ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 2 - صفحه 12 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/02/abasmanesh-1.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-02-04 20:39:222024-02-14 06:06:02ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 2شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خدا
سلام به دوستان عزیزم
خدا قوت به استاد عزیز و یار باوفاشون
حال دلتون همیشه عالی
داستان مسابقه ی خرگوش و لاک پشت و قطعا همه مون خوندیم که خرگوش بخاطر فخرفروشی و سرعت بالایی که تو دویدن داشته از لاک پشت میخواد که باهم مسابقه بدن.
خرگوش جلو میزنه و به خیال اینکه فرصت زیادی داره چرت میزنه و استراحت میکنه، لاک پشت آهسته و پیوسته در حرکت بوده که به خط پایان میرسه و برنده میشه.
دوستان همیشه سرعت ،دلیل موفقیت نیست. گام های کوچیک و پوسته ست که موفقیت های بزرگ می آفرینه.
هدف های خرد باعث انگیزه و افزایش عزت نفس میشه.مثل گلوله ی برف که از بالای کوه آروم آروم میاد پایین و همینجور بزرگتر و بزرگتر میشه.
قرار نیست برای حل چالش یا کسب مهارت یا حل هر مسأله ای بخوایم که سریع به نتیجه نهایی برسیم.
مثبت اندیشی باعث میشه که قدرت تمرکز روی چیزی که میخواهیم و هدفی که داریم بالاتر بره و همین میتونه اثر حواشی، نویزها، منفی بافی ها، و کلا هر چیزی که بوی غم و اندوه میده یا براتون ناامیدی به بار میاره و حواستون رو پرت میکنه ، کم رنگ تر کنه.اونوقته که اعتماد و عزت نفس افزایش پیدا میکنه و راحت تر میشه چیزهایی که اذیتمون میکنه رو رها کنیم.تا زمانیکه منفی باف باشیم و غر بزنیم هیچوقت نمیتونیم نیمه پر لیوان رو ببینیم. همینجوری میشه که هر جا میریم بدشانسی پشت سرمون میاد، هر جا میرسیم مشکلات جلوتر اونجا منتظر ماست. اما همینکه دیدگاهمون رو عوض کنیم و بر روی نکات مثبت زندگیمون تمرکز کنیم، دیگه انگار دنیا رنگه دیگه ای میگیره. مثبت اندیشی این رو بهت یاد میده مشکلات در زندگی انسانها ابدی و همیشگی نیستند و هر چالشی تو زندگی یه حکمتی داره و قطعاً راه حلی براش پیدا میشه.
سلام به استاد قشنگم مرسی که این همه وقت میزارید و با عشق این فایل ها رو برامون ظبط میکنید عاشقانه دوستون دارم و شما با گفتن این قوانین زیبا کمکم میکنید این زندگی رو به زندگی زیبا تغییر بدم ازتون سپاسگزارم
با چالش های زندگی چطور بر خورد میکنید؟
خب تقریبا تمام چالش های زندگیم رو باختم و خودم برای خودم تصمیم نگرفتم .
وقتی تو زندگیم به چالشی برمیخورم عصبی میشم به شدت احساس نا امیدی و ناتوان بودن میکنم و کنفت میشم و احساس میکنم قدرت رو به رویی با اون چالش رو ندارم و ازش فرار میکنم و فرار میکنم.
در زندگیم کلا یاد نگرفتم چطور باید این ها رو حل کرد چون تا یه اتفاق ساده ای هم میافته خانواده با خشم عجله و بزور حلش میکنن .
و الان هم تو مسیری کنکور هستم که دارم از اون چالش فرار میکنم و اون رو خیلی بزرگ تر و فرا تر از خودم میدونم و این باعث نفرت من نسبت به کنکور و هر چی رشته پزشکی میشه چون احساس میکنم توانایی بدست آوردن اون رو ندارم (ولی خب خودم هم خیلی علاقه ای بهش ندارم و دوست دارم بازیگری و سینما و تئاتر بخونم ولی جرعت گفتش به پدرم رو ندارم ولی میدونم اگر در زندگیم موفق نشم نه کسی از من نمیپذیره که پدرم مانع موفقیت من شد نه خودم از خودم )
از یه جایی به بعد هم نفرت من به درس بیشتر شد که به شدت مقایسه میشدم و میشم و خیلی حالم رو بد میکنه و دومیش هم اینکه معلم های خوبی نداشتم هم از نظر سواد و هم از نظر وجدان ولی میدونم بازم مقصر اصلی زندگیم خودم هستم و خودمم که باید تغییر کنم
در کل از این زندگی خسته شدم و دوست دارم تغییر کنم از این قفس بپرم شدم مثل عقابی که تو قفسه و هیچ اختیاری از خودش نداره میخوام رها بشم و پرواز کنم
تمرین
چه چالشی تو زندگی من هست که ازش فرار میکنم؟
کنکور
چه چیز هایی در برخورد با این چالش یاد خواهم گرفت چه نعمت هایی به من خواهد شد چقدر پیشرفت میکنم چقدر مهارت هام بیشتر میشه چقدر ترس هام کمتر بیشتر میشه
علم و دانش یاد میگیرم . سر سخت تر میشم و یاد میگیرم باید تلاشم مداوم باشه . اینکه جنگنده تر باشم
. آزادی . شادی . رهایی . آرامش . اعتماد بنفس . کلی فرصت های بینهایت. در آوردن پول . رفتن باشگاه بدنسازی رفقا جدید . دوست های جدید. مسافرت . گردش . تفریح . کلی پیشرفت . میتونم زندگی واقعی رو تجربه کنم . میتونم به آرزو هام برسم. کلی عشق و خوشحالی رو تجربه کنم .
یاد میگیرم چطور با چالش ها بر خورد کنم . یاد میگیرم چطور زندگی کنم .
کلی ترس هام کمتر میشه کلی از ترس هام از بین میره دوباره اون جسارتم رو بدست میارم .
کار هایی که باید برای حل این مسئله انجام بدم به قسمت های کوچیک قابل مدریت تقسیم کن .
درس خوندنه
خیلی خب بیا پارت های 1.30
با عشق مطالعه کن
فصل به فصل ادامه بده
دوستان عزیزم اگر تا این جا پیام من رو خوندید ماچ به کلتون و سپاس از شما و اگر فکر میکنید میتونید توضیحاتی رو کامل کنید یا اگر جایی از تمرین اشتباه بهم بگید سپاسگزار میشم
به نام خدا
سلام و درود فراوان بر استاد عباسمنش گرامی وتشکرو قدردانی فراوان برای ارائه این هدیه گرانبها…
خدارا شاکرم که فایل های ذهنیت قدرتمند کننده در برابر ذهنیت محدود کننده زمانی ارائه میشود که من محصول شیوه ای حل مسائل زندگی را تهیه کرده ام و تمرینات و توضیحات تکمیلی این فایل را هم زمان با دوره ای شیوه ای حل مسائل زندگی دریافت میکنم
وبه آسانی مسائل زندگی را حل میکنم و از این زندگی جدید نهایت لذت را میبرم و از خداوند متعال برای این شیوه ای زندگی شکرگذارم و استاد عباسمنش عزیز و خانم شایسته گرانقدر کمال قدردانی را دارم…
من در پاسخ به سوال اول،سعی میکنم که نگاه (((الخیر فی ما وقع ))) را به مسائل و مشکلات داشته باشم و همیشه سعی میکنم تسلیم خواست خداوند باشم،اگر مسئله مربوط به من باشد،سعی میکنم که آن را حل کنم و اگر مسئله مربوط به عوامل بیرونی باشد که باید از آن ها اعراض کنیم،بازهم خیروبرکت را در آن مسئله میبینم…
متاسفانه من هم این باور مخرب را تا قبل از تماشای این فایل داشته ام که به بعضی از مسائل به چشم مجازات الهی نگاه میکردم
واکنون که استاد عباسمنش درباره ای این باور مخرب هشدار دادند باید جهادی اکبر برای از بین بردن این باور مخرب به را بیندازم وبه جای آن با نگاه حل کردن مسئله،به چالش ها نگاه کنم…
واما انجام تمرینات این فایل ارزشمند
مرحله اول:
بنویس در حال حاضر چه چالشی در زندگی شماست که سعی می کنی با آن روبرو نشوی یا از آن فرار می کنی با اینکه می دانی باید حل شود؟
افزایش مهارت ویادگیری در موضوع مورد علاقه ام…
اگر من وارد این چالش بشوم برکت ها و نعمت های فراوانی در انتظار من است،مثله استاد عباسمنش عزیز که وقتی وارد موضوع مورد علاقه ای خود شدن با توانایی حل مسائل به هرآنچه که دوست داشتند رسیدن واز روابط پر تنش سابق خارج شده و عزیز دلشان وارد زندگی شان شدن…
باتوکل به خداوند در مسیر مورد علاقه ام وارد میشوم و توانایی ومهارتم را افزایش میدهم و حتماً حتماً در این مسیر استعداد هایم شکوفا میشود و به هر آنچه که دوست دارم میرسم…
قدم اول و کوچک برای این مهم این است که به دانشگاه بروم و در رشته مورد علاقه ام ثبت نام کنم و مهارت آموزی کنم و در این مسیر تداوم داشته باشم و مسائل را حل کنم
سلام استاد عزیزم
.
سوال:
با مسائل یا چالش هایی که در زندگی برایت بوجود می آید، چه برخوردی داری؟
این چالش فرصتی برای بهبود، یادگیری و پیشرفتم است؟!
سعی می کنی از مواجه شدن با چالش ها و مسائل خود فرار کنی؟!
• من در ابتدا به اینشکل فکر میکنم که از پسش برمیام وخداوند کمکم میکنه حتما خیری داخلش هست که من الان نمیدونم حتما در حد توانایی من هست و…
ولی نکته مهمش به نظرم اینه که این باور هایی که دارم در من ذوق و شوق ایجاد نمیکنه!!! بیشتر شبیه مسکن برای من هست تا درد چالش برای من کمتر بشه و بتونم بلند بشوم و حرکت کنم ولی چیزی که الان به ذهنم رسید این هست که این نگاه و باور کافی نیست!!! باید قوی تر بشه باوری که منجر به حرکت و جهاد نشه کافی نیست چالش ها بهترین هدیه خداوند برای ما هستند پس باید با ذوق و شوق بپذیریم و خدارو شکر کنیم…..
مرحله اول:
چه چالشی در زندگی شماست که سعی می کنی با آن روبرو نشوی ؟
من چالش تغییر شکل کاری خودم رو دارم جهان من رو به سمتی هدایت میکنه که تغییر اساسی در شکل
درآمدزایی کسب و کارم ایجاد بکنم و من به شکل سنتی آن چسبیده ام
مرحله دوم:
برای تغییر ذهنیت محدود کننده به قدرتمند کننده در برخورد با این چالش، سعی کن به جای تمرکز بر نتیجه نهایی، بر سفر شگفت انگیزی تمرکز کنی
اگر وارد این چالش شوم، فقط صرف ورود به این چالش:
چه نعمت هایی برایم به ارمغان می آورد؛
•برای من آرامش بیشتر سلامتی بیشتر و ثروت بیشتری به همراه خواهد داشت.
بر چه ترس هایی غلبه می کنم؛
ترسهای شرک آلود فراوان مثل اینکه فقط از اون مسیر میشه پول درآورد.ترس از اینکه قضاوت میشوم. ترس از اینکه مشکلات نشناخته ای در مسیر هست.ترس از این که مسیر برای من سخت میشود
توکل من چقدر بیشتر می شود؛
•نشان خواهم داد که چقدر ایمان من واقعی است
برای خودم مشخص میشود که قوانین همیشه به درستی عمل میکند
چه مهارت هایی در برخورد با این چالش یاد خواهم گرفت؛
برای حل مشکلات و چالش های بین راه کلی چیز تازه و جدید یاد میگیرم که در ادامه به درد من میخورد
چه توانایی هایی در من بیدار می شود و فرصت بروز می یابد؛
خودشناسی به من آموخت که لایه لایه وجود من به هم مرتبط هست رشد در هر قسمت به تمام مجموعه کمک میکند
چه نعمت هایی به من داده می شود؛
در مسیر علایق ام پیش می روم و این بزرگ ترین نعمت و لذت بخش ترین نعمت است از مسیر لذت میبرم صوت میزنم و لبخند میزنم و ادامه میدهم
چه پیشرفت هایی می کنم؛
کارهایی در این مسیر انجام میشود پیشرفت هایی
در انتظار من هست که الان به حتی به ذهن من هم نمیاد چون مسیرها بینهایت است و تمام آنها هم مسیر با اهداف من و پیشرفت جهان هستی است
مرحله سوم:
کارهایی که برای مدیریت و حل این چالش باید انجام شود را لیست کن و هر کار را به قسمت هایی کوچک، قابل مدیریت و قابل اجرا با امکانات این لحظه تقسیم کن.
•بهبود گرایی و درمان کمالگرایی
•مطالعه منظم
•زبان انگلیسی تخصصی
•نپرداختن به کارهای بی ارزش روزانه
• یاد گرفتن چند مهارت جدید
به نام خداوند جان وخرد
سلام به استاد عزیزم وخانوم شایسته وهمچنین دوستان توحیدی
خداروشکر میکنم بابت این جلسات پرمحتوا که شما استاد عزیزم تهیه میکنین وسعی دربهبود ذهنهای اشفته ی من وامثال من رو دارین استاد بسیار سپاسگذارم ازشما
واما سوال بخش اول
به طور کلی، با مسائل یا چالش هایی که در زندگی برایت بوجود می آید، چه برخوردی داری؟
آیا نگاه شما این است که: این چالش فرصتی برای بهبود، یادگیری و پیشرفتم است؟!
یا احساس نا امیدی و ناتوانی می کنی و سعی می کنی از مواجه شدن با چالش ها و مسائل خود فرار کنی؟
—————–
جواب سوال و میخوام با داستان مهاجرتم به شمال کشور وشروع یه زندگی جدید همراه با چالش های فراوان اغاز کنم
داستان از اینجا شروع شد که بعد یمدتی که من وهمسرم با استاد و این سایت توحیدی اشنا شدیم مشهد زندگی میکردیم منم تو خانواده ی فوق مذهبی بزرگ شده بودم یه فلش بک میزنم یکم بر گردیم به چند سال عقبتر(چالش بزرگ طلاق …اره من این ازدواج دومم هست که بسیار راضی هستم تو ازدواج قبل بخاطر حرف مردم وبچه ها چی میشن چندین سال یه زندگی بشدتتت توام با سختی وزجر و داشتم تحمل میکردم وبعد از اینکه برا خودم چالشی بنام طلاق و ایجاد کردم روزبروز زندگیم به ارامش بیشتری رسید وبعد از این ارامش وشروع به تغییر که بزرگترین تغییر بعد چندین سال زندگی درخانواده ی مذهبی …ازدواج به سبک خودم بدون وابستگی بدون سندو مدرک وکاملا رفاقتی وباعشق وبه اصطلاح خانواده اروپایی…پا گذاشتن روی سنتهای خانواده وازدواج بدون ثبت قانونی وخودمم بشدت مخالف بعضی عقاید خانوادبودم که همین امر باعث شد شروع زندگی جدید من با مخالفت بعضی از اعضای خانواده بشه وحاشیه حرف زیاد برامون پیش بیاد وهمین اتفاق باعث بشه ازخانواده دوربشم تاحدودی وبه دنبال راه حلی برای برطرف کردن این چالش بزرگ که منجر میشه به اشنایی با سایت واستاد عزیزمودر این مسیرتوحیدی…. به خیلی از تضادها برخوردیم چه شغلمون که چون اداری بود شده بود دایره امن چه خانواده و خونه ی که درش زندگی میکردیمم وخیلی مسائل دیگه …بشدت تو این تضادها از خدا طلب هدایت میکردیم..خیلی مهاجرت بمن الهام میشد وفایلهای مهاجرت ولی خیلی سخت بود گرفتن همچین تصمیمی برای من وابستگی مادرم وفرزندم همش جلو چشمم بودبا وجود اینکه همون جا هم که بودم بندرت میدیمشون به دلیل مشکلات کاری و…وقتی تصمیممون قطعی شدخدا خودش برامون قشنگ چید و یجورایی حولمون داد رو به جلو.. برا رفتن شاید باورتون نشه کمتر از ده روز ما اومدیم برا زندگی چالوس به بهونه ی یه کاردر زمینه اشپزی در مجموعه ی توریستی که خداوند برا شروع حرکتمون تو مسیر زندگیمون قرار داد منی که توعمرم ازمشهد که هیچ از محدوده ی اطراف حرم …برا زندگی هیچ جایی نرفته بودم اومدم تو یه محیطی که کلی با اخلاق و عقاید ونوع کاری من …فرق داشت یه زندگی جدید و شروع کردم از همون شروع کار من بشدت راضی بودم و( ناگفته نماند پلهای پشت سرم وخراب کرده بودم وبا یه چمدون به سمت ناشناختها حرکت کردیم)که هیچ راهی برا برگشت به عقب نداشته باشم میشه گفت چاله که هیچ گودال کنده بودم واسه خودم …اوایل یکم سخت بود یجاهایی ناامید میشدم ولی دوباره توکل میکردم اما کم کم تونستم خودم وبا فایلهای استاد و روخودم کار کردن تضادها رو نبینم تا این که بعد چند ماه تو یتضادبظاهر ناچیز برخوردیم شب قبلش از خدا هدایت خواسته بودیم گفتیم هر اتفاقی به نفع ماست کارفرما عذر من وهمسرم وخواست گفت تسویه کنیم و بریم…شاید باورتون نشه چقدررررمن وهمسرم اون لحظه خوشحال بودیم نمیدونستیم چرا ولی توی صحبتهای استاد تو ی فایلهاشون شنیده بودیم هر اتفاق به ظاهر بدم به نفع ماست خداوند تو دل تضادهاهمیشه خیر میزاره برا بندهاش….همین کلام بما امید میداد …شاید باورتون نشه لحظه ی خدا حافظی ما خیلییی خوشحال بودیم اما کارفرما خیلی ناراحت از رفتنمون بود خیلی هم ما تو این مدت براشون قرار دادهای خوب مشتریهای عالی خلاصه خیلی بنفعشون بود حضورمون دراون مجموعه اما بخاطر یه تضاد کوچولو … فکر نمیکرد ما با درخواستش به این راحتی موافقت کنیم… خلاصه از اون مجموعه اومدیم بیرون ونا گفته نماند که هیچ جایی واسه رفتن نداشتیم ولی حالمونم بد نکردیمنمیدونم اینقدر حس خوشحالی وسپاسگذاری از کجا میومد اماگفتیم فرمون میدیم دست خدا وبه هدایتش ایمان داریم ناامید نشدی…خلاصه بعد چند روز که خیلی بهمون خوش گذشت هدایت شدیم به یک منطقه ی فوق العاده زیبا درشمال کشور (لفور)یعنی بهشت گمشده است اینجا (پارادایس)هرچی از اب و هوای عالی و زیبایی اینجا بگم کم گفتم یخونه ی خیلی زیبا مبله وشیک اجاره کردیم با یه صاحب خونه ی عالی…روزهای اول که اومده بودم اینجا یکم شبها از محیط جنگلی اینجا میترسیدم ….ولی با خودم گفتم من باید پاشنهای اشیلم و پیدا کنم و اینجا تغییر کنم شاید باورتون نشه اومدن به اینجا و رفتن تو دل ترسهام وارامش و سکوت و زیبایی و طبیعت بکر اینجا باعث شده خدارو تا حدودی پیدا کنم اروم بشم منی که روز اول غروب که میشد میترسیدم برم حیات الان شبها نصف شب تنها میرم بیرون قدم میزنم ستاره هارو میبینم باخدای خودم خلوت میکنم و عشق بازی میکنم طلوع و غروب و میبینم وخیلی وقتها بخاطر شغل همسرم من تنهای تنها اینجا هستم میرم تو حیاط وقدم میزنم اصلا نه تنهایی اذیتم میکنه نه ترس ونه دوری از خانواده وخیلی چیزهای دیگه میتونم بگم بااین چالش که برا خودم ساختم به خیلی از چیزها رسیدم مخصوصا تو روابط عالی با همسرم واطرافیانم…خدایا شکرت وچون از مراکز خریدم دور هستیم من به خیلی از توانایی های خودم پی بردم وخیلی مهارتهام افزایش پیدا کرده اصلا من الان با چند سال پیشمم ربطی بهم ندارن به لطف خدا….خیلی متوکل تر شدم لحظه به لحظه خدا رو درون خودم حس میکنم اروم ترم از حاشیه ها ودورهمی های بیخود وپوچ اطرافیانم دورشدم رابطه ی اطرافیانم با من وهمسرم خیلی عالی تر شده فرصت خیلی بیشتری رو پیدا کردم برای پیدا کردن خودم برا شناخت مهارتهام وتواناییهام تجربه های خیلی قشنگی رو دارم یاد میگیرم اصلا فکر نمیکردم بتونماینقدر عالی اشپزی کنم برای بیرون، اعتماد بنفسم ،عزت نفسم، احساس لیاقتم خیلی بیشتر شده تجربه های نابی رو هم دارم کسب میکنم مثل غذا دادن به مرغ و خروسها.. اینا همش بخاطر دیدن فایلهای بینظیر سریال زندگی دربهشته میشه گفت زندگی در پرادایس وجذب کردم یجورایی ….خیلی حس خوبیه رفتن تنهایی به ابشارهای زیباو قدم زدن تو جنگل و لذت بردن از مسیر تو عمرم اینقدر تجربه واحساس خوب و نداشتم…ارتباط عالی با مردم محل چقدر عزت نفسم رفته بالا با پیدا کردن تواناییها ومهارتهام
و مخصوصا رابطه ی من وهمسرم چقدر به نسبت گذشته عالی بود وعالی ترهم شده بدون وابستگی توام با عشق وچقدر نعمت وفراوانی رو اینجا میبینیم و وارد زندگیمون به لطف خدا شده چقدر امیدوارتر وسپاسگذارترشدم نسبت شغل ومهارتم وتواناییهام در صورتی که در گذشته اصلا همچین حسی رو نداشتم البته که تو این مدت خیلی جاها میشه گفت با شکستم مواجه میشدم اما همون شکست بظاهر بد خیلی مهارتم وافزایش میداد وامیدوارترم میکرد
درصورتی که اگه چند سال پیش بود من اگه این چالشها یا شکستها تو مسیرم بود اصلا ادامه نمیدادم یا کلا برمیگشتم به روند زندگی گذشته ولی الان کاملا برعکسه وهر دفعه شجاع تر وجسورتر وامیدوارتر دارم حرکت میکنم به امید خدا ….درضمن تاز متوجه شدم چقدررر من علاقه دارم به اشپزی و کیک چقدر تاالان ایده به ذهنم رسیده که کسب وکار خودم و راه بندازم اینجا ونا گفته نماند که چند تا از ایده هارو اجرا کردم تاالان چند باری یکوچولو شکست خوردم ولی ازش درس گرفتم اما به لطف خدا وتشویق همسرم همچنان دارم ادامه میدم شاید سرعت حرکتم یکم کمتر شده اما ناامید نشدم——-
درجواب قسمت دوم سوال میشه گفت
اگه من ناامید میشدم یا میترسیدم وخدارو پیدا نمیکردم چه دررابطه وچه در زندگی در محیط جدید ومهاجرت به مکان وشهر جدیدوچه درشغل این همه مهارت کسب نمیکردم اینقدر اعتماد بنفس وعزت نفسم بیشتر نمیشد اینقدر ترسهام از بین نمیرفت چه در زندگی چه در شغلم چه در محیطی که زندگی میکنم وبا بوجود امدن این چالشها وبهبود دادنشون خیلی ایمانم قوی ترشده وامیدوارتر وقوی ترشدم درکل خیلی پیشرفت کردم نسبت به گذشته وهمچنین همسرم توکار فنی میشه گفت بشدت مهارتشون بیشتر شده و کلی از تضادها که تو زندگی برامون پیش میومد رو حل کردن وتواناییها ومهارتهامون رو تو این مهاجرت وبوجود اومدن چالشها پیدا کردیم به لطف خدا
واقعا خداوند همیشه در حال هدایتمون هست
خدایا بینهایت سپاسگذارتم
برای همه شما عزیزانم ارزوی خوشبختی وسعادت وثروت بینهایت رو دارم
بنام خداوند بخشنده و مهربان
سلام و درود به استاد عزیزم خانم شایسته عزیز و دوستای گلم.
در مورد اینکه چه نوع برخوردی با چالش های زندگیم دارم میتونم بگم که عکس العمل های متفاوتی داشتم:
در نگاه اول،
-از بعضی از اونها خیلی استقبال میکنم و خیلی قدرتمندانه اونها رو پشت سر میزارم.
-در مواجهه با بعضی از اونها تنبلی میکنم.
-و در برابر یکی از اونها ترس و نا امیدی رو تجربه کردم.
در برابر گروه اول که همیشه پیروز بودم.
در مورد گروه دوم در نود درصد مواقع بر تنبلی خودم غلبه میکنم و کار رو پیش میبرم.
و در مورد مهارت ارتباطی و به خصوص رابطه عاشقانه ترس و شکست رو تجربه کردم اما بعد از گذشت مدتی تونستم خودم رو پیدا کنم و برای پشت سر گذاشتن این چالش شروع به یادگیری و حرکت کنم.
در حال حاضر داشتن یک رابطه ی عاشقانه، چالش پیش روی من هستش که مدتهاست قدم به حل این چالش برداشتم.
و اعتراف میکنم این چالش نقطه عطفی در زندگی من بوده که باعث شده تا اینجا یک سفر شگفت انگیز به درون خودم داشته باشم و باورهای محدود کننده رو در خودم بشناسم و اونها رو تغییر بدم و از تغییراتی که در خودم میبینم ودر دنیای اطرافم میبینم خوشحال و شگفت زده باشم.
در ابتدای امر به این دلیل نا امید شدم که فکر میکردم، سرنوشت من اجازه ی چنین امری را به من نمیدهد و من قدرتی برای تغییر این سرنوشت ندارم.
مدتها بود که از احساس شادی دور شده بودم و به انگیزه ی پیدا کردن شادی کتابی در دستانم قرار گرفت که راجع به قدرت اراده ام در راستای قدرت الهی و یکی بودن آنها، برایم سخن میگفت و بارقه هایی از امید رو در دلم زنده میکرد.
به راه خودم ادامه دادم و در مسیر با کتاب هایی آشنا شدم که هرکدام بابی از خودشناسی را به رویم میگشود تا اینکه با استاد عباسمنش عزیز و محصولات ارزشمند ایشون آشنا شدم.
در این مسیر یاد گرفتم که:
“خودمان خالق بی چون و چرای زندگی خودمان هستیم”
“خداوند و سرنوشت ما میخواهد که ما بهترین نعمتها را داشته باشیم”
“ما میتوانیم یک رابطه ی عاشقانه را تجربه کنیم”
“میتوانیم خودمان را دوست داشته باشیم و به خودمان عشق بورزیم”
“ما موجوداتی با ارزش هستیم که لایق بهترین نعمتها هستیم”
“اگر با خودمان در صلح باشیم و در هر لحظه احساس بهتری داشته باشیم، نعمتها به طور طبیعی وارد زندگیمان میشود”
و یکی از زیباترین مواردی که یاد گرفتم این بود که:
چطور میتوانم با اطرافیانم بهتر ارتباط برقرار کنم و به آنها عشق بورزم و با تمرکز بر خصوصیات خوب آنها احساس بهتری نسبت به آنها داشته باشم.
و شاهد تغییر رفتار آنها با خودم باشم و همین طور رفتار متفاوتی که از ارتباطات جدیدم دریافت میکنم.
یعنی جدای از اینکه با چه آدمی و با چه ویژگی هایی مواجه میشوم میتوانم یه ارتباط خوب و گاها قابل قبول برقرارکنم و این تحول بزرگی در من هستش.
تا الان رویارویی با این چالش:
_ نعمت تجربه ارتباطی دوستانه و دو طرفه با اطرافیانم رو به ارمغان داشت.
_ تقویت قوه تجسم و تخیل و لذت بردن از دنیایی که پیش روی خودم میبینم
_ تبدیل تعداد زیادی از باور های محدود کننده به باورهای قدرتمند کننده
_ شجاعت قدم گذاشتن به خلق خواسته ها.
_ دیدن نتایجی که توکل و ایمان من رو برای رسیدن به خواسته ها قویتر کردند.
برای جواب به مرحله سوم تمرین این جلسه باید بگم که:
-کاری که در حال حاضر باید انجام بدم این است که روابطم را گسترش بدهم.
من آدمی هستم که اصولا ترجیح میدهم همه ی کارهایم را از جمله ورزشم و شغلم و … را در خانه انجام بدهم و از ارتباطات بسیار محدودی برخوردار هستم. به خصوص از ارتباط با جنس مخالف دوری میکنم.
شاید میترسم درگیر احساسات شوم!
به هر حال به نظر میرسد قرار است دنیای جدیدی را تجربه کنم.
– قدم دیگری که باید بردارم این است که روی باور خودم کارکنم:
“پسرهای زیادی هستند که با خودشان در صلح میباشند”
” وقتی که من دارم روی خودم کار میکنم، جهان من رو هدایت میکنه به انسانهای درست و شرایط درست و مسیر درست”
استاد عزیزم بابت این محصول الهام بخش متشکرم
درود خانم جعفری عزیز
اول بگم که چقدر عکستون و منظره و طبیعت پشت سرتون زیباست
چه جاده ی قشنگی چه درختان زیبایی حتی هواشو هم احساس کردم…خودمو اونجا احساس کردم…
و این جمله و باور بنظرم بنیادی ترین اصل هست عین ریشه ی همون درختان هست که دیده نمیشن زیر زمینند، و تمام تنه و شاخ و برگ ها از اون ریشه ها هستند
و اون باوریه که تا درست و تقویت نشه هیچ باوری درست نمیشه هیچ تلاشی جواب نمیده
و اینقدر اون باور لذت بخش و زیبا و قدرت بخشه که نگو
عین حروف الفبای یک زبان هست که با اون هر کلمه ای رو میشه تلفظ و ادا کرد و بعد میشه با اون ها هر جمله ای رو ساخت تا بی نهایت…
و اون این ترمز هست که من نمیتونم تاثیری بر سرنوشتم بزارم و نمیتونم هر درخواست و آرزویی از خدا داشته باشم. و جهل در این موضوع که من فکر کنم مگه من میتونم هر چی از خدا بخوام؟
مگه اجابت میشه؟
مگه تو این زندگی و دنیا که همه (اکثریت) دارن خودشونو محدود میکنند میشه جور دیگه فکر کرد و نتیجه گرفت؟!
بله میشه
خود خدا فرموده.
نقطه عطف و تغییر اساسی اون لحظه و اون روزیه که فهمیدم من میتوانم هر درخواستی داشته باشم و تاثیرگذار بر سرنوشتم…
حالا سرنوشت یعنی چی؟؟
یعنی چیزی که آینده ای که (دور و نزدیک) با سر (ذهن و فکرم) بنویسمش، ثبتش کنم تو زندگیم و رقم بزنم.
سر + نوشت
باید سر بنویسه نه جامعه نه دیگران نه شرایط نه محیط نه فرهنگ نه عوامل ظاهری دیگر…
و چه خوب اشاره ای کردید و چون امروز به همین موضوع داشتم فکر میکردم به کامنت شما هدایت شدم و اومدم یسر بزنم به کامنت خودم در این قسمت که چند روز پیش نوشته بودم و با متن شما روبرو شدم…
شایسته خانم عزیز و ورزشکار
همواره در جاده شادمانی و آرامش و عشق و مودت پیش برید و خوب باشید..
من هم درود میفرستم به شما
و تبریک میگم بهتون بابت نگاه مثبت نگری که دارین و توصیف زیبایی که از منظره ی پروفایل داشتین.
بله، اعتقاد به اینکه ما خالق زندگیمون هستیم و هر آنچه را که تجربه میکنم حاصل باورهای خود ماست و به عبارت دیگر خودمان مسئول همه جنبه های زندگیمان هستیم، یکی از بنیادی ترین باورهایی است که بر همه جنبه های زندگیمان تاثیر گذار است.
امیدوارم در خلق خواسته هاتون موفق باشین.
به نام خداوند بخشنده و مهربان.
باز هم سلام میکنم خدمت استاد عزیز و بزرگوار.
قسمت دوم:
ذهنیت قدرتمند در برابر ذهنییت محدود کننده.
سوال:
موقعی که به چالشی برخورد میکنید چه واکنشی از خودتون نشون میدید؟
من در برهه ای از زندگی ام به طور اتفاقی به یه
چالشی برخورد کردم که اصلا آمادگی شا نداشتم
شب بود و من داشتم می اومدم خونه با همسایه
بغل دستی مون حرفمون شد و مقصر هم من بودم
وقتی که اومدم تو خونه خیلی ناراحت بودم اما
هیچ تصمیمی نگرفتم تا اینکه آروم شدم یه حسی بهم گفت این داره بهت میگه این خونه هایی که
ازشون استفاده مفید نمیشه را بریز به هم ،و از نو
درست کن همون لحظه تصمیم قطعی ام را گرفتم
و از فرداش شروع کردم و انقدر حالم خوب بود،
انقدر احساسم عالی بود که تا نصف شب فقط
داشتم فکر میکردم و اون جروبحث دیگه از یادم
رفت و از همون شب پیشرفت مالی ام شروع شد
و من خونه ام را چند ماه بعدش ساختم و برا
همسایه ام فقط دعا میکردم.
مورد بعدی؛
به مدت چند روز با چند تا از بچه ها جایی بودیم
و از بیرون هم به صورت متفرقه برامون مهمون هم
می اومد هر روز جوری بود که یکی مون بایستی
به عنوان رهبر گروه به تمام بچه ها سخنرانی میکردیم اونجا کسی که گرداننده تمام گروه بود
به من گفت شما امروز باید برا بچههای دیگه
برنامه بزاری و براشون سخنرانی کنی و من تا اون موقع برا 50 نفر سخنرانی نکرده بودم آواز میخوندم
اما براشون سخنرانی نکرده بودم، یعنی اولش
یه ذره تفره رفتم و سریع قبول کردم و شروع کردم
45 دقیقه من فقط داشتم برا بچه ها صحبت
میکردم دقیقا حس میکردم اون چیزی که بایستی بگم را، تو ذهنم می اومد و من هم میگفتم منی که مونده بودم چی بگم و بعد از جلسه اینقدر تا
چندین روز اینقدر انرژی داشتم که چند روز بعد از اون
هدایت شدم به این سایت فوقالعاده زیبای
استاد عباسمنش.
من چالش های زیادی را تو زندگی ام حل کردم
که بعد از این که حل کردم خود باوری ام بیشتر
شد، اعتماد به نفسم بالا رفت، ارتباط با آدما را
بیشتر یاد گرفتم و……
و چالش های دیگه ای هم دارم که باید باهاشون
روبرو بشم از جمله یاد گرفتن زبان انگلیسی،
ازدواجم،کار مورد علاقه ام،تایپ 5 انگشتی که انصافا تا اینجا خیلی بهتر شدم.
در مورد این چالش به خودت بگو، اگر من وارد این چالش بشم چقدر پیشرفت میکنم،
چقدر ترس هام کمتر میشود،
چقدر توانایی هام بیشتر میشود،
چقدر خود باوری ام بیشتر میشود،
چقدر توکلم بیشتر میشود،
چقدر مهارت های ارتباطاتم بیشتر میشود، و……..
چالش:
تایپ کردن پنج انگشتی تو صفحه گوشی سامسونگ،
این که وقتی میخوام کامنت بزارم تو سایت یه کم
سختم هست چون به صورت حرفه ای نمیتونم
این کار را انجام بدم حداقل باید 45 دقیقه وقت بزارم حتی بیشتر ،به خاطر همین مسئله محصولاتی را که از سایت خرید کردم را خیلی کند
دارم کار میکنم.
الان که دارم این کامنت را مینویسم دارم آروم، آروم دارم سرعت تایپ کردنم را بیشتر میکنم
که البته دارم بهتر میشم.
و اما نتایجی که برام داره اینه که:
احساسم داره بهتر میشه از این که هی دارم بهتر میشم و سرعت تایپ کردنم سریع تر میشه.
خود باوری ام بیشتر میشود که من هم میتونم این کارا آروم، آروم یاد بگیرم و این آرزوی من بود چون یه دوستی دارم که تو تایپ کردن خیلی عالی
این کار را انجام میداد.
باعث میشه یه انگیزه ای باشه برا چالش های
بعدی ام که هیچ چالشی نیست که من نتونم
حلش کنم .
استاد عزیزم واقعا شما فوق العاده بی نظیر هستید
شب و روز فقط دارم تو سایت کار میکنم نقاط
ضعفم را دارم بهبود میدم و به لطف خدا تا اینجای کارم خیلی خوب و عالی عمل کردم استاد جان باز هم از این
جور فایل ها رو سایت بزارید خیلی فوق العاده بودند
این دوتا فایل، خیلی بهم انگیزه دادند، از خدای بزرگ
دعای خیر و برکت و خوشبختی را برای شما و خانم شایسته عزیز و همچنین بچههای دوست داشتنی آرزومندم.
در پناه حق پیروز و سربلند باشید.
سلام
منم مثل شما استاد چالش زیاد داشتم
مثل ورشکستگی
جدایی از همسر
بزرگ کردن دوتا بچه
کلاهبرداری شد از من
چند روز زندان
اعتیاد
سیگار کشیدن زیاد
نسکافه زیاد ولی همه حل شده
و باعث شده من بزرگتر بشم
و نگاه و جهان بینی من
الان خوبه میگم
باید میشده تا الان
آنقدر موفق بشم و همین که در سایت
هستم
همین که از زیر فقر و بدهی
اومدم به درآمد بالای 30ملیون
حتی نسبت به پارسال
ولی دوست دارم بدون تکامل به پول زیاد برسم
ولی نمیشه ..
الان کتاب ها رو خریدم به زودی
قدم اول رو هم میخرم
شکر خدا هر روز دارم پیشرفت میکنم
حتی مسافرت بعد از 4 سال رفتیم
5 ملیون تو دو روز خرج کردم
قبلا نمینتونستم
ولی نباید بگم من باید همه چی رو بلد باشم تا وارد
چالش بشم
من فردی ام که با ماشین کار میکنم
ولی وارد چالش یک کار دیگه هم همزمان شدم
نزدیک 22 ملیون پول دادم تا مهارت
ترید را یاد بگیرم تا بتونم بدون ترس وارد
یک مرحله بهتر از کار با ماشین بشم
در صورتی خیلی اوایل برام سخت بود
همه میگفتن نرو
ولی ندای قلبم به من میگفت آنقدر این چالش رو انجام بده تا موفق بشی
دوستتون دارم و خدا رو شکر میکنم هزار بار
به نام خداوند هدایتگرم
سلام دوست عزیزم اقای قناد
موفقیت تون رو صمیمانه بهتون تبریک میگم و از ته قلبم براتون خوشحالم
شما تضاد های خیلی زیادی رو حل کردید و باید به خودتون افتخار کنید احسنت بر شما .
در آمد 30 م تون رو بهتون تبریک میگم
ترک اعتیاد تون رو بهتون تبریک میگم .
قطعا خداوند در حال هدایت شماست .
احسنت بر شما
منتظر موفقیت های روز افزون شما هستم و کامنت های شما رو دنبال میکنم .
سپاس گذارم خدای مهربانم
سلام دوست عزیزم
ممنونم که کامنت من را خواندید
سپاس خدای مهربون دارم
که دوستانی بهشتی مثل
شما دوست عزیزم را دارم
خیلی دلگرمی زیبایی
به من دادید امیدوارم روز به روز لیاقت ام را برای زندگی بهتر
بیشتر کنم امیدوارم شما دوست عزیز
خانوم عاطفه حسینی مهربون
هم در پناه خدای مهربون باشین
وهر روز پیشرفت پشت پیشرفت شما را شاهد باشم
آرزوی لحظات عشق محبت ثروت
سلامتی برای خودتون و خانواده محترمتون و اعضای سایت
و دوستان سایت دارم
سلام و خدا قوت
وقتی به چالشی بر میخوردم تا قبل از آشنایی با دوره ها فرار میکردم ولی از وقتی که روی خودم کار کردم یک سالی هست ، نگاه اولم به چالش ها ، سکوی پرواز هست ؛ با لبخند میگویم که خدا برایم خوابهای خوبی دیده است و پس از هر سختی آسانی شیرینی است
چالشی که در حال حاضر باهاش رو برو هستم عنوان کردن به همسرم برای اینکه دوست دارم برم سر کار و چون میترسم مخالفت کنه ازش فرار میکنم
اگه با این چالش روبرو بشم حس اعتماد به نفسم بالا میره و عزت نفس پیدا میکنم میتونم بفهمم که چقدر نظر من برای همسرم مهمه و چقدر در کل براش ارزشمندم تکلیفم با خودم و زندگیم مشخص میشه مسیرم روشن میشه
تصمیم گرفتم که اول از خانواده خودم شروع کنم و اول به اونها اعلام کنم با دلیل و برهان و بعد برم سراغ همسرم و برای اونم اول کمبودهای مادی زندگی رو بیان کنم تا متوجه بشه که چرا من میخوام سر کار برم و درآمدی داشته باشم تا باری از دوش خودش برداشته بشه و کمک حال زندگی خودمون باشم
سلام استاد
من کلی جواب داده بودم ولی یه لحظه کاری پیش اومد 2 دقیقه رفتم و اومدم سراغ گوشی ، همه پرید.
این یکی از مشکلاتی هست که من سخت کامنت می زارم.
ای کاش سیستم سیو موقت توی کامنتها داشته باشیم.
اومدم دیدم واقعا ریختم به هم چون یه چیزایی نوشته بودم که خودش اومده بود ، البته که حتما پاک شدن اون هم دلیل خودش رو داره.
با تشکر
به امید پیشرفتهای روزافزون برای همه
سلام فاطمه جان ..
یه برنامه notes دانلود کن و توی گوشیت نصب کن و قبل از اینکه کامنت رو اینجا منتشر کنی توی اون برنامه بنویس و کپی پیست کن اینجا .. اینجوری دگ اینقدر اذیت نمیشی عزیزم
میتونی از گوگل پلی این نرم افزار رو دانلود کنی ..
به نظرم این موضوع کامنت نوشتن خودش برای شما یک چالش است.. با این روش میتونی بر این چالش به ظاهر سخت غلبه کنی عزیزم
موفق باشی
سلام عزیزم اگر گوشیتون آیفون هستش
گوشیتون رو تکون بدید متن برمیگرده
گفتم بگم بهتون شاید کارآمد باشه
ولی چون متن کوتاهه کامنت پذیرفته نمیشد پس باید یه جوری متن و زیاد کنم تا بتونی ببینی
موفق باشی عزیزم
انشالا کامنت های بهتر قراره بنویسی