید از یه جای جدید میزنه بیرون که ریشش خیلی قویه . انگار مدام یه قوطی نفت دستمه و می ریزم پای درختای هرز پشت مغزم و هرچی پیش میرم یه جنگل انبوه از درخت های خار داره …

    من واقعا دوست دارم پیشرفت کنم ، بخدا رو خودمم کار می کنم ، مطمئنم هستم بالاخره نتیجه میگیرم اما نمیدونم کی و اصراری هم ندارم .

    اگه امروز این فایل رو نمی دیدم و بجای جواب خانم شایسته ، یهو آهنگی چیزی پخش می شدو من همین یک جمله ی نه حداقل برای ما رو نمی شنیدم ،‌خدا می دونه تا کی می خواستم یه جوری بگردم که استاد و خانم شایسته میپسندن و من نه . شاید بعدا خودم به این سادگی رسیدم ولی الان واقعا دوست دارم همممه ی اون لباس ها رو داشته باشم بخصوص اون هایی که برقی برقی ترن .

    استاد الان که دارم براتون می نویسم سیلی از گریه شدم . واقعا تغییر خیلی سخته و عدم تغییر و درجا زدن و سکوت و نیز چشم بستن روی قدرت ها و توانایی ها بسیار آسون . وقتی آدم رو خودش کار میکنه انگار نه راه پس داره نه راه پیش ، مدام باید بره جلو . دیگه هرگز به اون آدم قبل برنمیگرده و مدام به سمت رشد و پیشرفت قدم برمیداره .

    من خیلی تغییر کردم اما هنوز هزارتا باور دیگه دارم مثل این که نمیدونم چیه .

    من هنوز نتونستم از شغلم یک ریال در بیارم و واقعا نمی دونم چه باوری دارم . من بازیگری رو انتخاب کرده بودم اما مشهور شدن خیلی میترسیدم … و از ترسم هرگز کاری نکردم و این درحالیه که هنرجوهای بسیاری داشتم اما بدون دریافت هزینه و یا اگر خودشون هزینه ای میدادن یک ریالش رو خرج نمی کردم و برای خودشون خرج می کردم … میبینید استاد ؟

    هزار تا فکر ناخوبم تو سرم می چرخه که نه می نویسم و نه دربارشون با کسی حرف می زنم و اینم دقیقا نمی دونم مثل حل مسئله باید بهش نگاه کنم و یا بنویسم رو کاغذ و ریشه ی ترسهام رو پیدا کنم …

    واقعا دیگه یک قرون پول برام نمونده و اصلا احساس بدی هم ندارم ،‌فقط از خودم خجالت میکشم حتی از دندون دردمم دارم اعراض می کنم و مدام به خاطر بقیه ی دندونام شکرگزاری می کنم تا رفع بشه … همش می گم بالاخره درست می شه ، بالاخره یه کار خوب ،‌یه دستمزد خوب ‌. اما همش میگم بالاخره …

    (این قسمت فقط احساس شخصی من نسبت به مغازه ی لباس فروشی بود)

    مغازه ی آبنبات فروشی به شدددددت برام فیلم ژانر وحشت رو داشت ، گرچه هنوز هنرجوی دوره ی قانون سلامتی نیستم اما قبل از اینکه شما محتویات درون پاستیل ها رو بخونید ، همش با خودم میگفتم خدای من چقدددر ورودی ناخوب که به شکل های فوق العاده و رنگین درومده و آدم دلش میخواد همه رو امتحان کنه ، اما از اونجایی که اهرم رنج برا خودم ساختم ، تو اون مغازه داشتم سکته میکردم از ترس هاهاها .

    من عاشق کشتی های کروز هستم و عکسشون رو دریم بردم هست ، اتفاقا اولین کشتی ای که سرسره ی زرد داشت رو دیدم گفتم بیا نشانه ، این دقیقا همونه که هر روز تجسمش میکنی .

    الان که دارم می نویسم راستش من دوست دارم آدمی باشم که خیلی لوکس زندگی میکنه و لوکس برای من تعریف مخصوصی داره : حتما لباس خیلی شیک و بسیار کار شده ، حتما اکسسوری های فوق العاده و …

    اما خب فقط درباره ی زندگی من هم دور از جمعیت بودن و فضای شخصی داشتن رو میپسندم .

    میامی خیلی شهر زیباییه ،‌بخصوص اینجایی که امروز فایلش رو قرار دادید .

    عکستون خیییلی زیبا شده بود و شکر الله عشق همه جا در جریانه .

    استاد الانا دیگه گریه نمیکنم ، اشکالی ام ندارم بالاخره می فهمم و بالاخره همه ی اون چیزهایی که میخوام رو با بهترین کیفیت برای خودم خلقشون می کنم .

    شاید بعدا هم به این کامنتم بخندم اما فعا اینجام و احساساتم اینه …

    شاید همین فردا یه تماس تلفنی بهم بشه و شرایطم از این رو به اون رو بشه .

    من هر روزم فوق العادست و با عشق زندگی می کنم و بسیار راضی هستم . فقط انگار بعضی وقت ها اون لول آپ شدنه یکم درد داره … نمی دونم ، شایدم یه قلقلک کوچولوئه و من دارم بزرگش می کنم .

    لذت میبرم از روی خودم کار کردن و لذت می برم از اینکه در این سایت فوق العاده در کنار شما خانواده ی فوق العاده ام هستم .

    دوستتان دارم . بسیار بسیار بسیار .

    آرزوی موفقیت و پیشرفت روز افزون برای تک تک شما دوستان خوبم .

    استاد عزیزم و خانم شایسته ی عزیزم باید بدونید که :

    خییییییییییییییییییییلی دوستون دااااااااااارم .

    می بینمتون . عشق بهتون .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
    • -
      زهرا فرجی گفته:
      مدت عضویت: 1953 روز

      سلام سارا جان

      کامنت شما فوق العاده بود خود خودتون بودید منم از زرق و برق گاها خوشم میاد می‌دونی من از همه چیز خوشم میاد گاه زرق و برقی گاه ساده و راحت از اون آدمایی که هر چه پیش آید خوش آید هستم

      ولی درکل دوست دارم شیک و مجلسی باشم

      سارا جونم چقدر راحت نوشتی و خود افشایی کردی خیلی خوشم اومد مخصوصا اونجا که نوشته بودی

      «وقتی آدم رو خودش کار میکنه انگار نه راه پس داره نه راه پیش ، مدام باید بره جلو . دیگه هرگز به اون آدم قبل برنمیگرده و مدام به سمت رشد و پیشرفت قدم برمیداره»

      دقیقا خیلی درد داره ولی کم کم عادت میکنی دردش کم میشه ولی بعدش میری مرحله بعدی

      من از کسب و کارم خیلی پول دراوردم ازون آدمایی که هستم که سه روز کار میکردم ی ورودی مالی اتفاق نیفتاد اما الان دو ماهی هست که تقریبا صفر شده ولی مدام ب خودم میگم کی خسته س؟ دشمن :)

      من خسته نمیشم هر روز ی آگاهی جدید دارم هر روز دارم کار میکنم از صبح تا شب

      و می‌دونم که میشود چون برای استاد شد چون برای بچه های سایت شد

      دوست دارم

      خدا نگهدار

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  10. -
    سارا ماه گفته:
    مدت عضویت: 1184 روز

    سلام به شما استاد دانشمند و مریم عزیزم و همه‌ی بچه های گل که همه خانواده‌ی من هستید …

    خدای خودم رو شکر میکنم که وقتی چشمهای قشنگ شما داره این متن رو میخونه من در حالتی هستم که دارم با تمرکز و استمرار، لحظه به لحظه ایمان خودم رو به رسیدن بیشتر و بیشتر میکنم.

    به تحقق، به خداوند، به این هستیِ هوشمند و به وجود خودم … و به شما استاد عزیزم به عنوان پیام‍‌آور زمان….

    من طی چند ماه اخیر با کارکردن روی خودم به حالتی تونستم خودم رو برسونم که این فایلهای تصویری باکیفیت رو با اینترنت رایگان هر روز میبینم و لذت میبرم

    طی مسیر که هی پیش اومدم با کنترل ذهنم، فکر کردن، نوشتن، تمرین کردن، گوش کردن فایلها، درست کردن و ادیت فایلهای بیشتر، اسکرین گرفتن از باورهای درست و ضبط کردن صدای خودم و…. همینطور خودم رو بهتر و بیشتر شناختم و خواسته هام برام وضوح بیشتری پیدا کرد…

    هرچند هنوز به هدف نهاییم نرسیدم اما ایمان دارم که خداوند جواب این همه استمرار و تلاش شبانه روزی من رو میده و رهام نمیکنه.

    او اجابتم کرده وگرنه اینجا نبودم….

    هربار فایلهای سفر به دور آمریکا رو میبینم ناخودآگاه ضربان قلبم بالا می‌ره ، گاهی ناخودآگاه اشک میریزم و با خودم فکر میکنم که چقدر احساسات خوبی رو بعد از چهل سال و اندی دارم تجربه میکنم که دلم نمی‌خواد لحظه ای ازش بیرون بیام.

    چقدر سالها به خودم ظلم کردم و در گمراهی بودم و حالا دستهای کوچک خودم رو گرفتم و تازه دارم راه رفتن یادش میدم….

    چقدر زیبا خداوند من رو هدایت کرد و به مسیر آورد

    چقدر میتونستم و میتونم درخواست‌های بزرگی از خداوند داشته باشم و آرزو کنم

    او منتظر اجابته!

    من خیلی اجابتها از او دیدم طی ماه‌های اخیر

    به خودم میگم همینها یعنی من توی مسیرم ، استاد شما گفتید برای شما هم نتیجه مالی همون اول اتفاق نیفتاد، اما حال خوب ، نتایج کوچک و تغییر کیفیت زندگیم همه نشون میده من توی مسیرم…

    چقدر این جهان می‌تونه قشنگ باشه اگر ما ایمان بیاریم….

    انگار هر بار خودم اومدم سفر ، خنکی و رطوبت مطبوع هوا رو احساس میکنم، و خوشحالم که در کنار آدمهای ثروتمند ایستادم

    توی این فایلها ذره ذره‌ی صحنه ها، آدمها و کلمات برای من الهام بخش و امیدوارکننده اند….

    هرچند الان به ظاهر دارم توی خونه‌ و شرایط و با آدمهایی زندگی میکنم که دلخواهم نیست اما برای من در حقیقت اینطوری نیست!

    من از همین شرایط دارم لذت میبرم ، چون اصلا من با این آدمها و توی این خونه نیستم که !؟

    من دارم همون‌جایی که عاشقشم زندگی میکنم ، وقتی نور آفتاب روی ال‌سی‌دی تلویزیون میخوره و منعکس میشه توی آشپزخونه کوچکم که فاصله زیادی باهاش نداره، من اون نور رو پنجره‌ای که توی اشپزخونه‌م دوست دارم باشه تصور میکنم دیگه مثل قبل روکش نمیندازم روی تلوزیون….

    همه‌ی آدمهایی که روزی از اونها بیزار بودم حالا بهترین وجه خودشون رو دارن بهم نشون میدن، …

    و در برابر آنچه هنوز گاهی برام پیش میاد و منو متاثر می‌کنه هم اعراض میکنم و به خودم میگم

    من باز هم باید صبر کنم حداقل تا جایی که وجود خودم رو بشناسم

    من فقط باید روی خودم کار کنم و زود تصمیم عجولانه ای نگیرم، میگم مگه ممکنه خدا جواب ایمانم رو نده!

    مگه میشه خدا صبر و استقامتم رو نبینه؟

    از شما استاد عزیزم که دانشمند بزرگی در این زمانه‌ی پرهیاهو هستید، با همه‌ی وجودم سپاسگزارم که این راه الهی رو در پیش گرفتید و هدایتگر جهان شدید….

    با آرزوی بهترینها برای شما و همه‌ی عزیزانم…..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای: