آیا خداوند مانند یک مادر مهربان عمل می کند؟ - صفحه 25 (به ترتیب امتیاز)

402 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سیداحمد میرابوالقاسمی گفته:
    مدت عضویت: 1906 روز

    بنام خدا و بیاد خدا و برای خدا

    هرگز به شما دیر توصیف نمی‌گردد زان طرفه ای که خدا به شما تقدیر داشت

    سلام بر استاد عزیز و گرامی و مریم بانو همراه شایسته و بینظیر استاد

    و سلام خدمت دوستان هم فرکانسی این سایت بزرگ به وسعت جهان

    إیّاک‌َ نَعبُدُ وَ إِیّاک‌َ نَستَعِین‌ُ(پرورداگارا) تنها تو را می‌پرستیم (تسلیم تو هستیم) و تنها از تو (فقط خودت) یاری می‌جوییم.

    خدا رو شکر که خداوند هدایتم کرد یک فایل توحیدی و پر از درس و نکته از استاد ببینم، بشنوم، گوش کنم، یادداشت برداری کنم، در موردش فکر کنم، بعدش با همسرجان عشقم و عزیزم و هم فرکانسیم در مورد صحبت کنم و الان بیام کامنت بزارم، خداجونم خودت برام بنویس الهی به امید تو…

    خوب که فکر میکنم دلیل موفقیتها و دست آوردهایی که قبلا داشتم به نظرم، نترسیدن و رفتن تو دل کار بوده، توکل کردن به خود خدای قادر و مهربان، توجه کردن به الگوها و درس گرفتن از اتفاقات و باج ندادن به بعضی نجواهای شیطانی و حتی بعضی آدمهایی که در مسیرم بودن، و اونجایی که تقلا کردم و نتیجه نگرفتم غرور داشتم و خدا رو در نظر نگرفتم و به ذهن و افکار خودم متکی شدم و قشنگ ریل نجواها و افکار و اعمال و رفتاری شیطان برام پهن شده و منم به ذهن خودم متکی شدم و فکر کردم درسته و انجام دادم و نتیجه نگرفتم که هیچ…تازه برگشت به عقب هم داشتم.. من کارمندم و اون اوایل کارم چون خیلی به خدا متوکل بودم هر روز موفقیتهایی رو کسب میکردم که الان که فکر میکنم با اون سن خدمتی و اون تازه کار بودنم موفقیتهای عالی بوده ولی با افزایش سن خدمتی و جاهایی که خدا رو در نظر نگرفتم و مغرور به خودم شدم قشنگ از ریل خارج شدم.. حتی من در حین کارمندی شغل دومی هم به راه انداختم و ابتدا خوب بودم چون نترس و متوکل به خدا بودم ولی بعدش باز هم از ریل توکل خارج شدم و نتیجه نگرفتم

    جاهایی که قوی بودم و ضعف نشون ندادم و از چیزی نترسیدم قشنگ و راحت و آسون جواب گرفتم و نتایج خوبی هم به دست آوردم ولی جاهایی که ضعیف بودم و دوست داشتم خدا برام دلسوزی کنه…نه تنها دلسوزی نکرده بلکه با یک لگد محکم بهم ضربه زده و با سر خوردم زمین… یه جاهایی تلنگرهای الله رو متوجه شدم و همون موقع که متوجه شدم اشتباه رو ادامه ندادم و حتی کار رو بهبود دادم ولی بعضی جاها تلنگرها رو متوجه نشدم و اونقدر ضربه خوردم که نزدیک ناک اوت شدنم تازه بیدار شدم که یا خیلی دیر بوده یا خیلی دردسر کشیدم که جبران کنم…

    در بحث سلامتی تغذیه نامناسب و اونقدر تحرکم کم شد و ورزش کردنم کم شد که وزنم بالا رفت و بعدشم افزایش وزن که با قد 176 سانتیمتر شدم 104کیلوگرم و بیماری فشارخون و مصرف دارو و زانو درد بهش اضافه شد، و اردیبهشت امسال 105/5 کیلو وزنم شد یعنی حدود 30 کیلو اضافه وزن شکم و پهلو که دیگه به خودم اومدم و با الهام گرفتن از خداوند و هدایت خدا و گرایش بیشتر به این سایت بزرگ و بهره برداری از کامنتهای دوستان در مورد قانون سلامتی تا الان حدود 15کیلو کاهش وزن داشتم و انشالله با خرید قانون سلامتی برسم به وزن ایده آل و یک بدن عضلانی و همچنین تقویت باورهای توحیدی که همه چیز خداست الان هم در مورد بحث مالی اونقدر به تلنگرهای خدا گوش ندادم و توجه نکردم که هر روز شرایط مالی بدتر شد و قسط و بدهکاری و فکر کنم خدا اون ضربه محکمو رو زد که به فکر باشم که هم باورهای توحیدی رو تقویت کنم و هم باورهای ثروت ساز که کم کم دارم بدهی رو پرداخت میکنم و به امید خدا قسطها رو روال کنم و بعدش کلن وامها رو تسویه کنم و ذهنم رو از هرگونه بدهی و قسط و وام پاک کنم و شرایط رو هر روز با دیدن گوش دادن یادداشت کردن و تمرین کردن و اجرا و عمل کردن به قوانین بهبود ببخشم.

    برنامه:

    هر روز فایل نشانه امروز من را باز میکنم نگاه میکنم یاداشت میکنم و تمرین و اجرا میکنم

    خدا رو شکر تا الان دوسوم فایل های رایگان دانلودی اجرای توحید در عمل اکثر انها رو گوش دادم و یادداشت برداری کردم و در حال تکرار و تمرین و اجرای اونها هستم

    از طریق اکانت همسرم دوره عزت نفس رو خریداری کردیم و در حال گوش دادن و نگاه کردن و یاداشت برداری و تمرین تکرار و اجرای عملی هستم

    دوره 12 قدم، قدم اول و قدم دوم رو باز از طریق اکانت همسرجانم تا الان خریداری کردیم و قدمهای بعدی رو هم طبق برنامه ماهانه در دست خرید داریم و در حال گوش دادن و نگاه کردن و یاداشت برداری و تمرین تکرار و اجرای عملی قدمهای خریداری شده هستیم که تو این چند وقت نتایج خوبی از این مسیر جدید گرفتیم که در بعضی فایلها کامنت گذاشتم و با توکل به خدا و هدایت رب العالمین تو این مسیر پایدار و مداوم باشم

    خدایا هزاران بار شکرت خدایا سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم

    خدایا هدایت هر ثانیه زندگیمو به خودت سپردم.

    خدایا من نمیدونم چکار کنم خودت بهم بگو چکار کنم؟

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  2. -
    فریبا کاظمی گفته:
    مدت عضویت: 1073 روز

    به نام الله یکتا

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته

    و همه دوستان عزیزم در این مکان آموزشی

    موقعی که در حال شنیدن این فایل بودم و زمانی که استاد فرمودند موجودات ضعیف زودتر از بین میروند حتی حیوانات هم توجهی به بچه های ضعیفشون نمیکنند یاد گربه هایی افتادم که چندین ساله که توی حیاط خونمون زادو ولد میکنند

    دقیقا به چشم دیدم بچه گربه هایی که ناتوان و مریض بودند و مادرشون حتی تلاشی نمیکرد که به اونها شیر بده و من حرص میخوردم و هرکاری میکردم تا اون بچه حالش بهتر بشه حالا با دارو دادن و دکتر بردن و هیچ نتیجه ای که نداشت به کنار و حال خراب خودم ی طرف و یادمه که خدارو متهم میکردم به بیرحمی

    البته که اونموقع شاگرد استاد نبودم و به خدا التماس میکردم که حال بچه گربه رو خوب کنه ولی دریغ از نتیجه.

    از وقتی که با قانون و کارکرد جهان آشنا شدم فهمیدم که حتی اگر من که اشرف مخلوقات هستم و خدا دنیارو مسخر من کرده،اگه خودمو بهبود ندم در هر جنبه ای قطعا نابود میشم.

    مورد دیگه ای که میخوام بگم اینه که من خانه دار هستم و منبع درامدی ندارم و همیشه چشمم به کمک همسرم بود و حتی تا یکسال پیش هم که تازه دوره فوقالعاده 12 قدم و کار میکردم این دیدگاه و داشتم که همسرمو جای خدایم گذاشته بودم و همیشه ما بحث داشتیم سر پول و این دور باطل سالیان طولانی ادامه داشت و این خود شرک توی وجودم بود

    ولی به خدایم قسم از وقتی دوره 12 قدمو کار کردم و تنها خدایم و منبع روزی دونستم دیگه هیچ بحثی بین منو همسرم که پیش نیومد هیچ حتی بیشتر از انتظارم هم پول دریافت میکنم.خدایا شکرت که همش از لطف خودته و بس.

    تضادی که خیلی وقته درگیرش بودم اینه که همیشه در حال خوردن بودم و استراحتی به معده بدبختم نمیدادم و دلیل احمقانه ام هم این بود که ورزش میکنم تا اینکه دردهای معده ام شروع شد و باز هم توجهی نمیکردم کار به جایی رسید که اوضاعم بهم ریخت و با آموزشهای دوره قانون سلامت که پسرم خریداری کرده بود یسری اطلاعات در مورد کارکرد بدن بدست آوردم و به خودم اومدم و تا اون ضربه بزرگه رو نخوردم خودمو بهبود دادم.

    خدایا شکرت بخاطر این همه آگاهی که هر بار مقدار کمی درک میکنم و تمام تلاشمو میکنم تا عملکردمو هر بار بهتر و بهتر کنم.

    استاد جانم سپاسگزارم از تمام درسهایی که با جون و دل به ما آموزش میدهید.

    یاحق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  3. -
    علیرضا طاهرزاده اصفهانی گفته:
    مدت عضویت: 1719 روز

    سلام استاد عزیزم.

    خداروشکر میکنم با شما استاد عزیزم در این مسیر زیبا همراه هستم.

    استاد بینهایت خوشحالم شما را سالم و سلامت دیدم و البته خب من مطمئن بودم شما در سلامت هستید.

    یاد اون فایلی افتادم که شما هدایت شدید به پارک ملی شن های سفید که انگار پر زا برف هست و می‌خواستید بیایید ایران اما به هدایت الله رفتید سفر به دور آمریکا. تو اون فایل یه جمله برای من طلایی وجود داشت.

    وقتی ما مدارمون عوض بشه، دسترسی نداریم به مدارها، مکان‌ها، شرایط نازیبا

    به عبارتی وقتی مدارمون بالا میره لاجرم در شرایط مناسب قرار میگیرم

    بنابراین وقتی شنیدم توی فلوریدا میخواد طوفان با درجه 6 فکر کنم بیاد، اصلا نگران شما نبودم و نشدم.

    چون مطمئنم شمایی که اینقدر روی خودت کار میکنی و باورهای مناسبی داری؛ قطعا هدایت میشید به مکان مناسب.

    مثال هاش توی قرآن بسیار زیاد هست.

    نکته بعدی و خوبی که توی این فایل برام زیبا بود و قابل توجه؛ این نگاه مردم آمریکا به مسائل هست.

    اینکه یک نفر بیاد و خوبی مردم را ببینه و اینقدر زیبا بگه که خوبی مردم بعد از طوفان بیشتر مشخص می شود.

    تازه همین که مردم اینقدر همدل و هم مسیر هستند هم خیلی زیباست.

    بریم سراغ نکات اصلی فایل:

    تمام نکات زیبا و دیدگاهی که از شما آموختم؛ که همه اش لطف خدای یکتا بوده، بر میگرده به این قانون که خداوند یک سیستم هست.

    این بدین معناست که ما با رعایت قوانین؛ هرجای این دنیا باشیم، شرایط بهتر و بهتر و بهتر را دریافت میکنیم.

    طوفان میشه؟ هدایت می‌شیم به مکان بهتر، شرایط بهتر، اتفاقات بهتر.

    خداروشکر. واقعا ممنونم از شما استاد عزیزم.

    بینهایت دوستون دارم و خدا میدونه چقدر دیدت لبخند شما احساس خوبی به من میده.

    عاشقتونم استاد.

    ان شاءالله هرکجا هستید در پناه رب العالمین شاد، سالم، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  4. -
    آسمان گفته:
    مدت عضویت: 1567 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام به همه عزیزانم

    جهان کمک میکنه به انسانهای قوی برای رشد کردن

    و همینطور که استاد گفتن قوی بودن یعنی قوی بودن در توکل و ایمان به خدا که من این رو درک کردم و فهمیدم که قوی بودن نه از لحاظ جسمی بلکه قوی بودن ایمانمان نسبت به خداست که به ما کمک میکنه

    چه افرادی که بدنی کامل ندارند اما با همون بدن به قدرت و شهرت و موفقیت‌های بزرگی رسیدن و به جاهایی رسیدن که یک انسان سالم حسرت اون رو میخوره

    وقتی خداوند ایمان و توکل ما رو نسبت به خودش میبینه خدا هم دست به کار میشه همونطور که خودش گفت بخوانید مرا تا جابت کنم شما را

    وقتی ایمان و توکلمون به خدا باشه خودش از غیب و از بینهایت راه برامون میرسونه و میشه همون افرادی که به غیب ایمان دارن

    خدایا شکرت که تو را دارم و تو هستی و خودت برایم کافی هستی

    خدایا مارا هدایت کن به راه راست راه کسانی که به آنان نعمت داده ای

    آمین یا رب العالمین

    در پناه خدای مهربانم باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  5. -
    هادي گفته:
    مدت عضویت: 1970 روز

    بسم‌الله الرحمن الرحیم

    سلام

    خدا میبینه دیگه ،دلش میسوزه براش،خدا آخرش بهش رحم مینکه چون داره میبینه داره زجر می کشه….

    آخه چه رحمی بکنه به کسی که داره به صراط کَجَقیم می‌ره ؟!خدا رحم می‌کنه به کسی که توی مسیر قانون مندیش حرکت کنه….

    شما داری در جهت غرب حرکت می کنی برای دیدن طلوع خورشید خدا مثلا دلش برات بسوزه میاد مشرق و مغرب رو عوض می‌کنه اونوقت برات نه قربونت برم تا وقتی تو تغییر نکنی تا تو تغییر جهت ندی خدا چه رحمی بکنه …مثلا بیاد از کل سیستمش رو کل قانونش رو تغییر بده تا تو توی جهت غرب طلوع خورشید رو ببینی ….اصلا…

    برای سنت ها و قانون مندی خدا هیچ تغییری وجود ندارد

    ،اگر تو خودت رو با قوانین تطبیق بدی شرایط و نتایج برات تغییر می‌کنه….

    وقتی شما تغییر جهت میدی و میای تو مسیر قانونمندی خدا از همون لحظه همه چیز تغییر می‌کنه اما به شرط اینکه تو هم جهت بشی با قانونش …

    جریان هدایت فقط به تو میگه ؛بقول قرآن خیر و شرتون رو بهتون میگه فالهمها فجورها و تقواها حالا انتخاب کن ….

    تو باید انتخاب بکنی….

    خدا برات انتخاب نمیکنه….

    کسی که ایمان داره یه اصلاحاتی هم توی مسیرش انجام میده….

    اگه میگه ایمان داری اما هیچ عمل اصلاحی برای این که در مسیر خداوند باشی انجام نمیدی که کلا ول معتلی….

    پاداش ها برای کسی هست که ایمان داره و نشونه این که چقدر ایمان داری اینه که چقدر داری عمل می‌کنی….

    الذین آمنو و عمل الصالحات…کسانی که ایمان می آورند و عمل صالح انجام میدم….

    عمل صالح مترجمان نوشتن یعنی کار نیکو….

    اما اگه منظور از صالح نیکو بود خدا می‌تونست بگه حسنه ،خیر و یا هر چیز دیگه….

    در واقع عمل صالح یه کار اصلاحی هست…

    شما می‌خوای گرمای خورشید رو دریافت بکنی باید خودتم یه کاری بکنی …باید خودتم یه اصلاحی انجام بدی و تغییر رویه ای داشته باشی….باید تو هم از توی غار بیای بیرون و به میزانی که تو باور می‌کنی که نور خورشیدی و گرمای انرژی بخشی وجود داره حرکت می‌کنی بسمت بیرون اومدن از غار تاریک و سرد و به میزانی که برگشت می‌کنی گرمای انرژی بخش رو دریافت می‌کنی….

    اما اگه تو چسبیدیم به دماغه انتهای غار و حاضر نیستی برگردی و بیای بیرون به خاطر ترسات،بخاطر بی ایمانیت خدا بیاد مثلا تو یه گونی گرمای انرژی بخش و نور رو برات بفرسته….

    امام باقر (ع) می‌فرماید:«از مردی نفرت دارم که در کار دنیای خود تنبل باشد. آن کس که در کار دنیای خویش تنبل است، در کار آخرتش تنبل‌تر خواهد بود.(کلینی-محمد بن یعقوب-ص85)

    تنبلی از بی ایمانی میاد و الا اگه کسی باور داشته باشه که نور خورشیدی هست اگه باور داشته باشه رزقی هست،اگه باور داشته باشه به وهابیت خداوند ،به رزاقیت خداوند حرکت می‌کنه به میزانی که باور داره …

    و نتیجه اون دریافت پاداش هاست…

    تنبل ترین آدم هم برای انجام یه سری کارا خیلی تیزه،خیلی بزه….

    فکر نکنید چون تنبلید حرکت نمیکنید نه چون بی ایمانی رخنه کرده تو وجودت حرکت نمیکنی….

    اگه کار نمیکنی روی باورات چون باور نداری که کار کردن روی باورات نتیجه میده و الا اگه باور داشتی یه راهی براش گیر نیاوردی…

    میگی وقت ندارم …نه …نه …بذار یه مثال بزنم برات تا ببینی که اگه بخوای از زیر سنگم باشه گیر میاری اون وقت رو ….خیلی هم زرنگ میشی….

    یه پسر جوونی رو در نظر بگیر که شبا تا دیر وقت بیداره و از اون طرف روزا تا لنگ ظهر خوابه… حالا همین پسر مثلا می‌ره توی پارک و یه دختر رو میبینه و یک دل نه صد دل عاشقش میشه….

    حالا اون دختره ؛یه دختر ورزش کاره که مثلاً صبح زود می‌ره واسه کوه نوردی …

    حالا این پسرجوون ما که تا لنگ ظهر خواب بود بنظرت چی کار می‌کنه …

    برای دیدن این دختر هم سحر خیز میشه…

    مهم ورزشکار ….

    انگیزه نداری چون باور نداری….

    چون ایمان نداری….

    چون به غیب، به اجابت خواسته هات که توسط خداوند انجام شده باور نداری…بذار خیالت رو راحت کنم …البته ببخشیدا اما شما هنوز به صداقت خدا باور نداری…

    چون فکر می‌کنی خدا الکی یه چیزی رو گفته تا دلت رو خوش کنه….

    و الا اگه کسی باور داشته باشه ایمان داشته باشه که وعده های خدا حقیقته و وجود داره دیگه نگران نیست ،دیگه شک ندارم ،دیگه از این دست به اون دست نمیکنه….

    اگه باور داری که خواسته تو رو اجابت کرده اجابت کننده درخواست هاته اونوقت میای و میگی خدایا خودت من رو هدایتم کن چون تویی که به مسیر دستیابی به رسیدم به خواسته ها آگاهی و بعد میای حرکت می‌کنی و چون باور داری که هدایت میشی ،هدایت میشی….

    چون باور داری بهت گفته میشه در زمان مناسبش اونوقت بجای هر کار بیرونی و استرس داشتن برای این که چطور میشه ،از چه راهی میشه میای به اولین ابهامی که بهت میشه عمل می‌کنی و اونقدر این عمل رو انجام میدی تا به ثبات فرکانسی برسی بعد جریان هدایت میاد با توجه به اون شرایط ایمانی تو ،با توجه به ظرف وجودی تو قدم بعدی رو بهت میگه….

    ببین دارم چی میگما….

    نمی‌دونم متوجهی یا چشات خوابه….

    یکم توجهت رو بیشتر کن که دارم بهت یه موضوع مهم رو میگما….

    قدم بعدی رو بهت میگه نه این که کل رویه و مسیر رفتن رو….

    نمی‌دونم چقدر میتونیم همین یه جمله رو درکش بکنیم اما میدونم به میزانی که من و شما این رو درک بکنیم اونوقت وقتی در مسیر خواسته هامون خداوند رو هدایتگر خودمون میایم انتخابمیکنیم می پذیریم که خدایا من نمی‌دونم و نو بهتر از من می‌دونی اگه گفتی این کار رو انجام بدم حتما لازمه که انجامش بدم هر چند من هنوز نمی فهمم و درکم نمی‌رسه که این قدم چطوری مثلا میخواد من رو به اون خواسته ام برسونه….

    مثل دانش آموزی میمونه که با هدف این که مثلاً میخواد بشه مثل ایلان ماسک اومده پیش معلم و استاد اون و حالا به نظرتون اون استاد از همون اول میاد انتگرال و مشتق رو بهش یاد میده یا میاد میگه مثلا معادله فلان رو حل کن …نه میاد از جمع و تفریق شروع می‌کنه ….

    اگه بیاد از همون نقطه اول مشتق و انتگرال رو بهش بگه کلا این دانش آموز آب روغن قاطی می‌کنه و کلا زده از هر همچین خواسته ای….

    تو قرآن در مورد این موضوع خیلی قشنگ میگه ….

    محمد:20

    وَیَقُـولُ الَّذِینَ آمَنُوا لَـوْلَا نُزِّلَتْ سُورَهٌ فَإِذَا أُنزِلَتْ سُورَهٌ مُّحْکَمَهٌ وَذُکِرَ فِیهَا الْقِتَالُ رَأَیْتَ الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ یَنظُرُونَ إِلَیْکَ نَظَرَ الْمَغْشِیِّ عَلَیْهِ مِنَ الْمَوْتِ فَأَوْلَى لَهُمْ

    کسانی که [صادقانه] ایمان آورده‌اند، [بی‌تاب از این که هنوز فرمان مقابله با متجاوزان صادر نشده] پیوسته می‌پرسند: چرا سوره‌ای [در مقابله با متجاوزان] نازل نمی‌شود؟ پس چون [در اجابت به چنین آمادگی و اشتیاق] سوره‌ای محکم [=صریح و آشکار] نازل می‌شود، که در آن [ضرورت] مقابله دفاعی مطرح شده، بیماردلان [منافق] را می‌بینی که [برخلاف مؤمنان] همچون مدهوش ‌شدگان از ترس مرگ [با دیدگان وحشت زده] به تو می‌نگرند! پس [همان مرگ] سزاوار آنهاست [که عزّت و غیرت دفاع ندارند].

    مثل ما میمونه ما هنوز اون حد ایمان رو نداریم بعد انتظار داریم که الهام و قدمی بیشتر از توانمون بهمون گفته بشه ….

    شمایی که هنوز از عرض یه جوی نیم متری نپریدی وقتی بهت گفته بشه از عرض دو تا صخره به فاصله سه متری بپری از شدت ترس مثل آهو تو عسل گیر می‌کنی….

    اگر بپری هم خشتک جر وا جر میشه بعد از شدت خجالت حتی این که بری تو جمع ها هم شرکت کنی می‌ترسی…

    میشی مثل مثال مار گزیده از ریشمون سیاه -سفیدم می‌ترسه…..

    اینا رو برای خودم گفتم با این تفاوت که بهم گفته شد بیام به اشتراکش بذارم و بمونه بعنوان رد پایی از من و بکار بیاد برای افرادی که در مدار دریافت آگاهی اون هستن …

    خداوند به همگی ما برکت بدهد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  6. -
    صفاگنجی گفته:
    مدت عضویت: 1751 روز

    به نام خدای مهربان

    سلامودرود مجدد به استاد عزیز

    سپاسگزارلطف بی کران خداوندم که من را به مسیرراست مسیرکسانی که نعمت و سلامتی و‌خوشبختی داده است هدایت میکند

    وقتی این فایل رو گوش دادم یاد نمرود افتادم که چقدر به قدرتش مینازید و گردن کشی میکرد و خیال خودش میتونست کار خدارو‌انجام بده و فکر میکرد خدا به این شکلی که‌خودش یه آدمو میکشه و یه آدمو اززندان آزاد میکنه،به همین شکل هم خدا موجودات رو زنده میکنه و می میراند

    چقدر زیبا خداوند به گردن کشی اون جواب میده،و فقط با یک‌پشه اون رو به هلاکت می رسونه!

    الله اکبر!چقدر این داستان برای من درس داره،چقدر وقتی که این آیه رو میخونم به هیچ‌بودن خودم و به بی قدرتی خودم پی میبرم

    نمرود بااون ادعایی که میکرد،مالوثروتش به دادش نرسید،و فقط بایک پشه جونشو از دست داد

    أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذی حَاجَ‏ إِبْراهیمَ فی‏ رَبِّهِ أَنْ آتاهُ اللَّهُ الْمُلْکَ إِذْ قالَ إِبْراهیمُ رَبِّیَ الَّذی یُحْیی‏ وَ یُمیتُ قالَ أَنَا أُحْیی‏ وَ أُمیتُ قالَ إِبْراهیمُ فَإِنَّ اللَّهَ یَأْتی‏ بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِها مِنَ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذی کَفَرَ وَ اللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمین؛ آیا از [حالِ‏] آن کس که چون خدا به او پادشاهى داده بود [و بدان مى‌‏نازید، و] با ابراهیم درباره پروردگارش محاجّه می‌کرد، خبر نیافتى؟ آنگاه که ابراهیم گفت: «پروردگار من همان کسى است که زنده مى‏‌کند و مى‏‌میراند.» گفت: «من [هم‏] زنده مى‏‌کنم و [هم‏] مى‏‌میرانم.» ابراهیم گفت: «خدا[ىِ من‏] خورشید را از خاور برمى‌‏آورد، تو آن را از باختر برآور.» پس آن کس که کفر ورزیده بود مبهوت ماند و خداوند قوم ستمکار را هدایت نمى‌‏کند.‏». / آیه258 سوره بقره

    چقدر زیبا ابراهیم از نمرود درخواست میکنه که اگه میتونی خورشید رو از غرب بیرون بیار

    ولی وقتی که آدم گمراه بشه باهیچ کدوم ازین نشونه ها بیدار نمیشه

    کسی که راه هدایت رو با کفر ورزیدنش گم کرده باشه،هیچوقت درک نمیکنه که درمقابل عظمت خداوند هیچ وپوچه

    این داستان رو هزاران بار به‌خودم یاداوری میکنم که اون ذهن چموشم نخواد هیچ وقت هیچ عامل بیرونی رو بزرگ و مهم جلوه بده

    این داستان رو هزاران بار برای خودم تعریف میکنم که وقتی جلوی قاضی ملق بازی کنم،خدا به یک روشی بینی منو به زمین میسابه که اصلا فکرشم نکنم…

    خدای من چقدر بعداز این فایل من یه احساس دیگه ای نسبت به خدا پیداکردم

    چقدر عاشق این خدای قانونمند شدم که انقدر دقیق و منظم داره همه چیز رو مدیریت میکنه

    حتی اینجور اتفاقات مثل طوفان هم خیلی بی نقص در یک زمانی اتفاق میوفته که حتی اون آدمی که باید تواین اتفاق ازبین بره ازبین میره!!!

    بازهم این طوفان منو یاد داستان حضرت لوط میندازه که چقدر درزمان مناسب حضرت لوط و یارانش ازاون شهر بیرون میرن و بعدش اون اتفاق برای قوم لوط میوفته!

    بدون اینکه لوط دستش زخمی بشه،بدون اینکه بخواد قومش رو نفرین کنه یا بدوبیراه بهشون بگه،فقط این رو میدونست که نتیجه ی کارهاشونو میبینن و در زمان بسیار مناسب به ندای قلبش گوش میده و ازون شهر بیرون میزنه

    عاشق این داستانای قرآنی ام،که انقدر زیبا خداوند در زمان وموقعیت مناسبی هدایتشون میکنه و از هربلایی درامان میمونند الله اکبر ازین قدرت و عظمت و عدالت بی نقص خداوند خدایاششششکرت

    توی همین طوفان همونایی که به موقع شهر رو ترک کردند اونها ایمانشون رو نشون دادند

    من یه قسمت یک دقیقه ای از این طوفان رو دیدم که یک نفر داشت تواون موقعیت فیلم میگرفت وطوفان به شدت داشت درختارو از جامیکند ولی اون نفر فقط دادوبیداد میکرد و فیلم میگرفت،یلحظه تعجب کردم که مگه واجب بود که تو تواین صحنه باشی و فیلم بگیری و جیغو سرصدا راه بندازی؟!

    یعنی این فیلم مهم تر ازجونت بود که تواون موقعیت بمونی و فیلم بگیری؟!

    واقعا تعجب کردم که اون آدم براش مهم بود اون فیلم رو بگیره و جونش درخطر بیوفته.

    خلاصه که چقدر استاد این صحبتاتون پر از حسوحال الهیه،چقدر آدم افتاده تر میشه،چقدر ادم متواضع تر میشه،چقدر از غرور آدم کم میشه وقتی که به عمق اینجور اتفاقات فکر میکنه،میفهمه که خدا تو هیچ‌موردی باهیچ کس شوخی نمیکنه

    چقدر این آیه های کوتاه ولی اطمینان بخش رو‌دوست دارم

    که خدا میگه

    من بهترین محافظم

    من بهترین مکارم

    من کارهارو به بهترین شکل مدیریت میکنم

    من آگاهم

    من بصیرم

    من شنوای بینایم

    من حسابرس دقیقم

    من بهترین انتقام گیرنده ام

    من بهترین عزت دهنده و خارکننده ام

    اصلا این‌جملات رو که میشنوم دیگه خیالم راحت میشه

    دیگه از هیچ چیزی عیراز قدرت و عظمت خداوند نمیترسم

    دیگه دوست دارم توهمه ی کارهام بگم اُفَوِّضُ اَمری اِلَی الله اِنَّ الله بصیرٌ بِالعِباد و همه چیز رو به اون بسپرم که اون نظام کل هستی رو بادقت تمام داره مدیریت میکنه

    خداروصدهزارمرتبه شکر برای این حسوحال نابم،برای این روز پرازآگاهی،برای این رزقی که خدابهم داد تا به روحم غذای ناب بدم….

    هرکجاهستید شادوپیروز باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  7. -
    فهیمه زارع گفته:
    مدت عضویت: 2974 روز

    بنام خداوند بخشنده ومهربان، بنام او که هر چه دارم از اوست

    سلام ودرود فراوان به استاد ارجمندم ومریم بانوی زیبا ودوستان الهی ام

    خدارا سپاسگزارم بخاطر یه روز دیگه ویه فرصت دیگه

    خداراسپاسگزارم که در این مسیر توحیدی قرار دارم وهر روز بیشتر درک میکنم تفاوت بین تفکر افرادی که به این مسیر هدایت شدند با آحاد جامعه

    خداراسپاسگزارم که مرا به این مسیر هدایت کرد تا آنطور که شایسته هست زندگی کنم ولذت ببرم

    خدا را سپاسگزارم که خودش رو دارم سپاسگزارم که چنین خالق مهربان ومدبری دارم

    استاد جان این فایل از آن دسته فایلهایی بود که هرچی گوش کنی هنوز نیاز داری بشنوی

    تا به عمق وجودت بشینه آگاهیهای این فایل پر از حس آرامش بود آرامشی که از داشتن خالقی قدرتمند ومدبر نشأت گرفته وقتی من باور کنم وایمان وتوکل کنم نه غمی دارم ونه ترسی چه حس خوبی داره وقتی بدونی یکی رو داری که همه جوره هواتو داره

    از آگاهیهای این فایل متوجه شدم اصطلاح بلاهای طبیعی تمام موهبت های الهی است اگر ما زاویه نگاهمون را به مسائل عوض کنیم وبه دید مثبت به آنها بنگریم چقدر این بلاهای طبیعی سبب پیشرفت تکنولوژی وراحت تر شدن کارها شده چقدر سبب شده تا انسانها رشد کنند که بتوانند با تکنولوژی وقوانین ثابت حاکم بر جهان هستی ،زمان رخ دادن طوفان نوع آن وشدت آن را تخمین بزنند پس وقتی از زاویه دیگری به این اتفاقات یا تضادهای زندگیمون نگاه کنیم متوجه موهبت ها وخیر وبرکاتی که در آنها نهفته شده است می‌شویم

    میدونید استاد وقتی ما نگاه احساسی به خداوند نداشته باشیم وخداوند را بعنوان یه سیستم باور کنیم که با وضع کردن قوانین ثابتی داره جهان را اداره می‌کند احساس قدرت بیشتری می‌کنیم چون این سیستم قدرت خلق زندگیمان را به خود ما واگذار کرده فقط کافی است باور کنیم وتوکل کنیم وحرکت کنیم

    هر لحظه از فایل که در خصوص قانون جهان وطبیعت توضیح می‌دادید که ضعیفان محکوم به نابودی اند وقوی ها بر روی زمین باقی می ماندند دنبال نمونه های عینی آن در زندگی ام می گشتم زمانی که دختر بچه ای بیش نبود هر وقت مقابل کوه قرار می گرفتم ناخودآگاه عظمت وقدرت پروردگار در ذهنم نقش می‌بست همیشه میگفتم خدایا تو چقدر بزرگی وچه قدرتی داری وقتی مامانم کمک می‌کرد به جوجه ای که تلاش می‌کرد از تخم بیرون بیاید میگفتم چرا اینکار رو می کنی میگفت ماما ضعیفه بقیه خودشون آمدند بیرون ولی او نتونسته بیاد حالا کمکش کنم تا بتونه از تخم بیاد بیرون وهمانطور که شما اشاره کردید با تمام مراقبتهایی که مامانم از آن جوجه ضعیف می‌کرد بلاخره آن جوجه یازیر پای مادرش یا در دعوا با بقیه جوجه ها میمرد من آن موقعه این مسائل را درک نمیکردم یا وقتی مستند حیات وحش را نگاه میکردم که مثلا دوگوزن نر یا هرگونه ای دیگر بر سر تعیین رئیس گله باهم می جنگیدند تو دلم کلی به آنکه ضعیف تر بود فحش می دادم که تو که میدونی ضعیفی مجبوری بجنگی برو زندگیت رو بکن ولی غافل بودم از اینکه این قانون طبیعت است که ضعیفها از بین بروند وقوی ها بمانند

    استاد جان من قبل از آشنایی با شما وقانون در زندگی زناشویی سابقم از جمله افرادی بودم که این باور رو داشتم هرچه سختی بکشم آن دنیا خدا بهم پاداش میده چون هر روز می دیدم با اینکه من بیشتر تلاش می‌کنم ،بیشتر گریه وزاری میکنم وضع زندگیم بدتر وبدتر میشه تا یه جایی بقول شما نه اینکه بگم چون سختی زیاد کشیدم الان خدا پاداشم داد نه از جایی که من تسلیم شدم از جایی که دیگه رو آدمها حساب نکردم از جایی که قدرت را دادم به خودش واز او هدایت خواستم بند وابستگی هام را پاره کردم وترس از حرف مردم ورفتن آبروی پدر ومادرم را گذاشتم کنار از ایشون جدا شدم آن زندگی مرا بزرگتر کرد وسبب شد بفهمم که جور دیگه ای هم میشه زندگی کرد فقط کافی است ایمان بیارم وتسلیم باشم وفقط به خودش توکل کنم چند ماه بعد از جدایی ام به طور خیلی اتفاقی (که قطعا هیچ اتفاقی اتفاقی نیست ) من با شما وسایت شما آشنا شدم با اینکه اول راه بودم ذهنم به پذیرش بسیاری از مطالب مقاومت داشت ولی با کار کردن روی عزت نفسم واحساس لیاقتم تونستم همسری را جذب کنم که همیشه در رویاهایم بدنبالش بودم ولی بعد از مدتی من درگیر حواشی ونتیجه ای که از درک وعمل به قانون گرفته بودم شدم آنقدر درگیر حواشی بودم وبه اصطلاح میخواستم با عقل ناقص خودم همه چیز را درست کنم فراموش کردم من قدرت تغییر دیگران را ندارم فراموش کردم به جای اینکه وقت وانرژی ام را برا تغییر دیگران بزارم صرف تغییر رفتار وشخصیت درونی خودم کنم نشانه ها را دیدم ولی اعتنا نکردم هر دفعه یکم اوضاع سخت می شد همان نگاه احساسی به خدا در وجودم بیدار می‌شد میگفتم ایندفعه را به خیر بگذرون تا دفعه بعد استاد من از آن دسته آدمهایی بود که چک ولگد محکمی از جهان خوردم آنقدر که اگر بر نمی گشتم نابود می شدم بعد از آن تضاد متعهد تر از قبل به مسیر برگشتم وسعی کردم کمی بیشتر از قبل رو خودم کار کنم وهمین جور این زمان را افزایش بدم سعی کردم دست از تغییر دیگران بردارم ،دلسوزی بی جا به حال کسی نداشته باشم وباور کردم عدل خدا را واینکه هرکسی هرجایی هست سرجای درست خودش هست تلاش کردم با گوش دادن به آگاهیهای جلسات قدم اول ودوم وسوم همیشه مراقب کانون توجه ام باشم سپاسگزار باشم به خاطر هر لحظه از زندگیم ونعمتهای ریز ودرشتی که در زندگی دارم وزاویه نگاهم را به مسائل عوض کنم وباور کردم هر اتفاق ومسئله ای پیش آید فقط خیر مطلق هست

    استادجان از شما سپاسگزارم از شما در این فایل آموختم از خدا بخواهم مرا هدایت کند به مسیر درست آن هم بدون چک ولگد

    عاشقتونم

    در پناه الله شاد وثروتمند وسعادتمند وسلامت باشید در دنیا وآخرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  8. -
    محمد علیزاده گفته:
    مدت عضویت: 1497 روز

    به نام خدای هدایتگرم .

    سلام خدمت استاد جان و خانم شایسته بانوی توحیدی کیهان و سلام خدمت دوستان عزیز در این سرزمین توحیدی .

    خدارو شکر که یک ردپای دیگه به لطف خداوند و بانو شایسته که استارت پروژه باعث شدید من بیام و هر شب کامنت بزارم

    و چقدر کمک کننده و حال خوب کن هست اصلا خودش کنترل زهن عالی است خدا قوت بهتون بده برای این همه عشق

    خالصی که به انسانهای هم نوع خودتون دارید خدا خیرتون بده .

    در مورد چک و لگد و حرکت کردن تو این فایل استاد خیلی خوب واضح توضیح دادید که خداوند هم مهربان هست و هم

    خشمگین یعنی هر دو حالتش را دارد ما همیشه فکر میکردیم که خدا همیشه فقط مهربون هست ما هر کاری کنیم بهمون

    نعمت میده دلسوزی دارد و ماهم باورمون این بوده و نتایج زندگیمون هم گواه این دیدگاه بود خدا هم مهربان برای

    کیا مهربون برای انهایی که دارن بندگی فقط خداور میکنن خدایی میکنه نه کسانی که شرک دارن و به غیر خدا توکل دارن

    برای انها فقط عزاب دهنده است این یک قانون بدون تغییر هست که خود قانون گزار هم نمیتونه عوضش کنه مثل

    قانون راهنمایی رانندگی که اصلا مهم نیست که خود قانون گزار بیاد زیر دوربین با سرعت بالا حرکت کنه دوربین ثبت میشه

    شامل جزریمه میشه چون یک قانون هست و طبق ان سیستم تعریف شده میخای یک شهروند معمولی باشی یا مامور

    پلیس اون کار خودش را انجام میده خداوند هم در این جهان سیستم وصف کرده و طبق ان عمل میکنه مثل اب میوه

    گیری هر میوه بندازی اب همون میوه را فقط بهت میده نه چیز دیگه مثل قانون بدن حالا شما بیا باشگاه بدنسازی

    یکی کافر باشه یکی توحیدی باشه وقتی یک برنامه تعریف شده باشگاه وزنه میزنی تمام اصولش قوانین بدن رعایت

    میکنی حالا چه ادم توحیدی باشه چه مشرک باشه چه زن چه مرد اون بدن شکل میگیره عضله میسازه چون به قانونش

    عمل کردی این در تمام موضوعات میتونیم از این دید بهش نگاه کنیم قوانین خدا را بیشتر درک کنیم خدا هم سیستمی

    است که اگر با ان هماهنگ باشیم نتیجه میدهد حالا میخاد زن باشه مرد باشه سیاه باشه سفید باشه امریکا باشه ایران باشه

    اون جواب میده به عملکرد ما قوی باشیم میمونیم تغییر میکنیم ضعیف باشیم از بین میریم از زمان ابتدای جهان این

    روند تکامل بوده به قول استاد عزیزم خیلی هم منطقی بهش فکر کنیم اگر این طوفانها حالا تو زندگی مالی روابط یا طبیعت

    اگر پیش نمیومد هیچ چیزی تغییر نمیکرد همه چی راکد میشد و میگندید و اصلا جهان پیشرفتی نمیکرد الان داریم

    میبینیم که هر روز داره تکنولوژی پیشرفت میکنه در صنعتهای مختلف داره هر روز رشدمیکنه همه چی اگر ما زرنگ باشیم

    زود نشونه ها را بگیریم و نیاریم به ضربات سنگین برسه میشه باعث حرکت و صعود ما و اگرنه باید به زور حرکت کنیم

    و همش با رنج و زور حرکتی کنیم یک سری ها هم که کلا راکد هستن از بین میرن این به ظاهر بی رحانه است ولی

    زات جهان اینه فقط قوی ترها نسلشون منتقل میشه و ضعیف ها از بین میرن کاش بتونیم همیشه خودمون را تربیت

    کنیم که برای تمام زمینه های زندگی خودمون پلن داشته باشیم مثل استاد عزیزمون که همیشه چند قدم جلوتر هست

    و پلن میریزه و چقدر باعث رشد استاد شده این روش تربیت خودشون واقعا شما لایق بهترینها هستید و بهترین الگو

    برای انسانها استاد خیلی خوب درک کردن قوانین رو به خاطر همین همیشه تاکید دارن اولین قدم پزیرش این

    قوانین و قبولشون کنیم باور داشته باشیم که خودمون مسول صد درصد زندگیمون هستیم تا بتونیم با باور واقعی

    افکار غالب حرکتی پیوسته داشته باشیم تا جهانمون تغییر کنه برای ما چون حرکت نکنیم از بین میریم توحید را سرلوحه

    اصلی زندگیم قرار بدم و بدانم که خدا نمیخاد من زجر بکشم تا به چیزی برسم دلش نسوخته برام که حقم باشه نه من اگر

    بعد کلی زجر و داستان به نعمتی میرسم در واقع اون زمان از همه بریدم اومدم فقط روی خودش حساب کردم و اونم

    پاسخ تسلیم منو داده و بیشتر ادمها فکر میکنن به خاطر زجرهای زیادی که کشیدن خدا دلش سوخته اینارو داده بهش

    نه ما تسلیم شدیم راهی نبود به جز خدا ما یادمون باشه که همیشه همه چی را از خدا بخایم و همیشه محتاج خدا

    باشیم درتمام شرایط گل و بلبل هم خدارو فراموش نکنم و خودم را با اون یکی بدونم در تمام ابعاد زندگیم ازش درخواست

    کنم تا فراموشش نکنم چون اگر من بتونم در کارهای روزمره عادی ریز ریز این هدایت پاسخ را بخام ارام ارام زهنم عادت

    میکنه که تمام چیزها را از خودش بخام همین عادت دادنه کار مارا اسون میکنه همیشه این کارو کنم مثل استاد عزیزم

    ما هم با تمرین میتونیم عضله هدایت خواستن را قوی کنیم مثل تمام کارهایی که اولش ارام شروع میشه عادت میشه

    عادی جزوی از زندگی میشه میتونیم توحیدی بشیم و میدونم شیطون همیشه منتظره که از سر خوردنهای ریز من استفاده

    کنه باید بهش بها ندم فقط قدرت را به خدا بدم و از همه قدرت را بگیرم در تمام زمینه ها قدرت را به خدا بدم و اونم

    سوپرایزم میکنه بیشتر از چیزی که فکرشم کنی .

    الهی شکرت یک ردپا دیگه با کمک تو استاد عزیزم خانم شایسته نازنین انجام دادم

    تا روز بعد همه شما عزیزان را به خدای مهربان و بخشنده میسپرم

    خدا نگهدارتون .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    سارا سهیلی گفته:
    مدت عضویت: 1762 روز

    1) با توجه به درکی که از “شناخت صحیح خداوند و اجرای توحید در عمل” از آگاهی های این فایل داشتید و “الگوهای رفتاری” که در خود یافتید، فکر می کنید دلیل یک سری موفقیت های شما چه بوده و دلیل یک سری تقلاها اما به نتیجه نرسیدن ها، چه بوده است؟

    سلام به استاد عزیزم ، واقعیتو بگم من دو سال تمام تقلا کردم که از کار مورد علاقم پول بسازم و اگر اشتباه نکنم به اندازه 200 هزار تومان پول ساختم تازه تو مدت زمان دوسال

    دلیل اون تقلاها فقط این بود که من بر طبق قانون عمل نمیکردم

    مثلن یه سری ایده ها بهم گفته میشد اجرا میکردم بعد از اجرای ده تا ایده یهو متوقف میشدم میگفتم خب بزار نتایج قدم های قبلیم بیاد بعد من ادامه میدم

    این مدلی بودن رو من دو سال انجام دادم ، و بله خیلی چک و لگد خوردم تا بعد از دو سال من فهمیدم آقا جان قانون اینطوری نیست تو باید مستمر به ایده هات عمل کنی یهو متوقف نشی

    یا یه تمرینی که میدونستم باید بکنم و نمیکردم دنبال الگو گشتن مخصوصا توی کارم بود که من این کارو نمیکردم به خاطر تنبلی

    البته سعی میکردم حسمو خوب نگه دارما ، سعی میکردم در عمل هم به قانون عمل کنم ولی منتظر همون یه کیسه پوله بودم

    خیلی قدم های اهسته و کندی رو میداشتم در صورتی که میتونست سرعتم بیشتر باشه بر اساس تکامل

    کارای عیر عادی خداروشکر زیاد نمیکردم ولی کند انجام میدادم

    یه موضوع دیگم بود خیلی به اصل کمال گرایی توی اون دوسال اول بیزینسم من متعهد بودم

    میخواستم محصولات خفن با کیفیت های خیلی خیلی خفن که لولش از من بالتر بود تولید کنم

    اینقدر خفن که کل یکسال من مشغول انجام یک ایده بودم فقط

    ایده های ساده تر و لذت بخش تر رو ادم حساب نمیکردم میگفتم اینا به درد نمیخوره یا حرفه ای نیستاون زمان خیلی تمرکزم رو امار اینستام بود فکر میکردم آمار بهتر درآمد بالاتر و هر جور تقلایی که فکر کنین میکردم که محتوای سرگرم کننده تر درست کنم تا افراد بهتری بیان سراغم ، کلی تایم میزاشتم کلیپ درست میکردم

    یادم نمیره چه قدر فیلم میگرفتم از کارم به خاطر اینکه یه کوچولو ویدیهای قبلیم لرزش دست داشتم

    موضوع دیگه ای که بود من هیچ وقت تو زندگیم به جز پول توجیبیم از توانایی هام پول نساخته بودم و اون پول نساختن تو اون دوسال به این باور من رو رسوند که بابا من اصلا بلد نیستم پول بسازم

    درصورتی که الان بعد از گزشت 4 سال ، سارای الان به اون سارای قبلی میگه

    چرا سارا میتونی

    پول ساختن راحتتر از این حرفاست

    اگر که تو از سر راه خدا بری کنار و بزاری ایده بیاد و روزانه تو ایده هاتو انجام بدی

    و متوقف نشی بگی کو نتایج ایده های قبلی

    و سعی کنی هر روز لذت ببری

    هی نگی کو پول کوپول

    از همون پول تو حسابت لذت ببری

    نتایجت رو ببینی(تو اون دوسال پول تو جیبی من افزایش پیدا کرد ولی اصلا نتیجه حسابش نمیکردم)

    از همون شهری که هستی رایگان لذت ببری

    خودت رو مقایسه نکنی(از دست این مقایسه که چه قدر من تو اون دوسال ازش ضربه خوردم هی میرفتم میدیدم پیجای بقیه رو میگفتم خدایا من مهارتم صدها پله از این بهتره چرا تو برام مشتری نمیفرستی اخه)

    رو خودت و شخصیتت جوری کار کنی که قدم عملی برداری اون موقع خدا مشتری برات میفرسته

    اون دو سال من به شدت تقلا کردم و میشد گفت از توانایی هام صفر تومن پول ساختم

    سال بعدش دیگه منم عاصی شده بودم

    گفتم تسلیمم ، ایده اومد برم یه سری جاها سرکار ، سه تا شغل متفاوت رو تجربه کردم ، با اینکه کارمند بودم از 500 هزار تومن شروع شد تا ماه آخر که رسید به 13 ملیون تومن نقد

    بعد این بین همش داشتم رو علاقمم کار میکردم ، نتایج کوچولو اومد توی 3 ماه آخر کارمندیم ، خیلی کم بود ولی مستمر بود و هی داشت یه ذره یه ذره بیشتر میشد از همون کاری که من دو سال توش کار کرده بودم و ذره ای پول نساخته بودم

    تا اینکه اسفند ماه نشونه ها اومد که دیگه بسه و برو سراغ کار خودت

    و ماشالله اینقدر اهرمهای قوی ای تو دهن من شکل گرفت اون زمان کارمندی که گفتم من سرم بره دیگه نمیرم جاهایی کار کنم که دوست ندارم

    چون پر بود از روزمرگی

    درصورتی که روح من با خلاقیت به وجد میاد نه یک کار روتین

    خلاصه سال بعد از کارمندی من اینقدر سفارش گرفتم که تا دو سه ماه ایندم رزرو بود از همون کاری که دوسال نتونسته بودم یک ریال پول بسازم

    دلیلش چی بود؟

    من بدون چون و چرا عمل میکردم به هدایت ها

    و اصلا نفهمیدم که چیشد که دقیقا همون سبکی سفارش میگرفتم که ارزوی محال دوسال قبلم بود

    مشتریهام به خاطر اون سبک کار سراغ من میومدن اصلا

    تنها کاری که میکردم عمل به ایده ها و کار کردن رو باورام و برداشتن ترمز هام بود

    سال قبلشم که کار مند بودم همینکارا رو میکردم

    عمل به ایده ها ، قدمهای عملی برداشتن برای بهبود شخصیتم و کار کردن رو دوره ها و فایل های این سایت رو داشتم انجام میدادم

    خب من یه مدتی اونحجم از سفارش رو انجام دادم دیدم که خب این مدل سفارش ها دیگه به من حال نمیده

    اون خلاقیتی که من میخوام رو اینجا نمیتونم پیدا کنم

    1 درصد از مشتری هام ایرادات الکی میگیرن

    اصلا چرا کسی باید به خودش جرات بده کاری که من اینهمه وقت گزاشتم و سعی کردم بر طبق اصول باشه اینقدر ارادات الکی بگیره!

    (سعی میکنم انتقاد پذیر باشم ولی این ایرادات خیلی الکی بودن و سه بار از بین 50 نفر برام پیش اومدن)

    گفتم میخوام اصلا کار بفروشم ، یه مدت دیگه سفارشی نگرفتم

    من خداروشکر پدر حمایت گر خوبی دارم ، بدون اینکه بخوام یه مبلغ مختصری همیشه واریز میکنه ، مدت ها طول کشید که به خودم به قبولونم تو بخور بخواب نیستی که ، داری حرکت میکنی پدرتم دست خداست داره کمکت میکنه چرا تو میخوای برای خودت اوصاع رو سختتر کنی یکم نعمتها رو از راه اسون دریافت کن تو روخدا

    خلاصه سرتونو درد نیارم من با همون شیوه ی کار کردن رو باورا ، در عمل و عمل به ایده ها در عمل گفتم میخوام کار بفروشم

    الان باز توی 7 ماه گزشته 10 اثر رو فروختم امروزم نشونه 11 همین اثرم اومد

    حالا تو اون دوسال معروف چنتا کار فروختم؟ هیچی

    همش داشتم سعی میکردم خودم راه تعیین کنم آخه

    2) جزئیات تجربیاتی را بنویسید که: به جای بهبود دادن ضعف های ایمانی و شخصیتی خود، سپس هدایت خواستن از خداوند و حرکت کردن، خداوند را مثل مادر مهربانی تصور کردید که هوای فرزند ضعیف تر را بیشتر دارد و با این توهم که خداوند مثل مادر مهربان، بی ایمانی، ضعیفی و شرک شما را با مهربانی اش جبران می کند، زحمت ایجاد هیچ بهبودی را در باورها و عملکرد خود ندادید. سپس این نگرش شرک آلود چه عواقبی برای شما داشت و این شناخت نادرست از خداوند، چه بلایی به سرتان آورد؟

    توی اون دوسال معروف که میگم من خیلی این جگله رو به کار بردم که خدا به من رزق میده ولی عمل نمیکردم به ایده های راحتتر خدا

    ایده های کمال گرایانه ی وحشتناک رو بهشون عمل میکردم

    یه جاهایی من کلی گریه و زاری میکردم تو اون دوسال که خدایا چرا فروش ندارم چرا درآمد ندارم

    درصورتی که الان که فکر میکنم

    میگم به خودم سارا ببین درسته الان یک نقاشی داری که داری میکشیش ولی تو رو خدا اینو زودتر تموم کن

    این ایده رو اینقدر لفتش نده که انجام بدی

    اینقدر دنبال این نباش که متریال گرون قیمت بخری

    به خدا این 10 تا اثری که فروختم تو این 6 ماه همشون متریال های ارزون قیمت بودن

    یه سریا بازیافتی بودن

    متریالی من استفاده میکنم که موقع خریدنش بهم فشار نمیاد ، ذهنم ازاده ، راحت میتونم استفاده کنم

    تو اون دوسال من اینقدر متریالم گرون بود که میگفتم آقا این قلموهه اگه خراب شه من از کجا پول بیارم دوباره بخرمشون؟

    یا این رنگه اگه الان تموم بشه من چه طوری جایگزینش کنم؟

    این الان قیمتش چند برابر اون موقعی شده که خریده بودم

    این کمال گرایی ها همشون باعث میشد تو اون دوسال من همون کاری که عاشقش بودم رو با یک زجر مخفی انجام بدم که اگه تموم بشه وسایل کارم چیکار کنم؟

    نمیگم الان نیست ، الانم هست ، ولی خیلی راحتتر من از متریالم استفاده میکنم چون کمال گرایی رو یکم گزاشتم کنار

    گفتم الان تو در این حد در توانته که انجام بدی در اینده که بیشتر پول ساختی و برات راحتتره متریال های بهترم میخری

    چون من یه چیزی رو از اون دو سال و از این دو سال اخیرم خوب یاد گرفتم

    اینکه ذهن هنرمند باید آزاد باشه مخصوصا از لحاظ مالی که بتونه ایده ها رو بشنوه

    من یاد گرفتم که متریالهایی رو خرید کنم که اگر تموم شد میتونم همون رو به راحتی جبران کنم و دوباره بخرم

    فشار رو من نمیزاره پول خریدشون

    بعد از اون یاد گرفتم همیشه مقداری پول تو حسابم بمونه که بتونم مثلن حداقل 5 تا متریال جدید نسبتا خوب رو بخرم و باز پول تو حسابم باشه یه مقداری

    اون دو سال پر از تقلا من اصلا اینطوری نبودم

    اول از اونکه چه قدر از خرج کردن میترسیدم

    جالبه بیشتر از هر زمان دیگه ایم پول کم میاوردم

    و چه قدرم میخواستم متریال خفن داشته باشم

    بعد اون متریال خفن برای شروع کار قیمت سفارشهام رو الکی بالامیبرد مثلن میبرد رو یک ملیون در صورتی که من قبلش 500 هزار تومنم نساخته بودم.و خب طبق تکامل نگیشد وقتی من 500 تومنم نساختم برسم یهو به یک ملیون

    من به خودم زحمت ندادم کمال گرایی هام رو بزارم کنار

    به ایده های بهبود گرایی عمل کنم

    متریال ارزون قینت تر بخرم

    بیشتر تمرین کنم.و نتیجشم این بود فروشی نداشتم مجبور شدم یکسال برم یه سری جاها کارمند باشم در کنار علاقم تا بتونم پول بسازم

    مواردی را ذکر کنید که در مواجه با تضاد، پیام خداوند را نفهمیدید و همان روند محدود کننده قبلی را ادامه دادید تا جاییکه که آنقدر بلا سرتان آمد که مجبور به تغییر شدید چون راه دیگری نداشتید؟مواردی را ذکر کنید که: با وجود نشانه های بسیار خداوند برای تغییر و بهبود ضعف های شخصیتی، همچنان به همان شیوه قبلی ادامه می دادید و منتظر نتایج متفاوت از قبل هم بودید؟! حتی در آخر هم چون تغییری در اوضاع ایجاد نشد، به این نتیجه رسیدید که:خدا ظالم است و صدای شما را نمی شنود؛یا درست است در این جهان شرایط سختی دارم اما خداوند پاداش مرا در آن دنیا خواهد داد؛

    خب همون دو سال کذایی که هی روند یکسانی رو داشتم باعث شد واقعا باور کنم خدا منو نمیبینه کلن.که بخواد برام مشتری هم بیاره

    واقعا من تو اون دو سال توی شخصیتم و عزت نفسم کدر میکردما ولی توی بیزینس اصلا کار نمیکردم

    همش خرج نمیکردم ، همش سعی میکردم یه محتوای خفن درست کنم که بیشتر دیده بشم و فالوور داشته باشم (که آخرش اتفاق نیافتاد دو سال من 200 نفر فالور داشتم)

    ، همش چسبیده بودم به یک نقاشی و زودتر تمومش نمیکردم درصورتی که نیشد زودتر تموم بشه

    ، همش چسبیده بودم به یک تابلوی عظیم و بزرگ و اونو هی انجام میدادم

    حتی نیومدم سایز کوچیکتر کار کنم ، برای اینکه چشم خیلیا رو کور کنم :))))

    3) درباره تجربیاتی بنویسید که برعکس، سعی کردید به جای نگاه احساسی به خداوند، قوانین این نیرو را درک کنید، روی بهبود شخصیت خود کار کنید، ایمان و توکل خود را تقویت کنید، هدایت بخواهید و با توکل حرکت کنید. بنویسید به خاطر استمرار در این مسیر تفکری، چه پاداش هایی دریافت کردید؟

    خب تو اون دوسال بعدی که من کلی سفارش داشتم و الان اروم اروم فروش دارم

    پاداش کار من اینه

    روحم با خلاقیت بیشتر داره ارضا میشه

    کلی تجربه ی رفتن به مکان های جدید و دیدین اونها رو دارم

    کلی هنرمندهای مختلف با سبکهای متفاوت شناختم

    کلی پول ساختم از همون کاری که همه میگن نمیشه پول ساخت ازش

    کلی متریال خریدم ، بله درست شنیدین روز به روز تنوع متریال کار من داره بالاتر میره

    قبلن بر فرص مثال اگر من برای دو تا تکنیک متفاوت فقط متریال داشتم الان برای 12 تا تکنیک متفاوت متریال دارم

    حتی بیشتر از اون متریال های قبلیم

    یکی از پاداش هاش این بود که من کلی دوره هایی که میخواستم رو خریدم ، مخصوصا ثروت یک و کلی دوره ی دیگه که در لحظه احتیاج شدید داشتم و اجابت میشد

    مواردی را ذکر کنید که: در مواجهه با تضاد، پیغام خداوند را فهمیدید، تغییرات و بهبودهای لازم را ایجاد کردید، هر بار سریعتر از قبل نشانه ها را تشخیص دادید، هر بار شرک ها را بیشتر تشخیص دادید و به اجرای توحید در عمل نزدیک تر شدید، به صورت مستمر  باورها و عملکرد خود را بهبود بخشیدید و به همان نسبت، هم هدایت ها شفاف تر شد، راهکارها سریعتر آمد، تضادها به نفع شما تمام شد و حل آن مسائل، شما را در تمام ابعاد رشد داد.

    واقعیتشو بگم اصلا تو این موصوع خوب نیستم کتک خوردم تا حدی ملسه

    ولی یادمه توی کار دوم کارمندیم بدون اینکه بهم بگن من رو اخراج کردن و جوابمو نمیدادن ، من یکی دوساعت بعدش تونستم ذهنمو کنترل کنم و بگم سارا تو مگه نمیخواستی محل کارت بهتر و مثبت تر باشه و کار کمتر و پشت میز نه اینهمه کار فیزیکی

    خودت با پا خودت نگفتی نمیان جهان کمکت کرد

    تقریبا یک ماه بعدش کار با ویژگی هایی که میخواستم به سمتم اومد

    ولی توی اون کار سوم من بهتر حس کردم کتک هارو

    چون کار سومم حقوقا رو خیلی دیر میدادن

    و من هی میگفتم سارا قراردادت تموم شد میری ، همینم شد کلی نشونه اومد که نرم و قراردادم که تموم شد دیکه جایی نرفتم سرکار

    باز یه جای دیگه کتک میخوردم ولی نمیفهمیدم که باید خودمو بهتر بکنم

    اونم همین امسال بود

    اوایل امسال

    خیلی حسم بد بود ، فروش نداشتم

    پول نمیساختم

    یا اگه میساختم اینطوری بود که یک ماه بود و دوماه بعدی هیچ فروشی نداشتم

    همینطور فالوورهام ریزش داشت

    دیگه هیچی خودمو جمع و جور کردم گفتم سارا باید پاشی درست کنی خودتو

    اولین چیزی که درست شده از اون سه ماه اول امسال اینه که من مرداد شهریور و مهر با تغییر شخصیتم

    با زانوی غم بغل نکردن

    با حرکت کردن

    هر سه ماه فروش داشتم

    مبالغش اصلا مهم نیست فعلن برام ، من فعلن برام مهمه که مستمر باشه ، هر ماه باشه

    البته یکم خودمو تشویق کنم که حداقل امسال من زودتر فهمیدم که باید خودمو جمع و جور کنم و پاشم

    قبلن دو سال برام طول کشید

    این بار 3 ماه

    باز خودش این پیشرفته که زودتر فهمیدم که من باید ایده هام رو عمل کنم بهشون نه اینکه نگاشون کنم

    باید بهبود گرا باشم

    نه اینکه با کمال گرایی پدر خودمو در بیارم بعد تازه هیچ نتیجه ای هم نگیرم

    4) اکنون که قوانین خداوند را فهمیدید – این مقدار از درک اجرای توحید در عمل – شما را به چه نتیجه ای رسانده و چه تصمیمی گرفته اید؟

    تصمیمی که گرفتم اینه که من این مسیری که باعث شده هر سه ماه از کار مورد علاقم پول بسازم رو ادامه بدم و حتی میتونم قویترش هم بکنم

    چه طوری

    سپاس گزاری بیشتر و مقایسه کمتر

    تو این موارد خیلی ایراد دارم

    برنامه شما برای هماهنگ شدن با قوانین بدون تغییر خداوند و ایجاد عملکرد توحیدی چیست؟

    عملکرد توحیدی اینه که بر طبق گفته هاتون توی روانشناسی ثروت 1 همچنان عمل کنم و ادامه بدم

    نترسم از پول خرج کردن

    ایده ها رو مستمر ادامه بدم

    بر طبق برنامه ی روزانم عمل کنم نگم اینا چه فایده ای دارن قدم های خفن تر و دهن پر کن تر میخوام

    باید اهرم جدید بنویسم.به این خلاصه هایی که مینویسم و کامنت ها عمل کنم و تمریناتم رو انجام بدم مخصوصا شکر گزاری اهمیت ندادن به نظر مردم و مقایسه نکردن خودم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      سحر براتی گفته:
      مدت عضویت: 1366 روز

      سلام سارای عزیز و دوست داشتنی

      خیلی خیلی بابت تعهد و استمرارت در مسیر و در نهایت عملگرایی تبریک میگم و آرزوی موفقیت های روز افزون برات دارم.

      چقدر وقتی کامنت رو خوندم یاد خودم افتادم که به ایده هام فقط فکر میکنم و کمالکرایی باعث شده بهشون عمل نکنم و درجا بزنم و به قول خودت یک ماه پول بسازم و دوماه هیچی و باعث شدی که برم و یک بازنگری اساسی در کارم و عملکردم بکنم و خودم رو بهبود بدم و شیرینی نتایجی هم مثل اهرم لذت حالم رو عالی کرد و مشتاقترم کرد به عملگرایی بیشتر ،

      بازم ممنون که این قدر زیبا و عالی نوشتی و باعث شدی یک تلنگری برام بشه.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  10. -
    کوثر گفته:
    مدت عضویت: 961 روز

    به نام خدای هادی و هدایتگرم به نام خدای عزیزم.

    سلام استاد جان سلام استاد عزیزم. چه قدر

    خوشحالم که خوب و سلامت هستین و چه قدر

    دلم تنگ تون شده بود و دوست داشتم فایل

    جدیدی ازتون ببینم.

    چه موضوع مهمی رو عنوان کردین من همین تازگی

    ها چند تجربه داشتم که براتون میگم.

    من بعد از استفاده از قانون سلامتی و کم کردن

    22 کیلو از وزنم. در سن 40سالگی . نیاز به ورزش

    ورزش کردن و ساخت عضله و قوی تر شدن و

    با انرژی بیشتری زندگی کردن و حس کردم

    به انواع مختلفی هدایت میشدم به ورزش. هدایت

    میگرفتم میگفت ورزش کردن. فایل میزاشتم در مورد

    ورزش کردن بود. دوستم شروع به صحبت کردن

    میکرد درمورد ورزش میگفت ولی من چون هیچ

    وقت ورزش نکرده بودم و حالم نداشتم توجه

    نمیکردم. تا این که کم کم درد گردن دست خودشو

    نشون داد. چک و لگد ها میامد ولی من بیدار

    نشدم. یه چند ماهی اوضاع هی بدتر بدتر شد

    تا این که با اخرین هدایتی که اومد که کسانی

    که به هدایت خدا عمل نمیکنن همانا از گمراهان

    هم در این دنیا و هم اخرت هستن. من با انگیزه

    و انرژی فراوان با پشتوانه الله کاری که 40سال نکرده

    بودم رو شروع کردم با علاقه و الان احساس بهتری

    دارم. حال بهتری دارم. سلامتی بیشتری دارم

    و خوشحالم که ایمانم را نشان دادم و به هدایت

    عمل کردم..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: