«چند باور قدرتمندکننده» برای رفع احساس گناه - صفحه 283
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-37.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2017-01-21 00:00:002024-06-09 14:55:43«چند باور قدرتمندکننده» برای رفع احساس گناهشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
☆پاسخ من به سوال جلسه اول:☆
.
🏁ویژگی فردی که اعتماد بنفس بالایی دارد چیست؟
.
اگر این داستان زیر رو تعریف میکنم فقط بخاطر یک دلیله که مغز حرفم اینه ک بگم که چطور احساس گناه و قربانی بودن منو پژمرده کرد و سراغ هر انسانی بره مثل خوره از درون تمام احساس ارزشمندیشو میخوره
احساس گناه و قربانی بودن بعد از ترس بزرگترین دشمن انسانِ بنظرم
.
به مدت سه سال از خانوادم جدا شدم و به شهر دیگری به محوطه ی فرکانسی دیگری مهاجرت کردم ، و خودم رو ساختم و کسب و کارمو از صفر بنا کردم ، با تلاش بدنی خیلی زیاد ، تا اینکه با استاد عباسمنش اشنا شدم و از روز اول اشنایی به مدت ۸ ماه تمام ، خود سازی ۲۴ ساعته بلا وقفه کردم ، تمام ذهنم ، تمام روحم ، تمام جسمم ، تمام وقتم و انرژیمو برای باور سازی گزاشتم
.
ولی بخاطر اینکه قانون تکامل رو درک نکرده بودم ، بخاطر اینکه اهمیت و مهم بودن ساختن عزت نفس و باور ارزشمندی در مسیر رو ندونسته بودم و تصور و برداشت های اشتباهی از قانون جهان داشتم .
.
باعث شد همین تلاش من ب مرحله ی خیلی بزرگی هدایت بشم که قبلش ب قدری احساس خوب داشتم ک صبح ها وقتی بیدار میشدم فکر میکردم تو بهشتم ، ولی همین عزت نفسم باعث شد تو اون مرحله ذهنم و نجواهاش رو نتونم کنترل کنم ، و به طور ۱۰۰ درصد مدارم سقوط کرد و اعتماد بنفسمو کامل از دست دادم و رفتم تو احساس گناه و قربانی بودن ، الهامات کامل قطع شدند ، احساس خوب کامل رفت
.
و به نگاه کردن سریال های هالیوودی مثل پیکی بلاندرز و برگینگ بد و فیلم جوکر و اهنگ رو کردم ک قبلش این ها خط قرمز من بودند ولی الان پناهگاه و سنگر من شدند ،
.
کلن ورشکست شدم تو همچی ولی الان بعد از ۲۴ روز تونستم خودم رو ببخشم تقریبن ، و از سفرنامه صمیمی میخواهم دوباره خودسازیم رو شروع کنم و میخواهم ایندفعه خیلی نرم برم بالا . دیگه حوصله عجله و شتاب ک همچیو داغون میکنه رو ندارم
.
تا ادم سرش ب سنگ نخوره باور نمیکنه حرف کسی ک بیشتر تو این مسیر خاک خورده (من ایطور بودم) ولی این اتفاقات خیلی خوب بودن باعث شدن باد کلم خالی شه و خیلی از توهمات در باره ی شبه پولدار شدن از سرم بره
.
اگر باور ارزشمند بودن و اعتماد بنفس و عزت نفس که در ذهن ماست و اون رو یک توده انرژی مثل (یخ) در نظر بگیریم ،
.
باور احساس گناه و قربانی بودن انرژی مخالف آن هستند مثل (اب گرم)هستن که انگار داریم آب گرم روی توده انرژی (یخ) میریزیم . یعنی احساس گناه باور ارزشمند بودن مارو از بین میبره
.
کسی که اعتماد بنفس داره مهم ترین ویژگیش بنظرم چندتا مورد زیر هستش ک دونه دونه اونارو توضیح میدهم:(اینا نظر شخصی منه)
.
۱.خودش و توانایی های خودش رو میشناسه
.
۲.دنبال کردن علائق و اشتیاق درونیش
.
۳.توانایی کنترل ذهنم
.
۴.توانایی بخشیدن خودش و دیگران
.
۵.اعتماد ب خدا (خود واقعیش یا همون درونش)
.
۶.کنترل تمام حیطه های مهم زندگیش
.
۷خودشو باور داره
(خودش و توانایی خودش رو میشناسه)
.
ما اگر بخواهیم به خودمون اعتماد کنیم ، لازمه اول خودمون رو بشناسیم ، توانایی فعلی خودمون رو بشناسیم ، خودمون رو محک زده باشیم ، برای اینکار نیاز ب خود شناسی داریم . خودشناسی صرفن از طریق کتاب و خودسازی هم میتونه نباشه ، خیلی از ادم ها خودسازی و خود شناسی خاصی نمیکنن یا بقولی ناآگاهانه خودشناسی میکنن و خودشون خبر ندارن ولی ب خود شناسی رسیدن و از توانایی خودشون آگاهی دارند ولی چطور؟
.
از طریق روابط ، روابط با (رخدادها ، اتفاقات و انسان ها) از طریق برخود با این سه تایی ک تو پرانتز نام بردم خودشون رو شناسایی میکنند و ب حدی از خود شناسی میرسند
.
یا به الهامات و مسیر هدایت متصل میشن و همین هدایت باعث خودشناسیشون میشه
.
پس ویژگی اول باید به حدی از خود شناسی آگاهانه یا ناآگاهانه رسیده باشیم و از توانایی های خودمون با خبر باشیم
.
چوت دانستن خالی بعضی از مسائل در ذهن ما توهماتی ایجاد میکنه . ک اگر بخوایم این توهمات و خیالات رو تبدیل به عمل کنیم ب این نتیجه میرسیم این چیزایی رو که میفهمیدیم دانستن خالیشون با عمل کردنشون خیلی فرق داره ، برای مثال:
.
میبینیم استاد عباسمنش سوار Rv شده و امریکارو وجب به وجب میگرده ، به استقلال مالی رسیده این توهم در ذهن ما ساخته میشه پس منم ب زودی میتونم ب استقلال مالی برسم این ارزیابی اکثر ذهن هاس که وارد سایت میشن بعد از دیدن شرایط مالی عباسمنش و انسان های ثروتمند
.
ولی فرایند تکاملی وجب به وجب و قدم به قدم عباسمنش و تلاش هاش توی این مسیر چون فیلم اونارو برای ما نزاشته رو نادیده میگیریم ولی وقتی وارد جبهه خودسازی میشیم ک مثل عباسمنش پولدار بشیم اون موقع میفهیم بابا این چیزی ک من فکر میکردم با این چیزی ک واقعیت داره خیلی تفاوت داره. ی شبه نمیشه . ی ساله هم نمیشه ب این حد رسید. توهماتمون دسشون رو میشه و اون موقع عاقلتر میشیم و باد کلمون خالی میشه
مثل بعضیا قران میخونند و این توهم براشون ساخته میشه ک ماهم میتونیم خیلی راحت مثل محمد و اصحاب محمد و ابراهیم و پیامبرا باشیم . ولی وقتی خودت در اون شرایطشون قرار بگیری میبینی خیلی سخته اگر تکاملت رو طی نکرده باشی. شاید الان تو ذهنتون میگید ادم کشتن و جنگیدن با کفار کار اسونی باشه ولی شما دستتون وقتی چاقو میگیرید و روبروی یک فردی می ایستید ک میخواهید جون اون رو بگیرید چنان ترسی به سراسر وجودتون حمله ور میشه ک فلج میشید نمیتوانید حرکت کنید.ادم کشتن اونم با عشق و عزت نفس خیلی سخته نیاز به تکامل و خودسازی اونم تو برهه خیلی بلند مدت داره که بشه ب شخصیت های قرانی رسید . اینارو میگم چون خودم بهشون رسیدم ذهن وقتی این داستان رو میبینه و میشنوه فکر میکنه اسونِ و توهم میزنتش ولی وقتی تو شرایطشون قرار میگیره از ترس تورو فلج میکنه
.
پس ویژگی اول اعتماد بنفس(شناخت خودمون و توانایی های “بالفعل” خودمون)
_
(دنبال کردن رویاها و اشتیاق درونیش)
.
همه ما ادما تو برهه ای از زندگی رویاهایی در درونمون ساخته میشن و این رویاها ما فرا میخوانن مارو دعوت میکنن ک ب سمت محقق کردنشون بریم . با محقق کردن رویاهامون در اصل ما خود واقعیمون رو محقق کردیم و گوهر الهیمون رو خلق کردیم و تونستیم با روحمون(خدا) هماهنگتر بشیم و بهش نزدیکتر بشیم
.
اشتیاق مسیر روحه ، و روح ما خود خداس ، اشتیاق درونی ما ندای روح ماست ندای خداس ک داره به ما میگه برو وارد این مسیر شو و تو توی این مسیر میتونی خود واقعیت رو خلق کنی و مفتول ها و باورهای محدود کننده ذهنت رو باز کنی و این اشتیاق باعث میشه فراتر از محدودیت هات بری
.
اشتیاق مثل اینه ک دکمه نیتروژنت رو تو بازی کراش بزنی مثل دوپینگ کردن میمومه باعث میشه انرژی مضاعف تری ب جهان بدی برا هماهنگ شدن با روحت و همین باعث منقلب کردن محدودیت های ذهنت میشه،تو مسیر اشتیاقت ک خودت و خدا و هرچیزی ک میخوای رو پیدا میکنی کسی ک اشتیاق ب چیزی نداره در اصل زندگی نمیکنه.
.
ویژگی دوم کسی که اعتماد بنفس داره ، کسیه که وارد مسیر رویاهاش و اشتیاق یا مسیر محقق کردن خود واقعیش میشه . اگر اعتماد بنفس به اندازه کافی نداشته باشی وارد این سفر نمیشی و این رو نادیده میگیری و مهر و موم میشی چرا چون اعتماد بنفس نداری و احساس میکنی از پس این مسیر برنمیایی.
.
ویژگی دوم فرد با اعتماد بنفس حرکت در مسیر رویاهاش و علائق و اشتیاق درونیشه
ویژگی سوم توانایی کنترل ذهن
.
کسی که اعتماد بنفس داره توانایی اینو داره که ذهنشو کنترل کنه ، و انرژی های سالمی رو دریافت میکنه ، در محوطه ی فرکانسی خوبی زندگی میکنه ،
.
کنترل ذهن اصن کار اسونی نیست . در روزهای تئوری شاید کنترل ذهن اسون باشه ولی در روزهای عملی و در وسط چالش ها بودن ، کنترل ذهن خیلی میتونه سخت و حتی وحشتناک باشه.
.
کوه کندن کار خیلی سختیه ولی برای کسی که مثل فرهاد که (اشتیاق)بودن با شیرین رو داشت کار اسونیه
.
کنترل ذهن کار سختیه ولی برای کسی ک اشتیاق رسیدن به رویاهاش رو داره کار اسونیه
.
پس برای اینکه بتونیم ذهن رو راحتر کنترل کنیم باید تو مسیر اشتیاق و رویاهامون باشیم اونجا این اشتیاق و انرژی مضاعف باعث میشه راحتر ذهن رو کنترل کنیم ک اگر اعتماد بنفس نداشته باشیم نمیتونیم وارد این مسیر باشیم
.
اینکه ما در طول روز ذهنمون رو با چه چیزی سرگرم میکنیم ، و چه انرژی هایی دریافت میکنیم ، این نشون دهنده اعتماد بنفس ماست ، اگر اعتماد بنفس نداشته باشیم و توی احساس گناه باشیم آن موقع دروازه های ذهنمون رو برای هر انرژی ناسالمی باز میزاریم و همین انرژی ها بهم پیوسته میشوند و باور های ما و فرکانس های مارو تولید میکنند و نتایجمون رو رقم میزنند ، اعتماد بنفس سنگربانی برای اینه ک چ نوع انرژی دریافت میکنیم
_
توانایی بخشیدن خودش و دیگران
.
محتاط ترین ادمها و سالمترین ادم ها و عشقی ترین ادمها که هیچکی فکرشم نمیکنه اینها هم روزی اشتباه میکنن و میتونن در یک لحظه اشتباهی رو انجام بدن و برای یک لحظه تصویر ذهنی در مورد خودشون خراب بشه و حتی نتونن دیگه خودشون رو ببخشن
.
بخاطر قضاوت های ظالمانه ذهن انسان ،تهمت زدن به خویشتن ، و ذهن چنان روی این مساله کوچیک تمرکز میکنه که تمام زندگیمون میشه همین یک اشتباه و میخوات بهمون وانمود کنه ک بی ارزشیم و خدا دوسمون نداره
.
شاید بعضیا فکر کنن همیشه بخشیدن دیگران کار اسونیه ، ولی تو بعضی شرایط کار سختیه
.
بخشیدن خودمون و دیگران ب معنای این نیست ک یک کلمه رو به زبونمون بیاریم و بگیم من خودم رو و دیگران رو بخشیدم این مرحله مقدماتیه این پروسن .
.
بخشیدن خودمون و دیگران ب معنای فراموش کردن کامل اشتباهاتمون و جهت دادن به تمرکز و توجهمون از اشتباهات به مسائل جالبتر و خواسته هامونه
.
و این مساله نیاز به اعتماد بنفس و ذهنی ک تمرکزش فقط روی اینده و خواسته هاشه به قدری اهدافش و خواسته هاش براش مهم باشه که این حاشیه ها و اشتباهات اصن ب چشمش نیان .
.
پس بخشیدن خودمون و دیگران و کسی ک اهداف مهمی برای خودش داره کار اسونتریه
.
اشتباهات ما و دیگران در حقمون در گذشته بوجود اومده درسته؟ و گذشته ای وجود نداره . در اصل (زمان) وجود نداره . نه گذشته و نه اینده فقط زمان حال ، لحظه ی فعلی وجود داره
.
چون گذشته توی حافظه ماس و حافظه ما توی ذهن ماس
.
اینده هم توی قوی تخیل ماس و قوی تخیل ما توی ذهن ماس
.
پس زمان یک باوره ک در ذهن ما ساخته شده ک در اصل وجود خارجی نداره . یک تعریفه در ذهن ما
.
فقط لحظه ی حال ، زمان حال وجود داره
.
وقتی نتونیم خودمون رو ببخشیم یعنی داریم توی گذشته زندگی میکنیم یعنی داریم توی حافظمون زندگی میکنیم دلیلش اینه: چون ذهن ما هدفی نداره ک روش تمرکز کنه رفته روی گذشته و یک اتفاق منفی تمرکز کرده
اعتماد به خدا(خود واقعمیمون)
.
خدا که روح ماست ، در اصل خود واقعی ماست . ما در اصل ذهن نیستیم در اصل روح هستیم ک وارد این بدن و ذهن شدیم که بتونیم دوباره خودمان رو محقق و خلق کنیم ، یعنی ما در اصل خدا هستیم ، همون خدای دست نیافتنی ک دیگران ازش دم میزنند روح ماست درون ماست ک ما در اصل اون هستیم
.
خدا همه چیزه هم از نظر ذاتی هم از نظر فیزیکی (بجز چیزهای بد و منفی که بحثش ب اینجا ربط نداره)
.
وقتی ما به خدا اعتماد نداریم و شک میکنیم بهش یعنی ما به زندگی اعتماد نداریم یعنی به زندگی شک داریم . و با این باور چه قسمتی از این جهان رو برانگیخته میکنیم؟
.
قسمت شک برانگیز رو همیشه برانگیخته میکنیم و در شک و تردید زندگی میکنیم و همین شک است ک ترس رو تولید میکنه
.
یعنی غیر ممکنه کسی ک به خدا اعتماد نداره بتونه ب خودش اعتماد داشته باشه. چون در اصل خودش خداس یعنی به خود واقعیش ب جهان و به همچی اعتماد نداره
.
پس ویژگی کسی که اعتماد بنفس داره اعتماد ب درونش و زندگی یا همون خداس
_
کنترل تمام حیطه های زندگی
.
مهمترین ویژگی کسی اعتماد بنفس داره اینه ک خود مختارانه و با دنبال کردن صدای درونش و الهامات عمل میکنه
.
اجازه نمیده دیگران براش تصمیم بگیرن ، تحت تاثیر رفتارهای دیگران نیست ، مخلوق افکار و عادات دیگران نیست
.
بلکه خودش از طریق تجربیاتش یا از طریق ریسک کردنش تصمیم میگیره .. بدون دانش پیشین تصمیم میگیره
.
خودش در مورد حیطه های مهم زندگیش ،علائقش ،اعتقاداتش ، روابطش ، خدا ، و چیزهایی ک براش از اهمیت مهمی برخوردارن تحقیق میکنه و خود سرانه تصمیم میگیره .
.
با این کار خودش زندگی خودش رو با تصمیمات بکرش خلق میکنه نه با تصمیمات دیگران
ویژگی اخر کسی که اعتماد بنفس داره از نظر من خودشو باور داره
.
ن به این معنا که خودش رو توی توهماتش باور داره . یعنی تو خیالاتش فکر نمیکنه میتونه بلکه مطمعنه ، یقین و ایمان داره ک میتونه ولی چطور ب این حد یقین رسیده؟
.
چون خودش رو محک زده ، امتحان پس داده ، از پس چالش هایی براومده ، تونسته خودش رو از منجلاب هایی در بیاره ، زمین خورده و این پس دادن ب امتحاناته ک این باور رو درونش رو ساخته ک میتونه و از پس مشکلات پیش روش برمیاد
.
واقعن خود باوری مهمترین چیز تو مسیر سعادته . اعتماد به خودش و خود واقعیش(خدا)
.
تا وقتی با چالش هایی روبرو نشی و حلشون کنی نمیتونی خودتو باور کنی
_
این ویژگی های یک فرد با اعتماد بنفس از نظر منه
من این کامنت رو برای اولین روز سفرنامه صمیمی نوشتم
.
مجید ناصری(تاریخ: ۹۹/۵/۲۳)
.
ممنون از این فایل زیبا و نظرات ارزشمند دوستان
بسیار عالی و مفصل توضیح دادید لذت بردم
سلام بر شما دوست عزیز دیدگاهتون بسیار عالی وارزشمند بود
نکاتش رو در دفترم یادداشت کردم خیلی تاثیر پذیرفتم وقلبم قوت گرفت
دوست عزیز همیشه موفق ، ثروتمند وسلامت بشید.
سلام مجید جان.خیلی استفاده کردم از کامنتت برادر.شاد و سلامت و ثروتمند باشی
به نام خدا☘️☘️
به نظر من ویژگی های بارزی که نشونه اعتماد به نفس بالا میتونه باشه این موارد هست:۱)تو جمع بودن ملاک این نیست که رفتارهایی که اکثریت باهاش موافق هستن رو دنبال کرد.۲)در هر لحظه خود را زندگی کردن و هوای خود را داشتن و حرمت نگه داشتن حتی در نگاه و مهم نبودن این قضیه که دیگران مثلا چه لباسی رو تن کردن و یاچه رفتاری را انجام میدن…خود خود بودن از جنس شناخت خود حقیقی.۳)پیروی از ندای قلبی در هر لحظه و ارزش گذاری بر این الهامات اگر چه از نظر دیگران این نوع رفتارها خودخواهی قلمدار می شود.۴)نیاز نداشتن به تمجید دیگران و رها بودن از وابستگی هایی که ذهن را مشغول خود می کند.۵)انقدر برای خود ارزش قائل بودن که رویداری برایت آنقدر بزرگ نباشد و غیر قابل حل که خودت را به خاطرش ناراحت کنی.۶)نظرات دیگران را با احترام شنیدن اما با باور های قلبی خودت تصمیمات راگرفتن.۷)هیچ مسئله ای برایت آنقدر جدی نباشد که تمام زندگی را به آن اختصاص دهی و هر کاری را جزئ از زندگی بدانی و از انجام تک تک آن ها لذت بری.۸)قصد انجام هر کار را که داشتی باشی به قول معروف اول برای دل خودت باشد و رضایت شخصی خودت ،در این صورت مسئولیت زندگی بر دوش خودت خواهد بود.۹)در لحظه زندگی کردن و انسان سرشار از شادی بودن و گیر ندادن به شخصی .۱۰)به خاطر دیگران خودت را قربانی نمیکنی و کمکت برای دیگران با بهترین احساس خواهد بود.۱۱)از دیگران تقلید نمیکنی بلکه زندگی عملیت الگوی خوبی برای دیگران است.۱۲)اول با کلام و رفتار و فکر به خودت احترام قائل میشوی و بعد برای دیگران…۱۳)به صراحت هر کجا نیازی به صحبت دیدی ان را بیان میکنی .۱۴)در هیچ لحظه ای به خاطر رضایت دیگری کاری انجام نمی دهی حتی اگر حمعیت زیادی برای انجام آن کار تشویقت کند.۱۵)درباره کاهایی که دوست داشتی و انجام دادی نیازی به توضیح برای دیگران نمیبینی .۱۶)تحسین کردن نکات زیبایی در ظاهر و زندگی دیگران .۱۷)در شرایط رودروایسی هرگز قرار نگرفتن….
سلام به همه دوستان و استاد عباس منش نازنین،دستی از دستان خدا
این که استاد سوال کرد اون هایی که اعتماد به نفس دارن چی دارن،به نظرم ۱)باور دارن که میتونن از عهده ی چنین اون کار برمیانمثلا صحبت کردن جلوی تعدادی افراد.۲)اصلا براشون مهم نیست که دیگران چی راجع اون ها حرف میزنن،با خودش نمیگه من اگه یه سوتی دادم واااااای چی میشه بدبخت میشم مسخرم میکنن،دیگه روم نمیشه به بقیه نگاه کنم خجالت میکشم و از این حرفا که به قول استاد ۹۰،۹۵ درصد ماها این فکر های شیطانی رو در گغزمون پرورش میدیم،خیلی راحت شده خودشون به اون مسئله ای که شاید در نگاه اول برای همه حال گیری باشه و بقیه کنفرانس یا حرف زدنشون رو تحت تاثیر قرار میده به راحتی ازش رد میشه
استاد آدم خطام کرد سوتیم داد،داد
به قول استاد ادم باید حرکت کنه و تجربه ،اینو میدونم که برای همه اونایی که و خود من خود من که دارم سعی میکنم و هنوز اول های راه هستم چنین نگرشی سخته،میدونم منم ولی باور کنین میشه،مثل من که دارم سعی میکنم به ترس های واهی که دارم غلبه کنم و اول از همه باید این رو در وجودم بیشتر پر رنگ کنم که من هررجوری که هستم با هر خطایی که بکنم باز هم ارزشمندم،باز هم ارزشمندم
ایشالا خدا به هممون کمک کنه،ماهایی که همه این جا در این محیط صمیمی و مملو از احساس خوب
جمع شدیم تا زندگیمونو اون جوری که دوست داری خلق کنیم،خدا منبع همه خوبی هاست هر چی خوبی هست،سلامتی نعمت آرامش ثروت و هر چیز خوبی که ما به فکرمون میاد همه چیز خودشه🙏🌺🌸
رب العالمین هدایتمون کن به سمت خودت.🙏🙏🙏🙏
هر کجا هستین شاد و سلامت و با آرامش باشید.
به نام خالق مهربانی ها
دوستان عزیزم سلام
امروز هفدهم مرداد ۱۳۹۹ متعهدانه سعی می کنم تا اخرین روز سفرنامه با دقت فایل ها را گوش بدهم و نکته های مهمی که از ان درک می کنم را بنویسم تا به خودم کمک کنم باورهای مناسبی بسازم و رشد کنم.
به امید خدای یکتا اولین روز سفر به درونم را آغاز می کنم.
فایل اول
عزت نفس چیست ؟ اعتماد به نفس چیست؟
رسیدن به عزت نفس و اعتماد به نفس چگونه می تواند به ما کمک کند تا در زندگی رشد کنیم و به احساس خوب و ارامش برسیم؟
آیا من از عزت نفس خوبی برخوردار هستم که برایم قابل قبول باشد؟
آیا من خودباوری خوبی نسبت به خودم دارم؟
آیا من از نتیجه ی زندگی ام راضی و خشنود هستم؟
چگونه می توانم با استفاده از عزت نفس و اعتماد به نفس به رضایت درونی برسم؟
عزت نفس یا حس خود ارزشی نسبت به خود و اعتماد به نفس یا باور به توانمندی خود، به ما کمک می کند در زندگی استعداد و توانمندی خود را شکوفا کنیم. سوال مهم این است چگونه ؟
قدم اول برای وارد شدن به مسیر عزت نفس بخشیدن تمام کسانی است که ما فکر می کنیم توانستند در زندگی ما تاثیری داشته باشند و عزت نفس و اعتماد به نفس ما را سرکوب کند یا از بین ببرند.
ممکن است در طول زندگی ما کسانی بودند که با تحقیر کردن، سرزنش و مسخره کردن باعث شدند که فکر کنیم آنطور که باید خوب باشم خوب نیستم و در درون ما این باور شکل گرفته باشد که به درد هیچ کاری نمی خورم و دائما در حال سرزنش و بی ارزش کردن خود باشیم.
برای بخشیدن آن ها چه راهکاری وجود دارد؟
می توانیم از این زاویه به این افراد نگاه کنیم آن ها وارد زندگی ما شدند تا بتوانیم مسیر خودسازی و خودشناسی خود را پیدا کنیم.
اگر این قانون مهم را درک کرده باشیم تمام اتفاقات و شرایط زندگی ما خودمان با باورهای که درون ما شکل گرفته ایجاد کرده ایم دیگر دلیلی برای ناراحت بودن وجود ندارد ما می توانیم با تغییر باور و زاویه دیدمان، اطرافمان را تغییر دهیم.
من خودم هر دفعه که سعی می کنم افرادی که به نحوی اعتماد به نفس مرا سرکوب کردند ببخشم ذهنم مقاومت می کند و نمی تواند ببخشد ولی وقتی قانون به خودم یاداوری می کنم که هیچ کس هیچ تاثیری در زندگی من ندارد و تمام اتفاقات خودم به زندگی ام دعوت کردم انگار از ان زنجیرها رها می شوم و دیگر کسی را سرزنش و ملامت نمی کنم.
قدم دوم پیدا کردن ویژگی افرادی که اعتماد به نفس و عزت نفس بالایی دارند.
مهمترین ویژگی آن ها این است که خودشان را همین طور که هستند دوست دارند و پذیرفته اند و به خودشان عشق می ورزند. عشق و دوست داشتن است که حس ارزشمندی در ما زنده می کند. وقتی در توضیحات بالا خواندم رابطه مستقیمی بین عزت نفس و توحید در ساختن یک زندگی دلخواه وجود دارد ساعت ها فقط به این جمله فکر کردم چگونه رابطه ای بین حس ارزشمندی و توحید وجود دارد که می شود زندگی دلخواه مان را بسازیم؟؟؟
وقتی ما از درون نسبت به خود احساس می کنیم که یک وجود ارزشمندی هستیم به یک حس خوب می رسیم یک حس همااهنگی و شاد. توحید و یکتا پرستی هم یک حس خوب و شاد است و هر دوی این ها یک احساس مشترک دارند. رسیدن به احساس خوب به ما کمک می کند تا درست تصمیم بگیریم. وقتی به احساس خوب می رسیم الهامات خوب و با کیفیت دریافت می کنیم و وقتی به این الهاماتی که دریافت کردیم عمل می کنیم باعث می شود که به سمت ساختن یک زندگی دلخواه حرکت کنیم.
بله رابطه ی مستقیمی بین عزت نفس و توحید و ساختن یک زندگی دلخواه وجود دارد و من سعی کردم این موضوع را برای ذهنم منطقی کنم و با دلیل و مدرک توضیح بدهم تا قانع شود.
فردی که اعتماد به نفس و عزت نفس بالایی دارد اسوده خاطر است. نگران نظر و حرف دیگران نیست.
چرا فردی که عزت نفس بالایی دارد نگران حرف مردم نیست چرا منتظر نمی ماند دیگران او را تایید کنند یا تایید شدن یا تایید نشدن توسط دیگران او را خوشحال یا ناراحت نمی کند؟
چون فردی که از درون به این باور رسیده که ” وجود من، همانطور که هستم ارزشمند است” دیگر این کمبود را درون خود احساس نمی کند که برای جلب توجه و تایید گرفتن از اینو ان دنبال دلیل و مدرک برود. به این باور رسیده “من عالی و بی نظیر هستم.” ” من ارزشمند هستم. “”من نزد خدا محبوب و ارزشمند هستم”. “من لایق زندگی با کیفیت و عالی هستم.”
فرد با اعتماد به نفس بالا وقتی وارد جمعی می شود خیلی راحت است برای برقراری ارتباط پیش قدم می شود خودش را معرفی می کند.
فرد با اعتماد به نفس بالا مسولیت پذیر است و در کارهای اجتماعی و جمعی پیش قدم می شود و مسولیت بعضی از کارها را برعهده می گیرد.
فرد با اعتماد به نفس بالا تردید را از خود می کند و قاطعانه تصمیم می گیرد اگر در تصمیم گیری اشتباه کرده باشد این باور را دارد که به مسیر بهتری هدایت می شود.
نسبت به خود حس خوبی دارد و نسبت به اطرافیان خود هم حس خوبی دارد و با احترام رفتار می کند.
به نام خالق زیبایی ها و مهربانی ها
سلام به استاد پر انرژیم. سلام به خانم شایسته خوش قلب و دوست داشتنی ام. سلام به همه ی دوستان هم فرکانسی عزیزم.
با امید به خدای مهربانم سفرم را شروع می کنم
فایل دوم اعتماد به نفس
اول از همه بخاطر این فضای زیبایی که فایل در آن ضبط شده تشکر می کنم دریای ابی خوش رنگ با آسمان زیبا و کشتی های غول پیکر که از دور نمایان است موج های زیبایی که خود را به لب ساحل می رسانند. بادی که همزمان با ضبط این فایل می وزد. این فایل چهار یا پنج سال پیش ضبط شده هنوز هم انرژی خوب آن لحظات با ما همراه است.
نکات مهمی که از این فایل اموختم .
– اهمیت قدرت سوال : سوالات خوب ما را به جواب های خوب هدایت می کند. سوالات خوب و قدرتمند به ما کمک می کند تا ذهن ما به جستجو بپردازد و هدفمندانه برای پیدا کردن جواب ها تلاش کند. اگر ما از خود سوال خوب نپرسیم و ذهن خود را رها کنیم ذهن جستجوگر ما دست ما را می گیرد و ما را به خاطراتی می برد که حس ما را بد می کند( حس گناه یا حس قربانی بودن) یا اینده ای برای ما به تصویر می کشد پر از نگرانی و ترس است. در حالی که وقتی ما اختیار ذهن به دست بگیریم می توانیم آن را به بهشت برین ببریم و از زندگی نهایت لذت ببریم. در آن لحظه ترس و نگرانی معنای خود را از دست می دهد.
مهمترین عامل موفقیت در هر جنبه ای از زندگی مثل سلامتی، روابط خوب و عالی ، داشتن موفقیت مالی، داشتن حس معنویت ، حرف زدن در جمع ، مستقل عمل کردن، عمل کردن به ایده ها ، و … از مسیر عزت نفس و اعتماد به نفس می گذرد.
حس ارزشمندی و لایق بودن به ما کمک می کند تا با خودمان در صلح باشیم و نسبت به خود احساس خوبی داشته باشیم.
مهمترین چیزی که می تواند احساس ارزشمندی را از ما بگیرد احساس گناه است.
واقعا چرا احساس گناه می تواند خیلی راحت حس ارزشمندی و لایق بودن را از ما بگیرد؟؟؟
ریشه وجود احساس گناه در چیست؟ به نظر من احساس گناه از نیاز به تایید شدن می اید وقتی احساس می کنیم مورد تایید قرار نگرفته ایم احساس گناه می کنیم. وقتی یک خطا و اشتباه از ما سر می زند چرا ما دچار احساس گناه می شویم چون احساس می کنیم مورد تایید آن جامعه نیستیم.
برای همین هم هست که استاد بارها در فایل های مختلف به ما توضیح داده تو مسیر خودت پیدا کن، سبک زندگی ات را بساز نگران حرف و نگاه مردم نباش. نگران نباش ان ها چه نظری در مورد تو دارند.
من وقتی دچار احساس گناه می شوم مثلا یک حرفی می زنم و فکر می کنم این حرفی که زدم خوشایند مخاطبم نبوده و مرا تایید نکرده دچار احساس گناه می شوم و در این مرداب گیر می کنم. و ذهنم شروع می کند به سرزنش کردنم. حالا من چطور می توانم از این حس گناه بیرون بیاییم؟؟؟ تجربه ای که چند روز پیش داشتم با خودم خلوت کردم همه ی جنبه ها را بررسی کردم. این باور خیلی به من کمک می کنه از احساس گناه بیام بیرون . به خودم می گویم من از جنس تجربه نیستم من یک تجربه کننده هستم . آن چیزی که چند لحظه پیش تجربه کردم باید رها کنم و بیایم در همین لحظه زندگی کنم و زندگی در این لحظه را تجربه کنم. این جمله را بارها و بارها با خودم تکرار می کنم و بخاطر نعمت های که دارم شکرگزاری می کنم احساسم بهتر می شود. وقتی از زاویه ای به زندگی نگاه کنیم که ما به عنوان یک انسان پا به این جهان گذاشتیم تا زندگی لذت بخشی را تجربه کنیم. ما امده ایم تا زندگی بهتری بسازیم. خدا با این آگاهی ما را خلق کرده که خطا و اشتباه از ما سر می زند و از این مسیر است که ما می توانیم رشد کنیم. خیلی به ما کمک می کند تا زودتر از احساس گناه بیرون بیاییم.
آیه ای در قران هست: کسانی که توبه می کنند خدا بدی های آن ها را به خوبی تبدیل می کند. چه کسی مثل خدا می تواند اینگونه از سیّات ما چشم پوشی کند تازه به حسنات هم تبدیل می کند. وقتی توبه می کنیم و به سوی خدای غفور و رحیم بر می گردیم، خدای که از خطای ما چشم پوشی می کند و با ما به مهربانی رفتار می کند. نعمت هایش را در اختیارما می گذارد. به ما فرصت دوباره ای می دهد تا زندگی را تجربه کنیم با اولین خطا و گناه ما را نابود نمی کند بلکه فرصت می دهد تا رشد کنیم خودمان را بسازیم تا خدا را بشناسیم ما را به مسیر درست هدایت می کند خودم از نوشتن این جملاتم لذت می برم داشتن این خدا و ایمان داشتن به این خدا چقدر لذت بخش است…
سلام دوست عزیزم
ممنونم بابت کامنت فوق العاده ای که گذاشتید.
واقعا سوال پرسیدن خیلی خیلی زیاد میتونه به ما کمک کنه،اونم سوالات خوب که ما رو به خواسته های بیشتر هدایت میکنه.
سوالاتی که اول کامنتتون نوشته بودید رو یادداشت کردم تا از خودم بپرسم و جواب بدم.
ممنونم ازتون،موفق باشید😊🧡
سلام و درود دوست من.
با این جملهت “فردی که اعتماد به نفس و عزت نفس بالایی دارد اسوده خاطر است. نگران نظر و حرف دیگران نیست.” به شدت حال کردم و ازت تشکر میکنم بخاطر یادآوری کردن این نکته به من.
تکرار میکنم: تشکر میکنم./🙃
چه باورهای عالی و نابی در این کامنت تون بود…
ممنون❤
سلام و درود به استاد عباس منش عزیزم و خانم شایسته و خانواده بزرگ سایت عباس منش.
در قسمت اول درباره سوال ویژگیهای یک فرد با اعتماد به نفس چیست :
خودش رو هر جوری که هست دوست داره.
برای خودش ارزش قائله و به خودش احترام میگذاره.
برای موفقیت هاش خودش رو تحسین و تشویق میکنه.
در لحظه زندگی میکنه و شکر گزار داشته هاش هست.
به خواسته و رویاهاش فکر میکنه و لذت میبرد.
مرتب و منظم هست.
محکم صحبت میکنه و محکم قدم برمیداره.
با خودش و دیگران در صلحه.
در زمینه ثروت و روابط و معنویت و سلامتی در سطح بالایی قرار داره.
غیبت نمیکنه.
در جواب سوال قسمت دوم درباره چطور به فردی که احساس گناه خیلی زیادی داره بهش کمک کنیم و راهکار بدیم:
از بخشندگی و مهربانی های خدا که در قرآن آمده بهش بگیم(اینکه خدا همه گناهان بزرگ رو میبخشد الا شرک به خودش. از داستانهای پیامبران از موسی)
از عواقب ماندن در احساس گناه و غم و اندوه.
اگر قتل بوده:میگیم رفته پیش خدا به جایی که از اول بوده.
میگیم که او زنده است و فقط این جسم مادی رو ترک کرده و به دنیای بهتر رفته.
باید ثروتمند شوی تا به خودت و دیگران خدمت کنی وکمک کنی جهان جای بهتری برای زندگی کردن بشه.
انسان جایزالخطاست.
هر انسان یک بار به این دنیا میاد و یک بار فرصت زیبا زندگی کردن داره.
از خدا طلب عفو و بخشش میکنیم و سعی میکنیم دیگه اون رو تکرار نکنیم و سعی کنیم هر روزمون بهتر از قبل باشه.
در قسمت سوم:
عذاب وجدان رو برای خودمون تعریفش کنیم و ببینیم که ریشش از کجا اومده.
تضادها و مشکلات باعث پیشرفت مون میشند و ما باید تکامل مون رو طی کنیم.
ما نمیتونیم به کسی ظلم کنیم و حقش رو بخوریم تا وقتی که اون فرد این فکر رو نداشته باشه و اگر هم این اتفاق بیفته ما به خودمون ظلم کردیم و خودمون رو از نیروی منبع جدا کردیم پس کلمه حق الناس در قرآن نیومده.
باورای خوبی درباه خداوند داشته باشیم:اینکه ما قسمتی از خداوند هستیم.
خداوند عاشقمون هست.
خداوند هزار بار بیشتر از پدر و مادرمون ما رو دوست داره.
ما برای نشان دادن ایمان مون به خداوند باید در این راه صبور باشیم و بدونیم که مؤمنان واقعی در این راه آزمایش میشوند :مثل از دست دادن مال و جان عزیزان شون و سلامتی خودشون.
در قسمت چهارم :
در قسمت توضیح بیشتر درباره حقالناس :ظلم ما باعث پیشرفت اون فرد و نابودی خودمون میشه.
اگر برای دیگران دعا یا نفرین بکنیم چند برابرش به خودمون برمیگرده.
برای اجابت خواسته و یا عفو و بخشش نباید از بنده ها کمک بخواهیم و فقط و فقط باید از خداوند این نیروی برتر و مالک تمام جهانیان کمک بخواهیم.
این آگاهی توحید و یکتاپرستی رو اول در زندگیمون بهش عمل کنیم بعد برای هدایت بیشتر به دیگران انتقالش بدیم.
در پناه خداوند منان شاد و سلامت و ثروتمند باشید. یاحق
سلام استاد جان ، سلام دوستان جانم😍
قسمت دوم:
احساس گناه ……
فکر میکنم با توجه به توضیحات استاد بزرگترین مانع ثروتمندی و ورود پول و جریان نعمتها باشه👍👍
و چقدر همه ما این احساس رو تجربه کردیم
احساس گناه ما رو از صلح با خودمون خارج میکنه و اگر بمونیم توی این احساس ، دیگه خودمونو ارزشمند نمیدونیم که خدا ما رو هدایت کنه و الهماتش رو دریافت کنیم.
راهکار احساس گناه اینه که خودتو ببخشی و تازه وقتی بخشیدی باید بیای و تعریف درستی از خودت و خدا ایجاد کنی….باید به خودت بگی که چقدر دوست داشتنی و ارزشمندی.
فکر کن یه فردی که خیلی برات عزیزه اومده و میگه من اشتباه کردم و بهت بدی کردم ، حالا احساسم بد شده و از خودم ناراحتم.😔😔
شما اولین چیزی که به اون فرد میگی چیه؟؟؟
بهش میگی عیب نداره عزیزم….
فدای سرت ….
اشتباه کردی دیگه…. مهم نیس
میگی انقدر خودتو اذیت نکن…. من خیلی دوستت دارم و میبخشم تو رو….
بهش میگی مهم اینه که فهمیدی اشتباه کردی…
غیر اینه؟؟؟؟؟🙄🙄🙄
پس چرا وقتی خودمون اشتباه میکنیم انقدر با خودمون بد میشیم….
پس چرا اجازه اشتباه به دیگران میدیم ولی به خودمون سخت میگیریم و همش دنبال کمالگرایی و بی اشتباه بودنیم؟؟؟؟؟
دلیلش اینه که خودمونو از درون ارزشمند نمیدونیم و فکر میکنیم بواسطه کارهای درستی که انجام میدیم ارزشمندیم و یدونه ک اشتباه میکنیم حسمون بد میشه…..
با یدونه دوتا اشتباه ، آدم احساس گناه نمیکنه که….احساس گناه برآیند ده ها و صدها فکر مخرب درباره خودمونه.
متشکرم که این کامنت رو میخونید🧡❤
سلام استاد دیدگاهه من اینه ازاد باشی و بی نیاز از توجه خلق فقط زندگی تو لحظه و لذت بردن از تمامه نعمتهایه خداوند اینکه انسان به تنهایی خوشبخته
خداروشکر خداوند این قانونه بدونه نقصشو گذاشت
سلام به استادم که استاد بخشیدن دیگرانه😍🥰
قسمت اول:
خدایا شکرت که تونستم انجامش بدم ، تاحالا چندین بار گوش داده بودم این فایل اول رو ولی تمرینش تعهد و جدیت میخواد.
اینکه یکبار برای همیشه بتونی ببخشی و بگذری از تمام کسانی که باعث شدن احساس ارزشمندی و لیاقت و توانایی و عزت نفست نابود بشه🥺😭
وقتی به گذشته خودم نگاه میکنم میبینم که چندجای زندگی رفتار بد و ناراحت کننده دیگران ، یا حرفایی که زدن و با حرفاشون نابودم کردن خیلی بولد شده برام.
همیشه هم دارم با خودم حمل میکنم و هرجا که تو احساس عدم لیاقت و ناشایستگی قرار میگیرم ذهنم شروع میکنه این مدارکی که بر علیه من جمع کرده رو، رو میکنه و میزاره جلو چشمم.و من در احساس خشم و نفرت قرار میگرفتم . و وقتی به اوج خودش میرسه احساس گناه و اشتباه میکردم
من از اون آدمایی بودم که این کمبود عزت نفس رو با پرخاش و بد حرف زدن و پایین اوردن دیگران پر میکردم.
همیشه سعی میکردم روی آدما یه برچسبی بزنم تو ذهن خودم و شاید خیلی بروز ندم اون حس رو ،(البته نمیشه که تو سرت یه فکر بدی باشه و طرف مقابل متوجه نشه)🤨🤨🤦♂️🤦♂️
ولی همین برچسبه همیشه تو جیبم بود دیگه،اولین باری که یکی رو میدیدم اگر برچسب نمیزدم بهش نمیشد.😂
وااااای چقدر داغون بود عزت نفس من ،البته الان تازه شروع کردم و قدم اول که بخشیدن همه از جمله خودم بود رو برداشتم و دیگه نمیخوام به کسی برچسب بدی بزنم و به خودم قول دادم هیچوقت عزت نفس کسی رو نابود نکنم.
تاحالا انقدر نه خودم رو میشناختم و نه انقدر با خودم روبرو شده بودم ، این تمرین و این فایل خیلی زیاد کمک کرد که نگاهم ، تصمیمم و ذهنیتم تغییر کنه.
شروع کردم به بخشیدن همه….🥰🥰
از کودکی تا حالا همه اونایی که در حق من بدی کرده بودن یا باعث شده بودن احساس ارزشمندی و توانایی و عزت نفس من از بین بره رو بخشیدم 😊❤
تو قرآن خدا یه دستور العمل خیلی قشنگ داده که به پیامبر میگه ببخش و براشون استغفار کن .
منم همین کار رو کردم و از خدا خواستم که همشون شاد و خوشبخت بشن .…
از خدا براشون آرامش خواستم و درخواست کردم که گناهانشون رو ببخشه و بهشون کمک کنه ….
و از خدا خواستم که کمک کنه تمام این اتفاقات و خاطرات بد و منفی رو کلا فراموش کنم و دیگه یادم نیاد
نمیدونید چه حس خوبی دارم الان و چقدر سبک شدم😭😭😭😭
انگار خدا منو نشونده کنار خودش و داره بهم محبت میکنه و میگه آفرین محمدرضا ، آفرین پسرم ، آفرین به دل بزرگت که بخشیدی😍❤❤😭😭
بعدش هدایت شدم به اهنگ دل را ببین علیرضا افتخاری که واقعا شعر بسیار زیبایی داره و اینجا براتون مینویسم….
دل را ببین ، دل را ببین …… در کوی جانان آمده
ساقی بساطی نو فکن ……. مطرب بیا ، چنگی بزن
سر واژگون تن غرق خون افتان و خیزان آمده….
خواهد که جان پیشش رود جانان در آغوشش رود
دنیا فراموشش شود ….
(واقعا منو میگه ها…..😭😭 میخواستم که برم تو آغوش آرامش الهی)
با آنکه راهش تنگ بود …. هم دور و هم پر سنگ بود
با رهزنان در جنگ بود ……. فاتح ز میدان آمده
الهی شکرت که تونستم ببخشم😭😭😭😭❤😍
دل نیست این دیوانه است ….. دیوانه ی جانانه است
دل را ببین ، دل را ببین ….. در کوی جانان آمده
خدایا خیلی شکرت که دلم به تو نزدیکتر شده و یکم خدایی تر شدم😭😭😭❤❤❤
خدای منننن خددای من
ای جانم به رفیق قشنگم که غرق خدامون شده
ای جانم به اشکای پاکتتتتت
قربون اون دل پاکت
رفیق عزیزم بی نهایت تحسینت میکنممممممم برای بهترین قدمی که برداشتی بی نهایتتتتت تحسینت میکنم برای این تعهد و آرامش اکنونت بی نهایت تحسینت میکنم برای این عشقت به خودت به خداوند برای اینقدر عالی عمل به هدایت های نابت
دمت گرم رفیق جانم
دمت گرمممممم تو بی نظیری
برات بهترین های بهترین های بهترین هارو میخواممممممممممممممم
میدونی از کدوم بهتررین ها حرف میزنم مهندس جانم
تو فوق العاده ای الهام جان.
ممنونم از کامنت زیبا و قشنگت😍👍
با سلام خدمت استاد و خانم شایسته عزیز چند وقتی که من و همسرم با آموزشهای شما در خانواده صمیمی عباسمنش همراه شدیم و نتایج بسیار فوق العاده ای را در بخش های مختلف زندگیمان گرفته ایم در دوره عالی کشف قوانین زندگی مشتاقانه قوانین زندگی را درک می کنیم و همپای شما در حال سفر به دور آمریکا هستیم و همچنین هر روز چند ساعتی را با شما در بهشت زندگی می کنیم .
واقعا از زیبایی هایی که در زندگیتان می بینیم لذت می بریم وهمه را تحسین میکنیم و با همین کار به مکانهایی مشابه هدایت شدیم و خدا را سپاسگذاریم.
به شخصه نسبت به شماوخانم شایسته و مایک و همه بچه های سایت خیلی حس خوبی دارم و می خواستم همین جا از همه شما بخاطر این فضا تشکر کنم و بگم که واقعا پیگیری و بودن در این فضا داره من بنیادی تغییر می ده و داره یه نسخه خیلی باکیفیت تر از من به خودم ارائه می ده که خدا را بخاطر همه این خوبی ها شکر می کنم .
ویژگی های فردی که اعتماد به نفس بالایی داره و وضعیت خودم در بعضی موارد.
-به خواسته های خودش در اولویت اول اهمیت می ده
– خودشو همینطوری که هست دوست داره و نیاز نمیدونه که خودشو تغییر بده تا دوست داشتنی بشه
– باور دارکه انسان لیاقت مندی و لیاقت داشتن ثروت و نعمت ها رو داره
– خودشو توانمند با استعداد و عالی می دونه و باور داره توانایی انجام کارها را داره و نیاز نمیدونه خودشو به کسی ثابت کنه
– خودش و تشویق میکنه و سرزنش نمیکنه
– گفتگوهای درونی مثبت داره که باعث ایجاد انگیزه و قوت قلب و قوی شدنش میشه(واقعا ذهن سرکشی داشتم که همواره در مورد مسائل مقاومت داره و دائم یکسری افکار تکرار شونده را برام می سازه که باعث ترسیدنم بشه و نتونم کارهام انجام بدم و دارم روش کار میکنم با ساختن باورهای درست و منطقی در مورد بهانه های ذهنم این واقعا پاشنه آشیل منه که خیلی باید روش کار کنم)
– برای خودش زندگی میکنه و برای خوشایند دیگران هیچ کاری انجام نمیده و به علایق خودش می پردازد.
– به جای وقت گذاشتن برای ثابت کردن خودش به دیگران از زندگی کردن لذت میبره و از کارایی که انجام میده لذت میبره (من تو این زمینه خیلی مشکل داشتم و دارم الان خیلی بهتر شدم در کل 80 درصد انرژیم با این فکر که من آدم خیلی خوبی ام به انجام نیازهای اطرافیانم می ذاشتم ولی بعد از آشنایی با آموزشهای استاد فهمیدم باید اولویت خودم بذارم و به هیچ عنوان من مسئول زندگی و هیچ شرایط و مشکلات اونها نیستم)
– به دیگران وابسته نیست و استقلال داره و باور داره که خودش به تنهایی می تونه از زندگی لذت ببره و به هیچ چیز و هیچکس وابسته نیست و اگر اطرافیان یکشبه رهایش کنند یا چیزهایی را که دارد از دست بدهد ناراحت نمیشود چون باور دارد که خودش است که آنها را به وجود آورده و لیاقت داشتن آنها را دارد به همین خاطر باز همه انها برمی گردد به او و به خاطر همین باور هیچ وقت وقت آنها را از دست نمیدهد چون نگران از دست دادن آنها نیست.
– نوع لباس پوشیدن به طوری است که خودش از آن راضی و لذت می بره و در هنگام لباس خریدن و پوشیدن و آرایش به راحتی و رضایت خودش فکر می کنه نه به نظری که آدمها دربارش می تونن داشته باشند(نمی دونم چرا ولی تو این مورد خیلی رو خودم کار کردم و از یه زمانی به بعد دیگه برام مهم نبود چه لباسی می پوشم و هر جی دوست داشتم می پوشیدم و جالب الان که عکسهام نگاه می کنم می بینم با اختلاف خوشتیپ تر شدم و خودم از وضعیت ظاهریم خیلی را ضی ام)
– وقتی تصمیم می گیرد فارغ از اینکه دیگران با او موافق یا مخالف باشند یا او را مسخره کنند اون کار را انجام می دهد و به خودش اعتماد داره و نسبت به تصمیم هایی که می گیره خوش بین و نگران اتفاقات احتمالی بدی که در آینده احتمال دارد بیفتد نیست و نسبت به آینده تصمیات مثبت نگر و همیشه دارای برنامه آرزو و امید است تا به آنها برسد و خود را لایق رسیدن به آنها میدانند (خودم به شخصه خیلی تو این مورد مشکل دارم چرا که همیشه برای شروع یک کار جدید یا انجام یه تصمیم ساده دنبال همراه و تایید دیگران می مونم و با اینکه ایده های خیلی عالی دارم ولی خیلی وقتها بخاطر اینکه دیگران همراهیم نکردند اون ایده ها را عملی نکردم یا حتی در مواردی که عملی هم کردم خیلی بعدش انرژی گذاشتمتا به بقیه بگم که این چه راه خوبی تا اونها را با خودم همراه کنم و برای همین خیلی وقتها این فکر می کنم که اگر مثلا من تو فلان کشور بودم یا فلان دوستان حمایتگر داشتم به چه موفقیتهایی رسیده بودم و الان کجا بودم بخاطر همین الان آگاهانه می خوام از این فضا فاصله بگیرم و یکسری از کارها را به تنهایی شروع به انجام دادنشان بکنم)
– در زندگی مثل همه ترس هایی داره اما تفاوت اش این که به همه ترس هاش حمله می کنه و می گذاره هر اتفاقی که می خواهد بیفتد بیفتد و در نتیجه قدرتش برای حمله به ترس هایش بیشتر میشه و در نتیجه به ترس هایش حمله میکند وباورش نسبت به خودش بالاتر میره و هر روز به ترس های بزرگتری حمله میکند و از این کار لذت می بره هر روزشخصیتش قویتر میشود.
– هیچ آدمی را در ذهنش بزرگ نمی کنه و به هیچ کسی اجازه نمی ده که وارد حریم او شود به هیچ کسی اجازه نمی ده به او توهین کند خودشم وارد حریم شخصی کسی نمیشه و به کسی توهین نمیکنه و در کل سبک شخصی زندگی خودش را داره و به دیگران کاری نداره.
– با انرژی صحبت میکنه در صحبت کردن تسلط دار، روابط اجتماعی قوی دار، با بقیه خوب برخورد میکنه و در جمع مشارکت می کنه.
– خوش اخلاق و خوشرفتار و با دیگران خوب برخورد میکنه.
– واسه خودش ارزش قائله و خودش رو قابل احترام می دونه.
در مورد قسمت سوم و چهارم اینها چیزی بود که توانستم در خودم بیابم و هنوز خیلی باید روی باورهای ناب آن کار کنم.
درمورد خواسته هایم یک نگرانی همراه با ناامیدی با این باور مخرب همراهم بود که من همه کارها را که انجام دادم و حالا نوبت جهان است که پاسخ دهد و چرا پاسخی با آن کیفیت که من می خواهم را دریافت نمی کنم و بعد از انجام تمرینات متوجه شدم نه جهان همیشه سر وقت پاسخ می دهد و اگر اتفاقی نمی افتد مشکل زا من است و من باید تغییراتی را ایجاد کنم همین مسئله خیلی به من کمک کرد تا بتوانم با انرژِ بیشتری تمرینات را انجام دهم .
و در مورد نعمتها هم دیگه نگران نیستم حسی بهم گفت اگه اون چیزهایی که می خوای به دست نیاوردی هنوز حتما تو مدارشون نیستی ناراحت نباش زور نزن رو خودت کار کن حالت خوب باشه به موقعش وقتی تو مدارش قرار بگیری بدون زجر به راحتی آب خوردن وارد زندگیت میشه تو نگران نباش بخند حالت خوب باشه خدارو شکر کن واسه نعمتهاش که بهت داده اونا همه میان در زمان مناسبش قانون زندگی اینه همه چیز باید مثل آب خوردن اتفاق بیوفته وارد زندگیت بشه فکر کن به کارهایی که خدا واست انجام داده سپاسگزارش باش و ببین چقدر راحت وارد زندگیت شده وقتی ردست رو باورهات کار کنی بقیهچیزها هم همیت طور وارد زندگیت میشه.علی جان من چقدر به من اعتماد داری من تو رو به همه خواسته هات می رسونم به من اعتماد کن که من قدرتمندترین فرمانروای کل کائناتم ،
این باور خیلی دوستدارم که میگه از شیطان نترس او ن قدرتی نداره و شیطان بنده خداست و بدان در آخر امراو مسئولیت گناه و شرک تو را نمی پذیره و می گه من از کسی که به خدا شرک ورزید بیزارم چقدر زیبا که شیطان هم تحت قوانین خداوند و هیچقدرتی نداره و در حیطه قدرت خداوند است .
و دوست دارم این باور ایجاد کنم که خودم خلق می کنم زندگی ام را در تمام جنبه ها با کمک خدا که میگه بساز همه زندگی ات را در تمام جنبه ها که من یار و یاور توام و همین برای تو کافی است و دوست دارم این باور را در خودم نهادینه کنم تا بدون نیاز به دیگران فقط از بهترین دوست و یاورم خدا طلب کمک کنم که هیچ وقت پشتم خالی نمی کنه و همیشه به بهترین وجه حواسش بهم هست و واقعا عاشقم یه عشق واقعی گمشده از درونم یه حس عجیب
به نام خدا شفا دهنده ى قلبها قلبهایى که در تاریکى مطلق وجود خود بدنبال نورى بودند تا به ظلمى که به خود کرده اند اقرار کنند وبندگى از سرآغاز فصل زندگى آغاز کنند
سپاس اى گرامى که این بندگى را در تار و پود وجودت تنیده اى واکنون من این وصل را آغاز مى کنم باشد که عاقبت همه ى ما در وصال معبودى باشد که تنها اوست که یارى مى دهد
من نجربه بسیار غم انگیزى داشتم من با رنجى بزرگ شدم که خود هیچ کنترلى بر آن نداشتم واین انفاق سبب شد سالها سالها سالهاى سبز زندگى ام همواره زرد وپژمرده شود خیلى وقتها فکر مى کردم چرا خداوند در آن شب براى من کارى نکرد وهمین طور که بزرگ مى شدم مى فهمیدم خدا حتى آن شب نیز کنار من بود وگرنه من باید هزاران هزاران بار سرشار از خشم فرو خورده ى خود همیشه نفرین مى کردم اما اینگونه نبود الان که اینگونه به سمت روشنایى هدایت شدم وکم کم جلوتر آمدم ورشد کردم بعد از گذشت سالها فهمیدم خداوند عاشق من است چون سعى نکردم خودرا در حصار غمى بزرگ زندانى کنم خیلى خوب یادم مى آید قبل از این روز من بارها وبارها وآنقدر گفتم خدایا کمکم کن خدایا اگر تو کمکم نکنى چه کسى اینکار را برایم مى کند من تبدیل شده بودم به انسانى که عادتهاى زشتى را رفتار خود کرده بود عادتهایى که تکرار مى شدند مرا منزوى وترسو و بى عزت در پیشگاه خودم وخدایم وبعد دیگران کرد من گریه مى کردم نه یک گریه عادى گریه اى که خودم را مى زدم خودم را به دیوار مى زدم و مى گفتم خداوندا مرا یارى کن بر خود هیچ قوتى ندارم روزى رسید که گفتم اگر تو عدالت دارى باید آن شخص را که مسبب این بدختى من شد را تنبیه کنى ولى چه شد او به هرچه مى خواست رسید خوب یا بدش را نمى دانم .فقط من وقتى انسان مى شدم! بر سر سجاده ى خود گاهى خوابم مى برد ودر خواب مى دیدم روحم اصلاً تمایل ندارد به جسمم باز گردد اما باز مى گشت چرا چون خداوند نمى خواست من در نا امیدى بمیرم واین خواسته ى من بود. چون تمام فصلهاى زندگیم شده بود از خدا مدد خواستم براى افکار ناخوشایند براى حس گناهکار بودنم در قابل خودم وبى ارزش بودن من تا ناکجا آباد مرا کشاند وهى تقلا مى کردم براى خوب زندگى کردن وهى سرکوب کردم عواطفم را عشقم را به خدا وخودم هى سرکوب کردم وخود را مجازات مى کردم وهى سرزنش مى کردم یک روز رو به شیطان کردم وگفتم من از پس تو بر خواهم آمد ببین چگونه؟! اما وضع خرابتر شد !شاید نشود اینجا خیلى خیلى بخواهم حرفى بزنم چون پرده ى حرمت را خداوند عزیز وجلیل من بر عیب وگناه مى کشاند چون حد او است چون از اختیارات اوست که حى قیوم است وهیچ امرى از او پوشیده نمى ماند من همیشه تلاش مى کردم نمى دانم چگونه توضیح بدهم خیلى خود را از خدا دور مى دانستم طبیعت گناه یا اشتباه همین است تو از رب رب حکیم بر هر امرى جدا مى کند ولى چرا باز مى گردى چون خداوند بر خود رحمت را نوشته کتبتُ على نفسى الرحمه بازگشت یعنى حیاتى دوباره واگر نباشد تو مرده اى پس من بارها مُردم بارها نخواستم سجاده اى پهن کنم حتى نخواستم به خدا نگاه کنم ولى باز مى گشتم چنان که گویى هیچ شرکى مرتکب نشده ام چنان که امروز متولد شدم وذات جهان چیزى جز این نیست از معامله من با خدا خبرى نبود در واقع نمى شد هم با خدا معامله کنى هم ابلیس را نادیده بگیرى جنگ من جنگ هفتادو دو ملت بود وحتى در نبرد با ابلیس هم به کرّات شکست خوردم هر چه زمان مى گذشت من مأیوس تر مى شد م درست است که گاهى حالم خوب مى شد ولى موقتى بود وهى به خود مى گفتم چه مى خواهى خدا که حتى صدایت را نمى شنود
خب من باید تصمیم مى گرفتم مى خواهم از اهل جهنم باشم یابهشت یا هردوى آنها!از اینکه این سالها تنها مسئله خودم بودم مشکلى نداشتم ولى از یک جایى به بعد روح من ازمن جدا شد و من گاهى هیچ کنترلى بر رفتارم نداشتم وآنگاه بودکه خود را تنبیه کردم مثلاً از خوردن غذاى خوشمزه خود را محروم کردم ولى این تنبیه چیز خوبى نبود بیشتر دیوانگى من این بود که سجاده آغشته به ریا به چه درد من مى خورد من چه مثلاً دینى دارم که باید آن را بر دوش خود نهم وبگویم من هم هستم؟!علت چه بود نمیدانستم دیوانگى من از این بدتر نبود که تو هم مى خواهى اشتباه کنى هم گناه کنى هم فکر کنى خداوند تو را در آغوش مى گیرد تمام این اسباب مهیا شد تا من یک روز خیلى وقت پیش تر از این سال چند روز نمازم را قطع کردم وگفتم نماز آدمى مثل من حتى به درد من نمى خوره چه رسد به آنکه جهان وبالاتر همه خدا نظر کند… ولى دلم تنگ حرف زدن با خدا شد یعنى این حسم بود که مى گفت تو باهمین نماز زنده اى خب مى گفتم به چه راهى میرسم وقتى فایده نداره برام…خیلى رهایى من مثل جهاد اکبرِ نه بلکه خود جهاد اکبر بود وهست براى همین است که اینجا هستم وحرف مى زنم من در اوج بى کسى کس داشتم که خدا بود خب از تمریناتم بگم اول اینکه دست از سر شیطان برداشتم !!!!گفتم قبول اما من نزد خدا مى روم واگر خدا مرا پذیرفت پس تو برمن هیچ اراده اى نخواهى داشت اما چگونه من نزد خدا رفتم اول اینکه خبر از شماى دوست شماى استاد نداشتم وگرنه این راه طولانى نمى شد اما اکنون شادم چون فهمیدم مسیر مسیر درستى بود ومن در پیشگاه مقدس خودم وربم سر م را بلند کردم و اما بعد ،شروع کردم در آینه به خود نگاه کردم وگفتم چقدر تو معصوم ونازنین هستى آن وقتها یکى ازمجله هایى را مطالعه مى کردم که حتى از آن آرشیو داشتم سعى کردم تمام آنچه که من را وادار مى کرد یعنى ذهنیت وباور منفى نه به این شکل الان شاید کم اما موثر بود دور شوم از این که بعدها کش پول را بر مچ دستم گذاشتم و هر وقت فکرى غیر از چیزى که به قول شما استاد بزرگوار احساس بد مى داد حتى اگر به نظر خوشایند مى آمدضربه میزدم یا یکى دیگر از تجربه هایم دائم الوضو بودن من وهنگام خواب قرآن را گوش مى کردم تا خوابم مى برد یک بار خوابى دیدم از پشت ستونهایى که از زیبایى مدهوش مى کرد چشم هر بیننده اى را ومن محو تماشا بود م چند ستون بسیار بلندسفید وطراحى شده چه جورى توصیف کنم! آنقدر که نمى توانستم اتنهایش را ببینم ونسیمى خنک وملایم مى وزید خیلى آرام، انگار در طبیعتى بودم که هیچ سبزه اى نداشت با خود دراین اندیشه بودم که اینجا کجاست که صدایى مرا متوجه خودش کرد سلام سلام من بدنبال صدا بودم اما هیچ کس آنجا نبود من هم سلام کردم دوباره آن صدا که صدایى گرم ولطیف بود به گوشم رسید سلام سلام وقتى ازخواب بیدار شدم آنقدر سبک بودم که انگار تمام محدودیتهاى زمان ومکان را پرواز کرده بودم خیلى به این خواب فکر کردم …یک روز مقابل عکس اسماء الهى که مادرم ازحج برایم سوغات آورده بود قرار گرفتم آنها را یک به یک خواندم ناگهان چشمم به سلام افتاد یادم مى آید چند بار خوندم بعد مثل بچه یتیمى گریه کردم از آن روز این ذکر من شد یا سلام وخیلى زیاد ولى فرمواش مى کردم چون از قانون آگاه نبودم باید براى از دست رفتن خود خیلى کارها مى کردم کم کم به خودم علاقمند شدم کم کم متوجه شدم خداوند چقدر به من زیبایى ونعمت داده وهر گاه دوباره خطا مى کردم دیگر بهش فکر نمى کردم ومیگفتم بلاخره من این رفتار را اصلاح مى کنم همه چیز نه یک دفعه آغاز مى شود نه رشد مى کند نه به کمالى مى رسد نه جهنمى را براى خود مى سازد ومن این را زمانى فهمیدم که اینگونه نیست که اگر خداوند بخواهد جهنمى را بر تو مستولى کند با یک بار خطاى تو است اما پذیرنده ى مهربان ورحمتى بى پایان است که من دیر متوجه شدم اما او بر آشکار وپنهان من آگاه است براى همین قضاوتم نمى کند من همه اهتمام این شد که آنچه هستم را خاک کنم ودوباره متولد شوم ودقیقاً همین را به خداوند کریم خود گفتم نم نم مثل قطرات آرام یک باران صبح گاهى شروع شد تحول من .دعایى از قران را آموختم رب اغفر لى وارحمنى وانت خیر الراحمین .رب ان لم تغفر لى وترحمنى لأکونن من الخاسرین ومرتب این ذکر را مى گفتم لا الله الا انت سبحانک انى کنت من الظالمین ولا حول ولا قوه الا بالله العلی العظیم ایاک نعبد وایاک نستعین ودعایى از صحیفه ى سجادیه سه روز به اعکتاف نشستم ونه از روى ناتوانى از عشق که گم کرده بودش…ماه عزیز رجب بود بالاتر ازیک خلوت یک تغییر یک حج درون وقربانى کردن آنچه نمى خواستم باشم. واینکه به جسم شگفت انگیزم توجه کردم و هر تولدى که میشد آغاز زندگى من ویک سال به عمرم خداوند مى بخشید ومن براى خودم کتاب خوب میخریدم عطر مى خریدم خودمو به یک کافه یا یک رستوران دعوت مى کردم ونمى دونم چى بگم الان اشکم در اومد خدا هم هى به من جایزه میداد هیچ روان پزشکى نرفتم هیچ داروى مخدر ى نخوردم تنها با قرآن وخدا وند روزهایم را به شب مى رساندم وبا ذکر خدا آرام مى گرفتم با یاد خدا به هیچ کس هم نمى گفتم چه دردى از درونم تیر میکشه آنقدر که تما م زیبایى هاى زندگیم را تحت الشعاع خودش قرار داد بودهر سال پاکى ورستن روشن ور تجربه میکردم والان وقتى فلاش بک مى زنم فقط میگم خدایا شکرت شکرت که کمکم کردى هزاران هزاران هزاران هزاران ونمى توانم شکر خداوند را وفضل خداوند را بجا بیاورم هرگز وشروع کردم به بخشیدن خودم وبخشیدن اون آدم وبخشیدن خانواده ام وباز بخشیدن خود وعشق ورزیدن بخودم وهرگز این ار فراموش نمى کنم که وقتى بخشیدم چقدر احساسم فرق کرد درخشندگى چشمانم وطرز صحبت کردنم با خودم وخدایم وخیلى خیلى متفاوت شدم وهر سال که میگذرد من عاشق تر از قبل به خودم میشم وحرفهایم باخدا عاشقانه تر شده واینقدر تکرار کردم که مثل یک سفره ى آسمانى در رحمت رب وهاب من باز شد به روى من وگفت بخشیدمت عزیزم
تو آزاد شدى تو رها شدى این آزادى مبارکت باشه قدرشو بدون دختر زیباو دوست داشتنى
واین هدایت به فایلهاى استاد که من هیچ شناختى وهیچ اسمى از ایشون نشنیده بودم داریم !؟؟پاداش صبر واندوهگین نشدن بهتر از این من که سراغ ندارم هرکس اینجا خودش یک معجزه است در درون خودش
ممنونم پاى حرفام نشستید صبورى کردید
سپاسگزارم از عشق الهى شما استاد عزیزم واز گروه بى مثال شما ودوستان نازنینم ❤️🌹🌹❤️