«چند باور قدرتمندکننده» برای رفع احساس گناه - صفحه 314
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-37.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2017-01-21 00:00:002024-06-09 14:55:43«چند باور قدرتمندکننده» برای رفع احساس گناهشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام به استاد زندگیم سلام به همراهانم در مسیر خوشبختی و ثروت و آرامش.
امروز بواسطه نشانه روز به روزشمار زندگی و فصل اول قسمت اول هدایت شدم خدایا هزاران بار شکر که هر روز نشونه و یا هدایتی را از جانبت دریافت می کنم.
میخوام هر روز مطابق حرف استاد در این سفرنامه ردپا بذارم و اینجوری خودم رو در این مسیر ثابت قدم تر نگه دارم.
واقعا استاد درست موفقیت سراغ یک ذهن آرام میره من هیچ وقت ندیدم افرادی که استرس دارن یا عصبی هستن آدم های موفقی باشن اصلا یه چیز دیگه خیلی اوقات با خودمون نشستیم و خلوت کردیم اونجاست که خیلی از باورهای محدودکننده به سراغمون میان مثلا با دیدن یک ماشین مدل بالا تو دلمون میگین اینا مال از ما بهترون یا مثلا من کجا و این ماشین کجا وقتی ما خودمون لایق خوشبختی و زندگی خوب نمیدونیم از خدا چی میخوایم اصلا برای چی دعا می کنیم دعا می کنیم که حاجتمون رو نگرفتیم بگیم خدا منو فراموش کرده نه خدا ما رو هرگز فراموش نمی کنه این ماییم که خدا رو فراموش کردیم اونم بخاطر چی میگیم بنده رو سیاه خداییم آخه این چه حرف بیخودی خدا با اون بزرگیش هیچی نمیگه آبروی ما رو حفظ می کنه اون وقت ما همش با احساس گناهی که از طرف جامعه خرافه های دینی باور اکثریت مردم خودمونو لایق بندگی خدای مهربونمون نمیدونیم و تو بدبختی و بیچارگی دست و پا میزنیم.
بیایم از همین امشب شروع کنیم بگیم خدایا میدونم تو عاشق منی منم عاشق توام میخوام ظرف وجودم به اندازه ای بزرگ کنم که لیاقت تمامی نعمات تو رو داشته باشه و میدونم تو از من بیشتر مشتاقی که من خوشبخت و سعادتمند باشم.
همگی در پناا الله یکتایی که با اگاهی های استاد شناختیم موفق و پیروز باشید.
بعد مدت ها برگشتم کلی تجربه کسب کردم حالا قراره با فایلا ارتباطشون بدم کلی ترقی وپیشرفت کنم و کنیم
اصلا حس کامت گذاشتن تو این سایت هم متفاوته لعنتی هایه جذاب 😍
خدارو شکر ک در این مداریم
مدار خداوند مدارمدار ها
واقعا همه هر کسی ک لایق هدایت شون ب این سایت هست رو تحسین میکنم و تبریک میگم ب خودم و خودمون ک چقد ما متفاوت هستیم چقد ما ها بنده هایه خالصی هستیم ک چنین جاییی هدایت شدیم دست کم گرفتن خودمون شرکه ب والله خدا وقتی مارو افرید ب خودش احس گفت چه بشری افریدم
خدارو شکر ک چنین خداییی هست حواسش به ماس روحش در ماس اصلا ما خود الله هستیم باید هرچیز غیر خداییی هست رو از خودمون دور کنیم ترس وحشت شرک …….
و اول باید فکر کنیم فکر اخ اخ اخ ی فکر درست چقد کارو راهو برامون راحت میکنه و فقط کافیه کمی ها کمی استفادش کنیم بعد میوفته رو چرخه ناخود اگاه همه چی درست میشه همه کارا مشکلات بازی میشه ……
این احساس گناهو واقعا خیلی خوب میفهممم الان ک کجا چه فرصت هاییی رو بخاطرش از دست دادم ولی مهم نیست همین ک میتونم درک کنم علت از دست دادن اون فرصت ها چی بوده از کجا اب میخوره دیگه رخ نمیده بده هم مشکلی نیست حلش میکنیم حل کردن بیزیم ایَشیمیز 😎
…..
مرسی خدا مرسی دوستان سفر اغاز شد بسم الله اولش چنین خوبه اخرش نگم براتون عالی خواهد شد
سلام استاد
کامنت میذارم بخاطر حرفهایی که شما در فایل توضیحات سفرنامه گفتین
خیلی اهل کامنت گذاشتن نبودم دو تا دلیل رو درک کردم برای این حالت خودم من دنبال این بودم که نتایج بزرگ بدست بیارم بعد بنویسم چون قانون تکامل رو درک نکرده بودم
شاید دلیل بعدی عجیب باشه اما اینم به همون قبلی ربط داره من با خودم میگفتم که هرکی مدت طولانیتری هست که عضو سایته لزوما بیشتر باید پیشرفت کرده باشه و نتیجه گرفته باشه و کامنت هاش هم باید عالی باشه چون باید رو خودش طبیعتا کار کرده باشه و نتیجش هم باید پیشرفت باشه
واقعا این نوع نگاه اشتباه بود و هست
قانون تکامل اصل هست
میدونین من از زیر صفر از خیلی زیر صفر اومدم بالا
تو همه جنبه ها
اما موضوع این فایل، استاد سالهای خیلی زیادی در دوران بچگی تا نوجوانی شب های احیا با مامانم میرفتم احیا تو ماه رمضون ها
بزرگترین و شدیدترین تخریب حوزه عزت نفس من تو همونجا صورت میگرفت
حتما دیگه همه میدونن که پر از شرک هست این فضاها
نکته ای که عزت نفس منو نابود کرد و در طی سالیان بشکل خیلی پررنگ موفق شد درمن حس بی ارزشی ایجاد کنه همین بود
میگفتن امام فلانی رو واسطه قرار بدین ما که در درگاه خدا جایی نداریم خدا که بما توجهی نمیکنه ما که اونقدر ارزشمند نیستیم اگر خواسته ای داریم راحت بخداوند بگیم
خدایی رو به تصویرکشیده بودن که نه برای من ارزش و اهمیتی قائل هست نه منو یادش میاد… منوقابل نمیدونه
اون منو آفریده ول کرده به حال خودم اگر چیزی میخوام بایداز اماما بخوایم
خدا میدونه چقدر میگفتن و تکرار میکردن که ما گناهکاریم
منم نوجوون بودم داشت شخصیتم شکل میگرفت این احساس گناه رو بمن اون سالها القا کردن اوووه سالهای طولانی در زندگیم اینطوری بود
واقعا احساس بی ارزشی و حقارت و پستی میکردم چون خیلی از کلام اونا در مجالسی که گفتم تاثیر میگرفتم
یادم میاد وقتی اونا میگفتن ما گناهکاریم من باخودم میگفتم من به کی بدی کردم و چرا گناهکارم… ولی تکرار این حرفا و بودن تو اون فضاها تاثیر خودش رو گذاشت مگر میشه تاثیر نداشته باشه
الکی الکی حس گناهکار بودن در وجودم شکل گرفت
چون میگفتن من بعنوان یه انسان معمولی نمیتونم با خدا گفت و گو کنم نمیتونم ازش درخواستی داشته باشم و باید به این امام و اون امام و امامزاده بگم
اینقدر حس بی ارزشی در وجودم بووووود که خدا میدونه من باخودم این فکرا رو تکرار میکردم این باور محدود کننده شرک آلود خیلی قویتر میشد وتعمیم پیدا میکرد به بقیه جنبه های زندگیم
آها راستی میگفتن شاید لیاقت این خواسته رو که الان داری نداشته باشی این حسم بهم میداد حرفاشون که من آدم بی لیاقتی هستم
هنوز بخوبی یادم میاد تازه باشما آشناشده بودم وقتی به یه درکی رسیدم از حرفاتون خیلی برام مهم بود قبل از این که دوره ای ازشما بخرم باهمین فایلای رایگان خودم بتونم خودمو بشناسم
و استاد چقدر من تمرکز گذاشتم رو این کار خودمو حلاجی کردم باور کن من به درون خودم سفر کردم
یادم میاد وقتی میخواستم خودمو بشناسم ببینم چه افکار قدرتمندکننده و محدود کننده ای دارم دقیقا مثل حرکت تو یه جنگل انبوه متراکم و درهم تنیده بود
برای من خیلی مهم بود خودم اول باورهای محدودکننده مو بشناسم قبل از این که تو بگی
یادته تو سریال زندگی در بهشت موقع هرس کردن و تمیز کردن درختای پارادایس وقتی درختاو درختچه های هرز تو هم گیر کرده بودن میگفتی باورهای محدود کننده هم این مدلی همشون بهم چسبیدن
استاد اون در هم تنیدگی و تو هم رفتگی درختارو تو جنگل ذهن خودم تجربه کردم لمس کردم
فقط خدا میدونه این باور احساس گناه که در پی اون بسیار حس بی ارزش بودن بهت میده چه جوری همه جنبه های زندگی منو تحت تاثیرقرار داده بود سالها در تاریکی مطلق
با رویاهایی که عاشقانه و بااشتیاق فراوان دنبالشون میکردم اما هرگز ماشینم حرکت نکرد یا حرکت قابل توجهی نکرد بارها شکست خوردم چون واقعا تو عمیقترین لایه های وجودم بی ارزش میدونستم خودمو و نالایق و خانم شایسته راست میگه حقیقت رو نوشته امکان نداره کسی بدون این باورها بشکل مثبتش بتونه موفقیتی بدست بیاره
خیلی رو خودم کار کردم وقتی به تازگی احساس ارزشمندی تو وجودم داشت شکل میگرفت یعنی در درون خودمو ارزشمند حس میکردم وااای جهان عوض شده بود یه رنگ دیگه شده بود حس میکردم غنی شدم حس میکردم از زیر خاکستر اومدم بیرون
حس میکردم شادی و خوشحالیم یجور دیگه شده
انگار درونم تهی بوده باشه حالا داشت پر میشد
استاد برای اولین بار در زندگیم بود که خودمو دوست داشتم و اولین بار بود که حس میکردم خودمو دوست دارم
خدا میدونه من با کار کردن ذو عزت نفسم چه حس های نابی رو تجربه کردم
بخدا همه چیزه این عزت نفس
خدارو صدهزارمرتبه شکر برای این مسیر زیبا که بسمتش هدایت شدم
خدارو میلیون ها مرتبه شکر برای این سایت
اینجا موهبت خیلی بزرگیه خداوند به همه ما داده
یه جمع فوق العاده ی رو به رشد
دوستای واقعی
بستر زیبا و مهیا برای رشد کردن بالنده شدن برای ساختن شخصیت بهتر
و چقدر دیدگاه های من در مورد جهان خودم و خداوندی که منو آفرید تغییر کرد….. حجم زیاد و وسیعی از تغییرات همه جانبه
و داشتن شخصیت بهتری که این دلپذیرترین و شیرینترین قسمتش برای من بوده رویای من داشتن شخصیت بهتری بوده این برام اصل بوده ارزش بوده
اینقدررر خوشحال میشم خدارو شکر میکنم بارها و بارها اینقدرذوق میکنم وقتی این کائنات یه جوری به یه زبونی بهم میفهمونه به شخصیت بهتری تبدیل شدم
من بزرگ شدم عالی شدم خدارو صدهزارمرتبه شکر
من با همه وجودم اهمیت این دو باور احساس ارزشمندی و لیاقت رو در زندگیم درک کردم
هر دو روی سکه رو دیدم هم وقتی اصلا نداشتمشون و خیلی خیلی منفی بود افکارم
هم وقتی شروع به تغییرکردم وقتی جوونه زد یه کوچولو رشد وقتی در درون خودم حسش کردم
وقتی دیدم آدم دیگه ای شدم و….
این دو باور مثل پی ساختمون میمونن مثل ستون هاش هستن
امکان نداره بدون این دوباور و داشتن احساس انسان بتونه بنایی از موفقیتو خوشبختی و حس خوب برای خودش خلق کنه
اینا اصل و اساس هستن همه چی از اینجا شروع میشه
برای من اینجوری بوده که لایه لایه وجود خودمو بررسی کردم و به عمق رفتم و ارتباط باورهارو با هم دیدم و تحلیل کردم و به اینا رسیدم
اینا ریشه بود
تو سفری که من به درون خودم داشتم ریشه ای بودنشو به خوبی دیدم درک کردم
اصلا کل زندگیم تاثیر این افکارو در جهت مثبت و منفی نشون میده
تا بی نهایت میشه روش، کار کرد
سلام
منم مثل شما گیر این آدم های مذهبی افتادم که انگار اونا فقط خدا رو میشناسن و خدا حتما طبق گفته اون ها عمل میکنه
این افراد که در مساجد سخنرانی میکردن اینقدر محکم از اون دنیا و عذاب جهنم می گفتن که انگار چند باری به قیامت سفر کردن و برگشتن .
من یک دوره اینقدر از این آدما حرف شنوی داشتم به خودم اومدم دیدم خودم را یک آدم گناه کار به تمام معنا می دانستم که برای بخشش باید روی پای پیامبر می افتادم تا پیامبر به خدا بگه که من رو ببخشه
اینقدر خدا برام محدود شده بود که نسبت به هر کسی که مثل من فکر نمی کرد جبهه گیری میکردم(در مورد خدا)
شکر خدا آشنایی من با قانون و بعد هدایت شدن به این سایت کاری کرده که احساس گناه رو از خودم دور کنم و سفت و سخت روی باور لیاقت کار کنم
ممنونم خدا جون
سلام استاد
کامنت میذارم بخاطر حرفهایی که شما در فایل توضیحات سفرنامه گفتین
خیلی اهل کامنت گذاشتن نبودم دو تا دلیل رو درک کردم برای این حالت خودم من دنبال این بودم که نتایج بزرگ بدست بیارم بعد بنویسم چون قانون تکامل رو درک نکرده بودم
شاید دلیل بعدی عجیب باشه اما اینم به همون قبلی ربط داره من با خودم میگفتم که هرکی مدت طولانیتری هست که عضو سایته لزوما بیشتر باید پیشرفت کرده باشه و نتیجه گرفته باشه و کامنت هاش هم باید عالی باشه چون باید رو خودش طبیعتا کار کرده باشه و نتیجش هم باید پیشرفت باشه
خجالت میکشیدم کامنت بذارم بقیه اعضای سایت بخونن بگن نظراتش خوب نبود با توجه به تعداد روزی که عضو سایت هست
چون خودم همچین نگاهی به کامنت هاداشتم ولی ناآگاهانه بود شاید یک یا دوماه باشه که به شکل دقیق و روشن تونستم بفهمم چرا کامنت نمیذارم
چون یجورایی خودمو پیشاپیش با بقیه اعضای سایت مقایسه میکردم و از این که دستاوردهام بزرگ نبوده خجالت میکشیدم
واقعا این نوع نگاه اشتباه بود و هست
قانون تکامل اصل هست هرکسی مسیر تکاملی خودشو طی میکنه
نمیشه فهمید کی با چه باورهایی این مسیر و به چه شکلی طی کرده
این نشون میده چقدر هنوزم حرف و نظرات دیگران برام مهمه و ملاک عمل کردنم قرار میدادم
البته ناآگاهانه واقعا متوجه نبودم
میدونین من از زیر صفر از خیلی زیر صفر اومدم بالا
تو همه جنبه ها
اما موضوع این فایل، استاد سالهای خیلی زیادی در دوران بچگی تا نوجوانی شب های احیا با مامانم میرفتم احیا تو ماه رمضون ها
بزرگترین و شدیدترین تخریب حوزه عزت نفس من تو همونجا صورت میگرفت
حتما دیگه همه میدونن که پر از شرک هست این فضاها
نکته ای که عزت نفس منو نابود کرد و در طی سالیان بشکل خیلی پررنگ موفق شد درمن حس بی ارزشی ایجاد کنه همین بود
میگفتن امام فلانی رو واسطه قرار بدین ما که در درگاه خدا جایی نداریم خدا که بما توجهی نمیکنه ما که اونقدر ارزشمند نیستیم اگر خواسته ای داریم راحت بخداوند بگیم
خدایی رو به تصویرکشیده بودن که نه برای من ارزش و اهمیتی قائل هست نه منو یادش میاد… منوقابل نمیدونه
اون منو آفریده ول کرده به حال خودم اگر چیزی میخوام بایداز اماما بخوایم
خدا میدونه چقدر میگفتن و تکرار میکردن که ما گناهکاریم
منم نوجوون بودم داشت شخصیتم شکل میگرفت این احساس گناه رو بمن اون سالها القا کردن اوووه سالهای طولانی در زندگیم اینطوری بود
واقعا احساس بی ارزشی و حقارت و پستی میکردم چون خیلی از کلام اونا در مجالسی که گفتم تاثیر میگرفتم
یادم میاد وقتی اونا میگفتن ما گناهکاریم من باخودم میگفتم من به کی بدی کردم و چرا گناهکارم… ولی تکرار این حرفا و بودن تو اون فضاها تاثیر خودش رو گذاشت مگر میشه تاثیر نداشته باشه
الکی الکی حس گناهکار بودن در وجودم شکل گرفت
چون میگفتن من بعنوان یه انسان معمولی نمیتونم با خدا گفت و گو کنم نمیتونم ازش درخواستی داشته باشم و باید به این امام و اون امام و امامزاده بگم
اینقدر حس بی ارزشی در وجودم بووووود که خدا میدونه من باخودم این فکرا رو تکرار میکردم این باور محدود کننده شرک آلود خیلی قویتر میشد وتعمیم پیدا میکرد به بقیه جنبه های زندگیم
آها راستی میگفتن شاید لیاقت این خواسته رو که الان داری نداشته باشی این حسم بهم میداد حرفاشون که من آدم بی لیاقتی هستم
هنوز بخوبی یادم میاد تازه باشما آشناشده بودم وقتی به یه درکی رسیدم از حرفاتون خیلی برام مهم بود قبل از این که دوره ای ازشما بخرم باهمین فایلای رایگان خودم بتونم خودمو بشناسم
و استاد چقدر من تمرکز گذاشتم رو این کار خودمو حلاجی کردم باور کن من به درون خودم سفر کردم
یادم میاد وقتی میخواستم خودمو بشناسم ببینم چه افکار قدرتمندکننده و محدود کننده ای دارم دقیقا مثل حرکت تو یه جنگل انبوه متراکم و درهم تنیده بود
برای من خیلی مهم بود خودم اول باورهای محدودکننده مو بشناسم قبل از این که تو بگی
یادته تو سریال زندگی در بهشت موقع هرس کردن و تمیز کردن درختای پارادایس وقتی درختاو درختچه های هرز تو هم گیر کرده بودن میگفتی باورهای محدود کننده هم این مدلی همشون بهم چسبیدن
استاد اون در هم تنیدگی و تو هم رفتگی درختارو تو جنگل ذهن خودم تجربه کردم لمس کردم
فقط خدا میدونه این باور احساس گناه که در پی اون بسیار حس بی ارزش بودن بهت میده چه جوری همه جنبه های زندگی منو تحت تاثیرقرار داده بود سالها در تاریکی مطلق
با رویاهایی که عاشقانه و بااشتیاق فراوان دنبالشون میکردم اما هرگز ماشینم حرکت نکرد یا حرکت قابل توجهی نکرد بارها شکست خوردم چون واقعا تو عمیقترین لایه های وجودم بی ارزش میدونستم خودمو و نالایق و خانم شایسته راست میگه حقیقت رو نوشته امکان نداره کسی بدون این باورها بشکل مثبتش بتونه موفقیتی بدست بیاره
خیلی رو خودم کار کردم وقتی به تازگی احساس ارزشمندی تو وجودم داشت شکل میگرفت یعنی در درون خودمو ارزشمند حس میکردم وااای جهان عوض شده بود یه رنگ دیگه شده بود حس میکردم غنی شدم حس میکردم از زیر خاکستر اومدم بیرون
حس میکردم شادی و خوشحالیم یجور دیگه شده
انگار درونم تهی بوده باشه حالا داشت پر میشد
استاد برای اولین بار در زندگیم بود که خودمو دوست داشتم و اولین بار بود که حس میکردم خودمو دوست دارم
خدا میدونه من با کار کردن ذو عزت نفسم چه حس های نابی رو تجربه کردم
بخدا همه چیزه این عزت نفس
خدارو صدهزارمرتبه شکر برای این مسیر زیبا که بسمتش هدایت شدم
خدارو میلیون ها مرتبه شکر برای این سایت
اینجا موهبت خیلی بزرگیه خداوند به همه ما داده
یه جمع فوق العاده ی رو به رشد
دوستای واقعی
بستر زیبا و مهیا برای رشد کردن بالنده شدن برای ساختن شخصیت بهتر
و چقدر دیدگاه های من در مورد جهان خودم و خداوندی که منو آفرید تغییر کرد….. حجم زیاد و وسیعی از تغییرات همه جانبه
و داشتن شخصیت بهتری که این دلپذیرترین و شیرینترین قسمتش برای من بوده رویای من داشتن شخصیت بهتری بوده این برام اصل بوده ارزش بوده
اینقدررر خوشحال میشم خدارو شکر میکنم بارها و بارها اینقدرذوق میکنم وقتی این کائنات یه جوری به یه زبونی بهم میفهمونه به شخصیت بهتری تبدیل شدم
من بزرگ شدم عالی شدم خدارو صدهزارمرتبه شکر
من با همه وجودم اهمیت این دو باور احساس ارزشمندی و لیاقت رو در زندگیم درک کردم
هر دو روی سکه رو دیدم هم وقتی اصلا نداشتمشون و خیلی خیلی منفی بود افکارم
هم وقتی شروع به تغییرکردم وقتی جوونه زد یه کوچولو رشد وقتی در درون خودم حسش کردم
وقتی دیدم آدم دیگه ای شدم و….
این دو باور مثل پی ساختمون میمونن مثل ستون هاش هستن
امکان نداره بدون این دوباور و داشتن احساس انسان بتونه بنایی از موفقیتو خوشبختی و حس خوب برای خودش خلق کنه
اینا اصل و اساس هستن همه چی از اینجا شروع میشه
برای من اینجوری بوده که لایه لایه وجود خودمو بررسی کردم و به عمق رفتم و ارتباط باورهارو با هم دیدم و تحلیل کردم و به اینا رسیدم
اینا ریشه بود
تو سفری که من به درون خودم داشتم ریشه ای بودنشو به خوبی دیدم درک کردم
اصلا کل زندگیم تاثیر این افکارو در جهت مثبت و منفی نشون میده
تا بی نهایت میشه روش، کار کرد
به نام خدای بخشنده و هدایتگر
۹۹/۱۱/۲۰
دومین ردپا👣👣👣
به امید خدا بعد ۵روز پرونده این قسمت از سفرنامه بسته شد.
(البته منظورم این نیست که دیگه باهاش کاری ندارم و تموم شد و بعد چندروزم فراموش میشه!! اتفاقا حالا حالاها باهاش کار دارم)
به قول دوست عزیزمون تو کامنت های همین بخش گفتن:
[[ فکر میکردم چون روز اول،روز دوم،….گفته
بایدتو هر روز یک قسمتو بازکنم و هر طور شده تمرینات و برداشتمو تو همون روز انجام بدم که سریع تموم شه.
🔴اما الان فهمیدم مسیری که داره طی میشه خودش هدفه!!🔴
ینی اون چیزی که قراره در پایان این سفرنامه بدست بیارم در هر مرحله به عنوان “روز” مشخص شده و این کلمه “روز” منو وارد تله محدودیت که فقط ۲۴ ساعت وقت داری و باید سریع انجامش بدی انداخته بود
حالا که عجله ای نداریم
هر مرحله ازین سفر با برکت رو با فراغ بال ادامه میدیم.
مثه استادعباسمنش که تو سفر به دور امریکاش میگفت هیچ عجله ای نداشتم هدف اصلیم ((لذت بردن از محیط و استفاده از لحظه)) ست
فارغ از بعد زمانی و مکانی و هر محدودیتی….
من قبلا فقط میخاستم به تهش برسم
میخاستم غول اخرشو ببینم و بذارمش کنار…]]
مثل این دوستمون من هم آروم آروم دارم پیش میرم.
و قرار نیست هرروز یک فایل رو سرسری ببینم و رد بشم!
دیگه نمیخوام خودمو گول بزنم!
بگم خب حالا منم مثه بقیه این سفرنامه رو شروع کردم و سر ۴۰روز هم تمومش میکنم و از آخرشم ادعا کنم که یک آدم دیگه ایی شدم!!
و فقط ادای آدمای تغییر کرده رو در بیارم!!
نه…قراره واقـــــــعا تغییر کنم…..❤
پس باید براش وقت بزارم…
باید تمرکز بزارم….
باید تکـــــــرار کنم….
کامنت های منتخب(لایک شده) مکمل خوبی هستن در کنار فایل و توضیحات استاد در مورد همون موضوع موردنظر
من ۳روزه که فقط دارم کامنت های منتخب این فایل رو میخونم.
۲ ۳دور تاحالا خوندم و نکات مهمش رو جدا و نت برداری کردم.
چون بیشتریاشون همون حرفهای مهم استاد رو با یکسری منطق های درست و مثال های زیبا باز کردن و این به من خیلی کمک کرد تو درک بهتر این قضیه….
باورهای خیلی خوبی استاد در مورد اینکه خیلی راحت بتونیم احساس گناه رو از خودمون دور کنیم و به احساس خوب برسیم گفتن…
عالی بودن👍
چکیده کل این فایل و مهمترینش (از نگاهه خودم و در حد درک و آگاهیم):
🔴احساس گناه رو چجوری از خودمون دور کنیم؟؟؟
وقتی احساس گناه میکنید اولین سوالی که باید از خودتون بپرسید اینه که:
⁉چطور باید به این موضوع نگاه کنم تا به احساس بهتری برسم؟؟؟
و بعد بشینید با خودتون صحبت کنید و این باورها و دیدگاه ها رو تکــــراااار کنید تا به احساس خوب برسید:
✔من نمیتونم زندگی کسی رو نابود کنم!
من هر بدی ایی کنم به خودم کردم…
✔من توانایی تغییر زندگی کسی رو ندارم!
✔خداوند بخشنده و توابِ و از خطاهای من میگذره…
✔بواسطه همین اشتباهات و خطاهاست که من بزرگتر میشم و تجربه کسب میکنم!
✔هرکسی مسئول زندگی خودشه…
همینطور که هیچکس نمیتونه تو زندگی من تاثیر بزاره تا وقتی که [[خودم نخوام]]، منم نمیتونم تو زندگی بقیه تاثیر بزارم تا وقتی که [[خودش نخواد]]
✔با این احساس گناهی که دارم فقط باعث میشم خطاهام بیشتر وبیشتر بشه!
✔من اگر با خدا هماهنگ باشم و در مسیر درست باشم همه رفتارهام [[خود به خود]] درسته…اصولا اشتباه نمیکنم…
✔من وقتی در مدار درست و هماهنگ با انرژی منبع باشم [[هدایت شده هستم]]❤❤
چه دیدگاه زیبا و قشنگی😍😍
یعنی خدا حامی و پشتیبان من میشه و هدایتم میکنه و نمیزاره خطا کنم😍😍
خداوند عاشق منه…❤❤❤
✔من انسان ارزشمندی ام. چون از خدام…
من به هیچ وجه نباید خودمو بخاطر اشتباهاتم سرزنش کنم…من با این اشتباهات تجربه بدست میارم…
من اگر مدام تمرکزم رو اشتباهاتم باشه هیچوقت پیشرفت نمیکنم!
تازه باعث میشم با این توجه به ناخواسته خطاهام هی بیشتر و بیشتر بشه!
✔اگر احساس گناه داشته باشم اتفاقات بدتری رو تجربه میکنم.
چون قانون اینه↩ احساس بد=اتفاقات بد
اینها باورهای بسیار عالی ایی بود که من از دل این فایل درک کردم و یادداشت شون کردم…
به من که خیلی کمک کرد…
ممنون استاد عزیزم🙏
سلام بر خداوند جان و خرد
درود خدمت تمامی دوستان امیدوارم در پرتو حق تعالی شاد، پیروز و با احساس خوب باشیم همگی!
خدا قوت آقای عباسمنش، خانم شایسته و سایر کادر اجرایی سایت!
بسیار فایل فوق العاده و آموزنده ای بود!
درس ها و نکات این فایل:
ما باید بفهمیم جهان و قوانین خداوند چه هستند و چگونه کار می کنند!
باید قرآن را مطالعه کنیم!
کتاب قرآن، چیزی فراتر از افکار زمینی است!!!
باید به مسائل و موضوعاتی فکر کنیم، که برای ما نتیجه ای مناسب داشته باشند!
فکر کردن به مسائل حاشیه ای مانند: جن، روح و …؛ به ما کمکی نمی کنند که هیچ، چند پله پایین تر هم ما را میکشند!
باید به پرسش و پاسخ هایی فکر کنیم، که به ما در بهبود زندگیمان کمک می کنند!
و به ما آرامش می دهند!
به ما می گویند که چطور می توانیم:
ثروتمند شویم!
سلامت شویم!
موفق شویم!
روابط عالی داشته باشیم!
از تمام نعمت های خداوند استفاده کنیم!
ایمان مان به خداوند بیشتر شود!
و …!
احساس گناه یعنی عذاب وجدان داشتن!
و متقابلا در هر فرهنگی، یک نوع عذاب وجدان وجود دارد!
کشور به کشور و حتی شهر به شهر این عذاب وجدان ها با هم تفاوت دارند!
مثل انواع خاک سپاری کردن ها و انواع برخورد کردن ها با فوت افراد!
باید از خودمان بپرسیم چه کسی و یا چه چیزی برای ما نوع گناه و وجدان را مشخص می کند!؟
چه مرجعی اینکار را انجام می دهد!؟
آیا اصلا اینها درست هستند یا نه!؟
هر چقدر بیشتر جهان ها و فرهنگ های دیگر را ببینیم و بررسی کنیم!
پخته تر می شویم و بهتر می توانیم تصمیم گیری کنیم و یا عملی را انجام دهیم!
یعنی باید از دایره ی راحتی خودمان بیرون بیاییم تا بتوانیم پیشرفت کنیم!!!
فرهنگ ها آنقدر قدرتمند هستند که حتی نوع تغذیه را در هر جامعه مشخص می کنند!
خیلی از مسائلی که ما به چشم گناه به آن نگاه می کنیم به دلیل نوع وجدانمان است و نوع وجدان هم بسته به هر فرهنگ تغییر می کند!
هر چقدر ما بزرگتر می شویم و به نوع فرهنگمان نگاه می کنیم و به آن مسلط می شویم!
متوجه ی این میشویم که نوع وجدان و افکار ما شبیه همان فرهنگمان هست که خیلی موارد اشتباه در آن وجود دارد!
اگر در مورد بخشندگی گناهان و شناخت خداوند قرآن را ملاک قرار دهیم؛ دیدگاه مان خیلی تغییر می کند و متوجه می شویم که:
خداوند فقط شرک وَرزیدن را غیر قابل بخشش، اعلام کرده است!
نوع وجدان ما نباید تحریف شده باشد!
نباید ما را گول بزند!
خیلی از انواع وجدان ها و گناهان دروغی بیش نیست!
پس باید به آنها شک کرد!!!
خداوند بسیار تواب است!
و ما این توابیت را می توانیم در داستان های حضرت موسی و یونس مشاهده کنیم!
در قرآن چیزی به نام حق الناس وجود ندارد!
چون بر طبق قرآن ما نمی توانیم به چیز یا فرد دیگری به غیر از خودمان ظلم کنیم!
خداوند به ما ظلم نمی کند!
بلکه این خود ما هستیم که با اعمالمان به خود ظلم می کنیم!
ما توانایی تغییر سرنوشتی بیرون از خود را نداریم!
بر خلاف آنچه که در رسانه ها و جامعه به ما به طُرُق مختلف خورانیده شده!
ما توانایی بدبخت کردن یا تخریب انسانی را نداریم مگر اینکه آن انسان خودش این موضوع را باور کند که کسی می تواند به او آسیب بزند!
اما اگر آن انسان در مدار درست باشد و با خودش و جهان در صلح باشد؛ هیچکسی نه تنها نمی تواند به او بدی کند بلکه همه ی افراد به نوعی به پیشرفت او کمک می کنند!
برای مثال:
اگر مادری چندین سال به درگاه خداوند دعا و التماس کند؛ که فرزندش اعتیاد به یک چیز بد (که این چیز بد باز هم به نوع فرهنگ و نگرش ما بر می گردد!) را ترک کند؛ اگر خود فرزند نخواهد، هیچوقت آن مادر به هدفش نمی رسد!
ما فقط می توانیم به خودمان کمک کنیم و سبب خیر و خوبی برای خودمان باشیم!
قرآن یک کتاب فرکانسی است!
که درکش بسیار در زندگی ارزشمند خواهد بود!
اگر ما بخواهیم به کسی بدی کنیم، در اصل به خودمان آن بدی بر می گردد!
مانند داستان حضرت یوسف!
و بالعکس یعنی وقتی به بقیه عشق می ورزیم، یعنی داریم به بزرگتر شدن و موفقتر شدن خودمان کمک می کنیم!
خیلی از باورهای غلط بخاطر دیدن فیلم های نامناسب به وجود آمده است!
حتی ما با کشتن افراد هم نمی توانیم، به آنها بدی کرده و یا آنها را نابود کنیم!
مانند: داستان امام حسین (ع)!
یک عبارت تاکیدی عالی برای این بخش:
۳× من به هیچ عنوان توانایی تخریب و یا تغییر زندگی کسی را ندارم و نمی توانم به کسی کمک کنم اگر خودش نخواهد و من فقط می توانم کاری که بهم احساس خوب می دهد و در مسیر خداوند است؛ انجام دهم!
اگر ما داریم این مطالب را از استاد فرا می گیریم به دلیل این است که:
ما و استاد در یک مدار و فرکانس قرار داریم!
اما هر فرد باز هم در این فرکانس و مدار مشخص، در یک جای خاص قرار دارد!
چون باورها و تعهدها متفاوت هستند!
و ما تا زمانی این مطالب را از استاد و در این سایت یاد می گیریم که در این فرکانس و مدار باشیم!
و استاد هم به همین شکل!
ما باید خداوند را عاشق خودمان بدانیم!
۲ تا عبارت تاکیدی خوب برای این بخش:
۳× خداوند عاشق من است!
۳× خداوند بسیار تواب است و او مرا خلق کرده و درون من قرار دارد و من بخشی از خداوند هستم!
خیلی از پیشرفت ها و تجربیات بشریت بخاطر خطاها و اشتباهات بوجود آمده!
و به قول معروف: آب که از سر گذشت چه یک وجب، چه صد وجب، در این دنیا معنایی ندارد!
پیشرفت های بزرگ بشر وقتی بوده که به تضاد و مشکل برخورده است!
وقتی بوده که مرتکب خطا شده است!
مانند:
داستان ناسا!
داستان تایتانیک!
داستان قطار آیس آلمان!
داستان قطار فرانسه!
و …!
از اشتباهات باید درس گرفت و ما وقتی احساس گناه داشته باشیم فقط باعث بیشتر و بیشتر شدن تکرار یک خطا می شویم!
اگر خودمان را در مدار درست قرار دهیم!
اشتباه نمی کنیم!
هدایت می شویم!
و خداوند بر ما درود و رحمت می فرستد!
این نکته را باید بدانیم که ما با موضوعات مختلف مورد سنجش قرار می گیریم!
و فقط می توانیم با صبور بودن و احساس خوب داشتن از این سنجش ها و امتحانات سر بلند بیرون بیاییم!
مهمترین ویژگی صبور بودن: احساس آرامش و لبخند زدن است!
باید با استفاده از اهرم رنج و لذّت احساسات مان را کنترل کنیم!
و بدانیم که:
احساس خوب مساوی است با اتفاقات خوب و احساس بد مساوی است با اتفاقات بد!
این شالوده ی کل قوانین کیهانی و خلاصه ای مختصر از آن است!!!
مهمترین عامل موفقیت، عزّت نفس است و مهمترین قسمت عزّت نفس احساس خودشناسی است که با احساس گناه داشتن تضاد دارد!
هدف زندگی ما باید هماهنگی با قوانین کیهانی باشد!
ما با انجام تمرینات استاد و تکرار و تکرار آنها می توانیم باورها، افکار، شخصیت و رفتارهای خود را تغییر دهیم!
وقتی اینها تغییر کنند؛ اتفاقات و شرایط زندگی مان نیز تغییر می کنند!
باید در این راه ایمانی پولادین به خرج دهیم و اطمینان و یقین داشته باشیم که این راه ما را به سعادت حقیقی می رساند!
بسیار فایل عالی بود و کلی درس و جای گفتگو داشت!
سپاسگزار خداوندی هستم که من را به مسیرهای اعتماد به نفس، ثروت و با ایمانی هدایت می کند!
ممنونم آقای عباسمنش، خانم شایسته و سایر کادر اجرایی سایت!
در پناه خداوند ثروتمند، متعهد و آگاه باشیم همگی در دنیا و آخرت!
آرین عبّاسی ۱۷ ساله از تهران!
من بهترین هستم چون به خود و خدای خودم ایمان دارم و با انجام الهامات خداوند، ایده ها و تمارین استاد به تمامی خواسته ها و اهدافم می رسم!
بدرود!
سلام استاد عزیزم
سلام نورای عزیزم
سلام دوستان عزیزم
🌸🌸🌸🌸🌸
امروز به خودم تعهد دادم تا کامنت بذارم مثل همیشه فقط مخاطب خواندن کامنت ها و دیدن فایل ها نباشم
😍😍😍😍
حسم میگه پاشو پاشو تنبلی بسه کامنت بذار 🌸🌸🌸🌹🌹🌹
چند باور قدرتمند کننده برای رفع احساس گناه ….
عزیزم:
فکر کن فکرهای خوب فکرهایی که نتایج مناسبی دارد و در انتها نتیجه اون فکرکردن بهت احساس بهتری میده وبهت کمک میکنه که زندگی بهتری رو داشته باشی
واز خودت سئوال های خوب بپرس
مثلا:
چطور میتونم آرامش بیشتری رو در زندگی م تجربه کنم؟
چطور میتونم سلامتی بیشتری رو داشته باشم؟
چطور میتونم به موفقیت و ثروت بیشتری دست یابم؟
چطور میتونم در هرلحظه ایمان م به خداوند بیشتروبیشتر باشد؟
چطور میتونم شادتر شادتر باشم؟
چطور میتونم دراین زندگی مادی از تمام نعمت های خداوند استفاده کنم ؟
چطور میتونم باهمسرم ودوستانم ارتباط بهتری رو داشته باشم؟
اگر فردی احساس گناه خیلی خیلی زیاد داشته باشه چطور میتونم به آن کمک کنم ؟چه ایده ای دارم براش ؟
عزیزم :
احساس گناه خیلی مرتبط با عذاب وجدان یعنی ما عذاب وجدان میگیریم احساس گناه میکنیم …
وجدان چیست؟
وجدان رو کی تعریف کرده ؟ وجدان رو کی بوجود آورده ؟
توی هر جامعه ای یاهرفرهنگی یه نوع وجدان وجود داره مثلا اگر توی کشور مسلمان به دنیا آمده باشید مشروب مصرف کنید شاید عذاب وجدان بگیرید اما اگر توی آمریکای جنوبی باشید اصلأ عذاب وجدان نمیگیرید
اگر شما مثلاً توی ژاپن به دنیا اومده باشید اگریک بت رو به اشتباه بزنید وازروی طاقچه بیفته بشکنه عذاب وجدان شدیدی میگیرید اما اگر یک مسلمان باشید با قدرت اون بت رو میشکنید واحساس خوبی هم پیدا می کنید از اینکه چقدر کار ابراهیم گونه ای رو انجام دادم که اینکاررو کردم….
خیلی از چیزهایی که ما داریم توی زندگی مون که ما بهش میگیم عذاب وجدان یک فرهنگی است که اتفاقا منطقه به منطقه شهر به شهر تغییر میکنه
مثلاً هرفرهنگی به یک شکل مرده هاشو به خاک میسپارد ….بعضیا آتیش میزنند …بعضیا به شکل های مختلف غسل میدن ….بعضیا مومیایی می کنند ….بعضی از فرهنگ ها وقتی فرزندشون می میره خوشحالی می کنند شادی می کنند به خاطر اینکه میگن اون به خدا پیوسته و روحش آزاد شده بعضیا گریه می کنند
مثلاً تو فرهنگ ما وقتی کسی عزیزی رو از دست میده خیلی موقع ها به خاطر اینکه مردم تحت فشارقرارش میدن گریه میکنه ….
وجدان از کجا داره میاد؟
شاید ما به اون چیزی که داریم بهش میگیم عذاب وجدان اون اصلش ایراد داشته باشه و غلط باشه
کی داره تعیین میکنه وجدان را برای ما؟
کی داره تعیین میکنه گناه رو برای ما؟
چه مرجعی هست ؟
,💝💝💝
یکی از دلایلی که باعث پیشرفت و موفقیت افراد میشه نگاه جهانی به موضوعاته یعنی هرچقدر به کشورهای مختلف سفر کنیم و هرچقدر تجربه های بیشتری کسب کنیم هرچقدر فرهنگ های مختلف رو بشناسیم پخته تر فکر میکنی پخته تر عمل میکنی.
اما اگر فقط تو محیط بسته خودت باشی فکر میکنی دنیا فقط همینه که من میبینم
فکر میکنی همه مردم مثل من فکر میکنند
هر چقدر میریم فرهنگ ها و افکار مختلف رو میبینم میبینم نه اون چیزی که برای ما گناهه برای بعضیا خوشحالیه ….اون چیزی که برای ما خوشحالیه برای بعضیا گناهه
عزیزم
ببین اینو فرهنگ داره میسازه
خیلی از مواردی رو که ما به اون احساس گناه میگیم درواقع گناهیه که اون وجدان برای ما ساخته و وجدان رو هم در واقع جامعه برای ما بوجود آورده
وقتی ملاک رو قرآن قرار بدیم در بخشندگی گناهان
خداوند می فرماید:
اگر شما گناهان بزرگ رو انجام ندین ما از گناهان کوچیک شما می گذریم
گناهان بزرگ به شکل های مختلف اومده خیلی
راحت میشه دیدشون
خداوند گفته من شرک رو به خودم نمی بخشم اما بقیه گناهان رو میبخشم
نورا جان
مواظب باش این وجدان گولت نزنه
وجدان تحریف شده و یک دروغ برای ماساخته شده است
در قرآن خداوند بسیار بسیار تواب
خداوند رحیم
هیچ گناهی نیست غیراز شرک بخشیده نشه
نورا جان
ببین چیزی بنام حق الناس در قرآن نداریم
قرآن کتابی فراتراز افکار زمینی است
فراتر از اون چیزی هست که مردم پذیرفتن
یه چیزی خیلی بالاتر خیلی عظیم تر
…..
خیلی جاها ما فکر میکنیم میتونیم به بقیه ظلم کنیم اما قرآن رو اگه ملاک قرار بدیم ما نمی تونیم به کسی ظلم کنیم
قرآن میگه:
شما به خودتون ظلم می کنید هر چی از من به شما برسه خیراست
من توانایی تغییر سرنوشت هیچکس رو ندارم غیرارخودم
وقتی من در مدار درست باشم وباورهای درستی داشته باشم همه چیز به نفع من اتفاق میفته
وقتی من در مدار درست باشم هرکسی که بخواد ضربه ای که به من بزنه باعث رشد و پیشرفت من میشه
من هیچوقت نمی تونم سرنوشت کسی را به سمت خوب یا بد تغییر بدم
انسانها خودشون سرنوشت خودشون رو تغییر میدن ما نمی تونیم کاری بکنیم
قرآن:هر ستمی که به ما وارد میشود از طرف خودمان است
باورکن وقتی که فکر میکنی میتونی به کسی ضربه بزنی در لحظه به لحظه داری خودت رو نابود میکنی همه چیز رو از خودت میگیری
در لحظه ای که شروع میکنی به دیگران کمک کنی در لحظه ای که حس خوب داری همون لحظه شروع میکنی که خودت رو شکوفا کنی باعث پیشرفت خودت میشی
پس اینکه ما فکر می کنیم یک نفر به خاطر اشتباه ما نابود شد این افکار درستی نیست
اگر ما اشتباه کنیم به خودمون ضربه زدیم
مادرواقع نمیتونیم کسی رو تخریب کنیم ما داریم خودمون رو تخریب می کنیم داریم خودمون رو نابود می کنیم داریم خودمون رو از بین می بریم
وقتی داریم به بقیه عشق می ورزیم وبه بقیه کمک می کنیم حتی بدون اینکه بهشون بگیم تو دلمون به بقیه عشق می ورزیم داریم خودم رو بزرگ میکنم
…..
با کشتن کسی ام نمیتونیم کسی رو نابود کنیم
من در مورد خودم که چطور احساس گناه رو از خودم دور کنم به این شکل عمل میکنم …:
من این باور رو دارم که به هیچ عنوان توانایی تغییر زندگی کسی رو ندارم وبه هیچ عنوان نمیتونم کسی رو تخریب کنم
حتی نمیتونم به کسی کمک کنم
من فقط کاری رو که احساس خوبی دارم بهش و احساس میکنم در مسیر خداوند است انجام میدم
اونایی که باید میشنوند ودرمدارش قرار داشته باشند میشنوند
هرکسیکه از لحاظ فرکانسی به من نزدیک باشه این مطالب رو دریافت میکنه نه از لحاظ فیزیکی
چند باور که احساس گناه رو از ما دور میکنه:
خداوند بسیار تواب
خداوند من رو خلق کرده وبه درون من آگاهه
من قسمتی از خداوند هستم
من خداوند رو عاشق خودم میدونم
من عشق خداوند رو در وجودم درک کردم
خداوند بنده هاشو دوست داره
خداوند مثل یک مآمور راهنمایی رانندگی نیست که منتظرباشه من یک خطایی کنم بعد یقه من رو بگیره
خداوند از خطاهای من میگذره
یکسری تجربیات من از اشتباهات من باعث پیشرفت من میشه
ما با اشتباهات و خطاهامون به پیشرفت می رسیم
البته نه با اشتباهات و خطاهایی که از قصد باشه
تصمیم بگیریم از اشتباهات مون درس بگیریم
با احساس گناه فقط باعث میشه اون خطا بیشتر و بیشتر بشه نمیتونیم جلوی اون اشتباه رو بگیریم با احساس گناه
وقتی که من در مدار درست باشم اصولاً اشتباه نمی کنم
وقتی هماهنگ باشم با خداوند وقتی هماهنگ باشم با انرژی منبع من هدایت شده ام
به کسانی که صبر میکنند نه تحمل
صبر میکنند با امید با احساس خوب
کسانی که وقتی اتفاقی برای اونا میفته براشون مشکلی پیش میاد از هم نمی پاشند احساس شون رو خوب می کنند صبر می کنند
وقتی که در این فضا قرار می گیرند خداوند به آنها ثروت و نعمت و رحمت عطا میکنه
همیشه آرامند در همه شرایط آرامند با خدای خودشون در ارتباط هستن
اگر من احساس بدی داشته باشم اتفاقات بدتری رو تجربه میکنم
خداوند بخشنده است
مهم ترین قسمت اعتماد به نفس نداشتن احساس گناه واحساس خودارزشی است
خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت بابت اولین قدم و تعهدی که به خودم و خودت دادم
تحسینت میکنم نورا جان آفرین بهتراز اینم میتونی باشی 💝💝💝💝
به نام خدای بخشنده و هدایتگر
۹۹/۱۱/۲۰
دومین ردپا👣👣👣
به امید خدا بعد ۵روز پرونده این قسمت از سفرنامه بسته شد.
(البته منظورم این نیست که دیگه باهاش کاری ندارم و تموم شد و بعد چندروزم فراموش میشه!! اتفاقا حالا حالاها باهاش کار دارم)
به قول دوست عزیزمون تو کامنت های همین بخش گفتن:
[[ فکر میکردم چون روز اول،روز دوم،….گفته
بایدتو هر روز یک قسمتو بازکنم و هر طور شده تمرینات و برداشتمو تو همون روز انجام بدم که سریع تموم شه.
🔴اما الان فهمیدم مسیری که داره طی میشه خودش هدفه!!🔴
ینی اون چیزی که قراره در پایان این سفرنامه بدست بیارم در هر مرحله به عنوان “روز” مشخص شده و این کلمه “روز” منو وارد تله محدودیت که فقط ۲۴ ساعت وقت داری و باید سریع انجامش بدی انداخته بود
حالا که عجله ای نداریم
هر مرحله ازین سفر با برکت رو با فراغ بال ادامه میدیم.
مثه استادعباسمنش که تو سفر به دور امریکاش میگفت هیچ عجله ای نداشتم هدف اصلیم ((لذت بردن از محیط و استفاده از لحظه)) ست
فارغ از بعد زمانی و مکانی و هر محدودیتی….
من قبلا فقط میخاستم به تهش برسم
میخاستم غول اخرشو ببینم و بذارمش کنار…]]
مثل این دوستمون من هم آروم آروم دارم پیش میرم.
و قرار نیست هرروز یک فایل رو سرسری ببینم و رد بشم!
دیگه نمیخوام خودمو گول بزنم!
بگم خب حالا منم مثه بقیه این سفرنامه رو شروع کردم و سر ۴۰روز هم تمومش میکنم و از آخرشم ادعا کنم که یک آدم دیگه ایی شدم!!
و فقط ادای آدمای تغییر کرده رو در بیارم!!
نه…قراره واقـــــــعا تغییر کنم…..❤
پس باید براش وقت بزارم…
باید تمرکز بزارم….
باید تکـــــــرار کنم….
کامنت های منتخب(لایک شده) مکمل خوبی هستن در کنار فایل و توضیحات استاد در مورد همون موضوع موردنظر
من ۳روزه که فقط دارم کامنت های منتخب این فایل رو میخونم.
۲ ۳دور تاحالا خوندم و نکات مهمش رو جدا و نت برداری کردم.
چون بیشتریاشون همون حرفهای مهم استاد رو با یکسری منطق های درست و مثال های زیبا باز کردن و این به من خیلی کمک کرد تو درک بهتر این قضیه….
باورهای خیلی خوبی استاد در مورد اینکه خیلی راحت بتونیم احساس گناه رو از خودمون دور کنیم و به احساس خوب برسیم گفتن…
عالی بودن👍
چکیده کل این فایل و مهمترینش (از نگاهه خودم و در حد درک و آگاهیم):
🔴احساس گناه رو چجوری از خودمون دور کنیم؟؟؟
وقتی احساس گناه میکنید اولین سوالی که باید از خودتون بپرسید اینه که:
⁉چطور باید به این موضوع نگاه کنم تا به احساس بهتری برسم؟؟؟
و بعد بشینید با خودتون صحبت کنید و این باورها و دیدگاه ها رو تکــــراااار کنید تا به احساس خوب برسید:
✔من نمیتونم زندگی کسی رو نابود کنم!
من هر بدی ایی کنم به خودم کردم…
✔من توانایی تغییر زندگی کسی رو ندارم!
✔خداوند بخشنده و توابِ و از خطاهای من میگذره…
✔بواسطه همین اشتباهات و خطاهاست که من بزرگتر میشم و تجربه کسب میکنم!
✔هرکسی مسئول زندگی خودشه…
همینطور که هیچکس نمیتونه تو زندگی من تاثیر بزاره تا وقتی که [[خودم نخوام]]، منم نمیتونم تو زندگی بقیه تاثیر بزارم تا وقتی که [[خودش نخواد]]
✔با این احساس گناهی که دارم فقط باعث میشم خطاهام بیشتر وبیشتر بشه!
✔من اگر با خدا هماهنگ باشم و در مسیر درست باشم همه رفتارهام [[خود به خود]] درسته…اصولا اشتباه نمیکنم…
✔من وقتی در مدار درست و هماهنگ با انرژی منبع باشم [[هدایت شده هستم]]❤❤
چه دیدگاه زیبا و قشنگی😍😍
یعنی خدا حامی و پشتیبان من میشه و هدایتم میکنه و نمیزاره خطا کنم😍😍
خداوند عاشق منه…❤❤❤
✔من انسان ارزشمندی ام. چون از خدام…
من به هیچ وجه نباید خودمو بخاطر اشتباهاتم سرزنش کنم…من با این اشتباهات تجربه بدست میارم…
من اگر مدام تمرکزم رو اشتباهاتم باشه هیچوقت پیشرفت نمیکنم!
تازه باعث میشم با این توجه به ناخواسته خطاهام هی بیشتر و بیشتر بشه!
✔اگر احساس گناه داشته باشم اتفاقات بدتری رو تجربه میکنم.
چون قانون اینه↩ احساس بد=اتفاقات بد
اینها باورهای بسیار عالی ایی بود که من از دل این فایل درک کردم و یادداشت شون کردم…
به من که خیلی کمک کرد…
ممنون استاد عزیزم🙏
با سلام خدمت هم فرکانسی های عزیز
و تشکر ویژه از استاد 🌼🌼🌼
چقد خوشحالم نمیتونم حالمو توصیف کنم واقعا لذت بردم از خدا سپاسگذارم که من رو در این مدار قرار داده و به خواستم که کنار رفتن پرده ها و نورانی شدن قلبم به اگاهیش بود رسیدم و این اول راهه.
خیلی با ارزش بود برام این روز اول ازتون ممنونم
سلام به اعضای صمیمی سایت عباسمنش دات کام.
یه سری موضوعات توی ذهنم بود که بی ربط به این فایل نیست
دوس داشتم اینجا عنوانش کنم
نمیدونم چیو باور کردیم که اینقدر زندگی هامون درگیر یه سری عادت ها شده سفت و سخت ول کنم نیست
واقعا چیو باور کردیم
داره کم کم باورم میشه که انسان تا درخواستی برای فهمیدن موضوعی به جهان نفرسته انگار جهان هیچ پاسخی براش ارسال نمیکنه
مثلا کسی که تا خداییش ننشسته با خودش فکر کنه که اصلا خدا چیه و اصل و حقیقت جهان چیه
و آخرش چی میشه
منظورم اینه که اخر این زندگی چی میشه و ما برای چی اومدیم
جهان نه واکنشی نشون میده نه چیزی میفرسته
شاید که حتما اولش درک این موضوع یه خرده سخت باشه برامون
ولی واقعتیش همینه
شاید اگر اینو درک کنیم نخوایم دیگه به هرکی که رسیدیم اون چیزی که فهمیدیم بگیم
یک جهان ثابت که مو لا درزش نمیره
تصور ادمها با ذهنیت فقیر و درب و داغون اینه که با دزدی میشه به جایی رسید
یعنی چی؟
آیا تو به عدالت خدا باور نداری؟
همیشه پدرم چون نمیتونست بپذیره که میشه میلیادر شد وقتی یه ادمی با این وضع مالی میدید میگفت این دزدی کرده😂 بدون استثنا این تیکه کلامش بود
در واقع مایی که ادعای مسلمانی و عدالیت داریم
خدایی رو باور کردیم که هیچ عدالتی نداره و خودش میبره و میدوزه
با این باور که خدا خواسته
خدا تعیین کرده
ببنیم خدا چی میخواد؟؟(توی پرانتز بگم این جمله رو شاید هزار بار شنیدم)
اینقدر غزق باور هایمون شدیم که اصلا یه لحظه فکر نمیکنیم که اون چیزی که داریم میگیم درسته از بیس و پایه یا نه
پذیرش این عدالت برای منم کار آسونی نیست
اما فکر میکنم این تنها راهه
وگرنه له میشی
استاد جان من تازه دارم به عمق فاجعه پی میبرم
اینقدر با شرک یکی شدم که از پس خلق یه خواسته خودمم برنمیام
البته همه ی اینا تلنگره
ولی میخوام بگم بازی چطور در ذهن من و شاید در ذهن تویی که داری کامنت منو میخونی چیده شده!!!!
شرک واژه نام آشناییی هست
اما تا حالا به عمق این کلمه فکر کردی
نمیخوام تمرکزت بذاری روی ناخواسته
اما درک و لمس کردن و فهمیدنش بخشی از درک و باور کردن توحیده..
(نه من از نوشتن این کامنت منصرف نمیشم حتی اگر بگی کامل نیست
پس زور نزن
کمالگرایی میگم.. عه چه خوب شد در ادامه همین پاشنه آشیلم بسط میدم به تیتر اصلی کامنتم)
بریم؟
😉
فکر میکنی چرا اینقدر روند رسیدن به خواسته هات پیچیده و در هم و قاطی و پاتی شده
داری زور میزنی درسته؟؟
زور میزنی که بهش برسی و بهش نمیرسی بعد فکر میکنی که تو لیاقت این خواسته نداری
یا توانایی خلق این خواسته نداری یا بقیه میتونند و تو نمیتونی
میدونی واقعا هر چقدر که میگذره دوس دارم از اعماق وجودم تک تک این باورها ریشه کن بشه
اما تکاملیه من نمیتونم مثل فیلم توی گالری گوشیم از ثانیه 10 فیلم ببرم روی دقیقه 10
من باید از تک تک ثانیه ها عبور کنم
تازه فهمیدم که وقتی که شرک از وجودت رها شه آسانی و راحتی و زندگی حال خوب چیزی جدایی ناپذیر از تجربه های تو خواهد بود
اما من خیلی زود این اصل فراموش کردم
جوری که تبدیل به حسرت شد
میدونی من توی خانواده مذهبی به دنیا اومدم
اما اولش مذهبی نبودم😀☝️
من بچه بودم که شعله های موفقیت در وجودم شروع کرد به رشد
اونجایی که مسابقات ورزشی میدیدم و با قهرمانی ورزشکاری توی صحفه تی وی اشک میریختم
توی لحظات اوج یه فیلم
توی کارتن فوتبالیست خودمو جای سوباسا میدیدم که یه دوست فوق العاده مثل تارو داره
و…
از هر قلم و تصویری استفاده میکردم
قبل از اینکه با عباسمنش آشنا بشم
توی عالم بچگیم از خدا درخواست شناخت جهان داده بودم اما این خواسته حدود 7 و 8 سال بعد محقق شد
دارم دست پا شکسته مینویسم براتون
احساس میکنم کامنت گذاشتن از همون کارایی که به مضایق ذهنم خوش نمیاد
اما بنظرم تنها راه اینه که برم توش
مثل پرانسس الهاممم عزیزممم
شاید الان دارم میفهمم چرا الهام اینقدر مینویسه
اینقدر سعی داره اون چیزی که توی ذهنش هست رو ثبت کنه
تا بتونه جلوی ذهن کمالگرا و نجواگر مخرب بگیره
الهام اگر کامنتم میخونی که فکر کنم بخونی
بهت تبریک میگم همین جا
نمیدونم این برداشت من از توعه
چیزی که بهم کمک میکنه دیگه به بقیه ش کار ندارم
21 سال شرطی بزرگ شدم
البته
این موضوع مطلق نیست
این موضوع ارام ارام شکل گرفته
استاد درست نوشتی در کتاب چگونه فکر خدا را بخوانیم که
ما پدرمون قهرمان میدیدیم یه قدرتی که از پس تحقق خواسته های ما برمیاد
خب فکر میکنید چی شد
منه به قول بقیه بلند پرواز از پدرم درخواست های بزرگ میکردم
ازش توقع اینو داشتم که تمام خواسته های منو محقق کنه
پدرم شد خدای من
اینقدر توی ذهنم ظالم و زورگو تجسمش کرده بودم البته با ورودی های اطرافیان اینم هر دفعه تقویت میشد
تا اینک من برای اینکه به خواستم برسم
و چون میترسیدم که پدرم بگه نه
چه خبرته
گرونه
نه این قبول ندارم و اجازه نمیدم
از این حرفا
مادرم واسطه بین خودم و خدام گذاشتم
یعنی به مادرم میگفتم خواستمو و ازش میخواستم که به پدرم بگه
و اگر پدرم قبول نمیکرد مادرم اصرار میکردم که راضیش کن
و مادرم یه جور شده بود مداقع حقوق من
ههه
میبینی از اونورم توی ذهنم کاشته بودن
تو اگر چیزی بخوای باید فلانی فلانی واسطه بذاری پا در میونی کنه
فلان امام فلان پیامبر
فقط همونایی که بهمون گفته بودن
یعنی از همون پیامبرا فقط یه شخص خاصی
حالا اگر میگفتی عیسی موسی ابراهیم و..
میگفتن تو مسلمون نیستی
فقط فلان پیامبر
و فلان امام
دیگه با این بدتر شد اوضاع
اینقدر طناب شرک به دور ما پیچیده شد
که ما دیگه گفتیم چیزی نمیخوایم برا خودمون
هرچی خدا و… بقیه برای ما تعیین کردن
ما که لیاقت نداریم پس باید یه کاری کنیم
پس باید یه چیزی رو بدیم
من یه حجمی از عدم لیاقت درونم احساس میکنم که فقط صبوری و کمک الله میتونه بهم کمک کنه
حتی دیگه دنبال تقلید از استاد عباسمنش ام سعی میکنم نباشم
با خودم میگم
یه عمر گفتن چیزایی رو در مورد کوچیک ترین موضوعات زندگیمون فتوا دادن از هزاران کیلومتر و ما چشم و گوش بسته قبول کردیم
و نتیجه نتیجه ی خوب نشد
حالا اگر به تقلیذ از فرعیات استاد عباسمنش هم بشینیم
نتیجه نتیجه خوبی نمیشه
شما باید اصول داشته باشی
شما باید چیزی توی وجودت بسازی که
مثل عباسمنش 2 تا خورد توی گوشت برنگردی به اون روش قدیمیت
برای عموم رسیدن به موفقیت های بزرگ و تبدیل شدن به شخصیت های فرهیخته و موفق
اصلا طبیعی نیست
اما برای اونایی که رسیدن اصلا یه زندگی طبیعیه
من باید به سطح و لول یا حتی فراتر از استاد عبامنش برسم
اصولی داشته باشم که از هیچ گروه و حزب و ادمی برچسب نخورده باشه
خدایا مرا در مسیر حقیقت نگه دار
مرا به درجه راسخون فی العلم برسان
آمین.💫