ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 3 - صفحه 11 (به ترتیب امتیاز)

569 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    وحید ربانی گفته:
    مدت عضویت: 1473 روز

    به نام خداوند بسیار بخشنده و‌مهربان

    سلام به استاد عزیزم و همه دوستان مسیر موفقیت و سعادت

    همه چیز خداوند یکتا رب العالمین هست همه چیز توحید هست همه چیز هدایت هر لحظه ما به سمت منبع نور و اگاهی و رحمت و برکت خداوند ارحم الراحمین است

    اشتباهات ما حاصل شرک است اشتباهات ما حاصل جهل است اشتباهات ما حاصل دور بودن از منبع بیکران هستی خداوند یکتا است

    کارساز ما در فکر ما است ، فکر ما در کار ما آزار ما است

    اشتباهات ما حاصل تکیه بر ذهن ما است که پر شده از تجربیات خودمان و اطرافیانمان

    وقتی تکیه میکنیم بر تنها قدرت این هستی رب العالمین وقتی تسلیم خداوند بشیم هدایت میشویم به مسیر صحیح پر از نعمت و برکت و فراوانی و مسیر صحیح برای ما نمایان میشود مسیری که به ما احساس ارامش و خوب میدهد این مسیر اصلاح اشتباهات گذشته است مسیری که ترس در ان نیست

    من از اشتباهات گذشته خود اصلا پشیمان نیستم و‌انها را حاصل ضعیف بودن ایمانم میدانم باج دادن ها ترس ها نگرانی ها همه باعث اشتباه میشوند وقتی ایمانم را به خدای یکتا تنها قدرت هستی تقویت میکنم ارام ارام اشتباهات اصلاح میشود ارام ارام ترس ها نگرانی ها میرود و عمل میشود مسیر صحیح و‌درست مسیری که نعمت و ثروت و برکت در ان است

    خدای مهربان سپاسگزارم بابت نعمت سلامتی عالی که دارم خدایا شکرت بابت فرزند عالی و‌خوبم خدای مهربان سپاسگزارم بابت این خانه گرم و عالی که به رایگان در اختیار من است خدای مهربان سپاسگزارم بایت احساس خوبم حال خوبم خدایا شکرت بابت شغل عالی و بینظیرم که خیر و برکت آن هر لحظه در حال انتشار است خدایا شکرت که هر روز همه چیز برای من بهتر و عالی تر میشود چون‌تو را سعی میکنم بهتر بشناسم

    خدای مهربان لذت و طعم شیرینی با تو بودن را بیشتر به من بچشان خدای مهربان از گناهانی که نعمت ها را از من دور ساخته در گذر و‌من را پاک گردان

    همه چیز خداوند است به میزانی که به او‌نزدیک شویم غرق در نعمت و شادی و برکت خواهیم بود

    کار مرا چو او‌کند کار دگر چرا کنم

    چون که چشیدم از لبش سوی شکر روم دگر چرا

    خدای مهربان بینهایت سپاسگزارم بابت فرصت زیبای زندگی امروز خدایا شکرت بابت خلق من

    در پناه رب العالمین باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  2. -
    رضا گفته:
    مدت عضویت: 2155 روز

    سلام به استاد عزیز و دوست داشتنی

    سلام به همه دوستان گرامی و عزیزم

    استاد عزیز از شما سپاسگزارم برای تهیه این سلسله فایل های ناب که مثل همیشه بی نظیر و الماس وار هستند

    این شعر از حافظ در مورد خود شناسی به نظرم زیبا اومد و وقتی ریشه آیه رو سرچ کردم ، یکی از آیه های جذاب قرآن اومد که می‌تونه این معنی داشته باشه که وقتی روی خودشناسی خودت کار می‌کنی ، خداوند هم درهای روزی و نعمت و برای تو باز می‌کنه .

    تو نیک و بد خود هم از خود بپرس

    چرا دیگری بایدت محتسب

    وَمَن یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا

    وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَا یَحْتَسِبُ

    « حافظ شیرازی »

    وَیَرزُقهُ مِن حَیثُ لا یَحتَسِبُ ۚ وَمَن یَتَوَکَّل عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسبُهُ ۚ إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمرِهِ ۚ قَد جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَیءٍ قَدرًا

    و او را از جایی که گمان ندارد روزی می‌دهد؛ و هر کس بر خدا توکّل کند، کفایت امرش را می‌کند؛ خداوند فرمان خود را به انجام می‌رساند؛ و خدا برای هر چیزی اندازه‌ای قرار داده است.

    – تمرین :

    مرحله اول:

    به اشتباه اخیری که مرتکب شدی فکر کن و با جزئیات آن را توضیح بده. 

    + اشتباهی که انجام دادم و چیزی که خیلی پر رنگ بوده برام ، اخیرا در حوزه کاری بوده و انتخاب یک شرکتی برای کار و اصرار برای ماندن در اونجا ، در صورتی که مرتب نشانه های میومد که این کار مناسب من نیست و در نهایت شرکت که به نوعی یه استارت آپ تلقی می شد ، با بدهی کلان به همه از جمله تامین کنندگان و حتی به پرسنل خودش بسته شد و به نوعی من فکر کردم که اعتبار من به عنوان شخصی که در کار بازرگانی هست ، تحت الشعاع قرار گرفته و از دست رفته است ، چون میزان زیادی از خرید ها اعتباری بود ، در این مورد فکر میکنم اولین عاملی که باعث شد اونجا بمونم و با وجود نشانه های فراوان ، برای تغییر حرکت نکنم ، شرک من بوده و اینکه به اندازه کافی نتونستم ایمان و توکل به خداوند داشته باشم ، این اتفاق چندین ماه قبل برای من افتاد و خدارو صد هزار مرتبه شکر ، مثل بقیه مسائل زندگی ، در نهایت حل شد ، ولی خیلی دوره جالب و عالی برای من بود ، واقعا باعث شد رشد کنم ، خدا رو بهتر پیدا کنم .

    + مورد دیگه ای که میتونم در مورد خودم بگم ، اشتباه در رفتارهایی بوده که در گذشته در روابطم ( خانوادگی ، دوستانه ، عاطفی ) انجام دادم و رفتارهای نامناسبی داشتم مثلاً زود عصبانی می شدم ، بعضی مواقع خودخواهی زیاد باعث می شد به همه چیز بی تفاوت باشم و … که در این مورد سال گذشته بعد از اینکه دوره عشق و مودت در روابط و تهیه کردم و روش کار کردم و واقعا خدا رو شکر بهبود عالی در این مورد داشتم .

    مرحله دوم:

    توضیح بده وقتی آن اشتباه رخ داد، چه احساسی داشتی؟ چطور واکنش نشان دادی و چه برخوردی با خودت داشتی؟

    آیا خودت را سرزنش کردی؛

    آیا به توانایی هایت شک کردی و از ادامه کار ناامید شدی؛

    یا اینکه تمرکز خود را بر درس ها و بهبودهایی گذاشتی که آن اشتباه می تواند برایت داشته باشد؟

    + در مورد اول در حوزه کارم ، روزها و هفته های اول ، شوک اون اتفاق باعث شد مرتب خودمو سرزنش کنم که چرا برای دریافت مبلغ بالاتر طمع کردی و چرا با وجود نشانه های زیاد اونجا موندن و انتخاب کردی ، با گذشت زمان و تاثیر اون فکر که مثل یه چتر بزرگ توی زندگیم بود ، باعث شد کم کم اعتماد به نفس من هم کمتر بشه و ذهنم شروع کرد به زیر سوال بردن توانایی هام و اینکه دیگه نمیتونم در این حوزه کار کنم و عمر کاری من در این زمینه همینجا تموم شد و ناامیدی از ادامه کار و ندیدن توانایی هام هر روز برام بیشتر و بیشتر می شد .

    ( همینجا این مورد و اشاره کنم که از خداوند هدایت خواستم و منو به فایل قدم هشت جلسه 5 از استاد هدایت کردند که میتونم بگم شاید بالای 500 بار اون فایل و گوش کردم و بعد از مدتی شرایط برام کنترل پذیر شد و رو به بهبود رفت )

    + در مورد بعدی که برام پیش اومده بود و در حوزه روابط بوده ، بیشتر از اینکه یک اشتباه باشه ، یک سری باور محدود کننده و مخرب بود برام ، وقتی چالش در روابط من اتفاق افتاد که چون درس های اون و نگرفتم ، چندین بار به شکل های مختلف به شکل یک الگوی تکرار شونده برام اتفاق افتاد ، سیلی آخری که خوردم ، باعث شد بخوام خودمو در این مورد بهبود بدم و کلی باور مخرب و منفی که بعضی هاتون پاشنه آشیل من هستند و همچنان در حال بهبود اون هستم ، به شکل ناامیدی و سرزنش خودم و حس  اینکه من اشتباه هستم ، باعث شد ، خودمو از اشتباهم بزرگتر ببینم ، چقدر رگه های شرک و خود تخریبی داشتم اون روز ها بماند که به لطف خدا واقعا بهبود دادم خودمو از اون زمان .

    مرحله سوم:

    با توجه به توضیحات استاد عباس منش درباره ذهنیت قدرتمند کننده و محدود کننده در برخورد با اشتباه، به این موضوعات فکر کن که:

    چه درس هایی می توانی از اشتباه اخیر خود بگیری تا در موقعیت های مشابه آینده، عملکرد بهتری داشته باشی؟

    این اشتباه چه فرصت هایی برای بهتر شدن برایت دارد؟

    از چه زاویه قدرتمندکننده ای باید به این اشتباه نگاه کنی تا نه تنها به توانایی هایت شک نکنی بلکه برای بهتر شدن، انگیزه بگیری؟

    + همه اشتباهات در حوزه کاری ام در شرایطی بود که من تجربه حدود 14 ساله در حوزه کاری خودم دارم و واقعا دستاوردها و نتایجی بدست آوردم در این حوزه که نشون می داد من واقعا توانا بودم ( با بروز اون اشتباه ، انگار ذهن من نمی‌گذاشت ، افتخارات و نتایج عالی گذشته خودمو ببینم ، پس در قدم اول سعی کردم برای خودم اون ها رو تکرار کنم ، بنویسم و به یاد بیارم ) ، به خودم احساس لیاقت و یادآوری کردم ، سعی کردم با موضوع کنار بیام و فایل هایی که مناسب بود برام و واقعا بهم کمک کرد و بارها و بارها گوش می دادم و در موردش فکر می کردم و می نوشتم ، به خودم گفتم من تونسته بودم در سال های قبل به جایی برسم که واقعا شاید آرزوی کاری خیلی از افراد در حوزه کاری ام بوده ، ولی در اون اتفاق حس ناکافی دیدن خودم و توانایی هام و سرزنش کردن خودم تا مدتی شده بود افکار غالبم .

    مرحله بعدی پذیرش بود که انگار وقتی از شوک بیرون اومدم ، تونستم تازه ببینم که چه خبره اطرافم ، سعی کردم بپذیرم و به خودم بگم اون همه سال موفق بودی ، این طبیعی که یه بار هم اشتباه کنی ، مگه تو خدایی که اشتباه نکنی ، به هر دلیلی و با هر طرز فکری ، یه انتخابی کردی و حالا جواب اون انتخاب و گرفتی ، دنیا که تموم نشده ، به خودم گفتم اول رو ایمان و توکلت کار کن و توحید و سعی کن در دلت زنده کنی ، بعد یادم اومد استاد تو دوره روانشناسی 1 گفتند : حرص و طمع دشمن اصلی انسانها هست ، پس به خودم گفتم حواست همیشه باشه که طمع نکنی تو کارت و برای همه چیز و به خصوص افزایش درآمد باید تکامل خودت و طی کنی .

    دقیقا طبق فرمایش استاد در این فایل ، میگفتم العا مردم چی میگن در مورد من و اتفاقی که افتاده .

    اومدم یه لیست از توانایی های خودم نوشتم و حتی هدایت شدم به انجام تمرین آگهی بازرگانی و دوباره یادم اومد نقاط مثبت و اتفاقات عالی خودمو و خیلی خیلی زیاد با خودم صحبت می کردم ، تا ذهنم شروع به نجوا می کرد ، سعی می کردم از همون ابتدا ، با باور درست جلوش و بگیرم ، البته خیلی وقت ها هم موفق نبودم ، ولی نتیجه وقتی برام عالی شد که احساسم و تونستم بهتر کنم ، سپاسگزاری کنم و با کمک دوره 28 روزه سپاسگزاری از کتاب راندا بران و انجام دادن اون و البته هنوز هم و همیشه هم نیاز دارم به خودم یادآوری کنم اینو .

    + در مورد چالش در حوزه روابط در کلیت برخورد مثل مورد بالا رفتار کردم ، با این تفاوت که دیدم من در روابط اصلا روش و دارم اشتباه انجام میدم ( فرمایشی که دقیقا استاد در این فایل گفتند ) سعی کردم بیشتر رو نقاط مثبت اطرافیان تمرکز کنم ، بهشون بگم ویژگی های خوبشون و از خدای خودم و اون اشخاص سپاسگزاری کنم ، درسی که گرفتم این بود که هیچ وقت نمیتونی بر خلاف قانون رفتار کنی و انتظار نتیجه دلخواهت و داشته باشی ، در این مورد خیلی بهبود داشتم و کلا یه انقلابی در زندگیم داشتم در برخورد و رفتارها ، ولی با استانداردهام خیلی زیاد فاصله دارم که به لطف خدا در حال تلاش برای بهبود بیشتر هستم.

    مرحله چهارم:

    پس از تفکر و پاسخ به سوالات مرحله قبل، بنویس چه ایده ها و راهکارهایی داری تا آن درس ها و بهبودها را در عمل اجرا کنی؟

    + اول از همه سعی کنم ایمان و توکل خودمو هیچ وقت به خداوند از دست ندم .

    + بپذیرم همانطور که بزرگترین بازیکنان جهان مثل زیدان در مهم ترین بازی های جام جهانی اشتباه می کنند ( ضربه سر زیدان به ماتراتزی ) و این اتفاق همزمان مصادف می شود با خداحافظی زیدان از دنیای فوتبال و اینکه به خودم بگم بعد از اون اتفاق زیدان موفق نبود ؟ البته که بود .

    و یا اشتباه محاسباتی شرکت ایلان ماسک در پروژه استارشیپ و یا در تست سایبرتراک و توانایی بالای ایلان ماسک در کنترل ذهن خود در اون زمان ، و یا خود استاد عباسمنش که خودشان گفتند ، بارها اشتباهاتی داشتند ، این مثال ها به من یادآوری می‌کنه ، اشتباه کردن مهم نیست ، عمل و طرز فکر ما بعد از انجام اشتباه مهم است ، حتی بهترین انسان ها هم گاهی اشتباه می کنند و تفاوت این است که آن ها سعی می کنند از آن اشتباه درس بگیرند و در آن موضوع بهبود پیدا کنند ، پس من هم از اشتباه کردن تبرئه نیستم .

    + هر اشتباه میاد تا به من چیزی یاد بده و منو رشد بده ، اون چیز می‌تونه جلوی ضررهای مالی یا احساسی و در آینده برای من بگیره ، اگر من درس اون رو یاد بگیرم و خودم و سرزنش نکنم و بپذیرم اشتباه ، جزئی از پروسه یادگیری هست .

    + وقتی در دل اشتباه هستم ، خود خوری نکنم و بدونم اولین و مهمترین کاری که من باید انجام بدم ، کنترل احساسم و خوب نگه داشتن آن از هر راهی که فکر میکنم هست .

    – جملات کلیدی این فایل :

    + یک ذهن قدرتمند باید به خودش بگه ، اشتباه پیش میاد و درسی که از این اشتباه می گیرم مهم هست و سعی میکنم در دفعات بعدی در آن کار بهتر باشم .

    + چیزی به نام داشتن استعداد ذاتی ، وجود ندارد .

    + اشتباهات قسمتی از مسیر است برای یادگیری .

    + تا جایی که امکان داره ، سعی کنید نگاه مردم و اون حساسیتی که در مورد شما چه فکری می کنند را در زندگیتان کمتر و کمتر کنید .

    + هر کاری و شما شروع کنی امکان داره در اون اشتباه کنی و این به این معنی نیست که به درد اون کار نمی‌خوری و با یادگیری اون درس ، پذیرش اشتباه خودمان و تکرار و تمرین در آن بهبود پیدا می کنیم .

    + اگر اشتباهاتشان را بپذیریم و درس های آن را بگیریم و خودمان را سرزنش نکنیم، احتمالا دیگه در زندگی مان تکرار نخواهد شد .

    + در بعضی مواقع اشتباه کردن در نتیجه روشی هست که آن کار و انجام می‌دهیم و میتوان با تغییر روش انجام آن کار ، روند درست را انجام داد .

    + در هر کاری که بخوای میتونی عالی باشی ، نباید به خودت بگی توانایی و استعداد ندارم و من برای این کار ساخته نشدم ، با تکرار و تمرین میتونی در هر کاری عالی باشی ، حالا چه زمانی آدم میتونه اینجوری فکر کنیم : موقعی که به خودت شک نکنی ، موقعی که احساس نکنی بی عرضه هستی.

    + هر چقدر درباره یک موضوعی بیشتر و بیشتر کار کنی ، مغز در مورد آن موضوع قوی تر و قوی تر میشه.

    – بررسی باورهای اشتباه و درست :

    + باور اشتباه 1 : اگر من اشتباهی می کنم در آن کار ناتوان هستم .

    + باور درست 1 : ما در هر زمینه ای خوب نباشیم ، میتوانیم بهتر بشویم . ( آنچه را که من بخواهم یاد بگیرم ، می توانم یاد بگیرم و در آن مورد پیشرفت کنم )

    + باور اشتباه 2 : اگر من اشتباه کنم ، مردم دیگه خیلی روی من حساب نمی کنند و منو به عنوان یک آدم شکست خورده ببینند .

    + باور درست 2 : نظر مردم در مورد ما مهم نیست ، ما برای مردم زندگی نمی کنیم ، مهم اینه خودمان بدانیم داریم پیشرفت میکنیم و بر اساس اصول خودمان حرکت کنیم و اگر اشتباهی کردیم ، از آن اشتباهی که داشتیم ، درس بگیریم و برای پیشرفت و بهبود خودمون از آن استفاده کنیم .

    استاد عزیز و دوست داشتنی برای این آگاهی های ناب سپاسگزارم

    امیدوارم بتونم به بهترین شکل این آگاهی ها و در عمل هم انجام بدم

    ممنون از هم فرکانسی های عزیز برای مطالعه

    دوستون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  3. -
    نجمه رضائی گفته:
    مدت عضویت: 1919 روز

    به نام خداوند بخشنده.

    سلام خدمت استاد گرامی و دوستان محترم

    تشکر میکنم برای تهیه فایلهای خوب و مفیدی که رو سایت میذارید .

    به اشتباه مهمی که اخیرا انجام دادی فکر کن. در آن زمان چه واکنشی داشتی و چطور با خودت برخورد کردی؟

    اشتباهات برای من دو نوع هستند:

    1 اشتباهاتی که خودم متضرر شدم و کسی متوجهش نشده

    2 اشتباهاتی که بقیه متوجهش میشن و به بقیه ربط داره

    واکنشم در برخورد با این دو نوع اشتباه کاملا متفاوته

    ..چندوقت پیش سرمایه گذاری اشتباهی انجام دادم و‌پول زیادی از دست دادم اما خیلی احساساتم بد نشد و خودمو سرزنش نکردم

    با ذهنم مذاکره کردم که این ی تجربه بود و فهمیدم راه غلطی رفتم،با ازدست دادن پولم بهای این تجربه رو پرداخت کردم، اشکالی نداره اگه پولام نابود شد دوباره میتونم پول بسازم و هنوز فرصتها بسیاره. با اینکه دستم خالی شد اما با خودم مهربون بودم.

    با طرز فکر جدیدم پیش رفتم و درسهای این اشتباه رو گرفتم

    من دیگه هیچوقت سمت مسیر قبلی رو نمیرم و سرمایه گذاری خیلی غیرمنطقی انجام نمیدم ازین ببعد خوب بررسی میکنم و اگه خلاف قانون بود واردش نمیشم.

    در این مدل اشتباهات اگه سرزنشی هم باشه خیلی خیلی کمه و سریع میتونم به دید تجربه بهش نگاه کنم.

    :::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::

    …در مورد اشتباهاتی که بقیه متوجهش میشن نوع واکنشم خیلی متفاوته و بفکر اینم که چطوری قضاوتم میکنن

    یکم هول میشم، احساسم بد میشه ، سرزنش میکنم خودمو نه بخاطر اشتباه بخاطر اینکه حالا بقیه چی میگن

    روم برچسب میزنن و میگن آیکیوت پایینه ، ای کاش حواسمو بیشتر جمع میکردم ، ای کاش از اول مسىولیتشو قبول نمیکردم و ………..

    گفتگوهای ذهنیم در این مدل اشتباه به سمت و سوی خودسرزنشی و برچسب زدن میره و تا مدتها ذهنم درگیر این اشتباهه

    :::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::

    انشاالله خداوند فرصتی بهم بده تمرین این فایل رو انجام بدم و کامنتش رو بنویسم.

    خدانگهدار

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  4. -
    محمد مهدی سلیمانی گفته:
    مدت عضویت: 532 روز

    سلام و درود فراوان خدمت استاد عباس منش عزیز و دوست داشتنی.

    این فایل هم مثل فایل های قبلی فوق العاده عالی بود و من مثل همیشه از شما و فایل های شما دارم نکات بسیار فوق العاده ی رو یاد میگیرم و در زندگیم اجرا میکنم.

    تغییرات ذهنی من از جلسه دوم شروع شد و خیلی حیرت زده بودم که به زندگی و چالش هایی که مقابلم قرار میگیرن دارم به عنوان یک مسئله ی ساده نگاه میکنم که با فکر کردن در مورد اون میتونم اون رو حل کنم و به انسان بهتری تبدیل بشوم.

    من شغلم معامله گری در بازار های مالی هست و چند سالی هست که دارم این کار رو انجام میدم، ولی نکته ی که من در طی این جلسات متوجه شدم این بود که من اصلاً به دنبال حل کردن مشکلاتی که در تحلیل هایم بود نبودم! و خیلی برام طبیعی شد این مسئله که چرا من در زندگی مالی ام رشد و پیشرفت نمیکنم، بعد از دیدن این فایل ها و انجام تمرینات در زندگیم خیلی دارم راحت تر و با دید و نگاه قدرتمند تری به کارم ادامه میدم و هر روز صبح با اشتیاق و عشق بیدار میشم از خواب و روزم رو شروع میکنم.

    نکته ی دیگه ی که من در مورد خودم متوجه شدم این بود که من می ترسیدم از این که دیگران متوجه بشوند که من اشتباه کردم در کاری! و خیلی محتاط بودم که خودم رو همیشه خوب در ظاهر به دیگران نشون بدم که دیگران فکر نکنن که من به چالشی بر خوردم که نتونستم اون رو حل کنم، چون به من احساس بی ارزشی نسبت به اطرافیانم دست میداد. اما الان متوجه شدم که چالش ها و مسائلی که در زندگی وجود دارد باعث بهتر شدن من میشود و من رو رشد میدهد به سمت خواسته ها و رویاهام، و خیلی با اشتیاق دارم از مسئله هایی که در زندگی ام پیش می اید استقبال میکنم و اون ها رو به راحتی حل میکنم.

    خدارو صدهزار مرتبه شکر که دارم پیشرفت میکنم و خداوند داره من رو به سمت بهترین ها هدایت میکنه.

    از شما استاد عزیز نهایت سپاس گزاری رو دارم بابت فایل هایی بینظیری که برای ما به اشتراک میگذارید. مشتاقانه منتظر جلسه بعدی هستم. ممنونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  5. -
    سید عظیم بساطیان گفته:
    مدت عضویت: 818 روز

    بنام خداوند بخشنده ی مهربان ”

    سلام استاد عزیز ”

    سلام خانم شایسته، و سلام دوستان وی آی پی ام ”

    قبل از هر چیزی از شما تشکر می کنم استاد گرامی ” که این همه برای ما وقت میذارید، خداوند بهمون سلامتی و عمر با برکت بده…

    من دیشب فایل رو گوش کردم و اتفاقا همین امروز یه کار اداری داشتم و برنامه‌ریزی کردم که برم انجام بدم و به محض رسیدن به اونجا متوجه شدم تعطیل هستش ” و اشتباه کردم و اصلا متوجه نشدم

    و یاد حرف های شما افتادم و ذهنمو کنترل کردم و گفت باید بیشتر حواسمو جمع میکردم.

    اشتباه زیاد داشتم ولی سعی کردم درست کنم اوایلی که اشتباه میکردم تو کارم خیلی ناراحت میشدم. مخصوصا زمانی که به دو یا سه بار تکرار می شد. خود خوری میکردم و میگفتم من آدم بشو نیستم و ناامید میشدم و میگفتم به هیچ عنوان من درست بشو نیستم. اصلا من تو فلان کار خوب نیستم، و نمی تونم و یه نفر رو بذارم برای فلان کار و خودم برم سراغ کاری که قویترم… و اونم بعد چند وقتی میگفت شراکت کار کنیم. به نظرم استاد انسان با یک اشتباه و دو اشتباه سقوط نمیکنه ولی اگر تکرار بشه و جلوی اونو نگیره، هیچ پیشرفتی نمیکنه” و مشکلات و اشتباهاتت بیشتر میشه ”

    باید حل بشه، و خودتو توی اون بزرگ تر کنی ”

    تا جایی که بتونی از اشتباهات دیگرانم درس بگیری”

    اشتباه کردن جزیی از زندگی انسان هاست مگه میشه کسی بگه من اصلا اشتباه نکردم.

    من زمانی که اشتباه بکنم وتوی کار تکرار کنم ناراحت میشم و اگر زیاد تکرار بشه از خودم خیلی خیلی ناامید میشم .

    ولی خدا رو شکر من نزدیک سه سالی هست دیگه از اشتباهات گذشته رو تکرار نکردم و از تضاد هام خیلی درس گرفتم و

    اعتماد بنفسم خیلی بهتر شده ، ترس هام خیلی کم شده ”

    قراردهامو محکم می بندم و مکتوب میکنم ” از چک خبری نیست ”

    و نقدی کار میکنم و اصولی برای خودم گذاشتم ”

    و خدا رو شکر الان خیلی خیلی بهتر شدم و مطمئن هستم جا دارم برای بهتر شدن ”

    مسولیت صفر تا صد رو بر عهده خودم میذارم و خدا شاهده، یاد ندارم تو این چند سال حتی بر زبون آوردم که دیگران مقصرن ” و عوامل بیرونی رو مقصر بدونم ”

    استاد صحبت از فوتبال کردید . یه مربی فوتبال ازش مصاحبه گرفتن و گفتن (حالا کار نداریم کجایی و اهل کجان ) میگفت زمین کج بوده و شیب داشته من بازنده شدم. و گرنه تیم من برنده میشد ”

    و اصلا به خودش نمیگرفت .

    مربیان بزرگ میپذیرن ” و چقدر آدم لذت میبره طرز تفکر شون رو و میرن روی ضعف هاشون کار میکنن و بیشتر تمرکز میذارن روی خودشون ” تا عوامل بیرونی و میان نتایج بزرگ میگیرن ”

    از اشتباه کردن نباید ترسید ..

    و باید تکرار نکرد … و درس بگیریم.

    تا جایی که از اشتباه دیگرانم می تونیم درس بگیریم ”

    بازم ممنون استاد گرامی ”

    در پناه الله مهربان باشید ”

    .

    .

    دوستان زیبا اندیشم

    دوستتون دارم ”

    و عاشقتونم “

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  6. -
    الهه امینی گفته:
    مدت عضویت: 991 روز

    سلام به پیامبر زمان استاد عباس منش عزیز و خانم استاد شایسته بانوی گرامی

    سوال قسمت اول

    آرام گرفتم…

    استاد عزیزم اصلاً از وقتی من با شما و آموزش‌های شما آشنا شدم به مرور آرام گرفتم هر وقت اشتباهی می‌کنم دیگه هول نمی‌شم استپ می‌کنم ببینم چی شده قبلاً اشتباه پشت اشتباه می‌کردم آروم نمی‌گرفتم فقط می‌خواستم آشغالا رو بکنم زیر مبل جلوی چشمم نباشه اگه چندین بار تکرار شده باشه می‌فهمم داره یه چیزی میگه که البته بازم از فایل‌های الگوهای تکراری ازتون بسیار بسیار سپاسگزارم سعی می‌کنم اون اشتباه رو بفهمم و حتی اگر همون زمان به نتیجه‌ای هم نرسم با دید الخیر فی ماوقع بهش نگاه می‌کنم و کلاً خلاصه مطلب آروم شدم و البته باز هم جای کار دارم…

    تمرین…

    زمانی مشغول به تماشای این فایل هستم که برنجو سبزی،سبزی پلو رو گذاشتم روی گاز چه همزمانی جالبی!!!

    یاد خاطره‌ای افتادم که حدود 20سال پیش اتفاق افتاد

    قرار بود من برای نهار که مهمان هم داشتیم و اون روز فقط من صبح وقتم آزاد بود سبزی پلو ماهی بپزم که از قضا اون روز برنج شفته شد نگاهی به ساعت انداختم حدود ساعت 12 بود یه نگاه به برنج انداختم که شفته بود و خودم که به هم ریخته بودم سریع قابلمه برنج رو خالی کردم کیسه زباله لباس پوشیدم رفتم کیسه رو انداختم سطل آشغالی و تا دو تا خیابون دورتر رفتم سبزی تهیه کنم خدا را شکر سبزی خرد شده آماده خریدم و مجدداً برگشتم و مشغول پختن شدم و هنوز هم از راه کسی نرسیده بود خلاصه شروع به پخت و پز کردم دوباره برنج رو دم گذاشتم با توجه به تجربه‌ای که از خرابکاری دفع قبل داشتم برنج رو زودتر آبکش کردم خلاصه همه چیز تر و تمیز و مرتب آماده شد و به طرز عجیبی همه حدود ساعت 3 رسیدن و هیچ کس چیزی از ماجرا متوجه نشد اما بعدها من یه درس بزرگی گرفتم که چرا انقدر خودمو تحت فشار قرار دادم خب یه روز برنج شفته می‌خوردیم واقعا اتفاق خاصی نمی‌افتاد اما اون زمان من شخصیت الانم رو نداشتم که حرف مردم برام مهم نباشه هیچ وقت استرس اون روز از یادم نرفت وقتی که دعا دعا می‌کردم که سبزی خرد شده آماده بتونم پیدا کنم چون غذا رو هم قبلش ریخته بودم دور و حتی همون برنج شفته هم نبود

    من مسئولیت پذیر بودم که قبول کردم غذا آماده کنم اما به دلیل کم تجربهگی در آشپزی خرابکاری کردم اشتباهم رو نمیتونستم بپذیرم و تحمل انتقاد دیگران رو نداشتم به همین دلیل ترجیح دادم اون همه استرس رو به جون بخرم تا مجدد غذا بپزم یادش بخیر

    ،بارها و بارها این اتفاق به شیوه‌های مختلف افتاد تا با شما آشنا شدم و متوجه گره‌های کور شدم که چقدر حرف دیگران و نظر دیگران برام مهم بود محتاج تایید دیگران بودم (چقدر این عمر زود گذشت)

    استاد جان ازتون خیلی ممنونم که شیوه در آرامش زندگی کردن رو به من آموختید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  7. -
    آیدا زینتی گفته:
    مدت عضویت: 891 روز

    اشتباهات اخیر من خیلی جزئی بودن و اصلاح شدن و البته که برخورد من برخورد یک ذهنیت قدرتمند کننده رو داشت ولی یه مثال فوق العاده میخوام بزنم از قبلا خودم:

    میخوام از یه زاویه ی دیگه‌ای این تمرین رو انجام بدم ولی دقیقا نتیجه ی احساسیه همین تمرین اصلی رو داره…

    اشتباهات مهمی رو سال پیش که تازگیا برای یک نفر کار می‌کردم داشتم

    ولی کاملا تفاوت دیدگاه و ذهن تقویت کننده و محدود کننده رو میشه دید

    سوال اول تمرین :

    خب همه میدونن وقتی که آدم برای یک نفر کار میکنه خیلی باید حواسش رو جمع کنه و مسئولیت انصافا سنگینی هست چون تمام اشتباهات هم پای خود من هست نه رئیس…

    بجای اشتباه مهم باید بگم اشتباهات مهم…

    اشتباهات من در راستای خراب شدن کل حساب کتابا و اشتباه شدن تعداد کالا ها بوده

    یعنی فکر کنید چندین میلیون تومان شایدم میلیارد جنس زیر دستت باشه و چند وقت یکبار اشتباهات جدی انجام بدی…

    اوایل من خیلی خودم رو سرزنش میکردم و میگفتم آیدا تو هیچی نمیشی تو خراب کردی تو باز اشتباه کردی چرا حواستو جمع نمیکنی؟ و هزار و یک فکر سرزنش کننده چون واقعا تحت فشار بودم

    سوال من این بود منی که انقدر دارم دقت میکنم که کارم رو درست انجام بدم چرا درست پیش نمیره؟!

    پس مهم ترین اشتباهاتم توی حیطه ی کاریم بوده که کلا حساب کتابا خراب می‌شده! و صندوق نمیخونده!

    اونم بیشتر روزها و این اشتباه تکراااار می‌شده…

    برخوردم با خودم این بود که من توی حیطه حساب کتاب هیچوقت خوب نمیشم هیچوقت نمیتونم درستش کنم چون خیلی حواس پرتم بی دقتم تمرکز ندارم فراموش میکنم و….

    ازون طرف حرف بقیه که انقدر چرا یه اشتباهو تکرار میکنی؟ مگه نگفتم این شکلی انجامش بده

    چند بار باید یه چیزیو بگیم؟

    من توی این مسیر بودم و داشتم روی خودم کار می‌کردم ولی نمیتونستم توی این زمینه ذهنم رو کنترل کنم

    یه روز واقعا از دستم عصبانی شدن

    با اینکه خیلی مرد شریفی هستن ولی یه جوراییم حق داشتن و من ته اشتباه کردن بودم هرروز اشتباهات تکراری!!!!

    میخوام قدرت تمرکز رو بگم که من تمرکزم فقط رو اشتباه نکردن بود نه درست انجام دادن!

    اینا فرقشون به اندازه بدست آوردن موفقیت شغلی و از دست دادن شغلته! این جنس از تمرکز من کاملا اشتباه بود

    و کم کم داشت به از دست دادن شغلم منجر می‌شد!

    یه‌روز دیگ با خودم گفتم آیدا دیگه بسه دیگه کافیه تو پتانسیلت بیشتر ازین هاست

    و حرفی که از بقیه شنیدم بیشتر از همچی منو تکون داد واقعیتش بهم خیلییی برخورد

    بهم میگفتن تو اون فروشنده ی ایده آل نیستی تو فروشنده ای نیستی که ما بخواییم بفکر افزایش حقوقش باشیم تو فروشنده ای نیستی که خیالمون راحت باشه و بتونیم بهش اعتماد کنیم!

    اینارو که شنیدم از همون فرداششش خودمو بهبود دادم گفتم ببین آیدا تو نتونستی توی این حیطه ذهنت رو کنترل کنی ولی به این معنا نیست که نتونی و تمام حرفای استاد رو یادآوری می‌کردم

    قسمت دوم تمرین:

    چه درس هایی می توانی از اشتباه اخیر خود بگیری تا در موقعیت های مشابه آینده، عملکرد بهتری داشته باشی؟

    اومدم و دونه دونه به خودم یادآوری کردم و از خودم توی شرایط متفاوت کاری سوال می‌پرسیدم

    مثلا الان توی قسمت ثبت سفارش باید چکارایی انجام بدم

    _از قسمت فروش کالاهایی که موجودیت ن صفره رو پیدا کن و توی ورد بنویس

    _جدول ورد رو مرتب کن و تعداد هر کدوم رو ثبت کن

    _به ترتیب حروف الفبا مرتب بچین

    _سفارشات رو ارسال کن

    _وقتی فاکتور رو فرستاد چک کن که تعداد و عنوان ها درست باشن و….

    همین طور چک می‌کردم و دقت می‌کردم و تمرکزم رو بردم روی کوچیک ترین موفقیت ها و پیشرفت ها و کارهایی که درست انجام می‌دادم… خودم رو تحسین می‌کردم و سپاسگزاری می‌کردم ازینکه تونستم فلان کار رو با ایراد کمتر انجام بدم

    این اشتباه چه فرصت هایی برای بهتر شدن برایت دارد؟

    فرصت یادگیری با نرم افزار حسابداری

    فرصت یادگیری حساب کتاب کردن

    فرصت یادگیری با برنامه های آفیس

    فرصت یادگیری پیدا کردن نشریه های مختلف

    فرصت یادگیری پیدا کردن معتبر ترین و با کیفیت ترین نشر ها و کتاب‌ها

    فرصت تقویت تمرکز

    فرصت بهبود ارتباط با مشتری

    فرصت یادگیری کار با کامپیوتر در حد عالی

    فرصت ارتباط با بهترین نشریه ها

    فرصت یادگیری معرفی انواع کتاب در شرایط مختلف به مشتری

    بهبود اعتماد به نفس و ایجاد عزت نفس در عمل

    فرصت بهبود ارتباط بین همکاران و طرز برخورد با اونا

    اعتماد کردن به خود و کاری که انجام میدم

    از چه زاویه قدرتمندکننده ای باید به این اشتباه نگاه کنی تا نه تنها به توانایی هایت شک نکنی بلکه برای بهتر شدن، انگیزه بگیری؟

    از زاویه بهبود باید نگاه کرد وقتی دیدگاهم رو تغییر دادم/بهم برخورد/و باور کردم که من ورژن بهتری در درونم دارم فقط ذهن منه که اجازه نمیده/وقتی قدم برداشتم در راستای بهبود و نه در راستای تمرکز بر اشتباه نکردن!

    زاویه دیدی که بمن کمک کرد این بود که باااور کردم من تعریف شده از حرف مردم نیستم من خودم رو،ارزشم رو،توانمندی هام و پتانسیل و استعداد هام رو خودم تعریف میکنم نه بقیه!!!

    نتیجه چیشد؟

    افرایش چند برابری درآمد و رسیدن استقلال مالی بیشتر

    بدست آوردن وسایل مادی بیشتر و با کیفیت تر مثل لباس،اولین لپتاب،و کلا سبک زندگی با کیفیت تر

    کسب روحیه بیشتر

    کمرنگ شدن و بی اهمیت شدن حرف مردم و باور نکردن اون حرفای منفی

    افزایش احساس لیاقت برای کسب ثروت

    افزایش احساس لیاقت در روابط

    افزایش خوددوستی و عزت نفس و اعتماد به نفس

    افزایش پیشرفت شغلی

    دادن مسئولیت های بیشتر و حساس تر

    کسب اعتماد دیگران نسبت به کار کردن من

    افزایش هزاااار درصدی اعتماد بنفس از لحاظ ارتباط با مشتری و تشخیص نیاز مشتری

    ارائه کالای بهتر و با کیفیت تر

    و در نهایت بدست آوردن یه تجربه یه سوخت بی نهایت برای کسب موفقیت های بیشتر و بیشتر

    خداوند رو هزاران بار سپاسگزارم که کمکم کرد و منو راهنمایی کرد،منو هدااایت کرد من اصلا اون آیدای قبلی نیستم

    خدایا شکرت

    استاد عزیز ازتون بسیاااار سپاسگزارم بخاطر این سلسله فایلهای بی نظیر اصلا حالم دگرگون شد الان دوباره به یاد آوردم که چقدر من قشنگ ازین قانون تونستم استفاده کنم و در شرایطی که بخاطر اشتباهات کاری نزدیک بود کارم رو از دست بدم

    اما خداوند تنهام نذاشت و کنارم بود و هست

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    • -
      سینا سبزواری گفته:
      مدت عضویت: 1254 روز

      آیدای عزیزم سلااام

      دوباره تو تحسین منو برانگیخته کردی

      چقدرررر قشنگ نوشتی و چه لذتی بردم واقعا تحسینت میکنم و چه رشد و پیشرفت های عالی و چقدر خوب که تمرین رو از این جهت انجام دادی و این نشون میده که خوب درک کردی توی تمرین انجام دادن به اصل توجه کنی اصل اون چیزایی که ما مینویسیم یا سوال خاص نیست بلکه مهم اینه که اون احساسی رو ایجاد کنیم که اون تمرین هدفش اینه که در ما به وجود بیاد

      من اینو از این جملت :میخوام از یه زاویه ی دیگه‌ای این تمرین رو انجام بدم ولی دقیقا نتیجه ی احساسیه همین تمرین اصلی رو داره… فهمیدم که به این درک رسیدی

      واقعا برات خوشحال شدم بعد از کار کردن روی این سلسله فایل ها انگار موفقیت دیگران موفقیت خودمه و اینقدر خوشحال میشم که حد نداره ایول بهت دختر قوی و خوش فکر و خلاق

      چه نکات جالبی گفتی واقعا خیلی مهمه که آگاه باشیم توجهمون رو چه چیزهایی هست روی ناخواسته ها یا خواسته ها و چقدر این موضوع میتونه وسیع باشه و دقیق باشه و هرلحظه از زندگی مارو شامل بشه

      میدونی همین تحسین یا حسادت که استاد توی قسمت اول گقتن ،همین رفتن تو دل چالش ها از دیدگاه دیگه ،همین بررسی اشتباهات از یک جنبه دیگه که تا الان این سه قسمت رو شامل شده همش دوباره به این توجه ما باز دوباره برمیگرده

      وقتی من تحسینت میکنم توجهم روی موفقیته ،یعنی روی یک چیزی که میخوام و انگار دارم از موفقیت تو زندگی خودم و مسیر خودم رو خلق میکنم و بهش شکل میدم

      وقتی که به یک مسئله ایی برمیخورم دقیقا کانون توجه منه که تعیین میکنه اون مسئله به من کمک کنه یا به ضررم تموم بشه

      وقتی اشتباهی میکنم دقیقا کانون توجه منه که مشخش میکنه اون اشتباه رو دوباره و دوباره تکرار کنم و در اخر ناامید بشم یا اون اشتباه فرصتی بشه برای یادگیری و رشد بیشتر من

      همه زندگی ما همینه همش برمیگرده به کانون توجه ما

      وقتی کسی منو انتقاد میکنه بازم همین موضوع صدق میکنه میتونه کمک کننده باشه و صد پله منو رشد بده میتونه منو ناامید کنه و کلی مثال دیگه که میشه درمورد این موضوع زد و وقتی که ما میایم بیشتر و بیشتر از این اصل استفاده میکنیم درعمل و تکرار میکنیم حرفه ایی تر میشیم

      ممنونم که اینقدر قشنگ تمرین انجام میدی و باعث شدی که تحسینت کنم ،این قانون رو مرور کنم و کلی بهبود دیگه

      افریین بهت آیدا جان

      خداوند یار و نگهدارت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  8. -
    حسین دانش خواه گفته:
    مدت عضویت: 751 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام به استاد عزیزم و تمامی اعضای این خانواده توحیدی

    سوال:نحوه برخورد من با اشتباهات چگونه است؟

    آخرین اشتباه بزرگی که کردم داشتم لوستر خانه صاحب کارم رو نصب میکردم که برق گرفت منو و لوستر یه قسمتش شکست و وقتی برگشتم در مغازه صاحب کارم داشت سر و صدا میداد اخه قیمت لوستر ها 200میلیون بود گفت چی شده گفتم رفتم بالا نصب کنم برق گرفت منو دستمو کشیدم خورد به لوستر یه قسمتش شکست خب بخاطر برخورد بسیار تند ایشان یکم حالم بد شد ولی اصلا خودم رو سرزنش نکردم و سریع برگشتم به حالت قبل و طی چند ساعت همه چی رو فراموش کردم و اشتباهات کوچک رو که به ثانیه هم نمیکشه اصلا واکنشی نشان نمیدم اشتباهات بزرگ رو هم خیلی خورده به خودم نمی‌گیرم و سعی میکنم ذهنمو کنترل کنم سعی میکنم سریع حالمو خوب کنم

    باز دوباره اگه اشتباه نکنم 40. یا 50 روز بعد از اون کار من نمایشگاه ماشین بود یه روز صبح از کرمانشاه یه ماشین خیلی گرون قیمت برای ما آمد و ماشین روی کفی بود ماشین bmw i8 بود رنگ آبی خلاصه صاحب کفی سوییچ ماشین رو بهم داد منم رفتم ماشین رو از زاویه 40درجه راحت اوردمش پایین و پارکش کردم خلاصه یکی از صاحب کارهای ما آمد چ فهمید که من ماشین رو از روی کفی آوردم پایین خلاصه داد و بیداد و اصلا نمیتوست خودش رو کنترل کنه انقد داد میزد که چرا من ماشین 18میلیاردی رو از روی کفی آوردم پایین خلاصه من اشتباه کرده بودم درست ولی چند دقیقه خدا شاهده چند دقیقه بیشتر درگیرش نشدم و سریع برگشتم به حالت قبل و راحت از کنارش گذشتم

    الان میتونم بگم اشتباهی به وجود میاد انصافا خیلی عالی میتونم ذهنمو کنترل کنم ناراحت میشم ولی این ناراحتی چند ساعت یا شایدم به ساعت نکشه و سریع برمیگردم به حالت قبل و الان فهمیدم که یعنی با این فایل فهمیدم که من اشتباه میکنم همه اشتباه میکنن و خداوند مارو سرزنش نکرده و گفته درس بگیرید از اشتباهات و جوری بهش نگاه کنید که انگیزه بگیرد ازش و رشد کنید و الان خداوند شاهده با این فایل خیلی راحت تر شدم با این که من اشتباه میکنم و باید درس بگیرم و تکرارش نکنم و ذهنمو کنترل کنم …

    خب هیچ کاری نیست توی دنیا که نشه انجامش داد و من آمدم گفتم که خب من باید شبیه روحم

    عمل کنم بعد آمدم دیدم ویژگی های روحم چی هست یعنی چه توانمندی دارم .علاقم چیه.بخاطر چه چیزی تحسین میشم.دوران بچگی چه اسباب بازی هایی داشتم چرا از اون نوع اسباب بازی ها خوشم میومده چندتا شغل عوض کردم این شغل ها چی بودن چرا من رفتم توی این شغل ها و نشستم مو شکافانه تا جایی که عقلم قد میداد خودم رو شخم زدم و رسیدم به چندتا ویژگی که احساس میکنم اونا ویژگی های روح من هستن بعد آمدم گفتم این ویژگی ها توی چه شغلی هست دیدم توی سخنوری خانندگی رقص هست و گفتم خب من باید شروع کنم وارد حوضه عشق و علاقم بشم و خانندگی رو شروع کردم قدم اول رو برداشتم رفتم توی یوتیوب شروع کردم به دیدن ویدیو من این شکلی پیدا کردم دقیق حوضه عشق و علاقم رو یعنی میدونستما ولی با این را حل قانع شدم

    حالا رسالت من چی هست:رشد و بهبود خودم و گسترش جهان هستی هست …

    رسالت من بندگی کردنه شبیه روحم عمل کردنه و الان زمانی که من وارد حوضه خانندگی بشم دارم شبیه ویژگی های روحم عمل میکنم و قاعدتاً من لذت میبرم و نتیجه میگیرم

    دقیقا چیزی به نام استعداد ذاتی وجود نداره من گیفتی که خداوند بهم داده صدای خوبی دارم امروز چندتا ویدیو دیدم و دیدم چقدر باید کار کنم روی نفس گیری روی اوج روی بم و روی حتی حرکات بدن روی این که از شکم نفس بگیری یا از دیافراگ نفس بگیری یا از سینه و دیدم باید زمان و انرژی بزارم ولی نکته قابل مهمش اینجاست چون من برسی کردم و دیدم علاقه دارم واقعا به خانندگی اون وقت و انرژی برام لذت بخشه و چون حوضه عشق و علاقم هست خیلی سریع و راحت یاد میگیرم و پیش میرم

    من استاد عزیزم میتونم بگم نظر بقیه هرکس واسم دیگه به اندازه سر سوزن از وقتی دارم روی خودم کار میکنم و توی مسیر هستم ارزشی نداره …

    من امدم گفتم من روح هستم وقتی دنیا میام ذهنم شکل نگرفته بعد کم کم با ورودی ها شکل میگیره این ذهن هست که واکنش نشان میده و من روح هستم و روح من آرام هست و من باید شبیه روحم عمل کنم آرام باشم و ذهنمو کنترل کنم اولش برای من سخت بود ولی الان بسیار راحت شده خیلی راحت شده واقعا بابت اموزهاتون بسیار سپاسگزارم

    پس ذهن واکنش نشان میده و من باید بتونم کنترلش کنم . نمیدونم شاید بخاطر گذشته من باشه ولی انصافاً خداوند شاهده اصلا مردم برای من مهم نیستن 95درصد مهم نیستن و من واقعا دارم برای دل خودم زندگی میکنم تو فکر این بودم فردا کچل کنم خب توی محل کار من انسان های زیادی هستن میرن میان ولی من راحتی خودم برام مهم هست و واقعا خوشحالمممم

    من اگه با اشتباهاتم راحت بشم خودم رو سرزنش نکنم چون وقتی خودم رو سرزنش میکنم عملا من دارم با اون اشتباه میجنگم و ماندگار ترش میکنم و زمانی که مسوولیت اشتباه خودم رو کاملا بپذیرم من دارم به جهان فرکانس توحید رو ارسال میکنم و باهاش راحتم باهاش اوکی هستم نچسبیدم بهش و طبق قانون دیگه تکرار نمیشه و ازش درس میگیرم

    من نظر های خودمو گفتم اگر کسی در مورد کامنت من صحبتی داره خوشحال میشم که نظرش رو برام کامنت کنه سپاس گذارم

    عاشقتونم

    در پناه خدا شاد باشید بخندید پیروز باشید موفق باشید دردنیا و در آخرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  9. -
    نگار گفته:
    مدت عضویت: 2151 روز

    استاد عزیزم سلام

    اخرین اشتباهی که کردم

    و کلا ی سیکل معیوب توی رفتار منه

    عصبانی شدن

    واکنشی بودن

    دخترم که ماه اینده س ساله میشه

    ماشاله خیلی پر انرژی

    و البته ی کارهایی میکنه که گاهی تحملم تمام میشه و از کوره در میرم

    سر به سر برادر 11 ساله اش میذاره

    این روزا برای خواسته هاش جیییغ میزنه

    و …

    من واقعا دلم میخواد شب بچه ها زود بخوابن و من یکی دوساعتی برای خودم وقت داشته باشم

    خوشنویسی و نقاشی کنم

    چون درطول روز دخترم بیداره و مزاحمم میشه

    حالا وضعیت بچه هام وقتی همسرم هستن

    تا دقیقه 90 بیدارن

    تا همسرم بخوابه

    بعدش اونا میخواین

    و لین برای منی که از صب بیداره و سرپا خیلی خسته کننده س

    دخترم با باباش سرگرم بود

    داشتم ب پسرم زبان درس میدادم که اومد سراغ ما تا دوباره اتیش بسوزونه

    ناجور خورد ب گوشه میز

    و من ب شدت عصبانی شدم

    و واکنش نشون دادم

    در حالیکه همون لحظه یجیز تو وجودم‌گفت باهاش همدلی کن

    و تو حال عصبانیت داشتم جای ضربه رو ماساژ میدادم

    ولی یکم بعد ( کمتراز دو دقیقه)

    گفتم واسه جی الکی از کوره در میری

    بلند شو ببرش تو اتاق براش کناب بخون تا بخوابه

    بعد ب خودم یاداوری کردم که داشتن دخترم ی زمانی ارزوم بود

    و خدا این نعمت ب من داده

    و سعی میکنم که صبورانه تر با بچه هام رفتار کنم

    بارها ب خودم قول دادم که دیگه سرشون‌ داد نزنم

    ولی ی روزایی میشه که از دستم در میره

    ولی باز خودم میبخشم

    میگم بازم سعی میکنم

    من مادر خوبی هستم

    من از عهده خیلی کارها براومدم

    اینم‌ میتونم

    خیلی دوست دارم ک مخصوصا با پسرم که تو این سن هست دوست باشم

    و هر روز از خدا میخوام که من ب مسیر اسان تربیت فرزند هدایت کنه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  10. -
    سیر نگین گفته:
    مدت عضویت: 918 روز

    به نام الله یکتا که بی همتا و یگانه هستش

    عرض سلام و خسته نباشید به استاد عزیزم و خانم شایسته عزیزم

    از شما عزیزانم بابت اینکه این فایل های بسیار زیبا آماده میکنید و ما هم با هدایت خداوند مهربان در این مسیر زیبا قرار می‌گیریم بسیار سپاس گزار هستم .

    و سلام میکنم به دوستان خیلی خوب و مهربونم که کامنت های خیلی باحالی گذاشتن و کلی از کامنت های قشنگشون نهایت لذت بردم

    خدارو هزار مرتبه شکرت

    خب میریم سراغ سوال این قسمت که اشتباه که اخیرا انجام دادم ؟

    همه ما دوستان باهم قبول داریم که تنها کسی که تو زندگیمون هوای مارو داره و همه جوره بهمون کمک میکنه خداوند بلند مرتبه و مهربانم هستش

    من به امید الله یکتا خرداد سال 1403 درسم تموم میشه و مدرک لیسانس میگیرم و میتونم راحت با مدرک دانشگاهم به راحتی تو مدارس تدریس کنم و مطمئنم خداوند مهربانم منو به بهترین مدرسه با شاگرد های خیلی خوب و عالی هدایتم میکنه

    ولی حدود چند روز پیش من دنبال کار جدید بودم و میخواستم توی ترم آخرم که درسم خیلی کمتره کنارش کار کنم و مستقل باشم

    واسه همین در اون لحظه وقتی کاری پیدا نکردم ناامید شدم و به اطرافیان گفتم که برای کار بهم کمک کنند

    که بدترین اشتباه ممکن انجام دادم چون خداوند مهربان زندگی منو رقم میزنه و اینو قبول دارم که ما تمام خواسته هامو باید از خداوند مهربانم بخوایم تا بهمون بده ولی من شرک کردم و کاش خداوند مهربان منو ببخشه که بسیار آمرزنده و مهربان هستش

    در واقع بعد از چند دقیقه به حرفای خودم فکر کردم و واقعا همون لحظه گفتم خدایا تو روزی دهنده منی و تو همه کس منی و من فقط تو رو تو این دنیا دارم و من هر جیزی که میخوام فقط از تو باید بخوام نه از بنده تو

    واسه همین اولش واقعا ناراحت شدم و کلی حس پشیمانی داشتم ولی سعی کردم کلی سر نماز با خداوند مهربان کلی درد و دل کنم و طلب آمرزش کنم و بعدش کلی آروم تر شدم و همون لحظه تو سایت قسمت نشان من زدم که الله اکبر همون لحظه وقتی فایلی که برام اومد دیدم جا خوردم که کاملا در رابطه با این موضوع بود تو قسمت روز شمار زندگی من فایل روز 3ام که همون لحظه فقط اون فایل گوش کردم و خیلی خداروشکر انرژی عالی دریافت کردم

    و همون لحظه از خداوند سپاس گزار بودن که همیشه توی هر لحظه از زندگیم برای رشد و پیشرفت و یادگیری من کمکم میکنه و کلی هدایتم میکنه به بهترین چیز ها

    از درس هایی که از این اشتباه خودم گرفتم این بود که برای هر خواسته زندگیم فقط به خداوندم توکل کنم و فقط از خداوند مهربانم بخوام و بعدش باعث شد که فایل روز شمار زندگی مجدد شروع کنم و بعدش کلی از لحاظ فرکانسی بسیار عالی تر شدم

    در آخر شما دوستان عزیز و استاد مهربان و خانم شایسته عزیزم به خداوند بزرگ و مهربان می‌سپارم و ایشالله که به امید خدا به تک تک خواسته ها و آرزو های قشنگتون برسید

    و بازم هزاران مرتبه از خداوندم سپاس گزارم که تا این لحظه زندگیم همیشه بهترین و قشنگ ترین اتفاقات برام رقم میزنه و همیشه به لطف پروردگارم هوامو داره و کلی کمکم میکنه و کلی همیشه میتونم به خداوند مهربانم همیشه تکیه کنم و همیشه مطمئنم بهترین نشانه ها سر راهم قرار میده خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
    • -
      عادل مولانی گفته:
      مدت عضویت: 1642 روز

      سلام به شما دوست عزیز

      من کامنت شمارو هدایتی مطالعه کردم و نیاز دانستم یه نکته رو به خودم و بعد به شما یادآوری کنم

      اینکه ما یاد بگیریم توکل کنیم و فقط رو خدا حساب کنیم به این معنی نیست که یه گوشه بشینیم و بگیم فقط به خدا توکل کردم و از هیچ احد و ناسی درخواستی نمیکنم و اگه از بنده خدا درخواست کنم یعنی کفر

      و اگه با این ذهنیت پیش بریم مطمئنا میوه توکل رو در عمل نخواهیم چید

      بلکه توکل یعنی معاشرت و همکاری و درخواست کمک از همدیگر با این تفاوت که اعتبارشو بدیم به خدای خودمون و بنده خدارو دستی از دستان خدا بدانیم

      امیدوارم تونسته باشم منظورمو واضع رسونده باشم و شماهم بابت این درخواستی که از اطرافیان کردین خودتونو سرزنش نکنین

      در پناه و آغوش خدا باشید و شاد

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: