ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 2 - صفحه 45

822 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    الهام امیریان گفته:
    مدت عضویت: 1170 روز

    بسم الله رب العالمین

    سلام خدمت بزرگترین استادان جهان

    استاد عباسمنش عزیز و استاد شایسته جان

    اول از همه یه دنیا سپاسگذار خداوندم که مرا در این مسیر رشد و پیشرفت و توحید قرار دادو بعد میریم برا پاسخ به سوالات این جلسه خداجونم به امید تو

    با مسائل یا چالش هایی که در زندگی برایت بوجود می آید، چه برخوردی داری؟

    آیا نگاه شما این است که: این چالش فرصتی برای بهبود، یادگیری و پیشرفتم است؟!

    یا احساس نا امیدی و ناتوانی می کنی و سعی می کنی از مواجه شدن با چالش ها و مسائل خود فرار کنی؟!

    قبل از آشنایی با استاد و مخصوصا قبل از ورود به دوره شیوه حل مسائل به شدت احساس ناامیدی و فرار رو داشتم و خیلی زود شروع به گریه کردن میکردم و اینقدر حالم بد میشد که تا چن روز حالت بغض رو داشتم ولی خداروصد هزار مرتبه شکر با ورود به دوره حل مسائل خییییلی بهتر شدم هنوز اون گریه ها هست مخصوصا وقتی یکی ازم بپرسه چی شده شرو به گریه میکنم ولی قبلا اگر کسی هم نمیپرسید من گریه هامو داشتم ولی تو تنهایی خودمو آروم میکنم میگم حتما خیره و خیلی خیلی زودتر خودمو از اون حال بیرون میارم و سعی میکنم حالمو هر جور که شده خوب کنم و از وقتی هم که در دوره لیاقت شرکت کردم به این نتیجه رسیدم که باید ببینم چه درسی میتونم بگیرم و فقط بخاطر اینکه چه درسی ازش بگیرم روش تمرکز میکنم نه چیز دیگه ای

    بنویس در حال حاضر چه چالشی در زندگی شماست که سعی می کنی با آن روبرو نشوی یا از آن فرار می کنی با اینکه می دانی باید حل شود؟ایمان داشتن به خودم و اینکه نمی دانم چه تواناییها و چه علاقه ای دارم تا بتوانم ازش ثروت خلق کنم چنتا از تواناییهامو میدونم ولی دقیق نمیدونم به کدومشون بیشتر تمایل دارم که برم سمتش تا تو اون زمینه خودمو بهبود ببخشم مثلا آرایشگری ،قنادی،طراحی ساختمان.

    ‌باید خییلی بهتر خودمو بشناسم تا بتونم بهترین تصمیم رو بگیرم خداجونم خودت کمکم کن

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    عسل بدیعی گفته:
    مدت عضویت: 632 روز

    به نام خدای مهربانم

    سلام به شما استاد عزیز

    سوال این جلسه : چالش هایی که در زندگی من هست خوب خیلی کم هست ، چون سنم پایینه ( 15 ) سالگی اما من میخوام رشد کنم و بزرگ بشم ، شاید هیچوقت قبل از دیدن این فایل ضعف ها ما به روم نمیوردم اما امروز این کارا کردم و به این دلیل که یکی از ضعف هاما از بین بردم خوشحالم و خودم را تحسین میکنم

    من 4 5 تا ترس و چالشهایی را که میخوام آنها را حل کنم به همراه کار هایی که براشون انجام خواهم داد در دفترم نوشتم

    اما فقط یک موضوع را برای شما شرح میدم تا وقتی اون را از بین بردم بیام و دوباره براتون یک کامنت بزارم و از تحربه هام بگم

    من یک ترسی دارم که اون را با خودم از کوچیکی حمل میکنم و اون ترس از حیوانات ( خیلی کمتر از حشرات هست ) و حشرات به خصوص پروانه ها هست

    این یک چالشی برای من هست که کلی محدودم کرده تا از زیبایی های طبیعت استفاده نکنم

    اما …

    دیگه نمیخوام که ترسم قدرتمند تر از من باشه و من میخوام با پروانه ها دوست بشم

    من میخوام که با پدر و مادرم برن یه باغ وحش اصفهان که حیوانات در اون آزاد هستند و بعد به باغ پروانه ها برم تا بتونم به ترسم غلبه کنم

    و قبل از اون یکسری مستندها و فیلم هایی در مورد پروانه ها میبینم تا باورم از ترس به زیبایی و شکر گزاری تبدیل بشه

    و در آخر ممنونم از اینکه به ما کمک میکنید تا هروز بهتر و بهتر شویم ️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    سودابه گفته:
    مدت عضویت: 2536 روز

    سلام و درود بر خانواده یاریگر و یاری‌دهنده

    سپاسگزار خداوند و استاد و همراهان عزیز و سپاس از وقت و دقت نظرتان.

    در مواجه با چالش‌ها،

    گریزان و پشت‌گوش انداختن بهترین لوکیشنم بود

    و هربار جهان هم بلطف وظیفه‌اش

    دائما هولم می‌داد به سمتش

    و تکرار و تکرار و تکرار

    یا باید حلش کنی

    یا باید در آن وضعیت در بستری بیماری ترکش کنی.

    بلطف دستان یاریگرش قدم در راه حل کردنش نهاده‌ام. قدم به قدم

    در دیدگاه اول چالش‌های اصلی که ذکر کردم خانه دارشدن و موفقیت فرزندان بود البته که خانه داریم ولی آنچه که دلم می‌خواهد نیست بعد از گوش دادن به فایل و راهنمایی استاد به حل چالش‌های کوچکتر، تصمیم گرفتم کلیه چالش‌ها را مدنظر قرار بدهم و از نیروی هدایتگر بخواهم هدایتم کند و نسبت به راه‌حل‌ها گشاده بمانم.

    در همین سحرگاه‌ها بلطف بیداری،

    هدایت می‌شوم به اینکه انتخاب و توجه بر روی چالش‌ها با من،

    و قدم‌ها و مسیر با اوست.

    وقتی چالش را بشکل مسولیت می‌بینی

    گویا آرامشی وجودت را می‌گیرد

    یک انتخاب

    میتوانی انتخابت را در رویاها ببینی که چگونه فقط با درخواستش از قدرت جهان هستی راه‌های فراوان، رویاگونه برابرت می‌نهد و در رویاها می‌روی……

    شکست مقاومت چالش به مسولیت قلبم را روشن کرد و لبریز از عشق

    و

    چقدر بیهوده حتی جرات ورود و فکر به چالش‌ها را هم از خود دریغ کرده بودم

    عین تعهد به درآمد 3برابر و بیشتر

    تعهد به حل چالش مسیر را شگفت‌انگیز می‌کند

    بعد می‌بینی دیگر

    تو نیستی جریان ترا می‌برد.

    آدمها

    پیشنهاداتشون

    کارها

    همچنانکه استاد بارها بارها

    یادآور شدند

    که جهان ترا هدایت می‌کند.

    ولی تا امروز که بعنوان چالش و حلش توجهی نکرده بودم آنها قدرتمند بودند،

    امروز که نور توجه‌ام را بر آنها تاباندم دیدم فرصت ارزنده مسیری هست که می‌توان لذت برد و رشد کرد تا اینکه بی‌هدف گذران کرد و خود را به ندیدنش زد.

    پس در قدم اول شناسایی-و پذیرش مسوولیت چالش

    و در قدم بعد متعهد شدم هر حرف و سخن و خبر سرزنشگری در راستای حل چالش می‌شنوم روی بگردانم و با ذکر

    قالو ربنا الله ثم استقامو

    و آنانکه که گفتند الله و بر آن پایدار ماندند

    پاداش از آن مؤمنان است

    ——-‐—————————–

    تنها انرژی ام را در راستای انجام و حل مساله بکار ببرم.

    امید دارم ردپایم در مسیری که طی میکنم را در دیدگاه های بعدی ارسال کنم بلطف هدایتش

    .

    هرلحظه دعاگو هستم و سپاسگزار

    برای جریان انرژی که از خانواده‌ همراه و هم مسیرم‌ میگیرم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    محبوبه قنواتی گفته:
    مدت عضویت: 1675 روز

    سلام سلام سلام

    اصلا فکر نمیکردم که انقدر زود قسمت دوم رو توی سایت قرار بدید دمتون گرم از همون شب که فایل بارگزاری شد دانلود کردم و منتظر یه فرصت بودم که دخترم شب زودتر بخوابه و خدا رو شکر امشب محقق شد؛

    اینکه چه برخوردی با چالش هام دارم بستگی به حس و حال اون موقع من داره

    چالشی که من چند سال پیش داشتم از اواخر دوران بارداری تا شش ماه پس از تولد دخترم دچار حساسیت پوستی شدیدی شدم که باید روزی دو بار حمام آب سرد میگرفتم و این مسئله باعث درد عضلانی شدیدی در من شد طوری که در مراقبت از فرزندم دچار مشکل شدم خیلی عذاب می کشیدم ولی مراقبت از فرزندم در اولویت بود و با خودم میگفتم هر طور شده من باید قوی‌تر بشم وقتی دخترم هفت ماهه بود تصمیم گرفتم ورزش رو شروع کنم که هم باعث تقویت عضلاتم بود و هم کاهش وزنم. و الان تقریبا دو سال از اون قضیه گذشته و ورزش جزئی از لایف استایل من شده و خوشحالم از این بابت. یعنی اون ناخواسته اون چالش اون خارش شدید پوستی که اون اواخر باعث ایجاد لک شد در قسمت‌هایی از بدن، و احساس من به این حالت که چندان برام مهم نبود احساس بدی نداشتم باعث رشد من شد و چیزی که همیشه در تمام عمرم از قبل آرزو داشتم بهش برسم و از روی تنبلی و گاهی از ترس اینکه نتونم به لحاظ مالی تامین کنم رو بهش رسیدم و خدا رو سپاسگزارم.

    یکی از چالش هایی که مدت هاست درگیرش هستم لجبازی همسرم هست که فوق العاده زیاد اذیت میشم از این موضوع. در تمام طول زندگی مشترکم تابحال هر وقت به مسئله ای برخوردیم و لجبازی شدید از طرف ایشون دیدم به التماس و خواهش افتادم غصه خوردم و سرشار از حس بد شدم و نتیجه ای جز تکرار برای من نداشته طوری که هر سری بدتر از قبل اتفاق افتاده امشب که دوباره برام اتفاق افتاد اولش شبیه گذشته رفتار کردم و بعد دیدم نهههههه دیگه من محبوبه سابق نیستم و باید باید باید تغییر کنم این یه چالش هست به نفع من باید به نفع خودم پیش ببرمش خیلی با خودم فکر کردم تا ساعت چهار صبح داشتم حین انجام کارهای منزل که ذهنم رو آروم می‌کرد فکر کردم و دیدم علت اون احساس بد و خواهش و التماس نداشتن عزت نفس درونی منه که باید بهبود پیدا کنه با روش هایی مثل استقلال مالی، وقت گذاشتن روی خودم و دخترم که لازمه ش حذف اینستاگرامه چون خیلی حسم رو بد میکنه وقتی با اینستا کار میکنم حس ناامیدی دارم استرس میگیرم تصمیمم رو گرفتم و حذفش میکنم

    روزایی که با فضای مجازی وقت نمیگذرونم حالم بهتره با دخترم ارتباط بهتری دارم

    استاد شاید باورتون نشه ولی من تابحال با خودم میگفتم دوستان توی سایت چرا انقدر شما رو استاد صدا میزنن امشب دیگه بهم ثابت شد استاد موفقیت شما هستین خدا رو شکر که تخصص و هنر شما راهگشای زندگی من شده به قول خودتون حرفای قشنگ رو میشه زد ولی باید باید باید کاربرد داشته باشن تو زندگی و من این حس خوبی رو که بعد از مشاجره امشب با همسرم داشتم با دنیا عوض نمیکنم چون فهمیدم این یه چالشه که باید ازش درس بگیرم باید اعتماد به نفسم رو تقویت کنم که اگه نکنم دنیا سری بعد محکم تر توی گوشم میزنه به قول خواهرم اگه بعد از گوش دادن به این فایل ها تغییر ندیم شرایطمون رو خیلی بی عرضه ایم این حرفشون مثل پتکی هست امشب روی سرم.

    به زودی میام و نتیجه احساس خوبم رو کامنت میکنم 8 ساله که هر وقت مشاجره داشتم حسم انقدر بد میشد که تا مدت ها تپش قلب داشتم.

    اینکه این چالش چه نعمت هایی برای من به ارمغان میاره:

    باعث میشه من بر ترس ناشی از تنهاییم غلبه کنم

    توانایی تولید ثروت و ایده هایی برای خلق اون در من شکفته میشه همچنین این امکان رو در من بیدار میکنه که با توکل بر خداوند در طول شبانه روز فرصت هایی طلایی پیدا کنم همون اوقاتی که معمولا هرز میره و فکر می‌کردم وقت ندارم چون مادرم. پیدا کردن این اوقات باارزش باعث میشن تا هم بتونم شغل خودم رو پایه ریزی کنم و هم به مطالعه روزانه زبان بپردازم چیزی که همیشه آرزوش رو داشتم

    خلق همین ثروت باعث میشه به واقعی شدن یکی از آرزوهام فکر کنم و اون اینه که بتونم ماشین خودم رو بخرم چیزی که این روزها خیلی بهش احتیاج دارم

    صبورتر بودن رو در برخورد با افراد مخصوصا دخترم یاد میگیرم

    یاد میگیرم تمام و کمال روی پای خودم بایستم هم به لحاظ احساسی و هم به لحاظ مالی کمکم میکنه فرد بهتری برای خودم، مادر بهتری برای دخترم ( مخصوصا از اونجایی که دخترم محکم تر تربیت میشه ) و همسر بهتری برای همسرم باشم چون وابستگی های عاطفی من رو کم میکنه

    توکل بر خدا در وجودم بیشتر میشه دیگه نمیشینم درد دل کنم با کسی بلکه از خدا میخوام هدایتم کنه و با اعتماد بر خداوند چالشم تبدیل به فرصتی برای واقعی کردن خواسته هام میشه

    برای حل این چالشی که دارم باید اعتماد به نفسم رو تقویت کنم و راه حل های کوچک:

    باید اینستاگرام رو حذف کنم تا وقتم آزاد و ذهن و روحم رها بشه

    کار کردن با گوشی رو به حداقل برسونم

    حداقل نیم ساعت در روز به مطالعه زبان بپردازم

    شب هر موقع دخترم خوابید یک ساعت برای خودم و گوش دادن به فایل ها و خودشناسی وقت بذارم و بعد سریعا بخوابم.

    هفته ای دو روز رو به ورزش اختصاص بدم.

    هفته ای یک روز رو به تفریح خودم و دخترم اختصاص بدم.

    حداقل روزی نیم ساعت راجع به شروع کسب و کارم تحقیق کنم‌.

    اینکه من قدم به قدم ننوشتم چون همه اینها راهکارهایی هست که مدت ها دوست داشتم انجامشون بدم همشون به افزایش اعتماد به نفسم کمک میکنن.

    چقدر حالم بهتر شد کامنتم رو نوشتم

    سپاسگزار خداوندم و بعد شما استاد عزیز و خانم شایسته مهربان که این فرصت رو در اختیار ما گذاشتید برای افزایش خودشناسی.

    سرافراز باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    هدیه سلطانی گفته:
    مدت عضویت: 1264 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام به همه ی عزیزان

    سوال اول

    چالشی که باهاش روبه رو نمیشم و مدام ازش فرار میکنم درس های روی هم انباشته شده هست

    مرحله دوم

    اگه تمرکزم رو از رو نتیجه بردارم و به مسیر توجه کنم آرامش پیدا میکنم و لذت میبرم

    اگه به این دقت کنم که امروز چه چیزهایی رو یادگرفتم و به علمم اضافه شده و امروز آدم داناتری شدم چه قدر زندگیه زیبایی خواهم داشت وااااو !!!!

    فارغ از اینکه در دانشگاه قبول بشم یا نه من تبدیل شدم به یک شخصیت تلاشگر و با اراده و منظم ! از الان تا کنکور اردیبهشت و تیر بدون اینکه به بقیه نگاه کنم چیکار میکنن چقد پیش رفتن و بدون مقایسه فقط تمرکزم روی خودم هست و هر روز رشد خواهم کرد هم از نظر شخصیتی هم درسی!

    مرحله ی سوم

    تصمیم گرفتم همه ی تلاشم رو بکنم تا برنامه ریزی های رویایی که هیچ کدومش رو انجام نمیدم ننویسم و به جاش این مسیر که از بهمن ماه شروع کرده بودمش ادامش بدم و هر روزفقط بیست دقیقه بیشتر بخونم

    از یک فصل دهم شروع کنم به خوندن وفیلم دیدن

    من هفته ی بعد میام و از لیستی که انجام شده خواهم گفت

    فعلااا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  6. -
    سلما مصدق گفته:
    مدت عضویت: 2795 روز

    سلام به استاد عزیزم و دوستان گرامی

    من در کل در برخورد با چالش ها و تضادها و مسائل زندگیم هنوز هر دو نوع واکنش رو نشون میدم. یعنی در مقابل بعضی چالش ها احساس عجز و ناتوانی میکنم و حل کردن اون مسئله رو به تعویق میندازم و ازش فرار میکنم. ولی در مقابل بعضی دیگه از چالش ها بشدت برانگیخته میشم و سریع وارد عمل میشم تا مسئله رو حل کنم به دلیل اینکه به خودم مطمئنم که این توانایی رو دارم که حلش کنم. در کل میتونم بگم نسبت به قبل خیلی بهتر شدم.

    مسئله ای که من ازش فرار میکنم در مورد موضوع کسب و کار و درآمد هست.

    حالا علت اینکه توی کسب و کارم از لحاظ مالی موفقیت خاصی بدست نیوردم اینه که اولا از لحاظ اعتماد به نفس و برقراری ارتباطات سازنده هنوز خیلی جای کار دارم. دوما از لحاظ مهارت شغلی هنوز خیلی جای کار دارم.

    من کار کردن روی اعتماد به نفس و ارتباطات رو دارم تمرین میکنم ولی خیلی وقتا هم به تعویق میندازم.

    همچنین مهارت در شغلم رو هم دارم کسب میکنم ولی در این کار خیلی منظم و باتمرکز و دقیق نیستم و برنامه ریزی خوبی ندارم.

    بنابراین یکی چالش اعتماد به نفس و ارتباطات و دوم چالش مهارت شغلی در واقع دو موضوعی هستن که من کار کردن روی اونها رو خوب و درست انجام نمیدم.

    اگر من با تعهد و جهاد اکبر روی اعتماد به نفس و مهارت‌های ارتباطی + مهارت‌های شغلیم کار کنم دستاوردهای بینهااایت زیادی رو وارد زندگیم خواهد کرد.

    هم از لحاظ مالی تامین میشم و به استقلال و آزادی مالی و آزادی زمانی و مکانی میرسم. هم از لحاظ شخصیتی خیلی قوی میشم. بنابراین میتونم زندگی رویایی خودم رو خلق کنم.

    در ادامه این اعتماد به نفس قوی و مهارت برقراری ارتباطات سازنده + مهارت شغلی باعث ورود نعمتهای دیگری هم به زندگیم میشه مثلا دوستان و مشتری ها و شاگردهای زیادی پیدا میکنم. شهرت نیک بدست میارم.

    میتونم به ترسهام غلبه کنم مثل ترس از آینده ترس از بیپولی تنهایی

    ایمان و توکلم به خداوند و خودم خیلی بیشتر میشه

    مهارت کنترل ذهنم و همچنین مهارت پول ساختن و ارتباطاتم عالی میشه.

    اگر این چالش رو حل کنم نتیجه مثبتش واقعا تا آخر عمرم به کارم میاد و تبدیل میشم به یک زن قوی و موفق و شکست ناپذیر و دوست داشتنی.

    خب حالا من باید برای حل این چالش اعتماد به نفس و ارتباطات این ایده‌های قابل اجرا رو متعهدانه شروع کنم به اجرا کردن:

    مثلا باید بصورت تدریجی و پله به پله و بصورت منظم دوره اعتماد به نفس و عشق و مودت رو دوباره کار کنم و به تمریناتش دوباره عمل کنم.

    دوم باید از راهکار های حل مسائل زندگیم و پاسخ های عقل کل همچنین کامنتهای دوستان عزیز کمال استفاده رو ببرم.

    برای کار کردن روی این دوره ها فقط کافیه که قدم به قدم پیش برم و قانون تکامل رو رعایت کنم.

    برای کار کردن روی مهارت شغلیم هم باید دقیقا آهسته و پیوسته نه بصورت نامنظم و پراکنده روش کار کنم‌ مثلا تولید محتوا رو از فایل های صوتی کانال تلگرامم شروع کنم. توی پیج اینستاگرامم هم استوری بیشتر بذارم و همزمان آموزش اینستاگرام رو هم شروع کنم. کم کم پست گذاشتن رو هم شروع کنم و محتوا تولید کنم. در ادامه محصول آموزشیم رو تولید کنم. سایت بزنم و در نهایت پلت فورم اصلی کاریم سایت باشه. همچنین شاگردهای حضوری باشگاهم رو بیشتر کنم.

    اینها قدمهای تکاملی قابل اجرایی هست که باید بتدریج بردارم.

    برای قدم اول الان تمرکزم رو میذارم روی مرور جلسه اول اعتماد به نفس + روی مطالعه و تولید فایلهای صوتی در کاناهای تلگرامم + استوری گذاشتن در پیج اینستاگرامم + دیدن ویدئوهای آموزشی در مورد کسب و کارم و ایده گرفتتن و بالا بردن اطلاعاتم در مورد کارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      فرهاد مصلی نژاد گفته:
      مدت عضویت: 1963 روز

      سلام

      بر سلما عزیز

      شما باید باور خدایا مرا در زمان و مکان مناسب قرار بده ، فایلها جریان هدایت بیشتر گوش بده

      برای هدایت شدن مشتری

      آیه 12سوره لیل خیلی بهت کمک می کنه

      انا علینا للهدی

      مهارت و اطلاعات شما عالی است من زمان پندمیک پیج شما را دیده بودم فوق العاده ای

      تمرکز بزار روی یک کار و آن تمام کردی بعد برو کار بعدی شما باید اثر تداوم را در خودت تقویت کنی این بخاطر بسپار ( اثر تداوم ) کارهای مثبت باید تکرار کنی همان اعمالی شما از نقطه a به b رساند از b به c تا z می توانه برساند

      از خداوند بهترینها را می خواهم سلما عزیز

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        سلما مصدق گفته:
        مدت عضویت: 2795 روز

        خدایا شکرت که داری از طریق دستانت و نشانه ها با من حرف میزنی و منو هدایت میکنی.

        سلام به دوست عزیز و مهربان آقای فرهاد مصلی نژاد.

        از حسن توجه و تمجید شما بینهایت سپاسگزارم.

        از ایده ای که به من دادید در مورد کار کردن روی باور هدایت هم خیلی از شما ممنونم.

        من تو کار خودم رو به پیشرفتم ولی همین الان هم اگر هدایت خداوند رو در مورد مشتری ها به سمتم رو بیشتر باور کنم، همین الان هم میتونم مشتری های زیادی داشته باشم.

        پیج اینستاگرامم و کانال تلگرامم هر کدومشون حدود 700 نفر ممبر داره ولی اینکه این ممبرها تبدیل به مشتری بشن فقط برمیگرده به درون خودم.

        واقعا از شما سپاسگزارم گفتین که باید تداوم داشته باشم + یک کار رو تموم کنم برم سراغ کار بعدی. این دقیقا همون نقطه ضعف من هست ولی میتونم تبدیلش کنم به نقطه قوتم.

        خدایا شکرت به خاطر پاسخ به کامنت امروزم که یکی از چیزهایی هست که معمولا توی ستاره قطبیم درخواست میکنم.

        من هم برای شما دوست عزیزم آرزوی موفقیت میکنم.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    ریحانه گفته:
    مدت عضویت: 1967 روز

    به نام خدا

    سلام

    اول یه چیزی رو بگم. نوشتن همین کامنت یه چالشی بود که باید پشت سر میذاشتم و خوشحالم دارم این کار رو می کنم.

    من به همیشه دنبال این بودم که بدونم کار مورد علاقم چیه و همیشه شک داشتم و مبهم بود برام ولی چیزی که یادم داد تمرین دوم این بود که وقتی نگاه خودمو از نتیجه اون چالش بردارم و به مسیری بذارم که میتونم تجربه کنم، اونوقته که مخشص می کنم چه لذتی مد نظرمه و چی رو دوست دارم و با قدم گذاشتن تو اون مسیر چی گیرم میاد و علاقه مند میشم بهش یا علاقه پنهانمو پیدا می کنم. پس همین که تمرکز روی فرایند و مسیر باشه فارغ باعث میشه من با علایق و کاری که میخوام زندگی کنم.

    کاری که این قسمت در نهایت من کردم اول لیست کردن چالش های مهم پیش رو که حل نکردنشون خیلی اذیتم میکنه بود بعد ریشه های مشترک کلیشونو مشخص کردم که چرا نمیتونم حلش کنم (وارد جزییات نشدم همون اول کار) بعد به این فکر کردم که الان از بین اینا کدومشون واجب تره اول بهش رسیدگی کنم؟ یکی رو انتخاب کردم که اگه حلش نکنم بعدا بیشتر حسرتشو میخورم، بعد به سئوالای تمرین دوم جواب دادم که کمکم کنه بهتر بفهمم چرا میخوام چالشمو حل کنم و یه جورایی اهرم رنج و لذتم بشه و بعد قدم های کوچک پیش روم رو که میدیدم برای انجام دادنش تعیین کردم. مورد اخر اینطوری بود که اول سبک شخصیتیم رو در نظر گرفتم که با توجه به اون دوست دارم به چه سبکی قدم اولم رو انجام بدم اینکه جوری شخصی سازیش کنم که به شخصیت و تمایلم به نحوه انجام کارا بخوره خیلی برام مهم بود چون شیوه هایی که بهم نمیخورد رو قبلا که امتحان کردم هیوچوقت براشون انگیزه کافی نداشتم و همیشه ته دلم یه “این مدلی که میخوام نیست” ای اعلام حضور میکرد. پس تصمیم گرفتم قدم اول رو که شیوه انجام اون کار بود با دقت مشخص کنم با توجه به ویژگی شخصیت خودم. قدم بعدی رو مشخص کردن کمترین زمانی که تاحالا اون کار رو انجام داده بودم در نظر گرفتم. بعد با خودم گفتم خب تو تاحالا در کمترین حالت ممکن این مدت این کارو انجام دادی یعنی بقیه مواقع تایم بیشتری به اون کار توی روز اختصاص میدادی (دارم راجب دقیقه ها حرف میزنم) و یه تایم واقع بینانه ای سعی میکنم مشخص کنم براش که هر روز اونقدر زمان به انجام اون قدم اختصاص بدم و بعد بسطش بدم که دیدی تونستی در اون مدت زمان انجامش بدی؟ پس یه ذره بیشترش کنی هم میتونی چون اون زمان که بهت فشار میاورد تونستی و الان دیگه بهت فشار نمیاره و عادی شده پس اون الگوی موفقیت آمیزو بازم میتونی تکرار کنی مثل وزنه زدنه یه جورایی که به مرور وزنه های سنگینتر میتونی بزنی و برات راحت میشه) و هرچی میرم جلوتر مطمئنا قدم های بعدی و بعدی رو جلوی روم میبینم چون به هرحال از پله یک نمیتونی پله صدم رو ببینی هی باید نگاه کنی قدم بعدی چیه و تمرینی که به خودت میدی به مراتب بنظرم با توجه به تغییر تو جزییاتش تغییر میکنه که ادم خودش متوجه میشه.

    پس اینجوری شد که وقتی تعیین کردم اولین کار کوچیکی تاکید میکنم کوچیکی که میخوام در راستای این حل این چالش انجام بدم چیه، بعد که بهش عادت کردم و دیگه سخت نبود برام بعد برم سراغ قدم های کوچیک بعدی همزمان و در راستای با اون. البته قبلش اگه که نمونه هایی از اون چالش به شکل های دیگه تو جنبه های دیگه زندگیم پیش اومده بود که من از پسش بر اومدم رو به خودم یادآوری میکنم که اولا عملکرد خوب گذشتم برای خودم الگویی بشه و دوم اعتماد به تفس، انگیزه و خود باوری و ایده هایی که برای حلش به ذهنم میاد بیشتر بشه. مثل همون تشابه وزنه زدن تو باشگاه و پیشرفتی که مثلا داشتم با مسیر این چالشی که پیش رومه یا نمونه های دیگه که ریشش با این چالش یکی بود ولی از پس اونا براودم. بنظرم این موثر تر از تجربیات بقیس چون دیگه مستقیما خود خودت انجامش دادی خودباوریت چندبرابر بیشتر میشه ولی پیدا کردن الگوهای خارجی هم اگه این مورد اول شد یا نشد بنظرم به شدت موثره توی حل چالش.

    ممنونم که این فرصت رو دراختیارمون قرار دادین که حل مسئله و برخورد با چالش هامونو یاد بگیریم عاشقتونم. خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    مهدی دریس گفته:
    مدت عضویت: 1425 روز

    به نام خداوند مهربان

    سلام استاد عزیز سلام مریم خانم گل

    در ابتدا واقعا از شما ممنونم که چنین فایل های با ارزش و تاثییر گذاری رو در اختیارمون قرار میدید سپاسگزار شما هستم .

    استاد فرمودید که وقتی با چالشی یا مسئله ای روبه رو می‌شویم چه واکنشی از خودمون نشون میدیم؟آیا این نگاه رو داریم که فرصتی هست برای پیشرفت یا اینکه احساس ناتوانی میکنیم و فرار میکنیم

    در جواب باید بگم وقتی انسان روی خودش کار میکنه و ناامید نمیشه و توی مسیر درست ادامه میده یواش یواش متوجه چگونگی کار کردن جهان و قوانین میشه من در گذشته و قبل از ورود به این سایت الهی اصلا تفکرم در مورد اتفاقات و چالش‌های زندگی این بود که خدا برام نخواسته اصلا همه چیز دست خداست اگر الان این مشکل رو دارم خب خدا خواسته و تقدیره منه و کاریش نمیشه کرد با این نوع نگاه مواقعی که هم چالشی نداشتم و همه چیز خوب بود میگفتم ببین اگر خدا برات بخواد همه چیز درست میشه پس عملا من هیچ اقدامی نمیکردم و کل زندگیم برگی بود توی باد که ممکن بود هر طرفی بره ولی زمانی که به لطف شما استاد عزیز با خدای واقعی آشنا شدم و فهمیدم که خدا چیزی جز انرژی مطلق و حاکم برجهان نیست و من هستم که با افکارم این انرژی رو میتونم به نفع یا ضرر خودم در بیاورم دیگه همه چیز عوض شد و من خودم رو خالق صدرصد تمام شرایطم دونستم و یواش یواش توی این مسیر گام برداشتم و به لطف خدا هرروز بهتر و بهتر شدم و هر چی این مسیر رو جلوتر رفتم فهمیدم که اگر چالشی توی زندگیم بوجود بیاد میتونم با صبر با ایمان به خدا با این نگاه که این مسئله اومده که من بیشتر رشد کنم و حرکتم بیشتر بشه و حتما خیر و صلاح من هست و یا اینکه حتما این پاسخ به درخواست من میتونه باشه و حل کردنش باعث میشه من انسان قوی تری بشوم تونستم تا حدود قابل قبولی بر چالش‌های زندگیم پیروز بشم و حتی زمانی که برخی از اون چالش‌ها حتی به نتیجه مطلوب نرسه امیدم رو از دست ندم و بازهم ادامه بدم حتی توی بعضی از مسائل چندین راه رو امتحان میکنم و هیچکدوم نتیجه نمیده ولی خودم رو سرزنش نمیکنم و بازهم راههای بیشتری رو امتحان میکنم اینم بگم که تمام این اصول و پیروی از اونها رو من از شما استاد عزیز یاد گرفتم.

    تمرین : استاد فرمودید که چه مسئله ای داریم که بجای حل کردنش داریم ازش فرار میکنیم

    مرحله اول؛ مسائل زیادی توی زندگیمون هست که باید حل بشه ولی همیشه یکیش مهمتره و میتونه با حل شدنش چندتا مسئله دیگه هم بطور خودکار حل کنه مسئله ای که من مدتها درگیرش هستم و قلبا دوست ندارم انجامش بدم غیبت کردن هست که خودم دوست ندارم اینکار رو بکنم ولی توی جمع دوستانه یا همکارهام یا جمع های خانوادگی که قرار میگیرم چون اکثریت این کار رو انجام میدن ناخواسته وارد میشم و من هم مثل اونها میشم و شروع به غیبت کردن میکنم ویه جوری شده که تاثیری منفی خیلی زیادی میگیرم چون منی که میدون قانون چیه و میدونم قانون خواسته و ناخواسته نمیشناسه و میدونم با غیبت کردن دارم فرکانس بد میفرستم و عواقب این فرکانس تجربه بد هست پس باید خودم بتونم بر این مسئله غلبه کنم و هرجور شده انجامش ندم.

    مرحله دوم؛ غیبت نکردن به معنای فرکانس بد نفرستادنه و میتونم افکارم رو به سمت خوبیها جهت بدم میتونه تمرینی باشه که خودم باشم و با دیگران هم جهت نشم و افکار خودم رو داشته باشم و دیگران رو بیشتر دوست داشته باشم جهان رو جای بهتری کنم اعتماد به نفسم رو افزایش بدم،میتونم توی جمع های بهتری وارد بشم و کلی چیز مثبت و پر انرژی جدید دریافت کنم و روحیه بهتری داشته باشم دیدگاهم نسبت به بقیه خیلی بهتر میشه دیگه نگران حرف بقیه نیستم چون به مرور یاد میگیرم و باور میکنم منی که غیبت نمیکنم و کسی رو قضاوت نمیکنم دیگران هم با من همین شکلی هستند خیلی احساس خوبی میگیرم از خوب بود دیگران،فرکانسهام مثبت میشه و میتونه باورهام رو تقویت کنه که همیشه مثبت نگر باشم و از همه مهمتر کانون توجه ام بر نکات منفی نیست چون اساس غیبت بد و بدگویی هست‌.

    مرحله سوم ؛

    باید یه سری اقدامات عملی انجام بدم که به بخش های کوچک تقسیم کنم و انجام بدم توی قدم اول میتونم توی هر جمعی قرار نگیرم و اگر به هر دلیلی مجبور شدم که اونجا باشم یه دلیلی پیدا کنم و محل رو ترک کنم جوری که بی احترامی نکرده باشم و توی قدم بعدی بتونم موضوع رو آگاهانه تغییر بدم و به جهت خوب ببرم،میتونم در صورتی که از من در مورد موضوع نظر خواسته شد هم رنگشون نشم و نظر مثبت و خوبی داشته باشم تا بقیه هم تشویق بشن و کلا فضا مثبت بشه و اگر توی این مسیر احیانا ناخواسته اشتباه کنم ناامید نشم و بدونم این بخشی از راه هست و باید فقط ادامه بدم.

    استاد عزیز بینهایت سپاسگزارم از شما که باعث شدید در مورد چالشی که مدتها داشتم بیام و بنویسم و تمرکز کنم بر حل مسائلم و بهبود بدم خودم رو قدمی به سوی خوبی و آرامش بردارم به لطف خدا و کمک‌های شما شروع میکنم و به امید خدا میام و از نتایج و اقداماتی که کردم براتون مینویسم فعلا خدا نگهدار

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    حسین نسب كمال گفته:
    مدت عضویت: 3965 روز

    سلام استاد

    برای من دقیقا چالش خود زبان انگلیسی هست که سالهاست دارم ازش به روشهای مختلف فرار میکنم چند وقتی هست در

    پاسخ به یکی از سوال فانوس دریایی(آیادر طول روز برای هدف اصلی امسالت کاری انجام دادی؟) هر روز در دفترم برای خدا

    می نویسم (من از سالها پیش آرزو داشتم زبان انگلیسی آموزش ببینم و یاد بگیرم اما هیچ وقت نتوانستم این اتفاق را خلق

    کنم و ادامه بدهم ) و هر روز دعای من این بوده وهست که خدایا منو در این مسیر زیبا قرار بده تا بنوانم خوب یاد بگیرم و آموزش ببینم.

    و العان که این فایل را داشتم گوش می دادم دقیقا خدا داره منو راهنمایی میکنه که از این روش میتوتی به هدفت برسی.

    سالهاست که پیام آور زندگیها شدی و زندگی ها خلق کردی .

    در کنار مریم خانم عزیز شاد . سالم . ثروتمند و سعادتمند در دنیا و اخرت باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    مهدی دریس گفته:
    مدت عضویت: 1425 روز

    به نام خداوند مهربان

    سلام استاد عزیز سلام مریم خانم گل

    در ابتدا واقعا از شما ممنونم که چنین فایلهای با ارزش و تاثیر گذاری رو در اختیارمون قرار میدید سپاسگزار شما هستم

    استاد فرمودید که وقتی با چالشی یا مسئله ای روبه رو می‌شویم چه واکنشی از خودمون نشون میدیم؟آیا این نگاه رو داریم که فرصتی هست برای پیشرفت یا اینکه احساس ناتوانی میکنیم و فرار میکنیم

    در جواب باید بگم وقتی انسان روی خودش کار میکنه و ناامید نمیشه و توی مسیر درست ادامه میده یواش یواش متوجه چگونگی کار کردن جهان و قوانین میشه من در گذشته و قبل از ورود به این سایت الهی اصلا تفکرم در مورد اتفاقات و چالش‌های زندگی این بود که خدا برام نخواسته اصلا همه چیز دست خداست اگر الان این مشکل رو دارم خب خدا خواسته و تقدیره منه و کاریش نمیشه کرد با این نوع نگاه مواقعی که هم چالشی نداشتم و همه چیز خوب بود میگفتم ببین اگر خدا برات بخواد همه چیز درست میشه پس عملا من هیچ اقدامی نمیکردم و کل زندگیم برگی بود توی باد که ممکن بود هر طرفی بره ولی زمانی که به لطف شما استاد عزیز با خدای واقعی آشنا شدم و فهمیدم که خدا چیزی جز انرژی مطلق و حاکم برجهان نیست و من هستم که با افکارم این انرژی رو میتونم به نفع یا ضرر خودم در بیاورم دیگه همه چیز عوض شد و من خودم رو خالق صدرصد تمام شرایطم دونستم و یواش یواش توی این مسیر گام برداشتم و به لطف خدا هرروز بهتر و بهتر شدم و هر چی این مسیر رو جلوتر رفتم فهمیدم که اگر چالشی توی زندگیم بوجود بیاد میتونم با صبر با ایمان به خدا با این نگاه که این مسئله اومده که من بیشتر رشد کنم و حرکتم بیشتر بشه و حتما خیر و صلاح من هست و یا اینکه حتما این پاسخ به درخواست من میتونه باشه و حل کردنش باعث میشه من انسان قوی تری بشوم تونستم تا حدود قابل قبولی بر چالش‌های زندگیم پیروز بشم و حتی زمانی که برخی از اون چالش‌ها حتی به نتیجه مطلوب نرسه امیدم رو از دست ندم و بازهم ادامه بدم حتی توی بعضی از مسائل چندین راه رو امتحان میکنم و هیچکدوم نتیجه نمیده ولی خودم رو سرزنش نمیکنم و بازهم راههای بیشتری رو امتحان میکنم اینم بگم که تمام این اصول و پیروی از اونها رو من از شما استاد عزیز یاد گرفتم.

    تمرین : استاد فرمودید که چه مسئله ای داریم که بجای حل کردنش داریم ازش فرار میکنیم

    مرحله اول؛ مسائل زیادی توی زندگیمون هست که باید حل بشه ولی همیشه یکیش مهمتره و میتونه با حل شدنش چندتا مسئله دیگه هم بطور خودکار حل کنه مسئله ای که من مدتها درگیرش هستم و قلبا دوست ندارم انجامش بدم غیبت کردن هست که خودم دوست ندارم اینکار رو بکنم ولی توی جمع دوستانه یا همکارهام یا جمع های خانوادگی که قرار میگیرم چون اکثریت این کار رو انجام میدن ناخواسته وارد میشم و من هم مثل اونها میشم و شروع به غیبت کردن میکنم ویه جوری شده که تاثیری منفی خیلی زیادی میگیرم چون منی که میدون قانون چیه و میدونم قانون خواسته و ناخواسته نمیشناسه و میدونم با غیبت کردن دارم فرکانس بد میفرستم و عواقب این فرکانس تجربه بد هست پس باید خودم بتونم بر این مسئله غلبه کنم و هرجور شده انجامش ندم.

    مرحله دوم؛ غیبت نکردن به معنای فرکانس بد نفرستادنه و میتونم افکارم رو به سمت خوبیها جهت بدم میتونه تمرینی باشه که خودم باشم و با دیگران هم جهت نشم و افکار خودم رو داشته باشم و دیگران رو بیشتر دوست داشته باشم جهان رو جای بهتری کنم اعتماد به نفسم رو افزایش بدم،میتونم توی جمع های بهتری وارد بشم و کلی چیز مثبت و پر انرژی جدید دریافت کنم و روحیه بهتری داشته باشم دیدگاهم نسبت به بقیه خیلی بهتر میشه دیگه نگران حرف بقیه نیستم چون به مرور یاد میگیرم و باور میکنم منی که غیبت نمیکنم و کسی رو قضاوت نمیکنم دیگران هم با من همین شکلی هستند خیلی احساس خوبی میگیرم از خوب بود دیگران،فرکانسهام مثبت میشه و میتونه باورهام رو تقویت کنه که همیشه مثبت نگر باشم و از همه مهمتر کانون توجه ام بر نکات منفی نیست چون اساس غیبت بد و بدگویی هست‌.

    مرحله سوم ؛

    باید یه سری اقدامات عملی انجام بدم که به بخش های کوچک تقسیم کنم و انجام بدم توی قدم اول میتونم توی هر جمعی قرار نگیرم و اگر به هر دلیلی مجبور شدم که اونجا باشم یه دلیلی پیدا کنم و محل رو ترک کنم جوری که بی احترامی نکرده باشم و توی قدم بعدی بتونم موضوع رو آگاهانه تغییر بدم و به جهت خوب ببرم،میتونم در صورتی که از من در مورد موضوع نظر خواسته شد هم رنگشون نشم و نظر مثبت و خوبی داشته باشم تا بقیه هم تشویق بشن و کلا فضا مثبت بشه و اگر توی این مسیر احیانا ناخواسته اشتباه کنم ناامید نشم و بدونم این بخشی از راه هست و باید فقط ادامه بدم.

    استاد عزیز بینهایت سپاسگزارم از شما که باعث شدید در مورد چالشی که مدتها داشتم بیام و بنویسم و تمرکز کنم بر حل مسائلم و بهبود بدم خودم رو قدمی به سوی خوبی و آرامش بردارم به لطف خدا و کمک‌های شما شروع میکنم و به امید خدا میام و از نتایج و اقداماتی که کردم براتون مینویسم فعلا خدا نگهدار

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: