ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 2 - صفحه 24
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/02/abasmanesh-1.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-02-04 20:39:222024-02-14 06:06:02ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 2شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام به استادعزیزم مریم جون وهمه دوستان خوبم
درمواجه باتضادهاچه برخوردی داری؟
تاقبل ازاشنایی باشما با برخوردبه هرچالشی دقیقا فکرمیکردم که مجازات خداست میگشتم ببینم چه گناهی کردم که مستحق همچین مجازاتی ام
خدای مهربون هدایتم کرد تابفهمم که جریان ازچه قراراست
ارام ارام باورهام به لطف خدا وشمااستادعزیزم تغییر کرد
والان دربرخوردباتضادشایداولش کمی ناراحت بشم اما سریع به خودم یاداوری میکنم که این یه فرصت برای رشده
دوهفته پیش به راحتی دومیلیون ازدست دادم این چالشی بودبرام که اگرمثل قبل بودم چقدرخودموسرزنش میکردم چقدراحساس ناتوانی و…
اما واکنش من چی بود؟؟
اشکال نداره زهرا حالا مگه چی شده …خدااینقدرثروت داره که صدبرابرشو تورندگیت واردمیکنه مهم حاله الانه توعه
مهم احساسته که بدنشه .وبا گفتن این جمله ها به خودم اروم اروم بودم و به هیچ کس هیچی نگفتم حتی همسرم ومیدونم که حتما خیربوده برام
درسشو گرفتم که راحت به همه اعتمادنکنم بزرگ شدم ورشد کردم
من موقع برخوردباتضادخیلی ازخداهدایت میخوام
قران روبازمیکنم وازخدامیخوام باهام حرف بزنه
اینقدرقشنگ وبه جا خدا جواب میده به من که واقعا جابرای هیچ حس بدی نمیمونه
همیشه متعجب وشکرگزارم که خدایا چقدرقشنگ هدایتم میکنی
مثلا درموردهمین موضوع بالا قران روکه بازکردم
این ایه اومدکه:اگرخداوندزیانی به توبرساندهیچ کس جزخدانمیتواندان را برطرف کند واگرخیری به توبرساند اوبرهرچیزی تواناست(انعام ایه 17)
هفته پیش توشرکت برای همسرم تضادبزرگی پیش اومد که باهمین باورهای درست خداگونه تونستیم مدیریتش کنیم
همین باورکه روزی دهنده ماخداست اگه توشرکت نباشی حتماازجای بهتروبیشتربهمون روزی میده
سعی کردیم نگران نباشیم نترسیم که شاید کارشوتوشرکت ازدست بده باچندین سال سابقه
سپردیم به خدا و سعی کردیم اروم باشیم وبه نجواها گوش نکنیم به هیچ کس نگفتیم که چی شده
قران روبازکردم این ایه اومدکه::توکل کنندگان بایدفقط برخداتوکل کنند
انها میخواهندشماراازسرزمین خودبیرون کنندولی ماستمکاران راهلاک میکنیم وشمارابعدازان دراین سرزمین سکونت خواهیم داد نترسید
بااین ایه من فهمیدم که افرادی که توشرکت علیه همسرم حرف زدندخودشون ضررمیکنند وهمسرم جایگاهش خفظ میشه وهمینم شد و خداروشکر که با برنامه های خدا ودستانش که برامون فرستاد فهمیدن که اشتباه کردن ودرستی کارهمسرم بیشترازقبل مشخص شد
عدوشودسبب خیر اگرخداخواهد..همش این جمله روتکرارمیکردیم ونتیجشودیدیم
چالشی که الان باهاش روبه رو هستم وترس از ورودش دارم چالش مشتری برای کسب وکارشخصیمه
اینکه برم سفارش حضوری بگیرم برام سخته ویه کم ترس اوره که برم با ادمهای ثروتمندوکله گنده بازار حرف بزنم
بااینکه تاحالا دوباراینکاروکردم
یه بارکه سفارش عالی وزیادگرفتم
یه بارهم سفارش نداشتم اماکلی درس یادگرفتم بارفتنم
امااین سری همش منتظر بودم که راحت واینترنتی بارم روبفروشم که یه مقدارهم راحت فروش رفت به لطف خدا اما اون عددعمده ایی که مدنظرم بودروهنوز فروش نداشتم وباید واردش بشم باید برم تودل کار باید پارواین ترسم بذازم اینقدربااین ادمهاصحبت کنم که ترسم ازمواجه شدن باهاشون بریزه اونوقته که نتیجه هم میگیرم به امیدالله
بااین تمرین من فهمیدم که تومسیر کارم وجذب مشتری یه سری ترس ها دارم که باید واردش بشم
فارغ ازاینکه نتیجه برای من چی میشه
بایدواردش بشم تاببینم هیچ اتفاق خاصی برام نمیوفته
اگه قدم بردارم خداهدایتم میکنه
باباورهای درستی که میسازم قدم برمیدارم حرکت میکنم واردترسهام میشم وخداوند راههاروبرام بازمیکنه
دستانش روبرای کمک به من میفرسته
خداوندهمیشه داره به من لبخندمیزنه و منتظره که من تکاملم روطی کنم تا ثروت روبینهایت وارد زندگیم کنه
خداونددوستم داره
من لایق خوشبختی شادی ارامش سلامتی وثروت هستم
چقدراعتمادبه تفسم بالاترمیره
چقدرقدرت صحبت کردنم بیشتر وبهترمیشه
چقدربه خودم بیشترافتخارمیکنم که دوباره پاروی ترسم گذاشتم ورفتم تودلش
توانایی یادگیری جذب مشتری بالامیره
چقدرخداروبیشترکنارخودم حس میکنم
به امیدالله قدم برمیدارم
خدایاشکرت
به نام الله
سلام
من با ادامه دادن فهمیدم چقدر با خودم دعوا دارم . چقدر در خودم ترمزهای مخفی دارم البته منی که از فایل های استاد عزیزم دریغ نمی کنم
من با گوش کردن فایل ها . پیدا کردن باگ ها و ترمز ها به جلسه سوم دوره رویایی کشف قوانین زندگی هدایت شده ام
و دیدم چقدر من در برج سه این سوالات را از خودم پرسیده بودم خدا را شکر پیشرفت کرده ام و روند تکاملی ام خوب سپری شده است خدا را صد هزار مرتبه شکر
من بیشتر سوالات را جوابی برایش قبلا نداشتم و حتی بعضی سوالات را بدون خواب نداشته بودم و بعضی سوالات را هم با یک کلمه .. نه . جواب داده بودم
اما الان با توضیحات داشتم جواب می دادم
در بیشتر سوالات مه جواب می دادم قبلا اصلا قبول نمی کردم اما الان پذیرفتم . قبولشون کردم و گفتم حلش می کنم
این چالش اومده تا من را رشد بده
اما باز هم صدای شیطان در درون من هست و نمی گذارد که بروم جلو
خدا را شکر
خدا را شکر
خدا را شکر
من متوجه شده ام که چقدر من خودم را کوچک می دیدم یعنی لایق هدف اصلی خودم نمی دونستم
چقدر عوامل بیرونی مثل برادر شوهرم . مادر شوهرم را عامل می دونم که اینها نمی گذارند تا من به هدفم برسم
یعنی در ذهنم می گفتم همیشه در کار من دخالت می کنند …
از بس بد قدم هستند ..
از بس کنجکاو هستند
ووو
همه ی اینها را امروز باز هم بیرون ریختم و به خودم گفتم خودت را فریب نده
باید این ترمزها را برداری تا به هدف و هدف هات برسی
وگرنه زندگیت یو یو میشه
به هیچی نمی رسی
حسرت بدل می مونی
.
من وقتی در موقعیت خوب هستم حالم خوبه ولی در مواقعی که به چالش برخورد می کنم میام بیشتر روی خودم کار می کنم
باید این ترمز حل شود
باید وقتی اوضاع هم خوبه به فکر بهترشدن به فکر بهبود باشم به فکر بهبود مستمر باشم تا نتایجم موقتی نباشه نتیجه باید پایه اش محکم باشه
نتیجه باید پایه اش بر اساس منطق باشه
خدا را شکر
خدا را شکر
خدا را شکر
خدا را در همه جا یادمون باشه که اپن هست که حامیه ما در تمام امور زندگی است
بنام خدای همیشه حامی وهادی ام
سلام به استاد عباس منش ومریم جان وهمه ی گروه خدایی عباس منش
خداروشکر میکنم که توی بهترین زمان به این آگاهی هدایت شدم .
توی روابط که همیشه پاشنه ی آشیلم بوده وهست همیشه میگفتم چرا روابط همسرم با خانواده م خوب نمیشه چرا من مثل بقیه همسرم خونه ی پدرم نمیاد وخانواده م هم خونه ی من نمیان چرا وچرا وچرا های دیگه
دوسال پیش اونقدر توجه وتمرکزم به این تضاد بود که مشکلی برام پیش اومد که تقریبا یکسال ونیم حتی خانواده ی خودم رو ندیدم بااینکه از نظر مسافتی کمترین فاصله رو باهاشون داشتم.
همش منتظربودم که یه جشنی یه مهمونی ببفته ومن همه شونو باهم بببنم ولی اوکی نشد حتی یه مراسم عقد هم پیش اومد کلی خوشحال شدم که دیدارها تازه میشه ولی اون مراسم هم کنسل شد ومن بیتابی میکردم که خانواده مو بببنم واز خدا خواستم منو هدایت کنه برای همین شروع کردم وخانواده مو تک تک توی موقعیت های مختلف خیلی راحت دیدم ونفر آخرخانواده م دقیقا خواهر کوچیکم بود که از همه بیشتر میخواستم ببینم همین دیروز دوشنبه دیدمش وکلی خداروشکر کردم .وبه خودم یادآورشدم که قدر داشته های تکراری زندگیم رو بدونم قبل از اینکه آرزوم بشه.
الان ذهن نجواگرم توی گوشم میگه هنوز که خیلی صمیمی نشدیدولی من دارم تلاش میکنم که خودمو با قبلا خودم مقایسه کنم وامیددارم که روابطم خیلی خیلی بهتر هم میشه
به خودم توانایی هامو گوشزد کنم وپیشرفتهای عاطفی ومالی وسلامتی خودمو بیاد بیارم .
بازم ازتون ممنونم استاد
درپناه حق شاد سالم وسربلند باشید.
با نام خدا
با سلام خدمت دوستان و استاد عزیزم و خانوم شایسته عزیز
من بیش از دوسال هست که با شما استاد آشنا هستم
و نتایج بدی نداشتم ولی زندگی من مثل یو یو هست چهار روز خوب ده روز بد
با اینکه دوره دوازده قدم رو قدم اول و دوم رو دارم ولی هیچ پیشرفتی نداشتم
مطمعنم مشگل از سمت من هست ن دوره های شما
من خودمباید پاشنه اشیل خودمو بگم و اعتراف کنم که هر موقع وقت داشتم میرم فایل گوش میدم که مثلا منم عباسمنشی هستم ولی تمریناتی انجام نمیدم به اون صورت که بخوام
واین یعنی مشکل من یعنی اینکه منم تو مسیر موفقیت هستم این خلاصه بود که بگم تا بلند نشیم در یخچال رو باز نکنیم اب بر نداریم بخوریم تشنگی برطرف نمیشه
اره من عمل نکردم مجبور شدم یعنی جهان مجبورم کرد که از تهران به جایی از روستا های کرج مهاجرت کنم ولی من اینو واقعا نقطه عطف خودم میدونم برای پیشرفت ولی باز همون اشغال های همیشگی باز همراهمه که زیر مبل قایم کردم
میخوام شغل فست فود راه بندازم الان چهار ماه هست فقط حرف میزنم و عمل تعطیل
میخوام بگم خداشاهده این دو جلسه انگار استاد نشستی گفتی خوب کامران همچین مشگلی داره بزار راهنمایش کنم
من الان خودم برای کارم هیچ حرکتی نمیکنم و خیلی بزرگش کردم. ولی این فایل بهم یاد داد عملگرایی کنم و حرکت کنم و وارد چالش بشم وحلش کنم مثل چالش هایی مثل دنیای برق که هیچیزی بلد نبودم الان خیلی راحت یاد گرفتم
الانم باید واردی این چالش عالی بشم از حتی ساختن مواد اولیه یک فلافل برای شروع کارم از داخل خونه تمرین کنم
مرسی استاد جان که انقدر عالی هستی سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم
سلام وصدسلام ب استاد جان خدا بهت قوت بده و هزاران سال باشی ب همراه مریم بانو همراه همیشگی شما
مسئله همیشگی من همین ذهنیت محدود کننده هستش چرا بخاطر اینکه کاری ک انجام میدم فنی هست و منم تو ذهنم همیشه دنبال موقعیت پول سازم و هر خونه ای ک میرم بطور مثال برق ساختمونشونو درست میکنم میگن لوله یا جوشکاری یا…. من ب غیر از برق، کارای دیگرو اصلا انجام نداده بودم تازشم شما هر چقدر تو کارت حرفه ای باشی وقتی داخل کاری، اگه بگن هواپیما درست کن انجام میدی اما وقتی بیکاری ی کار ساده ازت بخوان چنان این ذهنیت محدود کننده خفتت میکنه که با خودت میگی چقد من بی عرضم ،این همون آدمه، موقعیت همه چی همونه فقط ذهنیت چرخیده ب سمت محدودیت ،، بطور مثال هرجا میرفتم میگفتن آبگرمکن دیواری درست می کنی اولش میگفتم نه تا چند وقت بعد رو ذهنیت قدرتمند کننده کار کردم استاد این کارو پیدا کردم تا از علمش استفاده کنم و توکلی ک وقتی جای ناشناخته میری بیشتر بهش تکیه میکنی ودائم باهاش در ارتباطی ،حالا اینا ب کنار خونه ای بری مثلاً همش تو افکار منفی هستن و تو هم زدی ب دل کار اونم اولین کار تصویری که از آبگرمکن داری فقط ی قاب دیدی و اصلا وقت اینو نداشتی آموزش ببینی وفقط ب استادت گفتی اگه کارت داشتم میتونم بهت زنگ بزنم یا نه درهمین حد واما ادامه ماجرا آبگرمکن بهت نگاه میکنه میگه تو مال این حرفا نیستی آب دهنت قورت میدی میگی خدایا خودت هوامو داشته باش میری جلوتر صاحبخونه میگه آقا رضا اگه نمیتونی ولشکن یکی دیگرو میارم و خلاصه خودتو میاری بالا وقتی فقط میگی من باید درستش کنم و روی اینارو کم کنم و تمرکز میکنی وب خودت و خدای خودت ایمان داری راه حل بهت نشون میده با ی چیزای خیلی ساده ک شاید اولش متوجه نشی و در نهایت هر شکستی مساوی است با پیروزی و تا حل نشیم قاطی کار نشیم راه حل ب ما گفته نمیشود چ خوشت بیاد چ خوشت نیاد قانون همینه بقول استاد عباس منش و مریم بانو تو پا درراه بگذار همه چیز بهت گفته میشه اما کم کم هی ظرفت بزرگ میشه چون خواستی از همون موضوع ک تو ذهنته و تمرکز کردی ودرک کردی بهت گفته میشه ب امید دیدار از نزدیک استاد عباس منش و مریم بانو خدا بهتون سلامتی بده همینطور ب همه مردم جهان و خوبی کار دنیا اینه هروقت روی هر چیزی تمرکز کردم یا استاد فایل گذاشته توسایت یا دوره آموزشی گذاشته ممنون از همه عزیزان و خدای منان ک فرصت نوشتن وتفکر بیشتر بهم داد خدا حافظتون باشه
به نام خدایی که رب العالمین است.
سلام خدمت استاد عزیز و همه دوستان
همیشه قبل کامنت نوشتن میگفتم خدایا چی بنویسم چجوری تموم چیزایی رو که درک کردم رو بنویسم.
ولی الان میگم خدایا من تسلیمم تو بگو و من بنویسم تا هم من درکم بیشتر بشه هم دوستان عزیزی که کامنتم رو میخونن. و موثر و تاثیر گذار باشه.
وقتی به این سوال فکر کردم که وقتی چالشی برام اتفاق میوفته چه احساس و واکنشی نشون میدم
دیدم طبق قانون هرچی بیشتر دنبال درک قانونم و ورودی هام رو کنترل میکنم تکامل من
طی میشه و هربار بهتر میشم و هرچالش ایمانم قوی تر میشه.
مثلا من قبلا پارسال که روی خودم تازه کار میکردم اگه به چالشی میخوردم میگفتم خدایااا من دارم رو خودم کار میکنم و احساسم خوبه این تضاد واسه چیه و کلی نجوا و از مسیر خارج شدن و اینا که خیلی از مواقع چالش و تضاد رو بلای آسمانی میدیدم و میگفتم قانون درست عمل نمیکنه چرا.
ولی الان خدارو شکر خیلی بهترم و این بهتر شدن تا آخر عمر ادامه داره اگه من ادامه بدم.
الان تو این یک سال اخیر به خیلی چالش های مالی و عاطفی برخوردم که میتونم با قدرت بگم اگه قانون رو نمیدونستم شاید خودکشی میکردم.
ولی خوبی تو سایت بودن و کنترل ورودی ها و در مسیر درست بودن اینه که
تو این یک سال اخیر هربار که به چالش بر خوردم سعی کردم احساسم رو. کنترل کنم و واکنش مثبت نشون بدم دیدم که هربار با رفتن تو دل چالش من بزرگتر شدم و هم ایمانم چقدر قوی تر شد.
چون من درک کردم که وقتی من در مسیر درست باشم و دارم روی باور هام کار میکنم هر اتفاقی هررر اتفاقی بیوفته دقیقا همون اتفاقیه که باید میوفتاده و جزو مسیره که باید طی بشه حالا هرچقدر ظاهر این چالش سخت باشه بازم به نفع منه و هدایت خداونده داره به درخواست من پاسخ داده و الان که فکر میکنم به یک سال اخیر میگم خدای من هربار که سعی کردم چالش رو با جون و دل بپذیرم و بگم این هدایت خداونده و باید اینجا ایمانم رو نشون بدم چون ایمانی که عمل نیاورد حرف مفته دیگه. هربار اینجوری فکر کردم دیدم که اون چالش ها چقدر منو قوی تر کرده من از نظر اعتماد به نفس توی کارم از زمین تا آسمون نسبت به پارسالم فرق کردم.
چون من چالش هارو فرصت دیدم گفتم نمیترسم خدا کارارو انجام میده من لذت میبرم به قانون عمل می کنم و اسقبال میکنم از چالش ها با ایمان و یقین و توکل و خدا همه کارارو به راحتی و عالی انجام میده برام.
آخرین چالشی که برام به وجود اومد همین یک ماه پیش بود دوستان که الان اشکم داره درمیاد درباره تغییر محیط کارم بود و جدا شدن از کسی که یک سال بااون کار میکردم و تو این محیط کارم جا افتاده بودم ولی از درآمدم راضی نبودم چون من تازه وارد بازار شده بودم تو این یک سال و البته باور های اشتباه من درباره پول مسئله اصلی بود با حقوق ناچیز کار کردم پیش استادم و کلی شرک واینا
میخام بگم وقتی ما روی خودمون کار میکنم خدا چطور مارو هدایت میکنه به مسیر بهتر دوستان با دقت بخونین.
ازین به بعد رو.
من گفتم خدایا من دارم روی باور هام کار میکنم حقوقم واقعا کمه من لیاقتم خیلی بیشتره واقعا و این تضاد و چالش مالی برام پیش اومد و قلبم گفت مهدی هیچی مث این چالش نمیتونست بهت انگیزه بده که قوی باشی و با قدرت بیشتر روی باور هات کار کنی پس این چالش اومده تا تو رو قوی تر کنه و کلی درس بگیری و بشناسی خودتو بدونی کجا ها باور هات ایراد داره و با این طرز فکر و تکرار آگاهانه این آگاهی ها من احساسم بهتر شد و اتفاقی که افتاد این بود بهم پیشنهادی شد که بیا با ما کار کن تو یک محیط کاری جدید با درآمد بهتر.
خب این چالش بزرگی بود برای مهدی کم تجربه که الان قراره بری تو یک. محیط کاملا بزرگتر با آدم های جدید حالا من موندم و کلی نجوا و البته خیلی از اطرافیان میگفتن تو تجربه نداری که بخای تنها کار کنی بری اونجا همه قوی و. کاسب و گرگن تو اصلا نمیتونی اونجا و هیچکس اونجا تورو نمیشناسه و کلی نجوا.
ولی انقد صدای قلبم زیاد بود بخاطر تجربیات گذشته و ورودی های خوبم که قلبم گفت این چالش بزرگ هدایت رب العالمینه و من با وجود ترس ها اگه حرکت کنم و نترسم ایمانم رو نشون بدم خدا بقیه قدم هارو بر میداره.
قلبم گفت نترس تو مثل موسی به سمت رود برو وقتی رسیدی به رودخانه اون بهت میگه چیکار کنی و گفتم مهدی هربار به این صدا گوش کردی نتیجه خوب بود پس نترس و چالش رو با جون و دل بپذیر و ازون روز الان یک ماه گذشته و من وقتی وارد چالش شدم و گفتم من یا پیشرفت میکنم یا درس یاد میگیرم و تسلیم خدا شدم و. گفتم اون کارارو انجام میده برام. هیچکدوم ازون ترس ها واقعا اتفاق نیوفتادن دوس دارم داد بزنم بگم 100 درصد ترس و نجواها همشون پوچ و الکین و همش دروغه واقعیت ندارن وقتی با ایمان وارد چالش شدم درآمد این ماه من دو برابر شده و ایمانم صد برابر شده که چالش قسمتی از مسیره و وقتی با ایمان قدم بزاریم تو دل چالش نتیجه فوقالعاده باور نکردنی میشه.
مهدی الان با مهدی یک ماه پیش قبل این چالش زمین تا آسمون فرق کرده
کلی چیز جدید یاد گرفتم و فهمیدم خدا همه جا هست و وقتی من روی خودم کار میکنم فقط هدایت میشم به آدم و شرایط و اتفاقات و نعمت های بهتر.
الان مو خیلی قوی ترم چون وارد چالش شدم و فهمیدم ترس ها دروغن
و من کلی قوی تر شدم
ایمانم فوقالعاده بیشتر شده
اعتماد به نفسم خیلی عالی تر شده
آرامش خیلی خیلی بیشتر شده
درآمدم هم هروز با تغییر باور هام داره بیشتر میشه
پس چالش واقعا فرصت شگفت انگیزییه واسه پیشرفت
چون کسی که خدا داره کاراشو انجام میده فقط هدایت میشه به بهترین ها
هرکی گفت نمیتونی انگیزه بگیر بگو عه اگه نمیشه پس انجامش میدم
میگی چالش خیلی سختیه من از پسش بر نمیام
این نظر آدم های بی ایمان و ضعیفه من متنفرم از ضعیف بودن من خدا کارارو داره انجام میده برام من خالق زندگی خودمم من با برخورد به چالش ها فقط قوی تر و بهتر و ثروتمند و سالم تر و خوشبخت تر میشم این قانون خداونده پاسخ میده به ایمان من.
دوست عزیزی که کامنتم رو میخونی عاشقانه ازت میخام از چالش ها با خوشحالی استقبال کنی و بری تو دلش با ایمان و جوری قوی میشی که اون آدم قبل چالش با بعد چالش زمین تا آسمون فرق میکنی
من خودم هرروز باید به خودم بگم جهان و خداوند آدم های ضعیف و ترسو رو له میکنه قانون خداونده ضعیف ها نابود میشوند پس من میخام قوی باشم من میخام با ایمان باشم من نمیترسم هرچالشی باشه میگم خدایا من تورو دارم با قدرت میرم جلو تو همه کارارو انحام میدی برام و مطمئنم زندگی فقط بهتر و بهتر و بهتر میشه واسه کسی که از چالش نمیترسه و بلکه چالش رو فرصتی میدونه برای قوی شدن برای ثروتمند شدن برای پیشرفت و خوشبخت شدن.
امیدوارم که هرروز بتونم بیشتر به حرفام و قانون عمل کنم دوستان اینارو که نوشتم فقط رب العالمین بهم گفت و من هم باید سعی کنم که تو عمل کردن به این آگاهی ها هرروز بهتر بشم.
امیدوارم کلی از دوستان عزیزم ازین کامنت استفاده کنند
درپناه الله یکتا شاد خوشبخت ثروتمند و قدرتمند و قوی باشید.
به نام خدای هستی بخش
سلام استاد عزیزم
همونطور که گفتید پاز زدم و به سوالات جواب دادم.
چه برخوردی دارید؟
به طور کلی اولش به هم می ریزم بسته به مقداری که روی مسئله نقطه ضعف دارم طول می کشد تا بتوان خودم را آرام کنم . مثلاً اگر
مشکل روابط باشد نیم ساعت شاید طول بکشد ولی اگر مالی باشد دو تا سه روز .
بعد سعی می کنم آموزه ها را مرور کنم از خدا کمک می خواهم که هدایتم کند یادم می آورم کجا ها مشابه این مشکل یا حتی غیر مشابه هر نوع مشکلی هر جای زندگی ام داشتم و برطرف کرده خدا برام تا اونجایی که یادمه تکرار می کنم یاری خدا را در لحظه لحظه زندگی ام به یاد می آورم که الان زنده و سالم و موفق اینجا هستم
گاهی سعی می کنم یک فایل توحیدی گوش کنم یا یک فایل رندم .
چه نگاهی دارید ؟ نعمت یا نقمت
معمولاً به فکر اینکه این چالش منو بزرگ تر میکند نیستم فقط می دانم توش خیر هست برام و می خواهد قدرت توحید را برام واضح تر کند و منو به خدا نزدیکتر یا بفهمم خواسته واقعی ام چی هست و چی ها را تو زندگی ام نمی خواهم ، اومده توکلم را بسنجد و خدا می خواهد یک راه بهتر برام باز کند .
چه احساسی دارید ؟فرار یا مواجهه
اولش احساس ناامیدی ، ناتوانی ، شکست ولی بعدش یادم می آورم کی تا حالا دستم را گرفته و زندگی ام را چرخاند و حمایتم کرده ، ولی واقعا نمیدونم فرار می کنم یا مواجه میشوم فکر می کنم وقتی ناگزیر باشم مواجه میشوم و تا وقتی قضیه حاد نشده باهاش رو برو نمیشوم.
چه چالش هایی در حال حاضر داری؟
زبان ،ادامه تحصیل ،استقلال مالی
اما از اونجایی که شما گفتید از چالش بزرگ شروع نکنیم و یک چالشی که راحتتر از پسش بر می آیید را انتخاب کنید برای خودم چالش اتمام روانشناسی ثروت یک را انتخاب می کنم چون مرتب ازش فرار می کنم چون کسب و کاری ندارم چه نتیجه ای برام دارد!
فارغ از نتیجه چه فوایدی برام به همراه می اورد؟
1 کار مدت ها به تعویق افتاد را انجامش می دهم
2باور های ثروت ساز را جایگزین باور های غلط می کنم
3 تو مسیر قدم های بعدی بهم گفته می شود کافیه اولش شروع کنم بعدش هدایت می شوم
4قدرت قدم برداشتن در راستای تحقق خواسته هام را پیدا می کنم
5 خودم را بمب باران نکات مثبت می کنم
6 کاری که شروع کردم را می توانم به سرانجام برسونم
7توانایی ها و مهارت هام را بیشتر می شناسم
فعلا همین قدر یادم اومد
چطور به قسمت های کوچک تقسیم کنم؟
عوض ددلاین کوتاه مدت و سریع یا ضربتی عمل کردن
1فقط هفته ای یک فایل گوش کنم حتی اگر بعضی روز ها نرسیدم گوش کنم کل پروژه ه را زیر سوال نبرم و کمالگرایی را کنار بگذارم مهم این است که شروع کنم و ادامه بدهم در حد فهم توانم و زمانم ، سعی کنم لذت ببرم نه فقط به دنبال تمام کردنش باشم سعی کنم مثل بستنی ذره ذره بچشم و کیف کنم.
2هر شب یک سوال ازمون ثروت را جواب بدهم .
3سه روز آخر هفته کامنت بخوانم حداقل یک صفحه و نکاتش را تو دفترم بنویسم
خدایا شکرت که منو اسان کردی برای اسانی ها
استاد سپاسگزارم که این راه آسان و پر اثر را به ما نشان دادید
یا محول الحول والاحوال حول حالنا الی احسن الحال549
سلام نفیسه جانِ دلم.
چقدر راهکارهات برای رهایی از کمال گرایی به دل و جونم نشست و بهم چسبید.
طاقت نیاوردم و به محضِ اتمام کامنتت، بدو بدو اومدم بگم باریکلا، دست مریزاد نفیسه خانمِ گل و بلبل که انقدر با خودش زیبا روبه رو میشه و صحبت میکنه.
اینجا کولاک بود برای من:
حتی اگر بعضی روز ها نرسیدم گوش کنم کل پروژه را زیر سوال نبرم و کمالگرایی را کنار بگذارم مهم این است که شروع کنم و ادامه بدهم در حد فهم توانم و زمانم ، سعی کنم لذت ببرم نه فقط به دنبال تمام کردنش باشم سعی کنم مثل بستنی ذره ذره بچشم و کیف کنم.*
انگار آینه گرفته باشن رو به من، یهو به وجد اومدم که یه نفر دیگه چطوری انقدر شبیه منه، اینطوری مینویسه دقیق و منو به خودم نشون میده…
کمال گرایی که زیر سوال برده یه فرایند رو برام، به علت توقف یا کم کاری در اجرا، و فرایند رو به کل قطع کرده …
یعنی نگاهِ صفر یا صدی داشتن…
چقدر خوشم میاد از این مچ گیری های ذهنم.
دمت گرم نفیسه جانم:
برای خودشناسی خودت،
نوشتن ازش،
و چراغِ راه دیگران هم شده.
چه خوب شده که تصمیم گرفتی بنویسی و بنویسی و بنویسی در سایت.
نی نی ازت تشکر میکنه برای اون بوس های انگشتی و خوشمزه ای که براش میفرستی :)
الان متوجه شدم، دکمه پاسخ تو کامنتها، از ایمیل کار نمیکرد مدتی، الان و دیروز کار کرد.
بسیار عالی.
ممنونم برای تک تکِ بهبودهای سایت، کارایی و کاربریِ آسانِ سایت.
اینم برای من نکته ی جالبی بود:
بسته به مقداری که روی مسئله نقطه ضعف دارم طول می کشد تا بتوان خودم را آرام کنم.
چقدر باحاله که آدم یه نوشته رو بخونه و باعث شه خودش رو بهتر ببینه.
این اعجاز نوشتن و قلم هست.
الهی شکرت.
این یادآوری هم خیلی بهم مزه داد:
از چالش بزرگ شروع نکنیم و یک چالشی که راحتتر از پسش بر می آیید را انتخاب کنید.
کامنتت برام خیر هست و انگیزه بخش، برای نوشتن کامنت جدیدم روی این فایل و کشف و شهود بیشتر با خودم و نوشتن از چیزی که به نظرم رسید با توجه به اگاهی های این فایل، از خودم و درونم در کامنت جدید و مستقلی که الان هدایت شدم بعد از این پاسخ، برم بنویسم از خودم…
شما از اقدام عملی نوشتی برای دوره ثروت و انگار یادم انداختی سمانه باید یه چالش انتخاب کنی و واردش بشی برای بهبودت…
خدایا شکرت برای روزی هام، کامنتهایی که بامداد امروز نوشتم.
سلام بر استاد عزیزم و دوستان گلم
من خودم آدمی هستم که تو دل چالش ها میرم
یکسالیه که رفتم تو چالش درس خوندن برای پزشک شدن،در حین قدم به قدم درس خوندن روی باورهام کار میکنم که ترمزهام و برطرف کنم و بتونم به هدفم برسم….خیلیها منو مسخره میکنند یا میگن وااای چه حوصله ای داری،اما من احساس میکنم رسالتم همینه
چالش بعدی که در همین حین شروع کردم یادگیری زبان انگلیسی بصورت حرفه ایه و میخوام مدرک زبان انگلیسی برای آمریکا رو بگیرم
چالش بعدی اینه که مرتب با خدای خودم دارم صحبت میکنم که بتونم خاکریز اعتماد و ایمان و توکل به خدا رو از شیطان ذهن پس بگیرم
چالش دیگه ای که برام پیش اومده،پیشنهاد کاریه که میترسم،ولی برنامم اینه که ثروت یک رو بخرم و روی باورهای ثروت سازم کار کنم و برم تو دلش،و این کار رو قبول کنم
ممنون بابت آگاهی هایی که بمن دادید
با سلام به استاد عزیزم که هرگز نمی توانستم تصور کنم، کسی بتوانند همچون یک مرشد چنین تاثیری در زندگی من بگذارد.
این اولین کامنت من در این سایت است. گرچه تقریبا تمام فایل های دانلودی و تمامی دوره های شما را تهیه کرده ام.
علت اینکه الان دارم کامنت میذارم، این است که ما در حال فروش و خرید واحد مسکونی هستیم. یعنی تقریبا هر چه سرمایه داشتیم را فروختیم تا به نحو احسن تبدیل کنیم. و این وسط به کلی چالش برخوردیم. همه کارها عین یک کلاف در هم پیچیده شده است. و همه چیزهایی که باید خوب پیش می رفت ، تاب خورده است. مثلا پرونده سندمان در بایگانی ثبت آتش گرفته! مسئول دفترخانه ای که مدارک پیشش بوده، مغضوب و متواری است! تا پیش از این تاییدیه آسانسور برای انتقال سند نمی خواستند ولی ناگهان، این به چک لیست شان اضافه شده!
وهمه اینها را اگر از نگاه کسی که قانون را می داند نگاه کنی، بدشانسی نیست. می فهمی یک جای کار خودت ایراد دارد. باورهایی نادرست است. ترمزهایی این وسط مانع ران شدن درست برنامه می شود. پس می آیی و جراحی می کنی، ذهنت را که من چه باورهایی را دارم اجرا می کنم که نتیجه اش اینها شده؟
علت اینکه دارم الان کامنت میذارم، تمثیل جالبی بود که در حال حل این چالش به ذهنم رسید.
اینکه اگر جهان را عین یک فروشگاه بینهایت بزرگ تصور کنیم، که از هر چه ما باهاش سروکار داریم، بی نهایت مورد در قفسه ها چیده شده است. اینکه ما کدام گزینه را در سبد انتخاب مان میگذاریم، به این بستگی دارد که در مورد آن موضوع چه چیز را باور کرده ایم.
مثلا می خواهی بروی فلان اداره، در فروشگاه جهان، بینهایت مدل کارمند در قفسه ها چیده شده، ولی اینکه کدام کارمند با شما مواجه شود، را شما انتخاب می کنید، بر اساس باورهایتان. اگر باور داشته باشید که همه کارمندها فقط با رشوه کار می کنند و فقط می خواهند کار را انجام ندهند و درستکار نیستند، از قفسه جهان همان مدل کارمند را انتخاب می کنید و وقتی به اداره مراجعه می کنید، با همان نوع کارمند مواجه می شوید، و جهان به شما اثبات می کند که درست فکر کردید.
ولی اگر این باور را داشته باشید، که بسیاری از کارمندها درستکار هستند و صبح را برای کمک و راه انداختن کار انسانها آغاز می کنند و جز رضایت خداوند چیزی دیگر برایشان اهمیت ندارد، از فروشگاه جهان آن جنس کارمند را انتخاب می کنید. و جهان بهت اثبات می کند که درست فکر می کنی.
و فکر کنید که در یک روز، بی نهایت چیز از فروشگاه جهان انتخاب می کنیم. که هفته ما و سالهای ما و عمر ما را تشکیل می دهند.
این تمثیل بسیار برای من جالب بود.
انگار که چراغی در ذهنم روشن کرد. دوست داشتم آن را با گروه دوست داشتنی عباس منش به اشتراک بگذارم.
نمی دانم نهایت کار ما چه خواهد شد، ولی یک دانشگاه بزرگ برای من بوده است. احساس می کنم هر آنچه را در تئوری و کلام آموخته بودم را به چالش کشیده است و عین یک کارگاه آموزشی عملی و سخت برای من است. امید دارم که دانشجوی خوبی برای این کورس آموزشی باشم.
سلام شیمای عزیزم
وقتی این فایل استاد رو سایت قرار گرفت بعد گوش کردن میخواستم کامنت بنویسم اما ایندفعه یه صدایی درونم گفت اول کامنت ها رو بخون بعد شروع به نوشتن کن
دیروز یه مقدار از کامنت ها رو خوندم و بعد یکم خسته شدم و گفتم فردا صبح شروع میکنم لحطه ای که وارد این فایل شدم کامنت شما برای من آخرین کامنت بود و شروع کردم به خوندن
چالشی که گفتید یه چیزی شبیه به این رو ما الان داریم
کسب و کار خودمون رو شروع کردیم با چیزیکه داشتیم ولی کارها به هم گره خورد و بیشتر از یک ماه همش یه مشکلی پیش میاد
با خودم میگفتم من که شروع کردم من که تلاش کردم ایمانم رو حفظ کنم ولی چرا ؟
چرا اینطوری میشه ؟
یعنی چه باورهایی دارم؟
فقط میخوام ازت تشکر کنم
چقدررر مثالت عالی بود
جهان مثل یه فروشگاه که من خودم انتخاب میکنم چی بزارم تو قفسه هاش
من با باورهای محدود گذشته اقدام کردم و خوب مشخصه با اون باورها
دارم چی میزارم تو سبد خریدم
ولی خوبیش اینه که میتونم این باورها رو تغییر بدم و تو این جهان فراوانی اون چیزیکه دلم میخاد رو انتخاب کنم
شیمای عزیزم برات بهترین ها رو آرزو میکنم و خیلی ازت ممنونم بابت این کامنتی که نوشتی
سلام به شیمای عزیز.
خدارو شکر اول صبح کامنت زیبای شما روزیم شد.
چه مثال زیبایی زدید کلی ذهنم درگیر شد وگفتم درسته چه خوبه هر کاری می خوام انجام بدم فکر کنم دارم می رم فروشگاه خرید این منم که تصمیم می گیرم جنس با کیفیت بخرم یا بنجول وبی کیفیت تصمیم می گیرم چی بردارم از قفسه ها چیزی که بدردم بخوره یا بی فایده باشه.
ازت متشکرم برای این مثال خوب اگه هر روز بیاریمش توی ذهنمون بهتر عمل می کنیم.
مطمئن هستم با این نگاه زیبا ودرک قوانین از پس همه چالشها برمی یاید ونهایت لذت رو از این مسیر می برید .
براتون بهترینها وزیباترین لحظات رو ارزو می کنم.
در پناه خدا.
سلام شیما جان خیلی عالی بود تمثیلت دقیقا ما بازتاب درخواست خودمون رو دریافت میکنیم واین عین عدالت خداست توی این فروشگاه توی سبدمون سم میزاریم وتوی خونه میاریم انتظار داریم عسل بشه
ممنونم از کامنت زیبات.
به قول استاد احساس بد مساوی اتفاقات بد نقطه سرخط .
کانون توجه ما همون انتخاب ما از اون فروشگاه بزرگه حالا به هرچی توجه کنیم ازهمون داریم سفارش میدیم .
به نام الله
سلام
دقیقا جهان بازتاب افکار و باورهامون است
هر چی که باور کنیم جهان همون را بهمون می دهد
من یه هدف کوچک اول برای خودم انتخاب کرده بودم برای وجود ترسها و استرس ها و دلهره ها اما الان مصمم تر هستم
میگم میرم تو دلش
وقتی یک هدف را کوچک کنیم جهان هم من را کوچک می بیند
من این را نمی خواهم
چی را می خواهم ؟ بزرگی را می خواهم . بی نهایت را می خواهم.
….
خیلی مثال های عالی زده بودی
ممنونم ازت دست خداوند
……
امیدوارم بزودی خبرهای خوب و خوش را برامون به اشتراک بگذاری
خدا همیشه با ماست
سلام به شما شیما خانم صحت وقت شما بخیر امیدوارم حالتون عالی باشه.
خواستم ضمن تشکر بابت دیدگاه بسیار زیبایتان و بسیار پند آموزتان تبریکی هم به شما بگویم بابت اینکه شروع به نوشتن کامنت نمودید.
زیرا همانطوری که خودتان اشاره فرمودید شما اغلب دورههای استاد را هم دیدهاید و هم خریدهاید!!!
در حالی که امروز اولین کامنت خود را مینویسید!!!
و این جای بسیار تبریک دارد،چرا که به عقیده بنده نوشتن معجزه میکند،و شما در صورتی که در امر نوشتن از خود پشتکار نشان داده و ممارست نمایید خیلی زود شاهد معجزات فراوان آن خواهید بود!!!
یادمان باشد که خداوند در قرآن کریم هم به همین موضوع اشاره کرده و قسم یاد کرده:
نون والقلم و ما یسترون قسم به قلم و آنچه مینویسد. وقتی خداوند برای نوشتن همچین استعاره محکمی و بزرگی می آورد
نشان از اهمیت امر نوشتن است.
برایتان شادی سلامتی خوشبختی ثروت و سعادت در دنیا و آخرت خواستارم به خدای مهربان میسپارمتان خدانگهدار
به نام خالق هستی و هستی بخش
سلام شیما جان
بابت خرید خانه بهت تبریک میگم
این زمانها حرف زدن برای دیگران راحت هست پس نمیخوام حرفی بزنم
فقط از فروشگاه بزرگ جهان یک سند تک برگ بردار
با مهر و امضا کامل و تاییدیه اولیه و نهایی خداوند
آرامش فراوان و شادی بودن در خانه جدید
وسایل عالی و مطابق سلیقه
چیده شده در خانه را بردار
ایمان دارم به زودی برداشت هایت در دستان بهم خبر میدی
از ایده فروشگاه بسیار جذاب بود و خوشحال شدم و استفاده میکنم
ممنون عزیزم
شاد موفق و ثروتمند باشید در دنیا و آخرت
دستان خدا دست بکار هستند تا بهترینها برایت رقم بخورد
سلام استاد عزیزم خانم شایسته ی نازنینم ممنون و سپاسگذارم
سلام به دوستان همراه همیشگی ام در این سفر تعلیم و تربیت
همراه در این قسمت
نقطه ی عطف زندگی من از یک چالش و یا بهتره بگم از چالش ها و تضادهای زیادی شروع شد .. که البته من در تمام جنبه ها و ابعاد و موارد زندگیم این چالش ها رو تجربه کردم .. در مورد سلامتی و تندرستی .. در مورد خانواده ام و پسر و دخترم و دوستان و آشنایان و غیره .. چالش در عزت نفس و عدم احساس لیاقت .. چالش مسایل پولی و مالی و غیره که تمام این چالش ها و تضادها تا قبل از آشنایی من با استاد فوق العاده عمیق بود .. اینکه همه چی رو از دست بدی و از اون بالا با کله بیوفتی زمین یعنی عملا رفتی زیر صفر و از هر نظر مچاله شدی و فقط نفس میکشی آن هم بسختی …
یعنی از خرداد سال 97 که کلا همه چی در زندگیم تمام و زیر و رو شده بود شروع نقطه ی عطف زندگیم تازه شروع شده بود که در تابستان مرداد نود و هفت با استاد عباسمنش عزیزم آشنا شدم ..با سه فایل هدایای چگونه در آمد خود را در یکسال سه برابر کنیم..آخخخخخخ قربونش برم .. بعدش فایل بینظیر فقط روی خدا حساب کنید و حُزن در قرآن و فایل های تمرکز بر نکات مثبت و فایل های توحیدینمیدونم چطوری باید از خداوند تشکر و قدردانی کنم بخاطر اینکه با این چالش ها و تضادها و با کله اومدن پایین و زمین خوردن و قل قل خوردن توی دره ی تاریکی ها پرت شدن و بعدش یک فرشته ی نجات رو پیدا کردن چه حالی داره….. الان وقتی به عقب نگاه می کنم بیشتر قدرت می گیرم بخاطر اینکه خداوند منو بسمت بهترین ها هدایت کرد .. بخاطر اینکه خداوند دستمو محکم توی دست خودش توسط استادم گره زد .. منو یا خودش آشنا کرد .. منو با خودم آشنا کرد .. منو با ساخت و ساز خودم آشنا کرد .. اینکه باید این چالش ها رو رو از ریشه و بنیاد ریشه یابی میکردم و می ساختم و دوباره ساخته میشدم ووو خودمو پیدا میکردم و میدیدم…. انگار اصلا کار هر کسی نبود که دوباره بتونه بلند بشه و حرکت کنه… و این یک اراده ی پولادین می خواست که تمام اجزایش الهی باشه نیاز داشتم و یک جهاد اکبر و یک کفشی که قدم به قدم هام با نور الهی درخشان و نورانی و تابان بشه تا مسیرم رو نورانی کنه و حرکت کنم…در اون زمان ها اصلا در خودم این ساخت و سازها رو نمیدیدم .. همش می گفتم دیگه تمام شده.. دیگه هیچی وجود ندارد … دیگه هیچ راهی وجود ندارد ..من کدامشو حل کنم .. مگه با دست خالی میشه کاری کرد .. مگه چیزی هم دیگه حل میشه آخه .. مگه خدایی هم وجود داره . خدا هم از پَسش بر نمیاد و هزاران شرک و بی ایمانی و باورهای مخرب مذهبی و اینکه مجازات شدم .. اینکه نفرین شده ام …خلاصه ختم کلام که انگار یک بمب اتم افتاده بود توی خونه و زندگی من و همه چی رو با هم ترکوند و تیکه پاره کرده بود و هر کدام از اجزای زندگی و وجودم به سمتی نامعلوم پرت شده بود…
ولی توی همون قهقهراه بازم نور خداوند رو میشه دید .. بازم یک گرمای نگاهی رو می تونی حس کنی .. بازم یادش میوفتی قلبت می تپه یاد یگانه خالق جهان هستی .. بازم پیش خودت میگی اگه هیچی ندارم . اگه همه منو فراموش کردند .اگه هیچ چراغ روشنی ندارم .. اگه توی اون تاریکی مطلق هستم ولی حتما یک ستاره به من چشمکی میزنه .. حتما یکی بلاخره دستمو میگیره .. و اون نور الهی به من تابید که همه چیرو برای شفای من به ارمغان بیاره ..
خب دستان خداوند بکمکم شتافتند… فرشتگان الهی محافظم شدند و راه رو بهم نشون دادند و برام پیام ها فرستادند . کارها انجام دادند که یکی از اون کارهای معجزه وار الهی فرستادن فرشتگان الهی استاد عباسمنش نازنین ام بود که چراغ هدایت رو برام روشن کرد و ناجی زندگیم شد و راه حل ها رو برام رسوند … راه حل ها رو نشونم داد ..حل چالش ها .. و بعدش یادم داد و یک سری از اون چالش هایم رو با کمک خداوند حلش کردم و یک قدم های اولیه ای براش برداشتم .. یعنی بعد از … از دست دادن تمام زندگیم تنها جایی که سرپناهی برام بود منزل خواهرم در کرج بود . خب بعد از اینکه کمی حالم بهتر شد توسط همون خواهرم با استاد عباسمنش عزیزم توسط همکاران بازنشستگان بانک شون در تلگرام آشنا شدم (جالبه با اینکه خودش کلی تضاد و چالش داشته و همچنان داره ولی مقاومت شدیدی برای استاد داره خخخخ ) .. ببینید نقطه ی عطف من چقدر قشنگ بهم گره خورده بود و سبب خیر و برکت برام شد .. اینکه این شکلی باید با استاد عزیزم آشنا میشدم .. خب بعدش بهترین فرصت برام پیش اومد که روی خودم کار کنم و بزرگترین نعمت و برکت خداوند شامل حالم شد که بتونم مسیرم رو پیدا کنم … اوایلش که گیج و گنگ و مدهوش بودم .. یعنی روی خودم کار کردن رو اصلا نمی فهمیدم یعنی چی اصلا… فقط حرف های استاد رو گوش میدادم .. فقط قبولش کردم .. بعنوان یک دکتر که اومده منو مداوا کنه … فقط و فقط حرف هاشو خوب گوش کردم .. بدون هیچ تعصبی و مقاومتی .. همین که فایل اول چگونه در آمد خود رو سه برابر کنید رو گوش دادم شروع به اقدام کردم و نوشتم و نوشتم و نوشتم آدم ها رفتند توی لیست حذف شدگان .. بقیه شو خورده خداوند جمع و جور کرد و انجام داد .. TV و دیدن تلویزیون رو همون لحظه قطع کردم .. حالا فکرشو بکنید خودم بی سر و سامان و بدون جا و مکان . اومدم منزل خواهرم فقط نشستم دارم فایل گوش میدم و با هندس فری می خوابیدم و بیدار میشدم و نکات زیبا رو می نوشتم .و به زیبایی ها توجه کردم و از همون چیزهایی اطراف خودم شروع کردم . و احساسم رو خوب کردم و یواش یواش کنترل ذهن رو یاد گرفتم که بزرگترین مهارتی است که دریافت کردم و همچنان دارم این شیوه رو ادامه میدم و مهارتم در این زمینه خیلی خیلی بهتر شده …. البته در اون زمان چالش ها و تضادها تازه داشتم شکرگذار بودن نعمت ها رو از استادم یاد می گرفتم تازه داشتم با خدای واقعی آشنا میشدم .. تازه داشتم با قوانین جهان هستی آشنا میشدم .. تازه فهمیدم جهان قانون داره .. تازه فهمیدم اصلا خداوند کجاست .. آخه توی آسمان ها دنبالش می گشتم ….اوایلش که خیلی برام سخت بود ..چالش نعمت شکرگذاری .. یعنی شکرگذار بودن واقعا در اون زمان برام سخت ترین کار بود و یا دیدن زیبایی ها و یا توجه به نکات مثبت برام یک چالش توهمی بوجود اومده بود… مگه چیزی هم برای شکرگذار بودن وجود داشت … مگه چیزی برای لذت بردن وجود داشت .. مگه چیز زیبایی رو میشد دید .. همه ی این ها برام شده بود چالش و چالش ..خب با هر جون کندنی که وجود داشت ریز ریز شروع کردم و شروع کردم و انگار تازه داشتم بیدار میشدم و فقط صدای استاد مو میشنیدم .. یواش یواش یک سری از چالش ها رو حلش کردم یعنی خودمو شناختم . خودمو پیدا کردم و یک قدم های اولیه ای برداشتم و مهم ترین قدمی که در ابتدای هر چالش بوجود میاد اینه که واقعا بدونیم چه چیزی رو می خوایم .. یا یک هدفی و یا خواسته ای و یا آرزویی باید داشته باشیم تا انگیزه پیدا کنیم برای حرکت کردن ..و بعدش اینکه اون چالش ها و تضادها ها کلا برام گنگ و پیچیده بود کلاف سر در گمی بود که سر و تهش معلوم نبود .. توی دلم یهویی خالی شد … می ترسیدم .. میلرزیدم .. شوکه شده بودم .. ترس و نگرانی و غم و غصه بهم حمله ور شدند که بعداً اسمشو یاد گرفتم نجواهای ذهنی تحمل نداشتم و کلا آرامشم رو از دست داده بودم و توی سر خودم میزدم و و غم و غصه و ترس و نگرانی در تمام ابعاد زندگیم بوجود اومده بودددددددددددد …. ولی ولی هیچوقت فرار نکردم یعنی در بدترین شرایط قهقراه بودم و نامید هم شدم ..و امیدم رو از دست داده بودم و بدترین شرایط رو تجربه کردم ولی فرار نکردم .. یکی از اون چالش ها و تضادها ی زندگیم ورشکستگی پولی و مالی بود که تمام زندگی ام رو ظرف چند ماه از دست دادم تمام ماشین هام و خانه و باغ و پول و ثروت و طلا و کارخونه . و مبایل .. حتی مبایل هم نداشتم … بلوکه شدن حقوق بازنشستگی همسر خدا بیامرزم .. چک و چال ها .. تمام زحمات سالیان زندگیم رو .. اینا فقط گوشه ای از مسایل و چالش های پولی و مالی بود … چالش های سلامتی و تندرستی و روحی و روانی خودم و دختر و پسرم و غیره و داغون شدن کانون خانواده ام و در به در شدن دختر و پسرم که هر کدام با قهر و خشم و کینه و دشمنی به یک سمتی رفتند . و عزت و احترام و آبرو که دیگه اصلا جایی در زندگیم نداشت و خیلی چیزهای دیگه .. ولی هرگز و هرگز فرار نکردم و خدا رو شکر با آموزش های استاد عزیزم هر روز بهتر از روز گذشته برام شده و خدا رو شکر می کنم که آنقدر آبدیده و سیقل داده شدم که بهترین دست آوردم آرامش درونی و بیرونی است که وارد تجربه ی زندگیم شده و با این آرامش ذهنی و قلبی که سبب شده با خودم در صلح باشم و هر روز و شب از خداوند بابت این آرامش روز افزونم تشکر و قدردانی می کنم و بخاطر وجود ارزشمند استاد عزیزم هست که بهترین موهبت الهی رو توی زندگیم دارم .. خدایاا شکرت و الان هیچ چیزی نمی تونه این آرمش الهی که در وجودم دارم رو برهم بریزه چون من از ریشه ساخته شدم .. چون من از بنیاد ساخته شدم .. چون من توسط استاد عزیزم آموزش دیدم و یاد گرفتم و درس زندگی آموختم .. خدا رو شکر خیلی از چالش ها و تضادها یم بمرور حل شد و تکاملم رو دارم بخوبی طی می کنم یعنی توی این چند سال کلی در این سایت آموزش دیدم و کلی درس زندگی یاد گرفتم .. کلی زندگی کردم .. و کلی دوستان خوب پیدا کردم و تجربه های دوستان عزیزم رو دریافت کردم اینجا یک فضای توحیدی و الهی است .. اینجا همه از هدایت شدگان ساکن هستند .. اینجا تنها جایی هست که با آرامش دارم پیشرفت می کنم دیگه نه تقلایی می کنم و نه نگران چیزی هستم .. انگار دوباره متولد شدم و دوباره زندگی رو آغاز کردم . انگار دوباره درس خوندم و دوباره با همکلاسی های جدیدم آشنا شدم .. آنگار همسایه های من عوض شدند … انگار آدم های شهرم عوض شدند .. آنگار هر دفعه گردش علمی مدرسه ام توسط استادان عزیزم به دور دست های این کره ی زمین کشیده شده . مسافرت میرم . جاهای جدید و تازه رو بهم نشون میدن .. انگار آزادی زمانی و مکانی دارم .. انگار من یک پدر و مادر دیگه ای خدا بهم داده … انگار دستور تعلیم و تربیت من کلا عوض شده … اصلا یک آدم دیگه ای شدم .. از نو متولد شدم … یادمه یک روزی یک آرزویی داشتم اینکه همیشه میگفتم خدایاااا من یک زندگی دوباره ای رو از تو طلب دارم من درست زندگی نکردم . این زندگی دلبخواه من نیست .. من زندگی دوباره ای از تو می خوام ولی نمیدونستم چطوری …انگار خداوند منو به آرزوم رسوند . واقعاا همینطور هم شده باورتون میشه !!! خداوند منو چطوری به آرزوم رسوند .. خدا رو شکر دیگه هیچوقت و هیچوقت آن چالش ها و تضادها رو تجربه نمی کنم چون تمام داستان پشت پرده ی این چالش ها و تضادها رو فهمیدم فقط باید همیشه هوشیار باشم و تمام وجودم سراپا گوش و چشم بشم و نشانه ها رو بینم و بشنوم و بفهمم و درک کنم و آگاه شوم و بی درنگ اطاعت کنم …
یعنی باید نگاه خودمان را از نتیجه آن چالش ها برداریم و بر مسیری نگاه کنیم که می توانیم تجربه کنیم .. و بنظرم این تغییر زاویه ی نگاه همان الخیر و فی ما وقع است .. همه چی رو و هر چالش و تضادی رو بشکل خیر و صلاح ببینیم و بخداوند بسپاریم .. هی سعی نکنیم همه چیرو خودمان درست کنیم ..که این چالش ها اومدند به ما کمک کنند تا حرکت کنیم و پیشرفت کنیم اینها همه شون پیام ها و نشانه های الهی است که ما رو هدایت می کنند به مسیر جدیدمون .. اینها رو از استادم یاد گرفتم . و اینها همه شأن پیشرفت های من در تمام جنبه های زندگیم بوده..
هنگام تنگدستی
درعیش کوش ومستی
کاین کیمیای هستی
قارون کند گدا را
خودت بی نیازم کن چون من روی وعده های خداوندم و پاداش هایش حساب باز کردم
لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ
شکر نعمت به جای آرید شما رو میافزایم
صَدَّقَ بِالْحُسْنَىٰ ، فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْرَىٰ
اگر خوبیها رو به خوبی تصدیق کنید ، ما هم شما رو آسون میکنم برای آسونیها
خدایا تنها تو را می پرستم و تنها از تو یاری می جوییم
IN GOD WE TRUST