ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 1 - صفحه 105 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/02/abasmanesh.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-02-02 01:26:012024-02-14 06:06:52ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 1شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
14 بهمن 1402:
سلام خدمت استاد عزیزم؛
سوال: اگر یکی از دوستان یا نزدیکان شما به موفقیت قابل توجهی برسد، شما چه احساسی درباره موفقیت آن فرد داری؟
برای من دو حالت وجود داره و احساس کلی ام در این دو حالت متفاوته.
وقتی که یکی به یه موفقیتی میرسه، ذهن من به صورت ناخودآگاه بررسی می کنه که آیا این فرد از قانون خداوند استفاده کرده و مثلا موفقیت مالی که بدست آورده از طریق حساب کردن روی توانایی های خودش، افزایش مهارت هاش، باورهای درستی که در مورد ثروت داشته و در کل همه مباحثی که استاد دارند توضیح می دهند بوده، خیلی خوشحال میشم به چه دلیل:
چون قانون بیشتر به من ثابت میشود و با خودم میگم ببین فلانی به این دلیل که در فلان موضوع باورهای بهتری داره و متفاوت از عموم جامعه فکر می کنه، الان به این موفقیت ها رسیده و از این طریق من انگیزه می گیرم و میگم پس میشه.
چون این فردی که به موفقیت رسیده رو من بهتر از افراد دیگه می شناسم، خیلی می تونم ازش الگو بگیرم برای حرکت در مسیر خودم .. مثلا با مقایسه گذشته ای که داشته و افکار اون موقع اش با الان که به موفقیت رسیده می تونم منطق خودم رو قوی تر کنم که ببین میشه … این فرد تونسته پس من هم می تونم.
بابت یه موضوع دیگه هم خیلی خوشحال میشم … برای اون افرادی که از این آگاهی ها اطلاعی ندارند هم من خیلی خوشحال میشم … چون با خودم میگم، صحبت کردن با این افراد که خب درست نیست و فایده ای هم نداره که من برم در مورد قوانین خداوند و باورهای درست باهاشون صحبت کنم تا زمانی که خودشون از من درخواست نکرده اند … لاقل با دیدن موفقیت این فرد در خانواده، این ها هم الگو میگیرند و یا شاید متوجه بشند که میشه طوری دیگه هم فکر کرد و نتیجه گرفت … چون وقتی یه فردی در خانواده به موفقیت مثلا مالی بزرگی میرسه، همه نزدیکان اون فرد هم انگیزه میگیرند که رشد کنند و خودشون رو به اون برسونند. این موضوع هم یکی از دلایل دیگه ای که من بابت اش خوشحال میشم.
حالت دوم زمانیه که اون فرد مثلا با وام، بدهکاری و در کل روش هایی که با تقلا به یه چیزی میرسند .. که خب توی دوره های یاد گرفتیم که اینها همه خط قرمزهای ماست … وقتی فردی رو می بینم که از این طریق به یه موفقیت موقتی رسیده یا اصلا در کل وضع اش بهتر از بقیه است … نه خیلی خوشحال میشم و نه ناراحت … در کل فکر می کنم خنثی هستم … چون اون مسیری که اون رفته و به خواسته اش رسیده … مسیر مورد علاقه من نیست … اوایل ناراحت هم میشدم و با خودم میگفتم که چرا اون اگر مسیر اشتباه رو رفته ( مثلا با قرض به یه موقعیت مالی خوبی رسیده )، تونسته موفق بشه؟
بعدها که درکم از صحبت های استاد بیشتر شد، متوجه شدم اون مسیر قرض و بدهی و وام هم بلاخره شاید تو رو به یه جایی برسونه، اما مسیر ساده تر و راحت تر و با احساس بهتر هم وجود داره … من فکر میکردم که اون مسیر کلا چون از نظر من اشتباهه، پس هیچ نتیجه ای هم نباید داشته باشه ولی متوجه شدم نه داستان اینه که اون مسیر، سخته … همش توش تقلا و به قول استاد با یه گاری بزرگ و زنگ زده توی یه مسیر سنگلاخی حرکت کردنه … اون هم بلاخره یه حرکتی توش هست و داره 4 قدم جلو میره … ولی مسیر احساس خوب، مسیر حساب کردن روی توانایی های خودت مسیری که راحت تر و با سرعت خیلی بیشتر تو رو به خواسته هات میرسونه.
به همین دلیل اگر کسی به موفقیتی برسه و اون موفقیت رو از طریق عمل کردن قانون به دست آورده باشه، با همه وجودم خوشحال میشم هم برای اون که تونسته به این جایگاه برسه و هزاران بار بهش تبریک میگم و توی شادی هاش شرکت می کنم و هم برای خودم که باز هم قانون برام بیشتر ثابت شد و تونستم منطق خودم رو قوی تر کنم و اگر کسی به موفقیت برسه ولی اون موفقیت رو از مسیری که من بهش اعتقاد دارم به دست نیاورده باشه … چون الگوی من نیست … در من احساس خاصی ایجاد نمی کنه … خیلی برام ارزشمند نیست … خوشحال هستم براش ولی زیاد بهش توجه نمی کنم … چون نمی خوام ذهن ام از اون الگو بگیره.
تمرین:
مرحله اول: موفقیت های کسب شده توسط نزدیکان و دوستان خود را به یاد بیاور و لیستی از آنها تهیه کن.
مرحله دوم : من چه احساسی دارم نسبت به موفقیت این افراد؟
مرحله سوم: پاسخ به دو سوال مهم
از چه زاویه مثبتی به موفقیت های این افراد نگاه کنم که باعث شود: به خود باوری برسم، الهام بخش من باشد و برای اقدام در راستای تحقق خواسته هایم ایده بگیرم؛
چه درس های می توانم از مسیری بگیرم که منتهی به موفقیت این افراد شده است؟
بهار(همسرم) : توی بیزینس خودش که طراحی طلا و جواهر هست، در حالی که پست هاش حداکثر 100 تا بازدید می خورد، وقتی احساس اش رو خوب کرد که مثلا از بهبود باورهاش نشات میگیره، دو پست منتشر کرد که مجموعه تا الان 12 هزار بازدید خورد طی دوهفته …
احساس من : خیلی این اتفاق برام خوشحال کننده بود و این باور رو در من تقویت میکنه که ببین اگر حالت خوب باشه و در مسیر علایق ات باشی با باورهای درست، نتایج به این شکل می تونه اتفاق بیافته.
پاسخ سوالات: من از این موفقیت این طوری ایده میگیرم که سرعت رشد می تونه اینقدر زیاد باشه که من رو کاملا راضی کنه .. یعنی چی؟ من همیشه فکر می کردم که تنها راه ثروتمند شدن طی کردن درست تکامل ام هست ولی این تکامل یعنی طی شدن زمان طولانی … ولی این موفقیت، برای من این پیام رو داره که اگر من باورهای درستی داشته باشم و از طرفی در مسیر علایق ام قدم بردارم، خداوند با سرعتی من رو به سمت خواسته هام میبره، که کاملا برام راضی کننده باشه و به قول استاد که میگه الان طوری شده که هر سال به اندازه کل سالهای زندگی ام دارم پیشرفت می کنم … این رو خیلی دوست داشتم براش الگو پیدا کنم که این نزدیک ترین الگو به من هست و بهم خیلی انگیزه میده که در مسیرم با آرامش و احساس خوب و بدون عجله و تقلا حرکت کنم.
درسی که من میگیرم اینه اگر می خوام هر سال نسبت به سال قبل ام رشد داشته باشم، رشدی که انتظارم هست تنها کاری که باید انجام بدم اینه که در مسیر علایق ام روی باورهام کار کنم. مثلا اگر امسال درآمد من 15 میلیون تومان هست و می خوام تا سال دیگه بشه 30 میلیون … کاری که باید انجام بدم اینه که باورهام رو قوی تر کنم و بعد اگر می خوام اون 30 تومن بشه حالا سال بعد مثلا 60 تومن باز باید همین روند رو تکرار کنم، یعنی روی باورهام کار کنم که نتیجه اش احساس بهتر هست. یعنی اگر در مسیر علایق با احساس خوب حرکت کنم به صورت کاملا اتوماتیک به مسیر خواسته هام از راحت ترین مسیرها هدایت میشم.
——————————————
پدرم: پدرم مهارت تقریبا 30 ساله ای در پخت نان داره و مدت ها بود برای پیشرفت کارش می خواست شغل اش رو تغییر بده و بره سمت ماشین سنگین و همش می گفت این کارها درآمد بالایی داره … تا اینکه شکل کارش تغییر کرد و به جایی که هر روز بره سر کار می تونست 15 روز در هر ماه رو توی خونه باشه. در همین زمان روی پشت بوم خونه برای خودش یه کارگاه کوچیک درست کرد و با مهارتی که داشت در زمینه آهنگری و جوشکاری برای خودش یه سری وسایل رو میساخت … وقتی که به احساس بهتری رسید در مورد خودش، زندگی اش و در کل خواست که به موفقیت های بهتری برسه و راحت تر زندگی کنه، یه ایده ای بهش الهام شد که الان در حال اجرایی کردن اون ایده است.
احساس من : برای من که زندگی پدرم رو همیشه یه نواخت میدیدم خیلی خوشحال کننده است که الان در مسیری قرار گرفته که داره همون کار مورد علاقه اش رو انجام میده و ایده های خوبی داره و تا درصد زیادی هم در این ایده ها پیشرفت داشته و به فکر تولید یه سری وسایل نانوایی با استفاده از تجربه و مهارتی که در طی این سال ها در این صنعت به دست آورده، است. حالا اینکه آیا موفق میشه یا نه ، بر میگرده به باورهاش ولی در کل آدمیه که اگر تصمیم بگیره، تا ته اش میره … به همین خاطر خیلی براش خوشحال ام و درس های زیادی ازش گرفتم.
علی ( دایی ام ): وضعیت مالی این دایی ام میشه گفت توی فک و فامیل ما از همه بهتره به لطف خدا و از این بابت من خیلی خوشحال ام که یه فردی داخل خانواده ما هست که وضعش خوب باشه و انگیزه بخش بقیه باشه …
احساس من: خیلی زیاد الگوی من نیست … چون مسیری که اون رو به موفقیت رسونده مسیر وام و بدهی است ولی من معتقدم و بهم کاملا ثابت شده که اگر این فرد تونسته به موفقیت های خوبی برسه و جایگاه اجتماعی بالایی در زندگی اش داشته باشه، به این خاطره که کاملا متفاوت از بقیه فکر می کنه و در کل خیلی بی خیال هم هست و یه سری چیزهایی خیلی خوب ازش یاد گرفتم.
فرهاد (دایی ام ): تونست بعد از 13 سال و کلی کار کردن روی خودش ( چون نزدیک تر هست به من، تا حد زیادی از افکارش و باورهاش اطلاع دارم ) غلبه کنه به باورهای محدود کننده اش و از مسیر قرض و بدهی و وام بیاد بیرون و طی چند ماه دو تا اتفاق بزرگ براش بیافته .. یکی اینکه دیگه سراغ وام نره و همه بدهی اش رو تقریبا تصویه کنه و دوم اینکه از یه شراکت 13 ساله که مدت ها بود میخواست جدا بشه، بیاد بیرون و به استقلال فکری برسه.
احساس من: خیلی براش خوشحال ام که تونست این کارها رو انجام بده، چون کاملا درک می کردم که چقدر این مسائل مانع پیشرفت اش هستند.
پاسخ به سوالات در مورد پدرم، علی و فرهاد:
در مورد هر سه اینها یه نظر رو دارم … به این دلیل که الگوی من نیستند به همون دلایلی که در ابتدای صحبت هام اشاره کردم که اگر فردی از مسیری غیر از قانون به موفقیتی برسه، الگوی مناسبی برای من نیست … خیلی در موردشون هم فکر نمی کنم . اما زاویه ای که من همیشه موفقیت این افراد رو بررسی می کنم اینه که اگر من با آگاهی های الان ام جای این شخص بودم به این شکل عمل می کردم و خیلی راحت تر نتیجه میگرفتم.
درسی که من همیشه این افراد و در کل هر شخصی که در مسیری به غیر مسیری که استاد داره در دوره ها ازش صحبت می کنه حرکت می کنه، میگیرم اینه که ببین چه قدر طرف داره به سختی به خواسته اش میرسه و مقایسه می کنم در ذهن ام با مسیری که استاد میگه و به این شکل از اهرم رنج و لذت استفاده می کنم و مسیر این افراد رو در ذهن ام سخت جلوه میدم و به این نتیجه میرسم که هیچ وقت من این طوری عمل نکنم و مسیر استاد رو راحت و ساده در ذهن ام جلوه میدم و با انگیزه بیشتر از قبل میرم روی خودم کار می کنم.
6. هم صنفی خودم : سوپر مارکتش تونسته تو زمان کم بیشترین فروش تو روستا رو داشته باشه
احساس من ؛ تحسین همراه با حسادت
زاویه دید من چگونه باشه ؛
ایشون در مسیر کار تا خونه من قرار داره و هر روزه مشتری های زیاد او را می بینم و از آنجایی که تونسته از طریق علاقش به خواسته هاش برسه اونهم بدون آگاهی از قوانین جهان هستی و تجارت من هم می تونم از طریق علاقم با توجه به آگاهی هایی که دارم در مورد قوانین جهان هستی در امر تجارت بهتر و زودتر از ایشون به موفقیت برسم
درسهای من از مسیر موفقیت ایشون ؛
مهم نیست مسیر علاقت رو از چه سنی ( 50 به بالا پس از بازنشستگی) شروع کنی ، خوش برخورد و خوش رو باشی ، سحرخیز باشی ، مومن و راست باشی ، آینده نگر باشی ، امیدوار باشی ، فرقی نمی کند ارزان یا گرانفروش باشی ، وقت بذاری ، اگر دیدی کالایی (بنزین ) به نفعت نیست بدون ترس از دست دادن مشتری حذفش کنی ( مشتریهاش کمتر نشدن که بیشتر هم شدن ) ، لازمه موفقیت گذشت زمان زیاد نیست بلکه میشه در زمان کم هم به موفقیت بالایی برسی
7. هم صنفی خودم : سوپر مارکتش دومین فروش تو روستا دارد
احساس من ؛ تحسین همراه با حسادت کمتر نسبت به نفر اول
زاویه دید من چگونه باشه ؛
مغازه ایشون نزدیک به مغازه من هست و از آنجایی که تونسته از طریق علاقش به خواسته هاش برسه اونهم بدون آگاهی از قوانین جهان هستی و تجارت من هم می تونم از طریق علاقم با توجه به آگاهی هایی که دارم در مورد قوانین جهان هستی در امر تجارت بهتر و زودتر از ایشون به موفقیت برسم
درسهای من از مسیر موفقیت ایشون ؛
جرات تغییر شغل یا صنف رو داشته باشی اگر دیدی صنف قبلیت زیاد مشتری نداره ، وقت بذاری ، خوشتیپ باشی ، از گذراندن وقتت با رفقا بخاطر کارت عبور کنی ، خوابت رو با کارت تنظیم کنی نه کارت رو با خوابت ، کارگر برات کار کنه و خودت پشتیبانی کنی ، برا تهیه کالا زمان و مکان برات مهم نباشه ، ریسک پذیر باشی ، شوخ طبع و خوش مشرب باشی ، اعتماد به نفس داشته باشی، در غالب اوقات شبانه روز مغازه باز باشه حتما موفق میشی
8. هم صنفی خودم : سوپر مارکتش سومین فروش تو روستا دارد
احساس من ؛ تحسین همراه با حسادت کمتر نسبت به قبلیا البته که من هم میخام مثل مغازه او داشته باشم
زاویه دید من چگونه باشه ؛
ایشون قطع نخاعی هستن و رو ویلچر دارن کارشون رو مدیریت می کنن از آنجایی که تونسته از طریق علاقش به خواسته هاش برسه اونهم بدون آگاهی از قوانین جهان هستی و تجارت من هم می تونم از طریق علاقم با توجه به آگاهی هایی که دارم در مورد قوانین جهان هستی در امر تجارت بهتر و زودتر از ایشون به موفقیت برسم
درسهای من از مسیر موفقیت ایشون ؛
فرقی نمی کند قطع نخاعی باشی یا سالم ، چندان به جا نیفتادن موقعیت مغازه در قبل از خودت توجه نکنی ، امیدوار باشی ، به مشکلت و بیماریت توجه نداشته باشی ، ذهنت ثروتمند باشه ، از پایین اومدن از موقعیت قبلیت پروایی نداشته باشی و احساس حقارت نکنی ، اعتماد به نفس داشته باشی ، فرقی نمی کند گرانفروش یا ارزان فروش باشی ، در غالب اوقات شبانه روز مغازه باز باشه حتما موفق میشی
به نام خداوند بخشنده بخشایشگرِمن
سلام به استاد عزیز و خانم شایسته مهربان
سلام به همه دوستان
استاداول اعلام کنم که زندگی من به دوقسمت جداشده قسمت قبل از آشنایی با سایت شما وقسمت بعداز آشنایی با سایت استاد
اگر به این فایل ارزشمند با زندگی قبل از آشنایی جواب بدم فقط یک کلمه خواهد بود حسادت کردن.
ولی خداراشکر که دیگر زندگی من فقط یک بخش دارد آن هم زنگی بعداز آشنایی با استاد خدارا شکر
استاد جان جواب سوالی که پرسیدین و همون لحظه من استپ کردم تا فکر کنم و جواب بدم این هست:من از صمیم قلب میگویم که در مرحله ی اول از موفقیت آنها خوشحال میشوم به این خاطر که یک نفر دیگر در این جهان موفق شده شاد شده زندگی اش خوب و خوبتر شده و من را امیدوارتر به زندگی میکند.
اماااااا یک ناراحتی کوچکی در اعماق ذهنم پدیدار میشود که چرا من نتوانسته ام تاکنون هم چنین موفقیتی داشته باشم و این ناراحتی حس حسادت نه بلکه حس بی عرضه گی نسبت به خودم میدهد. ولی خوشبختانه با چندروز درگیرکردن ذهنم نسبت به موفقیت آن شخص درگیری یعنی در حد شب و روز به خودم این امید و باور را میدهم اگر اوتوانسته من هم میتوانم شاید مثل او نباشم ولی مثل خودم و با قانون خودم حتما راهی برایم بوجود خواهد آمد تا بتوانم موفق شوم، کنجکاو میشم اصول و راه و روشش را بدانم و استفاده کنم.
استاد جان جواب تمرین هارا هم در دفتر کوچکم نوشتم خیلی تمرین جالب و خوبی است میخواهم چندمدت انجام دهم چون واقعا سخت است نوشتن احساسهایی که ذهن و قلب هرکدام جداگانه دارند، ولی صادقانه بگویم حس حسادت در من ریشه کن نشده هنوز نتوانسته ام برا آن غلبه کنم، انشاالله با تمرین و استفاده از سایت شما خودم را از این حس و احساسهای منفی رها خواهم کرد.
استاد آخر فایل راجع به فایلهای رایگان و دوره های خرید گفتید بله شاید بعضی ها فایلهای رایگان رو چون پولی بابتش پرداخت نمیکنن بابت عمل کردن به آنها سهل انگاری میکنن ولی خداراشکر آدمهایی مثل من که فعلا نتوانسته ام دوره های ارزشمندشمارا خریداری کنم ولی باید هرروز وارد سایت شما شوم و فایلهای رایگان پر محتوای شما را گوش کنم چون این فایلها باعث میشوند در مسیر درست باشم و اهدافم را فراموش نکنم.
استاد عزیز بابت دوره های پولی و فایلهای رایگان که در سایت میگذارید سپاسگذارم هر دو از نظر من ارزشمند و اثر گذار و عالی هستند سپاسگذارم.
خدارا شکر که من هستم در این دنیای زیبا پراز نعمت و فراوانی در کنار آدمهای مهربان و داشتن استاد گرانقدر.
سلام و عرض ادب
استاد ممنون از زحمات شما من با توجه به این مطلبی که گذاشتید فهمیدم که آدم خیلی حسودی هستم ولی همین حسادت به آدمها باعث شده که خیلی کارهایی که بقیه در موردم میگن یه دری به تخته خورده و تو تونستی اون کار رو انجام بدی انجامش بدم یعنی حسودی کردم و گفتم من هم باید انجامش بدم و به خودم ثابت کردم که میتونم ولی حسادت رو به شدت دارم. بعضی وقتها هم نه انجام ندادم و هنوز دارم حرص میخورم.
به نام خدایی که همیشه در حال اجابت درخواست های ماست.
سلام به استاد عزیزم
و همه دوستان
مرحله اول :
یکی از نزدیک ترین کسانی که فکر میکردم انقد موفق باشه
یکی از دوستام که بعد چند ماه بهش زنگ زدم و گفت مغازه کسب و کاری که راه انداخته واقعا درآمد خوبی داره تو این فصل که هرجا میرم میگن بازار خرابه زمستونه و هزار تا بهونه.
من به خودم که نگاه میکنم میگم چون یک سال و نیمه تو سایت عضو شدم و هر هفته و ماه هی باور های جدید قوی تر میشه تو ذهنم و فرکانسم میره بالا تر
اگه این دوستم مثلا پارسال زنگ میزد بهم شاید واقعا تا چند روز حالم بد میشد که ببین اون الان به این درآمد بالا رسیده هنوز یک سال نیست مغازه زده
ولی تو هیچی.
ولی وقتی چند روز پیش اینو گفت بهم هنوز داشتیم حرف میزدیم احساس بده اومد سراغم و ازونجایی که من هرروز دارم فایل گوش میدم تو 12 قدم یا فایل های دانلودی
اصلا خود به خود قلبم گفت ببین کلید گنج های آسمان ها و زمین در دستان خداونده
اگه میبینی اکثر مردم دارن میگن بازار خرابه حق با اوناس واسه اونا صد درصد خرابه بازار ولی این یه الگو که ثابت میکنه عوامل بیرونی هیچ تاثیری نداره تو زندگی و حالم خوب شد تحسین کردم آگاهانه.
خواستم بگم ازین مثال ها زیاده ولی همین تحسین یا حسادت بستگی داره ما تو چه فرکانسی باشیم
میگم اگه دوسال پیش این اتفاق میوفتاد مو واقعا تا چندین روز بهم میریختم که طرف چجوری آخه ما با هم شروع کردیم کار رو و اون الان پیشرفت کرده انقد و کلا حسادت میکردم چون باور های من اصلا درمورد خدا و ثروت و همه چی ایراد داشت و هنوزم داره ولی کمتر.
الان که این فایل رو دیدم استاد عزیزم فهمیدم که تکرار فایل ها کجا تاثیر میزاره همین که به این سوال فکر کردم گفتم خدای من من تواین مدت که سعی میکنم قانون رو درک کنم و بهش عمل کنم هرچی میگذره من هی از موفقیت بقیه بیشتر خوشحال میشم و تو این موضوع دارم بهتر و بهتر میشم.
این دیگه یه چیزی کاملا واضحه
من چند روز پیش شنیدم که رفیقم ماشین خریده
اصلا قلب اجازه نداد که ذهن یا شیطان نجوا کنه به محض این که حس بده میاد به سرعت قلب میگه خدایی که وهابه و میتونه به همه ببخشه بی نهایت
پس تو انگیزه بگیر وبگو آفرین لیاقت داشته که خریده
توهم در مسیر درست باش میرسی به همه چیز.
استاد این بحث تحسین و حسادت واقعا با این فایل بیشتر درکش کردم چون فکر کردم به دوسال پیشم و مقایسه کردم با الان که خیلی خیلی بهتر شدم.
مرحله یک و دو قاطی شد ولی واقعا دست خودم نبود اصلا این حرفا میاد و نمیتونم تایپ نکنم میدونم کسی که در فرکانسش باشه درک میکنه چی میگم
چون حالم عالیه الان و اشکم داره در میاد از احساس خوب.
مرحله دوم برو پس اینجوری توضیح میدم که الان نسبت به قبل خیلی بهترم و آگاهانه سعی میکنم تحسین کنم و میدونم باید همیشه روی باور هام کار کنم تا هی بهتر بشم تو این مسئله.
مرحله سوم
من وقتی موفقیت کسی رو میشنوم اولین راهکاری که کمک کنه که به ایمان و خود باوری برسم اینه
یاد اون جمله استاد میوفتم که میگه اگه یک نفر انجامش داده پس یعنی امکان پذیره و میشه منم انجام بدم نقطه سرخط.
یا اون جمله استاد که گفت طرز فکر ایلان ماسک اینه که وقتی میخاد کاری رو انجام بده میگرده ببینه کسی انجام داده یا نه
میگه اگه کسی انجامش داده پس میشه شدنیه اگه هنوز کسی انجامش نداده
خب ما امتحان میکنیم بشیم اولین نفر که انجامش داده.
تا این حد میشه ایمان قوی باشه.
پس ماهایی که داریم جلو چشممون تو زمانی که اکثر مردم دائم نا سپاسی میکنن
میبینیم که کسی به موفقیت رسیده
مایی که قانون رو داریم یاد میگیریم میتونم انگیزه بگیریم راحت
و اهرمی بشه واسه حرکت کردن به سمت خواسته ها.
با این طرز فکر میشه به خود باوری رسید.
و راجب سوال دوم
به نظر من با درک الانم وقتی میبینم کسی به به یک. موفقیتی رسیده چه مالی یا روابط یا هرچی
به جای این چه بگردیم ببینیم طرف چه کار فیزیکی انجام داده باید بریم بینیم اون طرف که باور هایی در ذهنش ساخته که باعث شده هدایت بشه به ایده ها شرایط افراد در زمان مناسب در مکان مناسب قرار گرفته تا اون نتایج عالی رو بگیره.
و هرچی بیشتر قانون رو درک میکنم سعی میکنم وقتی میبینم کسی بدبخته یا خوشبخته میتونیم فقط بر تمرکز بر باور های اون افراد درس بگیریم و اینجوری خیلی زودتر نتیجه بگیریم.
امیدوارم که تاثیر گذار باشه کامنتم برای دوستان.
در پناه الله یکتا شاد و ثروتمند باشید.
سلام به استاد عزیز
خیلی متشکر و قدردان این فایل بی نظیر هستم
و عقیده دارم که این فایل رو باید چندین بار گوش کرد و تامل کرد.چند سال پیش وقتی یکی از دوستان و نزدیکان ام موفقیتی رو کسب میکرد درجه ای حسادت خودکم بینی غم در من زیاد بود
اما از زمانی که با شما آشنا شده ام سعی در کم کردن این احساسات دارم و تا حدی هم موفق شده ام
سوال اول پریسا ، که در مجموعه تونست جایگاه خوبی رو از آن خود کنه
مهدیه ، امیر محمد هر دو این افراد در محل کار ارتقا خوبی گرفتن
سوال دوم در مورد ایده های الهام بخش امیر محمد انسان سخت کوش جدی هست که تمرکز بالایی رو کارش داره مهدیه بسیار حس مثبت و سر زنده گی قوی داره و پریسا در حال رشد خودش در حوزه کاری است
سوال سوم درس های که میتونم از این همکاران بگیرم تمرکز تلاش متوقف نشدن داشتن حس خوب
و توسعه و ارتقا مهارت های خودم
البته باید بگم به هر سه این همکاران هم حس حسادت داشتم و هم حس خودکم بینی نسبت به خودم پیدا کرده بودم اما با دیدن این فایل استاد عزیز درجه این احساسات کمتر شد
ممنونم استاد
سلام و درود خدمت استاد عزیز و خانم شایسته مهربان
سلام خدمت دوستان گرامی
خیلی ممنونم استاد بابت تولید این برنامه.
من در دوران مدرسه ، وقتی دوست یا هم کلاسی خودم رو میدیدم که نمرات بالاتری و یا موفقیت بیشتری نسبت به من داره ، اول اینکه اونو تحسین میکردم و دوم به خودم میگفتم مصطفی تو ام میتونی این موفقیت رو بدست بیاری و تلاشمو میکردم و میشد.چیزی که مسئولین مدرسه به والدینم میگفتن این بود که منو بچه ای با هوشی خاص نمیدونستن بلکه میگفتن مصطفی پشتکار خیلی زیادی داره و با نگاه کردن به موفقیت دیگران موفقیت خودشو بیشتر میکنه این برنامه شما باعث شد این موضوع رو متوجه بشم.بعد ها بزرگتر که شدم و بدنبال هدفی توی زندگیم گشتم این بود که تضادی توی ،ندگیم دیدم که برای حل اون سعی کردم الگویی موفق پیدا کنم و سعی کنم مسیری که اون شخص رفته رو تو زندگیم پیاده کنم.همین چند روز پیش دوست صمیمی من از یک موفقیتی از خودش یاد کرد که من تا چند روز لبخند روی لبم بود از شدت خوشحال و تحسین اون فرد و اینکه موفقیت برای من هم نزدیکه قابل لمسه و خیلی زود اتفاق میوفته.دیدن ثمر بخش بودن تلاش های دوست صمیمی من خیلی دلنشین بود و هر بار با یاد کردن اون تحسینش میکردم و کلی ذوق زده میشدم.
واقعیت اینه موفقیت افراد اطرافمون و یا هر انسانی که به یک پیشرفتی میرسه ، یک امکان رو در ذهن من تعریف میکنه که من هم توان انجام اون رو دارم.
و این واقعیت زیبایی هست که ما بتونیم در جهت رشد خودمون ازین باور ها استفاده کنمو اون هارو نعمت بدونیم و ازش یاد کنیم.
ممنونم استاد عزیز و ازتون درخواست دارم حتما تولید این برنامه رو ادامه بدید میدونم زحمت زیادی میبره هم برای خودتون هم برای خانم شایسته، که من و دیگر دوستان با انجام تمرین ها و فرستادن انرژی و دعای خیر سعی میکنیم براتون جبران کنیم ، هرچند ناچیز.
در پناه حق
جواب سوال اول:
هر چقدر فکر میکنم به این نتیجه میرسم که من ترکیبی از هردو ذهنیت محدود و قدرتمندکننده رو دارم. اگر بخوام دقیق تر بگم، در مورد هر موضوعی که به مسائل مالی مربوط میشه ذهنیتم خیلی محدودکننده هست و این احتمالا به این دلیل هست که الان از نظر مالی در شرایط مساعدی نیستم. دانشجوام و انقدر دانشگاه وقت گیر هست که فرصت کار کردن ندارم. از طرفی دونستن همین مسئله و فکرکردن بیشتر بهش باعث شده که همون چندجایی هم که برای کار اقدام کردم اول خیلی استقبال کنن ولی تا متوجه میشن که دانشجوام رد کنن! ینی خودم دارم خودمو از کار کردن منع میکنم و خودم کاملا متوجه این موضوع هستم. ولی انقدر پرونده ی باز ذهنی مربوط به دانشگاه و موارد مختلف توی ذهنم هست که باعث این موضوع میشه.
حالا چرا این تحلیل رو گفتم؟
من یاد ندارم هیچوقت از موفقیت کسی ناراحت شده باشم. با این عنوان که مثلا فلانی چرا به این جا رسیده یا این اتفاق خوب واسش افتاده، برعکس خیلی هم برای اون ادم خوشحال میشم. اگر اون فرد به من نزدیک باشه یا موضوعی باشه که من بهش علاقمند باشم، حتما در مورد مراحلی که طی کرده ازش میپرسم و در هر صورت واسش ارزوی موفقیت بیشتر میکنم. خیلی مواقع حتی اگر بدونم کمکی از دست من برمیاد که بتونم از این طریق به اطرافیانم کمک کنم، حتما این کارو انجام میدم. اما با خودم درگیرم :)
مثلا من چندین سال هست که خیلی در فکر مهاجرت هستم و فعلا باید ارشدم تموم بشه تا بعد اقدام کنم. در این بین هر چی ادم های مختلف رو دیدم که رفتن، اونایی که نزدیک نبودن رو در موردشون خیلی حس خاصی نداشتم فقط واسشون ارزوی موفقیت کردم. اما یکی دو نفر که خیلی هم به من نزدیک بودن و مهاجرت کردن در یکسال اخیر رو خیلی باهاشون صحبت کردم. از فرایندها پرسیدم، حتی توی فرآیندهاشون شرکت کردم، باهم رفتیم سفارت، واسشون در کشور مقصد دنبال خونه گشتم و .. بعد از اینکه رفتند هم خیلی باهاشون در ارتباط بودم و از اونجاییکه دیدگاه های نزدیکی داریم و اتفاقا اونها هم از بچه های عباسمنشی هستن، هر مرتبه که باهم صحبت میکردیم هر دو از کلی اتفاقای خوب و درهایی که پیش رومون باز میشد و .. حرف میزدیم. اما! من خیلی همش ته ذهنم این بوده که خب اینا پول داشتن که رفتن! منم که ندارم! قصد هم ندارم از خونوادم بگیرم، پس باید اول اینجا برم سر کار! پس اول ارشد تموم شه تا بعد برم سر کار و الی اخر!
به یه جایی میرسم که میگم ادم هرجا که باشه همونطوره. اگه طرز فکرت عوض نشه هرجا بری شرایطت مثل همینجاست. پس اول باید سعی کنیم اینجا به بهترین حالت خودمون برسیم. مهاجرت زمانی منطقیه که هنوز کلی پتانسیل داری ولی همینجا با همین شرایط کار بیشتری نمیتونی انجام بدی. ولی از طرفی هم خیلی دلم میخواد زندگی در جاهای دیگه رو تجربه کنم، مخصوصا گاهی که اصول و قوانین یا رفتارهای غیرمنطقی (که البته بنظر بعضیا درسته) فقط میشن یه سد بزرگ جلوی راه ادم یا محدودیت های بی دلیلی که وجود داره.
این یک مثال بود. بازهم مثال های این چنینی هست و اکثرشون به همین صورت به شرایط مالی و کار ختم میشن و چرخه وار ادامه پیدا میکنن.
سلام استاد عزیز و مریم خانم
استاد باور کنید هر فایل رایگان شما هر کلمش
گفتار خداونده و ملیون ها تومان ارزش داره
من به نوبه خودم روزی چند صد بار از خداوند بابت
سایت استاد عباسمنش خود استاد خانم شایسته و تمام محتواها مخصوصا رایگان ها تشکر میکنم
استاد من چند وقتی از محتواهای استادهای دیگه استفاده میکردم و وقتی به سایت شما هدایت شدم
باور کنید چقدر نتیجه فقط وفقط از محصولات هدیه شما گرفتم و واقعا ممنونم از شما البته الان منتظر هدایت خداوندم که ببینم از کدام محصولات پولی شما استفاده کنم
در کل از شما خدای شما ومریمخانم عزیز تشکر میکنم
سلام استاد عزیزم وقتتون بخیر من یکی از شاگرداتون هستم و تازه رفتم در 20 سالگی
استاد عزیز اول اینو بگم که واقعا خیلی ممنون که چینین دوره ای رو شروع کردید همین اولش فهمیدم که من کلی باورهای محدود کننده دارم که همش پسرفت میکنم
برای من اینجور هست که هردو احساس رو دارم ولی اول احساس خوشحالی میکنم و ذوق میکنم و تحسینش میکنم حتی چون میگم اگه اون تونسته پس منم میتونم و میگم حتی میتونم بهتراز اونم بشم و بهم انرژی هم میده ، ولی چندساعت یا چندروز یا چند ماه بعدش احساس حسادت بهم دست میده و احساس میکنم که اون از من خیلی قدرتمندتره از نظر عملکردی و ذهنی و من چقدر بی عرضه و بی اراده هستم که نتوانستم حتی مثل اون برای هدفم فکر کنم چه برسه براش بجنگم .
احساس میکنم اونا همیشه پیشرفت خواهند کرد و من همش درجا میزنم البته به گفته شما ما درجا نداریم یا پسرفت میکنیم یا پیشرفت که میشه پسرفت و هرچی میگذره من رو بی عرضه تر می بینند بقیه و اونو بالاتر ، چون اون زودتر به اون هدف مشترکی که داشتیم رسیده .
حتی بیشتر اوقات بدی و ناسزا میگم بهشون هم داخل جمع و هم داخل ذهنم و حتی درون ذهنم چنین تصور میکنم که منم به هدفم برسم زودتر و با موفقیتم اونا و بقیه رو تحقیر و کوچک کنم بااینکه اونا اصلا چنین ذهنیتی درمورد من ممکنه نداشته باشن یا حتی اصلا ندارن .
واز احساس خوشحالی و حسادت اونارو کنار بزنم و اونارو زشت جلوه بدم و خودم رو عالی و مثل گل بی عیب نشون بدم و همه فقط از من حرف بزنن .
ولی میخوام به کمک شما خودم و ذهنیتمو عوض کنم چون نتیجه این افکار پلید و زشت رو هرروز دارم میبینم..