مثل ابوموسی نباشیم - صفحه 5 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2022/02/abasmanesh-8.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2022-02-22 08:27:482024-03-08 07:09:13مثل ابوموسی نباشیمشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ
إِنَّ الَّذِینَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِکَهُ ظَالِمِی أَنْفُسِهِمْ قَالُوا فِیمَ کُنْتُمْ ۖ قَالُوا کُنَّا مُسْتَضْعَفِینَ فِی الْأَرْضِ ۚ قَالُوا أَلَمْ تَکُنْ أَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَهً فَتُهَاجِرُوا فِیهَا ۚ فَأُولَٰئِکَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ ۖ وَسَاءَتْ مَصِیرًا
کسانى که فرشتگان (قبض ارواح)، روح آنها را گرفتند در حالى که به خویشتن ستم کرده بودند، به آنها گفتند: «شما در چه حالى بودید»؟ گفتند: «ما در سرزمین خود، تحت فشار و مستضعف بودیم». آنها (فرشتگان) گفتند: «مگر سرزمین خدا، پهناور نبود که مهاجرت کنید»؟! آنها (عذرى نداشتند، و) جایگاهشان دوزخ است، و سرانجام بدى دارند.
سلام به استاد عزیزم و مریم بانو و هم خانواده ای های نازنین.
اگر بخوام در مورد خودم بنویسم یه کمی خارج شدن از منطقه ی امن برام سخته ولی به هر حال با توکل به خدا تا حالا باهاش مقابله کردم و به طور مثال مهاجرت زیاد کردم. کلاً سفر کردن و کشف جاهای جدید رو دوست دارم. دوران لیسانس که بودم به بهانه ی کنفرانس های علمی چند تا کشور اروپایی رو به تنهایی رفتم در حالی که دوستام میترسیدن و می گفتن تو چه جوری جرات می کنی تنهایی بری؟! البته که برای منم ترسناک بود، مخضوضاً اینکه بعضی کشورها زیاد انگلیسی هم بلد نبودن، ولی یه لذتی بود توی این تجربه های جدید که می چربید به ترسش. بعد از چند سال مهاجرت کردم به هلند. اونجا دوست زیاد داشتم، اما به هر حال یه شروع دوباره بود و چالش های زندگی در یه کشور غیر انگلیسی زبان. ولی با هر بار رفتن تو دل ترس ها، مثلاً انجان دادن یه کار اداری جدید، یاد گرفتن یه مسیر جدید و … به اعتماد به نفسم اضافه می شد و حس خوب اینکه من می تونم و خدا هوامو داره رو تجربه می کردم. بعد از هلند مهاجرت کردم به کانادا. این یکی باز راحت تر بود چون هم کشور انگلیسی زبان بود هم خواهرم اینجا بود و خیلی کمکم کرد. بعد از حدود 2 سال که توی اون شهر جا افتاده بودم، دوباره مهاجرت کردم به یه شهر دیگه. و الانم که در آستانه ی مهاجرت به آمریکا هستم. این مهاجرت یه مهاجرت کبری ست :)))))) که انشالله وقتی انجام شد میام در موردش صحبت می کنم. یکی از چیزایی که همیشه از استاد توی گوشمه اینه که در مورد نتایجتون و کارهایی که کردید صحبت کنید نه کارایی که میخواید در آینده انجام بدید! ما هم میگیم چشم :)
خدایا شکرت که هر بار این ایمان و باور رو به من دادی که با توکل به خودت حرکت کنم و نترسم از ناشناخته ها و این همه تجربه های مختلف داشته باشم.
عاشقتونم و به الله یکتا میسپارمتون (قلب قلب قلب)
سلام یاسمین عزیز
ماشالا به این ایمان و توکلی که داری
چقدر خوی و با ایمان مهاجرت میکنی
مهاجرتِ کبری که گفتی اسونتر و هموار تر از مهاجرت های قبلی خواهد بود
اطمینان دارم
چون تکاملت رو طی کردی و ایمانت قویتر شده
منتظرِ خوندنِ داستانِ مهاجرتت هستم
در پناه الله رحمن باشی
سلام به نوید عزیز!
خیلی ممنونم ازت به خاطر پاسخی که برای دیدگاهم نوشتی. خدا از طریق شما دل منو گرم کرد وقتی گفتی “مهاجرت کبری که گفتی آسون تر و هموار تر از مهاجرت های قبلی خواهد بود، اطمینان دارم”.
خدا رو شکر برای این سایت الهی و دوستان ارزشمندی مثل شما که میتونیم باهم تعامل کنیم و حس خوب به هم هدیه بدیم!
باز هم از شما ممنونم و در پناه الله یکتا بهترین ها رو برات آرزو می کنم :)
وقتی به گذشته ام نگاه میکنم می بینم آدمی بودم که خیلی میخواستم یه کاری برای زندگیم و برای خودم اما باورهای اشتباه نمی گذاشت و من اینو نمی دونستم . خیلی آدمی بودم که بروم و یه حرفی رو که درست بود ، منطقی بود را بزنم در صورتیکه خیلی از اطرافیام حاضر نبودن اون حرف را بزنن ولی باورهای نادرست نمی گذاشت که در کارهام موفق باشم که مثلا اون حرفی که زدم چه جوری بزنم و چه جوری جمعش کنم ووو اون شجاعت نبود یه جور توهم بود . یه جور خود شیرینی بود ………………
من خدا را شکر خیلی تغییر کردم و رشد کردم از وقتی قوانین رو درک کردم . از وقتی تصمیم گرفت راه و روش درست را خودم یاد بگیرم و درست عمل کنم
خدایا شکرت
خدا را شکر الان دیگه خیلی حواسم جمع شده که هر حرفی رو اگر هم درست بود و منطقی ولی من نزنم رهاش کنم خودش درست میشه ……………من یاد گرفتم به جایی که بیام روی افراد منفی کار کنم بیام روی خودم کار کنم به فکر خودمو زندگیم باشه و در حد بازی نباشه ………………..من یاد گرفتم هر کسی هر دیدگاهی داره مال خودشه من که در درون اون آدم نیستم که پس من کارش ندارم و بازم به فکر خودم و زندگی خودم هستم
خدایا شکرت
من الان یه آدمی نیستم که قبلا بودم ..من کوچکترین موفقیت خودمو به زبون میارم به خودم به همسرم با صدای بلند میگم چون من بزرگم و رشد کردم و اینو خداوند به من داده
خدایا شکرت
کامنتا رو خوندم و نتیجه بچه ها رو دیدم منم اومدم بگم از نتایجم🤩🤩
اول بگم که خیلی خوشتیپ شدی استاد خفنم😍😍
منم به لطف الله آدمی هستم که عاشق حرکتم و فراری از ساکن و راکد بودن اما خب خیلی وقتا نجوا ها و ترسا سراغم میومدن که شاید من و از حرکت نگه میداشت اما الان میفهمم که ترس ها مانع من نیستند و من باید حرکت کنم حتی با وجود ترس ها تا ایمانم و.قوی تر کنم و زندگی بهتری رو تجربه کنم..
من از حیوونا خیلی میترسیدم و الان در مرحله وارد شدن به اون ترس هستم الان میتونم گربه ها رو لمس کنم و مشتاقم که سگ هم لمس کنم اما فرصتش پیش نیمده. الان که وارد این ترسم شدم میبینم که چقدر احساس خوبی بهم میده و من اگر تا آخر عمر فراری بودم از حیوونا چه لذت ها و عشق های و عزت نفس هایی رو از دست میدادم.
من به محض گرفتن گواهینامه با ماشین مدل بالا رفتم تو شهر رانندگی کردم. ماشین مال داداشم بود و نجوا ها هی میگفتن الان میری یهو تصادف میکنی میزنی ماشین داداشت و داغون میکنی دقیقا یادمه وقتی داشتم اینارو میگفتم زده بودم کنار و داشتم فکر میکردم اما یک آن به خودم گفتم برو وارد ترست شو عزت نفس یعنی حرکت در عین ترس و این و بدون که خدا پیشته اگر قرار باشه تصادف کنی میکنی و مطمئن باش به تفعته و اگر هم قرار نباشه هم که هیچ…الان هم یه مدت دور بودم از ماشین و رانندگی ولی درخواستشو به خدا دادم و بابام یه ماشین دیگه خریده و من یکی از برنامه هام برای تجربه بیشتر زندگی اینه که با این ماشین و تنهایی یا با یکی از دوستام برم جاهای دیدنی شهرم و که تا حالا نرفتم ببینم😁
استاد اینم بگم که لذت بردن از زندگی و تجربه بیشتر زندگی رو شما به صورت غیر مستقیم در سریال زندگی در بهشت دارید به ما یاد میدین و توی این چهل روزی که شما نبودید این الگو گرفتن از مریم جون برای من خیلی برجسته شد و من تصمیم گرفتم که مثل ایشون برم تو دل ناشناخته ها و کارهای خودمو خودم انجام بدم مثلا همین پریروز خودم کنکورم و ثبت نام کردم دوسال اخیر همش میرفتم کافی نت و فکر میکردم سخته و نمیشه ولی این دفعه خودم انجامش دادم و اعتماد به نفسم خیلی بالاتر رفت. و الان هم یکی از کارهایی که می خوام برای تجربه بیشتر زندگیم انجام بدم اینکه آشپزی کنم و امروز ظهر قراره استارت پخت یک غذای جدید رو بزنم.🤩
استاد من توی ترس از تاریکیم خیییلی بهتر شدم البته هنوز مرکزی روی این مورد کار نکردم ولی باز هم چون مدارم بالاتر رفته ترس از تاریکیم خیلی کمتر شده..
یکی از کارای دیگه انجام دادم این بود که تنهایی بیرون رفتن با اینکه خونوادم اجازه نمیدادند و منو محدود میکرد نسرین داستان ولی من دارم روی این مورد کار میکنم که تمام قدرت زندگی دست خودم و با تغییر افکار خودم رفتار آنان تغییر بدم…. از وقتی که تنهایی بیرون میرم زیبایی بیشتری رو میبینم در مدار بالاتری از ثروت قرار گرفتم و به خداوند نزدیکتر شدم و عزت نفس هم بیشتر شده و دارم پخته تر میشم..الهی شکرت
عاشقتم استاد
ابوموسی نباشیم.
خدایا شکرت که سر صبح به این فایل هدایت شدم. از همون لحظهی اول که دیدمش حس کردم باید براش بنویسم.
خیلیها ترجیح میدن تو دایرهی امنیتشون بمونن. شاید خودمم همین باشم. ولی زندگی فقط زنده موندن نیست. اگه حرکت کنی و تجربههای جدید کسب کنی خیلی بهتر زندگی میکنی. یا شاید اصلا بمیری ولی کیفیت زندگیت مهمتر از کمیته.
وقتی داشتم به این فایل گوش میدادم یاد مصاحبهی یه خواننده و دنسر معروف افتادم. میگفت قبل از اینکه شروع به فعالیت کنم بخاطر مشکل تیروئید تقریبا داشتم شکست میخوردم الان که فکر میکنم اون زمان به خودم میگفتم «میخوام آرتیست بشم حتی اگه روی استیج بیفتم و بمیرم و بابتش نگرانی نداشته باشم.»
چقدر این نوع تفکر، این شجاعت، این عشق به کار تحسین برانگیزه. چقدر از خدا میخوام به من هم این شجاعت رو بده.
مهمه که زندگی رو تجربه کنیم نه که فقط زنده باشیم.
«ترسیدن»
یکی از روشهای خوب برای کفر ورزیدن به خداست.
أَلَا إِنَّ أَوْلِیَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ ﴿یونس-۶۲﴾
آدمهایی که قدم میزارن تو ناشناختهها، کسایی که ریسک کردن، کسایی که چالشهای جدید رو تجربه میکنن. اونان که دارن جهان رو پیشرفت میدن.
منطقهی امن ماها گاها خیلی کوچیکه. انجام دادن یه کار جدید ما رو ازش خارج میکنه. مثل تمرین آگهی بازرگانی، یادگرفتن یه مهارت جدید، یا حتی کمتر دروغ گفتن یا نه گفتن.
خیلیها هستن که برای مسافرت دو روزه باید از قبل همه چیزش رو مشخص کنن. پدر منم از این مدل ادمهاست. برای همین ما خیلی کم سفر میریم و حتی اون سفرها هم چیز جدیدی به تجربهی ما اضافه نمیکنه.
تو این همه سال ما کلا سه تا شهر ایران رو گشتیم. مشهد، شمال.
طوری که من الان خیابونهای مشهد هم حفظ هستم.
زندگی یه فرصته که باید ازش لذت ببری. معلوم نیست کی بمیری و بهتره تو این فرصتت زندگی کنی.
من فکر میکنم اگه تو زندگی، فقط تو دایرهی امن بمونیم جهان خودش برامون چالش ایجاد میکنه. هیچ چیز ساکن نیست.
خدایا بهم کمک کن تا از محیط امنم برم بیرون.
اگه بخوام یه درجه از محیط امنم بیام بیرون بیشتر درس میخونم. یه جورایی از اینکه درس بخونم و امتحانهام رو خوب ندم میترسم.
خدایا بهم کمک کن بهای رسیدن به هدفم رو بپردازم و بهش برسم.
همهی ما یه فرصت کوتاه برای زندگی مادی داریم، باید این مدت رو خوب و بهتر زندگی کنیم.
مریم! جوری زندگی کن که فردا فرشتهی مرگ اومد بگی بریم، من حسرتی ندارم.
ابوموسی یه چیز دیگه رو هم بهم یاداوری کرد. ما ادمها پر از توانایی هستیم. مثل هیکل درشت ابوموسی، ولی ترسو هستیم و به خودمون قول دادیم تواناییهامون رو به گور ببریم و استفاده نکنیم!
کنجکاو و ماجراجو باش، تو همین کاری که باید انجامش بدی. از یه مسیر جدید برو سرکار، با یه روش جدید کارت رو انجام بده، با یه همکار جدید حرف بزن و تجربههای جدید کسب کن.
♥️
سلام مریم عزیز..دوتا پاراگراف آخر کامنتتون واقعا جالب وتامل برانگیز بود،چندین بار من فقط همین دو پاراگراف رو خوندم وراجع بهش فکر کردم و پی بردم که چقدر ترمز میتونم تو همین زمینه ترس داشتن واستفاده نکردن از توانایی ها ومهارت هام داشته باشم.سپاسگزارم بابت متن زیبا وجالبتون….
سلام استاد عزیزم ❤️خیلی خیلی خوشحالم ک میبینمتون😊تمام طول مدت این فایل شما رو تحسین میکردم بخاطر استایل فوق فوق فوق العاده ایی ک برای خودتون ساختین عالی بودید و عالی تر شدین👏👏. بهتون تبریک میگم. و این بک گراند بسیار زیبا ک تصور من از بهشته. خدا رو هزار بار سپاس گذارم ک در زندگیم ابوموسی گونه نبودم من همیشه ب دنبال تغییر بودم ب دنبال کشف جهان و گاهی ذهن، ادم رو میترسونه وای اونجای جدید یا اون کاری ک تا الان تجربش نکردی چطوری ممکنه باشه شاید هنوز اماده نیستی ولی بهترین کار اینه که ب این نجوا ها توجه نکنیم و با توکل ب خدا قدم ب سمت کشف ناشناخته ها برداریم.یک مثال از زندگی خودم، خانواده من اصلا نمیپذیرفتن ک دخترهامون با پسرهایی از شهرهای دیگه ازدواج کنن. نمیدونم چرا ولی خیلی میترسیدن از این کار😁. ومن اولین کسی بودم ک این رسم دیرینه رو شکستم و از منطقه امنی ک برام ساخته بودن بیرون رفتم و من یه دختر از جنوب ازدواج کردم با همسرم ک شمالی بودن و مهاجرت کردم ب شمال. و تمام اطرافیان ب من میگفتن این کار رو نکنم تو اونجا غریبی کسی رو نداری نکن ، نرو. ولی خداروشکر ک ب احساسم گوش کردم و واقعا با این مهاجرت و وارد شدنم ب یک فضای دیگه تجربه هایی کردم بی نظیر که اگه لحظه ایی میترسیدم و جا میزدم فقط خودمو از این همه خوشبختی دیدن بی نهایت زیبایی محروم میکردم. و میبینم از دوستانم ک مهاجرت ب چندین کیلومتر دورتر از خانواده و محل امنشون چقد سخته براشون و چ چیزهایی دارن از دست میدن. بعد از مهاجرتم ب شمال دوباره مهاجرت کردم ب تهران اینبار برام راحتر بود چونکه بار اون ک دیدم اره میشه من تونستم دفعات بعدی راحتره این تصمیم هم کلی خیر برکت و پیشترفت برامون ب ارمغان اورد. البته ب اینجا ختم نمیشه خروج از محدوده امن و کشف ناشناخته ها برای من همچنان ادامه داره و با این فایل استاد هم ب یاد گذشته افتادم هم امید گرفتم واسه برنامه های آیندم و اینکه متوجه شدم مسیرم درست بوده. خداوندمهربانم رو هزاران بار سپاس گذارم که باشما اشنا شدم. مرسی استاد عزیزم شما فوق العاده ایی بهترین هارو براتون ارزو دارم خیلی دوستون دارم❤️🌹🌹🌹🌹🌹
به نام خداوند بخشنده و مهربان
سلام به استاد عزیز و خوش تیپم و مریم بانوی عزیز
و به همه دوستان گلم
اولین چیزی که توی این تصویر چشم همه رو میگیره این اندام زیبا و لباس قشنگی که توی تنتون نشسته
واقعا تحسینتون میکنم استاد واقعا شما از هر لحاظی فوق العاده هستی و وقتی که با خودم فکر میکنم راجب شما با خودم میگم خدایاااا این مرد انگار ۱۰۰۰ ساله که زندگی کرده که اینقدر اطلاعات و آگاهی داره و چقدر عمیق و درست درک کردین این آگاهی ها رو و واقعا حقیقتا قبطه میخورم به شما یک جورایی حسودیم میشه 😍😍😍🤩🤩😂😂😂 بهتون ولی واقعا منم میخوام مثل شما باشم امیدوارم که بتونم البته و دارم کار میکنم
راجب این نکته که گفتین از حاشیه امنتون خارج بشین
من توی این سال تقریبا این شرایط رو تقریبا ناخواسته و یک جاهایی هم خواسته انجام دادم ولی به شما اصلا نمیرسم
مثلا این که ۳ سال توی یک شرکت کار میکردم و دوست هم نداشتم ولی یکروز تصمیم گرفتم که نرم دیگ و از فرداش دیگ نرفتم البته ۳ ماهی شرایط خیلی سختی رو تحمل کردم اما لطف خدا شامل حالم شد و اومدم توی کار نجاری و خدا رو صد هزار مرتبه شکر خیلی الان وضعیتم بهتر شده که دوسه تا از بچه های شرکت توی این یک هفته اومدن جام و وقتی راجب درآمد و حقوقشون صحبت میکردیم میگفتن که با اضافه کاری های سخت ۵ نهایتا ۶ تومن میگیرن ولی الان من به راحتی به راحتی دارم ماهی ۸ ۹ تومن کار میکنم که لطف خداست و البته این مبلغ رو هم دارم سعی میکنم ببرمش بالا
یا مثلاً توی کارم یک چالش های پیش میومد که خیلی سخت بود ولی میرفتم توی دل ترس هام و الان همون کار هارو به چه راحتی دارم انجام میدم خداروشکر
قبل اینکه این فایل رو ببینم چند روزه که درگیر یک موضوعی هستم که خیلی برام چالش برانگیزه و خیلی داره اذیتم میکنه و نیاز به یک کنترل ذهن سخت داره و هی میگفتم آخر این کار رو خودم میرم تمومش میکنم هر چی میخواد بشه بشه ولی امشب این فایل رو دیدم و مصمم تر شدن به انجام اون کار البته نمیدونم چه عواقبی داره برام ولی باید از ترسم بگذرم
و خداروشکر الان که فکر میکنم یادم میاد که خیلی خیلی خیلی تغییر کردم و واقعا جواد قبل نیستم البته که باید ازین بهتر هم بشم و میشم این پیام رو گذاشتم برای خودم تا یادآوری کنم بخوام که چی بودم و چی شدم
خداروشکر
خداروشکر
تحسینتون میکنم استاد که توی همه چیز قانون رو میبینین حتی توی رفتار حیوانات الخصوص خروستون ابوموسی
واقعا تحسین برانگیزی
امیدوارم یک روزی مثل شما بشم به امید الله
چقدر جالب و شگفت انگیز
من شروع کردم به رفتن تو دل ترس ها و این اتفاقات و فایل ها هدایتم میکنند مدام که در مسیر درست هستی زینب😍
من از منطقه امنم خارج شدم و الان ۱ ساله گواهینامه گرفتم ولی حاضر نشدم رانندگی رو یاد بگیرم تا این چند وقت پیش که به خودم تعهد دادم و اهرم رنج و لذت نوشتم که حتما رانندگی رو یاد بگیرم با طی تکامل و
شاید فقط ی رانندگی ساده باشه ولی من هرروز دارم قوی تر میشم و هرروز پا رو ترسم میزارم و هرروز نشانه های بیشتری میبینیم و شجاع تر میشم واسه بقیه خواسته هام.
از وقتی تعهد گرفتم از خودم با اهرم رنج و لذت دارم زبان انگلیسی رو یاد میگیرم
هرروز اعتماد به نفسم بالاتر میره
میگم ایول زینب اینو عالی یاد بگیری میری سراغ خواسته بعدی و
من همیشه ترس داشتم از یادگیری زبان
که یاد بگیرم یادم بره یا منکه نمیتونم یاد بگیرم درصورتی که از بچگی عاشق زبان انگلیسی بودم و هیچ وقت نتونستم توش عالی باشم ولی الان زمانش رسیده که پا بزارم رو ترسهام و زینب قوی رو نشون بدم به خودم😎
تکتک اتفاقات زندگی شما به واسطه افکار شماست دارید به چه چیزهایی فکر میکنید
توجه میکنید
در مورد چه چیزی صحبت میکنید
چه چیزهایی را تجسم میکنید
با چه کسانی میگردید
و درکل چه ورودی هایی به ذهنتان میدهید
اینو از فایل ۸ تمرکز بر نکات مثبت یاد گرفتم😍
خدایاشکرت
مثله ابوموسی نباشیم😍چه مثال فوق العاده ای
من همیشه به خودم میگفتم مثه گوسفند نباش زینب که ففط بخوری و بخوابی و دغدغه زندگیت اینا باشه
سرتو بالا بگیر و ببین جهان چیه و به کجا داره میره و توی این مسیر پیشرفت نقش داشته باش😍
من دبیرستان از روستامون اومدم بیرون و رفتم شهر پیشرفته ای درس خوندم و زندگی کردم و استقلال رو از اون جا یاد گرفتم و همیشه برام جالب بود بدون خانواده زندگی کردن چه حسی داره🤩دور از شهر خودت بودن چه حسی داره🤩اینکه تو غریبه ها بزرگ بشی و با غریبه ها هم صحبت بشی واسه پیدا کردن دوست🤩چقدر اینا منو رشد داد
اون موقع متوجه اصل موضوع نبودم و فقط از خدا خواسته بودم از خانوادم دور باشم چون مدام جنگ و دعوا بود تو خونمون. و خدا خواستمو برآورده کرده بود و همین اتفاقات چقدر به رشد من کمک کرد باعث شد درس خوندن که علاقه داشتم رو هدقمند انجام بدم که منجر بشه به شغل و رشته مورد علاقم که الان ازش پول درمیارم و لذت میبرم از کار کردن
من از منطقه امنم خارج شدم از ۱۵ سالگی
و دوباره اونجا واسم تکراری شد و دانشگاه رفتم ی شهر کوچیکتر اونجا هم ۱ سالی تجربه کسب کردم و تغییر کردم و فهمیدم اونجا پتانسیل پیشرفت واسه من نداره پس انتقالی گرفتم و اومدم مرکز فارس شیراز😍تو هیاهوی شهر به تنهایی زندگی کردن😍بدون هیچ آشنا و دوست و رفیقی
از منطقه امنم خارج شدم و هم دوست داشتم دانشگاه برم یاد بگیرم هم کار کنم تجربه کسب کنم😍و دوباره شد من از منطقه امنم خارج شدم و توی این شهر بزرگ هم کار داشتم هم درس میخوندم
چقد ارتباطات جدید گرفتم با افراد غریبه
چقد اطلاعات عالی کسب کردم از کار و دانشگاه
چقد پیشرفت کرد شخصیتم با این اتفاقات 😍
وقتی با همسرم ازدواج کردیم هدایت شدیم به شهر نزدیک شیراز و اتفاقات جدید😍
من شروع کردم به کار کردن تو شهر جدید و محل کار جدید افراد جدید و ارتباط گرفتن با افراد غریبه و رشد کردن
و همسرمم شروع کرد به راه اندازی کسب و کارش و ارتباط گرفتن و اشنا شدن با محیط
درسته الان توی منطقه امن داریم زندگی میکنیم ولی مطمئنم به موقعش خدا هدایتمون میکنه و با استارت همین رانندگی کلی اتفاقات عالی قراره واسم بیفته که از منطقه امنم خارج بشم و تجربه کنم.
من فوق العاده عاشق مسافرت و گشت و گزار بدون برنامه هستم و همیشه همینو میخوام
دیروز با یکی از دوستام به قصد معاینه توسط دکتر رفتیم بیرون
ولی یهویی سر از خرید و خوش گذرونی و گشت و گزار در آوردیم و چقد لذت بخش بود
خدایا بازم از این تجربه های شیرین و باحال بهم بده 🤩😍
خدایاشکرت
سلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته عزیز استاااااد چقدر اندامتون فوق العاااده شده و فوق العاده تونستید تغییرات دلخواهتون رو اعمال کنید در اندامتون…
و تی شرت های سایز میدیوم انگار منتظر هستن که شما بپوشیدشون و لذتشو ببرید و چقدر قابل تحسین هست این اندام فوق العاده و باور های عالیتون درباره سلامتی 😍، چقدر منظره پشت سرتون زیباست اون دریاچه همیشه پر از آب های روان و شیرین که هروقت من میبینمش یاد باور فراوانی می افتم، صدای داک های نازنین که میان اون اطراف بازی میکنن و جلوه خاصی به طبیعت پرادایز میدن… و از اون مهم تر چقدر تشبیهه زیبایی کردید خروس ابوموسی رو به افرادی که هیچوقت حاظر نیستن تغییر کنن من یه مثال میزنم تا اونجایی که یادم میاد مربی باشگاه من شخصی هست که ۴٠ سالشه و اندام فوق العاده ای داره هنوز هم تو این سن درگیر وزنه های سنگین میکنه خودش رو و پا ب پای شاگرد هاش تمرین میکنه توی باشگاه، وقتی ازش میپرسم چقدر مربی به بدنت فشار میاری و نمیخوای استراحت کنی و شاید آسیب ببینی میگه من علاوه بر علاقه ای ک دارم متوجه اصلاً نمیشم تو انتظار داری من این بدن رو سالم به اون دنیا ببرم بدون اینکه این لذت های ناب رو تو بدن سازی تجربه کرده باشم ؟ واقعاً با قلبم میپذیرفتم حرفش رو که لذت حرکت کردن خیلی فراتر از حرکت نکردن و خلق نکردن شرایط جدید هست….
استاد تغییرات که تو دوره ١٢ قدم چندین بار فایل راجبش گذاشتید و تغییر رفتن از قم ب بندر عباس از بندر عباس به تهران و از تهران ب امریکا چقدر شمارو در مسیر رشد و هدایت قرار داد که باعث شده بتونید خیلی هارو هدایت کنید. و زیباست که قبل از اینکه شخصی مرگ بیاد سراغش حرکت کنه…. استاد من خودم کارمند هستم و دارم روی باور هام کار میکنم و الان شرایطی برام ایجاد شده که دیگه نخوام کارمند باشم با اینکه شغل ثابت تو شهر خودم با همه امکانات رو دارم به قول معروف پکیج خانواده پسند هست ولی خب دوست دارم که حرکت کنم تغییر کنم نمیخوام ٣٠ سال ١ مسیر رو بدون اینکه لذت چیزیو تجربه کنم بمیرم و جالبش اینجاست که اون شرایط جدید که به واسطه کار کردن رو باور هام ایجاد شده هزاران برابر بیشتر از این شرایطی هست که الان دارم کار میکنم اونم به واسطه حضور با عمل در دوره ١٢ قدم دوره عزت نفس دوره کشف قوانین زندگی و درک درست خودم از قوانین و گوش کردن هزاران ساعت جواهرات رایگان سایت که واقعاً میتونم بگم وقتی توحید رو گوش میکنم چقدر ایمانم قوی میشه وقتی انفاق میکنم چقدر روزیم متفاوت شده و استاد واقعاً چقدر هزاران هزارن بار از خدای خودم ممنونم که این شرایط رو تونستم آگاهانه ایجاد کنم و دوست دارم واقعاً مثل ابوموسی نباشم که برم سر کار و بیام و تجربه نکنم لذت های متفاوت رو… البته من معتقد هستم که وقتی خوووووب رو باور هاات کار میکنی و توانایی کنترل ذهن داری و تقوی داری و ایمان داری چقدر وقتی حرکت میکنی دنبال خلق موقعیت های جدید دنیااا پاداش های فوق العااااده ای بهت میده بی شک اون خدایی که از روح خودش در ما دمیده نمیذاره ما سر درگرم باشیم وقتی که دیدگاهمون توحیدی و چشممون به دستان خداوند برشه برای دریافت نعمت های جدید دریافت موقعیت های جدید در مِدار فرکانسی جدید و سپاسگذارم از شما که هرچیزی رو منطبق بر قوانین میکنید و دیدگاهتون به هرچیزی طبق قانون هست چه مصاحبه های افراد موفق چه مقالات علمی که میخونید چه حتی رفتار حیوانات رو و البته طبیعی هست که باید همیشه همینجوری باشه واقعاً آدم از دیدگاه منطبق بر قوانین همیشه لذت میبره😍👏❤️ و خدارو هزاران هزارن مرتبه سپاس از فایل های زیبایی که برای ما تهیه میکنید 😍💚 در پناه الله یکتا باشید
سلام آقای علیپور، آخ تک تک جملاتتون رو انگار حرف دل من هست، خصوصا اونجا که راجع به ٣٠ سال زندگی کارمند و روند روتین و تکراری گفتین، (من ١٧سالشو طی کردم😔، )و اونجا که جهان به شجاعان پاسخ میدهد، چقدر از این سبک صحبت ها انرژی می گیرم و از تصمیم مشابهی که گرفتم بیشتر ترغیب میشم ، امیدوارم وارد مسیر جدید که شدیم با افتخار بیاییم و همین جا نتایج جدید از اون سبک زندگی دلخواه مون رو اعلام کنیم😊
سلام به همه دوستان در سایت و همینطور سلام خدمت استاد عباس منش بزرگوار
توی تمام سال های زندگیم تا دو سال پیش اون طور که باید زندگی نکردم و نعمت های خدای مهربان رو نتونستم ببینم که چقدر در زندگی من برای من و خانواده ام نعمت های گران بها عطا کرده
از دوسال پیش شروع کردم به شکر گزاری نعمت ها و دیدن نشانه های خداوند این فایل استاد دقیقا برای من بود که از دو ماه پیش تصمیم گرفتم از منطقه امنم خارج شم من ادمی به شدت کاریم و کار خستم نمیکنه حتی روزی نزدیک به 12 – 13 ساعت فعالیت دارم و خسته نمیشم تا دوماه پیش من مثل ابوموسی بودم و بیشتر از 150 متری خودم نمیرفتم و دنیارو اون طور که باید تجربه نمیکردم و از زندگیم اون طور که باید لذت نمیبردم. دوماه پیش من تصمیم گرفتم برای اولین بار بدون هیچ برنامه ای برم برای کلاس آموزشم که توی شهر دیگه ای برگزار میشد سفری تنهارو تجربه کنم.من کلا 700 هزارتومن همراهم داشتم که از این 700 هزار تومن 150 هزارتومن برای بنزین رفت و عملا با 450 تومن برای دوروز رفتم مسافرت به بندرعباس برای آموزش. وقتی رسیدم خسته و کوفته نه جایی داشتم برم نه اونقدر پول داشتم که یک ناهار خوب بخورم و استراحتی کنم.اولین بار بود که این شرایط رو تجربه میکردم لب ساحل نشسته بودم و داشتم حساب و کتاب میکردم که چقدر پول دارم چه کاری میتونم کنم توی فکر و خیال خودم بودم و داشتم سوییتی برای استراحت پیدا میکردم هرجور حساب میکردم میدیدم نمیتونم جایی رو برای استراحت بگیرم پاشدم رفتم سمت ماشین که یکدفعه هدایتی از جانب خدا برای من اومد که یکی از کارت های بانکیم رو موجودیش رو چک کنم وقتی چک کردم پول بنزین برگشتم بود که اگر نگه نمیداشتم پول 450 تومن رو نمیتونستم برگردم خدا راه رو برام باز کرد بعد اون یه اگهی دیدم و سوییتی مجهز با 300 تومن گرفتم و شبم یه شام گرفتم و سفرم یکدفعه تبدیل شد به بهترین سفر عمرم. روز بعد موجودیم بدون پول بنزین 70 هزار تومن بود امان من با خدا معامله کردم و اومدم به این سفر یک آن توی کلاس موجودیم 10 برابر بیشتر شد و پولی به حسابم واریز شد بدون اینکه به کسی بگم بهم پولی بده بعد این سفر تصمیم گرفتم از کارم بیام بیرون و شرایط برام جوری رقم خورد که اومدم بیرون و با 20 میلیون بدهی بخاطر وام اومدم بیرون اما چیزی که هست اینه که تا الان یک قسطم عقب نیوفتاد و به زودی این وام اشتباهی هم تموم میشه من بعد اون سفر تصمیم گرفتم ابوموسی نباشم و دایره امن هام رو از بین ببرم و اتفاقات عجیبی رو دارم تجربه می کنم میخاستم اینو بگم اگر زندگی یک طیف عادی داشته باشه و لذتی براتون نداشته باشه با دستتون به صورت خودتون بزنید ببینید نکنه مردین!!
گفتم این داستان که مربوط به این فایل بود رو باهاتون در میون بذارم
ممنونم از استاد و خانم شایسته عزیز که به گسترش این دنیا با تجربیات و آموزه هاشون کمک می کنند.
یا حق
به نام خدای مهربان
سلام استاد عزیزم چه خوش اندام و خوش فرم شدید آفرین آفرین
سلام به بانوی عزیز مریم جان
استاد امروز که این فایل رو دیدم خیلی بهم درس دادین واین شهامت و شجاعت رو پیدا کردم دلم رو به دریا زدم و با اینکه پول زیادی نداشتم رفتم به یه سفر چند روزه ….
ذهنم خییییییییلی درگیری با قلبم داشت ولی بلاخره قلبم پیروز شد و این پیروزی رو به خودم و ربم تبریک میگم ، خدایا سپاسگزارم سپاسگزارم
انگار خدا بود امروز باهام حرف زد و فرمان داد که فاطمه جان تو باید این کار رو حتما انجام بدی باید بری تو دل این ترس ، تو می تونی فقط کافیست به من وصل بشی.منم آنچه که قلبم گفت کردم و خییییییییلی راضی هستم ، خدایا شکرت خدایا شکرت….
استاد منم خیلی دوست دارم که برم، حرکت کتم، کشف کنم دور اطراف م رو ، هر روز با خدا حرف میزنم که بلند بشم و ربم کمک م کنه اون وقت که
جون می گیرم شجاع میشم الان با این که یه عالمه بدهکارم ولی قلبم بهم گفت مگه تو لذت نمی خوای، پس بلند شو بقیه ش هم بسپار به من …
خدایا. متشکرم از درس امروز