پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 2 - صفحه 23
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/06/abasmanesh-photo.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2023-06-30 07:02:222024-02-14 06:19:27پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 2شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
درودبه استادعزیزم ومریم نازنینم
وهمه دوستان عالیم
هرروزکه به لطف خداوندم بیدارمی شوم وروی خودم تمرکزویژه می گذارم انگارهیچ الگویی که اشتباه باشددرزندگیم رخ نمی دهد،من ازگذشته ای آمدم به یک دنیای دیگر،کمی غریب ومتفاوت بودامامطالب ،صحبتها،دیدگاههاوکل این مسیرآرام آرام روح مراجلا داد،چقدرالگوهای تکرارشونده مرازلذت حقیقی زندگی محروم کرده بود،من باکوله باری ازاین الگوهاخسته ودرمانده خودم رابه ساحل امنی رساندم تادیگرسکوت کنم وشنونده باشم تاپیامهارادریافت والهامات رادرک وعملکردعالی داشته باشم ،مستلزم زمان بودوصبرایوب ولی ارزش داشت واین ارزش را الان درجای جای زندگیم می بینم دیگراجازه ندادم زندگیم زیرسوال برودوکیفیت آن بهم بریزدچراکه خداوندراه وچاه راازطریق بیانات ناب استادازدل قرآن کریمش وهدایت هایش به سمت دوره هاوفایل هاونشانه های روزانه ام و……هرروزوهرلحظه به من نشان میدادوبهانه هاوتوجیهات رفتاری وکرداری راازمن می گرفت ومن هرروزمتعهدانه تمام سعی وتلاشم این است که آگاهانه بندگی خودم رازیرسوال نبرم همه چیزواضح است وکافیست که من بخواهم به راه راست هدایت شوم همین جمله که درذهنم می نشینددرهرموردی وهراتفاقی من سعی کرده ام سهم خود راآگاهانه انجام وبقیه رابه خداوندبسپارم وتقلای بیهوده وحرص نزنم که جزپرت شدن دراعماق دره ناآگاهی وبرگشت به سمت الگوهای مخرب گذشتهچیزی نصیبم نخواهدشد،لحظه های امروزم آنقدرطلایی هستندکه نمی خواهم خدشه ای برآن بیفتد،هرلحظه ازخداوندهدایت می خواهم وهدایت وتمرکزروی رفتار،گفتاروکردارم ،این آگاهی هاآسان بدست نیامده همه گنجی هستندکه بایددراعماق وجودم حک شوندودرلحظه ازآنهابهره بگیرم وزندگی راباآرامش ،شادی وعشق وهرروزباتمرکزبرزیباییهاکه بی نهایت هستنددرآغوش بکشم وباعملکردعالی الگوهای مثبت رابرای پیشبردزندگیم درتمام جوانب به سمت خودم هدایت کنم.
درپناه خداوندمهربانم هرنفس شاد، سلامت وعالی بدرخشید.
خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت
متشکرم متشکرم متشکرم
سلام استاد جان
سلام به دوستان عزیزم
سلام به خودم که منشا تمام زیبایی هاست .
خداروشکر که خوشبختی به سمت من با سرعت نور در حرکته .
بریم برای انجام تمرین ، خدایا توکل بر تو
سوال اول : چه شرایط و اتفاقاتی در زندگی شما شدیدترین و قوی ترین احساسات رو بر انگیخته میکنه ؟ ( مثبت یا منفی )
وقتی که ازم انتقاد میشه یا نادیده گرفته میشم این منو خیلی عصبی میکنه ، کسی جلوی من کسه دیگه ای رو کتک بزنه یا مسخره کنه یا بهش توهین کنه ، وقتی که منو چند بار پشت سره هم صدا میزنن ، تلفنم دیروقت یا پشت سره هم زنگ میخوره ، وقتی که طرف جواب پیاممو نمیده یا دیر میده ، وقتی که روابط عاطفی میبینم یا حتی بوسه های عاشقانه بشدت برانگیخته میشم ، میرم سمت دختری که باهاش ارتباط بگیرم و ازش نه میشنوم ، وقتی کسی منو تحقیر میکنه و بهم فهش میده ، یه چیزی بهکسی بگم و انجاام نده اصلا بهم مبریزم ، یکی بخواد منو دست بندازه قرمز میشم ، وقتی که کسی منو نصیحت میکنه ، یا بهم میگه تو پسر خوبی هستی تو مهربونی کهیر میزنم ، وقتی که کسی بهم میگه بی غیرت ، وقتی که بهم میگن بی عرضه ، اینکه تو خونه ی پدرم زندگی میکنم و هیچ پس اندازی ندارم ، وقتی که بهم میگن توام مثل پدرتی ، خسیسی ( باورتون نمیشه چه ولخرجی هایی کردم فقط به این دلیل که این یه کلمه رو نشنوم خیلی بهش آلرژی دارم )، دوستام باهام تماس نمیگیرن حالمو بپرسن یا برنامه بچینیم بریم بیرون ، عده ی کمی تولدم رو یادشون میمونه ، کسی که دستمو میبرم سمتش دست بدم ولی دستمو نمیگیره ، وقتی که کسی ازم چیزی میخواد و نه میگم یا دوست ندارم انجام بدم اما تو رو در وایسی میمونم و بهش بله میگم ، وقتی که میخوام با دختری آشنا بشم یا باهاش حرف بزنم ، وقتی که میخوام آگهی بارگانیمو بخونم اما به درخواستم جواب منفی میدن ، وقتی که میبینم دیگران روز به روز دارن رشد میکنن اما من نه یا به اندازه اونا نه مثلا طرف با چند ماه کار کردن تو حوزه کاری من موتور میخره اما من هنوز نخریدم ، وقتی افرادی رو میبینم که در سن کمتر از من به خواستشون رسیدن اما من هنوز نرسیدم ، وقتی توی جمع سکوت میکنم و حرفی به ذهنم نمیرسه و دیگران فقط حرف میزنن ، وقتی که آب بینیم میاد ، وقتی که دارم کاریو انجام میدم فیلمی میبینم یا چیزی مینویسم و کسی میاد تمرکزمو بهم میزنه ، گریه یه آدم رو میبینم ، وقتی که کسی از نظره من داره کاره اشتباهی میکنه و میدونم که این کار بهش صدمه میزنه ، وقتی که به گذشته فکر میکنم و حسرت میخورم که چرا زودتر اتفاق نیوفتاد یا چرا نمیشه یا نشده پس کی ، وقتی کسی رو میزنم یا باهاش دعوا میکنم ، وقتی کسی منو طرد میکنه ، وقتی کسی داد میزنه و صداشو میبره بالا ، وقتی که تلاش میکنم کسی رو بخندونم ولی خندش نمیگیره ، توی جمع میخوامصحبت کنم ، توی جمع ازمتعریف میشه ، گاهی اوقات تنها باشمو کسی نباشه که باهاش حرف بزنم ، وقتی که میخوام از حقم دفاع کنم ، وقتی که کسی حاضر جوابی میکنه ، وقتی که خیلی گشنم باشه ، وقتی که با هیجان با طرف حرف میزنم یوبس باشه …
سوال دوم : چه نوع افرادی رو من تو ارتباطاتم جذب میکنم ؟
الف ) در روابط عاطفی : افسرده ، نیاز به کمک دارن ، سره قرار نمیان ببینمشون یا خیلی کم میان هروقت قراری میزاریم یا یه کاری براشون پیش میاد نمیان یا من نمیتونم برم ، بعد یه مدت باهاشون به مشکل میخورم ، تماسی با من نمیگیرن یا پیامی نمیدن ، فعال نیستن تو رابطه ، معمولا وقت نامناسب باهاشون آشنا میشم مثلا یا کنکور دارن یا اینجا مسافرن دارن بر میگردن خونشون که چند کیلومتر از من فاصله داره با دختری که شیش ماه تو رابطه بودم همینجوری بود دقیقا ، خیلی زیاد ازشون نه میشنوم
ب ) روابطم با دوستام و همکارام : صمیمی نیستن به این معنا که بتونم زیاد باهاشون گرم بگیرم ، یا بریم بیرون باهم یا راحت حرفمو بهشون بزنم بهشون اعتماد ندارم چون بار ها دیدم حرفی رو زدم یا مسخرم کردن توجمع یا به همه گفتن ، با همکارا جز مسئله ی کاری راجع به هیچ چیزه دیگه ای حرف نمیزنم و معمولا ارتباطم کوتاهه ، زمانی که پیشنهادی میدم مثل استخر و کوه … تفریحی خیلی به ندرت استقبال میشه ، خیلی. من تو حاشیه ام کلا ، خیلی بت میکنم آدم هارو،
ج ) روابط خانوادگی : خیلی تحقیر و توهین میشم از سمتشون ، الان تقریبا دو روزی هست فقط سلام _ خداحافظ ، مادرم اتاق منو خیلی بهم میریزه ، هربار میریم مسافرت سره یه چیزی باید دعوت کنن و اعصاب همه به هم بریزه ، از اینکه پدرم به مادرم بی احترامی میکنه اذیت میشم ، خیلی ارتباط کمی با پدرم دارم .
فعلا همینا
خدایاشکرت
سلام
خدای خوبم سلام
استادم سلام
دوستان سلام
من خودم رو خیلی خیلی خیلی زیاد تحسین میکنم. امشب یه رابطه ناسالم رو بعد از حدود سه سال تمام کردم . دقیقا چرخه ای از الگوی ناسالم در رابطه رو من داشتم . و میدونید در کل این سه سال من مرتب در حال کات کردن بودم و موفق نمی شدم . چون احساساتم غلبه میکرد. ولی به قول برادر خوبم سید علی خوشدل خودخواه و سنگدل بودم امشب . ولی ولی ولی دیگه قطره ای اشک نریختم به خدای محمد قسم نریختم….
مهمترین نکته ای که میخوام بگم اینه که بارها بارها و بارها خودمو تحسین میکنم هزاران بار من قابل تحسینم . هزاران بار . مراقب باشم اشکام ممکنه بیان . ولی واقعا دیگه انرژی برای این اشکها ندارم . دیدید آدم گاهی بی تفاوت میشه نسبت به مسایل سخت ؟ الان اونجوری ام
همیشه به خدا می گفتم کمکم کن اینکار سخته این طرف مقابل من الان بیمار هست به من احتیاج داره بگو چطور انجامش بدم . بگو چطور مثل مادر موسی فرزندم عشقم رو به رود نیل بسپارم( هزاران بار خودمو جای اون زن دیدم هزاران بار دیدم خدایا….)
و خدا چه پیغامی میده ؟ رفتم آرایشگاه اونجا دختره دهه 80 من دهه 60 بهم میگه 5 سال با یک نفر در رابطه بودم ولی صلاح دیدم که کات کنم
یعنی میخواستم گریه کنم از این هدایت آشکار و واضح
و یه نکته جالب این وسط : به مدد دوره طلایی سلامتی و الباقی آموزشهای طلایی استاد به من میگن بیست و خورده ای هستی دیگه ؟
و من دیگه میخندم میگم دیگه بی خیال …..
و امشب حالم خیلی خوبه مثل دیشب مثل دیروز مثل همیشه که همیشه تا ابدددددددد در قلب خدا هستم .
البته که هزاران فکر از فکرم گذشت: نه پیام میدم محترمانه دوباره اینو بگم …. ( وای دوباره اون چرخه لعنتی از رفتارهای تکراری به قول استاد جان اون پترنها ….) و بعد خدا این جمله رو به قلبم الهام کرد : ببین بسپارش به من کار تو نیست تو نمیتونی تو قدم خودتو برداشتی دیگه کار منه تو آسوده باش . مدیریت کهکشانها رو من بلدم اینکه چیزی نیست دختر…
خدایا چقدر کامنت بچه های این سایت خوبه . چقدر اینجا قلب من باز میشه . چقدر همه این آدمها رو دوست دارم . چقدر استاد فرشته هستن . چقدر مریم جون قلبشون بزرگه …. و چقدر چقدر چقدر چقدر زیاد خودمو تحسین میکنم … من شایسته بهترین عشقها هستم از جنس عشقهای الهی…. من لیلای نازنین با اینهمه چالش و تضاد خانوادگی … خدایا شکرت چقدر خودمو دوست دارم . چقدر احساس آرامشم زیاده …چقدر قلبم خوبه من … چقدر من محشرم … چقدر ترمزهای زیادی رو موفق شدم کشف کنم و حل کنم …
یکسالی هست که توی یکی از سررسیدهام یه دایره بزرگ کشیدم به اسم دایره عشق و ویژگی های محبوبم رو توش نوشتم . حالا میخوام اونو تو دفترچه یادداشت روزانه ام بنویسم که هرروز بخونمش .(از سید علی مون الگو گرفتم) که به خدا قسم من حضور این شخص محبوبم رو حس میکنم خیلی بهم نزدیکه . شاید این اسمش بی نیازی از خواسته ست به قول مریم جون … ولی همیشه باهاشون حرف میزنم و دارم خلقش میکنم . بدون شک میام اینجا مینویسم که …..
که زندگیم بهتر شده خدایی تر شده توحیدی تر شده و و و و
خدایا شکرت که منو آفریدی من بنده خوب تو هستم و میدونی که منم عاشقتم عشق ابدی من
استاد دمتون گرم با این فایلهاتون
بچه ها دمتون گرم که مینویسید
دم خودم هم حسابی گرم
بنام خالق ثروت افرین
سلام به دو زوج دوست داشتنی و تمام دوستان خوبم دراین مسیرالهی
چقدراز خوندنه تک تک کامنت ها لذت میبرم از استاد بگیر تا تمام دانشجویان این مسیرالهی همه بینظیرید همه
خدایاشکرت به این سایت به این استاد به این دانشجویان به این مطالب و اگاهی ها خدایاشکرت
استادهربارکه جلسه سوم دوره کشف قوانین زندگی رو گوش میدم تازه بهترخودمومیشناسم وبه یادمیارم یکسری از الگوهایی تکرارشونده درگذشته رو اصلا قصدکامنت گذاشتن نداشتم منتهی ی حسی گفت بنویس و منم گفتم روجفت چشمام
امروز داشتم گذشته رو مرور میکردم دیدم من توهرمحیط کاری که مشغول شدم اولش اوضاع خیلی خوب بود به عنوان بهترین نیرو بانظم ترین نیرو نیرویی که میشه روش حساب کرد همه جوره پیش میرفت
حتی استادحقوقم به مرور افزایش پیدامیکرد درکل همه چی خیلی روان طی میشود
منتهی نمیدونم چی میشود که همه چی رو به کندی پیش میرفت یعنی باید کلی تلاش میکردم تا حقوقم بیشتربشه همه چی سخت پیش میرفت حتی نظرهادرموردمن تغییرمیکرد حتی اون برخورد خوب ازبین میرفت یعنی کاربجایی میرسید که با ناراحتی میومدم بیرون
واقعا برام سواله که چرا اینجورمیشود هربار
امروز وقتی بیاد اوردم این الگوتکرارشونده رو اومدم به تمام دوستان قدیمی که بااون ها ی روزی همکاربودم ازشون پرسیدم
چه چیزمنفی درمن میبینن !جواب هایی که از اونا دریافت کردم اینابود
دختر قوی
با نظم
وقت شناس
مرتب
فن بیان عالی
مقتدر
خوش خنده
با حال
دختر خونسرد
آروم بی حاشیه
صلح طلب
تمام انچه که دوستان بهم گفتن دقیقا درسته من واقعا همین ویژگی مثبت ودارم
منتهی تنها ویژگی منفی که بهم گفت این بود
وقتی از کسی ناراحت میشدی یا حرفش رو مخت بود جوری با منطق از وسط به دو قسمت مساوی تقسیمش میکردی که هیچ گارانتی قبولش نمیکرد
این پرسش هیچ کمکی به من نکرد بقول شما هیچکس مثل خود ادم نمیتونه پیداکنه ترمزهاشو و من دقیقا نمیدونم دلیل این الگو تکرارشونده چیه!
ی چیزدیگه هم هست که خیلی دوس دارم بدونم دلیلشواصلا نمیدونم این خوب هست یانه
ولی استاد من هرجا میرم اونجاشلوغ میشه همیشه شیفتایی کاری من شلوغه ولی براهمکارام خلوت اینکه میگن طرف خوش قدمه یا قدمش سبکه
خیلی دوس دارم بدونم این چه باوری درش هست
خوشحال میشم نظرات دوستانوبدونم دراین مورد
ممنونم ازشما استادعزیزم و خانم شایسته عزیزو تمام دوستان خوبم
پایدارباشید
سلام و خداقوت استاد عزیز و خانم شایسته گرامی.امروز این فایل رو چندین بار گوش کردم و دارم دیوانه میشم از اینکه چرا تا حالا اصلا به این الگوهای تکرار شونده فکر نمیکردم.استاد عزیز و دوستان گرامی هرکسی این کامنت رو میخونه لطفا ایراد کار رو بگه شاید به درد خیلی ها خورد.
استاد من از ضامن شدن برای وام گرفتن دیگران خسته شدم دیگرانی که یا اعضای خانواده خودم و همسرم هستن یا فامیلها یا همکاران یا دوستام و جدیدا همسایه هامونم دارن میان سراغم واسه ضامن شدن.هرکسی منو میبینه یا میگه ضامنم شو یا پول قرض میخواد یا ماشین میخواد یا میگه بیا کمک جسمی کن از ترسم نمیتونم به گوشیم جواب بدم تا حالا خیلی کم پیش اومده گوشیم زنگ بخوره واسه شام یا مهمونی دعوت بشم حتما کسی که زنگ میزنه مشکلی واسش پیش اومده که من یادش افتادم.دیروز که جمعه بود من مثلا تعطیل بودم و داشتم استراحت میکردم که داداشم زنگ زده آماده شو بیام بریم یه کم کمک کن واسه درست کردن آب ورودی شرکت.بعدازظهر خواهرم زنگ زده سویچ ماشین همکارم که اومده بود خونمون موند داخل ماشین در ماشین قفل شد لطف کن یه کلید ساز پیدا کن تو آشنا زیاد داری بیاد اینو باز کنه.و و و ….اینم بگم تا الان که دهها بار ضامن شدم هیچ مشکلی پیش نیومده ولی موندم چرا من اولویت اولم با اینکه سایر اعضای خانوادمم شرایط ضامن شدن دارن.موندم چیکار کنم نه میتونم بخاطر انسانیت نه بگم و نه میتونم این شرایط رو تحمل کنم.نمیدونم چرا هر کسی منو میبینه سریع به این فکر میکنه که چطوری میتونه از من برای حل مشکلاتش کمک بگیره.آیا خوبی بیش از حد باعث شده یا دیگران دارن سواستفاده میکنن.این باورم دارم که همیشه در نوشتن شکر گزاری هام مینویسم که خدایا شکرت که این توانایی رو به من دادی که میتونم به دیگران کمک کنم.جالب اینجاست که من خودم نه وام میگیرم نه از کسی پول قرض میگیرم نه کسی رو برای حل مشکل خودم به دردسر میندازم ولی در مورد خودم دقیقا برعکس این اتفاقات میوفته.آیا این درسته که انسان با دیگران طوری رفتار کنه که کسی جرات نکنه چیزی ازش درخواست کنه؟استاد عزیز شما که الان تنها الگوی زندگی من هستین من در شما چنین چیزی رو نمیبینم پس ایراد از انسان خوبی بودن نیست.استاد نمونه از شما و خانم شایسته خستگی ناپذیر با تمام وجودم تشکر میکنم که اینقدر عاشقانه و خالصانه برای بهتر شدن زندگی مردم جهان وقت و انرژی میذارید.بسیار بسیار ممنون و سپاسگذارم
سلام دوست عزیز ممنون از صداقتی که توی کلامنتت بود و راحت مشکلتو بیان کردی …
دوست عزیزم من این چیزایی که میگم رو از خودم در نمیارم و با توجه به دوره های ارزشمند استاد میگم …
از جمله دوره عزت نفس
خیلی از اشتباهات ما بخاطر اینه که آگاهی نداریم و همین که آگاه بشیم خیلی از مشکلاتمون خود به خود حل میشه . مسئله شما اینجاست که نمیتونید بین انسان خوب بودن و انسانی که برای خودش ارزش قائله تفاوت قائل بشید …
در مورد استاد دقیق یادم نیست توی فایلهای رایگان از استاد شنیدم یا دوره عزت نفس، چون تازه دارم عزت نفس رو کار میکنم، ایشون گفتن من هیچوقت ماشینم رو به کسی قرض نمیدم هیچوقت پول به کسی قرض نمیدم گفتن بجای این کار که هی بخوام وسایلم رو قرض بدم و نگران این باشم طرف آسیبی نزنه و مدام بخوام پیگیری کنم قدرت نه گفتن خودم رو تقویت کردم و رو عزت نفسم کار کردم و خیلی راحت جواب رد میدم بدون اینکه نگران قضاوت شدنم باشم یا نگران این باشم که طرف ازم ناراحت بشه و رابطه م قطع بشه که اگر رابطه بخاطر این موضوع قطع بشه به نظرم اصلا ارزش نداشته و باید زودتر قطع میشده .
در مورد وام استاد یه بار توی یه فایل گفتن من هیچوقت وام نگرفتم و کلا مخالف وام گرفتن هستن و گفتن هر کسی که بخواد تو شروع کارش وام بگیره باید بدونه که اشتباه بزرگی کرده بخاطر انرژی منفی که قرض کردن داره گفتن این فایلها خیلی ارزشمنده و همه از فایلهای رایگان استاد هستن حتما گوش کنید زروی خود من خیلی تاثیر داشت…
اینو گفتم که کلا تو جریان وام گرفتن باشید… که کلا مخالف باورهای توحیدی هست و مخالف باورهای استاد چه برسه به اینکه بخواد ضامن کسی بشه برای وام گرفتن… پس نه وام بگیرید نه ضامن کسی بشید . میدونید چقدر با این کارتون دارید ذهن خودتونو درگیر میکنید و انرژی که خدا تو اختیارتون گذاشته برای خوشبخت بودن و لذت بردن و رشد کردن صرف چی میکنید ؟
اقا حمید دوست عزیزم شما باید یاد بگیرید زندگی خودتون رو محترم تر از هر کسی بدونید شما از پدر مادر خواهر برادر بچه همسر و همه افراد زندگیتون باید توی اولویت خودتون باشید این با بد بودن و خودخواه بودن فرق داره … این تعریف اشتباه از خوب بودن رو ما از گذشتگان و فیلمها گرفتیم و کاملا اشتباهه .
احترام گذاشتن به خودتون معنیش بد بودنتون نیست وقتی یه نفر میاد ازتون درخواست میکنه از درون راضی نیستین و بخاطر اینکه قدرت نه گفتن ندارید جواب مثبت به درخواستش میدین از درون خودتون رو خورد میکنید ..
فرض کنید یه بچه درونتونه و یه نفر بهش میگه ماشینتو بده بهم اون بچه نمیخواد ماشینو بده ازتو که قدرت تو دستته خواهش میکنه این کارو نکن ولی تو میگی نه فلانی ازم درخواست کرده اگه ندم چه فکری میکنه، منم شاید یه روزی احتیاج داشته باشم…. و خواسته درونی خودتو نادیده میگیری و خواسته دیگری رو به خواست خودت ترجیح میدی و سر خودتو با آدم خوب بودن کلاه میزاری… در صورتی که این بخاطر عزت نفس پایین هست که نه نگفتی
اینکه هرکی مشکلی براش پیش میاد سراغت میاد با اینکه یه نفر بعد مدتها ازت کمک بخواد فرق میکنه مسئله اینجاست شما شدی حلال مشکلات و انرژیت داره هدر آدمهایی میره که میخوان تو کاراشونو انجام بدی و به خودشون زحمت نمیدن … مثلا گفتی خواهرم گفت کلید ساز بیار … واقعا چرا خودش نباید بتونه از پس همچین مسئله کوچیکی بر بیاد؟
البته همه اینها برای همه ما وجود داره هیچکدوم کامل نیستیم ولی خب بعضیهامون تو بعضی موارد داریم شدید آسیب میبینیم همین که اینجا اینو نوشتین یعنی خیلی براتون مسئله درست کرده و میخواید این مسئله حل بشه . به نظرم تنها راه حلش درون خودتون و قدرت نه گفتن هست .
امیدوارم کامنتم بهتون کمک کرده باشه….
در پناه خدا باشید
سلام.دوست عزیز بسیار عااالی بود انگار خود استاد پاسخ این کامنت رو داده بسیار ممنونم که وقت گذاشتید و کامنت منو خوندید و منو راهنمایی کردید.واقعا نه گفتن به نزدیکانم برای من معضل بسیار بزرگی شده مخصوصا که شعر بنی آدم اعضای یک پیکرند…..همیشه در ذهنم هست شایدم من برداشت اشتباهی از این شعر دارم که اینجوری وام گیرنده هارو جذب میکنم ولی خودمم به این نتیجه رسیدم که دوره عزت نفس برام واجب شده.
سلام آقا حمید خیلی خوشحال شدم که با شما عزیزان همراه شدم موضوعی که مربوط به سوال شما می شود من پیشنهاد می کنم که دوره دوازده قدم را بخرید خیلی از سوالات شما را پاسخ میدهد البته به شرط ایمان و باور من این دوره بی نظیر را تهیه کردم خیلی از پاشنه آشیل های زندگیم را پیدا کردم ودارم
باز هم این آگاهی ها را تکرار می کنم هر روز باید فایل های دوازده قدم تو گوش من صدا بده البته که من تازه دارم روی شخصیت وتوانایی و احساس لیاقت خودم بیشتر وبیشتر کار میکنم و اولویت اصلی را خودم قرار میدهم ولی هنوز خیلی کار دارم این دوره خیلی عالی است تمام مسائل زندگی را پاسخ میدهد امیدوارم همیشه در این مسیر الهی ماندگار باشی
سلام استاد عزیزم
یه روز کامل نشستم و کل کامنتهای دوستانم رو خوندم
تو خیلی از موارد فکر میکنی آره دیگه این باگ رو خدا رو شکر من ندارم، این یک باورو من ندارم اما وقتی چند تا کامنتو میخونی که از زاویههای مختلف با مثالها توضیح دادند در مورد اون موضوع ، متوجه میشی عه منم همینطوری هستم
الگوهای تکرار شونده در روابط :
یکی اینکه من از کودکی چون خونمون تو باغ بود کلاً همیشه تنها بودم،همیشه هم آرزوم بود مامانم اجازه بده برم خونه مامان بزرگم ،خاله هام که هیچ وقت این اجازه صادر نمیشد،با اینکه کل دوران دبیرستانم رو تو خوابگاه گذروندم فقط یک دوست صمیمی داشتم و اگر اون یک نفر خوابگاه نبود من تنهای تنها بودم، الان هم با اینکه چند سال باشگاه میرم یا تو حیطه کاری خودم هیچ وقت نتونستم با کسی صمیمی بشم، کلا محافظه کارانه عمل میکنم ،اگر رابطه ضعیفی هم با کسی داشتم تو برخورد دوم از سمت خودم کات شده چون حس کردم،خیلی طرف با آدم صمیمی میشه،همیشه دوست داره طی ماه چند بار رفت و آمد داشته باشیم که من اصلا اینطوری نیستم ،میاد خونت همه جا سرک میکشه،یا زیاد حرف نمیزنه در حالی که خودم بیشتر سکوت رو ترجیح میدم
دو سالی هست که با کار کردن روی قوانین از تنهایی خودم بیشتر لذت میبرم و برعکس گذشتهای که همیشه دوست داشتم دور و برم شلوغ باشه و هیچ وقت اونطوری که میخواستم نبود الان خیلیا هستن که دوست دارند با هم وقت بگذرونیم بیرون بریم ،ولی من آگاهانه دوست دارم تنها باشم
دومین الگوی تکرار شونده تو زندگی من در زمینه روابط اینه که زیادی دلسوز خانواده ام هستم حتی یه جمعه هم که خونشون میرم باید بهشون کمک کنم ،کل کارهای مامانم رو انجام بدم همش هم سر باور های دینی و کمک به والدین و..،دیگه اونجا باشم خیالش از هر بابتی راحته ،اکر هم این کار رو نکنم ،کسی بهم چیزی نمیگه اما خودم حس بیلیاقتی، بیعرضه بودن ،حس گناه بهم دست میده،که طبق کامنت زیبای محمد رضا نارنجی ثانی عزیز متوجه شدم همش برمیگرده به در صلح نبودن با خودم به عدم عزت نفس و ارزشمندی، اصلاً از هر کوچهای که میریم تهش میرسه به باور لیاقت و ارزشمندی و عزت نفس و اعتماد به نفس ،به بیماری کمال گرایی به دختر عالی خونه بودن ،
باور دیگهای که خیلی مخربه و همین الان پیداش کردم اینه که خیلی گوش شنوای حرفهای دیگران نیستم، اما یک سری از افراد نزدیک خودم مثلاً وقتی در مورد مساعلی که با همسرتون دارن صحبت میکنن ،گوش میکنم و به قول استاد فکر میکنم که خدا را شکر لااقل این مشکل رو ندارم، لااقل اندازه این بدبخت نیستم که این برمیگرده به ناتوان دونستن خودم در حل مسایل ام ،به عزت نفس پایین،به کم خواستن خودم و خودم رو لایق زندگی ایده آل و بهتر از این ندونستن ، که این یه فاصله ای به باریکی مو داره با تمرکز روی نکات مثبت همسرم ،و تازه متوجه اش شدم
باور مخرب دیگه اینه که هیچ وقت نتونستم با یه آدمی که سطحش از سطح خودم از لحاظ مالی بهتر باشه ارتباط برقرار کنم ،از لحاظ سطح سواد کلاس کاری ،خیلی موفق بودم حتی با اساتید خودم رابطه خانوادگی داریم ،اما از لحاظ مالی تا به الان نتونستم با هیچ خانمی که معیارهایی که تو ذهنم رو داشته باشه ارتباط بگیرم و اصلاً چنین کسی دور و ورم نیست والبته که هست اما تا به الان باهاش برخورد نکردم
الگوی تکرار شونده دیگه برخلاف استعداد و تواناییهام که همه اقوام و تزدیکانم واقف بهش هستند و همیشه تعریف میکنن ، نادیده گرفته شدن م هست،تومهمونی ها مثلاً به مامانم میگن فرنگیس هم از سمت من دعوت کن ،با اینکه مستقل ام تکرار شده که خودشون تماس نگرفتن و من هم مهمونیشون رو نرفتم
حتی همون یک دوست صمیمی که داشتم دیر به دیر خبر میگرفت ووقتی تماس میگرفتم همیشه میگفت: همین الان میخواستم باهات تماس بگیرم ,وای چقدر به یادت بودم
خوشبختانه اون رابطه دوستی 20 سالهام کات شد از سمت خودم،
الگوی تکرار شونده دیگه باور مخرب جبران کردن ،که ضعیف شده ولی هست و به شدت از سمت خانواده و پدرم به من القا شده ،شما فک کنید ملت میان خونه ما تفریح شون رو میکنن اونوقت خانواده ام از آنچه که خونه دارند براشون میذارن که ببرند این رسم خانواده ماست که هم مهمون باید بخوره ،هم هرچی لازم داره بگه که رایگان ببره و دلیلش رو هم نمیدونم شاید انقدر خودشونو لایق نمیدونن که بابت محصولاتشان هزینه دریافت کنن ،بقیه که میان بهشون سر بزنن و انگار باید حتماً یه طوری جبران کنن و همیشه من با مامان و بابام سر این موضوع بحث میکردم که العان کاری به زندگیشون ندارم چقدرم بد و بیراه میشنیدم که تو به کی رفتی که اینطوری هستی ،فلانی سیده ،فلانی این همه راه اومده دست خالی برگرده .ووو
الگوی تکرار شونده مثبت در روابط اینه که همه بهم میگن خیلی صادق هستی و همین باعث شده خیلی محبوب باشم ،خیلی وقت شناس و خوش قول هستم با همه
الگوی تکرار شونده مثبت دیگه همیشه مورد توجه و تحسین قرار گرفتن مخصوصاً از سمت جنس مخالف و بچه ها و همیشه کارهام راحت انجام میشه
الگوی تکرار شونده مثبت اینکه خیلی راحت با همه حرف میزنم ارتباط برقرار میکنم اون تمرین آگهی بازرگانی رو هر چند وقت اجرا میکنم ،افراد رو خیلی تحسین میکنم ،ظاهرشون ،لباس پوشیدنشان و همیشه هم بازخورد عالی گرفتم
الگوی تکرار شونده مثبت دیگه اینکه همیشه همه از هوش و ذکاوت، من از قدرت بیان من تعریف میکنند دوست دارن تو جمعهاشون باشم خیلی این مثبت نگری و شاد بودن م تحسین میکنند،و خیلی میشنوم و البته میدونم که نسبت به قبلی خیلی زیاد تغییر کردم
سلام و درود به شما خانم محمدی.
امیدوارم در پناه رب العالمین در بهترین زمان و مکان و شرایط باشید.
کامنت بسیار عالی و ارزشمندی بود. خیلی جالب و هوشمندانه خودتون رو تحلیل کرده بودین. هم نکات مثبت تون و هم نکات قابل بهبود. بسیار تحسین تون میکنم.
در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.
نحوه برخوردباالگوهای تکرارشونده دیگران.
سلام به استادعزیزودوست داشتنی ومریم عزیزوهمه ی دوستان.
سوال استاد:چ نوع افرادی را تو ارتباطم جذب میکنم؟
ازاونجایی که از اول یه حساسیت خاصی به بالارفتن سن داشتم ،باوجودبالارفتن سن خودم ،هرجاباشم باافرادی که سنشون ازخودم خیلی پایین تره،دوست میشم.
نه که خودم برنامه بچینیم که با کی رفاقت کنم ،کلن ناخودآگاه جذب این افرادمیشم وراحت ارتباط میگیرم.
من که متاهل هستم وبا جنس مخالف دیگه ای ارتباط نمیگیرم اماهر فردی که تمایل داره بامن ارتباط داشته باشه ،همه وهمه رده سنی خیلی پایین تر ازخودم هستن.
درکل هرکسی سمتم میادخیلی جوان ترازخودمه.
ازاونجایی که خودم خیلی خوش قول وخوش حساب هستم .
و کسی هستم که سروقت سرقرارآمادهمیشم.
همچین افرادی روهم جذب میکنم.
خودم مرتب ومنظم هستم،اگه فردی هم این اخلاق رونداشته باشه،ناخودآگاه خودش ازم دورمیشه.
ولی باافرادثروتمندتاحالاارتباط خاص ورفت وآمدی نداشتم.
بله کسی که بودم همه ی روابطم با قشر متوسط جامعه بوده.
نمیدونم چرا ثروتمندی روجذب خودم نکردم.
درحالیکه دوست دارم این اتفاق بیفته .
یه وقتایی فکرمیکنم شایدسختم باشه یامعظب باشم .
زیبایی وخوش تیپ بودن وخوش اندام بودن طرف برام مهمه .
ب همین جهت ،افرادی که این خصوصیت رو دارن جذب میکنم .
میدونم ب خاطراینه که زیادبه این چیزا فکرمیکنم.
ذهنمو به خاطر اینکه طرف ثروتمندباشه ،درگیرنکردم.
شاید دوست داشته باشم اما چیزی نبوده که توباورهای خودم مدام بهش فکرکنم.
عاشق هدیه دادن وهدیه گرفتن هستم .
خداییش هم خوب هدیه میدم هم خوب هدیه دریافت میکنم.
این اخلاق رو همیشه داشتم .بااحساس خوب وباحال خوب هدیه میدم .
درحال حاضر،موضوعی نیست که اذیتم کنه .
الگوهای تکرارشونده ی منفی ندارم .
قبلاالگوهای تکرارشونده منفی داشتم امابا کارکرد این همه دوره های استاد،یکی یکی حذف شدن وجایگزینش الگوهای تکرارشونده های مثبت قرارگرفت.
فکرمیکنم به هرچیزی که حساس باشی وبه دلیلی ازش فراری باشی،اونو جذب میکنی.درواقع بااتفاقاتی مواجه میشیم که میشه الگوهای تکرارشونده ی منفی.
ازطرفی اگه افکارووباورهای خوبی داشته باشی ونگاهت به هرچیزی خوب باشه ،الگوهای تکرارشونده ی مثبت زیادی جذب میکنی.
وقتی خودمون خالق هرچیزی هستیم دردوحالت خودمون باافکارمون اون موضوع روجذب کردیم .پس کسی مقصرنیست وکسی هم عامل پیشرفت مانیست.
هرچی که هست ازجانب خودمونه.
حتمن باکارکرددوره ی کشف قوانین زندگی ، مشکلی هم اگه باشه ،برطرف میشه.
که مطمئنم هست .
انصافا باکارکرد هر دوره اتفاقات خوب ونگرشهای جدید وارد زندگیم شده.
ازاستادعزیزم ب خاطرطراحی سوالات به این قشنگی ممنون وسپاسگزارم
استادجونم عاشقتم .
سلام بر استاد عزیزم و خانم شایسته و عرض ادب خدمت همه دوستان هم فرکانسی ام
استاد عزیزم واقعا با تمام وجود تحسینتون میکنم بابت این فایل فوقالعاده
خیلی از الگو هایی که در موردش صحبت کردید دقیقا در حوزه روابط توی زندگی من بارها و بارها اتفاق افتاده
کسانی که با من در رابطه بودند از دسته افرادی بودند که مسائل و مشکلاتشان را با من در میان میگذاشتند و من هم تا جایی که برام ممکن بود بهشون کمک میکردم و خیلی زیاد براشون وقت میگذاشتم
و یا افرادی بودند که از نظر سنی از من بزرگتر بودند چند سالی
توی روابطی که داشتیم از من طلب پول یا اینکه براشون کاری انجام بدم یا براشون شغلی پیدا کنم
یا اینکه دردودل هاشون رو پیش من میگفتن و من محرم اسرارشون بودم
و پترن های مشابه دیگه
این الگو ها خیلی توی زندگی من تکرار شد
البته با کار کردن روی خودم و دوره های آموزشی شما استاد عزیزم خیلی کم تر و کمرنگ تر شدن اما بارها و بارها برام اتفاق افتاده بود چند سالی هست که دیگه تکرار نشد و البته دلیل تکرار نشدن هم این هست که از یه جایی به بعد توی زندگی تنها زندگی میکنم و تمام تمرکزم روی کسب وکارم هست
اما توی این زمینه انگار هنوز باور هایی وجود داره که وقتی بخوام وارد رابطه بشم ممکن هست دوباره از جنس همون افراد برام اتفاق بیفته
اما نکته طلایی این چند فایلی که با موضوع الگو های تکرار شونده روی سایت گذاشتید این بود برام که تازه دارم به یه شناخت خیلی عمیق تری از خودم میرسم و اینکه باید باور های مخرب رو شناسایی کنم و تا دلیل این اتفاقات مشابه هم رو پیدا کنم
چقدر این آموزش ها من رو داره وارد دنیای جدیدی از خودم میکنه که به شناخت بهتری از خودم ، باورهام ، تفکراتم ، و هویت اصلی خودم برسم
واقعا ازتون سپاسگزارم بابت این آموزش ها که باور دارم باید تک تک جملاتتون رو باید با طلا نوشت
عاشقتم استاد عزیزم
از خداوند سلامتی و عزت و ثروت بی پایان رو براتون میخوام
سلام به همگی
از اونجایی که رابطه عاطفی برای هممون ممکنه مهم باشه که برا منم مستثنا نبوده و هممون دنبال رابطه ایده آل با یک فرد ایده آلی که تو ذهنمون داریم هستیم ، هر وقت بین دوستان یا خانواده صحبتی میشده که چجوری اون آدم رابطه خوبی داره مدام این صحبت ها بوده که فلان ماشین رو داره یا فلان خونه و زندگی یا فلان جا با فلان پست مهم کار میکنه یا مثلا بینی عمل کرده داشته یا هر چیز دیگه که البته بیشتر از سمت آقایون میگم که تجربه خودم باشه یعنی همیشه این بوده که عامل بیرونی تاثیر گذاره و چون این باور بوده نتیجه هم اصلا ایجاد نشده تا اینکه با استاد آشنا شدم روابطم یکم بهتر شد ولی باز اونی نبود که میخواستم و همش با خودم میگفتم آخه داستان چیه چرا بعضی ها هستن مثلا 4 تا رابطه دارن 2 تاش همونی هست که میخوان ولی من نه وقتی که استاد این چنتا فایل رو راجب الگوها تکرار شونده گذاشتن انگاری فهمیدم البته نه به این شکل که بگم آقا حله فهمیدم و حل شد و تمام نه به این شکل که انگار یادم اومد که ببین چه باوری داره هی تو ذهنت تکرار میشه که الگو روابط تو به این شکله .
حالا بریم سراغ سوال تا بیشتر بتونم بشناسم و بفهمم خودم رو
سوال ؛
چه نوع افرادی رو من تو ارتباطاتم جذب میکنم ؟
یه الگویی که خیلی تکرار میشه اینه که از نظر روحی و روانی خیلی اوضاشون بده یا افسرده هستن بدلیل شکست تو رابطه قبلی یا در کل از نظر روحیه حالت مطلوبی ندارن شاد نیستن
مورد بعدی اینکه باید خیلی خودم رو ثابت کنم بهشون یا تجربه بدی دارن که مردها مثلا نامردن و غیره یا خیلی این چیزا رو شنیدم و من همیشه در حال این بودم که خودم رو ثابت کنم که باور کن من خوبم اگر فلانی اونطوری بوده دلیل نمیشه که منم اونجوری باشم و انقدر این موضوع تکرار شد.
یا از نظر ظاهری خیلی وقتا بوده که اختلاف داشتن خیلی با سلیقه من در حالی که میدیدم آدم هایی که تو روابطشون چیز خاصی هم ندارن اما همیشه طرفشون تو ظاهر اون چیزی هست که اونا میخوان
الانم جدیدا این اتفاق داره برام میوفته که خیلی از من سن کمتری دارن این دیگه خیلی برام تعجب داشت یا حتی بزرگترن یعنی اونی که تو سن و سال من باشه انگار دیگه غیب شدن یا همشون ازدواج کردن
از نظر خانوادگی هم خیلی مشکل دارن یعنی یا دعوا دارن یا بحث و درگیری با هم دارن البته که اونایی هم بودن که مشکلی نداشتن ولی خیییییییلییییی کم بودن بیشتر به این سمت بوده
یا مثلا تو بهترین حالت 50٪ شبیه اون چیزی بودن که من میخواستم ( که فکر میکنم این از این باور بیاد که هنیشه از خانواده شنیدم که دقیقا اون چیزی که میخوای که نیس یکم شبیه بود همونو اکی بده )
اما تو روابط دوست هم جنس اوضاع بهتره مثلا همیشه اونایی که میان سمتن خیلی آدم های خوبین خیلی قابل اعتمادن خیلی اهل بازی و ورزش هستن پایه هستن خیلی صمیمیت بینمون وجود داره و راحتیم و در کل آدم های خوبین ولی همیشه دوست داشتم با آدم های موفق و ثروتمند رفیق باشم که آدم هایی که من باهاشون برخورد میکنم از این نظر تو سطح متوسطی هستن ( که این میتونه بخاطر عدم لیاقت و احساس ارزشمندی باشه )
تو کار هم همیشه همکارایی که داشتم یا نیرو هایی که زیر دستم بودن انصافا خیلی خوب بودن خیلی کار درست خیلی کمک دهنده خیلی منظم خیلی پایه خیلی رو راست و صادق حتی هد تیم هایی که بودم خیلی آدم های با درک و شوخ و باحالی بودن
تو روابط با خانواده البته پدر همیشه این الگو تکرار شده که ما هیچوقت حتی یه جمله هم نتونیم با هم صحبت کنیم و اکثرا تبدیل میشه به کدورت و ناراحتی و بی احترامی و قهر از طرف ایشون و این همیشه بوده که منو ایشون هیچوقت نتونستیم باهم صحبت کنیم و جدیدا هم یعنی شایده 6 ماه باشه که ایشون هر وقت منو میبینن راجب مضرات همه چی میخوان بهم اطلاعات بدن که فلان چیز و بخوری اینطوری میشی یا اگر فلان کار رو نکنی فلان طورت میشه
بعضی هاش واقعا خیلی برام عجیب بود الان که بهش فکر کردم دیدم آره داره تکرار میشه ولی بیشترین تکرار الگوهای نامناسب برام داره سمت رابطه عاطفی رخ میده که حتما باید ببینم چه باور و فکری داره هی تو ذهنم تکرار میشه که از این همه آدم فوق العاده این آدم ها همیشه با من برخورد میکنن
استاد عزیزم بازم خواستم ازتون تشکر کنم بخاطر این آگاهی ها که با ما به اشتراک میذارید و البته یه تشکر بزرگ هم دارم از همه دوستانم که انقدر کامنت های بی نظیری میذارن و باعث میشن کلی درس بگیریم کلی بهتر خودمون و بشناسیم و همیشه کامنتاشون کلی ایده بهم میده
براتون آرزوی خوشبختی و عشق دارم
فعلا خدانگهدارتون
برای رفع الگوهای منفی و مشکلاتی که توی کامنتای قبلیم نوشتم به این نتیجه رسیدم که باید روی باور احساس لیاقت و ارزشمندی کار کنم دنبال ثابت کردن خودم به بقیه نباشم دنبال گرفتن تایید توسط بقیه یا پذیرفته شدن توسط بقیه نباشم و بیشتر به فکر خودم باشم بیشتر به خودم توجه کنم بیشتر ارتباطم رو با منبع قوی کنم چون یه برهه ی چندین ساله که رابطه ی معنوی قوی ای با خدای خودم داشتم تمام این مسائل کمرنگ شده بود و خبری ازشون نبود به شدت احساس لیاقتم بالا رفته بود و خیلی مشغول خودم و اهدافم بودم و خیلی هم از نظر عاطفی هم کاری و هم مالی رشد کردم.
من به خوبی میدونم که وقتی ما تمرکزمون از روی خودمون برداشته میشه و خودمون رو مسئول بقیه میدونیم اولین رابطه ای که خراب میشه رابطه ی ما با منبعه و دومی هم خودمون یعنی این باورهای اشتباه باعثمیشه از در صلح بودن با خودمونمخارج بشیم و کمتر به خودمون توجه کنیم و بیشتر خودمونو اهدافمون رو گم کنیم و دچار فراموشی بشیم.
امروز مادرم ازم خواست که یه موردی رو با خواهرم در میون بزارم یه درخواستی داشت مادرم که از من میخواست اون درخواستش رو به خواهرم برسونم و من جواب منفی دادم گفتم خودت مشکلتو حل کن، البته محترمانه. یا جدیدا دوستام میان پیشم که مشکلاتشون رو حل کنم یا انرژیشون کمه دنبال یکی میگردن هل شون بده من اصلا دخالت نمیکنم کلا زیپ دهنم رو بستم حتی این حالت مشاوره دادن باعث شده همش کارمند یکی دیگه بمونم و بخوام به صابکارم سرویس بدم و اونو و مجموعه اش رو بالا بکشم و اینم باعث شده همیشه صابکارایی جذب کنم که تو مرحله ی بی رونقی کسب و کارن و تا رونق میگیرن جام عوض میشه و صابکار بعدی که نیاز به کمک و حمایت داره، جدیدا مکان کاریم عوض شده و من توی جای جدید قراردادی بستم که بیشترین سود رو به خودم برسونه و تمرکز خاصی ام روی طرف مقابل نمیزارم یعنی نه مشاوره ای در کاره و نه حل مشکلی حتی نمیزارم کارم تبدیل بشه به شراکت، من کار خودم رو میکنم و فقط درصدی از سود رو که یه جورایی اجاره هست میپردازم به اون فرد یعنی خودمو قاطی نمیکنم چون متوجه این روند فرسایشی توی شغلم شدم و دیگه میخوام فقط روی خودم و رشد خودم تمرکز کنم و آدم خودم باشم.