https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2019/08/abasmanesh-22.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2019-08-27 08:19:492024-08-17 16:53:57سفر به دور آمریکا | قسمت ۴۴
382نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
از اونجایی که ذهن آدمی کارش حفظ وضعیت موجوده و اگه بهش تلنگر نزنی به همون منوال ادامه میده . زندگی به روش پیشینیان و حفظ کردن شرایط هم کاره ذهنه!
تو دنیایی که همه حرف از تکنولوژی و ارتباطات میزند حالا آدمایی هم هستند که علاقه ای به تغییر روش پیشینیانشون ندارند و سعی در حفظ و پاسداری میکنند .
به نظرم این آدما سعادت و رضایتشون رو در حفظ روش ها و سنت هایی میبینند که از گذشتگان به ارث بردند .
ذره ای تغییر تو شیوه زندگیشون هر چند که براشون سخته ولی به مرور ذهن منطقیشون میپذیره و باهاش کنار میاند.
هر چند که شاید عقیده ام درست نباشه ، به نظرم پذیرش تغییر در سهل کردن ایجاد پول نسبت به تغییر در زمینه مذهب ، گفتار و … راحتره . چه طور که آمیشا این همه تغییر در تمام زمینه ها رو نمیپذیرند ولی با یه دستگاه کارتخوان راحت ترند ؟ !
هر بار بیشتر آیه ” کُلا نمد هولاء و هولاء من عطاء ربّک و ما کان عطاء ربّک محظورا ” را درک میکنم .
در نهایت عدل خداوند هر کی داره تو هر مسیری که انتخاب کرده هدایت میشه ، چه ماهایی که از تکنولوژی برای پیشرفت و رشد استفاده میکنیم و چه آمیشا که بدون تکنولوژی زندگی میکنند .
قشنگی این دنیا تو تفاوتهاشه ، تو دیدن زیباییها و درس گرفتن ، نظارگر بودن و زبان قضاوت نداشتن ، تمرکز بر ریزترین نکته مثبت و زیبایی هاست و این دوربین و بازیگراش به عالیترین شکل ممکن دارند همه اینها رو نشونمون میدند .
خانم شایسته عزیزم سپاس گزارم برای زحمات ارزشمندتون .
دوستان عزیزم ، نظراتتون فوق العاده ست مخصوصا اونایی که لایک سبز ویژه دارند .
استاد عزیز: برمیگردیم به پنسیلوانیا، داستان ازونجا شروع میشه ک ما توی همون استیت پارکی ک روز فورت آف جولای بودیم یه مراسمی بود و دوستان مارو دعوت کردن، اونجا فهمیدن ک ما میخوایم بریم به سمت پنسیلوانیا، اون موقع ما فک کنم نورس کرولینا بودیم بعد بهمون گفتن اگه میخواید برید آمیشارو ببینید اینا ، آمیش کشور دارن فلان و اینا و خیلی توضیح میدادن، البته ما قبلا از دوستان شنیده بودیم، یک دو سال پیش، از همسایه هامون شنیده بودیم قضیه رو، ک یه گروهی هستن توی امریکا، که اونا اصلا به تکنولوژی علاقه ای ندارن، در واقع تو خونه شون برق ندارن، تی وی ندارن،تلفن ندارن، از ماشین استفاده نمیکنن، از اسب استفاده میکنن، از ُدُرشکه استفاده میکنن و کلا با تکنولوژی هیچ رابطه خوبی ندارن، اونم تو کدوم کشور، در کشوری که دیگه منشا تکنولوژیه، خیلی برام جالب بود، دوس داشتم بدونم اینا چه جوری زندگی میکنن، چه جوری مگه میشه آدم بدون مثلا برق و نمیدونم ماشین و موتور و اینا زندگی کنه، خلاصه این تو فکرم بودو اونجام اون دوستان گفتن اگر رفتین پنسلوانیا حتما برید آمیشارو ببینید.
ما اومدیم تو پنسیلوانیا اونجا ک بودیم سرچ کردیم دیدیم خیلی فاصله داره تا محل اقامت ما، country amish سمت فیلادلفیا بود و ما گفتیم ک ان شاء ا… هدایت میشیم اگر قرار باشه ببینیمشون هدایت میشیم فعلا سفرو ادامه میدیم تا اینکه گذشت و گذشت و گذشت و ما اومدیم در اوهایو، در اوهایو ک بودیم در این استیت پارکی ک هستیم نزدیک کلیولند، عزیزدلم رفت وال مارت، برای خونه خرید بکنه بعد رفت اونجا دید ک ِا ای دل غافل ک لونه آمیشا اینجاست، و تو وال مارت هم به عنوان مشتری هستن دارن خرید میکنن و هم به عنوان service custom هستن و خلاصه خیلی ذوق زده شدیم ک اصلا ما اومدیم جایی ک آمیشا هستن و یادمونم نره ک توی همون برنامه فورت آف جولای اون خانم مهربون ک با ما آخر فایل عکس گرفت یک کتابی داد به عزیز دلم به عنوان هدیه در واقع یه جوری لاو استوریه در مورد آمیش بعد خلاصه این کتاب و البته هنوز نخوندیمش و دیگه اینم باعث شد ک ما بخوایم بیشتر و بیشتر آشنا بشیم، رفتیم اینجا عزیزدلمم فیلم گرفته ازشون، از زندگی شون، همونجور ک میدونید اینا با درشکه این ور اونور میرن، ماشین و موتور ندارن، خونه هاشون برق ندارن با هیزم خونه رو گرم میکنن و لباساشونو بیرون پهن میکنن، با دست میشورن، و خیلی جالبه یه سبک زندگیه دیگه، حالا یه اعتقادات مذهبی خیلی سنگینی ام دارن، مسیحی های خیلی معتقد و مذهبی از یک سمت آلمان اومدن، خیلی سال پیش تو امریکا و درشکه شون رو خودشون درست میکنن، با نقشه درست نمیکنن، ذهنی درست میکنن و ۲۲روز طول میکشه تا یک صنعتگر بتونه یک درشکه درست کنه، درشکه هاشون چراغ راهنما داره و دوچرخه هاشون همونجور ک می بینید رکاب نداره، برای من ک خیلی باحال بود، خانوماشون یه حجاب خاصی دارن، آقایون شون یه لباس خاصی دارن، یه کلاه خاصی دارن و یک پوشش به شیوه خودشونه و این زیبایی امریکارو نشون میده ک همه در کنار هم با صلح زندگی میکنن، مثلا وقتی این درشکه هه میره خب سرعتش ک زیاد نیست دیگه مجبورن ماشینا با سرعت خیلی کم پشت این درشکه برن و هیچ کس صداش در نمیاد، هیچ کس اعتراضی نمیکنه، اَی بابا برو اون ور، یابو گوسفنداتو فروختی اومدی تو شهر جلوی مارو گرفتی، اصلا این حرفا نیست، خب مردم خیلی احترام میزارن بهم دیگه،
من زیبایی این قضیه رو در این می بینم ک چقدر دنیا میتونه متنوع باشه و میشه با احترام در کنار همدیگه زندگی کرد،
رفتیم بعد از این داستان رستوران آمیشا، اونجا دیدیم پرسیدیم ازشون ک چه جوریه داستان عزیزدلم خیلی کنجکاو بود ک چرا لباساشون دکمه نداره ، پرسید ک چه جوری لباساتون دکمه نداره؟ اون خانومه گفتش ک ما دکمه استفاده نمیکنیم، اینا احتمالا یه جورایی تو مذهب شون نادرسته چه جوریه قضیه، ولی از سنجاق قفلی استفاده میکنن پشت لباسشون، دکمه نداره، لباسای خانوما حداقل، بعد دیگه پرسیدیم آدرس گرفتیم از همون رستوران ک کجا هستن و کجا میشه دیدشون، رفتیم مغازه شون خرید کردیم، مغازه آمیشا، کلی صنایع دستی دارن، کلی کیک خریدیم، باید از قبل سفارش میدادی بعد فردا برات درست میکردن می آوردن براتون، اینجوری نبود ک بری بخری، صف باید وامیستادی،
خلاصه دیدگاه جالبی بود، آدمایی هستن تو این دوره زمونه در امریکا هآ ک از تکنولوژی استفاده نمیکنن و زنده ن. حالا ما ۲ روز موبایل مون نیس فک میکنیم دنیا خراب شده ، ۲ روز اینترنت نداریم فک میکنیم دنیا خراب شده، با ماشین نمیتونیم، اینا توی امریکا ک برق هس همه چی هس سیستم هس….
مریم جون: اینا چند تا چیز جالب دیگه بود، یکی اینکه چقدر آمریکا به دیدگاِه آدما احترام میزاره ، مثلا توی پارکینگ لاتا یه بخشایی رو در نظر گرفتن برای مخصوص پارک درشکه ها، بخاطر اینکه اسب سوار میشه یعنی بخاطر اینکه اسب اون درشکه رو میرونه سایه بون دارن ک اسب اذیت نشه،
نکته بعدیش اینه ک تابلوهای رانندگی شون، یه تابلوهایی تو امریکا هس تابلوهای توقف ک روش نوشته stop ک ماشین باید وایسته اونجا خب اسب باید وایسته بعد بجای اینکه بنویسن استاپ روش نوشتن ُو، ُو رو میخوای توضیح بده:
استاد عزیز: ُو رو چون ما اسب داشتیم میدونیم، یعنی اسب مون برونی، اون اول ک خواستیم اسب بخریم بهمون درس هایی دادن برای اسب سواری و اینا، یه استانداردهایی گویا دارن برای آموزش به اسب ، ُو وقتی که در واقع افسارو میکشی به سمت خودت میگی ُو اسب جا در جا متوقف میشه، اسب هایی ک تعلیم دیدن، بعد توی syna stop تو امریکا جوریه ک خیلی زیادم هس دیدید تو تصاویر جایی ک شما باید توقف کامل بکنین بعد نگاه کنی این ور اون ور اگه ک نوبتت بود دیگه میتونی بری دیگه، چون اگر ۴طرف استاپ ساین داشته باشه نوبت با کسی هس ک اول رسیده به استاپ ساین، اون میره بعد نفر دوم، نفر سوم و نفر چهارم و به همین ترتیب و جاهایی هس ک کلا چهارراهه چراغ قرمز نداره، کامل استاپ ساینیه، بعد اینا به جای استاپ ُو WHOA گذاشتن وقتی میگی اسب وایمیسته، چقدر به قول شما دیدگاهشون خوبه ک این شرایطو این فضارو در واقع احترام به عقاید دیگران رو ترکیب کردن یعنی یه جوری بالاخره مدیریتش کردن، هم ایمن باشه هم امن باشه هم برای اونا و هم برای دیگران، میدونی در کنار هم به خوبی و خوشی زندگی کنن.
مریم جون: نکته جالب برای خودم ک ما نمیتونیم بصورت کامل همراه پیشرفت جهان نباشیم، مثلا همین آمیشا با این اعتقاداتشون خونه شون برق و استفاده نمیکنن ولی توی مغازه هاشون از این کارت خوان ها گذاشته بودن، یعنی کارت خوان خودش تکنولوژیه،
استاد عزیز: خودشون رو adopt کردن بالاخره پولو باید بسازی، پول دیگه این داستانارو نداره، پولو باید بسازی، اتفاقاً تازه اینا اگه زندگی شون ثروتمندتر بود از همین جذب توریست خیلی میتونن پول بسازن، ولی اینا به قدر نیازشون دارن کار میکنن و کارتخوان میزارن ک پول بسازن، کار میکنن تو وال مارت، این ور اون ور ولی خیلی تجربه خوبی بود و بدونید ک چقد جهان متنوعه، بدونید چه چیزای جدیدی آدم تو سفر می بینه، چه جوری هدایت میشه و خدارو سپاسگزارم، از عزیزدلم ممنونم با اینکه کار سختی بود فیلم گرفتن تو این قسمت یه ذره مقاومت دارن علاقه ای ندارن توی تصویر باشن ولی عزیزدلم تلاششو کرد ک یه صحنه هایی رو حداقل بتونه بگیره. تا یه مقدار خیلی کوچیکی، امیدارم ازش لذت ببرید.
استاد عزیز: ببین از هر شرایطی حتی اگر شرایط به ظاهر جالب نباشه هم میشه به موفقیت های خیلی بزرگ رسید.
هیج محدودیتی در کار نیست.
هیچ بهانه ای پذیرفته نیست.
هر چی رو که بخواید میتونید بسازید توی زندگی تون،
فقط باید باوراتونو عوض کنید،
فقط باید نپذیرید اون چیزی ک از قبل بهتون گفتن.
باید بتونید متفاوت فکر کنید.
خدایا شکرت که این حرفارو از استاد، دست سبزت شنیدم و نوشتم.😘😘
خیلی دوس داشتم که حرفهای ارزشمند استاد و مریم جون رو به ترتیب آنچه گفتن مکتوب کنم چون خیلی ارزنده بودن و اونهارو تقدیم میکنم به دوستان عزیزم که کامنت مرا مطالعه میکنن. شاد باشید و رها:)
واقعا زندگی قرون وسطایی برای خودشون حفظ کردن و اینکه امریکا اینقدر به کنار از پیشرفتی که در تمام جنبه ها داره اینقدر احترام میزاره به فرهنگ ملیت هایی که در کشورشون اقامت دارن و هیچ کسی نمیتونه دخالتی در این قضیه داشته باشه و این حرکت فوق العاده تحسین برانگیزه و به همین خاطر خیلی زیاد میشنوم که شکرگزاری در امریکا به صورت یک فرهنگ دراومده که این قدر کشور گسترده ایه در جهان که برای وجود کشورشون دعا میکنن و حس خوبی نسبت به کشورشون دارن به دور از اختلاف فرهنگی و البته شاید بعضی جاها یه سری تضادها هنوز وجود داشته باشه ولی هر کسی بر اساس مداری که داخلش هست میتونه تجارب مختلفی رو توی زندگیش داشته باشه. خدایا شکرت
خدایا شکرت به خاطر اشتیاق و لبخندی که در وجود استاد در چهره شون دیدم.
خدایا شکرت به خاطر فراوانی این سرزمین و تنوع خونه ها در ملک هایی که دارن که به قسمت های مختلف و بزرگی تقسیم شده و هر چیزی سر جای خودشه.
خدایا شکرت به خاطر این طبیعت زیبا و پر از نعمتت، پر از بودنت، پر از آرامشت.
خدایا شکرت به خاطر اون اسب قهوه ای زیبای کالسکه که حس خوبی بهش داشتم وقتی دیدمش.
خدایا شکرت که میتونم دو تا صدای بهشتی رو از فاصله های دور بشنوم و حال خوب داشته باشم.
خدایا شکرت به خاطر وجود این دو گهر زیبا در زندگیم.
اولین چیزی که در مورد آمیش نظرم جلب کرد تمیزی شون بود که این منظم و مرتب بودن در لباسهاشون کاملا نمایان بود با اینکه از برق استفاده نمیکنن ولی لباس هاشون خیلی صاف واتو کشیده بود ومن واقعا تحسین کردم آراستگی قوم آمیش
واقعا جالبه بادیدن این قسمت موضوعات گوناگونی همزمان از ذهنم گذشت و خوشحالم که میتونم این موضوعات از پنجره قوانین ثابت جهان هستی برای خودم تحلیل کنم ودر موردشون فکر کنم چون مطمئنااگر با این قوانین آشنا نبودم و بر اساس باورهای قبلی قوم آمیش میدیدم بجز محدودیت و نکات منفی تصوری دیگری از این قوم نداشتم و با دیدن اونها درسی هم نمیگرفتم که هیچ تازه کلی بار منفی هم سوار ذهنم میکردم
خیلی خوشحالم که با این قوانین آشنا شدم چون هر چی که مبیبینم و میشنوم یا افکاری که حتی از ذهنم میگذرد رو با قانون می سنجم شاید هنوز نمیتونم ناخودآگاه هماهنگ با قوانین رفتار کنم ولی آگاهانه سعی میکنم به قوانین توجه کنم و چقدر محاسبه کردن در هر جنبه ای از زندگی بر اساس قوانین کارم رو آسون میکنه و خدا روشکر که قوانین ثابت هستند میتونم براحتی نتیجه هر عملی بر اساس قوانین قشنگ حدس بزنم
شناخت نسبت به قوانین جهان باعث شده که هر بار که میخوام در مورد موضوعی واکنش نشون بدم سعی کنم هماهنگ باشم با قوانین جدیدا به این درک رسیدم چون قبلا بااینکه آشنا بودم ولی بصورت ناخودآگاه ذهنم نسبت به هر مسئله ای واکنش نشون میدادو در گیر میشد و این درگیری باعث میشد تا مدتی احساسم بد باشه ولی کم کم تونستم درک کنم و الان در برخورد با مسئله ای شاید خیلی روان نباشم و سریع بر اساس قوانین عمل نکنم ولی در زمان برخورد با مسئله ای ذهنم سریع اول به یاد قوانین میفته البته شاید نتونم هماهنگ عمل کنم و اون هم به این علت هست که هنوز باورهای توحیدیم قدرتمند نشدن ولی دیگه مستقیم بر اساس باورهای قبلی عمل نمیکنم و فکرم درگیر قوانین جهان هم شده و تا اینجا هم برای من جای شکر داره چون همیشه طوری بود که در مقابل مسائل براساس باورهای محدودعمل میکردم و نتیجه مثل قبل بود و بعد از اتمام کار متوجه میشدم که بر اساس باورهای محدود قبلی ناخودآگاه عمل کردم و احساسم دوباره بد میشد
از یک طرف سرزنش ذهنم بود که احساسم بد میکرد و از طرف دیگه نتیجه کار که برگرفته از یک باور محدود بود که ثمره ای نداشت
ولی الان که خدا رو شکر تونستم به این مرحله برسم که در ابتدای هر مسئله و موضوعی سریع از نگاه قوانین ببینم خیلی خوشحالم و این نگاه باعث شده که خیلی وقتها حتی نیاز نباشه کارهای اضافی و بیهوده ای رو انجام ندم و حتی بتونم در مواقعی عجله رو هم کنترل کنم و ایمان دارم با قدرتمندتر شدن باورهام و طی شدن تکاملم این مسیر برای من هموارتر ولذت بخش تر خواهد شد
نمیدونم بخاطر بار مثبت نبودنش باید بنویسم یا نه . ولی شاید نوشتنش از سنگینی این فایل برام کم کرد
با دیدن و شنیدن بیشتر از اینکه شگفت زده بشم ازین سبک زندگی ترسیدم .
ترسیدم از این همه نااگاهی و مقاومت بی دلیل
من فاطمه اهل اصفهان خونواده ای مذهبی و پسر سالار . خوانوده ای که از همه چیز میترسید و هیچوقت چیزای جدید تجربه نکرد . من تا ۱۶سالگی از هفت سالگیم چادر سرم میکردم به اجبار .خوب بودنمون به این معنی بود که اهل مسجد باشیم . خوب بودنمون به نمازای تو مدرسه بود که اگه نمیخوندی هر حرفی رو میزدن بهت و حس گناه و گناه
ترسیدم و یه چیزایی یادم امد
نمیدونم اون بود منو از همه تعصب کشید بیرون یا درخواست من بود؟اگه اینکار نمیشد تو قلب امریکا و تکنولوژی هم همون بودم حتی؟
به خودم قول دادم حال خوبم بستگی به بیرون نباشه حتی اهنگی میزاشتم که دوسش نداشته باشم ولی لذتو ببرم درونی و خودم
ولی الان میگم فاطمه تو الان درگیر چطور تعصباتی هستی و هنوز نمیدونی ؟؟؟
از همین ترسیدم
چی دیگه بهم حس بدی میده که بدونم از بیخ غلطه .
تو این جامعه کی باورش میشد وقتی روسری سر کردنمون داره اذیت میکنه و حس خوبی نمیده یعنی بابا خب غلطه تعصب بیخوده . بارها بود میگفتم موی زن با موی مرد چه تفاوتیه چرا این همه گرمی و سختی ؟ولی خدا وایساده بود که تو جهنم از این تار موی باریکم منو اویزون کنه و دستایی که نامحرم میدید رو اتیش بزنه
فاطمه نگاه مثبت بین: تو میتونستی هنوزم همون باشی که بودی ولی نیستی ولی خدا هدایتت کرد
راستش هیچوقت زندگی اونی نبود که بهم گفته بودن
من دلم میخواد پرواز کنم بدون هیچ مقاومت و تعصب
مرسی استاد که برامون از یه سبک زندگی جدید گفتی من که تا حالا نشنیده بودم و تازه رفتم تو نت سرچ کردم راجبشون
امریکا کشور تنوع نژاد هست و همه بهم احترام میذارن، همینه که این کشور بسیار جالب هست و در حال پیشرفت.
هیچ محدودیت در کار نیست، فقط باید باورهام رو عوض کنم و اون چیزی که گفتن رو نپذیرم
خدایا ما رو کجا میبری…
پسر چه لباس های جالبی دارن، من تو فیلم ها دیده بودم
خیلی جالب بود، تو قلب امریکا همچین ادم هایی هستن
دوچرخه سواری خانم ها با یک پا، بچه های توی سبد، ریش های بلند بدون سیبیل، کلاه مردا و زنا، خونه هاشون، کالسکه های اهنی، پیراهن سفید بند دار
خداروشکر با چیزهای جدید به واسطه هدایت خدا و استاد و خانم شایسته اشنا میشم
برای من درس داشت که باورها چه کاری با انسان میکنه و رفتار ما از باورهای ماست
و نکته دیگه سبک زندگی خودت را داشته باش ولی بی احترامی نکن
هرکسی دین و مذهب و سبک زندگیش رو باید خودش با فکر انتخاب کنه بدون توجه به خانواده و جامعه یعنی خودش بهش برسه و انتخابش کنه
خانم شایسته شجاعتتون رو تحسین میکنم با اینکه انسان های غریبه با تکنولوژی هستن ولی انقدر شما باور و ایمان قوی به خدا دارید که میرین جلو و میدانید جز خدا هیچ عاملی تاثیرگذار نیست
جهان همواره و در لحظه در حال گسترش است و هرچقدر ما با این جهانی که خداوند همه چیزش را مسخر ما کرده پیش بریم زندگی راحت تری خواهیم داشت
یادم میاد اوایل آشنایی م با قوانین با کسایی تو اینستاگرام آشنا شدم که البته به خودشون هم میگفتن استاد و هنوز هم در حال فعالیت هستند البته از وقتی با استاد آشنا شدم خیلی وقت که دنبالشون نمیکنم و اصلا اینستاگرامم رو به خاطر تمرکز روی سایت کلا پاک کردم،
از بحث دور نشیم خلاصه من چون خیلی دنبال ارامش ذهنی بودم رفتم دنبال یاد گرفتن تکنیک های ارامش ذهنی از این دوستان که اصل کارشون هم برپایه مدیتیشن بود و تکنیک های نفس کشیدن و اون دوران هم یه جورایی به تکامل خودم برمیگرده و اصلا پشیمون نیستم این افرادی که خدمتتون گفتم تکنیک های خوبی داشتن برای ارام کردن ذهن ولی باورهایی هم داشتن که الان وقتی راجبشون فکر میکنم خندم میگیره ،
به ایلان ماسک و بیل گیتس میگفتن نیروهای سیاهی، با اینکه این ادمها این همه خدمت کردن به این جهان میگفتن اینا مردم رو برده کردن و یسری چرت و پرت هایی که البته من باید تو مسیر تکاملم اینها رو میگذروندم و جالب بود خودشون داشتن از این از این تکنولوزی استفاده میکردن و توی خیلی از لایوها شون ازشون پرسیده میشد که بابا اگه اینجور ادمها نبودن تو الان این موبایل دستت نبود که بخوای باهاش به قول خودت اگاهی پخش کنی و اینقدر راحت پول بسازی بعد به سازنده اینها میگی نیروهای سیاهی یا ماتریکس؟
بعد یه جوابهای چرت و پرتی میدادن که نگم براتون…
خلاصه اینکه تناقض توی حرفهای اینها اصلا برام باور پذیر نمیشد و چون ثروت خیلی برام مهم بود اصلا نتایج خوبی نمیگرفتم از لحاظ مالی همچنین روابط همچنین سلامتی و خیلی چیزهای دیگه و هی خودمو گول میزدم و دنبال باز شدن چشم سومم بودم و نمیدونستم که بابا به قول استاد فقط باورهاست که کارهارو میکنه…
خلاصه کلی باور شرک الود به من توسط این اقایون به قول خودشون اساتید منتقل شد که پول ها و ثروت های جهان دست یه گروه یهودی و اونها چشم سوم مردم رو پوشوندن که مردم به اگاهی نرسن و فلوراید میریزن تو خمیر دندون و اب که تو به اگاهی نرسی و این چرت و پرتها،
بعد من تو ذهنم سوال پیش میومد که مگه زمان قدیم مثل زمان پیامبر فلوراید وجود داشته که بریزن تو اب بعد مردم رو گمراه کنن؟؟!!!
چی میگن اینا؟!!!
با دیدن این قسمت سفرنامه خیلی از این چیزایی که تو اون زمان از این افراد شنیدم برای زنده شد و گفتم
اینها هم میخوان که عقاید خودشون رو نگه دارن ولی چون جهان داره هرروز گسترش پیدا میکنه روشون نمیشه انگار از این عقاید دست بکشن و خودشون رو به روز تر کنن،
افرادی که من دنبالشون میکردم یه زمانی اصل جنس حرفاشون بر پایه کمبود بود کمبود ثروت کمبود انرژی و خیلی چیزهای دیگه به خاطر همین باور بزرگ کمبود هم بود که من هیچ وقت هیچ نتیجه قابل توجهی از نظر مالی نگرفتم اونا فقط میگفتن باید ذهنتو اروم کنی تا به همه چیز برسی ولی حرف استاد عزیزم یه چیز دیگه س و میگه نه تنها چیزی در این جهان کم نیست بلکه روز به روز داره بیش تر میشه ،چقدر سخت بود برام باور کردن فراوانی از استاد و اصلا نمیفهمیدم داره چی میگه وقتی حرف از اصلی ترین پاشنه آشیل بشریت یعنی کمبود میزد اصلا نمیتونستم درکش کنم چون مدتها بود توی گوشم این جمله زمزمه میشد که ثروت های جهان در دستان یهودی هاست (باور شرک الود وحشتناک) وقتی با استادبه لطف خداوند اشنا شدم دیدم بابا ایشون اصلا کلا به چیز دیگه میگه چقدر ثروتمند تره چقدر قشنگ با قران حرف هاشو ثابت میکنه چقدر جوابهای منطقی میده به سوالاتی که ازش میپرسن، چقدر حرفهاش میره تو عمق قلب ادم و اصلا سوالی برات پیش نمیاد،اونجا بود که فهمیدم چقدر راه رو اشتباه رفتم واوایل خیلی خودم رو سرزنش میکردم ولی وقتی استاد عزیزم حرف از تکامل زدن و من شنیدم فهمیدم که این راهی که رفتم اولا به خاطر افکار خودم بوده دوما یه جورایی جزو تکامل خودمم بوده، دوره دوازده قدم رو وقتی گرفتم تا قدم نهم طول کشید تا من باور کمبود رو کمی درکش کنم و البته نتایجی هم که گرفتم درست بودن این راه رو ثابت میکرد ولی قدم نهم و عبارت های تاکید استاد انگار درست ترین تیری بود که پرتاب شد و خورد وسط همه باورهای کمبود منو و همه رو شکست و نتایجی که تو یه هفته ترکوند کلا،
با دیدن زندگی امیش ها تو ذهنم این تداعی میشد که این ادمهای گل و دوست داشتنی به نظرم خیلی دوست دارند که به روز بشن و از این نعمت ها استفاده کنن ولی انگار یه باور کمبود از یه جنس خاصی توی وجودشون هست که جلوی راهشون رو گرفته و نمیزاره خوب زندگی کنن،
استادعزیزم و خانم شایسته گل و دوستداشتنی هزاران بار ازتون متشکرم بابت همه چیز بابت باورفراوانی که چقدر زیبا توضیحش دادی استاد وقتی توی قدم نهم گفتی بابا کیهان داره بزرگتر میشه باورهای کمبود من ترکید و حداقل میتونم بگم 70 درصدش داغون شد، البته هنوز خیلی جای کار داره که باید توی عمل هم یه جاهایی ثابتش کنم ولی واقعا بخاطر همه این قسمتهای سفرنامه و طبیعی زندگی کردنتون ازتون تشکر میکنم و ارزوی بهترین هارو دارم براتون،
چقد خوب گذشته ای که گذشت تا به استاد برسی رو خوب درک کردی آفرین
تکامل که طی بشه لاجرم تو میفتی تو مسیر خوشبختی
آروم آروم پله به پله با صبر خدا هدایت میکنه مارو خیلی لذت بردم از این درک شما واقعا درس داره برای خود من و هر مسیری که طی میشه داره تکامل رو سپری میکنی به قول استاد تو حل مسئله میگه 10 سال بعد میفهمی که اون الهامی هم که بهت شد اون موقع هم جزئ از مسیر هدایت بوده
پس از مسیرت لذت ببر خوشحالم که بعد همه اون دورها الا اینجا هستی و در کنار همیم
برات آرزوی سلامتی ثروت و برکت میکنم
جهان مارو باورهای ما تشکیل میده جهان اینه تمام نمای درون ماس
سلام خدمت استاد و خانم شایسته عزیز و همه دوستان خوبم فرکانسی
خدارو صدهزار مرتبه شکر یک بار دیگر با فایل قشنگ سفر به دور آمریکا را با تمام زیبایی هاش با تمام تجربه ها و تمام آگاهی های آن توانستم حس خوب و حال خوبی رو برای خودم در ارمغان بیاورم
واقعا از شما ممنونم چقدر حال آدم خوب میشه وقتی طبیعت سفر به دور آمریکا را می بینیم وقتی ماشین های قشنگ وقتی آدم های خیلی خوب و مهربون و تمام چیزهایی که میبینیم باعث میشه که توجه ما نسبت به ورودی های ذهن ما کنترل بشه و جز خوبی و زیبایی چیزی دیگه نبینیم
از شما استاد ممنونم سپاسگزارم بابت تمام زحماتی که برای فایل ها می کشید همه شما را به خدای بزرگ مهربان میسپارم
در پناه الله یکتا شاه سلامت پیروز و تندرست باشید انشاالله
سلام خداروشکر میکنم به خاطر وجود مریم جان عزیزمون که این فایلهای عالی رو برامون آماده میکنه ، قبلا با خودم میگفتم خوش به حال خانم شایسته عزیز که با استاد عباس منش زندگی میکنه وازش هر روز وهر ساعت وهر لحظه مطالب زیادی یادمیگیره ولی تواین 6 ماه که با این سایت آشنا شدم به خودم میگم خوش به حال استاد عباس منش که مریم عزیز رو کنار خودش داره که بزرگترین نعمتی هست که از خدا دریافت کرده ، واقعا سعادتیه که همچین بانوی بزرگ وخانمی کنارته وهمراهیت میکنه وتشویقت میکنه ومهمتراز همه بهت آرامش وحس خوب میده وقتی صدای زیبا وپراز آرامشه مریم جون رو میشنوم حالم خوب میشه وقتی میخنده دلم شاد میشه وقتی ذوق میکنه منو به کودک درونم میبره
خلاصه که عاشقتم ودوستت دارم وواقعا لیاقت اینو داری که هر لحظه بشنوی عاشقتم رو
این فایل هدایت دیشب منه راستش اولش چیزی متوجه نشدم وجواب سوالم رو نگرفتم
انقدر بهش فکر کردم تا خوابم برد توخوابم این فایل رو دیدم ومرورش کردم امروز تمام کامنت دوستانم رو خوندم ولذت بردم ودرآخر متوجه شدم وجواب سوالم رو گرفتم که چرا من به اون هدفی که میخوام نمیرسم
تعصب بیجا ومقاومت درمقابل علم جدیدی که یادگرفتم وهنوز باورش ندارم
علمی انقدر ساده وآسونه که به خاطر آسونی زیادش باورش برام سخته واین که خودم رو هنوز باور نکردم قدرت درونم رو باور ندارم وخودم رو لایق این راحتی وعلم نمیدونم ، من به تازگی انرژی درمانی کار میکنم وبه سادگی چند بیمار رو به یاری خدا به سلامتی رسوندم وهمشون راضی وخوشحالن وچند بار روخودم کار کردم وباز جواب گرفتم ولی همش به خودم میگم مگه میشه به این راحتی باشه ، اینا شانسی خوب شدن
ولی روی یه بیماری خودم با ناامیدی و دستو پا شکسته کار کردم وجواب نگرفتم وحالا کاملا نا امید شدم ودست از این کار کشیدم ودلسرد هستم وسوالم این بود که چرا این بار جواب نگرفتم ؟؟
من خودم رو وعلمم رو باور ندارم ونمیخوام قبول کنم که پیشرفت کردم وتحسین دیگران رو نمیبینم
وفکر میکنم فقط میخوان بهم امید بدن ، من عاشق کمک به دیگرانم وقتی یکی بیمار میشه من زود حالم خراب میشه وهمش دوس دارم یه کاری براشون انجام بدم ، اینو از خیلی گذشته تو وجودم داشتم واز خودم دلگیر میشدم که چرا کاری از دستم بر نمیاد که انجام بدم ودکترها رو خیلی بزرگ میدیدم ودکتر شدن رو کار دست نیافتنی میدیدم ومیگفتم کار هرکسی نیست دکتر شدن ، لیاقت میخواد
حالا من با اینکه تاسال چهارم دبیرستان خوندم ولی دیپلمم رو نگرفتم واقعا هنوز خودم رو وتوانایهام رو نادیده میگیرم
من وقتی بچه دارشدم همش کتاب روانشناسی کودک میخوندم ودائم پیگیر یادگیری روانشناسی بودم ، هیپنوتیزم وکریستال درمانی یادگرفتم
ولی چون دیپلمم رو نگرفتم همه اینا رو نادیده گرفتم وباد هوا میدونم چون ازدواج کردم بعد با داشتن 3تا بچه پشت سر هم دیگه دنبال دیپلمم نرفتم باورتون میشه من تازه پارسال برای یه کاری رفتم دنبال مدرک دیپلمم وتازه متوجه شدم که ای داد بیداد من اصلا دیپلم ندارم وتا حالا خبرنداشتم وفکر میکردم دیپلم دارم فقط نرفتم مدرکم رو بگیرم وکلی پیگیری کردم دیدم بله من از یه درسم افتاده بودم واصلا نرفتم اونو دوباره امتحان بدم وهمین خیلی حالم رو گرفت
من فهمیدم که باید رواعتماد بنفس واحساس لیاقتم کار کنم روی این باورم که محدودیتی وجود نداره وبهونه قبول نیست وهیچ چیز نباید جلوی پیشرفت منو بگیره
درسته من دیپلم ندارم ولی این مدت بیکار نبودم و تونستم سه تا پسر دست گل تربیت کنم که هروقت نگاهشون میکنم لذت میبرم وخداروشکر میکنم
من نقاشی کار کردم زمانی که کلاس کنکور میرفتم واصلا نمیدونستم که قبول نشدم وبا عشق کلاس کنکور میرفتم وتازه فهمیدم که نقاشی چه دنیایه وبه اون سمت هدایت شدم. خلاصه من چون دانشگاه نرفتم همش فکر میکردم کبود دارم برای همین سردرگم بودم ودائم میخواستم خودم رو ارتقاع بدم ولی چون تو دبیرستان رشته مورد علاقه خودم رو نخونده بودم دائم احساس شکست میکردم وفکر میکردم تو هیچ کاری موفق نمیشم وهمه رو قبول داشتم بجز خودم رو
بدون اجازه پدرم وهمسرم آب نمیخوردم وبرای هر کاری از اونا مشورت میگرفتم
خلاصه که خداروشکر میکنم که الان اینجا درکنار شما دو ستان عزیزم هستم ومخصوصا خداروشکر میکنم که استادعباس منش عزیزم رو دارم که بعداز پدر خدابیامرز م باهاش آشنا شدم وحالا در هر کاری از ایشون راهنمای میخوام و واقعا که چقدر عالی منو راهنمای کردن
آرزو میکنم خدا استادعزیزمون رو و خانم شایسته بزرگوار رو برامون سالم شاد ثروتمند وپیروز تراز همیشه برامون حفظ کنه ، خدایا ممنون که من رو به این راه هدایت کردی
سلام سلام خدمت استاد و خانم شایسته و دوستان عزیز
چه درسهایی ارزشمندی میشه از این فایل گرفت !
از اونجایی که ذهن آدمی کارش حفظ وضعیت موجوده و اگه بهش تلنگر نزنی به همون منوال ادامه میده . زندگی به روش پیشینیان و حفظ کردن شرایط هم کاره ذهنه!
تو دنیایی که همه حرف از تکنولوژی و ارتباطات میزند حالا آدمایی هم هستند که علاقه ای به تغییر روش پیشینیانشون ندارند و سعی در حفظ و پاسداری میکنند .
به نظرم این آدما سعادت و رضایتشون رو در حفظ روش ها و سنت هایی میبینند که از گذشتگان به ارث بردند .
ذره ای تغییر تو شیوه زندگیشون هر چند که براشون سخته ولی به مرور ذهن منطقیشون میپذیره و باهاش کنار میاند.
هر چند که شاید عقیده ام درست نباشه ، به نظرم پذیرش تغییر در سهل کردن ایجاد پول نسبت به تغییر در زمینه مذهب ، گفتار و … راحتره . چه طور که آمیشا این همه تغییر در تمام زمینه ها رو نمیپذیرند ولی با یه دستگاه کارتخوان راحت ترند ؟ !
هر بار بیشتر آیه ” کُلا نمد هولاء و هولاء من عطاء ربّک و ما کان عطاء ربّک محظورا ” را درک میکنم .
در نهایت عدل خداوند هر کی داره تو هر مسیری که انتخاب کرده هدایت میشه ، چه ماهایی که از تکنولوژی برای پیشرفت و رشد استفاده میکنیم و چه آمیشا که بدون تکنولوژی زندگی میکنند .
قشنگی این دنیا تو تفاوتهاشه ، تو دیدن زیباییها و درس گرفتن ، نظارگر بودن و زبان قضاوت نداشتن ، تمرکز بر ریزترین نکته مثبت و زیبایی هاست و این دوربین و بازیگراش به عالیترین شکل ممکن دارند همه اینها رو نشونمون میدند .
خانم شایسته عزیزم سپاس گزارم برای زحمات ارزشمندتون .
دوستان عزیزم ، نظراتتون فوق العاده ست مخصوصا اونایی که لایک سبز ویژه دارند .
و اما استاد عزیزم که بی نظیرید . ???
خدا نگهدارتون باشه .
درود بر خداوند بخشنده مهربان
درود بر استاد عزیز و مریم جون
استاد عزیز: برمیگردیم به پنسیلوانیا، داستان ازونجا شروع میشه ک ما توی همون استیت پارکی ک روز فورت آف جولای بودیم یه مراسمی بود و دوستان مارو دعوت کردن، اونجا فهمیدن ک ما میخوایم بریم به سمت پنسیلوانیا، اون موقع ما فک کنم نورس کرولینا بودیم بعد بهمون گفتن اگه میخواید برید آمیشارو ببینید اینا ، آمیش کشور دارن فلان و اینا و خیلی توضیح میدادن، البته ما قبلا از دوستان شنیده بودیم، یک دو سال پیش، از همسایه هامون شنیده بودیم قضیه رو، ک یه گروهی هستن توی امریکا، که اونا اصلا به تکنولوژی علاقه ای ندارن، در واقع تو خونه شون برق ندارن، تی وی ندارن،تلفن ندارن، از ماشین استفاده نمیکنن، از اسب استفاده میکنن، از ُدُرشکه استفاده میکنن و کلا با تکنولوژی هیچ رابطه خوبی ندارن، اونم تو کدوم کشور، در کشوری که دیگه منشا تکنولوژیه، خیلی برام جالب بود، دوس داشتم بدونم اینا چه جوری زندگی میکنن، چه جوری مگه میشه آدم بدون مثلا برق و نمیدونم ماشین و موتور و اینا زندگی کنه، خلاصه این تو فکرم بودو اونجام اون دوستان گفتن اگر رفتین پنسلوانیا حتما برید آمیشارو ببینید.
ما اومدیم تو پنسیلوانیا اونجا ک بودیم سرچ کردیم دیدیم خیلی فاصله داره تا محل اقامت ما، country amish سمت فیلادلفیا بود و ما گفتیم ک ان شاء ا… هدایت میشیم اگر قرار باشه ببینیمشون هدایت میشیم فعلا سفرو ادامه میدیم تا اینکه گذشت و گذشت و گذشت و ما اومدیم در اوهایو، در اوهایو ک بودیم در این استیت پارکی ک هستیم نزدیک کلیولند، عزیزدلم رفت وال مارت، برای خونه خرید بکنه بعد رفت اونجا دید ک ِا ای دل غافل ک لونه آمیشا اینجاست، و تو وال مارت هم به عنوان مشتری هستن دارن خرید میکنن و هم به عنوان service custom هستن و خلاصه خیلی ذوق زده شدیم ک اصلا ما اومدیم جایی ک آمیشا هستن و یادمونم نره ک توی همون برنامه فورت آف جولای اون خانم مهربون ک با ما آخر فایل عکس گرفت یک کتابی داد به عزیز دلم به عنوان هدیه در واقع یه جوری لاو استوریه در مورد آمیش بعد خلاصه این کتاب و البته هنوز نخوندیمش و دیگه اینم باعث شد ک ما بخوایم بیشتر و بیشتر آشنا بشیم، رفتیم اینجا عزیزدلمم فیلم گرفته ازشون، از زندگی شون، همونجور ک میدونید اینا با درشکه این ور اونور میرن، ماشین و موتور ندارن، خونه هاشون برق ندارن با هیزم خونه رو گرم میکنن و لباساشونو بیرون پهن میکنن، با دست میشورن، و خیلی جالبه یه سبک زندگیه دیگه، حالا یه اعتقادات مذهبی خیلی سنگینی ام دارن، مسیحی های خیلی معتقد و مذهبی از یک سمت آلمان اومدن، خیلی سال پیش تو امریکا و درشکه شون رو خودشون درست میکنن، با نقشه درست نمیکنن، ذهنی درست میکنن و ۲۲روز طول میکشه تا یک صنعتگر بتونه یک درشکه درست کنه، درشکه هاشون چراغ راهنما داره و دوچرخه هاشون همونجور ک می بینید رکاب نداره، برای من ک خیلی باحال بود، خانوماشون یه حجاب خاصی دارن، آقایون شون یه لباس خاصی دارن، یه کلاه خاصی دارن و یک پوشش به شیوه خودشونه و این زیبایی امریکارو نشون میده ک همه در کنار هم با صلح زندگی میکنن، مثلا وقتی این درشکه هه میره خب سرعتش ک زیاد نیست دیگه مجبورن ماشینا با سرعت خیلی کم پشت این درشکه برن و هیچ کس صداش در نمیاد، هیچ کس اعتراضی نمیکنه، اَی بابا برو اون ور، یابو گوسفنداتو فروختی اومدی تو شهر جلوی مارو گرفتی، اصلا این حرفا نیست، خب مردم خیلی احترام میزارن بهم دیگه،
من زیبایی این قضیه رو در این می بینم ک چقدر دنیا میتونه متنوع باشه و میشه با احترام در کنار همدیگه زندگی کرد،
رفتیم بعد از این داستان رستوران آمیشا، اونجا دیدیم پرسیدیم ازشون ک چه جوریه داستان عزیزدلم خیلی کنجکاو بود ک چرا لباساشون دکمه نداره ، پرسید ک چه جوری لباساتون دکمه نداره؟ اون خانومه گفتش ک ما دکمه استفاده نمیکنیم، اینا احتمالا یه جورایی تو مذهب شون نادرسته چه جوریه قضیه، ولی از سنجاق قفلی استفاده میکنن پشت لباسشون، دکمه نداره، لباسای خانوما حداقل، بعد دیگه پرسیدیم آدرس گرفتیم از همون رستوران ک کجا هستن و کجا میشه دیدشون، رفتیم مغازه شون خرید کردیم، مغازه آمیشا، کلی صنایع دستی دارن، کلی کیک خریدیم، باید از قبل سفارش میدادی بعد فردا برات درست میکردن می آوردن براتون، اینجوری نبود ک بری بخری، صف باید وامیستادی،
خلاصه دیدگاه جالبی بود، آدمایی هستن تو این دوره زمونه در امریکا هآ ک از تکنولوژی استفاده نمیکنن و زنده ن. حالا ما ۲ روز موبایل مون نیس فک میکنیم دنیا خراب شده ، ۲ روز اینترنت نداریم فک میکنیم دنیا خراب شده، با ماشین نمیتونیم، اینا توی امریکا ک برق هس همه چی هس سیستم هس….
مریم جون: اینا چند تا چیز جالب دیگه بود، یکی اینکه چقدر آمریکا به دیدگاِه آدما احترام میزاره ، مثلا توی پارکینگ لاتا یه بخشایی رو در نظر گرفتن برای مخصوص پارک درشکه ها، بخاطر اینکه اسب سوار میشه یعنی بخاطر اینکه اسب اون درشکه رو میرونه سایه بون دارن ک اسب اذیت نشه،
نکته بعدیش اینه ک تابلوهای رانندگی شون، یه تابلوهایی تو امریکا هس تابلوهای توقف ک روش نوشته stop ک ماشین باید وایسته اونجا خب اسب باید وایسته بعد بجای اینکه بنویسن استاپ روش نوشتن ُو، ُو رو میخوای توضیح بده:
استاد عزیز: ُو رو چون ما اسب داشتیم میدونیم، یعنی اسب مون برونی، اون اول ک خواستیم اسب بخریم بهمون درس هایی دادن برای اسب سواری و اینا، یه استانداردهایی گویا دارن برای آموزش به اسب ، ُو وقتی که در واقع افسارو میکشی به سمت خودت میگی ُو اسب جا در جا متوقف میشه، اسب هایی ک تعلیم دیدن، بعد توی syna stop تو امریکا جوریه ک خیلی زیادم هس دیدید تو تصاویر جایی ک شما باید توقف کامل بکنین بعد نگاه کنی این ور اون ور اگه ک نوبتت بود دیگه میتونی بری دیگه، چون اگر ۴طرف استاپ ساین داشته باشه نوبت با کسی هس ک اول رسیده به استاپ ساین، اون میره بعد نفر دوم، نفر سوم و نفر چهارم و به همین ترتیب و جاهایی هس ک کلا چهارراهه چراغ قرمز نداره، کامل استاپ ساینیه، بعد اینا به جای استاپ ُو WHOA گذاشتن وقتی میگی اسب وایمیسته، چقدر به قول شما دیدگاهشون خوبه ک این شرایطو این فضارو در واقع احترام به عقاید دیگران رو ترکیب کردن یعنی یه جوری بالاخره مدیریتش کردن، هم ایمن باشه هم امن باشه هم برای اونا و هم برای دیگران، میدونی در کنار هم به خوبی و خوشی زندگی کنن.
مریم جون: نکته جالب برای خودم ک ما نمیتونیم بصورت کامل همراه پیشرفت جهان نباشیم، مثلا همین آمیشا با این اعتقاداتشون خونه شون برق و استفاده نمیکنن ولی توی مغازه هاشون از این کارت خوان ها گذاشته بودن، یعنی کارت خوان خودش تکنولوژیه،
استاد عزیز: خودشون رو adopt کردن بالاخره پولو باید بسازی، پول دیگه این داستانارو نداره، پولو باید بسازی، اتفاقاً تازه اینا اگه زندگی شون ثروتمندتر بود از همین جذب توریست خیلی میتونن پول بسازن، ولی اینا به قدر نیازشون دارن کار میکنن و کارتخوان میزارن ک پول بسازن، کار میکنن تو وال مارت، این ور اون ور ولی خیلی تجربه خوبی بود و بدونید ک چقد جهان متنوعه، بدونید چه چیزای جدیدی آدم تو سفر می بینه، چه جوری هدایت میشه و خدارو سپاسگزارم، از عزیزدلم ممنونم با اینکه کار سختی بود فیلم گرفتن تو این قسمت یه ذره مقاومت دارن علاقه ای ندارن توی تصویر باشن ولی عزیزدلم تلاششو کرد ک یه صحنه هایی رو حداقل بتونه بگیره. تا یه مقدار خیلی کوچیکی، امیدارم ازش لذت ببرید.
استاد عزیز: ببین از هر شرایطی حتی اگر شرایط به ظاهر جالب نباشه هم میشه به موفقیت های خیلی بزرگ رسید.
هیج محدودیتی در کار نیست.
هیچ بهانه ای پذیرفته نیست.
هر چی رو که بخواید میتونید بسازید توی زندگی تون،
فقط باید باوراتونو عوض کنید،
فقط باید نپذیرید اون چیزی ک از قبل بهتون گفتن.
باید بتونید متفاوت فکر کنید.
خدایا شکرت که این حرفارو از استاد، دست سبزت شنیدم و نوشتم.😘😘
خیلی دوس داشتم که حرفهای ارزشمند استاد و مریم جون رو به ترتیب آنچه گفتن مکتوب کنم چون خیلی ارزنده بودن و اونهارو تقدیم میکنم به دوستان عزیزم که کامنت مرا مطالعه میکنن. شاد باشید و رها:)
واقعا زندگی قرون وسطایی برای خودشون حفظ کردن و اینکه امریکا اینقدر به کنار از پیشرفتی که در تمام جنبه ها داره اینقدر احترام میزاره به فرهنگ ملیت هایی که در کشورشون اقامت دارن و هیچ کسی نمیتونه دخالتی در این قضیه داشته باشه و این حرکت فوق العاده تحسین برانگیزه و به همین خاطر خیلی زیاد میشنوم که شکرگزاری در امریکا به صورت یک فرهنگ دراومده که این قدر کشور گسترده ایه در جهان که برای وجود کشورشون دعا میکنن و حس خوبی نسبت به کشورشون دارن به دور از اختلاف فرهنگی و البته شاید بعضی جاها یه سری تضادها هنوز وجود داشته باشه ولی هر کسی بر اساس مداری که داخلش هست میتونه تجارب مختلفی رو توی زندگیش داشته باشه. خدایا شکرت
خدایا شکرت به خاطر اشتیاق و لبخندی که در وجود استاد در چهره شون دیدم.
خدایا شکرت به خاطر فراوانی این سرزمین و تنوع خونه ها در ملک هایی که دارن که به قسمت های مختلف و بزرگی تقسیم شده و هر چیزی سر جای خودشه.
خدایا شکرت به خاطر این طبیعت زیبا و پر از نعمتت، پر از بودنت، پر از آرامشت.
خدایا شکرت به خاطر اون اسب قهوه ای زیبای کالسکه که حس خوبی بهش داشتم وقتی دیدمش.
خدایا شکرت که میتونم دو تا صدای بهشتی رو از فاصله های دور بشنوم و حال خوب داشته باشم.
خدایا شکرت به خاطر وجود این دو گهر زیبا در زندگیم.
مهرتان پاینده باد
دوستتون دارم
بنام خالق عشق و فراوانی.
سلام استاد جان،سلام مریم جان ،خانوم همیشهههه همراه .
این فایل ،فایل نشانه روز من بود،کلی حرف داشت برام ،کهههه ببین مهسااااا همه چیز ممکن میشع وقتی باور هاتو تغییر بدی.
به ثروت بی نهایت میرسی به ساده ترین شکل ممکن وقتی باور هاتو تغییر بدی.
به یه رابطه عاشقانه هدایت میشی،وقتی باورهاتو تغییر بدی.
به سلامتی میرسی ،وقتی باورتو درست کنی.
و همه چیز باورههههه…..
باورهات که درست باشن ،هیچ محدودیت و ترمزی جلوی راهت قرار نمیگیره :)
جانه جانان من خدای خوبمممممم
به تو همه چیز ممکنه ،وقتی بهت اعتماد میکنم ،وقتی اولین قدمو برای خواسته هام برمیدارم تووووو هزار قدم برام برمیداری،،،،،،،،
همین که حواست بهم هست خوبه ….
همین خوبه که تو منو دوست داری ……
و تو تمام منی خدای خوبم،برام هزاران دست میشی تا همه چیز برام ممکن بشه.
باور دارم توووو مشتاق تر از منییییی،که من به خواسته هام برسمممممم.
هزاران راه هست برای اینکه ثروتمند بشیم.
از ساده ترین راه ها و ایده هاااا میتونیم ثروتمند بشیم.
ممنونم ازت استاده جان :)
خداروشکر میکنم که شمارو بهم داده:)
در پناه خدا باشید.
بنام خدای مهربان
قسمت چهل و چهارم دیدم و کلی درس گرفتم
اولین چیزی که در مورد آمیش نظرم جلب کرد تمیزی شون بود که این منظم و مرتب بودن در لباسهاشون کاملا نمایان بود با اینکه از برق استفاده نمیکنن ولی لباس هاشون خیلی صاف واتو کشیده بود ومن واقعا تحسین کردم آراستگی قوم آمیش
واقعا جالبه بادیدن این قسمت موضوعات گوناگونی همزمان از ذهنم گذشت و خوشحالم که میتونم این موضوعات از پنجره قوانین ثابت جهان هستی برای خودم تحلیل کنم ودر موردشون فکر کنم چون مطمئنااگر با این قوانین آشنا نبودم و بر اساس باورهای قبلی قوم آمیش میدیدم بجز محدودیت و نکات منفی تصوری دیگری از این قوم نداشتم و با دیدن اونها درسی هم نمیگرفتم که هیچ تازه کلی بار منفی هم سوار ذهنم میکردم
خیلی خوشحالم که با این قوانین آشنا شدم چون هر چی که مبیبینم و میشنوم یا افکاری که حتی از ذهنم میگذرد رو با قانون می سنجم شاید هنوز نمیتونم ناخودآگاه هماهنگ با قوانین رفتار کنم ولی آگاهانه سعی میکنم به قوانین توجه کنم و چقدر محاسبه کردن در هر جنبه ای از زندگی بر اساس قوانین کارم رو آسون میکنه و خدا روشکر که قوانین ثابت هستند میتونم براحتی نتیجه هر عملی بر اساس قوانین قشنگ حدس بزنم
شناخت نسبت به قوانین جهان باعث شده که هر بار که میخوام در مورد موضوعی واکنش نشون بدم سعی کنم هماهنگ باشم با قوانین جدیدا به این درک رسیدم چون قبلا بااینکه آشنا بودم ولی بصورت ناخودآگاه ذهنم نسبت به هر مسئله ای واکنش نشون میدادو در گیر میشد و این درگیری باعث میشد تا مدتی احساسم بد باشه ولی کم کم تونستم درک کنم و الان در برخورد با مسئله ای شاید خیلی روان نباشم و سریع بر اساس قوانین عمل نکنم ولی در زمان برخورد با مسئله ای ذهنم سریع اول به یاد قوانین میفته البته شاید نتونم هماهنگ عمل کنم و اون هم به این علت هست که هنوز باورهای توحیدیم قدرتمند نشدن ولی دیگه مستقیم بر اساس باورهای قبلی عمل نمیکنم و فکرم درگیر قوانین جهان هم شده و تا اینجا هم برای من جای شکر داره چون همیشه طوری بود که در مقابل مسائل براساس باورهای محدودعمل میکردم و نتیجه مثل قبل بود و بعد از اتمام کار متوجه میشدم که بر اساس باورهای محدود قبلی ناخودآگاه عمل کردم و احساسم دوباره بد میشد
از یک طرف سرزنش ذهنم بود که احساسم بد میکرد و از طرف دیگه نتیجه کار که برگرفته از یک باور محدود بود که ثمره ای نداشت
ولی الان که خدا رو شکر تونستم به این مرحله برسم که در ابتدای هر مسئله و موضوعی سریع از نگاه قوانین ببینم خیلی خوشحالم و این نگاه باعث شده که خیلی وقتها حتی نیاز نباشه کارهای اضافی و بیهوده ای رو انجام ندم و حتی بتونم در مواقعی عجله رو هم کنترل کنم و ایمان دارم با قدرتمندتر شدن باورهام و طی شدن تکاملم این مسیر برای من هموارتر ولذت بخش تر خواهد شد
70
سلام
نمیدونم بخاطر بار مثبت نبودنش باید بنویسم یا نه . ولی شاید نوشتنش از سنگینی این فایل برام کم کرد
با دیدن و شنیدن بیشتر از اینکه شگفت زده بشم ازین سبک زندگی ترسیدم .
ترسیدم از این همه نااگاهی و مقاومت بی دلیل
من فاطمه اهل اصفهان خونواده ای مذهبی و پسر سالار . خوانوده ای که از همه چیز میترسید و هیچوقت چیزای جدید تجربه نکرد . من تا ۱۶سالگی از هفت سالگیم چادر سرم میکردم به اجبار .خوب بودنمون به این معنی بود که اهل مسجد باشیم . خوب بودنمون به نمازای تو مدرسه بود که اگه نمیخوندی هر حرفی رو میزدن بهت و حس گناه و گناه
ترسیدم و یه چیزایی یادم امد
نمیدونم اون بود منو از همه تعصب کشید بیرون یا درخواست من بود؟اگه اینکار نمیشد تو قلب امریکا و تکنولوژی هم همون بودم حتی؟
به خودم قول دادم حال خوبم بستگی به بیرون نباشه حتی اهنگی میزاشتم که دوسش نداشته باشم ولی لذتو ببرم درونی و خودم
ولی الان میگم فاطمه تو الان درگیر چطور تعصباتی هستی و هنوز نمیدونی ؟؟؟
از همین ترسیدم
چی دیگه بهم حس بدی میده که بدونم از بیخ غلطه .
تو این جامعه کی باورش میشد وقتی روسری سر کردنمون داره اذیت میکنه و حس خوبی نمیده یعنی بابا خب غلطه تعصب بیخوده . بارها بود میگفتم موی زن با موی مرد چه تفاوتیه چرا این همه گرمی و سختی ؟ولی خدا وایساده بود که تو جهنم از این تار موی باریکم منو اویزون کنه و دستایی که نامحرم میدید رو اتیش بزنه
فاطمه نگاه مثبت بین: تو میتونستی هنوزم همون باشی که بودی ولی نیستی ولی خدا هدایتت کرد
راستش هیچوقت زندگی اونی نبود که بهم گفته بودن
من دلم میخواد پرواز کنم بدون هیچ مقاومت و تعصب
مرسی استاد که برامون از یه سبک زندگی جدید گفتی من که تا حالا نشنیده بودم و تازه رفتم تو نت سرچ کردم راجبشون
در پناه خدا باشید
به نام خداوند جان
بی صبرانه منتظرم بریم ببینیم.
امریکا کشور تنوع نژاد هست و همه بهم احترام میذارن، همینه که این کشور بسیار جالب هست و در حال پیشرفت.
هیچ محدودیت در کار نیست، فقط باید باورهام رو عوض کنم و اون چیزی که گفتن رو نپذیرم
خدایا ما رو کجا میبری…
پسر چه لباس های جالبی دارن، من تو فیلم ها دیده بودم
خیلی جالب بود، تو قلب امریکا همچین ادم هایی هستن
دوچرخه سواری خانم ها با یک پا، بچه های توی سبد، ریش های بلند بدون سیبیل، کلاه مردا و زنا، خونه هاشون، کالسکه های اهنی، پیراهن سفید بند دار
خداروشکر با چیزهای جدید به واسطه هدایت خدا و استاد و خانم شایسته اشنا میشم
برای من درس داشت که باورها چه کاری با انسان میکنه و رفتار ما از باورهای ماست
و نکته دیگه سبک زندگی خودت را داشته باش ولی بی احترامی نکن
هرکسی دین و مذهب و سبک زندگیش رو باید خودش با فکر انتخاب کنه بدون توجه به خانواده و جامعه یعنی خودش بهش برسه و انتخابش کنه
خانم شایسته شجاعتتون رو تحسین میکنم با اینکه انسان های غریبه با تکنولوژی هستن ولی انقدر شما باور و ایمان قوی به خدا دارید که میرین جلو و میدانید جز خدا هیچ عاملی تاثیرگذار نیست
به نام خداوند بزرگ و مهربان که هرچه داریم از اوست
جهان همواره و در لحظه در حال گسترش است و هرچقدر ما با این جهانی که خداوند همه چیزش را مسخر ما کرده پیش بریم زندگی راحت تری خواهیم داشت
یادم میاد اوایل آشنایی م با قوانین با کسایی تو اینستاگرام آشنا شدم که البته به خودشون هم میگفتن استاد و هنوز هم در حال فعالیت هستند البته از وقتی با استاد آشنا شدم خیلی وقت که دنبالشون نمیکنم و اصلا اینستاگرامم رو به خاطر تمرکز روی سایت کلا پاک کردم،
از بحث دور نشیم خلاصه من چون خیلی دنبال ارامش ذهنی بودم رفتم دنبال یاد گرفتن تکنیک های ارامش ذهنی از این دوستان که اصل کارشون هم برپایه مدیتیشن بود و تکنیک های نفس کشیدن و اون دوران هم یه جورایی به تکامل خودم برمیگرده و اصلا پشیمون نیستم این افرادی که خدمتتون گفتم تکنیک های خوبی داشتن برای ارام کردن ذهن ولی باورهایی هم داشتن که الان وقتی راجبشون فکر میکنم خندم میگیره ،
به ایلان ماسک و بیل گیتس میگفتن نیروهای سیاهی، با اینکه این ادمها این همه خدمت کردن به این جهان میگفتن اینا مردم رو برده کردن و یسری چرت و پرت هایی که البته من باید تو مسیر تکاملم اینها رو میگذروندم و جالب بود خودشون داشتن از این از این تکنولوزی استفاده میکردن و توی خیلی از لایوها شون ازشون پرسیده میشد که بابا اگه اینجور ادمها نبودن تو الان این موبایل دستت نبود که بخوای باهاش به قول خودت اگاهی پخش کنی و اینقدر راحت پول بسازی بعد به سازنده اینها میگی نیروهای سیاهی یا ماتریکس؟
بعد یه جوابهای چرت و پرتی میدادن که نگم براتون…
خلاصه اینکه تناقض توی حرفهای اینها اصلا برام باور پذیر نمیشد و چون ثروت خیلی برام مهم بود اصلا نتایج خوبی نمیگرفتم از لحاظ مالی همچنین روابط همچنین سلامتی و خیلی چیزهای دیگه و هی خودمو گول میزدم و دنبال باز شدن چشم سومم بودم و نمیدونستم که بابا به قول استاد فقط باورهاست که کارهارو میکنه…
خلاصه کلی باور شرک الود به من توسط این اقایون به قول خودشون اساتید منتقل شد که پول ها و ثروت های جهان دست یه گروه یهودی و اونها چشم سوم مردم رو پوشوندن که مردم به اگاهی نرسن و فلوراید میریزن تو خمیر دندون و اب که تو به اگاهی نرسی و این چرت و پرتها،
بعد من تو ذهنم سوال پیش میومد که مگه زمان قدیم مثل زمان پیامبر فلوراید وجود داشته که بریزن تو اب بعد مردم رو گمراه کنن؟؟!!!
چی میگن اینا؟!!!
با دیدن این قسمت سفرنامه خیلی از این چیزایی که تو اون زمان از این افراد شنیدم برای زنده شد و گفتم
اینها هم میخوان که عقاید خودشون رو نگه دارن ولی چون جهان داره هرروز گسترش پیدا میکنه روشون نمیشه انگار از این عقاید دست بکشن و خودشون رو به روز تر کنن،
افرادی که من دنبالشون میکردم یه زمانی اصل جنس حرفاشون بر پایه کمبود بود کمبود ثروت کمبود انرژی و خیلی چیزهای دیگه به خاطر همین باور بزرگ کمبود هم بود که من هیچ وقت هیچ نتیجه قابل توجهی از نظر مالی نگرفتم اونا فقط میگفتن باید ذهنتو اروم کنی تا به همه چیز برسی ولی حرف استاد عزیزم یه چیز دیگه س و میگه نه تنها چیزی در این جهان کم نیست بلکه روز به روز داره بیش تر میشه ،چقدر سخت بود برام باور کردن فراوانی از استاد و اصلا نمیفهمیدم داره چی میگه وقتی حرف از اصلی ترین پاشنه آشیل بشریت یعنی کمبود میزد اصلا نمیتونستم درکش کنم چون مدتها بود توی گوشم این جمله زمزمه میشد که ثروت های جهان در دستان یهودی هاست (باور شرک الود وحشتناک) وقتی با استادبه لطف خداوند اشنا شدم دیدم بابا ایشون اصلا کلا به چیز دیگه میگه چقدر ثروتمند تره چقدر قشنگ با قران حرف هاشو ثابت میکنه چقدر جوابهای منطقی میده به سوالاتی که ازش میپرسن، چقدر حرفهاش میره تو عمق قلب ادم و اصلا سوالی برات پیش نمیاد،اونجا بود که فهمیدم چقدر راه رو اشتباه رفتم واوایل خیلی خودم رو سرزنش میکردم ولی وقتی استاد عزیزم حرف از تکامل زدن و من شنیدم فهمیدم که این راهی که رفتم اولا به خاطر افکار خودم بوده دوما یه جورایی جزو تکامل خودمم بوده، دوره دوازده قدم رو وقتی گرفتم تا قدم نهم طول کشید تا من باور کمبود رو کمی درکش کنم و البته نتایجی هم که گرفتم درست بودن این راه رو ثابت میکرد ولی قدم نهم و عبارت های تاکید استاد انگار درست ترین تیری بود که پرتاب شد و خورد وسط همه باورهای کمبود منو و همه رو شکست و نتایجی که تو یه هفته ترکوند کلا،
با دیدن زندگی امیش ها تو ذهنم این تداعی میشد که این ادمهای گل و دوست داشتنی به نظرم خیلی دوست دارند که به روز بشن و از این نعمت ها استفاده کنن ولی انگار یه باور کمبود از یه جنس خاصی توی وجودشون هست که جلوی راهشون رو گرفته و نمیزاره خوب زندگی کنن،
استادعزیزم و خانم شایسته گل و دوستداشتنی هزاران بار ازتون متشکرم بابت همه چیز بابت باورفراوانی که چقدر زیبا توضیحش دادی استاد وقتی توی قدم نهم گفتی بابا کیهان داره بزرگتر میشه باورهای کمبود من ترکید و حداقل میتونم بگم 70 درصدش داغون شد، البته هنوز خیلی جای کار داره که باید توی عمل هم یه جاهایی ثابتش کنم ولی واقعا بخاطر همه این قسمتهای سفرنامه و طبیعی زندگی کردنتون ازتون تشکر میکنم و ارزوی بهترین هارو دارم براتون،
به نام خدای مهربان
سلام بر داود عزیز و دوست داشتنی
چقد کامنت شما زیبا بود
چقد خوب گذشته ای که گذشت تا به استاد برسی رو خوب درک کردی آفرین
تکامل که طی بشه لاجرم تو میفتی تو مسیر خوشبختی
آروم آروم پله به پله با صبر خدا هدایت میکنه مارو خیلی لذت بردم از این درک شما واقعا درس داره برای خود من و هر مسیری که طی میشه داره تکامل رو سپری میکنی به قول استاد تو حل مسئله میگه 10 سال بعد میفهمی که اون الهامی هم که بهت شد اون موقع هم جزئ از مسیر هدایت بوده
پس از مسیرت لذت ببر خوشحالم که بعد همه اون دورها الا اینجا هستی و در کنار همیم
برات آرزوی سلامتی ثروت و برکت میکنم
جهان مارو باورهای ما تشکیل میده جهان اینه تمام نمای درون ماس
سلام و درود به شما امین عزیز
از تو ممنون و سپاسگزارم لطف داری دوست گلم،
ان شاالله همه دوستان در این سایت استمرار داشته باشن و به همه ارزوهاشون برسن در پناه حق،
ارزوی شادی و سلامتی و ثروت و ارامش دارم برات،ممنونم که کامنت منو خوندی و نظر دادی راجبش،در پناه خدا باشی
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام خدمت استاد و خانم شایسته عزیز و همه دوستان خوبم فرکانسی
خدارو صدهزار مرتبه شکر یک بار دیگر با فایل قشنگ سفر به دور آمریکا را با تمام زیبایی هاش با تمام تجربه ها و تمام آگاهی های آن توانستم حس خوب و حال خوبی رو برای خودم در ارمغان بیاورم
واقعا از شما ممنونم چقدر حال آدم خوب میشه وقتی طبیعت سفر به دور آمریکا را می بینیم وقتی ماشین های قشنگ وقتی آدم های خیلی خوب و مهربون و تمام چیزهایی که میبینیم باعث میشه که توجه ما نسبت به ورودی های ذهن ما کنترل بشه و جز خوبی و زیبایی چیزی دیگه نبینیم
از شما استاد ممنونم سپاسگزارم بابت تمام زحماتی که برای فایل ها می کشید همه شما را به خدای بزرگ مهربان میسپارم
در پناه الله یکتا شاه سلامت پیروز و تندرست باشید انشاالله
سلام به شما استاد عزیزم،مریم بانوی نازنینم ودوستان نابم
امروز این فایل نشانه ی امروز من بود
چقدر به دلم نشست،برام خیلی خیلی جالب بود
خدای من چقدر جهان تو بزرگ وسیع و متنوع
وچقدر ما انسانها ،با تمام وسعت جهان تو وزیبایی هاش،ونعمتهاش،وتضادهاش،وقشنگیهاش،دیدمون کوچیک…
هم سادگی هست،هم پیچیدگی،این دیگه بستگی داره خودمون،چقدر ساده بگیریم یا پیچیده ش کنیم
چقدر خوب که قضاوت نکنینم،چقدر خوب همونطور که انتظار داریم برامون همه احترام ،قائل بشن،ماهم همین حس رو در قبال بقیه داشته باشیم
خیلی درسها ازین فایل زیبا میشه گرفت
وبه قول استاد هیییج محدودیتی وجود نداره،هیچ محدودیتی
چقدر خوب که هر کس باهر عقیده ای هرطور که دوست داره،زندگی کنه
چقدر خوب که نگران قضاوت دیگران نباشی،وکار خودت رو انجام بدی
چقدر خوب یه جاهایی آدمها به جای عجله کردن،وهول زدن وجانموندن،آرام باشن،فارغ از حال بد ونگرانی
چقدر خوب که در اوج سادگی،بتونی از لحظه لذت ببری..
خدارو هزارن بار سپاسگزارم به خاطر صلح وآرامش که تو زندگیم جاری
عاشقنونم..
سلام خداروشکر میکنم به خاطر وجود مریم جان عزیزمون که این فایلهای عالی رو برامون آماده میکنه ، قبلا با خودم میگفتم خوش به حال خانم شایسته عزیز که با استاد عباس منش زندگی میکنه وازش هر روز وهر ساعت وهر لحظه مطالب زیادی یادمیگیره ولی تواین 6 ماه که با این سایت آشنا شدم به خودم میگم خوش به حال استاد عباس منش که مریم عزیز رو کنار خودش داره که بزرگترین نعمتی هست که از خدا دریافت کرده ، واقعا سعادتیه که همچین بانوی بزرگ وخانمی کنارته وهمراهیت میکنه وتشویقت میکنه ومهمتراز همه بهت آرامش وحس خوب میده وقتی صدای زیبا وپراز آرامشه مریم جون رو میشنوم حالم خوب میشه وقتی میخنده دلم شاد میشه وقتی ذوق میکنه منو به کودک درونم میبره
خلاصه که عاشقتم ودوستت دارم وواقعا لیاقت اینو داری که هر لحظه بشنوی عاشقتم رو
این فایل هدایت دیشب منه راستش اولش چیزی متوجه نشدم وجواب سوالم رو نگرفتم
انقدر بهش فکر کردم تا خوابم برد توخوابم این فایل رو دیدم ومرورش کردم امروز تمام کامنت دوستانم رو خوندم ولذت بردم ودرآخر متوجه شدم وجواب سوالم رو گرفتم که چرا من به اون هدفی که میخوام نمیرسم
تعصب بیجا ومقاومت درمقابل علم جدیدی که یادگرفتم وهنوز باورش ندارم
علمی انقدر ساده وآسونه که به خاطر آسونی زیادش باورش برام سخته واین که خودم رو هنوز باور نکردم قدرت درونم رو باور ندارم وخودم رو لایق این راحتی وعلم نمیدونم ، من به تازگی انرژی درمانی کار میکنم وبه سادگی چند بیمار رو به یاری خدا به سلامتی رسوندم وهمشون راضی وخوشحالن وچند بار روخودم کار کردم وباز جواب گرفتم ولی همش به خودم میگم مگه میشه به این راحتی باشه ، اینا شانسی خوب شدن
ولی روی یه بیماری خودم با ناامیدی و دستو پا شکسته کار کردم وجواب نگرفتم وحالا کاملا نا امید شدم ودست از این کار کشیدم ودلسرد هستم وسوالم این بود که چرا این بار جواب نگرفتم ؟؟
من خودم رو وعلمم رو باور ندارم ونمیخوام قبول کنم که پیشرفت کردم وتحسین دیگران رو نمیبینم
وفکر میکنم فقط میخوان بهم امید بدن ، من عاشق کمک به دیگرانم وقتی یکی بیمار میشه من زود حالم خراب میشه وهمش دوس دارم یه کاری براشون انجام بدم ، اینو از خیلی گذشته تو وجودم داشتم واز خودم دلگیر میشدم که چرا کاری از دستم بر نمیاد که انجام بدم ودکترها رو خیلی بزرگ میدیدم ودکتر شدن رو کار دست نیافتنی میدیدم ومیگفتم کار هرکسی نیست دکتر شدن ، لیاقت میخواد
حالا من با اینکه تاسال چهارم دبیرستان خوندم ولی دیپلمم رو نگرفتم واقعا هنوز خودم رو وتوانایهام رو نادیده میگیرم
من وقتی بچه دارشدم همش کتاب روانشناسی کودک میخوندم ودائم پیگیر یادگیری روانشناسی بودم ، هیپنوتیزم وکریستال درمانی یادگرفتم
مغناطیس درمانی ، انرژی درمانی ریکی ، رواندرمانی ، درمان پرانیکی بارنگا ، هاله درمانی یادگرفتم رانندگی جوری که حالا راننده سرویس مدرسه هستم
ولی چون دیپلمم رو نگرفتم همه اینا رو نادیده گرفتم وباد هوا میدونم چون ازدواج کردم بعد با داشتن 3تا بچه پشت سر هم دیگه دنبال دیپلمم نرفتم باورتون میشه من تازه پارسال برای یه کاری رفتم دنبال مدرک دیپلمم وتازه متوجه شدم که ای داد بیداد من اصلا دیپلم ندارم وتا حالا خبرنداشتم وفکر میکردم دیپلم دارم فقط نرفتم مدرکم رو بگیرم وکلی پیگیری کردم دیدم بله من از یه درسم افتاده بودم واصلا نرفتم اونو دوباره امتحان بدم وهمین خیلی حالم رو گرفت
من فهمیدم که باید رواعتماد بنفس واحساس لیاقتم کار کنم روی این باورم که محدودیتی وجود نداره وبهونه قبول نیست وهیچ چیز نباید جلوی پیشرفت منو بگیره
درسته من دیپلم ندارم ولی این مدت بیکار نبودم و تونستم سه تا پسر دست گل تربیت کنم که هروقت نگاهشون میکنم لذت میبرم وخداروشکر میکنم
من نقاشی کار کردم زمانی که کلاس کنکور میرفتم واصلا نمیدونستم که قبول نشدم وبا عشق کلاس کنکور میرفتم وتازه فهمیدم که نقاشی چه دنیایه وبه اون سمت هدایت شدم. خلاصه من چون دانشگاه نرفتم همش فکر میکردم کبود دارم برای همین سردرگم بودم ودائم میخواستم خودم رو ارتقاع بدم ولی چون تو دبیرستان رشته مورد علاقه خودم رو نخونده بودم دائم احساس شکست میکردم وفکر میکردم تو هیچ کاری موفق نمیشم وهمه رو قبول داشتم بجز خودم رو
بدون اجازه پدرم وهمسرم آب نمیخوردم وبرای هر کاری از اونا مشورت میگرفتم
خلاصه که خداروشکر میکنم که الان اینجا درکنار شما دو ستان عزیزم هستم ومخصوصا خداروشکر میکنم که استادعباس منش عزیزم رو دارم که بعداز پدر خدابیامرز م باهاش آشنا شدم وحالا در هر کاری از ایشون راهنمای میخوام و واقعا که چقدر عالی منو راهنمای کردن
آرزو میکنم خدا استادعزیزمون رو و خانم شایسته بزرگوار رو برامون سالم شاد ثروتمند وپیروز تراز همیشه برامون حفظ کنه ، خدایا ممنون که من رو به این راه هدایت کردی