https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/10/abasmanesh-2.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2024-10-15 06:19:162024-11-08 04:57:00آیا خداوند مانند یک مادر مهربان عمل می کند؟
402نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
دو اتفاق وحشتناک در آمریکا رخ داده است که تمام دنیا را تکان داده است.
دو ایالت در آمریکا وجود دارند که مستقیماً با اسرائیل در بمباران فلسطینیان مشارکت دارند. به یاد داشته باشید، خود اسرائیل می گوید که بدون آمریکا حتی دو روز هم نمی تواند جنگ کند. بنابراین، این آمریکا که اسرائیل بدون آن نمی تواند بجنگد، اساساً دو کشور آمریکایی هستند. ابتدا اجازه دهید نام آنها را بنویسم: یک ایالت کارولینای شمالی و دیگری فلوریدا است.
اهمیت آنها چیست؟ کارولینای شمالی مرکز نظامی آمریکاست. جمعیت این ایالت تقریباً 10 میلیون نفر است و تقریباً کل جمعیت در ساخت تجهیزات نظامی یا اداره پایگاه های نظامی مشغول هستند. اینجا بزرگترین پایگاه های آمریکاست. از اینجا هواپیماهای باری حامل بمب از زمین بلند می شوند و آنها را به اسرائیل می رسانند، سپس اسرائیل آنها را بر روی فلسطینیان می اندازد. بنابراین، آن کارولینای شمالی است. به یاد داشته باشید، مردم اینجا آنقدر حامیان اسرائیل هستند که وقتی هواپیماها از اینجا بلند می شدند و برای اسرائیل اسلحه حمل می کردند، تشویق می کردند و فریاد می زدند: “فلسطینی ها را بکشید، فلسطینی ها را بکشید، حالا بیایید به ایالت دوم برویم.” فلوریدا.
در فلوریدا، ثروتمندترین یهودیان آمریکا زندگی می کنند، اما در کنار آن، یهودیان اینجا نقش دیگری نیز دارند. اینها یهودیانی هستند که بر ایالات متحده تأثیر می گذارند. کنگره، لوایح و بستههای کمکی را تصویب میکند که سپس به کارولینای شمالی فرستاده میشوند، جایی که در هواپیما بارگیری میشوند و فرستاده میشوند. بنابراین، فلوریدا نماینده قدرت مالی و سیاسی است و کارولینای شمالی نماینده قدرت نظامی است.
اکنون که جلوتر می رویم، 10 روز پیش، خداوند طوفان عظیمی را از دریا به پا کرد که غربی ها نام آن را هلنا گذاشتند، اما ما آن را عذاب الله می نامیم. این طوفان از دریا برخاست و تمام ایالت های دیگر را دور زد و مستقیماً مانند بمب افکن بزرگی که قصد دارد بمب پرتاب کند، مستقیماً در کارولینای شمالی برخورد کرد. و اکنون، ده روز بعد، وضعیت کارولینای شمالی چگونه است؟ اما قبل از آن، اجازه دهید یک واقعیت جالب را به اشتراک بگذارم: بانک جهانی تخمین می زند که برای بازسازی فلسطین 35 میلیارد دلار هزینه خواهد شد.
با حرکت رو به جلو، این طوفان هلنا کارولینای شمالی را درنوردید و چنان بارانها و سیلهای شدیدی را ایجاد کرد که در این لحظه، از 10 میلیون جمعیت کارولینای شمالی، بخش قابلتوجهی بیخانمان شدهاند. آب آشامیدنی ندارند. به یاد داشته باشید، فلسطین نه لباس دارد، نه غذا، نه سرپناهی – آنها زیر آسمان باز دراز کشیده اند. و ایالات متحده دولت تخمین می زند که بازسازی کارولینای شمالی چقدر هزینه دارد؟ بله، 35 میلیارد دلار.
یک لحظه معمولی “همانطور که شما محکوم می کنید، محکوم خواهید شد”.
حالا بیایید به فلوریدا برویم. طوفان دیگری برخاسته است که از خلیج مکزیک برخاسته است و اکنون مانند یک بمب افکن عظیم مملو از قوی ترین بمب های جهان به سمت فلوریدا می رود. در این مورد، بمبها بادهایی هستند که با سرعت 180 مایل در ساعت می وزند، بادهایی که بشر هرگز قبلاً ندیده است. بادهایی با سرعت 180 مایل در ساعت در دریا می چرخند و به سمت فلوریدا حرکت می کنند. کل ایالت فلوریدا در معرض این تهدید است. فلوریدا 22 میلیون نفر جمعیت دارد که از این تعداد فقط چند میلیون نفر امن هستند. بقیه در شرف بی خانمان شدن هستند. شدت این طوفان به حدی است که کل ایالت تخلیه شده است. و هزینه بازسازی فلوریدا برای آمریکا چقدر خواهد بود؟ 200 میلیارد دلار!!
خداوند دو بار در قرآن به سیر در زمین و مشاهده اینکه چگونه بر ستمکاران عذاب فرستاده است.
سوره انعام (6:11):
بگو: در زمین سیر کنید و بنگرید که عاقبت تکذیب کنندگان چگونه بوده است.
بگو: در زمین سیر کنید، سپس بنگرید که عاقبت تکذیب کنندگان چگونه بود.
سوره روم (30:42):
بگو: در زمین بچرخید و بنگرید که عاقبت آنان چگونه بوده است.
بگو: در زمین سیر کنید و بنگرید که عاقبت پیشینیان چگونه بود، بیشترشان مشرک بودند.
پس آیا این مجازاتی از جانب خداوند نیست؟ آیا نباید این عذاب را به فرزندان خود و اطرافیانمان بگوییم تا ترس از خدا در دل ما نهادینه شود؟ *این عقوبت بر ستمگران پس از یک سال مبارزه و شهادت فلسطینیان رسیده است و ما باید به آنچه در توان داریم ادامه دهیم و هرگز قدرت دعا را دست کم نگیریم.
سلام خدمت خواهر گلم … این موضوعی که فرمودید رو هم خداوند قانونش رو بیان کرده… همون که در دعاها داریم یا من سبقت رحمته غضبه یعنی خداوند رحمتش بر عدالتش سایه انداخته..یعنی تا جایی که اقتضا داشته باشه به ما کمک میکنه که مسیر اشتباه رو که رفتیم برگردیم.. ولی از یه جایی به بعد دیگه مشمول مشیت خداوند میشیم و جهان طبق قانون با ما رفتار میکنه… در مورد وعده عذاب در قرآن هم اگر نگاه کنید این موضوع خیلی تکرار میشه که خدا بارها فرصت میده..خداوند صد در صد رحمان و رحیمه.. و ارحم الراحمینه..اما همین ویژگی ها هم طبق مشیت به انسان ها تعلق پیدا میکنه.. یعنی همین آبرو یه جاهایی حفظ میشه برای اینکه اون بنده هنوز قابلیت برگشت داره.ولی اگر بنده این قابلیت رو نداشته باشه طبق مشیت خداوند مشمول اکتسابات خودش خواهد بود و چک و لگدها رو نوش جان میکنه
در مورد سوال شما میخواستم اینو بگم که استاد در مورد قانون بی نقض جهان هستی اینطوری صحبت کرد که جهان متعلق به قوی ها و قویترها هست ،حالا در هر بعدی که بخواد باشه،و اما چیزی که به ذهن من میرسه در مورد سوال شما اینه که بقول استاد با یه بار حال خوب داشتن ما به موفقیت نمیرسیم و هم چنین با یه بار ،دو بار کار اشتباه کردن خداوند یا همون سیستم آبروی ما رو نمیبره،و همچنین ما دقیق نمیدونم اون گناهی که حضرت علی مرتکب شده و بخاطرش خودشو سرزنش کرده چی بوده،شاید گناهی بوده که اکثر ماها انجامش دادیم و با چشم گناه بهش نگاه نکردیم،در کل قانون جهان اینو میگه که هر چی بکاریم همونو درو میکنم ،خواهر عزیزم این چیزی بود که به عقل من رسید امیدوارم به دردتون بخوره
واقعا منم سوالات زیادی توی ذهنم شکل گرفته و فکر کنم با پرسیدنشون اینجا به نتیجهای نمیرسم. اکثر سوالاتمو وقتی توی ذهنم داشتم، به جوابشون رسیدم بعد چند روز.
مثلا با دیدن این فایل و یک فایل دیگه که استاد خداوند رو سیستمی توصیف میکنن و میگن که هیچ تغییری در قوانین خودش ایجاد نمیکنه، من این سوال توی ذهنم شکل گرفت که اون موقع که ابراهیم رو انداختن توی آتیش چرا خداوند به خاطر یک انسان قوانین خودش رو زیر پا گذاشت و به آتش دستور داد که ماهیت خودشو تغییر بده ؟
اینجور که من متوجه شدم خداوند هیچگاه قوانین خودشو زیر پا نمیزاره و گفته حتی برای پیامبران هم هیچ تبعیضی قائل نیستیم و اونا تنها فرقشون اینه که پیام هدایت خداوند رو به انسانهای دیگر میرسونن. حس میکنم این دست سوالات منو به جایی نمیرسونه ولی ذهنم به شدت داره با این سوالات مقاومت برام ایجاد میکنه که این نگاه سیستمی رو نپذیرم.
چون از بچگی هرچی ما دیدیم و داستان شنیدیم این بوده که خدا همیشه دلش برای بعضی از بندههاش میسوزه و اونارو از یه مصیبتی نجات میده اونم با تغییر قوانینی که گفته من تغییر نمیدم ! . مثلا ابراهیم رو از آتش، موسی رو از رود، چاه یوسف رو پر از آب کرد، یعقوب رو بینا کرد.
واقعا این سوالات رو برای درک بهترم از این نگاه سیستمی میپرسم و قصدم مچگیری نیست.
میخوام ببینم واقعا این سیستم داره چجوری کار میکنه جدی ؟
چجوری این نگاه سیستمی رو توی ذهنم قوی تر کنم ؟
آیا این داستانها همشون دروغن یا تحریف شده هستن ؟ اصن اشتباه بیان شدن ؟ یا نه درسته ولی یچیزی هست که من دارم کج میفهمم ؟
این هم خودش قانونه . به قوانین آنی فکر نکنید یعنی همون لحظه شرایط تغییر یا اتفاق خاصی بیافته . شما اگر همواره در مسیری باشید که آبرو بر باشه بله آبرو میره . ما انسانها ترکیبی از حال و احوالات یا افکار یا احساسات یا فرکانسها هستیم که برایند آنها را دریافت میکنیم . اگر قرار باشه با یک خطا سریعا اثر اون دریافت بشه همه چیز نابود میشه .
[9/12، 14:43] طراحی و دوخت لباس: وَهَدَیۡنَٰهُ ٱلنَّجۡدَیۡنِ
را به دو راه[نیک و بد]رهنمون شدهایم
خدا بهت عقل سلیم داده
خدا حجت را بر تو تموم کرده
ولی تو خودت انتخاب کردی دنباله رو شیطان شدی
خدا بهت گفت به این درخت نزدیک نشو
ولی تو با پیروی هوای نفس شیطانی تو به خودت ظلم کردی
شیطان و نفسی که میگه یه جای دیگه یه چیزی هست که بهتره
شیطانی که گولت میزنه این درخته میوه های خیلی خوشمزه ای داری و خدا میخاد تو نخوری
همون شیطانی که تو گوشت نجوا میکنه تو از همه بهتری و می تونی کاری کنی بندگان خدا رو گمراه کنی و دنبال خودت بکشونی
کور خوندی نفس رانده شده گوزوووی بوگندو
دست رو شده قصه هاتو بلد شدم
من یه آدم خاکی هستم مثل تمام بندگان خاکی خدا
مثل دختر ابوتراب
کار از دست پروردگار من در نرفته
تو تسلطی نه بر من و نه بر هیچ یک از بندگان و مخلوقات خداوند و حتی پشه ای هم نداره
حتی پشه ها و مورچه ها و مار و عقرب و پروانه ها تحت فرمان پروردگارم عمل می کنند
زبان و دست و پا و سیستم گوارش و پوست من تخت کنترل خداوند است
حتی کلمه ای بدون اذن او زبان من خارج نمی شود
هیچ اتفاقی بدون برنامه و اطلاع تو رخ نمی دهد
کل دنیا با هم نمی توانند بدون اذن و اجازه و خواست تو تاثیری مثبت یا منفی در زندگی من داشته باشند
تو بدون اجازه خداوند نمی توانی مرا صراط مستقیم منحرف کنی
تو نمی توانی مرا تحقیر کنی
من شاهکار و کاردستی برترین خالق هستی ام
خداوند من خدایی که از یک آب گندیده موجودی خلق می کند که تمام فرشتگان هستی بهش سجده می کنند
خداوند من مرا بهشت سرسبز زیبا با گنج های آسمان و زمین را در دستان من و قدرت کن فیکون خلق کرده است
خداوند هرگز دست مرا رها نمی کند و بنده خودش را تنها نمی گذارد
من اشتباه پدرم فرعون را نمیکنم ودر موقع غرق شدن در دریا موسی بیابان گرد را صدا نمی کنم
من خدا را برای نجات خودم صدا می کنم
من در کار خدا دخالت نمی کند
خدواند خالق مردم است
او بهتر می داند مردمش را بیدار کند
یا برای آنها در گهواره لالایی بخواند
خدایا مرا به راه راست هدایت کن راه کسانی که به آنها نعمت داده ای
[9/15، 7:34] طراحی و دوخت لباس: 22/6/1403
وقتی من دوباره سیم ارتباطیم با خدا قطع شده و زیر بار فشار نجواهای ذهنی که به من حمله کرده بودند و منو با صدای هووووو میکردند و میگفتند امام زمان احمق دوباره توهم زدی بازم آبروی خودت و خانواده ت رو بردی و داشت کمر منو خم میکرد تا از ترسربرم بالای پل کارون و خودمو توی رودخانه غرق کنن وقتی زخمی و داغون شدم
تو سریع به راننده اسنپ زنگ زدی و گفتی مژده تو که همه نجواهای ذهنی که میگه تو فقیری و پول نداری رو که زدی خاک کردی دختر تو که همه رو ناک اوت کردی دختر !!!
خدایا تو بلدی حول حالنا الی احسن الحال کنی، خدایا فقط تو بلدی قلبمو باز کنی و منو از ته دل بخندونی
خدایا وقتی ذهنم داشت منو هوووووو میکرد تو و خداتی فقیرت فقط می تونید یه مشت هدیه های چیپ و بنجل از دستفروش برای خودت و عزیزانت بخرید
تو پرنیان را فرستادی دست منو بگیره و فروشگاه رشد ببره و بهت صف مشتریان فروشگاه رو نشون بده و کلی خودکارای 12 رنگ و پاکن های خیلی قشنگ بهت نشون بده که میتونی از یه فروشگاه لوکس برای یاس زیبایت بخری
مادربزرگ من خیلی زن دانایی بود همیشه درس های زندگی برای ما در قالب حکایتهای جالبی و آموزندهای تعریف میکرد داستان عروسو تعریف میکرد که جلوی مادر شوهرش گوزید و ترسید مادر شوهر برای اینکه عروسش نترسه گفت دخترم نترس بچه اولت پسره (:
عروس خانم جوگیر شد گفت حالا که اینطوره بزار یه بار دیگه بگوزم (:
مادر شوهر گفت عزیزم حالا اولی رو بزرگ کن (:(:(:
این داستان ما و خداست ما اشتباه میکنیم ترررر میزنیم
تو زندگی ولی خدا سریع جمعش میکنه و ما رو بلند میکنه ما زمین میخوریم و خدا دستمونو میگیره و بلند میکنه
وای واقعا با این که چند ساله از استاد میشنوم که خدا سیستم هست و نگاه انسانی ما در مورد خداوند کاملا اشتباهه اما این انگار پاشنه آشیل منه.
برای من مثلا الان فکرم اینه که نه خداوند با قوانین کار میکنه نه با احساسات.
ولی تو شرایط روحی یه کم بد و یا برخورد با تضاد خوب خودشه نشون میده این باور مخرب
که خدایا ببین ، خدایا دیگه بسه، خدایا تمومش کن،خدایا دیگه بعد این همه سختی وقتشه و ……………
خوب یک جاهایی تو زندگیم پیش اومده که مثلا وقتی خیلی اوضاع بد شده و تو اون شرایط خیلی له شدم و گفتم خدایا کمکم کن
شرایط درست شده یا اون موضوع به شکلی حل شده.
این گونه اتفاقات در زندگی من چند باری پیش اومده
و فکر و نگاه غالب من این بوده که وقتی له میشی، داغون میشی شرایط درست میشه و انگار راهش اینه
واما اصل داستان که منم بهش فکر میکردم و قبولش داشتم ولی خیلی ضعیف. که بابا تو این شرایط به ظاهر سخت و این تضاد به اصطلاح بزرگ. اولا خواسته رو برات واضح تر کرده و بعد به خاطر رنج اون تضاد انگیزه تو برای حرکت بیشتر شده.
دوما تو به تهش رسیدی و واقعا درخواست کمک کردی و در نهایت هدایت امد یعنی قبلشم میومد ها ولی من نمیشنیدم حالا
تو این شرایطه که من دگه گوش مو تیز میکنم برای شنیدن و چشم باز میکنم برای دیدن
خوب به این ترتیب اون داستان حل میشه
بعد دوباره تو تضاد بعدی میگی خوب الان که له شدم پس وقتشه که خدا همون که دیدگاه مون بهش انسانی هست و دارای احساسات
استاد جان خیلی خیلی سپاسگزارم که این فایل بی نظیر رو برامون آماده کردی و دوباره یادآور این نکته مهم شدی که خداوند چطور عمل میکنه، من همیشه تو کلاس هام به فراگیرهام وقتی دارم آموزش میدم از یک قانونی بهشون این رو میگم که ما یک اصل داریم و یک قانون ، فرقشون توی اینه که میگیم مثلا اصل انبساط و انقباض اینه که ماده وقتی گرم میشه منبسط میشه و وقتی سرد میشه منقبض میشه اما این اصله و میتونه استثنا داشته باشه مثلا پلاستیک وقتی گرم میشه منقبض میشه و آب وقتی سرد میشه منبسط میشه، اما قانون چیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟
قانون چیزیه که به هیچ وجه مو لا درزش نمیره، قانون اینه که هرجای کره زمین چیزی رو رها کنی قانون جاذبه اون رو میکشه زمین و اصلا هم مهم نیست که اون چیز یه تیکه سنگ باشه یا یک انسان باشه یا یک نوزاد
و سپاسگزارم که این رو یادآور شدی که خداوند طبق قانون خودش عمل میکنه و مو لادرز این قانون نمیره و واسش فرقی بین انسان و حیوان و مسلمون و مسیحی نیست و همه ما یا طبق این قانون بازی رو یاد میگیریم و ازش به نفع خودمون استفاده میکنیم یا مجبور میشیم یاد بگیریم و یا هم که میمیریم
من یه نمونه از این قضیه که باید چک و لگد ها رو بخورم و همون الگوهای تکرار شونده ای که گفتید رو وقتی داشتم این فایل رو گوش میدادم تو خودم پیدا کردم و اونم اینکه هر موقع موجودی حساب من صفر میشه من تازه یادم میوفته که باید جدی تر و با تمرکز بالاتری کار کنم و هر موقع یکم پول تو حسابم باشه که شما ازش به عنوان ترموستات مالی یادکرده بودید دیگه کار نمیکنم و میگم ولش کن بابا نباید اینقدر طمع داشت و باید یکم از زندگی لذت برد اما یادم میره که اگه قراره حرکت نکنی فورا اون پول خرج میشه و فورا مجبور میشی کار کنی و اونجا حست هم بد میشه
خیلی دوست دارم خدا این قدرت رو بهم بده و کمکم کنه و هدایتم کنه حالا که ترمز مهمی رو توی عادات و رفتار و باورهام پیدا کردم بتونم روش کار کنم و به ثروتی فراوان برسم و به قول سلیمان نبی که میگفت خدایا به من چنان ثروتی عطا کن که بعد از من به هیچ کسی همچین چیزی را ندی و خداوند هم طبق قانون بدون تغییرش این کار رو انجام داد
انشالله ما ها هم بتونیم سلیمان و ابراهیم و موسی و عیسی و محمدهایی باشیم برای خداوند و مانند اون ها زیبا زندگی کنیم و جهان را جای بهتری برای زندگی کردن کنیم
عاشقتم استاد و دلم برای زندگی در بهشت و پرادایس خیلی تنگ شده
صحبتایی که توی این فایل شد چیزیه که هممون الگو اش رو توی زندگیمون دیدیم
قبل از هر چیزی باید بگم که سال های قبل که با این قوانین آشنا نبودم همیشه گله و شکایت میکردم که خدا دلش برام بسوزه و یادمه گریه میکردم میگفتم خدایا دلت میاد منی که همیشه ازت کمک میخوام رو اینقدر اذیت کنی و…
ولی از وقتی که از طریق شما با قوانین جهان آشنا شدم فهمیدم که با گله و شکایت به خداوند نمیشه به خواسته هام برسم و هروقت اتفاقی میفتاد دیگه مقصر رو خدا نمیدونستم و سعی میکردم روی باور هام کار کنم ولی بازم طبق عادتی که از بچگی داشتم از این که با خدا درمورد خواسته هام صحبت کنم واقعا لذت میبردم و خدا شده بود بهترین رفیق زندگیم. خیلی وقتا میرفتم یه جایی مینشستم که کسی نباشه و میگفتم خدایا میخوام در آینده فلان کار رو کنم یا فلان چیزا رو داشته باشم و …
صحبت کردن با خدا خیلی حس خوبی بهم میداد و تو ذهنم این تصور رو داشتم که خدا از این که من دارم به خواسته هام میرسم لذت میبره و خوشحال میشه که دارم از قوانین بدون تغییرش استفاده میکنم (درواقع حس میکردم احساسات منو درک میکنه)
خلاصه به جایی رسید که به یه آرامش قلبی بسیار زیادی رسیده بودم و این فکر که خدا همیشه باهامه باعث شده بود که هرکی منو ببینه بگه بابا تو هم الکی خوشی یا مثلا میگفتن بابا تو هم دلت خوشه ها! الان همه دارن دهنشون سرویس میشه تو هی میخندی و دنبال عشق و حالی و ازینجور حرفا. اصن حس میکردم دنیا رو بهم دادن. این که اتفاقات زندگیم دست خودم هست بهم احساس قدرت و آرامش عجیبی میداد
بخوام خلاصه بگم در عین حال که میدونستم خودم اتفاقات زندگیم رو رقم میزنم فکر میکردم که خداوند احساسات منو درک میکنه و چون بهش ایمان دارم اونم بهم عشق میورزه
اوضاع همینجوری پیش رفت تا این که توی یکی از فایل هایی که گذاشتید گفتید نمیشه با خداوند مثل یه انسان صحبت کرد و باید نگاه سیستمی بهش داشته باشیم.
این حرف رو که شنیدم یه احساس بد وجودمو گرفت چون همونطور که گفتم همیشه من خدا رو جوری میدیدم که با تمام وجود میخواد از قوانینش استفاده کنم و به خواسته هام برسم و به منی که بنده اش هستم عشق میورزه ولی الان که خدا رو مثل یک سیستم میبینم این حس رو دارم که کسی که این همه مدت داشتم تو ذهن خودم باهاش صحبت میکردم هیچ درکی از صحبت های من نداشته و کار خودشو انجام میده و این همه مدت توهم زده بودم.
بخوام منظورمو بهتر بگم مثل داستان ماری شده که عاشق یه مار دیگه بود و همیشه براش شعر میگفت و بعدا فهمید که اون شلنگ بوده
من یه صحبت از شما رو توی ذهنم هک کردم و اون اینه که وقتی یه حرفی میشنوی که احساس بد مثل ترس و ناامیدی و غم و.. بهت میده اون چیزیه که از طرف شیطانه ولی وقتی یه موضوعی گفته میشه که باعث میشه قلبت آروم بشه و احساس نگرانی و.. از بین بره اون حرف چیزیه که از طرف خداوند بهت گفته شده و به همین دلیل حس میکنم یه چیزی رو اشتباه متوجه شدم
جالب اینجاست یک ساعت قبل از این که این فایل توی سایت گذاشته بشه از خدا خواستم که منو به سمت جواب سوالم هدایت کنه و یه حسی بهم گفت بیام تو سایت و وقتی اومدم دیدم این فایل رو گذاشتین که دقیقا راجب سوال منه و با دقت دیدمش
الان هم یه حسی بهم گفت باید این موضوع رو با شما استاد عزیز و بچه های دیگه درمیون بذارم و ممنون میشم اگه درموردش فایل بذارید و این موضوع رو برای من و بقیه بیشتر باز کنید
همیشه باور داشتم هر که در این درگه مقرب تر است،جام بلا بیشترش میدهند.
با این باور زندگی بسیار سختی برای خودم درست کرده بودم و از اینکه جام بلای بیشتری نسیبم میشد خوشحال بودم و امیدوار بودم یه روزی در باز میشه و منم یه شبه همه مشکلاتم حل میشه و تلافی این همه بلا را خدا سرم در میاره یا اگه نشد تو اون دنیا جام بهشته.
بسیار مذهبی بودم و فوق العاده دلسوز.
امکان نداشت شخصی از اطرافیانم مشکلی داشته باشه و من واسه حل مشکل اون اقدام نکنم.
خدا میدونه بارها از بقیه پول قرض میکردم تا کار یکی دیگه را راه بندازم و بارها میشد طرف پول را بهم پس نمیداد و من هی از این و اون میگرفتم تا قرضی که گرفتما پس بدم و آخرشم از درآمد خودم صاف میکردم بدهی را و یه مدت این وسط عذاب میکشیدم و دلیلش دلسوزی بود.
حالا جالب اینجا بود باز یه آدم مشکل داره دیگه که میدیدم،همون اشتباه را تکرار میکردم.
چندین بار بخاطر اینکه کار بقیه را راه بندازم رفتم و ضامن وام گرفتنشون شدم و میلیونی بدهکار شدم چون طرف قسط ها را نمیداد و خودم زحمتشا میکشیدم.
هر چقد میڴذشت من بدهکارتر میشدم و جالبه حال میکردم با این اوضام و یه جورایی از درون به خودم افتخار میکردم که حداقل کار طرف را راه انداختم عوضش خدا به من برکت میده،ولی هیچ خبری از برکت تازه بدتر هم میشد.
کارمند بودم و حقوق بگیر ولی بخاطر اوضاع مالی که واسه خودم درست کرده بودم مجرد بودم و اصلا شرایط متاهل شدن را نداشتم.
یکی از دوستام درگیر مواد مخدر شد.من رفتم که فردین بازی کنم و رفیقم را نجات بدم،غافل از اینکه کم مونده بود خودم بیفتم تو دام اعتیاد که خدا رحم کرد و این طرفی دیگه نرفتم.واقعا خدا را شکر
همیشه نقل از ائمه میشنیدم که واسه مردم فداکاری میکردن،منم میخواستم همون کارا بکنم.
همیشه دعای توسل میخوندم به شدت به ائمه متوسل میشدم تا کمکم کنن و خیلی به توسل کردن اعتقاد داشتم و تعجب میکردم چرا کمکم نمیکنن و چرا اوضام تغییر نمیکنه.
خلاصه زندگی را خیلی خراب کردم.
روزی یکی از دوستام اومد پیشم و صحبت رفت سمت مطالعه کردن و از این حرفا.
تو اون گیر و دار هوس کرده بودم لیسانس بگیرم.
از اون دوستم پرسیدم که میخوام قدرت مطالعم بره بالا راهی نداری برامون.
رفیقم محصول تند خوانی استاد را داشت و گفت این تمرینا را انجام بده بهتر میشی.
من چند روز انجام دادم و زیاد باهاش حال نکردم.ولی اونجا یه شماره پیامکی داشت که اگه میخواستی خبرهای گروه تحقیقاتی عباسمنش را دریافت کنی باید عدد فلان را براش بفرستی.
منم فرستادم .
تا یه روز پیام اومد دوره روانشاسی ثروت حضوری تهران.
من که اصلا شرایطش را نداشتم و نرفتم.
چند روز بعد پیام اومد سی دی های صوتی و تصویری سمینار هم هست اگه میخواین بخرین.
من با همین رفیقم شراکتی خریدیمش.
استاد شرمنده دیگه دارم صادقانه حرف میزنم.
هنوزم اون دی وی دی ها را دارم.
شروع کردم گوش کردن اوایلش اصلا انگار مدار هیچ جوره به هم نمیخورد.هی هم پشیمون میشدم که الکی پول را دادیم به چی.
استاد حتی یه سمینار معرفی رایگان هم تو شهر ما برگذار کردین که اونم اومدم و اتفاقا ردیف اول نشستم ولی باز میگفتم اینا کاسبیه.
زیاد تمرینا را انجام ندادم تا بعد مدتها همون رفیقم گفت:پسر یه کلیپ دیدم استاد از آمریکا تو یه باغ خفن فیلم گرفته.رفتم دیدمش که شما از ساختن دوره ثروت سه صحبت کردین.
انگار یه جرقه ای خورد.
از دوستم آدرس سایت را گرفتم شروع کردم دانلود کردن.
آقا خیلی انگار این دفعه بیشتر حال میداد.
تا اینکه یه فایل از سیستمی بودن خدا شنیدم و اولش گفتم استغفر الله این آقا پول وثروت کافرش کرده.
از طرفی هم عقاید خودم راجبه خدا ریشه درست و حسابی نداشت.
خدا را شکر هدایت شدم به اینکه شاید این آقا داره درست میگه بریم تو قرآن ببینیم.
رفتیم تو کارش و آروم آروم از سیستم دلسوزی اومدم بیرون.
با رعایت تکامل هر کس کمک میخواست که خیلی از توانم بیشتر بود کمک نمیکردم که اعتراف میکنم اوایل واقعا برام سخت بود.
یواش یواش کلا درخواستهایی که اطرافیانم داشتن و من مجبور بودم تیکه ای از خودم را بکنم بدم به اونا را با قدرت میگفتم نه شرمنده.
یواش یواش شرمنده گفتن را هم برداشتم و فقط میگفتم عذر میخوام نه.
توحید اومد به زندگیم.
یه بار دیگه اون دی وی دی ثروت که داشتم را شروع کردم و رفتم تو کار پول.
تمام بدهی هام که هیچ کدوم مال خودم نبود را آروم آروم صاف کردم.
به لطف خدا هدایت شدم به یه حرفه ای که نمیدونستم چقد من علاقه بهش دارم.
چون کارمند بودم پاره وقت رفتم شاگردی و بعد با تمرکز بالا چسبیدم و خدا را شکر درآمد آروم آروم اومد سمتم.
خدا را شکر ازدواج کردم با همسری فوق العاده.
کارگاه زدم و درآمدم خیلی زیاد شد.
تو دوران پندمیک من بسیار شناخته تر شدم و کلی پول ساختم و نقطه شروع همون نوروز پندمیک بود.
خدا را شکر ماشین خریدم و اوضاع مالیم خیلی خوب شد و تونستم ملک هم بخرم.
الان اکثر اوقات دلسوزی به کسی نمیکنم گاهی حواسم نیست ولی زود جمع میکنم.
تمام اون افراد متوقع از اطرافم رفتند و تنها شدم و این عالیه.
به لطف خدا خیلی هدایتهای خوبی دریافت میکنم ولی باید اعتراف کنم بخاطر ترس گاهی اوقات قدم برنمیدارم.خدا را شکر ترسهام به نسبت قبل خیلی کمتر شده،
دست از دعای توسل کشیدم و الان ایمان دارم تکیه کردن به هر کس غیر از خداوند شرک محسوب میشه و امیدوارم خدا یاری کنه که مشرک نباشم چون مخفیه.
از روزی که سیستمی بودن خدا را باور کردم چقد احساس بهتری دارم و هر کسی را که میبینم که اوضاش خرابه یاد گذشتم میفتم و میگم این دقیقا سر جای خودشه چون در ڴذشته با افکار و باورهای من،جای من اونجا بود و وقتی این باورها تا حدودی عوض شد جای من هم عوض شد،پس این بنده خدا که حال و روزش خوب نیست با دلسوزی و کمک من جاش بهتر نمیشه ،پس جاش همین جاس مگه اینکه باورش را تغییر بده تا این سیستم قدرتمند جاشا تغییر بده.
حالا هر چقد قدرت این خداوند را باور کنم و فقط روی این قدرت تکیه کنم جای بهتری تو این سیستم پیدا میکنم.
استاد جان ازت بی نهایت سپاسڱذارم که به رسالتت که ترویج توحید بود عالی عمل کردی و خدا را بی نهایت سپاسڱذارم که من را هدایت که به این مسیر توحیدی.
اعضای عزیز و همکلاسی های گلم.همتونا دوست دارم و براتون بهترینها را آرزو میکنم
داشتم با خودم فکر میکردم که اینهمه وقته دارم روی خودم کار میکنم، ولی باز هم وقتی قانون رو به این شکل و از این زاویه از زبون شما شنیدم استاد، کلی شگفت زده شدم و کلی ابعاد جدید از شخصیتم داره دستم میاد
تازه میفهمم خیلیییی از جاهایی که نمیتونم به احساس بهتر برسم و کلافه و ناراحتم، انگار در عمق وجودم منتظرم که خدا دلش برام بسوزه و بگه: عزیزمممم الهی چقدر شرایط داره بهت فشار میاره. و اینجوری یه دری رو برام باز کنه
از روزی که این فایل رو. شنیدم دائم دارم با خودم تکرار میکنم:
خداوند هرگز دلش برای کسی نمیسوزه و این زیباترین نوع عدالته
هرگز سعی نکن ضعیف و مظلوم باشی چون جهان افراد ضعیف رو حذف میکنه و این افراد قوی هستن که میمونن و پیشرفت میکنن
آگاهی های این فایل تا حد زیادی با کتاب چگونه فکر خدارا بخوانیم همپوشانی داشتن، اونجا هم دقیقا راجع به این صحبت کردین که خداوند سیستمی عمل میکنه
این یعنی مهم نیست من چقدر میشینم گریه و زاری و ضجه میکنم در برابر خدا، اگر احساس بدی رو داشته باشم لاجرم اتفاقات بدی رو تجربه میکنم و برعکس!
و در مورد میزان کتک خور بودنم، باید بگم که هر چقدر که بیشتر روی این موضوع کار میکنم بهتر و بهتر میشم.
یعنی شخصیت من جوری بود که تا اون مشت و لگده شروع نمیشد تغییری در رفتار من رخ نمیداد
ولی مثلا در زمینه توحیدی بودن، مخصوصا در روابط، اینقدر روش حساس شدم که الان با حتی یک اشاره به خودم میام و هوشیار میشم. منظورم روی آدما حساب باز نکردنه
خیلی دوست دارم روزی برسه که من هم در تمام زمینه های زندگیم به چنین حساسیتی برسم استاد و مثل شما بگم: با یک تذکر کوچیک به خودم میام
و تحسینتون میکنم بخاطر جایگاهی که دارید
و میدونم خدایی که از قعر ناامیدی تا اینجای مسیر هدایتم کرده، در ادامه هم در کنارم خواهد بود
استاد نگرشتون به طوفان و احساس خوب داشتن حتی در این شرایط هم باعث شدن خیلی به خودم بیام و واقعا قلبا تحسین کنم شخصیت محکم و استوارتون رو
و خیلی خوشحالم که در سلامت و امنیت هستید و بهترین هارو براتون آرزو دارم
1) با توجه به درکی که از “شناخت صحیح خداوند و اجرای توحید در عمل” از آگاهی های این فایل داشتید و “الگوهای رفتاری” که در خود یافتید، فکر می کنید دلیل یک سری موفقیت های شما چه بوده و دلیل یک سری تقلاها اما به نتیجه نرسیدن ها، چه بوده است؟
جواب: دلیل تقلا های من به خاطر این بوده که فکر میکردم باید حتما بلا سرم بیاد تا موفق بشم. توی بیزنس اول باید مشتری نداشته باشم و از بقیه بخوام برام تبلیغات کنن یا همون ک استاد گفتن اول خاک بخورم و یا چشمم به دست بقیه باشه تا دلشون بسوزه و کمکم کنند تا پول دربیارم و پیشرفت کنم چون دختر کم سن و سال هستم و بیزنس خودم رو تو بازار راه اندازی کردم. عجله هم خیلی میکردم و تصمیمات عجولانه میگرفتم و پشیمون میشدم!
دلیل یکسری موفقیت هام این بوده که از درون احساس خود ارزشمندی کردم و به خداوند توکل کردم، سعی کردم تکامل رو رعایت کنم و عجله نکنم
2) جزئیات تجربیاتی را بنویسید که: به جای بهبود دادن ضعف های ایمانی و شخصیتی خود، سپس هدایت خواستن از خداوند و حرکت کردن، خداوند را مثل مادر مهربانی تصور کردید که هوای فرزند ضعیف تر را بیشتر دارد و با این توهم که خداوند مثل مادر مهربان، بی ایمانی، ضعیفی و شرک شما را با مهربانی اش جبران می کند، زحمت ایجاد هیچ بهبودی را در باورها و عملکرد خود ندادید. سپس این نگرش شرک آلود چه عواقبی برای شما داشت و این شناخت نادرست از خداوند، چه بلایی به سرتان آورد؟
مواردی را ذکر کنید که: با وجود نشانه های بسیار خداوند برای تغییر و بهبود ضعف های شخصیتی، همچنان به همان شیوه قبلی ادامه می دادید و منتظر نتایج متفاوت از قبل هم بودید؟! حتی در آخر هم چون تغییری در اوضاع ایجاد نشد، به این نتیجه رسیدید که:
خدا ظالم است و صدای شما را نمی شنود؛
یا درست است در این جهان شرایط سختی دارم اما خداوند پاداش مرا در آن دنیا خواهد داد؛
جواب: مثالی که همیشه میزنم برای خودم و شاید قبلا در کامنت ها نوشتم درمورد رابطه عاطفی هست. وقتی 22 ساله ام بود از نظر شخصیتی مثل الان خیلی قوی نبودم و با خاستگاری که داشتم میخاستم ازدواج کنم اما به دلایلی این ازدواج کنسل شد و من خیلی از نظر احساسی ضربه خوردم و روزای بدی رو میگذروندم و خودمو گناهکار میدیدم و اذیت میکردم. فکر میکردم با اذیت کردن خودم خداوند منو میبینه و کمکم میکنه اما روز به روز حالم بدتر میشد و زجر بیشتری میکشیدم. هیچ اعتماد به نفسی برام نمونده بود و عرت نفسم با خاک یکسان شده بود جوری که فکر میکردم از اون بدتر دیگه نمیشه و بعد تصمیم به تغییر گرفتم و البته به این نتیجه رسیدم چون اون بلا سرم اومد من پیشرفت کردم و وارد یک رابطه عاطفی خیلی خوب شدم و اگه اون اتفاق نمیفتاد من شاید تعییر نمیکردم و این نگاه رو دارم که تا بلا سرم نیاد ، درست نمیشم و یا درس نمیگیرم از زندگی یا یاد نمیگیرم هیچ چیزی رو!
3) درباره تجربیاتی بنویسید که برعکس، سعی کردید به جای نگاه احساسی به خداوند، قوانین این نیرو را درک کنید، روی بهبود شخصیت خود کار کنید، ایمان و توکل خود را تقویت کنید، هدایت بخواهید و با توکل حرکت کنید. بنویسید به خاطر استمرار در این مسیر تفکری، چه پاداش هایی دریافت کردید؟
مواردی را ذکر کنید که: در مواجهه با تضاد، پیغام خداوند را فهمیدید، تغییرات و بهبودهای لازم را ایجاد کردید، هر بار سریعتر از قبل نشانه ها را تشخیص دادید، هر بار شرک ها را بیشتر تشخیص دادید و به اجرای توحید در عمل نزدیک تر شدید، به صورت مستمر باورها و عملکرد خود را بهبود بخشیدید و به همان نسبت، هم هدایت ها شفاف تر شد، راهکارها سریعتر آمد، تضادها به نفع شما تمام شد و حل آن مسائل، شما را در تمام ابعاد رشد داد.
فکر میکنم در حال حاضر شرایط به همین صورت هست که من مجدد در رابطه عاطفی فعلیم به تضاد برخوردم و به جای اینکه از خودم ضعف نشون بدم و حالم بد بشه و مثل قبل رفتار کنم دارم روی شخصیت و افکارم کار میکنم. به پارتنرم وابسته نشدم و با هم حرف زدیم که اگر باید در کنار هم قرار بگیریم همه چیز خوب پیش میره در غیر این صورت مسیرمون با خوشی و آرزو برای موفقیت و خوشبختی دوتامون و با دل خوش از هم جدا میشه حداقلش اینه ک در آینده برای تلاش نکردن پشیمون نمیشیم
درعین حال که دوتامون این رو قبول کردیم داریم روی شخصیتمون کار میکنیم و من روی بیزنس خودم تمرکز دارم و دارم هر روز بهبودش میدم و از خداوند میخوام تا باز هم منو هدایت کنه
این ماه که سعی کردم روی باور هام کار کنم با اینکه سفارش چندان زیادی نداشتم اما پول عایدات، برق، مواد اولیه ام برای ماه بعدی رو بدست اوردم و غیر از اون پول عایدات یکماه گذشته، مالیات و حسابدارم رو پرداخت کردم اونم از درامد قنادی خودم و میدونم تاثیر کار کردن روی افکارم هست و اتفاقات قشنگ دیگه ای که در کنارش افتاده برام و این تضادی هم که برخوردم مطمعنم که باعث پیشرفت من و آسوده تر زندگی کردنم میشه!
4) اکنون که قوانین خداوند را فهمیدید – این مقدار از درک اجرای توحید در عمل – شما را به چه نتیجه ای رسانده و چه تصمیمی گرفته اید؟ میخوام قانون خداوند رو بیشتر درک کنم و طبق قوانین پیش برم و محصولات رو جدی تر پیش ببرم و روش کار کنم و بیشتر بنویسم تا خودم رو بیشتر بشناسم
برنامه شما برای هماهنگ شدن با قوانین بدون تغییر خداوند و ایجاد عملکرد توحیدی چیست؟ کار کردن روی باور هام با استفاده از محصول احساس لیاقت
دو اتفاق وحشتناک در آمریکا رخ داده است که تمام دنیا را تکان داده است.
دو ایالت در آمریکا وجود دارند که مستقیماً با اسرائیل در بمباران فلسطینیان مشارکت دارند. به یاد داشته باشید، خود اسرائیل می گوید که بدون آمریکا حتی دو روز هم نمی تواند جنگ کند. بنابراین، این آمریکا که اسرائیل بدون آن نمی تواند بجنگد، اساساً دو کشور آمریکایی هستند. ابتدا اجازه دهید نام آنها را بنویسم: یک ایالت کارولینای شمالی و دیگری فلوریدا است.
اهمیت آنها چیست؟ کارولینای شمالی مرکز نظامی آمریکاست. جمعیت این ایالت تقریباً 10 میلیون نفر است و تقریباً کل جمعیت در ساخت تجهیزات نظامی یا اداره پایگاه های نظامی مشغول هستند. اینجا بزرگترین پایگاه های آمریکاست. از اینجا هواپیماهای باری حامل بمب از زمین بلند می شوند و آنها را به اسرائیل می رسانند، سپس اسرائیل آنها را بر روی فلسطینیان می اندازد. بنابراین، آن کارولینای شمالی است. به یاد داشته باشید، مردم اینجا آنقدر حامیان اسرائیل هستند که وقتی هواپیماها از اینجا بلند می شدند و برای اسرائیل اسلحه حمل می کردند، تشویق می کردند و فریاد می زدند: “فلسطینی ها را بکشید، فلسطینی ها را بکشید، حالا بیایید به ایالت دوم برویم.” فلوریدا.
در فلوریدا، ثروتمندترین یهودیان آمریکا زندگی می کنند، اما در کنار آن، یهودیان اینجا نقش دیگری نیز دارند. اینها یهودیانی هستند که بر ایالات متحده تأثیر می گذارند. کنگره، لوایح و بستههای کمکی را تصویب میکند که سپس به کارولینای شمالی فرستاده میشوند، جایی که در هواپیما بارگیری میشوند و فرستاده میشوند. بنابراین، فلوریدا نماینده قدرت مالی و سیاسی است و کارولینای شمالی نماینده قدرت نظامی است.
اکنون که جلوتر می رویم، 10 روز پیش، خداوند طوفان عظیمی را از دریا به پا کرد که غربی ها نام آن را هلنا گذاشتند، اما ما آن را عذاب الله می نامیم. این طوفان از دریا برخاست و تمام ایالت های دیگر را دور زد و مستقیماً مانند بمب افکن بزرگی که قصد دارد بمب پرتاب کند، مستقیماً در کارولینای شمالی برخورد کرد. و اکنون، ده روز بعد، وضعیت کارولینای شمالی چگونه است؟ اما قبل از آن، اجازه دهید یک واقعیت جالب را به اشتراک بگذارم: بانک جهانی تخمین می زند که برای بازسازی فلسطین 35 میلیارد دلار هزینه خواهد شد.
با حرکت رو به جلو، این طوفان هلنا کارولینای شمالی را درنوردید و چنان بارانها و سیلهای شدیدی را ایجاد کرد که در این لحظه، از 10 میلیون جمعیت کارولینای شمالی، بخش قابلتوجهی بیخانمان شدهاند. آب آشامیدنی ندارند. به یاد داشته باشید، فلسطین نه لباس دارد، نه غذا، نه سرپناهی – آنها زیر آسمان باز دراز کشیده اند. و ایالات متحده دولت تخمین می زند که بازسازی کارولینای شمالی چقدر هزینه دارد؟ بله، 35 میلیارد دلار.
یک لحظه معمولی “همانطور که شما محکوم می کنید، محکوم خواهید شد”.
حالا بیایید به فلوریدا برویم. طوفان دیگری برخاسته است که از خلیج مکزیک برخاسته است و اکنون مانند یک بمب افکن عظیم مملو از قوی ترین بمب های جهان به سمت فلوریدا می رود. در این مورد، بمبها بادهایی هستند که با سرعت 180 مایل در ساعت می وزند، بادهایی که بشر هرگز قبلاً ندیده است. بادهایی با سرعت 180 مایل در ساعت در دریا می چرخند و به سمت فلوریدا حرکت می کنند. کل ایالت فلوریدا در معرض این تهدید است. فلوریدا 22 میلیون نفر جمعیت دارد که از این تعداد فقط چند میلیون نفر امن هستند. بقیه در شرف بی خانمان شدن هستند. شدت این طوفان به حدی است که کل ایالت تخلیه شده است. و هزینه بازسازی فلوریدا برای آمریکا چقدر خواهد بود؟ 200 میلیارد دلار!!
خداوند دو بار در قرآن به سیر در زمین و مشاهده اینکه چگونه بر ستمکاران عذاب فرستاده است.
سوره انعام (6:11):
بگو: در زمین سیر کنید و بنگرید که عاقبت تکذیب کنندگان چگونه بوده است.
بگو: در زمین سیر کنید، سپس بنگرید که عاقبت تکذیب کنندگان چگونه بود.
سوره روم (30:42):
بگو: در زمین بچرخید و بنگرید که عاقبت آنان چگونه بوده است.
بگو: در زمین سیر کنید و بنگرید که عاقبت پیشینیان چگونه بود، بیشترشان مشرک بودند.
پس آیا این مجازاتی از جانب خداوند نیست؟ آیا نباید این عذاب را به فرزندان خود و اطرافیانمان بگوییم تا ترس از خدا در دل ما نهادینه شود؟ *این عقوبت بر ستمگران پس از یک سال مبارزه و شهادت فلسطینیان رسیده است و ما باید به آنچه در توان داریم ادامه دهیم و هرگز قدرت دعا را دست کم نگیریم.
اگر دلسوزی در کار نیست پس چرا در دعای کمیل (که مناجات حضرت علی رو خودتون هم روی سایت گذاشتین) حضرت علی به فرزندشون میفرمایند؛
خداوند چقدر میتونسته آبرومون ببره ولی نبرد
اگه همه چی قانونه
پس طبق قانون اونجایی که اشتباه رفتیم باید آبرومون بره چرا حضرت علی گفتن خدا آبرومون نمیبره
سلام خدمت خواهر گلم … این موضوعی که فرمودید رو هم خداوند قانونش رو بیان کرده… همون که در دعاها داریم یا من سبقت رحمته غضبه یعنی خداوند رحمتش بر عدالتش سایه انداخته..یعنی تا جایی که اقتضا داشته باشه به ما کمک میکنه که مسیر اشتباه رو که رفتیم برگردیم.. ولی از یه جایی به بعد دیگه مشمول مشیت خداوند میشیم و جهان طبق قانون با ما رفتار میکنه… در مورد وعده عذاب در قرآن هم اگر نگاه کنید این موضوع خیلی تکرار میشه که خدا بارها فرصت میده..خداوند صد در صد رحمان و رحیمه.. و ارحم الراحمینه..اما همین ویژگی ها هم طبق مشیت به انسان ها تعلق پیدا میکنه.. یعنی همین آبرو یه جاهایی حفظ میشه برای اینکه اون بنده هنوز قابلیت برگشت داره.ولی اگر بنده این قابلیت رو نداشته باشه طبق مشیت خداوند مشمول اکتسابات خودش خواهد بود و چک و لگدها رو نوش جان میکنه
سلام دوست عزیز هم خانواده.
در مورد سوال شما میخواستم اینو بگم که استاد در مورد قانون بی نقض جهان هستی اینطوری صحبت کرد که جهان متعلق به قوی ها و قویترها هست ،حالا در هر بعدی که بخواد باشه،و اما چیزی که به ذهن من میرسه در مورد سوال شما اینه که بقول استاد با یه بار حال خوب داشتن ما به موفقیت نمیرسیم و هم چنین با یه بار ،دو بار کار اشتباه کردن خداوند یا همون سیستم آبروی ما رو نمیبره،و همچنین ما دقیق نمیدونم اون گناهی که حضرت علی مرتکب شده و بخاطرش خودشو سرزنش کرده چی بوده،شاید گناهی بوده که اکثر ماها انجامش دادیم و با چشم گناه بهش نگاه نکردیم،در کل قانون جهان اینو میگه که هر چی بکاریم همونو درو میکنم ،خواهر عزیزم این چیزی بود که به عقل من رسید امیدوارم به دردتون بخوره
واقعا منم سوالات زیادی توی ذهنم شکل گرفته و فکر کنم با پرسیدنشون اینجا به نتیجهای نمیرسم. اکثر سوالاتمو وقتی توی ذهنم داشتم، به جوابشون رسیدم بعد چند روز.
مثلا با دیدن این فایل و یک فایل دیگه که استاد خداوند رو سیستمی توصیف میکنن و میگن که هیچ تغییری در قوانین خودش ایجاد نمیکنه، من این سوال توی ذهنم شکل گرفت که اون موقع که ابراهیم رو انداختن توی آتیش چرا خداوند به خاطر یک انسان قوانین خودش رو زیر پا گذاشت و به آتش دستور داد که ماهیت خودشو تغییر بده ؟
اینجور که من متوجه شدم خداوند هیچگاه قوانین خودشو زیر پا نمیزاره و گفته حتی برای پیامبران هم هیچ تبعیضی قائل نیستیم و اونا تنها فرقشون اینه که پیام هدایت خداوند رو به انسانهای دیگر میرسونن. حس میکنم این دست سوالات منو به جایی نمیرسونه ولی ذهنم به شدت داره با این سوالات مقاومت برام ایجاد میکنه که این نگاه سیستمی رو نپذیرم.
چون از بچگی هرچی ما دیدیم و داستان شنیدیم این بوده که خدا همیشه دلش برای بعضی از بندههاش میسوزه و اونارو از یه مصیبتی نجات میده اونم با تغییر قوانینی که گفته من تغییر نمیدم ! . مثلا ابراهیم رو از آتش، موسی رو از رود، چاه یوسف رو پر از آب کرد، یعقوب رو بینا کرد.
واقعا این سوالات رو برای درک بهترم از این نگاه سیستمی میپرسم و قصدم مچگیری نیست.
میخوام ببینم واقعا این سیستم داره چجوری کار میکنه جدی ؟
چجوری این نگاه سیستمی رو توی ذهنم قوی تر کنم ؟
آیا این داستانها همشون دروغن یا تحریف شده هستن ؟ اصن اشتباه بیان شدن ؟ یا نه درسته ولی یچیزی هست که من دارم کج میفهمم ؟
این هم خودش قانونه . به قوانین آنی فکر نکنید یعنی همون لحظه شرایط تغییر یا اتفاق خاصی بیافته . شما اگر همواره در مسیری باشید که آبرو بر باشه بله آبرو میره . ما انسانها ترکیبی از حال و احوالات یا افکار یا احساسات یا فرکانسها هستیم که برایند آنها را دریافت میکنیم . اگر قرار باشه با یک خطا سریعا اثر اون دریافت بشه همه چیز نابود میشه .
[9/12، 14:43] طراحی و دوخت لباس: وَهَدَیۡنَٰهُ ٱلنَّجۡدَیۡنِ
را به دو راه[نیک و بد]رهنمون شدهایم
خدا بهت عقل سلیم داده
خدا حجت را بر تو تموم کرده
ولی تو خودت انتخاب کردی دنباله رو شیطان شدی
خدا بهت گفت به این درخت نزدیک نشو
ولی تو با پیروی هوای نفس شیطانی تو به خودت ظلم کردی
شیطان و نفسی که میگه یه جای دیگه یه چیزی هست که بهتره
شیطانی که گولت میزنه این درخته میوه های خیلی خوشمزه ای داری و خدا میخاد تو نخوری
همون شیطانی که تو گوشت نجوا میکنه تو از همه بهتری و می تونی کاری کنی بندگان خدا رو گمراه کنی و دنبال خودت بکشونی
کور خوندی نفس رانده شده گوزوووی بوگندو
دست رو شده قصه هاتو بلد شدم
من یه آدم خاکی هستم مثل تمام بندگان خاکی خدا
مثل دختر ابوتراب
کار از دست پروردگار من در نرفته
تو تسلطی نه بر من و نه بر هیچ یک از بندگان و مخلوقات خداوند و حتی پشه ای هم نداره
حتی پشه ها و مورچه ها و مار و عقرب و پروانه ها تحت فرمان پروردگارم عمل می کنند
زبان و دست و پا و سیستم گوارش و پوست من تخت کنترل خداوند است
حتی کلمه ای بدون اذن او زبان من خارج نمی شود
هیچ اتفاقی بدون برنامه و اطلاع تو رخ نمی دهد
کل دنیا با هم نمی توانند بدون اذن و اجازه و خواست تو تاثیری مثبت یا منفی در زندگی من داشته باشند
تو بدون اجازه خداوند نمی توانی مرا صراط مستقیم منحرف کنی
تو نمی توانی مرا تحقیر کنی
من شاهکار و کاردستی برترین خالق هستی ام
خداوند من خدایی که از یک آب گندیده موجودی خلق می کند که تمام فرشتگان هستی بهش سجده می کنند
خداوند من مرا بهشت سرسبز زیبا با گنج های آسمان و زمین را در دستان من و قدرت کن فیکون خلق کرده است
خداوند هرگز دست مرا رها نمی کند و بنده خودش را تنها نمی گذارد
من اشتباه پدرم فرعون را نمیکنم ودر موقع غرق شدن در دریا موسی بیابان گرد را صدا نمی کنم
من خدا را برای نجات خودم صدا می کنم
من در کار خدا دخالت نمی کند
خدواند خالق مردم است
او بهتر می داند مردمش را بیدار کند
یا برای آنها در گهواره لالایی بخواند
خدایا مرا به راه راست هدایت کن راه کسانی که به آنها نعمت داده ای
[9/15، 7:34] طراحی و دوخت لباس: 22/6/1403
وقتی من دوباره سیم ارتباطیم با خدا قطع شده و زیر بار فشار نجواهای ذهنی که به من حمله کرده بودند و منو با صدای هووووو میکردند و میگفتند امام زمان احمق دوباره توهم زدی بازم آبروی خودت و خانواده ت رو بردی و داشت کمر منو خم میکرد تا از ترسربرم بالای پل کارون و خودمو توی رودخانه غرق کنن وقتی زخمی و داغون شدم
تو سریع به راننده اسنپ زنگ زدی و گفتی مژده تو که همه نجواهای ذهنی که میگه تو فقیری و پول نداری رو که زدی خاک کردی دختر تو که همه رو ناک اوت کردی دختر !!!
خدایا تو بلدی حول حالنا الی احسن الحال کنی، خدایا فقط تو بلدی قلبمو باز کنی و منو از ته دل بخندونی
خدایا وقتی ذهنم داشت منو هوووووو میکرد تو و خداتی فقیرت فقط می تونید یه مشت هدیه های چیپ و بنجل از دستفروش برای خودت و عزیزانت بخرید
تو پرنیان را فرستادی دست منو بگیره و فروشگاه رشد ببره و بهت صف مشتریان فروشگاه رو نشون بده و کلی خودکارای 12 رنگ و پاکن های خیلی قشنگ بهت نشون بده که میتونی از یه فروشگاه لوکس برای یاس زیبایت بخری
خدایا شکرت
خدایا خیلی توپ بلدی حالم را زیبا کنی
مادربزرگ من خیلی زن دانایی بود همیشه درس های زندگی برای ما در قالب حکایتهای جالبی و آموزندهای تعریف میکرد داستان عروسو تعریف میکرد که جلوی مادر شوهرش گوزید و ترسید مادر شوهر برای اینکه عروسش نترسه گفت دخترم نترس بچه اولت پسره (:
عروس خانم جوگیر شد گفت حالا که اینطوره بزار یه بار دیگه بگوزم (:
مادر شوهر گفت عزیزم حالا اولی رو بزرگ کن (:(:(:
این داستان ما و خداست ما اشتباه میکنیم ترررر میزنیم
تو زندگی ولی خدا سریع جمعش میکنه و ما رو بلند میکنه ما زمین میخوریم و خدا دستمونو میگیره و بلند میکنه
خدای من مادر شوهر حکیم و دانای قصه مادربزرگم است
به نام خداوند بخشنده مهربان
خدا گر ببندد زحکمت دری
گشاید زرحمت در دیگری
چقدر امروز خدا سپاسگزارم بابت شنیدن این فایل عالی خدا مادر زمینی نیست ترحم دلسوزی نمیکنه. خدا انرژی هست انرژی که احساس نداره
انرژی هرچه قوی باشد درمسیر درست باشی قوی میشی
درمسیر نادرست باشی در چرخه جهان له میشوی
در بلاهای طبیعی زلزله طوفان خیر برکت هست. باعث پیشرفت جهان میشود بناها محکم خانه ها ایمن جاده شهرسازی مستحکم خانه های پوشالی از بین رفته
ادم ضعیف در طوفان از بین میرود چون اعتماد به نفس نداشت چون مشرک بود باید قوی باشیم تا سربلند از طوفانهای زندگی بیرون بیایم
ضرب المثل هست نخ ازجای که باریکترین پاره میشه مثل آدم ضعیف که ازبین میروند درمسیر تکامل جهان
قوی باشید سربلند در پناه الله یکتا
به نام رب جهانیان
سلام به استادان گرانقدر
سلام به دوستان توحیدی
خدایا شکرت
وای واقعا با این که چند ساله از استاد میشنوم که خدا سیستم هست و نگاه انسانی ما در مورد خداوند کاملا اشتباهه اما این انگار پاشنه آشیل منه.
برای من مثلا الان فکرم اینه که نه خداوند با قوانین کار میکنه نه با احساسات.
ولی تو شرایط روحی یه کم بد و یا برخورد با تضاد خوب خودشه نشون میده این باور مخرب
که خدایا ببین ، خدایا دیگه بسه، خدایا تمومش کن،خدایا دیگه بعد این همه سختی وقتشه و ……………
خوب یک جاهایی تو زندگیم پیش اومده که مثلا وقتی خیلی اوضاع بد شده و تو اون شرایط خیلی له شدم و گفتم خدایا کمکم کن
شرایط درست شده یا اون موضوع به شکلی حل شده.
این گونه اتفاقات در زندگی من چند باری پیش اومده
و فکر و نگاه غالب من این بوده که وقتی له میشی، داغون میشی شرایط درست میشه و انگار راهش اینه
واما اصل داستان که منم بهش فکر میکردم و قبولش داشتم ولی خیلی ضعیف. که بابا تو این شرایط به ظاهر سخت و این تضاد به اصطلاح بزرگ. اولا خواسته رو برات واضح تر کرده و بعد به خاطر رنج اون تضاد انگیزه تو برای حرکت بیشتر شده.
دوما تو به تهش رسیدی و واقعا درخواست کمک کردی و در نهایت هدایت امد یعنی قبلشم میومد ها ولی من نمیشنیدم حالا
تو این شرایطه که من دگه گوش مو تیز میکنم برای شنیدن و چشم باز میکنم برای دیدن
خوب به این ترتیب اون داستان حل میشه
بعد دوباره تو تضاد بعدی میگی خوب الان که له شدم پس وقتشه که خدا همون که دیدگاه مون بهش انسانی هست و دارای احساسات
خوب بگه بابا این بدبخت گناه داره خواسته شو بهش بدین بره.
و شرک امان از شرک
من که هر چه جلو تر میرم فقط میبینم که شرک زیادی دارم . در صورتی که در مسیر توحید حرکت میکنم.
خدایا کمکم کن و شهامتم بده تا موحد باشم.
به نام خودش
استاد جان خیلی خیلی سپاسگزارم که این فایل بی نظیر رو برامون آماده کردی و دوباره یادآور این نکته مهم شدی که خداوند چطور عمل میکنه، من همیشه تو کلاس هام به فراگیرهام وقتی دارم آموزش میدم از یک قانونی بهشون این رو میگم که ما یک اصل داریم و یک قانون ، فرقشون توی اینه که میگیم مثلا اصل انبساط و انقباض اینه که ماده وقتی گرم میشه منبسط میشه و وقتی سرد میشه منقبض میشه اما این اصله و میتونه استثنا داشته باشه مثلا پلاستیک وقتی گرم میشه منقبض میشه و آب وقتی سرد میشه منبسط میشه، اما قانون چیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟
قانون چیزیه که به هیچ وجه مو لا درزش نمیره، قانون اینه که هرجای کره زمین چیزی رو رها کنی قانون جاذبه اون رو میکشه زمین و اصلا هم مهم نیست که اون چیز یه تیکه سنگ باشه یا یک انسان باشه یا یک نوزاد
و سپاسگزارم که این رو یادآور شدی که خداوند طبق قانون خودش عمل میکنه و مو لادرز این قانون نمیره و واسش فرقی بین انسان و حیوان و مسلمون و مسیحی نیست و همه ما یا طبق این قانون بازی رو یاد میگیریم و ازش به نفع خودمون استفاده میکنیم یا مجبور میشیم یاد بگیریم و یا هم که میمیریم
من یه نمونه از این قضیه که باید چک و لگد ها رو بخورم و همون الگوهای تکرار شونده ای که گفتید رو وقتی داشتم این فایل رو گوش میدادم تو خودم پیدا کردم و اونم اینکه هر موقع موجودی حساب من صفر میشه من تازه یادم میوفته که باید جدی تر و با تمرکز بالاتری کار کنم و هر موقع یکم پول تو حسابم باشه که شما ازش به عنوان ترموستات مالی یادکرده بودید دیگه کار نمیکنم و میگم ولش کن بابا نباید اینقدر طمع داشت و باید یکم از زندگی لذت برد اما یادم میره که اگه قراره حرکت نکنی فورا اون پول خرج میشه و فورا مجبور میشی کار کنی و اونجا حست هم بد میشه
خیلی دوست دارم خدا این قدرت رو بهم بده و کمکم کنه و هدایتم کنه حالا که ترمز مهمی رو توی عادات و رفتار و باورهام پیدا کردم بتونم روش کار کنم و به ثروتی فراوان برسم و به قول سلیمان نبی که میگفت خدایا به من چنان ثروتی عطا کن که بعد از من به هیچ کسی همچین چیزی را ندی و خداوند هم طبق قانون بدون تغییرش این کار رو انجام داد
انشالله ما ها هم بتونیم سلیمان و ابراهیم و موسی و عیسی و محمدهایی باشیم برای خداوند و مانند اون ها زیبا زندگی کنیم و جهان را جای بهتری برای زندگی کردن کنیم
عاشقتم استاد و دلم برای زندگی در بهشت و پرادایس خیلی تنگ شده
استاد عزیزم امیدوارم این کامنت رو مطالعه کنید
صحبتایی که توی این فایل شد چیزیه که هممون الگو اش رو توی زندگیمون دیدیم
قبل از هر چیزی باید بگم که سال های قبل که با این قوانین آشنا نبودم همیشه گله و شکایت میکردم که خدا دلش برام بسوزه و یادمه گریه میکردم میگفتم خدایا دلت میاد منی که همیشه ازت کمک میخوام رو اینقدر اذیت کنی و…
ولی از وقتی که از طریق شما با قوانین جهان آشنا شدم فهمیدم که با گله و شکایت به خداوند نمیشه به خواسته هام برسم و هروقت اتفاقی میفتاد دیگه مقصر رو خدا نمیدونستم و سعی میکردم روی باور هام کار کنم ولی بازم طبق عادتی که از بچگی داشتم از این که با خدا درمورد خواسته هام صحبت کنم واقعا لذت میبردم و خدا شده بود بهترین رفیق زندگیم. خیلی وقتا میرفتم یه جایی مینشستم که کسی نباشه و میگفتم خدایا میخوام در آینده فلان کار رو کنم یا فلان چیزا رو داشته باشم و …
صحبت کردن با خدا خیلی حس خوبی بهم میداد و تو ذهنم این تصور رو داشتم که خدا از این که من دارم به خواسته هام میرسم لذت میبره و خوشحال میشه که دارم از قوانین بدون تغییرش استفاده میکنم (درواقع حس میکردم احساسات منو درک میکنه)
خلاصه به جایی رسید که به یه آرامش قلبی بسیار زیادی رسیده بودم و این فکر که خدا همیشه باهامه باعث شده بود که هرکی منو ببینه بگه بابا تو هم الکی خوشی یا مثلا میگفتن بابا تو هم دلت خوشه ها! الان همه دارن دهنشون سرویس میشه تو هی میخندی و دنبال عشق و حالی و ازینجور حرفا. اصن حس میکردم دنیا رو بهم دادن. این که اتفاقات زندگیم دست خودم هست بهم احساس قدرت و آرامش عجیبی میداد
بخوام خلاصه بگم در عین حال که میدونستم خودم اتفاقات زندگیم رو رقم میزنم فکر میکردم که خداوند احساسات منو درک میکنه و چون بهش ایمان دارم اونم بهم عشق میورزه
اوضاع همینجوری پیش رفت تا این که توی یکی از فایل هایی که گذاشتید گفتید نمیشه با خداوند مثل یه انسان صحبت کرد و باید نگاه سیستمی بهش داشته باشیم.
این حرف رو که شنیدم یه احساس بد وجودمو گرفت چون همونطور که گفتم همیشه من خدا رو جوری میدیدم که با تمام وجود میخواد از قوانینش استفاده کنم و به خواسته هام برسم و به منی که بنده اش هستم عشق میورزه ولی الان که خدا رو مثل یک سیستم میبینم این حس رو دارم که کسی که این همه مدت داشتم تو ذهن خودم باهاش صحبت میکردم هیچ درکی از صحبت های من نداشته و کار خودشو انجام میده و این همه مدت توهم زده بودم.
بخوام منظورمو بهتر بگم مثل داستان ماری شده که عاشق یه مار دیگه بود و همیشه براش شعر میگفت و بعدا فهمید که اون شلنگ بوده
من یه صحبت از شما رو توی ذهنم هک کردم و اون اینه که وقتی یه حرفی میشنوی که احساس بد مثل ترس و ناامیدی و غم و.. بهت میده اون چیزیه که از طرف شیطانه ولی وقتی یه موضوعی گفته میشه که باعث میشه قلبت آروم بشه و احساس نگرانی و.. از بین بره اون حرف چیزیه که از طرف خداوند بهت گفته شده و به همین دلیل حس میکنم یه چیزی رو اشتباه متوجه شدم
جالب اینجاست یک ساعت قبل از این که این فایل توی سایت گذاشته بشه از خدا خواستم که منو به سمت جواب سوالم هدایت کنه و یه حسی بهم گفت بیام تو سایت و وقتی اومدم دیدم این فایل رو گذاشتین که دقیقا راجب سوال منه و با دقت دیدمش
الان هم یه حسی بهم گفت باید این موضوع رو با شما استاد عزیز و بچه های دیگه درمیون بذارم و ممنون میشم اگه درموردش فایل بذارید و این موضوع رو برای من و بقیه بیشتر باز کنید
بنام خدا.
سلام به استاد و همه دوستان گل.
خدا مثل مادری مهربان عمل میکنه؟
سالهای سال این باور قلبی من بود.
همیشه باور داشتم هر که در این درگه مقرب تر است،جام بلا بیشترش میدهند.
با این باور زندگی بسیار سختی برای خودم درست کرده بودم و از اینکه جام بلای بیشتری نسیبم میشد خوشحال بودم و امیدوار بودم یه روزی در باز میشه و منم یه شبه همه مشکلاتم حل میشه و تلافی این همه بلا را خدا سرم در میاره یا اگه نشد تو اون دنیا جام بهشته.
بسیار مذهبی بودم و فوق العاده دلسوز.
امکان نداشت شخصی از اطرافیانم مشکلی داشته باشه و من واسه حل مشکل اون اقدام نکنم.
خدا میدونه بارها از بقیه پول قرض میکردم تا کار یکی دیگه را راه بندازم و بارها میشد طرف پول را بهم پس نمیداد و من هی از این و اون میگرفتم تا قرضی که گرفتما پس بدم و آخرشم از درآمد خودم صاف میکردم بدهی را و یه مدت این وسط عذاب میکشیدم و دلیلش دلسوزی بود.
حالا جالب اینجا بود باز یه آدم مشکل داره دیگه که میدیدم،همون اشتباه را تکرار میکردم.
چندین بار بخاطر اینکه کار بقیه را راه بندازم رفتم و ضامن وام گرفتنشون شدم و میلیونی بدهکار شدم چون طرف قسط ها را نمیداد و خودم زحمتشا میکشیدم.
هر چقد میڴذشت من بدهکارتر میشدم و جالبه حال میکردم با این اوضام و یه جورایی از درون به خودم افتخار میکردم که حداقل کار طرف را راه انداختم عوضش خدا به من برکت میده،ولی هیچ خبری از برکت تازه بدتر هم میشد.
کارمند بودم و حقوق بگیر ولی بخاطر اوضاع مالی که واسه خودم درست کرده بودم مجرد بودم و اصلا شرایط متاهل شدن را نداشتم.
یکی از دوستام درگیر مواد مخدر شد.من رفتم که فردین بازی کنم و رفیقم را نجات بدم،غافل از اینکه کم مونده بود خودم بیفتم تو دام اعتیاد که خدا رحم کرد و این طرفی دیگه نرفتم.واقعا خدا را شکر
همیشه نقل از ائمه میشنیدم که واسه مردم فداکاری میکردن،منم میخواستم همون کارا بکنم.
همیشه دعای توسل میخوندم به شدت به ائمه متوسل میشدم تا کمکم کنن و خیلی به توسل کردن اعتقاد داشتم و تعجب میکردم چرا کمکم نمیکنن و چرا اوضام تغییر نمیکنه.
خلاصه زندگی را خیلی خراب کردم.
روزی یکی از دوستام اومد پیشم و صحبت رفت سمت مطالعه کردن و از این حرفا.
تو اون گیر و دار هوس کرده بودم لیسانس بگیرم.
از اون دوستم پرسیدم که میخوام قدرت مطالعم بره بالا راهی نداری برامون.
رفیقم محصول تند خوانی استاد را داشت و گفت این تمرینا را انجام بده بهتر میشی.
من چند روز انجام دادم و زیاد باهاش حال نکردم.ولی اونجا یه شماره پیامکی داشت که اگه میخواستی خبرهای گروه تحقیقاتی عباسمنش را دریافت کنی باید عدد فلان را براش بفرستی.
منم فرستادم .
تا یه روز پیام اومد دوره روانشاسی ثروت حضوری تهران.
من که اصلا شرایطش را نداشتم و نرفتم.
چند روز بعد پیام اومد سی دی های صوتی و تصویری سمینار هم هست اگه میخواین بخرین.
من با همین رفیقم شراکتی خریدیمش.
استاد شرمنده دیگه دارم صادقانه حرف میزنم.
هنوزم اون دی وی دی ها را دارم.
شروع کردم گوش کردن اوایلش اصلا انگار مدار هیچ جوره به هم نمیخورد.هی هم پشیمون میشدم که الکی پول را دادیم به چی.
استاد حتی یه سمینار معرفی رایگان هم تو شهر ما برگذار کردین که اونم اومدم و اتفاقا ردیف اول نشستم ولی باز میگفتم اینا کاسبیه.
زیاد تمرینا را انجام ندادم تا بعد مدتها همون رفیقم گفت:پسر یه کلیپ دیدم استاد از آمریکا تو یه باغ خفن فیلم گرفته.رفتم دیدمش که شما از ساختن دوره ثروت سه صحبت کردین.
انگار یه جرقه ای خورد.
از دوستم آدرس سایت را گرفتم شروع کردم دانلود کردن.
آقا خیلی انگار این دفعه بیشتر حال میداد.
تا اینکه یه فایل از سیستمی بودن خدا شنیدم و اولش گفتم استغفر الله این آقا پول وثروت کافرش کرده.
از طرفی هم عقاید خودم راجبه خدا ریشه درست و حسابی نداشت.
خدا را شکر هدایت شدم به اینکه شاید این آقا داره درست میگه بریم تو قرآن ببینیم.
اونجا شد که شروع کردم به باور کردن.
حرفای توحیدی شما را میشنیدم میرفتم سراغ قرآن میدیدم خیلی تطابق داره.
رفتیم تو کارش و آروم آروم از سیستم دلسوزی اومدم بیرون.
با رعایت تکامل هر کس کمک میخواست که خیلی از توانم بیشتر بود کمک نمیکردم که اعتراف میکنم اوایل واقعا برام سخت بود.
یواش یواش کلا درخواستهایی که اطرافیانم داشتن و من مجبور بودم تیکه ای از خودم را بکنم بدم به اونا را با قدرت میگفتم نه شرمنده.
یواش یواش شرمنده گفتن را هم برداشتم و فقط میگفتم عذر میخوام نه.
توحید اومد به زندگیم.
یه بار دیگه اون دی وی دی ثروت که داشتم را شروع کردم و رفتم تو کار پول.
تمام بدهی هام که هیچ کدوم مال خودم نبود را آروم آروم صاف کردم.
به لطف خدا هدایت شدم به یه حرفه ای که نمیدونستم چقد من علاقه بهش دارم.
چون کارمند بودم پاره وقت رفتم شاگردی و بعد با تمرکز بالا چسبیدم و خدا را شکر درآمد آروم آروم اومد سمتم.
خدا را شکر ازدواج کردم با همسری فوق العاده.
کارگاه زدم و درآمدم خیلی زیاد شد.
تو دوران پندمیک من بسیار شناخته تر شدم و کلی پول ساختم و نقطه شروع همون نوروز پندمیک بود.
خدا را شکر ماشین خریدم و اوضاع مالیم خیلی خوب شد و تونستم ملک هم بخرم.
الان اکثر اوقات دلسوزی به کسی نمیکنم گاهی حواسم نیست ولی زود جمع میکنم.
تمام اون افراد متوقع از اطرافم رفتند و تنها شدم و این عالیه.
به لطف خدا خیلی هدایتهای خوبی دریافت میکنم ولی باید اعتراف کنم بخاطر ترس گاهی اوقات قدم برنمیدارم.خدا را شکر ترسهام به نسبت قبل خیلی کمتر شده،
دست از دعای توسل کشیدم و الان ایمان دارم تکیه کردن به هر کس غیر از خداوند شرک محسوب میشه و امیدوارم خدا یاری کنه که مشرک نباشم چون مخفیه.
از روزی که سیستمی بودن خدا را باور کردم چقد احساس بهتری دارم و هر کسی را که میبینم که اوضاش خرابه یاد گذشتم میفتم و میگم این دقیقا سر جای خودشه چون در ڴذشته با افکار و باورهای من،جای من اونجا بود و وقتی این باورها تا حدودی عوض شد جای من هم عوض شد،پس این بنده خدا که حال و روزش خوب نیست با دلسوزی و کمک من جاش بهتر نمیشه ،پس جاش همین جاس مگه اینکه باورش را تغییر بده تا این سیستم قدرتمند جاشا تغییر بده.
حالا هر چقد قدرت این خداوند را باور کنم و فقط روی این قدرت تکیه کنم جای بهتری تو این سیستم پیدا میکنم.
استاد جان ازت بی نهایت سپاسڱذارم که به رسالتت که ترویج توحید بود عالی عمل کردی و خدا را بی نهایت سپاسڱذارم که من را هدایت که به این مسیر توحیدی.
اعضای عزیز و همکلاسی های گلم.همتونا دوست دارم و براتون بهترینها را آرزو میکنم
به نام خداوند مهربان
سلام خدمت استاد و مریم عزیز، و همه دوستان خوبم
داشتم با خودم فکر میکردم که اینهمه وقته دارم روی خودم کار میکنم، ولی باز هم وقتی قانون رو به این شکل و از این زاویه از زبون شما شنیدم استاد، کلی شگفت زده شدم و کلی ابعاد جدید از شخصیتم داره دستم میاد
تازه میفهمم خیلیییی از جاهایی که نمیتونم به احساس بهتر برسم و کلافه و ناراحتم، انگار در عمق وجودم منتظرم که خدا دلش برام بسوزه و بگه: عزیزمممم الهی چقدر شرایط داره بهت فشار میاره. و اینجوری یه دری رو برام باز کنه
از روزی که این فایل رو. شنیدم دائم دارم با خودم تکرار میکنم:
خداوند هرگز دلش برای کسی نمیسوزه و این زیباترین نوع عدالته
هرگز سعی نکن ضعیف و مظلوم باشی چون جهان افراد ضعیف رو حذف میکنه و این افراد قوی هستن که میمونن و پیشرفت میکنن
آگاهی های این فایل تا حد زیادی با کتاب چگونه فکر خدارا بخوانیم همپوشانی داشتن، اونجا هم دقیقا راجع به این صحبت کردین که خداوند سیستمی عمل میکنه
این یعنی مهم نیست من چقدر میشینم گریه و زاری و ضجه میکنم در برابر خدا، اگر احساس بدی رو داشته باشم لاجرم اتفاقات بدی رو تجربه میکنم و برعکس!
و در مورد میزان کتک خور بودنم، باید بگم که هر چقدر که بیشتر روی این موضوع کار میکنم بهتر و بهتر میشم.
یعنی شخصیت من جوری بود که تا اون مشت و لگده شروع نمیشد تغییری در رفتار من رخ نمیداد
ولی مثلا در زمینه توحیدی بودن، مخصوصا در روابط، اینقدر روش حساس شدم که الان با حتی یک اشاره به خودم میام و هوشیار میشم. منظورم روی آدما حساب باز نکردنه
خیلی دوست دارم روزی برسه که من هم در تمام زمینه های زندگیم به چنین حساسیتی برسم استاد و مثل شما بگم: با یک تذکر کوچیک به خودم میام
و تحسینتون میکنم بخاطر جایگاهی که دارید
و میدونم خدایی که از قعر ناامیدی تا اینجای مسیر هدایتم کرده، در ادامه هم در کنارم خواهد بود
استاد نگرشتون به طوفان و احساس خوب داشتن حتی در این شرایط هم باعث شدن خیلی به خودم بیام و واقعا قلبا تحسین کنم شخصیت محکم و استوارتون رو
و خیلی خوشحالم که در سلامت و امنیت هستید و بهترین هارو براتون آرزو دارم
با آرزوی قشنگترین تجربه ها برای همه دوستان خوبم
سلام تمرین این جلسه:
1) با توجه به درکی که از “شناخت صحیح خداوند و اجرای توحید در عمل” از آگاهی های این فایل داشتید و “الگوهای رفتاری” که در خود یافتید، فکر می کنید دلیل یک سری موفقیت های شما چه بوده و دلیل یک سری تقلاها اما به نتیجه نرسیدن ها، چه بوده است؟
جواب: دلیل تقلا های من به خاطر این بوده که فکر میکردم باید حتما بلا سرم بیاد تا موفق بشم. توی بیزنس اول باید مشتری نداشته باشم و از بقیه بخوام برام تبلیغات کنن یا همون ک استاد گفتن اول خاک بخورم و یا چشمم به دست بقیه باشه تا دلشون بسوزه و کمکم کنند تا پول دربیارم و پیشرفت کنم چون دختر کم سن و سال هستم و بیزنس خودم رو تو بازار راه اندازی کردم. عجله هم خیلی میکردم و تصمیمات عجولانه میگرفتم و پشیمون میشدم!
دلیل یکسری موفقیت هام این بوده که از درون احساس خود ارزشمندی کردم و به خداوند توکل کردم، سعی کردم تکامل رو رعایت کنم و عجله نکنم
2) جزئیات تجربیاتی را بنویسید که: به جای بهبود دادن ضعف های ایمانی و شخصیتی خود، سپس هدایت خواستن از خداوند و حرکت کردن، خداوند را مثل مادر مهربانی تصور کردید که هوای فرزند ضعیف تر را بیشتر دارد و با این توهم که خداوند مثل مادر مهربان، بی ایمانی، ضعیفی و شرک شما را با مهربانی اش جبران می کند، زحمت ایجاد هیچ بهبودی را در باورها و عملکرد خود ندادید. سپس این نگرش شرک آلود چه عواقبی برای شما داشت و این شناخت نادرست از خداوند، چه بلایی به سرتان آورد؟
مواردی را ذکر کنید که: با وجود نشانه های بسیار خداوند برای تغییر و بهبود ضعف های شخصیتی، همچنان به همان شیوه قبلی ادامه می دادید و منتظر نتایج متفاوت از قبل هم بودید؟! حتی در آخر هم چون تغییری در اوضاع ایجاد نشد، به این نتیجه رسیدید که:
خدا ظالم است و صدای شما را نمی شنود؛
یا درست است در این جهان شرایط سختی دارم اما خداوند پاداش مرا در آن دنیا خواهد داد؛
جواب: مثالی که همیشه میزنم برای خودم و شاید قبلا در کامنت ها نوشتم درمورد رابطه عاطفی هست. وقتی 22 ساله ام بود از نظر شخصیتی مثل الان خیلی قوی نبودم و با خاستگاری که داشتم میخاستم ازدواج کنم اما به دلایلی این ازدواج کنسل شد و من خیلی از نظر احساسی ضربه خوردم و روزای بدی رو میگذروندم و خودمو گناهکار میدیدم و اذیت میکردم. فکر میکردم با اذیت کردن خودم خداوند منو میبینه و کمکم میکنه اما روز به روز حالم بدتر میشد و زجر بیشتری میکشیدم. هیچ اعتماد به نفسی برام نمونده بود و عرت نفسم با خاک یکسان شده بود جوری که فکر میکردم از اون بدتر دیگه نمیشه و بعد تصمیم به تغییر گرفتم و البته به این نتیجه رسیدم چون اون بلا سرم اومد من پیشرفت کردم و وارد یک رابطه عاطفی خیلی خوب شدم و اگه اون اتفاق نمیفتاد من شاید تعییر نمیکردم و این نگاه رو دارم که تا بلا سرم نیاد ، درست نمیشم و یا درس نمیگیرم از زندگی یا یاد نمیگیرم هیچ چیزی رو!
3) درباره تجربیاتی بنویسید که برعکس، سعی کردید به جای نگاه احساسی به خداوند، قوانین این نیرو را درک کنید، روی بهبود شخصیت خود کار کنید، ایمان و توکل خود را تقویت کنید، هدایت بخواهید و با توکل حرکت کنید. بنویسید به خاطر استمرار در این مسیر تفکری، چه پاداش هایی دریافت کردید؟
مواردی را ذکر کنید که: در مواجهه با تضاد، پیغام خداوند را فهمیدید، تغییرات و بهبودهای لازم را ایجاد کردید، هر بار سریعتر از قبل نشانه ها را تشخیص دادید، هر بار شرک ها را بیشتر تشخیص دادید و به اجرای توحید در عمل نزدیک تر شدید، به صورت مستمر باورها و عملکرد خود را بهبود بخشیدید و به همان نسبت، هم هدایت ها شفاف تر شد، راهکارها سریعتر آمد، تضادها به نفع شما تمام شد و حل آن مسائل، شما را در تمام ابعاد رشد داد.
فکر میکنم در حال حاضر شرایط به همین صورت هست که من مجدد در رابطه عاطفی فعلیم به تضاد برخوردم و به جای اینکه از خودم ضعف نشون بدم و حالم بد بشه و مثل قبل رفتار کنم دارم روی شخصیت و افکارم کار میکنم. به پارتنرم وابسته نشدم و با هم حرف زدیم که اگر باید در کنار هم قرار بگیریم همه چیز خوب پیش میره در غیر این صورت مسیرمون با خوشی و آرزو برای موفقیت و خوشبختی دوتامون و با دل خوش از هم جدا میشه حداقلش اینه ک در آینده برای تلاش نکردن پشیمون نمیشیم
درعین حال که دوتامون این رو قبول کردیم داریم روی شخصیتمون کار میکنیم و من روی بیزنس خودم تمرکز دارم و دارم هر روز بهبودش میدم و از خداوند میخوام تا باز هم منو هدایت کنه
این ماه که سعی کردم روی باور هام کار کنم با اینکه سفارش چندان زیادی نداشتم اما پول عایدات، برق، مواد اولیه ام برای ماه بعدی رو بدست اوردم و غیر از اون پول عایدات یکماه گذشته، مالیات و حسابدارم رو پرداخت کردم اونم از درامد قنادی خودم و میدونم تاثیر کار کردن روی افکارم هست و اتفاقات قشنگ دیگه ای که در کنارش افتاده برام و این تضادی هم که برخوردم مطمعنم که باعث پیشرفت من و آسوده تر زندگی کردنم میشه!
4) اکنون که قوانین خداوند را فهمیدید – این مقدار از درک اجرای توحید در عمل – شما را به چه نتیجه ای رسانده و چه تصمیمی گرفته اید؟ میخوام قانون خداوند رو بیشتر درک کنم و طبق قوانین پیش برم و محصولات رو جدی تر پیش ببرم و روش کار کنم و بیشتر بنویسم تا خودم رو بیشتر بشناسم
برنامه شما برای هماهنگ شدن با قوانین بدون تغییر خداوند و ایجاد عملکرد توحیدی چیست؟ کار کردن روی باور هام با استفاده از محصول احساس لیاقت