ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 4 - صفحه 8 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/02/abasmanesh-4.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-02-15 20:29:492024-02-15 20:34:32ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 4شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام الله یکتا
سلام به استاد محترمم ومریم جان شایسته عزیزم و دوستان گلم
الهه ام
استاد تغییر بزرگ زندگی من از طلاق پدرو مادرم شروع شد من 6سالم بود وازهمون سن پذیرفتم که طلاق بهتر بود تا شرایط بدی که هرروز میبایست شاهد اون ها می بودم و زندگی با مادرم وپدربزرگ و مادربزرگم که دستی از دستان خدا شدند برای بهتر زندگی کردن خدارو سپاسگزارم واقعا بعضی از شرایط که فکر میکنیم خیلی بده ولی از دل اون ها میرسی به خدای یگانه که همتایی نداره به شرایطی که خدا همه چی رو به نفعت میکنه بعضی وقت ها خودمو با کسایی که پدر داشتن مقایسه میکردم مخصوصا در مدرسه ولی الان متوجه شدم هیچ چیز و هیچکس هیچ سهمی در خوشبخت یا بدبخت بودن من ندارد منم که انتخاب میکنم زندگیمو چطور بسازم و دومین تغیر بزرگ زندگی من بچه دار شدنم بود واقعا چالش های زیادی بودن که در هرزمانش باید حل میشدن که به تعویق می انداختم اما بعد که فکر میکردم میگفتم تاکی میخوای اینجوری پیش بری مثلاً ختنه کردن پسرم رو به خاطر گریه هاش هی به تعویق انداختم و نمیذاشتم کسی دخالت کنه اما بعدش که گفتم از این که بدتر که نمیشه و رفتیم تو دلش و گریه هاش بعد از ختنه خیلی کم شد و به نفعم شد من الان یادم میاد زمان هایی که همه چی رو سپردم به خدا خیلی به نفعم تموم شدولی به غیر اون میسپردم به ضررم تموم میشد
تغییر بزرگی که الان در حال حاضر باید انجام بدم رفتن به دل ترس هام هست یکی از بزرگ ترین اون ها ترس از ارتفاع که مدتی هست دارم از رفتن بالای اپن شروع میکنم تا ترسم بریزه بعضی وقتها که روی پل هوایی رفتم بالا رفتنم خوبه اما امان از وقتی که قراره بیام پایین با جیغ و لرزیدن بدنم و چارچنگولی چسبیدن به همسرم میارنم پایین و ترس های دیگه مثل لمس هرگونه پرنده وگربه و هر جانور زنده ای واقعا هم چندشم میشه از پاهاشون هم میترسم نوکم بزنن یا چنگ بندازن ولی میدونم که باید یه روز بر ترس هام غلبه کنم و ترس های دیگه هم دارم که انشالله کم کم میرم تو دلشون در مورد تغیرات دکوراسیون خانه و بقیه چیز ها اوکی هستم و راحت میرم تو دلش واقعا احساس خوبی بهم میده و لذت میبرم حتی جابه جایی کوچک هم بهم حس عالی میده
خیلی دوست دارم که محل زندگیم تغیر کنه ولی از خدای خودم خواستم در زمان مناسبش بهمون بگه چکار کنیم چون نشانه های رو دیدم به امید الله انشالله در زمان مناسبش اتفاق میوفته
تغییر جزعی از زندگیه که باید برای ادامه زندگی واردش بشی و نترسی که خدا با شجاعان است
به نام خدای مهربان
سلام خدمت استاد گرانقدر
ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده 4
وقتی تغییری در روند روتین زندگی شما رخ می دهد، چه واکنشی نشان می دهید؟
نسبت به تغییراتی که فکر میکنم رابطه مستقیم داره، با رشد من در هر جنبه ای خیلی منعطف هستم و به شدت استقبال میکنم..
مرحله اول:
چه تغییراتی در گذشته در زندگی شما رخ داده که در ابتدا در برابر آن تغییر به شدت مقاومت داشتی اما بعد از مدتی که آن شرایط تغییر یافته را تجربه کردی متوجه شدی نه تنها آن تغییر بد نیست بلکه چقدر به نفع شما بوده و چقدر به رشد شما کمک کرده است؟
□ اولین و به نظرم مهمترینش، تغییر خونه مون بود، به طوری که کلا از نظر لوکیشن خیلی تغییر کرد نسبت به قبلی. من چون خونه قبلی به خونه مامان نزدیکتر بود مقاومت زیادی داشتم، ولی بعد از اومدن به خونه جدید، خیلی زود متوجه شدم که خونه جدید از هر نظر بهتر هست و این تغییر نتایج اساسی و مثبتی داشت در زندگیم..
□ از نظر روابط بخوام بگم، نسبت به حذف یک سری افراد کمی مقاومت داشتم البته خیلی کم، ولی بعد از این تغییر و خارج شدن از مدار آن آدم ها، چه درهایی از برکت به رویم باز شد…
مرحه دوم:
برنامه ای قابل اجرا برای ” استقبال از تغییر” بریز و آگاهانه شروع به ایجاد یک سری تغییرات در روند روتین زندگی خود کن.
◇خب اولین تغییر که ازش استقبال کردم، تغییر در دکوراسیون خونه بود و بعد از چند سال با یک هزینه معقول تغییرات زیبایی دادم، مخصوصا که در آستانه ی سال جدید هم هستیم خیلی احساس خوبی داشت برام..
◇از مدتی قبل تصمیم گرفتم که توی رابطهام با همسرم یه تغییراتی ایجاد کنم و کمی بیشتر انعطاف داشته باشم نسبت به ایشون و تلاشهایی که بی قید و شرط برای من و پسرم میکنه رو بسیار تقدیر کنم و در کل بخشنده تر و سپاسگزارتر باشم نسبت به ایشون
مرحله سوم:
یک یا چند عبارت تاکیدی مثبت بنویسید که کمک می کند ذهنیت شما در برابر تغییر بهتر شود و باورهای قدرتمند کننده ای در راستای استقبال از تغییرات، در ذهن شما ساخته شود؛
■ تغییر یک انتخاب نیست، بلکه یک ضرورت است.
■ جهان هستی پیوسته در حال تغییر و حرکت رو به جلو میباشد و اگر من خواهان رشد و پیشرفت هستم، باید تمام سعی ام رو بکنم تا با جهان هم سو شوم و لحظه ای از تغییر و بهبود غافل نشوم.
■ با تغییر من، جهان اطراف من هم تغییر کرده و زیباتر و هماهنگ تر میشود.
مرحه چهارم:
به این 3 مورد فکر کن و با دقت پاسخ بده:
مورد 1: در حال حاضر چه تغییری است که می دانی باید در روند زندگی شما ایجاد شود اما به دلایل مختلف انجام آن را به تعویق انداخته ای؟
تغییر در کارم، به خاطر یه سری ترس ها هر بار به تعویق می اندازم
مورد 2: مورد را یادداشت کن و سپس توضیح بده چه برنامه ای برای اجرایی کردن این تغییر به تعویق افتاده داری؟
در کامنت قبلی هم گفتم که باید فقط شکل کارم رو تغییر دهم، چون اون حالت با روحیات و ارزشهای درونی من هماهنگ تره.
مورد 3: با توجه به آگاهی های این فایل، به صورت کلی از این به بعد چه برنامه ای برای ایجاد ذهنیت ” استقبال کننده از تغییرات” در زندگی ات داری؟
◇روی این باور کار کنم که؛ برای موفقیت و پیشرفت در همهی ابعاد زندگی، همواره در حال بهبود دائمی باشم و اجازه ندهم به مرحلهای برسد که جهان وادارم کنه تا تغییر کنم.
◇ آرامش و صلح درونی ان را بیشتر کنم تا نشانه ها را راحتتر دریافت کنم…
خدایا شکرت بابت این مسیر الهی…
سلام،
استاد واقعا حرف از تغییر که زدید و مثال ها چقدر موارد مختلف از زندگی خودم یادم رفت.
-زمانی که معلمی که من خیلی دوستش داشتم و اون هم ظاهرا دوست داشت اما در واقعیت رفتارهاش آزاردهنده بود گذاشت رفت. دراون زمان تضاد بدی بود اما الان نقطه عطف منه. از وقتی که رفت فهپیدم روابط چجوریه، بهتر شدم توش ،وابستگی رو کنترل کردم و افراد از جنس فرشته توسط خدا وارد زندگیم شدنگه همیشه از خدا سپاسگذارم بابت این لطف بزرگش
– زمانی که توی اساس کشی خونمون زیاد موافق نبودیم من و بابام، ولی با اصرار مامانم رفتیمبه مکان جدید و چقدر بهتر شد وضعمون. خونرو رسیدگی کردیم و بهوبد بخشیدیم، تبدیل شد به یکی از بهترین مکان های زندیگم.
– زمانی بود که از مهاجرت به ترکیه میترسیدم، اما بعد از اینککار و دیدن کلی معجزه چقدر مقاومتم کم شد و دیدم بهتر شد که اینکارو کردم
-زمانیکه نسبت به ارتباط گرفتن با افراد مقاومت داشتم و دوست داشتم شخصیت تنها و دورنگرامو نگه دارم اما بعد انجام اینکار چقدر لذت بردم
-موقعی که به تغییر شخصیتم و ذهنیم درمورد ارتباط گرفتن با افراد خارجی رو مقاومت میکردم اما بعد این تغییر چقدر خوشحالم که این کار رو انجام دادم و الان دوستانی با ملیت های مختلفی دارم!
-یه مثال ساده دیگه هم یادم اومد، اون زمانس بود که مقاومت داشتم بر پوشیدن لباس های مختلف، مثلا همیشه خدا فقط شلوار جین میپوشیدم، اما وقتی شرایط جوری شد که شلوار چهارجیبه رو هدیه گرفتم و امتحان کردم خیلی دوستش دارم و زا این سبک پوشش راضیم.
سلام سلام سلام
چه خوب که فایل این جلسه رو باز زودتر از تصورم توی سایت قرار دادید هر سری که می بینمش خوشحال میشم و خدا رو شکر میکنم
چون اولین دوره ای هست که جلسه به جلسه رو همگام با شما پیش میرم
الان که دارم کامنت میذارم به لحاظ روحی از بابت یه موضوع خیلی عصبانی هستم اما پناه آوردم به خداوند و سعی کردم با خودش در میون بذارم و من رو باز به اینجا هدایت کرد؛
در حال حاضر یکی از تغییراتی رو که خاطرم میاد انتقال محل زندگی از شهرستان به تهران بود که باعث رشد من شد؛
هر چند خودم انتخاب کرده بودم اما تا یک سال و چند ماه اول خیلی سختم بود همسرم ماهی دو سه روز میتونست کنار من و دخترم باشه دخترم یک سالش بود و من بهشون وابسته بودم طوری که اکثر کارهای روزانه رو ایشون انجام میدادن تا قبل از انتقال مون.
اوایل بخاطر دوری از همسرم و انجام حجم زیاد کارهای روزانه مرتب با هم مشاجره داشتیم؛ الان که از این موضوع تقریبا یک سال و نیم میگذره تازه تونستم به خودم آرامش بدم دیگه مثل قبل ها زود بهم نمیریزم مشکلات مالی همسرم در حال حل شدنه ورودی مالی زندگیم بیشتر شده دوستان جدیدی پیدا کردم که از بودن کنارشون لذت میبرم و از تجاربشون استفاده میکنم یاد گرفتم خودم همه کارهای روزانه خودم و دخترم رو انجام بدم و به کلاس های مختلف بفرستمش.
این تغییر باعث شد من شجاع تر، جسورتر، قوی تر و مسئولیت پذیرتر بشم.
انتقال به پایتخت تجربه شگفت انگیز و جدیدی هست برای من سختی هاش از من یه محبوبه دیگه ساخته طوری که خودم باورم نمیشه این همه تغییرات در مدت زمان کم رو.
الان به راحتی در کنار دختر دو ساله م بدون هیچ کمک جانبی دیگه ورزش هم میکنم کاری که مدت ها آرزو داشتم به صورت روتین انجام بدم.
قبل از اجرای این تغییر یکی از دوستانم بهم گفت اکثر خانم ها در تهران کاملا مستقل زندگی میکنن اون زمان ذهنم مقاومت داشت به این موضوع چون همسرم چنان پدرانه با من رفتار میکرد که نمیتونستم استقلال کامل خودم رو هضم کنم الان در عرض یک سال و نیم این موضوع در شرف وقوع هست و بی نهایت خوشحالم از این موضوع.
یه تغییر دیگه که همین امشب برام اتفاق افتاد این بود که زمانیکه همسرم ازم دوره وقتی از چالش هام با دخترم براش تعریف میکنم خیلی ازم حمایت میکرد این سری کاملا برعکس عمل کرد طوری که من جا خوردم و بی نهایت بغضم گرفت گریه کردم بعد خداوند منو به اینجا هدایت کرد تا فایل جلسه چهارم رو گوش کنم و تمرینش رو انجام بدم وگرنه قصد داشتم زودتر بخوابم و بعدا این کارو انجام بدم
مدتیه که ذهنم درگیر این موضوع هست که چطور میتونم به کسب درآمد برسم کاری که تا به حال انجام ندادم و هنوز نمیدونم چه کاری هست که میتونم انجام بدم
ولی حس میکنم تغییر روتین زندگیم منو به این مسیر هدایت کنه
مثل:
بعد از اینکه شب دخترم خوابید من هم برم بخوابم تا بتونم صبح زودتر بیدار بشم
رابطه خودم رو با خداوند بیشتر کنم بیشتر بهش اعتماد کنم
اینستاگرام رو حذف کنم تا اوقات فراغت مفید سپری بشه
کارهای عقب افتاده رو با برنامه ریزی از شب قبل انجام بدم
روزانه با دخترم گردش بیرون از منزل داشته باشم چون اینطوری هر دو شادتریم
هر روز مطالعه زبان داشته باشم
فایل های سایت رو با تمرکز و دقت بیشتری دنبال کنم
عبارات تاکیدی:
تغییر، مسیرهای زندگی رو برام باز و روشن میکنه
مهمترین آدم زندگیم خودم هستم
خداوند همه کس منه همیشه فقط به خودش اعتماد کنم
تغییر من رو به سمت انسان های اصیل و درستکار و ثروت های بی پایان هدایت میکنه
باید خودم رو آماده تغییر کنم چون جهان همواره در حال تغییره.
و به عنوان حسن ختام کامنت این جلسه میتونم از این حقیقت شیرین بعنوان یکی از نتایج این دوره یاد کنم :
قبل از اینکه بیام فایل این جلسه رو گوش کنم امروز در حالیکه داشتم با همسرم تلفنی صحبت میکردم گفت” یه مقدار سرم خلوت بشه میخوام “”تغییر”” کنم” شنیدن این جمله از ایشون که به هیچ طریقی حاضر به ابراز این کلمه نبودن برای من فوق العاده خوشحال کننده بود.
خدا رو شکر میکنم بخاطر این نتیجه زیبا
در پناه الله یکتا شاد و سعادتمند باشید
﷽
بنام خداوند بسیار بخشنده مهربان
الحمد الله رب العالمین
الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَى مَا هَدَانَا وَ لَهُ الشُّکْرُ عَلَى مَا أَوْلاَنَا
سپاس خدا راست بر آنچه ما را هدایت و راهنمایى فرمود و شکر خدا را بر آنچه ما را بخشود.
سلام به استاد عزیز و سلام به همه دوستان عزیز
ذهن ما هیچی نیست خود ما هم هیچی نیستیم
همه چیز خداوند است همه چیز خداوند هست خدا بزرگ هست خدا قوی هست خدا همه چیز هست خدا همه چیز هست همه جا نور خداوند هست خداوند همه چیز هست الهی شکر همه چیز رب العالمین است ما هیچ چیزی نداریم جز ایمان وتوکل به خداوند تنها سرمایه ما ایمان به پروردگار یکتا است ، جز هدایت پروردگار ما هیچ چیز نداریم و هرچه داریم از لطف وفضل و رحمت پروردگار عظیمتنها قدرت هستی رب العالمین است
خدای بزرگ گناهان من را ببخش ومن را در فضل و رحمت خودت غرق شادی کن سپاسگزارم خدای مهربان
کار مرا چو او کند کار دگر چرا کنم
چونک چشیدم از لبش یاد شکر چرا کنم
در پناه رب العالمین باشید
چقدر لذت بردم از این همه توحید
چه تغییری بهتر و بالاتر از بندگی کردن….
چه تغییری بهتر و بالاتر از سپردن خودت به خدا و گوش دادن به الهامات و عمل کردن و استقامت کردن و صبر کردن و لذت بردن از مسیر…
همه چی از آن خداست، خدایی که برات میشه شنیدن، خدایی که برات میشه الهام، خدایی که برات میشه عمل کردن ، استقامت کردن، برات میشه صبر و برات میشه لذت، اگر باورش کنی…
من نه جسمم و نه نتایج، من هیچی نیستم، هر تغییر و هر بهبودی و هر اقدامی و هر شجاعتی و هر حرکتی و هر تضادی و هر آرامشی بوده از جایی بوده که ایمان بوده، ایمان به غیب، ایمان به رب العامین، چرا که من هر جا روی دیگران حساب کردم فقط ضربه خوردم، منی که تازه فهمیدم که حتی روی خودمم نباید حساب کنم چرا که هیچی نیستم….
هر تغییری به سمت رشد بخاطر گسترش جهان است که یا من به الهامات گوش کردم و رشد کردم یا جهان و خداوند من رو مجبور به تغییر کرد، هیچ کردیتی به من نیست چرا که من هیچی نیستم…
تکیه میکنم به تنها قدرت جهان
سلام به استاد عزیز و همراهان گرامی
چه فایل عالی و تاثیر گذاری که تمام نکات عالی در آن گفته شد
من به شخصه در زمان تغییرات پیش اومده قبل از آشنایی با استاد به شدت واکنش نشان میدادم
پر از استرس و اضطراب می شدم و از تغییرات همیشه فرار میکردم این آگاهی رو نداشتم که تغییرات چه فایده های برام داره یا اینکه همگام با تغییرات پیش آمده تغییر کنم اما الان کمتر واکنش نشان میدهم و زودتر عکس العمل بجا نشان میدهم و پذیرا تغیرات هستم
در سوال دوم استاد
در سال 1402 من در کسب و کارم تصمیم به تغییر گرفتم
اولین تغییر حذف چک و خرید و فروش نقد بود
که برایم اوایل بسیار سخت بود چند دفعه لغزش داشتم که چک گرفتم و چک دادم و خرید کردم هر چند دفعه دچار ضرر مالی شدم
دومین تغییر من در کسب کار تغییر باور فروش حظوری بود که در این سال من فروش و ویزیت حظوری رو کم کردم بیشتر به فروش آنلاین پر داختم که بسیار عالی بود
و در مرحله سوم کم کردن نیروی کار در کارگاه و استفاده بیشتر از توانایی های خود بود که بسیار برام سازنده بود
و جواب سوال سوم استاد
تغییرات در زندگی من باعث پیشرفت و بهبود زندگی من شده است
تغییرات باعث شده تا من توانایی هایم بیشتر شکوفا شود
تغییرات از سمت خدا برای هدایت من به مسیر درست است
خداوند در زمان تغییرات در کنار من است و مرا حمایت و هدایت میکند
تغییرات باعث شده تا من از نظر ذهن و روح قوی تر بشوم
تغییرات سرعت تکامل مرا بیشتر کرده
به نام خداوند مهربان
سلام استاد و خانم شایسته عزیز
مرحله اول:
چه تغییراتی در گذشته در زندگی شما رخ داده که در ابتدا در برابر آن تغییر به شدت مقاومت داشتی اما بعد از مدتی که آن شرایط تغییر یافته را تجربه کردی متوجه شدی نه تنها آن تغییر بد نیست بلکه چقدر به نفع شما بوده و چقدر به رشد شما کمک کرده است؟
_ مهاجرت به تهران در برهه ای از زمان گذشته با اینکه اصلا دوست نداشتم به این شهر بروم موجب شد که بیشتر به توانایی های خودم پی ببرم و متوجه شوم که می توانم به تنهایی از پس بسیاری از کارها بر آیم.
رفتن در شغل های متنوع و رها کردن آنها به دلیل نداشتن علاقه باعث شده که بسیاری از مهارت ها را یاد بگیریم و بسیاری از کارهایی که از انجام آنها می ترسیدیم را انجام داده و در آن به مهارت نسبی دست یابیم.
بسیاری از افراد نامناسب که زمانی هر روز آن ها را ملاقات کرده و دور هم بودیم رابطشان با ما به کلی قطع شده و با بسیاری از آن ها درگیری کمی داشتیم و این باعث شد علاوه بر اینکه آرامش ما بیشتر شود در سایر کارهای خود بیشتر پیشرفت کرده و بسیاری از درس ها را یاد بگیریم .
بسیاری از لوازم اضافی را از خانه خارج کردیم و باعث شد دکوراسیون خانه ی ما تغییر کرده و بسیار تمیزتر و با نظم تر از سابق شود.
تایید شدن توسط دیگران را کنار گذاشته و به درخواست نابجای دیگران به راحتی نه گفتیم که باعث شده تمام زمان ما تنها متعلق به خودمان باشد.
تغییر در سبک غذایی و زندگی به شیوه ی قانون سلامتی باعث شده جسم و روح ما سالم تر و شادتر شده و وقت و انرژی بسیار زیادی داشته باشیم و کنترل ذهن مان بسیار بیشتر شود.
سعی کرده ایم کمتر پشت سر دیگران صحبت کرده و بیشتر تمرکزمان را بر روی ساخت باورهای جدید و صحبت درباره ی خواسته های خود قرار دهیم.
با عمل کردن به قانون سلامتی مسیرهای جدید برای پیاده روی را پیدا کرده و از انجام پیاده روی هر روزه لذت می بریم .
به جای خرید محصولات غذایی بی کیفیت که پیش از این خریداری می کردیم به خرید لوازمی می پردازیم که به آن احتیاج داریم.
مرحه دوم:
برنامه ای قابل اجرا برای ” استقبال از تغییر” بریز و آگاهانه شروع به ایجاد یک سری تغییرات در روند روتین زندگی خود کن.
_ به تازگی تصمیم گرفتیم هنگام پیاده روی تمرین آگهی بازرگانی را انجام دهیم و از دیگران درخواست کنیم که زمانی به صحبتهای ما گوش داده و خودمان را معرفی کنیم که در طی یک سال و نیم انجام این تمرین را مرتب به تعویق می انداختیم که بالاخره آن را انجام دادیم و علاوه بر اینکه توسط دیگران مسخره نشدیم بسیار مورد تحسین قرار گرفته و با بسیاری از آنان دوست شدیم.
همچنین محصولات خود را برای فروش و معرفی به مغازه ها برده و امشب یکی از آنان پذیرفت که آن ها را برای ما به فروش برساند و خدا را شکر پس از چندین روز بالاخره یک نفر درخواست ما را قبول کرد و بسیار خوشحال شدیم.
تمام تغییرات تنها لطف خداوند و آموزه های بی نظیر استاد عزیز و گرانقدرمان بوده است.
مرحله سوم:
یک یا چند عبارت تاکیدی مثبت بنویسید که کمک می کند ذهنیت شما در برابر تغییر بهتر شود و باورهای قدرتمند کننده ای در راستای استقبال از تغییرات، در ذهن شما ساخته شود.
_ تنها با داشتن باورهای درست می توان تغییر کرد.
_خداوند همواره پشتیبان و هدایت کننده کسانی است که با داشتن باورهای درست تغییر می کنند.
مرحه چهارم:
به این 3 مورد فکر کن و با دقت پاسخ بده:
مورد 1: در حال حاضر چه تغییری است که می دانی باید در روند زندگی شما ایجاد شود اما به دلایل مختلف انجام آن را به تعویق انداخته ای؟
_ارزش قائل شدن بیشتر برای خودمان و توانمندی های مان.
_اینکه به دیگران دید مثبت تری داشته باشیم و آن ها را دوست داشته باشیم.
مورد 2: مورد را یادداشت کن و سپس توضیح بده چه برنامه ای برای اجرایی کردن این تغییر به تعویق افتاده داری؟
_قصد داریم دوره ی بسیار زیبای عشق و مودت را شروع کرده تا بتوانیم به جای انتقاد و سرزنش دیگران و صحبت کردن پشت سرشان با آن ها بیشتر در صلح قرار بگیریم هم چنین تمرین آگهی تبلیغاتی را حداقل 10 مرتبه تکرار کنیم تا مهارت مان در ارتباط با افراد بیشتر شود.
همچنین دوره ی بی نظیر احساس لیاقت پس از اتمام ان را دوباره آغاز کرده و تا پایان عمر هر روز بر روی آن کار کنیم.
مورد 3: با توجه به آگاهی های این فایل، به صورت کلی از این به بعد چه برنامه ای برای ایجاد ذهنیت ” استقبال کننده از تغییرات” در زندگی ات داری؟
_ از زمان آشنا شدن با استاد تمام زندگی ما متحول شده و هر روز در حال تغییر و رشد و دگرگونی است و هر چه بیشتر به فایل های ایشان گوش می کنیم سرعت تغییرات ما بیشتر می شود و احساس نزدیکی ما به خداوند بیشتر شده و قصد داریم همین روند را تا پایان عمر به یاری خداوند عزیز ادامه دهیم تا نتایج ما هر روز بزرگتر شود.
خدایا شکرت
عاشقتونیم
فایل 4 ذهنیت قدرتمند کننده در برابر ذهنیت محدودکننده:
سلام به استاد عباسمنش عزیزم و خانم شایسته گرامی و همه دوستان صمیمی
سوال اول: اگر یه تغییری تو شرایط نرمال زندگیت رخ بده چه واکنشی نشون میدی؟
من در مورد بعضی تغییرات مقاومت نشون میدم
تغییر شخصیتم
تغییر باورهام
تغییر اعتماد به نفسم
تغییر روند کسب و کارم
تغییر اخلاقم
تغییر رابطه ام با خونواده ام
ولی درمورد بعضی دیگه از تغییرات بشدت مشتاق هستم و حتی آرزومه که اتفاق بیفته
مثل مهاجرت و تغییر محل زندگیم شهرم و کشورم
تغییر خونه ام
تغییر لباسهام
تغییر وسایل شخصیم
تغییر دوستانم
تغییر مسیر
تغییر غذا
ولی موضوع اینه که تا زمانی که در مقابل تغییر شخصیتم، تغییر باورهام، تغییر اعتماد به نفسم، تغییر، روند کسب و کارم، تغییر اخلاقم، تغییر رابطه ام با خونواده ام مقاومت داشته باشم اون تغییراتی که مشتاقشون هستم و آرزومه که اتفاق بیفتن، اتفاق نمیفته.
همه چیز در حال تغییره. اگر تغییر نکنی از بین میری.
شرکت نوکیا تغییر نکرده از بین نرفته ولی خب هنوزم در همون سطح گوشیهای قدیمی تولید میکنه و لولش از برندهای دیگه خیلی پایینتره.
تمرین 1: چه تغییراتی تو زندگیت رخ داده که اولش مقاومت داشتی بعد فهمیدی چقدر خوبه؟
مثال رابطه عاطفی: من توی یک رابطه عاطفی بودم که بشدت وابستگی داشتیم بااینکه میدونستیم نمیتونیم باهم ادامه بدیم ولی به هر طریقی شده میخواستیم رابطه رو ادامه بدیم و شرایط هر بار سختتر میشد ولی ما باز هم مقاومت میکردیم تا اینکه درنهایت جهان ما رو با چک و لگد مجبور کرد که تغییر کنیم و از هم جدا شیم. بعد از یک مدت که من روی خودم کار کردم و با خودم به صلح رسیدم و شخصیت بهتری در خودم ایجاد کردم وارد رابطه ای شدم که هزاران هزار بار از رابطه قبلیم بهتره و اونموقع فهمیدم که چقدر بیخود به رابطه قبلیم چسبیده بودم و چقدر خوب شد که بیخیال این چسبندگی شدم.
تمرین 2:
از تغییرات کوچیک شروع کن مثل
تغییر غذا
تغییر مسیر
تغییر چیدمان
تغییر هر چیزی که الان امکان پذیره
از الان سعی میکنم در تک تک کارهام فکر کنم و یک تغییر کوچک ایجاد کنم و به شیوه کمی متفاوتی انجامشون بدم.
عبارت تأکیدی برای تغییر دیدگاه نسبت به تغییرات زندگی:
تغییرات همیشه کمک میکنه من پیشرفت کنم.
در دل تغییرات فرصت هست برای پیشرفت و یادگیری
جهان همواره در حال تغییره و من با هماهنگی با جهان میتونم موفقیت بیشتری کسب کنم.
هر تغییری تو زندگی من ایجاد بشه برای من خیره. چون خداوند فقط برای من خیر میخواد. خداوند فقط منبع خیر و برکته. خداوند خودش منو تو این مسیر جدید هدایت میکنه تا موفق بشم و پیشرفت کنم.
چه تغییری میدونی باید تو زندگیت ایجاد کنی ولی داری هنوز مقاومت میکنی؟ چه ایرادی تو کارت هست که میدونی باید تغییر بدی؟
1. روی اعتماد به نفس و خودارزشمندیم خیلی کار کنم با تعهد و تمرکز بیشتر. روی کمالگراییم کار کنم و هرگز خودمو با دیگران مقایسه نکنم. فقط خودمو با قبل خودم مقایسه کنم و بخوام هر بار فقط از روز قبل خودم کمی بهتر بشم.
2. روی ارتباطاتم با خونواده و دیگران کار کنم و تغییر ایجاد کنم. به صلح برسم. دیگران رو همینطوری که هستن بپذیرم و عشق بورزم. انتقاد نکنم.
3. تمرکز و تعهد روی کارم، تولید محصول، پست و استوری اینستاگرام، ویس و پست در کاناهای تلگرامم. باید این تغییرات رو توی کسب و کارم ایجاد کنم.
4. اخلاقم رو در برخورد با اطرافیانم بهبود بدم خوش اخلاق و خوش برخورد و خوش سخن و خوشرو بشم. بیشتر لبخند بزنم بیشتر از دیگران تعریف و تمجید کنم و کمتر ایراد بگیرم.
5. در پول خرج کردنم تغییر ایجاد کنم. الکی خرج نکنم. با احساس خوب خرج کنم. دنبال جنس ارزون نباشم دنبال جنس خوب و ارزشمند باشم.
6. در مرتب بودنم تغییر ایجاد کنم مثلا لپ تاپ و موبایل و محیط زندگیم رو مرتب نگه دارم. زندگیم رو ارگانایز کنم.
7. برنامه ریزی کنم برای انجام تک تک کارهام از جمله کار روی باورام و دوره های استاد و همچنین کارهای مربوط به کسب و کارم باید یک برنامه بنویسم و متعهد به اجرا باشم دقیقا مثل زبان خوندنم که هفته ای یک فایل گوش میدم و دارم خوب پیش میرم. بنابراین باید با نوشتن برنامه ریزی و تعهد برای انجام دادن اون تغییرات رو در تک تک کارهای شخصیم ایجاد کنم.
من اگر تغییر کنم و همین تغییراتی که نوشتم رو ایجاد کنم جهان بهم پاداشهای بینهااایت میده و زندگیم از هر لحاظ کم کم متحول میشه ولی اگر تغییر نکنم و ضعیف باقی بمونم زیر چرخ های در حال چرخش و تغییر جهان له میشم.
خدایا کمکم کن به دانسته هام عمل کنم.
به نام خداوند بخشنده مهربونم
سلام خدمت استاد عزیزم و مریم جاان شایسته و همراهان ارزشمندم
به محض شنیدن فایل یاد جمله حول حالنا الی احسن الحال افتادم ، بعد یه چیزی گفت حالا : چجوری فکر خدارو بخونیم و هزاران امید ….
انقد اهل تغییر دادن بودم اطرافیانم شاکی میشدن، تا اینکه تونستم خونه و زندگی خودمو داشته باشم و هرکاری رو هروقت دلم بخواد انجام بدم .
خونه ما خیلی خیلی زود اوضاع و احوالش تغییر میکنه و حتی وسایل بزرگ و سنگینش، ولی حسابی حالم خوب میشه، تو تغییرات محل زندگیم ، همیشه شادی و هیجان همراهش میاد و چون علاقه شدیدی دارم انگار تمام کارهای نیمه تمامم تمام شده و من آماده فکرهای جدید و تجربه حال خوب هستم .
(جالبه بدونین الانا همیشه ازم درخواست میشه برای سامان دادن امور و من با جان و دل میپذیرم، چون دید وسیعی به مسائل خونه دارم و نتایج عالی بوده ….)
واقعا این فایل و سوال استاد عزیزم منو یاد این انداخت که چرا خداوند انقد با فصل ها ، تغییرات رو ایجاد میکنه ، قراره تو دل هر موجود چه اتفاقی بیفته و مطمئنا رو به رشد و پیشرفت.
بعد گفتم وای تغییرات چه معنای گسترده ایی داره و هزاران الله اکبر به استاد عزیزم
آخه من یه شمالی ام ، همیشه و همیشه چشمم به آسمونه که کی ابری میشه؟ ، کی بارون میاد؟ ، چند روز بارون داریم؟
انقد این تکرارم و توجهم به آسمون زیاده که همه میدونن، انگار سایت هواشناسی منم.
میدونین چیه ؟
حقیقت رو الان بیشتر میفهمم
من دنبال تغییرم، آخه تغییر از خونه من شروع شده و به بیرون منطقه امنم هم کشیده شده ،
انقد دنبال تنوع هستم و شاد میشم دوست دارم آسمون خدارو به شکل های مختلف ببینم
دوست دارم ببینم جهان ایستا نیست بلکه همیشه در حال تغییره و حسابی با درون من سازگار….
از آسمون وقتی این همه تغییر میباره ،زمینمون هم تغییر میکنه ، سرزمین های پرمحصول داریم حتی روی سقف خونه ها، اگه پرنده ایی دونه ایی برده باشه سبز میشه و گل میده و هزاران بار شاهد یه بوته با گلش رو سقف فلزی با یه نمه خاک بودم الله اکبر
بارون که میاد میشوره میبره رد هر ناخوشی و عطر پاکی همه جا میپیچه و تغییر رو دوباره و دوباره روی زمین احساس میکنیم.
اره خیلی چیزها هست که منو یاد تغییر روزانه و شبانه محیط اطرافم و همراهی با استاد عزیزم برای تغییر درونم میندازه.
چه تغییراتی در گذشته در زندگی شما رخ داده که در ابتدا در برابر آن تغییر به شدت مقاومت داشتی اما بعد متوجه رشد شدی ؟
سال 97 بود که بدنبال شرایطی که تو خونه خودمون داشتیم تصمیم گرفتیم که ازش دل بکنیم و خونه دیگه ایی رو بگیریم و مستاجر بشیم ( درحالیکه اول ازدواجمون بود و دستاورد بزرگ زندگیمون و تلاش دوتایی مون)
اولش واقعا عین بچگی کردن بود ، همه اطرافیان میگفتن مگه میشه خونه به این زیبایی ، بزرگی با این ویو همچین جایی رو ول کنی ، اونم اینهمه آرامش و …
الانم فکر میکنم میبینم کاره خیلی بزرگ بوده ، خیلی خیلی متفاوت عمل کردم که خواستم توحیدی تر زندگی کنم
مشرک خونه و زندگی و آدمهای اطرافم نشدم ، مهاجرت کوچیکی کردیم اما قدم بزرگی برداشتیم….
اون خونه سرجاشه ، اما با گذشت چند سال ، من سمیه دیگه ایی شدم اون خونه همیشه منو یاد این مینداخت که با وجود دلتنگی های شدیدم ، همش خداروصدا میزدم و خاطره ایی که دارم اینه که تو خونه پیش خدای خودم رو سفیدم و این حال منو خیلی خوب میکنه….
به ظاهر خیلی خیلی خیلی بد بود با توجه به شرایطی که داشتیم اومدن از اون خونه بیرون
اما تو دلم شکستم تمام حرفهای اطرافیان رو و گفتم بریم نمیدونم چی میشه اما بهتر از این میشه
به طرز شگفت آوری بگم مفت انگار خدا خونه آماده کرده بود ما بریم در بهترین نقطه ساکن بشیم چون من با امید به اون خدای مهربونم شروع کرده بودم به تغییر ، شرایط زندگیم ، تغییر آدمها و سبک زندگی….
پشت پنجره خونم ( اون موقع که استادی نمیشناختم و قانونی بلد نبودم ) میگفتم: هیچی ، هیچ راهی نداری چون خانواده خوشبختی هستین وتغییر محل زندگی ناممکنه، باید زندگی کنی تا آخرش…
هیچ تغییری نمیشه ، چون جایی ندیده بودم و نشنیده بودم. فقط به خدا میگفتم من نمیدونم ولی تودلم شاد کن( نجواهای شیطان هم بود که میگفت ببین ناشکری کنی فلان و فلان و از ترس اون تکون خاصی نمیخوردم )
اما اتفاقاتی افتاد ( با کلام الله میگم حول هایی شد ) که خداوند منو از دل تاریکی ها نجات داد و شکرگزاری من شروع شد و یه سال و نیم بعد اومدم تو خونه آروم و پر از نعمت خودم اینجا با خانواده دوست داشتنی ام .
این تغییر بزرگ : منو به سمیه دیگه ایی تبدیل کرده ، بزرگترین تغییر من ، توحیدی شدن منه با تلاش بسیار و بسیار آرام و پیوسته، دنیا مثل در بازیه که منو دعوت به شادی و نعمت میکنه و آخرت شیرینی در انتظار منه و این همه آرزویی بوده که همیشه میخواستم احساسش کنم.
عبارات تاکیدی ویژه تغییرات :
1_ تغییرات موثر می توانند مرا زنده و پویاتر بسازند.
2_ تغییرات در جنبه های مختلف زندگی باعث شادی و رشد من می شود.
3_ وقتی میگویم حول حالنا الی احسن الحال، یعنی من برای تغییراتی آماده ام که خداوند امور را به نفع من تغییر داده است.
4_ تغییرات = رشد و پیشرفت من
5_ وقتی تغییر میکنم درهایی از نعمت و ثروت و آرامش برویم باز میشود که تا قبل از آن ندیده بودم
6_ تغییر یعنی توکل به قدرت برتر و شجاع بودن
7_تغییر یعنی سرانجام نیک
8_تغییر یعتی امید و ایمان به غیب
9_ تغییر کردن من به رشد و توسعه جهان کمک میکند و میشوم منبع خیر و برکت
تغییراتی که باید انجام بشه برای ادامه پربارتر مسیر زندگیم:
خیلی دوست دلرم مهاجرت داشته باشم برای خرید یا ساخت خونه مورد نظرم و گسترش کسب و کارم
اینجا واضح به خداوند اعلام میکنم و هدایت میخوام واسه بهتر انجام شدن کارها
( از اونجایی که محل کار همسرم و تحصیل فرزندم منو متقاعد کرده که فعلا همین جا خوبه باعث شده خواسته واضح نداشته باشم. ولی با وجود درخواست بهتر ، نتونستم با توجه به موارد بالا تصمیمات درست تری بگیرم ).
من سمت خودم رو انجام میدم و واسه تغییرات آماده ام
کارهایی که باید انجام بدم :
*کسب اطلاعات لازم در مورد زمین برای ساخت خونه با توجه به معیارهای خودمون به ساده ترین روش
*یا پیدا کردن خونه شخصی آماده مورد نظرم برای آماده سازی و بهره برداری ( من مینویسم و ملاک هامو چک میکنم ، همکاری با خدا )
* در مورد کارم هم راه اندازی سایت و ادامه مسیر ، جزو اولویت هاست که مدتیه تغییرات رو اعمال نکردم و اینجا شروع میکنم به حول و قوه الهی
ممنونم از استاد عزیزم و سپاسگزارم از خداوند بابت همه همزمانی ها
چند روز بود به تغییرات با یه واژه دیگه ایی سرگرم بودم و اینجا واضح فهمیدم چجوری و ….
و کلی اینجا خودمو شناختم به واسه تغییرات و این فایل ارزشمند
در پناه خدا ، ناب ترین هارو تجربه کنید
به نام الله مهربان
سلااااام استاد عزیزم سلام مریم بانوی دوست داشتنی
و سلام به دوستان توحیدی ام
استاد داشتم فایلهامو دانلود میکردم دیدم کلیپ جدید رسید نمیدونید چقدر ذوق کردم خدایا سپاسگزارم خدایا شکرت
استاد سوال رو فقط دیدم گفتم پاسخ بدم و بعد ادامه کلیپ رو تماشا کنم.
استادم من عاشق تغییرم هر تغییری ک باشه یکهو بگن بریم سفر یکهو بگن خونه رو به جا کنیم یکهو بگن دکوراسیون تغییر بدیم یا یک غذای جدید
اما استاد ذهنم اول کار استرس میگیره همون اول مثل یک شوک هست برای مغزم میگم خب الان اینجور شد من باید چکار کنم
واقعیت اول میترسم ولی فقط اولشه یه مقاومت اولیه کوتاه
ولی بعدش کلی استقبال میکنم و سعی میکنم به درستی پیش بره تغییر و استفاده کنم ازش .
اون اول حتی سریع هم نظر میدم میگم ن نمیام ن نمیتونم ن
ولی فقط همون اول و به صورت کوتاه نمیدونم ترس از چی میاد توی ذهنم
مقاومت اولیه دارم مثلا یادمه وقتی برنامه ریزی کردیم بریم خونه شخصی بعد یکهو میگن ن بریم باغ
من سریع میگم ن توی این سرما وای باغ سرده وای من برای بچها لباس مناسب برنداشتم
اما دقیقا دیگه از زمانی ک رسیدیم با شرایط جور میشم اونقدر ک هم به خودم و هم به بقیه کلی خوش میگذره
و دیگ به زور از اونجا باید منو بیرون کنن:)))
در خصوص دکوراسیون هم دیگ اینقدر هر چند وقت یکبار تغییرات میدم ک کلا کسایی که میان کمکم شاکی میشن
ولی احساس میکنم تغییر روحمو زنده میکنه احساس زندگی بیشتر میکنم
وقتی میخوام برم آرایشگاه هی میگم وقت ندارم نمیرسم ولی تا میرم کلی میخوام کار انجام بدم
الآنم اینقدر خوشحالم و احساسم خوبه ک احساس میکنم اولین نفرم ک داره کامنت میذاره عاشقتونم در پناه الله مهربان باشید.