ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 2 - صفحه 31

822 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مهرداد یوسفی گفته:
    مدت عضویت: 1012 روز

    سلام خدمت استاد عزیز خانوم شایسته و همه دوستان توی این سایت بی نظیر

    خداراشکر میکنم که همیشه در تلاش برای رفع تضادها و مشکلات بودم و یادم نمیاد که از تضادی فرار کرده باشم .

    یه تضاد بزرگی که تاحالا بهش برخوردم و فهمیدم که تضاده و من باید با استفاده از قوانین این تضاد رو حل کنم ایجاد کسبو کار خودم بود.

    من قبل از اشنایی با شما توی کارخانه ها کارگری میکردم و همیشه دوست داشتم کسبو کار خودم رو داشته باشم اما با خاطر ترسها و عوامل بیرونی هیچ تلاشی نمیکردم .

    تا اینکه با شما اشنا شدم روی افکارم باورهام و ذهنم شبانه روز کار کردم و اون انگیزه و اشتیاق برای راه اندازی کارم در من ایجاد شد و اول امسال من از کارخونه اومدم بیرون و روی کار مورد علاقم تمرکز کردم

    خب اول راه بودم کسی با کارم اشنایی نداشت کسی نمیدونست که من این محصول رو تولید میکنم و خیلی وضعیت ناجور بود به توری که حتی 100 هزار تومن هم نداشتم تا خرج زندگی رو بدم .این راه اندازی کارم در حالی بودم که ازدواج کرده بودم و خرجی خونه هم با من بود.

    وقتی میرفتم سر کار ذهنم افکار منفی میاورد که این کار فایده نداره و تو نمیتونی موفق بشی اما من با استفاده از قوانین که شناخته بودم ذهنم رو کنترل کردم و به نکات مثبت توجه کردم و ارام ارام نتیجه بهتر شد .و به خاطر اینکه بتونم درامد داشته باشم هر کاری و هر سفارشی که بهم میدادن قبول میکردم در حالی که اصلا نه اون کار رو دیده بودم و نه درستش کرده بودم اما میرفتم توی گوگل سرچ میکردم و عکسها و فیلمهارو میدیدم و از روی عکس محصول تولید میکردم و این تضاد باعث شد که مهارت اعتماد به نفس و درامدم بیشتر بشه و اون کارها ارام ارام نتایج رو تغییر داد .

    تضادهایی که تا حالا توی زندگیم داشتم و براشون قدمی بر نداشتم

    ترس از تاریکیه

    ترس توی جمع زیاد حرف زدنه و میخام اینا رو قدم بردارم و با این تمریناتی که بهمون دادی ارام ارام برم تو دلشون و اعتماد به نفسم رو بیشتر کنم .

    همیشه دوست دارم چند روز برم توی طبیعت از اون ارامش و سکوت طبیعت لذت ببرم اما به خاطر ترس از تاریکی و حیوانات وحشی ذهنم منو به عقب کشونده و نتونستم حرکت کنم

    خداراشکر میکنم که با این تمرینات بادرها و افکار میتونم بر ترسهام غلبه کنم و حرکت کنم به سمت خواستهام

    در پناه الله یکتا شادو ثروتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    مجتبی محجوب گفته:
    مدت عضویت: 1940 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام خدمت استاد عزیزم و دوستای گلم

    درک من از کلیت گوش دادن به این فایل

    مبحث چالش

    وقتی که این فایل رو نگاه کردم و خوب دقت کردم و به گذشته خودم نگاه کردم دیدم که در جایگاه فعلی که هستم دقیقا مشکلاتی بوده که برام پیش اومده و چالش هایی بوده که من ناخودآگاه رفتم داخلش و باعث شده که من پیشرفت کنم

    1- به علت یه دعوا من از روستا به شهر مهاجرت کردم و چقد در اونجا من بزرگتر شدم و چیز یاد گرفتم

    2- به علت ترک پدرم و جداشدنشون من مسئولیت خونه رو به عهده گرفتم و در سن 16 سالگی به سر کار رفتم و برای خودم و خانواده درآمد آوردم و با درآمدم به دانشگاه رفتم

    3- تو کارخونه که کار میکردم و کارگر بودم دوست داشتم که جایگاهم بهتر بشه ، برای دانشگاه اقدام کردم و اون باعث رشد و پیشرفت من شد

    4- همون موقعیت دانشگاه و سر کار رفتن باعث شد که من راحت تر ازدواج کنم و چقد باعث رشد روابط من شد

    5- ازدواج کردنم باعث بچه دار شدنم شد و چقد چالشهایی بود که رد شدم اولش از بچه بدم می اومد ولی الان عاشقش هستم

    6- مسئولیت خانواده باعث شد سر کار بهتر برم و چقد اونجا کار طراحی یاد گرفتم و و چقد رشد کردم از لحاظ کاری و اجتماعی

    7- از اونجا مهاجرت کردم به کار دیگه و اونجا چقد مشکلات رو حل کردم اولش واقعا سخت بود ولی الان در جایگاهی هستم که شاید آرزوی هر کسی باشه

    8- کنار کار برای درآمد دنبال کار گشتم با بیمه آشنا شدم و چقد اونجا با ادمهای مختلف و دوستان خوب آشنا شدم و مهمتر از همه با سایت وزین عباس منش آشنا شدم

    مسئاله مهمتری که متوجه شدم و میدیدم که استاد همیشه تاکید میکنه که موفقیت های کوچیکتون رو تحسین کنید و بنویسید ولی نمیفهمیدم که یعنی چی

    وقتی که استاد میگه که برای زبان روزی ده دقیقه میخوام وقت بگذارم و تحسین کن که امروز چنتا لغت یاد گرفتم و این رو تحسین کن

    و الان هم من دارم زبان یاد میگیرم و واقعا نسبت به اون روزی که شروع کردم خیلی بیشتر میدونم و تازه متوجه شدم که تشویق کردن خودت یعنی چی

    اصلا تمرکز کردن یعنی چی

    این برام خیلی درس بزرگی بود که گفتم قبل از انجام تمرین بنویسمش

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    متعهد گفته:
    مدت عضویت: 1932 روز

    سلام به استادان عباسمنش و خانم شایسته عزیز

    الهی به امید تو

    سوال اول

    من در مورد مسئله بیماری بیشتر فکر و خیال بیماری به جون من افتاده میدونم باید حلش کنم هی با بهانه هایی ازش فرار میکنم این ناراحتی و درد بیشتر شب ها هست که منو ترس بر میداره یا مهمانی میرم خوش نمیگذره

    این مسئله مال چند سال قبل هست الان فهمیدم که اون موقع بیمار شدم در حال فکر و خیال بیماری بودم بهش توجه میکردم گریه میکردم. میدیدم هر روز یه مریضی جدید هی فرکانس بیماری می‌فرستادم جهان هم بیماری های گوناگون میفرستاد داستان ادامه داره تا اینکه با استاد آشنا شدم و این فایل که گوش دادم و میخوام انجامش بدم

    سوال دوم ذهنیت محدود کننده اگر خوب نشی چی

    بیام به قول استاد ذهنیت خود را به این سمت هدایت کنم

    فارغ از اینکه من از عهده‌ی حل این چالش بر بیام یا نه

    الان که فکر میکنم وقتی وارد این چالش شوم چه نعمت هایی برایم به ارمغان آورد

    بر چه ترس هایی غلبه کردم

    چه مهارت و توانایی هایی کسب کردم

    وفتی این چالش شروع شد خودمو باختم

    نا امید شدم به شوهرم گفتم ببین خدا

    چه بیماری به جونم انداخت تو جوانی

    بمیرم بچه هام چه بشن شوهرم عصبانی شد گفت کو ایمانی که تو داری چرا نشون

    نمیدی چرا باختی هی نماز و فلان کار میکنی چرا ایمانی در عملت رفتارت

    نیست بعد یک هفته دوباره رفتم سونو گفتن خانم چیز مهمی نیست فقط سالانه بیای چکاب

    شوهرم گفت یالا شروع کن به ورزش فقط ورزش روحیه تو رو خوب میکنه ما روستا

    هستیم منو برد شهر کلاس والیبال ادامه دادم یاد گرفتم گروهی مسابقه میدادم مدتی رها کردم

    باز مدتی فکر و خیال بیماری آمد گفتم میرم فوتسال ادامه دادم یاد گرفتم باز ذهنم گفت تو پیری میری بدوی چیکار ادامه ندادم

    باز نشستم خونه بی حوصله باز رفتم کلاس ایروبیک چند ماهی رفتم دیگه ادامه ندادم

    باز مدتی گذشت رفتم کلاس بازیگری همزمان باغ هم خریدیم شوهرم گفت روحیه تو عوض بشه

    کلاس میرفتم آموزش میدادن وسط راه برگشتم بهم پیشنهاد هم شد برا بازی تئاتر ولی ادامه ندادم

    باز خونه نشین شدم شوهرم گفت پاشو تو باید مجبور کنن با من بیا پیاده روی زمستون هم بود یخ میکردم اون راحت میرفت منو یاد میداد آدم باید قوی باشه اینقدر حرصم رو در می‌آورد خودم رو

    سرزنش میکردم میگفتم من فقط فایل گوش می‌کنم شوهرم فقط عمل میکنه حسادت هم بهش میکردم دیگه بهانه آوردم بهش گفتم میخوام برم یوگا

    گفت ورزش برو هر چی میخوای

    کلاس یوگا شروع کردم خوشم آمد ادامه دادم مربی ازم تعریف می‌کرد میگفت

    عجب بدن نرم و انعطاف پذیری داری شوق و اشتیاقم بیشتر می‌شد حتی خانم های کلاس بهم میگفتن زهرا یوگی

    آخر کلاس مدیتیشن میکردم دهنم خالی بدون فکر و خیال می‌آمدم خونه راحت میخوابیدم ترس نداشتم

    دیدم در کلاس یوگا حرکات همراه با نفس های آگاهانه هست یه باور درست کردم

    خدایا شکرت با هر نفسی که میکشم سالم و سالم‌تر میشوم

    مسابقات کشوری شروع شد با آنکه چند ماهی رفتم گفتم میرم شرکت میکنم مهم نیست قبول بشم یا نه فقط میخوام تجربه کنم

    رفتم قبول نشدم و شوقم زیاد بود انگار که قبول شدم

    بازم ادامه دادم تا اینکه مربی گفت اینقدر علاقه داری برو کلاس های تئوری هم بود بهش گفتم بعد 18 سال نمیتونم بخونم

    فقط گفت ادامه بده دادم 13 تا درس بود قبول شدم دوره مربیگری درجه سه رو گرفتم فقط پیش نیاز دوره ها بود اصل مونده

    که شروع کردم در سطح 1و2 یوگا ثبت نام کردم قبول شدم الان هم میخوام سطح 3 شروع کنم

    که دوره پیشرفته یوگا شروع میشه

    گفتم سخته شروع نکنم که با این فایل که گوش کردم میخوام

    حرکت ها و تنفس ها رو لیست کنم هر روز نیم ساعت یه تنفس و یه حرکت رو انجام بدم عضلاتم باز تر بشم حرکت 180 رو بزنم تمرکز کنم

    تمرکز کنم بر یوگا پیشرفته

    پیشرفت هامو ببینم تمرکز کنم روی پیشرفتم خودمو تشویق کنم تحسین کنم

    به این شکل انگیزه خود را برای شروع قدم های بعدی تغذیه کنم

    واقعا در طول مسیر چه مهارت هایی یاد گرفتم نعمت هایی بهم داده شد وچقدر با آدم های مثبت کلاس بالا دکترا و خانم

    دکتر آشنا میشدم صحبت می‌کردم اول که روم نمیشد لهجه مون روستایی بود

    باهاشون هماهنگ میکردم یوگا در آب میرفتم

    اعتماد به نفسم بالاتر میرفت

    راستی چند هفته پیش گفتم برم باشگاه محله مون برای خودم حرکت های یوگا برم

    رفتم باشگاه بقیه بچه ها ایروبیک کار میکردن من فقط اون حرکات‌ رو میرفتم یه خانمی آمد پیشم گفت به منم یاد

    میدین عضلات ضعیفه گفتم برید باشگاه شهر گفت اول شما کار کنین با من ببینم چی میشه بعد میرم شهر

    بعد کلاس هم دیدم مربی باشگاه گفت خانم احسانی بچه ها گفتن اون خانم چه حرکاتی انجام میده گفتم یوگا براشون توضیح دادم گفتن بیاد به ما هم یاد بده

    که باید برم و ادامه بدم

    در پناه الله یکتا شاد پیروز سربلند و سعادتمند در دنیا و آخرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    فیروزه محسنی گفته:
    مدت عضویت: 1196 روز

    بنام خداوند مهربان

    سلام ودرود فراوان براستادعزیز ومریم جان نازنین وسلام برهمه دوستان الهی

    سپاسگزارم ازاستاد عزیز برای ارائه این سلسله فایلهای خودشناسی

    دربرخورد باچالشهای زندگی چه عکس العملی دارم به دوقسمت تقسیم می‌شه قبل آشنایی با استاد وبعد آشنایی با استاد

    قبلآ دربرخورد با هرچالشی حس ناامیدی واضطراب وغم واندوه وناتوانی ازحل مسئله داشتم وخودم رامیباختم والبته بعد مدت کوتاهی خودم راجمع وجور میکردم وموضوع راحل می‌کردم وموفق میشدم ولی باحال خوب نبود وباسختی اینکار راانجام می‌دادم

    مثلآ 30 سال قبل وقتی کنکور قبول نشدم یک هفته گریه میکردم وحالم خوب نبود وبعد دوباره شروع به خواندن کردم ودررشته دلخواه سال بعدش قبول شدم

    یک چالش درمورد ارتباط باهمسرم هم چندسال پیش داشتم وشرایط ناجالبی تجربه کردم وبسیار حال خرابی داشتم وقتی که آرامش پیداکردم وشرایط راپذیرفتم وباتوکل به خدا براحتی مسائل حل شد وبعد ازاین تجربه رابطه عاطفی بسیار عالی باهم پیداکردیم وزندگی مان ازقبل هم بهتر وشیرین تر شد

    بعد آشنایی بااستاد وسایت عباسمنش وگذراندن موفق دوره کشف قوانین زندگی وقتی باچالشی روبرو میشوم تلاش میکنم آرامش خودم راحفظ کنم ومرتب باخودم میگم الخیر فی ما وقع وعادت به نوشتن پیداکردم ودر دفترم آن چالش رامینویسم وبا خدا صحبت می‌کنم که من هیچ چیزی نمی‌دانم ولی توخدای مهربان برهمه چیز احاطه داری و توانا هستی وخدای من میتونی هرکاری بکنی وهر مسئله ای راحل کنی وتو بهترین واسان ترین راه حلها رامیدونی که به ذهن من خطور نمیکنه خدایا خودت این راحل کن وکار رابه خودت سپردم باخط درشت دریک صفحه می‌نویسم وسپاسگزاری میکنم بعد براحتی کارم انجام میشه تاحالا چندین کاری که اصلآ نمیدونستم باید چطوری انجام بدهم رادادم خدا وخودش راحت انجامش داده

    دیگه یاد گرفتم دربرخورد با هر تضاد ومسائل مختلفی که برایم پیش میاد باخدامشورت کنم وازخداکمک بخواهم وبنویسم که نوشتن معجزه می‌کنه وبااعتماد به راه حلهای خدا هر چالشی تبدیل به مسئله قابل حل باراه لذت بخش میشه

    امسال ازاول سال خیلی زیاد در سایت عباسمنش حضور داشتم وسفربه دورامریکا را دنبال کردم وفایلهای هدیه رادیدم وگفتگو بادوستان رادیدم وخیلی مطلب یادگرفتم وکامنتهای دوستان راخوندم واز همه اینها دربرخورد باچالشهای زندگی استفاده کردم

    دوره کشف قوانین زندگی بسیارعالی است ودرکنترل همه بالا وپایین های زندگی به آدم کمک می‌کنه الان دیگه چالش‌ها وتضادها برایم نگران کننده نیست ومثل بازی شده که درهرکدام سعی میکنم بااستفاده ازقوانین زندگی بازی کنم وشادباشم وحل مسئله کنم

    درواقع تضادها وناخواسته ها تبدیل به فرصتهای گفتگو باخدا شده ودرهمه حال وهمیشه میگم خداجونم روی شانه های خودت هستم‌ وبه راحتترین شکل کارهام انجام میشه

    باخدا ازخانه میرم بیرون وبه محل کار میرم وباشادی کارم راانجام میدهم وهرصبح میگم وباور دارم لطف الهی برمن وکار من وزندگی من وروابط من وبرهمه عزیزانم جاری است

    به لطف خدا همه کارم راحت واسان انجام میشه واین جمله راهزاربار درروز تکرار می‌کنم ودرواقعیت هم همینطور میشه

    هرروز میگم من شادی وآرامش راانتخاب کردم وخداراشکر همه کارم راحت انجام میشه ودوست دارم شادباشم وخداشادیهای فراوان نصیبم می‌کنه

    اگر باخدا دوست بشیم وفقط به خود خودش اعتماد وتوکل کنیم وهمه کارهامون رابه خدا بسپاریم نه تنها چالشی درکارنخواهد بود بلکه هر موضوع واتفاقی برامون پیش بیاد درجهت خیروصلاح ماست وبانگاه موضوعی جالب برای یک بازی مفرح بهش نگاه می‌کنیم

    چالش‌ها اومدند تا هربار یک قسمت از وجود توانمند ماخودش رانشان بدهد ویک موقعیت ناب دوستی وارتباط باخدا ایجاد شده تا برویم سراغ خدا وبگیم خداجونم دوباره اومدم تا مثل همیشه کارم را انجام بدهی وسپاسگزارتر بشم وباایمان تر بشم ومهارت حل مسائل باخدا رابهتر وبیشتر یاد بگیرم

    استاد عزیز بسیار سپاسگزارم انشالا همیشه سلامت وشاد وموفق وسرفراز باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    زهرا کرمی گفته:
    مدت عضویت: 2785 روز

    به نام خدای هدایتگرم به سمت نور و روشنایی

    سلام استاد عزیز و سلام به خانم شایسته عزیز

    من قبل از آشنایی با استاد تو حل بعضی از مسائل خوب بودم ولی بعد از آشنایی با استاد مثل یک کوه شدم طوری که انگار بعضی مسائل برای من چالش نیست این چند سال که با استاد هستم چالش های بسیاری حل کردم و قوی شدم بزرگترین تغییری که داشتم تغییر شخصیت بود بزرگترین چالشی که حل کردم همین عزت نفسم بود و خودم زیرو رو کردم

    الان در برخورد با چالش ها بستگی به آن چالش داره تو بعضی موارد اصلا به هم نمی ریزم خیلی قوی هستم آنقدر که روی ذهنم کار کردم تو بعضی موارد اولش یکم ناراحت میشم ولی بعدش تمام تلاشم می کنم که از آن مسیله خارج بشوم

    چالشی که الان دارم ازدواج و پیشرفت کاری و ثروت تو این موارد من هر کاری که می تونستم انجام دادم یعنی سمت خودم واقعا انجام دادم

    کاری که باید کنم باید به خداوند بسپارم و رها کنم

    یک چالشی که برای من داره تکرار میشه هر چند روز یک بار ذهنم من نا امید می کنه این هم فکر می کنم چون منتظر تغییرات بزرگ هستم و نشده این طوری شدم یعنی یک جورایی لذت زندگیم کم شده و زندگی روزمرگی شده و این الان بزرگترین چالش من هست

    کاری که باید انجام بدهم باید رهانر باشم و توکل و امیدم زیاد کنم و برای خودم تو کار وخانه لذت ایجاد کنم همچنان که دارم روی خودم کار می کنم و امید داشته باشم هدایت میشوم روی باورهام کار کنم شوق تو خودم زیاد کنم از چیزهای کوچک. لذت ببرم

    من دختر با اراده ای هستم مطمئن هستم خداوند می خواهد طرفم بزرگتر کنه همین الان هم. از زندگیم راضی هستم و خداوند را صد هزار مرتبه شکر می کنم چون آرامش بی نظیری را تجربه می کنم و از شخصیت زیبایی که ساختم لذت می برم و خیلی دوست دارم پیشرفت کنم و مطمین هستم از پسش بر می آیم

    دوستون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    لونا گفته:
    مدت عضویت: 2170 روز

    به طور کلی، با مسائل یا چالش هایی که در زندگی برایت بوجود می آید، چه برخوردی داری؟

    احساس ناامنی میکنم و سعی میکنم فرار کنم

    بنویس در حال حاضر چه چالشی در زندگی شماست که سعی می کنی با آن روبرو نشوی یا از آن فرار می کنی با اینکه می دانی باید حل شود؟

    یادگیری دوره ای که شروع کردم و چندماهه یادگیری و تمرین برای تسلط به اون رو رها کردم و همش امروز و فردا میکنم

    مرحله دوم:

    ذهنیت خود را به این سمت هدایت کن که: فارغ از اینکه من از عهده حل این چالش بر بیایم یا نه، اگر وارد این چالش شوم، فقط صرف ورود به این چالش:

    چه نعمت هایی برایم به ارمغان می آورد: اعتماد به نفس ام میره بالا و کلی از حس سرزنشی که بخودم میدم کم میشه.

    دوره رو به خوبی به پایان میرسونم.میتونم دوره بعدیش رو هم شرکت کنم.با افراد خوبی اشنا میشم.میتونم ازش درامد کسب کنم.

    بر چه ترس هایی غلبه می کنم:ترس عدم یادگیری و ترس از شکست و ناکافی بودن

    بر چه ترس هایی غلبه می کنم:خیلی بیشتر میشه

    چه مهارت هایی در برخورد با این چالش یاد خواهم گرفت:مهارت بهبود گرایی بجای کمالگرایی . مهارت وایستادن و انجام دادن بجای فرار کردن.مهارت اعتماد به خودم و توانایی هام بجای ترس از شکست و فرار کردن از مسیله.

    چه توانایی هایی در من بیدار می شود و فرصت بروز می یابد:خلاقیتم افزایش پیدا میکنه.حس خالق بودن رو میتونم تمرین کنم.خودش یه ورزش برای مغز هست و باعث میشه به هدایت هام بیشتر گوش و عمل کنم و مغزم و ذهنم کاراییشون میره بالا و یجورایی ورزش ذهنی هم محسوب میشن

    چه نعمت هایی به من داده می شود:اشنایی با دوستان و افراد بهتر.یادگیری.کسب درامد مالی و اگر کارم خیلی خوب و عالی باشه و بتونم درست انجامش بدم و توش مهارت کسب کنم حتی میتونه درامد دلاری و مهاجرت هم برام داشته باشه

    چه پیشرفت هایی می کنم:اعتمادم بخودم و خدای درونم بیشتر میشه و باعث میشه احساس لیاقتم بالاتر بره و همچنین باعث میشه که روی بنده های خدا حساب نکنم و فقط روی خدا حساب کنم

    مرحله سوم:

    قدم اول:مرور یادداشت های جلسات گذشته و تمرین کردن انها که برام یه ریویو بشه

    قدم دوم:حل کردن تمارین جلسات گذشته که برام ریویو بشه و اماده بشم برای یادگیری جلسات جدید

    قدم سوم:دیدن اولین جلسه ای که از اون ببعد یادگیری رو رها کردم

    قدم چهارم:خواندن توضیحات تکمیلی و دیدن فیلم های اموزشی درباره مباحث ان جلسه

    قدم پنجم:حل کردن تمارین مربوط به ان جلسه و چک کردن ان با جواب اصلی

    (این روند رو برای همه 16 جلسه ای که یادگیری رو رها کردم باید انجام بدم)

    به امید الله یکتا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    آرمان نجفی گفته:
    مدت عضویت: 1927 روز

    به نام خدا

    سلام به استاد عباسمنش عزیزم

    در پاسخ به سوالی که اول فایل مطرح کردید خواستم بگم که

    من دربیشتر از مواقع وقتی به یک چالشی برخورد میکنم در زندگیم همیشه سعیم بر این بوده و هست که حتما این اتفاق یک خیری درش برای من داره شاید همون لحظه کاملا متوجهش نباشم اما بعدش مطمعنا جواب امید و صبری که اون موقع از خودم نشون دادم رو میگیرم

    اولین کاری که انجام میدم توجه به نکات مثبته در بیشتر مواقع چالش های زندگیم خداروشکر تونستم حتی شده یک نکته مثبت پیدا کنم و همون شد انگیزه برای بهتر ادامه دادن مسیرم

    خداروشکر میکنم به واسطه ی عزیزدلم با شما و استاد شایسته اشنا شدم و با یادگیری هایی که از تجربیات شما تونستم بدست بیارم خیلی با انگیزه بیشتری به مسیرم ادامه دادم

    تا به امروز همه چالش های زندگیم یک درس خیلی خوبی رو برای من به همراه داشته و همه این باعث این شده که از دیروزم بهتر بشم و خدارو شکر که کنترل ذهن خوبی هم دارم درباره این سوالی که مطرح شد

    ممنون و سپاسگزارم در پناه الله

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    پرستو یاری گفته:
    مدت عضویت: 2495 روز

    سلام به استاد عزیزو مریم جان، و سلام به همه دوستان خانواده عباسمنش… این فایل ها به رقم رایگان بودن با دوره های دیگه برابری میکنه، امیدوارم مشارکت کنید که ادامه پیدا کنه… در مورد چالشی که الان باهاش روبرو هستم سحرخیزی یا 5صبحی بودن هستش چند روزی بود که به این موضوع فکر می کردم تا اینکه امروز برای جستجوی مطلبی در اینستاگرام به کلیپی از پیجهایی که فالو کرده بودم برخوردم، پیج خانمی که چند سالی هست کلاسهای 5صبحی رو برگزار میکنه، و امروز اولین روز کلاسشون بود ایشون در مورد اینکه چطور سحرخیز بشیم صحبت کردن و مواردی رو بیان کردن که جواب سوال من بود. و اما در مورد اینکه 5صبحی شدن چه دستاوردهایی می تون برای من داشته باشه: چون من و مادرم زندگی می کنم رفت و آمد و مهمون زیاد داریم برای همین خیلی از کارها و برنامه های من به خاطر این رفت و امد بهم میریزه. اگه صبح زود بیدار بشم حداقل دو ساعت اون هم در سکوت و خلوت می تونم به کارهام رسیدگی کنم، یکی از این کارها تمرکز روی دوره های استاد هستش اگر من این چالش رو حل کنم. به خاطر انجام کارهام آرامش بیشتری میرسم می تونم ورزش کنم مراقبه کنم… اعتماد به نفسم بالا میره شادتر میشم حسم بهتر میشه امیدوارتر میشم …. من متعهد شدم با توکل بر خدا این چالش رو با موفقیت پشت سر بزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    بنفشه گفته:
    مدت عضویت: 1212 روز

    سلام خدمت استاد عزیز و همه دوستان گلممم در سایت عباس منش

    من همیشه از چالشها گریزان بودم و هر وقت به مسئله ای برخورد میکردم تو زندگی اذیت میشدم و ذهنم همش اون چالش رو آزار دهنده و عذاب آور جلوه میداد و اگر هم میخواستم حلش کنم اکثرا با احساس بد واردش میشدم والبته وقتی وارد میدان میشدم تازه موتورم گرم میشد و خودم رو مجبور میکردم تا حلش نکنم آروم نگیرم و با وجودیکه دورنمای جالبی ترسیم نمی کردم ولی بهرحال آروم نمیگرفتم تا اینکه یه راه حلی براش پیدا میکردم و وقتی حلش میکردم احساس قدرت میکردم و خیلی وقتها خودم رو از اینکه قبلش بد قضاوت کرده بودم سرزنش میکردم حتی تا این اواخر که تازه چشمم به سازکار جهان باز شد که ای دل غافل چالشها چیز بدی نبودن و نیستن بلکه باعث بزرگتر شدنمان و رشد شخصیت و وجودمون و پیشرفت زندگی مون میشن

    ولی ای کاش اینجوری باشیم که نگاهمان رو به زندگی بهتر کنیم و از یه زاویه روشنتر بهش نگاه کنیم و از چالشها دیگه نترسیم و بپذیریم که مسائل و مشکلات یا همون چالشها در اصل موهبت به حساب میان و اگر با احساس خوب و نگاه متفاوت از قبل واردش بشیم استاد حل مسائل میشیم و زندگی مون رو گسترش میدیم و دیگه دلیلی برای ترس یا فرار از مسائل نخواهیم داشت و چه بسا جنبه های مختلفی از توانایی هامون رو کشف و باعث ورود نعمت های بیشتری به زندگی مون خواهیم شد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    محمد جولان پور گفته:
    مدت عضویت: 1614 روز

    درودبرشمااستادعزیزم

    سپاسگزارم بخاطرآگاهی های ناب این فایل که هرقسمت اون ده تاکتاب ودوره توش خلاصه شده

    ایجادکسب وکارشخصی

    اره درحال حاضربزرگ ترین چالش زندگی من داشتن کسب وکارشخصی خودم هست که واقعابایدشروع کنم امانمیدونم چراهنوزشروع نکردم

    باورمحدودکننده یاکمالگرایی یاشایدهم هنوزهدف نشده وفقط یه رویاست

    نمیدونم هرچی هست من این فایل وانقدرمیبینم وتوکامنت هامیگردم تاباخودم توذهنم به یه صلحی برسم وقدم بردارم

    تاشروع نکنم تاقدم برندارم تازمان نزارم ویاتابقول استادبه قسمت های کوچیک تقسیم نکنم بایدچیکارکنم؟

    ممنونم استادبخاطراین فایل عالی که حتماباعث شروع مسیرمن خواهدشد

    بعدمیام وحتمامینویسم ازاینکه این فایل چطورمسیرمن وتغییرداد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: