پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 1 - صفحه 84

1286 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    ابوالفضل گفته:
    مدت عضویت: 1113 روز

    سلام خدمت استاد و دوستانی که کامنت رو میخونند

    احساسات شدید

    بی نهایت موقع رانندگی با دیدن کسانی ک بدون رعایت قوانین رانندگی میکنن مثلا بدون راهنما زدن می‌پیچند عصبانی میشوم من باید قبول کنم ک همه آدم ها فهم شعور کافی را ندارند باید بپذیرم این داستان رو و طبیعی بدونم نمیشه ک همه آدم ها شعور داشتهدباشن این خ است خداس و من نمیتونم تغییرش بدم و من باید با پذیرش این داستان اعراض کنم ازشون ک ب چیزهای زیبا در موقع رانندگی به لذت رانندگی و رانندگان با شعور توجه کنم

    بسیار ب هم. میریزم وقتی مادرم حرف از ازدواج می زند ناراحتی من این است ک می دانم اگر بخواهم عجله کنم زندگی من مثل همه اطرافیانم داغون می‌شود اما من باید خودم رو جای مادرم بزارم ک اینو بدونم ک خودم هم یک روز پدر میشوم و یکی از آرزوهام این می‌شود ک عروس یا داماد داشته باشم و طبیعی بدونم این داستان و سعی کنم سپاسگزار خدا باشم ک مادر دارم و میتونم هر وقت ک خدا مورد عالی فرستاد باهاش با سر بالا ب خاستگاری بروم خدایا شکرت بابت زنده بودن مادرم بابت موجه بودنش.مادر من طوریه ک جاهایی ک میره این قدر محبتش میره تو قلب آدم ها دهتر ها میان ازش میپرسن پسر نداره و بهش میگن میشه من عروس تو بشم خدایا شکرت بابت مادر صحیح و سالم و مهربانم

    احساس عصبانیت شدیدم وقتی ک مادر یا پدرم ب غذایی ک میخورن توجه نمی کنن و بارها بهشون گفتم این اشتباهه اما اصلا گوش ندادن و باز هم ادامه دادم و باز هم ناراحت شدم از کارم و تنها دستاوردی بدیه حال خودم بوده چون قانون رو رعایت نکردم چون باید بدونم ک من نیستم ک میتونم آدم هارو تغییر بدم و هدایت کنم این خواست خداونده ک آدم ها باهم تفادت داسته باشن و شکر خدا کنم ک گوشم برای بهترشدن ورودی هام از جمله غذاهایی ک میخورم بازه و میتونن هر لگروز بهتر بشم

    این احساس عصبانیت من از آنجایی است ک فکر میکنن وقتی مثلا چند سال دیگه مریض بشن پای من گیره در حالی ک اصلادب من ربطی نداره زندگیشون و خودشون مسئولن و وظیفه من فقط هشدار بوده ک انجام دادم و کسی ک برای خودش ارزش قائل نیس توقعی نیس ک دیگران براشون ارزش قائل باشن همونطور ک الان بی توجه هستن در آینده هم ب خودشون ربط داره اگر خداوند بخاد هدایتَون میکنه اگر من خودم رو هم بکشم درست نمیشه و من‌ناجی اون ها نیستم و خداوند براشون کافیه و خودم نیازمند الله هستم

    احساس عصبانیت بعدیم اینه ک وقتی کسی آب رو قدر نمیدونه و بی رویه استفاده میکنه احساس شدید عصبانیت میکنم این اوایل از باور کمبود بود اما الان ب خاطر اینه ک آب رو خیلی دوست دارم من باید بدونم ک خداونده ک جهان رو داره اداره و هدایت میکنه و هیچ کس نمیتونه خلاف جهت پیش بره و نمیتونه کره زمین رو نابود کنه فرمانروای این جهان خداست و من هیچ کارم من فقط میتونم خودم رو تغییر بدم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  2. -
    فاطمه مختاری گفته:
    مدت عضویت: 519 روز

    بنام خدایی ک هرانچه دارم از اوست

    اول از باورهای خوبم بگم

    مثلا هرکس منو میبینه ازم خوشش میا،از صحبت کردن با من و…. . قبلا ک مجرد بودم ک باهر پسر در حد یک جمله هم کلام میشدم،چن وقت بعدش عاشق دلباختم میشد،.با اینکه محجبه بودم ارایش نمیکردم ولی کلا باخنده صحبت میکنم شاید بد باشه، ولی هرجا میرفتم بانک، اداره،….. مخصوصا اگه جنس مخالف بود ک سریع کارم درست میشه، الانم همین قضیه برقراره طوری ک همسرم برا اینجور کارا میگهتو برو دنبال کاربانکی و… .و هروز ک پیش میریم همسرم بیشتر عاشق من میشه، جوری ک …… . ولی من باوجود اینکه خیییلی دوستش دارم ،ولی اگر چند روز نبینمش واقعا گریه نمیکنم،

    و حالا باور غلط ک از وقتی وارد سایت شدم پذیرفتم اشتباهه و میخام بدونم چطور تغییرش بدم؟؟

    من هر چند روز یکبار توی دهنم افت میزدم،میخام تکرار نشه، و پذیرفتم ک اصلا طبیعی نیست، و فقط سلامتی همیشگی ،ثروتمند بود و شادبودن رو خداوند برامون طبیعی قرار داده،

    وقتی اطرافیانم خواهرا یا برادرا یا خانواده همسرم بهم میگن اینهمه درس خوندی رشته سخت ریاضی ،دانشگا رفتی و …. اخرش هیچی نشدی و بیکاری و درامد نداری اینقد حالم بد میشه ک صدای اون طرف بارها تو گوشم اکو میشه و ب شدت ب هم میریزم و میگم خدایا کمکم کن ب استقلال مالی برسم ک نخا ازین حرفا بشنوم، البته خودمم دوس دارم ازادی مالی رو و فقط برای دیگران نمیخامش، بلکه خودمم میخا لذت ببرم از اینکه هرچی میخام با پول بدون منت خودم ،ازادانه هزینه کنم

    و ی چیز دیگه اینکه، دلم نمیخا همسرم با ی خانوم شوخی کنه بگو بخند کنه یا خیلی نگاش کنه، برا همین دوست نداشتم ماهواره نصب کنیم، میگم خانم ب این خوششگلی داری ، لبریز از محبتت میکنم خوش اخلاقم، مهربونم، هواتو توی همه مسائل دارم احترامت میکنم، خوش اندامم، خوش سلیقه ام دستپختم حرف نداره و…. دیگه دلیلی نداره کسیو نگا کنی یا شوخی کنی باهاش و ….

    ک داره روی خودم کار میکنم ،بی اهمیت بشم ب این قضیه، وقتی خودمم اهل شوخی هستم،وقتی خودمم ی پسر خوشتیپ میبینم مثل همسرم،نگاه میکنم،پس اونم اشکال نداره نگا کنه،

    و اینکه از خداوند میخام کمکم کنه ترمز های ذهنیم درباره ثروت رو پیدا کنم، و این تمدید قرارداد خونمون دیگه تکرار نشه و صاحب خونه بودن رو تجربه کنم، من عاشق زندگی کردن توی خونه زیبا و بزرگ و غرق در نور و با تعداد اتاق 2تا ب بالام، ک خودمون صاحبش باشیم،.

    خدایا شکرت ک من قلبأ دوست داشتم همسرم خییلی قدبلند و 4شونه باشه وموهای خرمن گیسو داشته باشه و بطور نااگاهانه همین شد،کاش میدونستم تا پولدار بودنم ب ویژگیش اضافه میکردم و حالا میخا اگاهانه تلاش کنم برای ثروتمند شدن ک حق طبیعیم هست. خدایا تمام صداهای درونیم رو کمکم کن خاموش کنم تا تنها صدای تو رو بشنوم و الهاماتت رو دریافت کنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      رهاخانم گفته:
      مدت عضویت: 2161 روز

      به نام خدا

      .

      سلام

      .

      این جمله را که نوشته بودید من را یاد این انداخت که در پایین نوشتم

      ….وقتی اطرافیانم بهم میگن این همه درس خوندی و هیچی نشدی بهم می ریزم….

      در واقع من هم با ابن جمله که اطرافیانم بهم میگن بهم می ریزم که میگن:

      این همه سال نتونستی به آزادی مالی برسی

      برای من منظورم طرف مقابلم و تو دیگه نیست

      بی خودی تلاشی نکن و

      هنوز در خونه ی مستاجری هستی

      دیگه نمی تونی

      برای تو دیگه نیست

      …..

      وووو

      تکرار این جملات خیلی آزار میده

      و باید روی باورهای ثروت ساز دوره ها و عزت نفس بیشتر کار کنیم

      امید بهترین پیشرفت ها

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  3. -
    حسین و نرگس گفته:
    مدت عضویت: 1808 روز

    به نام هستی

    سلام و عرض ادب و احترام خدمت استاد عزیزم و دوستان نازنین

    پاسخ به سوال این فایل:

    1- وقتی فرزندانم به وسایل لوکس یا شکستنی خونه دست میزنن به شدت دچار نگرانی و اضطراب میشم و حالم بد میشه…

    دلیلشم فکر میکنم اینه که در دوران کودکی به شدت تحت نظارت مادرم بودیم و روی نظم و مرتب بودن بیش از حد تاکید میشد و مدام در معرض امر به معروف قرار میگرفتیم، آبپ هدر نده، اونو اونجا نذار…حتی وقتایی که مادرم خونه نبود این وظیفه به خواهر بزرگترم محول میشد..و من درک میکنم اینها بخاطر اینه که مادرم هم از این الگوها بی نصیب نمونده و من با همه وجودم میبخشمش و دوستش دارم…

    2-وقتی کسی باهام شوخی میکنه و ذهنم احتمال میده که هدف از اون شوخی دست انداختن و مسخره کردنه… دلیلش اینه که در دوران کودکی بخاطر اعتماد به نفس پایین و مقایسه دایم مورد تمسخر قرار میگرفتم و این باعث شده بود به شدت پرخاشگر بشم و هر کس کوچکترین نقدی در دوران کودکی بهم میکرد کتکش میزدم و از همه اونها در قلبم طلب بخشش میکنم… و بخشیش هم به نظرم اینه که بهم مسئولیت داده نشد و همین باعث شد احساس بی عرضه بودن داشته باشم و بر همین اساس فکر کنم همیشه مورد آنالیز و تمسخر دیگرانم چون کارارو خراب میکنم…

    3-وقتی کسی بهم کوچکترین بی احترامی کنه کنترل خودمو از دست میدم…اینم بنظرم ریشه در کودکی داره

    4-وقتی فرزندانم به حرفم گوش نمیدن پر از خشم میشم..این موضوع هم برمیگرده به اینکه من خودمو بخاطر تجربیات دوران کودکی قبول نداشتم و این رفتار فرزندانم گویا نمک پاشیدن روی همین زخمه که دارم روش کار میکنم…

    5-از دیدن پیشرفت برادران کوچکترم به شدت دچار حسادت میشم (بخاطر مقایسه های دوران کودکی) در حالی که در مورد بقیه انسانها بسیار خوشحال میشم و تحسینشون میکنم

    6-دیدن امکاناتی که پدر و مادرها برای فرزندانشون تهیه میکنن ( در گذشته بخاطر شرایط سخت مالی نتونستم حداقل ها رو برای فرزندم تهیه کنم و هنوز عذاب وجدان اون دورانو نتونستم کنار بزارم)

    امیدوارم با هدفگذاری سال جدید که خودشناسی و خودسازی هست بتونم بخش اعظم این مسائلو اصلاح کنم…ان شاالله

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    فاطمه بهرامیان گفته:
    مدت عضویت: 756 روز

    به نام خدایی که به تنهایی کافیست.

    سلام به استاد عزیز ومریم نازنین.

    کلید:توانایی به نام خودشناسی.

    فایل:الگوهای تکرار شونده قسمت 1.

    خدارو شکر که روزم با این خانواده توحیدی زیبا می شود.

    سوال

    چه شرایط واتفاقاتی در زندگی شدیدترین احساسات را برانگیخته می کند؟

    دلخوری یا قهر با یکی از نزدیکان مخصوصا خواهرام

    یعنی تمام روز در زمان انجام کارهای خونه انقدر توی ذهنم با خودم حرف می زنم که خسته می شم انگار کاملا روبروشون وایسادم ودارم از خودم دفاع می کنم ومرتب اشتباهات اونا رو به رخشون می کشم ومحکومشون می کنم حکم هم صادر می کنم.

    و فکر می کنم تموم شد ولی وقتی دوباره سراغ کار دیگه ای می رم مثلا ظرف شستن انقدر توی ذهنم دعوا می کنم باهاشون که ناخوداگاه ظرف ها رو محکم می کوبم توی سینک.

    البته اینا فقط توی ذهنم هست باهاشون که روبرو بشم زبونم بند می یاد.

    البته فکر می کنم به خاطر وابستگیم هست من دوست دارم باهاشون رابطه خوبی داشته باشم وزنگ بزنیم وصحبت کنیم وقتی نیستن حس بدی پیدا می کنم حس می کنم تنها شدم به خاطر همین از بچگی یه جوری همش بهم زور گفتن وهمین گوش دادم بهشون در اکثر مواقع از ترس قهر کردن باعث شده اعتماد به نفسم رو از دست بدم طوری که البته بیشتر قبل از اومدن به سایت خرید هر چیزی کوچکترین چیزها رو با نظر اونها می خریدم.

    با اینکه تو ذهنم دعوا می کنم ولی بعد تحمل نمی کردم ومی رفتم زنگ می زدم بهشون.

    البته با اومدن به سایت خیلی بهتر شدم طوری که اونا باورشون نمی شه همش به خودم می گم بیین اونا هم باید بهت احترام بزارن چرا التماسشون کنی تا آشتی کنن حالا قهر باشن چی می شه تو نیازی به اونا نداری تو روی خودت کار کن اگر کسی تو مدارت بود خودش می یاد پیش قدم می شه.

    مورد بعد

    یکی از نزدیکان هست که چون به خاطر مشکلات مالی از حرفهاش دلخور شدم هر وقت بهش حتی فکر می کنم اعصابم خورد می شه گاهی فکر می کنم یکی از دلایلی که می خوام پولدار بشم اینه که ثروتم رو بکنم

    تو چحشمش.

    ولی باز به خودم می گم ببین تو باید ثروتمند بشی چون لیاقتش رو داری چون باید خوب زندگی کنی چون باید خوش بگذرونی حتی اگه هیچ کس رو نشناسی وکسی رو برای نمایش ثروتت نداشته باشی تو برای خودت باید ثروتمند بشی برای لذت بردن از دنیا.

    اما گاهی که چه عرض کنم بیشتر مواقع حریف ذهنم نمی شم.

    مورد بعد

    در مورد پسرم اگر کسی چیزی بهش بگه که ناراحتم کنه یا معمولا به خاطر سبزه بودن پوستش هی بهش می گن به کی رفته شما که سفید هستید دلم می خواد اون طرف رو پاره کنم.

    کلا نظراتی که خوب نباشن در مورد پسرم به شدت عصبیم می کنه .

    و در مورد مشکلاتی که تو مدرسه گاهی با بچه ها پیدا می کنه خیلی حرص می خورم.

    مورد دیگه

    اگه شوهرم از کاری که تو مغازه انجام دادم وحالا یه گوشه کوچیکش اشتباه شده سرزنشم کنه در حالی که قسمتهای درستش رو نمی بینه خیلی عصبی می شم کارم رو رها می کنم ومی یام بیرون.

    البته یه مدت هست تو این مورد هم بهتر شدم براش توضیح می دم که خودت هم گاهی اشتباه می کنی ولی کسی نیست سرزنشت کنه واینکه تو اون 90 درصد که درست انجام دادم نمی بینی واین طوری آروم می شم.

    خواسته ای که مدتهاست دارم

    ولی به خاطر باورهای غلط من جمله حرف مردم نتونستم بهش برسم هر وقت بهش فکر می کنم به شدت عصبی می شم ونا امید ولی متاسفانه هنوز نتونستم اون ترمزها رو از بین ببرم.

    در مورد پدر ومادر پیرم وبرادرم هر وقت فکر می کنم بهشون به مشکلاتشون واینکه نمی تونم کاری کنم واقعا عصبی می شم.

    امیدوارم با بودن در این مسیر ودست پیدا کردن به راه حلها بتونم بر مشکلاتم فائق بیام.

    خدارو شکر .

    استاد متشکرم.

    در پناه خدا.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      نگار گفته:
      مدت عضویت: 2150 روز

      فاطمه جان سلام

      امیدوارم که خوب باشی

      کامنت شما رو خوندم

      و در مورد نشخوارهای ذهنی که گفتین

      من هم این شرایط رو تحربه کردم و ب خودم ک میومدم میدیدم که سرم داغ شده

      ب شدت عصبی شدم و

      اخم کردم

      در حالی که قبلش حالم خوب بوده

      خداروشکر الان خیلیییی بهترم

      و زود مچ ذهنم میگیرم

      کار سختی که از اون حالت خارج بشم و ب ی چیز دیگه توجه کنم

      ولی سعیم میکنم

      استاد در جلسه دوم دوره احساس لیاقت خیلی عالی موضوع گفتگوی ذهنی رو باز کردن

      کلا دوره لیاقت عالیه

      ولی با همون فایلهای رایگان هم میشه دستاوردهای بی نظیر داشت

      موفق باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        فاطمه بهرامیان گفته:
        مدت عضویت: 756 روز

        سلام به شما صدی عزیز.

        متشکرم که نظرت رو در مورد کامنتم گفتی.

        یکی از خواسته هام خرید دوره های استاد هست وهمین دوره لیاقت که شما گفتید رو خیلی دوست دارم تهیه کنم اما چون هنوز درامد مستقلی ندارم وشوهرم هم به این مباحث اعتقاد نداره نتونستم بخرمش ولی مطمئن هستم خیلی زود می تونم تهیش کنم.

        خوشحالم که شما تونستید تهیه کنید ونتیجه گرفتید واین باعث شد برای من هم نظرتون روبزارید.

        ارزوی موفقیت خوشبختی وشادی وثروت دارم براتون.

        متشکرم.

        در پناه خدا.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    فاطمه رستاخیز گفته:
    مدت عضویت: 1376 روز

    به نام خدایی که مارا به آسان ترین شکل ممکن به مسیر خواسته هایمان هدایت میکند

    خداروشکر میکنم که دوره بی نظیر کشف قوانین زندگی درحال بروزرسانی هست و کلی مطالب جدید قراره به این دوره اضافه بشه

    چقدر تحسینتون میکنم استاد عزیزم که تمام کامنت های سایت رو با عشق و علاقه میخونید و این آگاهی های ناب رو به صورت رایگان دراختیار ما قرار میدید

    *همه اتفاقات زندگیمون رو بوسیله کانون توجه، افکار و باورهامون به وجود میاریم

    هر آنچه درزندگی ما بوجود می‌آید(خواسته یا ناخواسته)داره بوسیله کانون توجه ما بوجود می‌آید

    و نه هیچ عامل بیرونی دیگری

    *واکنش های مابه اتفاقات باعث میشود، از همین جنس اتفاقات بیشتر و بیشتر برای ما اتفاق بیفتد

    استادعزیز در این مورد باید بگم دقیقا زمان هایی که به یک اتفاق بیش از اندازه واکنش نشون میدادم و به شدت دراون مورد عصبی میشدم باعث میشد به یک روز هم نکشه و دوباره اون اتفاق با شدت بیشتر برام اتفاق بیفته که در روند تکاملی درک قانون بهتر تونستم این موارد رو درک کنم و ریشه های باورهای نادرستم رو تشخیص بدم و دقیقا زمانی که توجه کمتری بر اتفاقی که دلم نمیخواست برام اتفاق بیفته میزاشتم باعث میشد اون اتفاق برام کمرنگ تر بشه و از دایره توجهم کنار میرفت

    *اگر یک الگو مدام برای ما درحال تکرار شدن است یعنی ما فرکانسی را به جهان فرستادیم که از همان جنس اتفاقات برایمان مدام اتفاق بیفتد

    *اگر یک اتفاق بارها و بارها دارد برای ما تکرار میشود یا در رابطه با انسان های دیگر فقط ظاهر آدم ها عوض میشود اما ویژگی درونی مشابه همدیگر دارند باید بگوئیم من چه فکر و باوری دارم که باعث شده این جنس آدم ها به سمت من هدایت شوند؟

    *باور چیست؟باور فکریه که بارها و بارها تکرار میشه

    *از راه هایی که میتوان متوجه شد ما چه باوری داریم این است که ببینیم چه اتفاقات مشابهی برای ما دارد مدام اتفاق میفتد

    *چرا یک فرد از الگوهایی که مدام برای او اتفاق میفتد درس نمیگیرد؟

    چون اصلا به این الگوها فکر نمیکند که بخواهد تغییری در آنها ایجاد کند

    *قدم بسیار بزرگ این مورد است که ما درک کنیم و متوجه بشویم که الگوهای ما چیست؟

    متوجه بشویم که الگوهای تکرار شونده وجود دارند

    و برای تغییر باورهای مخرب خود تلاش کنیم

    و متوجه بشویم که این الگوها طبیعی نیستند

    (من دارم این الگوهارا رقم میزنم)

    *بدون شک هرالگویی بر اساس باورهای هرکدام از ماست و درک این قضیه که چرا برای بقیه الگوی مشابه تکرار نمیشود باعث میشود آگاهی بیشتری پیدا کنیم

    سوال:

    چه شرایط و اتفاقاتی در زندگی قوی ترین احساسات رو در من برانگیخته میکنه؟

    در چند سال اخیر من احساسات منفی بیشتری رو تجربه کردم و دقیقا تمام عوامل به زمان کودکی من برمیگشت و چقدر خوشحالم که بعداز آشنایی با سایت استاد عباسمنش میتونم به درک و خودشناسی بهتری نسبت به خودم برسم

    مواردی که احساسات من به شدت برانگیخته میشوند:

    داد وبیداد و بحث هایی که مدام تکرار میشوند

    احساس گناه درمورد مسائل گذشته

    شرایطی که حرفم رو نمیتونم به صورت واضح بیان کنم

    شرایطی که نمیتونم نه بگم و از خودم دفاع کنم

    شرایطی که بخاطر احترام به جای خودم دیگران رو دراولویت قرار میدم

    شرایطی که وابسته به تائید شدن توسط دیگران و نظرسنجی برای مسائل مختلف توسط دیگران هستم

    شرایطی که احساس میکنم بار مسئولیت زیادتر از حدتوانم رو به عهده گرفتم و نقش حامی هستم

    شرایطی که دوست دارم به بقیه کمک کنم ولی نمیتونم و درحد توانم نیست

    شرایطی که احساس قربانی شدن دارم

    شرایطی که باتلاش های بسیار باز هم نمیتونم پس انداز داشته باشم و درمدیریت مالی ضعیف عمل میکنم

    شرایطی که بخاطر احترام به طرف مقابل

    احساساتم رو نادیده میگیرم

    که البته خداروشکر زمانی که به دوره عزت نفس هدایت شدم و این دوره رو تهیه کردم به مراتب بیشتر تونستم بهبودهای گسترده تری در شخصیتم ایجاد کنم و واکنش های شدیدم به شدت کاهش پیدا کرد و آرام تر و صبورتر شدم

    خداروشکر میکنم که با سوالات بسیار مناسبی که استاد مطرح میکنند میتونیم خودمون رو مورد بازبینی قرار بدیم و به وسیله تغییر باورهامون شخصیت جدیدی بسازیم و در روند بهبودسازی روزانه شخصیتمان به درک بالاتری از خود برسیم

    عاشقتونم

    درپناه الله باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  6. -
    Tohid گفته:
    مدت عضویت: 2744 روز

    همه این مواردی که گفتم بر اثر یه باوره ریشه اتفاق میوفته و اونم تاثیر عوامل بیرونی رو کسب‌و کار منه

    هیچ عامل بیرونی ای تاثیر‌نداره

    این شرکه که هر عامل بیرونی ای رو چه مثبت چه منفی بهش قدرت بدیم

    توحید یعنی من خالق صددرصد اتفاقات زندگیم هستم توحید یعنی هیچ عامل دیگه ای به جز فرکانس من تاثیر گذار نیست

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    Tohid گفته:
    مدت عضویت: 2744 روز

    به نام خدا

    درود به استاد عزیز

    چند موردی هست که منو بشدت برانگیخته میکنه

    1. صدای غذا خوردن بقیه

    2. جلب توجه بقیه

    3. تلاش دیگران برای تغییر زندگی کسی

    4. زیاد حرف زدن بقیه با من

    به دلیل اینکه خودم هم این رفتارارو دارم از اینا برانگیخته میشم

    برای مورد اول صدای غذا خوردن باید بگم که طبیعی هست که غذا خوردن صدا میده و من باید حساسیت و تمرکزم رو ازش بردارم قطعا غذا خوردن خود من هم صدا میده

    مورد دوم اینکه خیلی جاها بطور خیلی نامحسوس و ناخود آگاه جلب توجه میکردم مثل رقص کردی ، خیلی صاف و پرانرژی راه رفتن تو خیابان یا اینکه وقتی نگاهم میکردند لذت میبردم

    و این نکته که وقتی جلب توجه میکنی و یکی نگاهت میکنه خوشت میاد دقیقا نقطه مقابل چشم چرانی هست

    برای اینکه نیاز به جلب توجه نداشته باشم باید خودم به خودم توجه کنم چون مهم ترین رابطه ی من رابطه با خدای درونمه و هر گونه جلب توجه باعث خلا بیشتر در عزت نفس من میشه

    مورد سوم

    خیلی از جاها بصورت ناخوداگاه فکر میکنم که اگر مردم باید وصیت نامه ای از قانون برای خانواده ام بنویسم تا اونا هم به سبک قانون زندگی کنند

    اما الان اینو تکرار میکنم که اقاااا همه ی انسان ها به یک اندازه به سیستم هدایت خداوند متصل هستند ، خداوند همه ی انسان ها رپ فارغ از اینکه نو چه مداری هستند دوست داره و فقط کافیه که آدم ها از خداوند درخواست کنند تا هدایت بشن

    مورد آخر

    منم خیلی از جاها خیلی صحبت میکنم بعضی جاها که افراد علاقه ای به آن موضوعی که راجبش صحبت میکنم ندارند

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    هدایت شده گفته:
    مدت عضویت: 2016 روز

    با سلام خدمت استاد عزیز و همه ی هم فرکانسیهای عزیزم.

    یکی دیگر از الگوهای تکرار شونده من اینست که مثلا در دو تا برخورد متفاوت با شخصی دو بازخورد منفی متفاوت را تجربه میکنم.

    اگر با شخص مورد نظر مثلا راننده سرویس خودمونی شوم و صحبت نمایم از اخلاق من سو استفاده میکند و مثلا میخواهد من را تا ایستگاه مورد نظر نبرد و من را جلوتر پیاده کند تا به کارهایش برسد.و اگر هم با او صمیمی نشوم و حرفی نزنم جو سنگین میشود و طرف با اخلاقم حال نمیکند و من را آدم خشکی میپندارد. نمیدانم چکار کنم این قضیه در مورد همکارانم بدین صورت است که با من شوخیهای بد میکنند و از من میخواهند که ناراحت نشوم و با جنبه باشم اگر صمیمی نشوم با من ورمیدارند.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    محمد بابائی گفته:
    مدت عضویت: 549 روز

    سلام به استاد خوبم

    سلام به همه دوستان عقل کلی اَم

    من یک سری رفتارها از سمت اطرافیانم بسیار برایم اتفاق میوفته که واقعا ناراحت میشم

    اینکه با اینکه من اصلا دوست ندارم با کسی شوخی کنم اما هرجایی که میرم مخصوصا محل کارم همه با من شوخی میکنن بعدشم میگن چون محمد جنبش بالاس و ناراحت نمیشه ما باهاش شوخی میکنیم در حالی که من واقعا بی اعتنا هستم و عکس العمل نشون نمیدم و معمولا سکوت میکنم اما از درون ناراحت میشم فقط بروز نمیدم

    موقع تصمیم گیری های بزرگ نمیتونم تصمیم قاطع بگیرم و مدام میخوام نظرات بقیه رو جویا شم و از همه خنده دار تر اینجاس که نظرات بقیه رو اصلا قبول ندارم چون فکر میکنم خودم از بقیه تو این مساله بیشتر میدونم

    تو خرید لباس خیلی نظر بقیه واسم مهم بود که برای اصلاح این کارم تنها میرم خرید و هرکسی میگه مثلا فلان شلوارت بهت نمیاد اون شلوار رو پیش اون کسی که این حرفو بهم زده بیشتر میپوشم و حس میکنم تو این زمینه خیلی خوب شدم و دیگه نظر بقیه واسم مهم نیست

    کسی با پدر مادرم بلند صحبت کنه یا رفتار نامناسبی داشته باشه به شدت عصبی میشم فرقی هم نمیکنه طرف چه کسی باشه عمو بزرگم باشه مادر بزرگم باشه یا یه شخص غریبه

    مورد دیگه که خیلی واسم اتفاق میوفته و اصلا دوسش ندارم اینه که مثلا دوست دارم چیزی رو بخرم پولشم دارم اما میگم نه نمیخرم و رد میشم از موضوع عین همون پول به یه نحوه دیگه در شرایطی که اصلا دلخواهم نیست خرج میشه در حالی که همین پول رو میتونستم چیزی که دوست دارم رو باهاش بخرم(برای مقابله با این رفتار که قطعا از باور کمبود میاد هرچیزی که دوست دارم رو اکه پولشو داشته باشم میخرم که هم در مقابل ذهنم ایستادگی کنم هم به خودم یاداوری کنم پول همیشه هست ) و مدام با خودم تکرار میکنم طی روز که خداوند از هزاران هزار راه که من حتی فکرشم نمیکنم به من پول و ثروت وفراوانی میده و جایگزین پولی که خرج کردم میشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    فاطمه رضایی گفته:
    مدت عضویت: 840 روز

    سلام خدایا شکرتتت برای هدایت

    نشانه امروز من

    من هر چند وقت یک بار درگیر فرع میشم و وقت بیشتری از اصل که درسمه به هر چیزی غیر اون میدم یه بار تلگرام یه بار اینستا یه بار واتساپ و به هزار طریق

    جدیدا یه جور شده که سرچ میکنم تو گوگل و وقتمو تلف میکنم

    خدایا بر من اشکار کن ریشه ی این باور غلط رو یاری ام کن که بهتر شم و گاری زوار دررفته افکار محدود کننده رو از پای خودم باز کنم

    دقیقا انتخاب کردن اورثینک و استرس رو در من زیاد میکنه

    هر چند وقت یکبار درگیر انتخاب میشم

    انتخاب سخته برام کلا خیلی درگیر میشدم قبلا

    البته الان خیلی بهتر شدم به لطف خداوند و اعتماد میکنم به کلام رب

    خدایا شکرتتت

    اگه یکی ازم انتقاد کنه خیلی بهم میریزم

    شاید بعذش بپذیرم ولی اولش بدجور بدم میاد

    هر چند وقت یکبار دعوام میشه با خانواده

    که خداروشکر خیلی کمتر شده

    البته بیش‌تر وقتیه که احساسم بد باشه

    و به لطف الله بیشتر اوقات حالم عالیه

    هر چند وقت یکبار درگیر خوابها و تعبیر خوابهاشون میشم

    البته خواب از نشانه های خداونده و شکرگزارم که تو خواب هم هدایتم میکنه

    خدایا ازت میخوام تعابیر رو هم برام اشکار کنی و احساس خوب بدی بهم

    هر چند وقت یکبار که تا یه حدی پول خرج میکنم دیگه درخواست نمیکنم

    چرا خب این معلومه ایمانت کافی نیست یا احساس لیاقت کمی داری

    باید ظرف وجودتو بزرگ تر کنی برای دریافت نعمت های خداوند

    هر چند وقت یکبار دلم نمیخواد بنویسم و سختمه برم و بنویسم

    در صورتی که من عاشق نوشتنم نوشتن زیبای ها تجسم سپاسگزاری ها و نکات فایل ها

    خدایا چنان کن سرانجام کار تو خشنود باشی و ما رستگار

    شکرت برای بینهایت دلیل

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: