ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 5 - صفحه 7 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/02/abasmanesh-5.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-02-20 08:13:572024-02-20 08:31:07ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 5شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام و درود بیکران به استاد عزیزم و همه ی دوستانی که در این خانواده بی نظیر حضور دارن
خیلی خوشحالم که بعد از مدت ها دوباره فرصتی دست داد تا بیام و کامنت بنویسیم
به راستی که این مجموعه فایل های تفاوت ذهن قدرتمند کننده و ذهن محدود کننده خیلی سخاوتمندانه به صورت فایل هدیه روی سایت قرار گرفته و دنیایی از آگاهی و تلنگر و فرصت اندیشیدن را در خودش جای داده و کاملا پتانسیل این که به صورت یک محصول ارائه بشه را داره
داشتم به این فکر میکردم که این موضوع استعداد و تکیه بر اون حتی در سطح یک جامعه هم میتونه خودش رو بروز بده. بارها دیدیم که با یک غرور کاذب به خاطر ضریب هوشی و استعدادهامون به ایرانی بودنمون افتخار کردیم و دستاورد های ملل دیگه رو کم ارزش جلوه دادیم. یا به شکلی مضحک یه خاطر این که ما زودتر از فلان کشور کاری رو شروع کردیم به خودمون افتخار کردیم و دستاورد های الانش رو کم ارزش دونستیم.
مثال واضحش صنعت خودرومون هست که بارها شنیدیم کره ای ها میومدن ایران کارگری میکردن و ما خیلی زودتر از اونا خودرو میساختیم
اما همونطور که استاد گفتن اونا تلاش کردن و استمرار داشتن و مدام بهتر شدن و نتیجه چیزی هست که الان دارن به آمریکا مهد خودرو سازی جهان خودرو صادر می کنن
یا همیشه عرب های حوزه خلیج فارس رو به خاطر استعداد نداشتن توی خیلی چیزها مسخره کردیم. اما الان شاهد این هستیم که مثلا عربستان با سطح فوتبالی قابل قبول ظاهر میشه و بازیکن های عرب پیشرفت قابل توجهی داشتن.
یکی به خاطر استمرار و دیگری به خاطر این که مدام روش هاشون رو عوض کردن. و تسلیم نشدن که ما استعداد نداریم پس بیخیال ورزش حرفه ای بشیم.
شاید بگیم اونا خیلی سرمایه گذاشتن توی این کار، ولی آیا بدون باور این که میشه در نهایت موفق شد کسی سرمایه گزاری می کنه ؟ این سرمایه گزاری از همون ذهن قدرتمند میاد با باور درست.
یا بارها دیدم توی دوران مدرسه که موفقیت شاگرد اولی که خیلی ضریب هوشی بالایی نداشته و در اصطلاح بهش خرخون گفته میشده توسط دانش آموزان تیز هوش کم تلاش کم ارزش نشون داده شده. در صورتی که به قول استاد باید به خاطر تلاشش تشویق بشه و از اساس این اصطلاح خرخون به عنوان یک ویژگی قابل تمسخر تغییر کنه و کسی که پر تلاش هست باید بسیار تحسین بشه.
یک شعر معروفی هم داریم که میگه :
ای بسا تیز طبع کاهل کوش ، که شد از کاهلی سفال فروش
و البته باید در ادامه هم بگن (که خودم میگم)
خوش آنکس که در ظاهرش نیست طبع و توانی – به حیرت رسانده ست با کوشش خود جهانی
یه روزی به اتفاق یه سری از دوستان رفتیم برای دیدن تمرینات بدمینتون یه سری افراد معلول. دوستانی که واقعا مشکلات حرکتی اساسی داشتن. بعد گفتن اگر بخواین میتونین باهاشون کمی بازی کنین. پسری 16 ساله جلوی روی من قرار گرفت، کسی که 13 تا عمل جراحی انجام داده بود تا مقداری فرم استخوان های بدنش اصلاح بشه.
من پیش خودم گفتم من مراعاتشو میکنم و جدی بازی نمیکنم ولی هر چه گذشت دیدم واقعا ازش پسش بر نمیام و خیلی خوب امتیاز میگرفت. و این معجزه ی تمرین کردن و ادامه دادن هست.
مربیش میگفت روز اولی که اومده بازیش خیلی بد و نا امید کننده بوده و حتی مسئولین اون ورزش گفته بودن برای این پسر بچه وقت و انرژی حروم نکنین و چیزی ازش در نمیاد ولی امان از وقتی که آدم با همه وجود بخواد یه کاری رو انجام بده.
هر چی فکر میکنم بیشتر به درست بودن این حرفا پی میبرم. هر کسی در هر جایگاهی با هر نتیجه ای می تونه بهتر بشه. آیا جز اینه که اگر این بهتر شدن ها مدام تکرار بشه مجموع نتایج با چیزی که قبلا بوده بسیار متفاوت خواهد بود؟
یادم به داستان مسابقه خرگوش و لاک پشت افتاد. چقدر این داستان توی زندگی افراد و حتی ملت ها تکرار میشه. کسانی که به استعدادشون مینازن اما تلاش نمیکنن و مقابل کسانی که با حداکثر توانشون فقط ادامه میدن و ادامه میدن.
بی نهایت ممنونم از شما استاد عزیز برای آماده کردن این فایل های ارزشمند
به نام خدای مهربانم که هر چه دارم ازاوست
سلام به استاد خوش تیپ خودم مریم بانوی زیبا و سلام به خانواده ی گرم وصمیمی خودم
من از بچگی چون یه جورایی به نسبت همسن وسالهای خودم آزادی بیشتری داشتم،تو دل ترسها میرفتم کلا نترس بودم وکارهایی که مثلا یک دختر بچه از پسش برنمیومد رو من بادل وجرات انجام میدادم
با پسرهای بزرگتر ازخودم بازی میکردم وادعا هم داشتم که حریف خوب وقدری هستم وخداییش هم بودم
تو درس خوندن کم نمیزاشتم وباجون ودل درسامو با نمرات بالا قبول میشدم
برام جواب این سوال خیلی جالب بود که شما استاد عزیز پرسیدین وخودم رو کاملا مرور کردم وبه یاد آوردم هر کاری رو تقریبا اراده میکردم به خوبی انجام میدادم
یادم از بچگی ورزش آمادگی جسمانی رو دوست داشتم والمپیاد ورزشی هم رفتم
بعد ازون به والیبال علاقمند شدم نه تنها خوب بازی کردن رو یاد گرفتم حتی مدرک مربیگری هم گرفتم
به ریاضی علاقه داشتم وتو دانشگاه رشته حسابداری رو انتخاب کردم وانصافا شاگرد ممتازی بودم چون عاشق ریاضیات بودم
شنارو باعلاقه شروع کردم بدون اینکه مربی داشته باشم ولی به درجات خیلی بالای مربیگری وناجی گری رسیدم
به زبان انگلیسی علاقه ی زیادی داشتم مادرم که به رحمت خدا رفت چون اون همیشه دوست داشت من درسم رو ادامه بدم دوباره کنکور دادم وکارشناسی زبان وادبیات انگلیسی رو هم گرفتم
همیشه دکوراسیون خونه رو خیلی بهش اهمیت میدم وانصافا طراح ماهری هم هستم
از آشپزی کردن لذت میبرم ودستپخت فوق العاده ای دارم مخصوصا تو مدیریت کردن تعداد مهمان زیاد عالی عمل میکنم
نقاشی کردن رو دوست دارم وخوب نقاشی میکنم
کلاس اول ابتدایی یادم تو مسابقات دست خط وخوشنویسی نفر اول شدم والان هم هر کس دست خطم رو میبینه احسنت میگه
چند سالی بود خیلی دوست داشتم گیتار رو حرفه ای یاد بگیرم ولی هربار نمیشد
سه سال پیش عزمم رو جزم کردم ورفتم برای خودم گیتار خریدم وکلاس ثبت نام کردم والان عالی گیتار میزنم
آفرین به خودم که چقدر عالیم
فکر اقتصادی خوبی دارم وخوب عمل میکنم
خیلی خوب میرقصم
تو لباس پوشیدن وسلیقه در انتخاب لباس انصافا خودم رو خیلی قبول دارم
جالب تا اینجا که اینارو نوشتم تمام این نکته هارو با تمام سختیهاشون انجام دادم وهیچ وقت هم به خودم نگفتم من استعدادش رو ندارم
تقریبا همه بهم میگن خوش سر زبونم
آهان الان یادم اومد که رانندگیم هم حرف نداره واقعا به خودم نمره ی بیست میدم
دوست عزیزی که این مطالب رو خوندی دیدی چقدر من دوست عالی هستم(ایموجی چشمک باخنده)
استاد شما باطرح این سوال بهم یادآوری کردین که چقدر شهلای قوی هستم بدون اینکه لحظه ای فکر کنم که که من در زمینه ای استعداد نداشتم تقریبا به هر آنچه که خواستم عمل کردم ونگفنم نمیتونم
الان هم در شرایطی هستم که خیلی از مراحل زندگی رو دوباره باید از نو بنا کنم ولی لحظه ای به دلم ترس راه نمیدم
چون میدونم انسان اگه بخواد وتلاش کنه به هر چیزی که بخواد میرسه
هیچ چیز نشدنی نیست
فقط باید به خدا تکیه کرد ایمان داشته باشی
وتو شروع کنی بقیه ش انجام میشه
دوستون دارم
در پناه حق
سلام و درود خداوند بر شهلای عزیزم
وقتی که داشتم کامنت تون رو می خوندم یه لحظه احساس کردم که دارم کامنت دوستان در جلسه 6 عزت نفس رو میخونم! و دارید آگهی بازرگانی می نویسید خخخ . شاید دلیلش این باشه که چند روزه دارم رو متن آگهی بازرگانی کار میکنم و دیشب متن نهائی امو برای اجرا ویرایش و نوشتم و به امید خدا تو این چند روز تعطیل میخوام اجراش کنم.
برام جالب بود که شما هم کارشناسی حسابداری خوندید. و تحسینتون میکنم که کارشناسی زبان انگلیسی هم گرفته اید.یه شناگر ماهرم هستید. به راحتی میتونید با ویژگی های مثبت فراوانی که دارید یه آگهی بازرگانی فوق العاده بنویسید. و واقعآ دیدم چقدر توانا و عالی هستم(ایموجی چشم قلبی) و آفرین به تو که اینقدر عالی ای ( یه کف مرتب).
ممنونم بابت کامنتی که نوشتی که حال و احساس و انرژیمو خیلی بیشتر کرد. امیدوارم همیشه شاداب و پر انرژی و موفق باشید و این انرژی و احساس خوبی که منتقل کردید 1000 برابرش به خودتون برگرده. در پناه حق دوست عزیز
سلام به اسداله عزیزم
نشانه ی آبی که کنار عکسم میبینم برام شده نشانه ای ازطرف خدا وخدا میدونه که چقدر برام باارزش وسرذوق میام
ومیتونم به جرات بگم که میدونم پیام از طرف چه عزیزی
اسداله عزیز من هم از خدای بزرگم میخوام هر آنچه که ذوق وشوق وحال خوب رو با نوشتن کامنت به من هدیه میدی هزارن هزار بار جهان ودستان قدرتمندش به شما هدیه بده
صد البته که دوستان زیادی در سایت شمارو خیلی دوست دارن وهمیشه براتون کامنت مینویسن وانرژی خودشون رو به شماهم منتقل میکنن
اسداله عزیز این روزها حال خودم وزندگیم با خدا عالی
باران رحمت الهی بر سر زندگیم به وفور در حال باریدن وخدارو خیلی شاکر هستم
شاید از لحاظ کار وجنب وجوش به شدت سرم شلوغ شده وقطعا اگه روزگاران قبل بود تاب نمیوردم ولی خدا چنان دلگرمی در وجودم قرار داده که شلوغی ودر تب وتاب بودن نه تنها آزار دهنده نیست بلکه دلنشین هم شده
یقین دارم که بهترینها قرار رقم بخوره
سپاسگزارم از دعای قشنگت من هم از خدا میخوام کنار همسر نازنینت و شینای عزیزم هر لحظه غرق در سلامتی ثروت وحال خوب باشید
اشاره کردی به اگهی بازرگانی،جدیدا من خیلی خوب میتونم از محسنات خودم تعریف کنم وواهمه ای هم برای قضاوت شدن ندارم چون خیلی برای خودم بیشتر از قبل ارزش واحترام قائل هستم لاجرم جهان هم سر تعطیم فرود میاره
اسداله عزیز تولدی دوباره در زندگی همه ی ما اتفاق افتاده ومطمئن هستم سال جدید سرشار از سورپرایزهای جدید خواهد بود وبه امید الله خبرش دراین سایت داده میشه
برام خیلی عزیرهستی رفیق نابم
در پناه حق
وقتی این فایل رو گوش کردم گفتم چرا تو انقدر خوبی ؟! همون لحظه جواب دادم چون واقعا تلاش کردی تمام وقتتون رو گداشتید رو تحقیق و گار کردن روی خودتون همین بودن و موفقیت شما بهترین دلیل برای اینه که استمرار و تلاش و کار کردن و مطالعه نتیجه اش میشه شما!
من با حرف های و برنامه های شما خدا میدونه که چه درک هایی از زندگی کردم و فهمیدم با پوست و استخوون حس کردم تو هر مسیری تلاش و استمرار داشته باشی به همون میرسی و اصلاهم مهم نیست که حتما مسیر درست باشه حتی تو کار اشتباه هم اصرار کنی به مسیر اشتباه هدایت میشی و یه خواسته نادرستت میرسی و چقدر این خوبه که تو هر چی بخوای بهش میرسی هر چی چه خوب چه بد!! و من از خدا میخوام که هدایتم کنه و من رو دردمسیر درست نگه داره تا بهتر زندگی کنم
سلام و درود خدمت انرژی مقدس خالق و فرمانروای کل کائنات و خالق آفرین من ،،،،،،
سلام و درود خدمت آرمی قدرتمند عباس منش ،
خیلی برام جالبه که دقیقاً دیشب درباره ی این موضوع با یکی از بچه ها صحبت میکردیم ،، خدایا صد هزار مرتبه شکرت برای این همه آگاهی این سایت مقدس ،،
آقا قبلاً من خیلی به این معتقد بودم که خیلی از چیزا رو اصلا نباید سراغش برم ولی برام خیلی عجیب که پروردگار مهربانم مسیر منو به سمتایی هدایت کرده که الان حرفه ای که دارم ازش کسب روزی میکنم ازش دقیقاً یکی از اون مسائل که قبلاً فکر میکردم من براس ساخته نشدم و همیشه میگفتم آدمایی هستن که این کارا رو انجام بدن و من به درس خودم بچسبم ،، یکی دیگه از باورهایی که همیشه سد راه یادگیری زبان انگلیسی من شده هم اتفاقا متوجه شدم که همین مسئله که استاد عزیزم بیان کردن بوده خیلی از جاها تنبلی ذهن و علاقه به حفظ شرایط کنونیش بهم القا کرده که ولش کن حوصله سر بره زبان بجاش برو ی سرگرمی مفرح انجام بده و .. یا تو اصلا گیرم که یاد گرفتی حالا چی میشه ،، ولی دقیقاً من از زمانی که خدارو صد هزار مرتبه شکر دوره مقدس قانون سلامتی رو با قدرت و یاری الله فوق العاده دارم پیش میرم با خودم عهد بستم که زبان انگلیسی هم به همین صورت و دقیقاً همینطور متعهدانه پیش ببرم و جام دستاورد زبان هم به زندگی فوق العاده زیبا که پروردگار مهربانم بهم عطا کرده اضافه کنم ،،
آره داشتم مثال میزدم برای این بنده خدا دیشب که انقدر توکلم و اعتماد به نفسم خدارو صد هزار مرتبه شکر زیاد شده که احساس میکنم اگر فضانورد هم بخوام بشم از همین سن سی سالگی به یاری الله میتونم بدستش بیارم و هدایت و یاری الله صد در صد مسیر کمکم خواهد کرد و همینطور هیچ چیزی رو نشدنی و دست نیافتنی نمیبینم خدارو صد هزار مرتبه شکر ،،
خدایا صد هزار مرتبه شکرت که توانستم زبان انگلیسی را کامل و روان یادگرفتم و صحبت کردم ،،
خدایا صد هزار مرتبه شکرت که ثروووووتتتتمند و شااااااد و سلامت هستم ،،
و خدایی که در این نزدیکی است…
سلام و عرض ادب و احترام خدمت استاد عباس منش عزیزم، بانو شایسته همراه و همدل و همه عزیزان حاضر در این مکان مقدس…
خدارو به خاطر انتشار قسمت پنجم از مجموعه «ذهنیت تقویت کننده در برابر ذهنیت محدود کننده» شکر می کنم.
چقدر موضوع این قسمت جذابه و برای کسی که درکش کنه امیدواری و حس خوب به همراه میاره.
بعد از اینکه فایل استاد رو شنیدم، وقتی به درون خودم رفتم و کنکاش کردم که باورهای من در این زمینه چطوره، برخلاف خیلی از فایل های استاد که باورهای محدود کننده در خودم شناسایی کردم، توی این باور حس کردم ذهنیت قدرتمند کننده ای دارم.
من به واسطه شغلم که مشاوره تحصیلیه،بارها این رو دیدم (هم توی زندگی خودم و هم دانش آموزانم) که وقتی علاقه پشت چیزی باشه، فاکتوری به نام استعداد اصلا معنایی نداره. شما می تونی توی هر رسته کاری که بهش علاقه داشته باشی به نتیجه برسی. چیزی که از شما یک انسان موفق در هر کاری می سازه، علاقه است، نه استعداد…
توماس ادیسون یه جمله خیلی معروف و زیبا در این رابطه داره که وقتی اولین بار شنیدمش ذوق کردم و تا همین الان هرگز از یادم نرفته و می دونم تا ابد هم نخواهد رفت.
اون جمله اینه که میگه: برای موفقیت، سه چیز لازم است:
یک پشتکار
دو پشتکار
و سه پشتکار…
کسی که خودش الگوی پشتکار در اکتشاف الکتریسیته است، اندکی فاکتور هوش و استعداد رو در موفقیت دخیل نمیدونه. البته زندگی خود توماس ادیسون هم این رو نشون میده. کسی که یکی از بهترین مخترعین در تاریخ بشریته، در دوران دبستان به دلیل کند ذهنی از مدرسه اخراج میشه و با باورهای درستی که مادرش بهش میده به جایی میرسه که تمام اون همسن و سال های به اصطلاح با استعدادش اون جا رو توی خواب هم نمی بینن.
برای من هم توی زندگی همیشه همین بوده. همیشه به صورت باوری این ذهنیت رو داشتم که هرچیزی رو بخوام می تونم درونش به مهارت برسم. مگر این که علاقه نداشته باشم.
همین چند وقت پیش به سرم زد که بشینم و برای پزشکی بخونم. حتی کارهای اولیه اش رو هم انجام دادم. اما همین که کمی کتاب زیست شناسی رو خوندم و بعدش در اتفاقی توی بیمارستان دیدم وضعیت پزشک ها و فشار کاریشونو، فهمیدم که نه! این مال نیست. بهش علاقه ندارم. ولی این باور رو داشتم که اگه علاقه به این کار در من وجود داشت،می تونستم به راحتی آب خوردن در بهترین دانشگاه پزشکی این کشور تحصیل کنم.
در مورد تمرین این جلسه که استاد فرمودند در یک کار شروع به ایجاد مهارت کنین و آروم آروم پیشرفتتونو ببینین و مثال نقاشی رو زدن، من به شخصه علاقه ای به نقاشی ندارم. اما یه چیزی هست که در تمام 9 سال و نیم گذشته باهاش در ارتباط بودم اما هیچوقت به صورت جدی و عملی روش کار نکردم. به دلایل مختلف مثل این که فکر می کردم کار کردن نمی خواد،یا در مدار کار روی این زمینه نبودم، یا اهمال کردم و هزار دلیل دیگه. و اون هم چیزی نیست جز «مهارت کنترل ذهن»!
همون چیزی که استاد توی فایل هاشون به اون تاکید دارن. چیزی که به نظر من انجامش شاید از هر مهارت دیگه ای نیاز به تمرین بیشتر داشته باشه. و جدیت کار در اینه که این مهارت نیاز به تمرین شبانه روزی داره و فقط زمانی که خواب هستی، نیازی نیست روی این موضوع کار کنی. ولی در بقیه ساعات شبانه روز باید با همه وجودت حواست روی ذهنت و تمرکز روی کنترل اون باشه و سعی کنی باورهای درست بسازی و فرکانس های درستی هم بفرستی.
این چیزیه که الان به عنوان هدف منه و بعد از برخورد با یک تضاد میخوام با همه وجود انجامش بدم. و اعتقاد دارم که کنترل ذهن هم مثل هر مهارت دیگه ای یاد گرفتنیه. شاید در شروع کار خیلی خوب نتونم کنترل ذهن رو انجام بدم و ایرادات زیادی در این زمینه داشته باشم. اما می دونم که کنترل ذهن رو هم آروم آروم میشه یاد گرفت.
شاید در شروع کار سخت باشه که ذهنم رو از توجه بر چیزی که ناخواستمه و احساسمو بد می کنه بردارم و بذارم روی چیز دیگه ای! ولی هرچقدر که با جدیت و با همه وجود تلاش کنم این مهارت بیشتر و بیشتر در وجودم ایجاد میشه.
این باوریه که کاملا دارمش و حالا که به این جدیت رسیدم، می خوام با همه وجود روی این مهارت که سرآمد تمامی مهارت هاست کار کنم.
از خداوند هدایت و حمایت می خوام و ازش می خوام که کمکم کنه در این مسیر بهترین عملکرد رو داشته باشم.
از استاد عباس منش عزیزم برای انتشار این در نایاب کمال تشکر رو دارم و همینطور از شما دوستان مهربان که وقت گذاشتین و کامنت من رو مطالعه کردین.
برای همه شما عزیزانم از درگاه الله یکتا، تنها، و تنها، و تنها قدرت حاکم بر جهان هستی، آرزوی موفقیت و سربلندی و سعادت دارم.
خدانگهدار
1402/12/1
21:47
به نام خدای مهربان
سلام
از استاد عزیزم بی نهایت سپاسگزارم و خدا رو بابت حضورش شکر میکنم
جمله ای در فیلم مبارزی در باد ، زندگی نامه استاد اویاما ، بنیان گذار سبک کیوکوشین
” اگر هزار روز تمرین کنی هنوز اول راهی،ولی اگر ده هزار روز تمرین کنی میتونی یک استاد ماهر بشی. روح کیوکوشین یعنی تلاش به بهترین شکل و تا آخرین لحظه.”
ماهیت جمله اینه که تو با تمرین کردن میتونی به نتایج فوق العاده بررسی نه با استعداد و نه هیچ عامل دیگه ای.
نکته مهم : اصل
هیچ وقت دیگه نباید بگم که من استعداد این کار رو ندارم، هیچ وقت نباید بگم، اگر کاری رو اولش نتونستم انجام بدم هیچ وقت نباید بگم که من استعداد یادگیری این چیزها رو ندارم
نکته : هیچ وقت نه خودم و نه کسی و نه فرزند خودم رو بخاطر اینکه تو یه کاری استعداد داره تحسین نکنم چون دارم چی رو گسترش میدم ، یه عامل بیرونی رو یا یه عامل خاص رو در صورتی که اون باور و ادامه دادن و تلاش کردن باعث شده که اون فرد رشد کنه ،توکل ،حرکت کردن، ایمان باعث شده که حرکت کنه و نتیجه بگیره ، بخاطر این باید حواسم باشم
منم قبلا اینطور بودم ،یعنی تا گوش دادن به این فایل هم اینطور بودم که هر کسی رو میخواستم تعریف و تمجید کنم میگفتم پسر تو چه استعدادی داری، تو زاتا اینطور بدنیا اومدی ، حالا فهمیدم که اون تفکر اشتباه بوده و از الان به بعد دیگه کسی رو بخاطر استعدادش تشویق نمیکنم حتی خودم رو ، همیشه خودم رو بخاطر تلاشی که میکنم و یه خورده که نسبت به دیروز بهتر شدم تشویق میکنم دیگه .
من همیشه خواهر زاده ام رو که از بچگی استعداد نقاشی داشت و نقاشی هایی میکشید و میکشه که یه آدم دانشگاهی بلده.
و همیشه میگفتم که تو چه دختر با استعدادی هستی، ولی از این به بعد میگم که مهلا جان تو چه دختر پر تلاشی هستی، آفرین که هی داری تلاش میکنی که از قبل خودت بهتر باشی و این باعث افتخار هست،
اصل: ما باید بخاطر اینکه حرکت میکنیم تشویق بشیم.نه به دلیل استعداد خدادادی
آهاااااااااااااااااااااااااااااااااااااا. پس اینه داستان، من فک میکردم که استاد استعداد خاصی داره ، ولی وقتی که استاد مثالی از خودش زد برام روشن شد که همه استعداد داریم ، ولی کسی موفق میشه که ادامه بده و تلاش کنه .
نکته : موقعی افراد رو تشویق کنید که دارن حرکت میکنن، فارق از نتیجه ، این ها گوهره که استاد داره بیان میکنه
اینکه آدم کوتاه نیاد و هی خودش رو بهبود بده این نتیجه رو ایجاد میکنه .
این چقد نکته دقیقی هست ،
اونجایی که تنیس باز میدید که داره استعداش زیر سوال میره ول میکرده
دقیقا منم همینم ، وقتی جایی که ببینم استعداد و توانایی ام داره زیر سوال میره سریع محل رو ترک میکنم ، سریع خودم رو قایم میکنم ، بخاطر اینه که من همش دارم خودم رو با اشخاص دیگه مقایسه میکنم ، بخاطر اینه که هی دارخ قصه میخورم که چرا فلانی که استعداد نداره داره این همه پیشرفت میکنه و من که این همه خدای استعداد در هر زمینه ای هستم دارم شپش می پرونم ، و همیشه لنگ صد هزار تومن هستم ، در صورتی که در انجام کارها طوری دارم عمل میکنم که کلی آدم به من احترام میگذارن
نکته : اونجا بود که فهمیدم که اگر کسی تو تنیس خیلی استعداد داشته باشه خیلی خطرناکم هست
نکته : اصل : نکته : اصل :
من باید دنبال کسی باشم که دنبال بهتر شدنه و از تلاش کردن و از بهتر شدن و از ایرادهاش فرار نمیکنه
پسر من چقد اینطور هستم ولی اصلا برام مهم نیست
من همیشه به آدم با پشتکار و تلاشگر و کسی که همیشه در حال بهبود خودش هست معروفم اصلا، همیشه آدمها میگن اگر تلاش تو رو ما داشتیم الان به کره ماه رفته بودیم ، و این هم باعث شده که من هر جا که میرم کار کنم همیشه بهترین خودم رو ارائه میدم و خیلی زود در اون کارخونه یا کار رشد میکنم .
من برای مردم اینطوری ام حالا اگر برای خودم کار کنم چکار میکنم .
دقیقا من یه مثال خوبی دارم
همیشه هم اطرافیان بهم میگفتن که تو یه استعداد خاص در ارتباط گرفتن و قانع کردن دیگران داری، و من هم خیلی کیف میکردم ، ولی دقیقا جاهایی میدیدم که خوب عمل نمیکنم و دیگران از من بهتر عمل میکنن و میگفتم به خودم که تو اصلا بدرد هیچ کاری نمیخوری، و به خودم میگفتم که تا الان هم داشتم خودم رو گول میزدم که استعداد خوبی در روابط دارم ، پس کو، پس چرا نتونستم و نمیتونم که فلان نتیجه رو رقم بزنم . و الان متوجه شدم که من پایه روابطم رو روی استعداد بنا کردم و با یه حمله همش خراب میشد و هی ضعیفتر هم میشدم
دقیقا چقد مثال کامل و عالی هست مایکل فلپس
این حرف استاد دقیقا داره میگه ،اگر تو تو هر کاری شروع کنی به تمرین کردن میتونی از هر کسی که سالهاست تو اون حوزه هست هم بهتر بشی.
چیزی که درک کردم برای موفقیت و پیشرفت اینه که من اگر میخوام موفق بشم ،اول اینکه روی خودم ومهارتهام سرمایه گذاری کنم، و هر روز سعی کنم که با تمرین کردن اونها رو گسترش بدم ،همین
ایمان ،حرکت، توکل به خداوند، توجه به الهامات، بهبود همیشگی، اینها مهمه نه هیچ چیز دیگه .
حالا دلیل اینکه تا الان چرا موفق نشدم رو متوجه میشم که من تا الان تمام توجه ام به جای اینکه روی خودم و توانایی هام و مهارت هام باشه روی عوامل بیرونی بوده.
من همه امکانات رو همین الان در دسترس دارم فقط باید گسترش و بهبودشون بدم.
همین باور که من تو چی استعداد دارم باعث شده که من در انتخاب علایقم هی سر درگم بشم و دست به هیچ کاری نزنم و هیچ کاری رو شروع نکنم .
الان انگار به این درک رسیدم که من میتونم هر کاری رو شروع کنم و توش فوق العاده بشم با تمرین و تلاش کردن، هر کاری، و اگر اون کار جز علایقم باشه که دیگه بالاترین لذت رو تجربه میکنم .
باور ، ایمان ،حرکت کردن و بهبود دادن همیشگی ، هست که باعث موفقیت میشود.
نکته : پس من نباید خودم رو با رضا ، یا استاد یا هر شخص دیگه ای مقایسه کنم و هی به خودم بگم چرا من نمیرسم و اونها زود رسیدن یا رضا چرا انقد زود به نتایج رسید ولی من هی دارم زور میزنم ولی نمیرسم ،من باید به تلاشم در درک قوانین و ادامه دادن به این مسیر استقامت بورزم و ادامه بدم ،و هرچی تلاش کنم و مهارتم بیشتر بشه اتفاقا تصاعدی میره بالا
این خیلی نکته مهمی هست برای من : که تو ذهن من اینه که استعداد یه چیزیه که طرف یا باهاش بدنیا میاد یا نمیاد و دیگه نمیشه کاریش کرد. این خطرناکه کلا باید فرار کنم از این جمله و باور محدود کننده
من دقیقا دارم تو شروع کردن یه کسب و کار برای خودم از همین موضوع ضربه میخورم ، که من خوب نیستم من استعداد ندارم ،من بلد نیستم من نمیدونم باید چکار کنم ،یکی به من بگه من تو چی خوبم، من بایداستعدادم رو پیدا و کشف کنم .
همین ها باعث شده که من اصلا حرکت نکنم .
به نام خدای مهربان
الان که خوب فک میکنم متوجه میشم که نه ، هنوز این باور رو دارم که استعدا عامل مهمیه و دیگران از من بهترن بخاطر اینکه اونها استعداد دارن و من ندارم
مثال:
مصطفی استعداد زیادی تو طراحی داره و من به گرد پاش هم نمیرسم ، پس من بدرد طراحی نمیخورم
میلاد استعداد فوق العاده ای تو زبان داره و من به گرد پاش هم نمیرسم پس من بدرد زبان نمیخورم
جوانمرد استعداد فوق العاده ای تو ساخت دستگاه ، برق و برنامه نویسی داره و من به گرد پاش هم نمیرسم پس من بدرد این کارها نمیخورم
رضا استعداد فوق العاده ای در روابط و حسابداری داره و من به گرد پاش هم نمیرسم پس من نمیتونم مثل اون موفق بشم و سرنوشت من اینه که بیچاره باشم و فقیر
استاد، امیر شریفی، بهرام پور، عرشیان، اینها استعداد فوق العاده ای در سخنرانی دارن و من حتی نزدیکشون هم نمیتونم بشم ، پس من بدرد این کار نمیخورم
استاد استعداد عجیبی در درک قوانین داره و من به گرد پاش نمیرسم پس من بدرد این کارنمیخورم ونمیتونم قوانین رو درک کنم
بازرگان استعدا فوق العاده ای در درک قران و تحلیل اون داره و من به گرد پاش نمیرسم و بدرد این کار نمیخورم و استعدادش رو ندارم پس ولش کن نمیرم سراغ یادگیری قرآن
خلیفه چی استعداد عجیبی در معرفی عطر و ادکلن داره و من به گرد پاش نمیرسم و پس استعداد ندارم و پس ولش کن دنبالش نمیرم چون موفق نمیشم
من چقد کارها رو با همین باورها انجام ندادم و نمیدم چون فک میکنم که من استعدادش رو ندارم و کسی موفق میشه و شایستگیش رو داره که استعداد داره و من که ندارم پس ولش کن دنبالش نمیرم
در صورتیکه کسانی در دورو بر من هستن که استعداد بی نظیری در الکترونیک و برق دارن ولی همین الان نون ندارن بخورن
کسانی که مدال های طلا در کیوکوشین دارن ولی الان زمین های پدری میفروشن بخورن که زندگیشون بچرخه
کسانی که چندین زبان بلدن ولی هشت در گرو نه هست
من خودم خدای استعداد هستم ولی تمام پیشرفتی که کردم در کارم فقط بخاطر پشتکاری بوده که از خودم نشون دادم ، اونم در کاری که اصلا بلدش نبودم و تا همین چن سال پیش اسمش رو هم نشنیده بودم
پس استعداد رو بنداز دور مجتبی ببین از چی خوشت میاد بچسب بهش رو باوراش کار کنم وسعی کن که خودت رو توش بهبود بدی
سلام بر همه عزیزان
استاد عزیزم امروز داشتم باز هم این جلسه ارزشمند رو گوش میدادم. یک خاطره به ذهنم رسید و علتش رو توی حرفای شما متوجه شدم. استاد جان واقعا هر لحظه از درایت و صحت تک تک جملات شما شگفت زده میشم و این کلام پروردگار هست که از زبان شما جاری میشه. سپاسگزارتونم استاد عزیزم
من توی دوران مدرسه همیشه شاگرد اول بودم همیشه بهترین نمرات رو داشتم. البته تلاش خاصی هم نمی کردم و با همون مقدار تلاش نمراتم عالی بود. به همین خاطر مورد تحسین همه بودم توی مدرسه، توی خونه، توی فامیل. همیشه این رو شنیده بودم که زهره خیلی باهوشه خیلی استعداد داره. دیگه این برام باور شده بود همیشه بهترین رتبه رو دارم.
تا اینکه رسید به سال کنکور. من با همون ذهنیت که استعداد و هوش دارم برای کنکور هم تلاش خاصی نکردم به این خیال که من همیشه نمرات عالی میگیرم کنکورم مثل امتحانای مدرسه است. اما وقتی جواب کنکور اومد اصلا رتبه خوبی نگرفته بودم. دنیا روی سرم خراب شد. کل اعتماد به نفسم از بین رفت. ( اینجا همون صحبت شماست که استعداد تا یه جایی جواب میده تو باید تلاش و تمرین هم داشته باشی). کلا من به خودم شک کردم که آیا اصلا استعدادی داشتم؟ شاید تموم اون نمرات شانسی بوده؟
باز اومدم خودم رو دلداری دادم که نه من استعداد دارم اما شاید توی کنکور شانس نیاوردم شاید حقم خورده شده و هزارتا توجیه دیگه. یک سال دیگه هم نشستم پشت کنکور بدون تلاش خاصی انگار که قبولی من قراره خود به خود رخ بده چون من باهوشم و احتیاج ندارم تلاش کنم. اما باز هم همون رتبه پایین تکرار شد. اعتماد به نفسم ضعیف تر شد. دیگه کلا قید استعداد رو زدم. گفتم مثل اینکه از اول استعدادی نداشتم. اون موقع به این نتیجه رسیدم که بشینم بخونم و کمی تلاش کنم. سال بعدش کارشناسی دانشگاه آزاد قبول شدم. قبل از کنکور اصلا فکرشم نمیکردم که من با اون همه موفقیت های تحصیلی نهایتش دانشگاه آزاد قبول بشم. خیلی خیلی برام قبولش سخت بود و نگران نظر فامیل و اطرافیان بودم. وارد دانشگاه شدم و دوباره در ایام امتحانات دیدم که من بهترین نمرات رو کسب می کنم. خلاصه هر ترم من شاگرد اول و نمره الف بودم. اونجا بود که متوجه شدم من استعداد دارم اما خودم هم باید تلاش کنم. دوباره اعتماد به نفسم رو به دست آوردم. و با خودم تصمیم گرفتم که برای کارشناسی ارشد حتما برم یک دانشگاه عالی و دولتی. نشستم و برنامه ریزی کردم و درس خوندم تلاش میکردم به استعداد خودم هم اطمینان داشتم. همون سال اول من کارشناسی ارشد دانشگاه شهیدبهشتی تهران قبول شدم. و این اتفاق یکی از بهترین خاطرات من در زندگیم هست که بعد از اون همه شکست پشت کنکور تونستم به هدفم برسم و به خودم افتخار می کردم.
همیشه به این موضوع فکر میکردم علتش رو متوجه نبودم تا این جلسه ارزشمند رو چندین مرتبه گوش دادم و دلیل این اتفاق رو متوجه شدم و باعث شد باز هم اعتماد به نفس بیشتری بگیرم.
سپاسگزارم استاد عزیزم
سلام و احترام خدمت پیامبر زمانم
سوال:
در خصوص این موضوع من همیشه فک میکردم میتونم تو هر زمینه ای فعالیت کنم تقریبا تو خیلی از زمینه ها فعالیت کردم، خیاطی ، تدریس، حسابداری، تزریقات و….. خوب پیش رفتم هیچوقت کلمه استعداد دست پام نبست ، تزریقات چون فوبیا داشتم رفتم یاد گرفتم نگفتم استعداد یا علاقه من نیست پس ولش کن ، من کل زندگی ورزش نکردم خیلی چاق بودم نگفتم ولش کن تاحالا ورزش نکردی ولش کن نرو چندین بار مقاومت کردم ولی استارت زدم ماه اول دوم افتضاح بودم ولی الان مربی اون رشته ورزشی هستم ، تو خانواده ای بزرگ شدم که پدر و مادرم سواد ندارند کسی نبود که کمکم کنه تو درسام ولی انچنان در ریاضی تلاش میکردم و وقت میگذاشتم تمرین میکردم که در این درس همیشه عالی بودم در مدرسه ورشته دانشگاهیم هم ریاضی بود و هیچوقت فک نمیکردم بخاطر هوش یا استعدادم در این درس بیستم بلکه میدونم تلاش و پشتکارم هست که جواب داده ، کلاس رانندگی رفتم ولی انقدر بهم میگفتن تا استعدادش نداری یاد نمیگیری بلدش نمیشی تو دختری رانندگی براچیته ، ماشین نمیدم دستت میزنی میترکونی انقدر این حرفا رو گفتن که بار اول دوم رفتم رد شدم و دیگه از رفتن به امتحان شهری مث چی میترسیدم ماه ها عقب مینداختم که نرم، همش بهم میگفتن ماشین روندن استعداد میخواد تو نداری اخرش هم دلم زدم به دریا و رفتم ترسم گذاشتم کنار گفتم هرچی میخواد بشه رفتم و قبول شدم و کلی مثال های از این قبیل
مرحله اول
ارتباط برقرار کردن با جنس مخالف ، این موضوع از همون جوونی برام سخت بود و بخاطر اخلاق تندم همه بهم میگفتن تو بااین اخلاق تندت همه میترسن بیان سمتت منم متقاعد شدم که واقعا اینجوریه هیچوقتم برای ارتباط با جنس مخالف تلاش نکردم چون دوستانم راحت اوکی بودن بااین موضوع ولی من برام عجیب که چطور راحت میتونن حرف بزنن یا رفیق باشن چون باورهای دیگه علاوه برا باور نداشتن استعداد در ارتباط برقرار کردن بود و اینا باهم یه توده سخت شکست ناپذیری در وجودم گذاشته که نمیرفتم سمتش و حتی وقتی تماسی داشته باشم پشت خط مرد باشه و برای کاری باید صحبت میکردم با استرس و هیجان و ترس حرف میزدم و دیگه واقعا عاصی شدم چون دانشگاه باید میرفتم اونجا مختلط استادام همه مرد ، کارهای بانکیم همش میرفتم سمت باجه ای که خانم باشه و… گفتم اینجور نمیشه باید درستش کنم تا کی این مدلی زندگی کردن، اول شروع کردم از شکستن باورها غلط و یواش یواش تونستم کمی آروم تر باشم و شروع کردم صحبت کردن با جنس مخالف که شما هم مث من آدمین فارق از جنسیتی که دارین همونطور که راحت با هم جنس هام ارتباط برقرار میکنم دوستانه حرف میزنم میتونم با شماهم به این دید نگاه کنم و ارتباط دوستانه ای داشته باشیم و این موضوع رو بصورت تکاملی استارت زدم اول سعی میکردم راحت جواب تلفن هام بدم نترسم دست پام گم نکنم ، و قدم قدم پیشرفت کردم هرچند هنو جا دارم برای بهتر شدن چون حس میکنم این موضوع پاشنه اشیل منه و همیشه فک میکنم بلد نیستم با جنس مخالف ارتباط برقرار کنم بااینکه الان راحت صحبت میکنم ، و هیچ ترس و نگرانی از صحبت کردن ندارم ولی تاالان همه دوستانم بهم میگن بلد نیستی با جنس مخالف حرف بزنی بااینکه خودم میدونم بهتراز قبل شدم خیلی بهتر ولی این حرفا و این نجواها که تو نمیتونی ، تو حتی نمیتونی رابطه عاطفی داشته باشی اینجوری قراره تنها بمونی و…. ولی من سعی میکنم این حرفا رو نادیده بگیرم و روی خودم کار کنم شخصیت آروم تری داشته باشم مهارت های ارتباطی مو قوی تر کنم و بی شک خدا آدم های هم فرکانس رو در مسیرم قرار میده ربطی به استعداد و توانایی خدادای در ارتباط نداره همه اش اکتسابیه و من قراره پله پله بهتر بشم.
استاد عزیزم ممنونم که این سلسله فایل ها رو قرار دادین تا به ما کمک کنه چالش هامون رو بشناسیم و برای بهبودشون قدم بگذاریم.
در پناه الله پر انرژی شاد و سلامت باشید.
آیا فکر می کنی با تمرین، تلاش و مداومت می توانی در مواردی پیشرفت کنی که اکنون درباره آن مهارت خاصی نداری یا به اصطلاح با استعداد نیستی؟
.
.
سلام استاد دوست داشتنی من:
قبل از اینکه ویدیو رو تا انتها ببینم نظرم این بود که من کاملا موافق هستم و باورم این هست که با تلاش و مداومت میشه تو مهارتی عالی شد!! ولی خوب که به خودم نگاه کردم دیدم در یک مورد که الان شناسایی شد من اصلا عمیقا به این شکل نگاه نمیکنم و باور ندارم که با تلاش و مداومت میشه در اون عالی بشم بلکه ترمز های بسیاری شناسایی شد که با من حرف میزد که نمیشود و تو نمیتوانی چون ….. تو نمیتوانی چون …… و قسمت جالبش این بود که گوشه ذهنم میگفت میشود با تلاش و مداومت به اون هدف رسید اما نه برای تو !!! بلکه دیگران میتوانند و واقعیت اطرافم هم همین باور و تایید میکرد!!! دیگران توانستند با تلاش و مداومت مثل بلبل زبان انگلیسی صحبت بکنند!! تو نمیتوانی چون از تو گذشته تو نمیتوانی چون بارها امتحانش کردی!!! تو نمیتوانی چون تو محیطش نیستی!!!
تو نمیتوانی چون فرصتش و نداری!!! تو نمیتوانی چون های بسیار و این شده نتیجه این حجم از باورهای محدود کننده من که پسر 13 ساله من به راحتی در حال یاد گرفتن زبان انگلیسی هست و گاهی من و تشویق هم میکنه و اما باور های محدود کننده من مث سیمان روی ذهن من پوشانده!!!! حاضر هستم در مقابل پسرم خجالت بکشم و شرمنده بشم اما شروع نکنم!!! حاضر هستم مسافرت های عالی را انجام ندهم ولی شروع نکنم!! حاظر هستم مشتری های خوب را از دست بدهم ولی شروع نکنم!! حاضر هستم عزت نفس خودم را منفجر بکنم ولی شروع نکنم حاضر هستم پیشرفت نکنم مقالات خوب و مطالعه نکنم ارتباط های جدید ایجاد نکنم !!! ولی شروع نکنم!!!!
قلبم سنگین شد وقتی شروع کردم به تایپ کردن!!!! آخه با این همه ترمز این وجود واقعی من چقدر داره سختی میکشه!!!!!
دلم سوخت به حال خودم چقدر دست و پا میزنه چقدر تلاش میکنه از بین این آوار باورهای مخرب نفس بکشه!!
اشک تو چشمای من جمع شد و به خودم قول دادم به خودم فرصت نفس کشیدن بدم به خودم قول دادم به خودم بیشتر از هر عامل بیرونی اهمیت بدم به خودم کمک بکنم از این هوای تازه نفس بکشه…..
.
.
خدایا شرکت برای این مسیر بینظیر
خدایا کمکم کن در این مسیر باقی بمانمم
خدایا شکرت برای این همه زیبایی که در مقابل چشمانم قرار دادی
خدایا شکرت که همراهم هستی گاهی در قالب یه مشتری گاهی در قالب یک کتاب گاهی در قالب یک دوست قدیمی گاهی در قالب یک استاد فوق العاده مثل عباسمنش