https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/07/abasmanesh.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2024-07-03 06:57:282024-07-12 23:30:03سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 243
165نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
امروز روز چهارم از تمرینات کمپ تنیس هست و همه در حال انجام تمرینات صبحگاهی هستن. خدایا شکرت به خاطر فرصتهای تازه که هر روز بیشتر و بیشتر میشن.
من توی کامنتهای سفر به دور امریکا علاوه بر دیدن زیباییها و نوشتن نکات مثبت هر قسمت در مورد قوانین هم صحبت میکنم. البته همون لحظه یه حسی میاد که باید بنویسم و منم این کار رو انجام میدم.
در شروع همین قسمت خانم شایسته داره با یه خانمی تمرین میکنه که حدس میزنم بالای 50 یا شاید هم 60 سال سن داشته باشن. ولی نکته مثبت اینه که این حد از انگیزه برای یادگیری و ورزش کردن خیلی عالیه و اتفاقا به نظرم ضربات رو هم خوب میزنه و مشخصه چقدر اشتیاق داره. این نشون میده سن و سال هرگز مهم نیست. این نشون میده که اشتیاق برای بهتر شدن اصلا سن و سال نمیشناسه و اشتیاق برای برنده بودن. همین ابتدای این قسمت این اولین درس مهمیه که میتونیم بهش اشاره کنیم.
دارم پیشرفت در زدن ضربات رو هم توسط خانم شایسته میبینم. همون تمرینی که مربی روز دوم فکر میکنم به ایشون و استاد آموزش دادن که چطور به توپ ضربه بزنید. تبریک میگم به شما به خاطر این بهبودهایی که در خودتون ایجاد کردین. و البته این اشتیاق و عشق شما برای بهتر و بهتر شدن خیلی قابل تحسینه و ما هم از همین باورهای شما استاد و خانم شایسته داریم یاد میگیریم. در هر صورت ایجاد بهبودهای دائمی در هر جنبهای از زندگی به ما خیلی احساس خوبی میده و احساس خوب خودش اتفاقات خوب به وجود میاره. البته من در گذشته خودم به شدت آدم کمال گرایی بودم و توجهی به اینکه کمال گرایی یک عادت مخرب هست نداشتم و میخواستم که هر چیزی رو که میخوام یاد بگیرم یه شبه توش عالی بشم. این کمالگرایی هرگز به من کمکی نمیکرد چون از اونجایی که میخواستم همه چیز عالی و بدون نقص انجام بشه هیچوقت هم نمیتونستم اون پروژه و مهارت رو شروع کنم. چون این ویژگی به شما اجازه نمیده که کاری رو شروع کنی. تا اینکه به دوره شیوه حل مسائل رسیدم و اونجا خیلی عالی یاد گرفتم که چطور از این ویژگی فاصله بگیرم و به سمت بهبودهای جزئی ولی ادامه دار برم. که نتایجی که شما از اصل بهبودگرایی میگیری فوق العادهست و شما رو به نقطهای میرسونه که همیشه در طی یک مسیر لذت بخش در حال بهبود و بهتر شدن هستی بدون هیچ عجلهای. با تکرار و تمرین این اصل زندگی خیلی لذت بخش تر میشه.
دقایقی که استاد جان دارن تمرین میکنن خیلی عالیه. استاد چقدر بهتر شدین و تفاوت رو میشه احساس کرد که در زدن ضربات و جابجایی چقدر بهتر دارین عمل میکنید. استاد جان چقدر هم عالی میشه اگر که توی روز آخر تجربیات خودتون رو از این کمپ با ما به اشتراک بذارید و در موردش توضیح بدین.
چقدر جالب من این درخواست رو از شما داشتم بعد در ادامه همین قسمت شما دارین تجربیات ارزشمندتون رو از این کمپ با ما به اشتراک میذارین و در موردش صحبت میکنید.
یکی از تجربیات شما این بوده که شما اون دختر چینی – امریکایی رو تحسین کردین و نکات مثبت و تواناییهاشو به خودش و مادرش گفتین. و چقدر از تحسین شما خوشحال شده و اعتماد بنفسش بالا رفته. یادم هست توی یکی از سفرهایی که شما داشتین، سفرهای اولیه شما که با اتوبوس آر وی بود، خانم شایسته یه دختر بچهای رو دستش رو گرفت و برد توی آر وی و کلی امکانات بهش نشون داد، اون دختر بچه با خانوادهاش اومده بود. اون ذوق و شوقی که دختر بچه داشت از دیدن اتوبوس آر وی کاملا و مشخص بود. باعث شکل گیری خواستههای جدید در اون شد. و البته خانم شایسته اون دختر بچه رو تحسین میکرد. این قدرت تحسین باعث شکل گیری روابط زیبایی میشه. علاوه بر اینکه اعتماد به نفس در طرف مقابل ما بیشتر میشه.
استاد جان در مورد اون خانم 62 ساله صحبت کردین که من هم در ابتدای همین کامنت بهش اشاره کردم. در مورد اینکه با بالا رفتن سن شما میتونی هر علاقه و ورزشی که داری رو دنبال کنی. چقدر دوره قانون سلامتی عالیه که ما رو توی یک مسیر درست قرار داده که برای خود من باعث شده از همین الان خودم رو توی مسیر درست سلامتی قرار بدم و سلامتی آینده خودم رو تضمین کنم. تا زمانی که به شیوه قانون سلامتی نبودم متوجه نبودم که یکسری مشکلات توی بدن من بود اصلا طبیعی نبود و من فکر میکردم این مشکلات طبیعیه و باید باشه. مثل خارش شدید پوست، مثل گوش درد، مثل دندان درد، مثل درد کمر، مثل خواب های ناآرام شبانه، مثل پرخوری و … که بعد از دوره قانون سلامتی همه اینها ناپدید شدن. الان هرگز نمیتونم برگردم به شیوه قبل. با اینکه من اضافه وزن نداشتم هیچوقت ولی خداوند من رو به این دوره هدایت کرد تا ریشه تمام مشکلات بدنم رو بدونم. و استاد جان بسیار بسیار از شما سپاسگزارم که وقت گذاشتین اول خودتون و خانم شایسته ازش نتیجه گرفتین بعد با ما به اشتراک گذاشتین.
درس بعدی اینه که شما وقتی یک نکته جدید یه تکنیک جدید از ورزش یه مهارت جدید یاد میگیری باید بری و با اجرای مداوم اون و تمرین کردن توی زندگیت اپلای کنی. این خیلی درس مهمیه. هم در ورزش که توضیح دادین. و هم اینکه ما باید همین اصل رو در گوش دادن به فایلها انجام بدیم. که این یک کار دائمی و همیشگیه. اتفاقا یک دوستی در کامنت قسمت قبلی از من پرسیده بود که شما میگی من یک فایل رو صدها بار گوش دادم و آیا این برای شما خسته کننده نیست یا اینکه چطور میشه یه آدم اینقدر و این تعداد دفعات فایل گوش کنه؟ جوابش سادهست و برمیگرده به اینکه من میدونم و آگاهم از اینکه چه چیزی باعث میشه شکل فکر کردن من عوض بشه. چه عاملی باعث تغییرات میشه. چه عاملی باعث گرفتن نتایج بهتر و بهتر میشه. اجرای این قوانین که استاد توضیح میدن توی زندگی ما اصلا انتهایی نداره چون رشد و بهتر شدن ما انتهایی نداره. من با اختلاف این رو اولویت میذارم نسبت به هر چیز دیگهای چون این عامل اصلی تغییره. عامل اصلی تغییر باورهاست و تغییر باورها با یک دکمه فشار دادن نیست. طی یک روند و پروسه به وجود میاد. و هر بار هم سرعت این تغییرات بهتر و بهتر میشه و شما میفته توی یک مومنتوم که همینجوری پیش میری. بنابراین جواب این سوال برمیگرده به اینکه چقدر برای شما مهمه که در زندگیت تغییر کنی و بهتر و بهتر بشی؟ به اندازهای که برات مهم باشه و به اندازهای که اشتیاق داشته باشی برای بهتر شدن و پیشرفت کردن به همون اندازه وقت میذاری. وقتی من بدونم کار کردن روی احساس خود ارزشمندی باعث ایجاد نتایج بهتر و بهتر میشه خب براش وقت میذارم. یا در مورد هر موضوع دیگهای مثل سلامتی، مثل باورهای ثروت ساز و… همه اینها برمیگرده به اینکه من چقدر باور دارم که عامل اصلی خودم هستم و اگر من تغییر کنم همه چیز تغییر میکنه؟
در نهایت رسیدم به استادیوم زیبای مرسدس بنز. هم میتونه سرپوشیده باشه و هم سقفش باز میشه. جالبه وقتی که سقفش پوشده میشه آرم بنز روش هست. چقدر عالی و زیبا طراحی شده و تجربه دیدن فوتبال امریکایی توی این استادیوم واقعا عالی میشه.
خدایا شکرت بابت تمام این تجربیات عالی و فوق العاده و درسهای جدید که از این سری قسمتهای جدید و تمرینات گرفتیم. از تغییر عادتها و نحوه ایجاد اصولی عادتهای جدید تا آشنا شدن با آدمهای جدید، بهبود مهارتها و دیدن زیباییهای جدیدتر.
استاد جان و خانم شایسته مهربان از اینکه عاشقانه تجربیات این سری سفرها رو با ما به اشتراک گذاشتین بینهایت سپاسگزاریم.
پس پروردگارت را همراه با سپاس و ستایش تسبیح گوی، و از او آمرزش بخواه، که او همواره توبه پذیر است.
=====================================
سلام به استاد عباسمنش عزیزم ،سلام به استاد شایسته جانم،سلام به یاران توحیدی غار حرای من
خداروصدهزار مرتبه شکر برای فرصت یک روز زندگی دیگه،یک روز تجربه ی بندگیِ با اختیار،نفس هایی که راحت میاد ومیره،آرامشی که از جنس نوره،چشم هایی که زیبایی های دنیا رو به نظاره نشسته …
عجیب این آهنگی که روی سریال ها میزارید برای من خاطره انگیزه ،منو مثل ماشین زمان میبره به عقب …قلب من رو باز میکنه،یک صدایی بهم میگه یادته سعیده؟یادته این آهنگ رو کجاها شنیدی؟ وسط بخش icu…یا بعد از شیفت شب و در حالت بیهوشی …یا عصرهایی که تازه از خواب بعد شیفت بیدار میشدی و یک قهوه میخوردی و شروع میکردی به نوشتن،و نوشتن و نوشتن …بدون اینکه بدونی خدا چه پلن هایی برات داره.
خداروشکر که امروز هم با باز شدن چشم هام،دیدن این قسمت از سریال شد تمرین ستاره ی قطبی من،هیجان ورزش و لذت یادگیری،اون بچه کوچولوی گوودوو،اون مهمونی با دوستان هم مدار،تحسین زیبایی های خانم شایسته،شنیدن صحبت های ارزشمند استاد،شگفتی های اون استادیوم هیولا…همه ش باهم یک صفای اساسی به جسم و جان و روح و قلب من داد.
طبق عادتم همزمان با خوردن قهوه م،سوره ی حدید و سوره ی سجده رو گوش دادم،این دوتا سوره عجیب به من قدرت میده که توحید رو اصل و اساس زندگیم قرار بدم و فارغ ازینکه بیرون از من چه خبره،به مسیر درست ادامه بدم.
اوست که آسمان ها و زمین را در شش روز آفرید، سپس بر تخت فرمانروایی و تدبیر امور آفرینش چیره و مسلط شد. آنچه در زمین فرو می رود و آنچه از آن بیرون می آید و آنچه از آسمان نازل می شود، و آنچه در آن بالا می رود می داند. و او با شماست هرجا که باشید، و خدا به آنچه انجام می دهید، بیناست.
[همه] امور را [همواره] از آسمان تا زمین تدبیر و تنظیم می کند، سپس در روزی که اندازه آن به شمارش شما هزار سال است به سوی او بالا می رود.
همین چند تا آیه رو بگیر و بعد به قول استاد تو دورهی کشف قوانین برو صفا کن برای خودت !
قدرت الله از هر حرفِ هر کلمه از هر آیه داره میچکه!
وقتی میتونی قدرتش رو باور کنی بیشتر و بیشتر و بیشتر روش حساب میکنی وبعد بیشتر و بیشتر و بیشتر میری توی دل ترس هات و در نتیجه بیشتر و بیشتر و بیشتر به خواسته هات میرسی.
کل بازی همینه !
توحید و قدرت توحید رو باور کن و حرکت کن!
خیلی ساده ست !ولی !
نودونه ونه دهم درصد جامعه نمیتونند این سادگی رو بپذیرند،به قول استاد برای همین هم نودونه و نه دهم درصد آدم ها نمیتونند خوشبختی رو تجربه کنند.
زندگی الان من برای خیلی ها عجیب غریبه،راستشو بخواید برای خودمم هنوز یکم عجیب غریبه ،یک وقتایی حتی نصف شب از خواب بیدار میشم ،سرجام میشینم به اطرافم نگاه میکنم میگم سعیده ؟تو اینجا چیکار میکنی ؟ بعد خودم به خودم جواب میدم من چه میدونم ،خدا میدونه :))) و دوباره میخوابم :))))
الان که اینو نوشتم نگرانی های بقیه برام منطقی تر شد و دیگه بهتر میتونم ازشون اعراض کنم،وقتی برای منی که نهصد روزه دارم تلاش میکنم قدرت توحید و توحید عملی رو بفهمم و هزارتا اتفاقات معجزه آسا رو دیدم که فقط از قدرت خداوند میتونسته اتفاق بیفته، ولی بازم هنوز ذهنم مقاومت داره و همه ش داره ازم سوال میپرسه چرا اینجایی ؟دیگه مادر عزیز و زحمتکش من که عمری به روش خودش زندگی کرده ،طبیعیه نگرانم باشه ،طبیعیه هربار چهارتا جمله ی نگران کننده هم بهم بگه،من باید همینجوری بپذیرمش.
پذیرش آدم ها با هر عقاید و مسلکی که دارند به آدم کمک میکنه بیشتر و بیشتر سرش توی کار خودش باشه و اجازه بده هرکسی به سبک خودش زندگی کنه،وقتی هم که یک مدت طولانی کاری به کسی نداری، عملا این اجازه رو از آدم ها میگیری که توی کارت فضولی کنند،عیسی به دین خود،موسی به دین خود.
زندگی هدایتی خیلی شیرین و هیجان انگیزه،هر بار که بیشتر درکش میکنم بیشتر مصمم میشم من ساخته شدم برای این مدل زندگی کردن…آره،یک وقتایی تنهایی اذیت میکنه اما به خودم میگم سعیده تو داری اون ریشه های درختی رو میسازی که میوه ش رو توی سریال های سایت میبینی،اگر الان بتونی به اندازهی کافی از تنهاییت لذت ببری و منتظر حضور کسی توی زندگیت نباشی،اونوقت جهان خودش کار هارو برات انجام میده.
این از تنهایی خودت لذت بردن یکی از کلید های موفقیت برای منه،من دوست ندارم همه بشناسنم،دوست ندارم صد تا آدم دوروبرم باشند و ارتباطات گسترده داشته باشم،به قول استاد مینیموم ارتباط اما با کیفیت.
این اصلا به معنی غرور نیست،به معنی ارزش قائل بودن به شخصیت خودت و خواسته هات و اون چیزی که روحت رو آروم میکنه.
وقتی آدم از تنهایی خودش با خدای خودش لذت میبره،نتنها آدم ها خیلی بی دلیل وبی توقع دوستت دارند که همون هماهنگی تو با خداوند انسان هایی رو توی زندگیت میاره که به تعبیر قرآن ارتباطت میشه :
در آنجا نه سخن بیهوده ای می شنوند، نه کلام گناه آلودی،
إِلَّا قِیلًا سَلَامًا سَلَامًا ﴿٢6﴾
مگر سخنی که سلام است و سلام،
یادمه یکی از دوستان فکر کنم مریم جان بود که ازم پرسید درحالیکه مدت هاست حالمون خوبه و داریم روی خودمون کار میکنیم،اگر دوستامون بهمون بی توجهی کردن چطور احساس بی ارزشی نکنیم؟
اون موقع که میخواستم بهشون جواب بدم قلبم گفت الان نه،ولی همون ندا الان میگه بنویس،حتما الان زمان درستشه.
اگر بخوام از تجربه ی خودم بگم،که توی زمینه ی روابط این موضوع رو با گوشت و پوست و استخونم درک کردم،باید بگم:
اگر داری روی خودت کار میکنی و مدت هاست حالت خوبه و یهو میبینی یک آدم رفتار نامناسب باهات داره ،یا داره بیتوجهی میکنه ،یا هرچیزی که به چشم تو یک تضاد میاد و تعجب میکنی چطور ممکنه من که انقدر خوب دارم روی خودم کار میکنم و حالم خوبه،این اتفاق برام بیفته و البته شبیه یک الگوی تکرار شونده شده
اون چیزی که من به تجربه درک کردم از تجربه این موضوع، این بوده که مدار من داره عوض میشه و اون آدم با من رشد نکرده و جهان داره از بینهایت طریق اون رو از مدار من خارج میکنه تا انسان های شایسته تری رو وارد زندگیم کنه.
حالا !
یا من به جریان هدایت اجازه میدم که کار خودش رو درست انجام بده،و سعی میکنم رها باشم و به اون رابطه نچسبم و ضمن اینکه همچنان روی خوبی های اون آدم تمرکز میکنم،از نظر ذهنی خودم رو رها ببینم در جریانی که من رو بغل کرده و میخواد به جایی بهتری ببره…
بعد اونوقت میبینی که چطور اون آدم یا آدم ها به راحتی از زندگیت حذف میشند و انسان های بی نهایت شایسته تری وارد زندگیت میشند که هم باهات هماهنگ ترند و بیشتر از داشتنشون لذت میبری و توحیدی تر میشی و خوشبختی رو بیشتر و بیشتر تجربه میکنی .
یا من میچسبم به پیش فرض های ذهنیم ومیگم من میخوام خوشبخت بشم الا و بلا با این آدم،با این دوست ،با این خانواده و بعد اجازه نمیدم جریان هدایت کارش رو درست انجام بده و بعد همون زندگی و همون ارتباط و همون الگوهای تکراری …و تعجب میکنم چرا هیچ اتفاقی توی زندگیم نمیفته،چرا نتیجه ی دلخواه نمیاد.
توی این زمینه استاد تو جلسه ٢ قدم 6 خیلی خوب توضیح دادند وآموزش های اون جلسه منطق های خیلی قوی به ذهنت میده که فارغ ازینکه توی کدوم شهر یا خانواده یا زندگی هستی،جریان هدایت رو بپذیری و برای رسیدن به خواسته هات رها باشی.
این به این معنی نیست که الزاما هرکسی وارد جهان توحیدی میشه از خانواده ش،دوستش،همسرش و …جدا میشه،به هیچ وجه،اتفاقا در اکثر مواقع اعضای خانواده باهم رشد میکنند و مدار به مدار باهم میان بالا،تو همین سایت هم بینهایت دوستان ارزشمند هستند که میتونند ثابت کنند این موضوع رو.
اما اگر ما واقعا میخوایم خوشبختی رو در تموم ابعادش تجربه کنیم،باید بپذیریم که این دنیا قد یک چشم بهم زدن هم نیست و به بند های نامرئی شرک که مارو وصل کرده به یک مکان یا آدم خاص نچسبیم و اجازه بدیم جریان هدایت،مارو به سمت خواسته هامون هدایت کنه.
یکی از ابزارهای قدرتمند و قوی که به من کمک کرده تا جایی که برام امکان پذیر بوده کلام استاد رو مثل وحی منزل بدونم و تلاش کنم بهش عمل کنم ،قرآن و داستان های قرآنیه….مخصوصا ابراهیم …
و پروردگارش به او گفت: تسلیم شو. گفت: من در برابر پروردگار جهانیان تسلیمم.
داستان ابراهیم داستان تسلیمه!
میخوای دوست خدا باشی باید تسلیمش باشی.
منم منم رو بزاری کنار و بگی چشم!
هرچی تو گفتی چشم!
بازم برمیگردم به حرف استاد که میگه من خودم نمیتونم ادعا کنم توی زندگیم حتی یک ساعت تونستم تسلیم محض جریان هدایت باشم…اما به میزانی که تونستم ،نتیجه گرفتم.
به خدا اینارو به خودم میگم،امروز هم توی تمرین ستاره ی قطبیم نوشتم خدایا به قدرت سپاسگزاری و تسلیم هرچه بیشتر من ببار.
کمکم کن تسلیم جریان هدایت باشم ،کمکم کن منطقم رو خاموش کنم،کمکم کن اجازه بدم هدایتم کنی،کمکم کن که از شر نجوای ذهن و انس و شیطان در امان باشم .
به تجربه ،هر جایی از زندگیم نتیجه ی ملموس گرفتم ،حاصل تسلیم بودنم در برابر خدا بوده،هرجا نتونستم تسلیم باشم هیچ تغییری توی زندگیم رخ نداد.
یک لحظه صدای استاد عرشیانفر اومد توی سرم که گفت السلام هو التسلیم.
رفتم سرچ کردم دیدم یک حدیث از امام علی ،چقدر هم قشنگه:
الإمامُ علیٌّ علیه السلام : الإسلامُ هُو التَّسلیمُ ، و التَّسلیمُ هُو الیَقینُ ، و الیَقینُ هُو التَّصدیقُ ، و التَّصدیقُ هُو الإقرارُ ، و الإقرارُ هُو الأداءُ ، و الأداءُ هُو العَمَلُ
اسلام همان تسلیم است و تسلیم همان یقین و یقین همان تصدیق و تصدیق همان اقرار و اقرار همان به جا آوردن و به جا آوردن همان عمل کردن.
چقدر قشنگ کل بازی زندگی روی توی چندتا کلمه تعریف کرد.
خدارو صدهزار مرتبه شکر برای این همه هدایت و نور که بهمون کمک میکنه توی مسیر درست ادامه بدیم و سمت جاده خاکی نریم.
خدایا
خدای عزیز و شیرین و دلبرم
کمکمون کن،کمکمون توی مسیر درست استقامت بورزیم،کمکمون کن فارغ ازینکه نظر بقیه درموردمون چیه،یا جامعه چه اصولی داره،به روش ابراهیم زندگی کنیم و تسلیم محض جریان هدایت باشیم.خدایا من دوست دارم این آیه ی رو برای تموم لحظه های زندگیم سرلوحه قرار بدم :
و در راه خدا چنان که شایسته جهاد است، جهاد کنید؛ او شما را برگزید و بر شما در دین هیچ مشقت و سختی قرار نداد. آیین پدرتان ابراهیم، او شما را پیش از این «مسلمان» نامید و در این [قرآن هم به همین عنوان نامگذاری شده اید] تا پیامبر گواه بر شما باشد و شما هم گواه بر مردم باشید؛ پس صلات را برپا دارید و زکات را بپردازید و به خدا تمسّک جویید. او سرپرست و یاور شماست؛ چه خوب سرپرست و یاوری و چه نیکو یاری دهنده ای است.
خدایا اگر تو کمکم نکنی و تو دستمو نگیری و تو هدایتم نکنی و تو مسیر رو برام روشن نکنی و من رو در پناه خودت حفظ نکنی ،من نه هیچی میدونم و نه هیچی بلدم و نه کاری از دستم برمیاد …
از قدرت و اراده ی کن فیکونت،بر من ببار.
نور آسمون ها وزمین
تنها تورا میپرستیم و تنها از تو طلب یاری میکنیم.
ما رو به راه راست،به راه بندگانت که به آنها نعمت داده ای هدایت کن.
خدایاشکرت برای فرصت یک صلات دوباره و هم نشینی با یاران بهشتی و صحبت از زیبایی ها و توحید و قرآن و قوانین…
بریم به امید الله برای خلق یک روز توحیدی دلچسب پر از اتفاقات خوب
چقدر لذت میبرم از کامنتهای زیبا و سراسر توحیدی شما
من مدتهاست که کامنتهاتون رو دنبال میکنم و از خواندنش لذت میبرم
چقدر آیات و احادیثی که مینویسین عالی هستن و این نشون میده چقدر مدارتون بالاست
آفرین به شما که اینقدر خوب هدایتهای الهی رو درک میکنید و بهشون عمل میکنید
اینکه در تنهایی اینقدر با خودتون و خدای خودتون در صلحید نشون میده که چقدر روی خودتون کار کردین
اینکه ابراهیم وار تسلیم الهامات الهی شدین و خونواده تون رو ترک کردین و از همه مهمتر از فرزندان دلبندتون دل کندید و دل به رب العالمین دادین و به قدرت پروردگار ایمان داشتین و مهاجرت کردین و در یک کلمه تسلیم بودین نشون میده که جزو بندگان خاص خداوند هستین
تشکر میکنم از شما دوست عزیز که با این دیدگاههای توحیدی تون باعث میشین هدایت رو بهتر درک کنم
ایمان رو بهتر درک کنم و معنی اعتماد به خداوند رو بهتر و بهتر بفهمم
سعیده عزیز چه قدر من این کامنت رو دوست داشتم به خصوص که در زمان مناسب به دستم رسید. اونجایی که احساس میکردم توی حجم باورهایی که محدودم کردن دارم دست و پا میزنم و این جهاد اکبر رو خیلی بزرگتر از خودم میدیدم. تمام وجودم ترس از نشدن بود چون روی خودم حساب کردم نه روی سرپرست و یاورم. وقتی داشتم معنی ایه رو میخوندم” پروردگارش به او گفت تسلیم شو” قلبم پر از نور شد انگار کلام خدا بر قلبم جاری شد که گفت تسلیم شو قلبم در یک لحظه تسلیم شد.آرامش همه وجودم رو گرفت و نور حضور حق جوری به وجودم قدرت بخشید که انگار هر انچه که بخوام برام میشه. نمیدونم چه جور این حالم رو توصیف کنم.
چندتا برداشت داشتم از ایه ٨ سوره حج که دوست دارم اینجا بنویسم ردپایی بمونه ازم؛ پاشنه اشیل من توی ثروت برمیگرده به اینکه از خدا دورم میکنه و ادم بدی میشم که نه خدا دوستم داره نه بنده خدا! از خداوند کمک خواستم که خودش برام منطقی کنه که این باور اشتباه هست.
توی این ایه همون ابتدای ایه اشاره میشه به جهاد اکبر در راه خدا: برداشت من اینه جهاد اکبر همون تلاش برای برداشتن باورهای محدودکننده و مخالف جهان هستی هست. پشت این بیان شده که بر ما در دین هیچ مشقت و سختی قرار داده نشده که میشه همون جاده اسفالتی که استاد ازش میگن. اما نکته ای که هست اینه که اگر من در دین خدا در حال حرکت هستم باید در نعمت و ثروت زندگی کنم اگر توی نعمت و ثروت نیستم یعنی نه جهاد اکبرم موفقیت امیز بوده و نه در دین الله هستم.
بازم برام از این نشانه و ایه ها بذار تا هی بنویسم و با خودم تکرار کنم دوست خوبم.
یه کار دیگه که انجام میدم دنبال سبک زندگی و باورهای امام ها و پیامبرها میگردم. بعد یکی یکی تحلیلشون میکنم که برام منطقی بشه دیدگاه من چه قدر با دیدگاه واقعی اونا متفاوت هست.
ممنون سعیده زیبا از این کامنت فوق العاده ای که گذاشتی.
سلام سعیده جان دختر گلم من همیشه کامنت هاتو میخون درسته تا حالا کامنتی برات نذاشتم ولی تو دلم پیش خدام همیشه برات ارزوی بهترین خوشبختی وسلامتی و پیشرفت وثروت در کنار دخترای گلت رو دارم هر وقت از شک هات.
نگرانیت میگی گفتم چرا ناراحتی خدا راشکر سلامتی با هدایت خدا رفتی کار عالی پیدا کردی والان خونه هم داری پیش بهترین ادمها هم هستی تازه از همه بالاتر وبهتر خدا هواتو داره دعای خیر این همه افراد خانواده عباس منشیت هم پشت سرته دیگه نگرانی برای چی مگه اون عزیزمون سارا مرادی همت رزا وخیلی از بچه های دیگه تنها تو کشور غریب نیستن دور از خونواده پس از موفقیت هات لذت ببرو زندگی رو زندگی کن زیبا وبا تمام وجود.
عزیزم همه ما تو مراحل مختلف زندگی تضادهای سختی داشتیم وبا مشکلات جنگیدیم ومهم اینه که خدا تنهامون نذاشته ما برنده شدیم ولز رو اونا رد شدیم وبزرگ شدیم من سالها با بیماری فرزندم جنگیدم بعد هم فوتش درسته خیلی اون سالهای نا اگاهی عذاب کشیدم ولی فکرشو میکنم میبینم من نسبت به تمام دوستا وافراد همسن خودم بیشتر رشد کردم موفقیت های بیشتری داشتم واز موقعی هم که خدا جونم دعامو براورده کرد وبا استاد اشنا شدم کلا مسیرم فرق کرده همه چی فرق کرده خدارا شکر .رشد کردم شکوفا شدم ودنبال خدای واقعی رفتم وپیداش کردم قوی شدم وباعث افتخار خودم وخانوادمم طوری که همسر وبچه هام میگن تو قابل قیاس با هیچ کس نیستی انشالله که پیش خدا هم اینقدر ارج وقرب داشته باشم
قبلنا غصه تنهایی میخوردم الان ارامش خدایی که دارم دوست ندارم با هیچ چی عوض کنم من خیلی به این حرف استادایمان دارم با تمام وجود که وقتی مدارمون بره بالا افراد از دورمون میرن واصلا ناراحت نمیشم یه نمونش همسایم بود با انکه خیلی صمیمی بودیم وقتی من اومدم تواین مسیر الهی یه روز اومد گفت میگم بچه ها با هم که هستند خیلی اذیت میکنند دیگه باهم ارتباط نداشته باشیم نظرت چیه منم خونسرد گفتم باشه زندگی خودته هر چی صلاح میدونی ورفت وجالبه همیشه توحرفام فقط خوبیش یادم میاد ومیگم وبعدش متوجه این رفتار خودم شدم که این خواست خدا بوده وگرنه با بودنش من اصلا وقت نمیکردم فایل گوش بدم یا کامنت بخونم وهمیشه باخوشحالی خدا را شکر میکنم باور میکنی امسال چند تااز نزدیکانم بدون کوچکترین حرف یا مشکلی بینمون اصلا خبری ازشون نیست ارووم اروم همه مثل گل قاصدک که دونه دونه پراش جدا میشه ومیره تو هوا ومحو میشه ادمای اطرافمونم میرن بدون کوچکترین مشکلی ومامیمانیم وخدا جون که هواسمون کاملا به مسیرمون باشه راهو بهمون میگه چاهو میگه ناراحت میشیم دلداریمون میده عصبانی میشیم اروممون میکنه میگه تو ازتو بعیده این رفتار توبا بقیه فرق میکنیها وتو ارووم میشی به قول استادجونم مثل گل که نگاه میکنه ولی نظر نمیده قضاوت نمیکنه ارووم ارووم میشی منکه اصلا زمین تا اسمون اخلاقم عوض شده بجای زود رنجی بیخیال حرف ورفتارها شدم تا یه رفتاری میبینم که اذیتم میکنه دونه دونه حرفای استاد میپیچه تو گوشم وزود ارووم میشم یا حرف دوستان وای این صحبتهای اقا رضا که گفت میگفتم باهاش کنار بیا من اینو چنند جا نوشتم جلوچشم باشه حتی کف دستم روزای اول تا ملکه ذهنم شد وبعد اون دیگه به رفتار همسرم وبچه ها واکنش نشون ندادم وای خودمم باور نمیکنم اینقدر اروم شدم.
داشتم از تنهایی میگفتم یوقتایی که نجوا میاد همه رفتن کی جاش اومد پس کو اون وعده ها حتما کار تو ایراد داره ومیخواد ناراحتم کنه که اوایل موفق میشد بعد یه روز یه ندایی بهم گفت پس این بچه های سایت چی مگه دوستات نیستن مگه نمیگی خونوادم پس اینا روحساب نمیکنی دوست از این بهتر که فقط ازشون یاد میگیری وفقط حرفای خوب میشنوی پس چرا حس تنهایی میکنی اونوقت بود که فهمیدم میگه خدا خلف وعده نمیکنه یعنی چی فقط مامتوجه نمیشیم وگرنه اون یادشه ومن افتخار میکنم به داشتن تک تک شما وخدا میدونه همه بچه ها روچقدر دوست دارم هر وقت کامنت ها رو میخونم که سلام اول کامنت نوشتن میگم سلام عزیزم وقربون صدقه شون میرم درسته بچه هارو ندیدم ولی از ته قلبم جواب سلامشونو میدم مثل اینکه روبرومن ودارن باهام سلام علیک میکنند.
خلاصه سعیده جون بدون ومطمئن باشتنها نیستی اول خدا بعد هم همه ما کنارتیم ودعای خیرمون بدرقه راهته انشالله شما وهمه همه اعضا خانوادم وحاکم بزرگ استاد جان در پناه خدا شاد سالم ثروتمند وسعادتمند در دنیا واخرت باشید.
عزیزم هزاران تبریک و تحسین و آفرین برای توحیدی عمل کردند.
مبارکت باشد در آغوش خدا بودن ، مبارک قلبت باشد با آیات قرآن عجین شدن ، مبارک روحت باشد پرواز و اوج گرفتن ، مبارک چشمانت باشد زیبایی ها را دیدن ، مبارک قلمتان باشد از الله نوشتن ، مبارک جانتان باشد تسلیم بودن .
خداروشکر برای استمرار توی مسیر .
دو سه روز است که متوجه شدم باید خالی بشوم تا اجازه بدهم خدا منو از نور خودش پر کند .
خدا رو شکر خدا مرتبا در حال هدایت و دستگیری از بندگانش است و صبح با یک رویای کوتاه عالی در خواب و کامنت شما ، کلیدهای این خالی شدن را در اختیارم گذاشت .
انشاالله که خودش کمک کند بهشون عمل کنم که من بدون حمایت الله هیچم هیچ .
وقتی داشتم قرآن می خوندم آیات 32 و 33 سوره زخرف برام سوال شد چطور با قانون میشه معناشون کرد بعد پیش خودم گفتم سعیده جان دوره دوازده قدم را واو به واو حفظ است ازشون بپرسم بعد حسم گفت مگه خدای سعیده نمیتونه جوابت را بده ؟ مگه تا حالا جواب همه سوال ها و در خواست هات را کی داده؟ پس از خودش می پرسم که اجابت میکند درخواست هر درخواست کننده ای را وقتی ایمان دارد جواب میگیرد ، که هممون بارها جواب گرفتیم و مطمئنیم جواب میدهد.
سعیده جانم این کامنت علاوه بر اینکه بوسه من را به روی ماهت در بر دارد ،برای خودمم هم تمرین عزت نفس است.
بازم به موقع چیزی رو باید میخوندم که خوندمش, چقدر شده گیر میدیم به اینکه ادمهای اطرافمون هم باید باهامون رشد و تغییر کنند, گاهی وقتها سخته قبول کنیم هی لجبازی میکنیم هی میگیم نه فاطمه تو باید اجتماعی باشی(جلسه تکمیلی سیزده لیاقت) یا به نکات مثبتش توجه کنی ولی نمیییشه جهان کارشو میکنه شاید اصلا بقول دوست شما از طرف مقابل بی محلی ببینیم, من همیشه بخودم میگم خدا که نمیاد حررررف بزنه باهات پای تابلو و جزوه بده با نشونه بهت آلارم میده و همون حرف استاد اول با یه سنگ بعد اجر بعد بتون که تو بفهمی انقدر گیر ندی به خودت که باید بتونی بجوشی با ادمهای اطرافت مثل قبل
یادمه اوایل اشناییم با استاد یه رابطه عاطفی داشتم که عجیییب وابستگی دوطرفه داشت به دوماه نرسیده از اشناییم با استاد که فقطم رو سفرنامه کار میکردم تو دوساعت انقدر راحت تموم شد که خودمم موندم ولی خوشحال بودم بعد سه ماه دیدمش دیگه واقعا هیچ حرف مشترکی نمونده بود بینمون, بعد چندماه کار کردن رو خودم که خیلییی چیزارو باید اون اولا تو خودم تغییر میدادم به خودم اومدم دیدم خدااای من هفت هشت ماهه از دوستام خبر ندارم بازم خوشحال شدم گفتم همیینه تا اینکه حدودا چندماه بعدش قرار شد همو ببینیم کافه, به همون خدا بازم هیچ حرف مشترکی نبود بازم خوشحال بودم ناراحت نبودم و اون دوستان رو دیگه ندیدم
الان فقط دوتا دوست دارم که مثل خودم صداقت از سر و روش میباره, سالمه, بی توووقع از هم ,تولدامون یه تبریک تولد ساده ست(انقدر برای من این موضوع تولد حیاتی بود که دوسال پیش یکی از فایلای زندگی دربهشت دیدم خانم شایسته به استاد یه تبریک ساده سر غذا گفت و خلاصصص و من با تماااام وجودم خواستم اینجوری رها باشم و حالا میبینم شدم ,خدایا شکرت),شاید شده پنج ساعت باهم صحبت میکنیم ولی همش راجب خیاطی و نقاشی و اشپزی هامون که میخواهیم به همدیگه یاد بدیم
ولیییی برسیم به اون پاشنه اشیل من دختر بزرگه بودم تو نوه ها, گل سرسبد اصلا مگه میشه فاطمه نیاد و نباشه خیلی علاقه بهم زیاد بود ولی از یه جایی به بعد هم دیگه تمایلی نبود برم تو فامیل هم یه سری خط قرمزا برا خودم تعیین کرده بودم که رعایت نمیشد مثل غیبت. منو میگی همش خودخوری نمیتونستم نرم نمیتونستمم برم, که فایل دیدم که خیلییی قشنگ استاد میگفت حکایت کسی که میخواد فامیلشو نگه داره و رو خودش کار کنه حکایت کسیه که میخواد تو کویر برنج بکاره, اینارو میشنیدم ولی عمل سخت بود تا اخر اینکه خدا اون سنگ بزرگه را زد تو سرم ,توبه کردم و گفتم خدایا من شرک داشتم که بخاطر تنهایی و حرف و نظر بقیه جایی که دوست نداشتم میرفتم, ارومتر که شدم خدا برام یه عااالمه مثال اورد که اگه هدف داری تنهاییشو هم به جون بخر یکی از مثالها خودت بودی
تا اینکه اومدم رو دوره لیاقت کار کنم باز تازه دوزاریم افتاد که ینی چیییی بهترین رفیق من خودم باید باشم,
اون کسی که لازم دارم براش وقت بزارم خودمم
اون کسی که لازمه خوبیاشو بهش بگم, توانایی هاشو ارزشمند بدونم خودمم
این تنهایی نیست این پیدا کردن بهترین همراه زندگیه, چرا با خودم انقدررررر دوست نباشم که ساعتها بخوام با خودم صحبت کنم و وقت بگذرونم, انقدر حسش خوبه که میگم فاطمه این همه سال کجا بودی, انقدر حسش خوبه که تازه لمسش کردم وقتی استاد میگه حتی تو خیابون هم کاری به ادمهای دیگه نداشته باشید, با خدا حرف زدن یه چیزه با خودت حرف زدن یه چیز دیگه
سعیده چقدر از نوشتهات میشه فهمید مدارت کجاست ماشالله نومخدا ایولا نوش جانت این همه توحید و عشق خدارو شکر خدارو بینهایت شکررررررررررررررررررررررر…
کار درست توحیدی و رهااااااااا دمت گرمممممممممممممممممممم
سعیده اونجایی که گفتی ادمها میرن؟؟؟
برا من پیش اومده من الان حسین عبادی هستم که یه دوستت قدیمی دیگه ای نداره جز یکی دوتا…
و اونروز داشتم به این فکر میکردم که جهان هستی کارش درست میاره ادمهای هم فرکانسترووو اره میارم به لطف خودش
الان که من دارم اینو تایپ میکنم عصر پنج شنبست و من سر کار پشت سیسم نشستم و دارم با عشق کامنتتون رو میخونم و به این کامنتی که نوشتی و من رو منقلب کرد منی که گاهن روزی نیم ساعت تو در دیوار میرم از شر نجواهاااااااا
سعیده بزرگ قلب به خدا میسپارمت و به امید روزی که در مکام مناسب و زمان مناسب دیذار کنم باهتون و ایستاده دست بزنم براتون و بگم دمت گرم بانوووووووووووووووووووووووووووووووووو
به روال همیشه دفترم رو باز کردم و این ایه نازنین با عشق تقدیم به تو
سپاس که هستی و برای خودت و ما مینویسی ،خدارو شکر که تلی مسک هستی…
من سالها با این واژه تسلیم بیگانه بودم و درک نمیکردم ،با خودم میگفتم چرا باید تسلیم بی چون و چرا باشم …به لطف استاد عزیزم با مفهوم واقعی تسلیم آشنا شدم و الان از خدا میخوام که بتونم تسلیم هدایتهای او باشم
حدیثی که از حضرت علی نقل کردی خیلی زیبا بود ،، خدا خیرت بده عزیز دل
تسلیم مثل ابراهیم که از راههای مختلف به دنبال خدا شناسی رفت و سپس ایمان آورد و تسلیم محض شد.
شما هم واقعاا واژه تسلیم رو خوب در زندگی ات اجرا کردی.خداوند حافظ و نگهدارتو و فرزندانت و هرچه خیر وخوبی نصیب شما عزیز دل
خدایا شکرت شکرت شکرت بابت تمام نعمتهایی که پیدا و پنهان بهمون دادی!
من خیلی دیر به دیر کامنت میذارم اما لحظه به لحظه درحال رصد کردن سایت استاد هستم.از وقتی با استاد آشنا شدم خدایا بقدری توی زندگی من همه چی خوب شده که خودم شوکه شدم از این همه حال خوب که خداوند بهمون داده!!!!
خدایا شکرت میکنم مثل همیشه… چقدر احساس میکنم خدا حضورش توی زندگیم پررنگ تر شده و من اجازه دادم خدا دستمو بگیره ،هدایتم کنه به راه راست به راه کسانی که بهشون نعمت داده نه راه مغضوبان و گمراهان!
ب والله قسم من از وقتی با استاد آشنا شدم زندگی برام یه طعمه دیگه ای داره چقددددددددر احساس آرامش چقدددددددددر احساس شادی چقدددددددر احساس بی نیازی.. والبته همه اینا بخاطر تغییر طرز فکرم و شخصیتم و همینطور دنیای اطرافم هست که خیلی تغییر کرد.
وقتی من تصمیم گرفتم عوض بشم و بجای آدما به خوده خوده خوده خدا تکیه کنم و توحید رو سرلوحه کارم قرار بدم یجوری خدا همه چیزو به بهترین نحو برام عوض کرد که خودم بعد از یکسال هنوز باورم نمیشه که چی شد.
آدما افراد شرایط کلا همه چی عوض شد و خدا منو بجای قشنگ تری هدایت کرد.
من با کمک آموزهای استاد بعد از این همه سال زندگی تازه فهمیدم که این خودمم که زندگیمو دارم رقم میزنم و میسازم؛وقتی اوایل این صحبتهارو از استاد میشنیدم یکم برام مبهم بود؛اینکه من خالق زندگی باشم!مگه میشه ! چجوری؟
اما وقتی قدم توی مسیر گذاشتم و به حرفای استاد گوش دادم که میگفتن: حرفای منو مثل وحی منزل بپذیرید و چون چرا توش نباشه….
منم همینکارو کردم
یه جای دیگه یادمه که استاد گفتن:شماها این همه سال به سبک خودتون زندگی کردین و نتیجه شده اینی که الان هستی…
چند ماه فقط چند ماه به سبک من زندگی کن و به آموزه های من عمل کن و بعد نتایج رو ببین اگه دوس نداشتی کلا منو بذار کنار و بیخیال آموزش شو….
من گوش کردم
من هدایت شدم
منو خدا هدایت کرد به سمت استاد
استادی که سبک آموزش و زندگیش بی نظیره
استادی که الهی هست هم خودش هم عزیزه دلش
استادی که خدارو لحظه لحظه میبینه توی زندگیش
استادی که من ازش ممنونم
استاد شما و خانم شایسته بینظیرید؛یه ترکیب برنده!!!!
نمیدونم واقعا نمیدونم از کدوم نتیجه باید بهتون بگم فقط یکی از کوچیکتریناشو میگم که رد پا بذارم که بدونم از کجا به کجا هدایت شدم!
خداروشکر من از وقتی اومدم این سمت کلی نشونه دیدم و حال کردم هم با خودم هم با خدای خودم هم با قوانین بدون تغییر خدام
هدایت هدایت و هدایت در هرلحظه و هرجا…
یکی از نشونه هایی که ثبت کردم توی دفترمو میخام براتون بگم کوچیکه اما مهههههههم و ایمان منو برای اتفاقات دلخواه م بیشتر و بیشتر میکنه؛
من با اتوبوس داشتم میرفتم سر کار،طبق معمول صبح زود BRTشلوغ و همه میخان برن سر کار! آقا ما به زور خودمونو جا کردیم که سرکار دیر نشه حالا توی اون تایمی که سوار شده بودم کلی فکر از سرم داشت میگذشت مثلا با خودم گفتم مگه من خالق شرایط خودم نیستم؟!خو پس چرا اتوبوس اینقدر شلوغه!!!من اینو نمیخام ،توی همین فکرا بودم که راننده خیلی بد ترمز گرفت به حدی که من با اینکه دم در اتوبوس بودم پرت شدم به سمت جلوی اتوبوس، دستمو به یکی از صندلی ها گرفتم که نیفتم،شاید قشنگ دومتر جابجا شدم بعد توی ذهنم غر زدم که ای بابا من که نخاستم پرت بشم برا چی این فرکانس از من منتشر شده من که اصلا توی ذهنم اینو نداشتم این چی بود دیگه اه…. اخمام رفت توی هم..
همون صندلی که من دستمو گرفته بودم بهش که نیفتم و کمکم کرده بود و منو نگهداشته بود همون لحظه یه خانم روش نشسته بود که بلند شد و بمن گفت من میخام پیاده شم شما بشین……..!!!!!!!!!
خدایا مگه میشه مگه داریم چجوری آخه … فک کن توی اتوبوس جای سوزن انداختن نیست و من دارم به این فک میکنم که آقا وقتی من خالق زندگی خودم هستم اتوبوس رو به شکل دلخواه خودم میخام خلوت و کمتر از چند دیقه من به همون چیزی که میخام برسم،پرت بشم به صندلی که مسافرش داره پیاده میشه و صندلی برای من رزرو شده……..
خدایا اصلا مگه این همه قانون دقیق میشه؟!!!
من فقط بهش فک کردم و شد. کن فیکون
برررررررررگام با استیکر خنده
اگه این نشونه نیست پس چیه
من وقتی تونستم این خاسته کوچیکو براورده کنم با کمک خدای خودم و قوانین بی نقصش، بی تغییرش ،پس چرا خاسته های بزرگتری رو نسازم.
وقتی میشه چرا استفاده نکنم.
وقتی خدا از قدرت خلق خودش بمن داده چرا خلق نکنم خاسته هامو!
خدایا شکرت
بچها شاید باورتون نشه من با عمل کردن به 10درصد از آموزهای استاد عباس منش به این حجم از پیشرفت خداگونه رسیدم
تو فک کن اگه بیشتر عمل کنیم چی میشه
برگام ریخته از این همه معجزه تو زندگیم
خدارو شاکرم هر لحظه و هر لحظه وهرلحظه
خدایا شکرت بخاط همه چیز
استاد عباس من خیلی ازت ممنونم امیدوارم که کامنت منو بخونی و یه لبخند کوچیک گوشه لبت بشینه از نتایجی خوبی که میدونم شما عامل ایجادشون بودی
خانم شایسته خیلی ازت ممنونم که کنار استاد هستی و ازش حمایت میکنی دمتگرم
ازهمه بچها میخام که این مسیر توحیدی الهی و خدایی رو با انرژی برن جلو و تکامل رو طی کنن نشونه هارو بنوسید بچها
خدایا تنها تورا میپرستم و تنها از تو یاری میجویم ما رو به راه راست هدایت کن ،راه کسانی که به آنها ،نعمت و ثروت و برکت دادی.
سلام و صد سلاااا م به همه
استاد عاشقتم من
وقتی صحبت از قانون سلامتی میکنی ،با تمام وجودم حرفهات رو درک میکنم و لذت میبرم از ابن مسیر
منی که تا دوسال پیش پر از درد و خستگی بودم . چقدر به بدنم ظلم میکردم ،همیشه بی انرژی بودم،همیشه خسته بودم .
الان تبدیل شدم به کوه انرژی
دارم احساس میکنم روز به روز جوانتر و پر انرژی تر میشم .
اونقدر ابن احساس سبکی و نشاط و پر انرژی بودن رو دوست دارم که این مسیر شده لایف استایل زندگی من
خدا رو هزاران بار شاکرم برای قرار گرفتن در مدار دوره ی سلامتی
من تو این دوسال پیاده روی و کوهنوردی رو به صورت حرفه ای انجام میدم ولی در مقابل ورزشهای بدنسازی که گذاشته بودید و با شگاه رفتن مقاومت داشتم .
ولی به لطف خداوند حدود سه ماه است که ،هدایت شدم به یکی از بهترین مربی های دنیا ،که به صورت آنلاین تو خونه ورزش هیتلاتس ،رو شروع کردم و چقدر لذت میبرم از بدن زیبام که به قشنگی داره فرم میگیره .
و صحبتی که شما کردید ،دقیقا صحبت مربی م بود که تاکید کرد و مدام به ما یادآوری میکنه که در همین ابتدا ، مسیر ،حتما حرکات رو درست و اصولی انجام بدیم ،واگر به صورت اشتباه انجام بدیم تبدیل به عادت میشه و بعد تغییر ش بسیار سخت و طاقت فرسا میشه ،
مثل خیلی از عادتهای ما که اشتباه هستن و ترک کردنشون ،احتیاج به جهاد اکبری داره . ولی میشه و امکان پذیر !
استاد صحبت از قدرت تحسین کردن کردید
این رو از شما یاد گرفتم که هم خودم رو به خاطر کارهای خوب و نکات مثبتم تحسین کنم و مدام به خودم یاد آوری کنم و هم نکات مثبت دیگران رو بهشون بگم و حس خوب بهشون بدم در نتیجه متوجه شدم که چقدر دیدگاه دیگران نسبت به من عوض شده و اونها هم مدام از من تعریف میکنن و جز زیبایی ،چیزی دیگه ای نمیبینم .
تو ورزش کوهنوردی ،چند مرد و زن سن بالا ، هفتاد سال به بالا با ما هستن ،که همیشه تحسینشون میکنم و بهشون میگم
و
واقعا لذت میبرم آدمهای رو میبینم که تو این سن ،پا به پا ی من و حتی خیلی قوی تر از من در حرکت هستن و اصلا خستگی براشون معنا و مفهومی نداره،
واقعا این باور اشتباه که سن بره بالا دیگه ،نمیشه ورزش انجام داد و باید بری یه گوشه بشینی و زندگی و لذت و ورزش و تفریح و مسافرت رو بزاری کنار .
واقعا تو دوره ی سلامتی متوجه شدم که سن فقط یه عدد ،میشه روز به روز ،جوانتر و با نشاط تر و پر انرژی تر شد .
چیزی که واقعا دارم زندگی میکنم
حتی فرزندانم به من میگن تو انرژیت از ما بیشتر .
استاد من اونقدر ،هیجان و شور و نشاطم بالا رفته،مثل یه دختر نوجوان ،همش در حال تجربه های پر هیجان هستم که هیچ وقت تو نوجوانی تجربه نکردم . و واقعا به معنای واقعی دارم زندگی رو زندگی میکنم
استاد دمت گرم
اون دختر بچه ای که گفتید ،اتفاقا از روز اول من مدام به حرکاتش توجه میکردم . دختری که با خودش در صلح بود ،با عشق توپها،رو جمع میکرد .
چقدر خوبه که نکات مثبت اطرافیان و بچه ها رو بهشون بگیم و تحسینشون کنیم ،این کار باعث میشه که طرف مقابل بیشتر خودش و باور کنه
وقتی اون پسر بچه ی کوچیک و دیدم که بازی میکرد
یادم اومد شما تو دوره لیاقت ،صحبت از یه پسر بچه ای کردید که گفتید حتی قدش به میز نمیرسید و چقدر خوب و حرفه ای بازی میکرد،
و کلی مهارت داشت .
واقعا لذت بردم ،از بازی این پسر بچه
که اونقدر قشنگ در مقابل حریف های قدر و سن بالاتر از خودش بازی میکرد و خودش و توانای هاش رو باور داشت .
از خداوند بزرگ سپاسگزارم که به من توفیق داد مثل همیشه یک فایل بی نظیر را در این سایت الهی دیدم و لذت بردم.
استاد، با وجود اینکه زیاد در این رشته ورزشی ماهر نیستم ولی به وضوح می توان فهمید که نسبت به قبل تون در این چند روز تمرین، خیلی حرکات و حالت بدنی شما تغییر کرده
و اصولی تر ضربات را به توپ وارد می کنید.
تحسین میکنم این خانم 62 ساله را که اصلا به نظر نمی رسید که این سن را داشته باشند.
من فکر میکردم نهایتا 40 الی 45 سال داشته باشند.
عالی بود که در این سن به فکر بهبود دادن خودشون بودند واقعا جای تحسین داره و الگوی بسیار خوبی برای من شدند که فکر نکنم دیگه از من گذشته یا دیر شده.
عادت خوب تشکر کردن و تعریف کردن از دیگران نکته ی بسیار مهم و تاثیرگذاری هست.
من خودم بارها شده که از فرزندم قدردانی کردم ویا نقاط مثبت رفتارهاشو بهش یادآوری کردم و نتیجه ی آن را بلافاصله در رفتارهای بعدی او دیدم.
خدا رو شکر میکنم که با شما در این سفر کوتاه، اما مثل همیشه پربار همراه بودم و لذت بردم.
بینهایت از شما و خانم شایسته ی عزیز هم سپاسگزارم که با یادآوری نکات مثبت ما را در مسیر درست قرار می دهید.
در پناه الله مهربان شاد و پیروز و سلامت و ثروتمند باشید.
در مورد تغییر عادت ها خیلی گفت و گو عالی بود و برای من خیلی درس داشت اینکه آدم بدونه تغییر عادت ها یک روند زمان بر و انرژی بر هست خیلیییی کمک میکنه که باخودش در صلح باشه از دست خودش ناراحت نشه و نگه اه بازم که اشتباه کردی
واقعا بعضی وقتا یه چیزی خیلی ریشه کرده توی وجود آدم ، با اینکه خیلی تلاش میکنی بازم میبینی به سری جاها از دستت در میره
یادمه بسکتبال که میرفتم استایل پرتاب کردن توپم اشتباه بود و ساعت ها و ساعت ها تمرین کردم تا بتونم یکم درستش کنم
توی بحث روابط من یک عادت اشتباه وابستگی رو داشتم و واقعا واقعا خیلییی تلاش کردم تا تغییرش بدم و انصافن هم کار راحتی نبود خیلیییی زمان و انرژی گذاشتم و از منفی 50 به مثبت 60-70 رسیدم
شاید هنوز شخصیت آرمانی پیدا نکرده باشم در روابط ولی این ارزشمنده که تونستم این حجم از بهبود رو ایجاد کنم و اینکه بدونم تغییر عادت ها یک پروسه زمان بر و انرژی بر هست خیلیییی کمک میکنه که ادامه بدم به این مسیر و نگم بابا من یه سال تمرکزی انرژی گذاشتم پس چرا فلان جا یکم وابسته شدم
کمک میکنه که نگاه صفر و یکی به خودم نداشته باشم
و بدونم این فرایندی که طی میکنم یک مسیر هست و قراره هر روز تکامل یافته تر بشم ، مثل طبیعت و تمامی موجودات ، 4 میلیارد سال از بوجود اومدن زمین میگذره و هنوز نمیتونیم بگیم یک موجودی تکامل یافته مطلق هست
این خیلی کمک میکنه که خودمون رو با اشتباهاتمون بپذیریم و ازشون درس بگیریم
من تنها و تنها جاهایی توی زندگیم درس گرفتم از اشتباهم که موقعی که اشتباه کردم همون لحظه بی قید و شرط گفتم هیچ اشکالی نداره
یادمه یه بار یه ظرف تخم مرغ از اینایی که پلاستکی هستند رو اومدم باز کنم و دستم گرفته بودم ظرف رو وقتی ظرف رو باز کردم چون تعادل نداشت تخم مرغ افتاد و شکست به خودم گفتم اشکالی نداره ما متوجه شدیم که موقع باز کردن ظرف باید اونو بزاریم روی یه سطح صاف و بعد باز کنیم که تعادل نداشته باشه
یا توی ازمایشگاه یک بار یه اشتباهی انجام دادم که خب میتونست خیلی کارمون رو بهم بریزه و همون لحظه به خودم گفتم هیچ اشکالی نداره ما متوجه شدیم که حواسمون باشه که فلان چیز رو قبل از کار تنظیم کنیم
و این مثال ها توی ذهن من حک شد
چون بخشیدم خودمو
چون دیدگاهم به مسئله این نبود که من آدم اشتباهی هستم
دیدگاهم این بود که من در مسیر یادگیری ام
این کلید عشق بی قید و شرط به خودمونه
احساس میکنم یه کوله پشتی دارم و دارم توی یه مسیری میرم و هر بار با بر خوردن به مسائل و حلشون یه سنگ گرانباها رو میزارم توی کوله پشتیم و اینو همیشه دارم دنبالم و توی ادامه ی مسیر میتونم ازش استفاده کنم
با سلام خدمت استاد و خانم شایسته و همه دوستان خوبم
در این سایت
خدا را شکر میکنم روز چهارم مسابقات با ورزش دو میدانی با یک صبح خیلی عالی و هوای فوق العاده در این کمپ مفید که درسهای خوبی برای ما داشت و این تجربه خوب میتواند برای زندگی ما مفید باشد چقدر این دو استاد دوست داشتنی خوب و حرفهای بازی میکنند و این میوه عجیب و خوب که شبیه کدو هست جالب و خوردنی بود نوش جانتون باشه و خدا رو بابت هر لحظه و هر روز شکر میکنم بابت زیباییهای زیادی را که در زندگی من سرازیر میکند تا ببینم و لذت ببرم و حال خوب و انرژی زیادی داشته باشم در طول روز اتفاقات خوبی میشود برای من رخ بدهد
با تمرکز و کنترل ذهن و این هم بابت فایل های سایت دوست داشتنی و الهی است این بازی دوست داشتنی پینگ پنگ چقدر تمرکز و کنترل ذهن آدم را بهتر میکند و بهبود شخصیتی تواند داشته باشد و درسهای آگاهیهای ناب را به همراه میتواند داشته باشد و اینکه همه در یک جا با صلح و آرامش و خندان در کنار هم بازی میکنند خدا را شکر میکنم بسیار کمپ خوب بود این چند روز و همش ویژگی و زیباییهای خوبی بود که با تصاویر قشنگ آن را میبینیم و لذت میبریم چقدر قشنگ استاد گفتن که انرژی مثبت را باید به حرکت در بیاوریم یعنی تعریف کردن دیگران که خوب هستند باعث میشود این انرژی ادامه دار باشد
و اینکه این آدمهای که در سن بالا و با انگیزه و با هدف بازی میکنند بسیار تحسین برانگیز ند و این باورهای ما را تقویت میکنند که در هر سنی اگر طبیعی زندگی کنید میتوانید درهمه کارها موفق باشیم و این قدرت توانایی آدمها هست که میشود انجام داد این هم برمیگردد به آگاهیها و خرد طرف که چگونه میتواند فکر کند تا باورهای قویتر جایگزین کند در ذهنش و این الگوی خوبی میشود داشته باشد برای من و اینکه از دیگران تشکر میکنند و تحسین میکنند ارتباط خوبی میگیرند در پیشرفت ما میتواند بسیار نتایج خوب به همراه داشته باشد و اینکه اگر فرم درست زندگی را با تمرین و تکرار به آن ادامه بدهیم مسیر راه و آدمهای درست سر راه ما ثبت میشوند ودرهای نعمت وبرکت به روی ما باز میشود
در پناه الله یکتا شاد سلامت و ثروتمند باشید انشاالله
دیدن این مناظر و این تصاویر هم برای من واقعا عالی و زیبا و دلچسب بوده است
در جای جای این تصاویر من دستهای هدایتگر خداوند مهربان را می بینم
هر زمان که بخواهم ناامید بشوم با دیدن این تصاویر و سفرنامه ها واقعا به خدای خودم ایمانم بیشتر می شود و حال درونی من بهتر و بیشتر می شود
چقدر استاد با تمرکز بازی می کردند و این نشان از تمرین و تکرار و تعهدی و علاقه ای دارد که استاد عزیز راه هدف خودم و در راه یادگیری به کار برده بودند
چقدر زیبا که در تمام این موارد توجه استاد عزیز و خانم شایسته روی زیبایی ها و نکات خوب اطراف خودشان است
این قانون نشان می دهد که هر چه زیبای ها را بیشتر ببینم جهان هم زیبایی های بیشتری را سر راه ما قرار می دهد
سپاسگذاری کردن
تشکر کردن و دیدن نکات خوب دیگران
حال خوب داشتن
انگیزه و هدف داشتن
ادامه دادن مسیر و در راه خود مائوس و ناامید نشدن
اینها درس های بزرگ و عالی بود که در این فایل سفرنامه من یاد گرفتم
چقدر عالی است که هر روز نکته زیبا و عالی در این راه من یاد می گیرم
حتی استاد عزیز و خانم شایسته در تمام این مدت فقط در حال صحبت کردن از زیبای ها و حتی رفتار خوب دیگران هستند خوب معلوم است که همه چیز زیبا و حس و حال خوب هم همیشه برای آنها در حال رخ دادن است
مسیری سبز که سوت زنان از آن در حال عبور هستید. کجا هستند کسانی که شما را زمانی مورد استهزا قرار داده و به تمامی آمال و آرزو و رویاهای شما می خندیدند؟ کجا هستند کسانی که راه کارها و قوانینی را که طبق باورهایتان بیان می کردید را با دلیل و منطق و شوخی و خنده که همه غلط می گویند و فقط تو درست می گویی را میگفتند اکنون را ببینند که چندین سال پیش تا کنون آنها در حال مسخره کردن و ریشخند زندگی خود و باورهایشان بودند کجاست آن شخصی که شما را در مورد سفر به دبی که با اشتیاق برای آنها تعریف کرده بودید و آنها پرسیدند قرار بود تا دو سه روز دیگر بری دبی چی شد؟ و همان روز در یکی از گرمترین روزهای بندر به تلفن دوستی پاسخ دادید که شما را همان روز به دبی فرا خواند و آن هم در بهترین شرایط که دو هفته لذت بردید.
بله باید به چشم دید و با حسی بی نظیر این موفقیتها، پیروزی ها و دست آوردها را لمس کرد. افتخاراتی که شما اکنون به دنبال خود یدک می کشید و خیل عظیمی از خانواده خود را در گوشه گوشه جهان به تحسین و اطاعت از خودتان با لذت علاقمند و عاشق کرده آید.
یک روز مانده به روز آخر این کمپ که در حال ورزش و نرمش صبحگاهی هستید همه شرکت کنندگان در حال مسابقه دادن هستند و همه با علاقه طبق برنامه کار و تمرین می کنند مربیانی که خود هم زمانی شاگرد بودند مانند پسر کوچکی که به تماشا ایستاده بود.
هنگامی که بازی خانم شایسته را با کمترین سرعت پخش نگاه می کردیم تصویری که از توپ دیده می شد دو عدد بود که همراه هم حرکت می کردند دو توپ به هم چسبیده که در سرعت بالای ضربات از ترس به هم چسبیده بودند. خانم شایسته عزیز که واقعا زیبا با کنترل ذهن و با مهارت عالی بازی می کردند راکتی که اکنون در دستانش راحت تر می چرخید و به نظر می رسید این بار با آرامش بیشتری با آن ارتباط بر قرار کرده و لذت بیشتری می برند و حتی رقص پایشان هم همراه با چابکی و چالاکی مانند این که بر روی تشکی فنری در حال بالا و پایین پریدن هستند بود دست مریزاد خانم شایسته عزیز واقعا لذت بردیم و نه تنها دم مدیر این مجموعه گرم دم شما هم گرم که مدتهای مدیدی است با تهیه این سریال دم همه ما را گرم کرده آید دمتان هزاران هزار بار گرم تا ابد
اکنون نوبت استاد عزیزمان است که با توپ و راکت خود صفایی به این سالن بدهند و از پیشرفت خود لذت ببرند یک لحظه چشممان به کف کفش استاد در تماس با زمین افتاد زمانی که ضربه ها را می زدند و فشاری را که به آن وارد می شد با کمال تعجب دیدیم که چقدر توان و انرژی لازم است تا بتوانی این چنین فشاری را برای مهار یک توپ داشته باشی چقدر زمان لازم است تا بتوانی از میزهای پینگ پنگ در بندر عباس به میزهای پینگ پنگ در آمریکا برسی و چقدر عشق و علاقه و ایمان و توکل لازم است که علاوه بر خودت همه را علاقمند کنی که حتی اگر یک بار هم که شده بخواهند امتحان کنند پینگ پنگ یعنی چه؟
برای اولین بار قرار است به همراه دوستتان یک میوه به نظر استوایی را طبق دیدن در فیلمی که چگونه باید از ان استفاده شود را امتحان کنید
قاچی از وسط به میوه ای که بیشتر شبیه موجودات دریایی است و به سختی به دو نیمه می شود و ترجیح می دهد مبارزه کند اما متاسفانه پیروز نشد. میوهای عجیب و غریب که حتی طرز استفاده از آن هم نا آشنا بود و نمی دانستی حالا با این چه بکنی؟ اما مزه ای خوشمزه داشت مانند انبه و هلو و به . این هم یکی دیگر از عجایبی که در این سفر با آن آشنا شدیم. در تمام طول این مدت استاد با لپ تاپ خود باز هم سرگرم بودند و گاهی نگاهی به آن میوه نا زیبا داشتند.
الحق نکاتی را که مربیان گفته بودند را در این چند روزه بسیار عالی فرا گرفته بودید و هر دو نفر چابکی و رقص پای زیبا تری را همراه با تمرکز و کنترل ذهنتان در بازی هایی که انجام می دادید را نسبت به گذشته به دست آورده بودید و اکنون مربیان هم بیشتر از بازی با شما لذت می بردند امروز سالن باز هم مانند روز اول شلوغ و پر سر و صدا بود و به نظر می رسید که همه می خواستند از این روزهای آخر بیشترین و بهترین استفاده را ببرند و بیشتر بیاموزند.
چقدر وقتی به تماشای مسابقه ای می نشینی از قدرت عضلات و سیستم بدنی که خداوند در اختیارت قرار داده لذت می بری و در شگفت می مانی که این کالبد زمینی عجب توانی دارد مخصوصا اگر صاحب آن قدر و منزلتش را بداند و با آن به درستی رفتار کند رفتاری مانند کسانی که طبق دوره قانون سلامتی که استاد عزیزمان بسیار بسیار برای تهیه و تدوین آن زحمت کشیدند و ما اکنون با داشتن و دانستن این قوانین می دانیم که چرا خانم شایسته و استاد عزیزمان تا این حد از همه نظر در بهترین و عالی ترین شرایط ممکن قرار دارند شرایطی که خداوند رایگان به کسی عطا نمی کند و باید برای داشتن آن بها بپردازی بهایی گاهی سنگین که با توکل و عشق به خداوند برایت مانند آب خوردن می شود آبی که پس از این تمرینات سخت می نوشید و لذت می برید گوارای وجودتان باد.
و امروز روز آخر است سالن خالی و میزها در انتظار همراه با تورهایی که حد و مرزها را مشخص می کند که پایت را فراتر از آن نگذاری و احساس لیاقت و ارزشمندی خود را زیر پا نگذاشته و به ان ارج گذاری.
گسترش حوزه ارتباطات برایتان به همراه تمرینات دست آوردهای این ساعاتی بوده است که در این کمپ به آموختن پرداختید. سلام به روی ماهتان استاد. امروز در آخرین روز کمپ به سر می برید و شما از همه چیز راضی بودید و خدا را شکر می کردید
بنز. این برند و نام جادویی این اسمی که حتی تسلا هم هنوز نتوانسته جای آن را بگیرد به شکلی جای خودش را در دل همه باز می کند مانند استادیومش که با بهترین تجهیزات با قدرت مانند عقابی که با چشمانی زیبا در انتظار شکار تو بود می درخشید و هنوز هم که هنوز است معیار سنجش بهترینها است.
بنام خداوند کریم و رحیم که هرآنچه داریم از آن اوست.
سلام و احترام به استاد بزرگوارم و خانم شایسته مهربانم
بی نهایت شاکر و سپاسگزار وجودتون هستم استاد که قوانین را فهمیدید و موفق و ثروتمند شدید در تمام جنبه های زندگیتون و شدید سلیمان حال حاضر من که ببینم و الگوی من ، که خواسته ام خوب زندگی کردن بود باشید. بی نهایت دوستتون دارم استاد کل زمان فایل با تمرکز و احساس عالی تماشاتون کردم و از خدا سپاسگزاری کردم که خدایا شکرت که استاد رو هدایت کردی و بعد منو به استاد هدایت کردی و پاسخ دادی به درخواست منه زهرا که میخوای خوب زندگی کنی میخوای لذت ببری میخوای ثروتمند باشی بیا بزرگترین نعمت در اختیار تو یاد بگیر به حرف هاش درست گوش بده عمل کن باور کن شخصیتت رو تغییر بده تا به هر آنچه میخوایی برسی .با اون زهرای درب و داغون که باور داشت ثروتمندان آدمهای بد و ظالم هستند یا ثروت کمه و به کمبود رو باور داره و تمام زندگیش محاصره شده با کمبود و غم و ناراحتی و حسرت و آه که نمیشه نعمت ها رو داشت که نمیشه. باید بیایی ببینی و بار ها و بارها تکرار کنی درباره استاد و الگو های مناسب حرف بزنی و آرام آرام که شخصیتت تغییر کرد و خودت رو شناختی و از درون خودت رو لایق و ارزشمند دیدی بی قید و شرط اونموقع هست که نعمت های که سالهاست در انتظارشون هستی که با افکارت پشت در قفل زده به دست خودت نگهشون داشتی رو به دست افکار و باورهای که درست کردی باز میکنی و یکی پس از دیگری وارد زندگیت میشن و تو هم مثل استاد لذت میبری و و با عشق کار دلخواهت رو انجام میدی و بازی ها و ورزش های رو که دوست داری رو وقت میکنی بری یاد بگیری و لذت ببری و جهان اطرافت رو میبینی مردم خوب و باصفایی آمریکا رو میبینی که بار ها و بارها تعریفشون رو از استاد شنیدی رو و از نزدیک نعمت های بیشتر و زیبایی های قشنگتری رو میبینی کی؟ زمانی که افکارت رو بارها و بارها تغییر بدی زمانی که بخوایی.
چقدر ثروتمندان آدمهای مفید و ارزشمند هستند که نه تنها خودشون بزرگ شدن و به گسترش جهان و کیفیت زندگی بهتر در دنیا کمک کرده اند چقدر ثروتمندان مفید هستند برای دنیا و جامعه و چقدر در حال خیر رسوندن به جهان هستند چه چیز بهتر از ثروتمند بودن که با کیفت باشی و لذت ببری و باعث لذت بردن دیگران بشی مثل استاد عزیزم سید حسین عباسمنش
من از بچگی عاشق شخصیتت حضرت سلیمان بودم و هستم و الان به شخصیتی هدایت شدم که مثل سلیمان نبی در تمام جنبه های زندگی بهترین ها رو داره و وهابیت خداوند را باور داره
از خدا میخوام که منو هدایت کنه همیشه در مسیر درست باشم و هر روز بهتر از دیروز روی خودم و شخصیتم کار کنم و رشد کنم و پیشرفت کنم و آسان شوم برای آسانی ها و نگرش سلیمان را درباره خدا و نعمت هاش بتونم کمی درک کنم و لذت ببرم آمین
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته و دوستان عزیز
امروز روز چهارم از تمرینات کمپ تنیس هست و همه در حال انجام تمرینات صبحگاهی هستن. خدایا شکرت به خاطر فرصتهای تازه که هر روز بیشتر و بیشتر میشن.
من توی کامنتهای سفر به دور امریکا علاوه بر دیدن زیباییها و نوشتن نکات مثبت هر قسمت در مورد قوانین هم صحبت میکنم. البته همون لحظه یه حسی میاد که باید بنویسم و منم این کار رو انجام میدم.
در شروع همین قسمت خانم شایسته داره با یه خانمی تمرین میکنه که حدس میزنم بالای 50 یا شاید هم 60 سال سن داشته باشن. ولی نکته مثبت اینه که این حد از انگیزه برای یادگیری و ورزش کردن خیلی عالیه و اتفاقا به نظرم ضربات رو هم خوب میزنه و مشخصه چقدر اشتیاق داره. این نشون میده سن و سال هرگز مهم نیست. این نشون میده که اشتیاق برای بهتر شدن اصلا سن و سال نمیشناسه و اشتیاق برای برنده بودن. همین ابتدای این قسمت این اولین درس مهمیه که میتونیم بهش اشاره کنیم.
دارم پیشرفت در زدن ضربات رو هم توسط خانم شایسته میبینم. همون تمرینی که مربی روز دوم فکر میکنم به ایشون و استاد آموزش دادن که چطور به توپ ضربه بزنید. تبریک میگم به شما به خاطر این بهبودهایی که در خودتون ایجاد کردین. و البته این اشتیاق و عشق شما برای بهتر و بهتر شدن خیلی قابل تحسینه و ما هم از همین باورهای شما استاد و خانم شایسته داریم یاد میگیریم. در هر صورت ایجاد بهبودهای دائمی در هر جنبهای از زندگی به ما خیلی احساس خوبی میده و احساس خوب خودش اتفاقات خوب به وجود میاره. البته من در گذشته خودم به شدت آدم کمال گرایی بودم و توجهی به اینکه کمال گرایی یک عادت مخرب هست نداشتم و میخواستم که هر چیزی رو که میخوام یاد بگیرم یه شبه توش عالی بشم. این کمالگرایی هرگز به من کمکی نمیکرد چون از اونجایی که میخواستم همه چیز عالی و بدون نقص انجام بشه هیچوقت هم نمیتونستم اون پروژه و مهارت رو شروع کنم. چون این ویژگی به شما اجازه نمیده که کاری رو شروع کنی. تا اینکه به دوره شیوه حل مسائل رسیدم و اونجا خیلی عالی یاد گرفتم که چطور از این ویژگی فاصله بگیرم و به سمت بهبودهای جزئی ولی ادامه دار برم. که نتایجی که شما از اصل بهبودگرایی میگیری فوق العادهست و شما رو به نقطهای میرسونه که همیشه در طی یک مسیر لذت بخش در حال بهبود و بهتر شدن هستی بدون هیچ عجلهای. با تکرار و تمرین این اصل زندگی خیلی لذت بخش تر میشه.
دقایقی که استاد جان دارن تمرین میکنن خیلی عالیه. استاد چقدر بهتر شدین و تفاوت رو میشه احساس کرد که در زدن ضربات و جابجایی چقدر بهتر دارین عمل میکنید. استاد جان چقدر هم عالی میشه اگر که توی روز آخر تجربیات خودتون رو از این کمپ با ما به اشتراک بذارید و در موردش توضیح بدین.
چقدر جالب من این درخواست رو از شما داشتم بعد در ادامه همین قسمت شما دارین تجربیات ارزشمندتون رو از این کمپ با ما به اشتراک میذارین و در موردش صحبت میکنید.
یکی از تجربیات شما این بوده که شما اون دختر چینی – امریکایی رو تحسین کردین و نکات مثبت و تواناییهاشو به خودش و مادرش گفتین. و چقدر از تحسین شما خوشحال شده و اعتماد بنفسش بالا رفته. یادم هست توی یکی از سفرهایی که شما داشتین، سفرهای اولیه شما که با اتوبوس آر وی بود، خانم شایسته یه دختر بچهای رو دستش رو گرفت و برد توی آر وی و کلی امکانات بهش نشون داد، اون دختر بچه با خانوادهاش اومده بود. اون ذوق و شوقی که دختر بچه داشت از دیدن اتوبوس آر وی کاملا و مشخص بود. باعث شکل گیری خواستههای جدید در اون شد. و البته خانم شایسته اون دختر بچه رو تحسین میکرد. این قدرت تحسین باعث شکل گیری روابط زیبایی میشه. علاوه بر اینکه اعتماد به نفس در طرف مقابل ما بیشتر میشه.
استاد جان در مورد اون خانم 62 ساله صحبت کردین که من هم در ابتدای همین کامنت بهش اشاره کردم. در مورد اینکه با بالا رفتن سن شما میتونی هر علاقه و ورزشی که داری رو دنبال کنی. چقدر دوره قانون سلامتی عالیه که ما رو توی یک مسیر درست قرار داده که برای خود من باعث شده از همین الان خودم رو توی مسیر درست سلامتی قرار بدم و سلامتی آینده خودم رو تضمین کنم. تا زمانی که به شیوه قانون سلامتی نبودم متوجه نبودم که یکسری مشکلات توی بدن من بود اصلا طبیعی نبود و من فکر میکردم این مشکلات طبیعیه و باید باشه. مثل خارش شدید پوست، مثل گوش درد، مثل دندان درد، مثل درد کمر، مثل خواب های ناآرام شبانه، مثل پرخوری و … که بعد از دوره قانون سلامتی همه اینها ناپدید شدن. الان هرگز نمیتونم برگردم به شیوه قبل. با اینکه من اضافه وزن نداشتم هیچوقت ولی خداوند من رو به این دوره هدایت کرد تا ریشه تمام مشکلات بدنم رو بدونم. و استاد جان بسیار بسیار از شما سپاسگزارم که وقت گذاشتین اول خودتون و خانم شایسته ازش نتیجه گرفتین بعد با ما به اشتراک گذاشتین.
درس بعدی اینه که شما وقتی یک نکته جدید یه تکنیک جدید از ورزش یه مهارت جدید یاد میگیری باید بری و با اجرای مداوم اون و تمرین کردن توی زندگیت اپلای کنی. این خیلی درس مهمیه. هم در ورزش که توضیح دادین. و هم اینکه ما باید همین اصل رو در گوش دادن به فایلها انجام بدیم. که این یک کار دائمی و همیشگیه. اتفاقا یک دوستی در کامنت قسمت قبلی از من پرسیده بود که شما میگی من یک فایل رو صدها بار گوش دادم و آیا این برای شما خسته کننده نیست یا اینکه چطور میشه یه آدم اینقدر و این تعداد دفعات فایل گوش کنه؟ جوابش سادهست و برمیگرده به اینکه من میدونم و آگاهم از اینکه چه چیزی باعث میشه شکل فکر کردن من عوض بشه. چه عاملی باعث تغییرات میشه. چه عاملی باعث گرفتن نتایج بهتر و بهتر میشه. اجرای این قوانین که استاد توضیح میدن توی زندگی ما اصلا انتهایی نداره چون رشد و بهتر شدن ما انتهایی نداره. من با اختلاف این رو اولویت میذارم نسبت به هر چیز دیگهای چون این عامل اصلی تغییره. عامل اصلی تغییر باورهاست و تغییر باورها با یک دکمه فشار دادن نیست. طی یک روند و پروسه به وجود میاد. و هر بار هم سرعت این تغییرات بهتر و بهتر میشه و شما میفته توی یک مومنتوم که همینجوری پیش میری. بنابراین جواب این سوال برمیگرده به اینکه چقدر برای شما مهمه که در زندگیت تغییر کنی و بهتر و بهتر بشی؟ به اندازهای که برات مهم باشه و به اندازهای که اشتیاق داشته باشی برای بهتر شدن و پیشرفت کردن به همون اندازه وقت میذاری. وقتی من بدونم کار کردن روی احساس خود ارزشمندی باعث ایجاد نتایج بهتر و بهتر میشه خب براش وقت میذارم. یا در مورد هر موضوع دیگهای مثل سلامتی، مثل باورهای ثروت ساز و… همه اینها برمیگرده به اینکه من چقدر باور دارم که عامل اصلی خودم هستم و اگر من تغییر کنم همه چیز تغییر میکنه؟
در نهایت رسیدم به استادیوم زیبای مرسدس بنز. هم میتونه سرپوشیده باشه و هم سقفش باز میشه. جالبه وقتی که سقفش پوشده میشه آرم بنز روش هست. چقدر عالی و زیبا طراحی شده و تجربه دیدن فوتبال امریکایی توی این استادیوم واقعا عالی میشه.
خدایا شکرت بابت تمام این تجربیات عالی و فوق العاده و درسهای جدید که از این سری قسمتهای جدید و تمرینات گرفتیم. از تغییر عادتها و نحوه ایجاد اصولی عادتهای جدید تا آشنا شدن با آدمهای جدید، بهبود مهارتها و دیدن زیباییهای جدیدتر.
استاد جان و خانم شایسته مهربان از اینکه عاشقانه تجربیات این سری سفرها رو با ما به اشتراک گذاشتین بینهایت سپاسگزاریم.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ
إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ ﴿١﴾
هنگامی که یاری خدا و [آن] پیروزی فرا رسد،
وَرَأَیْتَ النَّاسَ یَدْخُلُونَ فِی دِینِ اللَّهِ أَفْوَاجًا ﴿٢﴾
و مردم را ببینی که گروه گروه در دین خدا درآیند،
فَسَبِّـحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ وَاسْتَغْفِرْهُ ۚ إِنَّهُ کَانَ تَوَّابًا ﴿٣﴾
پس پروردگارت را همراه با سپاس و ستایش تسبیح گوی، و از او آمرزش بخواه، که او همواره توبه پذیر است.
=====================================
سلام به استاد عباسمنش عزیزم ،سلام به استاد شایسته جانم،سلام به یاران توحیدی غار حرای من
خداروصدهزار مرتبه شکر برای فرصت یک روز زندگی دیگه،یک روز تجربه ی بندگیِ با اختیار،نفس هایی که راحت میاد ومیره،آرامشی که از جنس نوره،چشم هایی که زیبایی های دنیا رو به نظاره نشسته …
عجیب این آهنگی که روی سریال ها میزارید برای من خاطره انگیزه ،منو مثل ماشین زمان میبره به عقب …قلب من رو باز میکنه،یک صدایی بهم میگه یادته سعیده؟یادته این آهنگ رو کجاها شنیدی؟ وسط بخش icu…یا بعد از شیفت شب و در حالت بیهوشی …یا عصرهایی که تازه از خواب بعد شیفت بیدار میشدی و یک قهوه میخوردی و شروع میکردی به نوشتن،و نوشتن و نوشتن …بدون اینکه بدونی خدا چه پلن هایی برات داره.
خداروشکر که امروز هم با باز شدن چشم هام،دیدن این قسمت از سریال شد تمرین ستاره ی قطبی من،هیجان ورزش و لذت یادگیری،اون بچه کوچولوی گوودوو،اون مهمونی با دوستان هم مدار،تحسین زیبایی های خانم شایسته،شنیدن صحبت های ارزشمند استاد،شگفتی های اون استادیوم هیولا…همه ش باهم یک صفای اساسی به جسم و جان و روح و قلب من داد.
طبق عادتم همزمان با خوردن قهوه م،سوره ی حدید و سوره ی سجده رو گوش دادم،این دوتا سوره عجیب به من قدرت میده که توحید رو اصل و اساس زندگیم قرار بدم و فارغ ازینکه بیرون از من چه خبره،به مسیر درست ادامه بدم.
هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ ۖ وَهُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ
اوست اوّل و آخر و ظاهر و باطن، و او به هر چیزى داناست.
هُوَ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِی سِتَّهِ أَیَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَىٰ عَلَى الْعَرْشِ ۚ یَعْلَمُ مَا یَلِجُ فِی الْأَرْضِ وَمَا یَخْرُجُ مِنْهَا وَمَا یَنْزِلُ مِنَ السَّمَاءِ وَمَا یَعْرُجُ فِیهَا ۖ وَهُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ مَا کُنْتُمْ ۚ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ
اوست که آسمان ها و زمین را در شش روز آفرید، سپس بر تخت فرمانروایی و تدبیر امور آفرینش چیره و مسلط شد. آنچه در زمین فرو می رود و آنچه از آن بیرون می آید و آنچه از آسمان نازل می شود، و آنچه در آن بالا می رود می داند. و او با شماست هرجا که باشید، و خدا به آنچه انجام می دهید، بیناست.
یُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ ثُمَّ یَعْرُجُ إِلَیْهِ فِی یَوْمٍ کَانَ مِقْدَارُهُ أَلْفَ سَنَهٍ مِمَّا تَعُدُّونَ
[همه] امور را [همواره] از آسمان تا زمین تدبیر و تنظیم می کند، سپس در روزی که اندازه آن به شمارش شما هزار سال است به سوی او بالا می رود.
همین چند تا آیه رو بگیر و بعد به قول استاد تو دورهی کشف قوانین برو صفا کن برای خودت !
قدرت الله از هر حرفِ هر کلمه از هر آیه داره میچکه!
وقتی میتونی قدرتش رو باور کنی بیشتر و بیشتر و بیشتر روش حساب میکنی وبعد بیشتر و بیشتر و بیشتر میری توی دل ترس هات و در نتیجه بیشتر و بیشتر و بیشتر به خواسته هات میرسی.
کل بازی همینه !
توحید و قدرت توحید رو باور کن و حرکت کن!
خیلی ساده ست !ولی !
نودونه ونه دهم درصد جامعه نمیتونند این سادگی رو بپذیرند،به قول استاد برای همین هم نودونه و نه دهم درصد آدم ها نمیتونند خوشبختی رو تجربه کنند.
زندگی الان من برای خیلی ها عجیب غریبه،راستشو بخواید برای خودمم هنوز یکم عجیب غریبه ،یک وقتایی حتی نصف شب از خواب بیدار میشم ،سرجام میشینم به اطرافم نگاه میکنم میگم سعیده ؟تو اینجا چیکار میکنی ؟ بعد خودم به خودم جواب میدم من چه میدونم ،خدا میدونه :))) و دوباره میخوابم :))))
الان که اینو نوشتم نگرانی های بقیه برام منطقی تر شد و دیگه بهتر میتونم ازشون اعراض کنم،وقتی برای منی که نهصد روزه دارم تلاش میکنم قدرت توحید و توحید عملی رو بفهمم و هزارتا اتفاقات معجزه آسا رو دیدم که فقط از قدرت خداوند میتونسته اتفاق بیفته، ولی بازم هنوز ذهنم مقاومت داره و همه ش داره ازم سوال میپرسه چرا اینجایی ؟دیگه مادر عزیز و زحمتکش من که عمری به روش خودش زندگی کرده ،طبیعیه نگرانم باشه ،طبیعیه هربار چهارتا جمله ی نگران کننده هم بهم بگه،من باید همینجوری بپذیرمش.
پذیرش آدم ها با هر عقاید و مسلکی که دارند به آدم کمک میکنه بیشتر و بیشتر سرش توی کار خودش باشه و اجازه بده هرکسی به سبک خودش زندگی کنه،وقتی هم که یک مدت طولانی کاری به کسی نداری، عملا این اجازه رو از آدم ها میگیری که توی کارت فضولی کنند،عیسی به دین خود،موسی به دین خود.
زندگی هدایتی خیلی شیرین و هیجان انگیزه،هر بار که بیشتر درکش میکنم بیشتر مصمم میشم من ساخته شدم برای این مدل زندگی کردن…آره،یک وقتایی تنهایی اذیت میکنه اما به خودم میگم سعیده تو داری اون ریشه های درختی رو میسازی که میوه ش رو توی سریال های سایت میبینی،اگر الان بتونی به اندازهی کافی از تنهاییت لذت ببری و منتظر حضور کسی توی زندگیت نباشی،اونوقت جهان خودش کار هارو برات انجام میده.
این از تنهایی خودت لذت بردن یکی از کلید های موفقیت برای منه،من دوست ندارم همه بشناسنم،دوست ندارم صد تا آدم دوروبرم باشند و ارتباطات گسترده داشته باشم،به قول استاد مینیموم ارتباط اما با کیفیت.
این اصلا به معنی غرور نیست،به معنی ارزش قائل بودن به شخصیت خودت و خواسته هات و اون چیزی که روحت رو آروم میکنه.
وقتی آدم از تنهایی خودش با خدای خودش لذت میبره،نتنها آدم ها خیلی بی دلیل وبی توقع دوستت دارند که همون هماهنگی تو با خداوند انسان هایی رو توی زندگیت میاره که به تعبیر قرآن ارتباطت میشه :
لَا یَسْمَعُونَ فِیهَا لَغْوًا وَلَا تَأْثِیمًا ﴿٢5﴾
در آنجا نه سخن بیهوده ای می شنوند، نه کلام گناه آلودی،
إِلَّا قِیلًا سَلَامًا سَلَامًا ﴿٢6﴾
مگر سخنی که سلام است و سلام،
یادمه یکی از دوستان فکر کنم مریم جان بود که ازم پرسید درحالیکه مدت هاست حالمون خوبه و داریم روی خودمون کار میکنیم،اگر دوستامون بهمون بی توجهی کردن چطور احساس بی ارزشی نکنیم؟
اون موقع که میخواستم بهشون جواب بدم قلبم گفت الان نه،ولی همون ندا الان میگه بنویس،حتما الان زمان درستشه.
اگر بخوام از تجربه ی خودم بگم،که توی زمینه ی روابط این موضوع رو با گوشت و پوست و استخونم درک کردم،باید بگم:
اگر داری روی خودت کار میکنی و مدت هاست حالت خوبه و یهو میبینی یک آدم رفتار نامناسب باهات داره ،یا داره بیتوجهی میکنه ،یا هرچیزی که به چشم تو یک تضاد میاد و تعجب میکنی چطور ممکنه من که انقدر خوب دارم روی خودم کار میکنم و حالم خوبه،این اتفاق برام بیفته و البته شبیه یک الگوی تکرار شونده شده
اون چیزی که من به تجربه درک کردم از تجربه این موضوع، این بوده که مدار من داره عوض میشه و اون آدم با من رشد نکرده و جهان داره از بینهایت طریق اون رو از مدار من خارج میکنه تا انسان های شایسته تری رو وارد زندگیم کنه.
حالا !
یا من به جریان هدایت اجازه میدم که کار خودش رو درست انجام بده،و سعی میکنم رها باشم و به اون رابطه نچسبم و ضمن اینکه همچنان روی خوبی های اون آدم تمرکز میکنم،از نظر ذهنی خودم رو رها ببینم در جریانی که من رو بغل کرده و میخواد به جایی بهتری ببره…
بعد اونوقت میبینی که چطور اون آدم یا آدم ها به راحتی از زندگیت حذف میشند و انسان های بی نهایت شایسته تری وارد زندگیت میشند که هم باهات هماهنگ ترند و بیشتر از داشتنشون لذت میبری و توحیدی تر میشی و خوشبختی رو بیشتر و بیشتر تجربه میکنی .
یا من میچسبم به پیش فرض های ذهنیم ومیگم من میخوام خوشبخت بشم الا و بلا با این آدم،با این دوست ،با این خانواده و بعد اجازه نمیدم جریان هدایت کارش رو درست انجام بده و بعد همون زندگی و همون ارتباط و همون الگوهای تکراری …و تعجب میکنم چرا هیچ اتفاقی توی زندگیم نمیفته،چرا نتیجه ی دلخواه نمیاد.
توی این زمینه استاد تو جلسه ٢ قدم 6 خیلی خوب توضیح دادند وآموزش های اون جلسه منطق های خیلی قوی به ذهنت میده که فارغ ازینکه توی کدوم شهر یا خانواده یا زندگی هستی،جریان هدایت رو بپذیری و برای رسیدن به خواسته هات رها باشی.
این به این معنی نیست که الزاما هرکسی وارد جهان توحیدی میشه از خانواده ش،دوستش،همسرش و …جدا میشه،به هیچ وجه،اتفاقا در اکثر مواقع اعضای خانواده باهم رشد میکنند و مدار به مدار باهم میان بالا،تو همین سایت هم بینهایت دوستان ارزشمند هستند که میتونند ثابت کنند این موضوع رو.
اما اگر ما واقعا میخوایم خوشبختی رو در تموم ابعادش تجربه کنیم،باید بپذیریم که این دنیا قد یک چشم بهم زدن هم نیست و به بند های نامرئی شرک که مارو وصل کرده به یک مکان یا آدم خاص نچسبیم و اجازه بدیم جریان هدایت،مارو به سمت خواسته هامون هدایت کنه.
یکی از ابزارهای قدرتمند و قوی که به من کمک کرده تا جایی که برام امکان پذیر بوده کلام استاد رو مثل وحی منزل بدونم و تلاش کنم بهش عمل کنم ،قرآن و داستان های قرآنیه….مخصوصا ابراهیم …
اونجا که خدا بهش میگه :
إِذْ قَالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ ۖ قَالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعَالَمِینَ
و پروردگارش به او گفت: تسلیم شو. گفت: من در برابر پروردگار جهانیان تسلیمم.
داستان ابراهیم داستان تسلیمه!
میخوای دوست خدا باشی باید تسلیمش باشی.
منم منم رو بزاری کنار و بگی چشم!
هرچی تو گفتی چشم!
بازم برمیگردم به حرف استاد که میگه من خودم نمیتونم ادعا کنم توی زندگیم حتی یک ساعت تونستم تسلیم محض جریان هدایت باشم…اما به میزانی که تونستم ،نتیجه گرفتم.
به خدا اینارو به خودم میگم،امروز هم توی تمرین ستاره ی قطبیم نوشتم خدایا به قدرت سپاسگزاری و تسلیم هرچه بیشتر من ببار.
کمکم کن تسلیم جریان هدایت باشم ،کمکم کن منطقم رو خاموش کنم،کمکم کن اجازه بدم هدایتم کنی،کمکم کن که از شر نجوای ذهن و انس و شیطان در امان باشم .
به تجربه ،هر جایی از زندگیم نتیجه ی ملموس گرفتم ،حاصل تسلیم بودنم در برابر خدا بوده،هرجا نتونستم تسلیم باشم هیچ تغییری توی زندگیم رخ نداد.
یک لحظه صدای استاد عرشیانفر اومد توی سرم که گفت السلام هو التسلیم.
رفتم سرچ کردم دیدم یک حدیث از امام علی ،چقدر هم قشنگه:
الإمامُ علیٌّ علیه السلام : الإسلامُ هُو التَّسلیمُ ، و التَّسلیمُ هُو الیَقینُ ، و الیَقینُ هُو التَّصدیقُ ، و التَّصدیقُ هُو الإقرارُ ، و الإقرارُ هُو الأداءُ ، و الأداءُ هُو العَمَلُ
اسلام همان تسلیم است و تسلیم همان یقین و یقین همان تصدیق و تصدیق همان اقرار و اقرار همان به جا آوردن و به جا آوردن همان عمل کردن.
چقدر قشنگ کل بازی زندگی روی توی چندتا کلمه تعریف کرد.
خدارو صدهزار مرتبه شکر برای این همه هدایت و نور که بهمون کمک میکنه توی مسیر درست ادامه بدیم و سمت جاده خاکی نریم.
خدایا
خدای عزیز و شیرین و دلبرم
کمکمون کن،کمکمون توی مسیر درست استقامت بورزیم،کمکمون کن فارغ ازینکه نظر بقیه درموردمون چیه،یا جامعه چه اصولی داره،به روش ابراهیم زندگی کنیم و تسلیم محض جریان هدایت باشیم.خدایا من دوست دارم این آیه ی رو برای تموم لحظه های زندگیم سرلوحه قرار بدم :
وَجَاهِدُوا فِی اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ ۚ هُوَ اجْتَبَاکُمْ وَمَا جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ ۚ مِلَّهَ أَبِیکُمْ إِبْرَاهِیمَ ۚ هُوَ سَمَّاکُمُ الْمُسْلِمِینَ مِنْ قَبْلُ وَفِی هَٰذَا لِیَکُونَ الرَّسُولُ شَهِیدًا عَلَیْکُمْ وَتَکُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ ۚ فَأَقِیمُوا الصَّلَاهَ وَآتُوا الزَّکَاهَ وَاعْتَصِمُوا بِاللَّهِ هُوَ مَوْلَاکُمْ ۖ فَنِعْمَ الْمَوْلَىٰ وَنِعْمَ النَّصِیرُ ﴿٧٨﴾
و در راه خدا چنان که شایسته جهاد است، جهاد کنید؛ او شما را برگزید و بر شما در دین هیچ مشقت و سختی قرار نداد. آیین پدرتان ابراهیم، او شما را پیش از این «مسلمان» نامید و در این [قرآن هم به همین عنوان نامگذاری شده اید] تا پیامبر گواه بر شما باشد و شما هم گواه بر مردم باشید؛ پس صلات را برپا دارید و زکات را بپردازید و به خدا تمسّک جویید. او سرپرست و یاور شماست؛ چه خوب سرپرست و یاوری و چه نیکو یاری دهنده ای است.
خدایا اگر تو کمکم نکنی و تو دستمو نگیری و تو هدایتم نکنی و تو مسیر رو برام روشن نکنی و من رو در پناه خودت حفظ نکنی ،من نه هیچی میدونم و نه هیچی بلدم و نه کاری از دستم برمیاد …
از قدرت و اراده ی کن فیکونت،بر من ببار.
نور آسمون ها وزمین
تنها تورا میپرستیم و تنها از تو طلب یاری میکنیم.
ما رو به راه راست،به راه بندگانت که به آنها نعمت داده ای هدایت کن.
خدایاشکرت برای فرصت یک صلات دوباره و هم نشینی با یاران بهشتی و صحبت از زیبایی ها و توحید و قرآن و قوانین…
بریم به امید الله برای خلق یک روز توحیدی دلچسب پر از اتفاقات خوب
دوستون دارم بینهایت
وقلب فراوانِ فراوانِ فراوان
از جنوب ایران
جزیره ی زیبای توحیدی کیش
بنام خدای مهربان
سلام به بنده خوب خدا خانم سعیده شهریاری
چقدر لذت میبرم از کامنتهای زیبا و سراسر توحیدی شما
من مدتهاست که کامنتهاتون رو دنبال میکنم و از خواندنش لذت میبرم
چقدر آیات و احادیثی که مینویسین عالی هستن و این نشون میده چقدر مدارتون بالاست
آفرین به شما که اینقدر خوب هدایتهای الهی رو درک میکنید و بهشون عمل میکنید
اینکه در تنهایی اینقدر با خودتون و خدای خودتون در صلحید نشون میده که چقدر روی خودتون کار کردین
اینکه ابراهیم وار تسلیم الهامات الهی شدین و خونواده تون رو ترک کردین و از همه مهمتر از فرزندان دلبندتون دل کندید و دل به رب العالمین دادین و به قدرت پروردگار ایمان داشتین و مهاجرت کردین و در یک کلمه تسلیم بودین نشون میده که جزو بندگان خاص خداوند هستین
تشکر میکنم از شما دوست عزیز که با این دیدگاههای توحیدی تون باعث میشین هدایت رو بهتر درک کنم
ایمان رو بهتر درک کنم و معنی اعتماد به خداوند رو بهتر و بهتر بفهمم
بهترین ها رو براتون آرزومندم
خدانگهدار
سلام و درود
سعیده عزیز چه قدر من این کامنت رو دوست داشتم به خصوص که در زمان مناسب به دستم رسید. اونجایی که احساس میکردم توی حجم باورهایی که محدودم کردن دارم دست و پا میزنم و این جهاد اکبر رو خیلی بزرگتر از خودم میدیدم. تمام وجودم ترس از نشدن بود چون روی خودم حساب کردم نه روی سرپرست و یاورم. وقتی داشتم معنی ایه رو میخوندم” پروردگارش به او گفت تسلیم شو” قلبم پر از نور شد انگار کلام خدا بر قلبم جاری شد که گفت تسلیم شو قلبم در یک لحظه تسلیم شد.آرامش همه وجودم رو گرفت و نور حضور حق جوری به وجودم قدرت بخشید که انگار هر انچه که بخوام برام میشه. نمیدونم چه جور این حالم رو توصیف کنم.
چندتا برداشت داشتم از ایه ٨ سوره حج که دوست دارم اینجا بنویسم ردپایی بمونه ازم؛ پاشنه اشیل من توی ثروت برمیگرده به اینکه از خدا دورم میکنه و ادم بدی میشم که نه خدا دوستم داره نه بنده خدا! از خداوند کمک خواستم که خودش برام منطقی کنه که این باور اشتباه هست.
توی این ایه همون ابتدای ایه اشاره میشه به جهاد اکبر در راه خدا: برداشت من اینه جهاد اکبر همون تلاش برای برداشتن باورهای محدودکننده و مخالف جهان هستی هست. پشت این بیان شده که بر ما در دین هیچ مشقت و سختی قرار داده نشده که میشه همون جاده اسفالتی که استاد ازش میگن. اما نکته ای که هست اینه که اگر من در دین خدا در حال حرکت هستم باید در نعمت و ثروت زندگی کنم اگر توی نعمت و ثروت نیستم یعنی نه جهاد اکبرم موفقیت امیز بوده و نه در دین الله هستم.
بازم برام از این نشانه و ایه ها بذار تا هی بنویسم و با خودم تکرار کنم دوست خوبم.
یه کار دیگه که انجام میدم دنبال سبک زندگی و باورهای امام ها و پیامبرها میگردم. بعد یکی یکی تحلیلشون میکنم که برام منطقی بشه دیدگاه من چه قدر با دیدگاه واقعی اونا متفاوت هست.
ممنون سعیده زیبا از این کامنت فوق العاده ای که گذاشتی.
در پناه خداوند ثروتمند، سعادتمند و سلامت باشید.
هوالحق
سلام سعیده جان دختر گلم من همیشه کامنت هاتو میخون درسته تا حالا کامنتی برات نذاشتم ولی تو دلم پیش خدام همیشه برات ارزوی بهترین خوشبختی وسلامتی و پیشرفت وثروت در کنار دخترای گلت رو دارم هر وقت از شک هات.
نگرانیت میگی گفتم چرا ناراحتی خدا راشکر سلامتی با هدایت خدا رفتی کار عالی پیدا کردی والان خونه هم داری پیش بهترین ادمها هم هستی تازه از همه بالاتر وبهتر خدا هواتو داره دعای خیر این همه افراد خانواده عباس منشیت هم پشت سرته دیگه نگرانی برای چی مگه اون عزیزمون سارا مرادی همت رزا وخیلی از بچه های دیگه تنها تو کشور غریب نیستن دور از خونواده پس از موفقیت هات لذت ببرو زندگی رو زندگی کن زیبا وبا تمام وجود.
عزیزم همه ما تو مراحل مختلف زندگی تضادهای سختی داشتیم وبا مشکلات جنگیدیم ومهم اینه که خدا تنهامون نذاشته ما برنده شدیم ولز رو اونا رد شدیم وبزرگ شدیم من سالها با بیماری فرزندم جنگیدم بعد هم فوتش درسته خیلی اون سالهای نا اگاهی عذاب کشیدم ولی فکرشو میکنم میبینم من نسبت به تمام دوستا وافراد همسن خودم بیشتر رشد کردم موفقیت های بیشتری داشتم واز موقعی هم که خدا جونم دعامو براورده کرد وبا استاد اشنا شدم کلا مسیرم فرق کرده همه چی فرق کرده خدارا شکر .رشد کردم شکوفا شدم ودنبال خدای واقعی رفتم وپیداش کردم قوی شدم وباعث افتخار خودم وخانوادمم طوری که همسر وبچه هام میگن تو قابل قیاس با هیچ کس نیستی انشالله که پیش خدا هم اینقدر ارج وقرب داشته باشم
قبلنا غصه تنهایی میخوردم الان ارامش خدایی که دارم دوست ندارم با هیچ چی عوض کنم من خیلی به این حرف استادایمان دارم با تمام وجود که وقتی مدارمون بره بالا افراد از دورمون میرن واصلا ناراحت نمیشم یه نمونش همسایم بود با انکه خیلی صمیمی بودیم وقتی من اومدم تواین مسیر الهی یه روز اومد گفت میگم بچه ها با هم که هستند خیلی اذیت میکنند دیگه باهم ارتباط نداشته باشیم نظرت چیه منم خونسرد گفتم باشه زندگی خودته هر چی صلاح میدونی ورفت وجالبه همیشه توحرفام فقط خوبیش یادم میاد ومیگم وبعدش متوجه این رفتار خودم شدم که این خواست خدا بوده وگرنه با بودنش من اصلا وقت نمیکردم فایل گوش بدم یا کامنت بخونم وهمیشه باخوشحالی خدا را شکر میکنم باور میکنی امسال چند تااز نزدیکانم بدون کوچکترین حرف یا مشکلی بینمون اصلا خبری ازشون نیست ارووم اروم همه مثل گل قاصدک که دونه دونه پراش جدا میشه ومیره تو هوا ومحو میشه ادمای اطرافمونم میرن بدون کوچکترین مشکلی ومامیمانیم وخدا جون که هواسمون کاملا به مسیرمون باشه راهو بهمون میگه چاهو میگه ناراحت میشیم دلداریمون میده عصبانی میشیم اروممون میکنه میگه تو ازتو بعیده این رفتار توبا بقیه فرق میکنیها وتو ارووم میشی به قول استادجونم مثل گل که نگاه میکنه ولی نظر نمیده قضاوت نمیکنه ارووم ارووم میشی منکه اصلا زمین تا اسمون اخلاقم عوض شده بجای زود رنجی بیخیال حرف ورفتارها شدم تا یه رفتاری میبینم که اذیتم میکنه دونه دونه حرفای استاد میپیچه تو گوشم وزود ارووم میشم یا حرف دوستان وای این صحبتهای اقا رضا که گفت میگفتم باهاش کنار بیا من اینو چنند جا نوشتم جلوچشم باشه حتی کف دستم روزای اول تا ملکه ذهنم شد وبعد اون دیگه به رفتار همسرم وبچه ها واکنش نشون ندادم وای خودمم باور نمیکنم اینقدر اروم شدم.
داشتم از تنهایی میگفتم یوقتایی که نجوا میاد همه رفتن کی جاش اومد پس کو اون وعده ها حتما کار تو ایراد داره ومیخواد ناراحتم کنه که اوایل موفق میشد بعد یه روز یه ندایی بهم گفت پس این بچه های سایت چی مگه دوستات نیستن مگه نمیگی خونوادم پس اینا روحساب نمیکنی دوست از این بهتر که فقط ازشون یاد میگیری وفقط حرفای خوب میشنوی پس چرا حس تنهایی میکنی اونوقت بود که فهمیدم میگه خدا خلف وعده نمیکنه یعنی چی فقط مامتوجه نمیشیم وگرنه اون یادشه ومن افتخار میکنم به داشتن تک تک شما وخدا میدونه همه بچه ها روچقدر دوست دارم هر وقت کامنت ها رو میخونم که سلام اول کامنت نوشتن میگم سلام عزیزم وقربون صدقه شون میرم درسته بچه هارو ندیدم ولی از ته قلبم جواب سلامشونو میدم مثل اینکه روبرومن ودارن باهام سلام علیک میکنند.
خلاصه سعیده جون بدون ومطمئن باشتنها نیستی اول خدا بعد هم همه ما کنارتیم ودعای خیرمون بدرقه راهته انشالله شما وهمه همه اعضا خانوادم وحاکم بزرگ استاد جان در پناه خدا شاد سالم ثروتمند وسعادتمند در دنیا واخرت باشید.
خدایا شکر که هست وخداراشکر که هستید.
سلام سعیده جانم
عزیزم هزاران تبریک و تحسین و آفرین برای توحیدی عمل کردند.
مبارکت باشد در آغوش خدا بودن ، مبارک قلبت باشد با آیات قرآن عجین شدن ، مبارک روحت باشد پرواز و اوج گرفتن ، مبارک چشمانت باشد زیبایی ها را دیدن ، مبارک قلمتان باشد از الله نوشتن ، مبارک جانتان باشد تسلیم بودن .
خداروشکر برای استمرار توی مسیر .
دو سه روز است که متوجه شدم باید خالی بشوم تا اجازه بدهم خدا منو از نور خودش پر کند .
خدا رو شکر خدا مرتبا در حال هدایت و دستگیری از بندگانش است و صبح با یک رویای کوتاه عالی در خواب و کامنت شما ، کلیدهای این خالی شدن را در اختیارم گذاشت .
انشاالله که خودش کمک کند بهشون عمل کنم که من بدون حمایت الله هیچم هیچ .
وقتی داشتم قرآن می خوندم آیات 32 و 33 سوره زخرف برام سوال شد چطور با قانون میشه معناشون کرد بعد پیش خودم گفتم سعیده جان دوره دوازده قدم را واو به واو حفظ است ازشون بپرسم بعد حسم گفت مگه خدای سعیده نمیتونه جوابت را بده ؟ مگه تا حالا جواب همه سوال ها و در خواست هات را کی داده؟ پس از خودش می پرسم که اجابت میکند درخواست هر درخواست کننده ای را وقتی ایمان دارد جواب میگیرد ، که هممون بارها جواب گرفتیم و مطمئنیم جواب میدهد.
سعیده جانم این کامنت علاوه بر اینکه بوسه من را به روی ماهت در بر دارد ،برای خودمم هم تمرین عزت نفس است.
حیلت رهـا کن عاشقـا دیـــوانه شو دیــوانه شـو
و انــدر دل آتـش درآ پـــروانه شـو پــروانه شـو
هم خـویش را بیگـانه کن هم خــانه را ویرانه کن
و آنگه بیـا با عاشقــان هم خانه شـو هم خانه شو
رو سینه را چـون سینهها هفت آب شو از کینههـا
و آنگه شــراب عشــق را پیمانه شو پیمــانه شـو
باید که جمله جــان شــوی تا لایق جانان شـوی
گر سوی مستان میروی مستانه شو مستانه شو
698
سلام به سعیده ی عزیزم
بازم به موقع چیزی رو باید میخوندم که خوندمش, چقدر شده گیر میدیم به اینکه ادمهای اطرافمون هم باید باهامون رشد و تغییر کنند, گاهی وقتها سخته قبول کنیم هی لجبازی میکنیم هی میگیم نه فاطمه تو باید اجتماعی باشی(جلسه تکمیلی سیزده لیاقت) یا به نکات مثبتش توجه کنی ولی نمیییشه جهان کارشو میکنه شاید اصلا بقول دوست شما از طرف مقابل بی محلی ببینیم, من همیشه بخودم میگم خدا که نمیاد حررررف بزنه باهات پای تابلو و جزوه بده با نشونه بهت آلارم میده و همون حرف استاد اول با یه سنگ بعد اجر بعد بتون که تو بفهمی انقدر گیر ندی به خودت که باید بتونی بجوشی با ادمهای اطرافت مثل قبل
یادمه اوایل اشناییم با استاد یه رابطه عاطفی داشتم که عجیییب وابستگی دوطرفه داشت به دوماه نرسیده از اشناییم با استاد که فقطم رو سفرنامه کار میکردم تو دوساعت انقدر راحت تموم شد که خودمم موندم ولی خوشحال بودم بعد سه ماه دیدمش دیگه واقعا هیچ حرف مشترکی نمونده بود بینمون, بعد چندماه کار کردن رو خودم که خیلییی چیزارو باید اون اولا تو خودم تغییر میدادم به خودم اومدم دیدم خدااای من هفت هشت ماهه از دوستام خبر ندارم بازم خوشحال شدم گفتم همیینه تا اینکه حدودا چندماه بعدش قرار شد همو ببینیم کافه, به همون خدا بازم هیچ حرف مشترکی نبود بازم خوشحال بودم ناراحت نبودم و اون دوستان رو دیگه ندیدم
الان فقط دوتا دوست دارم که مثل خودم صداقت از سر و روش میباره, سالمه, بی توووقع از هم ,تولدامون یه تبریک تولد ساده ست(انقدر برای من این موضوع تولد حیاتی بود که دوسال پیش یکی از فایلای زندگی دربهشت دیدم خانم شایسته به استاد یه تبریک ساده سر غذا گفت و خلاصصص و من با تماااام وجودم خواستم اینجوری رها باشم و حالا میبینم شدم ,خدایا شکرت),شاید شده پنج ساعت باهم صحبت میکنیم ولی همش راجب خیاطی و نقاشی و اشپزی هامون که میخواهیم به همدیگه یاد بدیم
ولیییی برسیم به اون پاشنه اشیل من دختر بزرگه بودم تو نوه ها, گل سرسبد اصلا مگه میشه فاطمه نیاد و نباشه خیلی علاقه بهم زیاد بود ولی از یه جایی به بعد هم دیگه تمایلی نبود برم تو فامیل هم یه سری خط قرمزا برا خودم تعیین کرده بودم که رعایت نمیشد مثل غیبت. منو میگی همش خودخوری نمیتونستم نرم نمیتونستمم برم, که فایل دیدم که خیلییی قشنگ استاد میگفت حکایت کسی که میخواد فامیلشو نگه داره و رو خودش کار کنه حکایت کسیه که میخواد تو کویر برنج بکاره, اینارو میشنیدم ولی عمل سخت بود تا اخر اینکه خدا اون سنگ بزرگه را زد تو سرم ,توبه کردم و گفتم خدایا من شرک داشتم که بخاطر تنهایی و حرف و نظر بقیه جایی که دوست نداشتم میرفتم, ارومتر که شدم خدا برام یه عااالمه مثال اورد که اگه هدف داری تنهاییشو هم به جون بخر یکی از مثالها خودت بودی
تا اینکه اومدم رو دوره لیاقت کار کنم باز تازه دوزاریم افتاد که ینی چیییی بهترین رفیق من خودم باید باشم,
اون کسی که لازم دارم براش وقت بزارم خودمم
اون کسی که لازمه خوبیاشو بهش بگم, توانایی هاشو ارزشمند بدونم خودمم
این تنهایی نیست این پیدا کردن بهترین همراه زندگیه, چرا با خودم انقدررررر دوست نباشم که ساعتها بخوام با خودم صحبت کنم و وقت بگذرونم, انقدر حسش خوبه که میگم فاطمه این همه سال کجا بودی, انقدر حسش خوبه که تازه لمسش کردم وقتی استاد میگه حتی تو خیابون هم کاری به ادمهای دیگه نداشته باشید, با خدا حرف زدن یه چیزه با خودت حرف زدن یه چیز دیگه
لحظاتت پر از حس خوب دوست گلم
بنام خداونده بخشنده و مهربانم
سلام به سعیده خانوم عزیز و نورانی….
سعیده چقدر از نوشتهات میشه فهمید مدارت کجاست ماشالله نومخدا ایولا نوش جانت این همه توحید و عشق خدارو شکر خدارو بینهایت شکررررررررررررررررررررررر…
کار درست توحیدی و رهااااااااا دمت گرمممممممممممممممممممم
سعیده اونجایی که گفتی ادمها میرن؟؟؟
برا من پیش اومده من الان حسین عبادی هستم که یه دوستت قدیمی دیگه ای نداره جز یکی دوتا…
و اونروز داشتم به این فکر میکردم که جهان هستی کارش درست میاره ادمهای هم فرکانسترووو اره میارم به لطف خودش
الان که من دارم اینو تایپ میکنم عصر پنج شنبست و من سر کار پشت سیسم نشستم و دارم با عشق کامنتتون رو میخونم و به این کامنتی که نوشتی و من رو منقلب کرد منی که گاهن روزی نیم ساعت تو در دیوار میرم از شر نجواهاااااااا
سعیده بزرگ قلب به خدا میسپارمت و به امید روزی که در مکام مناسب و زمان مناسب دیذار کنم باهتون و ایستاده دست بزنم براتون و بگم دمت گرم بانوووووووووووووووووووووووووووووووووو
به روال همیشه دفترم رو باز کردم و این ایه نازنین با عشق تقدیم به تو
وَالَّذِی خَلَقَ الْأَزْوَاجَ کُلَّهَا وَجَعَلَ لَکُمْ مِنَ الْفُلْکِ وَالْأَنْعَامِ مَا تَرْکَبُونَ(زحرف12)
و آنکه همه جفت ها را آفرید، و برای شما از کشتی ها و چهارپایان و آنچه که سوارش می شوید پدید آورد
در پناه جان جانان رب العامین شاد سلامت و ثروتمند باشی…
با عشق حسین عبادی بنده خوب خدااااا
سلام سعیده جان
سپاس که هستی و برای خودت و ما مینویسی ،خدارو شکر که تلی مسک هستی…
من سالها با این واژه تسلیم بیگانه بودم و درک نمیکردم ،با خودم میگفتم چرا باید تسلیم بی چون و چرا باشم …به لطف استاد عزیزم با مفهوم واقعی تسلیم آشنا شدم و الان از خدا میخوام که بتونم تسلیم هدایتهای او باشم
حدیثی که از حضرت علی نقل کردی خیلی زیبا بود ،، خدا خیرت بده عزیز دل
تسلیم مثل ابراهیم که از راههای مختلف به دنبال خدا شناسی رفت و سپس ایمان آورد و تسلیم محض شد.
شما هم واقعاا واژه تسلیم رو خوب در زندگی ات اجرا کردی.خداوند حافظ و نگهدارتو و فرزندانت و هرچه خیر وخوبی نصیب شما عزیز دل
بنام خدای همه چیز دان
خدایا شکرت شکرت شکرت بابت تمام نعمتهایی که پیدا و پنهان بهمون دادی!
من خیلی دیر به دیر کامنت میذارم اما لحظه به لحظه درحال رصد کردن سایت استاد هستم.از وقتی با استاد آشنا شدم خدایا بقدری توی زندگی من همه چی خوب شده که خودم شوکه شدم از این همه حال خوب که خداوند بهمون داده!!!!
خدایا شکرت میکنم مثل همیشه… چقدر احساس میکنم خدا حضورش توی زندگیم پررنگ تر شده و من اجازه دادم خدا دستمو بگیره ،هدایتم کنه به راه راست به راه کسانی که بهشون نعمت داده نه راه مغضوبان و گمراهان!
ب والله قسم من از وقتی با استاد آشنا شدم زندگی برام یه طعمه دیگه ای داره چقددددددددر احساس آرامش چقدددددددددر احساس شادی چقدددددددر احساس بی نیازی.. والبته همه اینا بخاطر تغییر طرز فکرم و شخصیتم و همینطور دنیای اطرافم هست که خیلی تغییر کرد.
وقتی من تصمیم گرفتم عوض بشم و بجای آدما به خوده خوده خوده خدا تکیه کنم و توحید رو سرلوحه کارم قرار بدم یجوری خدا همه چیزو به بهترین نحو برام عوض کرد که خودم بعد از یکسال هنوز باورم نمیشه که چی شد.
آدما افراد شرایط کلا همه چی عوض شد و خدا منو بجای قشنگ تری هدایت کرد.
من با کمک آموزهای استاد بعد از این همه سال زندگی تازه فهمیدم که این خودمم که زندگیمو دارم رقم میزنم و میسازم؛وقتی اوایل این صحبتهارو از استاد میشنیدم یکم برام مبهم بود؛اینکه من خالق زندگی باشم!مگه میشه ! چجوری؟
اما وقتی قدم توی مسیر گذاشتم و به حرفای استاد گوش دادم که میگفتن: حرفای منو مثل وحی منزل بپذیرید و چون چرا توش نباشه….
منم همینکارو کردم
یه جای دیگه یادمه که استاد گفتن:شماها این همه سال به سبک خودتون زندگی کردین و نتیجه شده اینی که الان هستی…
چند ماه فقط چند ماه به سبک من زندگی کن و به آموزه های من عمل کن و بعد نتایج رو ببین اگه دوس نداشتی کلا منو بذار کنار و بیخیال آموزش شو….
من گوش کردم
من هدایت شدم
منو خدا هدایت کرد به سمت استاد
استادی که سبک آموزش و زندگیش بی نظیره
استادی که الهی هست هم خودش هم عزیزه دلش
استادی که خدارو لحظه لحظه میبینه توی زندگیش
استادی که من ازش ممنونم
استاد شما و خانم شایسته بینظیرید؛یه ترکیب برنده!!!!
نمیدونم واقعا نمیدونم از کدوم نتیجه باید بهتون بگم فقط یکی از کوچیکتریناشو میگم که رد پا بذارم که بدونم از کجا به کجا هدایت شدم!
خداروشکر من از وقتی اومدم این سمت کلی نشونه دیدم و حال کردم هم با خودم هم با خدای خودم هم با قوانین بدون تغییر خدام
هدایت هدایت و هدایت در هرلحظه و هرجا…
یکی از نشونه هایی که ثبت کردم توی دفترمو میخام براتون بگم کوچیکه اما مهههههههم و ایمان منو برای اتفاقات دلخواه م بیشتر و بیشتر میکنه؛
من با اتوبوس داشتم میرفتم سر کار،طبق معمول صبح زود BRTشلوغ و همه میخان برن سر کار! آقا ما به زور خودمونو جا کردیم که سرکار دیر نشه حالا توی اون تایمی که سوار شده بودم کلی فکر از سرم داشت میگذشت مثلا با خودم گفتم مگه من خالق شرایط خودم نیستم؟!خو پس چرا اتوبوس اینقدر شلوغه!!!من اینو نمیخام ،توی همین فکرا بودم که راننده خیلی بد ترمز گرفت به حدی که من با اینکه دم در اتوبوس بودم پرت شدم به سمت جلوی اتوبوس، دستمو به یکی از صندلی ها گرفتم که نیفتم،شاید قشنگ دومتر جابجا شدم بعد توی ذهنم غر زدم که ای بابا من که نخاستم پرت بشم برا چی این فرکانس از من منتشر شده من که اصلا توی ذهنم اینو نداشتم این چی بود دیگه اه…. اخمام رفت توی هم..
همون صندلی که من دستمو گرفته بودم بهش که نیفتم و کمکم کرده بود و منو نگهداشته بود همون لحظه یه خانم روش نشسته بود که بلند شد و بمن گفت من میخام پیاده شم شما بشین……..!!!!!!!!!
خدایا مگه میشه مگه داریم چجوری آخه … فک کن توی اتوبوس جای سوزن انداختن نیست و من دارم به این فک میکنم که آقا وقتی من خالق زندگی خودم هستم اتوبوس رو به شکل دلخواه خودم میخام خلوت و کمتر از چند دیقه من به همون چیزی که میخام برسم،پرت بشم به صندلی که مسافرش داره پیاده میشه و صندلی برای من رزرو شده……..
خدایا اصلا مگه این همه قانون دقیق میشه؟!!!
من فقط بهش فک کردم و شد. کن فیکون
برررررررررگام با استیکر خنده
اگه این نشونه نیست پس چیه
من وقتی تونستم این خاسته کوچیکو براورده کنم با کمک خدای خودم و قوانین بی نقصش، بی تغییرش ،پس چرا خاسته های بزرگتری رو نسازم.
وقتی میشه چرا استفاده نکنم.
وقتی خدا از قدرت خلق خودش بمن داده چرا خلق نکنم خاسته هامو!
خدایا شکرت
بچها شاید باورتون نشه من با عمل کردن به 10درصد از آموزهای استاد عباس منش به این حجم از پیشرفت خداگونه رسیدم
تو فک کن اگه بیشتر عمل کنیم چی میشه
برگام ریخته از این همه معجزه تو زندگیم
خدارو شاکرم هر لحظه و هر لحظه وهرلحظه
خدایا شکرت بخاط همه چیز
استاد عباس من خیلی ازت ممنونم امیدوارم که کامنت منو بخونی و یه لبخند کوچیک گوشه لبت بشینه از نتایجی خوبی که میدونم شما عامل ایجادشون بودی
خانم شایسته خیلی ازت ممنونم که کنار استاد هستی و ازش حمایت میکنی دمتگرم
ازهمه بچها میخام که این مسیر توحیدی الهی و خدایی رو با انرژی برن جلو و تکامل رو طی کنن نشونه هارو بنوسید بچها
نوشتن معجزه میکنه
در پناه الله باشید همتون
به نام خداوند بخشنده ی مهربانم
خدایی که هر آنچه دارم ،از اوست
خدایا تنها تورا میپرستم و تنها از تو یاری میجویم ما رو به راه راست هدایت کن ،راه کسانی که به آنها ،نعمت و ثروت و برکت دادی.
سلام و صد سلاااا م به همه
استاد عاشقتم من
وقتی صحبت از قانون سلامتی میکنی ،با تمام وجودم حرفهات رو درک میکنم و لذت میبرم از ابن مسیر
منی که تا دوسال پیش پر از درد و خستگی بودم . چقدر به بدنم ظلم میکردم ،همیشه بی انرژی بودم،همیشه خسته بودم .
الان تبدیل شدم به کوه انرژی
دارم احساس میکنم روز به روز جوانتر و پر انرژی تر میشم .
اونقدر ابن احساس سبکی و نشاط و پر انرژی بودن رو دوست دارم که این مسیر شده لایف استایل زندگی من
خدا رو هزاران بار شاکرم برای قرار گرفتن در مدار دوره ی سلامتی
من تو این دوسال پیاده روی و کوهنوردی رو به صورت حرفه ای انجام میدم ولی در مقابل ورزشهای بدنسازی که گذاشته بودید و با شگاه رفتن مقاومت داشتم .
ولی به لطف خداوند حدود سه ماه است که ،هدایت شدم به یکی از بهترین مربی های دنیا ،که به صورت آنلاین تو خونه ورزش هیتلاتس ،رو شروع کردم و چقدر لذت میبرم از بدن زیبام که به قشنگی داره فرم میگیره .
و صحبتی که شما کردید ،دقیقا صحبت مربی م بود که تاکید کرد و مدام به ما یادآوری میکنه که در همین ابتدا ، مسیر ،حتما حرکات رو درست و اصولی انجام بدیم ،واگر به صورت اشتباه انجام بدیم تبدیل به عادت میشه و بعد تغییر ش بسیار سخت و طاقت فرسا میشه ،
مثل خیلی از عادتهای ما که اشتباه هستن و ترک کردنشون ،احتیاج به جهاد اکبری داره . ولی میشه و امکان پذیر !
استاد صحبت از قدرت تحسین کردن کردید
این رو از شما یاد گرفتم که هم خودم رو به خاطر کارهای خوب و نکات مثبتم تحسین کنم و مدام به خودم یاد آوری کنم و هم نکات مثبت دیگران رو بهشون بگم و حس خوب بهشون بدم در نتیجه متوجه شدم که چقدر دیدگاه دیگران نسبت به من عوض شده و اونها هم مدام از من تعریف میکنن و جز زیبایی ،چیزی دیگه ای نمیبینم .
تو ورزش کوهنوردی ،چند مرد و زن سن بالا ، هفتاد سال به بالا با ما هستن ،که همیشه تحسینشون میکنم و بهشون میگم
و
واقعا لذت میبرم آدمهای رو میبینم که تو این سن ،پا به پا ی من و حتی خیلی قوی تر از من در حرکت هستن و اصلا خستگی براشون معنا و مفهومی نداره،
واقعا این باور اشتباه که سن بره بالا دیگه ،نمیشه ورزش انجام داد و باید بری یه گوشه بشینی و زندگی و لذت و ورزش و تفریح و مسافرت رو بزاری کنار .
واقعا تو دوره ی سلامتی متوجه شدم که سن فقط یه عدد ،میشه روز به روز ،جوانتر و با نشاط تر و پر انرژی تر شد .
چیزی که واقعا دارم زندگی میکنم
حتی فرزندانم به من میگن تو انرژیت از ما بیشتر .
استاد من اونقدر ،هیجان و شور و نشاطم بالا رفته،مثل یه دختر نوجوان ،همش در حال تجربه های پر هیجان هستم که هیچ وقت تو نوجوانی تجربه نکردم . و واقعا به معنای واقعی دارم زندگی رو زندگی میکنم
استاد دمت گرم
اون دختر بچه ای که گفتید ،اتفاقا از روز اول من مدام به حرکاتش توجه میکردم . دختری که با خودش در صلح بود ،با عشق توپها،رو جمع میکرد .
چقدر خوبه که نکات مثبت اطرافیان و بچه ها رو بهشون بگیم و تحسینشون کنیم ،این کار باعث میشه که طرف مقابل بیشتر خودش و باور کنه
وقتی اون پسر بچه ی کوچیک و دیدم که بازی میکرد
یادم اومد شما تو دوره لیاقت ،صحبت از یه پسر بچه ای کردید که گفتید حتی قدش به میز نمیرسید و چقدر خوب و حرفه ای بازی میکرد،
و کلی مهارت داشت .
واقعا لذت بردم ،از بازی این پسر بچه
که اونقدر قشنگ در مقابل حریف های قدر و سن بالاتر از خودش بازی میکرد و خودش و توانای هاش رو باور داشت .
صحنه ی آخر استادیوم مرسدس بنز،
چقدر خفن بود
چقدر بزرگ و بروز و شیک بود
خدا یا شکرت برای این همه نعمت
خدا یا سپاسگزارم برای دیدن این همه زیبایی
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته ی مهربان
از خداوند بزرگ سپاسگزارم که به من توفیق داد مثل همیشه یک فایل بی نظیر را در این سایت الهی دیدم و لذت بردم.
استاد، با وجود اینکه زیاد در این رشته ورزشی ماهر نیستم ولی به وضوح می توان فهمید که نسبت به قبل تون در این چند روز تمرین، خیلی حرکات و حالت بدنی شما تغییر کرده
و اصولی تر ضربات را به توپ وارد می کنید.
تحسین میکنم این خانم 62 ساله را که اصلا به نظر نمی رسید که این سن را داشته باشند.
من فکر میکردم نهایتا 40 الی 45 سال داشته باشند.
عالی بود که در این سن به فکر بهبود دادن خودشون بودند واقعا جای تحسین داره و الگوی بسیار خوبی برای من شدند که فکر نکنم دیگه از من گذشته یا دیر شده.
عادت خوب تشکر کردن و تعریف کردن از دیگران نکته ی بسیار مهم و تاثیرگذاری هست.
من خودم بارها شده که از فرزندم قدردانی کردم ویا نقاط مثبت رفتارهاشو بهش یادآوری کردم و نتیجه ی آن را بلافاصله در رفتارهای بعدی او دیدم.
خدا رو شکر میکنم که با شما در این سفر کوتاه، اما مثل همیشه پربار همراه بودم و لذت بردم.
بینهایت از شما و خانم شایسته ی عزیز هم سپاسگزارم که با یادآوری نکات مثبت ما را در مسیر درست قرار می دهید.
در پناه الله مهربان شاد و پیروز و سلامت و ثروتمند باشید.
سلام به استاد عزیزم و دوستای بینظیرم
چقدر لذت بردم از این فایل چقدر انرژیش مثبت بود
در مورد تغییر عادت ها خیلی گفت و گو عالی بود و برای من خیلی درس داشت اینکه آدم بدونه تغییر عادت ها یک روند زمان بر و انرژی بر هست خیلیییی کمک میکنه که باخودش در صلح باشه از دست خودش ناراحت نشه و نگه اه بازم که اشتباه کردی
واقعا بعضی وقتا یه چیزی خیلی ریشه کرده توی وجود آدم ، با اینکه خیلی تلاش میکنی بازم میبینی به سری جاها از دستت در میره
یادمه بسکتبال که میرفتم استایل پرتاب کردن توپم اشتباه بود و ساعت ها و ساعت ها تمرین کردم تا بتونم یکم درستش کنم
توی بحث روابط من یک عادت اشتباه وابستگی رو داشتم و واقعا واقعا خیلییی تلاش کردم تا تغییرش بدم و انصافن هم کار راحتی نبود خیلیییی زمان و انرژی گذاشتم و از منفی 50 به مثبت 60-70 رسیدم
شاید هنوز شخصیت آرمانی پیدا نکرده باشم در روابط ولی این ارزشمنده که تونستم این حجم از بهبود رو ایجاد کنم و اینکه بدونم تغییر عادت ها یک پروسه زمان بر و انرژی بر هست خیلیییی کمک میکنه که ادامه بدم به این مسیر و نگم بابا من یه سال تمرکزی انرژی گذاشتم پس چرا فلان جا یکم وابسته شدم
کمک میکنه که نگاه صفر و یکی به خودم نداشته باشم
و بدونم این فرایندی که طی میکنم یک مسیر هست و قراره هر روز تکامل یافته تر بشم ، مثل طبیعت و تمامی موجودات ، 4 میلیارد سال از بوجود اومدن زمین میگذره و هنوز نمیتونیم بگیم یک موجودی تکامل یافته مطلق هست
این خیلی کمک میکنه که خودمون رو با اشتباهاتمون بپذیریم و ازشون درس بگیریم
من تنها و تنها جاهایی توی زندگیم درس گرفتم از اشتباهم که موقعی که اشتباه کردم همون لحظه بی قید و شرط گفتم هیچ اشکالی نداره
یادمه یه بار یه ظرف تخم مرغ از اینایی که پلاستکی هستند رو اومدم باز کنم و دستم گرفته بودم ظرف رو وقتی ظرف رو باز کردم چون تعادل نداشت تخم مرغ افتاد و شکست به خودم گفتم اشکالی نداره ما متوجه شدیم که موقع باز کردن ظرف باید اونو بزاریم روی یه سطح صاف و بعد باز کنیم که تعادل نداشته باشه
یا توی ازمایشگاه یک بار یه اشتباهی انجام دادم که خب میتونست خیلی کارمون رو بهم بریزه و همون لحظه به خودم گفتم هیچ اشکالی نداره ما متوجه شدیم که حواسمون باشه که فلان چیز رو قبل از کار تنظیم کنیم
و این مثال ها توی ذهن من حک شد
چون بخشیدم خودمو
چون دیدگاهم به مسئله این نبود که من آدم اشتباهی هستم
دیدگاهم این بود که من در مسیر یادگیری ام
این کلید عشق بی قید و شرط به خودمونه
احساس میکنم یه کوله پشتی دارم و دارم توی یه مسیری میرم و هر بار با بر خوردن به مسائل و حلشون یه سنگ گرانباها رو میزارم توی کوله پشتیم و اینو همیشه دارم دنبالم و توی ادامه ی مسیر میتونم ازش استفاده کنم
به نام هدایت الله
با سلام خدمت استاد و خانم شایسته و همه دوستان خوبم
در این سایت
خدا را شکر میکنم روز چهارم مسابقات با ورزش دو میدانی با یک صبح خیلی عالی و هوای فوق العاده در این کمپ مفید که درسهای خوبی برای ما داشت و این تجربه خوب میتواند برای زندگی ما مفید باشد چقدر این دو استاد دوست داشتنی خوب و حرفهای بازی میکنند و این میوه عجیب و خوب که شبیه کدو هست جالب و خوردنی بود نوش جانتون باشه و خدا رو بابت هر لحظه و هر روز شکر میکنم بابت زیباییهای زیادی را که در زندگی من سرازیر میکند تا ببینم و لذت ببرم و حال خوب و انرژی زیادی داشته باشم در طول روز اتفاقات خوبی میشود برای من رخ بدهد
با تمرکز و کنترل ذهن و این هم بابت فایل های سایت دوست داشتنی و الهی است این بازی دوست داشتنی پینگ پنگ چقدر تمرکز و کنترل ذهن آدم را بهتر میکند و بهبود شخصیتی تواند داشته باشد و درسهای آگاهیهای ناب را به همراه میتواند داشته باشد و اینکه همه در یک جا با صلح و آرامش و خندان در کنار هم بازی میکنند خدا را شکر میکنم بسیار کمپ خوب بود این چند روز و همش ویژگی و زیباییهای خوبی بود که با تصاویر قشنگ آن را میبینیم و لذت میبریم چقدر قشنگ استاد گفتن که انرژی مثبت را باید به حرکت در بیاوریم یعنی تعریف کردن دیگران که خوب هستند باعث میشود این انرژی ادامه دار باشد
و اینکه این آدمهای که در سن بالا و با انگیزه و با هدف بازی میکنند بسیار تحسین برانگیز ند و این باورهای ما را تقویت میکنند که در هر سنی اگر طبیعی زندگی کنید میتوانید درهمه کارها موفق باشیم و این قدرت توانایی آدمها هست که میشود انجام داد این هم برمیگردد به آگاهیها و خرد طرف که چگونه میتواند فکر کند تا باورهای قویتر جایگزین کند در ذهنش و این الگوی خوبی میشود داشته باشد برای من و اینکه از دیگران تشکر میکنند و تحسین میکنند ارتباط خوبی میگیرند در پیشرفت ما میتواند بسیار نتایج خوب به همراه داشته باشد و اینکه اگر فرم درست زندگی را با تمرین و تکرار به آن ادامه بدهیم مسیر راه و آدمهای درست سر راه ما ثبت میشوند ودرهای نعمت وبرکت به روی ما باز میشود
در پناه الله یکتا شاد سلامت و ثروتمند باشید انشاالله
سلام به استاد عزیز
سلام به خانم شایسته خوش ذوق
سلام به دوستان خوب خودم
دیدن این مناظر و این تصاویر هم برای من واقعا عالی و زیبا و دلچسب بوده است
در جای جای این تصاویر من دستهای هدایتگر خداوند مهربان را می بینم
هر زمان که بخواهم ناامید بشوم با دیدن این تصاویر و سفرنامه ها واقعا به خدای خودم ایمانم بیشتر می شود و حال درونی من بهتر و بیشتر می شود
چقدر استاد با تمرکز بازی می کردند و این نشان از تمرین و تکرار و تعهدی و علاقه ای دارد که استاد عزیز راه هدف خودم و در راه یادگیری به کار برده بودند
چقدر زیبا که در تمام این موارد توجه استاد عزیز و خانم شایسته روی زیبایی ها و نکات خوب اطراف خودشان است
این قانون نشان می دهد که هر چه زیبای ها را بیشتر ببینم جهان هم زیبایی های بیشتری را سر راه ما قرار می دهد
سپاسگذاری کردن
تشکر کردن و دیدن نکات خوب دیگران
حال خوب داشتن
انگیزه و هدف داشتن
ادامه دادن مسیر و در راه خود مائوس و ناامید نشدن
اینها درس های بزرگ و عالی بود که در این فایل سفرنامه من یاد گرفتم
چقدر عالی است که هر روز نکته زیبا و عالی در این راه من یاد می گیرم
حتی استاد عزیز و خانم شایسته در تمام این مدت فقط در حال صحبت کردن از زیبای ها و حتی رفتار خوب دیگران هستند خوب معلوم است که همه چیز زیبا و حس و حال خوب هم همیشه برای آنها در حال رخ دادن است
ممنونم استاد عزیز بخاطر تهیه این فایل های ارزشمند
سپاس از خدای مهربان خودم
سپاس از خدای هدایتگر خودم
سپاس از خدای زیبایی ها
سپاس از خدای فراوانی ها
به نام خداوند مهربان
سلام استاد و خانم عزیز
مسیری سبز که سوت زنان از آن در حال عبور هستید. کجا هستند کسانی که شما را زمانی مورد استهزا قرار داده و به تمامی آمال و آرزو و رویاهای شما می خندیدند؟ کجا هستند کسانی که راه کارها و قوانینی را که طبق باورهایتان بیان می کردید را با دلیل و منطق و شوخی و خنده که همه غلط می گویند و فقط تو درست می گویی را میگفتند اکنون را ببینند که چندین سال پیش تا کنون آنها در حال مسخره کردن و ریشخند زندگی خود و باورهایشان بودند کجاست آن شخصی که شما را در مورد سفر به دبی که با اشتیاق برای آنها تعریف کرده بودید و آنها پرسیدند قرار بود تا دو سه روز دیگر بری دبی چی شد؟ و همان روز در یکی از گرمترین روزهای بندر به تلفن دوستی پاسخ دادید که شما را همان روز به دبی فرا خواند و آن هم در بهترین شرایط که دو هفته لذت بردید.
بله باید به چشم دید و با حسی بی نظیر این موفقیتها، پیروزی ها و دست آوردها را لمس کرد. افتخاراتی که شما اکنون به دنبال خود یدک می کشید و خیل عظیمی از خانواده خود را در گوشه گوشه جهان به تحسین و اطاعت از خودتان با لذت علاقمند و عاشق کرده آید.
یک روز مانده به روز آخر این کمپ که در حال ورزش و نرمش صبحگاهی هستید همه شرکت کنندگان در حال مسابقه دادن هستند و همه با علاقه طبق برنامه کار و تمرین می کنند مربیانی که خود هم زمانی شاگرد بودند مانند پسر کوچکی که به تماشا ایستاده بود.
هنگامی که بازی خانم شایسته را با کمترین سرعت پخش نگاه می کردیم تصویری که از توپ دیده می شد دو عدد بود که همراه هم حرکت می کردند دو توپ به هم چسبیده که در سرعت بالای ضربات از ترس به هم چسبیده بودند. خانم شایسته عزیز که واقعا زیبا با کنترل ذهن و با مهارت عالی بازی می کردند راکتی که اکنون در دستانش راحت تر می چرخید و به نظر می رسید این بار با آرامش بیشتری با آن ارتباط بر قرار کرده و لذت بیشتری می برند و حتی رقص پایشان هم همراه با چابکی و چالاکی مانند این که بر روی تشکی فنری در حال بالا و پایین پریدن هستند بود دست مریزاد خانم شایسته عزیز واقعا لذت بردیم و نه تنها دم مدیر این مجموعه گرم دم شما هم گرم که مدتهای مدیدی است با تهیه این سریال دم همه ما را گرم کرده آید دمتان هزاران هزار بار گرم تا ابد
اکنون نوبت استاد عزیزمان است که با توپ و راکت خود صفایی به این سالن بدهند و از پیشرفت خود لذت ببرند یک لحظه چشممان به کف کفش استاد در تماس با زمین افتاد زمانی که ضربه ها را می زدند و فشاری را که به آن وارد می شد با کمال تعجب دیدیم که چقدر توان و انرژی لازم است تا بتوانی این چنین فشاری را برای مهار یک توپ داشته باشی چقدر زمان لازم است تا بتوانی از میزهای پینگ پنگ در بندر عباس به میزهای پینگ پنگ در آمریکا برسی و چقدر عشق و علاقه و ایمان و توکل لازم است که علاوه بر خودت همه را علاقمند کنی که حتی اگر یک بار هم که شده بخواهند امتحان کنند پینگ پنگ یعنی چه؟
برای اولین بار قرار است به همراه دوستتان یک میوه به نظر استوایی را طبق دیدن در فیلمی که چگونه باید از ان استفاده شود را امتحان کنید
قاچی از وسط به میوه ای که بیشتر شبیه موجودات دریایی است و به سختی به دو نیمه می شود و ترجیح می دهد مبارزه کند اما متاسفانه پیروز نشد. میوهای عجیب و غریب که حتی طرز استفاده از آن هم نا آشنا بود و نمی دانستی حالا با این چه بکنی؟ اما مزه ای خوشمزه داشت مانند انبه و هلو و به . این هم یکی دیگر از عجایبی که در این سفر با آن آشنا شدیم. در تمام طول این مدت استاد با لپ تاپ خود باز هم سرگرم بودند و گاهی نگاهی به آن میوه نا زیبا داشتند.
الحق نکاتی را که مربیان گفته بودند را در این چند روزه بسیار عالی فرا گرفته بودید و هر دو نفر چابکی و رقص پای زیبا تری را همراه با تمرکز و کنترل ذهنتان در بازی هایی که انجام می دادید را نسبت به گذشته به دست آورده بودید و اکنون مربیان هم بیشتر از بازی با شما لذت می بردند امروز سالن باز هم مانند روز اول شلوغ و پر سر و صدا بود و به نظر می رسید که همه می خواستند از این روزهای آخر بیشترین و بهترین استفاده را ببرند و بیشتر بیاموزند.
چقدر وقتی به تماشای مسابقه ای می نشینی از قدرت عضلات و سیستم بدنی که خداوند در اختیارت قرار داده لذت می بری و در شگفت می مانی که این کالبد زمینی عجب توانی دارد مخصوصا اگر صاحب آن قدر و منزلتش را بداند و با آن به درستی رفتار کند رفتاری مانند کسانی که طبق دوره قانون سلامتی که استاد عزیزمان بسیار بسیار برای تهیه و تدوین آن زحمت کشیدند و ما اکنون با داشتن و دانستن این قوانین می دانیم که چرا خانم شایسته و استاد عزیزمان تا این حد از همه نظر در بهترین و عالی ترین شرایط ممکن قرار دارند شرایطی که خداوند رایگان به کسی عطا نمی کند و باید برای داشتن آن بها بپردازی بهایی گاهی سنگین که با توکل و عشق به خداوند برایت مانند آب خوردن می شود آبی که پس از این تمرینات سخت می نوشید و لذت می برید گوارای وجودتان باد.
و امروز روز آخر است سالن خالی و میزها در انتظار همراه با تورهایی که حد و مرزها را مشخص می کند که پایت را فراتر از آن نگذاری و احساس لیاقت و ارزشمندی خود را زیر پا نگذاشته و به ان ارج گذاری.
گسترش حوزه ارتباطات برایتان به همراه تمرینات دست آوردهای این ساعاتی بوده است که در این کمپ به آموختن پرداختید. سلام به روی ماهتان استاد. امروز در آخرین روز کمپ به سر می برید و شما از همه چیز راضی بودید و خدا را شکر می کردید
بنز. این برند و نام جادویی این اسمی که حتی تسلا هم هنوز نتوانسته جای آن را بگیرد به شکلی جای خودش را در دل همه باز می کند مانند استادیومش که با بهترین تجهیزات با قدرت مانند عقابی که با چشمانی زیبا در انتظار شکار تو بود می درخشید و هنوز هم که هنوز است معیار سنجش بهترینها است.
خدایا شکرت
عاشقتونیم
بنام خداوند کریم و رحیم که هرآنچه داریم از آن اوست.
سلام و احترام به استاد بزرگوارم و خانم شایسته مهربانم
بی نهایت شاکر و سپاسگزار وجودتون هستم استاد که قوانین را فهمیدید و موفق و ثروتمند شدید در تمام جنبه های زندگیتون و شدید سلیمان حال حاضر من که ببینم و الگوی من ، که خواسته ام خوب زندگی کردن بود باشید. بی نهایت دوستتون دارم استاد کل زمان فایل با تمرکز و احساس عالی تماشاتون کردم و از خدا سپاسگزاری کردم که خدایا شکرت که استاد رو هدایت کردی و بعد منو به استاد هدایت کردی و پاسخ دادی به درخواست منه زهرا که میخوای خوب زندگی کنی میخوای لذت ببری میخوای ثروتمند باشی بیا بزرگترین نعمت در اختیار تو یاد بگیر به حرف هاش درست گوش بده عمل کن باور کن شخصیتت رو تغییر بده تا به هر آنچه میخوایی برسی .با اون زهرای درب و داغون که باور داشت ثروتمندان آدمهای بد و ظالم هستند یا ثروت کمه و به کمبود رو باور داره و تمام زندگیش محاصره شده با کمبود و غم و ناراحتی و حسرت و آه که نمیشه نعمت ها رو داشت که نمیشه. باید بیایی ببینی و بار ها و بارها تکرار کنی درباره استاد و الگو های مناسب حرف بزنی و آرام آرام که شخصیتت تغییر کرد و خودت رو شناختی و از درون خودت رو لایق و ارزشمند دیدی بی قید و شرط اونموقع هست که نعمت های که سالهاست در انتظارشون هستی که با افکارت پشت در قفل زده به دست خودت نگهشون داشتی رو به دست افکار و باورهای که درست کردی باز میکنی و یکی پس از دیگری وارد زندگیت میشن و تو هم مثل استاد لذت میبری و و با عشق کار دلخواهت رو انجام میدی و بازی ها و ورزش های رو که دوست داری رو وقت میکنی بری یاد بگیری و لذت ببری و جهان اطرافت رو میبینی مردم خوب و باصفایی آمریکا رو میبینی که بار ها و بارها تعریفشون رو از استاد شنیدی رو و از نزدیک نعمت های بیشتر و زیبایی های قشنگتری رو میبینی کی؟ زمانی که افکارت رو بارها و بارها تغییر بدی زمانی که بخوایی.
چقدر ثروتمندان آدمهای مفید و ارزشمند هستند که نه تنها خودشون بزرگ شدن و به گسترش جهان و کیفیت زندگی بهتر در دنیا کمک کرده اند چقدر ثروتمندان مفید هستند برای دنیا و جامعه و چقدر در حال خیر رسوندن به جهان هستند چه چیز بهتر از ثروتمند بودن که با کیفت باشی و لذت ببری و باعث لذت بردن دیگران بشی مثل استاد عزیزم سید حسین عباسمنش
من از بچگی عاشق شخصیتت حضرت سلیمان بودم و هستم و الان به شخصیتی هدایت شدم که مثل سلیمان نبی در تمام جنبه های زندگی بهترین ها رو داره و وهابیت خداوند را باور داره
از خدا میخوام که منو هدایت کنه همیشه در مسیر درست باشم و هر روز بهتر از دیروز روی خودم و شخصیتم کار کنم و رشد کنم و پیشرفت کنم و آسان شوم برای آسانی ها و نگرش سلیمان را درباره خدا و نعمت هاش بتونم کمی درک کنم و لذت ببرم آمین
خدایا شکرت، سپاسگزارم