معضلی ویرانگر به نام "جلب توجه" - صفحه 15

334 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    حمید امیری Maverick گفته:
    مدت عضویت: 1274 روز

    سلام و درود به استاد عزیزم

    امروز یه فایلی رو دیدم ، موضوع فایل روانشناسی ثروت بود ولی یه جاهایی اشاره می‌کردید به عزت نفس و ارتباط اون با مهارتهای فردی هر شخص.

    از اونجایی که به لطف الهی یه سری مهارت های شخصی دارم ولی هنوز نتونستم ازشون کسب درآمد کنم گفتم این کلید واژه ای که توی صحبتهای استاد عباس منش هست خیلی مهمه . این پاشنه آشیلم هست. عزت نفس . اولین کاری که کردم دوره عزت نفس رو گذاشتم توی سبد خریدم. هنوز هم هیچ ایده ای ندارم که از کجا قراره پولشو بیارم ولی مطمئنم خداوند به ازای هر یک قدم من نه هزار قدم بلکه هزاران کیلومتر به طرف من میاد.

    از اونجایی که هر محصول کلی فایل آگاهی داره. فایلهای مرتبط با عزت نفس رو باز کردم. گفتم بذار با آگاهی ها شروع کنم. بذار عزم جدی خودم رو برای بهبود عزت نفس به جهان اثبات کنم.

    و باورم نمیشه برای همین یه فایلی که قبلاً هم چند بار دیده بودمش پنج صفحه متن مکتوب کنم.

    یادمه قبلاً برام این موضوع باعث اضطراب شده بود که اصلا مشهور شدن چیز خوبیه یا نه. الان به نوعی پاسخش رو گرفتم ، اصلا خود همین نگرانی از اهمیت داشتن نظر دیگران میاد. و همین اهمیت و توجه داشتن نظر دیگران پیش زمینه شرک میشه. استاد چقدر شما بی نظیر روی خودتون کار کردین. شما مبنای کار رو توحید قرار دادین. الان میبینم عزت نفس اون خط باریک بین توحید و شرکه.

    اونیکه عزت نفس داره و محتاج توجه و نظر دیگران نیست انسان موحد تریه،و اونیکه محتاج نظر و توجه دیگرانه به طرف شرک‌ کشیده میشه.

    یاد اون تعهد روز اول شروع به کارتون افتادم که همیشه توی فایلها میگید، تعهد دادین و درخواست کردین پیام رسان توحید باشید.

    یه جایی ذیل توضیحات شما ، بیاد یه موضوعی افتادم که یادم نیست اینو توی چه کتابی خوندم یا از شاید توی چه سخنرانی شنیدم … و اون اینکه «آدم ها اونقدر به دیده شدن و توجه دیگران اهمیت میدن، که بد توجهی رو به بی توجهی ترجیح میدن» یعنی افرادی که مدلهای عجیب لباس یا آرایش دارن. یا افرادی که کارهای عجیبی میکنن، یا وارد مسائل خلاف و جرم و بزهکاری و خشونت میشن، آدمهایی هستن که به دنبال کسب توجه و تأیید دیگران هستن. حتی برخی از خانمها تو روابط شون خودشون رو به بیماری میزنن،یا بحث و مشاجره میکنن تا فقط دیده بشن، و از حالت «نادیده گرفته شدن» در بیان. یا برعکس اون آقایونی که با رفتارهای نامناسب به دنبال قدرتنمایی هستن.

    سپاسگزارم از شما استاد عباس منش عزیز بخاطر این فایل و این آگاهیهای توحیدی.

    خدا رو صد هزار مرتبه شکر بخاطر وجود ارزشمند تون و بخاطر این سایت.

    در پناه جان جانان رب العالمین جان همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  2. -
    لیلا گفته:
    مدت عضویت: 1248 روز

    وقتی به خودم و زندگیم نگاه میکنم خداروشکر نیاز به توجه دیگران اونقدری در من وجود نداشته و نداره . هیچوقت کاری نکردم که افراد بهم توجه کنن چه با استایلای عجیب غریب چه کارایی که از نظر بقیه خاص و باحاله .

    ولی خب قطعا یه جاهایی کارایی کردم برای تایید گرفتن از خانواده و اطرافیان و باید روی خودم کار کنم

    و باید حواسم باشه هر موقع خواستم کاریو بکنم که دیگران به به و چه چه کنن اون کارو انجامش ندم

    و به کارام بیشتر توجه کنم ببینم این کاری که میکنم به خاطر خودمه یا صرفا بخاطر تاییدو توجه دیگران . حرفی که میزنم بهش اعتقاد دارم یا برا تایید دیگرانه ؟!

    وظیفه من راضی کردن خودمه ، راحتی و خوشحالی خودمه .

    من باید سرم تو زندگی خودم باشه همین که خودم به خودم توجه داشته باشم کافیه چه اهمیتی داره دیگران بهم توجه بکنن یا نه مگه دیگران چقدر تو زندگی من اهمیت دارن که نظر و توجهشون اهمیت داشته باشه .

    در این مورد به نظرم بدترین چیز اینه که خودتو تغییر بدی برای رضایت دیگران بین اطرافیان و دوستان زیاد دیدم طرف موهاشو اونطوری رنگ میکنه که پارتنرش بپسنده ، مدلی لباس بپوشه ، طوری رفتار کنه که طرف بپسنده ، بره باشگاه چاق بشه لاغر بشه بینیشو عمل کنه و هزاران چیز دیگه که طرف بپسنده

    من باید مسیر مخالف این افرادو برم بایدجوری باشم که فقط خودم بپسندم هر آنچه که مربوط به خودم و زندگیمه و با وجود احترام برای افراد ولی نظر هیچکس برام مهم نباشه .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    تنها خدا برایم کافیست گفته:
    مدت عضویت: 1117 روز

    فتبارک الله احسن الخالقین

    تعهد روز نود ونهم

    سلام استاد عزیز و تمامی دوستان همراه

    قبل از شنیدن این فایل هدفم خرید دوازده قدم بود ولی الان ب نسبت قبل با هدایت خداوند مطمعن تر شدم به خرید بسته عزت نفس اول از همه

    استاد من ی تفاوتی ک با بقیه داشتم این بود که برعکس بقیه ک پست میذاشتن و فضای مجازی فعال داشتن ،من دور بودم از این جو…ن بخاطر اعتماد بنفس و عزت نفس..بلکه بخاطر عدم اعتماد بنفس ولی ب شکلی دیگه

    چون فکرم این بود جذابیت کافی ندارم درحالی که واقعا اینطور نیست

    فک میکردم نباید خودم رو تو فضای مجازی نشون بدم چون از بقیه کم دارم ولی در واقع خیلی امتیازات مثبت هم دارم

    و خلاصه میخوام بگم همیشه حضور پررنگ داشتن نشونه کمبود عزت نفس نیست بلکه انزوا داشتن هم ی نمود دیگه از کمبود اعتماد بنفس هست و ما نباید خودمون رو در کلمات گول بزنیم بلکه اصل و هدف استاد رو باید درک کنیم

    من زیاد اهل عکس نبودم اهل شو آف نبودم اهل استوری نبودم بخاطر عدم اعتماد بنفس…و خیلی ها ک خودشون رو نشون میدن بازم در شکل و پوسته ای جدید نشونه کمبود اعتماد بنفس هست هرچند خیلی محو و مخفی هست

    درواقع باید خود خود اصلی مون باشیم طوریکه اگه خودمون رو چه نشون بدیم چه نشون ندیم از درون خودمون احساس کم ارزشی و خجالت نداشته باشیم

    این خیلی کار داره

    استاد حق دارن وقتی عزت نفس داشته باشیم تحت هر شرایطی له و خورد نمیشیم و همواره سرمون بالاست

    من خودم ب شخصه فعلا عزت نفسم خیلی کمه و خودمم کاملا آگاهم

    همین که نظر دیگران برام مهمه و در واقع اهرم حال خوب و بد من هست یعنی کمبود دارم.

    این حرفتون استاد خیلی خوشایندم شد که هر وقت دیدید حرف و عملتون میخواد شما رو در نظر بقیه نشون بده و در واقع جلب توجه کنه همون موقع باید دهنمون رو ببندیم

    خدایا من نمیتونم همه رو راضی کنم اصلا امکانش نیست چون هرکسی تفکرو سبک خاص خودش رو داره و ایجوری همیشه در رنج و عذاب هستم ،مث همین الانم

    ولی از خداوند هدایت میخوام برای تشخیص مسیر درست ،علاقه شخصی و سبک مورد علاقه م،واقعیت حتی خودم رو دقیق نیمشناسم ،چطور انتظار دارم همه همه بهم احترام بذارن و طبق میلم پیش برن وقتی خودم خودمو نمیشناسم

    شناخت یعنی دقیقا بدونم چی ازخدا میخوام با اطمینان و قطعی

    خدایا ازت میخوام هزینه خرید بسته عزت نفس رو ب دستم برسونی خدایا شکرت

    در پناه الله یکتا شاد سالم سعادتمند و ثروتمند در دو دنیا باشیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  4. -
    سیده مینا سیدپور گفته:
    مدت عضویت: 1585 روز

    به نام خداوند بخشنده ی مهربان

    سلام به استادعزیزم ومریم بانوی عزیزم و

    سلام به همه ی دوستانم در این سایت

    مرابه سوی نشانه ام هدایت کن، آورد منو به این بخش پراز آگاهی، مثل همه ی فایلهای شما استاد عزیزم آموزنده و کاربردی…

    الهی هزاران بارشکر الله مهربان رو که از وقتی دارم از آموزه های شما استفاده میکنم به شناخت نسبتا خوبی از خودم رسیدم، چون حالا دیگه احساساتم رو میشناسم، تا یه حسی میاد سراغم ویه فکری میاد توی ذهنم که کاری انجام بدم ویا حرفی بزنم، از خودم می پرسم چرا میخوای این حرفو بزنی چرا میخوای اینکارو انجام، واز اونجایی که من باور کردم مهمترین رابطه ی زندگی من رابطه ی من با خداوند هست، متوجه میشم که باز گرفتار جلب توجه شدم، باز این کمبود عزت نفسم داره کار دستم میده تا هرشخصیتی باشم جز خود واقعیم!!

    شکر خدا همینکه مچ خودم رو میگیریم وبا یه گفتگوی ذهنی باخودم میفهمم حس وحالم چیه، سریع به خودم یادآوری میکنم که آیا بازم دوست داری مثل گذشته عذاب بکشی؟! دوست داری تو ناراحتی بسرببری؟! دوست داری حرفی بزنی کاری انجام بدی که نه تنها کمکی بهت نمی کنه بلکه بهت حس بدی میده؟!

    وقتی این سوالات رو از خودم میکنم سریع منصرف میشم از حرف وعملی که میخواستم انجام بدم که شالودش جلب توجه بوده..

    چون توگذشته اکثر حرفها ورفتارهام برای این بود خودی نشون بدم، بگم منو ببینید من ال هستم من بل هستم من می تونم، من بلدم، من توانمندم، من زیباهستم، من همه چیز تموم هستم،من تونستم انجامش بدم، من …من.‌‌..من…

    واین من ها واقعا منواز خود واقعیم دور کرده بود…

    من همش با چیزهای کذب و پوچ و بی ارزش ، دنبال ارزش خریدن وتایید گرفتن برای خودم بودم..

    وهمه اش برمیگشت به کمبودهام، انسان ذاتا دوست داره دیگران بهش توجه کنن، خب منیکه از بچگی چیز ارزشمند وتوچشم بیایی نداشتم برای عرضه کردن ودیده شدن .،( مثل بابای پولدار وحمایتگر، ثروت ودارایی، خانواده سرشناس، تحصیلات عالیه و …) که اکثرا جامعه اینهارو ملاک شخصییت وارزش انسانی میدونن متاسفانه!!!

    سعی میکردم یه طوری خودم رو نشون بدم وابراز وجود کنم..

    چون از بچگی دیده بودم که 95 درصد مردم جامعه، برای دیده شدن یه سری چیزها رو امتیاز میدونن، وهرکی اون امتیازات رو داره پس با ارزشه پس دوست داشتنیه پس باشخصییته وهمه بهش توجه میکنن ودوستش دارن، ( چیزایی مثل ظاهر زیبا، اندام خوب، پول وثروت، مال واموال، تحصیلات،پوششهای خاص، خوردن غذاهای خاص ، مسافرت خارج از کشور رفتن، تو مدرسه های عالی غیرانتفاعی درس خوندن، بابای پولدار داشتن، خونه وماشین عالی داشتن، یا مثلا دکتر ومهندس بودن…)

    خیلی از این موقعییت هارو در طول زندگیم یا ساختم یا بدستش اوردم، ولی هیچکدوم نه تنها بهم ارزش واقعی و رضایت وحس خوشبختی رو نداد بلکه باعث شده بود ناامید تر بشم از اینکه دیگه زورم نمیرسید همرو راضی نگهدارم، همه دوستم داشته باشن، وهمه منو تایید کنن..

    تا اینکه به لطف الله از شما یادگرفتم اینکه من انسان صادق وشرافتمند ودرستکار وبا ایمانی باشم همین باعث میشه مورد تایید خدا باشم، وتایید شدن نزد خدا برای آدم برکاتی به همراه داره که آدم از درون پر وغنی میشه، انقدر درآرامش وصلح وامنییت باخودش هست که دیگه نه بدست اوردنها خیلی شاد وسر خوشش میکنه ونه از دست دادنها ناامید وغمگینش میکنه..

    نه تنها دیگه تلاشی نمی کنه برای جلب توجه، بلکه اخلاق نیکو وپسندیدش، وایمانش و صداقت ودرستکاریش باعث میشه خداوند اونو محبوب دل دیگران کنه وبهش عزت وآبرو وشرف وبزرگی میده….

    مدتهاست شکر خدا برای خودم زندگی میکنم و انقدر از رفتارهای گذشته ام آسیب دیده بودم که وقتی شخصییتم عوض شد وبه این حداز رضایت وآرامش وامنییت رسیدم هیچ چیزی دیگه برام مهمتر از رضای خداوند ورضای خودم نیست…

    موقعییت ها خودشون میان، پول خودش میاد، ادمهای درست خودشون میان، محبت وعشق و دوستی وعشق خودش میاد، من فقط سرجای خودم هستم، جاییکه سعی میکنم بازم میگم سعی میکنم هرفکری هر حرفی هر عملی که انجام میدم در جهت رضای خداوند وبندگیش باشه…

    اصلا آدم وقتی از توجه خدا غنی میشه،یه جوری میشه، ناب میشه، بی حدومرز مهربون وبخشنده میشه، با همه توی صلح هست وبه همه ی جهان عشق می ورزه، دیگه نگاهاش وصداش و رفتارش همه دلچسب و دوست داشتنی میشه، طوریکه آرایش چهرش میشه لبخنده های پی درپی، زیبایی وپوشش اندامشش میشه فروتنی وتواضعش، سرمایه و مال وداراییش میشه صداقتش، ایمانش، یکتاپرستیش…

    وقتی من برای خوشبختی خودم وخیر دنیا وآخرتم سعی میکنم درسترین کار رو انجام بدم دیگه چه اهمییتی داره کسی منو تایید یا تکذیب کنه؟!

    انقدر آسیب از ماسک ونقاب بر چهره زدنها دیدم که از وقتی سعی کردم خود واقعییم باشم پراز سکوتم پراز آرامش پراز خدا پراز امنییت، دنیا زیر ورو بشه، من شکر الله حال دلم خوبه..

    نه ترس از دست دادن دارم، نه ترس ترد شدن، نه ترس تنها موندن…

    چه بسا تنهایی هزار بار بهتره از بودن با کسایی هست که تورو همینطور که هستی نخوان ومدام بخوان که تغییرت بدن که طبق خواست اونا باشی..

    وچقدر این دنبال تایید نبودن دنبال جلب توجه نبودن، وقت در دسترس من قرار داده واز کارهای بیهوده وبی نتیجه دورم کرده، تا بشینم به شخصییتم به علایقم، به اهدافم، به اموراتم رسیدگی کنم….

    رسیدگی به کارهایی که منو رشد میده به سمتی که هم خیر دنیارو صاحب بشم وهم خیر آخرت رو…

    در نهایت اونکه باید منو تایید کنه خداست، جاییکه من وخودش تنهای تنها باید باهم روبرو بشیم….

    انشالله که توی این مسیر درست ثابت قدم بمونم انشالله که شیرینی دلچسب این ارامش وخوشبختی و امنیت همیشه به کامم باشه ..

    چون به محض اینکه از مسیرم دور بیفتم وتمرکزم از روی خودم برداشته بشه دوبار درگیر کم وزیاد وزشت وزیبا وبدو خوب دنیای مادی و مردم اطرافم بشم دوباره میشم مثل قبل، هرچی رشته بودم پنبه میشه..

    انشالله هممون در مسیر صراط مستقیم خداوند همیشه وهرلحظه ثابت قدم باشیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      سمانه سادات گفته:
      مدت عضویت: 999 روز

      درود بر مینا جان عزیزم

      بسیار بسیار لذت بردم از این همه حس عالی و نزدیک بودنت با خدا و خودت چقدر به دلم نشست اینجا که گفتین موقعیتها خودشون میان پول آدمهای درست عشق دوستی همه اینها خودشون میاد زمانی که من سر جای خودم باشم

      واقعا همینه زمانی که دنبال چیزی باشی و بهش بچسبی ازت دور دور تر میشه

      بهترین ها را برات خواستارم چون لایق بهترین ها هستی

      در پناه الله

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      صفورا کوشککی گفته:
      مدت عضویت: 1181 روز

      سلام مینا جانم

      چقدر کامنتت رنگ و بوی خدارو برام داشت.مینای عزیزم

      این روزها تصمیم گرفتم که برم تو دل بزرگترین ترسام ترس از تایید نشدن توسط بقیه ترس از ترد شدن.کامنتت خیلی بهم آرامش داد.انگار منم قراره همین مسیرو برم و خدا داره بهم میگم اگر از من پر بشی دیگه نیاز به هیچ چیز و هیچ کس نداری.تصمیم دارم که شراکتم رو پایان بدم ولی حواسم نبود که به خاطر ترسهایی که دارم مدام داشتم میگفتم خب الان بعد از تموم شدن شراکتم باید چیکار کنم.یعنی بازهم به خاطر اینکه بقیه نگن که چرا کارتو ول کردی میخواستم سریع از این کار دراومدم یه کار دست و پا کنم و مشغول شم.ولی با خوندن کامنت فهمیدم که نیاز به زمان دارم نیاز به آرامش دارم نیاز به تنهایی و خلوت دارم.نباید از چاله دربیام بیفتم تو چاه .باید اول از همه روی عزت نفسم کار کنم تا با شخصیتی قوی و ورژن قدرتمندی از خودم در مسیر علاقه ام قرار بگیرم.نه فقط صرفا به این دلیل که بقیه فکر نکنن من بیکارم سریع یه کاری دست و پا کنم.باید به خودم زمان بدم.

      سپاسگذارم مینا جان به خاطر کامنت آرامش بخشت

      لایق بهترینهایی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    سعید صادق زاده گفته:
    مدت عضویت: 1175 روز

    سلام به استاد مهربان عزیز

    درود بر دوستان خوبم

    این فایل زیبا که در مورد جلب توجه است خیلی عالی بود و حال می بینم که بسیاری از این جلب توجه ها و دیده شدن ها همه همه آنها بخاطر کمبود عزت نفس است

    همه اینها بر می گردد به کمبود ها و عدم باور خویشتن

    همه اینها ریشه دارد در باور عدم لیاقت

    چقدر عالی است که من به جایی برسم که از سکوت و تنهایی خودم لذت ببرم و عاشق این باشم که برای خودم کار کنم

    خودم برای خودم زندگی کنم

    دنبال نظر دیگران نباشم و اهمیت ندهم به حرف های دیگران

    از همه مهمتر این است که چگونه برای خودم زندگی می کنم و حرف و صحبت مردم و دیگران هیچ اهمیتی برای من ندارد و نخواهد داشت

    خدا را شاکرم که هر روز من را بسوی اهدافم هدایت می کند و نکته هایی را به من آموزش می دهد که با رعایت آنها بهتر و بهتر بسوی موفقیت خودم گام بر می دارم

    ممنون از استاد مهربان لخاطر این فایل پر از نکته

    سپاس از خدای فراوانی ها

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  6. -
    مریم احدی گفته:
    مدت عضویت: 1008 روز

    وااای خدایاباورم نمیشه،ازروزی که خیلی جدی دارم روخودم کارمیکنم انقدراحساس نزدیکی به خدامیکنم که وقتی یک مساله ای منودرگیرمیکنه خیلی زودهدایت میشم به سمت جواب امروزدرگیراین موضوع بودم وبه شدت شوک شدم این فایل دیدم من اصلافکرنمیکردم که من دارم یه سری کارارومیکنم که به دیگران نشون بدم موفقم و میتونم من بینی موعمل کردم وقتی بهم گفتن تغییرنکردم حالم بدشدامروزدرگیرحال بدی بودم که وقتی واردسایت شدم به این سمت هدایت شدم ،وتلنگری بهم خوردکه مریم مگه مهمه مگه اینکارو کردی تاییدبشی که اگه نشدی حالت بدبشه میخام بگم یه سری رفتاراوکارامونونمیفهمیم دلیلشوبایددقیق بشم ببینم چرا حالم خوب نیست خدایاهزار بارشکربرای آگاهی امروزم،استادازت بینهایت ممنونم که منوبه خودم آوردی وتلنگرزدین باحرفای قشنگ مدل نشین امروزاینوتودفترم نوشتم تابدونم کجام ممنون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    مینا جوزی گفته:
    مدت عضویت: 2854 روز

    سلام استاد عزیز سلام دوستان عباسمنشی

    استاد من مشکل اعتماد به نفس دارم و با وجود اینکه خیلی دختر توانمندی هستم ولی همیشه خودم و توانایی هام رو دست کم میگیرم. با خودم گفتم مینا هر طوری شده باید لیزری روی عزت نفس سرمایه گذاری کنی و رو خودت کار کنی. رفتم تو قسمت کلیدها و دنبال کلید عزت نفس گشتم و هدایت شدم به چندتا ویدیو و از دیروز دوتا از این ویدیو ها رو دیدم. دیروز که فایل هدیه تولد من رو نگاه کردم انقدر روم تاثیر گذاشت که همون لحظه فایل رو پوز کردم و رزومم رو به دو نفر فرستادم و یه تبلیغ برای خودم نوشتم و ارسال کردم به یکی از کانال های کاریابی. کاری که همیشه بخاطر عزت نفس پایین به فردا موکول میکردم و همش به خودم میگفتم نه نفرست بذار بهتر بشی، بذار حرفه ای تر بشی ، بذار یکم بیشتر نمونه کار داشته باشی بعد بفرست. ولی امان از این امروز و فردا کردن که تا ابد ادامه داره. الان احساس خیلی خوبی دارم و میخوام هر روز یکم بیشتر روی عزت نفسم کار کنم و یه قدم پام رو فراتر بذارم و کم کم از دایره امنم خارج بشم و با خود واقعیم آشتی کنم.

    همینی که هستم جذابه

    همینی که هستم به قدر کافی حرفه ایه

    همین توانمندیهایی که دارم به قدر کافی ارزشمنده

    همین چیزی که هستم کافیه

    استاد از شما بی نهایت سپاسگزارم و دوستتون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  8. -
    پریسا و جلال گفته:
    مدت عضویت: 1171 روز

    به نام خداوند عاشقم که من رو عاشقانه و به سادگی به سمت خواسته هام هدایت میکنه

    سلام خدمت استاد عزیزم و مریم جون و دوستان همفرکانسی

    این فایل نشانه امروز من بود….واقعا یک خلا بزرگ شخصیتی همین نظر مردم و مورد تایید قرار گرفتن توسط اونهاست که به این طریق هیچگاه در زندگی آرامش نخواهیم داشت

    اگر بخام از خودم بگم یکی از این باگ هام همین ظاهرم هست ….درسته که همیشه باید مرتب در جامعه و خونه باشیم ولی دیگه نباید باعث آزار ما بشه….همیشه قبل بیرون رفتن باید یه کمی آرایش رو می‌داشتم وگرنه خودم رو زیبا نمیدیدم…..یا لباسم با این که همیشه مرتب و تمیز بود ولی حتما باید از یه نفر تایید و تحسین رو میگرفتم تا اون لباس رو برای بیرون رفتن بپوشم…..یا برای بعضی از رفتارام….یا صحبت هایی که قبلا با طرف مقابل کرده بودم و بعد برای دوستم مو به مو تعریف میکردم و مدام ازش این سوال رو می‌پرسیدم که به نظرت کار خوبی کردم؟یا خوب جوابش رو دادم؟…..یا یه دوره ای برای رضایت مادرم چادر سر میکردم در صورتی که طبق میل خودم نبود و اجباری بود…..و خدارو هزاران بار سپاسگزارم که به لطف صحبت های استاد در مورد عزت نفس خیلی خیلی نسبت به قبل تغییر کردم و اونطور که راحت هستم رفتار میکنم و در جامعه حضور پیدا میکنم

    دوره عزت نفس فوق العاده است

    به قول استاد اساس موفقیت در زندگی عزت نفس بالاست

    استاد از شما سپاسگزارم به خاطر این فایل بی‌نظیر

    در پناه حق شاد و سلامت و ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    فاطمه گندمکار گفته:
    مدت عضویت: 1869 روز

    سلام استاد،

    آخ گفتین، من چقدر رو این موضوع باید کار کنم و چقددر بهتر شدم از گذشته.

    از بچگی فکر میکردم علاقه من پزشکیه چون همش گفته بودن پزشکی پزشکی پزشکی، موقعی که برا کنکور میخوندم حس میکردم که این مسیر من نیست اما میترسیدم که بفهمم این مسیرم نیست،میترسیدم که بابام اون احترام و بهم نذاره چون من به اون چیزی که میخواست نرسیدم. بعد از نتایج کنکور که خداروشکر قبول هم نشدم، فهمیدم که من پزشکی رو فقط و فقط برای جایگاه اجتماعیش میخواستم فقط چون اسم بزرگی داره والان به لطف الله قدم در مسیر علایقم گذاشتم..اون رفتار طرد شدگی هم اولش از بابام داشتم اما سعی کردم که توجه نکنم و به سبک خودم زندگی کنم،بعد از یه مدت رفتارش با احترام خیلی بیشتر از قبل برگشت❤

    استاد نتیجه دارم براتو که کیف کنید،

    ☑️ موقع انتخاب رشته خیییلی بم فشار آوردن که بزن فرهنگیان بزن فرهنگیان، سبک زندگی شخصی من فرهنگیان نبود و نزدم. با اینکه اونا دوست نداشتن اما گفتم پدرمی مادرمی باشه احترامت واجبه اما این زندگی منه، اگر رفته بودم فرهنگیان از خودم خجالت میکشیدم اما الان با قدرت حرف میزنم.

    تو این جوی که الان ایران داره، یکی از دوستای خیلی خیلی نزدیکم بشدت تو مدار این اوضاعه و وقتی با هم بیرون میریم همش به دخترایی که روسری ندارن اشاره میکنه و تحسینشون میکنه. ایده شخصی خود من این بود که تا وقتی چیزی جزو قوانین کشور نباشه انجامش نمیدم و الان شال نداشتن من فقط جلب توجه میکنه(یه عده تحسین میکنن یه عده با تاسف نگاه میکنن)این انرژیمو خیلی میگیره، اما کم کم داشتم تحت تاثیر قرار میگرفتم و ناخوداگاه امروز هی مردد بودم شالمو دربیارم یا درنیارم و این موضوع نذاشت از یه قسمت پیاده رویم لذت ببرم. الان که این فایل و گوش کردم متوجه شدم من فقط برای اینکه نظر اونو جلب کنم میخواستم این کار و انجام بدم(چون یه مدته رابطمون هم مثل قبل نیست و اینم بخاطر توجه من به اینه که میگم اون تو مدار من نیست و… و میخواستم ناخودآگاه با این کار نظرشو به خودم جلب کنم.)

    اما به لطف خداوند که همواره من و هدایت میکنه و شما اشتاد گرانبهای من، الان فهمیدم چه اهمیتی برام داره که اون خوشش بیاد یا نیاد، من دوست ندارم تا وقتی یه چیز برای مردم عادی نیست انجامش بدم، این سبک شخصی منه حالا برام اهمیتی نداره اون دوست داشته باشه یا نه( حالا اون بنده خدا حتی یک بار هم به من اعتراض نکرده و من و هر طور که هستم پذیرفته اما ذهن من میخواست جلب توجه کنه.)

    صبحی مامانم اومد گوشواره بچگیمو نشونم داد گفت بیا بکن تو گوشت تا بعدا یکی دیگه بخری. گفتم مامان زشته هر کس این و تو گوشم ببینه میفهمه من پول نداشتم برم یه بهترشو بخرم مال بچگیمو پوشیدم، خیلی جالبه مامانم گفت تو مگه نمیگی من برای خودم زندگی میکنم پس کجاس؟

    این درصورتی بود که من احساس خوبی به گوشواره داشتم و بنظرم یه نشونه بود برای ورود به مدار جواهرات ولی بخاطر نظر مردم نمیخواستم بپوشم، اما الان نظرم اینه که میپوشمش چون بهم احساس خوب میده،

    خدای من ببین یک نفر چه راحت میتونه رشد کنه و آگاه باشه، صبح اون دیدگاه و داشتم و الان یه دیدگاه متفاوت♥الهی شکرت.

    استاد خیییلی بهتر از قبلم شدم، قبلا راجب بیماریم حرف میزدم تا همه بگن واای عزیزم چه سخت بوده چه قدرتی تو داشتی و..

    راجب سختگیری بابام میگفتم تا بگن واقعا بابات فلانه چقدر حق با توعه

    مریض میشدم حسسابی به رو خودم میاوردم که بقیه بهم توجه کنن.

    الان با غرور و افتخار تمام به خودم میگم که فاطمه خبری از هیچکدوم از اینا نیست،

    وقتی بیمار میشم حتی خودمم بش توجه نمیکنم و بدنبال درست کردن فرکانسامم، اجازه نمیدم مامانم به کسی بگه که نظرشون و جلب کنم.

    یه چیز خنده دار یادم اومد: اون اوایل که با این مسائل آشنا شده بودم سه چار تا دوست داشتم که هیچکدوم رابطه خوبی با پدر و مادرشون نداشتن و کلا زندگی من از هر لحاظ بهتر از اونا بود، من برای اینکه نظر اونا رو جلب کنم میومدم بدترین اتفاقا و رفتارایی که باهام شده بود و پیدا میکردم و میگفتم.

    خدایا شکرت برای تغییراتم، برای قدرتم.

    یه موضوعی که باید روش کار کنم و فکر میکنم تو دخترا خیلی بیشتر از پسرا باشه موضوع لباس پوشیدنه، خیلی جاها جوری لباش میپوشم که بقیه بگن بهه چه خوشتیپ، لباس راحت نمیپوشم برای بقیه و…

    فردا هم قراره برم پیاده روی با یه دوست جدید، از الان تو فکرم بود که چی بپوشم که خوشتیپ باشم،

    نمیتونم بگم الان کاملا متفاوت شدم چون این یه ترمزه. که باید روش کار بشه ولی بهتر شدم.

    استاد سپاسگزارم برای همه این اگاهی ها❤

    عاشقتونم و امیدوارم با ثبت این کامنت علاوه بر اینکه خودم فرکانسم بالاتر رفته و بعدا ها میام میبینمش و به خودم افتخار میکنم، برای بچه ها هم درس هایی داشته باشه.

    شاد باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  10. -
    خانواده ی رضایی گفته:
    مدت عضویت: 1857 روز

    دختر خانواده:

    سلام به استاد خوبم و خانم شایسته عزیز و دوستان

    تمرین این روزهای من این هست که به سبک شخصی خودم عمل کنم.

    به خصوص در فضای مجازی که استاد توی این فایل ذکر کردند چون بستر ای شده برای جلب توجه و خیلی رفتارها عادی شده.

    البته که همیشه یه خبری هست پس همیشه این چالش هست که به سبک خودم عمل کنم و عزت نفسم رو بالا ببرم؟ یا همرهنگ جامعه شم و هیچی گیرم نیاد و عزت نفسم کمتر شه؟

    این روزها (مثل بقیه ی روزا) که خیلی ها توی فضای مجازی فعال هستند به صورتی که نوشته ها و عکس هایی رو منتشر می‌کنند که ممکنه حتی بهش اعتقادی نداشته باشند و تنها دلیلشون همرنگ جامعه شدن و گرفتن تایید باشه.

    که آی مردم ببینید منم برام مهمه. منم هستم.

    من طبق سبک شخصی ام دارم عمل میکنم و محتوای صفحات دوستانم رو بی تعارف نگاه نمی‌کنم و دیگه دنبالشون نمیکنم.

    به طرز عجیبی هم همیشه اینترنت ام وصل هست و فضای مجازی ام با حداقل دردسر باز میشه!

    طبق الهامی که چند وقت پیش بهم شد، میرم عکس قشنگی که اون روز انداختم رو به اشتراک میذارم و نوشته ی قشنگی که به ذهنم میرسه رو میذارم.

    هیچ مطلب مربوط به اخباری هم نمیذارم و نمیبینم.

    چون من اینم و این سبک منه.

    نمیگم نجوا ندارم، ولی با یادآوری اگاهی ها به خودم سعی میکنم برام مهم نباشه دوست هام چه فکری می‌کنند و میگن این چقدر بی تفاوته یا چرا اینجوریه. این نجواهارو دارم ولی برعکسش عمل میکنم.

    اینم بگم هیچکس واکنش منفی بهم نشون نداده.

    فکر میکنم که اینم نشونه ی درستی مسیرم هست.

    و واقعا الان برام مهم نیست بیرون چه خبره و واقعا از جزئیات هیچ خبری ندارم و واقعا نیازی به دونستن حس نمیکنم و ورودی هام رو سختگیرانه تر از همیشه کنترل میکنم.

    البته سخت از نظر دیگران و از بیرون وگرنه من خیلی راحت دارم زندگی میکنم.

    و فکر میکنم هرکاری خارج از این چهارچوب انجام بدم به خاطر دیگرانه، چون این منم و چقدر راحتم، چقدر آرامش دارم و بیشتر از همیشه دارم روی خودم کار میکنم.

    هیچکس هم کاری باهام نداره واقعا.

    اینکه استاد میگن از خودت بپرس، چرا دارم این کار رو میکنم ؟

    من از وقتی شروع کردم روی خودم کار کردن تا الان، مکث بین فکر و عمل ام بیشتر شده و حالا فرصت بیشتری دارم که بپرسم چرا دارم این کار رو میکنم؟

    برای خودم خیلی این تمرین ام مهمه.

    و نجواها هستند و من اهمیت نمیدم و احساس رشد دارم.

    مدتی میشه که اینکه خبری رو ندونم اصلا به هیچ وجه به من حس ضایع شدن در جمعی رو نمیده،

    اینکه از ترند خاصی مطلع نباشم،

    اینکه ندونم تکه کلام یا جک هایی که مد میشن از کجا اومدن،

    و برعکس.

    وقتی به دوستام میگم من از اخبار اطلاعی ندارم و نمیدونم این چیه و یعنی چی، باعث افتخارمه و این سبک شخصی من هست و آرامش و حس عالی ای بهم میده.

    معمولا هم وقتی اینو میگم میگن میخوای برات تعریف کنیم و بفرستیم؟ میگم نه مرسی!

    دیگه خودشون فهمیدن میگن تو بهترین کارو میکنی!

    و یجورایی پذیرفته شده هستم خداروشکر.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: