«چند باور قدرتمندکننده» برای رفع احساس گناه - صفحه 342

5887 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    یاسر مکوکی گفته:
    مدت عضویت: 1675 روز

    سلام به همه دوستان

    با خواندن و گوش کردن فایل روز اول متوجه این شدم که زندگی خودمو از زاویه دیگری نگاه کنم و از دید خیلی بالا و جهانی نگاه کنم و خود این موضوع خیلی از سوال های من بر طرف کرد و موضوع بعدی این بود که خداوند بخشنده و مهربان است و نیازی نیست من کاسه داغ تر از آش شوم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  2. -
    زیبا بینوایان گفته:
    مدت عضویت: 1406 روز

    به نام خدا سلام و عرض ادب به استاد گرامی من اولین روزه که وارد سایت شما شدم و اولین قدمم واسه تغییر

    اولین فایل رو که دیدم واقعا بعضی حرف ها اولین بود که به گوشم رسید خیلی برام تعجب آور بود و‌این رو فهمیدم که هر حرفی رو‌که میشنوم‌باید بهش فکر کنم و بفهمم چی‌میگه درکش کنم و هر کاری که میکنم برای خودمه نه واسه دیگران پس بهترین هارو برای خودم انجام میدم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  3. -
    ندا گفته:
    مدت عضویت: 1614 روز

    سلام به همه دوستای عزیز و خانواده بزرگ و دوست داشتنی عباسمنش

    روز اول سفرنامه

    آگاهی های این فایل کم وبیش در زندگیم تجربه کردم و میخوام امروز با یاداوری تجربیاتم ردپایی بذارم برای آیندم تا متوجه بشم که چقد تغییر کرده ام

    در یک قسمت از فایل استاد عزیزم گفتن که اینکه احساس بد برابر با اتفاقات بد رو با تموم وجود قبول و باور دارند من هم واقعا باور دارم من از بچگیم کابوس های زیادی میدیدم و هروقت هم بیدار میشم با جزییات کامل یادم میمونه و اغلب تا چند ساعت با ترس و نگرانی از چیزهایی که دیدم سر میکردم چون مامانم بهم میگفت تو هم عین مامان بزرگت هستی و هر خواب بد یا خوبی که میبینی مخصوصاخواب های بد برای اطرافیانت به واقعیت تبدیل میشه همیشه مامانم با یاداوری این حرفها منو از خوابهایی که میدیدم میترسوند تا قبل از اینکه با سایت و این خانواده بزرگ اشنا بشم تقریبا از هر 7 شب هفته من 5 شب کابوس میدیدم و تا ظهر از ترس خواب هایی که میدیدم حالم بد بود اما از وقتی که با شما و قوانین آشنا شدم خیلی این خواب ها کم شد حتی شده بود که ماهی ی بار هم کابوس نمیدیدم اما یک چیزی رو تو این مدت خیلی خوب درک کردم که احساس خوب=اتفاقات خوب سعی میکردم هر شب با احساس سپاسگزاری بخوابم و قاعدتا در اکثر مواقع خواب های خوبی هم میبینم اما الان تقریبا یکی دوماهی هست که فکر کنم بخاطر تغییر فرکانس هام و دور شدن از اموزشها به حالت قبل برگشتم اما چیزی که خیلی برام جالب بود اینه که من اینقققققققد این که احساس خوب=اتفاقات خوب رو تکرار کردم و در ذهنم نهادینش کردم که چندشب پیش با اینکه کابوس خیلی بدی دیدم جوری که وقتی بیدار شدم کل صورتم پر از اشک بود اما یک آن به خودم اومدم دیدم دارم تکرار میکنم احساس خوب= اتفاقات خوب اصلا در حالت هوشیاری اینکار رو نکردم یعنی اینققققد من اینو تکرار کردم که حتی وقتی حواسم نیست حتی زمانیکه در حالت خواب و بیداری هم هستم این جمله از ذهنم عبور میکنه و نمیذاره افکار بد بیان سراغم نمیذارن من با یاداوری کابوسی که دیدم روزم رو احساسم رو بد کنه و واااقعا خدا رو شکر که من امروز در این جایگاهم و در این خانواده بزرگ هستم و حضور دارم که میتونم آگاهانه احساس خودم رو خوب کنم

    نکته اصلی این فایل در مورد احساس گناه هست من اوایل مخصوصا در سن 19 سالگیم خیلی دختر محتاطی بودم که کسی از نه گفتن من ناراحت نشه یعنی تا جایی که امکان داشت به کسی نه نمیگفتم اینقد نه گفتن برام سخت بود که وقتی در این سن یک آقایی که یکسال از من بزرگتر بود از من درخواست دوستی کرد با وجود اینکه اصلا ازش خوشم نمیومد و اصلا هیچ جوره مناسب هم نبودیم نتونستم بهش نه بگم وقتی باهام تماس گرفت و گفت که من بخاطر شما تغییر رشته دادم بخاطر شما اومدم تو این رشته دانشگاهی احساس میکردم اگه بهش نه بگم من قلبش رو شکستم و این احساس گناه نمیذاشت که من بهش نه بگم و موافقت کردم و در مدت 6 ماهی که با هم بودیم ،خیلی ادم مذهبی بود خیلی به پوشش من گیر میداد و خیلی منو محدود میکرد من با این وجود اعتراضی نمیکردم و بعد 6 ماه متوجه شدم با یه دختر دیگه که اتفاقا اون دختر هم من میشناختم دوست شده و به من خیانت کرد. من با اینکه دوسش نداشتم اما خب به شخصیتم برخورد و همین برخوردنه باعث شد که من نه گفتن رو یاد بگیرم اون سالها من با قوانین آشنا نبودم اما خب تضادهایی که تو زندگیمون به وجود میاد باعث میشه خیلی چیزها در زندگی ما شکل بگیره خیلی از رفتارها اصلاح بشن من بعد این همه سال تازه متوجه شدم که چرا این اتفاقات پیش اومده تا همین چندسال پیش احساس قربانی شدن داشتم که به من خیانت شده اما این تضاد باعث شد که من پیشرفت کنم و اصلاح کنم خیلی از رفتارهای نادرستم رو و دیگه در مقابل نه گفتن احساس گناه نداشته باشم.

    موضوع بعدی که خیلی برام جلب توجه کرد که هیچکس نمیتونه در زندگی ما تغییری ایجاد کنه نمیتونه مانع پیشرفت ما بشه من دقیقا این موضوع رو تجربه کردم

    من در مقطع ارشدم یه استاد راهنمایی داشتم که خیلی منو تحت فشار میذاشت و سعی میکرد که من و شخصیتم رو هر بار خورد کنه یعنی من اینجوری برداشت میکردم هر بار که برای بررسی موضوع پایان نامم و کارهایی که انجام میدادم به اتاقش میرفتم با چشم گریون برمیگشتم اونقد منو با حرف ها و فشارهایی که بهم می اورد اذیت کرده بود که تصمیم گرفته بودم که از دانشگاه انصراف بدم اما پدرم ازشون خواستن که دیگه ن کارهامو چک کنه و نه اینکه هرماه منو ببینه فقط ازشون خواستن که نتایج رو هر دو ماه ی بار بفرستن برای چک کردن که استادمم قبول کردن ترم 4 بودم شهریورماه بود که استادم گفت اره کارت خوب پیش رفته شاید بتونی این ترم دفاع کنی یعنی در ترم 5 اما باز من بعید میدونم تو بتونی اینکار رو کنی باز با حرفاش میخواست منو تخریب کنه اما من سعی کردم بهش توجهی نکنم کارهام رو پیش بردم یک ماه قبل از دفاعم تاریخ دفاعم رو مشخص کردم بازم سعی کرد با حرف هاش و طعنه زدن هاش کاری کنه که من تو لحظه های آخر کم بیارم حتی یک روز قبل از روز دفاعم باز تمام تلاش خودش رو کرد که همه چیز رو برام سخت کنه اما چیزی که بعد از دفاع کردنم متوجه شدم این بود تموم تخریب های شخصیتی ، که میگفت تو نمیتونی دفاع کنی اخه چجوری میشه هم سرکار رفت هم دانشگاه درس خوند چون خود استادم بخاطر دانشگاش، کارش رو رها کرده بود تمام تلاشش رو میکرد که نشون بده دوتا کار نمیشه همزمان پیش برد اما این تلاشها باعث شد که من قوی تر بشم و تلاشم رو بیشتر کنم و علاوه براینکه کارم رو رها نکردم رتبه دوم دانشگاهمون هم شدم و نسبت به همکلاسی های دیگم هم زودتر دفاع کردم و این جا بود که متوجه شدم هیچکس تا زمانیکه خود ما اجازه نداده باشیم و باورش نکرده باشیم نمیتونه تاثیر منفی روی ما بذاره.

    امیدوارم که تجربه هام برای دوستان مفید باشه و بتونم این روند سفرنامه نویسی رو ادامه بدم و به خودم یاداوری کنم که چقد قوی تر و بهتر شدم در این مسیر

    در پناه خدا شاد و سالم و موفق باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    سعیده و مهدی گفته:
    مدت عضویت: 2458 روز

    به نام رب العالمین

    سلام

    اولین روز سفرنامه و نکته های ناب

    استاد میگه من تمام تلاشم این هست که ما سوالهای خوب از خودمون بپرسیم که وقتی به این سوالها فکر میکنیم به احساس خوب برسم. من به خودم میگم پس من باید مواظب افکارم باشم اگه دارم در مورد چیزی فکر می کنم یا حرف می زنم که احساسم رو بد میکنه این کار غلطه و باید جلوش گرفته بشه.

    من احساس گناه دارم؟

    من بخاطر یکی سری رفتارهام احساس گناه داشتم الان هم کمی دارم ولی باید از بین ببرمشون با تغییر رفتارهام و با جبران کردنش

    من توانایی تغییر سرنوشت هیچ کس رو ندارم هیچ کس حتی فرزندم رو

    از لحظه ای که حس خوب نسبت به بقیه دارم و می خوام بهشون کمک کنم دارم شروع می کنم به رشد و شکوفا شدن خودم ولی از لحظه ای که می خوام به دیگران ضربه بزنم و نفرت داشته باشم دارم خودم و از موفقیت و خوشبختی دور می کنم.

    پس نسبت به بقیه حس خوب داشته باشم، به بقیه عشق بورزم و کمک کنم بهشون.

    فرق من با استاد اینه که استاد این قوانین رو باور کرده و تمام تلاشش این هست که به این قوانین عمل کنه ولی من به عنوان یک مسکن فقط شنیدم و به به و چه چه کردم ولی در عمل اجراش نکردم.

    صبور باشم این مرحله از زندگی من هم میگذره و اگه پاداش می خوام با احساس خوب و با ایمان و با امید صبر کنم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    Aliparishani گفته:
    مدت عضویت: 1502 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    روز اول سفرنامه

    سلام استاد خوبم و هم فرکانسی های عزیز

    بار اول هست ک میخوام کامنت بزارم و همیشه یه چیز جلوم را میگرفت و میگفت ک اخه تو چی میخوای بنویسی چجوری میخای بنویسی نمیشه وقت خیلی میخاد تا اینکه امروز با سفرنامه اشنا شدم و با خودم تعهد بستم که سفر را ادامه بدم و برای هرکدام کامنت بگذارم .راستش اولش نمیدونستم چی بنویسم ولی وقتی داشتم فایل را گوش میدادم یه ایده به ذهنم رسید که از هر فایل چنتا نکته بردارم و یادداشت کنم و برای دوستان هم بزارم ک کمکی به اونها هم بشه:

    ❤افکاری که به ما کمک نمیکند را باید حذف و فقط افکاری که خواسته هایمان را به ما گوشزد میکند و یاد خدارا دردل ما زنده میکند را در سر بپرورانیم.

    ❤وجدان و عذاب وجدان سرابی بیش نیس و باوری است که ما در خانواده و جامعه و…در ذهن ما جای گرفته و این ها همه مارا به سمت ناخواسته هامیکشاند.

    ❤ما باید فرعیات را رها کنیم و فقط اصل را بچسبیم که خدا در قران چندین بار خودش را بخشنده و امرزنده خطاب کرده و فقط شرک به خودش را نمیبخشه که اونم به لطف خدا در این مسیر زیبا داریم روی باورهامون و توحید و یگانگی خدا کار میکنیم تا هرروز خدارا بیشتر و بهتر درک کنیم.

    ❤ن ما در تغییر و زندگی کسی نقش داریم و میتوانیم به کسی ظلم کنیم و ن دیگران در زندگی ما

    تنهاکسی ک میتواند ب ما ظلم کندو جلوی پیشرفت مارا بگیرد خودمان هستیم.

    ❤ما اگر در کاری شکست بخوریم نباید نا امید شویم و باید از ان درس بگیریم و برای ما تجربه شود و به رشدمان کمک کند .

    خداجون هزاران بار شاکرم که من را در این مسیر قراردادی و معنی زندگی را درک کردم .

    ان شالله همیشه شاد و سلامت و مورد هدایت خدا باشید.⚘

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    امیر حسین ترابی گفته:
    مدت عضویت: 2177 روز

    سلام استاد عزیز ومریم جان وکل خانواده عباسمنش

    مدتی هست که یه خواسته برام بولد شده وهر روز روشن تر وواضح تر میشه برام ونشونههای خوبی هم دیدم امروز با امدن توی این قسمت خونه روزشمار رو سروع کردم وتمرکزم روی هدفم هست وهمزمان با طی شدن این روزها قراره من هر روز روی لیلقت وارزشمندیم کار کنم وتوجهم رو بندازم فقط وفقط رو نکات مثبت وتوجه وتمرکز وتجسم هدف

    وسعی دربودن درخشنودی واقعی ودائمی

    وشاکر بودن وتوحیدی فکر کردن وعمل کردن

    وبودن در حال خوب وعالی وخوشی

    وساختن باورهای عالی برای خانه ای عالی به طریق عالی ودر جایی عالی با امکانات ووسایل عالی

    الهی به امید تو میدونم که این رویا رو تو بهم دادی وخودت هم بع انجامش میرسونی ومن میخام این مسیر رو تجربه کنمو ساز وکار تورو ببینم وبه خودنم وهمه ی اونهایی که از من الگو میگیرن با سند بزرگتر وغیر قابل انکار تری اعلام کنم که ساز وکار خدا وجهان همینه وبس خدایاا شکرش

    میخام از حالا نشانههایی رو که میبینم کوچک وبزرگ برای ثبت ویاداوری توی همین قسمت بنویسم

    مهمترین نشونه برای اولین بار برای شام هدایت شدیم به مکانی که خیلی خیلی شبیه ویلای رویایم هست

    ودومین نشونه هدایت شدیم به سه روز زندگی در یه ویلای شیک با داشتن امکاناتی که من مد نظرم هست ونشونه بعدی رفتن به پارکی برای اولین بار که درختانش خیلی به ویلای من شبیه بود خدایاااشکر ممنونم از هدایت وحمایتت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    علی گفته:
    مدت عضویت: 1448 روز

    به نام خدای بخشنده ومهربان

    امشب ۱۴۰۰/۸/۳

    نوشتن و تعهد برای شروع سفرنامه وروز ۳۸ ورود به سایت و اشنایی حدود یکسال از منابع مختلف با قانون جذب

    سلام خدمت استاد عزیز و خانواده صمیمی عباسمنش

    از خداوند بسیار ممنونم که من را به این سایت و استاد عزیزم و همراهان خوبم هدایت کرد.

    دوستان نمیدونم چطور در مورد موضوع بنویسم دوست دارم حرف دلم و تجربه م را بگویم از خدا میخوام کمک کنه فارغ از تایید و حرف قلمبه ثلمبه بگویم شاید به درد دوستی بخوره وروز شمار خودم را برای روز اول استارت بزنم و رد پایی بجا بگزارم که بدانم از کجا به کجا میرسم.

    ابتدا بگویم از روزی که با قانون اشنا شدم اطلاعاتم بیشتر شده از منابع مختلف پیگیری میکردم به یکسری درک ها رسیدم اما کافی نیست وباید بیشتر بدانم وخداوند من را به استاد عباسمنش عزیز وسایت جادویی ش هدایت کرد من امروز دارم با مشکلات مالی شغلی دست وپنجه نرم میکنم اما حالم خوبه ومیدانم که مسیر رو پیدا کردم ویواش یواش میشه مشکلات وموانع ذهنی رو کمرنگ کرد وامروز تلاش میکنم که برنامه مرتب خودشناسی و هدف گزاری را دنبال کنم وایمان دارم که مسیر پیشرو جواب تمام سوالات من را میدهد وبه ارامش ثروت سلامتی و روابط عالی میرسم و استاد راهنمای من است

    برداشتی که من از عزت نفس و فایل چند باور قدرتمند کننده برای رفع احساس گناه داشتم با صحبت هایی که استاد میکنه واقعا زمین تا آسمانه من تازه دارم میبینم که علت ناکامی هام همه ش به کمبود عزت نفس و دوست داشتن خودت بر میگرده

    .همیشه سعی کردم در ظاهر جوری رفتار کنم که عزت نفسم زیر سوال نره ولی با رهنمود های استاد تازه میفهمم من اصلا ارزشی برای خودم قائل نبودم چون از درون من خودم را لایق نمیدونستم و چیزی که در بیرون اتفاق می افتاد بر علیه من بود و این باعث شده بود مثل یه کلاف سردر گم بمانم و قبول کنم که سرنوشت من هم همینه دیگه یه زندگی پر مشقت وپر از روابط زیر بنادار که همیشه بتوانم محبوبیت رو حفظ کنم و قضاوت دیگران برام مهم باشه که در موردم چه فکری میکنند .

    از امروز تعهد میدهم که نهایت تلاشم را بکنم که این باورهای خودم بینی را در خود بشناسم واز خدا میخوام کمکم کنه دوره عزت نفس استاد را بخرم و روی خودم کار کنم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  8. -
    فرهاد سلطانی گفته:
    مدت عضویت: 2077 روز

    سلام به استاد عزیز و خانوم شایسته گل.

    امیدوارم سفری که شروع کردید به کام باشه.

    راستش سفری که من شروع کردم در روز اول خیلی برام جالب و بُهت اور بود.

    اگر دوست دارید بدونید چرا،با من در ردپایم در روز اول این دوره همراه باشید.

    رد پای روز اول(فایل اول،چون انقدر فایل ها پُر بار هستن که دلم نمیاد برای هر کدوم فقط یک روز وقت بزارم)

    به نام خدا

    از زمانی که با این سایت اشنا شدم می شنیدم که استاد خیلی روی عزت نفس تاکید داره و اون رو مثل فنداسیون برای بنای باور های قدرتمند کنند میدونه،و برام سوال بود که چرا این دوره(روز شماره تحول زندگی من)با فایلی که در مورد عزت نفس است شروع میشه.

    امروز قبل از گوش کردن به فایل متن اون فایل که خانوم شایسته نوشته بودم رو خوندم و برای خودم نوشتمش تا حدودی فهمیدم که عزت نفس یعنی همان جمله یا باور که من لایق و شایسته انچه که در رویا دارم هستم و می توانم ان را بدست بیاورم.با کمی فکر به ان نوشته ها متوجه این موضوع شدم که زمانی که من خودم را لایق یک همسر خوب،شرایط خوب،کاری که رویایش را دارم،ارامش و….نمیدانم ،پس چگونه میخواهم به انها برسم شاید تلاش کنم شاید پایم روی گاز باشد اما ان پای دیگر روی ترمز است.

    وقتی که من از خود متنفر هستم چگونه میتوان از دیگران انتظار داشته باشم که مرا دوست داشته باشند و به من احترام بگذارند(اصلا همین نوع انتظار داشتن خود نشان دهنده ی نبود عزت نفس است.)

    وقتی کسب یک درامد خوب را ناممکن و دست نیافتنی برای خود میبینم چگونه میتوانم به ان برسم.

    خوب حالا چرا یک نفر مثل من این نگاه رو به خودش داره؟؟؟(جواب این سوال در فایل وجود داره)

    زمانی که استاد شروع کرد به حرف زدن اول از همه،به شنوندگان گفت که چگونه باید فکر کرد و به چه موضوعاتی باید فکر کرد.

    موضوعی که به ان فکر میکنیم باید تاثیر مثبتی روی روند زنگی ما داشت باشه مثلا من اگر به این موضوع فکر کنم که اول تخم مرغ بوده یا خود مرغ(منظور من از این مثال افکار پوچ بود)چه فایده ای برای من داره یا اینکه به موضوعاتی فکر کنم که حتی اگر به جواب و نتیجه هم برسم برام اصلا تاثیر گذار نیست. برای من ثروت مهم است،داشتن روابط عالی مهم است،داشتن ارامش و عزت نفس مهم است، پس باید فکر کردنم را برای رسیدن به ان خواسته ها صرف کنم.

    شاید شما هم مثل من از خودتون بپرسید که چرا استاد اول فایل همچین چیزی گفته.اخر کار میفهمید.

    عزت نفس:قسمت اول؛عذاب وجدان

    عذاب وجدان مهمترین و بزرگ ترین سد در برابر پروسه ایجاد عزت نفس است.

    عذاب وجدان چیست:حسی که از انجام گناه شکل میگیرد

    احساس گناه و عذاب وجدان رابطه مستقیم دارند.

    گناه چیست: گناه یکسیری کار است که جامعه برای کنترل ما در هر سنی به ما القاع میکند.یکسری خوب و بد که جامعه انرا ساخته و در هر جامعه ای هم متفاوت است و برای هر سنی متفاوت است یعنی اگر درکودکی راه رفتن روی قبر گناه بوده بزرگتر که بشوی انجامش مشکلی ندارد.یا اگر در چین فلان غذا خیلی گران و لاکچری است در ایران حتی نام بردن از ان غذا تهوع اور است و خوردنش حرام.اینکه چه چیزی ان احساس گناه را به تو به دهد خیلی به جامعه ربط دارد.برای دور کردن احساس گناه از خود باید این توهم گناه کار بودن را از خود دور کنیم و بجایش احساس ارزش مندی را جایگزین کنیم.

    اگر من یک مسلمانم پس باید کار درست و نادرست را در قران پیدا کنم نه از تلویزیون.

    عزت نفس:قسمت دوم؛حق الناس

    حق الناس چیست؟تاثیری که من روی زندگی دیگران میگذارم.

    ایا من میتونم روی زندگی کس تاثیر داشته باشم؛بله ،اما اگر خود فرد بخواهد یعنی ان فرد کاری در زندگی خودش را گره زده باشد به دیگری مثل دختری که میخواهد درس بخواند اما رفتن به دانشگاهش را گره زده به تصمیم پدرش،مادرش،برادرش و…،یا مثل زنی که سرپناهش،غذا خوردنش،ارامشش،خرجی روزانه اش و… اش را گره زد به وجود شوهرش حالا اگر اون شوهر به هر دلیلی نباشد چه میشود،ان زن بی سرپناه خواهد شد،پول برای رفع امور روزانه نخواهد داشت،ارامش نخواهد داشت و…. .حالا اگر فردی خودش را مسئول صد در صد زندگی خود بداند تمام تصمیمات زندگیش را خود بگیرد و قدرت را به دیگری ندهد میتوان گفت که هیچ کس تاثیری در زندگی او ندارد.

    عزت نفس:قسمت سوم؛دیدگاه خدا به ما و دیدگاه ما به خدا.

    از خودم این سوال رو پرسیدم که من به خدا چطور نگاه میکنم،اگر همین الان بهم بگن یک نماینده مجلس قدرتش بیشتره یا خدا شاید لسانی بگم خدا اما از ان نماینده خواسش و تقاضای کار میکنم و خدا را در این مورد ضعیف تر از اون میدانم.خیلی مردم حاجت کار خود را از غیر میخواهند،اکثر افراد به خداوند مثل یک امپراطور که در کاخی تاریک نشسته و کسی نمیتواند از او چیزی بخواهد و او راببیند نگاه میکنند.به جای اینکه من برم کتاب قران که کلام الله است را بخوانم تا او را بشناسم به حرف های جامعه در مورد او گوش داده ام و انها تبدیل به باور شده اند.

    نگاه او به من چگونه است؛انگونه که در کلام الله گفته نه ان گونه که من در ذهنم ساخته ام.

    حالا برمیگردیم به قسمت اول این فایل که استاد گفت باید فکر کنیم(فکدی که نتیجه خوب داشته باشد)

    تا ردپای بعدی خدا حافظ

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    مريم طهماسبي گفته:
    مدت عضویت: 1449 روز

    بنام خدای مهربان

    من مریم هستم و از نیمه مهرماه سال ١۴٠٠ عضو این سایت ارزشمند و تاثیر گذار شدم و خدا رو بابت هدایتهاش سپاسکزارم و از استاد بزرگ و مریم خانم بی نهایت سپاسگزارم که مارو برای ساختن دنیامون طوری که دوست داریم کمک میکنن و براشون ارزو سلامتی و خیر و برکت ابدی دارم

    من چند سالی هست که با قوانین اشنا شدم و دارم سعی میکنم تو زندگیم استفاده کنم و خدا رو شکر تا حدود زیادی هم زندگیم تغییر کرده ولی هنوز بیشتر میخوام و به همه خواسته هام نرسیدم علتش هم فکر میکنم اینه که باید بیشتر رو خودم کار کنم و به قوانین عمل کنم

    بعضی وقتا سردر گم میشم و دنبال یه چیز جدید میکردم که به من انگیزه بده ولی متوجه شدم که کاملا اشتباست و قوانین اصلی همیشگی و ثابت و بدون تغییر هستن فقط من باید همون تمرینات ساده رو همیشه و همیشه تکرار و تکرار کنم

    ✅ تمرکز بر نکات مثبت و داشته هامون و احساس سپاسگزاری روزانه بابت این داشته های حیاتی مهم و در عین حال معمولی و روتین زندگیمون

    ✅ توانایی کنترل ذهن وقتی که اوضاع به ظاهر مناسب نیست

    ✅ توحید عملی و اینکه همه اتفاقات رو خواست خداوند بدونیم و قدرت رو فقط به اون بدیم

    ✅ ایمان به اینکه هر چی میخواییم رو خدا برامون اماده کرده کمی جلوتر دریافتش میکنیم بنابراین از قبل با احساس خوب سپاسگزار باشیم بابت داشتنشون

    خدارو هزاران بار سپاسگزارم بابت حضورم تو این خانواده ای که به خدا وصل هستن و باعث بزرگ شدنم میشن

    و از استاد بزرگ و مریم بانو بابت زحمتایی که باعشق برای هدایت ما میکشن بی نهایت سپاسگزارم ❤️❤️

    شاید نوشته هام زیاد در رابطه با صحبتای این فایل نبوده بابتش عذر میخوام

    یه کم راجب احساس گناه و تجربیاتی که دارم هم صحبت کنم :

    منم از کودکی با باورهای اشتباه زیادی روبرو بودم ولی چند سالی هست که دارم یه جور دیگه میبینم و فکر میکنم و خدا رو از مادرم صدها مرتبه مهربان تر میبینم و عاشقانه مثل مادرم دوستش دارم و مهربانیاشو تو زندگیم میبینم و درک میکنم و مطمئنم که خدا هم عاشق منه چون تکه ای از خودشم با این احساس خوب باورای غلطی که داشتم رو کم رنگ میکنم

    دوستون دارم 🥰

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  10. -
    حمیدرضا جمالی فر گفته:
    مدت عضویت: 2017 روز

    سلام صد سلام به استادعباس منش عزیز

    خداشکر می‌کنم هدایت شدم به قسمت سفر نامه بعد گذشت ۷ماه مستمر کارکردن روی باورهایم

    امشب تاریخ ۲/۸/۰۰

    اولین قسمت با تمام وجود گوش دادم نکته برداری کردم قبلش یک تعهد مکتوب کردم خدا دراین مسیر یاری ام بکند

    چه فایل فوق العاده اول روز گوش دادم واقعا ایمان چند برابرشد درباره فرکانسی بودن فایل استاد چون من این فایل چند بارقبل گوش داده بودم اما به جرعت میگویم فقط ارامش حس کردم

    اما امشب با تمام تعهد و تصمیم فایل گوش دادم تازه به اندازه ظرف م متوجه شدم عزت نفس چقدر مهم و باور های غلط خودم داشتم چند تایی شون پیدا کردم اینجا مینوسم

    ۱هر چیزی را بدون منبع میپذیرفتم و احساس بد می‌شود

    ۲هر روز احساس گناه هر بار به جنبه های مختلف در خودم بیدار میکردم

    ۳از منبع اصلی که خداوند هست دور شده بودم در بیرون دنبال موفقیت پیروزی میگشتم

    خدایا شکرت این فایل ارزشمند روزی من قرار دادی

    عذاب وجدان از خانواده مدرسه جامع هر کدوم به طریق مختلف پیدا کرده بودم

    تصمیم بعد این فایل هیچ گونه حرف یا موضوع بدون این که منابع بدونم قبول نکنم انشاالله

    خیلی باور قشنگ ما هیچ گونه دخالت در زندگی افراد دیگ نداریم جز خودمون

    هر روز بیشتر دارم عاشق این خدا و قوانین بدون تغییرش میشم

    به امید خدا از امشب سفرنامه شروع کردم هر جلسه ردپا از خودم میگذارم روند رشد بیینم انشاالله

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: