https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/10/abasmanesh-2.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2024-10-15 06:19:162024-11-08 04:57:00آیا خداوند مانند یک مادر مهربان عمل می کند؟
402نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام ب استاد عزیزم و مریم جان و تمام دوستان همفرکانسی
این فایل پاشنه آشیل منه چون از زمان بچگی ب یاد دارم ک چقدر شرک داشتن همه ی خانوادم مخصوصا خانواده ما مامان من وقتی ما کوچیک بودیم از بابام جدا شد بخاطر اعتیاد پدرم البته ک وقتی هم با هم بودن بابام همیشه زندان بود بخاطر مواد و من اصلا رنگ پدر ندیدم ما تو خونه پدر بزرگ م زندگی میکردیم پدر مادری و خرج مامان من و بابا بزرگم میداد همیشه از اون زمان یادم محتاج دست این و اون بودیم و میگفتن اگه فلانی نباشه از گشنگی میمیریم و معلوم ک با اون شرک ها چ بلاهایی سرمون اومد چقدر خفت و خاری فقط ترس و شرک بوی گند شرک تا همین العان با منه من خیلی زود ازدواج کردم میگفتن زن یکی بشو ک لا اقل نون بده دستت یعنی تو ک هیچی نیستی یکی باشه ی نونی بده دستت چقدر جهان دقیق عمل میکنه با پسر خاله مامان م ازدواج کردم اونم ب قولی نون خور دست خواهرش بود چقدر جالب از چاه در اومدم افتادم تو چاه من هیچی نمیدونستم از ازدواج فقط فرار کرده بودم دوسال عقد بودیم اگر ما با هم خوب بودیم خواهر شوهرم ب شوهرم پول نمیداد وقتی با هم دعوا میکردیم آنقدر ب شوهرم پول میداد ک نیاد سمت من ببین چقدر شرک ک فقط محتاج دست این و اون بودیم بخاطر چی بخاطر اینکه باور نداشتم میتونم خودم مولد باشم من تو زندگی م خیلی قوی بودم خیلی اصلا بیکله هر کاری میکردم میرفتم تو دل ترس هام کارهای بزرگ کردم اما باور ب پول ساختن اصلا نداشتم بعد از دوسال ک عقد بودیم ازدواج کردیم پنج سال مستجر بودیم تو مستجری خیلی بلاها سرم اومد خیلی تضاد ها رو سپری کردم اما چون پولی نداشتیم هیچ وقت فکر اینکه خونه دار بشم و نداشتم ته درونم انگار بخاطر اون تضاد ها فرکانس خواسته رو فرستاده بودم ک ی شب زن داییم گفت شما ک شوهرت ی خونه دارن برو اونجا من گفتم از اون جا خوشم نمیاد آخه ی خونه قدیمی ک دو تا اطاق داره سقف چوبی قدیمی ن لوله کشی گاز داره ن هیچی تو کجا توی رسالت تهران 120 متر زمین فقط دو تا اطاق قدیمی ک یکی از خواهر شوهر م زندگی میکنه پدر و مادر شوهرم فوت شدن و این ها هفت تا خواهر و یک برادر هستن این خونه هم همین طوری دست یکی شون بود ک از لحاظ مالی اصلا خوب نبود داشت زندگی میکرد خلاصه ک زندایی م گفت خوب برو بساز آقا این و گفت واقعا احساس کردم ی نوری تو درونم روشن شد هنوز ک هنوز اون نور و حس میکنم اون موقع هم اصلا از قانون نمیدونستم از فرداش بلند شدم ب شوهرم گفتم بیا بریم اونجا رو بسازیم واسه خودمون گفت نمیشه اون زمین سند نداره قدیمی قولنامه ای و کلا چون تو اون کوچه قولنامه داشتن میگف اجازه نمیدن یا مهری رو چطوری بگیم برو مگه میره گفتم حالا بریم بگیم ببینیم چی میشه و خونه ای ک این همه مشکل و دردسر داشت اصلا نمیدونم چطوری خدا همه چیز و درست کرد ک ما ساختیم ی خونه عالی ن پول داشتیم ن هیچی اصلا خود ب خود ساخته شد فقط من روی خدا حساب کرده بودم آنقدر خواستم قوی بود میگفتم شهرداری کی خدا درست میکنه خدا شاهده میرفتیم شهرداری ریس شهردار میگفت ما باید بیام جلو کارتو نو بگیرم ما کاری نداریم ما چشم مونو میبندیم برید بسازید خدای من آره وقتی قدرت ب خدا میدی این طوری میشه چند سال اون جا بودم چون همکف بود و ما فقط ی طبقه ساخته بودیم ب ی تضاد برخوردم دلم میخواست تو خونه آپارتمانی باشم ی روز عید رفتم خونه فامیل مون دیدم ی طبقه دوبلکس ساخته همون موقع دیدم گفتم منم میخوام میام بالای رو شروع میکنم ی دوبلکس ساختن و بعد از چند وقت شوهرم رفت خارج من خودم با ی پراید شروع کردم ب ساختن همه میگفتن این چ کاری شوهرش نیست بزار شوهرت بیاد بزار فلان بشه بیسار بشه اما من تا هدایت خدا اومد شروع کردم اصلا خیلی سریع عمل گرا هستم خدا رو شکر و بازم خدا واسم کولاک کرد کولاک ی خونه دوطبقه دوبلکس ک هر کسی میدید باورش نمیشد اوایل ک روی این و اون حساب میکردم نمیشد سختی میکشیدم داشتم نابود میشدم بعد ک حسابی چک و لگد خوردم بخاطر شرک هام بعد میافتادم زمین میگفتم خدایا نمیتونم خودت درست کن بعد خدا ی درهایی باز میکرد ک اصلا دیوانه میشدم تو تمام این مراحل فکر میکردم چون دارم سختی میکشم خدا دلش میسوزه واسم کار میکنه اتفاقا همین دیشب داشتم ب مراحل ش فکر میکردم فهمیدم بخاطر سختی نبود بخاطر شرک ها بود ک من اون سختی ها رو میکشیدم رو این و اون حساب میکردم بعد ک بیخیال و نا امید میشدم میسپاردم ب خدا درها باز میشد چقدر جالب و دقیق العان با شنیدن این فایل تازه دارم درک میکنم پاشنه آشیل من همون شرک
تقریبا نه سال مهاجرت کردم تو مهاجرت هم آنقدر چک و لگد خوردم ک خسته و درمانده شدم از خدا هدایت خواستم خدا مستقیم دست مو گزاشت تو دست استاد با استاد آشنا شدم و از اون موقع شروع کردم روی خودم کار کردن و انصافا با جون و دل کار کردم از شخصیت داغون العان ب ی حد نرمال خوب رسیدم ک از خودم رازی تا آخر عمر باید رو خودم کار کنم چون هیچ وقت کامل نمیشم و از خودم توقع ندارم کامل باشم بخاطر همین نمیگم عالی هستم ن باید خیلی رو خودم کار کنم از لحاظ مالی هیچ نتیجه ای نگرفتم تو وضعیتی ک العان دارم اینه ک 5 سال تو المان هستیم هنوز کارهای اقامتی مون درست نشده و هنوز از المان حقوق میگیریم دو بار جواب ردی گرفتیم با این فایل فهمیدم تمام اون تضادی هایی ک تو ایران داشتم همه شو با خودم آورده بودم با تغیر جا ما تغیر نکردیم همون آدم ها بودیم همون ک نون خور دست این و اون بودن فقط اسم شون عوض شده بود امروز فهمیدم با اون جواب ردی ها باعث میشد ک من بیام حسابی رو خودم کار کنم چون من خیلی شدیدا باورهای داغونی از لحاظ حرف مردم داشتم داغون خیلی بی اعتماد بنفس خیلی بیشخصیت بیادب و هر چیز بدی ک بگی بودم اما خوبی ماجرا این جا بود ک همون اوایل ک من با استاد آشنا شدم و استاد روانشناسی ثروت 3 رو گزاشت رو سایت من خریدم ب لطف خدا و از همون اول خدا من هدایت کرد ب شغلی ک دوستش داشتم ی شغلی ک ب من آزادی زمانی میداد ک تو جیبم باشه ی جای خاص نباشه چون آزادی واسه من خیلی مهم بود خدا من آدم داغون و هدایت کرد ب یوتوب 5 سال پیش من وارد شدم و توی این مدت با هر بار کار کردن من شخصیتم قوی شد رفتم تو دل ترس هام نظر دیگران تمرین جلو دوربین ک چقدر سخت بود چقدر آروم آروم تکامل مونو طی کردیم ک مهارت کسب کردیم و هی کارم و بهتر کردم اما ب محض ک ب درآمد رسید دوباره با ی تضاد همه چی بهم خورد چون من هنوز قوی نشده بودم ک بخام مستقل بشم چون من هنوز مشرک م چون هنوز وابسته ب اینم ک یکی بیاد ب ما پول بده واسه همینه ک هنوز اقامت نگرفتم چون این شرک از بچگی با من بوده ک بجای اینکه رو خدا حساب کنم رو دست خدا حساب میکنم بجای اینکه بیام ببینم ک خدا تو این مسیر 9 ساله چ درهایی واسمون باز کرد چه گرهایی بازه کرد تو هر کشوری ک میرفتیم وقتی رو خدا حساب میکردیم خدا عزت بهمون میزاشت نعمت هاشو از هر طریقی بهمون میداد اما یادم رفت اون موقع ک وسط دریا با ی قایق با هشتاد نفر آدم بودیم خدا نجات مون داد چقدر ما فراموشکاریم حالا قدرت میای میدی ب غیر خدا ک قدرت داره تو زندگیت دیشب فهمیدم چقدر مشرک م و این ذهن نمیتونستم ساکت کنم ک خودم میزدم تو سر خودم بخاطر این شرک ها تنها کاری ک خدا هدایتم کرد این بود ک رفتم تو یوتوب بخاطر اینکه قدرت خدا رو ببینم مستند فضا رو دیدم موشک های فضایی ک میرن تو فضا و چند ماه چند ماه زندگی میکنند مستند ریچارد برانسون ک با موشک ش رفت بود فضا دیدم ب خودم گفتم این همون قدرت خداست این همون قانون خداست ک همه چی قانون داره ک ما تونستیم تو کشور مجارستان ک ب کسی اقامت نمیدادن اقامت سه ساله بگیریم اما حالا همین ذهن یادش رفته ک اون خدایی ک تو مجارستان بهمون اقامت داد این جا هم میده ولی ی چیز خوب اینه ک این راهها و این مسیر ها همون طوفان ها بود تا من قوی بشم ب درک العان برسم ب این شخصیت قوی برسم ک با هر طوفانی نلرزم و این بوته ای ک چند سال کاشتم ب قول استاد تو روانشناسی 3 ی درخت تنومندی بشه ک با هر باد و طوفانی نلرزه و ب این اصل برسم ک این شرکت ک از بچگی با منه باید حسابی روش کار کنم چون با این شرک مثل یویو میمونه آدم چند روز بالا بعد چند روز پایین بعد خوشحال ک این سختی ها دارم ایمان مو نشون میدم اما امروز با این فایل تازه ی درک های دیگه کردم ک هر جا ترسی اومد اون جا همون شرک هست همون رو ی کسی غیر از خدا حساب کردن همون قدرت دادن ب غیر خدا اصلا نباید بزارم ب سختی بکشه همون حس ترس میاد درک کنم مسیرم اشتباه و صددرصد ب باور شرک و توحید برمیگرده قانون ثابت خدا رو درک کنم ک اصلا سختی قسمتی از مسیر نیست اون چک و لگد ک بیا ببین کجا پات رو ترمز بردار
این فایل دیگه تیر خلاص و زد برای من همون طور ک استاد تو فایل فقط روی خدا حساب کن میگه بعضی ها ک روی دورها کار میکنند و از ی جایی ب بعد رشد نمیکنند بخاطر شرکی ک تو درونشون هست العان چند روز هدایت شدم بهش و این فایل مهر تعید بود ک بیام این ترمز و بردارم با تمرکز لیزری تا درهای ثروت و نعمت ب روم باز بشه
استاد بینهایت ازتون سپاسگزارم شما معجزه ی زندگی من هستید
سلام و عرض ادب خدمت استاد عزیزم و همه دوستان نازنین
به قدری آگاهی های این فایل برای من عمیق و بی نظیر بود که ترغیب شدم برای نوشت کامنت دوم.
گوش کردن هرباره این فایل در جواب سوالات بسیار مهم من و باگ ها و ترمزهای ذهنی بسیار زیادی رو برام به همراه داشته.
چند بار این فایل رو گوش کردم و بلافاصله فایل هایی از دوره کشف قوانین و 12 قدم رو گوش کردم ، اصلا یک درک و برداشت کاملا متفاوت رو از فایل های استاد داشتم.
استاد فرکانس شما در این فایل بسیار خالص و الهی هست.
اصلا یک معجون بی نظیر رو خلق کردم که نگو و نپرس
شنیدن این جمله با صدای شما که :
خداوند هوای کسی رو داره که ایمان داره قدرت داره حرکت می کنه توکل داره
تمام طبیعت به این شکل کار می کنه
یا شما قوی می شی و پیشرفت می کنی
یا ضعیف می مونی و از بین می ری
این اساس جهان ، این با ایده اصلی خداوند هماهنگِ
شنیدن این حرف ها قدرتی رو در درونم به وجود میاره که احساس می کنم کوه رو می تونم جابجا کنم
امروز غروب تو مسیر برگشت به خونه با شنیدن و فکر کردن به این حرفها و تکرار فایل های تجسم قدم 8 دوره 12 قدم و جلسه آخر دوره کشف قوانین ، چشمانم رو پر از اشک کرد
به این فکر می کردم که چقدر قوانین خداوند و قدرت هایی که به من داده چقدر باهم خوانی دارند و چقدر همه چیز درسته..
چقدر من قدرتمند و توانمند خلق شده ام
واقعا محدودیتی وجود نداره
محدودیت ها حاصل شنیده ها و تجربیات و قبول کردن واقعیت های نسل های قبلی بوده ، و عملا همه این محدودیت ها توهمی بیش نیست…
من بی نهایت قدرت دارم برای خلق تمام شرایط زندگیم
راست میگه
وقتی تجسم کردنش ، و خلق تو ذهنم ، احساس خوبی به من میده و قلب من و باز می کنه ، جهان داره کارش رو انجام میده ، چطور داره کارش انجام میده ؟ من عقلم نمیرسه من درکم نمیرسه
من باید اون لحظه ای رو تجسم کنم که دارم از خواسته ام لذت می برم
من باید ایمان داشته باشم و صبر کنم ، همون طور موسی توانست همون طور که ابراهیم توانست
با شنیدن این فایل ها احساسی در من برانگیخته شده بود که نگو و نپرس
اشک شوق از سر لذت رسیدن به خواسته ها سرازیر شده بود
درسته
همینه
مسیر مسیر کنترل ذهن مسیر مسیر تمرکز کردن روی زیبایی هاست
مسیر مسیر تقویت احساس ارزشمندی و شجاعت و شهامت و جسارت و حرکت کردن
چقدر این آگاهی ها خالص هست و چقدر تن صدای شما استاد توحیدی من ، دلنشینِ
زندگی من از لحاظ روحی جسمی ثروت نعمت موفقیت و برکت هر روز بهتر و بهتر می شود.
من خدایی هستم در این کیهان که می گویم باش و می شود
چگونگی رسیدن به خواسته ها وظیفه من نیست وظیفه من داشتن احساس خوب و توکل و ایمان و عمل به الهاماتِ ، وظیفه خدا هم هدایت من به سمت زیبایی ها و نعمت هاست
درسته
همین این درس ها و آموزشهای استادم ، یعنی شجاعت و شهامت و قوی تر شدن
چند درصد این جوری فکر می کنند ؟
اصلا چند درصد تو مدار شنیدن این حرفها هستند ؟
چند درصد عمل می کنند ؟
به همین دلیل که عده کمی خوشبختی رو در تمام ابعاد تجربه می کنند
چون هیچ درکی از این قوانین در بدنه جامعه وجود نداره
همه اینهایی که الان نوشتم و به قلبم گفته شد ، یعنی شجاع بودن
اصلا لازمه حضور در این مسیر و حرکت کردن رو رشد کردن ، شهامت و شجاعت هست
استاد دقیقا درست میگه
چیزی که امروز از این معجون بی نظیر دریافت کردم اینِ که
جواد ، یا با ایمان و توکل و حرکت و رشد و بهبود دائمی قوی تر میشی و از زندگی لذت می بری و هم جهت می شی با خداوند و جهان ،
یا مثل اکثریت مردم ضعیف می مونی و ایمانت از بین میره و مثل بقیه با زجر و بدبختی با گاری پر از آشغال با چرخ های زنگ زده در کوهستان سرد از سر بالایی های زندگی بالا میری.
دو تا راه بیشتر وجود نداره و مسیر سومی در کار نیست.
مسیر اول ، مسیر کار کردن روی خودم ، کنترل ورودی ها ، تقویت ایمان ، بهبود باورهام ، احساس خوب ، شکرگزاری ، تمرکز بر زیبایی ها و اعراض از ناخواسته ها و توحید و عدم وابستگی به غیر و عمل به ایده ها و رشد دائمی و متوقف نشدن و ایجاد هدف های بزرگتر ، تمرکز کردن روی عشق و علاقه و بهتر شدن در کارم
که نتیجه اش میشه خوشبختی در تمام ابعاد ، هم جهت شدن با ایده اصلی خداوند ، قوی تر شدن ، لذت بردن از نعمت ها و جدا شدن از بدنه جامعه و غرق در زیبایی و لذت بیکران شدن
.
و مسیر دوم ، واکنش نشون دادن به اتفاقات ، توجه به حواشی ، وابستگی به غیر ، درگیر روزمرگری شدن ، فاصله گرفتن از فایل ها و دوره های استاد و سایت ، فراموش کردن مسیری که من رو به این شرایط رسونده ، خوشی زیر دل زدن ، تمرکز بر کمبودها ، شکرگزار نبودن ، عدم کنترل ورودی ها ، ندیدن دست خدا و منحرف شدن از مسیر درست
که نتیجه اش میشه ، ضعیف تر شدن و محو شدن و پایین تر رفتن و نوش جان کردن ضربات جهان و تحمل سختی و مشقت و درد ، درگیر شدن با ناخواسته ها و برانگیخته کردن وجه ناخواسته جهان!
.
.
.
الان بهتر می فهمم که رسیده با ثروت و خوشبختی شجاعت میخواد
رسیدن به احساس لیاقت و توانمندی هم شجاعت میخواد.
ترسِ که مانع کار کردن و بزرگ تر شدن میشه
الان که الگو های اطرافیانم و خودم بررسی می کنم ، می بینم تمام کسانی که خودشون رو فدای زن و فرزند و خانواده کردند و احساس لیاقت نداشتند ، دقیقا بارزترین ویژگی منفی شخصیتی شون ترس بوده.
مثل گذشته خودم.
چقدر مطالب این جلسه گران بها و فوق العاده است…
خدای من شکرت
به نظرم میشد این فایل رو یک دوره مهم شناسایی ترمز های ذهنی خطاب کرد.
ترمزهایی که در وجود من باعث عدم ورود ثروت و برکت و رزق شده بود.
دلسوزی برای مستضعفین
دل رحمی و همدردی با فلان ملت ستمدیده
عزاداری برای امامان و شخصیت های گذشته در تاریخ به دلیل ظلم و جوری که بر اونها شد!
گریه و زجه و ماتم و فرکانس های بسیار منفی برای فلان اتفاق در 1400 سال پیش.
الحمدلله برای درک صحیح ساز و کار جهان و شناسایی بزرگترین ترمزهای ذهنی خودم
استاد سخاوت و منش و شخصیت کالای شما ستودنی و الهام بخش هست.
درود و سپاس فراوان
اکثریت سخت کار کردن فیزیکی رو انتخاب می کنند
و اقلیت تلاش ذهنی و تقویت ایمان رو انتخاب می کنند
و این دو نوع انتخاب ، یعنی دقیق فرق شجاعت و ترس
یعنی فرق بین قوی بودن و ضعیف بودن
یعنی تفاوت بین ثروت و فقر
تلاش جسمی و تلاش ذهنی یعنی حدفاصل ، خوشبختی و بدبختی
کسانی که ایمان دارند و عمل صالح انجام می دهند پاداش های بزرگ دریافت می کنند
اگر قرار بود تلاش جسمی جواب بده ، خدا میومد به جای ایمان از سخت کار کردن می گفت
به قدری این ایمان و باور و توکل مهمه که همیشه اول ایمان رو آورده بعد عمل
ایمان و باور و توکل 99 درصد ، 1 درصد عمل به الهامات و ایده های الهی و بعدش سر خوردن و سوت زدن و حرکت در مسیر جنگلی زیبا و لذت بخش.
حضور در این مسیر و پیروی از جریان خداوند ، یعنی قوی تر شدن شخصیتم و قوی تر شدن شخصیت یعنی لایق شدن برای دریافت نعمت های الهی.
شخصیت ضعیف لیاقت تجربه هیچ نوع نعمت و خوشبختی رو نداره.
درسته
شخصیت ضعیف و ترس و بی ایمان و نادم و پشیمان و منتظر!!! یعنی حرکت در مسیر عکس این ایده بزرگ.
چقدر این جلسه چراغ های بزرگی رو در وجودم روشن کرد.
الهی صدهزار بار شکر.
استاد بی نهاااایت از شما سپاسگزارم.
چقدر خداوند درست و به موقع شما رو هدایت کرد به این فایل.
آخی چی بگم از فرکانس و خلوص آگاهی های دریافتی شما از منبع اصلی این عالم….
جهان به افرادی که قوی تر هستند پاداش میده
این جمله بر خلاف تمام الگوهای من و شنیده ها و آموزش های خانواده و مذهب بوده.
احساس می کنم روزی 50 بار باید این فایل رو گوش کنم تا مقداری سیمان های ذهنی من شل بشه
الله اکبر
چقدر حرفهایی که شنیدیم غلط و بی پایه و اساس بوده.
سرم رو هر طرف در جهان بر می گردونم حرفهای شما استاد عزیزم در در واقعیت های دوران های مختلف می بینم.
چقدرررر آگاهی های این فایل ، غلط بودن احساس گناه های تمام عمرم رو مثل فیلم برام زنده کرد….
احساس گناه برای فقر
برای کمبودها
برای گرسنگان
برای مظلومین و ستمدیده ها!!!
چه چراغ هایی داره روشن میشه
نمی دونم بنویسم یا رد شم
یک عمر تو گوش ما خوندن که شیعه فلان و نوکر بهمان
تو سرت بزن و گریه کن
برای مظلوم ها اشک بریز
برای مظلوم ها دعا کن
عدد فلان رو برای حمایت از ستمدیدگان فلان جا اس ام اس کن
پرچم حمایت از ستمدیده ها رو در دست بگیر
اشک بریز و ناله کن و منتظر باش
منتظر باش تا منجی بیاد و انتقام مظلومین رو بگیره
اصل و اساس ما و حضور ما نوکری و حمایت از مظلوم و ضعیف هاست
این یعنی پیروان واقعی اسلام
این یعنی شیعه بودن
این یعنی خدایی بودن
مگه فقط اینها بود…
نه
این دنیا محل زجر و سختی و مشقت هست
اگه همسایه تو گرسنه بود ، غذا بر تو حرامه!!
تا زمان ظهور شادی کردن محاله!!
یعنی خداوند و دستگاه بی نقص خلقت ، تمام آدم هایی که تا از روز اول تا الان زندگی کردن رو سرکار گذاشته؟؟؟
یعنی فقط اونایی که ظهور رو ببینند خوشبخت خواهند بود؟
یعنی همه خوبی ها نعمت ها و خوشبختی ها و موهبت های الهی ، استندبای ظهور هست؟؟
هم تو مسحیت
هم تو شیعه
فرقی نداره
شرک ، شرکِ
تو هر لباس و عنوان و نگرشی باشه
و تفاوت شجاعت و ترس
تفاوت قوی و ضعیف
تفاوت خوشبختی و بدبختی
دقیقا همین شرک هست
الله اکبر
چقدر این باورهای پوچ و منحرف و غلط و 100 مخالف کلام الله ، زندگی من یکی رو به بیراهه برد
و تعجب می کنم چرا این قدر رسیدن من به خواسته هام در مورد ثروت ، زمان بر بوده!
اینها همون ترمزهایی هست که باید تو دور کشف قوانین پیدا می شد ولی با شنیدن این فایل بی نظیر ، داره بالا میاد.
همین ترمز ها و کدهای یک کلمه ای ، برنامه 100 هزار خطی من رو با خطا مواجه می کرده!
الهی شکرت
احساس می کنم تا صبح می تونم بنویسم
همین جور داره گفته میشه
هیچ انتظاری لازم نیست
هیچ فرجی در کار نیست
فرج ، یعنی تحول من
فرج یعنی شجاعت و با ایمان بودن در همین لحظه
فرج یعنی مثل ابراهیم حرکت کردن
فرج یعنی مثل موسی تسلیم بودن و امید داشتن
انتظار اصلی همون صبر و استقامت هست
انتظار اصلی برای من جواد بایرامی ، یعنی سپردن همه امور به خداوند و تمرکز بر تقویت شخصیت خودم
انتظار برای من ، یعنی کار کردن روی دوره کشف قوانین و خوشحال بودن از مسیر درست و بهتر شدن در عمل به قانون
انتظار برای من یعنی امید داشتن به هدایت خداوند و صبر کردن و کار کردن روی دوره احساس لیاقت
انتظار برای من یعنی ، کار کردن رو دوره مقدس 12 قدم و تکرار کردن و تکرار کردن
انتظار برای من ، یعنی شکرگزار بودن همین لحظه و رها بودن و خندیدن و رقصیدن
اون قدر برقصم تا جهان از من کودکی کردن رو یاد بگیره
اون قدر شاد باشم که انرژی من در کیهان منتشر بشه
اون قدر بخشنده نور باشم تا حضورم تاثیرگذار باشه
اون قدر در لحظه باشم که لاخوف علیهم و لاهم یحزنون باشم
معنی انتظار برای منِ الان ، با منِ قبل از tasvirkhani.com کاملا متفاوت هست
انتظار قبلی مملو بود از شرک و وابستگی به غیر
انتظار قبلی برای من ترس و بی ایمانی و درجا زدن و شخصیت متزلزل رو به همراه داشت
انتظار قبلی نتیجه اش شده بود دعواهای شدید با همسرم برای سالیان سال و گریه دختر و پسرم زیر دعواهای شدید خانوادگی
انتظار قبلی من نتیجه اش شرک و بی ایمانی و ترس و ضعیف بودن بود
نگاه قبل از abasmanseh.com برای من قسط و وام و بدهی بود
ولی الان من در حال بهتر و بهتر شدن هستم
مسیرم رو شناختم
توانایی خلق ارزش رو در خودم خلق کردم
در حال بیان کردن خودم هستم
هر روز با عشق روی کسب و کار خودم و تولید محصولات خودم کار می کنم
الان به سمت شغلی رسیدم که 15 سال در اون در جا می زدم
الان حقوقم نسبت به 6 ماه پیش بیش از 200درصد رشد کرده
الان جسم و تناسب اندام و سلامتی بی نظیری دارم که همه آروزش رو دارند
خدا رو شکر اعتماد به نفس و عزت نفس و جرات و شهامت و جسارتی دارم که می تونم از دستاوردهام جلوی دروبین ساعت ها صحبت کنم
احساس لیاقتی بعد از دوره احساس لیاقت در من شکل گرفته که می تونم خلق ارزش رو در عمل انجام بدم.
الان مقداری نجواهای ذهن رو کردم و به لطف خدا شهامت و شجاعت عمل کردن به الهامات الهی رو دارم
چیزی که در گذشته یک ثانیه هم تصورش برام غیر ممکن بود.
آخیششش
الهی شکرت
استاد بی نهایت از شما متشکرم
روی ماهتون رو می بوسم
سپاسگزارم خداوند هستم برای همه فضل و رحمتش و هم مدار بودن با شما و دوستانم
خدایا شکرت برای حضور در این عصر و این زمانه
سوالی که خیلی وقت ها از افراد در رسانه ها پرسیده میشه
دوست داشتی تو کدوم دوران زندگی می کردی؟
دوست داشتی در کدوم قسمت تاریخ با کدوم شخصیت بزرگ زندگی می کردی؟
وقتی به جواب این سوال توسط افراد مختلف فکر می کنم ، به درست بودن مسیرم پی می برم
نه
من مثل بقیه دوست نداشتم در زمان فلان آهنگساز ، یا فلان بازیگر ، یا خواننده ، یا فلان دانشمند و فلان پادشاه زندگی می کردم.
من به زمان بندی خداوند ایمان دارم
من تسلیم هستم
الخیر فی ما وقع
من به خداوند اعتماد دارم
من همین جایی که هستم همین شرایطی که هستم رو دوست دارم
من شکرگزار خداوند هستم برای هم زمانی با حضور استادم در جهان و هدایت شدن به مسیر توحید و توکل و ایمان
من شکرگزار خداوند هستم برای حضور در زمانی که جهان سرشار از نعمت و پیشرفت علوم و بهبود و ثروت و نعمت هست
من به همین چیزی که هستم باور دارم و به تدبر و حکمت و بصیرت و جریان خداوند ایمان دارم
خدای مهربان شکرت برای دیدن فایل این جلسه قبل از ترک دنیا
الهی شکرت برای این آموزشهای ناب الهی خودت که بر قلب و زبان استاد جاری کردی
خدای مهربان در مسیر شجاعت و شهامت و جسارت و در مسیر تقویت و بهبود تمام عیار شخصیت ما رو هدایت کردی ، بیشتر از قبل مسیر رو برای ما آسان و لذت بخش کن
و تعهد و حرکت و عمل به این آگاهی ها رو در ما افزون کن
استاد جان ازتون سپاسگزاری میکنم به خاطر این فایل بی نظیر
استاد عزیز ازکجا شروع کنم که هر آنچه که صحبت کردین ومثال زدین همه رو از نزدیک دیدم
چه اونهایی که توکل کردم وتسلیم بودم چه نتایجی رو داشته چه زمانهایی که غرور باعث کشیدنم به پایین بوده
استاد جان صحبتی گفتین آدمهایی هستن که خودشون میگن من باید به این مرحله سخت میرسیدم وباید از این سختیها میگذشتم رو خودم دیدم وبه خودم گفته ومن تعجب میکردم و میگفتم چه دلیلی داره که باید این همه سختی بکشی وبعد نعمتها وارد زندگیت بشه
استاد جان تمام حرفاتون رو با پوست و گوشت درک میکنم وتمام صحبتها تون مثل یه فیلم از ذهنم گذشت وهمه اومدن جلوی چشمم ومهر تایید میزدم
ولی به لطف خداوند وگوش دادن فایلها وشروع کردن دوره دوازده قدم که تعهد دادم تمرکزی ولیزی شروع کنم
استاد عزیزم منهر روز بدون استثنا توی ستاره قطبی
از خداوند که هدایتم کرده به این سایت وشما سپاسگزاری میکنم
واقعا شما دستی ازدستان خداوند هستی که این آگاهیها رو به بهترین روش وساده در اختیارمون قرار میدهی
استادچه نگاه زیبا و متفاوتی دارین به مسائل،واقعا شما تحسین برانگیز هستید .من تا به الان دیدگاهای زیبایی که به مسائل متفاوت دارید رو از زبان کسی نشنیدم ودرهیچ کتابی هم نخوانده ام .واسه اینه که عاشق شما ودیدگاهای شما هستم استاد عزیزم.
وقتی برای اولین بار شنیدم خدا یک انرژی است که داره به افکارو فرکانس های ما جواب میده تا چند روز گیج بودم که خدایا یعنی چی
بعداز چند روز به خود اومدم که اره درستش همینه چون قلبم به حرفهاتون گواهی میداد.ودیدم با اون دیدگاه قبل یه روز خدامهربونه یه روز ظالمه یه روز عادله و یه روز ناعادله.
اره استادمن باشما خدامو شناختم .خدایی که بین بندهاش فرق نمیزاره وعین عدالت رو در جهان برقرار کرده و هرکسی با قوانینش حرکت کنه میتونه خیر دنیا و اخرت رو دریافت کنه.
اره استاد من هرجا توی زندگیم روی خدا حساب باز کردم نتیجه شو دیدم .
سر اعتیاد شوهرم وقتی از همه جا بریدم ودیگه کاری ازدستم برنیومد فقط به خداوصل شدم دیدم که چطورخدا دستم روگرفت و همه چی روعوض کرد.
وقتی داشتم مسیر رو اشتباه میرفتم چطور خدا دستمو گرفت اورد توی این سایت بهشتی.
هر روز دارم معجزهاشو می بینم هر روز دارم نعمتاشو میبینم و هر روز سپاسگذارتر میشم.
و هر روز دارم به شناخت بهتر از خودم و خدای درونم میرسم که اینم از لطف شما و اموزهای شما استادم عزیزم است.
استاد خدا را شکر که سالم هستید این فایل فوق العاده را در سایت قرار دادید.چقدر عالی توضیح دادید در مورد مواهب این طوفان و اتفاق های این چنین که برای بعضی ها بلا هست و برای بعضی ها پر از فرصت،ثروت
یاد طرز نگاه ما به اتفاقات افتادم که این طرز و نوع نگاه ما هست که به اتفاقات برچسب منفی و مثبت میزنه
استاد من همچنان منتظرم که یه مسافرت برید ایالت آلاسکا و سریال سفر به دور دنیا را هم شروع کنید
از خانم شایسته هم درخواست میکنم که لابهلای دوره خانه تکانی ذهن،سریال زندگی در بهشت را ادامه بدن و هر از گاهی ما را از اتفاقات پردایس مطلع کنن آخه بدجوری دل تنگ پردایس شدم حدود 30 روز بود که سریال زندگی در بهشت را داشتم از قسمت یک تا آخر نگاه میکردم و دیروز تمام کردم درس هایی روند تکاملی را نشون میداد و یه طرح رسید به ذهنم وقتی داشتید کارگاه را میساختید گفتم ای کاش تو قسمت ساخت یه کامنت مینوشتم که طبقه دوم کارگاه را خونه میکردید که یک منظره و ویو فوق العاده ای از روی درختان به پردایس داشته باشیم
از صبح حدود 3 ساعت مشغول خوندن کامنت زیبای دوستانم بودم کامنت فاطمه خانوم،زهرا خانوم،شهرزاد خانوم،ندا خانوم،آقا حمید میرویک،آقا مهرداد،آقا جواد،آقا محمدامین،آقا حسین،آقا حمیدرضا و …
چقدر تجربه های عالی از چک و لگد هایی که دوستان به واسطه عدم درک توحید و قدرت دادن به عوامل دیگر در ذهن
من خودم هم قربانی همین سبک بودم روزهایی که روی دیگران حساب میکردم و انتطار داشتم اگه یه روزی کاری ازشون خواستم یا پولی خواستم سریعا و ظرف جیک ثانیه بگن بله حتما شماره کارت بفرست تا 5 دقیقه دیگه تو حسابت هست و کمکشون میکردم و اصطلاح خودمون تو نمک میخوابوندمشون تا روزی به دردم بخورم به واسطه پول قرض دادن بهشون،به واسطه نه نگفتن به درخواست ها و خواستهشان ولی الان که فکرشان میکنم میبینم که بدترین و سختترین ضربه ها را از همین آدم هایی خوردم که روشون حساب میکردم و کمک هایی را از انسان ها و جاهایی دریافت کردم که یک صدم درصد احتمال اون کمک را نمیدادم و اونها دستانی از دستان خدا بودند
الان که میبینم هر چقدر روی انسانها و عوامل بیرونی حساب کردم هیچ سودی نکردم و هر چقدر روی خودم و خدای خودم حساب کردم بیشتر نتیجه گرفتم
من این ها را دست خدا دیدم برای اینکه به من مشرک بفهمونه که فقط باید روی خودش حساب کنم و دست از شرک و حساب کردن روی دیگران بردارم حالا ما هر چقدر بیشتر روی غیر خدا حساب میکنیم ضربه ها سنگین تر و دردآور تر هستش
وقتی فقط روی خدا حساب میکنیم و توقعمون از دیگران در هر زمینه ای این دیگران شامل(پدر،مادر،خواهر،برادر،همسر) هم میشه به صفر کلیون میرسونیم اون موقع است که نشانه ها و هدایت های خدا را دریافت میکنیم واقعا باید عمل کنیم نه این که فقط اینا بگیم بعد میبینیم که چقدر روابطمون با دیگران بهتر میشه چون دیگه توقعی ازشون نداریم و قدرت نه گفتن و نه شنیدن در خودمون تقویت میشه و اون موقع هم میتونیم راحت نه بگیم و راحت کلمه نه را بشنویم و ناراحت نشیم این خودش شاید ماه ها و سال ها زمان ببره تا ما به این مرحله و لول برسیم
من خودم هم اینجوری نبودم قبلا تحمل نه شنیدن را نداشتم و اگه کسی در مقابل درخواست هام جواب نه میداد اون آدم را از دایره زندگیم خط میزدم و اصلا جواب نه در مقابل خواست های دیگران هم نمیدادم و از جون مایه میزاشتم و تا اونجایی که از دستم برمیآمد کارش را انجام میدادم بعد دیدم نه آقا این راهش نیست،دارم نابود میشم،این راهش نیست که از خودت بکنی اضافه کنی به دیگران
این طرز فکر از عدم عزت نفس و عدم اعتماد به نفس و خود کم بینی میاد اینکه خودتا هیچ حساب کنی دیگران هم تو را هیچ حساب میکنن و به راحتی از روت رد میشن به قول حمید ما میخواییم آینه را تمیز کنیم تا ما را قشنگ نشون بده به جای اینکه خودمون لباس زیبا و قشنگ بپوشیم همون مثال معروف استاد که میگه اشغال ها را زیر مبل میکنیم و شعر معروف
آینه گر عیب تو بنمود راست
خود شکن،آینه شکستن خطاست
دوستان تنها روی خودمون و توانایی های خودمون که اونم از لطف و بخشش خدا داریم حساب کنیم و لا غیر اینا اول به خودم میگم که انشالله بتونم در زندگیم بهش عمل کنم
استاد خوشرو و مهربان من خوشحالم ازینکه سالم هستین و سلامت
دیروز وقتی از طریق یکی از دوستانم که امریکا هستن با خبر شدم قضیه طوفان رو با خودم گفتم استاد و مریم جان؟؟ بعد دیدم مریم جان گام ها رو میزارن و کامنتها داره منتشر میشه خدا رو شکر کردم که صحیح و سلامتین و البته دیدگاه شما رو نسبت به این قضیه میدونستم و یجورایی ته دلم مطمئن بودم شما صحیح و سلامت و در ارامش کامل هستین استاد حتی دور شدن شما از تمپا هم بی حکمت نبود واقعا عجب خالقی و عجب بنده ای که الهامات و دریافت میکنه و عمل میکنه نوش جونتون از صمیم قلبم همیشه براتون بینظیرترین ها رو میخوام
عجب مردم بینظیری داره فلوریدا تیم وورک عالی اتفاقا دیروز با خواهرم میگفتیم چون حالا فلوریدا طوفان اومده مثلا برای زندگی مناسب نیست؟ مثل این میمونه بگیم نریم شمال کشور چون معمولا هوا بارونیه یا نریم ژاپن چون زلزله میاد یا سوئد و کانادا هوا سرده و.. همه ی اینها برای ذهن بهانه گیر ترمز هستش چون هر مکانی از دنیا زندگی کنی بازم سیل و زلزله و … نیاد (نمیخوام بهش بگم بلایای طبیعی) ممکنه به هر روشی تو از بین بری با هر اتفاقی جنگ دعوا گرما الودگی و….. همونطور که بقول خودتون اون منطقه اصلا هوا ابری هم نشد و خدا رو شکر واقعا
موضوعی که روی فایل هست میدونستم قراره بترکونه منو و میدونستم اگاهی هاش کلی بیشتر قراره کمکم کنه توحید …
قبلا گفتم توی کامنتی که جدیدا خیلی خیلی روی نگاه سیستمی بودن خدا کار میکنم و این باور بیشتر داره بهم کمک میکنه که بجای اینکه بگم خدا بگم جهان تا یواش یواش مقاومت ذهنم بشکنه اون نگاه انسانی بودن خدا تو ذهنم از بین بره
اصلا نیاز دارم کلی اون بخش مربوط به ضعیف بودن و قوی بودن رو گوش کنم چقدر قوی بودن قشنگه حتی اسمش رو کلمه هم قدرت میاره خیلی خیلی باید راجع به همین موضوع صحبت کرد که دوس دارم توی کامنت جداگانه راجع بهش بگم …
ولی اینو یادم افتاد بگم یادمه من سنم که کمتر بود داداشم سالی یبار نماز میخوند و ماها میفهمیدیم که یه گیری براش بوجود اومده که رفته سمت نماز بعد اخر نمازش گردنشو کج میکرد صلوات میفرست قیافشم حالت خنده داشت منم یادمه یبار خندیدم گفتم چرا این شکلی؟ گفت میخوام خدا دلش برام بسوزه تو همون حالت بچگی (منظورم 13/12 سالگی )با اینکه انگار داشت تو ناخوداگاه هم من شکل میگرفت ولی همون موقع هم حالتم بد شد گفتم چرا با دلسوزی اخه؟؟ و خب تقریبا این دیدگاه تو 98 درصدمون شکل گرفته و چه خوشبختیم ماهایی که با شما اشنا شدیم و فهمیدیم ایات قران اصلا منطق قوی داره و ما اشتباه فهمیدیم کل داستان و
من یادمه تو کلاسهای قبلیم هم که راجع به عرفان بود وقتی شنیدم اصلا همچین قضیه ای نیست که با مردن طرف مثلا برسه به ارامش یا اون دنیا پاداش داده بشه اون موقع کل دیدگاه من تغییر کرد و شما هم بعدش گفتین وقتی با سایت اشنا شدم
وقتی تک تک حرفهاتون و مثل یه فیلم از زندگیم مرور میکنم و میگم دقیقا همینه منطق ذهن من قبول میکنه و میفهمم یسری لایه ها رو که تو ذهنم نقش بسته بود از الگوهای تکرار شونده برای چی بوده مقصرش هیچ کس نبوده جز خودم
باید کامل یه دور دیگه گوش کنم و جواب تمرینی که دادین و با دقت بدم اینها رو گفتم بگم قبلش و حتی اینم بگم که
استاد عزیزم نمیشه به شما گفت مدرس موفقیت چون شما فقط راجع به موفقیت با ما صحبت نمیکنین من دوس دارم شما رو صدا بزنم مدرس توحید استاد خداشناسی .. من مطمئنم که شما اولین هستین تو جهان اولین کسی که اینقدر محکم توحید و دارید بهمون میشناسونید کدوم استادی تو دنیا از قدرت صحبت میکنه؟ کدوم استادی میاد میگه باید قوی باشید؟ همه دارن یه ادم وابسته پروروش میدن وابسته به اموزه هاشون وابسسته به خودشون وابسته به هرچیز دیگه ای تنها کسی که میگه اقا خودتون فقط خودتون هستین که دارین شرایط و خلق میکنین خود تویی که باید روی خودددت کار کنی اموزه های رایگان منو ببر نیا تو سایت من برو با همینا زندگیت و بساز و همینا رو هی مثل اصل خارپشتی تکرار کن کی میگه اینارووووو اخه خدای من
خیلی خیلی دوستتون دارم خدا رو شکر که در مدار شنیدن این اگاهی ها هستم ممنونم ازتون
یه تشکر وقدردانی ویژه داشته باشم از شما استاد قشنگ و عزیزم، که انقدر خالصانه وباعشق این فایلهایی که اگر هرشخصی درکش کنه وبهش عمل کنه خیردنیا واخرت رو یکجا براش به ارمغان میاره ومیلیاردها ارزش مادی داره رو، به صورت رایگان وهدیه در اختیار همه قرار میدید تا هرکسی که خواهان سعادت دنیا واخرت هست در مسیرش قرار بگیره…
وبرای هرکدوم از ما که دوره های شمارو استفاده میکنیم یادآوری مهمی هست که از مسیر دور نشیم ویادمون باشه که از کجا اومدیم کجا بودیم وبعد عمل به قوانین بع کجا رسیدیم واین در مسیر بودن واصل برامون عادی نشه …
چندین بار فایل رو گوش دادم و کامنت دوستان رو خوندم، وهربار با افکارم پرت شدم به یه بخشی از زندگیم که کجاها مشرک بودم خار وخفیف شدم وکجاها توکل کردم و ایمان وتقوا داشتم و پادشاهی کردم…
من از خیلی خیلی خیلی سالها پیش فهمیدم که نباید به آدمها امید ببندم وتکیه کنم، حتی به خانوادم، اصلا نوع زندگی و نوع برخورد پدر ومادرم باعث شد که به این درک برسم کسی تکیه گاه وپناهم نیست، چون به چشم دیدم وبا پوست وگوشت واستخون وتک تک سلولهام حس کردم که چطور هرکدوم از افراد خانوادم واطرافیانم که مثل دومینو بهم تکیه میکردند وروی هم حساب باز میکردند با کوچیکترین لرزشی زمین خوردن وافتادن یکیشون منجرب به زمین خوردن بقیه بود!!!!
ولی خب اینکه باید به خدا تکیه کنم رو هم کامل بلد نبودم، یعنی خیلی اوقات میگفتم باید به خودم وتوانایی هام تکیه کنم حالا این وسط خدا دلش میسوزه یه رحمی هم میکنه هرجا نتونستم به دادم میرسه، حالا یا به خاطر لطف وکرم ومهربونیش یا به خاطر نماز وذکر و توسل به پیامبرانش وبه خاطر اشک هام و دردهایی که می بینه دارم میکشم!!!!
یه جایی از زندگیم دیگه دیدم نخیر ، من به خودم وتوانایی هامم نمی تونم تکیه کنم، اصلا از 100 تا کار 90 تاش رو دارم غلط انجام میدم، واگرچه نتیجه در ظاهر بدک نبود ولی خب مقطعی جواب میداد، به قول شما استاد عزیزم، دیگه برام طبیعی شده بود هرچندوقت یکبار خراب شدن وسایل و مشکل پیش اومدن توی محیط کاری وبا افراد و تو رابطه هام!!!!
خب نگاهم به دیگران که میفتاد میگفتم همه همینن دیگه اخه مگه پیدا میشه کسی که مشکلی نداشته باشه؟؟؟
روزهای خوش شاد بودم و روزهایی که جهان برخلافم بود گریه وناله و گله وشکایت و…
تا اینکه یه جایی دیگه بریدم، خسته شدم، له شده بودم، گفتم اینجوری نمیشه، راه دیگه ای وجود داره، من نمیخوام مثل 98 درصد مردم زندگی کنم من میخوام سالم وخوب و راحت زندگی کنم، به خودم گفتم بابا مینا تو که الان بعد جدایی از همسرت هنوز حالت خوب نیست، حالا اونکه نیست حالتو بد کنه، با خانواده ودوستاتم که قطع ارتباط کردی چله برداشتی نشستی توخونه، پس چرا حالت خوب نیست؟؟؟
مگه از اخلاق بد و کتک کاری و فوش ودعوا و مریضی و مشکلات همسرت شاکی نبودی؟ مگه از سرزنش های خانوادت عاصی نشده بودی، مگه ترس از قضاوت و حرفهای فامیل ودوستات نداشتی ، خب حالا که اونا دیگه وجود نداره، پس باید ارامش داشته باشی دیگه!!!
اونجا بود که فهمیدم مشکل خودم هستم، دقیقا خود خود من ونه خدا ونه هیچکس دیگه ای..
اون زمان تو کانال تلگرامتون بودم، و تو کانالی که کلیپ های شمارو میذاشت…
وقتی تو هر فایلی شما استاد عزیزم میگفتید آقا اگر توشرایط بدی هستید اگر ادمهای بد هنوز اطرافتون هست اگر حالتون خوب نیست یعنی شما در مسیر درست نیستید، حالم بد میشد، چون درکی از حرفتون نداشتم، چون فکر میکردم منکه در مسیر درست بودم همیشه، منکه جز خیر برای خودم ودیگران چیزی نخواستم، منکه آدم خوبه بودم وهستم، نه آقا جان من مورد ظلم واقع شدم وفلانی وفلانی و خدا در حقم یه جاهایی ظلم کردند بعد توی ذهنم با شما حرف میزدم ومثال میاوردم میگفتم فلانی اومده گفته اینجوری بعد منم گفتم به خاطر رضای خدا باشه ولی اون ازم سوء استفاده مالی و جانی و یا احساسی کرده من مقصر بودم؟؟ منکه برای رضای خدا انجام داده بودم!!!
یا مثلا میگفتم من که بابام قمار باز بوده والکلی بوده،منکه شوهرمم اعتیاد داشته وفوت کرده، منکه بچم مشکل شنوایی داره، منکه تو ازدواج دومم هم خیر ندیدم و شوهرم مشکل روانی داشته ودست بزن و … خب دیگه چه بلایی مونده بود که خدا سرم بیاره، انوقت من اینهارو به وجود آورده بودم مگه، مگه من مقصرم سیدحسین عباسمنش!!!
اخه چه جوری میشه یکی اینهمه سرنوشتش وتقدیرش بد نوشته شده باشه ولی بگی مقصر خودمم من باعثش بودم!!!!
آه، خدای من، خدای مهربون من، چیا از سرم گذشت تا رسیدم به این درک که همه چیز تویی وهمه چیز منم، تا اینکه فهمیدم توکی هستی ودنبال چی هستی و هدفت چی بود و من کی هستم و هدفم چیه اصلا تو این دنیا…
چقدر زمان برد تا به این درک رسیدم که…
ما هیچ تر از هیچ پی هیچ دویدیم !
جز هیچ دراین هیچ دگرهیچ ندیدیم!
من هیچی نبودم، من فقط منییت بودم، فقط ادعا بودم، فقط حرف بودم حرف، فقط ترس بودم، فقط تردید بودم، من طبل توخالی بودم، من آدم ضعیفی بودم که فکر میکردم به کسی تکیه نکردم ومشرک نیستم، اما تمام عمرم آدمها وشرایط واتفاقات برمن حاکم بودند…
با هر فکری هر حرفی وهر رفتاری، سریع واکنش نشون میدادم، انگار افسار منو یکی گرفته بود دستش(( همون جهالت ونادانی)) منو میبرد به سمت دره هلاکت ونابودی…
تا پول داشتم شاد بودم نداشتم غمگین بودم، کسی ازم تعریف میکرد خوشحال بودم تعریف وتمجید وتوجه دریافت نمیکردم ناراحت وغمگین بودم، کسی تاییدم میکرد بال درمیاوردم تایید نمیشدم یا ترد که میشدم دیگه دنیام تاریک وسیاه میشد…
تنهایی برام عذاب بود حتما باید یکی میبود یه جایی میرفتم با کسی حرف میزدم تا آروم بگیرم، حرف حرف خودم بود و زمین وزمان رو بهم میدوختم تا همه چیز وهمه کس طبق خواسته من وباب میل من باشند، حالا دیگه خودتون تصور کنید من چقدر چک ولگد خوردم از جهان هستی، ولی خب از رو نمی رفتم که تاااااا توی ازدواج دومم وقتی بعد اونهمه ترس از طلاق و تحمل کتک و فوش و ترس از قضاوت و اسیب هایی که به خودم وپسرم وارد شد،واقعا بریدم وعاجز وتسلیم شدم، خدا اومد به کمکم….
به قول شما استاد عزیزم نه اینکه به اندازه ی کافی درد کشیده بودم که خدا دلش برام بسوزه نه، بلکه به اندازه کافی از خودم ناامیدم شده بودم و دیگه مطمعن بودم که من توانایی هدایت وکنترل و ساختن زندگیمو ودرست کردنش رو نه تنها ندارم بلکه دیگه دارم میمیرم زیر کوله بار این فشار….
اونجا بود که به لطف الله از کانال تلگرامیتون هدایت شدم وارد سایت بشم البته اول برام یه گوشی اندروید جور شد یادمه رفتم بازار شاید 700 هزارتومن هم بیشتر نداشتم گشتم یه گوشی 500 تومنی دست دوم که چه عرض کنم دست چندم خریدم ذوق کنان اومدم وهرطوری بود ایمیل درست کردم و وارد سایت شدم و خداوند کمک کرد مغزم ساکت شد چشمهام باز شد گوشها وقلبم باز شد، واز اونجا یکتاپرستی من شروع شد،اگر چه نجواها بود کشمکش های ذهنی بود واینطوری نبود که ذهنم مقاومت نداشته باشه، ولی گفتم مینا 37و38 سال با عقل خودت وامثال خودت پیش رفتی حالا با عقل ودرک وفهم ومنطق این آدم برو جلو، گفته 6 ماه با من وتومسیر من باشه، خب امتحانش کن…
وااای خدایا، چی بگم، چی بگم از حال و روز اون روزهایی که داشتم خدا وقوانینش رو میشناختم اونم فقط با دیدن وشنیدن فایلهای هدیه، تازه اون زمان فقط حدودا نزدیک 400 ت فایل روی سایت بودکه من هر کردم رو بالای 5و6 بار دیده وگش داده بودم، نه مثل الان که ماشالله بالای هزارتا فایل هدیه فک کنم رو سایت هست، ولی من انقدر غرق شادی وشعف و خوشبختی وارامش بودم که خیلی وقته اون حس رو تجربه نکردم به خاطر اینکه احتمالا که نه حتما گوشها وچشمها وفکر وقلبم رو چیزهایی وکسانی غیر یاد خدا پر کردند…
واون حس خوشبختی در شرایطی بود که مهریه وحق وحقوقم رو با دستای خودم توی محضر بخشیده بودم، توی خونه ی همسرم بودم وکارای طلاق رو خودش انجام داده بود وحکم تخلیه گرفته بود ومن با خانوادمم قطع ارتباط بودم که هی سرزنشم میکردند ، با اینکه تو شهر خودم بودم ولی انگار هیچ دوستی هیچ فامیلی هیچکسی رو نداشتم ،هیچ درآمدی، فقط یه یارانه خودم وپسرم بود، ویه خونه 60 متری تو رشت که توش مستاجر نشسته بود وماهی 800 بهم اجاره میداد وپیرزنی بود که قرار داد 2 ساله داشت ونمی تونستم بلندش کنم برم اونجا….
ولی به الله قسم که اصلا عین خیالم نبود، مثل یه پرسبک بودم،بی خیال وخیالم پر از لطف ورحمت خداوند، هیچکس انموقعه نمی تونست ادعا کنه از من شادتر وخوشبختره…
کاری که من میکردم این بود که مدام میگفتم من نمیدونم من نمی تونم من بلد نیستم خودت هدایتم کن خدای خوبم…
واینطوری شد که در عرض 4و5 ماه، همه چیز تغییر کرد وشرایط وآدمها وموقعییت ها و کسب وکار و خلاصه خونه و وسایل خونه و زندگی رویایی رو جهان بهم هدیه داد که همه انگشت به دهن مونده بودند ولی اونها نمیدونستند که خدا اینکارها رو کرده واین شرایطها رو برام رقم زده…
کم کم ارتباطم با خانوادم وفامیل که مجدد برقرار شد، دیدم که چقدر نگاه ها ورفتارها تغییر کرده چقدر همه چیز متفاوت شده ویه روزی که خیلی دلم شکسته بود از اینکه چرا آدمها توشرایط بد ادمو تنها میذارند ولی وقتی به یه موقعییتی میرسی میان سمتت قرآن رو باز کردم وخدا جواب منو خیلی خیلی خیلی قشنگ داد…
گفت: تا انها بدانند که خداوند پاداش درستکاران را پایمال نمیکند و اینطور به درستکاران پاداش چندین برابر میدهد!!!!
آره راست گفت خداوند بلندمرتبه، چون همه بهم گفتند بعدش، چه خانواده چه دوست چه اشنا، گفتند دل میخواست جرات میخواست پا رو ترسهات بذاری، همه چیزتو ببخشی واز مال اموالیکه می تونست زندگیتو دگرگون کنه بگذری، از قضاوت دیگران نترسی، تازه از تهران که دور بودی از همه ، مهاجرت کنی رشت که شهر کوچیکی هست وهمه میشناسنت واحتمالا مورد قضاوت قرار میگرفتی بیای، با خانوادت که فقط یه خیابون باهات فاصله داشتند قطع ارتباط باشی دست خالی بدون حمایت وتکیه برعهدی ، بتونی دوباره همه چیز رو بازسازی کنی بهتر وقشنگترش!!!!
نمیدونم دیگران درک کردند عظمت خداوند رو توی زندگیم که اینها همه نگاه خداوند بوده و از شرک نورزیدن من ویکتاپرست شدنم یانه، اما مهم اینه که به قول شما استاد عزیزم من بتونم از تجربه هام درس بگیرم، من بتونم درک کنم کجاها چطوری عمل کردم که نتایج عالی شد وکجاها چه عملی انجام دادم وچه باوری داشتم که ناموفق شدم و زمین خوردم…
امروز دوباره یادم اومد که همه چیز خداست وهیچ برگی به اذن خدا برزمین نمی افته، واگر چه خداوند نگاه انسانی نداره، ولی بخشندگی وبزرگی وعظمتش انقدر هست که اگر صدبار من نادانی کنم وازش دور بشم، رهام نمی کنه، بهم فرصت میده، با نشونه هاش باهام حرف میزنه، گوش مالیم میده با ادمها وشرایط وموقعییت های ناجالب ومیگه مینا حواست باشه هااااااا،،، داری میزنی جاده خالی…
بهم میفهمونه که بی صاحب نیستم که ، من یه صاحب اختیاری دارم یه پادشاهی دارم که بهم گفته تو قصر من، برقص وبزن وبخور وشاد باش و هرچی دارم در اختیارته که ازش لذت ببری، نگاه به این جلو پات نکن، تو همه چیز رو نمی بینی، توی قصر من توی اتاقهاش انقدر برکت ونعمت ورزق هست انقدر موقعییت و شرایط خوب هست، که هربار هدایتت میکنم به یه اتاقی که کلیدش تنها دست خودمه، واگر اون کلید رو میخوای باید که فقط به اونچه که من میگم عمل کنی، که زیادم سخت نیست…
تو فقط از من بخواه،همین……
نری رو بزنی به وزیر و سرباز ونگهبان ودربان و هم اتاقی و همسایت!!!!!
که اگه اینکارو بکنی دیگه از اون نعمت ها وبرکات خبری نیست، چون اونا که صاحب تو وصاحب همه چیز نیستند!!!!
تو یه رب بیشتر نداری واون منم…
پس منو صدا کن به یادم باش، از من بخواه…..
هم سخته وهم آسون، سخته چون منه مینا دلم میخواد رب خودم باشم خدای خودم باشم وخودم بگم چطوری وکی وکجا، ولی خب منه مینا که حتی یه قدم انطرف ترم رو نمی بینم !!!!!
ولی وقتی بدونم خدای من خیر خواه منه وفقط برام خیر وخوشی میخواد دیگه اسون میشه متوکل ومتوصل بودن….
خیلی وقته، اه وناله ونفرین وبدی نه برای خودم ونه برای کسی خواستم!!
بارهاشده کسی اومده مثلا آسیبی بزنه بهم ودر ظاهر زده، ولی من یاد گرفتم بگم این آدم چه درسی اومده بهم بده، جهان گشته گشته این آدم رو پیدا کرده آورده این نقش وسهم رو داده بهش که بیاد منو قوی کنه، منو متوکلتر عاقلتر هوشیارتر کنه…
اینجوری که میگم بخدا قسم که در اون آدم وبدی که در ظاهر بهم کرده جز زیبایی وخیر نمی بینم وبابتش شکر گزاری میکنم وبراش طلب خیر میکنم..
واز خدا میخوام که کمکم کنه تا انقدر با تقوا باشم وانقدر تسلیم باشم که منو در قالب تذکر ودرس برای دیگران به شکل تضاد وبد قرار نده هیچوقت ونه کسی وشرایطی رو در برابر من به شکل تضاد وشر….
من باور دارم تاوقتی که من دارم راه خودم رو میرم وکاری به کسی وچیزی ندارم ودارم سهمم رو به لطف الهامات وهدایت ها درست انجام میدم، هیچ مانعه ای هیچ مشکلی هیچ تضادی منو تهدید نخواهد کرد…
ولی همینکه یه کوچولو تمرکز وکنترلم از روی خودم برداشته میشه ومیفته اونجا که نباید تضادها شروع میشند پدیدار شدن…
این به اون معنی نیست که هیچ کاری نکنیم باکسی آشنا نشیم وارد محیط جدیدی نشیم و …
که مبادا به چالش وتضاد بخوریم نه، منظورم اینه که فقط وفقط باید تمرکزمون روی افکار وگفتار و اعمال خودمون باشه، انوقت ادمها وشرایط میان ومیرن وفقط خیرش به ما میرسه….
ان شالله که هممون هر لحظه وهمیشه در مسیر صراط مستقیم باشیم..
این فایل انقدر اگاهی داره که نمیشه به راحتی ازش گذشت، وباید صفحه ها ودفترها پرکرد از درکی که بهمون در مورد روند کار جهان هستی داده…
استاد جانم خیر دنیا واخرت هرلحظه وهمیشه نسیبتون باشه ان شالله
بنام خدا
استاد تا یاد دارم از بچگی
دیدم دور و بریام گریه و زاری میکنن تا خدا نکاهشون کنه
چون خودشون رو بنده گناهکار میدیدن
لایق درخواست مستقیماز خدا نمیدیدن
همیشه همیشههه ی امامی ی امامزاده ای واسطه این رابطه بود
ی نذری باید میکردی
همینطوری که خدا بهت چیزی نمیده
برات کاری نمیکنه
شده ی دوره تسبیح
یا چند بسته نمک
و اگه مایه دار باشی
تا سفره های پر و پیمون ابوالفضل و ام البنین
و من تا سالهای سال
یعنی تا قبل از اشنایی با شما
دقیقا اینطور بودم
که بابا من گناهکارم
خدا جوابم نمیده
و هی نذر کن
قران بخون
روزه بگیر
ولی نه از لحاظ روحی خوب بودم
ن روابط
ن مالی
معنوی هم که بالا گفتم
و تو دوران مدرسه ، من مدرسه شاهد میرفتم راهنمایی ودبیرستان ک
ب ما میگفتن
خداروشکر کنین
ایران دنیا اومدین
دینتون اسلام شیعه هستین
ممکنه بود شما مسیحی باشین
یا توی فلان کشور باشین و بی دین و جهنمی
شیعه علی بهشتی
شما هر کاری هم بکنین
(عینا این جمله) : اول میرین برزخ ب اندازه گناهانتون عذاب میبینین
ولی چون ماشیعه حضرت علی هستیم
حضرت علی
با اب ( اسم چشمه رو یادم نیس شاید زمزم ) مهر برزخی رو از پیشونیتون پاک میکنه تا برید بهشت
یعنی ی مشت چرندیات من دراوردی
که نمیدونم از کجاشون دراوردن
از بچگی ب خورد ما دادن
و کو تا اصلاحبشه
بعد از اشنایی با شما استاد فهمیدم ک خدا سیستم
دلش برام نمیسوزه
نتیجه رفتار و فرکانسم ب من برمیکردونه
و فهمیدم اون هم بلایی که قبلا سرم میومد رو خودم با توجه ب ناخواسته ها جذب کرده بودم
و فکر میکردم
هر که در این بزم مقرب تراست
جام بلا بیشترش میدهند
و جقدر این خوبه که فهمیدم سیستمی بودن دنیارو
این خود
عدالته
چون حواسمجمع تر که دارم چ فرکانسی میفرستم
حواسم ب حالم هست
میرم تو جاده خاکی زود برمیگردم چون دلم اتفاقات و نتایج دلخواه میخواد
و در مورد اتفاقات طبیعی
دقیقا حرفتون درسته
بعد از چندین زلزله سنگین ک توایران اومد
نظام مهندسی سخت تر میگیره
و مثلا خود ما توی پروسه ساخت خونه مون ب
دستور نظام مهندسی و بخشنامه های جدیدشون ، بخاطر استحکام بیشتر
میلکرد خیلییی بیشتری نسبت ب قبل که برای ساخت ی خونه ویلایی استفاده میشد ، مصرف کردیم
ستون های محکم تر
و…
کلی جیزا که توی پروسه ساخت و ساز اصولی تر شده
خداروشکر
و مثلا در مورد مسیرهای هدایت سیل هم
توی شهر مسیل های متعدد درست کردن
که وقتی بارون شدید میاد
تمام اب ب سمت دریا هدایت میشه و شهر رو اب برنمیداره
خداروشکر برای اگاهی امروزم
خداروشکر برای بودن در این سایت و فرکانس استفاده از اون
سلام ب استاد عزیزم و مریم جان و تمام دوستان همفرکانسی
این فایل پاشنه آشیل منه چون از زمان بچگی ب یاد دارم ک چقدر شرک داشتن همه ی خانوادم مخصوصا خانواده ما مامان من وقتی ما کوچیک بودیم از بابام جدا شد بخاطر اعتیاد پدرم البته ک وقتی هم با هم بودن بابام همیشه زندان بود بخاطر مواد و من اصلا رنگ پدر ندیدم ما تو خونه پدر بزرگ م زندگی میکردیم پدر مادری و خرج مامان من و بابا بزرگم میداد همیشه از اون زمان یادم محتاج دست این و اون بودیم و میگفتن اگه فلانی نباشه از گشنگی میمیریم و معلوم ک با اون شرک ها چ بلاهایی سرمون اومد چقدر خفت و خاری فقط ترس و شرک بوی گند شرک تا همین العان با منه من خیلی زود ازدواج کردم میگفتن زن یکی بشو ک لا اقل نون بده دستت یعنی تو ک هیچی نیستی یکی باشه ی نونی بده دستت چقدر جهان دقیق عمل میکنه با پسر خاله مامان م ازدواج کردم اونم ب قولی نون خور دست خواهرش بود چقدر جالب از چاه در اومدم افتادم تو چاه من هیچی نمیدونستم از ازدواج فقط فرار کرده بودم دوسال عقد بودیم اگر ما با هم خوب بودیم خواهر شوهرم ب شوهرم پول نمیداد وقتی با هم دعوا میکردیم آنقدر ب شوهرم پول میداد ک نیاد سمت من ببین چقدر شرک ک فقط محتاج دست این و اون بودیم بخاطر چی بخاطر اینکه باور نداشتم میتونم خودم مولد باشم من تو زندگی م خیلی قوی بودم خیلی اصلا بیکله هر کاری میکردم میرفتم تو دل ترس هام کارهای بزرگ کردم اما باور ب پول ساختن اصلا نداشتم بعد از دوسال ک عقد بودیم ازدواج کردیم پنج سال مستجر بودیم تو مستجری خیلی بلاها سرم اومد خیلی تضاد ها رو سپری کردم اما چون پولی نداشتیم هیچ وقت فکر اینکه خونه دار بشم و نداشتم ته درونم انگار بخاطر اون تضاد ها فرکانس خواسته رو فرستاده بودم ک ی شب زن داییم گفت شما ک شوهرت ی خونه دارن برو اونجا من گفتم از اون جا خوشم نمیاد آخه ی خونه قدیمی ک دو تا اطاق داره سقف چوبی قدیمی ن لوله کشی گاز داره ن هیچی تو کجا توی رسالت تهران 120 متر زمین فقط دو تا اطاق قدیمی ک یکی از خواهر شوهر م زندگی میکنه پدر و مادر شوهرم فوت شدن و این ها هفت تا خواهر و یک برادر هستن این خونه هم همین طوری دست یکی شون بود ک از لحاظ مالی اصلا خوب نبود داشت زندگی میکرد خلاصه ک زندایی م گفت خوب برو بساز آقا این و گفت واقعا احساس کردم ی نوری تو درونم روشن شد هنوز ک هنوز اون نور و حس میکنم اون موقع هم اصلا از قانون نمیدونستم از فرداش بلند شدم ب شوهرم گفتم بیا بریم اونجا رو بسازیم واسه خودمون گفت نمیشه اون زمین سند نداره قدیمی قولنامه ای و کلا چون تو اون کوچه قولنامه داشتن میگف اجازه نمیدن یا مهری رو چطوری بگیم برو مگه میره گفتم حالا بریم بگیم ببینیم چی میشه و خونه ای ک این همه مشکل و دردسر داشت اصلا نمیدونم چطوری خدا همه چیز و درست کرد ک ما ساختیم ی خونه عالی ن پول داشتیم ن هیچی اصلا خود ب خود ساخته شد فقط من روی خدا حساب کرده بودم آنقدر خواستم قوی بود میگفتم شهرداری کی خدا درست میکنه خدا شاهده میرفتیم شهرداری ریس شهردار میگفت ما باید بیام جلو کارتو نو بگیرم ما کاری نداریم ما چشم مونو میبندیم برید بسازید خدای من آره وقتی قدرت ب خدا میدی این طوری میشه چند سال اون جا بودم چون همکف بود و ما فقط ی طبقه ساخته بودیم ب ی تضاد برخوردم دلم میخواست تو خونه آپارتمانی باشم ی روز عید رفتم خونه فامیل مون دیدم ی طبقه دوبلکس ساخته همون موقع دیدم گفتم منم میخوام میام بالای رو شروع میکنم ی دوبلکس ساختن و بعد از چند وقت شوهرم رفت خارج من خودم با ی پراید شروع کردم ب ساختن همه میگفتن این چ کاری شوهرش نیست بزار شوهرت بیاد بزار فلان بشه بیسار بشه اما من تا هدایت خدا اومد شروع کردم اصلا خیلی سریع عمل گرا هستم خدا رو شکر و بازم خدا واسم کولاک کرد کولاک ی خونه دوطبقه دوبلکس ک هر کسی میدید باورش نمیشد اوایل ک روی این و اون حساب میکردم نمیشد سختی میکشیدم داشتم نابود میشدم بعد ک حسابی چک و لگد خوردم بخاطر شرک هام بعد میافتادم زمین میگفتم خدایا نمیتونم خودت درست کن بعد خدا ی درهایی باز میکرد ک اصلا دیوانه میشدم تو تمام این مراحل فکر میکردم چون دارم سختی میکشم خدا دلش میسوزه واسم کار میکنه اتفاقا همین دیشب داشتم ب مراحل ش فکر میکردم فهمیدم بخاطر سختی نبود بخاطر شرک ها بود ک من اون سختی ها رو میکشیدم رو این و اون حساب میکردم بعد ک بیخیال و نا امید میشدم میسپاردم ب خدا درها باز میشد چقدر جالب و دقیق العان با شنیدن این فایل تازه دارم درک میکنم پاشنه آشیل من همون شرک
تقریبا نه سال مهاجرت کردم تو مهاجرت هم آنقدر چک و لگد خوردم ک خسته و درمانده شدم از خدا هدایت خواستم خدا مستقیم دست مو گزاشت تو دست استاد با استاد آشنا شدم و از اون موقع شروع کردم روی خودم کار کردن و انصافا با جون و دل کار کردم از شخصیت داغون العان ب ی حد نرمال خوب رسیدم ک از خودم رازی تا آخر عمر باید رو خودم کار کنم چون هیچ وقت کامل نمیشم و از خودم توقع ندارم کامل باشم بخاطر همین نمیگم عالی هستم ن باید خیلی رو خودم کار کنم از لحاظ مالی هیچ نتیجه ای نگرفتم تو وضعیتی ک العان دارم اینه ک 5 سال تو المان هستیم هنوز کارهای اقامتی مون درست نشده و هنوز از المان حقوق میگیریم دو بار جواب ردی گرفتیم با این فایل فهمیدم تمام اون تضادی هایی ک تو ایران داشتم همه شو با خودم آورده بودم با تغیر جا ما تغیر نکردیم همون آدم ها بودیم همون ک نون خور دست این و اون بودن فقط اسم شون عوض شده بود امروز فهمیدم با اون جواب ردی ها باعث میشد ک من بیام حسابی رو خودم کار کنم چون من خیلی شدیدا باورهای داغونی از لحاظ حرف مردم داشتم داغون خیلی بی اعتماد بنفس خیلی بیشخصیت بیادب و هر چیز بدی ک بگی بودم اما خوبی ماجرا این جا بود ک همون اوایل ک من با استاد آشنا شدم و استاد روانشناسی ثروت 3 رو گزاشت رو سایت من خریدم ب لطف خدا و از همون اول خدا من هدایت کرد ب شغلی ک دوستش داشتم ی شغلی ک ب من آزادی زمانی میداد ک تو جیبم باشه ی جای خاص نباشه چون آزادی واسه من خیلی مهم بود خدا من آدم داغون و هدایت کرد ب یوتوب 5 سال پیش من وارد شدم و توی این مدت با هر بار کار کردن من شخصیتم قوی شد رفتم تو دل ترس هام نظر دیگران تمرین جلو دوربین ک چقدر سخت بود چقدر آروم آروم تکامل مونو طی کردیم ک مهارت کسب کردیم و هی کارم و بهتر کردم اما ب محض ک ب درآمد رسید دوباره با ی تضاد همه چی بهم خورد چون من هنوز قوی نشده بودم ک بخام مستقل بشم چون من هنوز مشرک م چون هنوز وابسته ب اینم ک یکی بیاد ب ما پول بده واسه همینه ک هنوز اقامت نگرفتم چون این شرک از بچگی با من بوده ک بجای اینکه رو خدا حساب کنم رو دست خدا حساب میکنم بجای اینکه بیام ببینم ک خدا تو این مسیر 9 ساله چ درهایی واسمون باز کرد چه گرهایی بازه کرد تو هر کشوری ک میرفتیم وقتی رو خدا حساب میکردیم خدا عزت بهمون میزاشت نعمت هاشو از هر طریقی بهمون میداد اما یادم رفت اون موقع ک وسط دریا با ی قایق با هشتاد نفر آدم بودیم خدا نجات مون داد چقدر ما فراموشکاریم حالا قدرت میای میدی ب غیر خدا ک قدرت داره تو زندگیت دیشب فهمیدم چقدر مشرک م و این ذهن نمیتونستم ساکت کنم ک خودم میزدم تو سر خودم بخاطر این شرک ها تنها کاری ک خدا هدایتم کرد این بود ک رفتم تو یوتوب بخاطر اینکه قدرت خدا رو ببینم مستند فضا رو دیدم موشک های فضایی ک میرن تو فضا و چند ماه چند ماه زندگی میکنند مستند ریچارد برانسون ک با موشک ش رفت بود فضا دیدم ب خودم گفتم این همون قدرت خداست این همون قانون خداست ک همه چی قانون داره ک ما تونستیم تو کشور مجارستان ک ب کسی اقامت نمیدادن اقامت سه ساله بگیریم اما حالا همین ذهن یادش رفته ک اون خدایی ک تو مجارستان بهمون اقامت داد این جا هم میده ولی ی چیز خوب اینه ک این راهها و این مسیر ها همون طوفان ها بود تا من قوی بشم ب درک العان برسم ب این شخصیت قوی برسم ک با هر طوفانی نلرزم و این بوته ای ک چند سال کاشتم ب قول استاد تو روانشناسی 3 ی درخت تنومندی بشه ک با هر باد و طوفانی نلرزه و ب این اصل برسم ک این شرکت ک از بچگی با منه باید حسابی روش کار کنم چون با این شرک مثل یویو میمونه آدم چند روز بالا بعد چند روز پایین بعد خوشحال ک این سختی ها دارم ایمان مو نشون میدم اما امروز با این فایل تازه ی درک های دیگه کردم ک هر جا ترسی اومد اون جا همون شرک هست همون رو ی کسی غیر از خدا حساب کردن همون قدرت دادن ب غیر خدا اصلا نباید بزارم ب سختی بکشه همون حس ترس میاد درک کنم مسیرم اشتباه و صددرصد ب باور شرک و توحید برمیگرده قانون ثابت خدا رو درک کنم ک اصلا سختی قسمتی از مسیر نیست اون چک و لگد ک بیا ببین کجا پات رو ترمز بردار
این فایل دیگه تیر خلاص و زد برای من همون طور ک استاد تو فایل فقط روی خدا حساب کن میگه بعضی ها ک روی دورها کار میکنند و از ی جایی ب بعد رشد نمیکنند بخاطر شرکی ک تو درونشون هست العان چند روز هدایت شدم بهش و این فایل مهر تعید بود ک بیام این ترمز و بردارم با تمرکز لیزری تا درهای ثروت و نعمت ب روم باز بشه
استاد بینهایت ازتون سپاسگزارم شما معجزه ی زندگی من هستید
به نام خدای بزرگ و منزه و مهربان
سلام و عرض ادب خدمت استاد عزیزم و همه دوستان نازنین
به قدری آگاهی های این فایل برای من عمیق و بی نظیر بود که ترغیب شدم برای نوشت کامنت دوم.
گوش کردن هرباره این فایل در جواب سوالات بسیار مهم من و باگ ها و ترمزهای ذهنی بسیار زیادی رو برام به همراه داشته.
چند بار این فایل رو گوش کردم و بلافاصله فایل هایی از دوره کشف قوانین و 12 قدم رو گوش کردم ، اصلا یک درک و برداشت کاملا متفاوت رو از فایل های استاد داشتم.
استاد فرکانس شما در این فایل بسیار خالص و الهی هست.
اصلا یک معجون بی نظیر رو خلق کردم که نگو و نپرس
شنیدن این جمله با صدای شما که :
خداوند هوای کسی رو داره که ایمان داره قدرت داره حرکت می کنه توکل داره
تمام طبیعت به این شکل کار می کنه
یا شما قوی می شی و پیشرفت می کنی
یا ضعیف می مونی و از بین می ری
این اساس جهان ، این با ایده اصلی خداوند هماهنگِ
شنیدن این حرف ها قدرتی رو در درونم به وجود میاره که احساس می کنم کوه رو می تونم جابجا کنم
امروز غروب تو مسیر برگشت به خونه با شنیدن و فکر کردن به این حرفها و تکرار فایل های تجسم قدم 8 دوره 12 قدم و جلسه آخر دوره کشف قوانین ، چشمانم رو پر از اشک کرد
به این فکر می کردم که چقدر قوانین خداوند و قدرت هایی که به من داده چقدر باهم خوانی دارند و چقدر همه چیز درسته..
چقدر من قدرتمند و توانمند خلق شده ام
واقعا محدودیتی وجود نداره
محدودیت ها حاصل شنیده ها و تجربیات و قبول کردن واقعیت های نسل های قبلی بوده ، و عملا همه این محدودیت ها توهمی بیش نیست…
من بی نهایت قدرت دارم برای خلق تمام شرایط زندگیم
راست میگه
وقتی تجسم کردنش ، و خلق تو ذهنم ، احساس خوبی به من میده و قلب من و باز می کنه ، جهان داره کارش رو انجام میده ، چطور داره کارش انجام میده ؟ من عقلم نمیرسه من درکم نمیرسه
من باید اون لحظه ای رو تجسم کنم که دارم از خواسته ام لذت می برم
من باید ایمان داشته باشم و صبر کنم ، همون طور موسی توانست همون طور که ابراهیم توانست
با شنیدن این فایل ها احساسی در من برانگیخته شده بود که نگو و نپرس
اشک شوق از سر لذت رسیدن به خواسته ها سرازیر شده بود
درسته
همینه
مسیر مسیر کنترل ذهن مسیر مسیر تمرکز کردن روی زیبایی هاست
مسیر مسیر تقویت احساس ارزشمندی و شجاعت و شهامت و جسارت و حرکت کردن
چقدر این آگاهی ها خالص هست و چقدر تن صدای شما استاد توحیدی من ، دلنشینِ
زندگی من از لحاظ روحی جسمی ثروت نعمت موفقیت و برکت هر روز بهتر و بهتر می شود.
من خدایی هستم در این کیهان که می گویم باش و می شود
چگونگی رسیدن به خواسته ها وظیفه من نیست وظیفه من داشتن احساس خوب و توکل و ایمان و عمل به الهاماتِ ، وظیفه خدا هم هدایت من به سمت زیبایی ها و نعمت هاست
درسته
همین این درس ها و آموزشهای استادم ، یعنی شجاعت و شهامت و قوی تر شدن
چند درصد این جوری فکر می کنند ؟
اصلا چند درصد تو مدار شنیدن این حرفها هستند ؟
چند درصد عمل می کنند ؟
به همین دلیل که عده کمی خوشبختی رو در تمام ابعاد تجربه می کنند
چون هیچ درکی از این قوانین در بدنه جامعه وجود نداره
همه اینهایی که الان نوشتم و به قلبم گفته شد ، یعنی شجاع بودن
اصلا لازمه حضور در این مسیر و حرکت کردن رو رشد کردن ، شهامت و شجاعت هست
استاد دقیقا درست میگه
چیزی که امروز از این معجون بی نظیر دریافت کردم اینِ که
جواد ، یا با ایمان و توکل و حرکت و رشد و بهبود دائمی قوی تر میشی و از زندگی لذت می بری و هم جهت می شی با خداوند و جهان ،
یا مثل اکثریت مردم ضعیف می مونی و ایمانت از بین میره و مثل بقیه با زجر و بدبختی با گاری پر از آشغال با چرخ های زنگ زده در کوهستان سرد از سر بالایی های زندگی بالا میری.
دو تا راه بیشتر وجود نداره و مسیر سومی در کار نیست.
مسیر اول ، مسیر کار کردن روی خودم ، کنترل ورودی ها ، تقویت ایمان ، بهبود باورهام ، احساس خوب ، شکرگزاری ، تمرکز بر زیبایی ها و اعراض از ناخواسته ها و توحید و عدم وابستگی به غیر و عمل به ایده ها و رشد دائمی و متوقف نشدن و ایجاد هدف های بزرگتر ، تمرکز کردن روی عشق و علاقه و بهتر شدن در کارم
که نتیجه اش میشه خوشبختی در تمام ابعاد ، هم جهت شدن با ایده اصلی خداوند ، قوی تر شدن ، لذت بردن از نعمت ها و جدا شدن از بدنه جامعه و غرق در زیبایی و لذت بیکران شدن
.
و مسیر دوم ، واکنش نشون دادن به اتفاقات ، توجه به حواشی ، وابستگی به غیر ، درگیر روزمرگری شدن ، فاصله گرفتن از فایل ها و دوره های استاد و سایت ، فراموش کردن مسیری که من رو به این شرایط رسونده ، خوشی زیر دل زدن ، تمرکز بر کمبودها ، شکرگزار نبودن ، عدم کنترل ورودی ها ، ندیدن دست خدا و منحرف شدن از مسیر درست
که نتیجه اش میشه ، ضعیف تر شدن و محو شدن و پایین تر رفتن و نوش جان کردن ضربات جهان و تحمل سختی و مشقت و درد ، درگیر شدن با ناخواسته ها و برانگیخته کردن وجه ناخواسته جهان!
.
.
.
الان بهتر می فهمم که رسیده با ثروت و خوشبختی شجاعت میخواد
رسیدن به احساس لیاقت و توانمندی هم شجاعت میخواد.
ترسِ که مانع کار کردن و بزرگ تر شدن میشه
الان که الگو های اطرافیانم و خودم بررسی می کنم ، می بینم تمام کسانی که خودشون رو فدای زن و فرزند و خانواده کردند و احساس لیاقت نداشتند ، دقیقا بارزترین ویژگی منفی شخصیتی شون ترس بوده.
مثل گذشته خودم.
چقدر مطالب این جلسه گران بها و فوق العاده است…
خدای من شکرت
به نظرم میشد این فایل رو یک دوره مهم شناسایی ترمز های ذهنی خطاب کرد.
ترمزهایی که در وجود من باعث عدم ورود ثروت و برکت و رزق شده بود.
دلسوزی برای مستضعفین
دل رحمی و همدردی با فلان ملت ستمدیده
عزاداری برای امامان و شخصیت های گذشته در تاریخ به دلیل ظلم و جوری که بر اونها شد!
گریه و زجه و ماتم و فرکانس های بسیار منفی برای فلان اتفاق در 1400 سال پیش.
الحمدلله برای درک صحیح ساز و کار جهان و شناسایی بزرگترین ترمزهای ذهنی خودم
استاد سخاوت و منش و شخصیت کالای شما ستودنی و الهام بخش هست.
درود و سپاس فراوان
اکثریت سخت کار کردن فیزیکی رو انتخاب می کنند
و اقلیت تلاش ذهنی و تقویت ایمان رو انتخاب می کنند
و این دو نوع انتخاب ، یعنی دقیق فرق شجاعت و ترس
یعنی فرق بین قوی بودن و ضعیف بودن
یعنی تفاوت بین ثروت و فقر
تلاش جسمی و تلاش ذهنی یعنی حدفاصل ، خوشبختی و بدبختی
کسانی که ایمان دارند و عمل صالح انجام می دهند پاداش های بزرگ دریافت می کنند
اگر قرار بود تلاش جسمی جواب بده ، خدا میومد به جای ایمان از سخت کار کردن می گفت
به قدری این ایمان و باور و توکل مهمه که همیشه اول ایمان رو آورده بعد عمل
ایمان و باور و توکل 99 درصد ، 1 درصد عمل به الهامات و ایده های الهی و بعدش سر خوردن و سوت زدن و حرکت در مسیر جنگلی زیبا و لذت بخش.
حضور در این مسیر و پیروی از جریان خداوند ، یعنی قوی تر شدن شخصیتم و قوی تر شدن شخصیت یعنی لایق شدن برای دریافت نعمت های الهی.
شخصیت ضعیف لیاقت تجربه هیچ نوع نعمت و خوشبختی رو نداره.
درسته
شخصیت ضعیف و ترس و بی ایمان و نادم و پشیمان و منتظر!!! یعنی حرکت در مسیر عکس این ایده بزرگ.
چقدر این جلسه چراغ های بزرگی رو در وجودم روشن کرد.
الهی صدهزار بار شکر.
استاد بی نهاااایت از شما سپاسگزارم.
چقدر خداوند درست و به موقع شما رو هدایت کرد به این فایل.
آخی چی بگم از فرکانس و خلوص آگاهی های دریافتی شما از منبع اصلی این عالم….
جهان به افرادی که قوی تر هستند پاداش میده
این جمله بر خلاف تمام الگوهای من و شنیده ها و آموزش های خانواده و مذهب بوده.
احساس می کنم روزی 50 بار باید این فایل رو گوش کنم تا مقداری سیمان های ذهنی من شل بشه
الله اکبر
چقدر حرفهایی که شنیدیم غلط و بی پایه و اساس بوده.
سرم رو هر طرف در جهان بر می گردونم حرفهای شما استاد عزیزم در در واقعیت های دوران های مختلف می بینم.
چقدرررر آگاهی های این فایل ، غلط بودن احساس گناه های تمام عمرم رو مثل فیلم برام زنده کرد….
احساس گناه برای فقر
برای کمبودها
برای گرسنگان
برای مظلومین و ستمدیده ها!!!
چه چراغ هایی داره روشن میشه
نمی دونم بنویسم یا رد شم
یک عمر تو گوش ما خوندن که شیعه فلان و نوکر بهمان
تو سرت بزن و گریه کن
برای مظلوم ها اشک بریز
برای مظلوم ها دعا کن
عدد فلان رو برای حمایت از ستمدیدگان فلان جا اس ام اس کن
پرچم حمایت از ستمدیده ها رو در دست بگیر
اشک بریز و ناله کن و منتظر باش
منتظر باش تا منجی بیاد و انتقام مظلومین رو بگیره
اصل و اساس ما و حضور ما نوکری و حمایت از مظلوم و ضعیف هاست
این یعنی پیروان واقعی اسلام
این یعنی شیعه بودن
این یعنی خدایی بودن
مگه فقط اینها بود…
نه
این دنیا محل زجر و سختی و مشقت هست
اگه همسایه تو گرسنه بود ، غذا بر تو حرامه!!
تا زمان ظهور شادی کردن محاله!!
یعنی خداوند و دستگاه بی نقص خلقت ، تمام آدم هایی که تا از روز اول تا الان زندگی کردن رو سرکار گذاشته؟؟؟
یعنی فقط اونایی که ظهور رو ببینند خوشبخت خواهند بود؟
یعنی همه خوبی ها نعمت ها و خوشبختی ها و موهبت های الهی ، استندبای ظهور هست؟؟
هم تو مسحیت
هم تو شیعه
فرقی نداره
شرک ، شرکِ
تو هر لباس و عنوان و نگرشی باشه
و تفاوت شجاعت و ترس
تفاوت قوی و ضعیف
تفاوت خوشبختی و بدبختی
دقیقا همین شرک هست
الله اکبر
چقدر این باورهای پوچ و منحرف و غلط و 100 مخالف کلام الله ، زندگی من یکی رو به بیراهه برد
و تعجب می کنم چرا این قدر رسیدن من به خواسته هام در مورد ثروت ، زمان بر بوده!
اینها همون ترمزهایی هست که باید تو دور کشف قوانین پیدا می شد ولی با شنیدن این فایل بی نظیر ، داره بالا میاد.
همین ترمز ها و کدهای یک کلمه ای ، برنامه 100 هزار خطی من رو با خطا مواجه می کرده!
الهی شکرت
احساس می کنم تا صبح می تونم بنویسم
همین جور داره گفته میشه
هیچ انتظاری لازم نیست
هیچ فرجی در کار نیست
فرج ، یعنی تحول من
فرج یعنی شجاعت و با ایمان بودن در همین لحظه
فرج یعنی مثل ابراهیم حرکت کردن
فرج یعنی مثل موسی تسلیم بودن و امید داشتن
انتظار اصلی همون صبر و استقامت هست
انتظار اصلی برای من جواد بایرامی ، یعنی سپردن همه امور به خداوند و تمرکز بر تقویت شخصیت خودم
انتظار برای من ، یعنی کار کردن روی دوره کشف قوانین و خوشحال بودن از مسیر درست و بهتر شدن در عمل به قانون
انتظار برای من یعنی امید داشتن به هدایت خداوند و صبر کردن و کار کردن روی دوره احساس لیاقت
انتظار برای من یعنی ، کار کردن رو دوره مقدس 12 قدم و تکرار کردن و تکرار کردن
انتظار برای من ، یعنی شکرگزار بودن همین لحظه و رها بودن و خندیدن و رقصیدن
اون قدر برقصم تا جهان از من کودکی کردن رو یاد بگیره
اون قدر شاد باشم که انرژی من در کیهان منتشر بشه
اون قدر بخشنده نور باشم تا حضورم تاثیرگذار باشه
اون قدر در لحظه باشم که لاخوف علیهم و لاهم یحزنون باشم
معنی انتظار برای منِ الان ، با منِ قبل از tasvirkhani.com کاملا متفاوت هست
انتظار قبلی مملو بود از شرک و وابستگی به غیر
انتظار قبلی برای من ترس و بی ایمانی و درجا زدن و شخصیت متزلزل رو به همراه داشت
انتظار قبلی نتیجه اش شده بود دعواهای شدید با همسرم برای سالیان سال و گریه دختر و پسرم زیر دعواهای شدید خانوادگی
انتظار قبلی من نتیجه اش شرک و بی ایمانی و ترس و ضعیف بودن بود
نگاه قبل از abasmanseh.com برای من قسط و وام و بدهی بود
ولی الان من در حال بهتر و بهتر شدن هستم
مسیرم رو شناختم
توانایی خلق ارزش رو در خودم خلق کردم
در حال بیان کردن خودم هستم
هر روز با عشق روی کسب و کار خودم و تولید محصولات خودم کار می کنم
الان به سمت شغلی رسیدم که 15 سال در اون در جا می زدم
الان حقوقم نسبت به 6 ماه پیش بیش از 200درصد رشد کرده
الان جسم و تناسب اندام و سلامتی بی نظیری دارم که همه آروزش رو دارند
خدا رو شکر اعتماد به نفس و عزت نفس و جرات و شهامت و جسارتی دارم که می تونم از دستاوردهام جلوی دروبین ساعت ها صحبت کنم
احساس لیاقتی بعد از دوره احساس لیاقت در من شکل گرفته که می تونم خلق ارزش رو در عمل انجام بدم.
الان مقداری نجواهای ذهن رو کردم و به لطف خدا شهامت و شجاعت عمل کردن به الهامات الهی رو دارم
چیزی که در گذشته یک ثانیه هم تصورش برام غیر ممکن بود.
آخیششش
الهی شکرت
استاد بی نهایت از شما متشکرم
روی ماهتون رو می بوسم
سپاسگزارم خداوند هستم برای همه فضل و رحمتش و هم مدار بودن با شما و دوستانم
خدایا شکرت برای حضور در این عصر و این زمانه
سوالی که خیلی وقت ها از افراد در رسانه ها پرسیده میشه
دوست داشتی تو کدوم دوران زندگی می کردی؟
دوست داشتی در کدوم قسمت تاریخ با کدوم شخصیت بزرگ زندگی می کردی؟
وقتی به جواب این سوال توسط افراد مختلف فکر می کنم ، به درست بودن مسیرم پی می برم
نه
من مثل بقیه دوست نداشتم در زمان فلان آهنگساز ، یا فلان بازیگر ، یا خواننده ، یا فلان دانشمند و فلان پادشاه زندگی می کردم.
من به زمان بندی خداوند ایمان دارم
من تسلیم هستم
الخیر فی ما وقع
من به خداوند اعتماد دارم
من همین جایی که هستم همین شرایطی که هستم رو دوست دارم
من شکرگزار خداوند هستم برای هم زمانی با حضور استادم در جهان و هدایت شدن به مسیر توحید و توکل و ایمان
من شکرگزار خداوند هستم برای حضور در زمانی که جهان سرشار از نعمت و پیشرفت علوم و بهبود و ثروت و نعمت هست
من به همین چیزی که هستم باور دارم و به تدبر و حکمت و بصیرت و جریان خداوند ایمان دارم
خدای مهربان شکرت برای دیدن فایل این جلسه قبل از ترک دنیا
الهی شکرت برای این آموزشهای ناب الهی خودت که بر قلب و زبان استاد جاری کردی
خدای مهربان در مسیر شجاعت و شهامت و جسارت و در مسیر تقویت و بهبود تمام عیار شخصیت ما رو هدایت کردی ، بیشتر از قبل مسیر رو برای ما آسان و لذت بخش کن
و تعهد و حرکت و عمل به این آگاهی ها رو در ما افزون کن
تنها تو را می پرستیم و تنها از تو یاری می جوییم
هر خیری که به ما میرسه از طرف توست
و خداوند با شجاعان است
شاد و موفق و قوی و ثروتمند و خالق باشید
خدانگهدار
به نام تنها فرمانروای جهانیان رب العالمین
سلام
استاد جان ازتون سپاسگزاری میکنم به خاطر این فایل بی نظیر
استاد عزیز ازکجا شروع کنم که هر آنچه که صحبت کردین ومثال زدین همه رو از نزدیک دیدم
چه اونهایی که توکل کردم وتسلیم بودم چه نتایجی رو داشته چه زمانهایی که غرور باعث کشیدنم به پایین بوده
استاد جان صحبتی گفتین آدمهایی هستن که خودشون میگن من باید به این مرحله سخت میرسیدم وباید از این سختیها میگذشتم رو خودم دیدم وبه خودم گفته ومن تعجب میکردم و میگفتم چه دلیلی داره که باید این همه سختی بکشی وبعد نعمتها وارد زندگیت بشه
استاد جان تمام حرفاتون رو با پوست و گوشت درک میکنم وتمام صحبتها تون مثل یه فیلم از ذهنم گذشت وهمه اومدن جلوی چشمم ومهر تایید میزدم
ولی به لطف خداوند وگوش دادن فایلها وشروع کردن دوره دوازده قدم که تعهد دادم تمرکزی ولیزی شروع کنم
استاد عزیزم منهر روز بدون استثنا توی ستاره قطبی
از خداوند که هدایتم کرده به این سایت وشما سپاسگزاری میکنم
واقعا شما دستی ازدستان خداوند هستی که این آگاهیها رو به بهترین روش وساده در اختیارمون قرار میدهی
آرزوی سلامتی و موفقیت روز افزون
در پناه الله
سلام به استاد عزیزم و بچهای گل سایت.
استادچه نگاه زیبا و متفاوتی دارین به مسائل،واقعا شما تحسین برانگیز هستید .من تا به الان دیدگاهای زیبایی که به مسائل متفاوت دارید رو از زبان کسی نشنیدم ودرهیچ کتابی هم نخوانده ام .واسه اینه که عاشق شما ودیدگاهای شما هستم استاد عزیزم.
وقتی برای اولین بار شنیدم خدا یک انرژی است که داره به افکارو فرکانس های ما جواب میده تا چند روز گیج بودم که خدایا یعنی چی
بعداز چند روز به خود اومدم که اره درستش همینه چون قلبم به حرفهاتون گواهی میداد.ودیدم با اون دیدگاه قبل یه روز خدامهربونه یه روز ظالمه یه روز عادله و یه روز ناعادله.
اره استادمن باشما خدامو شناختم .خدایی که بین بندهاش فرق نمیزاره وعین عدالت رو در جهان برقرار کرده و هرکسی با قوانینش حرکت کنه میتونه خیر دنیا و اخرت رو دریافت کنه.
اره استاد من هرجا توی زندگیم روی خدا حساب باز کردم نتیجه شو دیدم .
سر اعتیاد شوهرم وقتی از همه جا بریدم ودیگه کاری ازدستم برنیومد فقط به خداوصل شدم دیدم که چطورخدا دستم روگرفت و همه چی روعوض کرد.
وقتی داشتم مسیر رو اشتباه میرفتم چطور خدا دستمو گرفت اورد توی این سایت بهشتی.
هر روز دارم معجزهاشو می بینم هر روز دارم نعمتاشو میبینم و هر روز سپاسگذارتر میشم.
و هر روز دارم به شناخت بهتر از خودم و خدای درونم میرسم که اینم از لطف شما و اموزهای شما استادم عزیزم است.
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام مریم جان کامنت کوتاه اما قشنگ نوشتی اگه میتونی برام بیشتر توضیح بدین اونجا که گفتید:
سر اعتیاد شوهرم وقتی از همه جا بریدم ودیگه کاری ازدستم برنیومد فقط به خداوصل شدم دیدم که چطورخدا دستم روگرفت و همه چی روعوض کرد.
چطور خدا دستتون را گرفت و همه چی عوض شد
خیلی ممنونم عزیزم
در پناه الله یکتا باشید
سلام
استاد عزیز و بچه های سایت
چقدر تصویر سالمی از طوفان های زندگیم بهم نشون دادی
چقدر خوب بهم نشون دادی دلیل اتفاقات به ظاهر بد رو تو زندگیم
چقدر از زاویه بهتری داری به جهان نگاه میکنی و این نگاه رو به ما آموزش میدی
شما با این فایل چراغی رو تو وجودم روشن کردی که تمام گوشه های تاریک ذهنم که تار گرفته رو دیدم
به نام یگانه خالق عالم هستی
سلام بر حاکم بزرگ پیرو و انتشار دهنده قوانین الهی
استاد خدا را شکر که سالم هستید این فایل فوق العاده را در سایت قرار دادید.چقدر عالی توضیح دادید در مورد مواهب این طوفان و اتفاق های این چنین که برای بعضی ها بلا هست و برای بعضی ها پر از فرصت،ثروت
یاد طرز نگاه ما به اتفاقات افتادم که این طرز و نوع نگاه ما هست که به اتفاقات برچسب منفی و مثبت میزنه
استاد من همچنان منتظرم که یه مسافرت برید ایالت آلاسکا و سریال سفر به دور دنیا را هم شروع کنید
از خانم شایسته هم درخواست میکنم که لابهلای دوره خانه تکانی ذهن،سریال زندگی در بهشت را ادامه بدن و هر از گاهی ما را از اتفاقات پردایس مطلع کنن آخه بدجوری دل تنگ پردایس شدم حدود 30 روز بود که سریال زندگی در بهشت را داشتم از قسمت یک تا آخر نگاه میکردم و دیروز تمام کردم درس هایی روند تکاملی را نشون میداد و یه طرح رسید به ذهنم وقتی داشتید کارگاه را میساختید گفتم ای کاش تو قسمت ساخت یه کامنت مینوشتم که طبقه دوم کارگاه را خونه میکردید که یک منظره و ویو فوق العاده ای از روی درختان به پردایس داشته باشیم
از صبح حدود 3 ساعت مشغول خوندن کامنت زیبای دوستانم بودم کامنت فاطمه خانوم،زهرا خانوم،شهرزاد خانوم،ندا خانوم،آقا حمید میرویک،آقا مهرداد،آقا جواد،آقا محمدامین،آقا حسین،آقا حمیدرضا و …
چقدر تجربه های عالی از چک و لگد هایی که دوستان به واسطه عدم درک توحید و قدرت دادن به عوامل دیگر در ذهن
من خودم هم قربانی همین سبک بودم روزهایی که روی دیگران حساب میکردم و انتطار داشتم اگه یه روزی کاری ازشون خواستم یا پولی خواستم سریعا و ظرف جیک ثانیه بگن بله حتما شماره کارت بفرست تا 5 دقیقه دیگه تو حسابت هست و کمکشون میکردم و اصطلاح خودمون تو نمک میخوابوندمشون تا روزی به دردم بخورم به واسطه پول قرض دادن بهشون،به واسطه نه نگفتن به درخواست ها و خواستهشان ولی الان که فکرشان میکنم میبینم که بدترین و سختترین ضربه ها را از همین آدم هایی خوردم که روشون حساب میکردم و کمک هایی را از انسان ها و جاهایی دریافت کردم که یک صدم درصد احتمال اون کمک را نمیدادم و اونها دستانی از دستان خدا بودند
الان که میبینم هر چقدر روی انسانها و عوامل بیرونی حساب کردم هیچ سودی نکردم و هر چقدر روی خودم و خدای خودم حساب کردم بیشتر نتیجه گرفتم
من این ها را دست خدا دیدم برای اینکه به من مشرک بفهمونه که فقط باید روی خودش حساب کنم و دست از شرک و حساب کردن روی دیگران بردارم حالا ما هر چقدر بیشتر روی غیر خدا حساب میکنیم ضربه ها سنگین تر و دردآور تر هستش
وقتی فقط روی خدا حساب میکنیم و توقعمون از دیگران در هر زمینه ای این دیگران شامل(پدر،مادر،خواهر،برادر،همسر) هم میشه به صفر کلیون میرسونیم اون موقع است که نشانه ها و هدایت های خدا را دریافت میکنیم واقعا باید عمل کنیم نه این که فقط اینا بگیم بعد میبینیم که چقدر روابطمون با دیگران بهتر میشه چون دیگه توقعی ازشون نداریم و قدرت نه گفتن و نه شنیدن در خودمون تقویت میشه و اون موقع هم میتونیم راحت نه بگیم و راحت کلمه نه را بشنویم و ناراحت نشیم این خودش شاید ماه ها و سال ها زمان ببره تا ما به این مرحله و لول برسیم
من خودم هم اینجوری نبودم قبلا تحمل نه شنیدن را نداشتم و اگه کسی در مقابل درخواست هام جواب نه میداد اون آدم را از دایره زندگیم خط میزدم و اصلا جواب نه در مقابل خواست های دیگران هم نمیدادم و از جون مایه میزاشتم و تا اونجایی که از دستم برمیآمد کارش را انجام میدادم بعد دیدم نه آقا این راهش نیست،دارم نابود میشم،این راهش نیست که از خودت بکنی اضافه کنی به دیگران
این طرز فکر از عدم عزت نفس و عدم اعتماد به نفس و خود کم بینی میاد اینکه خودتا هیچ حساب کنی دیگران هم تو را هیچ حساب میکنن و به راحتی از روت رد میشن به قول حمید ما میخواییم آینه را تمیز کنیم تا ما را قشنگ نشون بده به جای اینکه خودمون لباس زیبا و قشنگ بپوشیم همون مثال معروف استاد که میگه اشغال ها را زیر مبل میکنیم و شعر معروف
آینه گر عیب تو بنمود راست
خود شکن،آینه شکستن خطاست
دوستان تنها روی خودمون و توانایی های خودمون که اونم از لطف و بخشش خدا داریم حساب کنیم و لا غیر اینا اول به خودم میگم که انشالله بتونم در زندگیم بهش عمل کنم
خدایا تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میجویم
سلام بر همه عزیزان
استاد خوشرو و مهربان من خوشحالم ازینکه سالم هستین و سلامت
دیروز وقتی از طریق یکی از دوستانم که امریکا هستن با خبر شدم قضیه طوفان رو با خودم گفتم استاد و مریم جان؟؟ بعد دیدم مریم جان گام ها رو میزارن و کامنتها داره منتشر میشه خدا رو شکر کردم که صحیح و سلامتین و البته دیدگاه شما رو نسبت به این قضیه میدونستم و یجورایی ته دلم مطمئن بودم شما صحیح و سلامت و در ارامش کامل هستین استاد حتی دور شدن شما از تمپا هم بی حکمت نبود واقعا عجب خالقی و عجب بنده ای که الهامات و دریافت میکنه و عمل میکنه نوش جونتون از صمیم قلبم همیشه براتون بینظیرترین ها رو میخوام
عجب مردم بینظیری داره فلوریدا تیم وورک عالی اتفاقا دیروز با خواهرم میگفتیم چون حالا فلوریدا طوفان اومده مثلا برای زندگی مناسب نیست؟ مثل این میمونه بگیم نریم شمال کشور چون معمولا هوا بارونیه یا نریم ژاپن چون زلزله میاد یا سوئد و کانادا هوا سرده و.. همه ی اینها برای ذهن بهانه گیر ترمز هستش چون هر مکانی از دنیا زندگی کنی بازم سیل و زلزله و … نیاد (نمیخوام بهش بگم بلایای طبیعی) ممکنه به هر روشی تو از بین بری با هر اتفاقی جنگ دعوا گرما الودگی و….. همونطور که بقول خودتون اون منطقه اصلا هوا ابری هم نشد و خدا رو شکر واقعا
موضوعی که روی فایل هست میدونستم قراره بترکونه منو و میدونستم اگاهی هاش کلی بیشتر قراره کمکم کنه توحید …
قبلا گفتم توی کامنتی که جدیدا خیلی خیلی روی نگاه سیستمی بودن خدا کار میکنم و این باور بیشتر داره بهم کمک میکنه که بجای اینکه بگم خدا بگم جهان تا یواش یواش مقاومت ذهنم بشکنه اون نگاه انسانی بودن خدا تو ذهنم از بین بره
اصلا نیاز دارم کلی اون بخش مربوط به ضعیف بودن و قوی بودن رو گوش کنم چقدر قوی بودن قشنگه حتی اسمش رو کلمه هم قدرت میاره خیلی خیلی باید راجع به همین موضوع صحبت کرد که دوس دارم توی کامنت جداگانه راجع بهش بگم …
ولی اینو یادم افتاد بگم یادمه من سنم که کمتر بود داداشم سالی یبار نماز میخوند و ماها میفهمیدیم که یه گیری براش بوجود اومده که رفته سمت نماز بعد اخر نمازش گردنشو کج میکرد صلوات میفرست قیافشم حالت خنده داشت منم یادمه یبار خندیدم گفتم چرا این شکلی؟ گفت میخوام خدا دلش برام بسوزه تو همون حالت بچگی (منظورم 13/12 سالگی )با اینکه انگار داشت تو ناخوداگاه هم من شکل میگرفت ولی همون موقع هم حالتم بد شد گفتم چرا با دلسوزی اخه؟؟ و خب تقریبا این دیدگاه تو 98 درصدمون شکل گرفته و چه خوشبختیم ماهایی که با شما اشنا شدیم و فهمیدیم ایات قران اصلا منطق قوی داره و ما اشتباه فهمیدیم کل داستان و
من یادمه تو کلاسهای قبلیم هم که راجع به عرفان بود وقتی شنیدم اصلا همچین قضیه ای نیست که با مردن طرف مثلا برسه به ارامش یا اون دنیا پاداش داده بشه اون موقع کل دیدگاه من تغییر کرد و شما هم بعدش گفتین وقتی با سایت اشنا شدم
وقتی تک تک حرفهاتون و مثل یه فیلم از زندگیم مرور میکنم و میگم دقیقا همینه منطق ذهن من قبول میکنه و میفهمم یسری لایه ها رو که تو ذهنم نقش بسته بود از الگوهای تکرار شونده برای چی بوده مقصرش هیچ کس نبوده جز خودم
باید کامل یه دور دیگه گوش کنم و جواب تمرینی که دادین و با دقت بدم اینها رو گفتم بگم قبلش و حتی اینم بگم که
استاد عزیزم نمیشه به شما گفت مدرس موفقیت چون شما فقط راجع به موفقیت با ما صحبت نمیکنین من دوس دارم شما رو صدا بزنم مدرس توحید استاد خداشناسی .. من مطمئنم که شما اولین هستین تو جهان اولین کسی که اینقدر محکم توحید و دارید بهمون میشناسونید کدوم استادی تو دنیا از قدرت صحبت میکنه؟ کدوم استادی میاد میگه باید قوی باشید؟ همه دارن یه ادم وابسته پروروش میدن وابسته به اموزه هاشون وابسسته به خودشون وابسته به هرچیز دیگه ای تنها کسی که میگه اقا خودتون فقط خودتون هستین که دارین شرایط و خلق میکنین خود تویی که باید روی خودددت کار کنی اموزه های رایگان منو ببر نیا تو سایت من برو با همینا زندگیت و بساز و همینا رو هی مثل اصل خارپشتی تکرار کن کی میگه اینارووووو اخه خدای من
خیلی خیلی دوستتون دارم خدا رو شکر که در مدار شنیدن این اگاهی ها هستم ممنونم ازتون
به نام خدایی که زندگی من رو غرق در معجزه و شگفتی کرده :-D
وقتی امروز سایت رو باز کردم که گام امروز رو دانلود کنم ، دیدم خدای من فایل جدید اومده
از ذوق جیغ کوتاهی کشیدم و سریع دانلود کردم که ببینمش
و کلی ذوق داشتم که خدایا الان قراره کلی آگاهی جدید و خفن به دست بیارم . خدایا شکرت
وقتی بلاهای طبیعی اتفاق میفته و طوفان و زلزله میشه ، خیلی خیر و برکت در درونش هست
چون خدا سراسر خیر و برکته و چیزی غیر از اون نیست حتی اگر از نظر ما اون اتفاق نامناسب باشه
ولی قطعا خیری در اون نهفته است .
«الخیر فیما وقع» یا «هرچه پیش آید خیر در همان است»
بهش میگن بلاهای طبیعی یعنی اینکه رخ دادن اش طبیعی هست و جزو قوانین کیهان
حالا چرا اتفاق میفته که چیزهای نامناسب و ضعیف حذف بشه و چیزهای قوی و مناسب جایگزین بشه
و چقدر این باور جدید عالی و قدرتمند کننده است . باید همیشه مرور بشه
یعنی هر زمان برای ما در زندگی یک اتفاق ناخواسته میفته و یا یک نفر یا یک چیز رو از دست میدیم
و یا یک سوگ اتفاق میفته این طبیعی هست چون قراره چیزهای نامناسب از زندگی من خارج بشن
و چیزهای جدید و بهتر جایگزین بشن . یا حتی ممکنه اون چیز بد و نامناسب نباشه ولی بودنش در
زندگی من جلوی رشد منو میگیره و یا بودنش باعث میشه من به خودم نیام و تو روزمرگی گیر بیفتم
پس به نفع منه و خیر در اینه که نباشه تا چیزهای درست و سالم جاش رو بگیرن و ما قویتر و پرقدرتر از قبل ادامه بدیم
و یه عالمه رشد و بهبود در زندگی من اتفاق میفته
اگر این باور رو در ذهنم نهادینه کنم دیدگاهم نسبت به اتفاقات تغییر میکنه و میزان ناراحتی ام خیلی کمتر میشه
و یا به صفر میرسه . خدایا شکرت
و نکته بعدی اینه که طبیعت طرفدار قوی هاست و با ضعیف ها میونه خوبی نداره
یا خودت رو باید قوی کنی یا از بین میری . هیچ راه دیگه ای نداری
چه جوری باید خودت رو قوی کنی ؟؟؟ با تغییر باورها و درک و اجرای قانون
هر چقدر قانون رو بیشتر درک کنی ، بیشتر به اون عمل می کنی و هر چقدر بیشتر عمل کنی ، قدرتت بیشتر میشه…..
نکته مهم بعدی: هیچ وقت فکر نکن که خداوند طرفدار بدبخت بیچاره هاست
یعنب اگر تو آدم ضعیف و بی اعتماد به نفسی هستی و احساس و باور قربانی بودن رو داری
هرگز فکر نکن که خداوند دلش واسه تو می سوزه و هرگز با التماس کردنت به خدا ،
خدا و جهان چیزی رو به تو نمیده بلکه تو باید خودت رو قدرتمند کنی و بعد چیزی که میخوای رو دریافت کنی
ادم ضعیف و قربانی از طرف خداوند حمایت نمیشه
خداوند طرفدار کسیه که قدرت داره و لیاقت خودش رو به عنوان اشرف مخلوقات داره نشون میده
تو قدرت و لیاقت خودت رو نشون بده خدا هم تو رو می افزاید و قدرتت رو چند برابر میکنه
خدایا شکرت به خاطر این همه آگاهی و به خاطر اینکه امروز کلی تیشه خورد به چند تا از باورهای اشتباهم
اصلا با این فایل احساس میکنم مدارم تکون خورد اینقدر که ذهن منو درگیر کرد و باورهای منو جابه جا کرد
من هر روز چندین ساعت دارم به فایل های این سایت گوش میکنم و کامنت میخونم
ولی هر چی جلوتر میریم انگار تازه دارم میفهمم جریان چیه . هر روز احساس میکنم
ذروزهای قبلی هیچی نفهمیدم . خدایا صد هزار مرتبه شکرت
استاد عباسمنش عزیز بسیار سپاس به خاطر این همه آگاهی که به ما میدید
خانم شایسته عزیز بسیار ممنونم به خاطر تمام حمایت ها و زیباتر کردن محتواها
خدای بزرگ زبانم قاصره از شکرگزاری که بتونه تمام آنچه که به من عطا کردی رو بیان کنم
بهترین ها رو از خداوند بزرگ برای تمامی افراد خواستارم
به نام خداوند بخشنده ی مهربان
سلام به استادعزیزم وسلام به مریم بانوی مهربانم
وسلام به تک تک دوستانم
یه تشکر وقدردانی ویژه داشته باشم از شما استاد قشنگ و عزیزم، که انقدر خالصانه وباعشق این فایلهایی که اگر هرشخصی درکش کنه وبهش عمل کنه خیردنیا واخرت رو یکجا براش به ارمغان میاره ومیلیاردها ارزش مادی داره رو، به صورت رایگان وهدیه در اختیار همه قرار میدید تا هرکسی که خواهان سعادت دنیا واخرت هست در مسیرش قرار بگیره…
وبرای هرکدوم از ما که دوره های شمارو استفاده میکنیم یادآوری مهمی هست که از مسیر دور نشیم ویادمون باشه که از کجا اومدیم کجا بودیم وبعد عمل به قوانین بع کجا رسیدیم واین در مسیر بودن واصل برامون عادی نشه …
چندین بار فایل رو گوش دادم و کامنت دوستان رو خوندم، وهربار با افکارم پرت شدم به یه بخشی از زندگیم که کجاها مشرک بودم خار وخفیف شدم وکجاها توکل کردم و ایمان وتقوا داشتم و پادشاهی کردم…
من از خیلی خیلی خیلی سالها پیش فهمیدم که نباید به آدمها امید ببندم وتکیه کنم، حتی به خانوادم، اصلا نوع زندگی و نوع برخورد پدر ومادرم باعث شد که به این درک برسم کسی تکیه گاه وپناهم نیست، چون به چشم دیدم وبا پوست وگوشت واستخون وتک تک سلولهام حس کردم که چطور هرکدوم از افراد خانوادم واطرافیانم که مثل دومینو بهم تکیه میکردند وروی هم حساب باز میکردند با کوچیکترین لرزشی زمین خوردن وافتادن یکیشون منجرب به زمین خوردن بقیه بود!!!!
ولی خب اینکه باید به خدا تکیه کنم رو هم کامل بلد نبودم، یعنی خیلی اوقات میگفتم باید به خودم وتوانایی هام تکیه کنم حالا این وسط خدا دلش میسوزه یه رحمی هم میکنه هرجا نتونستم به دادم میرسه، حالا یا به خاطر لطف وکرم ومهربونیش یا به خاطر نماز وذکر و توسل به پیامبرانش وبه خاطر اشک هام و دردهایی که می بینه دارم میکشم!!!!
یه جایی از زندگیم دیگه دیدم نخیر ، من به خودم وتوانایی هامم نمی تونم تکیه کنم، اصلا از 100 تا کار 90 تاش رو دارم غلط انجام میدم، واگرچه نتیجه در ظاهر بدک نبود ولی خب مقطعی جواب میداد، به قول شما استاد عزیزم، دیگه برام طبیعی شده بود هرچندوقت یکبار خراب شدن وسایل و مشکل پیش اومدن توی محیط کاری وبا افراد و تو رابطه هام!!!!
خب نگاهم به دیگران که میفتاد میگفتم همه همینن دیگه اخه مگه پیدا میشه کسی که مشکلی نداشته باشه؟؟؟
روزهای خوش شاد بودم و روزهایی که جهان برخلافم بود گریه وناله و گله وشکایت و…
تا اینکه یه جایی دیگه بریدم، خسته شدم، له شده بودم، گفتم اینجوری نمیشه، راه دیگه ای وجود داره، من نمیخوام مثل 98 درصد مردم زندگی کنم من میخوام سالم وخوب و راحت زندگی کنم، به خودم گفتم بابا مینا تو که الان بعد جدایی از همسرت هنوز حالت خوب نیست، حالا اونکه نیست حالتو بد کنه، با خانواده ودوستاتم که قطع ارتباط کردی چله برداشتی نشستی توخونه، پس چرا حالت خوب نیست؟؟؟
مگه از اخلاق بد و کتک کاری و فوش ودعوا و مریضی و مشکلات همسرت شاکی نبودی؟ مگه از سرزنش های خانوادت عاصی نشده بودی، مگه ترس از قضاوت و حرفهای فامیل ودوستات نداشتی ، خب حالا که اونا دیگه وجود نداره، پس باید ارامش داشته باشی دیگه!!!
اونجا بود که فهمیدم مشکل خودم هستم، دقیقا خود خود من ونه خدا ونه هیچکس دیگه ای..
اون زمان تو کانال تلگرامتون بودم، و تو کانالی که کلیپ های شمارو میذاشت…
وقتی تو هر فایلی شما استاد عزیزم میگفتید آقا اگر توشرایط بدی هستید اگر ادمهای بد هنوز اطرافتون هست اگر حالتون خوب نیست یعنی شما در مسیر درست نیستید، حالم بد میشد، چون درکی از حرفتون نداشتم، چون فکر میکردم منکه در مسیر درست بودم همیشه، منکه جز خیر برای خودم ودیگران چیزی نخواستم، منکه آدم خوبه بودم وهستم، نه آقا جان من مورد ظلم واقع شدم وفلانی وفلانی و خدا در حقم یه جاهایی ظلم کردند بعد توی ذهنم با شما حرف میزدم ومثال میاوردم میگفتم فلانی اومده گفته اینجوری بعد منم گفتم به خاطر رضای خدا باشه ولی اون ازم سوء استفاده مالی و جانی و یا احساسی کرده من مقصر بودم؟؟ منکه برای رضای خدا انجام داده بودم!!!
یا مثلا میگفتم من که بابام قمار باز بوده والکلی بوده،منکه شوهرمم اعتیاد داشته وفوت کرده، منکه بچم مشکل شنوایی داره، منکه تو ازدواج دومم هم خیر ندیدم و شوهرم مشکل روانی داشته ودست بزن و … خب دیگه چه بلایی مونده بود که خدا سرم بیاره، انوقت من اینهارو به وجود آورده بودم مگه، مگه من مقصرم سیدحسین عباسمنش!!!
اخه چه جوری میشه یکی اینهمه سرنوشتش وتقدیرش بد نوشته شده باشه ولی بگی مقصر خودمم من باعثش بودم!!!!
آه، خدای من، خدای مهربون من، چیا از سرم گذشت تا رسیدم به این درک که همه چیز تویی وهمه چیز منم، تا اینکه فهمیدم توکی هستی ودنبال چی هستی و هدفت چی بود و من کی هستم و هدفم چیه اصلا تو این دنیا…
چقدر زمان برد تا به این درک رسیدم که…
ما هیچ تر از هیچ پی هیچ دویدیم !
جز هیچ دراین هیچ دگرهیچ ندیدیم!
من هیچی نبودم، من فقط منییت بودم، فقط ادعا بودم، فقط حرف بودم حرف، فقط ترس بودم، فقط تردید بودم، من طبل توخالی بودم، من آدم ضعیفی بودم که فکر میکردم به کسی تکیه نکردم ومشرک نیستم، اما تمام عمرم آدمها وشرایط واتفاقات برمن حاکم بودند…
با هر فکری هر حرفی وهر رفتاری، سریع واکنش نشون میدادم، انگار افسار منو یکی گرفته بود دستش(( همون جهالت ونادانی)) منو میبرد به سمت دره هلاکت ونابودی…
تا پول داشتم شاد بودم نداشتم غمگین بودم، کسی ازم تعریف میکرد خوشحال بودم تعریف وتمجید وتوجه دریافت نمیکردم ناراحت وغمگین بودم، کسی تاییدم میکرد بال درمیاوردم تایید نمیشدم یا ترد که میشدم دیگه دنیام تاریک وسیاه میشد…
تنهایی برام عذاب بود حتما باید یکی میبود یه جایی میرفتم با کسی حرف میزدم تا آروم بگیرم، حرف حرف خودم بود و زمین وزمان رو بهم میدوختم تا همه چیز وهمه کس طبق خواسته من وباب میل من باشند، حالا دیگه خودتون تصور کنید من چقدر چک ولگد خوردم از جهان هستی، ولی خب از رو نمی رفتم که تاااااا توی ازدواج دومم وقتی بعد اونهمه ترس از طلاق و تحمل کتک و فوش و ترس از قضاوت و اسیب هایی که به خودم وپسرم وارد شد،واقعا بریدم وعاجز وتسلیم شدم، خدا اومد به کمکم….
به قول شما استاد عزیزم نه اینکه به اندازه ی کافی درد کشیده بودم که خدا دلش برام بسوزه نه، بلکه به اندازه کافی از خودم ناامیدم شده بودم و دیگه مطمعن بودم که من توانایی هدایت وکنترل و ساختن زندگیمو ودرست کردنش رو نه تنها ندارم بلکه دیگه دارم میمیرم زیر کوله بار این فشار….
اونجا بود که به لطف الله از کانال تلگرامیتون هدایت شدم وارد سایت بشم البته اول برام یه گوشی اندروید جور شد یادمه رفتم بازار شاید 700 هزارتومن هم بیشتر نداشتم گشتم یه گوشی 500 تومنی دست دوم که چه عرض کنم دست چندم خریدم ذوق کنان اومدم وهرطوری بود ایمیل درست کردم و وارد سایت شدم و خداوند کمک کرد مغزم ساکت شد چشمهام باز شد گوشها وقلبم باز شد، واز اونجا یکتاپرستی من شروع شد،اگر چه نجواها بود کشمکش های ذهنی بود واینطوری نبود که ذهنم مقاومت نداشته باشه، ولی گفتم مینا 37و38 سال با عقل خودت وامثال خودت پیش رفتی حالا با عقل ودرک وفهم ومنطق این آدم برو جلو، گفته 6 ماه با من وتومسیر من باشه، خب امتحانش کن…
وااای خدایا، چی بگم، چی بگم از حال و روز اون روزهایی که داشتم خدا وقوانینش رو میشناختم اونم فقط با دیدن وشنیدن فایلهای هدیه، تازه اون زمان فقط حدودا نزدیک 400 ت فایل روی سایت بودکه من هر کردم رو بالای 5و6 بار دیده وگش داده بودم، نه مثل الان که ماشالله بالای هزارتا فایل هدیه فک کنم رو سایت هست، ولی من انقدر غرق شادی وشعف و خوشبختی وارامش بودم که خیلی وقته اون حس رو تجربه نکردم به خاطر اینکه احتمالا که نه حتما گوشها وچشمها وفکر وقلبم رو چیزهایی وکسانی غیر یاد خدا پر کردند…
واون حس خوشبختی در شرایطی بود که مهریه وحق وحقوقم رو با دستای خودم توی محضر بخشیده بودم، توی خونه ی همسرم بودم وکارای طلاق رو خودش انجام داده بود وحکم تخلیه گرفته بود ومن با خانوادمم قطع ارتباط بودم که هی سرزنشم میکردند ، با اینکه تو شهر خودم بودم ولی انگار هیچ دوستی هیچ فامیلی هیچکسی رو نداشتم ،هیچ درآمدی، فقط یه یارانه خودم وپسرم بود، ویه خونه 60 متری تو رشت که توش مستاجر نشسته بود وماهی 800 بهم اجاره میداد وپیرزنی بود که قرار داد 2 ساله داشت ونمی تونستم بلندش کنم برم اونجا….
ولی به الله قسم که اصلا عین خیالم نبود، مثل یه پرسبک بودم،بی خیال وخیالم پر از لطف ورحمت خداوند، هیچکس انموقعه نمی تونست ادعا کنه از من شادتر وخوشبختره…
کاری که من میکردم این بود که مدام میگفتم من نمیدونم من نمی تونم من بلد نیستم خودت هدایتم کن خدای خوبم…
واینطوری شد که در عرض 4و5 ماه، همه چیز تغییر کرد وشرایط وآدمها وموقعییت ها و کسب وکار و خلاصه خونه و وسایل خونه و زندگی رویایی رو جهان بهم هدیه داد که همه انگشت به دهن مونده بودند ولی اونها نمیدونستند که خدا اینکارها رو کرده واین شرایطها رو برام رقم زده…
کم کم ارتباطم با خانوادم وفامیل که مجدد برقرار شد، دیدم که چقدر نگاه ها ورفتارها تغییر کرده چقدر همه چیز متفاوت شده ویه روزی که خیلی دلم شکسته بود از اینکه چرا آدمها توشرایط بد ادمو تنها میذارند ولی وقتی به یه موقعییتی میرسی میان سمتت قرآن رو باز کردم وخدا جواب منو خیلی خیلی خیلی قشنگ داد…
گفت: تا انها بدانند که خداوند پاداش درستکاران را پایمال نمیکند و اینطور به درستکاران پاداش چندین برابر میدهد!!!!
آره راست گفت خداوند بلندمرتبه، چون همه بهم گفتند بعدش، چه خانواده چه دوست چه اشنا، گفتند دل میخواست جرات میخواست پا رو ترسهات بذاری، همه چیزتو ببخشی واز مال اموالیکه می تونست زندگیتو دگرگون کنه بگذری، از قضاوت دیگران نترسی، تازه از تهران که دور بودی از همه ، مهاجرت کنی رشت که شهر کوچیکی هست وهمه میشناسنت واحتمالا مورد قضاوت قرار میگرفتی بیای، با خانوادت که فقط یه خیابون باهات فاصله داشتند قطع ارتباط باشی دست خالی بدون حمایت وتکیه برعهدی ، بتونی دوباره همه چیز رو بازسازی کنی بهتر وقشنگترش!!!!
نمیدونم دیگران درک کردند عظمت خداوند رو توی زندگیم که اینها همه نگاه خداوند بوده و از شرک نورزیدن من ویکتاپرست شدنم یانه، اما مهم اینه که به قول شما استاد عزیزم من بتونم از تجربه هام درس بگیرم، من بتونم درک کنم کجاها چطوری عمل کردم که نتایج عالی شد وکجاها چه عملی انجام دادم وچه باوری داشتم که ناموفق شدم و زمین خوردم…
امروز دوباره یادم اومد که همه چیز خداست وهیچ برگی به اذن خدا برزمین نمی افته، واگر چه خداوند نگاه انسانی نداره، ولی بخشندگی وبزرگی وعظمتش انقدر هست که اگر صدبار من نادانی کنم وازش دور بشم، رهام نمی کنه، بهم فرصت میده، با نشونه هاش باهام حرف میزنه، گوش مالیم میده با ادمها وشرایط وموقعییت های ناجالب ومیگه مینا حواست باشه هااااااا،،، داری میزنی جاده خالی…
بهم میفهمونه که بی صاحب نیستم که ، من یه صاحب اختیاری دارم یه پادشاهی دارم که بهم گفته تو قصر من، برقص وبزن وبخور وشاد باش و هرچی دارم در اختیارته که ازش لذت ببری، نگاه به این جلو پات نکن، تو همه چیز رو نمی بینی، توی قصر من توی اتاقهاش انقدر برکت ونعمت ورزق هست انقدر موقعییت و شرایط خوب هست، که هربار هدایتت میکنم به یه اتاقی که کلیدش تنها دست خودمه، واگر اون کلید رو میخوای باید که فقط به اونچه که من میگم عمل کنی، که زیادم سخت نیست…
تو فقط از من بخواه،همین……
نری رو بزنی به وزیر و سرباز ونگهبان ودربان و هم اتاقی و همسایت!!!!!
که اگه اینکارو بکنی دیگه از اون نعمت ها وبرکات خبری نیست، چون اونا که صاحب تو وصاحب همه چیز نیستند!!!!
تو یه رب بیشتر نداری واون منم…
پس منو صدا کن به یادم باش، از من بخواه…..
هم سخته وهم آسون، سخته چون منه مینا دلم میخواد رب خودم باشم خدای خودم باشم وخودم بگم چطوری وکی وکجا، ولی خب منه مینا که حتی یه قدم انطرف ترم رو نمی بینم !!!!!
ولی وقتی بدونم خدای من خیر خواه منه وفقط برام خیر وخوشی میخواد دیگه اسون میشه متوکل ومتوصل بودن….
خیلی وقته، اه وناله ونفرین وبدی نه برای خودم ونه برای کسی خواستم!!
بارهاشده کسی اومده مثلا آسیبی بزنه بهم ودر ظاهر زده، ولی من یاد گرفتم بگم این آدم چه درسی اومده بهم بده، جهان گشته گشته این آدم رو پیدا کرده آورده این نقش وسهم رو داده بهش که بیاد منو قوی کنه، منو متوکلتر عاقلتر هوشیارتر کنه…
اینجوری که میگم بخدا قسم که در اون آدم وبدی که در ظاهر بهم کرده جز زیبایی وخیر نمی بینم وبابتش شکر گزاری میکنم وبراش طلب خیر میکنم..
واز خدا میخوام که کمکم کنه تا انقدر با تقوا باشم وانقدر تسلیم باشم که منو در قالب تذکر ودرس برای دیگران به شکل تضاد وبد قرار نده هیچوقت ونه کسی وشرایطی رو در برابر من به شکل تضاد وشر….
من باور دارم تاوقتی که من دارم راه خودم رو میرم وکاری به کسی وچیزی ندارم ودارم سهمم رو به لطف الهامات وهدایت ها درست انجام میدم، هیچ مانعه ای هیچ مشکلی هیچ تضادی منو تهدید نخواهد کرد…
ولی همینکه یه کوچولو تمرکز وکنترلم از روی خودم برداشته میشه ومیفته اونجا که نباید تضادها شروع میشند پدیدار شدن…
این به اون معنی نیست که هیچ کاری نکنیم باکسی آشنا نشیم وارد محیط جدیدی نشیم و …
که مبادا به چالش وتضاد بخوریم نه، منظورم اینه که فقط وفقط باید تمرکزمون روی افکار وگفتار و اعمال خودمون باشه، انوقت ادمها وشرایط میان ومیرن وفقط خیرش به ما میرسه….
ان شالله که هممون هر لحظه وهمیشه در مسیر صراط مستقیم باشیم..
این فایل انقدر اگاهی داره که نمیشه به راحتی ازش گذشت، وباید صفحه ها ودفترها پرکرد از درکی که بهمون در مورد روند کار جهان هستی داده…
استاد جانم خیر دنیا واخرت هرلحظه وهمیشه نسیبتون باشه ان شالله