ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 4 - صفحه 34 (به ترتیب امتیاز)

490 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    Ziba گفته:
    مدت عضویت: 1084 روز

    جملات تاکیدی در مورد تغییر :

    تغییر یعنی باز شدن در یک نعمت جدید و روانه شدن خیر و برکت بیشتر به زندگی من

    چالش ها من رو بزرگتر میکنه و من قدرتمند تر و توانمند تر میشم

    تغییر یعنی کنار زدن ترس های پوچ قبل

    تغییر یعنی راه جدید برای خوشبختی بیشتر

    تغییر یعنی خداوند دستت رو میگیره و به راه درست هدایت میکنه

    تغییر یعنی یادگیری بیشتر

    رب یکتا اهدنی الصراط مستقیم

    الان دقیقا در لبه ی تغییرم، الان همون زمانیه که باید به شغل مزخرف قبلی نه بگم و برم به راه خودم، رب دروغ چرا اولش افکار اومد تو ذهنم من رو ترسوند، زمانی که روی افزایش مهارتم کار میکنم درامدم تقریبا قطع میشه، رب من از این ترسیدم ولی باور هام جلوی افکار رو میگیره، رب من با تمام قدرت روی خودم کار میکنم الان بهترین زمان برای شروع کسب و کارمه، من ازت ممنونم که دستامو میگیری و من رو به صراط مستقیم هدایت میکنی

    هزاران بار ازت ممنونم رب العالمین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    بهینا گفته:
    مدت عضویت: 1169 روز

    تغییراتی که نتیجه خوبی داشت:

    اول از همه تغییر دادن و رها کردن و اتمام رابطه با دوستانی بود که داشتم. باعث شد با دوستان جدیدی آشنا بشم

    تغییر دادن رنگ موهام. هر وقت رنگشون رو عوض میکنم حالم بهتر میشه و خودم ببشتر از خودم لذت میبرم و همه میگن که بهت میاد.

    تغییر دادن شهری که زندگی میکنم، باعث شد بسیار از لحاظ شخصیتی پیشرفت کنم دوستان خوب جدیدی پیدا کنم و با آدمای جالب و فوق العاده آشنا بشم.

    خرداد پارسال به مدت 5 سالی بود که از زبان انگلیسی دور بودم توی با اینکه مدت زیادی بود که بهش فکر میکردم ولی توی یک روز تصمیم گرفتم تغییر بدم شرایط رو رفتم تعیین سطح دادم و کلاس ثبت نام کردم و یکی از بهترین تجربیات من شد، استاد فوق العاده ای داشتم و آدمای هم مدار با من وارد زندگیم شدن. یکی از بهترین تغییرات بود برام.

    خوب تغییراتی که میدونم باید انجام بدم:

    من آدم مرتبی و با نظمی نیستم… میدونم که باید در این مورد تغییر کنم. باید با نظم تر و مرتب تر بشم. چیزایی که استقاده نمیکنم رو دور بریزم و مرتب تر بشم.

    تغییر دوم اینه که دارم وارد یک رابطه میشم. برای این باید یه سری تغییرات توی رفتار و سبک هام بدم. باید یادبگیرم بتونم عشق بورزم و ابراز علاقه کنم و باید ظرفیت دریافتش رو هم درخودم ایجاد کنم. چون میدونم که در این مورد ضعیفم.

    تغییر بعدی اینه که باید باشگاه برم. یک ماه ثبت نام کردم و بعد رها کردم با اینکه فضای بسیار مناسب با قیمت مناسب نزدیک خونم بوجود اومده.

    تغییر بعدی خوندن دو تا زبان و اضافه کردن دو تا زبان به زندگیم و روتین هست.

    من همیشه شل کن سفت کن عمل میکنم. بیزنسی هست که 3 ساله تو ذهنمه و در این 3 سال هر بار اومدم شروع کنم ولی بعد شل کردم. الان مدتیه که دوباره استارتش رو زدم ولی باید سفت بگیرم.

    تغییر بعدی شاید این باشه که تمامی زیرشاخه های رشته تحصیلیم رو باید تست کنم برخلاف قبلا که از تست کردن شون میترسیدم باید ته تمام زیرشاخه های رشتم رو دارم تا بفهمم چی رو دوست دارم.

    تغییر دادن سبک زندگی شاید مهم ترینش باشه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    لیلا طهماسبی گفته:
    مدت عضویت: 3192 روز

    چه تغییراتی در گذشته در زندگی شما رخ داده که در ابتدا در برابر آن تغییر به شدت مقاومت داشتی اما بعد از مدتی که آن شرایط تغییر یافته را تجربه کردی متوجه شدی نه تنها آن تغییر بد نیست بلکه چقدر به نفع شما بوده و چقدر به رشد شما کمک کرده است؟

    کار جدید، وقتی پیشنهاد اون کار رو دریافت کردم بدون لحظه ای فکر ردش کردم گفتم نه به درد من نمیخوره اما در کمال ناباوری من، هدایت خدا خیلی واضح اومد که برو تو دلش و هرچقدر بگم خیر و برکت داشت اون کار برام کم گفتم اعتماد به نفسمو که صدها پله رشد داد از من یه آدم قوی در حل کردن مسائل و چالش ها ساخت، خواسته هامو از کار دلخواهم برام واضح کرد، چقدر توحیدی تر شدم و در عمل قدرت رو از آدما گرفتم و به خدای خودم دادم، با آدمهای بینظیری همکار شدم که هر روز خدارو بخاطرشون شکر میکردم و کلی ازشون یاد گرفتم، درآمدم 12 برابر شد و…..

    من تصمیم نمیگیرم من به اون الهامه گوش میدم و اونو عملی میکنم. چی بهتر از این که مسیر زندگیت رو بسپری به اون دانای کلی که از تو به تو و به درون تو آگاه تره و بهتر از تو میدونه که چه چیزی تورو رشد میده و تو رو شاد میکنه و به نفع توئه خیلی موقع ها ما نگاه میکنیم ببینیم دیگران چی دارن به چه چیزهایی رسیدن و ما هم عین همون مسیر رو میریم وچون با عقل خودمون رفتیم جلو همه چیز هم سخت و پیچیده میشه اما وقتی میسپری به اون خاصیت مسیری که تو رو توش وارد میکنه اینه که بهترین و مناسبترین مسیر برای توست قلبت رو راضی میکنه و پر از رشد و پیشرفته لحظه به لحظه ش برای تو پس چرا مقاوت کنم در برابر اون مسیری که تو هدایتم میکنی چرا مشتاقانه کل زندگیم رو به دست تو نسپرم و رو دوش تو سوار نشم و لذت نبرم از اون مسیری که تو پیش پام میذاری که خاصیتش همیشه اینه که پر از رشد و پیشرفت و در عین حال شادی و لذته.

    خارج شدن از یک سری روابط دوستانه که خیلی با اون دوستان به من خوش میگذشت اما هدایت شدم که بیا بیرون و تمرکزت رو بذار روی رشد خودت چون واقعا تمرکزم رو بطور کامل میگرفت اون روابط دوستانه و اولش خیلی مقاومت داشتم اما انجامش دادم و تمرکزمو گذاشتم روی خودم روی رشد خودم با دوره بینظیر احساس لیاقت و کلا به یه آدم جدید تبدیل شدم که برای خودش برای آرامشش خیلی بیشتر ارزش قائله و این صلح با خودم منو به بهترین احساس دنیا رسوند که با هیچ چیزی قابل مقایسه نیست.

    شروع یک ورزش جدید با اینکه خیلی زیاد مقاومت داشتم و میگفتم نمیتونم اما به اصرار دوستم انجامش دادم و خیلی هم باعث شد جسمم قویتر بشه و حسم عالی بشه چون علیرغم چیزی که فکر میکردم خیلی هم توش خوب بودم.

    برنامه ای قابل اجرا برای ” استقبال از تغییر” بریز و آگاهانه شروع به ایجاد یک سری تغییرات در روند روتین زندگی خود کن تغییرات کوچک رو در روتین زندگی خودت بگنجون سپس در طی این روند، ذهنیت خود را به نحوی تغییر دهی که به جای مقاومت در برابر تغییرات، از آنها استقبال کنی و حتی به صورت ناخودآگاه به دنبال یافتن فرصت های رشد در دل تغییرات باش.

    چه تغییرات کوچیکی میتونم توی روتین روزانه ام ایجاد کنم؟

    شب ها زود خوابیدن 10 شب بخوابم. و ساعت 5 صبح بیدار شم. این تغییر رو دوست دارم داشته باشم که الان دارم نصفه نیمه انجامش میدم.

    خودمو متعهد کنم برای هر فایلی که میبینم حتما کامنت بذارم. ایده یکی از دوستان عزیز که کامنتشونو زیر این فایل خوندم.

    مسیر هر روزه ی پیاده رویمو تغییر بدم هیچ ایده ای ندارم که کجا برم چون اینجایی که میرم یه بهشت به تمام معناست و امن هم هست یعنی ممکنه یه جای بهتر هم وجود داشته باشه؟ حتما ممکنه کافیه باور کنم که هست.

    در حال حاضر چه تغییری است که می دانی باید در روند زندگی شما ایجاد شود اما به دلایل مختلف انجام آن را به تعویق انداخته ای؟

    کار کردن متمرکزتر روی تولید محتوایی که بهش هدایت شدم و هدفم رو گذاشته بودم که روزی یک ویدئو آموزشی تولید کنم و آپلود کنم توی یوتیوب من این کارو شروع کردم و پیش هم بردم تا حدی اما هربار یه وقفه توی این روند پیش میاد مثلا مسافرت یا بیماری چنان دچار خودسرزنشی میشم که این کارو ادامه نمیدم دیگه، که البته دارم روی مهربون بودن با خودم و دیدن پیشرفتهام کار میکنم.

    مورد را یادداشت کن و سپس توضیح بده چه برنامه ای برای اجرایی کردن این تغییر به تعویق افتاده داری؟ برنامه ام اینه که دست خودمو بگیرم توی این مسیر با خودم راه بیام و مهربون باشم و انقدر از خودم ایراد نگیرم که چرا منظم انجام نمیدی و بقول شما استاد توی جلسه 15 دوره احساس لیاقت یادبگیرم با اشتباهاتم درست برخورد کنم و اینجوری به خودم کمک کنم که جلو برم نه اینکه اجازه بدم نجواها بیاد و بگه تو کلا به درد این کار نمیخوری تو عمرا موفق بشی و اینجوری منو از ادامه کار نا امید کنه.

    با توجه به آگاهی های این فایل، به صورت کلی از این به بعد چه برنامه ای برای ایجاد ذهنیت ” استقبال کننده از تغییرات” در زندگی ات داری؟

    لذت تغییرات قبلیمو به خودم یادآوری کنم. با خودم صحبت کنم که ببین اگه این کارو بکنی این اتفاق خوب می افته اینجوری میشه و توی همه جنبه ها منافعی که اون تغییرات برام داره رو به خودم یادآوری کنم خیلی زیاد.

    استاد عزیزم و خانم شایسته عزیزم از شما خیلی سپاسگزارم برای طرح این سوالات عالی که بینهایت به رشد و پیشرفت همه ما کمک میکنه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    فائزه گفته:
    مدت عضویت: 1804 روز

    بنام خدای قشنگ و مهربونممممم

    سلام به تک تک شما خوبان

    تغییراتی که بیاد میارم تغییر معلم وسط سال تغییر محل زندگیم در کودکی که منجر به تغییر دوستان و محیط مدرسه و همه چیز شد و یادم نمیاد که مقاومت زیادی کرده باشم…حتما اولش یکم سخت بوده ولی خب شرایط خیلی بهتر شده برام دوستای بهتر، محل زندگی بهترشد و من بااینکه تو مدرسه قبلم شاگرد نمونه و ممتازی بودم وقتی هم ک وسط سال سوم ابتداییم اومدم به مدرسه جدید تونستم خودمو وقف بدم و شاگرد ممتازبمونم.

    البته الان یادمه که وقتی وسط سال رفتم سرکلاس بشینم میز اول دونفر از بچه ها بودن ک بااکراه و به درخواست معلم جاشون رو بامن تقسیم کردن و حتا خط کشی هم کردن رو میز که ک کتاب دفترم ازون خط اون ورتر نره..‌خخخ ولی الان با یکی از همون بچه ها هنوزم درارتباطم گاهی و پیگیر احوال هم هستیم و درکل خیلی دوستای خوبی تو همون مدرسه و محله پیدا کردم.

    تغییر دیگ ای ک یادم میاد دوره پندمیک باعث شد که دیگ دانشگاه و کلاس و همه چی تعطیل شه و من تایمم خیلی ازاد شد و فرصت عالی بود برا اینکه رو ذهنم کار کنم بخصوص ک بتازگی هم با قوانین اشنا شده بودم.

    درحال حاضر هم مدتی هست که محل زندگیم موقتا تغییر کرده و بخاطر تعمیراتی ک خونه خودم داریم اومدیم خونه مامان اینا.. اولش یخورده گارد داشتم ک نمیتونم رو ذهنم کار کنم، برنامه زندگیم بهم خورد و اینا..ولی کنار اومدم و گفتم اتفاقا یه فرصتی شد کنار خانوادم باشم بیشتر باهاشون وقت بگذرونم. خلاصه تو این مدت من سعی کردم همون برنامه روتین خودمو حفظ کنم و باداداشمم کلی گپ زدیم شبا گاهی انیمیشن میبینیم و لذت میبریم.

    در کل فکر میکنم ادمی هستم که میتونم زود خودمو باشرایط جدید و ادمای جدید وقف بدم.

    خدای عزیزم سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    Ms Mohadese گفته:
    مدت عضویت: 2510 روز

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته گل و خانواده عزیز عباس منش

    مرحله اول:

    چه تغییراتی در گذشته در زندگی شما رخ داده که در ابتدا در برابر آن تغییر به شدت مقاومت داشتی اما بعد از مدتی که آن شرایط تغییر یافته را تجربه کردی متوجه شدی نه تنها آن تغییر بد نیست بلکه چقدر به نفع شما بوده و چقدر به رشد شما کمک کرده است؟

    اگر از همان کودکی بگم، وقتی از کلاس پنجم به راهنمایی رفتم و مدرسه عوض شد از اولین روزا به شدت ناراحت و غمگین بودم جوری که بعد برگشت از مدرسه گربه میکردم اما بعد دوماه آنقدر دوستای بهتر و اخلاقم اجتماعی تر شد که میگفتم کاش ابتدایی هم این مدرسه بودم به قدری خوش می‌گذشت و به قدری آشنایی با افراد جدید برام خوب بود که آنی برام یه الگو برای تغییر مدرسه در دفعات بعد بود که ناراحت نشم و استقبال کنم از تغییر.

    تغییر دوم مهاجرت از محل زندگی و آمدن به محل جدید بود که ابتدا خیلی غریب و سخت بود اما به مرور زمان نه تنها عادت کردم و هر روزش با توکل به خدا به خوبی و خوشی می‌گذشت بلکه باعث شد با همسرم آشنا شم و خانه خود در محل زندگی دلخواهم داشته باشم.

    تغییر بعدی محل کارم بود که قبلی با اینکه دور بود اما مزایایی داشت اما وقتی تصمیم به تغییر محل گرفتم خدا کمکم کرد و به مراتب کار راحت با مزایا و پاداش همراهم بود، تغییر بعدی که تصمیم گرفتم انصراف از کاری که علاقه من نبود به کاری که آنلاین و غیر حضوری بود منجر شد که مراتب حقوق بالا و استقلال زمانی و مکانی همراهه . خدایا شکرت

    تغییر بعدی عمل بینی روی صورتم بود که با وجود ترس و نفس تنگی و آلرژی که داشتم برخره عمل کردم و نتیجه مثبت و راضی کننده بود و بسیار خداروشاکرم که راحت نفس میکشم و زیباتر شدم.

    تغییر بعدی تغییر تو شخصیتم بود که آدم بخشنده و مهربان تری شدم و به مراتب آدمها برخورد مهربان و بخشنده هم با من دارند .

    تغییرات دکور خانه و اتاق و تغییر طعم غذا همه وهمه و کلی تغییر دیگه که تا جایی که یادمه به نفع من تمام شد و از همه راضی بودم.

    مرحله دوم:

    برنامه ای قابل اجرا برای ” استقبال از تغییر” بریز و آگاهانه شروع به ایجاد یک سری تغییرات در روند روتین زندگی خود کن.

    برنامه ای که به ذهنم می آید در حال حاضر اینه که عادت کتاب خوندن هر روز 10 الی 20 صفحه رو تو خودم ایجاد کنم با برنامه ریزی صبحا و شبها اینو انجام بدم .

    برنامه تغییر دیگه تمرین صبوری و تلاش مستمره که باید عجله نکنم چون در قرآن هم خداوند به تکامل و صبوری اشاره کرده و باید این تغییر شخصیت را ایجاد کنم .

    تغییر دیگه در اجرای تمرین استاد و اتمام آنها و همچنین آموزش فروش تخصصی استادانه که باید به طور مستمر انجام دهم و در برنامه ریزی سال 1403 در پلنرم یه مسیر رو مشخص کنم .

    تغییر دیگه در ارتباطات که از خدا می‌خوام انسانهای مفید و با ایمان رو در زندگی ما قرار بده که بتونیم معاشرت کنیم و از معاشرت با همدیگه لذت ببریم و کلی فان و خنده برامون باشه .

    تغییر دیگه دررعادت نظافت خانه است که باید برنامه ریزی درست هفتگی برای اون تنظیم کنم .

    ایجاد عادت سپاسگزاری و تمرکز بر نکات مثبت تغییر دیگه ای که باید در خودم ایجاد کنم .

    تغییر تو باورهای ثروت ساز و وضع مالی خودمه که باید تغییر اساسی و ریشه ای کنه .

    مرحله سوم:

    یک یا چند عبارت تاکیدی مثبت بنویسید که کمک می کند ذهنیت شما در برابر تغییر بهتر شود و باورهای قدرتمند کننده ای در راستای استقبال از تغییرات، در ذهن شما ساخته شود.

    هر تغییر برای رشد من آمده و من با آغوش باز از آن استقبال میکنم چه این تغییر خواسته باشد چه ناخواسته به نفع من است .

    هر تغییر ایجاد شود در نهایت به نفع من و زندگی کن خواهد بود .

    من آگاهانه تغییر در زندگی ام ایجاد میکنم تا از هر لحاظ رشد کنم و به سمت پیشرفت قدم بردارم .

    همه چیز در حال تغییر است و زندگی من هم باید تغییر کند .

    تنها تغییرات است که به من در راستای رسیدن به اهدافش کمکم میکند .

    من میتوانم با تغییر دادن وضعیت شرایطم و زندگی ام را آنطو که میخواهم رقم زنم .

    مرحله چهارم:

    به این 3 مورد فکر کن و با دقت پاسخ بده:

    مورد 1: در حال حاضر چه تغییری است که می دانی باید در روند زندگی شما ایجاد شود اما به دلایل مختلف انجام آن را به تعویق انداخته ای؟

    تغییر در سبک زندگی و عادات شخصی خودم و همچنین تغییر در افکارم و برداشتن یکسری موانع از فکر و افزایش ایمانم به خداوند جهت قدم برداشتن

    مورد 2: مورد را یادداشت کن و سپس توضیح بده چه برنامه ای برای اجرایی کردن این تغییر به تعویق افتاده داری؟

    برنامه دارم در سال جدید با عادات جدید که منجر به نتیجه بشود در خودم ایجاد کنم و به استقلال مالی با عملگرایی و قدم برداشتن برسم و کسب و کار آنلاین خودم را افتتاح و کسب درآمد کنم.

    مورد 3: با توجه به آگاهی های این فایل، به صورت کلی از این به بعد چه برنامه ای برای ایجاد ذهنیت ” استقبال کننده از تغییرات” در زندگی ات داری؟

    اینکه جملات تاکیدی مربوط به موهبات تغییر کردن را گوش دهم و اینکه هر تغییر ایجاد کردم احساسم را سعی کنم خوب کنم نسبت به آن با تغییر ذهنیتم و همچنین سپاسگزاری کنم بابت این تغییر که حتما به خیر و صلاح من خواهد بود و همچنین بنویسم راجع به مزایای آن و به یادم بیارم که چقدر برایم خوب و به صلاح من بوده و است و هر از گاهی تغییراتی را آگاهانه در زندگی ام ایجاد کنم .

    د رپناه حق باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    خدیجه خدانژاد گفته:
    مدت عضویت: 686 روز

    سلام استاد جانم و همه هم مسیرهای عزیز

    خب او زمانهای که با برنامه های شما آشنا نبودم استاد و 16 سال داشتم ما از یک منطقه که حالا پیش رفته نبود آمدیم به جای که آدم‌های باحال تر و جای بود که مردمش پیشرفته تر بودن و چون مه به مکان قبلی زندگی مان خیلی وابسته بودم و خلاصه اونجا بزرگ شده بودم ای تغیر خیلی برم سخت تمام شد استاد ماه اول که پنهان از خانواده فقد جای برای گریه پیدا میکردم و گریه میکردم استاد وختی وارد مکتب جدید شدم اصلا شبیه مکتب قبل نبود خیلی پیش رفته تر مدرن تر و سخت گیر تر از مکتب قبلی هیچ با حال او زمان مه سازگار نبود استاد با زجر 15 روز اول سال ره رفتم با گریه بعد رها کردم مکتب ره استاد اینقدر پذیرشش برای من سخت بود خب سه سال مکتب نرفتم و درین مدت مدرسه قرآن میرفتم که کلی باورهای مخرب می‌میخوراندن به همه ، بعد سه سال با یک بازم به منطقه دیگری کوج کردیم استاد و مه رفتم به مدرسه قرآن دگه اونجا برم رهنمای کردن استاد البته چون افراطی بیشتر نبودن استاد که باید خدیجه مکتب ره ادامه بدی این شد استاد که من دوباره آغاز کردم و رفتم مکتب اون وختا شما رو نمیشناختم استاد خیلی خوشم نمی‌آمد مکتب حالا برای اینکه تمامش کنم بزوری میرفتم چون باورم ای بود علوم قرآنی مهم اس

    خب استاد فرق این مکتب با مکتب قبلی خیلی زیاد بود و خیلی هم چیزای زیادی یاد گرفتم با دوستای جدید و باحال آشنا شدم و بلاخره مکتب هم تمام شد و اگر زودتر می‌پذیرفتم و مقاومت نمیکردم خیلی پیش رفت بیشتر می‌داشتم استاد و سه پس نمی ماندم و همین قسم درباره رفتن به دانشگاه استاد خیلی مقاومت دارم و میترسم استاد از امتحان کانکور و ای که راه پوهنتون خسته کن هست و مسائل دگه و ایکه استاد مه علوم تجربی خیلی علاقه دارم و دوست دارم که فقد روی یک مضمون تمرکز کنم مثال انگلش و یا ریاضی و درسای اضافی پوهنتون به دلم نمیشینه استاد و میگم وخت تلف کردن اس

    اما حالا که با شما آشنا شدم استاد با چنان شوقی زبان میاموزم که خودم بخودم میبینم حیران می‌مانم و واقعا لذت میبرم استاد ازیکه یک لغت یاد میکنم لذت میبرم استاد مه ایکه مکتب بزور میرفتم

    حالاها

    وختی تغیری رخ میده اول کمی مقاومت میداشته باشم بعد که قوانین ره بیاد میارم خیلی راحتر می‌پذیرم استاد جانم بابت این فایل ارزشمند و مثال های که به دل میشینه هم ازتان یک کهکشان سپاسگزارم استادجانم در پناه خدا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    پروین گفته:
    مدت عضویت: 1360 روز

    با سلام و عرض ادب به استاد

    سوال جلسه 4 :

    وقتی تغییری در روند روتین زندگی شما رخ می دهد، چه واکنشی نشان می دهید؟

    خواه تغییراتی سطحی مثل تغییر دکوراسیون، غذا و … باشد یا تغییرات جدی تری مثل تغییر در منبع درآمد، محل زندگی، رابطه عاطفی و …

    1. سوال : آیا در برابر آن تغییر مقاومت می کنی یا با آغوش باز از آن تغییر استقبال می کنی؟!

    پاسخ : مقاومت میکنم .

    2. سوال : آیا آن تغییر را فرصتی برای تجربه های جدید، ورود به دل ناشناخته ها و رشد و پیشرفت می دانی یا به چشم “اختلال در زندگی ات” به آن نگاه می کنی؟!

    پاسخ : به چشم ” اختلال در زندگی ام” به آن نگاه می کنم .

    تمرین :

    مرحله اول:

    سوال : چه تغییراتی در گذشته در زندگی شما رخ داده که در ابتدا در برابر آن تغییر به شدت مقاومت داشتی اما بعد از مدتی که آن شرایط تغییر یافته را تجربه کردی متوجه شدی نه تنها آن تغییر بد نیست بلکه چقدر به نفع شما بوده و چقدر به رشد شما کمک کرده است؟

    پاسخ :

    حدود 4 سال پیش یه مشکلی برای خواهرم پیش آمد که طبیعتا کل خانواده رو در گیر کرد. حتی من رو بیشتر از همه درگیر کرد چون با توجه به شناخت شرایط روحی، جسمی، مشکلاتی که در خانواده اش پیش آمده بود و همراه بودن تقریبا همیشگی که با خواهرم داشتم.

    از یک طرف قبولاندن این مشکل به خانواده خودمون و از طرف دیگه بودن در کنار خواهرم در وسط این بحران با توجه به اینکه هیچ کسی به اندازه من در جریان بوجود آمدن این مشکل نبود. و همینطور کسی از نزدیک شاهد شرایط روحی و جسمی خواهرم نبود . ( بدلیل اینکه خواهرم درون گراست و همیشه در حال آوردن مشکل در خانواده نبود و زمانی درخواست کمک میکرد که مشکلش حاد شده بود. و همینطور وقتی میدید که از مشکلات به خانواده پناه میبره نه تنها مشکل رفع نمیشه بلکه بعدتر هم میشه و یا وقتی دوباره از خانواده کمک میخواد، به حساب اینکه دوباره شرایط براش سخت تر نشه، ورود به زندگیش نمی کردند. ) و تلاش برای اینکه خانواده راه حل این مشکل و تصمیمی که خواهرم برای رفع این مشکل داشت را بپذیره و طی کردن مراحل پذیرش این موضوع از سوی خانواده، رویایی با خود مشکل و تلاش برای رفع این مشکل که به مدت 9 ماه طول کشید. که اسحکاک و فرسودگی روابط اعضا خانواده را بوجود آورد و شرایط پاندمی و مبتلا شدن بعضی از افراد خانواده و ترک کارم برای مدتی که من و خواهرم بتونیم از پس این مشکل بربیایم، همگی باعث شد که بلافاصله بعد از مدت چند روز از حل این مشکل برای همیشه، حمله عصبی شدیدی به من دست داد که باعث شد تقریبا تمام انرژی روحی و جسمی از بدنم بیرون کشیده بشه و بسیار ضعیف بشم.

    بعد از 1 تا 2 ماه شروع کردم به ارسال رزومه و کار پیدا کردن. ابتدا مسئول دفتر، منشی مدیرعامل و کارشناس آموزش همونطور که تخصص داشتم اما نتیجه ای نگرفتم. بعد شروع کردم به امتحان شغل های دیگه : انواع شغل های منشی از سمت های مختلف اداری گرفته تا منشی مطب های انواع تخصص ها، اما باز نتیجه ای حاصل نشد. دوباره با شغل هایی شروع کردم مثل کار در انتشارات کتاب، فروش کتاب، فروش مانتو و… . باز نتیجه ای نداشت، تا اینکه 1 سال و نیم پیش در آموزشگاه زبانی در سمت منشی اداری به مدت 5 ماه مشغول به کار شدم. اما کارم ادامه پیدا نکرد. چون هنوز متوجه شرایط جدیدم بطور ملموس نشده بودم و از خودم انتظار داشتم شغلی مثل شغل قبلیم یا نزدیک به آن شغل پیدا کنم.

    اما همچنان به کارم ادامه میدادم تا شغل مناسبم رو پیدا کنم. تا اینکه اضطراب روحیم در جسمم هم تاثیر گذاشت و لرزش شدید دست و پام شروع شد. طوری که به سختی میتونستم لیوان آب دستم بگیرم و آب بخورم یا در مترو در قطار وقتیکه جمعیت زیاد میشد و جایی برای نشستن نبود و به اجبار می ایستادم، لرزش پاهام انقدر زیاد بود که مزاحم اطرافیانم میشد که فکر میکردن از روی عمد باهاشون برخورد میکنم اما وقتی به پاهام نگاه میکردن متوجه مشکلم می شدند.

    باز شرایطم رو نپذیرفتم و به کار پیدا کردن ادامه دادم. تا اینکه یه مصاحبه برام پیش آمد که رزومه ارسال کرده بودم برای دوره کارآموزی کارشناس منابع انسانی که در صورت قبولی در دوره کارآموزی، استخدام شوم. اما در حین تست مقدار تسلطم در نرم افزار اکسل به مشکل بر خوردم. با تایپ تقریبا مشکی نداشتم اما موس رو نمیتونستم کنترل کنم، جدولم خراب میشد و نمیتونستم خروجی بگیرم و باز نتیجه ای حاصل نشد.

    این دفعه درک از شرایطم بیشتر شد و در بنکداری مشغول شدم که ساده ترین کار، فاکتور سفارش زدن بود. اما همچنان به دلیل پایین بودن سرعت عملم و سرعت تایپم نتیجه ای حاصل نشد.

    تا اینکه تقریبا 2 ماه پیش دکتری بهم معرفی شد که تخصصش درد مفاصل و طب سنتی بود. وقتی مراجعه کردم متوجه تمام شرایطم شد. وقتیکه برای اولین بار روی سرم کار میکرد، هر 2 پام به شدت میلرزید. اما هر جلسه که می گذشت شرایطم بهتر میشد. تا اینکه الان لرزش هام خفیف شده.

    تازه در این مدت 2 ماه تونستم با شرایط روحی و جسمیم کنار بیام و بپذیرم که نیاز هست، تمرکز اصلیم رو از پیدا کردن شغل بردارم و اولین الویت زندگیم را بر روی بهبود سلامتی و آرامش زندگی بگذارم، بعد ارتقا مهارت هایی که در آن مهارت ضعف دارم و بعد پیدا کردن شغل کوچکی مناسب با شرایط فعلیم.

    با پذیرش این موضوع و تجویزات دکترم تونستم بعد از سالها، آرامش و لذت بردن از زندگی، حتی از جزئی

    مرحله دوم:

    برنامه ای قابل اجرا برای ” استقبال از تغییر” بریز و آگاهانه شروع به ایجاد یک سری تغییرات در روند روتین زندگی خود کن.

    1. هفته ای 2 بار به مدت 10 دقیقه را اختصاص بدم برای یادگیری مهارت فن بیان.

    2. وقتی میخوام تجربیات و نتیجه تمرینهایی که از این سایت کسب کردم را ثبت کنم و یا تایپ هر مطلبی که از انجام مهارتها یاد میگیرم یا حتی نت برداری از دوره هایی که شرکت میکنم را مستقیم تایپ کنم و کم کم یادداشت های روزانه ام را از دستی به تایپ تغییر بدم که هر روز دستهام به تایپ کردن عادت کند.

    3. برای افزایش سرعت عمل در کارها زمانی را مشخص کنم و تلاش کنم در همان زمان تعیین شده انجام

    دهم. همینطور به مرور سرعت انجام کارهایم را بیشتر کنم .

    مرحله سوم:

    یک یا چند عبارت تاکیدی مثبت بنویسید که کمک می کند ذهنیت شما در برابر تغییر بهتر شود و باورهای قدرتمند کننده ای در راستای استقبال از تغییرات، در ذهن شما ساخته شود.

    1. هر روز بیشتر از دیروز دارم در کسب مهارتهام پیشرفت میکنم.

    2. هر روز بیشتر از دیروز دارم سرحال تر میشم.

    3. هر روز بیشتر از دیروز داره اعتماد به نفسم بیشتر میشه.

    مرحه چهارم:

    1. سوال : در حال حاضر چه تغییری است که می دانی باید در روند زندگی شما ایجاد شود اما به دلایل مختلف انجام آن را به تعویق انداخته ای؟

    پاسخ : حمام رفتن در روزهای بیشتری در هفته.

    2. سوال: مورد را یادداشت کن و سپس توضیح بده چه برنامه ای برای اجرایی کردن این تغییر به تعویق افتاده داری؟

    پاسخ : 1. تغییر زمان حمام رفتن از هفته ای 1 بار به هفته ای 2 بار .

    2.ادامه تمرین به مرور تا جایی که هر روز قبل از شروع روزم دوش بگیرم .

    3. سوال : با توجه به آگاهی های این فایل، به صورت کلی از این به بعد چه برنامه ای برای ایجاد ذهنیت ” استقبال کننده از تغییرات” در زندگی ات داری؟

    پاسخ : به خودم و توانایی هایم اعتماد کنم و با اعتماد به نفس بالا، تغییر را بپذیرم و آمادگی های لازم برای تغییری که ایجاد شده را فراهم سازم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    زهرا دشتی گفته:
    مدت عضویت: 979 روز

    به نام خداوندی که نام و یادش آرامش بخش دلهاست

    خب بریم که جواب سوالات بدیم

    اول تشکر کنم بابت ساخت این فایل و انتشار این آگاهی برای رشد و تغییر ما

    من در کل دختر منعطفیم و ببینم جایی دارم اشتباه میکنم و نیاز به تغیر روند آغاز تغییر و بهتر شدن پیش میگیرم و میتونم بگم یکی از نقاط قوت و ویژگی بسییییار خوب من همین که من دراکثر مواقع راحت تغییر کردن میپذیرم

    همین باعث میشه آرامش بیشتر و حال خوب بیشتر و به دنبال آن رشد شخصیت بیشتری به همراه داشته باشم

    من کلا عاشق اینم که شرایط جدید موقعیت جدیدیا حتی گاها چالشی تجربه کنم که بخوام خودم محک بزنم

    پس بالای 80 درصد مواقع در برابر تغییر مقاومت خاصی ندارم و یا خیلی زود سعی میکنم مقاومت کمتر کنم

    کاملا به این موضوع پی بردم و باور کردم که در مسیر رشد و خودسازی باید مدام در حال تغییر باشم

    بهتر شدن از چیزی که هستم

    ساختن عادت و ویژگی های مثبت بیشتری که منو به اهداف زندگیم نزدیکتر میکنه

    خدارو هزار مرتبه شکر جوابم اکثرا به تغییرات زندگی چه به اجبار چه خود خواسته مثبت بوده

    اخیرا هم احساس میکنم یکم نظم باید به روتین زندگیم بدم که درحال اجراش هستم

    فقط تنها چیزی که باید بهتر و بهتر بشم درش استمرار در مسیر و تغییرات که اونم خیلی رو به پیشرفتم

    من چندسالی هست که به این نتیجه رسیدم که زهرا اگه رشد میخوای باااااااید یه جاهایی تغییر کنی و بپذیری که تو یه سری چیزا باید بهتر بشی و بپذیری که یه سری موقع ها باید تو رفتارت تغییر ایجاد کنی

    تو افکارت تو لایف استایلت تو روتین زندگیت

    خداوند هم درمسیر بی نهایت به من کمک کرد

    هدایتم کرد به شرایط بهتر

    و پاداش تغییراتم بهم داد.

    خدایا هزاران مرتبه شکرت که درمسیر زندگی بزرگ ترین حامی مثل تو دارم

    عااااشقتم الهی شکرت

    خیلی سپاسگزارم از استاد عزیزم که همیشه از آگاهی هایی که میدن مسیر برای ما روشنتر میکنند.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    خانواده فعال گفته:
    مدت عضویت: 1080 روز

    سلام بر استاد عزیز

    استاد جان سوالتون درباره تغییرات میتونم بگم که زودی به اون تغییر عادت می‌کنم چه معلممون تغییر کرده باشه تو مدرسه چه غذا های جدید که عاشق اینم تا غذا های جدید و متنوع و بچشم و راستش استاد جان کارمم دارم عوض می‌کنم و کار قبلیم رو برداشتم و دارم مغازه باز می‌کنم و از این تغییرمم خیلی خوشحالم و احساس می‌کنم دارم یه تغییر عالی می‌کنم که منو به سمت پیشرفت میبره از کار قبلیم راضی نبودم و همیشه همچین کاری رو میخواستم و به فکرش بودم و آنقدر خوشحالم که احساس خیلی خوبی نسبت به این تغییر دارم ولی درباره غذا پختن چون از سرزنش های همسرم که میگه غذا رو حیف میکنی از خراب کردنش ترس دارم و همچین حرکتی نمیکنم و ترجیح میدم همون غذا های قبلی رو بپزم .

    استاد جان به گفته خودتون بهترین تغییری که داشتم در مواجه شدن مدرسه ام بوده مدرسه قبلیم دوستانی واقعا عالی که همشون منو دوس داشتن دارای چند تا دوس صمیمی بودم که منو خیلی دوس داشتن و خیلی هم دبیر های عالی داشتم که در مرحله ی تغییر مدرسه اولش از این که دوست های صمیمیم رو از دست دادم خیلی ناراحت بودم و تو دار بودم یعنی استاد جوری که من تا 1سال اصلا نتونستم به اون جا عادت کنم و سال دومش خیلی بهتر شدم و این اتفاق باعث شد اجتماعی تر بشم و با ارتباط برقرار کردن با دیگران بهتر عمل کنم و این رو بگم که استاد دوستانی بسیار شجاع داشتم که این دوستان خودشون باعث شدن من هم شجاع بشم و کمی نصبت به دنیا دیدم بهتر بشه از دختری تنبل که واقعا استاد خیلی تنبل بودم به یه دختری که ورزش می‌کرد به درساش اهمیت می‌داد و ارتباطم خیلی بهتر بود واقعا که یکی از بهترین تغییراتم بود.

    شجاعت اینو پیدا کردم که درخواست هام رو بگم و درخواست هام رو به نتیجه برسونم واقعا که چقدر شجاع شدم .

    مرحله دوم :

    استاد جان به گفته تون میخوام عمل کنم و اولین قدم غذا های جدیدی رو امتحان کنم و شجاعت این رو داشته باشم که حرف های همسرم به بشنوم و میدونم که در راهی که طی می‌کنم غذا های جدید و خوشمزه تری رو یاد خواهم گرفت و تنوع غذای ام زیاد میشه و این که میدونم که دست پختم خیلی بهتر خواهد شد با تمرین و میدونم که غذا پختن یواش یواش برام یه تفرح هم حساب بشه شاید اولاش با قضاوت های همسرم رو به رو شدم ولی میدونم که به مرور زمان همسرم هم از این قضیه احساس بهتری پیدا خواهد کرد .

    مرحله سوم :

    به قول استاد جان :در دل تغییر پیشرفت هایی هست برای یادگیری .

    روبه روشدن با ترس ها باعث میشه که بفهمم اون ترسم هیچ بوده و اون چیز بزرگ کوچک بشه

    این تغییرات یه خیر و برکتی داره حتما واسم و یه فرصت هایی رو ایجاد میکنه برای یاد گیری

    مقاومتم درباره رفتار هام هستش که میخوام بگم اره من خوبم و در بعضی از رفتار هام باعث رنجش طرف میشم که تصمیم گرفتم که بهتر عمل کنم در این مورد و بدون فکر چیزی رو نگم و طرف مقابلم همیشه تمرکز داشته باشم روی خوبی هاش .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    سپیده آقایاری گفته:
    مدت عضویت: 1830 روز

    با نام و یاد خدا

    نشانه امروز من 31 شهریور 1403

    خدایا شکرت که روز آخر تابستان هم به پایان رسید و با تغییر فصل، این فایل رو به عنوان نشانه امروزم بهم هدیه دادی: استقبال از تغییر.

    بازم یه برنامه جدید که همراه شد با این تغییرات، برنامه خانه تکانی ذهن خانم شایسته است. من از خداوند خواستم که مهر ماه رو چطور روی خودم کار کنم که توسط خواهرم متوجه شدم که خانم شایسته یه برنامه برای خانه تکانی ذهن داره و من مهر ماه رو با این برنامه همراه میشم و بسیار هیجان دارم برای این دوره.

    برسیم به بحث شیرین تغییر.

    من در گذشته تغییراتی تو زندگیم داشتم که خدا رو شکر همشون برام عالی بودن.

    وقتی 18 سالم بود، دانشگاه قبول شدم و اومدم تهران. از خوانواده دور شدم، مستقل شدم، رشد کردم، ذهنم بزرگتر شد.

    رشته تحصیلیم رو دوست نداشتم و تصمیم گرفتم ارشدم رو تو رشته دیگه ای ادامه بدم و رشته ام رو عوض کردم و چقدر باعث پیشرفت و خیر و برکت تو زندگیم شد.

    سر کار میرفتم اما از شرایط کاریم و درآمدم راضی نبودم و کارم رو عوض کردم و از همه نظر برام هزاران برابر بهتر شد، همکارهای بهتر، محیط کاری عالی، حقوق صدها برابر بیشتر، سفرهای خارجی، احترام بیشتر، استقلال در عملکرد و …

    الان هم که کارم رو کم کردم و دنبال یادگیری نقاشی هستم که همیشه عاشقش بودم و میدونم با روحم هماهنگتره.

    کارهای کوچکی که میتونم انجام بدم تا ذهنم رو کم کم آماده کنم تا با تغییرات دوست بشه و با آغوش باز اونها رو بپذیره: میتونم تو شیوه انجام کارهای خونه تغییر انجام بدم. شیوه زبان خوندنم رو تغییر بدم. شیوه کار کردن رو فایلها رو تغییر بدم. جاهای جدید بریم برای تفریح.

    به نظرم بهترین عبارت تاکیدی که میتونه به من کمک کنه اینه که قطعا تمامی تغییرات از سمت جهان هستی و پروردگارم ایجاد شده تا من رو هر چه بیشتر به خواسته ام نزدیک کنه.

    در حال حاضر فکر میکنم تمرین تبلیغ بازرگانی چیزیه که باید انجامش بدم و مثل یه سد شده برام. مطمئنم باید انجامش بدم اما به تعویق میندازمش. همسرم یه پیشنهاد خوب بهم داد. چون من خیلی از ارتباط برقرار کردن با افراد غریبه ترس دارم. برای گام اول وقتی تو اتوبوس نشستم شروع کنم با افراد غریبه وارد صحبت بشم. مثلا ازشون تعریف کنم. وقتی این ترسم ریخت، تو گام بعدی برم و تو یه جمعی این تمرین رو انجام بدم.

    ممنونم از شما استاد عزیز برای این گنجهایی که به رایگان به ما هدیه میدهید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: