پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 3 - صفحه 9 (به ترتیب امتیاز)

660 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    افسانه نوشادی گفته:
    مدت عضویت: 1881 روز

    سلام استاد خوبم

    درمورد الگوهای خواب تکرار شونده ی من

    من تقریبا 20 سال یا 23 سال نه هر شب ولی چند وقتی یکبار این خواب رو میدیدم که با یک گروهی داریم فرار میکنییم و من هر کاری میکنم هر چی دست و پا میزنم انگار که تکون نخوردم هنوز سرجامم هر چقدر تلاش میکنم از سر جام انگار نمیتونم حرکت کنم و در صورتی که بقیه به راحتی دارن فرار میکنن (الان این به ذهنم رسید یه لحظه شاید به خاطر این بوده که من خودم رو همیشه در حال رقابت با بقیه میدیدم و میخوام زودتر از بقیه به یک چیزی برسم و خیلی خودم رو مقایسه میکنم با بقیه الان این به ذهنم رسید حالا تا بعد شما استاد دلیلش رو بگید)

    دومین خوابم هم این بود که بیشتر مواقع تا زمانی که حتی دانشگاه میرفتم یا همین اواخر که آزمون استخدامی دادم این خواب مخصوصا شب امتحان یا نزدیک امتحانات میدیدم که من میرم مدرسه یا سر جلسه ی امتحان و اصلا هیچی نخوندم و هیچی بلد نیستم و واقعا هم چقدر ناراحت بودم و تعجب میکردم چرا من هیچی بلد نیستم یا هیچی نخوندم در صورتی که‌من تقریباهمیشه در تمام دوران تحصیلم به استثناء 2 یا 3 سال جزء نفرات اول بودم و هروقت این خواب رو میدیدم صبش بیدار میشدم میگفتم نکنه من برا امتحان هیچی نخوندم یا یادم رفته امتحان داشتم و نخوندم و در صورتی که من خونده بودم (شاید به خاطر اینکه خیلی این موضوع برام مهم بود و براش استرس و نگرانی داشتم یا کلا در زندگیم ترس و نگرانی خیلی داشتم در مورد یه کاری که بخوام انجام بدم چیزایی که به ذهنم میرسه رو میگم تا شما بعدا جوابش رو بگید)

    و سومین خوابم هم مربوط به اینه که من بعضی مواقع خواب بابام رو میدیدم که به رحمت خدا رفته یا یکی از نزدیکانم که خیلی جووون بود و من خیلی خیلی اون موقع ناراحت شدم براشون غصه خوردم یا دوستم که نوجووون بود و فوت کرد و هر بار هم این خواب رو میدیم که اومده تو خوابم بعد از چند وقت و میگه اصلا من نمرده بودم یا فلان جا بودم شما فکر کردید که من مردم و چقدر من خوشحال میشدم و میگفتم بابا این اصن نمرده چقدر خودمون غصه خوردیم و الکی ناراحت شدیم (شاید به خاطر این بوده که من نتونستم هیچوقت نتونستم بپذیرم مرگشونو و باهاش کنار بیام و‌فکر کنم همش دروغ بوده و شاید هم این باشه من کلا تو زندگیم نخواستم خیلی چیزا رو بپذیرم و باهاش کنار بیام و همش باهاش در جنگ بودمو انکارش کردم تو ذهنم)

    اینا خوابایی بوده که من دیدم و اینکه تقریبا اون خواب مرده و فرار خیلی کمتر شده برام از وقتی با این مسیر آشنا شدم ولی خوابه امتحانه چند وقتی که امتحانی داشته باشم هنوز هست ،

    ممنون بابت این فایل که چقدر داره ما رو به درون خودمون میبره .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  2. -
    پرندخت اسدی گفته:
    مدت عضویت: 1186 روز

    ریحانه خواهر پرندخت

    سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته عزیزم

    من یک خواب هست که به مدت 12 سال یا شایدم بیشتر تقریباً هر شب می‌دیدم

    خواب می‌دیدم که تویه شب خودم تنها رویه عرشه یک کشتی هستم و یکدفعه کشتی غرق میشه و کشتی چپ میشه و من میوفتم پایین و یکدفعه از خواب می پرم

    خواب دومم که تقریباً یکساله که دارم میبینمش اینه که تو خواب از یک چیزی بی نهایت میترسم و اونقدر میترسم و پاهام میلرزه که موقع فرار هیچ توانی ندارم و مدام زمین میخورم

    بعد از کار کردن های طولانی روی خودم الان این دو هفتس که خیلی آرومم قلبم بسیار آرومه

    من خیلی دوست دارم که ثروتمند بشم و چند شب پیش به خدا گفتم خدایا هدایتم کن که اگه ترمزی راجب ثروت دارم که مانعم میشه برش دارم

    همون شب باز هم همون خواب رو دیدم که دارم از یه چیزی بشدت میترسم و فرار میکنم اما اینبار تویه خواب همون چیزی که ازش فرار میکردم رو دیدم

    اون چیزی که ازش فرار میکردم آدما بودن

    تویه خوابم می‌دیدم که مردم میخوان بهم کمک کنن بهم محبت کنم اما من ازشون می ترسیدم و فرار میکردم

    حقیقتش اینه که من تویه زندگیم بخاطر باورهای نادرستم از آدما خیلی ضربه خوردم و باعث شد که نسبت به همه یه جور بدبینی و ترس داشته باشم

    و احساس کردم که خدا تویه خواب بهم گفت که باید قلبت رو نرم کنی دیدت رو مثبت کنی و خودت و آدما رو ببخشی و بدونی که من از طریق همین بنده هام بهت کمک میکنم به هر چیزی که میخوای برسی

    چون من تو زندگی واقعی کارهام سخت پیش می‌ره چون اصرار دارم که کارهامو خودم تنها انجام و کمک کسیو نمی‌پذیریم

    دقیقا تو یه خوابم هم همین بود

    من سعی میکنم روی خودم بیشتر کار کنم و مدام به خودم میگم وقتی فرکانست عوض بشه آدمای دور و ورت هم عوض میشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  3. -
    رویا مهاجرسلطانی گفته:
    مدت عضویت: 2199 روز

    پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 3

    سوال این قسمت:

    چه  الگوهای تکرار شونده ای را می توانی در خواب های خود پیدا کنی

    استاد جان  این  سوال  شما  راجب  خواب  دیدن  بود

    نمی تونم داد بزنم

    نمیدونم دیدین صداتون در نمیاد و هرچی داد میزنین هیچی بیرون نمیاد؟!

    همش توی خواب هی می‌خوام بلند داد بزنم و فریاد بکشم ولی صدام توی خواب از کلوم بیرون نمیاد . معلوم نیست چقدر تقلا میکنم و با صداهایی که معلوم نیست چی هستند یا از استرس از خواب می‌پریدم و یا دخترم میومد منو از خواب بیدار میکرد و بهم میگفت داد و فریاد خفگی داشتی .. خلاصه این از اون خواب هایی است که هر چند وقت یکبار برام تکرار میشه البته زمانش در سال حدودا دو یا سه بار اینجوری میشم و توی خواب انگار دارم خفه میشم .. هنوز نمی‌دونم این خواب ها چه معنا و مفهومی داره.

    کلا من خیلی کم خواب میبینم یعنی اگر هم خواب ببینم یادم نمی مونه ..

    ولی دو سه بار خواب استاد و خانم شایسته رو دیدم که خیلی خوشحال شدم

    دو سه بار خواب دیدم توی سرزمین آمریکا هستم و همش بخودم میگم عععععععع اینجا روزه . نور خورشید تابیده بود توی اتاقم و یا بعضی مواقع میگفتم اینجا شبع ایران روزه یعنی اینجوری می‌فهمیدم توی آمریکا هستم.

    جالبه من خواب آمریکا رو می‌دیدم ولی مدام از دوستان و آشنایان خبر رفتن به آمریکا و کانادا رو می‌شنیدم ( همه رفتند آمریکا بجز من ) چند وقت پیش یکی از دوستانم رفته جورجیا پیش خواهرش که بعد از دو ماه بهم زنگ زد و گفت ویزاش شش ماهه است یعنی خرداد ماه بر میگرده..اقیانوس اطلس رفتند و توی واشنگتن برادران رایت رو دیده

    دو سه بار هم خواب مادر خدا بیامرزم و دیدم خیلی بهم آرامش داد و رنگ های سفید و آبی می‌دیدم .. پرده های حریری که باد داخلش میوزه و مبلمان مخملی آبی خیلی روشن رو می‌دیدم یعنی خانه ی مادرم آنجا بود کلی احساس خنکی میکردم . البته قبلنا خواب مادرمو می‌دیدم با اینکه 22بهمن سالگرد مادرم و همسرم هست ولی از سال گذشته تا بحال خوابشون رو ندیدم

    ولی کلا در طول سال شاید چند بار اینچنینی خواب ببینم و بقیه ی شبهام رو آنقدر با آرامش ذهنی عالی می‌خوابم که اصلا نمی‌فهمم کی سپیده زده !!! خدا رو شکر امروز هم صبح زود ساعت 05:20 دقیقا ی صبح از خواب عمیق و با کیفیتم بیدار شدم ..

    خدا رو شکر چند وقتی بود که برای بیدار شدن صبحگاهی ام دچار تضادهایی شده بودم یعنی شبها بنا به دلایلی تا دیر وقت بیدار می‌ماندم و در نتیجه صبحها دیر بیدار میشدم البته تا قبل از طلوع خورشید بیدار میشدم در صورتی که همیشه قبل از سپیده دم بیدار شدن برام خیلی لذت بخشع و بیشتر و بهتر میتونم از وقتم استفاده کنم و خدا رو شکر با اینکه شب گذشته خیلی دیر خوابیدم ولی امروز صبح قبل از سپیده دم یهویی از خواب بیدار شدم البته بیشتر بخاطر اینکه دخترم با دوستش رفته بودن بیرون گردی و یکبار هم برگشتند خانه دوباره رفتند بیرون .. من هم دیر وقت با کامنت خواندن دوستانم خوابم برد … ولی صبح زود بهوای اینکه شاید اومده باشه خونه بیدار شدم رفتم سمت سالن و توی اتاقش رو دیدم نیست و چراغش هم خاموش بود فهمیدم که شب با دوستش رفتند تهران .. خدا رو شکر سببب خیر شد تا من یک توفیق اجباری داشته باشم

    سبب خیر شد که قانون اهرم رنج و لذت را انجام بدم

    با اینکه قبل از سپیده دم بیدار شدم و آرزوم بود که بتونم دوباره در چنین وقتی بیدار بشم ولی آنقدر خوابم میومد که دوباره پریدم توی رختخواب و زیر لحاف ولی سعی کردم با خواند کامنت بچه ها چشم هامو باز نگه دارم . و چقدر قشنگ خداوند به کامنت یکی از دوستان عزیز. خانم زهرا کریمی عزیز هدایتم کرد که دقیقا به همین قسمت از فایل پیدا کردن الگوهای تکرار شونده مربوط به خواب هدایت شدم . چون تعهد روی این فایل های ده گانه نوشته بودم که در مدت سه ماه حتما باورهای محدود کننده و ترمزهای ذهنی خودم رو شناسایی و پیدا کنم و کامنت های مربوط به هر کدام از فایل ها رو بخونم … اتفاقا دو سه روزه که میخواستم روی این قسمت از پیدا کردن الگوهای تکرار قسمت سوم کار کنم ولی انگار یک چیزی توی ذهنم مانع میشد که تعهدم را انجام بدم .. ولی از آنجایی که خداوند به درخواست های ما پاسخ میده و ما رو به خواسته هامون می‌رسونه انگار دوتا از الگوهای بازدارنده و ترمزهای ذهنی من بقول معروف طلسمش شکسته شد .. یکی اینکه توانستم قبل از سپیده دم بیدار بشم .. دوم اینکه با هدایت های خداوند بسمت تعهدم هدایت شدم!!!!

    خدا رو هزاران هزار بار شکر گذارم که امروز هم طبق تعهدم خدا رو شکر تعهدی دادیم که روی خودمان کار کنیم و طبق تعهدم هم فقط به خداوند توکل میکنم

    یعنی آنقدر قشنگ خداوند منو هدایت کرد به این قسمت که خواب از سرم پرید و توفیق نوشتن این کامنت و کار کردن روی افکارم را به من عطا بخشید خدایاااا شکرت

    دلیل این خواب ها را نمیدانم ولی میدانم که باید ذهنم رو با باورهای خوب تغییر بدم تا بسمت خواب های شیرین و رویایی هدایت شوم .. آخه خواب خوب دیدن بدن رو و جسم و جان و خرد انسان را شارژ می‌کنه انگار یک نیرو و انرژی حرکت دهنده است و به آدم انگیزه میده .. همچنین خواب بد دیدن هم می‌تونه انرژی و انگیزه رو برای حرکت کم کنه پس باید تلاش کنم بیشتر از همیشه فایل های سفر به دور آمریکا رو ببینم و یا کلا بطور مداوم فقط فایل ها را ببینم و بشنوم و لذت ببرم… خدا رو شکر اغلب شبها البته اکثرااااا با آرامش ذهنی به خواب شیرین و عمیق و با کیفیتم فرو میرم و صبحها با آرامش بیشتری از خواب شیرین و باکیفیتی بیدار میشم

    خدایاااا هزاران هزار بار شکرت بخاطر خوابیدن و بیدار شدنم

    خدایااآاا هزاران هزار بار برای شب‌های پر ستاره ی زیبایت

    خدایاااا هزاران هزار بار شکرت بخاطر آرامش شبانگاهی بینظیرت

    خدایاااا هزاران هزار بار شکرت بخاطر این طلوع سپیده دم صبحگاهی آت که لحظه به لحظه با روشن شدن آسمان زیباییت شادتر و خوشحال تر میشوم و از اینکه توفیق دیدن سپیده دم و روشنایی صبحگاهی آت را به من عطا بخشیدی ممنون و سپاسگذارم

    خدایااا شکرت بخاطر دیدن درخشش طلوع الماسی خورشید نازنینم که دقیقا امروز از وسط شیشه ی اتاق خوابم میبینم و من هم همچون فرشتگان بهشتی بر روی تختخوابم تکیه زدم و نشستم و این لحظات ملکوتی طلوع خورشید را با عشق نگاه کردم و با خداوند صحبت کردم و درخواست هامو گفتم و تجسم سازی و مراقبه کردم و همچنان این کامنت را نوشتم امروز دقیقا ساعت 7 صبح طلوع خورشید بود و آرام آرام هر روز یک دقیقه زودتر میتوان طلوع خورشید را دید قانون تکامل را میتوان از زمین و آسمان و طبیعت بخوبی دریافت کرد خدایااآاا ممنون و سپاسگذارم سپاسگذارم سپاسگذارم

    الان هم می‌خوام برم روی بالکن از هوای لطیف صبحگاهی تشکر و قدردانی کنم و همچنین صدای آواز پرندگان را با حس عالی بشنوم تا روزم رو با بهترین شادی ها و لذت ها آغاز کنم الهی آمین خدایااا شکرت که امروز انجام دادن تمام کارها و امورات و برنامه های زندگیم بطور معجزه وار بر من آسان و راحت میشود و از اینکه معجزه وار پول و ثروت وارد حساب های بانکی میشود شکرگذارم

    خدارو شکر دوست عزیزی که با آن چشمان خوشکل و زیبایت الان کامنت منو خواندی تمام این آرزوها ی قشنگ هدیه ی راهت باد الهی آمین

    خدایااا کمکم کن که بتونم بیشتر از همیشه در این قسمت فعالیت و تلاش ذهنی کنم تا بتونم الگوهای تکرار شونده ی مخربی که سالیان سال با من همراه بوده را شناسایی و در ادامه بنفع خودم تغییرشون بدم الهی آمین

    خدایاااا تنها فقط و فقط ترا می پرستم

    و تنها فقط و فقط از تو یاری و هدایت و آگاهی و انرژی و سلامتی و پول و ثروت. و نعمت و برکت می خواهم

    IN GOD WE TRUST

    ما به خداوند اعتماد داریم

    IN GOD WE TRUST

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  4. -
    نجمه رضائی گفته:
    مدت عضویت: 1917 روز

    به نام خدا

    سلام

    چه الگوهای تکرار شونده ای را می توانی در خواب های خود پیدا کنی؟

    نمیخواستم جواب بدم چون الگوی تکراری در خوابهام ندارم، از بچگی همیشه برام سوال بود چرا منم مثل بقیه هر شب خواب نمیبینم؟ بچه هاو دوستام با آب و تاب از خوابهاشون تعریف میکردند ولی من هیچی نداشتم تعریف کنم تو جمع بچه ها ناراحت میشدم ، کمی که بزرگتر شدم همین روند ادامه داشت و تا همین الان.

    یعنی بقیه شاید هرشب یا هر چندشب خوابهایی با موضوعات مختلف میدیدند ولی من خوابی نمیدیدم شایدم هر دوسه ماه یکبار ی خوابی میدیدم که گاها موضوعش مرتبط با اتفاقات روزم بود گاهیم موضوع خیلی الکی مثلا حرفایی که تو طول روز زده بودم ی تیکشو خواب میدیدم یا قسمتی از سریالی که دیده بودم و…

    شنیده بودم که همه آدما هرشب خواب میبینند ولی صبح ممکنه یادشون نباشه! منم تا مدتی صبح که بیدار میشدم کلی فکر میکردم آیا خوابی دیدم یا نه؟ ولی هیچی یادم نبود

    نمیدونم این موضوع چقدر حقیقت داره بهرحال تا الان تعداد خوابهایی ک دیدم( شایدم خوابهایی که یادم مونده) انگشت شماره و اصلا نمیشه جزء خوابهای تکراری دسته بندیشون کنم چون کمتر از ده تا خواب هست و هرکدوم ی داستان جدایی داره.

    مثلا یکیش اینکه وقتی بچه بودم خواب دیدم ماه از آسمون افتاده توی بغل من و همیشه کنارمه هرشب ماهو بغل میکنم باهم میریم در دل شب های تاریک قدم میزنیم و اون راه بهم نشون میده مثل یک چراغ گرد و بزرگ و پرنور

    فقط یکبار این خوابو دیدم 7یا8سالم بود ولی چون خیلی خواب شیرینی بود همیشه بیادم هست.

    یا اینکه یکبار خواب دیدم برادرم در اوج جوانی فوت شده تو خواب گریه میکردم بیدار که شدم فکر کردم حقیقت داره تا چند ساعت شوکه بودم ،فقط یکبار این خوابو دیدم و اونموقع زمانی بود که داداشم در شرف ازدواجش بود .

    یا اینکه یکبار خواب دیدم دشمنی شبیه داعش حمله کرده به محل زندگیمون که یک امامزاده ای هم اونجا هست و ما کلی آدم در حال فراریم

    با این خواب تا دوسه ساعت حس بد داشتم.

    یا اینکه یکبار خواب دیدم فردی که اونموقع باهاش در رابطه ام اهمیتی بهم نمیده و از پیشم میره؛ به این خوابم توی واقعیت اونقدر پروبال دادم که همین اتفاق افتاد یعنی بارها تو ذهنم مرورش کردم چندباریم برای خودش تعریف کردم هرچند خواب بود ولی جدی گرفته بودم و در نهایت اون فرد رفت!

    قبلا این باور بهم تلقین شده بود خوابها تعبیری داره و دقیقا همون رخ میده یعنی آدم زندگی خودش یا بقیه رو میتونه در خلال اتفاقاتی توی خوابش،ببینه

    و میگفتند زنها هرچی خواب ببینند ،عکسش رخ میده و….

    ی زمانی خیلی خودمو درگیر کرده بودم چطوری ممکنه آدم آینده خودشو تو خواب ببینه و ای کاش منم ببینم و ازاین حرفا….

    تو کتابهای مدرسه میخوندیم که رویای صادقه یعنی همون خوابی که بخشی از زندگی پیشِ رو رو بهت نشون میده بخاطر همین درگیر بودم اگه اینطوره پس چرا من چیزی نمیبینم!

    و من تا مدتها فقط همون خواب ماه رو داشتم و میگفتم آره این آینده من بوده ماه نشوندهنده آینده روشن منه بخاطرش خوشحال بودم که چراغی به روشنی و بزرگی ماه آسمون، مسیر زندگیمو بهت نشون میده! و من باورش کردم

    چندسال پیش که با قوانین جهان آشنا شدم با خودم گفتم آره همینه اون ماه همین قوانین بوده من با وجود این قوانین همیشه مسیرم روشنه.

    الان که حساسیتم به خوابها ازبین رفته .

    از پارسال که قانون سلامتی رو شروع کردم تا تصمیم میگیرم بخوابم،خیلی زود خوابم میبره و ی خواب عمیق و قشنگیه همون تعداد اندک خوابهامم از بین رفته^_^

    خداروشکر برای این فایلهای عالی و پر از محتوا

    خیلی خوشحالم که قراره دیدگاه شما رو درمورد خواب دیدن بدونم.

    در پناه الله یکتا همیشه سلامت باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  5. -
    متینا عباسی گفته:
    مدت عضویت: 788 روز

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته ی زیبا

    استاد من تقریبا دوسالی میشه که خواب تکراری ندیدم بجز یکبار و البته خوابم کم میبینم…

    قبل این دوسال الگویی که مدام در خواب هام تکرار میشد،دیدن مارهای زیاد بود…

    همیشه مارهای کوچیک و بزرگی رو میدیدم که دور برم هستند و البته کاری نداشتن اما انگاری برای این بودن که منو بترسونن…

    تعبیرخواب نوشته بود دیدن مار نشانه ی داشتن دشمنان زیاد هست و این درستم بود اما این دشمنارو ذهن من ساخته بود و وجود خارجی نداشتن.

    الان اینو میتونم از دل اون خوابا در بیارم که،همین که بودن اما کاری نداشتن و من میترسیدم اینو نشون میداد که شاید ادم هایی باشن که مثلا حسادت کنن اما نمیتونن کاری کنن و توی زندگی من تاثیری ندارن و من نباید الکی ازشون بترسم…

    از بچگی به واسته ی خانواده، توی ناخوداگاهم این نقش بسته بود که یکسری افراد اطراف ما با ما دشمنی دارن و باید حواسمون باشه و…

    دلیل اینکه تا دوسال پیش این طور خواب های تکراری رو میدیدم و الان دیگه نمیبینم، فاصله گرفتن از ادمای ضعیف هست، آدم هایی که خیلی ترس دارن از بقیه و فکر میکنن که دیگران میتونن با دعا و جادو و… زندگی بقیه رو خراب کنن.

    من باورمو درست کردم که هیچکس هیچ قدرتی در زندگی من نداره که بتونه به هروسیله ی زندگی من رو تحت کنترل بگیره و باعث بدبختی من بشه.

    باور کردم که اگر ذهنم قبول کنه که به وسیله ی یک دعا قراره من نابود بشم،صددرصد این اتفاق برام می افته چون اینو باور من ساخته اما من این حرفو که دعا و… میتونن منو نابود کنن قبول نکردم و همین باور باعث شد توی یک خونه باشیم اما نتایج متفاوتی بگیریم…

    تنها مورد دیگه از خوابای تکراری بعد این دوسال هم دیدن ادم هایی بوده که من بلاخره به یک نحوی ازشون دلم صاف نبوده…

    یعنی به مدت یک هفته و نیم هرشب خواب یکیشونو میدیدم.

    خواب افرادی رو میدیدم که اصلا فراموششون کرده بودم اما زمانی که اسمشون میومد ناخداگاه ازشون ناراحت بودم.

    جالبه که بگم من دقیقا زمانی این خواب هارو دیدم که با خودم عهد بستم که دیگران رو ببخشم.

    نمیدونم کدوم فایلتون بود که باعث شد من این تصمیم رو بگیرم اما وقتی که تصمیم گرفتم ببخشم،هرشب خواب یکیشونو میدیدم و انگاری خدا میگفت ،اینم هست،اینم ببخش.

    به طرز عجیبی افرادی رو از اون لایه های زیرین زندگیم بالا کشید و نشونم داد تا من ببخشم و رها کنم…

    خدایا شکرت…

    میفهمم چون آرامشم بیشتر شده خواب کمتر میبینم چون قبل این دوسال،خانواده ی پر چالشی داشتم.

    سپاسگزارم از شما استاد عزیزم بابت فایل بینظیرتون.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  6. -
    ثريا حشمتي گفته:
    مدت عضویت: 1776 روز

    سلام

    برای من خیلی جالبه و میدونم برای همه ی ماها که روی قوانین کار میکنیم این موضوع خیلی وقتا پیش اومده که ،توی خواب هم براساس قانون عمل میکنیم ،یا راجبش حرف میزنیم ،ینی انگار ادامه همون کار کردن روی باورهامون تو دنیای بیداری رو تو عالم خواب هم تجربه میکنیم

    بارها و بارها شده،تو خواب دیدم فلان اتفاق رخ داده ،من میگم باید اینجا اعراض کنم،یا مثلا الان باید حسم رو خوب نگه دارم،الان باید توجه به فراوانی کنم یا خیلی پیش میاد که عمیقا شکر گزاری میکنم توی خوابها

    استاد هم گفتن که اگه تو خوابهاتون هم دارید رو قانون کار میکنید ،این نشونه خیلی خوبیه

    راجب سوال این فایل

    جنس خوابهایی که الان که خیلی وقتا طول روز حسم خوبه ،در صلح هستم با خودم و ارامش دارم ،

    خیلی بهتر شده ،انقدر تعداد دفعاتی که خوابای خوب میبینم زیاده که روی زندگی روزمره ام هم تأثیر مثبت میذاره

    بیشترین خوابهایی که الگوی تکراری از گذشته تا الان برا من بوده این مدل خوابهایی بودن که

    مثلا امتحان دارم و نمیتونم به سوالات ج بدم

    یا میخام برم سرجلسه یا یه جای خاص،نمیتونم اماده بشم یا دیر شده و یا هی اماده شدنم طول میکشه و یه استرسی پیدا میکنم

    یا یه کاری میخام انجام بدم و ظاهرا همه چی اکیه ،ولی قادر به انجامش نیستم و زمان رو از دست میدم و هی تو خواب انگار تقلا میکنم

    (مثلا رانندگی بلدم نمیتونم رانندگی کنم،شنا کردن بلدم ولی نمیتونم ،بند کفشم رو با تاخیر میبندم ،)

    پترن بسیار پرتکرار خوابای من این جور خوابا بوده،که همیشه برام جای سوال بود که چرا انقدر تو این مضمون من خواب میبینم

    من که خیلی زیاد تو بیداری ادم مضطربی نیستم یا خیلی دغدغه خاصی ندارم که بشدت منو تحت تاثیر بزاره

    ولی چرا داره این خواب به شکل های مختلف ولی با یه الگو تکرار میشه

    الان که خودم راجبش کمی فکر کردم،با شناختی که از خودم پیدا کرده ام

    شایذ بخاطر این باشه که من

    تو زندگیم دنبال موفقیت و رشد و بهتر شدن بودم ،انگار همیشه دوست داشتم هدف و چالشی داشته باشم و از سکون و راکد بودن راضی نبودم،ینی یه جورایی ،کمتر در لحظه زندگی کردم ،احساس کردم باید به یه چیزایی برسم و تا حدی هم رسیدم ولی دوباره و دوباره احساس عقب موندن کردم

    یا مدام این افکار رو داشتم که باید تقلا کنم ،باید از زمانم درست استفاده کنم،باید زندگیم پویا باشه ،اگه از دنیا برم ینی چیکار کردم تو این سالهای عمر،نباید به بطالت بگذره

    (تازه الان کمی با دوره های استاد تونستم ،لذت بردن رو موکول به اینده نکنم،مقایسه نکنم خودم رو با ادمهای موفق ،کمی خوش بگذرونم و خیال نکنم داره وقتم تلف میشه،و این ضعف من هنوززززز جای کار داره برای بهتر شدن،و خوابهام نشون میده که چقدر ادم بدو بدویی بودم و خودم خبر نداشتم !!)

    امیدوارم با ادامه این فایل و خوندن کامنت دوستان ،بتونم به درک بهتری از علت این پترن های خوابهام برسم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  7. -
    آرین عبّاسی گفته:
    مدت عضویت: 1671 روز

    آقا سلام و عرض ادب خدمت تمامی دوستان گُلم

    خداوند را شاکریم بار دیگر فرصتی را به ما داد که بیایم و چند صباحی باهم، هم کلام باشیم

    خدا قوت میگم از همین تریبون خدمت استاد عزیزم آقای عباسمنش و خانوم شایسته مهربان

    در مورد سوال اساسی این بخش بریم که چند کلمه‌ای رو راجبش توضیح بدیم

    بنده به شخصه اصولاً خواب نمی‌بینم نمی‌دونم حالا شاید جالب باشه و غیر باور ولی کلا خواب نمی‌بینم دلیلش هم اینه که همیشه میگم که علاقه ای به دیدن خواب ندارم بیشتر دوستدارم آرامشی باشه و شب بخوابم و اگر قرار بود صبح هم بیدار بشم

    اما حالا چرا من دوست ندارم خواب ببینم

    در گذشته ای تقریبا می‌توان گفت دور

    بنده 2 نوع الگوی خواب داشتم

    اولی اینکه در خیابانی که همه جا شب و تاریک بود گم شده بودم و تصور می‌کردم افرادی سعی در تعقیب، دزدیدن و آسیب زدن به من رو دارن

    دومی که شاید کمی فان هم باشه این بود که تمام اجسام دگرگون میشدن

    مثلا یک خانه به اندازه یه ریگ میشد

    و یا یک صندلی به اندازه یک شهر میشد

    یعنی تغییر ابعاد اجسام

    اجسام بزرگ کوچک میشدن و اجسام کوچک بزرگ میشدن

    و من هم کلا انگار معلق بودم در این فضا و همش به این طرف و اون طرف پرتاب میشدم

    خیلی وقته البته که دیگه همه اینا رفتن و همون‌طور که گفتم خواب نمی‌بینم چون علاقه ای ندارم و خب دلیل علاقه نداشتن هم این بوده که خواب هایی که میدیدم چندان هم خوشایند نبودن.

    اما به این هم اعتقاد دارم خیلی مهمه با چه ذهنیتی به خواب بریم

    مثلا قبل خواب اگر فیلم ترسناکی ببینیم

    فیلم هیجانی ای ببینیم

    فیلم عاشقانه ای ببینیم و …

    خیلی احتمالش قوی هست که خوابی از همون جنس ژانر فیلمی که دیدیم؛ ببینیم

    حالا اگه بخوایم دلیل 2 نوع خوابی که دیدم رو بررسی کنیم می‌تونم به این نکات اشاره کنم که…

    در خواب اول می‌توان به افسردگی پی برد

    همه جا تاریک و تیره، شما تنها و بی دفاع و مشکلات و آسیب‌ها در تعقیب شما برای آسیب زدن بهتون (به طور ساده و مختصر)

    در خواب دوم می‌توان گفت

    نادیده گرفتن مسائل اساسی زندگی و بزرگ کردن مشکلات کوچک

    و غرق شدن و بال بال زدن برای رهایی از چهارچوبی که با بزرگ کردن مشکلات کوچک و نادیده گرفتن اساس زندگی برای خودمان ایجاد کردیم.

    امیدوارم از خوندن این کامنت نهایت استفاده رو برده باشید

    ممنون که با من همراه بودید‌

    همه شما رو تا درودی دیگر به خداوند منان می‌سپارم

    سربلند و پایدار باشید و فعلا خدانگهدار.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  8. -
    فررانه فلاح گفته:
    مدت عضویت: 1092 روز

    به نام الله مهربان. سلام به استاد عزیزم و گروه سایت بزرگ استاد عباس منش….بازم از شما بابت تهیه این فایل بینهایت سپاسگذارم و خوشحالم در کنار شما استاد عزیز و مریم جانم هستم…‌استاد مثالهای که در مورد خواب زدی اکثرا به منم میخورد ..منم یه خوابو سالیان سال هست که دارم میبینم و اون اینه که من هر جا هستم همه چی روشنه بعد یهو همه جا تاریک میشه و یکی دست منو میگیره و دنباله من هست و من میترسم و فرار میکنم طوری که با داد از خواب بیدار میشم و طپش قلب میگیرم. این خوابو شاید بگم از بچگی دارم و برای خانوادم مرتب تعریف میکنم ..‌استاد هنوز متوجه نشدم دلیل این خواب چیه…البته اینم بگم که من از زمان آشنایی با سایت شما استاد عزیزم .. و اینکه روی ذهنم کار میکنم دیگه این خوابو نمی‌بینم و از این بابت خوشحالم و از شما سپاسگذارم..یه خواب دیگه که مرتب میبینم گم شدن ماشین هست که همیشه دنبالش میگردم و توی خواب خیلی اذیت میشم .‌اینم بگم دلیل این خوابو می‌دونم چون همیشه توی فکر دزدیدن ماشینم هستم که کجا بزارم دزد نبره..‌. استاد من خیلی در زندگیم خیلی آرامش پیدا کردم و آروم شدم این رو مدیون شما و مریم جان هستم ..من دارم روی دوره دوازده قدم کار میکنم …و انشالله نتایج خوبی میگیرم و همینجا بیان میکنم به امید اون روز .‌.

    از کامنت های دوستان هم خیلی چیزها یاد گرفتم و امیدوارم همه هر جا هستید. همیشه شاد..سربلند..موفق …و پیروز باشید..بازم سپاسگذارم… در پناه حق باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  9. -
    Arezoo گفته:
    مدت عضویت: 2327 روز

    سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته مهربان و همه دوستان هم فرکانسی ام

    چه نشانه قشنگی بود امروز برای من که باعث شد بیام بعد از مدت های طولانی بنویسم و رد پایی از خودم بگذارم

    جونم برات بگه که من کلی نتایج خوب و عالی داشتم تا زمانی که دیگه کم کم از مسیر اصلی و دوره هام دور شدم و دیگه کم تر روی خودم کار میکردم از اون موقع بود که دیگه رفتم توی در و دیوار و با کله خوردم زمین بدم خوردم زمین :))))

    خلاصه من شروع شد خواب های بد هر شب و کابوس همیشگی و دیگه به مرحله ای رسیده بودم که میترسیدم از خوابیدن چون پرشده بودم از احساس بد و تمرکز روی ناخواسته ها و همه اون دستاورد ها هم کم کم از دست رفت.

    با مقاومت فراوان که نمیررم دکتر به اصرار خواهرم و دوست هم فرکانسیم رفتم دکتر که یکم ذهنم آروم بشه و بتونم برگردم به قبل

    به قول استاد عزیزم که همیشه میگفت حال خوب و نتایج ما تا زمانی هست که روی خودمون کار میکنیم ووقتی رها کنی بر میگردی به قبل

    ولی باز خوبیش اینه که به محض اینکه حالت خوب میشه نتایج هم عالی میشه

    دیگه بخودم قول دادم بتونم همیشه تو این مسیر بمونم از اول شروع کردم دوره 12 قدم و با شروع کار کردن روی خودم هدایت شدم به کاری که با شرایط فعلی توی خونه بتونم انجام بدم و درامد داشته باشم

    از وقتی شروع کردم روی کار کردن روی خودم دیگه اون خواب های تکراری آزار دهنده از بین رفته

    خواب هام همش یه شکل و یه مفهموم داشت دعوا با پدرم

    اینم بخاطر نبخشیدنم بود که از وقتی بخشیدم و تمرکزم روی خودم اومد دیگه خواب نمبینم

    خدا رو شاکرم که دوباره دراین مسیر خوب قرار گرفتم

    عاشقانه دوستتون دارم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  10. -
    سعید سادات گفته:
    مدت عضویت: 1173 روز

    سلام به روی ماهت استادم

    سلام به ملکه شایسته

    سلام اهالی این بهشت

    از وقتی شروع به کار کردم روی خودم خیلی کم خوابهای بد میبینم

    اما به وضوح میفهمم که اکثرا در خواب چرت و پرت میبینم که هیچ سر و تهی ندارن

    وقتی فکر میکنم یادم میاد که بعضی خوابهای تکراری داشتم گرچه بعضی با فاصله زیاد و بعضی هم با فاصله کم

    نمونه هاش:

    خواب میدیدم که نمیتونم صحبت کنم حتی بزور

    خواب میدیدم که از جن میترسم

    خواب میدیدم که یک ماشین رو رانندگی میکنم ولی ترمزش کار نمیکنه گرچه آروم میرم

    خواب میدیدم بدنم خیلی ضعیفه و توان بلند شدن یا دویدن نداره

    در گذشته خوابهایی بد میدیدم مثلا یهوی از یک جایی افتادم و از خواب می‌پریدم یا دعوا کردم و حالم بده یا یا دنبالم کردن و نمیتونم بدوم و… گرچه از 3 سال پیش که سرگردان و حیران به دنبال یک گم شده ای میگشتم با استاد آشنا شدم و این نوع خوابها رو به ندرت میبینم

    امیدوارم به زودی سد ذهنی که باعث شده الگوی تکرار شونده ایکه زندگیم رو تباه کرده پیدا کنم و به یاری خدا ریشه کن کنم

    گرچه به نظرم اگه روی باورهای عزت‌نفس و ثروتساز کار کنم مشکل به احتمال زیاد حل میشه ولی چون فعلا توان خرید هیچ دوره ای رو ندارم از همین فایلها استفاده میکنم چون استاد سخاوتمندانه در اختیار ما گذاشته

    جستجو ادامه دارد به پیش میریم

    سپاس استاد و خانم شایسته و بچه های بهشتی این سایت

    دوستتون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای: