سفر به دور آمریکا | قسمت ۶۰ - صفحه 1 (به ترتیب امتیاز)

308 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    زمرد آبی گفته:
    مدت عضویت: 2437 روز

    سلام

    آسمون پر از ابر ?

    باد ملایمی که شاخ وبرگا رو تکون میداد?

    درختای سرسبز وچمنهای سرسبز??

    گلکاریهای زیبا?

    وماشینهای عالی?

    ورستوران زیبا که به خاطر کیفیت عالی غذاش شما رو دوباره به اونجا کشوند

    ومن مطمئنم که آشپز این رستوران عاشق کارشه وهمین باعث شده اینقدر غذاش کیفیت دار باشه

    وبازهم کلمه زیبای عاشقانه ای که نه تنها تکراری نمیشه بلکه هر روز میزان عشق توی این کلمه زیادتر میشه?

    وچقدر عالیه که آدم بره مسافرت وبتونه همزمان کارش رو هم انجام بده ،بشین توی رستوران منتظر باشه غذاشو بیارن یاروی چمن ها درازکشیده باشه وبتونه کارش انجام بده?

    خانمی که دوربین عکاسی توی دستش بود?

    ورقص زیبای این پسرهای جوان?

    چه حرکتهای زیبایی می زدند?

    وتشویق وتحسین دوستاشون واقعا ستودنی بود?

    حرف قشنگ استاد با این تشویق وتحسینها سنگ هم بود مثل مایک لجکسن می رقصید??

    منم همیشه دیگران رو تشویق می کنم وخودم از اینکار خیلی لذت می برم بعضی ها اول فکر می کردند مسخرشون می کنم یا دارم غلو می کنم بعضی ها به چشم زخم اعتقاد داشتند وسریع می ترسیدند چشمشون بزنم

    ولی من بهشون میگفتم که عادت همیشگی من تحسین کردن نقاط قوت وزیباییهای افراد هست و الان دیگه همشون این ویژگی منو می دونن ووقتی ازشون تعریف می کنم به وجد میان

    حتی یک نفرشون که من از ست کردن لباساش ونوع لباس پوشیدنش تعریف دادم و هرسری با دیدنش این نکته رو بهش تاکید کردم

    بهم گفت زمرد هیچکس تا حالا یه کلام از لباس پوشیدن من تعریف نداده بود حتی همسرم وقتی اینو گفت خیلی خوشحال شدم که تونستم ویژگی مثبتی رو درکسی پیدا کنم وحالا اون حتما با هر بار لباس پوشیدنش به یاد حرف من میفته ودر دلش خودش رو تحسین می کنه?

    البته یه ویژگی دیگه ای هم که دارم وقتی کسی تعریفی ازم میده من خیلی خوشحال میشم وذوقم رو بهش نشون میدم ومیگم دستت درد نکنه من عاشق اینم ازم تعریف بدن?? واین هم باعث شده تا نکته مثبتی در من می بینن بهم بگن وهم شادی خودشون رو بعد از تعریف من از خودشون پنهان نکن??

    دوستتون دارم???

    وممنونم????

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 29 رای:
  2. -
    روح اله عبداللهی گفته:
    مدت عضویت: 4013 روز

    همان طور که خانم شایسته گفتند بدن ما چقدر شگفت انگیز است. شما این غذاهای خوشمزه را در جاهای مختلف خورده اید و یادتان هم هست که از کدام غذا چه طعمی را آنجا احساس کرده اید. البته نیاز است که ما به طعم چیزهایی که می خوریم توجه کنیم. کسی که در لحظه زندگی نمی کند نمی تواند طعم غذایی که می خورد را احساس کند و از آن لذت نمی برد. یک نوع غذا را افراد مختلفی می خورند و هر کدام نظرات مختلفی درباره آن دارند. باید با تمام وجود طعم چیز هایی که میخوریم را احساس کنیم اگر لذتی از غذایی می بریم به خاطر آن سپاسگزار باشیم تا به سمت لذتهای بیشتر هدایت شویم.

    بدن ما چقدر انعطاف پذیر و قابل کنترل است. وقتی به حرکات این جوانان نگاه می کنم می فهمم این جسم فوق العاده ما می تواند هر شکل را به خود بپذیرد. نشانه اش هم این است که با وجود جسم مشابه همه انسانها هر کدام ورزش ها رقص ها و حرکات مختلفی انجام می کند که در هر کدام حرکات بدن به شکلی خاص است. وقتی هادی چوپان که نفر سوم مستر المپیا شد زیبایی بدنش را تحسین کردم و گفتم فقط در ورزش بدنسازی ما می توانیم بی نهایت فرم زیبا به بدنمان بدهیم. ما می توانیم مثل قورباغه در آب شنا کنیم. مثل یک رتیل از دیوار سنگی بالا برویم. مثل مورچه وزنه های خیلی سنگین تر از خودمان را بلند کنیم. می توانیم آنقدر بدنمان را انعطاف پذیر کنیم که در یک ظرف کوچک بگیریم. می توانیم با نیزه از ارتفاع ۶ متری بپریم. چشم هایمان را می توانیم آنقدر تیز کنیم که یک نقطه یک میلیمتری را از فاصله ۱۰ متری با گلوله یک میلیمتری بزنیم. می توانیم وقتی غذایی را میخوریم بفهمیم که ترکیبات آن چیست و از هر کدام چقدر استفاده شده و هر کدام چه ویژگی هایی دارد. می توانیم با دو دست دو نوشته متفاوت را همزمان بنویسیم. همه اینها قدرت ذهن ما را هم نشان می دهد که چطور با استفاده از سیستم عصبی با اعضای بدن ما ارتباط دارد و با اطلاعاتی که از آنها دریافت می کند در کسری از ثانیه تصمیم می گیرد و به آنها فرمان می دهد. وقتی ما این ذهن قدرتمند و این جسم شگفت انگیز را داریم پس باید باور کنیم که می توانیم کارهای خارق العاده ای انجام دهیم و چیز های خارق العاده ای خلق کنیم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 32 رای:
    • -
      اذر ارین کیا گفته:
      مدت عضویت: 2790 روز

      سلام دوست عزیز

      چقدر زیبا و پرازتامل بوددیدگاهتون…واین الهام خداوند باخوندن نوشتتون به من شد..که ببین اذر…هیچ محدودیتی رو نپذیر…از سلامتی جسمانیت گرفته تازیباییت..از ثروت و ارامشت گرفته تا تجربه ی هرانچه که اراده کنی…به قول شایسته جون هیچ مرزی وجود نداره توانتخاب میکنی و به سمتش هدایت میشی،به همین سادگی..وبه قول استاد عزیزمون در تو حید عملی ۳؛که تمام ارزوها هرانچه که بخاین دستیافتنیه واگه نبود به ذهن شما نمیومد..هیچ محدودیتی وجود نداره چون بارسیدن به هرخاستتون به گسترش جهان کمک میکنین..وباعث ثروتمندترشدن جهان میشین..وخداوند صددرصد ازتون حمایت میکنه به شرط باور وایمان..سپاس دوست عزیزم …بهترینهارو واستون ارزو دارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  3. -
    کویین گفته:
    مدت عضویت: 2259 روز

    استاد عزیزم مرسی که با ما این زیبایی ها رو به اشتراک میذارین . امروز موقع نهار این فایل رو دیدم و تمام احساسات فوق العاده شما به من ملحق شد . انگار که من هم کنار شما و خانم شایسته توی رستوران زیبا نشستم . کنار اون فواره ها ، کنار اون طبیعت زیبا و اون نور زیبای درخشان و عجیب هم نهارم بهم چسبید .

    منم مثل استاد به ساختمونا نگاه میکنم .

    وقتایی که تو مسیر سرکارم هستم برج های زیبایی وجود دارن و کلی آپارتمان های در حال ساخت .همش توی دلم به خودم و خدا میگم همه ی اینا یعنی ثروت یعنی خوشبختی . یعنی خوشحالی کلی آدم که یا صاحب خونه میشن یا ملکشون رو به ارزش خوبی میخوان بفروشن .

    مثل استاد که دراز کشیده بود و از نسیم و اون نور زیبا لذت میبرد منم صبح ها در مسیر از باد خنک پاییزی که میاد لذت میبرم . چشمامو مبندم یک ثانیه و نفس عمیق میکشم . نور خورشید که کم کم داره بی جون میشه رو حس میکنم .

    مثل خانم شایسته که دنبال زیبایی ها میره و کشفشون میکنه منم هرروز توی محیط کارم اینکارو میکنم . از میز زیبا ، کامپیوترم . وسایلم . ماکروویو زیبا و آدم های خوبی که هرروز باهاشون در ارتباطم .

    میدونم استاد وقتی دراز کشیده بودی و به آسمون نگاه میکردی داشتی سپاسگذاری میکردی . اینو حس کردم . مشغول تحسین آفرینده ی این همه زیبایی بودی .

    میدونم که بخش های زیادی توی وجودم هست که باید رشدشون بدم . تازه همهشون به جنب و جوش افتادن . خودشونو میکشن سمت فایل های شما استاد . گاهی بی اراده به سایت سر میزنم . تمام وجودم فهمیده که داستان چیه و داره له له میزنه برای هدایت و رشد و پیشرفت .

    بخش های وجودی من که نیاز به کار کردن دارن اینا هستند :

    ۱-بخش سپاسگزاری

    یکی از لطیف ترین و زیباترین رابطه ها بین خدا و مخلوقش . نمیدونم با اینکه از بچگی به ما میگفتن خدار و شکر کن چرا اینقدر این قسمت بین مردم ایران جای کار داره . شاید چون همیشه به دنبال ترس از خدا بود . و همیشه پشتش یه حس منفی به ما میدادن . ولی دارم تلاش میکنم که این قسمت فوق العاده ی وجودم رو به مدارهای بالاتر ببرم .

    ۲- بخش ایمان و شرک

    مهمترییییین بخش وجودی همه ی ماهاست به نظرم . حس میکنم بیشترین کار و تمرکزم رو این بخش نیاز داره . همیشه میگم به خدا ایمان دارم . میخوام بهت تکیه کنم . میخوام فقط از تو هدایت بخوام ولی در عمل بیشتر جاها خلافش صورت میگیره متاسفانه . این که خیلی جاها از قدم برداشتن و رو به جلو رفتن هراس دارم . اتفاقا امروز توی تلگرام سایت ، پیامی اومد درباره قسمت ورودی سایت «مرا به‌سوی نشانه‌ای برای واضح‌تر کردن مسیرم هدایت کن» . منم دوباره رفتم و روش کلیک کردم تا ببینم چه اتفاقی میفته و به طرز معجره آسایی اومدم به قسمت کتاب رویاهایی که رویا نیستن فصل ۵ ، ایمان راستین .

    خدا اینطوری هدایت میکنه . من ازش در تمام طول شبانه روز هدایت میخوام . و اون لطفشو بهم نشون میده . نباید از این نشونه ها ساده گذشت . زمانی که مدار ایمان بالاتر بره اصلا کل شخصیت آدم تغییر میکنه . نوع حرف زدن ، نوع نگاه کردن و دیدن ، نوع پیشرفت هات توی زندگی . اینکه استاد میگه هنوزم داره روی ایمانش کار میکنه نشون میده چقدر این بخش میتونه تحت تاثیر حرفهای شیطان قرار بگیره .

    مثل خود من که حقوقم از ماه قبل ۱/۵ برابر شده و مطمئنم به خاطر این مسیریه که توش هستم .اما یه چیزی پشت ذهنم نجوا میکنه که اینا نتیجه نیستند و بدون این زحمت ها هم ممکن بود اتفاق بیفته . سرکوب این صدا توی این بخش از خود ایمان هم مهمتره . چون چیزی که ایمانمونو سست میکنه و نمیذاره در عمل موفق باشیم این نجوای پشت ذهنه . و این نجوا فرکانس تولید میکنه . پس مهمترین وظیفه من توی این مسیر سرکوب شرک و تقویت ایمانه .امیدوارم که خدا بیشتر از این هدایتم بکنه تا بتونم قدم های استواری بردارم .

    ۳- بخش عزت نفس

    این بخش وجودم رو خیلی دوست دارم . حس میکنم دارم یک بچه گربه خیس که زیر بارون بوده رو تبدیل به یه شیر قوی میکنم . خیلی مراقبت میخواد . دست آموزه و میشه قوی و سالمش کرد . عزت نفس چیزیه که انگار خودش میخواد رشد کنه و از اون جای کوچیک که براش درست کردیم و زندونیش کردیم اصلا خوشش نمیاد . عاشق اینم که برنامه ها و کتاب های مربوط به اعتماد و عزت نفس رو بخونم . تمرین هایی که داره و کارایی که باید برای این بچه گربه ی کوچولو کرد بسیار بسیار مهم و کلیدیه .

    ۴-بخش باور فراوانی

    پول پول پول . همه چیز با پول به دست اومده . پیشرفت کره زمین توسط ما انسان ها با پول میسر شده . ساخت شهر ها و دریاچه های مصنوعی . جنگل های مصنوعی . زیست بوم های شبیه سازی شده . ربات ها . با علم و پول این اتفاق ها افتاده . ثروت (مادی و معنوی) لا یتنهی هست . انتها نداره . پول های روی زمین هرروز داره بیشتر میشه . طبیعت های بکر و ناشناخته زیادی وجود دارن که ما هنوز کشفشون نکردیم . باید باور کنیم چون وجود داره . فقط کافیه توی یوتیوب سرچ کنین و عظمت اقیانوس ها و تنوع موجودات خاکی و ابی رو ببینین . کم که نیست به نظرم خیلی هم بیشتر از چیزیه که ما میخوایم .

    این چهارتا بخشی بود که به طور واضح نیاز دارم روشون کار کنم و به مدارهای بالاتر ببرمشون . میدونم خیلی چیز های دیگه میتونن باشن اما شاید به کار کردن روی این ها بقیه ضعف های وجودیمون کمرنگ تر بشن و دیگه خیلی اذیتمون نکنن .

    بیشترین قسمتی که دوست دارم روش کار کنم ایمانه . ایمان و عمل صالح . دوستان عزیزم مرسی که کامنت منو خوندین . اگر توی این قسمت پیشنهادی دارین با ذهنی باز و قلبی مشعوف پذیرای صحبت های زیباتون هستم .

    خیلی هم زود کتاب رویاهایی که رویا نیستند رو خواهم خوند .

    سپاس از همه عزیزان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 42 رای:
    • -
      مژده حسینی گفته:
      مدت عضویت: 2443 روز

      کویین عزیز کامنتت تاثیر گذار بود و عالی ،خداروشکر که همه در مسیر هستیم و داریم لذت میبریم و با درک و اگاهی مسیر رو ادامه میدیم و چقدر جالب که من دیروز این ۵ نکته ای رو که شما برای ما به اشتراک گذاشتی رو تو دفترم نوشتم و به خودم متذکر شدم که خیلی خوبه که قوانین رو درک کردی ولی یکم سعی کن حضورقلبی و ذهنی بیشتری توی این ۵ مورد داشته باشی گاها پیش میاد که در طی روز این ۵ قانون رو تو یکی دو مورد فقط حواسم بهشون هست و شب همون یکی دو مورد منو متحول میکنه و کلی به خودم افرین میگم و جالب اینجاست که ی جوری برای همسرم یا دوستم یا خواهرام در مورد اون دو مسیله صحبت میکنم که خیلی واضح کودک درونم رو میبینم که قیافه ی ی اندیشمند رو به خودش گرفته انگار ادیسونه ?( در مجموع این که خیلی ذوق زده میشیم) حالا دیروز به خودم یاد اوری کرده بودم که وقتی تو دو سه تا موضوع تمام قد حواست هست حالا فکر کن اگر همین حواس و حضور رو بیشترش کنی دیگه چقدر به خود خواهید بالید پس بشتاب?ولی کویین عزیز من خیلی نتایج به دست اوردم و به دست میارم ولی متاسفانه خساست به خرج میدم و به اشتراک نمیزارم و این دقیقا کاری بود که شما کردی و الحق و الانصاف مستحق دیده شدن و لایک هم هستی چرا که من نکرده ام ولی تو فکرشم که خاطراتی دارم بسیار شنیدنی بلکه بیام و تعریف کنم ?به امید دست به قلم شدن خودم ?

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        کویین گفته:
        مدت عضویت: 2259 روز

        مژده عزیزم

        مرسی بابت پیامی که گذاشتی . دقیقا منم متوجه شدم که وقتی به این نکات توجه میکنم هرچند کوچیک اما نتیجه میگیرم . البته نتایج کوچیک . با خودم فکر کردم که پس واقعا هرچقدر ه بیشتر و بیشتر متمرکز بشم نتایج بزرگتر میشن و برای من اینطوریه که چند روز بعد معمولا اتفاق های خیلی خوبی میفته که حاصله ایمانمه . اینقدر ذوق زده میشم که همون لحظه میام و اینجا به اشتراک میذارم . راستش من عاشق نوشتنم و همیشه هم دفتر خاطرات داشتم . حالا اینجا برای من بهترین مکان برای نوشتن اتفاقات و تفکرات مثبتمه .

        خوشحال میشم که تو هم تغییرات و نکته های عالی روزت رو برامون اینجا بذاری تا با خوندن پیام هات ما هم انرژی بگیریم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      مریم فروزانی گفته:
      مدت عضویت: 2488 روز

      دوست عزیزم سلام

      امیدوارم این کامنت به دستتون برسه چون چند روز هست که هر چی کامنت مینویسم ارسال نمیشه .

      دیدگاهتون فوق العاده بود وهمون چیزی بود که من بهش نیاز داشتم تا بشنوم .

      دیدگاه زیباتون رو تحسین میکنم واز اینکه دوستان فهیمی در این خانواده صمیمی دارم خداوند رو شکر میکنم .

      در پناه الله یکتا شاد سالم ثروتمند وسعادتمند در دنیا وآخرت باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
    • -
      نداء عرب گفته:
      مدت عضویت: 2319 روز

      سلام دوست عزیز

      بسیار عالی تقسیم بندی کردین هرچند هر کس با توجه به مسیری که اومده ، بخشهای خودش رو داره اما مهم اینه که اول شناسایی رو انجام بدیم تا راحتتر بتونیم قدمهای بعدی رو برداریم

      کتابهای استاد هم عالی هستن

      خصوصا وقتی بعد از یه مدت بازم خونده میشن چون آگاهیها بالا رفتن جور دیگه تاثیر می ذارن

      موفق باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
    • -
      سپیده حاتمی گفته:
      مدت عضویت: 3715 روز

      سلام.دوست عزیز ممنونم بابت کامنت فوق العاده و زیباتون خیلی استفاده کردم. دقیقا خودم به این نتیجه رسیده بودم که این چهارتا موضوعی که گفتید پاشنه اشیل منه و چند روزه از هدایت و ایمان شروع کردم و دارم اساسی روی خودم کار میکنم منتظر یه نشانه بودم از درست بودن مسیرم که خداوند از طریق شما هدایتم کرد.خدای خوبم سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  4. -
    ليلا كيايی گفته:
    مدت عضویت: 2918 روز

    به نام خداوندی که رحمتش بی نهایت است و مهربانی اش همیشگی

    سلام به عزیزان خدا استاد عاشق و مریم عزیز

    عاشق اون عاشقتم من نفس گفتنت هستم استاد

    عشقتون جاودانه و همیشگی

    خدااای من چه ابرهایی و به قول مریم جان چقدر همه جا golden ??? شده بود چه رنگی داشت این تصویر زیبا ، آسمان طلایی. خدایا شکرت ??

    به به چه میزی و چه غذاهای خوشمزه ای نوش جانتان?

    در مورد رقص اون گروه منم اتفاقا نظرم همین بود که چقدر به همدیگه انرژی می دادند و تحسینشون می کردند در واقع همین تحسین موجب انگیزه به اونها میشه که تبدیل میشه به اقدام و در نهایت حرکت.

    و این چرخه انرژی که در رقص این گروه بود جای تحسین داره و ما هم این سبک رو میتوانیم در زندگی خودمان به کار ببریم و به جای قضاوت بیاییم نقطه ی مقابلش رو عمل کنیم و بیاییم زیباییهای دنیای اطرافمان را ببینیم و آنها را تحسین کنیم تا به جاهای بهتر و زیباتری هدایت بشیم.

    ما میتوانیم به جای زوم کردن روی کار و هدف افراد موفق ، به جرات و جسارتی که برای اون کار انجام داده توجه کنیم و همان را تحسین کنیم.

    شاید از دید خیلیا بعضی از افرادی که به موفقیت می رسند ، اون موفقیتش ،چندان خوشایند نباشد اما شجاعتش برای پیش بردن به اهدافش قابل ستایش و تحسین باشد.

    این افراد علاوه بر اینکه اعتماد به نفس بالایی در مقابل عموم داشتند و می رقصیدند ، بلکه اون ویژگی همکاری در انرژی و انگیزه دادن به همدیگه واقعا جای تحسین داره و خیلی نکته های مهمی رو برای ما یاد آوری میکنه.

    همان قدرتی که خداوند در وجود ما قرار داده و ما باید از این ویژگی به نحو احسن استفاده کنیم تا این جهان را جای بهتری برای زندگی کردن کنیم.

    سپاسگزارم بابت تدوین این قسمت و به امید خدا منتظر ادامه ی زیبایی ها خواهم بود.

    دوستتون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 42 رای:
  5. -
    محمد مردانی گفته:
    مدت عضویت: 3129 روز

    سلام به خانواده ی گلم عباسمنشیها سلام به استاد و خانم شایسته

    اولین چیزی که توجه منو جلب کرد فضای شاد رستوران بود به نظرم اون فضای شاد بیرون هم به داخل رستوران منتقل شده بود

    دومین چیزی که نظر من رو جلب کرده بود خدای من اون ویوی بیرون رستوران بود چقدرررررررر زیبا بود با اون ویو و اون ادمهای شاد که دارن اب بازی میکنن اشتهای ادم سه برابر میشه چقدر لذت بیشتری میبره ادم از غذا خوردنش

    سومین نکته چه غذاهای خوشمزه ?و خوشگلی?ادمو سر ذوق میاره برا خوردنشون

    چهامیرن نکته دراز کشیدن استاد روی چمنها و لذت بردن از این غروب زیبای خورشید که اون رنگ زیبایش را داره با ساختمونا و درختا نمایش میده

    پنجمین نکته اون دنس زیبایی که اون بچها میزدن عالیییییییی بود پر از نکته های اموزنده بود اولین چیزی که نظر منو جلب کرد تو این صحنه لذت لذت و لذت بردن از کاری که عاشقشن دقیقا درکشون میکنم اونا تو اون لحظه به هیچی غیر از دنس فکر نمیکنن و دومین نکته که به ذهنم رسید و خداراشکر استاد هم بهش اشاره کرد این بود که هیچ تمسخر و تخریبی در کار نبود فقط تشویق تو کارشون بود نمیدونم متوجه مشدید یا نه اونایی که وسط دنس میزدن یه جاهایی اون کاری که میخاستن بکنن نمیشد یا کلاه از دستشون میفتاد اما تنها کاری که دوستانشون انجام میدادن این بود که توجه نمیکردن به اون صحنه به راحتی ازش میگذشتن (فعرض عنهم)اونا فقط صدق بلحسنا تو دستور کارشون بود و منتظر یه حرکت صحیح و با حال از دوستشون بودن تا با تمام ذوق و شوق دوستشونو تشویق کنن خدای من اینا چقدر قشنگ به قرانی که حتی شاید اسمشم نشنیده باشن عمل میکنن خدایا چقدرررررررررر قوانینت ثابت و بدون تغیره که فقط کافیه که بهش عمل کنی مهم نیست قرانو بشناسی یا نه فقط از قانون به نفع خودت استفاده کن حالا از هر راهی که میخاد باشه اینجا جمله به تعداد ادمها راه هست برای رسیدن به خدا معنی پیدا میکنه

    نکته ششم خانم شایسته چقدر زیبا و قشنگ استادو صدا کردین (اقا)یک دنیا عشق تو این یک کلمه بود

    نکته هفتم استاد همه جا و همه وقت در حال خوندن کامنتهای بچهاس این خودش به من کلیییییی انگیزه میده برای خوندن و نوشتن کامنت

    نکته هشتم اون خانمه که چهار زانو نشسته بود داشت دنس بچهارو تماشا میکرد چقدر خوب بود که اصلا نظر دیگران حتی اونایی که داشتن دنس میزدن براش مهم نبود من خودم شخصا شاید نمیرفتم اونجا چهار زانو بشینم از نزدیک اونارو ببینم برا همین نظرمو جلب کرد

    خلاصه دیگه خدا خیرتون بده استاد و خانم شایسته صبحیه چشامونو باز کردین فرکانسمونو تنظیم کردین احساسمونو خوب کردین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 47 رای:
  6. -
    عادله گفته:
    مدت عضویت: 2490 روز

    سلام

    به به باز هم رستوران و ویوی قشنگ موقع غذا خوردن.

    اون شب بیرون رستوران بودین و امروز داخلش.چی بهتر از این، زمانی که غذا میخوری رقص آب و تماشا کنی.

    واقعا گلدن تایم بود و چه ترکیب رنگی قشنگی بود.ساختمون های نارنجی و ابرهای تیره آسمون و نورخورشید که با تقلا خودشو حفظ کرده بود یک ترکیب رنگی عالی ساخته بود و جون میداد برای عکس انداختن.

    اینو عکاس ها خوب میفهمن،فقط یک عروس و داماد کم داشت که عکس های خفن و توی این نور بگیرن.

    و اما یک غروب خورشید بینظیر از لای شاخه های درخت ها زیبایی تصویر و چند برابر کرده بود.

    و استاد همیشه راحت که چون سبک زندگی خودشو داره هدایت شد به کشوری که پایه افکار مردمانش خودشون بودن هست.

    استاد حرفای شما مطمئنا حرفهای دل همه ما بود چون ما همه از یک فرهنگ و کشوریم و یکسری خصیصه های اخلاقی مشترک تو جامعه بهمون تزریق شده و ناخودآگاه وقتی این پسرهارو دیدیم همگی دنبال همونا گشتیم تو وجود اینها.

    واقعا منم نگاه میکردم گفتم خدایا چقدر راحت رفتن یه گوشه کار خودشون و میکنن،بدون هیچ توجهی به اطرافیان. همچنین جالبه مردم هم توجهی ندارن و عجیب نیست براشون و خیلی طبیعیه.

    یکی میرقصه و بقیه با تمام وجود تشویقش میکنن بدون ذره ای حسادت.حتی اگر کسی حرکتشو درست نزنه هیچ بینننده ای متوجه این موضوع نمیشه به دو دلیل:

    ۱_بیننده تخصصی نداره و درست و غلط و نمیشناسه

    و دلیل مهم و اصلی:

    ۲_طرز برخورد دوستان رقصنده باعث میشه تو متوجه اشتباه نشی.چرا؟

    چون معمولا ما دیدیم اگر کسی بخواد هنرمایی کنه اطرافیانشون تمام تمرکزشون روی اینه که ازش آتو بگیرن و بعد سریع بلند بگن و همه رو متوجه کنن و به همه ثابت کنن که این کارش ایراد داره و اعتماد به نفس طرف و بیارن پایین و تمام زحمتهاشو به خاطر یک اشتباه ببرن زیر سوال.

    ولی توی این جمع به قدری همدلی هست که آدم لذت میبره. تو وقتی نگاه میکنی از هیجان اینها به خودت شک میکنی که مگه این داره چه حرکت هایی میزنه که اینطوری تشویقش میکنن و با خودت میگی حتما من متوجه ظرافتش نمیشم.

    جالبه وقتی وسط رقص کلاه رقصنده افتاد زمین سریع دوستش کلاه خودشو از سرش برداشت و داد بهش که تعادلش به هم نخوره و به خاطر افتادن کلاه رقصش ناقص نشه.

    حمایتش میکردن و با حرکتهای قشنگ و مرسوم خودشون میرفتن به بدن یکی ضربه میزدن وبا این کار نفر بعدی رو برای هنرنمایی دعوت میکردن.

    خیلی دوست دارم ببینم چطور این فرهنگ سالم و توی کشورشون جا انداختن.

    یکی از دلایل موفقیتهای این کشور این فرهنگ خوبشونه و واقعا جای حرف نداره.

    اینها بی نظیرن.همیشه دوست داشتم اگر در آینده صاحب فرزندی شدم خصوصیات اخلاقی کشوری مثل امریکا رو بهش آموزش بدم.این آرزو از زمانی که خوب و بد و تشخیص دادم با من هست.

    شاید یکی از دلایلش دیدن آدم های خارجی بود و رفتار و افکارشون.من اهل فوتبال نیستم،فقط گاهی اتفاقی مربی های فوتبال و میدیدم و حرفاشون و میشنیدم با خودم میگفتم چقدر اینها ساده اند.یکم بزرگتر شدم متوجه شدم ساده نیستن صادقن و چون هیچگونه رند بازی و مکر و حله تو حرفاشون نمیبینی فکر میکنی ساده ان.بعد فهمیدم اینها درستن و رفتار جامعه ما اشتباهه.

    این یعنی اینکه مطمئنا یکی از خواسته های اصلی من این مورده و تضادی که توی کشور خودم که عاشقش هستم وجود داره،فقط داره این و به یادم میاره که این خواسته قبل از تولد تو بوده.

    و البته این و داره تو وجودم نشون میده که من فکر میکردم نمیتونم خودمو عوض کنم و یک جورایی ناخواسته افتادم تو دل این ماجرا ولی میتونم یکی دیگه رو جوری که دوست دلرم پرورش بدم.این یعنی تسلیم شرایط موجود شدن و یکی دیگه از باورهای اشتباهم خودشو نشون داد.

    نگاه کردن به این فایل ها خیلی داره زندگی من و متحول میکنه.خیلی موشکافانه خودم و زندگیمو گذاشتم زیر ذره بین و بررسی میکنم.

    سپاس از شما

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 51 رای:
    • -
      الهه رشیدی گفته:
      مدت عضویت: 2251 روز

      به نام خدای مهربان

      سلام اوا ی عزیزم؛ سلام دوست عزیز و بی نظیرم

      کامنت زیباتون پر از انرژی و عشق بود برام

      لذت بردم از نوشتن این کامنت الهی تون

      چقدر این دیدگاه هاتون رو در مورد این کشور ثروتمند و بی نظیر رو دوست داشتم

      تحسین تون میکنم به خاطر این دیدگاهای عالی تون عزیزم

      و این کامنت شما برام یه نشونه ی زیبایی داشت و من این نشونه رو تایید میکنم چون میدونم خدا منو به سمت این نوشته هدایت کرده( لبخند)

      بازم ممنونم ازتون که این نوشته ی فوق العاده تو ن رو برامون نوشتین

      ارزوی بهترین ها رو براتون دارم عزیز دلم

      در پناه خدای مهربان باشی عزیزم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  7. -
    شیما تمیمی نسب گفته:
    مدت عضویت: 2440 روز

    سلااااام استاد جانم..

    وتی چه جای خفنی رفتید.چقدر ثروت باحاله ک همچین جاهایی باش ساخته میشه و باعث میشه خدمتی باشه ب خلق خدا و جهان زیباتر بشه…

    ماهم پیداتون کردیم استاد..ما گم شده بودیم توی تاریکی باورهای محدودمون و فک میکردیم همینه فقط! و زمانی ک خسته شدیم،زمانی ک از خدا خاستیم، زمانی ک خسته شدیم از تلاش و تقلاهای بی جا شمارو پیداکردیم.. هدایت خدا رو حس کردیم…

    ما همواره درحال هدایتیم فقط کافیه نجواهای منفی رو خاموش کنیم تا صداشو به وضوح توی زندگیمون بشنویم…

    به به چه غذاهای خوشمزه ای استاد… کااااش میشد همونطور ک زیبایی این غذاهارو به تصویر میکشیدتا ما ببینیم، میشد زیبایی اون احساستون موقع تحسین این نعمت و یا موقع خوش و بش کردن و عشقتون ب ادم هارو هم ب تصویر بکشید…

    چقدر تغییر باورها، چقدر تغییر دید ادم میتونه زندگی رو بهشت کنه..

    بهشت چیه جز همین احساس نااااب لذت بردن از نعمت های بی شمار خدا و متوکل بودن ب حمایتش ک هیچوقت تمام نمیشه…

    جهنم چیه واقعا؟ به نظر من جهنم هم درون ادماست.وقتی جای زیبایی باشی ولی درونت نفرت و حسد و حسرت و انزجار و افسوس و…باه، هر روز و هر لحظه جهنم رو تجربه می کنی…

    ممنونم استاد خانم شایسته ک کمک میکنی با درونمون و تغییر باورها و دید مثبت بهشت رو تجربه کنیم????

    خدای من استاد چ جوری از خدا خاستید؟چجوری باش حرف زدید؟چ باوری ساختید؟چه ایمانی داشتید ک هدایت شدید ب این کشور فوق العاده…

    یکی غرق در ارامش روی چمن ها دراز کشیده و لذت میبره از زندگی، یکی با همه وجود می رقصه و توی دنیای خودشه و لذت میبره از اینکه بی تفاوت نسبت ب نگاه دیگران واره عشق دنیاشو میکنه و خیلی ها هم توی ساختمون های غول پیکر و خفن دارن زندگبشونو میکنن.. چند متری همدیگن ولی هرکدوم توی دنیای خودشه و لذت میبره.. همه به دنیای هم احترام میزارن…

    خدایا شکرت واسه وجود همچین جایی روی زمین و خداروشکر وقتی اونا تونستن قطعت من هم میتونم، فقط کافیه ذهنمو کنترل کنم….

    استاد فکر کردم ب اینکه خب الان این همه سفرنامه دیدم این همه هر روز با استادزندگی کردم مهم ترین نکتش چی بود برام؟

    به نظرم مهم ترینش در حال زندگی کردن بود… اینکه نه توجه ای ب گذشته دارید ن نگران آینده… فقط و فقط الان رو میبینیدو لذت میبرید و تحسینش میکنید و عشق میورزید و با این فرکانس همین احساس هارپ به زندگیتون دعوت میکنید. به دنیا عشق میورزید و دنیا هم عشقو به شما برمیگردونه…چقد اسون و چقد سخت!!!!!!!!

    به این چیزا فکر میکردم ک خدا منو هدایت کرد به این شعر::

    نه تو می مانی، نه اندوه

    و نه، هیچ یک از مردم این آبادی..

    به حباب نگران لب یک رود قسم

    و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت

    غصه هم، خواهد رفت

    آن چنانی ک فقط، خاطره ای خواهد ماند

    لحظه ها عریانند

    به تن لحظه خود، جامه اندوه، مپوشام هرگز

    تو به آیینه، نه

    آیینه به تو،خیره شده است

    تو اگر خنده کنی، او به تو خواهد خندید

    و اگر بغض کنی

    آه از آیینه دنیا، که چه ها خواهد کرد

    گنجه دیروزت پر شد از حسرت و اندوه و چه حیف

    بسته های فردا، همه ای کاش…ای کااااش

    ظرف این لحظه،ولیکن خالی است…..

    سهراب سپری

    هیچ کس و هیچ چیز نمیمونه، همون وابسته نبودن شما حتی به زیباترین جاها و راحترین شرایط و همواره در جریان بودنتون…

    لحظه ها عریانند… فکر کنیم به این جملت… یعنی خود لحظه ها مشکلی ندارند ماییم ک اندوه یا شادی رو تنشون میکنیم..ماییم ک تصمیم میگیریم چطوری ببینیم..ماییم ک زندگیمون رو خلق میکنیم….

    تو اگر خنده کنی، او به تو خواهد خندید.. خدای من چقدر زیبا قانون احساس خوب=اتفاقات خوب رو گفته. و استاد چقد زیبا وساده با سفرنامه یاد میدید به ما ک چطور این قانونو توی زندگیمون به کار ببریم…

    و اما بیت اخر ک عاشقش شدم و دقیقا همون پررنگ ترین نکتس ک من از سفرنامه فهمیدم و اون زندگی کردن هر لحظه از زندگیمه…. ن نگران اینده و ن حسرت گذشته.. فقط و فقط امروز حالمون خوب باشه و اعتماد کنیم به هدایت الله یکتا ک به بهترین اتفاقات هدایتمون میکنه و هر لحظه بهشت رو تجربه میکنیم…

    مرسی ازت استاد ک باعث این لبخند از اول تا آخر کامنتم شدی (و البته زندگیم) ????????

    شاد شاد شاد باشید…..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 67 رای:
  8. -
    Armin EM گفته:
    مدت عضویت: 2912 روز

    سلام به استاد عباسمنش مهربونم ، خانم شایسته ، مایک و بچه های پرانرژی سایت

     

    رقص و حرکات زیبایی که در این قسمت شاهدش بودیم ، رقص هیپ هاپه ک بیشتر تو فضای باز و خیابون انجام میشه و سه تا ویژگی جالب داره :

    آزاد و خلاقانه و ابداعی بودن

    یعنی رقصنده بیشتر حرکاتی ک اجرا میکنه ابداعی و غیر قابل پیش بینی ست

    و همینطور ک شاهد بودیم ، حتی اشتباهات جزئی در این رقص ، در خود حرکات زیبای بدنی محو میشه و بیننده اشتباهات رو جزئی از رقص در نظر می گیره

     

    من اصلا کاری به ماهیت این رقص ، خوب یا بد بودنش ندارم ، اما نکته قابل توجه اینجاست ک بنظرم این رقص رو میشه با وجود انسان و زندگی زمینی اش مقایسه کنیم

    انسانی ک هیچ محدودیتی در انتخاب هایش ندارد

    انسانی ک در قدم هایی ک برمی داره کاملا ازاده و هرلحظه زندگیش متفاوته

     

    ?اما این ما هستیم ک خود را محدود کرده ایم و ذهن های خودمون رو بسته نگه داشتیم

    هرروز سر ساعت معینی از خواب بلند میشیم ، سرکار میریم ، ناهار و شام میخوریم ، و تک تک لحظاتمون در حقیقت کارهایی رو ک شباهت خیلی زیادی به روز قبلمون داره رو انجام میدیم

    ?و از نظر شغل ، روابط و میزان درامدی ک داریم در تمام عمر در یک سطح باقی می مونیم.

    گویا ما از متفاوت بودن می ترسیم

    گویا ما سالهاست توقف کردیم و از گاز دادن و جلو رفتن هراسانیم

     

    و چه خوبه همه ما یک زندگی هیپ هاپی داشته باشیم

    ?زندگی ای ک هرروز ما یک روز جدیده

    ?زندگی ای ک هرروز متفاوت تر از دیروزه

    ?زندگی ای ک هرلحظه اون یه شروع جدیده

    ?هرروز بهتر میشیم

    ?سلامت تر

    ?ثروتمند تر

     

    زندگی خیلیا قابل پیش بینیه ، چون بیشتر ادما شبیه هم زندگی میکنند و یک روندی که ، بقیه جامعه بقیه خانواده طی میکنن اونها و فرزندانشون هم طی میکنن

     

    در حقیقت بسیاری از آدمها در یک زندان ذهنی ، خود را ، بدست خویش ، اسیر کرده اند

    زندانی ک زندان بان آن ک باورهای خود ما هست ، مدام ما را محکوم میکند و زمزمه میکند :

    ? تو فقط مجاز به انجام کاری هستی ک پدران و اجدادت و بقیه جامعه میکنند

    ?تو فقط محکومی به همان سطح درآمد و شغلی ک اکنون داری

    ?تو حق انتخاب نداری و محکومی در تمام عمرت یک برده باشی

    ?و تو محکومی به شکست ، به از دست دادن ، به نرسیدن و نداشتن

     

    اما وقتی تصمیم بگیریم از این زندان خود را رها کنیم ، در خواهیم یافت که برای انسان و یک ذهن آزاد شده ، هیچ محدودیتی نیست

    و چه خوبه زندگی ما مثل رقص هیپ هاپ فقط برای اجرا کننده ک خود ما هستیم ، قابل پیش بینی باشه

    چون سطح زندگی امروز من ، قراره ، کاملا متفاوت با دیروزم باشه

    نکته ای ک در این سفرنامه و نگاه به زندگی استاد بخوبی شاهدش هستیم ، و میبینیم ک استاد در یک تیپ خاص ، در یک تفریح خاص ، و در یک مسیر خاص ، زندگیشون خلاصه نمیشه

     

    به امید اینکه همواره بدانیم تا زمانی که دوباره متولد نشویم، زندگی نمی کنیم، هرگز زندگی نمی کنیم. بدنیا اومدن ضروریه، ولی کافی نیست.

    دوستتون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 112 رای:
    • -
      معصومه لعل گفته:
      مدت عضویت: 2536 روز

      سلام دوست عزیزم و ممنونم ازت به خاطر این نگاهت

      آزاد و خلاقانه و ابداعی بودن. آفرین به تو

      و واقعا راست گفتی فک کنم بیشتر ما قبل آشنایی با این قوانین همینطور محدودانه زندگی می کردیم

      من که خودم اقرار می کنم خیلی محدود بودم و فکر می کردم به راستی همین روند طبیعی زندگیه

      یعنی اول باید بزرگ شد درس خوند شغل پیدا کرد ازدواج کرد و بچه دار شد و هر روز تکراری رو تحمل کرد و یک عمر با همین شغل و درآمد و در همین سطح زندگی کرد و تازه هر چقدر قانع تر بود نزد خدا محبوب تری و خودم و محکوم به همین زندگی می دونستم و با اینکه خیلی فکرم درگیر بود که پس عدالت خدا چطوریه خودم و در آخر قانع می کردم که عدالت پس از این دنیا و در آخرت اجرا میشه

      و چقدر کور بودم و فقط روزی هزار بار خدا رو برای این شکر می کنم که از خواب غفلت بیدار شدم

      آره واقعا زیبا یادآوری کردی دوست خوبم چقدرررر خوبه که می تونیم روزهای جدید و بسازیم روزهای متفاوت و هر روز سلامت تر بشیم و خوشبخت تر و ثروتمند تر

      و خدا رو شکر که از طریق دست های مهربونش ما رو از این زندان آزاد کرد

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      Princess Ela گفته:
      مدت عضویت: 2444 روز

      سلام بر دوست هم فرکانسی خوبم

      مثل همیشه عالی و عالی تر از عالی بود دوست خوبم واقعا عالی بود

      هم بی نهایت لذت بردم و هم بی نهایت درس گرفتم…عاشق این درس های تو کامنت دوستانم هستم

      خدایاشکرت که این چنین خانواده ی بی نظیری داریم

      و واسه این همه اگاهی هایی میتونیم ازشون استفاده کنیم هزاران بار شکر میکنم خداوند رو

      خداوند ره گشای مسیرت باشه دوست خوبم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      حامد امیری گفته:
      مدت عضویت: 2495 روز

      سلام دوست من چقد عالی نوشتی و کلی لذت بردم

      زندگی هیپ هاپی…

      به به چه مثالهایی خوبی زدی

      دقیقا همینه که ما اسیر باورهای محدودکننده میشیم و فک میکنیم همینی هست که هست کاریش نمیشه کرد..

      و رها شدن از این زندان من رو به چه مسیرهای زیبایی هدایت میکنه

      ممنونم ازت آرمین جان

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      الهه رشیدی گفته:
      مدت عضویت: 2251 روز

      به نام خالق زیبایی ها

      سلام ارمین عزیز و دوست داشتنی

      کامنت زیباتون رو باید بارها و بارها خوند و در موردش فکر کرد

      واقعا خودمون رو تجزیه و تحلیل کنیم باید باورهای محدود کننده مون رو پیدا کنیم و اونها رو از توی ذهن مون پاک کنیم و تا ذهن مون رو ازاد کنیم از هر باور محدود کننده

      و چقدر زیبا بود این جملات ناب تون:

      “و چه خوبه همه ما یک زندگی هیپ هاپی داشته باشیم

      🌷زندگی ای ک هرروز ما یک روز جدیده

      🌷زندگی ای ک هرروز متفاوت تر از دیروزه

      🌷زندگی ای ک هرلحظه اون یه شروع جدیده

      🌷هرروز بهتر میشیم

      🌷سلامت تر

      🌷ثروتمند تر”

      تحسین میکنم این نوشته و این ذهن و این دیدگاه ثروتمند تون رو دوست عزیزم

      تحسین میکنم دیدگاه زیباتون رو در مورد ازادی

      خدایا شکرت که دارم نوشته هایی رو میخونم که پر از زیباییه

      بازم ممنونم ازتون دوست همفرکانسی م که این نوشته ی زیبا رو برامون به اشتراک گذاشتی

      از خدا میخام که شما رو به سر منزل مقصودتون برسونه.

      انشالله همیشه سبز باشی ارمین جان

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      محمد مردانی گفته:
      مدت عضویت: 3129 روز

      سلام دوست عزیز خیلی کامنتتو دوست داشتم با دید خلی جالبی به رقص اون بچها نگاه کردی حالا که فکر میکنم خود منم این ترسو دارم از تغیر و چقدر خوب این ترسو برای من اشکارش کردی انشالا که به زودی حمله میکنم بهش

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      الهه رشیدی گفته:
      مدت عضویت: 2251 روز

      سلام ارمین عزیز

      کامنتتون بسیار زیبا بود و این جمله ی (چه خوبه ما زندگی هیپ هاپی داشته باشیم ) رو دوست داشتم. نگاه تون به زندگی بسیار زیبا ست .

      انشالله هر جا که هستین شاد و سلامت و ثروتمند باشی دوست عزیزم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    مینا _ از اتاقم تافلوریدا گفته:
    مدت عضویت: 2279 روز

    سلام به رهروان راه حقیقت

    زمانیکه دانشجو بودم توی راهرو نوشته بودن

    {الا بذکر الله تطمئن القلوب}

    و من همیشه وقتی اینو میخوندم میگفتم خدایا پس چرا من بایادتو ارامش نمیگیرم چرا من در هیچ کجای زندگیم حتی در نمازمم احساست نمیکنم

    و هرگز جواب این سوالمو پیدا نکردم

    تااینکه الان بعد از دوازده سال از اون دوران تازه میفهمم معنای این آیه چیه

    .

    این آیه میگه کسیکه قوانین رو میشناسه خیالش راحته همین

    پشتش گرمه

    انگار تویه خونه ای نشستی بهت میگن بخندی بهت خوراکی خوشمزه میدیم اخم کنی میزنیمت

    به همین راحتی

    .

    .

    یعنی خدای من، واقعا من بخشندگی و بزرگی تو رو فقط تو این قوانین درک میکنم

    خدا مارو فقط اورده این دنیا تا خوشحال باشیم و در اوج خوشحالی شکرگذاری کنیم و این تنها معنی بندگی خداست و خودش تمام کارها و خواسته هامونو انجام میده

    و هرباوری رو که اصلاح کنیم موجی از نعمات مربوط به اون باور وارد زندگیمون میشن

    بخدا انقد متحیرم که نمیدونم چه جوری بنویسم تااگر کسی به درک فعلی من نرسیده کلامم رو بفهمه چون خودم تاقبل از این سفرنامه و تمرکز بر نکات مثبت واقعا گیج بودم و عین کسی بودم که کلی فایل و کتاب مثل زنجیر دور خودش جمع کرده بود اما یک حلقه ی اصلی از این زنجیر گم شده و نمیتونستم مطالب رو با واقعیت و اعمالم ربط بدم و اصلا نمیدونستم چرا بقیه به خواسته هاشون میرسن ولی من نه باوجودیکه کلی فایل گوش میدادم

    تااینکه اینجا و با دیدن زندگی روزانه ی استاد عزیزم و توضیحات فوق العاده ی مریم بانو اون حلقه ی گمشده رو پیدا کردم که همانا توجه به کوچکترین نکات مثبت بود

    کاری که من درست خلافشو انجام‌میدادم و الان که برمیگردم دوباره فایلهای قدیمی استاد رو میبینم شگفت زده میشم که ایشون چقد این مطلب رو تکرار کردن و من تا به چشمم در رفتار روزانه شون اینو ندیدم اصلا معنی این جملات رو درک نمیکردم

    و حالا میفهمم برای شخص من انجام عمل توجه نکردن به نکات منفی ممکن نبود چون هرکاری میکردم میدیدمشون و همش برام سوال بود چطور رویگردان بشم و حالا میفهمم من نمیتونم توجه نکنم باید به یه چیزی توجه کنم پس باید آگاهانه نکات مثبت رو انتخاب کنم و الان بعد چهارروز کوچکترین اتفاق منفی میشه مغزی که تا چندروز قبل دشمنم بود و به اون اتفاق شاخ و برگ میداد الان فوری بهم اخطار میده که منفیه ولش کن یه مورد مثبت فورا ثبت کن!!!

    شگفت انگیز نیست!!!

    معجزه نیست!!!!

    واقعا با درک این آگاهی ها معنای همه ی کتابها و فایلها عین یک پازل درهم ریخته یک آن مرتب شد و یک تصویر شفاف از تمام جهان هستی جلو چشمانم شکل گرفت

    امروز چهارمین روز زندگی جدیدمه

    دیروز عصر برای اول بار بعدازتولد جدیدم رفتم بیرون .من یک میلیون بار از یک جاده ای رفته بودم و دیروز با یک دید جدید از اونجا گذشتم و خدای من چقد باغ چقد ویلا چقد کارخونه چقد ثروت دیدم تو عرض یک ربع که حتی قبلا یکبارم من قسم میخورم ندیده بودمشون چون دلم کور بود و چقد لذت بردم از این همه سرسبزی که تاچشم‌کار میکرد درخت و باغ و نعمت بود مزارع گندم رو میدیدم که محصولشون برداشت شده بود و منی که هرگز بهشون توجه نکرده بودم الان فقط میگفتم خدایا شکرت اینجا کلی ثروت تولیده شده کلی الان پول ساخته شده که داره خرج میشه داره به توسعه ی جهان کمک میکنه و تو چقد بزرگی که از دل خاک میشه پول ساخت و از دور یک کوهی رو دیدم و فوری خدای درونم اسم یک کوه تاریخی رو بهم گفت و کمتر از پنج دقیقه ما از بغل اون کوه گذشتیم که البته مسیر همیشگی نبود و بدلیلی از اونجا رفتیم و من به واقعیت دیدم دقیقا همون کوهه

    شگفت زده شدم خدای من من یک میلیون بار از اون راه رفتم هرگز به اون کوه دور نگاه نکرده بودم و ضمیرم از کجا اون کوه رو شناخت!!!!

    و امروز صبح به یک باغ بسیار زیبا هدایت شدم ودر نهایت سکوت و آرامش باتمام وجودم چای آتیشی و سیب زمینی کبابی خوردم و بابت تک تک لحظه ها

    شکرگذاری کردم

    بخدا در آسمان در حال پروازم

    با گلهای خونه حرف میزنم

    برگهای درخت مو حیاط رو میبوسم

    به در و دیوار آب میپاشم

    به صدای گنجشکها و جیرجیرکها گوش میدم و همش میگم یعنی شمام دارید ذکر میگید …

    باعشق ظرف میشورم با عشق گردگیری میکنم و همه جا رو برق میندازم و دختر دوسال و نیمه م تو این چهار روز هزار بار منو بوسیده و ایمان آوردم بچه ها چقد قشنگ فرکانس ها رو دریافت میکنن

    و حالا که دارم از کوچکترین چیزها مثل وزش یک نسیم به وجد میام با تعجب میبینم دخترمم باهمون وزش نسیم همون صدای یک گنجشک چقد هیجان زده میشه و من قبلا هرگز به این واکنشهاش توجهی نمیکردم

    .

    .

    .

    حتی یک لحظه م کلمه ی جادویی {خدایا شکرت} از زبانم نمی افته

    من فایل استاد در مورد کتاب معجزه شکرگذاری رو بارها گوش داده بودم و چندین بار تمرینات کتاب رو انجام داده بودم اما فقط اب در هاون کوبیدن بود اصلا نمیفهمیدم وقتی استاد میگه باید با احساس خوب شکرگذاری کرد یعنی چی

    ولی اینجا دروازه ی این آگاهی ها بروم بازشد و من الان برای یک تخم مرغ آنچنان با لذت از ته قلب و با تمام احساس شکرگذاری میکنم که اگر کلمات رو به زبان بیارم اطرافیانم فکر میکنن تخم مرغ ندیده م!

    بخدا اگرقبل سفرنامه این ها رو بهم میگفتن درک نمیکردم

    منی که همیشه سر بی خوابی غر میزدم الان اصلا نمیتونم بخوابم و به محض بیداری فقط میگم خدایا شکرت انگار تشنه م تا همه چیزهای خوبو ببینم و اگر بخوابم عقب می افتم تمام حسهام قویتر شده و الان که دارم تایپ میکنم گوشم داره صدای دل نشین آواز خوندن پرنده ها و وزش باد رو به درونم میکشه و یاد ندارم هرگز قبلا اینقد آگاهانه جسمم صداها رو انتخاب کرده باشه

    در حیرتم

    در شگفتم

    فقط میتونم بگم خدایا شکرت

    میدونم همه تون حال این لحظه مو درک میکنید

    دوستتون دارم بی نهایت

    .

    .

    .

    .

    .

    از اتاقم تا فلوریدا راهی نیست

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 130 رای:
    • -
      الهه رشیدی گفته:
      مدت عضویت: 2251 روز

      به نام خدای مهربان

      الا بذکر الله تطمئن القلوب

      چه زیباست نام و یادی خدایی که در دل ها ارامش رو هدیه میده

      سلام دوست عزیز و الهی م

      سلام به روی ماه دوست عزیزم که برام بوی خدا رو میده

      کامنت زیبات رو که خوندم عجیب حاااااااااالم رو دگرگون کرد

      اشک های مقدسم توی چشمامم دارن لحظه شماری میکنن برای روان شدن و جاری شدن بر روی گونه هام

      من این اشک هام رو دوست دارم

      این اشک ها برام مقدسن

      اشک هایی که برای عشق ابدی م داره روی گونه هام سرازیر میشه

      دوست عزیزم من این حال و هوای عاشقیت رو با خدااااااااا دوست دارم

      من این ایمان و سپاسگزاری ت با خالق مون خیلی دوست دارم

      چقدر زیبا غرق در دریای رحمت و ایمان خودش شدی

      و چقدر این غرق شدن ها زیباست

      چقدر زیبا با این نوشتن الهی ت حال منو به احسن الحال تبدیل کردی

      عزیز دلم اینکه گفتی با گل های خونه تون حرف میزنی دقیقا منم این حس و حال رو داشتم

      و چه زیباست حس عاشقی کردن با خودش

      این حال و هوای اون دختر کوچولوی ناز و زیبات رو خیلی دوست دارم

      اصلا خود خودش رو دوست دارم

      چون برام زیبایی خدا رو هدیه میده

      به جای من روی زیباش رو ببوس عزیزم

      عزیز دلم چیزی ندارم در برابر این همه حس خدا گونه ت بگم

      فقط میتونم از خدا سپاسگزاری کنم که دوستان عزیز و الهی چون شما رو دارم که با خوندن کامنت زیباشون این همه حال و هوای خودش رو میگیرم.

      بازم ازت ممنونم بهترین دوست دنیاااااااااا که این کامنت زیبات رو بهمون هدیه دادی

      عاشقتمممم عزیزم

      از اتاقت تا فلوریدا راهی نیست عزیزم(لبخند)

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        مینا _ از اتاقم تافلوریدا گفته:
        مدت عضویت: 2279 روز

        سلام الهه جان دوست عزیزم چقد عالیه وقتی یکی از دستان خدا بهم میگه از اتاقم تا فلوریدا راهی نیست و من رو مصمم تر میکنه تا در تصمیم مهمی که برای سرنوشتم گرفتم راسختر وایسم تا به بهترین مسیر هدایت بشم به لطف الله.

        الهه جان برای جفتمون خود خدا رو آرزو دارم عزیزم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      منیژه مطهر گفته:
      مدت عضویت: 2581 روز

      سلام عزیزم

      چقدر حرفاتون دلنشین بود چقدر زیبا عین همون باغ و زیبایی که گفتین من که خیللللللی لذت بردم و برام یادآوری بود از حرفهای استاد

      براتون از رب العالمین بهترین روزها رو آرزو می کنم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      مرضیه جعفری گفته:
      مدت عضویت: 2996 روز

      سلام دوست عزیز خدارو شکر به خاطر این حس و حال خوبت که البته خوندنش بمنم کلی انرژی داد و یه لبخند بزرگ روی لبام نشوند و اشک شوق و سپاسگذاری رو توی چشمام جمع کرد.یکم حالم خوب نبود و هدایت شدم به متن شما والان حالم خیلی خوبه و از خدا برای تو دوست عزیزم لحظه هایی رو ارزو میکنم پر از حس قشنگ خدا.موفق باشی?

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      Beh Afarin گفته:
      مدت عضویت: 1933 روز

      به نام رب تنها مالک و فرمانروای دنیااااا..

      به نام خدایی که من رووو خالق زندگیم قرار داده..

      سلاااام عشقققق دلممم..

      سلاممم قلبب..

      سلاام نفس..

      چی بگم؟؟؟؟

      چی بگم خواهرممممم..

      اخه چطور بهت بگممم اشکایی که از گونه هام میاد پایین..

      من عاشقتممم،عاشقت رووح خدایتتت..

      اخههههه چطوری بگم از حس و حالمم؟؟

      خدااایاااا شکرتتتت..

      شکرتتت که هدایتک کردی به این کامنت..

      من دارم اشک میریزممم..

      اشک شوق..

      اشک هیجان

      اشک یافتن آگاهی هاا از دل کامنتی دوستام..

      عزیز دلم،خواهری که حتی اسمت رو هم نمیدونم..

      میخوووام هزااارن بار خدا رو بابت آشنایی باهات شکر کنم..

      چقددر من دارم از نوشته های بی نظیرت آگاهی کسب میکنمم..

      بنویس برامون خواهررررممم..

      بنویس و بفرین مانند هایی که اومدن اینجا رشد کنند رو رشد بده..

      بنویسسس که کلامتتت بوووی خدا رو میده..که اگه اینطور نبود من اینطور به پهنای صورت اشک نمیریختم..

      خووووشممممم ده ی خوشکه کم..

      در پناه خدااا،هر روزت عالی تر و بهتر از دیروزت باشههههه..

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        مینا _ از اتاقم تافلوریدا گفته:
        مدت عضویت: 2279 روز

        سلام بفرین جان

        چقد خوشحالم وقتی میبینم شما همچین روح لطیفی دارید…

        دوست عزیزم ثبات در این راه از همه چی مهمتره…

        من خیلی روی خودم کارمیکنم ولی بازم گاهی ناخواسته ای منو در هم میکوبه … ولی بازم سرپامیشم بازم نمیخوام از درگاه خداوند ناامید بشم…

        من هنوز به این لطافت قلبی نرسیدم که باخوندن مطلبی اشکم جاری بشه ان شاءالله این خوبی شما به منم برسه …

        برات خود خدا رو ارزو دارم دوست زیباروی من

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      اخگر شمس گفته:
      مدت عضویت: 3139 روز

      دوست عزیز از احساس خوشت خوش شدم خداوند یار و یاورت باد خوشا به حالت. ‌و ترا به دنیا هدایت شدگان خوش امیدید باید گفت موفق باشی با این احساس درونیت احساس مرا هم عالیتر ساخته خدایا شکرت صد هزار مرتبه که در هر لحظه هدایت گر تو شدی برای ما ربنا شکرت خوش باشی ارام باشی دوست عزیز ثروتمند و سعادتمند باشی در دنیا و اخرت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      نفس گفته:
      مدت عضویت: 2467 روز

      دوست عزیزم سلام یاسمن هستم. ممنونم برای نوشتن شرح حال چهار روزتون.من هم سه روزه که دارم روشن میشم نسبت به محیط اطرافم و حرفتون رو خیلی خوب درک میکنم که وقتی ذهنتو کنترل کنی چه اتفاقهایی را تجربه میکنی که قبلا هم بودن ولی تو ندیدی.ازت ممنون وبراتون آرزوی دیدن دنیا دنیا زیبایی دارم.خداروشکر

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      جهان سلیمانی گفته:
      مدت عضویت: 2915 روز

      سلام این همه اخلاص تو گفتار تا به حال نشنیده بودم به خدا کعبه از لحظه خوندن نوشته های زیباتون دارم اشک میریزم چقدر احساس پشت حرفاتون بود به خدا همین امروز من به این درک و احساس رسیده بودم که شما با دل و زبان من صحبت کردین چقدر پر شور و پر احساس صحبتتان و گفتن چقدر راحت قلمتان رو رها کرده بودین دمتان گرم فقط میگم خدایا شکرت بخاطر تمام لطف و کرمت خدایا شکرت بخاطر تمام هدایتهایت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      Princess Ela گفته:
      مدت عضویت: 2444 روز

      سلام عزیزدل من

      خداوند واقعا چقدر زیبا هدایت میکنه…واقعا نمیدونم.چطوری احساسمو از فرکانس فوق العاده ای که فرستای بیان کنم که واقعا پرواز کردم از این همه عاشقی تو با الله ات عزیزدلم

      اره…راس میگی عزیزم

      هممونو هدایت میکنه فقط از ما یه قدم میخواد که بقیه اش جهان خودش کارشو میدونه

      خیلی بی نظیر بود دوست ماه من

      خداوند راه گشای مسیرت باشه عزیزم

      در پناه الله کنه

      خداوند هممون به بهترین هدایت میکنه

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      سید حامد حقیقت طلب گفته:
      مدت عضویت: 763 روز

      سلام دوست عزیزم

      حال شما کاملا قابل درکه برام‌..‌.و چقدر شیرین و رؤیایی هست این حس وحال. من چند شب پیش خواب دیدم با استاد در آمریکا دیدار داشتم و در آغوش گرفتمش، انقدر خواب شیرینی بود که دوست نداشتم از خواب بیدار بشم! امیدوارم با همین احساس عالی تخته گاز تا فلوریدا برید دیدن استاد عزیزمون.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  10. -
    سعیده شهریاری گفته:
    مدت عضویت: 1320 روز

    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ

    وَبَشِّرِ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ ۖ کُلَّمَا رُزِقُوا مِنْهَا مِنْ ثَمَرَهٍ رِزْقًا ۙ قَالُوا هَٰذَا الَّذِی رُزِقْنَا مِنْ قَبْلُ ۖ وَأُتُوا بِهِ مُتَشَابِهًا ۖ وَلَهُمْ فِیهَا أَزْوَاجٌ مُطَهَّرَهٌ ۖ وَهُمْ فِیهَا خَالِدُونَ ﴿٢۵﴾

    و کسانی را که ایمان آورده اند و کارهای شایسته انجام داده اند، مژده ده که بهشت هایی ویژه آنان است که از زیرِ [درختانِ] آن نهرها جاری است؛ هرگاه از آن بهشت ها میوه ای آماده به آنان دهند، گویند: این همان است که از پیش روزیِ ما نمودند، و از میوه های گوناگون که [در طعم و گوارایی و زیبایی] شبیهِ هم است، نزد آنان آورند؛ در آنجا برای ایشان همسرانی پاکیزه [از هر آلودگی] است؛ و در آن بهشت ها جاودانه اند.

    =======================================================================================

    نشانه ی امروز من :11/3/1403

    سلام به استاد عباسمنش عزیزم،سلام به استاد شایسته جانم،سلام به تموم رفیق های نازنین غارحرا

    الهی که حال دلتون عالیِ عالیِ عالی باشه…

    حقیقتش اینکه خودمم نمیدونم چی میخوام بنویسم،ولی احساسم منو دعوت کرد به نوشتن و من هم اطاعت کردم،تجربه بهم نشون داده هروقت از احساس قلبیم پیروی کردم،نتیجه ی خیلی خوبی برام داشته،الان ساعت ده ونیم،امروز هم با اینکه جمعه ست مجتمع های تجاری کیش طبق روتین روزهای هفته بازه،منم میتونم الان برم سرکار،ولی خودم نخواستم،ترجیح میدم اول خودمو با خدا هماهنگ کنم بعد اجازه بدم خدا جهانم رو برام هماهنگ کنه …

    صبح که بیدار شدم دیدم احساسم خیلی خوب نیست،نشستم به افکار توی سرم نگاه کردم ببینم چه خبره،دیدم سرمنشا این اضطراب و ناخوبی،از دلتنگیه…بخش عظیمش هم دلتنگی بچه هاست که الان 11 روزه ازشون جدا شدم،خب دیدم آره طبیعی اینکه من دلتنگشون باشم اما آیا اینکه بزارم احساسم بد بشه بهم کمک میکنه؟یا مسیر رو برام سخت تر و طولانی تر میکنه؟

    خب چیکار کنم احساسم رو بهتر کنم؟بشینم به این فکر کنم اگر من بچه هارو همراه خودم میاوردم آیا فرصت داشتم انقدر خوب روی کارم تمرکز کنم؟همزمان فایل گوش بدم و توی سایت کامنت بنویسم؟اگر بچه ها همرام بودن چقدر استرس و نگرانی و حجم کارم بیشترمیشد؟

    پس همینکه الان کنارم نیستند به نفع منه که هرچه زودتر اوضاع رو استیبل کنم تا بتونند بیان پیشم.

    مورد بعدی اینکه،برخلاف دفعه ی قبل که من فقط سه روز کیش بودم،300بار بهم زنگ زدن و انقدر گریه کردند که صداشون گرفته بود،الان به لطف الله بینهایت آرومند،روزی یکی دوبار فقط زنگ میزنند وخیلی هم خوشحالند.همین لطف الله،چقدر نعمته؟چقدر کمک کننده ست؟چقدر به آرامش من کمک میکنه؟چقدر به من اجازه میده روی مسائل کاریم تمرکز داشته باشم؟

    بعد من همه ی این هارو بیخیال بشم،بزارم دلتنگی مادرانه،احساس من رو بد کنه و من رو از مسیر خارج کنه و گاری به من ببنده؟مطمئنم خیلی ها الان پشت سرم توی فک و فامیل گفتند عجب مادر سنگ دلیه،اما مهم نیست بقیه چی میگن!نتیجه!نتیجه مهمه!نتیجه خوشبختی بیشتر،آرامش بیشتر،ثروت و رفاه مالی بیشتره…

    من نمیخواستم یک مادری باشم که بعدا بگم اگر من بچه نداشتم،اگر دست و بالم بسته نبود به فلان موفقیت میرسیدم،اینکه اگر من مسیر درست رو ادامه بدم به موفقیتی که میخوام میرسم که شکی درش نیست،اما حداقل نتیجه ی این مسیر اینکه من سرم بالاست،میگم من تلاشمو کردم،من جا نزدم،من هرکاری که لازم بود انجام دادم،من برای موفق نشدن،بهانه نیاوردم!

    علاوه بر همه ی این ها،الهامی که توی خواب، توسط فرشته ی خدا؛فاطمه جان، به دستم رسید این بودکه هرجایی هستم بچه هام کنارم دارند بازی میکنند،پس شاید الان با چشم سر من نبینم…اما از دیدگاه خدا،نتیجه اتفاق افتاده و بزودی من به اون مدار میرسم.

    وحی آمد کاین چه فکر باطل است

    رهرو ما اینک اندر منزل است

    پرده شک را برانداز از میان

    تا ببینی سود کردی یا زیان

    ما گرفتیم آنچه را انداختی

    دست حق را دیدی و نشناختی

    در تو تنها عشق و مهر مادریست

    شیوه ما عدل و بنده پروریست

    نیست بازی کار حق خود را مباز

    آنچه بردیم از تو باز آریم باز

    =======================================================================================

    مورد بعدی که توی این قسمت زیبای سریال سفر به دور آمریکا بود و من چند بار نگاهش کردم،همون دقایق اول،فیلم برداری استاد شایسته و رابطه ی بینظیرشون با استاد عباسمنش بود.

    استاد تو دوره ی عشق و مودت میگه من رابطه ای دارم که حتی تو کتاب های عاشقانه هم نظیرش پیدا نمیشه،خب پر واضحه که کلام استاد واقعا به حقه.

    اون چند ثانیه ای که استاد شایسته از محوطه ی بیرون رستوران فیلم گرفت و بعدش اومد روی میز غذا و استاد عباسمنش،خیلی آروم و با آرامش،من باز دوباره مضطرب شدم،چرا؟چون منتظر بودم استاد الان قاطی کنه یک چیزی بگه،که ول کن دیگه،تاکی معطل فیلم گرفتن شما باشم؟یا وقتی بهشون گفتن امتحانش کن،اون چشمی که استاد گفت رو من واقعا با ذهن متعجب نگاه میکردم!!!

    انگار برای ذهن من اصلا این همه آرامش و صلح و عشق طبیعی نبود!!!اصلا طبیعی نیست دو نفر انقدر باهم هماهنگ باشند و از حضور در کنار هم لذت ببرند!!!

    درصورتیکه استاد میگه طبیعیش اینکه ما ثروتمند،عاشق،خوشبخت،با رابطه ی عاطفی فوق العاده،صحیح و سلامت زندگی کنیم،طبیعیش اینه…هرچیزی غیرازین غیر طبیعیه….

    اما توی این سی و یک سال سن من،من انقدر غیر طبیعی زندگی کردم وآدم های دور وبرم به صورت پیش فرض غیر طبیعی بودند که ذهن من بعد دو سال و نیم شاگردی استاد،بعد این همه کار کردن روی قوانین ،بعد این همه باورسازی و کنترل ذهن،باز وقتی میاد همچین صحنه ای رو میبینه اولین چیزی که میگه اینکه :عه!چرا استاد انقدر آرومه؟چرا عصبی نشد؟چرا نگفت ول کن دیگه!چرا وقتی خانم شایسته بهشون گفتند امتحان کن با عشق لبخند زدند و گفتن چشم؟

    چرا نداره سعیده،طبیعیش اینه،اصل اینه،درستش اینه،نه هرچیزی که تا الان دیدی یا شنیدی …

    وقتی هنوز انقدر همه چیز برای ذهنت عجیب غریبه،چطور انتظار داری که خودت تجربه ش کنی؟

    تا ذهنت باور نکنه،میتونه همچین رابطه ای وجود داشته باشه،راه رسیدن بهش رو نمیتونه پیدا کنه!

    پس ببین و باور کن و لذت ببر و تحسین کن و بدون طبیعیش اینکه آدم ها عاشق،خوشبخت و در صلح زندگی کنند و از حضور در کنارهم لذت ببرند،هرچیزی غیر از این اگر توی زندگیت هست غیر طبیعیه.

    ازونجا که خداوند نورِ آسمون ها و زمینه و منبع عشق و آرامش و ثروته،پس اگر جایی به نتیجه ی دلخواه نرسیدی،این تویی که رفتی توی سایه!!!مشکل از نور نیست…مشکل افکار و باورهای توعه که نمیزاره نور الله وارد بشه….

    پس جهاد اکبرت رو برای تغییرذهن و باورهات بپا کن.

    دنیا خیلی کوتاه تر ازونیکه بخوای در حسرت چیزی زمان رو سپری کنی،از دست دادن زمان،بهایی که با هیچ چیز قابل جبران نیست.امیدوارم وقت مرگت اگر ازت پرسیدن چه خبر،جوابت این نباشه که من مستضعف بودم.همین.

    =======================================================================================

    یک مورد هم از ثروت و نعمت و فراوانی جزیره ی توحیدی کیش بنویسم و بعدش آماده شم برم،دیشب یک آقایی اومد وارد فروشگاه شد،هم سن و سال من،لباس آراسته ولی کاملا ساده شاید ظاهرش شبیه بقیه بود اما فرکانسش مشخص بود این انسان ثروتمندیه،من دیگه دارم یاد میگیرم کیا واقعا ثروتمندن و کیا دارند اداشو درمیارن…

    تموم ثروتمند های واقعی انسان های به شدت با شخصیت،آروم،مهربون،ساده و بی شیله پیله ند،روابط عمومی بالایی دارند،اصلا غرور ندارند و به دنبال شوآف نیستند،خلاف هرچیزی که تا الان شنیدم.

    ایشون اومدن برای خانواده شون خرید کنند،و در عرض نیم ساعت چیزی حدود بیست میلیون خرید کردن رفتن،خرید های ساده ولی درست،بدون چک و چونه،خیلی راحت هم توضیحات مارو باور میکردن،فکر نمیکردن کسی داره گولشون میزنه یا میخواد بزور چیزی رو بهشون قالب کنه.

    این تجربه یک بار دیگه برای من ثروتمند بودن رو بینهایت خدا پسندانه و معنوی جلوه داد.همچنین معیار سن برای خلق ثروت با توجه به اینکه با من توی یک رنج سنی بودند کاملا برام رد شد.

    ثروت و آزادی مالی پر از فایده و سوده و نمیتونه هیچ چیزی غیر ازین باشه

    شما وقتی ثروتمندی،آرامش داری.

    وقتی ثروتمندی،از بهترین برند ها خرید میکنی و با این کار به گسترش جهان کمک میکنی.

    وقتی ثروتمندی،برای عزیزانت بهترین هدیه هارو میخری

    وقتی ثروتمندی،شخصیتت رو برای چک و چونه زدن و تخفیف گرفتن پایین نمیاری

    وقتی ثروتمندی،از هرمحصولی بهترینش رو استفاده میکنی درنتیجه در مدار سلامتی هستی.

    وقتی ثروتمندی،حالت خوبه،با جهان در صلحی و طبق قانون احساس خوب= اتفاقات خوب،فقط تجربه های عالی وارد زندگیت میشه.

    وقتی ثروتمندی،راحت میخری،راحت میبخشی،راحت میگذری و به قدرت بخشندگی خداوند نزدیک و نزدیکتر میشی.

    اینکه استاد میگه:تنها یک راه وجود داره که به خدا برسی،اونم ثروت مند شدنه،والسلام

    =======================================================================================

    خداروصدهزار مرتبه شکر یک فایل 11 دقیقه ای 24 ساعت امروز من رو با انرژی منبع هماهنگ کرد،نتنها خود فایل،که متن انتخابی فایل هم شگفت انگیز بود:

    یاد گرفتم که قدم اولو بردارم و نترسم و جسور باشم که خداوند به شجاعان پاداش میدهد و جهان منتظر همین یه قدمه و بقیه شو برحسب تمرکزات من و کانون توجه ام خودش انجام میده کارشو….و خداوند هدایشو فوران میکنه به سمتم اونوقت. استادعزیزم راست میگن که:

    این انگیزه ها‌، این زیبایی ها‌، این عشق ها که به همدیگه نثار میکنیم‌، این اموزه های فوق العاده ی استادم واسه زندگی بهتر‌، این فراوانی ها‌، این همه اگاهی های دوستانم‌، سنگ رو اب میکنه‌ و تبدیل به الماس میکنه، چه برسه به باورهای محدود کننده ی ماهایی که تلاشامون هر روز برای بهتر شدنه.

    =======================================================================================

    استاد عباسمنش عزیزم،استاد شایسته ی عزیزم بی نهایت ازتون ممنونم،شما دستان قدرتمند الله روی زمین هستید وبیشترین کمک رو به گسترش نور توحید و عشق و ثروت و سلامتی میکنید.دوستون دارم بینهایت…

    به قول الهه جان: این مسیر رو ادامه میدیم با اراده ی پولادین و قدم های استوارتر….

    به سمت نور…نورِ آسمون ها وزمین…

    اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۚ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَاهٍ فِیهَا مِصْبَاحٌ ۖ الْمِصْبَاحُ فِی زُجَاجَهٍ ۖ الزُّجَاجَهُ کَأَنَّهَا کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ یُوقَدُ مِنْ شَجَرَهٍ مُبَارَکَهٍ زَیْتُونَهٍ لَا شَرْقِیَّهٍ وَلَا غَرْبِیَّهٍ یَکَادُ زَیْتُهَا یُضِیءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ ۚ نُورٌ عَلَىٰ نُورٍ ۗ یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشَاءُ ۚ وَیَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ ۗ وَاللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ

    خدا نور آسمان ها و زمین است؛ وصف نورش مانند چراغدانی است که در آن، چراغ پر فروغی است، و آن چراغ در میان قندیل بلورینی است، که آن قندیل بلورین گویی ستاره تابانی است، [و آن چراغ] از [روغن] درخت زیتونی پربرکت که نه شرقی است و نه غربی افروخته می شود، [و] روغن آن [از پاکی و صافی] نزدیک است روشنی بدهد گرچه آتشی به آن نرسیده باشد، نوری است بر فراز نوری؛ خدا هر کس را بخواهد به سوی نور خود هدایت می کند، و خدا برای مردم مثل ها می زند [تا حقایق را بفهمند] و خدا به همه چیز داناست.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 145 رای:
    • -
      عاطفه نوری گفته:
      مدت عضویت: 1991 روز

      سعیده جان عزیزم چقدر قشنگی و چقدر قشنگ تر به قانون عمل کردی و میکنی

      چقدر موحدانه

      چقدر تبر می‌زنی به بت ها و افکار و نگاه های سمی آدم‌ها جامعه و مخصوصا فامیلها…

      من شک ندارم الان چقدر راجب شما توی فامیل قضاوتها و حرف‌ها گفته میشه اما طبق قانون خداوند به خودشون برمیگرده این فرکانس ها پس تا می‌توانند لذت ببرند و قضاوت کنید(لبخند ی عمیق)

      چقدر تحسینت میکنم سعیده فارغ از نگاه بیمارگونه و احساساتی جامعه و آدم‌ها حرکت کردی و گفتی بچه های من هم خدایی دارن و این یعنی عزت نفس بینهایت

      چقدر توی تک تک نوشتنهات عمل کردنهات همه و همه توحید و عزت نفس عمیقی هست و چقدر رشد کرده سعیده جان عزیزم

      چقدر من دارم بیشتر میفهمم

      بیشتر درک میکنم

      واقعا به خودم میگم عاطفه ببین سعیده با داشتن دوتا فرزند و مسولیت این بچه ها و چالشهای دیگه واقعا جهاد اکبر کرده هااااااا فراتر از اکبر…

      من با تک تک سلولهام میفهممت سعیده جانم من هرجمله ای کلمه ای ک مینویسی رو میبلعم میفهمم درک میکنم توی وجودم رخنه میکنه و با تمام وجودم میگم آفرین میگم درود الله اکبر به تو و برکت برای تو ک داری جهاد میکنی با داشتن دو فرزند نازنین…

      سعیده جان عزیزم چقدر لذت میبرم چقدر قند توی دلم آب میشه که حرف هیچ احدی برایت مهم نیست چقدر عاشقانه من عشق میورزم به این جهادت به این هجرتت و این عزت نفست آنچنان تحسین میکنم سعیده جان که در وجودم خودم هم بینهایت رخنه پیدا کند…

      خیلی دوستت دارم سعیده جان زیبا موفق الگو وثروتمند

      خیلی درخشانی دختر

      خیلی الهام بخشی برایم

      خیلی دارم یاد میگیرم و درک میکنم قانون رو با شما سعیده جانم

      خیلی سپاسگزارم

      خسته میشم اما ناامید نه چون جسم ما خسته میشه کم میاره ولی اون روح سبقت میگیره و چون بنده ی مومن الله هستیم خودش فرشتگان و سپاس الهی رو میفرسته برامون…

      دوستت دارم سعیده جان عزیزم ازت یادگرفتم ک بنویسم و رد پا به جا بگذارم و این رشد مدار و فرکانس رو حس کنم ببینم و قدرت بگیرم برای رسیدن به توحید بینهایت و عشق رب عزیزم

      بینهایت سپاسگزارم

      بینهایت تحسین میکنم ک انقد عزت نفس داری ‌تنها خودت و خودت مهم هستی…

      ای کاش این آگاهی ها هم مادران ما داشتن ک دچار تضادها نمیشدن و خیلی بهتر زندگی میکردن اما به هرحال توکل بر خدا و پناه بر خدا و ادامه با خدا…

      الحمدلله رب العالمین.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای:
    • -
      محدثه شمس گفته:
      مدت عضویت: 1697 روز

      سلام سعیده قشنگم

      سلام دوست عزیز هم فرکانسی ام

      دوستی که ندیدمت

      ولی خیلی بیشتر از کسانیکه دیدمشون میشناسمت

      الهی من قربون تو و دلتنگیت بشم

      منم از خانوادم دورم

      همین ده روز پیش

      شدیدا دلتنگ خونه ومادرم وهوای شهرم شدم

      وبه خدا گفتم دلم تنگ شده (اصلا همینجوری نه اینکه چیزی بخوام)

      وخدایی که همیشه پاسخ میده

      شرایطی جور کرد که رفتم شهرم

      رفتم خونمون

      تو این مدتی که تو سایت و تو این مسیر بودم یه چیزی رو خیلی خوب فهمیدم

      اینکه شرایط اصلا نیست برای اون درخواست ولی یه اتفاقی میفته که همه چی جور میشه

      خیلی خوب درکت میکنم

      منم مادرم

      مادر دوتا هدیه خداوند

      امروز که سر کار بودم وبچه ها خونه

      یه لحظه شیطان اومد نجوا کنه که بچه ها تنهان وممکنه اتفاقی بیفته

      یا کار خطرناکی کنند

      از اون ور خدا گفت یعنی

      من نمیتونم مراقبشون باشم

      بلافاصله گفت

      مگه حواسم به تو نیست؟

      نبوده تا حالا ؟

      اونا هم بنده های منن وحواسم بهشون هست

      وحتی نگفتم که خدایا مراقبشون باش

      گفتم میدونم که خیلی بیشتر از من بدون اینکه من بگم یا بخوام حواست به بنده هات هست

      عزیزم خیلی خیلی تحسینت میکنم

      به خاطر شجاعتت

      که خدا به شجاعان پاسخ میده

      از این فرصت که بچه ها پیشت نیستن نهاااااایت استفاده رو کن و عشششق کن

      روزایی بوده که بچه ها پیشم نبودن

      وچقدر بهم خوش گذشته و همینطور به اونا بیشتر از من خوش گذشته

      عزیز دلم اتفاقات عالی تو راهن

      ما بچه های عباسمنش

      یه امید یه ایمانی تو دلمونه که فقط خودمون میبینیمش

      ومطمئنیم

      که میشه همون جور که تا حالا شده

      واین جزیی از مسیر

      که باید ازش بگذرم

      سعیده قشنگم لذت ببر وکارهارو بسپار به خودش

      راستی خونه مادرم قران برداشتم وگفتم باهام حرف بزن

      یکی از خواسته هام اینه که

      نزدیک مادرم وخانوادم باشم واونجا خونه داشته باشم (الان تهرانم)

      مدتی که شهرستان بودم

      خونه هر کی میرفتم تحسین میکردم

      سپاسگزاری میکردم

      لذت میبردم

      ومثل مریم جون به خدا میگفتم

      میبینی؟؟؟!!!!

      وخدا چقدر قشنگ باهام حرف زد

      این ایه اومد که

      منزل مبارکا

      انت خیر المنزلین

      انقدررررر قلبم اروم گرفت که هنوز که هنوز

      به خدا میگم

      خیلی ارومم

      خیلی ارومم

      انگار هیچی دیگه نمیخوام

      چون اون خیلی بهتراز من میدونه که چی میخوام

      ورهرو ما اینک اندر منزل است

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
    • -
      فاطمه(نرگس) علی پور گفته:
      مدت عضویت: 1350 روز

      سلام و درود به سعیده نورانی زیبا

      سعیده جان!وقتی میام براتون پیام میزارم.میدونی ذهن،چی بهم میگه…حرف ناجور میزنه..

      میگه! اون هیچ وقت جواب کامنتتو نمیده چرا براش پیام میزاری..

      بهش میگم فقط حرف زیادی نزن..این شخص با توحیدش پا گذاشت رو ترسهاش

      پا گذاشت روی ترسهایی که یه عمر اونو از خوشبختی دور کرده بود..

      ولی من خودم دیگه تا تهش درس ذهنو خیلی خوندم.خیلی بحرفش گوش نمیکنم.میدونم دارم به خودم خدمت میکنم.

      سعیده جان کامنتت خیلی درست و صحیح بدستم میرسه.یه دنیایی از آگاهی خداوند، رو بروم’ باز میکنه.

      از لحظه شروع اشکام شروع میشه تا موقعه ایی که تموم میشه..

      خیلی حالم خوب میشه .میدونی چرا چون نتایج اینجا ،’صداش خیلی بلنده خیلی بلنده.

      دیگه حرفهای بیهوده حرفهای چرت و پرت .حرف مفت گفته نمیشه..

      بقول حمید عزیز همه چیز توحیده.!

      یه صحبتی تو این فایل.دروازه ایی از رحمت خداوند بروم باز کرد..

      اون صحبتی که در مورد بچه هاتون گفته بودین !چقدر خداوند مهربانه.

      ،(الهامی که توی خواب، توسط فرشته ی خدا؛فاطمه جان، به دستم رسید این بودکه هرجایی هستم بچه هام کنارم دارند بازی میکنند،پس شاید الان با چشم سر من نبینم…اما از دیدگاه خدا،نتیجه اتفاق افتاده و بزودی من به اون مدار میرسم.).

      سعیده جان.یادمه اوایلی که من عضو این بهشت شدم.خداوند همون موقع خاستمو تو خواب برام مهر زد..خیلی واضح و روشن.

      ولی احساس کردم هنوز تو مدارش نیستم.و چه خوب نبودم.میدونی چرا؟

      چون اون موقع من آمادگی نداشتم هنوز خیلی کار داشتم روی شخصیتم کار کنم!

      اگه اون شخصیت قلبم بود.یه نتیجه ایی مثل همون 99/9درصد مردم داشتم.

      و خداوند درونمو هر روز داره پاکتر و قوی تر میکنه.اینقدر درونم بزرگ شده.زبانم قاصره از اینهمه نتیجه شخصیت درونی..

      .

      سعیده جان این صحبت شما..از دیدگاه خدا نتیجه اتفاق افتاده تو مدارش قرار میگیرم.

      خیلی من آمادگی این صحبت رو داشتم.

      یه صحبت زیبایی استاد کردن گفتن.خداوند با هرکسی یجوری صحبت میکنه جوری که اون شخص اون الهام رو با تمام وجودش درک میکنه..

      میخام تو همین کامنت از خداوندم سپاسگزار باشم…که بهم کمک کرد تا من بندش باشم و من همیشه سعادتمند و خوشبخت باشم!

      و در نهایت سعیده جان!سپاسگزار شما هستم.بابت اینکه قدمهاتو با فرکانس توحیدی برامون مینویسید..تا ما بیشتر در اینراه ثابت قدم و استوار باشیم..

      چون همه چیز باور باوری که میتونه درونتو پیدا کنه.خودشناسیتو قوی تر کنه..

      چند روز وارد مدار جدید شدم درهایی از اگاهیها هر روز بیشتر داره وارد زندگیم میشود…چقدر این آرامش چقدر احساس خوب..میتونه چه درهایی رو برومون باز کنه!

      انشالله که همیشه در اینراه استوار باشیم.و برای شما دوست عزیزم آرزوی عاقبت بخیری میکنم.و انشالله خداوند در زمان مناسب و مکان مناسب،با فرزندانت هم مدار کند!

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
      • -
        سعیده شهریاری گفته:
        مدت عضویت: 1320 روز

        بِسْمِ ٱللَّٰهِ ٱلرَّحْمٰنِ ٱلرَّحِیمِ

        إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَٰنُ وُدًّا

        همانا آنان که به خدا ایمان آوردند و نیکوکار شدند خدای رحمان آنها را (در نظر خلق و حق) محبوب می‌گرداند.

        فاطمه ی نازنینم سلام

        صدای من رو می‌شنوی از محیا مال کیش،فروشگاه یک خانوم ثروتمندِ بی نهایت مهربون و خوش قلب،نشستم روی صندلی،زیر باد کولر قربه الی الله

        ازت ممنونم که برام نوشتی،نقطه ی آبی شما در بهترین زمان و مکان به دستم رسید،و با عشق دارم برات مینویسم.

        اول یک چیزی رو بگم،تموم کامنت هایی که برام نوشتی رو با عشق خوندم و بارها روی عکس پروفایلت زوم کردم واز زیبایی های خودت و مناظر لذت بردم،اما فاطمه باور کن من واقعا نمیتونم با دستام بنویسم ،باید قلبم باز بشه برای نوشتن،مثل همین الان،وگرنه حتی یک جمله هم نمیاد توی ذهنم.

        ذهن…ذهن…ذهن…

        ذهنی که این همه شرایط کن فیکون شده رو نمی‌بینه و فقط میخواد تمرکز کنه روی نداشته هام،خب؟پس کو خونه ت؟پس کو ماشینت؟کو رابطه‌ی عاطفیت؟کو بچه هات ؟

        بهش میگم آخه لعنتی ،این شرایطی که من دارم توش کار میکنم چطور میتونی با اورژانس کودکان مقایسه کنی و خوبی هاش رو نبینی ؟چطور میتونی این مدیر عامل توحیدی رو ببینی و بگی خب که چی؟چطور ممکنه این آسونی هارو ببینی و حرف مفت تحویلم بدی ؟

        امروز مدیرعاملم گفت می‌خوام برات لباس فرم بگیرم که لوگوی شرکت یک جاش چاپ بشه،ولی می‌خوام هرجور که خودت راحتی،هر رنگی که خودت راحتی ،خودت انتخابش کنی!نگران قیمتش هم نباش،ما پرداخت میکنیم.

        بعد گفت چون شما توی بازاری ،و پشت دخل فروشگاه ها هستی کنار فروشنده ها ،میخوام از روی لباست اولا همه بفهمن شما مدیر فروش مایی،هم حواسشون به رفتارشون باشه،وقتی لباس فرم داری یک مرزی بین شما و فروشنده و مشتری هست !

        این همه احساس امنیت،این همه آرامش محل کار رو ،من کجای دنیا میتونستم پیدا کنم فاطمه ؟

        ولی باز ذهنم میخواد کار خودش رو بکنه،انگار مثلا زور خدا تا اینجا بود تموم شد،انگار منو آورد اینجا ولم کرد گفت ازینجا به بعد با خودت …

        قانون رهایی ،قانون توکل ،قانون ایمان ،قانون خداسپاری،قانون علی بی غم بودن ،قانون استمرار

        قانون ادامه دادن و ادامه دادن و ادامه دادن رمز موفقیته.

        این ایمان یوسف بود که باعث شد در ها باز بشه براش

        این ایمان موسی بود که باعث شد دریا باز بشه براش

        این ایمان مریم بود که نوزاد رو به حرف آورد

        این ایمان ابراهیم بود که آتیش رو گلستان کرد

        حالا که ما به این درک رسیدیم که خدا یک انرژیه،و همه چیزه و تموم این عالم خداست،حتی من ،حتی شما و هر ذره و مولکول و اتم …

        پس نباید برامون عجیب غریب باشه چطور آتیش گلستان شده،خب اون خودشه ،هم آتیش خودشه و هم گلستان

        اوکی ،پس من سعیده چرا نمیتونم ذهنم رو توی کنترل نگه دارم و همه ش درگیر نگرانی ها میشم؟

        خونه خودشه،ماشین خودشه،رابطه خودشه،بچه خودشه،پول و ثروت خودشه …

        برای همین میگه ادعونی استجب لکم،مثل اینکه شما یک بابای ثروتمند داری،هرچی بخوای داره و بهت میده،میدونی وقتی درخواست می‌کنی و بهت میگه میدم،حرف مفت نزده ،جیبش پره ،داره،وضعش خوبه ،نتنها وقتی درخواست می‌کنی حتما بهت میده که بهتر و بیشترش رو میده.

        ولی نگاه انسان گونه ی ما به خدا باعث میشه ما نگران بشیم و بیفتیم به چطور؟چه جوری ؟از کجا ؟

        از کجایی وجود نداره،خودشه ،اون چیزی که میخوای خودِ خداست نه چیزی بیرون از خدا که راه ورود بخواد !

        مگه واسه چشم و گوش و قلبت گفتی از کجا؟

        اصلا قابل مقایسه هست نعمت های دنیا با حتی یک عضو از بدن ما که مثل ساعت داره کار می‌کنه ؟

        خدایی که این میلیارد میلیارد سلول رو ساخته،لنگ یک خونه و ماشین برای منه؟

        اینارو برای خودم مینویسم فاطمه جان

        ازت ممنونم که برام نوشتی و قلبم برای نوشتن از قانون باز کردی.

        ادامه ی این کامنت رو دارم از خونه برات مینویسم ،سرپناهی که خدا از طریق فرشته هاش در اختیارم گذاشته،منو میبرن سرکار ،میان دنبالم،غذا طبق قانون سلامتی برام درست میکنند،همه ش هم تموم تلاششون ر‌و میکنند تا من احساس مزاحمت نداشته باشم .

        دنیا دنیا نعمتِ الله زندگیم رو احاطه کرده،اما باز یک وقتایی توی کنترل ذهن کم میارم،نمیتونم مثبت بمونم ،ولی میگم اوکی سعیده حتی اگر نمیتونی مثبت بمونی،به منفی توجه نکن،بهش فکر نکن،تمرکزت رو بردار

        دارم تموم تلاشم رو میکنم و میدونی بزودی پاداش ها از همه طرف میرسه …

        چه جوری ؟

        چه جوریش رو من نمی‌دونم ،خدا می‌دونه

        وَ مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ

        دوستت دارم دختر،بی نهایت

        ازت ممنونم که برام مینویسی و نور خدارو برام میفرستی.

        به امید دریافت یک نقطه‌ی آبی پربرکت دیگه ای ازت

        در پناه نور آسمون ها وزمین باشی همیشه

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 71 رای:
        • -
          الهه سجاد گفته:
          مدت عضویت: 3581 روز

          سلام سعیده جان

          در رابطه با مطالب زیبائی که توی این کامنتت نوشتی

          یکی اینکه : آتیش خودشه گلستان هم خودشه یعنی گلستان خود خداست

          یا اینکه نوشتی اعضا بدنمون چطوری داره مثل ساعت کار میکنه

          اینکه خدا این میلیارد میلیارد سلول رو ساخته و داره مدیریتشون میکنه ….

          یه مطلبی همین یکی دو روز قبل خوندم خیلی برام جدید بود و خیلی جالب

          اولین بار بود باهاش مواجه میشدم

          از آلن_واتس با عنوان :

          تو کیستی؟

          ( تنفس، ضربان قلب، فعالیت غدد، گوارش، شکل‌گیری استخوان‌ها، گردش خون،

          چه چیزی است که این‌ها را پیش میبرد؟

          تمام این‌ها یک فرایند پیوسته و هماهنگ با تمام هستی است.

          اگر متوجه بشوی که در حقیقت این تو هستی که خونت را به گردش در میاوری آنگاه در همان لحظه متوجه می‌شوی که این تو هستی که خورشید را می‌درخشانی.

          تو خودِ زندگی هستی.

          و چیزی جز زندگی وجود ندارد.

          و تو خودِ این فرایندِ خود‌به‌خودی هستی. )

          اینکه گفت تو هستی که خونت را به گردش در می آوری

          پس میتونیم بگیم این خودِ ابراهیم بود که آتش را گلستان کرد

          یا در راستای اینکه بگیم گلستان خودِ خداست ؛میتونیم بگیم

          گلستان خودِ ابراهیمه

          یعنی سرمنشا همه چیز از خود ماست

          احساس میکنم خیلی آگاهی توی این مطلب هست ولی خب هنوز توی مدار درک کردنش نیستم

          دروود بر تو

          من فقط یک سریال رو دنبال میکنم اون هم چیزی نیست جز سریال زیبا و جذابِ :

          توحید با سعیده شهریاری

          هر بار منتظر قسمت جدید سریالت هستم.

          سربلند باشی

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
          • -
            سعیده شهریاری گفته:
            مدت عضویت: 1320 روز

            الهه عزیز و مهربونم سلام به روی ماهت

            ازت سپاسگزارم که برام نوشتی،توی این روز ها که احتیاج به کنترل ذهن قوی تری هست،هر نقطه ی آبی مثل نوری از سمت پروردگارم،گوشه ای از قلب من رو آروم میکنه.

            دوستت دارم و از لطفت بینهایت سپاسگزارم.

            به دستان قدرتمند الله یکتا میسپارمت.

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
        • -
          فاطمه(نرگس) علی پور گفته:
          مدت عضویت: 1350 روز

          سعیده جان چقدر هماهنگی خدا همه جوره درست و دقیقه.

          سعیده جان منم خیلی نیاز به اینحرفا داشتم!

          دقیقا برای منم همین نجواها میاد و منو دچار تقلاهای بیهوده میندازه..

          یه لحظه بهم میگه..خب حالا چه اتفاقی برای زندگیت افتاده ..مدام داره منو از راه درست ،دور میکنه.

          سعیده جان!چی بگم از هدایتهای خداوند دوستدارم مدام بنویسم.امروز صبح بلند گفت..تو داری وارد این خاسته میشه.چون یجورایی مهاجرتم..هست..به یه شهر دیگه.با صدای بلند یبار دیگه برام یاداوری کرد.

          که یه لحظه فکر کردم صدای داداشم بود.

          وای خدا چقدر ما در حال هدایتیم …سراسر وجودم پر از اشکه..

          سعیده جان امروز عصر یه چایی دم کشیده با طعم هل درست کردم با نون کیکی که خودم درست کرده بودم.دعوت شدم..به شبکه جیم نیچر…چگونه کیهان کار میکند..

          هیچ وقت به این شکلی دقیق ندیده بودمش..

          چقدر ما انسانها ناسپاس هستیم..در مورد سیاه چاله ها داشت،صحبت میکرد..توی سایت بزنی کلیپاش باز میشه…

          همون موضوع بینگ بنگ..خیلی جالبه..

          میدونی خداوند چی بهم گفت همون لحظه..

          چون دانشمندان میگفتن..هنوز به مفهموم درستی از سیاه چاله ها نرسیدیم..

          یچیزی درونم بهم گفت!چیزی که اعمال و رفتار ما رو ضبط و صوت میکند..

          دقیقا این سیاه چاله وسط هر کهکشانی وجود داره..

          که کل کیهان با سیاه چاله ها هست..خیلی برام جالب بود..

          دقیقا نوری که تایید کننده ماها هست..که توی چشمانم میبینم دقیقا شبیه سیاه چاله هست..

          وای مبهوت میشم…از موقعه ایی که وارد این موضوع درک خداوند رسیدم..به چه چیزهایی دارم هدایت میشم..

          این مستند..خداوند بهم نشون داد.چقدر من بزرگم.

          داری با قانون زندگیتو میسازی بازم نگرانی؟

          بازم داری شرک میورزی؟

          بازم داری با عقلت خودت دو دو تا چهار تا میکنی؟

          خیلی خیلی خودمو کوچیک دیدم..

          هر روز دعام اینه خدایا میخام بیشتر بشناسمت.!

          دیشب خاهرم یه لحظه منو کشوند بهم گفت..افسردگی نگرفتی که هیج جا نمیری.؟

          خندم گرفته بود..

          گفتم نه میرم.ولی جایی که دلم نمیخاد نمیرم!

          گفت اها!….هر روز که میشه..این خودشناسی خداشناسی دقیقتر میشه..اصلا انگار اینجا نیستم.

          سعیده خیلی دارم روی خودم تمرکز میکنم.دیگه بیشتر تو احساس آرامش بمونم!

          پیامت خیلی بدلم نشست.من منتظر این صحبتها از خداوند بودم.تا بیشتر و متاهدترم کنه.که بزارم خودش بقیه کارا رو انجام بده!

          دیگه نگرانیها راجع به خاسته هام کمتر بشه!

          چون ذهنم خیلی داره هرج و مرج راه میندازه..

          ولی اینقدر صداش دوره که من میدونم، یچیز پیش افتاده هست.نباید بهش توجه کنم.

          همون چیزی که گفتین.راجع به نکات مثبت…و نکات منفی خیلی بهش فکر نکن..

          سعیده جان منم دوستتدارم.خیلی زیاد..

          میدونی این پیامهایی که واسه همدیگه میفرستیم چقدر میتونه ‘استوارترمون کنه تو اینراه..

          چون ذهن میدونه نقطعه ضعفتو همونجا وارد میشه..

          ولی اینقدر روح بزرگه.اینقدر خدا بزرگه و میدونه،پیوستن ما به این سایت ..هدایت خودش بوده..ما فقط یه کوچولو درکش کردیم و بقیه کارا رو خودش انجام داده..

          پس خداوند توی قران هم گفته..که تو تحت نظر ما هستی ..ما بهت کمک میکنیم…

          شب خداوند روح القدوس رو برام مهر زد..

          همه اینراهی که من هدایت شدم.همه خوابهای صادقانه..نشانه های ترس از قیامت همه اینها رو لطف خداوند میبینم..

          اگه این نشانه ها نبود من با ذهن کوته فکرم در تاریکی مطلق جهنم خودم میموندم..

          بی نهایت دوستتدارم .بازم سپاسگزارتونم بابت تک به تک کامنتایی که میگذاری..

          یه روز آرزوم بود دوستانی داشته باشم.که پیشرفت کنم.امروز به لطف خداوند شامل حالم شده..و من سپاسگزار خداوندم هستم که هر روز داره درونمو بیشتر بخودش پیوند میده..

          به امید روزهای خوب و نتایج عالی..بیام برات بنویسم.

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
        • -
          رویا محمدیان گفته:
          مدت عضویت: 1140 روز

          سلام سعیده ی عزیزم

          اینکه خودت یه جایی ولی بچهات یه جای دیگه خیلی توحید میخوادها

          خیلی تحسینت میکنم عزیزم

          ما یبار داشتیم یکی از بچهارو میبردیم دکتر شوهرم گفت اون یکی رو بزاریم طبقه پایین خونه مادرم من در همین حد هم نمیتونستم قبول کنم که مثلا یه ساعت بچم ازم جدا باشه یهو یه چیزی تو قلبم گفت اینکارت شرکه ها مگه خدا مواظب بچت نیست مگه تو‌کاره ای هستی اخه؟

          یهو گفتم به شوهرم ببر بذارش پایین بعد به این کارم به عنوان یه تمرین کوچیک برای توحید نگاه کردم بعد که من خالی شدم از وابستگی شوهرم گفت نمیخواد بزار ببریمش بیاد بیرون هوا بخوره

          این اتفاق برای من نمونه ی کوچیکی بود از اینکه وابستگی همون شرکه وابستگی یعنی نرسیدن یعنی تقلا کردن و به در بسته خورن

          راستش منم دلم یه خونه ی بزرگتر میخواد همش تو دلم میگم خدایا کی میدی پس ولی شرک دارم چون از اون ور ذهنم میگه شوهرت باید بخره ولی دلم میگه اونی که تو قران گفته سرپرست منه اربابمه رب جهانیانیه الله یکتاس اونه که همه چیز میشه همه کس را اخه شوهر چی کارس

          بعد هر روز واسه خونه ای که دارم که طبق ارزومه و‌میخوامش شکر گذاری میکنم چون میدونم تو بهترین مکان و همونجوری که مبخوام با همون شرایطه چون خدا اونو به من داده و من باور کردم به زودی میرم توش میشینم

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
        • -
          سارا محمدی گفته:
          مدت عضویت: 1491 روز

          سلام به روی ماهت سعیده نازنینم

          بهت تبریک میگم بابت همه ی نعمت هایی که خلق کردی

          تو لایقش بودی

          و لایق بهترین هایی

          چقدر تحسینت کردم و می کنم

          ذهن نجواگر وظیفه اش همینه

          قدرتی نداره که

          فقط حرف میزنه

          فقط مسیر گمراهی رو زینت میده

          فقط می خواد به دعوت هاش اعتماد کنی

          اما قدرتی نداره

          بزار اون کار خودشو بکنه

          تو به وعده های خدا گوش کن

          همونی که وعده داده:

          بهت نزدیکم

          کمکت می کنم

          مراقبتم

          حواسم بهت هست

          سمیع و علیمم

          اجابتت می کنم از فضلم

          آسونت می کنم برای آسانی ها

          راضیت می کنم

          جهانم رو مسخرت می کنم

          و هزاران وعده هایی که حقه

          و هیچ وقت وعده هاش رو فراموش نمی کنه

          و خلف وعده هم نمی کنه

          تو ادامه بده عزیز دلم

          که چقدر ازت یاد می گیرم

          احسنوا به تو

          که الگو شدی یرای ادامه دادن ها

          برای تو دل ترس ها رفتن ها

          برای مومن بودن به غیب و خدا و الهاماتش

          عزیز دلم چقدر عالی می نویسی

          ادامه ی این کامنت رو دارم از خونه برات مینویسم ،سرپناهی که خدا از طریق فرشته هاش در اختیارم گذاشته،منو میبرن سرکار ،میان دنبالم،غذا طبق قانون سلامتی برام درست میکنند،همه ش هم تموم تلاششون ر‌و میکنند تا من احساس مزاحمت نداشته باشم.

          چقدر این قسمت کامنتت نور قلبم رو روشن کرد.

          الهی بیای و همش خبرای خوب بدی تا ایمان همه مون افزون بشه

          مسیر ترسناک هست ولی سخت نیست

          سخت نیست…

          سخت نیست…

          آفرین به تو دختر موحد و آفرین به خدای خاص تو

          منتظر کامنتهای بعدیت هستم.

          دوستدارم عزیزم

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      پاکیزه بارکزی گفته:
      مدت عضویت: 870 روز

      نازنین دل ها سعیده عزیزم من عاشقتم دختر خاص خدا

      دختر عزیز خدا

      سعیده جانم خیلیی دوستت دارم برایت آرزوی بهترین ها را دارم

      با جان و دلم تحسینت میکنم با جان و دلم تمام ادامه دادن ها و نتایجت را تحسین میکنم

      میدانی سعیده امروز یک فایل گوش میدادم که میگفت وقتی تو عاشق خدا باشی همه جهان عاشق تو میشود

      یک لحظه تو به یادم آمدی گفتم دقیق هست مثلی سعیده نازنین بیبیبین چطور خدا تمام بچه های سایت را عاشقش کرده

      چون عشق خدا شده سعیده میدانی چقدر خدا زیباست

      خدا خیلییی خداست

      خیلیییی زیبا حواسش به ما هست

      میدانی خداوند سراسر قلب هست

      خداوند عشق هست

      میدانی خداوند هر لحظه مشتاق ما هست

      وقتی ما لذت میبریم عشق میکند میگه بیبیین جبریل به بنده من چقدررر خوش میگذر اخ جان میگیرم وقتی از ته دل میخندد وقتی اینگونه شاد هست و به خواسته هایش می‌رسد و دنیا را به زیبایی تجربه میکند

      خدا رفیق هست

      خدا عشق هست

      من فدات بشم خدااااااا جانم

      سعیده عزیزم خداوند چی زیبا هدایتم کرد

      میدانی امروز دوره احساس لیاقت جلسه شانزدهم چهار ساعت نوشتم گوش دادم کمنت نوشتم نجوا ها میاید که فکر میکنی اینا جواب میدهد از این ها چی لذتی میبری خودت بازی میدهی فکر میکنی اینا برایت لذت و نان و آب میشود

      تمام روز در خانه هستی کجاست وظیفه کجاست کار مناسب

      کجاست سفر

      کجاست ؟

      من ادامه دادم نوشتم نوشتم دیدم این نجوا هست

      شکرگذاری کردم برای تمام نعمت های که دارم دیدم احساسم خوب نمیشود خوب آمدم از خدا هدایت خواستم خیلییی زیبا هدایتم کرد به کمنت خودت

      و هنوز فقط چند خط اول کامنتت را خواندم و شارژ شدم و چقدررر زیبا نجوا ها را کنترول کردی

      از یکی شنیده بودم که گفت با همین نجوا ها هست که بازی این جهان قشنگ شده هست

      ای شیطان جان سپاسگذارت هستم که هر وقت هر حرفی میزنی سبب میشود من بیشتر سمت خدا بدوم و بیشتر خدایم را محکم در آغوش بیگیرم تا تو پدر سوخته ازم دور شوی و ساکت شوی

      یاد گرفتم به خودم بگویم

      پاکیزه عزیزممممم عشق جانم بیبیبین زنده گی ات پر نعمت هست

      سقفی که بالای سرت هست

      لپ تاپی که داری

      وایفای که داری

      پدر و مادر مهربانی که داری

      بدن سالمی که داری

      میوه های رنگارنگ که نوش جان میکنی

      چشم های سالم که داری

      دوره احساس لیاقت داری

      سایت استاد عباس منش داری

      به قشنگی زمانی آزادی داری که روی خودت تمرکز کنی

      جهان هر روز همرایت مهربانتر میشود

      بیشتر عاشق خدا میشوی

      اینا نتیجه نیست ؟

      آیا حاضر هستی تمام این نعمت ها ازت گرفته شود و اون یکی خواسته ات داده شود ؟

      دیدم به هیچ صورتی

      پس گفتم بیبیبین خداوند این همه نعمت برایت داده بدون اینکه درخواست کنی بیبیین خدا چقدرر عشق هست

      سپاسگذارش باش به موقع اون را هم میدهد

      کاری خدا بخشیدن هست

      خدا وهاب هست

      خدا اقیانوس بی انتهای رحمت هست

      وظیفه من هماهنگ کردن خودم با خدای عزیزم هست وظیفه خدای عزیزم هم هماهنگ کردم جهانم هست

      در اخیر همیشه پرچم خدا بالا هست

      ومنم در تیم خدا بازی میکنم

      پس خوشبحال ما که بازیکن تیم خدا هستیم

      الهی کروررر کرررررورر شکرت

      بوس بوس بوس

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
    • -
      فرهاد کاظمی گفته:
      مدت عضویت: 2350 روز

      بنام خدای مهربان

      سعیده جان سلام، الان دقیقا ساعت 4/50 دقیقه صبح هست و من قبل از ساعت 4 بیدار شدم، توی رختخواب خیلی تلاش کردم که دوباره بخوابم ولی توی سرم افکار مختلف رژه میرفتن و نمیتونستم بخوابم، حسم خوب نبود، نجواهای شیطان هر لحضه بیشتر میشدن، عرق سرد بر پیشونیم نشست، هر چقدر تلاش کردم کنترل ذهن انجام بدم نشد، گفتم دیگه فایده ای نداره، خواب از چشمم پرید بزار بلند شم و از اتاق خواب بیام داخل سالن و روی مبل ولو شم. گوشیم رو از شارژ در آوردم و گرفتم دستم ولی هنوز بازش نکردم و چشمام بسته بودن، توی ذهنم نیت کردم که خدایا الان میرم تو سایت و نشانه امروزم رو میبینم و از تو میخوام که منو به یک نشانه ای هدایت کنی که نیاز الانم هست و حالم رو خوب کنه، به سمت نشانم هدایت شدم و این قسمت سفرنامه اومد، توقع این رو نداشتم، توی ذهنم اومدم خدا رو قضاوت کردم و گفتم نکنه خدا هم نیازم رو نمیدونه؟! نجواها اومد که ولش کن ، الان نصف شبی سفرنامه به چه دردت میخوره، نبین و چشماتو ببند بلکه خوابت ببره و حالت بیاد سر جاش! با خودم داشتم کلنجار میرفتم که ببینمش یا نه؟ گفتم مگر استاد اینقدر از توکل و اعتماد به رب حرف نمیزنه، مگر تو عاشق الخیر فی ما وقع نبودی؟ ببینش حتما یک خیری توش هست.

      فایل رو باز کردم و همش ذهنم داشت تکرار می‌کرد که این فایل مناسب حال الان تو نیست!

      با هر زور و زحمتی بود این فایل رو تا آخرش دیدم و هی با خودم میگفتم پس چرا تموم نمیشه؟!

      همش منتظر بودم که توی فایل یک اتفاق جدید بیوفته که جواب خواسته من باشه، منتظر بودم که استاد یک حرفی بزنه و بر خلاف تصور من فایل تمام شد و من موندم و بهت اینکه پس چی شد؟! خدایا این چه جوابی بود که به من دادی؟! این چه نشانه ای بود؟!

      گفتم شاید توی کامنتها چیزی هست که باید میدیدم و میخوندمش، دو سه تا کامنت اول رو خوندم و دیدم نه! چیزی که به دردم بخوره نیست.

      (سعیده جان الان صدای اذان صبح داره از پنجره میاد و چه لذتی داره نوای الاه اکبر) میخواستم گوشی رو بزارم کنار یهو یه حسی بهم گفت نه، یه چک بکن و کامنتها رو به ترتیب امتیاز ببین نه تاریخ، زدم روش و اولین کامنت با امتیاز 136 اومد بالا، کامنت سعیده جانم بود که شش ماه قبل نوشته بود، در جزیره توحیدی و زیبای کیش و نمیدونی چه حس خوبی در همون لحضه به من دست داد؟! چشمام رو بستم و گفتم خدایا شکرت، ببخشید خدا جان که بازم قضاوتت کردم( الان اشکم سرازیر شد ، اشک شوق و شرمندگی با هم قاطی شده)

      تو برام پلن ریخته بودی که منو به کامنت سعیده عزیز برسونی و حالم رو خوب کنی ولی من باز هم نفهمیدم و عجله کردم، خدایا ببخشید که ما انسانها اینقدر عجول و فراموشکاریم، ببخشید که یادمون میره تو حکمت بی انتهای ازلی و ابدی هستی و هیچ چیزی از دید دور نمیمونه و تو به همه اجزای عالم اشراف داری، ببخشششششید.

      شروع کردم به خوندن و اینجا بگم که اون موقع که تو خواب و بیداری بودم و هنوز چشمام رو باز نکرده بودم با خودم فکر کردم که برم و فایل شعر پروین در مورد مادر موسی رو گوش بدم، چونکه خیلی دوسش دارم و باهاش حالم خوب میشه و توکل کردن رو به یادم میاره و مفهوم الخیر فی ماوقع رو بهم یادآوری میکنه و لا خوف علیهم ولا یحزنون میشه برام.

      همینطور که داشتم از خوندن کامنتت کیف میکردم (مثل همیشه) یهو رسیدم به شعر پروین و این بیت که:

      پرده شک را بر انداز از میان

      تا ببینی سود کردی یا زیان

      اشکم سرازیر شد ، شرمنده خداوند شدم، نشستم زمین و سجده شکر کردم برای این هدایت الهی با این دقت بی‌نظیرش که فقط خودش میتونه پلنها رو با این دقت و صحت بغل هم بچینه!

      آره سعیده جان الان حالم کاملا خوب خوب هست و خیلی زیاد شاکر خداوندم برای این هدایت‌های امروز و مطمئن هستم که این هدایت‌ها تا شب ادامه خواهند داشت و یک روز بی‌نظیری رو پیش رو خواهیم داشت.

      حالا بهت بگم که من حدودا یک ماه هست که از همون طرق مختلفی که استادهمیشه میگن که افراد چجوری با سایت آشنا میشن، به همون شکل و خیلی هدایتی از طریق کامنت یکی از دوستان که من کامنتهاشون رو دنبال میکنم و برام ایمیلش میاد رسیدم به یکی از کامنتهای توحیدی شما و وقتی که کامنتتون رو میخوندم میدیدم که جنس نوشته هات با خیلیا فرق میکنه و یک نوری متساعد میشه از کلمات و جملاتت! بقدری لذت بردم که رفتم و ساعتها کلی از نوشته هات رو نخوندم، به قول خودت زندگیشون کردم.

      هر چه بیشتر میخوندم بیشتر به تفاوت فرنکاس نوشته هات پی می‌بردم و بیشتر عاشق نوشته هات میشدم.

      تفریح هر روز من شده خوندن کامنت بچه ها، سعیده، حمید رضا، سارا، و همه بچه هایی که توی بخش کامنت ها فعالن، متآسفانه خودم در این مورد خیلی فعال نیستم و کامنت معمولا نمیزارم.

      سعیده جان الان سر صحبتم باز شده و دلم میخواد بنویسم برات.

      خدا میدونه چقدر برای موفقیت‌های تو خوشحالم و خدا رو روزی هزاران بار شکر گزارم که تو و نیلا و نیکای زیبا و دوست داشتنی در کنار هم و باعشق زندگی میکنید، هر روز به واسطه پیشرفت‌های تو و بقیه بچه ها مهر تاییدی بر قوانین بدون تغییر الهی میخوره و انگیزه میشه برای بقیه که با جهاد اکبر به سمت خواسته هاشون حرکت کنند.

      سعیده جانم، الان کاملا خوبم و حالم برگشت سر جاش، همونجایی که باید باشه.

      بهترینها رو برات آرزو میکنم و امیدوارم همواره در کنف حمایت خداوند باشی.

      یا حق

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      داود زارعی گفته:
      مدت عضویت: 4035 روز

      به نام خدا

      سلام و عرض ادب

      دوست عزیز کامنت خیلی پر بار و پر محتوایی نوشتید.

      با دیدن یک فایل 11 دقیقه ای همچین مطالب ارزشمندی از ذهن شما تراوش میکنه واقعا قابل تحسین هست و نشان از آماده بودن ذهن شماست.

      این برای بار دوم هست که میبینم کامنت شما به عنوان کامنت برگزیده در فایلهای سفر به دور امریکا بالا میاد ( احتمالا بستر هم باشه اما من همین دو بار رو دیدم)،

      میخوام بگم نکته بارز نوشته های شما بحث توحیدی بودن و استفاده از آیات قرآن در بیان موضوعات هست.

      واقعا بهتون تبریک میگم،قلم بسیار شیوا و تاثیرگذاری دارید.

      هر کسی که متعهد به تغییر باشه با خواندن کامنتای شما انگیزه مضاعف میگیره که مسیر قانون را با اشتیاق ادامه بده.

      به خاطر تصمیمی که گرفتید که به عنوان یک‌ مادر بچه ها را رها کرده و برای پیشرفت به کیش مهاجرت کنید، بهتون تبریک میگم.

      این کار شجاعت بسیار بالایی می‌خواد مخصوصا در مقام یک زن و مادر.

      تعهد شما برای کار کردن روی خودتون و ایمانی که در این راه بدست آوردید ستودنیه،

      به شما قول میدم اگه این تعهد طی یکی دو سال ادامه پیدا‌ کنه زندگی شما کن فیکون میشه.

      چرا آنقدر با اطمینان این حرف رو میزنم؟

      چون این‌ اتفاق برای من افتاد و توی مدتی که با تعهد روی دوره روانشناسی ثروت یک کار کردم سکوی پرش خیلی بالایی را داشتم و به موفقیتهای چشمگیری رسیدم اما موضوع این بود که اکثرا بعد از بدست آوردن موفقیتها ذهن دچار روزمرگی میشه و خیلی سریع فراموش میکنه.

      لذا باید خیلی مراقب ورودیها باشیم و موفقیتهای زندگی انگیزه برای ادامه دادن و با تعهد کار کردن روی خودمون باشه.

      تعهد و شجاعت شما را می ستایم و امیدوارم در تمام لحظات زندگی موفق باشید و همواره احساس خوب داشته باشید چون:

      احساس خوب = اتفاقات خوب

      و این قانون ابدی و ازلی جهان هستی هست و همه چیز با احساس خوب شروع می‌شود.

      موفق باشید.

      خدایا سپاسگزارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      فاطمه کیاستی گفته:
      مدت عضویت: 2047 روز

      به نام خدا

      سلام سعیده جانم

      امیدوارم ک هرکجا هستی سالم و سلامت باشی کنار خانواده و دخترای گلت

      عاشق متن نوشتن هات و کامنت هات هستم

      قلم شیوایی داری ک هرکسی رو تشویق و ترغیب میکنه به خوندن کامنتت تا آخر

      این فایل نشانه امروزم بود

      اومدم کامنتارو بخونم از اول دیدم اولین کامنت به ترتیب امتیاز مال شماست

      این کامنتت مال زمانیه ک تو کیش بودی ولی الان تو خونه پیش خانواده عزیزت و صد برابر توحیدی تر از پارسالت شدی

      خیلی لذت میبرم وقتی میبینم کار کردن ها اینجوری آدم رو به بی نیازی میرسونه و به آرامش

      خوشحالم ک کامنتت روزی امروز من شد و لذت بردم

      خواستم ازت تشکر کنم

      مرسی ک هستی

      روز عالی داشته باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: