https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2019/09/abasmanesh-20.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2019-09-23 04:20:392024-09-01 12:49:53سفر به دور آمریکا | قسمت ۶۵
250نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام به روی ماه و دل مهربون و روحیه ی فوق العاده شوخ طبع استادعزیزم و سلامی عالی به مهربانی باران…به سرسبزی درختان..به پاکی اسمان به بانوی مهربانییی به بانوی عشق مریم عزیزم
وایییییییییییییی یعنی من واقعا چی بگم دیگه???
چقدر همه چیززززز عالیه چقدر همه چیز خوبه
خدایا مهربان من با این همه نعمت چه میکنی با ما, با دل ما فرمانروا….
چقدر هر لحظه به لحظمون بهتر و با کیفیت تر و perfect تر میشه هر لحظه به لحظه مون ثانیه به ثانیه مون از ثانیه ی قبلی بهتر بهتر تر و پر از یادگیری های جدید پراز درس های جدید پراز نکات مثبت بیشتر زیبایی های بیشتر میشه…
عاشق شوخ طبعی های محشرت هستم استاد عزیزم
که دارین پیاده ی پیاده میرین به ohao
عاشق این همه حس خوبتم استادم عزیزم???چقدر زیبا هستن پل های متنوع و مختلف امریکا
چقدر زیبا ساختنشون این پل هارو
چقدر ثروت چقدر فراوانی چقدر نعمت وجود داره اطرافمون فقط باید چشمانمونو بشورییم و جور دیگه ای نگاه کنیم
یعنی وقتی که استاد عزیزم نشون دادن که اونجا چه خبره و چه view ی زیبایی داره
به خدا من دیوانه شدم
من محو شدم کاش میتونستم با کلمات احساسمو بنویسم و بیان کنم
واییییییییییییی چقدرررررر زیباستتت
چقدر ساختمان های محشر و فوق العاده ای چقدر عالی طراحی شدن چقدر عالی معماری شدن
من عاشق معماری و شکل این ساختمون ها هستم چقدر داره ایده بهم گفته میشه وقتی اینارو دارم میبینم
چقدر زیبا خداوندم هدایت میکنه
ببین چقدر جهان پیشرفت کرده و هر طوری میتونی طراحی کنی و به هر شکلی که بخوای در بیاری
هیچ چیزی محدودیت نداره مثل نعمت ها و زیبایی های خداوند که هر چقد جلوتر میری بیشتر بیشتر میشه و زیادتر میشه و پایان ناپذیره این فراوانی ها و زیبایی ها
چقدر زیباست اون.پل فوق العاده که مریم عزیزم میخواست بره بالاشو و بازم با اشتراک بذاره حتی اون صحنه ی زیبارو
عاشق این اشتیاقتم مریم عزیزم
پلی که یه طرفش مرز یه ایالته و طرف دیگه اش یه ایالت دیگه واقعا محشر نیست؟؟
فوق العاده است
بی نظیره
معرکه است دیدن این همه زیبایی ها
این همه فراوانی این همه زیبایی این همه عشق خداوند به جهانش این همه تکرار نکات مثبت هر لحظه مون هر روزمون هر ثانیه مون این همه دقت و کنترل هر لحظه ایی ذهنمون
این همه اینکه هر روز بیشتر و بیشتر یاد میگیریم بهتر و بهتر میشناسیم نحوه ی استفاده از قانونو و درک میکنیم با جون و دلمون با روحمون اینکه تمرین میکنیم هر روز تو این سفرمون ستاره ی قطبیمونو مینویسیم و تقویت میشه برامون
ببین دیگه چه ها که نمیکنه با ما با درون ما با روح ما با باورهای ما این همه زیبایی ها
من نابود شدم… دوباره ساخته شدم …دوباره الهام جدیدی شدم ….دوباره زنده شدم
دوباره متولد شدم
خدایا شکرت
شکرت معبود بی همتای من
شکرت برای این تولد جدید…
استاد عزیزم
من بیهوش شدم یعنی دیوانه شدم واقعا دیوانه شدم وقتی که غروب رو نشان عزیزدلتون که دردانه ی ما هستند دادین
غرق شادی شدم من
عاشق اسمونم من دیوانه وار شیفته ی رنگ های خداوندم و ببین چطور فوق العاده است اسمون امریکا یه تکه از جهان,فوق العاده
چه رنگ زیبای ترکیب شده با آسمان همراه با این غروب بی نهایت محشر خداوند چقدر صحنه ی فوق العاده ای ایجاد کرده که روی پل هممون تماشاگرش هستیم در کنار یک ساختمان معرکه و هویلاوار چه عظمتی میده به این صحنه ی زیبا که اینم یعنی خدا از ثروت جدا نیست
یفنی نشون میده ثروت معنوی ترین کار عالمه و نزدیکترین و معنوی ترین کار به خداوند… که خدا خودش عاشق ثروت شدن ماهاست
همه چیز عالیه
همه چیز معرکیس ان نسیم زیباو خنکی که حتی صدایش هم لذت بخش و دل نشینه انگار توی اغوش خداوند بودم وقتی اون نسیم زیبا و ملایمو حس میکردم
خدایا شکرت که دیدم شکرت که هستم شکرت که همسفر استادم هستم و همسفر دردانه مریم عزیزم..
وایییییییی چقد ماهه این بازارچه بانمک چقدر محشره
چقدر شادی و چقدر لذت چقدر عشق بین همه ی مردمش هست یعنی چقدر ماه درس کردن این بازارچه رو…چقدر زیبا بچه ها دارن از هزاران شادی که اونجا هس دارن لذت میبرن و کیف میکنن
مردن از هر چیزی که دارن از هر چیزی که الان در امکانشونه ثروت ساختن یه شغلی که مورد علاقه شونه ثروت ساختن یه مهارت ساختن یه کسب درامد ساختن
گوارای وجودتون این همه زیبایی ها و ثروت و فراوانی خداوندم
استادم همیشه عاشق عکاسی هستین
حتی یادمه توی یکی از قسمت سفرامون مریم جانم میگفتن که عاشق این هستن که موقع عکس گرفتن ,وقتی که استادم از یه چیزی عکس میگیره حتما از استادفیلم بگیره
چقدر زیبا عکس اون زوج دوست داشتنی رو گرفتین و چقدر زیبا در مکان و زمان مناسب هستین استاد عزیزم
سفرمون پر از هدایت های متنوع خداونده پر از نعمت های مختلف خدا
پر از شادی پر از درس
پر از یادگیری حل مسئله یاد گرفتن داشتن بهترین رابطه
همه چیز همه چیز…
این قسمت 11 دیقیقه ای اونقدر نکات مثبت درونش وجود داره حتی ادم میتونه ماه ها بشینه و از همین یک قسمت ده ها هزاران نکات مثبت دربیاره از هر لحظه از هر ثانیه اش میتونه درس بگیره و زندگی کنه رسما…اینقدر که نکته ها و زیبایی ها و نعمت ها و سخنان استاد عزیزم بی نهایت نابه نابه نابه و الماس محضه الماس محض…
چه غروب زیبایی استاد عزیزم محو شده بودن تو غروب و چقدر زیبا ستایش و تسبیح میکردن خداوند رو
منم میخوام محو بشم در این غروب زیبای و بی نقص خدایم…من هر روز هنگام غروب ت
نزدبک غروب به دیدار خدا و زیبایی هایش میروم با یه استکان چای موسیقی مورد علاقه ام رو میگذارم و مینشینم و لذت میبرم از ثانیه ثانیه تغییر رنگ اسمان و خورشید
عشق میکنم با خداوندم…???? و اینا همه هدایت خداونده همه اش نعمت و فراوانیه خدایا شکرت خدایا شکرت
نمیدونم چطور تشکر کنم ازت مریم عزیزم که واقعا گلستان میکنی زندگی هممون رو
دستان خداوند میشی با این همه عشقی که نثار هم به جهان و هم به خانواده ات میکنی…گلستانی که با تغییر تک تک زندگی دوستان عزیزم
عاشق استاد عزیزم که چقدر فوق العاده پا به پایت می اید و دیگه خودش مشتاقانه میگه این زیبایی رو هم بگیر بیا اونجارو هم بگیر..چقدر به فکر ماست عزیز استادمن و چقدر ذره ذره تحسین میکنه و عشق میکنه و لذت میبره با الله اش…
کلید رو عالی پیدا کرده استادم????
کلیدی که همه ی قفل ها رو باز میکنه
کلیدی که همه ی پاشنه های اشیلتو کمتر و کمرنگتر میکنه
اری ماا اعتقادی به هیچ قفلی نداریم ما سعی میکنیم ازاد باشیم
ما به الله مون وصل هستیم و رها از هر چیزی
فقط وصل منبع…
عاشق این ازادی و رها بودنت این خودت بودنت هستم استاد عزیزم
صلح کلمه کوچکیست در مقابل عظمت درون تو استاد…
مائ ورای صلح با خودتون هستین استاد عزیزم
ازاد و رها…
فقط الله فقط الله…
من با جان و دلم سفرم را مسیرم را ادامه میدهم و تضادهایم داره میاد بیرون
جون درخواست کردم…تضادهایم میاد بیرون چون میدونم همه چیز خیریته منه برای رسیدنم به خواسته ها…میاد بیرون چون میخوام پاشنه های اشیلمو بشناسم و ردشون کار کنم و کار کنمو باز کار کنمو خواسته ها واضح تر بشن
چون از استادم یاد گرفتم که باید پا به ره بذارم. و نترسم که خدا خودش میدونه چیکار کنه که خدا خودش هدایتشو خوب بلده…و تورو به مقصد میرسونه
مقصدی که الانم درست درونش هستیم
مقصد یعنی لذت بردن از همین مسیر از راه..یعنی شادی
یعنی عشق
مقصد یعنی همین بازارچه ای که تک تک مردمانش اونقد به همدیگه عشق میورزند اونقدز عاشق هم هستند مثل یه خانواده فقط محبت است که نثار هم میکنن و لذت میبرن از کارشون از شغلشون از مکانی که دارن
مقصد همان غروب خورشیدی است که با تو حرفا میزنع و کائنات و جهان هم تسبیح میکنن خداوندرو
مقصد نگاه محبت امیز و پر از ارامش و عشق استادم به عزیزدلشونه
مقصد اون اسباب بازی های معرکه و محشره که چون تحسین کردیم و لذت بردیم لز جورابای مریم عزیزم ببین چقدر زیبا خدا هدایت میکنه که اسباب بازی های سوپر منو رو هم ببینیم
مقصد اینکه هر روز سفرمون با کیفیت تر و عمیق تر و عالی تر میشه و بیشتر میتونیم درک کنیم بیشتر میتونیم تمرین کنیم تکرار کنیم این زیبایی هارو نکات مثبتو
مقصد یعنی استادگ پا در راه گذاشته بدون هیچ برنامه ای و بسپرده به هدایت خدا
به نشانه هایش
و لذت بردن و باز لذت بردن
پس ما به مقصد رسیدیم همراه با استاد عزیزو مریم جان جانانم…
عاشقتونم مثل همیشه و بیشتر از همیشه
عاشق تک تک بچه ها دوستان معرکه ام که هر لحظه شیفته ی نظرات محشرشون میشم
سلام به استاد و مریم جان همیشه شاد و پر انرژی .سلام به همه ی عزیزان هم مدار خودم .قبل از اینکه برم سراغ نوشتن نکات مثبت این قسمت .میخوام از عملکرد درست این قانون یه مطلب کوچولو بگم.
اون قسمت که مریم جان با بال مرغ و برنج یه غذای هیولا پخت خیلی حال کردم در حین سادگی ولی نشون میداد خیلی لذیذ بود .یهو دلم خواست دیگه .گفتم منم میخوام .فرداش یه غذایی پخته بودم برا شام ولی دم غروب در فریز رو باز کردم دیدم کمی بال و گردن دارم .ناخودآگاه آوردم ریختم تو مایتابه ..بعد از نیم ساعت .همسرم اومد .رفت سر گاز تا دید تو مایتابه رو دوتاشو همون سر گاز ناخونک زد.گفت چه خوشمزه شده .خودم هم شامم گذاشتم کنار و فقط بال خوردم .و امروز رو بگو .رفته بودم خونه ی خواهرم غروب داشتم میومدم که خواهرم یهو گفت من بال زیاد دارم تو فریزر تازه خریدم بیا چند بسته تو ببر .داد آوردم تا رسدم خونه انداختم تو مایتابه تا مثل مریم جون بپزم ?
بچه من دلم خواست ولی فکر نمیکردم که دو روز پشت سر هم بال بخورم .اگه خواهرم نمیداد من نه میرفتم بخرم و نه خونه داشتم ولی جهان دید که من خیلی ذوق زده شدم گفت بیا دو روز دل سیر بال بخور تا حسابی کیف کنی ?
حالا از این مثال من بگیریر ببینید اگه ما برای هر خواستمون انقدر خوشحال و ذوق زده به جهان درخواست بدیم .به خیلی از خواسته های بزرگمون هم خواهیم رسید .شک نکنید که میشه .
به قدری از دیدن این قسمت به وجد اومدم که خدا میدونه .چقدردیدن زیبایی هابیشتر میشه هر روز برام .چقدر استاد و مریم جان هم خوشحال و پر از هیجان هستن که نشونشم این بود که استاد میخواستن پیاده از کنتاکی برن اوهایو .یا اینکه مریم جان میدوید و فیلم میگرفت .نمیدونستم از خوشحالی فایل رو ببینم یا زیباییهاش رو بنویسم .گفتم این حور نمیشه .نشستم دوبار حسابی نگاه کردم و لذت بردم بعد شروع کردم به نوشتن .جالبه که هم دارم بال میپزم هم کامنت مینویسم ?
مریم جان چقدر بگم تو بی نظیری ? آخه تو چقدر ماهی دختر ?
قربون اون دستای ظریف و توانمندت بشم که این همه زیبایی ها رو برامون به تصویر در میاری تاما روهم تو خوشحالی خودت شریک کنی .خدایا شکرت که این بنده های ماهت رو تو مسیر زندگی من قرار دادی .عاشقتونم .
چقدر نقشه رود خونه ی اوهایو جالب بود .آفرین به کسی که همچین ایدهای خلق کرده خیلی زیبا بود .سنگی که اطراف نقشه ی رودخونه بود چه نارنجی خوش رنگی بود .استاد من عاشق پیاده روی بودم و هستم اگر من اونجا بودم حتما پیش من م میاوردید .آخه من خیلی لذت میبرم از پیاده روی چه تنهایی چه همراه با کسی …
عاشق خنده های مستانتم مریم جان که خنده به لبای ما هم میاره .انشالله که همیشه بخندی عزیز دلم .
استاد همه جا به دنبال تماشای غروب آفتاب .معلومه که اون لحظه عظمت این زیبایی خداوند رو خوب درک میکنه .تحسینتون میکنم استاد جان .
چه پل باشکوهی که شده مرز بین اوهایو و کنتاکی .منظره بازارچه رو بگو خیلی زیبا بود پر از رنگ های شاد .پر از هیحان بازی بچه ها و خرید مردم .بچه ها دیدین هیجان مریم جان و استاد جان رو ? مثل بچه هایی که مادراشون میبرن پارک با دیدن وسایل بازی چقدر هیجان زده میشن .استاد و مریم حون هم ذوقشون مثل همون بچه ها بود .خیلی خوب بود خیلیی ?
عکسی که استاد شما از اون خانم و آقا گرفتی
معلومه که عالی میشه آخه شما دیگه کلی حرفه ای شدید .تینو تو اون عکسایی که از اون خانم ها مدلینگ گرفتید نشون دادید .الانم که دیگه گوشیتون تاپ و حرفه ای شده .مدل آخر اپل .یه هیولای تمام عیار .
به قول استاد عجب رودخونه ی مشتی بود رودخونه ی اوهایو ریور .استاد منم از دیدن اون منظره ی رودخونه و آسمون زیبا و حت اسکی سوارها کلی لذت بردم .
خدای من چقدر قفل بود اونجا .منو یاد حرم امام رضا انداخت .با این تفاوت که اونجا قفل میزنن برای گرفتن حاجت هاشون .اینجا قفل میزنن که عشقشون بهشون قفل بشه .عجب چیزا آدم میشنوه .من که زیاد درک نمیکنم داستان این عقیده ها رو .?
اون پل زرد رنگ که خیلی زیبا بود ,گلهای قرمز وبنفشی که استاد بو میکردن رو دوست داشتم ,اسکوتر هتیی که مردم سوار شده بودن رو دوست داشتم ,تمیزیه مغازه ها و خیابونا رو دوست داشتم .چه عروسکای زیبایی اگر اونجا بودم حتما برای خواهر زادم میخریدم .آخه عاشق عروسکهای کارتونیه .
اون مکانی که بچه ها ورزش بزی میکردن و استاد رفت که تماشا کنه خیلی زیبا و دیدنی بود .
خدا رو هزاران بار شکر میکنم که به من این فرصت رو داد که بازم زیبایی های این قسمت رو ببینم و بنویسم .
داشتم کامنتهارو میخوندم که یهو اومدم کامنت بذارم فشار افکارم خیلی زیاد شده و افسار زندگیمو دادم دست شیطان نفس ولی این وسطا نور امیدی توی دلم هست همیشه که بهم میگه اصلا نگران نباش اگه اشتباه کردی هیچ اشکالی نداره من هر لحظه آماده بخشیدن و هدایت تو هستم و هر زمان که یادم میاد که تا همین چند وقت پیش چقدر عالی عمل میکردم دوباره انرژی میگیرم و اینو میدونم که دنیا به فرکانس هر لحظه من جواب میده و اینکه اگه کاری کردم توی لحظه قبل هیچ ربطی به این لحظه من نداره و میشه خیلی راحت همه چیزو با بخشش خودمون تغییر داد که من یک انسان هستم با غرایز انسانی که داره یاد میگیره و توی این زندگی یه آماتوره ولی اومدم تو زمین بازی تا اشتباه کنم و از اشتباه کردن نترسم و حرکت کنم و یاد بگیرم درست راه رفتن چجوریه من یاد گرفتم که وقتی شیطان منو دعوت میکنه به انجام کاری اگه همون اول بهش نه بگیم خیلی راحت و بدون فشار به سمت بهتری هدایت میشیم ولی اگه بپذیریم و اجابت کنیم دعوت شیطان رو کار یکمی سخت میشه برامون و تمام ایده ها و حرف های بعدی شیطانی خواهد بود مگر اینکه او وسطا به صدایی که میگه برگرد پیش من برگرد من اینجام برگرد به درونت ندای پاک اونجاست خوب گوش کن برگرد به اصلت به خونه پیش من باش من دوست دارم بهم توجه کن من عشق خالصم من لخندتم من دوستتم من لذتو شهوتم من هوای اطرافتم من سینه مشروحتم …
تا حالا هر چی این سفر نامه رو دیدم چیزی که توجه منو خیلی به خودش جلب کرده فرآونی هستش
فرآونی در طبیعت دست نخورده و بکرش هوای پاک و آب .در این کشور اوج تکنولوژی ساختمان ها و پلهای زیبا سوپرهایپر ها ماشین های لوکس. ولی با بهترین بهره وری از طبیعت وحتی باعث شده طبیعت بهترین جلوه رو نشون بده از خودش. فرآورنی زیبای موج میزنه در هر فایلی از سفرنامه. وبا این همه تکنولوژی هوای پاکش رو به رخت میکشه . من با هر قدمتون راه میره و زیبای ها رو از دریچه دوربین شما میبینم . لذت میبرم وخدا رو شکر میکنم . ممنون که روح ما رو جلا میدیم با دیدن زیبای های خدا
سلام به استاد عباس منش عزیزم , خانم شایسته , داداش عزیزم مایک , و بچه های دوست داشتنی سایت
من باور دارم هیچ چیزی بدون دلیل , در جلوی دوربین خانم شایسته و.زندگی استاد و در قسمت های این سفرنامه ظاهر نمیشه , جز اینکه حامل پیام هایی برای ما باشه , شاید برخی مواقع بر حسب ظاهر , اینطور قضاوت نکنیم , اما اگر خوب دقت کنیم , بی تردید , در خواهیم یافت , پیام های زیبایی ک در دل این تصاویر هست , بسیار زیباتر از چیزی هست ک میبینیم .
وقتی این قفل های بسته شده به فنس رو دیدم , با خودم گفتم :
برخی از ما , سالهاست ک اسیر این قفل ها شده ایم , اما نه قفل هایی ک وجود فیزیکی داشته باشند , نه , بلکه قفل هایی درونی و ذهنی , قفل هایی ک به چشمان و گوش های خود زدیم و سبب شده چیزی جز تاریکی ها و زشتی ها را نبینیم و مصداق کلام خدا باشیم ک فرمود , آنها نه میبینند و نه می شنوند و کر و کور شده اند , و جنبه های مختلف زندگیمون رو , با باورها و افکار دروغین قفل زدیم
قفل هایی که شکل و رنگ مختلف دارد اما نتیجه همه آنها چیزی جز اسارت برای ما نیست .
قفلی ک :
?قفلی ک به حساب ها و جیب ها و وضعبت مالی خود , بنام قفل دولت و حکومت , قیمت ارز , سرمایه و داشتن پارتی زدیم
?قفلی ک به سلامتی خود با نام قفل ترس و نگرانی زدیم
?قفلی ک به روابط خود به نام قفل شک و تردید , ترس , قربانی کردن خود , عدم عزت نفس زده ایم
و این قفل ها سبب شد ک :
?سالها راه برویم اما راهی نیابیم
?سالها چراغ بیافروزیم اما روشنایی و نوری نیابیم
?سالها بالا برویم اما به قله ای نرسیم
?سالها به دنبال پول و ثروت , سلامتی , روابط دلخواه بدویم اما چیزی جز فقر و بیماری و شکست های عاطفی بدست نیاوریم .
?سالها در خواب سنگین غفلت و فراموشی به سر ببریم
?سالها خود و خدای خود را از یاد ببریم
?سالها چشم به حقیقت بسته و زیر بار حقیقت های دروغین رفته و اختیار از دست بدهیم
و نتیجه اش چیزی جز فقر، بیماری ها، نازیبایی ها، مشکلات متعدد نباشد .
اما گویا خدا می خواهد از طریق استاد عباسمنش, با ما صحبت کند تا بیدار شویم و از اسارت قفل هایی ک به ذهن و روح خود زده ایم آزاد و رها گردیم .
پس چرا وقتی خدای ما , با هدایتش به سمت استاد عباسمنش و این سایت , این سفرنامه , این محصولات , اراده کرده همه ما رو مثل استاد , به بالا بکشد و به عزت , ثروت , سلامتی و خوشبختی برساند چرا باید همچنان بنشینیم و منتظر بمانیم ؟
بیایید قفل ها رو بشکنیم و حرکت کنیم و در این راه انقدر ایستادگی کنیم تا موفق شویم .
فقط از خدا میخوام همه بچه های سایت استاد یه زمانی این کامنت منو بخونن چون حامل تصویری هست که هممون بهش نیاز داریم
امروز نیاز به هدایت داشتم و روی دکمه مرا به سمت نشانه قدم بعدی هدایت کن کلیک کردم.
به قسمت ۶۵ سفرنامه هدایت شدم و شروع به خوندن نظرات کردم.
اول بزار یه چیزیو بگم. اگر واقعاااااااااا ایمان داشته باشی خدا هدایتت میکنه میشینی با تمام دقت اون صفحه ای رو که به سمتش اومدی رو میخونی و فایلشو میبینی. اما اگر گفتی حالا بعدا میبینم یا بعدا میخونم الان حسش نیست، بدون که خیلی ایمان نداری که قراره علمی از آگاهی پروردگاه حکیم و خبیر در اون صفحه بهت داده بشه تا مسئلت حل بشه.
من نشستم با دقت صفحه اول این فایل رو خوندم. وقتی رسیدم به این جمله تو که نوشته بودی :
🌷قفلی ک به حساب ها و جیب ها و وضعیت مالی خود , بنام قفل دولت و حکومت , قیمت ارز , سرمایه و داشتن پارتی زدیم
ناگهان تصویر عجیبی در ذهنم نقش بست. تصویری که انگار خیلی از محدودیت های ذهنیم رو برام روشن کرد. تصویر خیلی واقعی بود! یعنی با اینکه به مانتیور نگاه میکردم اما ذهنم منو به فضای اون تصویر برد و به صورت شفاش دیدمش! همین الان که دارم مینویسم بدنم از شدت ترس یا شوق و هیجان داره میلرزه از اون تصویر
تصویر این بود :
بی نهایت کانال یا لوله بزرگ آب رو تصور کردم. از این کانالهایی که زیر زمین قرار میگیره و یه آدم میتونه از توش رد بشه
از تمام این کانالها داشت پول و طلا و جواهرات و شمش طلا و سکه طلا و هر جور ثروتی که فکرشو بکنی با فشار زیاد به بیرون میریخت و سرازیر میشد
من در دهانه یکی از کانال ها ایستاده بودم و یکی از دستانم به دهانه کانال با دستبند و قل و زنجیر بسته شده بود. کانالی که من در کنارش ایستاده بودم ثروت خاصی ازش بیرون نمیریخت! حتی اگر هر از گاهیی سکه و اسکناسی ازش بیرون میریخت من راحت نمیتونستم با یک دست بگیرمش! و بنابر این نمیتونستم ثروت خاصی جمع کنم. اما من داشتم کانالهای دیگه رو میدیدم. من داشتم میدیدم که از کانال های دیگه ثروت داره فوران میکنه، اما دستم بهشون نمیرسید. چون یکی از دستام به دهانه کانال خودم قل و زنجیر شده بود و نمیتونستم حرکت کنم.
اما یه سری آدمم هستن که بدون اینکه به جایی قل و زنجیر باشن دارن بین کانالها میچرخن و هر چقدر میتونن ثروت جمع میکنن. من اونها رو میبینم!
من تحسینشون میکنم و مدام به خودم امید میدم که منم به زودی مثل اونها از کانال خودم ثروتمند میشم، اما بعضی اوقات به خودم میگم آخه من که دارم به زیبایی ها و کانالهای ثروت توجه میکنم! من که حالم خوبه! من که دارم کارمو درست انجام میدم پس چرا از کانالِ من ثروت خاصی بیرون نمیاد؟!
اون آدمهای ثروتمند و آزاد دارن با شوق و ذوق هی تشویقم میکنن! میگن چرا اونجا خودتو بستی به یه کانالِ خالی ؟ بابا قفلتو باز کن بیا اینجا، میتونی قفلتو باز کنی، اصلا اون قفل زوری نداره! کافیه دستتو بکشی تا قفلت بشکنه و رها بشی! بابا انقدر به اون کانالِ خالیه خودت گیر نده! چرا نقدو ول کردی چسبیده به نسیه؟! میخوای تا آخر عمرت اونجا واستی؟! مگه تو ثروت نمیخوای؟ خوب بیا از این کانالهای دیگر جمع کن. ببین چقدر ثروت زیاده. ببین هر چقدر که جمع میکنیم تموم نمیشه. نمیبینی این کانالها به خالق جهان وصله؟ بیا با ما باش. بیا لذت ببر. بیا اینجا خیلی خوش میگذره.
وقتی که خودمو به کاری که دارم انجام میدم قفل نکنم و هی گیر ندم که فقط و فقط و فقط باید از طریق همین راه و از طریق همین محصول به رشد و پیشرفت مد نظرم برسم! وقتی خودمو به یه نفر قفل نکنم که فقط باید با این آدم خوشبخت بشم! وقتی فقط به یه راه برای سلامتیم و پیشرفتم و شادیم گیر ندم، میتونم راهکارها و ایده ها و ثروت های دیگه ای که از کانالهای دیگه جاریه رو ببینم.
ما دوست داریم گیر بدیم بگیم از همین راهی که من میگم. خیلی اوقات میگیم من که قانون باور و قدرت ذهنمو فهمیدم! پس من میگم باید از چه راهی به خواستم برسم! در صورتی که این اشتباهه محضه! ما راهو نمیدونیم. اونی که هادیِ و کارش هدایت کردنه راهو میدونه. ما باید هادی رو باور کنیم و بهش اعتماد کنیم.
در مورد بیزینسم، من کارمو برای رضایت الله انجام میدم و میدونم دوست دارم زندگیمو با چه کاری سپری کنم. اما دیگه اینکه من چجوری تو اون کار به موفقیت میرسم فکر نکنم سوالی باشه که جوابش دست من باشه! اینجا من به هادی نیاز دارم.
من با این تصویر اشک در چشمام جاری شد و فکر نمیکنم دیگه هیچ وقت این تصویرو فراموش کنم. از رب العالمین سپاسگزارم که این تصویرو به من نشون داد و به یکی از تئوری های زندگیم تبدیلش کرد.
من از خوندن نظر شما در صفحه تجربه دوستان از نشانه های روزانه به این کامنت هدایت شدم البته بگم چندین بار تلاش میکردم ولی در صفحه ۴ کامنت شما رو نمی دیدم ولی در نهایت خواستم و رسیدم یه جورایی یه چیزی در ته ته وجودم بود که میگفت اینجا جواب سوالت رو میگیری
وقتی شروع به خوندن کردم و دیدم شما خطاب به آرمین عزیز چی گفتین احساس کردم دارین با من صحبت میکنین احساس کردم اون حس درونیه بیخود من رو اینجا نیاورده
من همیشه نظرات بچه ها رو با ذوق می خونم و کلی مطلب از دید اونها برام بهتر جا میفته یه جورایی یه دانشگاهه برای من ، ممنونم بابت این که تصور و شهود خودتون رو اینجا با ما به اشتراک گذاشتین
به امید باز کردن و رها شدن از همه قفلهای دیدنی و نادیدنی ، اونیکه می دونیم و اونیکه ازش خبر نداریم
در مسیر هدایت رب و توفیق روزافزون برای شما دوست گرامی در این خانواده صمیمی و دوست داشتنی؛آمین
به نام خدا ی عزیییییزم …سلام ..سلام به استاد خوبم سلام به مریم جان سلام به مایکی و سلام به تمام دوستان عزیزم .. الهی شکرت که فرصت پیدا کرده ام با شما خوبان باشم … هر بار هر بار هربار که فایلی رو میبینم میگم خدا یا شکرت …خدایا شکرت این از هر فیلمی سریالی برنامه ای چنان بهتره که غیر قابل قیاسه …هم روال زندگیه برای اینکه من و ما ها به اون چیزی که دوست داریم در این جهان برسیم و هم هزاران هزاران نعمتهارو ببینیم و یادبگیریم چطور انسان گونه زندگی کنیم زیبا ِلذت بخش و فقط و فقط زیبایی هارو ببینیم یعنی فقط زیبایی هارو انتخاب کنیم در هر زمان در هر مکان فقط و فقط چشممون گوشمون به زیبایی ها باشه بدون توجه به نارسایی ها بدون توجه به منفی ها بدون نق و گله بدون حس بد شکایت بدون خودخوری چون داریم قانون زندگی رو در عمل یاد میگیریم که اینم لطف خداست که اینجا باشیم و یادبگیریم یعنی زیباترین فیلم ها رو اینجا باید دید نمیشه اسمشو گذاشت فیلم از این بابت به خودم افتخار میکنم که اینجام بخدا … چقد آمریکا زیباست چقدر این همه زیبایی و ثروت و پول و سلامتی و نعمت هست خدایا شکرت که فرصتشو پیدا کرده ام که با شما خوبان باشم و یاد بگیرم واقعا بدون تعارف زندگی کردن رو نگاه کردن به زندگی رو یاد بگیرم چه یادگرفتنی …خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت … چه زیبایی هارو باید ببینم من بعد چه بهشتی در انتظارمه خداجون مرسی اونم چه مرسی گفتنی . استاد عزیزم مریم جان واقعا واقعا از خدا و از شما ممنونم بابت به اشتراک گذاشتن این نعمت هدایت این نعمت هدایت …فقط الهی شکرت …زیبایی های این فایل که جای خود دارد از مرز ایالت کنتاکی و اوهایو از استاد عزیزم و راحتیاش و انتخاب راه اسان حتی در راه پله دیدن زیبایی های شهر خدا شکرت چه رودخانه ای چه پل زیبایی ببین مردم چه فرکانسی دارن چقد زیباست چقد سرسبزه خدایا شکرت …عاشقانه خدارو شکرمیکنم چقد این زندگی زیباست زیباست زیباست زیباست زیباست بالا بری زیباست پایین بیای زیباست چپ زیباست راست زیباست شب زیباست روز زیباست الهی شکرت الهی شکرت…قربون خدا برم دلم میخواد تاصبح بنویسم شکرت شکرت شکرت چرا نگم .؟..چون دیگه فقط زیبایی هارو میبینم چون جز زیبایی نداریم ..نداریم واقعا نداریم الهی قربونت برم .این جهان عشق است و حال ما عاشق جز عشق نداریم ونداریم و نداریم ….ای جانم ای جانم …استاد عاشقتم بخدا…اون لحظه ای که در مورد قفل و باور های غلط نگاه و قیافتونو دیدم عمق باورتون رو فهمیدم و لذت بردم که اینقد آزاد و رها هستید و قانون رو چطور یاد گرفته و اجرا و به ما یاد میدید.خیلی لذت بردم خیلی بخدا اینقده که دارم بال درمیارم بسکه خوشحالم الهی شکرت ..الهی بی نهایت ازت سپاسگذارم ….اگر که ما از خودمون غفلت کنیم جهان روی غفلت رو نشونمون میده و اگر روی زیبایی و عشق رو انتخاب کنیم میبینیم فقط بهشته بهشتی که در هیچ شهر و کشور و سریال و فیلم لنگش پیدا نمیشه
..الهی شکرت الهی شکرت الهی شکرت . عاشقتونم در پناه الله شاد و دربهشت باشیم . ?????
سلام سلام و صد سلام به تمام عباسمنشی ها ی عزیز و دوست داشتنی ،چی بگم مریم جان عزیز که دل مارو بردی با این فایلها و چشم مارو بد جور عادت دادی به دیدن زیباییها خدایا شکرت شکرت شکرت بابت اینهمه برکت رحمت و زیبایی که خلق کردی چقدر این ماکت رودخونه آبی با زمین نارنجی با اون دیوارهای آجری دوطرفش کنتراست رنگی خوشگلی به هم زدند چقدر این سبزه های دوطرف مسیر اونو خوشگل تر کرده و مدرنیته و طبیعت رو یکجا در کنار هم به نمایش میزاره ،و اون دوتا مثلث رو سر همدیگه که مکمل تمام اون رنگهای گرم محیطه چقدر تمیزه اینجا ، این پل هوایی چقدر زیباست احسنت به این تکنولوژی ، خدایاااا آخه چقدر نقاشی تو قشنگه اون ابرهای خاکستری با ترکیب غروب نارنجی با اون پل که خط غروب رو قطع کرده چقدر زیبا و آرامش بخشه ،. رودخونه سبز با اون جت اسکیا. که حس رها بودن رو به آدم میده انگار میگه خودت رو بسپار به جریان رودخونه و فقط لذت ببر ، انگار صدای خدارومیشنوم که میگه خودت رو بسپار به آغوش من و دیگه نگران هیچی نباش ، فقط لذت ببر از لحظه های که در آغوش منی ، چه ایده جالبی اون نیمکتهای روبروی رودخونه که آدما بشینن و با لذت غروب رو تماشا کنن ، من عااااششق بازارهای محلی هستم تو حاشیه رودخونه با اینهمه زیبایی و طبیعت با یه عالمه زنگ و نشاط ، میتونی بری تو بازار و کلی از فراوانیها و برکتها لذت ببری ، این بازار نماد برکت رحمت فراوانی. و ثروته ، چقدر استاد کار قشنگی کرد که از اون دوتا جوون عکس گرفت چقدر هم ترو تمیز و شیک بودند مطمئن هستم یکی از زیباترین عکسهاشون میشه با اون منظره بینظیر پشت سرشون ، ووواااای خداااا این قفلها چه تابلوی قشنگی ساختن یه تابلو از همه رنگها چقدر زیباست و در عین حال بهمون یادآوری میکنه که چقدر باورهای ما میتونه ما رومثل همین قفلها به چیزی بچسبونه و مانع حرکتمون بشه ،اما ما بهچشم یه تابلو زییا بهش نگاه میکنیم و از دیدنش لذت میبریم ، وااااای که اون پل طلایی چقدر زیباست وسط این همه سبزی نقاشی خدا با نقاشی آدمها چه ترکیب زیبایی ایجاد کرده خدایا شکرت بابت چشم زیبا بینمون یه وقتایی دلم میخواد از شدت شوق فریاد بزنم که خدایا چقدر زیبایی تو چنته داری تمومی ندارن این رحمت و برکت ، و مریم بانو این موسیقی کانتری دیگه آخرش بود مارو از زمین بلند کرد ?چقدر این گلها شبیه حسن یوسفه خدای من چقدر اینجا تمیز زیبا و با طراوته میشه حس سر زندگی و حیات رو توی لحظه لحظه اینجا حس کرد زن و مردایی که با اون ترولیها بازی و تردد میکردند کودک درونم رو زندهکرد ،مغازه اسباب بازی فروشی و عروسکهای نینجا منو برد به عالم کودکی کارتون نینجا چقدر رنگی رنگی ، عاشششق ای گفته استادم مسیر آسان انتخاب همیشه استاد که بهمون یادآوری میکنه همیشه میشه مسیرهای آسان رو برای رسیدن به هدف انتخاب کرد ، چقدر خوبه که پیاده این مسیر رو با انرژی طی میکنین و مریم بانوی عزیز نمیدونم چطور سپاسگزاری کنم که با عشق این فیلمها و آماده میکنی و حتی یه لحظه رو از دست نمیدی و مارو توی دیدن اینهمه زیبایی شریک میکنی براتون دلی سر شار از آرامش و نگاه خدا آرزو میکنم و کامنتهای دوستان عزیزم که هر کدومشون یه درس و یه نگاه زیباست و بابتشون از خداوند سپاسگزارم که بهم کمک میکنه بهتر ببینم بیشتر یاد بگیرم و بیشتر در مسیر قرار بگیرم ، خدایا شکرت که منو در مسیری قرار دادی که هر لحظه اش لذته و شادی سپاس سپاس سپاس ???
تا الان بیشتر توجهم به سفرنامه برای توجه به زیبایی ها بوده ولی از امروز میخوام تمرکز کنم بر روی باورسازی
اینکه بتونم از هر قسمت باورهای مفید و تاثیرگذاری پیدا کنم و سعی کنم این باورها رو در خودم نهادینه کنم
همسفرهای عزیز اگه دوست داشتن در این پروژه باورسازی همکاری کنند
من از دیدن این قسمت برای خودم دوتا باور پیدا کردم
1- اینکه وقتی دارم تفریح میکنم به شغل و در آمد فکر نکنم و همه حواسم به لذت بردن از چیزی باشه که در موقعیتش هستم
باور اینکه فروش و گسترش کسب و کار من داره انجام میشه
تا امروز خیلی سعی میکردم که هر روز به شغلم فکر کنم که چطور باید گسترشش بدم یا فروش بیشتری داشته باشم، میدونم که توجه کردن به کسب و کار باید باشه ولی وقتی زیاد بشه ناخودآگاه تمرکزت میره سمت پیشرفت نکردنش
چون به اندازه ای که من هر روز بهش توجه میکنم و برای گسترش فکر میکنم نتیجه لحظه ای یا یک هفته ای نمی بینم و یه جورایی نجوای ذهنیم قوی میشه که ببین فایده نداره
ولی وقتی بتونم این باور رو در خودم ایجاد کنم که گسترش کسب و کار داره انجام میشه و اونم یکی از این همه نظم حاکم بر جهانه و همونطور که نیاز نیست من به طلوع و غروب و وزش بادها و بارش باران و هزاران فرایند الهی دیگه فکر کنم نیاز نیست که به چگونه بزرگ شدن کسب و کارم فکر کنم و بخوام من اونو بزرگ کنم
بهتره ایمانم رو قوی تر کنم که خداوند برای من این کار رو انجام میده، مثل همه کارهایی که انجام داده و من بتونم ایمان و اطمینان قلبی در خودم بوجود بیارم و به آرامش و احساس خوب برسم
در این ویدیو به وضوح دیدم که استاد عباس منش یک لحظه به کسب و کارش فکر نکرد و صحبتی دربارش نکرد همونطور که در قسمت های قبلی این اتفاق رخ نداده، خیلی آزاد و رها از مساله کسب و کار داره از زندگی لذت میبره و این نیاز به ایمان و اطمینان به خداوند داره. حتما حواسش به کسب و کارش هست ولی این توجه انقدر پررنگ نیست که بخواد جنبه های دیگه زندگی رو تحت تاثیر خودش قرار بده
چون این تجربه رو دارم که مثلا در سفر بودم ولی فکرم درگیر کسب و کار بوده و معمولا هم درگیر بخش منفی اون که چرا بیشتر نمیشه، چرا گسترده تر نمیشه،و کلی چرا که حال منو بد میکرد
اما از این فایل دریافتم که کسب و کار رو نباید خیلی جدی بگیرم، بازم میگم نه اینکه رها کنم، به این معنی که به موفقیتش اطمینان داشته باشم و دیگه نگرانش نباشم
همین الان که دارم اینها رو مینویسم احساس بهتری دارم، چقدر خوبه نوشتن و به اشتراک گذاشتن
2- باور خوب دیگه ای که از این ویدیو پیدا کردم، اینه که از قفل استفاده نکنم
نخوام هیچ چیزی به من قفل بشه، و همچنین خودم رو به هیچ چیزی قفل نکنم
به خواسته هام قفل نشم
به ثروت بیشتر داشتن قفل نشم
به فلان و بهمان شدن قفل نشم
بلکه زندگی کنم، رها و آزاد از هر موضوعی که یا به من قفل بشه یا من بهش قفل بشم
خیلی این جمله استاد قشنگ بود
من دوست ندارم هیچ چیزی بهم قفل بشه
چه باور قشنگی
چه احساس خوبی به آدم میده
احساس رهایی که بالاترین سطح احساس خوبه
جالبه الان که دارم مینویسم باور دوم که قفل نشدن بود یه جورایی در باور اول هم وجود داره
اینکه به کسب و کارم قفل نشم و اون رو جزئی از روند طبیعی جهان هستی بدونم که در حال گسترش و پیشرفت کردنه
من از امروز این دو باور عالی رو در لیست باورهای VIP ذهنم قرار میدم و سعی میکنم به اونها در زندگیم عمل کنم
چندشب پیش وقتی رسیدم خونه همسرم داشت یک سریال تلویزیونی روتماشامیکردوبااینکه اکثردیالوگ های فیلم سرشار ازباورهای بازدارنده بودولی یک آن یکی ازبازیگران فیلم باورخوبی روبازگوکردکه گفت ثروتمندان یک خصوصیت خوبی که دارند اینه که وقتی دارندکارمیکنند فقط کارمیکنندووقتیکه درحال لذت بردن وخوش گذرانی هستندفقط لذت میبرندوبه هیچ چیزدیگه ای فکرنمیکنندوالان که کامنت بی نظیرشمارومطالعه کردم متوجه این باورشدم که استادچقدرخوب این باور ودرخودش نهادینه کرده
بعدازیافتن این باوردیدم که اکثرافرادیکه فقیرهستندبه دلیل اینکه هیچ علاقه ای به کسب وکارشان ندارندبرای همین وقتی که کارمیکنندبه همه چیزفکرمیکنندالا کارشان وموقعی هم که وقت آزاددارندومیخواهنداز زندگیشان لذت ببرندبدلیل مشکلات فراوانی که دارنداصلارمق لذت بردن ندارند
دیدگاه شمارومطالعه کردم واین باوربیشتردرذهنم پررنگ شدکه وقتی که کارم وانجام میدم باهمه وجودم کارم وانجام بدم ووقتیکه میخواهم لذت ببرم باتمام وجودم اززندگی واوقات فراغت ام لذت ببرم که اینگونه چناچه به کارفعلی ام علاقه ای هم نداشته باشم جهان منوبه سمت کسب وکارموردعلاقه ام هدایت میکنه
خواستم بگم من هم درمسیرباورسازی ازفایل های استادهمراه شماهستم ودوست دارم قدم به قدم ازآگاهی های شمابهره ببرم
امیدوارم من هم بتونم قفل چیزهایی که مدت هاست خودم وبهشون درگیرکردم وبازکنم وبزرگترین قفل زندگی ام قفلی باشه که به خدای خودم بسته باشم.
دوست عزیزم رضا جان ممنون به خاطر اینکه نظر فوق العاده و پیشنهادت رو نوشتی
در مورد درگیر نبودن و قفل نشدن به کارت یا همون رها کردن و ارتباط و یکی بودنش با باور اول که من اسمش رو میذارم زندگی در لحظه باید بگم که دقیقا اصل موضوع همیه که خیلی هم تو تو حاشیه ذهنمون قرار میگیره و اصلا بهش توجهی نمیکنیم
یعنی یجورایی اصلی ترین اصلیه که انگار ناخوداگاه تو حاشیه قرار میگیره و باعث میشه دیر ب خواسته برسیم یا اصلا نرسیم
من تو چندتا کامنت قبلیم که یجورایی عمیق به خودم نگاه کردم دیدم 5 تا اصل برای رسیدنم به خواستم وجود داره
1) واضح بودن هدف
2) باور دارم خداوند همیشه منو حمایت میکنه و بهترین مسیر رو برای رسیدنم به خواستم در نظر میگیره
3) باور دارم توانایی انجام هر کاری رو دارم، هر کاری…..
* نمیدونم چطور و از کجا اما تو همون مثالی که تو اون فایل زدم گفتم من با توجه به همین اصل 2-3 به اولین الهامم عمل میکنم و تو دل همین مسیر خودش رخ میده
4) عمل به اولین الهامی که بهم میشه
5) رسیدن به نتیجه
اما نکته مهم که تو همه این 5 مورد وجود داره داشتن احساس خوبه ک یکی از تبصره هاش رها کردن همه چیز. خواسته، نوع رسیدن به خواسته، ابزارش، دستایی ک قرار این کار رو برات انجام بدن
بذار یچیز دیگم اضافه کنم ک دیشب بهم الهام شد
تو ایات سوره لیل هم این جریان توصیح داده شده با ی دیدگاه دیگه
إِنَّ سَعْیَکُمْ لَشَتَّى ﴿۴﴾
که همانا تلاش شما پراکنده است (۴)
فَأَمَّا مَنْ أَعْطَى وَاتَّقَى ﴿۵﴾
اما آنکه [حق خدا را] داد و پروا داشت (۵)
وَصَدَّقَ بِالْحُسْنَى ﴿۶﴾
و [پاداش] نیکوتر را تصدیق کرد (۶)
فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْرَى ﴿۷﴾
بزودى راه آسانى پیش پاى او خواهیم گذاشت (۷)
وَأَمَّا مَنْ بَخِلَ وَاسْتَغْنَى ﴿۸﴾
و اما آنکه بخل ورزید و خود را بى نیاز دید (۸)
وَکَذَّبَ بِالْحُسْنَى ﴿۹﴾
و [پاداش] نیکوتر را به دروغ گرفت (۹)
فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْعُسْرَى ﴿۱۰﴾
اینکه خدا میگه أَعْطَى وَاتَّقَى
دیشب خدا بهم گفت ببین بایید برای اینکه فرکانست عملت جواب بده باید تو هر خواسته ای هر زمینه ای اعطی داشته باشی
اگر روابط خوب میخوای باید خودت رابطت رو خوب کنی و بد تقوی پیشه کنی و ب خواسته توجه داشته باشی
تو ثروت و … هم همینه باید ببخشی و توجهم داشته باشی به خود ثروت
تو همه اینا اصل رهایی تو بالاترین درجه دخیله اینکه چقدر میتونی رها باشی و لذت ببری….
وَصَدَّقَ بِالْحُسْنَى
خدا خودش میگه این مطلبو اینکه وقتی داری میبخشی و توجهت به خواستته باید با داشتن احساس خوبت تایید کنی ک اره خدا خودش همه چیز رو مدیریت میکنه و در بهترین زمانش بهترین نتیجه رو رقم میزنه
به قول اون داستان گدا و سلطان محمود
کار خوبه خدا انجام بده سلطان محمود خر کیه….!!!!
اره کارو خدا انجام میده دیگه من لازم نیس برای رسید به خواستم حتی روی خودمم حساب کنم چ برسیه به دیگران
و اگر اینجوری بودیم، رها و ازاد و در لحظه
اونوقته که به این مرحله میرسیم
فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْرَى
برای راحتی و ورود به نعمات همه چیز فراهم میشه
و اما نکته مهمش برای من ایات رنج اهرم رنج و لذته
أَمَّا مَنْ بَخِلَ وَاسْتَغْنَى
خداجون بهم گفت اما اگر بخیل بودی، بخیل ن به معنای اینکه فقط خسیس باشی برای دادن اینکه خسیس و مغررو باشی برای کمک گرفتن و بگی ن من خودم میتونم، خودم خودم و همش خودم و در واقع بگی من غنی ام از هر چیزی اینجاست ک در واقع همون قفل شدن داره رخ میده
قفل شدن روی خودت که همون روی شرک متمرکز بودنه.
یعنی تو داری خودت رو اصل قرار میدی ن خدارو و هزاران موضوع مرتبط به همین فرکانس
و وقتی اینجوری باشیم
وَکَذَّبَ بِالْحُسْنَى
در واقع داریم همه چیز رو تکذیب میکنیم.
یعنی داریم با عمل کردن مثل قبل انتظار نتیجه جدید رو داریم
و خب طبیعتا نتیجه میشه این
فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْعُسْرَى
اینکه میبینیم هرچی میدوییم ب چیزی نمیرسیم و بعد نجوی شروع میشه
امروز هم تو ی هدف مشخص وقتی گفتم اصلا بیخیالش و رهاش کردم و گفتم اینجوری عمل مکینم و ازاد شدم خودش حل شد و خواستم اومد تو زندگیم
سلام آقای عطار روشن,من درمورد شما وموفقیت شما مطالبی در سایت خوانده ام,وبه شما تبریک میگویم,اما اطلاع خیلی کمی از روند موفقیت شما دارم خیلی دوست دارم به عنوان کسی که فرد موفقی در این خانواده هست از شما سوالاتی بپرسم وممنون میشم که پاسخ من رو بدهید:درواقع این تمرین من هست,مصاحبه با افراد موفق:شما درچه حوضه ای فعالیت دارید؟چطور کار رو شروع کردید؟آیا درابتدای شروع کارتون ترس هم داشتید؟چه ترسی بود؟چطور با ترستون مقابله کردید؟آیا تحصیلات دانشگاهی(آکادمیک)یا مدرک خاصی هم داشتید,مدرک تحصیلیتون چیه؟آیا در شروع کارتون به مشکل هم برخوردید؟چگونه مشکل روحل کردید؟مشوقی هم داشتید؟در طول روز چند ساعت روی باورهایتان کار میکردید؟درمورد اینکه قانونهای کشور هم یک باور هست چه نظری دارید؟درطول مسیر موفقیتتون وقتی نا امید میشدیدیا به مشکل بر میخوردید چی کار میکردید؟الان توی چه جایگاهی هستید؟دوست دارید در چه جایگاهی قرار بگیرید؟خیلی ممنون میشم که به سوالات من جواب بدید,چون طبق قانون کسی که کمک کنه برای موفقیت وشادی دیگران ,خودش هم بیشتر موفق وشاد میشه.(پاسخ شما برای من خیلی مهم وبا ارزش هست)موفق وشاد باشید,سپاسگزارم از شما,استاد واین خانواده گرامی وموفق,خدایا شکرت.
وای اقای عطار روشن این کامنت شما معرکه بود یعنی من یکی از بهترین و منطقی ترین جواب هارو در برابر یکی از پاشنه اشیل های خودم (عدم رهایی و نگران بودن) پیدا کردم اونم با این حرف شما:
«گسترش کسب و کار داره انجام میشه و اونم یکی از این همه نظم حاکم بر جهانه و همونطور که نیاز نیست من به طلوع و غروب و وزش بادها و بارش باران و هزاران فرایند الهی دیگه فکر کنم نیاز نیست که به چگونه بزرگ شدن کسب و کارم فکر کنم و بخوام من اونو بزرگ کنم»
البته قبلا هم به این موضوع فکر کرده بودم اما این مثال شما و نحوه بیانتون باعث شد خیلی بیشتر درکش کنم و انگار اگاهی که قبلا سطحی بود به عمق جانم نشست و بهتر متوجهش شدم.
امشب خدا از زبون شما با من حرف زد… یک دنیا سپاسگزارم
بسیار سپاسگزارم واسه کامنت فوق العادتون و خدارو شکر میکنم که انقدرررر قشنگ نشونمو دریافت کردم ؛ آخه چند روزی بود که افراطی چسبیده بودم به پیشرفت در کار و واقعا قفل ِ سریع پیشرفت کردن شده بودم و به قول شما به نجواهای ذهنیم فرصت قدرت گرفتن برای وارد کردن منفی ها رو داده بودم
و چه جالب که شما دقیییقا در مورد مسئله ی من کامنت گذاشته بودید
چقدر این جا بهشتیه
چقدر این جا همه چیز عالیه
استااااد جانم خانم شایسته ی عزیزم بسیاااار سپاسگزار شما و این فضای عالی که درست کردید هستم
خداروشکر که توی این فضای فوق العاده ام و همواره به بهترین مسیر ها هدایت میشم
به نام خود عشق…
به نام تک نوازنده ی عشق
به نام فرمانروای عشق
سلام به روی ماه و دل مهربون و روحیه ی فوق العاده شوخ طبع استادعزیزم و سلامی عالی به مهربانی باران…به سرسبزی درختان..به پاکی اسمان به بانوی مهربانییی به بانوی عشق مریم عزیزم
وایییییییییییییی یعنی من واقعا چی بگم دیگه???
چقدر همه چیززززز عالیه چقدر همه چیز خوبه
خدایا مهربان من با این همه نعمت چه میکنی با ما, با دل ما فرمانروا….
چقدر هر لحظه به لحظمون بهتر و با کیفیت تر و perfect تر میشه هر لحظه به لحظه مون ثانیه به ثانیه مون از ثانیه ی قبلی بهتر بهتر تر و پر از یادگیری های جدید پراز درس های جدید پراز نکات مثبت بیشتر زیبایی های بیشتر میشه…
عاشق شوخ طبعی های محشرت هستم استاد عزیزم
که دارین پیاده ی پیاده میرین به ohao
عاشق این همه حس خوبتم استادم عزیزم???چقدر زیبا هستن پل های متنوع و مختلف امریکا
چقدر زیبا ساختنشون این پل هارو
چقدر ثروت چقدر فراوانی چقدر نعمت وجود داره اطرافمون فقط باید چشمانمونو بشورییم و جور دیگه ای نگاه کنیم
یعنی وقتی که استاد عزیزم نشون دادن که اونجا چه خبره و چه view ی زیبایی داره
به خدا من دیوانه شدم
من محو شدم کاش میتونستم با کلمات احساسمو بنویسم و بیان کنم
واییییییییییییی چقدرررررر زیباستتت
چقدر ساختمان های محشر و فوق العاده ای چقدر عالی طراحی شدن چقدر عالی معماری شدن
من عاشق معماری و شکل این ساختمون ها هستم چقدر داره ایده بهم گفته میشه وقتی اینارو دارم میبینم
چقدر زیبا خداوندم هدایت میکنه
ببین چقدر جهان پیشرفت کرده و هر طوری میتونی طراحی کنی و به هر شکلی که بخوای در بیاری
هیچ چیزی محدودیت نداره مثل نعمت ها و زیبایی های خداوند که هر چقد جلوتر میری بیشتر بیشتر میشه و زیادتر میشه و پایان ناپذیره این فراوانی ها و زیبایی ها
چقدر زیباست اون.پل فوق العاده که مریم عزیزم میخواست بره بالاشو و بازم با اشتراک بذاره حتی اون صحنه ی زیبارو
عاشق این اشتیاقتم مریم عزیزم
پلی که یه طرفش مرز یه ایالته و طرف دیگه اش یه ایالت دیگه واقعا محشر نیست؟؟
فوق العاده است
بی نظیره
معرکه است دیدن این همه زیبایی ها
این همه فراوانی این همه زیبایی این همه عشق خداوند به جهانش این همه تکرار نکات مثبت هر لحظه مون هر روزمون هر ثانیه مون این همه دقت و کنترل هر لحظه ایی ذهنمون
این همه اینکه هر روز بیشتر و بیشتر یاد میگیریم بهتر و بهتر میشناسیم نحوه ی استفاده از قانونو و درک میکنیم با جون و دلمون با روحمون اینکه تمرین میکنیم هر روز تو این سفرمون ستاره ی قطبیمونو مینویسیم و تقویت میشه برامون
ببین دیگه چه ها که نمیکنه با ما با درون ما با روح ما با باورهای ما این همه زیبایی ها
من نابود شدم… دوباره ساخته شدم …دوباره الهام جدیدی شدم ….دوباره زنده شدم
دوباره متولد شدم
خدایا شکرت
شکرت معبود بی همتای من
شکرت برای این تولد جدید…
استاد عزیزم
من بیهوش شدم یعنی دیوانه شدم واقعا دیوانه شدم وقتی که غروب رو نشان عزیزدلتون که دردانه ی ما هستند دادین
غرق شادی شدم من
عاشق اسمونم من دیوانه وار شیفته ی رنگ های خداوندم و ببین چطور فوق العاده است اسمون امریکا یه تکه از جهان,فوق العاده
چه رنگ زیبای ترکیب شده با آسمان همراه با این غروب بی نهایت محشر خداوند چقدر صحنه ی فوق العاده ای ایجاد کرده که روی پل هممون تماشاگرش هستیم در کنار یک ساختمان معرکه و هویلاوار چه عظمتی میده به این صحنه ی زیبا که اینم یعنی خدا از ثروت جدا نیست
یفنی نشون میده ثروت معنوی ترین کار عالمه و نزدیکترین و معنوی ترین کار به خداوند… که خدا خودش عاشق ثروت شدن ماهاست
همه چیز عالیه
همه چیز معرکیس ان نسیم زیباو خنکی که حتی صدایش هم لذت بخش و دل نشینه انگار توی اغوش خداوند بودم وقتی اون نسیم زیبا و ملایمو حس میکردم
خدایا شکرت که دیدم شکرت که هستم شکرت که همسفر استادم هستم و همسفر دردانه مریم عزیزم..
وایییییییی چقد ماهه این بازارچه بانمک چقدر محشره
چقدر شادی و چقدر لذت چقدر عشق بین همه ی مردمش هست یعنی چقدر ماه درس کردن این بازارچه رو…چقدر زیبا بچه ها دارن از هزاران شادی که اونجا هس دارن لذت میبرن و کیف میکنن
مردن از هر چیزی که دارن از هر چیزی که الان در امکانشونه ثروت ساختن یه شغلی که مورد علاقه شونه ثروت ساختن یه مهارت ساختن یه کسب درامد ساختن
گوارای وجودتون این همه زیبایی ها و ثروت و فراوانی خداوندم
استادم همیشه عاشق عکاسی هستین
حتی یادمه توی یکی از قسمت سفرامون مریم جانم میگفتن که عاشق این هستن که موقع عکس گرفتن ,وقتی که استادم از یه چیزی عکس میگیره حتما از استادفیلم بگیره
چقدر زیبا عکس اون زوج دوست داشتنی رو گرفتین و چقدر زیبا در مکان و زمان مناسب هستین استاد عزیزم
سفرمون پر از هدایت های متنوع خداونده پر از نعمت های مختلف خدا
پر از شادی پر از درس
پر از یادگیری حل مسئله یاد گرفتن داشتن بهترین رابطه
همه چیز همه چیز…
این قسمت 11 دیقیقه ای اونقدر نکات مثبت درونش وجود داره حتی ادم میتونه ماه ها بشینه و از همین یک قسمت ده ها هزاران نکات مثبت دربیاره از هر لحظه از هر ثانیه اش میتونه درس بگیره و زندگی کنه رسما…اینقدر که نکته ها و زیبایی ها و نعمت ها و سخنان استاد عزیزم بی نهایت نابه نابه نابه و الماس محضه الماس محض…
چه غروب زیبایی استاد عزیزم محو شده بودن تو غروب و چقدر زیبا ستایش و تسبیح میکردن خداوند رو
منم میخوام محو بشم در این غروب زیبای و بی نقص خدایم…من هر روز هنگام غروب ت
نزدبک غروب به دیدار خدا و زیبایی هایش میروم با یه استکان چای موسیقی مورد علاقه ام رو میگذارم و مینشینم و لذت میبرم از ثانیه ثانیه تغییر رنگ اسمان و خورشید
عشق میکنم با خداوندم…???? و اینا همه هدایت خداونده همه اش نعمت و فراوانیه خدایا شکرت خدایا شکرت
نمیدونم چطور تشکر کنم ازت مریم عزیزم که واقعا گلستان میکنی زندگی هممون رو
دستان خداوند میشی با این همه عشقی که نثار هم به جهان و هم به خانواده ات میکنی…گلستانی که با تغییر تک تک زندگی دوستان عزیزم
گلستانی که با پیشرفت عزیزانم
هر لحظه بزرگ ترو بزرگتر میشه و رشد پیدا میکنه
عاشقتم مریم عزیزم عاشق صدای انرژی بخشت و ارامش بخشت هستم
عاشق استاد عزیزم که چقدر فوق العاده پا به پایت می اید و دیگه خودش مشتاقانه میگه این زیبایی رو هم بگیر بیا اونجارو هم بگیر..چقدر به فکر ماست عزیز استادمن و چقدر ذره ذره تحسین میکنه و عشق میکنه و لذت میبره با الله اش…
کلید رو عالی پیدا کرده استادم????
کلیدی که همه ی قفل ها رو باز میکنه
کلیدی که همه ی پاشنه های اشیلتو کمتر و کمرنگتر میکنه
اری ماا اعتقادی به هیچ قفلی نداریم ما سعی میکنیم ازاد باشیم
ما به الله مون وصل هستیم و رها از هر چیزی
فقط وصل منبع…
عاشق این ازادی و رها بودنت این خودت بودنت هستم استاد عزیزم
صلح کلمه کوچکیست در مقابل عظمت درون تو استاد…
مائ ورای صلح با خودتون هستین استاد عزیزم
ازاد و رها…
فقط الله فقط الله…
من با جان و دلم سفرم را مسیرم را ادامه میدهم و تضادهایم داره میاد بیرون
جون درخواست کردم…تضادهایم میاد بیرون چون میدونم همه چیز خیریته منه برای رسیدنم به خواسته ها…میاد بیرون چون میخوام پاشنه های اشیلمو بشناسم و ردشون کار کنم و کار کنمو باز کار کنمو خواسته ها واضح تر بشن
چون میتونم رویاهامو به واقعیت به حقیقت تبدیل کنم
شاگرد شما هستم استاد عزیزم و خداوند خواستارم خوب شاگردی باشم برایتان
چون از استادم یاد گرفتم که باید پا به ره بذارم. و نترسم که خدا خودش میدونه چیکار کنه که خدا خودش هدایتشو خوب بلده…و تورو به مقصد میرسونه
مقصدی که الانم درست درونش هستیم
مقصد یعنی لذت بردن از همین مسیر از راه..یعنی شادی
یعنی عشق
مقصد یعنی همین بازارچه ای که تک تک مردمانش اونقد به همدیگه عشق میورزند اونقدز عاشق هم هستند مثل یه خانواده فقط محبت است که نثار هم میکنن و لذت میبرن از کارشون از شغلشون از مکانی که دارن
مقصد همان غروب خورشیدی است که با تو حرفا میزنع و کائنات و جهان هم تسبیح میکنن خداوندرو
مقصد نگاه محبت امیز و پر از ارامش و عشق استادم به عزیزدلشونه
مقصد اون اسباب بازی های معرکه و محشره که چون تحسین کردیم و لذت بردیم لز جورابای مریم عزیزم ببین چقدر زیبا خدا هدایت میکنه که اسباب بازی های سوپر منو رو هم ببینیم
مقصد اینکه هر روز سفرمون با کیفیت تر و عمیق تر و عالی تر میشه و بیشتر میتونیم درک کنیم بیشتر میتونیم تمرین کنیم تکرار کنیم این زیبایی هارو نکات مثبتو
مقصد یعنی استادگ پا در راه گذاشته بدون هیچ برنامه ای و بسپرده به هدایت خدا
به نشانه هایش
و لذت بردن و باز لذت بردن
پس ما به مقصد رسیدیم همراه با استاد عزیزو مریم جان جانانم…
عاشقتونم مثل همیشه و بیشتر از همیشه
عاشق تک تک بچه ها دوستان معرکه ام که هر لحظه شیفته ی نظرات محشرشون میشم
در پناه الله یکتا شاد و سلامت باشید.
به نام خدای مهربان و زیبا
سلام به استاد و مریم جان همیشه شاد و پر انرژی .سلام به همه ی عزیزان هم مدار خودم .قبل از اینکه برم سراغ نوشتن نکات مثبت این قسمت .میخوام از عملکرد درست این قانون یه مطلب کوچولو بگم.
اون قسمت که مریم جان با بال مرغ و برنج یه غذای هیولا پخت خیلی حال کردم در حین سادگی ولی نشون میداد خیلی لذیذ بود .یهو دلم خواست دیگه .گفتم منم میخوام .فرداش یه غذایی پخته بودم برا شام ولی دم غروب در فریز رو باز کردم دیدم کمی بال و گردن دارم .ناخودآگاه آوردم ریختم تو مایتابه ..بعد از نیم ساعت .همسرم اومد .رفت سر گاز تا دید تو مایتابه رو دوتاشو همون سر گاز ناخونک زد.گفت چه خوشمزه شده .خودم هم شامم گذاشتم کنار و فقط بال خوردم .و امروز رو بگو .رفته بودم خونه ی خواهرم غروب داشتم میومدم که خواهرم یهو گفت من بال زیاد دارم تو فریزر تازه خریدم بیا چند بسته تو ببر .داد آوردم تا رسدم خونه انداختم تو مایتابه تا مثل مریم جون بپزم ?
بچه من دلم خواست ولی فکر نمیکردم که دو روز پشت سر هم بال بخورم .اگه خواهرم نمیداد من نه میرفتم بخرم و نه خونه داشتم ولی جهان دید که من خیلی ذوق زده شدم گفت بیا دو روز دل سیر بال بخور تا حسابی کیف کنی ?
حالا از این مثال من بگیریر ببینید اگه ما برای هر خواستمون انقدر خوشحال و ذوق زده به جهان درخواست بدیم .به خیلی از خواسته های بزرگمون هم خواهیم رسید .شک نکنید که میشه .
به قدری از دیدن این قسمت به وجد اومدم که خدا میدونه .چقدردیدن زیبایی هابیشتر میشه هر روز برام .چقدر استاد و مریم جان هم خوشحال و پر از هیجان هستن که نشونشم این بود که استاد میخواستن پیاده از کنتاکی برن اوهایو .یا اینکه مریم جان میدوید و فیلم میگرفت .نمیدونستم از خوشحالی فایل رو ببینم یا زیباییهاش رو بنویسم .گفتم این حور نمیشه .نشستم دوبار حسابی نگاه کردم و لذت بردم بعد شروع کردم به نوشتن .جالبه که هم دارم بال میپزم هم کامنت مینویسم ?
مریم جان چقدر بگم تو بی نظیری ? آخه تو چقدر ماهی دختر ?
قربون اون دستای ظریف و توانمندت بشم که این همه زیبایی ها رو برامون به تصویر در میاری تاما روهم تو خوشحالی خودت شریک کنی .خدایا شکرت که این بنده های ماهت رو تو مسیر زندگی من قرار دادی .عاشقتونم .
چقدر نقشه رود خونه ی اوهایو جالب بود .آفرین به کسی که همچین ایدهای خلق کرده خیلی زیبا بود .سنگی که اطراف نقشه ی رودخونه بود چه نارنجی خوش رنگی بود .استاد من عاشق پیاده روی بودم و هستم اگر من اونجا بودم حتما پیش من م میاوردید .آخه من خیلی لذت میبرم از پیاده روی چه تنهایی چه همراه با کسی …
عاشق خنده های مستانتم مریم جان که خنده به لبای ما هم میاره .انشالله که همیشه بخندی عزیز دلم .
استاد همه جا به دنبال تماشای غروب آفتاب .معلومه که اون لحظه عظمت این زیبایی خداوند رو خوب درک میکنه .تحسینتون میکنم استاد جان .
چه پل باشکوهی که شده مرز بین اوهایو و کنتاکی .منظره بازارچه رو بگو خیلی زیبا بود پر از رنگ های شاد .پر از هیحان بازی بچه ها و خرید مردم .بچه ها دیدین هیجان مریم جان و استاد جان رو ? مثل بچه هایی که مادراشون میبرن پارک با دیدن وسایل بازی چقدر هیجان زده میشن .استاد و مریم حون هم ذوقشون مثل همون بچه ها بود .خیلی خوب بود خیلیی ?
عکسی که استاد شما از اون خانم و آقا گرفتی
معلومه که عالی میشه آخه شما دیگه کلی حرفه ای شدید .تینو تو اون عکسایی که از اون خانم ها مدلینگ گرفتید نشون دادید .الانم که دیگه گوشیتون تاپ و حرفه ای شده .مدل آخر اپل .یه هیولای تمام عیار .
به قول استاد عجب رودخونه ی مشتی بود رودخونه ی اوهایو ریور .استاد منم از دیدن اون منظره ی رودخونه و آسمون زیبا و حت اسکی سوارها کلی لذت بردم .
خدای من چقدر قفل بود اونجا .منو یاد حرم امام رضا انداخت .با این تفاوت که اونجا قفل میزنن برای گرفتن حاجت هاشون .اینجا قفل میزنن که عشقشون بهشون قفل بشه .عجب چیزا آدم میشنوه .من که زیاد درک نمیکنم داستان این عقیده ها رو .?
اون پل زرد رنگ که خیلی زیبا بود ,گلهای قرمز وبنفشی که استاد بو میکردن رو دوست داشتم ,اسکوتر هتیی که مردم سوار شده بودن رو دوست داشتم ,تمیزیه مغازه ها و خیابونا رو دوست داشتم .چه عروسکای زیبایی اگر اونجا بودم حتما برای خواهر زادم میخریدم .آخه عاشق عروسکهای کارتونیه .
اون مکانی که بچه ها ورزش بزی میکردن و استاد رفت که تماشا کنه خیلی زیبا و دیدنی بود .
خدا رو هزاران بار شکر میکنم که به من این فرصت رو داد که بازم زیبایی های این قسمت رو ببینم و بنویسم .
عاشقتونم همیشه .
یا حق ..
سلام دوست عزیز چقدر لذت بردم از کامنتی که گذاشتین
شما بال پختی انگار من هم خورده بودم چقدر خوشمزه بود باور کنین الان بوی سرخ کردن بال میاد نمیدونم کی داره میپزه?
خداروشکر میکنم که دوستانی در این سایت هستن که عجب دست به قلمی دارن ومن هم میتونم لذت ببرم از خوندنش تحسینتون میکنم به امید روزهای عالی بیشتر
سلام به همه عزیزان
داشتم کامنتهارو میخوندم که یهو اومدم کامنت بذارم فشار افکارم خیلی زیاد شده و افسار زندگیمو دادم دست شیطان نفس ولی این وسطا نور امیدی توی دلم هست همیشه که بهم میگه اصلا نگران نباش اگه اشتباه کردی هیچ اشکالی نداره من هر لحظه آماده بخشیدن و هدایت تو هستم و هر زمان که یادم میاد که تا همین چند وقت پیش چقدر عالی عمل میکردم دوباره انرژی میگیرم و اینو میدونم که دنیا به فرکانس هر لحظه من جواب میده و اینکه اگه کاری کردم توی لحظه قبل هیچ ربطی به این لحظه من نداره و میشه خیلی راحت همه چیزو با بخشش خودمون تغییر داد که من یک انسان هستم با غرایز انسانی که داره یاد میگیره و توی این زندگی یه آماتوره ولی اومدم تو زمین بازی تا اشتباه کنم و از اشتباه کردن نترسم و حرکت کنم و یاد بگیرم درست راه رفتن چجوریه من یاد گرفتم که وقتی شیطان منو دعوت میکنه به انجام کاری اگه همون اول بهش نه بگیم خیلی راحت و بدون فشار به سمت بهتری هدایت میشیم ولی اگه بپذیریم و اجابت کنیم دعوت شیطان رو کار یکمی سخت میشه برامون و تمام ایده ها و حرف های بعدی شیطانی خواهد بود مگر اینکه او وسطا به صدایی که میگه برگرد پیش من برگرد من اینجام برگرد به درونت ندای پاک اونجاست خوب گوش کن برگرد به اصلت به خونه پیش من باش من دوست دارم بهم توجه کن من عشق خالصم من لخندتم من دوستتم من لذتو شهوتم من هوای اطرافتم من سینه مشروحتم …
ای نور ما ای سور ما ای دولت منصور ما
جوشی بنه در شور ما تا می شود انگور ما
سلام دوست عزیزم
چقدرزیبا هدایت و بخشش خداوندرو به زبون ساده توصیف کردین..چه حال خوبی پیداکردم باخوندن دیدگاهتون…سپاس فراوان ،،بهترینهارواز خداوند واستون ارزو دارم..
سلام به استاد و خانم شایسته و همه بچه ها
تا حالا هر چی این سفر نامه رو دیدم چیزی که توجه منو خیلی به خودش جلب کرده فرآونی هستش
فرآونی در طبیعت دست نخورده و بکرش هوای پاک و آب .در این کشور اوج تکنولوژی ساختمان ها و پلهای زیبا سوپرهایپر ها ماشین های لوکس. ولی با بهترین بهره وری از طبیعت وحتی باعث شده طبیعت بهترین جلوه رو نشون بده از خودش. فرآورنی زیبای موج میزنه در هر فایلی از سفرنامه. وبا این همه تکنولوژی هوای پاکش رو به رخت میکشه . من با هر قدمتون راه میره و زیبای ها رو از دریچه دوربین شما میبینم . لذت میبرم وخدا رو شکر میکنم . ممنون که روح ما رو جلا میدیم با دیدن زیبای های خدا
استاد فقط میخوام بگم حال دلم رو خوب کردید سپاسگذارم
سلام به استاد عباس منش عزیزم , خانم شایسته , داداش عزیزم مایک , و بچه های دوست داشتنی سایت
من باور دارم هیچ چیزی بدون دلیل , در جلوی دوربین خانم شایسته و.زندگی استاد و در قسمت های این سفرنامه ظاهر نمیشه , جز اینکه حامل پیام هایی برای ما باشه , شاید برخی مواقع بر حسب ظاهر , اینطور قضاوت نکنیم , اما اگر خوب دقت کنیم , بی تردید , در خواهیم یافت , پیام های زیبایی ک در دل این تصاویر هست , بسیار زیباتر از چیزی هست ک میبینیم .
وقتی این قفل های بسته شده به فنس رو دیدم , با خودم گفتم :
برخی از ما , سالهاست ک اسیر این قفل ها شده ایم , اما نه قفل هایی ک وجود فیزیکی داشته باشند , نه , بلکه قفل هایی درونی و ذهنی , قفل هایی ک به چشمان و گوش های خود زدیم و سبب شده چیزی جز تاریکی ها و زشتی ها را نبینیم و مصداق کلام خدا باشیم ک فرمود , آنها نه میبینند و نه می شنوند و کر و کور شده اند , و جنبه های مختلف زندگیمون رو , با باورها و افکار دروغین قفل زدیم
قفل هایی که شکل و رنگ مختلف دارد اما نتیجه همه آنها چیزی جز اسارت برای ما نیست .
قفلی ک :
?قفلی ک به حساب ها و جیب ها و وضعبت مالی خود , بنام قفل دولت و حکومت , قیمت ارز , سرمایه و داشتن پارتی زدیم
?قفلی ک به سلامتی خود با نام قفل ترس و نگرانی زدیم
?قفلی ک به روابط خود به نام قفل شک و تردید , ترس , قربانی کردن خود , عدم عزت نفس زده ایم
و این قفل ها سبب شد ک :
?سالها راه برویم اما راهی نیابیم
?سالها چراغ بیافروزیم اما روشنایی و نوری نیابیم
?سالها بالا برویم اما به قله ای نرسیم
?سالها به دنبال پول و ثروت , سلامتی , روابط دلخواه بدویم اما چیزی جز فقر و بیماری و شکست های عاطفی بدست نیاوریم .
?سالها در خواب سنگین غفلت و فراموشی به سر ببریم
?سالها خود و خدای خود را از یاد ببریم
?سالها چشم به حقیقت بسته و زیر بار حقیقت های دروغین رفته و اختیار از دست بدهیم
و نتیجه اش چیزی جز فقر، بیماری ها، نازیبایی ها، مشکلات متعدد نباشد .
اما گویا خدا می خواهد از طریق استاد عباسمنش, با ما صحبت کند تا بیدار شویم و از اسارت قفل هایی ک به ذهن و روح خود زده ایم آزاد و رها گردیم .
پس چرا وقتی خدای ما , با هدایتش به سمت استاد عباسمنش و این سایت , این سفرنامه , این محصولات , اراده کرده همه ما رو مثل استاد , به بالا بکشد و به عزت , ثروت , سلامتی و خوشبختی برساند چرا باید همچنان بنشینیم و منتظر بمانیم ؟
بیایید قفل ها رو بشکنیم و حرکت کنیم و در این راه انقدر ایستادگی کنیم تا موفق شویم .
به امید بیداری درونی
دوستون دارم
آرمین جان مثال قفل رو عالی زدی
ما هممون قفل هایی داریم
که وقتی قفل رو باز میکنیم میفهمیم چقدر مسخره بوده اون قفل
سلام دوست خوبم مثل همیشه فوق العاده بود
واقعا دقیقا همینطوره
به امید روزی که همه ی قفل هایمونو با کمک الله یکتا باز کنیم و ازاد و رها ادامه بدیم این مسیر زیبامونو
خدایا شکرت برای داشتن این خانواده ی ناب و خدایی??
آرمین جان دوست عزیزم سلام
فقط از خدا میخوام همه بچه های سایت استاد یه زمانی این کامنت منو بخونن چون حامل تصویری هست که هممون بهش نیاز داریم
امروز نیاز به هدایت داشتم و روی دکمه مرا به سمت نشانه قدم بعدی هدایت کن کلیک کردم.
به قسمت ۶۵ سفرنامه هدایت شدم و شروع به خوندن نظرات کردم.
اول بزار یه چیزیو بگم. اگر واقعاااااااااا ایمان داشته باشی خدا هدایتت میکنه میشینی با تمام دقت اون صفحه ای رو که به سمتش اومدی رو میخونی و فایلشو میبینی. اما اگر گفتی حالا بعدا میبینم یا بعدا میخونم الان حسش نیست، بدون که خیلی ایمان نداری که قراره علمی از آگاهی پروردگاه حکیم و خبیر در اون صفحه بهت داده بشه تا مسئلت حل بشه.
من نشستم با دقت صفحه اول این فایل رو خوندم. وقتی رسیدم به این جمله تو که نوشته بودی :
🌷قفلی ک به حساب ها و جیب ها و وضعیت مالی خود , بنام قفل دولت و حکومت , قیمت ارز , سرمایه و داشتن پارتی زدیم
ناگهان تصویر عجیبی در ذهنم نقش بست. تصویری که انگار خیلی از محدودیت های ذهنیم رو برام روشن کرد. تصویر خیلی واقعی بود! یعنی با اینکه به مانتیور نگاه میکردم اما ذهنم منو به فضای اون تصویر برد و به صورت شفاش دیدمش! همین الان که دارم مینویسم بدنم از شدت ترس یا شوق و هیجان داره میلرزه از اون تصویر
تصویر این بود :
بی نهایت کانال یا لوله بزرگ آب رو تصور کردم. از این کانالهایی که زیر زمین قرار میگیره و یه آدم میتونه از توش رد بشه
از تمام این کانالها داشت پول و طلا و جواهرات و شمش طلا و سکه طلا و هر جور ثروتی که فکرشو بکنی با فشار زیاد به بیرون میریخت و سرازیر میشد
من در دهانه یکی از کانال ها ایستاده بودم و یکی از دستانم به دهانه کانال با دستبند و قل و زنجیر بسته شده بود. کانالی که من در کنارش ایستاده بودم ثروت خاصی ازش بیرون نمیریخت! حتی اگر هر از گاهیی سکه و اسکناسی ازش بیرون میریخت من راحت نمیتونستم با یک دست بگیرمش! و بنابر این نمیتونستم ثروت خاصی جمع کنم. اما من داشتم کانالهای دیگه رو میدیدم. من داشتم میدیدم که از کانال های دیگه ثروت داره فوران میکنه، اما دستم بهشون نمیرسید. چون یکی از دستام به دهانه کانال خودم قل و زنجیر شده بود و نمیتونستم حرکت کنم.
اما یه سری آدمم هستن که بدون اینکه به جایی قل و زنجیر باشن دارن بین کانالها میچرخن و هر چقدر میتونن ثروت جمع میکنن. من اونها رو میبینم!
من تحسینشون میکنم و مدام به خودم امید میدم که منم به زودی مثل اونها از کانال خودم ثروتمند میشم، اما بعضی اوقات به خودم میگم آخه من که دارم به زیبایی ها و کانالهای ثروت توجه میکنم! من که حالم خوبه! من که دارم کارمو درست انجام میدم پس چرا از کانالِ من ثروت خاصی بیرون نمیاد؟!
اون آدمهای ثروتمند و آزاد دارن با شوق و ذوق هی تشویقم میکنن! میگن چرا اونجا خودتو بستی به یه کانالِ خالی ؟ بابا قفلتو باز کن بیا اینجا، میتونی قفلتو باز کنی، اصلا اون قفل زوری نداره! کافیه دستتو بکشی تا قفلت بشکنه و رها بشی! بابا انقدر به اون کانالِ خالیه خودت گیر نده! چرا نقدو ول کردی چسبیده به نسیه؟! میخوای تا آخر عمرت اونجا واستی؟! مگه تو ثروت نمیخوای؟ خوب بیا از این کانالهای دیگر جمع کن. ببین چقدر ثروت زیاده. ببین هر چقدر که جمع میکنیم تموم نمیشه. نمیبینی این کانالها به خالق جهان وصله؟ بیا با ما باش. بیا لذت ببر. بیا اینجا خیلی خوش میگذره.
وقتی که خودمو به کاری که دارم انجام میدم قفل نکنم و هی گیر ندم که فقط و فقط و فقط باید از طریق همین راه و از طریق همین محصول به رشد و پیشرفت مد نظرم برسم! وقتی خودمو به یه نفر قفل نکنم که فقط باید با این آدم خوشبخت بشم! وقتی فقط به یه راه برای سلامتیم و پیشرفتم و شادیم گیر ندم، میتونم راهکارها و ایده ها و ثروت های دیگه ای که از کانالهای دیگه جاریه رو ببینم.
ما دوست داریم گیر بدیم بگیم از همین راهی که من میگم. خیلی اوقات میگیم من که قانون باور و قدرت ذهنمو فهمیدم! پس من میگم باید از چه راهی به خواستم برسم! در صورتی که این اشتباهه محضه! ما راهو نمیدونیم. اونی که هادیِ و کارش هدایت کردنه راهو میدونه. ما باید هادی رو باور کنیم و بهش اعتماد کنیم.
در مورد بیزینسم، من کارمو برای رضایت الله انجام میدم و میدونم دوست دارم زندگیمو با چه کاری سپری کنم. اما دیگه اینکه من چجوری تو اون کار به موفقیت میرسم فکر نکنم سوالی باشه که جوابش دست من باشه! اینجا من به هادی نیاز دارم.
من با این تصویر اشک در چشمام جاری شد و فکر نمیکنم دیگه هیچ وقت این تصویرو فراموش کنم. از رب العالمین سپاسگزارم که این تصویرو به من نشون داد و به یکی از تئوری های زندگیم تبدیلش کرد.
یا قریب المجیب نیازمند تو هستیم.
سلام دوست عزیز
من از خوندن نظر شما در صفحه تجربه دوستان از نشانه های روزانه به این کامنت هدایت شدم البته بگم چندین بار تلاش میکردم ولی در صفحه ۴ کامنت شما رو نمی دیدم ولی در نهایت خواستم و رسیدم یه جورایی یه چیزی در ته ته وجودم بود که میگفت اینجا جواب سوالت رو میگیری
وقتی شروع به خوندن کردم و دیدم شما خطاب به آرمین عزیز چی گفتین احساس کردم دارین با من صحبت میکنین احساس کردم اون حس درونیه بیخود من رو اینجا نیاورده
من همیشه نظرات بچه ها رو با ذوق می خونم و کلی مطلب از دید اونها برام بهتر جا میفته یه جورایی یه دانشگاهه برای من ، ممنونم بابت این که تصور و شهود خودتون رو اینجا با ما به اشتراک گذاشتین
به امید باز کردن و رها شدن از همه قفلهای دیدنی و نادیدنی ، اونیکه می دونیم و اونیکه ازش خبر نداریم
در مسیر هدایت رب و توفیق روزافزون برای شما دوست گرامی در این خانواده صمیمی و دوست داشتنی؛آمین
به نام خدا ی عزیییییزم …سلام ..سلام به استاد خوبم سلام به مریم جان سلام به مایکی و سلام به تمام دوستان عزیزم .. الهی شکرت که فرصت پیدا کرده ام با شما خوبان باشم … هر بار هر بار هربار که فایلی رو میبینم میگم خدا یا شکرت …خدایا شکرت این از هر فیلمی سریالی برنامه ای چنان بهتره که غیر قابل قیاسه …هم روال زندگیه برای اینکه من و ما ها به اون چیزی که دوست داریم در این جهان برسیم و هم هزاران هزاران نعمتهارو ببینیم و یادبگیریم چطور انسان گونه زندگی کنیم زیبا ِلذت بخش و فقط و فقط زیبایی هارو ببینیم یعنی فقط زیبایی هارو انتخاب کنیم در هر زمان در هر مکان فقط و فقط چشممون گوشمون به زیبایی ها باشه بدون توجه به نارسایی ها بدون توجه به منفی ها بدون نق و گله بدون حس بد شکایت بدون خودخوری چون داریم قانون زندگی رو در عمل یاد میگیریم که اینم لطف خداست که اینجا باشیم و یادبگیریم یعنی زیباترین فیلم ها رو اینجا باید دید نمیشه اسمشو گذاشت فیلم از این بابت به خودم افتخار میکنم که اینجام بخدا … چقد آمریکا زیباست چقدر این همه زیبایی و ثروت و پول و سلامتی و نعمت هست خدایا شکرت که فرصتشو پیدا کرده ام که با شما خوبان باشم و یاد بگیرم واقعا بدون تعارف زندگی کردن رو نگاه کردن به زندگی رو یاد بگیرم چه یادگرفتنی …خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت … چه زیبایی هارو باید ببینم من بعد چه بهشتی در انتظارمه خداجون مرسی اونم چه مرسی گفتنی . استاد عزیزم مریم جان واقعا واقعا از خدا و از شما ممنونم بابت به اشتراک گذاشتن این نعمت هدایت این نعمت هدایت …فقط الهی شکرت …زیبایی های این فایل که جای خود دارد از مرز ایالت کنتاکی و اوهایو از استاد عزیزم و راحتیاش و انتخاب راه اسان حتی در راه پله دیدن زیبایی های شهر خدا شکرت چه رودخانه ای چه پل زیبایی ببین مردم چه فرکانسی دارن چقد زیباست چقد سرسبزه خدایا شکرت …عاشقانه خدارو شکرمیکنم چقد این زندگی زیباست زیباست زیباست زیباست زیباست بالا بری زیباست پایین بیای زیباست چپ زیباست راست زیباست شب زیباست روز زیباست الهی شکرت الهی شکرت…قربون خدا برم دلم میخواد تاصبح بنویسم شکرت شکرت شکرت چرا نگم .؟..چون دیگه فقط زیبایی هارو میبینم چون جز زیبایی نداریم ..نداریم واقعا نداریم الهی قربونت برم .این جهان عشق است و حال ما عاشق جز عشق نداریم ونداریم و نداریم ….ای جانم ای جانم …استاد عاشقتم بخدا…اون لحظه ای که در مورد قفل و باور های غلط نگاه و قیافتونو دیدم عمق باورتون رو فهمیدم و لذت بردم که اینقد آزاد و رها هستید و قانون رو چطور یاد گرفته و اجرا و به ما یاد میدید.خیلی لذت بردم خیلی بخدا اینقده که دارم بال درمیارم بسکه خوشحالم الهی شکرت ..الهی بی نهایت ازت سپاسگذارم ….اگر که ما از خودمون غفلت کنیم جهان روی غفلت رو نشونمون میده و اگر روی زیبایی و عشق رو انتخاب کنیم میبینیم فقط بهشته بهشتی که در هیچ شهر و کشور و سریال و فیلم لنگش پیدا نمیشه
..الهی شکرت الهی شکرت الهی شکرت . عاشقتونم در پناه الله شاد و دربهشت باشیم . ?????
سلام سلام و صد سلام به تمام عباسمنشی ها ی عزیز و دوست داشتنی ،چی بگم مریم جان عزیز که دل مارو بردی با این فایلها و چشم مارو بد جور عادت دادی به دیدن زیباییها خدایا شکرت شکرت شکرت بابت اینهمه برکت رحمت و زیبایی که خلق کردی چقدر این ماکت رودخونه آبی با زمین نارنجی با اون دیوارهای آجری دوطرفش کنتراست رنگی خوشگلی به هم زدند چقدر این سبزه های دوطرف مسیر اونو خوشگل تر کرده و مدرنیته و طبیعت رو یکجا در کنار هم به نمایش میزاره ،و اون دوتا مثلث رو سر همدیگه که مکمل تمام اون رنگهای گرم محیطه چقدر تمیزه اینجا ، این پل هوایی چقدر زیباست احسنت به این تکنولوژی ، خدایاااا آخه چقدر نقاشی تو قشنگه اون ابرهای خاکستری با ترکیب غروب نارنجی با اون پل که خط غروب رو قطع کرده چقدر زیبا و آرامش بخشه ،. رودخونه سبز با اون جت اسکیا. که حس رها بودن رو به آدم میده انگار میگه خودت رو بسپار به جریان رودخونه و فقط لذت ببر ، انگار صدای خدارومیشنوم که میگه خودت رو بسپار به آغوش من و دیگه نگران هیچی نباش ، فقط لذت ببر از لحظه های که در آغوش منی ، چه ایده جالبی اون نیمکتهای روبروی رودخونه که آدما بشینن و با لذت غروب رو تماشا کنن ، من عااااششق بازارهای محلی هستم تو حاشیه رودخونه با اینهمه زیبایی و طبیعت با یه عالمه زنگ و نشاط ، میتونی بری تو بازار و کلی از فراوانیها و برکتها لذت ببری ، این بازار نماد برکت رحمت فراوانی. و ثروته ، چقدر استاد کار قشنگی کرد که از اون دوتا جوون عکس گرفت چقدر هم ترو تمیز و شیک بودند مطمئن هستم یکی از زیباترین عکسهاشون میشه با اون منظره بینظیر پشت سرشون ، ووواااای خداااا این قفلها چه تابلوی قشنگی ساختن یه تابلو از همه رنگها چقدر زیباست و در عین حال بهمون یادآوری میکنه که چقدر باورهای ما میتونه ما رومثل همین قفلها به چیزی بچسبونه و مانع حرکتمون بشه ،اما ما بهچشم یه تابلو زییا بهش نگاه میکنیم و از دیدنش لذت میبریم ، وااااای که اون پل طلایی چقدر زیباست وسط این همه سبزی نقاشی خدا با نقاشی آدمها چه ترکیب زیبایی ایجاد کرده خدایا شکرت بابت چشم زیبا بینمون یه وقتایی دلم میخواد از شدت شوق فریاد بزنم که خدایا چقدر زیبایی تو چنته داری تمومی ندارن این رحمت و برکت ، و مریم بانو این موسیقی کانتری دیگه آخرش بود مارو از زمین بلند کرد ?چقدر این گلها شبیه حسن یوسفه خدای من چقدر اینجا تمیز زیبا و با طراوته میشه حس سر زندگی و حیات رو توی لحظه لحظه اینجا حس کرد زن و مردایی که با اون ترولیها بازی و تردد میکردند کودک درونم رو زندهکرد ،مغازه اسباب بازی فروشی و عروسکهای نینجا منو برد به عالم کودکی کارتون نینجا چقدر رنگی رنگی ، عاشششق ای گفته استادم مسیر آسان انتخاب همیشه استاد که بهمون یادآوری میکنه همیشه میشه مسیرهای آسان رو برای رسیدن به هدف انتخاب کرد ، چقدر خوبه که پیاده این مسیر رو با انرژی طی میکنین و مریم بانوی عزیز نمیدونم چطور سپاسگزاری کنم که با عشق این فیلمها و آماده میکنی و حتی یه لحظه رو از دست نمیدی و مارو توی دیدن اینهمه زیبایی شریک میکنی براتون دلی سر شار از آرامش و نگاه خدا آرزو میکنم و کامنتهای دوستان عزیزم که هر کدومشون یه درس و یه نگاه زیباست و بابتشون از خداوند سپاسگزارم که بهم کمک میکنه بهتر ببینم بیشتر یاد بگیرم و بیشتر در مسیر قرار بگیرم ، خدایا شکرت که منو در مسیری قرار دادی که هر لحظه اش لذته و شادی سپاس سپاس سپاس ???
سلام استاد عزیز و دوستان هم سفر
امروز ایده ای به ذهنم اومد که میخوام اجراش کنم
تا الان بیشتر توجهم به سفرنامه برای توجه به زیبایی ها بوده ولی از امروز میخوام تمرکز کنم بر روی باورسازی
اینکه بتونم از هر قسمت باورهای مفید و تاثیرگذاری پیدا کنم و سعی کنم این باورها رو در خودم نهادینه کنم
همسفرهای عزیز اگه دوست داشتن در این پروژه باورسازی همکاری کنند
من از دیدن این قسمت برای خودم دوتا باور پیدا کردم
1- اینکه وقتی دارم تفریح میکنم به شغل و در آمد فکر نکنم و همه حواسم به لذت بردن از چیزی باشه که در موقعیتش هستم
باور اینکه فروش و گسترش کسب و کار من داره انجام میشه
تا امروز خیلی سعی میکردم که هر روز به شغلم فکر کنم که چطور باید گسترشش بدم یا فروش بیشتری داشته باشم، میدونم که توجه کردن به کسب و کار باید باشه ولی وقتی زیاد بشه ناخودآگاه تمرکزت میره سمت پیشرفت نکردنش
چون به اندازه ای که من هر روز بهش توجه میکنم و برای گسترش فکر میکنم نتیجه لحظه ای یا یک هفته ای نمی بینم و یه جورایی نجوای ذهنیم قوی میشه که ببین فایده نداره
ولی وقتی بتونم این باور رو در خودم ایجاد کنم که گسترش کسب و کار داره انجام میشه و اونم یکی از این همه نظم حاکم بر جهانه و همونطور که نیاز نیست من به طلوع و غروب و وزش بادها و بارش باران و هزاران فرایند الهی دیگه فکر کنم نیاز نیست که به چگونه بزرگ شدن کسب و کارم فکر کنم و بخوام من اونو بزرگ کنم
بهتره ایمانم رو قوی تر کنم که خداوند برای من این کار رو انجام میده، مثل همه کارهایی که انجام داده و من بتونم ایمان و اطمینان قلبی در خودم بوجود بیارم و به آرامش و احساس خوب برسم
در این ویدیو به وضوح دیدم که استاد عباس منش یک لحظه به کسب و کارش فکر نکرد و صحبتی دربارش نکرد همونطور که در قسمت های قبلی این اتفاق رخ نداده، خیلی آزاد و رها از مساله کسب و کار داره از زندگی لذت میبره و این نیاز به ایمان و اطمینان به خداوند داره. حتما حواسش به کسب و کارش هست ولی این توجه انقدر پررنگ نیست که بخواد جنبه های دیگه زندگی رو تحت تاثیر خودش قرار بده
چون این تجربه رو دارم که مثلا در سفر بودم ولی فکرم درگیر کسب و کار بوده و معمولا هم درگیر بخش منفی اون که چرا بیشتر نمیشه، چرا گسترده تر نمیشه،و کلی چرا که حال منو بد میکرد
اما از این فایل دریافتم که کسب و کار رو نباید خیلی جدی بگیرم، بازم میگم نه اینکه رها کنم، به این معنی که به موفقیتش اطمینان داشته باشم و دیگه نگرانش نباشم
همین الان که دارم اینها رو مینویسم احساس بهتری دارم، چقدر خوبه نوشتن و به اشتراک گذاشتن
2- باور خوب دیگه ای که از این ویدیو پیدا کردم، اینه که از قفل استفاده نکنم
نخوام هیچ چیزی به من قفل بشه، و همچنین خودم رو به هیچ چیزی قفل نکنم
به خواسته هام قفل نشم
به ثروت بیشتر داشتن قفل نشم
به فلان و بهمان شدن قفل نشم
بلکه زندگی کنم، رها و آزاد از هر موضوعی که یا به من قفل بشه یا من بهش قفل بشم
خیلی این جمله استاد قشنگ بود
من دوست ندارم هیچ چیزی بهم قفل بشه
چه باور قشنگی
چه احساس خوبی به آدم میده
احساس رهایی که بالاترین سطح احساس خوبه
جالبه الان که دارم مینویسم باور دوم که قفل نشدن بود یه جورایی در باور اول هم وجود داره
اینکه به کسب و کارم قفل نشم و اون رو جزئی از روند طبیعی جهان هستی بدونم که در حال گسترش و پیشرفت کردنه
من از امروز این دو باور عالی رو در لیست باورهای VIP ذهنم قرار میدم و سعی میکنم به اونها در زندگیم عمل کنم
خدایا شکرت برای این دورهمی
خیلی از توضیحاتت لذت بردم رضا جان.
سلام استاد عطارروشن عزیز
خیلی خوب وعالی این دو باور و شناسایی کردید وبی نهایت سپاسکزارم از توضیح عالی که دادید وابسته نبودن به کسب ودرامد ولذت بردن خیلی ممنونم ازتون ???
سلام آقا رضا
فکر خیلی سنجیده و به جایی است
باور سازی
خیلی بهم چسبید
سپاسگزارم از اینکه این درک فرکانسی تون را به اشتراک گذاشتین
سلام رضای عزیز.
چه نگاه زیبایی.تا حالا از این زاویه به موضوع نگاه نکرده بودم .خیلی عالی بود.ممنونم از اشتراک تجربیات و برداشت هات.
سلام بردوست عزیزم آقای عطارروشن
چندشب پیش وقتی رسیدم خونه همسرم داشت یک سریال تلویزیونی روتماشامیکردوبااینکه اکثردیالوگ های فیلم سرشار ازباورهای بازدارنده بودولی یک آن یکی ازبازیگران فیلم باورخوبی روبازگوکردکه گفت ثروتمندان یک خصوصیت خوبی که دارند اینه که وقتی دارندکارمیکنند فقط کارمیکنندووقتیکه درحال لذت بردن وخوش گذرانی هستندفقط لذت میبرندوبه هیچ چیزدیگه ای فکرنمیکنندوالان که کامنت بی نظیرشمارومطالعه کردم متوجه این باورشدم که استادچقدرخوب این باور ودرخودش نهادینه کرده
بعدازیافتن این باوردیدم که اکثرافرادیکه فقیرهستندبه دلیل اینکه هیچ علاقه ای به کسب وکارشان ندارندبرای همین وقتی که کارمیکنندبه همه چیزفکرمیکنندالا کارشان وموقعی هم که وقت آزاددارندومیخواهنداز زندگیشان لذت ببرندبدلیل مشکلات فراوانی که دارنداصلارمق لذت بردن ندارند
دیدگاه شمارومطالعه کردم واین باوربیشتردرذهنم پررنگ شدکه وقتی که کارم وانجام میدم باهمه وجودم کارم وانجام بدم ووقتیکه میخواهم لذت ببرم باتمام وجودم اززندگی واوقات فراغت ام لذت ببرم که اینگونه چناچه به کارفعلی ام علاقه ای هم نداشته باشم جهان منوبه سمت کسب وکارموردعلاقه ام هدایت میکنه
خواستم بگم من هم درمسیرباورسازی ازفایل های استادهمراه شماهستم ودوست دارم قدم به قدم ازآگاهی های شمابهره ببرم
امیدوارم من هم بتونم قفل چیزهایی که مدت هاست خودم وبهشون درگیرکردم وبازکنم وبزرگترین قفل زندگی ام قفلی باشه که به خدای خودم بسته باشم.
درود برشما,قانون رهایی,سپردن بار به خدا,به قول استاد کارارو خدا انجام میده برا من,عشق وحالا رومن میکنم,موفق باشید.
سلام رضاجون اییییییول، دمت گرم، گل کاشتی، زدی تو خال
یعنی شدی یکی از بینهایت دستان خداوند برای پاسخ به سوال من که واقعا خیلی درگیرش بودم….
دقیقا همین مساله رو مدت زمان زیادی در گیرش بودم.
با سلام
دوست عزیزم رضا جان ممنون به خاطر اینکه نظر فوق العاده و پیشنهادت رو نوشتی
در مورد درگیر نبودن و قفل نشدن به کارت یا همون رها کردن و ارتباط و یکی بودنش با باور اول که من اسمش رو میذارم زندگی در لحظه باید بگم که دقیقا اصل موضوع همیه که خیلی هم تو تو حاشیه ذهنمون قرار میگیره و اصلا بهش توجهی نمیکنیم
یعنی یجورایی اصلی ترین اصلیه که انگار ناخوداگاه تو حاشیه قرار میگیره و باعث میشه دیر ب خواسته برسیم یا اصلا نرسیم
من تو چندتا کامنت قبلیم که یجورایی عمیق به خودم نگاه کردم دیدم 5 تا اصل برای رسیدنم به خواستم وجود داره
1) واضح بودن هدف
2) باور دارم خداوند همیشه منو حمایت میکنه و بهترین مسیر رو برای رسیدنم به خواستم در نظر میگیره
3) باور دارم توانایی انجام هر کاری رو دارم، هر کاری…..
* نمیدونم چطور و از کجا اما تو همون مثالی که تو اون فایل زدم گفتم من با توجه به همین اصل 2-3 به اولین الهامم عمل میکنم و تو دل همین مسیر خودش رخ میده
4) عمل به اولین الهامی که بهم میشه
5) رسیدن به نتیجه
اما نکته مهم که تو همه این 5 مورد وجود داره داشتن احساس خوبه ک یکی از تبصره هاش رها کردن همه چیز. خواسته، نوع رسیدن به خواسته، ابزارش، دستایی ک قرار این کار رو برات انجام بدن
بذار یچیز دیگم اضافه کنم ک دیشب بهم الهام شد
تو ایات سوره لیل هم این جریان توصیح داده شده با ی دیدگاه دیگه
إِنَّ سَعْیَکُمْ لَشَتَّى ﴿۴﴾
که همانا تلاش شما پراکنده است (۴)
فَأَمَّا مَنْ أَعْطَى وَاتَّقَى ﴿۵﴾
اما آنکه [حق خدا را] داد و پروا داشت (۵)
وَصَدَّقَ بِالْحُسْنَى ﴿۶﴾
و [پاداش] نیکوتر را تصدیق کرد (۶)
فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْرَى ﴿۷﴾
بزودى راه آسانى پیش پاى او خواهیم گذاشت (۷)
وَأَمَّا مَنْ بَخِلَ وَاسْتَغْنَى ﴿۸﴾
و اما آنکه بخل ورزید و خود را بى نیاز دید (۸)
وَکَذَّبَ بِالْحُسْنَى ﴿۹﴾
و [پاداش] نیکوتر را به دروغ گرفت (۹)
فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْعُسْرَى ﴿۱۰﴾
اینکه خدا میگه أَعْطَى وَاتَّقَى
دیشب خدا بهم گفت ببین بایید برای اینکه فرکانست عملت جواب بده باید تو هر خواسته ای هر زمینه ای اعطی داشته باشی
اگر روابط خوب میخوای باید خودت رابطت رو خوب کنی و بد تقوی پیشه کنی و ب خواسته توجه داشته باشی
تو ثروت و … هم همینه باید ببخشی و توجهم داشته باشی به خود ثروت
تو همه اینا اصل رهایی تو بالاترین درجه دخیله اینکه چقدر میتونی رها باشی و لذت ببری….
وَصَدَّقَ بِالْحُسْنَى
خدا خودش میگه این مطلبو اینکه وقتی داری میبخشی و توجهت به خواستته باید با داشتن احساس خوبت تایید کنی ک اره خدا خودش همه چیز رو مدیریت میکنه و در بهترین زمانش بهترین نتیجه رو رقم میزنه
به قول اون داستان گدا و سلطان محمود
کار خوبه خدا انجام بده سلطان محمود خر کیه….!!!!
اره کارو خدا انجام میده دیگه من لازم نیس برای رسید به خواستم حتی روی خودمم حساب کنم چ برسیه به دیگران
و اگر اینجوری بودیم، رها و ازاد و در لحظه
اونوقته که به این مرحله میرسیم
فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْرَى
برای راحتی و ورود به نعمات همه چیز فراهم میشه
و اما نکته مهمش برای من ایات رنج اهرم رنج و لذته
أَمَّا مَنْ بَخِلَ وَاسْتَغْنَى
خداجون بهم گفت اما اگر بخیل بودی، بخیل ن به معنای اینکه فقط خسیس باشی برای دادن اینکه خسیس و مغررو باشی برای کمک گرفتن و بگی ن من خودم میتونم، خودم خودم و همش خودم و در واقع بگی من غنی ام از هر چیزی اینجاست ک در واقع همون قفل شدن داره رخ میده
قفل شدن روی خودت که همون روی شرک متمرکز بودنه.
یعنی تو داری خودت رو اصل قرار میدی ن خدارو و هزاران موضوع مرتبط به همین فرکانس
و وقتی اینجوری باشیم
وَکَذَّبَ بِالْحُسْنَى
در واقع داریم همه چیز رو تکذیب میکنیم.
یعنی داریم با عمل کردن مثل قبل انتظار نتیجه جدید رو داریم
و خب طبیعتا نتیجه میشه این
فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْعُسْرَى
اینکه میبینیم هرچی میدوییم ب چیزی نمیرسیم و بعد نجوی شروع میشه
امروز هم تو ی هدف مشخص وقتی گفتم اصلا بیخیالش و رهاش کردم و گفتم اینجوری عمل مکینم و ازاد شدم خودش حل شد و خواستم اومد تو زندگیم
یعنی خود طرف زنگ زد گفت بیا کارت حل شد
و چقدر زیباست درک قانون
یعنی خود نتیجه لذت بخش نیست بلکه طبیعیه ک رخ بده
لذت بخش درک قانونه
شاد باشدی (:
خداوند برای من کافی ست (:
سلام دوست عزیزم
هزاران سپاس از این دیدگاه اموزنده و پرازدرس..و چه ایده ی عالی رو مطرح کردین برای پیداکردن باورها توی این فایلها….سپاسگذارم…
وایییییی محشر بود دوست خوبم
سلام اقا رضای عزیز
یعنی چقدر زیبا حقیقته همه ی سفرمونو کشیدین بیرون..دقیقا
این یه نشانه بود که از این به بعد به باورهامونم توجه کنیم…واقعا عالی بود و چه چیزهایی چه تضادهای زیبایی رو برام روشن کرد
خدایاشکرت
واقعا برای هر لحظه که هدایتمون میکتی شکرت…شکرت تو این خانواده ام
استاد عزیزم عاشقتونم
سلام آقای عطار روشن,من درمورد شما وموفقیت شما مطالبی در سایت خوانده ام,وبه شما تبریک میگویم,اما اطلاع خیلی کمی از روند موفقیت شما دارم خیلی دوست دارم به عنوان کسی که فرد موفقی در این خانواده هست از شما سوالاتی بپرسم وممنون میشم که پاسخ من رو بدهید:درواقع این تمرین من هست,مصاحبه با افراد موفق:شما درچه حوضه ای فعالیت دارید؟چطور کار رو شروع کردید؟آیا درابتدای شروع کارتون ترس هم داشتید؟چه ترسی بود؟چطور با ترستون مقابله کردید؟آیا تحصیلات دانشگاهی(آکادمیک)یا مدرک خاصی هم داشتید,مدرک تحصیلیتون چیه؟آیا در شروع کارتون به مشکل هم برخوردید؟چگونه مشکل روحل کردید؟مشوقی هم داشتید؟در طول روز چند ساعت روی باورهایتان کار میکردید؟درمورد اینکه قانونهای کشور هم یک باور هست چه نظری دارید؟درطول مسیر موفقیتتون وقتی نا امید میشدیدیا به مشکل بر میخوردید چی کار میکردید؟الان توی چه جایگاهی هستید؟دوست دارید در چه جایگاهی قرار بگیرید؟خیلی ممنون میشم که به سوالات من جواب بدید,چون طبق قانون کسی که کمک کنه برای موفقیت وشادی دیگران ,خودش هم بیشتر موفق وشاد میشه.(پاسخ شما برای من خیلی مهم وبا ارزش هست)موفق وشاد باشید,سپاسگزارم از شما,استاد واین خانواده گرامی وموفق,خدایا شکرت.
وای اقای عطار روشن این کامنت شما معرکه بود یعنی من یکی از بهترین و منطقی ترین جواب هارو در برابر یکی از پاشنه اشیل های خودم (عدم رهایی و نگران بودن) پیدا کردم اونم با این حرف شما:
«گسترش کسب و کار داره انجام میشه و اونم یکی از این همه نظم حاکم بر جهانه و همونطور که نیاز نیست من به طلوع و غروب و وزش بادها و بارش باران و هزاران فرایند الهی دیگه فکر کنم نیاز نیست که به چگونه بزرگ شدن کسب و کارم فکر کنم و بخوام من اونو بزرگ کنم»
البته قبلا هم به این موضوع فکر کرده بودم اما این مثال شما و نحوه بیانتون باعث شد خیلی بیشتر درکش کنم و انگار اگاهی که قبلا سطحی بود به عمق جانم نشست و بهتر متوجهش شدم.
امشب خدا از زبون شما با من حرف زد… یک دنیا سپاسگزارم
خدای شکررررررررررررررت
سلام بر همه ی عزیزانم
درود بر شما آقای عطار روشن
بسیار سپاسگزارم واسه کامنت فوق العادتون و خدارو شکر میکنم که انقدرررر قشنگ نشونمو دریافت کردم ؛ آخه چند روزی بود که افراطی چسبیده بودم به پیشرفت در کار و واقعا قفل ِ سریع پیشرفت کردن شده بودم و به قول شما به نجواهای ذهنیم فرصت قدرت گرفتن برای وارد کردن منفی ها رو داده بودم
و چه جالب که شما دقیییقا در مورد مسئله ی من کامنت گذاشته بودید
چقدر این جا بهشتیه
چقدر این جا همه چیز عالیه
استااااد جانم خانم شایسته ی عزیزم بسیاااار سپاسگزار شما و این فضای عالی که درست کردید هستم
خداروشکر که توی این فضای فوق العاده ام و همواره به بهترین مسیر ها هدایت میشم
دوستتون دارم
برفریزون 28دیماه 1403
تیکوتاک 21:01
سلام به استاد جان و مریم عزیزم ️️
و سلام به دوستای پرانرژیم در این خانواده زیبا
آقا رضای عزیز من هم وقتی کامنتتون رو خوندم دوباره چند بار از اول این قسمت سفرنامه رو دیدم
جملاتی که مینویسم بخشی از چیزهایی که درک کردم هست
در ادامه زنجیره کامنت شما
اول اینکه: باور راحت رسیدن به هر چیزی
مثلآ استاد میگفت داریم پیااااده از این ایالت میریم به یه ایالت دیگه
یعنی همه چیز رو به همین راحتی بگیریم و حتی یه جایی آخر فایل با لبخند گفتن مسیر آسان
آره
همیشه یه مسیر آسون برای رسیدن به خواستهها وجود داره
دوم اینکه: باور دیدن قشنگیهای بیشتر برای ثبت کردن
درست مثل زمانی که استاد با ذوق به مریم بانو میگفتند «اینجا هر چی صحنه بخوای برای فیلمگرفتن داری»
تازه یه محل مناسب و خوب به مریمجان نشون میدادند که از اونجا بشه فیلم و عکس گرفت
سومی: باور اینکه هر جایی بری میتونی خیلی راحت به تمام چیزها دسترسی داشته باشی
مثل اون بازارچهای که کنار رودخونه بود
همهچی در دسترس
محل بازی بچهها و محل خرید برای افراد
لذت بردن از هوای خوب
لذت بردن از خرید عالی
لذت بردن از پیادهروی
لذت بردن از منظرههای زیبا
چهارمی: باور اینکه گیر ندادن و قفل شدن به چیزی
خدا بخواد بشه میشه
نخواد هم خودت رو خفه کن اما نمیشه
پنجمی و آخری: و لذت بردن از اون لحظهای که توش هستیم
خیلی وقتها شده انقدر ذهنم درگیر یه مسئلهای بوده که نتونستم از زمان حالم لذت ببرم
و استاد واقعا داشتن لذت میبردن
با خندهها و شوخیها
با تعریفها و تمجیدها
با عشقورزیدنها
با شکرگزاریها
استاد جان
سپاس که اجازه دادید همسفر امروزتون باشم
و ممنون از شما جناب عطارروشن عزیز که به نکته خوبی برای دقت بیشتر به فایل اشاره کردید
در پرتو نگاه گرم و عاشق خداوند شاد و سلامت باشید ️
خیلی عالی بود. متشکرم. اسم و خواننده اون آهنگی که تو این فایل گذاشته بودین چیه؟ همون که آخر هر قسمت میگه country