پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 2 - صفحه 16
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/06/abasmanesh-photo.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2023-06-30 07:02:222024-02-14 06:19:27پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 2شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام سلام استاد قشنگم
رد پای 12 از تعهد 40 روزه.
چقددر این تعهد دادن خوبه میدونین خوبیش چیه؟اینکه در طول روز تا از قانون یادت میشه یکهو یک تلنگری میخوری که حواست کجاست تو دوره تعهدی!
بریم سراغ فایل؛
الگوهای تکرار شونده دیگران در مورد خودم؛
اینکه احساس میکنم عالم و ادم از من همیشه توقع دارن از بچه بگیر تا پدر برادر فامیل.حتی فامیل درجه 2 هم توقع داره بهش زنگ بزنم.بابا یکی نیس بگه اگه من بخام هر روز به همه فامیل زنگ بزنم احوال بپرسم که هر روز باید صب تا شب پای تلفن باشم.البته اینم بگم تو یک سال اخیر 50 درجه این توقعات کم شده چون من دیگه اگه کسی ازم گلایه کنه دیگه پیگیر نمیشم فقط میگم چشم حق با شماست همین!ولی فامیل درجه یکم همچنان ازم توقع دارن.حتی بچه هام حتی تو کارهای خونه چه برسه به چیز های دیگه.
ای در حالیه که تو عمرم یادم نمیاد از کسی کوچکترین توقع رو داشته باشم.سعی کردم همیشه رو پای خودم باشم.برا خودم از کسی هیچی توقع نکردم.شاید برای کسی از کس دیگه توقع کردم که چه جورم ممکنه به شدتم توقع کرده باشم ولی برا خودم اصلااااا هیچی حتی شاید خودمو بدهکارم دونستم.
فقط تنها کسی که از همه کمتر ازم توقع داره همسر عزیزمه.عشقه عشق…احساس میکنم تنها کسیکه از من زیاد توقع نداره.
نمیدونم دقیقا علتش چیه ولی شاید چون هم خودش مستقله و هم اینکه من از اول طوری برخورد نکردم که پر توقع باشه البته اولای ازدواجمون چرا به شدددت پر توقع بود ولی الان دو سه سالی هست کم توقع شده.شاید به خاطر تغییر رفتار من تو روابطم هست.
الگوی بعدی؛خوشحالم که در 90 درصد مواقع مخصوصا جدیدا بیشتر ادمهای شاد و پر انرژی رو جذب میکنم.ادمهای مهربون خوش اخلاق یه جوریکه میان مستقیم بهم میگن چقدر تو دوست داشتنی مخصوصا توی تورها و سفرهایی که میرم.نمیدونم چرا ولی این اتفاق به شدت برام میفته.از اون طرف مثلا یه عده میان در مورد فلانی میگن چه اخلاق گندی نگا اینجوریه اونجوریه ولی من اصلا گاهی برام جا نمیفته میگم خوب اون اونجوریه اخلاقشه برا خودشه دوس داره مثلا خشک باشه یا مثلا مشروب خور باشه یا مثلا اخمو باشه اخلاق خودشه برا من که نیس بعد میبینم همون طرف میاد کلی به من ابراز محبت میکنه.
الگوی بعدی؛ احساس میکنم روابطم بیرون از خونه خیلی بهتر از توی خونه اس.با دیگران کمتر عصبانی میشم شاد ترم جوری که اگه از چیزی ناراحت باشم تو جمع که میرم دیگه کم کم زود فراموش میکنم ولی اگه تو خونه از چیزی یا کسی ناراحت باشم خیلی سختمه و گاهی نمیتونم عصبانیتمو کنترل کنم در مجموع تو روابط اجتماعی شاد ترم تا تو روابط خانوادگی که البته بازم غیر از رابطه با همسرم.فقط با بچه ها زود زود عصبانی میشم.که صد البته به لطف اموزه های استاد هر روز دارم بهتر میشم.ولی این الگوی بزرگی برام بود.
بعدی اینکه ادمهای بدحساب رو جذب میکنم.همیشه یکی هست که بهم بدهکار باشه.
بعدی اینکه قبلنا همیشه ادمهاییکه از لحاط احساسی و به قول معروف گوش بیکار احتیاج داشتن رو جذب میکردم ولی الان که دارم فکر میکنم جدیدا چقدر این ادمها کم شدن.یکیشون که خیلی داغون بود کلا از زندگیم رفت بیرون اونم معجزه وار.ولی بازم یکی دو سه چهار نفری هستن که دنبال گوش بیکار میگردن که با تکرار وتمرین با خودم دارم کم و کمترش میکنم.
دیگه فعلا چیزی به ذهنم نمیاد تا باز فکر کنم و بیام بنویسم.
یک دنیا سپاس استاد عزیزم
سلام به استاد گلم و دریای آگاهی که هر بار به صورت عمیق فایلهای شما رو گوش میدم از ته قلبم به عنوان کسی که تمام تلاشمو میکنم که در حوزه کاریم یعنی آموزش بشم مثل شما که انگار مثل استخر معروف دوبی که گویا 360 درجه است نگاه شما به تمام مسایلی که آموزش میدن 360 درجه ست و واقعا قابل تحسینید توی این موضوع
بریم سراغ تمرین
در بحث روابط
1-همیشه آدمهای در روابط جذب میکردم که بشدت دنبال احساس توجه بودن
2- بشدت دنبال احساس ترحم و مظلوم نمایی بودن
3-همیشه به من بچشم کسی که از همه لحاظ باید ساپورتشون کنه نگاهم میکردن
4- همیشه با خانوادهاشون درگیر بودن
5-همیشه جوری رفتار میکردن که بهاطر من دارن فداکاری میکنن
6-هیشه عصبی بودن
7-همیشه شکاک و حسود بودن
8-همیشه کنترل گرا بودن
9-دلسوزی بیجا داشتم بهشون
10-ترحمی که بهشون داشتم باعث میشد که خودمو در بیشتر مواقع گناهکار بدونم
نکات مثبت در بحث روابط
1-خیلی نو دوسداشتن جوری که دیگه آخرش کلافه میشدم
2-همیشه برام هدیه میخریدن
3-خیلی تیز و مرتب بودن و به خودشون اهمیت میدادن برای من
4-توی هر کاری که برای من انجام میدادن سعی میکردن بهترین خودشون باشن
در بحث کسب و کار
1-هیشه چند وقت یه باری با کله میخوردم زمین مقروض بودم
2-مشتریای بودن که همیشه دنبال پول قرض گرفتن از من بودن
3-همیشه دنبال این بودن که من بشینم پای درد دلاشون
4-چندتا همکار دارم که با وجود اینکه شاگردای منن جوری رفتار میکنن انگار من شاگرد اونام ..البته که مقصر خودم بودم و الان دارم عزت نفس خودمو تقویت میکنم
5-با هر کسی همکاری کردم خیلی زود بدون گفتن چیزی همکاریشو قطع میکنه
6-بدقول بودن توی انجام کارام
نکات مثبت
1-مشتریا خیلی منو قبول دارن چون همشون با هم موافقن که من آدم خودساخته و بسیار پرتوانی هستم
2-همیشه از من تعریف میکنن به عنوان الگو یاد میکنن
3-دست دلبازن نسبت به من البته 95% از مشتریا
4-به طرز عجیبی همش در مورد قوانین و کار با من هم صحبت میشن
5-اکثر مشتریام شادن و مثبت
6-یه جورایی خیلی نو دوسدارن
7- همشون با هم موافقن که من آدم موفقی خواهم بود و هیچ چیز مانع من نمیشه برای رسیدن به اهدافم
8-یه جورای دوسدارن به من هدیه بدن
سپاسگزار از شما استاد عزیز
سلام به استاد عزیزم و مریم مهربون خوش صدا
بابت فایل های رایگان بی نهایت سپاس بابت آپدیت دوره ها بی نهایت سپاس
من از آموزش های شما خیلی نتایج عالی گرفتم ولی در
روابط هنوز نتونستم یک رابطه دلخواه تجربه کنم
و چندین بار تلاش کردم
و نتیجه دلخواه نیومده نا امید شدم و رها کردم
اواخر سال 1401
با خودم عهد بستم ک این مسئله رو حل کنم
هدایت شدم ب دوره حل مسائل ک
تونست آرومم کنه
و یه
مدت کاملا بی خیال همه چی بودم ریلکس
شده بودم
دیگ برام مهم نبود چه اتفاقی رخ میده ولی دوباره
اون نیازی
ک درون من فریاد میزد ک تو رابطه عاطفی دوس داری
پس چرا داری سرپوش میزاری
پس چرا داری فیلم بازی میکنی
یه روز تو سایت دیدم کشف قوانین داره آپدیت میشه
سریع دانلود کردم
دیدم استاد راجع به روابط فایل رایگان گذاشته
دیدم ک خدا داره
جواب میده به خواسته من
چون دقیقا قبل این ماجرا من همش میگفتم
خدایا من راهنمایی کن ک حل کنم این پاشنه آشیلم..
فایل ها رو گوش دادم به خانم فرهادی زنگ زدم
گفتم
میشه به استاد بگید راجع به روابط این فایل ها رو ادامه بده
ایشون هم
گفتن استاد بازخورد بچه ها رو ببینه ادامه میده
و من فقط از خدا هدایت میخواستم
ی روز گریه کردم گفتم خدایا پس ترمز من کجاست چرا نمیتونم حل کنم این مسئله رو
و هر روز تو سایت دارم سور پرایز میشم با این
فایل های ارزشمند
ممنونم از شما استاد جان خانم شایسته بی نهایت سپاس
و اما الگوهای تکرار شونده من تو روابط 🫣🫣
1. همیشه روابط من کوتاه مدت بوده
2. همیشه برای دوستی سراغ من اومدن نه ازدواج
3. همیشه آدم هایی ک اومدن از نظر فکری خیلی منفی باف بودن ک من همش باید وقت صرف تغییر افکار اونا میکردم
4. همیشه بی مسولیت بودن
5. خیلی از نظر مالی برام هزینه نمیکردن
6. از نظر خانوادگی سطح های پایین داشتن خیلی لاکچری نبودن
7. دروغ زیاد میگفتن
8.از نظر شغلی خیلی ضعیف و رو به پایین بودن
9. دوستان صمیمی زیاد نداشتن
10. خیلی وابسته خانواده خودشون بودن بر عکس من ک خیلی آدم مستقلی هستم
ک اصلا خانواده زیاد وابستگی ندارم و شاید سالی یکبار ملاقات کنم
11.من خیلی منظم و با برنامه هستم ولی طرف های مقابلم همیشه بی نظم و یلخی کار میکنن
12. بیشتر وقت توقع اشون این بوده ک من حامی اونا باشم
بجز موارد محدود
البته ک از وقتی ک روی خودم کار میکنم یه مقدار آدم هایی ک میان از نظر مالی و جایگاه شغلی تغییر کردن
ولی باز هم ما بقی الگوها رو دارن
بیت دوستان و همکارانم
تقریبا همه ضعیف آن
و تقریبا در طول این مدت من حتی یک آدم مثبت قوی در
زمینه مالی و کاری و احساسی جذب نکردم
همه دوس دارن درد و مرز هاشون بیارن بگن و من بهشون انگیزه بدم
ک خیلی وقت من صرف این ماجرا میشه
وقتی ک تو پرشون میزنم ک منفی بافی نکنید
میگن تو مثل باباها رفتار میکنی
کلا دایره ارتباطی من
آدم مستقل با اراده و ثروتمند نیست
با اینکه روی خودم خیلی کار میکنم و حتی درآمد خودم هم از عددی بالاتر نمیره
یادم استاد قبلا میومدم ک رابطه رو درست کنم نمیتونستم
بیخیال میشدم میرفتم سراغ ثروت میگفتم
میخوام روی ثروت متمرکز بشم
ولی اونم تغییر نمیکرد
چونکه همه انرژی من تو بحث روابط داره سوخت میره
اصلا استاد تو رو خدا این توضیح بدید
و خیلی بحث روابط بگید ک حل بشه
عشق و مودت هم آپدیت کنید
من کلا یه جنس مخالف میاد به من پیشنهاد دوستی
میده بهم بر میخوره
خیلی عصبانی میشم حس میکنم بهم توهین شده
من از نظر زیبایی چهره و اندام واقعا زیبا
از
نظر کاری و مالی جایگاه متوسط روبه بالایی دارم شکر خدا
ولی رابطه ام نتونستم بسازم
ممنونم از همه دوستانی ک کامنت میزارن و کامنت من میخونن
و از شما
مرد بزرگ و زن قدرتمند سپاسگزارم
سلام به استاد عزیز و همراهان خانواده بزرگم.
چقدر این فایلهای جدید فوق العاده هستندو من هر روز چشم انتظار فایل جدید هستم.
درباره الگوهای تکرار شونده روابط باید بگم . من هم با همسر سابقم هم با همسر فعلیم مشکل کنترل شدن دارم هم اوایل ازدواج همسر اولم خیلی توی محدودیت بودم به طوری که حتی اجازه نداشتم در خونه رو برای مامانم باز کنم و میشد وقتهایی که درب خونه رو روی من قفل میکرد و تلفنها رو جمع میکرد و همه راههای ارتباطی با بیرون رو روی من میبست اما بعد به دنیا اومدن دخترم این مسائل کم کم حل شد و دیگه هیچوقت کنترل آنچنان نبود و من هر کجا میخواستم میرفتم .اما توی ازدواج دومم این مسأله تکرار شد با اینکه این کنترل کردن به شدت اولی نبود اما همسرم اصرار داره که هر کجا میخوام برم باید زنگ بزنم یا پیام بدم که دارم از خونه میرم بیرون . همینطور اصلا اجازه رفتن خونه اقوام یا دوست و آشنا رو بدون همراهی ایشون ندارم .حتی شده به مدت یک سال و نیم خونه مادرم نرفتم .یا عمه جانم کوچه روبروی خونه ما هستن اما من شده هشت ماه خونه شون نرفتم .همینطور اجازه همکلام شدن با هیچ مردی رو ندارم حتی جواب سلام هیچکسی رو منظور آقایون همسایه ها نباید بدم. همسرم آدم مذهبی هست و خیلی اعتقادات خاص داره .بعد 5 سال که از زندگیمون میگذره خیلی به ندرت داره بهتر میشه .
الگوی بعدی که توی زندگیمون تکرار میشه بحث مشکلات همسرم هست که دقیقا هر سال یکی سرش رو کلاه میزاره و تعداد بیشماری پرونده و وکیل و شکایت از افراد مختلف داره .ولی باز هم هر سال یه اتفاق جدید و از دست دادن پول و سرمایه و دادگاه و پاسگاه داره.
الگوی تکرار شونده بعدی هم همسر سابقم هم همسر فعلیم خیلی به من وابسته هستن و هر وقت صحبت قهر و جدایی پیش میاد خیلی از این موضوع ترس و واهمه دارن و حتی به سختی از همسر سابقم جدا شدم و مسأله طلاقم حدود 4 سال طول کشید .الآنم هر وقت با همسر فعلیم بحث جدایی پیش میاد میخواد کل دنیا رو بهم بزنه که نزاره این اتفاق بیافته.
تا حدی که من گریه هر دو نفر رو دیدم بابت اینکه ترکشون نکنم و جدا نشم . حتی از اقوام شنیدم همسر سابقم هنوز هم برای من گریه میکنه و حتی حاضر نیست ازدواج مجدد کنه.
جالب اینجاست با ابراز علاقه ای که همسر سابقم به من میکرد بارها بهم خیانت کرد به طوری که الان ذهنم درگیره و فکرهای وحشتناکی توی سرم هست و مدام به همسر فعلیم شک دارم و همش بهش گیر الکی میدم که توی کامنت فایلهای قبل توضیحات کامل رو دادم .
ولی خدا رو هزار مرتبه شکر زندگی الآنم نقطه مقابل زندگی سابقمه. دو قطب مخالف . اولی کلی دروغگو اما دومی بسیار صادق و راستگو .اولی عصبی و دست بزن دومی آروم و با احترام وکلیییی چیزهای دیگه که کاملا مخالف هم هستن .
تنها مشکلم ذهنیت خراب منه که از بچگی حرفهایی که مامانم درباره مردها میگفت که همه خیانت کار و چشم چرون و دروغگو هستن .
نمونه بارزش همین امشب ،همسرم چند روزه که رفته سفر امروز مامانم پرسید که ازش چه خبری داری ؟ گفتم قبل اومدن شما بهم زنگ زد گفت که اصلا بهش خوش نمیگذره و گفته که اگه مجبور نبود اصلا به این سفر نمیرفت،مامانم گفت نه مامان جان حرفهای مردها رو باور نکن فقط بلدن دروغ بگن که دلت خوش باشه .در صورتی که قلب من شهادت میده که همسرم راست میگه چون آدمیه که امکان داره چیزی رو کلا بهم نگه یا از جواب دادن طفره بره ولی هیچوقت حتی وقتی به ضررش هم باشه به هیچ قیمتی دروغ نمیگه و این بهترین اخلاقیه که داره .
استاد خیلی علاقه مندانه فایلها رو پیگیری میکنم تا تنها مشکل رابطه مون که برمیگرده به باورهای مخرب خودم رو از زندگیمون پاک کنم .هیچ مسأله ای برای من مهمتر از این نیست . امیدوارم به نتیجه دلخواهم برسم تا با آرامش به زندگی ادامه بدیم .ممنونم بابت فایلها و درسهای فوق العاده تون . پاینده باشید .
سلام استاد عزیزم
و دوستان مهربانم
فایل استاد رو گوش دادم
و دارم کامنت های شما رو میخونم
خیلی به نکته های خوبی اشاره کردید و اشاره میکنید
و خیلی هاشو منم دارم
و یا داشتم و اصلاح شده
خیلی به درون خودم رجوع کردم
دیدم اول اینکه توی این دنیای بزرگ من باید هرچیزی رو که میبینم و جلوی راهم قرار میگیره براش سپاسگذاری کنم
الان اومدم توی پارک نشستم
خداروشکر میکنم جلوی من دوتا ماشین شاسی بلندپارک شده
مردم نشستندچیزای خوشمزه میخورندکنار همند دور همند من خداروشکر میکنم
و خوشحالم
چون قبلا این چیزا رو نمیدیدم همش جلوی روم دعوا میشد یا چیزای ناجالب میدیدم کثیفی آشغال اتفاقات ناجور
ولی الان نه
فقط،صدای آهنگ و موزیکای شاد و خوشگذرونی مردم رو میبینم
چرا ؟
چون یکمی تونستم مثل استاد شاد باشم شکر گذار باشم ذوق هر چیزی،رو بکنم خودم باشم از لحظه م لذت ببرم
مردم رو قضاوت نکنم خودمو قضاوت نکنم
انتقاد نکنم گله نکنم خبر بد نشنوم نگم
توی صحبت های استاد هم که گوش،میدم متوجه میشم استاد عباسمنش،هم به همچین آدمهای منفی نگر و مشکل دار برمیخوره ولی کانون توجه استاد روی نکات مثبت برنامه ریزی شده و از نکات و نقص های دیگران درس میگیره آگاهی میگیره میاد برای ما میگه ماهم یاد بگیریم
و اعراض میکنه از ناخاسته ها
اگر ما به ادمهای سواستفاده گر برمیخوریم چون دلسوزی میکنیم
چون نمیتونیم نه بگیم چون تعادل در روابط نداریم چون احساس مسعولیت میکنیم
چون بعد از مدتی مچ شدن با یکی شروع میکنیم به نکته سنجی وبه اون نکات منفی قدرت میدیم ارزش میدیم و بعد از مدتی میبینیم وضع بد ترمیشه و ما هم ضربه میخوریم
یه نکته ی دیگه مثلامن دارم دنبال خونه میگردم یا دارم دنبال همسر دلخواهم میگردم یا دنبال کار میکردم یا یک دوست خوب یا هر چیزی ….
به یه سری چیزایی برمیخورم که نزدیکه به علایق وسلایق من
ولی اونی که میخام نیست
من اینها رو نشونه میبینم ولی اصل اون چیزی که من میخام نیست
پس،صبر میکنم تابهش،برسم نا امید نمیشم بگم چرا من به این آدم برخوردم یا چرا اونجوری شد من دارم به وضوح میرسم دارم تکاملم رو طی،میکنم داره ایده ها میاد راه ها باز میشه …
اگر من دارم دوره کار میکنم باید قوانین بدون تغییر خدا رو کشف کنم
اگر یه روابط اشتباهی چندین بار تکرار میشه چون من باگ منفی دارم که از رابطه اول درسشو نگرفتم و این منم که یه ترمزی دارم نه دیگران و منم که اون وجه ناخوشایند طرف مقابلم رو بر انگیخته میکنم
پس منم باید عوض بشم
گاهی وقتا باید درک متقابل داشته باشم
به جای اینکه درک بشم
گاهی وقتها باید رها کنم و بگذرم
گاهی وقتا بایدغرورمو بزارم کنار و یه چیز کوچیک رو بزرگش نکنم
غرور و منیت ….
منم منم ها …از نداشتن اعتماد به نفس و عزت نفسه
توقع بی جا از دیگرانه نداشتن استقلاله
وابسته بودنه
در صلح نبودن با خودت با خدا با دنیای اطرافته
ولی درکل باید تکامل ما طی بشه
و به خودمون و دیگران گیر ندیم
چند وقتیه که با یسری افراد کات کردم اولش خیلی بهم ریختم
ولی الان میبینم اونا با من هم فرکانس نیستند فقط،هم خونند
با عشق رهاشون کردم و توی دلم دوسشون دارم ولی اصلا نمیتونم باهاشون ارتباط بگیرم
اگه خودخوری کنم باختم ولی الان رها هستم و آزاد
چون یبار به دنیا میام
اونا درسته هم خون منند ولی هم مدار من نیستند اونا دوست دارند هر جور خاستند زندگی کنند
منم این حقو دارم
پس شاید الان لازمه تنها باشم
توی تنهاییام رشد کنم
خودم و خدا رو پیدا کنم
من مسعول خودمم
مسعول شاد بودن درست زندگی کردن
و درآخر سپاسگذاری و شکر گذاری بابت همه آدمها و همه چیزهاهمه اتفاق ها میتونه حالم رو خوب و بهتر کنه هر وقت میخام گله کنم باید بجاش بگردم نکته های مثبت چیزای دیگه ی زندگیمو ببینم
بگردم و توجه م رو بندازم رو داشته هام
رو قشنگی های اطرافم نه رو نکته های منفی و حرف مردم و نقص های بقیه آگاهانه مراقب تله های ذهنم باشم آگاهانه مراقب نجواهاباشم ترس شک نا امیدی منفی نگری رو بزارم کنار
و بجاش عشق گذشت امید و ایمان رو جایگزین کنم
بخدا سخته ولی میشه …
مرسی از نگاهتون امیدوارم موفق باشیدحق یاورتان …
سلام
درود برشما
من معمولا افرادی پولدار
سخاوتمند
با ادب مهربان
و کمی وابسته
کمی متوقع
رو به خودم جذب میکنم
کلا کسایی که جذب میکنم خصوصیات فکری خودم رو دارن
ینی من هرررجوری با خودم و جهان رفتار و مهم تر از اون فکر میکنم اونام همینجورن
و این افراد معمولا کنترلگر هستن و اکثرا به خاطر وابستگیشونه مثلا همسرم منو خیییلی دوس داره همه جوره کنارمه ساپورتم میکنه بهم میرسه هررررجور که من دوس دارم باهام برخورد میکنه هرجوری که من توی قلبم دوس دارم اونجوری باشه محمد جانم همونجوریه ولی بعضی جاها نیست و اونم به خاطر نگرش خودمه که خواستمو به هزاران چیز وصل کردم نه فقط به خود خدا
و پدرمم دقیقا همینجوری بود مثل همسرم منو خیلی دوس داشت منتها شدیدا به من وابسته بود حتی نمیخواست یه خار بره توی پای من ولی من دوس داشتم اشتباه کنم چون با اشتباه پیرفت میکنم و میفهمم چی میخوام
اما این طرز فکرش باعث شد من ناخود آگاه این موضوع رو برداشت کنم که کمالگرایی باعث پیشرفت
خب در هرصورت
اون عاشقانه منو دوس داشت ولی یه زمان هایی که دیگه باورهاش به ته خط رسیده بود روی من دست بلند میکرد
مثلا
وقتی من یه رفتاری میکردم که طبق باورهاش نبود و به قولی خطر قرمزش بود
روی من دست بلند میکرد
و من خیییییلی ناراحت میشدم
گذشت تا من با محمدجان ازدواج کردم بعدش فهمیدم که ایشونم دقیقا همینجوره…….
و موقع بحران همین کارو میکنه دقیقا مثل پدرم و اندازه آسیب های جسمی که به من وارد میکنه هم همونقدره
الله اکبر
اویل ناراحت میشدم از پدرم همسرم و از عشقشون متنفر میشدم توی دلم میگفتم شما منو دوس نداری ادای عشق رو در میارید
بعد به خودم گفتم هانیه اینا همه اش خدان توی زندگیت اینا همش خودتی لطفا بیا باورهاتو با خدا درست کن اونم درست میشه
ینی با خودت به صلح برس وقتی بهشون میگی نه غصه نخور نترس غمگین نشو بگو نه و کاریت نباشه دوست دارن یا ندارن بعدش درست میشه و پای الگو تکراری وایسا و فرار نکن
که این اواخر خیلی روی این موضوع کا کردم و فهمیدم که
راه حل تغییر باور کنترل این هست که به آزادی توجه کنم ینی هرموقع افکار کنترل میاد به عکسش توجه کنم
مثلا فکر میکنم اگه بگم نه اون عصبانی میشه ازم خوشش نمیاد منو میزنه آگاهانه قدم برمیدارم و میگم نه
و از اینکه اون منو بزنه نمیترسم با شجاعت تمام در آغوش خدا جای میگیرم اگر هم این اتفاق بیوفته بازم به صلاحمه خدا میخواد هربار با به آغوشش رفتن منو درمان کنه و هربار قوی ترم میکنه مثل کسی که مار نیشش میزنه و تفکرش اینه حتما بدنم نیاز داشت
درسته اولش سخته ولی خیلی تغییر کرده جهانم
افراد میدونن که به هیچ وجه نمیتونن بهم زور بگن و نمیگن در حالی که من قبلا خیلی تلاش کرده بودم با توضیحات مختلف ولی به این خواسته ام نرسیده بودم
به نام خدا
چه آدم هایی جذب رابطه عاطفی با من میشوند؟
سلام استاد عزیزم و دوستان و خانم شایسته .
اول این که آدم های خیلی کمی با من در ارتباط هستند و بیشتر با دوستان دیگشون بیرون میزن تا من و من خیلی خیلی کم با دوستام بیرون رفتم چون آدم هایی که میشناسم یا سیگارین با قلیونی و آدم هایی که من میبینم زیاد به من اهمیت نمیدن البته که بهتر شد بعد از اون فایلی که استاد در مورد روابط گذاشتن که خودمو لایق دونستم .آدم هایی که در گذشته با من بودن همیشه وابسته بودن و میخواستن مثل اون ها رفتار کنم البته پسر بودن و تا حالا با دختر وارد رابطه نشدم و با هر دختری هم آشنا شدم اول از من خوشش میومده و بعد دیگه باهام حال نمیکرده به دلیل وابستگی خودم .البته روز هایی هم بوده که دختره تقریبا هم سنم بوده باشه یا اون پسره هم سنم باشه و بوده دختری که خواسته با من وارد رابطه بشه اما به دلیل مقاومت ذهنی من نشده و فکر میکنم مشکل اصلی من پول هست که اگر حلش کنم خیلی از این مشکلات حل میشه.اگر با دختر بیرون نمیرم یا با پسر بیرون نمیرم میگم اینا کلی دارن پول در میارن اگه خواستیم رستورانی جایی بریم من پول ندارم با این که دارم کار میکنم اما تا حالا یا کارآموز بودم یا پول بهم ندادن و یا دیر دادن و من خرج کلاس رفتن کردم .رفیقایی که داشتم قبلا و ی سریا که الان میبینمشون گاهی اوقات یا مکانیک هستن یا علاقه مند به مکانیکی البته الان به جمعی و جلساتی هدایت شدم که با معمار ها سر و کار دارم.اکثر آدم هایی که ارتباط باهاشون برقرار میکنم چند وقت بعد دیگه نمیبینمشون البته بعضیاشون رو هم میبینم ممنون که کامنت من رو خوندید.
به نام خدای مهربان
سلام خدمت استاد عزیزم و مریم خانم عزیزم
و تمام دوستان گلم
خدایا ازت متشکرم که این فرصت و اجازه رو دادی تا امروز بتونم در این سایت بهشتی بنویسم
استاد از بخشندگی شما هم سپاسگزارم که چه سخاوتمندانه این فایلهای پر از آگاهی و ارزشمند برامون در سایت قرار می دهید
سوال:
چه الگوهای تکرار شونده ای درباره روابط، در زندگی شما هست؟
من از زمانی که یادم میاد یه دختر خجالتی بودم و بسیار درونگرا در اطرافم دوستان زیادی نبودن ولی همونایی که بودن دوست های صمیمی باهم بودیم و همدیگر خیلی دوست داشتیم و وفادار به هم بودیم و هستیم خداروشکر دوستانم انسانهای خوب با افکاری باز و باورهای نسبتا خوب بودند و در رابطه ها با دوستان دخترم همیشه من دوست داشتنی و خاص هستم و همیشه مورد اعتماد همه و وفادار بهشون هستم … من در جمعی اگر قرار میگرفتم خیلی کمتر صحبت می کردم و خیلی دیر با کسی سر صحبت باز میکردم بیشتر به رفتار بقیه نگاه میکردم و بهشون فک میکردم ولی دوستای صمیمی ام در همون جمع با بقیه گرم میگرفتن و صحبت میکردن و حتی دوستای جدید پیدا میکردن ولی من همیشه برای خودم قانون داشتم که تعداد دوست داشتن مهم نیست مهم کیفیت اون دوستی و رفاقت هست یادمه اونقدر در دوستی هام مورد اعتماد بودم که اون چیزهایی که شاید به عزیزترین افراد زندگیشون نمیگفتند ولی با من در میان می ذاشتن حالا نه حتما به خاطر اینکه راه حلی بدم که در بعضی مواقع اینم بود ولی من همیشه شنونده خوبی بودم و هستم… خداروشکر دوستای خوب و مودبی همیشه دارم و در کارشون هم موفق بودند و هستند
همیشه به من احترام خاصی میزارن و منو دوست دارند توجهی که کردم دوستان قدیمی که من ازشون بی خبر هستم یهو می بینی بعد چند سال تماس میگیرند و کلی بهم ابراز محبت میکنند …
خیلی از دوستانم سن شون ازمن بزرگتر بوده و از لحاظ کاری هم شرایط خوبی داشتن ولی یه جوری با من رفتار می کنند که انگار من از لحاظ تجربه و آگاهی هم سطح و یا بالاتر از اونها هستم …
یکی از دوستام همیشه روز معلم و تولدم منو سورپرایز میکنه و برام کیک و کادو میگیره مباد خونه مون …
در ارتباط با شاگردام اگر بخوام بگم خداروشکر در این 5 سال تدریسم همه شون یه جور خاص منو دوست دارن و بهم احترام میذارن و حتی با پایان سال تحصیلی هنوزم با من تماس میگیرند و کلی باهم صحبت میکنیم و با بعضی هاشون هنو بعد 5 سال باهم در ارتباط هستیم…
خداروشکر رابطه ام با دوستان دخترم خیلی عالیه و همه شون دوست دارم و همیشه خواستم که در هر لحظه شرایط اونها رو درک کنم و گاهی جهان از دیدگاه اونها هم نگاه کنم و بعد صحبت یا تصمیمی بگیرم …. و بدون انتظاری بهشون کمک کنم
اماا در ارتباط با جنس مخالف کلا قضیه فرق میکرد
اولا اکثر کسانی که خواستگارم بودند سنشون از من پایین بود و این شاید به خاطر این هست که همیشه احساس میکنم سن از نظر من ملاک نیست ولی وقتی همه چی جدی میشد خودم جای اونا میذاشتم می گفتم نه واسه چی باید با یکی ازدواج کنند که سنش بزرگتر باشه اینا عشلقون الان مختل شده و با عجله تصمیم می گیرند و من ردشون میکردم
و با کمال پررویی قضاوتشون میکردم
…. در رابطه ایی که داشتم
چیزی که تکرار میشد همین سن بود
آدمهایی بودند که باهم صادق نبودند
آدمهایی بودند که وضعیت مالی خوبی داشتن ولی اونطور که باید برام خرج نمیکردن
آدمهایی بودند که به شدت تحت تاثیر خانواده شون بودن و از خودشون اختیاری نداشتن
آدمهایی بودند که ترسو بودند
آدمهایی بودند که مسئولیت کارهای خودشون قبول نمیکردن
آدمهایی بودند که با بهانه های کوچیک قهر میکردن و میرفتن و باز دوباره بعد مدتی برمیگشتند
آدمهایی بودند که برام واضح نبودند
ولی در رابطه همیشه احترام و ادب برقرار بود
درک متقابل بین مون بود
از لحاظ احساسی هم سطح بودیم
و محبت و عشق بین مون بود
ولی این باور عدم لیاقت و ارزشمندی و باور کمبود و ترس و از آینده و عزت نفس پایین و دادن احساس گناه به طرف مقابلم باعث میشد که همه اونها رو از خودم دور کنم و رابطه ها پایان خوبی نداشته باشه
….
من مسئولیت تمام تمام روابط م رو می پذیرم و از 39 روز قبل تصمیم خودم جدی گرفته که دیگه میخوام این سیکل معیوب جلوشو بگیرم و تا حالا با این باورهای محدود کننده زندگیمو پیش بردم شده نتایج کج و معوج … خداروشکر از وقتی تصمیم گرفتم و شروع کردم با اراده و مصمم روی سایت کار کردن نشانه ها خودشونو نشون میدن و اتفاقات عالی در این مدت برام افتاده من چند سال که با قوانین آشنا هستم ولی تا الان فک میکردم که اونها رو بلدم ولی وقتی به صورت ذره بینی و تمرکزی،روی فایلهای استاد چه دانلودی و چه محصولات کار میکنم میفهمم من هیچی هیچی بلد نبودم و فقط داشتم ادا در میآوردم شاید تنها کار درستی که تا الان انجام داده بودم در این چند ساله این بود که تلویزیون و اخبار و … کلا حذف کرده بودم ولی افکارم و توجهم روی یه چیز دیگه بود …. از،طریق دیگر انسانها شنیدن غیبت قضاوت کردن گوش دادن به دردودل دیگران و توجه به کمبود های خانواده ام …داشتم فقط خودم گول میزدم که من در مدار هستم و این حرفا رو من اثری نداره ولی وقتی که رابطه مو تموم کردم بهم واقعا سخت گذشت و از بس فک کردم خسته شدم به خودم اومدم گفتم داری چیکار میکنی ….
هرچی گذاشتی ذهن اسبشو بتازونه بسه من دیگه کشش ندارم من میخوام زندگیمو خودم رقم بزنم
اومدم برای خودم یه چله گرفتم و در این چله 6تا کار نوشتم و گفتم هر روز این کار هارو تا جایی که می تونم انجام بدم خداروشکر امروز روز 39 هست و من خیلی آگاهی ها در این مدت دریافت کردم یک کتاب تموم کردم با اینکه اکثرا کتابام ناتموم می موند کلی،کامنت های،بچه ها رو می خونم … امتحانات دانشگاهم که برام خیلی استرس داشت راحت خواندم و عالی گذروندم
پولهای خیلی عالی جذب کردم
هدیه های خیلی خوبی گرفتم و برای تولدم دوبار سورپرایز،شدم ….رابطه ام تو این مدت با خانواده ام خیلی خوب شده
آخرین هدایتی که شدم این بود که بهم گفت کل فایلهای دانلودی استاد از اول شروع کن و خداروشکر شروع کردم و در دفتر اونها رو می نویسم
امروز مصاحبه استاد عزیز و مهندس شعبانعلی گوش کردم در آخر استاد پیشنهاد دادن فیلمی دادن به نام “جنگجوی درون” واقعا عالی و آموزنده بود و کلی برام درس داشت
دیالوگ خیلی خوبی گفت:”انسان عاقل عمل می کند و احمق ادعا میکنه ”
و خبر خوبی که در این مدت شنیدم این بود که استخدام رسمی شدم و کلی اتفاقات عالی دیگه خداروشکر بابت این همه پاکی و برکت این سایت
از شما استاد عزیزم و مریم جان عزیز بی نهایت سپاسگزارم
سلام دوستان عزیزم .
من استایل ورزشی پسرونه ای دارم لباس پوشیدنم هم همونجوریه .در واقع من یک ترنس هستم
ب نظر من بحث جنسیت چیزی نیس ک باعث بشه خانم یا اقا بودن رو محدود کنه.
ولی من تیپای اسپرت رو دوست دارم و همیشه مدل لباس پوشیدن اسپرت هستش.
من با هرکسی ک تو دفعه اول اشنا میشم یا ارتباط میگیرم چ خانم چ اقا خیلی در موردم قضاوت میکنند چ تو محیط کاری چ دوستانه و چ عاطفی .
و سوالای عجیب قریب ازم میپرسند تو تاحالا کسیو دوس داشتی تو پسرونه فک میکنی یا دخترونه تو ادم ازادی هستی شاید ادم خلافکاری هستی ب نظر خیلی کارای عجیب قریبی ازت بر بیاد و این قضاوتها تقریبا تو همه ارتباطهام بوده
بعد من با هر اقایی ک ارتباط میگیرم ب هر نحوی چ کاری چ مذهبی چ فلسفی اخرش ب این موضوع میرسیم ک کنجکاو میشن ک تمایلات جنسیت چیه و خیلی کنجاوانه و مصرانه روی این سوالشون میمونند من هم بعد از مدتی بهشون میگم ک اگر این موضوع ادامه پیدا کنه این ارتباطو قطع میکنم
و ی ویژگی دیگه ای تو ارتباط با اقایون دارم اینه اوایل خودشون رو ادمای قوی جسور و با اعتماد ب نفس جا میزنند و البته همینطور هم هستند میبینم رفتاراشون تو اجتماع و حتی دراین حد ک هی میخان منو تحقیر کنند و جایگاه خودشون رو بالاتر از من بدونند ولی من هیچوقت زیر بار ادعای غرور امیز کسی نمیرم ولی بعد از مدتی ضعیفترین ادمی میشن ک میشناسم و همش میخان ک مورد حمایت من قرار بگیرند و من پشتیبانیشون کنم.
یکی دیگه از ویژگیهای ادمای دورو برم اینه ک همشون از لحاظ مالی ضعیف هستند .یا بعد از مدتی ک من باهاشون ارتباط میگیرم فقیر میشند
و اینکه تو اول ارتباطهام زیاد از من خوششون نمیاد ولی بعد از ی مدت دیگه ولم نمیکنند من هرچقدر هم بخوام این ارتباطو قطع کنم هم باز از هردری سعی میکنند ک ارتباطو ادامه بدند .اتقاقا همین حالا هم یکیشونو دارم و من از هر جایی بلاکش میکنم از ی جا دیگه پیداش میشه.
بعد ی چی دیگه هم تو ارتباطهام هست اینکه همشون ازم کوچکترن .چ اقا چ خانم .
ادمای نزدیک زندگیم هم خیلی ازم متوقع هستند از پدرومادرم گرفته تا زنداداش و برادرزاده و….
به نام جریان جاری حاضر در همه جا و همه چیز
وَلِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ ۚ فَأَیْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ وَاسِعٌ عَلِیمٌ
مشرق و مغرب از آن خداست، به هر طرف رو کنید خدا آنجاست، که خدا به همه جا محیط و به هر چیز داناست
سلام به عشق هام! استاد عزیزم، مریم نازنین و دوستانی که تا حالا ندیدمشون ولی از دوستان واقعیم بارها و بارها بهشون نزدیک ترم!
دوباره توی پارک زیر آفتاب نشستم (اینجانب یک آفتاب پرست هستم رسماً) و دارم از صدای فواره ی آب و چهچهه پرنده ها و بوی چمن و گل ها و نسیم ملایم لذت میبرم…یه کمی اون طرف تر چند نفر آسیایی یه آهنگ ملایم چینی-کره ای-یا نمیدونم هرچی گذاشتن و دارن از اون حرکات آهسته ی مدیتیشنی که من قبلاً تو فیلما دیده بودم انجام میدن…موسیقیشون خیلی آرامش بخشه و یه جورایی آدمو از بعد زمان و مکان خارج میکنه…
تا جایی که فکر کردم زیاد به الگوی تکرار شونده ی خاصی توی روابطم نرسیدم، به غیر از موردی که اونم نمیتونم بگم به صورت الگو، ولی بوده…که آدمایی تو روابطم وارد میشن که اعتماد به نفس نسبتاً پایینی دارن…
من به لطف خدا الان دارم روی دوره ی روابط کار میکنم و متوجه خیلی باگ های خودم در حوزه ی روابط شدم.
اول اینکه من کامل با خودم و شرایطم در صلح نبودم. خیلی بالا و پایین داشته این در صلح بودن با خودم…یه وقتایی خوب بوده ولی خیلی وقت ها هم نه…خیلی وقت ها فکر میکردم “اگر وارد یه رابطه ی فوق العاده بشم اون موقع همه چیز خوب میشه و بعد میتونم بیشتر پیشرفت کنم”
غافل از اینکه این برعکسه…یعنی اگر من زندگیم همین چیزی که هست خوب و قشنگ و جذاب باشه برای خودم، اون موقع در مداری قرار میگیرم که رابطه ی فوق العاده هم وارد زندگیم میشه.
دوم اینکه من اوایل رابطه همش دنبال ایراد پیدا کردن بودم و انگار آنتن هام میره بالا که یه باگ تو رابطه پیدا کنم! یعنی برام باورپذیر نبود که طرف همه چیزش خوب باشه و رابطه خیلی خوب پیش بره!
و مورد بعدی هم اینکه وقتی وارد یه رابطه میشدم، اصلاً انگار کل زندگیم تعطیل میشد و خیلی تاثیر میگرفتم از طرف مقابل و حال خوبم وابسته میشد به رفتاری که اون با من میکنه! (ایموجی زدن روی پیشونی با دست)
الان خیلی شیک و قشنگ دارم اینا رو میگم و یه جوری میگم که انگار الان دیگه اصلاً اینجوری نیستم! :))))))
ولی میدونم که همونطور که استاد هم گفتن، باور ها و عادات ما یک شبه تغییر نمیکنه…الان فرقی که کرده اینه که من به این مسائل آگاه شدم و حالا مرحله ی بعد، تلاش برای مقابله کردن با این افکار و باور ها و بمباران کردن ذهنم با باورهای صحیح هست.
دوره ی روابط واقعاً فوق العاده ست و من حتی میتونم اسمش رو بذارم دوره ی در صلح بودن با خود که نه تنها روابط ما رو درست میکنه، بلکه میتونه کلید تمام مسائل و خواسته های ما باشه!
و این فایل های به اصطلاح رایگان هم که اصلاً غوغا میکنن برای اینکه ما به درک و شناخت بهتری از خودمون برسیم!
استاد جان خیلی دلم برای فایل هایی شبیه زندگی در بهشت تنگ شده! الان خودم دارم فایل های سفر به دور آمریکا رو نگاه میکنم، معمولاً صبح ها موقع صبحانه…دیروز داشتم قسمت 86 رو میدیدم که از سفر برگشته بودین پردایس…باورتون نمیشه با دیدن دریاچه و درخت ها و تصویر آینه ایشون توی آب چقــــــــدر ذوق کردم، انگار خودم برگشتم خونه م! و انقـــــدر از دستتون خندیدم استاد جان، خیلی ماشالا با نمک بودین تو اون فایل :))))
دوباره دیشب به یه شکل دیگه خدا مدهوشم کرد…داستان اینه که من دیروز شیفت کاریم رو با همکارم عوض کرده بودم، و قرار شد من به جای اون شیفت 4 تا 10 شب رو برم. اما حواسم نبود که روز بعدش شیفت من از 7 صبح شروع میشه. اینجا قانون کار اینه که بین 2 تا شیفت حداقل 11 ساعت باید فاصله باشه تا به سلامت افراد آسیب وارد نشه. برای همین به لحاظ قانونی نمیشد که من تا 10 وایسم و فردا هم 7 شروع کنم. مونده بودم چیکار کنم،
توی تایم break داشتم فکر میکردم که یهو یه همکارم اومد گفت راستی تو فردا شیفتی نداری که بخوای بدیش به من؟؟؟؟ منو میگی یه نگاه به بالاسرم کردم گفتم خدایا، چیکار داری میکنی؟! گفتم چراااااا اتفاقاً شیفت فردام رو نمیخوام! و به همین راحتی این مسئله حل شد!
این اتفاقات دیگه برای من مسائل پیش پا افتاده نیستن! من اینننننقدر با حل شدن همین مسائل ریز و درشت دارم این روزها احساس خوب، احساس سوار شدن روی شونه های خداوند، احساس تقسیم کردن کارهام با خدا…یه احساسی که نمیشه وصفش کرد، تجربه میکنم که بی سابقه ست!
در نهایت از خدا طلب میکنم که بعد از اینکه ما رو هدایت کرد و طعم شیرین هدایت رو به ما چشاند، دوباره ما رو به احوالات قبلی برنگردونه (در واقع خودمون به احوالات قبلی برنگردیم)
رَبَّنا لا تُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنا وَ هَبْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَهً إِنَّکَ أَنْتَ الْوَهَّابُ
عاشقتونم استاااااااد (قلب قلب قلب)
سلام به رفییق نازنیم …امیدوارم در هر نقطه ی جهان …زیرآسمون خداوند این نقطه ی آبی رو دریافت میکنی …صورتت غرق آرامش و لبخند باشه …
مرررسی که مینویسی دخترر..کلی ازت یاد گرفتم و استفاده کردم …خداروشکر کردم که هدایت شدم دوره روابط رو خریدم…
ببین من جلسه سومم …و همون اول هاش گیییر کررردم :))))))
همونجا که استاد از درخواست های خودش از روابط میگه …انقدرر برام شیرین و لذت بخش بود …
مثل آب گوارا وسط گرمای تابستون …
ناخوداگاه گفتم آخییییش …چقدر باحاااله این درخواااست ها….چقدر شیررینه :)))))
یاسِ من ..خدارو صدهزااار مرتبه شکر که با هدایت خداوند شیفتت درست شد عزیزدلم …
منو یاد این آیه ی شیرین انداختی …
أُفَوِّضُ أَمْرِی إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِیرٌ بِالْعِبَادِ
کارم را به خدا مى سپارم خداست که به [حال] بندگان [خود] بیناست
دوووسستتت دارررم و به دستان قدرتمند پروردگارم میسپارمت رفییق
به امید دیدارت در بهترین زمان و مکان
سعیده ی عزیزم!
اول بگم چه عکس پروفایل زیبایی (چشمان قلبی) خیلی خوشم میاد که تند تند عکس پروفایلت رو عوض میکنی…همیشه پویا، همیشه تازه، خیلی کار خوبیه (لایک)
الان تو ماشین هستم با دو تا خواهرم داریم میریم ساحل جات خالی…یه لحظه تصور کردم چه لذتی داشت اگر ما بچه های سایت مثلاً یه روزی باهم میرفتیم پیکنیک یا ساحل یا هرچی…چه لذتی میبردیم باهم، چقدر حرفای مشترک داشتیم…ایشالا یه روز یه جایی دور استاد جمع میشیم و این اتفاق میوفته…حتی با توصیفش هم قلبم تند تند میزنه و بال درمیارم :)))))
توی ماشین داشتم کامنت ها رو میخوندم که یه لحظه دیدم نقطه ی آبی دارم (ذوق شدید) و باز کردم دیدم نوشته سعیده جان شهریایی درجه 1 (همینجوری نوشته بوداااا…ننوشته بود سعیده شهریاری :)))) (چشمک)) باورت نمیشه چقدر خوشحال شدم که برام جواب نوشتی!!
دوره ی روابط واقعاً فوق العاده ست و خوشحالم که اونجا هم باهم همکلاسی شدیم :))
واقعاً درست گفتی، آگاهی هاش مثل آب گواراست وسط تابستون! شیرین و لذتبخش! من یه حس رهایی و آزادی بهم دست میده با گوش دادن بهش…مخصوصاً یه جمله ش تو ذهنم حک شده: شما کافیه ذهن و روحتون (قلبتون) رو به هم نزدیک کنین و این فاصله رو کم کنین…در لحظه به لحظه ی زندگی…اون وقت هرررر آنچه بخواهید به شما داده می شود
خدایا شکرت!
منتظر نتایج عالیِ هر دومون و بقیه ی هم کلاسی ها هستم :)
خیلی دوسِت دارم سعیده جانم، و بهترین ها رو برات آرزو میکنم که لایقش هستی عزیزم!
بوس و بغل از تورنتو به شمال ایران :-*