ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 4 - صفحه 37 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/02/abasmanesh-4.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-02-15 20:29:492024-02-15 20:34:32ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 4شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خالق هستی و گرداننده اصلی
درود فراوان بر استاد گرامی و دوستان عزیز
استاد واقعا خیلی برام جالبه من امروز این فایل در نشونه هام دیدیم و همین دیروز به یکی از دوستام میگفتم من اصلا از تغییر خوشم نمیاد و زود وابسته چیزی میشم.
و همین امروز که روز شگفت انگیزی است قبل از این که این فایل ببینم هدایت شدم که تشک ام عوض کنم و حال هوای اتفاق عوض کنم و چند روز پیش هم یکی از لامپ های اتاقم سوخت من به این فکر میکردم یه نکته مثبتی از این اتفاق پیدا کنم و تصمیم گرفتم لامپ سوخته عوض کنم و سر شانس لامپ جدید کمی رنگ زردی دارد و من قبلا از لامپ زرد خوشم نمی امد و الان هیچ واکنش نشون ندادم و از تغییر استقبال نشون دادم واقعا برای خودم خیلی عجیبه و جالبه خدایا شکرت
و امروز خواهرم ازم خواست که براش وسیله بخرم و من برای این کار باید مسیر همیشگی عوض کنم و گفتم اوووه خدای من این یه تغییر دیگه که امروز سر رام گذاشتی و من باید انجام بدم خدایا شکرتت
استاد جان شما از دل جان صحبت میکنی و نمیدونی که چه غوغا بر دل و زندگی ما برپا میکنی.
امیدوارم سلامت و سربلند باشی همیشه و خدواند بهت عمر طولانی عطا کنه تا ما بتونیم از معلومات شما استفاده کنیم
در پناه حق سلامت و موفق باشید
بنام خدای مهربان
سلام و درووووود بر استاد عزیزم و مریم شایسته و دوستان سایت
میخوام امروز تشکر و سپاسگزاری کنم برای تک تک شما ها و خصوصا استاد و مریم عزیز
برای تمام فایل ها و تصویر زیبایی در این سایت منتشر شده است سپاسگزارم
برای تمام کامنت های زیبایی که در این سایت منتشر شده است سپاسگزارم
برای تمام کسانی که پشت این سایت دارند تلاش می کنند سپاسگزارم
خیلی خوشحالم در مسیری هستیم خیلی متفاوت از بدنه جامعه در حال حرکت هستیم
و همه شما عواملی هستید که کمک می کنید هر روز روح های بیشتری بیدار شوند
و این خیرخواهانه ترین کار جهان هست
کاری هست که خداوند شما را ستایش می کند
حضور همگی شما در این سایت مقدس و گرامی هست
احساس کنید هر لحظه ای که در این سایت هستین دارید لبیک می گویید
و اون چیزی هست که خداوند از ما انتظار دارد
بنظرم ساعاتی رو که در سایت میگذرونیم جز عمر ما به حساب نمیاددددددددددد
و همگی کمک می کنید ذهنیت قدرتمند کننده ای بسازیم و غلبه کنیم بر محدودیت های ذهن
و این توحیدی ترین کاری هست که داریم انجامش میدیم
از خدا میخوام بهترین تغییرات رو انجام بدیم در کنار هم
با درود به استاد عزیزمان و بانو شایسته و هم فرکانسی های محترم
پاسخ سوال : من دی ماه به استان هرمزگان سفر کردم. تغییر بزرگی هم در محل زندگی ام بود و هم در روتین زندگی ام. کلا همه چی فرق کردش و فرصت نمیشد که فایل بشنوم. ذهنم خواست حالم را بد کنه و گفت دیدی، دیگه فایل گوش نمیدهی ، روی خودت کار نمی کنی و…ولی من واقعا داشتم چیزهای خیلی جدیدی را تجربه میکردم و رفته بودم توی ناشناخته ها. ذهنم اولش تلاش کرد که به شکل ( اختلال) آن را نشان دهد و حتی حس عذاب وجدان بهم داد.فهمیدم که مقاومت هایی دارم.
مرحله اول:
-وقتی از محل کارم که چهارسال پیوسته کار کردم بیرون آمدم. چقدر حال روحی ام بهتر شد و بعد هم چیزهایی را تجربه کردم در کارم که برام رویا بود.
-در روابط عاطفی ام، چه زمانی که شخص میرود یا چه زمانی که من از رابطه بیرون رفته ام بعدش انگار یه حجابی کنار میرود و شخصیتم بهتر میشود و احساس میکنم یه فرد دیگری شده ام. بخصوص برای وابستگی.
– در مسائل مالی وقتی دیدم پولی در نمیارم شروع به تغییر باورهام کردم و پول اومد.
-وقتی فهمیدم باید تمرکزم روی خودم باشه و مسائل دیگران رویم تأثیر نگذارد. دلسوزی بیجا نکنم و نشتی انرژی نداشته باشم.حتی اگر بهم بگن بی احساس یا خودخواه یا هر صفت دیگری که ظاهرا منفی باشه.
مرحله دوم:
الان مدتیه که روند روتین زندگی ام تغییر کرده تقریبا از اواسط بهمن ماه ساعت کاری ام کلا متفاوت شده. آگاهانه باشگاه میروم که به ذهنم بگم من میتوانم به چیزی که میخواهم برسم. تلاش میکنم در لحظه ی حال باشم. توی کلاسم به خودم سخت نمیگیرم که عین برنامه پیش بروم ، برای همین وقتی کودکی سوال متفاوت میپرسد یا رفتار متفاوت میکند خیلی بهتر هدایتش میکنم طوریکه هفته ی پیش یکی از کودکان مسئله دار بهم گفت دوستت دارم.
خیلی تلاش میکنم خودم باشم ، برای همین هر بزرگسالی که به کلاسم میاد میگه لذت میبرم و کلی تعریف مثبت میکنه.
تلاش نمیکنم دیگران را راضی کنم این خیلی تغییر مهمیه برام ، و جلوی مقادیر زیادی نشتی انرژی را میگیرد.
مرحله سوم: من از تغییرات ناخواسته استقبال میکنم. من از تغییر نمیترسم. من با هدایت الهی به سمت تغییرات پیش میروم. هر تغییر مدار منو انتقال میده به سمت بهتر شدن.
مرحله چهارم:
باید فکر کنم بعد بنویسم. دوباره کامنت میگذارم.
سلام خدمت استاد و دوستانی که کامنت منومیخونند
تغییری که در حال حاضر باید باید به لطف و خواست خدا ایجاد کنم مستقل شدنم هست و تصمیمی هس ک مدت ها تضادش اومده بوده
اما امسال دیگر از خدا خواسته ام و خودم هم میخام که مستقل بشم از خودش میخام که کارهارو انجام بده و آماده پذیرش این چالش هستم به لطف خودش
خدایا تا همینجاشم خودت میش بردی بقیش هم میسپارم به خودت
من فقط بندگیتو و میکنم و لذت میبرم تو هم برام خدایی میکنی کاری که تا الان بدون عیب و نقص انجام دادی
برای این تغییر نیاز به پول هس
تمرکزم رو گذاشتم روی کار و ساخت باور و تحسین نتیجه هاش
تا تکاملمو طی کنم
با توجه به تجربه ای که از تغییرات در زندگی بوده و با علم بر این باور که همه چیز در حال بهتر شدنه این تغییر هم صد در صد برای من بهتر خواهد بود یعنی جایگاه من از آرامش و ثروت و رابطه ها و سطح زندگی خیلی بالاتر خواهد رفت
با علم به این ب باور با اشتیاق فراوان به دل این چالش ورود خواهم کرد
به امید خودش فقط خودش
چون من هیچ کارم و اونه که اربابه
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام استاد جان، سلام به خانم شایسته مهربون و دوستداشتنی و سلام به همه دوستای عزیزم، امیدوارم حال همگی عالی باشه.
استاد جان، یه تشکر کنم بابت این چهار قسمت از سلسله فایلهای ذهنیت قدرتمندکننده دربرابر ذهنیت محدودکننده که خیلی عالی هستن. تحسینتون میکنم که این آگاهیها رو در اختیار ما قرار میدید. امیدوارم شاگرد خوبی باشم.
سوال: چقدر در مقابل تغییرات مقاومت میکنی، چه واکنشی در برابر تغییرات در زندگی نشون میدی، آیا اونها رو بعنوان تجربه و فرصتی برای پیشرفت میبینی یا بعنوان اختلال در روند زندگی؟
استاد جان، من زمانیکه با یه تغییری مواجه میشم، آگاهانه به خودم میگم این یه تغییره و من از تغییر خوشم میاد، یکی از جملات تاکیدی که من خیلی دوستش دارم اینه که من عاشق تغییر و بهبودم. و من از تغییر استقبال میکنم
انگار ته دلم از تغییر میترسم و تمایل دارم که روند زندگیم روتین باشه، ولی آگاهانه یه سری تغییرات توی زندگیم ایجاد میکنم و از اینکه زندگیم یکنواخت و روتین باشه خوشم نمیاد، خداوند به من فرصت زندگی داده که تجربه کنم، که لذت ببرم و این فرصت رو ازش خوب استفاده کنم، در ادامه وقتی یه اتفاقی توی زندگیم میوفته یا پیشنهادی از سمت یه دوستی دارم، کافیه اسم تغییر روش بذارم، بعد میگم این هم یه تغییره، دوست دارم انجامش بدم. من به چشم یه تجربه جدید بهش نگاه میکنم و دوست دارم انجامش بدم و تجربهاش کنم.
من به صورت آگاهانه یه سری تغییرات رو توی زندگیم ایجاد کردم و سعی و تلاشم اینه که زندگیم یکنواخت و روتین و حوصله سربر نباشه، همین دیروز بندر دیلم بودیم، یکی از اقوام گفت لب ساحل کفش و جورابت رو در بیار، من هم اولین بارم بود، رفتم لب ساحل، توی آب قدم میزدم، حتی دیدم که چند تا اسب هست، که افراد باهاشون یه دوری میزنن، رفتم و هم عکس گرفتم و هم اسبسواری کردم، بعدشم جاتون سبز، رفتیم قایق سواری که چون دریا هم یه مقدار متلاطم بود خیلی چسبید، خیلی هیجان داشت. انگار از فعالیتی که هیجان داشته باشه خیلی خوشم میاد.
تغییرات کوچکتر اینکه من یه بار دیدم همراه غذا روی سفره پیازچه گذاشته، من نه اینکه دوست نداشته باشم، اصلا امتحانش نمیکردم، اینبار به مدت یکی، دو روز پیازچه میخوردم، خیلی تجربه خوبی بود، یا سر کار تقریبا هر روز با همکارم صبحونه میخوریم، چند باری هست برخلاف گذشته کوبیده رو بدون نون میخورم، همکارم هم همیشه ایستاده صبحونه میخوره، من هم یک بار ایستاده صبحونه خوردم. یادم میاد یه بار دوستم پیشنهاد داد بیا صبحونه برنج و قرمه سبزی بخوریم، پیش خودم گفتم این هم یه تغییره، بیا انجامش بدیم.
یه تغییری که انجامش میدم اینه که قبل از غذا خوردن دعا میخونم، دعاهای فارسی قرآنی، با بعضی دعاها هم وقتی اعضای خانواده سر سفره باشن مقاومت دارم، اما خدا رو شکر انجامش میدم: یکی از دعاها اینه خداوندا، ربنا، ای صاحب اختیار ما، ای قدرت مطلق ما، به من و همه دوستان و همکاران و اعضای خانوادهام و افراد غریبه، سلامتی، عزت، عشق، فراوانی، جیب پُر پول، حال خوب، لبخند روی لب، آرامش، خضوع و خشوع در مقابل تو، ذکر و یاد تو، عطا بفرما، شادی و سپاسگزاری عطا بفرما نمازم رو هم فارسی میخونم، توی رکعتهای مختلف هر بار یه سورهای میخونم که تکراری نباشه، یه بار حمد تنها میخونم، یه بار چند تا سوره میخونم، این هم روش منه.
سر کار که میرم فایلهای استادم رو با هنذفری گوش میدم، بیشتر تمرکز کردم روی فایلهای قدمها، اما دفعاتی هم بوده که بعد از گوش دادن آهنگهای شاد میرم سراغ آرامش در پرتو آگاهی، توکل در عمل، فایلهای صوتی خودم، فایلهای ثروت ساز و گوششون میدم.
یه تغییر دیگه اینکه برای رسیدن به هدف، یه سری موارد رو مشخص کردم و اولیش که سادهتر بود تمرین خط بود، یه مدت تحقیق کردم، ببینم کدوم خط رو بیشتر دوست دارم و الان چند وقتی هست که هر مطلبی میخوام بنویسم سعی میکنم به سبک خط تحریری بنویسم و دستخطم قشنگتر شده. مورد بعدی رفتم سراغ چالش سلامتی موهام و دارم روی این مورد کار میکنم.
یکی از تغییراتم اینه که یه مدتی هست که خدا رو شکر میام توی قسمت عقل کل یا فایلهای دانلودی و توی سایت فعالیت میکنم، درحالیکه قبلا نبوده و یه مدت فعالیتی نداشتم، که خودم فکر میکنم توی ذهنم از اهرم رنج و لذت استفاده کردم و فعالیت کردن رو برای خودم لذتبخش کردم و خودم رو تحسین کردم و خدا رو شکر دارم این روند رو ادامه میدم.
یه تغییری که چند ماهه بهش عمل میکنم بخشیدن یک دهم درآمدم هست، هر مبلغی که به اسم انعام یا حقوق وارد زندگیم میشه رو یادداشت میکنم و یک دهم رو بعنوان بخشش من یادداشت میکنم، خدایا شکرت.
چند روز پیش اهواز بودم، به دلم افتاد خیلی یه جا نشستم، برم یه قدمی بزنم، جاتون سبز، در حین قدم زدن توی فضای سبز با خودم صحبت میکردم و یه آگهی تبلیغاتی هم انجام دادم، یه مدته از آگهی انجام دادن و کار کردن روی عزت نفسم فاصله گرفتم، اون روز یه تغییری بود که انجامش دادم.
استاد جان عاشقتم. ممنون که این فایلها رو با عشق برای ما تهیه میکنید.
امیدوارم همه شما دوستای عزیزم در پناه خدای بزرگ همیشه شاد، سلامت، ثروتمند، زیبابین و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.
سلام استاد گرانقدر و همه دوستان عزیز
تغییری که در گذشته رخ داد و من مقاومت داشتم؟
در مورد این سوال باید بگم که من در کل آدم منعطفی بودم
گاهی اوقات میپذیرفتم و گاهی اوقات مقاومت
مثلا در دکوراسیون خونه خودم که قبلا اتاقمو بارها و بارها تغییر دکور دادم
تغییر محل زندگی رو هم که انجام دادم
تغییر شغل هم که همینطور
تغییر باور و دیدگاهم که به لطف استاد دارم انجام میدم
دیگه جونم براتون بگه که
اها مثلا همین تغییر محل زندگی رو بارها پیش میومد که انجام بدم بارها هم فشار اومد بهم ولی من از روی ترس انجامش نمیدادم
سر آخر جوری فشار وارد شد که اصلا راهی نداشتم
و انجامش دادم
و قطعا ارامشی که تو خونه جدید پیدا کردم و لذتی که دارم میبرم و کل عمرم نداشتم
و پول و مخارجشم خودش جور شد
درآمدم هم بیشتر شد
مرحله دوم:
برای سال جدید قصد دارم تغییر در نوع رفتارم در شغلم و نحوه کار کردنم در شغلم بدم
نوع رفتارم باید خیلی جدی تر بشه حس میکنم تو محیط کاری زیاد بگو بخند میکنم
اره اینکارو باید خیلی جدی انجام بدم
و نوع کار کردنم
باید با عشق کار کنم
آرومتر و با کیفیت تر کارکنم
قیمت مصوب مناسب داشته باشم
کار رو به بهترین نحو ممکن تحویل بدم
ولی در کل جدی ترین موضوعی که باید در سال جدید پیگیری کنم تغییر رفتارمه
تغییر رفتار در محل کار
مرحله سوم
جملات تاکیدی
_جهان همواره در حال تغییر است و من با هم آهنگ شدن با این تغییرات میتوانم به موفقیت های بزرگ برسم
_من با تغییر رفتارم در محل کار و کاملا جدی شدن در محل کار و انجام کار
دوستان حرفه ای و زیادی پیدا خواهم کرد
مرحله چهارم
العان که در حال انجام تمرین این قسمت هستم
میدونم
همونطور که استاد گفته
من میدونم که باید نوع رفتارم رو در محل کار تغییر بدم
با توجه به جایگاه جدید کاری که پیدا کردم
میدونم که باید تغییر بدم
و قطعا با این تغییر افرادی خوششون نمیاد از ادم جدیدی که میبینن
و این قضیه اصلاااااا نباید برام مهم باشه
و این تغییر قطعا خیر وارد زندگیم میشه
خب برای اینکه این تغییر رو انجام بدم باید بیشتر و بیشتر همیشه به خودم یاداوری کنم
و جمله تاکیدیم رو همراهم داشته باشم و تکرار کنم
چون من واقعا دلم میخواد دوستان جدید و حرفه ای داشته باشم
(من با تغییر رفتارم و کاملا جدی شدن در محل کار …
دوستان جدید حرفه ایه زیادی پیدا خواهم کرد)
سلام بر همگی
من تغییر رو دوست دارم و اسمش رو تنوع میگذارم
نکته ای که هست اینه که قبل از ازدواجم خیلی عاشق تغییر بودم و خودم دنبال تغییر بودم همیشه
ولی بعد از ازدواجم متفاوت شدم و تغییر رو محدود کردم به دکوراسیون، لباس، خونه، مقصد مسافرت و… نه تغییرات اساسی مثل اخلاق، روتین کاری و…
الان این فایل و تذکرش باعث شد بخوام به اصل خودم برگردم
تصمیم دارم از خونه و شیوه ی اداره ش شروع کنم و تغییرش بدم
بعد در مورد اهدافم و نوشتن هام این تغییر رو اعمال کنم مثلا مدل نوشتنم و…
در نهایت هم اون چیزی که ازش دوری کردم رو یاد بگیرم یعنی هوش مصنوعی
امیدوارم این تغییرات کمک کنه سرحال تر بشم
بسم الله الرحمن الرحیم
تغییر….
واقعیتش درمقابل تغییرات کوچیک خوشحال میشم خونمون یکم تغییرکنه جای وسایل
جای تفریح
یا غذای جدید امتحان کنم
حتی تغییرات کوچیک توی حرفه وکارم هربار بیشتر یاد میگیرم بیشتر ذوق میکنم بیشتر عاشق کارم میشم
اما تغییرات بزرگ براشون اهرم رنج ولذت باید بنویسم ذهنم همیشه مقاومت داره
مثلا من با خانواده همسرم زندگی میکردم هرچی اینا با من بدرفتاری میکردن من بیشتر گریه میکردم
تا اینکه مادرشوهرم بیرونم کرد از خونش وگفت برو جای دیگه زندگی کن
بازهم همسرم وخانوادم مقاومت کردن سرزنشم کردن چرا زندگیتو ول کردی
الان ک چندساله گذشته قانون رو فهمیدم
گفتم بابا جهان همه جور چک ولگد بهم زد من نفهمیدم
اخرش اون طرف خودش منو انداخت بیرون
وهرچقد خاستن من سرخم کنم برم بگم ببخشید بذار برگردم توی این اتاق زندگی کنم من گفتم اگه بمیرم نمیرم اینکارو کنم از جاییکه همسرم پولی نداشت واسه خونه گرفتن
من خونه پدرم صبرکردم تا خدا بهم الهام کرد درها بازشد و خونه ای گرفتیم دوبرابر خونه مادرشوهرم و اصلا اون ازما دورشد وتوی زندگی چقدطعم ارامش رو چشیدیم منو شوهرم …
حالا واسه کسب وکار ومساعل مالیم شبها خواب میبینم خواب باورهای محدود کننده ام کجا پاشنه اشیل دارم هم توی خواب هم بیداری بهم گفته میشه
این فایل نشانه امروزم بود
خدا داره میگه اینکه شروع کردی ب درامد زایی برای افراد جدیدکار انجام میدی مسیرت درسته نجواها اومد خودتو کنترل کن وادامه بده
چون واقعا برام ترس داره چون همیشه واسه اشناها کار میکردم میگفتم اگه غریبه باشه کارش خوب نشه دیگه چطور درستش کنم اینم از اعتماد بنفس پایینمه البته مهارتم قبلا ب خوبی الان نبود
دوتا قدم جدید توی کارم برداشتم خداروشکر
باافراد جدید میخام ارتباط بگیرم چندساله خودمو محدود کردم ب فامیل درجه یک خودم وهمسرم
میخام حداقل دوتا دوست خوب واسه خودم داشته باشم هفته ای چندبار همو ببینیم ک هم مدار خودم باشن دنبال پیشرفت باشن
و مورد سوم ادامه بدم ب پس انداز کردن رو تا یک جایی متوقف کردم میخام ادامش بدم و دوبرابرش کنم تا عید سال 1404 ب امیدخدای مهربان
به نام خداوند مهربان وهدایتگر
سلام
چه جمله طلایی و قشنگی از استاد عباسمنش:
اگر خواسته باشی خودت را نصیحت کنی ، چه نصیحتی می کنه؟
من به خودم میگم :::::
علیرضا جان ، پارسال و سالهای گذشته چقدر با اشتیاق و علاقه کار مغازه را انجام می دادی ، کرایه خانه ماهی 15 میلیون مثل ای خوردن می دادی ، همیشه شاد و خرم بودی ، بسیار و ورزش بدنسازی می کردی همیشه خدا جیبت پر پول بود بهترین گوشتها ی گوسفند ی می خریدی ، کارتنی میوه می خریدی ، جقدر کار مغازه انجام می دادی ، صبح ها چقدر به پیاده روی می رفتی و فایل گوش می دادی ، به همسرت واقعا همیشه پول میلونی مدادی ،،، اینها را تجربه کردم
اما الان زیاد می خوابم ، درآمد ام کم شده ، فایل کم گوش می دهم اصلا پیاده روی نمی رم ، بدنسازی اصلا انجام نمی دم ، در واقع همه کارها ی گذشته را ترک کردم الان خسته ام و کم انرژی.
الان دوباره باید تغییر کنم و تمام ، کارهای گذشته را تکرار کنم و دوباره کارهای خوب گذشته را تکرار کنم .
خدایا از تو هدایت می خوام .
سلام خدمت استاد وکسانی که کامنت منومیخونند
استاد تو جابه جایی اخیرم در دفتر کاری
چون در دفتر قبلی کلی زحمت کشیده بودم و شاید زحمت هایم بی فایده میشد و به خاطر احساس خستگی و ناراحتی کردم و به خدا گفتم که چرا
بعد الهام ها که بهم شد فهمیدم این هم جزوی از روند پیشرفت من بوده تا خواسته هام رو بشناسم و با توجه به احساس خوبی کا داشتم فهمیدم که حتما موقعیت بهتری هس برایم
که همین هم شده و با افراد خیلی بهتر و پرکارترین و حرفه ای تری همکار شدم که بی نهایت ارزشش رو داشت و بعدا هم اینو بهم الهام شد که میتونه اون زحمت هایی که کشیدم هدر نره و اگر خدا بخاد همون ها میتونن کلی برایم ثروت بیارن
تغییری که در قبل بوده برام به هم خوردن کسب و کار قبلیم که خیلی خیلی مقاومت داشتم جوری که به شدت افسرده شده بودم اما الان بی نهایت خداروشکر میکنم بابتش
بی نهایت تجربه هاش خیلی عجیب برای شروع کار جدیدم کمکم کرده
تو رابطه عاطفی قبلیم هم وقتی که بهم خورد بی نهایت افسرده شدم اما این باعث شد ضعف هامو بشناسم و کلی کتاب و مطلب بخونم در مورد روابط و ب امید خدا موفق تر خواهم بود در رابطه زیبای بعدی