ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 2 - صفحه 41
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/02/abasmanesh-1.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-02-04 20:39:222024-02-14 06:06:02ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 2شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام و درود بر استاد عباس منش عزیز و بانو مریم دختر دوست داشتنی و همشهری عزیزمون که واقعا زندگی شون سرشار از درس و تجربه هست و اگه درست تامل کنیم از زندگی این دو عزیز میتوانیم الگوهای فراوانی برای موحد زیستن و شادبودن و سپاسگزار بودن از خداوند تبارک و تعالی پیدا کرد
فایل عالی ایی بود و سوالی جالب در مورد نحوه برخورد با چالشهای زندگی مون هست. من از وقتی که فایل های استاد را استفاده میکنم نحوه برخورد با چالشهام خیلی متفاوت شده و با ورود هر چالشی به زندگی ام، به طور خودآگاه و ناخود آگاه دنبال مواهبش میگردم و اون جمله تاکیدی که هر اتفاقی و هر چالشی به نفع من میشه به ذهنم میاد و درس و تجربه بزرگی میگیرم و میدانم این چالش فقط و فقط برای رشد یشتر من وارد زندگی ام شده
و نگاهم به چالش ها اینست که اینها فرصتی برای بهبود، بالا رفتن آگاهی هام و پیشرفت من هست و قطعا هم اتفاق می افتد و بعد از حل مسائلم اعتماد به نفس و عزت نفسم کلی بالا تر میرود و ترسهام به طور معجزه آسایی کمتر و کمتر میشود
خدایا بابت این همه آگاهی و نعمات و اساتیدی چون عباسمنش ممنون سپاسگزارم
سلام سلام کامنت 13
سوال:با چالشهایی که در زندگی برایت به و جود میاید چگونه بر خورد میکنی؟ایا نگاهت اینست که این چالش فرصتی برای پیشرفت است یا اینکه احساس نا امیدی میکنی و از مسائل فرار میکنی؟
جواب: به طور کل از اول ادمی بودم که همیشه در 70 درصد مواقع سعی میکردم مسائلم رو حل و ازش نگذرم. از وقتی با دوره های استاد اشنا شدم دیگه این دیدم بالا رفته که این مشکلات اومدن من رو قویتر کنن و پله ای برای پیشرفتم هستند.
ولی این موضوع با نوع چالش ربط داره.
به طور کل تو حل چالشهای روابط کمی ضعیفم ولی تو حل چالشهای فردی خودم قوی ترم.
مسائلی که مربوط به خودم هست رو بهتر حل میکنم تا مسائلی که در ارتباط با روابطم با دیگران پیش میاد.
سوال :در حال حاضر چه چالشهایی در زندگی داری؟ و اگر اونا رو حل کنی چه اتفاقی می افته؟
در حال حاضر بزرگترین چالشم روابط با بچه هام هست. نگاهم به این مسئله از اول این بود که خدا داره بهم تلنگر میزنه میگه تو که داری رو خودت کار میکنی باید اینا رو حل کنی تا بزرگتر بشی روابطت با بچه ها مسیریه که اگر موفق بشی ازش سربلند رد بشی قطعا قدم بزرگی به سوی موفقیت تو تمام جنبه های زندگی برداشتی.
این چند وقت خیلی فکر کردم و به این نتیجه رسیدم که این مسئله اومده منو پخته تر کنه منو ادم تر کنه. روحم قویتر کنه چون حل این مسئله بزرگترین چالش زندگی منه چون بزرگترین ارزوم موفقیت بچه هامه و موفقیتشون در گرو اخلاق خوب و روابط عالی و صمیمی با منه چون اگر من راه درست رو برم اونا از من الگو میگیرن و تمام اینها به هم مربوط هست.
راه کار چالش: فقط نکات مثبتشون رو ببینم! دیدن نکات منفی بچه ها ممممنووووووع!
به عبارتی روزه نکات مثبت بچه ها!
یعنی چی یعنی حتی اگر الان دخترم خابه بگم خدارو شکر بچم الان تو خیابونا ول نیست کنارم تو خونه خابیده!
اگر پسر کوچیکم داد میزنه وسیله ای رو پرت میکنه زود از کوره در میره! بگم خدارو شکر بچم سالمه میتونه حرف بزنه راه بره فعالیت کنه مریض نیست گوشه تخت بیمارستان باشه! اگر الان داد میزنه یعنی یک نشونه اس .الان وقتشه باید از الان تو سن 11 سالگی بهش توجه کنی هنوز دیر نیست!
هنوز یک درختچه کوچولویه که میتونی حرصش کنی بهش شکل بدی تا درخت تنومند زیبایی بشه!
باید خودم اروم باشم داد نزنم اونا داد زدن رو از خودم یاد گرفتن و از خودم هم یاد میگیرن اروم باشن.
دیدن ریز ترین نکات مثبتشون!
شکر گذاری از خدا بابت کوچکترین نکاتشون و گفتن زبونی به خودشون مثلا تو چقدر تمیز الگو میکشی چقدر تمیز میدوزی من ننیتونم اینقدر تمیز بدوزم! یا چقدر تمیز کاراتو انجام میدی اتاقت چقدر تمیزه خوش به حالت که دورو برتو اینقدر تمیز نگه میداری! یا چقدر خوب شوت میزنی چقدر خوب به توپ تسلط داری چه جوری اینکارو میکنی فک کنم خیلی سخت باشه!
در کل فقط و فقط نکات مثبت و ورودی نکات منفی بچه ها و غر زدن در مورد اونها
مططططططططللللقققققققاااااااا
ممنوع! آی چه اتاق کثیفی! آی چرا اینقدر میخابی!
آی چرا حموم نمیری! آی چرا تو کارهای خونه کمک نمیکنی!و…..
همگی مممنوووووووووع!
فقط دیدن نکات مثبت! به عبارتی
روزه نکات مثبت بچه هام تا یک هفته!
شروع روزه 18 بهمن 402
پایان روزه 25 بهمن 402
خوب این از این چالش که البته دوتا چالش دیگه هم دارم که فعلا این اولویت داشت و یکی یکی چالش هامو میخام حل کنم!
استاد قشنگم یک دنیا ممنون ازتون که رایگان این موضوعات رو در اختیار ما قرار میدین. یک دنیا سپاس که وقت میزارین کامنتامونو میخونین بازخورد میگیرین و بازخورد میدین.
کلمات قاصرن از تشکر و سپاس گذاری از شما در برابر اینهمه لطف و مهربونیتون.
فقط از خدای مهربون میخایم که هر روز خیر و برکت و روزی بیشتری از نعمت سلامتی و برکت بهتون عطا کنه.
در پناه خدای یکتا سلامت و شاد باشین.
سلام و درود و خداقوت
سپاسگزارم استاد بزرگوارم بابت آگاهی هایی که در اختیارمون میگذارین
و اما سوال این جلسه
در مواجه شدن با مسائل یا چالش چه برخوردی دارم؟
و چه نگاهی دارم؟
بستگی به نوع مسئله داره
مثلا در حوزه ی روابط با فرزندم چون بارها تمرین کردم ولی اون نتیجه ای که میخوام و اون آگاهی که منو کمک کنه ندارم و بلدش نیستم با هر مسئله نمیدونم چه راه حلی داره و چیکار باید کرد که حس ناامیدی و سردرگمی دارم .
اما در حوزه ی کاریم که تازه ابتدای مسیر هستم به طور مثال با مشتری مواجه شدم که رضایت نداشت در نگاه اول ناراحت بودم اما برای مشتری بعدی درسش رو گرفتم و نتیجه رضایت بخش بود.
_مرحله اول
چالشی که در حال حاضر دوست دارم حل بشه و معمولا پشت گوش انداختم و ناامید شدم
بهبود ارتباط با فرزندم هست
_مرحله دوم
فارغ از رسیدن به نتیجه در طول مسیر چه نعمتهایی به ارمغان می آورد.
حس آرامش که من در حال بهبود دادن به روابطم هستم
از خودم بیشتر رضایت دارم
انرژی ذهنم آزاد میشه
بر ترس اینکه نمیتونم رابطه ام بهبود بدم غلبه میکنم
توکلم بیشتر میشه
و مهارت صبوری، شنونده بودن، صلح با کودک درون،سخت نگرفتن و حس نصیحت نکردن رو بهتر یاد میگیرم
و خلاقیتم برای خوش گذراندن وقتم با فرزندانم بیشتر میشه
و بیشتر میتونم روی خودم تمرکز کنم
_مرحله سوم
کارهایی که فعلا میتونم درقدم های کوچک انجام بدم
به فرزندم گیر ندم
به رابطه ای بینشون هست تذکر ندم
شنونده خوبی باشم
زمانی رو برای بازی کردن اختصاص بدم
و نتیجه این قدم ها رو در ادامه ثبت خواهم کرد به امید هدایت رب جهانیان
به نام خدا
سلام به شما استاد عزیزم و خانوم شایسته دوست داشتنی
من مینا هستم
سوال: وقتی به چالشی بر میخورید و مسئله ای پیش میاد چه واکنشی نشون میدید نگاهت اینه که یک فرصت برای پیشرفته یا نا امید میشی؟
در جواب به این سوال باید بگم خیلی در مورد خودم فکر کردم و با مثال های کوچولو در موقعیت های مختلف زندگیم ، تونستم به یه جمع بندی کلی برسم و متوجه شدم بسته به شرایط مختلف نگاهم متفاوته
متوجه شدم در زمانهایی که چالش هام کار عملی و یَدی باشه و به توانایی های فیزیکی ربط داشته باشه (با اینکه اصلا جُسه بزرگی ندارم) با اطمینان کامل به خودم میگم کاری نداره که ، از پسش برمیام و صد در صد باعث پیشرفتم میشه
و بلافاصله ذهنم پر از ایده میشه حالا اون ایده میتونه این باشه که از فلان راه اگه انجامش بدم آسونتره یا اگه به فلانی که تخصصش این کاره زنگ بزنم و راهنمایی بخوام یا اگه بخوام خیلی روزمرگی بگم، ممکنه چالش حتی گاهی برام باز کردن در یک قوطی باشه یهو ایده میرسه که اگه پارچه روش بذارم راحت تر باز میشه….
ولی زمانی که چالش هام مربوط میشه به مسائل مالی، هنوز نجواها هست و گاهی میرسم به نا امیدی و بن بست که دیگه این خرج رو کردم پولم تموم شد، دیگه از کجا میخواد پول بیاد و … و این در حالیه که من کلی راه باز ،برای ورود پول به زندگیم دارم ولی نمیدونم که این نگاه محدود کننده چرا حاکم هست هنوز
قبلا این سوال رو در دوره عزت نفس شنیده بودم و جواب داده بودم ولی، وقتی به جوابه اون موقع نگاه میکنم میبینم چقدر جوابها و زاویه نگاه ها متفاوت بود
انگار هرچی میگذره حتی زاویه نگاه کردن به یک سوال و جواب هر شخص بسته به رشدش در اون دوران متفاوت میشه ، وقتی به این جواب در مورد خودم رسیدم در مورد نگاهم به این سوال شُکه شدم ،با اینکه هر روز روی خودم کار میکنم و متوجه کم کم بهتر شدن خودم و افکارم میشم ولی این نجوای کمبود رو هم هر روز در ذهنم مرور میکردم و مطمئنم کلی از این نجواها و نگاه های کوچک و مخفی دارم که به واسطه شما استاد بزرگوار یکی یکی داره برای خودم آشکار میشه
از وقتی که متوجه این نجوا شدم خیلی بیشتر حواسم هست و خیلی مهربون برای خودم به یاد میارم که خدا چقدر مهربونه و چقدر تا الان از چه راه هایی بهم روزی رسونده ، چقدر ثروت زیاده، چقدر مشتری زیاده ،
بی نهایت سپاسگذارم از همه زحماتتون و ممنون که انقدر استادانه میتونید افکار رو از اعماق وجودمون بکشید بیرون ، دوستتون دارم
سلام استاد جان
مرسی بابت این جلسات فوق العادتون
من این فایل رو چندین بار گوش دادم چقدر حسم خوبه نسبت به این تمرینات، برای من رشد بزرگی داره چون درگیر یک سری افکار بودم و هر روز به سایت سری میزدم و فایل های رایگان رو گوش میدادم تا اینکه این جلسات رو دیدم و خس کردم جواب من توی این جلساته️
و اما جواب سوال؛
من وقتی با چالش روبرو میشم تو همون لحظات اول سعی میکنم آروم باشم و فکر کنم و همیشه به خودم میگم تو نمیدونی قراره چه اتفاقی برات بیوفته شاید از دل همین چالش یکی از خواسته های تو برآورده بشه پس فقط درست فکر کن ببین الان باید چکار کنی که اوضاع بهتر بشه.
همیشه این حالت خودمو دوست داشتم و تا جایی که یادم میاد اینجوری بودم در واکنش با چالش ها
اما متاسفانه چون ترس وجودم زیاده خودم خیلی کم داوطلبانه خودمو وارد چالش میکنم که البته الان در حال کار کردن روی خودم هستم و گذشته و چالش هارو برای خودم یادآوری میکنم که چقدر بعد از چالش ها رشد کردم و همونا باعث میشه شجاعت بیشتری پیدا کنم .
یادمه برای رفتن به دانشگاه همه اطرافیانم میگفتن تو نمیتونی و اگرم قبول شی خانواده اجازه نمیدن راه دور بری ولی من میگفتم من تلاشمو میکنم و خداوند کمک میکنه اونموقه هیچ آگاهی درمورد قوانین، مدارها، فرکانس و … نداشتم فقط میدونستم که نجنگیده نباید ببازم. میگفتم من کاری که باید انجام بدم اینه که درس بخونم و قبول بشم اگر قبول شدم و خانواده مانع رفتنم شدن اونوقت دیگه دست من نبوده ولی تازمانی که قبول نشدم نمیتونم بگم خانواده اجازه نداد.
ومن قبول شدم و درکمال ناباوری همه اطرافیان پدرم اجازه داد من توی استان دیگه برم و درس بخونم و من اولین دختر تو کل فامیل بودم که به دانشگاه رفتم و بعد از اون خواهرم و دختر خاله ها و دختر عموم هام همه برای ثبت نام کنکور اقدام کردن ، یکی از دختر خاله هام چند سال بود که دیپلم گرفته بود ولی حتی به کنکور فکرم نکرده بود ولی بعد از قبولی من بلافاصله همون سال ثبت نام کرد وکنکور قبول شد.
و موارد اینچنینی زیاد داشتم که همیشه به خودم میگفتم من سهم خودمو انجام میدم و مطمئنم خدا کمک میکنه و انجام میشد، خیلی خوشحالم از اینکه عضو این سایت شدم چون مدتها بود که اون آدم جسور و مثبت و سخت کوش از یادم رفته بود ولی اینجا منو یاد گذشته ی خوبم انداخت که چقدر خوب کارهارو انجام میدادم و خداوند منو هدایت میکرد.
ماه گذشته آشپزخونه ام آتیش گرفت و کل خونه سیاه شد و یک مقدار هزینه هایی کردیم تا درست بشه، شاید اتفاق تلخی باشه اما خوشحالم از اینکه اون روز منکه توی خونه تنها بودم و این اتفاق افتاد با اینکه ترسیده بودم ولی تو دل حادثه شکر گذاری میکردم و به خودم میگفتم تو نمیدونی خدا قراره بهت چی بده و فقط میگفتم خدایا خودت آتیش و تمام اتفاقات رو مدیریت کن، و خدا مدیریت قشنگی کرد تا با کمترین هزینه ها جمع و جورش کنیم.
خوشحالم از اینکه اون لحظه خودمو نباختم و بعد از اون بافاصله شروع کردم به تمیز کردن خونه
امروز چالشی که ازش میترسم اینه که من کارآفرین هستم و باید کارم رو به افراد زیادی معرفی کنم اما ترسهام مانع میشه ولی با خودم عهد بستم بدون هیچ ترسی حتی با شنیدن نه های زیاد من برم و این کارو انجام بدم و مطمئنم بعدش خیلی اوضاع خوب میشه هم اعتماد بنفسم بیشتر میشه و هم مهارت زیادی بدست میارم
اعظم سادات میرمعینی
اغاز سخن یاد خدا باید کرد
خودرا به امید او رها باید کرد
سلام خدمت استاد عزیزامیدوارم که همیشه شاد وسربلند باشید وخیلی خیلی خوشحالم که باشما وسایت پراز هیجان وانگیزتون آشنا شدم چند ماهی بیشتر نیست که واردسایت شدم اوج ولخرجیم خرید کتابهای صوتی بوده ولی تمام فایلهای رایگان وسفرهای در بهشت زیبای شما را گوش دادم ونگاه کردم ولذت بردم ودرس گرفتم
همیشه عاشق مشاوره دادن ورشته مشاوره بودم ولی برام یه چالش بزرگ بود چون ترس از جمع وصحبت کردن داشتم لهجه وصدا ما دوست نداشتم فن بیان خوبی نداشتم ولی از وقتی باشما آشنا شدم خیلی خیلی تلاش کردم خودما تغییر بدم با وجود 42 سال سن ودو فرزند وخانه داری کنکور دادم رشته مشاوره قبول شدم وبا اولین چالش روبرو شدم البته یک ترم را با موفقیت گذروندم همیشه از اینکه کانالی بزنم وصداما ضبط کنم میترسیدم که دیگران منا قضاوت کنند ولی به یاری خدای مهربونم وصحبتای شما که به درون قلب انسان رخنه میکنه یه جوری که انگار خدا داره این حرفهارا میزنه چند هفته پیش یه کانال زدم وفایل از صدای خودم گذاشتم وچند نفری را دعوت کردم بعد باورم نمیشد چقدر بازخورد داد چقدر پیام دادن که صحبتهات عالیه از کتابهای مشاوره والبته اموزه های شما تلفیقی، متنی نوشتم ویک پادکست درست کردم واون دوستان رفتن خانواده خودشونا توی کانال عضو کردند ومن بعد سالها ترس ودلهره وارد چالش شدم هنوز خیلی چیزها باید یاد بگیرم ولی خوب خوبیش اینه که استارت زدم داخل یکی از فایلهای رایگان شما گفته بودید تا شروع نکنی عالی نمیشی من بارها وبارها فایل را گوش دادم وبه خودم امید دادم ودایم میگفتم میشه برو جلو فوقش شکست میخوری چیزی از دست نمیدی
چقدر خوبه که دنیای زیبای خداوند با وجود ادم های خوبی مثل شما زیبا تر شده
به نام خداوند بخشنده و مهربانم
سلام با استاد عزیزم
️️️️️️️️️️️️️
پاسخ به سوال اول:
اگر به چالشی برخورد کنم در ابتدا احساس ناتوانی و نا امیدی میکنم و دوست دارم ازش فرار کنم ولی بعد گذشت دو سه ساعت یا حداقل چند روز باهاش کنار میام و تو ذهنم حلش میکنم و مدام با خودم حرف میزنم و صحبت های شما که در مقابل برخورد با چالش ها میگید تو ذهنم مدام یاداوری میشه تا اینکه وقتی پذیرفتم این چالش باعث بهبود زندگی من میشه بعدش شروع میکنم به حل کردنش
یکی از مثال هاش که الان بهم الهام شد بگم این بود که من خیلی از سگ میترسیدم به حدی که اگه اون سر کوچه بود من ته کوچه برمیگشتم مسیرمو عوض میکردم اصلا اون لحظه منطقی فکر نمیکردم تا اینکه در محل کار جدیدم بعد گذشت یکماه دیدم ای خدااا دقیقا تو مرکز سگ ها هستم ( حتی چندین بار در تمرینات دوره12 قدم و فایل های دیگه هم در کامنتها این موضوع رو مطرح کردم)اولش خیلی برام سخت بود حتی تا مرحله کردن هم رسیدم خیلی وقتا مسیرمو چندبرابر میکردم و راهو دور میزدم خدا میدونه که چقدر سر همین مسئله من عذاب کشیدم تا اینکه مدت قراردادم تموم شد و من باید بخاطر رسیدن به هدف اصلیم یکسال دیگه تو این محیط کاری فعالیت میکردم و از همه مهم تر من دلم میخواست و همیشه تجسم میکردم تو جنگل های سرسبز شمال زندگی کنم و در سال جدید که یکی دیگر از خواسته هامو خداوند مهربانم براورده کرد و یک ویلا در شمال گرفتیم و هر بار که میرفتیم تو همون کوچه پر از سگ بود و من اونقدر خودمو بارها انداختم تو چالش و تمرین کردم و با خودم کلی حرف زدم که اگه اون خواسته رو بخوام مستقل شدن بخوام باید با این قضیه مواجه بشم من اگه از سگ میترسم همیشه باید تو زندگیم یکی باشه کنارم که مانع ترسم بشه و این یعنی وابستگی و من اینو نمیخواستم خلاصه که اونقدر تمرین و مواجه با چالش تا اینکه به لطف خداوند مهربانم الان به مرحله ای رسیدم که از کنارشون رد میشم هنوز به اون مرحله نرسیدم که نزدبکشون برم و یا وقتی سمتم میان نترسم اما خیلییییی تغییر کردم و این پیشرفتم رو خیلی دوست دارم
و هزاران چالش دیگه تو زندگیم که اولش خیلی ناراحت و نگران و مضطرب بودم و بعدش به راحتی با کمک پروردگارم و آموزه های استادم حلش کردم
در حال بزرگتربن چالشی که اکنون باهاش مواجه هستم راه اندازی کسب و کار شخصیم هست و ترک کارمندی هست… الان من موقتا کارمند هستم و در کنارش کار شخصی خودمم استارتشو زدم و هر روز دارم یک قدم پیش میرم.. خیلی امیدوارم و آینده درخشانی رو میبینم اما چه کنم که به قول شما ما صفر و یکی نیستیم گاهی اگر ها تو ذهنم صف میبنده و ترس اینکه اگه موفق نشم اگه شکست بخورم وهزاران اگه دبگه….خیلی خودمو کنترل مبکنم و بارها ذهن نجواگرم ساکت میکنم و گاهی از دستم در میره….جالبه که خداوند مهربانم هر روز نشانه هاییرو برام میاره و اتفاقاتی در زندگیم رقم میخوره که مطمئن میشم این مسیری که دارم میرم درسته
بکی دیگر از بزرگترین نشانه ها تولید این فایل های فوق العاده که خداوندم بهم نشانه دادکه از این فایلا استفاده کن و قدم به قدم پیش برو تا انشالله در زمان مناسب و مکان مناسب به خواسته ات برسی
به نام خداوند بخشنده و مهربانم
سلام با استاد عزیزم
پاسخ به سوال اول:
اگر به چالشی برخورد کنم در ابتدا احساس ناتوانی و نا امیدی میکنم و دوست دارم ازش فرار کنم ولی بعد گذشت دو سه ساعت یا حداقل چند روز باهاش کنار میام و تو ذهنم حلش میکنم و مدام با خودم حرف میزنم و صحبت های شما که در مقابل برخورد با چالش ها میگید تو ذهنم مدام یاداوری میشه تا اینکه وقتی پذیرفتم این چالش باعث بهبود زندگی من میشه بعدش شروع میکنم به حل کردنش
یکی از مثال هاش که الان بهم الهام شد بگم این بود که من خیلی از سگ میترسیدم به حدی که اگه اون سر کوچه بود من ته کوچه برمیگشتم مسیرمو عوض میکردم اصلا اون لحظه منطقی فکر نمیکردم تا اینکه در محل کار جدیدم بعد گذشت یکماه دیدم ای خدااا دقیقا تو مرکز سگ ها هستم ( حتی چندین بار در تمرینات دوره12 قدم و فایل های دیگه هم در کامنتها این موضوع رو مطرح کردم)اولش خیلی برام سخت بود حتی تا مرحله کردن هم رسیدم خیلی وقتا مسیرمو چندبرابر میکردم و راهو دور میزدم خدا میدونه که چقدر سر همین مسئله من عذاب کشیدم تا اینکه مدت قراردادم تموم شد و من باید بخاطر رسیدن به هدف اصلیم یکسال دیگه تو این محیط کاری فعالیت میکردم و از همه مهم تر من دلم میخواست و همیشه تجسم میکردم تو جنگل های سرسبز شمال زندگی کنم و در سال جدید که یکی دیگر از خواسته هامو خداوند مهربانم براورده کرد و یک ویلا در شمال گرفتیم و هر بار که میرفتیم تو همون کوچه پر از سگ بود و من اونقدر خودمو بارها انداختم تو چالش و تمرین کردم و با خودم کلی حرف زدم که اگه اون خواسته رو بخوام مستقل شدن بخوام باید با این قضیه مواجه بشم من اگه از سگ میترسم همیشه باید تو زندگیم یکی باشه کنارم که مانع ترسم بشه و این یعنی وابستگی و من اینو نمیخواستم خلاصه که اونقدر تمرین و مواجه با چالش تا اینکه به لطف خداوند مهربانم الان به مرحله ای رسیدم که از کنارشون رد میشم هنوز به اون مرحله نرسیدم که نزدبکشون برم و یا وقتی سمتم میان نترسم اما خیلییییی تغییر کردم و این پیشرفتم رو خیلی دوست دارم
و هزاران چالش دیگه تو زندگیم که اولش خیلی ناراحت و نگران و مضطرب بودم و بعدش به راحتی با کمک پروردگارم و آموزه های استادم حلش کردم
در حال بزرگتربن چالشی که اکنون باهاش مواجه هستم راه اندازی کسب و کار شخصیم هست و ترک کارمندی هست… الان من موقتا کارمند هستم و در کنارش کار شخصی خودمم استارتشو زدم و هر روز دارم یک قدم پیش میرم.. خیلی امیدوارم و آینده درخشانی رو میبینم اما چه کنم که به قول شما ما صفر و یکی نیستیم گاهی اگر ها تو ذهنم صف میبنده و ترس اینکه اگه موفق نشم اگه شکست بخورم وهزاران اگه دبگه….خیلی خودمو کنترل مبکنم و بارها ذهن نجواگرم ساکت میکنم و گاهی از دستم در میره….جالبه که خداوند مهربانم هر روز نشانه هاییرو برام میاره و اتفاقاتی در زندگیم رقم میخوره که مطمئن میشم این مسیری که دارم میرم درسته
بکی دیگر از بزرگترین نشانه ها تولید این فایل های فوق العاده که خداوندم بهم نشانه دادکه از این فایلا استفاده کن و قدم به قدم پیش برو تا انشالله در زمان مناسب و مکان مناسب به خواسته ات برسی
با عرض سلام خدمت استاد جان وبقیه دوستان
استاد اگه قبل تغییراتم بود میگفتم سریع از چالش فرار میکردم وروی حساب بدشانسیم میزاشتم
ولی الان میرم تو دلش میدونم قدرتم خیلی خیلی بیشتر از این حرفاست اصلا چنان ایده هایی به ذهنم میرسه که خودمم انگشت به دهن میمونم اصلا اینقدر به خدا اعتماد دارم که میدونم صددرصد اون قضیه باید برای من رخ بده واصلا ازش نمیترسم
روزهای زندگی رو سوت زنان ودرکمال آرامش طی میکنم وهرروز از روز قبلم زیباتر وخوشبخترم
خدایا شکرت
سلام به استاد و خانم شایسته گرامی
سوال این جلسه:
دربرخورد بامشکلات ایا فرار میکنی و اعراض میکنی یا اونو یک موهبت الهی میدونی برای واضح شدن خواسته هات و برای حل کردن چالش های زندگی؟
من هنوز به درجه ایی از تکامل نرسیدم که با وجود یه مشکل بگم من با این مشکل قراره بزرگتر بشم یا قراره خدا درهای جدیدی و برام باز کنه البته تو تایم کمی این اتفاق میوفته مثلا اگه چالشی یا اتفاق غیر منتظره ایی برام بیوفته اولش خیلی حالم گرفته میشه و بعد میگم خودم این اتفاق و به وجود اوردم ومن باید بپذیرم که تمام اتفاقات زندگیم و خودم دارم خلق میکنم
و میشینم ببینم این چالش یااتفاق چجوری باید حل کنم و جالبه وقتی قدم برمیدارم دلم به آرامش عجیبی میرسه انگار خدا ارامش آخر این چالشو تو دلم میندازه شاید این حل کردن چالش برام به تعداد انگشت های دستم باشه ولی برام خیلی لذت بخشه
الان چالشی که خوردم چالش رشد پیجمه این نشون میده باید انرژی بیشتری بذارم روی باورسازی هام و تمرکز بیشتری روی پیجم
این چالش و فقط باید ذهنی حل کنم واگه حل کنم به درامد میرسم هرروز فعالیت مداوم و باانگیزه بیشتری فعالیت میکنم و کلی بااین پیجم حالم خوبه به خدا نزدیک تر میشم چون باقانون خودش دارم پیش میرم
و اینکه من ادم کمالگرایی هستم البته درصدش نسبت به قبل خیلی بهتر و بهتر شده
من باکمک خدا از این چالش سربلند میشم پیش خودم
خدایا شکرت بایت این سایت که مارو داره تومسیر موفقیت یاری میکنه