ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 3 - صفحه 38 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/02/abasmanesh-2.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-02-07 20:36:482024-02-14 06:04:58ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 3شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خدای مهربان و دوست داشتنی
سلام استاد عزیزم و خانم شایسته
سلام به همه بچه ها
قبلها که با دوره ها و فایل های شما اشنایی نداشتم و این اگاهی هارو نمیدونستم ، وقتی اشتباهی انجام میدادم خیلی ناامید میشدم و دیگه میگفتم نمیشه کاری کرد و مینشستم میگفتم بخاطر این ادم یا بخاطراین شرایط من این اشتباهو کردم و دیگه هم همیشه فکرم درگیر این میشد و اشتباهات خودم رو به گردن اینو اون و جامعه و شرایط مینداختم و هیچوقت خودمو مسئول این اتفاق نمیدونستم وحس بدی داشتم بعد ها که با اگاهی ها اشنا شدم همیشه وقتی اشتباهی میکنم سریع به خودم میگم ازین اشتباه درس میگیرم تا تجربه تر بشم . همیشه استاد یه مثال میزدین قبلا میگفتین اگه کسی توی کاری شکست بخوره و بخواد دوباره یه کاری شروع کنه این ادم خیلی موفقتر ازون ادمی میشه که کلا اصلا توی کارش شکست نخورده . همیشه شکست ها برای رشد ما بودن و اینو همیشه نگهداشتم توی ذهنم حالا خیلیا ازین اشتباه ها و شکست ها اینطوری میگن که اینها تجربه هست نه شکست .
مثالتون در مورد مدافع ژاپن ایتاکورا خیلی مثال قشنگی بود منم این مصاحبشو خونده بودم و اینجا کپی کردم تا رد پایی بمونه تا بچه ها هم بخونن
ایتاکورا در پایان بازی به خبرنگاران گفت مسئولیت باخت را میپذیرد و میداند اشتباه او باعث حذف ژاپن شده است. او گفت:” خیلی ناراحت و غمگین. همتیمیهایم و ملت ژاپن سعی دارند به من روحیه بدهند ولی میدانم که اگر به عنوان یک دفاع وسط بهتر کار میکردم ژاپن میتوانست برنده این بازی بشود. اشتباه از من بود که ندیدم بازیکن حریف از عقب نزدیک میشود. باید روی این ضعف کار کنم چون مشخص است که میدان دیدم آنقدر که برای یک مدافع لازم است باز نیست”
اینکه آدم مسئولیت اشتباهشو بپذیره و بیاد بگه ازین اشتباهم درس میگیرم برای رشد دادن خودم کاملا توی این مثال نشون داده شده
اشتباهات قسمتی از مسیر هست برای یادگیری
اشتباهات برای همه پیش میاد مهمه ادم خودشو سرزنش نکنه و ازشون یاد بگیره و به توانایی هاش شک نکنه نگه من بی عرضم و…
توی داستان افراد موفق داستان هنری فورد هم جالب بود همونطور که خیلیامون میدونیم هنری فورد، پدر خودرو و خالق خط مونتاژ هستش . او با ماشین فورد مدل T خود با حمل و نقل به مردم آمریکا کمک میکرد. وجالبه که بدونیم که اولین شرکت او ورشکست شد. حتی شرکت دوم او نیز ورشکست شد و با این شکست ها و شاتباهات این شخص شد هنری فورد
دوستان همه ما باید به اتفاقات و اشتباهات جوری نگاه کنیم که بدونیم اینها برای رشد ما اومدن و اتفاق افتادن ما توی دنیا چیزی برای اینکه از دست بدیم یا بترسیم یا نابود بشیم نداریم ما در این دنیا فقط لذت میبریم خلق میکنیم چیزهایی که دوس داریم و واقعا زندگی میکنیم . و هرچقدر لذت ببریم و شاد باشیم همینقدر در ایندنیا قشنگی هارو تجربه میکنیم ، شاید توی بعضی مشکلات کمی اوضاع سخت باشه یا توی اشتباهی حسمون بد باشه ولی ما آگاه شدیم و میدونیم خلق کننده زندگیمون هستیم پس هراتفاق زندگیمون الخیر فی ما وقع هستش حتما توش خیریتی هست برای رشد ما و برای پیشرفت ما .
ممنون ازت استاد
اشتباهات زیادی در زندگیم کردم که نشون دهنده جسارت من در زندگی بوده است…
قبلا فکر میکردم که آدم درست،آدمی هست که اشتباه نمیکنه یا کم اشتباه میکند اما بعدها فهمیدم که شاید اشتباهات زیادی در زندگیم کرده باشم که خیلی جاها کمرم رو شکسته اما دوباره توکل کردم و بلند شدم و ادامه دادم،روزهایی که هیچ امیدی نداشتم اما فقط ادامه دادم…
به این جهت خیلی وقتها اشتباهات تکراری میکردم چون نمیدونستم که این کار اشتباهه…
مثل وام گرفتن یا چک دادن یا خونه ساختن به صورت قرضی یا مغازه رو پر از جنس کردن با چک،تا اینکه الله هدایتم کرد به مسیر درست توسط استاد عزیزم…
به هر حال اوضاعم الان از همیشه بهتره به لطف الله،تموم گذشته ام پر از درسهایی است گرانبها که با گوشت و پوست و خونم درکش کردم و میفهمم که بدهی و بدهکاری باعث شرک و نابودی میشه…
اون رنج ها،اون نداری ها،اون حساب مسدود شدن ها،اون زخم زبونها من رو صبورتر و مستحکم تر کرد برای رشد…و برای درک بهتر اصل از فرع
الان بهتر اصل رو متوجه میشم و صبر کردن رو ترجیح میدم به عجله ی نابود شدنی…برای رسیدن به خواسته ام هیچ عجله ای نیست چرا که باید تکاملم طی بشه و لذت ببرم از تک تک لحظات ناب زندگی و عشق ورزیدن به خودم و خانواده ام و جهان…
سپاس بی کران از استاد عزیزم
به نام خدای هدایتگرم
سلام به استاد عزیزم و مریم جان
وهمه ی دوستان عزیز
سؤال قسمت اول:
به اشتباهی که اخیرأ کردی فکر کن و دربارش بنویس؟
مرحله دوم:
چه واکنشی داشتی و چطور با خودت برخورد کردی؟
وقتی سؤال این قسمت و خوندم اولین چیزی که به ذهنم رسید این اشتباهی بود که چند ماه پیش انجامش داده بودم که فکر کنم چون خیلی از نظر من مهم بود ذهنم زود این اشتباه و به یادم آورد
زمانی که داشتم برای پیجم تولید محتوا انجام میدادم و اوایل کارم بود
و کلا با بحث تولید محتوا و ادیت هیچ آشنایتی نداشتم
کارمو شروع کردم تو یکی از پست هایی که به اشتراک گذاشتم پست که بارگزاری کردم بعد از گذشت چند ساعت متوجه شدم که پستم صدا نداشته حالا دقیقا نمیدونم چه اتفاقی افتاده بود ولی بعد از اینکه موضوع و فهمیدم اونم از طریق همسرم مات و مبهوت بودم همون لحظه زدم پاکش کردم
خیلی ریختم بهم،یجورایی بهم برخورده بود خیلی توقعم از خودم بالا بود
و واقعا همون لحظه خودمو ناتوان دیدم نتونستم خودمو ببخشم و بگم بابا تو که از صفر شروع کردی بدون هیچ آموزشی چطور توقع داری با یکی دو بار پست گذاشتن حرفه ای بشی
از اون به بعدش همش بهونه میوردم و تا همین لحظه حتی با گذشت چند ماه هنوزمحتوایی آماده نکردم
ولی با فایل قبلی که در مورد چالش ها و طرز برخورد با اونا بود تصمیم گرفتم دوباره کارمو شروع کنم با یه نگرش جدید و با کلی حس خوب و انگیزه ی بالا
ذهنیت محدود کننده در مقابله با اشتباه کردن:
من آدم به درد نخوری هستم
من آدم بی عرضه ای هستم
من آدم ناتوانی هستم
و سرزنش کردن و خود تخریبی کردن خود
و شک کردن به توانایی های خود
عصبانی شدن و بد وبیراه گفتن به خود
و اما یک ذهنیت قدرتمند کننده:
اشتباه خودش و میپذیره (و میگه مسیر پیشرفت از همین جا شروع میشه)
اشتباه و فرصتی برای پیشرفت میبینه
میگرده ایراد کار و پیدا کنه
دنبال اینه که چه درسی میتونه از این اشتباهش بگیره که به نفع خودش استفاده کنه
اشتباه خودشو بهترین هدیه ی خداوند میدونه برای اینکه پیشرفت کنه و موفقیت های بیشتری کسب کنه
چه درسی میتونم از این اشتباهم بگیرم برای اینکه بهتر بشم؟از چه زاویه ای به این اشتباهم نگاه کنم که به توانایی هام شک نکنم؟
خب هر کسی ممکنه اشتباه کنه،برای من که برای اولین بار داشتم این کارو انجام میدادم کاملآ طبیعیه و حتی حرفه ای ترین های این حوزه هم اشتباه میکنن
اشتباه کردن قسمتی از روند یادگیری منه مهم اینه که میتونم برم آموزش ببینم و خیلی بهتر و راحت تر کارمو ادامه بدم
مرحله ی آخر:
چطور درسهایی که گرفتی از اون اشتباه قبلی در عمل میتونی ازشون استفاده کنی؟
قبل از هر چیزی تکرار و تکرار باورهای قدرتمند کننده و استفاده از آنها در عمل
تمرین و تمرین با نرم افزارهای ادیت
دیدن بهبود های خودم و تایید آنها
و برنامه ریزی هفتگی برای تولید محتوا و انجام ادیت
و یادم باشه که من توانایی یادگیری هر آنچه که بخواهم هستم و میتونم تو هر زمینه ای عالی بشم واستعداد ذاتی وجود نداره
اگه بخوام میشود با تمرین با تکرار با بهبود همیشگی با فکرکردن و یادگیری
نکته ی مهمی که استاد بهش اشاره کردید اینکه که بعضی ها همیشه مواظبن اشتباه نکنن که مردم دربارشون چیزی نگن دقیقا من همین طور هستم
همیشه ترسیدم از اشتباه کردن و در صورت اشتباه کردن خجالت کشیدم
و چه خودخوری هایی که با خودم نداشتم
سپاسگزارم استاد عزیزم که تو این فایل فهمیدم چه باورهای محدود کننده ای دارم و چطور تغییر شون بدم
خدایا شکرت بخاطر این آگاهی های ارزشمند و ناب
قول میدم که قدرشون بدونم و در عمل ازشون استفاده کنم
بازم ممنونم از شما.
به نام خداوند بخشنده ی مهربان
سلام استاد عزیز ودوستان خوبم
من در کار آثار هنریم که با هوش مصنوعی کار کرده بودم برای فروش آنها را در بلاکچین مینت و لیست کردم و میخواستم در اسپیس های توییتر که کامیونیتی از هنرمندان و کالکتورهایی بودند که اگه از آثار هنری که در آن اسپیس ها پروموت میشد خوششان میومد میخریدند، میخواستم آثار هنریم را در آن فضا ها پروموت کنم برای فروش ولی چون من با این فضای اسپیس ها آشنا نبودم برای پروموت کردن آثارم استرس داشتم
برای اولین که خواستم توی یک اسپیس صحبت کنم و یکی از آثار هنریم را پروموت کنم نوبت من که شد میکروفون برای من باز شد که صحبت کنم ولی این قدر استرس داشتم که به خوبی نتونستم آثارم رو پروموت کنم و مشخصا نتیجه هم راضی کننده نبود
اولش سعی کردم احساسم رو خوب نگه دارم که نتونستم و خیلی احساسم ناتوانی و ناامیدی از ادامه کار داشتم و دیگه سراغ اسپیس ها برای پروموت کردن آثار هنریم نرفتم چون فکر میکردم الان مورد تمسخر قرار گرفته ام من نمیتونم این کار رو انجام بدم اونجا جای هنرمندان حرفه ای هست و جای من نیست
الان میفهمم که این از باور محدود کننده ی کمالگرایی بود که به جایی اینکه تمرکز خود را بر درس ها و بهبودهایی بگذارم که از آن اشتباه میتواند برایم داشته باشد میخواستم از همون اول بهترین باشم
ولی بعد از دوره احساس لیاقت که به لطف خداوند هدایت شدم به این دوره بسیار ارزشمند،خیلی راحتر میتونم احساسم را در صورتی که اشتباهی انجام بدم خوب نگه دارم
استاد سپاسگزارم به خاطر این سلسله برنامه که باعث خودشناسی بیشتر میشه
در پناه الله یکتا شاد سالم ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید
سلام
من دوره ای عذت نفس و خریدم و کار کردم
از اون به بعد این ترمز و حل کردم
و الان که به آخرین اشتباهم فکر میکنم میبینم که چقد قشنگ به آموزشی استادعمل کردم تو این زمینه
و چقدر قشنگ از سرزنش کردن دور شدم…
و الان که دارم فکر میکنم میبینم این جمله ای کلیدی شده برام که دوستامم بهم میگن
بعد از هر اشتباهی میگم تجربش و بگیریم واسه بعد….
یک بار دوستم گفت ای بابا چقد تجربه بگیریم بسه دیگه…
بهش گفتم تقصیر خودت چون همون اشتباهه داری تکرار میکنی چندین بار تجربه قبلی و بهت گفتم و یا آوری کردم
ولی واقعا خداوند واسه دوره ای عدت نفس سپاسگزارم که چقد شخصیت منو عوض و عالی کرد
البته اول بخاطر دوره ای کشف قوانین که اون دوره رو اول کار کردم
بعد فهمیدم که بزرگ ترین ترمز من عذت نفس بعد رفتم دوره ای عذت و نفس خریدم
سلام به استاد عزیزم
استاد این سوال شما سوال کنکوری هم رد کرده
چون افراد بسیار نادری هستند که در زمانی که اشتباه بزرگی می کنند
احساس خوبی داشته باشند اونم اگه این اشتباه از دو بار بیشتر بشه
و غیر عمد باشه اما به صورتهای مختلف .تجربه خودم اینه که
ممکنه توی دفعه اول احساسم رو کنترل کنم اما توی دفعه دوم باید
حتما بیل رو وردام و برم سراغ ریشه اون اشتباه اما این
کار ساده ای نیست چون بعضا کارهایی بوده که الگویی نمی تونی
پیدا کنی برای یافتن راه حل و این مسیله رو دشوارتر می کنه و باید
برای بافتن جزییات بیشتر بعضا هفته ها وقت بزاری و در هر مرحله
بهبودی جزءی به مرحله بعدی بری تا بلاخره بعد از ماه ها به نتیجه
بررسی اما ممکنه در مسیر راه مایوس بشی کلافه بشی عصبانی بشی
و حتی بگی این کار فایده ای نداره غیر از وقت تلف کردن ووووو
اما باز اون یک درصد افرادی هستند که مثل خودم که بسیار بسیار
مصمم هستند و خداوند اونا رو برای حمله به دل ناشناخته ها خلق
کرده و تا نتیجه نگیرند دست بردار نیستند و این کار ممکنه هزینه بر
باشه و به دل خیلیا سازگار نیاد .
من خودم ممکنه توی یک سری کمی از مسایل این طوری زمانبر بشه
اما بعدا لذتی داره وقتی به نتیجه می رسم که اصلا با هیچ مقدار پول
قابل قیاس نیست .
و بخاطر همین دفعه بعد مصمم تر خواهم بود برای حل مسایل مهمتر
و تمام اینها بخاطر اینه که خداوند منو آسونم کرده برای آسونی ها
و حلال مسایل ریز و درشت من هست و همینجا با تک تک سلولهای
بدنم از کل کیهان و خالق مقتدرم تا ابد سپاسگزارم که منو لایق این
همه لطف و کرم قرار دادند غرق در خوشبختی هستم و آرامشی که
دارم فقط بخاطر اینه که تمام وقت خداوند همراه منه.
استاد دستتون رو می بوسم و بخاطر این همه لطف و وقتی که برامون
از جون و دل میزارید قلبا سپاسگزارم
به نام خداوندی که قوانین ثابتی دارد
سلام استاد گلم و مریم بانو و عزیزان هم مدارم
خدا رو هزاران بار شکر می کنم که منو در مدار این فایل پر از آگاهی قرار داد و خیلی رو ذهن من تاثیر گذار بود که حواسم برای اشتباهاتی که ممکن است انجام دهم همیشه خودم رو سرزنش نکنم و احساس گناه نکنم
اشتباه چند روز پیش من این بود که چند تا نیرو استخدام کردم که داشتن دزدی می کردن و کلی برای ما حاشیه درست کرده بودن ولی به لطف خداوند متعال دست آنها برای من رو شد و مشخص شد که اینها چطور آدمهایی هستن و من در مورد استخدام آنها اشتباه کرده بودم ولی خدا رو هزاران بار شکر که منو با استاد عزیزم آشنا کرد و تونستم با کمک آموزه های استاد گلم بر این احساس گناه و سرزنش بی حد مرز خودم غلبه کنم
با خودم گفتم درسته که من در انتخاب این افراد اشتباه کردم و کلی با آبروی من بازی کردن ولی من درس اش رو می گیرم و این مورد شد یک تجربه برای من که به هر کسی اعتماد نکنم و بیشتر حواسم رو جمع کنم که حداقل این اشتباه رو دوباره تکرار نکنم و درسی رو که گرفتم آویزه گوشم کنم و با آگاهی بیشتری برای رسیدن به اهدافم قدم بردارم
خدایا شکرت من هر چه دارم از تو دارم
سلام استاد عزیزم سپاسگزارم به خاطر این جلساتی که در اختیار ما گذاشتید
قبل از ورود به این سایت اگر اشتباهی میکردم خودمو سرزنش میکردم به خاطر اینکه اعتماد به نفس پایینی داشتم اگر کسی به خاطر اشتباهم مسخرهام میکرد به شدت واکنش نشون میدادم و ناراحت میشدم، اما به لطف الله از وقتی که وارد این سایت شدم مخصوصاً تو دوره اعتماد به نفس کار کردم دیگه سعی میکنم از اشتباهاتم درس بگیرم و خودمو سرزنش نکنم.
سوال
به اشتباهی که مرتکب شدی فکر کن و با جزئیات بنویس
جواب
میخوام از اشتباهی که توی خیاطی انجام دادم بگم یادمه به خاطر علاقهای که به خیاطی داشتم رفتم چرخ خیاطی گرفتم اونقدر دوختم شکافتم که دستم راه افتاد و خیاطی کردن و پیش مربی یاد گرفتم اما زمانی که از یه نفر لباس مردانه میآوردم و میدوختم حواسم نشده بودویه سری از کارها دوختش خراب شده بود و تعداد زیادی بود اونایی که خیاطی میکنن میدونن چی میگم هزار تا کار بدوزی ولی یه دونه نشکافی � چقدر شکافتن زمان میبره یادمه چندروزبعدش عقد پسر خواهر شوهرم بود و من با عجله کارا رو دوخته بودم و تحویل داده بودم که موقع عقد خیالم راحت باشه و یه روز مونده به عقد صاحب کارم کارها را آورد و گفت خراب شده باید همشو بشکافی و دوباره بدوزی و عجله هم دارم و من هم مجبور شدم به خواهرم بگم بیاد تا کمکم کنه بشکافیم و شب و نشستیم و اونا رو درست کردم و چقدر کار سخت و زمانبری بود و فرداش چون نخوابیده بودم شب خسته و خواب آلود بودم؛ من اولش خودمو سرزنش کردم که چرا خراب دوخته بودم ولی خیلی زود به حالت قبل برگشتم و ذهنمو کنترل کردم و گفتم اشکالی نداره من باید از این اشتباهم درس بگیرم و یادم باشه با عجله کار انجام ندم و توی کارم همیشه دقت کنم حواسم به دوخت چرخم باشه چکش کنم هر چند وقت یه بار؛؛ اگه یه دونه اشتباه باشه شکافتنش کار راحتیه ولی اگه تعداد زیادی باشه خسته کننده میشه از اون موقع به بعد دوختی که انجام میدادم هر چند تایه دونه نگاه میکردم چرخمو و به تمیزدوزی اهمیت میدادم تا کارم به جایی رسید که تعدادی از خیاطها که منو میشناختن و کارمو دیده بودن خواهش میکردن که براشون کار بدوزم بعضیاشون می خواستند که به شاگردهای دیگشون نظارت داشته باشم ولی من دیگه خیاطیو کنار گذاشتم چون به روانشناسی علاقه داشتم حالا باید همین روندو توی این حوزه انجام بدم تا حرفهای بشم شکر خدا از وقتی که رو خودم کار کردم خیلی تو اشتباهات نمی مونم و سعی میکنم درس بگیرم و دنیا را گذرا میبینم خودمو سرزنش نمیکنم و به کسایی که می بینم خودشونو سرزنش میکنن در حین اشتباه کردن میگم که خودتونو سرزنش نکنید و از اشتباهاتتون درس بگیرید و سعی کنید دیگه این اشتباه و انجام ندید.
یه مورد دیگه میخواستم بگم اونم اینه که یادمه یه روز پسرم با همسرم به خاطر یه مسئلهای با هم بحث میکردن و چون من هم تو خونه بودم لیوان دستم بود و چای میخوردم وقتی زیاد بحث کردن من یهو از کوره در رفتم و نتونستم ذهنمو کنترل کنم لیوان خالی که تو دستم بودو یهو انداختم زمین و لیوان تکه تکه شد. همسرم رفت سر کارش پسرمم رفت مدرسه من موندم و تکه های شیشه خورده که باید دونه دونه جمعشون میکردم و تمیز میکردم خونه رو اولش دو تا حرف بار خودم کردم که نمیتونستی بری حیاط یا ذهنتو کنترل کنی ولی بعدش کلی خندیدم به خودم و به خودم گفتم از این به بعد اگر کسی جایی بحث میکرد من باید اون محلو ترک کنم و اگر واکنشی نشون بدم ضررش به خودم برمیگرده و به زحمت میافتم از اون موقع به بعد سعی میکنم ذهنمو کنترل کنم یا لااقل اون محلو ترک کنم یا خودمو مشغول به یه کار دیگه کنم.
استادعزیزم بازم سپاسگزارم بخاطرفضایی که فراهم کردید
بنام خداوند مهربان
سلام به استاد عزیز
اشتباه اخیرم یادم اومد
پرنده ی ما توی قفس بیتابی کرده بود و پرشو زده بود به قفس و خون آورده بود. یکی دو روزی گذشته بود و ما بیرونش نیاورده بودیم تا خون بند بیاد و بتونیم ببریمش بشوریمش.
یک شب آوردیمش بیرون که یه دوری بزنه
دخترم دوید دنبالش و پرنده ترسید و پرید چون نتونست بپره با بالش ،روی زمین افتادنشو کنترل کرد و دقیقا همونجا که خورد زمین پرش خون اومد و فرشو خونی کرد.
من خیلی عصبانی شدم و داد زدم چون وسط فرش هم بود یه نقطه ای که ما زیاد استفاده میکردیم و همسرمم اومد ناراحتی منو دید اون هم با دخترم دعوا کرد.
دخترم هم گریه کرد و رفت تو اتاق
چند ثانیه بیشتر طول نکشید که متوجه اشتباهم شدم.بالاخره کاری بود که شده دخترمم قصدی نداشت میخواست مثل همیشه بازی کنه و ما فکر میکردیم بال پرنده ترمیم شده.
من خودمو شماتت کردم چرا من که در مسیر خودسازی هستم باید اینجوری نتونم به خودم تسلط پیدا کنم و اینکه چرا داد زدم که همسرمم بشنوه و بیاد بچه رو دعوا کنه ، این بچه بی گناه خودشم شوکه شده بود و حتی نتونست از من به پدرش پناه ببره چونکه هر دو دعواش کردیم و خلاصه دلم خیلی براش سوخت، البته جریان به گونه ای پیش رفت که بعد از رفتن همسرم توی اتاق دخترم با گریه اومد پیش من و گفت مامان تقصیر من نبود پرنده مون خودش پرید و دخترم مثل همیشه باهاش رفتار کرده ولی پرنده یجور دیگه رفتار کرده. منم بهش گفتم مامان ببخش من نتونستم کنترل کنم خودمو و بابا هم بخاطر من عصبانی شد و دعوات کرد و بغلش کردم و آروم شد.
مدت سرزنش خودم کوتاه بود و بعدش سعی کردم درس بگیرم برای دفعه ی بعد که اگر ناخواسته ای بود خودمو کنترل کنم. و اینکه منم انسانم و باید به خود یاد بدم آگاهانه موقع پیش آمدهای نا خوب چند لحظه هیچ عکس العملی نشون ندم . چند لحظه به خودم فرصت تحلیل و مرور اتفاقای گذشته رو بدم و اینکه در نهایت همه چی اوکی شده و با پرخاش فقط حال بد به خودم و بقیه میدم.در صورتی که میشه در آرامش هم از چالش گذشت.یعنی ما که قراره از چالش بگذریم ، آیا بهتره با شادی باشه یا با ناراحتی و غصه و عصبانیت. و این چند روزه دارم از کلی منبع میشنوم که منبع تمام بیماری های انسان از روح سرچشمه میگیره و روانی هست که در جسم تاثیرشو نشون میده ، و با عصبانیت ما اولین ظلمو به خودمون میکنیم که این بدنو آزار میدیم و اگر میزان حال بد و استرس افزایش پیدا کنه ابن تاثیر بیشتر و بیشتر میشه و در درجه اول به ضرر ماست.
اونجا که استاد از آقای عشقیار گفتن میشه تایید این موضوع رو به عینه دید.
و اینکه دنیا رو گذرا ببینیم و پیش آمد های نا دلخواه رو فرصت قوی کردن خودمون ببینیم و بعد از هر کنترل خودمونو تشویق کنیم که من تونستم خودمو کنترل کنم پس به خودم اولین خدمتو کردم به خودم سلامتی و حال خوب هدیه کردم و بالتبع سعادت در هر زمینه ای ریشه در این حال خوب داره.
حتی برای اینکه انگیزه بیشتری بگیرم میتونم بگم با این کنترل من یک قدم به مدار ثروت نزدیک تر شدم ، با این کنترل من بیشتر با خودم به صلح رسیدم و به خودم خیر رسوندم و قطعا خدا هم به من خیر میرسونه و این تناسبه ، خیر برسون حتی به خودت تا بهت خیر برسه.
نکات عالی:
1_ من اشتباه کردم فرصتیه برای یادگیری و پیشرفت.
2_ مسولیت پذیری نگرش عالی هست.
3_ اشتباه پیش میاد ، درسی که ازش میگیرم مهمه ، این میتونه بهترین گیفت باشه ، بهترین هدیه خدا باشه برای من که باعث بشه کلی پیشرفت کنم اگه این اشتباه نبود شاید این درسو به این خوبی نمیگرفتم.
4_ اشتباه به معنی ناتوانی ما نیست. بعد از اشتباه نگم برای این کار ساخته نشدم.با این باور فقط خودمو محدود میکنم، این ذهنیت افراد شکست خوردست و باعث میشه پیشرفت نکنیم.
5_اشتباه خودمو با کارهای درست دیگران مقایسه نکنم.
6_ چیزی به نام استعداد ذاتی وجود نداره ، چیزی رو که علاقه داشته باشی یاد میگیری و ادامه میدی و بهتر میشی و پیشرفت میکنی.
7_ به توانایی های خودم شک نکنم، بهترین ها هم اشتباه میکنند ، ایرادو پیدا کنم و درسشو بگیرم.
8_ نگم اگر اشتباه کنم دیگه مردم روی من حساب نمیکنند ، برای نظر مردم زندگی نکنم ،اگر نظر مردم مهم بشه برامون ، به ما ضریه میزنه ،باید طبق اصول خودم حرکت کنم.دنبال قانع کردن مردم نباشم
9_ خبر خوب ؛ اگر اشتباه رو بپذیرم و به درسش عمل کنم ، دیگه تکرار نمیشه.
10_ایراد رو پیدا کن ، روش ها رو بررسی کن ، متوجه میشی روش های دیگری هم وجود داره.
11 قانون یادگیری : مغز در هر زمینه ای هر زمینه ای _ میتونه پیشرفت کنه ، کارایی رو انجام میده که تو اصلا باور نمیکنی میتونه انجام بده ، اگر تکرار کنی با احساس خوب ، با یقین به توانایی های خودت و توانایی یادگیریت و ادامه بدی در هر زمینه ای ، میتونی بهتر و بهتر و بهتر بشی. در دفعات ادل مغز پروسس میکنه و خیلی تقلا میکنه ، از یه جایی به بعد (منتقل میشه به ضمیر ناخود آگاه) مغز خودش کارها رو انجام میده ، به حالت اتومانیک وارد میشه چون اون تصویر هایی که مغز در اثر تکرار و تکرار و تکرار دیده تبدیل میشه به یه شکل جدید در سیم کشی مغز ، تبدیل میشه به یه پترن جدید .
12_ از اشتباه نترس ، از اشتباه خجالت نکش ، فکر نکن بی عرضه ای ، به دردد نخوری چون اشتباه کردی ، به شخصیتت وصلش نکن اشتباهو
13_حالا که فهمیدم نگرش جدیدی نسبت به اشتباه وجود داره ، ببینم دفعع ی بعدی با اشتباهاتم راحت تر هستم یا نه ، ببینم میتونم درسشو بگیرم یا نه ، ببینم تغییری در من ایجاد شده یا نه ، ذهنمو مونیتور کنم آگاهانه ، اگر مثبت تر شده نگرشم پس در مسیر درست هستم و باورهام قدرتمند کننده تر شدن و اگر بازم بعد از اشتباه شاهد تحقیر ذهن و احساس بد بودم یا مدام سرکوفت زد که به درد این کار نمیخوری ، باید باورمو نسبت به اشتباه تغییر بدم ، دنیا دستگاه تبدیل باور های من به شرایط و اتفاقات و افراد هست ، پس باورم که تغییر کنه ، هر اشتباه برای من مثل یه گیفت عمل میکنه از طرف خدا و درسشو که بگیرم اصلا نیازی نیست از وقوع دوباره ش نگران باشم ، و توی سیکل مثبت و افزاینده میوفتم.
این یعنی تبدیل تهدید به فرصت
الهی شکر
مرسی استاد عالی بود
سلام و درود
خداروشاکرم بابت اینکه در این مورد به نسبت قبلم خیلی بهترم.
مثلا همین اخیرا یه موردی که بود غذای که پختم تهش سوخت در چند ثانیه اول ناراحت شدم امادر ادامه گفتم اشکالی نداره ایندفعه حواسم باشه از این شعله استفاده نکنم و زمانی که فرزندم منو خواست حواسم باشه ممکنه کار طول بکشه و شعله رو خیلی کم کنم.
(البته اینو هم بگم متوجه شدم احساس مسئولیتم کمه مثلا در این مورد میگفتم حالا درسته من غذا رو گذاشتم ولی مابقی اعضای خانواده چرا حواسشون نبود گرچند به خودم میگفتم نه خودت مسئولی اما یه ذره مقاومت دارم که این مورد رو بهبود میدم)
و در کل به هر حال بارها غذای خوشمزه پختم و این جور موارد هم ممکنه رخ بده که باعث میشه بیشتر تجربه کسب کنم و یاد بگیرم .
مورد بعدی مثلا در حوزه ی کارم که تازه مهارت کسب کردم پذیرفتم که ممکنه یه سری موارد رو اشتباه عمل کنم و مربیم بهم بگه و زمانی که مربیم اشکال کارم رو میگفتن ناامید نشدم وازشون تشکر کردم و از کاری که اشتباه انجام دادم ، درسش رو گرفتم و دفعه بعدم بهتر عمل کردم اما اگر قبلتر بود ممکن بود از خودم ناامید میشدم .
به لطف دوره احساس لیاقت اینکه بخوام خودم رو سرزنش کنم خیلی به مراتب بهتر شدم و خودم رو اذیت نمیکنم.
استاد بزرگوارم ممنونم بابت تک تک آگاهی ها که باعث میشه بهتر درک کنیم