پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 2 - صفحه 7

877 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    بانوی عمارت گفته:
    مدت عضویت: 998 روز

    سلام به استاد و مریم جان عزیز

    استاد ازتون خیلی ممنونم بابت این آگاهی هایی که بهمون میدین، این سه فایل در مورد الگوهای تکرار شونده بهمون کمک کرده که خودمون و روابطمون رو بهتر بشناسیم

    سپاسگزارم

    الگوی تکرار شونده در روابط من یکیش اینه که موقعی که مجرد بودمو با خانواده ام زندگی میکردم مادرم برام همه ی تصمیمات زندگیم رو میگرفت مثلا تصمیم میگرفت من با همکلاسی هام اردو برم یا نرم ،میخواستم دانشگاه برم ایشون تصمیم گرفت که من برم یا نرم و….

    بعد از ادواج هم شوهرم برام هر تصمیمی رو میگیره مثلا تصمیم میگیره من با بچه هام برم شهرستان خونه پدرم یا نرم، چه لباسی بپوشم،کجا برم ،کجا نرم

    من وقتی به این موضوع فک کردم دیدم که تمام عمرم رو یا مادرم منو کنترول کرده یا شوهرم

    یادمه وقتی تو دوران دبیرستان همه دوستام باهم میرفتن بیرون و کمی خوش میگذروندن مادر من برگه ی رضایت نامه رو امضا نکرد که منم با دوستام برم

    بعد ازدواج هم وقتی دوستام قرار میزارن میخوایم فلان کارو انجام بدیم بشتر مواقع شوهرم اجازه نمیده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    محمد مردان نژاد گفته:
    مدت عضویت: 1154 روز

    به نام خداوند غفور و رحیم

    سلام خدمت استاد عزیز

    و خانم شایسته مهربان

    دوستان گلم سلام

    استاد جون جاداره ازت تشکر کنم که در همه ی ابعاد با ما باور هاتون رو که منجر به این زندگی رویاییتون شده به اشتراک میزاری چون زندگی مجموعه داشته هاست نه فقط ثروت من میخوام هم ثر وت داشته باشم هم روابط خوب هم سلامتی هم ازادی زمانی هم همسر درجه عشقی که از ادم ها میگیرم یه زندگی خوب در همه ی ابعاد و خدارو شکر که خدا منو با شما هم نشین کرده اره باعث افتخاره و باید شکر گذارش باشم دمت گرم

    سوال چه نوع افرادی رو من در ارطباتاتم جذب میکنم؟

    خب خدارو شکر فکر میکنم در زمینه کار که ادم های فوق العاده سالم و سود رسان و پر منفعتی رو جذب کردم چون تا الان هم سعی کردم ذهنم رو معطوف کنم روی خواسته هام که دقیقا رونق و سود و انسان های سالم و مشتری های درجه و و در مدتی که با استاد کار میکنم خدارو شکر همنشین شدم با استاد سعی کردم روی مسائلی که نمیخوام در زندگیم باشه پشت کنم بهشون و انگار که ندیدمشون قبلا اینجوری نبودم تا یه ادم نا مناسبی میدیدم راجبش کلی با دیگران حرف میزدم و کلی روش تمرکز میکردم ولی حدود هشت نه ماهه که کلا روش ذهنم یا بهتره بگم روش پردازش موضوعاتی که برام پیش میاد عوض شده

    و ارو اروم این تغیر در من ایجاد شده خدارو شکر میکنم و خب انصافا هم در بیرون و واقعیت هایی که برام داره رخ میده زیبایی ها بیشتر شده و نازیبایی ها کمتر مثلا ارطباتم با افراد مختلف بهتر شده این که میگم افراد مختلف این یعنی من قبلا در ذهنم برچسب داشتم روی قشر ها و ادم های مختلف یه دسته بندی ای داشتم که فلان جایی های اینجورین و فلان جایی ها اونجوری ولی خیلی وقته که این باور رو اینجاد کردم که جهان با من در صلحه و از هر شخصی به من خیر میرسه با هر شخصی میتونم برخورد ها خوبی داشته باشم و تمرکز کردم یعنی سعی میکنم تمرکز کنم روی نکات مثبت افراد خدارو شکر در بخش ارتباط عاشقانه هم دارم رو خودم کار میکنم روی باور هام و سعی میکنم الگو های درستی رو نشون ذهنم بدم و میدونم جهان و خدا هم در حال پاسخ به خواسته و اجابت خواسته من هستند و به زودی یک معشوقی فوق العاده که مد نظرم با خصوصیات خاصی هست وارد زندگیم میشه این راجب جذب افراد بود جالبه بدونید رابطه ام با فرادی که قبلا بودند در زندگیم مثل پدر مادر و خواهر و .. بهتر شده چون تا باهاشون مواجه میشم سعی میکنم تمرکز کنم روی خوبی هاشون چون ذهن میخواد همه خوبی هارو کم

    و کم ترین بدی هارو زیاد جلوه بده و من سعی میکنم بیشتر به خوبی های افراد اطرافم توجه کنم خدارو شکر

    خدارو شکر هرچی دارم بیشتر فکر میکنم میبینم که احترام زیادی از اطرافیانم میبینم اعتبار زیاد احترام زیاد و خدارو شکر محبت زیاد

    در کل زیاد ادمی نیستم که به نظر دیگران اهمیت بدم

    مثلا در کارم اجازه نمیدم کسی دخالت کنه یا در چیز هایی که دوست دارم انجامشون بدم میدم برام مهم نیست که دیگران به خواسته های من اهمیت بدند و نا خود اگاه اونا اهمیت میدن و برای من احترام قائلن و حد و حدود خودشونو میدونند

    این نشون میده در مورد روابط بد فکر نمیکنم و ولی جا داره که خیلی بهتر فکر کنم و باور های خیلی بهتری ایجاد کنم که کیفیت و کمیت بیشتر و بهتری رو تجربه کنم چون به قول استاد همیشه اوضاع میتونه بهتر باشه و خدارو شکر نیازه که بیشتر رو خودم کار کنم و استاندارد هامو بالا ببرم چون خون حد خیلی بیشتری از احترام و اعتبار و رونق و فراوانی در زندگیم رو میخوام

    مثلا یکی از تجربه هایی که دوست دارم داشته باشم اینه که همیشه مشری ها چند ماه زود تر به حسابم پول واریز کنند و حجم و تیراژ خیلی بالایی از من محصول بخرند و منتظر باشند تا چند ماه دیگه من محصول شان رو بدن البته با احترام خیلی خیلی زیاد اینکار رو بکنند و از خدا میخوام من رو برای رسیدن به این خواسته هدایت کنه و این نوع ارتباط من با مشتری ها شکل بگیره شکر

    خب جا داره بگم همون موقع که داشتم فیلمو میدیدم زدم رو باکس کامنت که در حین دیدن و گوش کردن حرف های استاد کامنتمم بزارم تا تنبلی نکنم روش خوبی بود خدارو شکر

    استاد جون در پناه الله باشی منتظر فایل فوق العاده بعدی هستم

    یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    فرشته شریفی گفته:
    مدت عضویت: 1282 روز

    بنام خداوند مهربان

    سلام استاد خوشتیپم

    سلام خانوم شایسته عزیز و دوستداشتنی

    و سلام به همه دوستان عزیز و دوستداشتنیم تو سایت

    .

    الگو های تکراری که تو روابط دارم!؟

    وایی استاد نمیدونی چقدر این فایلا داره ذهن منو کنکاش میکنه

    احساس میکنم با بیل افتادم تو این باغ پراز علف هرز و اروم اروم دارم ریشه علفهای هرز رو میکنم

    .

    *من تو روابط عاطفیم افرادی میان ک بهم خیانت میکنن!

    *افرادی جذب من میشن که فقد قسدشون دوستیه و اصن خاستگاری نمیان!

    *چندین نفر هم بودن ک زن داشتن ولی هعی میخاستن بمن نخ بدن که در نطفه خفشون کردم ولی گاهی باز همچین افرادی سرراهم قرار میگیره

    *در روابط با جنس موافق هرکسی سر راه من هست خیلی بمن بی توجهه و اکثرا ادمهای خیلی معمولی ک یکم از نظر سواد و … پایینن بامن رفیق میشن که اونام کلی خودشونو بالاتر از من میگیرن

    *هرچی رفاقت داشتم تقریبا70٪بهم خیانت میکنن و پشتم رو خالی میکنن(خداروشکر که اینکارارو کردن تا خدارو بشناسم)ولی بازم مسعلس برام

    *همه افرادی ک بسمت من میان به قول استاد یا بشدت سنشون زیاده یا کمه

    *چندین و چند بار پیش اومده ک افرادی بمن پیشنهاد دوستی دادن ک از نظر هیکل واقعن 10برابر من بودن و من اصلن دوست ندارم ولی بازم اینمدل پسرا که از قبافه و هیکل مدنظرم نیست میان سراغم

    *هرچی رفیق تو زندگیی من بوده یا تو رابطه عاطفی من بوده همه ادمای بیسوادی بودن

    *وقتی وارد ی رابطه ای میشم چ عاطفی چ دوستی با دخترا همون روزای اول خیلی باهم خوبیم و بعدش اونا خیلی سرد میشن و کم کم رابطمون از هم دور میشه و من وابسته طرف میشم و اون کلن دیگ خوشش نمیاد ک بامن رفاقت کنه .

    *رفیقای صمیمی من تو ی جمع یا عروسی جایی همیشه منو ول میکنن و میرن با یکی دیگه میشینن و هرچقد من بهشون میگم چرا اینکارو میکنی هیچی نمیگن و بعد از اون دورهمی زنگ میزنن و بهم میگن تو خیلی بی معرفتی زنگ نمیزنی پیام نمیدی یا ازین مدل چیزا درحالی ک وقتی پیشم هستن اصلن رقبتی به اینکه پیشم بشینن ندارن

    .

    .

    اینا ی چندمورد بود ک با فکر کردن بهشون پیداشون کردم

    بازم عمیقتر بهش فک میکنم و خودم رو کنکاش میکنم ک بفهمم چه باورهایی تو ذهنمه و بکشمشون بیرون .

    سپاسگزارم استاد عزیزم از شما برای این فایلای ارزشمند

    فعلا درپناه الله یکتا باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    سعید صادق زاده گفته:
    مدت عضویت: 1172 روز

    سلام بر استاد عزیز

    سلام بر دوستان خوب خودم

    آنچه که استاد در این فایل گفتند من خودم بارهای بار در زندگی خودم آنرا لمس کرده ام و به آنها رسیده ام

    خداوند را سپاس گذارم که من را به این قوانین هدایت کرد

    همیشه تمام نگاه و فکرم به این بود که بدهی های خودم را پرداخت کنم و برای پرداخت آن همه کاری می کردم و در نتیجه نه تنها از بدهی های من کاسته نمی شد بلکه بیشتر و بیشتر هم می شد

    با استاد آشنا شدم و این سبب شد که تمرکز خودم را از روی این ناخواسته بردارم و به خودم نگاه کنم

    تمام حواس خودم را بگذارم روی داشتن حال خوب

    همین سبب شد که بتوانم براحتی و آسانی بخش زیادی از بدهی های خودم را بازپرداخت کنم

    این موضوع را در باقی نکات زندگی خودم تعمیم بدهم و سبب شد که کم کم خیلی از روابط و حال هوای من بهتر بشود

    کسب و کارم و در خواست های من بهتر بشود

    حالم بهتر بشود

    آرامش به زندگی من برگردد

    وقتی که اینجوری شدم این سبب شد که بتوانم خیلی از مشکلات زندگی خودم را براحتی حل و فصل کنم

    می دانم که همه اینها از ذهن خودم منشا می شود

    اتفاقات تکرار شونده که در زندگی من رخ می دهد

    مثل

    خسارت های مالی که از سرمایه گذاری های من برای من به وجود می آید

    دعوا و جر و بحث هایی که در سر کار برای من به وجود می آید

    ناراحت شدن هایی که از برخورد همکارانم برای من رخ می دهد

    جواب نه شنیدن هایی که از دیگران می شنوم و حالم گرفته می شود

    کارهایی که می خواهم انجام بدهم و با مخالفت دیگران روبرو می شوم

    همه اینها ناشی از همان الگوهایی است که در ذهن من رخ می دهد

    همه اینها ناشی از این است که من باورهایی غلط و اشتباه دارم که زندگی روزمره من همیشه در حال رخ دادن است

    همه اینها بر می گردد که به همان الگوهایی که همیشه در زندگی من وجود دارد ولی من آگاهانه به آنها نگاه نمی کردم و سرسری از آنها می گذشتم

    ولی با تهیه دوره کشف قوانین زندگی به این نکته و به این درس پی بردم که همه اینها مسبب آنها خودم هستم و این من هستم و این خودم هستم که با باورهای خودم آنها را رقم می زنم

    این من هستم که با افکار و باورها و ذهنیت هایی که دارم این اتفاقات را برای خودم رقم می زنم

    من خالق زندگی خودم هستم

    من اغلب کسانی که در اطراف من هستند به من احترام می گذارند و حال خوب من برای آنها مهم است

    اما خیلی اوقات هم حرف من را گوش نمی دهند

    و آنها به کمک من احتیاج دارند

    کسانی بیشتر با من برخورد می کنند که یا گرفتار هستند و یا مشکلاتی دارند که من با صحبت کردن به آنها به گفته خودشان حال آنها را خوب می کنم

    می دانم که همه اینها ناشی از افکار خودم است

    می دانم که این دوره کشف قوانین زندگی برای من واقعا مفید خواهد بود و من را به جایی خواهد رساند که می توانم به راحتی روی خودم کار کنم و حال خودم را خوب نگه دارم و به بهترین خودم تبدیل بشوم

    ممنونم استاد عزیز

    سپاس از خدای زیبایی ها

    سپاس از خدای فراوانی ها

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  5. -
    محمدرضا روحی گفته:
    مدت عضویت: 1314 روز

    به نام هدایت الله

    با سلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته گرامی و همه دوستان خوبم

    خدا را شکر می‌کنم با یه فایل جدید از استاد با الگوهای تکرار شونده تمام شخصیت‌های درونی خود را پی می‌بریم تمام اتفاقات زندگی ما خودمان خلق می‌کنیم واز همان جنس را بیشتر واردمی‌شود چه دلخواه چه نادلخواه از جنس آن وارد زندگی ما می‌شود و وقتی ذهن خودمان را کنترل می‌کنیم اتفاقات خوبی رقم می‌زند

    الگوهای تکرار شونده می‌شود از هر چیزی باشد چه روابط کار جسمانی پول و شخصیتی یا هر چیزهای دیگری که این شرایط‌ها تکرار می‌شود که جز زندگی ما می‌شود باور یک فکر است که بارها بارها تکرار می‌شود و ما تو فکر خودمان آن را تکرار می‌کنیم که هماهنگ است با باورهایمان

    مثلاً هر موقع سکه و دلار خریدم در بالاترین زمان وقتی که دیدم بازار به سمت پایین می‌رفت آن را سریع می‌فروختم که ضرر نکنم و وقتی می‌فروختم آن را مدتی می‌دیدم بالاتر می‌رفت

    چه نوع افرادی را در ارتباطاتم جذب می‌کنم

    اول اینکه آنهایی که درد و دل با من می‌کنند جذب من می‌شوند یا می‌خواهند از من پول قرض بگیرند ویژگی بعدی من این است که اگر از من درخواست کمک کنند چه مالی چه جسمی جذب من می‌شدند بعدی اینکه مریض بیشتری رو تجربه می‌کنم اگر کسی مریض باشد احساس می‌کنم من هم دارم مریض می‌شوم چون نمی‌توانستم قبول کنم که بدن من این توانایی را دارد از دیگران

    ویژگی بعدی اینکه افراد بی‌پول بیشتری جذب من می‌شوند هر کسی که ما ارتباط برقرار می‌کنیم ندار و بی‌پول هستند چون احساسات ترحم و دلسوزی را از طرف مقابل جذب می‌کنم

    استاد بی نظیر بود چقدر خوب وزیبا لذت بردم از این فایل

    در پناه الله یکتا شاد و پیروز و ثروتمند باشید انشاالله

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  6. -
    امید خسروی گفته:
    مدت عضویت: 1271 روز

    بنام خداوندی که ثروتمنده و عاشق اینه منو ثروتمند ببینه

    سلام به استاد جان و خانم شایسته محترم و دوستان عزیز و هم فرکانسی

    امروز بعد از شنیدن این فایل دوباره نشستم و ذهن خودم را شخم زدم تا بتوانم در مورد روابط اتفاقات تکراری را پیدا کنم و هر روز پیشرفت کنم…

    یکی از الگوهایی که در روابط من جذب میکنم و این موضوع ریشه در گذشته من دارد این است که من انسان هایی را جذب میکنم که حس حمایت شونده دارند و این موضوع در مشتری های من هم خودشو نشون داده و تقریبا مشتری های من از اول که برای خرید ملک پیش من میآیند میخواهند حس دلسوزی و ترحم من را برانگیخته کنند که من تمام زندگیم همین زمینه و تو باید به خاطر من زمین را با قیمت خوب بفروشی و این وظیفه تو است و ما از تو توقع داریم.

    البته به لطف الله مهربان و آموزه های استاد خیلی دارم روی این موضوع کار میکنم و بهتر شدم ولی میدونم چون خودم رو همیشه انسان حمایتگری میدونستم این توقعات روبقیه از من دارند.

    امیدوارم تونسته باشم با کامنتم کمکی به بقیه دوستان کرده باشم.

    و دراخر ممنونم از استاد عزیز و دوستانم که با کامنت هاشون باعث پیشرفت من در این مسیر میشن…

    دوستون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  7. -
    ابراهیم آقا Brj_auto_glass گفته:
    مدت عضویت: 2206 روز

    سلام و عرض ادب خدمت استاد و همکاران عزیزشون و سپاس فراوان بابت آگاهی های ناب و نفیسی که سخاوتمندانه در اختیار ما قرار میدید

    سوال : چه افرادی رو در ارتباطم جذب میکنم که تو یه سری ویژگی ها با هم مشترکند ؟

    افرادی که می‌خوان گوش شنوا واسه گله و شکایتهاشون باشم

    کسایی که از لحاظ اقتصادی پایینتر از خودم هستند

    افراد درب و داغون تو کسب و کار که سراغ جنس دست دوم یا نسیه میکنند

    افرادی که به شدت وابسته من میشن و مدام پیام و زنگ که چرا حالمو نمی‌رسی ؟ (حالا ده دقیقه قبلش با هم حرف زده بودیم) .چرا تو فلان پیام سان ، فلان ساعت آنلاین شدی ؟ (هرچی میگفتم بابا طرف داره عکس نمونه جنساشو می‌فرسته که می‌خوام خرید کنم قبول نمی‌کرد از جایی به بعد میگفتم هرجور میخوای فکر کن) . اینا باعث میشد که وقتی وارد رابطه میشدم بجای لذت بردن ، اعصاب خرابی رو تجربه کنم و مدام به این فکر کنم که چه غلطی کردم وارد این رابطه شدم و … تنهایی بهتره چون دیگه استرس نداری .

    افرادی رو تو روابط جذب میکنم که بندگان خدا فقیرند یا پدرشون به رحمت خدا رفته و این باعث میشد عذاب وجدان داشته باشم که نکنه آه بکشه و تا جایی که میتونستم هواشونو داشتم ولی هر روز بهم وابسته تر میشدند

    و الان که تنهام . خیلی آرومم چون نمی‌خواد به کسی جواب پس بدم (البته که می‌دونم تنهایی توجیه ذهنه وگرنه من رابطه عالی می‌خوام

    ترسهام و تجربیاتی که داشتم نمیزاره به رابطه عالی هدایت بشم)

    همیشه برام تعجب بود چرا دکتر و مهندس ها و وکیلها و خلاصه آدمهایی که سطح بالا هستند از لحاظ اجتماعی جایگاهی دارند سمت من نمیان

    بعد دیدم تو نزدیکانمون کسایی هستند که اکثر دوستان و آشنایانشون ، رییس ادارات یا فرمانده فلان جا ، یا قاضی یا دادستان یا … خلاصه هرچی آدم رده بالا تو ادارات هستند ، یا فامیلشونه یا دوست پدرشون یا همکلاس بچگیشون و ….

    اما هرچی نگاه میکنم تو آشنایان یا فامیلامون و دوستای پدرم همه آدمهای معمولی و کاسب و …. اگر هم آدم رده بالایی تو فامیل داریم اصلا رفت و آمدی نداریم (دلیلش اینه که فرکانسمون مچ نیست)

    اوایل این توجیه تو ذهنم بود که چون من محل کسب و کارم وسطهای شهره و محل تحصیلاتم پایین شهر بوده ، و اونها بالا شهر تردد دارند و تو بالا شهر درس خوندن با من برخورد نمی‌کنند . ولی الان نگاه میکنم میبینم نه همون الگوهای کودکی داره کار خودشو می‌کنه چون همکار دارم تو پایین شهر خیلی از مشتری‌هاش ماشاالله لاکچری و آدم حسابی هستند

    همه اینها برمیگرده به الگوهایی که دیدیم از بچگی

    البته که خانواده من خداروشکر تو شهرمون از لحاظ اجتماعی زبانزد عام و خاصه از لحاظ سالم بودن و بی حاشیه بودن و کاسب موفق بودن و خدا رو شکر نیازی ندارم که پارتی داشته باشم

    اما از بچگی دوست داشتم بگم فلانی فامیلمونه یا دوست پدرمه یا مثل خیلی‌ها با یه تلفن کارام تو ادارات حل بشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  8. -
    سمیرا سعیدی گفته:
    مدت عضویت: 1685 روز

    به نام خدای خوبم

    سلام به استاد عزیز و مریم جان پر مهر و دوستان خوبم در سایت

    خیلی مبحث جالبی بود ممنونم ازتون استاد جان

    برای من در کل زندگیم تا همین سه چهار سال پیش اینجوری بوده که همیشه آدم هایی در زندگیم بودن که از حمایت خانواده برخوردار نبودن، اوضاع مالی خوبی نداشتن، به شدت به حمایت و توجه نیاز داشتن و از نظر روحی در شرایط بدی بودن و به شدت وابسته تا جایی که من تقریباً تمام وقت و انرژیم و باید برای حال خوبشون میزاشتم و از هدف هام و کارهای زندگیم به شدت دور افتادم و حتی مدت های زیادی تحت تاثیر مشکلات اونها افسرده بودم و جالبتر اینکه همه این آدم ها نسبت به من قدر نشناس و طلبکار بودن و با وجود سرویس های که از من گرفتن نسبت به من بی مهر بودن، تا اینکه بالاخره به خودم اومدم و بعد از اینکه از سمت اون آدم ها بعد از بهتر شدن اوضاعشون رها شدم فهمیدم که مشکل از منه که زندگی خودم و اهدافم رو رها کردم به خاطر دیگران و سهم خودم رو ازین اتفاقات و آدم های مشابه دیدم و رها کردم همه کس رو و سعی کردم راه درست رو پیدا کنم البته که از نظر خودم خیلی دیر به این نتیجه رسیدم و به قول شما بعد از چک و لگد های جهان اینو فهمیدم ولی الان حالم خیلی خوبه و احساس آزادی میکنم و خدا رو شکر تمرکزم و فقط روی خودم و خواسته هام گذاشتم . حتی یادآوری این سالهای هدر رفته هم برای من آزار دهنده هست ولی خدارو شکر میکنم به خاطر این آگاهی چرا که هیچوقت دیر نیست سپاسگزارم ازتون برای این فایل عالی، مطمئنم در بهترین زمان هدایت میشم برای خرید دوره عالی کشف قوانین چرا که الان در حال کار کردن روی دوره بی نظیر دوازده قدم هستم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    فاطمه رستمی راوری گفته:
    مدت عضویت: 1739 روز

    سلام به استاد گرانقدر و عشقم ومریم جان بی نظیرم

    استادمن از دانشجوهای دوره کشف قوانین هستم اینقدر این دوره پر مغز و محتوا هست که چندین بار گوش میدم تا به بشن وجودم بشینه و اینقدر این دوره کامل و بی نظیر هست احساس میکنم اولین نفرم که این دوره رو داره و هیچ جا نظیرش نیست.

    من و خواهرم دوره رو باهم گرفتیم و دوره های دیگه ام گرفتیم این دوره به قدری بی نظیره که حدنداره…

    استاد یعنی وقتی فایل 2 رو تمام کردم و تمریناتش رو انجام دادم قشنگ فهمیدم که پاشنه آشیل و تکراری زندگیم کجاست تا حالا سردرگم بودم و فهمیدم که این سئوالات چقدرررر کاربردی هستن وچقدر استادبی نظیری دارم که این چنین سخاوتمندانه حرف میزنه..

    استاد یادم میاد وقتی اومدم استان شهرم درس بخونم اینقدر خوشحال بودم واینقدر قدرت پیداکرده بودم از خداخواستم یه کاری پیدا کنم که هزینه ها رو کمکم کنه و خدا توهمون رشته درسیم افرادی رو فرستاد که بین 30 دانشجو من انتخاب شدم چون ذهنم سه بعدی رو درک میکنه و توی انیمیشن بی نطیر که وقتی اومدن انتخاب کردن و رفتم همکاری کنم دیدم اونا چرخش اشکال رو بلد نیستن و من چندماهی رو اونجا موندم و غافل ازاینکه من پدری داشتم عصبی و همیشه میگفت هزینه ات رفته بالا نمیتونم و هرروز زنگ روی زنگ کی میای و حتی میگفت ببین گروهتون خونه نمیدن درصورتی که من میدیدم که اینچنین نیست من تازه وارد کارشده باید جنم نشون بدم خودم رو بکشم بالا واینقدر ذهنم درگیرش میشد چون حرکات پدرم رو دیده بودم و باورم شده بود و اینکه هرروز بااسترس میرفتم بجای تمرکز روی کارم روی حرفای پدرم بود یکماهی مقاومت کردم ولی اینقدر صدای پدرم قوی بود که برگشتم و دوباره کارشناسی قبول شدم این روند دوباره برام تکرارشد ایندفعه نرم افزار یاد گرفته بودم و انیمیشن می‌ساختم و می‌فروختم دوران کیف میکردم دوباره پدر پیداش شد با افکار پوچ و مسخره اش…وهزاران مثال دیگه …

    که تمام آبشخور برمیگرده به اینکه تو ذهن من جای احترام و بردگی رو جابجا کرده بودن چون باید برمیگشتم کارای خونه رو انجام بدم…

    و دقیقا هرموصوعی که برمیگردم همین بولد میشه که من یه مدت مقاومت میکردم ولی باز بخاطر احترام .مریضی پدر باید سکوت میکردم و برمیگشتم…

    و بعداز نادیده گرفتن خودم و خواستم ..به بی لیاقتی.بی ارزشی .خود خوری.ناتوانی بی عزت نفسی می‌رسیدم و همه چیز برسرم آوار میشد…

    من دوره های زیادی گرفتم به لطف خدا و شما الان تونستم خودم رو بکشم بالا و استان زندگی کنیم ولی هنوز اون ریشه کشیده میشه وابستگی هستش …

    تائه ذره میام بالا و استقلال پیدا میکنم مادرم راهش رو پیدا کرده شروع میکنه آه و ناله کردن و دوباره میام پایین استاد لطفا بگید اساسی چطوری میشه این ریشه رو قیچی کرد.برای همیشه؟

    بااینکه مادرم هست تنهاست و چطوری به خواسته هام که رسیدن به تهران وبعدم مهاجرت هست بتونم انجام بدم و چه باورهایی رو درست کنم که هیچکدوم ضربه نخوریم…؟

    ممنون استاد قشنگم..و مریم جان عزیزم️️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  10. -
    آرزو کریمی گفته:
    مدت عضویت: 1693 روز

    سلام ب استاد عزیزم و مریم جان و همه دوستان بی نظیر

    قبل از اینکه امروز بیام تو سایت و فایل جدید و گوش بدم داشتم ب این الگو فکر میکردم‌ که چرا من از همون دوران نو جوانی با هر شخصی ک میخواستم وارد رابطه بشم باید حتما چند سال بین 4تا8 سال از من بزرگتر میبود (وهمیشه میگفتم پسرا از نظر عقلی خیلی بچن ودرکشون پایینه باید حتما چند سال ازت بزرگتر باشن تازه اون موقع در حد خودت میتونن بفهمن )و اینو از بچگی توی مدارس و خانواده زیاد شنیده بودم و یه باور خیییلی قوی توی من بود

    و باعث شده بود با هر دختر و پسری ک دوست میشدم‌چندین سال از من بزرگتر بودن اما از نظر عقلی واقعا بچگونه رفتار میکردن حتی گاهن چندین بار زبونی بهشون میگفتم ک باز خوبه خدارو شکر تو 8 سال از من بزرگتری ک اینجوری داری رفتار یا فکر میکنی چون بشدت میخواستم همیشه توی رابطه هوم با افردای دوست بشم چ دختر چ پسر ک ب معنای واقعی ازم بزرگتر باشن و ازشون یاد بگیرم و برام الگو باشن اما همیشه چ دختر چ پسرایی رو جذب میکردم ک بهم میگفتن تو خیلی بیشتر لز سنت میفهمی و توی مسائل زندگیشون همیشه در حال مشاوره دادن بهشون بودم بخصوص دوستای دخترم ک همیشه ناله های خانواده و دوس پسراشون و واسم میاوردن و میگفتن راهنماییمون کن تو خیلی خوب حرف میزنی

    منم انگار ته ذهنم بدم نمیومد از اینکه همیشه ادای حامیا و بلدا رو در بیارم بچه اول خانواده بودم و از بچگی مسئولیت خواهر برادرای کوچیکم با من بود اگه اشتباهی میکردن من سرزنش میشدم و همیشه باید ب قول مامانم جوری رفتار میکردم ک اونا از من یاد بگیرن خانم الگووووو

    اصلا بخاطر همین اخلاقم بود ک هیچ وقت دوست صمیمی نداشتم و همیشه زبونی میگفتم

    هنوز هیچ دختری و پیدا نکردم ک رفتاراشو اخلاقاش ب دلم بشینه وبرام یه الگوی خوب باشه همشون بچه و فازکین یا در حد دوستی با من نیستن

    الان دارم میفهمم دلیل خیلی از اتفاقات زندگیمو دلیل جذب ادمای ضعیف و وابسته رو همین الان ک دارم مینویسم و اشک میریزم انگار یه پرده از جلو چشمم کنار زده شد انگار ب یه اگاهی و شناخت جدیدی از خودم رسیدم ک اگه این فایل نبود هیچ وقت بهش فکر نمیکردم

    چند روزه ک فکرم در گیر الگوهای تکرار شوندست

    درد داره

    تغییر درد داره بیرون اومدن از محیط امن دهن درد داره چقدر این چند روز کشمکش ذهنی داشتم چقدر رنج اوره واسه ذهنم فکر کردن تغییر درست و اصولی کردن کنکاش کردن و زیر و رو کردن مغزم باورای پوسیدم

    اما بشدت شیرینه هر بار ک چراغی از یه اگاهی جدید نصبت ب خودم و رفتارام توی ذهنم روشن میشه انگار سبک تر میشم رها تر میشم

    یه باور دیگه ای ک داشتم اینکه پسر هر چقدر مغرور تر جذاب تر

    و با هر پسری هم وارد رابطه میشدم دقیقا همین مدلی بود اولش برام لذت بخش بود اما بعدش حسابی کلافه میشدم

    کم حرف و تنها بودن همیشه حتی الان همسر خودم توی جمعای غریبه کم حرفه و خیلی صمیمی نمیشه

    و هیچ دوستی هم نداره

    دخترایی رو همیشه توی محل کار جذب میکنم ک بشدت میخوان ک نصیحتشون کنم یا میخوان راه و چاه و نشونشون بدم یا از نصیحت شنیدن لذت میبرن و خودمم ادمی بودم ک از اینکه یکیو مشاوره بدم لدت میبردم شخصیت حمایت کننده خیلی قوی دارم و همین ویژگیم باعث شد توی رابطه عاطفیم شخصی رو جذب کنم ک اونم بشدت ویژگی حمایت شونده داره تو مجردیاش از سمت مادرش الانم از سمت من

    یه الگوی دیگه ای ک من از بچگی دارم و باورش هم از سمت یکی از معلمام بهم داده شد اینه ک من خیلی شخصیت جذاب و کاریزمایی دارم و باعث شده توی هر جمعی ک میرم چ محل کار چ بیرون چ دوستان چ باشگاه همه خییییلی بهم ابراز علاقه میکنن یا دوست دارن باهام صحبت کنن و این حسو خیلی عمیق از درون حس میکنم هرجایی ک میرم همیشه نگاه ها و لبخندای خیلی زیادی از اطرافیان از بچه کوچیک گرفته تاپیرو جوون دریافت میکنم

    حتی توی خانواده پدر و مادرم خییلی بیشتر ب من ابراز علاقه و توجه میکنن و مادرم چندین بار زبونی گفته ک من نصبت ب ارزو کلا یه حس دیگه ای دارم

    اگوی دیگه ای ک هست جدیدا توی روابطم هر دختر و پسری ک باهاشون برخورد دارم همه مستقل و ثروت مندن

    یه الگویی ک از بچگی با من بوده اینه ک من همیشه میترسیدم با افراد خیلی صمیمی بشم

    چون باورم این بود ک وقتی با یکی خیلی صمیمی بشی ب بهونه صمیمیت احترامارو زیر پا میزاره شوخیای رکیک میکنه یا میخواد ازت سو استفاده کنه یا تا وقتی باهاش سرسنگین تری بیشتر بهت توجه میکنه و تحویلت میگیره و اینو بارهاااا و بارهااااا تجربش کردم ک با هر ادمی ک یگم صمیمی شدم سریع خواسته ب بهونه صمیمیت شوخیای نجالب کنه و یا بی توجهی نصبت ب کاری ک باید برام انجام بده

    مثلا توی باشگاه هر منشی جدیدی ک میومد سریع ب خودم میگفتم مبادا باهاش خیلی صمیمی شی ک پرو میشه و حد خودشو نگه نمیداره

    الان یادم اومد ک همیشه با دوستام میگفتیم ادما رو وقتی نمیشناسی یا تو برخورد اول خیلی جداب تر و مودب ترن اما همین ک باهاشون صمیمی میشی سریع برات تکراری و خسته کننده میشن

    الگوی بعدی اینه ک من خیلی کارای اداری کمتری برام پیش میاد و اگرم پیش بیاد خیییییلی سریع و راحت ادمای فوق العاده کارامو انجام میدن اینم بر میگرده ب همون شخصیت کاریزمایی ک گفتم بخصوص بانک ک میرفتم کارمندای اقا خیلی باهام رفتارخوبی داشتن و همیشه شوخی و بگو بخند داشتیم

    یه الگوی خیلی قشنگ دیگه ای ک دارم اینکه ب لطف قانون و اموزشا سه چهارسالی میشه ک اصلا وسایلمو جا نمیزارم در صورتی ک این قبلا شدید بود

    و بارها شده اگه گوشی یا لباس یا وسیله مهمی رو جا میزارم وقتی برمیگردم میبینم سرجای خودشه با اینکه اون اطراف پر ادم بوده

    یه اتفاق دیگه ای هم ک هست نمیدونم الگوئه باور کمبوده عدم لیاقته اینه من توی رابطه با جنس مخالف بشدت مورد توجه و تحسین بودم تا اوایل ازدواجمم همین بود همیشه همسرم کلی وقت میزاشت برای من دست گلای قشنگ و و کلی کادو میخرید اما این اتفاق رفته رفته کم و کم تر شد و کاملا ناپدید شد دیگه

    فقط یادمه اوایل ازدواجمون ک همسرم هرشب بدام گل میگرفت یکی دوبار بهش گفتم :وای میدونی قیمت این گلا چنده ک هرشب میخری بیا پولشو بهم بده یا پس انداز کنیم اول زندگیمون

    الان دیگه جوری شده ک من از هر غریبه و اشنایی هدیه و گل و کارد دریافت میکنم الا این اقای همسر

    خیلی ادم دست بخرجیه وبهتره بگم بخاطر ظرف سوراخش همیشه همه درامدسو خرج میکنه اما واسه هدیه و گل نه

    حتی یادمه زبونی چند بار بهش میگفتم من اصلن ب این چیزاا احتیاج ندارم

    الانم اصلا از نظر ذهنی درگیرش نیستم و کلا از این تیپ خانومایی ک خیلی روی سالگرد و ماه گرد و کادو حساسن نیستم ولی خب

    بدمم نمیاد دوست دارم از طرف همسرم کادو بگیررم

    البته اینم بگم‌ همیشه چ بامنلسبت و چ بی مناسبت من کلی واسش هدیه میخریدم کلا از هدیه دادن حس خوبی میگرفتم

    شایدماحساس عدم لیاقت پشتش باشه

    اینا تمام چیزایی بود ک از فشار اوردن ب مغزم یادم اومد و از این ب بعد اگاه ترم نصبت ب رفتارای خودم و اطرافیانم

    چقدر این فایلا ارزشمندن

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای: