ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 2 - صفحه 56
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/02/abasmanesh-1.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-02-04 20:39:222024-02-14 06:06:02ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 2شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام
من در برخورد با چالش هایی که راهکار رو میدونم تنبلی می کنم و اونا رو عقب میندازم البته اینم بگم یکی از اونا ساخت یه دستگاهی هستش که نیمه کاره مونده ولی اگه تمومش کنم خیلی درآمد منو افزایش میده ولی چون تا ساعت 10 شب کار میکنم احساس میکنم از لحاظ بدنی و ذهنی خیلی خسته هستم و نمیتونم روی ساخت اون تمرکز کنم اصلا دیگه وقتی هم نمیمونه
ولی در برخورد با چالش هایی که راه حل اونا رو نمی دونم اول یکم احساس ناتوانی میکنم چون اصلا نمیدونم باید از کجا شروع کنم مثلا به دلیل فاصله 75 کیلومتری محل کارم از خونه واقعا به یه ماشین نیاز دارم که اصلا هیچی به ذهنم نمیرسه که واسش انجام بدم
ولی اینطوری هم میشه به این چالش ها نگاه کرد:
اگه وارد تکمیل کردن اون دستگاه بشم فارغ از نتیجه چقدر احساس خوبی پیدا می کنم حداقل دیگه شرمنده خودم نیستم چقدر چیز یاد میگیرم که بقیه بلد نیستن و این چیز ها چقدر میتونه جاهای دیگه هم به کار من بیاد
(البته گاهی این فکر غلط و محدود کننده به ذهنم میرسه که چقدر تو باید روی این دستگاه تلاش فیزیکی و فکری و مالی کنی تا اون رو عیب یابی کنی و سر و سامان بدی بعد که دیگه بدون نقص کار کرد اولی رو که بفروشی یکی میاد همون رو کپی میکنه و خیلی راحت نتیجه اون همه زحمت رو به باد میده)
اگه من اون دستگاه رو تموم کنم در صنف خودم چقدر برجسته تر و متمایز تر میشم
چقدر حرفه ای تر میتونم به مشتریان خودم خدمات درجه یک ارائه بدم و…
واسه تقسیم کار به قسمت های کوچک هم ابتدا باید قطعاتی رو که ساختم مونتاژ کنم
بعد دستگاه رو واسه تست راه اندازی کنم چون طبق نقشه و تئوری همه چیز باید درست کار کنه ولی همیشه یه سری ریزه کاری ها هست که خودشون رو از چشم کسی که کننده کار نیست مخفی میکنند ولی وقتی دست به کار میشی اونا رو میبینی و میفهمی اینا همون فوت کوزه گریه این کاره
ممنون از راهنمایی های ارزشمندتون
در ضمن با این جمله هم خیلی حال کردم که گفتید نباید چالش ها رو مجازات گناهان خودمون بدونیم
راستش چند وقتیه با یکی همکار شدم که فوق العاده انسان پاکی هستش ولی همیشه اینو میگه که اگه یه جا مسئله ای واست پیش اومد بدون یه جا خطا کردی منم کم کم داشت باورم میشد
ممنون از اینکه خیلی به موقع نگرش من رو به مسائل زندگی اصلاح کردید
سلام و وقت بخیر به استاد عزیز و دوستان خوبم
سوال اول در مورد روبه رو شدن با چالش ها ؛
من تو این مورد قبلا خیلی مقاومت داشتم و با کوچکترین اتفاق یا تغییر و پیشامدی کلا بهم میریختم ،
ولی الان چند روزه که تو این جلسه که در مورد چالشه موندم و فرصت جواب دادن به سوال و انجام دادن تمرین هاش برام پیش نیومده فقط چندبار گوش کردم تا الان ،
خوب من چند روزه که با یک چالشی درگیر شدم و حل شدنش چهار پنج روز از وقت و انرژی و حال خوب منو درگیر کرد تا به امروز که هزاران بار شکر که حل شد .
درمورد کارم و ابزار کاریم بود ؛
نزدیک پنج روزه که چرخ خیاطیم تنظیمش بهم خورده بود و هرکار میکردم دوخت نمیکرد پارچه مو همه چی رو میدوخت الا پارچه ای که خریدم و ازش متراژ زیاد دارم واسه تولید عیدم
خوب کارام به خاطر مسافرتی که ده روز پیش رفتم کلی عقب افتاد و به اینکه هم خیاطی دارم هم خونه تکونی عید اصلا فکر نکرده بود و سفرمم یک هفته طول کشید ، و وقتی هم که اومدم دیدم کلی کار واسه انجام دادن دارم و اینم میدونستم که دستم یک خورده کنده و خیلی حساس ترم تا اینکه شروع کردم و یکی دوتا کار رو دوختم و دیدم یکهو چرخم کار نمیکنه و هرچی تلاش کردم درست نشد اون تعمیرکار چرخ که میشناختمش هم گوشی شو برنمیداشت و بردن چرخ هم به مغازش برام مشکل بود خلاصه که همسرم کلی تلاش کرد و به چند نفرم زنگ زد ولی خبری نشد .
منم کارام مونده و سفارش جدیدم که گرفتم و چرخ کار نمیکنه و اولش چند ساعتی حالم رو بد کرد ولی سعی کردم بی توجهی کنم و بهش به دید یک چالش نگاه کنم و با خودم گفتم که هر اتفاقی که بیوفته به نفع منه و خلاصه نشونه هم از سایت گرفتم و دوباره همین جمله برام اومد و تمرین های جلسه قدم 12 اومد ، که من برج قبل دوره ام تموم شده بود و یکسالش کامل شد ولی هنوز من قدمم رو کامل نکرده بودم چون به برنامه ی مسافرتم و خیاطی های عیدم و خونه تکونی هم برخورد کرده بود و راستیتش تمرین هام برام کمرنگتر شده بودن و نشونه اومد که بیشتر وقت بزارم و قدمم رو کامل کنم و منم سعی کردم تمرکزم رو بزارم روی 12 قدم و این دوره ذهنیت قدرتمند کننده که دارم تمرین هاشو انجام میدم و یکم از خونه تکونی و دیدم که فرصت هم کمه و به ماه رمضون هم برخورد میکنه و هوام برعکس همش برفی و بارونی شده و من باید زودتر شروع کنم و این باعث شد که من تمرکزم رو از روی چرخم و خیاطی بردارم تا اینکه امروز معجزه وار خودش درست بشه و صبح که همسرم برای اخرین بار رفت سراغش دید که داره کار میکنه و خود به خود راه افتاده و خوبه فقط یک ماکو جدید هم براش بگیرم کاملا مشکلش حل شده است
و من همون لحظه که فهمیدم اولین چیزی که به ذهنم اومد و به زبون اوردم این بود که چون من تمرکزم رو از روش برداشتم و باورکردم که هر اتفاقی که برام بیوفته به نفع منه و حالم رو خوب نگه داشتم همه چی خودش حل شد (:
خدایاشکرت خدایا شکرت خدایا شکرت ..
این چالش برام کلی درس و تجربه و آگاهی های جدید داشت باعث شد ابزار کارم رو بهتر بشناسم و برای حل کردن مشکلم کلی پیگیر باشم ویدیو اموزشی ببینم و کلی درس های جدید بگیرم و بیشتر رشد کنم ، الهی شکرت .
به جرات میتونم بگم که رفتارم در مورد روبه روشدن با چالش ها و مساعل زندگی ،
و همچنین حساسیتم تو خرید ها و جزییات یک وسیله جدید ، در واقع همون وسواس داشتنم کمرنگ تر شده و الان دیگه خیلی به خودم سخت نمیگیرم و بهتر باهاش کنار میام و میخوامش ولی بازم کلی جای رشد و پیشرفت داره هنوز .
خدایاشکرت برای همین تغییرات ریز و جزعی که هربار داره درونم به وجود میاد و جونه میزنه (:
سپاسگزارم از زحمات شما استاد خوب و دوست داشتنی ..
وقتی به یه مسئله ای برمیخورم اولش کلافه ام بعد که یه کم ارومتر شدم اخه چطور میشه حل کرد و از خداوند میخوام هدایتم کنه بارها بارها جوری هدایتم کرد با ذهن منطقیم میگفت راه اشتباه ولی سپردم خودمو به خدا و اون راه رفتمو نتیجه اش برای من خیر شد
یه اتفاقی چند مدت پیش برام افتاد این یه پروژه گرفته بودم خیلی مهم بود همون اول پروژه لپ تاپم خراب شد هزینه تعمیرشم زیاد بود بر خلاف دفعات قبل من اروم بودم به طور معجزه اسا پول لپ تاپم جور شد من هیچ پولی نداشتم و خداوند میدونست پروژه ام خیلی سنگینه من با لپ تاپ خراب نمی تونم ادمهایی سر راه من قرار داد و بعد اون پروژه که عالی پیش رفت و پیشنهاد کار عالی گرفتم و خدارو هزاران مرتبه سپاسگزارم همیشه میگم کار خوب خدا درست میکنه
سوال دوم
چه چالش و ترس ازش فرار میکنید
من میدونم برای پیشرفت کاریم باید نرم افزار افتر افکت یاد بگیرم سال 97 کلاسشو رفتم تمام فیلمهای اموزشیشو دارم ولی برای اینکه سیستم بسیار قوی نداشتم برای تمرین کردن هر دفعه خواستم برم سراغش بهانه اوردمو نرفتم و به قول استاد اشغالهارو ریختم زیر مبل و الان این موقیت برای من فراهم
من نرم افزار افتر افکت یاد بگیرم چقدر پیشرفت میکنم و چقدر درامدم بیشتر میشه چقدر توانایهام بیشترمیشه وچقدر خودم ذوق میکنم خلق میکنم چیزی که تو فکرمه این همه سال نرفتم سراغش پیشرفت خاصی نکردم الان میخوام برم سراغش و به خودم ثابت کنم میتونم
قسمت سوم
تو مرحله اول نصب کنم نرم افزار افتر افکتو
قدم بعدی رجوع کنم به فیلمهای اموزشیم پله به پله نگاه کنم تمرین کنم
قدم سوم تو یتویوب هم فیلمهای اموزشیشو نگاه کنم
قدم چهارم هم کارهایی موشن گرافیکی که انجام میشه رو ببینم و تو اون سطحی که یاد گرفتم پروژه درست کنم و رندر بگیرم تا اعتماد به نفسم بالاتر بره
و بعدش یاد بگیرم از اسکریپتهای اماده چطور استفاده کنم تو کارهام توکل به خدا مراحل بعدی بهم میگه در مسیر
سپاسگزارم ازتون استاد هر کلمه ایکه میگفتید مسیر خواستمو برام روشن تر کردید توکل به الله شروع میکنم
امروز 7اسفند 1402
سلام خسته نباشید
خب من هر موقع با چالش رو به رو میشم سعی میکنم اون چالش رو حلش کنم البته اگه چالش بدی باشه مثل قطع ارتباط با دوستان ناباب یا یه رابطه بد و بقیه چیز ها…اصلا خودم رو درگیرش نمیکنم و سعی میکنم خودم رو از اون قضیه دور کنم و فقط به خواسته هایم فکر میکنم
البته که هنوز به طور کامل نمیتونم ولی 80درصد میتونم این کار رو کنم که فقط به خاطر باور های خوبم هست که ممنونم از استاد و خدای مهربانم
حالا بریم سراغ چالش های خوب
خب من بیشتر کارم (محیط کاریم ) باید از مغزم استفاده کنم تا بدنم که باعث شده من با چالش های زیادی روبه رو شدم البته من اونجا شاگرد هستم و هنوز به طور حرفه ای کار نمیکنم ولی باور دارم که حرفه ای میشم
یکی از این چالش ها که مهمترین چالش برای من هست یاد گرفتن دستگاه cnc است که واقعا چالش سختی هست و همیشه در حال تلاش هستم که پیشرفت کنم
من وقتی که باید چیز مهمی رو یاد بگیرم همیشه استرس دارم که همین استرس باعث شده نتونم خوب یاد بگیرم که همیشه دارم با تلاش تقریبا بهش غلبه میکنم
این طور چالش های سخت رو من خیلی دوست دارم چون باعث میشه پیشرفت زیادی داشته باشم
و یا وقت هایی که اون چالش باعث شده من تحقیر یا ناراحت شم
در این طور مواقع من خیلی بیشتر تلاش میکنم که باعث شده از همیشه بهتر باشم تو اون موقع
خب این نوع چالش ها هم اگه درست نتونی کنترلش کنی لهت میکنه که اونم حاصل تمرین های زیاد و باور های خوب هست یاد جمله استاد افتادم که گفت تضاد ها باعث رسیدن به اهدافت میشه
البته که من همیشه سعی کردم بدون اینکه در شرایط بدی قرار بگیرم پیشرفت های زیادی بکنم
در کل من در مواجه با چالش ها روی باز هستم و به استقبالشون میرم یادتون باشه فقط چالش های که باعث میشه پیشرفت کنم یا ازشون درس بگیرم
تو کامنت بعدی میرم سراغ تمرین
مرسی استاد به خاطر این سلسله فایل و ممنونم خانم شایسته
خدایا شکرت
غیر ممکن فقط یک پندار است
سلام به استاد مهربانم
اخ که چه کنترل ذهنی از من میبره اومدن اینجا و کامنت گذاشتن و انجام تمرین ها
توی کامنت قبلی یکی از درسهام این بود که کمالگراییم رو کنترل کنم و نوشته بودم که نمیدونم چطوری باید انجامش میدم اما مینویسم تا هدایت شم به مسیرش
دقیقا توی فایل دوم که این فایل باشه من حس کردم تمامی چیزهایی که میگید برای کنترل کماگرایی من هست
و جالبیش این هست 2بار این فایلو گوش داده بودم نکات فایل قبلیو مرور کرده بودم و..اما مقاومت داشتم برای انجام تمرینش و از زیر اونم درمیرفتم
خداروشکر امروز خیلی عالی تمرینم رو انجام دادم داخل دفترم
فقط یه سری نکات هست که اومدم اینجا برای خودم بنویسم
چالش های من 2دسته شدن..یه سری هاشون راهکار داشتن که نوشتم و اتفاقا به صورت روزانه ای تبدیل کردم کارهارو(مثل اموزش زبانم که غول بود برام انجامش و نتیجع گرا بودم سرش و هربار با ناامیدی بیخیالش میشدممثل پیشرفت مالی نداشتنم که با اگاهی از این که نیازه به کارکردن روی باورهای ثروت سازه اما همیشه تعویقش انداختم بی دلیل و ترسیدم از اینکه نکنه شروعش کنم و ول کنم و..و همچنین اموزش دیدن در حیطه ی کاریم هست که قرار شد نیم ساعت اموزش ببینم برای تولید محتوا و اینستاگرام در کنار کار کردن روی باورهای ثروت ساز و اقداماتم رو بالا ببرم(البته اینارو تماما با دلایل قانع کننده برای خودم نوشتم که دقیق بدونم با انجامش چقدر بهتر میشم و..)
دسته ی دوم از چالش هام اونایی هستن که اومدن جدی جدی بهم درس یاد بدن و بهبودم بدن که چندتاشون رو فعلا نمیدونم چطور باید حلشون کنم و چه درسی باید ازشون بگیرم( مثل جای نامناسبی که مدتیه مجبوریم زندگی کنیم توش یا تنها موندن خواهرم تو خونه و…) که سپردمش به خدا پاسخ رو و فقط میخوام توی همین شرایط هم تمام سختی هام رو از بالا بهشون نگاه کنم..خودم رو بهبود بدم..و سپاسگزار همین وضعیت هم باشم و نکات مثبتش رو ببینم که البته کار بسیار سختیه اما انجامش من رو از بدنه ی جامعه جدا میکنه و میشم بنده ی محبوب خدا( همین الان این رو هم فهمیدم که یه کوچولو هم دارم امتحان خدا میبینم اینارو..نمیدونم)
و چالش هایی دیگه از قبیل اینکه مدام دست و پاهام سردن.متوجه شدم گردش خونم مناسب نیست و این بخاطر پوسچر غلط بدنمم هست که برنامم اینه امشب برم یک سری تمرین برای خودم بچینم تا انجامشون بدم..هم برای پاسچر بدنم و هم پوستم که از درون باید درست بشه
و خب همین پاسچر غلط و خون رسانی درست نشدن به بعضی جاهاهم باعث میشه انرژی های منفی اونجا جمع بشن و میخوام کامل برطرفش کنم
اینجوری خود به خود 2تا چالش دیگمم حل میشن..مورد اول تمایل زیادم به خوابه و مورد دوم انرژی کم داشتن برای انجام دادن همه کارهام
که اینها کم کم درست میشن و نباید انتظار یهویی نتیجه دیدن داشته باشم..فقط سعی کنم لذت ببرم از این اقدامات کوچیک روزانه
و چالش آخر هم که نیاز به باورهای منطقی برام داره..چند بعدی نبودنه..اینکه هیچ وقت نتونستم به صورت مداوم چندتا کارم رو باهم جلو ببرم..مثال میزنم..کار کردن همزمان گیتارزبانپول دراوردنورزش کردنکار کردن روی خودم_کار کردن روی خودم و اموزش دیدن و کتاب خوندن
که باورم اینه نه..فقط کسایی میتونن تمامی این هارو هندل کنن که از بچگی چند تاکارو باهم انجام دادن
میدونم که با بهبود کمالگراییم و افزایش انرژی جسمانیم تو این زمینه هم بهتر خواهم شد اما هیچ باور منطقی پیدا نکردم برای ذهنم که من هم میتوانم
و میگم شاید اشتباهه اصلا..و بهتره 2الی3تا کا رو تمرکزی انجام بدم
خوشحال میشم اگر راهکاری دارید برام بنویسید و بگین کدوم دیدگاه درسته و اگر درسته چطور برای ذهنم منطقیش کنم
عاشقتونم
سلام،ببین تو موقعی که میخوای یک کار رو انجام بدی باید تمام تمرکزت رو روی همون کار بگذاری یه مثال میزنم به خودت جواب بده و میفهمی آیا تو میتونی هم تلوزیون نگاه کنی و هم سرت تو گوشی باشه ،وقتی که تمرکزت رو روی یک کار میگذاری نتایج بی نظیری میگیری. موفق باشی
هر آنچه دارم از آن خداست
سلام خدمت استاد عباس منش عزیزم و مریم خانم شایسته پر از انرژی و دوستان هم فرکانسیم انشالله که همیشه حالتون خوب و عالی ترین باشه
در مورد سوال اول
من خودم به شخصه قبلا در برخورد با چالش ها جا میزدم و رها میکردم و چه بسیار چالش ها که علاوه بر اینکه دوام نیاوردم بلکه من رو له کرد
ولی الان چند مدتی هست نزدیک به دوسالی هست که سعی کردم مسیولیت کار خودم رو قبول کنم و از چالش درس بگیرم و بشه سکوی پرتاب من برای رسیدم به اهدافم و کل تلاشم این هست که در بخورد به چالش ها صبوری خودم رو حفظ کنم تا اینکه بهترین تصمیم بگیرم
من از چند وقت پیش چند چالش داشتم که دارم با توجه با اولویت یکی یکی حلش میکنم
اولش درست کردن حساب های کاری بود که شده بود کوهی از درگیری ذهنی و ….
دومیش سلامتی و درگیر شدن کبدم بود که حسابی چرب شده بود و کل سلامتی رو به خطر انداخته بود ….
سومی خطم هست که هر وقت نگاش میکنم حتی بعضی از موارد. خودم هم نمیتونم بخونم
چهارم یادگیری زبان انگلیسی هست …
این 4 تا از مواردی هست که دوست دارم روش کار کنم
البته شماره 1و2. چند ماهی هست شروع کردم و تا دلتون هم بخواد نتایج بزرگ و عالی گرفتم
از آرامش ذهن و کسب ثروت تا احساس خوب داشتن و عشق بیشتر به زندگی
الان چالش بعدی که که میخوام انشالله حل بشه
چالش خطم هست …
خب با شروع کردن برای حل این چالش در مسیر موارد خوبی که برام اتفاق میوفته این هست که همین که شروع میکنم برای تغییر خطم چون قبلاً هم این کار رو کردم. احساسم هم خوب میشه و ذهنم آرام میشه و چقدر اعتماد به نفسم بیشتر میشه برای انجام دادن کارهای دیگه ای که دارم انجام میدم دلیل هم دارم
مثلاً یه کار رو انجام دادم میخوام وسطش یه نوشته رو انجام بدم ولی آنقدر این خط زشت من روی مخم هست که حتی تمرکز روی کارهای دیگه هم که دارم میریزه به هم ولی برعکسش باعث میشه که حالم اکی باشه و بهتر و عالی تر برخورد. کنم
کلا با انجام شدم این چالش در مسیرم پر هست از نعمت نعمت هایی که تا دلتون بخواد از آرام شدن ذهنم به سمتم میاد
وقتی این کار انجام بشه اعتماد به نفسم بهتر نیست و خود به خود توکلم بهتر و بیشتر میشه
خود حل این چالش بهترین مهارت هست ولی خوب وقتی که این اتفاق بیوفته اد حتی جاهایی که قرار هست با نوشتن حرفی برای گفتن داشته باشم من هم شرکت میکنم و چه مهارت عالی زیبایی که از کل این چالش به من میرسد
توانایی های که باعث میشه بیدار بشوند زیاد هستند چون میرم سراغ حل این چالش. خود به خود ذهنم میگه بافی چالش هم حل شدنی هست
من میگم وقتی در مسیر قرار بگیرم تنها به این دلیل که حال خودم خوب میشه زندگیم سراسر احساس خوب و پشت بندش ثروت و…. اتفاق میوفته
الان برای شروع کردن به حل این چالش من یه کلاس تصویری خط از قبل دارم و دوست دارم بازهم با همون برم جلو …..و اینکه میخوام روزانه هر روز صبح یک درس رو شروع کنم ولی پیوسته و منظم شده باشه در حد نیم ساعت برای این موضوع وقت بزارم
من ایمان دارم با شروع کردن به حل این چالش آنقدر اتفاقات عالی براین رقم بزنه که حتی خودم هم شک بشم و تبریک بگم به خودم.
همین طور که حل چالش های شماره یک و دو این اتفاق ها برایم افتاد و هر روز داره بهتر و بهتر میشه
خدایا هزاران مرتبه شکرت بابت وجود استاد عباس منش عزیزم و مریم خانم شایسته پر از انرژی و دوستان هم فرکانسیم که هستید و آنقدر خوب و عالی داریم زندگیمون رو مرتب و هدفمند و… میکنیم
خدایا هزاران مرتبه شکرت
وقتی چالشی پیش میاد من فرار میکنم از مسئله و اگه هم فرار نکنه خیلی برام سخته حل کردنش
چالش: یادگرفتن ادیت و درآمد کسب کردن ازش،
اعتماد ب نفسم زیاد میشه دستم تو جیب خودم میره و اعتبار پیدا میکنم ، مهارت ارتباط بیشتر میشه و میتونم مهارت پروژه زندگی پیدا میکنم
قدم اول: روزی یه ساعت تمرین کردن و دیدن ادیت های دیگه و ایده گرفتن
قدم دوم درست کردن پیج اینستا و گرفتن فیدبک ها
قدم سوم : درست گردن پیج یوتیوب
قدم 4 : تمرین و تمیز روزانه
بنام خدا
سلام به همه عزیزان
سوال اول:
واکنش من موقع چالش ها:
خب حدود 50 درصد مواقع کمی بهم میریزم.
خیلی دقت کردم دلیل اصلییش هم بخاطر اینه که خیلی از چالش ها و مسائل بخاطر نداشتن موقعیت مالی بهتره ، یعنی اگر چالش ها رو به دو دسته مالی و غیر مالی تقسیم کنم:
اون مواردی که شرایط مالی درس دخیل هست منو بیشتر بهم میریزه
اما موارد دیگه رو بهتر میتونم کنترل کنم
مرحله اول:
چالش های که ازش فرار میکنم:
1 :
یک موضوع مهم رو میگم
یک مسئله ای هست راجب ارث و میراث خانواده پدری که سالهاست حل نشده
و من با این نگرش که :
_یک آدم موحد دنبال ارث نیست و نگاهش به خداست
_ نه من باید خودم بتونم موقعیت مالی خوبی رو بوجود بیارم و نگاهم به ارث نباشه
_ استاد در دوره ثروت گفته: نباید دنبال ارث و میراث باشی
و….
با این تفکرات ازش فرار میکردم
اما همین چند روز پیش بود که دوباره این موضوع بین خانواده پدری مطرح شد و از اونجایی که بعضی ها مخالف و تعدادی موافق هستند کار به توافقی نمیرسه و باید جور دیگه ای حل بشه….
خب از اونجایی که من ناخودآگاه از این موضوع فراز میکردم و ترس داشتم که نکنه اونا ناراحت بشن از اینکه من طلبم رو طلب کنم ، با اون نگرش ها که بالا توضیح دادم ازش فرار میکردم و خودمو میکشیدم کنار ….
اما بلاخره آدم یه جایی به خودش میاد
و من چند روز دارم کار ها رو به شکل قانونی انجام میدم و قراره یک سفر کاری برای همین موضوع داشته باشم …
خدا هم یک وکیل مهربان سر راهمون قرار داده که راحت پیش بریم و دیگه خودمون حلش کنیم …
میخوام اینو بگم کج فهمی ها آدمو عقب میندازه
کی گفته نباید ارثت رو طلب کنی؟؟؟؟
من از بس شنیدن آدم باید موحد باشه و از اینجور حرف ها سالها به این قضیه ورود نکردم
همش میگفتم
نه من باید نگاهم به خدا باشه مشرک نشم
من نباید دنبال کار ارثیه برم و نباید دخالتی کنم ….
اما نتیجه چی شد؟؟
فشار های مالی بیشتر به خودم و محرومیت خودم از رفاه بیشتر
البته این مقدارش خیلی نیست
اما موضوع اینه که یک مرز باریکی هست بین عزت نفس و شرک
یعنی یه جاهایی فکر میکنی راهت درسته و نمیخوای مشرک باشی
اما نه
تو عزت نفس نداری
دقیقا همین مصداق خودمه
و یکی از مهم ترین موانع هم این بود که فکر میکردم راهی نیست
و نمیشه حلش کرد
اما وقتی با وکیل صحبت کردم متوجه شدم چقدررر اشتباه فکر میکردم
و فقط بخاطر اینکه یه سری ها بخاطر منافع خودشون به دزوغ گفته بودن حل شدنی نیست، حرفشون رو باور کردم و نرفتم خودم پیگیر کارم بشم….
واقعا عزت نفس همه چیزه
عزت نفس باعث میشه هرکی هرچی گفت نپذیری و خودت بخوای به حقیقت برسی
هیچ کدوم از دوستان راجب مسائل ارث و میراث توضیحاتی ندادم که الگو بگیرم ازشون که راهم اشتباه نرم
خواهش میکنم دوستان این کامنت رو بخونن به درد خیلیا میخوره
کج فهمی ها رو باید بگیم که بهم کمک کنیم که توهم نزنیم و فقط طوطی وار حرف های قشنگ نزنیم
چالش دوم:
علاقه و ثروت هست
خب من علاقم ورزشه
از طرفی هم پول رو میخوام
وقتی میخوام به درآمد داشتن از علاقم فکر کنم اولین چیزی که به ذهنم میرسه اینه که باید خیلیییی متخصص باشی تا بتونی درآمد پایدار داشته باشی مثلاً:
باید متخصص علوم ورزشی مورد علاقم بشم
و از اونجایی که متخصص شدن انتهایی نداره ما امید میشم
یعنی ممکنه خیلی زمان بر باشه
یا مثلاً باید فلان مدرک رو داشته باشی تا بهت اعتماد کنن و….
این چالشی هست که هنوز راه حلی براش ندارم
و خیلییی منو به چالش کشیده …
خدا کمکم کنه
به نام خدای بخشنده ومهربانم
سلام به استادعزیزم ،خانم شایسته ی شایسته ودوستان سایت
من اصلا در زندگیم سعی میکنم چالشی ایجادنشه که من نخواهم حلش کنم واین از زمانی ایجاد شد که دیگه سرکار نرفتم وخونه نشین شدم .چون خیلی کم در اجتماع بودم و هرموقع توی یه جمعی قرار میگرفتم میدیدم چقدر دنیا وتکنولوژی تغییر کرده ومن خبر ندارم اعتمادبه نفسم پایین تر میمومد و ترس از حل یک چالش داشتم تا اونجایی که حتی وقتی کسی کارت بانکیم را گم میکرد برای اینکه نخوام برم بانک تا یک هفته همش غر میزدم و تاجایی که امکان داشت از گرفتن دوباره ی کارت طرف نظر میکردم .
وگاهی در برخورد با چالشها فکر میکردم که یه جایی یه گناهی کردم که این نتیجه ی اون کارمه ویااینکه اصلا مسبب ایجاداون چالش کی بوده وچرا ایجادشده
یه ضعف بزرگی که دارم درمورد بیماریه که با بوجود اومدنش حال من بسیار خراب میشه وفکر میکنم اخر دنیا شده.
بزگترین چالش فعلیم :
با داشتن گواهینامه نتونستم رانندگی کنم
راه حل : باید ابتدا در مسیرهایی که میتونم بشینم پشت ماشین ،اول باسرعت کم شروع کنم ،هرروز تمرین کنم ،توکل به خدا وهدایت ازخودش بخوام،
نظر دیگران برام مهم نباشه ،خودم را لایق و توانا بدونم
دیگران را نسبت به خودم تواناتر و قوی تر وبااستعدادتر نبینم ،
دستاوردها: فارغ از نتیجه ی کار ،وقتی میبینم شروع کردم پس خوشحالترم ،از خودم به خاطر غلبه بر ترسهام راضی ترم ،خودم را کمتر از دیگران نمی بینم،برای قدم برداشتن برای کارهای دیگه هم جرات بیشتری پیدا میکنم
بنام خدای قشنگم
سلام به تک تک شما خوبان
استاد جان من وقتی به چالشی برخورد میکنم اولش حالم گرفته میشه و این بستگی به چالش داره که چقد حس بد طول بکشه.
ولی درکل خودمو در برخورد باچالش ها ادم خونسردی میدونم بااینکه خیلی جای کار دارم.
مثلا در چالش مرگ عزیز من اولش خیلی حالم گرفته شد ولی دیدم ک نسبت ب بقیه خیلی بهتر خودمو جمع و جور کردم بااینکه به اون شخص خیلی دلبسته بودم. من فک میکنم این چالش باعث شد من خیلی قوی تر شم و بعد اون چالش دیگ بهر چیزی الکی ک قبلا باعث رنجشم میشد، ناراحت نمیشم.
نسبت به بعضی چالش ها فرار میکنم مثلا مدتی هست که باید پایان نامه ارشدم رو کار کنم
روش ولی همش ازش فرار میکنم و موکول میکنم ب بعد البته الان مسئله دیگه ای مدنظرم هست ک اون برام اولویت داره و میخوام برا اون اقدامات لازم رو داشته باشم و بعد برم سراغ این مسئله.
چالش هایی ک مربوط به کار بود اگ ب کارفرما قول تحویل کار داده بودم حتما انجامش میدادم و حلش میکردم و میگفتم اشکالی نداره دیگ شده حالا باید حلش کنی تا بموقع برسه کار.
استاد چقد این فایلتون خیال منو انگار راحت کرد ک زندگی همینه حل مسئله… از چی میخوای فرار کنیم.. چرا اون یه تکلیف و مشق سخت میدونیم ک برا تنبیه اومده…
ما باحل مسائل یادمیگیریم رشد میکنیم و لذت میبرم.
یادبگیرم برم تو دل مسئله حتی اگه نتیجه دلخواهم نشه بازم برد کردم چون تجربه میشه، ترسهام کمتر میشه ایمانم قوی تر میشه و کلی رشداز جهات دیگ
سپاسگزارم