ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 4 - صفحه 17 (به ترتیب امتیاز)

490 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مهدی اکبر گفته:
    مدت عضویت: 1381 روز

    سلام به دوستان عزیزم

    اولش ذهنم مقاومت میکرد که بیام کامنت بنویسم. و به نظرم دلیلش این بود که فکر میکنه کامنت من ارزشی نداره، ب درد کشی نمیخوره، شاید مثل کامنت سایر دوستان زیبا و تاثیر گذار نباشه.

    ولی دلم میگه برو بنویس، استاد زحمت میکشه فایلای ارزشمندو رایگان میذاره و من حداقل کارم اینه که کامنت بذارم و ب ابن شکل بگم تشکر کنم و بگم که این فایل چقدر برام مفید و ارزشمنده.

    ———–

    در مورد سوال اول فایل جواب من اینه:

    وقتی دقت میکنم میبینم اکثرا تغییر اونجاهایی برام سخته که توی اون موضوع ضعف دارم.

    مثلا چون تو ارتباط برقرار کردن ضعیف هستم، معمولا تغییر محیط کارم، زندگیم، افراد دور وبرم ، برام سخته.

    یا مثلا تو موقعیت های جدید قرار گرفتن هم سخته برام مثل پروژه جدید گرفتن، موقعیت کاری پیشرفته تر، سر وکله زدن با ادم های متفاوت از قبل و….

    ~~~~~~~~~~~~~~

    1_کجا ها تغییر کردن اولش سخت بوده برام ولی بعدش نتیجه خیلی خوب بوده؟؟؟؟

    *مثلا یه پروژه جدید رو قبول کردم، اولش ذهنم میگفته نمیتونم و در سطح من نیست، ولی به خوبی تونستم انجامش بدم

    *مثلا یه مدل لباس متفاوت از قبل خریدم، اوایلش ذهنم میگفته زشته و نمیدونم اطرافیان مسخره میکنن و …. ولی بعد مدتی که پوشیدم دیدم چقدر قشنگه و علاقم بیشتر هم شده. تازه خیلیا بعد من این مدل لباس پوشیدن براشون طبیعی شد.

    *یا مثلا همیشه دوست داشتم صبح زود پیاده روی برم ولی برام سخت بود، اما وقتی تصمیم گرفتم ، الان که چند ماهه این کارو میکنم واقعا راضیم از تصمیمم و آنقدر زیبایی میبینم در طول پیاده رویم که هر روز انگیزم بیشتر میشه که فردا هم صبح برم پیاده روی.

    ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~

    2_ به نظر من برای اینکه بتونم آگاهانه تغییراتی رو ایجاد کنم، میتونم از این روش استفاده کنم که: سعی کنم مثل بچه ها باشم، از قالب هایی که توی ذهنم ساختم در بیام، چرا های ذهنمو زیاد کنم، سعی کنم درمورد موضوعات مختلف بپرسم از خودم که چرا به این شکل؟ چرا یه جور دیگه نه؟ ابعاد مختلف رو امتحان کنم تا هم تغییر ایجاد بشه و هم دیدم به موضوعات تغییر کنه و از تک بعدی بودن در بیام.

    مثلا همیشه برای پیاده روی میرم پارک ، چرا یبار توی شهر رو امتحان نکنم، مطمینم داخل شهر هم زیبایی زیادی هست.

    مثلا چرا همیشه با دوستام برم ؟ چرا یبار تنها نرم؟

    مثلا چرا همیشه یکسری کارا رو گردن بقیه بندازم؟ چرا خودم انجام ندم؟همیشه که قرار نیست بقیه اون کارو انجام بدن.

    ~~~~~~~~~~~~~~~~

    3_ عبارات تاکیدی:

    *تغییر باعث میشه من همیشه برای شرایط غیر قابل پیش‌بینی آماده باشم.

    *تغییر باعث میشه جنبه های مختلف یک چیز رو امتحان کنم و از دید تک بعدی در بیام.

    *خداوند از کسانی که به استقبال تغییر میروند خیلی خوشش میاد و ازشون حمایت میکنه.

    *اگر تغییری ناخواسته ایجاد شده، حتما خیر و برکتی توش هست چون ماهیت جهان خیره!

    *جهان همیشه در حال تغییره، کسایی که به استقبال تغییر نروند سرنوشتشون مثل دایناسورا میشه و از بین میرن.

    ~~~~~~~~~~~~~~~~~~

    4_چه برنامه ای دارید؟

    برنامه زیاد دارم . چند روز پیش فایل هدف 1403 رو گوش دادم و اهداف جدیدی برای خودم نوشتم که رسیدن به اون اهداف با تغییر در شخصیتم محقق میشه. ولی چندتا شو اینجا هم مینویسم.

    *میخوام ورزش کردنو شروع کنم.

    *میخوام نحوه‌ی غذا خوردنم رو تغییر بدم

    *باید برای فروش عکس که دارم از زیرش در میرم جدی بشم و تمرکزی روش کارکنم.

    *باید تولید محتوا تو اینستاگرام رو که خیلی به کارم کمک میکنه رو جدی بگیرم و شروع کنم.

    ———————

    خیلی خوشحالم که کامنتمو نوشتم و اینم خودش یه تغییره برام و از نتیجش راضی ام.

    استاد جان ممنونم ممنونم ممنونم.

    خانم شایسته خیلی دوستون دارم.

    بچه های سایت شما معرکه اید همتون. خیلی خوشحالم همچین دوستایی دارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  2. -
    مریم احدی گفته:
    مدت عضویت: 1013 روز

    بنام خدای مهربان ،سلام استاد عزیزم ودوستای گلم

    یه سوال دیگه یه درس دیگه یه چالش جدید

    ازاونجا که من عاشق تغییرو تحولم واز یکنواختی وتکرار بدم میاد،عاشق رفتن به جاهای جدید،ادمهای جدید،وخریدن وسایل جدیدم،من به استقبال تغییر میرم از تغییر ظاهری خودم مثل مدل مو ،رنگ مو،ولباس جدید گرفته ،تا رفتن به شهر جدید ،خریدن وسایل نو ودور انداختن همه چیزهایی که بعضیا میگن یه روزی لازم میشه ،یا واسم خاطره داره ومن میگم اگر اینو دور نندازی جدید نمیاد،من از تغییر نمیترسم ،ویادمه زمانی که خونه نداشتیم هرسال به جای جدید میرفتم وسه تا شهر مهاجرت کردم ووابسته نیستم این نقطه قوت منه خیلی خوشحالم وزندگیم پرازریسک کردنه،اگر سختم بود همونجایی که بود میموندم وهرگز پیشرفت نمیکردم هرگز دوست نداشتم مجبور باشم برای تغییر همیشه باآغوش باز رفتم دنبالش ،تغییرات اگاهانه خیلی قشنگه استاد،وقتی توی مسیر باشی خیلی قشنگ هدایتی بدون مقاومت ذهنی میری جلو ،وقتی استاد حرف میزنه ومن هربار که فایلارو میبینم توذهنم اگاهی جرقه میزنه چون به قول استاد همه ما درون ما پرازآگاهی که دفن شده تووجودمون ،شهامت عوض شدن عنوان کتابی بود که من قبلاً خوندم واقعا شهامت میخاد غلبه بر ترس میخاد فقط اگر خدارو کنارت حس کنی نه غمگین میشوی ونه میترسی لاخوف علیهم ولا هم یخزنون ،باگ بزرگ ذهنی ما فقط شیطان‌ه ،واگر توکل کنی ونترسی وموحد باشی یه عالمه کار بزرگ میکنی کارایی که خودت شگفت زده میشی،ممنونم استاد عزیزم ،برای همه دوستان بهترینها رو ارزو میکنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  3. -
    حامد حسامی گفته:
    مدت عضویت: 3118 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام و تشکر فراوان از استاد عباسمنش برای اهدای این فایل هدیه ای ارزشمند…

    اکنون که به زندگی گذشته ای خود نگاه میکنم،خیلی موقع ها اگر به موقع تغییر میکردم شرایط دلخواهی را برای خودم رقم زده بودم واگر آگاهی های این فایل را دوسال گذشته داشتم شرایطم بسیار مناسب تر از حالا بود.

    یک ذهنیت قدرتمند کننده به خود می‌گوید که این تغییر یک موقعیت جدید برای پیشرفت من است وبا آغوش باز تغیرات را می‌پذیرد مانند استاد عباسمنش که زمانی در بندر عباس با یک ماشین دنده آرژانتینی مسافر جابه جا میکردو با تغییر به موقع افکار و باورهایش توانست کسب و کاری موفق را برای خودش رقم بزند و با آموزش مباحث توحید و یکتا پرستی اکنون در مکانی زیبا زندگی میکنند.

    و ماهم میتوانیم با تغییر باورهای مان شرایط دلخواهی را برای خود به وجود آوریم وبا توکل به خداوند و پذیرفتن یکتا قدرت بی نهایت جهان سرعت رسیدن به اهداف مان افزایش میابد…

    من هم مثله دیگران در مقابل تغییر کردن مقاومت دارم،واگر نتایجی به دست آورده ام نتیجه تغییرات به موقع من بوده است و اگر ناکامی ها وتلخی هایی را تجربه میکنم به خاطر این است که به موقع تغییر نکرده ام

    یکی از موضوعاتی که در مقابل آن خیلی مقاومت داشتم همین استفاده ای درست از آموزش های استاد عباسمنش بود و با وجودی که من خیلی مقاومت داشتم دوستی که دستی از جانب خداوند بود مدام من را تشویق به استفاده از مباحث استاد عباسمنش میکرد واین تغییر انقلاب بزرگ خوبی را در زندگی من ایجاد کرد…

    مرحله ای دوم تمرین این است که من هنوز با ذهنیت منفی در شهر و کشور خود زندگی میکنم و هنوز در عمل نمیتوانم آموزش های استاد را به درستی اجرا کنم و باید سعی کنم که با ذهنیت مثبت و دیدگاه درست از موارد منفی اعراض کنم…

    عبارت های تأکیدی که برای خودم درست کردم عبارت است از

    1:من در هرکجا که زندگی میکنم همان جا بهترین مکان دنیاست

    2:خدارا شکر میکنم که هر روز با تغییر باورهایم چند قدم به خوشبختی بیکران نزدیک تر میشوم

    3من شغلی دارم سالم بادرآمد خوب و آینده ای روشن

    عبارت تأکیدی برای سلامتی

    خدارا شکر میکنم که سیستم ایمنی بدنم تمامی ویروس ها و باکتری هارا سرنگون میکند

    ودر قسمت چهارم تمرین باید سعی کنم که به زیبایی ها و خوبی ها توجه و تمرکز کنم

    وسعی کنم که خوبی ها را به ذهنم بسپارم

    ودر قسمت پایانی تمرین این موضوع را به ذهنم یادآوری کنم که

    در شروع تمرین شاید شرایط دلخواهم را نداشته باشم و شرایط به ظاهر بد باشد،اما بیماری کمالگرایی را مهار کرده وبا پشتکار بالا و تداوم در این روش جدید به شرایط دلخواهم برسم…

    خدانگهدار

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  4. -
    Vafa Vafa گفته:
    مدت عضویت: 815 روز

    سلام

    مرحله اول:

    چه تغییراتی در گذشته در زندگی شما رخ داده که در ابتدا در برابر آن تغییر به شدت مقاومت داشتی اما بعد از مدتی که آن شرایط تغییر یافته را تجربه کردی متوجه شدی نه تنها آن تغییر بد نیست بلکه چقدر به نفع شما بوده و چقدر به رشد شما کمک کرده است؟

    تغییر در محل کارم اول گفتن تو خونه اجازه کار نداری خونه ازت میگیریم مجبور شدم به تغییر رفتم مغازه زدم شراکتی بعد با شریکام به مشکل خوردم مجبور شدم به تغییر مغازه جدا گرفتم و هربار باعث بزرگتر شدن من و درآمد من شد

    از لحاظ مالی و روحی به صفر رسیدم مجبور شدم بیام سراغ سایت موفقیت و تغییراتی در خودم و شخصیت و شیوه فکر کردن و زندگی که اصلا عوض شدم کلی پیشرفت کردم

    مرحه دوم:

    برنامه ای قابل اجرا برای ” استقبال از تغییر” بریز و آگاهانه شروع به ایجاد یک سری تغییرات در روند روتین زندگی خود کن.

    با نیت رسیدن به سبک زندگی مج و داشتن درآمد 30 میلیون مسیر رفتن به مغازه تغییر میدم چیدمان خونه و مغازه تغییر میدم

    مرحله سوم:

    یک یا چند عبارت تاکیدی مثبت بنویسید که کمک می کند ذهنیت شما در برابر تغییر بهتر شود و باورهای قدرتمند کننده ای در راستای استقبال از تغییرات، در ذهن شما ساخته شود

    تغییرات همیشه کمک میکنه که من پیشرفت کنم

    در دل تغییر فرصت های هست برای پیشرفت و یادگیری

    جهان همواره در حال تغییر و من با هماهنگ کردن خودن با تغییرات جهان میتونم موفقیت بیشتری کسب کنم

    من هر وقت چیزی در زندگیم تغییر دادم به خواسته های زیادی رسیدم

    مرحه چهارم:

    به این 3 مورد فکر کن و با دقت پاسخ بده:

    مورد 1: در حال حاضر چه تغییری است که می دانی باید در روند زندگی شما ایجاد شود اما به دلایل مختلف انجام آن را به تعویق انداخته ای؟

    سبک زندگی شخصی

    مورد 2: مورد را یادداشت کن و سپس توضیح بده چه برنامه ای برای اجرایی کردن این تغییر به تعویق افتاده داری؟

    کار کردن رو خودم و باور هام

    مورد 3: با توجه به آگاهی های این فایل، به صورت کلی از این به بعد چه برنامه ای برای ایجاد ذهنیت ” استقبال کننده از تغییرات” در زندگی ات داری؟

    تغییر چیدمان در محل کارم و مسیر رفتن به سالنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  5. -
    فرشاد نصیری گفته:
    مدت عضویت: 1081 روز

    سلام

    تغییر.همیشه با خودش تغییرات دیگه به دنبال داره.

    یعنی یک تغییر،به صورت خودکار تغییرات دیگه ای رو با خودش داره.

    مثل تغییر باور.وقتی یه باور رو تغییر میدی به خودی خود چندین باور دیگه هم تغییر میکنن.

    مثلا من از وقتی که روی تغییر باور نعمت های خداوند همه ارزشمند و قابل احترام هستند کار کردم.به خودی خود رو منو و میل غذاییم هم تاثیر بزرگی گذاشته و از اون موقع غذاهایی رو میخورم که در گذشته حتی نگاه هم بهشون نمیکردم.

    در گذشته تغییرات ناخودآگاه و ناخواسته زیادی مثل تغییر مدرسه و محل زندگی برام رخ داده بود که به اجبار بوده و چقدر در کودکی یه نوجوانی درد میکشیدم.

    اما پس از مدتی میدیدم که نه چقدر اون تغییر برام خوب بوده و اصلا بد نبوده.

    مثلا در دوران راهنمایی من 3 تا مدرسه رو به اجبار خانوادم عوض کردم که هر بار فکر میکردم که واقعا بد و دردناکه.اما دیدم نه دوستان جدید پیدا کردم که حتی با یکی از همون دوستان هنوز ارتباط بسیار مهم و صمیمی داریم که اتفاقا همکار هم هستیم و چقدر بع هم کمک میکنیم.

    اون تغییر مدرسه باعث شکل گیری و آشنایی این ارتباط شد و امروز ما همدیگه رو داریم و چقدر همون دوست در عرصه کار بهم کمک میکنه.و سبب خیر شده.

    استاد من برای دستیابی به خواسته ها و اهدافم حاضرم دست به هر تغییر مثبتی بزنم.

    نه اینکه برای رسیدن به هدفم تغییر کنم د دست به خلاف بزنم،نه.

    اما واقعا انسان ترسویی نیستم.

    برای هدف هام دست به هر کاری میزنم.

    مثلا من یه هدف داشتم که برم یه شهر دیگه زندگی کنم و وقتی زمانش شد توی 5 رور صفر تا صد کار و مهاجرت انجام شد.بدون هیچ درد احساسی یا وابستگی.

    و حتی الان کا برنامه دارم که مهاجرت کنم به خارج از کشور،این تغییر رو با آغوش باز می پذیرم.

    همیشه پشت پرده تغییر ،یه ترس های کوچیکی هم وجود داره اما مهاجرت بهشون نمیدم.

    مثلا از همین الان که هنوز به خارج از کشور مهاجرت نکردم،یه ترس خیلی خیلی ضعیفی میاد تو وجودم که نکنه مثلا کار و بارم خوب نباشه یا موفق نشم.که این همون نجواهای شیطانی هست که همیشه همراه بد الهامات خداوند میاد.اما کلام خدا همیشه بالاتر و قوی تره و بهم میگه که نترس و ادامه بده چون خدا نمیزاره بار شما روی زمین بمونه..

    بخش دوم

    تغییر مدرسه.که به اجبار خانوادم بود.

    اما منجر به دوستی جدیدی شد که تا به امروز ادامه دار شد و من و دوستم هنوز با هم رفیقیم و حتی همکار هم هستیم و با اینکه خودم یه فرد بسیار فنی و زبردستی هستم اما همین دوستم توی مسائل کاری چقدر بهم کمک میکنه و به لطف خدا چقدر هوام رو داره و چون ایشون نزدیک 10 سال از من بیشتر سابقه کار دارن بخاطر همین همیشه هوای من رو داره.

    تغییر در ذائقه غذایی.

    من چند وقتی هست که بعضی از غذا هایی رو که دوست نداشتم در گذشته. اما الان اون غذا ها رو می‌خورم و همیشه میگم پسر چقدر خوشمزه و باحاله. چقدر ارزش غذایی داره.

    چقدر همسرم خوشحال شد.

    قطع کردن استفاده از تلویزیون و ماهواره.

    که چقدر این تغییر به من کمک کرد که اول اینکه من ورودی نامناسب به دهنم نمیدم.

    اخبار گوش نمیدم.

    و من از دایره دری وری های جامعه کشیدم کنار.

    و خیلی موارد دیگه که حضور ذهن ندارم.

    مرحله سوم.

    جهان همواره در حال تغییر و گسترشِ.و این اتفاق بسیار برای من کمک کننده است.

    تغییر رو به جلو همه با خودش نتایج زود هنگام داره.

    تغییر ناگهانی،به معنی ایمان به خداست.

    تغییر کمک میکنه من هر روز نتایج ملموس بگیرم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  6. -
    نگار گفته:
    مدت عضویت: 2157 روز

    بنام خدای مهربانم

    درمورد مقاومت من در برابر تغییر

    بطور بسیار زیاد درمورد غذا

    مثلا من از پیاز توی غذا و پیاز داغ متنفر بودم

    و جالبه که با دیدن ی صحنه از خوردن پیاز داغ و نون مهران مدیری چنان دلم خواست تجربه کنم

    و این شروع علاقه من ب پیاز بود و خب دیدم ی سری غذاها مث آش رشته با پیاز داغ خیلی بیشتر مزه میده

    یا درمورد استفاده از هل، بشدت مقاومت داشتم

    چایش رو نمیخوردم

    دسری که توش هل بود رو نمیخوردم

    و یبار ی خانمی قیمه درست کرده بود و من از اون خوردم و خیلی خوشم اومد

    ازش پرسیدم گفت هل و زنحبیل توش ریخته خیلی کم

    ( از هر دو متنفر بودم)

    ولی وقتی دیدم اینقدر خوشمزه بود منم ب قیمه ام هل اضافه کردم و واقعا مزه نذری میگیره

    ( هنوز با زنجبیل ، سرکه ، سیاه دونه، زیره و … زاویه دارم )

    یا در مورد عقاید مدهبی که از طریق خانواده و مدرسه ب من رسیده بود

    بشدت مقاومت داشتم و خدا رو ی خدای سختگیر میدیدم

    ولی وقتی موضوع رو رها کردم

    خود خدا هدایتم کرد ب مسیر شناختش به اسانی و شادمانی بدون داشتن عذاب وجدان

    یا مثلا وقتی دوستم که بعد از 5 سال ارتباط و رفت و امد زیاد یهو رابطه اش با من قطع کرد

    و من ب در و دیوار میزدم که دوباره اون روزا رو باهاش داشته باشم ولی از من اصرار و از اون انکار

    و بعد پذیرفتم ( البته نزیک ب یکسال طول کشید تا بفهمم)

    و رهاش کردم

    و خودش هفته پیش چندبار زنگ زد

    و من چون این رابطه رو تمام شده دیدم و دیگه هیچ میلی ب ادامه ندارم

    جوابش ندادم

    (برعکس گذشته که ترس از قضاوت داشتم خالا در موردم چی فکر میکنه)

    و مطمئن هستم که دستان خدا هر روز وارد زندگی من میشه تا ب من خیر و برکت برسونه

    و من با اون خانم دیگه هم مدار نیستم

    ——————————

    قسمت دوم

    تغییراتی که میتونم بدم

    و باید بدم

    روزی نیم ساعت حتما برای بازی با پسرم وقت بذارم

    خیلی دلم برای زبان خوندن تنگ شده

    هفته ای ی روز ی درس از کتاب اکسفورد اسکیلز رو بخونم یا فقط گوش بدم

    اها لایو قسمت ٣4 استاد رو تو این چند روزه نمیدونم چندبار گوش دادم

    البته ابتدای سال و شروع متعهدانه من در سایت

    من این فایل رو شنیدم و نوشتم

    ولی اون بخش رو ک استاد گفتن مرتب تکرار کنیم نوشته مون رو متوجه نشدم یا نشنیدم

    ( در فرکانسش نبودم)

    و من فقط یبار خواسته هام لیست کردم

    و دوباره خدا من رو نمیدونم چطوری ولی هدایت کرد ب لایو ٣4

    که پیش پیش ب استقبال سال جدید و برنامه ریزی جدید برم و دوست دارم که شروع کنم در کنار کدنویسی روزانه

    اون نوشتن رو هم ک استاد گفتن انجام بدم

    تغییر بعدی ، حواسم ب واکنش هام باشه و سعی کنم صبورانه تر رفتار کنم، واکنشی نباشم

    بیشتر از پسر و همسرم تعریف کنم و نکات مثبتشون رو بنویسم و ب خودشونم بگم و ازشون قدردانی کنم

    اکه بخوام همه رو بگم ی لیست بلند بالا میشه ولی برای شروع با همین چندتا خوبه بنظرم و باید قانون تکامل رو رعایت کنم

    ————————————-

    قسمت ٣

    عبارت تاکیدی مورد علاقه ام

    خدایا هدایتم کن ب مسیر آسانی ها

    خدایا قلبم رو ب الهاماتت باز کن

    خدا همیشه حواسش ب منه و بهترینها رو برام رقم میزنه

    من ب هر خیری که از خدا برسه فقیرم

    ———————————

    یکی از اصلی ترین تغییرات

    بهبود رابطه ام با پسرم

    بارها تلاش کردم

    ولی هر دفعه بعد از چند روز دوباره ب حال اول برمیگرده

    چون فکر میکنم که من هنوز تسلط درست و درمون روی خودم ندارم

    و یهویی واکنش نشون میدم

    مثلا اون روز خسته ام

    یا دخترم از صبحش نحسی کرده و من دیگه بهم خیلی فشار اومده

    و یهو در برابر ی رفتار یا کار پسرم همون واکنش عصبی همیشگی رو نشون میدم

    و دقیقا پسرم میگه مامان چیشد

    تو که چند روز باهام خوب بودی

    و اون لحظه میفهمم که خراب کردم

    و این باید بذارم جز تغییرات اساسی

    بهبود روابط و بهبود شرایط مالی و باور فراوانی

    دوتا هدف اصلی سال جدید منه

    و برای قدم برداشتن در مسیرش

    میخوام تمرین لایو ٣4 رو شروع کنم

    و همینطور دوره لیاقت رو مجدد گوش کنم، نت بنویسم

    و امید دارم ب کمک و هدایت خدا

    چون بارها تو سایت کامنتهای مادرانی رو خوندم که رابطه شون با بچه شون ١٨٠ درجه تغییر و بهبود پیدا کرده

    دوستانی که رشد مالی داشتن بعد از عمل ب اموزها، استفاده از دوره لیاقت و کشف قوانین ( این دوتا دوره رو خودم دارم و باید ازشون استفاده کنم)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  7. -
    Mahsa گفته:
    مدت عضویت: 1583 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام به استاد عزیزم و همه دوستان عزیزم

    سوال:من درخانواده ای بزرگ شدم ک به سختی واقعا به زور هرتغییری رو میپذیرن ازکوچکترین تغییری ک رخ میده سریع واکنش نشون میدن ک قبلی خوب بود این یجوریه مابهش عادت نداریم و سعی میکنن منصرفت کنن ازتغییر ،همینا باعث شده بود منم نسبت به تغییرمقاومت نشون بدم ولی همیشه تغییرو دوست داشتم وچون همیشه یکسری باورهای محدود کننده ازخانوادم شنیده بودم خیلیییی مقاومت داشتم نسبت به هرتغییری (همین تضاد باعث شده ک من عاشق هرنوع تغییری بشم تغییر محل زندگیم،شهرم،کشورم کلا تغییر همه چیز ازبس محدودم کردن نسبت به تغییر دوست دارم همه چی رو تغییر بدم) خدارو شکر الان خیلیییی بهتر شدم خیلی راحت ترتغییرات رو میپذیرم و اگاهانه چندین تغییربزرگ رو ایجادکردم برای زندگیم:)

    الان ازادی بیشتری دارم واسه تغییر وسایل خونمون دکور خونه نوع پوششم و…

    خدایا شکرتتتتتتتتت این هم ازفضل پروردگارمنه که یه ادمی رو ک به شدت مقاومت نشون میداد نسبت به هرتغییری اززندگیم دور کرد اینقدررر دور که هرتغییری رو الان بخوام میتونم ایجاد کنم و دیگه نیست ک‌غر بزنه و منصرفم کنه:)، واقعا احساس ازادی میکنم احساس اینکه دارم خودمو زندگی میکنم

    یادمه وقتی ابتدایی بودم پدر مادر بچه‌ها میومدن دنبالشون ولی من ازهمون ابتدایی بااینکه نزدیک هم نبود مدرسه م ولی خودم برمیگشتم از مدرسه و یادمه با دوستم عسل برمیگشتیم اون میرفت خونه مادربزرگش و یه مسیری بود ک انگار باید یه دور میزدی مدرسه رو من باخوشحالی میرفتم محله های جدید رو میدیدم دوستم رو میرسوندم وبعد میرفتم خونمون این کنجکاوی ازهمون بچگی تو وجودم بود خدارو شکر مامانم هم زیاد سخت نمی‌گرفت اون موقع ها بهم. الان هم کلاس رفتنی یا پیاده روی و جاهای دیگه سعی میکنم ازجاهای مختلف برم و حتی ازنشان استفاده میکنم ببینم راه جدیدی رو پیشنهاد میده ک تاحالا نرفتم

    غذاهای جدید رو بدون ترس میپزم و امتحان میکنم شاید مزه ش خوب نشه میگم اشکال نداره امتحان کردم فهمیدم دوس ندارم این مدل غذارو

    تغییر مدل موهام رو هم انجام میدم چند وقت یکبار و کلا ادمی هستم ک دوست دارم به استقبال تغییر برم

    تمرین مرحله اول:یه شرایطی تو زندگیم به وجود اومد بااینکه سنم کم بود ولی مجبور بودم خرید های خونه رو خودم برم انجام بدم اولش برام سخت بود و یجورایی مقاومت داشتم ک چرا تا وقتی برادرم هست من باید برم خریدایی ک وظیفه اون بود انجام بدم

    ولی بعد ازمدتی ک‌انجامش دادم دیدم چقدر خوبه میتونم اعتماد به نفسمو بااین شرایط ببرم بالاتر میتونم بیشتر بگردم شهرمونو و ازمغازه های مختلف خرید کنم کیفیت مواد غذایی رو بسنجم باخوراکی های جدید مسیرهای جدید اشنا بشم مردم درحال خرید رو ببینم میوه ها ومواد غذایی تازه رو ببینم و لذت ببرم و خیلی به نفعم بود این تغییر.

    مرحله دوم: درحال حاضر دارم تغییراتی در وعده های غذاییم ایجاد میکنم و میوه خوردن رو گذاشتم هفته ای یکبار درطول روز دوبار غذا میخورم و سعی میکنم بین وعده ها چیزی نخورم پیاده روی هم اگاهانه ایجادش کردم چندسالی هست.

    ترمزهای ذهنیم راجب ثروت روهم دارم پیدا میکنم وهرروز مینویسم و کارمیکنم که انشاءالله دروضعیت مالیم تغییرخوبی ایجاد کنم

    مرحله سوم:تغییر برای رشد و پیشرفت من لازمه، دردل هر تغییر موقعیت های عالی برای موفقیت من وجود دارد ،تغییر باعث رسیدن من به خواستهایم میشود،

    مرحله چهارم:تغییر در سبک تغذیه م ک میدونم باید اصلاح بشه،

    ازاین به بعد سعی میکنم تغییرات بیشتری رو نسبت به قبل درزندگیم ایجاد کنم و بااغوش بازبه استقبالشون برم

    ممنونم استادجان بابت این سری فایل ها و آگاهی هایی ک بهمون میدید،

    درپناه الله یکتا باشد.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  8. -
    عارفه گفته:
    مدت عضویت: 1214 روز

    به نام خالقی که مرا خالق زندگی خود آفرید

    سلااااااام بر استاد جان

    وقتی این فایل را گوش کردم باعث شد خودم را تحسین کنم و یادم بیاد که من خیلی کارها قبلا کردم که برای خیلی ها سخت بوده ولی من پذیرفتمشون یا خودم تغییر دادم پس الانم نباید بترسم و باید اقدام کنم

    مثلا میزنم

    دختر خونه که بودم با مامان و بابام که میرفتم پیاده روی همیشه کلافه میشدم چرا همش یه مسیر تکراری را برای پیاده روی انتخاب می‌کنند مثلا ماشین را دم پل مارون پارک می‌کرد و از رو پل رد می‌شدند می‌رفتند به سمت پل فلزی و آذر و دور می‌زدند میومدند دم ماشین. من التماس میکردم بابا جان ما که داریم این مسیر را میریم حداقل یکبار برعکس بریم ولی اونا نمی پذیرفتند و الانم که سال ها گذشته میبینم چند وقت یکبار یک جا را میرند الان چند ساله میرند پل نصر و تو جاده سلامت ناژوان پیاده روی می‌کنند من اصلا نمیتونم تکراری یک کار را انجام بدم

    یا مثلا سال ادل ازدواجم بود به خاطر شرایط بد کاسبی همسرم تصمیم گرفتیم از اصفهان بریم یه شهر دیگه که حداقل خرج و برجمون کمتر بشه حتی به رفتن اربیل عراق هم فکر کردیم چون پیشنهاد کار شده بود ولی بعد رفتیم کاشان خیلی ها سخت بود براشون که منه تازه عروس کجا دارم میرم ولی من خیلی راحت ابن تغییر را پذیرفتم

    تازه بعدش که دوقلو دار شدم همه می‌گفتند تنهایی نمیتونی باید برگردی اصفهان ولی تغییر را پذیرفتم

    یا تو رفت و آمد با خانواده همسرم خیلی اتفاقات بدی با خودش همراه داشت و من هی میخواستم این رابطه را خوب نگه دارم ولی دائم داشتم ضربه میخوردم و هی فاصله میگرفتم ولی باز دوباره می رفتم و بدتر از بد میشد ولی وقتی کامل گذاشتم کنار خیلی حالم بهتر شد

    من تغییر دادن خونه را خیلی دوست دارم و همیشه جابجا کردن وسایل خونه احساس خوبی بهم میده و تغییر را دوست دارم

    چیزی که متوجه هستم اینه من به خاطر ذهن تنوع پسندم از ابن مدل تغییرات استقبال میکنم ولی چرا تو. کار جدید که مبخوام برم با ابنکه مهارت نسبی پیدا کردم کارم را هم بقیه تایید می‌کنند ولی شروع نمیکنم

    من نصیحتی که دائم به خودم مبکنم و میدونم اگه انجامش بدم زندگیم در تمام جوانب رشد میکنه مستقل شدن در تمام جوانب زندگیم هست چه مالی چه بقیه چیز ها

    من میتونم به لطف الله مستقل بشم

    من اونایی قدرت انجام کارهای جدید را دارم

    من مسئولیت صفر تا صد تصمیم هام را به عهده میگیرم

    من علاقه خوبی به کار بافت مو پیدا کردم و آموزش های لازم را هم دیدم و میتونم به درآمد خوبی برسم فقط هی اقدام نمیکنم و باید اقدام کنم و با افتخار بیام درموردش صحبت کنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  9. -
    فرشته کوهستانی گفته:
    مدت عضویت: 1319 روز

    بنام الله یکتا

    سلام

    زمانی که یه آدم معمولی بودم ،زیاد از تغییر خوشم نمیومد و دوست داشتم یه سری شرایطی مداوم باشه

    از ازدواج خواهرو برادرم بدم میومد

    از رفتن اونها به شهری دیگه بدم میومد

    از بزرگ شدن خودم بدم میدمد

    روزهای زیادی گریه میکردم که دبستانم تموم نشه و اجازه بدن دوباره از اول شروع کنم

    همیشه مقاومت میکردم

    اما وقتی عباسمنشی شدم،خودم میرم تو دل تغییرات،خودم میرم تو دل شرایط جدید

    نمیترسم …چون توحیدم بیشتر شده و میدونم خداوند پشتمه

    نمیترسم …چون میدونم کلی اتفاق خوب منتظرمه

    در طی این دوسال تسلیم شدم

    خودم و به جریان رودخانه زندگی سپردم

    و میدونم خداوند من و به سمت بهترینها سوق میده

    هرجایی هم که ضربه خوردم…مقصر خودم بودم که ترسیدم و دست وپا زدم

    دقیقا مثل استخر…تا زمانی که رها باشی و ریلکس باشی روی آب میمونی

    همینکه حس کنی الان میری تو آب و میخوای دست و پا بزنی …دقیقا همون موقع است که فرو میری

    من همیشه بعد از شنیدن یکی از فایلهای استاد که فرمودن …باز پس گرفتن خاکریز اعتماد و توکل به خداوند از شیطان کار سختی بود و من تونستم با تلاش شبانه روزی و مهمات رسوندن از شیطان پس بگیرم…همیشه دعای من اینه که خدایا کمکم کن من هم بتونم این خاکریز رو فتح کنم

    در پناه الله یکتا شادو ثروتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  10. -
    Sara Ardavan گفته:
    مدت عضویت: 2127 روز

    «قسمت یک»

    1.واکنش من به تغییرات:

    تغییر دکوراسیون، غذا، تغییر در منبع درآمد، محل زندگی، رابطه عاطفی و …

    «فرصتی برای تجربه های جدید، ورود به دل ناشناخته ها و رشد و پیشرفت »:

    1.لذت بردن از تغییرات

    2.تکامل در جریان پیشرفت

    3.حس شادی و خوشی از تغییرات زیبامون

    «قسمت دو»

    2.شناسایی تغییرات در گذشته و کمک کننده به رشدم و به نفع منه«در نهایت نتایج مثبتی به ارمغان آورده است»:

    1.تصمیم به انجام تحقیقم با عمل به ندای قلبم:عزت نفس،ایمان قلبی به ندای درونی مون،وقتی این شد بقیه هم میشه

    «قسمت سه»

    3.برنامه ای قابل اجرا برای ” استقبال از تغییر”

    کلید: سعی کن آرام آرام و از موضوعات کوچک شروع کنی و با ایجاد «تغییرات کوچک»، ذهن خود را برای لذت بردن از تغییر آماده کنی.

    1.زدن صابون گوگرد هر شب به مدت یه هفته«تاهفته اول اسفند»

    «قسمت چهار»

    4.عبارت تاکیدی مثبت «باورهای قدرتمند کننده در راستای استقبال از تغییرات»

    1.خدا در قلب منه و هر لحظه حامی و پشتیبان منه

    2.خدا عاشقِ رشد و پیشرفت منه، من هر لحظه تحت حمایت ویژه قدرت مطلق خدای جانممم هستم

    «قسمت پنجم»

    5.تغییری که به دلایل مختلف انجام آن را به تعویق انداخته ای؟برنامه هامون برای اجرایی کردن این تغییر به تعویق افتاده:

    1.مطرح کردن لیست آجیل شب عید:«انجام دادن بعد اتمام این تمرین»

    «قسمت ششم»

    6.برنامه ای برای ایجاد ذهنیت ” استقبال کننده از تغییرات” در زندگی مون:

    دقیقا هر لحظه خدا با عشق و به زیبایی بهمون میگه، من هم با لذت و عشق انجام میدم

    «من هر لحظه هر لحظه به سادگی تغییراتی که خدا میگه رو در عمل انجام‌میدم»

    1.عشق:

    1.دیدن لذت پروفایل عزیزمون وقتی قلبمون آروم

    2.ثروت:

    1.پس انداز کارت ارزشمند تفریح مون«1010»

    3.سلامت، جوانی و زیبایی

    1.قبل خواب 4 نوبت ماساژ صورت زیبامون

    4.آرامش:

    1.من پرقدرت مراقب ورودی هام هستم

    در ذهنمون: رفیق صمیمی

    شنیداری:اعراض و گوش دادن هر آنچه مناسبم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای: