ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 1 - صفحه 107 (به ترتیب امتیاز)

1433 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    الهام رهنما گفته:
    مدت عضویت: 1659 روز

    به نام خدای مهربون و هدایتگرم

    خدای من بی،نهایت عاشقتممممم و سپاسگزارم برای شروع امروزم اولین روز اردیبهشت زیبااااا و قشنگ الهی صدهزار مرتبه شکرت

    لیست آدمهایی ک وقتی ب موفقیت رسیدن من چ حسی داشتم:

    دایان(همسرم) رسیدن ب موفقیت عاطفی و مالی قرار گرفتن تو مسیر خودشناسی و خداشناسی و استفاده از دوره بی نظیر قانون سلامتی و رسیدن ب وزن ایده آلش با اراده محکم و قوی ،رسیدن ب درآمد 20 برابری از زیر صفر و جذب فوق العاده ای ک داره ینی هرچی ک میخاد در کسری از ثانیه براش اتفاق میفته

    حسی ک بهش دارم واقعااااااا انگار خودم ب همه اینا رسیدم فقط هرلحظه سعی میکنم ک من مغرور نشم ب انتخابم در مقابل دیگران چون این اواخر الله مهربان یه محبوبیت و عزت خیلیییییی زیادی بهمون داده ک مورد توجه قرار گرفتیم و همه یجورایی لوسمون میکنن و تعریف میکنن

    چیزی ک ازش یاد میگیرم اراده و تعهد بالا و صب زود بیدار شدنش و حرکت کردنش بدون توقف و اینک هیچ چیزی براش عار نیست برای زندگیش از جون و دل مایه میذاره

    فرامرز:همسر خاهرم موفقیت ماااالی و فوق قوی و با اراده ینی کسی ک یه روزی دست ب کار خطا میزد برای امرار معاشش الان شکر خدا صاحب ی گاوداری هست و هرروز برکت رو برکت براش میباره

    حسی ‌ک اوایل داشتم وقتی میلیونی ب حساب خاهرم پول میزد ته دلم میگفتم خاهرم علنا کاری نمیکنه و همیشه حسابم پره و هرچی میخاد میگیره یجورایی ک دلم می‌گرفت بعدش نمیدونم چطور شد خدا یجوری ذهن و روحمو از این حرفا پاک کرد ک خوشحال میشدم و خودم هم همینطور شدم هرچی ک میخاستم ب راحتی برام رقم می‌خورد و میخوره

    چیزی ک ازش یاد میگیرم بی‌حاشیه و رها بودن و یه باور قوی ک داره پول و خیلیییییی راحت و بدون نگرانی خرج میکنه و کلا خیلی عاشق کارشه جوری ‌ک اکثرا تو گاوداریش ک تو دل طبیعته و واقعا زیباست هست ب دور از مردم و حواشی

    زیبا دوستم:رسیدن ب موفقیت بالااااااا واقعا از زیر صفر من خودم ب شخصه درونا حس میکردم خودم شاسی بلندشو گرفتم خونه گرفتم هرسری ک میبینم طلاهای خوشگل برا خودش گرفته ولی چند تا از دوستانمون نظرات مختلف داشتن و میگفتن ک فلان شده بیسار شده منم لحظه ای ب فکر میرفتم ک نکنه درست میگن در کل شاخصه اصلیش رهااااا بودنشه با هیچ کس و هیچ چیز کاری نداره و فقط مشغول خوش گذرونی با همسر و پسرشه و پول درآوردنه

    چیزی ک ازش یاد میگیرم در مورد رهایی و ارامششه تربیت پسرش از همون بچگی مستقل بارش آورده و هیچ نیازی ب مادرش نداره جوری ک دو سالش بود خودش پتوشو برمیداشت و میخابید و الانم ک مدرسه میره منتظر مامانش نیس ک بیاد کاراش و بکنه خودش همه کاراش و میکنه واقعا تحسینش میکنم و منم از خدا همچین بچه ای میخام ک وابسته پدر و مادرش نباشه

    افسون دوستم: رسیدن ب موفقیت مالی

    حسی ک بهش دارم واقعیت ممتنعم چون نمیدونم کار اصلیش چیه خونه گرفت طلاهای آنچنانی میگیره و الانم میخاد ماشین بگیره با اینک ممتنع ولی در کل برای دوستای قشنگم خوشحالم ک تا این حد مستقلن و ب موفقیت رسیدن

    چیزی ک ازش یاد میگیرم اینم مثل زیبا یه تربیت خاص داره و بچش وابستش نیس مسافرت های خوب میره تنها با دوستاش و خیلی قوی شده

    نیلو دوستم: رسیدن ب موفقیت مالی و عاطفی

    مستقل از شوهرش ک دوتاشون تو همین بهشت زیبا هستن برای خودش خونه گرف کاراش تو مجله های روسیه چاپ شدن و تو اردبیل تقریبا شناخته شده هس

    حسی ک بهش دارم اوایل ک عزت نفس پایینی داشتم میگفتم چرا کاراش باید تو مجله های خارجی چاپ شه و با اینک هیچ قدمی برنمیداشتم انتظارم داشتم ک موفقیت اونو داشته باشم یجورایی گم شده بودم و حس سرخوردگی و ناامیدی میومد سراغم اما الان خدارو شکر دگ این حسارو ندارم

    چیزی ک ازش یاد میگیرم بخشش و رهایی ک داره خوب گوش میکنه و مستقل بودنشه

    الهی تنها تورا میپرستم و تنها از تو یاری می‌جویم

    استاد قشنگم عاشقتونم ک انقد خوبین و متعهد ب مسیر زیباتون هستین ک تو فایل رایگان هم برامون با جزئیات حرف میزنیم و تمرین میذارین از خدا میخام کمکم کنه ک منم متعهد بمونم و زندگیم و اونطور ک میخام از اینم بهتر و بهتر بسازم

    استاد قشنگم عاشقتونم

    مریم جونم عاشقتم

    خانواده قشنگم عاشقتونم

    خدای مهربون و هدایتگرم بی نهایت عاشقتممممم

    الهی ک همیشه در پناه خودش شاد و سالم و پرروزی و آروم باشین

    فعلا.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    نسترن نیشابوری گفته:
    مدت عضویت: 1317 روز

    سلام خدمت استاد عباس منش عزیز خانم شایسته مهربان و همه دوستان

    من حدودا دو سال با استاد عباس منش آشنا شدم/اعتراف می کنم هر چند وقت یکبار کمی قدم برداشتم اما با اولین چالش جا می زدم و جالب این جاست که در ظاهر اصلاااا اعتقاد نداشتم که دارم جا می زنم مدام می گفتم من که هدفمو بیخیال نمی شم فقط به خاطر این مشگل (که اکثرش هم چالش مالی بود هدفم رو از شکلی به شکلی تغییر دادم) اما حقیقت این بود که نمی تونستم ذهنمو کنترل کنم و جا میزدم. هر کی (به جز خونوادم)من رو میبینه توانایی هام زیباییم و قدرتم رو تحسین میکنه و وقتی میفهمن من با این همه توانایی هنوز به اون جایی که باید نرسیدم واقعا حیرت زده میشن(البته قبلا از شدت پایین بودن اعتماد به نفسم همه واقعیت شرایطم رو پنهان می کردم اما تو 6.7ماه اخیر فقط یک بخش از شرایطم رو پنهان کردم و از ابراز بخش بزرگی از شرایطم سعی کردم خجالت نکشم و به بهونه خجالت با گفتن دروغ حال خودمو بدتر نکنم).

    این مدت(6.7ماه )تونستم یک الگوی تکرار شوندم رو بپذیرم و تمام تلاشم رو کردم بدون ترس بهش پایان بدم. عمیقااا ازش خوشحالم و اون هم این بود که به خودم قولل دادم تحت هر شرایطی دیگه برای دیگران کار نکنم. با اینکه از نظر خونوادگی شرایط برام بسیار سخت میگذره. حتی همین الان با یک شرایط خنده دار و نت خنده دار وصل شدم اما بازم عمیقاا خدارو سپاس گزارم. چند روزی در اثر یک چالش حالم به شدت بهم ریخته بود هرچند سعی میکردم احساسمو کنترل کنم و جهت فکرمو تغییر بدم هر وقت به خودم میومدم میدیدم دارم تو نجواهای ذهنک غرق میشم جمله استاد رو تکرار می کردم که چون اول راهم همین که بفهمم حالم بده و نمونم تو حال بد خودش قدم خوبی تا امروز که دقیقاااا در اثر همون احوال ناکوکم یک طوفان خونوادگی ایجاد شد.اما بعدش هی با خودم حرف زدم هی با خدا حرف زدم و ازش کمک و هدایت خواستم. هی گفتم خدایا منکه دارم قدم برمیدارم پس چرا هی داره بدتر میشه به جای بهترر و یهو شبی یک حسی بهم گفت اومدم تو سایت اولین تیتر بنر این فایل رو دیدم فایل رو نگاه کردم و متعهدانه دقیقا هر کاری استاد گفتن رو انجام دادم یعنی فایل رو استپ کردم و نوشتم و الانم اینجا مینویسم.

    من حتی قبل از آشنا شدن با حرف های استاد عباس منش حسادت نداشتم اون زمان علیرغم ندونستن باور فراوانی به شکل فعلی موفقیت اطرافیانم برام حس خشم و حسادت نداشت فقط کمی ناراحت می شدم که ای وای فلانی هم تونست پس کی نوبت من میشه خدایا برا منم بساز. قسم میخورم با تک تک سلولام برای اون شخص خوشحال میشدم ولی ته دلم برای خودم درد میگرفت و هی به خدا میگفتم خدایا منم زودی برسون.

    هی بهونه میاوردم فلانی کمکش کرد.اینو فروخت اونو خرید.اطرافیانش اینطورین

    ته دلم با این حرفا راضی نمیشدااا اما خوب دیگه ناآگاه بودم

    الانم درمورد بعضی از آدم ها وقتی موفقیتشون رو میشنوم یهو میگم آخی خوش به حالش آخدا بشه که نوبت منم بشهه

    اما زودی به خودم میگم معلومه که میشهه هیچ جای قانون خدا نگفته باید فلان شرایط رو داشته باشی

    کلییییی نمونه و نشونه از کسایی که تونستن هییی میارم برا خودم.

    خونواده و نزدیکان من موفقیت مالی یا کاری خاصی ندارن ابدا بر عکس به شدتتت درگیر باور های محدود کننده ان و نکته جالب اینجاست که من از بچگی زمین تا آسمون باهاشون متفاوت بودم و همیشه هم به خاطر همین تفاوت تخریب و تحقیرم کردن و به شدت ازین نظر تحت آزار بودم و هستم و همیشه درخواست داشتن فاصله زیاد ازشون رو داشتم و دارم فقط الانا یک تفاوت بزرگ پیدا کرده خواستم و اون هم اینکه قبلا به شدتت ازشون بیزار و متنفر بودم اما الانا دارم با تمام توانم تلاش میکنم بدیاشون رو نبینم حتی اگر بدترین حرفا رو میزنن زودی ازشون فاصله میگیرم و خودمو پرت میکنم و اینم از دستاورد های عمل به آگاهی های حرف های استاد عباسمنش عزیز.

    به شدت کسایی که میبینم موفق هستن رو تحسین میکنم چک میکنم چکار کردن هی سعی میکنم با ذهنم مبارزه کنم و عمل کنم

    اینقدررر فایل های رایگان مخصوصا گفتگو با دوستان رو گوش دادم و باهاش همزاد پنداری کردم که هر وقت کم میارم حرف های یکی از دوستان رو هی تو ذهنم مرور میکنم و به خودم میگم کم نیار لطفاااا

    عاشقتونم استاد. میبوسمتون خانم شایسته عزیز

    حتی همین الان که اینا رو مینویسم هیی یکی تو ذهنم هر هر بهم میخنده یا مسخرم میکنه اما باهاش مبارزه کردم و هر دفعه گفت بشین بچه چرند نگو گفتم اینا چرند نیست حقیقت حرفای دلم . باید بگم.

    با اینکه فایل رو کامل گوش دادم و 2صفحه از کامنتا رو خوندم همین الان حس میکنم هیچیی از فایل تو مخم نیست و باید دوباره ببینمش. وقتی میخواستم فایل رو ببینم 280(28صفحه) کامنت بود روی فایل

    به خودم گفتم فایل رو میبینم کامنتا رو میخونم بعد کامنت میزارم 2صفحه از کامنتا رو خوندم دیدم هیی هول میزنم زودی بخونم بیام منم بنویسم گفتم بزار میرم مینویسم بعد میام بقیه رو میخونم وقتی برگشتم صفحه اصلی فایل یهو دیدم تو همین فاصله شده39صفحه خندم گرفت گفتم بچه بشین بنویس که هرچی ننویسی دیر میشه.

    امیدوارم بازخورد عالی که برای حداقل من یک نفر داشت این فایل به قلبتون برسه استاد و این سلسله فایل رو به همین ترتیب برامون قرار بدین.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    مهناز اسکندری گفته:
    مدت عضویت: 2266 روز

    سلام به استاد عزیزم و سپاسگزارم از شما بخاطر این جلسات که واقعاً ارزششون خیلی بالاست و نمیشه روشون قیمت گذاشت.

    من چند روز بود که منتظر فایل جدید در سایت بودم و فکر میکردم که قسمت بعدی سفر به دور آمریکا رو میزارین هر روز سایت رو چک میکردم و وقتی این فایل رو دیدم در حین زمانی که دانلودش میکردم توضیحاتش رو خوندم و وقتی سوال اول رو دیدم که پرسیدین: اگر یکی از نزدیکان شما به موفقیت برسه شما چه احساسی دارید ؟

    همون لحظه بدون مقاومتی گفتم : احساس ناتوانی و بی ارزشی و حسادت دارم .

    حالا بعد از دوبار گوش دادن و نوشتن فایل می‌خوام به این سوالات جواب بدم ، زمانی که خبر موفقیت نزدیکانم رو می‌شنوم متوجه میشم که ذهنم داره دنبال این میگرده که چرا این فرد موفق شده تا موفقیتش رو ناچیز کنه یعنی توجیه کنم که چرا من موفق نشدم مثلاً : میگم خانواده اش شرایط رو براش مهیا کردن و اگه من این شرایط رو داشتم الان از اینا بالاتر بودم ، یا بخاطر اینکه باباش معلم بوده استخدام شده و از این امتیاز استفاده کرده ، یا شوهرش حمایتش کرده ، یا فلانی سر زبون داره و من ندارم ، یا در مورد هم کلاسی هام میگفتم خب معلم دوستشون داره و بهشون نمره داده و یا معلم با پدر و مادرشان همواره و هوای اینا رو داره و در مورد خواهرم احساس ناتوانی و بی عرضگی نسبت به خواهرم میکردم .

    در کل خودمو باهاشون مقایسه میکنم و می‌خوام که اون موفقیت رو بی ارزشش کنم البته چون با فایل های استاد کار کردم بعدش میاد توی ذهنم که اگه من میخوام موفق بشم باید این موفقیت ها رو تحسین کنم ولی در چند ثانیه اول همون چیزایی که بالا گفتم در ذهنم مرور میشه و احساسمو بد می‌کنه.

    در مورد سوال دوم من موفقیت افراد نزدیک به خودمو داخل دفترم نوشتم و در موردشان هم همون احساس ناتوانی و بی ارزشی و حسادت رو داشتم.

    سوال سوم : چه ایده الهام بخشی موفقیت این افراد می‌تونه در من ایجاد کنه ؟

    اینکه اونها نترس بودن و به دل ترساشون رفتن ، تمرکز بالایی داشتن ، هدفمند رو به جلو حرکت کردن ، آروم آروم پیشرفت کردن ، تسلیم شرایط زندگیشون نشدن .

    سوال چهارم : چه درس های میتونم بگیرم از مسیری که اونها برای موفقیت طی کردن ؟

    باید برای خودم هدف داشته باشم و روش تمرکز کنم و ادامه بدم ناامید نشم و خودمو درگیر نظر مردم و حواشی نکنم و مهارت هامو افزایش بدم و به‌طور کلی احساس لیاقت کنم در مورد اینکه من به هدف برسم و به خودم بگم که اگر اونها تونستن من هم میتونم .

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    علی ابراهیمی گفته:
    مدت عضویت: 2783 روز

    سلام استاد برای بعضی افراد خوشحال نمیشدم انگار انسان نادانسته با بعضیها خودش را در رقابت میبینه یعنی دوست داره از اونها موفقتر باشه انگار رشد خودش را با اونها میسنجه رافع هم از نظر مالی هم از نظر اجتماعی رشد کرد من احساس خوبی داشتم

    قاسم از نظر مالی رشد خوبی داشت قبل از اینکه با آموزشهاتون آشنا بشم همش میگفتم باباش کمکش کرده ولی الان حس خوبی دارم و بارها خواستم که باهاش مشورت کنم وبه نظرم دلیل رشدش باورهای قوی نسبت به فرآوانی است

    سهیلا رشد مالی داشت اولش خوشحال میشدم وبعد فکر میکردم که چرا برای من که بهتر عمل میکنم اینطور نمیشه که بعد فهمیدم هم باور خدمت رسانی به بشر را داره وهم به محصولی که میفروشه عشق بیشتری

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    میثم رباطی همت گفته:
    مدت عضویت: 1729 روز

    سلام استاد خیلی دوستون دارم

    این اولین کامنتی که نوشتم

    راستش من اولین تمرینی بود که بدون تنبلی نوشتم

    تازه فهمیدم که کجای کارم

    ی خورده هم از خودم بدم اومد که چرا همچین احساسی داشتم و به وضوح ازشون خبر نداشتم

    اما بعد از تموم شدن تمرین که تو دفترم نوشتم و رسیدم اخر فایل که گفتید نسبت به تعهد بچه ادامه میدید تصمیم گرفتم که اینجا هم احساسم رو بنویسم

    جواب سوال اول که چه احساسی دارم نسبت به موفقیت دیگران

    خیلی حسودیم میشه بهشون حس میکنم لیاقت اون جایگاه رو ندارن با بلد نیستن خوب از اون جایگاه استفاده کنند

    و اینکه خیلی شانس داشتن و شرایط دست به دست داده و اونها در اون موقیت هستن

    احمد

    ازلحاظ مالی،ازادی زمانی و اسایشی که داره

    بهش فکر میکنم حسودیم میشه

    دوست ندارم ببینمش یا کاری براش بکنم که بیشتر رشد کنه

    زورم میگیره اینقدر راحت داره رشد میکنه درصورتی که من کلی تلاش میکنم ( البته این چیزیه که میخوام به دیگران نشون بدم)

    حس میکنم شانسی تو اون جایگاهه

    اینکه چه ایده هایی میتونم بگیرم

    وقتی یک کاری رو شروع میکنه تا تموم نکنه دست برنمیداره

    اینکه وقت هرکاری رو به وقتش انجام میده

    منابعی که من دارم بیشتره اگر اعتماد بنفس داشته باشم

    سن من از سنی که اون شروع کرده کمتره پشت کار داشته باشم

    خیلی صبوره همیشه میگه صبر کلید ورود به بهشته

    درس هایی که میتونم بگیرم

    پشت کار داشته باشم

    تو حاشیه نباشم چون هستم

    زود دلسرد نشم

    همیشه انجام شدن کارهاش رو به خدا نسبت میده

    خیلی هم خنده رو

    استاد جان خیلی هارو تو دفترم نوشتم

    یکم ترس از قضاوت دارم

    خیلی دوستون دارم خیلی

    بیشترین شکر گذاریم بخاطر شما و سایت خوبتونه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    رویا گفته:
    مدت عضویت: 1523 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربانم

    سلام خدمت استاد عزیزم

    سلام به مریم جان و تمام دوستان گلم

    احساس میکنم این فایل مثله یه ازمون واسه ما بچه های سایت هست که استاد عزیزمون میفرمایند که حالا که اینقدر روی خودتون کار کردید یه بار بیاید خودتونو اسکن کنید ببینید آیا این آگاهی ها رو در عمل هم به کار گرفتید یا نه . اگر به کار گرفتید نتایج تون را ببینید و خودتونو تحسین کنیدو سپاسگزار باشید و به خودتون بگید چطور از این بهتر میتونم باشم و حتما خدا به این سوال پاسخ میدهد و هدایت میکند .

    حالا اگر به کار نگرفتید این آگاهی ها رو پس شما فقط شنونده خوبی بودین نه عمل کننده و ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است .

    من از شنیدن و دیدن موفقیت نزدیکانم و دوستانم و حتی غریبه ها خیلی لذت میبرم و بسیار تحسین میکنم حتی جدیدا خودمو بابت این خصوصیت اخلاقی که از موفقیت دیگران شاد بشم و تحسین کنم و ….و شخصیت سازنده م،هم تحسین میکنم . من قبل از اینکه وارد این مسیر الهی بشم هم از دیدن موفقیت بقیه خوشحال میشدم ولی مثل الان تحسین نمیکردم یعنی از قدرت تحسین و از فرکانس بالایی که داره خبر نداشتم تا اینکه وارد سایت عباسمنش دات کام شدم و هر روز با این آگاهی های ناب روی خودم کار کردم و خودمو کاملتر کردم و خیلی از این بابت خوشحالم. خدایا شکرت . من احساس میکنم وقتی که افراد را برای موفقیت هاشون تحسین میکنم انگار که به جهان میگم منو هم تولیست افراد موفق قرار بده ، منم حرکت میکنم مسیر را برای منم روشن و لذت بخش کن و اینطوری موفقیت را هم جذب میکنم با توجهم با تحسین کردن .

    دیدگاه الانم رو دوستدارم بنویسم الان من از دیدن موفقیت های نزدیکانم و همه آدم ها خیلی خوشحال میشم و سریع میگم آفرین سریع این نکته تو ذهنم جرقه میزنه که اون شخص اینو خواسته و حتما اقدام کرده و باید بدست ش میاورد.این تو ذهنم جرقه میخوره منم هر چی بخوام میتونم بدست بیارم حتی با موضوع کاملا مختلف با افراد موفقی که دارم میبینم .

    من یاد گرفتم و تجربه کردم که فرکانس تحسین و تشویق و لذت بردن چه فرکانس بالا و نابی هست و باعث میشه من استعداد های خودمو بیشتر ببینم و ایمان م قوی تر میشه که خداوند حتما منو هم هدایت میکنه و انگیزه م بره بالاتر که منم میتونم و احساس سپاسگزاری در من بیشتر میشه چون میبینم که منم چه نعمت هایی خداوند در اختیارم قرار داده .

    من لذت میبرم از موفقیت های بقیه چون با حسادت کردن و ناراحتی چیزی به من اضافه که نمیشود هیچ ، حتی فرکانس های پایینی را زمینه ش فراهم میشه .

    آگاهی که من امشب بیشتر متوجه اون شدم این هست که حالا که اینقدر من و امثال من توی این زمینه پیشرفت داشتیم که این نوع دیدگاه عالی رو داشته باشیم و تحسین کنیم ، لذت ببریم ، انگیزه بگیریم و …. یک نکته مهم تو مراحل رسیدن خودمون به خواسته مون یادمون باشه و اونم مقایسه نکردن هست حالا چرا مقایسه نکنیم به این دلیل که ما آدم ها هر کدوم سیرتکامل مختلفی را برای رسیدن به خواسته مون باید طی کنیم و هیچکدوم مشابه هم نیستیم پس با مقایسه کردن اون لذت بردن از مسیر برامون کمرنگ میشه و این لذت بردن از مسیر و عشق کردن با پیشرفتهای روزانه بخشه اصلی و مهم رسیدن به خواسته هست . لینک های مرتبط با این آگاهی های ناب

    abasmanesh.com

    abasmanesh.com

    abasmanesh.com

    و نکته دیگه ای که واسم پررنگ شد عجله نکردن هست ، هر جا عجله بود بدونیم ردپای شیطان هست چون هیچ وقت با عجله نمیشه اون آرامش برقرار باشه و ایده های ناب هم به سراغ افرادی میاد که آرامش دارند اینو امروز یکی از فایل های گفتگو با دوستان استاد با دوست خوبمون اقا وحید که تولیدی پارچه رو موفق شده بودن داشته باشن ، این آگاهی اونجا استاد عزیزمون گفتند و بازهم همزمانی زیبای خداوند برای من که صبح اینو بشنوم و شب هم این فایل استاد عزیزمون را ببینم .

    عجله کردن باعث میشه یادمون بره ما منحصر به فردیم ، کلا فرکانس پایینی هست و همراه با تقلا کردن هست و این طبیعی نیست پس از قانون های خداوند هست که هرانچه با تقلا و زور بود این مسیر اشتباه هست .

    یکی از نکات مهمی که در افراد موفق میبینم تمرکز اونها روی اون هدف شون هست . واقعا تمرکز کردن و مستمر ادامه دادن در هر زمینه ای به نتایج عالی میرسه .

    یکی دیگه از نکات این هست که عشق و علاقه واقعی اون افراد به اون هدف و برای دل خودشون تلاش میکردند نه برای جلب توجه و مورد تایید دیگران قرارگرفتن .

    یکی دیگه از نکات توکل اونها هست و اونها ترجیح دادند که توکل کنند و حرکت کنند و نتیجه هر چه باشد بهتر از این هست که یک روزی به خاطر حرکت نکردن بخوان حسرت بخورن که ای کاش شروع کرده بودیم و ….

    استاد عزیزم خیلی خیلی دوستتون دارم و بینهایت از شما سپاسگزارم .

    دوستان عزیزم از خوندن کامنتهاتون لذت میبرم ودرس یاد میگیرم . خیلی ممنونم و دوستتون دارم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    روح الله رهروان سحر گفته:
    مدت عضویت: 2771 روز

    به نام الله یکتااولا باید یه سپاس گذاری بکنم از چنین استاد با ارزشی که خداوند شما رو برای ما اورده خدایا شکرت به خاطر حظور ایشون توی زندگیم

    چه سوال هوشمندانه ای که چقدر خوب ذهن هامون رو در گیر کرده واز همه طرف داره ذهنمون رو درگیر میکنه ووادارمون میکنه تا خودمون و افکارمون و علت نتیجه نگرفتنون رو بشناسیم استاد جان سپاس گذارم

    من توی دفترم کلی مطلب نوشتم که این جا بهشون اشاره میکنم

    من فقط به دونفر حسودیم میشه واون دونفر از نزدیکای خودمن که با هم یه کاری رو شروع کردیم بعد که کارمون راه افتاد به دلایل مختلف منو از کار حذف کردن وحالا خودشون دارن ادامه میدن ومن باهاشون قهرم نمی خواستم اینها رو بنویسم ولی چون حرف استاد و گوش نکردم و چوبشو خوردم گفتم با خودم صادق باشم و این جا مکتوب کنم که یادم باشه که هیچ وقت شریک نگیرم ودرس عبرتی باشه برای دوستای دیگمون که این اشتباه رو نکنن البته اینوهم بگم که من متاسفانه مثل استاد توکل بر خدا نکردم وشغل قبلیم رو کلا رها نکرده بودم یعنی پلهای پشت سرم رو نگه داشته بودم که اگه نگرفت برگردم چونکه این شغل رو تازه استارت زده بودیم و هنوز درامدی نداشت من ترسیدم که کامل شغل قبلی رو رها کنم وهمین موضوع باعث شد که بگن یا باید کامل اون شغل قبلی رو رها کنی و بیای کامل پیش ما ومنقبول نکردم که بعد بحث و گفتگو شد واز هم جداشدیم وهمین جا اعتراف میکنم که روزی صد بار به خودم میگفتم ببین اینارواستادگفت ومن گوش نکردم همه این چیزها رو استاد باجون دل برامون موشکافی کرده بودن ومن عمل نکردم ومن ترسیدم ولی حالا اون کار واون مغازه راه افتاده وروی سوددهی خوبی هست

    من دوست واشنای زیادی دور و برم هستند که که به موفقیتهای چشم گیری رسیدن

    این دوست و اشناههای ما حقیقتا من از وقتی که با مباحث استاد اشنا شدم بهشون حسودیم نمیشه ومیگم طبیعی ماشاالله من هم اگر بخام ومثل اونها پشت کار داشته باشم می رسم به این موفقیتها

    وقتی این تمرین رو استاد دادن وقتی رفتارهاشون رو بررسی کردم دیدم همشون یک الگوی یکسان دارند که حالا بهشون اشاره میکنم

    1- پشت کار دارن و ادامه میدن نمگین تموم شد دیگه بسته قانع نیستن به همین وروز به روز دارن ثروتشون رو بیشتر میکنن حرکت میکنن حرکته رو به جلو

    2-دنبال بهبود کارشون وعملکردشون هستند

    3- دنبال موقعیت های ثروت ساز و پول ساز هستن همیشه یعنی همیشه در مورد کارشون وبیزنس وپول ساختن دارند صحبت میکنن به طرق مختلف وسرمایه گذاری وخرید وفروش ومشغول معامله کردن هستند

    4-کار اصلیشون یک چیزه یعنی معامله های مختلفی دارن یا سرمایه گذاریهای مختلف و خرید و فروشهایی دارند ولی یک شغل بیشتر ندارن و اکثر اون معامله وخرید و فروشها وسرمایه گذاریها حول وحوش همون شغل اصلیشون هست یعنی از این شاخه به اون شاخه نمیپرن که سالی یا دوسالی یه شغلی رو عوض کنن نه همون یه شغل ثابت رو دارن مثلا دوتاشون املاکی دارن معامله ملک- ساخت وساز -زمین -خونه -مغازه -رهن واجاره دادن دوتای دیگشون میوه وتره وبار دوتای دیگشون زغال وتنباکو و قلیون دوتای دیگشون جانبی و اسپیکر یکشون لوازم تحریر یکشون لوازم خونگی

    5-یه شاخصه دیگه و رفتاری دیگه ای که ازشون کشف کردم این بوده که از همون اول اینوهم بگم تا یادم نرفته همشون از صفر مطلق شروع کردن چند سال پیش هیچی نداشتن خدا شاهده هیچی نداشتن ولی یادم میاد از گذشتشون میبینم از همون اول اصلا یه جوری دیگه فکر میکردن هم به زندگی هم به کار وپول ساختن واین شاخصه رو میخوام بگم که ننشستن دست رو دست بگذارن بگن ببینیم شرایط چی میشه یا خداچه میخواد مثل برگی توی باد خودشون ول کنند که هر جا خواست ببره نه یکشون نخود وباقله میفروخته بعد بستنی وفالوده همین جوری اومد تاحالا دو مغازه بزرگ چند شهر دیگه البته داره لوازم خانگی از چین مستقیم میاره همشون در ابتدا کارای مختلفی کردن تا حالا شغل مورد علاقشون رو پیدا کردن وبسیار در شغل خودشون موفق هستندکار خلاف هم نمیکنند و از راه حلال وطبیعی اینهمه ثروت رو بدست اوردن هروز هم دارند ثروتند تر میشن وهرچند وقت یکبار یه سرمایه گذاری جدید ملک جدید میخرن

    مثلا میبنم که خیلی دقت میکنن و فکر میکنند که چه سرمایه گذاریهایی رو انجام بدن شغلشون یکیه بیشتر نیست وثابته ولی سرمایه گذاریهای مختلفی رو انجام میدن خرید و فروشهای مختلفی رو انجام میدن معمله های دیگهای هم کنار شغل ثابتشون دارن که همین کار شتاب ثروتشون رو داره بیشتر میکنه خدایش نمیترسن بگن که شاید اشتباه باشه این قدر پول وسرمایه گذاری کنن بگن پولمون از بین بره توکل میکنن وانجامش میدن

    خدانگهدار همگی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    فرزانه سخنوری گفته:
    مدت عضویت: 955 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان.

    امروز تولد یک سالگی حضور من در سایت عباس منش هست و خدارا شکر می کنم .یک سال هست که با آموزه های استادم همراه هستم .در این مدت یک سال فراز و فرودهایی را تجربه کردم ولی نگاهم به زندگی و به جهان و قوانین آن در حال تغییر است ‌‌‌‌این تغییرات آرام آرام برای من رخ می دهد گاهی حتی در جا میزنم و گاه رو به جلو و علت را هم می دانم که ناشی از ظرف پذیرش من ،قانون تکامل ،پذیرش و عمل به قوانین جهان هستی است .خدارا شکر هدیه تولد یک سالگی هم رسید و همسرم با وجود مقاومت های زیادی که داشت بزینس جدیدش را کلید زد خدارا شکر .خیلی خوشحالم و از خدای مهربانم بابت این هدیه به موقع و سخاوتمندانه اش سپاسگزارم .میدانم هدایا در راهند و به زودی زود از سورپرایزها و شگفتانه ها خواهم نوشت خدارا صد هزار مرتبه شکر .

    و اما موفقیت های اطرافیان که کسب نمودند.

    1-موفقیت همکارم که هم رشته ای من هست از نظر شغلی و پست اداری . حس من نسبت به موفقیت ایشون مثبت هست .از اینکه در رشته ای که من گمان می کردم جای رشد نداره این خانم رشد عالی داشتند تحسین برانگیزه .کمی اوایل حسادت می کردم ولی بعد که در رفتار و عملکردش دقیق شدم فقط تحسین کردم . جسارت و اعتماد به نفسی که داره را همیشه تحسین می کنم .نوع برخورد و مراودات ،عزت نفس ،احساس لیاقت و تمرکز بر کار در ایشان ستودنی هست .سعی می کنم ان جسارت و احساس لیاقت را در خودم تقویت کنم .

    2-موفقیت و رشد مالی شوهر خواهرم هست که قلبا خوشحال هستم ولی وقتی دقیق میشم کمی احساس حسادت دارم و مقایسه مالی و درآمد را دارم .ولی حقیقتا خوشحالم که خواهرم رفاه بیشتری را تجربه می کنه.چند وقت پیش شوهر خواهرم از کارو بزینسش می گفت .گوشاموتیز کردم و علت موفقیت وباوراشو کشیدم بیرون .کار بدنی کمتر ،ازادی زمانی و مکانی و درآمد بیشتر و بیشتر .علت موفقیت ایشون همون روند تکاملی هست که طی کرد ند و البته پشتکار ایشون و میل به بهتر شدن هست .

    3-موفقیت همکلاسی ام و کسب نمره برتر در پایان نامه و دفاع ایشون بود .راستش اصلا حسادت نکردم .از اینکه نمره کامل گرفته ولی وقتی از علت موفقیت خودش می گفت کمی احساس ضعف کردم ولی آنقدر میل به موفقیت و اینکه من هم باید موفق شوم در من شدید و قوی بود که یادم نمیاد زیاد در حس بد بوده باشم شاید چند لحظه .یادمه همش ازز ایشون سوالات متعددی پرسیدم که چقدر خوندی ،چطور مسلط بودی ،ابزار کمکی آن چه بوده و از سیر تا پیاز را از ایشون می پرسیدم و ایشون هم سخاوتمندانه و با روی باز به سوالات و کنجکاوی های من پاسخ میدادند .ایشون خانمی توانمند آرام ،متعهد به کار و مسولیت ،پشتکار فراوان .یادمه ایشون گفت برای تسلط بهتر بر پایان نامه برای دفاع بارها و بارها در زمان آشپزی و کار خونه در حال ارائه برای خودش بوده ‌وصدای خودشون را ضبط می کردند .قلب مهربان ‌وبخشنده ایشان .سخاوت در راهنمایی و کمک کردن برام الهام بخش هست .نتیجه اینکه من هم نکات مهمی را که دوستم عنوان می کرد را م‌ به مو اجرا کردم و من هم دفاع شایسته ای داشتم .

    یه نکته ظریفی را همین الان بهش رسیدم و اون اینه که من ناخداگاه با افرادی که همسطح و شاید ضعیف تر از خودم هستند ارتباط قوی تری برقرار می کنم و علت را که بهش دارم فکر می کنم این می تونه باشه که موفقیت و پیشرفت و جلو زدن دوستام برام کمی سخته .با پایین تر از خودم برای اینکه تایید می شم و تحسین میشم و حتی الگو میشم راحت تر ارتباط می گیرم البته زیر چشمی ونامحسوس افراد موفق را رصد می کنم سعی می کنم الگو برداری کنم ولی مستقیم جلو نمی روم که البته باید بر روی عزت نفس خود کار کنم .کلا میل به جلو زدن و موفق شدن در من فراوان و زیاده. بابت این ویژگی که دارم خدارا شکر می کنم .ناگفته نماند این ویژگی اگر با توحید و عمل به آموزهای استاد عزیزم همراه باشه جواب میده و نتایج خوب و پر باری را به همراه داره .با تشکر از شما دوستان و همراهان .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    کیمیا گفته:
    مدت عضویت: 938 روز

    سلام روزبخیر

    بدون اغراق میگم من همیشه و حتی قبل از اینکه با قوانین آشنا بشم با حال خوب و موفقیت و پیشرفت بقیه واقعا خوشحال میشدم و میشم..موفقیت های مالی پیشرفت های شغلی بقیه همیشه منو خوشحال میکنه طوری که وقتی می‌شنوم چشام برق میزنه و ذوق میکنم مخصوصا اگر طرف مقابل رو بیشتر بشناسم و از گذشته ش با خبر باشم.

    به خودم میگم وقتی فلانی تونست پس حتما راهی هست و منم میتونم

    حتی وقتی دو نفر رو میبینم که رابطه ی عاطفی قشنگی رو با هم دارن با دیدنشون لذت میبرم.

    واقعا هیچ موقع حس حسادت نسبت به کسی نداشتم و شاید به همین خاطره که خدا دستمو گرفته و از بدترین شرایط مالی و اجتماعی داره منو به سمت بالا و بالا تر و بهتر شدن میکشونه..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    امیر بهاری گفته:
    مدت عضویت: 2325 روز

    سلام به استاد عزیزم و همه دوستان …این قسمت خود افشایی:استاد جان از ته قلبم ازتون ممنونم بابت ضبط این فایل دقیقا طرف صحبت هاتون من بودم و چقدر بهم تلنگر زدین با این صحبتها…

    واقیعتیش اینه که من تواین مورد.. (سوال اول..اینکه چه حسی بهم دست میده موقعی که خبر موفقیت کسی رو میشنوم یا خودم به چشم میبینم..)در مورد فامیل و نزدیکان:

    من این ذهنیتو دارم بفرما دیدی طرف اصلا تجربه های منو نداره و اصلا از عزت نفس و از قوانین خبر نداره اصلا تو باغ نیست اون رفت ماشین صفر گرفت..یا رفت با فلان دختر که خیلی از لحاظ اجتماعی و شغلی جایگاهش بالاست ازدواج کرد …یا درمورد پسر عموم که دوسال پیش ازدواج کرد و مهاجرت کرد اسپانیا من وقتی شنیدم هیچ حس بدی نداشتم نسبت بهش اما نسبت به خودم چرا..احساس ناتوانی یا اینکه من اصلا لیاقت ندارم پس چرا اون با اینکه از قانون و این چیزا خبر نداره اینجوری راحت رفت من چرا هنوز لنگ حقوق سرماههمم ودرمورد داداش کوچیکترش هم همینطور سیامک…که تازگیا ماشین صفر خریده حس بدی پیدا نکردماااا اما واقعیتش خوشحال هم نشدم قلبن…و خودومو مقایسه کردم گفتم این اصلا نمیدونست کار چیه من چند ساله میرم تهران ولی دریغ از پول زیاد بیا سیامک دوسال رفت ماشین صفر گرفته تازه همشم مرخصیه کار نمیکنه که …البته استاد اینم بگم پدر من دائم وهمواره تمرکزش بر این موضوع بوده وتو هر شرایطی اینوو گفته پسر فلانی فلان موفقیت رسید تو درستو نخوندی الان اینجوری اینجوری…اینو بگم استااد من یک درصد در هزار نمیخوام پدرمو مقصر بدونم اینو به این دلیل اخرش اشاره کردم که در جریان باشید این موضوع هم بوده و شاید دلیل اینکه من نمیتونم اون موفقیت هارو تحسین کنم از همین مقایسه های ذهنی خودم و اطرافیانم نشعت گرفته…بازم ازتون ممنونم و بقیه سوالات رو میخوام بصورت ذهنی یا تو دفتر خودم بنویسمش که بعش پاسخ بدم..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: