ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 4 - صفحه 38 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/02/abasmanesh-4.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-02-15 20:29:492024-02-15 20:34:32ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 4شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خداوند مهربان
سلام استاد عزیز وبانو شایسته مهربان وتمام دوستانم
سوال وقتی یک تغییری در زندگیتون اتفاق می افتد چه واکنشی به آن تغییر نشان میدهید؟
فکر میکنم در برابر تغییرات واکنش خوبی دارم واونا را فرصتی برای بزرگ شدن وکسب تجربه های جدید می دانم در برابر تغییرات مقاومت نداشته ام وبا ایجاد تغییر سعی کردم باهاش کنار بیایم خوبی هایش را در نظر بگیرم ودر برابرش واکنش مثبتی داشته باشم
چندسال پیش وقتی محل کارم عوض شد واز آزمایشگاه خصوصی به بخش دولتی آمدم ومحل کارم با خانه ام فاصله ی زیادی داشت شهرستان دیگری بود اون را یه فرصت خوب دانستم این که در محل دولتی تجربه جدید کسب کنم درازمایشگاه خصوصی کلا سه نفر بودیم که باهم کار میکردیم ولی وقتی آمدم درمانگاه همکاران زیادی داشتم که در حوزه های مختلف کار میکردن با کارهای متفاوت واخلاق های مختلف ومن سعی کروم خودم را با محیط جدید وکار جدید وفق بدهم خوب کار کنم وتجربیات جدید کسب کنم
تمرین اول به این فکر کنید چه تغییری درگذشته برای شما رخ داده که نتایج خوبی داشته؟
بزرگترین و خوشایند ترین تغییر برای من آشنایی با سایت شما و آغاز تغییرات برایم بود فهمیدم که در 45 سال زندگی کلی باور غلط داشتم سبک زندگیم را باید عوض کنم وبه قول معروف از صفر شروع کنم وچقدر هم سخت بود واقعا کنترل ورودیها جهاد اکبر میخواهد
خوشحالم که پا در این راه گذاشتم و هر لحظه با هدایت الهی مسیر را پیدا میکنم در مسیر تکامل هستم وتمام تلاشم را میکنم تا به هدفم برسم
تمرین دوم یک سری آگاهانه تغییرات را خودتان برای خود ایجاد کنید؟ برای من مهم ترین کار کنترل ذهن هست اینکه بتوانم آگاهانه ورودی های خوب به ذهنم بدهم تمرکزم بر نکات مثبت باشه زیبایی ها را ببینم وتحسین کنم وجلوی افکار منفی را بگیرم وقدم به قدم در این مسیر پیش بروم
یه عبارت تاکیدی بنویسید که کمک کند ذهنیت در مورد تغییرات عوض بشه
تغییرات باعث رشدو بالندگی من میشوند ومرا قویتر میکنند به قول استاد آنچه مرا نکشد مرا قویتر میکند
دنیا همواره در حال تغییر است پس من هم همواره تغییر میکنم
من عاشق تغییرات وپیشرفت هستم وهمواره مسیر تکامل را طی میکنم
چه تغییری را باید ایجاد کنید که آن را به تعویق انداخته اید؟ استاد من همیشه دلم میخواد از لحاظ مالی پیشرفت کنم و علاوه بر کار کارمندی کاری داشته باشم تا در خانه انجام دهم ولی هر بار مقاومت داشتم وبه تعویق انداختم باید علاقه ام را پیدا کنم روی خودم کار کنم مهارت کسب کنم وپا در مسیر بگذارم
کار دیگه که مدتهاست میخوام انجام بدهم زندگی به سبک قانون سلامتی هست الان که 46 ساله شدم وکم کم درد بدن را احساس میکنم دلم میخواد دوره قانون سلامتی را داشته باشم وسبک زندگی تغذیه ام را تغییر بدهم یه برنامه هایی برای خودم ریختم که به زودی انجام میدم ایشالا به زودی خداوند کمکم میکنه تا بتوانم دوره قانون سلامتی را تهیه کنم وباهاش پیش بروم
من باید اراده ام را محکم کنم چیزهایی را از سفره غذایی ام حذف کنم وشروع به تغییر کنم
ممنونم استاد از تمام اطلاعات خوبی که در اختیار ما قرار میدهید
عاشقتونم در پناه حق باشید ️
باسلام خدمت دوستان و استاد عزیزم
در جواب ب سوال اول باید بگم ک در همچین شرایطی اولش شاید یکم ذهنم بهم بریزه و یکم اذیت بشم ولی سعی میکنم باهاش کنار بیام باهاش خودمو اذیت نکنم بجاش باهاش سازگار بشم.
جواب سوال دوم اگه بخوام بگم کلی مورد هست ولی از مهم تریناش این بود ک من وارد یه رابطه ای شدم و نزدیک یکسال بودیم و بسیار بسیار مقاوت داشتم نسبت به ترک رابطه و اگه اسم کات و جدایی میومد کلی اذیت میشدم ولی بعد مدتی ک این اتفاق افتاد انگار چشمو گوشم باز شد از اون محدودیت و زندان و حریمی ک درست کرده بودم اومده بودم بیرون تازه متوجه شدم نبودن توی اون رابطه هیچ اتفاقی برام رخ نمیده و اذیت نمیشم بلکه خیای خیلی بهترم هست و اصلا اون طرف با معیارهایی ک من داشتم کلی تفاوت داشت .
مورد بعدی پدرم از دوسال سه سال پیش فکر این بود ک یا خونه ای ک توی خیابون اصلی باشه ک یه مغازه سرقفلی ام داشته باشه بگیریم یا خونه ای ک هستیم رو دوطبقه کنه و بسازیمش منم همش غر و ترس و … از اینکه قراره بنایی کنیم نکنه بنایی کنیم نکنه خونه گیرمون نیا و یه جهنم برای خودم تو ذهنم ساخته بودم و همش داشتم اذیت میشدم و میگفتم الان سال کنکورمه جا میمونم و کلی چیزای دیگ
ولی وقتی واردش شدیم دیدم ک اصلا اونطوری ک فکر میکردم نبود بعضاً اگه این ساخت و سازه نبود یسری اتفاقاتی ک برام رخ داد اگه این ساخت و ساز نبود ک درگیرش بشیم و سرگرم بشیم کلی اذیت میشدم
و بعد تموم شدنش یه مکان خوبی شد برام ک راحت به کارای خودم بپردازم و جدا از خانواده و به خونه مستقل داشته باشم و اصلا یادم نبود من قبلا همش آرزوی اینو داشتم ک خونمون دوطبقه باشه یادم نبود ک از قدیم خودم این خواسته رو ب جهان هستی فرکانسشو داده بود و خدارو شکر میکنم واقعا هر اتفاقی و تغیری ک برام رخ میده جز خیر برام چیزی نیست و نبوده و همیشه باید با اغوش باز به سمت تغیر رفت ولی خب به هر جهت هیچ انسانی کامل نیست و خیلی خیلی کار داره ک توی مواجه با تغیر کاملا با آغوش باز به سمتش حرکت کنم.
و باید روی عملگرا بودنم حالا توی هر زمینهای چه برای درس خوندنم ک اگاهی هایی ک دریافت میکنم و… کار بکنم و این تغییر و درونم ایجاد کنم و همچنین اهمال کار بودنم و اون خورده تنبلی برای عمل کردن و مدت زیادیه میخوام تغیر بدم ولی یجورایی نمیشه ولی دارم اقداماتی میکنم براش ک مطمئنم زندگیمو از این رو ب اون رو میکنه
از خدای بزرگ و مهربانم و استاد عباسمنش به خاطر این اگاهی ها بسیار تشکر میکنم.
موفق باشید.
#سوال:
اگر تغییری تو زندگیتون رخ بده چقد مقاومت داری یا چه واکنشی داری، آیا اونو فرصتی برای پیشرفت میبینی یا مقاومت میکنی ؟
بنام خداوند بخشنده و مهربان، بنام خالقی که هر ثانیه در حال هدایت کردن من بسمت ثروت نعمت سلامتی و زیبایی ست. و سلام به استاد عزیزم و خداقوت.
خب در جواب باید اول بررسی کنم چه تغییراتی تو زندگی داشتم و چه واکنشهایی داشتم :
1)من یه روند ثابت تو زندگی دارم و وقتی تنهام از خونه کمتر بیرون میرم و سرگرم کارا خودمم خب یهو بهم پیشنهاد شد برو سالن ورزش من خیلی مقاومت داشتم اخه هر روز فرصت کمی دارم و بکارام نمیرسیدم، دیگه مجبور شدم و رفتم (پس واکنشم ثبت نام با بی میلی بود و حتی نمیخاستم هزینه ماهیانه ام بدم) ولی وقتی رفتم دیدم واوو چقد خوبه چقدر انرژی خوبی دارم چقدر قدرتم بیشتر شده چقدر آدمای خوبی اونجا کنارم ان، چقدر حس خوبی به این ورزش دارم و عاشقش شدم و هربار که میرسم خونه میگم آخیش خدایا شکرت حتی گاهی پیاده میرم میام همش حسش خوبه وقتی بعدش دوش میگیرم انگار تمام سموم بدنم دفع شده اصلا حس و حال عالی بهم میده. خب همش میگم خوب شد رفتم.
2)من همیشه آرایش داشتم محال بود بدون آرایش بیرون برم، اومدم شهری که هوای شرجی داره و وقتی آرایش میکردم بد میشد، خیلی حس بدی بود کرم رو صورتم آب میشد،(برخلاف میلم باعث شد آرایش نکنم) و بعدش دیدم نه بابا من بدون آرایشم جذابم پوستم عالیه و خیلی راحت میتونم بیرون برم و حتی قبلا باشگاهم میرفتم آرایش داشتم و پوستم نفس نمیکشید، الان خیلی راحتم باشگاه میرم بدون آرایش خیلی ام عالیه.
3)خونه رو برای فروش گذاشتیم، یه مشتری اومد و همسرم اصرار کرد بفروشیم من (خیلی نگران شدم و ناراحت که دیگه خونه پیدا نمیشه و با قیمت کم دادیم و پشیمون بودم) ولی درها باز شد و خونه خیلی خیلی بهتر نصیبمون شد.
4)تو رابطه ام تجربشو داشتم همه چی تغییر کرد و( بعد خیلی ناراحت بودم، انگار همه چی داغون شده و ناامید شدم) اما بعدا فهمیدم همون چقدر بهم کمک کرد و بارها شکر گذار بودم و هستم.
5)یه دزدی بزرگ ازم شد (با ترس از خواب بیدار میشدم انگار همه چی نابود شده بود برام همش افسوس میخوردم) اما این نقطه عطف زندگی من شد و زندگیم به دو دسته تقسیم شد قبل اون داستان و بعدش که انگار از جهنمی که برا خودم ساخته بودم رها شدم و به بهشت هدایت شدم.
6)میخاستم برای زندگی مهاجرت کنم به شهر دیگه، با اینکه خیلی دوست داشتم اما میترسیدم اما میدونستم دیگه اونجا موندن رو دوس ندارم و این تغییر رو میخاستم و انجامش دادم حالا خیلی خیلی راضی ام و خداروشکر میکنم.
و خیلی اتفاقای دیگه که همش با تغییر مخالف بودم اما بعدش دنیا رنگی تر شد برام و بارها شکر گذار تر بودم.
اما باز هم از اکثر تغییرات میترسم اما من یاد گرفتم که:
همیشه همه چیز در جهان در حال تغییره.
ذهن همیشه از تغییرات میترسه.
اگر تغییر نکنم از بین میرم.
برای تغییرات آماده باشم.
لازمه گاهی خودم تغییراتو ایجاد کنم و فرصتی برای رشد، و بهتر شدن زندگیم باشه.
در مقابل تغییرات مقاومت نکنم، کوچک یا بزرگ، ممکنه شرایط خیلی خوبی توش باشه.
کارایی که مدام تکراری انجام میدم تغییری توش ایجاد کنم حتی ب اندازه تغییر یه مسیر پیاده روی.
تغییر خوبه، تغییر، یه فرصت جدیده و به نفع خودم ازش استفاده میکنم.
اگر تغییر نکنم، خیلی از فرصتهای خوب رو از دست میدم.
خیلی مثالها تو زندگی خودم دارم که بعدش دیدم چقدر این تغییره که اینقد روش مقاومت داشتم، برام خوب بود.
در دل تغییر فرصتهایی برای پیشرفت هست.
اگر تغییری هم ایجاد شه برخلاف خواسته هام باشه، میدونم که خداوند اینو انجام داده و حتما خیر و برکتی تو این تغییر هست.
خداوند فقط منبع خیر و برکته و هر تغییری در جهت هدایت منه.
چه تغییراتی باید در زندگیم ایجاد کنم؟!
1)برای یادگیری تنبلی میکنم و زمانمو جای دیگه میگذرونم.
برای آشپزی زمان محدود بذارم. برای استفاده از موبایل زمان محدود بذارم.به ذهنم بفهمونم پشتکار و تمرین و تکراره که تو رو به نتیجه دلخواهت میرسونه وبارها بوده زمانت رو از دست دادی و افسوس خوردی پس تکرارش نکن.
2)بتونم توی عصبانیت کنترل ذهن داشته باشم .
میتونم جامو اون لحظه تغییر بدم یا هنزفری بزنم و فایل گوش کنم، و هی ادامه ندم چون تهش هم طرف مقابل ناراحت میشه هم خودم بدتر میشم، جلوی نجوای شیطان رو بگیرم بهش قدرت ندم.
پس من باید تغییر کنم و در تغییرات مسیر هموارتر و بهتر میشه و در دو مورد بالا اگه تغییر کنم، چندین پله تو زندگی بالاتر میرم.
سپاس از استاد عزیزم که ذهن منو برای هدایت های الهی آماده میکند.
سلام به استاد عزیز و دوستان مهربانم
تغییرات یهویی در زندگی من که اول فکر میکردم خوب نیست ولی بعدا متوجه شدم اتفاقات مثبتی بوده : قبول شدن در رشته ی دیگری در شهر فلان که اون موقع فکر میکردم که اذیت میشم و نمیتونم تحمل کنم و… ولی وقتی که رفتم هم زندگی مستقل رو تجربه کردم هم کلی بزرگتر شدم و هم کلی بهم خوش گذشت و چه دوستان خوبی اونجا پیدا کردم
یک سال بعد دوباره یک مسیری برای رفتن به شهر مجاور برای من باز شد با اینکه اولش از رفت و امد میترسیدم ولی خداوند مهربان مثل همیشه به اسون ترین روش من رو میبره و میاره و دوستی رو با من اشنا کرد که هم ادم فوق العاده و قویی هستش و کلی درس ازش گرفتم و هم من رو میبره و میاره و سختی مسیر برام راحت شده
چالش بعد محیط کاراموزی جدید بود که از اسم اون محیط خیلی میترسیدم و استاد قبلی هم گفته بود اونجا نرید ولی وقتی وارد اون محیط شدم هم بسیار بسیااار زیااااد بهم خوش گذشته و هم کلیییی مطلب جدید یاد گرفتم این بخش انقدر تخصصی هستش که قبلا بعید میدونستم بتونم واردش بشم ولی الان در عین دانشجویی اونجا مشغولم به عنوان کاراموز و هم پیشنهاد نیروی ساعتی هم بهم دادن
قبلا روی روابطم پافشاری میکردم ولی وقتی رها شدم ادمای سمی اطرافم به راحتی حذف شدن
یک سفارش اینترنتی داشتم که قبل اینکه برسه و استفاده کنم فکر میکردم بد به تنم میشه ولی وقتی اومد انقدر به تنم نشست که کلا سبکم رو تغییر دادم و همه کلی تعریف میکنن که با سبک جدید بهتری
سلام استاد عزیزم و مریم جون
وقتی تغییری در زندگیم رخ میده چه واکنشی نشون میدم؟
قبلا تغییر دادن هر چیزی تو زندگیم سخت بود مثل تغییر شرایط کاری من 4سال تو باتلاق داشتم فورو میرفتم امید داشتم فردا بهتر میشه اوضاع غافل اینکه اوضاع داشت بدتر میشد یه روزی تصمیم گرفتم کاریو که چهار سال زحمتشو کشیدم جمع کنم چون نشستم فکر کردم دیدم من جای اینکه با داشتن اون کار خوشحال باشم همش ترس از دست داشتشو داشتم و غصه میخوردم و من 30مهر 1402 به اون کار پایان دادم و تصمیم گرفتم دیگه به شیوه قدیم پیش نرم و تنهاکاری کردم حالمو خوب نگه داشتم و درها بعد دو ماه به روی من باز شد اتفاقهایی افتاد با ادمهایی اشنا شدم درامدیو کسب کردم 5برابر بیشتر از درامد قبلیم من 4سال اذیت کردم خودمو ولی اون کار هم دوست داشتم کلی تجربه کسب کردم باادمهایی مختلف اشنا شدم چقدر مهارت ارتباطیم رفت بالا چقدر اعتماد به نفسم رفت بالا خیلی تجربه کسب کردم نیاز بازار فهمیده بودم از هر تغییری استقبال میکردم ومهمتر از همه تکاملو طی کرده بودم همه مورد رعایت کرده بودم ولی باور فراوانیم پایین بود و باز یه جا لنگ میزد
یادمه انقدر شرایط بد شده بود میخواستم وام بگیرم کسب کارمو نجات بدم ولی از اونجایی که شاگرد استاد هستم تو این تله نیوفتادم من صدای خدا شنیدم گفت نه و من اون کارو انجام ندادم و من بعد سه ماه همون رقمی که میخواستم تو کسب کار جدیدم به راحتی ساختم و خدارو هزاران بار شکر میکنم حتما جزیی از مسیرم بود الان تو این مرحله هستم
تو مسیر جدید کسب کارم خودم دارم میرم دنبال تغییر برخلاف گذشته که تحمل میکردم باید نرم افزاری یاد بگیرم که خیلی به درد کارم میخوره و ادمهایی کمتری سراغش میرن تا یادش بگیرن من خودمو اماده میکنم تا قبلا اینکه پنیرم جابه جا بشه
یادمه تو رابطه مسمومی بودم و از یه جا به بعد پذیرفتم تمام کنم اون رابطه رو اتفاقی که افتاد همه چی برای من خیر شد
و اولین چیزی که بهم برگشت ارامش بود
یادمه اوایل تو اموزشگاه و مدرسه تدریس میکردم سالهای اول خیلی ذوق شوق داشتم برای کارم بعد چندین سال راضیم نمیکرد اون کار و ترکش کردم اتفاقی که افتاد این بود برا من خیر شد جایی برام کار پیدا شد که خودشون بهم زنگ زدن برای همکاری با من
عبارت تاکیدی
خدا قطب نما خوشبختی منه
هر انچه برای من اتفاق میافته همش خیر میشه
تو هر مسیری میرم خدا جلوتر از منه و هوامو داره
ثروت نعمت از چهار جهت به سمت من روانه میشن
استاد جانم سلام و صد سلام. من باز اومدم با اینکه دیر اومدم ….
پاسخ به تمرین فایل اینکه واکنش شما نسبت به تغییر در زندگی ات چگونه است …
استاد جانم باز هم میگم که شیما قبل و بعد از آموزش های شما خیلی متفاوت است و با آموزش های شما خیلی بهتر در مواجه شدن با ایجاد تغییر در زندگی، رفتار می کنم. زندگی من پر است از تغییراتی که گاهی زمونه برام ایجاد کرد تا من کلی چیز کسب کنم و یا خودم تغییر را ایجاد کردم تا بتونم رشد کنم.
از تغییرات کوچک مثل تغییر دکوراسیون خونه که با شستن همه فرش ها باعث شد که این تغییر را ایجاد کنیم و با اینکه الان دو هفته ای هست که این تغییر را داده ایم، اما همه اعضا خانوده هنوز هی می گن که اون موقع فلان چیزش بهتر بود و … من هم با اینکه کمی سخت پذیرفتمش، اما سعی کردم که نکات مثبتش را ببینم و باهاش حال کنم …. این تغییر ها را دوست دارم.
یه تغییر دیگه زمان پندمیک بود که اعتراف می کنم که با وجود آموزش هایی که از شما داشتم و کلی ادعا می کردم که من خیلی رشد کرده ام …. اما واقعیتش خوب عمل نکردم و ضربه هایش را هم خوردم …. اما باز هم کلی برام درس داشت و الان خوشحال از اون درس ها در زندگی ام ….
یه تغییر بزرگ دیگه در زندگی ام هم رفتن همسرم به کشور چین حدود چهار سال پیش بود که من در ابتدا به خاطر آموزش هایی که از شما دیده بودم، خیلی استفبال کردم از این تغییر در زندگی ام و راحت پذیرفتم. اما در دو سه ماه اول به چالش های بسیاری برخوردم که انصافا سخت بود . چون ما صاحب فرزند 5 ساله بودیم و من شاغل و پسرم هم مهد می رفت و دیگه تمام کارها با من تنها بود. البته که خانواده مخصوصا پدرم بسیار من را حمایت کردند و در رفت و آمد پسرم به مهد کمک کردند .. اماوقتی چالش ها تا حدودی حل شد، دیگه برای خودم مردی شده بودم و دیگه سالی که پندمیک بود، یکسالی همسرم نتونست بیاد و ما اینجا برای خودمون زندگی می کردیم و انصافا کلی حال می کردیم. تازه این تغییر بزرگ کلی نتایج خوب برای من داشت : اینکه اعتماد به نفس من کلی رشد کرد. یک سفر به کشور چین با پسر 5 ساله ام داشتم و کلی نتایج دیگر …
استاد جانم الان هم که دارم این کامنت را می نویسم، در شرف یک تغییر بزرگ دیگر هستم که خیلی زود قراره اتفاق بیافته . این روزها خیلی کنترل ذهن دارم که خدا کمکم کنه و من را به راه راست هدایت کند، راه کسانیکه به آنها نعمت داده، نه راه کسانیکه ناسپاسی کرده اند.
این تغییر رو روزگار برام ایجاد کرده که دوباره رشد کنم، میدونم که رشدعظیمی در پیش رو دارم.
البته استاد اخیرا خیلی دنبال یه تغییر بودم که بتونم رشد کنم، ولی هنوز نتونسته بودم اجراش کنم، به خاطر ترس هایی که داشتم. شاید خدا به درخواستم پاسخ داده و این را جلوی پام گذاشت …
به امید خدا که بیام و از نتایجمم براتون بگم …..
در پناه خدا جوووون
شیما
بنام خالق زیبایی ها
سلام به یاداوران نعمات زندگیمان و سلام به دوستان خوبم دراین مسیرالهی
خدایاشکرت
خدایاشکرت
خدایاشکرت
همیشه عاااشقه پاسخ به سوالات روانشناسی بودم همیشه دوس داشتم ازمون هایی روانشناسی رو شرکت کنم و پاسخ بدم به سوالات و خودموبهتربشناسم
استاد ازشما برای این چنین فایل هایی ارزشمند بی نهایت سپاسگذارم
خدایاشکرت
وقتی تغییری در روند روتین زندگی شما رخ می دهد، چه واکنشی نشان می دهید؟
از وقتی باشما اشناشدم عاااشقه تغییرات شدم و بشدت دوس دارم هرروزبهتراز دیروزم باشم و برای خودم لیستی تهیه میکنم برای ابدیت شدن تو تمام زمینه ها
من با اغوش بازمیرم سمت تغییرات
یادمه قبل ازاینکه باشما اشنابشم همیشه دوس داشتم نسبت به بقیه متفاوت باشم
دوس داشتم ی جور دیگه زندگی کنم
دوس نداشتم مثل مادرم باشم درحالی ک مادرم عشقه ی ادم بینظیرو دوس داشتنیه منتهی من بهترازمادرمومیخواستم و همیشه این درخواست و از خداوند سرنمازهام داشتم و خداوند خیلی زیبا منوهدایت کرد به سمت شما و زندگی من شخصیت و نگرش من بکل تغییرکرد و من بیش از این چیزی که هستم و میخوام
یادمه ازاینکه میخواستم درگذشته محیط کاریموعوض کنم بشدت نگران و ترس و مقاومت داشتم ولی این قانون بقدری اسان و زیبا برای من رغم زد که خاطرمه کلی ذوق کردم از بیکارشدن درحالی که ترس داشتم
قبل ازاینکه استاد به مثال روابط برسید
یاد اولین روابط خودم افتادم تو دوران دانشجویی با فردی اشنا شدم که تو بیت رهبری فعالیت داشت و پدرش امام جمعه بروجرد بود
ی ادمی با افکار بشدت سمی و پوسیده بود
اون عاااشقه این بود که منو چادری کنه و حس اینکه منوبه دین هدایت کرده رو ی جورایی درون خودش ارضاع کنه شایدم دوس داشته به بقیه نشون بده
یادمه این اولین رابطه من با جنس مخالف بود و من اون زمان خیلی کوچیک بودم ی جورایی وابسته شده بودم بااینکه خیلی اذیتم میکرد با رفتارهاش و من کلا از این نگرش و وانمودکردن بیزاربودم منتهی مقاومت داشتم خب کوچیک و ناپخته بودم دوستایی صمیمی من همیشه بهم میگفتم این بکل باتو فرق داره و من تموم کردم این رابطه رو و وقتی بهش فکرمیکنم خداروصدهزارمرتبه شکرمیکنم که ازداوج نکردم باهاش من مقاومت میکردم درحالی که بعداز اون مقاومت ی ارامش قشنگی برای من داشت
خدایاشکرت
بتازگی تو محیط کاریم ی همکاری داشتم که گویا خیلی باعث رشد محیط کاری شده بود و اون فرد هرچقدر بهش حقوق داده میشود راضی نبود و همیشه شاکی بود و خیلی غرمیزدو انرژی منفی میداد
و دکتر از اینکه بخواد این نیرو از مجموعه خودش حذف کنه ترس داشت
ترس از پایین اومدنه درامد
ی روز دکتر بامن مشورت کرد دراین مورد و نظرمنوبراحل این مشکل پرسید
وتنها گفته من به دکتر این بود
هرچیزی ک باعث میشه ذهن شمارودرگیرکنه و حال شمارو خراب کنه اون رو حذف کنید حالا اون چیز خیلی چیزامیتونه باشه
تو این موضوع هم پزشکم مقاومت داشت و هم همکارم بشدت مقاومت داشت درحالی که برای هردوی این ها خیروبرکت درش نهفته بود
آیا آن تغییر را فرصتی برای تجربه های جدید، ورود به دل ناشناخته ها و رشد و پیشرفت می دانی یا به چشم “اختلال در زندگی ات” به آن نگاه می کنی؟
من دوس دارم تغییرکنم
من از تغییرکردن ترسی ندارم هروقت مشکلی پیش میاد یا میبینم دارم مقاومت میکنم درمقابله تغییر هرچیزی
رهاش میکنم واز خدامیخوام منو هدایت کنه به سمت بهترین مسیرها و افراد
اون فوق العاده زیبا برای من میچینه
اتفاقا استاد چندروز پیش بود که داشتم بخودم میگفتم باید ی لیستی تهیه کنم تا سال جدیدو زیبا ترازامسالم برای خودم خلق کنم
انگاراین تو شخصیت من بکل شکل گرفته
من همیشه ی لیستی برای خودم مینویسم برای تغییردادن
حذف یکسری از افراد
حذف یکسری از عادت ها
حذف یکسری از شل شدن ها
اقدامات جدید پرازنعمت و ثروت
من تمام این هارو ازشما یادگرفتم ازتون بی نهایت سپاسگذارم
خدایاشکرت
چه تغییراتی در گذشته در زندگی شما رخ داده که در ابتدا در برابر آن تغییر به شدت مقاومت داشتی اما بعد از مدتی که آن شرایط تغییر یافته را تجربه کردی متوجه شدی نه تنها آن تغییر بد نیست بلکه چقدر به نفع شما بوده و چقدر به رشد شما کمک کرده است؟
استاد دراین موردتغییرات زیاد بوده ولی اولین وسخت ترین تغییر برای من برداشتنه چادر از روی سرم بود اونم تو شهرمذهبی قم تو محله ای که همه مارو میشناسن خیلی خیلی سخت بود ولی بعداز تغییرمن خواهرامم به راحتی تغییرکردن اصلا انگار برا اون هاهم اسان شد
دوره عزت نفس شما برای من پراز خیروبرکت بودخدابهتون برکت بی انتهابده
خدایاشکرت
برنامه ای قابل اجرا برای ” استقبال از تغییر” بریز و آگاهانه شروع به ایجاد یک سری تغییرات در روند روتین زندگی خود کن.
الهی به امیدتو
– گلچین کردنه افرادی که باهاشون در ارتباطم
– حذف افراد سمی حتی درحد سلاموعلیک
– یادگیری مهارت جدید از ساز برای کیفیت کاری درحوزه علاقه خودم دنس
– تغییر در نوع نگرش وباورهام به امیدخدا ( تهیه ی دوره بینظیر دیگه خدامیدونه چ خیروبرکتی در انتظارمنه)
– لذت بیشتربردن از مسیرهدفم و لحظاتم
– تغییر درنوع گفتگویی من و ورودی هایی ذهنم مراقب کلامم باشم و حتی افکارم
– تغیرردر سبک زندگیم و نوع لذت بردنم سفر زیادی داشته باشم به امیدخدا
مرحله سوم:
یک یا چند عبارت تاکیدی مثبت بنویسید :
هراتفاقی بیوفته درنهایت به نفع من تموم میشه
خداوند منوبه سمت بهترین مسیرها و افرادو موقعیت ها و لوکیشن ها هدایت میکنه
اسان میشه برای من اسانی ها
پشته تمام تغییرات درهایی از نعمت و ثروت نهفته هست
خداوند به افراد جسور پاداش میده
من شامل پاداش و نعمت ها هستم
خداوند از بینهایت طریق به من میبخشه و منوبی نیازمیکنه
مرحه چهارم:
مورد 1: در حال حاضر چه تغییری است که می دانی باید در روند زندگی شما ایجاد شود اما به دلایل مختلف انجام آن را به تعویق انداخته ای؟
من اگر بدون چیزی هست که باید تغییرش بدم اونوانجامش میدم
تنها چیزی که همش به تعویق انداخته شده اموزش زبانه که به امیدخدا تکاملی پیش میرم
مورد 2: مورد را یادداشت کن و سپس توضیح بده چه برنامه ای برای اجرایی کردن این تغییر به تعویق افتاده داری؟
اموزش زبان
روزی ده دقیقهزمان گذاشتن برای پادکس ها و موزیک و انیمیشن ها
روزی 5تا جمله جدید
مکالمه با اپلیکیشن ها برای بهتریادگیری
قرار گرفتن تو عمل انجام شده
تحسین کردنه خودم و به خودم جایزه دادن برای کوچیکترین پیشرفتم
مقایسه نکردن و تمرکز رو خودم
مورد 3: با توجه به آگاهی های این فایل، به صورت کلی از این به بعد چه برنامه ای برای ایجاد ذهنیت ” استقبال کننده از تغییرات” در زندگی ات داری؟
باید برنامه ریزی داشته باشم برای بهترشدنم
باید تمرکزمورو خودم بزارم و خودموبادیروز خودم مقایسه کنم
هرچیزی و ک دوس دارموخلق کردم بدونه ترس از تغییرات
تغییرات درش پراز نعمت و ثروته و خداوند پاداش میده به افراد جسورو شجاع
خدایاشکرت
خدایاشکرت
خدایاشکرت
استاد ازشما بی نهایت سپاسگذارم برای این چنین فایل هایی ارزشمند
شادباشید
سلام استاد عزیزم و دوستان ارزشمندم.
استاد جان من سر فرصت این تمرین رو کامل انجام میدم و مینویسم اما علی الحساب خیلی دوست داشتم این باورهای عالی رو درباره تغییر که تجربشون کردم و دیدم که واقعا اینجوریه اینجا هم برای خودم یادآوری کنم هم برای هر کسی که میخونه.
باورهای مناسب درباره تغییر:
– خداونده که همیشه بهترین تغییرات رو سر راه من قرار میده.( و همیشه خودش بوده که هدایتم کرده به اون تغییر و اون گفته منم گفتم چشم) تغییراتی که باعث رشد و پیشرفت و بهتر شدن من میشه، تغییراتی که یک عالمه تجربیات جدید و جالب برای من داره.
-خداوند در مسیر تغییرات همیشه بی نهایت همراه و یار و کمک کننده و حامی منه، و وقتی منو به مسیری هدایت میکنه برای تغییر خودش هم لحظه به لحظه حمایتم میکنه و لحظه ای منو تنها نمیذاره بلکه بهترین راهکارها و ایده هارو توی حل چالشهای حرکت تو اون مسیر بهم میگه.
-خداوند توی مسیر اون تغییر همه کار برام میکنه اگه لازم باشه دلداریم میده بهم قوت قلب میده امید میده هوامو خیلی زیاد داره همه جوره همه جوره واقعا.
-خداوند همیشه توی مسیر تغییر بهترین و نازنینترین افراد رو سر راهم قرار میده تا در کنارشون یادبگیرم و رشد کنم و بهتر بشم، آدمهایی که درون صاف و صادق و مهربانی دارن و خالصانه کمکم میکنن.
– تغییر از من یه شخصیت جدید و یه ورژن خیلی فوق العاده تر میسازه.
-حتی اگه برام خیلی سخت باشه اون تغییر ولی چون اون هدایت کرده مطمئنم نتایج عالی ای برای من داره و بعد از گذشت زمان همیشه بهم ثابت شده که با وجود اینکه سختم بود ولی وقتی گوش کردم و رفتم به اون مسیری که خدا هدایتم کرد، چقققدر به نفعم شده.
– راهی جز تغییر وجود نداره یا تغییر میکنم با هدایت خدا و بهتر میشم یا با مخ زمین میخورم.
با عشق.
سلامی گرم و صمیمی خدمت استاد عزیز و مریم جان
فایل بسیار عالی بود بخصوص واسه من چون من آدم فوق العاده استرسی هستم و هر تغییر کوچیکی در درونم واسم استرس ایجاد میکنه نمیدونم دلیلش چیه ولی آدم متنوع طلبی هستماااااا هر چیزی که تو زندگیم تغییر بدم و تنوع ایجاد بشه رو دوست دارم و لذت میبرم ولی خدا نکنه یه تغییری توی وجود خودم ایجاد بشه کلی حالم خراب میشه و استرس میگیرم مثلا اتفاقی مجبور بشم شب جایی بمونم یا اتفاقی یه تغییری تو جسمم ایجاد بشه مثلا مجبور بشم عینک بزنم..اینا کلی استرس و حال بدی واسم داره نمیدونم چکار کنم ..امیدوارم بتونم با تمرینات شما بهتر روی خودم تسلط پیدا کنم .
بازم ممنونم از فایل قشنگ و مفیدتون
در پناه خدا خوشبخت و سعادتمند و ثروتمند باشید
با سلام درود فراوان به استاد عباس منش عزیز خانم شایسته
چه تغییراتی در گذشته در زندگی شما رخ داده که در ابتدا در برابر آن تغییر به شدت مقاومت داشتی اما بعد از مدتی که آن شرایط تغییر یافته را تجربه کردی متوجه شدی نه تنها آن تغییر بد نیست بلکه چقدر به نفع شما بوده و چقدر به رشد شما کمک کرده است؟
من تو سن کم ازدواج کردم وبا شرایط خیلی بدی که داشتم تلاش میکردم که زندگی کنم با هزارتا بدی و مشکلات تا اینکه تصمیم گرفتم جدا شوم با اینکه شرایط برام سخت بود ولی وقتی تغییر کردم زندگیم در همه شرایط تغییر کرد .
کلا من خیلی سخت تغییر میکنم سریع به یه چیزی وابسته میشوم عادت میکنم تحملم زیاده راجبع موضوع آدم ترسویی هستم .
مثلاً من ده سال سیگار میکشیدم از ترسم نمیزاشتم کنار عادت کرده بودم تا اینکه وقتی از ته دلم از خداوند خواستم هدایتم کرد به اینکه ترک کنم که الان چقده خوشحالم
مرحله دوم:::::
باید بیام خودم کم کم به تغیرات عادت بدم باید پا روی ترسمام بزارم ..
اول اینکه سریع به چیزی عادت نکنم مثلاً من تو رفیق پیدا کردن مشکل دارم فکر میکنم آدم خوب کم هست باید بیام با آدم های جدید کانکت شم کم کم
یه تغییر بزرگ من شغلم من قبل از قانون سلامتی به کار آشپزی علاقه داشتم ولی از وقتی که قانون سلامتی گرفتم خیلی سخت بود برام که آشپزی کنم چون بوی غذا تست کردن برام سخت بود و همش می ترسیدم کارم عوض کنم چون همش فکر میکنم که فقط تو این کار ماهرم و ترس عوض کردن کارم دارم حاضرم به هر سختی این کار انجام بدم هی پیش خودم میگم حرف مردم هی میگم دوباره از صفر خیلی میترسم
باید بیام بزارم کنار و از خداوند بخوام که من هدایت کن تو این مسیر
حتما یه خیری هست
وقتی من به خداوند اعتماد داشته باشم پس نباید بترسم اعتماد کنم به خداوند
خداوند خودش من هدایت میکنه به راه راست مسیر درست
تغییرات باعث پیشرفت من میشود
من هیچی نمیدانم خداوند که آگاهی کامل داره از همه چی
من به نیروی وصل هستم که تمام جهان داره مدیریت میکنه