ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 2 - صفحه 25

822 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    عباس حیدری گفته:
    مدت عضویت: 1374 روز

    تمرین قسمت دوم ذهن قدرتمند کننده در برابر محدود کننده

    میخام توی این کامنت راجب اینکه تضاد ها برای همه پیش میان بنویسم چون من همیشه یه حس قربانی شدن داشتم و دارم تا حدودی که انگار فقط این بلاها سر من میاد این نداری ها این کم و کاستی ها واسه منه و بقیه دارن خوش و خرم زندگی میکنن و فقط منم که بدبختم!

    وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ‌ بِشَیْ‌ءٍ مِنَ‌ الْخَوْفِ‌ وَ الْجُوعِ‌ وَ نَقْصٍ‌ مِنَ‌ الْأَمْوَالِ‌ وَ الْأَنْفُسِ‌ وَ الثَّمَرَاتِ‌ وَ بَشِّرِ الصَّابِرِینَ‌

    قطعاً همه شما را با چیزی از ترس، گرسنگی، و کاهش در مالها و جانها و میوه‌ها، آزمایش می‌کنیم؛ و بشارت ده به استقامت‌کنندگان!

    توی این آیه خداوند میگه طبق قانون هر کسی هر انسانی در هر برحه ای از زمان با یه چیزی که احتمالا براش مهم بوده آزمایش میشه

    میتونه با ترس باشه مثلا مهاجرت یا مثلا افزایش قیمت دلار و کم ارزش شدن دارایی هاش

    میتونه با گرسنگی باشه مثلا توان خریدش کم بشه یا واقعا در مالش کمبود ایجاد بشه

    میتونه با از دست دادن عزیزانش باشه

    میتونه از دست دادن ثمرات کارها و نتایجش باشه و ….

    ولی اینجا آدم ها دو دسته میشن یه عده کمی خدا میگه ازشون بشارت بگیر یعنی مژده گونی باید بدن بابا!

    بشارت بده به صابرین

    توی آیه بعد توضیح میده که منظور دقیقا کیان:

    الَّذِینَ‌ إِذَا أَصَابَتْهُمْ‌ مُصِیبَهٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ‌ وَ إِنَّا إِلَیْهِ‌ رَاجِعُونَ‌

    آنها که هر گاه مصیبتی به ایشان می‌رسد، می‌گویند: «ما از آنِ خدائیم؛ و به سوی او بازمی‌گردیم!»

    صابرین افرادی هستند که وقتی مصیبتی به آن ها اصابت میکنه میگن ما از خداییم بابا! غصه و ناراحتی نداره! ما خودمون هم رفتنی هستیم!

    توی آیه بعدی نتیجه این افراد رو میگه:

    أُولٰئِکَ‌ عَلَیْهِمْ‌ صَلَوَاتٌ‌ مِنْ‌ رَبِّهِمْ‌ وَ رَحْمَهٌ وَ أُولٰئِکَ‌ هُمُ‌ الْمُهْتَدُونَ‌

    اینها، همانها هستند که الطاف و رحمت خدا شامل حالشان شده؛ و آنها هستند هدایت‌یافتگان!

    این آدم ها که در مقابل چالش های زندگی که طبق قانون رخ میده و شکی درش نیست و برای همه هست و هرکسی هرجایی که باشی برات رخ میده دو دسته میشن

    دسته اول میترسن ناراحت میشن غصه میخورن و ….

    دسته دوم صابرین هستند ! که توکلشون بخداست و مسیر رو با احساس خوب ادامه میدن!

    دسته دوم کسانی هستند که خود خود خدا به آن ها درود میفرسته و نگاه رحمت دار میکنه بهشون و این دسته جزو هدایت شدگان هستند!

    حالا هدایت شدگان چه ویژگی دارن؟

    اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ

    صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ

    راه هدایت برابر است با راه کسانی که به آن ها نعمت داده شده

    ویژگی اینکه بفهمیم در مسیر درست هستیم چیه؟

    قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْهَا جَمِیعًا ۖ فَإِمَّا یَأْتِیَنَّکُمْ مِنِّی هُدًى فَمَنْ تَبِعَ هُدَایَ فَلَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ

    گفتیم: همه از بهشت فرود آیید، تا آن گاه که از جانب من راهنمایی برای شما آید، آنان که پیروی او کنند هرگز بیمناک و اندوهگین نخواهند شد.

    ویژگی هدایت خدا اینه که نه ناراحتی نه میترسی! یعنی حالت خوبه!

    پس یه نتیجه گیری کلی:

    اولا چالش ها برای همه هست

    نگاه ما به چالش ها نتیجه رو مشخص میکنه اینکه در مسیر هدایت باشیم یا نه

    از کجا بفهمیم نگاهمون درسته از اینکه حالمون خوبه یا نه

    اگر مسیر چالش رو با حال خوب ادامه بدیم به نعمت های پشت اون چالش میرسیم!

    چند هفته پیش پسر عموی من یه بچه دو ساله داشت که از دست داد و همه کلی ناراحت و گریه زاری که این خدا دل نداره که این همه پیر مرد و پیر زن زنده موندن اومده جون یه بچه رو گرفته و …

    اینجاها مشخص میکنه نه ما خدارو خوب شناختیم و نه قرآن رو خوندیم!

    خود خدا میگه هر کسی طبق قانون آزمایش میشه بابا! مگه خدا یه آدمه که بخاد تصمیم بگیره برای کسی یا مثلا دلش بسوزه!

    مگه ما توی بازی کامپیوتری بسوزیم براش مهمه؟!

    یادمه یه زمانی من بازی gta بازی میکردم و یه مرحله رقص ماشین بود که بلد نبودم ردش کنم

    اینقدر باختم و دیگه بازی رو ادامه ندادم

    و اصلا هم بازی براش مهم نبود ! آیا من باید بیام بگم من دارم بازی رو پاک میکنم چرا بهم التماس نمیکنه که نه تروخدا پاک نکن؟ بازی احساس داره مگه؟

    نه

    تو قانون بازی رو بلد نبودی

    سوختی

    باختی

    حالا اصلا هم مهم نیست کجا دنیا هستی سنت چقدره اصلا بلد بودی انگلیسی بخونی یا نه …

    قانونو بلد نبودی باختی دیگه باختی!

    کسی که قوانین رو بلد نیست میبازه!

    خدا یه سیستمه خدا آدم نیست که تصمیم بگیره!

    قانون جهان اینه که داره با تضاد ها رشد میکنه و خداوند هم به افراد با ایمان پاسخ میده

    یعنی اگه من در گذشته قانونو نمیدونستم و از تضاد ها فرار میکردم خب نتیجه ای هم نگرفتم چون قانونو بلد نبودم و این ربطی به خدا نداره!

    مثلا تضاد مشکلات مالی الان تو کشور ایران خب خیلی رایجه و خیلی وقت ها من خودم شروع به شکایت میکنم از خدا که ای بابا این چه وضعشه چرا فلان دوستم تو خانواده ثروتمنده و اصلا درک نمیکنه این چیزا رو و اینقدر داره و توانایی داره که ….

    ولی خب اینم به خاطر درک ناکامل از قانون خود خداست

    کُتِبَ عَلَیکُمُ القِتالُ وَهُوَ کُرهٌ لَکُم ۖ وَعَسىٰ أَن تَکرَهوا شَیئًا وَهُوَ خَیرٌ لَکُم ۖ وَعَسىٰ أَن تُحِبّوا شَیئًا وَهُوَ شَرٌّ لَکُم ۗ وَاللَّهُ یَعلَمُ وَأَنتُم لا تَعلَمونَ﴿216﴾

    جهاد در راه خدا، بر شما مقرّر شد؛ در حالی که برایتان ناخوشایند است. چه بسا چیزی را خوش نداشته باشید، حال آن که خیرِ شما در آن است. و یا چیزی را دوست داشته باشید، حال آنکه شرِّ شما در آن است. و خدا می‌داند، و شما نمی‌دانید.

    شاید چیزی باشه که تو دوسش نداری ولی خیره برات ها …

    هر چی بیشتر کار کنم روی این موضوع تضاد راحت تر میتونم از مشکلات رد بشم!

    یادمه یه فیلمی میدیدم به نام the air پیشنهاد میکنم ببینید در مورد برند نایکی هستش، طرف از پشت ماشینش کفش فروختن شروع کرده و الان یه برند داره با 100 میلیارد دلار ارزش!

    خب بخاطر تضاد ها پیشرفت ها صورت گرفته ولی این ادم ها کمن چون دسته کمی بلدن از تضاد ها قدرت بگیرن برای موفقیت

    امیدوارم ما جزو دسته هدایت شدگان قرار بگیریم و هدایت یابیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  2. -
    علی قاضی گفته:
    مدت عضویت: 1256 روز

    بنام خداوند بخشنده و مهربان

    با سلام خدمت استاد عباسمنش عزیز ، خانم شایسته و همه عزیزان عضو این سایت الهی .

    سئوال:به طور کلی، با مسائل یا چالش هایی که در زندگی برایت بوجود می آید، چه برخوردی داری؟

    خوب شکل و نوع چالش برای من خیلی مهم است در خصوص بیماری فرزندم یا همسرم باید بگم بشدت بهم میریزم مخصوصا فرزند کوچکم انگار یه استرس وحشتناک میگیرم که انگار هیچ راه حلی برای درمان وجود نداره و بارها ممکن بود به دکترهای مختلف رجوع کنم البته الان خیلی بهتر شدم ولی کاملا رفع نشده.

    یادم میاد یه دکتر خوبی نزدیک خونه ما بود که وقتی فرزند دوم من بدنیا اومد کلی از این بابت خیالم راحت بود و همیشه با خودم میگفتم اگه فرزندم مریض شد سریع پیش این دکتر میبرم و سریع خوب میشه .جالب اینجا بود که فرزند من هر هفته مریض میشد و من پیش ایشون میرفتم و بیشترین ضربه را خودم و فرزندم از این دکتر خوردیم که داستانش مفصله البته الان که دارم به گذشته و فرکانس خودم و ایمانم به خداوند فکر میکنم به این نتیجه میرسم که همش تقصیر خودم بود .

    حالا اگه مشکل برای کارم باشه یا ابعاد مالی داشته باشه که نیاز به صرف پول زیاد باشد بازم نجواهای منفی میاد و اگه کنترلش نکنم حالم را دگرگون میکنه .

    البته قبلا هیچ وقت به مشکلات بچشم یک فرصت نگاه نمی کردم که این بحران برای این اومده که من با تصمیم درست و حل اون مشکل بزرگتر بشم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    کبری مشتاقی گفته:
    مدت عضویت: 905 روز

    به نام خدای مهربانم به نام خدای قدرتمند و هدایتگرم سلام به استاد عباس منش عزیزم سلام به مریم جان جانان صبح روز قشنگتون بخیر و شادی

    ان شاالله امروز بهترین روز خدا برای زندگیتون باشه البته هر روز بهترین روز ست اینکه ما با افکار درست و باورهای درست اونو زیبا بسازیم خیلی مهم ست خدایا شکرت سپاسگزارتم

    سوال اول : وقتی در زندگی به چالشی یا مشکلی بر میخوریم چه بر خورد و با دیدگاهی داریم ؟من الان 49 سالمه 19 سالگی ازدواج کردم با فردی نظامی و در شهر غریب و دوری رفتم اول زندگی برام خیلی سخت بود هر مشکلی برای من یا زندگیم‌پیش میومد بشدت میترسیدم و یا ازش فرار میکردم چطوری

    تا همسرم میخواست دربارش صحبت کنه من بهونه می‌آوردم یه جورایی از حرف زدن دور میشدم مثلا میگفتم دربارش حرف میزنی من حالم بد میشه نمیتونم اذیت میشم بعد همسرم میگفت خب باید راه حلش رو بگردیم پیدا کنیم من میگفتم نه من نمیتونم همینطور ادامه داشت چون من اعتماد به نفسم پایین بود من ایمان و توکل به خدا نداشتم اگه هم داشتم کم بود یه ریز میترسیدم

    تا مسله ای چند ساله پیش برای ازداوج دخترم پیش اومد و خیلی اذیت شدیم از همه لحاظ و اونجا هم میترسیدم تا همسرم میومد با من صحبت کنه فرار میکردم

    یکی از اقواممون تو این مسیر و استاد عزیز رو می‌شناخت ما رو راهنمایی کرد

    و از اون سال به بعد آروم آروم روی خودمون کار کردیم و کار کردیم و تا آرامش رو آوردیم به زندگیمون و مشکل رو سپردیم به خداوند روی ایمان و توکل کار کردیم و بهبود بخشیدیم و خداوند برامون درست کرد اینم نتیجه آرامش و ایمان و توکل به خداوند بزرگ و قدرتمند و مهربان

    الان اگر هر مسله ای برامون پیش میاد میگم این میخواد به ما چیزی رو بفهمونه حتما خیره شاید میخواد مسیر درست رو به ما نشون بده از این طریق روی شخصیت و عزت نفسمون هنوز داریم کار میکنیم و تا ابد ادامه داره تا زنده هستیم

    چون وقتی از این دیدگاه درست نگاه میکنی که شاید خیری در آن هست و از خداوند راه حلشو میخوای هم ایمان در قلبت زنده میشه هم آرامش داری ونمیترسی و وقتی آرامش داری خداوند دست به کار میشه و جوری برات درست میکنه که اگر هزار نفر هم جمع میشدن نمیتونستن اینطور قشنگ و راحت جوابشو پیدا کنن و بعد همه چیز به نفع تو پیش میره خدایا شکرت سپاسگزارتم استاد سپاسگزارتم بابت اینکه ما رو آگاه میکنی و هر زمان فایلی میذاری یه زنگی در گوش ما به صدا در میاد که کبری هواست جمع کن ایمانتو از دست نده که او قدرت مطلق ست با او به همه چیز میرسی

    من همیشه هر روز صبح از خداوند دعوت میکنم بیاد به زندگیم وبه کسب و کارم یه سری بزنه هر روز از خداوند میخواهم به آگاهیهایم بیفزایم که بتونم ایمان و توکلم و بهبود ببخشم و هر روزم از روز دیگه ام بهتر باشه

    استاد عزیزم ممنونتم سپاسگزارتم تنی سالم و ثروت زیاد زیاد بهت بدهد

    خدایا شکرت سپاسگزارتم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    محدثه صادقی گفته:
    مدت عضویت: 1304 روز

    بنام خدای رزاق م

    سلام به استاد عزیز سید بزرگوار و بانو شایسته

    اول از همه سپاس خدای مهربان وبعد سپاااااااس و تشکر ویزه از شما بابت سخاوت و هدیه های ناب تون ک ارزششون بینهایته…یک دوره ی کامل برای امثال منی ک خیلی مسایل رو یا پیچیده ش کردیم و یا درحال فرار…….بینهایت ازتون ممنونم ومتعهدانه تا پایان این مسیر میمانم بلطف الهی……

    نمیدانم از کجا بگویم ….از دیروز ک دست ب قلم شدم و هردو فایل رو مجدد گوش داده وتمریناتش رو انجام دادم به این فکر بودم ک چقدر ترسو و کم ایمان شدم………

    استاد عزیز منی ک از مسیولیت ایجاد یک کسب وکار مستقل برای خودم بطور مجزا بشدت واهمه داشتم بلطف الهی

    انجامش دادم نمیگم خیلی گسترده و بزرگ ولی خدارو بینهایت سپاس ک مسیرو برام هموار کرد مجوز کارم زود اومد

    شروع فعالیتم با همون امکاناتی بود ک داشتم ودر حد توانم بدون قرض و وام….خدارو بینهایت سپاس..همه وهمه از زمان ورود اشنایی م با شما اتفاق افتاد ولطف خدایی ک تازه دارم میشناسمش…..اما مدتیست کسب وکارم راکد بود چنان انگیزه ای نداشتم دنبال بیراهه بودم همسرم پیشنهاد کاری را داد ک 2 سال است ان را به تعویق می اندازم بااینکه مورد علاقمه وبینهایت کار کردن در ان محیط را دوست دارم….حالا چرا حاضر نبودم برایش قدمی بردارم؟ ب یک دلیل ساده چون فقط یکبار شکست خوردم همین….ذهن من انچنان تلاشم را بیهوه خطاب کرد وانچنان سرزنشی ک دیگر حاضر نشدم واردش شوم…اماااااا خودم ک خوب میدانم میانه ی راه کج رفتم خدایم وتوکل بر تنهاااااا قدرت هستی را فراموش کردم دوسال پیش این مسیر را ندیده بودم وحتی شروع اشنایی من با شما هم از همان چالش بود وهمان تضاد………..این همان خیر کثیریست ک بعدها فهمیدم حاصل تلاشم چیز بارزش تری شد ایمان پیدا کردم…..

    ووقتی مسیر توحیدی استخدامی اقا ابراهیم را خواندم انچنان متاثر شدم ک گفتم ببین چطور چالش زندگیش را سپرد به خدایش و برایش حرکت کرد تسلیم نشد….واقعااا همینجامتشکرم از دیدگاهی ک گذاشتین.

    و اما فایل چالش برانگیز شما دوباره قوه ونیرویی شد برای حرکتم…واقعا ممنونم …همان چالشی ک ترس از شکست دوباره داشتم …واما اینبار با این نگاه واردش میشوم ک قرار است چقددددددددر بزرگتر شوم و چه نعمت هاییی ک وارد زندگیم میشود …

    پس بلطف الهی دست به کار شدم و تقسیم کردن کارهای کوچیک وخداوند بامن است وهرلحطه هدایت میکند….

    بی نهایت ممنونم بابت روشن کردن چراغی در ذهن و هرروز منتظر فایل های زیبای این مسیر هستم ….خداقوت تان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    یاسمن اسدنژاد گفته:
    مدت عضویت: 1889 روز

    سلام بر عزیزانم

    استاد عزیز خیلی از شما ممنونم برای این فایل ارزشمند

    قبلا که چالشی برام به وجود میومد دقیقا احساس میکردم خداوند داره منو تنبیه میکنه و فکر میکردم که دیگه این چالش تنبیه خداونده و دیگه نمیشه کاریش کرد فقط باید بسوزی و بسازی

    استاد جان این نکته که چالشها در زندگی همه آدمها وجود داره خیلی زیاد به من کمک میکنه که احساس قربانی بودن و تنهایی نکنم در مواقع چالش برانگیز

    به نظرم انسان اومده به زمین که مسائلش رو حل کنه و با حل هر مسئله ای به احساس لذت برسه و بزرگتر و بزرگتر بشه

    میخوام اینطوری فکر کنم که با هرچالشی که در زندگیم به وجود میاد ایمانم به وجود خداوند بیشتر میشه چون من در چالشها از خداوند کمک میخوام و وقتی خداوند منو هدایت میکنه و بهم الهام میکنه من ایمانم بیشتر میشه که بله خداوند وجود داره و صدای منو میشنوه و به من یاری میرسونه پس در نتیجه چالش میتونه برای من خوب باشه

    بعد از آشنایی با برنامه های شما در برخورد با چالشها گاهی ناامید میشم گاهی عصبانی میشم گاهی میترسم اما با یادآوری همین نکته که چالشها در زندگی همه آدمها وجود داره و اومده تا من رشد کنم خیلی زود میتونم آروم شم

    در حال حاضر چالش هایی در شغلم و روابطم دارم

    مثلا من از خیلی از جنبه های شغلم راضی هستم اما چالشم اینه که تایم آزادم خیلی کمه و من نمیتونم با خیال راحت به تفریحم برسم هرچند که کارم خیلی سبکه اما تایمش زیاده و اتفاقا همین چند روز پیش داشتم به این موضوع فکر میکردم که من چی کار کنم که بتونم با این پولی که دارم لذت ببرم و به یه سری از اهداف مادیم برسم در حالی که وقتشو ندارم ؟ ایده ای که بهم الهام شد صحبت با کارفرمام بود در مورد مرخصی گرفتن اینکه من چندوقت یک بار چند روزی مرخصی بگیرم تا بتونم تفریح کنم و از اونجایی که میدونم کارفرمام آدم سخت گیری نیست به احتمال خیلی زیاد با پیشنهادم موافقت میکنه انشالله بعد از صحبت کردن با کارفرمامم نتیجه ش رو میگم

    در روابطم چالش های خیلی زیادی وجود داره مثلا دوست دارم با افراد بهتر و جدیدی ارتباط برقرار کنم اما هنوز موفق نشدم یه سری افراد هم هستن که بودنشون منو اذیت میکنه و من هنوز هم به صورت اتفاقی توو خیابون یا جاهای دیگه میبینمشون

    و چالش دیگه برقراری یک رابطه عاطفی رضایت بخشه که هنوز موفق نشدم البته که با کار کردن روی دوره عزت نفس و عشق و مودت و لیاقت یه تغیراتی در احساسم نسبت به رابطه عاطفی به وجود اومده اما هنوز نتیجه دلخواهم رو نگرفتم

    یه سری چالشها هم برای خودم درست کردم اینکه تنهایی برم سفر و رانندگی کنم و شنا یاد بگیرم که واسه هر کدوم دارم قدمهای کوچیکی برمیدارم و این برام لذت بخشه اینکه وارد ترسهام بشم خیلی بهم قدرت میده

    استاد جان این تیکه که به جای تمرکز بر نتیجه نهایی حل چالشهارو مثل یک سفر شگفت انگیز نگاه کنیم خیلی احساس منو نسبت به چالش ها تغییر خواهد داد و وقتی این جمله رو شنیدم لبخندی رضایت و آرامش روی لبم نشست

    من خودم میدونم که اگر در زندگیم چالش نداشم هیچ وقت حرکت نمیکردم هیچ وقت با شما آشنا نمیشدم هیچ وقت به فکر پیشرفت نمیوفتادم

    اگر زندگی گذشته من فقط چند درجه بهتر بود من اینهمه لذت رو که از کار کردن روی خودم تجربه کردم تجربه نمیکردم

    من از اون آدمهایی هستم که باید چک و لگد بخورم تا به خودم بیام پس چالش برای من خوب بوده و از این به بعد هم خوب خواهد بود فقط دیگه یاد گرفتم که الکی غصه نخورم چون همه مسائل حل شدنیه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  6. -
    لیلا عفت گفته:
    مدت عضویت: 2006 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    احزاب:23

    مِّنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن یَنتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِیلًا

    از میان مؤمنین، [آزاد] مردانی هستند که بر آن چه با خدا پیمان بسته بودند صداقت ورزیدند؛پس بعضی از آن‌ها عهد خویش را به پایان رساندند [=در راه حق جان باختند] و برخی در انتظارند و [این جانبازان، در تغییر عهد و پیمان با خدا] هیچ تبدیلی نکردند.

    سلام به استادعزیزم وهمراهان نازنیم

    تمرین عالیه این جلسه

    باچالش هایی که درزندگی برام بوجودمیاد چه برخوردی میکنم؟

    خوب بزار تمرین جلسه دوم ذهنیت قدرتمند کننده در برابر ذهنیت محدود کننده رو اینجوری شروع کنم اینکه چالش‌هایی که در زندگی برام به وجود میاد چه جوری برخورد می‌کنم خوب اولش قاطی می‌کنم به خودم میگم که چرا باید همچین چیزی پیش بیاد خب بعد از اینکه یکم قاطی می‌کنم مثلاً ممکنه یه ذره داد و بیداد کنم و یه ذره بد و بیراه بگم اما بعد خودمو آروم میکنم و یه جوری باهاش برخورد می‌کنم که به من رشد بده و چالشی که الان فعلاً باهاش مواجهم و به عنوان یک ضعف شخصیتم کشفش کردم اینه که من توی کنترل ذهن خیلی ضعیفم خیلی ضعیفم الان از اولی که اومدم توی این مسیر خیلی بهتر شدم ولی باز هم خیلی جاها اصلاً فکرم میره به چیزایی که بعد بعد از مثلاً حتی ممکنه بعد از یک ساعت دو ساعت یه دفعه ببینم او چه فکرایی کردم من فکرایی که اصلاً هم راستا درباره آگاهی‌هایی که از قوانین کیهانی یاد گرفتم نیست پس این یک ضعف شخصیتی خیلی بزرگ منه یک ذهنیت محدود کننده است که من دارم منی که فهمیدم همه اتفاقات زندگی من و افکار منه که رقم می‌زنه پس من خیلی بیشتر باید حواسم به ذهنم باشه حالا باید برم تو دل این چالش و یه فکری به حالش بکنم که اومدم و برای خودم مثل یک دوره پاکسازی 40 روزه در نظر گرفتم که بیام روی کنترل ذهنم کار کنم و هر روز سعی کردم یه قدم بهتر بشم دوباره شروع کردم بعد از 40 روز یه مدل دیگه‌ای روی این کار کردن که توی این مدت خیلی بهتر شدم که الان حداقل مثلاً ممکنه به اندازه چند دقیقه ذهن من بره و من نفهممش اصلاً که چی داره تو ذهنم می‌گذره و با هدیه قشنگی که درباره قانون سلامتی استاد عزیزم بتازگی اومد روی سایت اومدم دوباره گفتم که حالا فهمیدم که یه سری‌هاش از اینکه من نمی‌تونم ذهنم رو کنترل کنم مال خوراکمه که اومدم روی این کار کردم که من می‌تونم خوراکمو بهتر از اینکه اصلاحش کردم دوباره هم اصلاحش کنم منم می‌تونم مثل استادم که داره در روز یک بار غذا می‌خوره اونم فقط غذاهای گوشتی منم می‌تونم چرا برام سخت باشه هم به لحاظ مالی می‌تونم این کارو بکنم چون خودمو لایق می‌دونم هم به لحاظ اراده‌ای که دیگه بی‌خیال مثلاً چیزایی که خیلی دوست دارم بشم یه جورایی چون من محصولو نخریده بودم و با هدیه‌های معرفی این قانون سلامتی من تونسته بودم لاغری رو برای خودم ایجادش کنم و نتایج خیلی عالی گرفتم خیلی اعتماد به نفسم رفت بالا جوری که همه دیگه متوجه تغییرات من از همون ظاهره شدن که چیکار کردم یا اینکه سبک غذاییمو تغییر داده بودم اینکه مثل بقیه غذا نمی‌خوردم خیلی تغییرات ایجاد کرده بودم اما متعهدنشده بودم که درست بسبک قانون سلامتی رفتارکنم ولی اینقدرخواسته ی کنترل ذهن برام پررنگ شده بود که گفتم من میخوام به این برسم چون استادخیلی جاها میگن که کنترل ذهن =کنترل زندگی خُب منم میخوام بهتربتونم زندگی موکنترل کنم پس میام به این آگاهی عمل میکنم که ذهنم بره فقط روی سوخت چربیها واینجوری من بهتربتونم تربیتش کنم مگه دست خودشه واین شدکه باز یه تغییر بزرگ کنم باید بتونم غذامم کنترل کنم و اومدم این ذهنیت محدود کننده‌مو که می‌گفت تو که نمی‌تونی مثلاً برنج نخوری اصلاً کم می‌تونی ولی کلاً نخوری نه تو که نمی‌تونی در روز فقط یک بار غذا بخوری بعد گفتم نه چطوری استاد تونسته چطوری بچه‌هایی که از قانون سلامتی استفاده کردن تونستن من کامنت‌هاشونو دیدم که اونا نتیجه گرفتن همون طوری که نتیجه لاغری رو و یکم تغییر تو نحوه قضاییمو تونستم با قدمای کوچولو و تمرین انجام دادن انجامش بدم اینم می‌تونم و اومدم شروع کردم اول برای اینکه بیام مثل روزه که توی کنترل ذهن می‌خواد به ما کمک بکنه و هدف و فلسفش همینه اومدم روزه گرفتم روزه گرفتم و دیدم که من توی اون چند ساعت چقدر راحت تونستم حتی آب که مثلاً خیلی فکر می‌کردم ضعف دارم توش اگه نخورم حالم بد میشه اونو تونستم کنترل کنم پس میام ریزه ریزه این کارو می‌کنم و از خدا هم کمک خواستم که خدایا من بعضی چیزا رو نمی‌تونم کنترل کنم تو عشق و علاقه به اون خوراکیا رو از من بگیر بهم بفهمون جریان چیه و مدتی بود که تپش قلب می‌گرفتم خیلی شدید ولی دلیلشو نمی‌فهمیدم با سرچ کردن توی غذاهام و کنجکاو شدن فهمیدم که وقتی که شیرینی می‌خورم وقتی که برنج می‌خورم خیلی تپش قلب می‌گیرم جوری که اصلاً احساس می‌کنم الانه که مثلاً بمیرم بعد اینجوری فهمیدم که خدا داره اینجوری کمکم می‌کنه که اگر ادامه بدی به این روند خوراکت ممکنه باعث مرگت بشه و اینجوری برای ذهنم زجرآور کردم خوردن برنج و شیرینی رو و الان چند روزه که من فقط همون یک وعده غذا رو می‌خورم و حالمم خوبه و خیلی راحت‌تر می‌تونم ذهنمو کنترل کنم و طبیعتاً غذاهامم کنترل کنم و اینطوری رفتم تو دل این چالش و اون ذهنیت محدود کننده‌مو که می‌گفت تو نمی‌تونی فقط با روزی یه بار سیر بشی تبدیلش کردم به ذهنیت قدرتمند کننده و الان فقط با روزی یک بار غذا من سیرم و زمانمو می‌ذارم روی تمریناتی که باید انجام بدم و کارایی که باید بکنم یه چالش دیگه من این بود که می‌خواستم برای فایل‌های هدیه روی سایت یا محصولاتی که خرید کرده بودم پول پرداخت کرده بودم بهاشو پرداخت کرده بودم می‌خواستم کامنت بنویسم اما اون کمال گراییه و مقایسه خودم با دوستام اجازه نمی‌داد این ضعف بزرگه منه ذهنیت محدودکننده ام که منو از رشدبهتر ولذتهای خالصتر داره محروم میکنه

    و من خیلی جاها مغلوب ذهنم می‌شدم و نمی‌نوشتم فقط تو دفترم می‌نوشتم ولی این بار اومدم و با این چالش برخورد کردم به خودم تعهد دادم که من شده حتی یه کامنت کوتاه اما باید بنویسم که می‌خوام لذت ببرم از اینکه قدردانی می‌کنم با قلبم از استادم و دیدم باز که بچه‌ها با نوشتن خودشونو رشد دادن خب منم این رشدو می‌خوام پس میام این ذهنیت محدود کنند مو که کمال گراییه و میگه که تو نمی‌تونی مثل اونا باشی مقابله می‌کنم و از کامنت‌های کوتاه و حتی روزی یک دونه شروع می‌کنم و تمرینا رو دقیق‌تر انجام می‌دم تا منم بتونم این کارو بکنم من اومدم تو دل این چالشم و این کارو کردم و دارم روزی یه کامنتو بااخلاص فقط برلی رشدوگسترش خودم وسپاسگزاری باقلبم ازاستادم انجام میدم وکوچیک کردم خواسته من تا بتونم براش قدم بردارم

    خدایا شکرت که به تعهدامروزم بخودم عمل کردم

    سپاسگزارم استادعزیزم بابت این هدیه ی ارزشمند وگرانبها که باعث رشده من شده

    واینجا تعهد میدم که این روندکامنت نوشتنمو ادامه بدم

    سپاسگزارم از دوستان عزیزم که باخوندن کامنتهای عالیشون هربار بهترقوانین ومیفهمم ویادمیگیرم که چطوری بهترانجام بدم تمریناتو

    امیدوارم که کامنت منم راهگشای دوستان عزیزم باشم

    درپناه خدای مهربان همواره درحال رشد وگسترش خودمون باشیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    علیرضا طاهرزاده اصفهانی گفته:
    مدت عضویت: 1716 روز

    استاد سلام و ارادت.

    عجب فایلی هست.

    یعنی من خودم وقتی به زندگی خودم نگاه کردم دیدم تقریبا تمام زندگی بخاطر همین موضوع که نه حالا مدرک ندارم، حالا اینو بلد نیستم، حالا اونو بلد نیستم و و و … خیلی کارها را انجام ندادم و حتی شروع نکردم. خیلی جاها نرفتم تو دل مسائل.

    چقدر عالی بود این فایل. یه امیدی را در دلم دوباره بیدار کرد که ببین، درسته الان یه سری موضوعات را نمیدونی، اما میتونی شروع کنی.

    چقدر فراموش کردم. خداروشکر شما شروع کردید این فایلها را روی سایت گذاشتن.

    استاد همونطوری که گفتم توی خیلی از موضوعات شده که من بخاطر همین دلایل نادرست، یه سری کارها را انجام ندادم.

    خیلی عالی عملکردم طی این یکسال و 7 ماه، نتایج مالی ام بسیار عالی بوده، نتایج سلامتی ام بسیار عالی بوده، نتایج روابطم بسیار عالی بوده، نتایج کلی زندگی ام و احساس خوبم در کل بهتر بوده است.

    یه سری موضوعاتی هست که پاشنه آشیل من هست و خب چند وقتی هست که درگیرش هستم و این نکته که وقتی بعضا نمیتونم از پس ذهن بر بیام، بیخیالش میشم. که خود این بیخیال شدن باعث احساسات نازیبا میشه در وجود من.

    بنابراین تصمیم گرفتم تمرکز و توجهم را ذارم روی توانایی هایم. روی کارهایی که توش خوبم و سعی کنم مسیر را طی کنم. هر جایی ایراد دارم آرام آرام مسیر بهم گفته میشه و حلش میکنم، یاد میگیرم و …

    مثلا توی معرفی و آگهی تبلیغاتی یکم سختمه، بینهایت قضاوت مردم واسم تو اینکه بخواهم برم تو یه جمع غریبه و صحبت کنم مهمه. خب وقتی میرم که خودمو معرفی کنم حتی بخاطر اون رفتن هم سپاسگزاری میکنم. بالاخره به قول شما تو جلسه 3 یا 4 قدم 12 همین عمل کردن هست. حالا نتیجه نداشته اشکالی نداره. بالاخره حرکت رو زدم. فهمیدم که باید شروع کنم و اینجا را تغییر بدهم. البته که کار سختیه ولی هر روز با عبارات تاکیدی دارم آسان ترش میکنم توی ذهنم.

    استاد من با چالش هایی که و پیش روم هست با توجه به آموزش‌هایی که دیدم از شما تا الان سعی میکنم، تکرار میکنم سعی میکنم دیدم را مثبت کنم. و همون لحظه سوال خوب بپرسم. تو همین برنامه استاد عباسمنش داره همین کارو میکنه. سوال مناسب میپرسه.

    این کاری هست که باید یاد بگیرم. سوال خوب بپرسم. درست مثل وقتی که یک نفری میاد و در مورد موضوعات نازیبا می‌خواهد صحبت کند و من با یک سوال مناسب میتونم شرایط را به سمتی هدایت کنم که میخواهم.

    این کار درست و صحیحی هست.

    استاد من وقتی به یک چالشی بر میخورم سریعا میگم خب حالا برای حل این مسئله چه کاری باید انجام بدهم؟

    تمرکزم را می‌گذارم روی اون موضوع.

    موضوعی که یادم میره و فکر کنم سوال بهتری هم باشه و کامل تر اینه:

    برای حل این مسئله چه‌کاری باید انجام بدهم؟ از این موضوع چه درسی میتونم بگیرم؟

    چیکار کنم که دوباره این ناخواسته اتفاق نیافتد؟

    اینها سوالات مهم و خوبی هست.

    همین دیشب من یک اشتباهی انجام دادم که صبح پدر زنگ زد و گفت پمپ آب سوخته و کلی آب از دیشب تا الان هدر رفته.

    خلاصه اولش یکم احساسم نازیبا شد.

    بعد به خودم گفتم ببین، اشتباه را که همه می‌کنند. این یه موضوع منطقی هست. اشکالی هم نداره.

    چیکار کنم این اشتباه دوباره نشه؟ بجای لامپ معمولی که نشون میده پمپ روشن هست، از لامپ گردان و یا چشمک زن استفاده کنم و یا مورد بهتر از یک اتوماتیک استارت استفاده کنم که به محض بسته شدن شیر آب پمپ اتوماتیک قطع بشه.

    اینجوری درصد خطا خیلی پایین میاد و این موارد رخ نمی‌دهد.

    یکبار هزینه میکنم و کلی سود میکنم.

    استاد این از اون دست فایل هاست که من بارها باید گوش بدهم. به دلیل اینکه تمرکزم روی دوره 12 قدم هست، حتما بعد از اتمام این دوره و آماده کردن چک آپ فرکانسی ام، روی این سلسله فایل ها تمرکز میکنم.

    عاشقتونم.

    ان شاءالله هرکجا هستید در پناه رب العالمین شاد، سالم، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  8. -
    عباس حیدری گفته:
    مدت عضویت: 1374 روز

    تمرین جلسه دوم ذهنیت قدرتمند کننده در برابر محدود کننده

    سوال: به طور کلی، با مسائل یا چالش هایی که در زندگی برایت بوجود می آید، چه برخوردی داری؟ آیا نگاه شما این است که: این چالش فرصتی برای بهبود، یادگیری و پیشرفتم است؟! یا احساس نا امیدی و ناتوانی می کنی و سعی می کنی از مواجه شدن با چالش ها و مسائل خود فرار کنی؟!

    فکر میکنم تا قبل از دوره احساس لیاقت به شدت ناامید میشدم و فرار میکردم و یه مسئله ای هست که چند ساله حل نکردم و بابت حل نکردنش به خودم کلی احساس گناه هم میدادم ولی الان حداقل تونستم به این مرحله برسم که ناامید نشم و سعیم بر این باشه که تو ذهنم بگم ببین میتونی تغییرش بدی میتونی بهتر بشی

    لَا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا

    خدا هیچ کس را تکلیف نکند مگر به قدر توانایی او

    جدیدا به مسائل که برخورد میکنم خیلی زود تر میفهمم و به خودم میام که ببین الان این بحث با پارتنر پیش اومده نباید ادامش بدی بیخیال شو!

    اینگار ذهنم یهو شروع میکنه به داد زدن

    یا مثلا یه صحبت با لحن تند از سمت مامانم با من میشه و من دیگه جواب نمیدم و به خودم میگم ببین خودت اینو خلق کردی حداقل با اعراض میتونی ادامش ندی!

    البته توی شرایط سخت که باشی خیلی کار سختیه کنترل ذهن و واقعا بعضی وقت ها از دستم در میره ولی میدونم که طی چند ماه گذشته پیشرفت داشتم و همین یه مقدار پیشرفت هم نشون دهنده درست بودن مسیرمه

    یا مثلا بعد از جلسه امتحان متوجه شدم شکل یک سوالی رو فراموش کردم که بکشم ولی سریع ناخودآگاه به خودم گفتم مهم نیست مهم اینه که تلاشتو کردی و نکتش اینجاست که من نمره 20 گرفتم در اون درس!

    یا مثلا چند روز پیش رفتم تو برف و داشتم با داداشم برف بازی میکردم یهو گوشیم از تو جیبم افتاد تو برفا و من انگار نه انگار برداشتم و شروع کردم ادامه برف بازی

    الان که دارم دقت میکنم نکتش اینجاست که وقتی دارم روی خودم کار میکنم بیشتر این واکنش ها که قبلا شدید بود یا میشستم غصه میخوردم الان به صورت ناخودآگاه مثبت تر شده!

    ولی خب راجب یسری موارد پاشنه آشیلمه مثلا کسب و کار یا شغل مورد علاقه یا اینکه مثلا صبح تا شب مامانم میگه فلانی هم داره ارشد میخونه ولی تو بیکاری و این خیلی اذیتم میکنه واقعا و شرایط کنترل ذهن برام سخت میشه

    یا راجب همون عادت نامناسب که چند ساله ازش فرار کردم و حلش نکردم و هر روز یقم رو میگیره و حالم رو بد میکنه

    در کل من همیشه از چالش ها و مسائل سخت فراری بودم و الان هم شاید باشم ولی نسبت به قبلم مطمینم که پیشرفت داشتم

    تمرین این قسمت:

    بنویس در حال حاضر چه چالشی در زندگی شماست که سعی می کنی با آن روبرو نشوی یا از آن فرار می کنی با اینکه می دانی باید حل شود؟

    چالش یادگیری مهارت SEO و رفتن سر کار توی این حوزه است که مدت هاست از آن فرار میکردم و سراغ آن به بهانه های مختلف نمی رفتم.

    اما نکته اینجاست که وقتی وارد این چالش بشم(که حدودا دو هفته است به یادگیری جدی می پردازم)

    اولا اعتماد به نفسم خیلی خیلی میره بالا خود باوری که مدت ها بود با ساکن بودنم کم رنگ شده دوباره برام احیا میشه

    دوما اینکه کمتر تحت فشار پدر و مادر و … قرار میگیرم برای اینکه من بی عرضم و …

    کلی مهارت یاد میگیرم کلی ابزار جدید کلی کار با مشتری جدید و مهم تر از همه مهارت پیدا میکنم تخصص پیدا میکنم و میتونم کلی پول بسازم و به خواسته هام برسم!

    من همیشه نگاهم به نقطه پایانی بوده و این باعث میشده که من دیگه مسیر رو ادامه ندم خودم رو با بقیه مقایسه کنم و نا امید بشم و مرحله سوم تمرین جایی بود که همیشه من انجام نمیدادم یعنی انگیزه دادن به خودم پیشرفت خودم رو دیدن و احساس امید داشتن برای مرحله بعدی و نه کل مسیر

    یکی از اشتباهات دیگرم هم این بود که میخام کل مسیر رو بدونم و حرکت کنم که طبق قانون امکان پذیر نیست!

    چون اصلا من تو مدار این نیستم که در مورد چگونگی رسیدن به اون خواستم که مثلا فلان درامده برسم! الان در مدار این هستم که شروع کنم و درامد های ابتدایی رو ایجاد کنم!

    برای این چالش من باید تو دل ترسم برم

    آموزش ببینم

    حتی اگه لازمه کارآموزی کنم

    آزمون و خطا کنم

    تا بیشتر یاد بگیرم و بهتر بشم

    از سوال کردن نترسم و از افراد متخصص تر سوال کنم

    خودم رو با خودم مقایسه کنم نه با بهترین فرد این حوزه

    به دنبال چگونگی نباشم

    فعلا قدم بعدیم آموزش دیدنه و قدم بعدیش رو واقعا نمیدونم چجوری قراره خدا هدایتم کنه

    ولی به قول خودش که میگه:

    إِنَّ عَلَیْنَا لَلْهُدَىٰ

    و البته بر ماست که (خلق را) هدایت کنیم.

    خدا بر خودش وظیفه میدونه که من رو هدایت کنه به اون سمتی که میخام برم!

    و داره هر لحظه به من پاسخ میده پس قدم بعدی در زمان مناسبش به من گفته میشه فعلا باید قدم اول رو بردارم و تو این زمینه یادگیری بهتر بشم و اعتماد به نفسم بره بالاتر

    مثلا توی همین دو هفته من کلی اصطلاحات یاد گرفتم که قبلا نمیدونستم یا کلی از سوالاتم داره جواب داده میشه

    اینم به لطف دوره احساس لیاقت که دست از کمالگرایی برداشتم و به این باور دارم کم کم میرسم که اگه چیزی رو بلد نیستم این اوکیه میتونم یادش بگیرم من میتونم یادش بگیرم

    همه چیز قابل یادگیریه

    همیشه میتونم بهتر و بهتر بشم

    و با بهبود دائمی سعی میکنم ذهنم رو کنترل کنم و مسیر رو ادامه بدم

    واقعا این دو فایل عین دوره احساس لیاقت میمونه و تعهد زیادی نسبت به تکرار خوندن کامنت و انجام تمارینش دارم

    سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    شیما محسنی گفته:
    مدت عضویت: 3560 روز

    استاد عزیزم سلام. خدا قوت و بسیار ممنون از این همه اطلاعات و آموزه های مفید.

    استاد جان من خدا را شکر از زمان های قبل قدرت حل مسیله فراوان داشتم و خیلی خیلی زیاد توانایی حل مسیله و چالش داشتم و تو دل خیلی از چالش ها با آغوش باز میرفتم. مثل:

    1. یادگیری رانندگی که گواهینامه را گرفته بودم و از دید همه اصلا اصلا بلد نبودن که رانندگی کنم و تو اون بازه، بابام فقط یک وانت قدیمی داشتند. من هم صبح جمعه ها که میدونستم خلوت تره، یواشکی سوییچ را برمی داشتم و با چه سختی ماشین را از پارکینگ در می آوردم و میگفتم من باید یاد بگیرم و …. تا اینکه ازدواج کردم و با همسرم صاحب ماشین خودمون شدیم و باز دوباره به حدی خودم تنهایی به رانندگی رفتم که بالاخره خوب خوب یاد گرفتم و …..

    2. یادگیری شنا که اینقدر از شنا در عمیق میترسیدم که از کنار قسمت عمیق استخر حتی راه نمی‌رفتم …. ولی تصمیم گرفتم که یاد بگیرم و خصوصی استخر ثبت نام کردم و مربی خیلی تلاش کرد، اما من بخاطر ترس از عمیق، خیلی دیر یاد می‌گرفتم. دیگه مربی ناامید شده بود و …. اما من بهش گفتم که اصلا به ترس من نگاه نکن، من رو بنداز تو عمیق استخر. من بااااید یاد بگیرم. بالاخره یاد گرفتم و ….

    خلاصه که اون موقع هم که از قانون چیزی نمی‌دونستم این روحیه را داشتم و اما قصه لذت بخش زندگی بعد از آشنایی با استاد جان: این را بارها گفته ام که من اصلا با چالش عاطفی بسیار سخت با استاد و آموزه هاشون، آشنا شدم و هنوز که هنوزه خدا را شکر می‌کنم بخاطر روبرو شدن با این چالش، به خاطر رشد خودم. چون من بعد از ازدواج به خاطر خلا هایی که داشته ام، یواش یواش به حدی اعتماد به نفسم در خیلی زمینه ها کم شده بود که بعد از به دنیا آمدن فرزندم که دیگه داغون شده بودم و بعدش هم تضاد عاطفی ام که من را دوباره بلند کرد و رشد کردم ، اون هم چه رشدی …

    خدا را سپاااااس

    بعد هم که آرام آرام با رعایت قانون تکامل، داشتم از این تضاد بیرون می آمدم که با یه تضاد به ظاهر بسیار بد دیگه برخوردم و اون ورشکستگی همسرم بود که مجبور شد، من و بچه 5 ساله ام را رها کنه و به کشور چین بره برای اینکه بتونه بدهی ها را هندل کنه و من با اینکه خیلی مضطرب بودم از این موضوع، اما با استفاده از آموزش های استاد ، تمام تلاشم را کردم که این دوران را به خوبی و عااالی بگذرانم. این دوران شروع شد و من در ابتدا با تضادهایی مواجه شدم که داشتم همون ابتدا کم می آوردم. اما با مشورت گرفتن تونستم اون مسایل را هم حل کنم و همینطور رشد پشت رشد و رشد. من و پسرم دو سال تنها بودیم و میتونم بگم که خیلی خیلی زیاد به ما خوش گذشت. یعنی خوش گذشتن ها خیلی بیشتر از سختی هایش بود. من کلی پروژه انجام دادم که اون ها هم چالش های بود که خودم با آغوش باز دنبالش رفتم و داستان ها دارد. حتی با پسرم، یه سفر 1ماهه به کشور چین داشتیم که بسیار پر بود از زیبایی و چالش و حل مسیله …

    دیگه براتون بگم از چالش هایی مثل انجام آگهی بازرگانی استاد که بالاخره تونستم انجام بدم و خیلی به خودم افتخار میکنم.

    چالش فروش روغن زیتون که خودم ازش استقبال کردم و هر ساله فروش دارم و خیلی برام لذت بخش است.

    چالش ها مسیله وسواس در دوران کرونا که با دید باز شروع کردم به حل کردنش و به لطف خدا موفق شدم.

    چالش نوشتن داستان آشنایی ام در سایت که به لطف پروردگار انجامش دادم.

    چالش اقدام برای مهاجرت کانادا که انجامش دادم و به خاطر باورهایم در مورد مهاحرت، نتیجه نداد.

    چالش خرید خانه که بسیار چالش بزرگی بود برای من و با لطف خدا جون، تونستم به انحام برسونمش.

    و حالا:

    یکسری چالش دارم که قدرت ورود بهش را ندارم.

    مثل چالش مهاجرت به کشور چین به همراه همسرم به خاطر اصرار ایشون و چالش اقدام برای صاحب فرزند دوم شدن و ……

    استاد در حال حاضر این دو چالش بزرگ جلوی رویم است و اصلا نتونستم هیچ اقدامی براش بکنم. یعنی مغزم همش میگه این ها به درد تو نمیخوره …. با اینکه مطمین هستم که پر هستند برام از رشد ‌وآگاهی و افزایش اعتماد به نفس و باور توانمندی هایم و کسب آگاهی های بسیار بسیار جدید برایم.

    حالا استاد جان با این فایل شما انشاا… بتونم وارد حداقل یکی از این چالش ها و شاید چالش های کوچک تر از این ها که تا حدودی مربوط به این ها می شود ، بشوم و کلی نتایج کسب کنم بیام براتون از نتاجم بگم.

    ممنون و خدا قوت

    در پناه خدا جون

    شیما

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  10. -
    افسانه نوشادی گفته:
    مدت عضویت: 701 روز

    سلام

    من وقتی به چالش یا مسئله ای برمیخورم کلا در کل به این فکر میکنم که چطور خودمو فکرمو بهبود بدم و بتونم حلش کنم و پیشرفت کنم در کل این واکنش را دارم و سعی میکنم باهاش روبه رو بشم حلش کنم و بزرگتر بشم

    تمرین چه چالش و مسئله ای هست که باهاش روبرو نمیشم دارم ازش فرار میکنم؟الان در حال حاضر خداروشکر چالشی ندارم چونکه چالشم نداشتن کار و پیدا نکردن شغل بود که خداروصد هزار مرتبه شکر علاقمو پیدا کردم دارم هر روز براش قدم برمیدارم الهی صد هزار مرتبه شکر و چالش بعدیم هم در بحث رابطه ی عاطفی بوده قبلا که دارم روی باورهام در این مورد کار میکنم و خداروشکر از لحاظ باوری دارم بهتر میشم فقط ادامه دادنه که جوابه

    تمرین دوم اینکه رفتن در این چالش و حلش کردن فارغ از اینکه چه نتیجه ای داره موفق میشم نمیشم اصلا هر چی میخواد بشه من فعلا الان باید ببینم تو این مسیر حل کردنش چه موهبت هایی برام داره خوب در کارم باعث میشه من از توانایی هام بیشتر استفاده کنم اعتماد به نفسم عزت نفسم بیشتر بشه از خودم راضی تر باشم از زندگیم بیشتر لذت میبرم حالم خوبتره نسبت به خودم از وقتم مفید استفاده کنم

    در بحث باورهام در مورد عاطفی هم باز هم باعث شده عزت نفسم رشد کنه اعتماد به نفسم بیشتر بشه با خودم جهان همه چیز در صلحتر باشم و سپاسگزار تر آرامتر خوشبخت تر باشم خداروشکر این مسیر رو شروع کردم و نتایج درونیش رو دارم حس میکنم مطمئنم با تغییرات من نتایج بیرونی هم رخ میده مهم اینه که در مسیرم و با لذت و تکامل باید این مسیر طی بشه

    خب تمرین سوم:من چه اقدامات و کارهای کوچیک و قدمهای کوچیکی رو میتونم بردارم برای این مسائل خب در بحث کار انشالله از امروز آموزش جدی و اصولیش رو یاد میگیرم بعدش کم کم بتونم تمریناتش رو انجام بدم کم کم بتونم شروع کنم خودم به کار از کار های کوچیک ساختن و با امید و حس خوب ادامه بدم کم کم وارد ساخت کارهای بزرگتر بشم و بعد انشالله عکساشون رو بگیرم پست کنم تو پیجم و همزمان روی باورهام هم کار کنم و انشالله ببینم و در طی مسیر ایراداتم رو بر طرف کنم و به امید خدا و انشالله دیگه تا نتیجه و کسب درآمد ادامه بدم خب استاد من اینقدر علاقه دارم و عشق میکنم با این کار که بخدا زمان و خورد و خوراک برام مهم نیست فقط با ذوق و علاقه میخوام انجامش بدم خدامیدونه با هر ایده ی و کار کوچیکی و قدم کوچیکی که براش برمیدارم چقدر خوشحالم چقدر حسم خوبه اینقدر این روزا خوشحالم به خاطر این موضوع که از این سردرگمی بیرون اومدم و علاقمو پیدا کردم در واقع همین کار کردن روی باورهام باعث شد حواشی حذف بشن و برسم به اصل و اون چیزی که علاقه ی خودمه نه علاقه ی دیگران و مورد پسند دیگران حتی اگر مسئله و مشکلی هم پیش بیاد میدونم ایرادات باوری خودمه و حلش میکنم و بزرگتر میشم استاد من اینقدر به این کار علاقه دارم اینقدر اشتیاق دارم که هیچی نمیتونه جلومو بگیره هیچی خدایا شکرت هزاران مرتبه باید از داستان پیشرفت و اقدام کردن و قدم برداشتن های شما برای علاقتون درس بگیرم باید باورهام رو در مسیر روشون کار کنم و ادامه بدم در طی تکامل به امید خدای نازنینم

    خب برای رابطه ی عاطفی عاشقانه هم :اصل برمیگرده به من به باورها ی من پس دارم روی باورهام و تغییر مدار و فرکانسم کار میکنم روزی چند ساعت وقت گذاشتن روی باورهام کار کردن ورودی هام رو کنترل کردن عمل کردن به آموزه های دوره ی عشق مودت و انشالله ادامه…

    تمرین چهارم:همین اقدام کردن برای قدم اول چه موهبت هایی برام داشته خب از دیشب شروع کردم به دیدن آموزش رایگان در مورد کارم و امروز خودم شروع کردم به ساخت اصولی تر و بهتر کار رو ساختم خیلی تمیز تر و قشنگتر شد کلی خودمو تحسین کردم کلی به خودم عشق میدم لذت میبرم یا چند روز پیش حتی با دیدن چندکلیپ و عکس خودم کار ساختم استوریش کردم و پست گداشتم بازخورد مثبت گرفتم چقدر خودم حس اعتماد به نفس عزت نفس و ارزشمندتری کردم خداروصد هزار مرتبه شکر میگم استاد کل این مسیر برام لذت و عشق و علاقه نعمته همش شکر خدا فقط باید تکامل رو رعایت کنم درگیر مقایسه نشم کلا با کار کردن روی باورهام ادامه بدم

    خب با کار کردن روی باورهام در مورد رابطه و عمل کردن به الهاماتم کلا خودم دارم تغییر فرکانسیم رو میفهمم یه استوری چیزی میزارم بازخورد مثبت از جنس مخالف میگیرم چقدر احساس ارزشمندیم اعتماد به نفس و عزت نفسم در مقابل جنس مخالف بیشتر شده خداروصد هزار مرتبه شکر

    استاد بینهایت ممنون به خاطر این فایل که باعث شد تمرکزم بره روی نکات مثبت و اقدامات و کارهایی که برای این مسائلم برداشتم و همین نوشتنشون چقدر خوب و اعتماد به نفسم رو بیشتر میکنه خدایا شکرت که این فایل درست در زمان مناسب بر سر راهم قرا گرفت خداروشکر این روزها خیلی از این همزمانی ها برام اتفاق میفته و اتفاقات و شرایط و آدمهاو چیز هایی که لازم دارم و بهم میکنه خدا سر راهم قرار میده خدایا شکرت برای همه چیز…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: