پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 3 - صفحه 31 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/07/abasmanesh-1.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2023-07-04 23:13:032024-02-14 06:18:27پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 3شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خدای دوست داشتنی که هرلحظه حواسش بهم هست
سلام استاد سلام دوستان عزیز
چه الگوهای تکرار شونده ای را می توانی در خواب های خود پیدا کنی؟
استاد من خواب زیاد میبینم یه مدتی هم تحقیق میکردم که خواب چطوری میشه و خیلی تو قرآن و کتاب های روانکاو ها توی تحقیق و بررسی بودم و دوباره شروع کردم این تحقیقاتمو و شدیدا دارم اطلاعات جمع میکنم از قدیمها از بزرگان و از روانکاوهای تعبیر رویا و هنوز تحقیقاتم تموم نشده و انشالله میخوام اطلاعاتمو توی این زمینه زیاد کنم . وقتی این فایل از شما و این سوالو دیدم فهمیدم مسیر هدایتم برای تحقیقو بررسیم درسته . حالا نمیخوام زیاد از اطلاعاتم بگم چون هنوز تحقیقاتم تموم نشده . میریم برای جواب سوآلتون
خود من خواب های تکرارشونده ای که میبینم توی مثالهای شما هم زده شده . اینکه از بلندی پام لیز میخوره زود میپرم از خواب . قبلا وقتی بچه بودم کنار مادرم میخوابیدم یدفعه توی خواب میپریدم مادرم زود میگفت بسم الله خواب دیدی . جالبه بلندی هایی که میدیدم همشون توی تصوراتم بود توی واقعیت مثل بالکن خونمون مثل راه پله بدون نرده خونه خالم اینا . مثل ارتفاع ساختمون توی پشت بامون و… کلا توی واقعیت وقتی اونجاها قرار میگرفتم همیشه تجسم میکردم افتادنی چه بد میشه و همیشه توی خواب ها هم دقیقا از همون جاها اکثرا میدیدم که لیز خوردم دارم میفتم .
وقتی از خواب میپریدم یه لذت خوبی داشت که خداروشکر خواب بوده
ولی بیشترین خواب تکرار شونده ای که شاید میتونم بگم خیلی زیاد میبینم حتی توی این سن هستم اینه که امتحانی دارم در مدرسه یا دانشگاه ولی کلا یادم نبوده و هیچی نخوندم و دارم سریع خودمو میرسونم با استرس به مدرسه که اون امتحانو بدم . همیشه توی خواب این استرس هست که آخه چرا نمیدونستم امروز وقت امتحانمه . هربارم به شکل های مختلف میدیدم
خواب تکرار شونده دیگه ای که میبینم خونه ی قدیمی خودمونو زیاد میبینم . هربار خوابی میبینم حالا به شکل و داستانی میبینم که توی همون خونه هستیم . ما اون خونرو خیلی وقته فروختیم چندتا هم خونه عوض کردیم ولی هربار یه خوابی ببینم که جمع شدیم یا اتفاقی افتاده من میرم توی همون اتاق اون خونه کلا خونه ای که میبینم همون خونست .
این ها خواب های تکرار شونده من هستن .
ممنون استاد ازت که با فایل های شما و دوره های شما من تغییرات خوبی کردم و زندگیم بهتر و آرامتر شده .
خداروشکر که خدارو همیشه حس میکنم وقتی حسش میکنم کنارمه و حواسش بهم هست خیالم همه جوره آرومه
سلام دوست عزیز
این خواب شما دقیقا خواب منم هست:
(ولی بیشترین خواب تکرار شونده ای که شاید میتونم بگم خیلی زیاد میبینم حتی توی این سن هستم اینه که امتحانی دارم در مدرسه یا دانشگاه ولی کلا یادم نبوده و هیچی نخوندم و دارم سریع خودمو میرسونم با استرس به مدرسه که اون امتحانو بدم . همیشه توی خواب این استرس هست که آخه چرا نمیدونستم امروز وقت امتحانمه . هربارم به شکل های مختلف میدیدم)
دقیقا همین حس استرس و ناراحتی که چرا من نمیدونستم امتحان داریم رو من هم در خواب دارم.
امیدوارم به جواب درست هدایت بشیم هر چقدر فکر میکنم نمیدونم علتش چیه؟؟
سلام به شما خانم سعادت
من توی چندماهی که تقریبا اطلاعاتی پیدا کردم تا حدودی فهمیدم که مغز انسان تصاویر و اتفاقاتی که درگزشته به عنوان یک اتفاق دیده مثل ترس نگرانی یا شادی از موضوعی که بیشتر در زندگی برامون رخ میداده رو به چیزی که بعدها اتفاق میفته اونو درخواب به همون داستان اتفاقات میبره و تکرار میکنه تا بهاون حس برسه . مثلا توی این مثال استرس
ما که در زندگی واقعی با استرس مواجه میشیم توی خواب چون مغز استرس رو بیشتر توی دوران امتحان و درسو دانشگاه توی مقطعی حس کرده اون تصاویرو با حال امروزی ما تطابق میده . مثلا امروز استرس بخاطر مشکلی داری با اون استرس میخوابی با حس استرس و بعد توی خواب استرس بهت نمایان میشه ولی با تصاویری نه مربوط به اتفاقات حال حاظر بلکه با تصاویری در گزشته که یکیش همین استرس امتحان درس و نخوندن درس ودیر شدن امتحان .
حس مشترکه ولی داستان و موضوع تفاوت داره
سلام بر شما دوست عزیز و همفرکانسی.
ممنون از پاسخگویی و وقتی که گذاشتید، بله همینطور هست که شما گفتید احتمالا این سلسه خوابها ناشی از همون استرسها و نگرانیهایی هست که در طول روز تجربه میکنیم.
در پناه ایزد منان شاد و سربلند و سعادتمند باشید.
به نام خدای مهربان
سلام خدمت شما استاد عزیز و مریم جان نازنین
و خانواده صمیمی عباس منش.
جواب سوال این قسمت:
من اغلب خواب میبینم کسی یا چیزی یا حیوانی و معمولا اون حیوان، یک مار بزرگ است دارن دنبالم میکنن و من همیشه دارم فرار میکنم و همیشه صحنه خوابام سیاهه و همیشه استرس دارم تو خواب و همیشه انگار گناهکارم ولی نمیدونم به چه گناهی دارم فرار میکنم، همیشه مقصرم ولی نمیدونم مقصر چی و تو بیداری ام همیشه احساس گناه شدید و احساس لیاقت ضعیفی دارم.
ممنونم استاد جان به خاطر سوالای عالیتون
سپاس پروردگارم که آنچه را که او خواسته و من نمیدانم ( اتفاقی که افتاده خوب یا بد ، که حکمت آنرا من نمی دانم و فقط خدای من به آن عالم هست)
درود بر استاد بزرگوار و عزیزم و خانم شایسته زیبا و دوست داشتنی
اینکه دوست خوبم آقای خوشدل گفتن دو نوع خواب داریم خواب های واقعی و خواب هایی که توهمی هستن بنظر منم درسته چون خود ما براساس اون
حالتی که شب میخوابیم ( با آرامش و حس و حال خوب می خوابیم یا با خستگی و اضطراب و ناراحتی ) تأثیر بسیار زیادی بر خواب دیدن ما داره که خود
ما متوجه میشیم که مثلا خوابی که دیشب دیدم بخاطر فلان چیز هست که دیروز تجربه کردم یا زیاد درموردش صحبت کردم اما یکسری خواب ها تکرار
میشن به شکل های مختلف که دلیل و توجیحی براشون نداریم .
خواب های تکرارشونده من در سال های اخیر تا جایی که یادم هست البته
1- همیشه خوابم از یه جای آروم شروع میشه همه چی خوبه و یکدفعه وارد یه جنگ میشیم که باید سریع همه چی رو جمع کنیم و بریم گاهی اصلا به جمع
کردن وسایل هم نمی رسه و فقط باید جونمون رو برداریم و بریم و یکسری اتفاقات تو این مسیر برام میافته و هر دفعه به جاهای عجیب کشیده میشم که
اصلا ربطی به ابتدای اون خواب نداره مثلا خواب شروعش تو شهر بوده من از رودخونه و قایق و قطار و چیزهای دیگه سردرمیارم در صورتی که جایی که شروع
شده نه دریا و رودخونه داره نه ریل قطار و قطار و گاهی اگه از خواب بلند بشم از ترس یا هر چیز دیگه ای دوباره بخوابم ادامه اش شروع میشه .
2-همیشه در حال پروازم ( خودم دارم با یه وسیله ای پرواز میکنم ) یا میخوام پرواز کنم ( مسافر هستم و موقع سوار شدن به هواپیما اتفاقات مختلفی میافته)
یا در حال بالا رفتن هستم بدون اینکه به چیزی وصل بشم فقط دارم بالا میرم و تو آسمون معلقم و یه حس سرخوشی و لذت رو دارم و کیف میکنم.وقتی پروازه
تمام میشه میگم این من بودم چطور همچین کاری رو انجام دادم ؟ و خودم مثل یه ناظر ،نظر میدم و گاهی میترسم چطور ولی در اون لحظه پرواز واقعا دارم
لذت میبرم و کیف میکنم.
3-گاهی از جاهای ناشناخته سردرمیارم، مثل جنگل و غار و اینجور جاها و چیزهایی پیدا میکنم که نمیدونم چی هستن
4-خیلی خیلی خواب عروسی می بینم یه بار تو شهر یه بار تو روستا لوکیشن ها متفاوت هست عروس و دامادها هم فرق میکنن فقط ما در حال رقص و لباس پوشیدن و لباس آماده کردن
هستیم و هیچ وقت هم عروس و داماد رو نمی تونم ببینم .فقط تو خواب میدونم عروسی فلانی با فلانی هست و اتفاقاتی که برای خود من تو این خواب میافته حین عروسی.
و یک چیز مشترک همه این خواب ها اینکه از خونه قدیمی مون ( اولین خونه مون که بعد از فوت برادر بزرگتر از من فروختیم و ترکش کردیم شروع میشه).
گاهی یکسری اتفاقات تو زندگی برام رخ میده و یدفعه برمیگردم میگم اه اینو قبلا دیدم ،اینو قبلا داشتم و تجربه اش کردم ( و فکر میکنم گاهی چیزهایی که اتفاق میافتن تو
خوابمون یکبار تجربه اش کردیم.)
نکته اینه که شاید بالای 8-9 سال هست دیگه فیلم و سریال بخصوص ایرانی نمی بینم روزهایی که تایم داشته باشم یه فیلم خارجی با زبان اصلی برا تقویت زبان میبینم که
بگم شاید بخاطر تاثیر فیلم ها باشه که خیلی کم پیش میاد از اون فیلم اینقدر هیجان بگیرم که خوابی شبیه اون ببینم . واقعا دوست دارم بدونم این خواب ها دلیل شون چی
هست ، حتی یکبار با یکی از اساتیدم درمورد یکی از خواب هام صحبت کردم گفتن تعبیر خواب یونگ رو اگه اشتباه نکنم بگیرم بخونم ولی چیزی متوجه نشدم از چیزهایی که
گفته بودن.و امیدوارم خداوند هدایتم کنن و استاد عزیز با صحبت هاشون راهنمایی مون کنن که چرا ؟
نگاه مهربان خداوند هدایتگر مسیر زیبای زندگی تان باد.
من حدود 15 سال خواب خونه قدیمی مون که اونجا بدنیا اومدم و اصلا خاطرات خوبی توش نداشتم رو میدیدم. من تقریبا هر شب تو خواب اونجا بودم. یه شب میدیم آتیش گرفته. یه شب میدیدم تو باغچش مرداب گل هست. و… همش اذییت و آزار بود تو خواب. نمیدونم چرا ولی من تقریبا از 9 سالگی هر شب روحم توی همون خونه از بدنم جدا میشد وقت خواب. و من اینو فقط به خواهرم میگفتم، یه شب هایی میگفتم تو دست منو بگیر که جدا نشم ولی فایده نداشت و اتفاق با درد و سختی همراه بود تا وقتی که خودم تسلیم شدم که از بدنم جدا شم… و یکبار داخل یک تونل کشیده شدم به شکل افقی . تونلی که در انتها فقط نور بود. و توی اون نور هم فقط نور بود همه چیز اونور تونل نور بود.یادمه یک آقایی دمه در تونل ایستاده بود که انگار وظیفش بود به من یک پیامی برسونه. بهم گفت دقیقا: معصومه اگر بری اونور تونل دیگه برنمیگری، حالا میخوای بری؟ و من چون ته دلم نمیخواستم یرم بدون اینکه چیزی بگم کشیده شدم و برگشتم به جسمم. ولی این جدا شدن ها تا حدود 25 سالگی ادامه داشت.. ولی شده بود به شکل پرواز که لذت بخش بود برام. من اراده میکردم و پرواز میکردم. یبار که از پریدن و پرواز ترسیده بودم و گفتم من نمیتونم بپرم، یکی که من نمیدیدمش مثه یه راهنما بهم گفت تو فقط بخواه و نیت کن باقیشو بسپار بما… و این تجربه ها به شکل تجارب خیلی خوب ادامه داشت …
چقدر عالی خوابهای شماخیلی شبیه تجربیات نزدیک به مرگ هست درشبکه چهار موقع ماه رمضان برنامه زندگی پس اززندگی رو قبل افطار پخش میکنه که اونا در بیداری روحشون پرواز کرده
وجدااز این چقدر خوبه که پرخواب بهت میگفتن چکاربکن چکار نکن منم خواب پریدن رو خیلی میبینم ولی کسی بامن حرف نمیزنه موفق باشید
با سلام خدمت استاد عزیز و دوستان هم فرکانس
حدود سی و دو سال از اتمام دوره دبیرستانم میگذره ولی هنوز خواب میبینم امتحان دارم و اصلا آماده نیستم بعد اتمام دبیرستان زیاد و با فاصله کم این خواب رو میدیدم ولی الان خیلی کمتر و با فاصله زمانی زیاد بین دو خواب این الگو برام تکرار میشه
با سلام خدمت استاد عزیزم و مریم مهربونم
من خب در کل از بچگی خوابای صادق زیاد میدیدم و همشونم جوری بودن که خودم میتونستم تعبیرشون کنم الان هم خوابای مختلفی میبینم که خیلیاشون نشونه هستن و جوابم برا سوالهایی که از خدا پرسیدم .
اتفاقا شاید باورتون نشه سه روز قبل از خدا پرسیدم خدایا چرا من یک خوابی و سالهاست میبینم و اصلا هم دلیلش رو متوجه نمیشم
سالهاست خواب میبینم امتحان دارم و من با اینکه قبلا خییلی خوندم اون لحظه که اکثرا قبل جلسه امتحانه من هیچی یادم نمیاد انگاری ذهنم پاک شده از تمام درسایی که خوندم
نمیدونم بگم چندسال اما بیشتر از هفت هشت ساله که میبینم
خیلی خیلی از خدا میخام که جوابشو بهم بده تا بفهمم کجای افکارم ایراد داره کجای باورام باعث این خواب تکرارشونده میشه
استاد ازتون خیلی سپاسگذارم بابت فایلای فوق العاده هدایتگری که میذارید واقعا خیلی وقتا که دارم گوش میدم قهقهه میزنم و میگم خدایا مگه میشه آخه اینقدر درست اینقدر واضح استاد داره حرف میزنه همه چی قابل لمسه قابل درکه
واقعا هر روز خدارو بابت هدایت کردن من به سمت شما شکر میکنم و از خدا برای همه دوستانم و استاد عزیزم و مریم بینهایت عشقم سلامتی و آرامش و شادی و ثروت بیکران آرزو میکنم
سلام و صدسلام خدمت استاد عباسمنش عزیز و استاد شایسته زیبای من و همه خونواده گلم
خداقوت و امیدوارم در لحظه حال زندگی کنید.
وجواب سوال: خیلی خواب هام یادم نمیمونه. معمولا همون اول که خوابم میره باترس میپرم به حدی که زبونم لال میشه خواب میبینم که دونفر دارن میان یه راهی پیدا کنن بیان تو خونه من. یا تویه آب عمیق میافتم وبه عمق رفتنم رو حس میکنم. خواب دزد زیاد میبینم. به حدی می ترسم که تا ساعت ها نمیخوابم که مبادا خوابم ادامه داشته باشه. دیگه خواب میبینم همه رفتن ومنو تنها رهام کردن و در نهایت اینکه خیلی خواب هام سر و ته نداره یه چیزی رو اقرار میکنم واقعا خیلی خودمو نمیشناسم وبه خودم و خوابهام بها نمیدم
ولی یه بار خواب دیدم از یک زیر زمین مخوف بالا اومدم واز یه دالان گذشتم وبه سالن بزرگی وارد شدم تا رفتم بشینم ته مجلس یکی از بزرگان مجلس گفت تو جات اونجا نیست بیا کنار مابنشین ومنو کنار خودشون درصدر مجلس نشوندن
همواره سلامت وشاد وخوشبخت دردنیا و آخرت باشید عاشقانه شما رودنبال میکنم
در پناه حق
خداحافظ
سلام و عرض ادب خدمت شما استاد عزیز و گرامی، استاد من وقتی این فایل را شنیدم متوجه شدم الگوهای بسیار تکرارشونده ای در خواب ها و هم چنین در بیداری ام دارم. استاد برای خودم جالب است که بسیاری از اوقات توسط خواب های هدایت می شوم و اتفاقات آینده ام را در خواب هایم می بینم و نشانه هایی هم از آن اتفاقات دریافت میکنم. بعضی از خواب هایم نیز احساس میکنم بازی ذهنم است مخصوصا خواب های آشفته و ناراحت کننده ام. نکته ی جالب برای خودم اینجاست که از آن موقع که خیلی جدی تر دارم روی باورهایم کار می کنم خواب های آشفته و ناراحت کننده ام به شدت کمتر شده است و خیلی کمتر آن الگوهای تکرار شونده نامثبت را در خواب هایم می بینم. مثلا یکی از الگوهای تکرار شونده ی منفی در خواب هایم این بود که به دفعات زیاد خواب سوسک میدیدم و من در واقعیت از سوسک واقعا متنفرم و از آن سوسک ها در خواب شدیدا می ترسیدم و وقتی از خواب بیدار میشدم احساس بسیار بدی داشتم. گاهی اوقات تعبیرخواب آن را میخواندم و نوشته شده بود که به معنای دشمن ضعیف است. و آن موقع این باور در وجودم وجود داشت که من دشمن های بسیار زیادی دارم و آنها می توانند به من ضربه بزنند و من را اذیت کنند. وقتی روی این باور کار کردم که هیچ کس هیچ تاثیری نمی تواند بر روی زندگی ام داشته باشد مگر آن که خودم با افکارم به آن ها قدرت دهم و به همان میزان قدرت را از خداوند بگیرم، الگو خوابم عوض شد. و خواب میدیدم که آن سوسک ها را می کشم ولی الان خیلی وقت است که دیگر خواب سوسک نمی بینم. و یا خواب میدیدم گربه ای ناگهان در شب به خانه مان وارد شده است و شدیدا احساس ترس میکردم که دقیقا همان مصداق سوسک در خوابم بود و همان تعبیر دشمن را داشت و دیگر جدیدا اصلا این خواب ها را ندیدم. یعنی الگو های خوابم تغییر کرده است. یا مثلا یک سری از بستگان نزدیکم که از دنیا رفته اند و وقتی در قید حیات بودند با من و خانواده ام رفتار خوبی نداشتند را به شکل زشت و ترسناکی میدیدم و وقتی از خواب بیدار میشدم حالم شدیدا بد میشد و در آن روز معمولا اتفاقات نامثبتی برایم رخ میداد ولی دیگر آن ها را نیز نمی بینم. گاهی آنقدر این الگو های نامثبت برایم تکرار میشد که واقعا دلم میخواست ساعت های کمتری را به استراحت بپردازم تا کمتر خواب های ناجور ببینم ولی جدیدا به لطف خدای مهربان و آموزه های شما استاد عزیز هر چه قدر روی باور های توحیدی ام بیشتر کار میکنم و احساسم در طول روز مثبت تر است الگوهای نامثبت، دیگر در خواب هایم تکرار نمی شود. و به نظرم فایلی که راجع به چشم زخم بر روی سایت قرار دادید خیلی خیلی فایل مناسب و مفیدی برای از بین بردن باورهای شرک آلود وجود من بود. من این فایل را بارها گوش داده ام و بارها گوش میدهم. متشکرم از شما بابت این فایل بسیار تاثیر گذار. جدیدا الگو های مثبت بسیار زیادی در خواب هایم تکرار می شود مثلا خواب میبینم در استخر یا دریاچه ای با آب بسیار پاک و زلال شیرجه میزنم ودر آن شنا میکنم و بسیار لذت می برم و وقتی از خواب بیدار می شوم احساس بسیار عالی و احساس سبکی می کنم. و به طور کلی از خواب هایم احساس لذت بیشتری را تجربه میکنم. این نکته هم برای خودم جالب است که مادی نبودن چیز ها را در خواب هایم حس میکنم. حس میکنم همه چیز انگار بی وزن است و احساس گوشت و پوست بودن وجود ندارد و فقط میتوانم احساسات را درک کنم و اینکه اصلا زمان وجود ندارد در یک لحظه در یک مکان هستم و ثانیه ای دیگر در مکانی دیگر و اینکه وقتی در آب میپرم خیسی تنم را احساس نمیکنم. و فقط احساس شادابی و تازگی را در خواب درک میکنم. یا وقتی خواب های بد میدیدم احساس ترس و غم را حس می کردم. و بیشتر احساس ترس. و واقعا این قضیه را متوجه شدم که من تنها احساساتم را با خودم به دنیای خواب میبرم و در بیزمانی و بی مکانی مطلق هستم و کاملا احساس میکنم که یک جسم تقریبا بی وزنی دارم.
و الگوهای تکرار شونده ی من دربیداری این است که مثلا خیلی اوقات چیز ها را گم میکنم. مثلا خیلی اوقات هنذفری و یا کلیپس موی سرم را گم میکنم و یا یادم می رود عینکم را کجا گذاشته ام. و یا دوستم به من میگوید لطفا فلان جزوه و یا فلان فایل را برایم ارسال کن، یادم می رود ارسال کنم و یا چندبار کلیدم را جا گذاشته ام و همیشه همیشه قبل از بیرون رفتن از خانه کلید و کیف پولم را باید چک کنم که یادم نرود بردارم. الگوهای تکرار شونده در روابطم با دوستانم بسیار جالب است که با هر کسی که دوست می شوم شدیدا من را تحسین می کند و بدون آنکه واقعا کار بسیار بزرگی برایشان انجام دهم بسیار زیاد از من تشکر میکنند و هر کجا می نشینند از خوبی های من تعریف می کنند و انسان های بسیار بامعرفت و مثبتی هستند و من بابت وجود در آنها در زندگی ام بسیار خداوند را شکر میکنم. و حتی یک سری از اقوام نزدیکم که رابطه ی خیلی خوبی با من ندارندو گاها حتی به من حسادت نیز می کنند نیز قبول دارند که من انسان بسیار دوست داشتنی هستم. من با دیدن این الگوهای بسیار تکرار شونده در روابطم متوجه می شدم یک حسادت پنهانی در اعماق وجودم هست که واقعا نمی دانستم و نمی توانستم بپذیرم که این حسادت هست و با دیدن این آدم ها فهمیدم که این آدم ها آینه درون من هستند و باید الگوهای حسادت را از درونم پاک کنم که دیگر این ویژگی از آدم ها به من برخورد نکند. و هم چنین متوجه شدم این باور کاملا در وجودم نهادینه شده است که من انسان بسیار دوست داشتنی هستم.
سلام و عرض ادب خدمت استاد عباس منش عزیز و تمامی دوستان
در رابطه با این سوالاتی که استاد مطرح میفرمایند من متوجه نمیشم که مثلا اگر من خواب میبینم که همیشه امتحان دارم و دیر میرسم.
این به چه معنی است؟ یعنی بعد از اینکه متوجه شدم که من دارم یکسری خواب های مشابه میبینم بخصوص در مورد خواب بالا که گفتم. حالا چکار باید کنم؟ یعنی چه ایرادی وجود داره یا من روی چه بخشی از وجودم باید کار کنم؟
در کل این سوالاتی که مطرح میشه و هر کدوم از ما پاسخ متفاوتی بهش داریم، پاسخ های ما چطور میتونه بهمون کمک کنه؟
سوالات بسیار سوالات مهمی اند اما دلیل رخ دادنشون رو هنوز متوجه نشدم بخصوص در مورد خواب ها.
ممنون میشم دوستان راهنمائی کنند.
در پناه خدای مهربان.
من پاسخ سوال خودم رو بنظرم گرفتم.
جالبه که بعد از اینکه این سوال رو پرسیدم خیلی زود پاسخش رو دریافت کردم البته با شنیدن فایل، “نحوه برخورد با الگوهای تکرار شونده دیگران” و همفکری با همسرم. بنظر خودم پاسخم پاسخی هست که میتونه منو قانع کنه.
یه خوابی که من توی کامنت ها و توی صحبت های استاد شنیدم و میدونم که برای خیلی ها اتفاق افتاده این بوده که مثلا میخواستم یه جایی باشم یا میخواستم به جلسه امتحان برسم اما وقتی رسیدم خیلی دیر شده بود و من بسیار ترسیده بود.
با خودم فکر کردم این الگوی دیر رسیدن از کجا میاد و با همسرم هم که صحبت کردم این فکر اومد توی ذهنم که ما خیلی اوقات مثلا میخوایم یه سفر درون شهری یا برون شهری داشته باشیم یکی از نگرانی هامون اینه که نکنه دیر راه بیافتیم و دیر برسیم و ترافیک بشه و گیر کنیم یا مثلا میگیم زود راه بیافتیم که به ترافیک اتوبان نخوریم یعنی یه چیزی توی ذهنمون میگه باید زود راه بیافتیم اما این زود راه افتادنه بخاطر اینه که یه موقع به ترافیک نخوریم و اگر یه موقع زود هم حرکت کنیم ممکنه به ترافیک بخوریم چون توجهمون به ترافیکه، و میگیم که ای بابا از این ترافیک میترسیدیم گیرش افتادیم.
من احساس میکنم اینکه تو خواب میبینیم دیر میرسیم به جایی بخاطر اینه که یه فکری توی ما ریشه داره شاید خیلی باید فکر کنیم یا به درون مون بریم تا متوجه اش بشیم اما یه حسی توی ما ترس از دیر رسیدن وجود داره.
بنظرم براحتی میشه این مسئله و مسائل مشابه اینو حل کرد؛
به این شکل که اولا همیشه توجه مون به نکات مثبت باشه و در لحظه حال زندگی کنیم در مورد این مثال بالا حتی اگر توی اتوبان گیر کردیم در موردش صحبت نکنیم و همونجا توی ترافیک دنبال نکات مثبت(ماشین های زیبا و خوشرنگ، بچه ها ، زیبایی و درختان کنار اتوبان و… ) باشیم.
و نکته بعدی این که به خودمون بگیم خب دیر بشه اصلا! چه اتفاقی قراره بیافته!. منظورم اینه که راحت باشیم با خودمون بذاریم یکسری اتفافات بیافته و ما واکنش نشون ندیم، نذاریم چیزی نگرانمون کنه.
دوستان من در مورد خودم متوجه شدم که چه باورهای این شکلی که اصلا در حالت عادی توی وجود خودم نمیتونم پیداشون کنم وجود داره. وچقدر خوبه که بعد از شناسایی اونها حالا میدنم که چطور با این الگو ها رفتار کنم.
خدایا شکرت و سپاس از استاد عزیزم که باعث رشد و انتشار انرژی و آگاهی در جهان میشه.
در پناه نور و عشق بهتون.
سلام بر استاد و همراهان عزیزم
خداوندگارم را هزاران بار شاکرم که در این لحظه دارم در سایت فعالیت می کنم و قرار است اتفاقات بسیار زیبایی را به سوی خودم جذب کنم.
استاد عزیزم، من از بچگی، از وقتی که یادم می آید خواب می بینم که دو تا نخ ابریشم فرش به هم برخورد می کنند و این احساس بدی به من می دهد، این فقط یک اتفاق ساده است ولی من وقتی این خواب را می بینم به اندازه ای می ترسم که انگار یک موجود عجیب و ترسناک دیده ام، هیچ چیز به اندازه این خواب نمی تواند من را بترساند.
وقتی که داشتم به صحبت های شما گوش می کردم، خیلی فکر کردم و تقریبا متوجه منشا این خواب شدم، قبلا من با پدر و مادرم و خانواده عمویم در یک خانه زندگی می کردیم، خانواده عمویم فرش باف بودند و احتمالا وقتی کنار دار فرش بودم اتفاق بدی افتاده است و خوابم از آن اتفاق نشات می گیرد.
خداوند عزیزم را هزاران بار، هزاران بار شاکرم که یکی دو سال بعد از این که با قانون و خصوصا استاد آشنا شدم خانه دار شدیم و تا به این لحظه این بزرگ ترین نعمتی است که در طول زندگی ام آن را جذب کرده ام، و بزرگ ترین عامل فعالیت من در سایت نیز هست، با فکر کردن به این نعمت است که انگیزه بسیار زیادی برای فعالیت در سایت پیدا می کنم. خدایا هزاران مرتبه شاکرت هستم.
چیز دیگری که در رابطه با مسئله خواب دارم، این هست که در خواب به اصطلاح عامه بختک می گیرتم، یا به اصطلاح دیگر دچار فلج خواب می شوم، این مسئله حدود پنج سال است که دارد اتفاق می افتد و اخیرا معمولا یک روز در میان برایم رخ می دهد. این مسئله هم دو تا علت دارد، علت اول آن این است که وقتی در خانه قبلی بودیم یک شب دیوار قدیمی حیاط ریخت و به شدت ترسیدم، احتمالا این ترس ناگهاهانی هنوز در ذهنم حضور دارد. و دلیل دیگر آن که مطمئنم دلیل اصلیست خواب بعد از ظهر است، به طور قطع و یقین می دانم که هر وقت، بعد از ناهار یک چرت میزنم شب آن روز دچار فلج خواب می شوم. خداوند را هزاران بار شاکرم که حداقل دلیل این اتفاق را می دانم و دارم تلاش می کنم تا آن را درمان کنم.
با تشکر از استاد و همراهان عزیزم که همچین فضای بسیار زیبایی درست کرده اند.