پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 3 - صفحه 34 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/07/abasmanesh-1.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2023-07-04 23:13:032024-02-14 06:18:27پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 3شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
بنام خدای مهربان وبخشنده
سلام براستاد عزیزم ومریم جان و بچه های سایت
الگویی تکرار شونده خواب
من در واقع زیاد خواب نمیدیم ونمیبینم ولی
قبلا که هنوز بااین سایت الهی و استاد عزیزم آشنا نشده بودم
گاهی خواب میدیدم اولین خوابی که یادمه هنوزم توذهنمه این بودکه
من یه خونه تاریک ومتروکه وقدیمی که خیلی ترسناکه و همش کسایی میخوان منو اذیت کنن این خواب زیاد میدیدم البته مال زمان بچگی
و یه خواب دیگه اینکه من همیشه خواب مادربزرگم که فوت شده بود میدیدم اینکه میاد بمن یه چیزی میده گاهی خوشحال گاهی ناراحته البته زمانهای که خیلی کم شده خوابشو میبینم اما به شکل خوب مثل داره نذری میدن حسی بدی ندارم
من قبل ازاینکه بااین سایت واموزهای استادعزیزم آشنا بشم خواب ایشون دیدم قبلش من خیلی داغون بودم تضادهای زندگیم وسوالات که داشتم ازخداوند دیگه واقعا بریده بودم دوست داشتم زندگیم جور دیگه ای بشه
درواقعه نقطه عطف زندگی من همونجا بود روز عاشورا از خدا خواستم خدایا یکاری کن من نمازم ترک نکنم میخوام دائم نماز بخونم بعد از اون من شروع کردم جوری که اصلا اونقدر شوق اشتیاق داشتم خیلی وقتا صبح خدا منو خودش بیدار میکرد من اونقد اروم شده بودم در طی روز ذکر میگفتم
چهله یه سوره برمیداشتم اصلا حالم اونقد خوب بود که حد نداشت میگفتم من اگه نماز قران بخونم خدا حاجتمو میده دلش میسوزه برام ولی نماز میخوندم توبه میکردم ولی احساس گناه داشتم همش یکی بهم میگفت خدا نمیبخشتت تویی ذهنم این بود خیلی ازار دهنده بود همین باعثمیشد من از خواسته هام دور بشم
بعد ارام ارام همون تکاملی که استاد میگن همیشه من با استاد اشنا شدم قبلش یه روز ظهر خواب دیدم که من تویه باغ بسیار زیبا وسرسبز پراز درخت خدایا چقدر این خواب بمن هنوزم حس خوب میده وتمام جزئیاتشو یادمه
خلاصه من تویی این باغ بودم یه خانم دقیقا مثل خانم شایسته ظریف لاغر اندام تویه خونه که کلبه چوبی بود داشتن اونجا روتمیز میکردن میشستن من یه لحظه پیش ایشون بودم بعد اومدم
بیرون دیدم یه آقایی قد بلند وسط باغ یه حیون شکار کردن دستشون گرفتن داره از در باغ میره بیرون و من یه آب روان دیدم مثل یه رودخانه بود ولی چهره آقا روندیدم فقط از پشت دیدم فقط قد بلند هیکلی بودن اونقد اون خواب حس خوبی بمن داد بعد از بیدار شدن که حد نداشت بعدها که باسایت اشنا شدم یکروز که داشتم سریال زندگی دربهشت میدیدم یه قسمتش هست استاد یه کیودی رو کشته بودن دستشون بود عکسشو دیدم اون خواب توذهنم اومد دقیقا عین همون خواب همون باغ سرسبز پر ازدرخت و آب
یه خواب دیگه هم که بعد از اشنایی با استاد دیدم بازم ظهر بود من خیلی حالم عالی بود خیلی زود منو یه خواب عمیق گرفت
خواب دیدم من یه جایی هستم دارم میرم یه گله بزرگ شیر دارن بسمت من میان با سرعت همون لحظه این آیه اومد به زبونم
: لَّا إِلَهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنتُ مِنَ الظَّالِمِینَ هیچ خدایی جز تو نیست ، تو منزه هستی و من از ستمکاران هستم.
وتمام اون شیرها دیگه راهشون رو عوض کزدن ازمن دور شدن و من یه ارامش خاصی گرفتم وباشجاعت حرکت کردم همینجوری که میرفتم فقط من بودم تااینکه دوباره دیدم اینبار یه شیری نشسته من دوباره این ذکرگفتم باگفتن این ذکر چنان قدرتی میگیرفتم که حد نداشت و انگار اون شیرها منو نمیدین وبعد از اون یکی شیری که نشسته بود رد شدم دوباره همینجور
که راه میرفتم میدیدم که شیرهای که دارن میرن من اصلا دیگه هیج ترسی ندارم ازشون و اصلا انگار منو نمیدیدن
من باگفتن این ذکر ازخواب بیدار شدم وتا ساعتها این ذکر باصدای بلند در ذهنم تکرار میشد و چنان حس نابی داشتم که هنوزم وقتی بهش فکر میکنم اون حس ارامش بهم دست میده
وووو
این خواب که تعریف کردم دقیقا برای دوسال خورده ای پیش بود وووو
من دوباره این خواب چندوقت پیش دیدم که یه جایی هستم تو جاده با برادرم که شیر ازاون ور جاده داره میاد سمتم ولی بمن کاری نداره ولی اینبار من ترسیده بودم اون حس خوب اون ذکر نمیگفتم توخواب دلیلشم این بود که من مدتی ازاین مسیر الهی دور بودم وبخیالم تو مسیرم ولی درگیر حاشیه ها بودم
و خوابی که جندوقت پیش دیدم خواب نان درخانه نان زیاد انگور اخ شیرین سر درخت این خوابم بمن حس خوبی داد
از وقتی که استاد من باشما اشنا شدم خیلی کم خوابای بد میبینم حتی گاهی شبها تنهایی تنها میخوابم اصلا هم نمیترسم خدا رو همیشه حضورشو حس میکنم کنارم وقتی تو یه کوچه تاریک هستم شب دیگه از تاریکی تنهایی نمیترسم تواین مورد خیلی شجاع شدم خدایا شکرت برای اینکه تورودارم
استاد عزیزم ممنونم بابت فایلهای ارزشمندتون دوستان خوبم ازشما هم ممنونم بابت کامنتهای فوق العاده تون خیلی جاها من حرفهای استاد برام قابل درک نبوده ولی کامنت شمادوستان رو که خوندم ذهنم باز شده درکم بهتر شده
سپاسگزارم هم از دوستان هم ازاستاد عزیزم
استاد من همیشه شما رو تحسین میکنم همیشه ازخدا میخوام مثل شما باشم
استاد عزیزم همیشه شاد خندان سلامت باشید
بنام او
سلام استاد گلم و سلام دوستای گلم
استاد برای این فایلایی ک با جون و دل و عشق فراوان برامون ضبط میکنی سپاسگزارم
.
خداروشکر میکنم به این دلیل که تو این ی مورد زیاد داغون نیستم
من تقریبا 80٪شبایی ک میخابم اینقدر ارومم و ارامش دارم و تا سرم رو بالش میاد خابم میبره
.
فقد روزهایی که نجواها میان سراغم و میگه فلانی و فلانی پشتت حرف میزنن و مردم پشتت چیمیگن و حرف مردم فلان و….
شبا گاهی وقتا خاب میبینم که یسری فامیلامونو دیدم و اونا بهم بی محلی میکننن
بیشتر خابایی ک میبینم ربط داره به همین داستان
که قشنگ دیگ فهمیدم رابطه بین روزایی ک نجوا میاد سراغم با اون خابارو
من باید عزت نفسم رو بالا ببرم و فکر نکنم ک مردم چ فکری میکنن پشت سرم
چون مردم هیچگاه فکر نمیکنن (:
سلام خدمت استاد عزیزم و مریم نازنین
دوست داشتم اول از همه بابت فایلهای بسیار بسیار مفید و ارزشمندتون تشکر کنم و بگم که چقدر خوشحالم از اینکه خدا من رو به سمت شما هدایت کرد تا خودش رو بهتر بشناسم و دنیام رو تغییر بدم
خدایاااااااا شکرت
استاد من بارها و بارها و بارها خواب میبینم که برای مراسمی مثل عروسی یا تولد دعوت شدم و از نزدیکان هستم و برای مهمانی خیلی دیر آماده میشم و دیر میرسم، به قدری تو خواب استرس و نگرانی دارم که وقتی بیدار میشم هم حس و حال خوبی ندارم، نمیدونم این خوابها از کجا نشات میگیره امیدوارم هر چه که هست خیر باشه
از خداوند براتون آرزوی سلامتی و توفیق روز افزون دارم
سلام من خواب سبکی دارم وبیشتر بین خواب و بیداری ام توی خواب من خیلی در حال فرار ام 2خواب خواستگار زیاد ازدواج عروسی خودم زیاد می بینم خواب میبینم بچه دارم وبهش شیر میدم .خواب اینکه باپسر عمو که آلمان ازدواج کردم وبچه دارم زیاد می بینم خواب دیدن با بچه به بغل یه هندونه بهم میده تا بیام ایران من ازش خواستم به آلمانی بگه یه ماشین میخوام بگم تا برام فرودگاه .درکل خواب پسر عمو که ایشون ومن مجرد هستیم زیاد می بینم. خواب مهاجرت وسفر زیاد میبینم. خواب اینکه توی یه فضای بهشتی وزیبا هستم توی خواب می خواستم عکسبرداری کنم از اون همه زیبای وصب اول گوشی چک کردم ولی نبود. درکل چیزی که خواسته قلبی من ودر مورد خواب دوس دارن اتفاق بیفته اینکه خواب فقط شب ها باشه بین ساعت 12تا6صب بعدش کل روز بمب انرژی باشم خواب ببینم که توی ترکیه یا آلمان زندگی میکنم درکنار همسر ام که عاشقانه منو دوس داره داریم دوچرخه سواری میکنم خدایا شکرت که میشه
به نام یگانه هدایتگر مهربان
سلام به استاد عزیزم، خانم شایسته نازنین و دوستان خوبم
سؤال: چه الگوهای تکرار شونده ای را می توانی در خواب های خود پیدا کنی؟
من درمورد این موضوع فکر کردم و فکر میکنم به شناخت بهتری از کارکرد ذهنم رسیدم.
چون نسبت به قبلا خیلی خواب نمیبینم یا اگر میبینم، یادم نمیاد که درباره چی بوده ولی حسی که صبح در خواب داشتم حداقل بهم میگه خواب خوبی بوده یا نه.
الگوهای تکرارشونده خواب های دوران کودکی من، اکثر مواقع این بوده که داشتم از یک فردی، یک حیوان یا یک چیزی فرار میکنم و بلااستثناء الگوی مکان هم تکراری بود یعنی جاهای تاریک که میترسیدم.
یا الگوی تکرارشونده خواسته هام و رسیدن بهشون رو در خواب میدیدم، موفقیت هایی که میخواستم کسب کنم، مکان هایی که دوست داشتم برم، انسان هایی که دوست داشتم ملاقات کنم، تجربه هایی که خیلی برام جالب و جذاب به نظر میرسیدند.
یا فیلم ها و سریال هایی که میدیدم و خیلی ذهنم رو درگیر میکردند، یادم میاد که هر شب تا زمانی که اون سریال ها پخش میشدند و تا زمانی که ذهنم درگیر ماجراهاش شده بود خواب میدیدم دربارش.
یا مرکزهای خرید و جاذبه های گردشگری کشورهای دیگه رو که فیلم و عکس ازشون میدیدم رو، توی خواب میدیدم که اونجاها رفتم یا بعضا کارهایی که برای بعضی از دوستام انجام میدادم و انتظار داشتم اونها هم مثل همون کار رو برام انجام بدن.
یا زمان هایی که استرس امتحان در مبحث خاصی داشتم، مثلا یادم میاد دو سال پیش خیلی قوی و محکم برای امتحان ریاضی خوندم و همش درگیر حفظ کردن فرمول ها، خوندن جزوات و حل سؤال های مختلف کتاب و سؤالات سال های قبل بودم و کاملا آماده بودم برای امتحان اما شب امتحان فقط خواب آزمون و حل سؤال و مرور فرمول ها رو میدیدم!
اما جدیدا کمتر از قبل خواب میبینم و فکر میکنم دلیل اصلی اکثر اونها قطع کردن دیدن سریال ها و فیلم ها بوده. چون وقتی به الگوی خواب هام در گذشته نگاه میکنم، میبینم که مثلا فیلم های ترسناکی که میدیدم همه درحال فرار کردن از یکسری چیزها بودن انگار که منم میترسیدم و ذهنم درگیر این بود که نکنه همچین چیزی برای منم اتفاق بیفته؟ و بخاطر ترس از این مسئله و درگیری ذهنی که برام تا مدت ها ایجاد میکرد، اکثر اوقات این خواب ها رو میدیدم یا حتی خواب هایی که درمورد شخصیت های بعضی سریال ها و فیلم ها میدیدم.
اما خواب های اخیری که داشتم رو هم که بررسی میکنم، میبینم خیلی از خواب های ترسناک دوران کودکی ام رو دیگه نمیبینم دیگه از کسی یا چیزی فرار نمیکنم، دیگه توی مکان های تاریک نیستم، دیگه زندگی هیچ شخصیتی ذهنم رو درگیر نمیکنه که باهاش همذات پنداری کنم و خواب ببینم درباره موقعیتش ولی متوجه شدم که خواب موضوعات و چیزهایی که ذهنم رو یک بازه زمانی درگیر خودشون میکنن و ذهنم درموردشون واگویه داره رو میبینم البته الگوی تکرارشونده نداره و متغیر هست اما ریشه و اصلش برای من همینه مثل درمورد ترس های جدید یا نگرانی که درمورد بعضی کارها دارم، یا هیجانات و خوشحالی که درمورد اتفاقاتی که در طول روز برام افتاده و مرور میکنم، تجربه آرزوها و خواسته هایی که براشون برنامه دارم و…
مشتاقانه منتظر قسمت های بعدی الگوهای تکرارشونده و سؤال های هوشمندانهای که برای فکر کردن، درک و شناخت بهتر از خودمون طرح میکنید، هستم.
به نام تو
به یاد تو
و برای تو
سلام استاد عزیزم و بقیه بروبچ های گل
این مبحث خواب های تکرای منو یاد یه صحبت یکی از دوستانم انداخت.
گفت وقتی میخوابم از شمال میرم جنوب ..از شرق میرم غرب.
منظورش این بود خوابهام زیاد سرو پای ندارن…در جای که من اکثر خوابهای که می بینم…میفهمم از کجا آب میخوره..
منم مثله بقیه دوستان یه خوابی بود که خیلی تکرار میشد…البته مدتهاست ک خداروشکر دیگه خبری ازش نیس…
ولی وقتی فایل رو گوش دادم واقعا از یه جای به بعد وقتی با استاد اشنا شدم…جنس خواب دیدنمم عوض شده..
مثال….من الان خوابهای سلبریتیها…افراد مشهور رو خیلی می بینم…وووو حتی استاد…همین چند شب پیش خواب استاد رو دیدم….
شاد باشید
سلام ، همیشه خواب میبینم که دارم ازدواج میکنم ولی فرد مورد نطر ،یا سطحش پایینه، یا فقیره، یا قدش کوتاهه. یا دوسم نداره ، اما اطرافیانم میگن نه خوبه ولش کن مگه ما کی هستیم اینهمه من زحمت کشیدم و رو خودم کار کردمو نادیده میگرن و به من حس بی ارزشی میدن.و خلاصه اون چیزی نیست که من میخوام و منم ازدواج نمیکنم. همش تکرار میشه. این خواب به نطرم به خاطر حس بی ارزشی و بی لیاقتی که از بچگی اطرافیان مخصوصن خانواده و مادرم بهم میدادن هنوزم که هنوزه در وجود من هست مثل افعی تمام وجود منو میبلعه. و جرات ابراز وجود ندارم. هر از گاهی خوب میشم اما این حس بی ارزشی و بی لیاقتی همچنان در وجود من جا خوش کرده.
به نام خدای اجابت کننده خواسته ها
سلام به استاد عزیز با این اندام عالی و ی فایل دیگه چقد خاب خودتون عجیب بود استاد عزیز
و سریال خاب های من
خاب برگشتن به سربازی
خاب آشنایی با جنس مخالف
برگشت به محل تولدم
ثروتمند شدم و پولام داره از دست میره
اگر به مرده ای که همون روز فک کنم آشنا باشه میاد به خابم
نداشتن پول در مسائل امور زندگی
پیدا کردن گنج
و پیش شما اومدم دیدن خود شما حالا در همه مکان ها حتی میبینم خونه من اومدید
در کل خاب ها خیلی کم شده این خاب ها هم خیلی کم تکرار میشه از وقتی بیشتر تمرکزم روی سایت و بعد دوره سلامتی خاب دیدنمم خیلی کم شده
نمیدونم درست یا غلط من اینو باور دارم اکثر خاب ها اتفاغاتی که در طول روز باهاش برخورد میکنیم همومو خاب میبینم و خیلی توجه نمیکنم به خاب
یعنی حتی تو خاب میبینم فروشم خوب هست همون اتفاغم هم برام می افته خب ی دلیلش اینه روز قبلش تمرکز زیاد داشتم روی فروش
در هر صورت عاشقتونم
آرزوی سلامتی شادی ثروت حال خوب و هدایت الله دارم براتون
سلام خدمت استاد بزرگوار و دوستای عزیز
من خوابی که در طول عمرم تا الان همیشه به صورت تکراری میبینم (البته هر چند مدت یکبار میبینم ولی فکر کنم بیست سال هست تکرار میشه) اونم اینه که برمیگردم به روزهای مدرسه یا دانشگاه و یک درس که اونم معمولا ریاضی هست رو میگن پاس نکردی دوباره بشین امتحان بده
هر چقد داد میزنم و اصرار میکنم که بابا من خیلی وقته فارغ التحصیل شدم و الان دهها ساله کسب و کار خودمو دارم و اصلا کسب و کارمم به مدرکم ربطی نداره و این حرفا ولی باز میگن نه حالا گیرت آوردیم حتما باید این درسارو پاس کنی
یه خواب دیگه که اونم دهها ساله تکراری میبینمش اینه که دارم رانندگی میکنم و یه دفعه جایی میرسم که باید محکم ترمز کنم و میبینم که ترمز کار نمیکنه هرچند با تمام قدرت پدال ترمز رو فشار میدم باز کار نمیکنه و یه دفعه ماشین تو خوابم ناپدید میشه و میشه فقط یه پدال که خودمم رو زمین نشستم و پدال هم زیر پام یا تو دستم میمونه و لب پرتگاه رو پاهای خودم نجات پیدا میکنم
همگی در پناه خدای رحمان و رحیم
درود بر استاد عزیز و گروه تحقیقاتی عباس منش0
حدود 5 تا 6 سال هستش که دستم به کامنت نمیره و استاد راست میگن که وقتی رو خودت بر طبق آموزش ها کار میکنی پیشرفت میکنی و یه جایی میرسی ک غرور برت میداره و فکر میکنی دیگه تمامه و وقتی آموزش های ناب سایت رو کنار میذاری با همون سرعت پیشرفت ،تضادها میاد سراغت و سیلی های جهان شروع میشند،اما خوبیش اینه که تو دیگه میدونی دلیلش چی هستش و دوباره با استفاده از این آموزش ها تو به مسیر اصلیت بر میگردی0سپاسگزارم از خدای مهربان و قوانین حاکم بر جهانش و استاد عزیزی که این قوانین رو کشف و در اختیار ما قرار میده0استادجان دوست دارم
نمیدونم از اتفاقات این چندسال بنویسم یا نه،چون خیلی طولانی هستش و پر از فراز و نشیب،از مهاجرت با استفاده از الگوهای غلط تا گسترش کسب و کار و کارمند و خرید ویلای چندمیلیاردی0یکی از بزرگترین سرمایه های زندگی من داشتن دوره های استاد عباس منش هستش که وقتی اینارو دارم میدونم دوباره میتونم بسازم آنچه را که میخواهم0
اما راجع به این فایل،از خواب های تکرار شونده من اینه خوابم که، درس نخوندم برای امتحان فردای دانشگام و با ترس شدید از خواب پا میشم،در صورتیکه 12 سال از اتمام دانشگام گذشته0
سپاسگزارم از استاد عزیزم بابت توضیحات این جلسه،بی صبرانه منتظر جواب این فایل هستم0